تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بلوغ زودرس؛ ارمغانی از مدرنیته +تصاویر

20 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

تقریباً امروزه تمامی آثارِ هنری غربی، به صورتِ مستقیم و غیر مستقیم رابطه‌های غیر شرعی و مهم تر از آن رابطه‌های آزاد را تبلیغ می‌کنند. آثاری که با وجود عدم تناسب  برای سنین کودک و نوجوان ، توسط آنها مصرف می شود. این اتفاق حتّی با راه‌اندازی سازمان‌ها و نظام‌های درجه بندی نیز سر و سامان نگرفت. نظام‌هایی مثل ESRB در آمریکا و PEGI در اروپا این وظیفه را بر عهده دارند. در کشور ما هم ESRA اعلام وجود کرد، که کم و بیش، تاثیر گذار بود امّا بیش تر در زمینه نصب هولوگرام بر روی بازی‌ها و تایید کردن بازی‌هایی که هیچ یک مناسب مخاطب داخلی نبودند. 
با این حال این نظام درجه بندی با معرفی در بعضی جشنواره‌های حوزه‌ی خاورمیانه در برخی کشورهای این حوزه مورد تایید قرار گرفت و قرارداد استفاده از آن در نشر این آثار در آن کشورها به امضا در آمد.
سازمان‌ها و نظام‌های درجه بندی به عنوان تنها بازدارنده و تصمیم‌گیر در مقابلِ سیل عظیمی از عرضه، ذائقه‌سازی و تقاضا در کشورهای غربی در بهترین حالت تنها نقش محدود کننده را داشتند.این درجه بندی هیچ‌گاه به صورت‌ مطلق بازدارنده کسی که مایل به انجام بازی است نبوده است. پس ایفای نقش این سازمان ها در این موج، بسیار کم‌رنگ است.
به جز خانواده‌ امروزی دیگر بازدارنده‌ای وجود ندارد و مخاطب کم سن و سال، نوجوان و جوان می ماند و سیل عظیم محصولات فرهنگی که برای او عرضه می‌شود.
بلوغ زودرس با ایجاد اختلالات جسمی و روحی شدید در فرد باعث بروز صدمات جبران ناپذیر خواهد شد. صدماتی که شاید به چشم نیایند امّا در آینده‌ی فرد تاثیر به سزایی می‌گذارند. بروز چنین اتفاقاتی به صورت متناوب در افراد جامعه، جامعه را مملو از افرادی مریض و دچار اختلالات جسمی و روحی می‌سازد. در این گزارش سعی شده به بلوغ زودرس و تاثیر این اتفاق بر نوجوانان در بروز مشکلات روحی و جسمی پرداخته شود. علاوه بر این سن بلوغ از منظر اسلام و از منظر علمی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در انتها نیز به نظام‌های درجه‌بندی بازی‌های ویدئویی به عنوان مطالعه‌ی موردی و تاثیر هنر هشتم بر بلوغ زودرس خواهیم پرداخت.

بلوغ زودرس چیست؟
بلوغ زودرس، یک پدیده فیزیولوژیک است که در هر دوجنس پسر و دختر رخ می‌دهد. در این مورد، فرد زودتر از هم سالان خودبه بلوغ می‌رسد.


شایع ترین سن بلوغ زودرس در دختران قبل از هشت سالگی و در پسران ده تا یازده سالگی است. در این حالت، علایم بلوغ در فرد زودتر از هم سالانش ظاهر می‌شود. به طور قابل ملاحظه‌ای مشخص می‌شود که فرد با افراد هم سن خود فرق دارد به علاوه این که رشد سریع جسمانی در فرد دیده می‌شود اما تناسب ظاهری که در افراد بالغ طبیعی به چشم می‌آید، در این افراد دیده نمی‌شود.
تحقیقات نشان داده است که ۷۵% این افراد از نظر هوشی با افراد هم سن خود تفاوتی ندارند. امّا نوجوانانی که دچار این حالت می‌شوند زود‌رنج، حساس، مضطرب، افسرده، کم رو، خجالت زده و گوشه‌گیر می‌شوند.

عوامل ایجاد بلوغ زودرس:
*عوامل تربیتی و محیطی
*ثوارث و ژنتیک
*اختلالات غدد داخلی و هورمونی
*بیماری های عصبی و وجود تومورهای مغزی
که در این جا بیشتر به عوامل تربیتی و محیطی خواهیم پرداخت که به موضوع گزارش مربوط است.
علاوه بر این بلوغ زودرس بیشتر در دختران دیده می‌شود. قاعدگی در آنها ایجاد می‌شود ولی چندان منظم نیست. امّا در معدودی از آنها تخمک‌گذاری صورت می‌گیرد و امکان باروری و زایمان وجود دارد.

سن بلوغ از منظر اسلام
اهل سنت با شیعه در سن بلوغ اختلاف دارند، همان طور که در میان مذاهب اهل سنت نیز این اختلافات به وضوح دیده می شود.
تمام مذاهب اهل سنت و شیعه در این مسئله، در صورتی که دختر حائض شود به سن بلوغ می رسد، اتفاق نظر دارند. بنابراین؛ چنین نیست که اهل سنت، سن تکلیف دختران را از شروع بلوغ طبیعی بدانند در حالی که شیعه فقط اکتفا به ۹ سالگی دختران دارد(البته در برخی از محیط‌ها، دختران در همان سن ۹ سالگی به بلوغ طبیعی هم می رسند)، بلکه اگر دختر حیض ببیند یا حامله شود بنا بر همۀ مذاهب بالغ شده است، اگرچه به سِنی که اهل سنت برای شروع تکلیف دختر ذکر کرده‌اند نرسیده باشد. پس از نظر نشانه‌های بلوغ فرقی بین اهل تسنن و شیعه نیست. تنها فرقی که وجود دارد در سن بلوغ دختران است.
قول مشهور فقهاء شیعه در سن بلوغ دختران، ۹سال قمری و سن بلوغ پسران، ۱۵ سال قمری است.

نظر مذاهب اهل سنت درباره سن بلوغ دختران:
حنفیه: سن بلوغ دختر و پسر را ۱۵ سال قمری می دانند اگرچه ابو حنیفه سن بلوغ پسر را ۱۸ سال و دختر را ۱۷ سال می داند.
مالکیه: اتمام ۱۸ سال برای پسر و دختر.
شافعیه: اتمام ۱۵ سال قمری برای پسر و دختر.
حنابله: اتمام ۱۵ سال قمری برای پسر و دختر.

سن بلوغ از نظر علمی
سن رسيدن به بلوغ متفاوت است؛ بلوغ مي‌تواند بين 10 تا 19 سالگي اتفاق افتد، ولي متوسط سن بلوغ در دختران از 8 تا 12 سالگي است و پسران يك يا دو سال بعد از آن به سن بلوغ مي‌رسند.
بلوغ معمولاً به سه مرحله تقسيم مي‌شود:
1. بلوغ جسمي: از 10 تا 12 سالگي بلوغ جسمي آغاز مي‌شود.
2.بلوغ رواني یا عقلی: تقريباً 2 تا 4 سال بعداز بلوغ جسمي بلوغ رواني یا عقلی به‌وجود مي‌آيد.
3.بلوغ اجتماعي: دو سال بعداز بلوغ رواني بلوغ اجتماعي ايجاد مي‌شود.

دوره‌ آغاز:
سنین استفاده از وسایلی مثلِ تلویزیون، کامپیوتر و کنسول بازی به دلیل حساسیت نیاز به بررسی بیش تری دارند. از این رو قصد داریم در این مقاله برای رویکرد علمی از آمارهای بدست آمده و منتشر شده استفاده کنیم تا از سنینی که کودکان به این آثار دسترسی پیدا می‌کنند، هم آگاه شویم.
دریک تحقیق گسترده که از 1384 خانوداده در آمریکا که دارای کودکان 0 تا 8 سال بوده اند نتایج شگفت انگیزی منتشر شده است.


در گزارش این تحقیق که توسط مرکز مطالعاتی Common Sense Media جهت بررسی بازی‌های ویدئویی و کودکان انجام شده است، آمده است :
1.حدود 51 درصد از کودکان خانواده ها، بازی‌های ویدئویی را انجام می‌دهند .
2.از بین کودکان 2 تا 4 سال حدود 44 درصد نیز بازی‌های ویدئویی را انجام می‌دهند .
3.از بین کودکان 5 تا 8 سال نیز حدود 81 درصد بازی‌های ویدئویی را انجام می‌دهند .
4.درمیان کودکان 5 تا 8 سال حدود 17 درصد هر روز، بازی‌های ویدئویی انجام می‌دهند، همچنین حدود 36 درصد دیگر نیز هفته ای یک بار بازی‌های رایانه‌ای را انجام می‌دهند .
5.تمام این کودکان با مشکلات رژیم غذایی مواجه هستند و برنامه غذایی مرتبی ندارند، میزان مصرف قند ها، مواد چاق کننده و شیرین در این کودکان بسیار بالاست .




برای دیدن سایز اصلی روی عکس کلیک کنید


style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">سن متوسط شروع برای بازی های رایانه‌ای نیز 3 سال و 11 ماه مشخص شده است، در واقع این گزارش نشان می دهد که علاقه کودکان به بازی‌های ویدئویی بعد از خوردن پیتزا در جایگاه دوم قرار دارد .
بعلاوه این گزارش مشخص شده کرده که حدود 29 درصد از این کودکان از رایانه به عنوان مرجع بازی و حدود 52 در صد دیگر نیز از موبایل ها و تبلت ها استفاده می کنند .

عوامل تربیتی و محیطی
از میان عواملی که سبب بروز بلوغ جنسی می‌شود، عوامل تربیتی و محیطی مربوط به صنعت سرگرمی(Entertainment) است که در ادامه به تفصیل به صورت تخصصی درباره ی ارتباط این مقوله و بازی‌های ویدئویی خواهیم پرداخت.

عوارض بلوغ زودرس
اختلال پرخاشگری، ریشه بسیاری از مشکلات روانی و رفتاری نوجوانان می‌باشد. این رفتارها در صورت بروز می توانند سبب مشکلات بین فردی، جرم، بزه و تجاوز به حقوق دیگران شده و در صورت درونی شدن، قادر به ایجاد انواع مشکلات جسمی و روانی می‌باشند. از طرف دیگر، اتلاف وقت کودکان و نوجوانان در برابر این دستگاه‌ها، ضرورت توجه به این اصل مهم را بیش از بیش نشان می دهد. خشونت، بزهکاری، جنایت و از بین بردن هر آن چه فرا روی آدمی است یکی از اساسی ترین موضوع های مطرح شده در بازی‌های ویدئویی و رایانه‌ای است، به طوری که بررسی‌های مختلف حاکی از آن است که مضامین اکثر این بازی‌ها به مواردی چون تخریب، کشتن و پرخاشگری علیه دیگری اختصاص دارد.
بسیاری از تحقیقات حاکی از آن است که پرداختن به این بازی‌ها و پاداشی که رفتارهای پرخاشگرانه در طی بازی دریافت می‌دارند، سبب می‌شود کودکان انجام این رفتارها را پیشه خود ساخته و با گذشت زمان، حساسیت خود را به مسئله خشونت از دست بدهند. در پژوهشی که با هدف بررسی اینکه آیا بین رویارویی با خشونت رسانه‌ای و زندگی واقعی و حساسیت زدایی که در ویژگی‌ها و خصوصیات مربوطه منعکس شده رابطه‌ای وجود دارد یا نه، انجام شده بود، مشخص شد که فقط رویارویی با بازی‌های ویدئویی خشن، با همدلی پایین همبستگی دارد. به علاوه، بازی‌های ویدئویی و فیلم های سینمایی خشن، هر دو با نگرش‌های پرخاشگرانه‌‌ی شدید، همبستگی داشتند.


اکثر مطالعات تایید کرده‌اند که پاسخ‌های رفتاری غالب در اکثر بازی‌های ویدئویی و رایانه‌ای، ابراز هیجان هایی نظیر پرخاشگری، خشم و خصومت است. از سویی دیگر اغلب هیجان‌ها با فعالیت یکی از محورهای عصب کالبد شناختی، یعنی محور هیپوتالاموس هیپوفیزی قشر فوق کلیوی و ترشح هورمون کورتیزول همراه است. در پژوهشی اثر بازی‌های رایانه‌ایی که می‌توانند هیجان‌های مفرطی به کودکان تحمیل کنند، بر مقادیر کورتیزول صبحگاهی و شامگاهی آنان بررسی شد و مشخص شد که تجربه طولانی مدت هیجان‌های شدید ناشی از بازی‌های رایانه‌ای، احتمالاً از طریق افزایش کورتیزول، موجب ضعف ایمنی ارگانیزم در مقابل هجوم آسیب زاهای محیطی خواهد شد.
از طرفی، چون افزایش کورتیزول باعث اختلالات آشکار در سوخت و ساز چربی‌ها می‌شود، برخی از دشواری‌های قلبی عروقی را نیز می‌توان به تجارب هیجانی شدید استناد کرد. این نتایج با نتایج گزارش شده از سوی محققان دیگری همچون بوخمن و فونک همسو بود. یک مطالعه نشان می دهد تنها ۲ درصد بازی‌بازان مایلند با برنامه‌هایی بازی کنند که به موضوعات تربیتی و حل مساله اختصاص دارند. همچنین یک بررسی جدید نشان داد که حدود ۸۰ درصد بازی کنندگان، برنامه‌هایی را برای بازی انتخاب کردند که از سوی سازمان‌های رسمی ارزیابی برنامه‌های رایانه‌ای، بسیار خشونت آمیز ارزیابی شده بود.
از آنجا که بازی‌های خشونت‌آمیز معمولاً با هیجان‌های منفی توام هستند، و تجربه این قبیل هیجان‌ها، به ویژه به صورت طولانی مدت قادرند تغییرات فیزیولوژیکی منحصر به فردی را موجب شوند، پس این بازی‌ها نه تنها می‌توانند میزان هیجانی بودن معمول بازی‌بازان را بیشتر کنند، بلکه قادرند در آینده نیز ترجیح کودکان را به نفع خود، بیش از پیش تغییر دهند، زیرا بازی فزاینده با برنامه‌های خشونت آمیز، میل به خشونت، برانگیختگی‌های هیجانی، احساس خصومت نسبت به دیگران و همچنین ارتکاب به خشونت را در موقعیت‌های واقعی زندگی، به طور معنادار افزایش می‌دهد. در رابطه با تاثیر بازی‌های رایانه‌ای بر برانگیختگی نوجوانان پسر، پژوهشی صورت گرفت که روشن شد، بازی رایانه‌ای خشن موجب افزایش معنی داری در برانگیختگی فیزیولوژیکی افراد، شامل فشار خون سیستولیک و دیاستولیک ضربان قلب و تعداد تنفس می‌شود، اما بر روی درجه حرارت بدن تاثیر معنی داری ندارد.
در حالی که بازی رایانه‌ای غیرخشن بر روی هیچ کدام از متغیرهای انگیختگی تاثیر معنی داری نداشته و سبب افزایش انگیختگی فیزیولوژیکی نمی‌شود. همچنین در پژوهشی که با هدف بررسی اثر هیجان‌های ناشی از بازی‌های رایانه‌ای بر فعالیت‌های ذهنی و شاخص‌های ایمنی کودکان به اجرا در‌آمد، پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که هیجان ناشی از بازی‌های رایانه‌ای موجب افزایش معنادار خطاهای آزمودنی‌ها در آزمون کهس(آزمون هوشی مکعب‌های کهس) و تغییرات معنادار شاخص‌های مربوط به درصد لنفوسیت‌ها، ایوزینوفیل‌ها و نوتروفیل‌های خون آنان می‌شود.


 نظر دهید »

شعری‌‌که‌ شاعر عرب‌ درباره‌ رهبری‌ سرود

17 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

محمد مهدی جواهری از بزرگترین شعرای جهان عرب در دوران معاصر است که به شاعر العرب الأکبر (بزرگترین شاعر عرب) و شاعر الجمهوریة مشهور است.
این شاعر شیعی مذهب در سال 1899 میلادی در نجف متولد شد و در دوران حکومت ملک فیصل به علت فشارهای سیاسی، عراق را به قصد ایران و سپس سوریه ترک نمود و سرانجام در سال 1997میلادی در دمشق دار فانی را وداع گفت.
از جواهری آثار فراوانی نظیر دیوان الجواهری، ذکریاتی (در سه جلد)، برید الغربة، الجواهری فی العیون من أشعارهو برید العودة به جای مانده است.
همچنین ترجمه کتاب جنایت روس و انگلستان در ایران تحت عنوان جنایة الروس والإنجلیز فی ایران نیز از آثار اوست.
این شاعر صاحب نام شیعه٬ در سال 1995میلادی با «حضرت آیت الله العظمی خامنه ای» رهبر معظم انقلاب اسلامی در تهران دیدار کرد.
وی در این دیدار یک نسخه از یکی از دیوان‌های شعر خود ـ با نام «ذکریات»ـ را به ایشان اهداء کرد.
جواهری در صفحه اول این دیوان و به عنوان نوشته اهداء، قصیده ای سروده و در آن به مدح مقام معظم رهبری پرداخته است و در بیت آخر هم با اشاره به نام دیوان خود ذکریات، از رهبر انقلاب به خاطر محتوای آن طلب عفو کرد.
متن این قصیده و ترجمه آن به فارسی در ادام می‌آید:


سَیّدی أیّها الأعز الأجَل
أنتَ ذو مِنّة وَأنتَ المدِل
عَجَزُ الحرف أن یُوفّی عظیماً
کُل ما قیل فی سِواه یَقِل

أیّها الشامِخ الذی شاءَهُ اللهُ
زَعیماً لِثَورَةِ تَستَهِل
لَکَ فی ذِمّة الإله یَمینٌ
یَدٌ مَن مَسّها بِسوءِ تَشِل

لَکَ فی السّلم مِنبَرٌ لا یُجارى
لَکَ فی الحرب مِضرَب لا یَفِل
لَکَ أهلٌ فَوقَ الذرى وَمَحَل
لَکَ بَعدَ المکرُمات وَقَبل

فإغتَفِر لی ما جاءَ فی ذِکریاتی
یا عَطوفاً عَلى خُطى مَن یَزِل


ترجمه این شعر به زبان فارسی:


مولای من ای سرور والا مرتبه
نعمتت بس بزرگ است و تویی رهنما
کلمات از بیان مرتبه والای تو عاجز است
وهر چه در حق تو بگوییم نا چیز است

ای در بلندا که خداوند اراده نموده است
رهبر انقلابی باشی که روز به روز قوی تر می شود.
تو در پیشگاه خدا پیمان بسته ای
دستی که به ناشایست بر آن دراز شود را نابود کنی

در صلح بیانی داری بی نظیر
ودر جنگ پایگاهی داری که از پا نمی ایستد
تو خاندانی داری که در قله شرف قرار دارند
وجایگاه تو تمام فضائل را در بر می گیرد

ای آنکه بر لغزش کننده مهربان و عطوف است
از اشتباهاتم در دیوان «ذکریات» بگذر
منبع: ابنا
 نظر دهید »

نرمش قهرمانانه در نگاه قرآن

08 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

از زمانی که رهبر انقلاب در دیدار با فرماندهان سپاه واژه نرمش قهرمانانه را به کار بردند، بازار تحلیل ها و برداشت ها رونق گرفته است. عده ای، این تعبیر را – بدون توجه به سابقه آن در کلام رهبر انقلاب- ناشی از استیصال تفسیر کردند و عده ای تغییر تاکتیک نظام.

جدای از این تحلیل ها، در ابتدای امر، باید به این سوال پاسخ داده شود که در شرایطی که دشمن دست دوستی دراز می کند، وظیفه رهبر مسلمین چه چیز خواهد بود؟

وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (61) وَإِن يُرِيدُواْ أَن يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ هُوَ الَّذِيَ أَيَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ (62) سوره مبارکه انفال
بنا به آیات فوق، شاید بتوان اینگونه استنباط کرد که اگر یقینی بر وجود خدعه و فریب در پیشنهاد دشمن وجود نداشته باشد، تکلیف رهبر مسلمین، نرمش در مقابل پیشنهاد آنان است. البته اگر به یقین شواهدی دال بر نیرنگ و فریب در این پیشنهاد دیده شد قطعا ماجرا متفاوت خواهد بود. مروری بر صحبتهای رهبر انقلاب نیز موید همین معناست. آنجا که ایشان فرمودند به این گفتگوها خوشبین نیستند اما مخالفتی هم ندارند. و این یعنی که برمبنای تحلیل ایشان، در رفتار آمریکایی ها، نشانه ای از حسن نیت واقعی دیده نمی شود اما تجربه شرایط جدید نیز خالی از فایده نیست.
نکته دیگر اینکه در همین سوره و در آیه 60 (و اعدوا لهم ما استطعتم …)، قرآن دستور بر تجهیز مسلمین و تقویت ساخت درونی و بنیه دفاعی می­دهد و پس از آن بر  پذیرش درخواست صلح دستور می دهد. شاید تعبیر نرمش قهرمانانه نیز ناظر به همین منطق باشد.

تفسیر شهید مطهری در مورد این آیات نیز قابل توجه است:
” این آیه مسئله ی صلح و سَلم با آنها را بیان می كند. صورت مسئله این است… اگر [دشمنان] اعلام صلح كنند یعنی تمایل به صلح نشان بدهند، برای پیغمبر چه وظیفه ای است؟ البته اختصاص به پیغمبر ندارد؛ برای رهبر مسلمین كه می خواهد با اصول اسلامی عمل كند چه وظیفه ای است؟ می فرماید اگر آنها تمایلی به صلح و صفا و به اصطلاح امروز به همزیستی و متاركه جنگ نشان دادند تو هم مضایقه نكن، تو هم تمایل نشان بده: وَ اِنْ جَنَحوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها اگر تمایل به صلح و صلاح نشان دادند تو هم چنین كن، یعنی تو هم حاضر شو.
اینجا كلمه ی «جَنَحَ» آمده است كه لغت «جناح» كه به معنی بال مرغ است از همین كلمه است. این لغت به معنی متمایل شدن است. «جَنَحَ» یعنی تمایل نشان داد.
در اینجا وقتی می فرماید: جَنَحوا لِلسَّلْمِ كأنّه اینجور تشبیه شده است كه مرغ وقتی پرواز می كند اگر بخواهد به طرفی گردش كند قهراً بالش به آن طرف كج می شود.
همین طور است هواپیما. پس كأنّه اِنْ جَنَحوا لِلسَّلْمِ یعنی اگر اینها بال خودشان را به سوی صلح و سلامت كج كردند تو هم همین كار را بكن. سپس می فرماید: وَ تَوَكَّلْ عَلَی اللّهِ اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ، چون مردمی كه ایمان ندارند فرض این است كه به قول و پیمانشان اعتمادی نیست. آنها اعلام صلح كرده اند، ما هم می خواهیم صلح و سلامت باشد، اما از كجا بشود به اینها اعتماد كرد؟ تكلیف چیست؟ در اینجا قرآن می فرماید: نترس و به خدا توكل كن؛ به خدا اعتماد كن اِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ كه خدا هم شنوا و هم داناست؛ یعنی تو كارت را بر اساس حق و بر مُرّ حق قرار بده، خدا خودش با اسباب و وسائلی كه دارد شما را حفظ می كند؛ شما مطابق اصول رفتار بكنید دیگر باقی اش را به خدا توكل كنید.
آیه ی بعد مربوط به همین قسمت است كه به خدا توكل كن و از مكر و خدیعه هم نترس وَ اِنْ یُریدوا اَنْ یَخْدَعوكَ فَاِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ اگر بخواهند تو را بفریبند یعنی اگر این اظهار صلح و سلامشان خدعه و فریب باشد خدا تو را كافی است. اینها همه برای این گفته می شود كه نمی شود به قول دشمن اعتماد كرد هر چند انسان جستجو و تحقیق كند. البته اینها معنایش این نیست كه لازم نیست در این زمینه تحقیق كنی كه آیا دشمن قصد خدعه دارد یا ندارد؛ نه، سخن این است كه یك چیزهایی مخفی می ماند، ولی تو به خاطر این احتمال كه نكند خدعه و نیرنگ باشد، اگر دست صلح و سلام به سوی تو دراز شد این دست را رد نكن. این جمله كه به خدا توكل كن، اگر بخواهند تو را بفریبند تو خدا را داری، نترس، همه برای این است كه می خواهد به پیغمبر (و نه تنها به پیغمبر بلكه پیغمبر مخاطب است؛ بیشتر، مقصود دیگران هستند كه زمامدار مسلمین می شوند) بگوید اگر دشمن دست صلح و سلام به سوی تو دراز كرد تو تحت تأثیر این افكار و اندیشه ها كه نكند دروغ باشد، نكند خدعه و مكر باشد، امتناع نكن، تو هم دست صلح و سلام به سوی او دراز كن. در این نگرانیها كه برای هركسی پیدا می شود كه هیچ كس نمی تواند صد درصد مطمئن بشود كه دشمن راست می گوید، تو به خدا توجه كن، به خدا اعتماد كن. فَاِنَّ حَسْبَكَ اللّهُ خدا تو را بس است.
هُوَ الَّذی اَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ در گذشته هم همین طور بوده. ای پیغمبر! مگر در گذشته تو را عده و عُده ی ظاهری حمایت كرده است؟ ! در گذشته حامی تو تأیید الهی بود، بعد از این هم همین طور خواهد بود. هُوَ الَّذی اَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ خدا همان است كه تو را با آن نصرتی كه از آسمان نازل كرد (ظاهراً مقصود از نصرت آسمانی، نزول فرشتگان [در جنگ بدر] است) و به وسیله ی نیروهای زمینی كه مؤمنین بودند یاری كرد، یعنی خدا تو را از آسمان و زمین یاری كرد؛ بنابراین جای این نیست كه ترس و بیمی در كار باشد؛ نه، هُوَ الَّذی اَیَّدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ.”
شهید مطهری، آشنایی با قرآن، ج 3. صص 163-165
 1 نظر

نحوه امربه معروف در خانواده، ماشین، اداره و خیابان

06 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

آنچه می خوانید گزیده ای از استفتائات مقام معظم رهبری در باب شرایط وجوب امربه معروف و نهی از منکر است:

س: کسى که مى‏خواهد شخصى را امر به معروف و نهى از منکر نمايد، آيا بايد قدرت بر آن را داشته باشد؟ در چه زمانى امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب مى‏شود؟
ج: آمر به معروف و نهى کننده از منکر بايد عالم به معروف و منکر باشد، و همچنين بداند که فاعل منکر عمداً و بدون عذر شرعى مرتکب آن مى‏شود، و زمانى اقدام به امر ونهى واجب مى‏شود که احتمال تأثير امر به معروف و نهى از منکر در مورد آن شخص داده شود، و ضررى براى خود او نداشته باشد، و در اين مورد بايد تناسب بين ضرر احتمالى و اهميت معروفى را که به آن امر مى‏نمايد يا منکرى که از آن نهى مى‏کند، ملاحظه نمايد. در غير اين صورت، امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب نيست.

س: اگر يکى از اقوام انسان مبادرت به ارتکاب معصيت کند و نسبت به آن لاابالى باشد، تکليف ما نسبت به رابطه با او چيست؟
ج: اگر احتمال بدهيد که ترک معاشرت با او موقتا موجب خوددارى او از ارتکاب معصيت مى‏شود، به عنوان امر به معروف و نهى از منکر واجب است، و در غير اين صورت، قطع رحم جايز نيست.

س: آيا ترک امر به معروف و نهى از منکر بر اثر ترس از اخراج از کار، جايز است؟ مثلاً با اينکه مى‏بيند مسئول يکى از مراکز آموزشى که با طبقه جوان در دانشگاه ارتباط دارد، مرتکب اعمال خلاف شرع مى‏شود و يا زمينه ارتکاب گناه در آن مکان را فراهم مى‏آورد. اگر او را نهى از منکر نمايد ترس آن دارد که از طرف مسئول مقدمات اخراج او از کار فراهم شود.
ج: به‌طور کلى اگر خوف دارد که در صورت اقدام به امر به معروف و نهى از منکر ضرر قابل توجهى متوجه خود او شود، انجام آن واجب نيست.

س: اگر در بعضى از محيطهاى دانشگاهى معروف ترک شود و معصيت رواج پيدا کند و شرايط امر به معروف و نهى از منکر هم وجود داشته باشد و امر کننده به معروف و نهى کننده از منکر شخصى مجرّد باشد که هنوز ازدواج نکرده است آيا به خاطر مجرّد بودن، امر به معروف و نهى از منکر از او ساقط مى‏شود يا خير؟
ج: اگر موضوع و شرايط امر به معروف و نهى از منکر محقق باشد، تکليف شرعى و وظيفه واجب اجتماعى و انسانى همه مکلفين است، و حالت‏هاى مختلف مکلّف مانند مجرّد يا متأهل بودن در آن تاثير ندارد، و به صرف اينکه مکلّف مجرد است، تکليف از او ساقط نمى‏شود.

س: اگر شخصى داراى نفوذ و موقعيت اجتماعى خاصى باشد که اگر بخواهد مى‏تواند بر معترضين به خود ضرر وارد سازد، و شواهدى هم دلالت کند بر اينکه وى مرتکب گناه و کارهاى خلاف و دروغگويى مى‏شود، با اين وضع، آيا جايز است امر به معروف و نهى از منکر را در مورد او ترک کنيم يا اينکه با وجود ترس از ضرر رساندن او، واجب است او را امر به معروف و نهى از منکر کنيم؟
ج: اگر ترس از ضرر منشأ عقلايى داشته باشد، مبادرت به امر به معروف و نهى از منکر واجب نيست، بلکه تکليف از شما ساقط مى‏شود. ولى سزاوار نيست کسى به مجرد ملاحظه مقام کسى که واجب را ترک کرده و يا مرتکب فعل حرام شده و يا به مجرد احتمال وارد شدن ضرر کمى از طرف او، تذکر و موعظه به برادر مؤمن خود را ترک کند.

س: گاهى در اثناى امر به معروف و نهى از منکر مواردى پيش مى‏آيد که شخص گناهگار بر اثر عدم آگاهى از واجبات و احکام اسلامى، با نهى از منکر، نسبت به اسلام بدبين مى‏شود، و اگر هم او را به حال خود رها کنيم، زمينه فساد و ارتکاب گناه توسط ديگران را فراهم مى‏کند، تکليف ما در اين موارد چيست؟
ج: امر به معروف و نهى از منکر با رعايت شرايط آن يک تکليف شرعى عمومى براى حفظ احکام اسلام و سلامت جامعه است، و مجرّد توهم اينکه موجب بدبينى فاعل منکر يا بعضى از مردم نسبت به اسلام مى‏گردد، باعث نمى‏شود که اين وظيفه بسيار مهم ترک شود.

س: اگر مأمورانى که از طرف دولت وظيفه جلوگيرى از فساد را بر عهده دارند، در انجام وظيفه خود کوتاهى کنند، آيا خود مردم مى‏توانند اقدام به اين کار کنند؟
ج: دخالت اشخاص ديگر در امورى که از وظائف نيروهاى امنيتى و قضايى محسوب مى‏شود، جايز نيست، ولى مبادرت مردم به امر به معروف و نهى از منکر با رعايت حدود و شرايط آن، اشکال ندارد.

س: آيا وظيفه افراد در امر به معروف و نهى از منکر اين است که فقط به امر به معروف و نهى از منکر زبانى اکتفا کنند؟ و اگر اکتفا به تذکر زبانى واجب باشد، اين امر با آنچه در رساله‏هاى عمليه به‌خصوص تحرير الوسيله آمده است، منافات دارد، و اگر مراتب ديگرِ امر به معروف و نهى از منکر هم براى افراد در موارد لزوم جايز باشد، آيا در صورت نياز مى‏توان همه مراتب مذکور در تحرير الوسيله را انجام داد؟
ج: با توجه به اينکه در زمان حاکميت و اقتدار حکومت اسلامى مى‏توان مراتب ديگر امر به معروف و نهى از منکر را که بعد از مرحله امر و نهى زبانى هستند، به نيروهاى امنيتى داخلى (پليس) و قوه قضائيه واگذار کرد، به‌خصوص در مواردى که براى جلوگيرى از ارتکاب معصيت چاره‏اى جز اعمال قدرت از طريق تصرّف در اموال کسى که فعل حرام انجام مى‏دهد يا تعزير و حبس او و مانند آن نيست، در چنين زمانى با حاکميت و اقتدار چنين حکومت اسلامى، واجب است مکلفين در امر به معروف و نهى از منکر به امر و نهى زبانى اکتفا کنند، و در صورت نياز به توسل به زور، موضوع را به مسئولين ذيربط در نيروى انتظامى و قوه قضائيه ارجاع دهند و اين منافاتى با فتاواى امام راحل(قدّس‏سرّه) در اين رابطه ندارد. ولى در زمان و مکانى که حاکميت و اقتدار با حکومت اسلامى نيست، بر مکلفين واجب است که در صورت وجود شرايط، جميع مراتب امر به معروف و نهى از منکر را با رعايت ترتيب آنها تا تحقق غرض انجام دهند.

س: بعضى از رانندگان از نوارهاى موسيقى غنا و حرام استفاده مى‏کنند و على‏رغم نصيحت‏ها و راهنمايى‏ها آن را خاموش نمى‏کنند، خواهشمنديم نحوه برخورد مناسب با اين موارد و اين افراد را بيان فرماييد، آيا برخورد شديد با آنان جايز است يا خير؟
ج: با تحقق شرايط نهى از منکر، بر شما بيشتر از نهى زبانى از منکر واجب نيست، و در صورتى که مؤثر واقع نشود، واجب است که از گوش‌دادن به غنا و موسيقى حرام اجتناب کنيد، و اگر به‌طور غير ارادى صداى موسيقى حرام و غنا به گوش شما برسد، چيزى بر شما نيست.

س: از بعضى از منازل صداى موسيقى شنيده مى‏شود که معلوم نيست جايز است يا خير، و گاهى صداى آن بلند است به‌طورى که باعث اذيت و آزار مؤمنين مى‏شود، وظيفه ما در برابر آن چيست؟
ج: تعرض به داخل خانه‏هاى مردم جايز نيست، و امر به معروف و نهى از منکر متوقف بر تشخيص موضوع و تحقق شرايط آن است.

س: امر و نهى زنانى که حجاب کامل ندارند، چه حکمى دارد، و در صورتى که انسان هنگام نهى زبانى از تحريک شهوت خود بترسد، چه حکمى دارد؟
ج: نهى از منکر متوقف بر نگاه با ريبه به زن نامحرم نيست، و بر هر مکلفى واجب است که از حرام اجتناب کند، به‌خصوص زمانى که مبادرت به انجام فريضه نهى از منکر مى‏کند.

 نظر دهید »

فريد زکريا: اوباما منتظر چراغ سبز ايران است

03 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

ورود ریاست جمهوری ایران و هیئت همراه به نیویورک، گستره تحلیل‌ها و گزارش‌هاي سیاسی را در رسانه‌ها افزایش داده است اما جالب‌ توجه‌ترین نکته در روزهای اخیر، اعتراف مقامات و کارشناسان مختلف به عزم راسخ ایران برای پایان‌دادن به تنش‌های موجود است. در واقع مقامات کشورهای غربی پس از هر نشست و دیدار با نمایندگان ایران، بر چشم‌انداز مثبتی که تهران مبتکر آن بوده است، صحه می‌گذارند و نشان می‌دهند که تسلیم تاکتيک جدیدی شده‌اند که جمهوری اسلامی در راستاي استراتژي کلان خود در پيش گرفته است.
در اين شرايط، “فرید زکریا” و “رودی جیلیانی” از مهم‌ترین تحلیلگران سیاسی آمریکا در آستانه گفت‌وگوي امشب “حسن روحاني” با شبکه تلويزيوني سی‌ان‌ان، در اظهاراتي کم‌سابقه در مصاحبه با اين شبکه آمريکايي اذعان کردند: «در اینکه “یک فرصت استثنایی برای جامعه بین‌الملل” به وجود آمده تا با ایران وارد مرحله تنش‌زدایی شود، تردیدی نیست اگرچه هنوز آغاز کار است و باید جدیت و عملکرد تهران را با مواضعش سنجید اما نکته مهم این است که ما نیز باید گام اول را برداریم؛ برعکس برخی ادعاها، رویکرد ایران را نمی‌توان وقت‌کشی برای ساخت سلاح هسته‌ای تعبیر کرد.»


فريد زکريا، تحليلگر ارشد روابط بين‌الملل آمريکا
سی‌ان‌ان در مصاحبه‌ای که با اين دو کارشناس مسائل خارجی ترتیب داد، از آنها در مورد تردید در واقعی‌بودن ادعای ایران درباره تغییر در سیاست‌ها و خط مشی‌های خارجی سؤال کرد.

“فرید زکریا” یکی از کارشناسان و نظریه‌پردازان سیاست خارجی آمریکا در اين گفت‌وگو اعلام کرد: «جامعه بین‌الملل تا کنون مذاکراتی را با ایران برگزار کرده است که امیدوارکننده نبوده اما به نظر می‌رسد این موقعیت، متفاوت است. روحانی مصمم است و از سوی رهبری ایران اجازه دارد که اوضاع را بهبود ببخشد، به نظرم این نقطه عطفی است که مذاکرات این دوره را بسیار متفاوت می‌کند.»
زکریا در مورد دیدار اوباما و روحانی در هفته جاری پیش بینی کرد: «فکر می کنم در گام اول وزیر امور خارجه با هیئت ایرانی دیدار کند چون اوباما می‌خواهد اطمینان یابد که ایران هم خواهان رفع تنش‌ها با آمریکاست. فکر می‌کنم اوباما، کری را جلو می‌فرستد تا بداند واکنش هیئت ایرانی چه خواهد بود. در واقع وی منتظر چراغ سبز ایران است و اگر جان کری به وی اطمینان دهد که ایران آماده گفت‌وگو است، خود وارد عمل خواهد شد.»
“رودی جیلوانی” شهردار سابق نیویورک و تحلیلگر مسائل خارجی نيز اين گونه به سؤال مجري برنامه پاسخ داد: «سؤال این نیست که آیا تغییر در سیاست‌های ایران، وجود دارد یا نه، جای هیچ شکی نیست که ایران موضعی متفاوت را برگزیده است باید سؤال شود که تهران در پیشبرد مواضع خود تا چه حد جدی است و در عمل چگونه رفتار خواهد کرد و آیا این را باید یک تاکتیک در راستاي وقت‌کشی و دستیابی ایران به سلاح‌های شیمیایی بدانیم؟»
وي ادامه داد: «به نظرم بر خلاف این تردید، همه نشانه‌ها به‌گونه‌ای است که ما تعبیری دیگر از موضع ایران را قبول کنیم و آن یکی از بهترین فرصت‌ها برای غرب در راستای رسیدن به روابط پایدار با ایران است. ما می‌توانیم قدم پیش بگذاریم و با تهران وارد مذاکره شویم و در مرحله بعد با چشم‌اندازی مثبت مواضع آنها را در عمل بسنجيم.»

 نظر دهید »

چرا کسی با این بازیگران زن برخورد نمیکند؟

02 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

 

روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟»
اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه (ع) رسید. فاطمه فرمود : « نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.
وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود: فاطمه پاره تن من است.
موضوع حجاب و نوع پوشش بدون تعارف در سال های اخیر در جامعه ما به چیزی فراتر از یک چالش اجتماعی تبدیل شده که گاه حتی موضوعات سیاسی نیز از آن متاثر می شود.
تا کنون در مورد متناسب نبودن نوع پوشش رایج در شهرهای بزرگ کشور که کم کم به شهرهای کوچک تر نیز سرایت کرده، با آنچه از یک جامعه اسلامی بر اساس آموزه های دینی انتظار می رود، بسیار گفته و نوشته شده است.

مسائلی از قبیل کار فرهنگی زیربنایی، وضعیت آموزش در مدارس و دانشگاه ها، میزان توجه به حجاب در خانواده ها، تاثیر رسانه های گوناگون از جمله شبکه های ماهواره ای، تغییر سبک زندگی و لزوم جهت دادن به آن بر اساس الگوی ایرانی اسلامی، نوع برخورد با بدحجابان از جمله وجود یا عدم وجود گشت ارشاد و.. بارها و بارها سخن گفته و شنیده شده است.
در اینجا قصد تکرار این مباحث را نداریم. صرفا به موضوعی اشاره می کنیم که اگرچه با همه مباحث فوق به نوعی در ارتباط است اما ممکن است در بسیاری نقدها نیز ناخواسته نادیده گرفته شود.
موضوع گروه های مرجع و الگو در جامعه را هرگز نمی توان از بحث حجاب جدا کرد. بی تردید یکی از این گروه های الگو در جامعه بازیگران هستند.
عده ای از کارشناسان معتقدند هدایت محصولات هنری به سمتی که موفقیت ها توسط افرادی به دست آید که در ضمن زندگی اجتماعی عادی خود از حجاب قابل قبولی برخوردارند می تواند در نگرش جامعه به حجاب موثر باشد.
به عقیده این عده از کارشناسان، در حال حاضر به طور مثال در سریال های تلویزیونی و یا فیلم های سینمایی کشور افرادی که در زندگی به بن بست رسیده‌اند با حجاب و پوشش به مخاطب معرفی می‌شوند و البته عکس این موضوع نیز صادق است.

با این وجود موضوع بحث فراتر از این گفته‌هاست.
حرف اینجاست که حتی مثلا اگر بازیگری با حجاب مورد انتظار در یک فیلم یا سریال به محبوبیتی فوق العاده دست پیدا کند و حتی بتواند به عنوان الگو، نوع پوشش و زندگی مورد نظر کارکتر فیلم را تبلیغ کند، وقتی خود در انظار عمومی با پوششی کاملا متفاوت ظاهر می شود چه بلایی بر سر همان “تاثیرگذاری” و “تبلیغ” می آید؟

واقعا چرا پیدا کردن تصویری از بازیگران زن ایرانی با حجابی که در عرف جامعه پوشیده و مناسب تلقی شود، تقریبا محال است؟!
موضوع تا بدانجا پیش رفته که اگر برخی از بازیگران زن ایرانی در یک پروژه سینمایی یا تلویزیونی با چادر حاضر شوند، به عنوان موضوعی “جالب” تلقی شده و عکس آن در فضای مجازی با همین عنوان منتشر و توزیع می شود!
آیا روند انتخاب بازیگر در سینما، تئاتر و تلویزیون ما مشکل دارد؟
آیا در روند مذکور هیچ بازیگری که حجاب و پوشش عادی او – در جامعه و نه در فیلم‌ها و سریال‌ها – همان حجاب مورد قبول جامعه است، وجود ندارد؟ یا چنین افرادی جذب این هنر نمی شوند؟
موضوع هرچه باشد تردیدی نیست که الگوی بسیاری از جوانان کشور ما صرفا ظاهر بازیگران ایرانی در سریال ها و فیلم‌های سینمایی و به طور کلی محصولات هنری نیست؛ بلکه پوشش، اخلاق و منش آنها در زندگی عادی – که امروزه با وجود رسانه‌های گوناگون و امکان دسترسی آسان به همه آنها، هرگز بر کسی پوشیده نیست – هم موثر و غیرقابل چشم پوشی است. اما راه حل چیست؟

 نظر دهید »

لزوم فهم صحيح سياست 'نرمش قهرمانانه' و شرط اصلي آن

28 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع فرماندهان سپاه و خصوصا نکته‌اي که ايشان در باب «نرمش قهرمانانه» بيان داشتند موجب تحليل‌ها و بحث‌هاي مختلف سياسي شده است و برداشت‌هاي مختلفي از اين بيان ايشان صورت گرفته است که برخي به صواب نزديک‌تر و برخي از مفهوم اصلي سخن ايشان دورتر است. از اين رو به نظر مي‌رسد که شايسته است نگاهي دقيق‌تر و بهتر به بيانات و سخنان ايشان داشته باشيم تا به مفهوم مورد نظر مقام معظم رهبري نزديک‌تر شويم.

محورهاي اصلي سخنان رهبري

بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين ديدار يک مجموعه منسجم و مرتبط به هم بود که با دقت فراوان بيان شده است و از اين رو شايسته است که با دقت فراوان نيز مورد تحليل و تفسير قرار گيرد و در تقدم و تاخرهاي کلام ايشان دقت شود.

اگر بخواهيم فرازها و محورهاي اصلي سخنان ايشان در اين جمع مهم را مورد توجه قرار دهيم بايد بيان داشت که اين سخنان شامل بخش‌هاي زير بود:

1- تحليلي از نقش امام رضا عليه السلام در برابر دستگاه ظالم بني‌عباس

2- درس گرفتن از عمل امام رضا عليه اسلام در برنامه ريزي بلند مدت و وظيفه سپاه و شباهت آن به موضع امام رضا عليه السلام در اين بخش

3- نگاهي به کارنامه سپاه در طول دوران پس از انقلاب

4- ضرورت انقلابي زيستن و انقلابي ماندن و مخالفت با اين توجيه که دنيا تغيير کرده است

5- تبيين رابطه سپاه و سياست

6-  تبيين منطق انقلاب اسلامي مبني بر ظالم و مظلوم نشدن

7- تبيين علت دشمني دشمنان با انقلاب اسلامي و امام خميني رحمت الله عليه

8-  برنامه مداوم مستکبرين در گسترش جنگ، فساد و فقر

9- تبيين موضع جمهوري اسلامي در مساله هسته‌اى

10- اعلام موافقت با حركتهاى صحيح و منطقى ديپلماسى و مساله «نرمش قهرمانانه» و شرط اساسي آن

11- تاکيد بر آينده‌ى روشن انقلاب اسلامى

12- استدلال بر اين که آينده روشن انقلاب اسلامي امري حقيقي و قطعي است.

آنچه ذکر شد 12 فراز و محور اصلي بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي است که تقريبا با همين سير و با دقت هر چه تمامتر بيان شده است. (به خوانندگان گرامي توصيه اکيد مي‌شود که متن کامل اين بيانات را در اين آدرس مطالعه نمايند:)

در اين ميانه شاهد آن هستيم که برخي از اين سخنان مفصل و بيانات واضح ارائه شده در آن فقط به بحث نرمش قهرمانانه پرداخته و آن را شاهدي بر مساله صلح امام حسن عليه السلام مي‌گيرند و تصور مي‌کنند که از اين طريق رهبر معظم انقلاب در لفافه بيان کرده‌اند که اوضاع کشور ما مانند زمان صلح امام حسن عليه السلام است.












اين تصور تصوري غلط و نابجاست. البته صلح امام حسن عليه السلام امري در جاي خود حق و قابل قبول بوده و هست و وظيفه‌اي بوده است که امام معصوم عليه آلاف التحيه و الثناء انجام داده‌اند و گردي هم بر دامن آن نمي‌نشيند. اما نکته اين‌جاست که مساله امروز کشور ما مساله صلح امام حسن عليه السلام نيست.

شاهد اين مدعا همين بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي است که در آن بر سياست امام رضا عليه السلام به عنوان يک الگوي عملي و پيش روي ما تاکيد کرده است و نيز اين که ايشان به صراحت بر آينده روشن انقلاب اسلامي تاکيد کرده‌اند و اين آينده روشن را مستدل و با بيان دلايل آن ذکر کرده‌اند و تاکيد کرده‌اند که اين يک سخن سطحي و بيان يک آرزو نيست بلکه سخني از سر استدلال و با بيان منطقي است.

ايشان در استدلال بر اين آينده روشن انقلاب اسلامي خاطر نشان ساختند: “به نظر بنده، آينده، آينده‌ى روشنى است براى انقلاب اسلامى؛ نه به معناى يك دل‌خوش‌كُنَك، بلكه به معناى ملاحظه‌ى همه‌ى آنچه كه جلو چشم ما است. دو استدلال را اينجا انسان نگاه كند: يك استدلال، استدلال تجربه است؛ خب، ما از چه وضعيّتى در اوائل انقلاب، از لحاظ فقر نيروى انسانى، فقر نيروى مادّى، فقر سلاح، فقر تجربه‌ى مديريّتى و فقرهاى گوناگون ديگر، امروز به چه وضعيّتى رسيديم؛ غناى نيروى انسانى، غناى مادّى، غناى علمى، غناى سياسى، غناى آبرو و حيثيّت بين‌المللى…يك استدلال ديگر اين است كه ما داريم با منطق پيش ميرويم، با محاسبه‌ى علمى پيش ميرويم؛ طرف مقابل ما دچار ضعفهاى روزافزون و تناقضهاى درونى است به‌خاطر غلطِ فاحش بودنِ ساختِ درونى آن تمدّن؛ آنها دارند عقب‌نشينى ميكنند - البتّه لازم نيست به اين عقب‌نشينى اعتراف كرده باشند يا به طور محسوس و واضحى در حرفهاى آنها ديده بشود - واقع قضيّه اين است، حقيقت قضيّه اين است. وقتى يك ملّتى با محاسبه‌ى درست، با پيداكردن نقطه‌ى صحيح كار، كار را پيش ميبرد، قطعاً به نتايج مطلوب خواهد رسيد. ما گفته‌ايم «ساخت درونى نظام» بايد استحكام پيدا كند؛ ما گفته‌ايم «علم» بايستى رشد پيدا كند؛ ما گفته‌ايم «توليد داخلى» بايستى اساس كار باشد؛ ما گفته‌ايم «نگاه خوشبينانه به استعداد بومى كشور» بايستى جدّى باشد، استعدادها پرورش پيدا كند؛ اينها پايه‌هاى اصلى كار است. وقتى كشورى با تكيه‌ى به استعدادهاى درونى، با تكيه‌ى به ابتكار نيروى انسانى خود، با تكيه‌ى به علم و دانش خود، با تكيه‌ى به ايمان خود و با اتّحاد حركت ميكند، قطعاً به نتايج مطلوب خواهد رسيد".

مقام معظم رهبري همچنين در ديدار با مسئولان وزارت‌ امور خارجه‌ و نمايندگان‌ سياسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ايران درباره ضرورت پرهيز از حالت دفاعى در مسائل سياسى به عنوان يكى از ويژگي‌هاى روحيه انقلابى تأكيد كرده و مي‌فرمايند:” نمايندگان سياسى جمهورى اسلامى ايران در جهان بايد تيزتر از شمشير، نرم‌تر از حرير و سخت‌تر از سنگ و پولاد باشند. عرصه سياست خارجى ميدان نرمشهاى قهرمانانه است، اما نرمشى كه در برابر دشمن تيز باشد. بنا بر اين ديپلماتهاى ما بايد در مواضع اصولى خود مستحكم بايستند و استقامت و پايمردى حضرت امام خمينى (رض) را الگوى خود قرار دهند.”
مقام معظم رهبرى روحيه تسليم ناپذيرى حضرت امام خمينى (رض) را موجب نجات كشور، ملت و انقلاب اسلامى دانستند و فرمودند: كسانى كه امام را قبول دارند بايد شكر گزار او باشند و كسانى كه با انقلاب دشمنى مى‌ورزند اما ايران را قبول دارند بايد خاك پاى امام را توتياى چشمشان كنند و خود را وامدار او بدانند زيرا استقامت و پايمردى امام (رض) بود كه موجب شد كه ايران بماند و تجزيه نشود.”

از اين رو بايد توجه داشت که با بياني که رهبر معظم انقلاب اسلامي داشته‌اند نمي‌توان برداشت‌هاي غلط برخي جريان‌هاي سياسي را پذيرفت و تصور کرد که ايران اسلامي دچار سستي و ضعفي شده است يا نسبت به آينده راه خويش دچار ترديد شده است و يا حاضر به کوتاه آمدن از اهداف خويش شده است. بلکه مساله نرمش قهرمانانه و شرط اساسي آن، که در تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي چنين بيان شد: «فراموش نكند كه طرفش كيست؛ فراموش نكند كه مشغول چه كارى است؛ اين شرط اصلى است؛ بفهمند كه دارند چه‌كار ميكنند، بدانند كه با چه كسى مواجهند، با چه كسى طرفند، آماج حمله‌ى طرف آنها كجاى مسئله است؛ اين را توجّه داشته باشند»؛ مصداقي براي اصل کلي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران است که همان سياست «عزت، حکمت و مصلحت» است.

ايشان همچنين در بياني مشهور تأکيد کردند که «من يک انقلابي هستم؛ ديپلمات نيستم.» که اين رهنمود بيانگر اين است که اگر هم قرار است نرمشي قهرمانانه در برابر حريف صورت پذيرد ضرورتاً مي‌بايست نرمشي انقلابي باشد نه ديپلماتيک.

 نظر دهید »

منبع تعبیر «نرمش قهرمانانه» رهبری کجاست؟

27 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرماندهان سپاه از تعبیری در سخنان خود استفاده کردند که از دقت تاریخی، منطق شیعی و دینی متناسب با مقتضیات زمان برخوردار است. به راستی ایشان تعبیر “نرمش قهرمانانه” را از کدام منبع استخراج کرده اند و آیا این تعبیر تازه ای است؟

این تعبیر اگرچه شاید برای جامعه رسانه ای ما واژه ای تازه به ذهن بیاید اما 44 سال پیش آیت الله خامنه ای کتابی را ترجمه کردند که عنوان آن “صلح الحسن” نوشته “راضی آل یاسین” بود.

راضى آل یاسین از محققان معاصر نجفی تنها کتاب تحلیلى و تفصیلى را در موضوع صلح امام حسن( ع) نگاشته و آیت الله سید على خامنه اى این اثر را به فارسى برگردانده است. شاید تصور کنیم انتخاب یک عنوان افزوده بر نام کتاب، گویای ذوق ادبی مترجم باشد. “صلح‌الحسن” به “صلح امام حسن” ترجمه شده و در عین حال آیت الله خامنه ای عنوان ادیبانه‌ی دیگری را ذیل آن آورده است: “پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ".

روشن است که کاربرد قلم ادیبانه برای شرح حماسه‌های نظامی و نبردهای تند و تیز آسان است، اما در بیان حادثه‌ای که به صلح انجامیده، می‌بایست توانی دو چندان برای تبیین آن با استفاده از جملات و تعابیر به‌کار برد. حالا این عنوان جالب و نگاه عمیق تبیین شده بر اساس صلح، مع الاسف در همه این سال ها در پژوهش‌های جاری مورد بی‌توجهی قرار گرفته است.

امروز به ذهن می رسد که این کتاب مهم ترجمه شده توسط مقام معظم رهبری که منطق گفتاری ایشان مبتنی بر آن استوار است، ضرورتی تاریخی در عصر و زمانه ما باشد. فهم دقیق این مساله ما را وا می دارد تا یک بار دیگر به این کتاب رجوع کنیم. چنانکه ایشان در آن اشاره کرده اند : صلح در مدیریت جامعه اسلامی و در منطق شیعه یک “نرمش قهرمانانه” است و امام حسن (ع) در مقابل معاویه در شرائطی خاص قرار گرفت که برای مصالح حکومت اسلام و پابرجاماندن اصول اسلامی، از این منطق بهره گرفته است.

حال به بخش های مهم و تازه ای از سخنان امروز مقام معظم رهبری دقت کنید:

* امروز دنیای دیپلماسی پیچیده است. عرصه دیپلماسی، عرصه لبخند و درخواست مذاکره و مذاکره است اما همه این رفتارها باید در چارچوب چالش اصلی فهم و درک شود.

* ما با حرکت های صحیح و منطقی در سیاستهای خارجی و داخلی موافقیم. من با مسئله ای که سال ها پیش “نرمش قهرمانانه” خواندم، موافقم. چرا که این حرکت در مواقعی بسیار خوب و لازم است اما با پایبندی به یک شرط اصلی.

* درک ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری ، شرط اصلی استفاده از تاکتیک نرمش قهرمانانه است. یک کُشتی گیر فنی نیز برخی مواقع بدلیل فنی نرمش نشان میدهد اما فراموش نمیکند که حریفش کیست و هدف اصلی او چیست؟

 نظر دهید »

تشیعی که از لندن و آمریکا تبلیغ شود به درد شیعه نمی‌خورد

27 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز(چهارشنبه) در دیدار کارگزاران حج امسال، حج را مایه اقتدار سیاسی، فرهنگی و معنوی جامعه اسلامی دانستند و با اشاره به شرایط کنونی جهان اسلام و منطقه و تلاش بدخواهان برای ایجاد درگیری میان مسلمانان به بهانه اختلاف‌های مذهبی و همچنین تهدیدها و آتش‌افروزی‌های سلطه‌گران فرمودند: امیدواریم رویکرد جدید آمریکا در قبال سوریه، جدی و به دور از فریب، و برگشت واقعی از رویکرد خودسرانه و غلط چند هفته اخیر باشد.

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه یکی از لوازم حج واقعی، رفتار برادرانه‌ مسلمانان در عرصه این فریضه بزرگ است، افزودند: دوری از جدال در ایام حج که در قرآن کریم بر آن تأکید شده به معنای جدال نداشتن برادران دینی و مسلمان با یکدیگر است که هم شامل پرهیز از جدال زبانی و هم پرهیز از تنافر قلبی می‌شود.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: متأسفانه برخی کج‌فهم‌ها، با تفسیر غلط از جدال نداشتن در ایام حج، تلاش دارند فلسفه برگزاری مراسم برائت از مشرکین را زیر سؤال ببرند در حالی‌که جدال با شرک و کفر، از اساسی‌ترین دستورات اسلام است.

ایشان مسلمانان را به هوشیاری در قبال نقشه بدخواهان برای ایجاد اختلاف‌ها و درگیری‌های مذهبی فراخواندند و تأکید کردند: دشمنان امت اسلامی بخوبی متوجه شده‌اند درگیری مذاهب اسلامی به نفع رژیم غاصب صهیونیستی است و بر همین اساس با راه‌اندازی گروه‌های تکفیری از یک طرف و با ایجاد رسانه‌های به ظاهر اسلامی و حتی شیعی برای دامن زدن به اختلافات از طرف دیگر، بدنبال درگیر کردن مسلمانان با یکدیگر هستند.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: بزرگان تشیع اعم از حضرت امام(ره) و دیگران همواره بر حفظ اتحاد امت اسلامی تأکید کرده‌اند، بنابراین آن تشیّعی که با هدف دامن زدن به اختلافات، از رسانه‌هایی که در لندن و امریکا هستند، تبلیغ می‌شود، در مسیر شیعه واقعی نیست.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یکی دیگر از نقاط قوت حج را که زمینه‌ساز اقتدار بیش از پیش آن می‌شود، تبادل فرهنگ اسلامی ناب میان مسلمانان و اطلاع از واقعیات و پیشرفت‌های جوامع اسلامی، در ایام حج دانستند و فرمودند: با توجه به حجم بسیار بالا و غیرقابل تصور رسانه‌های معاند نظام اسلامی، یکی از وظایف زائران ایرانی، معرفی و شناساندن چهره واقعی اسلام و شیعه و حقایق و پیشرفت‌های نظام اسلامی، از طریق زبان و عمل خود است.

ایشان با تأکید بر اینکه تقویت معنویت یکی دیگر از محورهای اصلی حج واقعی است، خاطرنشان کردند: ایمان قوی، توکل بر خدا و حسن ظن به وعده الهی که لازمه عبور از گذرگاه‌های دشوار و نهراسیدن از هیمنه ظاهری قدرت‌ها هستند، در حج بدست می‌آید.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به آتش افروزی دشمنان امت اسلامی در پاکستان، افغانستان، عراق، سوریه و بحرین به بهانه شیعه و سنی و کشته شدن صدها انسان بیگناه، گفتند: سلطه گران و ابرقدرتها بویژه امریکا برای رسیدن به منافع نامشروع خود از ویران کردن کشورها و کشتن انسانها هیچ ابایی ندارند.

حضرت آیت الله خامنه ای به تحولات سوریه و تهدیدهای چند هفته اخیر امریکاییها برای جنگ افروزی در منطقه، اشاره کردند و افزودند: آنها برای منافع ملی ادعایی خود که در واقع منافع صهیونیستها و سرمایه داران بزرگ است، حتی حاضر به آتش افروزی و پایمال کردن منافع کشورها و ملت های دیگر هستند.

ایشان با تأکید بر اینکه امیدواریم رویکرد جدید امریکا در قبال سوریه، جدی و به دور از بازی سیاسی باشد، خاطرنشان کردند: اگر چنین باشد، به معنای بازگشت امریکا از رویکرد خودسرانه و غلط چند هفته اخیر است.

رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: جمهوری اسلامی ایران با دقت و هوشیاری حوادث منطقه را دنبال می کند.

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: ما به عنوان یک ملت بزرگ در این منطقه حساس، باید با نگاه درست و با استفاده از اقتدار اسلامی، اهداف والا و انسانی خود را که مبتنی بر اسلام است، در معرض دید همگان قرار دهیم و بشریت را به دستاوردِ حرکت براساس اسلام، دعوت کنیم.

ایشان خاطرنشان کردند: دستاوردِ حرکت براساس اسلام، ساخت اقتدار درونی ملت است که با ایمان راسخ، اتحاد آحاد مردم، عملکرد صحیح مسئولان، همدلی مردم و مسئولان و توکل بر خدا به دست می آید.

رهبر انقلاب اسلامی، عقل، معنویت، توکل، حرکت و عمل را پنج عنصر اساسی برای ساخت اقتدار درونی برشمردند و افزودند: حرکت نظام اسلامی در این مسیر و اقتدار روز افزون آن، قطعاً بر شرایط منطقه تأثیرگذار خواهد بود، همانگونه که تاکنون بوده است.

در ابتدای این دیدار حجت الاسلام والمسلمین قاضی عسکر نماینده ولی فقیه و سرپرست زایران ایرانی ضمن تبریک هفته حج و دهه‌ی کرامت، تدوین سند راهبردی حج، اهتمام به تقویت هرچه بیشتر قرآن، تلاش برای ایجاد تحول روحی در زائران از طریق آموزشهای قبل از تشرف، دفاع از حقوق زائران، تقویت امر تحقیق در رابطه با موضوعات مرتبط با حج، برگزاری همایش های تخصصی، ارتقاء سطح علمی روحانیون کاروانها، برگزاری دوره های آموزش زبان عربی و تدوین تجارب و آسیب شناسی برنامه های گذشته را از مهمترین فعالیت های بعثه مقام معظم رهبری بیان کرد.

آقای جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در گزارشی با بیان مجموعه تلاشهای صورت گرفته به منظور هماهنگی میان اجزاء دستگاههای مرتبط با حج برای انسجام بیشتر و خدمات رسانی هرچه بهتر به زائران گفت: حج فرصت مناسبی برای انتقال فرهنگ ایران اسلامی به سایر ملت هاست.

وی با تأکید بر اهمیت توجه به فلسفه، اسرار و معارف حج افزود: برقراری ارتباط بین شخصیت های دینی و علمی جمهوری اسلامی با دیگر شخصیت های جهان اسلام زمینه‌ی انسجام هرچه بیشتر امت اسلامی را فراهم خواهد کرد.

آقای اوحدی رئیس سازمان حج نیز با اشاره به اینکه در سال جاری 64000 زائر ایرانی در قالب 500 کاروان از 17 ایستگاه پروازی در سراسر کشور به حج اعزام خواهند شد گفت: سازمان حج همچنین پذیرای2000 زائر ایرانی مقیم خارج از کشور نیز می باشد.

وی تمرکز در استقرار زایران و خدمات رسانی به آنان و همچنین برپایی مراکز در مانی در برخی کاروان ها  و دو بیمارستان به صورت شبانه روزی در مکه مکرمه و مدینه منوره را از دیگر فعالیت های سازمان حج و زیارت بیان کرد.

 نظر دهید »

ولادت

25 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

«ولادت» اثر «سعید تشکری» ماجرای دو شبان خراسانی است که یکی کاتب و دیگری صحاف است. فرزند خوانده‌های خود را که در ویرانه ‌های شوش دانیال پس از دیدار با  مولای خود امام موسی کاظم (ع)، در پی کشتاری که عباسیان برای تاراج پارسیان انجام داده‌ اند، می‌یابند و آنها را از بدو طفولیت در وصیتی مکتوب به نام هم می‌ خوانند.
لیلا و هاتف اکنون پس از سالها و مرگ این کاتب و صحاف می‌خواهند با هم ازدواج کنند اما پرسش ساده آنها از خود این است: ما که هستیم؟ و چرا امام رضا (ع) که مولای آنها  وپدرانشان است، ولیعهد تازه عباسیان است؟ لیلا و هاتف برای یافتن پاسخ خود و ازدواج با یکدیگر به مدینه می ‌روند تا حقیقت امام هشتم شیعیان را بیابند و زندگی خود را آغاز کنند. رسیدن آنان به مدینه مصادف است با هجرت اجباری حضرت امام رضا (ع) به مرو‌. هاتف و لیلا یکی در پی امام هشتم به سفر می‌رود و یکی با حضرت معصومه همراه می‌شود و ماجرای داستان، تازه آغاز می شود.
ولادت، رمانی است بر پایه ی اتفاقات تاریخی که بخشی از مهمترین وقایع ایران و سفر امام رضا (ع) به طوس را در بر می گیرد.
نشر نیستان، این رمان را در 366 صفحه منتشر کرده است. می توانید از این آدرس آن را خریداری کنید
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
دعبل چون هارون از خواب پريد. هارون در طوس بود و دعبل در سمنگان! معناي روياي خود را نمي ‌دانست! به خود گفت:
دعبل از خود بگذر و از اين كاخ بگذر. از جان بگذر. به شعري خود را به نام و جاي بگذار. تا بدانند تو ديگر، شاعر صله بگير هارون نيستي! هر آدمی را فرشته نگاهبانی است. فرشته ‌ات را از بندستان وجود حاکمی‌ ات خلاص کن! شفیع دو عالم، در بند هارون است. بوی بندستان مولایت را به گوش مردمان، برسان!

 نظر دهید »

به ابر تکیه می دهم

17 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

خالی شده شهر
از آدم ها
از باد
از ابر.

درخت ها
گرده های‌ شان را و گلبرگ هایشان را
در خیابان ها رها کرده‌اند
آفتاب
بیهوده می تابد
بیهوده این سایه ها
دراز می کشند روی خیابان
انتظارشان بیهوده است
اتوبوسی حتی
نمی گذرد
*
خواب
در دهان من خمیازه می کشد
هنوز اول بهار است
(این دورِ چندم است زمین تاب می خورد؟)
پس چرا ساختمان ها
درخت ها، پل ها، رودخانه ها
سر جای ‌شان ایستاده اند
و حال ‌شان به هم نمی خورد
از دیدن دوباره ی بهار
چرا مورچه ها
با تکه های نان
و گنجشک ها با چینه های خالی
سر نمی کنند؟
چرا عنکبوت ها
مگس های تازه می جویند
از ارتفاع پست زندگی؟
پرستوهایی که با بادها رفتند
چرا دوباره بر می گردند
به جستجوی لانه های ریخته شان؟

می خواهم
همه جاده ها را از روی نقشه ها بلیسَم
می خواهم خیابان ها را پاک کنم
و جای هر چهارراه قاصدکی بگذارم
تا وقتی به هوا بر می خیزد
ماشین ها و آدم های‌شان را
با خود بردارد
*
 حالا که نیستی
ظرف ها را شسته ام
گلدان ها را آب داده ام
حالا که نیستی
آش سرد می شود
و چای ‌های غروب
نخورده می مانند
به میز تکیه می دهم و خوابم می برد
به ابر تکیه می دهم و به پشتی
و صدایم خیس می شود از بارش یادت…

***
مجموعه اشعار «مجید اکبرزاده» با عنوان «به ابر تکیه می دهم» 18 قطعه شعر آزاد و 12 غزل دارد. اگرچه قالب سروده های اکبر زاده متفاوت است، اما مضمون اغلب آنها از دو حال خارج نیست؛ تعداد زیادی از این سروده ها در ستایش زندگی روستایی و صفای دل روستا نشینان سروده شده اند:
«این دل من نیست در بیغوله این شهرها مانده است/من دلم در سایه روشن های روستا مانده است/ هرچه گشتم از صفای کودکی ها ردپایی نیست/ من گمانم آن صفا هم در کومه جامانده است.»
موضوع دیگری که در شعرهای «به ابر تکیه می دهم» به آن پرداخته شده، جنگ و رزمندگان است. کلام شاعر در این سروده ها نیز رنگ حسرت به خود گرفته است. اکبر زاده آنجا در ستایش صفای روستانشینان می سرود و اینجا در ستایش صفای رزمندگان:
«چفیه ای سفید داشتم/ که نشانی از جنون نداشت/ بوی خون نداشت/ چفیه ای که رنگ آسمان نبود/ زخمی از درون نداشت/ چفیه ای سفید داشتم/حیف/ مثل چفیه ی تو آشنای جبهه ها نبود/ عاشق خدا نبود/ چفیه ی تو چیز دیگری است/ چفیه ات عجیب بود/ مثل چشم تو نجیب بود/ چفیه ی تو ادعا نداشت/ بویی از ریا نداشت/ چفیه ی تو خاکی و تمیز بود …»
انگار شاعر، زندگی انسان را در شهر گم کرده و در دوجا می یابد: در زندگی روستایی و در خاکریز جبهه؛ جایی که سخن از مهدی موعود (علیه السلام) فراوان بود.
این کتاب را انتشارات سوره مهر در سال 1390 به چاپ رساند.
نام کتاب: به ابر تکیه می دهم
شاعر: مجید اکبرزاده
ناشر: سوره مهر

منبع: سایت رسمی انتشارات سوره مهر

 نظر دهید »

ترويج و همگانی‌کردن نماز، وظيفه است

14 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، متن پیام رهبر انقلاب که صبح امروز (چهارشنبه) در اجلاس سراسری نماز از سوی حجت الاسلام و المسلمین میرعمادی نماینده ولی فقیه در استان لرستان قرائت شد، به این شرح است:


بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن کریم در توصیف قدرتمندان ِ مؤمن و در صدر وظایف آنان اقامه‌ی نماز را نام برده است: الذینَ إن مَکَنّاهُم فِي الأرضِ أقَامُوا الصَلوة…
این وظیفه، در عمل شخصی، کیفیت‌بخشیدن به نماز است، و در تلاش اجتماعی، ترویج نماز و همگانی‌کردن آن.
کیفیت یافتن نماز بدین معنی است که نماز، با حال و حضور ادا شود؛ نمازگزار به نماز با چشمِ “میعاد ملاقات با خدا” بنگرد و در آن، با خدای خود سخن بگوید و خود را در حضور او ببیند؛ نماز را تا میتواند در مسجد و تا میتواند به جماعت بگزارد.
و ترویج نماز، هر حرکت و تلاشی است که در راه همگانی‌کردن آن، و تبیین اهمیت آن، و آسان‌کردن دسترسی به آن، بتوان صورت داد.
صاحبان اندیشه و بیان، با گفتن و نوشتن؛ دارندگان رسانه‌ها و منبرها با پرداخت جذّاب و هنری؛ مسؤولان دستگاهها هر یک متناسب با کارکرد آن دستگاه، میتوانند این وظیفه‌ی بزرگ را ادا کنند.
کمبود مسجد در شهر و شهرک و روستا؛ نبود جایگاه نماز در مراکز اجتماعات همچون ورزشگاه و بوستان و ایستگاه و مانند آن؛ مراعات‌نشدن وقت نماز در وسائل مسافرتهای دور دست؛ نپرداختن شایسته به نماز در کتابهای درسی؛ نپرداختن به پاکیزگی و بهداشت در مساجد؛ نپرداختن امام جماعت به تماس و رابطه با مأمومین؛ و هر کمبود دیگری از این قبیل‌ ها، نقاط ضعفی است که باید همتهای بلند بر زدودن آن برانگیخته شود و نشانه‌ی ایمان صاحبان تمکّن یعنی اقامه‌ی نماز، در جامعه‌ی اسلامی ما روز بروز نمایان‌تر گردد. إن‌شاء الله

والسلام علیکم و رحمة الله

سیّد علی خامنه‌ای

11/ شهریور /

 نظر دهید »

ماجرای 40 سوال مشکل ابوحنیفه از امام صادق(ع)

11 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

یکی از ویژگی‌های برجسته دوران امامت امام صادق(ع) شکوفایی علم و دانش است به طوری که وقتی اسم مبارک آن حضرت برده می‌شود بدون تردید واژه‌هایی همچون علم و دانش و شور و شوق علمی هم خود به خود مطرح می‌شود. نشانه‌های فراوانی برای عظمت علمی امام صادق (ع) وجود دارد و بزرگی او را فقیهان و دانشمندان بزرگ تشیع و اهل سنت می‌پذیرند و در برابر عظمت علمی آن حضرت سر تعظیم فرود می‏‌آورند و برتری علمی‌اش را می‏‌ستایند.

ماجرای 40 سوال مشکل ابوحنیفه از امام صادق(ع)
یکی از ادله روشن بر قدرت علمی و توانایی‌های استدلالی امام صادق(ع) که آن را از اجداد طاهرینش به ارث برده‌اند جریان 40 سوال مشکل ابوحنیفه از ایشان است که آن حضرت به تمام این سوالات پاسخ می‌دهند.
«ابوحنیفه» پیشوای فرقه «حنفی» می‏‌گفت: «من دانشمندتر از جعفر بن محمد ندیده‏‌ام» و می‌افزود: روزی منصور دوانیقی جعفر بن محمد را احضار کرده بود مرا خواست و گفت: «مردم شیفته جعفر بن محمد شده‏‌اند. برای محکوم ساختن او مسایل مشکل فراهم کن». من 40 مسئله مشکل آماده کردم. منصور در «حیره» بود و مرا فراخواند. به مجلس وی رفتم و دیدم جعفر بن محمد در سمت راست او نشسته است. هنگامی که چشمم به او افتاد عظمت او به اندازه‌ای در من تأثیر گذاشت که از دیدن منصور چنین تأثیر نپذیرفتم. سلام کردم و با اشاره منصور نشستم.
منصور رو به وی کرد و گفت: «این ابوحنیفه است». او پاسخ داد: «بلی می‏‌شناسمش». سپس منصور رو به من کرد و گفت: «ای ابوحنیفه! مسائل خود را با ابوعبدالله (جعفر بن محمد) در میان بگذار». مسایل را مطرح کردم. هر مسئله‏‌ای می‏‌پرسیدم او پاسخ می‏‌داد: «عقیده شما در این باره چنین و عقیده اهل مدینه چنان و عقیده ما چنین است و..» او در برخی از مسائل با نظر ما موافق و در برخی دیگر از آنها با اهل مدینه موافق و گاهی با هر دو گروه مخالف بود. 40 مسئله را مطرح کردم و او همه را پاسخ گفت. «ابوحنیفه» به اینجا که رسید با اشاره به امام صادق (ع) گفت: «دانشمندترین مردم آگاه‌ترین آنان به اختلاف مردم در فتاوا و مسائل فقهی است».
همچنین «مالک» پیشوای مذهب فرقه مالکی می‏‌گفت: مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می‏‌کردم و او را همواره در یکی از این سه حال می‌دیدم: نماز ‏خواندن، روزه‌داری و قرآن خواندن. هرگز ندیدم که او بدون وضو حدیث نقل کند. برتر از جعفر بن محمد در علم و عبادت و پرهیزگاری هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است.
«شیخ مفید» می‏‌نویسد: به اندازه‌ای علوم از آن حضرت نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده و از هیچ یک از افراد خاندان او به اندازه او علم و دانش نقل نشده است.
«ابن حجر هیتمی» می‏‌نویسد: به اندازه‌ای علوم از او نقل شده که زبانزد مردم گشته و آوازه آن همه جا پخش شده است و بزرگترین پیشوایان فقه و حدیث مانند: یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک، سفیان ثوری، سفیان بن عیینه، ابوحنیفه، شعبه و ایوب سجستانی از او روایت کرده‏‌اند. «ابوبحر جاحظ» از دانشمندان شهیر قرن سوم هجری قمری می‏‌گوید: جعفر بن محمد کسی است که علم و دانش او جهان را پر کرده است و گفته می‏‌شود که ابوحنیفه و سفیان ثوری از شاگردان اویند و شاگردی این دو برای اثبات عظمت علمی او بس است.

منابع

اختصاص شیخ مفید: ص 189
ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه نجفی مرعشی ، 1404ه. ج 15، ص 274.
سیراعلام النبلإ، ج 6، ص؛ 258 بحارالانوار، ج 47، ص 217.
شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 519، طبع قم، نشر اسلامی
ابن تیمیه، التوسل و الوسیله، ص؛52 جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 327.

 نظر دهید »

مانتو، به هر قیمتی

10 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

زن وارد مغازه می شود. حوصله مشتری ندارم چون بار جدید آمده. به شاگردم می گویم مانتوهای جدید را از عقب ماشین بردارد و توی سبد بریزد تا چوب رختی بزنیم و در مغازه بچینم. زن سبد جنس ها را که می بیند با همراهش به سمتش می رود و می پرسد: «میتونم اینها رو ببینم؟» بله ای می گویم و به سمت پیشخوان می روم تا پول توزیع کننده مانتو را بدهم.
زن و همراهش ده دقیقه ای مانتو ها را بیرون می کشند و بالا و پایین می کنند تا اینکه ناگهان یکی شان با هیجان می گوید: «عجب چیز جالبیه» ناخودآگاه به سمتش بر می گردم و بهت زده نگاهم روی مانتو خشک می شود. زن یکی از الگوهای خیاطی که با ته پارچه های بی کیفیت و فقط به عنوان مدل دوخته شده و بین اجناس جا مانده را در آورده و با هیجان به همراهش نشان می دهد.  بخش هایی که از پارچه ها نخ کش شده اند و از پارچه های رنگ وارنگ دوخته شده است. به سمتشان می روم و می گویم: «اما خانم این مانتو…»
زن نمی گذارد حرفم تمام شود و می گوید: «فوق العاده است، عالیه. همچین چیزی تا به حال ندیده بودم.»
خنده ام گرفته، اما اینقدر هیجان زده است که اصلا به من توجهی ندارد. می گویم: «خانم این مانتو مشکل داره.»
نگاهی به مانتو می کند و نگاهی به من و می گوید: «نکنه مال کسیه؟ شما که گفتید جنس ها رو تازه آوردن.» و بعد با لحنی خواهش گونه می گوید: «من از این خیلی خوشم اومده، نگران نباشید چونه نمی زنم سر قیمتش.» و دنبال اتاق پرو می گردد.
متعجب از اینکه چطور حتی به جنس مانتو و ترکیب رنگ آن کاری ندارد برای منصرف کردنش قیمتی بالا می گویم اما بی توجه به قیمت به سمت اتاق پرو می رود و با وجودی که مانتو تنگ تر از آنی است که جلویش بسته شود، پول مانتو را می دهد و می رود.


مریم محبی

 نظر دهید »

سبک زندگی اسلامی مبتنی بر مقاومت، نرم‌افزار تمدن اسلامی

07 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی


در برهه‌ای که رهبرمعظم انقلاب از آن با تعبیر «پیچ تاریخی» یاد می‌کنند حرکت در مسیر پیشرفت برای نیل به تمدن بزرگ اسلامی از الزامات ضروری است. در این میان به  نظر می رسد سبک زندگی اسلامی برآمده از ارزش‌های اصیل اسلامی و ساختار بومی می‌تواند ما را به قطب مقاومت علیه غرب تبدیل نماید؛ بر این اساس برای بررسی ارتباط سبک زندگی با راهبرد مقاومت در مقابل گفتمان غربی با «وحید یامین‌پور» مدیر دفتر فرهنگی مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی به گفت‌وگو نشسته‌ایم.


آیا اساساً مقوله‌ی سبک زندگی با موضوع مقاومت در مقابل استکبار ارتباط دارد؟

در ابتدا باید جایگاه مقاومت در بحث مشخص گردد. آنچه نه تنها ما به عنوان اعضا و فرزندان گفتمان انقلاب اسلامی به آن معتقدیم، بلکه حتی غرب نیز به آن اذعان دارد این است که انقلاب اسلامی پدیده‌ای در روند تاریخی آغازشده توسط غرب نیست.

در آن زمان مواجهه‌ی غرب با جهان پیرامونی ذیل عنوان استعمار، اما در حقیقت استثمار صورت می‌گرفت. جهت تاریخ به سمت جهتی بود که مجموعه‌ی کشورهای غربی و غیرغربی هم‌جهت با تاریخ غرب بودند؛ جهتی که از قرن هیجدهم و نوزدهم با پروسه‌های بین‌المللی استعماری در کل دنیا آغاز شد. در این میان، اولین اقدامی که نشان می‌دهد گفتمان مدرن غرب دچار اضمحلال، ضعف و پیری شده وقوع انقلاب اسلامی ایران در 1979م. (1357ش.) است.
در حالی که حرکت عمومی کشورها با سرعت قابل ملاحظه‌ای به سمت مدرن و سکولار شدن بود، انقلاب اسلامی ایران ایستاد و جهت دیگری را نشان داد. در اینجاست که مفهوم مقاومت تولید می‌شود. البته بعضی به‌ اشتباه، گفتمان‌های مارکسیستی و کمونیستی را به عنوان مقاومت در برابر غرب تحلیل و تلقی می‌کنند، اما این گفتمان‌ها زاییده‌ی غرب هستند که به صورت دیگری متجلی شده‌اند. درگیری آن‌ها با غرب اومانیست، سکولار، ملحد و نگاه لیبرالیستی آن نیست، بلکه تقابل آن‌ها با لیبرالیسم و سرمایه‌داری است. اما آنچه به طور بنیادی و ریشه‌ای در برابر جریان تاریخی و همه‌گیر سکولاریسم، انسان‌محوری و هویت لذت‌محور بشر جدید غرب مقاومت می‌کند انقلاب اسلامی است که مهم‌ترین پیامش به تمدن غرب این است که این بخش از دنیا تصمیم گرفته است در زمین تو بازی نکند. مفهوم مقاومت اینجا تولید می‌شود.



اما آیا معنایش این است که انقلاب اسلامی می‌خواهد به یک‌باره تمدنی جدید را به عنوان تمدن جایگزین که در تنازع با غرب باشد ایجاد کند؟

شکل‌گیری هر تمدنی نیازمند طی فرآیندی تاریخی است. لذا بهتر است که بگوییم روز 22 بهمن 57 پیروزی انقلاب اسلامی نبوده بلکه آغاز انقلاب اسلامی بوده است. پیروزی انقلاب اسلامی زمانی است که موفق شویم تمدنی را به عنوان الگوی زیست و سبک زندگی اسلامی بشر معرفی کنیم. آنچه تا کنون اتفاق افتاده این است که ما در فضای ذهنی، روحی و قلبی خود، اسلامی زیسته‌ایم، ولی موفق نشده‌ایم این علایق و سلایق فکری، فرهنگی و دینی را در دنیا به سبک زندگی و نهایتاً به تمدن اسلامی تبدیل کنیم.

با توجه با حجم محدود کارهای انجام‌گرفته و نیازهای موجود و آینده، باید گفت ما در آغاز راه هستیم. در ابتدای مسیری قرار داریم که معلوم نیست چند ده سال طول می‌کشد تا موفق شویم و مجموعه‌ی این موارد محقق شود. شاخص اصلی حرکت صحیح در این مسیر مقاومت است؛ یعنی مقاومت در مقابل فشارها و اقتضائات مدرن. این در حالی است که از اول انقلاب تا کنون شاهد حضور طیفی بوده و هستیم که مقاومت را برنمی‌تابند و منحل شدن انقلاب اسلامی را در غرب مطالبه می‌کنند.

این جریان فکری و سیاسی در فضای انقلاب اسلامی همیشه حضور داشته و دارد. این طرز تلقی ابتدا در نهضت آزادی و جبهه‌ی ملی حلول کرد و در دوره‌ی بازرگان به قدرت رسید و پس از جنگ در دولت آقای هاشمی رفسنجانی در قالب حزب کارگزاران مجدداً به قدرت بازگشت. کارگزارانی‌ها به عنوان نماد تفکر تکنوکرات غرب‌گرا معتقدند که انقلاب اسلامی باید در فن‌سالاری غرب منحل شود. این جریان فکری و سیاسی در کالبد اصلاح‌طلبان دولت آقای خاتمی ادامه‌ی حیات داد و حضور خود در ساختار و بدنه‌ی نظام جمهوری اسلامی را بازتولید کرد.


یکی از عمده‌ترین مبانی تفکر آن‌ها این است که مقاومت در برابر غرب بی‌نتیجه است و زیست بهتر و حیات متعالی‌تر از رهگذر سازش با غرب اتفاق می‌افتد. شاید یکی از مهم‌ترین محصولات این تفکر در دوره‌ی اصلاحات، کتابی است به نام مبانی نظری برنامه‌ی چهارم توسعه که توسط سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در دولت آقای خاتمی منتشر شد. این کتاب به حدی فاجعه‌بار بود که خود دولت آقای خاتمی آن را جمع‌آوری و خمیر کرد. نخستین راهبرد این کتاب این بود که «امروز باید بپذیریم نظام تک‌قطبی به رهبری آمریکا در جهان ایجاد شده است و راه جمهوری اسلامی ایران جز با منحل شدن در نظام تک‌قطبی به جایی نخواهد رسید.»

بر این اساس، آن‌ها رسماً به دنبال تئوریزه کردن انحلال جمهوری اسلامی ایران و ایده‌های انقلاب اسلامی در نظام تک‌قطبی به رهبری آمریکا بودند. همه‌ی این‌ها در حالی است که هدف انقلاب اسلامی صرفاً تغییر رژیم سیاسی نبود، بلکه قرار بود تمدن جدیدی ایجاد و معرفی شود. این خطی است که با عنوان خط سازش از آن یاد می‌شود. خط سازش را نمی‌توان در معنا و مفهومی سیاسی منحصر کرد؛ معنای سیاسی یکی از نتایج آن است. خط سازش، معنای تمدنی و تاریخی دارد. بر خلاف نظر حضرت امام (رحمت الله علیه) که از ابتدا می‌فرمود مسئله‌ی ما مسئله‌ی فرهنگ و تمدن است، آن‌ها از ابتدا معتقد نبودند که انقلاب اسلامی برای ایجاد تمدن اسلامی به وجود آمده است. لذا باید در مقابل این دیدگاه، نگرش انقلابی مبتنی بر مقاومت، که مخالف سکولاریسم، الحاد و تسلیم و سازش است، به تدریج در همه‌ی رده‌های زندگی و تمدنی رسوخ یابد.

بنابراین در فضای گفتمانی کنونی ما با دو رویکرد مواجهیم: اول خطی که تأکید و اصرار می‌کند بر اسلامی کردن همه چیز و حرکت در مسیر پیشرفت با راهبرد مقاومت و دوم خط سازش که معتقد به توسعه، نه از رهگذر مقاومت، بلکه از گذرگاه سازش است. بر خلاف نظر گروه اخیر، مقام معظم رهبری معتقد به پیشرفت در علم، فناوری، کمال و رشد و تعالی اجتماعی، فرهنگ، هنر، آموزش، بهداشت و سلامت، اقتصاد و… با راهبرد مقاومت هستند. این اختلاف نظر راهبردی است، نه تاکتیکی. ما با کسانی که به سازش معتقدند اختلاف تاکتیکی نداریم، بلکه این اختلاف، راهبردی و مبنایی است. آن‌ها می‌گویند پیشرفت از مسیر سازش عبور می‌کند، ما می‌گوییم پیشرفت از مسیر مقاومت عبور می‌کند.


سبک زندگی اسلامی چگونه باعث مقاومت در برابر غرب می‌شود؟

سبک زندگی اسلامی، هم محصول مقاومت در برابر غرب و هم قوام‌بخش مقاومت است. به عبارت دیگر، با مقاومت در برابر غرب امکان تولید سبک زندگی اسلامی نیز حاصل می‌شود. از سوی دیگر، چنانچه سبک اسلامی شیوه‌ی زندگی قرار گیرد، امکان مقاومت در برابر غرب فراهم آمده است، چون سبک زندگی غربی عناصری دارد که انسان را برای مقاومت در برابر خود خلع سلاح و تخلیه می‌کند. به عنوان نمونه، سبک زندگی غربی یک سبک زندگی مصرف‌گرا و لوکس‌گرا است، چون با اقتصاد سرمایه‌داری ارتباط دارد. کسی که اهل اتراف و اسراف باشد در سبک زندگی اسلامی مبتنی بر قناعت و خفیف‌المؤونه بودن جایگاهی ندارد.

حضرت امام (رحمت الله علیه) می‌فرمود جوان‌ها عروسک‌های مصرفی نشوید، اگر عروسک مصرفی شوید، برده‌های امپریالیسم خواهید شد. مصرف‌گرایی که اصل و اساس سبک زندگی غربی و آمریکایی است به لحاظ سیاسی انسان را برده‌ی امپریالیسم می‌کند. اصلاً خود مصرف‌گرا بودن برده‌ی اقتصادی و سیاسی شدن است.

یکی دیگر از عناصر سبک زندگی غربی زندگی مبتنی بر لذت‌های اومانیستی و تلذذهای غریزه‌محور است. در حالی که سبک زندگی اسلامی ذکرمحور است، نه لذت‌محور. در این سبک زندگیِ لذت‌محور، انسان دیگر اهل مقاومت نیست و سازش‌طلب خواهد شد. امام (رحمت الله علیه) می‌فرمود تنها کسانی تا آخر خط با ما هستند که طعم فقر و استضعاف را چشیده باشند. این‌ها همه المان‌های سبک زندگی اسلامی است.

 نظر دهید »

رسانه امنیتی آلمان برای "حجاب" در ایران فرهنگ سازی می‌کند!

05 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

چندسالی است ترویج لباس‌های غیراسلامی در شبکه‌های ماهواره ای و سایتهای خارجی فارسی زبان به یکی از برنامه‌های ثابت و مورد توجه مدیران آن رسانه‌ها تبدیل شده است. از جمله این رسانه‌ها سایت “دویچه وله” وابسته به سازمان امنیتی آلمان است که تاکنون مصاحبه‌های متعددی نیز با طراحان این لباس‌ها در داخل کشور انجام داده و مخاطبان زیادی را برای بازدید و همچنین شرکت دادن محصولاتشان در نمایشگاه‌های برپاشده توسط این طراحان بخصوص درشهرهای تهران، شیراز و یزد ترغیب می‌نماید. آنها سعی دارند مدلهای مطرح شده دراین نمایشگاه‌ها را سازگار با فرهنگ ایرانی و متناسب با عرف مذهبی جامعه اسلامی ما وانمود کنند. در حالی که هنوز هم بسیارند دختران دانشجو و دانش آموز محجبه مسلمان در آلمان و فرانسه که محروم از تحصیل شده و حتی به خاطر حفظ حجاب مضروب شده و مانند “مروه شربینی” در جلسه دادگاه و مقابل چشم قاضی به قتل می‌رسند، رسانه‌های منتسب به سازمانهای جاسوسی آنها برای زنان ایرانی در داخل کشور نسخه مدهای جدید پیچیده و برای مطابقت آن مدها با عرف مذهبی و پوشش بومی زنان ما فرهنگ سازی می‌کنند!

این رسانه‌ها در تبلیغات خود به عنوان مدهای بهاره و تابستانه به ترویج لباس‌های جلف و زننده ای می‌پردازند که نه تنها رنگ و بویی از “عفاف و حجاب” ندارند بلکه با بکارگیری مقدار اندکی طرح و نقوش سنتی در قسمت هایی از لباس، به فریب افکار عمومی به عنوان ترویج مدل‌های ایرانی اصیل می‌پردازند!

در راستای تلاش برای ترویج مدهای غیر اسلامی،  با جلوگیری از ترویج عمومی نوعی از مدلهای آنها، شکل مدل‌ها تغییر ماهیت داده و به شکلی دیگر در می‌آیند. به طور مثال شلوارهای کوتاه که مورد برخورد پلیس امنیت اخلاقی گردید به شلوارهای تنگ و چسبان (ساپورت) تغییر شکل داده و با رنگ‌های شاد و حتی شبیه پوست همراه با مانتوهای بدون دکمه - بطوریکه شلوار کاملا هویدا باشد- تبدیل شده و  توسط مانکن‌ها به نمایش در می‌آیند.تصاویر زنانی با این نوع لباس‌ها در حالیکه بخشی از گردن و گوش‌های آنان کاملا نمایان و موهای رنگ شده و آرایش زننده ای دارند در خیابان‌های تهران و یا باغ‌های خصوصی، به حرکتی ضدفرهنگی علیه ارزش‌های دینی توسط رسانه‌های دشمن بدل گشته است.

مسئله قابل توجه در مصاحبه “دویچه وله” با طراحان این لباس ها، مواضع غیراسلامی و بیگانه از فرهنگ ایرانی این افراد می‌باشد که با صراحت فرهنگ بومی و اصیل را زیر سوال می‌برند. از جمله این مواضع معنادار را در گفتگوی “دویچه وله” با دو تن از این طراحان مشاهد می‌کنیم که می‌گویند:

« با وجود اجباری بودن حجاب در جامعه باز هم می‌توان خوش تیپ و جذاب بود. در جامعه شاید خیلی‌ها رنگ حجاب را مشکی می‌دانند و رنگ‌های تند مثلا سبز یا نارنجی را حجاب نمی‌دانند. در صورتی که این‌ها هیچ منافاتی با هم ندارند.»
کاربرد لفظ «اجباری بودن» برای حجاب به عنوان یکی از ارزش‌های  پذیرفته و اصیل جامعه اسلامی درجهت پیشگیری از فساد اخلاقی، نوعی جنگ روانی علیه زن مسلمانی است که اصالت و برتری این ارزش را حتی زیر چکمه‌های رضاخانی حفظ کرده است.همچنین پرداختن به رنگ‌های تند و زننده که مصداق بارز “تبرج” است و در قرآن کریم خداوند متعال از زنان خواسته که از آن حذر کنند بی شک حمله به حجاب برتر یعنی چادر می‌باشد که قرن‌ها با فرهنگ ملی زنان ما عجین بوده و می‌باشد.

با استناد به بخشی از بیانات مقام معظم رهبری، عناد و ضدیت رسانه‌های غربی علیه نظام اسلامی کاملا هویدا می‌گردد.ایشان در این باره می‌فرمایند:

« باید توجه کنید که هیچ بحثی در زمینه‌های مربوط به پوشش زن متاثر از هجوم تبلیغاتی غرب نباشد، زیرا اگر متاثر از آن شد خراب می‌شود. البته  نه اینکه من بخواهم بگویم چادر نوع منحصر به فرد است، بلکه می‌گویم چادر، هم بهترین نوع حجاب است و هم یک نشانه ملی ماست که هیچ منافاتی با تحرک زن ندارد.»(1)

نکته قابل توجه در اشاعه این نوع مدها، تنزل ارزش مقدس “حجاب و عفاف” با پرداختن به “مدگرایی” و سعی در القای داشتن حجاب با استفاده از این مدل‌های زننده و غیراسلامی می‌باشد.
در تناقض معنای اصیل حجاب در برابر چنین مدهایی که به اسم حجاب اشاعه می‌گردند، معنی ساده احکام حجاب در سوره مبارکه نور از جمله آیات19 و 31 قابل ذکر است که در آن، خداوند متعال مسلمانان را از اشاعه فحشا و استقبال از آن برحذر داشته و نیز از زنان خواسته است از جلوه گری و خودنمایی بپرهیزند.بی تردید حرکت هدفدار استعمار و رسانه‌های وابسته به آن پس از شکست در عرصه‌های نظامی به جنگ نرم به خصوص در عرصه‌ی فرهنگی تبدیل گشته است لذا با بکارگیری ابزارهای مدرن امروزی ازجمله ماهواره‌ها و فضای مجازی ،علیه کشورهای اسلامی و به ویژه کشور ایران  به عنوان کشوری مستقل با گفتمان نه شرقی نه غربی، استحاله فرهنگی را سبب می‌گردد.

فرانتس فانون جامعه شناس فرانسوی در این باره معتقد است: زنی که بیرون را می‌بیند و خود دیده نمی‌شود، خود بخود محرومیتی را بر استعمار تحمیل می‌کند. بنابراین استعمارگران در صددند با استحاله فرهنگ بومی یک ملت که نوع پوشش، بارزترین مورد آن است، به اهداف استعماری خود دست یابند.
رهبر معظم انقلاب، با تاکید بر اهمیت مقابله با جنگ نرم دشمن علیه فرهنگ و اعتقادات اسلامی، هوشیاری در مقابل این حرکات  را ضروری دانسته و می‌فرمایند: « نگذارید دشمن مثل موریانه‌اى به جان پایه‌هاى فکرى و اعتقادى و ایمانى مردم بیفتد و آنها را دچار رخنه کند؛ این مهم است. »ایشان همچنین بارها به تاثیر نقش ابزارها و فناوری‌های ارتباطی دشمنان در جهت تبلیغات معارضانه علیه فرهنگ اصیل اسلامی- ایرانی اشاره کرده و ضرورت مطالعه، برنامه ریزی و حرکت جهادی در جبهه‌ها و سنگرهای فرهنگی را متذکر شده اند.
متاسفانه با گذشت سی و چهارسال از عمر نظام اسلامی با مسامحه و غفلت نهادهای فرهنگی و تقنینی بخصوص مجلس شورای اسلامی و دولت و رسانه ملی، نه تنها هشدارهای رهبری درباب جنگ فرهنگی دشمن و لزوم مقابله با آن جدی گرفته نشده بلکه گاهی با افکار شبه روشنفکرانه‌ی برخی مسئولین به جسارت مروجین فرهنگ ضد اسلامی دامن زده شده  که این روزها نتیجه آن برخورد فیزیکی و صدمه زدن به افراد وظیفه شناسی بوده است که در صدد امر به معروف و نهی از منکر برآمده اند.از منظر دیگر، برنامه ریزی، اجرا و تاثیر کار فرهنگی عمیق، اصولا زمان بر و طولانی است و این مهم، لزوم پرورش نسل متعهد وانقلابی را می‌طلبد. نکته ای که متاسفانه همواره دولت‌ها از آن غافل بوده اند.

******************************

پی نوشتها:

(1): «بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با اعضای شورای فرهنگی،اجتماعی زنان؛جمعی از زنان پزشک متخصص و مسئولان اولین کنگره حجاب اسلامی به مناسبت میلاد حضرت فاطمة (س) » 4/10/1370

(2): بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده‌هاى شهدا و ایثارگران کردستان‌ 22/2/88
 نظر دهید »

باید از روزی بترسید که به مساجد پشت کنید

05 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

در دین مبین اسلام محور و کانون تمامی فعالیتها به مسجد ختم می‌شود و هیچ فعالیت و فعلی را نمی‌توان پیدا کرد که در آمیختگی و ارتباط با دین باشد، ولی به مسجد ختم نشده ،یا مرتبط با مسجد نباشد، این امر مهم نشان از جایگاه و اهمیت محوری است که مسجد دارد. مسجد تنها مکانی بود که مسلمانان در آن دوشادوش هم یکرنگ و یکدل اجتماع می‌کردند و این اجتماع  به مصداق “ید الله مع الجماعه” همواره منشاء خیر و برکات معنوی زیادی برای آنان بود. مسجد یادآور استمرار وحدت بین مسلمین است که این یادآوری در روز سه ،یاپنج نوبت با ندای الله اکبر و حضور مسلمانان در مسجد جهت اقامه نماز انجام میگیرد و دائماً به آنها لزوم حفظ این وحدت را گوشزد می‌کند. این کانون تنها جایگاهی بوده است که در جوی آکنده از وحدت، اخوت و معنویت، نیروهای مبارز و مومن و شجاع را در خود جای داده و از این طریق در جهت بیداری و آگاهی بخشی به توده‌های بسیج و گروه‌های مختلف مردمی، رسالت خویش را عینیت بخشیده است.امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران در میان سخنان‌شان به جایگاه و ارزش والای مسجد اشاره داشته‌اند بخشی از سخنان امام خمینی(ره) پیرامون مسجد و تأثیرات آن به شرح ذیل است:

باید از روزی بترسید که به مساجد پشت کنید

اگر این مسجد و مرکز ستاد اسلام قوی باشد، ترس از فانتوم‌ها نداشته باشید. ترس از آمریکا و شوروی و اینها نداشته باشید. آن روز باید ترس داشته باشید که شما پشت بکنید به اسلام، پشت کنید به مساجد. ای ملت! مسجدهای خودتان را حفظ کنید، روشنفکر غربی نباشید، ای حقوقدان‌ها! مسجدها را حفظ کنید؛ بروید به مسجد تا این نهضت به ثمر برسد، مملکت شما نجات پیدا کند.

این یک توطئه است که می‌خواهند مسجدها را کم کم خالی کنند. شما باید هوشیار باشید که مسجدهایتان و محراب‌هایتان و منبرهایتان را حفظ کنید و بیشتر از سابق، شمایی که این معجزه را از مسجد دیدید که همه قدرت‌ها را به هم شکست، نه فقط ابرقدرت‌ها، قدرت‌های دیگر را هم به هم شکست، نباید در اسلام سستی کنید. مسجدها را محکم نگه دارید و پر جمعیت کنید.

دشمنان راجع به اسلام شروع کردند تبلیغات کردن؛ تبلیغ به اینکه اسلام یک مکتبی است که مربوط به دعا و ذکر و یک روابطی مابین مردم و مابین خالق، و سیاست را کاری به آن ندارد، اسلام به حکومت کاری ندارد، به سیاست کاری ندارد، این را آنقدر تبلیغات روی آن کردند که در جامعه خود روحانیت هم به خورد آنها هم دادند که بسیاری از آنها هم همین اعتقاد را پیدا کردند که روحانی مسجد برود و نماز بخواند و عرض می‌کنم از این صنف کارها: درس بگوید و مباحثه بکند و آن آداب شرعیه را به مردم نشان دهد. آنها دیدند که نماز روحانیون و نماز اسلام هیچ به آنها ضرر ندارد، هرچه می‌خواهند نماز بخوانند.

علماء جرائم اسرائیل را در مساجد به مردم گوشزد کنند

کتاب‌هایی که اسلام در سیاست دارد بیشتر از کتاب‌هایی است که در عبادت دارد، این غلط را در ذهن ما جای گیر کرده‌اند و حتی حال باورشان آمده است. آقایان جا انداختند که اسلام با سیاست جداست، این یک احکام عبادی است مابین خودش است و خدا، بروید توی مسجدتان و هرچه می‌خواهید دعا کنید، هرچه می‌خواهید قرآن بخوانید حکومت‌ها هم به شما کار ندارند اما این اسلام نیست. وظیفه علمای اعلام و مبلغین است که جرایم اسراییل را در مساجد و محافل دینی به مردم گوشزد کنند.

مساجد باید مجتمع بشود از جوان‌ها، اگر ما بفهمیم که این اجتماعات چه فوایدی دارد و اگر بفهمیم که اجتماعاتی که اسلام برای ما دستور داده و فراهم کرده است، چه مسائل سیاسی را حل می‌کند، چه گرفتاری‌ها را حل می‌کند، این طور بی‌حال نبودیم که مساجدمان مرکز بشود برای چند پیرزن و پیرمرد. نماز را در جماعت بخوانید، اجتماع باید باشد. اجتماعاتتان را حفظ کنید. مساجدتان را محکم نگه دارید.

مسجد مرکز اجتماع سیاسی است

مسجد مرکز تبلیغ است، در صدر اسلام از همین مسجدها جیش‌ها، ارتش‌ها راه می‌افتاده، مرکز تبلیغ احکام سیاسی ـ اسلامی بوده، هر وقت یک گرفتاری را طرح می‌کردند صدا می‌کردند «الصلوه مع الجماعه» اجتماع می‌کردند، این گرفتاری را طرح می‌کردند، صحبت‌ها را می‌‌کردند، مسجد مرکز اجتماع سیاسی است. اجتماعات خود را هرچه بیشتر در مساجد و محافل و فضاهای باز عمومی برپا کنند.

مسجد محلی است که از آن باید امور اداره بشود، این مساجد بود که این پیروزی را برای ملت ما درست کرد، این مراکز حساسی است که ملت باید به آن توجه داشته باشند، این طور نباشد که خیال کنیم حالا دیگر ما پیروز شدیم، دیگر مسجد می‌خواهیم چه کنیم؟ پیروزی ما برای اداره مسجد است.

مساجد سنگرهای اسلام در مقابل شیاطین است

دشمنان از مسجد می‌ترسند، من تکلیفم را باید ادا کنم به شما بگویم، شما دانشگاهی‌ها شما دانشجوها، همه‌تان مساجد را بروید پر کنید، سنگر هست اینجا، سنگرها را باید پر کرد. مساجد و محافل دینیه را که سنگرهای اسلام در مقابل شیاطین است، هرچه بیشتر گرم و مجهز نگه دارید. اگر حرم و کعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتیبان سربازان خدا و مدافعان حرم و حرمت انبیا نیست، پس مامن و پناهگاه آنان در کجاست؟
 نظر دهید »

یک دیدگاه فرهنگی بسیار حیاتی از امام خامنه ای

04 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

«امروز سلطه گران در همه جای دنیا – هر جایی به تناسب – در فکر سلطه فرهنگیند؛ یک نمونه اش هم همین ماهواره است که حالا باز هم می بینم بحث ماهواره را مطرح کرده اند. این منطق درست نیست که ما بگوییم چون تا پنج سال دیگر فنآوری ماهواره پیشرفت خواهد کرد و بدون بشقاب هم مردم ممکن است تصاویر ماهواره را بگیرند، پس از حالا جلویش را باز کنیم! این منطق، منطق صحیحی نیست. آن کسی که این منطق را مطرح می کند، باید بگوید برای جلوگیری از آن [فناوری جدید هم]، چه کار تازه ای باید کرد. این منطق و استدلال، این گونه باید نتیجه بدهد.

البته دشمن فنآوری را پیشرفته می کند. در مقابل، شما باید فکر کنید که با تطوّر و پیشرفت فنآوری ماهواره، چه کارهایی را می توانید انجام دهید تا از نفوذ ماهواره جلوگیری کنید. اما این استدلال، که چون دشمن پیشرفت می کند، پس ما بیاییم هر مانعی را از جلوِ راهش برداریم، منطقی نیست. این مانع، علی العجاله مانع است. مثل این است که دشمن تا مرزهای ما پیش آمده، آن وقت بگوییم، ما که نمی توانیم بیشتر از دو ساعت مقاومت کنیم، پس برویم! نه آقا! این دو ساعت را مقاومت کنید، شاید پیروز شدید. این چه حرفی است؟! قانون ممنوعیت ماهواره – که مجلس شورای اسلامی، چند سال قبل از این، آن را تصویب کرد – یک قانون کاملاً درست و بجا بود. حدّاقلش این است شما توانسته اید چند سال این نفوذ را به عقب بیندازید و ان شاءالله باز هم خواهید توانست».

 نظر دهید »

ققنوس فاتح

02 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

سلام؛ باز دلم برات تنگ شده. چر؟! درسته، همین چند روز قبل پیشت بودم. ولی این روزا بیشتر دلم برات تنگ میشه. نمی دونم چرا؟ با این که دیگه واسه خودم مردی شدم، ولی هنوز هم فکر می کنم برای تو همون داداش سالهای دور هستم…
 …تو هر وقت می اومدی مرخصی، اولین جایی که سر می زدی همون مسجد بود. می اومدی برای بچه های مسجد از جبهه می گفتی، از رشادت بچه ها، از ملاقات با آقا امام زمان می گفتی و از مظلومیت رزمنده ها. بعد با هم می رفتیم خونه. تو اول از همه دست مامان و آقا جون رو می بوسیدی، بعد هم با خنده می گفتی: «مامان! من فردا سی چهل تا مهمون دارم. بچه های گردانن. می خوام از اون خورش قیمه های خوشمزه براشون درست کنی.» مامان هم می گفت: «قدم شون روی چشم. کی بیاد بهتر از اینها؟!»
ولی خودمونیم داداش، اون دوستهای تو هم عجب خوش اشتها بودن! دیس دیس غذا می آوردم طبقه بالا ولی یه ذره هم از اون غذا ها پائین برنمی گشت.
مامان به شوخی می گفت: محسن! این دوستای تو انگار از افریقا برگشتن. اما عیب نداره نوش جون شون…»

***
«ققنوس فاتح» مجموعه روایات شفاهی از سرگذشت دانشجوی شهید «محسن وزوایی» است. «گل علی بابایی» نویسنده ی این کتاب می گوید: «از سال 1375 که به همراه حسین بهزاد، در گیر نگلارش کتاب اول از مجموعه حماسه 27 کارنامه ی عملیاتی لشکر 27 محمد رسول الله شدیم. در جریان پژوهش و نگارش مدام با مدارک و اسناد صوتی، تصویری و مکتوبی مواجه بودیم که بلا استثنا در تمامی آنها، یکی از ستارگان درخشان «شهید محسن وزوایی» بود.
چاپ دهم این کتاب در سال 1390، توسط انتشارات شاهد به چاپ رسیده است.

 1 نظر

[آیت‌الله] خامنه‌ای کیست؟

30 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

اکبر گنجی نویسنده و روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب دیروز و ضدانقلاب فراری امروز که چندسالی است به اردوگاه دیگر عناصر افراطی و فراری در آمریکا و کشورهای اروپایی ملحق شده است، در شماره سپتامبر و اکتبر نشریه اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا، دیدگاه‌ها و تفکرات رهبر انقلاب را به زعم خود بررسی و تبیین کرده است. این نشریه که قرار است هفته آینده منتشر شود به دلیل طراحی متفاوت این شماره خود بسیار خبرساز شده است.

در خلاصه منتشر شده از این مقاله اکبر گنجی آمده است:

براساس جزئیات ارائه شده از شخصیت و تفکرات رهبر ایران از سوی اکبر گنجی، [آیت‌الله] خامنه‌ای فردی غیرعقلانی، احساساتی یا متعصب نیست که به دنبال فرصت برای دشمنی کردن باشد. این بدان معناست که فضا و فرصت برای بهبود روابط ایران و آمریکا وجود دارد و واشنگتن باید [آیت‌الله] خامنه‌ای را متقاعد کند که به دنبال براندازی نظام جمهوری اسلامی نیست.

این مقاله اکبر گنجی که ابتدا بصورت فارسی نوشته شده است، پس از ترجمه در شماره جدید فارين‌افرز منتشر خواهد شد و به گفته مدیر مسؤول آن، علت انتخاب این موضوع، شناخت کم جامعه آمریکا از رهبری ایران است که “قدرت سیاسی بسیار دارد و تصمیماتش با پیامدهای مهم منطقه‌ای و بین المللی همراه است .”

“گرین روز” مدیر این نشریه می‌گوید برخلاف رؤسای جمهوری ایران که تحلیل‌های بسیاری از آنها منتشر می شود، ناظران آمریکایی در مورد دیدگاه‌ها و پیشینه فکری آیت‌الله خامنه‌ای که تصمیم گیرنده اصلی در ایران است اطلاعات محدودی دارند .

در ادامه خلاصه این مقاله آمده است:با انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری اسلامی ایران که نامزدی نزدیک به اصلاح‌طلبان محسوب می‌شود، بسیاری این پیروزی را منادی حرکت ایران به سوی آزادی و عقلانیت در سیاست داخلی و خارجی دانسته‌اند. اما شخصیت تعیین‌کننده در سیاست ایران رئیس‌جمهور نیست؛ بلکه رهبر ایران است.

آیت‌الله علی خامنه‌ای براساس قانون اساسی ایران رهبر عالی این کشور است و اختیار و نفوذ گسترده‌ای بر اکثر نهادهای کشور دارد و از سال 1989 که به رهبری ایران انتخاب شد تا کنون برای تقویت این تأثیرگذاری تلاش کرده است.

چه بصورت رسمی و چه غیر رسمی، قوای سه ‌گانه ایران مستقیما زیر نظر رهبری فعالیت می‌کنند. [آیت‌الله] خامنه‌ای، رهبر عالی ایران، فرمانده کل نیروهای مسلح و ایدئولوگ اصلی جمهوری اسلامی است. در سیاست و خط مشی ایران، نظرات وی است که در نهایت مسیر حرکت را مشخص می‌کند.

اکبر گنجی در این مقاله زندگینامه رهبر معظم انقلاب را از منظر خود نوشته و مسیر تکامل علمی و دینی ایشان از دوره نوجوانی تا آشنایی با آموزه‌های اخوان‌المسلمین و آثار سید قطب پرداخته است و مدعی شده است که این مقاله را بدون دخالت دادن دیدگاه‌های سیاسی‌اش نوشته است.

سیر تحول فکری اکبر گنجی نویسنده و روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب دهه هفتاد ایران که فردی متعصب در قبل از انقلاب و اوایل آن – که مشهور به برخورد خشن با مردم بود - تا بعد از انقلاب، دوره اصلاحات و تا به امروز که به انکار امام زمان(عج) و کلام الهی بودن قرآن رسیده است، بسیار قابل تأمل است. نظریات متنقاض و عجیب گنجی در بعضی از حوزه‌ها حتی صدای خارج‌نشینان و هم‌فکران وی را نیز درآورده است

گنجی پس از شرکت در کنفرانس اهانت‌آمیز برلین در سال 1379 بازداشت شد. گنجی یکی از مهره‌های اصلی اصلاح‌طلبان برای تخریب چهره و وجهه آیت‌الله هاشمی رفسنجاني نیز بود که با انتشار کتاب “عالیجناب سرخپوش” صراحتاً وي و برخی از سران نظام را به دست‌داشتن در قتل‌های زنجیره‌ای متهم کرد.

اندیشکده شورای روابط خارجی از قدیمی‌ترین و تأثیرگذارترین اتاق‌های فکر فعال در سیاست خارجی آمریکاست و نشریه فارين‌افرز نیز با بیش از 90 سال سابقه، از جایگاه مهمی در تعیین خطی مشی سیاست‌های آمریکا بویژه در قبال ایران برخوردار است.

 نظر دهید »

جنگ در سبک زندگی

26 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 



آنها با کتاب مقدس آمدند .

وقتی آمدند ما کتاب نداشتیم و آنها زمین نداشتند.

بعد از چند سال چشمانمان را باز کردیم حالا ما کتاب داشتیم و دیگر زمین نداشتیم.

آنها زمین داشتند … «رئیس جمهور کنیا»

 

اول:

سالهای سال قبل مستشاران  یکی از کشورهای مشهور اروپایی  به سبک وسیاق استعمار مدرن، وارد سرزمینی در آفریقا شدند . شیوه زندگی و رسم و رسومات مردمان و ظاهر ابزارآلات و لوازم زندگی شان اعلام می کرد که از قافله تمدن جدید، از هر نوع مظاهر مادی و فرهنگی  این تمدن مثل تکنولوژی و رسانه ها به شدت دورند. بر طبق رسومات چند صد ساله شان، در حال زندگی با ابتدایی ترین شکل و شمایل  و بدون احساس نیاز به کوچکترین ملزومات زندگی در دنیای جدید؛ بی سروصدا و به دور از همه هیاهوها. اما این همه ماجرا نبود.

مستشاران متوجه یک اتفاق عجیب در آن روستا شدند: پسرک پرجنب و جوشی که سبک آرایش موهایش با تقلیدی ناشیانه شبیه به یکی از فوتبالیست ها و مدل های مد  آن سالها شده بود. بر دیوار خانه پسرک عکسی از دیوید بکهام فوتبالیست و مد مشهور آن دوران  زده شده بود. پسرک دوازده سیزده ساله ماجرا معلوم نبود که از کجا دیوید بکهام را می شناخت و دوست داشت موهایش شبیه او باشد. باورش خیلی سخت بود. اینکه تب بکهام این گونه مرزهای جغرافیایی را پیموده باشد و به اینجا رسیده باشد.

همه کسانی که زلزله اخیر آذربایجان شرقی را از طریق رسانه های تصویری  کامل و دقیق پیگیری می کردند؛ در همان ایام با عکس جالبی روبرو شده بودند. دیوار فروریخته ای در یکی از روستاهای شهرستان تبریز که  جمعیتش نهایتا به هزار نفر می رسید، بقایی از عکس چسبانده شده “مسی” بازیکن مشهور بارسلونا را بر رویش نمایش می داد و حکما دیوار خانه نوجوان یا جوانی در آرزوی مسی شدن در روستایی که امدادرسانان تعریف می کردند خیلی از خانه ها آنتن تلویزیون نداشتند و بشقاب های ماهواره بالای آن به وضوح دیده می شد.

”آنها با کتاب مقدس آمدند ما کتاب نداشتیم و آنها زمین نداشتند. بعد از چند سال چشمانمان را باز کردیم ما کتاب داشتیم اما دیگر زمین نداشتیم “این داستان امروز و دیروز نیست. از همان زمانی که بنا به همین گفته رئیس جمهور فقید کنیا استعمارگران سلاح هایشان را برروی زمین گذاشتند و با کتاب به سراغ آفریقا رفتند تا همین یکی دو سال پیش که خبر صف بستن تعدادی از شهروندان تهرانی دریک نیمه شب سرد زمستانی،  پشت در یک کتابفروشی، برای خرید کتاب آخرین قسمت هری پاتر همزمان با آغاز فروش جهانی آن در لندن در همان ساعت و دقیقه دقیقا، شبیه به سنت صف بستن انگلیسی ها  جنجال به پا کرد.  تلاش برای تغییر نوع سرگرمی، شیوه  آرایش و ظاهر ، سبک غذا خوردن ، ورزش کردن ، شیوه حرف زدن، الگوی مصرف و… و سرانجام میزان سرعت، منطق سبک زندگی در کشورهای آسیایی و آفریقایی به اوج خود رسیده بود و  ماجرا  دیگر رسما آغاز شده بود : جنگ سبک زندگی  ها.

این ها ایرانی هایی هستند که صف کشیده اند تا هری پاتر را همزمان با توزیع جهانی اش بخوانند. این یک سنت انگلیسی است. یک نیمه شب زمستانی به وقت تهران

دوم:

سایت “سبک زندگی آمریکایی” یک سایت مشهور فروش محصولات آمریکایی است. در صفحه اول سایت چهار نوع محصول پرفروش سایت نمایش داده می شود. چهار دسته محصولات خاص که به شیوه و سبک زندگی آدمها مربوط است : اول رژیم غذایی و داروهای لاغری دوم داروهای گیاهی سوم محصولات بدنسازی و چهارم از همین الان قابل حدس است : محصولات زیبایی و مراقبت از پوست

یک مقایسه ساده  ازاستقبال و میزان فروش این نوع محصولات در ایران به خوبی نشان می دهد که ما به طور دائم در معرض قبول استدلال متوهمانه فرهنگ آمریکایی هستیم: “سبک زندگی آمریکایی یک سبک زندگی جهانشمول است “. این گزاره ای است که با شدت و حدت فراوان توسط نظریه پردازان مطالعات فرهنگی غربی دنبال می شود و یک  پایه اساسی همه جنگ های سبک زندگی جدید آمریکایی در دنیاست. ما راحت ترین، آرامترین و زیباترین نوع زندگی ممکن را برایتان فراهم می کنیم.

از گسترش وحشتناک سبک غذاخوردن سریع (نگاه کنید به گسترش فروشگاه های فست فود در سراسر دنیا، مشتریان مک دونالد روزانه به ۶۵ میلیون نفر می رسد و هر ثانیه بیش از ۷۵ همبرگر در دنیا به فروش می رسد) تا الزامات سبک معماری آپارتمانی شهرنشینی که همه دنیا را امروز در برگرفته است: زیر لوای چند فرهنگی و احترام به فرهنگ ها .وقتش هم که شود زیر لوای بمب های فسفری

حالا دیگر کاملا واضح است که فرهنگ غربی در حال ترویج ارزش های نهادینه شده اش از طریق ترویج چیزی به نام سبک زندگی غربی است. با تغییر در شیوه معمول زندگی برای تغییر در ارزشها.رانت ابرقدرتی وبرتری اقتصادی نظامی و شاید مهمتر از آن  رانت تکنیک و تکنولوژی در استفاده از هنر در همه این سالها سبک زندگی یک خانواده کم تعداد طبقه متوسط نیویورکی را تبدیل به یک سبک زندگی استاندارد و معیار برای کل دنیا کرده است.

خرده فرهنگ های بومی با همه غنا و سابقه شان با منطق ساخته شده دنیای آمریکایی دیگر کارکردی نخواهند داشت.  پروژه ای که نهایتا در خوشبینانه ترین حالت با روند کنونی به مرگ تدریجی فرهنگ ها خواهد انجامید. نگاه مهاجم و منفعت طلب با زیرپایه اقتصادی؛ حالا اینجا برای کنترل بازار، تسلط بر ملت ها یا هر دلیل دیگری در حال ترویج شیوه ای از زندگی است که عملا بی هویت و تهی خواهد بود. جایی خالی برای پر کردن هر چیز. شاید پرکردن صندوق فروشگاه های زنجیره ای جهانی

سوم:

سبک زندگی ملی ایرانی ها به شدت در حال خطر است و فقط به  یک نمونه اشاره می کنیم تا متوجه شویم که ما در همه این سالها چه کار کرده ایم . اگر قرار به نمونه یابی باشد عقل سلیم طبیعتا حکم می کند که به سراغ بزرگترین مرکز متولی ارائه یک سبک زندگی ایرانی و دینی در همه این سالها برویم.

از میان انبوه برنامه های صداوسیما دست  می گذاریم بر روی مهمترین برنامه های ترویج سبک زندگی تلویزیون برای خانواده ها : یک نگاه ۲۴ ساعته به تلویزیون به خوبی نشانمان می دهد که مجریان و کارشناسان برنامه های خانواده در تلویزیون ایران دائما در حال طرح مساله درباره جعلیات بی موردی هستند که به اعتقاد خودشان مسائل امروز خانواده ایرانی ست و باید به آنها توجه شود. مسائلی که کوچکترین نزدیکی ای به دنیای سفت و سخت واقعی ندارند و در دورترین نقطه نسبت به مسائل درگیر و مبتلابه خانوده های ایرانی می ایستد.

قرار دادن خانواده ها و زن های خانه دار ایرانی در معرض بمباران انبوه مسائل بی اهمیت مثل این تاکید غیرقابل درک این برنامه ها بر روی تسخیر آنتن های تلویزیون با آموزش آشپزی یا مشاوره های پزشکی در حد خواص دارویی اسطوقودوس برای بیمارن قلبی تازه عمل کرده و یا مشاوره های روانی فضایی مثل آموزش شیوه برخورد با فرزند کنکوری؛  اینکه یاد بگیریم که نیمکره چپ مغز مردان از زنان بزرگتر است و آنها بیشتر کلی نگر هستند و زنان بیشتر جزئی نگر وامثالهم … در شرایطی که اصولا تصور سازندگان این برنامه ها از خانواده های ایرانی به شدت دچار مشکل است و هزاران مساله معطل مانده خانواده ها در همه این سالها فراموش شده مانده است.

طبق یک تحلیل محتوای ساده می توان دریافت  که  از مجموع  کل برنامه های خانواده تلویزیون جمهوری اسلامی ایران تنها نشانه هایی که از وجود انقلاب و آرمانهای آن در این برنامه ها می توان یافت ورق زدن تقویم تهیه کننده و سردبیر این برنامه ها و یافتن روزهایی مثل روز ارتش و پاسدارو  جانباز و از این جور مناسبت های تقویمی و نهایتا دعوت از یک نماد سخنگو برای گرامی داشت این روزها و گفتگو کردن درباره تعداد فرزندان و حداکثر چگونه با سختی ها کنار آمدن خانواده هایشان است.

اگر این مورد خاص که عملا فقط کارکرد نشانه ای و نمادگرایانه دارد و هیچ مفهوم محتوایی از آرمانها،  اهداف انقلاب و نظام به دست نمی دهد را کنار بگذاریم در بقیه  ایام سال هیچ اثری از ساخته شدن یک برنامه خانواده در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نمی بینیم که پرتوقع نشویم حتی اثری از ساخته شدن یک برنامه در تلویزیون جامعه ای که مردمش دیندار باشند هم نمی توان یافت.

و به همین ترتیب هیچ تفاوتی بین آیتم ها و محتوای آیتم های یک برنامه خانواده تلویزیون ایران و مثلا تلویزیون مالزی پیدا نخواهیم کرد. آشپزی شان را می کنند خیاطی و گلدوزی شان را می کنند. مشاوره پزشکی و روانشناسی شان را می دهند در مورد طبیعت و آب و هوا و زمین و آسفالت و ابرها و… صحبت می کنند و زنگ پایان برنامه.

چند ماه پیش آخرین ورژن عروسک پرطرفدار باربی وارد کشورهای عربی و ایران شد: باربی باحجاب و مسلمان و رو گرفته . یک هفته پیش تهیه کننده برنامه شام ایرانی که خیلی ها معتقدند به تقلید از بفرمایید شام شبکه تلویزیون من و تو ساخته شده است این ادعا را رد کرد و با اعتماد به نفس کامل گفت اصلا اصل برنامه در تلویزیون یک شبکه اروپایی ساخته شده است.


 2 نظر

اسباب بازی و نقش ستون پنجمی آن در فرهنگ خانواده ها

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

اسباب بازی و نقش ستون پنجمی آن در فرهنگ خانواده ها

الک دولک,اتل متل توتوله,هفت سنگ,لی لی ,تیله بازی,نون بیار کباب ببر و…بازیهای نسل ماست.بازیهایی که با ابزاری ساده و به صورت گروهی انجام می شد تا از همان کودکی روح زندگی جمعی و ساده زیستی را به ما بیاموزد. عروسکها و اسباب بازیهای آن روزها هم اما ساده بود و سرگرم کننده. عروسکهای پارچه‌ای کار دست برای دختران کوچک و ماشینهای چوبی برای پسر بچه ها عروسکها و ماشینهای پلاستیکی رنگارنگ، همه و همه آرامش و سرگرمی را برای کودکان به ارمغان می آورد.

ین روزها اما باربی، مرد عنکبوتی، سوپرمن، لاک پشت‌های نینجا، ربات‌ها و بازیهای رایانه‌ای که همه و همه برگرفته از شخصیتها و قهرمان‌های کارتونی وارداتی از غرب هستند، جایگزین بازیهای سنتی شده است که بعضا به دلیل تفاوتهای فرهنگی بین ما و جامعه غرب ,آثار مخربی در رفتار و شخصیت کودکان بر جای می گذارد.حضور این شخصیتها آنقدر پررنگ شده که حتی روی کیف و لوازم تحریر مدرسه هم جا خشک کرده‌اند و خبری از الگوهای ایرانی و بومی نیست که نیست!

کودک و اسباب بازی
دختر کوچولو دست در دست مادرش به مغازه اسباب بازی فروشی می‌رود. مادر به او قول داده چون در نقاشی پیشرفت کرده،به عنوان جایزه برایش اسباب بازی بخرد. مغازه اسباب‌بازی فروشی پر است از عروسکهای رنگارنگ و ماشینهای پر سر و صدا. فروشنده چند عروسک را برای دخترک می‌آورد .
عروسکهایی زیبا با لباسهای پر زرق و برق که وقتی روشنشان می کنی به زبان عربی یا انگلیسی،می‌خواند و می‌رقصند. دختر کوچولو یک عروسک مو بلوند با لباسهای غربی را می‌پسندد که وقتی روشنش می‌کنی آواز A B C D سر می دهد و مادر چاره‌ای ندارد جز خرید عروسک!
وقتی از مغازه اسباب بازی فروشی بیرون می‌آیند دخترک می‌پرسد:”مامان برای من لباس می خری که شبیه عروسکم باشه؟خوشگل می شم نه؟”و این اولین سوالی است که از دیدن این عروسک در ذهن او جرقه می‌زند و بعدها از خودش می پرسد چرا نباید مثل آن عروسک لباس بپوشد تا زیباتر باشد! این تاثیر پذیری فقط ویژه دختران نیست.
اسباب بازیهای خشن و پر سر و صدا برای پسران،,کودک را با رفتارهای ناپسند اجتماعی مانند قتل، آدم ربایی، دزدی و جنایت آشنا می کند و بر سازگاری و روابط اجتماعی او به شدت تأثیر می گذارد. اسباب بازی جنگی به کودک چنین وانمود می‌کند که جنگ، تفریح و سرگرمی و بازی است و این تاثیر بسیار منفی بر روحیه و شخصیت پسران می‌گذارد و باعث می‌شود در آینده انسانهایی بسیار عصبی و تند خو باشند.

آیا استاندارد سازی کافی است؟
بزرگترین دغدغه والدین این است که اسباب بازیهایی را برای کودکانشان تهیه کنند که سالم و بی خطر باشد و کودک را جذب کند. در واقع به شکل ظاهری اسباب بازی بیشتر توجه می‌شود تا به نقش آن در آموزش و رشد شخصیت کودک.
بسیاری از والدین تصور می‌کنند اسباب بازی هر چقدر رنگارنک تر یا گرانقیمت تر باشد،کودکشان را بیشتر جذب می‌کند ،در حالیکه اینطور نیست. بارها دیده شده که کودک با داشتن اسباب بازیهای رنگارنگ و گران قیمت ,به سراغ یک در پوش پلاستیکی می رود و ساعتها با آن سرگرم است.
دکترفرزانه خمارلو روانشناس کودک در این زمینه می‌گوید:”بهترین اسباب بازی برای کودک آن است که کودک را مجذوب خود کند و او باره به سراغ آن برود و تحریک و لذت بیشتر و بیشتری از آن کسب کند و این اصلا به گران بودن یا ارزان بودن اسباب بازی ارتباطی ندارد. نکته مهم این است که این اسباب بازی بتواند در یادگیری کودک نقش داشته باشد.
از دیدگاه روانشناسان اسباب بازیها باید به گونه ای باشند که بتوانند قوه تخیل کودکان را تحریک کنند پس اسباب بازیها هر چه غیر اختصاصی تر باشند و راه را برای پیشروی تخیل کودک باز بگذارند، بیشتر مفید خواهند بود مثلاً شاید یک تکه چوب که می توان از آن به عنوان شمشیر یا عصا استفاده کرد بیشتر از یک عروسک با لباس‌های گران‌قیمت که فقط می‌تواند یک شخصیت داشته باشد به خلاقیت کودک کمک کند”
خمارلو معتقد است که در انتخاب اسباب بازی برای کودکان ,سن کودک بسیار حایز اهمیت است:” یک اسباب بازی که کودکی دو ماهه را سرگرم می‌کند نمی‌تواند یک کودک دو ساله را سرگرم کند و بالعکس. کودکان همگام با رشد خود به محرک های متفاوتی نیاز دارند و انتخاب اسباب بازی بایستی براساس نیازهای متغیر آنها باشد. تناسب داشتن اسباب بازی انتخاب شده با سن کودک بسیار مهم است. اگر اسباب بازی خیلی پیشرفته باشد کودک نمی داند چگونه با آن بازی کند و لذت زیادی از آن نمی برد ، اگر هم بسیار ابتدایی باشد حوصله کودک زود سر می رود.”
وی دامه می دهد:”البته باید به این که وسیله بازی کودک استاندارد باشد هم توجه کرد یعنی ایمن باشد و از مواد شیمیایی بیماری‌زا ساخته نشده باشد. اما این استانداردها برای کشور ما کافی نیست و باید به جنبه های فرهنگی-اسلامی و آموزشی اسباب بازیها هم توجه شود تا بتوانیم مناسب ترین اسباب بازیها را برای کودکانمان داشته باشیم”

استانداردسازی اسباب بازیها با توجه به نیازهای کودکان یکی از دغدغه های مسولان است.
بر طبق اعلام کارشناسان در حال حاضر ماهانه یک میلیون و ۸۰۰ هزار دلار اسباب بازی وارد کشور می‌شود که در واقع با توجه به این که غیراز واردات رسمی, واردات غیر رسمی و قاچاق اسباب بازی نیز بسیار رایج است، با حجم زیادی از واردات مواجه هستیم. امروزه استاندارد اسباب بازی‌ها توجه تمامی کشورها را به خود مشغول کرده است. این استانداردها دائما” به روز می‌شود و آزمایش ها و تست‌های زیادی روی آنها انجام می‌شود.
در ایران شش سال پیش موضوع استاندارد اسباب بازی بطور جدی مطرح شد. قبل از آن نیز موسسه استاندارد از آخرین استانداردهای اسباب بازی که کشور استرالیا تهیه کرده بود، استفاده کرد که در نتیجه این قانون ,موسسه استاندارد باید هم اسباب بازیهای داخلی را زیرنظر می‌گرفت که مهر استاندارد دارند یا خیر و هم اسباب بازی‌های وارداتی را زیر نظر می‌گرفت که کنترل کیفی آنها محرز شده باشد.
اما سوال اصلی اینجاست که آیا کنترل کیفی اسباب بازیها وارداتی کافی است؟آیا نباید به تاثیر آنها در روحیه کوکان,نقش آموزشی و فرهنگ سازی برای کودگان توجه کرد؟
دکتر خمارلو در پاسخ به این سوالات می گوید:”متاسفانه بسیار از اسباب بازیهای وارداتی با فرهنک و دین ما سازگار نیست.
به طور مثال عروسکهای نیمه عریان دختر مثل باربی و سندی این ذهنیت را در کودکان دختر ما ایجاد می کند که باید مثل آنها لباس بپوشند و معمولا باعث ذهنیت بد درباره حجاب در بزرگسالی می شودیا عروسکها و وسایل بازی پسرانه مثل عروسک و ابزار و کارتونهای مرد عنکبوتی یا سوپر من باعث ایجاد روحیه خشن در پسران و قهرمان پردازی غربی است در حالی که ما اسطوره ها و پهلوانهایی را داریم که به راحتی می توانند جای این قهرمانهای غربی را بگیرند و از نظر اخلاقی و فرهنگی نیز با معیارهای ما همخوانی دارند”.
با وجود آن که بازی و اسباب بازی در پرورش روانی و تقویت روحیه اجتماعی کودک نقش مهمی دارد ، در صورتی که با ارزش های فرهنگی و اصول روان شناسی سازگار نباشد ، نتیجه مطلوب از آن به دست نمی آید.
در جامعه ما که زیر ساخت های فرهنگی آن را باورهای مذهبی تشکیل می دهد و انتظار می رود دختر و پسر (زنان و مردان آینده) با حفظ عفاف و ایمنی وارد جامعه شوند،که با وجود اسباب بازیهای مروج فرهنگ غرب ,کار سخت می شود.

تاثیر گذاری بازیهای رایانه ای
در عصر تکنولوژی و ارتباطات هر روز شاهد ورود کالایی جدید و جای گرفتن سریع آن در سبد کالای خانواده ها به ویژه در کشورهای در حال توسعه هستیم.زمانی‌ ویدئو، رایانه، ماهواره و … و امروز بازیهای رایانه ای در انواع و اقسام مختلف و در دوره های متعدد به عرصه آمدند تا ذهن خانواده هایی که تبعات مثبت و منفی استفاده از این ابزار توسط فرزندانشان برای آنها حائز اهمیت است، درگیر شود.
بازیهای رایانه ای از اواسط دهه ۷۰ در ایران باب شد و با ورود نمونه ای تحت عنوان “آتاری” وارد خانواده ها شد. آن روزها نه تنها کودکان که بزرگترها نیز برای استفاده از این دستگاه و چشیدن لذت برد و باختها ثانیه شماری می کردند و به عبارتی دسته های آتاری را که در شکلها و ابعاد مختلفی در بازار وجود داشت از یکدیگر می ربودند.
با جدیدتر شدن تکنولوژی و پیشرفت تحقیقات بشر،‌ آتاری کم کم به کالایی از رده خارج تبدیل شد و پلی استیشن وارد عرصه شد. البته این بازی شکل تکامل یافته همان آتاری بود اما نوع فیلمها، گرافیک بازیها و شکل سخت افزاری آن از نظر کیفی ارتقا یافته بود.
با همه گیر شدن رایانه کم کم پلی استیشن نیز جای خود را به انواع سی دی های بازیهای رایانه ای داد و آتاری که به نظر بسیاری از کارشناسان سالمترین نوع بازیهای رایانه ای بود از ذهن همه پاک شد به نحوی که برای بچه های دهه ۸۰ به یک اسباب بازی خنده دار عقب افتاده تبدیل شد و اکنون دیگر هیچ اثری از این بازی در خانه ها و بازارها پیدا نیست انگار که اصلا هیچ وقت چنین چیزی وجود نداشته است.
آنچه در این تغییر و تحولات جالب توجه است، دور شدن محتوای این بازیها از فرهنگ ما، افزایش خشونت در بازیها، استفاده از تصاویر مستهجن و … با جدیدتر شدن آنهاست.بنیه ضعیف,کم تحرکی و چاقی تنها چند نمونه از آثار سوء جسمی است که این بازیها در کودکان بر جای می گذارد و علاوه بر آنها تربیت نسلی خشن و پرخاشکر و بی حوصله حاصل کار این بازیهاست.
مهدی حق وردی کارشناس بازیهای رایانه ای در این باره می گوید:”کشورهای غربی که خود بازیهای رایانه ای مخرب می سازند استفاده از آن را در غرب ممنوع یا محدود کرده اند.
در حالی که این تحفه غرب در کشورهای اسلامی به ویژه خاورمیانه توزیع می شود تا با این شیوه اهداف شوم استعماری خود را در این منطقه به اجرا درآورند و کشورهای اسلامی را به نوعی تروریست یا حامی تروریست ها معرفی کنند. امروزه این بازیها به علت ویژگیهای خاص گرافیکی و جذابیت های ویژه به شوالیه های مجازی، جذاب و قدرتمندی در راستای ناتوی فرهنگی و جنگ صلیبی غرب علیه جهان اسلام تبدیل شده اند”
وی معتقد است هدف این بازیها دور کردن فرزندان ایران از ارزشهای اسلامی است و خانواده ها باید در این زمینه آگاه باشند:” در این شرایط حساس وظیفه نظارتی ما و خانواده ها در استفاده فرزندانمان از این بازیها بیش از گذشته احساس می شود.
آگاه سازی، ایجاد رده بندی بازیهای رایانه ای، فرهنگ سازی استفاده بهینه و مفید از این بازیها می تواند در کاهش صدمات مخرب ناشی از این بازیها موثر باشد. به نظر می رسد بازیهای رایانه ای با این همه طرفدار در کشور ما اگر هم محدود شوند تنها بازار سیاهی برای عده ای سودجو ایجاد کرده و کسانی که علاقمند به این بازیها شده اند و نمی توانند اوقات خود را بدون انجام بازیهای کامپیوتری سپری کنند به هر طریقی که باشد می توانند به آن دسترسی پیدا کنند.
پس در این میان مسئولان فرهنگی کشورمان باید به فکر راهکاری کارسازتر باشند تا نه تنها این بازی ها و استفاده از تکنولوژی محدود نشود بلکه با استفاده بهینه از آن، فرهنگی جدید در چارچوبهای موازین اسلامی، شرعی و عرفی کشورمان شکل گیرد.”
به نظر می رسد تنها راهکار مقابله با این تهاجم شوم دشمن و نجات کودکان از ورطه هنجارشکنی و قانون گریزی، فحشا و فساد، خرافه پرستی و خشونت و …. تولید انبوه بازیهای رایانه ای فاخر، مناسب و جذاب با اهداف اسلامی و جایگزینی آن به جای بازیهای وارداتی است.

چه باید کرد؟
آنچه مسلم است با وجود پیشرفت روز افزون تکنولوژیهای ارتباطی مانند اینترنت ,ماهواره و مبایل ,نمی توان از ورود کارتونها و فیلمهای اسطوره ساز غربی مثل مرد عنکبوتی,باربی,هری پاتر و… جلوگیری کرد و یا جلوی واردات عروسکها و اسباب بازیهای غربی را گرفت بلکه باید اسطوره ها و قهرمانهای بومی و ایرانی را تقویت کرد تا بتوان عروسکها و اسباب بازیهایی ساخت که فرهنگی ایرانی را ترویج دهند.
به عنوان مثال عروسکهای دارا و سارا با لباسهای محلی و ایرانی تولید شد اما موفقیت چندانی کسب نکرد زیرا هیچ شناختی برای کودکان و خانواده های آنها از این عروسکها وجود ندارد.تولید و ساختن کارتون و فیلم برای کودکان از اسطورهای اصیل ایرانی و دینی و قصه سازی و داستان پردازی راجع به عروسکهایی که ساخته می‌شوند می تواند کودکان را به شخصیتهای عروسکی نزدیک کند تا بتواند با آنها ارتباط برقرار کنند.
بنابراین علاوه بر سرمایه گذاری در کارخانه های تولید اسباب بازی و حمایتهایی که باید از کارخانه های اسباب بازی سازی شود نقش آموزش و پرورش و صدا و سیما را نباید نادیده گرفت.
صدا و سیما می تواند با تولید برنامه هایی که اسطوره ها و قهرمانهای اصیل و ایرانی را معرفی میکنند نقش مهمی را در این زمینه ایفا کند و آوزش و پرورش نیز با جای دادن داستانها و افسانه های اصیل ایرانی –دینی در کتابهای درسی گروه سنی کودک می تواند,فرزندان ایران را با این قهرمانها آشنا سازد تا قدمی مثبت در تولید اسباب بازیهای اصیل برداشته شود.

منبع:علقمه

 نظر دهید »

تغییر سبک زندگی ایرانیان با واردات محصولات غذایی غربی +تصاویر

18 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در عصر حاضر که ارتباطات در شکل نوینی از دیپلماسی به نام دیپلماسی عمومی(Public Diplomacy) مشتمل گردیده، هر روزه بر شقوق مختلف آن افزوده و پیکره دیپلماسی عمومی فربه می گردد.
بر این اساس امروزه دیپلماسی غذایی به عنوان یکی از شقوق رایج دیپلماسی عمومی محسوب و از کارکرد بسیار بالایی در فرایند اعمال قدرت برخوردار می باشد.
دیپلماسی غذایی را چنین تعریف می کنند: «هنگامی که دولتی تصمیم بگیرد غذا را با استراتژی دیپلماسی عمومی اش ترکیب کند، خروجی دیپلماسی غذایی(gastrodiplomacy) است.» اگرچه این مفهوم قدیمی است اما در دوران اخیر واژه ای برای آن در نظر گرفته شده است. پل راکوور(Paul Rockower) دیپلماسی غذایی را فتح قلب ها و ذهن ها از طریق اشتهاء می داند. در واقع دیپلماسی غذایی که به آن دیپلماسی آشپزی(Culinary diplomacy) و سیاست غذایی(politics of food) نیز گفته می شود نوعی از دیپلماسی عمومی است که در آن غذا به عنوان ابزاری برای تفاهم میان فرهنگی و به امید بهبود تعاملات و همکاری ها در سطحی بالاتر که همان سطح دولت – دولت است(به نسبت سطح دولت - عامه) مورد استفاده قرار بگیرد. امریکایی ها اصل شناخته شده ای در دیپلماسی عمومی دارند: «با ما آشنا شوید، ما را دوست خواهید داشت.( to know us is to love us)»، در سال های اخیر تایلندی ها و کره ای ها به عنوان پیشتازان دیپلماسی غذایی در آسیا این اصل را کمی تغییر داده اند، آن ها می گویند: «ما را بچشید، ما را دوست خواهید داشت.(to taste us is to love us)».



پیتزا نمونه ی آشنای دیپلماسی غذایی است، همچنان که اسپاگتی دیگر غذای شناخته شده در سطح جهانی است که خاستگاه ایتالیایی دارد. ایالات متحده از سال ها قبل به واسطه صدور سبک زندگی مطبوع خود در کنار تبلیغ موسیقی، پوشش، عقاید فلسفی، فرهنگ و آداب و رسومش غذای متناسب با این سبک از زندگی را نیز مشخص و برای همگان تعریف کرده است، به تفکیک خوردنی ها و نوشیدنی ها. همبرگر مک دونالد و مرغ های کی.اف.سی در کنار نوشابه های کولاکولا و پپسی مدت هاست در سراسر جهان گسترش یافته و ذائقه ی مردم نقاط مختلف زمین را تغییر داده است.


در یک دهه گذشته کشورهای آسیای جنوب شرقی به شکل ویژه ای به استفاده از دیپلماسی غذایی روی آوردند. کره جنوبی، مالزی، تایلند، تایوان، هند و … از جمله این کشورها هستند. کره ای ها واژه ی کیم چی دیپلماسی(kimchi diplomacy) را برگزیدند و تایوانی ها نیز استراتژی غذایی(gastronomic strategy) خود را دیم سام دیپلماسی(dim sum diplomacy) نامیدند. نمونه ی فعالیت این کشورها را می توان در سریال های کره ای بویژه در سریال های تاریخی مانند سریال جواهری در قصر و یا شعب متعدد رستوران های تایوانی در سراسر جهان مشاهده کرد.



نمونه ی دیگر به کارگیری دیپلماسی غذایی برنامه تلویزیونی “بفرمائید شام(Come Dine With Me)” است، برنامه ای که تا به حال در بیش از 30 کشور پخش شده است. نسخه ی فارسی زبان این برنامه نیز از اکتبر 2010 و از شبکه من و تو1 پخش گردید. البته برنامه ی بفرمایید شام نه تنها اغذیه و اشربه غربی را ترویج می کند بلکه اساساً یک کلاس درس آموزش سبک زندگی غربی است.



اگر چه در بهمن سال 1389 از سوی معاون سیمای جمهوری اسلامی آموزش پخت غذاهای غیرایرانی ممنوع اعلام شد و این خبر آنقدر برای رسانه های بیگانه جالب بود که نسبت به آن موضع گرفتند، اما هنوز هم گه گاه در برنامه های پرتعداد آشپزی تلویزیون جمهوری اسلامی پخت غذهای ایرانی مشاهده می شود. البته بدیهی است که آشنایی با غذاهای مردم نقاط مختلف جهان اگر به شکل اصولی بوده و منافاتی با ذائقه ی ایرانی نداشته باشد امر مذمومی نیست، آن چه که بحث برانگیز است آب و تاب برخی آشپزها برای پخت غذاهای خارجی و برتر جلوه دادن آن ها در مقابل غذاهای وطنی است.


برخی صاحب نظران عقیده دارند که می توان از حلال فود(Halal Food) به عنوان نمونه ای اسلامی در دیپلماسی غذایی جهت آشنا کردن مردم نقاط مختلف کره زمین با اسلام و سبک زندگی اسلامی سود برد. ارزش بازار محصولات حلال در اروپا حدود 100 میلیارد دلار تخمین زده شده است و این بازار در کشورهای مختلف مشتریانی غیرمسلمان را نیز پوشش می دهد. البته به علت بی توجهی کشورهای مسلمان به این مسأله برای بسط و گسترش ارزش های اسلامی هم اکنون کشورهایی مانند امریکا، انگلستان و تایلند به سمت کسب درآمد از بازار محصولات حلال روی آورده اند، همچنان که شرکت صهیونیستی نستله نیز در سال های اخیر اقدام به فروش محصولات گوشتی حلال کرده است. در واقع به جای اینکه کشورهای مسلمان از این ظرفیت استفاده کنند، حتی مسلمانان ساکن کشورهای غیراسلامی نیز امروز به مشتریان محصولات حلال کشورهای غیراسلامی تبدیل شده اند.


دیپلماسی غذایی گاه در قالب یک سریال تلویزیونی به کار گرفته می شود، و گاه به شکل رستوران زنجیره ای در می-آید، زمانی به صورت ویدئوهای کوتاه آموزشی در یوتیوب بارگذاری می گردد و زمانی دیگر در حین برپایی یک همایش بین المللی علمی به نمایش در می آید.


بحران جهانی غذا شکل دیگری از دیپلماسی را رقم می زند: کمک غذایی به کشورهای فقیر، کشوری که در حالت عادی میلیون ها تن برنج را برای ثبات بازار در اقیانوس می ریزد، هنگام ارسال کمک های غذایی برای کشورهای محروم افریقایی قیافه ای انسان دوستانه به خود می گیرد.

دیپلماسی غذایی گاه با اقتصاد و فرهنگ ترکیب شده و شکل پیچیده تری به خود می گیرد، برای مثال می توان به روز پپرو (pepero) در کره  جنوبی اشاره کرد، در روز 11 ام از ماه 11 ام ماه میلادی جوانان و نوجوانان کره ای به یکدیگر چوب شکلاتی هدیه می دهند. گفته می شود این روز را شرکت های تولید کننده ی شکلات برای ایجاد بازار فروش ترتیب داده اند، گرچه روزی به این نام در ژاپن وجود دارد اما نسخه ی کره ای آن حاصل سرمایه گذاری شرکت های تولید کننده ی شکلات است.

در سال های اخیر حضور برندهای خارجی در ایران در حوزه های مختلف خوراک، پوشاک،کیف و کفش، جواهرات، لوازم خانگی و … به شکل فزاینده ای گسترش پیدا کرده است. علی رغم تمام تحریم هایی که علیه جمهوری اسلامی ایران و  در حوزه ی های حیاتی مانند دارو، وضع شده و در بخش های مختلف، کشور را با مشکلات مواجه کرده است اما فعالیت شرکت هایی که کالای مصرفی دارند نه تنها کمرنگ نشده که شدت نیز گرفته است. دلیل این امر نیز مشخص است چرا که ساده ترین راه برای خروج ارز از یک کشور فروش کالا به آن است و چه بهتر که این کالا، کالایی مصرفی باشد که به دنبال آن هیچ تکنولوژی و یا دانشی به کشور مقصد منتقل نشود.
اگر به اخبار دو ماه آخر سال “تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی” نگاهی داشته باشیم، به مواردی مانند نمونه های نیز برخورد خواهیم کرد:
- کرافورد، یکی از قدیمی‌ترین برندهای بیسکویت که متعلق به یک کارخانه بیسکویت اسکاتلندی در ادامه توسعه برند خود و در جست‌وجوی بازارهای تازه در خاورمیانه و ایران، نام تجاری خود را در ایران به صورت رسمی به ثبت رسانید.
- یک محصول جدید لبنی تحت عنوان «آمل» (Amul) از کشور هندوستان وارد بازار ایران شده که مورد استقبال نسبی مصرف‌کنندگان قرار گرفته است.
- اخیرا یکی از برندهای کشور کره جنوبی که در زمینه تولید انواع بیسکویت، کوکی و کراکر فعالیت می‌کند با ثبت نشان تجاری خود در ایران به صورت رسمی حضور خود در این بازار را اعلام کرده و با ثبت نام «شریمپ کراکر» (Shrimp Cracker) در ایران به فعالیت‌های خود در این بازار پر مخاطب رسمیت بخشیده است.
- مدتی است که بازار ایران شاهد حضور برندهایی است که در زمینه تولید گوشت و محصولات مشتق از آن فعالیت می‌کنند. آخرین خبر درباره حضور گسترده برند بی‌فی در بازار ایران بود. به دنبال این تب حضور تولیدکنندگان گوشت و مشتقات آن، برند بین‌المللی موندلی Mondelli هم خود را در بازار ایران به ثبت رسانیده و برای توسعه بازار خود و به‌دست آوردن سهم قابل ملاحظه‌ای از این بازار، در ایران دفتر زده است.
- این روزها، قفسه‌های سوپرمارکت‌ها،‌ مگامال‌ها و فروشگاه‌های خرد وکلان را که نگاه می کنیم، تقریبا از هر ساحلی، خوارکی و از هر سرزمینی تحفه ای برای سفره ایرانی‌ها تدارک دیده شده است. آخرین نمونه تلاش یک برند، برای حضور در بازار خوراکی‌ها و سبد مواد غذایی ایرانی‌ها به برند جدیدی با نام اورین بایتس (Orien Bites) از کشور سنگاپور معطوف است که تخصصش تهیه، تولید و توزیع غذاهای نیمه آماده با منشاء دریایی است.
- اسکاوی اند ری (Scavi & Ray)، یکی از معروف‌ترین تولیدکنندگان انواع نوشیدنی در جهان با ثبت نام تجاری خود در ایران در پی ایجاد فضایی جدید و متنوع در بازار نوشیدنی‌های ایران است.




صفحات: 1· 2

 2 نظر

نگاهی تحلیلی به خانواده فروپاشیده غرب / قسمت سوم

18 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

7- دوران معاصر

در عصر حاضر، خانواده از دید مبانی اجتماعی منحرف غربی سه گونه است:

الف) حالت زوج - زوج: متشکل از دو مرد همجنس گراست. در این حالت انحرافات جنسی بیشتر در ابعاد روان شناختی بروز پیدا می کند و افراد مشمول آن، مردان مبتلا به اختلال عشوه گری و شخصیت نمایشی(Histrionic Personality Disorder ) هستند که گسست هویتشان موجب ایجاد چنین انحرافی در آنان شده است.

ب) حالت زوجه - زوجه: متشکل از دو زن همجنس گراست. طی آن خانواده از همبستری و هم پیمانی دو فرد مؤنث که شرع اسلام آن را با عنوان حرام “مساحقه” یاد می کند، تعبیر می شود.


ج) حالت زوجه-زوج: تنها حالت شرعی، اخلاقی و حتی انسانی در بین حالات نامبرده است که مبتنی بر ارزش های بشری و سلامت اخلاقی شکل گرفته است.

چرایی وضعیت فعلی نهاد خانواده در غرب

همانطور که گفته شد در حال حاضر نهاد سنتی- اخلاقی خانواده در غرب در مسیر فروپاشی قرار گرفته است. در حقیقت هم اکنون سونامی طلاق، فرزندان نامشروع، خیانت جنسی و … حاکی از تضعیف این نهاد در غرب است. اما تضعیف نهاد خانواده در غرب خود مدلول مجموعه ای از علل است که سعی می شود در ذیل به بررسی پاره ای از آنان پرداخته شود:

1- مسائل اقتصادی

مشکلات اقتصادی غرب باعث شده تا خانواده های غربی بویژه جوانان نتوانند فشار سخت مسائل مالی را تحمل کنند و به خاطر آن از زندگی مسئولیت آور در چهارچوب خانواده خارج شوند. این مسئله در زمانی شدت می گیرد که شیوع تفکرات مفسدانه و مروج فحشاء باعث شده است که از دید مردم غرب تعهد زناشویی مسئله چندان حائز اهمیت و مقدسی به چشم نیاید.

2- زوال بیش از پیش کلیسا

در جوامع غربی، مجموعه ای از عوامل همچون سیطره ی نگاه فیلسوفان، اندیشمندان و روشنفکران ملحد یا سکولار، توسعه گروه های شیطان پرستی، ترویج عرفان های کاذب شرقی، ارائه تصویری خشونت آمیز از دین و … باعث از معیار افتادن ارزش های اخلاقی همچون ازدواج و رابطه دو جنس مخالف بر پایه عقود شرعی شده است.

اکثر مکاتب علوم انسانی غربی برداشتی مادی گرا از عالم دارند. علومی مانند روانشناسی نیز با نگاه فرویدی (هم چیز را ریشه در غرایز جنسی دانستن) روابط بشری را تحلیل می کنند، از این رو بی قید و بند بودن جنسی در علوم انسانی غرب حضوری جدی دارد.

3- تغییر سبک زندگی

غرب هم اکنون تفسیری جدید برای خانواده قائل است. غرب در تعریف نوین خود هدف از ارتباط زوجیت را “آرامش” می داند و از این رو سعی می کند با بسط دادن این عبارت در کنار هدف جنسی و “شناخت بیشتر"، قالب اخلاقی خانواده را به حاشیه براند.

این تعریف صرفاً جنسی- خلقی غرب از خانواده باعث شده است تا نظام ارزشی حاکم بر نهاد خانواده دگرگون شود و پیرو آن سبک زندگی در این جوامع نیز متفاوت شود که می توان مهمترین تبعات آن را به شرح زیر دانست:

- بالا رفتن سن ازدواج

با توجه به تغییر سبک زندگی و تعریف آن در غرب و قرار گرفتن افراد در معرض حجم بالای بی بند و باری و ارتباط جنسی بی هدف و یا مبتنی بر خواسته های شهوانی، به طور کلی میل به ازدواج و تشکیل خانواده در جوامع غربی کاهش پیدا کرده است. و از آنجا که در حال حاضر غرب گرفتار فشار های اقتصادی و بی هویتی روانی- اخلاقی است، سن ازدواج و تشکیل خانواده در آن بالارفته است.

- ترویج خیانت

طبیعی است افرادی که پیش از ازدواج بی بند و باری جنسی دارند، بعد از ازدواج به همسرشان خیانت کنند. بخش بزرگی از نسل جوان غربی به جای داشتن رابطه پایدار، ماجراهای عاشقانه موقتی مختلفی را تجربه می کنند و این مسئله سبب می شود تا نتوانند خود را در یک رابطه ی پایدار و تعهد آور حفظ کنند. این دسته از روابط در زمانی شکل می‌گیرند، گسترش می‌یابند و حفظ می‌شوند که فرد چهارچوب تعهد آور رابطه زوجیت برخاسته از نظام اخلاقی را حفظ کند.

در واقع بی بند و باری جنسی موجود در جامعه غرب باعث شده است افراد نتواند در دراز مدت خود را در یک رابطه طولانی مدت و تعهد آور ببینند. نتیجتاً دچار حس روزمرگی می شوند و برای فرار از آن روی به رابطه خارج از خانواده می آورند و این مسئله خود موجب تزلزل بیشتر جایگاه خانواده می شود.

- هم خانگی در غرب

هم‌خانگی (Cohabitation) نیز یکی دیگر از مظاهر فساد اخلاقی و گرایشات مفسدانه جامعه غرب است که می توان آن را نتیجه مستقیم تغییر سبک زندگی و تعریف آن دانست. هم خانگی به معنی این است که دو جنس جویای رابطه مستقیم و بیشتر با یکدیگر، روی به زندگی مشترک و زیر یک سقف، اما بدون هیچ گونه پیوند شرعی، رسمی و تعهد الزام آور می آورند. در واقع از آنجا که در جامعه معاصر غرب، خانواده صرفاً محل آرامش روانی و لذت جنسی تعریف شده است، نسل جوان غرب به این سبک مفسدانه از رابطه گرایش پیدا کرده است.

این پدیده، خود از عوامل تسریع بخش پروسه فروپاشی نهاد خانواده در غرب است. در حقیقت افرادی که روی به این دسته از روابط می آورند، پس از ترک آن ها که غالباً تجربه های متعددی نیز هستند، هنگامی که رابطه قانونی و اخلاقی خود را با یک فرد آغاز می کنند و نهاد خانواده را بنیان می گذارند، بخاطر تکرار ذهنی خاطرات و تجربه های ناشی از روابط گذشته مانند مراودات کلامی، جنسی و … که ممکن است موفق تر از روابط فعلی شان باشد، نسبت به زندگی زناشویی خود دلسرد شوند.

این دلسردی یا موجب برقراری رابطه جنسی خارج از خانواده و یا موجب دوری و اجتناب از زوج/زوجه خود می شود که در هر دو صورت باعث فروریختن نهاد خانواده خواهد شد. برای اثبات این نظر هم می توان به تحقیقاتی اشاره کرد که نشان می‌دهند احتمال طلاق دخترانی که ارتباطات نامشروع داشته‌اند، تا حدود 60 درصد افزایش بیشتر است.

4- نبود ساختاری جهت ترویج ازدواج

با توجه به موارد ذکر شده که توام با تضعیف جایگاه کلیسا در این جوامع و دین گریزی نسل جوان غربی است، معیارهای اخلاقی و مذهبی نادیده نیز انگاشته می شوند، معیارهایی که همواره تعهد آور و دارای قیود مخصوص به خود هستند. در حالی که مجموع عوامل موصوف نسل جوان غرب را تعهد گریز کرده و از این رو این نسل رو به افزایش رابطه نامشروع آورده است، هیچ ساختار مناسبی برای ترویج ازدواج و یا ارزش های اخلاقی در این جوامع وجود ندارد.

5- ترویج تفکرات مفسدانه و ظهور جنبش های ضد اخلاقی

یکی دیگر از عوامل فروپاشی و سقوط نظام خانواده در جهان غرب، ترویج و اشاعه تفکرات مفسدانه در این جوامع است که مهمترین آنان را می توان در عناوین زیر یافت:

- فمینیسم

فمینیسم که در نخست برای احقاق حقوق زنان و اجتناب از دید ابزاری به ایشان ظهور کرد، پس از اندک زمانی تبدیل به فرقه ای خانمان برانداز شد که هم با مرد و هم با خانواده ضدیت داشت. فمینیست ها با برپا کردن اعتراضات موسوم به “مارش فاحشگان” در کانادا تقریباً خطی و مشی مفسادانه ای در پی گرفتند. آنان با استفاده از تعابیری همچون “بدنم مال خودم است"، “من چرا باید پاسخگوی عقده‌های جنسی مردان باشم” و … بر ترویج بی بند و باری، خانواده ستیزی و اشاعه فحشاء و فساد اخلاقی تاکید ورزیدند. تندروی فمینیست ها موجب شد تا در بین پاره ای از جوامع مردان تفکرات زن ستیزانه و یا برتری جویانه­ غیر عادی بروز کند.

تفکر فمینیستی که یکی از اصول آن بی قید و تعهد بودن زن است، در ذات خود معضل زنا و فرزند نتیجه­ی آن را دارد. این دسته از تفکرات با طرح کردن اهداف اخلاق ستیزانه خود در قالب مواردی همچون استقلال و آزادی زنان که در واقع همان فرار از قیود خانوادگی و تعهدات زنا شویی است، باعث ترویج روابط نامشروع و ازدیاد فرزندان نامشروع می شوند.


از آنجا که بیشتر مبتلایان به ایدز از میان جامعه زنان هستند، که منشاء اثر آن هم، بیشتر مسائلی چون تن فروشی، تجاوز، فساد اخلاقی همسر و … است؛ محتمل است که این موارد تبدیل به بهانه ای شود تا فمینیست ها با توسل به آن دست به ترویج تفکرات فمینیستی و خانواده ستیز بزنند. با توجه به برپایی مراسمات آن ها در سطح جهانی ایعاد این حملات ضد ارزشی بسیار توسعه یافته تر است و مخاطبان بیشتری را به خود جلب می نماید.

- ظهور جنبش های ضد اخلاقی

با دریده شدن پرده تمدن و اخلاق بشری، فسادهای اخلاقی در قالب جنبش های اجتماعی پدید آمدند. پیدایشی که اوج آن در جنبش هیپی های(Hippie ) آمریکا نمایان شد. جنبشی که مشتی گدای جلب توجه، آن را پدید آورده و جهت مرتفع کردن خواهش های شهوانی و نیازهای بیمار گونه خود و برای زندگی جنسی بدون تعهد از آن استفاده می کردند. بدین ترتیب هیپی ها مدافع روابط جنسی آزاد بین دختر و پسر و فرار از هر گونه رابطه تعهد آور شدند.

رشد این قبیل حرکتهای اجتماعی منحرفانه همراه با انفعال نهادهای مذهبی مسیحیت، باعث شد در گذر زمان فساد جنسی تبدیل به فرهنگ غالب بسیاری از جوامع غربی گردد. البته این فساد محدود به غرب نشد، بلکه در حال حاضر از یک سو با تسلط غرب و ابر سرمایه داران بر صنعت فیلم سازی و شبکه های اجتماعی و از سوی دیگر با سیاست صدور فرهنگ آمریکایی، این بیماری به دیگر مناطق جهان نیز سرایت کرده است. و نتیجه آن نیز چیزی جز سقوط ارزش های اخلاقی و بدنبالش افول نهاد مقدس خانواده بخاطر ماهیت تعهد ستیز این حرکات، نخواهد بود.

6- قواعد خشک و کهنه مسیحیت

شریعت و قوانین مسیحیت بسیار کهنه و فاقد هرگونه تطابقی با نیازهای روز جوامع هستند. کهنه گی و بی ربط بودن این قوانین بیشترین اثر سوء خود را بر نظام خانواده گذاشته است. از آنجا که قوانین مسیحی، مسئله طلاق را حرام می داند و در حقیقت ازدواج را پیوند غیرقابل گسست تعریف می کند، خیانت جنسی و روابط خارج از خانواده تبدیل به فرهنگ و پدیده ای مرسوم در بین مسیحیان شده است.

بخش پنجم- تبعات سقوط خانواده در غرب

فروپاشی نظام خانواده در غرب همانطور که خود مدلول دلایل مختلفی است که به پاره ای از آنان در فوق اشاره شد، برخی تبعات اجتماعی را نیز در پی دارد که سعی می شود به ترتیب اهمیت، به آنان پرداخته شود:

1- پیدایش نسلی حرام زاده

فرزند نامشروع یا به زعم روشنفکران، فرزند “خانواده تک والدی” فرزندی است که یا والد او مشخص نیست و یا از طریق رابطه جنسی نامشروع(خلاف موازین شرعی) بوجود آمده است. نسلی که در ابتدا بنا بر مقتضیات ذاتی زمانه، چندان مورد توجه قرار نگرفت، اما پس از سونامی فروپاشی نهاد خانواده و بدنبال آن شدت گرفتن بی بند و باری جنسی، از نظر جمعیتی افزایش چشمگیری پیدا کرد.

در واقع فروپاشی نهاد خانواده در غرب موجب شد تا این تمدن دچار شوکی اخلاقی قرار گردد و بی بند و باری جنسی و بدنبال آن افزایش حرامزادگان در سطح جامعه رشد یابد. با وجود اینکه دولت ها سعی در کاستن از شدت بحران اخلاقی فرزندان نامشروع داشتند اما با شدت گرفتن جنبش های ضد اخلاقی که در اروپا بیشتر در قالب “موج سوم فمینیسم“ ظاهر می شد و در آمریکا با عنوان“جنبش هیپی ها” نمایان گشت، تقریبا مبارزه با مسئله زاد و ولد نامشروع به حاشیه رفت و دولت ها در راستای سیاست “گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو” نسبت به این مسئله سکوت اختیار کردند و با بی طرفی خود موجب قوت گرفتن این پدیده شوم اخلاقی شدند.

دولتهای غربی که نتوانستند جلوی سقوط نظام خانواده و تبعات ناشی از آن را بگیرند، حتی دست به تغییرات ساختاری در سیستم اجتماعی- قانونی خود زدند تا با این چالش ها روبرو شوند، تغییرات و تمهیداتی که کوچکترین سطوح آنان را می توان در لغو قانون محدودیت سنی برای خرید “قرص صبح فردا"(قرص پیش گیری از بارداری) دید. شاید مهمترین تلاشها در این راستای قانون گذاری های صورت گرفته در جامعه غرب جهت موازی سازی با نهاد خانواده از طریق رسمیت قانون بخشیدن به ارتباط موقت جوانان غرب دید. اما با وجود اینکه دولت های غربی سعی کردند با وجه قانونی بخشیدن به این دسته از روابط موقت و منحرفانه و موازی ساختن آنان با نظام خانواده تا حدی موفق به فرار از اذهان عمومی شوند.

بطورکلی غربیان نتوانستند تبعات ناشی از فروپاشی خانواده من جمله تشدید حرام زادگی را خنثی و آثار منفی آن را محو نمایند. همچنین با افزایش جمعیت حرامزادگان، فروپاشی خانواده شدت گرفته است. تولد فرزندان نامشروع همچون هر عمل خلاف اخلاق دیگری، برای جامعه تبعات منفی به همراه دارد. از سوی دیگر همین نتیجه ناشی از فروپاشی خانواده، خود با تکیه به پیامدهایش از عوامل تشدید این فروپاشی است. از این جهت به ذکر پاره ای از آن ها اشاره می شود:

- شکستن تابوی فرزند نامشروع

هنوز بخشی از جامعه غربی دارای نمایه های سنتی و مذهبی است و جامعه تا چندی پیش رنگ و بوی مذهبی داشته است. ترویج زاد و ولد نامشروع و رسمیت بخشیدن به آن، باعث جلب توجه و شکستن حرمت آن در اندک جمعیت اخلاق مدار غرب می شود.

- توجیه همجنس گرایی

از آنجا که بارداری نامشروع در برخی فرهنگ ها با واکنش اجتماعی روبرو می شود، از این رو ممکن است باعث شود گرایشات همجنس گرایانه(که بارداری در آن موضوئیت ندارد) بالاخص در بین جامعه زنان و کودکان قربانی این عمل شنیع، شدت یابد.

- مشکلات روانی

مسلماً فرزندان نامشروع بنا به خلاء عاطفی(ناشی از عدم وجود یکی از والدین) بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج می‌برند. در حقیقت این دسته از فرزندان در دراز مدت حس پوچی و نا امیدی، جامعه ستیزی و هنجار شکنی پیدا می کنند و در سنین بالا حاضر به برقراری رابطه جدی و تعهد آور با ضمانت های شرعی و اخلاقی می شوند. نتیجتاً این مجموعه از عوامل این افراد را تبدیل به انسان هایی دارای کمبود روانی و اختلال های مربوطه می کند.

2- تشدید ناآرامی های اجتماعی

از دیگر تبعات اجتماعی فروپاشی خانواده، سقوط ارزشهای اخلاقی- اجتماعی و به دنبال آن محو وجدان اجتماعی و افزایش ناامنی های اجتماعی و نابهنجاری های روانی در سطح جوامع غربی می باشد.

3- زوال بیش از پیش اخلاق

سقوط نظام خانواده و تبعات منفی ناشی از آن بویژه شکست های عاطفی پس از فروپاشی یک خانواده باعث می شود تا در دید جوانان غربی، ایجاد خانواده یک ریسک بزرگ تلقی شود و از این رو آنان برای ارضای نیازهای خود به روابط جنسی بی قاعده و انحرافات خلاف عرف رو آورند.

4- فراهم شدن زمینه ای گسترش همجنس گرایی

فروپاشی نهاد خانواده و در پی آن شکست های عاطفی ناشی از آن، باعث شده است طیفی از جامعه غرب که دارای نظام اخلاقی – ارزشی شخصی نیستند، برای فرار از خلع های عاطفی ناشی از شکست گذشته و هراس از تکرار این تجربه در آینده، روی به روابط جنسی با همجنس خود آورند.


در مجموع بحران فروپاشی خانواده در غرب، ریشه در مجموعه ای از عوامل تاریخی همچون جنگ ها، تحولات اجتماعی(ظهور موج سوم فمینیسم، هیپی ها و …)، بحران های اقتصادی و بالاخص موقعیت روانی یک جامعه دارد. در جامعه امیدوار و بدون هراس، اعضاء با شجاعت به سراغ ایجاد رابطه تعهد آور(ازدواج) می روند، در صورتی که در جوامع مضطرب از آینده، افراد به دلیل هراس از ناکامی سعی می کند با مسائل زودگذر خود را آرام کنند، مسائلی که از شوم ترین آثار آن پدید آمدن نسلی نامشروع در این جوامع است. از سوی دیگر قدمت و عدم اراده دولت ها باعث شده است که غرب نتواند به طور ریشه ای با این بحران برخورد کند. از این رو، ناچار در طول زمان این اعمال را به رسمیت می شناسد، برای نمونه می توان به رسمیت یافتن و قانونی شدن روز افزون ازدواج همجنسگرایان، ازدواج و فرزندخواندگی آن ها در جوامع مختلف غربی اشاره کرد. با به رسمیت شناختن سایر روابط ناصواب توسط دولتها که منجر به نوعی به موازی سازی با نهاد خانواده شده است، فروپاشی نهاد خانواده در غرب شدت بیشتری خواهد یافت.

 نظر دهید »

سبك زندگي مسئولان چگونه هست؟

14 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

محمد ساموني: سبك زندگي از موضوعاتي است كه اين روزها به بركت سخنان رهبر معظم انقلاب در سفر استاني سال گذشته خود، در رسانه ها دائما طرح و مورد بررسي قرار مي گيرد.
موضوع اصلي بحث اين است كه ما بايد مواظبت كنيم رفتار هاي زندگي مان بر پايه اصول ديني و هويت اسلامي و ايراني مان باشد نه بر گرفته از سبك هاي تقليدي و پيروي از مد روز.
شايد خيلي از نهادهاي دولتي و مردمي و اشخاص حقيقي و حقوقي به جهت تاكيدات مقام معظم رهبري و نيز ضرورت عقلي پرداختن  به اين بحث در جامعه امروز ما، به دنبال راه حل ها و مواردي مي گردند كه بتوانند اين مسئله را تبيين و اجرايي نمايند.
در اين باره بايد گفت يكي از اركان مهم در تحقق سبك زندگي اسلامي ايراني، نحوه برخورد مسئولين حكومت اسلامي با اين مسئله است. وقتي مسئولين و كساني كه در جامعه ما به آنها دائما رجوع مي شود و زير نگاه هاي دقيق مردم هستند به اين مسئله با ديد يك امر بي اهميت و معمولي بر خورد كنند طبيعتا انتقال آن به بدنه مردم عادي جامعه بسيار دشوار خواهد بود و شايد عبارت معروف ” الناس علي دين ملوكهم” تاييد كننده اين استدلال باشد. تازه مسئله به همين جا نيز ختم نمي شود و اثر منفي هم مي گذارد و اعتماد مردم را نيز از بين مي برد:
“مردم بايد به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسايل خودمان رفتيم، به فكر زندگى شخصى خودمان افتاديم، دنبال تجملات و تشريفاتمان رفتيم، در خرج كردن بيت‌المال هيچ حدى براى خودمان قايل نشديم - مگر حدى كه دردسر قضايى درست بكند! - و هرچه توانستيم خرج كرديم، مگر اعتماد مردم باقى مى‌ماند؟ مگر مردم كورند؟. آقايان! مگر مردم نمى‌بينند كه ما چگونه زندگى مى‌كنيم؟”
به همين خاطر در اين مطلب مروري خواهيم داشت بر برخي جنبه هاي مغفول مانده از سبك زندگي يك مسئول در نظام اسلامي. جنبه هايي كه تا كنون بارها از سوي رهبر معظم انقلاب نيز طرح و مورد مطالبه قرار گرفته است
*يكي از موارد مهم و اساسي در سبك زندگي مسئولان و كارگزاران حكومتي در جمهوري اسلامي لزوم بي اعتنايي به ماديات و زرق و برق ناشي از قِبَل مسئوليتشان است  و اينكه مسئوليت را سكوي پرش خود در امور مادي قراري ندهند. بايد گفت اگر چه اين روز ها دقت نظر مسئولين در اين مسئله كمي دور از ذهن به نظر مي رسد اما در اوايل انقلاب اتفاقا اين مسئله جزئي از روال عادي كشور بوده است:
“آن وقتى كه جوان حزب‌اللهى ما به جهاد يا به سپاه يا به فلان وزارتخانه مى‌رفت و به او مى‌گفتند كه چه‌قدر حقوق مى‌خواهى، مى‌گفت اين حرفها چيست، مگر من براى حقوق آمده‌ام؟ اصرار مى‌كردند كه بالاخره زندگى خودت و زن و بچه‌ات بايد بگردد؛ يك چيزى بگير. به نظر شما اينها افسانه است؟ به نظرم اگر شما برويد در دنيا اين را نقل كنيد، چنانچه كسى وضع چند سال قبل ما را نديده باشد، خواهد گفت كه افسانه است؛ ولى اين واقعيت است. اين رويداد، در همين ايران و در همين تهران و در همين وزارتخانه‌هاى ما اتفاق افتاد؛ يكى، دو مورد هم نبود. نماينده‌ى مجلس وقتى اول بار به او حقوق دادند، خجالت كشيد حقوق را بگيرد! بعضى از دوستان ما در دوره‌ى اول نمايندگى مجلس، شرمشان آمد و ننگشان كرد كه حقوق بگيرند! گفتند ما حقوق بگيريم؟!
برادران! من و شما داريم از آن ذخيره مى‌خوريم؛ فراموش نكنيد، آن را مردم ديدند. نمى‌شود ما در زندگى مادّى مثل حيوان بچريم و بغلتيم و بخواهيم مردم به ما به شكل يك اسوه نگاه كنند؛ مردمى كه خيليشان از اوليات زندگى محرومند.”
سير در مواضع اميرالمومنين در 5 سال حكومت داريشان نشان مي دهد كه پذيرفتن مسئوليت در نظام اسلامي بر خلاف وضع رايج جامعه ما بيشتر از اينكه موجبات شادي آفريني و خوشحالي در دل آن مسئول را به دنبال داشته باشد بايد نگراني و ترس از سوال و جواب فرداي قيامت آن فرد را بالا ببرد:
“حاكم نبايد حكومت را براى خود وسيله‌ی اعاشه و زندگى و كسب درآمد و اندوختن ثروت قرار دهد، بلكه بايد آن را يك مسئوليت بداند. بارى است بر دوش او؛ بايد همه همّت خود را بگذارد كه اين بار را به منزل برساند.”
اساسا مسئولان در نظام اسلامي برخلاف تصور رايج در محدوديت بيشتري به سر مي برند. حتما اين جمله را شنيده ايد كه “فقه مديران با فقه مردم عادي فرق دارد” يكي از جوانب اين عبارت در ذيل به خوبي بيان شده است:
” (مسئولان)در اين راه، از خيلى چيزها بايد بگذرند. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نيز بايد گذشت. نمى‌گويم مثل پيامبر باشيم، نمى‌گويم مثل اميرالمؤمنين - كه شاگرد پيامبر بود - باشيم؛ كه انسان آن مطالب را كه مى‌خواند، تنش مى‌لرزد. اميرالمؤمنينى كه زهدش در زندگى و دنيا مَثَل ساير است و مسلمان و غيرمسلمان آن را مى‌دانند، درباره‌ى پيامبر مى‌گويد: «قد حقّر الدّنيا و صغّرها و اهون بها و هوّنها»(16)؛ دنيا را تحقير كرد - يعنى همين لذايذ و بهره‌منديها و برخورداريهاى دنيا را كوچك كرد - به آنها توهين كرد و سبكشان نمود.
در قُبا براى پيامبر آب آوردند و چيزى هم مثل عسل قاطى آن كردند. پيامبر فرمود: من اين را حرام نمى‌كنم، اما نمى‌خورم. اين دو، دو چيز است؛ يا آب يا عسل. آن را از ما نخواسته‌اند. اگر از من و شما بخواهند، پدرمان درآمده است! مگر ما مى‌توانيم آن‌طور زندگى بكنيم؟ پيداست كه آن نفس قدسى ملكوتى، يك چيز ديگر است….. كمتر خرج كنيم، كمتر بذل و بخشش بيجا كنيم، كمتر به زندگى شخصى خودمان بپردازيم”
*مسئله ديگر كه اين روزها به شدت فقدان آن در سبك زندگي مسئولين كشور اعم از همه ي قوا مشاهده مي شود بحث تجمل گرايي و ورود تشريفات و رفاه هاي آنچناني به زندگي كاري و شخصي مسئولين است.
متاسفانه دريافت حقوق هاي چند ميليوني، سوار شدن بر ماشينهاي لوكس خارجي، قائل شدن امتيازات و مزاياي ويژه براي خود و اطرافيان جز روال كاري بسياري از مسئولين شده است به طوريكه بعضا مسئولين به “سواره هايي"مبدل شده اند كه خبر از اوضاع و احوال مردم عادي و طبقه مستضعف جامعه كه “پياده"هستند ندارند:
“من و شما همان طلبه يا معلم پيش از انقلابيم. يكى از شماها معلم بود، يكى دانشجو بود، يكى طلبه بود، يكى منبرى بود، همه‌مان اين‌طور بوديم؛ اما حالا مثل عروسى اشراف عروسى بگيريم، مثل خانه‌ى اشراف خانه درست كنيم، مثل حركت اشراف در خيابانها حركت كنيم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ريششان تراشيده بود، ولى ما ريشمان را گذاشته‌ايم، همين كافى است؟! نه، ما هم مترفين مى‌شويم. واللَّه در جامعه‌ى اسلامى هم ممكن است مترف به وجود بيايد. از آيه‌ى شريفه‌ى «واذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها»بترسيم. تُرف، فسق هم دنبال خودش مى‌آورد
اگر مبلغى از مخارج دولت، عبارت از تغيير دكوراسيون اتاق مدير كل و معاون وزير و وزير و فلان مسؤول قضايى و فلان مسؤول در بخشهاى گوناگون ديگر باشد، اين جرم و خطاست. اگر يكى از مخارج دولت اين باشد كه فلان تعداد ماشين جديد بياوريم و بين دستگاهها تقسيم بكنيم، ما حق نداريم اين را جزو مخارج دولت حساب كنيم و به حساب آن از سوبسيد مردم بزنيم. نه، اين خلاف است. براى اين كارها حد بگذاريد. دستگاهها بايد بخشنامه كنند و در مورد اين تغيير دكوراسيونها و تغيير خانه‌ها و خرجهاى اضافى حدى معين بكنند. من نمى‌گويم مثل بعضى از تندروها باشيم كه مى‌گويند در مسجد بنشينيم و وزارت كنيم؛ نه، در مسجد نمى‌شود. وزارت كردن، يك ساختمان و چهار تا اتاق و تعدادى مسؤول و يك‌مقدار هم بالاخره امكانات براى زندگى آن آقايى كه مى‌خواهد خدمت بكند، مى‌خواهد؛ اما بايد در حدى باشد.”
*مسئله ديگر استفاده از اموال دولتي و بيت المال به بهانه داشتن مسئوليت است. متاسفانه اين مسئله نيز گاها در سبك زندگي مسئولان كشور ديده مي شود و سوال بر انگيز تر از خود مسئله توجيهاتي است كه در اين باره مي آوردند توجيهاتي از قبيل مباحث امنيتي و …:
“گاهى از جاهايى گزارشهاى نوميدكننده‌يى مى‌رسد و در برخى موارد انسان واقعاً عرق شرم بر پيشانيش مى‌نشيند؛ رعايت كنيد! سؤال مى‌كنيم كه چرا ماشين لوكس و نو و مدل بالا؟ مى‌گويند كه اشكال امنيتى داريم! چه اشكال امنيتى؟! آقايان مسؤول در شوراى امنيت كشور يا جاهاى ديگر، بنشينند معين كنند و مسأله را در جايى ببُرند؛ من هم اگر بايد دخالت كنم، بگوييد در جايى دخالت كنم. اين چه وضعى است كه همين‌طور بى‌حساب و كتاب جلوى هر وزارتخانه و اداره‌يى، دهها ماشين به رنگهاى گوناگون متعلق به مسؤولانِ آن‌جا به چشم مى‌خورد؟! چه كسى چنين چيزى را گفته است؟
گزارش آمده كه روحانى عقيدتى، سياسى در يكى از دستگاهها، خودش ماشين دارد، ولى ماشين دولتى سوار مى‌شود! من نوشتم كه حق ندارد اين كار را بكند. براى من جواب آمد كه اين كار رويه است و همه مى‌كنند! اين آقا خودش يك ماشين دارد، كه براى خودش لازم است؛ يكى هم خانمش دارد و نمى‌شود كه خانمش از اين ماشين استفاده‌كند! عجب! اين چه حرفى است؟
من الان اعلام مى‌كنم و قبلاً هم نوشتم و اين را گفتم كه آن وقتى كه آقايان امكانات شخصى دارند، حق ندارند از امكانات دولتى استفاده بكنند. اگر ماشين داريد، آن را سوار شويد و به وزارتخانه و محل كارتان بياييد؛ ماشين دولتى يعنى چه؟ واللَّه اگر من از طرف مردم مورد ملامت قرار نمى‌گرفتم كه مرتب ملاحظه‌ى جهات امنيتى را توصيه مى‌كنند، بنده با ماشين پيكان بيرون مى‌آمدم”
* مورد ديگري كه ضرورت دارد در سبك زندگي مسئولان لحاظ شود و متاسفانه جاي خالي آن باز هم در زندگي برخي مسئولان كشور ديده مي شود بحث قائل نشدن شانيتي جز نوكري و لزوم پاسخگويي به  مردم است و متاسفانه برخي از حرفها و مصاحبه ها و نيز رفتار هاي عملي مسئولان با مردم خلاف اين مسئله است.
“آقايان! اين مردم - همان‌طور كه امام مكرر فرمودند - ولى‌نعمتهاى ما هستند؛ اين شوخى نيست. من يكى از مسؤولان را در محضرى ديدم كه برخوردش با مردم قدرى متكبرانه بود. من پيغام دادم و گفتم به ايشان بگوييد كه اگر مى‌خواهد جبران آن برخورد را بكند، بايد در همان‌طور محضرى ظاهر بشود و بگويد: اى مردم! من نوكر شمايم. ….من رهبرم، من رئيس جمهورم، من رئيس قوّه‌ى فلانم، من وزيرم؛ اينها چه ارزشى دارد؟ اگر توانستم‌خودم را قانع كنم كه من خدمتگزارم، يك چيزى؛ والّا چه ارزشى دارد؟ خدمتگزار چه كسانى؟ مردم. البته همه‌ى افراد ملت و جامعه را بايد خدمت كرد؛ اما مراد عمدتاً طبقه‌ى محرومند كه بايد مورد توجه خاص براى خدمت قرار بگيرند؛ به دو دليل: اولاً چون احتياجشان بيشتر است و عدل اين را اقتضا مى‌كند؛ ثانياً چون پشتيبانى آنها از نظام، جديتر و هميشگيتر است و از اول اين‌طور بوده است.”
در جمع بندي بحث بايد به دو نكته اشاره كرد:
نخست اينكه تا سبك زندگي مسئولان به سبك زندگي مورد نظر اسلام تغيير نكند نمي توان در باره سبك زندگي مردم عادي جامعه انتظار خاصي داشت.
و دوم اينكه همان دليلي كه باعث شد رهبري معظم انقلاب به طرح اين بحث در ميان مردم بپردازند كه عبارت بود از برخي نگراني ها درباره وضعيت آينده جامعه،اين نگراني در مورد مسئولين هم وجود دارد. بسياري از دلسوزان انقلاب از روند فعلي حركت و برخي رفتار هاي مسئولان نظام (اعم از هر سه قوه) كه متاسفانه بعضا در حال تبديل شدن به عرف هم هست نگران اند و متاسفانه بايد گفت اين نگراني چندان هم بيجا نيست. بايد در كنار تدوين مولفه هاي سبك زندگي اسلامي براي مردم عادي، چهارچوب سبك زندگي مسئولان اسلامي نيز تدوين شده مورد مطالبه قرار گيرد سبك زندگي كه اساس آن مبتني بر تقوا باشد
“اين جبهه، فقط با تقوا پيش خواهد رفت. اين نظام، جز با رعايت تقوا و طهارت و پاكى و محاسبه‌ى دقيق و صحيح و حسابرسىِ هركدامِ ما از خودش - «حاسبوا انفسكم» - پيش نخواهد رفت. اشتباه است اگر كسى خيال كند همان كارهايى كه ديگر حكومتها و ديگر كارگزاران دولتها در دنيا مى‌كنند، ما هم همانها را بكنيم. ما اصولى داريم، ما روشهاى مخصوص به خودمان را داريم؛ اينها متعلق به اسلام است. اين اصول بايد بر دنيا حاكم بشود؛ نه اين كه اصول غلط دنياى جاهلى و استكبارى، خودش را بر ما تحميل بكند.”
اميد است در آستانه دوره جابجايي و انتقال دولتهاي دهم و يازدهم و به تبع آن تغيير در مناصب متعدد كشوري و استاني اين مسائل از سوي رئيس جمهور منتخب و وزرا معرفي شده از سوي ايشان مد نظر قرار گيرد.

 نظر دهید »

چگونه مستعمره گوگل مي شويم؟

14 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

مهدی صرامی، معاون مرکز توسعه فناوری اطلاعات وزارت ارشاد در مصاحبه اي به تشريح سياستهاي استعماري آمريكا در مديريت ذهن جهاني از طريق گوگل و شبكه هاي اجتماعي مجازي پرداخت كه به شرح زير است:


وضعيت فيلترينگ در ايران و ديگر كشورهاي جهان؛
بالاخره بحث پالايش یک بحث قانونی است که در کشور ما بر اساس قانون جرائم رایانه‌ای انجام می‌پذیرد و یک قانون مشخصی برایش هست. در دیگر کشورها هم چنين قوانيني در حال اجراست. به عنوان مثال فیلترینگ در کشور آمریکا بسیار قوی و شدید است. به گونه‌ای که آنها خودشان بيشتر هاست‌های مشهور جهان را در اختیار دارند و از همین رو نوعی مدیریت بسیار پیچیده را در رسانه‌ها و سایت‌های اینترنتی اعمال می‌کنند به عنوان مثال اگر کسی بخواهد در سایتی علیه صهیونیست‌ها صحبت کند و سایتی علیه صهیونیسم مطلبی داشته باشد، آنها سریعا به هاستش فشار می‌آورند تا آن سایت را حذف کنند، نمونه‌های متعددی از این قبیل هست.
به عنوان مثال در یک روز 70 هزار وبلاگ را فیلتر کردند يا اينكه پروفايل شخصي بسياري از افراد مخالف نظام‌‌های غربي و آمریکا روزانه توسط فيس‌بوك و توئيتر فيلتر مي‌شود. البته بسیاری از این اخبار را هم نمی‌گذارند کسی منتشر کند. فیلترینگ به صورت مشخص موضوعی است که در کشورهای دیگر شدیدا اجرا می‌شود. در عربستان‌سعودی فقط فهرست مشخصي از سایت‌ها را باز گذاشته‌اند و بقیه سایت‌ها را بسته‌اند.
هر کشوری یک نوع فیلترینگ را اعمال می‌کند و در کشور ما هم قانون اجازه سوءاستفاده مجرمانه از اینترنت را نداده و در قانون جرائم رایانه‌ای کارگروهی موظف به تعيين مصداق براي پالايش محتواي مربوط به جرائم رایانه‌ای شده است. نکته مهم در این باره این است که از اعمال سلیقه در بحث پالايش جلوگیری شود.
نکته دیگر این است که بسیاری از خانواده‌ها نگران استفاده خودشان و مخصوصا فرزندانشان از اینترنت و دیگر رسانه‌های دیجیتال هستند. وظیفه همه نهادهای انقلابی کشور است که سالم‌سازی فضای اینترنت را دنبال کنیم به گونه‌ای که اگر فرزند خانواده‌ای بخواهد از اینترنت استفاده کند، دیگر دغدغه محتوای مجرمانه و ضداخلاقی و سوءاستفاده از اطلاعات شخصي افراد و رمز عبور كه حساب‌های بانکی آنها را مخدوش کند را نداشته باشند.

جنگ نرم و استعمار اطلاعاتي؛
در این باره بهتر است درباره یک فرآیند پیچیده و خزنده که هنوز حساسیت مسؤولان و جامعه ما را بر نینگیخته صحبت کنیم؛ چیزی كه تحت عنوان «استعمار اطلاعاتی» نامیده می‌شود. این استعمار اطلاعاتی فرآیندی است که هنوز ماهیت پیچیده‌ای دارد و به‌خوبی مشخص نشده و در نتیجه ما نیز حساس نشده‌ايم. دشمن هم چون به نفعش نیست موضوع را حساس کند، دارد کار خودش را می‌کند و برنامه‌های خودش را به سرعت پیش می‌برد تا بتواند هر چه سریع‌تر به اهداف نهایی خودش در این زمینه برسد و ما باید این مسائل را تبیین و جامعه را نسبت به این موضوع حساس کنیم.
به عنوان مثال اگر بخواهیم نمونه یا تقریبي به ذهن داشته باشیم در زمانی که نفت در کشور ما توسط خارجی‌ها کشف شد، نفت را به عنوان چیزی که ارزش ندارد به ما نشان می‌دادند و مسؤولان و کسانی که در آن موقع در راس کار بودند احساسشان این بود که نفت کالای مهمی نیست و گمان می‌کردند که نفت فقط مواد سیاه رنگ بدبو است که ارزشی ندارد و خیلی خوب است که خارجی‌ها می‌آیند و این را می‌گیرند و می‌برند و بعضا پول هم می‌فرستند و بسیار هم ممنون بودند از خارجی‌ها. آن استعمار، استعمار نفتی بود.
مثال دیگر اینکه استعمارگران شرکت‌هایی را راه می‌انداختند تحت عنوان کمپانی هند شرقی و با شعار آبادکردن و خدمات دادن وارد آن کشور می‌شدند و آن را مستعمره خودشان می‌کردند. ابتدا با واژه آبادی و توسعه وارد می‌شدند و واژه بعدی خدمات بود. الان واژه‌ای که زیاد به کار می‌رود «سرویس دادن» است. در واقع واژه استعمار در 200 یا 300 سال پیش شکل خودش را در یک فرآیند تکاملی رسانده به عنوان و کلمه «سرویس». ما باید نسبت به این کلمه حساس باشیم.
اگر در عصر استعمار نفتی، نفت به عنوان انرژی یا مواد خام استفاده می‌شد، الان چیزی که اهمیت دارد اطلاعات دسته‌بندی شده، مشخص و معتبر است و اسمش هم مشخص است که عصر، عصر دانش، تکنولوژی و فناوری اطلاعاتی است. فناوری اطلاعات از 2 حیث اهمیت دارد؛ اولا چون یک نوع فناوری پیشرفته است، مثل هسته‌ای نانو و هوا- فضا مهم است و دوم كه بسیار مهم‌تر است از این جهت که محمل و مجرای انتشار و انتقال فناوری هم هست یعنی اگر مقاله‌ای در ارتباط با تکنولوژی هسته‌ای هست، از کانال فناوری اطلاعات منعکس و منتشر می‌شود.
اگر کنترل و مدیریتی در یک نیروگاه هسته‌ای یا یک مرکز تولید مواد هسته‌ای انجام می‌شود، با سامانه‌های فناوری اطلاعات هدایت و به کار گرفته می‌شود. در نتیجه کسی که بتواند فناوری اطلاعات را در دست بگیرد مي‌تواند اطلاعات را مدیریت کند. ایالات متحده آمریکا نقشه‌ای را از طریق آژانس امنیت ملی آن یعنی NSA دنبال می‌کند. آنها در تلاشند از این طریق «بانک واحد اطلاعات جامع جهانی» را بسازند. یعنی اینها به دنبال این هستند که تمام اطلاعات تک‌تک اشخاص در دنیا را جمع کنند در یک جای واحد و انحصارا در اختيار خود بگيرند. تئوری و پس‌زمینه ذهنی اینها این است که اگر بتوانند اطلاعات اشخاص را مدیریت کنند، پس خود اشخاص را هم می‌توانند مدیریت کنند و اگر اشخاص را مدیریت کنند، داشته‌های آنها را هم می‌توانند مدیریت کنند. اگر قبلا استعمارگران به دنبال نفت و طلا بودند، الان به دنبال این هستند که ذهن افراد را مدیریت کنند. نتیجه‌اش این می‌شود که اگر افراد، ملت‌ها، جوامع و کشورها ثروتی هم داشته باشند و طلایی داشته باشند، طلا و ثروت آنها در راستای اهداف استعمارگر مدیریت خواهد شد لذا شديدا به دنبال اجرای این تئوری هستند.

صفحات: 1· 2

 1 نظر

کازابار یا "کازینو بار" در تهران + عکس

13 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تغذیه یکی از حوزه هایی است که از سبک زندگی تاثیر پذیرفته و بر آن تاثیر می‌‌گذارد چرا که خود بخش مهمی از فرهنگ و سبک زندگی فرد و جامعه است. غذاها، مواد اولیه، نوشیدنی ها، میوه ها و… همچنان که بر جسم انسان اثر دارند بر خلقیات و رفتار و در واقع روان او نیز تاثیرات متفاوتی می‌گذارند. حلال و حرام بودن خوردنی ها و نوشیدنی ها، سرد و گرم بودن آن ها، موافقت و تضاد با طبع انسان، میزان انرژی، پروتئین، فیبر و سایر ویژگی های غذا، نوع پخت و… از جمله مواردی است که درباره ی خورد و خوراک باید به آن ها توجه کرد.
در کنار محتوی، کیفیت و چگونگی اغذیه و اشربه، روش و مکان خوردن آن ها نیز نشان دهنده فرهنگ و آداب و رسوم تعیین کننده روش زندگی یک فرد یا جامعه است. از این رو  همواره یکی از راه های عرصه فرهنگ خودی در کشورهای بیگانه افتتاح یک رستوران بوده است. رستوران های چینی، هندی، اسپانیایی، ایتالیایی و… امروز در اکثر کشورها وجود دارند. در ایران و اغلب در تهران نیز رستوران های مختلفی که غذاهای ملیت های گوناگون را عرضه می‌کنند وجود دارد. یکی از این رستوران ها، رستوران کازابار است.


کازابار(Casa Bar) در 18 مهر 1390(10 اکتبر2011) در بازار بزرگ میرداماد افتتاح شد. کازابار یک رستوران کوچک و جمع و جور است که با شعار “مزه ساندویچ را احساس کنید” انواع فست فود را در کنار نوشیدنی های متنوع عرضه می‌کند. کازابار نمونه یک رستوران مدرن است که در میان محیطی پر از شلوغی، ترافیک و سایر اجزای استرس آفرین زندگی شهری فضایی آرام، شیک، ساده با منویی متفاوت را بوجود آورده است. تنها نکته ای که درباره کازابار جای تأمل دارد نام است.
کازابار از ترکیب دو کلمه کازا + بار تشکیل شده است. واژه “کازا” که در فارسی وجود ندارد، از میان معانی و کاربردهای بسیار واژه “بار” نیز تنها دو معنی به تغذیه ارتباط دارد:
*غله و جز آن. آنچه در دیگ ریزند از حبوب و بُقول و گوشت و جز آن پختن را. مظروف دیگی. مظروف ظرفی. هر چیز که آنرا خورند. (برهان). قوت و خوراک هرچه باشد. (ناظم الاطباء).خوردنی. محصول و بَرِ زمین یا درخت. تره بار. خشکبار. خشکه بار. خواربار.
*حاصل درخت را گویند از میوه و گل و غیره. (برهان). میوه و گل و شکوفه. (ناظم الاطباء). میوه درخت که آنرا بر نیز گویند. (شرفنامه منیری). ثمره و میوه هر درخت. (غیاث). میوه و ثمر درخت. (انجمن آرا) (آنندراج). میوه درخت. (فرهنگ رشیدی) (سروری). حاصل نباتات را گویند ازگل و میوه. (جهانگیری). میوه درخت که درختش را درخت بارور و شاخش را شاخ بربار گویند. بطور خصوصی میوه خوردنی را گویند و در عربی فاکهه. حاصل نباتات. (شعوری ج 1 ورق 160). بر. میوه. ثمر، میوه درخت است وتا بر درخت است بربار گویند. حاصل، محصول درختی. فایده. آنچه درخت آرد بسالی از میوه خوردنی و ناخوردنی. رجوع به بر شود. تمام شکوفه را گویند. (شعوری ج 1ورق 160 برگ ب از مجمع الفرس)
از بین معانی ذکر شده هیچ کدام نمی‌تواند به عنوان پسوند مکان به کار رود چنانکه در کازابار به کار رفته است. حال ریشه این کلمه را در زبان های غیر فارسی بررسی می‌کنیم.
کازا(Casa) واژه ای اسپانیایی و به معنای “خانه” است و ترکیبات گوناگونی در این زبان دارد. از طرف دیگر کازا ریشه‌ی لاتین کلمه کازینو(Casino) نیز هست.



واژه بار(Bar) نیز هم در انگلیسی و هم در اسپانیایی در کنار سایر معانی غیر مرتبط با تغذیه و یا نشان دادن مکان، به معنای محلی است که در آن مشروبات الکلی سرو می‌شود، چه در رستوران، چه هتل و چه در خانه.

برای ریشه یابی کازابار نمی‌توان معنی فارسی واژه بار را در نظر گرفت، چرا که ساختار، منو و چیدمان رستوران کازابار ایرانی نیست، روشن ترین دلیل آن تبریک کریسمس 2013 در صفحه فیس بوک رستوران و درخت تزئین شده جلوی رستوران در ایام کریسمس است بدون کوچکترین اشاره و یا تبریکی درباره عید نوروز. پس نمی‌توان بار را به عنوان عنصری از زیان فارسی در ترکیب کازابار در نظر گرفت.




نتیجه آن که کازابار یا کازینو + بار است و یا کازا + بار. از آنجایی که Casa Bar پیش از این به عنوان رستورانی سوئدی انتخاب شده بود انتخاب ترکیب دوم درست تر خواهد بود.
رستوران سوئدی کازابار ترکیب رستوران و کلوبی شبانه است. در این حالت می‌توان کازابار را بار خانگی یا بار خانوادگی معنا کرد. بعید است گردانندگان این رستوران پیش از انتخاب و یا ساختن کلمه کازابار ریشه‌ی آن را بررسی نکرده باشند.


http://www.casabar.com/

جدا از نام کازابار که رسماً به فرهنگ ایرانی – اسلامی و به شکلی زیرکانه دهن کجی می‌کند، فضای این رستوران نیز فضایی غربی و تداعی کننده یک بار است.




برای درک دقت گردانندگان رستوران در انتخاب نام و همچنین چیدمان رستوران کافی است به مجسمه چوبی زنی که روی پیشخوان قرار دارد دقت کنیم.




زنی با ظاهر یک زن کاتولیک که قطعه‌ی چوبی دست او با انار تزئین شده است.
انار از جمله میوه هایی است که در بین تمدن ها، ادیان و اسطوره ها جایگاه ویژه ای داشته و سمبل موارد گوناگونی است.

در فرهنگ اسپانیایی انار علاوه بر اینکه به عنوان سمبلی از عشق، صلح، خویشتن داری و … مطرح است، نماد یکی از حکومت های پادشاهی این کشور نیز می‌باشد، نشانی از پادشاهی گرانادا (انار را در زبان اسپانیولی Granada گویند) که هم اکنون نیز شهری با این نام در اسپانیا وجود دارد.
هم اکنون نیز انار به عنوان یکی از عناصر تشکیل دهنده نشان پادشاهی و علامتی که بر روی زره و سپر جنگجویان(Spanish coat of arms) درج می‌شود نیز کاربرد دارد.

 


نشان پادشاهی اسپانیا


اینکه یک رستوران کوچک از نام گرفته تا چیدمان و کوچکترین عناصرش با فرهنگ جامعه ای که در آن تاسیس شده است تضاد و اختلاف دارد موضوع قابل تأمل و مهمی نیست، مهم رشد روز افزون رستوران ها و کافی شاپ هایی از این دست در پایتخت و شهرهای بزرگ کشور است. رستوران هایی مبلغ فرهنگ های گوناگون، متناسب طبقات مختلف اجتماعی، در محله های متفاوت و نام هایی که ریشه یابی نمی‌شوند.


سبک زندگی مشتریانی که جذب این رستوران ها شده و طرفدار آن ها می‌شوند از تغییر و دگرگونی مصون نیست. ابتدایی ترین تغییر در سبک زندگی هواداران این رستوران ها که اغلب از جوانان و نوجوانان هستند چرخش در نوع اغذیه و اشربه است.
در مرحله بعد خو گرفتن با عبارات و کلماتی همچون کازابار، کافی بار، سالاد بار و … و همچنین مبلمان و دکوراسیون متناسب این مفاهیم است، همچنان که هم اکنون کانتر کافی بار خانگی و صنعتی در کنار هم به فروش می‌رسند، به مرور زمان این مبلمان وارد خانه افراد شده و در منازل جایگاه ثابتی برای خود پیدا خواهند کرد همان طور که پیشتر وارد چیدمان منازل بخشی از مدرنیست های جامعه شده اند.


در کنار حرکت خزنده فروشگاه های زنجیره ای، مراکز تفریحی، رستوران ها و کافی شاپ ها که عمدا و یا سهوا در حال تغییر بخشی از فرهنگ ایرانی – اسلامی هستند برخی رسانه ها نیز گاه آگاهانه و گاه جاهلانه به این حرکت ها دامن می‌زنند. نمونه اخیر آن رپرتاژ تبلیغاتی یکی از ویژه نامه های روزنامه همشهری برای رستوران کازابار است. در آذر 1391 ویژه نامه 6و7 روزنامه همشهری صفحه پایانی خود را به معرفی و تمجید از کازابار اختصاص داد.

ویژه نامه روزنامه همشهری


ویژه نامه  “6و7″ که بیش از 15 ماه از انتشار آن می‌گذرد به منظور معرفی انواع گزینه های مناسب تعطیلات آخر هفته ایجاد شده است. درباره این ویژه نامه در همشهری آنلاین می‌خوانیم: «6و7 بهانه‌ای است برای گشودن درها تا تغییر رفتارهای زندگی اجتماعی در عصر حاضر نیز اتفاق افتد. …  غایت شیرین‌دوانی نویسندگان آن انگیزه‌ای است که در شما به‌وجود می‌آورد برای اینکه از خانه بیرون بزنید و به واسطه روزنه‌هایی که 6 و 7 برای شما ایجاد می‌کند آخر هفته مفرحی را برای خود و خانواده‌تان رقم بزنید.»


حداقل انتظاری که از رسانه های دستگاه های فرهنگی دولتی می‌رود این است که به ابتدایی ترین عناصر سبک زندگی اسلامی – ایرانی پایبند بوده و به انبوه فعالیت های ضد فرهنگی دشمنان کشور دامن نزنند، همچنین تیزبینانه گزاره های فرهنگی را رصد کرده و هر گزینه ای را به مخاطبی که به آن رسانه اعتماد کرده است معرفی نکنند. البته انجام این دست اقدامات از رسانه های فرهنگی وابسته به شهرداری تهران امر غریب و جدیدی نیست. هنگامی که معرفی رستوران هایی از این دست در حجم انبوه انجام شود، طبیعتاً خانواده های زیادی تمایل پیدا می-کنند به این مکان ها سر زده و آخر هفته خود را در آنجا بگذرانند، تأثیر انس گرفتن کودکان و نوجوانانی که با خانواده خود در این مراکز حضور پیدا می‌کنند با چیدمان، نوع غذاها و فضای کلی آن ها بی بازگشت است. این نسل به راحتی نمادها و عناصر فرهنگ های بیگانه را وارد خانه و محل کار خود خواهند کرد.

 3 نظر

تبار انحراف - قسمت آخر

10 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در مقاله قبل گفتيم که جلسه اي در سازمان ملل تشکيل شد و در آن به تقسيم فلسطين به دو بخش  يهودي و فلسطيني با دو حکومت متفاوت راي دادند . انگليس بعد از اين اتفاق اعلام کرد که تا روز 14 ماه مه  فلسطين را به طور کامل تخليه مي کند. البته تخليه از نوع انگليسي!

آنها تخليه نيروهايشان را از مناطق يهودي شروع کردند و مراکز دولتي، اردوگاهها و فرودگاهها را به يهوديان واگذار کردند و موقع رفتن بيشترابزار جنگي، اسلحه ها و هواپيماهاي خودشان را به يهوديان فروختند. در صورتيکه همان موقع در مناطق عربي فلسطين، نيروهايشان  همه کارها را در دست داشتند. اثر اين عمل چند وقت بعد يعني دهم آوريل 1948 خودش را نشان داد. در اين روز صهيونيست ها به يکي از روستاهاي نزديک بيت المقدس يعني  “دير ياسين” حمله کردند و دويست و پنجاه نفر از اهالي آن را با بريدن دست و پا، دريدن شکمها و بيرون آوردن چشمها کشتند و 150  جسد مثله شده را داخل يک چاه ريختند. نيروهاي انگليسي که در نزديکي همان دهکده بودند و حفظ امنيت را بر عهده داشتند کوچکترين حرکتي انجام ندادند. چند وقت بعد مشابه همين جنايت در روستاي ديگري به نام “ناصرالدين” تکرار شد. اتحاديه عرب که تازه حساب کار دستش آمده بود  جلسه اي تشکيل داد و قرار شد همان روزي که انگليس آخرين نيروهايش را از فلسطين خارج مي کند؛ نيروهاي عربي وارد فلسطين شوند.
بالاخره روز موعود فرا رسيد و بعد از خروج آخرين نيروي نظامي انگليس، نيروهايي از کشورهاي مصر، عراق، سوريه و لبنان از شمال و شرق و جنوب وارد خاک فلسطين شدند. در همين اثنا کمي آن طرف تر در تل آويو اتفاقات ديگري در حال رخ دادن بود. شوراي ملي يهود تشکيل جلسه داد و ديويد بن گوريون رسماً تولد دولت اسرائيل را اعلام کرد. اين اولين جنگ رسمي دولت اسرائيل بود. در اين جنگ ابتدا پيروزي با نيروهاي عربي بود و تقريبا بر تمام منطقه اي که در قرار تقسيم به عنوان خاک فلسطين شناخته شده بود مسلط شدند و به نزديکي تل آويو رسيدند. صهيونيست ها که سقوط دولت نوشکفته شان را نزديک مي ديدند دست تضرعشان به سمت آمريکا که در شوراي امنيت نفوذ داشت دراز شد. با فشارهايي که آمريکا، انگليس و شوراي امنيت  وارد کردند نيروهاي عربي به قبول آتش بس يک ماهه وادار شدند. در مدت اين يک ماه سيل اسلحه، هواپيما، توپهاي سبک و سنگين به سمت يهوديان سرازير شد و آنها را تا دندان مسلح کرد. بعد از تمام شدن  مدت آتش بس جنگ دوباره شروع شد. جنگ به اوج خود رسيده بود و نيروي هوايي مصر و ارتش اردن مواضع صهيونيستها را زير آتش بمب و گلوله گرفته بودند که نيروهاي اردن دست به عقب نشيني زدند و دو منطقه تحت نفوذشان را به صهيونيستها واگذار کردند. سقوط اين دو منطقه باعث شد تا نيروهاي عراقي هم عقب نشيني کنند و ورق به سمت صهيونيستها برگردد.
طي اين جنگ ، صهيونيستها  78 درصد از خاک فلسطين را به چنگ آوردند و بخش وسيعي از خانه ها، مزرعه ها و باغهاي فلسطيني ها را در يک حاتم بخشي به مهاجران يهودي واگذار کردند  و حدود يک ميليون فلسطيني، آواره بخشهاي باقي مانده فلسطين و کشورهاي همسايه شان شدند.

اما جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل!

اسرائيل آماده جنگ با سوريه مي شد و مقامات سوريه كه خطر را جدى مى ديدند، از مصر درخواست كمك كردند.
جمال عبدالناصر فرمانده مصري ها هم که خيلي به نيروهايش اطمينان داشت اسـرائيـل را تـهـديـد كـرد كه در صورت حمله به خاك سوريه، مصر با وى مقابله خواهد كرد. آمـريـكـا و شـوروى هم  که ديدند آتش ناصر تند است به سراغش رفتند  که شما خون خودت را کثيف نکن و حمله کجا بود و … .
در سمت ديگر ماجرا  کابينه صهيونيستها بطور ناگهانى ،"موشه دايان” را به سمت وزير دفـاع  اسـرائيـل مـنـصـوب کرد و چهار روز بعد بيش از  صد فروند جـنـگـنـده بـمـب افـكـن  اسرائيل به پايگاههاي نظامي  مصر و سوريه و اردن حمله کردند و  ظرف سه ساعت ، 90 درصـد تـوان نـيـروى هـوايـى اين سه کشور را از بين بردند.
رژيم صهيونيستى که خيالش از بابت نيروي هوايي کشورهاي عربي  راحت شد؛ حمله  زمينى خود را آغاز كرد. صحراى  سيناي مصر، بلنديهاى جولان از سوريه، بخش ‍ شرقى بيت المـقـدس و كـرانـه غربى رود اردن به دست صهيونيستها افتاد. اين جنگ که در سال 1967 اتفاق افتاد و با شکست سخت اعراب خاتمه پيدا کرد. شش روز طول کشيد و به همين دليل به جنگ شش روزه معروف شد.
جنگ شش روزه پايان ماجرا نبود. اعراب که به قصد صواب بدجوري کباب شده بودند به فکر تلافي و پس گرفتن سرزمينهايشان بودند. اين بود که شش سال بعد يعني اکتبر 1973 با تمام قوا  از زمين و هوا به اسرائيل حمله کردند.
پيروزي هايي که اعراب در ابتداي کار به دست آوردند، طوري صهيونيستها را نقره داغ کرد که موشه دايان به زبان آمد و گفت:
بر خلاف تصور اعراب ما هرگز در منطقه زورگو نبوده و نيستيم و مخالفيم كه از ما يك هيولا بـسازند!! ما قلدر نيستيم و اين جنگ و “سقوط استحكامات “بارلو” نشان داد كه اين مصريها هستند كه زورگو و قلدرند. ما چه پيروز شويم و چه شكست بخوريم، محق هستيم.”
آمريكا که ديد با ادامه اين روند شکست اسرائيل نزديک است، مصر را تهديد به مداخله نظامى كرد. انور سادات (رئيس جمهور وقت مصر) که ظاهرا نمي خواست از گذشته درس بگيرد بـا آتـش بـس در بـرابـر اسـرائيـل موافقت کرد به شرط آنکه اسـرائيـل تـمـام مناطقي  که در جـنـگ شـش روزه اشغال کرده بود را بـطـور كامل تخليه كند.
صهيونيستها به دنبال اعلام آتش بس، دست به تجديد قوا زدند و  حـمـله را از سر گرفتند و ظـرف يـك هـفـتـه، تـمـامـى صـحـراى سـيـنـا را دوبـاره اشغال كردند، سوريه اي ها هم كه خود را در برابر اسرائيل تنها ديدند، آتش بس را پذيرفتند و اينگونه بود که اعراب بازي برده را واگذار کردند.
بعد از اين جنگ کشورهاي عربي به اين نتيجه رسيدند که بهتر است کلاه خودشان را دو دستي بچسبند اين بود که چهار سال بعد از جنگ اکتبر، انور سادات رئيس جمهور مصر براي تکميل شيرين کاري هايش با اسرائيل وارد معامله شد و در ازاي پس گرفتن صحراي سينا، اسرائيل را به رسميت شناخت. قرارداداين معامله در کمپ ديويد به امضا رسيد. اين آغاز روند صلح و سازش کشورهاي عربي با اسرائيل و تنها گذاشتن فلسطيني ها بود.

منابع: کتاب سرگذشت فلسطین  نوشته اکرم زعیتر،
سایت راسخون ، مجله موعود شماره 101
 1 نظر

غنچه یاس کبود

10 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

روز روزِ موعود است و لحظه لحظه ی انتقام!
چشم هایی گریان دارند و دل هایی خندان. دورتان حلقه زده اند تا در فرصتی مناسب حمله کنند و تکه تکه کنند.
راستی اینها اینجا چه می کنند؟ مگر به دستور پیامبر(ص) به جنگ با روم نرفتند؟ مگر خود پیامبر(ص) نبود که با دست مبارکش پرچمی ساخت و به اسامه داد که جوانی  بود و او را رهبر سپاه ساخت و اعلام جنگ علیه روم کرد؟ مگر اینهایی که اینجایند قرار نبود با اسامه بروند؟ مگر پیامبر (ص) به مسجد نرفت و لعن نکرد هر که از دستورش سرپیچی کند و به جنگ نرود؟ پس اینجا چه می کنند؟
آری، از بیماری پیامبر (ص) سوء استفاده کردند. می دانم؛ ترسیدند بروند و پیامبر جان به جان آفرین تسلیم کند و از خلافت بی نصیب بمانند. مگر پیامبر بی وارث بود؟ مگر پیامبر بارها و بارهای به دستور خدا در غدیر و ده ها جای دیگر پدرت علی را خلیفه و جانشین خود معرفی نکرد؟ پس اینها چه می خواهند؟

***
«غنچه ی یاس کبود»، داستانی است که از ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س) شروع می شود و در ادامه با ماجرای ولادت امام حسن (ع) اوج می گیرد. پس از این ماجراهای تاریخی مانند غدیر خم، رحلت پیامبر اکرم (ص)، حضرت فاطمه (س) و شهادت حضرت علی (ع) در کتاب پرداخته شده و در انتها با شرح صلح امام حسن (ع) با معاویه و شهادت امام حسن (ع) پایان می پردازد.
«هادی شریفی» در این کتاب در کنار استفاده از شیوه ی بیان «من راوی»، برای بیان داستان خود و در کنار استفاده از نثر موزون، احادیث و روایات و نقل های ارائه شده در منابع دینی و تاریخی درباره ی زندگی ائمه را در خدمت متن داستانی کتاب درآورده است. شریفی برای روایت تاریخی خود در این کتاب، مخاطبش را به بیش از 75 اثر دینی و تاریخی در این زمینه ارجاع داده است که در آنها منابع روایی اهل سنت نیز به چشم می خورد.
این کتاب را که از تازه های نشر نیستان است، می توانید از سایت رسمی این انتشارات تهیه کنید.

نام اثر: غنچه ی یاس کبود
نويسنده :  هادي شريفي
تعداد صفحات: ۱۸۴ صفحه
چاپ اول: 1392
قيمت:   95000 ريال

 نظر دهید »

«انتظار و ظهور» از منظر رهبر معظم انقلاب+اینفوگرافی

05 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 نظر دهید »

پیام‌ها و پیامدهای درج نام حزب‌الله در لیست ترور اروپا

04 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

با تصویب موضوع درج شاخه نظامی حزب الله لبنان به عنوان یک سازمان تروریستی در لیست تروریستی اتحادیه اروپا این روزها تنور تبلیغاتی رسانه‌های مغرض علیه حزب الله لبنان داغ شده است، اتحادیه اروپا در حالی نام شاخه نظامی حزب‌الله را به صورت رسمی در لیست ترور خود قرار داده و تحریم‌هایی را منطبق بر مفهوم سازمان‌های تروریستی در منشورهای بین‌المللی بر این گروه تحمیل می‌کند که هنوز بسیاری از حامیان این تصمیم و تحلیلگران مسایل بین‌المللی نسبت به فواید این تصمیم تردید جدی دارند.
تأخیر در اعلام رسمی مصوبه اتحادیه اروپا به علت برخی مقدمات بوروکراتیک است که باید برای اعلام تصمیم نهایی منتظر آن بود، مثلا سوئد برای قبول هر تصمیم این چنینی در اتحادیه اروپا نیز به تایید پارلمان خود دارد، از سوی دیگر کمیته‌های فنی نیز باید چارچوب قانونی و اجرایی این طرح را بررسی  و نهایی کنند.

مصوبه اتحادیه اروپا؛ از واقعیت تا بلوف سیاسی
درست است که با تصویب این طرح بلوکه شدن اموال گروه نظامی حزب‌الله لبنان در این کشورها و منع تبادلات اقتصادی با آنها و یا حمایت مالی و منع آمد و شد عناصر وابسته به شاخه نظامی حزب‌الله به کشورهای عضو اتحادیه اعمال خواهد شد، اما مشکلات اساسی بر راه اجرایی کردن این مصوبه وجود دارد.
یکی از مهم ترین مشکلات در این زمینه ابهام در نحوه جداسازی شاخه نظامی و سیاسی حزب‌الله لبنان است، به این ترتیب در صورت کشف تبادلات مالی و سرمایه‌ها و حساب‌های بانکی لبنانی‌ها در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، تنها اثبات عضویت این عناصر در حزب‌الله لبنان برای بلوکه کردن آنها کافی نیست، بلکه بر اساس این طرح باید اثبات شود که حساب‌های بانکی یا شخصیت‌های مورد اتهام، وابسته به شاخه نظامی حزب‌الله لبنان هستند تا بار حقوقی مصوبه اخیر اتحادیه اروپا بر آنها لازم الاجرا باشد.
در این راستا روزنامه هاآرتص رژیم صهیونیستی با اشاره به اینکه موضوع تصویب این طرح در اتحادیه اروپا حاصل کار یک ساله مشترک و فشرده از سوی وزارت خارجه اسرائیل، ‌آمریکا، انگلیس، هلند و دانمارک بوده و حتی کارگروه های ویژه‌ای در اسرائیل، آمریکا و انگلیس از بعد از انفجار بورگاس برای این کار تاسیس شده بود، با ابراز تردید نسبت به فواید احتمالی این طرح می‌نویسد که گام دوم این طرح این است که راهکارهای قانونی برای اجرای آن در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا تدوین شود.

منابع نزدیک به حزب‌الله بر این باورند که تصمیم اتحادیه اروپا، باعث ضعف عملکرد حزب‌الله و تغییر سیاست‌های داخلی و خارجی آن نخواهد شد و برعکس بر پایداری و سرسختی و همگرایی آن با ایران، سوریه و دولت‌های محور بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین، و آفریقای جنوبی) برای تأمین منافع حیاتی و استراتژیک آن خواهد افزود. بخصوص آنکه منبع تأمین سلاح این حزب دولت‌های این مجموعه است و این بدان معناست که تصمیم اتحادیه اروپا در خصوص شاخه نظامی حزب‌الله، هیچ کارآیی نخواهد داشت.
این منابع تأکید دارند که این تصمیم باعث نخواهد شد حزب‌الله از توسعه توان دفاعی خود دست بردارد یا  نبرد رسانه‌ای و روانی بر ضد رژیم صهیونیستی را متوقف کند، این حزب با بی‌توجهی به تصمیم اتحادیه اروپا، به مسیر خود ادامه خواهد داد، چرا که این حزب منافعی در کشورهای اتحادیه اروپا ندارد.

انگیزه های اروپا از مصوبه سیاسی اخیر
اقدام اتحادیه اروپا در درج نام شاخه نظامی حزب‌الله لبنان در لیست ترور خود بیش از آن که به علت دست داشتن احتمالی این حزب در انفجار بورگاس یا فعالیت‌هایی باشد که در فرهنگ سیاسی غرب و اروپا به عنوان اقدامات تروریستی محسوب می‌شود، در انتقام شکستی است که حزب‌الله لبنان در ماههای اخیر با مشارکت در معرکه القصیر بر هجمه جهانی این کشورها علیه سوریه وارد کرد، غرب به این ترتیب می‌خواست این پیام را به حزب الله لبنان برساند که ایستادگی در برابر طرح خاورمیانه جدید آنها گرچه به پیروزی و افزایش محبوبیت این حزب در افکار عمومی مردم منطقه منتهی شد، اما بدون پرداخت هزینه نخواهد بود.
علاوه بر اینها موازنه قوای منطقه‌ای و معادله سیاست داخلی بویژه در تشکیل دولت لبنان متاثر از فضای بین‌المللی به نفع حزب‌الله لبنان در جریان است و اتحادیه اروپا به نمایندگی از آمریکا و رژیم صهیونیستی با وارد کردن این شوک سعی در توقف روند مورد نظر داشته و تلاش می‌کند در حضور حزب‌الله در دولت آینده لبنان نقش‌آفرینی و مانع تراشی کند.

تحلیلگران مسایل بین‌المللی علاوه بر موارد فوق با اشاره به دو انگیزه سیاسی و امنیتی اتحادیه اروپا در این اقدام، معتقدند که در بعد سیاسی افزایش سطح هجمه علیه حزب‌الله لبنان و ایجاد فضای بین‌المللی در راستای تخریب وجهه حزب‌الله مورد نظر عاملان این اقدام بوده است، این طرح به زعم اروپایی‌ها هم می تواند روند روز افزون محبوبیت حزب الله در افکار عمومی منطقه را متوقف کند و هم بر اساس منافع صهیونیست‌ها روند خلأ قدرت در لبنان در سایه اختلافات گروه‌های سیاسی را در مسیر فرسایشی قرار دهد.
اروپا به این ترتیب سعی دارد شالوده مرحله آینده لبنان را پایه ریزی کرده و معادلات خود را به عرصه داخلی این کشور تحمیل کند و مانع از دستیابی حزب‌الله به پرونده‌ای معین در لبنان از جمله نفت این کشور یا سواحل آن شود.
در بخش امنیتی نیز اروپایی‌ها می‌خواهند به شهروندان خود اینگونه القا کنند که تروریسمی که در اروپا وجود دارد، تنها از سوی القاعده نیست، بلکه حزب الله نیز در این لیست قرار دارد و سیاست اروپا در تعامل با حزب‌الله نیز از این پس مانند گروه حماس خواهد بود. از این منطق اروپا می‌خواهد مدعی شود که حزب الله یک گروه تروریستی است تا زمینه را برای هر تجاوز احتمالی آینده به این حزب فراهم کند، حال این تجاوز ممکن است از سوی اسرائیل باشد یا از سوی عناصر امنیتی اروپایی علیه شخصیت های وابسته به حزب الله در کشورهای مختلف.
به نظر می‌رسد کشورهای اروپایی به ویژه آنهایی که نظامیان‌شان در قالب نیروهای بین‌المللی یونیفل در جنوب لبنان مستقر هستند، بعد از تصمیم خود که تحت فشار آمریکا و لابی صهیونیستی اتخاذ شده برای کاستن از پیامدهای منفی احتمالی به دنبال دلجویی از افکار عمومی لبنانی‌ها هستند. این اتحادیه در این راستا تاکید کرده که کمک‌ها و تبادلات مالی آن با لبنان در این مصوبه دچار اختلال نمی‌شود و گفتگوها نیز با تمامی گروه‌های سیاسی لبنان ادامه دارد.

در این راستا دیپلمات‌های اروپایی به روزنامه نگاران اعلام کرده اند که هیچ ممانعتی از ارائه ویزا به کشورهای اروپایی در ارتباط با این تصمیم اعمال نخواهد شد. آنجلینا ایخورهست سفیر اتحادیه اروپا در لبنان نیز بعد از دیدار با عدنان منصور گفت که این اتحادیه با دولت آینده لبنان حتی در صورت مشارکت حزب‌الله در آن همکاری خواهد کرد.
اتحادیه اروپا البته وعده داده که این مصوبه را هر شش ماه مورد تجدید نظر قرار گیرد، اما کارشناسان معتقدند این وعده پوشالی است، چرا که با وجود تجدیدنظر شش ماهه لغو آن بسیار مشکل است، چون باید تمامی 28 عضو با لغو این طرح موافقت کنند و تنها مخالفت یک کشور با آن مانع از لغو آن می‌شود.
اروپا ممکن است با این طرح خود از اینکه رژیم صهیونیستی و آمریکا را راضی نگه داشته چند صباحی خشنود باشد؛ اما هنگامی که با پیامدهای منفی تصمیم خود در لبنان و سایر کشورهای منطقه مواجه شود، متوجه خواهد شد که این تصمیم نه تنها در راستای منافع این کشورها نبوده، بلکه دهها جبهه تقابل را به روی آنها خواهد گشود و فصل تازه‌ای از رویارویی‌های دردناک را با افکار عمومی هواداران مقاومت در لبنان و منطقه برای آنها رقم خواهد زد.

 نظر دهید »

مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می دانند؟ (بررسی چند نظرسنجی معتبر)

03 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

مقدمه:

در این نوشتار برآنیم با توجه به اهمیت و جایگاه منجی در دو دین بزرگ الهی، به بررسی میزان اعتقاد وگرایش به بازگشت منجی در میان پیروان اسلام و مسیحیت بپردازیم. هر دو دین بر بازگشت منجی و نجات­ بخش الهی تاکید ویژه ای دارند و این آموزه در این دو دین الهی بسیار پررنگ است. از طرفی بنا به تعالیم دین اسلام بازگشت منجی اسلام یعنی حضرت مهدی (عج) همراه با بازگشت منجی وعده داده شده مسیحیان یعنی حضرت مسیح (ع) می ­باشد، که این نیز انگیزه ­ای بر توجه همزمان به پیروان هر دو دین در زمینه منجی­ گرایی می­ باشد.

همانطور که می­ دانیم در هر تغییر اجتماعی میزان توجه و خواست اجتماعی عاملی بسیار مهم در زمینه شکل­ گیری آن رویداد است. عامل “خواست جمعی” مقدمه هر حرکت و تغییر اجتماعی می ­باشد. پیش از هر تغییر عمیق اجتماعی لازم است مردم یک جامعه به آن اقبال داشته باشند و در وهله اول از لحاظ ذهنی و فکری آن را بخواهند. به عبارتی برای آن “آمادگی و خواست ذهنی” داشته باشند. بدون این پارامتر اجتماعی وقوع تغییرات عمیق بسیار دشوار است. ((إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ)). بر اساس این توضیحات حال باید پرسید برای ظهور و بازگشت منجی الهی چه مقدار تمایل و خواست اجتماعی وجود دارد؟

پاسخ به این پرسش مقدمه ­ای برای حرکت­های بعدی در حوزه زمینه­ سازی ظهور می­ باشد. یک راه ساده برای سنجش میزان “آمادگی و خواست ذهنی"  این است که بدانیم مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می ­دانند؟ زیرا هرچه کسی در فکرش بازگشت نجات بخش را نزدیک تر بداند لاجرم بیشتر بدان تمایل و نیاز دارد.

کسی که به منجی نیاز ندارد بدان فکر هم نمی­ کند چه رسد به اینکه بازگشتش را نزدیک را بداند. اساسا انسان تشنه به دنبال آب می­ رود و دوست دارد زودتر بدان برسد نه انسان سیراب . لذا کسی که خواست و آمادگی ذهنی برای بازگشت منجی دارد در پی او می رود و تمایل دارد که وی را زودتر بیابد. (لازم است دوباره اشاره شود که در اینجا بیشتر بر خواست و آمادگی ذهنی تاکید داریم نه آمادگی کامل و جامع)

با توجه به این مباحث بسیار مناسب است که بدانیم میزان اعتقاد به بازگشت منجی در میان52% مردم دنیا [1] یعنی پیروان دو دین اسلام و مسیحیت چگونه است؟ لازم است بدانیم پیروان این دو دین بزرگ الهی چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می دانند؟ مهم است که به این پرسش پاسخ هایی دقیق داده شود نه صرفا بر اساس تجربه و حس و دریافتهای کلی جواب داده شود. از این رو در این نوشتار به نتایج چند نظرسنجی معتبر اشاره می­ شود، نظر­سنجی­ هایی که از مسلمانان و مسیحیان در سالهای اخیر در قاره­ های مختلف جهان انجام شده است. بر اساس این نظر سنجی ­ها می­توان به صورت علمی و بر اساس آمار گفت که مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می­ دانند و تا چه اندازه برای آن آمادگی ذهنی دارند. آماری که بیشتر و بیشتر می­تواند مسئولیت ما در عرصه جهانی در حوزه زمینه­ سازی ظهور مشخص نماید و چراغ راهی برای موسسات و اساتید و پژوهشگران محترم در این زمینه باشد.

این نظرسنجی­ ها توسط موسسه پیو (Pew) صورت گرفته است. موسسه پیو ماموریت اصلی خود را تحقیق و پژوهش در زمینه دین و زندگی عمومی معرفی می­ کند. این موسسه در سال 2001 تاسیس شده است و دفتر این موسسه در شهر واشنگتن می ­باشد. مسئول این موسسه آقای دکتر لویس لگو (LUIS E. LUGO) می­باشد. وی اصالتا کوبایی و دارای دکترای علوم سیاسی از دانشگاه شیکاگو است. دکتر لگو از سال 2004 مسئولیت این موسسه را به عهده داشته است و در گسترش فعالیتهای آن نقش مهی را ایفا کرده است.[2]

مردم آمریکا به چه میزان بازگشت عیسی مسیح  را نزدیک می دانند؟

در ابتدا به یک نظرسنجی انجام شده در ایالات متحده می پردازیم. این نظر سنجی در سال 2006 در میان مسیحیان این کشور برگزار شده است. نتایج گرافیکی این نظر سنجی در تصویر زیر نمایش داده شده است. [3] توجه به این کشور از جهات مختلف حائز اهمیت است. اولین عامل نفوذ و گسترش مسیحیان اوانجلیست در این کشور می­باشد، عامل دوم پیشرو بودن این کشور در مقوله­هایی همچون آخرالزمان سازی و منجی گرایی است که فیلم های هالیوودی مصداق بارز آن است.

مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می دانند؟ (بررسی چند نظرسنجی معتبر)

بر اساس نتایج این تحقیق 79 % مسیحیان آمریکا معتقد به بازگشت مسیح (ع) می ­باشند (سوال اول). هم چنین تنها 20% آن­ها معتقد به بازگشت عیسی (ع) در طول حیاتشان هستند(سوال دوم). از طرفی 33% مسیحیان آمریکا معتقدند که زمان بازگشت مسیح در انجیل مشخص شده است و 40% با این موضوع مخالفند(سوال سوم). همین طور 34% آنان معتقدند که اوضاع جهانی پیش از بازگشت مسیح بدتر خواهد بود و 37% اوضاع آن زمان را نامعلوم و غیرقابل پیش بینی می ­دانند (سوال چهارم). در انتها نیز 50% مسیحیان امریکا معتقدند که مردم نمی ­توانند تاثیری در زمان بازگشت مسیح داشته باشند و 23% مردم را در آن سهیم می دانند(سوال پنجم).

(در تصویر فوق رنگ آبی به معنای جواب آری است، رنگ نارنجی مشخص کننده جواب خیر است، رنگ سبز به معنای نامعلوم و غیرمشخص است، رنگ زرد جواب نمی دانم را نشان می­ دهد و رنگ خاکستری معرف درصد کسانی است که اصلا به موضوع سوال اعتقاد ندارند)

چیزی که برای ما تا حدی آماده بودن ذهنی مسیحیان آمریکا را برای بازگشت مسیح (ع) مشخص می­ سازد سوال دوم است که بر اساس آن 20% مسیحیان آمریکا معتقدند که مسیح در طول دوران عمر آن­ها بازمی­ گردد و در مقابل 39% معتقدند که مسیح در طول حیاتشان باز نخواهد گشت و 21% هم به بازگشت دوباره مسیح اعتقادی ندارند.

در کنار این نظر سنجی به یک نظر سنجی جدیدتر اشاره می­ کنیم. این نظر سنجی توسط موسسه پیو و در سال 2010 صورت گرفته است. [4] مشابه مورد قبل این نظر سنجی نیز بر روی جامعه آماری مسیحیان ایالات متحده صورت گرفته است. این بار از مردم یک سوال پرسیده شده است که “آیا معتقدید که مسیح (ع) در طی 40 سال آینده به زمین باز خواهد گشت؟” (بسیار مشابه سوال دوم نظرسنجی سال 2006)

بر اساس این نظرسنجی 27% مسیحیان آمریکا معتقدند که حتما این امر در طی 40 سال آینده محقق خواهد شد، 21% معتقدند که احتمالا او در این مدت باز خواهد گشت، 28% معتقدند که مسیح احتمالا در 40 سال آینده به زمین نخواهد آمد و 10% معتقدند که اصلا وی در طی این مدت به زمین نخواهد آمد.

مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می دانند؟ (بررسی چند نظرسنجی معتبر)

لذا می­توان گفت تقریبا نیمی(48%) از جامعه مسیحیان آمریکا احتمال می­دهند که در طی 40 سال آینده مسیح به زمین باز خواهد گشت. که این موضوع نسبت به نظر سنجی قبلی تغییر محسوسی داشته است. چرایی این اعتقاد بسیار جالب توجه است؟

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

واکنش رسانه های غربی به جمله "امریکایی‌ها غیرقابل اعتماد هستند"

03 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در حالیکه گمانه زنی های تحلیلگران غربی درباره اقبال یا عدم اقبال دکتر روحانی به غرب هنوز هم ادامه دارد، سخنان رهبر معظم انقلاب در جمع کارگزاران نظام، غرب را از این خیال واهی خارج ساخت که ایران با پا گذاشتن بر منافع ملت، مسیر باج دادن به بیگانگان و فرمانبرادری از آنان را بپیماید.
ایشان در گوشه ای از بیانات خویش که بیشترین انعکاس را در رسانه ها داشت فرمودند: ”ما همواره معتقد به تعامل با دنیا بوده و هستیم اما نکته مهم در تعامل با دنیا، شناخت طرف مقابل و درک اهداف و شگردهای اوست زیرا اگر او را به درستی نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد… امریکاییها غیرقابل اعتماد و غیرمنطقی هستند و در برخوردهایشان صادق نیستند.” ایشان همچنین افزودند: ”در ابتدای امسال هم گفتم که به مذاکره با امریکا خوش بین نیستم.”

واشنگتن پست به نقل از آسوشییتدپرس با انعکاس بخش هایی از سخنان آیت الله خامنه ای، در لفافه به این نکته اقرار کرد که برداشت غرب از شعارهای تبلیغاتی دکتر روحانی -که باعث امیدواری غرب به برخی خواسته های نامشروع خود شده بود- نه تنها اشتباه بوده بلکه با توجه به مواضع رهبر ایران، نیل به آنها غیرممکن است.

فاکس نیوز نیز در مطلبی که تیتر آن جمله ای از رهبری در خصوص عدم اعتماد به امریکا بود، با بازتاب سخنان ایشان نوشت: ”این سخنان درحالی از سوی آیت الله خامنه ای –که حرف آخر را در ایران میزند- بیان می شوند که حدودا یک هفته از اصرار مقامات سابق کاخ سفید و ده ها تن از حقوقدانان امریکایی برای حل و فصل مسائل فی مابین از طریق مذاکره می گذرد.”
سیاستمداران سابق امریکایی در نامه خود به باراک اوباما، انتخاب دکتر روحانی را یک فرصت بزرگ بالقوه عنوان کرده و از اوباما خواسته بودند از این فرصت استثنایی کمال استفاده را ببرد. همچنین دو نفر از نمایندگان پارلمان، چارلز دنت و دیوید پرایس، با تاکید بر استفاده از تمام ابزار دیپلماتیک، در نامه خود خطاب به اوباما با اشاره به برخی مواضع حسن روحانی اظهار داشتند: ”قدرت رئیس جمهور در ایران محدود است اما اشتباه بزرگیست اگر این فرصت را امتحان نکنیم!” ولی حال و با توجه به خط مشی تعیین شده از سوی رهبر انقلاب امید آنان تبدیل به یأس شد.

تایمز اسرائیل نیز در مطلب خود نوشت: ”انتخاب روحانی امید برای کاهش تنش ها با غرب را پررنگ کرده بود و این احتمال میرفت که امریکا بتواند مستقیما با ایران وارد مذاکره شود.”
البته شاید هیچ کشوری جز رژیم غاصب اسرائیل از این ناامیدی غرب شادمان نباشد زیرا صهیونیست ها همواره به مذاکره بدبین و خواهان انتخاب گزینه نظامی در مواجهه با ایران بودند.
در هر حال مواضع رهبری بار دیگر نقشه های مخالفان نظام اسلامی را که برای استقلال و منافع ملت ایران دندان تیز کرده بودند نقش برآب کرد.

 1 نظر

سلاحی بومی برای حمله و دفاع در منازعات نرم

02 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تصحیح و بهتر کردن وجه‌ی دولت‌‌ها در نظر مردم؛ پایه‌گذار حوزه‌ی مهمی در حوزه‌ی سیاست‌گذاری حکومتی و علوم سیاسی است. این حوزه در قالب رابطه‌ی بین مسئولان و مردم عامه، می‌تواند آنقدر مهم تلقی شود که دولت‌ها برای تعریف و بهبود چنین رابطه‌ای دست به هر کاری می‌زنند. دیپلماسی عمومی یا Public Diplomacy عنوان اصلی این حوزه‌ی را یدک می‌کشد. دیپلماسی در زبان ساده به مقوله‌ی مدیریت روابط بین کشورها باز می‌گردد، و در بیان دیگر به توانایی تعامل با مردم بدون ناراحت و ناامید کردنِ آن‌ها معطوف است. تعریف اول بیشتر به حوزه‌ی دیپلماسی خارجی و تعریف دوم به یا دیپلماسی عمومی باز می‌گردد.

اما ساز و کار دیگری نیز می‌تواند برای ارتباط با مردم و شکل‌گیری مناسب و با دوام این ارتباط مطرح شود. خصوصاً برای کشور اسلامی ما که همواره در سطحِ رهبران خود از مدلِ متفاوتی برای ارتباط با مردم استفاده کرده‌ است. در دیپلماسی عمومی علاوه بر ایجاد تفاهم بین دولت‌ها، مثبت‌سازیِ افکار عمومی مردم نسبت به دولت خود یا دولت‌های دیگر موضوعیت پیدا می‌کند. در این ساز و کار تنها هدف بازسازی رابطه و ایجاد وجه‌ی مثبت در نظر مردمان است آن هم به هر وسیله‌ای. در این سازوکار می‌توان صدق و کذب، و حق و باطل، را در هم آمیخت و برای دست‌یابی به هدف وسیله را توجیه کرد و برای چند صباحی، عموماً طول عمر یک دولت، با مردم به گونه‌ای تعامل کرد تا به آن دولت امید ببندند.

اما در مقابل سازوکار دیگری برای ایجاد این ارتباط وجود دارد که درون‌مایه‌ای کاملاً دینی و خدامحور دارد. این روش به سخن حضرت علی (ع) در نهج البلاغه باز می‌گردد، آن‌جا که می‌فرمایند: «مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس»، «كسى كه ميان خود و خدا را اصلاح كند، خداوند ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد»، (نهج‌البلاغه، حکمت 89) این سخن استراتژیک درون‌مایه‌ای فراتر از اندیشه‌ی مدرن دارد (که به بشر اصالت می‌دهد)، اندیشه‌ای که مبنای همه چیز در آن خداست و همه‌ی امور چه در سیاست و چه در غیر آن بر روش‌های دینی-الهی استوار است.

از روایت امام علی(ع) این طور برداشت می‌شود که نتیجه‌ تعریف نسبتِ رهبران سیاسی با خداست که باعث مثبت‌اندیشی مردم و در نهایت باعث تشریک مساعی برای پیشرفت جامعه می‌شود. همانطور که شخص امام رقم زدن مناسبات سیاسی برایشان عین تنظیم نسبتشان با خدا بود. البته خدا هم رابطه‌ی چنین شخصی را با خلقش تقویت می‌کند، اگر خوب بود بهتر می‌کند و اگر نه بهبود می‌بخشد و بیشترین جاذبه و گرایش را به سمت او به وجود می‌آورد. به چنین روشی برای ایجاد ارتباط میان حکومت و مردمان، می‌توان لقب ارتباطِ استراتژیک داد.

حال در این حوزه یکی از روش‌های ارتباطی با خدا که می‌تواند این ارتباط استراتژیک را ایجاد کند دعاست، خداوند می‌فرماید اگر کسی کاری را برای من خالص کند من خودم آن را به همگان می‌نمایانم. اینجاست که ارتباط استراتژیک شکل می‌گیرد، و رابطه‌ی میان فرد و مردمان نیز اصلاح می‌شود. رابطه‌ای که گاهی فراتر از حدِ انتظار اصلاح می‌شود. «و كم من ثناء جميل لست اهلا له نشرته»، «و چه بسيار مدح و ثناى خوبى كه من شايسته‏اش نبودم و تو آن را منتشر ساختى» (دعای کمیل).


انسان در سرزمین حوادث زندگی می‌کند، سرزمینی دستخوش دگرگونی. حوادث یا اموری که باعث تشویش خاطر یا مشغولیت فکری او می‌شوند. این حوادث یا او را در بر گرفته است یا انتظار می رود برای او اتفاق بیفتد. دعا این غرض را برطرف می‌کند چرا که دعا رفع بلای موجود، دفع ضررهای محتمل و جلب خیرات است که نه تنها در قرآن بلکه در منابع باقی مانده از معصومین بخش عظیمی از معارف را به خود اختصاص داده است. اما دعا کارکردی گسترده دارد. آنچه که کارکردِ دعا را می‌تواند به خوبی مشخص کند نگاه به دعا از حیثِ سلاح است.

«إِذَا أَذِنَ اللَّهُ لِعَبْدٍ فِي الدُّعَاءِ فَتَحَ لَهُ بَابَ الْإِجَابَةِ بِالرَّحْمَةِ وَ إِنَّهُ لَنْ يَهْلِكَ مَعَ الدُّعَاءِ هَالِكٌ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى يَغْضَبُ إِذَا تُرِكَ سُؤَالُهُ فَلْيَسْأَلْ أَحَدُكُمْ رَبَّهُ حَتَّى فِي شِسْعِ نَعْلِهِ إِذَا انْقَطَعَ إِنَّ سِلَاحَ الْمُؤْمِنِ الدُّعَاءُ»، (حضرت محمد(ص))، « رسول اكرم فرمود: هر گاه خدا براى بنده‏ اش اجازه‏ دعا بدهد بزودى خدا با رحمت خود در اجابت را برويش باز كند هر كس دعا كند نابود نمي‌شود و خدا بر بنده ‏اى كه از او چيزى نخواهد خشم مي‌كند و بايد بنده از خدا بخواهد اگر چه بند كفشش باشد و اسلحه‏ مؤمن دعا كردن است.»

با این حساب دعا کارکردِ سلاح پیدا می‌کند برای مومنان و آن‌ها در جنگ خود با شیاطین می‌توانند از این سلاح بهره‌ گیرند. البته این جنگ، یک جنگِ نرم تمام عیار است که بین مومنان و شیاطین در می‌گیرد. متناسب با این جنگِ نرم، جنسِ این سلاح نیز باید نرم باشد، چنان‌که امام صادق در روایتی می‌فرمایند: « الدُّعَاءُ أَنْفَذُ مِنَ السِّنَانِ الْحَدِيدِ»، (امام صادق(ع))، «دعا از نيزه‌ی تيز فرو رونده‏تر است.» دعا به دلیل ماهیتی که دارد، مانند نیزه نیست که امکانِ‌ نفوذ محدودی داشته باشد، بلکه از نیزه نیز تیزتر و با نفوذتر است، یعنی به زبان ساده اسلحه‌ای برای میدان‌ها منازعه‌ی نرم است.

اما این سلاح با قدرت نفوذ بالا و بسیار نرم،‌ برای مبارزه و مجاهده با کدام دشمن و برای به کار‌گیری در کدامین میدان است؟ در روايتي از امام هشتم (عليه السلام) آمده كه ايشان از دعا تعبير مي‏كنند به «سلاح انبيا». حضرت فرمودند: «عَلَيْكُم بِسِلَاحِ الْأَنْبِيَاء قِيلَ وَ مَا سِلَاحُ الأَنبِيَاءِ قَالَ الدُّعَاء» حضرت فرمودند بر شما باد به سلاح پیامبران؛ به حضرت گفته شد كه سلاح انبياء چيست؟ حضرت در پاسخ فرمودند اسلحه انبيا دعا است. دشمن اصلی پیامبران که بود؟ چه کسی یا چه کسانی در مقابل پیامبران صف می‌کشیدند و آن‌ها را از رسیدن به اهدافشان باز می‌داشتند؟

دشمن یا دشمنان پیامبران جز شیاطین جنی و انسی نبودند، شیطان که به عنوان دشمن آشکار، در قرآن به انسان معرفی شده است، یک شیطان جنی است. «لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين»، (سوره‌ی بقره، آیه‌ی 168) «پيروى از گام‏هاى شيطان نكنيد، كه او براى شما دشمنى آشكار است». البته انسان‌هایی هم که اختیار خود را به شیطان و هوای نفس خود سپرده‌اند عملاً به عنوان شیاطین انسی راه پیامبران را مسدود می‌کردند؛ خداوند در قرآن بیان می‌کند که برای هر پیامبری شیاطینی از جن و انس را به عنوان دشمنان پنهان و آشکار قرار می‌دهد. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون»، (سوره‌ی انعام، آیه‌ی 112)، «و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مى‏كنند و اگر پروردگار تو مى‏خواست چنين نمى‏كردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏ سازند واگذار».

بنابراین دعا، غیر از اینکه در فرآیند ارتباط استراتژیک، یک عنصر موثر برای ایجاد و اصلاح رابطه با خداست، فراتر از آن، می‌تواند سلاحی باشد، برای مقابله با دشمنانی که هم آشکارند و هم پنهان، هم در میدان‌های منازعه‌ی سخت قرار دارند و همه در میدان‌های منازعه‌ی نرم. البته اهمیت دعا در این است که نه تنها در برابر دشمنان آشکار و میادین سخت که حتی در برابر پنهانی‌ترین دشمنان و نرم‌ترین منازعات نیز کارآیی دارد، میادینی که در آن‌ها سلاح‌های دیگر موثر نیستند و اگر انسان بخواهد برای مبارزه با دشمنان خود در این میادین به این سلاح‌های سخت امید ببندد، راه به جایی نخواهد برد و خلع سلاح خواهد شد.


بنابراین در نرم‌ترین نوعِ جنگ یعنی جنگِ انسان با شیطان وسیله‌ایی که راه گشا خواهد بود سلاحی است به نامِ دعا. حال چه تهدیداتی برای خلعِ سلاح کردن بشر وجود دارد و آن را از مهمترین سلاحش برای پیروزی در جنگِ نرم ِ انسان با شیاطین جن و انس غافل می‌کند؟

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

حاشیه ای فقهی بر فتوای جنجالی آیت الله بیات زنجانی

31 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان سایت الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.

حضرت آیة الله بیات زنجانی را بیست سالی ست که ندیده ام.آخرین باری که به محضرشان رسیدم، طلبه درس خارج اسفار ایشان بودم و مدّتی هم در حوزه تحت مدیریتشان درس می دادم.

حضرتشان اخیرا فتوایی شاذّ و مخالف اجماع صادر کرده اند و با ارجاع به روایت “ذی العطّاش” ، نوشیدن جرعه ای آب را برای کسی که روزه ماه مبارک برایش طاقت فرساست جایز دانسته اند . دفترشان هم بر این نکته تأکید کرده که فتوای مورد نظر “جدید” است و در رساله عملیه ایشان ، صورت ماجرا به شکلی دیگر آمده است.
دانشوران بسیاری بر این فتوا خرده گرفته اند ؛به این که مخالف مشهور و متکی به روایتی شاذ و نادر است یا راه را برای تفسیر توسّعی از احکام فقهی باز می کند.برخی دوستان پا را فراتر گذاشته و با تنظیر این حکم به سدّ ذرایع و استحسان و قیاس مستنبط العلّه ، آن را از قبیل “قیاس ابلیس” دانسته اند!
من تنها به ذکر چند نکته بسنده می کنم و به یاد زمانی که - در جوانی و خامی- به نام مستعاری کتابشان را ویرایش علمی کردم ،حاشیه ای بر حکم ایشان می زنم.البته آن زمان به نام مستعارم نوشتم، و بر برخی مواضعشان نقد جدّی داشتم… حالا که ریشم جوگندمی شده ، جرآت می کنم و به فتوای ایشان علناً صورتی منطقی می دهم…به ویژه از آن رو که این فتوی را کاملاً “منطقی” می دانم!
گمان نمی کنم منتقدان محترم به این چند مقدّمه ایرادی داشته باشند:
۱)عموم دلیل “لا یکلّف الله نفسا الّا وسعها ” وارد بر هر"مورود” فقهی است.یعنی دایره حکمی را توسعه می دهد یا برعقد الوضع آن سوری دیگر می نشاند.
۲) اطلاق قاعده فقهی “لا ضرار” به حکم خود باقی است.
۳) قاعده فقهی “نفی تعسیر” منصوص است.
نک؛بر خلاف نظر معاون پژوهشی دانشگاه باقر العلوم(ع) ، از این قبیل فتاوای مخالف مشهور که بدواً از سوی مشهور فقها مورد انکار قرار گرفته و سپس به قول مشهور بدل شده کم نیستند.نمونه اش حکم علّامه حلّی ست با نظر به صحیحه متروک “ابن بزّیع” در باب آب چاه.یا حکم “آیة الله مکارم” در باب مسکوک نبودن اسکناس و جبران نرخ تورم در معاملات شبه ربوی بانکی، یا ذبح شرعی قربانی در غیر منی و در بازگشت به مسقط الرأس و محل سکونت حاجی!و این غیر موارد همچنان شاذّ و مخالف مشهور است ،چون نظر آیة الله جنّاتی در باب “ذبیحه اهل کتاب” یا “سنّ بلوغ دختران"(۱۸ سال و نه ۹ سال) بر مبنای روایت شاذّ عمّار ساباطی!!
ائمه اطهار علیهم السّلام ، احکام فقهی را با شواهد قرآنی تحکیم می کردند.نمونه اش تحدید محدوده قطع دست و پای سارق به انگشتان -منهای شست پا- ست.برادران اهل سنّت دست دزد را بعضا از بازو می برند، حال آنکه عموم حکم “انّ المساجد لله” که اعضای سجده را از آنِ خدا می داند، به حقیقت دیگری ناظر است.
جناب بیات، صرفا به روایت “ذی العطّاش” استناد جسته اند.اگر توفیق دیداری دست می داد، ایشان را به داستان طالوت- در آیه دویست و چهل و نهم سوره مبارکه بقره- ارجاع می دادم.این کریمه شاهدی مناسب برای تأیید فرمایش ایشان است:
“فلمّا فصل طالوت بالجنود قال انّ الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منّی و من لم یطعمه فانّه منّی الّا من اغترف غرفة بیده.فشربوا منه الّا قلیلا منهم".
در این آیه به صراحت به تفاوت ماهوی چشیدن و نوشیدن(اغتراف و اشراب) اشاره شده و کسی که کفی آب “چشیده"، به صاحبان “امساک” ملحق شده است.
نتیجه آنکه ، اگر هم از دلیل فقهی حضرت آیة الله صرفنظر کنیم، شواهد کافی بر ردع حکم ضرری در این مورد وجود دارد.ضمن آنکه برخی فقیهان معاصر با توجّه به تدریجی بودن نزول احکام در طی بیست و سه سال مکه و مدینه- تحریم تدریجی شراب فی المثل یا داستان تخفیف نماز مسلمانان در معراج به شفاعت موسی علیه السّلام مثلاً- و هم لزوم لحاظ عموم دلیل ” یرید بکم الیسر” ، پا را از این هم فراتر گذاشته اند.
فردی خدمت نبی اکرم عرض کرد:” من قادر به ادای نمازهای پنجگانه نیستم ولی می توانم در شبانه روز دو رکعت نماز بخوانم".نبی اکرم به جهت جذب او به اسلام و کاستن از بار بی رغبتی ،با همین دو رکعت کذایی موافقت فرمودند.مرحوم شرف الدین جبل عاملی ، به همین طریق به جلب نظر یکی از ثروتمندان مسیحی لبنان توفیق یافتند.به تعبیر آن مرحوم(مجلّه حوزه؛شماره ۳۹،صص ۴۸-۴۹)،تخفیف نماز و روزه باعث شد تا فرد مذکور به یکی از مسلمانان دو آتشه لبنان و به حامی مقاومت تبدیل شود.کسی که با نماز دو رکعتی شروع کرد به جایی رسید که نماز نافله اش هم ترک نمی شود.هم ایشان از مبلّغ دیگری یاد می کند که در گام اوّل دعوت مسیحیان ، از ایشان خواسته بود- اوّل از همه- “ختنه” شوند!!!… نتیجه تبلیغ را به گمانم همگان می دانند…!!!
 نظر دهید »

مارپیچ سکوت شبکه های اجتماعی

29 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

تردیدی نیست که همه گیر شدن اینترنت، مهمترین زمینه ی دسترسی غیررسمی شهروندان به فناوری های ارتباطات است. اینترنت علیرغم همه گیر بودن و درد دسترس همگان بودن، یک نهاد خصوصی است و «استفاده ی شخصی» افراد از رسانه های همگانی را موجب می شود. اینترنت علی الظاهر سازماندهی شده نیست بنابراین امکان بارگذاری مداوم اطلاعات و اصلاح آنها در آن فراهم است. در این میان مهمترین ابهام و پیچیدگی در خصوص شبکه های اجتماعی است.

  1. می توان گفت مهمترین اتفاق رسانه ای دهه ی اخیر، همه گیر شدن استفاده ی تعاملی از اینترنت است. راه اندازی شبکه های اجتماعی در اینترنت مبادله ی بی حدّ و حصر اطلاعات را فراهم کرده و روابط شخصی متقابل را به اوج رسانده است. کاربران شبکه های اجتماعی بدون نیاز به ثبت هویت حقیقی خود، دیدگاه هایشان را منتشر می کنند و به سرعت از طرف دیگران بازخورد می گیرند. امروزه جوانان ایرانی بطور گسترده در شبکه های اجتماعی عضو هستند و حتی علیرغم سوءاستفاده ی امنیتی مخالفان جمهوری اسلامی از این شبکه ها در رخدادهای پس از انتخابات ۸۸، برخی از این شبکه ها بدون فیلتر در اختیار کاربران ایرانی قرار دارند.
  2. نکته ی جالب دراین باره این است که هرچند شبکه های اجتماعی فارسی زبان بطور سازماندهی شده ای اهداف فرهنگی جریان رسانه ای امریکا و ضد انقلاب را دنبال می کنند اما موج کاربران همگرا با ارزش های اسلامی و انقلابی در این شبکه ها صحنه ای جدید از تقابل مجازی را میان این دو جریان رقم زده است. لیکن سازوکارهای پیچیده، هوشمند و هدفمند این شبکه های اجتماعی آشکارا امکان هماوردی جریان داخلی را با جریان ضد انقلاب سلب می کند. از طرفی انبوهی از تصاویر و مطالب غیراخلاقی، مستهجن، توهین آمیز و دروغ علیه ارزش های اسلامی و انقلابی منتشر می شوند و در مقابل مطالب حاوی دفاع از بنیادها و جهتگیری های انقلاب اسلامی با فیلتر و سایر سیاست های ارتباطی محدود یا بکلی حذف می شوند. در این میان فهم نظری شیوه ی مقابله با این جریان غیراخلاقی و غیرمنصفانه ضروری است.
  3. چرا شبکه های اجتماعی جذابند؟ خودمختاری و استقلال حاصل از انتشار همه گونه نظر و عقیده، بازیگوشی و سرگم شدن حاصل از ناخنک زدن به مطالب دیگران، خصوصی بودن خلوت مبهم اینترنت و سرعت امکان ابراز وجود از جمله ی جذابیت های شبکه های اجتماعی است. این خصوصیات طبعاً ناظر به حضور کاربران عادی در این فضا-رسانه(space media)  است. اما حضور کاربران خاص که با اهداف فرهنگی وارد آن می شوند چه کیفیتی باید داشته باشد؟
  4. شبکه های اجتماعی زمینه بروز افکار عمومی و منبع توزیع عقایدند. همه ی ما درباره ی موضوعات چالشی و مناقشه برانگیز نظری داریم و حدس هایی می زنیم ولی آشکارا و با صدای بلند آنرا بیان نمی کنیم. غالبا مردم پیش از ابراز عقیده شان به این فکر میکنند که در اقلیت اند یا در اکثریت، با حمایت مواجه می شوند یا با شماتت. بسیاری اگر حدس بزنند در اقلیت اند سکوت می کنند و درباره ی نظراتشان با دیگران حرف نمی زنند. در نظریه های پیام ارتباطی به این اتفاق «مارپیچ سکوت» می گویند. هرقدر ما از ترس انزوا و حمله ی دیگران از ابراز نظراتمان پرهیز کنیم، این مارپیچ سکوت شدیدتر می شود یعنی صدای آنها بلندتر می شود.
  5. پلاس، فیس بوک و دیگر شبکه های اجتماعی بطور قابل ملاحظه و از پیش تعیین شده ای با سربازان اطلاعاتی جریان صهیونیستی-امریکایی شکل گرفته اند. حضور جریان حزب الله در این فضا استثناست. بنابراین همیشه محدود شده یا بافیلتر مواجه می شوند. هر وقت نوت خاص مبتنی بر عقاید اسلامی و انقلابی منتشر می شود بطور سازمان یافته ای با حمله ی کاربرانی خاص مواجه می شوند. این حمله ی همه جانبه در چارچوب مارپیچ سکوت با هدف سلب جرات ابراز عقیده اتفاق می افتد. کاربران فرهنگی شبکه های اجتماعی چنانچه عقاید خود را با صدای بلند فریاد نزنند در مارپیچ سکوت لال خواهند شد. به عبارت دیگر بتدریج خود به بخشی از جریان اصلی(stream)  تبدیل خواهند شد. بنابراین هر نوت خاص که با شجاعت خلاف نظر عموم جریان ضد انقلاب است باید بلافاصله به اشتراک گذاشته شود و در مقابل نسبت به هتاکی های عمومی آنها واکنش نشان داده شود. در غیر اینصورت اگر شبکه اجتماعی فضای تبلیغاتی را در دست بگیرد به عنوان اکثریت غالب، دیگران را از ترس انزوا وادار به سکوت و کناره گیری می کنند.
  6. در همین چارچوب می توان گفت که تحت تاثیر قرار دادن عمده ی کاربران منفعل و خاکستری شبکه های اجتماعی نه لزوماً از طریق انتشار مطالب انفرادی که از طریق تقویت یک گفتمان خاص در جریان اصلی(stream) ممکن است. به عبارت دیگر زمانی که در جریان اصلی شبکه های اجتماعی صدای خاص مخالف بگوش برسد، می توان انتظار داشت دیگرانی که منفعلانه و در انزوا در ابراز نظرشان تردید دارند، به شما بپیوندند. در غیراینصورت همصدا شدن با مصلحتی با جریان اصلی در نهایت هیچگاه زمینه ی جذب را فراهم نخواهد کرد.
 نظر دهید »

جمع بندی و قضاوت ولی فقیه زمان از دولت نهم و دهم

29 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

آخرین بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی از تلاش ها و خدمات و رویکرد فکری و ارزشی دولت احمدی نژاد (۱۳۹۲/۰۴/۲۳)، جمع بندی و قضاوت ولی فقیه زمان و حکیم ترین و کارشناس ترین شخصيت در مدیریت کشور است که حجت را بر همه افراد و نخبگان و جریان های سیاسی و فرهنگی تمام می کند.



این بیانات نشان می دهد که دولت نهم و دهم اگر اشکالات و خطاهایی داشت، اما منحرف نبود بلکه ارزش های انقلاب اسلامی را مطرح و برجسته کرد و در محافل داخلی و بین المللی به آنها افتخار نمود و هم چنين، پرکارترین و خدوم ترین دولت نسبت به همه دوره های گذشته بود:

مغرضین و بی اطلاعان، خدمات دولت را انکار می کنند
«مخالفين و كسانى كه بى‌اطلاعند - بعضى از دستگاه‌هاى رسانه‌اىِ خارجىِ مغرض، و گاهى بعضى در داخل - برخى از چيزهائى را كه جلوى چشم هم هست، انكار ميكنند. يعنى كارى انجام گرفته، جلوى چشم است، همه مى‌بينند، منعكس شده، اين را دوست دارند انكار كنند. كارى به اين نداريم كه حالا بعضى‌ها ممكن است نگاه خوشبينانه‌اى يا دوستانه‌اى يا منصفانه‌اى نداشته باشند».

حجم کار دولت نهم و دهم از همه دوره ها بیشتر بود
«همه فهميدند كه رئيس جمهور محترم و همكارانشان در دولت حجم كارشان بسيار بالا و پرشتاب نسبت به همه‌ى دوره‌هاى ديگر بود و هست».

دولت نهم و دهم طالب استراحت و تفریح و امتياز نبود
«حجم كار بالا و تلاش خستگى‌ناپذير و اعراض از آسايشها و آسودگى‌ها و امتيازاتى كه معمولاً مسئولان كشورها در دنيا دارند؛ استراحت ميكنند، تفريح ميروند، امتياز ميگيرند؛ اينها را نخواستن، نديدن، طلب نكردن، امتياز بزرگى است كه اين دولت بحمدالله از اين امتياز برخوردار بود».

دولت نهم و دهم، ارزش های انقلاب اسلامی را برجسته و به آنها افتخار کرد
«اين دولت بحمدالله توانست شعارهاى انقلاب را سر دست بگيرد و به آنها افتخار كند و آنها را در جامعه مطرح كند. يكى از كارهاى مهمى كه جبهه‌ى ضدانقلاب - چه انقلاب ما، و چه انقلابهاى ديگر - در طول تاريخ و در عرض دنيا داشتند و ميكردند، اين بوده است كه سعى كنند ارزشهاى انقلاب را كمرنگ كنند. به اينجا هم محدود نميشود؛ اول ارزشها را كمرنگ ميكنند، بتدريج آنها را محو ميكنند؛ اگر ميدان پيدا كنند، آنها را تبديل به ضدارزش ميكنند؛ اين كارى است كه در دنيا معمول است؛ اين را ما در تاريخ انقلابهاى دنيا مشاهده ميكنيم؛ و در انقلابهائى هم كه زمان خود ما - در طول اين عمر طولانى‌اى كه ما كرديم - ديديم و خبر شديم، اين را مشاهده كرديم. جبهه‌ى مقابل انقلاب و ضدانقلاب، شعارهاى انقلاب را هرگز فراموش نخواهد كرد؛ يعنى ميداند كه در اين روياروئى، در اين هماوردى، آن چيزى كه توانست جبهه‌ى انقلاب را پيروز كند و جبهه‌ى ضدانقلاب را به هزيمت وادار كند، در درجه‌ى اول اين شعارها بود؛ كه هرچه شعارها پرمغز و جذاب و واقعى و براى مردم مفهوم و ملموس بود، كمك آن به پيشرفت انقلاب بيشتر شد. سعى ميكنند اين شعارها را بتدريج محو كنند، كمرنگ كنند.
در مورد كشور و انقلاب ما هم اين كار را دشمن شروع كرد؛ البته موفق نشدند؛ خدا را شكر ميكنيم. دشمن نتوانست شعارهاى انقلاب را كمرنگ و سپس محو كند. به نظر من يك بخش عمده‌اى از اين هم مربوط ميشود به هوشيارى امام بزرگوارمان. آنچه كه امام بزرگوار از اظهارات خود، از گفته‌هاى خود، از نوشته‌هاى خود در ميان ما باقى گذاشت، بيّنات است، محكمات است؛ متشابهات نيست كه كسى آنها را نفهمد. آخرين سخن امام هم وصيتنامه‌ى امام است. من هميشه به مسئولين و كسانى كه در دولتهاى گوناگون يك كار مهمى دستشان بوده است، توصيه ميكردم كه به وصيتنامه‌ى امام مراجعه كنند. وصيتنامه‌ى امام، لبّ ارزشهاى مورد نظر امام است؛ اينها را امام باقى گذاشته، زنده گذاشته است. لذاست كه اين ارزشها قابل تحريف نيست، قابل تغيير نيست. بله، نديده گرفتن اينها امرى است كه ميسر است براى كسانى كه بخواهند نديده بگيرند.
اين دولت اين شعارها را مطرح كرد، برجسته كرد، سر دست گرفت، به آنها افتخار كرد؛ در مجامع جهانى، احساس شرم از انگيزه‌هاى انقلابى و از اهداف انقلابى و از شيوه‌هاى انقلابى نكرد؛ اين خيلى كار بزرگى بود».

رشته خدمت را در آينده رها نکنید
«كارى كه بايد بر آن همت بگماريد، اين است كه رشته‌ى خدمت را رها نكنيد. همه‌ى تلاشها منحصر نيست در فلان وزارتخانه يا فلان مسئوليت در دولت؛ نه، صحنه‌ى كشور صحنه‌ى تلاش است، صحنه‌ى كار است، صحنه‌ى فعاليت است؛ و اين كار، دو جور ميتواند انجام بگيرد: متوجه اهداف انقلابى، و غيرمتوجه به اهداف انقلابى. شما چه در دولت آينده و در دولتهاى آينده حضور داشته باشيد، چه نداشته باشيد، كارى كه انجام ميدهيد و مسئوليتى كه برعهده ميگيريد - كه طبعاً امثال شماها، مديران شايسته و كارآمد، در هر بخشى از بخشها خالى از مسئوليت نميمانند - سعى كنيد آن را با توجه به اهداف انقلاب و با رويكرد هدفهاى انقلاب ان‌شاءالله انجام دهيد. خداى متعال شماها را مأجور خواهد داشت، ما هم در حد خودمان و به قدر خودمان تشكر ميكنيم».

 نظر دهید »

باور مهدویت ؛ آسیب ها،تکلیف ها

29 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

رهبر معظم انقلاب اسلامي در سخنان مهمي، در سالروز ميلاد مسعود امام عصر(ع)، مهدويت را در عقايد شيعه، اعتقادي حقيقي و زنده دانستند که داراي مباني مستحکم و غيرقابل ترديد است. ايشان ضمن برشمردن مفهوم انتظار فرج، آن را به معناي حرکت و ردّ وضع موجود دانستند. معظم‌له در بخش ديگري از اين سخنان، به آسيب‌ها و پيرايه‌هاي باطل حول اين انديشة حقّ، بر لزوم فهم و درک درست، تعميق مدّبرانه و آگاهانه و انتقال و تبيين صحيح آن به وسيلة مجموعه‌هاي فرهنگي داخل و خارج از کشور، تأکيد کردند.
در اينجا بخش‌هايي از اين بيانات روشن‌کننده را تقديم خوانندگان گرامي موعود مي‌کنيم.

روز اميد

روز نيمة شعبان روز اميد است. اين اميد، مخصوص مجموعة شيعيان يا حتّي مخصوص امت مسلمان هم نيست. اصلِ اميد به يك آيندة روشن براي بشريت و ظهور يك موعود، يك منجي، يك دست عدالت‏گستر در سرتاسر جهان، تقريباً مورد اتفاق همة ادياني است كه در عالم سراغ داريم. اديان الهي و آسماني ـ كه اغلب اين اديان ريشه‏هاي الهي و آسماني دارند ـ نخواسته‏اند اميد واهي به مردم بدهند؛ آنها واقعيتي را بيان كردند.

مهدويت در باور شيعي

خصوصيت اعتقاد ما شيعيان اين است كه اين حقيقت را در مذهب تشيع از شكل يك آرزو، از شكل يك امر ذهني محض، به صورت يك واقعيت موجود تبديل كرده است. حقيقت اين است كه شيعيان وقتي منتظر مهدي موعودند، منتظر آن دست نجات‏بخش هستند و در عالم ذهنيات غوطه نمي‌خورند؛ يك واقعيتي را جستجو مي‌كنند كه اين واقعيت وجود دارد. حجت خدا در بين مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگي مي‌کند؛ مردم را مي‏بيند؛ با آنهاست؛ دردهاي آنها، آلام آنها را حس مي‌کند. انسان‌ها هم، آنهايي كه سعادتمند باشند، ظرفيت داشته باشند، در مواقعي به طور ناشناس او را زيارت مي‌كنند. او وجود دارد؛ يك انسان واقعي، مشخص، با نام معين، با پدر و مادر مشخص و در ميان مردم است و با آنها زندگي مي‌کند. اين، خصوصيتِ عقيدة ما شيعيان است.

آنهايي هم كه از مذاهب ديگر اين عقيده را قبول ندارند، هيچ‏وقت نتوانستند دليلي كه عقل‏پسند باشد بر رد اين فكر و اين واقعيت، اقامه كنند.

… فرزند مبارك پاك‌نهاد امام حسن عسكري(ع)، تاريخ ولادتش معلوم است، مرتبطينش معلومند، معجزاتش مشخص است و خدا به او عمر طولاني داده است و مي‌دهد. و اين است تجسد آن آرزوي بزرگ همة امم عالم، همة قبائل، همة اديان، همة نژادها، در همة دوره‏ها. اين، خصوصيت مذهب شيعه دربارة اين مسئلة مهم است.

انتظار فرج

يك نكته در باب مسئلة مهدويت اين است كه شما در آثار اسلامي، در آثار شيعي مي‏بينيد كه از انتظار ظهور حضرت مهدي تعبير شده است به «انتظار فرج». فرج يعني چه؟ يعني گشايش. كِي انسان انتظار فرج دارد؟ انتظار گشايش دارد؟ وقتي يك فروبستگي‏اي وجود داشته باشد، وقتي گرهي هست، وقتي مشكلي هست. در زمينة وجود مشكل، انسان احتياج پيدا مي‌کند به فرج؛ يعني سرانگشتِ گره‏گشا؛ بازكنندة عقده‏هاي فروبسته. اين نكتة مهمي است.

معناي انتظار فرج به عنوان عبارت اخراي انتظار ظهور، اين است كه مؤمنِ به اسلام، مؤمنِ به مذهب اهل‏بيت(ع) وضعيتي را كه در دنياي واقعي وجود دارد، عقده و گره در زندگي بشر مي‌شناسد.

… انتظار يعني قانع نشدن، قبول نكردن وضع موجودِ زندگي انسان و تلاش براي رسيدن به وضع مطلوب، كه مسلّم است اين وضع مطلوب با دست قدرتمند ولي خدا، حضرت حجت‏بن‏الحسن، مهدي صاحب زمان(ع) تحقق پيدا خواهد كرد. بايد خود را به عنوان يك سرباز، به عنوان انساني كه حاضر است براي آنچنان شرائطي مجاهدت كند، آماده كنيم.
انتظار فرج معنايش اين نيست كه انسان بنشيند، دست به هيچ كاري نزند، هيچ اصلاحي را وجهة همت خود نكند، صرفاً دل خوش كند به اينكه ما منتظر امام زمان(ع) هستيم. اينكه انتظار نيست. انتظارِ چيست؟ انتظارِ دست قاهرِ قدرتمندِ الهيِ ملكوتي است كه بايد بيايد و با كمك همين انسان‌ها سيطرة ظلم را از بين ببرد و حق را غالب كند و عدل را در زندگي مردم حاكم كند و پرچم توحيد را بلند كند؛ انسان‌ها را بندة واقعي خدا بكند. بايد براي اين كار آماده بود. تشكيل نظام جمهوري اسلامي يكي از مقدمات اين حركت عظيم تاريخي است. هر اقدامي در جهت استقرار عدالت، يك قدم به سمت آن هدف والاست. انتظار معنايش اين است. انتظار حركت است؛ انتظار سكون نيست؛ انتظار رها كردن و نشستن براي اينكه كار به خودي خود صورت بگيرد، نيست. انتظار حركت است. انتظار آمادگي است. اين آمادگي را بايد در وجود خودمان، در محيط پيرامون خودمان حفظ كنيم.

آفت‌ها و آسيب‌ها

البته مثل همة حقايقي كه در برهه‏هاي مختلفي از زمان ملعبة دست سودجويان مي‌شود، اين حقيقت هم گاهي ملعبة دست سودجويان مي‌شود. اين كساني كه ادعاهاي خلاف واقع مي‌كنند ـ ادعاي رؤيت، ادعاي تشرف، حتّي به صورت كاملاً خرافي، ادعاي اقتداي به آن حضرت در نماز ـ كه حقيقتاً ادعاهاي شرم‏آوري است، اينها همان پيرايه‏هاي باطلي است كه اين حقيقت روشن را در چشم و دل انسان‌هاي پاك‌نهاد ممكن است مشوب كند. نبايد گذاشت. همة آحاد مردم توجه داشته باشند اين ادعاهاي اتصال و ارتباط و تشرف به حضرت و دستور گرفتن از آن بزرگوار، هيچ كدام قابل تصديق نيست. بزرگان ما، برجستگان ما، انسان‌هاي باارزشي كه يك لحظة عمر آنها ارزش دارد به روزها و ماه‏ها و سال‌هاي عمر امثال ما، چنين ادعاهايي نكردند. ممكن است يك انسان سعادتمندي، چشمش، دلش اين ظرفيت را پيدا كند كه به نور آن جمال مبارك روشن شود، اما يك چنين كساني اهل ادعا نيستند؛ اهل گفتن نيستند؛ اهل دكان‏داري نيستند. اين كساني كه دكان‏داري ميكنند به اين وسيله، انسان ميتواند به طور قطع و يقين بگويد اينها دروغگو هستند؛ مفتري هستند. اين عقيدة روشن و تابناك را بايستي از اين آفت اعتقادي دور نگه داشت.

وظيفة عالمان و روشنفکران

… اين عقايد را بايستي اولاً درست فهميد، ثانياً آنها را با تدبر و تأمل عمق بخشيد، ثالثاً آنها را به‌درستي منتقل كرد. در همة مجموعه‏هاي فرهنگي اينجور است. در آموزش و پرورش، يك معلم، يك مدير آموزشي يا پرورشي به بهترين وجهي مي‌تواند از اين فرصت طلاييِ عمر نوجوان ما كه در اختيار اوست، استفاده كند. عقايد ديني را نه فقط در زنگ تعليمات ديني، بلكه مي‌شود آن را در همة فرصت‌هاي تعليم، با هوشياري، با دقت، با سنجيدگي، در عمق ذهن و جان متعلم جايگزين كرد، تا او فرصت پيدا كند آن را در دل و مغز خود رشد بدهد.

… اين را، هم جوانان ما ـ جوانان فرزانة ما، دانشجويان ما، طلاب فاضل ما ـ هم مجموعه‏هايي كه متصدي آموزشند، متصدي تبليغند، متصدي پرورش افكار و اذهان هستند، بايد توجه كنند. نشان دادن آن حقيقتي كه در اختيار مذهب اماميه و پيروان اهل‏بيت(ع) هست به مخاطب، مساوق1 با قبول مخاطب و همراه با تصديق و پذيرش مخاطب است. حقيقت را بايد نشان داد. بايد سعي كنيم پيرايه‏ها، خرافه‏ها، ادعاهاي دروغين، كج‏فهمي‏ها، بدفهمي‏ها دخالت نكند. البته نقش علماي دين، مبلغان برجسته، روشنفكران در اين زمينه نقش برجسته‏اي است.

پي‌نوشت‌ها:
٭ برگرفته از: پايگاه اينترنتي Khamenei.ir.
1. مساوق: منطبق، برابر.

 نظر دهید »

ما که یادمان نرفته!!!

16 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

 نظر دهید »

پرونده هسته ای ایران به روایت هالیوود + فیلم

13 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

فيلم «اورشليم؛ شمارش معكوس» به كارگرداني «هارلرد كرانك» براساس كتابي تحت همين عنوان به قلم «جان هگي» به تصوير درآمده كه با حمايت لابي آي پك چاپ و در سراسر آمريكاي شمالي منتشر شده است.

اين لابي صهيونيستي به فاصله كوتاهي از انتشار اين كتاب، برگرداني سينمايي از آن ساخته است. نكته جالب اين است كه اين فيلم با وجود اكراني مهجور به جاي آنكه در شبكه نمايش خانگي ساخته شود، كمپاني سازنده بدون دريافت حق كپي رايت آن را به تمام شبكه هاي تلويزيوني اروپايي و آمريكايي جهان واگذار كرده است.
كليت داستان فيلم- كتاب «اورشليم؛ شمارش معكوس» درباره گروهي از مسلمانان ايراني موسوم به گروه «هفت شگفت انگيز» است كه مي خواهند با بمب گذاري در خاك آمريكا، اين كشور را نابود كنند.

اين گروه در جاي جاي آمريكا خانه هاي تيمي تشكيل داده اند و از قضا همسايه كناري خانه تيمي مركزي اين گروه يك فعال حقوق بشر و دموكراسي و در عين حال بسيار معتقد به مسيحيت و پيش بيني نوسترادموس است كه اغلب اوقات خود را به خواندن انجيل مي گذراند.
به موازات اين ماجرا، سازمان هاي جاسوسي آمريكا كشف كرده اند كه ايران و روسيه تصميم دارند تا با بمب هاي اتمي خود، آمريكا و به تبع آن اسرائيل را نابود كنند. در همين حين در آمريكا بمب گذاري هايي درحال اتفاق است.

در اين اوضاع، سازمان اف بي آي نمي تواند سرنخي از اين ماجرا به دست آورد، اما فعال حقوق بشر كه در همسايگي تروريست ها زندگي مي كند با كنجكاوي تمام سعي مي كند كه وارد خانه تيمي شود و پليس را از اين رويداد مطلع سازد.

طبق همين توهمات رسانه اي در اين فيلم، همين گروه تروريست كه منتسب به ايران نمايش داده مي شود، موفق شده نماينده اسرائيل را در خاك آمريكا از ميان برد، از طرفي ديگر فعال حقوق بشر با پليس تماس مي گيرد و موفق به متوقف كردن تروريست ها مي شود.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

ما خوشبخت‎ترین آدم‎‎های روی زمینیم

13 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

ما نسل خوش‎اقبالی بودیم که اگرچه سن و سابقه زیادی نداشتیم، فرصت دیدن اتفاق‎‎های عجیبی را پیدا کردیم.
اشکال کار این بود که از همان اول، وقتی میرزا عبدالکریم حق‎شناس، آقامجتبای تهرانی و حاج‎آقا دولابی و جناب خوشوقت را دیدیم، پیرمرد‎هایی بودند عجیب و جدی و مهربان که به‎سادگی طی کردن چند خیابان، می‎شد پای مجلس اخلاق آن‎ها نشست.
نه‎که از اول پیرمردی آن‎ها را دیده بودیم، فکر نمی‎کردیم این دوران تمام خواهد شد. فکر می‎کردیم بزرگ می‎شویم و بچه‎های‎مان را می‎بریم مثلا پیش حاج‎آقای حق‎شناس و می‎گوییم پسرم، این حاج‎آقا همه زندگی ماست و بیشتر چیز‎هایی که بلدیم، از او یاد گرفته‎ایم. فکر می‎کردیم کم‎کم موهای‎مان سفید می‎شود و می‎رویم گوشه‎‎های مجلس خیابان ایران آقامجتبی تهرانی می‎نشینیم. فکر می‎کردیم حتی وقتی مرگ سراغ‎مان می‎آید، دعای خیر این ستون‎‎های زمین، پشت سرمان خواهد بود.
ما درباره امام هم، همین گمان را داشتیم. فکر می‎کردیم نمی‎شود خدا، ناگهان همه چیز را از اهل این شهر دریغ کند. امام مهربان سال‎‎های کودکی ما، قرار نبود بمیرد. گمان می‎کردیم روزی که سرزمین قدس آزاد می‎شود، راه می‎افتیم می‎رویم کنار قبه صخره و با امام همان‎جا نماز می‎خوانیم. فکر می‎کردیم بزرگ می‎شویم و پابه‎پای جوان‎‎های آن روز، برایش سربازی می‎کنیم. قرار نبود همه آن‎ها که تکیه‎گاه اهالی این سمت زمین بودند، یکی‎یکی از دنیا بروند و پشت سرمان، جایی نباشد که به آن تکیه کنیم.
فکر می‎کردیم بچه‎های‎مان بزرگ می‎شوند. می‎رویم سراغ حاج‎آقا دولابی و بچه‎‎ها را به او می‎سپریم. فکر می‎کردیم روزی می‎رویم مسجد جامع بازار و به آقامجتبای تهرانی می‎گوییم حاج‎آقا، این پسر ما امر خیری دارد، کی خدمت برسیم؟
کار به اینجا نکشید. حالا ما مانده‎ایم و حرف‎‎های فراوانی که از این اقطاب‎الارض به‎خاطر داریم و هنوز به خیلی‎هایش عمل نکرده‎ایم.
زمین از حجت خدا خالی نمی‎شود اما روزگاری که ما در نوجوانی گذرانده‎ایم، روزگار هم‎نشینی با بهترین بنده‎‎های خدا بود که جان بیدارشان، وقف سر و سامان دادن به زار و زندگی مردم این شهر بود.
حالا وسط این‎روزگار بی‎پیر، به‎جان ما می‎افتد برویم توی بازار مولوی، جلو در مسجد امین‎الدوله منتظر بمانیم که نفس میرزاعبدالکریم حق‎شناس به ما حیات بدهد، حیات زندگی در شهر بزرگ و بی‎در و پیکری که ما اهل آنیم. برویم تا سه‎راه طالقانی، مسجد امام حسن (علیه‎السلام) و چند رکعت نماز پشت سر حاج‎آقا خوشوقت بخوانیم که جان‎مان تازه شود. یا برویم سر تکیه دولاب، به یاد آن پیرمرد ساده بی‎ادعا که نامش میرزا اسماعیل دولابی بود.
حالا ما برای بچه‎‎هایی که داریم و بچه‎‎هایی که نداریم، چه بگوییم درباره دوره‎ای که آسمان این همه به زمین نزدیک بود؟ درباره تجربه تکرارنشدنی هم‎نشینی همه آدم‎‎های معمولی شهر، با عالمان فروتن دین که راه صلاح زندگی مردم را در گفتن و شنیدن اخلاق دیده بودند. درباره سال‎‎های خوب مسجد امین‎الدوله و میدان هروی، درباره آن در بهشت که به مسجدی در سه‎راهی خیابان شریعتی - طالقانی باز می‎شد، درباره تکیه قدیمی و دوست‎داشتنی محله دولاب، درباره نماز‎های ظهر مسجد جامع بازار و جلسه‎‎های شبانه خیابان ایران.
ما از خوشبخت‎ترین آدم‎‎های روی زمین بودیم که سن و سابقه زیادی نداشتیم، اما فرصت دیدن بهترین اولیای خدا را پیدا کردیم.
صدای جناب حق‎شناس هنوز توی گوش ماست که «حالا فهمیدی داداش من؟» و لحن آرام حاج‎آقا خوشوقت که بگوید «خودت برو فکر کن ببین کجا اشتباه کردی، از همان توبه کن»، نگاه نافذ آقا مجتبی که نگاه کند و بگوید «برای چی غصه می‎خوری؟ برای این دنیا؟» و صدای صمیمی و ساده میرزا اسماعیل که بگوید «اگر چوپانی مثل اهل‎بیت پیدا کردی، گوسفندش باش، ضرر نمی‎کنی. تو را می‎برد سر همان چشمه که خودش آب می‎خورد. که اگر یک جرعه‎اش را روی زمین بریزند، همه اهل زمین مجنون می‎شوند.»
ما از خوشبخت‎ترین آدم‎‎های روی زمینیم. بهترین آدم‎‎های روی زمین، ساعت‎‎ها با ما سخن گفته‎اند.

 1 نظر

این جا شام ، زینب دیگر تنها نیست

12 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

سم الله قاصم الجبارین ، بسم الله مذل المستکبرین ، بسم الله ناصر المستضعفین
بار دیگر دروازه های بهشت گشوده شده است ، بار دیگر دست مبارک حسین علیه السلام بهترین مردان امتش را برگزیده است ، بار دیگر در باغ شهادت باز شده است ..
“ما مانند همه‌ی نبردهای پشین، اهالی و مردان این نبرد و آفرینندگان پیروزی در آن هستیم .. ” سید حسن نصرالله


شهید حسین احمد المستراح - مرتضی -

او هم می توانست مثل خیلی جوان های دیگر چشمش را به روی حقیقت ببندد و به زندگی اش برسد اما ..

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

شیرینی ِ زندگی

12 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

زندگی کردن‌شان را که در کتاب‌ها می‌خوانم یا از بزرگتر‌ها می‌شنوم به صفای دل و صمیمیت‌شان غبطه می‌خورم. بعضی حرف‌هایشان هنوز بوی طراوت و تازگی می‌دهد. اگر کسی به نصیحت‌هایشان دقت کند انگار یک دوره درس اخلاق مختصری را گذرانده؛ آنقدر که معنا دار و حساب شده حرف می‌زدند.

خیلی می‌شنویم که می‌گویند: ” با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمی‌‌شود “. این یکی از نصیحت‌های قدیمی‌ها است که در قالب ضرب‌المثل در ادبیات روزانه‌ی ما به کار می‌رود. بیشترین کاربرد این ضرب‌المثل وقتی است که کسی از یک آرزو حرف می‌زند اما قدمی برای رسیدن به آرزویش بر‌نمی‌دارد و دست روی دست می‌گذارد تا آرزویش به او برسد، غافل از اینکه او باید با تلاش کردن به آرزویش برسد. با نگاه دقیق‌تری به ضرب‌المثل، حکایت کسی را از آن می‌فهمیم که از کار خیر دم می‌زند اما در میدان عمل بیکار نشسته. مثل عده‌ای از عرب‌ها که می‌گفتند: ما ایمان آوردیم؛ پیامبر به آنها می‌گفت: بگوئید اسلام آوردیم، چون هنوز ایمان وارد قلب‌های شما نشده است.1

ایمان چیست و چه ویژگی‌ای دارد که پیامبر صراحتاً اسلام را از آن جدا می‌داند؟! آیا مؤمن با مسلم یکی است؟! ” اقرار کنـنده‌ی به دین خدا مسلِم؛ و عمل کننده‌ی به دستورالعمل‌های صادر شده از جانب خدا مؤمن است"؛2 این را صادق آل‌محمد فرمودند.

باید قبول کنیـم خیلی از ما به معنای واقعی کلمه مؤمن نیستیـم! مثل حلوا حلوا گفتنمان مؤمن بودنمان را جار می‌زنیم. مثل کسی که کامش به حلوا باز نـشده زندگی‌مان با ایمان حقیقی آمیخته نشده. ایمان حلوا و شیرینی زندگی است.

یکی از شیرینی‌های زندگی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آن را از صفات مؤمن می‌داند خُلق و خوی گشاده و سعه صدر است.3  خوش خُلقی علاوه بر اینکه نشانـگر یک باطن متین و آرام است؛ در جامعه هم برای هم‌اندیشی و جمع‌گرایی اثر دارد. در قرآن کریم آمده است که خداوند حکیم به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: اگر بدخُلق و سخت‌دل بودى حتما از دورت پراکنده می شدند.4

 



1 ـ قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُم (بادیه‏ نشینان گفتند: ما از ته دل ایمان آوردیم. بگو: ایمان نیاورده ‏اید، بلکه بگویید: اسلام آوردیم، زیرا هنوز ایمان در دل‏ هاى شما وارد نشده است ) سوره مبارکه حجرات ـ آیه 14.

2 ـ مَنْ أَقَرَّ بِدِینِ اللَّهِ فَهُوَ مُسْلِمٌ وَ مَنْ عَمِلَ بِمَا أَمَرَ اللَّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ بِهِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ  ( الکافی ج 2 ـ ص 38 ـ ح 4 )

3 ـ مِن صِفاتِ المؤمِن أن یَکونَ  … أوسـَعُ النّاسِ صَدراً … (بحارالأنوار ، ج 64 ـ باب 14، علامات المؤمن و صفاته ، ح 45)


4  ـ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ( سوره مبارکه آل عمران ـ آیه 159 )

 2 نظر

استقبال شدید از کتب شیعی و گرایش به مذهب تشیع در مصر پس از شهادت شیخ حسن شحاتة

12 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

به نقل از شیعه نیوز  کتابفروشی های مصر پس از شهادت حسن شحاته شاهد استقبال شدید مردم در خرید کتابهای شیعی در این کشور بودند.
“محمد سید صبحی” مدیر وصاحب کتابفروشی “مصر الجدیده” در سخنانی گفت: پس از جنایتی که گروه های تکفیری وهابی در حق شحاته مرتکب شدند، قشر تحصیلکرده و اساتید و دانشجویان الازهر و دیگران اقدام به خرید کتاب در مورد شیعه و مخصوصا شیعه ی جعفری نموده اند تا از طریق این کتاب ها در مورد مذهب حقه ی تشیع بیشتر بدانند.
صبحی در ادامه افزود: تمام کتاب هایی که دراین مورد داشته ام را فروخته ام و در حال حاضر ده ها سفارش از عناوین کتاب های مختلف در این مورد دارم که از بیروت برای مشتریان خود سفارش داده ام، من پیش بینی می کنم که پس از رخ دادن این جنایت در حق شیعه، این مذهب روز به روز در مصر گسترش یابد.
“سید مختار شربینی” صاحب کتابفروشی” المعادی الجدیده” در خیابان نصر میگوید: تا کنون این چنین ازدحامی را برای خرید کتابی با موضوع خاص ندیده بودم، همه ی مردم از زن ومرد برای خرید کتب شیعی هجوم آورده اند.وی لیستی از سفارش مشتریان خود آماده نموده تا با سفر به عراق آنها را تهیه کند.
مصطفی ثروت مدیر کتابفروشی “السیده” در منطقه ی زینبیه نیز عنوان نمود: تمام دانشجویان و اساتید الازهر به همراه روزنامه نگاران و روشنفکران برای خرید کتاب های شیعی به کتابفروشی مراجعه نمودند به نحوی که در مدت کمی تمام آنها فروخته شد.
وی افزود: به شهادت رساندن عالم شیعه"حسن شحاته” و به زمین کشیدن او توسط سلفی ها و  هم پیمانان اخوان المسلمین، روشنفکران مصری را بر آن داشته تا در مورد مواضع افراطی این احزاب در مورد شیعه بیشتر بیندیشند؛ من پیش بینی می کنم که بعد از شهادت “شیخ شحاته” جمع کثیری از مصریان شیعه شوند و و در حال حاضر برای آنها ثابت شده که شیعیان منسوب به نوه ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشند؛ 90 درصد ملت مصر عاشق امام حسین علیه السلام هستند و از قاتلان او بیزار.
“حسین” صاحب یک کتابفروشی در محله ی “الحسین” نیز در اظهاراتی عنوان نمود: من در سال 1999 شیعه شدم زیرا پس از تحقیقات مشاهده نمودم که تشیع مذهب حق است و این مذهبی است که به راستی بر سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) است.

 1 نظر

اینفوگرافی مشی رهبری در مواجهه با انتخاب مردم

09 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

 نظر دهید »

قحطی عروسک دارا و ته انباری عروسک سارا

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

اسباب‌بازی‌ها با فرهنگ کودکانمان چه می‌کنند؟

ما در مقابل سربازان به ظاهر کوچک ولی جذاب غرب (اسباب بازی ها) چه جبهه ای گرفته ایم؟

عملکرد  نهادهای فرهنگی در حوزۀ اسباب بازی کودکان را چگونه می توان ارزیابی کرد؟

 دختر جوان در ابداعی فردی، لباس‌های ایرانی‌‌را تن‌پوش عروسک‌هایی کرده بود که از آن سوی آب‌ها می‌آیند برای تحمیل فرهنگ غربی بر فرزندان ایرانیانی که قرار است آینده‌ساز کشور اسلامی‌مان باشند، اما در برابر پرسش پدران و مادران مشتاق خریدن این عروسک‌ها برای فرزندانشان از علت گرانی قیمت‌ها، با شرمی ایرانی ابراز می‌کرد که هزینه تولید لباس‌ها و خود عروسک‌ها به میزانی است که نمی‌توانم به قیمتی کمتر عروسک‌ها را بفروشم؛ و این سؤال برای پدران و مادرانی مانده بود که به راستی ما برای آنکه خانه‌هایمان خانه باربی که ره‌آورد غرب است و فرهنگ خانه‌مان را به یغما خواهد برد در اتاق کودکانمان به کجا باید سر بکشیم و خواسته خود را بجویم.

آیا به راستی نهادهای فرهنگی مکلف به ادای دین خویش در حوزه اسباب‌بازی کودکان ایرانی چه کرده‌اند وقتی خبرها حاکی از آن است که در سایه بی‌تفاوتی مسئولان،۸۰ درصد اسباب بازی به‌عنوان کالای فرهنگی وارداتی و عمده ۲۰ درصد باقی نیز کپی‌برداری از مدل خارجی است و به این شکل همدم بهترین و مؤثرترین ساعات عمر فرزندانمان را کارخانه‌داران بزرگ خارجی شکل می‌دهند. کارخانه‌دارانی که بیش از همه به انباشته‌شدن ثروت خویش می‌اندیشند و نه چیز دیگر.

امروز تقریباً برای بسیاری از مردم این معنا مشخص گردیده که اسباب‌بازی کودکان تنها یک وسیله سرگرمی نیست و این کالا علاوه بر اینکه کودک و نوجوان ما را سرگرم می‌کند وسیله مؤثری برای تأثیر بر اخلاق، رفتار و شکل‌گیری شخصیت اوست.

اگرچه گاهی ما به جهت روزمره‌گی و گرفتاری‌ها این تأثیرات را فراموش می‌کنیم ولی وقتی از شخصی در این باره سؤال کنید او به شما خواهد گفت که از تأثیرات فرهنگی یک اسباب بازی روی فرزند خود مطلع است و آن را یکی از موارد مؤثر در سبک زندگی می‌داند.

به‌رغم این، حساسیتی که امروز مردم و دولت باید در این مورد مهم نشان دهند وجود ندارد. این مورد از آنجا نگران‌کننده است که بیشتر اسباب بازی‌های موجود در بازار «وارداتی» و حامل فرهنگ کشور سازنده است که بعضاً هیچ قرابتی با ما ندارند؛ اسباب بازی‌هایی که بر ارزش‌ها، هنجارها و نوع پوشش فرزندان ما تأثیر می‌گذارند. بیش از ۳۰ درصد از کل فروش اسباب بازی‌ها مربوط به عروسک‌هاست که حدود ۷۰ درصد آنها وارداتی هستند. ضمن اینکه از این ۳۰ درصد تولید داخل نیز حدود ۴۵ درصد آن کپی برداری از کارهای وارداتی است که هیچ شباهتی به فرهنگ ما ندارد.

با کمی دقت متوجه می‌شویم که طی سال‌های اخیر شکل و حجم عروسک‌های وارداتی وسیله‌ای برای ترویج سکس، شکل پوشش، تبلیغ شکلی از اندام، موسیقی‌های مبتذل و خصوصاً رقص هستند و اگر عروسک‌های موزیکال تا دیروز حجم کمی از عروسک‌های در دست بچه‌ها را تشکیل می‌داد امروز دیگر کمتر عروسکی را می‌یابید که موزیکال نباشد و صاحب خود را به «رقص» ترغیب نکرده و او را آرزومند داشتن اندام شبیه خود نکند.

این مورد به خصوص درباره عروسک‌های باربی بسیار مشهور شده به طوری که «باربی» در فرهنگ لغات عده زیادی از مردم معادل واژه «زیبایی» و «اندام متناسب» شده است؛ عروسکی که نه به گفته ما بلکه به اذعان بسیاری از کارشناسان خارجی معرف و تبلیغ‌کننده فرهنگ آمریکایی و ارزش‌های آن است و امروزه نه تنها در ایران بلکه در بیش از ۱۵۰ کشور جهان بیش از یک میلیارد آن به فروش می‌رسد و به نوعی سربازان آمریکا در خاک کشورهای دیگر هستند.

خبرگزاری فارس طی گزارشی اعلام کرده است که گردش مالی اسباب بازی در دنیا بیش از ۷۰ هزار میلیارد دلار است که حدود ۷۰ میلیون دلار آن (حدود ۵۰ میلیون دلار از مبادی رسمی و حدود ۲۰ میلیون دلار به صورت قاچاق) مربوط به ایران است که البته با احتساب تولید داخل چیزی حدود ۸۰ میلیون دلار حجم بازار اسباب بازی در کشورمان است که این رقم نشان‌دهنده جایگاه این کالا در خانواده‌های ایرانی است.

اسباب بازی به‌عنوان یک کالای فرهنگی از بدو تولد تا حساس ترین سنین رشد فکری و فرهنگی کودک با او همراه است. جالب اینکه امروزه این کالا از دنیای کودکان به وسیله رفع مشکلات روانی و جسمانی کهنسالان نیز ورود پیدا کرده و دامنه خود را گسترش داده است.

بر طبق نظرسنجی‌ها هنوز صدا و سیما بزرگترین گروه مرجع برای خانواده‌ها در تهیه اسباب بازی است و نقش آن در مقایسه با دیگر گروه‌های مرجع مثل مهدکودک و بعضاً مدارس غیر قابل رقابت است .

صدا و سیما از طریق مستقیم یعنی تبلیغ اسباب بازی و از طریق غیر مستقیم یعنی معرفی شخصیت‌های کارتونی بیشترین تاثیر را بر بازار مصرف داخلی دارد. مثلا عروسک‌های کلاه قرمزی، پسرخاله و تابه‌تا سال‌ها در بازار، قابل رقابت با انواع خارجی خود بودند و امروز هم عروسک‌های شکرستان علی رغم قیمت بالای آن محبوب بچه‌هاست و این نشان می‌دهد که شخصیت‌های کارتونی «تلویزیون» بیشترین طرفدار را بین بچه‌ها دارند.

تلویزیون نشان داده به راحتی می‌تواند در جلب نظر کودکان به شخصیت‌های ایرانی نقش ایفا کند. سازمان ها و ارگان‌های دیگر هم می‌توانند این روند را تکمیل کنند ولی مشکل اینجاست که اساسا به غیر موارد استثنا کاری در این مورد صورت نگرفته است. امروز دختران ما دوست دارند مانند باربی لباس بپوشند، آرایش کنند و اندامشان را مثل آن درآورند یا پسران ما شب‌ها خواب بن تن و اسپایدرمن را می‌بینند.

همین‌ها اتفاقا مظاهر ملموس «سبک زندگی» است؛ همان چیزی که هم اکنون همه در تکاپوی برگزاری سمینار و دادن بیلان کاری درباره آن هستند و تنها چند هفته دیگر اصل آن هم فراموش می‌شود. دستگاه‌های مسئول البته اسباب بازی را جدی نگرفته‌اند وگرنه در حدود بیست و چند سال گذشته همه فعالیت‌ها به این موارد محدود نمی شد.

وزارت ارشاد، آموزش و پرورش، حوزه هنری، کانون پرورش فکری و شورای فرهنگ عمومی باید در این عرصه پاسخگو باشند که چه اقدامی برای میهمانان ناخوانده خانه‌های ما کرده‌اند.

سری به مغازه‌های اسبا‌ب‌بازی فروشی بزند تا بدانید اساساً چیزی به عنوان عروسک دارا و سارا که قرار بود جای خالی عروسک‌های ایرانی را برای کودکانمان پر کند و پاتکی باشد در برابر تک عروسک‌های غربی حتی در فروشگاه مرکزی کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان نیز قریب است و این عروسک‌ها حتی به قیمت گران نیز قابل دسترسی نیستند.

آخرین بازدید از فروشگاه مرکزی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در هفته گذشته حاکی از این است که تنها چند عروسک سارا در این فروشگاه و فقط با دو طرح لباس که شاید ته مانده بار این عروسک‌ها باشند، در این فروشگاه قابل تهیه است.

سایت سیاست روز

 1 نظر

راه برون رفت از جهل مصداقي تبعيت از ولي امر است

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

 انَّ هَـذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ. دنبال راههاي انحرافي نرويد چون شما را از راه مستقيم جدا مي کند.. اگر راه هاي انحرافي وجود نداشت «اهدنالصراط المستقيم» معني نداشت و براي همين روزانه ده بار دستور داده است که بگوييد «اهدناالصراط المستقيم». اگر اين جريان ها فرمانده نداشت"اهدنا” معنا پيدا نمي کرد چرا که اگر او دست ما را نگيرد شيطان “يخوف اوليائه” يا “يأمرکم بالفحشاء". فحشاء در اينجا همان جريان انحراف است پس هم صراط، سبيل و … برگردان فارسي اش “جريان” مي شود. نکته اصلي اين است که قرآن کريم هم وارد جريان ها شده و هم دعوت به جريان شناسي کرده است. « قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيره ». يعني پيامبر با بصيرت است که مردم را به راه خدا دعوت مي کند. اينجا لازم است فرق ظريف “بصيرت” و “علم” را توضيح دهم. بصيرت يعني مصداق شناسي و فردشناسي اما علم يعني شناخت فرد به شکل کلي که در تطبيق خارجي ممکن است دچار مشکل شد. بصيرت مطلق براي معصوم است. به همين جهت پيامبر مي فرمايد: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي» . اگر به اين دو متمسک شديد دچار مشکل نمي شود. يعني قرآن بدون اهل بيت در انطباق مشکل پيدا مي کند.

«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» کساني که در اطراف ائمه کساني که خوب عمل کنند بصيرت بالعرض پيدا مي کنند. صاحب بصائر مي شود. ايشان بصير بالعرض هستند و در مسير اشتباه نمي افتد چرا که اگر او به اشتباه بيفتد امتي به اشتباه مي افتند.  امروز ولي فقيه بصير بالعرض است يعني اينکه ائمه بايد دستش را بگيرند. براي همين است که حضرت حجت مي فرمايند: « فانهم حجتي عليکم وانا حجة الله عليهم». اينها علمشان من الائمه است. هدايت و کنترل در غيبت صغري به وسيله ارتباط فيزيکي است اما هدايت عامه ي خاصه يعني براي عموميت شيعه هدايت دارند و به طور خاص براي ولي فقيه هم هدايتگري دارند. کيفيت اين هدايت بر ما پوشيده است اما مشخص است که سرپيچي از دستور او يعني سرکشي بر رسول الله و ائمه اطهار عليهم السلام: «الراد عليه کالرّاد علينا و الرادّ علينا الرادّ علي الله » حوزه عمل و تبعيت از ولي فقيه همان حوزه تبعيت بصير بالذات است.

 نظر دهید »

ارمیا؛ نماد ضعف فرهنگی ما!

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

سری سوم از آکادمی موسیقی گوگوش که از شبکه من و تو پخش گردید، با یک تفاوت محسوس نسبت به سال‌های گذشته همراه بود و آن هم حضور یک زن محجبه برای مسابقه بود که در نهایت نیز موفق به کسب مقام اول و کسب جایزه ۲۵ هزار دلاری شد.

این موضوع در سایت‌ها و رسانه‌های مختلف با واکنش‌های متفاوتی همراه بود که مخالفان و موافقان زیادی را با خود همراه نمود که هر یک استدلال‌های متفاوتی را در این زمینه بیان نمودند؛ اما در این نگارش قصد داریم به مباحث قدیمی و جدید دیگری در این موضوع بپردازیم.

یکم. فتاوا

مهمترین بحثی که در پیرامون شخصیت ارمیا صورت پذیرفت، بحث خوانندگی زنان بوده است که عده‌ای آن را مطلقا حرام و ناصحیح برشمردند و عده‌ای نیز آن را امری بلا اشکال در نظر گرفته‌اند.

فتاوای مراجع پیرامون خوانندگی زنان متفاوت می‌باشد که عده‌ای از مراجع اعظام آن را مطلقا حرام و عده‌ای نیز منوط به غنا و نظر شنونده قرار داده‌اند.

آیت‌الله العظمی سیستانی
سؤال: گوش‌دادن به موسیقى، چه مردٰ خواننده آن باشد و چه زن و همچنین داخلى باشد و یا توسط خواننده‌هاى خارج از کشور باشدٰ، چه ایرانى باشد و چه به زبان غیر ایرانىٰ چه حکمى دارد؟

پاسخ: اگر مناسب لهو و لعب باشد جایز نیست.

مقام معظم رهبری
اگر صداى زن (چه به صورت تک‌خوانی و یا همخوانی با زنان و یا با مردان) به صورت غنا نباشد و گوش‌دادن به صداى او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسده‏‌اى هم بر آن مترتّب نگردد، اشکال ندارد. اگر مفسده داشته باشد و یا تحریک شهوت بکند، جایز نیست.

خواندن به صورت غنا توسط هر یک از مرد یا زنٰ چه از طریق نوار کاست باشد و یا از طریق رادیو و چه همراه موسیقى باشد و یا نباشد، چه حکمى دارد؟

غنا حرام است و خواندن به صورت غنا و گوش دادن به آن جایز نیست، اعم از اینکه توسط مرد باشد یا زن و بطور مستقیم باشد یا از طریق نوار و همراه با نواختن آلات لهو باشد یا نه.

آیت‌الله بهجت
گوش دادن به آواز زن خواننده بنابر احتیاط واجب جایز نیست، هرچند قصد ریبه و لذت نباشد.

یا برخی دیگر فرموده‌اند: «گوش‌فرا دادن به خواننده زن، جایز نیست>

لذا ادله اینکه تمامی مراجع آن را مطلقا حرام می‌دانندٰ صحیح نمی‌باشد ولی در بحث غنا تفاوتی میان زنان و مردان نیست، لذا محوریت موضوع با توجه به مباحث فوق خوانندگی زنان تغییر می‌یابد.

دوم. حجاب؛ رفتار است نه پوشش!
خوانندگی زنان با حجاب منوط به این بحث می‌گردد که آیا حجاب تنها پوشش است یا رفتار؟

موضوعی که در جامعه ما به طور جدی موردتأکید قرار گرفته است و تاکید بر آن می‌شود بدینگونه است که فرایند پوشش ظاهری اهمیت بالایی دارد و لزوما به رفتار صحیح منجر می‌گردد. حال اینکه فرآیند دقیقا به‌طور معکوس باید تعریف گرددٰ. یعنی ابتدا فرد باید ارزش‌هایش به رفتار تبدیل گردد و این رفتار به سمت پوشش ظاهری یا حجاب برون‌داد داشته باشد. در غیر اینصورت نمی‌توان به طور قطع اعلام نمود که فردی که محجبه است لزوما رفتار صحیحی نیز صورت می‌دهد.

حال بر سر مصداق که داریم این موضوع را مورد بررسی قرار می دهیم، پوشش ظاهری ارمیا در حالت عادی بلا اشکال و کامل و در مسابقه نیز به مانند بخشی از جامعه ما در روابط فامیلی و دوستانه بود اما از نظر برخوردی چندین نکته وجود داشت که عملا حجاب داشتن وی را تحت تاثیر قرار می‌داد:

اولا در خوانندگی حرکات بدن و گاهی ابراز احساسات و گاهی عشوه‌گری را با خود به همراه دارد که عملا کارکرد حجاب را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

ثانیا ارتباط با جنس مخالف یا به اصطلاح رایج نامحرم به صرف داشتن حجاب صحیح نمی‌گردد، بلکه رفتار مهم می‌باشد، یعنی نوع رفتار، نوع صحبت‌کردن، میزان صمیمیت با فرد مقابل تعیین‌کننده می‌باشد و إلا بسیاری از افراد بی‌حجاب وجود دارند که در نوع برخورد بسیار عفیفانه‌تر از افراد با ظاهر محجبه برخورد می‌کنند.

سوم. ارمیا نماد یکی از شبهات نسل سوم و چهارم
رفتار ارمیا باعث علنی‌ترشدن شبهه‌ای شده است که در ذهن بسیاری از دختران نسل سوم و چهارم در بسیاری از مسائل وجود دارد که یکی از آن‌ها خوانندگی است. این سوال در کنار سوالاتی دیگری که در سال‌های گذشته از طریق آکادمی گوگوش و سایر برنامه‌های ماهواره قرار گرفته است. سوالاتی نظیر “چرا ما نمی‌توانیم بخوانیم"، “چرا ما با یکدیگر دست نمی‌دهیم"، “مگر ما به دوستانمان شک داریم که نمی‌توانیم همدیگر را بغل کنیم” و موارد مشابه دیگر ایجاد شده بود؛ نسل را برای تغییر سبک زندگی آماده می‌نماید و افراد جامعه را دچار درگیرشدن با سوالاتی می‌نماید که در جامعه و رسانه‌ها چندان پاسخی برای آن‌ها وجود ندارد و این تبعات ننگین و درگیری میان افراد و جامعه را به همراه دارد.

بخش پایانی: ضعف‌های فرهنگی ما مشهود است.
ارمیا نشان داد که ما در فرآیند دینی‌کردن و نهادینه‌کردن ارزش‌ها در جامعه دچار مشکل جدی هستیم. در جامعه نتوانسته‌ایم با توجه به وضع بروز شدن آن پاسخ مناسبی را برای شبهاتی که بوجود می‌آید ارائه نماییم و این سبب گردیده است که دچار مشکلات فرهنگی که شاهد هستیم داشته باشیم.

باید پذیرفت که سوالات و شبهات جدید پاسخ‌های جدید و متقن می‌خواهد و ارمیا نمادی از این بی‌پاسخی‌های ما بود.

 نظر دهید »

مدیتیشن حربه ای برای حذف مراقبه اخلاقی است

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

مدیتیشن به زبان ساده چیزی نیست به جز خاموشی ذهن و با هستی یکی شدن و در خدا حل شدن.

جملۀ بالا چکیدۀ باور کسانی است که به مدیتیشن اعتقاد دارند. در جمله فوق بیش از هر چیز به معناگرایی در مدیتیشن و ارتباط با خداوند تأکید شده است. اما به راستی حقیقت مدیتیشن چیست؟ پیامدهای آن کدام است؟ چه نسبتی با تهذیب نفس و خودسازی دارد؟ سؤال مهم‌تر این است که مدیتیشن با عبادت اسلامی چه تفاوتی دارد؟ آیا این دو با هم یکی هستند؟ ابتدا باید دانست که مدیتیشن منحصر به هیچ مکتب و آیینی نیست. مثلاً همه میدانیم که عقیده به عصمت امامان دوازده‌گانه، منحصر به شیعیان است. اما در مورد مدیتیشن این گونه نیست که باور به مدیتیشن مربوط به دین یا آیین خاصی باشد. البته بعضی از مکاتب اساساً به مدیتیشن اعتقادی ندارند. اما مکاتبی که به مدیتیشن اعتقاد دارند، اگر چه در فنون و مدل‌های مدیتیشن با هم کاملاً یکسان نمی‌اندیشند و هر کدام به صورتی این کار را انجام می‌دهند، اما اعتقاد به اصل این عمل در همۀ آن‌ها وجود دارد.

خاستگاه مدیتیشن

مدیتیشن در شرق، به خصوص در هند جایگاه ویژه‌ای دارد که در غرب با نام «مراقبه» از آن یاد می‌شود. مدیتیشن در میان مکاتب شرقی، در یوگا جایگاهی رفیع دارد. یوگا از یک طرف با گارد ورزشی وارد شده و از سوی دیگر به متافیزیک و معناگرایی دعوت می‌کند. اما سرگذشت عبادت در یوگا خواندنی است. عبادت در یوگا در قالب مراقبه هندی تعقیب می‌شود. مراقبه هندی که امروزه در غرب از آن به مدیتیشن هم یاد می‌شود، همان چیزی است که در یوگا برچسب عرفان به خود گرفته و ادعای سعادت بخشی به هوادارن یوگا را دارد. اگر چه در این نوشتار مدیتیشن را با توجه به جایگاه آن در یوگا بررسی می‌کنیم؛ اما از آن جا که گفته‌های ما در باب اصل مدیتیشن است، هر مکتبی که به مدیتیشن باور دارد، بالتبع این نواقص و نارسایی‌ها در مورد آن هم جریان خواهد داشت.

معنای مدیتیشن

یکی از شکل‌های عبادت در مکاتب شرقی از جمله در یوگا، «مانترا و مدیتیشن» است که نام «دیانا» هم بر آن اطلاق می‌شود؛[۱]مثلاً مدیتیشن «جاپا» یکی از انواع دیانا است.[۲] برای مدیتیشن فواید زیادی را ادعا کرده‌اند: ۱٫مدیتیشن، صلح و آرامش مطلق به انسان ارزانی می‌دارد که در آن از تفکرات و اوهام خبری نیست. ۲٫ با کمک تمرین‌های مدیتیشن یوگا، فرد از حلقه تولد و مرگ(تناسخ) رها می‌گردد. ۳٫ رهایی از گناه و منیت و رسیدن به خودِ بزرگ.[۳] مهم‌ترین ادعا در مدیتیشن دو خاصیت است: اول با تکرار مانترا روح فرد از گناه مبرّا می‌شود. دوم این که انسان از حلقه‌های رنج، تولد و مرگ نجات پیدا می‌کند. از آنجا که یکی از مسلّمات مکاتب شرقی، تناسخ و گرفتاری در چرخه «سامسارا» است، از «مانترا» برای این آزادی کمک می‌گیرند. مانترا از «مان» به معنای فکر کردن و «ترا» به معنای محافظت کردن یا آزاد شدن از حلقه‌ی سامسارا است. مانترا کلمه‌ای است که هنگام تمرکز و مدیتیشن، آن را مرتباً تکرار می‌کنند. معادل این عبارت را در فارسی «ذکر» گفته‏اند.[۴] در میان مدیتیشن‌های یوگا، مراقبه «جاپا» جایگاه ویژه‌ای دارد. جاپا عبارت است از تکرار هر مانترا یا یک نام مقدس، حتی اگر نام یک الهه یا بت باشد.[۵]در یوگا ادعا شده‌ از آن رو که تمرین‌های مشکل «هاتایوگا» برای اکثر انسان‌ها امکان‌پذیر نیست. «جاپا‌یوگا» یا تکرار نام‌های مقدس، ساده‌ترین راه برای رسیدن به روشن‌بینی است. [۶] در «گیتا» کتاب مقدس هندو به اهمیت جاپا اشاره شده است که انجام جاپا منجر به «ساما‏دهی» و ارتباط و همدلی با خداوند می‌گردد. انجام جاپا باید به صورت عادت درآید. همراه با اخلاص، به صورت نیایش، توأم با عشق و ایمان و اعتقاد؛ چون هیچ یوگایی بالاتر از جاپا وجود ندارد. مانترای اُم AUM که ذکر برهمن است، در مراقبه‌ جاپا مورد تأکید است و توصیه و تأکید بر مانترای اُمبرای درک معانی درونی و شهود معنوی در یوگا آمده است.[۷]

هدر دادن انرژی معنوی در مدیتیشن

در تهذیب نفس، انسان‌ها باید سرمایه‌های ذهنی و روحی خویش را در جهت کسب خصلت‌های شایسته به کار گیرند و با این ذخایر روحی، به خالق خویش پل بزنند و قدمی در راه رضایت او بردارند. قوای ذهنی انسان که در متون اخلاقی اسلام، ابزار بسیار قوی برای درک عالم مثال معرفی شده و با نام قوه خیال از آن یاد شده است، یکی از نعمات خداوند برای درک حقایق عوالم بالاتر است. اما جالب این است که در مدیتیشن این قوا نه تنها ابزار دیده نمی‌شوند، که مانعی برای سلوک معنوی تلقی می‌شوند. عملی به نام بی‌ذهنی که در مدیتیشن از آن بارها و بارها به عنوان عمل مثبت نام برده می‌شود، در حقیقت قائل شدن به مزاحم بودن ذهن است. آن چه در فرآیند مدیتیشن انجام می‌شود، تخلیه ذهن است و آن چه باید تعقیب شود، راندن و پس زدن خطورات و وسوسه‌های ذهنی و در نتیجه «مرخص کردن ذهن» است. چنان‌که یک لفظ می‌تواند انسان را به فضای مدیتیشن وارد کند، همین‌طور ممکن است ‌سماع صوفیانه، آدمی را به حالتی خلسه گونه ببرد و نوعی از وانهادگی درونی را به ارمغان آورد.[۸]بنابر این در مراقبه و مدیتیشن، نیروهای مهاجم نابود نمی‌‌شوند و اقدامی برای ریشه‌کنی این‌گونه امواج مزاحم صورت نمی‌گیرد؛ بلکه عملیات تهذیب، صرف «پس راندن افکار» می‌شود. در فرآیند مدیتیشن، مشکل از اساس حل نمی‌‌شود و ذهن هم‌چنان منتظر افکار مخرب است و این‌گونه افکار، هم‌چنان به سمت ذهن هجوم می‌آورند. البته در یک اقدام منفعل، با آن‌ها مدارا می‌شود و با هل دادن ذهن به کناری، فقط جلوی صدمات آنی به ذهن گرفته می‌شود؛ به عبارت دقیق‌تر آن‌چه در حقیقت در مراقبه اتفاق می‌افتد، رفع است، نه دفع. نتیجه این که در مدیتیشن هر ‌چند به طور موقت ممکن است انسان از ناحیه ذهن احساس آرامش کند، اما چون ذهن از قوای مفید خالی می‌شود، عملاً توانمندی جدیدی در آن رخ نمی‌‌نماید و حتی از تشویش‌ها رهایی نمی‌‌یابد و اگر زمینه‌ای پیش آید، دوباره ذهن درگیر تنش‌ها و پراکندگی‌ها خواهد بود. در نهایت این که استرس‌های ذهنی و تنش‌‏های درونی همچنان باقی‏اند و قدمی ریشه‌‏ای در مداوای آن‌ها برداشته نشده است. مدیتیشن با همدردی چه نسبتی پیدا می‌کند؟ در مدیتیشن توصیه می‌شود که باید از شرِّ پراکندگی فکر خلاص شد. به دنبال آن ادعا می‌شود که ذهن آرام، یعنی رسیدن به آگاهی خالص. این آگاهی خالص همان چیزی است که از جنس معنویت و تهذیب نفس است. بماند که این آگاهی که ادعا می‌شود؛ اولاً حاوی هیچ علم و معلومات جدیدی نیست و به علاوه رضایت خداوند را در پی ندارد. اما سؤال مهم این است که اگر این خلوت گزینی اتفاق بیفتد در ساحت روح چه تغییراتی نسبت به هم نوعان رخ می‌دهد؟ یعنی حال که پیوندی با عالم معنا حاصل نشد، آیا پیامد مثبتی برای انسان دوستی ایجاد می‌کند(نتیجه اجتماعی)؟ فرایند «نظاره گری محض» که در مدیتیشن مطلوب معرفی می‌شود، به مرور یک لازمۀ منفی را ایجاد کرده و به آن دامن میزند. از آنجا ‌که در مدیتیشن و خلوت گزینی هندی، باید با تمام افکار و خیالات مزاحم، عادی برخورد کرد و فقط شاهد رفت ‌و آمد افکار بود و به نظاره، بسنده نمود؛ نظاره‌گر باید همه چیز را غیر واقعی ببیند و همه امور را با خود، بیگانه فرض کند و با «عینک وهم» به همه چیز بنگرد. چون اگر قرار باشد با اخبار و رویدادها، جدی برخورد کرده، حسّاسیّت به خرج دهد، «نظاره‌گری محض» اتفاق نمی‌‌افتد. هر‌چند آن‌چه از ناحیه شاهد اتفاق می‌افتد «بی اعتنایی» در برابر پدیده‌های خارجی است، اما در حقیقت، دادن رای موافق به هر چیزی است که در عالم خارج اتفاق می‌افتد؛ زیرا ناظر، قصد رویارویی با هیچ چیزی را ندارد و خوب و بد همه می‌آیند و می‌روند و او فقط باید خود را دور نگه دارد و خویشتن را در معرض قرار ندهد. نتیجه چنین تعاملی با واقعیات دنیای خارج، دادن رأی ممتنع به همه‌چیز و کنار کشیدن از هر‌گونه رفتار اصلاحی در عرصه اجتماع است. آن‌چه در نهایت رقم می‌خورد «عدم احساس مسئولیت» در برابر انسان‏ها و از بین رفتن «روح همدردی» با دیگران است. ممکن است گفته شود کسانی که مدیتیشن می‌کنند این گونه نشده‌اند، در پاسخ می‌گوییم که قوای عاطفی در انسان بسیار قوی است. خداوند انسان‌ها را مجهز به عواطف و احساسات آفریده و عواطف هیچ گاه کاملاً ریشه کن نشده و بالاخره در باطن انسان‌ها سوسو می‌زنند. پیامد مدیتیشن تضعیف این عواطف است، نه ریشه کنی آن‌ها. مدل اخلاقی در اسلام نه تنها عواطف را کم رنگ نکرده، بلکه آن‌ها را ارتقا داده و به رقت آن‌ها کمک می‌کند. در تهذیب نفس حقیقی، این قوا رشد کرده و به مرتبۀ بالاتر می‌رسند. اما در مدیتیشن نه تنها ارتقا نمی‌یابند که تضعیف شده و به مرور به مدارا با همه چیز(چه رویدادهای مثبت و چه منفی) تبدیل می‌شوند. روشن است که مدارا با رویدادهای منفی در جامعه مطلوب نیست و عرفان حقیقی با مجاهده و اصلاح‌گری و حماسه و شور همراه است نه با تن دادن به همه چیز.

تفاوت مدیتیشن با خودسازی

بعضی تصور می‌کنند که نتیجه مدیتیشن، همان چیزی است که در متون اسلامی خودسازی یا تهذیب نفس نام گرفته است. اما باید چند نکته را جهت تفکیک بین تهذیب نفس و مدیتیشن در نظر داشت. مطلب اول این که در اسلام خودسازی در قالب کنار گذاشتن صفات رذیله دنبال می‌شود. یعنی اگر موفق شود که رذایل اخلاقی همانند دروغ، غیبت، حسد و دیگر صفات ناشایست را کنار بگذارد، به خودسازی نایل شده است. اما در مدیتیشن اساساً به مبارزه با صفات منفی دعوت نمی‌شود و کنار گذاشتن رذایل مطرح نیست. روشن است اگر کسی روزانه نه یک بار که چند بار مدیتیشن کند، با صفات روحی خود کاری نکرده است؛ یعنی نه صفات بد را از بین برده و نه صفات نیکو را در خود ایجاد کرده است. در مدل اخلاقی اسلام، قوای ذهنی نه فقط تعطیل نمی‌‌شود، که این قوا پیوسته به شناسایی امیال منفی و هَرَس درون مشغول است. کار ذهن در مراحل ابتدایی سلوک، کمک به پیراستن درون است و در مراحل بالاتر که کار سالک از پیرایش درون به آرایش روح می‌رسد و سالک با افزودن ذخایر معنوی خود، به مراتب فنا نزدیک می‌شود، قوای ذهنی با تفکر و تأمل بر آیات آفاقی و انفسی، ایفای نقش می‌کنند و در مقامات بالاتر با تأمل بر اسما و صفات حق، به عروج روح کمک می‌نمایند. نتیجه این که در این مدل، آشفتگی ذهنی از ابتدا شکل نمی‌‌گیرد. از آن‌جا که انرژی ذهن به کار گرفته می‌شود و قوای او رها نیستند، ذهن پذیرای خطورات و وسوسه‌ها نخواهد بود. علی(ع) فرمود: «طوبی لمن شَغَلَه عیبه عن عیوب الناس؛ خوش به حال کسی که پرداختن به خود، او را از مشغول شدن به دیگران بازداشته است».[۹] در مدیتیشن یوگا هر چند به بدن توجه ویژه می‌شود و یوگی‌ها با بدن تکنیک‌های زیبایی را انجام می‌دهند. چون توجه به بدن، با تعالی معنوی و رضایت خداوند پیوند نمی‌‌خورد، فقط تقویت نیروی جسمی است و پرورش جسمی در نهایت باعث سرگرمی انسان و حد‌اکثر فایده آن، آرامش ذهن است. صد البته آرامش ذهنی، کم‌ترین ارتباطی با شکوفایی استعدادهای معنوی آدمی و تعالی معنوی او ندارد. اما در اسلام به بدن(از این نظر که باید به کمال اخروی منجر شود) توجه می‌گردد و این طور نیست که فرصت محدود عمر به یادگیری تکنیک‌های «آسانا» بگذرد و دست آخر هم انسان با کالایی به سرای آخرت قدم ‌گذارد که برای آن منزلگاه سودی ندارد. چنان‌که گفته شد مدل خودسازی در اسلام «مدل کار با ملکات روحی» است؛ یعنی انسان معنوی کسی است که خصلت‌های الهی مانند راستگوئی، امانت داری، بندگی خداوند را تحصیل کرده و خصلت‌های منفی مانند تهمت، خودخواهی، جاه طلبی و دیگر خصال منفی را در خود ریشه کن کند. طبیعی است که قوۀ ذهن، نه تنها مانع دیده نمی‌شوند، بلکه مددکار سالک و زور بازوی عارف تلقی می‌شوند و برای ایجاد ملکات روحی، بیشترین استفاده از همین قوه صورت می‌گیرد.


پی نوشت

 [۱]. جاپا یوگا، ص۳۷؛ دم گستری در یوگا، ص ۱۳۸ و ۱۳۹٫

[۲]. هر گاه توجه بر چیزی متمرکز شود، آن را دارانا خوانند. هر گاه آگاهی و همواری به سوی نقطه‌توجه جاری شود، دیانا خوانند. هر گاه همان آگاهی که سرشت نهادینش به پاکی می‌درخشد و گویی بی‌کران است،آن را سمادی خوانند. چون دارَنا و دیانه و سمادی را با هم عمل کنند، آن را سنیَمه خوانند. ر.ک: هستی بی‌کوشش، یوگا سوتره‌های پتنجلی، ص ۱۲۵٫

[۳]. جاپا یوگا، ص ۱۷ و ۳۴٫

[۴]. دایره المعارف یوگا، سووامی شیواناندا، ترجمه‌ رضا رامز، ص ۴۵٫

[۵]. دم‏گستری در یوگا، ص۸۵ ؛ جاپا یوگا، ص ۳۵٫

[۶]. جاپا یوگا، ص۳۵٫

[۷]. همان، ص ۲۰۳٫

[۸]. حرکات انرژی‏زا، بلون و جونز،آرام؛ تجسم خلاق، ۱۳۸۶، ص ۵۸٫

[۹]. نهج البلاغه، خطبه۱۷۶٫

 نظر دهید »

بزرگترين وظيفه‌ى منتظران حضرت ولی‌عصر ارواحنا له‌الفداء

03 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی


* اين، آينده‌ى قطعى شماست
ملت ايران به فضل پروردگار، با هدايت الهى، با كمكهاى معنوى غيبى و با ادعيه‌ى زاكيه و هدايتهاى معنوى ولى‌الله‌الاعظم ارواحنافداه خواهد توانست تمدن اسلامى را بار ديگر در عالم سربلند كند و كاخ با عظمت تمدن اسلامى را برافراشته نمايد. اين، آينده‌ى قطعى شماست. جوانان، خودشان را براى اين حركت عظيم آماده كنند. نيروهاى مؤمن و مخلص، اين را هدف قرار دهند.
ديدار ايثارگران 29/05/1376


  * قبل از فرج، آسايش و راحت‌طلبى و عافيت نيست!
قبل از دوران مهدى موعود، آسايش و راحت‌طلبى و عافيت نيست. …قبل از ظهور مهدى موعود، در ميدانهاى مجاهدت، انسانهاى پاك امتحان مى‌شوند؛ در كوره‌هاى آزمايش وارد مى‌شوند و سربلند بيرون مى‌آيند و جهان به دوران آرمانى و هدفىِ مهدى موعود(ارواحنافداه) روزبه‌روز نزديكتر مى‌شود؛ اين، آن اميد بزرگ است؛ لذا روز نيمه‌ى شعبان، روز عيد بزرگ است. دیدار با مردم قم 30/11/1370


  * حقیقت انتظار
انتظار، يعنى دل سرشار از اميد بودن نسبت به پايان راه زندگى بشر. ممكن است كسانى آن دوران را نبينند و نتوانند درك كنند - فاصله هست - اما بلاشك آن دوران وجود دارد؛ لذا تبريك اين عيد - كه عيد اميد و عيد انتظار فرج و گشايش است - درست نقطه‌ى مقابل آن چيزى است كه دشمن مى‌خواهد به وجود بياورد.
ما آن وقتى مى‌توانيم حقيقتاً منتظر به حساب بياييم كه زمينه را آماده كنيم. براى ظهور مهدى موعود(ارواحنافداه) زمينه بايد آماده بشود؛ و آن عبارت از عمل كردن به احكام اسلامى و حاكميت قرآن و اسلام است. اولين قدم براى حاكميت اسلام و براى نزديك شدن ملتهاى مسلمان به عهد ظهور مهدى موعود (ارواحنافداه و عجّل‌اللَّه‌فرجه)، به‌وسيله‌ى ملت ايران برداشته شده است؛ و آن، ايجاد حاكميت قرآن است؛ ديدار به مناسبت ميلاد حضرت مهدى (عج) 25/09/1376


  * بايد زمينه را آماده كنى
مسأله‌ى ولادت حضرت مهدى عليه‌الصّلاةوالسّلام‌وعجّل‌اللَّه‌تعالى‌فرجه‌الشّريف، از اين جهت هم حائز اهميت است كه مسأله‌ى انتظار و دوران موعود را كه در مذهب ما، بلكه در دين مقدّس اسلام ترسيم شده است - دوران موعود آخرالزّمان؛ دوران مهدويت - ما به ياد بياوريم، روى آن تكيه كنيم و بر روى آن مطالعه و دقّت و بحثهاى مفيدى انجام گیرد. شما بايد زمينه را آماده كنى، تا آن بزرگوار بتواند بيايد و در آن زمينه‌ى آماده، اقدام فرمايد. از صفر كه نمى‌شود شروع كرد! جامعه‌اى مى‌تواند پذيراى مهدى موعود ارواحنافداه باشد كه در آن آمادگى و قابليت باشد، والّا مثل انبيا و اولياى طول تاريخ مى‌شود در ديدار با پاسداران 10/12/1368


  * دنيا را از عدل و داد پر مى‌كند و ظلم را ريشه‌كن مى‌سازد
خصوصيت مهدى موعود(عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌وارواحنافداه) در نظر مسلمانان اين است كه: «يملأالله به‌الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا». عدل و داد، استقرار عدالت در جامعه، از بين بردن ظلم از سطح زمين، خصوصيت مهدى موعود است. … بشر به سمت آن چيزى حركت مى‌كند كه مظهر آن، وجود مقدس مهدى(عليه‌الصلاةوالسلام‌و عجل‌الله‌تعالى‌فرجه‌الشريف) باشد و او كسى است كه در احاديث متواتر وارد شده كه دنيا را از عدل و داد پر مى‌كند و ظلم را ريشه‌كن مى‌سازد. سخنرانى در خجسته سالروز ولادت امام زمان(عج) 22/12/1368


* بايد در آن جهت تلاش و كار كنيم
ما كه منتظر امام زمان هستيم، بايد در جهتى كه حكومت امام زمان(عليه الاف التحية و الثناء و عجل‌الله تعالى فرجه) تشكيل خواهد شد، زندگى امروز را در همان جهت بسازيم و بنا كنيم. البته، ما كوچكتر از آن هستيم كه بتوانيم آن گونه بنايى را كه اولياى الهى ساختند يا خواهند ساخت، بنا كنيم؛ اما بايد در آن جهت تلاش و كار كنيم.
مظهر عدل پروردگار، امام زمان(عج) است و مى‌دانيم كه بزرگترين خصوصيت امام زمان(عليه‌الصّلاةوالسّلام) - كه در دعاها و زيارات و روايات آمده است - عدالت مى‌باشد: «يملأ اللَّه به الارض قسطا و عدلا».
رابطه‌ى قلبى و معنوى بين آحاد مردم و امام زمان(عج) يك امر مستحسن، بلكه لازم و داراى آثارى است؛ زيرا اميد و انتظار را به طور دايم در دل انسان زنده نگه مى‌دارد. ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه‌ی شعبان 27/05/1387


* مصداق وعده‌ی الهی
ما همين‌قدر مى‌دانيم كه وجود مقدس امام زمان، مصداق وعده‌ى الهى است. همين‌قدر مى‌دانيم كه اين بازمانده‌ى خاندان وحى و رسالت، علم سرافراز خدا در زمين است. «السلام عليك ايها العلم المنصوب و العلم المصبوب و الغوث و الرحمة الواسعة وعدا غير مكذوب».
…حجت خدا در بين مردم زنده است؛ موجود است؛ با مردم زندگى ميكند؛ مردم را مى‌بيند؛ با آنهاست؛ دردهاى آنها، آلام آنها را حس ميكند. انسانها هم، آنهائى كه سعادتمند باشند، ظرفيت داشته باشند، در مواقعى به طور ناشناس او را زيارت ميكنند. او وجود دارد؛ يك انسان واقعى، مشخص، با نام معين، با پدر و مادر مشخص و در ميان مردم است و با آنها زندگى ميكند. اين، خصوصيت عقيده‌ى ما شيعيان است. سخنرانى در سالروز ميلاد امام عصر(عج) 11/12/1369


  * خواهد رسید…
دورانى خواهد رسيد كه قدرت قاهره‌ى حق، همه‌ى قله‌هاى فساد و ظلم را از بين خواهد برد و چشم‌انداز زندگى بشر را با نور عدالت منور خواهد كرد؛ معناى انتظار دوران امام زمان اين است. دیدار با مردم قم 30/11/1370


  * پيام انقلاب ما
بشريت كه با عطش تمام منتظر امام زمان عج‌الله تعالى فرجه الشريف است و مى‌خواهد مهدى موعود بيايد و چشم انتظار آن حضرت است، براى اين است كه او بيايد تا دنيا را از عدل و داد پر كند. اين است آن پيامى كه انقلاب اسلامى براى دنيا دارد و خودش هم متعهد و متكفل آن است. ديدار با كارگزاران 17/10/1371


  * اميدى در دل بنى‌آدم
امام زمان عليه سلام‌الله، رمز عدالت و مظهر قسط الهى در روى زمين است. به همين جهت است كه همه‌ى بشريت، به شكلى انتظار ظهور آن حضرت را مى‌كشند. …موضوع امام زمان عج الله تعالى فرجه الشريف، با اين ديد، نه مخصوص شيعه و نه حتى مخصوص مسلمين است. بلكه انتظارى در دل همه‌ى قشرهاى بشر و ملتهاى عالم است. اميدى است در دل بنى‌آدم؛ كه تاريخ بشريت به سمت صلاح حركت مى‌كند. اين اميد، به بازوان قوت مى‌بخشد، به دلها نور مى‌دهد و معلوم مى‌كند كه هر حركت عدالتخواهانه‌اى، در جهت قانون و گردش طبيعى اين عالم و تاريخ بشر است. ديدار مهمانان خارجى دهه‌ى فجر در روز نيمه شعبان 18/11/1371


* تاثیر اعتقاد به ظهور حضرت
ملتى كه به خدا معتقد و مؤمن و متكى است و به آينده اميدوار است و با پرده نشينان غيب در ارتباط است؛ ملتى كه در دلش خورشيد اميد به آينده و زندگى و لطف و مدد الهى مى‌درخشد، هرگز تسليم و مرعوب نمى‌شود و با اين حرفها، از ميدان خارج نمى‌گردد. اين، خصوصيت اعتقاد به آن معنويت مهدى عليه آلاف التحية والثناء است. عقيده به امام زمان، هم در باطن فرد، هم در حركت اجتماع و هم در حال و آينده، چنين تأثير عظيمى دارد. اين را بايد قدر دانست.
دیدار در روز ميلاد پربركت حضرت ولى عصر(عج) 17/10/1374


  * زندگى بشر هم از آن‌جا به بعد است!
دنياى سرشار از عدالت و پاكى و راستى و معرفت و محبت، دنياى دوران امام زمان است كه زندگى بشر هم از آن‌جا به بعد است. زندگى حقيقى انسان در اين عالم، مربوط به دوران بعد از ظهور امام زمان است كه خدا مى‌داند بشر در آن‌جا به چه عظمتهايى نايل خواهد شد. خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 26/01/1379


  * روز تحقق شعارها
شعارهايى كه امام زمان عليه‌الصلاةوالسلام‌وعجل‌الله‌تعالى‌فرجه بر سر دست خواهد گرفت و عمل خواهد كرد، امروز شعارهاى مردم ماست؛ شعارهاى يك كشور و يك دولت است. … اين شعارها يك روز تحقق پيدا خواهد كرد. بيانات در سالروز ميلاد خجسته‌ى امام زمان (عج) 22/08/1379


  * فقط نشستن و اشك ریختن فایده ندارد!
امام زمان ارواحنافداه با اقتدار و قدرت و تكيه بر توانايى‌اى كه ايمان والاى خود او و ايمان پيروان و دوستانش، او را مجهز به آن قدرت كرده است، گريبان ستمگران عالم را مى‌گيرد و كاخهاى ستم را ويران مى‌كند.
درس ديگر اعتقاد به مهدويت و جشنهاى نيمه‌ى شعبان براى من و شما اين است كه هر چند اعتقاد به حضرت مهدى ارواحنافداه يك آرمان والاست و در آن هيچ شكى نيست؛… اما اين آرمانى است كه بايد به دنبال آن عمل بيايد. انتظارى كه از آن سخن گفته‌اند، فقط نشستن و اشك ريختن نيست.
ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381


* ما بايد خود را براى سربازى امام زمان آماده كنيم
انتظار به معناى اين است كه ما بايد خود را براى سربازى امام زمان آماده كنيم.. سربازى منجى بزرگى كه مى‌خواهد با تمام مراكز قدرت و فساد بين‌المللى مبارزه كند، احتياج به خودسازى و آگاهى و روشن‌بينى دارد… ما نبايد فكر كنيم كه چون امام زمان خواهد آمد و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، امروز وظيفه‌اى نداريم؛ نه، بعكس، ما امروز وظيفه داريم در آن جهت حركت كنيم تا براى ظهور آن بزرگوار آماده شويم. اعتقاد به امام زمان به معناى گوشه‌گيرى نيست. …امروز اگر ما مى‌بينيم در هر نقطه‌ى دنيا ظلم و بى‌عدالتى و تبعيض و زورگويى وجود دارد، اينها همان چيزهايى است كه امام زمان براى مبارزه با آنها مى‌آيد. اگر ما سرباز امام زمانيم، بايد خود را براى مبارزه با اينها آماده كنيم.

ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381


* بزرگترين وظيفه‌ى منتظران
بزرگترين وظيفه‌ى منتظران امام زمان اين است كه از لحاظ معنوى و اخلاقى و عملى و پيوندهاى دينى و اعتقادى و عاطفى با مؤمنين و همچنين براى پنجه درافكندن با زورگويان، خود را آماده كنند. كسانى كه در دوران دفاع مقدس، سر از پا نشناخته در صفوف دفاع مقدس شركت مى‌كردند، منتظران حقيقى بودند. كسى كه وقتى كشور اسلامى مورد تهديد دشمن است، آماده‌ى دفاع از ارزشها و ميهن اسلامى و پرچم برافراشته‌ى اسلام است، مى‌تواند ادعا كند كه اگر امام زمان بيايد، پشت سر آن حضرت در ميدانهاى خطر قدم خواهد گذاشت. اما كسانى كه در مقابل خطر، انحراف و چرب و شيرين دنيا خود را مى‌بازند و زانوانشان سست مى‌شود؛ كسانى كه براى مطامع شخصى خود حاضر نيستند حركتى كه مطامع آنها را به خطر مى‌اندازد، انجام دهند؛ اينها چطور مى‌توانند منتظر امام زمان به حساب آيند؟ كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است، بايد در خود زمينه‌هاى صلاح را آماده سازد و كارى كند كه بتواند براى تحقق صلاح بايستد.
ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381


* يك حكومت صددرصد مردمى
…حكومت آينده‌ى حضرت مهدى موعود ارواحنافداه، يك حكومت مردمى به تمام معناست… امام زمان، تنها دنيا را پر از عدل و داد نمى‌كند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تكيه به آنهاست كه بناى عدل الهى را در سرتاسر عالم استقرار مى‌بخشد و يك حكومت صددرصد مردمى تشكيل مى‌دهد
ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت نيمه‌ى شعبان در مصلاى تهران 30/07/1381


* ناظر است و مى‌بيند!
امام زمان ناظر است و مى‌بيند. انتخابات شما را امام زمان ديد؛ اعتكاف شما را امام زمان ديد؛ تلاش شما جوان‌ها را براى آذين‌بندى نيمه‌ى شعبان، امام زمان ديد؛ حضور شما زن و مرد را در ميدان‌هاى گوناگون، امام زمان ديده است و مى‌بيند؛ حركت دولتمردان ما را در ميدان‌هاى مختلف، امام زمان مى‌بيند و امام زمان از هر آنچه كه نشانه‌ى مسلمانى و نشانه‌ى عزم راسخ ايمانى در آن هست و از ما سر مى‌زند، خرسند مى‌شود. اگر خداى نكرده عكس اين عمل بكنيم، امام زمان را ناخرسند مى‌كنيم. ببينيد، چه عامل بزرگى است. ديدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت نيمه‌ى شعبان 29/06/1384


* اين معنى انتظار فرج است
معناى انتظار فرج به عنوان عبارة أخراى انتظار ظهور، اين است كه مؤمن به اسلام، مؤمن به مذهب اهل‌بيت(عليهم السلام) وضعيتى را كه در دنياى واقعى وجود دارد، عقده و گره در زندگى بشر ميشناسد… امام زمان (عليه الصلاة و السلام) براى اينكه فرج براى همه‌ى بشريت به وجود بياورد، ظهور ميكند كه انسان را از فروبستگى نجات بدهد؛ جامعه‌ى بشريت را نجات بدهد؛ بلكه تاريخ آينده‌ى بشر را نجات بدهد. انتظار فرج يعنى قبول نكردن و رد كردن آن وضعيتى كه بر اثر جهالت انسانها، بر اثر اغراض بشر بر زندگى انسانيت حاكم شده است. اين معنى انتظار فرج است. ديدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت نيمه‌ى شعبان 29/06/1384


  * دست قاهر قدرتمند الهى
…انتظار فرج، انتظار دست قاهر قدرتمند الهى ملكوتى است كه بايد بيايد و با كمك همين انسانها سيطره‌ى ظلم را از بين ببرد و حق را غالب كند و عدل را در زندگى مردم حاكم كند و پرچم توحيد را بلند كند؛ انسانها را بنده‌ى واقعى خدا بكند. بايد براى اين كار آماده بود… انتظار معنايش اين است. انتظار حركت است؛ انتظار سكون نيست؛ انتظار رها كردن و نشستن براى اينكه كار به خودى خود صورت بگيرد، نيست. انتظار حركت است. انتظار آمادگى است. …انتظار فرج يعنى كمر بسته بودن، آماده بودن، خود را از همه جهت براى آن هدفى كه امام زمان (عليه الصلاة والسلام) براى آن هدف قيام خواهد كرد، آماده كردن. آن انقلاب بزرگ تاريخى براى آن هدف انجام خواهد گرفت. و او عبارت است از ايجاد عدل و داد، زندگى انسانى، زندگى الهى، عبوديت خدا؛ اين معناى انتظار فرج است.
ديدار اقشار مختلف مردم در روز نيمه‌ی شعبان 27/05/1387

 3 نظر

هویت زن ایرانی در جامعه امروز؛ بگویید من کیستم؟

03 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

بانگاهی موشکافانه به دغدغه‌های فکری و مسائل زندگی دختران و زنان ایرانی، یکی از بزرگترین درگیری‌‌های ذهنی آنان که همانا سوال فلسفی، اجتماعی و فرهنگیِ تمام طول تاریخ است به خوبی نمایان می‌شود.

پاسخ به سوال «من کیستم» ریشه‌ای عمیق در تمدن اسلامی دارد اما نگاه اندیشمندان غربی به آن در سدة کنونی صورت گرفته‌است و در غالب واژة هویت یا Identity که ریشه در زبان لاتین دارد و از Identitas که از Idem یعنی «مشابه و یکسان» ریشه می‌گیرد، به آن پرداخته‌شده است.
این واژه در یک معنا بیانگر مفهوم تشابه مطلق است:‌ این با آن مشابه است. معنای دوم آن به مفهوم تمایز است که با مرور زمان سازگاری و تداوم را فرض می‌گیرد. به این ترتیب، به مفهوم شباهت از دو زاویه مختلف راه می‌یابد، و مفهوم هویت به طور همزمان میان افراد و اشیاء دو نسبت محتمل بر قرار می‌سازد، از یک طرف شباهت و از طرف دیگر تفاوت. 

دو معنای ظاهراً متضاد کلمه هویت - تشابه و تمایز - دو روی یک سکه‌اند و آنچه در این بین نقش اصلی را بازی می‌کند فعل «شناسایی» است که لازمة هویت است. انسانها همواره سعی داشته‌اند تا تمایزی بین خود و دیگری قایل شوند. 

هویت دارای ابعاد و جنبه‌های مختلفی است و مهمترین بُعد آن، هویت فردی و هویت اجتماعی است. هویت‌های فرهنگی و دینی نیز از جمله سایر ابعاد هویت است اما هویت فردی و سپس هویت اجتماعی قبل از سایر هویت‌ها رشد می‌کند و از اصالت و پایداری بیشتری برخوردار است و در رفتار فردی و اجتماعی افراد نقش بیشتری دارد و تفاوت بین هویت فردی و جمعی در این است که هویت فردی بر تفاوت فرد با دیگران و هویت جمعی بر شباهت او با جامعه تأکید دارد.

ولی جنکینز(جامعه‌شناس صاحب‌نظر در بحث هویت) هویت اجتماعی را مترادف هویت فرض می‌گیرد و در این خصوص می‌گوید: «همة هویت‌های انسانی به یک معنا هویت‌های اجتماعی هستند، ممکن نیست غیر از این باشد. فقط به خاطر آنکه هویت به معنا مربوط می‌شود و معنا خصیصة ذاتی واژه‌ها و اشیاء نیست، معنا همواره نتیجه توافق و عدم توافق است، همواره موضوع قرارداد و نوآوری است، همواره تا اندازه‌ای به اشتراک گذارده می‌شود و تا اندازه‌ای در باب آن چون و چرا می‌شود»  و از نظر او هویت اجتماعی یک بازی است که در آن «رو در رو بازی می‌شود»، هویت اجتماعی درک ما از این مطلب است که چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، درک دیگران از خودشان و افراد دیگر چیست. از این رو هویت اجتماعی نیز همانند معنا ذاتی نیست، و محصول توافق و عدم توافق است، و می‌توان در باب آن نیز به چون و چرا پرداخت. 

یکی از اساسی‌ترین مسائل در این رابطه بحث هویت‌یابی دختران و زنان جوان ایرانی است. این موضوع در بین زنان و دختران جوان به سمتی سوق یافته که اکثر آنان از تصوری که از خود دارند و نیز جامعه از آنان دارد، راضی نیستند به تبع آن خواهان موقعیت جدید در جامعه هستند، دیگر مانند نسل‌های قبل خانه‌داری و فرزندزایی نهایت آرزو و کمال یک دختر یا زن محسوب نمی‌شود!

گیدنز (جامعه‌شناس معروف) در این مورد می‌نویسد: نسل پیش، پیوند زن و مرد مخصوصاً در ازدواج سنتی عمدتاً بر اساس نقش‌های ثابت بود، یک زن می‌دانست که چه سرنوشتی در انتظارش است، یک زندگی خانگی و خانوادگی که اساساً با بزرگ کردن فرزندان پیوند خورده بود اما در این نسل دیگر زن بودن از نظر وظایف و هویت‌هایی که ایجاد می‌کرد معنای روشن و مشخص ندارد، مهمترین اتفاقی که در حال وقوع است این است که دیگر زنان براساس آنچه فرهنگ و یا سرنوشت محتوم به آنها دیکته می‌کند و یا در چارچوب سرنوشتی که به واسطة آن نقش‌های‌شان از پیش تعیین شده است زندگی نمی‌کنند. 

مؤید صحبت‌های پیشین نتایج منتشر شده از سوی پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان در کتاب جنسیت و نگرش اجتماعی ایت که نشانگر آن است که نگرش منفی جامعه نسبت به خانه‌داری زنان رو به افزایش است، پرسش به این صورت مطرح شده‌است که «نظر شما راجع به خانه‌داری زنان چیست؟»
5/63 درصد مردان و ۶/۸۰ درصد زنان مخالف این مسئله بودند، یعنی در حالی که ۱/۶۰ درصد مردان و ۴/۷۷ درصد زنان در سال ۱۳۷۹ با خانه‌داری زنان مخالف بودند و جالب این‌که در سال ۷۴ این نسبت به ۳/۴۶ در مردان و ۶/۳۲ در زنان می‌رسد، یعنی نگرش منفی جامعه نسبت به خانه‌داری زنان رو به افزایش است.

اما نکته‌‌ای که نباید از آن غفلت کرد، بحث در مورد چهره‌ها و نمادهای سنت‌گرایی و مدرنیته است که مختلف و متنوع است ولی مفهومی که در این مقاله مورد استفاده و کاربرد قرار گرفته است، تصویر زن سنتی و مدرن در پایان‌نامة دکتری مریم رفعت‌جاه است.
پاسخگویان ویژگی‌های زن سنتی را این‌گونه بیان کرده‌‌اند: زن سنتی صرفاً خانه‌دار است، فداکار و از خودگذشته است، به خودش فکر نمی‌کند، کنج خانه نشسته و در خدمت دیگران است، از خودش  فکری ندارد، تابع و مطیع شوهر است، زیر سلطه و وابسته است، نقش‌های او محدود به مادری و همسری است، دچار روزمرگی است، هویت اجتماعی مستقلی ندارد و در مقابل، زن مدرن را دارای ویژگی‌های زیر دانسته‌اند: زن مدرن مستقل است، نگاه غیرجنسیتی به خودش دارد، غالبا‌ً تحصیل کرده‌است، در مسائل زندگی خود تأمل می‌کند، به جای اطاعت رابطه همکاری و مشارکت با شوهرش دارد، به ظاهر خودش اهمیت می‌دهد،‌ اجتماعی و اهل مطالعه و ورزش است.

این مقابلة سنت و مدرنیته در جامعة ما و در میان بانوان ایرانی به خوبی نمایان است، زمانی که پای صحبت و درد دل زنان شاغلی که بعضاً دارای فرزند هم هستند می‌نشینیم، زیاد می‌شنویم که برخی از آنان در حسرت یک خواب نیمروز در میانة هفته(البته بدون گرفتن مرخصی) روز را به شب می‌رسانند و اکثر آنها دلیل اصلی ادامه این نوع زندگی را مشکل مالی می‌دانند و اذعان می‌دارند که اگر تمکن مالی داشتند به همان زندگی سنتی و نقش خانه‌داری بر می‌گشتند، از طرف دیگر زنان خانه‌دار به دنبال فرصتی هستند تا در زمان فراغت از امور منزل به شغلی بپردازند که منبع‌ درآمدی هم برای آنان باشد چراکه معتقدند با ورود وسایل جدید و امکانات پیشرفته عملاً بعد از چندساعت کار مداوم دیگر تا پایان روز کاری برای انجام دادن ندارند، از این رو تصور ماندن به صورت تمام وقت در خانه برای بسیاری از زنان امری ضروری به نظر می‌آید و اعتقاد به کیفیت به جای کمیت در بین آنها رشد کرده است.

در ابعاد گسترده‌تر و بصورت کلان اگر به این سردرگمی هویت میان سنت و مدرنیته نگاه کنیم، یکی از علل اصلی طلاق در میان زوجهای ایرانی نه مثل زمان سابق به علت نازایی و یا اعتیاد همسر و یا اتهام به عدم امانت‌داری زوجه در زندگی صورت می‌گیرد (هرچند که هنوز هم از علل اصلی طلاق محسوب می‌شود) بلکه عدم توافق بر پذیرش نقش‌های جدید جنسیتی زنان از سوی مردان، مخالفت در برابر اشتغال زنان(دیگر مردان مانند گذشته حمایت اطرافیان را در کنار گذاشتن شغل همسر به همراه ندارند)، و اختلاف نگرش زنانی- که تا دیروز از ترس مخارج زندگی به برخی‌ مردسالارها و زورگوییِ مردان در حریم خانه و خانواده تن می‌دادند- اکنون با دستیابی به منابع مالی خواهان آزادی‌های بیشتری در محیط خانوادگی، برقراری ارتباط با افراد غریبه، استقلال در انتخاب نوع پوشش، طیف گسترده‌ای از علل نوظهور طلاق را تشکیل می‌دهند.

در زمینه‌ی تحصیل هم مخالفت احزاب مدافع حقوق زنان برای رسیدن به پست‌های عالی مدیریتی بحث شایسته‌سالاری به جای مردسالاری و حتی زن‌سالاری در جامعه به گوش می‌رسد همگی نشان از هویت‌یابی جدید در اجتماع توسط زنان است.

اما تسریع و نیز موفقیت در بازتولید هویت اجتماعی، ریشه در برخی از عوامل فردی و ساختاری دارد، که در سطح فردی، هویت شخصی زنان (یعنی همان تعریف بازاندیشانه فرد از خود) تأثیر دارد که خود نیز تحت تأثیر چند عامل است و بنابر نتایج تحقیق رفعت‌جاه، تأثیر تجربه ‌اعتماد بنیادین که هستة امیدواری و منشأ داشتن شهامت در رویارویی با واقعیت‌های گوناگون زندگی است، بیش از بقیة عوامل (مانند روش زندگی، هویت نقشی مسلط، گرایش مذهبی) نمود یافته‌است.
اما در میان عوامل ساختاری موثر بر هویت‌یابی(دارایی‌ها، درآمد، وضعیت آموزش، سن، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال) تحصیلات بیشترین تأثیر را در برابر باورهای کلیشه‌ای جنسیتی و هویت سنتی و در نتیجه در بازتعریف هویت اجتماعی دارد، تأثیر این متغیر از سایر متغیرهای ساختاری و فردی بیشتر است و در میان زنان دارای تحصیلات عالی هرچه میزان تحصیلات بالاتر بود، میزان رضایت از زندگی و تحقق ایده‌آل‌هاو امیدواری و اعتماد به زندگی بیشتر است و در روایت زندگی آنها، انسجام بیشتری میان ایده‌آل و واقعیت‌ها به چشم می‌خورد.

در مقایسه  عوامل ساختاری، بعد از تحصیلات، شغل بالاترین تأثیر را دارد. 
اما در مقایسة دو گروه زنان شاغل و غیرشاغلِ دارای تحصیلات عالی مشخص شده‌است که علاوه بر تحصیلات دانشگاهی شاغل بودن و یا نبودن تفاوت قابل توجهی در موافقت یا مخالفت با هویت‌های سنتی ایجاد می‌کند و در مجموع زنان شاغل در برابر هویت‌های سنتی بیشتر مقاومت می‌کنند و تعریف آنها از زن ایده‌آل به زن مدرن نزدیک‌تر است.
در یک جمع‌بندی کلی از مقایسه‌ی میان عوامل فردی و ساختاری، موقعیت ساختاری زنان تأثیر بیشتری در بازتعریف هویت اجتماعی آنان دارد تا هویت شخصی.

پی‌نوشت‌ها:

- جنکینز، ریچارد، هویت اجتماعی، مترجم تورج یار احمدی، تهران: انتشارات شیرازه، ۱۳۸۱، ص ۵٫
- خانه انسان‌شناسی ایران(anthropology.ir)
- احمدی، خدابخش، آسیب‌شناسی خانواده، تهران: سازمان تحقیقات و مطالعات بسیج، ۱۳۸۶، ص ۵۴٫
- هویت اجتماعی، ص ۶٫
- همان، ص ۷٫
- زلفعلی نام، جعفر، روزنامه ایران، هویت اجتماعی دختران:‌7/8/84.
- جنسیت و نگرش اجتماعی، کارگاه تحلیل یافته‌های پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان، طرح ملی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ناشر انتشارات طرح‌های ملی(سال نداشت)، ص ۱۹٫
- ساروخانی، باقر و رفعت‌جاه، مریم، پژوهش زن، عوامل جامعه‌شناختی مؤثر در بازتعریف هویت اجتماعی زنان، شماره ۱، بهار ۱۳۸۳٫
- عوامل جامعه‌شناختی مؤثر در بازتعریف هویت اجتماعی زنان.
- همان.

 2 نظر

به خُلق و خوی و مرام محمدیت سلام!

30 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

می ایستم امروز خدا را به تماشا
ای محو شکوه تو خداوند سراپا  

ای جان جوان مرد به دامان تو دستم
من نیز جوانم، ولی افتاده ام از پا
 
آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را
ای عشق مینداز از امروز به فردا
 
آتش بزن آتش به دلم ای پسر عشق
یعنی که مکن با دل من هیچ مدارا
 
با آمدنت قاعده ی عشق به هم خورد
لیلای تو مجنون شد و مجنون تو لیلا
 
تا چشم گشودی به جهان ساقی ما گفت:
“المنته لله که در میکده شد وا”
 
ابروی تو پیوسته به هم خوف و رجا را
چشمان تو کانون تولا و تبرا
 
ای منطق رفتار تو چون خلق محمد
معراج برای تو مهیاست، بفرما!
 
این پرده ای از شور عراقی و حجازی است
پیراهن تو چنگ و جهان دست زلیخا
 
لب تشنه ی لب های تو لب های شراب است
لب وا کن و انگور بخواه از لب بابا
 
دل مانده که لب های تو انگور بهشتی است
یا شیرخدا روی لبت کاشته خرما
 
عالم همه مبهوت تماشای حسین است
هر چند حسین است تو را محو تماشا
 
“چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان”
شد گوشه ی شش گوشه برای تو مهیا
 
از گوشه ی شش گوشه دلم با تو سفر کرد
ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا
 
مجنون علی شد همه ی شهر ولی من
مجنون علی اکبر لیلام به مولا


 سیدحمیدرضا برقعی

 نظر دهید »

تحلیل فقهی آیت‌الله مصباح يزدي درباره انتخابات ریاست جمهوری

29 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

به گزارش 598 به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آثار آیت‌الله مصباح یزدی،، آیت‌الله محمدتقی مصباح‌یزدی رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در جمع اعضای کانون طلوع با بیان اینکه حماسه‌ سیاسی که در روز‌های اخیر در کشور اتفاق افتاد، کم‌نظیر بود، اظهار داشت: اجتماع پرشور و با حرارت همراه با احساس مسئولیت مردم کشور، از جمله مواردی است که در دیگر کشور‌ها نظیر آن را سراغ نداریم و اظهارات رسانه‌های غربی و مسئولان کشورهای غربی، نظر مقام معظم رهبری که همان موضوعیت داشتن حضور مردم است را تأیید می‌کند، اما در کنار آن مسائل و سئوالاتی برای برخی پیش آمده است که موجب ابهام یا دلسردی برخی در روند آینده است که باید آن را تبیین کنیم.

وی با اشاره به اینکه بسیاری از فقها و علما شرکت در انتخابات را واجب شرعی می‌دانند، تصریح کرد: هرچند اصل حضور مردم در این انتخابات لازم بوده و تأثیرات مثبت بین‌المللی دارد، اما به نظر تنها حضور کافی نیست و باید اصلح را انتخاب کرد، مخصوصاً اگر در مقابل اصلح کسانی باشند که ممکن است ضعف‌هایی داشته باشند که در سیاست‌گذاری‌ها و مدیریت‌شان احتمال وارد شدن ضرر به اسلام و مسلمین وجود داشته باشد.

رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در خصوص ملاک اصلح بودن نیز گفت: مردم ما همواره منتظر رهنمودهای مقام معظم رهبری و شاخص‌های اصلح از زبان ایشان هستند، تا بتوانند با توجه به آن ملاک‌ها اصلح را پیدا کنند، اما مقام معظم رهبری همواره تأکید می‌کردند که بنده درباره کاندیداها هیچ اظهار‌نظری نمی‌کنم، اما چرا با وجود اینکه مصلحت کشور مهم است و این مصلحت می‌تواند با انتخاب یک فرد تأمین شود، رهبری اظهار‌نظر نمی‌کنند؟

آیت‌الله مصباح‌یزدی در پاسخ به این ابهام افزود: هرچند عنوان اولی این است که معرفی کامل شاخص‌های نامزد اصلح، توسط ایشان برای جامعه مفیدتر خواهد بود، اما با چنین کاری نظام متهم خواهد شد که این انتخابات مهندسی شده و فرمایشی است و از لحاظ بین‌المللی تأثیر بسیار منفی برکشور دارد، چرا‌که امروز چه ما بخواهیم و چه نخواهیم دموکراتیک بودن انتخابات یک اصل تلقی شده است و هرچه قدر دشمنان بتوانند‌ آن را خدشه‌دار کنند، ارزش سیاسی انتخابات را کمرنگ کرده‌اند و از سوی دیگر کسانی که شاخص‌ها را در خود نمی‌بینند، در انتخابات شرکت نکرده و آن را تحریم می‌کنند و حضور حداکثری اتفاق نمی‌افتد.

وی با طرح این سؤال که آیا با عدم اظهار نظر صریح رهبری، دیگران هم نباید اظهار‌نظر کنند، خاطر‌نشان کرد: چنین اصلی وجود ندارد، چرا‌که در صدر اسلام نیز چنین مواردی وجود داشته است، مثلاً حضرت زهرا(س) در خصوص مسأله فدک محاجه کردند، ولی امیرالمؤمنین(ع) چنین نکردند. معلوم می‌شود که تکلیف آنها با یکدیگر فرق داشت و کاری که از حضرت زهرا(س) بر می‌آمد، از شخص دیگری بر نمی‌آمد، چراکه اگر حضرت امیر(ع) ورود می‌کردند، متهم به حرص بر ملک می‌شدند و چه بسا به شورش و درگیری منجر می‌شد. نمونه دیگر آن نوع برخورد ابوذر با خلفا و انتقاد از مال‌اندوزی آنها بود، در حالی که حضرت علی(ع) چنین مواضعی نگرفته و اینگونه برخورد نمی‌کردند، چون تکلیف آنها با یکدیگر تفاوت داشت.

عضو خبرگان رهبری خاطر‌نشان کرد: اگر کسی دید افرادی اشتباه می‌کنند که به ضرر اسلام تمام می‌شود و وی می‌تواند آنها را هدایت کند، باید اقدام کند. گاهی گفته می‌شود که چنین رفتاری خلاف شأن است، در حالی که بالاترین شأن، هدایت مردم است.

آیت‌الله مصباح‌یزدی با اشاره به سؤال و ابهام دیگری که ممکن است در ذهن برخی پیش آمده باشد، اظهار داشت: تجربه انتخابات‌های گذشته و به خصوص تجربه اخیر نشان داد که علی‌رغم تلاش‌های مخلصانه‌ای که مردم فرهیخته کشور و به خصوص دانشگاهیان و حوزویان صورت دادند و انصافا در این زمینه کم هم نگذاشتند و حتی از جیب خود خرج کردند که بیانگر علاقه وافر مردم به دین و نظام است، این تلاش‌ها مؤثر واقع نشد، لذا این تصور پیش می‌آید که این تلاش‌ها بیهوده است و ممکن است در آینده انگیزه‌ای برای چنین تلاش‌هایی وجود نداشته باشد و از همین روست که عده‌ای رأی‌آوری را از مهمترین ویژگی‌های اصلح عنوان می‌کنند. از طرف دیگر اگر کسی رأی آورد که او را اصلح نمی‌دانیم، وظیفه ما چیست، آیا باید تسلیم وی شویم یا تحمل کنیم یا برخورد کنیم؟

وی ادامه داد: از نظر فقهی علاج مرض برای رفع ضرر موجود یا دفع ضرر محتمل، واجب است و سیره عقلا بر این است که اگر شک وجود داشت در اینکه با مراجعه به دکتر و استفاده از دارو،  مریضی بهبود می‌یابد یا خیر، باز هم اقدام می‌کنند و احتمال عدم تأثیر مجوزی برای ترک مداوا نیست. در مسائل اجتماعی که فعالیت یک فرد تأثیر اجتماعی دارد نیز نمی‌توان وظیفه اجتماعی را به صرف احتمال عدم تأثیر رها کرد. اگر به وظیفه خود عمل نکردیم و روز قیامت از ما به خاطر عمل نکردن به وظایف سؤال شد، جوابی نخواهیم داشت.

عضو خبرگان رهبری در پاسخ به این سؤال که آیا اگر چندین مرتبه عدم تأثیرگذاری فعالیت خود را دیدیم، باز هم اقدام واجب است، به آیاتی از قرآن کریم در خصوص اصحاب سبت اشاره کرد و اظهار داشت: عذاب الهی نه تنها قوم گنهکار، بلکه کسانی را که نسبت به آن بی‌تفاوت هستند هم فرا می‌گیرد، لذا اگر در جامعه‌ای خلاف شرع رایج شد و افرادی با عذر عدم تأثیر به وظیفه خود عمل نکردند، با اصحاب سبت که مشمول عذاب الهی شدند، فرقی نخواهند داشت.

آیت‌الله مصباح‌یزدی با بیان سخن امام(ره) مبنی بر اینکه ما مرد تکلیفیم و نه مسئول نتیجه، گفت: امام(ره) علی‌رغم وساطت کشورهای دوست و مسلمان برای خاتمه جنگ، زیر بار نرفته و شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه را سر دادند، حتی در مبارزه علیه شاه نیز وقتی برخی مخالف مبارزه با شاه بودند و برخی علما برای گردهم آوردن امام(ره) و دیگران پادرمیانی کردند، امام(ره) معتقد بود اگر قرار است‌ اصل مبارزه مورد مشورت و تصمیم جمع قرار گیرد، برای من هیچ اعتباری ندارد، چرا‌که من یقین به وظیفه برای مبارزه دارم، اما اگر در نحوه مبارزه می‌خواهند مشورت شود و مثلا نرم‌تر برخورد شود، از آنجا که کار جمعی اثرش بیشتر است، بنده می‌پذیرم.

وی ادامه داد: در صدر اسلام نیز افرادی چون حجر بن عدی، میثم تمار، عمرو بن حمق و رشید حجری نیز تا پای جان بر اصول خود ایستادند، آنها مگر احتمال تأثیر می‌دادند و مگر ترس از جان نداشتند، پس چرا تقیه نکردند؟ در حالیکه اگر آنها نبودند، ما امروز از شیعه چیزی نداشتیم. سید الشهدا(ع) نیز با وجود یقین به عدم تأثیر در مخاطبان و نتیجه جانگداز آن، باز هم اقدام کرد اما در عین حال در آخر کار اظهار رضایت کرده و حتی حضرت زینب(س) می‌فرمایند «‌ما رأیت الا جمیلا».

استاد اخلاق حوزه علمیه قم با اشاره به فتوای امام(ره) در خصوص حرمت تقیه در مهامّ امور، خاطر‌نشان کرد: شیخ فضل‌الله نوری با اینکه می‌دانست پافشاری او سبب آویخته شدنش به دار می‌شود، باز هم دست از استقامت خود برنداشت، در حالیکه اگر مبنای نهی از منکر را جلوگیری از مفاسد بدانیم، وی نباید روی حرف خود پافشاری می‌کرد، چرا‌که حاصل نشد.

آیت‌الله مصباح‌یزدی با اشاره به اینکه احکام شرعی بر اساس ملاک‌هایی تشریع شده است، اظهار داشت: هر موردی که با اراده و اختیار ما سر وکار داشته باشد، جای تکلیف هم هست، مثل شرکت در جنگ ولو که برخی جنگ‌ها نیز به شکست انجامید‌ چرا‌که تکلیف هرچند به خاطر مصالح واقعیه است و برای تحقق امور مطلوب است، اما اینکه تا چه میزان این مطلوب محقق شود، به اراده ما نیست، بلکه به میدان رفتن و شمشیر زدن تا پای جان در اختیار ماست، اما اینکه بعد چه خواهد شد، تابع اراده ما نیست لذا همواره باید ببینیم که تکلیفی متوجه ما هست یا خیر؟

وی با اشاره به اینکه اتفاقاتی که در عالم رخ می‌دهد، چه تاریک و چه روشن، همه در مجموعه نظام احسن است، ادامه داد: ملاک تکلیف، نتیجه روشن نیست، بلکه ملاک تکلیف، شناخت آن از راه عقل و شرع است، ولو اینکه عملا نتیجه دلخواه از آن حاصل نشود.

عضو خبرگان رهبری ادامه داد: بر این اساس اگر دوباره فصل انتخاباتی پیش آمد، باید با همان انگیزه و جدیت شرکت کنیم و نگران نتیجه نباشیم.

آیت‌الله مصباح‌یزدی خاطر‌نشان کرد: زیارت عاشورا به ما می‌آموزاند که حتی بر مصیبت عاشورا نیز باید شکر کرد، چون وسیله سعادت دنیا و آخرت است، یعنی تکلیف را باید انجام دهیم، ولو اینکه به دنبال آن مصیبت باشد و حتی پس از آن به خاطر توفیق عمل به وظیفه و آن مصیبت، خداوند را شاکر باشیم‌ لذا اگر مثل برخی به خاطر پول، رودربایستی یا گرفتن پست رأی ندادیم، ولو زحمت کشیدیم، بی‌خوابی کشیدیم، تهمت‌ها را تحمل کردیم و فحش‌ها را شنیدیم، باید شاکر خداوند باشیم.

وی ادامه داد: از طرف دیگر این طور نیست که این زحمات و تلاش‌ها هیچ اثری نداشته باشد. آیا اینکه فردی با کمترین امکانات و هزینه ها، رأیی نزدیک به کسانی بیاورد که میلیاردها خرج کردند، تأثیر نیست؟ مخصوصاً اینکه تنها همین چند روز کار شد و اگر مدت بیشتری با این اخلاص و جدیت کار می‌شد، نتیجه کیفی کار نیز بالاتر بود، پس نمی‌توان گفت این کارها اثری ندارد و تکلیف از ما ساقط است، و اگر از حالا برای 4 سال بعد فکر کنیم، تأثیر آن چندین برابر خواهد شد.

این استاد برجسته فلسفه تصریح کرد: اگر به وظیفه خود عمل نکنیم، باید منتظر مسخ شدن باشیم، اما نه مسخ ظاهری، بلکه مسخ فکری و روحی که نسبت به انقلاب و اسلام بی‌تفاوت بوده و بیکاری و گرانی به عنوان مهمترین مسأله برای ما قلمداد شود.

 آیت‌الله مصباح‌یزدی ادامه داد: هرچند آدمی دوست دارد‌ همگان به او احترام بگذارند، هرچند تحمل ملامت و ناسزا مخصوصاً از دوستان آسان نیست، اما قرآن فرموده است «لایخافون لومه لائم». بله، اگر وظیفه‌ای نباشد، انسان خود را در معرض فحش‌ها و تهمت‌ها و ملامت‌ها قرار نمی‌دهد، اما اگر وظیفه‌ای را احساس کرد، باید به تکلیف عمل کند.

وی با اشاره به فرمایشات حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری اظهار داشت: این عافیت‌طلبان و راحت‌طلبان هستند که نسبت افراط‌گری را به عده‌ای می‌دهند، اما با دادن این نسبت‌ها تکلیف ساقط نمی‌شود.

 1 نظر

پسر جهنمی یا منجی از جنس آتش

26 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در ميان فيلمهاي ساخته شده توسط غرب، فيلم هاي مرتبط با ماورا الطبيعه يكي از پرمخاطب ترين فيلم ها هستند.رويكرد غرب به سوي ساخت فيلم هاي تخيلي و مرتبط با ماورا الطبيعه، مدتها است كه آغاز شده، فيلم هايي كه در اين زمينه ساخته مي شود، از نظر محتوايي،به چند دسته تقسيم مي شوند:

 1.  موجودات بيگانه و حمله ي آنها به زمين و دفاع انسان از خودش و حيات زمين

2.  حضور موجودات بيگانه در زمين و زندگي آنها با انسان ها

3.  فيلم هايي با موضوعات جادوگري و جادوگران و انسانهايي داراي قدرتهاي ماورايي

4.  ارواح و شياطين و برخورد آنها با انسان ها و…

 در رابطه با موضوعات فوق، فيلم هاي زيادي ساخته شده است، كه بسياري از آنها بر پايه رمان هاي تخيلي مي باشد و مابقي هم با فيلم نامه هايي مستقل ساخته شده اند. البته نكته اي كه بايد در برخورد با اين فيلم هاي پرمخاطب به آن توجه شود، اين است كه برخي از اين فيلم ها به صورت سلسله وار، ادامه مي يابد.

اما مسئله ي ديگر در خصوص بررسي اين آثار، يافتن پاسخي  است براي اين پرسش ها:

v  چرا غرب رويكردي به اين صورت پيدا كرده و چرا سال به سال توجه و سرمايه گذاري در اين زمينه را بيشتر مي كند ؟

v   چرا در اين ميان آمريكا، نقش بسيار موثري دارد ؟

v  چرادراين اواخردرفيلمها،سخن از وجودسازماني براي برخوردباموجودات غيرطبيعي به ميان مي آيد؟

 چرا كه مي دانيم در گذشته ، زماني كه در فيلم هاي تخيلي بحث برخورد با موجودات ناشناخته و هيولا ها به ميان مي آمد، اين كار را به عهده ي ارتش و قواي مسلح مي گذاشتند . ولي اينك در فيلم هاي جديد ، وظيفه ي برخورد با موجودات غير طبيعي و ماورايي و بيگانه بر عهده سازماني مشخص قرار دارد ! سازماني كه در فيلم هاي مردان سياه پوش با آن رو برو مي شويم ، سازماني است  براي شناسايي و كنترل موجودات غير طبيعي.

در اين مجموعه فيلم ها  اينطور به بيننده فهمانده مي شود كه اين سازمان موجودات بيگانه را شناسايي و طبقه بندي مي كند  و با افراد ورزيده ي خود ، آنها را كنترل مي كند .

اما نكته ي جالب تر آن است كه بعد از فيلم هاي مردان سياه پوش ، فيلم هاي پسر جهنمي ساخته مي شود و در اين فيلم ها ، هنوز هم نقش برخورد با نيرو هاي ناشناخته به عهده ي يك سازمان خاص است ، اما در اينجا برخلاف فيلم هاي مردان سياه پوش ، علاوه بر شناسايي و كنترل موجودات غير طبيعي ، وظيفه جذب نيرو هاي غير طبيعي هم به وظايف اين سازمان اضافه شده !! و اين مطلب به وضوح در مقايسه ي اين دو فيلم به چشم مي آيد . چرا كه ما در فيلم هاي مردان سياهپوش شاهد تكاپوي انسانها براي برخورد با موجودات بيگانه هستيم ، ولي در فيلم هاي پسر جهنمي شاهد همكاري برخي موجودات غير طبيعي با انسان ها، براي مقابله با موجودات غير طبيعي هستيم ! و براي ما اين سوال به وجود مي آيد كه آيا اين مسئله، منعكس كننده ي واقعيتي سِرّي در آمريكا است ؟! نكته اي كه واقعا جاي بحث و تحقيق بيشتري دارد !

آيابه واقع درآمريكا  و یا دیگر نقاط جهان سازمانهايي براي برخورد بانيروهاي ناشناخته تاسيس شده است؟

 چرا كه ما مي دانيم نيرو ها و موجوداتي، غير از انسان ها، وجود دارند و ما به عنوان مسلمان ، حداقل به وجود موجوداتي همچون فرشته، جن و شيطان اعتقاد داريم. ولي آيا موجودات ديگري هم در اين جهان هستند كه ما از وجود آنها بي خبريم ، در حالي كه محققان حاضر در سازمانهاي سري « تحقيق در مورد موجودات غير طبيعي » آنها را مي شناسند و با آنها در تعامل اند؟!

به هر حال هدف اين مقاله ، بررسي مجموعه فيلم هاي پسرجهنمي از نظر مفاهيم دروني آن مي باشد  و براي بررسي مسائل ديگر ، در اين مقال مجال نيست.

سربازان نازي در زير باران در حال تكاپو هستند ، راسپوتين ( جادوگر تزار روسيه ) كه در سال 1916 كشته شده ، اينك در زماني كه فيلم روايت آن را مي كند ، يعني جنگ جهاني دوم (1939-1945 ) حضور دارد !

افسر نازي به او مي گويد: تحقيقاتت بي نتيجه بوده. اما راسپوتين با قاطعيت به او پاسخ مي دهد : شكستي در كار نيست، من به هيتلر قول يك جادوي بزرگ را دادم و همين كار را هم مي كنم . دروازه اي باز خواهم كرد و آن موجود افسانه اي را بيدار مي كنم. نماد نابودي و بي نظمي؛ دشمنانمان از ميان خواهند رفت و همه ي آنها نابود خواهند شد، تنها خاكستر آنها برجاي مي ماند.

v        اين سوال براي ما به وجود مي آيد كه : چرا در فيلمي تخيلي ، پاي هيتلر به ميان كشيده مي شود ؟!! چرا فيلم با سكانسي آغاز مي شود كه در آن سربازان آلمان هيتلري حضور دارند ؟ چرا مسبب ورود  موجودي شرور را به زمين،  هيتلر  مي دانند ؟

v   ازسوي ديگر فردي روسي رابه تصوير مي كشندكه چندين سال پيش ازقدرت يابي هيتلرمرده است!

مجموعه فيلم هاي پسر جهنمي مانند اكثر فيلم هاي آمريكايي داراي يك محتواي ظاهري است و يك محتواي دروني است؛ محتواي ظاهري آن، همان روايت داستان است، اما محتواي دروني آن، مفاهيمي جداي از فيلم است كه با مهارت و زيركي تمام در دل فيلم جاي داده مي شود، تا اهداف مورد نظر را در ذهن مخاطب قرار دهد.

در بررسي مجموعه فيلم هاي پسر جهنمي به مفاهيم مهمي دست پيدا مي كنيم كه ، اينك به شرح آنها مي پردازيم:

 آلماني ستيزي

 v         يكي از مفاهيمي كه در دل فيلم هاي پسر جهنمي جاي داده شده، آلماني ستيزي است: هدف، اين است كه چهره ي زشتي از آلمان و آلماني در ذهن بيننده قرار گيرد.

اما چرا؟ دليل اين امر در اين است كه، آلمان دو جنگ جهاني را رقم زده و از سوي ديگر تاريخ آلمان شاهد حضور هيتلر بوده كه به يهودي كشي متهم است و همين امر، يعني واقعه ي مشكوك هلوكاست، دستاويز اقدامات صهيونيست ها مي باشد؛ به بيان ديگر مشروعيت كنوني اسرائيل وابسته  به وجود هلوكاست است. از اين رو در سياست هاي صهيونيسم جهاني، اين نكته ضروري است كه همواره ياد هلوكاست را زنده نگه دارند و اين امر را به هر شكلي محقق مي كنند؛ به عنوان مثال: برگذاري يادواره ها، بزرگداشت ها، ساخت ابنيه هاي يادبود و يا گنجاندن مفاهيم مرتبط با هلوكاست در فيلم هاي ساخت غرب.

براي زنده نگه داشتن ياد هلوكاست، يا فيلم هاي تاريخي مرتبط با ضديت نازي ها با يهوديان مي سازند مانند: فيلم مقاومت defiance و يا اينكه فيلم تاريخي مرتبط با نازي ها و آلمان هيتلري مي سازند تا ضمن روايت تاريخ به آنصورت كه مي خواهند ، به نوعي افكار مخاطب را به سوي عاملان واقعه هلوكاست بكشانند ، كه البته در اين زمينه فيلم هاي زيادي وجود دارد كه از آن جمله مي توان اين موارد را نام برد : شب ژنرالها ، والكري Valkyrie ، دشمن پشت دروازه ها   Enemy at the gates، قلعه عقابها ، سوفي شل . اما از سوي ديگر نوع سومي از فيلم ها هم در اين زمينه وجود دارند كه موضوع فيلم مرتبط با مسئله اي غير از نازي ها و آلمان هيتلري مي باشد ولي در آنها به شيوه هاي مختلف از نازيها و هيتلر ياد مي شود ، كه بايد دانست اين گونه فيلم ها به جهت اينكه تاريخي نيستند ، از اين رو مخاطبي فراگير تر از فيلم هاي تاريخي دارند ، از اين رو اين اشاره هاي كوتاه به حزب نازي و هيتلر در ذهن افراد بيشتري قرار مي گيرد ؛ مجموعه فيلم هاي پسر جهنمي از اين دست مي باشد . از جمله موارد ديگر در اين زمينه مي توان به اين فيلم ها اشاره كرد : رانندگان ديوانه ( با بازي بازيگر نقش مستربين ) ، تعطيلات مستربين  Mr. bean’s holiday ، ديكتاتور بزرگ ( با بازي چارلي چاپلين ) ، كتابخوان The reader  ( با بازي رالف فيناس ). حتي كوچكترين اشاره و كنايه اي در اين نوع فيلم ها ، بسيار موثر مي باشد .

مثلا در فيلم تاكسي يك، دوسارق آلماني تحت عنوان باند مرسدس به كشور فرانسه مي آمدند ! سرقت مي كردند و دوباره به آلمان بر مي گشتند . پليس متوجه شده بود كه اين سارقان آلماني هستند ؛ زماني كه رئيس پليس با تلفن مشغول مكالمه با وزير بود  ، اين ديالگ را مي گويد :

-          ما اجازه نمي دهيم كه اين اراذل، مارسي (شهري در فرانسه) را نا امن كنند. آنها را دستگير مي كنيم و به كشورشان بر مي گردانيم.

وزير: موضوع همينه، ما نمي خواهيم كه اين داستان به تصفيه حساب بين فرانسه و آلمان ختم بشه ، جنگ مدتها است كه تمام شده (!)

در آخر همين فيلم هم، زماني كه آلماني ها به دام افتاده اند ، سر دسته آنها با خشم زياد به آلماني صحبت مي كند كه با آن لحن تند، قطعا شهروند غربي را به ياد سخنراني هاي هيتلر مي اندازد .

و يا در سريال 24، زماني كه اداره ضد تروريسم آمريكا متوجه مي شود كه عده اي سعي دارند سناتور پالمر كه كانديداي رياست جمهوري آمريكا است  ترور كنند ، وقتي در صدد بررسي بر مي آيند متوجه مي شوند كه اين جنايت به يك گروه تروريست آلماني ختم مي شود!!

و امثال اينها در فيلم هاي ساخت غرب به خوبي ديده مي شود.

در فيلم هاي پسر جهنمي ما شاهد همين بحث آلماني ستيزي هستيم. در ابتداي فيلم به هيتلر نسبت طرفداري از جادو داده مي شود و ورود موجودي شيطاني  به دنيا - پسر جهنمي - به گردن وي انداخته مي شود.

البته شايد گفته شود كه در همين سكانس اول، بعد از ورود متفقين به صحنه و در گيري آنها با نازي ها و قرار گرفتن پسر جهنمي در اختيار متفقين؛ ديگر پاي آلماني ها از فيلم خارج شده ، پس ديگر بحث آلماني ستيزي مطرح نيست .

بايد بگويم كه، وجود نازي ها در ابتداي داستان فيلم، فقط كليد شروع پروژه آلماني ستيزي در اين مجموعه فيلم ها بود و تازه كار شروع شده. ما وجود مفهوم آلماني ستيزي را تا پايان فيلم دوم هم شاهد هستيم:

§         زماني كه دو نفر از ياران راسپوتين، به همراه راه بلدي به منطقه اي مي روند ، تا راسپوتين را دوباره احيا كنند . راه بلد مي گويد : طلاي مرا بدهيد ( منظورش دستمزدي مي باشد كه به صورت طلا توافق شده )

يكي از ياران راسپوتين، شمش كوچك طلايي را به زمين مي اندازد . راه بلد، شمش را بر مي دارد. در وسط شمش نقش صليب شكسته، كه مشخصه ي حزب نازي است، ضرب شده است! اين هم همان تداوم مفهوم آلماني ستيزي است.

بكارگيري شمش طلايي كه روي آن صليب شكسته ضرب شده ، باز هم زنده كننده ياد نازيسم است كه به نحو غير مستقيم زنده كننده ياد هلوكاست هم مي باشد . و جالب تر آنكه ، وقتي راه بلد ، با انگشتش صليب شكسته ي روي شمش را لمس مي كند ، توسط موجود جادويي راسپوتين كشته مي شود ! و اين بدان معنا است كه كمترين تماس با نازي ، هلاكت را به همراه دارد ، يعني نازيسم مفهومي شوم است !

§         در بخشي ديگر از فيلم، زماني كه مامور ماير به اداره تحقيقات و دفاع در مورد موجودات غير طبيعي مي رود، پير مردي كه شبيه انيشتن است (و ما در ابتداي فيلم ديديم كه همراه متفقين بود و از ماجراي باز شدن دروازه ي جادويي مطلع بود و بعد هم پسر جهنمي را پيدا كرد و او را بزرگ كرد و براي كار در سازمان آورد ) با ماير روبرو مي شود؛ و براي آشنايي بيشتر وي با اداره، او را به ديدن بخش هاي اداره مي برد و توضيحاتي به او مي دهد.

  اين پيرمرد كه كاركنان اداره او را پرفسور خطاب مي كنند و پسر جهنمي او را پدر مي خواند ، توضيحات را اينطور شروع مي كند : در سال 1937 جادو در ميان انجمن آنها آغاز شد ، گروهي از اشراف زادگان ژرمن در آنجا سخت سرگرم سحر و جادو بودند . در سال 1938 آنها به زوبين دست يافتند كه قدرت زيادي داشت ( همزامان با گفتن اين جمله ، دوربين ، زوبين را  نشان مي دهد كه در اداره وجود دارد ! ) و گروه تصميم به مقابله گرفت و اداره تاسيس شد ( اداره دفاع در مورد موجودات غير طبيعي در آمريكا )

كليه ديالگ هاي اين بخش و همچنين وجود فردي كه پرفسور خوانده مي شود، افاده كننده اين معنا است كه:

آلمان تحت رهبري هيتلر، خود را براي جنگ آماده مي كند . به طوري كه در حدود سال 1937 ، آمادگي نسبتا كاملي براي جنگ بدست مي آورد . و مسلما تحركات آلمان، مورد بررسي آمريكا قرار مي گيرد و اين كشور براي مقابله، خود را آماده مي كند ؛ جنگ شروع مي شود. انيشتن كه يك آلماني يهودي است، با اينكه جزو گروه تحقيق درباره ي انرژي اتمي در آلمان است، به بهانه ترس از نازي هاي ضد يهود،به آمريكا مي رود و ماجرا تكاپوي آلمان نازي را ، براي رسيدن به بمب اتم به دولت آمريكا فاش مي كند. (پسر جهنمي در اينجا نماد بمب اتم است كه هر كه آن را داشته باشد فاتح جنگ است و زماني كه در فيلم پرفسور به افسر متفقين مي گويد كه آنها دروازه را باز كرده اند، نماد اين است كه انيشتن به آمريكا مي گويد كه آنها در حال رسيدن به بمب اتم هستند.)

 آمريكا به انيشتن و گروهش دستور مطالعات اتمي و ساخت بمب اتم را مي دهد و از سوي ديگر مراكز هسته اي آلمان را بمب باران مي كند: انفجاري كه درفيلم در محل سكوي قرارگيري دروازه جادويي رخ مي دهد، نماد همان بمب باراني است كه آمريكايي ها بر سر مراكز هسته اي آلمان انجام دادند . و  زماني كه پرفسور پسر جهنمي را بدست مي آورد، اين هم نشان دهند بدست آمدن دانش هسته اي و از آن مهم تر بمب اتمي است .

همان طور كه ملاحظه مي كنيد، شمايي كلي از تاريخ جنگ جهاني دوم، در بطن داستان نهفته، كه خود را با وجود نماد هايي در طول داستان، در ذهن مخاطب جا مي دهد ؛ وجود اين نمادها، در طول داستان فيلم، به زيبايي به تصوير كشيده شده، تا مقصود اصلي را به راحتي در ناخود آگاه ذهن خواننده بنشاند:

o          مثلا پرفسور كه پدرخوانده پسر جهنمي است (انيشتن پدر دانش هسته اي است!) از نظر چهره بسيار شبيه انيشتن است، نوع مدل موهايش و طرز نگاه هايش به راحتي تصوير انيشتن را در ذهن تداعي مي كند ، حتي عينك پنسي گردي دارد، كه مشخصه  خاص يهوديان است!

 o          و يا در ابتداي فيلم ما شاهد اين هستيم كه موجود جادوييِ محافظِ گريگوري راسپوتين، لباس افسران نازي را پوشيده و مدال صليب آهنين هم به گردن دارد، كه با فيلم برداري هوشمندانه ، صليب آهنيني كه به گردن دارد به خوبي ديده مي شود ؛ ما  مي دانيم كه ارتش آلمان به جهت شجاعت هيتلر (به عنوان يك سرجوخه در جنگ جهاني اول) به او مدال صليب آهنين را داد. اگر چه كه مدال صليب آهنين در ارتش آلمان وجود داشته ، ولي اين مدال با تبليغات نازي هاي مشهور شده و به نوعي مشخصه ي هيتلر شد . مدال صليب آهنين انواع مختلف دارد، يك نوع آن كه به سينه متصل مي شود ( هيتلر اين نوع را داشت ) و نوع ديگر آن به وسيله بندي به گردن متصل مي شود. در ابتداي فيلم يكِ  پسرجهنمي، شاهد اين هستيم كه موجود جادويي راسپوتين مدال صليب آهنين را به گردن. از آنجا كه مدال صليب آهنين  مشخصه هيتلر است و با توجه به نحوه فيلمبرداري هوشمندانه كه مي خواسته مدال را به چشم بياورد، به اين نتيجه مي رسيم كه قصد اين بود كه به نوعي به هيتلر وجهه اي حيواني و وحشي داده شود. يعني گفته شود كه همان طور كه اين موجود وحشي است، هيتلر هم وحشي است. و اين معنا را با به كار بردن مدال صليب آهنين، بيان كرده اند.

 §         نكته ي ديگري كه در مبحث تداوم مفهوم آلماني ستيزي توجه ما را به خود جلب مي كند، اين است كه در ابتداي فيلم، زماني كه سربازان آلمان هيتلري در حال تكاپو هستند. پرچم هاي بلندي از حزب نازي برديوار ها آويزان است،امايك تفاوت مهم بين اين پرچم ها و پرچم هاي واقعي حزب نازي وجود دارد وآن اينكه در پايين همه ي پرچم هاي موجوددراين سكانس،يك علامت حلزوني مانند وجود دارد!

    ما مي دانيم كه به هيچ عنوان چنين نشاني در پرچم هاي آلمان نازي به كار نرفته است؛ پس چرا اين علامت خاص در اين پرچم ها به كار رفته ؟! و از سوي ديگر تعداد زيادي پرچم نازي بر روي ديوار ها آويزان است كه وقتي فيلمبردار در حال به تصوير كشيده افراد حاضر در صحنه است، نمايي از اين پرچم ها را هم مي گيرد !

وقتي ما در دو فيلم پسر جهنمي دقيق تر مي شويم، متوجه مي شويم كه بر روي دست راست پسرجهنمي (دست سنگي و بزرگ او كه كليد باز شدن دروازه سياهي  است) اين علامت وجود دارد، همچنين بر روي نيزه پرنس نوادا (فيلم دو) هم اين اين علامت وجود دارد.

از آنجايي كه پسر جهنمي به ذات شرور است و همچنين پرنس نوادا هم يك موجود شرور و خونريز است، پس  مي توان اينطور دانست كه به كارگيري اين علامت حلزوني در پرچم هاي حزب نازي در ابتداي فيلم و بعد بكارگيري آنها بر روي دست راست پسرجهنمي و نيزه پرنس نوادا (كه هر دو سلاح هاي اين دو نفر مي باشد)، به نوعي ادامه و استمرار ياد نازيسم در طول دو فيلم پسر جهنمي است.

ولي شايد گفته شود كه پسر جهنمي كه در جبهه خير است، چرا بايد او به ياد آورنده نازيسم باشد ؟

پاسخ روشن است: همان طور كه گفتم او ذاتا  موجود از وادي سياهي است، و ما شاهد اين هستيم كه در اواخر فيلم يك، او اسم واقعي خود را به زبان مي آورد، و تبديل به يك موجود وحشي مي شود . پس پسرجهنمي موجودِ  شروري است و بايد نمايانگر ذات پليد نازيسم  باشد، ولي در عين حال خود را كنترل كرده. مامورماير در اواخر فيلم يك خطاب به پسر جهنمي كه تبديل به هيولا شده بود گفت: تو حق انتخاب داري ، پدرت اين حق رو به تو داد.

پسر جهنمي موجودي شرور است كه با هدايت پدر خوانده اش به جبهه خير كمك مي كند . يعني همان قدرت ويرانگري آلماني كه مي توانست بر ضد جهان باشد ، اينك در اختيار آمريكا است و آمريكا آن را كنترل كرده و به نفع بشريت بكار مي برد !!

سير آلماني ستيزي در فيلم دو پسر جهنمي هم به چشم مي خورد:

§         در اوايل فيلم دوم، زماني كه اعضاي سازمان منتظر ورود مامور جديد هستند. ديالوگي كه بين پسر جهنمي و رئيس سازمان رخ مي دهد اين است :

 پسر جهنمي: اسمش چيه؟

رئيس: يوهان كراوس.

پسر جهنمي: يوهان كرواس؟!! به نظر مياد آلماني باشه.

و سپس پسر جهنمي دو جمله را با فاصله ي كمي از نظر زماني بيان مي كند:

من از آدماي آلماني خوشم نمياد. آلماني منو عصباني مي كنه.

اين دو جمله و همچنين برخورد بد و تند پسر جهنمي با مامور يوهان كرواس (در طول فيلم دو) ، همان تداوم مفهوم آلماني ستيزي در طول فيلم است .

§      ما در ادامه شاهد برخوردهاي خشك و رسمي و خالي از عاطفه يوهان كراوس، با مسائل جاري هستيم: زماني كه خداي جنگل در حال حركت در شهر است و پسر جهنمي در حالي كه نوزادي را در آغوش دارد، مي دود؛ مامور كراوس مي گويد: بچه را بذار زمين و به او شليك كن(!)

 و يا زماني كه پسر جهنمي به خداي جنگل شليك كرده و او با حالي رقت بار روي زمين افتاده . و پسر جهنمي مُرَدَد است كه او را بكشد يا نه. مامور كراوس باز هم با لحني خشك و فرياد هاي مكرر به او مي گويد : شليك كن . به سَرش شليك كن.

 §     و از سوي ديگر به تصوير كشيدن يك آلماني به صورت موجودي ميكانيكي و فاقد روح؛ خشك و سنگي دانستن آلماني هاست .

اين ديالوگ ها و اين رفتار ها ، در كل ، پيگري پروژه آلماني ستيزي در طول فيلم دوم است و مطمئنا آلماني ستيزي است و نه نازي ستيزي ، چرا كه در فيلم دو بحث بر سر وجود يك آلماني است و نه يك نازي .

§         و نكته آخر در مبحث آلماني ستيزي، وجود پرنس نوادا است؛ همان طور كه گفتم بر روي نيزه ي نقره اي او علامت حلزوني مانندي است كه بر روي دست پسر جهنمي و پرچم نازي ها وجود دارد . پس ، وجود پرنس نوادا هم ، تداعي كننده يك نازي در فيلم دو است، كه به راحتي آدم مي كشد و جنايات زيادي را مرتكب مي شود . و حتي مي خواهد ارتش طلايي كه ارتشي شكست ناپذير است را به دست بگيرد كه البته با ممانعت پسر جهنمي روبرو مي شود. 

 روسيه ستيزي 

 همان طور كه در ابتداي فيلم يك، پاي نازي ها به ميان كشيده مي شود ، ما شاهد حضور يك روس هم هستيم . شخصي به نام گريگوري ايفوموويچ راسپوتين. اين فرد كه در اواخر تاريخ  امپراتوري رومانف ها در روسيه ظاهر شد، شخصي مرموز است كه درباره وي و مرگ او داستان هاي تعجب بر انگيز زيادي نقل شده است .

ولي نكته اينجاست كه اين فرد كمي قبل از سقوط حكومت تزاري روسيه، توسط گروهي از اشراف به قتل رسيده است و زماني كه انقلاب كمونيستي شكل گرفت (1917) او وجود نداشته، چطور مي شود كه اين فرد در حدود سالهاي جنگ جهاني دوم يعني1939 تا1945 در اين فيلم به تصوير كشيده شود ؟!

 بايد دانست كه بحث ديگري كه در فيلم يك پسر جهنمي مطرح مي شود ، مفهوم روسيه ستيزي است.حال چرا براي بيان مفهوم روسيه ستيزي، بايد شخصيت راسپوتين انتخاب شود؟

از آنجايي كه قرار بوده در فيلم يك به هيتلر نسبت طرفداري از جادو داده شود و همچنين روس ها را هم  همانند هيتلر فرض كنند ، از اينرو بايد فردي روسي را از دل تاريخ بيرون مي كشيدند كه رابطه اي با جادو داشته باشد و همچنين به جهت آنكه مي خواستند ( مسئولان فيلم ) توجه افكار را به تاريخ تزاري روسيه جلب كنند ، بهترين گزينه راسپوتين بوده .كه هم فردي جادوگر است و هم در زمان تزار ها مي زيسته .

§         جادوگري روسي در فيلم احيا مي شود كه در حال همكاري با هيتلر است، و چنان با عظمي راسخ كارش را انجام مي دهد كه گويي همانند هيتلر علاقه اي خاص به دنياي تاريكي دارد !!

§         از سوي ديگر زماني كه راسپوتين به روسيه مي رود تا تخته سنگي را بياورد ( كه كليد باز شده دروازه سياهي است ) افسر روس به او مي گويد:

- خيلي ها مثل من فكر مي كنن اين سرزمين دوباره تاريخ خودش را خواهد ساخت.

اين جمله به اين معنا است كه روسيه قصد دارد بار ديگر به جايگاه قبلي خود يعني حكومتي مستبد، جنگ طلب و توسعه طلب برگردد؛ و اين جمله زماني تاثير بيشتري دارد كه از زبان يك افسر ارتش روسيه گفته شود، فردي كه به حكومت متصل است. اين بدان معنا است كه اين آرزو، آرزو بخش محدودي از روس ها نيست، بلكه آرزوي حكومت است!

§         در اوايل فيلم يك زماني كه مامور ماير وارد سازمان مي شود و همان طور كه گفتم، پرفسور او را براي آشنايي بيشتر با سازمان همراهي مي كند، پس از اينكه در باره انجمن ژرمن ها و اقدامات آنها در سالهاي 1937 و 1938 مي گويد، در پايان بيان مي كند كه: در 1958 جنگهاي سحر آميز بالاخره به پايان مي رسد، در زمان پايان جنگ جهاني (منظور جنگ جهاني دوم) .

 مامور ماير با تعجب مي گويد كه:  1945 رو ميگيد؟!! جنگ جهاني دوم در اين تاريخ تمام شد. پرفوسور با نگاهي خاص پاسخ مي دهد : واقعا مي گي !! و بعد مي خندد. چرا در اين فيلم  پايان جنگ جهاني دوم را 1958 مي دانند، در حالي كه همه مي دانند كه جنگ جهاني دوم در سال 1945 پايان يافت؟!  نكته اينجاست كه: به جهت آنكه قرار است در اين فيلم ، روسي ستيزي هم انجام شود ، از اينرو  پايان جنك جهاني دوم را سال 1958 در نظر گرفته اند كه همان زماني است كه ديگر اتحاد جماهير شوروي در حال افول قدرتش است و اگر چه در اين تاريخ با رهبريه خروشچف روبرو هستيم ، ولي ديگر تحمل ملت هاي ساكن در قلمرو شوروي به پايان رسيده و تكاپو هاي جدايي طلبانه رو به فزوني است . آمريكا اگر چه با شوروي براي نابودي آلمان هيتلري پيمان بست ، ولي به هر حال بعد از نابودي رژيم هيتلري ، مسئله مهم زمانه ، وجود رژيم مستبد و توسعه طلب شوروي بود كه در زمان استالين به اوج قدرت خود رسيده بود . و ما در اين فيلم شاهد اين هستيم كه پايان جنگ جهاني ، همان سالي در نظر گرفته مي شود كه حكومت شوروي ، قدرتش از قلعه به قعر مي رود. 

 اين همان مفهوم روسيه ستيزي است. به عبارت ديگر: روس ها و آلماني ها هر دو منفرو دانسته شده اند ، چرا كه هر دو به دنبال نابودي ديگران اند.

 دين ستيزي

 راسپوتين، يك انسان مذهبي است. او تحصيلات مذهبي داشته، و با لباس كشيشان در مجامع حاضر مي شده. در فيلم يك، ما شاهد همين شمايل هستيم، يعني فردي با لباس بلندي كه ما را به ياد لباس اسقفان مي اندازد و همچنين كتابي قديمي در دست . در برخي از عكس هايي كه از راسپوتين به دست ما رسيده، او كتابي در دست دارد كه گويا كتابي ديني است و اين واقعيت در فيلم هم به كار رفته. وقتي چنين شخصي كه كشيش است، جادوگري مي كند و رفتار شريرانه انجام مي دهد، به جهت اينك لباس دين به تن دارد ، مردم را نسبت به دين، زده مي كند؛ و اين مسئله يعني دين ستيزي، دليل ديگري است براي انتخاب شخصيت تاريخي راسپوتين در اين فيلم.

  البته بايد دانست كه مامور شرمن (يعني دختري كه قدرت در اختيار گرفتن آتش را دارد ، و در اداره تحقيق در مورد موجودات غير طبيعي ، همكار  پسر جهنمي است) گردنبندي به گردن دارد كه در وسط آن يك صليب وجود دارد. بايد اين برخورد دو گانه را اينطور معنا كرد، كه دين اگر در خدمت غرب باشد صحيح است و الا مضر و خطر آفرين! 

اومانيسم 

مبحث بعدي در بررسي مجموعه فيلم هاي پسر جهنمي، اومانيسم يا همان محوريت انسان است.در مفهوم اومانيسم، انسان مركز توجهات هستي است و همه چيز براي انسان است.

§         در فيلم يك، ما شاهد به تصوير كشيده شدن سازماني هستيم كه در آن موجودات غير طبيعي ، براي كمك به انسان ها فعاليت مي كنند!  اما در فيلم دو مفهوم اومانيسم ريز تر مي شود:

§      كليد شروع مفهوم اومانيسم در فيلم دوم، در تيتراژ ابتدايي اين فيلم است. در تيتراژ ابتدايي فيلم دوم پسر جهنمي ، شاهد عبور اشكال و نوشته هاي مختلفي هستيم، به نحوي كه هر شكل كمتر از دو ثانيه در معرض ديد است و البته اثر شگفت آور خود را در ناخودآگاه ذهن بيننده مي گذارند. در ميان اين اشكال كه در تيتراژ وجود دارد، نقش « انسان در مركز دايره » كه اثر داوينچي مي باشد هم به چشم مي خورد !! اين نقاشي قطعا  نماد اومانيسم است.   نقاشي كه طبيعتا اگر بخواهيم فيلم پسر جهنمي را يك فيلم معمولي و براي سرگرمي بدانيم ، هيچ ربطي به تيتراژ آن نخواهد داشت. و اگر هيچ دليل ديگري براي وجود مفهوم اومانيسم در اين فيلم نداشته باشيم ، همين نقاشي بهترين دليل است.

 §         زماني كه پرنس نوادا نزد پدرش، شاه بالور مي رود، به او مي گويد كه كجاست عظمتتان. شما همه چيز را از دست دادي و به يك حيوان خانگي براي انسان ها تبديل شده ايد.

شاه بالور پاسخ مي دهد : اين طبيعت انسان ها است(!)

اين مفهوم كه از دهان شاه بالور خارج مي شود، به نوعي به انسان ها حق مي دهد كه سلطه گر باشند و ديگر موجودات  را براي منافع خود فدا كنند و اين همان انسان گرايي و اومانيسم.

شبيه به چنين مفهومي در فيلم ارباب حلقه ها ( شماره دو= دو برج ) وجود دارد . در آنجا جادوگر دنياي شر به ارگ ها مي گويد: همه چيز مال شما بود . اونها ( انسانها ) شما را از بين بردند و مالك زمين شدن ؛ زمين خودتون را پس بگيريد(!) ، آماده براي جنگ …

§         از سوي ديگر در برخورد  ميان پرنس نوادا و پسر جهنمي ، پرنس نوادا به او اين جملات  مي گويد : تو مانند من هستي . چرا براي انسان ها كار مي كني. تو مي تواني شاه باشي. اگر نمي تواني فرمان بدهي بايد اطاعت كني(!).انسان ها روزي از تو خسته مي شوند. ما مهم ترهستيم يا آنها.(!)

در اين مواقع دو دلي در پسر جهنمي ايجاد مي شد ، و زماني هم اين دو دلي را ، با مامور شرمن در ميان مي گذارد ، كه چرا اين كار ها را كرده ؟!! ولي باز هم مي بينيم كه اين دو دلي مانعي براي ادامه كار پسر جهنمي نمي شود ، و همچنان در آن سازمان كار ميكند.

 پس بايد گفت ، اين موجوات ، به نوعي خود را مجبور به خدمت به انسان  مي دانند . و يا بهتر است كه بگوييم ، انسان غربي اين حق را به خود مي دهد كه ديگران را برده خود كند.

§         زماني كه پسر جهنمي غولي كه خداي جنگل نام دارد را مي كشد . مردم از وحشتي كه در شهر به وجود آمده خشمگين شده اند . و نسبت به پسر جهنمي پرخاش مي كنند . مامور شرمن به دفاع از پسر جهنمي جلو مي رود و اين جملات را مي گويد :

 

اون مي خواست كمك كنه، نديديد؟ فقط داشت كمك مي كرد . اين كار ماست . كاري كه سالها داريم انجامش ميديم . ما فقط مي خواهيم به شما كمك كنيم! شما!

شرمن با چنان تاكيد و لحني، كلمه «شما»  را مي گويد كه ، مي فهميم به نوعي دارد اين را مي گويد كه : ما به شما كمك مي كنيم ، در حالي كه شما ارزش آن را نداريد و نمي فهميد .

ما در اينجا هم شاهد لحني از سر ناچاري  هستيم. كه خود را مجبور به خدمت به مردم  مي داند ، اگر چه كه مردم نفهمند و قدر ندانند.همه اين جملات و صحنه ها، همان مفهوم اومانيسم را بيان مي كند.هدف اين است كه گفته شود ، انسان مركز همه چيز است و همه بايد در اختيار انسان باشند .

 منجي از جنس آتش

 و مبحث آخري كه بايد به آن توجه شود. مسئله وجود منجي  در اين مجموعه فيلم ها است  . پسر جهنمي اگر چه داراي خوي و ذاتي وحشيانه است، ولي يادگرفته كه اين قدرت را براي مبارزه با موجودات شرور به كار گيرد و ذات شرور خود را زير پا بگذارد.فيلم هاي پسر جهنمي، از نوع فيلم هاي منجي گرايانه است، اما به شيوه اي نو و جديد.

 در گذشته فيلم هايي كه در رابطه با منجي و نجات دهند ساخته مي شد ، فيلم هايي همچون : زورو ، سوپر من ، مرد عنكبوتي  و … انساني با قدرت هاي خارق العاده وجود داشت، ولي در فيلم هاي پسر جهنمي ، ديگر ما شاهد يك انسان با نيروهاي خارق العاده نيستيم ، بلكه شاهد يك موجود فرا انساني هستيم . موجودي كه پرنس نوادا او را شيطان مي خواند (Demon). اين بدان معنا است كه انسان قدرت آن را دارد كه حتي شيطان را براي خود مسخر كند؛ و يا اگر بخواهيم با ديد ديگري بنگريم بايد بگوييم كه سرنوشت چنين رقم زده كه شيطان منجي باشد  و ما اين نكته را در اواخر فيلم دو مي بينيم ، زماني كه فرشته مرگ به مامور شرمن مي گويد كه تسخير جهان سرنوشت پسر جهنمي است !

 بايد توجه داشت كه اينك در جهان ، فراماسون ها كه اصل و ريشه تفكري آنها از يهود سرچشمه مي گيرد بر اين باور هستند كه شيطان منجي آخرين است، اوست كه مي آيد و جهان را تحت سلطه خود در مي آورد و نظم نوين جهاني را بر قرار مي كند.

بايد دانست كه اين تفكر فراماسون ها با توجه به قدرت اقتصادي و سياسي كه دارند در تعداد قابل توجهي از فيلم هاي ساخت غرب به چشم مي خورد كه پسر جهنمي يكي از آنها است . در عصر معاصر ، ديگر مفهوم شيطان يك مفهوم نيمه مخفي نيست و فراماسون ها با ساخت فيلم هايي كه در آنها شيطان حضور دارد ، قصد آماده كردن اذهان را براي قدرت گيري شيطان دارند . از جمله فيلم هايي كه در آن شيطان حضور دارد مي توان به اين موارد اشاره كرد: كشيده شدن من به جهنم  Drag me to hell ، روح سوار  Ghost  rider ، كنستانتين  Constantine .

به عنوان مثال در فيلم كنستانتين كه در آن، شيطان كه با لفظ لوسيفر خطاب مي شود، در آخر فيلم مي آيد و همه چيز را مرتب مي كند!

بايد دانست كه اينچنين منجي معرفي شده در فيلم هاي پسر جهنمي، يعني منجي با قدرت هاي شيطاني و فوق انساني و تخريب هاي غير قابل اجتناب به نوعي نمايي از حكومت آمريكا است كه ادعاي منجيگري را دارد، و تمامي حملات خود را به سراسر دنيا به جهت برقراري صلح مي داند، در صورتي كه مردم جهان اين حركت آمريكا را نابودگري مي دانند و اين مسئله در پرخاش هاي مردم نسبت به اقدامات مفيد(!)پسر جهنمي ديده مي شود.ما مي توانيم هماننداين مسئله را در فيلم هنكاك هم ببنيم؛ هنكاك در مسير ياري رساندن به مردم آسيب هايي را هم به شهر مي زند كه موجب خشم مردم مي شود!

و نكته جالب ديگر اين است كه، پسر جهنمي بر خلاف هشدار هايي كه رئيس سازمان مي دهد، در ميان مردم حاضر مي شود و با آنها عكس ميگيرد ، و به نوعي قانون شكني مي كند.

ما در مبحث منجي شناسيِ منجياني كه غرب ارائه داده، شاهد اين هستيم كه  اكثر منجياني كه غرب در قالب فيلم و كتاب به جهان عرضه كرده قانون شكن بوده اند!!

زورو: براي برپايي عدالت قانون شكني مي كند !

مرد عنكبوتي: او به عقيده پليس قانون شكن است و اگر چه پليس مي خواهد او را دستگير كند ، ولي اجازه مي دهد كه به مردم كمك كند !

هنكاك: او هم ناجي است، ولي در راه كمك به مردم، خسارات زيادي به وجود مي آورد !

هري پاتر: او در مدرسه هاگوارتز مرتبا قانون شكني مي كند ، ولي در آخر اوست كه نجات دهند همه است و چشم اميد همه به اوست !

مجازاتگر: فردي كه قصد نابودي جنايتكاران را دارد ، و در اين راه قانونشكني هاي زيادي مي كند .

سريال 24: نقش اصلي اين سريال يعني جك باور ، براي انجام وظيفه اش و خدمت به جامعه و كشورش قانون شكني هاي زيادي مي كند !

سريال فرار از زندان: نقش اصلي اين سريال يعني مايكل ، براي نجات برادرش از حكم نا عادلانه اعدام  ، مجبور به قانون شكني مي شود !

اين مسئله، يعني قانون شكني منجي را مي توان به دو صورت مورد بررسي قرار داد :

o          اول اينكه اين حركت به نوعي تسهيل كننده اقدامات و رفتار هاي آمريكا مي باشد كه به بهانه صلح و برقراري عدالت و آنچه كه جامعه مدني مي گويد ، مجبور است لشكر كشي كند و در اين مسير كشتار و ويراني غير قابل اجتناب است . به تصوير كشيدن منجي قانون شكن ، تاثير عميقي بر ذهن مخاطب دارد.

o         از سوي ديگر، امثال اين فيلم ها و سريال ها به نوعي افراد را تشويق به قانون گريزي و خود محوري در اجراي قانون مي كند.

 سخن آخر

 مجموعه فيلم هاي پسر جهنمي، با دارا بودن داستاني جالب در رابطه با تعامل موجوداتي بيگانه با انسان ها و همچنين ساخت صحنه هاي گاها پر تحرك و ديدني و بكارگيري ديالوگ ها و رفتار هاي كميك و طنز ، جز آثار پر مخاطب شده است. اما همانطور كه در اين مقاله بيان كردم ، محتواي دروني اين دو فيلم آنچنان در ذهن مخاطب نقش مي بندد كه مخاطب را به سوي هدف خود هم سو مي كند.

بايد دانست كه سينما و بعد از آن تلويزيون در همان آغاز پيدايش ، به جهت سرگرمي مردم محصولاتي تهيه مي كردند، ولي بعد از مدت كوتاهي از پيدايش اين ابزار سحر آميز ( تصوير ) توجه صاحبان زر و زور و تزوير  به اين رسانه جديد جلب شد، و از آن پس بود كه تا زمان حال اكثريت غالب فيلم هاي ساخت غرب داراي محتوايي فراتر از ظاهر آثار بود. ما هم بهتر است به جاي تماشاي صرف اين فيلم ها ، با دقت و موشكافي بيشتري آنها را تماشا كنيم ، تا از آنچه كه در اين آثار مي گذر مطلع شويم.

بار ديگر دو فيلم پسر جهنمي را ببينيد…!

 

 سيد عليرضا واعظ موسوي، كارشناس تاريخ، دانشگاه فردوسي مشهد

 1 نظر

بازتاب حضور مردم در رسانه های بیگانه / نیویورک تایمز: رای‌دهندگان می‌گویند که رای آنان از هر بمبی موثرتر است +تصاویر

25 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

رسانه های خارجی همزمان با آغاز انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهرها و روستاها بخش قابل ملاحظه ای از اخبار و برنامه های خود را به بازتاب این رویداد اختصاص دادند.

گاردین

روزنامه انگلیسی «گاردین» در صفحه ویژه‌ای که به مناسبت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران باز کرده به انعکاس مسائل پیرامون انتخابات پرداخته و نوشته: طبق گزارشی که بی‌بی‌سی منتشر کرده، به خاطر حضور بالای مردم انتظار می‌رود ساعت رای‌گیری تمدید شود.

مردم بسیار پرشور و خوشبین هستند. آنها درباره سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای بعد از رای‌گیری با یکدیگر گفت‌وگو می‌کنند.


فرانس۲۴

شبکه تلویزیونی “فرانس 24″ خبر اول امروز خود را به انتخابات امروز ریاست جمهوری ایران اختصاص داده است. این شبکه با اشاره به آغاز انتخابات ریاست جمهوری از صبح امروز ابتدا سخنان رهبر انقلاب در مورد عدم طرفداری از هیچ یک از نامزدهای انتخابات را پخش می کند و در ادامه به معرفی نامزدهای انتخابات پرداخته است.



خبرگزاری فرانسه

خبرگزاری فرانسه نیز که از صبح امروز جمعه اخبار انتخابات را پوشش لحظه به لحظه می دهد، نوشت: ایرانی ها به خاطر حس مسئولیت، وظیفه و به امید فردایی بهتر پای صندوق های رای حاضر شدند.


خبرگزاری آلمان

خبرگزاری آلمان در مطالب متعددی گزارش دادند: زمان انتخابات ریاست جمهوری ایران که قرار است ساعت 14:30 به وقت گرینویچ(18 به وقت تهران) پایان یابد، به خاطر مشارکت بالای مردم احتمالا تمدید می شود.


وينر سايتونگ

سايت خبري اتريشي “وينر سايتونگ” (wienerzeitung) با اشاره به شركت هر شش نامزد در نخستين ساعات رأي‌گيري نوشت: «شركت مردم در انتخابات، بسيار بيشتر از پيش‌بيني‌هاست. صف‌هاي طولاني در مقابل شعب اخذ رأي، نشانه اهميت انتخابات براي مردم در شهرهاي مختلف است.»


نیویورک تایمز

روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی درباره انتخابات ایران نوشت: در حالی که انتخابات ریاست جمهوری ایران روز جمعه آغاز شد، آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر معظم ایران به انتقاد شدید از آمریکا پرداخت و درخصوص تردید آمریکا درباره نتیجه انتخابات ایران به خبرنگاران گفت: به دَرَک که قبول ندارید.



اگر ملت ایران می‌خواست آنطور که شما می‌خواهید عمل کند که کلاهش پس معرکه بود. ملت به مصلحت خود عمل خواهد کرد و ان‌شاءالله خداوند به امروز ملت برکت دهد تا آنچه مطابق شأن ملت ایران است پیش بیاید.

خبرنگار روزنامه آمریکایی ‘نیویورک ‌تایمز’ در تهران: یکی از شرکت‌کنندگان در انتخابات می‌گوید که نخستین فردی بود که با رای خود انگشت به چشم دشمنان ایران فرو کرد/ بسیاری از رای‌دهندگان می‌گویند که رای آنان از هر بمبی مفیدتر و موثرتر است


اسکای نیوز

شبکه خبری اسکای نیوز در تحلیلی درباره انتخابات ایران نوشت: رهبر عالی ایران بعد از انداختن رای خود به صندوق، مقامات آمریکایی را به باد انتقاد گرفت و گفت: اگر آمریکا سیستم انتخاباتی ما را قبول ندارد، اصلا اهمیت ندارد.



اسکای نیوز با اشاره به اینکه انتخابات ایران جانشین محمود احمدی نژاد را بعد از سال مشخص میکند نوشت: هنوز مشخص نیست چه کسی برنده انتخابات است اما طی روزهای اخیر چرخش غیرمنتظره ای به سمت کاندیدای میانه روها و اصلاح طلبان ایجاد شده است اما مشخص نیست که کاندیداها بتوانند آرای لازم برای پیروزی یک مرحله ای را کسب کنند.



رویترز

رویترز به نقل از یکی از شاهدان عینی خود در تهران در صفحه ویژه انتخابات ایران اذعان کرده است که تعداد کثیری از مردم پایتخت ایران در برابر صندوق‌های اخذ رای اجتماع کرده‌اند تا در انتخابات ریاست‌جمهوری و شورای شهر، شرکت کنند.

این خبرگزاری نوشت: با توجه به صف‌های طولانی در مقابل صندوق‌های اخذ رای در مناطق مختلف ایران، به نظر می‌رسد میزان مشارکت در انتخابات برای تعیین رئیس‌جمهور جدید این کشور بالا باشد.



CNN

شبکه خبری سی‌ان‌ان آمریکا گزارش داد، آیت الله علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران اولین رای انتخابات ریاست جمهوری این کشور را اول صبح امروز(جمعه) به صندوق رای‌گیری انداخت.



این شبکه خبری در ادامه آورده است، رای ایشان نشان دهنده آغاز رای‌گیری انتخابات ریاست جمهوری ایران است.


BBC

شبکه خبری بی بی سی با اشاره به واجد شرایط بودن میلیون ها ایرانی در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری نوشت: واجدین شرایط از بین 6 نامزد جانشین محمود احمدی نژاد را انتخاب می کنند.

این رسانه انگلیسی در بخش دیگری از این مطلب به بیانات رهبر معظم انقلاب و تاکید ایشان بر لزوم مشارکت مردم در انتخابات و رقم زدن “حماسه سیاسی” و همچنین انتقاد از دخالت های آمریکا در امور داخلی ایران پرداخت.





تاگس شاو

“مارتين وايس” (Martin Weiss) خبرنگار شبكه “آ.ر.د” (ARD) از تهران در مصاحبه با سايت “تاگس شاو” (Tagesschau)  گفت: «تب انتخاباتي در اينجا بسيار بالاست و همه خوشحال هستند. براي آن‌ها مسئله اصلي در انتخاب رئيس‌جمهور، توانايي براي حل مشكلات اقتصادي كشور است و نه حقوق هسته‌اي آن‌ها يا رابطه با اسرائيل.»



فاکس نیوز

فاکس نیوز نیز به انتقاد آیت الله خامنه ای از مقامات آمریکایی به خاطر اظهارات مداخله جویانه در امور داخلی کشورمان پرداخت . این رسانه آمریکایی در بخش دیگری از این مطلب درباره پیروز نهایی انتخابات ابراز نظر نکرد، اما در عین حال نوشت اگر نامزدی موفق به کسب اکثریت آرا نشود، دور دوم انتخابات در روز 21 ژوئن برگزار می شود.



المیادین

شبکه خبری المیادین که توجه ویژه‌ای به انتخابات ایران داشته است سعی کرده در این مدت پوشش بسیار گسترده‌ای از انتخابات ایران داشته باشد.



المیادین همچون دیگر شبکه های خبری با اعلام آغاز یازدهمین دور ریاست جمهوری در ایران گزارش داد که در این دور از انتخابات یک اصلاح طلب و 5 نامزد اصولگرا با هم به رقابت می‌پردازند.

این شبکه در عین حال اعلام کرد که این دور از انتخابات پیچیده است و پیش بینی اینکه کدام یک از نامزدها به پیروزی برسند، دشوار است.


هافینگتون پست

روزنامه هافینگتون پست نیز در مطلبی به حضور مردم پای صندوق های رای و تعیین جانشین احمدی نژاد پرداخت.



آسوشیتد پرس

خبرگزاری آمریکایی آسوشیتد پرس در گزارشی به واکنش قاطع و صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی به مواضع و اظهارات مداخله جویانه مقامات آمریکایی در انتخابات ریاست جمهوری ایران پرداخت.


ایندیپندنت

روزنامه انگلیسی ایندیپندنت با پرداختن به اظهارات مقام معظم رهبری و واکنش معظم له به اظهارات مداخله جویانه مقامات آمریکایی در خصوص انتخابات نوشت ایرانی ها پس از هشت سال از دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد پای صندوقهای رای رفتند.


المنار

شبکه خبری المنار با پوشش اخبار انتخاباتی ایران گزارش داد که یازدهیمن دور انتخابات ریاست جمهوری در ایران آغاز شده است.

المنار تاکید کرد که آیت الله خامنه ای پس از انداختن رای خود به صندوق های رای گفتند که رای مردم امانت است و انتخاب نیز حق آنها است.

المنار اعلام کرد که 5هزار و 882 مرکز رای و 11 هزار و 956 صندوق رای برای شرکت مردم در انتخابات تهران اختصاص داده شده است.


واشنگتن پست

روزنامه آمریکایی واشنگتن پست نیز بیانات رهبر معظم انقلاب را که سیاست غرب در قبال ایران را به باد انتقاد گرفته بودند، تیتر کرد.



شبکه اخبار مصر

شبکه اخبار مصر اعلام کرد: با گذشت چند ساعت از شروع رای گیری در ایران استقبال در تهران بیش از حد انتظار بوده است و صف های طولانی در برابر مراکز اخذ رای به ویژه در نواحی جنوبی و شرقی پایتخت دیده می شود.

این شبکه مصری با ابراز شگفتی از حضور پرشور مردم ایران در انتخابات نوشت: ناظران(خارجی) احتمال حضور کم رای دهندگان در انتخابات را می دادند.


الفرات نیوز

شبکه الفرات نیوز عراق در گزارشی درباره انتخابات در ایران آورده است: رای دهندگان ایرانی همچنان برای انداختن آرای خود به پای صندوق‌های اخذ رای می روند و از ساعات اولیه صبح در تهران و شهرهای دیگر مردم استقبال گسترده ای از انتخابات داشته اند.


الحره

شبکه الحره عراق هم در گزارشی با اشاره به ادامه حضور مردم در پای صندوقهای رای گیری به نظرسنجی یک موسسه خارجی در خصوص اینکه کدام نامزد شانس بیشتری برای پیروزی دارد، اشاره کرده است.


العربیه

شبکه العربیه در گزارشی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد برخی از رای دهندگان در تماس با العربیه اعلام کردند که مراکز رای گیری شاهد حضور پرشور است و انتظار می رود که انتخابات به دور دوم کشیده شود.




الاخبار
روزنامه الاخبار در گزارشی در خصوص انتخابات ریاست جمهوری این دوره در ایران، از کشیده شدن انتخابات به دور دوم سخن گفته و نوشته است نباید از ماهیت غافلگیرکننده ملت ایران که به آن مشهور است، غفلت کرد.

این روزنامه نوشته است شاید انتخابات این دوره، آرام ترین انتخابات با کمترین جنجال باشد، این انتخابات هیچ تغییری در سیاستها و اصول ایران ایجاد نخواهد کرد.

الاخبار یکی از مهمترین ویژگیهای این دوره از انتخابات را ناتوانی غرب برای تاثیرگذاری بر آن و تکرار سناریوی حوادث پس از انتخابات 88 که غربی ها به شدت به تکرار آن علاقه مند هستند، دانست.


شینهوا

رسانه های چینی از جمله شینهوا نیز با اشاره به حضور رهبر معظم انقلاب در دقایق اولیه آغاز انتخابات ریاست جمهوری ایران به فرمایشات ایشان درباره لزوم حضور باشکوه مردم پای صندوق های رای و  اینکه سرنوشت کشور وابسته به حضور و انتخاب آنهاست.


الجزیره

شبکه خبری الجزیره انگلیسی نیز با اشاره به حضور مردم پای صندوق های رای برای انتخاب رئیس جمهوری آتی ایران گزارش داد که صفوف رای گیری آنقدر طولانی است که حتی از حوزه های اخذ رای نیز فراتر رفته است.



با وجود گذشت 9 ساعت از آغاز یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران، جمعیت انبوهی از مردم همچنان به سمت صندوق‌های رأی روی می‌آورند/ میزان مشارکت قابل مقایسه با پیش‌بینی‌ها نیست


آسوشیتدپرس

 به نظر می‌رسد رای‌دهندگان ایرانی به درخواست‌ها برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری توجه کرده و در حال مشارکت در این رقابت‌ها هستند/ هیچ پیشتاز مشخصی در بین شش نامزد کنونی برای جانشینی احمدی نژاد وجود ندارد


هاآرتص

روزنامه صهیونیستی هاآرتص همانند سایر رسانه‌های خبری جهان به بازتاب خبر آغاز انتخابات ریاست جمهوری ایران پرداخت و بخشی از سخنان مقام معظم رهبری در ساعات اولیه رای‌گیری را منعکس کرد.

این روزنامه به واکنش رهبری به ادعای اخیر عضو شورای امنیت ملی آمریکا درباره شفافیت انتخابات ایران اشاره کرد و گزارش داد رهبری ایران به این اظهارات توجهی نکرد و درباره آنها گفت: «به درک.»

هاآرتص در ادامه این بخش از سخنان رهبری را بازتاب داد که «آنچه مهم است مشارکت همه‌جانبه مردم در انتخابات است. ملت عزیز ما باید با شور و هیجان به پای صندوق‌های رای آمده و بدانند سرنوشت کشور در دست آنها است.»

این روزنامه صهیونیستی همچنین گزارش داد که رهبری ایران در اظهارات خود درباره اینکه به کدام نامزد نظر مساعد دارد، سخنی نگفت.

رسانه های عرب زبان از جمله خبرگزاری سوریه، النمار، العربیه و المیادین با پخش تصاویری زنده از انتخابات ریاست جمهوری در ایران توجه ویژه ای به حضور اول وقت رهبر معظم انقلاب در پای صندوق رای کردند.

 نظر دهید »

میخوام انگشتم رو بزنم تو چشم آمریکا

24 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

ماشاالله همه شان خیلی خوب صحبت می کردند.. شاید ادبیاتشان ساده بود، ولی از ته دلشان حرف می زدند..



چند دقیقه ای برای استراحت نشسته بودیم..
نگاهم به دختر هفت هشت ساله ای افتاد که با پدرش آمده بود..
دخترک مات این بود که مردم چطور انگشتشان را با استامپ رنگی می کنند..
خود را چسباند به پدرش و خواست تا اجازه بگیرد که او هم انگشتش را آبی کند!
مسوول آن قسمت هم که ذوق و شوق او را دید، اجازه داد.
دخترک با دقت تمام، انگشت اشاره کوچکش را در استامپ زد و به همه نشان داد..
سوژه خوبی بود.
فیلم بردار را صدا زدم و رفتیم سراغشان.
میکروفن را سمت پدرش گرفتم و پرسیدم: شما امروز چرا اینجا حاضر شدید؟
- ما اومدیم اینجا که با رای دادنمون یه مشت محکم بزنیم تو دهن آمریکا..
میکروفن را پایین آوردم و سمت دخترک گرفتم: دخترم، شما چرا انگشتت رو رنگی کردی؟
دخترک یک لحظه فکر کرد.. انگشت آبی شده اش را گرفت بالا:
- میخوام انگشتم رو بزنم تو چشم آمریکا !!!!!!!!!!

 4 نظر

شنبه پس از انتخابات + عکس

23 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

همواره باید شنبه پس از انتخابات روز مهربانی و بردباری باشد. چه طرفداران نامزد منتخب و چه هواداران دیگر نامزدهای محترم، از هر گونه رفتار و گفتار تحریک آمیز و بدگمانه پرهیز کنند…

 1 نظر

ملاك هاي كارآمدي رئيس جمهور از ديدگاه امام خميني(ره)

22 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در ديدگاه امام خميني(ره) مسئوليت هاي نظام جمهوري اسلامي را افرادي بايد بر عهده گيرند كه از ملاك هاي شايسته نظام اسلامي برخوردار باشند.ايشان در اين باره با قاطعيت سخن مي گويند، چرا كه نظام جمهوري اسلامي در زماني كه با انواع تهديدات مواجه است، بايد مسئولان آن، لياقت، توانمندي و تلاش مضاعفي داشته باشند. از طرف ديگر در ديدگاه امام(ره)، اصلاح حال مردم و جامعه منوط به وجود مسئولان صالح است.يكي از ملاك هايي كه حضرت امام در باب صلاحيت رئيس جمهور بر آن تأكيد دارند، اصل كارآمدي است.مفهوم كارآمدي از جمله مفاهيمي است كه تعريف آن در ظاهر ساده است، اما تعريف عملياتي آن با تكثر آرا مواجه است. در مجموع، كارآمدي در معناي عملياتي به معني اثربخشي، نزديكي به هدف، ميزان موفقيت در تحقق اهداف، انجام مأموريت و هدايت منابع به سوي اهداف است. پيش فرض كارآمدي، كارايي است؛ يعني آگاهي از چگونگي انجام كار و تعيين اولويت اهداف براي تحقق كارآمدي با اين معنا، در سخنان امام خميني(ره) شرايطي از اين قبيل آمده است:

1- قانون گرا و متعهد به قانون اسلام؛ از نظر امام راحل، مسئولان تنها بايد مجري قانون باشند، نه اينكه هوس ها و تمايلات خويش را اجرايي كنند. اين موضوع يعني رئيس جمهور تنها در محدوده سياست هاي كلان نظام و قوانيني كه مجلس تصويب كرده، حق دارد روش اجرايي مخصوص خود را به كار گيرد، نه اينكه اساساً يك گفتمان و سبك رفتاري خاصي را ايجاد كند. از نظر حضرت امام(ره)، «در كشوري كه قانون حكومت نكند، خصوصاً قانوني كه قانون اسلام است، اين كشور را نمي توانيم اسلامي حساب كنيم، كساني كه با قانون مخالفت مي كنند، اين ها با اسلام مخالفت مي كنند.»(صحيفه امام، ج 14، ص 414) تعهد به قانون و اجراي درست آن مي تواند نشانه كارآمدي و استمرار آن باشد.

2- مردم گرايي؛ توجه به مردم به ويژه قشر مستضعف جامعه در ديدگاه امام خميني(ره) يكي از بارزترين موضوعات است. كارآمدي نظام و دولت هم زماني حاصل مي شود كه رئيس جمهور واقعاً مردم گرا باشد و آنان را در اداره كشور دخيل كند. اساساً امام خميني(ره)، مسئولان را خدمتگزاران مردم مي دانند و مي فرمايند: «ملتفت باشيد كه شمايي كه الآن به حكومت رسيديد، حكومت نيست. خدمتگزار هستيد. اسلام، حكومت به آن معنا ندارد. اسلام خدمتگزار دارد.»(همان، ج 8، ص 164)ايشان همچنين مي فرمايند: «وقتي حكومتي پايه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشد، هر چه قدرتمند باشد هم نمي تواند پايداري كند.»(همان، ج 7، ص 510)

3- دوري چاپلوسان و متملقان؛ افراد ثناگو و زبان باز مانع كارآمدي مي شوند و در سايه آن ها فساد حكومت پنهان مي ماند. از همين رو امام خميني(ره) خطاب به مسئولان مي فرمايند: «همه دست اندركاران ـ به ويژه رئيس جمهور ـ بايد از چاپلوسان دغلباز و زبان بازان حيله گر بر حذر باشند و مشاوران خود را از اشخاص سابقه دار كه تعهدشان قبل از انقلاب مشهود بوده است، انتخاب كنند. بسا كه منحرفان و منافقان، خود را با ظاهري آراسته به تقوا جا بزنند و با دست ما به اسلام و كشور اسلامي صدمه زنند.» (همان، ج 19، ص 370)

4- ضرورت انتقادپذيري؛ انتقادپذيري از نشانه هاي كارآمدي است، چرا كه نشان مي دهد فرد مسئول واقعاً به دنبال اثربخش بودن و رسيدن به اهداف است و بنابراين از انتقادات استقبال مي كند. از ديدگاه امام(ره) «كوچك ترين فرد مي تواند آزادانه و بدون وجود كمترين خطر به بالاترين مقام حكومتي انتقاد كند و از او در مورد اعمالش توضيح بخواهد.»(همان، ج 5، ص 449)

5- معتقد به وحدت و همگرايي؛ رئيس جمهور كارآمد فردي است كه توان تحمل ديگران را داشته باشد و از همه افراد و ظرفيت هاي سالم براي رسيدن به اهداف استفاده كند. حضرت امام(ره) در اين باره مي فرمايد: دولتمردان با رويه و فكر واحد براي رسيدن به آنچه صلاح اسلام و كشور است، به پيش روند و اين سياست صحيح اسلامي است.(همان، ج 19، ص 157 و 158)

در نهايت اينكه امام خميني(ره) كارآمدي مسئولان كشور را تا آنجا مهم مي دانند كه در خطابي قاطعانه به مسئولان مي گويند: «اگر به خاطر سوءمديريت، ضعف فكر و عمل آن ها ضرري به اسلام وارد شود، مرتكب گناه بزرگ و كبيره اي شده اند كه عذاب بزرگي دامن گير آن ها خواهد شد.»(همان، ج 19، ص 157)
(بصيرت، 92/03/12 )

 1 نظر

نامزدها قول بدهند كه... + اینفوگرافی

22 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 1 نظر

«تفكر ترجمه‌ای»!

21 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

يك كشور گاهى به تفكّر و ذائقه ترجمه‌‌اى دچار مى‌شود! فكر هم كه مى‌كند، ترجمه‌‌اى فكر مى‌‌كند! و فرآورده‌‌هاى فكرى ديگران را مى‌گيرد. البته نه فرآورده‌‌هاى دست اوّل! فرآورده‌‌هاى دست دوم، نسخ شده، دستمالى شده و از ميدان خارج شده‌‌اى را كه آنها براى يك كشور و يك ملت لازم مى‌‌دانند و از راه تبليغاتى به آن ملت تزريق مى‌‌كنند و به عنوان فكر نو با آن ملت در ميان مى‌‌گذارند.
اين براى يك ملت از هر مصيبتى بزرگتر و سخت‌‌تر است…
(بیانات در جمع دانشجویان دانشگاه امیركبیر، 9 اسفندماه 1379)

 1 نظر

صاحب حق رسالت

15 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

منبع تصویر: tebyan.netعباسیان زمام امور را به دست گرفته بودند و بی کفایتی به حد اعلایش رسیده بود. مردم در فقر و بیچارگی دست و پا می زدند.
مرد، از اولاد خلیفه دوم بود و با امام موسی کاظم(ع) سر لج داشت. هر وقت امام را می دید، چشمانش را می بست و دهانش را باز می کرد. انگار امام موسی کاظم(ع) را عامل همه ی بدبختی هایش می دانست.
دیگر طاقت یاران امام موسی کاظم(ع) طاق شده بود و خون غیرتشان به جوش آمده بود. آنها دائم به امام(ع) پیشنهاد می دادند تا در شبی به طور مخفی مرد را بکشند تا همه مسلمین از شر آزار های او راحت شوند.
روزی امام(ع) تصمیم آخرشان را گرفتند و بعد ار امتحان راههای مختلف، سوار بر اسب راهی مزرعه ی فرزند خلیفه دوم شدند.
امام موسی کاظم(ع) با اسب وارد مزرعه شدند. مرد که امام(ع) را دید با صدای خراشیده و نتراشیده اش فریاد زد: هی، زراعتم را پايمال نكن!
امام توجهی نکردند و جلو رفتند و  فرمودند: چقدر براى اين مزرعه خرج كرده‏ اى؟
مرد با ابروان درهم، با بی اعتنایی گفت: صد دينار
امام(ع) فرمودند: چقدر اميد سود دارى؟
مرد به کلامش مایه ی تمسخر داد و گفت: غيب نمى‏ دانم.
امام موسی کاظم(ع) فرمودند: گفتم چقدر اميدوار هستى؟
مرد جواب داد: اميد دويست دينار سود دارم.
حضرت سيصد دينار به او دادند و فرمودند زراعت هم از آن خودت،خدا به تو آنچه به آن اميد دارى خواهد رسانيد.
مرد که عطای امام(ع) را دید، دست و پایش را گم کرد و از شادی سمت امام(ع) رفت و سر و صورت ایشان را غرق در بوسه کرد. بعد هم با صورتی که از خجالت سرخ شده بود، من من کنان گفت: آقا جان، مرا ببخشید و نظر عفو بر گناهانم داشته باشید، باور کنید با حرف هایم به شما قصد بدی نداشتم….
***
روز بعد، مرد در مسجد نشسته بود كه امام (ع) وارد شدند، تا نگاهش به ایشان افتاد، گفت:  الله اعلم حيث‏ يجعل رسالته ؛ خدا بهتر مى‏داند كه رسالت‏ خويش را به چه كسانى بدهد. 
دوستان مرد با تعجب از او پرسیدند: داستان چيست، قبلا از او بد مى‏ گفتى؟
او دوباره امام را دعا كرد و دوستانش شروع کردند به فحش و ناسزا دادن به مرد.
امام رو به يارانشان كه قصد قتل او را داشتند، فرمودند:كدام بهتر است،نيت‏ شما يا اينكه من با رفتار خويش او را به راه آوردم؟

منبع: تاريخ بغداد ج 13،ص 28؛ ارشاد مفيد ص 278

 نظر دهید »

مناظره يا تست روانشناسي / تناقض گفتاری و رفتاری مدعیان اعتدال در مواجهه با 8 عکس

14 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

به گزارش سرویس نقد رسانه پایگاه 598، يازدهمين انتخابات رياست جمهوري با ده انتخاب گذشته تفاوت‏هايي دارد كه يكي از مهمترين آنها در محور تبليغات است. در اين انتخابات تبليغات غير قانوني زودرس و سفر به استانها و شهرستانها به حداقل ممكن رسيد. اصولاً با توجه به اينكه جناح‏ هاي مختلف در تعيين نامزد خود در سردرگمي كامل به سر مي‏برند و افراد متعددي داعيه شايستگي داشتند تصميم گيري را به تاخير انداخت.

با تذكرات و تاكيدهاي متعدد مقام معظم رهبري و هشياري بيش از پيش مردم چاپ بنر، پوستر و تبليغات ميداني و خياباني پرهزينه نيز اثر خود را از دست داده است. بنابراين همه توجه‏ ها به استفاده از فضاي ايجاد شده در رسانه ملي معطوف شده است. اين برنامه‏ ها چند دسته اند؛ دسته اول برنامه ‏هاي نامزد محور است كه در آن نامزد صاحب برنامه هر چه دل تنگش مي‏خواهد مي‏ گويد و معمولاً همه را با سياه نمايي تخريب مي‏كند؛ وضعيت موجود را غير انساني، فلاكت بار، تحقير آميز، ظالمانه، غير علمي و… مي ‏نماياند و كليد سعادت و رفاه و آسايش و… را در رأي دادن به خود معرفي مي‏كند.


مصاحبه در برنامه 45: 22 نيز با اينكه داراي مجري است و نامزد با سوالاتي روبرو مي‏شد اما در آنجا نيز آزاد است كه از پاسخ سوال منحرف شود و هر چه مي‏خواهد بگويد. منتظر نوع سوم برنامه‏ ها يعني مناظره ‏ها بوديم تا تحليل‏ ها و وعده ‏ها با نقد كارشناسي روبرو شود و سره از ناسره مشخص گردد اما محافظه‏ كاري رسانه اين فرصت را نيز به تكرار مكرر ادعاها تبديل كرد و نامزدهاي محترم ترجيح دادند از نقد صريح آراء يكديگر بپرهيزند و بعضي به ابراز ادعا ادامه دادند.

اما اين برنامه ظرائفي داشت كه اگر بر آن دقت شود مي‏تواند وجوهي از شخصيت نامزدها را بارز كند در آخرين قسمت اين برنامه 8 عكس به نمايش گذاشته شد و از نامزدها خواسته شد آنچه از آنها برداشت مي‏كنند بيان نمايند؛ ابتدا به نظر مي‏رسيد كه اين كار تنزل برنامه و شخصيت نامزدهاست اما از منظر ديگر اين يك تست روانشناسي بود كه ما را به نكاتي روبرو ساخت.

نامزدي كه روحيه ‏اي نا اميد داشت بي اختيار خود را افشا مي‏كرد، آنكه همه چيز را منفي مي‏ديد حتي يك بازار شلوغ و يك كشتزار سرسبز را معكوس مي‏ديد و انرژي منفي مي‏داد، آنكه دم از فراجناحي مي‏زد در هر عكسي سعي بر خورده گيري به وضع موجود داشت (بدون اينكه از عكس‏ها برآيد كه مربوط به چه زمان و چه مكاني است) و با زبان بي زباني اعلام مي‏كرد كه جناحي مي‏انديشد و جناحي مي‏بيند و قطعاً جناحي هم عمل خواهد كرد. آنكه مدعي بود توپ را به زمين سايرين نخواهند انداخت در شرح عكس ترافيك خود را نشان داد.

بعد از اين دقت، نقش سوالات تستي و فرصت‏ هاي كوتاه 90 ثانيه ‏اي براي نقد سخنان 3 دقيقه ‏اي و يا جمع بندي نظرات در 2 دقيقه هم روشن شد. در سوالات تستي فرصت براي كلي بافي و فرار از پاسخ‏گويي و اعلام نظر صريح گرفته شد لذا تناقض ‏هاي بسياري از بعضي آقايان آشكار شد. در اين پاسخ‏گويي ضريب هوشي، اقتصاددان يا اقتصادخوان بودن و يا تكرار حرف‏هاي اقتصادي از حفظ شده بدون اينكه عمق بحث دريافت شده باشد و وضعيت واقعي كشور ديده شود، نظام فكري داشتن يا التقاطي و متشتت فكر كردن روشن شد.

نامزدهاي محترمي كه دم از تبعيت مطلق از قانون مي‏زدند نفرمودند كه وقتي لايحه بودجه 92 را مجلس بسته است كم و زياد كردن يارانه‏ ها و تخصيص‏ هاي گوناگون علمي يا دل بخواهي خود را از كدام منبع تأمين خواهند كرد و چگونه تحت برنامه موجود اين كار را عملي خواهند كرد؛ از بعضي از صحبت‏ها معلوم شد كه اصلاً برنامه و بودجه امسال را نخوانده و نديده اند و خيال مي‏ كنند تنها فاعل مطلق كشور رئيس جمهور است!

آقايي كه ادعا مي‏كرد تورم موجود ناشي از فعاليت بيش از كشش كشور توسط دولت است و دولت را به استقراض از بانك مركزي يا ريختن اعتبار فعاليت‏هاي عمراني بيش از حد به بازار مي‏دانست چگونه در بحث‏هاي گوناگون تعهداتي براي دولت مي ‏تراشيد كه منبع درآمدي براي آنها وجود ندارد و يا حداقل معرفي نمي‏كرد و اگر هم معرفي مي‏كرد از تناسب آن با برنامه و بودجه موجود سخني به ميان نياورد؛ آنهايي كه در پاسخگويي‏ ها نه به سند چشم انداز نه برنامه توسعه، نه لايحه بودجه توجه نداشتند چگونه دم از برنامه منسجم و قانون گرايي و سيستم عادلانه متعادل مي‏زدند.

كسي كه در پاسخ به يك سوال غير منتظره خود را مي‏ بازد چگونه مي‏تواند مديريت بحران كند؟ كسي كه از دادن پاسخ كوتاه و صريح عاجز است و به جاي پاسخ گويي سوال را تكرار مي‏كند و يا در پاسخ خود كلياتي را كه در برنامه‏ هاي قبل گفته است زير سوال مي‏برد چگونه مي‏تواند دم از علم گرايي و تجربه گرايي و… بزند؟ آنكه به جاي كلمه مار عكس مار مي‏كشد و در هر جلسه سعي مي‏كند در گروهي از مخاطبان با سياه نمايي و يا واقع نمايي منتزع از ساير واقعيات ايجاد هيجان كاذب كند و جلب آراء نمايد چگونه دم از صداقت با مردم مي‏زند؟ آيا وضعيت موجود ما يك نقطه مثبت هم ندارد؟

 آيا ما در همه چيز از همه جاي جهان عقب تريم؟ آيا ما روز به روز سقوط كرده ايم و اكنون در فقر و فلاكت و بيچارگي مطلق به سر مي‏بريم؟ نامزدهايي كه ما را اينگونه معرفي مي‏كنند چگونه مي‏توانند عزت ملي و عزت مردم و انقلاب را پاسدار باشند؟ آيا اين سخنان دستاويز دشمنان ما قرار نخواهد گرفت؟ آيا چند رأي بيشتر ارزش اين هزينه را دارد؟ آقايان اگر بنا نيست در صحنه جواب بعضي از حرف‏هاي شما داده شود، خدايي هست، معادي هم هست و هر كس بايد پاسخگوي حرف‏ها و مواضع خود باشد پس مواظبت كنيد.

آيا بيش از سه دهه نيست كه ما با انواع و اقسام حيله ‏ها و ترفندهاي دشمن از جنگ تحميلي تا محاصره و تحريم اقتصادي دست و پنجه نرم مي‏كنيم و بحمدالله تا كنون دشمن را شكسته ‏ايم و انشاءالله بعد از اين هم خواهيم شكست؟ آيا وضعيت موجود متأثر از جنگ اقتصادي دشمن نيست؟ آيا پشت مردان حاضر در اين جنگ را خالي كردن حفظ نظام و اقتدار آن است؟ آيا اشكالات واقعي را بزرگ يا برجسته كردن و اشكالات غير واقعي را به آن ملحق نمودن و مردم را از وضعيتي كه دارند نگران كردن تدبير است؟ آيا پرداختن به ضعف ‏ها و حتي قوت ‏ها و دست‏آوردها را هم معيوب جلوه دادن عدالت است؟ آيا به كسي كه موقعيت تاريخي و جهاني كشور را در جنگ بين حق و باطل نمي‏شناسد و فقط به امور خرد توجه دارد و آنها را هم از دريچه تنگ منيت‏ ها و گروه‏گرايي ‏ها مي‏ نگرد مي‏توان اعتماد كرد؟

در آخر بايد به رسانه ملي آفرين گفت كه با اين طراحي بدون اينكه تنشي ايجاد كند و يا با نامزدهاي محترم درگير شود، اخلاق، افكار و برنامه‏ هاي آنها را شفاف سازي كرد و اميد است كه در دو برنامه آينده نيز با غافل‏گيري و ظرافت‏هاي بيشتر مرد ميدان مديريت اين كشور را معرفي كند؛ كشوري با اين مردم شريف، ايثارگر، متين و با عظمت كه سي و چند سال است كه با همه قدرتهاي استكباري مي‏ جنگد و خود را به جايگاهي رسانده است كه در مقابل زورگويي‏ هاي آنها در داخل و خارج استقامت مي‏كند و خود را به برابري با ابرقدرت‏ها رسانده است و به اميد خداوند با گذر از اين گردنه مهم باز هم دشمن را به عقبت نشيني واخواهد داشت. حال بر من و توست كه از بين اين نامزدها مرد ميدان صداقت، شجاعت، استقامت، تقوي، اخلاق، عدالت و مردم داري را بيابيم.

 نظر دهید »

قدرتی که خاموش نمی شود!

14 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

حرف از تو
به باورم می افزاید!
باور اینکه سرزمین بدون رهبر
یله و رها و بی پشتیبان است.
باور اینکه
مردم بی رهبر
تنها و بی خانمان اند.
باور اینکه دولت و دولتمرد بدون رهبر
زورگو و یغماگر است.
 
خاموشی تو
انگار
دوباره مظلومان را
خاموش کرده است؛
و درندگان را
بیدار!
و اگر باورهایمان نبود
حصر درندگان می شکست و
جهان آرزوهایمان
نصیب شکمهای باد کرده ی آنها می شد.
 
تو یادمان دادی
اتحاد را
زیر یک پرچم.
و مشت بودن را،
برای کور کردن دشمن.
 
تو یادمان دادی
اگر یک رنگ باشیم
آبیم؛
و سنگ خارا
در برابر قدرت ما
حرفی برای گفتن ندارد.
و وای اگر رنگمان کنند…
 
مرد نایاب هزاره ها!
تو یادمان دادی،
پس از خاموشی،
انتظار فرج را؛
وقتی که گفتی:
«انتظار فرج از نیمه ی خرداد کشم!»
حرفهای تو
به باورم می افزاید.
و من،
خاموشی باورها را
باور نمی کنم!
 
پ.میعاد

 نظر دهید »

چند سؤال از رئیس جمهور فردا!

14 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

بسم الله الرحمن الرحیم
در گرماگرم ثبت نام نامزدهاي رياست جمهوري گويا جمع بي شماري پيش خود گفته بودند: «…بد نیست ما هم برويم رئيس جمهور شويم!»
بيراه هم نرفته بودند. آنها به تجربه دريافته بودند؛ بي هيچ معونه مي توانند پاي در اين ميدان بگذارند. از هر طرفش را هم كه می گرفتند سود مي داد.
ترديدي ندارم، آنها که یکباره هجوم آوردند اگر يكبار و فقط براي يكبار اين آيات الهي را پيش خود تكرار مي كردند؛ سر از پا نشناخته براي ثبت نام در صف ستاد انتخابات وزارت كشور نمي ايستادند ولشكري را به همراه خود به محل نمي كشيدند. آنجا كه فرمود:
«يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُم‏  فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏  وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‏؛
در آن روز مردم پراكنده از قبرها بيرون مي آيند تا اعمال شان را به آنها بنمايانند. پس هركس به وزن ذرّه اي نيكي كرده باشد آن را مي بيند و هركس به وزن ذرّه اي بدي كرده باشد آن را مي بيند.»
با اين همه، براي گروه باقی مانده و آنكه دست آخر و با رأی مردم از صندوق بيرون مي آيد آرزوي توفيق خدمتگزاري به محرومان و عاقبت به خيري داريم و حسب وظيفه، سئوالاتي را فرارويشان قرار مي دهيم تا شايد پيش از ورود رسمي به ميدان درباره  اش بينديشند.
1.  چه تعريف و شناختي از «شرايط تاريخي» عصر حاضر و موقعيت جهان مستضعفان در آن شرایط داريد؟
2. موقعيت غرب و حوزة فرهنگي و تمدني اش را در آن شرايط تعريف شده تبيين فرماييد.
3. از آنجا كه همواره از ضرورت «توسعه» گفت وگو مي كنيد، مباني نظري توسعه و خاستگاه فرهنگي اش كدامند؟
4. استراتژي شما به عنوان رئيس دولت، براي آنچه كه مقام معظم رهبري از آن به عنوان «پيچ تاريخي» ياد فرمودند چيست؟ آیا هیچ گاه مجال تأمّل و شناسایی این امر را داشته اید؟
5. از آنجا كه سه جريان «صليبي، سلفي و صهيوني» در اتحادي نامقدّس براي انهدام و انعدام جهان مستضعفان و شيعيان همسو شده اند، استراتژي شما در سياست خارجي براي شكستن اين اتفاق و رخنه در آن چيست؟
6. با توجه به اينكه مثلث ناميمون «تركيه، قطر و سعودي»، همسو با غرب و صهيونيسم همة شيعيان را به مهلكه درافكنده و از نقش جمهوري اسلامي ايران در منطقه مي كاهند، سياست شما در قبال اين مثلث چيست؟
7. پوشيده نيست كه براساس دكترين « لوئی اشتراوس»، ايالات متحدة امريكا، همواره، براي حفظ امنيت، وحدت ملي و همچنين تنظيم سياست خارجي اش بر جعل دشمني فرضي (شوروي، اسلامگرايان، ايران …) تكيه مي كند و در كنار آن، صهيونيسم بين الملل نيز با مطرح كردن دائمي ايران اسلامي به عنوان خطر بالقوه و بالفعل، سياست هاي خود را دنبال كرده و كمك هاي مالي و تسليحاتي از غرب دريافت مي  كند، از این رو به شرط حفظ استراتژي نظام اسلامي، از چه سياستي براي خنثي سازي سياست امريكا و رژيم صهيونيستي پيروي خواهيد كرد؟
8. به عنوان حافظ منافع اين مردم، و با آگاهي دربارة مضمون و محتواي آيات سورة زلزال، برنامة شما براي برگردان اموال به يغما رفته و جلوگيري از به هدر رفتن اموال موجود ـ به شكل ها و گونه هاي مختلف ـ چيست؟ از كجا شروع مي كنيد؟ و آيا در خود توان مقابله با خاندان هاي زرسالار و پا گرفته در سال هاي اخير را مي بينيد؟
9. به عنوان رئيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي و رئيس دولت، و با آگاهي از عدم تحقّق انقلاب فرهنگي، سياست شما براي رفع موانع و تسهيل حركت انقلابي در حوزة فرهنگي چيست؟
10. با توجه به ضرورت مطالعات استراتژيك در حوزة فرهنگ، چارچوب استراتژي و سياست كلان فرهنگي خود را بيان كنيد. (ضرورتاً به تعاريف اساسي دربارة «استراتژي»، «تاكتيك»، «برنامه» و تفاوت هر كدام در وقت پاسخگويي توجه فرماييد).
11. از آنجا كه يكي از راه هاي قطعي وابستگي بودجة عمومي به نفت اخذ ماليات است، براي دريافت ماليات از صدها شركت كلان و صنف ـ با توجه به قدرت و نفوذشان و شانه خالي كردن آنها از پرداخت ماليات ـ براي دريافت ماليات از آنها، از چه سياستي پيروي خواهيد كرد و آيا در خود آمادگي ورود به اين صحنة بزرگ را مي بينيد؟
12. چنان كه مي دانيد، به دلیل غفلت از ضرورت تحقق انقلاب فرهنگي و حفظ رويكرد معنوي و فرهنگي انقلاب و نظام اسلامي، رويكرد عمومي و حتي برنامه ها و سياست  هاي فرهنگي هم با رويكرد اقتصادي تعريف شده اند، حسب اين واقعه، خسارات بي شماري به كيان فرهنگي جامعة جوان ايراني وارد آمده است، برنامه ها و سياست هاي شما براي ترميم اين خسارات، جبران مافات و بازسازي كيان اخلاقي و فرهنگي جامعة جوان ما چيست؟
13. آيا مي دانيد منطقة «گاپ» كجاست؟ آيا مي دانيد در منطقة «آناتولي شرقي»، هم مرز با كردستان و آذربايجان، در يك مشاركت شيطاني ميان تركيه و رژيم صهيونيستي چه مي گذرد؟ … چنان كه در اين باره از اطلاعات كافي برخورداريد، استراتژي شما براي مقابله با پروژة «گاپ» چيست؟
14. چنان كه مي دانيد، طرح خاورميانه جديد توسط ائتلاف «غرب، رژيم صهيونيستي و هم پيمانان منطقه اي اش در حال اجراء است، استراتژي و سياست شما براي حراست از جغرافياي خاكي ايران اسلامي در قبال اين پروژه چيست؟ (با عرض معذرت، ابتداء و به طور اجمالي، پروژة خاورميانه جديد و اهداف مجريان آن را تشريح فرماييد).
15. چنانچه شرايط كنوني جهان و به ويژه شرق اسلامي به سوي وقايع ويژة سال هاي قبل از ظهور حضرت موعود مقدس پيش رود، (با پرهيز از گفت وگوهاي بي خاصيت و عمومي دربارة مهدويت، تعیین وقت نابخردانه و يا انجمن منحلة حجتيه)؛ الف) چه شناختي از نقشه كلي الهي درباره وقايع منطقه اي و فرامنطقه اي جغرافياي شيعيان، به استناد روايات مسلم داريد؟ ب) اين آگاهي چه تأثيري بر تنظيم مناسبات سياسي، اقتصادي و حتي نظامي جمهوري اسلامي ايران مي گذارد؟ ج) چه ساز و كاري براي جلوگيري از غفلت دربارة اين امر مهم تعريف مي كنيد؟
16. چنانكه «حركت به سوي احياء گري در حوزة فرهنگي و تمدني» را ضروري انقلاب و نظام اسلامي بدانیم؛
الف ـ استراتژي و سياست  ها و برنامه  هاي در حال اجرا (در حوزة شهرسازي، ارتباطات و رسانه ها، معماري، هنر و ادبيات …) را تا چه حد همسو با اين هدف كلان مي شناسيد؟
ب ـ اشكالات و ايرادات اساسي را در چه نقاطي ملاحظه و تعريف مي  كنيد؟
ج ـ برنامه و سياست شما براي اصلاح مواضع و بازسازي ويراني  ها چيستند؟
17. از استراتژيست ها و نظريه پردازان چه شناختی داريد و براي وارد ساختن آنها در حوزه هاي كلان تصميم سازي چه طرح و پيشنهادي داريد؟
18. «خلاء قانوني» را در كدام يك از مناسبات (سياسي، اقتصادي، فرهنگي و …) بيشتر مي شناسيد و براي زمينه سازي جبران و رفع اين نقيصه (همسو با ساير قوا) چه طرح و راهكاري را دنبال مي كنيد؟
19. صرف نظر از شعارها، به مهدويت و رويكرد مهدوي به معاملات و مناسبات خرد و كلان چه جايگاهي مي دهيد و براي اداء اين تكليف مهم چه سياست و يا روش هايي را پيشنهاد مي كنيد؟
20. با توجه به نقشي كه براي «ايران و ايرانيان» در واقعة شريف ظهور تعريف شده و ضرورتاً مكلف به ايفاء آن خواهند بود، براي ايجاد آمادگي همه جانبه و ايفاء اين نقش، در برنامه ريزي و سياست هاي خود چگونه آن راوارد مي سازيد؟
21. همة قراین وشواهد حاکی از پیشروی بحران های اقتصادی به سراسر جهان و ابتلاء عمومی مردم به آن است. از آنجا که روایات رسیده از حضرات معصومین (علیهم السلام) نیز مؤیّد این بحران های چند وجهی، قبل از واقعة شریف ظهور هستند، به عنوان رئیس دولت، اقدامات و استراتژی های بازدارندة شما در زمینة کشاورزی و تأمین غذای مردم کدامند؟
22. ….باقی بقای شما.
هماره خود را مهیای ارائة خدمات به خدمتگزاران این وطن اسلامی شناخته و درباره اش احساس تکلیف می کنیم. والسلام.
«موسسه فرهنگی موعود»

 نظر دهید »

نابودی سبک زندگی اسلامی (نقد فیلم رالی ایرانی)

13 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

چه بخواهیم چه نخواهیم رسانه ها به طور مستقیم در شکل دهی سبک زندگی افراد به ویژه قشر جوان تاثیر دارند و بسیاری از آنان با برنامه ریزی ، افکار عمومی را به سمتی خلاف باورهای دینی هدایت می کنند ؛ ماهواره با شبکه هایی چون فارسی وان، من و تو و…، تلفن همراه با فناوری بلوتوث و پیامکی خود، فضای مجازی هم با همه توان و این روزها پخش برنامه های مختلف در شبکه های خانگی و… طی سال‌های اخیر برنامه‌هایی برای بخش خانگی ساخته‌ شده‌اند كه به صورت دی‌وی‌دی در مراكز فرهنگی و سوپرماركت‌ها به فروش می‌رسند و در اختیار شهروندان قرار می‌گیرند. این تولیدات كه همیشه با حاشیه‌هایی روبه‌رو بوده‌اند در دو بخش سریال و برنامه‌هایی با موضوعیت سبك زندگی ساخته شده‌اند.

از این برنامه‌ها می‌توان به قهوه تلخ، قلب یخی، شام ایرانی و… اشاره كرد. آخرین برنامه‌ای كه در بخش سینمای خانگی ساخته و توزیع شد مجموعه رالی ایرانی است كه با انتقادها و حاشیه‌های زیادی همراه بوده است. رالی ایرانی با شركت به اصطلاح سوپراستارهای سینما در جریان یك مسابقه رالی با جریانات خاص تولید شده است. بازیگران حاضر در این فیلم مستند محمدرضا فروتن، سیروان خسروی، الناز شاكردوست، بهنوش بختیاری، سحر ولدبیگی،‌ نیما فلاح و فرزاد حسنی به‌عنوان مجری هستند.

 

این فیلم ساخته آرش معیریان با فیلمنامه‌نویسی و تهیه‌كنندگی سعید ابوطالب در قالب قسمت‌های دوگانه ساخته و راهی خانه‌های مردم شده است. اما چند نكته در مورد رالی ایرانی قابل توجه و بررسی است: اول اینكه اگر به این فیلم به‌عنوان نماد سبك زندگی ایرانی نگاه كنیم شاهد انحرافات و كج‌سلیقگی‌های كارگردان و بازیگرانی خواهیم بود كه چه در پوشش و چه در بیان راكت‌های بازیگری هیچ نشانی از زندگی ایرانی ندارند و تنها رواج‌دهنده زندگی غربی در بین‌ جوانان هستند.

   

برای مثال نوع پوشش بازیگران زن حاضر در این فیلم، پوششی غربی است كه هیچ تناسبی با فرهنگ دینی ـ ایرانی ایران ندارد و بارها از سوی مراجع قضایی مورد انتقاد قرار گرفته است. نكته اینجاست كه اگر الناز شاكردوست با آن لباس‌های بدن‌نما و دستمال سرش به‌جای حجاب در اذهان عمومی حاضر شود چه برخوردی از سوی نهادهای اجتماعی با او می‌شود؟ اگر گشت ارشاد را به عنوان نهادی برای مبارزه با بدحجابی و بی‌حجابی در جامعه در نظر بگیریم آیا با مشاهده این نوع پوشش با دارندگان آن برخورد نمی‌كند؟

 

اگر این فیلم به عنوان سبك زندگی در تلویزیون خانگی اكران شده است باید چند صباح دیگر شاهد حضور دختران با این نوع پوشش در اماكن عمومی باشیم و این موضوع ماهیتی ناهنجارگونه دارد. یا در مورد نحوه بیان و ادبیات الناز شاكردوست به عنوان دختر ایرانی سوپراستار حاضر در سینما و یا الگوی خیلی از جوانان این كشور باید دید چه وجاهتی برای این گونه بیان وجود دارد؟  

اگر در جامعه دخترانی با این ادبیات صحبت كنند به آنها چه لقبی می‌دهند و چگونه با آنها برخورد می‌كنند؟ وقاهت در نحوه بیان و پرورگری در برخورد با آقایان كجای سبك زندگی ایرانی وجود دارد كه دوستان سازنده این فیلم را به سبك زندگی ایرانی ربط می‌دهند؟ مگر نه اینكه الگوی دختران ایرانی حضرت زهرا (س) هستند. چگونه می‌توان رفتار الناز شاكردوست و دیگران بازیگران این فیلم را با سیره حضرت زهرا (س) تطبیق داد. خطاب كردن «داداشی» از سوی شاكردوست به فرزاد حسنی رواج سبك غربی ارتباط بین زن و مرد نامحرم است كه به راحتی در این فیلم رواج داده می‌شود.

نكته دوم در مورد این فیلم رواج زندگی اشرافی است كه چه در دین و چه در جامعه امروزی ایران منفور است و مورد انتقاد روحانیت و مردم قرار می‌گیرد. شروع این فیلم با مهمانی است كه بازیگران و مهمانان آن در شروع مراسم با ماشین‌های خاص و مدل بالا به مراسم می‌آیند و در ادامه با دیس‌های غذای بزرگ پذیرایی می‌شوند. این مدل مهمانی حتی بین متمولان جامعه هم رواج ندارد.

 

این ریخت و پاش‌ها مختص مهمانی‌های غربی و به اصطلاح پارتی‌های لس‌آنجلسی است كه به راحتی در این فیلم تبلیغ می‌شوند. و یا در قسمتی دیگر بازیگران زن این فیلم با بیان اینكه تا به حال نان و پنیر نخورده‌اند و نمی‌توانند بدون برنج زندگی كنند ساده زندگی كردن كه جزو سیره پیامبر معظم اسلام (ص) و اهل بیت (ع) است را به سخره می‌گیرند.

          

نكته آخر در مورد این فیلم رواج كارهای پسرانه‌ای است كه توسط دختران انجام می‌شود و به نوعی هنجارشكنی است. همین چند روز پیش بود كه حضرت امام خامنه‌ای در جلسه‌ای كه با حضور بانوان فعال در سیاست و جامعه داشتند فرمودند:آنچه كه باید مایه افتخار باشد، تعداد بالای زنان روشنفكر، فعال فرهنگی و سیاسی، و مجاهد است. ایشان با اشاره به نگاه یكسان اسلام به زن و مرد از لحاظ انسانی افزودند: از دیدگاه اسلام هریك از زن و مرد به لحاظ خلقت، ویژگیهای خاصی دارند اما از لحاظ حقوق انسانی و اجتماعی و ارزشهای معنوی و سیر تكامل معنوی، هیچ تفاوتی ندارند. رهبر انقلاب اسلامی تأكید كردند: نگاه صحیح به زن، نگاهی است كه او را در چارچوب جنس خود و ارزشهای تعالی دهنده آن بشناسد. اما این فیلم با بیانات مقام معظم رهبری به وضوح در تضاد است و به راحتی با نشان دادن موتورسوار شدن بازیگران زن زندگی غربی و حضور زنان در كارهای مردانه را رواج می‌دهد. در پایان ذكر این نكته كه فرهنگ و سبك زندگی ایرانی به شدت با این فیلم در تضاد است و باید از طرق مختلف به اطلاع مردم بر سر لازم است. رسانه‌های ما كه در لقای جمهوری اسلامی ایران فعالیت می‌كنند باید با برخورد با رواج چنین ناهنجاری‌هایی دین خود را به نظام بپردازند.

 4 نظر

دستور تشکیلاتی دراویش گنابادی در خصوص انتخابات +سند

12 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 

 

سرکردگان دراویش گنابادی بعد از دستور رای به موسوی و کروبی در انتخابات ریاست جمهوری سال 88، این بار دستور به تحریم انتخابات را صادر کردند.

پس از سکوت طولانی سرکردگان دراویش گنابادی تا روشن شدن وضعیتشان نسبت به موضع‌گیری و طرفداری از یک کاندیدای خاص، خارج‌نشینان این فرقه از فرانسه دستور تشکیلاتی تحریم انتخابات را منتشر کردند. این اقدام در حالیاز سوی سران خارج‌نشین دراویش صورت می‌گیرد که نورعلی تابنده قطب این فرقه بارها در صحبت‌هایش، سیاست‌های خود را منطبق و هم‌سو با سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران خوانده است.

 نظر دهید »

اینفوگرافی / نقدی بر سخنان دکتر روحانی دربارۀ مذاکرات هسته ای

12 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 1 نظر

آیا نفوذ و فرهمندی ولایت فقیه افول کرده است؟

11 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 آیا نفوذ و فرهمندی ولایت فقیه افول کرده است؟

«ماکس وبر» گفته بود بعد از دوران کاریزماتیک، اقتدار آسمانی و نفوذ معنوی رهبر فرهمند افول می کند و رابطه عاطفی طرفدارانش به رابطه ای تقلیدی کاهش می یابد. پس از دوران تقلیدی، دوران حاکمیت عقل بوروکراتیک است و دیگر نباید از دوران فرهمندی سراغی گرفت. اصلاح طلبان ۸ سال با قاطعیت می گفتند که دوران فرهمندی ولایت فقیه به پایان رسیده است. حرف از حدود اختیارات ولی فقیه می زدند و می خواستند ولایت فقیه و سپهر سیاست را «جادو زدایی» و «افسون زدایی» کنند و او را در حدود اصول قانون اساسی و به عنوان «یک مدیر سیاسی» و نه «نائب امام زمان عج» شناسایی کنند.
امروز همه ی تحلیل گران داخل و خارج، آیت الله سید علی خامنه ای را بانفوذترین رهبر دینی جهان و رهبری فرهمند و مقتدر می دانند که قلمرو نفوذ معنوی او بسیار فراتر از مرزهای ایران است. اصلاح طلبان در جریان فتنه اعتراف کردند که چارچوب نظری ماکس وبر برای فهم منطق ولایت فقیه ظرفیت ندارد و ناقص است.
*حرف این است: فهم وبر غلط از آب درآمده است. رهبری سیدعلی خامنه ای در فرهمندترین حالت خود در ۲۳ سال گذشته قرار دارد و آفتهای دوران بوروکراتیک اصلاحات به خاطره هایی تاریخ گذشته بدل شده اند.*

نه امام راحل و نه مقام معظم رهبری هیچکدام به معنای دقیق کلمه با انکار عقلانیت سیاسی خود را در جایگاه کاریزماتیک ننشاندند. وبر وقتی از رهبری کاریزما حرف میزند با لحنی انتقادی دوران آنرا سپری شده می داند. دوران کاریزماتیک دوران سوءاستفاده از قدرت فرهمند و دور زدن عقلانیت و فراتر از قانون ایستادن است. درحالیکه امام راحل بلافاصله پس از انقلاب مجلس خبرگان قانون اساسی را تشکیل داد تا قانون مبنای مشروعیت باشد همچنین بلافاصله اصل نظام را به همه پرسی گذاشت درحالیکه همه می دانستند همگان به امر و خواست امام تمکین خواهند کرد.

نظریه ی وبر از آنجهت توانایی و ظرفیت تحلیلش را ازدست داده است که ولایت فقیه علیرغم عبور از مرحله ی انقلاب و پساانقلاب، و علیرغم قوام یافتگی قانونی و گذار به عقلانیت سیاسی، همچنان از ارتباط عاطفی عمیق با مردم و اقتدار و نفوذ معنوی  و جایگاه فرهمندش برخوردار است.

 نظر دهید »

این بازیها چطور مجوز می گیرند؟

09 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی


 چند سالی است با تاسیس بنیاد ملی بازی های رایانه ای، کار رده بندی سنی و تعیین مجاز و غیرمجاز بودن بازی های رایانه ای و ویدئویی، این رسانه جدید و نوظهور به این نهاد غیردولتی واگذار شد که متاسفانه تا به امروز شاهد عدول از سیاست های نظام اسلامی و شکسته شدن خطوط قرمز هستیم.

این در حالی است که طبق اعلام رئیس این بنیاد، سال گذشته در ایران 37 میلیون نسخه بازی رایانه ای به فروش رفته است و این امر نشان دهنده ضریب نفوذ رسانه بازی های رایانه ای در میان کاربران ایرانی است.

اما سوال اینجاست که آیا می توان به صرف انیمیشن بودن و غیرواقعی بودن، به بازی هایی مجوز داد که اسلام و تشیع را به انحراف کشیده، شیعیان را تروریست معرفی کرده و مجوز حمله به کشورهای اسلامی را صادر می کنند؟ آیا می توان به صرف انیمیشن بودن انتشار بازی هایی را بلامانع دانست که زنان در آن به صورت نیمه برهنه ظاهر می شوند؟ بازی هایی که به مشروبات الکلی اشاره می کنند طبق کدام رده بندی مجاز هستند؟ آیا درست است که یک ماه قبل از فتنه سال 88 به بازی هایی مجوز انتشار دهیم که مراحل تغییر نظام را آموزش می دهند؟ آیا می شود وزارت ارشاد به بازی هایی مجوز دهد که نمادهای شیطان پرستی را ترویج می دهند؟

اگر پا روی همه دغدغه های فرهنگی بگذاریم و از همه آرمان ها عدول کنیم اما مسئله برهنگی خط قرمزی است که هیچگاه از آن صرف نظر نشده است.
به راستی وقتی نهاد های فرهنگی کشور مانند شورای نظارت بر اسباب بازی، عروسک باربی را غیرمجاز اعلام می کنند چرا به بازی “باربی و 12 پرنسس رقاص” که به آموزش رقص می پردازد مجوز انتشار می دهند؟

 وقتی در هیچ یک از فیلم ها، سریال ها و انیمیشن های منتشر شده نمایش زنان خارجی با سینه های نیمه برهنه مجوز پخش دریافت نمی کنند چرا برای اولین بار از مرزهای اعتقادی عقب نشینی می کنند؟

 به چه دلیل پا را از این فراتر می نهند و به بازی هایی که در آن زنان به صورت نیمه برهنه حاضر می شوند مجوز می دهند؟

بنیاد ملی بازی های رایانه ای چند سالی است این رویه را در پیش گرفته است و شاید دلیل آن عدم توجه به تعهد کارشناسان و متخصصان در آن مجموعه باشد. به راستی کدام کارشناسان فرهنگی و دینی با کدام معیار در بنیاد ملی بازی های رایانه ای تشخیص داده اند که این بازی ها با معیارهای نظام اسلامی همخوانی دارد؟

بررسی تفکرات نمونه ای از این کارشناسان که در همایش ماه گذشته بنیاد ملی بازی های رایانه ای و رونمایی از سه کتاب در رابطه با بازی های رایانه ای حضور داشته است شاید جوابی به قسمتی از این سوال ها باشد .مراسم رونمایی از 3 کتاب تازه در حوزه بازی‌های رایانه‌ای در سرای اهل قلم به همت بنیاد ملی بازی های رایانه ای برگزار شد.
مشرق

 نظر دهید »

تو تحت نظری

09 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تا به حال به شهری فکر کرده ای که در آن هر کاری که می کنی یا هرجا می روی، حتی هر فکری که می کنی تحت کنترل است؟ اگر کتاب 1984 اثر جورج اورول را خوانده باشید که در نقد نظام کمونیستی روسیه نگاشته شده این حس را بهتر می فهمید.

البته این حس جدیدی در دنیا نیست. تفکرِ هر لحظه تحت کنترل بودن را در نظریه های جامعه شناسان اسم و رسم دار دنیا مثل گیدنز و فوکو با عناوین «جامعه نظارتی»، «جامعه انظباطی» یا «جامعه مراقبی» نیز می توان یافت. شاید می گویید اینکه لحظه به لحظه زندگی کسی تحت کنترل باشد چیز مسخره و خنده آوری است. اما اینبار مثالها و مصادیق، خود گواه مدعایند و جالب اینجاست که ارائه هر یک از وسایل کنترل کننده با یک نیت خیرخواهانه توجیه می شود.

مثلاً در شهر پورتلند ايالت اورگان، «اينتل کورپ» که يک شرکت توليد کننده نيمه رسانه ایست، به صدها نفر از افراد سالخورده  پيشنهاد کرده است تا خانه هايشان را به حس گرهايي مجهز کنند. اين سيستم، نقشه حرکات اين افراد در سراسر خانه هايشان را تهيه مي کند و ميانگين قدم هايي را که برداشته اند، اندازه گيري مي کند. اين سيستم ميزان شدت صداي آنها به هنگام صحبت کردن  و مقدار زماني را که آنها صرف مي کنند تا  يک دوست يا خويشاوند آشناي خود را از پشت تلفن تشخيص دهند، ثبت مي کند. حس گرهايي که در تختخواب آنها قرار داده شده، وزن و فعاليت هاي  شبانه آنها از جمله تعداد دفعاتي که به دستشويي مي روند را ردگيري مي کند. مسواک زدن، هله هوله خوردن نيمه شب، غلت و واغلت ها در رختخواب، همگي اينها جزو اطلاعاتي است که ثبت مي شود و تمامي اين اطلاعات از طريق اينترنت به رايانه هاي اينتل منتقل مي شود.

پژوهش گران اينتل با اين حجم اطلاعات،  در حال توليد چيزي براي هر خانوار هستند که اسم آن را «خط مبداء رفتاري» گذاشته اند. هر گونه انحرافي از اين هنجارها، علامتي است که نشان مي دهد، احتمالاً يک جاي کار اشکال دارد. اين پژوهش در حال حاضر روي مرحله سالخوردگي انجام مي گيرد، اما اينتل اميدوار است که با گذشت زمان، رايانه هاي آن قادر به تشخيص الگوهاي بيماري هايي مشخص، از مرحله اوليه  پارکينسون تا آلزايمر بشوند. اين ايده در نهايت اين چشم انداز را پيش روي خود مي بيند که يک روش شناسايي ارزان تر را جايگزين کارهاي خانه و مراقبت هاي بيمارستاني پر هزينه کند.

با وقوع اين اتفاق، طبقه جديدي از افراد حرفه اي در حوزه پزشکي ظهور خواهند يافت. آنها پزشک يا پرستار نيستند، بلکه  متخصصيني هستند که کار آنها يافتن الگوهايي در ميان کوهي از اطلاعات ديجيتالي همواره در حال رشد است که ما توليد مي کنيم. اين متخصصين، يکي از زير بخش هاي گروهي هستند که من آن را «عددي» (Numerati)مي نامم؛ يعني مهندسين، رياضي دانان و دانشمندان علوم رايانه اي، کساني که در حال چرخش در ميان اطلاعاتي هستند که ما ـ و نه تنها در حوزه پزشکي ـ توليد مي کنيم. آنها صفحات وبي را که ما به آنها سر   مي زنيم، اجناسي را که خريداري مي کنيم يا گشت و گذارهايي که  با موبايل در جيب مي زنيم، مورد مطالعه قرار مي دهند. از نظر آنها، سوابق ديجيتال ما، آزمايشگاهي سريعاً در حال رشد از رفتار انساني را فراهم مي آورند. اين سوابق سرنخ هايي را به دست مي دهند از اينکه چه چيزي را  ممکن است بخريم؛ بيشتر از همه احتمال دارد، روي کدام آگهي آنلايني را کليک کنيم؛ احتمال مبتلا شدنمان به چه بيماري هايي در آينده وجود دارد و آيا اين احتمال وجود دارد که ما ـ از نظر آماري ـ يک بمب را در زير لباسمان پنهان کنيم و از پله هاي يک اتوبوس بالا برويم يا نه.

اين علم که مبتني بر آمار است، فقط احتمالات را تعيين مي کند و نمي تواند با قطعيت، رفتار هيچ شخصي را پيش بيني کند. به همين دليل، اين سيستم در بخش هايي که مي توانند اشتباهات را  به شکلي منظم تاب بياورند، بي آنکه خود را (يا در تئوري، ما را) به هيچ دردسري بيندازند، سريع تر از ساير حوزه ها در حال ظهور است. تبليغات و بازاريابي، بسترهاي آزمون اين سيستم هستند؛ و گوگل، شرکتي که با حدس هايي پخته تر به سؤالات ما پاسخ مي دهد، اولين غول اين عرصه به شمار مي رود.

يک نکته روشن است. حجم اطلاعات ديجيتالي که ما توليد مي کنيم، همچنان به رشد سرسام آور خود ادامه خواهد داد. مثلاً شرکت «سنس نتورکز» را در نظر بگيريد. اين شرکت مستقر در نيويورک که به تازگي شروع به کار کرده، مسيرهايي را که ما موبايل در دست يا در جيب طي مي کنيم، مورد مطالعه قرار مي دهد. هر فرد یک نقطه چشمک زن است که بر روي يک نقشه نشان داده مي شوند. با پیگیری این نقطه ها همه نوع اطلاعاتی از اینکه هر روز این افراد چه جاهایی می روند و توقفشان کجاها بیشتر است و شب خود را کجا سپری می کنند و… بدست می آید و در نهایت الگوی های رفتاری هر فرد و افراد شبیه به او که به صورت یک گروه مشخص می شوند شناسایی می شود.

تمرکز بر اين نقطه ها براي چيست؟

استفاده ازین نقطه ها از تبلیغات گرفته تا سیاست مورد توجه است. مثلاً یک شرکت تبلیغاتی که با پیگیری نقطه ها گروه های مخاطب خود را شناخته است، به جای اینکه کل شهر را مملو از آگهی های تبلیغاتی خود کند، اقدام به تبلیغ در محل هایی می کند که می داند نقطه های کاربرانش به آنجا تردد دارند که در این وانفسای بحران های اقتصادی بسیار با صرفه تر است.

سياست مداران که تازه شروع به استفاده از تکنيک هاي  گردآوري اطلاعات مشابه براي هدف گيري رأي دهندگان کرده اند، مي توانند نقطه هاي حاميان خود را مورد مطالعه قرار دهند و نقطه هاي ديگر و دسته هايي از طايفه هاي مشابه بکر را شکار کنند.

با اينکه بعضي ها هيچ ترديدي در پس زدن ايده تعقيب شدن به عنوان يک نقطه رنگي ندارند، برخي ديگر از آن استقبال مي کنند. در ماه فوريه، «گوگل» برنامه«Latitude» خود را در بيست و هفت کشور راه اندازي کرد. اين ابزار به کساني که موبايل هاي پيشرفته دارند اجازه مي دهد که اطلاعات مربوط به مکان خود را با دوستانشان ـ و با گوگل ـ به اشتراک بگذارند. در عين حال، بيش از بيست و پنج ميليون نفر، ابزار موبايل فيس بوک را دانلود کرده اند. اين ابزار به اين شرکت شبکه سازي اجتماعي که تا قبل از اين نيز حجم انبوهي از اطلاعات شخصي را در خود ذخيره کرده بود، اجازه مي دهد  تا حرکات و رفتارهاي دنباله روهاي انبوه و فزاينده خود را مورد مطالعه قرار دهد.

اگر سرکشي به داخل زندگي و شناسايي رفتارهاي جوان و پير را کار معقولي بدانيم، چندان طولي نخواهد کشيد که همه ما خود را در محاصره آنها ببينيم. به اين ترتيب، ما جاسوسي خودمان را خواهيم کرد و گزارش هاي ديجيتالي از آنها را ارسال خواهيم کرد. در واقع  اين روند هم اکنون به خوبي در حال طي شدن است: به اين همه دوربين امنيتي فکر کنيد. وقتي پاي سيستم هاي عددي در ميان مي آيد، مشاهده مي کنيم که ما هم اکنون نيز زندگي خود را به آزمايشگاه هاي آنها  تبديل کرده ايم و هر روز که مي گذرد،  جزئيات بيشتري در اختيار آنها قرار مي دهيم.

چه کسي ما را مي پايد؟
دولت انگليس: در هر سال، شانزده ميليارد پوند براي يک بانک اطلاعاتي هزينه مي کند و در نظر دارد، صد و پنج ميليارد پوند را براي پروژه هاي گردآوري اطلاعات در پنج سال آينده هزينه کند. تعداد سيستم هايي که اين دولت اداره  مي کند، سر به هزاران مي زند.


گوگل: مالک بيشتر از پنجاه ابزار است که اطلاعات کاربران را گردآوری مي کند و معاملاتي چند ميليون دلاري با چند آژانس خبري دارد تا به روزنامه ها کمک کند که از طريق «آگهي هاي  اينترنتي» پول درآورند.

تسکو:  هر هفته دويست ميليون خريد در کارت هاي اعتباري تسکو ثبت مي شود. از اين اطلاعات براي ايجاد پروفايل هاي شخصي خريد کنندگان از جمله عادت هاي  سفر آنها، کمک هاي مالي آنها به خيريه ها و دغدغه هاي آنها نسبت به محيط زيست استفاده مي شود. اين اطلاعات به شرکت هايي همچون «اسکاي»، «اورنج» و «ژيلت» فروخته مي شود.

ياهو: در هر ماه، هزار و پانصد بيت اطلاعات را براي هر کاربر محاسبه   مي کند. اين شرکت اتحادي را با «نيوز پيپر کنسرسيوم» شکل داده که نماينده بيش از هشتصد روزنامه است.

فيس بوک: دويست وبيست و دو ميليون نفر در دسامبر 2008 از اين سايت بازديد کرده اند و يک  مجوز هميشگي را براي استفاده از محتوا، اسکن کردن پروفايل ها، تصاوير و پيام ها و همراه کردن آگهي هايي که در کنار آنها مي آيد، به اين شرکت داده اند.

فورم: به وب سايت هاي والد اجازه مي دهد تا کاربرانشان را با آگهي هاي  سفارشي شده هدف قرار دهند. به دنبال وصول شکاياتي نسبت به سرويس تبليغات رفتاري که بدون رضايت کاربران در شبکه گسترده انگليسي به آزمايش گذاشته شد، کميسيون اروپايي اقدامي قانوني را عليه انگليس شروع کرده است.

برگرفته از سیاحت غرب

 نظر دهید »

لعنت خدا بر جدا شونده از رهبری

05 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

«اگر كسي اشكال كند چنانكه اشكال هم كرده‌اند و گفته‌اند كه بلي، مثل امام خميني كجاديگر پيدا مي‌شود در دوره‌هاي قبل نبوده ايشان نابغه بوده است و بعد از اين هم ديگر مثل ايشان پيدا نخواهد شد. ممكن است يك فقيهي بعد از ايشان بيايد و چطور و چطور بشود، آن‌وقت ما دچار ديكتاتوري روحانيت خواهيم شد. تمام اين‌ها شبهه‌هاي واهي است البته بدانيد و مي‌دانيد، جسارت نكنم، تذكر است هرگاه اكثر خلق حاضر شدند به اطاعت از ولي امر و فقيه عادل، والله خداي‌تعالي مثل خميني و بهتر از او براي‌شان پيدا خواهد كرد «ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها»… اين حرف شيطاني است كه پس از آيت‌الله خميني چكار خواهيم كرد، همان كسي كه آقاي خميني را به‌وجود آورد، بعد از ايشان بهتر از او يا مثل ايشان را در رأس مسلمين قرار خواهد داد. مسلمانان را حيران نمي‌گذارد ولي شرطش حاضر بودن مسلمين مثل حالا هست. مادامي كه خلق حاضرند اطاعت كنند از ولي امر، خدا ولي امر را براي‌شان مستقر خواهد داشت. اين اولاً، و ثانياً بر فرض بگوييم نعوذ باللّه فقيهي كه بعد مي‌آيد ممكن است منحرف شود و ممكن است ديكتاتوري كند، ممكن است حب رياست داشته باشد، ممكن است فساد داشته باشد، اولاً اين احتمال در رياست جمهوري هم هست. هر مقامي را كه شما فرماندهي كل قوا به او بدهيد بلكه در او صد برابر است. چطور اگر بگويند فرماندهي كل قوا براي رياست جمهور باشد، هيچ‌كس هيچ حرفي نمي‌زند؟ در حالي كه صد برابر احتمال است كه فساد كند و ديگر اينكه ممكن است در همين قانون قيد شود كه هرگاه آن فقيهي كه رهبر شده اگر انحرافي در او پيدا شد، از همان مجرايي كه تثبيت شده از همان مجرا منعزل مي‌گردد.

از چه مجرايي فقيه را تثبيت كرديد در قانون؟ از مجراي اكثريت خلق. خلق، خبرگان را معين كردند و خبرگان هم اين رهبر را معين كرده‌اند. تا اين رهبر منحرف شد فوراً دو مرتبه اكثريت خلق، خبرگان را تأسيس مي‌كنند و همان خبرگان عزلش مي‌كنند و فقيه ديگري را سرجاي او مي‌نشانند. اين چه خطري است كه شما را به وحشت انداخته است كه چطور خواهد شد؟ اين‌ها موهومات است.»(1)

■

«كيست كه اين ناله مرا به گوش عمامه [به] سر‌هاي ايران برساند، هر كسي مي‌خواهي باش! خودت را مجتهد مي‌داني، مقدمات خوان مي‌داني، نمي‌دانم، هر چه خودتان مي‌دانيد. بر تو واجب است امروز تبعيت از يك نفر، تو حق نداري درمقابل رهبر حرفي بزني، تماماً بايد تبعيت كنند… هر عمامه سري كه از رهبر مكرم فاصله بگيرد، لعنت خدا برش باد. تمام عمامه سرها همه بايد مطيع، همه بايد مطيع يك رهبر، امام يكي نائب امام هم يكي، ديگري هيچ تقدم ندارد. همه بايد فرمان ببرند، همه بايد اطاعت بكنند.

حتي مكرر گفته‌ام، حسن و حسين(ع) يكي‌شان امام بود، حسن امام، حسين مأموم، هيچ‌وقت حسين تا حسن بود در عرض نبود، تابع، تابع، هر چه بهش مي‌گفتند، مي‌گفت هر چه حسن بفرمايد، دو تا امام نمي‌شود، دو تا نائب امام هم غلط است، دو تا رهبر غلط است. واي به امتي كه از رهبر الهي خود فاصله بگيرد، هلاك است، هلاك است، طعمه دشمن است…»


پي‌نوشت‌ها:

1. صورت مشروح مذاكرات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، جلد دوم، انتشارات مجلس شوراي اسلامي،صفحه

شهید آیت الله دستغیب

 نظر دهید »

ولایت فقیه در کجای دین آمده است؟

04 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

ولایت فقیه در کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

بررسی سیره عملی و نظری پیامبر اکرم (ص) مبیّن این واقعیت است که یکی از مهم ترین کارهای آن حضرت، استحکام تداوم رهبری به وسیله «نخبگان دینی» براساس دستورات الهی بود. براساس تعالیم پیامبر اکرم (ص)، ولایت «عالم به احادیث و روایات - که حضرتشان آنان را (فقیه) می نامید- باید بر جامعه تحقّق یابد. به همین سبب می فرمود:«الَّذِينَ يَأْتُونَ مِنْ بَعْدِي وَ يَرْوُونَ أَحَادِيثِي وَ سُنَّتِي فَيُعَلِّمُونَهَا النَّاسَ مِنْ بَعْدِي؛ ای مردم! جانشینان من کسانی اند که پس از من احادیث و سنت مرا بیان می کنند» ( عیون اخبار الرضا(ع) ، ج2، ص 27)

و نیز فرمود:« الفقهاء امناء الرسول ؛ فقیهان امانت داران پیامبرانند» (کافی ،ج1، ص 46)

و «إنّ العلماء ورثه الانبیاء ؛ عالمان وارثان انبیا هستند». (کافی، ج1، ص 32)

و نیز « و منزله الفقیه فی هذه الوقف کمنزله الأنبیاء فی بنی اسرائیل» ( کافی، ج 75، ص 396)

پیامبر اکرم(ص) در مرحله نخست، برترین فقیهان و نخبگان ؛ یعنی معصومان (علیهم السلام) را جانشینان خاص و در رتبۀ دوم، فقیهان غیر معصوم را جانشینان عام خود معرفی فرمودند. پیامبر اکرم (ص) اگر چه می توانست دانشمندان دیگری را - که رد علم تاریخ، حقوق و سیاست، طب، اقتصاد ، صنعت و … دارند- جانشین خود و حاکم بر مردم کند ؛ ولی به شناخت شریعت اسلامی تکیه کرد و فرمود:«من استعمل عاملاً من المسلمین و هو یعلم ان فیهم اولی بذلک منه و اعلم بکتاب الله و سنته نبیه فقد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین ؛ کسی که کاری از مسلمانان را برعهده گیرد، در صورتی که می داند فرد مناسب تری برای آن موضوع وجود دارد که به کتاب خدا و سنت پیامبر داناتر است، به درستی که به خدا و رسول او و همه مسلمانان خیانت کرده است» ( الغدیر، ج8، ص 291)

 

 نظر دهید »

مقدمه بی مقدمه

02 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

اکنون که دوران غیبت امام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج هم روا نیست، تشکیل حکومت لازم می آید. عقل هم به ما حکم می کند که تشکیلات لازم است تا اگر به ما هجوم آوردند بتوانیم جلوگیری کنیم؛ اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. شرعی مقدس هم دستور داده که باید همیشه در مقابل اشخاصی که می خواهند به شما تجاوز کنند برای دفاع آماده باشید. برای جلوگیری از تعدیات افراد نسبت به یکدیگر هم حکومت و دستگاه قضایی و اجرایی لازم است. چون این امور به خودی خود صورت نمی گیرند، باید حکومت تشکیل داد.

چون تشکیل حکومت و اداره جامعه بودجه و مالیات می خواهد، شارع مقدس بودجه و انواع مالیاتش را نیز تعیین نموده است؛ مانند خراجات، خمس، زکات و غیره.

اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارک و تعالی برای احراز امور حکومت در دوره غیبت تعیین شده است، تکلیف چیست؟ آیا باید اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمی خواهید؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا این که اسلام تکلیف را معین کرده است؟ (امام خمینی (ره)،ولایت فقیه، ص 50)

متکی هستیم بر یک ارزش هایی در باب حکومت که آن ارزش ها را اگر ما بیان بکنیم، هر شنونده ای که با انصاف باشد، آن را قبول خواهد کرد به شرطی که اسمش را نیاوریم؛ اسمش ولایت فقیه است. تا گفتیم ولایت فقیه یک پیش داوری هایی فوراً به وجود می آید در ذهن مخاطب … اما اگر همین را شما بیان بکنید، بگویید ما معتق هستیم، مثلاً کسی باید در راس کار قرار بگیرد که مرتکب گناه نشود؛ عدالت؛ عمداً گناه نکند. کسی باید باشد که نسبت به مردم دلسوز باشد، کسی باید باشد که از هوای نفس خود پیروی نکند. هر کدام شخصیت سیاسی است که در دنیا که اینها را قبول نداشته باشد؟ ( بیانات در دیدار با سفرا و کارداران وزارت امور خارجه ، 4/6/1372)

 1 نظر

هويت شيعه، مبناي تبيين حماسه 9 دی

08 دی 1391 توسط میرعیسی خانی

به مناسبت 9 دی ماه (نماد بصیرت و آگاهی )

براي تحليل حادثة 9 دي بايد به سطحي بسيار فراتر از گسترة جغرافيايي ايران و عملكرد جريانات سياسي آن پا نهاد؛ به بيان ديگر اين چالش بايد ابتدا در سطح نظام جهاني و مصاف بين دو انديشة « ‌سكولار» برآمده از مدرنيته « و نگرش ديني» ارزيابي گردد و سپس به جريانها و تفکرات مخالف داخلي چشم دوخت.در سطح تحليل نظام جهاني…

چکيده

در اين مقاله با بهره گيري از نظریه‌های هويت و نقش آن در خيزش جنبش‌های اجتماعي، نقش هويت شيعي مردم ايران در شکل گيري پديده 9 دي به مثابه يک جنبش اجتماعي تبيين می‌شود. در اين راستا، ابتدا مذهب شيعه به عنوان هويت سياسي ـ اجتماعي و سپس نقش آن در رويارويي با بحران‌های سياسي و اجتماعي و گذر جامعه از چالش‌های موجود ، بررسي و تبيين و نقش محوري ولايت فقيه در فرهنگ سياسي شيعه نيز تحليل خواهد شد.

واژگان کليدي: هويت در فرهنگ ديني، شيعه ، 9 دي، امامت، امت و انقلاب اسلامي ، تحليل جریان‌های سياسي معاصر.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس