تو تحت نظری
تا به حال به شهری فکر کرده ای که در آن هر کاری که می کنی یا هرجا می روی، حتی هر فکری که می کنی تحت کنترل است؟ اگر کتاب 1984 اثر جورج اورول را خوانده باشید که در نقد نظام کمونیستی روسیه نگاشته شده این حس را بهتر می فهمید.
البته این حس جدیدی در دنیا نیست. تفکرِ هر لحظه تحت کنترل بودن را در نظریه های جامعه شناسان اسم و رسم دار دنیا مثل گیدنز و فوکو با عناوین «جامعه نظارتی»، «جامعه انظباطی» یا «جامعه مراقبی» نیز می توان یافت. شاید می گویید اینکه لحظه به لحظه زندگی کسی تحت کنترل باشد چیز مسخره و خنده آوری است. اما اینبار مثالها و مصادیق، خود گواه مدعایند و جالب اینجاست که ارائه هر یک از وسایل کنترل کننده با یک نیت خیرخواهانه توجیه می شود.
مثلاً در شهر پورتلند ايالت اورگان، «اينتل کورپ» که يک شرکت توليد کننده نيمه رسانه ایست، به صدها نفر از افراد سالخورده پيشنهاد کرده است تا خانه هايشان را به حس گرهايي مجهز کنند. اين سيستم، نقشه حرکات اين افراد در سراسر خانه هايشان را تهيه مي کند و ميانگين قدم هايي را که برداشته اند، اندازه گيري مي کند. اين سيستم ميزان شدت صداي آنها به هنگام صحبت کردن و مقدار زماني را که آنها صرف مي کنند تا يک دوست يا خويشاوند آشناي خود را از پشت تلفن تشخيص دهند، ثبت مي کند. حس گرهايي که در تختخواب آنها قرار داده شده، وزن و فعاليت هاي شبانه آنها از جمله تعداد دفعاتي که به دستشويي مي روند را ردگيري مي کند. مسواک زدن، هله هوله خوردن نيمه شب، غلت و واغلت ها در رختخواب، همگي اينها جزو اطلاعاتي است که ثبت مي شود و تمامي اين اطلاعات از طريق اينترنت به رايانه هاي اينتل منتقل مي شود.
پژوهش گران اينتل با اين حجم اطلاعات، در حال توليد چيزي براي هر خانوار هستند که اسم آن را «خط مبداء رفتاري» گذاشته اند. هر گونه انحرافي از اين هنجارها، علامتي است که نشان مي دهد، احتمالاً يک جاي کار اشکال دارد. اين پژوهش در حال حاضر روي مرحله سالخوردگي انجام مي گيرد، اما اينتل اميدوار است که با گذشت زمان، رايانه هاي آن قادر به تشخيص الگوهاي بيماري هايي مشخص، از مرحله اوليه پارکينسون تا آلزايمر بشوند. اين ايده در نهايت اين چشم انداز را پيش روي خود مي بيند که يک روش شناسايي ارزان تر را جايگزين کارهاي خانه و مراقبت هاي بيمارستاني پر هزينه کند.
با وقوع اين اتفاق، طبقه جديدي از افراد حرفه اي در حوزه پزشکي ظهور خواهند يافت. آنها پزشک يا پرستار نيستند، بلکه متخصصيني هستند که کار آنها يافتن الگوهايي در ميان کوهي از اطلاعات ديجيتالي همواره در حال رشد است که ما توليد مي کنيم. اين متخصصين، يکي از زير بخش هاي گروهي هستند که من آن را «عددي» (Numerati)مي نامم؛ يعني مهندسين، رياضي دانان و دانشمندان علوم رايانه اي، کساني که در حال چرخش در ميان اطلاعاتي هستند که ما ـ و نه تنها در حوزه پزشکي ـ توليد مي کنيم. آنها صفحات وبي را که ما به آنها سر مي زنيم، اجناسي را که خريداري مي کنيم يا گشت و گذارهايي که با موبايل در جيب مي زنيم، مورد مطالعه قرار مي دهند. از نظر آنها، سوابق ديجيتال ما، آزمايشگاهي سريعاً در حال رشد از رفتار انساني را فراهم مي آورند. اين سوابق سرنخ هايي را به دست مي دهند از اينکه چه چيزي را ممکن است بخريم؛ بيشتر از همه احتمال دارد، روي کدام آگهي آنلايني را کليک کنيم؛ احتمال مبتلا شدنمان به چه بيماري هايي در آينده وجود دارد و آيا اين احتمال وجود دارد که ما ـ از نظر آماري ـ يک بمب را در زير لباسمان پنهان کنيم و از پله هاي يک اتوبوس بالا برويم يا نه.
اين علم که مبتني بر آمار است، فقط احتمالات را تعيين مي کند و نمي تواند با قطعيت، رفتار هيچ شخصي را پيش بيني کند. به همين دليل، اين سيستم در بخش هايي که مي توانند اشتباهات را به شکلي منظم تاب بياورند، بي آنکه خود را (يا در تئوري، ما را) به هيچ دردسري بيندازند، سريع تر از ساير حوزه ها در حال ظهور است. تبليغات و بازاريابي، بسترهاي آزمون اين سيستم هستند؛ و گوگل، شرکتي که با حدس هايي پخته تر به سؤالات ما پاسخ مي دهد، اولين غول اين عرصه به شمار مي رود.
يک نکته روشن است. حجم اطلاعات ديجيتالي که ما توليد مي کنيم، همچنان به رشد سرسام آور خود ادامه خواهد داد. مثلاً شرکت «سنس نتورکز» را در نظر بگيريد. اين شرکت مستقر در نيويورک که به تازگي شروع به کار کرده، مسيرهايي را که ما موبايل در دست يا در جيب طي مي کنيم، مورد مطالعه قرار مي دهد. هر فرد یک نقطه چشمک زن است که بر روي يک نقشه نشان داده مي شوند. با پیگیری این نقطه ها همه نوع اطلاعاتی از اینکه هر روز این افراد چه جاهایی می روند و توقفشان کجاها بیشتر است و شب خود را کجا سپری می کنند و… بدست می آید و در نهایت الگوی های رفتاری هر فرد و افراد شبیه به او که به صورت یک گروه مشخص می شوند شناسایی می شود.
تمرکز بر اين نقطه ها براي چيست؟
استفاده ازین نقطه ها از تبلیغات گرفته تا سیاست مورد توجه است. مثلاً یک شرکت تبلیغاتی که با پیگیری نقطه ها گروه های مخاطب خود را شناخته است، به جای اینکه کل شهر را مملو از آگهی های تبلیغاتی خود کند، اقدام به تبلیغ در محل هایی می کند که می داند نقطه های کاربرانش به آنجا تردد دارند که در این وانفسای بحران های اقتصادی بسیار با صرفه تر است.
سياست مداران که تازه شروع به استفاده از تکنيک هاي گردآوري اطلاعات مشابه براي هدف گيري رأي دهندگان کرده اند، مي توانند نقطه هاي حاميان خود را مورد مطالعه قرار دهند و نقطه هاي ديگر و دسته هايي از طايفه هاي مشابه بکر را شکار کنند.
با اينکه بعضي ها هيچ ترديدي در پس زدن ايده تعقيب شدن به عنوان يک نقطه رنگي ندارند، برخي ديگر از آن استقبال مي کنند. در ماه فوريه، «گوگل» برنامه«Latitude» خود را در بيست و هفت کشور راه اندازي کرد. اين ابزار به کساني که موبايل هاي پيشرفته دارند اجازه مي دهد که اطلاعات مربوط به مکان خود را با دوستانشان ـ و با گوگل ـ به اشتراک بگذارند. در عين حال، بيش از بيست و پنج ميليون نفر، ابزار موبايل فيس بوک را دانلود کرده اند. اين ابزار به اين شرکت شبکه سازي اجتماعي که تا قبل از اين نيز حجم انبوهي از اطلاعات شخصي را در خود ذخيره کرده بود، اجازه مي دهد تا حرکات و رفتارهاي دنباله روهاي انبوه و فزاينده خود را مورد مطالعه قرار دهد.
اگر سرکشي به داخل زندگي و شناسايي رفتارهاي جوان و پير را کار معقولي بدانيم، چندان طولي نخواهد کشيد که همه ما خود را در محاصره آنها ببينيم. به اين ترتيب، ما جاسوسي خودمان را خواهيم کرد و گزارش هاي ديجيتالي از آنها را ارسال خواهيم کرد. در واقع اين روند هم اکنون به خوبي در حال طي شدن است: به اين همه دوربين امنيتي فکر کنيد. وقتي پاي سيستم هاي عددي در ميان مي آيد، مشاهده مي کنيم که ما هم اکنون نيز زندگي خود را به آزمايشگاه هاي آنها تبديل کرده ايم و هر روز که مي گذرد، جزئيات بيشتري در اختيار آنها قرار مي دهيم.
چه کسي ما را مي پايد؟
دولت انگليس: در هر سال، شانزده ميليارد پوند براي يک بانک اطلاعاتي هزينه مي کند و در نظر دارد، صد و پنج ميليارد پوند را براي پروژه هاي گردآوري اطلاعات در پنج سال آينده هزينه کند. تعداد سيستم هايي که اين دولت اداره مي کند، سر به هزاران مي زند.
گوگل: مالک بيشتر از پنجاه ابزار است که اطلاعات کاربران را گردآوری مي کند و معاملاتي چند ميليون دلاري با چند آژانس خبري دارد تا به روزنامه ها کمک کند که از طريق «آگهي هاي اينترنتي» پول درآورند.
تسکو: هر هفته دويست ميليون خريد در کارت هاي اعتباري تسکو ثبت مي شود. از اين اطلاعات براي ايجاد پروفايل هاي شخصي خريد کنندگان از جمله عادت هاي سفر آنها، کمک هاي مالي آنها به خيريه ها و دغدغه هاي آنها نسبت به محيط زيست استفاده مي شود. اين اطلاعات به شرکت هايي همچون «اسکاي»، «اورنج» و «ژيلت» فروخته مي شود.
ياهو: در هر ماه، هزار و پانصد بيت اطلاعات را براي هر کاربر محاسبه مي کند. اين شرکت اتحادي را با «نيوز پيپر کنسرسيوم» شکل داده که نماينده بيش از هشتصد روزنامه است.
فيس بوک: دويست وبيست و دو ميليون نفر در دسامبر 2008 از اين سايت بازديد کرده اند و يک مجوز هميشگي را براي استفاده از محتوا، اسکن کردن پروفايل ها، تصاوير و پيام ها و همراه کردن آگهي هايي که در کنار آنها مي آيد، به اين شرکت داده اند.
فورم: به وب سايت هاي والد اجازه مي دهد تا کاربرانشان را با آگهي هاي سفارشي شده هدف قرار دهند. به دنبال وصول شکاياتي نسبت به سرويس تبليغات رفتاري که بدون رضايت کاربران در شبکه گسترده انگليسي به آزمايش گذاشته شد، کميسيون اروپايي اقدامي قانوني را عليه انگليس شروع کرده است.
برگرفته از سیاحت غرب