تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

يكي از آداب دوست داشتني سبك زندگي حسيني

20 آبان 1392 توسط میرعیسی خانی

 

تصوير زيبايي است؛ جواني را مي بيني كه مشغول يكي از امور گوناگون زندگي است؛ تحصيل يا ورزش و يا تفريح و سرگرمي و… تشنه اش شده آب مي نوشد! انگار همه چيز از شتاب مي افتد، همه چيز رنگ مي بازد و او آرام و با احساس و عاطفه مي گويد: “سلام بر حسين” و “به فداي لب عطشان حسين” و يالعن مي كند: “لعنَ اللهُ قاتلَ الحسين”

اين كه تاثير اين رفتار در ملكوتِ او و اطرافش و حتي نسلش دقيقا به چه ميزان و مقدار است، از عهده عقل و دانش ما بر نمي آيد اما مسلم است كه بركتي شگرف، دنيا و آخرت او را تحت تاثير قرار مي دهد. اين را از ثواب تك تك رفتارهاي پر خير و بركت او در اين حال مي شود حدس زد؛ اعم از ادب به امام حسين، يادآوري عطش و مظلوميت او، فرزندان و يارانش اما فقط حدس! چون خداي سبحان در مورد امام حسين سنگ تمام مي گذارد و حد لطف و عنايت خدا به دوستدار حسين از عقول امثال من خارج است اما براي تقريب به ذهن روايتي معتبر را از كتاب شريف “كامل الزيارات” ابن قولويه قمي، در باب ثواب يادكردن از عطش امام حسين عليه السلام هنگام نوشيدن آب و لعن كردن قاتلانش تقديم مي كنم. به اين اميد كه اين رفتار حسنه را بيش از گذشته اِظهار و ترويج كنيم و ادب و عرضِ ارادت مان را به سيدالشهداء عليه السلام بيشتر و بيشتر كنيم.
حديث از امام صادق عليه السلام است.
حدّثني محمدُ بن جعفر الرَزّاز الكوفي، عن محمدبن الحسين، عن الخشّاب، عن علي بن حسّان، عن عبدالرحمن بن كثير، عن داود رقّي؛
قال: كنتُ عندَ ابي عبدالله [عليه السلام] إذ استسقي الماء، فلما شربه، رأيته؛ قد استعبر واغْرَ و رَقت عيناه بِدُمُوعِهِ
داود رقّي مي گويد:من محضر امام صادق عليه السلام مشرف بودم. حضرت آب طلب كردند و همين كه آب را نوشيدند؛ ديدم امام منقلب شد و حالت گريه پيدا كرد و دوچشم مباركش پر از اشك شد.
ثمّ قال لي: يا داود"لعنَ اللهُ قاتلَ الحسين”
سپس به من فرمودند: اي داود خدا لعنت كند قاتل حسين را.
فَما من عبدٍ شرِبَ الماءَ، فَذكرَ الحسين [عليه السلام] و لَعَنَ قاتلَه الّا كتب الله له مائة الف حسنة و حطّ عنه مائة الف سيئة و رفع له مائة الف درجة و كانّما أعتق مائة الف نسمة و حشره الله تعالى يوم القيامة ثلج الفؤاد
بنده اي نيست كه آب بنوشد و حسين عليه السلام را ياد نموده و قاتلش را لعنت كند مگر اينكه خدا
صدهزار حسنه برايش مي نويسد و
صدهزار گناه از سيئات او را پاك مي كند و او را
صدهزار درجه معنوي بالا مي برد و با اين عمل گويي او
صدهزار برده را آزاد كرده و
خداي متعال روز قيامت او را با دلي شاد و آرام [در آن محشر سوزان با دلي بسيار خُنك -ثلج الفؤاد- و نه جگري تفديده!] محشور مي كند.

شايد اينها همه از اجابت دعاي مادرش باشد.
صل الله عليك يا اباعبدالله

 

 2 نظر

تربیت کودک در سبک زندگی اسلامی

16 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

زندگی انسان، ابعاد مختلف، دارد و هر بعد، ناظر بر یکی از نیازهای اوست. هریک از جنبه‌های زندگی انسان وسعت و دامنه وسیعی دارد. ما ناگزیریم که براساس نیازهایمان، طرح و برنامه، آماده و هدف تعیین کنیم. تعیین هدف‌های مطلوب، به دقت در تشخیص نیاز بستگی دارد. با اینکه تعیین هدف، گامی بسیار مهم و اساسی است، اما نباید فراموش کرد که به تن‌هایی، مفید نخواهد بود. باید روش‎ها و وسایل رسیدن به هدف را نیز آماده کنیم تا با به کار بردن اصول دقیقی، هدف‎هایمان را تحقق بخشیم.

یادگیری و آموزش، یکی از ابعاد زندگی انسان و از مهم‌ترین لوازم زندگی او محسوب می‌شود و شاید وجه تمایز او و حیوان باشد. به همین دلیل آموزش از ابتدای خلقت، به همواره انسان وجود داشته است و تا به حال دوران مختلفی را پشت سر گذاشته است. کودکان به عنوان، بخش مهمی از این جامعه، مستثنی از این قضیه نخواهند بود.

یکی از نیازهای مهم در حوزه کودکان، مساله آموزش و یادگیری آن‌ها در زمینه‌های مختلف است. امروزه اهمیت وضرورت آموزش و پرورش پیش دبستانی پیش از قبل مد نظر و توجه می‌باشد. افزایش متقاضیان این دوره، ضرورت غنا و کیفیت این دوره را افزایش داده است.

دوره دوم کودکی که سنین سه تا شش سالگی را دربر می‌گیرد، دوره پیش‌ از دبستان نامیده می‌شود. بنا به اعتقاد بسیاری از بزرگان، علما و مربیان تربیتی، نخستین سال‌های زندگی کودک، بهترین زمانی است که کودک بیش از هر زمان دیگر، برای رشد، یادگیری و آموزش آماده‌تر است بنابراین اگر امکانات لازم و زمینه‌های مناسب برای کودک فراهم شود، شخصیت، یادگیری و هوش او گسترش قابل ملاحظه‌ای می‌یابد. بدون تردید هر کودکی دارای مجموعه‌ای از استعدادهای نهفته و توانایی‌های بالقوه است و تجارب سال‌های اولیه هر کودک در چگونگی تشکیل شخصیت و رشد و کمال نهایی او بسیار مؤثر است. در این زمینه یکی از روانشناسان به نام «آدلر» اظهار می‌دارد: به طور کلی در چهار تا پنج سالگی شخصیت، منش، رفتار و سبک خاص زندگی هر فرد مشخص می‌شود و این روال تقریباً تا آخر عمر ادامه می‌یابد. لذا باتوجه به اهمیت تأثیرپذیری آموخته‌های کودک در آینده و آمادگی او برای رشد و تکامل و سهولت در امر یادگیری مطالب، به هیچ وجه نباید فرصت آموختن و فراگرفتن را، از کودکانی که سال‌های اولیه زندگی خود را سپری می‌کنند، دریغ کرد. اگر چه هیچ چیز نمی‌تواند جای پرمهر خانواده را بگیرد، ولی خانواده‌ها به تنهایی نمی‌توانند نیازهای آموزشی و تربیتی فرزندان خود را برطرف کنند. به‌ عنوان مثال، یکی از مهم‌ترین احتیاجات کودکان در دوره پیش‌دبستانی، معاشرت و بازی با همسالان خود است، که والدین به راحتی نمی‌توانند این موقعیت را در خانه برای فرزندان خود، مهیا کنند.

رشد هوشی کودک بین تولد تا ۴سالگی است یعنی ۵۰درصد از رشد هوش در این سن وحدود ۳۰درصد بین چهار تا هشت سالگی و۲۰درصد ماباقی از هشت سالگی به بعد شکل می‌گیرد.

براساس تجربیات و بررسی‎های روان شناختی و تربیتی، سال‎های اولیه زندگی کودکان نقش اساسی در رشد و پرورش آنان ایفا می نماید. چرا که۸۰درصدشخصیت کودک ظرف ۶ سال اولیه حیات او شکل می گیرد. براین اساس آموزش و پرورش پیش دبستانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و تلاش عمده دولت‎ها براین بوده است که همه روزه تعداد بیشتری از کودکان تحت پوشش آموزش‎های این دوره قرار گرفته وبا توجه به ویژگی‌ها و نیازهای فردی از آموزش‌های مناسب وسازنده برخوردار گردند. اولین ارتباطات انسانی اجتماعی کودکان در دوران پیش دبستانی شکل گرفته و درواقع پایه‌های اولیه اعتماد به نفس، مسئولیت پذیری و استقلال و خلاقیت کودکان در دوران پیش از دبستان استوار می‎گردد. توجه دقیق و مناسب به رشد و شکوفائی استعدادهای کودکان کمک می نماید.

سرمایه‌گذاری در امور کودکان پیش دبستانی آثار پیش‎گیرانه به آسیب‌های دوران نوجوانی و جوانی و بزرگسالی دارد. بسیاری از انحرافات اخلاقی ریشه در کمبودهای روحی و روانی دوران کودکی دارند. ارتباط اولیه کودک با الگوهای شخصیتی، آینده او را رقم می‌زنند. برخلاف نگرش عمومی مبنی برعدم سود‌آوری، سرمایه‌گذاری در مراکز پیش دبستانی به معنای تربیت خلاق، هدفمند و آگاه آینده هر ملت و عامل بازدارنده بسیاری از آسیب‌های اجتماعی می‌باشد. در مقطع آموزشی پیش دبستانی، والدین و مربیان کودک به شناسایی توانایی‌های بالقوه کودکان و رشد و توسعه چنین توانایی‎هایی مبادرت نموده، شعور و رفتارهای روانی کودک شکل گرفته و هدایت صحیح تجربیات کودک به خصوصیات روانی می‌انجامد که شخصیت او را پرورش می‌دهند.

در جریان آموزش پیش دبستانی است که کودک شناخت نزدیک و واقعی از خود به دست آورده و خواسته‌های او به عنوان تبلوری از رشد عاطفی و عقلی و اجتماعی شکل می‌گیرد.

بنابراین آموزش پیش دبستانی به عنوان بخشی از مراحل آموزش و پرورش از اهمیت بسیاری برخوردار است سال‎های اولیه‌ی کودکی دوره‌ای حساس در رشد فیزیکی، ذهنی و شخصیتی کودکان محسوب می‌گردد. تأثیر آموزش‎های این دوره در شکل دهی موفقیت‌های تحصیلی کودکان در سال‎های بعد، افزایش روز افزون متقاضیان این دوره، مبین ضرورت تهیه‎ی برنامه‌های کیفی و غنی در این دوره می‌باشد. مبانی تعلیم و تربیت، نگرش در آموزه‌ها و سیره‌ی زندگی پیشوایان دین و نظریه‌های دانشمندان و روان شناسان نیز بر این نکته تأکید دارد.

در کشور ما مراکز پیش دبستانی زیادی، فعالیت می‎کنند. این مراکز در تبلیغات خود برنامه‌های بسیاری را به عنوان، طرح‌های آموزش خود معرفی می‌کنند. متاسفانه در برنامه‌های اکثر این مراکز، توجه‌ای به نیازهای ضروری کودکان، رشد فکری و ارزش‌های اخلاقی و دینی جامعه نمی‎شود. حتی برنامه‎های موجود هم در عمل به خوبی اجرا نمی‌شوند. درواقع بیشتر این مراکز، در واقع محلی برای نگهداری کودکان و سرگرم کردن آن‌هاست و البته گرفتن عکس‌های یادگاری دوران کودکی و آموزش رقص! در مراکز پیش دبستانی موجود، فعالیت‌های جدی و هدفمند، به ندرت صورت می‌گیرد و مراکز کمی هستند که به پشتوانه تجربه و علم، ضرورت و اهمیت این مقطع را درک کرده و به طوری جدی به تربیت کودکان می‎پردازند. اغلب مراکز پیش‎دبستانی روش خاصی برای تعلیم و تربیت کودکان در نظر نگرفته و ساعات حضور کودکان در مراکز را با تماشای کارتون، رقص و بازی‎های بی‎هدف پر می‎کنند و نسبت به درونی کردن و آموزش ارزش‎های دینی و اخلاقی توجه جدی نداشته و به بازگویی و بیان چند گزاره اخلاقی و دینی به کودکان، اکتفا می‎کنند. متاسفانه متولیان امر تعلیم و تربیت کودکان، به حساسیت و اهمیت این دوره پی نبرده و به سادگی از کنجکاوی، پرسشگری کودکان می‎گذرند. این در حالی است که در دین مبین اسلام هم، بر آموزش و پرورش کودکان به دلیل انعطاف و آمادگی ذهنی، تاکید زیادی شده است. آموزش برای تفکر و حفظ روحیه‎ی پرسشگری، از همین سنین آغاز می‎شود و راهگشای مقاطع و دروه‎های بعد زندگی خواهد بود.

 نظر دهید »

کاهش رشد اجتماعی کودک، مهم‌ترین پیامد "تک‌فرزندی"

07 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

رضا اسماعیلی با اشاره به اینکه برخی از زوج‌ها به دلایل متعدد از جمله مسایل اقتصادی و مشکلات آینده از داشتن فرزند دوم منصرف می‌شوند،‌ اظهار کرد: برخی والدین تک فرزندی را ترجیح می‌دهند و از چند فرزندی فاصله می‌گیرند زیرا رسیدگی به امور یک فرزند و هم‌چنین مراقبت و تربیت از یک فرزند ساده‌تر است.
وی با بیان اینکه تک فرزندان از امکانات، مزایا و شرایط بهتری نسبت به هم سالان خود برخور دارند، افزود: فرصت‌ها و موقعیت‌ها همواره به راحتی در اختیار تک فرزندان قرار می‌گیرد به همین دلیل این افراد به راحتی نمی‌توانند در موقعیت‌های رقابتی خوب عمل کنند و از توانایی کمتری در این زمینه برخوردارند.

تک فرزندان در رقابت با هم سالان کم تحمل‌ترند
این جامعه شناس با اشاره به اینکه اولین روابط اجتماعی از خانواده شکل می‌گیرد، ادامه داد: میزان روابط اجتماعی در خانواده‌های تک فرزند کمتر است و در خانواده کم جمعیت تعداد و نوع روابطی که شکل می‌گیرد با یک خانواده پر جمعیت متفاوت است.
اسماعیلی گفت: به دلیل اینکه در محیط خانواده کم جمعیت فرآیند رقابت حتی با دیگر فرزندان ایجاد نمی‌شود، تک فرزندان در برخورد با محیط بیرونی و در رقابت با هم سالان خود تحمل ناملایمات و مشکلات را ندارند.
وی اضافه کرد: تلاش والدین برای برطرف کردن تمام خواسته‌های فرزند در واقع آن‌ها را در مقابل وقایع پیش رو ناتوان و کم حوصله می‌کنند و از کمیت و کیفیت روابط اجتماعی فرزندان با سایر افراد کاسته می‌شود.
این جامعه شناس مهم‌ترین پیامد تک فرزند بودن را آسیب رسیدن به رشد اجتماعی فرد دانست و افزود: میزان کم تعامل و روابط اجتماعی در خانواده‌های کم جمعیت موجب افت رشد اجتماعی تک فرزندان می‌شود.

حمایت و کنترل بیش از حد، فرزند را ناتوان می‌کند
اسماعیلی افزود: هر چه میزان حمایت والدین از فرزند بیشتر باشد، تحمل و قدرت کودک در برخورد با مشکلات کاهش می‌یابد و این کودکان اغلب در برخورد با مشکلات آسیب پذیرترند.
وی تصریح کرد: اگر چه تک فرزندی مزایا و امکانات قابل توجهی برای کودک نسبت به هم سالان خود فراهم می‌کند، اما والدین باید در نظر داشته باشند حمایت و کنترل بیش از حد فرزند را ناتوان می‌کند و در آینده با مشکلات بیشتری مواجه می‌شود.

این جامعه شناس یکی دیگر از معایب تک فرزندی را تاثیر آن بر مراحل رشد کودک دانست و ادامه داد: به دلیل اینکه کودک همراه و هم بازی ندارد حس رقابت را تجربه نمی‌کند و هم چنین نمی‌تواند فرصتی برای مدیریت و کنترل این حس داشته باشد.
اسماعیلی با بیان اینکه برخی والدین حمایت و کنترل بیشتری بر فرزند خود دارند، اضافه کرد: حمایت بیش از اندازه از توانایی کودک برای رشد و بلوغ احساسات می‌کاهد.

 نظر دهید »

پدیده‌ای به نام مهد کودک

22 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

با شروع فصل تلاش و تحصیل، در کنار سایر مدرسه‌ای‌ها ما شاهد این هستیم که بچه‌هایِ کوچکِ غیر مدرسه‌ایِ برخی خانواده‌ها هم باید خود را برای رفتن به مکان‌هایی به نام مهدکودک‌ آماده کنند و این خود تمرینی‌ست برای رفتن به مراحل بالاتر تحصیل و اجتماع.

و اما مهد کودک؛
مهدکودک‌هایی که باید پذیرای تعداد کودکان بیشتری نسبت به سال قبل باشند و این البته دلایل خاص خود را دارد؛ بسیاری از مادر‌ها به دلیل اشتغال و شرایط کاری خاص، مشکلات رفتاری کودکشان، فرستادن کودک در جمع همسالان خود به دلیل فضا و محتوای آموزشی مناسب‌تر نسبت به خانه و یا فقط برای آنکه چند ساعتی در روز بتوانند به کارهای شخصی خود برسند، فرزندانشان را به مهد کودک می‌فرستند، که البته آمارها حاکی از آن است که سهم مورد اول بیشتر از سایرین است.

اما در این بین، باز هم بسیاری از مادران چه شاغل و چه خانه‌دار، همیشه به دنبال این سوال هستند که: «آیا مهدکودک جای خوبی برای بچه‌هاست؟ آیا همه بچه‌ها باید مهدکودک بروند؟ و در این صورت مناسب‌ترین سن برای رفتن به مهدکودک چه سنی است؟»

در پاسخ به این سوال، سعی بر این است که معایب و مزایای این موضوع بیان گردد و نتیجه‌گیری به خواننده محترم واگذار میگردد.

برای ورود به بحث باید ابتدا اهمیت تربیت کودک و ضرورت پرداخت خانواده‌ها به این مهم را در منابع دینی و علوم دانشگاهی بررسی نموده، سپس وارد مباحث بعدی گردیم:

از آنجا که دین اسلام، کامل‌ترین دین و آخرین دستور زندگی است، لذا تمامی احتیاجات دنیوی و اخروی بشر را از طرق و منابع مختلف (قرآن و سیره پیامبر صلی‌الله و علیه و آله و معصومین علیهم‌السلام و جانشینان آنان) بیان نموده است، در این راستا تربیت و تعلیم فرزندان نیز از جمله موارد خاصی است که به کرات و متواتر به آن اشاره گردیده است.

اسلام مسئولیت تربیت دینی و مذهبی و جسمی انسان را در بعد فرهنگی و شکل‌گیری حیات معنوی بر عهده پدر و مادر گذاشته است و بر موضوع تربیت فرزند حتی قبل از ازدواج دو نفر با یکدیگر تأکید کرده است که زن و مرد با تحقیق و مداقّه در انتخاب همسر شایسته، زمینه تربیت فرزندان صالح و خلف را فراهم نمایند. در این‌باره، روایات و احادیث فراوانی وجود دارد که برای نمونه به چندین نمونه اشاره می‌گردد:

پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می‌فرمایند: «برای نطفه‌های خود جایگاه مناسبی اختیار کنید، زیرا زنان، شبیه برادران و خواهران خودشان فرزند به دنیا می‌آورند. نهج الفصاحة، ص ۳۲۵»، همچنین امام صادق علیه‌السلام در این‌باره می‌فرمایند: چون اراده خداوند بر آفرینش انسانی تعلق گیرد، تمامی ویژگی‌های اجداد وی تا حضرت آدم را گرد می‌آورد و او را با ویژگی‌های یکی از آنان می‌آفریند. طبق این روایات، نه تنها والدین و دایی و سایر بستگان در شخصیت و تربیت کودک نقش دارند بلکه نسل‌های گذشته فرد نیز در ویژگی‌های فرد نقش بازی می‌کنند. به قول شاعر: خشت اول گر نهد معمار کج/تا ثریا می رود دیوار کج.

همچنین رفتار و کردار پدر و مادر در سایر مراحل زندگی نوزاد، بر تربیت و شخصیت وی تاثیر دارد از جمله: تغذیه حلال و پاک پدر و مادر در زندگی مخصوصا در زمان انعقاد نطفه و بارداری و بعد از تولد، نحوه‌ی رفتار پدر و مادر با یکدیگر و غیره. علاوه بر آن، درباره‌ی اهمیت به کودکان و اهتمام به تربیت صحیح آنها در زمان طفولیت و پس از تولد در منابع دینی و کلام بزرگان به کررات پرداخته شده است.

رسول خدا که درود خداوند بر او باد، فرمودند: «مراقب کودکان خود باشید و آن‌ها را خوب تربیت کنید، چون آن‌ها هدیه‌ای هستند از جانب خداوند برای شما». همچنین فرمودند: فرزندان خود را عزیز بدارید و آن‌ها را خوب تربیت کنید. و مطالب مهم و بسیار دیگری نیز در دین مبین اسلام در این‌باره نقل شده که جهت جلوگیری از اطاله‌ی کلام از ذکر آنها خودداری می‌شود و علاقه‌مندان در این زمینه را به کتب زیر ارجاع می‌دهیم.

با توجه به مطالب ذکر شده، دریافتیم که در دین اسلام به تربیت کودک و نقش والدین در این امر بسیار سفارش شده است. حال برای اینکه از کیفیت و کمیت این موضوع مهم اطلاع یابیم، باز به بیان مطالبی از علوم دینی و علوم دانشگاهی می‌پردازیم:

امام علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه ذیل نامه به امام مجتبی علیه السلام بر اهمیت تربیت انسان در زمان طفولیت و کودکی تاکید می‌فرمایند و بیان می‌دارند: «پسرم! قلب فرزند نورس، مانند زمین خالی است، خالی از بذر و گیاه، هر تخمی که در آن بیفشانی،‌‌ همان می‌روید.» علاوه بر منابع دینی علوم دانشگاهی و نوین همچون روانشناسی نیز بر این امر واقف شده است که تربیت کودک را باید از همان‌ آغاز تولد و حتّی‌ از دوران جنینی شروع کرد، زیرا «شخصیت کودک در‌‌ همان پنج سال اول پایه‌ریزی می‌شود» و کودک در همان سنین کودکی بیشترین آمادگی ذهنی را برای فراگیری مطالب گوناگون دارد.

بنابراین با توجه به مطالب بالا، اهمیت پرداختن به امور تربیتی و شناختی کودکان از همان سنین خردسالی به خوبی مشخص است. لذا در همین راستا، والدین و مسئولان جامعه باید تدابیری مهم در این خصوص بیاندیشند.
در بین روش‌های متعدد تربیت فرزند، عده‌ای برای رفتن کودکان به مهد کودک، نقش قابل توجهی قایل‌اند و اعتقاد دارند:

کودکان با قرار گرفتن در محیط مهد کودک، معمولا رشد تکلم بهتری پیدا می‌کنند، اعتماد به نفسشان بیشتر می‌شود، اضطرابشان کاهش می‌یابد، اگر در مهدکودکی که شرایط خوبی دارد، نگهداری شوند، توان دوری از مادر را به تدریج پیدا می‌کنند و از طرفی سن مناسب برای آموختن زبان دوم، ۳ سالگی است و رفتن به مهد کودک آموزش آن را تسریع می‌کند. و بیان می‌دارند کودکانی که به مهد نمی‌روند: دیر‌تر اجتماعی می‌شوند، هنگام بازی با همسالان قوانین را رعایت نمی‌کنند و این کودکان زمان رفتن به مدرسه به سختی از مادر جدا می‌شوند، چرا که هرگز تجربه دور بودن از مادر را نداشته‌اند.

در مقابل گروه بالا که از حامیان و مروجان مهد کودک هستند و برای آن مزایایی ذکر می‌کنند، عده‌ای هم رفتن به مهدکودک را مخصوصا از سنین پایین دارای معایبی همچون: پرخاشگر شدن کودک، مستعدشدن برای بیماری‌های جسمی و فکری، تاثیر متقابل بچه‌ها از هم به ویژه در امور ناشایست، اصول تربیتی غلط برخی از مربیان مهدها، کم‌حوصله بودن مربیان و از همه مهمتر دور شدن کودک از آغوش مادر (که بهترین مأمن خصوصا برای بچه‌های کوچکتر است) و محیط خانه و خانواده و تربیت‌شدن در فضا، فرهنگ و اصولی بعضا ناهماهنگ با فضای خانه و اطرافیان، می‌دانند.

حال که به بیان اهمیت و ضرورت تربیت فرزند و بررسی نظرات گروههای مختلف در باب مزایا و معایب مهد کودک بیان گردید، نویسنده با پافشاری بر موضع اولیه خود، مبتنی بر بی‌طرفی و جدای از هر گونه دید تعصبی و یک‌جانبه‌نگر پیشنهاد خود را مبنی بر: گریز ناپذیربودن وجود مهدها در جامعه و شرایط فعلی و ضرورت مراجعه برخی خانواده‌ها به این مکان‌ها و اصلاح محیط و مواد آموزشی این مراکز و استفاده از مربیان کارآزموده و آشنا به اصول و مبانی تربیتی خصوصا بر مبنای دیدگاه‌های اسلام ناب را ارائه داده و قضاوت در این‌باره را به خوانندگان محترم واگذار نموده و به این گفته شاعر بسنده دارد که :
در خانه اگر کس است یک حرف بس است…
وَآخِر دَعْوَانا أَنْ الْحَمْد لِلَّهِ رَبّ الْعَالَمِینَ

 2 نظر

نسخه امام رضا(ع)برای زندگی امروز ما

18 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

نقطة تحول و تغییر زندگی‌ها کجاست؟

- لحظات تصمیم‌گیری و انتخاب.
تصمیمات کور یا تصمیمات بینا؟
- تصمیمات بینا که با ملاکهای واقعی انجام میشود.
در لحظة تصمیم‌گیری، باید از خود یک سؤال را بپرسیم: خدا، کدام را می‌پسندد؟
میخواهم میهمانی بدهم. طبق رسم خودمان زن و مرد سر یک سفره مینشینند ولی طبق نظر خدا حضور زن و مرد نامحرم بر سر یک سفره پسندیده نیست.
میخواهم بر سر فرزند کوچکم داد بکشم ولی خدا ملایمت را دوست دارد.
میخواهم با دروغ جنس خود را قالب کنم ولی خدا گفتار صدق را توصیه کرده است.
میخواهم با پارتی بازی کار خود را راه بیندازم ولی خدا این را نادرست میداند.
میخواهم به بهانه ابراز قدرت از محبت به خانواده ‏ام دریغ داشته باشم ولی خداوند محبت به آنها را دوست دارد.
میخواهم از قوانین راهنمایی متابعت نکنم ولی خداوند رعایت قانون را واجب میداند.
میخواهم در اداره کم کاری کنم ولی خداوند این را نمیپسندد.
میخواهم هرطور خواستم لباس بپوشم ولی خداوند لباسی را که مروج فرهنگ کفر باشد نمیپذیرد.
میخواهم هرطور که خواستم حجاب داشته باشم ولی خداوند بهترین پوشش را برای من در نظر گرفته است.
میخواهم هرجا که رفتم حرف حرف من باشد ولی خداوند همفکری را می پسندد.
میخواهم در تجملات غرق شوم ولی خداوند تجمل گرایی را دشمن میدارد.
در تمام این موارد انتخاب نظر خدا نشان دهنده وابستگی قلب ما به اوست.
اگر به دنبال این مطلب هستیم قلب خود را به خدا میسپاریم به صورتی که احساس حضور خدا در قلبمان روز به روز بیشتر شود.
در این راه باید همراه آنانی شد که راه را پیموده ‏اند و به خدا رسیده‏ اند.
امام، انسانی است که راه رسیدن به خدا فقط با او ممکن است.
در آستانه ماه ولادت و روز زیارتی امام هشتم، امام مهربانی ها می خواهیم قدمی در این راه با امام همراه شویم.
امام رضا علیه‏ السلام نامه‏ ای به حضرت عبدالعظیم حسنی نوشته و در آن توصیه‏ هایی را برای شیعیان بیان نموده ‏اند. توجه به این روایت ما را در راه زندگی ایمانی کمک خواهد نمود.
به بخشی از این نامه توجه نمایید:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو: در دل های خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان و به رسیدگی به اقوام و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث ربط بیشتر روحی با خدا و من و اولیاء اوست.دوستان ما نباید فرصت های گران بهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند.من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.»[1]
با استفاده از دستورات امام هشتم زندگی ما روز به روز به سمت خدایی بودن پیش میرود.
خداوند توفیق مؤمن بودن را نصیبمان نماید.
[1] . بحارالأنوار ج : 71 ص : 230
 4 نظر

"معرفت‌شناسی، اخلاق و سبک زندگی" در کلام رحیم‌پور ازغدی + دانلود

13 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

پانزدهمین مقاله شفاهی به بحث پیش‌فرض‌های سبک زندگی پرداخته در جمع اساتید دانشگاه و اعضاء هیئت علمی دانشگاه‌ها اختصاص یافته است.
نقش اعضاء هیئت علمی و اساتید دانشگاه‌ها در «گفتمان‌سازی» «سبک زندگی»، ارتباط سبک اندیشیدن و سبک زیستن، تأثیر معرفت‌شناسی در طبقه‌بندی ارزش‌ها و الگوپذیری رفتار فردی و جمعی، اعتبار معیارهای اخلاقی و سبک زندگی، سبک زندگی «سکولار»، به اندازه سبک زندگی دینی، قدمت و سابقه دارد، سبک زندگی کافرانه(اصالت دنیا) از کفر نظری تا کفر عملی(زیستن با قطع نظر از مبدأ و معاد)، هبوط آدم و سبک هابیلی و قابیلی زندگی(هابیلیزم و قابیلیزم) و تئوری یونانی «اصالت طبیعت و لذت»، وجه مادی مدرن و وجه شکاک «پُست مدرن» آن از جمله موضوعاتی هستند که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته اند.
جزم‌زدگی مادی و شکاکیّت روحی، یا ایمان دینی؟، محترم بودن همة سبک‌های زندگی و شکاکیت اخلاقی، «دگرباشی»، «دگراندیشی» و امر به معروف و نهی از منکر، دُگماتیزم مادی مدرنیته و سبک زندگی، تسویة «عدل و ظلم» در آینة پلورالیزم معرفتی، سه فاز دموکراسی و زندگی لیبرال، خودخواهی فردی و سبکهای دموکراتیک زندگی، تعریف «پوزیتویستی» از زندگی، نفی «حق و باطل» و امتناع ترجیحات نظری، بی‌معنایی «خوب و بد» و مفهوم تئوریکِ «نظام برتر» و «می‌خواهم» بجای «می‌باید»! سایر موضوعات مورد بررسی در این مقاله به شمار می روند.
همچنین در این مقاله مباحثی چون نفی خدای «شارع» و شریعت و تأثیر آن در سبک زندگی و حکومت، الاهیات «دِئیستی»، نفی «ربوبیت خدا» و «نبوت نبی» و شرع‌ستیزی، مدارای اسلامی با سبکهای گوناگون زندگی به چه معناست؟، احترام به سبک‌های گوناگون براساس کدام فلسفة اخلاق؟ و زندگی اسلامی، منحصر به یک سبک زندگی نیست( سبک های زندگی اسلامی) مورد واکاوی رحیم پور قرار گرفته اند.

دانلود پانزدهمین مقاله

 نظر دهید »

نام‌گذاری ازنوع اروپایی‌ اش

09 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

بلائر بیارکاردوتیر دختر 15 ساله ایسلندی بر ضد دولت این کشور شکایت کرده است که بتواند نام کوچک خود را حفظ کند.

نام او که در زبان ایسلندی معنای “نسیم سبک” است از نام یک شخصیت زن در رمانی نوشته هالیدور لاکسنس، نویسنده محبوب ملی ایسلند و برنده جایزه نوبل گرفته شده است، اما او نمی‌تواند رسما از این نام استفاده کند؛ وضعیتی مانند اینکه نتوان یک دختر فرانسوی را کوزت نامید.

فرزند

ایسلند یکی از سخت‌ترین قوانین نامگذاری در دنیا را دارد، و ظاهرا اغلب مردم که به نقش محوری دولت در کشورشان عادت دارند، مشکلی از این لحاظ احساس نمی‌کنند.

نام کودکان در این کشور باید از یک “صورت اسامی شخصی"، فهرستی شامل 1712 نام مذکر و 1853 نام مونث که با قواعد دستور زبان و تلفظ ایسلندی مطابقت دارند، انتخاب شوند و مقامات می‌گویند این قانون مانع از سردرگمی کودکان خواهد شد.

والدینی که بخواهند نامی خارج از این فهرست را بر روی کودکان‌شان بگذارند باید تقاضای‌شان را به یک کمیته مخصوص بفرستند که قدرت تایید یا رد این درخواست را دارد.

اما ایسلند تنها کشوری نیست که در آن اسم‌هایی مانند برندهای تجاری “اپلز"، “سوریس” یا “بلو ایویز” را نمی‌توان روی کودکان گذاشت.

نام‌های کودکان سوئدی باید به تایید مقامات مالیاتی کشور برسد. از جمله نام‌هایی که پیش از این رد شده است، می‌توان به متالیکا، ایکئا، و نام انتخابی 43 حرفی یک پدر و مادر سوئی Brfxxccxxmnpcccclllmmnprxvclmnckssqlbb11116 (که آلبین تلفظ می‌شود) اشاره کرد. جالب اینکه مقامات سوئد با نام “گوگل” مشکلی نداشته‌اند.

درباره کودکان آلمانی “نام‌ها باید طوری باشد که طور آشکار جنسیت را مشحص کند و نمی‌توان نام‌های خانوادگی را به عنوان نام کوچک به کار برد” و همچنین در آلمان محدودیت‌های پیچیده‌ای درباره ترکیب کردن نام‌های خانوادگی با هایفن‌ها وجود دارد.

والدین در دانمارک باید نام فرزندان‌شان را از یک فهرست مصوب شامل 7000 نام - 300 نام پسر و 4000 نام دختر - نام‌هایی که اغلب منشا اروپای غربی یا انگلیسی دارند- انتخاب کنند. اخیرا چند نام غیراروپایی برای سازگار شدن با مهاجران به این فهرست افزوده شده است.

اما این محدودیت‌ها فقط محدود به کشورهای اروپای شمالی نیست. چین نیز قانونی بر ضد نام‌هایی دارد که در آنها از اعداد عربی، زبان‌های خارجی یا نمادهایی که به زبان‌های اقلیت‌های چین تعلق ندارند، استفاده شده است و برای همین بود که نام @ که پدر و مادری چینی در سال 2007 برای بچه‌شان انتخاب کرده بودند، رد شد.

والدین فرانسوی تا همین اواخر در دهه 1960 مجبور بودند بر اساس قانونی مربوط به دوران ناپلئون نام کودکان‌شان را از میان قدیسین کاتولیک انتخاب کنند. این قانون نهایتا در نتیجه دادخواست قانونی جامعه بریتانی (سلتی‌زبان‌های شمال فرانسه) لغو شد.

وضعیت نام گذاری در ایران چگونه است؟

از گذشته های دور در کشور ما عامل تاثیرگذار در نامگذاری کودکان، اعتقادات مذهبی و محبت ایرانیان نسبت به اهل بیت است و این عامل در گذر ایام همچنان بیشترین تاثیرگذاری را در انتخاب نام نوزادان ایرانی به خود اختصاص می دهد.

علی اکبر محزون، مدیر کل دفتر آمار، اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال در این خصوص می گوید: از زمان آغاز ثبت مشخصات نوزادان در سازمان ثبت احوال تا کنون، همیشه اسامی انبیا، اولیا و اهل بیت علیهم السلام در اولویت بوده اند به طوریکه اولین زنی که درسال 1297 شناسنامه گرفت نامش فاطمه ایرانی بود والان هم فاطمه و زهرا نخستین نامهایی هستند که والدین برای فرزند دخترشان انتخاب می کنند.

به گفته علی اکبر محزون،محمد هم رتبه اول را در میان نامهای پسران به خود اختصاص می دهد و بعد از نام محمد، نام علی و ترکیبات آن مانند امیر علی هستند.

به گفته مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال در سال 90 نیز اسامی امیر علی، ابوالفضل، امیر حسین،علی و محمد پنج نام اول را در میان پسران و اسامی فاطمه، زهرا و ستایش نیز سه نام اول را در میان دختران به خود اختصاص داده اند.

اما جالب است بدانید که سریالهای تلویزیونی هم در نام گذاری بی تاثیر نیستند. بعد از اعتقادات مذهبی و علایق مردم به ائمه علیهم السلام، عوامل محیطی از جمله برنامه های تلویزیونی وسریالها در فرهنگ نامگذاری تاثیر بسیار زیادی دارند،مثلا بعد از پخش سریال ستایش،در سال های گذشته این نام هم در صدر نامگذاریها قرار گرفت و همین اتفاق برای نام هستی هم افتاد.

نوزاد-شناسنامه

معضل انتخاب اسم در ایران

انتخاب اسامی‌برای فرزندان ایرانی در سالیان اخیر همواره محل بحث بوده و ادارات ثبت احوال از ثبت برخی اسامی‌خودداری می‌کنند.

در ادارات ثبت احوال لیستی از “نام های ایرانی و اسلامی” وجود دارد و به خانواده ها توصیه می‌شود که از میان آنها برای فرزندان خود اسم انتخاب کنند، هر چند سازمان ثبت احوال می‌گوید که ایرانیان ملزم نیستند که از میان نام های موجود در ادارات ثبت احوال برای فرزندانشان اسم انتخاب کنند.

سازمان ثبت احوال معتقد است که در برخی مواقع، والدین نام های نامانوس برای فرزندانشان انتخاب می‌کنند و این سازمان برای حفظ کرامت افراد و دسترسی آسان به نام های رایج، لیستی در ادارات ثبت احوال گذاشته است تا والدین در صورت سردرگمی‌در انتخاب نام فرزند، از میان نام های موجود یکی را انتخاب کنند.

از نظر سازمان ثبت احوال، انتخاب نام هایی که “موجب هتک حیثیت مقدسات اسلامی” می‌شود و انتخاب “عناوین، القاب و نام های زننده مستهجن یا نامتناسب با جنس” ممنوع است.

بر این اساس، نام هایی مانند “ملک الدوله، شوکت الملک و سلطانعلی” ممنوع اعلام شده است و استفاده از نام ماشاء الله برای زنان و انتخاب نام اشرف و اکرم برای مردان ممنوع است.

منابع:سایت اینترنتی ایران ناز/خبر آنلاین/همشهری آنلاین

 1 نظر

ارزش زن به درآمدزايي اوست!!!

09 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی
زن, غرب, غريزه, اشتغال,

فرهنگ و اجتماع امروز غرب ، بيشتر به جنبه ظرافت و جنسى زن توجه دارد؛ از طرفى او را به منزله اسباب بازى مى داند و از سوى سوم وسيله رسيدن به هوسرانى مى شمارد.

مرد هوس ران غرب ، زن زيبا را به نام آرتيست ، مديست و مانكن از كانون شيرين خانواده بيرون مى آورد و در سياه چال گناهش مى اندازد، تا هوس هاى غريزه را ارضا كرده باشد. دنياى غرب شرايطى براى زنان ايجاد كرده و آن را آزادى زن نام نهاده است كه اگر به دقت مورد مطالعه و بررسى قرار گيرد، معلوم خواهد شد كه چيزى بيش از بردگى نيست

عباس‎علي عظيمي شوشتري در گفت‌وگو با خبرنگار زنان باشگاه خبري فارس «توانا» اظهار داشت: زيرساخت فكري مغرب‎زمين اساساً‌ براساس سرمايه‌داري است بر اين اساس نظام سياسي طراحي شده در غرب نظامي ليبراليستي تعيين شده است.

وي با اشاره به تعريف جايگاه زن و مرد در چنين سيستم اجتماعي اضافه كرد: با توجه به چنين وضعيتي، جايگاهي كه براي زن در نظام اقتصادي تعريف مي‌شود با يك تفكر ابزاري همراه است كه پاسخگوي افزايش نيازهاي مادي، اقتصادي و تبليغي باشد.

* زيرساخت اساسي جامعه در غرب متزلزل است

اين استاد دانشگاه عنوان كرد: تعريف جايگاه زن بر اساس چنين ديدگاهي نمي‌تواند در قالب حضور زن در خانواده باشد چراكه وقتي نيروي توليد ثروت جامعه بخش عظيمي از وقت خود را صرف تربيت فرزندان و رسيدگي به همسر خود كند در نتيجه بخشي از فعاليت‌هاي وي كه مي‌تواند موجب افزايش مصرف در جامعه شود كاملاً از بين خواهد رفت.

 

وي افزود: استقلال اقتصادي زن در تفكر غربي از اين جهت مورد اهميت قرار مي‌گيرد تا از اين طريق پايگاه و زيرساخت اساسي جامعه كه خانواده است متزلزل شود؛ با چنين تعريفي هرزگي براي زن، درآمدزايي، استفاده ابزاري در توليد، حضور در آگهي‌هاي تبليغاتي به منزله شغل و استخدام به عنوان منشي براي زن در دفتر كار براي جذب مشتري ارزش محسوب مي‌شود اما مادري و خصوصيات اصلي زنانگي به عنوان عقب‌افتادگي مطرح است.

* غرب زنانگي زن را سركوب مي‌كند

زنان غرب

عظيمي‌ شوشتري ادامه داد: تفاوت بنيادي نگرش غرب با اسلام در خصوص مسئله زن اين است كه غرب زنانگي زن را سركوب و براي زنان مشاغل مردانه را مطرح مي‌كند و تساوي زنان را در رسيدنشان به جايگاه مردان مي‌داند ضمن اينكه مادري و همسري زن، سركوب و تخريب و از وي براي كارهايي با ويژگي مردانه استفاده مي‌شود.

وي با اشاره به اينكه اسلام براي زن و جايگاه زنانگي اهميت ويژه‌اي قائل است، گفت: اگر جهاد در ميدان نبرد به‎عهده مرد است، خانه‌داري زن نيز در حد مجاهدت در راه خداست؛ شهادت در عرصه نبرد عالي‌ترين مقام براي انسان شمرده مي‌شود، زني كه در هنگام زايمان از دنيا برود مانند كسي است كه در جبهه نبرد به شهادت رسيده است يا اينكه زني كه نيمه‌هاي شب به منظور شير دادن كودكش از خواب برخيزد مانند كسي است كه براي اقامه نماز شب برخاسته است.

* در جامعه غربي مادر بودن و تربيت فرزند تخريب مي‌شود

اين استاد دانشگاه بيان كرد: در جامعه غربي مادر بودن و تربيت فرزند تخريب و اشتغال زن در مشاغل مختلف ارزش محسوب مي‌شود كه طبيعتاً در چنين شرايطي زنانگي زن سركوب مي‌شود؛ براساس تفكر بنيادي غرب كسب ثروت به هر شكل، روش و قالبي امكان‌پذير مي‌شود و در اين راستا زن از جسم خود براي توليد ثروت استفاده مي‌كند و به عنوان جزيي از نيروي توليد مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

 

وي با اشاره به اينكه فصل سوم قانون اساسي به مقوله زن پرداخته است، ادامه داد: بايد ساختار‌هاي اقتصادي خود را براساس نگرشي كه اسلام به زن دارد تعريف كنيم از جمله ساعت كاري زنان، روابط اداري و به كارگيري زنان در ساختار اداري ضمن حفظ شأن و استفاده از توانمندي‌هاي اين گروه از جامعه تعريف شود و خانواده محور تمام امور و زن محور خانواده قرار گيرد.

منابع:خبرگزاري فارس و  کتاب زن و آزادي/سيد آيت الله صدر

 نظر دهید »

سبك زندگی تابع تفسیرمان از زندگی است

09 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

رفتار اجتماعى و سبك زندگى، تابع تفسير ما از زندگى است: هدف زندگى چيست؟ هر هدفى كه ما براى زندگى معين كنيم، براى خودمان ترسيم كنيم، به طور طبيعى، متناسب با خود، يك سبك زندگى به ما پيشنهاد ميشود. يك نقطه‌ى اصلى وجود دارد و آن، ايمان است. يك هدفى را بايد ترسيم كنيم - هدف زندگى را - به آن ايمان پيدا كنيم. بدون ايمان، پيشرفت در اين بخشها امكان‌پذير نيست؛ كارِ درست انجام نميگيرد. حالا آن چيزى كه به آن ايمان داريم، ميتواند ليبراليسم باشد، ميتواند كاپيتاليسم باشد، ميتواند كمونيسم باشد، ميتواند فاشيسم باشد، ميتواند هم توحيد ناب باشد؛ بالاخره به يك چيزى بايد ايمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال اين ايمان و اعتقاد پيش رفت. مسئله‌ى ايمان، مهم است. ايمان به يك اصل، ايمان به يك لنگرگاه اصلى اعتقاد؛ يك چنين ايمانى بايد وجود داشته باشد. بر اساس اين ايمان، سبك زندگى انتخاب خواهد شد.

مقام معظم رهبری

 نظر دهید »

همسایه داری به سبک زندگی اسلامی

05 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

 نظر دهید »

زندگی به سبک رایتل

04 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

حریم همگانی، خانه ی شیشه ای، دسترسی به پستوی خانه من و تو، کانکت به انواع تارها و تارنماهای مجاز و غیر مجاز، و ده ها اسم و صفت دیگر، نشانه های یک سبک از زندگی است؛ سبک رایتل. سبکی که با یک انتخاب یا یک خطا، تمام حریم زندگی شما در قابی از تصویر در مقابل نگاه دیگران خواهد بود. دیگر همسر و دختر و مادر من و تو، حتی در خانه باید لباس رسمی بپوشند. وقتی به خط رایتل شما زنگ بزنند، اگر حواست نباشد و گزینه تماس تصویری را انتخاب کنی، انگار که دیوار خانه ات از شیشه باشد. آنسوی خط هر چند نفر که باشند تو و خانه و اهلش را می بینند. دیگر نمی توانی مطمئن باشی که اگر دختر یا پسرت از خانه بیرون نرفت حتما کسی هم به خانه ات نمی آید. چرا که قبلا کلید خانه ات را به رایتل داده ای که بی صدا وارد خانه ات می شود. همراه اول و دوم هم همین طور است؛ اما اگر همراه اول مارمولک بود، این افعی است. جذاب است؛ ولی نیشش کشنده است.
این یک سبک زندگی است. سبکی که دیگر حریمی وجود ندارد. سبکی که شما مجبورید با کلاس باشید. سبکی که مجبورید دلتان برای دیدن دخترکتان تنگ شود. و بعد مجبورید که رایتل بخرید تا امکان تماس تصویری داشته باشید و بعد فلان سازمان و بهمان مجموعه به درآمد از پیش تعیین شده اش می رسد. و بعد بگویند این تقصیر جامعه ماست که فرهنگ تکنولوژی و استفاده از آن را ندارد. کسی هم نیست که بگوید یا بشنود که این همه تکنولوژی برای درمان کدام درد من و تو است؟ راستی درد خیلی بزرگی بود اگر تماس فقط صوتی بود؟ حالا خواستی اینترنتت را پر سرعت کنی، دستت هم درد نکند؛ اتفاقا این یک مشکل بزرگ است اما حالا که حس مردم دوستی و خدمت رسانی بعضی¬ها گل کرده، چرا همان اینترنت ملی را پشتیبانی نمی کنند؟
این هم یک سبک زندگی است که اگر همه چیزهایی که به دردت نمی خورد را نداشته باشی، جهان سومی هستی! جهان اولی شدن، یعنی هر آنچه را که دیگران به هر منظوری ساختند، تو هم برایش احساس نیاز کنی و داشته باشی.
این یک سبک زندگی است که هر چیز جدیدی که به بازار آمد، ما مجبوریم بخریم، استفاده کنیم، به آن وابسته شویم و اخلاق و رفتار و زندگیمان را قربانی این سبک از زندگی کنیم.
کدام ستون زندگی داشت فرو می¬ریخت و سقف زندگی را روی سر ما هوار می¬کرد که مجبور شدیم زندگیمان را به سبک رایتل یعنی زندگی به سبک تماس تصویری و اینترنت سیار پرسرعت با تمام معایب قهری اش تغییر دهیم؟
اگر زندگیمان به سبک رایتل تغییر کند، کجا برویم که دیگران ما را نبینند؟ کجا برویم که ناموسمان در امان باشند؟ کجا برویم که از خانه و خانواده ما با یک گوشی تلفن، فیلم نگیرند و …
اگر رایتل بیاید، ما کجا برویم؟

وقتی مشکلات زیاد می شود، باید اهم و مهم کرد؛ یعنی هرکدام واجب تر است را زودتر انجام داد. هرکدام حیاتی ترست را بگیریم و کم اهمیت ها را رها کنیم. آخر مگر ما چه قدر توان داریم که همه مشکلات را یکجا حل کنیم. همه عقلای عالم هم همین کار را می کنند. حالا چون مشکلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی، تحریم، گرانی اجاره مسکن، شهریه دانشگاه و ده ها مشغله دیگر یکباره سر ما ریخته، خوب معلوم است که ما هم مثل همه عقلای قدیم و جدید عالم، اولویت سنجی می کنیم. هر کدامش که مسأله مرگ و زندگی است را زودتر انجام می دهیم؛ پی گیری می کنیم تا مشکلات قانونی و غیر قانویش را حل کنیم. این بود که در تورم مشکلات و کارهای زمین مانده، رفتیم سراغ آنکه از همه واجبتر بود! همان نیاز اساسی که اگر حل نمی شد از غصه می مردیم! نان؟ نان که مهم نیست. کجا شنیدید که کسی از درد نان بمیرد؟ نان مشکل شکمی است و اساسا مسائل شکمی اصلا قابل توجه نیستند. وقتی نیاز مهم و اساسی زمین مانده ای مانند تماس تصویری وجود دارد دیگر چه جای صحبت از آب و نان شب؟
همه آدمهای پیشرفته دنیا تماس تصویری دارند؛ آنوقت ما که اشرف مخلوقات عالمیم همینطوری بدون تصویر صحبت کنیم! آنوقت عقلای عالم به ما نمی خندند که چقدر عقب مانده هستیم؟ این بود که همه دست به دست هم دادیم تا این مشکل اساسی واجب تر از نان را هر طور شده حل کنیم و نسل جوان آینده ساز کشور را به قله های پیشرفت برسانیم. اما مشکل نان که مهم نیست خدا روزی رسان است. نان چه اهمیتی دارد. رایتل را بچسبید که اگر نباشد، همه نیازهای انسان بی پاسخ مانده است.

 1 نظر

تاثیر لوازم‌التحریر در سبک زندگی نسل آینده

28 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

1- دوستی میگفت:« با یکی از دوستان برای خریدن لباس بچه‏ گانه به مغازه ای رفتیم. فروشنده لباسی را آورد که بر آن تصویری کوچک از یک سگ بود. دوست من گفت که من این لباس را نمیخرم و وقتی فروشنده علت را جویا شد گفت: میترسم فرزندم هاپ هاپ کند.»

قبل از هرگونه قضاوتی نکات بعدی را بخوانید.

2- از یکی از علما پرسیدند: اگر بر روی لباسی حروف انگلیسی نوشته شده باشد بدتر است یا اگر تصویر حیوان داشته باشد؟ ایشان بلافاصله فرمودند: حروف انگلیسی بدتر است.

چرا؟ کمی فکر کنید.


3- این روایت عجیب را ببینید: «خداوند به یکی از پیامبران وحی فرستاد که به مؤمنین بگو: لباسهاى دشمنان مرا نپوشید و از خوراک هاى دشمنانم نخورید، و به راه و روش دشمنان من رفتار نکنید، که در این صورت شما نیز مانند آنان دشمنان من خواهید بود.»[1]

اینکه چگونه هم شکل شدن به همراه شدن میرسد نکته قابل تأملی است.

4- «در مشهد مقدس فلکه‏ ای دور آستانه امام رضا علیه السلام احداث کردند و تحولاتی ایجاد کرده بودند که در آن زمان کارهای مهم و جالب توجه برای هر کس بود .

مرحوم راشد تربتی از وعاظ مشهور تعریف می‏کند :

من همراه پدرم مرحوم آخوند ملاعباس تربتی که از علمای زاهد بود از در غربی صحن کهنه بیرون رفتیم و چون به بست بالا خیابان رسیدیم که دو دهانه فلکه در آنجا به هم می ‏پیوست، گفتم: «این فلکه ‏ای است که احداث کرده ‏اند». مرحوم حاج آخوند نگاه نکرد . از ایشان پرسیدم: «آیا نگاه کردنش گناه دارد؟ گفت: « نه، گناه ندارد. ولی به همین اندازه حواسم پرت می‏شود».[2]

اگر یک نگاه انسان را از هدف اصلی باز میدارد نگاه دائم به یک شخصیت پوچ به سرش خواهد آورد.

4- هر دانش ‏آموز (مخصوصاً دانش ‏آموز دبستانی) به طور متوسط 1200 بار در سال جلد هرکدام از دفترهایش را می‏بیند. اگر 1200 بار صحنه‏ ای مقابل ما تکرار شود چه رخ می‏دهد؟

یا فکر با آن شکل میگیرد و یا بسان خاطره‏ ای پابرجا باقی می‏ماند. به نظر میرسد باید برای انتخاب دفاتر و لوازم‏ التحریر فرزندان خود دقت بیشتری کنیم و از دفاتری که به سمت خیال‏ پردازی و بیراهه سوق میدهد خودداری نماییم.

5- این تصاویر برخی از شخصیتهایی است که الگوی عده‏ ای از کودکان و نوجوانان ما شده ‏اند.



مشخصات بارز آنها را مرور کرده و پیامهای گویا و صامتشان را بشنوید:

1- اگر می خواهی جلب توجه کنی باید مثل باربی تمام جذابیت های خود را برای همه ارائه کنی.

2- ارتباط با جنس مخالف چیز بدی نیست.

3- دنیا بر مدار شانس، جادو و جنبل پیش می رود.

4- دنیا منجی می خواهد و بهتر از منجیان غربی کسی نیست.

5- دختر و پسر با هم هیچ فرقی ندارند.

6- برای قهرمان بودن باید انسانیت را کنار گذاشت و به شکل دیگری درآمد.

7- موسیقی و ساز و آواز هرچه بیشتر باشد زندگی بهتری خواهی داشت.

8- خجالت در زمینه عشق معنا ندارد راحت باش.

براستی اگر نسل جدید الگوی خود را از این شخصیتها انتخاب کنند آیا نباید منتظر استمرار این حوادث بود:

1- فراموشی حیاء و عفت

2- نهادینه شدن ارتباط با جنس مخالف در سنین پایین و فروپاشی خانواده ‏ها در سنین بالاتر

3- توقف در حدّ لذات ظاهری و پوچ در برابر تلاش برای رسیدن به ارزش های فکری و معنوی

4- بی‏ رغبتی به سبک و سیاق زندگی بومی و علاقه مندی به زندگی غربی

5- دوری از تعقل و افتادن به ورطه خیال ‏پردازی

6- ترویج مفاهیم ضد دینی

7- ترویج مکاتب خاص فکری که پایه صحیحی ندارند

8- مقبولیت قهرمان های غربی به عنوان منجیان بشریت

لوازم التحریر اسلامی


6- فرهنگ دینی مملو از الگوهایی است که قابلیت ارائه در عرصه بین‌المللی و به خصوص در کشورهای اسلامی را داشته، نیاز امروز دنیا را در زمینه شخصیت‏ گرایی و الگوخواهی تأمین می ‎کنند.

تأمل در مطالبی که ذیل عناوین تأسی، اقتداء و تبعیت آمده است گنجینه ارزشمندی را برای ما مهیا می سازد که در سایه آن سیستم صحیح الگوگیری مشخص می شود.

آنچه در الگوهای اسلامی مطرح است خصوصیاتی است که از آن جمله‏ اند:

1- توجه به خدا در لحظات مختلف

2- توجه به جهان دیگر در کنار توجه به دنیا

3- توجه به اجتماع در کنار توجه به خویش

4- مبارزه در راه خدا

5- آرامش قلبی

6- توجه به دانش واقعی

طرح الگوسازی شخصیت های اسلامی ایرانی

از آن جایی که انتقال مفاهیم دینی به جامعه در اولویت مجموعه‏ های ارزشی قرار دارد مؤسسه در راه حق برآن شد که با هدف دستیابی به بیشترین نتیجه، به این مهم بپردازد.

ما به دنبال این هستیم که کودکان، نوجوانان و جوانان با شخصیت های اسلامی احساس هم ذات پنداری نموده زندگی خود را مانند زندگی ایشان پیش ببرند. اعتقاد ما این است که زندگی اصحاب، عالمان بزرگوار، عارفان گرانقدر، مبارزان انقلابی و شهدای بزرگوار دفاع مقدس از قدرت فوق العاده تأثیرگذاری برخوردار و بهترین فرصت را برای مقابله با الگوهای پوچ غربی فراهم میسازد.

در این راستا کتاب شکارچی شیر که به تشریح اتفاقات صدر اسلام پرداخته است با قالب داستانهای مصور(کمیک استریپ) انتشار یافته است.  در این داستان که در 45 صفحه منتشر گردیده است محوریت با حضرت حمزه میباشد. جذابیتهای تصویری و داستانی این اثر مورد استقبال قرار گرفته است و امید است که با نقد دوستان آثار فاخر بیشتری ارائه گردد


برای تهیه این کتاب با تخفیف 20% میتوان با شماره های 05118596468 و 09151257307 تماس گرفت.

[1] . وسائل‏ الشیعه ج : 4 ص : 385

[2] . رک: کتاب فضیلتهای فراموش شده

 2 نظر

از تصرف ظاهر تا تصرف فکر، کشتار برای تعمیم سبک زندگی غربی

27 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی


سیدمهدی میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی در قم در گفتاری به بررسی شیوه های مختلف گسترش سبک زندگی غربی در ایران و شیوه های مقابله و برخورد با تعمیم این نوع سبک زندگی پرداخته است. میرباقری معتقد است به همان ترتیبی که بعد از دوره رنسانس غربی ها با مجموعه کردن شیوه و آداب زندگی شان توانستند حتی در زندگی خصوصی ایرانی ها دخالت کنند ما نیز باید از طریق ایجاد یک شبکه نظام مند از ارزش ها نهایتا به سبک زندگی به شیوه اسلامی دست پیدا کنیم. متن کامل سخنرانی به نقل از پایگاه فرهنگستان علوم اسلامی در قم به شرح ذیل است:

باید یک تحوّل همه‌جانبه متناسب با آن ترسیمی که از عصر ظهور داریم در زندگی اجتماعی هم ایجاد کنیم. برای مثال، آنچه در غرب اتفاق افتاده است یک تحوّل همه‌جانبه در زندگی اجتماعی و خصوصی انسان‌ها بر محور ارزش‌های بنیادینی است که ارزش‌های حاکم بر جریان تجدد هستند. این جریان از ابتدا دنبال تحقق یک سلسله ارزش‌های اجتماعی بود و الآن هم برای تحقق همان ارزش‌ها در حال تلاش است. و در همه حوزه‌ها و از جمله حوزه‌ی فرهنگ آن را دنبال می‌کند و تلاش دارد بین مدرنیته‌ی فرهنگی و سیاسی تفکیک کند و ضعف‌های پدیده‌آمده که در مسیر تجدد (کشتارها، جنگ‌های بزرگ جهانی و بحث محیط زیست و امثال این‌ها) را به حوزه‌ی اقتضائات سیاسی تجدّد برگرداند تا از نظر فرهنگی تجدد را از نو احیا کند و قرائت جدیدی از تجدد داشته باشد و آن را دوباره در زندگی اجتماعی جاری کند.

ارزش‌هایی که تجدد بر محور آن شکل گرفته، انسان‌محور است؛ آزادی‌های فردی و اجتماعی انسان به خصوص آزادی از تقیدات معنوی و امثال این‌هاست. آن‌ها این ارزش‌ها را مبنا قرار دادند و بر محور آن‌ها فلسفه و دانش و علم و عقلانیت و تکنولوژی و فناوری تولید کردند. انقلاب علمی و صنعتی به وجود آوردند و همه ساختارها و حتی مفاهیمی را که در زندگی اجتماعی جاری است تحت تأثیر همان مفاهیم ارزشی بازتولید کردند. الآن انسان به هر زاویه‌ای از زوایای زندگی که نگاه می‌کند، می‌بینید به شدت تحت تأثیر آن فرهنگ است.

الگوی خوراک و پوشاک و مسکن ما به شدت تحت تأثیر آن موج جهانی است، نحوه‌ی رضایت‌مندی ما از زندگی نیز همین‌گونه است. هرکس به آشپزخانه‌ی خانه‌ی خودش نگاه کند می‌بینید تجدد چکار کرده است! همه‌ی شئون آن بر مدار طراحی و مدیریت غرب بعد از رنسانس شکل گرفته است. آن‌ها ارزش‌های خودشان را به نوع زندگی ما و به ارزش‌هایی که ما در عرصه‌ی زندگی‌مان به آن پای‌بند هستیم تبدیل کرده‌اند. تجلیل‌ها و تحقیرها و یا شرافت و تحقیر انسان بر آن مبنا تعریف می‌شود. حتی ذائقه‌ی ما را عوض کرده‌اند و ارزش‌ها را در ذهن ما تغییر داده‌اند. امروزه بسیاری از ارزش‌های امروزی ما بعد از رنسانس تولید و در جامعه‌ی جهانی تعمیم داده شده است. آن‌ها ذائقه‌ها را هم تغییر داده‌اند، در پوشاک، خوراک، نوع نگاه به مسکن، زیبایی‌شناسی در هنرها، همه را بر مدار آن ارزش‌های محوری خودشان تغییر داده‌اند.

از تصرف ظاهر تا تصرف فکر

الآن هم دنبال گسترش بیشتر همان ارزش‌ها هستند. ارزش‌ها را به رنگ لباس، مدل راه رفتن، مدل درست کردن مو و آرایش ظاهری و بقیه‌ی شئون تبدیل کرده‌اند. وقتی مدل لباس یک جوان، یا زیبایی‌شناسی آرایش شخصی او را تغییر می‌دهند، قبلاً به فکر او و در روح او تصرف کرده‌اند. از این گسترده‌تر، مدل‌هایی است که برای زندگی ما درست کرده‌اند، مانند این‌که جایگاه خانم‌ها کجاست و چه وقت به سعادت می‌رسند.، مدل مطلوبی که باید در زندگی اجتماعی دنبال کنند چیست؟ چقدر باید درس بخوانند و چگونه درس بخوانند؟ اشتغال‌شان و پوشش‌شان چگونه باشد؟ ارتباط‌شان با اقشار دیگر چگونه باشد؟ روابط عاطفی و فیزیکی‌شان با مردها و ده‌ها مسئله‌ی دیگری که الآن با آن مواجهیم و می‌بینید همه‌ی این‌ها را ارزش‌سازی و به جامعه‌ی جهانی منتقل کرده‌اند.

امروزه بسیاری از چیزهایی که ما در حوزه‌ی زندگی، اعم از زندگی خصوصی و اجتماعی می‌پسندیم و حقّ خودمان می‌دانیم و دنبال می‌کنیم و رسیدن به آن را برای سعادت می‌دانیم و سعادت را به آن تعریف می‌کنیم، بر محور آن ارزش‌ها تولید شده است. نمی‌توان فقط روی یک مورد خاص دست گذاشت. به عنوان نمونه ببینید امروزه نوع تحصیل بانوان دنیای اسلام چگونه است؟ مسئله این نیست که بانوان تحصیل کنند یا نه؟ پیداست عالم بودن چیز خوبی است و کسی با علم مخالف نیست. باید مسئله‌ی دیگری را دنبال کرد و آن این‌که نگاه ما به علم، به تعلیم، به تعلّم و مأموریت ما در حوزه‌ی آگاهی یافتن و آموزش‌هایی که باید بیاموزیم و بعد به کارگیری این آموزش‌ها و حِرَف در زندگی اجتماعی و فردی، این‌ها تابع یک ارزش‌ها و یک برنامه‌ریزی است که مبتنی بر فرهنگ مدرن است.

کشتار برای تعمیم ارزش‌ها

بعد از ماجرای یازده سپتامبر توجیه غرب برای جنگ نظامی تمام‌عیاری که بر علیه دنیای اسلام شروع کرد همین بود. متفکرین‌شان نامه نوشتند و از اقدامات نظامی بوش دفاع کردند. حرف آن‌ها این بود که ما باید ارزش‌های آمریکایی را در جهان تعمیم و توسعه دهیم. این ارزش‌هاست که باید جهانی شود و اگر یک جایی هم لازم باشد برای گسترش آن‌ها جنگ نظامی به راه بیندازیم، حتی جنگ نظامی‌ای که به کشتارهای جمعی براساس استفاده از سلاح‌های غیر متعارف مثل سلاح شیمیایی و اتمی منتهی بشود امری کاملاً اخلاقی است.

حال همان‌گونه که آن‌ها بعد از رنسانس انتظاراتی را در دنیا ایجاد و هماهنگ با آن‌ها اقدام کردند و بعد از طریق یک سلسله ارتباطات ایجاد قدرت کردند و ارزش‌های خودشان را حتی در عرصه‌ی زندگی خصوصی ما وارد کردند. ما هم می‌بایست از ارزش‌هایی که مانند معنویت و توحید و عدالت و تعالی انسان دنبال می‌کنیم یک شبکه بسازیم، آن‌ها را به یک برنامه برای زندگی اجتماعی و خصوصی از جمله برای بانوان تبدیل کنیم. آن‌ها زنان را از حوزه‌ی زندگی خصوصی وارد زندگی اجتماعی آن هم به تعریف خاص کرده‌اند! این وضعیتی که در ارتباط زن و مرد در غرب وجود دارد، پوشش، فرهنگ ارتباطات و مراودات‌شان، یک وضعیت دیرپایی نیست، اگر سه، چهار قرن عقب‌تر بروید در غرب هم پوشش، حجاب، حیا و مسائلی از این دست در روابط اجتماعی زنان غربی وجود داشته است.

اما آن‌ها بعد از رنسانس ارزش‌هایی را محور قرار دادند و براساس آن انتظارات اجتماعی ایجاد کردند و بر آن اساس اخلاق اجتماعی به وجود آورند و متناسب با رشد تکنولوژی اخلاق را تغییر دادند و برای این‌که این ارزش‌ها را به مناسبات عینی تبدیل کنند، یک مفاهیم بنیادی در حوز‌ه‌ی فرهنگ تولید کردند. الآن بر همین اساس جامعه‌ی بانوان را اداره می‌کنند. البته برای همه‌ی اقشار این کار را کرده‌اند، هم برای همه ساحت‌های حیات و هم برای همه‌ی ساعات زندگی برنامه‌ریزی کرده‌اند.

برای یک عمر، برنامه‌ریزی کرده‌اند

انسان چگونه باید متولد شود، در کجا متولد شود؟ چطور از مادر او در دوران بارداری نگهداری و پذیرایی شود و بعد چگونه باید به مهدکودک‌ها و محل پرورش اجتماعی کودکان تحویل داده شود. از کجا این کودک باید وارد عرصه‌ی آموزش و تعلیم شود، دوره ابتدایی مثلاً با آموزش‌های کما بیش یکسان‌سازی‌ای که شده تا آموزش عالی، بعد در کجا استخدام شود و چگونه زندگی کند، چند سال کار کند، بعد دوره‌ی بازنشستگی‌اش چه شود مثلاً خانه‌ی سالمندان برود و یا برنامه دیگر. به هر حال برای شصت، هفتاد سال زندگی او برنامه‌ریزی کرده‌اند و برای همه‌ی ساحات زندگی او برنامه‌ریزی کرده‌اند، برای ورزش، تفریح، الگوی خوراک و مسکن، همه را می‌بینید که مدیریت شده است و این در باب همه انسان‌ها و اقشار است.

نوع زندگی بانوان در غرب کاملاً مدیریت می‌شود، ارزش‌سازی می‌شود، ایجاد انتظارات می‌شود و بعد بر آن اساس برنامه‌ریزی می‌شود. در این برنامه‌ریزی، فرهنگ‌های دیگر را هم تحت تأثیر فرهنگ خودشان قرار داده‌اند و آن ارزش‌ها را با اختلافات و تغییراتی که اقتضای مناطق مختلف و اقوام مختلف و ملل مختلف است جاری کرده‌اند. البته امروزه بحمدالله با بحران مشروعیت روبرو هستند چون در برخورد با فرهنگ‌های دیگر و تحقیر آن‌ها شکست خورده‌اند. بنابراین دنبال تنوّع فرهنگی و ایجاد یک همگرایی در بین فرهنگ‌های مختلف براساس ارزش‌های بنیادین غرب هستند، در عین این‌که تنوّع فرهنگ‌ها را در این برنامه‌ریزی جدید ملاحظه می‌کنند. می‌خواهند همه‌ی این فرهنگ‌ها را به خُرده‌فرهنگ تبدیل و بر محور ارزش‌های بنیادین غرب ساماندهی کنند.

ما باید در نقطه‌ی مقابل آن‌ها اقدام کنیم؛ یعنی اگر ما منتظر یک تحول همه‌جانبه و فراگیر نسبت به همه‌ی ساحت‌های حیات انسان و همه‌ی آداب زندگی هستیم باید بتوانیم تحقق ارزش‌های الهی را مدیریت کنیم. آن‌ها باید آرام‌آرام و با تناسب‌سازی به زندگی ما وارد و به مدل زندگی ما تبدیل شوند؛ یعنی الگوی خوراک و پوشاک و مسکن و ارتباطات و اشتغال و خانه‌داری و حضور در محیط اجتماعی باید براساس این ارزش‌ها شکل گیرد.

منبع: فرهنگستان علوم اسلامی

 نظر دهید »

خلاء الگوي تفريح سالم در سبک زندگي امروز ما

26 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی


داشتن تفريحات سالم از نياز هاي يک خانواده و يک جامعه سالم است.تفريحات نقش موثري در شادابي جامعه دارند و وجود آن در رده هاي مختلف جامعه به نشاط اجتماعي منجر خواهد شد.

انسان به صورت فطري همان طور که به غذا، خواب، نظافت، استراحت و نوشيدني نياز دارد همان‌طور نيز نيازمند به تفريح و سرگرمي سالم نيز هست؛ هيچ‌کس نمي‌تواند اين نياز فطري و طبيعي انسان را انکار نمايد.شادي حالت مثبتي است که در انسان به وجود مي‌آيد و در مقابل غم و اندوه قرار دارد. به معناي ديگر، شادي را به شاد کردن، فرح و خوشي، تفريح کردن و تفرج معنا مي‌کنند.نوع تفريحات ما به عنوان يک رفتار فرهنگي برگرفته از فرهنگ ماست.لذا با توجه به اينکه فرهنگ ديني ما بر تفريحات سالم به لحاظ روحي و جسمي تاکيد فراوان دارد بايد مجموعه اي از تفريحات سالم را طراحي و به جامعه معرفي نماييم.اسلام دين نشاط و شادابي است و همه انسانها را به بهره مندي از لذايذ حلال دنيايي توصيه مي کند.اسلام با شادي انسانها هيچ مشکلي ندارد اما براي حفظ سلامت و کرامت انسانها و جامعه قيودي را براي آن در نظر گرفته است که هرگز به معناي مخالفت با شادي نيست.همه مسئولين و متوليان فرهنگي کشور وظيفه دارند متناسب با سبک زندگي اسلامي الگوي تفريح و شادي سالم را به جامعه معرفي کنند تا جوانان و نوجوانان در منجلاب برخي تفريحات ناسالم گرفتار نشوند. لزوم داشتن تفريحات سالم در روايات بسياري آمده است از جمله حضرت علي(ع) مي‌فرمايد: مؤمن را سه وقت است؛ وقتي که در آن با پروردگار خود راز و نياز مي‌کند، وقتي که به حساب نفس خود مي‌سد و وقتي که به لذت حلال و خوش مي‌گذراند.

حجت الاسلام سيدجواد موسوي هوايي، در مورد جايگاه شادي در اسلام مي گويد:"تفريح و شادي موجب انبساط خاطر انسان و جلاي درون از غم و ناراحتي مي‌گردد، شادي کردن براي انسان يک امر ضروري بوده، موجب ايجاد آرامش و احساسات مثبت در انسان مي شود.در آيات و روايات ملاکهايي براي شادي و تفريح درست که موجب اغفال انسان نشود بيان شده است که هم روح و ايمان را حفظ مي‌کند و لذت جسمي و روحي را با هم نصيب انسان مي‌گرداند.از آيات و روايات اسلامي اين گونه برداشت مي‌شود که تفريح و شادي نبايد به گناه و معصيت آلوده باشد. يعني موجب آزار و اذيت ديگر مؤمنين نشود، تمسخر و استهزاي کسي نباشد، لهو نباشد و البته شادي کننده نيز در تفريح و شادي ميانه‌رو بوده و حد اعتدال را نگه دارد که ملتزم بودن به اين شرايط باعث نشاط روح و سلامتي بدن و عدم ايجاد دشمني‌ها و سرمستي‌ها خواهد شد".

حيدر توراني استاد دانشگاه در تعريف خود از تفريح سالم مي گويد:"هر تفريحي که به حرام خدا نينجامد تفريح سالم است و اصلا لزومي ندارد که بابت آن هزينه‌هاي سنگين پرداخت شود.سبک زندگي به آداب، مهارت‌ها و فرهنگ زندگي باز مي‌گردد.انسان‌ها آن گونه که مي‌انديشند و اعتقاد دارند رفتار مي‌کنند و سبک زندگي همان روشهايي است که براي رسيدن به اهدافمان در زندگي اتخاذ مي‌کنيم، بنابراين براي داشتن سبک زندگي اسلامي – ايراني بايد ابتدا اعتقادات و مباني فکري‌مان را بر اساس انديشه‌ها و آراء اسلامي بنا کنيم آن زمان است که همه‌ رفتارهاي ما اسلامي مي‌شود.جامعه ايراني ما با اسلام عجين شده است.در راستاي الگوي تفريح سالم بايد به مشترکات تفريحي تمام جوامع توجه کنيم؛ زيرا شاد زيستن در تمام جوامع امر پسنديده‌اي است".

نقش دولت در زمينه سازي شرايط بهره مندي از تفريحات سالم

دولت ها وظيفه دارند زمينه را براي بهره مندي خانواده ها و افراد از تفريحات سالم فراهم سازند به گونه اي که هزينه هاي زيادي به خانوار ها تحميل نگردد.غلامرضا استيفا جامعه شناس در اين باره معتقد است:"امروزه پرداختن به تفريحات جزء سبد هزينه‌ خانواده‌هاي ما نيست و اولويت اول در سبد هزينه‌ خانوار تعيين مايحتاج و نيازهاي اوليه خانواده است، بنابراين افراد ترجيح مي‌دهند زماني را براي تفريح بگذارند که امکان مالي آن را داشته باشند، اين در حالي‌است که براي روي آوردن خانواده‌ها و جوانان به تفريح سالم بايد امکانات تفريحي با هزينه‌ کم يا به صورت رايگان در اختيار آنان قرار گيرد".

به عنوان مثال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بايد در فرهنگسراها امکانات بيشتري را فراهم کنند و کانون‌هاي جهانگردي نيز اردوهاي گردشگري با هزينه بسيار کم را براي جوانان فراهم کنند تا هم بتوانند جوانان را در محيط‌هاي بيرون از خانه و در جمع گروه همسالان خود قرار دهند و هم جنبه‌هاي آموزشي مورد نظر را برايشان ايجاد کنند.نهادهاي متولي بايد با ايجاد برنامه‌هاي بلند مدت، هزينه‌ها را از جامعه بگيرند و دوباره به جامعه بازگردانند و اين‌گونه نيازهاي تفريحي جوانان را که از لحاظ مالي شرايط مناسبي را ندارند فراهم کنند.بايد گزينه‌ها و امکانات تفريحي متعدد باشد تا جوان از جهت‌هاي مختلف به صورت درست سرگرم شود و زمينه پرداختن به مشکلات وعوامل مشکل ساز اجتماعي محدود شود و جوانان به مسائل ضد ارزشي روي نياورند تا زندگي سالمي را داشته باشند و زمان‌شان را به طور سالم بگذرانند.

انواع تفريحات سالم

رفتن به محيط‌هايي همچون جنگل، پارک، نمايشگاه‌ها، موزه‌ها، شرکت در گردهمايي‌هاي فاميلي و گروه‌هاي همسالان، رفتن به سينما، تئاتر و گردهمايي‌هاي دانشجويي از انواع تفريحات سالم است که هزينه کمي دارد، ولي بايد براي انجام آنها برنامه ريزي‌هاي لازم صورت پذيرد.امکانات تفريحي در جامعه‌ ما محدود است و بايد افزايش امکانات تفريحي در دستور کار نهادهاي مسئول و متولي اين امر قرار گيرد.شهرداري‌ها متولي تأمين نواحي گردشگري و تأمين اوقات فراغت در جامعه هستند و به دليل اينکه شهرداري يک نهاد مردمي است و هزينه‌اش را مردم تامين مي‌کنند بايد در راستاي خدمت رساني ايجاد الگوهاي تفريحي سالم براي مردم را در برنامه‌هاي اصلي خود قرار دهد.از جمله تفريحات سالم ديگر گردش و سفر است که قرآن در گردش و تفريح به دو نکته اشاره دارد يکي اينکه گردش و تفريح بدون انديشه و تفکر و بدون عبرت و پندپذيري نباشد و دوم اينکه باعث آلوده شدن انسان به گناهان ديگر نشود. از جمله تفريحات مؤمنين که سيره پيامبر بزرگوار اسلام (ص) و امامان (ع) بوده است شوخي و بازي با همسر، بازي با کودکان و نماز شب بوده است که مورد آخر باعث نشاط دروني مي‌شود.

خلاء فرهنگ ابراز شادي

يکي از مشکلاتي که جامعه ما امروز با آن روبه رو است خلاء فرهنگي در خصوص چگونگي ابراز شادي است. حجت الاسلام سادات منصوري،رئيس مرکز پاسخگويي به شبهات ديني در مورد چگونگي ابراز شادي در جامعه مي گويد:"متأسفانه در جامعه زياد در مورد اين مسئله کار نشده که دلايل تاريخي و جامعه شناختي متعددي دارد. ما در ايام سوگواري به خاطر سنن طولاني که از نسلهاي گذشته به ما رسيده، مي دانيم چگونه عزاداري کنيم اما در ابراز شادي هميشه راههاي افراط و تفريط را
مي رويم و به آن راه حل ميانه که مورد پسند شرع و سنتها و فرهنگ جامعه کشورمان باشد کمتر دست يافته ايم.ابراز شادي تقليدي هم نيست و ما
نمي توانيم از ديگران يا کشورهاي همسايه و کشورهاي شرقي و غربي تقليد کنيم و مثل چين و ژاپن و…کارناوالهايي به راه بيندازيم؛ بلکه بايد بر اساس سنتهاي جامعه خود روش درست ابراز شادي را با توجه به فرهنگ ايراني-اسلامي خود بازسازي کنيم که جامعه شناسان و متوليان فرهنگي بايد بر روي اين مسئله کار کرده و به جامعه آموزش درستي در زمينه ابراز شادي دهند".

وي با تاييد اين مطلب که ما الگوي مناسبي در ابراز شادي نداريم،مي گويد:"اين خلأ منجر به اين شده است که در جامعه شاهد الگوگيري از فرهنگ هاي ديگر باشيم که همراه با سلايق شخصي رفتارهاي نامناسبي را به اسم شادي انجام مي دهند که فاقد پشتوانه فرهنگي و اعتقادي است.يک انقطاع فرهنگي در ابراز شادي در جامعه ايران به وجود آمده است. از صد سال پيش تا کنون ما آموزش شادي را نداريم اما قبل از آن متناسب با خرده فرهنگهاي ايراني، اشکال مختلف شادي را داشتيم اما متأسفانه در يک قرن اخير يک انقطاعي حاصل شده و ما از سنتهاي گذشته اطلاعي نداريم و همه را مي خواهيم تقليدي به دست آوريم که اين الگوي تقليدي با روح جامعه ما سازگاري ندارد و بايد الگوهاي ابراز شادي در ايران بازسازي شوند".

براي تعريف يک الگوي مناسب و سالم براي تفريح و اوقات فراغت نيازمند همکاري همه دستگاه‌هاي اجرايي هستيم چرا که تفريحات سالم همانند قطعات پازلي هستند که بايد در کنار يکديگر قرار بگيرند تا هدف اصلي تشکيل شود.براي رسيدن به مطالبه مقام معظم رهبري در حوزه سبک زندگي بويژه ارائه الگوي تفريح سالم بايد بتوانيم داشته‌هاي خودمان را که سرشار از فرهنگ غني ايراني- اسلامي است براي نوجوانان و جوانان نهادينه کنيم تا ضمن جلوگيري از ترويج فرهنگ غربي در کشور، برنامه هاي سالم و متناسب با فرهنگ کشور خودمان را به آنها ارائه کنيم.

نکته مهم ديگر در بحث تفريحات سالم توجه به روحيات و نياز هاي نوجوانان و جوانان است.هر مرحله از زندگي و هر رده سني تفريح خاص خود را مي‌طلبد و با توجه به اينکه خصلت انسان‌ها همواره زياده خواهي و برتر خواهي است بايد بتوان خواسته‌هاي جوانان و نوجوانان را مديريت کرد و تفريحات سالم متناسب با گروه سني شان را به آنان معرفي کرد.بايد زمينه‌هاي تفريح کردن در جامعه و محيط فراهم باشد و محرک‌هاي بيروني، تشويق پدر و مادر،‌ اعتماد به فرزندان و ايجاد فرصت براي جوانان اززمينه‌هاي تفريح کردن در جامعه‌اند و تنها کافي است تا نظارت توسط خانواده‌ها و مديران و مسئولان انجام گيرد. تفريحات بايد تا حد امکان متنوع باشند تا پس از يک دوره زماني، زدگي را در فرد ايجاد نکنند و همواره تازگي خود را حفظ نمايند.

در حال حاضر هرکسي تفريحات را به سليقه خود تعريف و اجرا مي کند. در اين روند طبيعي است که تعداد بسياري به خطا مي روند و در نتيجه تاوان آن را کل جامعه مي پردازد. در حالي که اگر مسئولان متولي اين امر، تفريحات را در چارچوب شرع و عرف و فرهنگ مردم تعريف و آن را اجرا کنند احتمال آزمون و خطا بسيار پايين مي آيد.

 2 نظر

باران باشیم بباریم

25 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
باران باشیم بباریم

برنامه دیگری از مجموعه برنامه‌های سبک زندگی اسلامی با عنوان باران باشیم بباریم با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین فقیهی از اساتید حوزه و دانشگاه که در این برنامه به چگونگی سرمایه گذاری محبت در خانواده و اینکه چگونه اعضاء خانواده می‌توانند محبت دیگران را جذب کنند و محبت خود را به دیگران انتقال دهندو خانواده ای سرشار از محبت داشته باشند

کلیه مطالب این بیان شده در این برنامه بر اساس سیره ائمه معصومین علیه السلام می‌باشد

دانلود : فایل صوتی این نشست

 1 نظر

"حجاب" حق الناس است يا حق الله؟

22 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

آيت الله عبدالله جوادی آملی با طرح پرسشی درباره وجوب حجاب، به آن در قالب تفسیر و توضیح قرآنی، پاسخ داده است که از نظرتان مي گذرد:

*سوال :چرا اسلام بانوان را ملزم به رعایت حجاب کرده است و آیا این الزام براى زن محدودیتى دارد؟‎
‎راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها ‏مربوط به خود او یا مرد سرپرست او و یا حتی خانواده وی نیست تا بگوید من از حق خودم صرف‏نظر کردم، مرد بگوید ‏من راضیم و یا اعضاى خانواده رضایت دهند، بلکه حجاب زن، حقى الهى است، ‏لذا مى‏ بینید در جهان غرب و کشورهایى که به قانون غربى مبتلا هستند، اگر زن همسردارى آلوده شد و ‏شوهرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام مى‏کنند، اما در اسلام این‌گونه نیست، یعنی حرمت زن،‏ اختصاص به خود زن شوهر و برادر و فرزندانش ندارد به عبارتی اگر همه رضایت دهند، قرآن ‏راضى نخواهد بود، چون حرمت و حیثیت زن بعنوان حق ‏اللَّه مطرح است، خداى سبحان زن را با سرمایه ‏عاطفه آفریده است تا معلّم رقّت بوده و پیام عاطفه بیاورد، حال اگر جامعه‏ اى این درس رقّت و عاطفه را ترک نموده و به ‏دنبال غریزه و شهوت رفتند، به همان فسادى مبتلا مى‏ شوند که در غرب ظهور کرده است. بنابراین کسى نمی‌تواند نسبت به نداشتن حجاب رضایت داشته باشد.
از این جهت است که قرآن کریم مى‏گوید، هر گروهى، اگر راضى هم ‏باشند، شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنید، معلوم مى‏شود عصمت زن، حق ‏اللَّه است و به هیچ ‏کسى ارتباط ندارد. قهراً همه اعضاى خانواده، اعضاى جامعه و حتی خود زن، امین امانت الهى هستند. زن ‏به عنوان امین حق ‏اللَّه از نظر قرآن مطرح است، یعنى این مقام، حرمت و حیثیت را خداى سبحان (که ‏حق خود اوست)، به زن داده و فرموده است: این حق مرا به عنوان امانت حفظ کند، آن‌گاه جامعه به صورتى ‏درمى‏آید که شما در ایران مى‏ بینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مسأله جنگ تا آخرین ‏لحظه، صبر نمود و کارى که برخلاف عاطفه، رقت، رأفت و رحمت باشد انجام نداد. با این که دشمنان او از ‏آغاز، حمله به مناطق مسکونى، کشتار بى رحمانه بى‏ گناهان و غیر نظامى‏ ها را مشروع نمودند.‏‎ ‎
جامعه ‏اى که قرآن در آن حاکم باشد، جامعه عاطفه است، راز این امر نیز در این است که نیمى از جامعه را ‏معلمان عاطفه که همان مادران می‌باشند، به عهده دارند چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول ‏خانواده درس رأفت و رقّت مى ‏دهد، و رأفت و رقّت در همه مسائل کارساز است‎.

 نظر دهید »

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

21 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

هر دینی برای پیروان خود دستورات و قوانینی را وضع کرده که انجام آن ها در زمره اعمال واجب قرار می گیرد. همه می دانیم دین مبین و روشنگر اسلام، برای جزئی ترین امور زندگی ما آدم ها، قوانین و دستورات سودمند و نجات بخشی را تبیین کرده است. اما متأسفانه، برخی از مسلمانان، بجای آن که تسلیم دستورات دین خود باشند، دست بکار شده و هزاران «اما، اگر» های دم دستی برای خود ساخته و به آن عمل می کنند!
بسیار عجیب است. وقتی انسانی وارد دینی می شود، نمی تواند مثل کسانی که «ویار» دارند عمل کند. نمی تواند بگوید من اینجای دین را نمی پسندم! به نظر من اینجای دین اگر اینطور بود، بهتر بود! من از فلان دستور دینی خوشم نمی آید و هر طور که میلم باشد رفتار خواهم کرد!
این نوع از دینداری، هیچ کاربردی ندارد و بهتر است، این افراد تکلیف خود را با دین شان مشخص نمایند. کسی نمی تواند خود را مسلمان بداند، اما نماز نخواند.
کسی نمی تواند همه مردم شهر را محرم خود بداند! درحالی که در حریم خانه، خود را برای همسرش می آراید، با همین شکل و شمایل و حتی شدیدتر، به کوچه و خیابان پا بگذارد! هضم این رفتارها، تنها زمانی ممکن است که این افراد برای مسلمانی و دینداری خود اهمیتی قائل نباشند و در کشوری زندگی کنند که دین رسمی آن کشور اسلام نباشد.

ریشه های ناهنجاری

ریشه بسیاری از ناهنجاری های پوشش مردان و زنان در جوامع اسلامی، نهفته در فرهنگ وارداتی غرب است. رسانه های دیداری مانند سینما، تلویزیون و مجلات، مهم ترین عامل تغییر ذائقه توده ها هستند.
در نیم قرن گذشته، وضعیت حجاب و دینداری مردان و زنان کشورهای اسلامی، بسیار پسندیده تر از وضعیت کنونی بود. هر روز که می گذرد، مردم کشورهای اسلامی، از هنرپیشگان و شخصیت های مشهور و مورد علاقه خود، الگو برداری می کنند.
شاید گفتن این حرف ها خیلی تکراری باشد. اما هر چه باشد ماجرا خیلی خیلی جدی است. مردم عادی چگونه می توانند در برابر موج های پیاپی «مد» ها مقاومت کنند! آن ها اگر در مواجهه با «مد» های لباس، آرایش و سبک زندگی، نتوانند مقاومت کنند، در فاصله زمانی کمتر از 24 ساعت، از فروشگاه های پوشاک لوکس و آرایشگاه های گران قیمت سر در خواهند آورد تا خود را شبیه آن چیزی بسازند که در رسانه ها دیده اند.
امروزه وقتی در پیاده روی خیابان های شهرها قدم می زنید، کسانی از برابرتان عبور می کنند که هیچ شباهتی به ایرانی مسلمان ندارند.
این در حالی است که پیامبر گرانقدر اسلام (ص) می فرمایند: « کسی که خود را شبیه غیر مسلمان درآورد، از ما نیست.»

آبی که گرم نمی شود

برخی از مردم در مواجهه با سبک زندگی غربی، خواسته یا ناخواسته، با صرف هزینه های بسیار، خود را شبیه کسانی در آورده اند که به مسلمانان شباهتی ندارند!
آیا کسی برای کمک به آن ها قدمی برداشته است. در این میان توقع اصلی از رسانه های فراگیر کشور است که به عنوان اولین سنگر مقاومت در برابر فرهنگ غربی، گام هایی برداشته باشند! اما متأسفانه، خیلی از هنرمندان و فرهنگ سازان خودمان نیز قافیه را باخته اند. چنان خود را شیفته فرهنگ غیر ایرانی می دانند که گویا تعلقی به این سرزمین ندارند!
همانطور که تولیدات سینمایی نیازمند نقد جدی است، سریال های تولیدی تلویزیونی کشور، بیش از هر تولید فرهنگی دیگر، نیازمند نقد و بررسی صد جانبه دارد! اما دریغ از آن چیزی که باید می بودیم…چنانچه از حاصل کار بر می آید، آبی از این آتش گرم نمی شود.

وقتی حیا کنار می رود

هر کس به کرده خود آگاه است و خوب می داند، مدل و نوع پوشش خود را از کجا و تحت تأثیر چه چیزی انتخاب کرده است.
اولین عامل انتخاب پوشش مردم به چشم و هم چشمی برمی گردد. این سبک انتخاب به گروه خاصی از اجتماع بر نمی گردد. در واقع بسیاری از مردم، از هر صنفی که باشند، در انتخاب پوشش خود از دیگران الگو می گیرند و ایراد چندانی بر این مسأله وارد نیست. مشکل اصلی زمانی رخ می دهد که اعتقادات دینی و فرهنگ خانواده ایرانی در این مواقع به فراموشی سپرده شود. در اوج ناباوری، هر نوع سبک پوشش، که به مذاق مان خوش آمده باشد، بدون در نظر گرفتن شأنیت آن، تهیه اش می کنیم! و یادمان می رود که خدای بزرگ از طریق پیامبر عظیم الشأن (ص) اسلام دستورات مهمی در این خصوص برای ما متذکر شده است. اصلاً یادمان می رود که خدای مهربان برای حفظ حریم مان، به ما «حیا» را هدیه داده بود تا با آن، ایمان و عفت خود را حفظ کنیم!
قصد نصیحت ندارم، زیرا بزرگان دین مان در این حوزه نعمت را بر ما تمام کرده اند. اما این نکته را هرگز فراموش نکنیم که آدمی نمی تواند از باطن خود فرار کند. هر کس شبیه چیزی است که می اندیشد!
پوشش، سخنان و رفتاری که از خود بروز می دهیم، مانند مارک و تابلویی راهنما، تمام روحیات و باورهایمان را به نمایش می گذارد.
در روایات اهل بیت (ع) آمده است: « بهترین شما کسی است که با دیدنش به یاد خدا بیافتید.»
آیا وقتی عصرها به پارک ها، پاساژها و پیاده روی خیابان ها سری می زنید، با دیدن ریخت و ظاهر برخی از مردم، به یاد خدا می افتید یا مردمانی را می بینید که با تلاش بسیار خود را شبیه بازیگران سریال های ماهواره ای دیار غرب ساخته اند! گاهی شک می کنیم که آیا این جا سرزمین من است؟!
در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فرماید: «به بندگانم بگوئید به لباس دشمنانم در نیایند و خود را شبیه دشمنان من نکنند که در این صورت آن ها هم دشمنان من خواهند بود!»

هلاکت زنان در چیست؟

جدیت و سختی بسیاری از سخنان و احادیث اهل بیت (ع) و پیامبر اکرم (ص) چنان است که در مواجهه با آن، بیم کوتاهی در عمل به این سخنان نورانی، همواره در بند بند وجود آدمی رخنه می کند.
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: « در آخرالزمان، مردانی پیدا می شوند که زنان شان در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند و بر سرشان چیزی همانند کوهان اشتران لاغر است. آن ها عطر بهشت را نمی شوند. آن ها را لعنت کنید که از رحمت خدا به دور هستند!»
همچنین حضرت می فرمایند: «هلاکت زنان امت من در دو چیز است، طلا و لباس نازک».
چند روز پیش در یکی از سریال های مناسبتی ماه مبارک رمضان تلویزیون، خانم پرستاری را دیدم که مصداق کلام حضرت بود. در زیر معقنه ای که این خانم بر سر داشت، چنان می نمایند که انگار او دارای دو جمجمه است که هر دو جمجمه در یک مقنعه جای گرفته اند.!

مرز حریم شخصی و عمومی کجاست

کسانی که برای امور شخصی خود سلیقه صد در صد قائل هستند، همواره به نکته مهمی توجه ندارند. بی شک دخالت دادن سلیقه در پوشش و امور شخصی افراد، به خود افراد ربط دارد و کسی نمی تواند به آن ها خرده ای بگیرد. آن ها می توانند در حریم خانه خود آزاد باشند. اما همه مردم، به محض آن که از خانه خارج می شوند، لباس بیرون را می پوشند و هیچ کس در شأن خود نمی داند که با لباس خانه وارد خیابان ها شود. همین نکته دلیل مهمی بر این مدعا است که خیابان ها و سطح عمومی جامعه متعلق به حریم خصوصی اشخاص نیست که بتوانند آزادانه با هر پوششی که میل داشته باشند در آن حاضر شوند. بلکه شأن جامعه، احترام به دیگران، می تواند عامل مهمی در انتخاب لباس افراد باشد.
مردم وقتی پا به خیابان می گذارند، با عنایت به این که در چه مکانی ورود کرده اند و چه شغلی دارند، پوشش مناسب و هم شأن خود را انتخاب می کنند. بسیاری از اماکن رسمی در دنیا، شرط ورود افراد را، ملزم به پوشش رسمی می دانند.
محیط هر کشوری، شأنیت و رسومات خود را دارد. کسی نمی تواند با رسم و فرهنگ پوشش دیگر کشورها، در خیابان های کشور خودش راه برود و به اعتقادات و رسوم مردم کشورش پایبند نباشد!
در متنی خواندم، عارفی بود که هر گاه به شهری وارد می شد، ابتدا از رسم های مردم آن شهر نکات مهمی را جویا می شد، تا مبادا به حقوق مردم آن شهر ستمی را ناخواسته روا بدارد. پس همه ما باید در نحوه پوشش مان در انظار عمومی، فرهنگ، رسوم و از همه مهم تر؛ اعتقادات جامعه مان را رعایت کنیم تا به این ترتیب به خود و جامعه مان احترام گذاشته باشیم.
منبع: نشریه دیدار شماره 142

 1 نظر

از انسان قرآنی تا انسان غربی

21 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
نگاه متفاوت اسلام و غرب به سبک زندگی
از زمانی که تفکر سرمایه داری به عنوان جلوه ای از مدرنیته غربی در عرصه اقتصاد بر مبنای ارزش هایی چون اومانیسم، فردگرایی، لیبرالیسم و آزادی فردی شکل گرفت و رشد و توسعه یافت، منفعت شخصی و اصل سود که از مشخصه های اصلی آن به شمار می رود، درتمام تئوری ها و فعالیت های اقتصادی محوریت یافت. در این تفکر، خدا محوری جای خود را به انسان محوری و فردگرایی داد؛ مصالح فرد، تأمین کننده مصالح جامعه قلمداد گردید و هدف اصلی در فعالیت های اقتصادی نیز به تأمین منافع مادی، یعنی سود بیش تر، خلاصه شد. بر مبنای همین ارزش ها بود که در سرمایه داری بخش عمده فعالیت های اقتصادی به ویژه مالکیت و سرمایه گذاری برای تولید در دست افراد و مؤسسه های خصوصی (غیر دولتی) قرار گرفت تا از راه رقابت اقتصادی برای کسب سود فعالیت کند.

زندگی توحیدی

زندگی در اسلام با زندگی در غرب تفاوت های اساسی دارد؛ به دلیل تفاوت مکتب، هم ریشه و هم میوه و محصول متفاوت است. درغرب، زندگی یک ماهیت سیاسی، غیر خدایی و انسان محوری دارد، اما در اسلام زندگی بر مبنا و پایه توحید شکل می گیرد و باید «به سوی اویی» در باطن و ظاهر انسان آشکار باشد.

شهید مطهری در کتاب جهان بینی توحیدی با مقایسه انواع جهان بینی ها، جهان بینی توحیدی و اسلامی را دارای ویژگی هایی معرفی می کند که تضاد ریشه ای با جهان بینی علمی و لیبرالی امروزی دارد و برای همین منظور می شود گفت که وی با معرفی شاخصه های زندگی در اسلام به نوعی از زندگی به نام «زندگی توحیدی» معتقد است که دارای ثبات قدم، مبانی الهی و هدف خدایی است.
به اعتقاد شهید مطهری، جهان بینی اسلامی، جهان بینی توحیدی است. توحید در اسلام به خالص ترین شکل و پاک ترین شیوه بیان شده است. از نظر اسلام خداوند به همه چیز آگاه و بر همه چیز توانا است. دراین جهان بینی، انسان دارای شرافت و کمال ذاتی و شایسته خلافت الهی است. دنیا و آخرت به یکدیگر پیوسته است. رابطه این دو نظیر رابطه مرحله کشت و مرحله برداشت محصول است.
در مقابل جهان بینی توحیدی، جهان بینی علّی (غربی) وجود دارد که بر این باور است که جهان چونان کتابی است که اول و آخر آن افتاده؛ نه اولش معلوم است و نه آخرش. چهره جهان از یک دیدگاه علمی روز به روز تغییر می کند، زیرا علم بر فرضیه و آزمون استوار است، نه بر اصول بدیهی اولی عقلی. فرضیه و آزمون ارزش موقت دارد. و به همین دلیل، جهان بینی علمی یک جهان بینی متزلزل و بی ثبات است و نمی تواند پایگاه ایمان واقع شود. جهان بینی علمی به حکم و محدودیتی که ابراز علم ( فرضیه و آزمون) برای علم به وجود آورده است از پاسخ گویی به یک سلسله مسائل اساسی جهان شناسی که خواه ناخواه برای ایدئولوژی، پاسخ گویی قطعی به آن ها لازم است، ناتوان است. این که جهان از کجا آمده و به کجا می رود؟ آیا هستی درمجموع خود صحیح است یا غلط؟ حق است یا پوچ؟ و…

زندگی قرآنی و انسان قرآنی

در معنای انسان، بین دو مکتب غرب و اسلام تفاوت هایی وجود دارد. انسان در قرآن، هم با احسن الخالقین و هم گاهی با عنوان حیوان و حتی گمراه تر از آن معرفی شده است.
در آیات قرآنی، خلقت انسان به دست ذات پاک باری تعالی، پس از مسئله تعلیم قرآن آمده است: « الرحمن * علم القرآن* خلق الانسان* علمه البیان» همین ترتیب ذکری بیان کننده این مطلب عمیق است که تا کسی در مکتب «الرحمن»، قرآن را فرانگیرد، انسان نمی شود و تا انسان نشود، سخن او بیان نیست، بلکه مبهم است. به هر روی در مسیر خلقت انسان، تعلیم معارف قرآن به او به سبب انسانیت اصیل اوست و به دیگر سخن، شرافت وجودی روح انسان در گرو یاد دادن قرآن به او است، پس انسانی که بخواهد شاکله خویش را برای حضور در قیامت و زندگانی جاودانه و هماهنگ با وجود تکوینی خود بسازد، باید به این الگوی خلقت باری تعالی رو کند و بداند که آنچه او را در سیر صعود و تکامل شخصیت اکتسابی اش از مرز ماده و طبیعت و حصر در حیوانیت بیرون می برد و به اوج و فراز انسانیت می رساند، قرآن و معارف وحی است. او می داند که اگر فرد یا قومی قرآن را مهجور کند و از معارف وحی دوری گزیند، عاقبتی جز حیوانیت و حتی پست تر از حیوان شدن نخواهد داشت.
تنها هدف حیوان تأمین قلمرو حیوانیت اوست و با رعایت صلاح ملت و مملکت یا بهره مندی از مصلحت عقلی و فراحّسی، خیالی و وهمی کاری ندارد، درحالی که انسان قرآنی در پرتو معارف وحیانی، سخنان و کارهایش آگاهانه، روشن و هدفمند است.
آیت الله جوادی آملی در نظریه «انسان قرآنی»: انسانی که هدف روشن و مستقیم او با عمل به قرآن گره خورده است در الوهیت و وحدانیت الهی غوطه ور است و به غیر از او محبوب و مربوبی ندارد و زندگی، کار و تلاشش را برای خدا می گذارد و در این مسیر به سمت کمال و صعود گام برمی دارد.

زندگی اسلامی و عزت نفس

در سبک زندگی غربی، عزت نفس از طریق کالا و مصرف به فرد منتقل می شود، اما در نظام اعتقادی و تربیتی اسلامی «ارزشمند بودن انسان » مودر تأکید قرار گرفته و نفس انسانی بدون توسل به هیچ کالا و شیئی، ارزشمند و قابل احترام معرفی شده است. دراین فرهنگ، لباس، مقام و نژاد هیچ کدام بر عزت نفس انسان اثرگذار نیست.
اینکه خداوند روح با شرافتی را در انسان دمید) حجر، 29) و او را خلیفه خود در زمین قرار داد(بقره، 30) و اسرار آفرینش را که به هیچ یک از ملائکه نگفته بود به او آموخت (بقره، 31) و ملائکه را به سجده کردن بر او واداشت (بقره، 34) و به او کرامت و فضیلتی بخشید که به دیگران نبخشیده بود(اسراء 70) و موجودات را به تسخیر او درآورد و همه چیز را برای او آفرید و… همه و همه از ارزشمندی و حرمت نفس انسانی در دیدگاه اسلام حکایت دارد تا به آن جا که از دیدگاه قرآن کریم، حرمت شکنی یک انسان بی گناه به منزله حرمت شکنی تمام انسان ها است. ( مائده، 23).
منبع :نشریه طرح ولایت شماره 6

 1 نظر

تقابل ایسم ها و اصالت ها

20 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

سبک زندگی، مجموعه ای از نگرش ها، گرایش ها، باورها، رفتارها، اعمال، اعتقادات و سلایق است. در حالت کلی می توان گفت که سبک زندگی، با فرهنگ مترادف است؛ پس سبک زندگی هر جامعه نشأت گرفته از فرهنگ آن جامعه است و نمی توان سبک زندگی جامعه ای را عیناً به جوامع دیگر صادر کرد.
سبک زندگی مردم ایران برخاسته از تمدن باشکوه اسلامی و ایرانی است که معنویت و دینی بودن، ویژگی بارز آن را تشکیل می دهد. سبک زندگی اسلامی که مبتنی بر آموزه های قرآن، پیامبران و اهل بیت (ع) است ویژگی هایی مانند توحید، خانواده محوری، تأکید بر عفت، وظیفه شناسی، بشر دوستی، امانت داری، احترام به حقوق و آبروی دیگران، راست گویی، دخالت نکردن در زندگی خصوصی دیگران، زندگی پاک و نجیبانه و طلب علم و دانش برای تهذیب نفس را دارد، اما سبک زندگی غربی عمدتاً دینی است و عمده ترین ویژگی های آن مادی گرایی، مصرف گرایی، فرد گرایی، انسان گرایی، سکولاریسم و بی خیالی و… است.
می توان گفت که سبک زندگی غربی تک بُعدی بوده و بعد مادی زندگی انسان را بر بعد معنوی ترجیح می دهد، اما سبک زندگی اسلامی بعد معنوی و مادی را برای تعالی و رشد کامل انسان در بر می گیرد؛ بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که سبک زندگی اسلامی در مقایسه با سبک زندگی غربی برتر و کامل تر است و توانایی آن را دارد که آدمی را به جایگاه رفیع انسانیت برساند.
برای تعریف بهتر سبک زندگی اسلامی ابتدا مفاهیم و اصطلاحات مورد استفاده در آن را تعریف می کنیم:
ارزش: در اصطلاح جامعه شناسی، عقایدی است که افراد یا گروه های انسانی درباره آنچه مطلوب، مناسب، خوب یا بد است، دارند. ارزش های مختلف نمایانگر جنبه های اساسی تنوعات در فرهنگ انسانی است. ارزش ها معمولاً از عادت ها و هنجارهای هر جامعه ای نشأت می گیرند.
سبک زندگی: بر اساس بررسی ویژگی ها و الزامات واژه سبک، سبک زندگی دارای ویژگی های خاصی است که امکان می دهد آن را در عرصه تجربی نیز مشاهده کنیم. از این ویژگی ها می توان به چند مورد اشاره کرد:
الف) سبک زندگی می تواند ویژگی یک جامعه یا یک گروه اجتماعی باشد.
ب) سبک زندگی انسجام دارد. به عبارتی مجموعه رفتاری یعنی سبک زندگی حول یک محور اصلی مشخص، انسجام یافته است.
ج) سبک زندگی مستلزم عنصر انتخاب است. سبک زندگی ناشی از بروز تنوع نیز هست.(1)
انسجام از مهم ترین ویژگی های سبک زندگی هر جامعه ای است. از این رو وجه افتراق آن با مفاهیم مشابه در این است که سبک زندگی دارای عمری طولانی تر دست کم از جهت مبانی اساسی است و آن را باید از سایر رفتارهای زودگذر متمایز دانست. هم چنین می توان این گونه ادعا کرد که نوع آن در هر جامعه ای معرف آن جامعه و جهان بینی افراد آن جامعه است.

مبنای سبک زندگی غربی

مادی گرایی، مهم ترین ویژگی تمدن غربی است، ولی این مادی گرایی خود معلول علتی دیگر است که می توان آن را لیبرالیسم نامید. لیبرالیسم، آزادی شخصی و آزادی عمل را مهم ترین هدف می داند و بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید دارد. لیبرالیسم، طرفدار آزادی عمل است. مفاهیم اومانیسم و لیبرالیسم نشأت گرفته از انقلاب صنعتی است که پیامد آن نفی وجود خداوند در معنای توحیدی آن می باشد. این دو مفهوم در عرصه حیات سیاسی منجر به ظهور و بسط سکولاریسم می شود که آشکارا داعیه جدایی حوزه دین از سیاست را دارد.

مفاهیم لیبرالیسم، اومانیسم، سکولاریسم همان گونه که نشأت گرفته از مادی گرایی هستند باعث گسترش مادی گرایی می شوند و رابطه تأثیر و تأثری میان آن ها حاکم است.
دین و مذهب از مؤلفه های ساختاری هر جامعه است و طبق گفته مردم شناسان و باستان شناسان مهم ترین ویژگی بشر و جوامع بشری است. در غرب نیز لیبرالیسم دینی حاکمیت دارد. لیبرالیسم دینی به معنای اعتقاد به حق انتخاب هر کس؛ انتخاب پرستش خداوند و یا بی ایمانی.
می توان گفت که در غرب، انسان مفهوم و معنای بلندش را از دست داده است. انسان تهی از معنی، مبدل به پیچ و مهره ماشین عظیمی شده است که غرب با اتکا به آن می کوشد به موفقیت های مادی بیش تری برسد. در واقع، در زندگی غربی و محور ارزش های سبک زندگی غربی، عاطفه، هم نوع دوستی و تعاون به کم ترین و نازل ترین ارزش خود رسیده است؛ چرا که ماشین و مادی گرایی با ترحم و رقت قلب بیگانه است.»

مبنای سبک زندگی اسلامی

مهم ترین ارزش در سبک زندگی اسلامی که جهان بینی اسلامی حول محور آن در گردش است، علاقه و محبت نسبت به خدا و عشق به اصل توحید است که باعث روی گردانی افراد از مظاهر صرفاً مادی این جهانی می شود و بعد معنوی بشر را به صورت بارزی برجسته می سازد. باور بر این اصل باعث می شود فرد دارای یک سبک زندگی معتدل باشد و از تک بعدی بودن خارج شود.
اسلام، انسان را در چارچوب مادیات و امور مادی محبوس نمی کند. ارزش های سبک زندگی اسلام، بر پایه اصول معنوی، روحی، اخلاقی و مقرراتی که بر دستگاه آفرینش عمومی و خصوصی انسان قابل انطباق است، قرار دارد و در حین برقراری تعاون و همکاری اجتماعی، ارزش زندگی را بالاتر از افق های آن برای تقدم علمی و فکری و تحصیل نیروی مادی هرگز خود را نیازمند به هرج و مرج اخلاقی و ابتذال و شهوت رانی ندید، بلکه در پرتو الهامات آسمانی متجلی شد و افزون بر دگرگون ساختن ظواهر زندگی مردم به عمق روح ملت ها نیز نفوذ کرد. همان طور که پایه مسائل فکری و عقیده ای اسلام بر توحید گذاشته شده است، زیربنای ارزش های سبک زندگی نیز بر اصل توحید و خدامحوری قرار دارد.(2)
گذشته از آیات قرآن کریم که بر سبک زندگی معتدل و دور از افراط و تفریط تأکید می ورزد، اهتمام جدی به این موضوع را پیوسته در گفتار و کردار پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) می یابیم؛ از رهنمودهای ایشان استنباط می شود که دین اسلام و ارزش های سبک زندگی اسلامی به دور از افراط و تفریط و پس از آن که مبانی مستحکم خود را به انسان ها معرفی می کند از آن ها می خواهد که خود به تفکر بپردازند و برحسب طبیعت و فطرت خود، روش یک زندگی معتدل و شرافتمندانه را برگزینند.
اکنون تمدن باشکوه اسلامی و ایرانی که بر اساس آموزه های دین اسلام رشد یافته، دارای اعتدال و همه جانبه نگری خاص است و به همان اندازه که به فکر دنیا است آخرت را هم فراموش نمی کند. بدین وسیله از تک بعدی بودن خارج می شود و به اعتقاد به ثنویت گرایی سبک زندگی کاملی را عرصه می دارد.

تطبیق ارزش ها غالب در سبک زندگی اسلامی و غربی

ارزش های سبک زندگی غربی از ابتدای زندگی، مردم را به یک سری از ارزش های خاص و محدود و تک بعدی دعوت می کند و به مردم این گونه می باوراند که در صورت هم نوا نشدن با این ارزش های خاص و محدود نمی توانند به بقای خود در جامعه ادامه دهند. از سویی مردم نیز متأثر از فضای سنگین جامعه که مادی گرایی را به شکل مبتذل و زشت، ترویج و تبلیغ می کند، تاحدودی چاره ای جز پذیرش و تسلیم ندارند و نمی توانند به ندای معنوی برآمده از فطرت انسانی خود گوش فرا دهند.(3)
ارزش های سبک زندگی غربی با ترکیبی عجیب از عقاید به هم آمیخته و صفات ممیزه، هر چیزی را به تاراج می برند و به ویرانی می کشانند. در حالی که ارزش های اسلامی اعتدال و میانه روی را به ارمغان می آورند و هوشمندانه از افراط و تفریط به دورند. فضای حاکم در سبک زندگی غرب ارزش های روحی و انسانی را رها نموده و زنجیره عبودیت ماشین را به گردن مردمش افکنده است. درحقیقت، هر چند که ارزش های غربی برای بشر هدایای ارزنده ای آورده است ولی یک بی بند و باری مهلک و کشنده را نیز با هزاران جنایت و مفاسد هولناک به همراه آورده است.(4)
پیروی از جهان بینی مادی که به معنای در پی هوای نفس رفتن است طبق آموزه های دین اسلام گام گذاشتن در راه اشتباه است؛ چرا که اسلام با تک بعدی نگریستن مخالف بوده و به اثرات سوء اخلاقی و تربیتی آن هشدار داده است. این فساد اخلاقی و تربیتی که شاکله ارزش های سبک زندگی غرب را درنوردیده است از نسلی به نسل دیگر سرایت می کند و هرچه بر عمرش می افزاید، مزمن تر و خطرناک تر می شود.
ارزش های غربی، مخلوق لیبرالیسم هستند نه طبیعت و فطرت انسان، و این امر تمایالات اصلی طبیعی را پایمال می کند. برای ملموس کردن مقایسه تطبیقی این دو سبک زندگی می توان به مسئله غریزه جنسی اشاره کرد؛ غریزه جنسی به صورت افسار گسیخته در جوامع غربی درحال جولان است و آزادی جنسی به عنوان یکی از ارزش های سبک زندگی شناخته می شود، درحالی که دین مبین اسلام با تشکیل خانواده و برقراری مهر و عطوفت میان اعضای خانواده این غریزه را در یک چارچوب مشخص قرار می دهد تا آن که راه را برای تعالی انسان مهیا سازد.

سبک زندگی برتر

عموماً سه دیدگاه در مورد این موضوع مطرح می شود که عبارتند از : دیدگاه های افراطی، تفریطی و میانه.
الف) دیدگاه افراطی: طبعاً دیدگاه مادی گرایانه هم زمان که دیدگاهی تک بعدی نگر است، دیدگاهی افراطی نیز هست؛ چرا که در بعد خاصی از زندگی آن هم بعد مادی، راه افراط را می پیماید. پیروان این دیدگاه تمام شئون زندگی را در آسایش جسمی و تجملات زندگی خلاصه کرده اند و بدین شیوه، اخلاق و رفتار را بر اساس منشور مادی گرایی تنظیم می کنند.
ب) دیدگاه تفریطی: این دیدگاه را می توان به پیروان برخی از فرقه ها و مذاهب و ایسم های ساخته بشری منسوب داشت که فقط به بعد اخروی زندگی تأکید دارند. این افراد با تمام وسایل آسایش و رفاه بشری که برای زندگی لازم است، مخالفت می کنند و راه اصیل را یک زندگی ریاضت جویانه می دانند.
ج) دیدگاه میانه رو: پیروان این دیدگاه به هر دو بعد مادی و معنوی تأکید دارند و سعادت بشر را در پیمودن راهی میانه می دانند. اینان را باید پیروان واقعی توحید دانست که دین مبین اسلام نماینده انحصاری این نوع دیدگاه است. هر انسان عاقلی که در شرایط آزاد و بدون محدودیت به فکر بپردازد، در هر زمینه فعالیت بشری، راه میانه و اعتدال را می پسندد چرا که می داند انحراف از این راه توأم با خطا و فجایع بسیاری است.
در تقابل با مفاهیم سبک زندگی اسلامی، غرب و سبک زندگی آن مؤلفه های متفاوتی دارد که همه از ایسم های ساخته شده بشری نشأت گرفته اند و می توان به طور صریح به این تقابل اشاره کرد: مادی گرایی در غرب در برابر رعایت اعتدال در اسلام، مصرف گرایی در غرب در برابر عدم اسراف در اسلام، فردگرایی محض در غرب در برابر توجه به خدا به عنوان خالق محبوب انسان، سکولاریسم در غرب در برابر پیوند تنگاتنگ دین و سیاست در اسلام، و بی بند و باری و اعمال زشت در غرب در برابر زندگی پاک و نجیبانه در اسلام.
تمام این براهین و شواهد و مقایسه ها به یک نتیجه اصلی منجر می شود؛ تنها راه و روش زندگی و سبک زندگی برتر که هم دنیا و هم آخرت، هم فرد و هم جامعه، هم مادیات و هم معنویات را شامل می شود و به دور از افراط و تفریط یک برنامه منظم را برای زندگی انسان پیشنهاد می کند، همان سبک زندگی اسلامی است.

پی نوشت ها :

1. محمد فاضلی، جامعه شناسی مصرف موسیقی، فصلنامه مطالعات فرهنگی و ارتباطات شماره 4، ص 5.
2. موسوی لاری، سیمای تمدن غرب، ص 36.
3. همان، ص 47.
4. همان، ص 29.

منبع :نشریه طرح ولایت شماره 6

 نظر دهید »

سریالی نزدیک به سبک زندگی ایرانی!

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
به گزارش مشرق به نقل از جهان، “خدا خودش هم می‌دونه که ما ماکارونی و کتلت رو هم با سویا درست می‌کنیم…” دیالوگی است که سال‌هاست منتظر شنیدن امثال آن از سیمای جمهوری اسلامی ایران بودیم، دیالوگی که تنها از حنجره قشر متوسط به پایین جامعه بیرون می‌آید و افاده‌های فیلم و سریال‌های دیگر را دور ریخته است.
“دودکش” را باید سریال شسته و رفته برای این شب‌های تلویزیون دانست که بدون اعصاب خردکنی مخاطب را می‌خنداند و شاید هم در مواقعی به بغض می‌کشاند، آنجایی که فیروز قصه در آمپاس تصادف بچه‌اش قرار می‌گیرد و چوب حراج می‌زند به کلیه‌هایش!
محمد حسین لطیفی حالا بعد از مدت‌ها رفته سراغ حرف دل مردم و دوربینش را از داخل ماشین‌های لوکس چند صد میلیونی و خانه‌های میلیاردی مرسوم در سریال‌ها به داخل خانواده‌ای برده که هنوز تلویزیون قدیمیشان را روی میز چوبی قدیمی گذاشته‌اند و در خانه‌ای کوچک دور هم خوش هستند.
از نقد فرمی که بگذریم و به جز چند ایراد جزئی نمی‌توان مطلب قابل بحثی را به صورت جدی مطرح کرد باید گفت در محتوا سریال دودکش یک کار خوب محسوب می‌شود که در میان دیگر رقبایش یک سر و گردن از مادرانه بالاتر بوده و در برابر خروس که اصلا قابل قیاس نیست.
فیروز یا همان هومن برق‌نورد در کنار بهنام تشکری دوباره زوجی را تشکیل داده‌اند که به خوبی از کار درآمده و با نمایش یک خانواده متوسط هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ تحصیلی یک زندگی سرشار از لغات فلسفی توامان با عوام‌گرایی را به نمایش گذاشته است.
از سفسطه و مغلطه تا قمپز و آمپاس و آچمز و لغز‌هایی که دائم بر سر زبان‌ فیروز قصه می‌چرخد و این سریال را با طبعی شوخ و طنز به سبک زندگی ایرانی نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند خلاف آن‌چه که در فضای ذهنی و انتزاعی دیگر فیلم‌ها و سریال‌های شاهد هستیم، می‌رسیم به تعاملات میان انسان‌ها، خصوصا زن و شوهر.
گرچه فیروز حتی دیپلم هم ندارد اما به خوبی بلد است عذرخواهی را، عذرخواهی از اشتباهاتش را. فیروز گرچه خشن به نظر می‌رسد و با آن صدای کلفتش بی برو و برگرد تصویری غیرمنطقی را در ذهن متبادر می‌کند ولی شیوه برخوردش با بچه‌ها حساب و کتاب دارد، دل به دست آوردن را فهم دارد.
دودکش در نگاه اول خیلی ساده و سرراست است اما عمق دارد و عمقش زمانی است که گره زده می‌شود به مسجد و به خوبی و البته به دور از شعارزدگی و بدون استفاده از ماوراطبیعه برای حل مشکلات آدم‌های قصه که چند سالی است در سریال‌های ماه مبارک رمضان و مناسبتی باب شده است دقایق زیادی از سریال در خانه خدا می‌گذرد باز بدون آن‌که مخاطب را خسته کند و این خود نوعی تبلیغ است نسبت به حس خوبی که بیننده می‌گیرد.
البته با ورود روحانی جوان که جواد عزتی به آن جنبه جدی نداده است می‌رفت که مرز خطرناک میان بازیچه شدن مقدسات و تبلیغ آن‌ها از بین برود که به اعتقاد نگارنده چنین اتفاقی نیفتاد و علی رغم برخی انتقادات محدود به خوبی این مرز حفظ شد که نتیجه آن باز پیوند مردم با روحانیت خواهد بود.
از این موارد که بگذریم در این سریال آدم‌‌هایش نه تنها برای خدا که برای دیگران هم قمپز در نمی‌کنند و ابایی ندارند از این که بگویند ما هم در ماکارونی خود به جای گوشت از سویا استفاده می‌کنیم یا حتی برخی موارد کف جیبمان یک هزار تومانی هم نیست تا کرایه تاکسی را حساب کنیم.
اگر بخواهیم در میان خیل عظیم انتقادات به صدا وسیما منصفانه به سریال‌های امسال ماه مبارک رمضان بپردازیم باید بگوییم که دودکش حرف‌های زیادی برای گفتن داشت.
 نظر دهید »

از اختلاط جنسی و عاطفی زنان و مردان تا گشت ارشاد در آمریکا + دانلود

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

سیزدهمین مقاله شفاهی استاد حسن رحیم‌پور به کوشش موسسه فرهنگی هنری طرحی برای فردا منتشر شد. در این هفته نامه صوتی به حقوق و کرامت زن در فقه اسلامی پرداخته است .
در این نوبت به پاسخ پرسشهایی در مضامین ذیل می پردازیم :
1-      تناسب حقوق و مسئولیتهای زنان .
2-      دختران، زودتر از پسران، صاحب حقوق می شوند .
3-      تحقق ظرفیت خطاب الهی و حضور در محضر عقلانیت دینی، انعقاد شعور انسانی، بلوغ ذهن و زبان و تقدم در تشرف معنوی و فضایل انسانی در دختران، سریعتر از پسران است .
4-      حقوق مدنی و مالی و سیاسی زنان، پیش از مردان، به رسمیت شناخته می شود.
5-      نسبت تکلیف و طاقت .
6-      نگاه سکولار، نگاه مسیحی و نگاه اسلامی به بحران جنسی در جهان .
7-      مفهوم شناسی استقلال اقتصادی زن .
8-      امنیت اجتماعی زن، فروپاشی خانواده و هجوم به حریم جنسی .
9-      اختلاط جنسی و عاطفی زنان و مردان، نسبت هرج و مرج جنسی با خشونت جنسی .
10-   نحوه توزیع فرصت های شغلی .
11-   گشت ارشاد در آمریکا .
12-   دستاوردهای مثبت و منفی فمینیزم برای زن غربی .

لینک دانلود
 نظر دهید »

ما و زندگی بی ساحتی!!!

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

این روزها مانند گعده های دهه ی چهل- که البته ما هم عمرمان به بحث های آن دوره و زمانه قد نمی دهد و هر از چندی چیزی درباره‌اش می خوانیم و می شنویم- دیگر بحث های سنت و مدرنیته داغ نیست انگار دیگر دوره و زمانه ی این حرف ها گذشته است.
بحث، بحث پاپ و رپ و راک است که حتا در فرهنگ های زندگی نفوذ کرده؛ جوانترها دنبال فرار از قاعده اند و سن و سال دارها هم مشغول تماشا. فرار از قاعده یعنی همین که در هیچ قالبی نگنجی؛ نه این که آنقدر قد آرمان هایت بلند باشد که در زیر سقف هیچ آسمانی جا نشود؛ نه، این یکی هم عمرش چندان به دوره ی ما قد نداد، یعنی اینکه اصلا آرمان به چه درد می خورد، یعنی خودت را اصلا در گیر و دار هدف و آرمان و آرزو نبین، “یک دم غنیمتی” و به قول ینگه دنیایی اش “اپیکوریسم مطلق".
این طور است که وقتی جامعه شناس ریش سپید کرده ی سرما و گرمای هابرماس و مکتب فراکفورت و هزار و یک ادا و اطوار فرنگی را هم چشیده وقتی به معماری و سبک ساختمان سازی می رسد، زندگی در برج و آپارتمان را به خانه های کودکی اش ترجیح می دهد، به پدر و مادر پیرش هم توصیه می‌کند آپارتمان را انتخاب کنند؛ چرا چون مستراحش دم دست است و نیازی نیست ده تا پله را بالا و پایین بروی تا بروی و برسی به آن، سرما و گرمای تابستان و الخ.
این قاعده که می گوییم داستانش فراتر از این حرف هاست. وقتی قاعده نباشد ساحت ها با هم قاطی می شوند؛ ساحت اصلا مگر یعنی چه؟ قرار نیست که قلمبه بگوییم فقط، ساحت یعنی میدان، یعنی حریم. یعنی همان چیزی که انسان دور و بر خودش دارد و در گذشته ها اجازه نمی داد نامحرم واردش بشود، و مگر همین نا محرم با حریم هم ریشه نیستند؛ بگذریم. 
اگر کمی از نزدیک تر به ماجرا ها نگاه کنیم نه تنها آدم ها، که اشیا هم در دنیایی که آفریده رب الارباب است حریم دارند و مگر می شود خدایی دنیایی را بیافریند که بالا سرش هفت آسمان باشد و زیر پایش هفت طبقه زمین و برای هر کدام حد و مرزی و نگهبانی که “من استرق اسمع فضربه بشهاب ثاقب” بعد برای باقی خلقش حریم نگذارد؟ و باز هم برای انسان حریم گذاشت و برای حیوانات هم که بیش از انسان ها به حریم شان پایبند هستند و نگارنده معتقد است که نه تنها برای جماد که برای رفتار های ما و حالات مان و هزار و یک چیز دیگر که اجازه وجود پیدا کرده حریم گذاشته است و البته از قضا حضرت حکیم تاکید کرده است که مراقب باشید این حریم‌ها نشکند و حیا کنید این مرزها را؛ حالا بعضی هایشان مهم تر از بقیه اند که نامش شده است “حدود الله” و بعضی را با چشم اغماض به من و تو واگذار کرده… سرتان درد نگیرد با این همه مقدمه آیا ممکن است که در باره باقی مسایل حریم ها را نادیده بگیرد؟
برگردیم به قصه‌ی ساحت؛ ساحت به معنای فارسی اش یعنی میدان؛ میدان را که می دانید محیطی دایروی است دور یک مرکز و اگر چیزی میدان داشته باشد یعنی محیطی در اطرافش را می شود با یک مرز مشخص تعیین کرد و اگر داریم درباره در هم رفتن ساحت ها حرف می زنیم داریم درباره در هم شدن حریم هایی می گوییم که در اطراف هر چیزی هست.
اینکه می گوییم هر چیزی ساحتی دارد و هر رفتاری؛ ساده اش می شود اینکه آدم های قدیم تر از ما برای هر چیزی ساحتی قایل بودند، درست است که در گذشته خبری از هزار و یک سیستم تهویه و خوشبو کننده مدرن امروز نبوده؛ اما این یک طرف قصه است. قدمای ما اگر مستراح را به داخل اندرونی نمی آورند مقصودی مهم تر از بوی نامطبوعش داشتند؛ ساحت زندگی نباید با ساحت قضای حاجت یکی می شد و همین بود که مستراح ها را در دور ترین نقطه ممکن می ساختند.
همین طور است که باز هم قدمای ما در یکی از بهترین نقاط خانه برای خودشان مصلی درست می کردند نه این که چیزی باشد و سقف مقرنسی و الخ؛ نه، گوشه ای بود پاکیزه و دنج، فارغ از حضور اغیار برای رازو نیاز.. درست مانند همان چیزی که حضرت حق درباره حالات و حریم و ساحات آن می گوید که:” ولا تقربوا الصلاه و انتم سکاری".
با این وصف شما ببینید چه عذابی می کشیدند قدمای چند نسل پیش ما اگر می خواستند در این برج های آنچنانی بنشینند؛ اگر به آنها می گفتند که میان نشیمنگاه قضای حاجت شما و سفره شام و پناه بر خدای سبحان نماز گاهت تنها چند قدم فاصله است؛ چنان رگ غیرت شان بر می آمد و خونشان به جوش می آمد که انگار بی حیا ترین بندگان خدا را مقابلشان حاضر کرده اند.
اما چه می شود کرد؛ انسان در زمانه دم غنیمتی و حال را خوش داشتن بیش از هر زمانه ای به جماعت ” أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ” نزدیک می شود؛ دوست دارد همان جایی که آرمیده است قضای حاجت کند و همان جا شکم چرانی و… حالتان را به هم نزنم؛ این خروج از قاعده یا به عبارت بهتر بی قاعده گی ما را به جاهایی می برد که اگر سنت استدراج نبود هرگز پا به آنجا ها نمی گذاشتیم.
مخلص کلام این که بسیاری از این مصیبت های مدرن به همین ساحت زدایی‌ها و بی حریمی ها برمی گردد؛ اگر چه در برابر بسیاری از این ماجراها دست ما کوتاه تر از توان تاثیر گذاری است؛ اما به قول “ابن یمین": “آن کس که نداند و بداند که نداند-لنگان خرک خویش به منزل برساند".

 نظر دهید »

نگاهی تحلیلی به خانواده فروپاشیده غرب / قسمت دوم

18 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

2- دوران پس از مسیحیت

خانواده در غرب پس از ظهور مسیحیت، بنا به شرایط زمانی و موقعیت تاریخی دارای جایگاه و تعاریفی متفاوت است، که به طور مجزا به آن­ها پرداخته می شود.

الف- دوران حکومت روم میسحی

با گرویدن کنستانتین اول به مسیحیت و تبدیل شدن آن به دین رسمی غرب، خانواده ثبات اخلاقی قابل ملاحظه ای به خود گرفت. در این دوران خانواده فقط دارای جنبه اخلاقی و به معنی پیوند دو جنس مخالف با رعایت قواعد و قوانین شرعی اخلاقی و دینی بوده است. به خاطر حکومت مقتدرانه رومی ها بر اکثر جوامع بشری غربی و حکومت قانون مسیحی بر جامعه، خانواده دارای تعریفی واحد و جایگاهی مبتنی بر شریعت مسیحی بوده است.

ب- سقوط روم، دوران حکومت کلیسا

با سقوط تمدن رومی توسط اسلاوها(Slavs )، جهان غرب تا مدتی دچار دوره فرسایشی و هرج و مرج فراگیر شد. به دنبال آن بی بند و باری جنسی و فحشاء به یک سنت تبدیل شد تا زمانی که کلیسای روم توانست باری دیگر قدرت خود را بر سرتاسر جامعه غرب بگستراند.

از این دوران به عنوان “هزاره تاریک"یا “قرون وسطی” نیز یاد می شود. در این عصر خانواده دارای تفسیری به شدت سخت گیرانه و غیر قابل سقوط بود، زیرا مسیحیت با شرعی ندانستن طلاق، ازدواج را پیوندی ابدی تعریف می کرد، تعریفی که در دراز مدت موجب انحطاط اخلاقی جامعه مسیحی شد.

3- سقوط قدرت کلیسا، پیدایش رنسانس

با سقوط حکومت کلیسا در اروپا، عصر جدیدی پدید آمد. عصری که بعدها عصر رنسانس یا همان تولد مجدد نامیده شد. با آغاز عصر رنسانس تمام ارزش های مسیحی و اخلاقی در اروپا شروع به فروپاشی کرد. این فروپاشی ها عامل تشکیل طبقه جدیدی به نام روشنفکران شد. ماهیت و ذات این طبقه جدید در تاخت و تاز به ارزش های مذهبی و اخلاقی بود.

این طبقه متناسب با جو ضد اخلاقی آن روزگار، توجه زیادی را به خود جلب کرد و مشتاقانی زیادی برای پیوستن به خود داشت. مشتاقانی که کلید ورودشان تاختن به ارزش های اخلاقی و مسیحی بود. رنسانس نوای تولد مجدد تفکرات رومی بود، تفکر و فرهنگی که از آثار هنری آن تا اساطیرش، غرق در برهنگی بودند. برهنگی ای که بار دیگر در اروپا تمام ابعاد زندگی مردم جامعه را در برگرفت.


4- قرن 16 و17

قرون 16و 17 دوران پیدایش کشورها و معنا پیداکردن مرزهای جغرافیای بود. در این زمان بود که فرانسه، اسپانیا، پرتغال، آلمان، امپراطوری اتریش – مجارستان، بریتانیا و … رسمیت یافتند و توانستند تا حدی خود را از حکومت معنوی رم مستقل کنند.

در این ایام اسپانیا و پرتغال که تحت کنترل حکومت های پادشاهی بودند، بیشترین پایبندی را به اصول تعریف شده از خانواده توسط واتیکان، داشتند و همچنان سعی بر احیای ارزش های مسیحی می کردند. در فرانسه که تحت سلطنت خاندان لویی ها بود نیز نهاد خانواده به خاطر تمدن قدرتمند فرانسوی تا حدی مبتنی بر ارزش های اخلاقی و مسیحی بود.

بطور کلی در این قرون با وجود سقوط کامل سلطه رم، ارزش های اخلاقی هم چنان در جوامع اروپایی حکمفرمایی داشت. بالاخص با ظهور فلاسفه اخلاق مدار که خط و مشی امثال کانت را در پیش گرفته بودند، خانواده در این جوامع همچنان نهادی مقدس و حائز اهمیت محسوب می شد.

5- دوران انقلاب صنعتی

اروپای پس از انقلاب صنعتی از یکسو تحت تاثیر فرهنگ طبقه اشراف و نخبگان قرار داشت که همچنان ارزش های اخلاقی و تقدس مسیحیت را پاس می داشت، و از سوی دیگر تحت الشعاع انقلاب خونین فرانسه قرار گرفت که طی آن پرده­های اخلاق و وجدان بشری دریده شد.

در این دوران نهاد خانواده هر چند به خاطر فجایع ناشی از انقلاب کبیر و شورش های طبقاتی دستخوش لرزه هایی شد، اما همچنان پایگاه اجتماعی خود را حفظ کرد. هر چند که در این عصر رنگ و بوی مسیحی از تفسیر این نهاد کاسته شد، اما همچنان خانواده بر پایه ارزش های اخلاقی بر پا ماند.

6- جنگ جهانی اول و دوم

از این ایام خانواده سیر سقوط و انحطاط خود را آغاز کرد. جنگ های خونین تمام غرب را به آتش کشیده بود. ظهور تفکرات نازیسم و کمونیسم در دو سوی اروپا که هر دو هنجارهای اجتماعی را زیر پا می گذاشتند، و انقلاب خونین روسیه علیه حکومت تزارهای مورد تصدیق کلیسای ارتودکس، به طور کلی باعث فروریختن تمام هنجارهای اخلاقی به خصوص تقدس و محوریت نهاد خانواده گشت.

با وقوع دو جنگ جهانی و تبدیل شدن اروپا به سرزمینی از هر نظر مرده، بار دیگر زوال اخلاق در اروپا پدید آمد. بویژه پس از جنگ جهانی دوم که کشورهایی همچون آلمان که تقریباً نسل مردان جوانشان منقرض شده بود، پذیرای عیاشی های سربازان انگلیسی، آمریکایی و روسی بودند.

 نظر دهید »

نگاهی تحلیلی به خانواده فروپاشیده غرب / قسمت اول

17 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

قرن بیستم، قرن بلاهای زاده بشر برای خود است، قرنی که جنگ های جهانی آن، میلیون ها نفر را به خاک و خون کشید و جنگ سردش هزاران نفر را به آغوش مرگ خاموش انداخت. اما فجایع قرن بیستم تنها نشأت گرفته از کنش- واکنش های سیاسی نبود، بلکه فسادهای اخلاقی و انحرافات جنسی نیز فجایعی ضد بشری به بار آوردند، فجایعی که اثرات آن نیز با گذر زمان شدت می یابد.

سقوط هیتلر و پایان جنگ جهانی دوم برابر شد با ظهور نسلی به نام “نسل فرزندان نامشروع”. در حقیقت پایان جنگ جهانی از یک سو باعث تصرف کشورهایی همچون آلمان توسط سربازان بیگانه شد. کشورهای که به واسطه لشکرکشی حاکمانشان میلیون ها نفر از مردان جوان خود را از دست دادند، تلفاتی که ترکیب جنسیتی این کشورها را به طوری جدی به سمت سنگینی کفه به سمت زنان بالا برد. از سوی دیگر با پایان یافتن این جنگ افشاگری های تکان دهنده ذهن مردم را درگیر خود کرد، افشای فجایع انسانی مانند قتل عام لهستانی ها توسط شوروی، قتل عام چک ها توسط آلمان ها و کشته شدن میلیون ها سرباز باعث فروریختن تمام ارزش های اخلاقی و مسیحی در جامعه غرب شد.

با فروپاشی تمام ارزش های اخلاقی به جا مانده از عصر مسیحیت و فلاسفه اخلاق مدار غرب در نیمه ابتدایی این قرن، در پایان آن نیز، روشنفکران غربی با ارائه توجیه و عرفی سازی انواع مفاسد و انحرافات از قبیل همجنس گرایی، هم خانگی، رفتارهای جنسی بی قاعده و … باعث فروریختن تمام زیرساختهای اخلاقی جامعه خود شد.

این فروپاشی اخلاقی، نوک پیکان را به سمت مهمترین نهاد اجتماعی یعنی نهاد خانواده نشانه رفت. خانواده که حلقه نخستین تشکیل یک جامعه انسانی و نخستین مرکز آموزش و تربیت نسل آینده جامعه است و نسل آینده کنش و واکنش های اجتماعی خود را در این نهاد فرا می آموزد، فلذا سلامت و صلابت اخلاقی این نهاد، نسلی فرزانه و مسالمت جو را تحویل جامعه می دهد و در فقدان این گزاره ها، جامعه در آینده با نسلی پرخاش گر و ستیزه جو روبرو خواهد شد.

مبتنی بر فرهنگ اخلاق مدار، شکل گیری خانواده و برپایی آن ناشی از وصلت دو جنس مونث و مذکر، با هدف تعالی خود و نسل بشری است.

اهمیت این کانون از منظر دین مبین اسلامی تا به حدی است که تشکیل خانواده به مثابه کامل کردن نیمی از دین مومن است. خانواده همچون کارگاهی تکمیل کننده می­ماند که جنس مؤنث را در کنار جنس مذکر جهت تکمیل یکدیگر قرار می دهد. در حقیقت خدواند متعال جنس مؤنث را لطیف و پناه جو خلق کرده و جنس مذکر را جویای لطافت و پناه دهنده قرارداده است. هیچ یک از این دو بی نیاز از دیگری نیست، زیرا که حضرت حق هدف از آفرینش آنان را، اتحاد و انعقاد آن دو با یکدیگر قرار داده است.

با گذر زمان و پیچیده تر شدن ابعاد زندگی بشری و پیدایش ادیان الهی بالاخص دین مبین اسلام که بر حقوق زنان و اطفال تاکید دارد و تحجر یهودیت و مسیحیت تحریف شده را به خود راه نداده است، نظام خانواده از نظامی دارای ضوابط ارباب- رعیتی به نظامی عضو- عضو تغییر می کند و مرد به عنوان سرپرست خانواده(مسئول) به ایفای نقش می پردازد. اسلام در بین ادیان الهی بیشترین و منظم ترین قوانین را جهت تنظیم روابط درون خانواده ارائه داده است. از دید اسلام، خانواده از اهم ارکان جامعه است و در حقیقت رابطه بین خانواده و جامعه موضوعیت دارد و آنها به نوعی لازم و ملزوم یکدیگر قرار گرفته اند.

اسلام به عنوان تنها مشی حرکتی که برای مادر جایگاه خاص تعریف کرده است.

اسلام برخلاف مسیحیت و یهودیت زن را به مثابه خدمتکار خانه نمی داند که انجام امور منزل محکومیت و وظیفه او باشد. در اسلام زن در انجام امور منزل مخیر است و در صورت برگزیدن چنین اختیاری مرد موظف است که علاوه بر نفقه، به او اجرت المثل نیز بپردازد. چرایی این تدبیر اسلام به توجه این دین به فلسفه ذاتی خانواده یعنی بقای نسلی اسلامی برمی گردد. اسلام تعالی زن را در مادری می داند و تعالی مرد را در غیرت و اراده او جهت حمایت و هدایت خانواده خود معرفی کرده است.


فرهنگ اخلاق مدار خانواده را هسته و رأس الخیمه جامعه، و خانواده اخلاقی را خمیر مایه برپایی حیات طیبه می داند. اما تمام جهان به این تعریف اخلاقی وفادار نماند، بطوریکه در روزگار فعلی نهاد خانواده در غرب در مسیر سقوط نهایی قدم بر می دارد. به واقع تحت فشار توهمات روشنفکرانه، تعریفات فمینیستی توجیه گر فحشاء و فانی و تقویت خوی حیوانی شهوت گرا در انسان غربی، کانون خانواده ارزش گذشته خود را در جوامع غربی از دست داده است.

بر این اساس خانواده و جایگاه آن در غرب مسیر طولانی را در فرهنگ و نظام ارزشی طی کرده است. شاید در گذشته جامعه غرب تعریفی درست و مبتنی بر ذات و فلسفه تمدن بشری از خانواده داشته است، اما این تعریف و جایگاه در پیچ و خم تاریخ غرب دستخوش چنان تغییراتی شد که حتی ماهیت و چیستی بنیان خانواده در هر دوره نسبت دوره قبل و بعد خود، جایگاه متفاوت و بعضاً متناقض داشته است. از این رو سعی می شود به طور مجزا به بررسی این جایگاه پرداخته شود.

1- عصر پیس از مسیحیت

در عصر پیش از مسیحیت نظام خانواده در اروپا دارای تعریفی واحد نبوده است. خانواده وابسته به قلمرو های قومی – تمدنی موجود در غرب تغییر ماهیت داده است. در تمدن یونانی به علت دلیل غلبه تفکرات فلاسفه اخلاق مداری چون افلاطون، خانواده دارای جایگاهی اخلاقی و متناسب با ارزشهای انسانی بوده است. اما با سقوط این تمدن به دست اقوام مقدونی، جایگاه خانواده در این نظام متحول شد و تقریباً نظام اخلاقی یونان و بدنبال آن جایگاه خانواده در لبه پرتگاه اخلاقی قرار گرفت.

اما در تمدن روم(Rome) به دلیل وجود یک نظام یک جانشین و استقرار تمدنی واحد در قلمرو این امپراطوری، خانواده دارای ثبات و جایگاه ارزشی با تکیه بر خاستگاه های پدرسالارانه مطلق بود. اما در قلمروهای پراکنده و دور از تمدن رومی همچون جامعه ژرمن ها(German)، دان ها(Dan) و گل ها(Goals)، خانواده به معنای اخلاقی دارای جایگاه چندانی نبوده است و بیشتر نوعی کمون مشترک جنسی و فاقد هرگونه پشتوانه اخلاقی و تعهد آور بوده است.

 1 نظر

"بفرمایید شام" یا "گسترو دیپلماسی"؟

16 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

“بفرمایید شام” یا بفرمایید “گسترو دیپلماسی"؟ بفرمایید شام، در واقع طعم “سبک زندگی غربی” ایرانیان استحاله شده در فرهنگ غرب را به مخاطب ایرانی می چشاند. برنامه پرمخاطب “بفرمایید شام” برنامه ای است که در شبکه ماهواره ای “من و تو 1″ ساخته و پخش می شود.

این برنامه در ابتدا توسط یکی از استودیوهای رسانه ای انگلیس به نام آی تی وی (ITV) ” و تحت عنوان “Come Dine With Me"(به معنای بیا با من شام بخور) تولید و پخش می شد. اما شبکه من و تو 1 که تحت حمایت دستگاه دیپلماسی عمومی لندن است، برای اجرایِ بهتر ماموریت خود، حق ساخت و پخش این برنامه را دریافت کرد.
در این برنامه، 4 شرکت کننده که هرگز یکدیگر را ندیده اند، باهم رقابت می کنند و هر شب یک نفر از شرکت کنندگان در خانه ی خود به صرف شام و پذیرایی، میزبان 3 نفر دیگر خواهد شد. آنها در هنگام بازگشت به خانه خود به میزبان و با توجه به دستپخت و میهمان نوازی وی امتیاز می دهند و کسی که امتیاز بیشتری را دریافت کند در شب آخر 1 هزار پوند جایزه خواهد برد. اما این تمام ماجرا نیست و تنها ظاهر مسابقه است.

آنچه که باعث شد شبکه” آی تی وی (ITV) ” بابت طراحی و ساخت و تولید چنین برنامه ای، جایزه 2009 جامعه تلویزیونی رویال انگلیس و همچنین جایزه ویژه 2011 باشگاه صنایع رادیو و تلویزیون انگلیس را از آن خود کند ترویج “لایف استایل” و همچنین استفاده از “گسترو دیپلماسی” یا همان “دیپلماسی غذا” است که در این خصوص توضیح داده خواد شد.

شبکه” آی تی وی (ITV)که طراح اصلی این برنامه است در سایت خود اذعان می کند که برای ترویج سبک زندگی (لایف استایل) به تولید برنامه مبادرت می ورزد. شبکه ماهواره ای “من و تو 1″ نیز که از اساس بر پایه دیپلماسی عمومی بنا نهاده شده و در ارایه برنامه های متنوع و جذاب موفقیت نسبی داشته است، به این نتیجه رسید که بهره گرفتن از قالبِ برنامه “Come Dine With Me” برای انتقال محتوای مورد نظر “من و تو 1″ و تاثیرگذاری صد چندان بر مخاطب، بهترین گزینه است.

جزییات ترویج لایف استایل غربی

بدون تردید دستگاه دیپلماسی لندن قصد ندارد با صرف هزینه هنگفت و جایزه میلیونی، صرفا دستپخت ایرانیان را ارتقا دهد و نسبت به اولویت های دیپلماسی انگلیسی خود علیه ایران بی اعتنا باشد. قهرمان اصلی بفرمایید شام، که در واقع بخشی از مخاطبان شبکه من و تو 1 هستند؛ برای حضور در مسابقه لازم است که به منزل میزبان آن شب بروند؛ لذا طبق گزاره های سبک زندگی غربی، همراه خود یک بطری مشروب الکلی به خانه میزبانی که اولین بار در خانه او میهمان می شوند می برند.

از آنجا که مخاطب این برنامه فارسی زبان، مسلمان و ایرانی است و حدود شرعی اسلام را برمی تابد؛ در گام نخست، خطوط قرمز شرعی مخاطب را در می نوردد و شرب خمر را عادی سازی و قبح زدایی نموده و به امری متعارف و مقبول بدل می کند.

پس از ورود به منزل میزبان، از آنجا که شرکت کنندگان عموما 2 زن و 2 مرد هستند که تاکنون همدیگر را هرگز ندیده اند، پس از اولین دیدار با هم دست داده و جنس های مخالف صورت یکدیگر را می بوسند، که این امر به طور مشخص از سوی تهیه کنندگان برنامه توصیه می شود.

نوع دکوراسیون منزل میزبان، نوع پوشش افراد، طرز رفتار و معاشرت شرکت کنندگان و همچنین اصطلاحات غیر فارسی که در کلام آنها به طور ناخودآگاه به کار برده می شود عموما بر اساس سبک زندگی غربی است.

نوع پیش‌غذاها ، غذاها و دسرها نیز نیت این برنامه را برای تغییر ذائقه مخاطب ایرانی به ذائقه غربی، فاش می کند. مراوده ای که میان زنان و مردان در این برنامه صورت می گیرد، مروج روابطِ باز میان زن و مرد مسلمان ایرانی است.

برخلاف اینکه عموم زنان جامعه انگلیس بسیار کم آرایش می کنند؛ آرایش زنان شرکت کننده در این برنامه غلیظ و زننده است و صرفا برای مخاطب ایرانی در نظر گرفته می شود.

شرکت کنندگان در برنامه بفرمایید شام، ساکن لندن هستند و این برنامه زندگی ایرانیان مهاجری را به تصویر می کشد که چگونه در فرهنگ غرب استحاله شده و فرهنگ ایرانی اسلامی خود را به سکولاریسم و لیبرالیسم غرب واگذار کرده اند و در مواجهه با غرب غافیه را باخته اند و سکولار شده اند.

بفرمایید شام، هرگز از ایرانیان مسلمانی که در انگلیس بقای معنوی خود را حفظ کرده اند؛ مثل زنان محجبه ایرانی ساکن لندن، استفاده نمی کند. در واقع بفرمایید شام، طعم “سبک زندگی غربی” ایرانیان ذوب شده در فرهنگ غرب را به مخاطب ایرانی می چشاند.

قالب این برنامه به گونه ای خردمندانه و زیرکانه طراحی شده که ارایه لایف استایل به طور ناخودآگاه از جانب شرکت کنندگان صورت می گیرد و به عنوان پیام اصلی و محتوای برنامه هرگز گل درشتی نمی کند و لایف استایل غرب را فریاد نمی زند، بلکه به صورت کاملا پنهان در جاذبه پرکشش یک رقابت در قالب آشپزی به مخاطب ایرانی خورانده می شود.

همچنین از آنجا که ساده و بی پیرایه و شفاف است؛ مخاطب پسند و گیرا نیز هست.

بفرمایید شام و استفاده از “گسترو دیپلماسی”

“گسترو دیپلماسی” یا همان “دیپلماسی غذا” نوعی از دیپلماسی عمومی است که در آن، کشوری برای دستیابی به چهره ای موجه در بین جهانیان غذاهای کشور خود را به رخ آنها می کشد و ضمن نفوذ در ذهن و قلب مردم جهان، آنها را به سمت فرهنگ خود جذب می‌کند. “دیپلماسی غذا” به ساده‌ترین بیان، بدست آوردن ذهن و قلب مردم از طریق اشتها و علاقه آن‌ها به غذا است.

گفتنی است، کشورهای کُره و تایوان در حال حاضر پیشتازان “گسترو دیپلماسی” هستند و برای این کار هزینه های گزافی پرداخت کرده اند. برای نمونه سریال جواهری در قصر(یانگوم) به منظور معرفی غذاهای کره ای به مردم نقاط مختلف دنیا و پیشبرد “گسترو دیپلماسی” خود، ساخته و در کشورهای متعددی به نمایش در آمد.

یک مثل قدیمی در دیپلماسی عمومی آمریکا می‌گوید “با شناختن ما، ما را دوست خواهید داشت". اما دیپلماسی غذای کره‌ای‌ها و تایوانی‌ها کمی متفاوت است و می‌گوید، “با چشیدن ما، ما را دوست خواهید داشت “.

برنامه بفرمایید شام، در قالب مسابقه جذاب آشپزی، مخاطب ایرانی را ابتدا با ادبیات آشپزی غربی و نام غذاهای آنها و استارتر(پیش غذا)، مین کورس(غذای اصلی) و دسر آشنا می کند؛ نحوه طبخ غذاهای غربی را در خلال برنامه به او می آموزد و نهایتا چهره ی غرب را از طریق گسترو دیپلماسی به روی این مخاطب ایرانی می گشاید.

البته گاهی هم که غذای ایرانی طبخ می شود آن را با ملقمه ای از غذای غربی در هم می آمیزند و مثلا قورمه سبزی را با مشروب الکلی می خورند.

این برنامه تاکنون 19 گروه 4 نفره، که معادل 76 قسمت برنامه 60 دقیقه ای است؛ را تهیه و پخش نموده است.
 1 نظر

جایگزینی برای «ربا» در سبک زندگی

13 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

پیتر آندریاس تِیل یک آمریکایی آلمانی تبار که در سال 1967 در آلمان متولد شد. او لیسانس خود را در رشته‌ی فلسفه در سالِ 1989 از دانشگاه استنفورد اخذ کرد. در سال 1992 موفق به کسب مدرک دکترای تخصصی در همین دانشگاه شد. او یکی از موسسان شرکت پی پال(شرکت سرمایه گذاری) می‌باشد که به عنوان رئیس هیئت مدیره در آن مشغول به فعالیت شد. او در حالِ‌ حاضر به عنوان رئیس clarium capital (صندوق سرمایه‌گذاری کلان جهانی) می‌باشد. علاوه بر این او مدیرِ یک صندوق سرمایه‌گذاری جسورانه Venture Capital Fund به نامِ صندوقِ موسسین The Founders Fund ، می‌باشد. او در واقع نماد تمام‌‌قدِ یک سرمایه‌گذارِ جسور Venture Capitalist یا فرشته‌ی سرمایه‌گذار، Angel Investor است.


«پیتر تیل یک سرمایه‌گذار جسور»


سرمایه‌‌های جسورانه Venture Capitals چیست؟ سرمایه‌گذارانِ جسور Venture Capitalists به چه کسانی گفته می‌شود؟

وِنچور کَپیتال، یک سرمایه‌ی مالی است که به طرز جسورانه‌ای در اختیار شرکت‌ها و کسب و کارهایی قرار می‌گیرد که در مراحلِ اولیه‌ی شکل‌گیری خود به نقدینگی نیازِ مبرم دارند. از این جهت به این سرمایه‌‌ها صفت جسورانه داده می‌شود که در عینِ پتانسیل بالا، ریسک بالایی هم دارند. به دلیل این ریسکِ بالاست که بازارهای سرمایه‌ی معمولی و بانک‌ها از تامینِ‌ مالی این کسب و کارها سر باز می‌زنند. با این حساب ونچور کپیتالیست‌ها Venture Capitalists، سرمایه‌دارانی هستند که حاضرند سرمایه‌گذاری جسورانه انجام داده و بخشی از سرمایه‌ی خود را در اختیار شرکت‌هایی که در مراحلِ اولیه‌ی رشد هستند قرار ‌دهند.


«سرمایه‌گذاری جسورانه زمینه‌سازِ رشد شرکت‌های نوپا»

گروهی از این ونچور کپیتالیست‌ها علاوه بر سرمایه‌ی‌شان دانش و تخصصِ فنی خود را نیز در اختیار این کمپانی‌ها می‌گذارند. به طور معمول سرمایه‌گذاریِ جسورانه زمانی اتفاق می‌افتد که سرمایه‌گذاریِ اولیه‌ یا Seed Founding برای شکل‌گیری کسب و کار، صورت گرفته باشد، و کسب و کار سامانِ اولیه‌ی خود را یافته باشد. حال زمانی که صاحبان اولیه‌ی شرکت تلاش می‌کنند تا از طریق یک واقعه‌ی تعیین کننده مثلِ فروشِ تجاریِ یک شرکت، یا عرضه‌‌ی سهامِ آن به عمومِ‌ مردم، برای توسعه‌ی بیشتر شرکتِ خود اقدام کنند، سر و کله‌ی سرمایه‌گذارانِ جسور پیدا می‌شود.

ونچور کپیتالیست‌ها بیشتر از شرکت‌هایی حمایت می‌کنند که یک تکنولوژیِ بدیع دارند یا به عبارتی بر لبه‌ی برنده‌ی تکنولوژی حرکت می‌کنند.

یکی از آشناترین مثال‌ها برای خروجی این دست سرمایه‌گذاری‌های جسورانه، دره‌ی سیلیکون در آمریکاست. بسیاری از شرکت‌های نام آشنایی که امروز در حوزه‌ی تکنولوژیِ اطلاعات و فضای سایبر ‌شناخته شده‌اند، طیِ فرآیندِ یک سرمایه‌گذاری جسورانه ایجاد شده‌اند. شرکتی مثلِ گوگل Google در اوایل شکل‌گیریِ خود در سالِ 1999، چیزی حدودِ 25 میلیون دلار سرمایه‌ی جسورانه از بنگاهِ ونچور کپیتالِ کلینِر پِرکینز، Kleiner Perkins Caufield & Byers (KPCB) دریافت کرده است. این شرکت که در خیابانِ سَند هیل Sand Hill Road در مِنلو پارکMenlo Park،‌ در دره‌ی سیلیکون Silicon Valley قرار دارد، در بیش از 300 شرکتِ فعال در حوزه‌ی تکنولوژیِ اطلاعات IT سرمایه‌گذاری کرده است. جز گوگل، شرکت‌های معرفی مثلِ آمازون Amazon.com، کامپک Compaq، و شرکتِ بازی‌سازیِ الکترونیک آرتز Electronic Arts، از سرمایه‌گذاری‌های جسورانه‌ی این شرکت بهره برده‌اند.

این مفهوم، مدل یا رویه می‌تواند در حوزه‌ی سبک رندگی به خصوص سبک زندگیِ اقتصادی کاربرد داشته باشد. اینکه در حوزه‌ی کارآفرینی افرادی با سرمایه های هنگفت بخواهند از شرکت ها و مشاغلی که نیاز به محرک سرمایه دارند حمایت به عمل بیاورند. امروزه در جامعه‌ افرادی با گذاشتن سرمایه‌های بزرگ در بانک‌ها، ماهانه سود‌هایی عظیم دریافت می‌کنند بدون این که در کاری تولیدی شریک شده یا از متخصصین حرفه‌ایی حمایت مالی کرده باشند. حال همین سرمایه‌داران اگر سرمایه‌ی خود را در کارهای تولیدی و کسب و کارها دخیل کنند نه تنها از افراد نیازمندِ سرمایه حمایت می‌کنند بلکه در آخر سودی نصیبشان می‌شود که در آن مشارکت داشته‌اند، چرا که از یک سو سرمایه‌ی خود و از سوی دیگر دانش و مدیریت خود را در این امر صرف کرده‌اند.

سرمایه‌گذاریِ جسورانه، به عنوان سبک زندگی اقتصادی که جنبه‌ی نرم‌افزاری تمدن است می‌‌‌تواند زمینه‌ساز رفع نقیصه‌ی بانک و ریشه کن کردن بانک داری ربوی باشد. چون، اولاً نقش بانک و بازار سرمایه را به حداقل می‌رساند؛ و ثانیاً کسب و کارهای با ریسکِ بالا را، که پتانسیل زیادی برای ایجاد تحول و نوآوری در تولید دارند و عمدتاً نیز از سرمایه‌های در اختیار سیستمِ محتاط و ترسوی بانک محرومند، مورد حمایت قرار می‌دهد. البته این مدل، مدل‌های مکملی مثلِ سرمایه‌گذاران فرشته‌ Angel Investor دارد که به تامین مالیِ اولیه‌ی کسب و کار در همان ابتدای شکل‌گیری می‌پردازد، آن‌هم در ازای تضمین بدهی در قبال اوراقِ قرضه یا سهام شرکت در آینده.


«مراحل سرمایه‌گذاریِ جسورانه»


اگر به مدل‌هایی مثلِ سرمایه‌گذاریِ جسورانه، ونچور کپیتال، یا سرمایه‌گذاران فرشته‌ Angel Investor کارکردی نگاه شود، مهم‌ترین کارکردها این‌ها خواهند بود:

ریشه کن کردن ربا

پایین آوردن نقش بازار و بانک

بالا بردن تولیدات

حمایت از گروه‌ها و ایده‌ها‌ی نو

البته این‌دست سرمایه‌گذاری‌ها، چه از نوعِ جسورانه و چه از انواعِ دیگر، در اسلام در قالبِ مدل‌ کامل‌تری به نام قرض و قرض حسنه، وجود داشته است. فردِ هم‌جنس‌بازی مثلِ پیتر تیل که عضو بنیادِ بیلدربرگ هم هست، شاید بتواند برای سیستمِ اقتصادی ناقصِ غرب، نمادی باشد برایِ یک مدلِ جایگزین، اما اسلام در نظامِ اقتصادی خود قرن‌ها قبل مدلِ قرض را داشته که عمدتاً بدونِ چشم‌داشتِ مادی انجام می‌شده است. ‌ آنجا که خدا در قرآن می‌فرماید: «مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ»، (سوره‌ی حديد، آيه 11) ؛ «كيست كه به خدا وام نيكو دهد و از اموالي كه به او ارزاني داشته انفاق كند تا خداوند آن را براي او چندين برابر كند؟ و براي او پاداش و ارزش است!»


«قرض جسورانه، زمینه‌‌ای برای رشد»

نکته‌ی مهم این است که اگر افراد در مدلِ اسلام، نخواهند از حالتِ حداکثریِ‌ قرض‌الحسنه و قرض بدونِ چشم‌داشتِ مادی استفاده کنند، نباید آن‌ها را در دامنِ سیستمِ ربوی بانک انداخت. سیستمِ ربوی بانک، در کشورِ بانکداریِ مدرن یعنی آمریکا هم جواب‌گو نبوده و همان‌گونه که گفته شد از مدل‌‌های مکملِ مالی‌ای مثلِ صندوق‌های سرمایه‌گذاریِ جسورانه استفاده شده است. امروز صندوق‌هایی از این دست برای گسترش و پیشرفتِ تکنولوژی و صنعت در آمریکا، به وفور یافت می‌شوند و حتی نهادهایی مثلِ سی‌.آی‌.اِی CIA‌ هم از بنگاهِ سرمایه‌گذاریِ جسورانه In-Q-Tel استفاده می‌‌کند تا از شرکت‌هایی حمایت کنند که تنها، نهاد‌های اطلاعاتی آمریکا از جمله سی‌آی‌اِی، را از آخرین‌ فناوری‌های حوزه‌ی تکنولوژی اطلاعات برخوردار سازد.

در کشور ما نیز می‌توان ساز و کارهای بینا بینی مثلِ مدل‌های سرمایه‌‌گذاری یا قرضِ جسورانه را ایجاد کرد، تا ضمنِ از بین بردنِ ناکارآمدی‌هایِ اثباتِ شده‌ی سیستمِ ربوی بانک، راه‌ برای به میدانِ آوردنِ استعداد‌های مالی افرادِ سرمایه‌دار برای گسترشِ تولید، ابداع و نوآوری باز شود و سبکِ زندگیِ اقتصادیِ افرادِ‌ سرمایه‌داری که به دنبال کسبِ سودِ مادی هستند، به سبک‌هایی جز رجوع به بانک‌ها و سپرده‌گذاری در آن‌ها تغییر یابد.

 نظر دهید »

تغییر سبک زندگی به روش «وب 2»

11 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تغییر رفتار مخاطب در حوزه‌های گوناگون زندگی که به اختصار «سبک زندگی» نامیده می‌شود، مهم‌ترین دست آورد ارتباطات میان فرهنگی است. هنگامی که این تغییرات در یک فرهنگ، زیربنایی‌تر و مبنایی‌تر شود حاکی از یک «تهاجم» یا به عبارت دیگر «شبیخون» خواهد بود. تغییر در سبک زندگی به طور طبیعی باید مبتنی بر ارتباطات میان فرهنگی و از راه رسانه صورت پذیرد. رسانه نیز اقسام گوناگونی دارد که هر یک گستره‌ی نفوذ و مخاطبان خاص خود را دارا هستند؛ بنابراین روند تحول در نحوه‌ی تعامل رسانه‌ها با مخاطبان در دوره‌های مختلف جالب توجه و تعمق است. البته لازم به ذکر است که این نوشتار در پی بررسی رسانه‌های مجازی و تأثیرات آن بر مخاطب می‌باشد.

در رسانه‌های مجازی «نسل اول» که رسانه‌های یک سویه خطاب می‌شدند، محتوای طراحی شده از سوی رسانه در اختیار مخاطب قرار می‌گرفت و به طور طبیعی مخاطب امکان مشارکت در محتوا را نداشته و همانند روزنامه، رادیو و یا تلویزیون تنها مصرف کننده‌ی محتوای برنامه‌ریزی شده از سوی صاحبان رسانه قرار می‌گرفت. این رسانه را (web1) می‌نامند. این نسل تقریباً در اغلب نقاط جهان جای خود را به نسل دوم (web) یعنی (web2) داده‌اند.
در (web2) البته رابطه بین مخاطب و رسانه، تعاملی بوده و مخاطب خود در تأمین محتوای رسانه، بازیگر مؤثر است و سلایق و علایق وی کارگر خواهد افتاد. از جمله رسانه‌های متعلق به نسل دوم (web) می‌توان به «youtube، facebook، friend feed، flicker، twitter و …» در سطح بین‌المللی و «cloob، netiran، .neviseh، balatarin، donbaleh و …» در ایران اشاره کرد.
خانم «هیلاری رادهام کلینتون»، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا، در تاریخ 30 دی ماه 1388، سه هفته پس از اتمام حجت تاریخی ملت فهیم ایران با فتنه‌گران، سخنرانی طولانی در خصوص آزادی اینترنت و سیاست‌های دولت آمریکا در این خصوص در جمع دولت‌مردان و مسؤولین دولتی نمود. وی در این سخنرانی گفت: «من برای خدمت به دموکراسی و دست‌یابی به اهداف دیپلماتیک خودمان، تیمی متشکل از کارشناسان و افراد با استعداد گردهم آورده‌ام تا اقدامات‌مان را در تلاش‌های مربوط به سیاست‌مداری متناسب با قرن بیست و یکم رهبری کنند. آن‌ها ابتکار جامعه‌ی مدنی 2 (web 0.2) را راه اندازی کردند. در یک مدت کوتاه ما اقدام‌های قابل توجهی را برای تبدل این فن‌آوری‌ها به نتایجی که موجب ایجاد تغییرات می‌شوند، به انجام رسانیده‌ایم.» کلینتون در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: «ما می‌خواهیم این ابزار را در دست مردم قرار دهیم تا از آن برای پیش برد دموکراسی و حقوق بشر بهره گیرند.»
ملاحظه‌ی جملات فوق که از زبان «وزیر امور خارجه‌ی آمریکا» صادر شده، نشان دهنده‌ی جایگاه نسل دوم اینترنت (web 0.2) در دیپلماسی بین المللی آمریکا است. پیشرفت تکنولوژی رسانه‌های مجازی و اینترنت از زوایه‌ی نگاه دیپلماسی در دولت آمریکا مورد تأیید و تأکید است؛ ضمن این‌که لازم است خوانندگان گرامی به نظامی بودن پروژه‌ی اینترنت توجه داشته باشند. در حال حاضر مقر اصلی اینترنت در وزارت خارجه‌ی آمریکا و پنتاگون قرار دارد. وزیر امور خارجه‌ی آمریکا به این نکته نیز اشاره می‌کند که: «در ایران و دیگر کشورها سازمان‌دهی از راه اینترنت به صورت ابزاری برای پیش برد دموکراسی و توانا ساختن شهروندان به اعتراض بر ضد نتایج مشکوک انتخابات در آمده است.»
نویسنده البته در پی تکرار مکررات نبوده و تنها در صدد توجه دادن خوانندگان به جایگاه اینترنت در نظام حاکمیتی آمریکاست؛ جایگاهی سیاسی- نظامی در مرحله‌ی اول و فرهنگی- اجتماعی در
مرحله‌ی دوم؛ حال جالب است که به جایگاه این پدیده‌ی پیچیده در ایران نیز توجه کنیم. به نظر می‌رسد اینترنت در ساختار، نظامی و در محتوا، سیاسی است. این عرصه شاید همان عرصه‌ای باشد که سال‌هاست اقسام مردمان در ایران بر سر آن نزاع دارند. سیاست ما، عین دیانت ما و دیانت ما، عین سیاست ماست. توجه کنید: «محتوا و ساختار از یک‌دیگر جدا عمل نمی‌کنند بلکه نقش پشتیبان یک‌دیگر را به عهده دارند.»
خوب است به گفته‌ی یکی از بزرگان علم رسانه نیز توجه شود که: «رسانه خود پیام است.» بدین معنا که در مقطعی از مناسبات فرهنگی، پیامی که رسانه حامل آن است همان فرهنگ درونی رسانه است. (web2) فرهنگی را با خود به همراه می‌آورد که به طور مشخص و هوشمندانه مخاطب را به سوی هدف از پیش تعیین شده، هدایت می‌کند. در همین سخنرانی خانم کلینتون بخش دیگری وجود دارد که به قتل مشکوک خانم «ندا آقا سلطان» پرداخته می‌شود: «در تظاهرات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، فیلم برداشته شده با تلفن همراه از قتل خونین یک زن جوان، سند دیجیتالی اتهام ظلم و قساوت دولت شد.» غرض از پرداختن به این جمله فارغ از اظهارنظر خصمانه‌ی وی، اشاره به مفهوم «ژورنالیسم شهروندی» است که در عمل وظیفه‌ی اطلاع رسانی را از انحصار خبرنگاران و رسانه‌های رسمی خارج می‌سازد و این امکان را در اختیار هر فردی قرار می‌دهد که بتواند کار خبرنگاری، اعم از کار متنی یا تصویری و کار تصویری اعم از عکس یا ویدئو را انجام دهد.
حال باید پرسید، بستر انتشار محتوای تولید شده چیست؟ ناگفته پیداست. : (web 0.2) وظیفه‌ی تولید محتوا بر عهده‌ی شهروندان در قالب ژورنالیسم شهروندی است و وظیفه‌ی انتشار نیز برعهده‌ی ( twitter Flicker youtube) و سایر رسانه‌های مجازی است. از این‌جاست که در می‌یابیم به ابزار و تکنیکی که از ناحیه‌ی نظام بین‌الملل در اختیارمان قرار گرفته است، اعتماد کامل نکنیم.
همین ابزار و محتوای تولید شده‌ی مشکوک در قضیه‌ی ترور خانم آقا سلطان، چهره‌ی حاکمیت ایران را در برخورد با آشوب‌گران و یا متعرضان به نتیجه‌ی انتخابات مخدوش نمود و جالب آن‌که این واقعه در زمان مرگ «مایکل جکسون»، خواننده‌ی معروف در جهان اتفاق افتاد و تعداد ویدئوهای دیده شده مرتبط با خانم ندا در دنیا با تعداد ویدئوهای مرتبط با آقای مایکل برابری می‌کند، آیا مایه‌ی تعجب نیست؟  نکته‌ی مهم این‌که آن‌چه در رسانه‌های نسل دوم از اهمیت وافری برخوردار است، بازنشر بی‌شمار یک محتوای مشخص در فضای اینترنت می‌باشد.
در پایان، نکات طرح شده در این نوشتار در پی طرح برخی ویژگی‌ها و شیوه‌ی استفاده از تکنولوژی در دست کاربران شبکه‌ی مجازی بوده و هشداری است آگاهی بخش تا مسؤولین امر و نیز کاربران این فرصت پر تهدید را غنیمت شمرده و در پی حسن استفاده از این رسانه باشند.(*)
*مجید علیزاده
 نظر دهید »

رسالت زنان منتظر در عصر غیبت

11 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

خانواده در دهه‌های اخیر شاهد بحران‌هایی جدی بوده است؛ به گونه‌ای که جنگ علیه خانواده در غرب به مرحله‌ای رسیده است که تمام شئون خانواده دچار آسیب جدی گردیده است و می‌توان علائم زوال حیات خانواده در غرب را به صورت جدی مشاهده نمود. شرایط به جایی رسیده است که حتی به خانواده‌های تک‌والدی نیز به صورت رسمی و قانونی عنوان «خانواده» اطلاق می‌شود. تمایل به ازدواج به شدت کاهش یافته است و بیشتر جوانان به صورت مجرد زندگی می‌کنند.[1]

آرمان‌های فمینیستی همچون اصرار بر برابری میان زن و مرد در همه‌ی زمینه‌ها، حضور گسترده‌ی زنان در مشاغل تمام‌وقت، تعارض تعهدات بیرون از خانواده با تعهدات درون خانواده و… همگی در تهیه‌ی هیزم آتش برای سوزاندن بنیان خانواده تأثیرگذار بوده‌اند. معاهدات و قوانین بین‌المللی نیز تحت تأثیر مبانی فکری فمینیستی در نبرد با خانواده نقش ایفا نموده‌اند. به طور مثال، ویلیام گاردنر که از نویسندگان و متفکرین کانادایی است، در تشریح ابعاد بحران خانواده، به ویژه در آمریکا و کانادا، در کتاب خود تحت عنوان «جنگ علیه خانواده» می‌نویسد: معاهدات بین‌المللی تصویب‌شده در مورد زنان اصرار بر این مسئله دارد که زنان جهان باید خانواده‌های خود را ترک کنند و به طور تمام‌وقت وارد نبرد کار شوند. این گونه معاهدات، مروج مهدکودک‌های همگانی دولتی است و سقط‌جنین رایگان را حق افراد قلمداد می‌کند و نهایتاً نتیجه‌ای جز تضعیف خانواده در پی ندارد. این‌ها از خانواده تنفر دارند.[2]
در ایران نیز خانواده از این آسیب‌ها در امان نبوده است. تحولاتی همچون افزایش سن ازدواج، افزایش تمایل به زندگی به صورت مجرد، افزایش نزاع‌های خانوادگی و طلاق، کم شدن روحیه‌ی تفاهم و سازش میان زوجین و کاهش نقش و تأثیرگذاری خانواده بر فرزندان و… معضلاتی جدی برای خانواده به وجود آورده است. در صورت ادامه‌ی چنین روندی، خانواده‌ی ایرانی در سالیان آتی کارآمدی خود را از دست می‌دهد و جامعه با مشکلاتی بسیار جدی مواجه خواهد شد.
با توجه به اهمیت و نقش خانواده و ضرورت حفظ و استحکام آن، این ادعایی گزاف نیست که مسیر جلوگیری از ادامه‌ی آسیب‌هایی که خانواده را به صورت جدی تهدید می‌کند، از شناخت جایگاه و منزلت زن در خانواده و اهمیت‌بخشی به این جایگاه می‌گذرد.
بدین منظور، ابتدا به بررسی جایگاه و نقش زن در خانواده پرداخته و در پایان بر مهم انگاشتن نهاد خانواده و ضرورت اصالت دادن به آن تأکید می‌شود:
گام اول؛ نقش و جایگاه زن در خانواده و تربیت نسل ولایی
اگر ولایت‌مداری و محبت به ولی خدا را یکی از مهم‌ترین ارزش‌های یک فرد شیعه بدانیم که خانواده متولی انتقال آن است، در راستای همان رسالتی که در جهانی هستی، خالق انسان‌ها برای آنان قرار داده است و معمار انقلاب، حضرت امام خمینی نیز به خوبی آن را چنین تبیین نمودند که همان طور که قرآن انسان‌ساز است، زن نیز انسان‌ساز است؛ زنان عهده‌دار مسئولیتی خطیر هستند. اگر پایه‌ی اصلی تربیت و رشد صحیح فرد برای اجتماع را در خانواده جست‌وجو کنیم، زن به عنوان مربی خانواده و عامل اصلی انتقال ارزش‌ها، اصیل‌ترین نقش‌ها را بر عهده دارد و در اهمیت آن همین بس که بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می‌فرمایند: «آن گاه که زن در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می‌پردازد به خدا نزدیک‌تر است.»

رسالت‌های اصلی زن منتظر
در طول تاریخ تشیع، یکی از نقش‌های بی‌بدیل زنان، دفاع از ولایت و تلاش برای حفظ این ارزش الهی بوده است. بالاخص در عصر غیبت که نقش مردان برای دفاع از ولایت به جهت اختناق شدید، کم‌رنگ بوده است؛ زنان فعالانه برای حفظ فرهنگ مهدویت در جامعه نقش‌آفرینی نموده‌اند و در بین تمامی نقش‌های خود، در حفظ فرهنگ مهدویت و تربیت نسل ولایی و انتقال این ارزش به نسل آینده و حفظ اندیشه‌ی مهدوی از طریق پویا‌سازی خانواده، نقشی بسیار مؤثر و انکارناپذیر داشته‌اند.
زنان شیعه با بهره‌گیری از آموزه‌های دینی در طول تاریخ تشیع با پرداختن به اساسی‌ترین نقش و کارکرد زنان، که همان مادری است، بلندترین گام‌ها را برای حفظ ولایت برداشته‌اند. آنان با نقش‌آفرینی خود ارزش ولایت و حب به ولی خدا را به فرزندان خود منتقل کردند و بالاخص در عصر غیبت، این مادران بودند که با فضاسازی مناسب در خانه و با پایبندی به امام زمان خود و با علاقه‌ای که به ایشان نشان می‌دادند و رابطه قلبی و معرفتی که با حضرت داشتند، این علاقه و عاطفه را به فرزندان نیز منتقل کردند و از این طریق، در حفظ و احیای این مهم می‌کوشیدند.
و اما در عصر حاضر، تربیت انسان دین‌دار پویا، کارآمد و عاشق ولایت از اهمیت و جایگاه بالایی برخوردار است؛ چرا که شاهد هجوم جریان شوم ناتوی فرهنگی هستیم که بنا دارد از نسل جوان ما یک نسل بی‌هویت و بی‌ریشه بسازد. همان طور که مقام معظم رهبری مطرح فرمودند: باندهای بین‌المللی زر و زور، که برای تسلط بر منافع ملت‌ها، سازمان‌های نظامی ناتو را تشکیل داده بودند، اکنون در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند و با استفاده از امکانات زنجیره‌ای متنوع و بسیار گسترده‌ی رسانه‌ای، در پی تخریب هویت ملی جوامع بشری هستند و بنا دارند که با استحاله‌ی فرهنگی و انقطاع تاریخی بین‌ گذشته و آینده، از جامعه‌ی ما ملتی بی‌هویت بسازند.[3] اینجاست که نقش مادران در دفاع از هویت ملی و دینی و انتقال ارزش‌ها بسیار پررنگ می‌شود؛ چرا که تمامی ارزش‌های دینی، اخلاقی، ملی و… در درون خانواده است که شکل می‌گیرد، نهادینه می‌گردد و به جامعه منتقل می‌شود. بالاخص ارزش‌های ولایت‌مداری که از جمله ارزش‌هایی است که دشمن نوک تیز پیکان حمله‌ی خود را متوجه آن نموده است، از طریق خانواده، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.
مادران منتظر باید بدانند یکی از مسئولیت‌هایی که از طرف شارع مقدس بر عهده‌ی آنان گذاشته شده، تلاش برای تربیت یک نسل ولایی است؛ چرا که در روایات متعدد آمده است که ولایت و مودت اهل بیت از فرایض الهی است و ملاک قبول اعمال و عبادات به حساب می‌آید. در زیارت جامعه‌ی کبیره می‌خوانیم: بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه و لکم الموده الواجبه: به سبب ولایت شما طاعت واجب پذیرفته می‌شود و «موده واجبه» برای شماست. همچنین پیامبر به سلمان فرمودند: ان‌الموده اهل بیتی مفروضه واجبه علی کل مؤمن و مؤمنه: مودت اهل بیت من بر هر مرد و زن باایمان فرض و واجب است.[4]
از این رو، عمده‌ترین نقش‌آفرینی‌های زن منتظر، منتظرپروری است. امید است همان طور که زنان در طول تاریخ تشیع افتخارآفرینی‌های زیادی در حفظ مکتب تشیع داشته‌اند، در این عصر هم بتوانند با تربیت نسل مهدی‌باور، دین خود را به جامعه‌ی دینی ادا نمایند.
اگر پایه‌ی اصلی تربیت و رشد صحیح فرد برای اجتماع را در خانواده جست‌وجو کنیم، زن به عنوان مربی خانواده و عامل اصلی انتقال ارزش‌ها، اصیل‌ترین نقش‌ها را بر عهده دارد و در اهمیت آن همین بس که بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می‌فرمایند: «آن گاه که زن در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می‌پردازد به خدا نزدیک‌تر است.»

صفحات: 1· 2

 4 نظر

اولین پایه سبک زندگی اسلامی چیست؟

10 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

*در مقوله سبک زندگی، اگر ما معتقدیم دارای سبک زندگی ای هستیم، که بر سبک زندگی ملل دیگر، به خصوص سبک زندگی غربیان برتری دارد، چرا از نظر پیشرفت های ظاهری از آنها عقب‌تر هستیم؟

حکایت ما حکایت آن آیه قرآن است که می فرماید: «نومن ببعض و نکفر ببعض». و به قول حکایت های فارسی، از اینجا رانده و از آنجا مانده‌ایم. نه رومی روم بودیم و نه زنگی زنگ. علت پیدایش این مشکل این است که ترکیبی و مخلوطی شدیم از سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی. نمازهای مان اسلامی است، مسجد می رویم، خمس می دهیم و زکات می دهیم، اما عروسی های مان اسلامی نیست، بازار و اقتصادمان اسلامی نیست. در نتیجه نه بهره سبک زندگی غربی را می بریم، چرا که مسلمانیم، و نه بهره سبک زندگی اسلامی را؛ چرا که مقلدِ غرب هستیم. ما باید خودمان باشیم. حتی اعتقاد دارم با سبک زندگی اسلامی، ان‌شاء‌الله می توانیم در صورت عملکرد صحیح، بهترین الگوی سبک زندگی برای اروپائیان و آمریکا و غرب باشیم. آنهایی که اهل دقت و فهم هستند می گویند این زندگی زندگی زیباتری هست، چرا که سبک زندگی اسلامی ضمن اینکه به آسایش فکر می کند، (تاکید می کنم که سبک زندگی اسلامی به آسایش هم نظر دارد) ولی آرامش از آسایش برایش مهم تر است. برای سبک زندگی غربی، آسایش از آرامش مهم تر است. لذا بحران اصلی آنها بحران آرامش است و بحران معنویت. الحمدالله رب العالمین آرامش ما خیلی بهتر از آنهاست. 



*ضرورت مقید بودن به سبک زندگی اسلامی در چیست؟
ببینید، هر کسی که می خواهد از دنیای خود به خوبی استفاده کند، و این دنیا را معبر خوبی برای آخرت خود قرار دهد، کاتالوگی، سبکی و مدلی بهتر از سبک زندگی دینی پیدا نمی کند، چرا که خالق دین و دنیا یکی است. آن کسی که دین را خلق کرده است دنیا را هم خلق کرده است. پس او از آنجایی که بهترین شناخت را نسبت به دین و دنیا دارد، سبک زندگی ای به عنوان بهترین آموزه و برنامه استفاده از دنیا برای آخرت قرار داده است. “ان الدین عندالله الاسلام”

*در سبک زندگی اسلامی استفاده از تکنوژی های روز، فناوری های پیشرفته چه جایگاهی دارد؟
وقتی صحبت از سبک زندگی می شود، برخی قالب زندگی را در نظر می گیرند و طبیعتا زمانی که قالب زندگی را در نظر می گیرند، با خود می گویند محیط زندگی ما با محیط زندگی اهل بیت (ع) هم فاصله مکانی دارد، هم فاصله زمانی دارد و هم فاصله جغرافیایی دارد، لذا ما نمی توانیم از سبک زندگی اهل بیت (ع) پیروی کنیم. و از این طرف ادامه اشتباه در نظر و نگاه این است که میان برخی از مردم این دیدگاه وجود دارد که سبک زندگی غربیان، سبک زندگی ای است که می تواند الگو باشد، در صورتی که نگاه آنها به قالب زندگی است.
می گویند غربیان از امکانات دنیوی، بهترین استفاده را می برند و بهترین لذت ها و آسایش ها را هم دارند، و از آنجایی که از لحاظ شرایط زمان و مکان به ما نزدیک تر هستند،(اینکه می گوئیم از نظر مکان نزدیک هستند، با توجه به این است که با وجود پیشرفتها در عرصه ارتباطات فاصله ها نزدیکتر شده است) می توانیم سبک زندگی آنها را ببینیم، پس می رویم سراغ سبک زندگی غربی و اروپایی. این نقطه اساسی، اشتباهی است که در تعریف و توضیح سبک زندگی وجود دارد. لذا مردم ما به یک بحران مبتلا می شوند که به اعتقاد بنده بزرگترین بحران زندگی ما این است. در این بحران مردم ضمن اینکه دین، معصومین(ع)، قرآن و اهل‌بیت(ع) را دوست دارند، حس می‌کنند نمی‌توانند و نمی‌شود به سبک زندگی آنها زندگی کرد. از آن طرف این احتمال را می‌دهند که به سبک زندگی غربی زندگی کردن آنها را از اهل‌بیت(ع) دور می‌کند. این اصل اول است. 

*برای برون رفت از این مشکل که مردم در انتخاب سبک زندگی شان دچار بحران نشوند باید چه کرد؟
می بایست معنای سبک زندگی را درست تبیین کرد. سبک زندگی فقط قالب زندگی نیست. سبک زندگی قالب و محتواست. روح و جسم زندگی است. ظاهر و باطن زندگی است. سبک زندگی عبارت است از: اولا نگاه به زندگی و عالم هستی(یعنی افکار و عقاید) ثانیا احساس نسبت به زندگی که همان حب و بغض ماست نسبت به افراد نسبت به افعال و نسبت به اشیاء. ثالثا سبک زندگی یعنی برنامه ها و روش ها و رفتارهای ما. مجموعه اینها را می گوئیم سبک زندگی. نگاه، ناشی از افکار و باورهاست، و حب و بغض ها، ناشی از احساسات و علاقه هاست، و برنامه ها و روشها و رفتارهای زندگی.
اگر این را به عنوان تعریف سبک زندگی در نظر بگیریم، در این صورت امام زمان (عج) به‌روز ترین بشر می‌باشند. عمر مبارک شان حدود 1200 سال است، یعنی از زمان معصومین بوده اند تا به امروز، همه تحولات را دیده اند، همه پیشرفت ها را دیده اند، ولی همین شخصیت والا مقام که به‌روز ترین و عالم ترین افراد بشر است، حرف روزشان این است که “وَ لِی فی رسول‌الله اسوة حسنة” الگوی من (امام زمان عج) که هم به‌روزترین انسان هستم، و هم منجی عالم بشریت هستم که قرار است دنیا را به اذن الهی نجات بدهم، رسول الله(ص) است. الگوی من مادرم فاطمه زهرا(س) است. از آن طرف در آیات قرآن است که “لکم فی رسول الله اسوة حسنة”.
خدایی که خالق دیروز و امروز و فرداست، و یعنی هنوز پیشرفت‌هایی را که نیامده است خبر دارد، با این حال می فرماید الگوی سبک زندگی شما باید پیغمبران و به ویژه پیغمبر خاتم باشد. خدا می فرماید باید الگوی زندگی شما قرآن و عترت باشد. معلوم می شود خدای تبارک تعالی، نیز معنایی که از سبک زندگی در نظر گرفته است، معنای پروردگار عالمیان از تعریف سبک زندگی، معنای قالبی سبک زندگی نیست، چرا که اهل بیت در بحث قالب زندگی، ما را مامور کرده‌اند که فرزند زمان خود باشیم، نگرانی در میان مردم است با این تذکر اهل‌بیت که فرزند زمان خود باشید بر طرف می شود.

*اهل بیت فرموده اند فرزند زمان خود باشیم؟ لطفا بیشتر توضیح دهید.
ببینید، اگر در زمان پیغمبر اکرم(ص)، اهل‌بیت(ع) برای مسافرت کردن، سوار بر اسب و شتر می شدند که قالب مسافرتها در آن زمان اینگونه بود، امروز دیگر توصیه نمی شود که برای مسافرت از اسب و شتر استفاده کنید؛ چرا که مسافرت قالبی دارد، که در آن روز اسب و شتر بود و بعد تبدیل شد به ماشین و امروز هم هواپیماست. می گویند فرزند زمان خودتان باشید، یعنی از پیشرفت های زمان خود، تکنولوژی، صنعتی علمی حتما استفاده کنید اما روح زندگی تان روح فاطمی باشد.

*پس نتیجه اینکه، در عرصه قالبهای زندگی (صنعتی، علمی، تکنولوژی های روز و …) فرزند زمان خود باشیم، ولی روح زندگی‌مان همان روح فاطمی(س) و اهل‌بیتی(ع) باید باشد، تعریفی که از روح زندگی می توان داشت چیست؟
نگاه، جهان بینی، دیدگاه ما و فکرمان به عالم هستی و به موضوعات زندگی مان است که باید فکر فاطمی باشد، فکر توحیدی باشد. فکر توحیدی باشد یعنی چه؟ یعنی نه مادی باشیم نه التقاطی. نگاه امروز سبک زندگی غربی نگاه اومانیستی است. آنها به زندگی نگاه الحادی دارند، نگاه بی خدایی و خداگریزی دارند.
سبک زندگی فاطمی داشته باشیم بدین معناست که شما بیایید در همه مقوله های زندگی تان نگاه تان را توحیدی کنید. اقتصاد بی خدا می شود یا اقتصادی کمونیستی، یا اقتصاد سرمایه داری، که هر دو اینها رفت و به زباله‌دان تاریخ پیوست. سیاست بی خدا می شود سیاست پدر سوخته بازی و دو دوزه بازی. این سیاست، یا استبداد است، یا لیبرالیسم و پلورایسم و اباحی گری که همه اینها دارند به بن بست می خورند. نگاه تان به اقتصاد می بایست نگاه الهی باشد. لذا از همه ابزاری که دارید استفاده کنید. نگاه تان در سیاست باید نگاه الهی باشد، حکومت الهی و اقتصاد توحیدی باشد. نگاه تان در فرهنگ اباحی گری نباشد. فرهنگ توحیدی و دینی داشته باشید. نگاه تان در معماری، نگاه در مدیریت، در اشتغال، در تحصیل و در تمام امور روزمره، فکر، باور و نگاه تان توحیدی باشد. این یعنی سبک زندگی فاطمی. اگر خدا و قیامت را از نگاه و فکرمان حذف کردیم، لذا “إتقوا الله"هایی که قرآن می گوید را هم عمل نکردیم، که اولین “إتقوا” های قرآن راجع به افکارمان هست، که می فرماید اتقوا الله، بدین معنا که در افکار مواظب خداوند هم باش و افکارت را الهی کن. خدا دیده نمی شود ولی تو باید در افکار خودت مراقب باشی. یا می فرماید “اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس و لا تجزی شی عن شی” با چشم قیامت دیده نمی‌شود ولی باید در باورمان قیامت را ببینیم. 

*اقتصادهای کمونیسمی و سرمایه‌داری به زباله‌دان تاریخ پیوستند، سؤال این است اقتصاد الهی در سبک زندگی انسان‌ها چه ویژگی دارد که از اقتصادهای سرمایه داری و کمونیسمی برتری دارد؟
اقتصادی که در آن قیامت دیده شود، در آن نزول صورت نمی گیرد. اقتصادی که در آن قیامت را ببیند، در آن بی انصافی و حرام خوری وجود نخواهد داشت. یا سیاستی که در آن قیامت دیده شود به هر قیمتی قدرت را به دست نمی گیرد، چرا که بناست در قیامت جواب پس دهد. در قرآن باز هم اتقوا وجود دارد، در جایی که می فرماید اتقوا فتنه، مراقب شیطان باشید، چرا که شیاطین به چشم دیده نمی شوند ولی شما باید مراقب باشید. اینها مربوط به حیطه باور است و به چشم دیده نمی شود. شما باید باور کنید که خدا هست، شیطان هست و مکر و حیله شیطان هم هست. اینها را اگر باور کردی نگاهت می شود توحیدی، زهرایی، حسینی، مهدوی و اولین پایه سبک زندگی این است که نگاه توحیدی در تمام امور داشته باشیم. حتی در همین کارهای روزمره هم باید نگاه توحیدی باشد.
کارگری هم که سرکار می رود، نگاه توحیدی داشته باشد. نگاه توحیدی یعنی از تو حرکت از خدا برکت. خدا را در کارکردن ببین. ما الان در سیستم رزق و روزی مان خدا را گم کرده ایم، سبک زندگی دینی یعنی مواظب باش خدا را در افکارت گم نکنی، مکر و حیله شیطان را هم فراموش نکنی. این اولین پایه سبک زندگی است. در زندگی پیامبران و امامان و اولیاء الهی اگر بخواهیم بگوئیم زندگی شان چگونه بود می گوئیم “خدا بود و خدا بود و خدا بود.” قیامت بود و قیامت بود و قیامت بود.” شیطان گریزی بود و شیطان گریزی بود و رمی به شیطان بود.”

*این سه عنصر که در تعریف چگونگی جریان سبک زندگی دینی در زندگانی اولیاء و انبیا و ائمه وجود داشت را می توان در این نسل نیز مشاهده کرد؟
بله، همین زندگی در هشت ساله دفاع مقدس موجود است. این سه عنصر در باورهای بچه ها وجود داشت. خدا را مردم باور کردند و خدا خرمشهر را آزاد می کند. قیامت بود که بچه های جنگ پا در عرصه میدان میم گذاشتند. شیطان گریزی بود که توانست این حب و بغضهای دنیوی را به سمت جهتهای الهی سوق دهد. پس امروز هم می شود در قالب کار امروز و امکانات امروز در قالب های امروز زندگی کرد؛ اما با نگاه توحیدی. مثلا در هواپیما بشینید، ولی سفرتان توحیدی باشد. پای غذای لذیذ بنشینی ولی غذا خوردنت توحیدی باشد. یعنی خدا شیطان و قیامت یادت نرود.این نکته اول. نکته دوم سبک زندگی دینی، اسلامی و فاطمی، این است که حب و بغضهای ما حب و بغضهای دینی باشد. ما در زندگی مان سه پدیده داریم نسبت به محیط پیرامون خود، یا گرایش داریم، یا اقبال داریم و یا ادبار داریم نسبت به افعال، اشیاء و اشخاص. برخی از افراد را دوست داریم و برخی را دوست نداریم، برخی از افعال را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. برخی از اشیاء اجناس و جمادات را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. سبک زندگی دینی یعنی خط کش حب و بغض این باشد، که نه حب و بغض مردمی داشته باشی، و نه نفسانی، سلیقه ای هم نباشد و حزبی هم نباشد. حب و بغض باید الهی باشد.

*یعنی حتی این انگشتری را هم که در دست دارم، و تمایلی که نسبت به این دارم نباید از روی علاقه شخصی و سلیقه ای خودم باشد؟
احسنت، بله هیچ تفاوتی ندارد. چه در امور شخصی چه در امور خانوادگی و چه در امور اجتماعی، حب و بغض من نباید نفسانی و سلیقه حزبی، سلیقه مردمی و غیره باشد. دنبال پست و قدرت و اینها هم نباشم. خط کش من خدا باشد و اهل بیت. همان که می گوئیم تولی و تبری. دوست دار آن چیزی باشم که خدا گفته است دوست داشته باش و دشمن آنچه را که خدا گفته است دشمن بدار باشم. مبداء حب و بغض مان الهی باشد، و مقصد حب و بغض هم باید الهی باشد. یک مثال در زندگی روزمره بزنم، خدا می گوید رفیقت را دوست داشته باش، تا کی؟ تا زمانی که با خدا باشد. بعضی ها می گویند ما با این رفیق‌مان 20 سال است که رفیق هستیم، در مسجد هم با هم رفیق شدیم، پس حب و بغض هم الهی بوده است؛ لذا نمی توانیم حب و بغض مان را به هم بزنیم، حتی با این وجود که او ضد انقلاب شده است. نه خداوند گفته تا زمانی که در خط دین بود دوستش داشته باش ولی زمانی که از خط دین رفت کنار او را هم بگذار کنار.
رکن دوم سبک زندگی دینی این است که حب و بغض ما گرایش و عدم گرایش ما، چه با انسانها چه با کارها و چه با اشیاء، چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی، خط کشی که دارد نباید غیر از خط کش الهی باشد. المؤمن من کان حبه لله و بغضه لله. مومن کسی است که حب و بغضش برای خدا باشد. لذا ما در زندگی اهل بیت داریم که پیغمبر از عموی خود قطع رابطه کرد، چرا که عمویش خدایی نبود. امام زمان(عج) عموی خود، جعفر کذاب را کنار گذاشت، چرا که خدایی نبود. برادر را گذاشتند کنار، همسر را گذاشتند کنار و به حضرت نوح خداوند فرمود فرزند را بگذار کنار، چرا که خدایی نیستند. اما از آن طرف افراد غریبه ای که خدایی هستند را با آغوش گرم پذیرفتند، چرا که خدایی بودند.

*از انبیاء مثالی زدید و لطفا از زندگی نسل امروز نیست که حب و بغض شان در راه خدا بوده است مثالی بیاورید.
در جبهه های ما هم همین گونه، برخی رفیق خود را، کار خود را که خدایی نبودند کنار گذاشتند. این یعنی سبک زندگی دینی. در سبک زندگی دینی خط کش حب و بغض من سلیقه ای و نفسانی و حزبی نیست. می گوید این هم حزب ماست، چون هم حزب ماست با ما است و لو نماز نخواند.
رکن سوم  سبک زندگی دینی، این است که چه در برنامه های کلان و چه در رفتارهای جزئی مان اقتدا به دین بکنیم. اقتدا به دین یعنی چه؟ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات، در هرکاری فردی خانوادگی اجتماعی. مثلا برنامه مدیریت رسانه داریم، برنامه 5 ساله یا 20 ساله ما، باید به گونه ای چیده شود که خط کش انجام واجبات و ترک محرمات باشد. خط قرمز های خدا را باید رعایت کنیم. چهارچوب خدا باید رعایت شود. چطور در بازی فوتبال دور تا دور زمین خط می کشند و می گویند اگر توپ از این خط رد شود اوت است، در زندگی دینی هم همین گونه است.
خداوند خط کشیده و فرموده این واجب است و آن حرام است. بین دختر و پسر وقتی محرم باشند، نگاه مستحب است و ثواب هم دارد. اما به محض اینکه نامحرم شدند و طلاق گرفتند، با این وجود که قبلا زن و شوهر بودند دیگر به یکدیگر نامحرم می شوند. معصومین گل سر سبد این سبک زندگی هستند، در مرتبه پائین تر علماء و در مرحله پائین تر شهداء الگوهای این سبک زندگی هستند. از آنجایی که علماء و شهداء در زمان ما هستند نشانگر این است که ما هم می توانیم سبک زندگی دینی درستی داشته باشیم. از همین جا اعلام می کنم، ای مردمی که اهل‌بیت عصمت و طهارت را دوست دارید، فکر نکنید چون با آنها فاصله دارید پس با آنها نمی شود زندگی کرد. اتفاقا با آنها می شود زندگی کرد. چرا که سبک زندگی، روح زندگی است نه قالب زندگی. امکان دارد در قالب زندگی و آداب و رسوم محلی تفاوت هایی وجود داشته باشد، اما همگی با روح اسلامی زندگی می کنند. مانند همین ایران ما که 30 استان هست با 30 آداب و رسوم مختلف ولی همگی روح اسلامی دارند. لذا اگر روح زندگی اسلامی رعایت شود، شکل قالب زندگی را هم اسلامی می کند.

حجت‌الاسلام ماندگاری در گفت‌وگو با مشرق
 نظر دهید »

گرسنه باشیم اما مارک بپوشیم!!!

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

متأسفانه امروزه خرید محصولات با برندهای بین المللی و مارك پوشی معضلی اجتماعی است كه روز به روز اقتصاد كشور و فعالیت های كسب و كار تولید كنندگان و كارآفرینان(خصوصاً بخش خصوصی) را بیشتر آزار می دهد. مارك و برند از فرزندان عصر جدید هستند، مثل سایر فرزندان مدرنیته از قبیل؛ اینترنت، ترافیك، چت، استرس،كافی شاپ و غیره.

مارک

خیلی ها علاقه ی شدیدی به استفاده از لباس هایِ مارك دارِ معروف پیدا كرده اند. به نظر این كار به سه دلیل اتفاق می افتد؛ كیفیت متفاوت، چشم و هم چشمی و مدگرایی. این پدیده نه تنها در كلان شهرها بلكه در شهرهای كوچك و حتی برخی روستاهای كشور نیز تسری پیدا كرده است.

گرایش به مد و مدگرایی، برند و مارك پوشی اكنون به یكی از دغدغه های اصلی بسیاری از خانواده های ایرانی تبدیل شده است. استفاده از نشان یك شركت تولیدی مشهور بین المللی و تب مارك پوشی و برندگرایی چنان افراد جامعه را مبتلا كرده كه حاضرند با قیمت‌های بسیار بیشتر محصولاتی را كه با بدترین كیفیت در كارگاه های خانگی چین و یا توسط تولیدكنندگان به اصطلاح زیر زمینی، تنها به دلیل داشتن نشان و مارك یك كارخانه معتبر اروپایی و یا آمریكایی تهیه شده خریداری نمایند.

دهه 70، شروع یک دوران تازه

اواخر دهه 70، مرحله جدید پوشش برای مردم ایران بود. پوشش ها دچار دگرگونی شد و کم کم مدهای جدید دنیا، جایگزین پوشش متداول جامعه ایرانی شد. دیگر خبری از شلوارهای چین دار یا پاچه گشاد در خیابان ها نبود و کم کم شلوارهای جین تنگ و تی شرت های مدل دار فراگیرشدند.

در نیمه اول دهه 80 بود که عده ای شم اقتصادی شان را به کار انداختند و وقتی بازار ایران را برای ورود اینگونه لباس ها مستعد دیدند اقدام به ورود لباس های مدل دار با طرح های جدید کردند. البته باز هم عده ای در کشور اقدام به کپی برداری کرده و طرح هایی همچون عکس خوانندگان غربی، کلماتی به زبان لاتین و… را روی تی شرت ها حک و به بازار عرضه کردند.

فقط مارک: اصل و تقلبی فرقی ندارد!

تب فراگیر «مارک بازی» باعث شده خیلی از افراد، برای خرید لباس هایی با برند خارجی تا چندین برابر قیمت آن را بپردازند اما اگر همین لباس ها با مارک ایرانی عرضه شود، خواهانی ندارد.

لباس هایی که با برندهای معروف دنیا در بازارهای شناخته شده ایران و به خصوص تهران، قیمت های نجومی را به رخ خریداران می کشند. همین وفور تقاضا موجب شده تا در بسیاری از موارد اجناسی تقلبی به جای نسل اصل به برخی از مشتریان فروخته شود و این نکته جالب توجه است که برای عده ای تنها مارک مهم است و حتی اصل بودن نیز مهم نیست.

با نگاهی عمیق به این موضوع درمی یابیم که مارک گرایی ممکن است به مرور زمان برای برخی از افراد تبدیل به نوعی جنون و بیماری روانی شود. چراکه فرد را نسبت به خود چنان وابسته می کند که برای داشتن یک جنس حاضر به پرداختن مبالغ گزاف می شود و حاضر است مدت زمان بسیاری را صرف کند تا کالاهای متعددی را تماشا و از میان آنها انتخاب کند.

حد متوسط این حالت را می توان به افرادی نسبت داد که در زمان آغاز فروش فوق العاده برخی از این فروشگاه ها، حاضرند ساعت ها در صفی طولانی بایستند و ملتمسانه به ویترین فروشگاه بنگرند تا بتوانند به آن اجناس دست پیدا کنند.

مارک

گرسنه باشیم و مارک بپوشیم

تا چند سال پیش، خیلی ها از اینکه سراغ «برند» و «برند بازی» بروند، کمی ترس داشتند. دلیل این ترس قیمت هایی بود که این فروشگاه های پوشاک را از دیگر فروشگاه ها کاملا جدا می کرد. شاید با تغییر رنگ و نمای طبیعت و آمدن هر سال جدید، فروشگاه های برندهای معروف نیز رنگ و لعاب تازه ای بگیرند، اما ویترین های این طور فروشگاه ها که سال های آخر دهه 70 سرو کله شان پیدا شد، هیچ وقت تغییر نمی کند و خیلی از برندهای خارجی، برای قشر متوسط جامعه، همیشه عنوان «قیمت های سرسام آور» را با خود یدک می کشند اما در حال حاضر خیابان های تهران، پر شده از فروشگاه هایی که نام برندهای بزرگ و معروف دنیا را یدک می کشند و خریدارهایی که دیگر مثل سابق از قیمت ها نمی ترسند و حاضرند گرسنگی را تحمل کنند اما لباسشان بدون مارک نباشد.

این را می شود از صف هایی فهمید که زمان حراجی ها مقابل این فروشگاه ها بسته می شود. محمد خامنه روانشناس در خصوص مد و تب آن در بین جوانان می گوید: مد امروز به یک معضل اجتماعی در بین جوانان برخی نقاط مبدل شده است. این افراد برای اینکه از دیگر همسالان خود عقب نمانند، حتی در برخی از موارد تمام حقوق یک ماهه خود را برای خرید لباس مارک دار هزینه می کنند. البته این افراد هیچ گاه توجهی به نوشته ها یا زیبایی لباس ندارند و هرچه را مد شود می پوشند.

به گفته این روانشناس، البته بین لباس خارجی با کیفیت مارک دار و لباس هایی که تنها مارک دارند تفاوت زیادی است. متاسفانه جوانان ایرانی بیشتر به مارک دار بودن توجه دارند که این مساله ناشی از کمبود توجه است. درواقع فرد با خرید اینگونه لباس می خواهد که دیده شود.

اصلاح برندگرایی از مسیر آموزه های اجتماعی امكان پذیراست

البته نباید از این واقعیت غافل شده كه هجمه ی مصرف بی رویه ی كالاها و برندهای خارجی تنها یك معظل اجتماعی و ناشی از نقص های فرهنگی نیست بلكه بخش عمده ی آن ناشی از كیفیت نامطلوب و عدم دقت در برخی از تولیدات داخلی است، اما به هرحال اصلاح این رفتار از مسیر آموزه های اجتماعی امكان پذیراست. زیرا بیشتر افرادی كه به دنبال استفاده از مارك ها و برندهای معروف هستند، دچار احساس كمبود در شاخصه‌های فرهنگی، تحصیلی، تخصصی، اخلاقی و اجتماعی هستند و همین امر سبب تمایل آن‌ها به فخرفروشی از طریق استفاده از برندهای معروف می‌شود.

جوانان در عرصه اجتماعی باید به دور از اهمیت دادن به تبلیغات و فرهنگ كاذب به واقعیت‌های اجتماعی خود توجه كنند و اجازه ندهند به شخصیت و فرهنگ آن‌ها اهانت شود. برای اصلاح این رفتار ناصحیح اجتماعی مطبوعات و رسانه‌ها نقش مهمی دارند. البته پیش از فرهنگ‌سازی رسانه‌ها، خانواده‌ها به عنوان گروه مرجع نخستین، باید به آموزش كودكان در این زمینه بپردازند.

علاوه بر خانواده‌ها كه نقشی اساسی در انتقال آموزه‌های فرهنگی و اجتماعی دارند، سایر گروه‌های مرجع، نظیر هنرپیشه‌ها و ورزشكاران نیز باید الگوهای استفاده صحیح از برند باشند كه البته متأسفانه در جامعه ما این هنجارآفرینان، خود عاملی برای انتقال هنجارهای منفی شده اند. در صورتی كه با فرهنگ‌سازی موفق به كنترل این مقوله نگردیم به طورحتم باید منتظر ایجاد بحران هویت اجتماعی و سرگشتگی فرهنگی در میان جوانان باشیم.

فرآوری: نسرین صفری

 

 2 نظر

مُد؛ افیون قرن

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

مغازه‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذاری. گاه رنگ لباسی را نمی‌پسندی و گاه مدلش را. تا قبل از اینکه راهی بازار و مراکز خرید شوی، تصور می‌کردی خرید لباس نو کار سختی نیست، ولی حالا نوع لباس‌ها و رنگ‌های عرضه‌شده، تو را به شک و نگرانی می‌اندازد که آیا دست‌ پر به خانه می‌روی یا نه؟
می‌اندیشی اگر لباس دلخواهت را نیافتی، چه کنی! آیا مجبور می‌شوی با یکی از همین لباس‌ها راه خانه را در پیش گیری؟! ناخودآگاه تصویر چند روز قبل را به یاد می‌آوری؛ تصویر دخترکی را که مانتوی تنگ و کوتاه و به اصطلاح اندامی به تن داشت، با شلواری که به قول جوانان امروزی، با زمین قهر کرده. چند تار مویش را بیرون گذاشته بود؛ موهایی که همانند برق‌گرفته‌ها، سیخ شده و به‌طرف بالا رفته بود. از جثه کوچکش می‌شد فهمید که سن و سال زیادی ندارد، ولی آرایش تند و زننده او که بیشتر به گریم می‌ماند، او را در ردیف میان‌سالان قرار می‌داد. به خود می‌بالید که از آخرین مد، عقب نمانده است و همین باور، تحمل نگاه‌های سنگین و متعجب دیگران را برایش آسان می‌ساخت.
البته تو یقین داشتی که حتی به نام مد، چنین پوشش و لعابی را نخواهی پذیرفت، ولی لباس‌هایی که امروز بازار را قُرق کرده‌اند، بیشتر به لباس و پوشش‌ آن دخترک می‌مانند، نه آنچه در پی‌اش هستی. پس دست خالی روانه خانه می‌شوی؛ درحالی‌که نمی‌دانی باید با مُد کنار بیایی یا با همان پوشش ساده و همیشگی خود.
این پدیده ثانیه‌ای چگونه تعریف می‌شود؟ صاحب‌نظران معتقدند: «مد عبارت است از روش و راهی موقتی که براساس ذوق و سلیقه افراد یک جامعه [می‌تواند] سبک زندگی، نوع لباس پوشیدن، آداب معاشرت و معماری آنها را تحت‌ تأثیر قرار دهد».
مد و مدگرایی همواره بوده و هست، چنان‌که «در دهه 60 میلادی جنبش بیتیلیزم، در دهه 70 هیپی‌ها، در دهه 80 پانکو، در دهه 90 مقوله رپ و در قرن بیستم، جریانی تلفیق‌یافته از این چند موج اجتماعی را شاهد بودیم.» در سال‌های اخیر برخی کشورها با این ادعا که دین اسلام آزادی را بر جوانان محدود می‌سازد و با شعار ساده‌زیستی، هرگونه تغییر، تنوع و نوگرایی را نفی می‌کند، آورنده مد بودند! آیا این‌گونه است؟

پوشش مناسب از نظر اسلام

دین مبین اسلام بر آن است که همگام با پیشرفت و تمدن حرکت کند، ضمن آنکه در این مسیر، ذره‌ای از ارزش‌های انسانی کاسته نشود. به همین دلیل، ویژگی‌هایی را جهت انتخاب پوشش و لباس مناسب معرفی کرده است که مهم‌ترین آنها «داشتن ضخامت، ساده بودن، مهیج نبودن، راحت بودن و برای هر دو جنس اعم از مرد و زن، لباس جنس مخالف نبودن است»حدود پوشش در قرآن
در آیه 31 سوره نور، تکالیف و دستورهای مشخصی برای تبیین دقیق پوشش زنان آمده است:
و به زنان باایمان بگو: دیدگان خود را از هر نامحرمی فروبندند و پاک‌دامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نکنند و باید روسری خود را بر گردن خویش اندازند و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می‌دارند، آشکار شود.
خداوند پیش از آیه 31 سوره نور، دستورهایی را درباره حفظ حریم عفاف و پاکی در جامعه، به مردان می‌دهد و رسالت آنها را در این امر تبیین می‌کند: «به مردان باایمان بگو: دیده فرونهند و پاک‌دامنی ورزند که این، برای ‌آنان پاکیزه‌تر است؛ زیرا خداوند به آنچه می‌کنند، آگاه است». (نور: 30)
در روایت‌های اسلامی نیز سفارش می‌شود که زنان افزون بر پوشش سراسری بدن و سر و گردن و سینه‌ها باید از شلوار استفاده کنند. رسول اکرم(ص) چنان به حفظ شرافت زنان امت خویش اهمیت می‌داد که برای زنانی که در پوشش خود از شلوار استفاده می‌کنند، آمرزش خواست و این دعا را سه بار تکرار کرد. سپس فرمود: «ای مردم، زنان خود را هنگامی که از خانه خارج می‌شوند، ملزم به پوشیدن شلوار کنید».
این نکته حد واجب پوشش است که زنان مسلمان به رعایت آن ملزم هستند، ولی نباید از یاد برد که مسئله پوشش نیز مثل دیگر احکام الهی یک حد واجب دارد و آن، برای کسانی است که فقط به دنبال انجام تکالیف واجب هستند و برای کسانی که می‌خواهند به مراتب بالاتری از تقرب الهی برسند، حدود مستحبی هم مطرح شده است. حضرت فاطمه زهرا(س) در این زمینه فرمود: «خداوند، تقرب زن را از ناحیه حجاب و رعایت حریم محرم و نامحرم قرار داده است و هرچه تقید، بیشتر، تقرب هم افزون‌تر خواهد بود».

بایدها و نبایدهای رنگ پوشش

در پاسخ به این پرسش که پوشش اسلامی باید چه رنگی داشته باشد، باید بگوییم، زنان صدر اسلام، نخستین مخاطبان آیه «جلباب» بوده‌اند و برداشت آنها از جلبات، رنگ سیاه بوده است. ام سلمه می‌گوید: «وقتی آیه جلباب نازل شد، زن‌های انصار از خانه‌هایشان خارج شدند، درحالی‌که پوشش‌های سیاه داشتند».
در ریشه لغوی جلبات، رنگ سیاه آمده است. واژه «جلب» در بسیاری از کتاب‌های لغت، به معنای تیرگی و سیاهی است و درباره سیاهی شب از عبارت «جلب اللیل» استفاده شده است. «ازاین‌رو، استفاده از چادر سیاه به دلیل ریشه قرآنی آن است».
رنگ‌شناسان بر این باورند که رنگ سیاه، رنگ صامت و غیرفعال است و جلب توجه نمی‌کند. در کتاب روان‌شناسی رنگ‌ها درباره رنگ سیاه نوشته شده: «رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلق است».
بنابراین، فردی که در برابر نامحرم و نیز بیرون خانه از حجاب سیاه استفاده می‌کند، مرز مطلق و کاملی میان خود و افراد نامحرم پدید می‌آورد، ولی به سفارش اسلام، زنان می‌توانند در خانه و محافل زنانه، از رنگ‌های شاد و سفید بهره ببرند.

پوشش‌های نهی شده از نظر پیامبر اعظم(ص)

پیامبر اکرم(ص) پوشیدن برخی لباس‌ها را برای مسلمانان شایسته نمی‌داند که مهم‌ترین آنها عبارتند از: لباس‌هایی که زنان و مردان را به هم شبیه سازد. لباس‌هایی که برای مردان و زنان، پوشش واحدی محسوب شود. لباس دشمنان که هویت دینی و ملی یک امت را نابود می‌کند و لباس شهرت. همچنین پوشش‌هایی که انسان را انگشت‌نما سازد، پوشش‌های محرک غریزه جنسی و پوشش‌های نازک هم نهی شده‌اند. آراستگی از دیدگاه رسول خدا(ص)
بنابر سیره رسول خدا(ص)، زینت و تجمل در نظر شارع مقدس، محبوب است و از جمله مستحبات، زینت به قصد اظهار نعمت‌های الهی است. همان‌گونه که پیامبر می‌فرمود: «اِنَّ الله جَمیل وَ یحبُ الجمال؛ خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد».
در سیره نبوی مسئله زینت و توجه به وضع ظاهر چنان مهم است که حضرت به کسانی که به این امر بی‌توجه بودند، اعتراض و با آنان برخورد می‌کرد. ابن‌عباس نقل می‌کند: «اگر کسی نزد پیامبر می‌آمد تا با آن حضرت بیعت کند، اگر خضاب نکرده بود، پیامبر با او بیعت نمی‌کرد تا آنکه خضاب کند».

رهنمودهای حضرت محمد(ص) درباره مظاهر زینت

امام صادق(ع) نقل می‌کند: پیامبر فرمود: «عطر زنانه باید خوش‌رنگ و دارای بوی ملایم باشد و عطر مردانه باید کم‌رنگ و از بوی تندی برخوردار باشد».1
در حدیثی دیگر از پیامبر نقل می‌کنند: «زیبا لباس بپوشید و مرکب خوب سوار شوید تا در نگاه مردم خوب جلوه کنید».
سفارش پیامبر برای بهره‌مندی از عطر، خضاب (رنگ مو و حنا)، مسواک و داشتن لباس پاکیزه، بر استحباب مسئله زینت دلالت دارد.
برخی دستورهای سلبی نبی اکرم(ص) درباره زینت و آراستگی چنین است: «آشکار نکردن زینت؛ پرهیز از تبرّج (خودآرایی)‌ بیمارگونه؛ پرهیز از آرایش برای غیرهمسر و غیرخودی».

پادزهر مدهای نامتعارف؛ تجهیز رسانه ملی به محتوای غنی

رادیو و تلویزیون، دو رسانه فراگیر و فرهنگ‌ساز هستند که می‌توانند دو رویکرد راهنمایی یا انحراف از راه درست و ویرانگری را در پیش بگیرند. براین‌اساس، این رسانه‌ها می‌توانند با بررسی محتوا و میزان اثرگذاری برنامه‌ها و در نتیجه، گزینش مناسب‌ترین برنامه‌ها، برای رفع معضل رو به رشد مدگرایی گام بردارند. برنامه‌ریزی برای‌ آینده، تشکیل گروه‌های کارشناسی گرد آمده از روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و کارشناسان دینی و حوزوی، دیگر اقدام مؤثر و ارزشمند است. بدین ترتیب، مهم‌ترین اقدام‌های این رسانه را در محورهای زیر می‌توان تبیین و معرفی کرد:
1. بیان مزایای رعایت پوشش و آرایش اسلامی و تبیین زیان‌های بی‌توجهی به آن؛
2. برانگیختن حساسیت ملی برای ایستادگی در برابر برنامه‌های ضد ملی؛
3. تدوین فیلم‌هایی با مضمون اخلاقی و دینی متناسب با علاقه‌ها و سلیقه‌های نسل جدید؛
4. تهیه، تدوین و پخش برنامه‌هایی با موضوع گرایش زنان و دختران اروپایی به اسلام؛
5. ساخت و پخش فیلم‌های کوتاه و نما آهنگ‌هایی براساس رهنمودهای رسول اکرم(ص) درباره پوشش و‌ آراستگی؛
6. برپایی سمینار و همایش‌هایی با همین مضمون براساس رهنمودهای رسول اکرم(ص) درباره پوشش و‌ آراستگی؛
7. ایجاد هماهنگی و هم‌سویی تمامی شبکه‌ها با سیاست‌گذاری‌های مربوط به پوشش و آرایش؛
8. پخش اخبار و گزارش‌های تحلیلی از رویکرد غربی‌ها به حجاب، پوشش و آرایش مناسب؛
9. پخش و اجرای برنامه‌های گوناگون از آثار منفی مدگرایی؛
10. الگوسازی مناسب در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی؛
11. حضور کارکنان، بازیگران و مجریان با ظاهری آراسته، درعین‌حال ساده و هم سنخ نبودن آنان با مصداق‌های پدیده شوم مُد.
بی‌شک، اجرایی ساختن این موارد می‌تواند ضمن تحکیم بنیان خانواده، جوانان و نسل جدید را هشیار سازد و آنها را از فلسفه و پی‌آمدهای پدیده مد آگاه کند و در نتیجه، گروه‌های جامعه را از این تهدید فرهنگی پنهان در امان نگه دارد.
منبع ماهنامه طوبی شماره 35

 نظر دهید »

سبک زندگی مهدوی

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

آگاهی کامل از جزئیات و دستاوردهای عصر ظهور برای کسی که پیش از ظهور زندگی می‌کند بسیار دشوار می‌نماید. تنها در پرتو روایات معصومین (علیهم السلام) و بر اساس استنباط علمای بزرگ از احادیث و قرآن می‌توان تا حدودی از این شاخصه‌ها و واقعیت‌ها پرده برداشت.
از جمله ویژگی‌های عصر ظهور، پدیدار گشتن رشد معرفتی و دانشی انسان است. البته این سخن به این معنا نیست که بشر پیش از ظهور، اندیشه، تعقل، تلاش و جستجو برای دست یابی به حقیقت را نداشته است، بلکه منظور این است که بندها گسیخته و دیده‌ها گشوده خواهد شد. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هنگامی که قائم ما قیام کند، دست خدایی‌اش را بر سر بندگان می‌نهد، از آن پس خردها و دانش‌های آنان به هم می‌پیوندد و کمال می‌یابد. ۱- (بحارالانوار، ج ۵۲)
یکی از رسالت‌های تربیتی خانواده های مهدوی تربیت نسل مستعد و مهیا از نظر علمی و عملی برای یاوری و اجرای منویات امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. خانه های نورانی به نور ولایت و امامت، کانون تربیت سربازان امام زمان (علیه‌السلام) و عهده دار پرورش دادن یاوران جان بر کف برای حضرت هستند که تربیت دینی آنان بر اساس، قرآن و عشق پیامبر و آل پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می‌باشد. پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) در روایتی می‌فرمایند: «فرزندانتان را بر سه پایه و خصلت تربیت کنید: محبت پیامبرتان، محبت اهل بیت او و قرآن ۲- ( کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۵۶.)»
برای انجام این رسالت بزرگ ما از سه الگو و روش استفاده می‌کنیم:
* تربیت فرزند بر اساس اصول تربیتی کلی شرعی و عقلی
* تربیت فرزند بر اساس توصیه های خاص اهل بیت (علیه‌السلام)
* تربیت فرزندان بر اساس الگوی صفات یاوران حضرت مهدی (علیه‌السلام)
تربیت نسل یاوران مهدی، بر اساس الگوی صفات یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام) می‌باشد. در قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیها سلام) به مجموعه ای از خصلت‌ها و ویژگی‌های شخصیتی اصحاب المهدی پرداخته شده است. شمارش این صفات در قرآن و روایات به معنای حرکت در مسیر تربیت چنین نسلی و الگو قرار دادن این شیوه می‌باشد، قرآن شش صفت برای یاوران حضرت مهدی (علیه‌السلام) بر می شمارد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ…»
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید هر کس از شما که از دین خود باز گردد، باکی نیست پس به زودی خداوند قومی را می‌آورد که:
۱- خدا ایشان را دوست دارد.
۲- آنان نیز خدا را دوست می‌دارند.
۳- در مقابل مؤمنین فروتن هستند.
۴- در مقابل کافرین سرسختند.
۵- در راه خدا جهاد می‌کنند.
۶- از ملامت هیچ ملامتگری نمی‌هراسند.
از جمله مصادیق این روایت یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام) می‌باشند. با توجه به ضرورت سبک گزینی و احیای اصول زندگی نبین سلوک فاطمی و مهدوی (سلام الله علیهما) نیز از دیگر مباحثی است که جهت معاصر سازی اسوه های اسلامی مطرح و بیان گردیده است.
از یکسو دچار شدن به روزمرگی و از سویی تقلید کورکورانه سبک زندگی غربی (که هیچ تناسبی با سبک زندگی اسلامی ندارد) لزوم برنامه ریزی و پیاده سازی سبک زندگی اسلامی را دو چندان می‌کند. سبک زندگی‌ای که باید هر چه بیشتر ما را به جامعه مهدویت نزدیک نماید.

 1 نظر

«زندگی» به سبک «شهر خدا»

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

اهمیت ماه رمضان در چیست؟ چرا ماه رمضان را «ماه خدا» می‌نامند؟(1) آیا ارزش ماه رمضان صرفاً به «روزه»ی آن است؟ آیا «روزه»ی ماه مبارک، «هدف» است یا «وسیله»؟ اگر روزه هدف است، پس چرا در آیه‌ی 183 سوره‌ی بقره(2) هدف از روزه را رسیدن به «تقوا» بیان کرده است؟ و اگر روزه صرفاً وسیله است، چگونه می‌توان از این وسیله برای رسیدن به هدف آن (یعنی تقوا) استفاده کرد؟ آیا صرفاً با نخوردن و نیاشامیدن می‌توان به «تقوا» دست یافت؟
سؤالات بالا و سؤالاتی نظیر آن، موضوعاتی هستند که می‌بایست برای هر کدام از آن‌ها پژوهش‌های جداگانه‌ای انجام داد، اما به نظر می‌رسد اگر «روزه» را به مثابه «وسیله»ای برای دستیابی به هدف متعالی‌تری به نام «تقوا» تعریف کنیم، آن گاه می‌بایست تأثیرات روزه و ماه رمضان را در ساحت زندگی فردی و اجتماعی انسان مورد بررسی قرار دهیم. اینکه «روزه» و «شهر خدا» چه تأثیرات و پیامدهای فردی و اجتماعی دارد و چگونه حکومت و مردم می‌توانند از این فرصت برای ساخت «جامعه‌ی دینی» بهره برند، سؤالات مهمی هستند که باید مورد بررسی قرار گیرند.
به طور کلی، می‌توان تأثیرات ماه رمضان را در سه سطح مورد مداقه قرار داد:

1. سطح خُرد:
در سطح خُرد، این «فرد» است که باید مورد دقت قرار بگیرد. باید بپرسیم که روزه و شهر خدا چه تأثیری بر فرد فرد مردمان جامعه دارد؟ به نظر می‌رسد ماه رمضان نه تنها موجب تغییر در شیوه‌ی خوردن و آشامیدن فرد می‌شود، بلکه تغییر در شیوه‌ی رفتاری و اخلاقی فرد را نیز ممکن می‌سازد. به عبارت بهتر، روزه باید باعث تغییر در رفتار و گفتار فرد نیز بشود. چنان که امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند:
«روزه نه همین ترک از خوردن و آشامیدن است؛ بلکه باید در روز روزه نگاه دارید زبان خود را از دروغ و بپوشانید دیده‌هاى خود را از حرام و با یکدیگر نزاع مکنید و حَسَد مبرید و غیبت مکنید و مجادله مکنید و سوگند دروغ مخورید بلکه سوگند راست نیز و دشنام مدهید و فحش مگویید و ستم مکنید و بى‌خردى مکنید و دلتنگ مشوید و غافل مشوید از یاد خدا و از نماز و خاموش باشید از آنچه نباید گفت و صبر کنید و راست‌گو باشید و دورى کنید از اهل شرّ و اجتناب کنید از گفتار بد و دروغ و افتراء و خصومت کردن با مردم و گمان بد بردن و غیبت کردن و سخن‌چینى کردن و خود را مُشْرِف به آخرت دانید و منتظر فَرَج و ظُهور قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشید و آرزومند ثواب‌هاى آخرت باشید و توشه‌ی اعمال صالحه براى سفر آخرت بردارید.»(3)
حدیث فوق نشان می‌دهد که ماه رمضان فقط بهانه‌ای است برای آنکه فرد بتواند از «سبک زندگی» مرسوم خود مقداری دور شود و خود را هر چه بیشتر به سبک زندگی خدایی نزدیک سازد؛ سبک زندگی‌ای که در آن قرار است از «دلبستگی»ها و «وابستگی»های متداولِ دنیاییِ خود، دل بکند. همین موضوع نیز موجب خواهد شود که تأثیرات شهر خدا در «درون فرد» نمایان شود. کمااینکه امام خمینی (رحمت الله علیه) نیز می‌فرمایند اگر با تمام شدن ماه رمضان، تغییری در فرد به وجود نیامد، بداند آن گونه که باید، روزه نگرفته است:
«شما اقلاً به آداب اولیه‌ی روزه عمل نمایید و همان طوری که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه می‌دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصی باز دارید! از هم‌اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ نگه داشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید! اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می‌شود روزه‌ای که از شما خواسته‌اند، محقق نشده است.»(4)

2. سطح میانی:
در سطح میانی، واحد «خانواده» باید مورد توجه قرار بگیرد. بر این اساس، ماه رمضان نه تنها موجب تغییر در «سبک زندگی فرد» می‌شود، بلکه تا اندازه‌ای روابط بین افراد خانواده و بستگان آن‌ها را نیز مورد تأثیر قرار می‌دهد. چنان که می‌دانیم، یکی از مشکلات زندگی در جوامع مدرن امروزین آن است که افراد یک خانواده، فرصت کمی برای «با هم بودن» پیدا می‌کنند. پدر خانواده مجبور است برای کسب درآمد، بیشتر ساعات خود را در بیرون از خانه صرف کند. فرزندان خانواده بیش از آنکه در محیط خانه باشند، یا در کلاس‌های درسی مدارس هستند یا در کلاس‌های آموزشی فوق‌العاده یا در جمع دوستان. آن زمانی هم که در خانه حضور دارند، بیش از آنکه ارتباط با سایر اعضای خانواده داشته باشند، مشغول گذران عمر خود در فضای مجازی یا بازی‌های کامپیوتری یا تماشای فیلم و انیمیشن هستند. چنین وضعیتی موجب شده تا اعضای خانواده بیش از گذشته از یکدیگر دور شوند. این را بگذارید کنار روابط سرد بستگان و آشنایان که معمولاً در طول سال، خبر چندانی از همدیگر ندارند. اما ماه رمضان موجب می‌شود تا اعضای یک خانواده، حداقل برای صرف افطاری و سحر هم که شده، دور هم جمع شوند. دور یک سفره جمع شدن، اگرچه در ظاهر عملی است غریزی برای پاسخ به رفع نیاز گرسنگی و تشنگی، اما تأثیر فرهنگی‌اجتماعی آن همان «با هم بودن» است.
بسیاری از آسیب‌ها و مشکلاتی که برای جوامع مدرن تعریف می‌کنند ناشی از همین نبودن اعضای خانواده با هم است و حال ماهی فرارسیده که می‌تواند تا اندازه‌ای جبران مافات کند. از سویی دیگر، تأکید و سفارشی که در احادیث ائمه (علیه السلام) بر افطاری دادن شده است، خود عاملی است که خانواده‌ها به بهانه‌ی افطاری، به دیدار یکدیگر بروند و در کنار هم، بر سر یک سفره بنشینند.

3. سطح کلان:
اگر منظور از سطح کلان را «جامعه» معنا کنیم، واضح است که تغییر رفتار در افراد جامعه و تغییر در سبک زندگی شخصی آنان، بازتاب و نمود عینی در جامعه خواهد داشت و حال که سبک زندگی شخصی افراد در ماه رمضان تغییر پیدا کرده، در جامعه نیز شاهد تغییراتی خواهیم بود. به همین علت است که بنا بر آمار و پژوهش‌های انجام‌شده توسط آسیب‌شناسان اجتماعی، می‌توان گفت که آمار جرم و جنایت در جامعه، به میزان قابل توجهی در ماه رمضان کاهش می‌یابد.(5) از همین جا می‌توان فهمید که «ایمان» و «تقوا» دو عامل مهم در کاهش آسیب‌های اجتماعی است.
حال که به اجمال متوجه تأثیرات متعالی ماه رمضان در سه سطح خُرد، میانی و کلان شدیم، سؤال آن است که چرا کاری نکنیم که این تأثیرات برای کل ماه‌های سال باشد؟ آیا معلمان، اساتید، روحانیون و همه‌ی آن‌هایی که دستی در تعلیم و تربیت افراد جامعه دارند، نمی‌توانند فرآیند تربیتی خاصی را بر مبنای سبک زندگی «شهر خدا» پی‌ریزی کنند؟ آیا سیاست‌گذاران فرهنگی و اجتماعی کشور به جای آنکه میلیاردها تومان صرف هزینه‌های مختلفی چون برگزاری همایش‌ها و سمینارهای مبارزه با آسیب‌های اجتماعی یا گسترش و تقویت بازداشتگاه‌ها، ندامتگاه‌ها، زندان‌ها و غیره یا آموزش قانون‌پذیری و جامعه‌پذیری به افراد جامعه کنند، بهتر نیست تصمیمات و سیاست‌های خود را در جهت تقویت ایمان و تقوای افراد سوق دهند؟ در این صورت، آیا با نتایج بهتری روبه‌رو نخواهند بود؟ وقتی می‌توان با تقویت تقوای فردی و جمعی، از حجم قابل ملاحظه‌ای از آسیب‌های اجتماعی کاست، چرا چنین نکنیم؟
به نظر می‌رسد مشکل سیاست‌گذاران فرهنگی و مسئولین تربیتی کشور در آن است که می‌خواهند بر مبنای الگوهای تربیتی غربی، جامعه را طراحی کنند. الگوی تربیتی در جوامع غربی بر مبنای «مهار بیرونی» است. این عقیده‌ی مرسوم در دستگاه فلسفی غرب که انسان ذاتاً شرور به دنیا آمده است، موجب شده تا برای کنترل انسان، هر روزه بر حجم مهارهای بیرونی و کنترل‌های اجتماعی بیفزایند. آموزش مسائلی چون قانون‌پذیری و جامعه‌پذیری نیز بر همین مبنا شکل گرفته است تا رفتار انسان در حوزه‌ی اجتماعی هر چه بیشتر مورد کنترل قرار گیرد. در حالی که در الگوی تربیت دینی، بیش از مهار بیرونی، این «مهار درونی» است که مورد اهمیت قرار دارد. مهار درونی یا همان چیزی که در ادبیات دینی از آن تحت عنوان «تقوا» یاد می‌شود، یعنی وضعیتی که در آن، افراد جامعه، به دلیل تقرّب به خدا، از بسیاری از مخاطرات و آسیب‌های اجتماعی چشم‌پوشی کنند.

در تلقی دینی از انسان، بر خلاف نگاه فلسفی غرب، انسان دارای فطرتی پاک و خدایی است. به همین دلیل هم هست که انبیاء (علیهم السلام) دعوت خود را از همین نقطه، یعنی زنده کردن فطرت خدایی انسان‌ها، شروع می‌کردند. بدون شک هنگامی که فطرت انسان، خدایی شد و جهت حرکتش نیز به سمت خدا شد، بسیاری از آسیب‌ها و بزه‌های اجتماعی از جامعه رخت برخواهد بست.

حال، با توجه به مباحث گفته‌شده، جمهوری اسلامی برای شکل‌گیری «جامعه‌ی دینی» در شکل تمام و کمال خود، چاره‌ای ندارد جز آنکه با اتخاذ شیوه‌های درست فرهنگی و تربیتی، «تقوا»ی فردی و جمعی جامعه را افزایش دهد؛ وگرنه به همان دردی مبتلا خواهد شد که جوامع غربی بدان دچار شده‌اند. بی‌شک یکی از مهم‌ترین فرصت‌ها برای دستیابی به این هدف، ماه رمضان و «زندگی به سبک شهر خدا» است.

پی‌نوشت‌ها:
1. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ یُضاعِفُ الله‏ُ فیهِ الحَسَناتِ وَ یَمحو فیهِ السَّیِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَکَهِ: ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است که خداوند در آن حسنات را مى‏افزاید و گناهان را پاک مى‏کند و آن ماه برکت است (بحار الانوار، ط ـ بیروت، ج 93، ص340، فضایل الاشهر الثلاثه، ص 95).
2. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
3. مفاتیح الجنان.
4. سیمای فرزانگان، ص 159 و 161؛ برداشت‌هایی از سیره‌‌ی امام خمینی (رحمت الله علیه)، ج 3، ص 8.
5.  http://24onlinenews.ir/news-24671.aspx
منبع: سایت برهان

 نظر دهید »

جای مادیات در زندگی یک ایرانی

08 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

“محمود سریع‌القلم” استاد دانشگاه شهید بهشتی در گفتگوی مشروح به بررسی سبک زندگی معطوف به توسعه یافتگی پرداخت و سبک کنونی زندگی ایرانی را نقادی و راهکارهای پیشنهادی خود برای اصلاح آن را مطرح ساخت.

چه آسیبهایی را برای سبک زندگی ایرانیان به طور کلی می‌توان برشمرد؟

سریع القلم: ما به سبک زندگی هیچ ملتی اصالتاً نمی توانیم ایراد بگیریم چون سبک زندگی نتیجه انباشت تجربیات تاریخی یک ملت است. اما می توانیم معیارهایی را مشخص کنیم و از آن زاویه آسیب شناسی کنیم. در اینجا قصد دارم آسیب شناسی سبک زندگی ایرانی را بر اساس خود فرهنگ ایرانی و فرهنگ دینی مورد خطاب قرار دهم.

*مادیات و خودخواهی کانونهای سبک زندگی ما شده است

مصرف گرایی

بر اساس تجربه‌ای که در مشاهدات بین‌المللی از جوامعی چون ترکیه، مالزی، کشورهای عربی و اروپایی داشته‌ام اولین وجه مقایسه‌ای که می‌توان در خصوص سبک زندگی ایرانی و همه این کشورها در نظر گرفت و البته بر خلاف ادعاهایی که عموماً در میان ما وجود دارد این است که میانگین ایرانی خیلی دنیا دوست است. علاقه عمیقی به دنیا و مال دنیا دارد ولی هنرمندانه و با ادا و ظاهرسازی آنرا استتار می‌کند.

این یک پارادوکس است چرا که در جامعه‌ای زندگی می کنیم که مباحث دینی و اخلاقی در آن سهم مهمی از تبلیغات و آموزش را دارد. برای نمونه این مباحث توسط رسانه‌ها، از طریق فضای عمومی، از طریق آموزش و از طریق کتب مذهبی طرح و عنوان می‌شود و آموزش معنوی و دینی جایگاه زیادی دارد اما این بعد دینی به نظر می رسد بیشتر بعدی ذهنی است. یعنی یک مداری در ذهن میانگین ایرانی هست که ارتباط بسیار محدودی با عمل فرد ایرانی دارد. نکته دوم این است که بخشی از فرهنگ ما تکرار آموزه‌های اخلاقی و دینی است. یعنی شما اگر در طول یک روز هزار نفر ایرانی را نمونه انتخاب کنید مشاهده خواهید کرد که آنها خیلی تذکر می دهند و نکات اخلاقی را مورد اشاره قرار می‌دهند و واژگان دینی، معنوی و اخلاقی زیادی را به کار می برند. واژگانی مانند انسانیت، خدا، پیغمبر، پاکی، وجدان، محبت، صداقت، شرافت، راستگویی و وظیفه دائماً مورد استفاده ماست، اما پرسش اینجاست که انعکاس این واژه‌ها در زندگی و عمل ما چیست؟ نیم کره ذهنی ما با نیم کره عملی ما تقریباً هیچ ارتباطی با هم ندارند.

نکته‌ای که حالت معماگونه دارد این است که دایره ذهنی اخلاقی و دایره بیان اخلاقی چه ارتباطی با عمل اجتماعی ما دارد؟

من در منطقه نیاوران تهران به راننده اتومبیلی که سوبله (و نه دوبله) ایستاده بود با زبان خیلی ملایمی گفتم لطف می‌کنید قدری جلوتر پارک کنید چون ترافیک سنگینی در نتیجه توقف شما ایجاد شده است. پاسخ ایشان این بود که من هر کاری دوست داشته باشم می کنم. در اعتراض شهروند دیگری، وی گفت زیاد حرف بزنید شما را مچاله می‌کنم بعد می‌اندازم در جوب. در مورد جملات این راننده متخلف، می توان تحقیقات گسترده‌ای درباره فرهنگ خودخواهانه ایرانی انجام داد.

انعکاس اخلاق و معنویت و انسانیت در زندگی و عمل ما بسیار محدود است

در اینجا قصد این است که رابطه بین ذهن و عمل را در خصوص سبک زندگی مورد بررسی قرار دهیم. تحقیقاً هیچ ملتی در دنیا به اندازه ایرانی‌ها از اخلاق و معنویت و انسانیت صحبت نمی‌کنند، اما انعکاس این در زندگی و عمل ما بسیار محدود است. بنابراین، اینگونه باید تبیین کنیم که مادیات در سبک زندگی ایرانی جایگاه بسیار کانونی دارد. جمع کردن پول و امکانات و داشتن سمت و منصب برای میانگین ایرانی بسیار مهم و بلکه تمام زندگی است.

خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته‌ایم

کم می‌شناسم افرادی را که حتی اگر به پول و امکانات هم می‌رسند از آن برای بهره‌برداری بهینه از زندگی استفاده بکنند. به جای ارتقاء کیفیت زندگی، مصرف‌گراتر می شوند. به نظر می‌رسد بسیاری از ما، خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته‌ایم و فکر می کنیم تجملات یعنی ایده‌آلهای زندگی. بسیاری از ما، هدفی بالاتر از تأمین غرایز اولیه نداریم. خلق کنیم؛ تولید کنیم؛ کار به جا ماندنی انجام دهیم؛ چنین افرادی در اقلیت محض هستند.

دو کلید طلایی خوشبختی در زندگی زناشویی

یک دلیل مهم علاقه ما به دارایی و مادیات برای نمایش به دیگران و فخرفروشی است. از یک نفر که مدتی قبل در منطقه فرشته تهران قتلی را مرتکب شده بود پرسیدند که چرا این کار را انجام دادید گفته بود که مقتول پولش را خیلی به رخ من می‌کشید. شاید فرهنگی که 45 سال پیش در مناطق فرودست تهران حاکم بود الان در منطقه فرشته تهران می‌بینید. یعنی قتل، درگیری‌ها و نزاعهای خیابانی در تهران به خاطر فخرفروشی و مسائل غریزی و مادیات است.

از اینرو، این سبک زندگی ایرانی که به شدت علاقمند است پول جمع کند و به خصوص در این هشت سال گذشته از هر وسیله‌ای استفاده کند تا به امکانات و مال برسد زندگی را بسیار دچار تنش می‌کند و اضطراب‌آور است. بعد افراد دنبال این هستند که آنچه را که به دست آورده‌اند حالا چگونه باید حفظ کنند.

سبک زندگی ما به شدت خودمحور است

نقد دیگر اینکه سبک زندگی ما به شدت خودمحور است. ما بیشتر به دنبال حریم فردی خود هستیم و به آن حریم بیشتر توجه داریم. زیرا اگر کسی اجتماعی فکر کند بسیاری از کارها را انجام نمی‌دهد. اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت از اتومبیل آشغال به بیرون نمی اندازم؛ اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت اتومبیل خود را دوبله پارک نمی کنم؛ اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت زمینه‌های آزار و اذیت همسایگان خود را فراهم نمی‌کنم.

به گونه‌ای تربیت می شویم که نگاهمان اجتماعی نیست

به طور کلی ما به گونه‌ای در خانواده، مدرسه و جامعه تربیت می شویم که نگاهمان نگاه اجتماعی نیست؛ نگاهمان نگاه عمومی نیست. اگر ما خارج از منافع شخصی فکر کنیم، جامعه و انسانهای دیگر هم برای ما اهمیت پیدا می‌کنند. عجیب بسیاری از افراد، خارج از خود و منافع خود به حقوق انسانهای دیگر بی‌تفاوت شده‌اند.

ما به عنوان یک ایرانی یک ظاهری داریم که خود را موجه معرفی می کنیم و حرفهای بسیار زیبایی می زنیم و از قضا بخش مهمی از حرفهای ما نیز اخلاقی و معنوی و در مذمت دنیا است اما سبک زندگی ما به شدت خودمحور و مادی است و به دنبال جمع‌آوری پول و حفاظت از حریمهای فردی خود هستیم.

حضرت امیر(ع) می‌گویند شما را دعوت می‌کنم به ترس از خدا و نظم در امور. شاید نظم در امور را بتوان اینگونه تجزیه کرد: عقلانیت، علم‌گرایی، قانون‌گرایی، انسجام فکری نخبگان سیاسی، قوه مقننه قابل کارآمد و قوه قضائیه بی‌طرف. این اصول جهانشمول هستند و نتیجه تجربه بشری.

سبک زندگی ناشی از توسعه یافتگی، دارای اصولی است. اولین اصل مسأله قانون‌گرایی است. یعنی افراد باید بیاموزند که در چارچوب قانون عمل کنند. قانون نیز باید برای افراد به صورت عادت در آید. اگر یک شهروند در شهر تهران در ساعت 3 صبح پشت چراغ قرمز قرار گیرد و ببیند پلیس نیست و از چراغ قرمز رد شود او بر اساس عادت این کار را انجام می دهد.

رعایت قانون و قاعده‌مندی کانون سبک زندگی معطوف به توسعه‌یافتگی است

چگونه کارخانه‌دار و بخش خصوصی می تواند قاعده‌مند عمل کند وقتی که قواعد اقتصادی هر نیم روز عوض می شود. ما در همه حوزه‌ها همین وضعیت را داریم. البته برخی نام این را پویایی می گذارند در حالی که این پویایی نیست و هرج و مرج است. ثباتی که در اندیشه و تفکرات آلمانی‌ها و ژاپنی‌ها وجود دارد بدون تردید آنها را در موقعیت برتر جهانی قرار داده است. بنابراین رعایت قانون و قاعده‌مندی را در کانون سبک زندگی معطوف به توسعه‌یافتگی می دانم.

 نظر دهید »

این نسخه ویروسی است؛نزدیک نشوید!

06 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

شنیدی … سبیل گذاشته؟ دیدی رنگ موی جدید …چقدر قشنگه؟ دستمال گردن‌های جدید رو تو عکس فلانی دیدی؟ الان دیگه برنزه مد نیست چون تو فلان جشنواره نقش اول زن با یه تیپ جدید اومده بود. عینک جدید… رو دیدی، چقدر بامزه است؟ شنیدی اون بازیگر معروفه از زنش جدا شده؟ یقه لباس فلانی رو دیدی دورش نقطه داره، اونا الان جدیده و …

این جملات تنها بخشی از دیالوگ‌هایی است که هنر هفتم و بازیگرانش برای جوانان جامعه طراحی کرده اند. روزانه در سطح شهر شاید هزاران بار این عبارات بین آدم‌های مختلف رد و بدل شوند و در نهایت فردی که اعلام بی خبری از این جریان به اصطلاح جدید و مد گرایی افراطی و تقلیدی آشکار از بازیگران سینما کند، متهم به عقب افتادگی و بی کلاسی می‌شود، تنها به این دلیل که از واقعه‌ای عظمی همچون مانتو و یا مدل سبیل چند بازیگر خاص آگاهی ندارد و سرگرم زندگی خود است.

البته در این میان یک عذرخواهی بزرگ از محضر بازیگران بنام سینمای ایران داریم که چند جوان تازه به دوران رسیده به الطاف جیب پر پول پدران تاجر خود و با انجام چند ترفند از جنس لابی، پا به عرصه سینما گذاشتند و جامعه به غلط به جای هنرجو و یا هنرپیشه به آن‌ها لقب بازیگر می‌دهد.

و این گونه می‌شود یک شبه ره صد ساله را طی کردن. اغلب همین هنرجوهای جوان هم دچار این توهم از جنس واقعی و نه فانتزی می‌شوند که من آنم که رستم بود پهلوان، و از سر مبارک ما تا نوک پایمان باید در چشم باشد و به تصور خود بشوند سوپراستار سینما و مورد تقلید همگان.

مدگرایی داخلی، خود زنی به سبک ایرانی

با توجه به این اوضاع به شدت باتلاق گونه که اگر کسی دچارش شود بیشتر در آن غرق می‌شود، باید گفت تقلید از مدگرایی در جامعه نوعی خودزنی درونی است که در داخل کشور و جامعه اتفاق می‌افتد. خود زنی‌هایی که رنگ و بوی تنوع طلبی را به خود گرفته است. خودزنی از جنس مد یعنی مصرف گرایی محض، یعنی متفاوت بودن از طریق هزینه کردن، یعنی ابطال وقت برای کسب لذت دیگران. مدگرایی را هر طور که تعریف کنیم باز خود زنی است، خودزنی جامعه از داخل، گویی جامعه و فرهنگ تیغی را بر دست گرفته و از طریق رواج مدگرایی در جوانان شروع به خودزنی کرده است.

کافی است کمی به گذشته بنگریم، تا قبل از پیشرفت و توسعه رسانه‌های دیداری نیز همیشه نوع پوشش، طرز گفتار انسان‌های شاخص و سرشناس مدل و الگوی سایر انسان‌ها قرار می‌گرفت که از جمله آن‌ها می‌توان به سیاسیون و سردمداران جنبش‌ها اشاره کرد به عنوان مثال مردان میرزا کوچک خان از ظاهر تقریباً یک شکلی برخوردار بودند. با این حال با گذر زمان بازیگران، ورزشکاران و جامعه هنری جای سرشناسان قبلی را گرفتند.

پیروی از مد گرایی و الگو قرار دادن بازیگران محدودیت جغرافیایی ندارد و گاه یک بازیگر، موفق به درهم شکستن مرزهای بین‌المللی می‌شود و گاهی نیز در چارچوب مرزهای خاکی یک کشور باقی می‌مانند و بعد از مدتی هم تنها از آن‌ها نامی می‌ماند و تازه به دوران رسیده‌های دیگری جایگزین آن‌ها می‌شوند.

مد گرایی و بازیگران

مدگرایی و تقلید از بازیگران باعث شده تا مزون‌های لباس و شوهای نمایش لباس با حضور بازیگران و ورزشکاران مشهور و البته نامحبوب، به یکی از مکان‌هایی تبدیل شود که حضور در آن آرزوی خیلی از جوانان شود. البته نا گفته نماند که این لباس‌ها بر تن این هنرجوهای جوان نوعی رواج تجمل گرایی آشکار است چرا که اغلب این البسه حکم لباس‌های از ما بهتران را دارد همگی مارک خارجی را به خود به یدک می‌کشند و مبلغ آن‌ها هستند.

حتی برخی از این بازیگران سینما و تلویزیون هر کدام برند خاص خود را دارند و سعی می‌کنند از سر تا پا و حتی عطری که استفاده‌ می‌کنند همگی از یک مارک باشند.

چند سال پیش را یادتان می‌آید، زمان پخش سریال در پناه تو، مد جدیدی همراه این سریال در جامعه به جریان افتاد. بازیگر نقش اول زن نوع خاص چادر سر می‌کرد و همین امر به عنوان چادر مدل مریمی بین جوانان پخش شد. بعد از این نیز همین سه سال پیش بود که در قالب سریال ارمغان تاریکی نوعی چادر ساده سر کردن دوباره مد جامعه شد که البته این مورد مد گرایی منفی محسوب نمی‌شد. القصه این که مد همیشه‌ی خدا هم منفی و ناپسند نیست بلکه می‌توان با یک هنجار سازی مناسب و درست از پتانسیل بالقوه جوانان جامعه در بهترین راه و تبلیغ فرهنگ درست استفاده کرد.

ذکر این نکته ضروری است که برخی از مسئولین فرهنگی و البته سیاسیون وزارت ارشاد خود را به نوعی به خواب غفلت زده‌اند که هر مدل و هر کلام و هر جریانی در قالب فیلم‌های تلویزیونی و سینمایی به خورد ذهن و روح و حتی جسم جوانان ما می‌رود. گویی هیچ فیلتری برای خروج فیلم‌های ما وجود ندارد.

علاوه بر وزارت ارشاد و متولیان مربوطه، متأسفانه بنیاد عالی مد و لباس هم هر روز عقب گردی به روز گذشته دارند و هیچ اقدام مثبتی را در جهت سامان دهی وضعیت مد و لباس از سوی آن‌ها نمی‌بینیم. شورای عالی انقلاب فرهنگی هم همچون سایر متولیان مربوطه در حال درجا زدن هستند و امید است که زمانی به خودشان بیایند که هنوز امیدی برای اصلاح وضعیت موجود و همچنین توان و قوه انجام آن را داشته باشند.

مهدیه محمدی

 

 نظر دهید »

سبک زندگی؛ وقتی گوجه دارد گران می شود!

04 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

زیادند افرادی که هر روز با مشکلی از مشکلات جامعه روبرو می شوند و دائم غر می زنند. کم نیستند افرادی که در ذهن شان فهرست بلند بالایی از این مشکلات را هم حاضر دارند. اما زیاد نیستند کسانی که فرق «غر زدن» و «نقد کردن» را به خوبی بدانند. و در این بین، کم اند دلسوزانی که به دنبال چاره های ریشه ای برای حل این مشکلات هم باشند و تکاپوی فکری و عملی داشته باشند. و کمیاب اند کسانی که مشکلات را به درستی فهم کنند، نگاه شان سطحی نباشد، اهل عمل باشند و دست شان هم به جایی برسد. شاید گمشده این روزهای جامعه ما چنین کسانی باشند.
در سال هایی که از پیروزی انقلاب گذشته است، چیزی که به وضوح در عملکرد اکثر مسئولین جایش خالی بوده، «نگاه تربیتی» است. این نوع نگاه به ما یاد می دهد که مشکلات جامعه را نباید دست کم گرفت، از دستور و بخشنامه ای که پشتوانه فرهنگی و تربیتی نداشته باشد نباید انتظار زیادی داشت، با آرمان گرایی محض نمی توان مشکلات را از سر راه برداشت و تغییرات را باید با صبر و حوصله و پله پله و همراه با «طبقه متوسط مردم» ایجاد کرد. تجربه گرانبهایی که در طول این سال ها (و البته نه به بهایی ارزان) در مواجهه با مشکلات فرهنگی کسب شده، امروز ما را رسانیده است به مقوله ای به نام «سبک زندگی».
این روزها «سبک زندگی» را از زبان خیلی ها می شنویم. کتاب و مقاله و همایش هم با این عنوان کم نیست. «سبک زندگی» کلیدواژه این روزهای اصلاح جامعه شده است. صرف این که از سبک زندگی سخن گفته می شود، خودش گام بزرگی رو به جلو است. جا افتادن این اصطلاح به این معنا است که دیگر دوران امر به معروف و نهی از منکر به سبک دهه شصت و هفتاد گذشته است. دیگر دوران انتقاد به سبک دهه هشتاد هم گذشته است. دهه نود دهه «سبک زندگی» است. سبک زندگی روش اصلاح است. دیگر نمی توان گشت ارشاد راه انداخت و گفت خانم حجابت را درست کن. نمی توان حتی حلقه گفتگو راه انداخت و در مورد حجاب بحث و نقد کرد. به واسطه خزیدن آرام آرام فرهنگ مدرنیته در کشور، دیگر حتی به راحتی اهل گفتگویی پیدا نمی شود. امروز زمان آن است که سبک زندگی یک دختر محجبه در دنیای امروز با تمام جزئیاتش ترسیم شود.
اما نباید شتاب کرد. صورت مسئله را باید خوب فهمید. گفته اند «فهم صورت مسئله نیمی از حل آن است». سبک زندگی یعنی چه؟ شنیدم که حاج آقایی داشت روی منبری با موضوع سبک زندگی سخنرانی می کرد و از صبر و تقوای امام حسین (ع) در کربلا می گفت! گویا مسئله اشتباه تفهیم شده است! پر واضح است که سبک زندگی نشان دادن قله نیست، «زندگی در دامنه» است. این یکی از کج فهمی هایی است که دارد رایج می شود. «زندگی در دامنه» یعنی منبری و رسانه و مربی، درس ایمان ندهند، بلکه زندگی مؤمنانه امروزی را تعریف کنند. خوردن و خوابیدن و تفریح و مطالعه و عزاداری و ارتباط و مسافرت و خرید و درمان و مدیریت و گفتگو و مهمانی و ازدواج و … را یاد بدهند.
روحانی برود بالای منبر و به جای درس امام شناسی، خرید امام در بازارهای امروزی را ترسیم کند. تعریف کند که امام با گرانی امروز چطور پسرش را زن می دهد؟ کدام رسم ها را اجرا می کند و کدام را نه؟ برای دخترش از کجا مانتو می خرد که آستینش تا مچ باشد نه تا آرنج؟ وقتی گوجه دارد گران می شود مثل ما صندوقی می خرد یا مصرف خانه را مدیریت می کند؟ فروشنده که باشد جنس را به قیمت زمان خرید می فروشد یا به قیمت روز؟ مصرف داروی خانه اش مثل ما در صدر رکورد جهانی است؟ اگر جای ما باشد کالای ایرانی را می خرد یا کالای باکیفیت تر را؟ چند ساعت در روز تلویزیون می بیند و چه برنامه هایی؟ چند ساعت مطالعه می کند؟ وقتی اوضاع دلار به هم می ریزد این همه ارز خرج حج عمره می کند یا نه؟ یا اگر حج واجب رفته باشد و بقیه مردم ۱۸ سال در نوبت باشند، باز هم فیش حج می خرد؟ برای پسرش تبلت و PS می خرد یا نه؟ برای همسرش هدیه روز زن چه می گیرد؟ طلا که دارد گران می شود می رود سکه ثبت نام کند؟ سرمایه اش را می اندازد توی بورس یا خرید و فروش مسکن یا دلار؟ دست دختر و پسرش را می گیرد برود ورزشگاه والیبال نگاه کند؟ شب نیمه شعبان چطور نذری می دهد که نه ترافیک درست کند و نه صدای رفتگرهای شهرداری را دربیاورد؟ چند وقت یک بار فست فود می خورد؟ غروب سیزده بدر چقدر زباله توی پارک جا می گذارد؟ برنامه جمعه هایش چیست؟ مثل ما این قدر مصرف «یکبار مصرف» دارد؟ و …
باید باور کنیم که «گیر» جامعه ما فعلا همین چیزها است. دیگر وقت آن رسیده که منبری های ما هم به جای منبرهای تاکنونی و شعار سبک زندگی، کم کم وارد خود زندگی شوند و فرزند زمان خویشتن باشند./ والعاقبه للمتقین
سید علی ثابتی

 نظر دهید »

ورود کوچولوها به این مهدکودک ممنوع!

04 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
«مهد کودک؛ آری یا نه؟» این سوال ذهنی خیلی از پدرها و مادرهاست. با پیشرفت و صنعتی شدن جوامع، به مرور زمان خانم‌ها هم وارد عرصه‌های اجتماعی شدند و این باور که کودک باید در خانه توسط مادرش تربیت شود، دچار خدشه شد. اکنون که خانم خانه پابه‌پای آقای خانه کار می‌کند و در ادامه تحصیل گاهی پیشتاز هم هست، سپردن کودکان به آغوش مربیان مهدکودک پدیده‌ای است مرسوم و انکارناپذیر. آغوشی که باید دید آیا گرمی و امنیت آغوش مادر را برای کودک دارد یا نه!
تحقیقات و پژوهش‌های زیادی در جهان پیرامون آثار منفی و مثبت مهدکودک‌ها انجام شده که مختصر و نکته‌ای به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
مهدکودک خوب است چون:
(البته این بخش درخصوص مهدهایی است که دارای کیفیت بالای آموزشی و مهارتی و مربیان کاربلد هستند)
- کودکانی که قبل از ورود به مدرسه، مهد را تجربه کرده‌اند، از نظر اجتماعی در دبستان با کفایت‌تر هستند و جرات و اعتماد به نفس بیشتری نشان می‌دهند. بیشتر همکاری می‌کنند و تکالیفشان را بهتر انجام می‌دهند.
- در خانواده‌های پرفشار و پرتنش، حضور در مهدهایی خوب و آرام تا حدی از فشار روی فرزند می‌کاهد.
- بچه‌ها چند ساعتی در روز تحت نظارت و مراقبت افراد متخصص قرار می‌گیرند، مهارت‌های لازم برای حضور در جامعه و مدرسه را می‌آموزند، رشد اجتماعی می‌یابند، کودکان در فعالیت‌های جمعی بیشتر مشارکت کرده و با گروه هم‌سالان بازی‌های سازنده انجام می‌دهند، از بازی با آنها لذت می‌برند و محرک‌های لازم برای شکوفایی خلاقیت را دریافت می‌کنند.
- ارزش‌هایی مانند همکاری، تعاون، رعایت حقوق دیگران، سازگاری با محیط، گذشت، دفاع از حقوق خود و مراقبت از محیط زیست در آنها تقویت می‌شود.
مهدکودک خوب نیست چون:
- کودکان تحت مراقبت‌های غیرمادرانه کمتر به مادران خود دلبستگی ایمن دارند تا کودکانی که تحت مراقبت مادر هستند.
- مراقبت‌های کم‌کیفیت بر سازگاری کودکان و رفتارهای آنها اثرات منفی می‌گذارد؛ اثرات منفی این نوع مراقبت‌ها معمولا عاطفی و هیجانی است. غالبا مهدهای کم‌کیفیت، صرف نظر از اینکه محیط خانوادگی کودکان چه وضعی دارد، تاثیر منفی روی کودکان می‌گذارد.
- مطالعات نشان داده  برخی از کودکانی که به مهدکودک می‌روند وقتی به سنین ابتدایی می‌رسند، کمتر حرف شنوی دارند و پرخاشگرند.
- کودکانی که در یک محیط واحد با مربی‌های مشخصی رشد می‌یابند خیلی به هم شباهت دارند و همگی با یک شیوه تربیت می‌شوند بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های فردی و اعتقادات خانوادگی.
و اما اکثر کارشناسان در یک نظر متفق‌القول هستند و آن اینکه کودکان از دوونیم سالگی به بعد نیاز به هم‌بازی دارند و دیگر تنها بازی کردن آنها را ارضا نمی‌کند، بنابراین دوونیم تا ۳ سالگی سن اجتماعی شدن و وارد شدن کودک به گروه است، سنی که کارشناسان توصیه می‌کنند بهتر است پیش از آن کودکان به مهد فرستاده نشوند.
در جمع‌بندی نکاتی که گفته شد، گفتگویی با خانم «مریم ادیب»، مدرس دوره‌های تربیت دینی کودک، نوجوان و خانواده و نویسنده کتاب «تربیت دینی کودک و نوجوان؛ نکته‌ها و روش‌ها» داشتیم:
فرزند بهتر است کجا پرورش پیدا کند؟
اصل بر این است که بچه‌ها نزد پدر و مادر بزرگ شوند. مادری که می‌خواهد فرزنددار شود، باید فکر کند که من بزرگ‌ترین کار شایسته را که آرزوی فطری یک انسان است، می‌خواهم انجام ‌دهم؛ آماده شدن برای زمینه‌سازی پیدایش یک انسان.  لذا برایش از قبل زمینه‌سازی فکری و معنوی داشته باشد و تلاشش را در حد توان انجام دهد. این به معنای استرس داشتن نیست، به معنای دعا کردن، مراقبت در سلامت مادی و معنوی داشتن و همه خیرها را از خدا خواستن است.
اما بعضی مادرها شاغل هستند و این امکان را ندارند که در طول روز کنار فرزندان خود بمانند، برای آنها چه پیشنهادی دارید؟
حتی قبل از تولد فرزند باید برایش وقت گذاشت، چه رسد به زمانی که بچه به دنیا می‌آید. نباید کسی فکرش این طور باشد ‌که من باید در فکر کار و تحصیل و تجربه‌های مختلف باشم،  پس بچه مزاحم است، چطور او را از سرم باز کنم! اگر مادر نگاهش اینچنین باشد، حتی مادری که خانه‌دار است و فکر می‌کند وظیفه‌اش این است که یکسره بشوید و بپزد و میهمانی بدهد و به دیگران توجه کند، باز این یکی دو تا بچه برایش مزاحم حساب می‌شوند، چون نمی‌گذارند به کارهایش برسد. اگر مادر فکر کند مهم‌ترین کارش توجه به این فرزند و این امانت بزرگ خداست، خیلی از کارهایش را تعطیل می‌کند تا به او برسد.
کسی که پازل زندگیش را اشتباه ‌چیده، خودش را مجبور می‌داند که سرکار برود، پس سؤالش می‌شود: این بچه را به که بسپارم و بروم دنبال کارم؟ اما اگر پازل را درست بچینیم، زن وظیفه نان‌آوری ندارد، مگر آنکه سرپرست خانوار باشد که شرایطش فرق می‌کند. زنی که همسر دارد و قرار نیست وظیفه درآمدزایی داشته باشد، باید در زندگی‌اش برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی درست داشته باشد. آن وقت اگر هم در فعالیت اجتماعی ارزشمندی مسئولیتی را به عهده می‌گیرد، اهداف خاص تربیتی و ثمربخشی را دنبال می‌کند که از عهده هرکسی برنمی‌آید. چنین کسی هیچ‌وقت خانواده و فرزندش را بخاطر کارهای دیگر فدا نمی‌کند، چون در کارهای ارزشی، بعضی مهم‌اند، بعضی مهم‌ترند.
‌بنابراین شما معتقدید بچه را تا حد امکان نباید به مهد بفرستیم، درست است؟
تاکید زیادی بر حضور گرم مادر در دو سال اول زندگی کودک است. اگر تا ۷ سال مادر بتواند وقت بگذارد که خیلی خیلی بهتر است. مادری را می‌شناسم که فرزندش را به این و آن می‌سپرد و مثل خیلی‌ها که به اشتباه، هم‌زمان با فرزندآوری فیل‌شان یاد درس و دانشگاه میکند، ‌رفت دنبال ادامه تحصیل دانشگاهی‌‌اش؛ الان پس از سال‌ها متخصص علوم تربیتی شده و بیشترین کسی که با او مشکل دارد، دختر خودش است. شاگرد و مراجع زیاد دارد، خیلی‌ها دوستش دارند و از راهنمایی‌هایش استفاده می‌کنند، اما دختر خودش دوستش ندارد! می‌گفت اشتباهم این بود، زمانی را که می‌بایست با بچه‌ام می‌گذراندم، رفتم درس‌های تئوری تربیتی خواندم. اینچنین است که آدم‌ها هدف‌های‌ مهم‌تر را گم می‌کنند. اگر پازل را درست بچینیم، نیازی نیست در آن زمان حساس سر کار برویم و درس بخوانیم یا دنبال آب و نان و درآمد باشیم. خدای رزاقی که روزی‌رسان است، قطعاً روزی ما را فراموش نمی‌کند.
بنابراین بعد از آن دو سال حساس، گاهی او را مهد بفرستیم؟
حالا ما که توجه اصلی‌مان کودک است، ممکن است گاهی بچه‌ای که ۴-۵ سالش شده را، برای تقویت مهارتهای فردی و اجتماعی‌اش، به مهد کودک بفرستیم. این سن هرچه به سن مدرسه نزدیک‌تر باشد، بهتر است. صرف مهد بردن اینجا موضوعیت ندارد، آنچه برای رشد فرزند ضروری است، زمینه‌سازی برای رشد مهارت‌هایی است که در زندگی فردی و اجتماعی لازم است. یک مادر توانمند و اجتماعی هم در خانه و هم در برخوردهای خانوادگی و دوستانه و رفت و آمدهای مفیدی که دارد، می‌تواند زمینه‌های این رشد اجتماعی را به خوبی ایجاد کند. یعنی با بچه بازی می‌کند، با او گفت و شنود دارد و بیانش را تقویت می‌کند، خودش با او قصه‌گویی، شعر و کاردستی خلاق تمرین می‌کند و خیلی بازی‌های مهارتی دیگر؛ همه اینها منجر به تقویت هوش، تقویت حواس و انواع مهارت‌های اجتماعی می‌شود. یک مهد کودک خوب و چند جانبه با مربیان دوره دیده، معنوی و باحوصله، می‌تواند بعضی از این مهارت‌های گفته شده را تقویت کند. خوب است که مربیان روش‌هایی را که خانم مونته سوری بر آن تاکید می‌کند مورد توجه قرار دهند و دنیای خاص کودک را بشناسند.
کمی درخصوص پروش مهارت‌هایی که معیار یک مهدکودک خوب است، توضیح می‌دهید؟
امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبع سنین؛ فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند و (پس از آن) هفت سال او را ادب بیاموز…» (وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۴)
بنابراین تا قبل از مدرسه هر آموزشی باید به شکل بازی باشد و هدفش تقویت مهارت‌های فردی و اجتماعی مناسب آن سن. خانواده و مهدکودک گاهی در این زمینه اشتباه می‌کنند. می‌خواهند هر چیزی را در ذهن بچه فرو کنند، از آموزش واژه‌ها و اسم حیوانات و میوه‌های هر فصل تا حفظ نام حشرات؛ اینها نیاز کودک نیست. ما حافظه‌اش را پر می‌کنیم برای فخرفروشی نزد عمو و دایی. اگر بخواهیم مهارت‌های پایه و پیش‌رونده را تقویت کنیم، تقویت حواس، تقویت حس همدردی و توجه به دیگران، ارتباط با طبیعت، حیوانات و گیاهان، حس زیبایی، خلاقیت، تفکر، مثبت‌اندیشی، امید و اعتماد، پایهریزی نظم با قاعده‌مندشدن رفتارهای بزرگسالان پیرامون، خاطرات خوشایند دینی، القائات مثبت در مورد شخصیت وی و… القاء اینکه چقدر منظمی و مرتب نگاه داشتن وسایل و برنامه‌های زندگی توسط والدین (با علم به اینکه نظم تا حدود پانزده سالگی شکل نمی‌گیرد)، چقدر پاکیزه‌ای، چقدر از دیدنت خوشحال می‌شوم، چه دل پاک و سالمی داری، ساختن خاطرات خوشایند با والدین و البته در فشار قرار ندادن و پرهیز از سرزنش‌گری، حرف و بحث مکرر، حساسیت و تشویق و تنبیه مداوم، بسیار مهم‌تر است.
این اتفاق در مهدهای ما می‌افتد؟
اگر مربی‌ها دوره دیده باشند و بدانند چطور می‌شود این زمینه‌ها را ایجاد کرد، مهد اثرات خوبی دارد، اما می‌بینیم در اکثر مهدکودک‌ها یک روانشناس می‌آید مجوز می‌گیرد و تعدادی مربی کم‌سواد و کم‌تجربه را انتخاب می‌کند که با حقوق کمتر، بچه‌ها را نگه دارند. مربی برخوردهایی که نباید داشته باشد، دارد و حرف‌هایی که نباید بزند را می‌زند و از آن جایی که تربیت غیرمستقیم بیشترین تاثیر را روی بچهها دارد، خلق و خوی او، شکل و ظاهر و رفتارش آنقدر اثرگذار است که آنچه باید کودک در این فرصت مهم عمر دریابد، دریافت نمیکند. در مهدها باید به بچه‌ها اصل مهمی را ارائه کنند که همان محبت درونی و بوسیدن و در آغوش گرفتن و توجه فردی و خاص به تک‌تک بچه‌ها است. ساز و رقص و کارتون تماشا کردن و خوابیدن و چند برنامه دهان پر کن مثل زبان انگلیسی و فرانسه و غیره برنامه صبح تا عصر مهدهای کودک است.
زمانی برای تهیه یک گزارش، به مهدهای خصوصی و دولتی زیادی سر زدیم. یک مشخصه خوب برای مهدها این است که به خانواده‌ها اجازه بدهند به راحتی از فضا و برنامههای درون آن بازدید کنند. بعضی جاها به بهانه اینکه ممکن است بچه‌ها بهانه مادرشان را بگیرند، می‌گویند ورود به مهد ممنوع است و اجازه ورود به کسی نمی‌دهند.
در شرایط اقتصادی کنونی خیلی‌ از مادرها حفظ کارشان و حتی حضور اجتماعی‌شان را برای خانواده حیاتی می‌دانند، شما که خودتان ارشد روانشناسی تربیتی و فعال اجتماعی هستید، چگونه این موضوع را با در کنار فرزند بودن می گذارید؟ برای خودتان هم این شرایط وجود داشت؟
من خودم دقیقا این شرایط را داشتم. متاسفانه بعضی اوقات فکرهای ما خیلی بسته است. خلاقیت فقط در ساختن یک کاردستی نیست، خلاقیت در این است که چارچوبهایی که برای ما عادت شده را بشکنیم و حرف بهتر و درست-تر و متفاوتی بزنیم. با این که چند سال سابقه کار داشتم و در شرف رسمی شدن بودم، دیدم وظیفه مهم‌تری دارم و آن پرورش یک انسان مهم و دوست داشتنی است. به خودم گفتم مرخصی بدون حقوق هم یک امکان است، بیرون آمدن از محیط کار هم یک امکان است. این در شرایطی بود که همه همکارانم می‌گفتند حیف است، می‌توانی سابقه کارت را حفظ کنی و استخدام رسمی بشوی. چون خواستیم و عزم‌مان را جزم کردیم، خداوند هم کمک کرد و وظیفه مهمتر را انتخاب کردیم، کار و درس و غیره را هم بعدها دنبال کردم در شرایط و محیطهایی بهتر، بدون اینکه دنبال رسمی شدن و بیمه و سابقه باشم. ممکن است خیلیها بگویند مگر ممکن است؟ در جواب می‌گویم چون شما نمی‌خواهید، نمی‌شود. اگر انسان بخواهد درست‌ترین کار را انجام ‌دهد، خداوند هم زمینه‌اش را جور می‌کند تا زیر بار هر شرایطی که جامعه و دیگران تحمیل می کنند، نرود.
من در شرایطی این تصمیم را گرفتم که از لحاظ مالی واقعاً در تنگنا بودیم. وقتی محاسبات ظاهری می‌کنیم، می‌گوییم؛ ما که وضعمان خوب نیست پس ناچارم بروم سر کار. در این شرایط تلاش می‌کردیم یادمان بیاوریم خدا روزی‌رسان است و او که تا حالا بنده‌اش را رها نکرده، از این به بعد هم رها نمی‌کند.
چه زمانی مجددا به فعالیت‌تان ادامه دادید؟
دو سال کامل پیش فرزندم بودم و بعد هم پاره‌وقت هفته‌ای دو روز تدریس را شروع کردم. با همسرم هماهنگ کردیم آن دو روز را او صبح‌ها با فرزندمان بماند تا ظهر من بیایم و پست را از ایشان تحویل بگیرم. حضور خوب و مفید پدرها هم نقش مهمی دارد. روابط دلنشین پدر و مادر  است که بچه‌ها را خوب و سالم رشد می‌دهد، نه بحث و کلاس و باید و نباید. لذا حضور و هم‌جواری مهم است، اما از آن مهم‌تر هم‌جواری مثبت، مهربان، با برنامه و پر از خاطرات شیرین است.
مادران چگونه می‌توانند وقتی خانه هستند این همجواری خوب را ایجاد کنند که همه زمان‌ بچه با عادت به شبکه تلویزیونی و اینترنت و انواع بازیهای رایانهای پر نشود؟
همه مادرها دوست دارند فرزندانی باهوش، بانشاط و کارآمد داشته باشند و همه امکانات را برای رسیدن به این مهم برای‌شان فراهم کنند، اما همه مادرها توجه ندارند اگر فرزندان‌شان را پای بساط تلویزیون و رایانه رها کنند و به دنبال کارهای خود بروند، این هدف تحق پیدا نمیکند. شاید هم نمیدانند چگونه با حجم روزافزون برنامه‌های تلویزیونی، بازیهای رایانه‌ای، ماهواره، دیگر امکانات الکترونیکی و اینترنت مقابله کرده و ذهن و روح فرزندانشان را برای دریافت ارزش‌ها و مهارت‌های مفیدتری آماده کنند.
اگر فرزندان‌مان را عروس و دامادهای فردا ببینیم، برای نیل به خوشبختی راهی نیست جز اینکه به طرق مختلف، زندگی کردن و فکر کردن را تجربه کنند. فرزندان ما حتی در سال‌های ابتدایی و پس از آن به جای اینکه فقط درس بخوانند، حفظ کنند و امتحان بدهند، باید انواع فرصتهای خوب زندگی را تجربه کنند و موقعیت‌های مثبت، چالشزا و تفکر برانگیز را از دست ندهند. طبیعتاٌ صرف اینکه بگوییم تلویزیون را خاموش کن، فایده چندانی ندارد و فقط موجب دل‌خوری بچه‌ها می‌شود. مگر اینکه از قبل، سیستمی را تدارک دیده و برنامه‌های متنوع و جذاب دیگری را در روند زندگی روزانه قرار دهیم که توجه بچه‌ها و حتی بزرگترها را به خود جلب کند.
ما باید حرف‌های خدا را باور کنیم و ببینیم این آیه را در زندگی‌مان؛ «ان تنصرالله، ینصرکم» اگر شما اهل نصرت خدا شوبد، او هم شما را نصرت می‌کند. یاری و پیروزی ما این است که به وظیفه‌ بندگی‌مان درست عمل کنیم.منبع : فرهنگ نیوز
 نظر دهید »

هالیوود و تبلیغ هنجارهای سبک زندگی آمریکایی در جهان

26 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

ورود لوح‌های فشرده و دی‌وی‌دی به بازار و عدم توانایی نهادهای نظارتی در کنترل این اقلام فرهنگی از یک دهه پیش، باعث شد تا فیلم‌های هالیوودی به راحتی و با ارزان‌ترین قیمت در اختیار مخاطب ایرانی قرار گیرد. البته از چند سال قبل‌تر از آن، صداوسیما که با گسترش شبکه‌های صداوسیما نیاز به پر کردن جدول پخش خود داشت، بار دیگر پس از چند سال تحریم، به سینما و تلویزیون آمریکا روی خوش نشان داد و سریال‌های آمریکایی و بعدتر فیلم‌های دیگر، به وفور از صداوسیما پخش شد. این گونه بود که استاندارد فیلم دیدن در بین مخاطب ایرانی، از دیدن فیلم‌های وطنی و سریال‌های شرقی و عربی، به فیلم‌ها و سریال‌های هالیوودی تغییر پیدا کرد.
وقتی استاندارد فیلم دیدن به مدد صداوسیما تغییر کرد، مخاطب ایرانی عطش خاصی برای تماشای آثار هالیوودی پیدا کرد و با ورود سی‌دی و سپس دی‌وی‌دی و ارزان شدن آن‌ها، قاچاق این گونه فیلم‌ها نیز آسان شد و در طول چند سال، تماشای سریال‌های هالیوودی به پدیده‌ای فراگیر تبدیل گشت؛ سریال‌هایی که بدون هیچ نظارتی و توسط شرکت‌های زیرزمینی با زیرنویس فارسی عرضه می‌شد و هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی نداشت.
علت گرایش قشر متوسط جامعه به سمت این سریال‌ها، داشتن وقت فراغت بیشتر نسبت به طبقه‌ی فقیرتر جامعه بود. البته نه اینکه فقط طبقه‌ی متوسط این فیلم‌ها را ببیند؛ بلکه طبقه‌ی متوسط چون امکانات مادی بهتری برای تقلید زندگی به سبک این فیلم‌ها و سریال‌ها دارد، تأثیر بیشتری از این سریال‌ها می‌گرفت و این آموزه‌ها را با دردسر کمتری در زندگی خود امتحان می‌کرد. پس نسبتی که بین خودش و زندگی آمریکایی برقرار می‌کرد به مراتب قوی‌تر از طبقه‌ی ضعیف جامعه بود.

آموزه‌های سبک زندگی آمریکایی برای قشر متوسط

به اذعان جامعه‌شناسان و پژوهشگران حوزه‌ی سینما، آنچه در اغلب فیلم‌های آمریکایی در مورد زندگی و خانواده به نمایش گذاشته می‌شود مقداری با حقیقت زندگی در آمریکا متفاوت است. جامعه‌ی آمریکا علی‌رغم همه‌ی فسادهای موجود، همچنان به خانواده اهمیت می‌دهد اما آنچه هالیوود به عنوان یک بنگاه بزرگ اقتصادی و فرهنگی یهودی به تصویر می‌کشد نوعی از سبک زندگی کاملاً مدرن و مادی و مصرف‌گرایانه است که نظیرش را فقط در سینمای آمریکا می‌توان سراغ گرفت و بس. اصالت لذت، روابط جنسی آزاد، مصرف‌گرایی، عدم تمایل به ازدواج، خشونت و قدرت‌طلبی از مؤلفه‌های اصلی این نوع سبک زندگی است.

هالیوود و ارزش‌های بصری

سوپراستارها در هالیوود نقش بسیار مهمی دارند؛ سوپراستارهای زن و مردی که اساس صنعت سینمای آمریکا بر آن‌ها و جذابیت‌های فیزیکی آن‌ها گذاشته می‌شود و به طور ناخودآگاه به عنوان الگوی پوشش و تیپ ظاهری جوانان در سراسر جهان قرار می‌گیرند. هالیوود با انتخاب چهره‌ها و هیکل‌های خاصی به عنوان بازیگر، زیبایی‌شناسی خود را به همه‌ی جهان تحمیل می‌کند. در حقیقت هالیوود و صنعت رسانه‌ای سینمایی آمریکاست که تعریف می‌کند چه کسی زیبا و چه کسی زشت است و این زیبایی با آنچه در فرهنگ اقوام مختلف تا به حال وجود داشته متفاوت است.
به طور مثال، در فرهنگ زیباشناختی جوامع سفیدپوست، اصل بر سفیدتر بودن پوست به عنوان معیاری برای زیبایی بوده است. تشبیه معشوقه به ماه یا ترکیبی مانند «سیمین‌تن» در ادبیات کلاسیک ایران و بسیاری از کشورها نیز به همین سبب بوده است؛ اما در سال‌های گذشته، علاقه‌ی جوانان به رنگ سبزه و گسترش پدیده‌ی «سولاریوم» و «برنزه کردن» حاکی از این است که دیگر سفید بودن بدن انسان، که در گذشته جذاب بوده است، ارزش مطلقی محسوب نمی‌شود. تبلیغ شبکه‌های ماهواره‌ای مدلینگ و فیلم‌های هالیوودی اصلی‌ترین علت این تغییر ذائقه است؛ به گونه‌ای که اگر لابه‌لای تبلیغات روزنامه‌ها را نگاه کنیم، می‌توانیم شمار زیادی از آگهی‌های مربوط به سولاریوم و فروش دستگاه‌های سولاریوم را ببینیم.

پدیده‌ی باربیسم

عروسک‌های باربی که از دهه‌ی 1960 در آمریکا رواج پیدا کرده‌اند، در حقیقت بر اساس فرم بدن زنان روسپی آلمانی طراحی شده‌اند و سپس به نژاد آنگلوساکسون تغییر فرم پیدا کرده‌اند، اما پدیده‌ی باربیسم و تشبه به این عروسک‌ها توسط فیلم‌های هالیوودی رواج داده می‌شود؛ سوپراستارهایی که با قامتی کشیده و اندامی لاغر، به عنوان زنان زیبا و معشوقه‌های فیلم‌های هالیوودی معرفی می‌شوند، مروجان این پدیده هستند.
جوانان سراسر دنیا با دیدن این سوپراستارها اندام خود را با آن‌ها مقایسه می‌کنند و برای هر چه لاغرتر شدن، به رقابتی سنگین با خود و اطرافیانشان می‌پردازند. همچنین است در جراحی کردن فرم بینی، لب‌ها و گونه‌ها تا هر چه بیشتر به شاخص زیبایی هالیوودی نزدیک‌تر شوند. این رقابت سنگین، علاوه بر اینکه هزینه‌های بسیاری را بر خانواده‌ها در جوامع مختلف تحمیل می‌کند و بازار دارو، لوازم آرایشی، لباس و… تولید غرب را گرم می‌کند، آسیب‌های بسیاری بر فرهنگ‌های بومی وارد می‌کند و به بسیاری از نابسامانی‌های اجتماعی دامن می‌زند. در فرهنگ ایرانی و طب اسلامی، این قدر لاغر بودن به هیچ وجه نه ارزش فرهنگی محسوب می‌شود و نه معیار سلامتی بدن؛ لکن در کشور ما نیز مسابقه‌ی لاغری و استرس‌های حاکی از اضافه وزن، روند رشد بالایی دارد؛ به گونه‌ای که حتی افرادی که از دیدگاه پزشکی مدرن و سنتی، نرمال محسوب می‌شوند دچار استرس و نگرانی موهومی برای رسیدن به شاخص اندام هالیوود می‌شوند و آرامش روانی خود را از دست می‌دهند.

هالیوود و ارزش‌های جنسی

از دیرباز روبوسی کردن در جامعه‌ی ایرانی بین افراد هم‌جنس رایج بوده است و زنان و مردان ایرانی در اعیاد و مناسبت‌های دینی و ملی، با هم‌جنس‌های خود روبوسی می‌کردند و این یک سنت پسندیده محسوب می‌شد؛ اما رشد پدیده‌ی هم‌جنس‌گرایی در جوامع غربی در قرن بیستم باعث شد تا در جوامع غربی روبوسی مردان با مردان و زنان با زنان به عنوان ملاک هم‌جنس‌گرایی شناخته شود و در این جوامع روبوسی غیرهم‌جنس به عنوان عرف پذیرفته شد. در مقابل، روبوسی مردان با مردان، در نشانه‌شناختی فیلم‌های هم‌جنس‌گرایانه تبلیغ می‌شود.
این در حالی است که جامعه‌ی ایران اقتضائاتی غیر از جامعه‌ی غرب دارد و هنوز سنت دیده‌بوسی و مصافحه، سنتی رایج و پسندیده است. این تقابل و تفاوت در ارزش‌های روابط جنسی، نمونه‌ی آشکاری از تفاوت فرهنگ غرب با ایران اسلامی است؛ چرا که اساس و بنیان‌های فکری تمدن ایران با تمدن غربی متفاوت است. اما این نمونه شاید به خوبی گویای خطرات ترویج ارزش‌های غربی نباشد. روابط جنسی بین زن و مرد به شیوه‌ی فیلم‌های هالیوودی، آسان گرفتن طلاق، ارزشمند جلوه کردن مجردی و… که جمع این‌ها می‌شود اخلاق جنسی نوین، ارزش‌هایی است که هالیوود در حوزه‌ی روابط جنسی، در پی ترویج آن است.

فرهنگ غذایی دهکده‌ی جهانی

امروزه شاید فردی را نتوان پیدا کرد که با واژه‌هایی چون پیتزا، هات‌داگ، کالباس و… آشنا نباشد؛ چرا که این کلمات دیگر وارد فرهنگ واژگانی و تغذیه‌ی ایرانی شده است. اما تا قبل از ورود رسانه و سینما به فرهنگ ایرانی، چنین غذاهایی برای عمده‌ی جامعه‌ی ایرانی ناشناخته بود. در کمتر از صد سال، هات‌داگ که به تازگی وارد فرهنگ غذایی آمریکا شده بود، در ایران نیز به همان اندازه شناخته شده و مقبول است.
اما همان گونه که غذاهای غربی وارد جامعه‌ی ایرانی شده است، خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های غربی نیز به سرعت وارد فرهنگ ایرانی می‌شود. تقریباً همه‌ی فیلم‌های هالیوودی صحنه‌های شراب‌خواری به شیوه‌ی مدرن و شاعرانه را در خود دارند. شهروند ایرانی که روزی شراب را نجس و شراب‌خوار را نجاست‌خوار می‌دانست، حالا سوپراستارهای محبوب و شخصیت‌های مقبول فیلم‌ها را که به عنوان افرادی شجاع، حقیقت‌دوست و عدالت‌خواه معرفی می‌شوند، در حال خوردن مارک‌های معروف شراب می‌بیند و هیچ حالت انزجاری در مقابل آن پیدا نمی‌کند.
از طرف دیگر، رواج غذاهای مدرن، که کالری بالا و حجم کم دارند، به افزایش بی‌رویه‌ی چاقی دامن می‌زند؛ در حالی که توسط همین فیلم‌ها، لاغری و باربیسم به عنوان ارزش مطلق معرفی می‌شود. بنابراین تناقضی در رفتار و زندگی مخاطب ایرانی شکل می‌گیرد که به فراگیر شدن رژیم‌های غذایی زیان‌آور و رقابت در این رژیم گرفتن‌ها می‌انجامد. این تناقض و نیازی که در این بین ایجاد می‌شود شبیه بسیاری از برنامه‌های استعمار است که در کشورهای اسلامی اجرا شده است؛ مانند رواج اعتیاد به سیگار و مواد مخدر.

هالیوود و ارزش‌های سیاسی

یکی از مهم‌ترین اهدافی که هالیوود در پی بسط و گسترش آن است اهداف سیاسی است. خوشبختانه این بخش از اهداف هالیوود چند سالی است که مورد توجه منتقدین و استراتژیست‌های ایرانی قرار گرفته است و مخاطب با این دست از اهداف آشناست، لکن بخشی از اهداف سیاسی هالیوود ترویج ارزش‌های سیاسی است؛ ارزش‌هایی که از قضا بر طبقه‌ی متوسط کشور ما تأثیر بسزایی داشته است. جا انداختن حقوق بشر و نظم نوین جهانی به عنوان ارزش‌های سیاسی مورد نظر هالیوود در تمام جهان، جهت استحکام پایه‌های این نظم نوین، هدف اصلی هالیوود است.
بنابراین هالیوود سعی می‌کند دموکراسی از نوع آمریکایی را که تقسیم قدرت بین احزاب است، به عنوان معیار دموکراسی واقعی، در مقابل انواع حکومت‌ها مطرح کند. به طور مثال، در این مقابله، مردم‌سالاری دینی که در ایران حاکم است به چالش کشیده می‌شود. «اصالت قدرت» نیز یکی از ارزش‌هایی است که هالیوود در حوزه‌ی سیاسی مروج آن است. فیلم‌هایی مثل «دشمن مردم» به طور مستقیم و بسیاری از فیلم‌های دیگر، به طور غیرمستقیم، به این موضوع می‌پردازند.
نتیجه‌ی پذیرفتن این ارزش، اقبال مردم به سمت اشرافیت نیز هست؛ چرا که دیگر ساده‌زیستی و تقوا معیار سیاست‌مدار موفق محسوب نمی‌شود، بلکه سیاست‌مداری که قدرتمندتر است ارزش‌مندتر است. رواج این ارزش‌ها در میان قشر متوسط می‌تواند به حزب‌سالاری بدون منطق انقلابی بینجامد و چالش بزرگی برای مردم‌سالاری دینی به حساب بیاید.
رسانه‌ی ملی در نیمه‌ی نخست دهه‌ی هفتاد، چند سالی در واکنش به تحریم‌های آمریکا علیه ایران، پخش آثار هالیوودی را تعطیل کرد؛ ولی در نیمه‌ی دوم این دهه، دوباره شروع به پخش آثار هالیوودی کرد و در دهه‌ی هشتاد، تعداد زیادی از این آثار از تلویزیون پخش شد. امید است در اولین حرکت به سمت ذائقه‌سازی، رسانه‌ی ملی بار دیگر پخش آثار هالیوود را تحریم کند و با همین هزینه، به سمت تولید آثار بهتر یا خرید آثار هنری طیف مقاومت در جهان حرکت کند.
منبع: سایت برهان

 نظر دهید »

خيانت در رأس: فمنيسم، باروري و فاشيسم

25 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

به راستي جاي سؤال دارد! چه شده است كه در چند دهة گذشته، همجنس‌گرايي به خصوص در جامعة آمريكا چنين رشد سرسام‌آوري پيدا كرده است و چگونه است كه هرچه بيشتر مي‌گذرد، آنها يكي پس از ديگري سنگرهايي را كه به طور سنّتي و طبق قوانين، جلوي پيشروي آنها احداث شده بود، در هم مي‌شكنند و پيش‌تر مي‌آيند؟ آن‌طور كه نويسندة اين مقاله مي‌گويد، بي‌ترديد يكي از دلايل رواج همجنس‌گرايي، ترويج آموزه‌هاي فمنيستي در تمام سطوح جامعه و به ويژه در بين زنان جوان است. فمنيسم كه از همان ابتدا مورد حمايت‌هاي مالي گستردة بنيادهاي مختلف و نيز سياست‌گذاران فمنيست و همجنس‌گرا قرار داشت، توانسته است خود را به عنوان پديده‌اي طبيعي مطرح كند و خواستار كسب به اصطلاح، حقوقي شود كه از آنها محروم بوده است. فمنيست‌ها از ابتدا با دامن زدن به آموزه‌هاي دروغيني چون بي‌نيازي زنان از مردان در برآوردن نيازهاي جنسي خود و ترويج استقلال زنان از طريق اشتغال و تقدّم كار بر خانه و خانواده، همواره بر آتش همجنس‌گرايي دميده‌اند.
در سال 1970م. فردريك جف، نايب رئيس سازمان «فرزند دار شدن برنامه‌ريزي شده»، كه حامي مالي آن «راكفر» است، اعلام كرد كه چگونه عوامل اجتماعي براي دستيابي به كنترل باروري بايد مورد استفاده قرار گيرد.
اين عوامل شامل تشويق افزايش همجنس‌گرايي، تغيير تصوير خانوادة ايده‌آل و تشويق زنان به كار در بيرون خانه مي‌شد. اين سازمان توصيه مي‌كرد كه اگر اين برنامه شكست بخورد، بايد آن را با افزودن موادّ كنترل باروري در آب آشاميدني جايگزين كرد.
تنزّل بي‌سابقة خانوادة آمريكايي از دهة 1960م. بدين سو، تصادفي صورت نگرفته است. ما قربانيان يك كارزار جنگ رواني هستيم كه توسط سيا و بنيادها، از رهگذر رسانه‌ها، دولت و تحصيلات كلاسيك انجام گرفته است. آنها مادّة خنثي كننده را در آب آشاميدني فرهنگي ريختند. عنصر اصلي اين مادّه، ترويج همجنس‌گرايي به عنوان يك جايگزين براي تمايل نسبت به جنس مخالف است.
«فمنيسم» كه تحت عنوان «حقوق زنان» تعبير مي‌شود، در واقع يك جنبش همجنس‌بازي زنانه است. اين جنبش، زنان را به طرف اين اعتقاد مي‌راند كه اين جامعه است كه غرايز زنانه را به آنها مي‌آموزد و اين غرايز، شيطاني هستند. اين جنبش به آنها مي‌آموزد كه از مردان بترسند و با آنها رقابت كنند و رضايت را به جاي خانواده، در اشتغال بجويند.
زناني كه زندگيشان را وقف خانواده‌شان مي‌كنند، داراي عالي‌ترين جنبه‌هاي حيات انساني هستند. آنها موجوداتي مقدّس هستند كه عشق و زيبايي را در جهان مي‌پراكنند و به برآوردن نيازهاي روزمرّة واقعي مردان و كودكان تمايل دارند. كوچك شمردن و تحقير كردن اين زنان، تهمت دروغين و شومي است كه سزاوار خود شيطان است. با اين حال اين همان چيزي است كه جنبش فمنيستي به خاطر آن به راه افتاده است، اگر چه خودشان آن را انكار كنند.
بتي فريدمن، مؤسّس فمنيست و ميانه‌روي، اين واقعيّت را پنهان مي‌كند كه يك فعّال كمونيست است؛ او زنان خانه‌دار را با قربانيان اردوگاه‌هاي كار مقايسه مي‌كند. سيمون بوليوار كمونيست، يكي ديگر از مؤسّسان فمنيسم مي‌گفت: نبايد به زنان گفت كه مادري و خانه‌داري را انتخاب كنند، چون آنها حتماً اين گزينه را انتخاب خواهند كرد. بر اساس نظر الن نيليس فمنيست، فمنيسم غايت يك انقلاب در ارزش‌هاي فرهنگي و اخلاقي است … هدف هر اصلاحات فمنيستي، از سقط جنين قانوني گرفته تا برنامه‌هاي مراقبت از كودك، تحليل بردن ارزش‌هاي سنّتي خانوادگي است.
فمنيست‌ها با كدام بخش از ارزش‌هاي خانوادة سنّتي مخالف هستند؟ عشق؟ فداكاري؟ وفاداري؟ امنيّت؟ آماده كردن نسل جديد براي زندگي؟ بي‌دليل نيست كه آنها را «فمي‌نازيسم» خوانده‌اند.
راكفلر از طريق «آي. جي فاربن» بودجة نازيسم را تأمين كرد. او «انجمن بهسازي نژادي» را كه روابط نزديكي با همتاي نازي خود داشت، تأمين مالي مي‌كرد.
راكفلر، آلفرد كينزي، همجنس‌گراي بچّه‌بازي را كه «گزارش كينزي» او جايگزين عشق مبتني بر ازدواج همراه با روابط جنسي تصادفي شد، تأمين مالي مي‌كرد.
راكفلر به تأمين مالي «مطالعات زنان» كه يكي از زمينه‌هاي آموزشي هواخواهان پرشور فاشيستي است كه زهر خود را تحت عنوان عوامل تغيير در جامعه مي‌پراكند، ادامه مي‌دهد.
اين گروه نخبه، همجنس‌گرايي را براي مستقر كردن يك نظم نوين جهاني فاشيستي ترويج مي‌كند. همجنس‌گرايي يك ناهنجاري است كه مشخّصة آن ناكامي در پيوند با يك عضو از جنس مخالف است. همجنس‌گرايي زنانه (فمنيسم) كه زنان را مجبور مي‌كند شبيه مردان باشند (و برعكس)، دستيابي به چنين ارتباطي را دشوار مي‌كند. در نتيجه با اغفال ميليون‌ها مرد و زن، خوشبختي را از آنها گرفته است.
هدف اين گروه نخبه، انتقال قدرت از ملّت ـ كشور، به عوامل خود در سطح جهان است. زماني كه قدرت دمكراتيك ما از دست رفت، اين گروه نخبه، استاندارد زندگي را تقليل خواهد داد. به نابرابري‌هاي اقتصادي در جهان سوم به عنوان طرحي كلّي براي آينده بنگريد. شعار اين گروه نخبه اين است: هرچه براي شما كمتر باشد، براي ما بيشتر خواهد بود.
يك جمعيّت پريشان و غير كاركردي و محروم از تاريخ و فرهنگ خود، سرنوشت خود را در تاريخ تشخيص نخواهد داد. مردان   اخته شده و بي‌دل و جرئت، قادر به مقاومت نخواهند بود.

از مركز راكفلر تا ميدان ويني پگ
زماني كه در «دانشگاه ويني پگ» به طور پاره وقت، انگليسي تدريس مي‌كردم، با سياست‌هاي گروه نخبة پنهان كار، بيشتر آشنا شدم. در آن مقطع، من در حال تحقيق در موضوع عشق بين زن و مرد در آثار دي. اچ لارنس، چخوف و هنري جيمز بودم.
يك مشت از فمنيست‌هاي مبارزطلب، با دفاع من از زنانگي سنّتي مخالفت كردند. آنها نامه‌اي مملو از تهمت به من نوشتند و درآن اتّهام‌هايي را نثار من كردند. كنستانس روك، رئيس دانشگاه، بدون هيچ تحقيقي ادّعاهاي آنها را پذيرفت. دانشگاه به شكايت من نسبت به تبعيض صورت گرفته، اعتنايي نكرد. «كميسيون حقوق بشر مانيتوبا»، كه يك دژ فمنيستي ديگر است، نيز شكايت مرا بدون هيچ تحقيقي رد كرد.
سردبير «ويني پگ سان»، لين كوك رن، من را در قامت مردي پنجاه ساله تصوير كرد كه با اغواي دانشجويان دختر هجده سالة خود، با پرسيدن سؤالاتي دربارة زندگي جنسي آنها، لذّت مي‌برد.
سال گذشته وقتي اين خبر از لين كوك در صفحة اوّل روزنامة ويني پگ نقش بست كه روش استمناي زنان را سر كلاس به دختران چهارده سالة دبيرستاني آموزش مي‌داده است، مشت اين فمنيست همجنس‌گرا باز شد. اين دخترها، براي يك درس تابستاني با عنوان «زن در هنرهاي گوناگون»، ثبت نام كرده بودند؛ امّا به جاي آن، «مقدّمه‌اي بر آشنايي با همجنس‌گرايي زنانه» را به آنها آموخته بودند. روك از اين رفتار خود ابراز ندامت نكرد و فقط گفت، مي‌پذيرد كه اين سن براي آموزش ابزارهاي جايگزين مردان به دخترها، خيلي زود است.
در يك روال عادّي، روك بايد به خاطر اين قانون‌شكني، شغلش را از دست مي‌داد، امّا هيچ اخطاري از طرف وزارت آموزش و ساير مدافعان طرز فكر او در جامعه صادر نشد. روك، تقصيري ندارد چون دستورهاي خود را به طور مستقيم از بالا دريافت مي‌كند.
اين موضوع زماني روشن شد كه جيم كار، مدير اجرايي «شوراي تجاري مانيتوبا» را ديدم. من فكر مي‌كردم كه كارآفرينان پيشتاز استان، نگران هستند كه فمنيست‌ها، نفرت از مردان و تبعيض را به نفع زنان، اقلّيت‌ها و همجنس‌گرايان آموزش دهند، امّا او اين طرز فكر من را رد كرد. يكي از كارهاي قبلي او بيوگرافي نويسي براي داف رابين بوده است. رابين كه يكي از رؤساي پيشين مانيتوبا بود، عضو شوراي روابط خارجي (گروه نخبة بدنة هماهنگ كنندة ايالات متّحده) است. هارتلي ريچاردسون كه رهبر ديرينة جامعة كسب و كار مانيتوبا بوده است، يكي از اعضاي «كميسيون سه جانبه» است. منافع راكفلر، اين بدنه‌ها را براي ترويج دولت جهاني نخبگان تشكيل مي‌دهد و استفن هارپر، نخست وزير كانادا و گري دور، رئيس مانيتوبا، هركدام به نوبت، دور رقص خود را انجام مي‌دهند. در نتيجه، طرّاحان گروه نخبه و اعوان و انصار آنها (در دولت، سيستم آموزشي و رسانه‌ها) فعّالانه در حال ترويج همجنس‌گرايي به منظور بي‌ثبات و خنثي كردن ما هستند. هدف غايي آنها ربودن حقّ زاد و ولد ما به معناي دقيق كلمه است.

سياحت غرب، شمارة 81.

 نظر دهید »

آیا زندگی بهتر با فرزند کمتر محقق می شود؟

18 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

در دهه هفتاد و با ورود کارشناسی تکنوکرات در بدنه و ساختار دولت و اعتماد لجام گسیخته به مبانی نظری غربی و رشد و توسعه علوم انسانی در کشور، موضوع کنترل موالید (کاهش جمعیت) قوت و شدت گرفت. واحد های دانشگاهی تنظیم خانواده، آموزش های عمومی و اجباری ازدواج، تبلیغات گسترده شهری و هجوم رسانه های جمعی با عناوینی چون “فرزند کمتر، زندگی بهتر"، “دو بچه کافی است"، “بحران جمعیت بر کره زمین” و … از عومل کاهش رشد جمعیت در کشور گردید. پاسخ به شبهات فوق از پایگاه دینی (آیات و روایات) نیز نکته ای مغفول در منبرهای دینی، رسانه ها و آموزش های اعتقادی بود.

در این مجال قصد این می رود تا با بررسی آیات قرآن کریم و کلام ائمه معصومین(علیهم السلام)  به سوالاتی چون:

زمين‌ گنجايش‌ اين‌ همه‌ جمعیت را دارد؟

آیا زندگی بهتر با فرزند کمتر محقق می شود؟

آیا با گسترش جمعیت فاجعه ای بر روی زمین رخ خواهد داد؟

پاسخی صحیح و منطقی دهیم.

خداوند گنجايش‌ زمين‌ براي‌ زندگان‌ و مردگان‌ را تضمين‌ فرموده‌ است‌

خداوند در قرآن کریم‌، گنجايش‌ زمين‌ را براي‌ زندگان‌، و دفن‌ مردگان‌، تضمين‌ فرموده‌ است‌.

أَلَمْ نَجْعَلِ الأرْضَ كِفَاتًا * أَحْيَآءً وَ أَمْوَ’تًا. [1]

«آيا ما به‌ زمين‌ گنجايش‌ فراگيري‌، و حمل‌ زندگان‌ و مردگان‌ را نداده‌ايم‌؟!»

علی رغم تبلیغات منفی غرب نسبت به کنترل جمعیت که غالباً در کشورهای جهان سومی و خاصتاً کشورهای اسلامی صورت می پذیرد، می بینیم در کشورهای انگلستان‌ جمعيّت‌ 61‌ ميليون‌‌، فرانسه‌ 62 ميليون‌، و در كشور آلمان‌ قريب‌ 82 ميليون‌ نفر است‌. و در جمهوری اسلامی ايران‌ كه‌ مساحتش‌ به‌ تنهائي‌ برابر مساحت‌ اين‌ سه‌ كشور است‌، چگونه‌ گنجایش این جمعیت را ندارد؟!

با وجود آنكه‌ ایران اسلامی از جهت‌ذخائر معدنی و نفتی‌، زمين‌هاي‌ زراعتي‌ و دامداري‌ از ممتاز ترین كشورهاي‌ جهان‌ است‌. ولي‌ در کشورهای فوق الذکر این ذخایر و ثروت ها یا وجود نداشته و یا در حداقل می باشد.

این سوال اساسی پیش می آید که افزایش جمعیت برای غرب آری، برای ما نه؟

ترغيب‌ اسلام‌ به‌ ازدواج و تكثير اولاد

اين‌ گونه‌ زندگي‌ فرسايشي‌ و توأم‌ با نكبت‌ و خواري‌ و مهر بردگي‌ را قياس‌ كنيد با تعليم‌ قرآن‌ و هدايت‌ آن‌ به‌ سوي‌ سُبُل‌ سلام‌، و طرق‌ عافيت‌ و برومندي‌ و عزّت‌ كه‌ به‌ مالداران‌ و متمكّنين‌ دستور مي‌دهد:

وَ أَنكِحُوا الأيَـٰمَی‌ٰ مِنكُمْ و الصَّـٰلِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَآئِكُمْ إِن‌ يَكُونُوا فُقَرَآءَ يُغْنِهِمُ اللَهُ مِن‌ فَضْلِهِ وَ اللَهُ وَ’سِعٌ عَلِيمٌ. [2]

«و به‌ نكاح‌ درآوريد مردان‌ بی‌زن‌، و زنان‌ بی‌شوهر را كه‌ از خودتان‌ هستند، و شايستگان‌ ازغلامهاي‌ خودتان‌، و از كنيزهاي‌ خود را! و اگر آنها فقير باشند (باكي‌ نيست‌ زيرا) خداوند از فضل‌ خود آنها را بی‌نياز مي‌نمايد؛ و خداوند واسع‌ يعني‌: پرظرفيّت‌ و متحمّل‌، و عليم‌ يعني‌: داناست‌.»

شيخ‌ حرّ عامِلي‌ از كلينيّ با سند متّصل‌ خود از حضرت‌ باقر عليه‌السّلام‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌: رسول‌ خدا (ص) فرمود:

تَزَوَّجُوا بِكْرًا وَلُودًا، وَ لاتَزَوَّجُوا حَسْنَآءَ جَمِيلَةً عَاقِرًا! فَإنِّي‌ أُبَاهِي‌ بِكُمُ الأمَمَ يَوْمَ الْقِيَمَةِ.[3]

«با دخترانی كه‌ استعداد زائيدن‌ در آنها هست‌ ازدواج‌ نمائيد! و با زن‌ زيبایی كه‌ نازا و عقيم‌ باشد ازدواج‌ منمائيد! زيرا كه‌ من‌ به‌ شما افراد امّت‌ در روز قيامت‌ بر سائر امّت‌ها مباهات‌ مي‌نمايم‌!»

از مرحوم كلينيّ با إسناد خود از حضرت‌ امام‌ رضا عليه‌ السّلام‌ روايت‌ كرده‌ است‌ كه‌: رسول‌ خدا (ص)‌ به‌ مردي‌ فرمود:

أَمَا عَلِمْتَ: أَنَّ الْوِلْدَانَ تَحْتَ الْعَرْشِ يَسْتَغْفِرُونَ لٓأبَآئِهِمْ يَحْضِنُهُمْ إبْرَاهِيمُ؛ وَ تُرَبِّيهِمْ سَارَةُ فِي‌ جَبَلٍ مِنْ مِسْكٍ وَ عَنْبَرٍ وَ زَعْفَرَانٍ. [4]

«مگر نميداني‌ كه‌ فرزندان‌ در زير عرش‌ خداوند، براي‌ پدرانشان‌ از خداوند طلب‌ غفران‌ مي‌نمايند. إبراهيم‌ خليلِ پيغمبر، آنها را در دامان‌ خود مي‌پرورد و ساره‌ زوجه‌ او آنها را تربيت‌ مي‌كند، در كوهي‌ كه‌ همه‌اش‌ از مُشك‌ و عنبر و زعفران‌ است‌.»

و نيز از كلينيّ با سند متّصل‌ خود، از جابربن‌ عبدالله‌ انصاري‌ روايت‌ است‌ كه‌ او گفت‌: ما در حضور رسول‌ خدا (ص) بوديم‌ كه‌ فرمود:

إنَّ خَيْرَ نِسَآئِكُمُ الْوَلُودُ الْوَدُودُ الْعَفِيفَةُ ـ الحَديث‌.[5]

«بهترين‌ زنان‌ شما كسي‌ است‌ كه‌ زياد بچّه‌ بزايد، و زياد شوهرش‌ را دوست‌ داشته‌ باشد، و با عفّت‌ باشد ـ تا آخر حديث‌.»

و نیز از مرحوم صدوق‌ با إسناد خود از حضرت‌ باقر عليه‌ السّلام‌ روايت‌ نموده‌ است‌ كه‌: رسول‌ خدا (ص) فرمود:

مَا يَمْنَعُ الْمُؤْمِنَ أَنْ يَتَّخِذَ أَهْلا لَعَلَّ اللَهَ يَرْزُقُهُ نَسَمَةً تُثَقِّلُ الارْضَ بلا إلَهَ إلا اللَهُ. [6]

«چه‌ جلوگير ميشود از مؤمن‌ كه‌ براي‌ خود زوجه‌اي‌ بگيرد، به‌ اميد آنكه‌ خداوند ذي‌ روحي‌(فرزندی) را نصيب‌ او كند، تا زمين‌ را به‌ لا اله‌ الا الله‌ سنگين‌ نمايد؟!»

هيچ‌ بنائي‌ در اسلام‌ محبوب تر از ازدواج و خانواده نیست

از مرحوم صدوق‌ با إسناد خود از حضرت‌ امام‌ محمّد باقر عليه‌ السّلام‌ روايت‌ است‌ كه‌: رسول‌ خدا (ص) فرمود:

مَا بُنِيَ بِنَآءٌ فِي‌ الاسْلامِ أَحَبُّ إلی‌ اللَهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْوِيِجِ.[7]

«هيچ‌ بنائي‌ در اسلام‌ محبوب‌تر از بناي‌ تزويج‌، در نزد خداوند عزّ و جلّ پايه‌گذاري‌ نشده‌ است‌.»

و نيز از مرحوم صدوق‌ در «خصال‌» در حديث‌ أربعمأة‌ از أميرالمؤمنين‌ (عليه‌السلام)‌ وارد است‌ كه‌ فرمود:

تَزَوَّجُوا فَإنَّ التَّزْوِيجَ سُنَّةُ رَسُولِ اللَهِ صَلَّی‌ اللَهُ عَلَيْهِ وَ ءَالِهِ فَإنَّهُ كَانَ يَقُولُ: مَنْ كَانَ يُحِبُّ أَنْ يَتَّبِـعَ سُنَّتِي‌ فَإنَّ مِنْ سُنَّتِيَ التَّزْوِيجَ. وَ اطْلُبُوا الْوَلَدَ! فَإنِّي‌ مُكَاثِرٌ بِكُمُ الأمَمَ غَدًا وَ تَوَقَّوْا عَلَی أَوْلادِكُمْ مِنْ لَبَنِ الْبَغِيِّ مِنَ النِّسَآءِ وَ الْمَجْنُونَةِ فَإنَّ اللَبَنَ يُعْدِي‌. [8]

«ازدواج‌ كنيد! زيرا كه‌ تزويج‌ سنّت‌ رسول‌ خدا صلّی الله‌ عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ است‌! چون‌ او چنين‌ ميگفت‌: كسي‌ كه‌ دوست‌ دارد از سنّت‌ من‌ پيروي‌ كند، بداند كه‌: از جمله‌ سنّت‌ من‌ ازدواج‌ است‌. و دنبالِ پيدا كردن‌ بچّه‌ باشيد! زيرا كه‌ من‌ در فرداي‌ قيامت‌ با شما امّت‌ مسلمان‌، ميخواهم‌ تعداد امّتم‌ را از سائر امّت‌ها بيشتر كرده‌ باشم‌! و متوجّه‌ باشيد كه‌ از شيرِ زن‌ زناكار و زن‌ ديوانه‌ به‌ بچّه‌هاي‌ خود ندهيد! زيرا كه‌ شير اثر ميگذارد و از آن‌ زن‌ به‌ طفل‌ سرايت‌ مي‌كند.»[9]

از احادیث شریف فوق استفاده می شود كه‌: دين‌ مقدّس‌ اسلام‌ تا چه‌ اندازه‌ در امر زواج‌ و تشکیل خانواده اهتمام‌ دارد؛ و تا چه‌ اندازه‌ در تكثير نسل‌، و زيادي‌ أولاد ترغيب‌ و تشويق‌ بعمل‌ آورده‌ است‌.

[1] ـ آيه‌ 25 و 26 سوره‌ المرسلات‌

[2] ـ آيه‌ 3، سوره‌ النّسآء
[3] ـ آيه‌ 32، سوره‌ النّور
[4] ـ «وسآئل‌ الشّيعة‌» ج‌ 14، باب‌ 17، ص‌ 34 و 35؛
[5] ـ «وسآئل‌ الشّيعة‌» ج‌ 14، باب‌ 16، ص‌ 33 و 34
[6] ـ همان‌ ، ص‌ 34
[7] ـ همان‌ ، باب‌ 1، ص‌ 3
[8] ـ «وسآئل‌ الشّيعة‌» ج‌ 14، باب‌ 1، ص‌ 3
[9] ـ «شهاب‌ الاخبار»  ص‌ 14  شمارۀ‌
29

 نظر دهید »

من هم تازه چادری شدم

15 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

خلاصه من اول با دیدن دختر خاله ی مادرم به چادر علاقه مند شدم ( راسته که میگن مومن بعضی وقتها بدون اینکه بفهمه امر به معروف ونهی از منکر میکنه ) و خواستم که چادری بشم و همش به مادرم می گفتم که می خوام چادری بشم و مامانم بهم می گفت (این به خاطر سنته مدتی بگذره از سرت می افته) راستش خیلی تعجب نکردم از حرفش اخه برای مادرم از اول حجاب مهم نبود و این که مومن باید دلش پاک باشه رو همیشه میگه که من اصلا بهش عقیده ندارم اصلا مگه میشه ادم کسی رو دوست داشته باشه اما همیشه هر کاری میکنه برعکس قانونهای او باشه؟

این علاقه در دل من بود تا اینکه در مدرسه مون اردویی برگزار شد و بعضی از بچه هامون رفتن شلمچه. من نرفتم چون مادرم اجازه نداد من هم زیاد اصرار نکردم جدا از بحث احترام، زیر بار حرفم نمی رفت خلاصه که بی خیالش شدم اما چند تا از بچه هامون که شلمچه رفتن با یک مشاور اشنا شدن و از ایشان برای ما تعریف می کردند. ماهایی که نرفته بودیم خیلی دوست داشتیم که ایشان رو ببینیم و از صحبتهایی که داشتند بهره مند بشیم.
یه روز سر کلاس بودیم که مدیرمون اومد و گفت:حاج اقا داره میاد سر کلاستون تا درباره ی مسائلی با شما صحبت کنه. بچه هایی که میشناختنش خیلی خوشحال شدن اما من اصلا خوشحال نشدم گرچه از بیکاری بهتر بود اخه معلم فیزیکمون نیومده بود.
وقتی هم اومد اصلا ازش خوشم نیومد یه جوری بود یه شکلی صحبت می کرد طرز راه رفتنش باهمه فرق می کرد حتی سلام کردنش هم متفاوت بود فقط از یک چیزی خوشم اومد اونم این بود که وقتی با یک نفر صحبت می کرد سرش پایین بود. برعکس همه که این کارو بی ادبی میدونن. ولی از نظر من اصلا این طور نیست کاش همه ی مردا این طوری باشن ادم لذت می بره از اینکه مردی تو چشمات خیره نمیشه.
جلسه ی اول حرفاش خیلی قشنگ بود اصلا خشک نبود چیزهایی می گفت که جواب خیلی از سوالاتمون بود و یه جورایی صحبتاش خیلی به دل می نشست فکر می کنم چهار جلسه ای بود که به کلاسمون اومد و منی که جلسه ی اول با اولین نگاه ازش بدم اومد خودم رفتم و جلسه ی چهارم خودم از مدیرمون خواستم تا به کلاسمون دعوتش کنه .
خلاصه این جوری باهاشون اشنا شدم و درباره ی مسئه ای که برام پیش اومده بود باهاشون صحبت کردم . مسئله من این بود: من دوست دارم چادری بشم اما مادرم نمیزاره…
و ایشان هم بهم کمک کرد و راهنمایی ام کرد که چی کار کنم و چی بگم و حرفاشونم خیلی موثر بود چون حتی وقتی یه کدوم از مواردی که گفته رو رعایت نمی کنم ، دوباره همه چی بهم می خوره..
اما قبل از اینکه از راهنمایی های ایشان بگم بهتره کمی بیشتر درباره ی خانواده ام بگم؛ من با کمال تاسف می گم که من حتی جلوی پسر خاله ی بابامم روسری سر نمی کردم همه جور اهنگ گوش میدادم باهمه ی پسرهای فامیل دست میدادم و به مجالس مختلط می رفتم و خیلی راحت لباس نامناسب و … خلاصه که انگار اروپاست و خانوادمم مشکلی نداشتن. البته در خانه فامیلهای مومنمون این جوری نبودم وبه احترامشون حجابمو حفظ می کردم البته حجابی که کل موهات بیرون باشه و یه تیکه روسری سرت باشه که به درد نمی خوره.
من برنامه ی سمت خدا رو خیلی دوست داشتم و حتی به خاطر این برنامه بود که توبه کردم و نماز خوندم. الان ۱۶ سالمه و از ۱۴ سالگی شروع به نماز خوندن کردم. اوایل وقتی یه روز نماز نمی خوندم واسم مهم نبود اما با افتخار می گم که الان اگه حتی سر وقت نباشه عذاب وجدان می گیرم . قبلا همیشه نماز صبحم رو با نماز ظهرم می خوندم اما الان نماز صبحمم سر وقته .
می دونید ادما تغیر می کنن شاید خواست خدا بود که من با یه همچین ادمی اشنا بشم وهمه چیزم تغییر کنه . اولین بار که چادر سرم کردم رفته بودیم قم چه قدر سختم بود با چادر اما سختیش ارزششو داشت اونجا از حضرت معصومه خواستم که کمکم کنه هیچ وقت از سرم برش ندارم می دونید دیگه دارم کم کم بهش عادت میکنم و وقتی سرم نباشه نمی تونم…
درسته که مادرم خیلی مسخره ام میکنه و من هم نمیگم مهم نیست چون که مهمه و اعتماد به نفسم اومده پایین اما باید فکر کنی که در برابر چه بزرگی داری این کارو انجام میدی پس دیگه واسه ی بنده های خدا ناراحت نشو می دونید هر وقت کسی مسخرم میکنه این و به خودم میگم تا اروم بشم .
مادر من بدون اینکه بفهمه داره با حرفاش عذابم میده .هی…. چه گریه هایی که به خاطر حرفاش نکردم چه قدر جلوی جمع خوردم میکنه ومن هیچی نمیگم حتی به خاطر حرفاش یه جورایی باعث می شد منصرفم کنه (البته قبل از اینکه با حاج اقا اشنا بشم ) سعی میکنم فکر نکنم. باورتون نمیشه به خاطر حرفاش افت تحصیلی پیدا کردم.
حاج اقا بهم گفت که با مامانم زیاد بحث نکنم، دعوا نکنم. اوایل به حرفش گوش نمی دادم و هی می خواستم مادرم رو توجیه کنم تا این که دیدم به نتیجه ای نمی رسم و به حرفش گوش کردم. یک دفعه به حرفش گوش نکردمو با مامانم بحث کردم و کلی عصابم خورد شد. هم من کلی گریه کردم، هم مامانم عصبی شد. می دونید مطمئن هستم که اگه اینو بهتون بگم خیلی تعجب می کنید که مادرم در سن من یک بار چادری شده اما به دلیل به تمسخر گرفتن او در مقابل دوستانش و هم سن وسالانش چادرش رو بر میداره حالا فکر می کنه منم مثل اونم .
حاج اقا بهم گفت که یه مدت باهاش مدارا کنم وبعد ازش بپرسم که اگه مسخرت نمی کردن آیا چادرت رو برمیداشتی؟ وقتی با مادرم درمیون گذاشتم مادرم پاسخی بهم داد که اصلا فکرش رو نمی کردم! گفت: حتی اگه مسخره ام هم نمی کردن من سرم نمی کردم چون برام محدودیت هایی داشت که اذیتم می کرد مثلا مثل نرقصیدن و…! این چیزی بود که من از حرفاش یادمه حاج اقا بهم گفت هرچی گفت با کمال خونسردی بگم” بله مامان حق با شماست” اما من متاسفانه باز هم گوش نکردم و گفتم: نه! خب ادم کم کم شروع می کنه بعد به جایی میرسه که دیگه اهنگ هم گوش نده. دختر خالم می گه تو از دیدگاه مادرت، یک ادم جو زده ی زدی که تظاهر به مومن بودن می کنی و کسی هستی که فقط می خواد بگه فقط من می دونم. راست می گفت دقیقا همینه مادرم همین جوری فکر می کنه و همش تقصیر خودمه که باهاش بحث می کنم و هی می خوام جواب بدم اما از وقتی رعایت می کنم خیلی بهتر شده ولی هنوزم منو با گذشته ی خودش مقایسه می کنه و این خیلی سخته. می دونید اگه بهم بگن دهاتی اونقدر ناراحت نمی شم اما وقتی می گن: جوگیرشدی. از صدتا فحش برام بدتره .
اولین بار که چادر سرم کردم هیچ کس تشویقم نکرد و حتی یک دفعه با دیدن من میزدن زیر خنده یا اگرم خوشحال شدن هیچی نگفتن تنها کسی که تشویقم کرد دوست صمیمیم بود که الانم تشویقم می کنه وچادرهای زیبایی با جنس عالی بهم معرفی می کنه من چادرمو از مشهد خریدم اونم با اصرار زیاد اخه می دونید قبل از اینکه ادم مقیدی بشم هم عاشق چادر مشکی بودم .
بعدا وقتی فامیلهای مومنمون منو دیدن چی کار کردن، حرفایی که میزدن خیلی به ادم انرژی مثبت می داد مثلا همون خانوم که گفتم رشته ش مذهبی بود گفت(چادرت مبارک باشه خانوم )بقیه هم می گفتن چه بهت میاد چه قدر خانوم شدی و از این جور حرفا.
راستی بابامم زیاد از چادری شدنم راضی نیست اما همیشه به عقایدم احترام میزاره و اصلا هیچی بهم نمیگه ای کاش مامانمم این جوری بود البته بعضی وقتها در برابر حرفای مامانم ازم دفاع میکنه و برام همین کافیه. ای وای مجلس های مختلطمونو چی کار کنم. برام دعا کنید من که نمیرم.
خدا حاج اقا رو نگه داره اگه ایشون نبود چه طوری می تونستم توی این فضا چادر سرم کنم فضایی که همه مسخرت می کنن می گن حاج خانوم، می گن پیر زن، میگن دهاتی و هر چی که به شما چادری ها گفتن اونم تو فضایی که هیچ کس حجاب براش مهم نیست .
الان به کمک تویی که این مطلبو می خونی خیلی احتیاج دارم فقط درخواستم اینه که من رو هم سر نمازاتون دعا کنید که به دعاتون خیلی احتیاج دارم و هیچ وقت از تمسخرهای دیگران درباره ی چادرتون ناراحت نشید هرچند که خیلی سخته اما حاج اقا یه شعر از حافظ گفت که خیلی قشنگ بود:
بر سر آنم که گر ز دست براید دست به کاری زنم غصه سراید
بگذر این روزگار تلختر از زهر بار دگر روزگار چون شکر اید
صبر و ظفر هر دو دو دوستان قدیمند بر اثر صبر نوبت ظفر اید
این شعر خیلی به من کمک کرد امید وارم که به شما چادری های عزیز هم کمک کنه.

 2 نظر

تمايز ميان شيوه ي زندگي با سبك زندگي

13 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

شيوه ي زندگي مفهومي است كه در تمامي صورت هاي تمدني گذشته و حال حضور داشته است حال آنكه مفهوم سبك زندگي مفهومي متأخر است. 

شيوه ي زندگي ناظر بر بينش و منش توأمان زندگي است. بينش و منشي كه مضاف بر ارزش گذاري درباره امور زندگي است سبك زندگي اما مسبوق به اين بينش و روش است كه بر پايه آن استوار مي گردد. در واقع نسبت ميان شيوه زندگي و سبك زندگي ، نسبت عموم و خصوص من وجه است. سبك زندگي از دل شيوه ي زندگي بيرون آمده و توليد مي شود. سبك زندگي همان شيوه ي زندگي است هنگامي كه در مدل ، فرم  و صورت هاي خاص و ويژه اي منجمد و متجسد مي شود و قالب بندي مي شود. وقتي شيوه ي زندگي در مدلي خاص متعين شده و انضمامي مي گردد و از ايده به تعين مي رسد سبك زندگي متولد مي شود. لذاست كه شيوه ي زندگي چندان قالب بندي نشده است و در مرحله راه و روش مبتني بر بينش خاص زندگي استوار است و البته اقتضائات خاص خود را دارد . از همين روست كه هر شيوه ي زندگي مي تواند ناظر بر چندين مدل و سبك زندگي باشد.

هنگامي كه ذائقه ها ، باورها و كردارها و عادات انسان ها  كه خود متضمن عقايد، باورها و تفكرات ديني ، سياسي واخلاقي و .. ترجيحات زيبايي شناختي است در يك فرم و صورت مشخص زيستي قالب بندي و تجسد و تعين مي يابد و در صورت كنش ها و كردار هاي مشخص ، گزينش و انتخاب هاي روشن و اعمال و رفتار روزمره غذائي ، ورزشي ، عبادي و شرعي، جنسي، پوشاكي و … متعين مي شود، سبك زندگي متولد مي شود. هر شيوه زندگي ظرفيت توليد سبك ها و مدل هاي متعدد زندگي را داراست. براي نمونه شيوه ي زندگي مدرن خود ناظر بر سبك هاي متعدد زندگي است؛ سبك زندگي آمريكائي، سبك زندگي اروپائي، سبك زندگي انگليسي، سبك زندگي ماركسيستي و ….

یكي از چيزهايي كه مي تواند شيوه ي زندگي را با انجماد و تجسد بخشي به سبك زندگي تبديل كند حضور اشياء در زندگي است. سبك رندگي نسبتي مستقيم با حضور اشياء در زندگي دارد. اين سبك زندگي است كه جايگاه اشياء را در زندگي معين مي كند و اشياء شأني خاص و ويژه در سبك زندگي يافته است و بما هو شأنيت دارند. منظور از اشياء هم اشياء ضروري زندگي است هم اشياء تزئيني و زيباشناختي، هم اشياء فردي و هم اشياء حاضر در كليت و تماميت خانه و محل زندگي و كارو البته نوع و سبك چيدمان اين اشياء و الگوي حاكم بر آن را در بر مي گيرد.

شاخص ديگر كه در تعين بخشي شيوه ي زندگي به سبك زندگي بشدت تأثيرگذار است ” مصرف” است. با مدرن شدن زندگي بشري و ظهور سرمايه داري و تولد چرخه سرمايه داري ” توليد - مصرف"، مصرف و مصرف زدگي يكي از مؤلفه هاي اصلي دنياي امروز و شيوه ي زندگي مدرن است. مصرف در تعين بخشي سبك زندگي تأثيري بسزا دارد بسيار مهم است. اين مهم ناظر بر همه گونه مصرفي است و صرفاً ناظر بر مصرف توليدات و كالاهاي مادي و تزئيني نيست و مصرف هر گونه توليد مادي و لوكس و نيز هنري و فرهنگي را نيز در بر مي گيرد اعم از اشياء تزئيني و غير تزئيني زندگي تا فيلم، روزنامه، موسيقي و … هر گونه صنعت فرهنگ ( در معناي مكتب فرانكفورتي آن).

شاخصه ديگر مقوله امكان انتخاب است. ظهور تكنولوژي مدرن و توانايي آن در تكثير فراوان از هر گونه كالايي، ظهور و تثبيت مفهوم تكثرگرايي و تعددگرايي pluralism در زندگي مدرن از يكسو به تكثر و تعدد ( كمي و كيفي) توليدات و كالاهاي فرهنگي، هنري و مرتبط با زندگي انجاميده است و از ديگر سو امكان هاي گزينش و انتخاب آدمي را در اخذ و مصرف اين توليدات ( خاصه صنعت فرهنگ) بشدت افزايش داده است كه خود در تعين و قالب بندي سبك هاي مختف زندگي بسيار تأثيرگذار است. به هر ميزان كه امكان گزينش و انتخاب افزايش يابد سبك هاي زندگي نيز افزايش مي يابد. امروزه سبك زندگي در حقيقت سبك درگزينش و انتخاب مصرف كالاهاي زندگي است. “آنتونی گیدنز” سبك زندگی را از مولفه های زندگی مدرن می داند و در این میان به سال های پس از جنگ جهانی دوّم و ظهور دولت های رفاهی در اروپای غربی تأكید دارد. به اعتقاد گیدنز دنیای مدرن گزینه های قابل انتخاب را برای افراد افزایش می دهد. در حالی كه در فرهنگ های ماقبل مدرن فرد معمولاً پیرو یك سبك و شیوه زندگی خاص بود. هرچند در این دوران هم شاهد انتخاب هایی برای افراد هستیم، امّا گزینه های گوناگون به هم شباهت دارند و دامنه وتعداد آنها چنان محدود است كه سبب می شود تنها سبك مشخصی برای زندگی در هر فرهنگی تعریف شده باشد و همه افراد متعلق به فرهنگ های یكسان به سبك تقریباً مشابهی زندگی كنند. در اینجا نكته مهم، تطابق همه افراد  با ارزش های همسان منبعث از فرهنگ واحد است و نه امكان انتخاب هایی كه گاهی ظاهر می شوند. ( گيدنز، 1380، 210)
انواع سبك هاي زندگي مدرن امروزه مولود تكثر و تعدد در انتخاب و مصرف اشياء و كالاهاي فرهنگي و هنري و مصرفي عالم مدرن و مناسبات اقتصادي و اجتماعي حاكم بر آن و نيز اقتضائات زندگي متناسب با ضروريات عالم سرمايه داري است.

مشرق

 نظر دهید »

کوتاه و خواندنی درباره سبک زندگی اسلامی

13 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

سبک زندگی اسلامی یعنی سربندهای یازهرا چون شهدا را برسر بندیم و

چون آنان احکام و احادیث و سیره اسلام ناب محمدی صلی الله علیه واله وسلم را بخوانیم و عمل کنیم

شاید لبخندی به لبان حضرت بقیه الله ارواحنا لمقدمه فداه بنشیند

یک حدیث زیبا ازحضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم :

چون خدا فردی را دوست دارد هشت صفت به او الهام کند(یعنی او را به هشت کار بگمارد )

عرض کردند آن صفات چیست ؟

فرمودند :

چشم پوشی از نامحرم - ترس از خدا  - حیا -اخلاق صالحان -صبر -امانت داری - راستی و سخاوت

(پند های معصومین -انتشارات بنیاد حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف ص۲۳۴)

 1 نظر

اقتصاد مقاومتی و الگوی سبک زندگی

12 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

 اقتصاد مقاومتی نیازمند بازنگری در شیوه و سبک زندگی مدرن به سبک اسلامی و ایرانی است به طوری که موضوع توجه به سبک زندگی اسلامی ایرانی با فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری وارد فاز تازه‌ای شده است.
رهبر معظم انقلاب در یکی از دیدارهای خود با جوانان بحث کاملی را در خصوص سبک زندگی ارائه فرمودند که این فرمایشات باید به عنوان یک سند فرهنگی برای تحول در جامعه چه از سوی مسئولان و چه از سوی مردم، مورد توجه و عنایت ویژه قرار داد.
مقام معظم رهبری در سفر خود به استان خراسان شمالی همچون طبیبی حاذق به درستی علت اصلی بیماری مبتلا به جامعه را تشخیص دادند و آن الگوی سبک زندگی است.
الگویی که متأثر از آداب و اصول اسلامی و ایرانی است و سبک زندگی یک انسان مسلمان ایرانی را از یک فردی که تحت تأثیر فرهنگ غربی است متمایز می می‌کند.
با توجه به تحریم‌های گسترده اقتصادی، بانکی، دارویی و … از سوی آمریکا و کشورهای غربی به نظر می‌رسد که در مقطع فعلی نیازمند یک رویکرد انقلابی و جهادی نیز در سبک زندگی هستیم.
رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها بر ضرورت دستیابی به اقتصاد مقاومتی تأکید فرموده‌اند و بسیاری از صاحب نظران و اقتصاددانان نیز معتقدند که بنای اقتصاد مقاومتی از دل رفتارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مردم بیرون می آید، بنابراین رابطه مستقیم و مثبتی میان اجرا اقتصاد مقاومتی در کشور و نحوه و سبک زندگی و فرهنگ اقتصادی و الگوی ذهنی و رفتاری جامعه وجود دارد و ریشه اصلاح مسائل اقتصادی در اصلاح فرهنگ اقتصادی، سبک زندگی مردم، الگوی مصرف و توسعه فرهنگ کار و تلاش و تولید ملی است.
بنابراین همان گونه که بسیاری از اقتصاددانان ریشه اقتصاد را در فرهنگ می‌دانند ، به درستی رهبر فرزانه انقلاب مسیر را برای مردم و مسئولان معین فرمودند و ریشه اقتصاد مقاومتی در اصلاح الگوی سبک زندگی بر اساس الگوی اسلامی و ایرانی است که اندیشمندان، نخبگان و اساتید و دانشجویان باید عزم خود را جزم کنند تا الگویی کارآمد را برای سبک زندگی اسلامی و ایرانی مردم ارائه کنند.
خلاصه مهمترین محورهای بیانات مقام معظم رهبری در خصوص اقتصاد مقاومتی:
به منظور آن که اهم دیدگاه‌ها و برنامه‌های راهبردی رهبر معظم انقلاب در خصوص اقتصاد مقاومتی و الزامات اجرای آن در جامعه مشخص شود، بخشی از مهمترین بیانات و رهنمودهای معظم له در زیر به صورت خلاصه بیان شده است:
محورهای اصلی الزامات و اهمیت اقتصاد مقاومتی در بیانات مقام معظم رهبری عبارتند از:
1ـ اقتصاد مقاومتی یک شعار نیست، بلکه یک واقعیت است و باید محقق شود
2ـ وجود عزم ملی و اراده راسخ در عبور از تحریم‌ها و تنگناهای اقتصادی دشمن
3ـ به هیچ وجه ملت ایران در بن‌‌‌بست نیست و به هیچ وجه با مشکلاتى که ما را از تصمیم به ادامه‌‌‌ راه باز بدارد، مواجه نیستیم.
4ـ ما باید هر کدام نقش خودمان را بشناسیم و آن را ایفا کنیم.
5ـ اقتصاد مقاومتی، مقاومت در مقابل کارشکنى و خباثت دشمنان کشور و هدف دشمن، فشار اقتصادى بر کشور و تمرکز بر اقتصاد کشور است.
6ـ شرکت‌های دانش بنیان، یکى از مؤثرترین مؤلفه‌‌‌هاى اقتصاد مقاومتى هستند.
7ـ اصلاح الگوى مصرف، جلوگیرى از اسراف، همت مضاعف و کار مضاعف، جهاد اقتصادى، تولید ملى و حمایت از کار و سرمایه‌ ایرانى و جهاد اقتصادی حلقه‌هایى براى ایجاد یک منظومه‌ کامل در زمینه‌ مسائل اقتصادی کشور است.
8ـ کاهش وابستگی به صنعت نفت یکى از الزامات اقتصاد مقاومتى است.
9ـ مردمى کردن اقتصاد، جزو الزامات اقتصاد مقاومتى است.
10ـ دولت، قوه‌ مقننه و قوه‌ قضائیه کمک کنند که مردم وارد میدان اقتصاد شوند.
11ـ مسئله‌ى مدیریت مصرف، یکى از ارکان اقتصاد مقاومتى است، مصرف متعادل و پرهیز از اسراف و تبذیر، در دستگاه‌هاى دولتى، غیردولتى، آحاد مردم و خانواده‌ها.
12ـ استفاده از تولیدات داخلی توسط دولت و نهادهای حاکمیتی و هم آحاد مردم و پرهیز از مصرف کالاهای خارجی.
13ـ یکى از کارهاى اساسی حرکت بر اساس برنامه است، تصمیم‌هاى خلق‌الساعه و تغییر مقررات، جزو ضربه‌هایى است که به «اقتصاد مقاومتى» وارد می‌شود و لزوم توجه دولت و مجلس به این مسئله که نگذارند سیاست‌هاى اقتصادى کشور در هر زمانى دچار تغییرهاى بى‌مورد شود.
14ـ استفاده‌ حداکثرى از زمان و منابع و امکانات.
15ـ حفظ وحدت و همبستگى میان مردم و همچنین میان مسئولان و عدم انعکاس اختلافات میان خود به سطح رسانه‌ها.
16ـ همه‌ مسئولان و دلسوزان کشور باید خود را موظف و مکلف بدانند به ایجاد کار، تولید، کارآفرینى، و پررونق کردن روزافزون این کارگاه عظیم (کشور ایران(
بنابراین می‌توان بر طبق فرمایشات مقام معظم رهبری به چند نکته اصلی اشاره کرد:

  • حرکت مداوم و پویا در رشد اقتصادی
  • وظیفه‌شناسی افراد جامعه
  • رشد و توسعه شرکت‌های دانش بنیان
  • حرکت به سمت اقتصاد مردمی
  • کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی
  • مدیریت بهینه در مصرف و اصلاح الگوی مصرف
  • حمایت از تولید داخلی با مصرف کالای داخلی
  • رشد و توسعه اقتصادی بر مبنای کارآفرینی
  • حفظ وحدت و همبستگی میان مسئولان کشور و آحاد مردم
  • استفاده حداکثری از زمان، منابع و امکانات
  • حرکت بر اساس برنامه و پرهیز از تصمیمات عجولانه در عرصه اقتصاد
  • شناخت عزم دشمن و ناتوان‌سازی حربه دشمنان با هوشیاری و عزم و اراده ملی و خنثی کردن تمام تحریم‌ها‌

در نتیجه می‌توان بر طبق بیانات حکیمانه مقام معظم رهبری به چند نکته اصلی مورد تأکید معظم له در این باره اشاره کرد:
حرکت مداوم و پویا در رشد اقتصادی، وظیفه‌شناسی افراد جامعه، رشد و توسعه شرکت‌های دانش بنیان، حرکت به سمت اقتصاد مردمی، کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی، مدیریت بهینه در مصرف، حمایت از تولید داخلی با مصرف کالای داخلی و رشد بر مبنای کارآفرینی، حفظ وحدت و همبستگی میان مسئولان کشور و آحاد مردم، استفاده حداکثری از زمان، منابع و امکانات، حرکت بر اساس برنامه و پرهیز از تصمیمات عجولانه در عرصه اقتصاد، شناخت عزم دشمن و ناتوان‌سازی حربه دشمنان با هوشیاری و عزم و اراده ملی.
منبع:خبرگزاری فارس

 1 نظر

رابطه سبک زندگی و ناباروری

12 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

در برخی از سایت‌ها نتایج تحقیقی بیان شده که می‌تواند نقطه امیدی برای زوج‌های نابارور محسوب شود: میزان ناباروری ناشی از اختلالات تخمدانی در زنانی که حداقل پنج اصل را در تغذیه سالم و سبک زندگی صحیح رعایت می‌کنند تا هشتاد درصد کمتر از زنانی است که به هیچ کدام از اصول تغذیه‌ای و سبک زندگی سالم پایبند نیستند.
در این تحقیق مشخص شد زنانی که بالاترین امتیاز را از نظر باروری کسب کرده‌اند این اصول را رعایت می‌کنند: قند و اسید چرب ترانس کمتری مصرف می‌کنند، مصرف پروتئین گیاهی در آنها بیشتر از حیوانی است، مصرف فیبر و آهن در آنها بیشتر است، تمام گروه ویتامین‌ها را دریافت می‌کنند، شاخص توده بدنی آنها کمتر است(چاق نیستند) و لبنیات پرچرب مصرف نمی‌کنند.
نکته جالب اینکه به ازای رعایت هر یک نکته از سبک زندگی صحیح و تغذیه درست احتمال بارداری بیشتر شده و اگر حداقل پنج مورد از این اصول رعایت شود میزان ناباروری تا شش برابر کم می‌شود.

اما اصول اولیه داشتن سبک زندگی صحیح چیست؟
  تغذیه مناسب
  حتما صبحانه میل کنید چون بررسی‌ها نشان می‌دهد در این صورت در طول روز مصرف چربی و کلسترول کمتر و مصرف سبزی‌ها و املاح بیشتر می‌شود. درضمن با کاهش ولع در طول روز تا ناهار حجم غذای مصرفی کمتر شده و چاقی رخ نمی‌دهد. به رژیم غذایی خود اسیدهای چرب امگا 3 و ماهی را اضا فه کنید. این اسیدهای چرب علاوه بر ماهی‌ها در گردو، سویا، کتان و کانولا هم وجود دارد. با کلسترول، قند و شیرینی‌ها هرچه قهر باشید بهتر است. سبزی‌ها و میوه‌ها، 11 وعده در روز، آب کافی، لبنیات و چای توصیه می‌شود.

خواب کافی
  خواب برای سلامت جسم و روح ضروری است. بی‌خوابی بر سلامت جسم، ترشح هورمون‌ها، قدرت یادگیری، حافظه و منطق اثر مخرب داشته و سیستم عاطفی و هیجانی را به هم می‌زند.

افزایش ارتباطات اجتماعی و کاهش استرس
  روابط اجتماعی صحیح باعث سلامت جسم و روح می‌شود. چون اطلاعات شما از نظر علمی ‌بیشتر شده همیشه افرادی دارید که از شما حمایت کنند و در بیماری و نگرانی‌ها کمک باشند و اینکه دیگران را دوست داشته و بدانید آنها هم شما را دوست دارند، از اضطراب و افسردگی شما در شرایط مختلف کم می‌کند. برای کاهش استرس باید علاوه بر یادگیری روش‌های کنترل استرس طرز فکرتان را نسبت به زندگی عوض کنید. انتخاب سرگرمی‌ سالم فراموش نشود.

راز هشتم آرامش

ورزش منظم

ورزش منظم باعث کاهش وزن، حفظ سلامت عضلات ماهیچه و استخوان‌ها، کاهش خطر دیابت و افزایش فشارخون، بهبود سلامت روان و کاهش خطر مرگ ناشی از حمله قلبی و مغزی می‌شود. درضمن کاهش ابتلا به بعضی سرطان‌ها، بهبود قوه تفکر و خلق، کنترل استرس و افزایش انرژی را هم باید اضافه کرد. پیاده‌روی روزانه فراموش نشود. از مصرف دخانیات جدا دوری کنید.

برنامه‌ریزی دقیق
  برای اینکه عادات سالم در زندگی‌تان وارد شود باید برنامه‌ریزی کرده و همه اعضای خانواده به آن پایبند باشند. این کار و به ویژه حذف عادات غلط زمان می‌برد اما شدنی است. رعایت تمام این اصول تصادفی اتفاق نمی‌افتد و باید برای رسیدن به آنها تلاش کرد. مطمئن باشید زندگی ارزش این همه تلاش را دارد.
منبع:http://www.salamat.com

 نظر دهید »

سبک زندگي بهشتيان

12 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

جنتلمن بودن ، چه به عنوان کنترل مصرف و چه افراط حتي اگر براي به رخ کشيدن پول و امکانات باشد ، نشانه جهل و بي سوادي است. اين تعريفي است که هنگام مصاحبه با دکتر « اصغر مهاجري » جامعه شناس و استاد دانشگاه ، دستگيرمان مي شود. جالب بود چرا که فکر مي کردم جنتلمن بودن ، رابطه مستقيمي با مصرف بيش از اندازه دارد ؛ تصويري که در اين مصاحبه رنگ باخت و جاي خودش را به مصرف استاندارد و کنترل شده داد. «مصرف به اندازه ، نشانه يک انسان توسعه يافته است» ؛ اين گزاره ، شاه بيت اشاره هاي دکتر « مهاجري » است. ضمن اين که مصرف در جامعه ، ما را هم دچار انحراف مي داند. اگر مي خواهيد از مصرف و انحراف مصرف بيشتر بدانيد ، اين شما و اين هم حرف هاي دکتر مهاجري.
-از اين جا شروع کنيم ، آدمي که در يک جامعه سالم زندگي مي کند ، مصرفش چه فرقي با آدمي که در يک جامعه ناسالم زندگي مي کند دارد ؟
شما مي گوييد سالم و ناسالم ، اما من جامعه شناس ، مي گويم جامعه توسعه يافته و نيافته. بگذاريد اول نکته اي را بگويم ؛ شروع توليد و مصرف و توسعه يافتگي در غرب ، همراه با پيش زمينه اي مذهبي بود. همان طور که مي دانيد ، کاتوليک ها ، با دنيا مشکل داشتند و حتي بهشت را هم خريد و فروش مي کردند. «لوتر» و «پروستان ها» آمدند و چنين گفتند که: بهشتيان از ميان کساني انتخاب مي شوند که توليد کنند، کار کنند ، خوب مصرف کنند و…
-با اين اوصاف شکر گزاري عملي و واقعي ، اصلا يعني همين ، درست است؟
بله ، دقيقا همين است. اين چنين شد که غرب ، دست به پيشرفت زد و به توسعه يافتگي رسيد. اساسا انسان توسعه يافته ، کسي است که خوب توليد مي کند ، خوب کار مي کند ، براي دنياي خودش برنامه دارد و خوب هم مصرف مي کند.
-عجب نکته جالبي است!
حالا جالب تر اين که اين آدم هاي توسعه يافته ، از نظر اجتماعي ، نشاط و اميدواري بيشتري خواهند داشت. از نظر زندگي روزانه ، رفتارهاي قاعده مند و با برنامه اي دارند و از نظر سياسي ، يک شهروند مشارکتي هستند. از نظر شهروندي هم بينشي مثبت و ايماني قوي نسبت به زندگي دارند. از نظر فرهنگي هم رفتاري تنظيف شده دارند. چنين جامعه اي ، داراي الگوي مصرف قاعده مند است.
-يعني جامعه اي متعادل است؟
بله. حالا جوامع توسعه نيافته و به تعبير شما نا سالم ، بايد تلاش کنند که مصرف را قاعده مند کنند. البته مصرف هم ، بدون توليد و بخش هاي ديگر جامعه ، قاعده مند نمي شود. اصلاح الگوي مصرف ، بدون اصلاح الگوهاي رفتاري حوزه هاي ديگر ، شدني نيست ؛ بدون اصلاح ساختارها امکان ندارد .حالا جامعه ما ، جدا از بحث توسعه يافتگي يا نيافتگي ، مشکل انحراف مصرف هم دارد.
-انحراف مصرف ديگر چه صيغه اي است؟
يعني اگر بيماري پيش پزشک برود ، تا پزشک داروي زيادي برايش ننويسد ، پزشک خوبي نخواهد بود!بقيه حوزه ها هم به همين شکل است. با اين که در ارتباطات اداري ، به سمت دولت الکترونيک پيش مي رويم اما مثل اين که تا ارباب رجوع صف نايستند ، آن اداره ، کارش را خوب انجام نخواهد داد!
-اين انحراف مصرفي که مي گوييد ، چه چاره اي دارد؟
بايد رفتارهايمان را منطقي کنيم. ما ، در تهران 1388 زندگي مي کنيم پس بايد زندگي ، رفتارها و باورها افکار سنتي مان را به روز کنيم. اين به روز کردن ، همان منطقي کردن رفتار است. يعني در پايتخت يک کشور در سال 1388 ، صف ايستادن و در ترافيک ماندن و اين که افراد به خاطر احساس پرستيژماشين شان را بيرون بياورند ، اين رفتارها انحرافي است و متناسب با توسعه يافتگي نيست. اين انحراف مصرف ، بايد اصلاح شود و به نظرم رهبري ، به نکته مهمي اشاره کرده اند.
حرف هايتان مرا ياد حديثي از حضرت امير مي اندازد که مي فرمايد: «صرفه جويي را ، نبايد به خاطر اين که حالا ما داريم و مي توانيم خرج کنيم ، کنار بگذاريم ؛ بلکه به خاطر اين که في نفسه کار خوبي است ، بايد انجامش بدهيم.» بعضي از افراد جامعه ما ، تا پولدارتر مي شوند شروع مي کنند به خرج و مصرف بيشتر و فکر مي کنند که صرفه جويي ، به پول داشتن و نداشتن آنها ربط دارد.
آفرين. اين رفتار ، دقيقا رفتار انسان توسعه نيافته است. دقيقاً خود اين رفتار زيبا و برازنده است. از حضرت امير پرسيدند قدرت خدا زياد است؟ فرمود بله. گفتند مي تواند جهان را اندازه يک تخم مرغ کند؟ فرمود خداوند قدرت دارد اما عاقل هم هست. رفتار عاقلانه و توسعه يافته ، بايد انجام شود وربطي هم به پولدار بودن و نبودن ندارد. بايد به اندازه آب مصرف کنيم. حضرت امام که آدم فقيري نبودند اما وقتي که آب مي خوردند و نصفش مي ماند ،نگه مي داشتند تا بعدا مصرف کنند. اين کاررا به خاطر اين که پولش را نداشتند ، نمي کردند. به خاطر اين که رفتاري توسعه يافته بود ، انجام مي دادند. اين رفتار ، نشانه توسعه يافتگي است و به تعبير انگليسي ها ، نشانه جنتلمني است. کشور ما اگر مي خواهد توسعه يافته شود ، بايد از اين جا شروع کند ؛ يعني شخصيت ها ، جامعه و رفتارها توسعه يافته شود.
-من جواني امروزي و به تعبير شما جواني از سال 2009 هستم. مي خواهم خوش پوش باشم ، عطرهاي خوب استفاده کنم ، خوب زندگي کنم و خوب بخورم و بگردم. از طرف ديگر ، شما از صرفه جويي و مصرف درست حرف مي زنيد. من ، مي توانم اين دو را با هم جمع کنم؟
من مي گويم اتفاقا اگر شما مي خواهيد جنتلمن ، خوش پوش ، مودب باشيد و پيشرفت اجتماعي داشته باشيد ، بايد رفتارتان توسعه يافته باشد. بايد مصرف تان را مديريت و کنترل کنيد. اگر فردي همه اين ها را داشته باشد ، اما مصرفش را نتواند کنترل و مديريت کند ، جنتلمن نيست . ويژگي اصلي جنتلمن بودن ، مديريت حوزه رفتاري و به خصوص حوزه مصرف است .اگر افرادي پولدار باشند و در عين حال ، اين ها را کنترل و مديريت کنند ، شاخص بزرگي از بزرگواري و جنتلمن بودن را خواهند داشت. اگر کسي ازدواج کند و مجلس عروسي اش را بدون ريخت و پاش برگزار کند ، جنتلمن است و آينده خوبي هم خواهد داشت. از نظر اجتماعي ، به اين گروه مي گويند قشرهاي متوسط. در مقابل اين گروه ، قشرهاي بالاي بالا و پايين پايين را هم داريم. افرادي که در طبقه متوسط اجتماعي هستند ، بر رفتارهايشان مديريت دارند و مورد اطمينان جامعه اند. اما دو قشر ديگر ، اول به خودشان فکر مي کنند ،بعد به جامعه.
يک الگوي مصرف مناسب يعني اين که همه به يک اندازه مصرف کنيم يا اين که سطح مصرف آدم هاي مختلف هم ، مي تواند تفاوت هايي با هم داشته باشد؟
عدالت اجتماعي ، حکم مي کند که هر کسي ،به اندازه ظرفيت و توانايي هاي خودش مصرف کند.
-يعني ظرفيت شما ممکن است بالا باشد و بيشتر از من مصرف کنيد و اشکالي هم نداشته باشد ؟
اما يک تبصره هم دارد ؛ بسياري از حوزه ها ، استاندارهايي براي مصرف دارند. حتي اگر فردي ، کمتر يا بيشتر هم داشته باشد ولي اين استانداردها را رعايت نکند ، انساني توسعه نيافته است.
-اين استانداردها ، چه طور تعريف مي شوند؟
مثلاً در حوزه تغذيه ، به نسبت فعاليت و وزني که داريد ، بايد کالري معيني مصرف کنيد. من نمي توانم بگويم که درآمدم 10 ميليون تومان در ماه است ، پس کالري بيشتري مصرف مي کنم!بدن ، کشش کالري بيشتر را ندارد ، حتي اگر پولدارتر باشيد. من نمي توانم بگويم که 200 هزار تومان درآمد دارم ، پس کمتر مصرف مي کنم ؛ بدن شما اين استدلال را درک نخواهد کرد وضعيف خواهد شد.
-خب ، کسي که کمتر از اين استانداردها را دارد ، تکليفش چيست؟
از تعهدات دولت است که بايد شرايط حداقلي استاندارد زندگي را در بعضي حوزه ها فراهم کند. استانداردها مشخص اند ؛ نمي شود کسي چون پولدارتر است مثلاً اندازه 10 نفر راي بدهد. کسي که ندارد ، بايد دولت کمکش کند ؛ کسي هم که زياد دارد ، نبايد افراطي مصرف کند.
-اين استاندارد ها از کجا مي آيند؟
تعريف جهاني و ديني دارند. در ادبيات ديني خودمان داريم که اگر کسي ورشکست شد و همه زندگي اش را باخت ، اگر مرکب و منزلي متناسب با شانش داشته ، حفظ کند. اين را شارع مقدس تعيين کرده است. در ادبيات جهاني هم تحت عنوان حقوق بشر و شهروندي ، اين استانداردها تعريف شده است.
-فکر مي کنيد بهتر است رعايت اين استانداردها ، اجباري شود يا اين که با فرهنگ سازي ، اختياري شود؟
علاوه بر فرهنگ سازي ، بايد کنترل و اجبار اجتماعي هم وجود داشته باشد. اگر فردي به خاطر پولدارتر بودن ، حجم بيشتري را در خيابان اشغال کند ، بايد از طرف نيروي انتظامي کنترل شود. اين دو ، ترتيبي نيستند ؛ هم زمان هستند.
-فکر مي کنيد مصرف جوان ترهاي جامعه ما ، چه وضعي دارد؟
در ايران امروز ما ، انحرافات در همه حوزه ها و الگوهاي رفتاري وجود دارد. البته بايد علت واقعي اين انرحافات هم شناسايي شود ، تا بتوان برايشان کاري کرد. الان مصرف لوازم آرايش زنان ما ، بالاتر از ميانگين جهاني است. علت هم دارد ؛ به خاطر کم توجهي و نابرابري جنسيتي است که دچارش بوده اند. در جوانان ما هم ، الگوهاي مصرف بالاتر از سطح جهاني است. ميزان پول تو جيبي ، زمان مصرف کردن و کار نکردن آن ها بالاتر از سطح جهاني است. جوان ما هم به خاطر اين که امکان برنامه ريزي در حوزه هاي مختلف و از جمله حوزه تفريح را ، از او مي گيريم ، به صورت آنارشيستي ، الگوي مصرف خاص خودش را تعريف مي کند.خانواده هاي ما هم چنين هستند. گاهي چيزهايي را در خانه نگهداري مي کنند که شايد در طول عمرشان يک بار هم استفاده نکنند. الان يکي از مشکلات ما اين است که الگوي مصرف مناسب خانه را نداريم. قاعده اين است که بر اساس قشر بندي طبقاتي ، خانه هايي که ساخته مي شود (حالا 50، 60 يا 100متري ) مبلمان شوند. اين مبلمان خانه ها ، استانداردي را ايجاد مي کند که منجر به مصرف متعادل و به اندازه لوازم خانه مي شود. اما چون اين مبلمان وجود ندارد ، هر کسي که خانه مي خرد ، به سليقه خودش لوازم توي آن مي گذارد. وقتي هم که ماجراي چشم و هم چشمي وسط مي آيد ، الگوي مصرف اين لوازم منحرف مي شود.
-ببينيد ، ما روزنامه نگاران و نويسنده ها ، اصلي داريم در خلاصه نويسي و فشرده نويسي به اين ترتيب که اگر کلمه و جمله و پاراگرافي ، بودن و نبودنش کمکي به هدف اصلي گزارش و مطلب ما نکند ، اضافه است و بايد حذف شود. اما اگر حذف شدنش ، به هدف و نيت اصلي ما ضربه بزند ، لازم است و بايد وجود داشته باشد. اين اصل ، منجر به مصرف متعادل و به اندازه کلمات مي شود. اصلي شبيه اين را هم ، براي مصرف روزانه مي شود تعريف کرد؟
بله. زماني که مي گويم مصرف ها استاندارد دارد ، يعني که سازمان هاي مرجع در هر حوزه اي ، اين استانداردها را تعريف کرده اند. سازمان هاي پزشکي ، ميزان کالري ، سازمان هاي ساخت و ساز و معماري ، ميزان فضاي مورد نياز براي زندگي و … را تعريف مي کنند. اگر داشتيم و در اندازه استاندارد مصرف کرديم ، انساني توسعه يافته هستيم. اگر داشتيم ولي بيشتر از استانداردها مصرف کرديم ، انساني جاهل هستيم .شايد بتوان گفت خداوند بهشتيان را از ميان چنين آدم هايي انتخاب نخواهد کرد.
منبع: هفته نامه فرهنگي -اجتماعي همشهري مثبت 162

 1 نظر

هرعیب که هست از مسلمانی ماست

10 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

در دنیای امروز مقوله مصرف از مواردی است که بر بیشتر ابعاد زندگی انسان تأثیرگذار است. در نظر بگیرید بخواهیم به حوزه زندگی فردی یک انسان نگاه کنیم، می‎بینیم که مقوله مصرف در روند زندگی او جاری است به‎طوری که از وضع پوشاک و خوراک او گرفته تا وضعیت بهداشت فردی و دیگر موارد، مصرف حضوری پررنگ دارد.  هم‎چنین، در حوزه زندگی اجتماعیِ یک فرد هم این مقوله مصرف است که نقشی مهم و تعیین‎کننده را ایفا می‌کند.  در اسلام، به مقوله مصرف و اخلاق مصرفی بسیار توجه شده است. قرآن کریم و روایات حضرات معصومین(علیهم السلام) بهترین گواه بر این مدعاست.  در این نوشتار نیز، سعی شده است تا به برخی از ابعاد مقوله مصرف و اخلاق مصرف از نظر دینی پرداخته شود و نظرات دین پژوهانه‎ای در این باب به دست آید تا هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی به‎کار گرفته شود.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

دشمن سینه به سینه شما ایستاده است

09 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

  «غرب در دهه‎ بیداری اسلامی و به‎ویژه در سال‎های اخیر پس از شکست‎های پیاپی از ایران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین و اینک مصر و تونس و… کوشیده است تا پس از شکست تاکتیک اسلام‎ستیزی و خشونت علنی، به تاکتیک بدل‎سازی و تولید نمونه‎‎های تقلبی دست بزند و در این راستا «عملیات تروریسم ضد‎مردمی» را به‎جای «شهادت‎طلبی»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به‎جای «اسلامگرایی و جهاد»، «قومیت‎گرایی و قبیله‎بازی» را به‎جای «اسلام‎خواهی و امت‎گرایی»، «غربزدگی و وابستگی اقتصادی و فرهنگی» را به‎جای «پیشرفت مستقل»، «سکولاریزم» را به‎جای «علم‎گرایی»، «سازشکاری» را به‎جای «عقلانیت»، «فساد و هرج و مرج اخلاقی» را به‎جای «آزادی»، «دیکتاتوری» را به نام «نظم و امنیت»، «مصرف‎زدگی، دنیاگرایی و اشرافیگری» را به نام «توسعه و ترقی» و «فقر و عقب‎ماندگی» را به نام «معنویت‎گرایی و زهد» قلمداد کند.»

«آری، استکبار از اینکه ملتی در حال و هوای سنت‎های جاهلی خود زندگی کند، ولی در‎های خزائن مادی خود را به روی آنان بگشاید و تسلیم فزون‎خواهی و سلطه‎طلبی آنان شود و فرهنگ فساد و فحشا و مصرف‎زدگی و می‎خوارگی و شهوترانی را از آنان بپذیرد، نه تنها نگران نیستند، بلکه بسی خشنودند! آنان از بازگشت ملت‎ها به گذشته‎ای که به آنان عزت و عظمت را یادآوری کند؛ راه جهاد و شهادت را به روی آنان باز کند؛ کرامت انسانی را به آنان برگرداند؛ آیه «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» را به آنان بیاموزد؛ آیه «و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین» را به آنان یادآوری کند؛ و خلاصه دست طواغیت مستکبر و مستبد و سلطه‎طلب را از زندگی آنان قطع کند، از ناخشنود و سراسیمه و بیمناکند و به هر بهایی می‎خواهند از آن جلوگیری کنند.»۲

«ما تا به‎ کار ایرانی و سرمایه ایرانی احترام نگذاریم، تولید ملی شکل نمی‌گیرد؛ و اگر تولید ملی شکل نگرفت، استقلال اقتصادی این کشور تحقق پیدا نمی‌کند؛ و اگر استقلال اقتصادی جامعه‎ای تحقق پیدا نکرد، استقلال سیاسی آن جامعه تحقق پیدا نمی‌کند؛ و اگر استقلال سیاسی جامعه‎ای تحقق پیدا نکرد، بقیه حرفها، جز حرف چیز دیگری نیست. تا یک کشور اقتصاد خود را قوی نکند؛ پایدار نکند؛ متکی به خود نکند؛ مستقل نکند؛ نمی‌تواند از لحاظ سیاسی و فرهنگی و تأثیرگذار باشد.»۳

«در این مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن کشوری نمونه که در آن، رفاه مادی همراه با عدالت اجتماعی و توأم با روحیه و آرمان انقلابی، با برخورداری از ارزش‎های اخلاقی اسلام تأمین شود. هریک از این چهار رکن اصلی ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقای انقلاب و عبور آن از مراحل گوناگون ممکن نخواهد شد.

رفاه مادی به معنای ترویج روحیه مصرف‎گرایی نیست بلکه بدین معنی است که کشور از نظر آبادی و عمران، استخراج معادن و استفاده از منابع طبیعی، تأمین سلامت و بهداشت جامعه، رونق اقتصادی و رواج تولید و تجارت، با تکیه بر استعداد‎های ذاتی نیرو‎ی انسانی خود به حد قابل قبولی برسد و علم و فرهنگ و تحقیق و تجربه همگانی شود و نشانه‎‎های فقر و عقب‎افتادگی رخت‎ بربندد.»۴

«امروز بدون تردید همه آن صف‎آرایی‎هایی که روز اول علیه این انقلاب بود، وجود دارد؛ بعضی شکل عوض کرده و بعضی صف‎آرایی‎‎ها هم به مرور زمان اضافه شده است. امروز متأسفانه مصرف‎گرایی و مسابقه تجمل‎گرایی و پول درآوردن، طبقه جدیدی درست کرده است. نظام اسلامی با تولید ثروت مخالف نیست، بلکه مشوق آن است. اگر تولید نباشد و اگر ایجاد ثروت نباشد، حیات و بقای جامعه به خطر خواهد افتاد و جامعه اقتدار لازم را به دست نخواهد آورد؛ این یک اصل اسلامی است. اما این که آحاد مردم دلشان لک بزند برای مسابقه اشرافی‌گری و برای تجمل‎پرستی؛ یک چیز بسیار نامطلوب است؛ این چیزی است که متأسفانه در درون ما هست؛ اسراف و مصرف‎گرایی افراطی.»۵

«مصرف‎گرایی افراطی و گرایش به تفاخر در استفاده از محصولات خارجی در مقابل نمونه‎‎های داخلی آن، معنایش این است که کارگر ایرانی را به‎ نفع کارگر خارجی بیکار کنند. باید افتخار به استفاده از مصنوعات داخلی در مردم و مسئولان بیدار شود. در درجه اول خود مسئولان و دستگاه‎‎های دولتی و قوای سه‎گانه و در درجه بعد آحاد مردم باید به این نکته توجه کنند و اهمیت دهند.»۶

«عادت‎های ما، سنت‎های ما و روش‎های غلطی که از این و آن یاد گرفته‎ایم، ما را سوق داده است به زیاده‎روی در مصرف به‎نحو اسراف. یک نسبتی باید در جامعه میان تولید و مصرف وجود داشته باشد؛ یک نسبت شایسته‎ای به سود تولید؛ یعنی تولید جامعه همیشه باید بر مصرف جامعه برتری داشته باشد. جامعه از تولید موجود کشور استفاده کند؛ آن‎چه که زیادی هست، صرف اعتلای کشور شود.

امروز در کشور ما اینجوری نیست. مصرف ما به نسبت، از تولیدمان بیشتر است؛ این، کشور را به عقب می‌برد؛ این، ضرر‎های مهم اقتصادی بر ما وارد می‌کند.»۷

«برای اقتصاد یک کشور، مهم‌ترین بخشی که می‌تواند یک شکوفایی پایدار را به‎وجود بیاورد، تولید است؛ به خصوص آن بخش اقتصاد تولیدی‎ که متکی است به دانش، متکی است به علم؛ این، شایسته ملت ایران است.

جهاد اقتصادی، صرفا تلاش اقتصادی نیست. یک وقت شما می‌خواهید یک تلاشی را انجام دهید که به‌خصوص یک دشمنی سینه به سینه شما ایستاده است؛ این می‌شود جهاد. اگر بخواهیم در ادبیاتِ امروز ما برای «جهاد» معادلی پیدا کنیم، می‌شود «مبارزه». جهاد اقتصادی یعنی مبارزه اقتصادی.

همه هم مسئولند. نیت اگر نیت خدایی باشد، می‌شود جهاد فی‎سبیل‎الله. وقتی انسان برای اعلای کلمه حق، اعلای کلمه اسلام، عزت بخشیدن به امت اسلامی و ملت مؤمن و مسلمان ایران تلاش می‌کند، این جهاد می‌شود جهاد فی‎سبیل‎الله. آن وقت در این تلاش، برکات و عظمت و ‎شأن جهاد فی‎سبیل‎الله وجود دارد.

من ضمن تشکر از همه کارکنان، متخصصان و فعالان این عرصه به صورت جدی می‌خواهم که کار خودتان را جهاد فی‎سبیل‎الله بدانید؛ احساس خستگی نکنید و بدانید وعده الهی بر پیروزی جهاد فی‎سبیل‎الله است. وقتی برای خدا و در راه خدا حرکت می‌کنید، به پیروزی خواهید رسید.»۸


پی‌نوشت‌ها

۱) خطبه‎‎های نماز جمعه تهران ۱۴/۱۱/۱۳۹۰

۲)  پیام به کنگره عظیم حج ۲۶/۰۳/۱۳۷۰

۳)  بیانات در اجتماع کارگران کارخانجات تولیدی داروپخش‎ ۱۰/۰۲/۱۳۹۱

۴)  پیام به ملت شریف ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) ۲۳/۰۴/۱۳۶۸

۵)  بیانات‎ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‎‎های شیراز ۱۴/۰۲/۱۳۸۷

۶) بیانات در اجتماع بزرگ مردم همدان ۱۵/۰۴/۱۳۸۳ ‎

۷) خطبه‎‎های نماز جمعه تهران ۰۴/۱۰/۱۳۷۷ ‎

۸) بیانات در جمع مردم و کارکنان صنعت نفت عسلویه ۰۸/۰۱/۱۳۹۰

هفته نامه پنجره شماره۱۴۰

 نظر دهید »

آسیب شناسی "سبک زندگی ایرانی" + اینفوگرافی

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

در عرصه رفع نیاز‌های ابزاری پیشرفت های قابل توجهی در کشور انجام شده است اما برای ساخت یک تمدن اسلامی نیازهای اساسی تری نیز وجود دارد که مورد غفلت واقع شده است. مهمترین این نیاز‌ها، نیاز به سبک‌ زندگی (سلوک عملی) منطبق بر جهان بینی اسلام است.

رهبر معظم انقلاب در استان خراسان شمالی نکات بسیار مهمی را در این خصوص بیان نمودند که نکته وار بیان می شود:

· معنای تمدن سازی نوین اسلامی، پیشرفت همه جانبه در هر دو بخش ابزاری (علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسى و نظامى، اعتبار بين‌المللى، تبليغ و ابزارهاى تبليغ و …) و متنی (سبک زندگی) است.

· سبک زندگی بخش نرم افزاری تمدن است و عدم پیشرفت در آن باعث می شود که بخش ابزاری به تنهایی نتواند جامعه را رستگاری ببخشد.

· پیشرفت ما در این بخش چشمگیر نیست.

· نخبگان باید در محيط اجتماعى گفتمانى به وجود بياورند كه ناظر به رفع آسيب های سبک زندگی باشد.

· رشد حجمی و کیفی در فقه و حقوق اسلامى بیش از اخلاق اسلامى و عقل عملى اسلامى بوده است.

· براى ساختن اين بخش از تمدن نوين اسلامى، بشدت بايد از تقليد پرهيز كنيم.

اینفوگرافی حاضردر پنج حوزه، دغدغه های رهبر معظم انقلاب را در سبک زندگی ایرانیان دسته‌بندی کرده است. امید است این کار سرآغازی برای پرداختن به سلوک عملی جامعه ما شود

 نظر دهید »

یک عصر جمعه با رزماری؛ یک گردش‌گر ایتالیایی

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

بلوز سفید و دامنی که بدون جوراب پوشیده بود، با روسری رها و پوست خیلی روشن، از همان دورها آدم را دو به شک می‌کرد که آیا ایرانی است یا توریست! شاید هم این‌ها دلایل کاملا مضحکی باشد. چون مثلا ۱۰ سال پیش می‌توانست آدم را به شک بیندازد اما این روزها، نه متاسفانه! بگذریم.

همین‌جا بگویم فعلا قصد آن نیست که بحث‌کنیم مثلا اگر ده سال پیش بود، دیدن چنین چهره‌ای از دور عجیب و خارجی به نظر می‌آمد چون اکثر خانم‌ها حجاب کامل‌تری داشتند و امروز دیگر بین خودمان هم امری عادی است و ای‌وای و چرا و این‌ها. فعلا هدف از آوردن این خاطره، تلنگری است برای این‌که فرهنگ‌مان را به طور مستقیم و غیر مستقیم داریم انتقال می‌دهیم.

شکر خدا بر خلاف تمام تبلیغاتی که می‌شود، آن‌هایی که به قول خودشان خطر می‌کنند و پا روی تمام ضد تبلیغ‌ها می‌گذارند و با کنجکاوی می‌آیند تا ببینند در ایران چه خبر است! با چیزی متفاوت از شنیده‌ها و دیده‌های‌شان مواجه می‌شوند. هنر ایرانی را می‌ستایند، فرهنگ ایران و اخلاق ما ایرانی‌ها را بسیار دوست دارند. کافی است از یکی دوتای‌شان بپرسید: نظرت در مورد مردم ایران چیست؟ آن‌وقت می‌شنوی که در صمیمیت، رفتار دوستانه و گرم، اتفاق نظر دارند.

این‌ها خوب اما چه‌قدر سعی می‌کنیم از پس وظیفه‌مان که انتقال درست فرهنگ به گردش‌گران است، درست بربیاییم؟ چه اندازه قدرت خنثی‌سازی ضد تبلیغ‌هایی که بر ضد ایران و ایرانی می‌شود را داریم؟ اصلا چه‌قدر داریم روی ارتقای فرهنگ خودمان کار می‌کنیم تا آن را درست جلوه دهیم و چه اندازه روی تبلیغ صحیح با ادبیات مناسب؟ آیا به همان اندازه‌ای که زشت جلوه‌مان می‌دهند، سعی می‌کنیم از آن حرف‌های دروغ پرده برداریم و واقعیت را نشان‌شان دهیم؟! منظور هم صرفا سازمان‌ها و ارگان‌های بزرگ فرهنگی در کشور نیستند، بلکه خود ماها! بله، هر کدام از ما چه می‌کند؟! کارهایی که باعث شود آن‌ها در برخورد اولیه با مردم ایران، با واژه‌های خوب و تخصصی‌تر و بیش‌تری برای توصیف ایرانی بهره بگیرند. خلاصه آن‌که انتقال مثبت فرهنگ‌مان، وظیفه‌ای است که روی دوش تک‌تک ماست.

رزماری ایتالیایی
برگردم سر خاطره.
شاید چهره‌اش نشانی از شرقی‌ها نداشت و این تابلو بود اما خب توی ایستگاه اتوبوس نشسته بود و کمی غیر عادی به نظر می‌رسید که یک توریست را آن‌جا ببینی. رفتم جلوتر. سمت صندلی‌های ایستگاه. لبخندی زدم. فارسی گفت: سلام! اما با لهجه‌ای که زبان مادری‌اش نبود. دستش آتل شده و تنها نشسته بود. شروع کردیم به حال و احوال‌پرسی. اسمش رزماری بود و همه‌اش این اسم برایم آشنا بود و آن‌وقت مغزم قفل کرده و جواب نمی‌داد که رزماری در ادبیات ما چیست تا برایش توضیح دهم ما هم رزماری داریم!

یک نماینده کوچک از ایران
حالا دیگر من شده بودم یک نماینده کوچک ایرانی! که احتمالا قرار است رفتار و حرف‌هایش، انتقال داده شود.

روز بعد از ۱۵ شعبان بود. چراغانی‌ها و کیک و شیرینی و جشن برایش شده بود سوال. پرسید: مثل این‌که این روزها یک برنامه مذهبی خاصی دارید. برای چیست؟

باید شروع می‌کردم به توضیح درباره امام زمان(عج) و جشن ولادت و این‌ها. اصلا این‌که امام زمان(عج) کیست؟ برای ما چه جایگاهی دارد و…

این‌جور وقت‌ها هم که مشکل اصلی، دامنه لغات ضعیف است و تا آخر کار، گریبان‌گیر مکالمه می‌ماند. این‌جاست که احساس می‌کنی چه‌قدر به تسلط بر یک زبان خارجی قوی احتیاج داری؛ کلی ای‌کاش و اگر توی ذهنت وول می‌خورد که «اگر زبانم بهتر بود، الآن می‌توانستم یک سفیر خوب فرهنگی و مذهبی باشم و…» اما حالا فقط می‌توانستم برایش توضیح بدهم که این همه شادی برای یک جشن خاص و بزرگ مذهبی برای ما مسلمان‌هاست. جشن تولد کسی که عیسی مسیح را دوست دارد و عیسی هم او را. تا حدی متوجه حرف‌هایم شد، آن‌قدر که سرش را به نشانه «فهمیدم» تکان داد که انگار کاملا می فهمد چه‌کسی را می‌گویم اما نفهمیدم که واقعا چه‌قدر فهمید!

او ایتالیایی، من فارسی یا ایتالیایی شرقی
تشنه‌ بود. پرسید: این دور و بر آب نیست؟! رفتم از یک جایی آب پیدا کردم و با لیوان یک‌بار مصرف برایش آوردم. تشکر کرد و بعد شروع کرد از سن و سالم پرسیدن. شغل، تحصیلات، سن، ازدواج و…

خودش روان‌شناس بود؛ اصالتا ایتالیایی و الآن برای گذران یک دوره تخصصی در آلمان زندگی می‌کرد. یک دختر ۱۷ ساله داشت که برای درس خواندن رفته بود ایرلند. تا که گفت ایتالیایی‌ام، یادم افتاد به این‌که یک قرابت زبانی داریم. برایش این مثال معروف را گفتم که فرض کن من فارسی حرف بزنم و شما ایتالیایی و یک شخص سومی که نه فارسی می‌داند نه ایتالیایی، دارد حرف‌های ما را گوش می‌دهد و از هیچ‌کدام هم سر در نمی آورد اما فکر می‌کند ما هر دو به یک زبان داریم حرف می‌زنیم و هم‌زبانیم نه دو زبانه! گویا به فارسی می‌گویند: «ایتالیایی شرقی» و چنین مضمون‌هایی!

لطفا زباله‌های خشک و تر، جدا
بلند شدیم تا کمی راه برویم. دوست داشت برود و بازار را ببیند. لیوانش را برداشت که بیندازد توی سطل. شکر خدا آن منطقه از شهر، سطل زباله‌هایش دوقلو است؛ یکی برای زباله‌های خشک و بازیافتی، یکی برای زباله‌های تر. تا که آمد بیندازد، به سطل زباله‌های بازیافتی اشاره کردم و گفتم: باید توی این یکی بیندازی. بعد هم برایش توضیحات فرهنگ شهروندی دادم. گفت: آره! ما هم زباله‌ها را جدا می‌کنیم.

اعتراف می‌کنم کمی این پیشنهاد حس نمایشی داشت اما من نماینده فرهنگ ایرانی بودم و از سر کوچک‌ترین اتفاقات خوب نمی‌توانستم بگذرم. ارتقای فرهنگ شهروندان را هم نمی‌توانستم نادیده بگیرم به خصوص که در ارتباط با شخصی بیرونی بودم. بعد هم همه مردم به چشم می‌بینند که اصفهان شهر تمیزی است و این حرف بلوف زدن به حساب نمی‌آمد!

هنرمند بنام اصفهانی را ایران می‌شناسد، حیف است جهان نشناسد
حدود ۲۰ دقیقه‌ای راه داشتیم که برویم. آن روزها استاد حسن کسایی هم تازه فوت شده بود. یک‌دفعه چشمم افتاد به اعلامیه‌اش که به در مغازه‌ای زده بودند.

یادم نرفته بود که نماینده ایرانم. پس علاوه بر معرفی فرهنگ، باید با هنرمند برجسته ایران هم او را آشنا می‌کردم.

یک لحظه نگهش داشتم، دستم را از پشت شیشه روی عکس گذاشتم و استاد برتر و خاص نی‌نواز ایران‌زمین را بهش معرفی کردم.

«مگر دنیا مسخره‌بازی است که به هیچی اعتقاد نداشه باشی؟»
توی راه با هم خیلی حرف زدیم. ازم پرسید برای خودت آواز می‌خوانی؟ نقاشی می‌کنی؟ بعد از حال و روز خودش گفت که سالی دو هفته را کلا جدا از خانواده و تنهایی زندگی می‌کند تا خودش را وارسی کند، حالات معنوی پیدا کند و آرام و خالی شود. از عقاید هم پرسیدیم یا بهتر بگویم از میزان تقیدمان. جوری حرف می‌زد که احساس می‌کردم با یک انسان مومن موحد دارم حرف می‌زنم؛ مقید بود که قوانینی باید برای بشر وجود داشته باشد تا او را کنترل کند و انسان از آن خط‌ها عدول نکند و دستورات دین، در حکم همین خط قرمزهاست. به خصوص که وسط حرف‌هایش داستانی تعریف کرد که «از یک جوان اهل ترکیه پرسیدم: به دنیای بعد از مرگ اعتقاد داری؟ گفت: نه! گفتم: به خدا ایمان داری؟ گفت: نه! پرسیدم: اصلا به چه چیزی اعتقاد داری؟ گفت: هیچی! گفتم: پس مگر این دنیا مسخره‌بازی‌است که فقط بیاییم و بخوریم و بخوابیم و بعدش هیچی؟!»

هدفت توی زندگی چیست؟
رسیده بودیم به میدان امام (نقش جهان) که ما اصفهانی‌ها از دیدن آن همه زیبایی‌اش سیراب نمی‌شویم، چه برسد به او که برای چند ساعتی می‌توانست آن‌جا را ببیند؛ ذوق‌زده می‌کند آدم را! بزرگی، عظمت، هنر، کاشی‌های فیروزه‌ای مسجد امام و…

تقریبا میدان را دور زدیم؛ آرام آرام. با دیدن مغازه‌هایی که پر از صنایع دستی اصفهان‌اند. توی قدم‌زدن‌ها ازش پرسیدم: برای چه چیزی زندگی می‌کنی؟ توی زندگی‌ات چه چیزهایی هست که الگوی رفتاری‌ات باشند؟ دوست دارم برایم بگویی!

«اول این‌که با پدر و مادرت خوب رفتار کن»
باورم نمی‌شد اولین حرفی که می‌زند، اولین نکته‌ای که می‌گوید، سفارش درباره پدر و مادر باشد! این‌که ما این‌همه در دین‌مان خوانده‌ایم و برای‌مان گفته‌اند که احترام پدر و مادرتان را داشته باشید و حالا خانمی از آن سر دنیا با یک دین و آیین دیگر جوری حرف می‌زند که می‌توانی عمل به این سفارش را در تمام وجودش ببینی؛ حتی معتقد است این حسن ارتباط و تاثیر آن را حتی تا بعد از فوت آن‌ها هم می‌تواند تاثیرگذار باشد. (البته حرف همه ادیان هم در حقیقت یکی است.)

«دوم این‌که به ندای دلت گوش بده»
برای دومین نکته می‌گوید: این‌که به ندای دلت گوش بدهی، اما نه آن دلی که می‌گوید: این را می‌خواهم، آن را می‌خواهم و دنبال هوا و هوس است‌ها! نه! دلی که حرف حق را می‌شنود.

هرچه بیش‌تر حرف می‌زند، بیش‌تر خوش‌حال می‌شوم که با او دوستم. این خوش‌حالی را بهش می‌گویم و ازش می‌خواهم چیزی از میدان انتخاب کند تا برایش هدیه بگیرم. اول قبول نمی‌کند. بعد می‌گوید به شرطی که گران نباشد. کاشی‌های تزیینی را خیلی دوست دارد و می‌گوید: یکی از همین‌ها! وقتی بهش هدیه می‌دهم، می‌گوید: این را در یک جای خاصی توی منزلم می‌گذارم که همیشه ببینمش و به یادت باشم…

حتی عطاری‌ها هم یادم نیاورد؛ رزماری‌را
بین راه عطاری هم می‌بینیم و فرهنگ پزشکی سنتی‌مان را هم برایش در حد اشاره توضیح می‌دهم. باز هم این ذهن قفل‌کرده قفلش باز نشد که این‌جا همان‌جایی است که رزماری دارند و می‌تواند مظهر اسمش را در زبان فارسی ببیند!

هزینه اعتماد را باید پرداخت
تقریبا دم‌دمای غروب است و باید برود هتل. همسرش منتظر است. همه این تنهایی‌ها و با من آمدن‌ها به خاطر این بود که با شوهرش بحث‌شان شده بود. همسرش دوست داشته برود و اصفهان را بیش‌تر بگردد اما او دیگر نای رفتن نداشته! کارت هتل هم همراهش نییست. نکته عجیب برایم این بود که به یک آدم غریبه اعتماد کرد و با او همراه شد! نمی‌دانم در ازای این اعتماد، تا چه اندازه توانستم حق فرهنگ و هنر شهر و کشور و دین و آیینم را در این ارتباط دو سه ساعته ادا کنم. نمی‌دانم آیا از ما ایرانی‌ها همواره به نیکی یاد خواهد کرد یا نه فقط امیدوارم توانسته باشم قدمی مثبت حتی اگر کوچک در راه انتقال فرهنگی اسلامی‌ـ‌ایرانی‌مان برداشته باشم.

منبع : چارقد

 1 نظر

بايسته هاي «سبک زندگي اسلامي» در ۳۰ حديث از امام حسن عسکري(ع)

07 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

بي ترديد، سنت قولي و فعلي امامان معصوم(ع) بهترين منبع براي ترسيم خطوط اصلي و زواياي گوناگون سبک زندگي اسلامي است، از همين رو بهره گيري مدام از اين منبع گرانسنگ ضرورتي انکارناپذير براي تمامي مسلمانان و به ويژه پيروان مکتب اهل بيت عليهم السلام است. به مناسبت فرارسيدن سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکري عليه السلام، ۳۰ حديث از اين امام همام را که پايگاه خبرآنلاين منتشر کرده و در آن ها بايسته هاي سبک زندگي اسلامي تبيين شده است، در پي مي آوريم.

پندى گويا و جامع
«أُوصيکُمْ بِتَقْوَى ا…ِ وَ الْوَرَعِ فى دينِکُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّد ٌ(صلى ا… عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِکَ. إِتَّقُوا ا… وَ کُونُوا زَيْنًا وَ لا تَکُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا کُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ.»: لَناحَقٌّ فى کِتابِ ا… وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ ا… وَ تَطْهيرٌ مِنَ ا… لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ کَذّابٌ. أَکْثِرُوا ذِکْرَ ا… وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى ا… عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ ا… عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ ا… وَ أَقْرَأُ عَلَيْکُمْ السَّلامَ.»: شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره کسى که شما را امين دانسته ـ نيکوکار باشد يا بدکار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مى کنم. محمّد(صلى ا… عليه وآله وسلم) براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت کنيد و حقوقشان را ادا کنيد، زيرا هر يک از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مى شود: اين يک شيعه است، و اين کارهاست که مرا خوشحال مي کند. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بکشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى که درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در کتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاک شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن که دروغ مى گويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ کنيد و زياد قرآن را تلاوت کنيد و زياد بر پيغمبر(صلى ا… عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى ا… عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ کنيد و شما را به خدا مى سپارم و سلام بر شما.

تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ ا… وَ مَلائِکَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»: هر که به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.

هلاکت در رياست طلبي و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاکَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَکَةِ.»: آن که را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به کمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش و سخن پراکنى کنى و پى رياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاکت مى کشانند. 

گناهى که بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراکُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»: از جمله گنـاهانى کـه آمرزيده نشود ايـن است که [آدمى ] بگويد: اى کاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در ميان مردم از جنبيدن مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهان تر است.

دوستى نيکان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»: دوستى نيکان به نيکان، ثوابست براى نيکان و دوستى بدان به نيکان، فضيلت است براى نيکان و دشمنى بدان با نيکان، زينت است براى نيکان و دشمنى نيکان با بدان، رسوايى است براى بدان.

سلام نشانه تواضع است
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»: از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او مى گذرى، و نشستن در پايين مجلس است.

خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْکُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»: خنده بيجا از نادانى است.

همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»: از بلاهاى کمرشکن، همسايه اى است که اگر کردار خوبى را بيند نهانش کند و اگر کردار بدى را بيند، آشکارش کند. 

انديشه در کار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فى أَمْرِ ا…»: عبادت کردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلکه [حقيقتِ] عبادت، زياد در کار خدا انديشيدن است.

پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ.»: خشم و غضب، کليد هر گونه شرّ و بدى است.

ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاکِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»: پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاکى هستند که حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمکاران، سپر و کمک کار ما [هستند]. چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش، براى آنان خواهد جوشيد.

ناآرامى کينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»: کينه توز ، ناآرام ترينِ مردمان است.

پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.»: پارساترين مردم کسى است که در هنگام شبهه توقّف کند. عابدترين مردم کسى است که واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم کسى است که حرام را ترک کند. کوشاترين مردم کسى است که گناهان را رها کند. 

محصول اعمال
«إِنَّکُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِکُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِکُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»: شما عمر کاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد و مرگ به ناگهان مى آيد، هر کس تخم خيرى بکارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر کس تخم شرّى بکارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر که هر چه بکارد همان براى اوست. کُندکار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر که به خيرى رسد خدايش داده، و هر که از شرّى رهد، خدايش رهانده است.

شناخت احمق و حکيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَکيمِ فى قَلْبِهِ.»: قلب احمق در دهان او و دهان حکيم در قلب اوست.

تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»: رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از کار واجب باز ندارد.

عزّتِ حق گرايى 
«ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»: هيچ عزيزى حقّ را رها نکند، مگر آن که ذليل شود و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن که عزيز شود.

دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»: دوست نادان، مايه رنج است.

بهترين خصلت ها
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»: دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران. 

نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى کِبَرِهِ.»: جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در کوچکى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مى شود.

بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِکَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»: بهتر از زندگى چيزى است که چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است که چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.

وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»: چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى که او را خوار دارد.

نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»: هيچ بلايى نيست، مگر اين که در آن از سوي خدا نعمتى است.

اکرام بدون افراط
«لا تُکْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»: هيچ کس را طورى اکرام مکن که بر او سخت گذرد.

ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»: هر که در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر که آشکارا برادرش را پند دهد او را کاسته است.

تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»: تواضع و فروتنى، نعمتى است که بر آن حسد نبرند. 

شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»: اظهار شادى نزد غمديده، از بى ادبى است.

کليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْکَذِبَ.»: تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و کليد آن دروغگويى است.

چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِکَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَکَ وَ ذَکَرَ إِحْسانَکَ إِلَيْهِ.»: بهترين برادران تو کسى است که خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.

پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْکَ.»: جدال مکن که ارزشت مي رود و شوخى مکن که بر تو دلير شوند. 

 1 نظر

نگاه از بیرون و اعتراف سبز

07 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

دو کتاب جدید دیگر از دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و دفتر نشر معارف با هدف تبیین و ثبت حقایق فتنه ۸۸ منتشر شد. دفتر دوم کتاب «نگاه از بیرون» با زیر عنوان «فتنه ۸۸ در نگاه تحلیلگران آمریکا» با ترجمه علی فتحعلی آشتیانی از یکی از این کتب می باشد که  منتشر شده است.

دفتر دوم کتاب «نگاه از بیرون» با زیر عنوان «فتنه ۸۸ در نگاه تحلیلگران آمریکا» با ترجمه علی فتحعلی آشتیانی از سوی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و دفتر نشر معارف منتشر شد.
در دنیای امروز، هیچ بحرانی، به ویژه مسائل سیاسی در محدوده مرزهای جغرافیایی باقی نمی‌ماند و هر قدرتی به دنبال منفعت خود در آن است. فتنه سال ۸۸ فقط بر مبنای یک دروغ شکل گرفت. دروغ بزرگی به عنوان تقلّب! تقلّبی که برای اثبات آن، هیچ‏گاه فتنه‏گران قانون‏شکنِ مدعی قانونگرایی و مردم‏سالاری، از مجاری قانونی ادعاهای خود را پیگیری نکردند و نه حتی دلایل مستدلی ارایه کردند! در این ایام، شاهد ائتلاف نامبارک رسانه‏های غربی و حکومتی کشورهای عربی بودیم که علیه مردم‌سالاری دینی ایران قیام کرده بودند. حجم بالای نگاشته‌ها درباره انتخابات ایران بدون شک بیان‌گر جایگاه مهم و راهبردی ایران در روابط بین‌الملل و مناسبات منطقه است.
بازخوانی، نقد و تحلیل فتنه ۸۸ از نگاه بیرونی بسیار خواندنی است و ابعاد ناشناخته‌ بین‏المللی این فتنه‌ فراگیر را آشکار می‌کند. با توجه به اهمیت ثبت تاریخ مبارزات و حوادث انقلاب اسلامی برای آیندگان و تحلیل درست از آنها، گزیده نظرات تحلیلگران و روزنامه‏نگاران آمریکایی در خصوص حوادث بعد از انتخابات سال ۸۸ ایران اسلامی، در رسانه‌های آمریکایی گردآوری و به همت علی فتحعلی آشتیانی ترجمه است.
در این مجموعه، سه مقاله به قلم روزنامه‏نگاران و تحلیلگران آمریکایی که در نقد و تحلیل فتنه ۸۸ نوشته شده و به سئوالات و شبهات درباره انتخابات سال ۸۸ در ایران پاسخ می‏دهند، ترجمه و منتشر ‏شده است. یک مقاله هم از منظر شکاف طبقاتی جامعه، به حوادث پس از انتخابات می‏پردازد.
این کتاب از مقالات زیر تشکیل شده است: «حقه‏ای به نام تقلب» (جیمز پتراس، استاد ممتاز جامعه‏شناسی در دانشگاه بینگهمتون نیویورک)، «تقلب در انتخابات ایران: ادعایی بدون سند و مدرک»(گلن کسلر و یان کوهن، اعضای تحریریه واشنگتن پُست)، «تفرقه در میان ملت»(علیرضا دوستدار، دانشجوی دوره دکترای مردم‏شناسی و مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد)، «آیا احمدی‏نژاد، نتایج انتخابات سال ۲۰۰۹ ایران را به نفع خود دستکاری کرد؟»(اریک آلن بریل)،
چاپ اول این کتاب در ۱۳۹۲، در ۷۲ صفحه و قطع رقعی، تیراژ ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۱۷۰۰ تومان به جامعه فرهنگی و سیاسی کشور عرضه شده است.

کتاب «اعتراف سبز: گزیده‏ای از نوشتار وبلاگ‏نویسان شورش سبز و مخالفان دکتر احمدی‏نژاد در رفع شبهه تقلب» از سوی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و دفتر نشر معارف منتشر شد.
فتنه سال ۸۸ با تمام عظمتش بر مبنای یک دروغ شکل گرفت. دروغ بزرگی به اسم تقلب! تقلبی که برای اثباتش هیچگاه دلایل مستدلی مطرح نشد. این کتاب به این تقلب بزرگ سران فتنه می‏پردازد. آن هم توسط کسانی که به طرف پیروز انتخابات رأی ندادند. «اعتراف سبز» مجموعه‏ای است از ۵۴ یادداشت، مصاحبه، خاطره و… افرادی که مخالف رأی آوردن آقای احمدی‏نژاد در نهمین دوره انتخابات ریاست‏جمهوری ایران بودند. مطالب این کتاب جمع‏آوری شده از وبلاگ‏ها و سایت‏های اینترنتی در دوران قبل و بعد از انتخابات است. همه مطالب کتاب در همان روزگار به عنوان سندی برای اثبات عدم وجود تقلب در انتخابات سال ۸۸ توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی در وبلاگی با عنوان اعتراف سبز جمع آوری شد.
مطالب این کتاب، یادداشت‏های وبلاگی و اینترنتی هستند برای از دست نرفتن سندیت، مطالب با همان نوع نگارش نویسنده نقل شده‏اند و در انتهای کتاب عکس‏هایی از صفحات این وبلاگ‏ها در بخش پیوست آورده شده است. نویسندگان این مطالب هم در چند گونه قابل تقسیم‏بندی هستند. بعضی در داخل چارچوب نظام می‏گنجند و مشکلشان رأی آوردن احمدی‏نژاد است و تمایل به غیر ایشان داشتند. بعضی دیگر دشمن نظام اسلامی هستند و حتی در انتخابات شرکت نکرده‏اند! گروه دیگری هم هستند که با نظام اسلامی مشکل دارند و فکر می‏کردند اگر میرحسین موسوی یا مهدی کروبی رأی بیاورند فضای کشور آن به چیزی که آنها علاقه دارند نزدیک‏تر خواهد شد. فصل مشترک گردآوری مطالب این کتاب مخالفت با احمدی‏نژاد و پرداختن به عدم وجود تقلب در انتخابات است.
چاپ اول «اعتراف سبز» در ۱۳۹۲، در ۲۴۸ صفحه و قطع رقعی، تیراژ ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۶۰۰۰ تومان به جامعه فرهنگی و سیاسی کشور عرضه شده است.

گفتنی است دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و دفتر نشر معارف برای تبیین و ثبت حقایق فتنه ۸۸ تاکنون کتابهایی چون «تیغ دودم»، «نگاه از بیرون» (دفتر اول: فتنه ۸۸ از نگاه روزنامه‏نگاران خاورمیانه و دفتر دوم: فتنه ۸۸ از نگاه تحلیلگران آمریکایی) و «تقلب سبز: طنز سیاسی در فتنه ۸۸» را منتشر کرده است.

 1 نظر

سبک همسایه داری؛ دیروز، امروز، فردا!؟

07 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

1034_society.jpg


منبع: بوتیانیوز

 1 نظر

آگاهی؛ لازمه سبک زندگی مهدوی

07 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

آنکه به وضع موجود راضی است هیچ‌گاه آمدن منجی را انتظار نمی‌کشد.

1- بر این اعتقادیم که جلوه‌ای از ایمان و اعتقاد آدمی باید در رفتار و کردار آدمی تجلی داشته باشد. از همین روست که راست‌گویی و راست کرداری و پرهیز از دروغ و غیبت و کج رفتاری و… را باید در رفتار آنکه به یگانگی خداوند و روز جزا اعتقاد دارد دید و انتظار از آنکه به پیامبری انبیای الهی شهادت داده است عمل به دستورات آن‌هاست.
 

2- انتظار به منجی آخرین و ظهور موعود امم و ملل از مواردی است که در تمام ادیان الهی به آن اشاره شده است. بشریت از دیر باز به انتظار اوست که عدالت را در بستر گیتی جاری می‌کند. همین مسئله در ادیان و مذاهب و فرقه‌های گوناگون به شکل‌های متفاوتی ذکر گردیده است و همین مسئله موجب ایجاد انحرافات و فرقه‌های متعددی شده است.
 

3- «منتظران مصلح خود باید صالح باشند» این شاید قدیمی‌ترین جمله‌ای است که به اختصار سبک زندگی انسان منتظر را توصیف می‌کند. مگر تعریف انسان مؤمن جز آن‌هایی هستند که ایمان آوردند و عمل صالح انجام می‌دهند.
 

1000_sodiety.jpg

4- اعتراض به وضع موجود یکی از شاخص‌های اصلی‌ترین انتظار است. آنکه به وضع موجود راضی است هیچ‌گاه آمدن منجی را به انتظار نمی‌کشد و آنکه از وضع موجود ناراضی است یا آنکه با اندکی اصلاح و تغییر بهبود میابد نمی‌توان منتظر دانست. پس لازم است ترسیمی از شرایط موجود و وضع ایده‌آل داشته باشد تا به کم موجود قانع نشده باشد. «اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا و…»
 

5- آگاهی شرط انتظار است بدانی چه محقق می‌شود و جامعه آرمانی موعود چه شاخصه‌هایی دارد و بر چه مبنایی شکل گرفته است. امام خمینی (ره) با تبیین دوگانه اسلام ناب محمدی (صلوات الله علیه و آله) و اسلام آمریکایی مواجهه دو برداشت متفاوت اسلام در عرصه غیبت را تبیین کرد:

اسلام ناب محمدى است؛ یعنى اسلام ظلم‌ستیز، اسلام عدالت‌خواه، اسلام مجاهد، اسلام طرفدار محرومان، اسلام مدافع حقوق پابرهنگان و رنج‌دیدگان و مستضعفان. در مقابل این اسلام، امام اصطلاح «اسلام آمریکائى» را در فرهنگ سیاسى ما وارد کرد. اسلام آمریکائى یعنى اسلام تشریفاتى، اسلام بى‌تفاوت در مقابل ظلم، در مقابل زیاده‌خواهى، اسلام بى‌تفاوت در مقابل دست‌اندازى به حقوق مظلومان، اسلام کمک به زورگویان، اسلام کمک به اقویا، اسلامى که با همه‌ى این‌ها می‌سازد. این اسلام را امام نام‌گذاری کرد: اسلام آمریکائى.
 

6- ظهور منجی آخرین جز در چارچوب سنت‌های الهی رخ نخواهد داد از همین روست که تلاش برای مقدمه و زمینه سازی ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جز وظایف شیعه تعیین گردیده است و این- جز از طریق خودسازی فردی و اجتماعی و تلاش برای ایجاد بسترهای جامعه مهدوی و استقرار آن محقق نمی‌شود و از سوی دیگر دعا و دست تضرع به سوی خالق بی‌نیاز برای ظهور آن عدل گستر حقیقی را می‌طلبد.

 1 نظر

حق با حق است نه با اکثریت

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

بنابر موازین روان شناسی اسلامی، فطرت به عنوان یک عامل ذاتی و غیر اکتسابی و کمال گرا و شهوت به عنوان یک عامل ذاتی و غیراکتسابی و خواهان دستیابی به لذت تا حد بی نهایت، در تمام انسانها وجود دارد و بین این دو عامل، تضاد و کشمکش دائمی وجود دارد و انسانیت انسان، به قدرت فطرت او که موجب کنترل شهوت می گردد و انسانهای کنترل شده (متقی) را به وجود می آورد بستگی دارد. به وجود آمدن انسانهای کنترل شده یا نشده، علاوه بر عوامل داخلی به عوامل محیطی نیز ارتباط دارد. با توجه به اینکه حاکمیت فطرت تنها با انجام تکلیف (دستورات الهی) امکان پذیر است اغلب مردم در این مورد توفیق پیدا نمی کنند و زیر حاکمیت شهوت قرار می گیرند. قرآن مجید و سایر آموزشهای اسلامی سعی دارند این واقعیت را بازگو نمایند و از اینکه انسانها تطابق با اکثریت را به عنوان معیار زندگی عادی بپذیرند هشدار دهند. در قرآن مجید آمده است اکثریت در جهل هستند (1) و جز از گمان خود پیروی نمی کنند.(2) اکثریت تعقل نمی کنند.(3)
و درغگو می باشند.(4) اکثریت ایمان ندارند (5) و از مدار توحید خارج هستند.(6) اکثریت علم و آگاهی ندارند.(7) و کافر و مشرک می باشند (8) و نسبت به پذیرش حق اکراه دارند.(9)
این برداشت می تواند به عنوان نوعی واکسیناسیون تلقی شود که پیشاپیش افراد جامعه نسبت به این واقعیت نامیمون هشدار داده شوند تا زمام فکر خود را بدون کنترل به دست اکثریت نسپارند. بلکه به تعقل خویش اتکا نمایند و در صورتی که در این منجلاب غوطه ورند خود را از آن خارج نمایند. در قرآن مجید هشدار داده شده است که چنانچه انسان از اکثریت پیروی نماید او را از راه خدا منحرف می سازند.(10)
بنابراین انسان نسبت به خویشتن مسؤول است و اگر او در مسیر رشد حرکت کند، رفتار سایرین به او ضرری نمی رساند.(11)
علّامه طباطبائی در بحث در مورد آیه فوق، از آیات بسیار دیگر و از جمله آیه 100 سوره مائده استفاده می کند (12) که چنین آمده است: بگو پاک و ناپاک یکی نیست هر قدر که ترا زیادی افراد ناپاک به تعجب وادارد (13) و بالاخره چنین نتیجه می گیرد که «بر مؤمن لازم است به کار خود و هدایت خویش بپردازد و ضلالت و شیوع گناهانی که از مردم می بیند او را نلغزاند. مردم او را مشغول نکنند. او هم به کار مردم نپردازد. حق، حق است اگر چه مردم آنرا ترک نمایند و باطل، باطل است اگر چه مردم به آن روی آورند».
زیاد بودن تعداد دشمنان خدا نباید انسان را بفریبد. زیرا چه بسا اتفاق افتاده است که گروه کوچکی از موحدین بر گروههای بزرگ غلبه کرده اند.(14)
علی علیه السلام نیز بر کم بودن تعداد افراد امین و زیاد بودن خیانت کاران تأکید می کند (15) و علت سقوط اکثریت را پیروی از هوای نفس می داند.(16) امام علیه السلام تأکید می کند که علت غربت دانشمندان، زیادی افراد جاهل است (17) و ممکن است آنقدر کارهای زشت گسترش یابند که حتی زشتی آنها از بین برود.(18) ولی بالاخره هشدار می دهد که نباید از پیمودن راه حق به علت کمی پیروان آن دچار وحشت شد.(19)
بعضی از محققان، معیار سلامت فکر را تطابق با محیط (social adjustmomt) می دانند. ضمن آنکه تطابق با محیط بطور کلی قابل قبول است ولی نباید به این ترتیب تفسیر شود که انسان موظف است خود را با هر محیط اجتماعی، هر چند اگر فاسد باشد تطابق دهد. بعضی عقاید عامه نیز براساس تطابق بی قید و شرط قرار دارد و این پیام را می دهد که اگر فرد نخواهد رسوا شود باید همرنگ جماعت شود. یقیناً تفسیر تطابق اجتماعی با تفسیر فوق قابل دفاع نیست. زیرا ضمن آنکه در شرایط اختصاصی، موجب اشاعه فساد می شود مانع بروز استقلال و خلّاقیت نیز می گردد. بنابراین تطابق را می توان به این ترتیب تعریف کرد که انسان ضمن کار در محیط اجتماعی، نقش خود را برای اصلاح آن انجام دهد و به تعبیری که یونگ استفاده می کند از نظر شخصیتی «برون گرای اندیشه ای» باشد. یعنی ضمن انجام وظیفه در محیط اجتماعی، برای اصلاح آن استفاده نماید. تقلید و پیروی کورکورانه از دینامیسم گروه، مخصوصاً به هنگامی که گروه فاسد باشد، موجب بروز عوارض و کشمکشهای روانی می باشد.
در روان درمانی نیز موقعیت اختصاصی فرد باید مورد بررسی قرار گیرد و مسؤولیت او به عنوان یک انسان، براساس انجام تکلیف از طریق کنترل شهوت و طبق ضوابط دین فطری الهی تشریح شود.
در برنامه ریزی برای دستیابی به زندگی سالم، تربیت و مدیریت نیز پیامهای این اصل، می توانند کارساز باشند.

پی نوشت ها :

1- أَکْثَرَهُمْ یجْهَلُونَ. سوره انعام (6) آیه 111.
2- َمَا یتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا. سوره یونس (10) آیه 36.
3- أَکْثَرُهُمْ لَا یعْقِلُونَ. سوره مائده(5) آیه 103
4-أَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ. سوره شعراء (26) آیه 223.
5- أَکْثَرُهُمْ لَا یؤْمِنُونَ. سوره بقره (2) آیه 100.
6- أَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ. سوره آل عمران (3) آیه 110.
7- أَکْثَرُهُمْ لَا یعْلمونَ. سوره مائده (5) آیه 103.
8- أَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ. سوره نحل (16) آیه 83.
- أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ. سوره روم (30) آیه 42
9- أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ. سوره مومنون (23) آیه 70.
10- وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ . سوه انعام (6) آیه 116.
11- یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَینَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. سوره مائده (5) آیه 105
12- تفسیر المیزان، ترجمه موسوی، ج11، ص 328-275.
13- قُلْ لَا یسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ. سوره مائده (5) آیه 100
14- قَالَ الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ(: کسانی که گمان ملاقات خدا را داشتند گفتند: چه بسا گروهی اندک که به اذن خدا بر گروهی بسیار چیره شدند و خدا با شکیبایان است. سوره بقره (2) آیه 249.
15- ما اقل الثقه الموتمن و اکثر الخوان. غررالحکم، ج6، ص 96.
16- الناجون من النار قلیل لغلبه الهوی و الضلال. غرر الحکم، ج2، ص 33.
17- العلماء غرباء لکثره الجهال. غرر الحکم، ج2، ص 33.
18- قد کثر القبیح حتی قل الحیاء منه. غرر الحکم، ج4، ص 492.
19- لا تستوحشوالحق لقله اهله.

 نظر دهید »

9 سكانس از دختر زيبايي كه پير شد!!!

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

سكانس اول:

دختر بچه كه بودم، دختران زيباي جوان رو كه مي ديدم خيلي حسرت مي خوردم. دوست داشتم زود به سن و سال اونها برسم تا بتونم خودمو به رخ همه بكشم. بتونم زيبايي خودمو نشون بدم. برنامه هاي ماهواره اي هم تأثير زيادي روي من گذاشته بود. زنان و دختران توي ماهواره هميشه عزيز و نور چشم بودند و مدام ازشون فيلم و تصوير پخش مي شد….

 سكانس دوم:

وقتي به زيبايي رسيدم و بر و رويي پيدا كردم، به خاطر نوع لباس پوشيدنم خيلي مورد توجه بودم، اينقدر جلوه داشتم كه ناخودآگاه پسرا و مرداي زيادي كه با من برخورد داشتند، نمي تونستند حرفي نزنند. خيلي از پسرا در كوچكترين برخورد سعي مي كردند نظرم رو جلب كنند و رابطه دوستانه برقرار كنند. متلك شنيدن هم شده بود كار هر روزم…

جوان بودم و لذت مي بردم از اينكه مي ديدم چشم ها به من توجه دارن، خوشم مي آمد كه مورد توجه باشم. بنابرين سعي مي كردم تنگ ترين و كوتاهترين لباس ها رو انتخاب كنم و با غليظ ترين آرايش بيام بيرون…

سكانس سوم:

خوشگلي هم شده بود واسه من دردسر. دوستام خيلي بهم توصيه مي كردند فقط سوار تاكسي بشم و يا از اتوبوس خط واحد استفاده كنم. بعضي وقت ها خبرهاي حوادث جديد رو كه از سايت ها مي خوندم از اينكه اين بلاها سر خودم بياد مي ترسيدم. ولي اينها باعث نمي شد خودم رو آرايش نكنم و يا تو لباس پوشيدنم تغييري بدم. تو تردد توي خيابون و جاده ها آرامش نداشتم و نمي شد يه روز بدون متلك شنيدن و درخواست دوستي نداشتن به دانشگاه برسم. تو دانشگاه هم كه درس و مشقم شده بود دل دادن و قلوه گرفتن…

نه پسراي كلاس آرامش داشتند و مي تونستند با تمركز درس بخونند و نه من… مدام حواسمون پرت همديگه بود…

سكانس چهارم:

به خاطر خوشگليم خواستگار زياد داشتم. هر روز تقريبا اين مراسم خواستگاري تو كوچه، خيابون و يا دانشگاه انجام مي شد و نتيجه اش ناز كردن من بود. مونده بودم به كدوم روي خوش نشون بدم. آخه همه زيبايي منو مي ديدند و بدون اينكه شرايط ديگه رو بسنجند مي اومدند اظهار عشق مي كردند. آخه درس خوندن بهترين كاري بود كه همه طرف حسابهام بلد بودند انجام بدهند، فقط چون حس مي كردند دوستم دارند مي اومدند و سرآپايي خواستگاري مي كردند…

گذشت تا با آرمين آشنا شدم، يه پسر خوشتيپ و از خانواده ثروتمند، خودشو برام مي كشت، مدام جلو راهم سبز شد تا دلم رو برد…

سكانس پنجم:

چشمان آرمين انگار تو گلچين كردن دختراي زيبا مهارت خاصي داشت. انگار شغلش ديدن و پسنديدن بود و اين خيلي عذابم مي داد. من خيلي بيشتر از قبل به خودم مي رسيدم ولي انگار تو بازار و كوچه و خيابون، تنوع جنس دختران، بيشتر از من براي آرمين بود…

احساس اينكه زيبايي من در چشم آرمين جلوه اي نداره ناراحتم مي كرد، هر وقت با كسي در حال صحبت كردن مي ديدمش از دستش عصباني مي شدم، خونه شده بود جهنم، و من در اين جهنم در حال سوختن…

سكانس ششم:

ديگه نگاه مردم برام مهم نيست. حالا فهميدم ديده شدن و پسنديده شدن و زيبايي زياد مهمترين عامل بر هم زننده آرامش در زندگي من بوده. يكي از دوستام حرف جالبي زد، گفت: خيلي ها با نگاه به قيافه تو و خوشگلي تو، زيبايي و خوبي همسرشون رو فراموش كردند، حالا هم خيلي ها با نشون دادن خودشون به شوهرت، تو رو از چشم شوهرت مي اندازند، اين حكايت همون” از هر دست بگيري از همون دست پس مي دي"، هست….

سكانس هفتم:

جلوي آينه ايستادم و خودمو تو سن 45 - 50 سالگي خوب نگاه مي كنم. يادم مياد از زيبايي خيره كننده اي كه حالا هيچي ازش نمونه جز حسرت…

ديگه هيچ لوازم آرايشي تو دنيا نمي تونه منو به شكل قبليم برگردونه. من موندم و حسرت اون پسنديده شدن هايي كه ديگه هيچي ازش نمونده بود. من كه عادت داشتم هميشه براي ديگران خودمو درست كنم، حالا ديگه كاري براي انجام دادن نداشتم. تو جامعه هم انگار نگاه مردم با چندشي مشمئز كننده همراه شده، ديگه خودم هم از خودم متنفرم…

سكانس هشتم:

تازه فهميدم همه اين مدت ها يكي با من بوده كه نمي خواسته من زندگيم اينجوري باشه. منو واسه خودم مي خواسته و زشتي و زيبايي ظاهري من براش مهم نبوده…خدايي كه هيچ كجا، نه در قرآن كريم، و نه در زبان اوليا و اوصيا و رسولانش كارهاي منو قبول نداشته و اون رو گناه مي دونسته…

نمي دونم توبه من قبول ميشه يا نه؟

اگر توبه كنم، خدا بهم نميگه: خيلي ها به خاطر ديدن تو به گناه افتادند و خيلي ها به انحراف رفتند و از كار و فعاليت و ساخته شدن روح و جانشون موندن، برو كه توبه تو قبول نيست و اهل آتشي….؟

 امروز كه تو اين سن و سال تنها شدم و هيچ چشمي خريدار من نيست و هيچ دلي براي من نمي تپد، انگار جلوه گري و فخر فروشي دختركان جامعه را به چشمي ديگر نگاه مي كنم، دختركاني كه به زودي به شرايط من مي رسند و از همه اون خواسته شدن ها، فقط حسرتي غمبار بر دلشون مي مونه…

و سكانس سانسور شده:

هيچ لذتي از زندگي نبردم، حتي آن موقع كه خداي قلب هاي مردان و پسران شهوت پرست جامعه بودم…

حتي آن موقع كه عشق رسيدن به من، و نگاه كردن به من، حسرت دل خيلي ها بود….

کاش جور دیگری زندگی می کردم، همان گونه كه خدايم مي خواست….

 نظر دهید »

تاثیر اندیشه به گناه

30 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 یکی از تفاوت های گناه با قوانین اجتماعی و قوانین مذهبی در این است که در اجتماع، تمامی مجازات ها برای نفس عمل(عمل انجام شده) در نظر گرفته می شود و همه توجه به روی عمل تحقق یافته است؛ یعنی کسی که کاری مخالف قوانین شرعی و اجتماعی انجام دهد، تحت پیگردهای کیفری و حقوقی قرار می گیرد.

اگر شما فکر سرپیچی از قوانین راهنمایی و رانندگی را داشته باشید، کسی شما را به خاطر این افکار مجازات نمی کند؛ زیرا اصلا کسی قادر نیست به افکار و ذهنیات شما دسترسی پیدا کند مگر اینکه خودتان افکارتان را بیان کنید. باز هم در صورت بیان افکار، کسی برای شما جریمه ای در نظر نمی گیرد. زمانی این جریمه برایتان نوشته می شود که شما در عمل کاری خلاف مقررات انجام داده باشید.

 اما در دین اسلام تلاش های بسیاری شده تا از فکر و اندیشه گناه و لغزش هم جلوگیری شود، چون بر این باور است که اندیشه گناه، شخص را به گناه وادار می کند و کسی که اندیشه گناه را درسر می پروراند، تدریجا فردی گناه کار می شود. امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرمایند:
“فکر و اندیشه تو درباره گناه تو را به افتادن در آن می کشاند."(1)

وقتی شما به افکار مثبت و خوب فکر می کنید، نشاط و شادابی روحیه و جسم شما را فرا می گیرد. عکس همین برای افکار خراب و گناه صادق است. وقتی دائما به گناه می اندیشید، در ذهن خود مقدمات انجام آن را فراهم می کنید و در ذهن خود، در مقام عمل قرار می گیرید. همین امر به مرور زمان آن شادابی، صفا و پاکی روح شما را از بین می برد و کم کم به عمل شما هم سرایت می کند.

از آن جا که اسلام مجازات و پاداش اعمال را بر پایه اندیشه و نیت های فرد بنا نهاده است، در صدد آن است که به طور کلی تمامی سرچشمه های بدی و گناه را حتی از افکار آدمی خشک کند. با توجه به احادیث و روایات در اسلام،” نیت انسان بهتر از عملش است و نیت شخص گناهکار (وبدکار) بدتر از کار او می باشد، و هر انسانی بر اساس نیت خود کار می کند و پاداش می بیند."(2)و “خداوند در روز قیامت، مردم را براساس اندیشه ها و نیت های قبلی آنان محشور می کند."(3)

پاداش و کیفر اعمال انسان بر اساس نیت ها و اندیشه های آن ها است و هر انسانی فقط از آن چیزی که نیت کرده است بهره مند می شود.(4) امام سجاد(علیه السلام) می فرمایند:

“هیچ عملی جز به خاطر نیت و اندیشه آن پذیرفته نمی گردد."(5)

چرا اندیشه بهتر از عمل است؟
 زید شحام می گوید:” به امام صادق(علیه السلام) گفتم: من از شما شنیدم که فرمودید: “نیت شخص مؤمن بهتر از عمل او است.” چگونه نیت از عمل بهتر می شود؟ امام(ع) فرمودند:"به این جهت که عمل گاهی به منظور ریا و خودنمایی به مردم انجام می گیرد؛ ولی نیت خالص برای پروردگار جهانیان است، برای همین خداوند عزوجل بر نیت، آن چنان عطا و بخششی می کند که بر عمل انجام نمی دهد. و جهنمیان برای همیشه در جهنمند چون که نیت های آنان در دنیا این بود که اگر همیشه در دنیا باشند از خداوند نافرمانی بکنند، و بهشتیان نیز در بهشت جاودانند به خاطر اینکه نیت هایشان در دنیا این بود که اگر همیشه زنده باشند از خداوند اطاعت نمایند. و هر دو گروه به خاطر نیت هایشان در جهنم و بهشت جاودانند."(6)


تأثیر اندیشه گناه
 حضرت مسیح(علی نبینا و عیله السلام) به پیروان خود می فرمایند:

” موسی بن عمران(علی نبینا و علیه السلام) به شما دستور داد زنا نکنید. و من به شما امر می کنم که فکر زنا را نیز در خاطر نیاورید، چه رسد به اینکه عمل زنا را انجام دهید. هر کس فکر زنا کند مانند کسی است که در عمارت زیبا و رنگ آمیزی شده ای آتش روشن کند؛ که در این صوردت دود آتش رنگ خانه را تباه کند اگر چه خانه نسوزد."(7)

سخن پایانی
 امام صادق(ع) در مورد تأثیر اندیشه به گناه می فرمایند:

“گاهی مؤمن اندیشه گناه می کند و همان سبب محروم شدن او از روزی می گردد."(8)
 

پی نوشت
1.غرر الحکم، ترجمه نگارنده، ج2، ص 296.  
2. رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)؛ محاسن،برقی،ص 260.
3. امام صادق(علیه السلام)؛ همان.ص 262.
4. رسول خدا(ص)؛ وسایل الشیعه، ج 1، ص 68.  
5. وسایل الشیعه، ج1، ص 67.
6.همان.
7.بحارالانوار،ج1،ص 331.
8.همان،ج73، ص 358. 

 3 نظر

دیروز به جانمان حمله شد؛ امروز به نانمان

28 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

آن روزها که دشمن به جانمان حمله کرد شهدا ما را شرمنده خود کردند!
 نکند این روزها که دشمن به نانمان حمله کرده است شرمنده شهدا شویم!

دفاع مقدس ، جنگ هشت ساله ، لحظه شهادت در دفاع مقدس ، آرشیو موضوعی دفاع مقدس - 12

 1 نظر

نقش بازی های رایانه‌ای در سبک زندگی + تصویر و صوت

25 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
نقش بازی های رایانه‌ای در سبک زندگی

نشست بررسی نقش بازی های رایانه ای در سبک زندگی با حضور دکتر مینایی از مرکز بازی های رایانه ای کشور

مدت زمان برنامه: 80 دقیقه

دانلود:

فایل ویدئو

فایل صوتی

 

 

 نظر دهید »

سبک زندگی اسلامی: همبستگی استقلال اعضای خانواده + دانلود صوت

23 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در راستای تبیین سبک زندگی اسلامی لازم است که به نیاز های خانواده  های امروزی را پاسخ دهیم  و هیچ الگویی از اسلام کامل تر نیست لذا در تبیین این هدف اولین برنامه از مجموعه برنامه های سبک زندگی اسلامی با موضوع همبستگی استقلال و اعضای خانواده  با کارشناسی سرکار خانم دکتر زهرا علاسوند از اساتید حوزه و دانشگاه و پژوهشگر  برتر برای دانلود در سایت موعود قرار گرفته است

 طبعا همه می دانند که خانواده ها تحت تاثیر عوامل بیرونی در حال تغییر است و این عوامل بر خانواده تحمیل می‌شود به گونه‌ای که دیگر جوانان امروز تمایلی به ادامه شیوه زندگی به سبک پدر و مادرانشان نیستند و معنی و مفهوم خانواده در حال تغییر است لذا این خطری است که باید به آن اهمیت داد و خانواده هایی که به هم همبستگی عاطفی و روانی دارند در حال تبدیل شدن به گروهی از افراد مستق می‌شود  …

دانلود : همبستگی و استقلال اعضای خانواده

 1 نظر

قحطی در ایران !

21 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

اوایل دهه شصت نوجوانی بیش نبودم،
اما خوب به خاطر دارم آن روزهایی را كه تنها شامپوی موجود
شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.

تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود
و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم.
سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود.

صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت!

صف های كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد
خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب

جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی …
نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت
و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود

همه اینها بود، بمب هم بود و موشك و شهید و …
اما كسی از قحطی صحبت نمی كرد
یادم هست با تمام سختی ها وقتی وانت برای جمع آوری كمك های مردمی وارد كوچه می شد
بسته های مواد غذایی، لباس و پتو از تمام خانه ها سرازیر بود

همسایه ها از حال هم با خبر بودند، لبخند بود، مهربانی بود،
خب درد هم بود…

و اما امروز…

امروز فروشگاه های مملو از اجناس لوكس خارجی در هر محله و گوشه كناری به چشم می خورند و هرچه بخواهید و نخواهید در آنها هست.

از انواع شكلات و تنقلات گرفته تا صابون و شامپوی خارجی، لباس و لوازم آرایش تا
موبایل و تبلت و …

داروهای لاغری تا صندلی های ماساژور، نوشابه انرژی زا و البته
بستنی با روكش طلا !


و حال ، این تن های فربه، تكیه زده بر صندلی های نرم اتومبیل های گرانقیمت
از شنیدن كلمه قحطی به لرزه افتاده به سوی بازارها هجوم می بریم.

مبادا تی شرت بنتون گیرمان نیاید!
مبادا زیتون مدیترانه ای نایاب شود!

متاسفانه اشتهایمان برای مصرف، تجمل، فخر فروشی و له كردن دیگران سیری ناپذیر شده است …!!
و بعضی چیزها را هم
بهتره نگیم


قحطی امروز که در این روزگاران آن را به وضوح لمس می کنیم :



قحطى ایمان است…
قحطی اخلاق است…
قحطی عشق و محبت است

 نظر دهید »

اسلام و مدگرایی

20 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در يک نگاه کلي، اسلام با همه نوع مد، مخالف نيست. اسلام، امروزي شدن و نوگرايي در سبک و شيوه‏ لباس پوشيدن را نيز به صورت کلي پذيرفته است. آنچه اسلام با آن مخالف است، پشت پا زدن به ارزش ها (مثل: پوشش شرعي، پرهيز از اسراف و …)، رعايت نکردن اخلاق اجتماعي، آزادي مطلق در روابط دختر و پسر و همانند سازي با بيگانگان است. حال اگر اين
پديده هاي انحرافي در قالب مد به خود جوانان داده شوند و ميل فطري «نوگرايي» و نياز «امروز شدن» به لجنزار انحرافات سوق يابد، اسلام با آن مخالف است.

رسول اکرم صلي الله عليه و آله نيز فرموده است: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ؛ هر کس خودش را به گروه خاصي شبيه سازد، جزء آنها شمرده مي شود».

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

لا تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لاتُجالِسُوهُمْ فَتَصيرُو عِنْدَ النّاسِ کَواحدٍ مِنْهُمْ.

با اهل بدعت همصحبت نشويد و با ايشان همنشيني نکنيد؛ زيرا نزد مردم، يکي از آنها شمرده مي شويد.

بنا براين انسان حق ندارد مقدمات متهم شدن خودش را فراهم کند.زيراانسان ها براساس آنچه مي بينند، قضاوت مي کنند.

تعدادي ازراهكار هاي مقابله با پديده مد و مد گرايي عبارتند از:

1 -آموزش فرهنگ و تاريخ آن سرزمين و كشور به شكل ادامه دار از سطح دبستان تا سطوح عالي به جوانان.

2 -فرهنگ سازي از طريق رسانه هاي گروهي و جمعي به منظور خنثي سازي تهاجم فرهنگي و مدگرايي.

3 - الگو سازي بومي به‌جاي الگوهاي بيگانه به منظور مقابله با فرهنگ كاذب مد ومد گرايي

4 - علاقه مند كردن جوانان به فرهنگ ميهني ،بومي، ديني و ايجاد حس تشخص و تفاخر در آنان.

5 - ايجاد زمينه نقد و بررسي به منظور شناساندن و هدف از رواج مد و مد گرايي در مخا طبان.

6 - معرفي اهداف سازمان ها و بنگاههاي بيگانه كه به دنبال ترويج مد و مد گرايي در جهان هستند.

7 - آسيب شناسي مد ومد گرايي با موضوعاتِي مانند، تشخص طلبي،تنوع طلبي،همانند سازي با دوستان، جلب توجه ديگران و…

جملگي مي توانند در مقابله با پديده مد و مدگرايي مقابله و آن را در بلند مدت كمرنگ و يا خنثي نمايد.

 1 نظر

تفاوت شيوه زندگي با سبك زندگي

20 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

“سبک زندگی” بحث جدیدی نیست؛ اقلا از سالهای پس از جنگ جهانی دوم در غرب به صورت جدی مطرح شد؛ اما در ایران پس از اشارات مقام معظم رهبری در سفر به بجنورد از میان مقالات و پژوهش ها به رسانه ها رسید. پس از انتشار سخنان رهبر انقلاب؛قطار تیتر های ریز و درشت در رسانه ها راه افتاد. حالا و بعد از گذشت چند ماهی و فروکش کردن فضای تبلیغاتی فرصت مناسبی است برای این که یک بار دیگر تاملی جدی در این باب داشته باشیم.
آنچه در ادامه می خوانید مقاله ای مفصل در باره چیستی مفهوم سبک زندگی، ریشه های پیدایش آن و البته ارتباط آن با انقلاب اسلامی است.

*******

مسئله شناسي درست هماره يكي از كليدي ترين كارويژه هاي هدايت و رهبري در جوامع بشري است. مسئله شناسي درست و به موقع. اين مهم در مهندسي اجتماعي تمدن هاي بشري نيز امري حائز اهميت است. تمدن هاي بشري متناسب با عالمي كه با خود و در ذيل افق غايي خويش و مبادي معرفتي و حكمي خود، مسائل متناسب با خود را نيز توليد كرده و درصدد پاسخ گويي به آنها برآمده اند.
انقلاب هاي سياسي / اجتماعي از اين حيث ، در تحولات تاريخي بشر نقش و جايگاه ويژه اي دارند. آنها هم براي ژاسخ گويي به مسائل جامعه خود رخ مي دهند و هم براي جامعه خود مسائل نو و بديعي پديد مي آورند كه كوتاهي از پاسخ گويي به آنها ، سمي مهلك براي ايشان تلقي مي گردد. خاصه اگر اين انقلاب ها فراتر از يك انقلاب صرف يسياسي ، انقلابي تمدني در غايتالقصواي خويش پي جويي نمايد.
انقلاب اسلامي نيز خود از زمره اين انقلاب هاست. انقلابي كه در بطن خود ، نه فقط طرد و نفي نظام سياسي پهلوي كه عالم جديد غربي را در كليت خويش به چالش كشيده ، عالمي نو برپايه مكتب توحيد و عدل را نويد مي دهد و سر آن دارد تا با يك نوزايي تمدني طرحي نو از تمدن را دراندازد و نظمي عادلانه و توحيدي را براي انسانها به ارمغان آورد.
از جمله مسائل نوپديد انقلاب اسلامي در مسير مهندسي اجتماعي اسلامي / ايراني، يكي هم مسئله ” سبك زندگي” است كه البته از جمله مسائل نوپديد تمدن غربي نيز هست. سبك زندگي خود يكي از مراحل جدي و بنيادين مهندسي اجتماعي و تمدن سازي است.
اين مهم و مسئله چند روز پيش به زبان ديده بان بيدار انقلاب و علمدار ولايت جاري شد و به عنوان يكي از اساسي ترين مسائل كنوني انقلاب اسلامي اين مهم را برصدر ضروريات و اوليات مسائل و پرسش هاي انقلاب و كشور نشانيد و طرح پرسش و انديشه و تفكر در اطراف اين مسئله را گوشزد نمود. تفكر انقلاب اسلامي و مبادي حكمي آن ، امروزه ضروري است تا در اطراف اين مسئله نيك بيانديشد و به توليد انديشه و نظريه بپردازد.
“سبك زندگي” اين روزها يكي از پر بسامد ترين واژگان و الفاظي است كه در گفتگوها، برنامه هاي صدا و سيما، كلاس هاي دانشگاهها، تحليل هاي جامعه شناختي و روانشناختي و … مورد استعمال قرار مي گيرد. اما به نظر مي رسد كه اين مفهوم هنوز آن گونه كه شايسته و بايسته است مورد واكاوي و امعان نظر قرار نگرفته است و در هاله اي از ابهام به سر مي برد، ابهامي كه در عين آزاردهنده بودنش مانعي جدي بر سر راه رشد و گسترش مباحث نظري و عملي مرتبط با اين موضوع بوده و شكافي جدي در اين حوزه پديد آورده است.
امروزه حجم بسيار فراواني از ادبيات درباره سبك زندگي در فضاي سايبر قابل احصاء و دريافت است كه عمده آنها را نيز ترجمه اي مغلوط و نارسا از متوني ضعيف و كم مايه تئوريك و علمي است كه با يك رصد جدي در فضاي سايبر تعجب آور آنكه حجم بيشتر اين متون و مطالب خود يك كپي برداري مضحك از روي دست يكديگر است.
بي ترديد يكي از حوزه هاي جدي توليد علم و نيز بازتوليد علوم انساني بومي و اسلامي مي بايست معطوف به حوزه تئوريك ” سبك زندگي ” باشد. در غرب اما اين مهم در حوزه هاي متعدد علمي و از منظر علوم انساني و اجتماعي صورت مي پذيرد. سبك زندگي در غرب اكنون يكي از موضوعات اصلي مطالعات علوم اجتماعي چون جامعه شناسي، مطالعات فرهنگي ، مطالعات زنان، خانواده ، روانشناسي، اقتصاد خانواده و … مي باشد.حال آن كه در ايران با يك فقر جدي ادبيات توليدي بومي و نه ترجمه اي در اين حوزه مواجهيم. لذا ضروري است تا جوانان مؤمن و معتقد به مباني اسلام و انقلاب كه دغدغه كنش در حوزه توليد علم و توليد علوم انساني بومي دارند حوزه سبك زندگي را به مثابه يكي از حوزه هاي اصلي خويش مد نظر قرار دهند.

تأملي نظري در معنا و مفهوم شيوه زندگي
سبك زندگي life style در معنايي كه امروزه استعمال مي شود مفهومي مدرن و جديد است كه حتي تا سه چهار دهه پيش از اين چندان محلي از اعراب نداشت.  اين مفهوم نيز چونان ديگر مفاهيم مدرن در ذيل عالم مدرن و گفتمان تجدد قابليت طرح و پديداري و عرضه يافته اند و در عالم ماقبل مدرن چندان بدين نحو قابليت امكان طرح نداشته است. در اين جا ضروري است تا ميان دو مفهوم اسلوب و ” شيوه زندگي” way of life  و ” سبك زندگي” life style تمايز قائل شويم.
در واقع توضيح آنكه مسئله روش زندگی way of life،  مفهومي عام و كلي است كه هر گونه شيوه و اسلوب زندگي را در همه تمدن ها و ادوار تاريخ بشر اعم از دوران هاي ماقبل مدرن و دوران جديد و حتي پسا مدرن را نيز در بر مي گيرد. گرچه ممکن است . حقيقت ان است كه در هر يك از ادوار تاريخي بشر از گذشته تا به امروز با تحقق هر افق تاریخی، عالمي تاريخي در ذيل اين افق محقق مي گردد كه در ذیل این عالم تاریخی، يك ابر پارادايم تحقق مي يابد كه از تركيب اين عالم جديد و ابرپارادايم آن صورت جديدي از مدنيت ( كه در علوم اجتماعي غربي به آن صورت بندي اجتماعي social formation مي گويند) و جامعه در ذيل آن افق تاريخي پديدار مي گردد . اين ظهور عالم جديد خود ملازم پديداري “انسان جديد” است در طراز عالم جديد كه مبتني بر صورت جديدي از انسانيت نزد آن عالم جديد است. در ذيل اين صورت مدني عالم تاریخی جديد، انسان انضمامي آن جامعه نحوه ” حضور” ي جديد مي يابد كه نسبتي جديد ميان وي و “خلق” و"حق” و نيز هستي و طبيعت بر قرار مي سازد كه وجود و حضور خاص و متعين او را بر در آن جامعه و صورت تمدني برمي سازد. اين نحوه حضور و وجود در ذيل عالم تاريخي و صورت تمدني جديد خود ناظر بر ممیزها، مؤلفه های وجودی و ماهوی است که روش يا روش  هايي از زندگی را ملازم با چنين نحوه حضوري پدید می‌آورند كه همگی در ذیل همان ابر پارادایم تمدني قرار می‌گیرند، كه ملازم با انسان جديد طراز عالم جديد نيز هست. مثلاً اگر نگاهی به یونان باستان داشته باشیم؛ در یونان باستان حداقل دو تمدن اسپارتی و آتنی داریم که در عین تفاوت، شباهت‌های فراوانی با هم دارند و تمام آنها در ذیل عالم تاریخی قرار می‌گیرند که عالم «یونان باستان» است. تفكر و تمدن يوناني نسبت جديدي ميان انسان با خلق و حق و هستي برقرار مي ساخت كه خود شكل دهنده بودن Being آدمي نيز بود.اين نحوه بودن با انسان طراز نو يوناني همگی یک مدل خاصی برای زندگی ايجاب مي كرد که بسته به جامعه یا دولت‌شهر یونانی اعم از اسپارتی و یونانی، تفاوت‌های اندکی با هم داشتند.



 این اسلوب‌های زندگی در پارادايم و عالمی که به آن تعلق دارند، ریشه دارند. با ظهور اسلام در شبه جزيره و سپس با هجرت نبي مكرم اسلام (ص) به يثرب و هويدا شدن افق تاريخي اسلام و پايه گذاري سنگ بناي صورت تمدني اسلام به دست مبارك حضرت رسول (ص) ( اگر چه بعدها اين صورت تمدني به دليل حذف مقام امامت و ولايت حجت الهي از مسند خلافت حضرت رسول (ص) به بيراهه  و كج راهه ضلالت فرو غلطيد) اسلوب زندگي جديدي مطابق با عالم اسلامي و ذيل اخلاق و احكام شريعت اسلامي رخ نمود.
 هنگامي كه عالم غربی مدرن نیز محقق شد طبیعی است که نمی‌توانست با الگو، مدل و نحوه زندگی غرب قرون وسطایی و یا تمدن‌های شرقی زندگی کند از این‌رو به تبع ظهور جدیدی که ایجاد شده، نحوه زندگی جدیدی پدید می‌آید. اگر توجه داشته باشیم هر دوره تاریخی که ظهور می‌کند به تعبیر دیگری می‌توان گفت انسان جدیدی و یا عالم جدیدی ظهور می‌کند.بنابراین وقتی عالم و آدم، متفاوت می‌شوند همه شئون زندگی هم متفاوت خواهد شد و وقتی همه شئون زندگی تغییر می‌کند از آن به تغییر در سبک زندگی و به قول غربی‌ها شيوه زندگي مطابق با اين صورت تمدني پديد مي آيد كه از آن با عنوان life style تعبیر می‌شود و این یک پایه و اساس کلی است.

سبك زندگي و هويت
سبك زندگي نظام واره و سيستم خاص زندگي است كه به يك فرد، خانواده يا جامعه هويتي خاص مي بخشد. اين نظام واره هندسه كلي رفتار بيروني است كه افراد، خانواده ها و جوامع را از يكديگر متمايز مي كند و هويت هايي متمايز مي بخشد. سبك زندگي از اين حيث، مجموعه اي كم و بيش جامع و منسجم از عملكردهاي روزمره يك فرد است كه نه تنها برآورنده حاجات و نيازهاي مادي و معنوي وي است، كه متضمن فحوايي فلسفي نيز هست. اين فحواي فلسفي همان روايت خاصي است كه وي با سبك زندگي خود آن را در برابر ديگران تجسم و تجسد مي بخشد.
اين روايت را مي توان در آداب و هيئت تركيبي آنها و رفتارها و جلوه هاي ظاهري مورد خوانش و قرائت قرار داد. هم چون بسته اي همبسته و پيوسته شامل : مصرف، معاشرت، پوشش، نوع بيان و حرف زدن، ادبيات محاوره اي، تفريح، اوقات فراغت، آرايش ظاهري، طرز خوراك، معماري و شهرسازي، دكوراسيون منزل، آداب ديني و مناسك مذهبي / عبادي و … اين ها همه جلوه هاي رفتاري راوي هويت و شخصيت ما در محيط زندگي و نشانه اي روشن از عقايد ، باورها، ارزشها، و علائق ماست كه تركيب آنها هويت شخصي و اجتماعي ما را مي نماياند.

تمايز ميان شيوه ي زندگي با سبك زندگي
دانستيم كه  شيوه ي زندگي مفهومي است كه در تمامي صورت هاي تمدني گذشته و حال حضور داشته است حال آنكه مفهوم سبك زندگي مفهومي متأخر است كه ريشه در صورت تمدني غرب مدرن داشته و متعلق به حوزه نظريه پردازي علوم مدرن جامعه شناسي و مطالعات فرهنگي است.  شيوه ي زندگي ناظر بر بينش و منش توأمان زندگي است. بينش و منشي كه مضاف بر ارزش گذاري درباره امور زندگي است سبك زندگي اما مسبوق به اين بينش و روش است كه بر پايه آن استوار مي گردد. در واقع نسبت ميان شيوه زندگي و سبك زندگي ، نسبت عموم و خصوص من وجه است. سبك زندگي از دل شيوه ي زندگي بيرون آمده و توليد مي شود. سبك زندگي همان شيوه ي زندگي است هنگامي كه در مدل ، فرم  و صورت هاي خاص و ويژه اي منجمد و متجسد مي شود و قالب بندي مي شود. وقتي شيوه ي زندگي در مدلي خاص متعين شده و انضمامي مي گردد و از ايده به تعين مي رسد سبك زندگي متولد مي شود. لذاست كه شيوه ي زندگي چندان قالب بندي نشده است و در مرحله راه و روش مبتني بر بينش خاص زندگي استوار است و البته اقتضائات خاص خود را دارد . از همين روست كه هر شيوه ي زندگي مي تواند ناظر بر چندين مدل و سبك زندگي باشد.
هنگامي كه ذائقه ها ، باورها و كردارها و عادات انسان ها  كه خود متضمن عقايد، باورها و تفكرات ديني ، سياسي واخلاقي و .. ترجيحات زيبايي شناختي است در يك فرم و صورت مشخص زيستي قالب بندي و تجسد و تعين مي يابد و در صورت كنش ها و كردار هاي مشخص ، گزينش و انتخاب هاي روشن و اعمال و رفتار روزمره غذائي ، ورزشي ، عبادي و شرعي، جنسي، پوشاكي و … متعين مي شود، سبك زندگي متولد مي شود. هر شيوه زندگي ظرفيت توليد سبك ها و مدل هاي متعدد زندگي را داراست. براي نمونه شيوه ي زندگي مدرن خود ناظر بر سبك هاي متعدد زندگي است؛ سبك زندگي آمريكائي، سبك زندگي اروپائي، سبك زندگي انگليسي، سبك زندگي ماركسيستي و ….
يكي از چيزهايي كه مي تواند شيوه ي زندگي را با انجماد و تجسد بخشي به سبك زندگي تبديل كند حضور اشياء در زندگي است. سبك رندگي نسبتي مستقيم با حضور اشياء در زندگي دارد. اين سبك زندگي است كه جايگاه اشياء را در زندگي معين مي كند و اشياء شأني خاص و ويژه در سبك زندگي يافته است و بما هو شأنيت دارند. منظور از اشياء هم اشياء ضروري زندگي است هم اشياء تزئيني و زيباشناختي، هم اشياء فردي و هم اشياء حاضر در كليت و تماميت خانه و محل زندگي و كارو البته نوع و سبك چيدمان اين اشياء و الگوي حاكم بر آن را در بر مي گيرد.
شاخص ديگر كه در تعين بخشي شيوه ي زندگي به سبك زندگي بشدت تأثيرگذار است ” مصرف” است. با مدرن شدن زندگي بشري و ظهور سرمايه داري و تولد چرخه سرمايه داري ” توليد - مصرف"، مصرف و مصرف زدگي يكي از مؤلفه هاي اصلي دنياي امروز و شيوه ي زندگي مدرن است. مصرف در تعين بخشي سبك زندگي تأثيري بسزا دارد بسيار مهم است. اين مهم ناظر بر همه گونه مصرفي است و صرفاً ناظر بر مصرف توليدات و كالاهاي مادي و تزئيني نيست و مصرف هر گونه توليد مادي و لوكس و نيز هنري و فرهنگي را نيز در بر مي گيرد اعم از اشياء تزئيني و غير تزئيني زندگي تا فيلم، روزنامه، موسيقي و … هر گونه صنعت فرهنگ ( در معناي مكتب فرانكفورتي آن).
شاخصه ديگر مقوله امكان انتخاب است. ظهور تكنولوژي مدرن و توانايي آن در تكثير فراوان از هر گونه كالايي، ظهور و تثبيت مفهوم تكثرگرايي و تعددگرايي pluralism در زندگي مدرن از يكسو به تكثر و تعدد ( كمي و كيفي) توليدات و كالاهاي فرهنگي، هنري و مرتبط با زندگي انجاميده است و از ديگر سو امكان هاي گزينش و انتخاب آدمي را در اخذ و مصرف اين توليدات ( خاصه صنعت فرهنگ) بشدت افزايش داده است كه خود در تعين و قالب بندي سبك هاي مختف زندگي بسيار تأثيرگذار است. به هر ميزان كه امكان گزينش و انتخاب افزايش يابد سبك هاي زندگي نيز افزايش مي يابد. امروزه سبك زندگي در حقيقت سبك درگزينش و انتخاب مصرف كالاهاي زندگي است. “آنتونی گیدنز” سبك زندگی را از مولفه های زندگی مدرن می داند و در این میان به سال های پس از جنگ جهانی دوّم و ظهور دولت های رفاهی در اروپای غربی تأكید دارد. به اعتقاد گیدنز دنیای مدرن گزینه های قابل انتخاب را برای افراد افزایش می دهد. در حالی كه در فرهنگ های ماقبل مدرن فرد معمولاً پیرو یك سبك و شیوه زندگی خاص بود. هرچند در این دوران هم شاهد انتخاب هایی برای افراد هستیم، امّا گزینه های گوناگون به هم شباهت دارند و دامنه وتعداد آنها چنان محدود است كه سبب می شود تنها سبك مشخصی برای زندگی در هر فرهنگی تعریف شده باشد و همه افراد متعلق به فرهنگ های یكسان به سبك تقریباً مشابهی زندگی كنند. در اینجا نكته مهم، تطابق همه افراد  با ارزش های همسان منبعث از فرهنگ واحد است و نه امكان انتخاب هایی كه گاهی ظاهر می شوند. ( گيدنز، 1380، 210)
انواع سبك هاي زندگي مدرن امروزه مولود تكثر و تعدد در انتخاب و مصرف اشياء و كالاهاي فرهنگي و هنري و مصرفي عالم مدرن و مناسبات اقتصادي و اجتماعي حاكم بر آن و نيز اقتضائات زندگي متناسب با ضروريات عالم سرمايه داري است.

معنا و مفهوم شيوه زندگي غربي
گفتيم كه شيوه زندگي در هر تمدني متناسب و ملازم است با صورت تمدني وعالم تاريخي آن تمدن و جامعه. براي نمونه كتاب شريف ” حلية المتقين” علامه مجلسي كه در دوره صفويه تدوين يافته است خود بسان آئين نامه كامل شيوه زندگي اسلامي - شيعي است كه با عالم و صورت تمدني شيعي و ايراني عصر صفويه تناسب و تلازم تام دارد. از انجا كه غرب مدرن نيزیک عالم تاریخی و صورت تمدني ( كه در علوم اجتماعي غربي به آن فرماسيون اجتماعي social formation مي گويند) جدیدی است که متناسب با صورت تمدني خود انسان جديد طراز مدرنيته و نيز نحوه وجود و حضور ملازم با ان را نيز ايجاب نمود. نحوه حضور مدرن در عالم خود پديد آورنده یک مدل و نحوه زندگی کردنی را به همراه آورده است که خصیصه اصلی این نحوه زندگی، زيستن در ذيل اومانیسم و سوبژكتيويسم است كه هر دو نحوه حضور انسان مدرن را در عالم جديد صورت مي دهند. انسان در اين تمدن تنها انسان نيست بلكه ” سوژه"  subjective است به معناي تنها موجود شناسنده و صاحب اراده و ميل هستي كه ذات او را به تعبير نيچه ” اراده معطوف به قدرت” شكل مي دهد. نحوه حضور و بودن چنين موجودي ملازم با نفي قدرت ديگري ( ولو خدا به عنوان مدعي ديگر اراده و ميل و قدرت) است كه اساساً به نفی حضور و حیات دین و امرقدسي مي انجامد كه ظهور سكولاريسم را در افق حضور انسان مدرن نويد مي دهد. اين انسان به عنوان یک امر کلیدی در صورت تمدني جديد و به عنوان مرکز ثقل عالم جديد كه چنين می‌اندیشد؛ لذا بنایش این مي شود که یک زندگی دنیوی و سکولاری را بیافریند از این‌رو اینکه این عالم، انسانی دارد که براساس مؤلفه‌های وجودی خویش مبنی بر سودجویی، قدرت طلبی و لذت‌طلبی رفتار می‌کند همچنین دارای نظام مناسبات اقتصادی است که این نظام اصالتاً سرمایه‌سالارانه است حال چه سرمایه‌دار باشد یا نباشد اما سرمایه سالارانه است و در عین حال اخلاقیات متناسب با آن را نیز اعمال می‌کند.



 اگر نگاهی به غرب مدرن داشته باشیم به لحاظ مفهوم  شيوه زندگي و یا به مفهوم جزئی‌تر، سبك زندگی نیز دارای تصوراتی است به طور مثال؛ سبک زندگی دوره ویکتوریایی در بخش عمده‌ قرن 19 با آن سبک زندگی که بعد از جنگ جهانی اول در عالم غرب مدرن حاکم می‌شود تفاوت‌هایی دارد و یا اگر جزئی‌تر بنگریم آنچه که بعد از سال 1980 میلادی و بعد از ورود عالم غرب مدرن به «مدینه بحران زده پسامدرن» ، از آن زمان تا حدودی مدل سبک زندگی تغییر می‌کند. لذا همه اینها در ذیل یک کلیتی هستند اگر چه سبک زندگی ویکتوریایی بعد از جنگ جهانی اول و این دو با سبک زندگی بعد از ورود غرب مدرن به فاز «مدینه بحران‌زده پسامدرن» در دهه 1980 میلادی به بعد با هم متفاوت است و یا اینکه تمام اینها با شيوه زندگی رنسانسی به لحاظ جزئی و مفهومی تفاوت‌هایی با هم دارند اما تمام آنها در ذیل یک پارادایم کلی هستند که آن پارادایم کلی، مؤلفه‌های مشخصی مبنی بر سکولاریستی و اومانیستی بودن دارد.
 در واقع انسان قلمرو معنایی و ارزشی خویش را از عالم معنا و عالم آخرت به عالم دنیای صرف منتقل می‌کند یعنی اگر نگاهی کوتاه به مسئله تعریف انسان و اخلاق داشته باشیم در قرون وسطی این را می‌توان فهمید، قبل از قرون وسطی اگرچه به جرأت می‌توان گفت که عالم، عالم دینی نیست اما می‌بینیم تعریفی که از انسان و رابطه‌اش با ثروت وجود دارد این گونه است که انسان باید در حدی کار کند که نیاز خود و خانواده‌اش را برطرف کند و بیشتر از آن را یا کار نکند و یا به عبادت بپردازد و یا اگر کاری می‌کند ماحصل آن را انفاق کند با این نگاه، تفاوت مدل‌ها مشخص می‌شود.

مبادي و مفاهيم شبكه اي سبك زندگي
تا اين جاي بحث دانستيم كه تمامي تمدن هاي بشري برخوردار از اسلوب و شيوه زندگي خاص خود بوده اند كه اين شيوه زندگي تناسبي تام با عالم تاريخي و تمدني شان و نيز انسان طراز آن جامعه و نحوه حضورشان داشت. حال بر همين قياس مي توان چنين حكمي را درباره تمدن غربي و عالم مدرن نيز اطلاق نمود. اكنون در عالم غربي ( و نه فقط تمدن غربي كه امروزه عالم غربي بر تمام جهان سيطره وجودي و تمدني يافته است) نيز متناسب با صورت تمدني و عالم تاريخي آن و صورت جديد انسان ( انسان مدرن) و نحوه حضور او در عالم ، شيوه جديد و خاصي از زندگي محقق گرديده است كه مي توان از آ با عنوان “شيوه زندگي غربي” western way of life ياد كرد. اما از آنجا كه اين شيوه از زندگي داراي تمايزات جدي و ماهوي ( و نه فقط شكلي و صوري و ساختاري) با شيوه زندگي تمدن هاست از آن با عنوان سبك زندگي ياد مي كنيم كه البته در حال حاضر صورت غالب اين سبك زندگي از آن صورتي است كه با نام “سبك زندگي آمريكايي ” American lifestyle مي شناسيم چنانچه صورت غالب مدني در اين تمدن نيز از آن فرهنگ و جامعه آمريكاست.
سبك زندگي ملازم با مفاهيم و معاني چندي است كه با تمايز بخشي از ديگر شيوه هاي زندگي آن را از يك اسلوب صرف زندگي به يك سبك منتقل مي سازد و تجسد مي بخشد. مفاهيم ملازم با سبك زندگي كه موجب مي شوند اين شيوه از زندگي به يك سبك بيانجامد عبارت اند از :
1.    طبقه مدرن اجتماعي
2.    قدرت و پشتوانه اقتصادي طبقه مدرن
3.    گفتمان اجتماعي مدرن
4.    زندگي روزمره و روزمرگي
5.    تكنولوژي مدرن
6.    عادت مصرف بدون نياز
7.    ظهور جامعه سرمايه داري و حاكميت مطلق مناسبات سرمايه داري برجامعه
8.    ظهور مفهوم اوقات فراغت در دوره مدرن
9.    رسانه ها
سبك زندگي در شبكه اي از اين مفاهيم است كه صورت عينيت به خود مي گيرد و شكل مي پذيرد. سبك زندگي بدون تحقق طبقه اجتماعي/اقتصادي مدرن، پديداري گفتمان اجتماعي، پديد آمدن مفهوم زندگي روزمره، فرادستي و امكانات خارق العاده تكنولوژي امروزي، مصرف زدگي مترفانه مدرن، ظهور جامعه سرمايه داري و مفهوم اوقات فراغت امري محال و ناممكن مي نمود.
براي نمونه بدون مفهوم زندگي روزمره سبك زندگي چه معنايي مي تواند داشته باشدو زندگي روزمره به معناي حضور تكرار شونده آدمي در فرايند هر روزينه زندگي و تجربه هر روزه وجود و بودن انسان در روزمرگي است كه سبكي خاص از زندگي را ايجاب ميكند. روزمرگي به مثابه نحوه خاصي از بودن انسان در عالم كه ملازم با تكرار هرروزينه و نيز غفلت ناشي از چنين تكراري است كه طرحي از چنين بودني را ايجاب مي كند كه يكي از ملزومات سبك زندگي است. و يا طبقه اقتصادي/اجتماعي و بنيه مالي چنيني طبقه اي است كه پشتوانه مالي لازم براي ” مصرف” سبك زندگي را در اختيار انسان مدرن مي نهد. چنانچه مصرف يكي از ملزومات زندگي روزمره و نيز يكي از معيارهاي دسته بندي و نظام طبقه بندي آن تلقي مي گردد. در واقع زندگي روزمره و سبك زندگي مدرن بدون مصرف معنا نمي يابد و يا معنايي ناقص مي يابد.طبقه بندي اجتماعي، مصرف ، تكنولوژي ، گفتمان حاكم بر رفتار، اوقات فراغت و … همگي در كنار هم اند كه مي توانند عناصر اصلي سبك زندگي مدرن را صورت دهند.



اصول دكتريني حاكم بر سبك زندگي مدرن را به ویژه آن‌گونه‌ای که از نیم قرن بیستم به خصوص از دهه 80 حاکم شده را مي توان چنين برشمرد:
 
1.     عالم مدرن، اساساً فرد انگارانه است عالم فرد انگار عالمی است که تعلقات اجتماعی و خانوادگی را نمی‌تواند بپذیرد پس سبک زندگی مدرن، سبکی است که اقتصاد و پول، مسئله اصلی انسان می‌شود بدین معنا که سبک زندگی مدرن پول محور است؛ همانطور که می‌توان گفت در عالم مدرن، انسان در ذیل پول تعریف می‌شود.
2.    فرد انگاری موجب می‌شود که انسان تدریجاً یا خانواده‌گریز و یا خانواده ستیز ‌شود لذا در ابتدای امر، فرد از خانواده گسترده و فامیلی دور شده و به سوی خانواده هسته‌ای می‌آید سپس از خانواده هسته‌ای نیز تدریجاً دور شده و به سمت تجرد تمام عیار سیر می‌کند و این چیزی است که مطابق با آمار در عالم غرب مدرن مشاهده می‌شود.
3.     سومین ویژگی‌ انسان مدرن و این سبک زندگی، مصرف‌گرایی شدید است اساساً این خصیصه مربوط به نیمه دوم قرن بیستم است و چون سرمایه‌داری وارد فاز تولید انبوه شد از اوائل قرن بیستم به بعد فرهنگ مصرف، جانشین فرهنگ امساک انباشت شده است و این به جزئی از لایف‌استایل در زندگی مدرن شده است.
4.     دسته چهارم، حضور سرعت شتاب‌زده‌ای است که یک اضطراب زمان را ایجاد می‌کند و اضطراب ساعت یک حالت مکانیکی در روابط انسان‌ها ایجاد می‌کند همچنین تغییر مدل‌های غذایی از دیگر ویژگی سبک زندگی مدرن است عناصری مانند پول، اشتغال، اضطراب زمان، خانواده‌گریزی مدل غذایی انسان را نیز تغییر داده و به سوی مدل‌های فست‌فودی و غذاهای بیرونی سوق می‌دهد از این رو کمپانی‌های غذا دخالت کرده و الگوهای غذایی را ارائه می‌دهند.
5.    ویژگی بعدی سبک زندگی مدرن غربي، ‌تنوع‌طلبی شدید است این مدل زندگی براساس فرد تنها تعریف می‌شود و نه براساس فرد در خانواده و اجتماع به صورت پیوسته بلکه انسان فقط به صورت اتمی است که براساس نیازهای خود، به سمت یک اتم و یا یک انسان دیگر می‌رود و سپس به همان غار تنهایی خویش باز می‌گردد که این موضوع به تعطیلی روابط می‌انجامد.
به چند دلیل واضح، سبک زندگی مدرن غربي در جهان گسترش می‌یابد. نخست  اینکه عالم غربي جهاني شده و بدين دليل فرهنگ مدرن در جهان گسترش پیدا کرده .دوم آن كه اقتصاد سرمایه‌داری مدرن بر تمامي مناسبات اقتصاد جهاني چيرگي يافته است. در عالم غرب مدرن، اقتصاد رکن اصلی است لذا انسان مدرن در ذیل پول تعریف می‌شود پس با این وجود، انسانی مدرن است که ذیل پول باشد؛ بنابراین وقتی عالم مدرن در جایی محقق شود به میزان، درجه و مرتبه‌ای که حاصل شود با خودش سبك زندگي مدرن را نیز خواهد آورد كه با شيوه زندگي ديني جامعه دارد بر سر ستیز قرار می‌گیرد.
براي نونه در اجتماع ما یک طبقه سرمایه سکولار و یک طبقه متوسط مدرن دارد که این طبقه متوسط، محدوده وسیعی را تشکیل می‌دهد که اگر نگوییم بزرگترین طبقه است، حداقل یکی از اصلی‌ترین طبقه‌های جامعه است. فرهنگ حاکم بر نظام دانشگاهی ما اساسا مدرنیستی است اقتصاد ما اقتصاد سرمایه‌داری مدرن، منتها از نوع سرمایه‌داری درجه 2 و وابسته است که تولیدی و سرمایه‌ای نبوده بلکه شبه مدرن است.
بنابراین وقتی تمام اقتضائات وجودی تحقق Life style را داریم از جمله؛ نظام دانشگاهی، آموزشی، معماری و شهری ما تا حدود زیادی این گونه است از این رو طبیعی است که مابقی اقتضائات نیز به دنبال این موارد شکل‌ می‌گیرد پس تا زمانی که ما در این شرایط هستیم، نمی‌توان گفت چرا سبک زندگی مدرن درحال گسترش است.علت گسترش آن همان مسئله تهاجم فرهنگی، سیطره نظام سرمایه‌داری، گسترش فرهنگ سکولار مدرن از طریق نظام آموزش دانشگاهی ما درحوزه علوم انسانی است این عوامل در 30 سال گذشته فعالانه تأثیر گذاشته و ساختارهای اجتماعی، طبقاتی و بافت اجتماعی کشور را تا حدود زیادی تغییر داده‌اند که به تبع آن Life style نیز عوض می‌شود.
سبك زندگي مدرن غربي به دليل عناصر خاص و شبكه مفاهيمي كه دارد در تعارض جدي با روح ديانت و شيوه زندگي ديني و اسلامي/شيعي است. براي نمونه روزمرگي يكي از عناصر جدي سبك زندگي غربي است كه بدون آن اين سبك از زندگي معنا ندارد. روزمرگي در ذات خود ملازم با غفلت و اكنون زدگي است كه خود يكي از ثمرات نيست انگاري غربي است، حال آنكه روح ديانت و زيست مؤمنانه گريزان از غفلت و اكنون زدگي، و ملازم خودآگاهي و بصيرت مؤمنانه است. لذا سبك زندگي اسلامي/شيعي اقتضائاتي دارد كه از جمله اقتضائات تدوين و طراحي دكترين سبك زندگي اسلامي/شيعي مستلزم تأمل و تفكر درباره ي ماهيت و اقتضائات اين گونه از سبك زندگي است. سبك خاصي از زندگي كه با روح ديانت و دينداري و زيست مؤمنانه تطابق داشته باشد و اقتضائات دوره مدرن را نيز در نظر آورد.
براي نمونه مي توان به سبك زندگي جهادي/شيعي تجلي يافته در دوران دفاع مقدس اشاره كرد. در دوران دفاع مقدس و در جبهه هاي جنگ عالمي غير از عالم غربي، و صورت جديدي از حيات انساني بر مبناي “حيات طيبه” قرآني و ديني شكل يافت كه در ذيل افق تاريخي آن انسان طراز انقلاب اسلامي به نام ” بسيجي” محقق شد و پديد آمد. نشئه اي از حيات طيبه كه در صورت سبك زندگي جهادي/ شيعي در ذيل ولايت حضرت روح الله محقق شد كه تكيه به عناصري چون ؛ خودآگاهي، مرگآگاهي، دل آگاهي؛ قناعت، جهاد اكبر و اصغر، محاسبه نفس، تهجد و تهذيب نفس، تفريح سالم، پرورش جسم و روح و … داشت.

سبك زندگي چيست؟
«سبک زندگی» در ادبیات موجود علوم اجتماعی مفهومی نسبتاً جدید است. چنان که بعضاً پدیدار شدن «سبک زندگی» را در زمره اختصاصات «جامعه مدرن متأخر» قلمداد کرده اند. طبیعی است چنانچه سبک زندگی را در مفهومی صرفاً تحت اللفظی و خنثی فهم کنیم، تلقی آن به مثابه امری نوظهور اسباب تعجب را فراهم خواهد کرد. زندگی آحاد بشر در اعصار و جوامع مختلف همواره بر اساس مجموعه¬ای از قواعد و مناسبات معین نظم و نسق یافته است و طبعاً می تواند در وسیع ترین معنا واجد سبک قلمداد شود. اما در ادبیات علوم اجتماعی مفهوم سبک زندگی محتوایی فراتر از این دارد و به واسطه این محتوای مشخص است که از اصلی ترین نشانه¬های تحولات اجتماعی و فرهنگی سه دهه اخیر غرب به حساب می‌آید.
البته پیگیری و جستجوی مفهوم سبک زندگی، ما را به مواردی از استخدام آن در متون جامعه شناختی پیش از سه دهه اخیر نیز رهنمون خواهد ساخت. بیشتر اوقات در روایت فرآیند تکوین مفهوم سبک زندگی، به ریشه¬های آغازین و اولین مفهوم بندی¬های ارائه شده از آن در کار کسانی چون ماکس وبر، گئورگ زیمل و تورشتاین وبلن در سال¬های آغازین قرن بیستم اشاره می شود. این ریشه یابی¬ به یک معنا عناصری از واقعیت را نیز با خود دارد. اما روشن است که مفهوم جدید سبک زندگی به وضوح فراتر  از چیزی است که در آن مفهوم بندی¬های اولیه منعکس گردیده است.
به عنوان مثال، وبر مفهوم سبک زندگی را در ذیل مقوله منزلت یا احترام به عنوان یکی از اضلاع سه ضلعی مشهور خود (ثروت- قدرت- منزلت) تعریف می¬کرد. در این تعریف عملاً سبک زندگی مفهومی کم و بیش مترادف با فرهنگ می¬یافت. با وجود این که مفهوم جدید سبک زندگی در زمینه مباحثاتی شکل گرفته که از کار وبر به طور عام و دسته بندی سه گانه ثروت- قدرت- منزلت به طور خاص متأثر است، امّا درک فاصله مفهوم جدید سبک زندگی با فهم وبر کار دشواری نیست. در ادبیات جدید جامعه شناسی فرهنگ و مطالعات فرهنگی، سبک زندگی اساساً امری متفاوت از فرهنگ (البته نه غیرمرتبط با آن) تعریف می شود. این تفکیک بیش از هر چیز به سبب نسبتی است که میان مفهوم سبک زندگی با گسترش فردیت و اخلاق فردگرایانه در جامعه جدید برقرار می¬شود. فرهنگ مجموعه منسجمی از ایده ها، ارزش¬ها، هنجارها، نمادها و آداب و رسوم است که فرد به واسطه دریافت و تطبیق خود با آنها امکان مشارکت در زندگی اجتماعی را می¬یابد. البته مواجهه فرد با فرهنگ لزوماً منفعلانه نیست. اما در نهایت فرهنگ مقوله ای فرافردی و کلان باقی خواهد ماند. در مقابل سبک زندگی در مفهوم جدید آن بیشتر محصولی از انسان فردیت یافته¬ای که آن را خلق می کند، قلمداد می شود. البته سبک زندگی نیز امری اجتماعی است. به تعبیری می توان آن را تابلوی نقاشی «کولاژ»ی دانست که تکه پاره های به کار رفته در آن از متن زندگی اجتماعی فراهم می¬آید. اما نهایتاً نوع تلفیق و ترکیب آنها گویی چیزی است که انسان مابعد تجددیِ فردیت یافته بر حسب ذوق و سلیقه خود آن را می سازد. البته این «ساخت» و سلیقه سازنده آن به شدت سیّال، متغیّر و دلبخواهی است. شاید این اصلی ترین تفاوتی است که مفهوم سبک زندگی با فرهنگ دارد: سبک زندگی مقوله ای اساساً سیّال، لغزنده و غیرقطعی است. سبک زندگی ریشه در ذائقه و سلیقه دارد.
از این جهت شاید بتوان در میان پیشکسوتان جامعه شناسی کسی که بیش از همه به معنای جدید سبک زندگی نزدیک شده بود را زیمل دانست. در واقع این زیمل بود که اول بار مفهوم سبک زندگی را در نسبت مستقیم با فردگرایی مدرن و تلاش فرد مدرن برای ظاهر ساختن «یکتایی هستی خود» تعریف کرد. البته او در دهه های آغازین قرن بیستم از امکانات جامعه جدید - به ویژه در چارچوبی به نام کلانشهر- برای امکان پذیر ساختن چنین وضعیتی سخن می گفت. امّا به طور حتم دهه های پایانی این قرن شواهد و نشانه های عینی بیشتری را در جهت نشان دادن امر فراهم آورده است.
“سبک زندگی “مفهومی بسیار مهم است که اغلب برای بیان” روش زندگی مردم “توأم با طیف کاملی ازارزش ها ، عقاید وفعالیت های اجنماعی است می توان گفت سبک زندگی ازالگو های فرهنگی، رفتاری وعاداتی شکل می گیرد وافراد به طور روزمره آنها رادر زندگی فردی واجتماعی خود به کار می گیرند.افراد به واسطه کنش های اجتماعی متقابل خود با والدین، دوستان همسالان ،آشنایان ورسانه های جمعی الگو های رفتاری را می آموزند.به عبارتی سبک زندگی شامل فعالیت های معمول وروزانه است که شخص آنها رادر زندگی خود به کار مي گيرد. اين البته معناي عام و كلي اين مفهوم است.
سبك زندگي مجموعه اي از ذائقه ها ، باورها و كردارهاي نظام مندي است كه يك طبقه يا بخشي از يك طبقه ي معين را مشخص مي كند. در اين راستا، براي مثال سبك زندگي شامل، عقايد سياسي، باورهاي فلسفي، اعتقادات اخلاقي، ترجيحات زيبايي شناختي و نيز اعمال جنسي، غذايي، پوشاكي و فرهنگي و غيره مي شود. بر خلاف “سطح زندگي” كه با كميت كالاها و خدمات مطابق است كه يك فرد يا يك گروه مي تواند در اختيار داشته باشد،بنابر اين در يك سطح زندگي واحد، سبك هاي زندگي بسيار متفاوتي مي توانند وجود داشته باشند، كه اين امر به باور پير بورديو به” عادت واره “هاي habitus متمايز بستگي دارد.
سبك‌های زندگی مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چيزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، آگهی‌ها همه و همه تصور‌ها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم می‌کنند. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیر معمول نیستند. بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگی‌شان را آزادانه انتخاب کنند.در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یک‌جا جمع می‌شوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک می‌شوند. به نوعی گروه‌های اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده‌ و یک سبک خاص را تشکیل می دهند. سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلا می‌توان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بدست آورد.
مفهوم جدید سبک زندگی را می باید در نسبت مستقیم با تحول مهم اندیشه و علوم اجتماعی غرب در اوایل دهه 1980 فهم کرد. این تحول که بعضاً با عنوان «چرخش فرهنگی» از آن یاد می شود، به اهمیت یافتن بیشتر مفهوم فرهنگ و توابع و مشتقات آن در علوم اجتماعی منجر شد. در واقع اصحاب چرخش فرهنگی معتقد بودند نظریه های کلاسیک علوم اجتماعی در دهه های پایانی قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در تعامل با شرایط خاصی پدید آمدند، که دگرگون شدن این شرایط ایجاد تحول بنیادین در این حوزه را به یک الزام مبدل ساخته است. مهم ترین وجه این دگرگونی در انتقال مرکز ثقل جامعه جدید از تولید به مصرف و از اقتصاد به فرهنگ بود. رشد بخش خدمات، گسترش بروکراسی و آموزش عمومی شکلبندی اجتماعی جامعه صنعتی را به کلی متفاوت از مقطع پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم ساخت. به طور مشخص از جهت ترکیب طبقاتی جامعه صنعتی نیمه دوم قرن بیستم به طور متزایدی متشکل از طبقه متوسط جدید بزرگ و فربهی بود که بخش اعظم صحنه اجتماعی را اشغال می¬کرد. در چنین وضعیتی اساساً تحلیل¬های طبقاتی که سابق بر این نقشی کلیدی در مباحثات علوم اجتماعی (بالاخص نظریه¬های چپ) داشت، بلاموضوع به نظر می رسید. در این شرایط مفهوم سبک زندگی عنوان یک ابزار تحلیلی جایگزین طبقه و مشتقات آن که دست¬کم از نظر اصحاب چرخش فرهنگی دیگر توانایی خود در تشریح وضعیت¬های جدید اجتماعی را از دست داده بودند، گردید. از این رو نه تنها پیدایی «سبک های زندگی» مشخصه وضعیتی که از آن با تعابیری چون جامعه اطلاعاتی، جامعه پساصنعتی و وضعیت ما بعد تجددی (پست مدرن) یاد می شود قلمداد شد، که این مفهوم به مثابه یک ابزار تحلیلی مناسب برای سنخ شناسی و دسته بندی افراد این جامعه¬ شناسایی گردید. در عین حال چنین تحولی عرصه سیاست را نیز از خود متأثر ساخت. برخی تحلیلگران سیاسی و اجتماعی، از به حاشیه رفتن مسائل طبقاتی و پررنگ شدن مسائلی چون هویت و سبک های زندگی در عرصه سیاسی و رقابت های انتخاباتی احزاب جوامع صنعتی سخن گفته و از آن با عنوان «سیاست زندگی» یاد کرده اند.
گستره و حوزه مفهوم سبک زندگی خالی از مناقشات بی پایان اصحاب علوم اجتماعی نبوده است. برخی تلاش کرده اند تا با قرار دادن سبک زندگی ذیل مفهوم طبقه اجتماعی پویایی و غنای بیشتری بدان (طبقه) بخشند. اما در مقابل عده بیشتری سبک زندگی را مفهومی در عرض طبقه و امری ورای تقسیمات طبقاتی قلمداد کرده اند. این که آیا سبک زندگی فقط رفتار و نمودهای بیرونی فرد را شامل می شود یا ذهنیت و نگرش او را نیز در بر می گیرد، محل نزاع دیگری بوده است. اغلب قلمرو این مفهوم آن چنان گسترده تعریف شده است که همه چیز، از الگوی مصرف، نوع پوشش، دکوراسیون خانه و محل کار، ژست های رفتاری، نحوه صحبت، فعالیت های اوقات فراغت تا نگرش های سیاسی و اجتماعی و علاقه مندی¬های شخصی را در بر می¬گیرد. با این وجود بخش اعظم کارهای تجربی که در آن از سبک زندگی به عنوان یک ابزار تحلیلی استفاده شده، این مفهوم را در نسبت با دو مقوله مورد استفاده قرار می دهند : الگوی مصرف و اوقات فراغت. چنان که بیراه نیست اگر این دو را مؤلفه های اصلی تعیین و تشکیل سبک زندگی قلمداد کنیم. بیان رابطۀ تنگاتنگ سبک زندگی با مصرف و اوقات فراغت اگر چه نوعی اخبار از چارچوب مفهومی خاص است، ولی در ورای آن میتواند حاوی بصیرتی غرب شناسانه نیز باشد و ما را در تلقی ضمنی موجود از مفهوم زندگی در جامعه مدرن متأخر یاری کند.
در مطالعه جنبه های مختلف زندگی می توان به سه سطح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، که کاملا با سبک زندگی در ارتباط هستند:

  • سطح ساختاری ( ساختار اجتماعي/ فرهنگي جامعه اي كه فرد در آن زندگي مي كند)
  • سطح موقعیتی ( موقعيت تحصيلي ، شغلي ، اجتماعي و طبقاتي فرد)
  • سطح فردی ( شخصيت و شاكله شخصيتي فرد)



سبك زندگي و مهندسي اجتماعي
نقشه راه و طرح استراتژيك نوزايي يك تمدن جديد ( تمدن سازي) را مهندسي اجتماعي گويند. چنين نقشه راهي البته مراحل متعددي را در بر مي گيرد كه يكي از حساس ترين و مهم ترين آنها، شيوه زندگي و سبك زندگي است. مرحله اي كه پس از مهندسي فرهنگي جزو ضروريات مهندسي اجتماعي تلقي مي گردد.
جامعه‎شناسان، جامعه را آن‎گونه که هست مطالعه می‎کنند. روان‎شناسان و پزشکان نیز، انسان را آن‎گونه که هست بررسی می‎کنند. اما در رویکرد استراتژیک، بایستی جامعه و فرد را «آن‎گونه که باید» مطالعه کرد. از این‎روست که «کلر» و دیگران، بخش اتوپیانگاری در فلسفه را، دانش و هنر استراتژی می‎خوانند، زیرا اتوپیا در این تلقی، یعنی «جامعه و ساکنان آن، آن‎گونه که باید باشند».
روان‎شناسان و پزشکان، سبک زندگی را در سطح فردی یا اصطلاحا در سطح «تکنیکی» بررسی می‎کنند. جامعه‎شناسان، سبک زندگی را در سطح «تاکتیکی» مطالعه می‎کنند. اما سبک زندگی فرد در «جامعه» از حیث «آن‎چه که باید»، در سطح «استراتژیک» مطالعه می‎شود. لذا تمایز در این است که در تلقی نخست، سبک زندگی در «جامعه‎شناسی» مطرح است، اما در تلقی دوم، یعنی رویکرد استراتژیک، سبک زندگی در «جامعه‎سازی» مورد مطالعه قرار می‎گیرد.
جامعه‎شناس بدون طرح جامعِ Master Plan آینده، جامعه را مطالعه می‎کند. اما استراتژیست‎‎ها برای مهندسي اجتماعي نیازمند طرح جامع پیشینی هستند. از این‎رو، تخصص آن‎ها در حوزه‎ای محک می‎خورد به نام Strategic Planning یا طرح‎ریزی استراتژیک، که ابزار جامعه‎سازی است. برای ساختن یک جامعه، از زوایای گوناگون می‎توان وارد شد. یکی از این زوایای نوین جامعه‎سازی در غرب، زاویه تبیین و تنظیم سبک زندگی یا Life style است. البته تلقی قرآنی کاملی نیز در این زمینه، برای جامعه‎سازی وجود دارد که همان تفکیک دو نوع زندگی یا حیات است: حیات طیبه و حیات خبیثه. پس در یک تلقی قرآنی نیز می‎توان از زاویه زندگی و حیات برای جامعه‎سازی وارد عرصه شد. اما این موضوع در غرب قدمت کوتاهی دارد، که علی‎رغم آن، به مسأله طراز نخست فرهنگی غرب تبدیل شده است. در نتیجه، اگر موضوع سبک زندگی را یکی از مدخل‎‎های جامعه‎سازی، یعنی جامعه از حیث آن‎چه که «باید» باشد، بدانیم، پس چیستی، چرایی و چگونگی سبک زندگی، یک موضوع استراتژیک است.


دين و سبك زندگي
در تلقی ديني و توحيدي ، اصالت از آن خداست نه بشر. در این صورت پارادايم توحيدي رقم می‎خورد. وقتی اصالت خدا مطرح باشد، حق از آن خداست نه غیر خدا، یعنی غير خدا حق ندارد حدود را تعیین کند. برخی از حدود الهی سلبی هستند مانند «ربا نخورید» و برخی ایجابی مانند «روزه بگیرید». مرجعی که این حدود را وضع كرده، ابتدا حق با اوست و حقوق او مقدم بر حقوق دیگران است. پس وقتی اصالت از آن خداست و خدا، محور است، حقوق الهی مطرح می‎شود. حقوق الهی در قالب حدود الهی، که در قواره دین ظهور و بروز می‎یابد. چون خدا یکی است، پس حق او نیز واحد است. حق واحد یک خدا، به یک دین منتهی و منتج می‎شود «إنّ الدینَ عِندَ اللهِ الإسلام». از یک دین واحد با احکام و حدود مشخص، یک سبک و روش زندگی پدید می‎آید. پس در این‎جا «سینگولاریسم دینی» مطرح می‎شود نه پلورالیسم دینی.
سیر حرکت از اومانیسم تا هیومن رایتز، سپس سبک زندگی بورژوایی، و در نهایت دینِ زمینیِ متکثر مبتنی بر آن سبک زندگی، در تلقی دینی به «حیات خبیثه» معروف است، چون ریشه در شرک و عدم توحید دارد و کسی مانند بشر با خدا شریک و حتی جای‎گزین شده است. ضمن این‎که با نفی حدود الهی، او خود، حد و حدود مشخص کرده است. اما سیر حرکت از خدامحوری به حق خدا، و سپس به دین، و در نهایت به سیره و روش زندگی برآمده از دین حنیف، «حیات طیبه» نامیده می‎شد. در سبک زندگی بورژوایی، سبک زندگی به‎مثابه دین است، اما در اسلام، دین به مثابه سبک زندگی است.


سبك زندگي ايراني / اسلامي
 با توجه به تذكراتي كه ذكر شد لازم به تذكر است كه سبك زندگي ايراني/ اسلامي مطابق با عالم اسلامي/ايراني و نيز اقتضائات چنين عالمي و صورت مدني آن و طراز انسان انقلاب اسلامي نيازمند يك بازتعريف و تجديدنظر اساسي در عناصر و شبكه مفاهيم سبك زندگي غربي و چيدمان دقيقي از شبكه مفاهيم جايگزين براي سبك زندگي ايراني/ اسلامي است.
اسلام به عنوان کامل ترین مکتب زندگی، جامع ترین و در عین حال زیباترین سبک زندگی را که مطابق با خواست فطری بشر نیز می‌باشد، مطرح کرده و برای تمامی جزئیات زندگی فردی و اجتماعی براساس زیر بنای فطری و وجودی انسان دستورالعمل ارائه نموده است. از جمله این ساحت ها می‌توان به موارد سیمای ظاهر، نحوه سکونت و محل آن، کار، خودرو، کالاهای مصرفی، خوراک، ارتباط زن و مرد، روابط اجتماعی و موارد بسیار دیگر اشاره کرد که همگی در یک مسیر هماهنگ شکل گرفته اند. از انجا كه اسلام بر فطرت الهي انسان استوار است لذا اين سبك زندگي نيز فطرت/پايه است.
در این نگاه، فطرت که خلقت خاص و آفرینش ویژه است اصلی ترین سرمایه و برترین ره¬توشه ای است که خداوندگار عالم، انسان را از نعمت آن بهره مند ساخته است که راه رشد و شکوفایی بیابد. براین اساس فطرت می توان پایه محکم سبک زندگی انسان قرار گیرد تا در پرتو این حقیقت ثابت، پایدار و همگانی که در نحوه هستی و خلقت آدمی است سبکی از زندگی را رقم زند که به “زندگی فطری” منتهی شود؛ زیرا بر ارزش¬های فطری استوار است. فطرت انسان حداقل بر سه اصل و ارزش زیر استوار است:
1.    حق طلبی
2.    مطلق خواهی
3.    زیبایی دوستی
اگر سبک‌ زندگی،‌ فعل و انفعال فرد را در محیط زندگی او نشان می دهد كه اصلی انسجام بخش بر آن حاكم است و عرصه ای از زندگی را تحت پوشش دارد؛ سبک زندگی فطری مجموعه رفتارها و کنش هایی است که مبتنی بر ارزشهای فطری انسان بنا شده است تا گام به گام در مسیر سعادت و تعالی قرار بگیرد. از این رو، این طرز تلقی از سبک زندگی ریشه ای عمیق در وجود و هویت حقیقی آدمی دارد که بر اغراض، نیات، معانی و تفاسیر فرد از زندگی و حیات سایه می افکند و زندگی روزمره او را معنایی متعالی می بخشد و انسان را از روزمرگی خسته کننده و تکرار مکررات نجات می دهد به نحوی که لحظه به لحظه حیات در حال نو شدن و صیرورت وجودی است.



در این سبک، ظواهر و روبناهای زندگی (مانند شیوه پوشش، تنوع غذایی، نوع خودرو، سبک معماری منزل، میزان و تنوع مصرف، انواع سرگرمی و نیز رفتارهای اجتماعی مانند عادات و رسوم، شیوه برخورد و سخن گفتن، شیوه برپایی مراسم و جشن‌ها و بسیاری از موارد دیگر) نیز با فطرت هماهنگ می شوند و سمت و سوی حیات آدمی را فطری می کنند لذا انسان دچار تضاد درونی و پارادوکس دنیا و آخرت؛ لذت و حکمت؛ شهوت و معنویت و معیشت و ابدیت نخواهد شد. زندگی فطری در تعادل و تعامل سالم جنبه زمینی(ناسوتی) انسان با بعد ملکوتی و فرشته خویی او شکل می گیرد و رشد و شکوفایی همه جانبه و نه کاریکاتوری بر زندگی انسان سایه می افکند. یعنی همه ابعاد وجودی انسان و همه قوای آن به میزان ضروری و لازم یکدیگر را برای رساندن به سعادت یاری می رسانند.
 در مقابل سبک زندگی فطری، سبک زندگی برآمده از تبلیغات بازار و مد یا بر اساس نیازهای کاذب یا درجه دو انسانی است که به به رشد و شکوفایی کاریکاتوری انسان چشم دوخته است رشدی که بر پایه تضاد درون و بیرون؛ پارادوکس دنیا و آخرت و جدایی شهوت و معنویت شکل گرفته است.
شاخص ترين سبك زندگي فطري و ايراني اسلامي كه با جوهره اي جهادي و انقلابي متجلي شد سبك زندگي جهادي در جبهه هاي جنگ در دهه 1360تجلي يافت كه شاخص آن نيز انسان انقلاب اسلامي ( بسيجي) بود.

علی عبدی

 نظر دهید »

نرخ یکسان طلاق در تهران و لندن/ جامعه ایران راه آمریکا و انگلیس را طی می‌کند + آمار

19 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

«آن كسانی كه می‌خواهند در یك كشور یا جامعه‌ای نفوذ پیدا كنند فرهنگ آن جامعه را در مشت خود بگیرند و فرهنگ خود را به آنها تحمیل نمایند، یكی از كارهایشان، معمولاً متزلزل كردن بنیان خانواده است. كما اینكه در خیلی از كشورها این كار را متأسفانه انجام داده‌اند. مردها را بی‌مسئولیت و زنها را بد اخلاق كرده‌اند.»

«از جمله اموری كه در جامعه‌ی ما در میان بسیاری از خانواده‌ها، به این آفت خطرناك ( تكلّف) مبتلا شده است، مسأله‌ی مهم و سرنوشت ساز ازدواج است. به بهانه‌ی انجام آداب و رسوم، آبروداری، حفظ حیثیّت و ارزش نهادن بر دختر و پسر و… این شیرین‌ترین حادثه‌ی زندگی جوانان را به كابوسی وحشتناك تبدیل كرده‌ایم. نتایج تلخ این نگاه بیمار، تعداد زیادی از جوانان را از تشكیل زندگی ناامكید كرده است و تعداد فراوان دیگری را با مشكلات فراوانی در آغاز راه روبه‌رو كرده است.»



رهبر انقلاب تا کنون بارها در بیانات خود آسیب شناسی و علت‌یابی در زمینه عدم پیشرفت لازم در بخش سبك و فرهنگ زندگی را ضروری خواندند و با دعوت از اندیشمندان حوزه و دانشگاه، نخبگان سیاسی و فكری، دستگاههای مرتبط با فرهنگ و تعلیم و نیز جوانان به صراحت تاکید كردند: «در این زمینه باید همه به خود نهیب بزنیم و ضمن تلاش جدی برای آسیب شناسی، به چاره جویی و جستجوی راههای علاج بپردازیم.»

به گزارش مشرق، با وجود تاکیدات رهبر انقلاب در مورد ترویج سبک زندگی ایرانی - اسلامی و بیان دغدغه‌های ایشان در خصوص تغییر سبک زندگی ایرانیان بویژه در نسل جوان و در شهرهای بزرگ، اقدام عملی چندانی برای اصلاح روند نادرست کنونی صورت نگرفته‌ است و معضلاتی نظیر کاهش زاد و ولد و ازدواج، رواج زندگی مجردی و …همچنان روندی رو به رشد دارند.

همزمان با آغاز تبلیغات نامزدهای ریاست‌جمهوری، یکی از مسائلی که در میان هیاهوی رقابت‌های نامزدها تا کنون کم‌رنگ بوده، ارائه طرح و برنامه‌ای جامع برای ترویج سبک زندگی متناسب با ارزش‌های ایرانی - اسلامی بوده است.

غفلت از رسیدگی به این معضلات رو به رشد جامعه، به سوژه‌ای برای رسانه‌های غربی در جهت ناکارآمد نشان دادن سبک زندگی ایرانی - اسلامی تبدیل شده است و تصویری ناهنجار و در تضاد با ساختارهای دینی از جامعه کنونی ایران انعکاس می‌دهند.

جامعه ایران راه جوامع انگلیس و آمریکا را طی می‌کند

نشریه آمریکایی فارین پالیسی در گزارشی از وضعیت فرهنگی داخل ایران، شرایط کنونی نسل جوان را «انقلاب جنسی» می‌نامد که در آن تصویر زنی با پوشش چادر از جامعه ایران در حال محو شدن است. طی سی سال گذشته رفتار اجتماعی جامعه ایران به حدی تغییر کرده است که ایرانیان خارج از این کشور زمانی که به کشور خود باز می‌گردند، از شرایط فعلی حیرت‌زده می‌شوند.

یکی از ایرانیان ساکن لندن پس از بازگشت از ایران می‌گوید: شرایط این روزهای تهران به گونه‌ای است که لندن در برابر آن، شهری سنتی است. وقتی به رفتارهای جنسی جامعه می‌پردازیم، جامعه ایران دقیقا همان راه جوامع انگلیس و آمریکا را - حتی با سرعتی بیشتر - طی می‌کند.

فارین پالیسی در گزارش خود با مراجعه به آمارهای رسمی جمهوری اسلامی که حاکی از کاهش میزان موالید در جامعه ایران است، اینگونه نتیجه‌گیری می‌کند که گرایش جوانان ایرانی به پیشگیری از بارداری و کنترل جمعیت بیش از گذشته و رو به زوال بودن الگوهای سنتی خانواده در جامعه است.

براساس این آمار، ایران طی دو دهه گذشته سریع‌ترین کاهش میزان موالید در تاریخ را تجربه کرده است. رشد سالانه جمعیت ایران در سال 2012 به 1.2 درصد سقوط کرد در حالی‌که این رقم درسال 1986، 3.9 درصد بود. این در شرایطی است که بیش از نیمی از جمعیت ایران زیر 35 سال داشته و در سن زاد و ولد هستند.

40 درصد مردان جوان مجرد هستند/نرخ طلاق در تهران برابر با لندن

به گزارش مشرق، فارین‌پالیسی در ادامه از افزایش سن ازدواج مردان و دختران جامعه ایران می‌نویسد: سن ازدواج در میان مردان ایرانی طی سه دهه گذشته از 20 سال به 28 سال و متوسط سن ازدواج دختران نیز بین 24 تا 30 سال است که نسبت به یک دهه گذشته 5 سال بالاتر رفته است. 40 درصد مردانی که هم‌اکنون به سن مطلوب برای ازدواج رسیده‌اند، در حال حاضر مجرد هستند.

افزایش آمار طلاق نیز از دیگر مسائلی است که این نشریه آمریکایی در گزارش خود آن را پررنگ کرده است. براساس آمارهای رسمی، نرخ طلاق‌های ثبت شده از 50 هزار مورد در سال 2000 به 150 هزار مورد در سال 2010 رسیده است و از هر 7 ازدواج، یکی به طلاق می‌انجامد. این رقم در شهرهای بزرگی نظیر تهران 1 طلاق به ازای هر 3.76 ازدواج است؛ رقمی مشابه نرخ طلاق در انگلستان.

 تغییر رویکردها نسبت به ازدواج و طلاق و دگرگونی عظیم در نگاه ایرانیان نسبت به روابط دو جنس، از جمله مهمترین دلایلی است که فارین‌پالیسی برای اوضاع کنونی فرهنگ و سبک زندگی جامعه ایرانی بر می‌شمرد. براساس تحقیقات انجام شده سازمان ملی جوانان در سال 2008، بیشتر پاسخ‌دهندگان «مرد» به این تحقیق گفته‌اند که پیش از ازدواج دست‌کم یک‌بار به نوعی با جنس مخالف رابطه داشته‌اند و 13 درصد از آن‌ها اذعان کرده‌اند که این رابطه منجر به بارداری ناخواسته شده است.

 براساس بخش دیگری از این تحقیق، روابط ناسالم هریک از زوجین، یکی از اصلی‌ترین عوامل طلاق در میان زوج‌های ایرانی عنوان شده است.

 فارغ از صحت یا نادرستی این آمار، شرایط سخت ازدواج جوانان طبیعتا موجب گسترش روابط خارج از چارچوب و پنهانی در جامعه شده است که آسیب‌هایی نظیر بارداری ناخواسته و سست شدن بنیان‌های خانواده در معنای حقیقی آن نیز اجتناب‌ناپذیر بوده است. بی‌میلی به ازدواج و تجردگرایی نیز از دیگر عوارض این روابط بوده است که همگی زنجیروار جامعه جوان کشور را گرفتار کرده است و علاوه بر اثرات مخرب داخلی، دستاویز حمله به ارزش‌های اصیل ایرانی - اسلامی از سوی معاندان قرار گرفته است تا الگویی ناکارآمد و شکست خورده از انقلاب را به تصویر بکشند.

 این گزارش در ادامه به گسترش فحشاء و انتقال آن از سطح زیرزمینی به سطح آشکار خیابانی بویژه در شهرهای بزرگ نیز پرداخته است که به عنوان نمونه و با استناد به آمار منتشر شده در روزنامه انتخاب به تاریخ 1382، آمار رسمی روسپی‌های تهران در آن زمان 85 هزار نفر از سوی مراجع ذی‌ربط اعلام شده بود.

 نمونه‌های ذکر شده از سیاه‌نمایی جامعه ایران در رسانه‌های غربی، همزمان با تبلیغات ضد ایرانی در مسائل اقتصادی، مسئله هسته‌ای، هجوم شبکه‌های ماهواره‌ای به ارکان خانواده ایرانی و سست‌ کردن پایه‌های آن، هشداری برای نامزدهای ریاست جمهوری است که در برنامه‌های خود، همگام و متناسب با اهتمام ورزیدن به بعد اقتصادی جامعه، سبک زندگی و اصلاح روند کنونی - تسهیل ازدواج، ترویج فرهنگ ازدواج، و … - را نیز دریابند.

 نظر دهید »

راز تکرار اذان

19 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 راز تکرار اذان

اذان، یکی از شعارهای مهمّ اسلام است که ضمن اشاره به اهمّیت نماز، وجه ممیّز و فصل مشخّص دین اسلام از سایر ادیان است. تاریخ تشریع اذان: هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه و فزونی مسلمانان، نیاز به وسیله‌ای برای اعلام وقت نماز و تجمّع مسلمانان برای برپایی این فریضه بزرگ بود. پیامبر اکرم(ص) در فکر اتّخاذ تصمیمی در این مورد بود تا اینکه این امر از طریق وحی و تشریع اذان حل شد.1

اهمّیت اذان: اذان شعاری سکوت‌شکن، موزون، کوتاه، پُرمحتوا و سازنده است که در بردارنده اساسی‌ترین پایه‌های اعتقادی و جهت‌گیری عملی مسلمانان است. اذان در اسلام، سرود الهی، شعار و ندایی جهت معرفی امّت واحد اسلامی است. اذان، اعلام موجودیّت اسلام، معرفی عقاید و اعمال مسلمانان و فریاد علیه معبودهای خیالی است. اذان، نشانه باز بودن فضای تبلیغات و اعلام مواضع فکری مسلمانان به صورت روشن و صریح و همیشه نشانه هوشیاری و بیداری از غفلت است. اذان، آماده ساختن روح، دل و جان برای ورود به نماز و فریادی است که طنین ملکوتی آن در فضا، دل مؤمنان را به سوی خدا می‌کشد و بر وحشت و خشم کافران می‌افزاید. همچنان که این وحشت را در جملات گلاستون، سیاست‌مدار و صهیونیست انگلیسی مشاهده می‌کنیم. وی در پارلمان می‌گوید:
تا هنگامی که نام محمّد در مأذنه‌ها بلند است و کعبه پا برجاست و قرآن راهنما و پیشوای مسلمان است، امکان ندارد پایه‌های سیاست ما در سرزمین‌های اسلامی استوار و برقرار گردد.2

نمونه این وحشت در رفتار مشرکان و منافقان عصر
پیامبر اکرم(ص) نیز دیده می‌شود؛ همچنان که در آیه 58 «سوره مائده» آمده است:
«آنان هنگامی که اذان می‌گوید و مردم را به نماز فرا می‌خوانید، آن را مسخره و بازی می‌گیرند، این به خاطر آن است که آنان جمعی نابخردند.»

فلسفه تکرار اذان:از مطالب یاد شده تا حدود زیادی راز و فلسفه تکرار اذان روشن شد. افزون بر آن گفتنی است، اساساً هر گروه، جمعیّت و ملّتی برای معرفی خود، آگاه کردن مردم برای امری و تجمّع در جایی، از سرود یا شعار یا وسیله‌ای استفاده می‌کنند. ناقوس کلیسا در مسیحیّت، سرود ملّی هر کشور و شیپور در برخی شهرها از آن جمله است. در اسلام نیز برای این امر مهم، اذان تشریع شد تا نشانه‌ای برای تجمّع مردم و آمادگی آنان برای نماز باشد، ضمن آنکه اذان برخلاف ناقوس کلیسا دارای محتوایی بس عمیق است که حتّی تکرار آن در نمازهای فرادا، انسان را از غفلت بیدار کرده و او را به توحید و عقاید اساسی اسلام هوشیار می‌سازد. فلسفه تشریع اذان و تکرار آن، در حدیثی طولانی از امام رضا(ع) چنین بیان شده است:
«مردم که مأمور به اذان شدند، علّت‌های فراوان دارد، از جمله آن کسی را که سهو کرده، یادآور باشد و آن را که غافل است، متنبّه سازد و کسی که وقت را نمی‌داند و از آن غافل است، هوشیار سازد. اذان گو با اذانش مردم را به پرستش خالق دعوت می‌کند، به آن ترغیب می‌کند، خود اقرار به توحید دارد، ایمان و اسلام را آشکار می‌سازد و آن را که فراموشش کرده، یادآوری می‌کند…»3
افزون بر موارد یاد شده، شاید یکی دیگر از مصلحت‌های تکرار اذان همان فلسفه تکرار نماز باشد، امام صادق(ع) در فلسفه وجوب و تکرار نماز می‌فرمایند:
«… خدای تبارک و تعالی چنین خواست که مسلمانان نام و یاد محمّد و دین او را از یاد نبرند، از این رو نماز را برایشان واجب فرمود تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را به زبان آورند و نماز و یاد خدا از آنان خواسته شد تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود».4
در پایان، تذکّر این نکته شایسته است که علل یاد شده در روایت‌ها یا دریافت‌های عقلی در زمینه فلسفه احکام نوعاً حکمت‌های احکام هستند، نه فلسفه و علّت تامّ آنها. اگر نکته دریافت شده، علّت تامّه حکمی باشد، با وجود آن حکم است و با نبودش نیز حکم از بین خواهد رفت؛ امّا اگر حکمت باشد، بود و نبود آن، تنها به عنوان جزیی از علّت، نقشی خواهد داشت و چه بسا افزون بر آن، حکمت‌های دیگری برای حکم باشد که ما از آن بی‌خبریم.

پی‌نوشت‌ها:
1. دوماهنامه مسجد، مرداد و شهریور 1374، ش 21، ص 34.
2. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 4، ص 438.
3. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 258.
4. ری شهری، میزان الحکمه، ترجمه حمید رضا شیخ، ح 10526.
منبع از سایت: درگاه پاسخ‌گویی به مسائل دینی (http://www.porsojoo.info)

 1 نظر

سبک زندگی در ارتباط با نامحرم

17 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 سبک زندگی در ارتباط با نامحرم

برنامه ها و راهبردهای تغییر سبک زندگی
تغییر فرهنگ دینی و تغییر در سبک زندگی، یکی از اهداف مهم بیگانگان محسوب می شود. این تغییر، در قالب جنگ نرم و بسیار هوشمندانه طراحی و برنامه ریزی، و در برخی سطوح اجرایی شده و یا در حال اجرایی شدن است. برنامه هایی که در آن، این نوع از سبک زندگی به تصویر کشیده می شود، در بلند مدت می تواند قبح بعضی از اعمال زشت و ناپسند از دید فرهنگ ایرانی را از بین برده و حرمت بسیاری از رابطه ها را بشکند؛ حربه ای که با کارگر افتادنِ آن، در آینده نام و بویی از سبک زندگی ایرانی-اسلامی نخواهیم دید. و به گرفتاری های امروز جوامع غرب که انحطاط جامعه و خانواده در آن امری طبیعی است، دچار خواهیم شد.

حرکت های فرهنگی بیگانگان در فضاهای چند رسانه ای و سایبری؛ از قبیل، روزنامه های کثیرالانتشار ملی و محلی، سینما، تئاتر، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و هزاران عنوان دیگر؛ به نوعی اقدامات تخریبی به شمار می رود. این امکانات تبلیغی یکی از بسترهای آسیب رسان به جامعه است. در صد قابل توجهی از خانواده هایی که از این امکانات بهره می برند از فرزندان خود در برابر این تهدیدها چندان مراقبت نمی کنند و بیشترین چالش های فرهنگی در درون این خانواده ها است. یکی از مسولین، مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال در این باره می گوید:” بر اساس نظر سنجی ها انجام شده، حدود ۲۰ درصد بانوان و ۱۰ درصد آقایان سبک پوشش خود را متاثر از مشاهده تصاویر مربوط به پوشش دیگر اعضای شبکه های اجتماعی، اینترنتی، سینما، تلویزیون و…انتخاب می کنند.

همه نهادهای دینی و متولیان فرهنگی وظیفه دارند؛ فرصت ها و تهدیدهای چند رسانه ای تولید شده یا در حال تولید و شبکه های اجتماعی را؛ به مخاطبان جامعه اسلامی، خانواده ها، جوانان و نوجوانان معرفی کنند تا افراد ضمن استفاده از آنها، از آسیب های عمومی و احتمالی در امان بمانند. بیراه نرفته ایم که؛ برخی از مولدان چند رسانه ای، با امکانات پیشرفته و جذاب به دنبال تغییر سبک زندگی دینی و اسلامی، به شیوه غیر دینی و سبک زندگی غربی گام بر می دارند. و هدفشان، تغییر اعتقاد دینی و ملی و سبک زندگی است.

از آنجایی که مبنای نظام و کشور ما اسلامی و دینی است، و نظام اسلامی بر دین مردم استوار است، دشمنان ما به دنبال ترویج بد حجابی و مفاسد اخلاقی و اجتماعی، هستند تا پایه نظام را سست کنند. ترویج بد حجابی، بی بند و باری، ابتذال و…؛ از جمله ابزارهای جدی بدخواهان دین و معنویت، در مقوله جنگ نرم است. هدف نهایی ین است که حکومت اسلامی در بین مردم پشتوانه دینی نداشته باشد.

حجاب و پوشش در ادیان

بر اساس منابع دینی، حجاب و پوشش در ادیان ابراهیمی(اسلام، یهود و مسیحیت) یک اصل مشترک است. از طرف دیگر، اکثر روشنفکران و صاحب نظران در تمام اعصار، معتقدند، حجاب، مایه صلابت روح زن است و حجاب گوهر زن است. با این اوصاف، چرا زنان جامعه اسلامی، زیبایی کاذب ناشی از بدحجابی را یکی از اصول زندگی خود می دانند؟

عده ای مدعی هستند که مقوله حجاب یک امر انفرادی است و ربطی به جامعه ندارد. از همین رو در عرصه سینما و نمایش و خودنمایی اعتقاد به حضور شبه مانکن ها در این عرصه دارند. و با ارائه برنامه مدون و منسجم اقدام به رواج بدحجابی، الفاظ نامناسب و شوخی های زننده می کنند به گونه ای که در زندگی روزمره نیز، بدحجابی و. ..عادی و امری معمولی تلقی شود.

نظریه روانشناسان

طبق نظرسنجی های انجام شده و مطابق نظر روانشناسان، زنان و دخترانی که با لباس های رنگارنگ و به اصطلاح مد روز و آرایش های تند و آن چنانی وارد جامعه می شوند و خود را در مقابل دیدگان مردان نامحرم و بیگانه قرار می دهند، از نوعی بیماری روحی و روانی رنج می برند و به دنبال مطرح کردن خود می باشند. به طور طبیعی بعضی زنان باور نادرستی نسبت به خود دارند و به نوعی خود را از قافله عقب می دانند. بنابراین برای جبران این ورشکستگی درونی و پر کردن خلأ عاطفی خویش، به روش هایی چون: خودآرایی و خودنمایی در قالب پوشیدن لباس های مبتذل، آرایش و رنگ آمیزی، استفاده از انواع و اقسام وسایل آرایش روی می آورند آن ها گمشده خود را از این طریق پیدا می کنند، و با این نوع اقدامات و حرکات، نه تنها خود را نابود کرده بلکه جامعه را به ورطه فساد اخلاقی می کشانند.

برخی زنان که از ارزش های انسانی بویی نبرده اند، در تلاشند تا زیبایی و جاذبه های طبیعی زنانه خویش را به دیگران نشان دهند و از این طریق به کمبودها و عقده های درونی خویش پاسخی داده باشند.

زنانی که همچون یک تابلوی زیبای نقاشی در معرض دید بینندگان بیمار قرار می گیرند، نه تنها نمی توانند خریدار واقعی برای زیبایی های طبیعی خود به دست آورند، بلکه روز به روز مورد نفرت افراد جامعه قرار می گیرند و مردم متدین از آنها فاصله می گیرند، اگرچه ممکن است برخی افراد به آنها لبخند بزنند و آنها را به میهمانی و حضور در جشنواره به اصطلاح تقدیر و تقدیم جایزه سیمرغ بلورین، اسکار و… دعوت کنند؛ ولی اگر زنی در معرض تماشای هزاران نامحرم قرار گیرد و اگر خود را با طلا و نقره هم بپوشاند، باز هم نمی تواند، مقام و منزلت از دست رفته خویش را به دست آورد. لباس های فاخر و گران بها هرگز نمی تواند برای زنان ارزش آفرین باشد، ارزش آفرینی را باید در مقوله حجاب بررسی کرد. در اینجا لازم است به بحث روابط دو جنس مخالف و بیان نظریات بایدها و نبایدهای روابط و پوشش، پرداخته شود.

روابط زن و مرد[۱]

در خصوص روابط دو جنس مخالف، دیدگاه های افراطی و تفریطی وجود دارد. برخی آن را تا حد روابط خواهر و برادر بالا برده و بر اساس آن، بیشترین آزادی را در اینگونه ارتباطات روا می دانند. برخی دیگر به طور مطلق هر گونه ارتباط با غیر همجنس را ناصحیح قلمداد می کنند. در این میان، اسلام دین تعادل است و افراد جامعه اسلامی را به رعایت حد اعتدال در امور فراخوانده است: «وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاس؛[۲] همان گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه ای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید.» از سوی دیگر، خداوند متعال با حکمت خویش، مناسبات و روابط انسانی و از جمله روابط با جنس مخالف را به صحیح ترین وجه ممکن ترسیم کرده است. از آنجا که ارتباط با نامحرم در قالب رفتارهایی چون نگاه، گفتگو و تماس بدنی متصور است، مباحث این بخش متمرکز بر این موارد خواهد بود.

نگاه

نگاه به تصاویر، افراد و یا مناظری که باعث تحریک شهوت می شود و انسان را از یاد خدا غافل می کند، از نظر خداوند متعال ممنوع دانسته شده و زنان و مردان با ایمان موظف شده اند که چشم خود را از دیدن چنین صحنه هایی فرو بندند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم…وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِن؛[۳]به مؤمنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند… و به زنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند.» چشم پوشی از نگریستن به چنین دیدنی هایی تأثیرات ارزشمندی همچون موارد زیر دارد:

زدودن زمینه شهوت رانی

زمینه طغیان شهوت را از بین می برد. به همین دلیل امیر المومنین علی علیه السلام می فرماید: «نِعْمَ صَارِفُ الشَّهَوَاتِ غَضُّ الْأَبْصَار؛[۴] فرو افکندن چشمان از گناه، چه بازدارنده خوبی از شهوات است.» و نیز فرمودند: «لیس یزنی فرجک إن غضضت طرفک»[۵] اگر نگاهت را مهار کنی، دامنت به زنا آلوده نمی شود. البته همچنان که مهار چشم از نگریستن به نامحرم زمینه ساز مهار شهوت است، خودداری از مشاهده امور مرتبط با آن مانند لباس هم، زمینه چشم پوشی از مشاهده وی را فراهم می کند. چنانچه حضرت مسیح علیه السلام می فرماید: «لَا تَکونَنَّ حَدِیدَ النَّظَرِ إِلَی مَا لَیسَ لَک فَإِنَّهُ لَنْ یزْنِی فَرْجُک مَا حَفِظْتَ عَینَک فَإِنْ قَدَرْتَ أَنْ لَا تَنْظُرَ إِلَی ثَوْبِ الْمَرْأَهِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَک فَافْعَل؛[۶] نباید به چیزی که بر تو روا نیست، خیره نگاه کنی، زیرا تا وقتی که چشمت را حفظ کنی هرگز دچار زنا نمی شوی، و اگر توانستی به لباس زنی که نامحرم است نگاه نکنی، نگاه نکن.»

آسودگی خاطر

از آن جا که، شخصی که صحنه های تحریک کننده را می بیند لزوماً به مشاهده های خود نمی رسد، ولی نسبت به آنچه دیده دل مشغولی پیدا می کند، خاطری آشفته و پریشان خواهد داشت. در مقابل، کنترل نگاه، خاطری آسوده را برای فرد به ارمغان می آورد. از این رو، امیر المومنین علی علیه السلام می فرماید: «مَنْ غَضَّ طَرْفُهُ أَرَاحَ قَلْبَه؛[۷] کسی که چشم (از محارم) فرو بندد، دل خویش را راحت کرده است.»

چشیدن طعم ایمان

توفیق چشیدن طعم ایمان و بندگی را به انسان عنایت می کند. حدیث امام صادق علیه السلام ناظر به همین مطلب است که می فرماید: «النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یجِدُ طَعْمَه؛[۸] نگاه تیری از تیرهای مسموم شیطان است. هر کس آن را صرفاً برای خدا ترک نماید، خداوند به او ایمانی عطا می کند، که طعمش را خواهد چشید.» هر چند چشم پوشی از نگاه حرام، حتی بدون انگیزه الهی نیز مانع ارتکاب گناهانی چون زنا می گردد، و حسرت و اندوه را از انسان سلب می کند؛ اما زمانی به تقویت ایمان و بندگی منجر می شود که انگیزه جلب رضایت خداوند، تنها انگیزه فرد محسوب شود.

به دلایل فوق، کنترل و مهار نگاه، فرد را از افتادن در ورطه نابودی و هلاکت باز می دارد. امام علی علیه السلام در روایت زیر به این حقیقت اشاره کرده اند: «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ قَلَّ أَسَفُهُ وَ أَمِنَ تَلَفَه؛[۹] آن کس که دیده بپوشد، کمتر تاسف می خورد و از هلاکت نیز ایمن می گردد.»

گفتگو

سخن گفتن با نامحرم نیز از جمله مواردی است که می تواند زمینه برخی انحرافات جنسی را در بین افراد فراهم کند. از سوی دیگر، گاه صحبت کردن با جنس مخالف اجتناب ناپذیر می شود. از این رو، لازم است با رعایت مواردی که در پی می آید، آثار منفی اینگونه گفتگوها به حداقل برسد.

به کارگیری محتوای پسندیده

از آداب اسلامی در گفتگو با نامحرم آن است که از محتوای پسندیده در مکالمات استفاده و از به کارگیری مطالب مرتبط با تمایلات غریزی اجتناب شود.

در داستان حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم آمده است که زلیخا و زنان مصر باب مراوده را با یوسف گشودند. آن حضرت که متوجه خطر این مراوده و بیان سخنان تحریک آمیز شد، از خداوند اینگونه مدد خواست: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنی إِلَیهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَکنْ مِنَ الْجاهِلینَ؛[۱۰] گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن می خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، بسوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!» از این آیه استفاده می شود که طرح چنین مطالبی در گفتگو با نامحرم تا آنجا خطرناک است که یوسف علیه السلام نیز با آن مقام طهارت و قداست، از آن بیمناک بوده و حاضر می شود با رفتن به زندان، خود را از چنین موقعیتی خلاصی بخشد.

پرهیز از شوخی با نامحرم

شوخی کردن با نامحرم، حریم میان آنها را کم رنگ نموده و احتمال وقوع گناه را در بین آنان تقویت می کند، اولیای دین افراد را از مزاح با نامحرم برحذر داشته اند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نقل شده است که فرمود: «مَنْ فَاکهَ امْرَأَهً لَا یمْلِکهَا- حُبِسَ بِکلِّ کلِمَهٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار؛[۱۱] کسی که با زن نامحرمی مزاح کند، به ازای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزار سال در دوزخ حبس می شود.

ابابصیر، از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم و روزی اتفاق افتاد که با او مزاح کردم. هنگامی که در مدینه به محضر امام باقر علیه السلام وارد شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «مَنِ ارْتَکبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یعْبَأِ اللَّهُ بِهِ -أَی شَی ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ- فَغَطَّیتُ وَجْهِی حَیاءً وَ تُبْتُ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُد؛[۱۲] کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خدا به او اعتنا نمی کند. چه چیزی به آن زن گفتی؟- از خجالت چهره خود را پوشاندم و توبه کردم- حضرت فرمود: دیگر تکرار مکن.»

پرهیز از فروتنی در گفتگو

علاوه بر آنکه لازم است محتوای مطالبی که بین دو جنس مبادله می شود، پسندیده باشد، همچنین ضرورت دارد که افراد لحن کلام خود را به گونه ای قرار دهند که از ایجاد هر گونه تحریک، تطمیع و وسوسه در مخاطب جلوگیری شود. خداوند متعال به همسران پیامبر می فرماید: «یا نِساءَ النَّبِی لَسْتُنَّ کأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفا؛[۱۳] ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید.»

اختصار و اکتفا به حد ضرورت

حضرت موسی علیه السلام از مصر خارج شد و به مدین رسید، جمعی از مردان را مشاهده کرد که دور چاه آبی حلقه زده و برای دام های خود، از آن آب می کشند. کمی دورتر دو زن را مشاهده کرد که تنها از گوسفندانشان مراقبت می کردند. حضرت موسی علیه السلام که از رفتار آنان تعجب کرده بود، پرسید: «ما خَطْبُکما؛ کار شما چیست؟» (چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟!) آنان پاسخ دادند: «لا نَسْقی حَتَّی یصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیخٌ کبیرٌ»[۱۴] ما آنها را آب نمی دهیم تا چوپان ها همگی خارج شوند؛ و پدر ما پیرمرد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.) روشن است که این مکالمه در نهایت ایجاز صورت گرفته و هیچ کلام زایدی مطرح نشده است. حتی هنگامی که آن حضرت گوسفندان آنان را سیراب کرد، بدون گفتن کلمه ای از آنان فاصله گرفت و به جایگاه خویش بازگشت «فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّل»[۱۵] موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد. این امر نشان می دهد که رعایت اختصار و میزان ضرورت، از شاخص های گفتگوی مطلوب با نامحرم است.

موقعیت حضور

فضا و موقعیت حضور دو جنس مخالف نیز در جهت سلامت یا فساد رابطه تأثیرگذار است. از این رو، در منابع اسلامی موارد زیر مورد تأکید قرار گرفته است.

پرهیز از خلوت کردن با نامحرم

فضای حضور نامحرمان نباید به گونه ای خلوت باشد که امکان ورود سایر افراد در آن وجود نداشته باشد، چرا که خلوت گزینی با جنس مخالف، موقعیت را برای تحقق گناه فراهم می سازد. محمد طیار از یاران امام صادق علیه السلام می گوید وارد مدینه شدم، چون برای مدتی می خواستم در آنجا سکونت کنم، دنبال منزلی برای اجاره می گشتم. خانه ای پیدا کردم که دارای دو اتاق بود که با یک در از یکدیگر جدا شده بودند. یکی از اتاق ها در اختیار زنی جوان بود. به دلیل آنکه این دو اتاق به یکدیگر راه داشتند، از اجاره آن منصرف شدم و صلاح ندیدم در منزلی که زنی جوان زندگی می کند، خانه بگیریم. اما آن زن گفت اگر شما این اتاق را اجاره کنی من در را می بندم. من نیز به این شرط پذیرفتم. اما بعد از سکونت، آن زن به بهانه اینکه می خواهد از نسیم هوا استفاده کند در اتاق را باز می گذاشت. در برابر درخواست اکید من برای بستن در مقاومت کرد و حاضر به این کار نشد. به محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و ماجرا را با ایشان در میان گذاشتم. آن حضرت فرمود: «تَحَوَّلْ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَهَ إِذَا خُلِّیا فِی بَیتٍ کانَ ثَالِثُهُمَا الشَّیطَان؛[۱۶] از آنجا به جای دیگر برو؛ زیرا هیچ مرد و زنی در مکانی خلوت نکنند مگر آنکه شیطان سومی آنها باشد.»

رعایت حریم نسبت به جنس مخالف

سبک زندگی اسلامی در معاشرت با جنس مخالف حاکی از آن است که رعایت حریم و گونه ای فاصله تا حد زیادی سلامت ارتباط را تامین می کند. خداوند متعال این حقیقت را به یاران پیامبر گوشزد کرده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا… وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَ قُلُوبِهِن؛[۱۷] و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] می خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دل های شما و آنها بهتر است.»

نکته مهم این آیه آن است که خداوند یاران مؤمن و همسران پیامبر را که از نعمت همسری رسول خدا برخوردارند، به رعایت حریم توصیه می کند. بر این اساس، رعایت حریم از سوی افراد مجرد، جوان و ضعیف الایمان، ضرورت ویژه ای می یابد. حریم نگه داشتن زن در برابر مردان نامحرم، ابزاری است که زن برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مردان می تواند از آن استفاده کند.

پوشش و آرایش

نحوه پوشش و آرایش در برابر جنس مخالف نیز عاملی مؤثر در کیفیت مطلوب یا نامطلوب رابطه محسوب می شود. در منابع اسلامی توصیه های متعددی در زمینه پوشش و آرایش به چشم می خورد.

رعایت حجاب کامل

با اینکه رعایت پوشش صحیح مرد و زن، از مصادیق سبک زندگی اسلامی به شمار می رود، اما به لحاظ جذابیت ویژه زنان، بر مراعات پوشش کامل از سوی آنان تأکید شده است. خداوند متعال در آیه زیر فلسفه این حکم را بیان کرده است: «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِک أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَین؛[۱۸] ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها [روسری های بلند] خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.» از این آیه استفاده می شود که زنان مسلمان با رعایت حجاب صحیح شناسایی می شوند و مورد آزار و اذیت قرار نخواهند گرفت. این آیه همچنین بر لزوم حجاب کامل دلالت دارد، چنانچه خداوند نمی فرماید از جلباب استفاده کنید، بلکه می فرماید جلباب های خود را بر خویش فرو افکنید. یعنی زنان از پوشش جلباب به شکل صحیح استفاده نمی کرده اند و بخشی از مو یا بدن آنان نمایان می شده است، و طبق این آیه موظف شدند که بدن و موی خود را به نحو کامل بپوشانند. این نکته از آیه ۳۱ سوره نور نیز استفاده می شود: «وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِن..؛ و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود).»

پرهیز از آرایش

آرایش کردن از آن رو که مانند برج جلب توجه می کند، در قرآن «تبرج» نامیده شده و زنان از آن نهی شده اند: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیهِ الْأُولی؛[۱۹] و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.» نکته جالب توجه این آیه آن است که تبرج به گونه ای با جاهلیت مرتبط شده و این نشانگر آن است که خودنمایی رفتاری جاهلانه است. ممکن است دلیل جاهلانه شمرده شدن این رفتار آن باشد که فرد با جلوه گری سعی در مطرح ساختن خود دارد، حال آنکه خودنمایی تنها زمینه را برای سوء استفاده کنندگان فراهم می سازد، بدون آنکه نتیجه مطلوبی برای خویش به دنبال داشته باشد. البته خودنمایی از مفهومی وسیع برخوردار بوده و شامل هر رفتار جلب توجه کننده ای همچون آرایش چهره و دست ها، عطر زدن، پوشیدن کفش و لباس با رنگ یا مدل تحریک برانگیز و امثال آن می شود.

تماس بدنی

به دلیل جنبه تحریک کنندگی تماس بدنی، هرگونه لمس جسمانی نامحرم ممنوع شده است. به عنوان نمونه، به چند روایت در این خصوص اشاره می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَنْ صَافَحَ امْرَأَهً حَرَاماً جَاءَ یوْمَ الْقِیامَهِ مَغْلُولًا- ثُمَّ یؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّار؛[۲۰] کسی که با زنی نامحرم دست دهد، در روز قیامت با غل و زنجیر آورده و دستور داده می شود که به دوزخ افکنده شود.» در خصوص در آغوش گرفتن نامحرم نیز فرمودند: «مَنِ الْتَزَمَ امْرَأَهً حَرَاماً قُرِنَ فِی سِلْسِلَهِ نَارٍ مَعَ شَیطَانٍ- فَیقْذَفَانِ فِی النَّار،[۲۱] هر کس زن نامحرمی را در آغوش گیرد، به وسیله زنجیری آتشین، با شیطانی قرین گشته و هر دو در آتش فرو می افتند. روابط دو جنس مخالف در آیات روایات و سیره بزرگان دین بسیار روشن است. آنچه مهم است؛ سوال از خود و جامعه اسلامی است؛ تا چه اندازه دیندار بوده ایم؟ تا چه اندازه سبک زندگی خود را همانند سبک زندگی بزرگان دین، تنظیم نموده ایم؟ در جواب این گونه سوالات؛ نیاز به بررسی مسئله حجاب و پوشش و شیوه مناسب برخورد با بد حجابی است؛ که بدان می پردازیم.

شیوه برخورد با بد حجاب

۱٫ ارائه الگوی مناسب

نمونه های تاریخی از زنان می تواند روش مناسبی برای بد حجابی باشد. سیره و منش زندگی، روابط اجتماعی و… آنان، باعث جذب افراد به پوشش و حجاب صحیح می باشد. زنان که در عرصه اجتماع حضور داشته اند، حضور اجتماعی آنان مانعی از حجاب و پوشش اسلامی نشده است. بلکه سبب پیشرفت چشمگیر آنان در عرصه کار و تلاش مضاعف شده است. از زنان نمونه تاریخ اسلام؛ حضرت خدیجه همسر پیامبر، حضرت زهرا، حضرت زینب سلام الله علیهم؛ تا زنان مسلمان در سراسر دنیا.

۲٫راهکار تشویق

ارزش زن مسلمان بالاتر از قرار گرفتن در معرض دیدگان مردان نامحرم است، و نباید گوهر وجود خویش را برای هرکسی نمایان کند و ارزان بفروشد ارزش زن بالاتر از آن است که خود را در مقابل چشم های پلید مردان نامحرم و هوسرانان پست قرار داده و دوستی و محبت خود را فدای محبت و دوستی نامحرمان بوالهوس و عیّاش کند. و جای بسیار تأسف است اگر بگویند امروزه زنان باحجاب مورد تمسخر و بی مهری قرار می گیرند. این افراد قصد دارند که با سخنان نیش دار و گزنده ی خود نقش حجاب را در جامعه کمرنگ کنند، سخنانی از این قبیل: حجاب یعنی چه؟ بنده اعتقاد دارم که زنان باحجاب باید در جامعه تشویق شوند و از آنها تقدیر به عمل آید. به راستی در جامعه ی امروز زنان باحجاب چه جایگاهی دارند؟ مکتب اسلام تشویق را می پذیرد و آن را از اصول مهم اخلاقی می داند تا جایی که مبشّر بودن و منذر بودن از ویژگی های بارز انبیاست. در قرآن بیش از صد و بیست مرتبه مشتقات انذار و بیش از چهل مرتبه کلمه بشارت و مشتقاتش به کار رفته است. بخش مهمی از آیات قرآن نعمت های معنوی و مادی بهشت را توصیف می کند که این خود تشویقی است برای انجام کارهای نیک. تشویق فرد نیکوکار، انجام هرچه بیشتر کارهای نیک را تقویت می کند. تشویق باعث می شود که دیگران به انجام کارهای نیک ترغیب شوند. تشویق خوبان خود تنبیه و ملامتی برای خطاکاران محسوب می شود. و سبب تغییر در سبک زندگی حقیقی می گردد.

رسالت دینمداران فرهنگی در سبک زندگی اسلامی

دین اسلام، تبیین و ترویج احکام دین و دفاع از آموزه های دینی، بر عهده دینداران نهاده است. در دفاع از گزاره های دینی، نقش نهادهای مختلف در بسترسازی برای ایجاد فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه برای حل و فصل معضل بد حجابی بر کسی پوشیده نیست. بر مبلغان دین؛ اعم از روحانیون، اندیشمندان، سینماگران، اصحاب رسانه و… است؛ تا اهمیت، ضرورت و جایگاه والای حجاب را پر رنگ تر در آثارشان طرح و ترویج نمایند. متولین دین و فرهنگ، باید از همه ابزارهای موجود؛ اعم از قانونی، انتظامی و فرهنگی، برای پیاده سازی اصولی، پوشش و حجاب اسلامی و ارائه راهکار مقابله با بد حجابی؛ در جامعه بهره گیرند. خانواده مهم ترین نقش؛ را در تربیت نسل جامعه، و برای با حیایی، عفت و پاکدامنی فرزندان و دور ماندن آنها از آسیب های بدحجابی؛ برعهده دارند. باید با ارائه الگوهای مناسب به فرزندانشان و آشنایی آنها با مسائل دینی در این زمینه گام های محکم تری بردارند.

همه دلسوزان به دین و ارزش های دینی، بنابر اقتضائات شغلی، در زمینه گسترش فرهنگ حجاب و مبارزه با بد حجابی، مکلف هستند. بر مسؤولین؛ دولتی، اصحاب رسانه، سینماگران، بازیگران، نویسندگان، شاعران، داستان سرایان، حوزویان، دانشگاهیان، مدیران و مربیان مربیان مدارس؛ است تا در سبک زندگی دینی حجاب و پوشش صحیح، سهیم باشند و گام های عملی بردارند. مدیران و مسؤولین ادارات مختلف از مجموعه زیر دست خود و  کارمندان با حجاب اسلامی در مراسم های مختلف تقدیر، تشکر و تشویق به عمل آورند. رؤسا و اساتید دانشگاه ها، معلمان و مربیان آموزش و پرورش، باید از دانشجویان و دانش آموزان با حجاب، و به عنوان الگوی اسلامی و سبک زندگی تقدیر نمایند. صدا و سیما و رسانه ملی نیز، نقش بسیار مهمی را در نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی بر عهده دارد. گرچه گام هایی را برداشته، اما انتظارات به حق و زیادی از این رسانه ملی است، و باید نقش و تلاش بیشتری، در سبک زندگی اسلامی ایرانی، ایفا نماید.


پی نوشت ها:

[۱] مباحث این بخش از کتاب همیشه بهار، نوشته آقای احمد حسین شریفی، گرفته شده است.
[۲] بقره، آیه ۱۴۳٫
[۳] نور، آیات ۳۰ و ۳۱٫
[۴] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۶۰٫
[۵]  مشکینی، علی، تحریر المواعظ العددیه، ص ۱۰۹٫
[۶] ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۶۲٫
[۷] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۶۰٫
[۸] شی صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۸٫
[۹] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۶۰٫
[۱۰] سوره یوسف، آیه ۳۳٫
[۱۱] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۳٫
[۱۲] هما، ج ۴۶، ص ۲۴۷٫
[۱۳] احزاب، آیه ۳۲٫
[۱۴] قصص، آیه ۲۳٫
[۱۵] همان، آیه ۲۴٫
[۱۶] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۴۱٫
[۱۷] احزاب، آیه ۵۳٫
[۱۸] همان، آیه ۵۹٫
[۱۹] احزاب، آیه ۳۳٫
[۲۰] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۳٫
[۲۱] همان، ج ۷۳، ص۳۴۴

 1 نظر

جهان بی‌هنر

17 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

جهان بی‌هنر

نگاهی به مصرف‌گرایی لجام گسیخته جهان امروز جست‌وجوی ژرف در تاریخ به ما می‌گوید که انسان سه گمشده اساسی و عمده داشته است. او زمانی خود را در آرامش می‌یافته که به نوعی خود را نائل یا دست کم مایل و نزدیک به این سه مطلوب می‌دیده است و آن عبارت است از: حقیقت (راستی)، خیر ( نیکی) و جمال (زیبایی). انسان برای غنودن در گستره‌های بی‌پایانی از آرامش همه جانبه درونی، خود را ملزم به جست‌وجو برای یافتن این سه کلید اصلی خوشبختی و خوشوقتی دانست. او در مسیر پی جویی حقیقت با علم ملاقات کرد و در هنگامه یافتن خیر، به زیبایی دست یافت و آنگاه که درصدد نیل به زیبایی بود با رخساره دل‌آرای هنر روبه‌رو شد. انسان، از سه پنجره به هنر نگریست:

 گاه هنر را در معنای فضیلت به کاربرد؛ که نوعاً در گذشته چنین معنایی از هنر در سر انسان بود؛ یعنی همه کسانی که آراسته به صفتی انسانی و برین بودند و از عیب می‌گریختند، دارای مقام هنر بودند. بر این اساس همه ذرّات عالم از این حیث که عیبی بر ایشان ـ به واسطه متنعّم شدن از فیوضات فیّاض علی الاطلاق ـ متصوّر نیست دارای شأنی از شئونات هنر هستند. نظامی گنجوی که به حق، سخن‌گوی ایران انسانی و خردمندانه است چرخ هستی را موجودی ذی شعور و بهره‌مند از هنر و هنرمند می‌داند و می‌گوید:
گر سفر از خاک نبودی هنر
چرخ شب و روز نکردی سفر
این همان معنای شریف لفظ هنر است که حکیمان و خردورزان عرصه‌های حکمی و عرفانی ما در گذشته مطمح نظر داشته‌اند. بنابراین مقام هنر چنان نبوده است که هر خسی بتواند بدون ممارست و کوشش درونی به آن برسد. رسیدن به جایگاه والای هنر از آن هر کوته نظرِ پست اندیشه‌ای نیست و نیازمند پاک شدن از زخارف عالم دون و تهی شدن از شهوت (مطلق خواستن) و شرارت است. از این زاویه باید گفت که جهان امروز فاقد هنر (به معنای فضیلتی آن) است؛ زیرا:
ز منجنیق فلک سنگ ِفتنه می‌بارد
هر گوشه جهان امروز را اگر به حقیقت واکاوی کنیم، درخواهیم یافت که گویا انسان‌ها برای پیشی گرفتن در بهره‌مندی از تنعمّات مادّی و رایج دنیا، به آسانی مهیّای قربانی کردن همه مکارم انسانی و فضیلت‌های اخلاقی خویشند. در واقع همه به نوعی به برخورداری هر چه افزون‌تر و طولانی‌تر می‌اندیشند. این ولع لجام گسیخته که رویکرد خام‌اندیشانه به تکنولوژی آن را تشدید هم کرده است، هرگز نمی‌تواند مجال مغتنمی را برای اندیشیدن انسان در حقیقت خویش فراهم آورد. انسان عصر جدید روز به روز از دیروز و پریروز خود تهی می‌شود و معنای برین زندگی را با جست‌وجوی نازل برای به کف آوردن ابزارهای زیستن متعارف خلط می‌کند.
پرسش از هنر به معنای فضیلتی آن، پرسشی بی‌معناست؛ زیرا در جهان امروز، هنری (فضیلتی) وجود ندارد. آنچه با عنوان هنر مشاهده می‌شود همان مهارت‌های متنوّع و گوناگون برای تولید فرم‌های قشنگ و مفتون کننده است. فرم‌هایی که به اراده اربابان قدرت و برای اغفال جامعه جهانی، از حقیقت پیوسته و بی‌امان، به وجود می‌آید. جالب آنکه برخلاف آن قاعده قدیمی و قطعی هنر در گذشته که هنرمندان به دنبال پرده برداشتن از رخساره حقیقت و رساندن انسان‌ها به افق‌های جدیدی از فهم ِباطن ِتوحیدی و پویای هستی بودند، هنرمندان امروز به دنبال کتمان حقیقت هستند؛ رسانه‌های عصر جدید از ظرفیّت‌های عاطفی و زیباشناسانه هنر سوء استفاده می‌کنند تا حقیقت را مقلوب و مطابق با خواست گردانندگان خود جلوه دهند. به بیانی دیگر:
در طینت او بی‌هنری، شاه هنرهاست
جهان امروز به بی‌هنری و بی‌فضیلتی مبتلا شده است. جهانی که معنویّت را وانهاده و به دنبال بت‌هایی روان است که فاقد روانند. حکایت حال جهان بی‌فضیلت امروز، حکایت حال آن طلافروشی است که بهای هر چیز مادّی رایج در بازار را به خوبی می‌دانست، امّا تنها و تنها بهای یک چیز را نمی‌دانست و آن نبود جز بهای خود:
قیمت هر چیز می‌دانی که چیست
قیمت خود را ندانی کاهلی ست
جهان بی‌هنر و بی‌فضیلت امروز بهای خود را نمی‌داند که اگر می‌دانست این همه دشواری و معضل نمی‌داشت. تنها نیم نگاهی به جهان امروز ما را با حفره‌های عمیقی که بیماری دنیاطلبی و معنویّت گریزی در اندام سترگ انسانی عالم پدید آورده است، آشنا می‌سازد:
به نوشته روزنامه «گاردین» در روز چهارشنبه 21/6 /1386ش. و براساس پژوهشی که فدراسیون جهانی اتّحادیه‌های تحت پوشش سازمان ملل انجام داده و مروری بر دولت آینده نام دارد، جهان در حال ثروتمندتر شدن است، امّا به موازات آن افزایش بی‌رحمانه جرایم سازمان یافته، پدیده گرم شدن زمین و کمبود آب آشامیدنی، خود را به عنوان تهدیدهای آینده کره زمین پدیدار ساخته‌اند.
گزارش فوق می‌افزاید: جرایم سازمان یافته بین‌المللی سالانه ۲ تریلیون دلار را در کشورهای ثروتمند به گردش در می‌آورد و این تهدیدی جدّی برای مردم‌سالاری است، چرا که عامل دامن زدن به نابرابری‌هاست.
در کتاب «هشدار به زندگان»1 نوشته «روژه گارودی»2 آمده است: ما چگونه در حال مردن و میراندن نوع بشر هستیم؟ و این کار را چگونه با مصرف همه گونه منابع انرژی انجام می‌دهیم؟ و چگونه کره زمین را غیر قابل زندگی ساخته‌ایم؟
انرژی و منابع زمین در طول میلیون‌ها سال در دل خاک نهفته و ذخیره شده است. ما [غربی ها] به غیر حق ادّعا کرده‌ایم و مدّعی هستیم که حق داریم همه این انرژی و منابع زیرزمینی را در طیّ یک نسل به هدر دهیم. همچنین، هشتصد سال است که انسان از ذغال سنگ استخراج شده از دل زمین استفاده می‌کند، ولی نیمی از آن را در طیّ سی سال اخیر مصرف کرده است! و نیز نیمی از میزان مصرف نفتی را که انسان از آغاز کشف و پس از استخراج آن به کار برده است، تنها در طیّ ده سال اخیر سوزانیده است!
اگر همه مراکز هسته‌ای را که قرار است، ساخته شود بر پا سازند، در طیّ بیست سال آینده، ذخیره «اورانیوم» زمین از میان می‌رود. همچنین اگر منابع جدیدی از نفت و اورانیوم کشف و استخراج شود، در صورتی که میزان مصرف این دو مادّه به صورت کنونی ادامه یابد، خطر پایان یافتن این دو منبع و سقوط وحشتناک همه چیز با آن، تا چند سال دیگر بیشتر طول نخواهد کشید.
جنگل‌های جهان نیز در معرض خطر نابودی است. یک سوم درختان موجود در جنگل‌های جهان به سال ١٨٨٢ م. که در حدود دو میلیارد هکتار جنگل را پوشانیده بود، در سال ١٩٥٢م. بریده و مصرف شد. این جنایت در حقّ طبیعت و محیط زیست آدمی، پیوسته ادامه یافته و افزایش هم پیدا کرده است: در هر دقیقه، بشر امروز، بیست هکتار جنگل را از میان می‌برد. خمیر لازم برای کاغذ روزنامه «نیویورک تایمز» در روزهای یکشنبه که شماره‌ای فوق العادّه دارد و هشتاد درصد صفحات آن فقط اعلانات است، مستلزم قطع درختان پانزده هکتار از جنگل‌های «کانادا» است. برای چاپ نسخه‌های عادّی این روزنامه در هر روز، کاغذی لازم است که از قطع درختان شش هکتار از جنگل‌های کانادا به دست می‌آید.3
در کتاب «تنها یک زمین»4 می‌خوانیم: هنگامی که به موادّ مورد مصرف صنعت توجّه می‌کنیم، با این اشکال بزرگ روبه‌رو می‌شویم که معلوم نیست ذخایر این یا آن مادّه مهم، چقدر است و تا چه مدّتی به دست آوردنی است. مثلاً مادّه مهمّی چون کانه آهن را در نظر می‌گیریم که فعّالیت‌های صنعتی آدمی به مدّت سه تا چهار هزار سال بر آن استوار بوده است. از سال ١٩٥٠ م. به این طرف مصرف سالانه آهن چهار برابر شده است و از این مقدار ٨٥ درصد در کشورهای پیشرفته بوده است. اگر این نرخ افزایش ادامه یابد، بر اساس برآوردهایی که شده است، تا سال ٢٠٠٠م.، مقدار ١٧ میلیارد تن از آن مصرف خواهد شد و فقط ٨٨ میلیارد تن دیگر باقی می‌ماند. این محاسبه نشان می‌دهد که کانه‌های آهن در اواسط قرن بیست و یکم به کلّی تمام خواهند شد.5
رنه دومن در کتاب «خیال پردازی یا نابودی» می‌نویسد: تفاوت میان سوخت‌ها و موادّ معدنی ما که از درون قشر خاکی کره زمین بیرون کشیده می‌شوند با تولیدات کشاورزی و دریایی و جنگلی در این است که گروه دوم به مدد نیروی بیکران خورشید، هر سال تجدید می‌شوند. اگر فرض کنیم که منابع معدنی قابل استفاده پنج بار بیش از آن باشد که تاکنون شناخته شده و همچنان اگر فرض کنیم که مصرف جهانی با همین نرخ سال‌های اخیر افزایش یابد، باید بدانیم که همه ذخیره طلای ما پس از ٢٩ سال پایان می‌گیرد. در ضمن مصرف صنعتی این فلز را نباید از یاد ببریم، مصرفی که لنین آن را دست کم گرفته بود؛ زیرا می‌خواست همه مستراح‌ها را از طلا مفروش سازد و به همین سان ما ٤١ سال دیگر جیوه، ٤٢١ سال نقره، ٤٨ سال مس، ٤٩ سال گاز طبیعی، ٥٠ سال نفت و روی، ٥٥ سال آلومینیوم، ٦١ سال قلع، ٦٤ سال سرب و غیره خواهیم داشت. تنها زغال (١٥٠ سال)، آهن (١٧٣ سال) و کوبالت و کُرم می‌توانند از یک سده تجاوز کنند، امّا هرگز به دو سده نمی‌رسند … در پیش‌بینی‌های سازمان خوار و بار کشاورزی، اگر در سال ١٩٦٧ م. آبیاری با ١٤٠٠ میلیارد متر مکعب ٧٠% آب مصرفی جهان را جذب می‌کند در سال ٢٠٠٠ م.
که مصرف دو برابر خواهد شد تنها ٥١% را خواهد گرفت؛ زیرا شهرها، صنایع و معادن مصرفشان را با سرعت بیشتری افزایش می‌دهند. با آهنگ کنونی پیش از سال ٢٠٥٠ م. بشر دچار کمبود آب خواهد شد، ولو اینکه از اسراف و تبذیرهایی که گاه در زمینه آبیاری فوق العادّه زیاد است، جلوگیری شود.
در کتاب ارزشمند «کوچک زیباست» نوشته شوماخر، جدولی ذکر شده که نشان دهنده درصد مصرف ایالات متّحده به کلّ مصرف جهان است. طبق این جدول آمریکا ٤٢% کوبالت، ٦٣% گاز طبیعی، ٣١% گروه پلاتین، ٣٣% مس، ٤٠% مولیبدنیوم، ٣٣% نفت و ٣٨% نیکل جهان را مصرف می‌کند و تنها در یک یا دو قلم فوق تولید ایالات متّحده خودکفایی دارد.6 نتیجه‌ای که در پایان این جدول ذکر شده، بسیار دردآور است: با توجّه به میزان مصرف کنونی منابع و افزایش پیش‌بینی شده نرخ‌های مصرفی در آینده، اکثریّت بزرگ منابع مهم و تجدید ناشدنی جهان، حدّاکثر تا ١٠٠ سال آینده دوام خواهد داشت.
شوماخر می‌پرسد: یک نظام صنعتی که چهل درصد از منابع اصلی جهان را برای تأمین نیازمندی‌های جمعیّتی کمتر از شش درصد جمعیّت جهان مصرف می‌کند، تنها در صورتی می‌تواند کارآمد خوانده شود که در زمینه تأمین سعادت، رفاه، فرهنگ، صلح و آرامش و هماهنگی به توفیق‌های عظیمی نایل آمده باشد. تصوّر نمی‌کنم تأکید بر این واقعیّت ضروری باشد که نظام آمریکایی از نیل به چنین توفیق‌هایی ناتوان بوده است.
شکّی نیست که با توجّه به محدودیّت منابع، ادامه توسعه صنعتی و اقتصادی قطب استکباری جهان تنها در صورتی ممکن است که آن نیمه دیگر جهان در فقر و گرسنگی مطلق زندگی کنند و به قول شوماخر، با یک ملاحظه ساده درمی‌یابیم که رشد نامحدود مادّی در یک جهان محدود، امری محال است. بحث تفصیلی در اطراف این مهم را به مباحث مربوط به فقر و عدالت اجتماعی و مسئله گرسنگی وا می‌گذاریم.
شواهد و مصادیقی که ذکر شد تنها به میزان مصرف انرژی و موادّ معدنی اختصاص داشت، حال آنکه مطلب به همین جا ختم نمی‌شود. روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» نمونه‌های دیگری از اعماق فاجعه را ذکر کرده است: در مورد اسراف و تبذیر و ریخت و پاش موادّ غذایی، تنها ذکر دو نمونه کافی است، دو نمونه‌ای که بسیار هم سر و صدا به راه انداخته است: در سال ١٩٧٤ م. مجتمع اقتصادی اروپا (CEE) دویست و بیست و پنج میلیون فرانک فقط خرج از میان بردن میوه‌ها و سبزی‌هایی کرد که بیم آن می‌رفت بهای میوه و سبزی را در بازار پایین بیاورد! در فرانسه در همان سال و به همین دلیل (چه دلیلی!) برای حفظ به اصطلاح بازار دویست و پنجاه هزار تُن سیب‌زمینی را از بین بردند! در ایالات متّحده آمریکا، تهیّه کنندگان شیر، ده میلیون تن «لاکتوسروم» یا شیر رقیق را (گویا سالانه) دور می‌ریزند و حال آنکه مادّه «پروتئینی» موجود در این شیر، اگر خشک شود، می‌تواند هشت میلیون نفر را تغذیه کند. در فرانسه، یک کارخانه پنیرسازی معمولی، هر روز حدود دویست تُن از این مادّه را دور می‌ریزد در صورتی که اگر خشکانده شود، دوازده تُن مادّه مغذّی از آن به دست می‌آید.7
حجم پولی که سالانه توسط گروه‌های تبهکار در سطح جهان به گردش درمی‌آید، معادل تولید ناخالص داخلی انگلیس است که نیمی از این مبلغ به عنوان رشوه دریافت می‌شود.
درآمد ۲۲۵ تن از ثروتمندترین افراد جهان برابر با درآمد ۲/۷ تن از فقیرترین افراد کره زمین است. یعنی این ۲۲۵ تن درآمدی برابر با ۴۰ درصد نوع بشر بر روی کره زمین دارند.
ارتشاء و تبانی که در کشورهای ثروتمند بیش از سایر نقاط جهان رواج دارد، دمکراسی را در این کشورها به خطر انداخته است. از این راه قوانین و مصوّبات دولتی به راحتی خرید و فروش می‌شود.
این خطر نوع بشر را تهدید می‌کند که جرایم سازماندهی شده از این پس به جای خرید و فروش موادّ مخدّر، به سمت خرید و فروش قوانین و مصوّبات دولتی تغییر جهت دهد.
در کشورهای در حال توسعه، نیز اقلیّتی کوچک ارتشاء را به عالم سیاست هم کشانده‌اند. بخش وسیعی از این ارتشاء در کشورهای ثروتمند انجام می‌شود. در این کشورها، همه قوانین و مصوّبات دولتی به نحوی گسترده با پول خرید و فروش می‌شوند. از این راه، افزون بر ۵۲۰ میلیارد دلار در اقتصاد سیاه جهان به گردش در می‌آید.
بعد از رشوه خواری، تجارت موادّ مخدّر با درآمدی حدود ۳۲۰ میلیارد دلار، دومین منبع تولید درآمد در حلقه جرایم سازمان یافته در جهان است.
در قیاس با دو مقوله فوق، قاچاق انسان صنعتی در مقیاسی کوچکتر است.
مجموع درآمد این قاچاق سالانه در جهان به  ۴۴ میلیارد دلار بالغ می‌شود.
بر اساس آمارهای سازمان ملل، امروزه قریب به ۲۷ میلیون انسان در جهان به برده‌داری گرفته می‌شوند که آماری به مراتب تکان دهنده‌تر از اوج تاریخ برده‌داری در قارّه آفریقاست. امروز بیشتر جمعیّت برده‌ها را زنان آسیایی تشکیل می‌دهند.
براساس گزارش فوق، شمار قربانیان خشونت علیه زنان، بسیار بیشتر از زنان قربانی در جنگ است. امروز از هر پنج زن در جهان، یک نفر قربانی تجاوز می‌شود. سازمان ملل در این گزارش به مسئولان آموزشی کشورهای جهان توصیه می‌کند که در مدارس دخترانه به دختران، شیوه‌های دفاع شخصی آموزش بدهند.
بیماری ایدز هم از مهم‌ترین معضلات جهانی است. ارزیابی‌های جهانی نشان می‌دهد که ۱۳تا ۱۵ میلیون کودک در جهان به دلیل داشتن والدین مبتلا به ایدز، یتیم شده‌اند. این کودکان تهدیدی دیگر برای آینده جهان هستند؛ زیرا در خطر پیوستن به شبکه‌های تبهکاری قرار دارند؛ در حالی که هیچ اقدامی برای پیش‌گیری یا مقابله با این خطر به عمل نیامده است.
در چنین جهانی، آنچه با عنوان هنر به وجود می‌آید، نتیجه تلاش گروهی از فن سالارانی است که تنها به فریفتن مخاطب می‌اندیشند؛ زیرا اگر هنر به جانب بیدارسازی مخاطبان خود حرکت کند و ایشان را به جانب چشمه‌های جوشان یقین سوق دهد، خواهد توانست فلک را سقف بشکافد و طرحی نو در‌اندازد. در چنین جهانی که زیاده طلبی گروهی اندک، آن را بیش از هر زمان دیگری آشفته خواسته است، هرگز فضیلت نمی‌تواند شأنی و جایگاهی داشته باشد.
حکایت حال ِجهان خواران بی‌فضیلتِ امروز را جبران خلیل جبران به زیبایی هر چه تمام‌تر در کتاب «حمام روح»8 در بیانی نمادین این گونه به تصویر می‌کشد:
در سفری که به دور دنیا داشتم، در جزیره‌ای لم یزرع به موجود هولناکی برخوردم که سری همچون سر انسان و سم‌هایی آهنین داشت. آن موجود هولناک بی‌انقطاع زمین را می‌خورد و آب دریا را می‌آشامید. مدّتی طولانی به تماشای او ایستادم. سپس نزدیک شدم و پرسیدم: آیا هنوز سیر نشده‌ای؟ آیا شکم تو چاه ویل است و گرسنگی و تشنگی‌ات را پایانی نیست؟
و موجود هولناک در جواب من گفت:
چرا، چرا به راستی که سیر شده‌ام، بلکه کارم از سیری گذشته و از خوردن و آشامیدن به درد آمده‌ام. امّا وحشت من از این است که تا فردا زمینی برای خوردن و دریایی برای آشامیدن باقی نماند.
علیرضا باوندیان

پی‌نوشت‌ها:
1. Appel aux Vivants.
2. Roger Garaudy.
3. روژه گارودی، هشدار به زندگان، ترجمه علی اکبر کسمائی، هاشمی،  صص ٣٤ و ٣٥.
4. Only One Earth: The Care and Maintenance of a Small Planet.
5. باربارا وارد و رنه دوبو، تنها یک زمین، ترجمه محمود بهزاد و محمّد حیدری ملایری، ص ٢٢٩.
6. رنه دومن، خیال پردازی یا نابودی!، ترجمه منیر جزنی، ص 620.
7. هشدار به زندگان، صص ٤٨٥ و ٤٨٦.
8. جبران خلیل جبران؛ حمام روح، ترجمه مرحوم حسن حسینی، تهران، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی 1376.

 نظر دهید »

در سبك زندگي اسلامي-ايراني زن پرده نشين نيست؛ ولي شاغل هم نيست.

12 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

مساله اين است كه برخي تصور ميكنند صرف «عفيف بودن» زن، ساير ملاحظات حضور اجتماعي و سياسي زن برداشته مي شود. حضور عفيفانه فقط يكي از شروط و ملاحظات است. به عبارت ديگر در اين زمينه دو سوال مطرح است:
نخست آنكه واقعاً كدام فضاي اشتغال كيفيتي عفيفانه دارد و اصول عاطفي زنانه را نقض نمي كند؟
ثانياً و صرف نظر از سوال اول آيا در صورت كشف چنين محيط هايي، ساير شرايط حضور اجتماعي زنان فراهم است؟
فقط اين نيست كه زن و مرد هردو توامان و بطور مشابه در جامعه نقش هاي مشابه را برعهده ميگيرند، با اين تفاوت كه زن حضورش با پرهيز از اختلاط است. حضور اجتماعي زن شرايط ديگري هم دارد؛ ملاحظات بنيادي سبك زندگي ايراني-اسلامي از جمله فراهم نمودن محيطي آرامش بخش در خانه، تربيت نسل آينده، حمايت معنوي و عاطفي از همسر و رسيدن به كمال روحي پيش بيني شده براي زن،  از جمله ي اين ملاحظات است.
طبعاً منتقدان يادداشت پيشين كه خود از صاحب نظران مطالعات اسلامي زنان هستند، بر تفاوت هاي بنيادين زن و مرد از حيث ابعاد رواني و عاطفي و كمال مختص به آنها اذعان دارند. حال بايد به اين پرسش پاسخ دهند كه حضور اجتماعي زنان با چه كيفيتي هم ابعاد رواني و عاطفي و هم كارويژه هاي پيش بيني شده براي زنان را نقض نمي كند؟

اشتغال زنان چه با توجه به سابقه ي تاريخي آن و چه با توجه به شرايط قانوني فعلي در هيچ حالتي متناسب با ملاحظات پيش گفته نيست. درحاليكه مي توان جامعه اي را تصور كرد كه زنان تحصيلكرده و آگاهش در بزنگاه هاي اجتماعي، فرهنگي و سياسي حاضرند و نقشهايي را بر عهده مي گيرند بدون اينكه ناچار باشند ضرورت هاي بي منطق محيط اداري و مقررات متصلب بوروركراتيك را به عنوان شكنجه بر روان خود تحمل كنند و مگر اكنون كدام زن شاغلي است كه از خستگي هاي مداوم اشتغال و اثر آن بر بهداشت رواني خود و همسر و فرزندانش گلايه نداشته باشد.بنابراين اگر بپذيريم كه با وجود همه ي اين شرايط، اشتغال زنان بلامانع است در واقع پذيرفته ايم كه اشتغال زنان اصالت ندارد و تحت شرايطي قابل توصيه است. مقام معظم رهبري در بياني به همين مناسبت تاكيد مي كنند كه «اگر روی نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه می کند، یا روی نقش زن و تاثیر زن و حقوق زن و محدودیت های زن در داخل خانواده تکیه می کند، به هیچ وجه به معنای این نیست که زن را از شرکت در مسایل اجتماعی و دخالت در مبارزات و فعالیت های عمومی مردم منع کند»(5/5/84) هم چنين در  بيان ايشان «اسلام با کار کردن زن موافق است. نه فقط موافق است بلکه کار را تا آنجا که مزاحم با شغل اساسی و مهم ترین شغل او یعنی تربیت فرزند و حفظ خانواده نباشد، شاید لازم هم میداند»(25/9/71) لزوم حضور زنان در برخي مشاغل و با توجه به ضرورت هاي مقطعي و خاص را نيز عقل تاييد مي كند ولي شروطي كه ايشان بيان داشته اند به بياني اصالت دادن به نقش هاي اختصاصي زنان و مشروط و تبعي دانستن حضور اجتماعي و اشتغال است. چراكه در سبك زندگي ايراني اسلامي خانواده بيش و پيش از ساير نظامات اجتماعي اولويت و اوليت دارد.

البته همانطور كه پيشتر گفته شد ضرورت هايي وجود دارد كه ممكن است اصول اصلي را نقض كند. از جمله مشاغل خاص كه طبعاً بايد توسط زنان تصدي شود و يا نياز هاي فوري مالي كه زنان را همپاي مردان به كسب درآمد مجبور مي كند. در اين زمينه چند نكته ضروري است:

اولا اينكه اشتياق عمده ي دختران جوان براي اشتغال نه از سر نياز هاي مالي كه نوعي احساس استقلال طلبي و ناشي از تحول ادراك هويتي است. اين تحول ادراك هويتي نسبتي مستقيم به اشتياق بي هدف به تحصيلات دانشگاهي و سپس بالارفتن سن ازدواج دارد.
ثانياً- غالب فرصت هاي شغلي زنانه درآمدي ناچيز دارد كه بيشتر صرف رفت و آمد، لباس و آرايش هاي متناسب با كار، هزينه نگه داري از فرزندان درمهدكودك ها(در مادران شاغل) و در دراز مدت صرف هزينه هاي درمان بيماري ها و عوارض ناشي از اشتغال بر جسم آسيب پذير و روان حساس زنان شاغل مي شود.
ثالثاً- زنان شاغل در بسياري از فرصت هاي شغلي درواقع فرصت هاي درآمد زايي براي كارفرماياني هستند كه بدنبال نيروي كار ارزان، سربه زير و قابل مديريت(و حتي در برخي موارد قابل سوءاستفاده) هستند.رابعاً- حضور زنان در فرصت هاي شغلي به معناي حذف مردان از آن مشاغل است. مرد بيكار طبعاً ازدواج نخواهد كرد و يا در صورت ازدواج از درآمد پاييني برخوردار است كه مجدداً در چرخه اي آسيبش به خود زنان مي رسد؛ زناني كه يا اصلاً ازدواج نمي كنند و يا ديرهنگام ازدواج ميكنندو در نتيجه امكان مادري را از دست مي دهند و يا با زحمت به زندگي خانوادگي شان ادامه مي دهند. اين يادداشت را با ذكر بخشي از مقاله ي دوست فاضلم آقاي دكتر سوزنچي با پايان مي برم:
«بتدريج جوّ رواني‌اي پديد آمده كه اشتغال زنان موضوعيت مستقل يافته، به نحوي كه اگر زني شغل و درآمد مستقل نداشته باشد، با نوعي تحقير غيرمستقيم مواجه مي‌شود. با اين سبك زندگي، عملا پسران نيز در ازدواج، مساله اشتغال دختر و مشارکت وی در تأمین اقتصاد خانواده را مدنظر قرار مي‌دهند. از آنجا كه در سبک زندگي مدرن، مهمترين مسير اشتغال، ورود به دانشگاه قلمداد مي‌شود، گرفتن مدرك دانشگاهي از اين زاويه نيز براي دختران اهميت مي‌يابد و اين امر به نوبه خود موجب بالا رفتن سن آمادگي ازدواج دختران مي‌شود؛ و اين گونه است كه سبك زندگي مدرن، عملا سن ازدواج دختران را به بهانه رفتن به دانشگاه، و سپس به بهانه اتمام تحصيلات، و سپس به بهانه تحصيلات تكميلي دائما به عقب مي‌اندازد. تاثير اين مطلب بر تشديد روحيه فردگرايي، ترويج دوستي‌هاي بين دختران و پسران مجرد، و شيوع احساس بي‌نيازي نسبت به تشکيل خانواده بر کسي پوشيده نيست؛ و اين گونه است که افتادن در دام اين سلسله عوامل، دائما به تشديد سبک زندگي غربي و دور شدن از سبک زندگي اسلامي منجر مي‌شود.»

یامین پور

 1 نظر

مفهوم یابی سبک زندگی در اندیشه ی امام خمینی(ره)

11 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

سبک زندگ از نظریه نشأت می گیرد یا نظریه از سبک زندگی؟ نسبت هستی شناسی با سبک زندگی چیست؟ آیا می توان با «تزریق» یک انگاره ی وجود شناختی، آدمیان را به ساخت عالمی متناسب با آن انگاره متمایل کرد؟ آیا می توان با یک سبک از زندگی، منظومه ای هستی شناختی را در ذهن آدمیان متولد کرد؟

«سبک زندگی» هرچند مفهومی نوپدید نیست لیکن دیرزمانی نیست که جایگزین مفاهیمی چون «طبقه اجتماعی» برای جبران جاماندگی تفکر اجتماعی در توضیح تحولات متاخر شده است. سبک زندگی تا زمانی که در پارادایم علم جدید استفاده می شود، معنا و اقتضائات تاریخی اش را با خود به همراه دارد. اما زمانی که قرار است در نسبت با منطق دیگری چون منطق دینی استفاده شود، بهتر آن است که برایش معادلی در تاریخ دین یافت شود. یافتن این معادل به محقق کمک خواهد کرد تا ردّ مناسبات این مفهوم را با سایر مفاهیم دینی پیدا کند. حساسیت نسبت به مفهوم سبک زندگی در محافل علمی بخصوص از زمانی که رهبر انقلاب آنرا نرم افزار تمدّن اسلامی خواندند، بیش از گذشته شد. آنچنان که از تعریف رایج برمی آید اجزای تشکیل دهنده ی سبک زندگی که این مفهوم را توضیح می دهد از قبیل خانواده، ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، تفریحات، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی در محیطهای مختلف ، ابعاد نوپدیدی در زندگی ما نیستند و طبعاً می توان در میان انحاء تفکر و علوم متولد شده در تاریخ فرهنگ و تفکر اسلامی، در قبال آنها مفهومی را یافت که امکان مطالعه ی آنرا در منطق و ادبیات دینی تسهیل کند. رهبر انقلاب خود اصطلاح «عقل معاش» را در مفهوم جامع خود، مترادف مفهوم سبک و فرهنگ زندگی دانستند. این بدان معناست که لازم است برای فهم درست این مفهوم و بهره بردن از مآثر فکری و تمدنی در پاسخ به مسائل مرتبط با آن، بدنبال کشف مفاهیم معادل باشیم. این نوشتار تلاشی در همین زمینه است.
در متون شاخص عرفان نظری می توان به عنوان فهم اسلامی مفهوم «سبک زندگی» زمینه ای را یافت. در فهم عرفانی، میان نشئه ی ناسوتی انسان و درک وجود شناختی او نسبت وثیقی برقرار است. توضیح آنکه در عرفان نظری انسان دارای سه حضرت، سه عالم یا سه مقام دانسته می شود. هرکدام از این عوالم تربیت مخصوص و علم مخصوص و عمل مناسب با آن مقام و نشئه را اقتضاء دارد. در نظر عرفا نشئه ی بالادستی واجد حضرت وجود شناختی است. آنرا عالم غیب، نشئه ی آخرت کبری و مقام روحانیت و عقل می دانند. به تعبیر امام راحل رضوا ن الله تعالی علیه بالاترین و شریفترین علم متکفل تربیت آدمی در این نشئه و مقام است و آن علمی است که : « تقویت و تربیت عالم و روحانیت و عقل مجرد را کند، علم به ذات مقدس حق و معرفت اوصـاف جـمـال و جـلال ، و عـلم بـه عـوالم غـیـبـیـه تـجـردیـه ، از قـبـیـل مـلائکـه و اصـنـاف آن ، از اعـلى مـراتـب جبروت اعلى و ملکوت اعلى تا اخیره ملکوت …»* با این وصف عالم جبروت یا آخرت کبری یا عقل، راجع به کمالات عقلی و وظائف روحی است و آنچنان که امام(ره) می فرمایند: «مـتـکفل این علم پس از انبیا و اولیا، علیهم السلام ، فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و عرفان هستند.(همان) دو نشئه و مقامی که ذیل این عالم شمرده می شود، اول نشئه ی برزخ یاملکوت است که عالمی بین العالمین است(حکما از این مقام به «عالم خیال» هم یاد می کنند) و دانی ترین حضرت انسانی هم دنیاست که مقام ملک و شهادت است. در نظر عرفان اسلامی علم متناسب و مقتضی عالم ملکوت(برزخ) راجع به اعمال قالبیه و وظایف آن است که بطور خاص به کیفیت حصول محاسن اخلاق می پردازد. نشئه ی شهادت و دنیا عالم اعمال قالبیه و ظاهره ی نفس است. علم ناظر بر آن در زبان دین، عام فقه و مبادی فقه گفته می شود و در زبان حکمت و فلسفه علم الاجتماع ، آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مدن خوانده می شود.(توضیح اینکه بطور سنتی متفکران و حکمای پیشین به دسته بندی علوم می پرداختند؛ رایجترین دسته بندی از ارسطو به بعد مبتنی بود بر تقسیم سه گانه ی علم به : اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن که در شاخه ی حکمت عملی قرار می گرفتند. فارابی نیز در احصاء العلوم از همین تقسیم بندی تبعیت می کند)
اما نکته ی مهم پس از شناسایی عوالم حقیقی وجود این است که بدانیم در عرفان اسلامی این عوالم ثلاثه نه تنها با هم مرتبط اند که کاملا منطبق بر هم اند و در تاثیر و تاثرات بر یکدیگر در واقع یک عالم یکپارچه دانسته می شوند. به عبارت دیگر سه نشئه ی اصلی عالم انسانی از وجود یک موجود به نام انسان در سه صورت و سه بعد از عالم حکایت می کند. امام (ره) در اینباره می فرمایند: « تعبیر به ارتباط نیز از ضیق مـجـال و تـنـگـى قـافیه است ، باید گفت یک حقیقت داراى مظاهر و مجالى است» و در خصوص این ارتباط بین عوالم مختلف می فرمایند: «بـایـد دانـسـت کـه هـر یـک از ایـن مـراتـب ثـلاثه انسانیه که ذکر شد به طورى به هم مـرتـبـط اسـت کـه آثـار هـر یـک بـه دیـگـرى سـرایـت مـى کـنـد، چـه در جـانـب کـمـال یـا طـرف نـقـص . مـثـلا اگر کسى قیام به وظایف عبادیه و مناسک ظاهریه ، چنانچه باید و مطابق دستورات انبیاست ، نمود، از این قیام به وظایف عبودیت تاءثیراتى در قلب و روحـش واقـع شـود کـه خـلقـش رو بـه نـیـکـویـى و عـقـایـدش رو بـه کمال گذارد. و همین طور اگر کسى مواظب تهذیب خلق و تحسین باطن شد، در دو نشئه دیگر مـؤثـر شود، چنانکه کمال ایمان و احکام عقاید تاءثیر در دو مقام دیگر مى نماید و این از شـدت ارتـبـاطـى اسـت کـه بین مقامات است».
بنابراین در تعریف عرفان اسلامی مناسک ظاهریه که راجع به اعمال ظاهری انسان، شیوه ی زندگی و ممشای او در زیست دنیایی است، زمینه ی تربیت روحی آدمی است و فساد در این مقام، به اقتضاء انطباق این عوالم بر هم، فساد عقیده و نظر را در پی خواهد داشت. امام(ره) در ادامه به نقد فهم کسانی چون شیخ اشراق می پردازد که در حکمت الاشراق، کمال علمی را بدون حصول کمال عملی ممکن می داند. ایشان این عقیده را باطل و قائلین به آن را محجوب از نشآت انسانی می دانند.
بیش از ده سال پیش زمانی که سپهر عمومی دانشگاه ها در چنبره ی تفکر عرفی و تکثرگرای یک جریان فکری بود، یکی از محققان فلسفه اسلامی نکته ای گفت که گشایش دهنده ی فهم ما در نسبت با پرسش های فوق است. ایشان گفت زمانی فکر میکردم فلان نویسنده که شریعت را در گیرودار قبض و بسط می فهمد و با تکیه بر اشعار مشکوک الدلاله ی مولای رومی، بر بسط تجربه ی نبوی اصرار می کند، مگر چه نفوذی دارد که برخی مردم کوچه و بازار هم هر از گاهی با او همزبانی می کنند! مگر مردم کوچه و بازار هم فلسفه ی دین یا کلام جدید می خوانند! اما بعدتر فهمیدم میان این مردم با آن نویسنده هرچند در ظاهر نسبتی و ارتباطی نیست امّا هر دو در یک عالم حضور دارند. آن متفلسف، زبان دریافت حضوری همین آدمیان است. او تکثرگرایی و نسبیت در فهم و حق را تئوریزه می کند و مردمان له شده در نظامات سیاسی و اقتصادی لیبرلیستی هم از ترک شریعت و نسبیت حقیقت سخن می کنند.

تمام نقل قول ها از کلام امام خمینی (ره) از کتاب چهل حدیث شرح حدیث بیست و سوم است.

وحید یامین پور

 نظر دهید »
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس