زندگی به سبک رایتل
حریم همگانی، خانه ی شیشه ای، دسترسی به پستوی خانه من و تو، کانکت به انواع تارها و تارنماهای مجاز و غیر مجاز، و ده ها اسم و صفت دیگر، نشانه های یک سبک از زندگی است؛ سبک رایتل. سبکی که با یک انتخاب یا یک خطا، تمام حریم زندگی شما در قابی از تصویر در مقابل نگاه دیگران خواهد بود. دیگر همسر و دختر و مادر من و تو، حتی در خانه باید لباس رسمی بپوشند. وقتی به خط رایتل شما زنگ بزنند، اگر حواست نباشد و گزینه تماس تصویری را انتخاب کنی، انگار که دیوار خانه ات از شیشه باشد. آنسوی خط هر چند نفر که باشند تو و خانه و اهلش را می بینند. دیگر نمی توانی مطمئن باشی که اگر دختر یا پسرت از خانه بیرون نرفت حتما کسی هم به خانه ات نمی آید. چرا که قبلا کلید خانه ات را به رایتل داده ای که بی صدا وارد خانه ات می شود. همراه اول و دوم هم همین طور است؛ اما اگر همراه اول مارمولک بود، این افعی است. جذاب است؛ ولی نیشش کشنده است.
این یک سبک زندگی است. سبکی که دیگر حریمی وجود ندارد. سبکی که شما مجبورید با کلاس باشید. سبکی که مجبورید دلتان برای دیدن دخترکتان تنگ شود. و بعد مجبورید که رایتل بخرید تا امکان تماس تصویری داشته باشید و بعد فلان سازمان و بهمان مجموعه به درآمد از پیش تعیین شده اش می رسد. و بعد بگویند این تقصیر جامعه ماست که فرهنگ تکنولوژی و استفاده از آن را ندارد. کسی هم نیست که بگوید یا بشنود که این همه تکنولوژی برای درمان کدام درد من و تو است؟ راستی درد خیلی بزرگی بود اگر تماس فقط صوتی بود؟ حالا خواستی اینترنتت را پر سرعت کنی، دستت هم درد نکند؛ اتفاقا این یک مشکل بزرگ است اما حالا که حس مردم دوستی و خدمت رسانی بعضی¬ها گل کرده، چرا همان اینترنت ملی را پشتیبانی نمی کنند؟
این هم یک سبک زندگی است که اگر همه چیزهایی که به دردت نمی خورد را نداشته باشی، جهان سومی هستی! جهان اولی شدن، یعنی هر آنچه را که دیگران به هر منظوری ساختند، تو هم برایش احساس نیاز کنی و داشته باشی.
این یک سبک زندگی است که هر چیز جدیدی که به بازار آمد، ما مجبوریم بخریم، استفاده کنیم، به آن وابسته شویم و اخلاق و رفتار و زندگیمان را قربانی این سبک از زندگی کنیم.
کدام ستون زندگی داشت فرو می¬ریخت و سقف زندگی را روی سر ما هوار می¬کرد که مجبور شدیم زندگیمان را به سبک رایتل یعنی زندگی به سبک تماس تصویری و اینترنت سیار پرسرعت با تمام معایب قهری اش تغییر دهیم؟
اگر زندگیمان به سبک رایتل تغییر کند، کجا برویم که دیگران ما را نبینند؟ کجا برویم که ناموسمان در امان باشند؟ کجا برویم که از خانه و خانواده ما با یک گوشی تلفن، فیلم نگیرند و …
اگر رایتل بیاید، ما کجا برویم؟
وقتی مشکلات زیاد می شود، باید اهم و مهم کرد؛ یعنی هرکدام واجب تر است را زودتر انجام داد. هرکدام حیاتی ترست را بگیریم و کم اهمیت ها را رها کنیم. آخر مگر ما چه قدر توان داریم که همه مشکلات را یکجا حل کنیم. همه عقلای عالم هم همین کار را می کنند. حالا چون مشکلات سیاسی، اقتصادی و امنیتی، تحریم، گرانی اجاره مسکن، شهریه دانشگاه و ده ها مشغله دیگر یکباره سر ما ریخته، خوب معلوم است که ما هم مثل همه عقلای قدیم و جدید عالم، اولویت سنجی می کنیم. هر کدامش که مسأله مرگ و زندگی است را زودتر انجام می دهیم؛ پی گیری می کنیم تا مشکلات قانونی و غیر قانویش را حل کنیم. این بود که در تورم مشکلات و کارهای زمین مانده، رفتیم سراغ آنکه از همه واجبتر بود! همان نیاز اساسی که اگر حل نمی شد از غصه می مردیم! نان؟ نان که مهم نیست. کجا شنیدید که کسی از درد نان بمیرد؟ نان مشکل شکمی است و اساسا مسائل شکمی اصلا قابل توجه نیستند. وقتی نیاز مهم و اساسی زمین مانده ای مانند تماس تصویری وجود دارد دیگر چه جای صحبت از آب و نان شب؟
همه آدمهای پیشرفته دنیا تماس تصویری دارند؛ آنوقت ما که اشرف مخلوقات عالمیم همینطوری بدون تصویر صحبت کنیم! آنوقت عقلای عالم به ما نمی خندند که چقدر عقب مانده هستیم؟ این بود که همه دست به دست هم دادیم تا این مشکل اساسی واجب تر از نان را هر طور شده حل کنیم و نسل جوان آینده ساز کشور را به قله های پیشرفت برسانیم. اما مشکل نان که مهم نیست خدا روزی رسان است. نان چه اهمیتی دارد. رایتل را بچسبید که اگر نباشد، همه نیازهای انسان بی پاسخ مانده است.