بايسته هاي «سبک زندگي اسلامي» در ۳۰ حديث از امام حسن عسکري(ع)
بي ترديد، سنت قولي و فعلي امامان معصوم(ع) بهترين منبع براي ترسيم خطوط اصلي و زواياي گوناگون سبک زندگي اسلامي است، از همين رو بهره گيري مدام از اين منبع گرانسنگ ضرورتي انکارناپذير براي تمامي مسلمانان و به ويژه پيروان مکتب اهل بيت عليهم السلام است. به مناسبت فرارسيدن سالروز ولادت حضرت امام حسن عسکري عليه السلام، ۳۰ حديث از اين امام همام را که پايگاه خبرآنلاين منتشر کرده و در آن ها بايسته هاي سبک زندگي اسلامي تبيين شده است، در پي مي آوريم.
پندى گويا و جامع
«أُوصيکُمْ بِتَقْوَى ا…ِ وَ الْوَرَعِ فى دينِکُمْ وَالاِْجْتَهادِ لِلّهِ وَ صِدْقِ الْحَديثِ وَ أَداءِ الأَمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِر وَ طُولُ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجَوارِ. فَبِهذا جاءَ مُحَمَّد ٌ(صلى ا… عليه وآله وسلم) صَلُّوا فى عَشائِرِهِمْ وَ اشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إِذا وَرَعَ فى دينِهِ وَ صَدَقَ فى حَديثِهِ وَ أَدَّى الاَْمانَةَ وَ حَسَّنَ خُلْقَهُ مَعَ النّاسِ قيلَ: هذا شيعِىٌ فَيَسُرُّنى ذلِکَ. إِتَّقُوا ا… وَ کُونُوا زَيْنًا وَ لا تَکُونُوا شَيْنًا، جُرُّوا إِلَيْنا کُلَّ مَوَدَّة وَ ادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبيح، فَإِنَّهُ ما قيلَ فينا مِنْ حَسَن فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ ما قيلَ فينا مِنْ سُوء فَما نَحْنُ کَذلِکَ.»: لَناحَقٌّ فى کِتابِ ا… وَ قَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ ا… وَ تَطْهيرٌ مِنَ ا… لا يَدَّعيهِ أَحَدٌ غَيْرُنا إِلاّ کَذّابٌ. أَکْثِرُوا ذِکْرَ ا… وَ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ تِلاوَةَ الْقُرانِ وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِىِّ(صلى ا… عليه وآله وسلم)فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلى رَسُولِ ا… عَشْرُ حَسَنات، إِحْفَظُواما وَصَّيْتُکُمْ بِهِ وَ أَسْتَوْدِعُکُمُ ا… وَ أَقْرَأُ عَلَيْکُمْ السَّلامَ.»: شما را به تقواى الهى و پارسايى در دينتان و تلاش براى خدا و راستگويى و امانتدارى درباره کسى که شما را امين دانسته ـ نيکوکار باشد يا بدکار ـ و طول سجود و حُسنِ همسايگى سفارش مى کنم. محمّد(صلى ا… عليه وآله وسلم) براى همين آمده است. در ميان جماعت هاى آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضانشان را عيادت کنيد و حقوقشان را ادا کنيد، زيرا هر يک از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانتدار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مى شود: اين يک شيعه است، و اين کارهاست که مرا خوشحال مي کند. تقواى الهى داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتى، تمام دوستى خود را به سوى ما بکشانيد و همه زشتى را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبى که درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدى درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم. در کتاب خدا براى ما حقّى و قرابتى از پيامبر خداست و خداوند ما را پاک شمرده، احدى جز ما مدّعى اين مقام نيست، مگر آن که دروغ مى گويد. زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ کنيد و زياد قرآن را تلاوت کنيد و زياد بر پيغمبر(صلى ا… عليه وآله وسلم) سلام و تحيّت بفرستيد. زيرا صلوات بر پيامبر خدا(صلى ا… عليه وآله وسلم) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ کنيد و شما را به خدا مى سپارم و سلام بر شما.
تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ يَزَلِ ا… وَ مَلائِکَتُهُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ حَتّى يَقُومَ.»: هر که به پايين نشستن در مجلس خشنود باشد، پيوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخيزد.
هلاکت در رياست طلبي و افشاگرى
«دَعْ مَنْ ذَهَبَ يَمينًا وَ شِمالاً، فَإِنَّ الرّاعِىَ يَجْمَعُ غَنَمَهُ جَمْعَها بِأَهْوَنِ سَعْى وَ إِيّاکَ وَ الاِْذاعَةَ وَ طَلَبَ الرِّياسةِ، فَإِنَّهُما يَدْعُوانِ إِلَى الْهَلَکَةِ.»: آن که را به راست و چپ رود واگذار! به راستى چوپان، گوسفندانش را به کمتر تلاشى گِرد آوَرَد. مبادا اسرار را فاش و سخن پراکنى کنى و پى رياست باشى، زيرا اين دو، آدمى را به هلاکت مى کشانند.
گناهى که بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَيْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراکُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبيبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»: از جمله گنـاهانى کـه آمرزيده نشود ايـن است که [آدمى ] بگويد: اى کاش مرا به غير از اين گناه مؤاخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در ميان مردم از جنبيدن مورچه بر روپوش سياه در شب تار نهان تر است.
دوستى نيکان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضيلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ زَيْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»: دوستى نيکان به نيکان، ثوابست براى نيکان و دوستى بدان به نيکان، فضيلت است براى نيکان و دشمنى بدان با نيکان، زينت است براى نيکان و دشمنى نيکان با بدان، رسوايى است براى بدان.
سلام نشانه تواضع است
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»: از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او مى گذرى، و نشستن در پايين مجلس است.
خنده بيجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْکُ مِنْ غَيْرِ عَجَب.»: خنده بيجا از نادانى است.
همسايه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَيِّئَةً أَفْشاها.»: از بلاهاى کمرشکن، همسايه اى است که اگر کردار خوبى را بيند نهانش کند و اگر کردار بدى را بيند، آشکارش کند.
انديشه در کار خدا
«لَيْسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصِّيامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فى أَمْرِ ا…»: عبادت کردن به زيادى روزه و نماز نيست، بلکه [حقيقتِ] عبادت، زياد در کار خدا انديشيدن است.
پليدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ.»: خشم و غضب، کليد هر گونه شرّ و بدى است.
ويژگى هاى شيعيان
«شيعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِيَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاکِيَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَيَفْجُرُ لَهُمْ يَنابيعُ الْحَيَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّيرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»: پيروان ما، گروه هاى نجات يابنده و فرقه هاى پاکى هستند که حافظان [آيين] مايند، و ايشان در مقابل ستمکاران، سپر و کمک کار ما [هستند]. چشمه هاى حيات [منجىِ بشريّت] بعد از گدازه توده هاى آتش، براى آنان خواهد جوشيد.
ناآرامى کينه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»: کينه توز ، ناآرام ترينِ مردمان است.
پارساترين مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.»: پارساترين مردم کسى است که در هنگام شبهه توقّف کند. عابدترين مردم کسى است که واجبات را انجام دهد. زاهدترين مردم کسى است که حرام را ترک کند. کوشاترين مردم کسى است که گناهان را رها کند.
محصول اعمال
«إِنَّکُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَيّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ يَأْتى بَغْتَةً، مَنْ يَزْرَعْ خَيْرًا يَحْصِدُ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرًّا يَحْصِدُ نِدامَةً، لِکُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا يُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا يُدْرِکُ حَريصٌ ما لَمْ يُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَيْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»: شما عمر کاهنده و روزهاى برشمرده اى داريد و مرگ به ناگهان مى آيد، هر کس تخم خيرى بکارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر کس تخم شرّى بکارد به پشيمانى بِدْرَوَد. هر که هر چه بکارد همان براى اوست. کُندکار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نيست در نيابد، هر که به خيرى رسد خدايش داده، و هر که از شرّى رهد، خدايش رهانده است.
شناخت احمق و حکيم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَکيمِ فى قَلْبِهِ.»: قلب احمق در دهان او و دهان حکيم در قلب اوست.
تلاش براى رزق مقدّر
«لا يَشْغَلْکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»: رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از کار واجب باز ندارد.
عزّتِ حق گرايى
«ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزيزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَليلٌ إِلاّ عَزَّ.»: هيچ عزيزى حقّ را رها نکند، مگر آن که ذليل شود و هيچ ذليلى به حقّ نياويزد، مگر آن که عزيز شود.
دوست نادان
«صَديقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»: دوست نادان، مايه رنج است.
بهترين خصلت ها
«خَصْلَتانِ لَيْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْيمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»: دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چيزى نيست:ايمان به خدا و سود رساندن به برادران.
نتيجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى کِبَرِهِ.»: جرأت و دليرى فرزند بر پدرش در کوچکى، سبب عاقّ و نارضايتى پدر در بزرگى مى شود.
بهتر از حيات و بدتر از مرگ
«خَيْرٌ مِنَ الْحَياةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَياةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِکَ أَحْبَبْتَ الْمَوْتَ.»: بهتر از زندگى چيزى است که چون از دستش دهى، از زندگى بدت آيد، و بدتر از مرگ چيزى است که چون به سرت آيد مرگ را دوست بدارى.
وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»: چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چيزى که او را خوار دارد.
نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها.»: هيچ بلايى نيست، مگر اين که در آن از سوي خدا نعمتى است.
اکرام بدون افراط
«لا تُکْرِمِ الرَّجُلَ بِما يَشُقُّ عَلَيْهِ.»: هيچ کس را طورى اکرام مکن که بر او سخت گذرد.
ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِيَةً فَقَدْ شانَهُ.»: هر که در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر که آشکارا برادرش را پند دهد او را کاسته است.
تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا يُحْسَدُ عَلَيْها.»: تواضع و فروتنى، نعمتى است که بر آن حسد نبرند.
شادى بيجا
«لَيْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»: اظهار شادى نزد غمديده، از بى ادبى است.
کليد تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَيْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْکَذِبَ.»: تمام پليدى ها در خانه اى قرار داده شده و کليد آن دروغگويى است.
چشم پوشى از لغزش و يادآورى احسان
«خَيْرُ إِخْوانِکَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَکَ وَ ذَکَرَ إِحْسانَکَ إِلَيْهِ.»: بهترين برادران تو کسى است که خطايت را ناديده گيرد و احسانت را يادآور شود.
پرهيز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَيَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَيُجْتَرَأَ عَلَيْکَ.»: جدال مکن که ارزشت مي رود و شوخى مکن که بر تو دلير شوند.