سبک زندگی؛ وقتی گوجه دارد گران می شود!
زیادند افرادی که هر روز با مشکلی از مشکلات جامعه روبرو می شوند و دائم غر می زنند. کم نیستند افرادی که در ذهن شان فهرست بلند بالایی از این مشکلات را هم حاضر دارند. اما زیاد نیستند کسانی که فرق «غر زدن» و «نقد کردن» را به خوبی بدانند. و در این بین، کم اند دلسوزانی که به دنبال چاره های ریشه ای برای حل این مشکلات هم باشند و تکاپوی فکری و عملی داشته باشند. و کمیاب اند کسانی که مشکلات را به درستی فهم کنند، نگاه شان سطحی نباشد، اهل عمل باشند و دست شان هم به جایی برسد. شاید گمشده این روزهای جامعه ما چنین کسانی باشند.
در سال هایی که از پیروزی انقلاب گذشته است، چیزی که به وضوح در عملکرد اکثر مسئولین جایش خالی بوده، «نگاه تربیتی» است. این نوع نگاه به ما یاد می دهد که مشکلات جامعه را نباید دست کم گرفت، از دستور و بخشنامه ای که پشتوانه فرهنگی و تربیتی نداشته باشد نباید انتظار زیادی داشت، با آرمان گرایی محض نمی توان مشکلات را از سر راه برداشت و تغییرات را باید با صبر و حوصله و پله پله و همراه با «طبقه متوسط مردم» ایجاد کرد. تجربه گرانبهایی که در طول این سال ها (و البته نه به بهایی ارزان) در مواجهه با مشکلات فرهنگی کسب شده، امروز ما را رسانیده است به مقوله ای به نام «سبک زندگی».
این روزها «سبک زندگی» را از زبان خیلی ها می شنویم. کتاب و مقاله و همایش هم با این عنوان کم نیست. «سبک زندگی» کلیدواژه این روزهای اصلاح جامعه شده است. صرف این که از سبک زندگی سخن گفته می شود، خودش گام بزرگی رو به جلو است. جا افتادن این اصطلاح به این معنا است که دیگر دوران امر به معروف و نهی از منکر به سبک دهه شصت و هفتاد گذشته است. دیگر دوران انتقاد به سبک دهه هشتاد هم گذشته است. دهه نود دهه «سبک زندگی» است. سبک زندگی روش اصلاح است. دیگر نمی توان گشت ارشاد راه انداخت و گفت خانم حجابت را درست کن. نمی توان حتی حلقه گفتگو راه انداخت و در مورد حجاب بحث و نقد کرد. به واسطه خزیدن آرام آرام فرهنگ مدرنیته در کشور، دیگر حتی به راحتی اهل گفتگویی پیدا نمی شود. امروز زمان آن است که سبک زندگی یک دختر محجبه در دنیای امروز با تمام جزئیاتش ترسیم شود.
اما نباید شتاب کرد. صورت مسئله را باید خوب فهمید. گفته اند «فهم صورت مسئله نیمی از حل آن است». سبک زندگی یعنی چه؟ شنیدم که حاج آقایی داشت روی منبری با موضوع سبک زندگی سخنرانی می کرد و از صبر و تقوای امام حسین (ع) در کربلا می گفت! گویا مسئله اشتباه تفهیم شده است! پر واضح است که سبک زندگی نشان دادن قله نیست، «زندگی در دامنه» است. این یکی از کج فهمی هایی است که دارد رایج می شود. «زندگی در دامنه» یعنی منبری و رسانه و مربی، درس ایمان ندهند، بلکه زندگی مؤمنانه امروزی را تعریف کنند. خوردن و خوابیدن و تفریح و مطالعه و عزاداری و ارتباط و مسافرت و خرید و درمان و مدیریت و گفتگو و مهمانی و ازدواج و … را یاد بدهند.
روحانی برود بالای منبر و به جای درس امام شناسی، خرید امام در بازارهای امروزی را ترسیم کند. تعریف کند که امام با گرانی امروز چطور پسرش را زن می دهد؟ کدام رسم ها را اجرا می کند و کدام را نه؟ برای دخترش از کجا مانتو می خرد که آستینش تا مچ باشد نه تا آرنج؟ وقتی گوجه دارد گران می شود مثل ما صندوقی می خرد یا مصرف خانه را مدیریت می کند؟ فروشنده که باشد جنس را به قیمت زمان خرید می فروشد یا به قیمت روز؟ مصرف داروی خانه اش مثل ما در صدر رکورد جهانی است؟ اگر جای ما باشد کالای ایرانی را می خرد یا کالای باکیفیت تر را؟ چند ساعت در روز تلویزیون می بیند و چه برنامه هایی؟ چند ساعت مطالعه می کند؟ وقتی اوضاع دلار به هم می ریزد این همه ارز خرج حج عمره می کند یا نه؟ یا اگر حج واجب رفته باشد و بقیه مردم ۱۸ سال در نوبت باشند، باز هم فیش حج می خرد؟ برای پسرش تبلت و PS می خرد یا نه؟ برای همسرش هدیه روز زن چه می گیرد؟ طلا که دارد گران می شود می رود سکه ثبت نام کند؟ سرمایه اش را می اندازد توی بورس یا خرید و فروش مسکن یا دلار؟ دست دختر و پسرش را می گیرد برود ورزشگاه والیبال نگاه کند؟ شب نیمه شعبان چطور نذری می دهد که نه ترافیک درست کند و نه صدای رفتگرهای شهرداری را دربیاورد؟ چند وقت یک بار فست فود می خورد؟ غروب سیزده بدر چقدر زباله توی پارک جا می گذارد؟ برنامه جمعه هایش چیست؟ مثل ما این قدر مصرف «یکبار مصرف» دارد؟ و …
باید باور کنیم که «گیر» جامعه ما فعلا همین چیزها است. دیگر وقت آن رسیده که منبری های ما هم به جای منبرهای تاکنونی و شعار سبک زندگی، کم کم وارد خود زندگی شوند و فرزند زمان خویشتن باشند./ والعاقبه للمتقین
سید علی ثابتی