تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

هویت دیگران

23 اسفند 1392 توسط میرعیسی خانی
تهران بودم، هتل فردوسی. همایشی بود؛ مجری بودم…
سخنران جلسه که یک مسلمان  آرژانتینی بود، در لیوانی که برایش آب ریخته بودند، آب ننوشید؛ چون: «لیوان پایه دار مخصوص سرو شراب است.»
وقتی غذا سرو کردند، حتی، حتی یک لیوان معمولی روی میزها نبود.

از کوزه همان برون تراود که در اوست.
پیش به سوی بی هویتی…

یاسر حسین حیدری

 نظر دهید »

نگاهي به «جنبش ممانعت از جنگ با خدا (ربا)» + تصاویر

06 اسفند 1392 توسط میرعیسی خانی

نهضت سایبری مبارزه با ربا در سال ۱۳۸۶ توسط جمعی از دانشجویان ایجاد شد که با ایجاد گردهمایی‌هایی در شهر اراک و تبلیغات میدانی کار خود را شروع کرده بود. اما در همین حین بعضی از بانک‌ها که اصرار فراوانی بر مسکوت ماندن این قضیه داشتند با کارشکنی‌های علنی و غیرعلنی منجر به کندی روند این جنبش گردیدند. در نهایت با فراز و نشیب‌های بسیار و چندین بار هک شدن وب‌سایت‌، جنبش افول کرده و برای چند سالی مسکوت ماند.

جنبش ممانعت از جنگ با خدا (ربا) در شهریور ماه ۱۳۹۱ در پی اظهارات حسن عباسی پیرامون «شورش علیه طمع» در سری کلاس‌های کلبه کرامت و اطلاع یافتن از فرمایش امام خامنه‌ای در مورد نظام‌سازی مبتنی بر اسلام که یکی از برکات آن حذف ربا و حل معضل بانک‌داری خواهد بود و همچنین اظهار نظر آیت الله جوادی آملی مبنی بر ربوی بودن بیش از ۸۰% اقتصاد در دیدار با رییس مجلس شکل گرفت. عقبه فكري و علمي اين جنبش در حوزه علمیه، آيت‌الله حائري شيرازي و در دانشگاه، حسن سبحاني است.

آیت الله جوادی آملی: 80 درصد مردم مرده‌اند! + تصاویر // در حال ویرایش

این جنبش ابتدا با کمک جبهه وبلاگی غدیر به عنوان یک جنبش اعلام موجودیت کرده و پس از گسترش کار با تهیه وبلاگی برای جمع‌آوری مطالب بطور مستقل شروع به کار کرد. پس از جمع‌ آوری تمامی مواضع پیرامون این موضوع آن‌ها را در قالب یک کتاب 270 صفحه‌ای به چاپ رسانید. در ادامه با گسترش کار و آشنایی با نهضت سایبری ربا با این نهضت تجمیع شده و اکنون با امید بیشتری به کار خود ادامه می‌دهد.

آیت الله جوادی آملی: 80 درصد مردم مرده‌اند! + تصاویر // در حال ویرایش

اين جنبش كه اكنون در وب‌سايت reba.ir به كار خود ادامه مي‌دهد، فعاليت‌هاي خود را در چند محور به شرح زير منتشر مي‌كند:

- اعلام مواضع علما و مراجع تقليد، اساتيد دانشگاه‌ها و مسئولين در قالب كتاب.

- آموزه‌هاي اسلامي كه آيات، احاديث و تفاسير مرتبط با موضوع ربا را در برمي‌گيرد.

- مركز پاسخ‌گويي كه به پرسش و پاسخ پيرامون مسئله بانك و ربا مي‌پردازد.

- بخش مقالات كه به صورت علمي و فقهي به تحليل مسئله و ارائه راه‌كار براي رفع بانك‌داري ربوي پرداخته است.

- و چند رسانه‌اي که اين بخش با طراحي و تولید پوستر، فيلم، انيميشن و كليپ‌هاي ويدئويي، محصولات جنبش را به صورت مصور ارائه مي‌دهد.

اين جنبش در نهايت با تكيه بر دانش دكترينولوژي، مسئله بانك‌داري ربوي را به اين صورت مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌دهد:

«پول با ارزش متغير» در سطح تكنيكي اين جنگ قرار دارد. نظام بانك‌داري در سطح تاكتيك جاي گرفته. و عمل‌كرد هر كشور نسبت مسئله بانك، ربا و وام در سطح استرات‍ژيك قرار مي‌گيرد. هم‌چنين در سطح سوپر استراتژيك، عمل‌كرد قدرت‌هاي اقتصادي در جهان كه كاملا نهادينه نیز شده است را مورد بررسي قرار داده است.

اين وب‌سايت در مسائلي چون كاركردهاي استراتژيك حرص و طمع ؛ و خمس و زكات و بيع و صندوق‌هاي قرض‌الحسنه و اقتصاد بركت‌مبنا و اقدام به ارائه طريق نموده است.

یکی دیگر از اقدامات این جنبش، راه‌‌اندازی زیرگروه «توابین ربا» است که در این بخش، افرادی که در گذشته از بانک، وامی با بازپرداخت بیش از 4% گرفته‌‌اند از عمل خود توبه نموده و به نوعی جنبشی علیه گرفتن وام و مقروض بودن به بانک‌ها را راه اندازی کرده‌اند.

وب‌گاه اين جنبش اخيرا نیز مورد حمله هکرها قرار گرفته است.

 1 نظر

نگرانی والدین و کاهش فروش عروسک باربی در دنیا+تصاویر

05 اسفند 1392 توسط میرعیسی خانی

کیم کالمون نایب رئیس بخش طراحی شرکت باربی در گفتگو با سایت FastCo Design اظهار داشته است: «باربی اساسا واقع‌گرایانه طراحی نشد. این عروسک برای دختران تولید شده تا به راحتی بتوانند لباس بر آن بپوشند یا دربیاورند.»


رابرت گری، یکی از طراحان عروسک باربی

این در حالی است که اغراق در اندام عروسک باربی که سبب الگوبرداری نادرست کودکان به سمت الگوی زن غربی می‌شود، همواره مورد انتقاد روشنفکران و متفکران قرار داشته است.

کالمون این انتقاد را نیز رد کرده است که اندام نامتناسب عروسک باربی سبب انحراف برداشت دختران و تحریک آنها به انجام رژیم‌های غذایی ناسالم می‌شود.

این مقام شرکت باربی، این حقیقت مسلم را نیز نادیده گرفته که دختران اندام خود را با اندام عروسک باربی مقایسه می‌کنند.

تناسب اندام عروسک باربی سال‌ها است مورد انتقاد کارشناسان قرار دارد. در اواسط دهه 1990 پژوهش «مرکز ناهنجاری‌های وزنی و غذایی ییل» نشان داد که اندام عروسک‌های باربی بسیار نامتناسب است به طوری که یک زن معمولی برای رسیدن به هیکل باربی باید 60 سانتی‌متر به قد خود بیفزاید!

جدول میزان تمایزات باربی با زنان معمولی

البته نسبت به آن سال‌ها تناسب اندام عروسک باربی، بهتر شده اما همچنان از استانداردهای بهداشت سلامت، به دور است.

جدیدترین آمار نشان می‌دهد فروش جهانی باربی در تعطیلات سال نوی میلادی نسبت به سال گذشته 13 درصد کاهش یافته است که همین مسئله سبب نگرانی شرکت سازنده باربی شده و آنها را به فکر تغییر لباس و لوازم باربی انداخته است.

در همین زمینه وب سایت ریهابز در گزارشی به عنوان «مردن برای باربی بودن» آمار جالب توجهی را منتشر کرده است.

از هر 5 دختر بچه، 4 نفر از چاقی می‌ترسند.

42% دختران بین 6 تا 10 سال آرزو دارند که لاغرتر بودند.

نیمی از دختران 9 تا 10 ساله می‌گویند وقتی رژیم لاغری می‌گیرند، احساس بهتری دارند.

از هر 10 دانش آموز دختر یک نفر دچار اختلال غذا است.

 1 نظر

جنگ ایران و اسرائیل در بازی فرمانروایان جهان + عکس و فیلم

10 دی 1392 توسط میرعیسی خانی

ر نسخه جدید بازی “فرمانروایان جهان” شما به عنوان رئیس جمهور آمریکا با چالش جنگ اسرائیل با ایران مواجه می شوید و برای مدیریت آن باید اقدام کنید. نسخه جدید بازی فرمانروايان جهان ،  چالش‌هاي جديد جهان امروز را مورد توجه قرار مي‌دهد كه عبارتند از: «كنترل پناهندگان پس از بروز فاجعه، استعمار كشورها، خريد اسلحه از بازار سياه و دستيابي به منابع انرژي از نور خورشيد گرفته تا استخراج نفت از اعماق دريا.

چالش نهايي در اين بازي «مديريت كشور آمريكا برپايه يك نظام جهاني در حال تغيير و مخاطره‌آميز» است، شما مي‌توانيد اين بازي را به صورت انفرادي يا با دوستان (افراد 16 سال به بالا و از طريق اينترنت) اجرا كنيد و حتي تصميم بگيريد كه همبازي شما يا رؤساي شبيه‌سازي شده كشورها، دوست يا دشمن شما باشند.

یکی از ویژگی‌های نسخه جدید بازی، وجود 20 سناریوی بازی مثل سقوط مالی آمریکا، جنگ ایران و اسرائیل و جنگ جهانی سوم است که معضلات بشریت محسوب شده و کاربر باید نسبت به حل آنها اقدام کند.

فیلم اعلام خبر جنگ ایران و اسرائیل در بازی

در اين بازي كاربران بايد مسائل پيچيده‌اي را كه “باراك اوباما” رئيس‌جمهور آمريكا با آنها روبروست، حل‌وفصل كنند كه از جمله آنها مي‌توان به بحران مالي جهاني، كسري بودجه آمريكا، افغانستان (ويتنام جديد براي كشورهاي عضو ناتو)، ايران (به عنوان قدرت هسته‌اي بعدي) و پديده گرم شدن كره زمين اشاره كرد.

اين بازي به گونه‌اي طراحي شده كه نه تنها مي‌توانيد نقش رئيس‌جمهور را براي خود انتخاب كنيد، ‌بلكه حتي تصورات شما عين خود وي باشد، شركت اورسيم براي واقعي‌تر جلوه دادن اين بازي به نحو هوشمندانه‌اي مدل سه بعدي از چهره رهبران سياسي مهم جهان را طراحي كرده است. اين بازي روي يك نقشه سه‎بعدي جهان به اجرا درمي‌آيد كه 192 كشور و 8000 شهر را در فضاي شبيه‌سازي شده نشان مي‌دهد و كاربر مي‌تواند با استفاده از چندين پنجره و ظهور تصاوير مختلف روي صفحه نمايش از آنها استفاده كند. اطلاعات مربوط به 400 فاكتور كليدي (مسائل اقتصادي، انرژي، مالي، نظامي و غيره) براي هر كشور در نظر گرفته شده است كه از كانال 50 سازمان بين‌المللي نظير سازمان ملل متحد، گروه جي 20، ناتو، نفتا و اوپك گردآوري شده‌اند، از اين بازي مي‌توانيد در حالت‌هاي پيچيده و چالش‌برانگيز عمليات نظامي، جنگ‌هاي اقتصادي، حملات تروريستي، جاسوسي، اتحادها و خيانت لذت ببريد.

.

بازي فرمانروايان جهان يك شبيه‌ساز ژئوپوليتيكي از دنياي معاصر است. كاربران مي‌توانند نقش رئيس كشور يا رئيس دولت (رئيس‌جمهور، پادشاه، نخست‌وزير) كشورهايي را بازي كنند كه در ابتداي بازي انتخاب مي‌كنند، آنها مي‌توانند در چند زمينه- از جمله اقتصادي، اجتماعي، نظامي، مسائل داخلي، سياست خارجي، محيط زيست، فرهنگ و غيره- ابتكار عمل را به‎دست گيرند.

كليه كشورهاي جهان با متغيرهاي وابسته و نحوه مديريت خود در اين بازي به نمايش درمي‌آيند، اين بازي به چندين مرحله تقسيم‌ بندي شده است كه مديريت اقتصادي، تجارت، مانور نظامي، ساخت‌وساز، جاسوسي، شبيه‌سازي و فريب سياسي از آن جمله است.

اين بازي در دو حالت قابل اجرا است مرحله اول رقابت جهاني است كه مي‌توان آن را به صورت انفرادي يا جمعي بازي كرد كه در اين حالت 16 كشور بزرگ عليه يكديگر صف‌آرايي مي‌كنند (كه مي‌توان آن را با هوش مصنوعي سيستم يا افراد ديگري بازي كرد)، در اين حالت،‌ براي رسيدن به هژموني قدرت برتر در جهان هيچ مانعي وجود ندارد. كاربران مي‌توانند براي خود اهداف سري و مخفيانه انتخاب كنند كه در صورت تحقق اين اهداف، امتياز آنها افزايش خواهد يافت، رتبه بازيكن آن‎لاين و نيز فهرست مسابقات هم‌اكنون روي سايت موجود است

.

كاربر مي‌تواند در منوي مديريت و روي نقشه، در طول جلسات و از طريق واكنش به هشدارها و درخواست‌ها تغييراتي ايجاد كند .منوي مديريت وزرا در بازي  در اين بازي صدها كاركرد و گزينه قانوني وجود دارد، براي مثال تخصيص بودجه به رديف‌هاي مختلف بودجه، ‌تغيير نرخ ماليات بر ارزش افزوده، افزايش سن بازنشستگي، تعيين ماليات جديد، محدود كردن قدرت احزاب سياسي، ‌افزايش حداقل دستمزد، تغيير اختيارات رئيس كشور، در واقع هر لايحه‌اي - براي رژيم‌هاي دموكراتيك - بايد در مجلس به راي گذاشته شود كه نتيجه به آراي احزاب سياسي مختلف بستگي دارد.

كاربر مي‌تواند بدون تأييد مجلس، وزرا را براي مناصب دولتي انتخاب كند، ‌از بيمارستان‌ها ديدن نمايد، در برنامه تلويزيوني شركت كند، ‌مبازرات انتخاباتي را سازماندهي نمايد و به سرويس مخفي دستور تحقيق و بازجويي دهد .اين اقدامات مي‌توانند تاثير مهمي در روند بازي داشته باشند.در اين بازي حتي كسب اطلاعات مورد نياز از نيروي نظامي كشور، جاسوسي درباره يك حزب سياسي، افشاگري رسوايي‌هاي سياسي،‌ ترور يك مخالف سياسي و انجام عمليات‌هاي خرابكارانه نيز طراحي شده است.

فیلم معرفی بازی

همچنين كاربر در اين بازي مي‌تواند عمليات‌هاي نظامي را با مانورهاي دقيق هر واحد هدايت كند، شما حتي مي‌توانيد براي رؤساي ارتش دستورات كلي صادر كنيد. با كليك كردن روي نقشه مي‌توانيد به منوي مديريت متني در اين بخش دسترسي پيدا كنيد. براي مثال همچنين اين امكان وجود دارد كه يك نيروگاه هسته‌اي احداث كنيد، سفارتخانه‌اي را ببنديد و در منطقه‌اي خاص يك رويداد فرهنگي را برگزار كنيد.

در اين بازي كاربر مي‌تواند دستور جلسه و قرار ملاقات با شخصيت‌هاي برجسته كشور (در حدود 300 نفر از جمله روساي احزاب سياسي، ‌اعضاي اتحاديه‌هاي صنفي، هنرمندان و چهره‌هاي سياسي و مذهبي) يا خارج از كشور (روساي كشورها، روساي سازمانها، ستارگان بين‌المللي) را مديريت كند. كليه اين اشخاص با چهره‌اي سه‎بعدي به نمايش درآمده (به 6 زبان) سخن مي‌گويند، در خلال اين جلسات، كاربر مي‌تواند پيشنهاد عقد قرارداد تجاري و اتحادهاي راهبردي را با ديگر كشورها مطرح نمايد، با اتحادها مذاكره كند و تلاش نمايند تا محبوبيت سياسي يا مردمي را تغيير دهد. در مرحله بعدي، بسته به نوع اقدام انتخابي، هوش مصنوعي سيستم از خود واكنش نشان مي‌دهد كه در آن‌صورت چندين اتفاق از جمله حملات هوايي، منازعه، حملات تروريستي و بلاياي طبيعي مي‌تواند رخ دهد كه كاربر براي مقابله با آنها مي‌تواند از چندين راهكار استفاده كند.


 3 نظر

راه‌اندازی تارنمای ضد اسلامی از سوی ویلدرز + عکس

10 دی 1392 توسط میرعیسی خانی

گیرت ویلدرز[1]، نماینده اسلام ستیز پارلمان هلند و سازنده مستند تخریبی «فتنه»، تارنمای جدیدی را با عنوان “MoskNee” (نه به مسجد)، راه‌اندازی کرده است. هدف از ایجاد این سایت، ارائه مشورت به غیرمسلمانانی اعلام شده که مایلند در برابر طرح‌های مربوط به ساخت مساجد جدید در محل زندگی خود، موانع حقوقی ایجاد کنند.

این تارنما ادعا می‌کند: هلند کشوری اسلامی نیست و هیچ‌گاه هم نباید اسلامی شود. با این حال، ما شاهد افزایش نفوذ تدریجی اسلام در این کشوریم… در پی نفوذ جمعیت رو به رشد مسلمان – در حدود 1 میلیون نفر در سال 2013 – تعداد مساجد نیز افزایش چشمگیری داشته است. در حال حاضر، کشور هلند بیش از 450 [مسجد] دارد، واقعاً چه عالی می‌شد، اگر هیچ مسجدی در هلند وجود نداشت. از این رو حزب آزادی هلند عقیده دارد: دیگر کافی‌ است. تا جایی که به ما مربوط می‌شود، هلند دیگر مسجدی بیش از این نمی‌خواهد.


جیرت ویلدرز

ویلدرز در مصاحبه با “آلگمین داگبلاد”[2] خاطر نشان کرد: مساجد نماد ایدئولوژی نفرت، خشونت و سرکوب است و مطلوب ما این است که حزب آزادی هلند تمامی مساجد در این کشور را غیرقانونی اعلام کند. هرچند این مسئله از لحاظ حقوقی غیرممکن است، ولی این حزب رویکرد متفاوتی را در پیش گرفته است. وی اظهار داشت: هدف از چنین ابتکار عملی، تشویق و ترغیبِ مقاومت بیشتر در برابر اسلامی‌ شدن هلند است. ویلدر همچنین تایید کرد که ایجاد تارنمای یاد شده با تقلید آگاهانه از اقدام “بنیاد آزادی و قانون گیوین بابی”[3] ( معروف به مسجدشکنان ) در انگلستان صورت گرفته است.



[1] - Geert Wilders.

[2] - Algemeen Dagblad.

[3] - Gavin Boby’s Law and Freedom Foundation.

 نظر دهید »

وی‌چت را بیشتر بشناسیم

06 دی 1392 توسط میرعیسی خانی

سید مهدی پیشنمازی در وبلاگ نکته‌های جامانده نوشت: کمتر کسی را می شود سراغ داشت که از گوشی های آندروید استفاده کند اما با وی چت آشنایی نداشته باشد .
بعضی از آنهایی که فیس بوک دارند  می گویند از وقتی که وی چت را نصب کردیم خیلی کمتر به فیس بوک سر می زنیم !
شاید شما از این نرم افزار استفاده کنید
و شاید فرزند شما استفاده می کند و یا قرار است که استفاده کند.
در هر صورت شناخت  از نکات مثبت و منفی این نرم افزار و نرم افزارهای مشابه ارتباطات اجتماعی برای یک خانواده ها (چه همسران و چه فرزندان) و هدایت آنها در مسیر درست لازم می باشد.           

شما کنترل می شوید
یکی از اصلی ترین قسمتهای موجود در این نرم افزار قابلیت جستجوی مکانیست .
قطعه ای به نام جی پی اس در تلفن همراه شما وجود که با ماهواره در ارتباط است.
و موقعیت مکانی شما را در هر لحظه با ماهواره در میان می گذارد.
و نشانه آن این است که وقتی شما در ویچت جستجوی افراد را می زنید می توانید افراد تا شعاع چند کیلومتری خود را جستجو کنید و فاصله حدودی آنها از خودتان را ببینید و خیلی قبل تر کسانی که در تلفن های همراه خود گوگل مپ را داشتند می توانستند با ورود به بخش لتیتوت مکان جغرافیایی خود را برای دوستان خود به نمایش بگذارند و و مکان دوستان خود را هم در نقشه تلفن همراه خود ببینند.
یکی از دوستان برای یک کار تبلیغی وارد نیروگاه نطنز شده بود.

سال بعد عازم کربلا شده بود .

قبل از آن از یک نهاد امنیتی با وی تماسی گرفتند که تلفن همراهتان را همراه خود نبرید چون تلفن شما مارک دار شده است و شما به عنوان دانشمند هسته ای ایران ممکن است ترور شوید.






به این ترتیب که تلفن همراهی که دارای جی پی اس باشد بعد از ورود به مناطق حساس کشور توسط ماهواره های جاسوسی مارک دار شده و (تلفن همراه) آن شخص بعد از آن در تمام نقاط جهان  مارک دار خواهد بود.

اطلاعات شما دیگر خصوصی نیست
نام و نام خانوادگی
تصویر
ایمیل
شماره تلفن
مکان دقیق
لیست مخاطبین
تلفن های کاری
مکالمات صوتی
مکالمات متنی
مجموعه فایل هایی که تبادل می کنید
ارتباط شما با ارگانهای مختلف
اینها نمونه هایی از اطلاعاتیست که ویچت و نرم افزارهای مشابه آن می تواند به آن دسترسی پیدا کند .
از یک مسئول شنیدم که از قول وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات دوره قبل نقل می کرد که اثر انگشت شما هم ثبت می شود.

صفحات: 1· 2

 3 نظر

چرا کسی پاسخ توهین نخست‌وزیر ایتالیا به ملت ایران را نمی‌دهد؟

06 دی 1392 توسط میرعیسی خانی

«اما بونینو»، وزیر امور خارجه ایتالیا چند روز پیش با سر و صدا و هیاهوی فراوان به تهران آمد و با مقامات ارشد اجرایی و پارلمانی کشورمان دیدار کرد. این سفر از سوی مسئولان وزارت امور خارجه به عنوان دستاوردی بزرگ و زمینه‌ساز ارتباطات گسترده با قاره اروپا ارزیابی شد.

اما هنوز صدای قهقهه‌های بانوی ایتالیایی در ساختمان وزارت امور خارجه در خیابان امام خمینی (ره) تهران محو نشده بود که نخست وزیر این کشور، در اظهاراتی توهین آمیز علیه مردم ایران، کشورمان را عامل اصلی تمامی مشکلات منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا معرفی کرد.
«انریکو لیتا»، نخست‌وزیر ایتالیا طی اظهارنظری، مشکلات سال‌های اخیر در فضای بین‌المللی را به دولت سابق ایران نسبت داد و گفت: «اغلب بی‌ثباتی‌های منطقه‌ای در سال‌های اخیر مربوط به ایران و تصمیماتی بود که محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور سابق اتخاذ می‌کرد.»
به نظر می‌رسد علاوه بر اینکه دکتر ظریف به عنوان وزیر امور خارجه کشورمان باید پاسخی مناسب و محکم به این اظهارنظر بی‌ادبانه طرف ایتالیایی بدهد، باید این مساله را هم مدنظر داشت که بیان برخی اظهارات از سوی مقامات دولت یازدهم علیه دستاوردهای دولت پیشین سبب شده تا دولتمردان غربی هم اجازه و جسارت توهین به دستگاه اجرایی ایران را به خود بدهند.
وقتی دکتر ظریف در توئیتر شخصی خود مطالبی را علیه رئیس‌جمهور سابق ایران بیان می‌کند و در فیس‌بوک علیه برخی از فعالان سیاسی در داخل کشور مطلب می‌نویسد یا دکتر روحانی در یک برنامه زنده تلویزیونی، تمامی دستاوردهای مثبت و موفقیت آمیز دولت‌های نهم و دهم را زیر سوال می‌برد، پس چگونه می‌توان از مقامات کشورهای غربی انتظار داشت که به مسئولین کشورمان احترام بگذارند؟
در این زمینه لازم است تا دلتمردان کشورمان متوجه باشند که هرگونه بی‌احترامی به هر کدام از مقامات اجرایی و مسئولین کشورمان می‌تواند زمینه را برای جسارت طرف غربی فراهم کند و عرصه را برای عقده‌گشایی آنان علیه ملت ایران باز کند.
گفتنی است اسماعیل جلیلی، نائب رئیس فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت در گفتگو با خبرگزاری فارس، در واکنش به اظهارات اخیر نخست‌وزیر ایتالیا، اظهارات وی را از نظر عرف دیپلماتیک نادرست خواند. وی اظهارات نخست وزیر ایتالیا را مصداق بارز دخالت در امور داخلی کشورمان دانست و گفت: مقامات ایتالیایی و سایر کشور‌ها حق دخالت در امور داخلی جمهوری اسلامی ایران را ندارند.
جلیلی با تاکید مجدد بر اینکه هیچ مقام خارجی حق دخالت در امور داخلی ایران و اظهارنظر پیرامون مسائل ایران را ندارد، اظهار داشت: برخی بی‌ثباتی‌ها در خاورمیانه به دلیل سیاست‌های مداخله‌جویانه غربی‌ها به وجود می‌آید.
نائب رئیس فراکسیون اصولگرایان رهروان ولایت به مقامات ایتالیایی توصیه کرد که به جای دخالت در امور داخلی ایران فکری برای حل مشکلات اقتصادی کشور خود بکنند.
 1 نظر

با این بازی آنلاین به پنتاگون کمک می‌کنید

06 دی 1392 توسط میرعیسی خانی

وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) از یک سایت بازی‌های آنلاین برای شناسایی افراد مستعد استفاده می‌کند.

به گزارش سایت wired ، مرکز پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی پنتاگون (DARPA) با استفاده از یک ترفند جدید به شناسایی افراد مستعد در زمینه فعالیت‌های سایبر می‌پردازد و این ترفند، چیزی نیست جز یک سایت بازی‌های آنلاین.

Flow Jam» یکی از بازی‌هایی است که مرکز پروژه‌های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی پنتاگون به طور آنلاین ارائه کرده است»

مرکز دارپا مدتی است یک سایت بازی‌های آنلاین به نام Verigames راه‌اندازی کرده است. دارپا مدعی است این سایت بازی آنلاین، در شناسایی نواقصی که در نرم‌افزارهای تجاری مورد استفاده ارتش، دولت و سایر سازمان‌های آمریکا موجود است، کاربرد دارد.

برنامه موسوم به CSFV که از سوی دارپا ارائه شده، شامل بازی‌هایی است که به طور هم‌زمان نرم‌افزارهای c و جاوا را اجرا می‌کند و طی فرآیندی مشخص می‌کند که آیا آن نرم‌افزار دچار عیب و نقصی هست که به طور بالقوه مورد استفاده حملات سایبری قرار بگیرد یا خیر.

این در حالی است که شیوه مرسوم بررسی معایب و نواقص نرم‌افزارها توسط مهندسان و متخصص آموزش‌دیده انجام می‌شود که شیوه بسیار هزینه‌بر و کندی است. اما دارپا معتقد است که با استفاده از توانایی و استعداد هزاران کاربر اینترنت، فراینده بررسی معایب نرم‌افزارها را می‌توان با هزینه بسیار کمتر و با سرعت بسیار بیشتر نسبت به فرآیندهای رسمی انجام داد.

پنج بازی عرضه‌شده در سایت Verigames به گونه‌ای طراحی شده‌اند که وقتی کاربر یک معما را حل می‌کند و به مرحله بالاتر می‌رود، در واقع یک معادله ریاضی را حل کرده که با استفاده از آن می‌توان معایب نرم‌افزار موردنظر را که می‌تواند مورد سوءاستفاده در حملات سایبری قرار گیرد، شناسایی کرد.

«درو دین» مدیر برنامه‌ریزی دارپا در این باره می‌گوید: «ما به این نتیجه رسیده‌ایم که اگر معادلات و محاسبات سخت ریاضی را به بازی‌های معمایی جذاب و مفرح تبدیل کنیم، بازیگران آنلاین می‌توانند آنها را حل کنند. با استفاده از هوش و ذکاوت گستره وسیعی از بازیگران آنلاین، ما امیدواریم تا بار کاری فراوانی را که هم‌اینک بر دوش تحلیلگران امنیت شبکه است، کم کنیم و به طور اساسی فرآیند بررسی رسمی نرم‌افزارها را بهبود ببخشیم.» گفتنی است در سایت مذکور، فقط افراد بالای 18 سال می‌توانند در بازی مشارکت کنند.


«درو دین، مدیر برنامه ریزی دارپا»

انتشار این خبر هم‌زمان با افشای جاسوسی آمریکا از بازی‌های رایانه‌ای قابل تامل است. چندی پیش نشریات نیویورک تایمز، گاردین و پروپابلیکا خبر دادند که سازمان امنیت ملی آمریکا NSA و آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده CIA در حال جاسوسی از میلیون‌ها افرادی هستند که در سراسر جهان از بازی آنلاین World of Warcraft and Second Life استفاده می‌کنند.

 1 نظر

"پروژه یوژنیکس" چیست؟

06 دی 1392 توسط میرعیسی خانی

“ادوارد سعید"، محقق معروف فلسطینی الاصل که در مجامع دانشگاهی آمریکایی صاحب نام و کرسی است معتقد است “غرب همواره به شرق اسلامی با کینه و ترس برخورد کرده است. برای این کینه و ترس، دلایل مختلف و فراوان روان شناختی و مذهبی می توان ذکر کرد؛ اما همه دشمنی غرب، به نگاه آنها به چالش های آخر الزمانی بر می گردد. 



کشتار خاموش ساکنان زمین

موضوع “کشتار خاموش” ساکنان زمین و به حداقل رساندن این جمعیت و غلبه دادن جماعتی خاص بر عموم مردم، جزوه برنامه های دائمی سران مخفی و موسسان حکومت جهانی بوده است. تباه شدن حرث و نسل، آلودگی آب و نان، تحمیل غذا و داروی رنگین، اما مسموم در کنار بسیاری از ترفندها، عمر عمومی ساکنان زمین را به 50% عمر طبیعی کاهش داده است. سران سازمان های مخفی یعنی انگلیس و آمریکا با مدیریت رژیم صهیونستی از همه حیله ها برای این منظور بهره جستند. آنها با طرح “پروژه یوژنیکس” یا همان “علم به نژادی"، همه تلاش خود را مصروف عقیم سازی مردم جهان، ممانعت از تولد و کنترل زاد و ولد کردند و با همه قوا این پروژه را بر کشورهای شرقی و مذهبی تحمیل نمودند.



مهندسی ژنتیک، علم جدیدی است که با دست کاری در اساس طبیعت، موجودات گیاهی و حیوانی و دخل و تصرف در ژن ها و حتی وارد ساختن ژن های سایر موجودات در دانه های زراعی به تولید محصولات جدید مبادرت می ورزد. محصولاتی که در صورت و شکل ظاهری مشابهتی کامل با محصول اصلی دارند اما با حمل مولکول های جدید در خود، پیامدهای غیر منتظره و مطالعه نشده ای را خواهند داشت که یکی از پیامدهای جدی و خطرناک آن عقیم کردن زنان و مردان، سرطانی کردن سلول ها و نیز ایجاد اختلالات شدید روحی و روانی در افراد است.


بنیانگذاران صهیونیستی پروژه یوژنیکس یا همان دروغ بزرگ انقلاب سبز
بنیادهای صهیونیستی “راکفلر"، “بیل گیتس"، بنیانگذار “مایکروسافت” و چند شرکت فرا ملیتی در زمره سرمایه گذاران اصلی این پروژه شیطانی اند. آنها این پروژه را در دهه 1970 میلادی با عنوان و به بهانه انقلاب سبز برای تغییر ژنتیکی بذرها و تخم های گیاهی آغاز کرده اند. 





خزانه و انبار بذرها و تخم های قیامت

یکی از اهداف “پروژه یوژنیکس"، جمع آوری کلیه گونه های مختلف بذر و دانه خوراکی مورد نیاز کشاورزان همچون گندم، برنج و ذرت و نگهداری انحصاری و منجمد شده این دانه های بومی در دپوی تخم و بذر، در نزدیکی “روستای لانگربین” واقع در جزیرة “اسپیدس برگن” و در داخل یک کوه است. برنامه ریزی شده است تا در “خزانه و انبار بذرها و تخم های قیامت” ۳ میلیون تخم و بذر نباتی و گیاهی ذخیره گردد. این انبار از ساختار فنی ویژه‌ای، از جمله دیوارهای مسلّح به فولاد به ضخامت یک متر، درب‌های فولادی و سیستم کنترل بسیار پیشرفته برخوردار است. بذرها و دانه‌های موجود در این انبار برای حفظ و به دور نگه داشتن از رطوبت در ظرف‌های ویژه‌ای نگه‌داری می‌شوند.

برای ساخت “انبار بذرها و تخم های قیامت” بالغ بر 123 میلیارد دلار هزینه شده است و ریاست این انبار بر عهده شخصی کانادایی به نام “مارگاریت کتلی کارسون” است ( رئیس سابق “شورای جمعیت “آقای راکفلر یهودی بوده است و این شورا نیز با هدف کاهش جمعیت کشورهای در حال توسعه و عقیم کردن مردم آن کشورها تاسیس شده است.) بعد از دپوی دانه های بومی در” انبار قیامت” بذرهای دست کاری شده ژنتیکی و محصولات غذایی ای که تغییر ژنتیکی پیدا کرده اند در بین کشاورزان و مردم مستضعف توزیع می گردد و بدین ترتیب کشاورزان ناگزیر به خرید بذری می شوند که تنها برای یک بار قدرت زایش دارند و بنابراین هر ساله کشاورزان در هنگام کشت، ناگزیر به خرید دانه های بذر جدید می شوند و با این برنامه ریزی، مواد گیاهی و حیوانی دست کاری شده هر ساله با ساختارهای جدیدتر و البته خطرناک تر در سبد غذایی مردم قرار می گیرد. 
شرکت بیوتکنولوژیکی “Epicyte ” اعلام کرد “به روش مهندسی ژنتیکی، ذرتی را تولید نموده است که کشنده اسپرم و عقیم کننده مردان می باشد.” وزارت کشاورزی آمریکا، حامی تولید ذرت عقیم کننده بود.
حکومت فدرال «ایالات متحده آمریکا» از سال 2001 تا 2004 میلادی در ارتباط با مطالعات تحقیقات مربوط به جنگ های بیولوژیکی 5/14 میلیارد دلار هزینه کرده است.


در “پروژه یوژنیکس” یا همان علم به نژادی؛ پروژه‌ها و برنامه‌های متنوعی به کار گرفته شده است، از جمله «عقیم و نازا کردن» زنانی که عموماً در سنین باروری قرار دارند، «مقطوع‌النسل کردن» مردان، به اجرا گذاردن برنامه‌هایی از قبیل «تنظیم خانواده» و شعارهایی مثل: جمعیّت کمتر و زندگی بهتر(!)، عمومی و اجباری کردن کشت بذرها و دانه‌های تغییر ژنتیک داده شده (GMO) که دارای اثرات مخرّب و مرگ‌آوری بر محیط زیست و سلامتی و حیات انسان است، مثل پروژه‌های تولید «ذرّت عقیم کننده» و «برنج سرطان‌زا» به عنوان دست‌آورد مهندسی ژنتیک، دستکاری ژنتیکی DNA حیوانات و تغییر ماهیّت طبیعی آنها و در نتیجه «بیماری‌زا نمودن گوشت و محصولات لبنی و گوشتی» حاصل از آنها که حامل بسیاری از بیماری‌های کشنده و مرگ آفرین، «مثل سرطان پروستات» در مردان و «سرطان سینه» در زنان، به عنوان حاصل این‌گونه اقدامات ژنتیکی اعلام شده است، تولید داروهای مرگ آفرین، یا تعبیه نمودن مواد عقیم‌کننده در داروها، تولید و فروش بیماری‌ها! و… همه و همه نقشه های شومی است که امریکا و رژیم صهیونیستی در سر می پروراند.

 1 نظر

زخم انیمیش های هالیوودی بر روح کودکان ایرانی

15 آبان 1392 توسط میرعیسی خانی

اگر سالها پیش کودکان این سرزمین، لی لی، گرگم به هوا و خاله بازی می‌کردند، الآن بیشتر وقت خود را پای انیمیشن های رنگین می‌گذرانند و مادران خرسند از کمتر نگران بودن هستند! اما ای بسا که باید نگران‌تر بود.
در وسطی و گرگم به هوا اگر نگران خراش پای کودکمان بودیم در موج انیمیشن های هالیوودی باید نگران زخم‌های فکری و روحی بود.
اگر کودکان ما ساعت‌ها جلوی تلویزیون می نشینند و انواع آن موهومات 1500 تومانی را می‌بینند به تبعات آنها نیز باید فکر کرد. سری به محتوای فرهنگی این کارتون‌ها بزنیم و با درنگی گاهی کنار کودکمان بنشینیم و در دیدن همراهش باشیم. آنگاه است که شاید به عمق یک فاجعه فرهنگی پی ببریم.
تمایلات جنسی پنهان در بسیاری از این انیمیشن‌ها و اباحه‌گری‌های خاص آنها ذهن سلیم و پاک کودکان را آلوده می‌سازد. خشونت لجام گسیخته آنها هر کودکی را از خود بی خود می‌کند، شاید بسیاری از حرکات کودکان برای ما سؤال برانگیز باشد و گاهی خنده آور اما آثار مخرب فرهنگی و اخلاقی این انیمیشن‌ها بسیار بالاست.
نهیبی که انیمیشن های هالیوودی یا 1500 تومانی از جایی که فکرش را نمی‌کنیم به فرهنگ کودکان ما آسیب‌های جدی وارد می‌کند و اباحه‌گری محض آنان در تضاد کامل با فرهنگ ایرانی و اسلامی ماست.

 1 نظر

سکولاریزه کردن محرم!!!

15 آبان 1392 توسط میرعیسی خانی
سالهای سال است که عاشقان و محبان حضرت سید الشهداء علیه السلام و اهل بیت بزرگوارشان، در مظلومیت و عزای سرور آزادگان جهان، سیاه بر تن می کنند و بر سر و سینه می زنند و به هر طریق ممکن سعی در ابراز عرض ارادت به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت را دارند اما..هنوز محرم نرسیده بازار داغ مدسازی های آن آغاز شده است و برخی فروشگاه های اینترنتی اقدام به ارائه طرح های نوینی در این زمینه نموده اند!
بر تن کردن تیشرت های طرح دار محرم بدون توجه به اصل هویت نوشتار روی آن و طرح هایی که ارائه می دهد متاسفانه چند سالی است که به مد روز نوجوانان و جوانان ایرانی تبدیل شده و همزمان با فرا رسیدن ماه عزاداری سید الشهدا پیش از آنکه دل ها برای عرض ارادت به ساحت مقدس کاروان عاشورا محیا شود بیشتر دختران و پسران تهران به دنبال تیپ سازی های پشت دسته ای خود هستند !



جالب اینجاست پدیده ای که امسال بیش از هر نکته دیگر به چشم می خورد تبلیغات ویژه و جوان پسندانه برای این طرح های محرمی است، طرح هایی که بنا به ادعای پدید آورندگان آن « تی شرت محرم، یک تی شرت فوق العاده شیک و زیبا، برای آقایان خوش سلیقه و عزاداران واقع با کیفیت استثنایی و چاپ عالی است و به قول بازاری ها تک است یا به تعبیری برای اولین بار در ایران انتشار یافته است !

مارک دار بودن برخی از این لباس ها با برند های معروف خارجی مسئله دیگری است که هر ذهن فعالی را متوجه خود می کند و اینکه چگونه می شود مارک لباس یک شرکت صهیونیستی رو تیشرت هایی که برای عزاداری محرم فراهم شده دیده شود .

به اعتقاد نگارنده همه اینها به این برمی‌گردد به اینکه این روزها ما یک پای در سنت و یک پای دیگر در مدرنیته داریم. “سنت گرایی خود پدیده ای مدرن است” و مدرنیسم قلب تپنده جهانی شدن و ارتباط، عامل زاینده جهانی شدن دنیایی که هر آن تعاملات فرهنگی الگوها و خواستهای نامحدود و متنوع تاثیرگذاری را به جامعه مان تزریق می کند. حال چرا نباید انتظار شیوه های مدرن عزاداری در محله مان را داشته باشیم؟

اما مسئله ای که در میان این مدرن شدن از یاد می رود اهدافی است که دشمنان مکتب تشیع از این به اصطلاح مدرن شدن عاشورا حسینی دنبال می کنند و آن سکولاریزه کردن محرم است و این به چه معناست ؟به طور کلی هیئت‌های مذهبی اصیل‌ترین كانون فرهنگی انقلاب اسلامی پس از مساجد و عامل مهم انسجام اسلامی و وحدت ملی ایران هستند و به همین دلیل دشمن متوجه این نقطه قوت انقلاب اسلامی شده و به ترویج مسائلی نظیر جدایی دین از سیاست، به‌دنبال منفعل كردن این پایگاه قدرت جمهوری اسلامی است ؛ شاید به همین جهت هم عزاداريهاي محرم و صفر بايد در راستاي مباني قرآن ‌كريم و حقايق اين كتاب آسماني و خود واقعه عاشورا برگزار شود تا با ارائه یک یک درست زندگی بر اساس فرهنگ عاشورا به نوعی هیات ها نجات‌بخش و مبیّن انتشار سبك زندگی اسلامی ایرانی باشند.

سالهای سال است که عاشقان و محبان حضرت سید الشهداء علیه السلام و اهل بیت بزرگوارشان، در مظلومیت و عزای سرور آزادگان جهان، سیاه بر تن می کنند و بر سر و سینه می زنند و به هر طریق ممکن سعی در ابراز عرض ارادت به ساحت مقدس خاندان عصمت و طهارت را دارند فلذا همانطور که بنیانگذار فقید انقلاب فرمودند، با وجود محرم و صفر اسلام تا ابد زنده خواهد بود؛ چراکه گذشته سرخ و آینده سبز شیعیان، زوال ناپذیرند و از این رو است که  در سالهای اخیر، تمام هجمه تبلیغاتی دشمنان تشیع بر کم رنگ کردن و فرونشاندن آتش جانسوز عزای اباعبدالله(ع) متمرکز شده است .

پروژه ای که در محرم سال گذشته از حواشی مراسم های عزاداری در تهران روی برخی پایگاه های خبری ضد انقلاب و فارسی زبان غرب رفت شمشیری از روی قلاف بود که جریان معاند فرهنگ عاشورا آن را به عاشوراییان نشان دادند و برق تیغ تیز آن تاثیری را که نباید روی ذهن برخی طیف های جامعه می گذاشت در کمال غفلت مسئولین فرهنگی کشورمان گذاشت!و برخی رسانه های ضد انقلاب و معاند نیز با انعکاس تصاویری جهت دار از عزاداری ها، اهداف منحرف مدنظر خویش را به بینندگان اینگونه منتقل کردند :



تصاویری که سال گذشته سایت دویچه وله از حواشی عزاداری در ایران منتشر کرد!














 نظر دهید »

هیأت «متوسلین به ذوالجناح» تأسیس شد!

14 آبان 1392 توسط میرعیسی خانی

به نقل از ایسنا، روزنامه جمهوری اسلامی در ستون «جهت اطلاع» با این مقدمه نوشت: از استان مرکزی خبر می‌رسد در یکی از شهرهای این استان هیأتی با نام «متوسلین به ذوالجناح»! تأسیس شده که اقدام به عزاداری‌های غیرعادی و همراه با خرافات می‌کند.

متأسفانه نهادهای فرهنگی مسئول که باید عهده‌دار نظارت بر این امور باشند به وظایف خود عمل نمی‌کنند.

 نظر دهید »

آمریکایی ها با تابلوهای ضد ایرانی چه کردند؟ +تصاویر

13 آبان 1392 توسط میرعیسی خانی

«صداقت آمریکایی»! این عنوان تابلوی های تبلیغاتی بود که طی چند هفته گذشته در معابر عمومی سطح شهر تهران نصب شد.
تابلوهایی که با طراحی خاص به موضوع مذاکره با طرف آمریکایی می پرداخت.
در تعدادی از این مجموعه تابلوها طرف ایرانی و آمریکایی مذاکره کننده در دو طرف میز مذاکره نشان داده شده بودند؛ با این تفاوت که طرف آمریکایی بر خلاف ظاهر دیپلماتیک خود در روی میز، اسلحه ای به سمت طرف ایرانی نشانه رفته است. در برخی از این تابلوها نیز طرف آمریکایی مذاکره کننده همراه خود و در کنار میز، سگ وحشی و کیف تجهیزات نظامی در اختیار دارد.
در طرح دیگری از مجموعه تابلوهای صداقت آمریکایی دست مذاکره کننده در مقابل دست دراز شده طرف ایرانی با دست یک موجود اهریمنی به استقبال طرف مذاکره کننده ایرانی که دست صداقت به طرفش دراز کرده، می رود.
اما این روزها دیگر خبری از این تابلوها در معابر عمومی تهران نیست و جمع آوری این طرح های مبتکرانه از سطح شهر به پایان رسیده است.
اما سوال مطرح در اذهان عمومی این است که ماجرای نصب و جمع شدن تابلوهای «صداقت آمریکایی چیست و چرا تابلوهایی برای بیان عدم صداقت استکبار، حتی در پای میز مذاکره طراحی شده بود، باید به صورت ناگهانی جمع آوری شود؟

تابلوهایی که زیاد در شهر دوام نیاورد
طرح های «صداقت آمریکایی» کاری از موسسه هنری اوج است که مسئولیت آن را احسان محمد حسنی یکی از فعالان عرصه فرهنگی بر عهده دارد.
این تابلوها که به گفته یکی از اعضای شورای شهر تهران با هماهنگی سازمان زیبا سازی شهرداری تهران در معابر عمومی نصب شده بود در عرض چند روز سرو صدای فراوانی را ایجاد کرد.
البته برخی رسانه های اصلاح طلب چند روز قبل از برچیده شدن این طرح ها به آن واکنش نشان داده بودند.
روزنامه اعتماد در آستانه جلسه رای اعتماد به سه وزیر پیشنهادی دولت روحانی،‌ در گزارشی که با همین موضوع منتشر کرده بود،‌ در تیتر دوم گزارش به مساله نصب تابلوهای «صداقت آمریکایی» در سطح شهر تهران اشاره کرد و آن را طراحی برخی عناصر تندرو در راستای فشار به دولت در آستانه جلسه رای اعتماد به وزرای پیشنهادی خواند!
در این میان پرویز سروری یکی از اعضای شورای شهر تهران و عضو جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی اولین کسی بود که به جمع آوری تابلوهای صداقت آمریکایی از سطح شهر واکنش نشان داد.
وی در این باره گفت: متاسفانه عده‌ای مرعوب که به دنبال مذاکره همراه با کرنش با آمریکا هستند، این تابلوها را تحمل نکرده و با فشار زیاد می‌خواهند شهرداری را مجبور به جمع‌آوری این تابلوها کنند.
عضو شورای شهر تهران با بیان اینکه افرادی که نسبت به نصب یک بیلبورد تبلیغاتی مخالفت نشان می‌دهند، کمترین نگرانی‌ از برخوردهای خصمانه دشمن ندارند، اظهار داشت: اینها علائم نگران‌کننده‌ای است و رهبر انقلاب نیز پیش از این تاکید کرده بودند که به مذاکرات خوشبین نیستند چون طرف مقابل به دنبال مذاکره برای رسیدن به راه‌حل نیست.
بنابر این گزارش، پس از این مصاحبه واکنش های مختلف نسبت به جمع آوری این طرح های تبلیغاتی آغاز شد.
سازمان زیبا سازی شهرداری تهران که یکی از عوامل نصب این تابلوها قلمداد می شد البته سعی کرد که پای خود را از ماجرا بیرون کشیده و نصب تابلوها را به گردن نگیرد.
مهدی نژاد مدیر روابط عمومی سازمان زیباسازی فضای شهری در واکنش به این بنرها در گفت وگو با روزنامه «شرق» از متولی این بیلبوردها ابراز بی اطلاعی کرده و در اظهار نظری جالب از این موضوع اعلام برائت کرده و گفت: «سازمان زیباسازی در این موضوع دخیل نبوده و این پوسترها بر روی بیلبوردهای تبلیغاتی سازمان زیباسازی نبوده است.»
اما محسن پیرهادی عضو دیگر شورای شهر تهران که در شهرداری نیز مسئولیت دارد حرف دیگری در این زمینه داشت.
وی با اشاره به نصب تابلو های صداقت آمریکایی در سطح شهر تهران با تاکید بر این که برای نصب این تابلو ها با شهرداری و شورای شهر تهران هماهنگی های لازم به عمل آمده بود، گفت: طرح این پوسترها در راستای منافع نظام بود و من هم مانع نصب آن‌ها نشدم. ما در شهرداری تهران اطلاع داشتیم و مانع از نصب این پوسترها و تصاویر نشدیم چون محتوای آن‌ها را خارج از سیاست‌های نظام ندیدیم، روند کلی کار را در راستای فرموده‌های مقام معظم رهبری بوده  و مانع آن نشدیم.
در ادامه ماجرا مجلسی ها نیز وارد موضوع شدند و قرار شد که جمع شدن این تابلو ها از سطح شهر در مجلس نیز پیگیری شود.
اما باز یک سوال مهم بی جواب باقی ماند؛ منشا جمع آوری تابلوهای صداقت آمریکایی کجاست؟

دولتی ها چه واکنشی نشان دادند؟
چند روز تنها واکنش دولتی ها به ماجرای تابلوهای تبلیغاتی سکوت! بود. البته رسانه های وابسته به دولت با گزارش های مختلف سعی داشتند نصب این تابلوها را غیر قانونی و برخلاف مصالح دیپلماسی کشور نشان دهند.
اما موضع محمد جواد ظریف رئیس دستگاه دیپلماسی کشور در میان حجم گسترده انتقادات از  جمع آوری تابلوهای صداقت آمریکایی از چشم ها دور ماند.
ظریف طبق معمول حرف های خود را از طریق صفحه شخصی خود در فیس بوک با جامعه مطرح کرد.
وی در پستی در صفحه فیس بوک خود به صورت غیرمستقیم نظرش را درباره تابلوهای صداقت آمریکایی اینچنین می گوید:  در روزهای گذشته شاهد تحولات مختلفی بودیم. مهرورزی های فراوانی به صورت مستقیم و غیرمستقیم به بنده و سیاست خارجی حتی در معابر عمومی پایتخت ابراز شد! که البته نگرانی زیادی از آن نیست.
ظریف بجز این موضع غیر مستقیم واکنش دیگری به موضوع تابلوها نشان نداد ولی همین اظهارنظر کوتاه حکایت از نگاه دولت به تابلوهای صداقت آمریکایی داشت.




مرضیه افخم سخنگوی دستگاه دیپلماسی کشور نیز در نشست خبری خود با خبرنگاران درباره جمع آوری بیلبوردهای صداقت آمریکایی از سطح شهر گفت: پیش از آنکه وزارت خارجه بخواهد در این رابطه اقدامی انجام دهد، شهرداری و سایر نهادها متوجه شدند که یک کار غیرقانونی صورت گرفته و این اقدام هماهنگ نشده بوده است.
سخنگوی دستگاه دیپلماسی ادامه داد: امیدواریم همه اظهارنظرها و طرح دیدگاه ها مبنی بر چارچوب قانونی و اصولی و احترام به حقوق مردم باشد، اگر نقدها در یک چارچوب باشد هم امکان نقد و اظهارنظر وجود دارد و هم مسیر دیپلماسی ادامه می یابد، امیدواریم این اقدام در چارچوب قانون بیش از گذشته مورد توجه قرار گیرد.

آمریکایی ها با تابلوهای ضد ایرانی چه کردند؟
بنابراین گزارش، همه هیاهوهای اطراف تابلوهای نصب شده در سطح شهر تهران، شاید از نگاه برخی سیاستمداران درگیر در بحث مذاکره با آمریکا بر خلاف مصالح فعلی کشور باشد،ولی این تنها شهر تهران نیست که تابلوهای ضدآمریکایی را در زمان مذاکره با طرف های غربی به خود دیده است.
در چند سال گذشته و همزمان با ورود محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور وقت ایران، دیوارهای نیویورک- شهر سازمان ملل که هر ساله تعداد زیادی از روسای جمهور دنیا در چهارچوب اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در آن جمع می شوند- پذیرای تابلوهایی خاصی بود و نکته جالب توجه آنکه موضوع اصلی این بیلبورد ها چیزی جز ضدیت با ایران و رئیس جمهور وقت کشورمان نبود.
احمدی نژاد سوژه اصلی این تابلو ها بود ولی در کنار آن حمله به حق داشتن انرژی هسته ای و اسلام، موضوعاتی دیگری بود که در قالب همین طرح ها در سطح شهر نیویورک دیده می شد.
سوال از کسانی که برای جمع آوری این تابلو ها ( که در آن توهینی به فرد خاصی حتی رئیس جمهور آمریکا نیز نشده بود) اشتیاق دارند این است، که آیا طرف آمریکایی نیز با همین حساسیت نسبت به جمع آوری تابلوهای ضد ایرانی آنهم در زمان حضور رئیس جمهور ایران در این کشور اقدام کرده است و یا با بهانه آزادی بیان مانع برچیده شدن این تابلوهای توهین آمیز از سطح نیویورک شد؟
نگاهی به عکس تابلوهای نصب شده در سطح شهر نیویورک نشان می دهد که مطالب توهین آمیز خطاب به ملت ایران روزها بدون اعمال نظر دولتمردان آمریکا بر روی دیوارهای شهر خودنمایی می کند.


تابلو ضد اسلامی نصب شده توسط گروهی از صهیونیست ها در مترو نیویورک





پوستر طراحی شده ضد ایرانی با موضوع اعدام و سنگسار در ایران





تابلو ضد ایرانی با محوریت تخریب رئیس جمهور وقت ایران




تابلو ضد ایرانی نصب شده در یکی از معابر عمومی شهر نیویورک


نکته جالب توجه اینکه همه این تصاویر درست در زمانی بر روی دیوارهای شهرهای آمریکا نقش بسته بود که ایران درگیر مذاکره با 5+1 ( که آمریکا نیز جزو آن محسوب می شود) بود.
جالب تر اینکه اکثر این تابلو ها توسط یک جنبش به اصطلاح مردمی با عنوان «گروه اتحاد علیه ایران هسته ای» طراحی و نصب شده است ولی مسئولان آمریکا هیچگاه تابلوهای این گروه را حتی در کوران مذاکرات هسته، سانسور و یا توقیف نکرده بودند.
بدون شک تحمل کردن یک طرح تبلیغاتی و بدون محتوای توهین آمیز می تواند آزمون بزرگی برای کسانی باشد که «تحمل مخالف» یکی از شعارهای اصلی آنان بوده است.

 1 نظر

سنت وارداتی ولنتاین

10 آبان 1392 توسط میرعیسی خانی

این روزها شاهد فروشگاههایی هستیم که حجم وسیعی کالا های تجملی وخاص از قبیل عروسکهای خرس وخوک وسگ وشمع وکارتهای تبریک بامضامین عاشقانه و تصاویر قلبهای تیر خورده و …از این دست اجناس را عرضه میکنند .و خریدار این اجناس هم نوجوانان وجوانان زیر ۲۵سال هستند. اما موضوع چیست؟

چند سالی است که یک مناسبت و فرهنگ وارداتی ُ به نام «ولنتاین»در کشور توسط رسانه های بیگانه و شبکه های ماهواره ای با تلاش وسیعی جهت گسترش این فرهنگ بدون سنخیت ُ ترویج می شود ودر داخل نیز عده ای یا ساده لوحانه ویا مغرضانه ویا با هدف سود جویی ُ آن را تبلیغ و به رواج آن دامن میزنند .

برای ولنتاین افسانه ای مطرح شده از این قرار که:زمانی فرمانروای روم باستان برای حفظ آمادگی سربازانش از ازدواج آنهاجلوگیری می کرد با این دلیل که ازدواج باعث سستی آنها خواهد شد. در این بین کشیشی به نام والنتاین مبادرت به عقد سربازان با دختران مینموده که پس از اطلاع به زندان می افتد. وی در زندان عاشقدختر زندانبان شده وخطاب به وی کارتهایی را مینوشته وعاقبت در روز ۱۴ فوریه به دستورشاه به جرم اقداماتش اعدام شده وتوسط غربیون«مقتول عشق» نامیده می شود.

این افسانه از سوی رسانه های غربی تبلیغ شده تا در واقع مبنایی برای رواج بی بند وباری وابتذال قرار گیرد وهر سال تحت عنوان روز عشق انواع واقسام اعمال خلاف اخلاق در پوشش عشق و محبت انجام میگیرد وجشنی همراه با گناه وهدیه دادن وعشق ورزیدن با نامحرم وجنس مخالف برپا می شود!


از جمله اهداف غرب در ارائه فرهنگ ولنتاین علاوه بر اشاعه فسادو فحشا تبلیغات مثبت به نفع مسیحیت است. برخی از فروشندگان سود جو گاهی یک باب واحد تجاری را برای مدت ۲۰ روز تا یک ماه کاملا به فروش اجناس مرتبط با این روز می پردازند و روزانه دهها میلیون ریال از کالاهای تجاری ولنتاین را که عمدتا وارداتی هم هستند به فروش می رسانند .اما تأسف بارتر اینکه برخی سعی دارند وانمود کنند که این سنت ریشه ای ایرانی وباستانی داشته ودر اسفند ماه مراسم مشابهی در ایران باستان برگزار میشده !! صر ف نظر از صحت وسقم این ادعا آیا به اهداف پشت پرده وتبعات منفی ترویج این سنت!! وارداتی توجه نموده اند؟؟؟ سئوال این است آیا برای روز عشق مناسبت باشکوه و سالروز پیوند مقدس و آسمانی حضرت فاطمه (س) و امیرالمومنین (ع) مناسبتر نیست ؟ که علاوه بر ترویج فرهنگ ازدواج وعشق ورزی و وفاداری به همسر محدوه ی ابرازو اظهار عشق و محبت را هم در حریم خانواده تعریف می کند.

 نظر دهید »

عملیات روانی اسراییل علیه ایران با یوتیوب+ تصاویر

25 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

چند رسانه غربی مدعی شدند رژیم صهیونیستی با انتشار فیلم جدیدی از تمرین هواپیماهای خود در یوتیوب در نظر داشته پیامی را برای ایران در آستانه مذاکرات این کشور با 5+1 ارسال کند.

روزنامه نشنال پست با انتشار عکسی  مدعی شد رژیم صهیونیستی با انتشار فیلم تمرین هواپیماهای دور پرواز در صدد ارسال پیام به ایران بوده است. این فیلم هواپیماهای رژیم صهیونیستی را در حال سوخت گیری مجدد در آسمان نمایش می دهد.


این نشریه همچنین زمان انتشار این فیلم را که دقیقا قبل از آغاز  دور جدید مذاکرات هسته ای ایران بوده در ارسال پیام به ایران موثر دانسته است.
همچنین شبکه تلویزیونی مسیحیان آمریکا نیز با تحلیل ارسال پیام به ایران از این رویداد یاد کرد. این شبکه در گزارش خود اضافه کرد که این تهدید اسراییل علیه ایران در حالی است که ایران به تازگی کنفرانس ضد صهیونیستی خود را تعطیل کرده است.



شبکه فاکس نیوز نیز در گزارشی به بررسی تصمیم ایران برای ارسال سه ماهواره به فضا و اقدام رژیم صهیونیستی در یوتیوب برای فضا سازی علیه ایران پرداخت.


این اتفاقات در حالی است که اخیرا نخست وزیر رژیم صهیونیستی در مصاحبه ای با بی بی سی  کم اطلاعی و ضعف تحلیل خود را درمورد ایران به نمایش گذاشت و مورد انتقاد گسترده قرار گرفت.

 نظر دهید »

ویکی‌پدیا «شهادت» را سانسور کرد!

20 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

زمانی که برای ویرایش عنوان «مرگ» به «شهادت» اقدام می‌کنیم، هشدار داده‌ می‌شود: «توجه کنید! با توجه به اصل بی‌طرفی، کاربرد لقب «شهید» و مشتقات آن (مانند «نحوه شهادت») در مقاله‌های ویکی‌پدیا نادرست است.

ویکی‌پدیا که خود را دانش‌نامه‌ای همگانی و آزاد معرفی می‌کند، در مقاله‌هایی که برای شهدای اسلام نوشته شده است، از بیان واژه شهید ابا داشته و می‌گوید: «کاربرد لقب «شهید» و مشتقات آن در مقاله‌های ویکی‌پدیا نادرست است».

در نخستین صفحه مرورگر گوگل برای جستجوی نام قهرمانان ملی و کسانی که در راه دین و وطن، جانشان را فدا کردند، دانشنامه «ویکی‌پدیا» را می‌یابیم که خود را دانش‌نامه‌‌ای همگانی و آزاد معرفی کرده است.

شهادت ، ویکی پدیا

در این جستجو نام شهدای انقلاب اسلامی ایران، هشت سال دفاع مقدس و شهدای جهاد علمی بدون پیشوند «شهید» بیان شده؛ ضمن اینکه وقتی می‌خواهیم در این جستجو به قسمت شهادت این از خودگذشتگان در زندگی‌نامه‌شان مراجعه کنیم، از شهادت به عنوان «مرگ» یا «کشته شده» یاد شده است.

شهادت ، ویکی پدیا

ویکی‌پدیا در معرفی خود این گونه نوشته است: «همه می‌توانند به نوشتن و ویرایش نوشتارهای موجود در آن بپردازند. البته این نوشتارها و ویرایش‌ها باید مطابق با اساس‌نامهء ویکی‌پدیا باشند؛ یعنی مطالب بی‌طرفانه و بدون پایمال کردن حق نشر دیگران نوشته شده باشند».

پس از مشاهده این ادعای دانش‌نامه آزاد، زمانی که برای ویرایش عنوان «مرگ» به «شهادت» اقدام می‌کنیم، هشدار داده‌ می‌شود: «توجه کنید! با توجه به اصل بی‌طرفی، کاربرد لقب «شهید» و مشتقات آن (مانند «نحوه شهادت») در مقاله‌های ویکی‌پدیا نادرست است. لطفاً از افزودن این واژه‌ها به مقاله خودداری کنید. «درگذشت»، «کشته شد» و «مرگ» واژه‌های بی‌طرفانه و مناسبی هستند».

شهادت ، ویکی پدیا

در اینجا مسائلی مورد توجه است؛ اول اینکه واژه «شهید» در دنیا واژه‌ ناشناخته‌ و غیر قابل فهم نیست؛ چرا که شهدای انقلاب اسلامی که علیه ظلم رژیم پهلوی مبارزه کردند و همچنین شهدای هشت سال مقاومت در برابر تجاوز رژیم بعث عراق، نه تنها برای ایران اسلامی بلکه برای رهایی آزادی‌خواهان جهان از زیر سلطه استکبار جهانی جان خود را فدا کردند؛ بنابراین به تبع واژه «شهید» جهانی می‌شود بر این اساس که وقتی به سراغ نویسندگان و محققان چین، ویتنام، اوکراین، فرانسه و … می‌رویم که با این واژه، غریبه نیستند و حتی می‌گویند: «بارها در مقاله‌ها خواندیم که برای افرادی که برای وطن از جانشان می‌گذرند، از عنوان شهید استفاده شده است؛ این افراد بسیار محترم هستند».

شهادت ، ویکی پدیا

دوماً، شهادت در ادیان الهی امری مقدس بوده که نصیب بندگان خاص خداوند از فرزندان حضرت آدم(ع) تا رسالت نهایی بشر بر روی زمین و ظهور ناجی عالم بشریت در مقابله حق علیه باطل می‌‌شود که جمعی از پیامبران الهی، امامان معصوم (ع) و کسانی که پیرو راه حق بوده‌اند، به مقام شکوهمند شهادت نائل آمدند.

مسئله سوم هم اینکه، چگونه بی‌همتاترین دانشنامه جهانی! از پایمال شدن حق نشر دیگران حرف می‌زند که در این فضای مجازی حق عده‌ای که برای انسانیت رفته‌اند، ادا نشده است؛ شهدا نیازی به گفتن عنوان شهید از سوی ما ندارند؛ اما برای ارج نهادن و اثبات راه حق، باید فرقی بین عناوینی که روی کشته‌شدگان راه باطل و شهدای راه حق گذاشته می‌شود، وجود داشته باشد!!

قرآن کریم که نور هدایت بشر از سوی پروردگار است، می‌فرماید: «وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُون»؛ بر این اساس وقتی انسان با توجه به خطرات احتمالى یا یقینى فقط به خاطر هدف مقدس و انسانى یا به تعبیر قرآن «فِی‌سَبِیلِ اللَّهِ» به استقبال مرگ می‌رود، به مقام والایی می‌رسد که نزد خداوند روزی می‌خورد. بنابر این آیه شریفه، شهادت، دو رکن دارد یکى اینکه در راه خدا باشد، دوم آنکه هدف مقدس باشد؛ در نتیجه هر کس در کشته شدنش در هر زمان و مکانی این دو ملاک را داشته باشد، به عنوان «شهید» محسوب خواهد شد.

در اینجا این سۆال از نگارندگان دانش‌نامه ویکی‌پدیا مطرح است که علت نادرست بودن واژه «شهید» چیست؟! آیا به کار بردن عنوان کشته به جای شهید، قبل از نام بهترین انسان‌ها نوعی بی‌طرفی است؟! بی‌طرفی و حق را چه کسانی تعیین می‌کنند؟!

 3 نظر

توقف نظارت به چه قیمتی؟!

20 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

چند صباحی پیش وزیر ارشاد اظهاراتی مبنی بر حذف نظارت قبل از چاپ کتاب بیان کرده بود. روز های گذشته هم ۲۱۴ نویسنده و مترجم هم در نامه ای به وزیر ارشاد، خواستار حذف نظارت قبل از چاپ شده بودند. کاری که در دوران ریاست جمهوری خاتمی هم انجام شده بود.

در صورتی که نظارت قبل چاپ – که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی است -  حذف شود تبعاتی به بار می آورد که جمع کردن آن با چاپ صد کتاب نقد در توجیه باطل بودن کتاب هایی که از نظر فکری سمی اند، امکان پذیر نیست.  کتاب های پائولو کوئلیو، رمان نویس معروف برزیلی نمونه از این کتاب هاست که در دولت اصلاحات منتشر شد.

یه گزارش ان قلت؛ اجازه انتشار و چاپ کتاب های پائولو در زمان دولت اصلاحات صادر شد. زمانی که عطالله مهاجرانی وزیر ارشاد بود و تکه کلام آقای خاتمی گفتگو تمدن ها.

نقد اندیشه های سمی  پائولو کوئلیو کار تخصصی است که باید توسط اهل فنش انجام شود و نمونه ای از  نوشته پائولو و نقدش را در اینجا را می توانید ببینید و در این نوشته کاری به آن نداریم.

یکی از دوستان متخصص حوزه عرفان های نوظهور است که با آثار پائولو کاملا آشناست و آنها را می شناسد. می گفت به اکثر کتابخانه های کشور سر زده ام و کتابخانه ای را ندیدام که حداقل یکی از  آثار پائولو در آن نباشد؛ حتی در کتابخانه های تخصصی بیمارستان ها.

آرش حجازی - پائولو کوئلو - عطالله مهاجرانی

آرش حجازی – پائولو کوئلو – عطالله مهاجرانی

هر چند مجوز چاپ کتاب های پائولو -  که اکثرا در مشهد! چاپ و در کل کشور توزیع می شود – پس از پایان دولت خاتمی صادر نشد اما با مجوزی که در دوران اصلاحات صادر شده بود و با سوء استفاده از خلاء های قانونی که در چاپ کتاب هست تا کنون بیش از چهار میلیون از کتاب های او در ایران چاپ و توزیع شده است.

اگر به تفکرات آقای پائولو نگاهی بیندازیم به افکار سمی اش پی می بریم. تفکراتش تاحدی بر یک مملکت اسلامی مضر است که شیمون پرز در اجلاس سالانه جهانی سازی داووس سوئیس سال ۲۰۰۰ در تجلیل از پائولوکوئلیو می گوید: معنویتی که پائولو در خاورمیانه مبلغ آن است برای ما مفید است و باعث ثبات ما در خاورمیانه می شود.

ترجمه کتاب های پائولو نمونه ای از صدها کتابی است که باید از انتشار آن جلوگیری شود و اگراین بار هم شاهد برداشتن نظارت قبل از چاپ باشیم پای ضرب المثل قدیمی ” خر بیار و باقالی بار کن “  به میان می آید.

 نظر دهید »

از کشف حجاب تا همکاری با یک صهیونیست برای دشمنی با ایران

20 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

«دیگر نمی خواهم فرصت‌ها را از دست بدهم. من هر چند عاشق ایرانم ولی می‌خواهم اینجا {آمریکا} بمانم».

گلشیفته فراهانی جنجال‌هایش را اینگونه آغاز کرد. جنجال کشف حجاب یک بازیگر نام‌آشنا که بی سروصدا به آمریکا رفت و ناگهان هوس کرد برای همیشه در آنجا بماند. فکر می‌کرد تضمین حضور همیشگی‌اش در بلاد غربت، له کردن یک روسری زیر پایش است و تمام! 
همان روزها عده‌ای معتقد بودند که او باز می‌گردد، اما فراهانی هر روز مصاحبه می‌کرد و با لبخند به دوربین‌ها خبر از رضایتی می‌داد که دور از وطن کسب کرده و می‌خواهد آنجا ماندگار باشد. او خودش را تضمین شده می‌دید! تضمینی که البته در نامش هم «دروغ» وجود داشت؛ مجموعه دروغ‌ها (body of lies) نام اولین فیلمی بود که  خانم بازیگر در کسوت یک چهره بین‌المللی در آن حضور یافت. فیلمی با موضوع جنگ و البته بر ضد مردم عراق به کارگردانی «ریدلی اسکات» و بازی «لئوناردو دی کاپریو». نام این دو غول سینمایی کافی بود تا فراهانی بازی را تمام شده ببیند. اما بازی آنگونه که فراهانی می‌خواست پیش نرفت.


مجموعه دروغ ها

«مزخرف»! این عنوانی بود که منتقدان به اثر ریدلی اسکات دادند. انتقادها از هر طرف به سمت این فیلم روانه شد و همه چیز حتی بازی لئوناردو دی‌کاپریو مورد انتقادهای شدید قرار گرفت. مجموعه دروغ‌ها فروش تاسف باری داشت و حتی خود کارگردان معتقد بود شکست سنگینی خورده و اصلا نباید این فیلم را می‌ساخت. این نظری بود که دی‌کاپریو هم داشت و در چند گفتگو از بازی در این فیلم احساس پشیمانی کرد.
فراهانی اما تسلیم نشد. شانس خودش را به هر شکل که می‌توانست آزمود تا بلکه نشان دهد به آنچه می‌خواسته رسیده و در بیرون از مرزهای وطنش بهتر می‌تواند خودنمایی کند. در تئاترهای گم‌نام مختلف بازی کرد، با خواننده‌های فراری دسته چندمی هم‌آواز شد، برای چند مجله ناآشنا، مد لباس شد و یکی دو باری هم برای «مادام فیگارو» عریان شد تا یک فیلم کوتاه از او بسازند و به این واسطه چند وقتی دوباره به یادش بیافتند!
در این میان، خانواده گلشیفته تلاش کردند تا حدودی فعالیت‌های غیراخلاقی دختر خود را توجیه کنند. مثلا بهزاد فراهانی  هر خبر و عکسی که از دخترش منتشر می‌شد را رد می‌کرد و می‌گفت: “اگر من گلشیفته را بزرگ کرده‌ام بهتر از هرکس به این امر واقفم که دخترم اهل اینچنین خودنمایی‌ها و خودفروختگی‌هایی نیست و به شما با قاطعیت می‌گویم این عکس‌ها واقعی و متعلق به دختر من نیست.”
قصه هزار رنگ گلشیفته تنها یک چیز کم داشت؛ شایعه مرگش! خبری که هر چند مثل برهنه شدنش جنجال نیافرید اما به هر حال برای چند روزی دوباره او را به تیتر یک رسانه‌های زرد تبدیل کرد؛ خبری که خیلی زود تکذیب شد.
باری! گلشیفته ای که یک روز برای بازی مقابل دی کاپریو  روسری از سرش انداخته بود حالا دیگر چاره ای نداشت جز این که هر پیشنهادی را برای بازی قبول کند. از یک نقش  چند دقیقه ای در “جای پای اژدها” تا بازی به عنوان رقاص در فیلم “درست مثل یک زن” و این اواخر هم  نقش یک زن روسپی افغانی در فیلم “سنگ صبور"!

نمایی از فیلم سنگ صبور

“در ایران ما مشکل اجباری بودن حجاب را داریم. حتی در فیلم‌ها هم باید با حجاب ظاهر شویم. خیلی زود فهمیدم من نمی‌توانم با این وضع فیلم بازی کنم. من با حجاب مشکل بنیادی دارم. از حجاب متنفرم. در اسلام حجاب را برای جلوگیری از شهوت مردان مقرر کرده‌اند اما من دوست ندارم در چنین اجباری قرار بگیرم. مشکل اینجا است که بعضی‌ها فکر می‌کنند ما از شکم مادرمان با لباس و حجاب بیرون آمده‌ایم.”
اینها بخشی از مصاحبه خانم بازیگر با روزنامه النهار لبنان بود که به بهانه بازی در نقش یک روسپی و انتخاب به عنوان بهترین بازیگر زن جشنواره ابوظبی منتشر شد. آن روزها هر وقت خبری از گلشیفته می رسید عده ای می گفتند: زندگی شخصی خودش است! به هیچ کس ربطی ندارد که او در خارج از مملکت چه می کند.
و بلاخره بازی در فیلم سینمایی “گلاب” آخرین خبری است که از این زن به دست ما رسید. پروژه “گلاب” براساس فیلمنامه‌ای از “جان استوارت” مجری یهودی برنامه تلویزیونی “دیلی شو” طراحی شده است. این فیلم به عنوان اولین گام برای ورود این مجری یهودی به عرصه فیلمسازی محسوب می‌شود و با اقتباس از کتاب “سپس آنها به دنبال من آمدند: یک داستان خانوادگی از عشق، اسارت و بقا” نوشته “مازیار بهاری” قرار است در چند کشور مختلف جلوی دوربین برود.

نمایی از فیلم گلاب
“گلاب” روایتگر بخشی از زندگی یک زندانی سیاسی است که سال 88 به عنوان یک روزنامه‌نگار و مستندساز ایرانی کانادایی به ایران سفر می‌کند ولی در جریان اغتشاشات آن سال به زندان اوین می‌افتد و 118 روز را در آنجا سپری می‌کند. او طی این مدت، به ادعای خودش زندانبانش را بدون آنکه ببیند از روی بوی گلابی که می‌داده، می‌شناخته و به همین خاطر به او لقب “گلاب” می‌دهد. نام پروژه در دست ساخت نیز برگرفته از لقب زندان‌بان اوست.

سخن آخر
امروز گلشیفته فراهانی همداستان با صهیونیست‌ها، علیه ایران همکاری می‌کند. اگر به فرض بعید بخواهیم کشف حجاب یا عریان شدن در مقابل دوربین را نادیده بگیریم، اگر بخواهیم همخوانی با محسن نامجو و بازی در نقش‌های نامناسب را نادیده بگیریم! دیگر بازی در یک فیلم ضد ایرانی که به تحریف تاریخ کشورش کمک می کند را نمی توانیم نادیده بگیریم. او الان مقابل ماست و ما دیگر خیالمان راحت است که اگر برای سری سوم 300 یک بازیگر زن بخواهند او حتما جزء اولین داوطلبان است.

 نظر دهید »

اعتراف کارشناس سنی مذهب به حقانیت امیرالمومنین (علیه السلام) در پخش برنامه زنده+فیلم

20 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی
به گزارش «شیعه نیوز»، در پخش زنده برنامه ای دینی از یکی از شبکه های عربی، تماس تلفنی بیننده ای، کارشناس سنی مذهب برنامه که کارشناس ارشد فقه و حقوق دارد را وادار به اقرار پیرامون حقانیت امیرالمومنین (علیه السلام) می کند. خلاصه ای از این تماس تلفنی به شرح زیر است:
بیننده: من تماس گرفتم تا در مورد اشتباهی که کارشناس محترم برنامه در یکی از جملات خود مرتکب شدند صحبت کنم، گویا ایشان معتقدند که معاویه بن ابی سفیان در جبهه باطل نیست؟ پس از یک بحث کوتاه میان بیننده و کارشناس، بالاخره فرد تماس گیرنده راضی می شود به جواب کارشناس گوش دهد و در صورت شنیدن نظری بر خلاف عقیده اش صحبت کند.
کارشناس: آقای ما علی (کرم الله وجهه)-به تعبیر وی- با بیعت کاملا شرعی امام کل مسلمین است اما آقای ما معاویه-به تعبیر وی- بر علیه او خروج نمود. بیننده: دکتر! معاویه مظهر باطل است. کارشناس پس از شنیدن این کلام و اعتراض دوباره بیننده کمی عصبانی می شود و و می گوید:برادرم شما گوش بفرمایید من چه می گویم، من در مورد معاویه چیزی نگفتم، من عالم دین و شریعتم یا شما؟عقیده من این است: علی (کرم الله وجهه)-به تعبیر وی- بر حق است و معاویه در جانب حق و صواب است! اما به گواه خودش بر علیه علی (کرم الله وجهه)-به تعبیر وی- خروج کرد، معاویه خطا کرد.
بیننده: شما می فرمایید معاویه در جانب حق بوده است!؟ کارشناس با کمی عقبگرد و بدون تکرار قسمتی از جمله قبلی اش امام علی (علیه السلام) را امام کل امت معرفی می کند و ادامه می دهد:پیامبر (صلی لله علیه و آله و سلم) فرمودند: حق با علی علیه السلام میچرخد، این عقیده من است، این موضوع فقط مربوط به شیعه نیست من یک سنی مذهب هستم و اعلام می کنم که ایمان دارم حق با علی [علیه السلام] است، معاویه خطاکار است؛ در اینجا بیننده راضی می شود و به تماس خود پایان میدهد.
اما کارشناس که از این بحث بسیار عصبانی شده است هم چنان به سخنان خود ادامه میدهد بر این حقانیت تاکید می کند و این ابیات را در وصف اهل بیت (علیهم السلام) می خواند:ای اهل بیت! حب به شما واجبی است که در قرآن و از سوی خدا آمده است، در منزلت شما همین بس که نماز بدون حب شما بی فایده است. من علی [علیه السلام] و اهل بیت [علیهم السلام ] و امام صادق[علیه السلام] را دوست دارم و از گفتن آن خشنودم، چرا راضی و خشنود نباشم وقتی خدا به آن راضی است این حبی است که خدا آن را مشخص نموده و فقط مربوط به شیعه نیست.

دانلود

 نظر دهید »

نمونه تمام عیار «سینما در خدمت سیاست» + تصاویر

18 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

فصل هشت سریال 24 به مانند دیگر فصل های گذشته، با به تصویرکشیدن تهدید ها و فرصت ها، ایالت متحده آمریکا را در مواجه با چالش های گوناگون قرار داده است و طبق سنوات فصول گذشته “جک باور” به عنوان شخصیت محوری داستان، به مقابله با تهدیدات بر می آید.


داستان این فصل مربوط به جریان صلح و مذاکرات هسته ای بین ایالت متحده آمریکا و جمهوری اسلامی کامستان یا همان است؛ جمهوری ای خیالی که به صورتی کاملا اتفاقی المان های از برای تطابق با جمهوری اسلامی ایران را به یدک می کشد. 
جمهوری اسلامی ایرانی که هر چند در سریال به شکل مستقیم به آن اشاره نمی شود اما از دیالوگ های رد و بدل شده و اِلمان های موجود در فیلم به خوبی می‌توان آن را مشاهده کرد، که در ادامه به آن اشاره می شود.

رئیس جمهور کشور کامستان شخصی به نام “عمر حسن” است که در فیلم از وی رئیس جمهور حسن نام برده می شود.


رییس جمهور حسن طی سفر خود به  نیویورک جهت سخنرانی در سازمان ملل متحد، قصد انعقاد قرار داد صلح هسته ای بین جمهور اسلامی کامستان و ایالات متحده امریکا را دارد.
نقش داشتن کشور خیالی جمهوری اسلامی کامستان در این سریال که به جای جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته است و همچنین مذاکرات مستقیم هسته ای رئیس جمهور حسن با رئیس جمهور آمریکا، “الیسون تیلور” که یکی از چالشی ترین مباحث مطرح و همیشگی ما بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا است، این فصل را از حساسیت بیشتری برخوردار کرده است.

صل هشتم مجموعه تلویزیونی ۲۴ که با نام روز هشتم  شناخته می‌شود در ۱۷ ژانویه ی سال ۲۰۱۰ میلادی آغاز و در ۲۴ می همان سال پایان یافت؛ فصلی که به دلیل ارتباط با موضوع انرژی هسته ای جمهوری اسلامی کامستان (بخوانید جمهوری اسلامی ایران) در نسبت با فصل های دیگر از تمایز و اهمیت ویژه¬ای برخوردار است و آغاز آن دقیقا 18 ماه پس از اتفاقات فصل هفت، در “نیویورک سیتی” است.

در این فصل ” جک باور” اسطوره  ضد تروریسم آمریکا بازنشسته شده‌ و زندگی جدیدی را به همراه دختر، داماد و نوه‌اش “تری” آغاز کرده‌است؛ به موازی این وضعیت زندگی خصوصی جک، موضوع مذاکرات هسته ای بین جمهوری اسلامی کامستان و آمریکا در حال انجام شدن است، اما  تروریست‌ها که عوامل داخلی جمهوری اسلامی کامستان می باشند، قصد دارند تا با ترور رئیس جمهور حسن جلوی این کار را بگیرند، هر چند در ابتدا موفق به انجام آن نمی شوند.


در ابتدا ماموران CTU به زنی روزنامه نگار که با رئیس جمهور کامستان رابطه دارد شک کرده، اما پس از مدتی به اشتباه خود پی برده و بر خلاف تصور همگان، تروریست اصلی “فرهاد” (Farhad Hassan) شناسایی می‌شود."فرهاد” که برادر رئیس جمهور حسن است برای بر هم زدن مذاکرات بین دو کشور کامستان و آمریکا در حال معامله با یک گروه مافیای روسی جهت خرید تجهیزات ساخت بمب اتم می‌باشد.  

به موازی این امر جک باور و همکارش رنه واکر با انجام عملیاتی سعی دارند تا با نفوذ در برخی از باندهای خلاف کار روس به مافیای اصلی دست پیدا نموده و فرهاد را دستگیر نمایند.  علیرغم آنکه عملیات آنها موفقیت آمیز انجام می شود، اما سلاح هسته به عنوان ابزار تهدید برای بر هم زدن معاهده هسته ای بین جمهوری کامستان و امریکا به دست تروریست های کامستانی رسیده است.  تروریست ها برای منفجر نکردن بمب اتم در خاک آمریکا، خواهان تحویل دادن پرزیدنت حسن می باشند، اما دولت آمریکا با این پیشنهاد مخالفت و خود را برای انفجار بمب هسته‌ای آماده می‌کند؛ با این وجود رئیس جمهور حسن برای جلوگیری از انفجار اتمی خود را تحویل تروریست‌های هموطن خود می دهد. بعد از این اتفاقات جک باور نیز با فرماندهی عملیاتی در پی نجات رئیس جمهور حسن می باشد، اما  عدم موفقیت وی در نجات رئیس جمهور کامستان منجر به کشته شدن رئیس جمهور حسن توسط فردی به نام “سمیر مهران” (Samir Mehran) می-شود.

در ادامه این اتفاقات “رنه واکر"، همکار و همیار ” جک باور” اسطوره  نیز توسط تروریست ها کشته می‌شود.


جک که تعلق خاطر خاصی به “رنه واکر"داشته، با ادامه تحقیقات خود متوجه می شود که در پس پرده  اتفاقات روی داده، دولت روسیه و در رأس آن‌ رئیس‌جمهور روسیه، “پرزیدنت سواروف” (President Yuri Suvarov) می‌باشد. 


روسیه به علت مخالفت با این پیمان و احساس خطر از چنین رویدادی، با کمک تروریست‌ها، سعی در جلوگیری از امضای این صلح نامه را داشته است.  جک که از کشته شدن رنه واکر ناراحت است تمام عاملان این اتفاقات از جمله وزیر امور خارجه روسیه را می‌کشد، وی حتی موقعیت کشتن “رئیس جمهور سواروف” را دارد که جلوی او گرفته می شود ؛ چرا که در صورت چنین اتفاقی بین دو کشور روسیه و امریکا جنگ رخ خواهد داد.

در آخر نیز قرارداد منعقد نمی‌شود و “جک قهرمان” طبق معمول دستگیر، و طبق معمول شخص رییس جمهور آمریکا “الیسون تیلور” (Allison Taylor) تصمیم می‌گیرد جک را آزاد ‌کند و خود و عواملی را که در این قتل ها دست داشته اند را معرفی می‌کند.


صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

«کرایسیس» کدام آمریکا را معرفی می‌کند؟+ تصاویر

18 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

بی‌شک یکی از قوی‌ترین بازی‌های نسل حاضر از لحاظ موتور‌ پایه و گرافیک سری بازی‌های شرکت «کرایتکِ» (CRYTEK) آلمانی با نام «کرایسیس» (Crysis) است که علی‌رغم سابقهٔ نه چندان طولانی، توانسته‌ است انقلابی در موتورهای گرافیکی و بازی‌ها به پا کند. شمارهٔ قبلی بازی در انحصار کامپیوترهای شخصی باقی ماند و فقط برای این پلت‌فرم ساخته شد، این امر سبب اعتراض و درخواست فراوان بازی‌بازان شد تا برای سایر پلتفرم‌ها هم ساخته شود. به نظر می‌رسید که این اتفاق محال و دور از ذهن باشد چرا که قرار بود این بازی در انحصار کامپیوترهای خانگی باقی بماند، امّا ناگهان شایعه‌ شد که CRYSIS ۲ قرار است علاوه بر کامپیوترهای شخصی برای کنسول مایکروسافت و سونی نیز عرضه شود. این شایعه در ابتدا جدی گرفته نشد تا اینکه در کنفرانس سونی در سال ۲۰۱۰ میلادی، این بازی برای اولین بار به صورت ۳D پخش شد و خبر عرضه آن برای دو کنسول دیگر نیز تائید گشت.



داستان بازی از این قرار است که ایالات متحده امریکا مورد حمله قرار گرفته و در حال نابودی است و بازی‌کننده با نام پرافت (Prophet) (به معنای پیامبر)  باید از آن دفاع کند.
چند سال پیش، شاید هیچکس گمان نمی‌کرد که روزی Crysis در لیست اچیومنت‌ها و تروفی‌های کنسول‌ها قرار گیرد، بازی‌ای که در آن زمان قوی‌ترین و گران‌ترین‌ کامپیوترهای شخصی هم نمی‌توانستند آن را به خوبی اجرا کنند.

اولین مسئله‌ای که باید به آن اشاره نمود، مصون ماندن کرایسیس ۲ از تاثیر بازی‌هایی نظیر ندای وظیفه (Call of Duty) است.

این بازی روی کنسول‌ها هم اجرا می‌شود، اما مانند شماره قبل همچنان یک بازی نیمهSandbox (آزاد) به شمار می‌رود. محیط‌های بازی نسبت به قبل کوچک‌تر شده، تعداد وسایل نقلیه و آبجکت‌های (اشیاء) محیط کمی کاهش یافته، اما کرایسیس ۲ همچنان یک بازی Sandbox با آزادی عمل بالا در نبردهاست. کرایتک سعی نکرده همانند جنگ افزار نوین (Modern Warfare) بازی‌باز را با صحنه‌های از پیش تعیین شده و اجباری روبرو نماید بلکه خلق صحنه‌های هیجان‌انگیز و اکشن را بر عهده خودِ او نهاده است، امّا با این حال، این بازی نسبت به شماره قبلی بسیار سینمایی‌تر شده است.
از سوی دیگر مبتنی بر نگرش تحلیلی- روان‌شناختی، افراد همواره در تلاشند تا به شخصیتی ویژه و قهرمان تبدیل شوند، امری که ممکن است در عالم حقیقت به تحقق نیانجامد، به همین علت سازندگان این قبیل بازی‌ها سعی می‌کنند با کاربرد الفاظ و ظواهر قهرمانانه و شعارهای فریبنده، بازی‌بازان را در قالب دنیایی خیالین اغوا نموده و ایشان را در فضایی مجازی محصور نمایند. با توجه به این نکته بررسی شعار تبلیغاتی این بای خالی از لطف نیست:

Be Strong، Be Fast، Be Invisible and Be The Weapon
قوی باش، سریع باش، نامرئی باش و اسلحه باش
داستان بازی در سال ۲۰۲۴ میلادی جریان دارد؛ شهر نیویورک در بحرانی بزرگ به سر می‌برد. ارتش از یک طرف و سازمان کرای‌نت (Crynet) از طرف دیگر در پی تصاحب و کنترل شهر هستند. بازی‌باز در نقش سربازی به نام آلکاتراز (Alcatraz) ناخواسته وارد این درگیری می‌شود. در اثنای کشمکش میان ارتش و سازمان کرای‌نت، موجودات بیگانه نیز به شهر حمله می‌-نمایند. بازی‌باز، ماموری با اسم رمز پیامبر (Prophet) که قابلیت‌های فرا انسانی دارد را مجهز به زره فوق پیشرفته نانو سوییت (Nanosuit) می‌کند و وی را به سراغ شخصی که سابقاً از او دستور می‌گرفته می‌فرستد. در این میان به جز نیروهای روسی که به نیویورک حمله کرده‌اند، بازی‌باز باید با بیگانگان هم به پیکار بپردازد و …
بخش داستانی بازی زمانی حدوداً ۸ تا ۱۰ ساعته دارد. داستان بازی نسبتا خوب آغاز می‌شود، اما به دلیل گنگ بودن برخی مفاهیم لازم است بازی‌کن توجه زیادی نسبت به دیالوگ‌ها و اتفاقات مصروف دارد تا متوجه تمام داستان شود. این مسئله در اواسط بازی بیشتر به چشم می‌خورد، البته در اواخر داستان جمع بندی خوبی صورت گرفته است و پایان مناسبی دارد. داستان کرایسیس ۲ شاید در حد ادعاهای ریچارد مورگان نباشد، اما در مقایسه با بسیاری از شوترهای این نسل بهتر بوده و در طول بازی هدف‌های جالبی برای بازیکن ایجاد می‌کند.
کیفیت کلی بازی را در دو نیمه متفاوت می‌توان پی گرفت. نیمه اول بازی کمی شبیه به کرایسیس ۱ و روند آن کند و یکنواخت است، اما نیمه دوم بازی فوق‌العاده هیجان‌انگیز و سریع سپری می‌شود. در واقع اگر نیمه اول بازی همانند نیمه دوم آن بود، کرایسیس ۲ یکی از بهترین بازی‌های چند سال اخیر تلقی می‌شد.

از جمله عواملی که سبب تغییر در گیم‌پلی بازی شده است، جابجایی محیط بازی و نقل مکان از جنگل و دشت به شهر است. محیط وسیع و شلوغ شهر این امکان را به بازی‌باز می‌دهد تا مراحل را با استراتژی خاصی و مدنظر خود ادامه دهد.
در واقع بازی این امکان را فراهم می‌آورد که بازی‌باز با استفاده از تونل‌ها و محیط‌های مخفی و با کمترین خونریزی دشمن را از پای در بیاورد و یا با استفاده از سلاح‌های متعدد و متنوع موجود، به بهترین شکل ممکن درگیری‌های شلوغ و پرسر و صدا ایجاد کند و بی‌محابا به دل دشمن بزند. امکان سنگیر‌گیری نیز فرصت استراحت و تازه کردن نفس را به بازی‌باز می‌دهد، او همچنین می‌تواند موانع مختلفی که به نحوی سد راه وی شده‌اند را با تفنگ دوربین دار نابود کند.
تنوع سلاح‌ها در بازی بسیار زیاد است، انواع و اقسام سلاح‌های سبک، نیمه‌سنگین و سنگین در بازی وجود دارند که در بازی‌باز در مراحل مختلف مجبور می‌شود از همهٔ آن‌ها استفاده کند. این در حالی است که آلکاتراز به دلیل برخورداری از اسلحه معجزه-سانی به نام نانوسوئیت به این سلاح‌ها نیازی ندارد. به نظر می‌رسد سازندگان بازی در پی به رخ کشیدن تکنولوژی به کار رفته در اسلحه‌ها و علم نظامی خود هستند، نه چیزی بیشتر!

نانوسویت زره‌ای است که تقریبا تمام بازی بر پایه آن می‌چرخد. به طوری که بازی بدون آن غیرممکن است. این امر نمایانگر توکل انسان غربی بر تکنولوژی است. این زره سه قابلیت مختلف دارد: قدرت، مقاومت و نامرئی شدن. قدرت که در بازی با نام Power مشخص می‌شود، ترکیب استقامت و سرعت در کرایسیس ۱ است.
با استفاده از قدرت، بازی‌باز می‌تواند با سرعت زیادی بدود، در ارتفاع زیاد بپرد، ضربات سهمگین به دشمن و اشیاء وارد کند و…. اما خوبی آن این است که دیگر مانند کرایسیس ۱ لازم نیست آن را به صورت دستی فعال کند و با انجام هر کدام از این کار‌ها از شارژ زره کم می‌شود. استفاده از غیب شدن و مقاومت هم بسیار سریع و با یک دکمه انجام می‌شود که برای بازیکنان کنسولی بسیار عالی طراحی شده است.
پیش‌روی در بازی با ترکیب این قدرت‌ها صورت می‌گیرد. این دیگر بر عهده بازی‌کن است که چطور این کار را انجام دهد. او می‌-تواند مقاومت را فعال کرده و با در دست داشتن یک مسلسل، به تانکی قدم زن در خیابا‌ها تبدیل شود و یا می‌توانید نامرئی شده و دشمنان را تک تک در گوشه و کنار تعقیب و کار آن‌ها را یک سره سازد.
در ابتدای هر مرحله با استفاده از ابزار‌های مختلفی که Nanosuit ۲ در اختیار بازی‌باز قرار می‌دهد، می‌توان شرایط را سنجید و روش خود را برای انجام آن مرحله انتخاب نمود.
از جمله ابزارهای کارآمد برای تشخیص موقعیت دشمنان و طرح‌ریزی نقشه‌ای مناسب برای مرحله Nanovision یعنی زاویه دیدنانو است. کار این وسیله آن است که با تشخیص موقعیت دشمنان، این امکان را فراهم اورد که بازی‌باز با خیالی آسوده به یک بلندی رفته و با تفنگ تک تیر انداز (Snipe) خود ایشان را از میان بردارد و یا نامرئی شده و از پشت، آن‌ها را به آرامی از پای درآورد. او همچنین می‌تواند با استفاده از امکان دیگر Nanosuitاز بلندی پریده و جمعی از دشمنان را به هوا بفرستد یا حتی حالت قدرت (Strong) لباس نانوسوییت را انتخاب کرده و با مقاومت در برابر گلوله‌های دشمنان که بی‌وقفه شلیک می‌شوند، پیش برود و با تیر اندازی به آن‌ها، به بازی ادامه دهد. در انتخابی دیگر او می‌تواند به راحتی بر روی زمین سر خورده و در حین این حرکت شلیک کند و یا نارنجکی را به سمتی پرتاب کند. لازم است بدانید کنترل Alcatraz در این حالت به‌‌ همان خوبی حالت معمولی است. حتی می‌توان یک بمب کوچک را روی یک ماشین که در وسط خیابان‌‌ رها شده گذاشته و آن را به سمت دشمنان هل داد تا به یک باره منفجر شود.


همه این حالت‌های تعبیه شده فوق به بازی‌باز امکان عملکرد وسیع و متنوع برای کشتن دشمنان را داده است. این پدیده تنها در انحصار بازی‌هاست، به عبارت بهتر تنها در عالم مجاز بازی‌ها می‌توان چنین صحنه‌هایی خلق نمود و چنین امکاناتی در اختیار بازی‌کن قرار داد؛ این مسئله سبب افزایش مخاطبان این هنر-صنعت-رسانه شده است.
تمام این امکانات مستقیماً به بخش چند نفرهٔ بازی هم راه یافته‌اند تا بازی‌باز در نقشه‌های بزرگ و پر جزئیات نیز بتواند لذت استفاده از همهٔ امکانات در دسترس را دوباره تجربه کند. همچنین CRYTEK برای آسودگی خیال بازی‌باز از سرورهای قدرتمندی بهره گرفته که می‌تواند به اندازهٔ کافی همه را راضی نماید.
بخش چند نفره بازی، بسیار شبیه بازی ندای وظیفه (Call of Duty) با مایه‌هایی سری هیلو (Halo) است. در این بازی همانند CoDمی‌توان اسلحه‌ها را ارتقا داد و به نانوسویت نیز ارتقا بخشید. از طرف دیگر مانند هیلو، پریدن یک عنصر موثر در بازی است. به دلیل کاربردهای فراوان نانوسویت بخش چند نفره بازی همچنان جذاب باقی مانده به طوری که در هر لحظه بازی-باز باید منتظر اتفاقات جدید و غیر منتظره باشد. البته قدرت‌هایی مثل نامرئی شدن یا اسلحه‌های تک تیر انداز ممکن است کمی بالانس بازی را بر هم زند، اما در کل بخش چندنفره همچنان قابل قبول باقی مانده است.
مراحل کنترل وسایل نقلیه هم در بازی وجود دارند که البته می‌توان گفت به کلیشه‌های این سبک بازی‌ها تبدیل شده‌اند. کنترل این وسائل به خصوص رانندگی در میان مخروبه‌های نیویورک از نکات لذت‌بخش بازی است. در عین حال تجربهٔ نشستن پشت تانک هم حس تازه‌ای برای جذب مخاطب محسوب می‌شود.
محیط بازی همچون زمینی است که شاکله خود را تنها از خلاقیت بازیکن می‌گیرد. با استفاده از قابلیت نانوسویت می‌توان محیط را زیر نظر گرفت و تک تک دشمنان و وسایل را علامت‌گذاری نمود تا در نبرد‌ها تسلط بیشتری به وجود آید. البته این قابلیت به جز یکی دو مورد، کارایی چندانی نداشته و استفاده از آن برای عده‌ای گنگ است.همچنین برای طرفداران اکشن پر سرعت کارایی زیادی ندارد بلکه حتی برای ایشان، خسته‌کننده نیز به نظر می‌رسد. علاوه بر این، هوش مصنوعی نامتعادل بازی، سبب می‌شود نتوان روی این قابلیت‌های مدیریتی حساب باز نمود، چون هر آن بازی‌باز باید منتظر واکنش‌های غیرمنتظره دشمنان باشد. هوش مصنوعی دشمنان همانطور که گفته شد، تا حدودی نامتعادل است.
گاهی دشمنان کارهای خارق‌العاده‌ای انجام می‌دهند و بازی‌باز را حیرت‌زده می‌کنند، اما بعضی اوقات هم بسیار ابتدایی و ضعیف عمل کرده و باعث ناامیدی بازی‌باز می‌شوند، مثلا در نبردهای مستقیم و اکشن دشمنان به خوبی در محیط‌های بزرگ جابجا می‌-شوند، سنگر می‌گیرند، به موقع تیر‌اندازی کرده و نارنجک پرتاب می‌کنند و حتی سعی در غافلگیر کردن بازی‌باز دارند.
در مواقع نامرئی شدن و مخفی کاری هم اگر بازی‌باز در نزدیکی آن‌ها حرکت کند متوجه این موضوع شده و عکس‌العمل‌های جالبی از خود نشان می‌دهند و سعی می‌نمایند بازی‌باز را پیدا کنند. اما دشمنان و یاران به وفور در پشت دیوار و اشیاء گیر می‌-کنند و مانند بازی‌های چند سال پیش حتی سعی نمی‌کنند از آن وضعیت خارج شوند. همچنین اگر بازی‌باز نامرئی نباشد، بعضی مواقع او را از فاصله ۱۰۰ متری هم دیده و تیر اندازی می‌کنند!به طور کلی هوش مصنوعی قابل باور و جالب از آب درآمده و گاهی سبب تحسین بازیکن می‌شود، البته در این قبیل موارد به نظر می‌رسد کرایتک سعی کرده دشمنان را زیادی باهوش کند!
کرایسیس ۲ خالی از ایراد نیست، همانند کرایسیس ۱ شخصی ‌سازی برای اسلحه‌ها امکان‌پذیر است و بازی‌کن می‌تواند از صداخفه‌کن، دوربین‌های مختلف، نارنجک‌انداز و تجهیزاتی از این قبیل استفاده نماید. البته تمام این امکانات از ابتدا در دسترس نیست بلکه یکایک آن‌ها در طول مراحل به دست آوردنی است. برای تجهیز نیز همانند بازی قبلی گزینه Pause وجود ندارد و باید در جریان بازی این کار را انجام داد که به واقع گرایی بازی کمک می‌کند. اما قابلیت جدیدی که در این شماره اضافه شده، ارتقای خود نانوسوئیت است. به‌‌ همان سبک شخصی‌سازی اسلحه می‌توان نانوسویت را نیز ارتقا داد. هر کدام از قدرت‌های نانوسویت (مانند نامرئی شدن یا مقاومت) ارتقاهای مخصوص به خود را دارند. نکته دیگر آنکه نمی‌توان تمام این ارتقا‌ها را هم-زمان داشت و برای هر قابلیت نانوسویت فقط یک ارتقا در هر لحظه امکان‌پذیر است.
همچنین زمانی که نانوسوئیت ارتقا داده شد، با بازی مجدد بازی‌کن همچنان این ارتقا باقی می‌ماند.برای دیدن ظرافت کار در بخش گرافیک این بازی تنها کافی است با دقت به اطراف Alcatraz نگاه کنید.اگر چه در مواجهه با نسخه قبل، پیشرفت چندانی در بخش گرافیک این بازی که خود به تنهایی مرزهای گرافیکی کنسول‌ها را جابجا نموده، دیده نمی‌شود؛ اما گیم پلی بازی به خوبی پیشرفت نموده و از ضعف نسخهٔ قبل تا اندازهٔ زیادی فاصله گرفته است.
این جلوه‌های حیرت‌آور و شگفت‌انگیز به کمک یکی از قدرتمند‌ترین و بهترین موتور‌های گرافیکی یعنی CRYENGINE ۳ پدید آمده‌اند. اگر نگاهی به دو بازی قبلی سری CRYSIS بیاندازیم درمی‌یابیم که این بازی‌ها در زمینهٔ گرافیک حرف اول را می‌زدند، اما این بار برتری CRYENGINE ۳ در بهینه بودن این ابزار و حجم پائین Textureهاست که این امکان را فراهم نموده است تا کنسول‌های HDنسل حاضر نیز در کنار PCبتوانند این بازی را اجرا کنند، بدون افت کیفیت نسبت به موتورهای قبلی و با جلوه‌های بصری شگفت‌انگیز که هیچ کس نمی‌تواند منکر آن شود.
گرافیک بخشی است که کرایسیس ۲ در آن به شدت می‌درخشد. بازی از لحاظ گرافیکی تقریبا تمام عناوینی که تا به حال روی کنسول‌ها منتشر شده را کنار زده و شاید تنها بازی‌هایی نظیر منطقه مرگ ۳ (Kill zone ۳) و ناشناخته ۲ (Uncharted ۲) کنسولِ پلی استیشن ۳ سونی، توانایی رقابت با آن را داشته باشند.
Draw Distance فوق‌العاده و کیفیت عالی طراحی مناظر، هنگامی که با نور‌پردازی افسانه‌ای بازی ترکیب می‌شوند، بازی را به چشم‌اندازی زیبا و خیره‌کننده تبدیل می‌کنند. افکت‌هایی که در هنگام نبرد به کار رفته (مانند افکت‌های آتش و انفجار) بسیاری از اوقات باعث می‌شوند به جای کشتن دشمنان بی‌اختیار آن‌ها را تعقیب کنید.
کیفیت تکستچر‌ها بالاست. افکت‌های مختلف بازی تا جایی چشم نواز است که هیچ بازی دیگری نمی‌تواند با آن رقابت کند. یکی از ایرادات افکتیکال، آن است که Pop-in و ظاهر شدن اشیاء در مناطقی که درخت‌های زیادی وجود دارد، کمی آزار دهنده است.اما همهٔ این تعاریف تنها نیمی از کیفیت و برتری گرافیکی این بازی را پوشش می‌دهد! نیم دیگر این برتری‌ها در حالت 3Dنهفته است که به دلیل محدودیت، کمتر کسی توانسته آن را تجربه کند.
در بخش هنری گرافیک بازی، طراحی شهر رو به زوال نیویورک، ساختمان‌های واژگون، پل‌های فروریخته، مجسمه آزادی در گل نشسته و بسیاری از چیزهایی که به دقت و با ذوق و وسواس خاصی در بازی پیاده شده‌اند، حقیقتاً حیرت انگیزاند و در ایجاد حس ترّحم نسبت به نیویورک و ایالات متحده در مخاطب، موفق عمل کرده‌اند. این طراحی منحصر بفرد معرف نگاهی آخرالزمانی و آپوکالیپسی است.

نسخهٔ نانو ادیشن (Nano Edition) بازی که محتویات بالا را همراه دارد
با این همه کیفیت برخی از آثار را می‌توان با نام سازنده آن به قضاوت نشست، در این قبیل آثار هنری این نام کارگردان و یا تهیه-کننده است که به کار اعتبار می‌بخشد همانند فیلم‌های رایدلی اسکات (Ridley Scott)، بازی‌های Rockstar، نوشته‌های مکتوب فردریک فورسیس (Frederick Forsyth) و یا ترانه‌ها و آهنگ‌های هانس زیمر (Hans Zimmer).
در مورد بازی کرایسیس دو باید اذعان نمود که یکی از بهترین آهنگ‌سازان قرن و با سابقه‌ترین فراد در این زمینه، وظیفهٔ آهنگ‌سازی آن را برعهده داشته است. آقای هانس زیمر با کارنامه‌ای موفق از آثاری چون گلادیاتور و سری دزدان دریایی کارائیب، بی‌شک گزینه مطلوبی برای این کار بوده است.
موسیقی به عنوان چاشنی کار، برای القای هر آنچه کرایتک به دنبال آن بوده است، عمل نموده و با ایجاد حس هم‌سانی با شخصیت اصلی بازی در مخاطب وی را اسیر فضای خیالین آن ساخته است.
بی‌شک مهم‌ترین پیام این بازی ایجاد حس خوش‌آیند نسبت به امریکاست. با توجه به آنکه ایالات متحده با ارتش چند میلیونی خود در باتلاق افغانستان و عراق دست و پا می‌زند، ابزارهای فرهنگی باید وارد میدان شوند تا علاوه بر دشمن‌تراشی و مظلوم نمایی  هزینه این جنگ‌افروزی‌ها را نیز توجیه نمایند.
عملاً آنچه از طریق بازی‌هایی از این دست، به مخاطب که‌‌ همان بازی‌کن نوجوان و یا جوان است، انتقال می‌یابد حس همراهی و هم‌دردی و حتی دلسوزی نسبت به کشوری است که  به تاراج ملل مشغول است.علاوه بر این فلسفه طراحی این قبیل بازی‌ها مشغول داشتن فکر و قلب و ذهن جوانی است که به عنوان سرمایه کشور خود تلقی می‌شود. این سرمایه بالقوه با جهت‌گیری مورد نظر سازندگان بازی رشد می‌نماید و بر اساس میل و سلیقه ایشان می‌اندیشد، به همین جهت به پیاده‌نظامی آماده به خدمت در ارتش نامرئی مستکبران تبدیل می‌شود.
بر این اساس همانطور که در تحلیل بازی ذکر شد بازی دربردارندهٔ القائیات فراوان، از جمله تضعیف حس آمریکاستیزی است که در نمودار بازی سی درصد از تهدید علیه خانواده را شامل می‌شود. از دیگر عوامل تهدیدزا در بازی، درصد بالای استفاده از خشونت و نمایش خونریزی است که معمولاً در این قبیل آثار از موارد پیش پا افتاده و معمولی قلمداد می‌شود. امّا باید به این نکته اشاره نمود که این المان‌ها سبب افزایش میل به خشونت و ارتکاب اعمال مجرمانه در جامعه شده و کیان خانواده را بیش از هر نهاد دیگری تهدید می‌کند.



وجود صحنه‌های غیراخلاقی در بازی سبب شده که در اکثر کشور‌ها به این بازی رده‌بندی بالای ۱۸ سال اختصاص داده شود. امّا متاسفانه در کشور ما، این بازی به صورت غیر مجاز در فروشگاه‌های عرضهٔ محصولات فرهنگی و رایانه‌ای در اختیار همهٔ سنین قرار گرفته است. مکالمات غیراخلاقی در این قبیل بازی‌ها علاوه بر ایجاد فرهنگی اختصاصی در بین کودکان و نوجوانان، ایشان را در معرض بلوغ زودرس و تبعات آن می‌سازد. این امر خود سرمنشاء بسیاری از معضلات و مشکلات خانوادگی است.
در مجموع یکی از استراتژی‌های امریکا برای جذب حمایت‌های ملی و بین‌المللی، ترسیم دشمن فرضی و فرضیه اضمحلال ایالات متحده است. این امر قدمتی به عمر چندصد ساله تاریخ امریکا دارد، درست از زمانی که آنگولاساکسون‌ها وارد سرزمین‌های سرخ-پوستان شدند برای راندن ایشان، آن‌ها را دشمنان خود دانسته و از سرزمین اجدادیشان راندند و این آغاز پروژه حمایت امریکا بود. در تاریخ این کشور نمونه‌های فراوانی یافت می‌شود که یکی از معروف‌ترین آن‌ها وقایع یازده سپتامبر است. اساسا امریکا برای بقای خود نیازمند دشمن‌تراشی است، چرا که بدین طریق تمامی افکار را به سمت دشمن فرضی معطوف ساخته و سیاست‌های خود را عملی می‌سازد و در عین حال عالم را به همراهی با خود دعوت می‌کند.

سوال مشخص این است که آیا ما برای کودکانمان پروژه هایی اینچنینی داریم که حس ملی را در او تقویت کند یا از اساس سرگم شدن کودکان ایرانی را به »دیگران» سپرده ایم؟

 نظر دهید »

تصاویر/ رقص باله در تهران!

18 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

در جشنواره موسیقی کودک در محل تالار وحدت!





 1 نظر

ناامن‌ترین مرورگر جهان

17 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

ایسنا، بسیاری از کاربران اینترنت اطلاعات قابل توجهی درباره روش‌های نفوذ به سیستم‌های کامپیوتری ندارند و معمولا به این نکته توجه نمی‌کنند که آسیب‌پذیری‌های امنیتی موجود در نرم‌افزارهای مختلف نصب‌شده روی سیستم، تا چه اندازه آنها را در معرض خطر قرار می‌دهد و شرایط را برای رخنه هکرها و سارقان اطلاعات فراهم می‌کند.
مرورگرهای اینترنت از جمله برنامه‌هایی هستند که وجود آسیب‌پذیری امنیتی (Bug) در آنها، کل سیستم را به شدت در معرض خطر نفوذ هکرها قرار می‌دهد و به همین خاطر رعایت برخی ملاحظات برای کاهش احتمال سرقت اطلاعات ضروری است. کاربران اینترنت باید بدانند که توجه به آسیب‌پذیری‌های امنیتی مرورگرها یک ضرورت است.
یافته‌های پژوهشی مختلف نشان می‌دهند که هر یک از مرورگرهای رایج در دنیای اینترنت به نوعی آسیب‌پذیر است و این یعنی یک هکر از هر نقطه‌ی دنیا می‌تواند به آن سیستم (در زمانی که آنلاین است) حمله کند، کنترل آن را در دست بگیرد و به همه اطلاعات دسترسی پیدا کند.

اینترنت اکسپلورر؛ “ناامن‌ترین” مرورگر جهان
از آنجایی که اکثر سیستم‌های کامپیوتری موجود در دنیا از سیستم عامل ویندوز استفاده می‌کنند و اینترنت اکسپلورر هم مرورگر پیش‌فرض این سیستم عامل است، بسیاری از کاربران از این مرورگر برای گشت و گذار در اینترنت استفاده می‌کنند. قاعده‌ای کلی در دنیای مجازی وجود دارد: هر نرم‌افزاری که بیشتر استفاده شود، طمع هکرها را بیشتر برمی‌انگیزد.
این در حالی است که برخی دیگر از مرورگرهای موجود مزایای بیشتری نسبت به اینترنت اکسپلورر دارند و با نصب افزونه‌های مختلف روی ‌آنها می‌توان مرورگر را بسته به نوع کاربری شخصی‌سازی کرد و نیز حضوری امن‌تر در جهان مجازی داشت.
استفاده از اینترنت اکسپلورر به‌ویژه به دلیل اخبار مختلفی که مبنی بر ناامنی نسخه‌های مختلف آن منتشر شد، سیری نزولی در پیش گرفته است.
بررسی سهم مرورگرها ازاستفاده کاربران در دنیای مجازی از ژانویه 2009 تا ژوئیه 2013 روند زیر را نشان می‌دهد.
اینترنت اکسپلورر: از بیش از 65 درصد به زیر 25 درصد
فایرفاکس: از کمی بیش از 27 درصد به کمی بیش از 20 درصد
سافاری: از 2.5 درصد به بیش از هشت درصد
کروم: از 1.38 درصد به بیش از 43 درصد

کدام مرورگر برای من مناسب است؟
پژوهش‌های مختلف نشان می‌دهد که کاربران عموما به صورت کاملا شخصی در مورد مرورگر خود تصمیم‌گیری می‌کنند. سرعت، عادت، امکانات و البته امنیت از جمله معیارهای گزینش مرورگرها هستند.
گروهی از مرورگرها سریع‌تر هستند اما از برخی پروتکل‌های اینترنتی پشتیبانی نمی‌کنند و به همین دلیل یا برخی از صفحات را به درستی نمایش نمی‌دهند یا از انجام برخی کارها عاجزند. این موضوع بیش از همه در مرورگرهای دستگاه‌های موبایل دیده می‌شود.
برخی از مرورگرها هم به صورت پیش‌فرض از شبکه‌هایی مانند “تور” استفاده می‌کنند. این مرورگرها به همین دلیل برای کاربرانی جذاب هستند که یا می‌خواهند ناشناس بمانند یا از دیوار فیلتر بگذرند. هر چند برای ناشناس ماندن در اینترنت رعایت نکات دیگری نیز ضروری است.
با گسترش روزافزون دستگاه‌های موبایل، طراحان مرورگرها هم محصولات خود را در نسخه‌های مختلف با ویژگی‌های این دستگاه‌ها تطبیق می‌دهند.
در نهایت بسته به نوع کاربرد هر کاربری باید در مورد مرورگر مطلوب خود تصمیم‌گیری کند. اما استفاده از مرورگرهای کم‌کاربرد اما نسبتا امن مانند سافاری یا مرورگرهایی که در دل نرم‌افزارهای امنیتی هستند، مانند کومودو، می‌تواند به امنیت بیشتر کمک کند.
بر اساس اطلاعات دویچه وله، کومودو صفحات اینترنتی را در داخل یک “سندباکس” باز می‌کند. سندباکس‌ها در واقع سیستمی مجازی در دل سیستم عامل شما باز می‌کنند. به همین دلیل پروسه‌های در حال انجام در سندباکس‌ها (وبگردی یا باز کردن فایل‌ها و …) به بخش‌های دیگر سیستم عامل دسترسی ندارند. این نکته امنیت سیستم را افزایش می‌دهد.
اگر به استفاده از کروم تمایل دارید و همزمان گوشه‌چشمی به حریم شخصی خود دارید، به سراغ “آیرن” (Iron) بروید. این مرورگر بر اساس کد کروم نوشته شده اما اطلاعات کمتری از سیستم عامل یا عادت‌های وبگردی کاربر و ردپای او در اینترنت به بیرون می‌فرستد.

راه‌های مقابله با خطر
از هر مرورگری که استفاده می‌کنید، مهم‌ترین نکته به‌روزرسانی آن است. بررسی‌ها نشان می‌دهند که امن‌ترین مرورگرها آنهایی هستند که روی حالت آپدیت اتوماتیک قرار دارند.
کمپانی‌های سرویس‌دهنده (مایکروسافت، گوگل، موزیلا و …) آسیب‌پذیری محصولات‌شان را پیوسته رصد می‌کنند و در صورت یافتن ضعف امنیتی، بسته امنیتی(Patch) برای حل آن را به سرعت منتشر می‌کنند. مهم این است که کاربران یا مرتب مرورگر خود را به روز کنند، یا با قرار دادن تنظیمات آن در حالت اتوماتیک، خود را تا حد امکان از منطقه خطر دور نگه دارند.
اما این پایان کار نیست. اگر از مرورگرهایی مانند فایرفاکس یا کروم استفاده می‌کنید که افزونه‌های متعددی را می‌توان روی آنها نصب کرد، باید همیشه به هشدارهای امنیتی درباره آنها نیز دقت کنید. به‌عنوان مثال پلاگین پر کاربرد جاوا که روی بسیاری از سیستم‌ها فعال است، یکی از گزینه‌های مورد علاقه هکرهاست.
از این گذشته پنجره‌های تبلیغاتی روی صفحه‌های اینترنتی که با استفاده از جاوا نمایش داده می‌شوند، عموما ارتباط مستقلی با اینترنت برقرار می‌کنند. به همین دلیل کاربری که قصد وبگردی ناشناس دارد، نمی‌تواند با اتکا به “ناشناس” کردن مرورگر خود مطمئن باشد که هویت‌اش برملا نمی‌شود.
پلاگین مشاهده فایل‌های “PDF” در درون مرورگر هم درصد قابل توجهی از سیستم‌های کامپیوتری را در معرض خطر قرار داده است. کارشناسان حتی توصیه می‌کنند این افزونه‌ها غیرفعال شوند و کاربر به صورت موردی در مورد فعال‌کردن این افزونه‌ها در سایت‌های بی‌خطر تصمیم‌گیری کند.
توجه کنید که این توصیه‌ها تنها مربوط به مرورگر کاربران است. برنامه‌های مختلفی که برای مقاصد مختلف روی کامپیوتر نصب می‌شوند نیز می‌توانند در صورت به روز نبودن خطرساز باشند.
در این میان گسترش پروتکل‌های امن مانند “HTTPS” تا حد زیادی به امنیت کاربران کمک می‌کنند. متخصصان امنیتی همچنین نسل جدید مرورگرها و وب‌سایت‌ها را از نظر امنیتی مطمئن‌تر از نسل‌های پیشین می‌دانند. با فراگیرشدن استانداردهای “HTML5″ بسیاری از افزونه‌ها و پلاگین‌هایی که امکانات جانبی در اختیار مرورگرها قرار می‌دادند، عملا حذف و بخش عمده‌ای از مشکلات امنیتی با به‌روزرسانی اتوماتیک مرورگر برطرف می‌شوند.

به نقل از ایسنا

 نظر دهید »

پیام انیمیشن"ظهور نگهبانان" به کودکان چیست؟ + تصاویر

17 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

نگاهی به داستان فیلم:

داستان این انیمیشن مربوط به محافظانی می باشد که وظیفه نگهبانی از کودکان جهان را بر عهده دارند، شخصیت های اصلی این انیمیشن همگی از افسانه­ های گذشته می‌باشند که تبدیل به قهرمانانی برای نجات کودکان می‌شوند،

جک قهرمانی بی میل و با روحی زمستانی می‌باشد که نقش اصلی در این انیمیشن را ایفا می‌کند، در این انیمیشن مرد اهریمنی در نقش “پیچ” (Pitch ) برای ناامید کردن کودکان و ایجاد هول و هراس در میان آنان نقشه ای شوم دارد که گروه محافظان به کمک جک در برابر او ایستادگی می‌کنند.

تمامی کاراکتر های این انیمیشن، از شخصیت‌های افسانه­ ای و آشنا برای مردم جهان غرب شکل گرفته است که با بررسی پس زمینه هر یک از آن ها می‌توان از القائیات و خطوط استراتژیک فیلم پرده برداشت و به محتوا و عمق آن پی برد.


نگاهی به کاراکتر های انیمیشن:

اگر چه ظاهر این انیمیشن کاملا سرگرم کننده است اما با کمی تعمق در آن به خوبی می‌توان تلفیق اسطوره های افسانه ­ای با تم دینی و اعتقادی را در آن مشاهده کرد.

جک فراست (Jack Frost ):

درافسانه های قدیمی و قومی از او به عنوان تجسم آب و هوای سرد و یخ زدگی زمستانی یاد می‌شود، اما در حوزه ادبیات نیز، آغاز جک فراست را از قرن 19هم می‌دانند، و وی را از نژاد آنگلاساکسون‌ها معرفی می‌کنند، هر چند در اساطیر روسیه و آلمان از وی در شکل­ های مختلف یاد شده است.

در آمریکا نیز در قرن 19 و مقارن با جنگ های داخلی از جک فراست به عنوان قهرمان و سرلشگر ارتش آمریکا نام برده می شد که از این شخصیت افسانه­ ای تصاویری در آن دوران وجود دارد.

در این انیمیشن جک فراست با شمایلی نظیر آنچه از شخصیت افسانه ای او ذکر شده به تصویر درآمده است وی دارای موهای سفید و چهره ای سرد می‌باشد که روح زمستانی او به خوبی به مخاطب القا می‌شود.

هیچ کس نمی‌تواند جک را ‌بیند، چرا که کسی او را نمی‌شناسد و به او ایمان ندارد، او بیش از سیصد سال است که به این شکل سپری می‌کند و خود از گذشته اش نا آگاه است.

جک فراست پسری بازی گوش است که تنها به فکر سرگرمی خود بوده و هیچ پایبندی به قوانین و مقرارت ندارد و با عصای جادویی خود روح زمستانی را بر نقاط دلخواه آشکار می‌کند و تمامی لحظات خود را به تفریح سپری می‌کند.

در سکانس اول فیلم به تصویر درآمدن او با چوب پیامبر گونه اش که شباهت زیادی با چوب چوپانان و پیامبران دارد به مخاطب معرفی می‌شود، چوبی معجزه آسا که در میان پیامبران منصوب به حضرت موسی علیه السلام می‌باشد.

جک فراست افسانه ای، در انیمشن ظهور نگهبانان به عنوان یک منجی قرار دارد و با چوب خود که از آن اعمال خارق العاده ای سر می‌زند توانایی مقابله با دشمنانش را دارد.

به واقع جک فراست در این فیلم منجی نهایی است که از سوی خداوند، که در این انیمیشن مرد ماه نشین معرفی می‌شود به مبارزه با پیچ، مرد تاریکی انتخاب می‌شود.

در سکانسی از انیمیشن به هنگامی که دیگر نگهبانان از حضور پیج نگران می‌باشند ماه خود را نمایان کرده و با تابش بر روی کریستالی که در قلعه بابا نوئل وجود دارد، جک فراست را برای مبارزه با پیج انتخاب می‌کند که این موضوع مورد تعجب دیگر نگهبانان واقع می شود.

هنگامی که جک از این موضوع با خبر می‌شود ناراحت شده و چرایی انتخاب شدن خود توسط او را نمی‌تواند درک کند.

جک فراست در طول انیمیشن، گذشته تاریک و گنگ دارد او نمی‌داند از کجا آمده و تنها اسم خود را می‌داند و بر این باور است که نام او را ماه انتخاب کرده، در سکانس هایی از فیلم او با نگاه کردن به ماه دلیل وجود خود و ندیدنش  توسط مردم را سوال می‌کند.

جک فراست یک منجی است که سازندگان فیلم از آن به عنوان نگهبان یاد می‌کنند، نگهبانی که به هنگام ایجاد خطر برای جهانیان ظهور می‌کند.

گویندگی جک فراست نیز بر عهده “کریس پاین” بوده است.


بابانوئل:

ریشه تاریخی بابا نوئل مربوط به یکی از کشیشان مسیحی به نام سن نیکولاس می باشد، وی از اهالی بیزانس و منطقه آناتولی در ترکیه فعلی بوده و در قرن چهارم میلادی می‌زیسته است؛ دلیل شهرت وی نیز به دلیل کمک کردن و هدیه دادن به فقرا بوده است.

در این انیمیشن از اصلی ترین اِلمان های تفکر مسیحیت بابانوئل است.

در ظهور نگهبانان، نمادهای دینی و اعتقادی، در مسیحیان به خوبی نشان داده می‌شود، از اعتقاد مسیحیان درباره بابانوئل خانه وی در قطب شمال، داشتن سورتمه، ورود به خانه ها از طریق شومینه و یا داشتن کارخانه­ ای در قطب شمال که در آن با کمک کوتوله ها اسباب بازی ساخته می‌شود، همگی در این فیلم به تصویر آمده است.

سازندگان فیلم با تلفیق جنبه افسانه­ ای و اعتقادی بابانوئل، یکی از نگهبانان و و منجیان را به خوبی در داستان انیمیشن به تصویر کشیده است.

گویندگی این شخیصیت انیمیشنی نیز برعهده “الک بالدوین” بوده است.

در ابعاد تاریخی و اعتقادی عيد پاک به زبان انگلیسی (Easter ) يا به انگليسی قديمی (Ēostre ) و به يونانی Πάσχα)) با تلفظ (Paskha) و برگرفته از واژه‌ي عبری (פֶּסַח) با تلفظ (Pesakh) يا “پسح” می­باشد.

عید پاک یا عید قیام، یکی از مقدس ­ترین عید های مسیحیان و یهودیان است و هم اکنون این عید یکی از روزهای تعطیل در سال مسیحی است، زیرا مسیحیان معتقدند در این روز حضرت عیسی علیه السلام بعد از به صلیب کشیدن به آسمان عروج کرد.

اما ریشه این عید در تاریخ یهودیان نیز قابل توجه است، عنوان پاک که نام این عید می‌باشد، ترجمه فرانسویِ عید قیام است که ریشه‌ واژه عبریِ پسَح یا فصح است. از دیدگاه یهودیان حضرت عیسی در زمانی به صلیب آویخه شد که یهودیان از اسارت فرعون مصر نجات پیدا کرده و از آنجا خروج کردند که مقارن با به صلیب کشیدن حضرت عیسی است و  به این دلیل این روز برای یهودیان نیز یکی از بزرگترین اعیاد محسوب می‌شود.

خرگوش عيد پاک - بانی(Bunny):

در این عید خرگوش و تخم­ مرغ­ های رنگی نمادی ازعيد پاک هستند و طبق افسانه­ ها خرگوش اساطیری با رنگ کردن تخم مرغ آن را به کودکان هدیه می‌دهد.

در انیمیشن نیز خرگوش عید پاک بانی نام دارد، وی که تلفیقی از اعتقادات دینی و افسانه­ ای ‌مي‌باشد از دیگر نگهبان این انیمیشن است، صدا گذاری این کاراکتر انیمیشنی نیز توسط “هیو جکمن” بازیگر معروف سری فیم های “ایکس من” (X-MEN) است.

بانی در این انیمیشن وظیفه برگذاری عید پاک و همچنین دادن تخم مرغ‌های رنگ شده به کودکان را دارد که به دلیل حضور پیج با مشکلاتی روبرو می‌شود.


پری دندان‌ها(Tooth Fairy):

پری دندان در افسانه­ های بسیاری از ملت ها جایگاه ویژه ای داشته و در میان مردم آمریکا شهرت بسیار زیادی دارد؛ طبق این افسانه گفته می­ شود که یک پری در نيمه های شب به خانه های کودکان آمده و دندان افتاده­  بچه ها را كه زير بالش آنها است با هدیه­ ای ماندند پول، اسباب بازی و یا شکلات تعویض می­ كند.

طبق اسناد ذکر شده پری دندان بعد از چاپ کتاب “پری دندان” نوشته­ “لی­روگو” در سال ۱۹۴۹ میلادی، به یک باره محبوبیت زیادی پیدا کرد و طی گذر زمان به بخشی از زندگی خانواده ها تبدیل شد.

دراین کارتون، پری دندان که شبیه فرشته ها به تصویر کشیده شده است شباهت زیادی به اعتقاد مسیحیان در داشتن دو بال برای فرشته ها دارد که دراین انیمیشن موظف به جمع آوری دندان­ های کودکان بوده و هدف از ان نگهداری خاطرات کودکان است، تا در موقع لزوم به آن ها بازگردانده شود.

پری دندان نیز به عنوان یکی دیگر از نگهبانان کودکان تلفیقی از اسطوره های افسانه ای و اعتقادی می‌باشد که  توسط سازندگان انیمیشن به تصویر آمده است.

گویندگی پری دندان نیز بر عهده “ایزلا فیشر” می‌باشد که تنها گوینده زن در این انیمیشن محسوب می‌شود.


مرد شنی(Sandman):

مرد شنی، شخصیت افسانه­ ای در شمال اروپا است که با پاشیدن شن های جادویی بر چشمان کودکان آن ها را به خواب شیرین فرو می‌برد؛ از عقبه اعتقادی و افسانه ای مرد شنی اسناد چندان زیادی در دسترس نیست آما آنچه که از شخصیت وی در این جا مشخص است نشان دهنده یک نگهبان خردمند می باشد که هیچ گاه توان صحبت کردن ندارد و تنها با تصاویری که در بالای سرش ظاهر می‌شود پیام خود را منتقل مي‌کند او محافظ رویاها است و طبق گفته نویسنده آن  ترکیبی از چاقی هاردی و مهربانی لورل می‌باشد.


پیچ(Pitch):

“پیچ” یا “مرد کابوس­ها"( Boogie Man) که در فارسی از آن لولو خورخوره یا لولو یاد می‌شود، موجودی تخیلی است که در اغلب فرهنگ ها و تمدن های مختلف وجود دارد.

لولو در هیچ فرهنگی از شکل خاصی برخوردار نیست و صرفا برای ترساندن کودک برای کنترل اعمال و رفتار او می‌باشد.

در انیمیشن ظهور نگهبانان، پیچ کاراکتری ضد قهرمان محسوب می‌شود، که قصد ایجاد ترس و رعب در میان کودکان را دارد تا بتواند باور آن ها را نسبت به نگهبانان از بین ببرد.

اما حضور پیچ از دیدگاه تحیلی در انیمیشن نه صرفا دشمنی برای قهرمانان، بلکه وی موجودی طرد شده از سوی ماه یا همان خداوند می‌باشد که در مبانی دینی چنین موجودی شیطان معرفی شده است.

وی در سکانسی از فیلم با نگاه کردن به ماه و اعلام جنگ با او تقابل خود با ماه را به خوبی نشان می‌دهد.

صدا گذاری بر روی این کاراکتر منفی نیز بر عهده “جود لاو” بوده است.


تحلیلی بر مولفه های استراتژیک انیمیشن:

1. نبرد بین خیر و شر:

انیمیشن ظهور نگهبانان را می‌توان جز آثار سینمای استراتژیک معرفی کرد که با قرار دادن اِلمان های متعدد دینی و اعتقادی و همچنین تلفیق آن با افسانه ها و ایجاد جلوه های بصری توانسته به یک انیمیشن موثر تبدیل شود.

ابعاد مولفه های استراتژیک در انیمیشن به مراتب پیچیده تر از فیلم های واقعی است چرا که مخاطب این انیمیشن ها علاوه بر بزرگسالان عمدتا از کودکان و نوجوانان شکل می‌گیرد و القای پیام های غیر مستقیم به این رده سنی آثار دو چندانی در باورسازی برای یک کودک خواهد داشت.

وجه پر رنگ انیمیشن ظهور نگهبانان را می توان در نام آن جستجو کرد، نامی که خود نشان دهنده روز موعود و ظهور منجیانی است تا بتوانند از مردم محافظت کنند.

ظهور نگهبانانی با پرستیژ آپولون در مقابل پیچ، مرد تاریکی با پرستیژ دیونیزوس، خود یک ترژادی به مثابه جنگ آرماگدون مابین خیر و شر را رقم می‌زند.

2. جک فراست نماینده خداوند بر زمین:

جک نماینده ماه یا همان خدا بر روی زمین، به طور مستقیم توسط مرد ماه نشین انتخاب می‌شود؛ جک که سال ها در ندانستن به سر می‌برد به یک باره منجی شده و برای نجات کودکان انتخاب می‌شود، وی از اینکه چرا او توسط ماه انتخاب شده در تعجب است اما همانطور که بابانوئل به او گفته است ویژگی درون او وجود دارد که دلیل انتخاب شدنش توسط ماه، توجیه می‌‌شود که در انتها مشخص می شود فداکاری او برای نجات خواهرش موجب انتخاب  او بوده است.

3. تجلی اراده های غیبی بر دنیای واقعی:

از دیگر مقولاتی که در این انیمیشن به خوبی قابل مشاهده است، به تصویر کشیدن مولفه های استراتژیک درباره مسئله مهدویت، ظهور منجی و همچنین ابعاد اثر گذاری مقدسات بر زندگی ساری و جاری مردم است که با نگاه تحریف شده در آیین مسیحیت به خوبی در این انیمیشن گنجانده شده است.

جک فراست قهرمانیست که هیچ کودکی او را باور ندارد، زیرا هیچ نشانه ای از او وجود ندارد، وی تنها با چوب پیامبر گونه اش از روح زمستانی خود اشکال درست کرده و یا با آن به آزردن مردم می‌پردازد.

در صحنه­ ای از فیلم، القای حوادث ماورایی و غیبی و حضور افرادی در پس پرده غیب که بدون دیدنشان حوادثی را در زندگی افراد رقم می‌زنند به مخاطب القا می شود.

در سکانسی، جک با جیمی یکی از کودک های انیمیشن بازی می‌کند، سورتمه او را هدایت کرده و در نهایت او را از خطر حفظ می‌کند اما کسی نمی تواند او را ببیند. که این صحنه به خوبی یکی از اِلمان های اعتقادی و دینی در آیین مسحیت را به مخاطب القا می ­کند.

4. منجیِ گمگشته:

تصویر ارائه شده از منجی در انیمیشن ظهور نگهبان در نوع خود قابل تامل است؛ جک فراست منجی است که خود را هنوز به خوبی نشناخته و حتی از خدای خود یا همان ماه درک چندانی ندارد وی منجی می‌باشد که در گنگی به سر می‌برد و خود به تنهایی نیز توان مقابله با دشمنش را ندارد.

به تصویر کشیدن منجی در این انیمیشن با وصفی که از منجی بشریت در ادیان ابراهیمی آمده است به خوبی مشخص می‌کند تنها انسانی می‌تواند خدا شناس باشد که ابتدا به خود شناسی رسیده باشد که در این انیمیشن کاملا در تضاد با مقولات دینی است.

5. القای پوزیتیویسم:

از دیگر نکات ویژه و قابل تامل در ظهور نگهبانان، نقش کودکان به عنوان بخشی از جامعه برای مبارزه با پیچ است؛ از مولفه­ های استراتژیک که در این انیمیشن بر روی آن تاکید شده ، مسئله باور و اعتقاد به ندیده ها است  و این القا به مخاطب صورت می‌گیرد که تنها یاید چیزی را بپذیری و یا باور کنی که آن را بتوانی ببینی و یا نشانه­ ای از آن وجود داشته باشد.

کودکان تنها در زمانی به پری دندان اعتقاد دارند که به جای دندان خود، هدیه­ ای از طرف او را ببینند، و یا در زمانی به بابانوئل ایمان دارند که نشانه­ ای از او ببینند، درباره جک فراست نیز همین مسئله صادق است، در سکانسی، جیمی توانایی دیدن دیگر نگهبانان را دارد اما نمی‌تواند فراست را ببیند زیرا به او باور ندارد و تا کنون از وی نشانه ای ندیده است.

در این انیمیشن هیچ انسان بالغی وجود ندارد که در ارتباط با این مسئله درگیر باشد و قصد سازندگان فیلم نیز از به تصویر کشیدن کودکان در این نبرد خیر و شر باور پذیر تر بودن آنان در نسبت با انسان بالغی می باشد که به این اشخاص افسانه ای هیچ گونه اعتقادی ندارد.

سازندگان انیمیشن به خوبی توانستند این القا را به مخاطبان خود کنند که تنها چیزی واقعیت دارد که نشانه­ ای از او وجود داشته باشد.

6. القای اومانیسم:

پیچ، مرد تاریکی یا همان شیطان به دنبال از بین بردن نشانه‌های نگهبانان است تا کودکان را از حضور آن­ها ناامید کند و در نهایت بتواند جهان را در در تاریکی و سردی فرو ببرد.

در این بین حضور جک فراست به عنوان نماینده خدا بر روی زمین به تنهایی نمی‌تواند مانع پیج شود چرا که او قدرت زیادی به دست آورده است، به این دلیل جک با به میدان آوردن جیمی و دوستانش که باور قلبی به نگهبانان دارند آن ها را وارد مبارزه با پیچ می کند، و در جایی که از دست هیچ کدام از نگهبانان کاری بر نمی‌آید کودک عادی اما باورمند تنها با اشاره دست خود به سمت سایه تاریکی، پیج را نابود می­ کند.

از گزاره­ هایی که در میان جهانیان و ایرانیان فرض شده این باور که روزی یک منجی خواهد آمد و تمامی مشکلات بشری را به سادگی بر طرف می‌کند؛ حال آنکه طبق نص قران کریم «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هيچ قومي و ملّتي را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند.

حال کارگردان در این انیمیشن این آیه را با دیگاه اومانیستی و فرد گرایی به نفع دیدگاه خود استحاله کرده است، سازنده فیلم جک فراست را به عنوان یک قهرمان و منجی به میدان آورده، اما برای غلبه بر پیچ به باور کودکان نیاز دارد و در غیر این صورت او هیچ توانی در برابر پیچ نخواهد داشت. در سکانسی جیمی به عنوان کودکی شجاع و باور مند یک تنه در برابر تاریکی می ایستد.

به واقع در این صحنه جیمی به همراه چند تن از دوستانش که تعدادی انگشت شمار می‌باشند با سرنوشت سیاه خود مبارزه می‌کنند و بار دیگر نور و امید را برای خود قم می‌زنند.

این سکانس نشان دهنده حکم فرما بودن رویکر اومانیسم در این انیمیشن بوده و علی رغم آن که تمامی فیلم بر روی نگهبانان خارق العاده مانور می‌دهد، نتیجه نهایی به نفع انسان مصادره می‌شود.

7. جک فراست، نقدی بر سوپر من:

جک فراست، علی رغم سوپر من به تنهایی نمی‌تواند از سد مشکلات عبور کند و برای پیش برد اهدافش به کمک دیگر انسان‌ها نیاز دارد، مسئله ای که در مجموعه های سوپر من وجود ندارد و تنها نقش موثر مردم در آن دست تکان دادن به نشانه­  علاقه برای سوپر من می‌باشد حال آنکه نقش جک فراست به عنوان منجی از دیدگاه اومانیسم برای کودکان اومانیسم شده قابل پذیرش ­تر است چرا که به کودک انگیز فعالیت و مبارزه با مشکلات را می‌دهد.

8. منجی کسی نیست جز تو:

کودکی که امروز این انیمیشن را می‌بیند، با شخصیت های تخیلی و داستانی همذات پنداری می کند و آن ها را برای خود موجوداتی دوست داشتنی تصور می‌کند، اما به مرور زمان و بزرگ شدن کودک به خوبی برای او عیان خواهد شد که تمامی این موجودات تخیلی بوده­ اند، اما کودک هیچگاه نقش جیمی، کودک پنج یا شش ساله در فیلم را فراموش نمی‌کند؛ کودک بزرگ شده، اگر تمامی کاراکتر ها را افسانه ای بپندارد که قطعا همین اتفاق خواهد افتاد، نمی‌تواند خود و جیمی قهرمان را دروغین بداند.

کودکی که هم اکنون با دیدن جیمی به او اعتقاد پیدا می‌کند و از او یاد می‌گیرد که بر ترس خود غلبه کند و برای پیروزی بر مشکلات باور و ایمان داشته باشد در نهایت نه به بابانول و نه به جک فراست احتیاجی نخواهد داشت، بلکه خود را منجی می‌داند و برای برطرف کردن تاریکی‌های موجود در زندگی و دنیا خود را منجی عالم می‌گیرد، القای اومانیسم در این فیلم و محور قرار گرفتن انسان به قدری حرفه ای در تاروپود انیمیشن بافته شده است که تا عمق وجود هر کودک و نوجوانی اثر خواهد کرد.

به واقع این انیمیشن با تلفیق افسانه ها و اعتقادات دینی در مسیحیت، منجی را زیر سوال برده و اساس وجود او را نوعی وهم به مخاطب خود معرفی کرده است.

و شاید بتوان پیام این انیمیشن را به کودکان جهان در یک جمله این چنین عنوان کرد:

 1 نظر

خطری به نام فضای مجازی و بازیهای رایانهای

16 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

اینترنت امروزه جایگاه ویژه‌ای در ساختار زندگی خانواده‌ها پیدا کرده است و کامپیوتر به عنوان یک وسیله اما با کاربردی متفاوت‌تر، متنوع‌تر و شخصی‌تر وارد خانه شده و عرصه زندگی اجتماعی را دچار تغییر و تحول نموده و روابط اجتماعی جدیدی با ویژگی‌های نوین در جامعه حاکم ساخته است.

دلیل اصلی خانواده‌ها از خرید کامپیوتر و ارتباط با شبکه اینترنت در منزل، آموزش می‌باشد. والدین اعتقاد دارند که این ابزار نگرش کودک را به مدرسه بهبود می‌بخشد. اما با گسترش سریع استفاده از این فناوری سوال مهمی که ایجاد می‌شود تاثیر آن بر ارتباطات بین اعضای خانواده است. استفاده از اینترنت به چند دلیل بر روابط خانواده تاثیر می‌گذارد:

– استفاده از اینترنت یک فعالیت زمانگیر است پس می‌تواند مدت تعامل کودک با خانواده‌اش را کاهش دهد. زمان اختصاص داده شده برای تعامل با یکدیگر پیش شرط ارتباط با کیفیت می‌باشد.

در یک مطالعه ۵۰درصد خانواده‌ها بیان کردند که مدت زمانی که آنلاین هستند کمتر باهم صحبت می‌کنند و ۴۱درصد موافق یادگیری رفتارهای ضد اجتماعی در این مدت بودند.

–  اینترنت کشمکش‌های جدیدی را در خانواده ایجاد می‌کند.  وجود فقط یک کامپیوتر در منزل رقابتی بین کودک و والدین برای استفاده از کامپیوتر ایجاد می‌کند که گاهی سبب کشمکش می‌شود.
– استفاده از صفحات وبی که از نظر محتویات متناسب سن کودک نمی‌باشد سبب بحث و کشمکش بین والدین و کودکان می‌شود.

– گاهی این کشمکش ناشی از دستیابی کودکان به اطلاعات خصوصی والدین می‌باشد.
– والدین نگران هستند که اینترنت کودک را از سایر فعالیت‌ها منحرف کند و همچنین اثر ایزوله کننده‌ای بر او داشته باشد.

 

اعتیاد الکترونیکی

مطالعات نشان داده است که الگوهای رفتاری اعتیاد در بین مصرف کنندگان سنگین اینترنت وجود دارد. بررسی‌ها شیوع آن را از ۶‌درصد تا بیش از ۸۰درصد گزارش کرده‌اند. نگران کننده‌ترین جنبه اعتیاد به اینترنت، آسیب دیدن کودکان است. آنهاد به راحتی به بازی‌های چند نفره حتی بخش‌های مبتذل وابسته می‌شوند.
معتادین به اینترنت ساعت
‌های بسیار طولانی در طول روز را به استفاده از این وسیله ارتباطی می‌گذرانند به نحوی که عملکرد شغلی و اجتماعی آنها تحت تاثیر قرار می‌گیرد، کارشناسان این نوع استفاده غیر طبیعی از اینترنت را اصطلاحا اعتیاد به اینترنت می‌نامند.

علت اعتیاد به اینترنت در بسیاری از این افراد، دستیابی به راهی برای سرکوبی اضطراب‌ها و تنش‌های زندگی است به گفته پژوهشگران احتمال اعتیاد به اینترنت در افراد گوشه گیر و افرادی که در ارتباط‌های اجتماعی و بین فردی خود مشکل دارند بیش از سایرین است.

 

علایم شناخته شده این اختلال

الف) استفاده از کامپیوتر برای خوشگذرانی، شادی یا تسکین استرس.
ب) احساس تحریک پذیری غیر قابل کنترل و افسردگی زمانی که از آن استفاده نمی‌کنند.
ج) صرف زمان طولانی و هزینه زیاد برای نرم افزار و سخت افزار، روزنامه‌ها و فعالیت‌های مربوط به کامپیوتر.
د) بی خیال شدن نسبت به کار، مدرسه و خانواده.

به آنهایی که نمی‌توانند از صفحه کامپیوتر دور شوند توصیه می‌شود:

- به یک شبکه حمایت شده و سالم متصل شوند.

– زمانی که حس می‌کنند باید کامپیوتر را روشن کنند با کسی تماس بگیرند و با او صحبت کنند. این روش رفتار شناختی است به این ترتیب به افراد کمک می‌شود تا الگوی ذهنی خود را دریابند و بدانند چگونه باید آنرا تغییر دهند.

 

بازی‌های رایانه‌ای

امروزه گسترش بازی‌های الکترونیکی و رایانه‌ای به تهدید بزرگ برای قشر جوان تبدیل شده است و این امر می‌تواند به بروز بیماری‌های روانی و افسردگی در قشر جوان نیز منجر شود. امروزه دسترسی کودکان و قشر جوان به بازی‌های الکترونیکی به سادگی امکان پذیر است در حالی که اکثر والدین نسبت به خطرات استفاده بیش از حد این بازی‌ها بی‌اطلاع هستند.

در گذشته بازی‌ها از طریق ارتباط کودکان با یکدیگر انجام می‌شد اما امروزه کودکان از زمان درک و فهم این بازی‌ها بیشترین ساعات روز را صرف این‌گونه بازی‌ها می‌کنند در حالی که این ارتباط هیچ‌گونه رابطه عاطفی و انسانی ایجاد نمی‌کند و در صورتی‌که اگر بازی‌ها فکری نیز نباشد تاثیر گذاری نامطلوب بر روحیات کودک خواهد داشت.

تاثیر بازی‌های رایانه‌ای به‌ویژه در ایجاد خشونت در کودکان و نوجوانان است. تحقیقات نشان می‌دهد که تاثیر بازیها ی رایانه‌ای بر رفتار خشونت آمیز کودکان و نوجوانان بستگی به وجود چند عامل دارد. اولین عامل اینکه درجه شدت خشونت در بازی چه اندازه است.

دوم توانایی کودک برای تشخیص و تمیز بین دنیای تخیلی و واقعیت زندگی است. عامل سوم قدرت کودک برای مهار کردن تمایلات و انگیزه‌های وجودی است و بلاخره عامل چهارم چارچوب ارزشی است که کودک در آن رشد کرده است و یا هم اکنون زندگی می‌کند و نیز ارزش‌هایی که در متن و محتوی بازی مستتر است.
تحقیقات اخیر دلالت دارد که بازی‌های رایانه‌ای سبب صدمات مغزی طولانی مدت می‌شود. بازی‌های رایانه‌ای فقط قسمت‌های از مغز را که به بینایی و حرکت اختصاص دارد تحریک می‌کند و به تکامل دیگر نواحی مغز کمک نمی‌کند.کودکانی که ساعت‌های زیادی را به بازی اختصاص می‌دهند لب فرونتالشان تکامل پیدا نمی‌کند. لب فرونتال نقش بسزایی در تکامل حافظه، احساس و یادگیری دارد. افرادی که لب فرونتال آنها تکامل پیدا نکرده بیشتر مستعد اعمال خشونت آمیز هستند و کمتر توانایی کنترل رفتارهایشان را دارند.
در مقابل فعالیت‌هایی مانند محاسبات ریاضی فعالیت این قسمت از مغز را تحریک می‌کند.
بازی‌های رایانه‌ای پر تحرک باعث بروز بیماری‌های استخوانی و عصبی در ناحیه دست‌ها و بازوها می‌شود. یکی از دلایل شب ادراری در کودکان بازی‌های ترسناک رایانه‌ای می‌باشد. در بازی‌های رایانه‌ای کودک به تنهایی بازی می‌کند و گاه بدون برنامه‌ریزی ساعت‌ها مشغول بازی می‌شود. تجربیات دوران کودکی در بزرگسالی تداوم می‌یابد.

فردی که منفعل بازی می‌کند تا انتهای عمر منفعل می‌شود. برخی خانواده‌ها مانع انجام بازی‌های الکترونیکی از سوی فرزندان خود می‌شوند و در واقع با مخالفت کردن فرزندان را نسبت به استفاده از این بازی‌ها حریص‌تر می‌کنند و از طرفی کودکان از هر فرصتی حتی پنهانی سعی در استفاده از این بازی‌ها دارند.

 

نتیجه گیری

در چند سال اخیر کامپیوتر و اینترنت به تدریج تا حدی جای تلویزیون را گرفته است و احتمال می‌رود که در آینده‌ای نزدیک نقش عمده‌تری از تلویزیون را در زندگی کودکان و نوجوانان داشته باشد. در صورتی‌که از این فناوری صحیح استفاده شود اثرات مثبتی دارد. در حالی که تحقیقات بیانگر خطراتی ناشی از کاربرد بی رویه و غلط از آن است که تمامی کاربران به‌ویژه کودکان را تهدید می‌کند.

برای اطمینان از استفاده بهینه و اینکه کامپیوتر زندگی کودکان را در حال و آینده بهبود ببخشد، به‌طورکلی توجه به پیشنهادهای زیر کمک کننده است:

– آشنایی والدین با کامپیوتر و گذراندن دوره‌های آموزشی در این زمینه و در صورت لزوم یادگیری برخی نکات از کودکان.

– صحبت با کودکان در مورد نحوه استفاده از کامپیوتر از سوی آنان و خطراتی که در هنگام آنلاین شدن ممکن است آنها را تهدید کند.

– قرار دادن کامپیوتر در مکانی از منزل که بتوان فعالیت‌های کودک را تحت نظر داشت.
– محدود کردن زمان استفاده از کامپیوتر، در صورتیکه وی از تماس‌های اجتماعی خود کاسته باشد. استفاده بیش از حد از کامپیوتر معمولا نشانگر یک مشکل است.

– همراهی با کودکان هنگام حضور آنان در اتاق‌های گفت‌وگو اینترنتی.

– بررسی نامه‌های الکترونیکی کودکان و حذف پیام‌های نامتناسب.

– استفاده از نرم‌افزارهای فیلتر کننده برای جلوگیری از مشاهده محتویات نامناسب. چنین نرم افزارهایی همچنین می‌توانند نشانی تمام سایت‌های که کودک به آنها سر زده را ثبت کنند تا والدین بعدا آنها را بررسی کنند. البته هیچ یک از نرم افزارها نمی‌توانند جایگزین همراهی والدین با کودکان شوند.

– برنامه‌ها متناسب با رشد و تکامل کودک باشند.

– تشویق کودک به تعامل با خانواده بجای استفاده بیش از حد از کامپیوتر.

– کامپیوتر بعنوان ابزار مکمل آموزشی باشد نه تنها راه آموزشی.

– تهیه برنامه‌های آموزشی برای والدین، معلمین و دیگر افرادی که با کودکان کار می‌کنند.
– پژوهش‌های در مورد اثرات استفاده از کامپیوتربر تکامل فیزیکی، هوشی، عقلی، اجتماعی و روانی کودکان انجام گیرد.

 نظر دهید »

از ترویج تا مقابله

16 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

در هر قرنی دنیا رنگی تازه و نو به خود گرفته و به گونه‌ای  جدید، خود‌نمایی می‌کند و انسان این موجود پیچیده و چند بعدی، با تحولاتی که به دست خود او رقم زده شده، روبه‌رو می‌شود.در قرن حاضر نیز که زندگی بشر از نظام سنتی کشاورزی به جامعه ای مبتنی بر فناوری های نوین و پیشرفته تبدیل شده، آداب و سنن و اصول اخلاقی نیز با تحول روبه رو شده و تحت تأثیر قرار گرفته است.پیشرفت جامعه صنعتی و دنیای ماشینی، رفاه، اسایش ولذت مادی فراوانی را به ارمغان آورده وآن‌گاه که انسان به حضور محصولات جدید، عادت کرد و آن‌ها را از ضروریات زندگی روزمره خویش تلقی نمود،نوبت به ایجاد تنوع و ابداع شکل ها و رنگ های جدید و تازه رسید که این مسأله، سرانجام به ظهور پدیده‌ای به نام مد منتهی شد؛ امری که امروزه در جوامع و در میان توده مردم،می‌تواند نقش یک رسانه را داشته باشد، چرا که این پدیده در جهان امروز و در میان پاره‌ای از مردم، به ابزاری برای انتقال پیام به جامعه تبدیل شده است.

در این میان، با توجه به این که در عصر ارتباطات و رسانه به سر می‌بریم، نباید از نقش عمده رسانه‌ها در فرایند مد و مدگرایی غافل ماند. لذا لازم است مد و مدگرایی در ارتباط با رسانه‌ها، به عنوان یکی از مهم ترین ابزار مؤثر در ایجاد و اصلاح این پدیده، مورد توجه قرار گیرد.

بر همین اساس در ادامه به پاره‌ای از عوامل ترویج مدگرایی منفی و افراطی در جامعه که توسط رسانه‌ها دنبال می‌شود، می‌پردازیم و سپس به برخی راهکارها که می‌توانند در عرصه مقابله با مدگرایی افراطی مورد استفاده رسانه قرار گیرد، اشاره خواهم کرد.

چگونگی ترویج مدگرایی افراطی توسط رسانه‌ها

در این بخش، به برخی از عواملی که رسانه‌ها از طریق آن‌ها، موجب ترویج مدگرایی افراطی و نامعقول می‌شوند، می‌پردازم:

 

الف) ترویج نیازهای کاذب

به وجود آمدن نیاز کاذب در جامعه موجب احساس محرومیت و احساس شکاف طبقاتی و تبعیض اجتماعی در میان افرادی که خود را به دلیل ناتوانی در برآوردن آن نیاز، محروم می‌بینند، می‌شود که این امر ترویج هوس و مدگرایی در جامعه را به دنبال خواهد داشت. احساس محرومیت به‌وجود آمده، موجب عقده‌های روانی در افراد محروم شده و در شخصیت فرد، ایجاد اختلال می‌کند که در این صورت، شخص سرخورده برای حفظ شخصیت به مکانیسم روانی یا دفاعی «جبران» متوسل می‌شود. بخش عمده‌ای از این ایجاد نیاز کاذب، بر عهده تبلیغات بازرگانی رسانه‌هاست. تبلیغات بازرگانی و همچنین ابزارهای بازاریابی، در مردم احساس نیاز به کالاهایی که واقعاً به آن‌ها نیازی ندارند و یا اساساً از هنجارهای زندگی روزانه مردم به دورند، ایجاد کرده و مردم را به سمت مصرف نمایشی سوق می‌دهند.

 

ب)ترویج ظاهرگرایی

ترویج ظاهرگرایی می‌تواند موجب افزایش مدگرایی در سطح جامعه شود، زیرا زمانی که افراد ظاهرگرا شوند و مسائل ظاهری برای آن‌ها در اولویت قرار گیرد و اصالت پیدا کند، طبیعتاً مسائل ظاهری زندگی برای این افراد، اهمیت زیادی خواهد یافت و امیالی همچون میل به خودآرائی که از عوامل مؤثر بر مدگرایی است، در وجود این افراد شدت بیشتری پیدا خواهد کرد که در نتیجه، مدگرا شدن را به دنبال خواهد داشت. این امر- یعنی ترویج ظاهرگرایی- به نحو چشمگیری در رسانه‌ها وجود داشته و رسانه‌ها بواسطه آن، به موج مدگرایی دامن می‌زنند. اصالت چهره در رسانه‌ها، ساختن نوع فیلم‌ها در میان طبقات مرفه جامعه، دکوراسیون‌های تجملاتی و پرداختن به داستان‌های ظاهرگرا از جمله مصادیقی است که در رسانه‌ها به چشم خورده و موجب ترویج فرهنگ ظاهرگرایی می‌شوند.

 

ج)بخشیدن کارکرد هویتی به کالاها

رسانه‌ها در قالب‌های مختلف از جمله در قالب تبلیغات بازرگانی، سعی در معرفی کالاهای مادی به عنوان یک ابزار هویتی و هویت‌ساز می‌نمایند، که این امر، به ترویج مدگرایی افراطی و سوق پیدا کردن به سمت به روز بودن در داشتن کالاها می‌انجامد، چرا که وقتی افراد خودشان را در کالاهای تحت مالکیت‌شان معنا کنند و معنای زندگی را در خرید اشیاء جست‌وجو نمایند، قطعا برای این‌که وجود داشته باشند، هر روز باید به تعداد کالاهای‌شان بیفزایند و کالاهای جدیدی که وارد بازار می‌شود را خریداری کنند که این، چیزی جز مدگرایی افراطی نخواهد بود. به‌طور مثال تبلیغات تجاری با استفاده از عباراتی نظیر «می‌خرم، چون فکر می‌کنم»، «می‌خواهم بخرم، چون هستم» یا «آهنگ زندگی با …»، نقشی هویت‌ساز و زندگی بخش برای کالاهای مورد تبلیغ قائل می‌شود، بگونه‌ای که مخاطب گمان می‌کند اگر آن کالا را نداشته باشد هویت خود یا حقیقت زندگی را از دست داده است.

 

د)الگوسازی از افراد مدگرا

رسانه‌ها با تبلیغات وسیعی که برای برخی چهره‌ها مثل چهره‌های مشهور سینمایی، ورزشی، موسیقی و … که معمولا افرادی مدگرا هستند، انجام می‌دهند، این افراد را به عنوان الگوی جامعه معرفی کرده و از این طریق مدگرایی را رواج می‌دهند.

 

ه)مدل‌سازی

بر مبنای نظریه «مدل سازی»، یک راه برای اینکه مردم، مدل جدید را برای عمل برگزینند مشاهده رفتار توسط سایرین در وسایل ارتباط جمعی و تقلید از آن رفتار است.

در واقع، بر این اساس نوعی همسان‌سازی صورت می‌گیرد و مخاطب از رفتار مدل خاص ارائه شده کلیشه برداری کرده و آن را تأیید و یا مانند آن رفتار می‌کند. از این‌رو، می‌توان گفت زمانی که رسانه‌ها در برنامه‌های گوناگون به‌ویژه در برنامه‌های نمایشی خود، مخاطب را در معرفی جلوه‌های مختلف مدگرایی بر افراط قرار می‌دهند، به ترویج مدگرایی پرداخته و گرایش به مدگرایی افراطی را موجب می‌شوند و در واقع به‌طور غیرمستقیم مخاطبین را به مدگرایی افراطی دعوت کرده و آن را به عنوان یک ارزش معرفی می‌کنند.

 

و)تضعیف هویت ملی و ایجاد از خود بیگانگی فرهنگی

همچنان که در عوامل مؤثر و زمینه‌ساز مدگرایی گذشت، از خود بیگانگی می‌تواند به ترویج مدگرایی نامعقول و افتادن در دام الگوها و مدهای فراوان کشورهای بیگانه، منجر شده و از این طریق مدگرایی منفی و افراطی را در جامعه رقم بزند. حال گاهی رسانه‌ها از همین طریق به رواج مدگرایی منفی و روی آوردن به سمت، مدهای بیگانه می‌پردازند. از جمله شیوه‌هایی که رسانه‌ها با بهره‌گیری خودآگاه یا ناخودآگاه از آن‌ها، موجب رواج از خود بیگانگی منجر به مدگرایی غلط می‌شوند، می‌توان به پخش کردن فراوان فیلم‌ها و برنامه‌های خارجی و نشان دادن کشورهای بیگانه و اهالی آن کشورها به صورت آرمانی- که در بسیاری موارد در قالب همین فیلم‌ها اتفاق می‌افتد- اشاره کرد.

همچنین رسانه‌ها با تقویت قوم‌گرایی، پرورش تفاوت‌های مذهبی و اقلیت‌ها و اشاعه ارزش‌های گوناگون در جامعه که موجب تجزیه اعضاء جامعه و رفتن هر گروه به‌دنبال یک ارزش می‌شود، موجب تضعیف هویت ملی خواهند شد.

 

راهکارهای مقابله رسانه با مدگرایی منفی

برخی از راهکارها که رسانه می‌تواند با بهره‌گیری از آن‌ها به مقابله با مدگرایی افراطی برخیزد، از این قرارند:

 

الف) مقاوم سازی مخاطبین در مقابل ماهواره‌ها و رسانه‌های بیگانه

از آن‌جا که بخش عمده‌ای از گرایش به مد و مدگرایی افراطی و منفی، ریشه در برنامه‌ها و تبلیغات رسانه‌های بیگانه و ماهواره‌ها دارد، یکی از راهکارهایی که رسانه‌های ملی و محلی باید در راستای مقابله با مدگرایی افراطی و منفی دنبال کنند، مسأله مقاوم‌سازی مخاطبین در مقابل هجمه‌ رسانه‌های بیگانه است.

برخی از گام‌هایی که رسانه می‌تواند در این مسیر بردارد عبارتند از:

 

۱٫ رسانیدن مخاطبین به مرحله رشد: رشید به کسی گفته می‌شود که استوار در راهی قدم می‌نهد و استقامت و ماندگاری در راه حق دارد. بنابراین رسانه‌های ملی برای این که مخاطبین خود را در مسیر حق مقاوم کرده تا تحت تأثیر امور باطلی همچون مدگرایی منفی که رسانه‌های بیگانه به ترویج آن می‌پردازند، قرار نگیرند، لازم است در مسیر رشد آن‌ها گام بردارند. در این مسیر، با توجه به آن‌چه از منابع دینی به دست می‌آید، لازم است که تقویت خردورزی و ترویج تعقل، مورد توجه رسانه‌ها قرار گیرد.

 

۲٫هدایت مخاطب به سمت نیازهای عالی انسانی: کسانی که در سطح نیازهای عالی انسانی زندگی می‌کنند و از سطح حیوانیت رسته‌اند و همت و هدف اصلی خود را این‌گونه نیازها قرار داده‌اند. طبیعتا به سمت دعوت‌های پست که از سوی اغیار صورت می‌گیرد، گرایش پیدا نمی‌کنند و متأثر از آن‌ها نمی‌شوند. بر این اساس، می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که رسانه می‌تواند با ارتقاء مخاطبین خود به سطح نیازهای عالی، موجبات خود شکوفایی و در نتیجه مقاوم شدنشان را فراهم آورد و این در حالی است که امروزه می‌بینیم غالب رسانه‌ها به سمت نیازهای پایین مخاطب خود همچون نیاز جنسی و یا سایر نیازهای مادی، روی آورده و پاسخگویی به این موارد را در صدر توجه خود دارند.

 

۳٫ آشنا کردن مخاطبین با شگردهای رسانه‌های بیگانه:آگاهی و احاطه علمی، ظرفیت و صبر انسان را بالا می‌برد و موجب می‌شود تا انسان به نوعی به مقاومت در برابر دعوت‌های ناروا و ناصحیح دست بزند.

 

۴٫ توجه به نیازهای طبیعی مخاطب: به‌طور طبیعی اگر زمینه پاسخگویی به نیازهای طبیعی انسان فراهم نشود و امکان ارضای آن‌ها از طریق مشروع وجود نداشته باشد، احتمال ارضای آن نیازها از طریق نامشروع دور از انتظار نخواهد بود. بر این اساس می‌توان گفت که اگر رسانه‌های خودی، نیازهای طبیعی مخاطبان خود  ـ مثل نیاز به اطلاعات و یا نیاز به ارائه مدل‌های جدید که با توجه به نیاز تنوع‌جویی در انسان وجود دارد ـ را پاسخگو نباشند، مخاطبان به سمت رسانه‌های بیگانه و بهره‌گیری از آن‌ها در راستای پاسخ به نیازهای طبیعی‌شان روی خواهند آورد. پس می توان نتیجه گرفت که رسانه‌های ملی با توجه به نیازهای طبیعی مخاطبان خود و فراهم کردن ‌آنها، می‌توانند تا حدودی از گرایش مخاطبان خود به سمت رسانه‌های بیگانه و تأثیر گرفتن از آن‌ها، جلوگیری کنند.

 

۵٫ ترویج عضویت در گروه‌های مذهبی و ارزشی: بر اساس نظریه تأثیر مختار یعنی اثرات مشروط، یکی از مقوله‌هایی که می‌تواند در کاهش یا افزایش اثرات رسانه‌ها دخیل باشد، عضویت‌های گروهی است. بنابراین اگر افراد در گروه‌هایی عضو باشند که با انحرافات و امور ضدارزش مخالف هستند، بر فرض این که به سراغ رسانه‌های بیگانه هم بروند، آن‌چنان تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند و یا اگر هم تحت تأثیر قرار گیرند، اثر آن درازمدت نخواهد بود.

بنابراین اگر رسانه‌های خودی، به ترویج عضویت در این گروه‌ها بپردازند و این گروه‌ها را در جامعه تقویت نمایند، این امر می‌تواند از اثرات رسانه‌های بیگانه در انحراف افراد و ترغیب آن‌ها به مدگرایی منفی، بکاهد از این‌رو رسانه‌ها باید رویکرد برنامه‌های دینی و مذهبی خود را به سمتی ببرند که باعث ترغیب افراد به شرکت در مسجد و گروه‌های ارزشی و مذهبی شوند؛ نه این که، خود، جای این مراکز مذهبی قرار گرفته و فرد از حضور در این مراکز و عضویت در آن، احساس بی‌نیازی کند.

 

ب) تضعیف گروه‌های مدگرا

بر مبنای نظریه اثرات مشروط، عضویت‌های گروهی می‌تواند به تحکیم نگرش افراد کمک کند و افرادی که در عضویت گروهی قرار داشته باشند، به طرز فکرها و ارزش‌های آن گروه، به‌طور جدی ملتزم و پای‌بند هستند. بنابراین اگر کسی بخواهد به تغییرات اجتماعی دست بزند و یا نگرش فردی را تغییر دهد باید توجه داشته باشد که هر چند در درجه اول این فرد است که باید تغییر کند، اما این فرد با افراد دیگر در گروه زندگی می‌کند و تجارب اولیه خودش را که راهنمای رفتار و طرز فکر اوست، در گروه بدست می‌آورد.

از این‌رو می‌توان گفت یکی از راهکارهایی که رسانه‌ها می‌توانند در مسیر مقابله با مدگرایی منفی و افراطی دنبال نمایند. تضعیف غیرمستقیم گروه‌های مدگرایی است که افرادی بواسطه قرار گرفتن در آن‌ها به سمت مدهای افراطی و منفی سوق پیدا کرده‌اند. رسانه‌ها باید ابتدا سعی کنند تا افراد را از عضویت در این گروه‌ها، خارج نمایند تا از این طریق بتوانند از مدگرایی آن‌ها جلوگیری کرده و در واقع به طور غیرمستقیم به تغییر نگرش افراد، بپردازند.

 

ج) به‌وجود آوردن گروه‌های مرجع مثبت

رسانه‌ها می‌توانند با ایجاد گروه‌های مرجع مثبت و مناسب برای افراد یک جامعه، به نوعی به مقابله با مدگرایی‌های منفی که در بسیاری موارد ریشه در الگو قرار دادن بیگانگان و مرجع‌های نامناسب دارد بپردازند.

 

د) افزایش دادن عزت نفس

عزت نفس پایین می‌تواند از عوامل گرایش به مدگرایی افراطی باشد. رسانه‌ها می‌توانند در مبارزه با مدگرایی افراطی، افزایش دادن عزت نفس را به عنوان یکی از فاکتورهای اساسی در نظر گیرند. روان‌شناسان برای عزت نفس که در متون دینی از آن تعبیر به کرامت انسانی شده، دو جنبه وابسته به یکدیگر در نظر می‌گیرند: یکی حس سودمندی و دیگری حس ارزشمندی فرد.

 1 نظر

ساخت ایران، گلزار، شبکه‌ی آی‌فیلم و پازلی که جور در نمی‌آید

15 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

بگذارید از اولش بگویم. سریال ساخت ایران را به خاطر دارید؟ سریالی که حدود یک سال و نیم پیش در شبکه‌ی نمایش خانگی پخش شد و در آن بازیگر معلوم‌الحالی چون گلزار به ایفای نقش می‌پرداخت.حالا گویا به تازگی این سریال از شبکه‌ی آی‌فیلم به نمایش درآمده است. شبکه‌ای که رسالت اصلی‌اش تحت پوشش قرار دادن مخاطبان عرب زبان و کشورهای همسایه است.

شاید بپرسید چه ایرادی در این بین وجود دارد که باعث شده تا دوباره به عملکرد رسانه‌ی ملی انتقاد داشته باشیم؟ جواب واضح است: نمایش سریالی که در آن فردی چون گلزار بازی کرده از یک‌طرف و پخش آن سریال از شبکه‌ای که قرار است هویت فرهنگی ما ایرانیان مسلمان را به دنیا و یا حداقل به همسایگان‌مان نشان دهد. و این یعنی نمایش و گسترش فساد و نماد ابتذال از آنتن جمهوری اسلامی.

ما قبلا هم در خصوص پخش بعضی برنامه‌ها و سریال‌ها از این شبکه‌ی مهم هشدار داده بودیم و حتی به بعضی از مصادیق آن انتقاداتی داشتیم. اما انگار مدیران شبکه‌ی آی‌فیلم دچار فراموشی هستند و یادشان می‌رود که در چه جای حساسی مشغول به فعالیت بوده و چه نکاتی را باید رعایت کنند. بارها از همین تریبون و از سایر رسانه‌ها به صدا و سیما هشدار داده شده بود که سعی کنند برنامه‌هایی را از شبکه‌ی آی‌فیلم پخش کنند که تناسب بیشتری با کلیت فرهنگ جامعه‌ی ایران اسلامی دارد.
سوال: آیا نمایش سریالی که در آن گلزار بازی کرده، تلاش در جهت گسترش فرهنگ ایرانی‌ست؟ دیگر کمتر کسی در این روزها پیدا می‌شود که سری در مسائل فرهنگی و سیاسی داشته باشد و خبر از مشکلات اخلاقی و سیاسی این هنرمندنما نداشته باشد. فردی که روزگاری سودای سوپراستاری سینما را در سر داشت و چه کسانی که کمک نکردند تا این اتفاق بیافتد، اما وقع ماوقع…



بازداشت‌های چندباره توسط نیروی انتظامی به علت شرکت در پارتی‌های مختلط و غیراخلاقی، گزارش‌های رسمی و غیررسمی من‌باب روابط غیراخلاقی، حضور در مراسمات و جشن‌های افرادی که مشکل اعتقادی و ساختاری با جمهوری اسلامی دارند و این نکته را در بوق و کرنا کرده و از سوی دیگر از حضور گلزار برای موجه نشان دادن خود استفاده می‌کردند.

اما این همه‌ی مشکلات اخلاقی و سیاسی این هنرمندنما نیست. زیرا در این یکی دو سال اخیر که وی به خارج از کشور رفته، چنان رفتارهای هنجارشکنانه‌ای از خود بروز داده که جای هیچ حرف و حدیثی را باقی نگذاشته است. به طور مثال، همانطور که قبلا هم از همین رسانه اعلام کرده بودیم، حضور وی در کنسرت‌های موسیقی خوانندگان لس‌آنجلسی همچون گوگوش و عکس یادگاری گرفتن با آنها در حالی که در آغوش یکدیگر هستند، یکی از این نمونه‌هاست.
و یا حضور در مراسم و مجالس عناصر ضدانقلاب خارج نشین که دشمنی‌شان با مردم و نظام ایران بر همگان مبین و مبرز است. و همچنین شرکت در پارتی‌های مبتذل در کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس که نشان دهنده‌ی رسوخ ارزش‌های غیراخلاقی در این شخصیت است. اما ای‌کاش گندهای جناب گلزار به همین‌جا ختم می‌شد. زیرا آخریش واقعا دلخراش است.
جالب است بدانید که وی در عاشورای سال پیش توسط پلیس دبی در آن شهر دستگیر شده است. شرح ماجرا را از زبان روزنامه‌ی عربی‌ زبان الوفاق بخوانید و ببینید چگونه آنها از این فرصت برای تخریب چهره‌ی جمهوری اسلامی بهره برده و مخاطبان شبکه‌ی آی‌فیلم را تنها با یک خبر، نسبت به محتوای پخش شده از آن دچار تردید و شک می‌کنند:
«جمهوری اسلامی باید به داشتن چهره‌های هنری مانند بازیگر سرشناس سینمای کشورش (گلزار) به خودببالد که در مهمترین مناسبت عزاداری شیعیان (روز عاشورا) به همراه چند فاحشه در حالی که مست بوده با پلیس دبی درگیر شده و اقدام به فحاشی میکند…»
این خبر که متأسفانه حقیقت دارد، نه احتیاج به شرح و تفصیر دارد و نه لازم است بگوییم که چه تأثیرات فرهنگی مخربی در مخاطبان هدف شبکه‌ی آی‌فیلم می‌گذارد. حالا فکرش را بکنید که این شبکه، در اقدامی عجیب دست به پخش سریالی زده که این آدم با ویژگی‌های اخلاقی فوق در آن بازی کرده. انصافا اگر شما جای بینندگان کشورهای عرب زبان باشید چه فکری پیش خودتان می‌کنید؟ آیا نمی‌گوید:«چه طور ممکن است بازیگری که تا این اندازه به ارزش‌های اخلاقی و دینی جامعه‌اش بی‌اعتناست، توسط آنتن رسمی کشورش حمایت می‌شود؟ پس یا آن ارزش‌ها چندان مهم نیستند و یا اینکه آنتن رسمی، خودش را مقید به رعایت آنها نمی‌داند.»



آیا واقعا رسانه‌ی ملی با کمبود برنامه مواجه است که دست به پخش بین‌المللی سریالی می‌زند که یکی از بازیگران اصلی آن تا این اندازه مشکل دارد؟ آیا در همین شبکه‌ی توزیع خانگی، سریال دیگری پیدا نمی‌شد که بجای ساخت ایران پخش شود؟ اصلا مدیران آی‌فیلم این سریال را دیده‌اند؟ اصلا مدیران آی‌فیلم خبر از شرایط هنرمندنمایی چون گلزار دارند؟ اگر دارند و سریال را هم دیده‌اند و پخش کرده‌اند که واویلا. اگر خبر از شرایط گلزار ندارند هم باز واویلا. اگر اصلا سریال را ندیده‌اند که … هر جور نگاه کنی نمی‌شود توجیهی برای این عمل غیرمعقول پیدا کرد.
و همه‌ی این‌ها در حالی‌ست که رسالت اصلی هنر، سینما و صدا و سیما، یعنی آنچه که خمینی کبیر در قالب “هنر پابرهنگان” و رهبر انقلاب در ذیل مفهوم عمیق اما مهجور و به ابتذال کشانده شده‌ی “جنگ نرم” بیان داشتند، در این مملکت معطل مانده است. واقعا نمی‌دانیم که تا کی باید برای بهبود شرایط محتوایی رسانه‌ی ملی آرزوی خیر کنیم و انشالله بگوییم. هرچند نباید بی‌انصاف بود و از نقاط مثبت چشم پوشی کرد، اما گاهی آنچنان لکه‌ی سیاه اقدامات منفی رسانه‌ی ملی بزرگ است که کمترین نور امیدی برای بهبود کیفیت صدا و سیما را هم از خود عبور نمی‌دهد.



این همه مثلا مدیر فرهنگی با سابقه. این همه مثلا ناظر و بازرس پخش. این همه عوامل تولید و پخش. یعنی حتی یک نفر هم در این بین پیدا نمی‌شد که چنین اشکال بزرگی را به مدیران آی‌فیلم متذکر شود به نحوی که موثر بیافتد؟ یعنی در بین همکاران و زیردستان آقای ضرغامی کسی نیست که تنها کمی فراست داشته و مانع پخش ایرادات محتوایی دائما تکرار رسانه‌ی ملی بشود؟ پس خیل بچه حزب‌اللهی‌های فعال در فرهنگ این سرزمین در کجای سازمان آقای ضرغامی جا دارند تا نگذارند چنین اتفاقاتی رخ ندهد؟ آیا اصلا چنین کسانی را می‌شود در آن سازمان پیدا کرد؟
از قدیم گفته‌اند ناامید شیطان است. ما هم امیدمان را از دست نمی‌دهیم و باز دعا می‌کنیم تا این رسانه‌ی ملی روزی نه چندان دور، به افق‌های فرهنگی ترسیم شده توسط امام خمینی(ره) و رهبر انقلاب(مدظله) نزدیک شود و از اسلام ناب بگوید. از اخلاق و مقاومت صحبت کند و سختی‌های زندگی در عصر انتظار به فانتزی تبدیل نسازد. حرف جدی برای گفتن داشته باشد حتی در طنزترین برنامه‌هایش. از همه‌ی مردم ایران و برای همه‌ی آنها باشد و آزادی معنوی را فریاد بزند. انشالله

 نظر دهید »

رسانه‌ ای به نام ملت به کام هیچکس!

15 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

در رابطه با اتفاقات سفر اخیر رئیس جمهور محترم به نیویورک و درستی یا نادرستی اقدامات تیم سیاست خارجی دولت یازدهم مطالب زیادی در رسانه ها بعنوان موافق و مخالف مطرح شده است؛اما زاویه ای دیگر از این سفر که مغفول ماند نوع پوشش غول رسانه ای کشور یعنی صداوسیما از این رویداد مهم بود.بنده به شخصه پس از پیگیری اخبار از طریق رسانه‌ی ملی(!) شدیداً راغب شدم از طریق دیگر رسانه ها جویای موضوعات مطروحه و حواشی آن شوم!-البته نه از طریق ماهواره ها که بیشتر پایگاه های خبری از سلایق مختلف داخلی و خارجی-

http://s3.picofile.com/file/7958332361/28361.jpg

رسانه ای بر پایه افزایش شبکه های سرگرمی!
درحالی‌که رسانه های غربی و ایضاً جدیداً شرقی آخرین متدهای کنترل ذهن و مهندسی افکار عمومی را پیاده می کنند،رسانه‌ی ملی ما تازه به فکر افزایش تعداد شبکه های سرگرمی است تا اشرافی گری،خوش گذرانی و مصرف گرایی و بیخیالی و هجو را تبلیغ کند!
هیچکس مخالف ارتقاء کمی در کنار افزایش کیفیت نیست  ولی تا اینجای کار جناب آقای مهندس ضرغامی و مجموعه ایشان شبکه های بسیاری را پدید آورده اند که برنامه ای مناسب برای پخش ندارد.بارها شده بیش از 4شبکه یک برنامه واحد را تکرار می کنند! و حاصل میلیاردها تومان هزینه برای ایجاد شبکه های جدید درحالی که قبلی ها با مشکلات عدیده دست و پا می زنند هنوز مشخص نیست.

رسانه ای منفعل و درگیر ، که همیشه دست زیر را دارد
شبکه‌ی خبر یا کانال 6 سیمای جمهوری اسلامی ایران بر این مبنا تاسیس شد تا بتواند آخرین اخبار داخلی و خارجی را بی کم و کاست و بصورت 24ساعته پوشش دهد ولیکن آنچه ما از خبرهای شبکه 6 و دیگران شبکه ها می بینیم عمدتاً اخبار دستمالی شده و بیات خبرگزاری ها و پایگاه های خبری داخلی و خارجی است،اگر چند گزارش حوادث و مشکلات مردم لابلای اخبار پخش نشود حتماً گمان می کنید کسی از روی کاغذ یکسری اخبار کپی شده را در حال قرائت کردن است(!)
خبر 20:30 شبکه 2 سیما در یک ربع ساعت توانسته تاحدودی جور تمام بخشهای خبر صداوسیما را بکشد و آنهم بدلیل اندکی تفاوت در دیدگاه و عملکرد این بخش خبری است که چندماه قبل از انتخابات 84 شروع به کار کرد و هنوز هم ادامه دارد ولی آیا واقعاً این کافیست؟
با اینکه زبان انگلیسی بنده زیاد خوب نیست ولیکن به شبکه PressTV بدلیل تولید محتوای فوق العاده و بخش های خبری مستند گونه و تأثیرگذار می توان نمره ای با معدل بالا داد که برای اکثر مخاطبان ایرانی متأسفانه قابل استفاده نیست.به عقیده بنده اگر شبکه 6سیما تعطیل و قسمت کمی از بودجه آن صرف زیرنویس کردن شبکه PressTV شود حتماً مردم استفاده بیشتری خواهند برد.
اما نکته مهم اینکه در قضایای بزرگ کشور و جهان شما نمی توانید به رسانه ملی بعنوان اغنا کننده مردم ایران نگاه کنید و نیروهای ارزشی همیشه نگران این هستند که خلاء به این بزرگی را معمولاً چه رسانه ها و گروه های مرجعی پرمی کنند،دشمن نیز دقیقاً این نقطه ضعف را فهمیده و با سرمایه گذاری هنگفت در تولید و پخش برنامه های متنوع سعی دارد اصل نظام را از طریق این منفذ به چالش بکشد؛در صدا و سیمای ما تقریباً روال عادی شده که شبکه های آنطرف آبی برنامه ای را پخش کنند و بعد اینها اگر از خواب بیدار شدند جوابی برای آن بیابند،در اصول ارتباطات خبر اول همیشه از تاثیرگذاری و مخاطب بیشتری برخوردار است تا خبر دوم و معمولاً صدا وسیمای ما دست زیر را می گیرد! رسانه ای درگیر بروکراسی اداری و ویژه نگری و ویژه خواری با تفکرات خطی و لختی در انجام امور که دچار همان آفت ادارات کشور است،نمی تواند تریبون مناسب و در شأن انقلاب اسلامی ایران و مردم باهوشش باشد.رسانه ای که شما انتظار ایجاد موج های مداوم و تحول را از آن  نباید داشته باشید.

اولویت های رسانه ای که نمی خواد بیدار شود
رک و راست فوتبال،سریال های سرگرمی،برنامه های تبلیغ محصولات مصرفی، آشپزی و فیلم های سینمایی اولویت اول رسانه ملی هستند.
برنامه هایی نیز که قرار است مطالب جدی را با مردم مطرح کنند یا در نیمه‌ی پخش تعطیل می شوند یا دچار رکود و تعدیل خواهند شدند مانند آنچه در برنامه “دیروز،امروز،فردا” به وضوح دیدیم.
هالیوود با شعار غیرسیاسی بودن و فانتزی گرایی اما عملا بعنوان بازوی رسانه ای هژمونی آمریکا حتی برنامه های سرگرمی خود را در جهت منافع گردانندگانش تنظیم می کند ولیکن رسانه ملی ما بی توجه به آرمانهای انقلاب اسلامی و رسالت های بر دوشش ، سریال ها و برنامه هایی را سردست گرفته که جز پوچی و نهلیسم افراطی چیزی را نصیب و قسمت مردم نمی کند.حتماً آنها برای توجیه به تک ستاره هایی اشاره می کنند ولی توجه ندارد که تعداد آن تک ستاره ها در طول سی و اندی سال به 20تا نمی رسد.همین روزها سریال های مبتذل و سخیفی چون “کلاه پهلوی” ، “اولین انتخاب” ، “جمشید” ، “ساخت ایران” و … بر روی آنتن رسانه ملی است که در آن از هیچ پرده دری و وقاحتی خود داری نمی کنند.توجیه یکی از عوامل و دست اندرکاران سریال کلاه پهلوی در رابطه با اعتراض منتقدین مبنی بر نمایش روابط آزادانه زنان و مردان با یکدیگر ،ترویج عشقهای مثلثی و ضرب دری و آرایش های آنچنانی و صحنه های رمانتیک و سکس پنهان قریب به این مضمون است که می گوید: چرا رودربایستی کنیم،مردم ما خیلی صحنه های آزادتری را در ماهواره می بینند و بالاخره ما می بایست یکجوری نشان می دادیم که آن زمان چه اتفاقات بدی افتاده(!!!)
بر سر در صدا وسیما باید این مَثل را بعنوان هدف بزرگ نوشت که:«ادب از که آموختی،  از بی ادبان» رسانه ای که بجای مقابله با ماهواره ها می خواهد خودش را شبیه آنها کند تا مگر مخاطبی به چنگ آورد،غافلانه میلیون ها مخاطب متدین خود را در سایه این بی توجهی از دست می دهد ،یعنی دقیقاً کسانی که دارند این رسانه را فقط تحمل می کنند ولی سراغ ماهواره ها به دلایل پایبندی به اعتقاداتشان نرفته اند.مگر می شود  بی ادبی،بی اخلاقی،روابط نامشروع،شراب خواری و هرزگی را 100 قسمت تبلیغ کنی و بعد انتظار داشته باشی مردم بنا به همان مثل معروف که ذکر شد ، ادب و فرهنگ آموزند!
اولویت های رسانه ملی و سند چشم انداز آن مشخص نیست و گویی مدیران آن رسانه محترم نمی خواند بیدار شوند.

رسانه ای که شعور مردم را در مسائل کلان به بازی می گیرد
تابحال توفیق شده(!) چندباری توانستم برنامه‌ی 90 را که به مسائل فوتبال ایران می پردازد ببینم.اکنون در مقام این نیستم که بگویم منافع و ضررهای چنین برنامه ای چقدر است ، اما آنچه توجه بنده را بعنوان نیمچه کارشناس رسانه جلب کرده تعداد انبوه مخاطب و کار حرفه ای این برنامه بود،گویی در لیگهای فوتبال ایران جا افتاده است که برنامه 90 دادگاه افکار عمومی است و همه خود سعی دارند در این برنامه پاسخگوی اعمال و اتفاقات باشد و مردم نیز باتوجه به اقبال بالا حتماً این دادگاه را پذیرفته اند؛ بنده نیز وقتی خبر فساد در فوتبال همه جا پیچید و مسئولین یک تیم مدعی برخی مسائل شدند ،  از سر کنجکاوی حدوداً 4 ساعت(!) از نیمه شب را با این برنامه همراه شدم تا ببینم آخر ماجرا کجاست.در خلال مباحث دو طرف تأکید داشتند نباید شعور مردم را به بازی گرفت و مجری برنامه نیز براین أمر صحه می گذاشت و هرکدام دلایلی مطرح کردند.اصولاً در چنین برنامه هایی مردم هم نظاره گر هستند و حتماً قضاوت می کنند.
گرچه آگاهم که پیچیدگی مسائل سیاسی بسیار فراتر از فوتبال است ولیکن جای تعجب اینجاست که چطور رسانه ملی می تواند میلیاردها تومان هزینه تهیه و پخش بازی های فوتبال کند و تیمی حرفه ای در برنامه 90 طی یک هفته همه‌ی این فیلم ها را از زوایای مختلف آنالیز کنند و گزارش بگیرند و تجزیه و تحلیل کنند و از کارشناسان مختلف بهره ببرند ولیکن در مسائل کلان کشور گویی هیچ اتفاقی نمی افتد تا نیاز به چنین سرمایه گذاری ای باشد! برای مثال برنامه 90 و کارهای ترکیبی رسانه ای آنرا با مناظرات عصر جمعه که توسط آقای حیدری اجرا می شود،مقایسه کنید.آن کجا و این کجا…باقی برنامه ها بماند.
مثالی نقد و عینی بزنم از غفلتهای رسانه ملی و آسیب های آن: همین چند روز پیش رئیس جمهور محترم از سفر نیویورک به کشور بازگشتند،جدایی از اینکه رسانه ملی قبل و در طول سفر و بعد از آن سردرگم بود و باز تحلیل های آبکی از سرافرازی و اقتدار کشورمان را بدون آوردن شاهد و تحلیل می خواست به شیوه‌ی رپرتاژ به خورد خلق الله بدهد و مدام بازار سکه و ارز را دنبال می کرد(!) گروهی از دانشجویان در مراسم استقبال از رئیس جمهور اعتراضی مسالمت آمیز را برپا کردند.در حالی که اکثر رسانه های بیگانه این خبر را پوشش دادند رسانه ملی بی توجه از روی این مسئله گذشت تا راه برای گروهی از افراطیون سیاسی کشور باز شود تا هر منتقدی را به بهانه یک اتفاق کوچک در استقبال از رئیس جمهور بکوبند و خفه کنند.درحالی که حتماً این اتفاق و اصل سفر نیویورک از بازی فوتبال لوله سازی فلان شهر و اره برقی مرکز خیلی مهمتر بود تا از زوایای مختلف،شاهدین عینی و مسئولین و تحلیل گران بررسی شود و مردم بتوانند قضاوت درست در مورد اتفاقات پیش آمده و روایت های مختلف و اصلاً کل سفر داشته باشند.
منش رئیس جمهور همانی است که ایشان در سخنرانی بازگشایی مدارس ایراد فرمودند که:« چه خوب است که در زنگ انشاء دانش آموزان یاد بگیرند از رییس جمهور انتقاد کرده، نقائص و کاستی هایی که در کار او می بینند و در می یابند را مکتوب کرده و پیشنهادات خود برای رفع این کاستی ها را ارائه کنند و چه بهتر است که مدارس این گونه انشاء ها را برای رییس جمهور ارسال کنند تا پیوند و ارتباط او با فرزندان عزیزش در مدارس بیشتر و محکم تر شود.»
همچنین رئیس جمهور در اولین کنفرانس خبری خود نقد را موجب بالندگی مسئولین دانستند ولی همین سهل انگاری صداوسیما باعث شد فضا در دست گروه های خاص فشار بی افتد و با یک برنامه دقیق از سوی رسانه های بیگانه همراه شد و  اصل سفر ایشان و اتفاقات نیویورک به مراسم استقبال و پرتاب یک لنگه کفش خلاصه شد! از اینجا به بعد راه برای هرگونه انتقاد و تحلیل و نقدی سخت می شود زیرا همین افراد خاص با پروپاگاندا و هجمه‌ی انبوه و وارد شدن عناصر معلوم الحال ،رئیس جمهور محترم را که منش و خواست ایشان ذکر شد وادار کردند برخلاف میل و با اشاره به مسائل پیش آمده در مراسم استقبال ،بدون اطلاع از اصل ماجرا با زبان تهدید بفرمایند:« در سال اول نمی‌خواهیم شکایتی از کسی بکنیم اما تندروی را به انزوا خواهیم کشاند. »
مطمئن هستیم رئیس جمهور شأن و شخصیت دانشجویان را کمتر از دانش آموزان نمی دانند و حتماً نمی خواهند دانش آموزان در انشاء هایشان رئیس جمهور را نقد کنند ولیکن دانشجویان سکوت پیشه سازند.
گناه صدا و سیما اینست که با بی تفاوتی از مسئله گذشت و روشن نکرد که واقعاً جریان اعتراض چه بوده،تنشی در کار نبوده و بخاطر کج سلیقگی تیم حفاظت در آخر مراسم استقبال و تندروی یکی دو نفر که معلوم نیست از کجا وسط جمع حاضر شده بودند و اصلاً منتسب به کدام گروه و جریان بودند مختصر تنشی پیش می آید که متضرر اصلی آن رئیس محترم جمهور و دانشجویان ارزشی و دلسوز نظام بوده اند و سود ماجرا را گروه های ورشکسته سیاسی داخلی و طرف های غربی با رسانه های هوشیار برده اند.
سوال اینجاست چرا در یک بازی ساده فوتبال که حکم سرگرمی را دارد،رسانه ملی به شعور مردم احترام می گذارد و دانستن را حق آنها می داند ولیکن در مسائل کلان و حیاطی کشور شعور مردم را به بازی می گیرد و مردم را نامحرم می داند و راه را برای اینکه دشمنان از دریچه و نگاه خودشان اطلاع رسانی کنند باز می گذارد!

رسانه‌ ای به نام ملت به کام هیچکس!
چرا رسانه های غربی و برخی رسانه های خاص داخلی حق دارند هرچه دلشان خواست بگویند ولیکن رسانه ملی از ترس اینکه انگ حزب اللهی بودن بخورد(!) از بیان حقایق طفره می رود.براستی رسانه ملی در خدمت کدام آرمان و کدام ناکجا آباد است؟! رسانه ای که به فرموده امام(ره) قرار بود دانشگاه باشد آیا امروز واقعاً دانشگاه است یا کانون بدآموزی.
چرا امروز خانواده های متدین حتی در برنامه کودک نیز مجبورند کنار فرزندان خود بنشینند و مراقب باشند چیزی در قالب رقص و آواز و کارتون به خورد دلبندشان ندهند که فردا مصیبت به بار آورد.براستی مدیران رسانه ملی می توانند پاسخوی نیازها و سوالات بی شمار مردم فهیم و باهوش ایران باشند یا به شیوه گذشته سکوت اختیار می کنند و صورت مسئله را می خواهند پاک کنند؟مدیران صدا و سیما در هرسطحی باید پاسخگو باشند که “رسانه‌ ای به نام ملت و به کام هیچکس” در کدام زمین بازی می کند؟رسانه ای که نه ضد انقلاب قبولش دارد و نه حزب اللهی تکلیفش با خودش مشخص است؟!می خواهید بالاخره کدام طرف باشید؟


اگر وقت گذاشتید و مطالب بنده را از نظر گذراندید حیف است اصل کار را نخوانید:
«باید این دستگاه ، دستگاهی باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند تمام را مبارز باربیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد، تمام اینها را مستقل بار بیاورد،آزادمنش بار بیاورد، از غرب‌زدگی بیرون کند، استقلال به مردم بدهد …» (امام خمینی ،صحیفه نور، جلد 5، صفحه 203 )
—————————
«باید رادیو تلویزیون مربی جوان های ما، مربی مردم كشور باشد. نه اینكه مطالبی در او گفته شود كه مخالف با وضعیت كشور است، مخالف با مصلحت كشور است، و جوان های ما را جوری بار می آورند كه برای خودشان نباشند، برای دیگران باشند.» (امام خمینی (ره) بیانات در 31/2/59)
——————————-
از وظایف رادیو و تلویزیون و مجلات و سایر جاها این است که مسایلی که واقع شده است، بگویند …
(251 امام خمینی ، صحیفه نور، جلد 3، صفحه  )
———————————-
«چند آفت عمده را بطور خلاصه مطرح می‌کنم که اولین آن فراموش کردن این هدفهاست.
اگر دستگاه اداره کننده رسانه‌های جمعی ما فراموش کنند که هدف از تاسیس این دستگاه چیست، از تبلیغ اسلام، و یا تحکیم انقلاب و یا رشد و آگاهی سیاسی دادن به مردم،اگر فراموش کنند که هدف اینهاست،مطمئناً دستگاه رادیو تلویزیون منحرف خواهد شد…. آفت دوم این است که دستگاه رسانه‌های عمومی ما محتوایش کمتر از حجم آن باشد….کم‌ محتوایی یک خطر و آفتی است که گاهی انسان ترجیح می‌دهد که برنامه‌ای نباشد تا اینکه برنامه‌ای بدون محتوا باشد.
یک آفت دیگر که باید شدیداً از آن پرهیز شود تسلط جو بیگانه از انقلاب است… مسئولین وکارکنان کلیدی و اساسی صداوسیما باید شدیداً مراقبت کنند که تسلیم جو بی‌تفاوتی نسبت به انقلاب نشوند که این هم آفت بسیار مهمی است. یک آفت دیگر هم این است که ما سرگرمی را اصل قرار دهیم… جاذبه، سرگرمی و تفریح « کیفیت بیان و کیفیت ارائه مطلب است » و این اصل نیست … بعنوان آخرین آفتی که می‌خواهم ذکرکنم این است که اگر در صداوسیما، وحدت و یکپارچگی جامعه مورد توجه قرار نگیرد و احیاناً جناح‌ها و باندها سر رشته و کلید برنامه‌ها را در دست بگیرند که این از آفت‌های بزرگ است …»(بیانات امام خامنه ای در نماز جمعه، 29/9/64)

———————————-

اما نکته ای ظریف و جالب از مقام معظم رهبری:
ایشان در دیدار با مسئولان صدا و سیما در ۱۱ آذرماه ۱۳۸۳ درباره جذب مخاطب و لزوم عدم وجود تناقض در پیام های برنامه های صدا و سیما می فرمایند:
«مرحوم سیدقطب جریانى را در یکى از کتابهایش مى‏ نویسد، که من پیش از انقلاب آن کتاب را ترجمه کردم. مى گوید به یکى از شهرهاى امریکا رفتم و دیدم دم درِ یک کلیسا اطلاعیه‏ یى نصب کرده ‏اند: “امشب یک برنامه‏ ى رقص و شادى و شام سبک و موسیقى اجرا مى ‏شود!” تعجب کردم که کلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام کرده!
مى ‏نویسد: کنجکاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است. دیدم بله، یک سالن رقص در کنار سالن کلیساست؛ زوجهاى جوان مى‏ آیند و مى ‏رقصند؛ موسیقى‏ هاى محرک و شهوانى هم پخش مى ‏شود! افرادِ یک‏خرده مسن‏تر هم کنار نشسته‏ اند و تماشا مى‏ کنند و از نگاه کردن لذت مى ‏برند! کشیش هم اواخر شب روى سن ظاهر شد و با رفتار خیلى آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم کرد!
مى ‏گوید فردا رفتم سراغ کشیش؛ گفتم شما کشیش هستید یا کاباره‏ دار؟! این‏جا کلیساست یا سالن رقص؟! کشیش گفت من به این وسیله مى‏ خواهم جوانها را به کلیسا جذب کنم! این‏طورى مى‏ شود جوانها را به کلیسا جذب کرد؟! جوانها به کلیسا جذب نشدند، بلکه به سالن رقصِ متعلق به کلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به کلیسا مگر امتیازى دارد؟
اگر بناست فیلم یا برنامه‏ یى پخش شود و تأثیر سوئى بگذارد، چه فرقى مى ‏کند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟ به نظر من این منطق مهمى است و باید به آن توجه داشت.»

منبع : نمل

 نظر دهید »

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

14 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

شاید در سال‌های دور حضور کشور ما در دنیای بازی‌های رایانه‌ای به “شاهزاده پارسی” و بازی‌های استراتژیک محدود می‌شد که در آنها ردپای داستان‌های هزار و یک شب و سلسله‌ی باستانی سرزمین ما قابل مشاهده بود. اما حالا پای ایران به بازی‌های اکشن با مایه‌های سیاسی هم باز شده‌است.

پس از بازی جنجالی “بتلفیلد ۳″ که در سال گذشته منتشر شد و در یکی از مراحل آن تهران مورد حمله‌ی نظامی ارتش آمریکا قرار می‌گرفت، حالا جدیدترین قسمت از سری بازی‌های “اسپیلنتر سل” هم همان کار را تکرار میکند اما از طریق دیگر!

سری بازی‌های اسپلینتر سل که همیشه استقبال منتقدان و بازیبازها همراه بوده، داستان ماموری امنیتی به نام سم فیشر را روایت می‌کند که برای انجام ماموریت‌های مخفی آژانس امنیت ملی آمریکا در به گوشه و کنار دنیا می‌رود. این سری بازی‌ها که با الهام از داستان‌های تام کلنسی نویسنده‌ی مشهور رمان‌های جاسوسی آمریکایی طراحی شده، همیشه با زمینه‌های سیاسی همراه ‌بوده و پیش از این در قسمت‌های قبلی درگیری‌های سیاسی در گرجستان، قفقاز و آسیای شرقی هم در بازی انعکاس داشته‌است. داستان جدیدترین بازی اسپلینتر سل هم  با نام “لیست سیاه” منتشر شده و به رسم سال‌های اخیر هالیوود در خاورمیانه می‌گذرد.

بر پایه گزارش وب سایت جنبش سایبری ۳۱۳ : در این بازی شما برای جاسوسی به کشورهایی نظیر لیبی , افغانستان , پاکستان , ایران و همچنین کشورهای اروپایی نظیر لندن و چند کشور در آمریکا خواهید رفت . نکته جالب این بازی دقت سازندگان آن برروی زبان فارسی است . در کشورهای پاکستان افغانستان و ایران سربازان و شخصیت های اصلی داستان به زبان فارسی صحبت میکنند و همچنین در جای جای فضای بازی دیوارنوشته هایی به زبان فارسی به چشم میخورد که جالب توجه است .

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

در عکس زیر پرچم جمهوری اسلامی ایران به طور واضح مشاهده میکنید

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

شخصیت های اصلی داستان هم در بعضی از مراحل “ایرانی” هستند و نام هایی ایرانی دارن .

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

شهدا را یاد کنید با یک صلوات !

نکته جالب دیگر در مرحله ای که شما در تهران هستید دکورهایی قرار داده شده که در آنها پرچم آمریکا قرار دارد .

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

و تابلوهای زیر در اتاق های ایرانی ها قرار داشت .

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

حمله Splinter Cell: Blacklist به ایران + تصاویر

غرب و آمریکا برای کنترل ذهن جوانان از هر ابزاری در حال استفاده کردن هست به طوریکه فارسی صحبت کردن شخصیت های بازی و همچنین منوی بازی که زبان فارسی نیز دارد نشان دهنده ی اهمیت ایران در تفکرات بازی سازان غربی است .

امید است که با حمایت از بازی سازان داخلی و ساخت بازی هایی با کیفیت بالا و سناریوی قوی بتوان در صنعت بازی سازی جهان نقشی داشته باشیم و بتوانیم نظریات و تفکرات دینی و ملی خود را به جهانیان برسانیم .

 3 نظر

"چکش عظیم" برای نابودی فطرت انسان غربی

11 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

در دنیای مدرن صنعت سینما جایگاه ویژه­ ای پیدا کرده­ و هالیوود سالانه با ساخت بیش از 900 فیلم سینمایی در جهت به دست گرفتن اذهان عمومی و پیش برد قدرت نرم خود میلیارد­ها دلار هزینه می­ کند. امروزه، ساخت فیلم­ های سینمایی از ُبعد سرگرمی صرف خارج شده و به یک صنعت استراتژیک عظیم برای بقای تمدن غرب تبدیل شده است. در جهان امروز کسانی برنده مبارزات فکری هستند که بتوانند القائات فکری خود را به دیگر انسان ها خورانده و توسط سلطه بر قلب­ها، مدیریت جهان را به دست بگیرند.

اثرگذاری و آبستن کردن ذهن­ها توسط آثار سینمایی در کشور­های اسلامی بالأخص ایران، کاملاً محسوس است. تعداد انبوهی از این آثار مانند فیلم “ثور”، که با هزینه ساخت150 میلیون دلار یکی از پر هزینه ترین فیلم­ های تاریخ سینمای آمریکا محسوب می­ شود، به مسائل ماورالطبیعه اشاره دارند.

القائات انبوه این فیلم­ها در ذیل انکار ولایت الله و سرپرستی شیطان در دنیای امروز موضوعی کاملاً عادی قلمداد می‌شود، به طوری که در اکثر ساخته­ های هالیوود و یا شاید تمام ساخته­ هایش، هیچ نشانی از خدا وجود ندارد و درست در مقابل انکار وجود خداوند، بزرگ نمایی قدرت شیطان به خوبی به نمایش در می­آید.

نهادینه کردن مدیریت کسی بر این عالم جز خداوند و پروارسازی شدید تخیل و توهم در کودکان و نوجوانان و حتی بزرگان، باعث جلوگیری تفکر و تعقل نسبت به حقایق عالم می­ شود.

ثور(Thor ) در اساطیر نورس، خدای آذرخش است که به ظاهر مردی قوی پیکر با ریش­ه ای قرمز و چشمانی دارای درخشش به نقش در آمده­است. ثور پسر پادشاه‌ اودین (Odin ) است که به دلیل نافرمانی از او، به زمین تبعید می‌شود. در اساطیر نورس، اودین خدای خدایان بوده و تنها دارای یک چشم می­ باشد. در این میان برادرخوانده­ او لوکی (Loki ) از نسل فراست جاینتس (Frost Giants ) دشمن آزگاردهاست و اودین پادشاه آزگارد (Asgard ) او را بزرگ کرده­ است. لوکی در پی به دست گرفتن قدرت است و ثور بعد از تبعید شدن به زمین با دوستان جدیدی آشنا می‌شود. او پس از اصلاح خویش در مقابل پدر و یا خدایش اودین، دوباره توانایی به دست گرفتن سلاح مخصوص خود “چکش عظیم” (Hummer Mjolnir ) را به دست آورده و برادرش را شکست می ­دهد و بقای تمدنش را حفظ می­ کند.


نگاهی کلی به داستان فیلم:

ثور یا قهرمان قصه فیلم فردی است که می­ بایست برای پادشاهی سرزمین خدایان آماده شود اما به خاطر تکبر جنگجویانه ­اش توسط اودین به زمین تبعید می‌شود.

برادرش لوکی فرزند لافی پادشاه فراست جاینتس­ها (Frost Giants) تصمیم می‌گیرد از موقعیت استفاده کرده و جانشین اودین شود. فراست جاینتس­ها در اساطیر نورس نسلی از غول­ های یخی هستند که در دنیای یوتنهام که سرزمین سرد و تاریکی می ­باشد، زندگی می‌کردند.

اودین در جنگ­ هایی که در دوران جوانی با لافی داشته، منبع انرژی که قدرت سرزمین یوتنهامی­ها (Jotunheim) است را به دست می­ آورد و فراست جاینتس­ها را تضعیف می­ کند. در این میان اودین، لوکی فرزند لافی را در معبد می‌بیند و به فرزندی قبول می­ کند. لوکی در دوران جوانی این موضوع را متوجه شده و ذهنیتش نسبت به مسائل پیرامونش عوض می‌شود. در طرف دیگر ثور باید برای برطرف کردن تبعیدش در راستای خواسته­ های اودین خود را اصلاح کند تا شایستگی پادشاهی را به دست آورد و برای قدرتمند شدن باید از سلاح مخرب و شکست ناپذیر چکش عظیم استفاده کند اما در دوران تبعید به زمین توان استفاده از آن از او سلب شده است.

برای فهم صحیح فیلم ثور، باید آن را در افسانه­ های اسکاندیناویایی جستجو کرد. این افسانه که حاصل اوهام در اساطیر نورس می ­باشد با تلفیقی از داستان­­ها و نوشته­ های شکسپیر که نوعی بازی با روح انسانی است و همچنین استفاده از ابزار­­های ساخت تصاویر گرافیکی، سبکی جالب در فیلم سازی را رقم زده است و در خروجی فیلم تصاویری ایجاد شده که حتی تصور آن به ذهن انسان گذر هم نمی­ کند.

به عبارتی دیگر می­توان ادعاء کرد که سنگین ترین نوع توهم و تخیل را می ­توان در فیلم ثور مشاهده کرد و افزون بر نکات ذکر شده آمیختن سکانس های­ حماسی در فیلم، نبرد­های سنگین با اسلحه­ های شکست ناپذیر و نیز دیدن فیلم به حالت سه بعدی در سینما، شدیدترین حس خلاء را به وجود می­آورد و باید اعتراف کرد فیلم ثور یکی از سنگین­ ترین فیلم­ های تخیلی در دوران ترنس مدرن است.

برای تحلیل موشکافانه فیلم ثور باید از زوایای مختلف داستان فیلم را بررسی کرد. اودین برای جایگزینی خود دو فرزند دارد که فقط یکی از آن ها از حق پادشاهی برخوردار است.

لوکی از سرزمین یوتنهام با موهای مشکی به ظاهر شرقی­ها و ثور با موی بلوند و چشمان رنگی از نسل آنگلاساکسون ها که باید نجات دهنده جهان هستی باشد. ثور در مقابل برادرش برای نجات دنیا می­ ایستد و همچون سوپرمن که سکانس هایی در فیلم به خوبی بیننده را به یاد ابر قهرمان هالیوود می­اندازد به یاری آزگارد می‌شتابد.

او به علت آن­ که از سلاحی شکست ناپذیر برخوردار است هیچ وقت شکست نمی­ خورد و جهان باید بداند آنگلاساکسون ها نیز مانند ثور شکست ناپذیرند.


خط تعلیق فیلم و بستر تعلیق فیلم:

خط تعليق اصلي فيلم: دانستن سرنوشت ثور که آیا او پادشاه آزگارد(خدای جهانیان) خواهد شد.

· خط تعليق فرعي1: تقابل لوکی با ثور و دانستن سرنوشت لوکی. او می­خواهد به جای ثور بر تخت پادشاهی بنشیند اما ثور در مقابل او وجود دارد.

· خط تعلیق فرعی2: آتش بس و یا صلح بین دو سرزمین آزگارد و یوتنهام(تقابل لافی با اودین به طور ریشه­ ای بر سر حمایت و جنگ با انسان هاست که بعد از جنگ بین آن­ها و پیروزی اودین و به دست گرفتن انرژی آن­ها نزاعشان گسترده ­تر می­ شود).

· خط تعلیق فرعی3: آینده رابطه ثور با جین.(جین محقق فیزیک نجوم در پی اتفاقی با ثور که از دنیای آزگارد آمده است، آشنا می­ شود).


بستر تعلیق فیلم:

بستر تعلیق فیلم، مقوله مهم جهان موازی است. وجود جهانی دیگر در راستای زمین و مقابله آن با یوتنهام ها در حمایت از انسان، در راستای القای عدم وجود معاد بستر تعلیق فیلم است.

وجود جهان­ های دیگر در مقابل جهان ما و پرداختن به نظریه انیشتین در فیلم در جهت نبود عالم.


نماد گرایی در فیلم:

اگر بخواهیم به واکاوی فیلم توسط نماد­ها بپردازیم به سادگی به این حقیقت دست پیدا می­ کنیم که قدرت آزگارد ها نشئت گرفته از شیطان است.

· اولین نماد: نماد تک چشم(دجال) در قصر آزگارد­ها و در مکانی که منبع انرژی وجود دارد، است و فراست جاینتس­ها تصمیم بر گرفتن آن دارند.

· دومین نماد: نمادی مربوط به شیطان پرست­ها می­باشد که در چند صحنه­ی متفاوت روی چکش ثور ظاهر می­ شود. چکشی که نجات دهنده ثور و عالم است و از او در مقابل بدی­ها حمایت می‌کند و آن چکش، چکش دجال است.

برای اثبات نماد شیطان پرست­ها و یا فراماسونرها بر روی چکش باید آن را در کتاب مقدس جستجو کنیم. عدد اسرار آمیز 666 به(عدد شیطان: The number of the beast) یا(نشان شیطان: sign of the beast) معروف است. این عدد به کتب ضدمسیح(Antichrist) تعلق دارد و همچنین در کتاب مقدس مکاشفه یوحنا (Revelation) در بخش 13 و شعر 18 با عنوان(کامل بودن: to be exact) این عدد ذکر شده است که متن آن چنین است:

Here is wisdom. Let him that hath understanding count the number of the beast: for it is the number of a man; and his number is 666

در اینجا خرد هست. بگذار آنکه فهمی دارد عدد شیطان را بشمارد، زیرا آن عدد مردی است و عدد او 666 است.

همچنین علامت انسان، نشانه جانور(هیولا) - مکاشفات 13:18« … پس هركس حكمت دارد عدد وحش را بشمارد، زیرا كه عدد انسان است و عددش 666 است» که بر روی چکش مشاهده می­ کنید.

· سومین نماد: ظاهر شدن خود شیطان در فیلم اما در ظاهر خدای خوب و خردمند. او در فیلم با هنرمندی، یک شخصیت کاملاً سفید نشان داده شده است.


القائات استراتژیک فیلم:

· القاء نجات بشر و ضعف مفرط او در برابر موجودات جهان دیگر

· القاء وجود موجودات فضایی در راستای سیتنیزم

· القاء آمپریسیسم(اصالت حس و تجربه)



· القاء نجات همیشگی بشر توسط آنگلاساکسون­ های فضایی

· القاء جنگ خدایان در سرزمین­ های متفاوت در راستای جهان موازی و انکار معاد

· القاء چکش عظیم(در اساطیر نورس یکی از مهیب ترین سلاح­ های مخرب است) به عنوان سلاح مخرب و شکست ناپذیر؛ در بخش­ های متفاوتی از فیلم به قدرت چکش و حتی به تشعشع رادیو اکتیو آن اشاره می­ شود که این خود القایی است در راستای قدرت بمب اتم و شکست ناپذیری آن.

· القاء وجود تفوق و هژمونی شیطان

· القاء نئو پاگانیسم و کفر کیشی نوین


عظمتی به نام انرژی:

جنگ بین فراست جاینتس­ها و آزگارد­ها بر سر حمایت از انسان­ها و جنگ با انسان­ها شروع شد، اما آزگارد­ها با پیروزی بر دنیای یوتنهامی­ها و به دست گرفتن انرژی آن­ها، موجب تضعیف فراست جاینتس­ها می‌شوند و آن­ها در صدد پس گرفتن منبع انژی خود بر می­ آیند. به طور کلی اصل نزاع و جنگ در فیلم ثور بر سر انرژی می­ باشد که به زیبایی القاء شده است.


ناتالی پورتمن در نقش جین به عنوان یک محقق فیزیک نجوم می­ باشد که در بررسی موضوعات نجومی با ثور روبرو می­ شود.

صحبت­ های آن­ها درباره علم و جادو با چاشنی عشق، وجود عالم نه گانه و کمک به او برای تحقیقاتش در زمینه نجوم و نظریه پل روزن و انیشتین است. در سکانسی از فیلم که جین برای تحقیقاتش احساس نا امیدی می­ کند ثور به او می­گوید: «حق با توست و نا امید نشو، برای فهمیدن موضوع باید نظریه پل روزن و اینشتین (Einstein-Rosen bridge) را بررسی کنیم» که خلاصه­  نظریه پیرامون سفر­های بین جهانی می­ باشد که در این فیلم در راستای جهان موازی به کار گرفته شده است.

از نگاه دیگر می­ توان انتخاب ناتالی پورتمن را در این فیلم به خاطر زادگاه مذهبی مشترک او با اینشتین و علاقه هر دو آن­ها به اسرائیل دانست.

تحقیق جین در جهت نظریه­ های اینشتین که از خانواده یهودی بود، خود بار مفهومی دیگر دارد. اینشتین تا جایی برای صهیونیست­ها ارزشمند بود که حتی عزرائیل کارلیباخ، روزنامه‌نگار پرنفوذ اسرائیلی در نامه‌ای به آلبرت اینشتین پیشنهاد داد که مقام رئیس‌جمهوری اسرائیل را بپذیرد، اما اینشتین این پیشنهاد را نپذیرفت و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است. با این وجود، اینشتین بقیه عمر خود را وقف رفاه اسرائیل و مردم آن کرد تا جایی که در سال 1968 میلادی عکس وی بر روی پول­ های اسرائیلی چاپ شد.



داستان تاریخی افسانه­ ای فیلم:

Thor در اساطیر اسکاندیناوی، خدای آذرخش و یکی از قوی­ترین خدایان به شمار می­آید و فرزند اودین و یورد است. ثور با یکی از خدایان باروری به نام سیف ازدواج می­ کند و همچنین با ماده غولی به نام یارسانکسا(به معنی قمه آهنی) رابطه برقرار کرده که حاصل آن پسرانی به نام­ های ماگنی و مودی و دختری به نام ثراد است و خدمت­گزار و همدم ثور، تیالفی(قاصد خدایان) می­ باشد.

ثور به عنوان حامی و نگهبان خدایان و همچنین انسان­ها در مقابل نیروهای شر شناخته می­ شود، و از این رو پرستش وی از پدرش اودین که خواستار از جان گذشتگی انسان­ها بوده نیز بیشتر بوده است.

وایکینگ‌ها بر این باور بودند در زمان توفان­ های صاعقه، ثور در آسمان ها بر روی ارابه اش که به وسیله ی دو بز با نام­ های تانگریسنی و تانگنوست کشیده می­ شود، سوار شده و هر بار که چکش خود را پرتاپ می­ کند صاعقه ای به وجود می­آید و وی برای استفاده از آن دستکشی به نام یارنگریپر به دست خود می­ کند.

ثور همچنین کمربندی به نام مگینگیارد دارد که قدرت او را دو برابر می­ کند. ثور در قسمتی از آزگارد به نام ثرادهایم (یعنی محل اقتدار) تالاری به نام بیلسکیرنیر دارد. بزرگ‌ترین دشمن ثور، مار جهانی یورمونگاند(فرزند لوکی) است و ثور در روز راگناروک، یورمونگاند را از بین می­ برد اما در اثر زهر مار خود نیز می­ میرد و پسرانش پتک او را به ارث می­ برند.

معادل ثور در اسطوره‌های تیوتونیک، خدایی به نام دونار است و رومی ها ثور را معادل ژوپیتر، خدای خدایان خود می‌دانستند. روز ثور روز پنجشنبه است.



به این ترتیب ثور با داستان پیچیده خود موفق به القای فضایی توأم با تخیل شده است. به داستان کشیدن پسرکی مغرور که بدون اذن پدر به جگ فرسات جاینس ها می­ رود و مغضوب پدر واقع شده و به دنیای زمین تبعید می­ شود. آشنایی او در زمین با گروهی محقق نجوم و روابط عاطفی او با جین از وی شخصیتی متفاوت می­ سازد و در نهایت مبارزه او با برادرش لوکی برای نجات دنیا او را از تبعید به زمین نجات می­دهد و به آزگارد بر می ­گردد. داستان فیلم به القای فضای کلی نزاع ما بین خیر و شر به وجهی کاملاً دراماتیک می­ پردازد، از این رو ثور را می ­توان از جمله فیلم­ های موفق در به تصویر کشیدن تنازع خیر و شر و در اولی درجه جنگ میان خدا و شیطان دانست. امری که به وضوح در کاراکتر پردازی داستان قابل دیدن است.

ثور نماینده خدای خوب ها و لوکی نمای شیطان در فیلم ثور و ضعف شدید انسان ها در مقابل آنها همگی با هدف نفی وحدانیت و ترویج بی دینی مختصری از خاستگاه فیلم ثور است.

در مجموع باید چرایی ساخت روز افزون اینگونه فیلم ها را در پی مدیرت جهانی و جهان شمولی دانست و ساخت فیلم ثور و فیلم هایی هم چون آن را در تئوریزه کردن سیطنیسم بررسی کرد.

هالیوود با تخریب کامل تئوئیسم در غرب و دیگر جوامع و پروار سازی اومانیسم در پی بستر سازی برای رشد دادن هر چه سریع تر سیطنیسم می­باشد و در جهت دیگر تشدید تخیل و توهم، دور کردن فکر ها از تفکر و تعقل، کنترل ذهن و نگه داشتن اندیشه ها در قوطی هایی در بسته برای رسیدن به خواسته هایشان از اهداف اصلی این فیلم هاست. برای همین لازم است با داشتن بصیرتی قوی و چشمانی تیزبین، در رصد این محصولات ضد فرهنگی براییم .

 نظر دهید »

چرا این سیاه نمایی فرانسوی را به اسکار فرستادید؟

11 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

شاید بتوان گفت همه چیز برنامه ریزی شده بود. حدود 6 ساعت پیش از معرفی دو نامزد نهایی (گذشته و دربند) برای ارسال به اسکار 2014 یکی از سایت های سینمایی کشور خبر انتخاب این دو فیلم را با عنوان “پیش بینی” به روی خروجی قرار داد و در خط انتهایی خبر هم با رنگ قرمز نوشت: “گذشته” گزینه اصلی خواهد بود!
بعد از ظهر همان روز وقتی خبر انتخاب گزینه اصلی از طرف بنیاد سینمایی مطرح شد و این برایمان جالب بود که چطور یک سایت سینمایی توانسته از میان 12 فیلم دقیقا به همان دو گزینه ای اشاره کند که مد نظر داوارن بوده است.

هنوز چند ساعتی از این تصمیم جنجالی نگذشته بود که امیر سماواتی، تهیه کننده فیلم سینمایی “دربند” با انتقاد از این انتخاب گفت: این تحقیر سینمای ایران است که فیلمی بدون هیچ ارتباطی با زبان و فرهنگ ایران، نماینده سینمای ما در اسکار می‌شود. با وجود علاقه‌ای که به اصغر فرهادی و آثارش دارم، معتقدم «گذشته» به ایران هیچ ربطی ندارد و آقای اسفندیاری باید توضیح بدهد که کدام بخش از مقررات اسکار تغییر کرده که ما می‌توانیم فیلمی را که زبان بومی ندارد، به عنوان نماینده کشور به این آکادمی معرفی کنیم؟

پس از حرف های تند سماواتی نوبت جمال شورجه، کارگردان و فعال فرهنگی کشور بود که از انتخاب هیئت تصمیم گیرنده انتقاد کند و بگوید: صرف نظر از محتوای این فیلم اعتقاد دارم که ایرانی نیست و نماینده ایران محسوب نمی شود. «دربند» هم علیرغم مشکلاتی که داشت نماینده بهتری برای معرفی سینمای ایران در سطح جهانی بود. در حالت کلی انتخاب تدبیرانه ای نبوده و با توجه به جوانب امر امید زیادی برای کسب جایزه از این فیلم نیست.

انتقاد ها به همین جا ختم نشد و محمد صادق کوشکی، تحلیلگر مسائل فرهنگی نیز در مصاحبه ای این انتخاب را نادرست نامید و گفت: متاسفانه حرکتی در زیرمجموعه معاونت سینمایی صورت گرفت و فیلم «گذشته» را به عنوان نماینده ایران معرفی کرد که اگر وزارت فرهنگ و هنر پهلوی هم بود چنین انتخابی نمی‌کرد و با این کار دوستان روی وزارت فرهنگ پهلوی را سفید کردند. وزارت ارشاد و معاونت سینمایی با این اقدام خود به تاریخ و فرهنگ ایران اهانت کردند و باید از این افراد سؤال کرد که آیا ملت ایران آنقدر حقیر شده است که فیلمی به زبان فرانسه را به عنوان نماینده کشور به خود به اسکار معرفی کنیم؟ از آقای جنتی خواهش می‌کنیم تا آبروی خود را به کسانیکه مفتون غرب هستند، گره نزنند و هرچه زودتر افرادی را که مرعوب تفکر غربی هستند از خود و وزارت ارشاد طرد کنند، چرا که این افراد با آبرو و اصالت خانوادگی آقای جنتی بازی می‌کنند.
کوشکی در ادامه اظهار داشت: انتخاب چنین فیلمی به عنوان نماینده یک کشور اهانت به فرهنگ، زبان و تاریخ چند هزارساله ایران است و منجر به خدشه‌دار شدن قدرت فرهنگی ما خواهد شد و به نظر می‌رسد چنین افرادی پیروان سید حسن تقی‌زاده هستند که می‌گفت از فرق سر تا نوک پا باید غربی بشوید و امیدوارم هرچه زودتر چنین تصمیم اشتباهی اصلاح بشود.
وی در خاتمه اظهار داشت: من به هیچ عنوان در مورد «دربند» و یا بقیه فیلم‌ها صحبت نمی‌‌کنم و از هیچ فیلم دیگری نیز دفاع نمی‌کنم اما اگر قرار است از کشور ایران فیلمی به اسکار معرفی شود بسیار زشت است که زبان آن فارسی نباشد و حداقل توقع این است که فیلمی را معرفی کنند که به زبان فارسی در آن صحبت کنند.

سیروس الوند نیز از مخالفان چنین اتفاقی بود و عنوان کرد: «گذشته»‌ نه به زبان فارسی تولید شده، نه تهیه کننده ایرانی دارد و نه حتی در ایران فیلم برداری شده و علیرغم حضور یک کارگردان و بازیگر ایرانی این فیلم اصلا محصول سینمای ایران محسوب نمی‌شود. علیرغم علاقه ای که به مضمون این فیلم دارم و آن را فیلم قشنگی می دانم ولی تا جایی که من از اسکار شناخت دارم این فیلم اساسا نباید شرکت می کرده و جایی در بین برندگان خواهد داشت زیرا سابقه نداشته است اسکار 2سال پیاپی به یک کارگردان جایزه بدهد. ذشرایطی که بر سینما ما حاکم است به هیچ وچه بر «گذشته» حاکم نیست و «دربند» گزینه‌ای به مراتب بهتر بود.

ابراهیم فیاض کارشناس علوم ارتباطات و رسانه نظر مشابهی در مورد معرفی فیلم «گذشته» به آکادمی اسکار داشت و گفت: فیلم قبلی فرهادی یک سیاه‎نمایی در مورد ایرانی‎های داخل کشور بود که در حال مهاجرت هستند و فیلم «گذشته» در رابطه با  بدبختی ایرانی‎های خارج از کشور است. من این نوع نگاه را در خارج از کشور عملا دیدم. آن‎ها می‎گفتند مشتری‎های خانه‎های فساد در اروپا همین افراد مهاجر هستند و معتقد بودند؛ مهاجرین افرادی فاسد، بی‎اخلاق، بی‎کار و معتاد هستند.

استاد علوم ارتباطات دانشگاه تهران در اعتراض به انتخاب این فیلم، گفت: فیلم «گذشته» برای ایران نبوده است بلکه برای سازمان های امنیتی اروپاست. این‎که چطور به‎عنوان یک فیلم ایرانی انتخاب شده است جای سوال دارد. او گفت: این فیلم سفارش سازمان امنیتی آن‎هاست که در مورد امنیت خودشان و بر ضد ما ساخته شد. و معرفی فیلم هم عملا این را نشان داد که در راستای راهبردهای امنیتی آن‎ها بوده است.

و امروز پرویز شیخ طادی بود که واکنشی منفی به این اتفاق نشان داد. کارگردان فیلم های شکارچی شنبه و روزهای زندگی اظهار داشت: فیلمی که متعلق به کشور ایران نیست،چگونه طبق مقررات اسکار می تواند به عنوان نماینده ایران شرکت کند؟ فیلم گذشته ساخته و تولید شده ایران نیست. حتی اگر فیلم «گذشته» را ملی و ایرانی نیز خطاب کنیم نباید به نمایندگی ایران معرفی می شد زیرا نشان دادن کسی که در دوره گذشته هم در اسکار نماینده ایران بوده برای جهانیان این درک ایجاد می شود که ایران فقط و فقط یک کارگردان دارد و هیچ فیلم دیگری نیز تولید نمی کند. باید برای ایجاد تنوع هم که شده فیلمی دیگر به اسکار معرفی می شد، برای کشوری با  تمدن غنی فرهنگی و این همه کارگردان کاربلد پسندیده نیست اینگونه در افکار جهانیان قرار بگیرد، که تنها یک کارگردان در حال فیلم سازی است ویا او فقط فیلم خوب تولید می کند دنیا نباید این نگاه را به کشور ما داشته باشد.

این اظهار نظرها بالاخره یک مقام مسئول را مجبور به پاسخگویی کرد. البته پاسخی که به درد هیچ کس نخورد. حجت الله ایوبی رئیس سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: درباره معرفی «گذشته» به عنوان نماینده ایران در اسکار باید از هیأت داوران بپرسیم. آن‌ها از مدت‌ها قبل گزینه‌ها را بررسی می‌کردند. ما هم از اول اعلام کردیم که به نظر هیأت دوران احترام می‌گذاریم. هیچ جایی برای نفود ما نبوده، نیست و هرگز نخواهد بود و به نظر داوران احترام می‌گذاریم. تا حالا پیش آمده اثری به عنوان نماینده معرفی شود و انتقادهایی را در پی نداشته باشد؟

سخن آخر:

برای اصغر فرهادی و فیلمی که بر خلاف میل ما معرف فرهنگ ایرانی خواهد بود آرزوی موفقیت در اسکار 2014 را می کنیم. اما دوست داشتیم تصمیم عاقلانه تری گرفته می شد و ای کاش چهره های فرهنگی که امروز از این اتفاق انتقاد می کنند قبل از انتخاب گزینه نهایی این حرف ها را می زدند و امروز برای بازگشتن آب رفته از جوی تلاش نمی کردند.

 نظر دهید »

از 'دکترین گالیوريسم' تا 'خاورميانه اسلام'

08 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

روزنامه نیویورک‌تایمز امروز در مطلبی با اشاره به اینکه نقشه خاورمیانه را می‌توان دوباره ترسیم کرد، به تشریح این تقسیم‌بندی پرداخت و نوشت: در مورد سوریه، رقبای فرقه‌ای و قومی می‌توانند حداقل به سه بخش تقسیم شوند.
این روزنامه در توضیح این تقسیم‌بندی نوشت: سوریه می‌تواند به سه بخش علوی، کردستان سوریه و سرزمین سنی‌ها تقسیم شود. علوی‌ها، اقلیتی هستند که به مدت چند دهه است، سوریه و مسیر ساحلی آن را تحت کنترل خود گرفته‌اند. کردستان سوریه می‌تواند از این کشور جدا شود و در نهایت با کردهای عراق یکی شود. سرزمین سنی‌ها نیز می‌تواند جدا شود و با استان‌هایی از عراق تلفیق شود تا سنی‌ستان را تشکیل دهد.
این روزنامه آمریکایی در بخش دیگری از مطلب خود به تقسیم‌بندی عراق پرداخت و نوشت: در میان امکان‌پذیرترین احتمالات، کردهای شمال می‌توانند به کردهای سوریه بپیوندند. بسیاری از مناطق مرکزی، که تحت کنترل سنی‌هاست، به سنی‌های سوریه بپیوندد و جنوب عراق نیز شیعه‌ نشین شود.



نیویورک‌تایمز در ادامه به توجیه خود برای تقسیم‌بندی لیبی پرداخت و افزود: به خاطر رقابت‌های منطقه‌ای و قبیله‌ای قدرتمند، لیبی می‌تواند به دو بخش تاریخی خود تقسیم شود؛ «طرابلس‌تا‌نیا» و «سیرنایسا» و احتمالا کشور سومی با نام «فزان» در جنوب غربی.
در بخش دیگری از این مطلب به تقسیم‌بندی عربستان سعودی پرداخته شده و آمده است: مدتهاست، عربستان سعودی با اختلافات داخلی روبروست که این مسئله می‌تواند در صورت انتقال قدرت به نسل بعدی پادشاهان از میان برود. در واقع، اختلافات قبیله‌ای، اختلافات شیعه و سنی و چالش‌های اقتصادی، اتحاد این پادشاهی را تهدید می‌کند. بنابراین عربستان می‌تواند به پنج منطقه تقسیم شود.
نیویورک‌تایمز همچنین به تقسیم‌بندی یمن اشاره کرد و نوشت: به دنبال برگزاری رفراندوم بالقوه‌ در جنوب یمن برای استقلال این بخش، این فقیرترین کشور عربی می‌تواند به دو کشور تبدیل شود.
به نوشته این روزنامه، در یک حرکت قدرتمند، همه یا بخشی از جنوب یمن می‌تواند بخشی از عربستان سعودی شود. تقریبا همه تجارت سعودی‌ها از طریق دریاست و دسترسی مستقیم به دریای عربی می‌تواند به کاهش وابستگی این کشور به خلیج فارس و نیز کاهش نگرانی از توانایی ایران برای بستن تنگه هرمز منجر شود.
اما سابق تجزيه‌گري آمريکايي مناطق بزرگ به کجا برمي‌گردد؟ با فروپاشي شوروي سابق و تأسيس جمهوري­‌هاي تازه‌استقلال‌يافته قفقاز (گرجستان، آذربايجان و ارمنستان) و آسياي مركزي (تركمنستان، ازبكستان، قرقيزستان، تاجيكستان و قزاقستان) و انقلاب­‌های غربگرای پس از آن در بخشی از این نواحی، ظن این می‌رفت که آمریکا به دنبال تغییر مرزبندی­‌های سیاسی موجود، براي آسان‌تر کردن مدیریت خود بر جهان است. روشی که لااقل بین اقتصاددانان امریکایی که شعار “کوچک‌تر، زیباتر” سر می­‌دهند، سنتی کهنه است و ظاهرا جامعه سیاسی- اطلاعاتی آمریکا چندان بي‌علاقه به استفاده از آن نیستند. از این روست که منطقه خاورمیانه نیز به عنوان قطب نفت و گاز جهان همواره در معرض خطر این زیباسازی به سبک آمریکایی است.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

پاسخ به شبهات نعیمه اشراقی

06 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی
تبیین جایگاه حجاب از نگاه امام راحل (رحمت الله علیه)
آیا حجاب اجباری است؟ از منظر امام به عنوان یک مرجع فقیه، فیلسوف، عارف و یک متفکر نظام جهانی، نه فقط حجاب، بلکه رفتار عفیفانه هم اجباری است. هیچ‌ کس نمی‌تواند بگوید حد حجاب شرعی تنها رنگ است یا آرایش و سرمه‌ کشیدن است. امام می‌فرمایند باید در روابط بین زن و مرد حائلی باشد که آنجا معصیت انجام نشود.

ضرورت رجوع غیرمتخصص به متخصص از اموری است که عقل هر انسانی آن را تأیید می‌کند. در بررسی تاریخ اما همواره افرادی بوده‌اند که با زیر پا نهادن بدیهیات عقلی و اصولی، سعی در توجیه رفتارها و منحرف کردن اذهان مردم داشته‌اند. متأسفانه در این برهه از تاریخ، که نهال انقلاب اسلامی با همت امام راحل و مردم بزرگ کشورمان در حال به ثمر نشستن است و مظلومان و ستمدیدگان عالم چشم امید به آن دارند، چندی است برخی افراد به دنبال ساختارشکنی و زیر پا گذاشتن اصول اساسی دین و انقلاب برآمده‌اند و دست به اظهارنظرهای غیرکارشناسانه‌ی دینی می‌زنند و از آنجایی که در مقام استدلال، پاسخ‌گوی ذهن بیدار مردم نیستند، سخنان ناصواب خود را به مراجع قابل قبول مردم ارجاع می‌دهند تا از این طریق، اعتباری برای سخنان خود قائل شوند. غافل از اینکه این مسئله خیانت به اسلام، مردم و انقلاب و شهداست.
یکی از افرادی که اخیراً موضع‌گیری‌های عجیب و غیر‌قابل باوری را نسبت به برخی مبانی بنیادین دین و نظام اسلامی وارد کرده‌ خانم نعیمه اشراقی است که علاوه بر اظهارنظرات شاذ و غیرکارشناسانه، در کمال تعجب، آن نظرات را به امام راحل نیز نسبت داده است. با توجه به تبعات این مسئله، «برهان» ضروری دانست تا در گفت‌وگو با سرکار خانم «همیز»، استاد حوزه و دانشگاه؛ از نگاه قرآن و دیدگاه‌های امام راحل، مسائل مطرح‌شده را تبیین نماید. این گفت‌وگو در دو قسمت ارائه می‌شود. اینک قسمت اول این گفت‏و‏گو به محضر خوانندگان گرامی تقدیم می‏گردد:
اخیراً شاهد موضع‌گیری‌های برخی افراد در خصوص بعضی مبانی بنیادین دین و نظام، از جمله حجاب بوده‌ایم. به عنوان مثال، خانم اشراقی در مصاحبه با برخی سایت‌های معارض، به طرح شبهات و نظرات غیرکارشناسانه‌ای در‌باره‌ی حجاب پرداختند و آن را به امام (رحمت الله علیه) نسبت دادند. به نظر شما، دلیل این ‌گونه موضع‌گیری‌ها چیست و به طور کلی، این افراد با طرح چنین مباحثی چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟
می‌خواهم از منظر بالاتری به این سؤال توجه شود. اکنون که در حال تدوین مدیریت جامعه‌ی جهانی برای قوانین اسلام هستیم، چطور می‌توانیم قوانین اسلامی را در جامعه‌ی جهانی اجرایی کنیم؟ از صدر اسلام تا کنون نتوانسته بودیم برای جامعه‏ی جهانی برنامه‌ریزی صد درصد اسلامی انجام دهیم. بنابراین برای اجرای قوانین اسلامی در تمام وجوه زندگی انسان‌ها، اعم از مرد و زن، باید به قول مقام معظم رهبری، سبک زندگی را تدوین کنیم. این نوع تلاشها برای اینکه فردی را به میدان بکشد و مصاحبه ای تدوین کنند مصداق «عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیرٌ لکم» است. آن‌ها به قول خودشان به مواضع صحیح اسلامی حمله می‌کنند و می‌خواهند به زعم خودشان، مردم را به سوی اباحه‌گری بکشانند. ما با این برداشت‌های موذیانه با کراهت برخورد می‌کنیم، اما این کمک می‌کند که متخصصان قوانینی را که باید در اسلام به ‌صورت جهانی اجرا شود، با دقت بیشتری تدوین کنند.
کار ما دارد کاملاً از ابتدا شروع می‌شود. ما از ابتدای انقلاب با دشمنان مسلح برخورد رودررو داشتیم، اما امروز با دشمنان فرهنگی مواجهیم. امام می‌فرمودند جنگ یکی از نعمت‌های الهی بود که درِ نعمت شهادت، مبارزه و مجاهدت را به روی مردم باز کرد. ما نیز فکر می‌کنیم این جنگ فرهنگی نعمتی است که درِ فهم برتر قوانین اسلام را به روی جهانیان باز می‌کند. باید دقت داشته باشیم که اکنون حقیقتاً اجرایی کردن قوانین در سراسر جهان مطلوب همه‌ی انسان‌هاست. آن‌ها که در فرانسه شکنجه می‌شوند و اجازه ندارند حجاب داشته باشند و آن‌ها که در کشورهای دیگر محرومیت دارند، همه با تمام وجود اجرایی شدن این قوانین را می‌خواهند.
اما به کسانی که با این قضیه ضعیف برخورد می‌کنند و آگاهی ندارند (فرقی نمی‌کند به چه کسی منتسب باشند) مروه‌ شربینی، شهیده‌ی حجاب، پاسخ داده است. [1]او در آن سوی عالم، در جواب این سؤال که چطور باید با حجاب برخورد کنیم، می‌گوید: با حجاب باید به ‌گونه‌ای برخورد کنی که حتی جانت را هم بفروشی تا این قانون الهی باقی بماند؛ افرادی که نسبت به این قضیه ضعیف حکم می‌کنند و درباره‌ی این مسئله که آیا ما حجاب را جهانی کنیم یا نه؟ می‌گویند ببینیم که مردم جهان چه می‌پسندند، مثل آشپز برای جامعه تصمیم‌گیری می‌کنند و مثلاً می‌گویند ما باید بر اساس سلیقه‌ی مردم کار کنیم و چون مردم دارند برای قوانین اسلام با ما مبارزه می‌کنند، باید با آن‌ها صلح کنیم.

نگاه قرآن و موضع‌گیری بزرگان دین ما از ابتدای اسلام در برخورد با این افراد چگونه بوده است؟
بعضی‌ها شاید فکر کنند که اصول‌گراهای تندرو با این نظرات مخالفت می‌کنند،  اما این طرز فکر افراد غلط است؛ این خداست که با این حرف مبارزه خواهد کرد. قرآن به شدت با این افراد برخورد کرده و فرموده است: ای پیغمبر، آن‌ها بسیار دوست دارند که تو مداهنه کنی، ولی این کار را نکن.‌ [2]حق نداری در قوانین سست کار بکنی. حتی خداوند می‌فرماید: پیغمبر اگر تو کوچک‌ترین تغییری در ارائه‌ی پیام ما به مردم بدهی، با دست قدرت تو را می‏گیریم و به خاک مذلت می‏کشیم. این‌ها همه‌ نشانه‌ی این است که خداوند می‌خواهد آنچه قانون اسلام است اجرا شود.
بعد هم وقتی از پیغمبر تعریف می‌کند و می‌فرماید ما در آینده رضایت تو را جلب می‌کنیم؛ یعنی از تو راضی هستیم[3]، این نشان می‌دهد که پیغمبر قوانین را درست ابلاغ کرده است. پس هرکس داعیه‌ی ابلاغ اسلام را دارد، حق مداهنه و سستی ندارد، زیرا «خداوند» با او مبارزه خواهد کرد. بنابراین ما باید از خدا بترسیم، قوانین اسلام را صحیح ارائه بدهیم، مبلّغ خوبی باشیم و صحیح ابلاغ کنیم. هر مصاحبه‌ای که در ارائه‏ی اسلام خدشه ایجاد می‌کند و ابلاغش را ناصحیح ارائه می‌دهد، مخدوش است. نه اینکه مردم آن را نمی‌پذیرند، بلکه خدا نمی‌پذیرد.
دوم اینکه حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند روش تبلیغ‌ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) این بود که راه می‌افتادند و خودشان موردی را انتخاب و رویش کار می‌کردند. روش پیغمبر را این طور تفسیر می‌فرمودند: آنجایی که زخمی پیدا می‌کردند، اگر مرهم لازم داشت، مرهم می‌گذاشتند؛ اگر داغ احتیاج داشت، داغ می‌کردند تا زخم نابود شود. پس کسانی که یک‌سویه برخورد می‌کنند و می‌گویند ما مرهم بگذاریم تا درمان شود و می‌گویند ما آرام‌آرام صحبت کنیم تا جامعه تحریک نشود، خلاف روش پیغمبر عمل می‌کنند.
خداوند تبارک و تعالی در سوره نور آیه 56 می‌فرمایند: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول لعلکم ترحمون» آن‌ها می‌گویند ما خدا را دوست داریم، ولی روش پیغمبر را نمی‌پسندیم. صحبت خالص از اسلام مردم را پس می‌زند و اکنون باید طوری برخورد کنیم که مردم را جذب کنیم. قرآن در سوره آل عمران آیه 31 می‌فرماید: «قل ان کنتم تحبون‌ الله فاتبعونی یحببکم‌ الله»: پیغمبر بگو اگر شما خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید، آن وقت خدا شما را دوست می‌دارد.
الآن در جامعه خیلی‌ها می‌گویند ما خدا را قبول داریم، ولی چرا پیغمبر گفته است حد حجاب این است؟ در صورتی که خداوند فرموده حجاب داشته باشید، روابط محرم و نامحرم را گفته و تمام وجوهاتش را هم بیان کرده است.
حجاب یعنی حائل بین تو و نامحرم و این فقط محدود به پارچه، نگاه و گفتار نیست. بین دو نامحرم در فضای بیرونی حائلی عفیف درست کنید تا بتوانند به «مقاماتی» برسند که محبوب خدا باشند و به کارهای اجتماعی و انسانی خودشان هم برسند. هر کسی که تنها درباره‌ی پارچه، رنگ و… بحث می‌کند و روی ریزه‌کاری‌ها دست می‌گذارد، اصلاً نمی‌فهمد اسلام چه می‌خواهد. مقصد اسلام رشد جامعه‌ی جهانی و تخلق به اخلاق‌الله است. می‌خواهد جامعه‌ی جهانی رشد کند تا به جایی برسد که اخلاق خدا در آن اجرا شود و مردم  رنگ خدایی پیدا کنند[4]؛ نه فقط یک نفر، بلکه همه‌ خلیفه‌الله شوند. همه باید صفات خدا را در رفتار اجتماعی خود اجرا کنند.
امام توانستند بخشی از این امر را در زمان حیاتشان اجرا کنند. بخشی‌ از آن هم الحمدالله اکنون توسط شاگرد مسلم‌ و خلیفه‌ی برحقشان، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اجرا می‌شود که جهان ایشان را می‌پذیرد و به ایشان نمره‌ی مثبت می‌دهد. ایشان جامعه را به سویی می‌کشانند که همان روش پیغمبر اجرا شود. بنابراین ما نباید بترسیم که عده‌ای از حجاب خوش‌شان نمی‌آید. قرآن هم می‌فرماید ای پیغمبر، اگر در مقابل عده‌ای که به آخرت ایمان ندارند، اسم خدا را بیاوری مشمئز می‌شوند. خداوند روان‌شناسی آن‌ها را در سوره‌ی زمر  آیه 45 بیان می‌کند: «وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ». بنابراین ما احتیاج نداریم طبق خوش‌آمد آن‌ها کار کنیم. اگر مثلاً در جامعه‌ برای اینکه هویت اسلام حفظ شود، اجباری لازم باشد، باید اجبار بگذاریم.
روزی پیغمبر اکرم (صل الله علیه وآله والسلم) در مسجد رفت و عده‌ای از نمازگزاران را بیرون کرد و فرمود شما نمی‌خواهد نماز بخوانید، چون زکات نمی‌دهید. چرا کسی به این رفتار پیغمبر اعتراض نمی‌کند؟ ایشان «شِدادٌ غلاظ» برخورد کرد؛ یعنی همان جمله‌ای که حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند آنجایی که لازم بود داغ بشود داغ می‌کردند.
اصلاً بحث اجبار یعنی چه؟ یعنی وقتی شما در قدرت هستید، باید قوانین اسلام را اجرا کنید. خداوند در سوره‌ی مائده می‌فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»:  مسلمانان، شما روش جدیدی دارید، این روش جدید را متخذ از یهود و نصارا نکنید و آن‌ها را رهبران فکری و فرهنگی خودتان نگیرید. سپس می‌گوید هر کدام از شما مسلمانان (که دین برتر را دارید) اگر به دنبال روش‌های فرهنگی، روش‌های اجرایی ، روشهای کلی آنها، زندگی آن‌ها بروید، از آن‌ها هستید. در اینجا مخاطب «من یتولهم منکم» همه‌ی عصرها و همه‌ی نسل‌هاست و نه فقط زمان رسول‌الله. بعد می‌فرماید: «ان‌ّ الله لایهدی القوم الظالمین»[5] : خداوند گروهی را که ظلم می‌کنند هدایت نمی‌کند؛ یعنی گروهی که دنبال قوانین اجرایی و فرهنگی یهود و نصارا بودند. گرچه آن‌ها هم قانون و کتاب مدون دارند و این ‌طور نیست که آن‌ها پوچ باشند، اما فرهنگ آن‌ها دون فرهنگ اسلامی است، چون آن‌ها از کتاب تحریف‌شده‌شان فرهنگ‌سازی می‌کنند.
ما حق نداریم درباره‌ی فرهنگ‌های آن‌ها که با ما معارض هستند، حتی به عنوان فرهنگی که می‌توان درباره‌اش فکر کرد، بحث کنیم. قرآن می‌گوید اگر این کار را بکنید، از آن‌ها هستید. این را برای تمام کسانی گفتم که می‌خواهند از این جنس مصاحبه‌ها تهیه کنند و موذیانه بعضی‌ افراد را، ملعبه‌ی خودشان ‌کنند و با استفاده‌ از آن‌ها بر مقاصد خودشان صحه بگذارند.
خانم اشراقی می‌گویند برخی علما اعتقاد دارند چون حدی برای حجاب تعریف نشده است، حکومت هم نمی‌تواند آن را اجباری کند. این مسئله تا چه اندازه صحت دارد؟
به نظر من این حرف خوبی نبود و حتماً خودشان هم قبول دارند که این حرف خوبی نیست، چون اصلاً نمی‌شود به ساحت علما نزدیک شد. اظهارنظر به علما یعنی به بازی گرفتن روش علما. به نظر من ایشان خودشان هم این حرف را قبول نخواهند نداشت. علمای ما از صدر اسلام تا کنون همیشه مدافع اسلام و مرزهای آن بوده‌اند. اسلام یعنی مجموعه‌ی دستور‌های قرآن و سنت. حد و حدود حجاب در قرآن سنت تعریف شده است؛ بنابراین علما هرگز نمی‌توانند خلاف قرآن و سنت حرفی بزنند. در غیر این صورت، علمایی هستند که قرآن از آنان اظهار برائت می‌کند. مثلاً بلعم باعورا [6]یکی از مثال‌های بزرگی است که قرآن درباره‌اش می‌فرماید او مردی بود که ما آیات خودمان را به او دادیم، اما او خودش را منسلخ کرد و خودش را از این آیات جدا کرد. خلود در زمین را پذیرفت و نخواست آسمانی شود.
این نکته‌ی بسیار مهمی است. خداوند می‌فرماید عالمی که زمینی شود و آسمان را نادیده بگیرد، سگ است. اگر رهایش کنید، فریاد می‌زند؛ اگر او را بگیرید هم فریاد می‌زند[7]. خداوند تا این حد با علمایی که با آیات خدا بازی می‌کنند مبارزه می‌کند. بعد از انقلاب، هیچ‌ کدام از این علما را نمی‌توانیم در اسلام پیدا کنیم. علمایی که امروز در ایران در سطح جهانی برای دفاع از اسلام کار می‌کنند، بسیار زحمت می‌کشند و نمی‌توانیم این تهمت را به علمایمان بزنیم. این تهمت است که بگوییم علما برای حجاب تعریف ندارند. تمام مراجع تقلید ما از علمایی هستند که حجاب را در رساله‌شان تعریف کرده‌اند.
اگر منظورمان از علما مراجع تقلید باشد، این توهین خطرناکی به ساحت ایشان است و توصیه می‌کنم کسی دنبال این مسئله نرود. اما اگر منظور کسانی است که به اگر منظور کسانی است که مطالعات دینی دارند  یا پای منبرها درسی را یاد گرفته‌اند، آن‌ها نمی‌توانند ملاک ما باشند. من به جوان‌های عزیزم توصیه می‌کنم به این حدیث امام صادق (علیه السلام) دقت کنند. ایشان می‌فرمایند: «من دخل فی هذا الدین بالرجال اخرجته منه الرجال…»: هر کس با «شخصیت‌ها» وارد دین شود، با «شخصیت‌ها» هم از دین خارج می‌شود. امروز هم می‌بینیم بسیاری از شخصیت‌هایی که داعیه‌ی اسلام داشتند، با اسرائیل مصاحبه می‌کنند و حتی با یهود و صهیونیست دست موافقت داده‌اند.
بنابراین این‌ها را جزء علما به شمار نمی‌آوریم. امام صادق (علیه السلام) در ادامه می‌فرمایند: «من دخل فی هذا الدین بالکتاب و السنه زالت الجبال و لا یزول…»: با کتاب و سنت وارد دین بشوید، اگر کوه‌ها بلرزند، شما نمی‌لرزید. علمای ما، یعنی مراجع عظام، همه با کتاب و سنت درباره‌ی حجاب صحبت کرده‌اند و حرف‌های قاطعانه و صریحی زده‌اند که هم در استفتائات‌ آن‌ها موجود است و هم در رساله‌هایشان. بنابراین اصلاً نمی‌توانیم بگوییم برخی علما اعتقاد دارند چون حدی برای حجاب تعریف نشده است، حکومت هم نمی‌تواند آن را اجباری کند. این حرف اصلاً صحیح نیست و مذموم است.
در واقع می‌توان گفت افرادی که چنین شبهاتی را مطرح می‌کنند، دو دسته هستند: گروهی که با نگاه مغرضانه و از روی دشمنی این مباحث را مطرح می‌کنند و عده‌ی دیگر که از روی جهل و نادانی به طرح این‌ گونه مباحث می‌پردازند.
دقیقاً همین طور است. اسلام تنها برای مادیت و جسمانیت برنامه ندارد، بلکه قوانینش را برای سه عالم وجود انسان طراحی کرده است. برای مثال، از یک سو در اسلام گفته شده حتماً از نجاست پرهیز کنید. حتی در احادیث داریم کسانی که از نجاست پرهیز ندارند، دچار فشارهای شب اول قبر می‌شوند. شارع مقدس می‌گوید از نجاست باید صد درصد پرهیز کنید و از احکام واجب است که باید با لباس طاهر عبادت کنید. حتی خداوند می‌گوید بیت کعبه را باید طاهر نگه دارید. از سوی دیگر، گفته شده است که وقتی مهمان وارد منزل شد، حق ندارید به او بگویید اینجا پایت را نگذار، نجس است؛ به دلیل اینکه او به زحمت می‌افتد و مهمان باید اکرام شود. نباید شخصیت مهمان را دچار آسیب و مهمان را محدود کنید. کسی که به قضیه نادان باشد، نتیجه می‌گیرد که اگر مهمان نجاست را توسعه بدهد، اشکالی ندارد. اما این نتیجه‌گیری غیرعقلانی است. استنتاج صحیح این است که شما محیط را نجس در اختیار مهمان نگذارید؛ نه اینکه اگر مهمان نجاست را توسعه بدهد و خودش هم نجس شود اشکالی ندارد. در واقع شما موظف هستید نجاست را به طهارت تبدیل بکنید تا برای مهمان عسر و حرج ایجاد نکنید.
این مثال را زدم تا بگویم ما باید نجاست را برطرف کنیم. در مسئله‌ی حجاب هم باید افکار و عرف مردم را ارتقا دهیم تا به این حقیقت برسند یعنی باید سه عالم وجودشان توسعه یافته تا موفق به عبودیت شوند تا این‏که مورد رحمت خدای تبارک و تعالی قرار گیرند. یکی‌ از این‌ها اجرای حجاب است. نباید بگوییم چون برای مردم دشوار است، سخت نگیرید، به مردم فشار می‌آید، بلکه باید قوانین اسلام را به گونه‌ای ارائه دهیم که مردم بپسندند و اجرا کنند تا از آن‌ها بهره‌مند شوند. هدف 124هزار پیغمبری که خداوند فرستاده است و پیغمبر خاتم حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) که فرزندان گرانقدرش به شهادت برسند چیست؟ نعوذبالله هر کسی قوانین را هر طور که خواست اجرا کند؟ امام (رحمت الله علیه) جمله‌ی عمیقی دارند که می‌فرمایند امام حسین (علیه السلام) عصاره‌ی پنج تن است. از طرفی کل خلقت برای این پنج تن خلق شده‌اند؛ خداوند می‌فرماید: «لولاک لما خلقت الافلاک» چرا امام حسین (علیه السلام) با این عظمت، که عصاره‌ی پنج تن آل‌عباست، باید این ‌طور به خاک و خون کشیده شود؟ برای اینکه اسلام بماند. اسلام یعنی چه؟ یعنی مجموعه‌ی برنامه های قرآن و سنت.

این نوع مصاحبه‌ها ناشی از روش تبلیغی عده‌ای است که می‌گویند سخت‌گیری نکنید، کسی را در قبر دیگری نمی‌گذارند. خداوند تبارک می‌فرماید زمین از عدل و داد پر و از کفر پاک می‌شود، امام زمان (عج الله تعالی فرجه شریف) تشریف می‌آورند و تمام خواسته‌های انبیا را به ثمر می‌رسانند و این یعنی اسلام در سراسر زمین برای همه‌ی آحاد اجراشدنی است. این قابلیت در درون همه‌ی انسان‌ها وجود دارد. ما باید روش‌های شکوفایی این انتخاب را اجرایی کنیم. مردم ذاتاً می‌خواهند اسلام را انتخاب کنند، اما ما با چه روشی این خواسته‌ی ذاتی را به منصه‌ی ظهور برسانیم؟ با مداهنه؟ با اینکه حرام خدا در زمین اجرا شود اشکالی ندارد؟

روش حضرت امام (رحمت الله علیه) در برخورد با افرادی که نسبت به اجرای احکام اسلام بی‌تفاوت بودند و مرتکب فعل حرام می‌شدند چه بود؟
روش‌ حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) این بود که کسی جرئت نداشت جلوی ایشان حرامی را انجام بدهد و مثلاً حتی یک کلمه غیبت کند. یکی از نماینده‌های استانی ایشان وقتی خدمت امام می‌رسد تا گزارش سیاسی استان را بدهد، در گزارش سیاسی‌اش غیبت می‌کند. امام فریاد می‌زنند و می‌گویند آقا شما غیبت کردید، سپس جلسه را ترک می‌کنند و حتی از او تشکر هم نمی‌کنند.
حتی سرکار خانم دباغ این مجاهدی که از یاران مهم زمان شکنجه‌ها و زندان‌ها بودند، در خاطراتشان تعریف می‌کردند که در نوفل‌لو‌شاتو آقایی آمده بودند تا یک یا چند میلیون تومان به امام خمس بدهند و انگشتر طلا هم دستشان بود. در آن زمان مسائل مالی خیلی برای ما اهمیت داشت. امام با تحکم به او گفتند: آقا انگشتر را دربیاور، بعد حرف بزن! سرکار خانم دباغ فرمودند این آقا کمی‌ عقب‌نشینی کرد، انگشتر را درآورد و بعد حرف زد. یعنی امام از اجرای حرام به ‌شدت جلوگیری می‌کردند. امام (رحمت الله علیه) می‌فرمایند: «کسی که حرام خدا را انجام می‌دهد محترم نیست.» پس نگوییم کسانی که حرام خدا را انجام می‌دهند محترم هستند و باید مواظبشان باشیم، چون داریم در جامعه برنامه‌ی حکومتی تدوین می‌کنیم.
امام خمینی (رحمت الله علیه) می‌فرمودند خداوند تمام روش‌های زندگی در دنیا را در قالب کلام ائمه به ما داده است و آن‌ها پیام‌رسان خدا هستند. با اینکه در طول تاریخ کتاب‌های ما را سوزاندند، نتوانستند این معارف را از ما بگیرند. کسی که هرگز از خود در برابر قوانین اسلام پذیرش نشان نمی‌دهد و حرام را انجام می‌دهد، باید درالگوی حکومتی ذلیل باشد و این همان چیزی است که در دعای افتتاح برای ما بیان شده است: «انا نرغب إلیک فی دوله کریمه، تعز به الاسلام و اهله و تذل به النفاق و اهله» کاملاً مشخص است که روش حکومت در برابر متخلفان و کسانی که حرام انجام می‌دهند چیست. دولت کریمه‌ای که می‌خواهد در جامعه‌ی جهانی حکومت کند چنین خصوصیتی دارد. اسلام و اهلش عزیز و شریف هستند و اکرام می‌شوند و در مقابل، نفاق و اهلش ذلیل هستند.
در روش حکومتی نباید بگوییم که با این‌ها کنار بیاییم و مداهنه کنیم و آن‌ها حرامشان را انجام دهند، چون ما می‌خواهیم حکومت کنیم! مگر حکومت پست معاویه، که تبدیل به سلطنت شد، غیر از این بود؟ با مداهنه‌هایی که شد به‌ تدریج دیدیم که اسلام تحریف شد و به جایی رسیدیم که اکنون اسلام تحریف‌شده و فرقه‌هایی مثل وهابیت از آن سر برآوردند و ما اکنون می‌خواهیم از آن تحریف‌زدایی کنیم.
اسلام به ما شاخص داده است: «کسانی که حرام انجام می‌دهند، نباید در جامعه محترم باشند.» مثلاً جمله‌ای که حضرت امام درباره‌ی وزارتخانه‌‌ها می‌فرمایند: «الآن وزارتخانه‌ها، این را می‌گویم که به دولت برسد، آن طوری که برای من نقل می‌کنند، باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه‌ی اسلامی نباید در آن معصیت بشود… زن‌ها بروند، اما باحجاب باشند، مانعی ندارد. بروند اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند.»[8]
امام به طور کلی می‌گویند نباید معصیت شود؛ چه بسا، زنی مانتو به تن کند، اما آرایش و ظاهر نامناسبی داشته باشد. او پوشش دارد، ولی معصیت می‌کند. پس آیا حجاب اجباری است؟ نه فقط حجاب، بلکه رفتار عفیفانه هم اجباری است. امام یک مرجع فهیم، فیلسوف، عارف و یک متفکر و طراح نظام جهانی است.
بنابراین هیچ‌ کس نمی‌تواند بگوید حد حجاب شرعی تنها رنگ است یا آرایش و سرمه‌ کشیدن است. بلکه باید در روابط بین زن و مرد حائلی باشد که آنجا معصیت انجام نشود.
شما به جمله‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) توجه کنید که می‌فرمایند بهترین زن، زنی است که مردی او را نبیند، او هم مردی را نبیند. در این حدیث کلمه‌ی «یری» آمده که به معنای تماشا کردن و نگاه ‌کردن است. اکثر افراد می‌گویند این جمله مناسب شأن فاطمه‌ی زهرا(سلام الله علیها) نیست، چرا خودشان رفتند در مسجد سخنرانی کردند و مردها را دیدند و مردها هم ایشان را دیدند؟ این نتیجه گیری سفیهانه با این جمله‌ی حکیمانه . مگر سلمان به خانه‌ی ایشان نمی‌رفت؟ حتی خود ایشان یک بار به سلمان گفتند این دعا را من به تو یاد می‌دهم، به مردم یاد بده. سلمان به عنوان شاگرد این دعا را از خانم(سلام الله یاد می‌گیرند و به جامعه ارائه می‌دهند. خود سلمان اقرار می‌کند که از وقتی این دعا را یاد گرفتم، به هزار نفر در مدینه یاد دادم. مگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) سلمان را ندیدند؟ مگر سلمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) را ندید؟
پس مفهوم جمله‌ی حضرت آن است که مردی زن را با جاذبه‌ی جنسی نبیند. این جاذبه‌ی جنسی می‌تواند لباس باشد یا آرایش باشد.
پس نمی‌توانیم بگوییم کمی آرایش اشکالی ندارد. اینجا حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرمایند هر جاذبه‌ای که نامحرم را به طرف تو بکشاند و باعث شود به تو به‌ عنوان یک زن و بر اساس جذابیت‌های جنسی نگاه کنند، باید از روابط اجتماعی جمع شود. مردم وقتی می‌خواهند مشکلاتشان را رفع کنند، باید به جامعه مراجعه و آنجا همدیگر را ملاقات کنند. پس باید در روابط اجتماعی که مردم جمع میشوند و میخواهند مشکلاتشان را رفع کنند محیط پاک و مناسبی براییشان فراهم باشد. خانمی که آن طور حکیمانه صحبت کرده چطور این جمله‌اش غیرحکیمانه و غیرعقلانی است؟
امام هم همچون فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) گفتند در جامعه معصیت نشود و معصیت اعم از حجاب و رفتار و گفتار و هر نوع حرکتی است. فیلمی که معصیت را رواج بدهد حرام است، هنری که معصیت را رواج بدهد حرام است، مینیاتوری که می‌کشند برای اینکه زیبایی‌های خلقت نقاشی را بخواهند نشان بدهند، ولی اگر جاذبه‌ی جنسی و شهوت در آن باشد، مثلاً مرد و زنی به هم جام شراب تعارف می‌کنند، حرام است. این چیزی است که اسلام ناب ارائه می‌دهد. ما داریم فرهنگ‌سازی جامعه‌ی جهانی را انجام می‌دهیم. آیا ما باید نقاشی مینیاتور بکشیم؟ بله. از زیبایی‌های طبیعت در خط و رنگ و نقش و… استفاده کنیم؟‌ بله. اما چه چیزی را به بیننده القا کنیم که به کمال رساندن بیننده باشد و عبودیت خودش را بیشتر در این هنر پیدا کند.
وقتی امام خمینی حمت الله می‌فرمایند در محضر خدا گناه و معصیت نکنید، یعنی دارد برای همه‌ی عالم برنامه‌ریزی می‌کند. کسانی که نمی‌توانند این طراحی را برای قوانین داشته باشند دارند با خدا مبارزه می‌کنند. خداوند هم می‌فرماید: «جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا».


ادامه دارد…

پی‏نوشت‏ها:
[1]مروه شربینی زنی مصری بود که در دادگاهی در آلمان با هجده ضربه چاقو کشته شد. ضارب شخصی بود که شربینی از او به اتهام اهانت بدلیل پوشیدن حجاب شکایت کرده بود..
[2]سوره مبارکه ی قلم، آیه 9
[3]. سوره  مبارکه ضحی، ایه 5
[4]. سوره مبارکه بقره، آیه 138
[5]. سوره مبارکه مائده آیه 49
6].سوره مبارکه اعراف، آیه 170
[7]. همان
[8] . (صحیفه‌ی امام، ج 6، صص 328 و 329)


 نظر دهید »

کودک‌آزاری به وسیله برنامه‌های کودک

04 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

مطالعات تجربی و آزمایش‌هایی که صورت گرفته نشان داده که تلویزیون می‌تواند هم روی جسم و هم روی ذهن و مهارت‌های شناختی و جنبه‌های عاطفی کودکان تاثیر بگذارد.

شما هم اگر کمی در خانواده خود یا اطرافیانتان دقت کرده باشید، حتما متوجه شده‌اید که چند سالی است جایگاه تلویزیون پررنگ‌تر از قبل شده و با مشغول شدن هر کدام از افراد خانواده به کارهای خویش، این تلویزیون است که معمولا خلاء ارتباطی موجود را پر کرده و آنهایی را که وقت آزاد بیشتری برای در خانه ماندن دارند، سرگرم می‌کند. یکی از این گروه‌ها، کودکان هستند که خواسته یا ناخواسته، زمان زیادی از روزشان صرف دیدن برنامه‌های تلویزیونی می‌شود. اینکه این مسئله چقدر خوب است یا بد، چه تاثیرهایی بر جسم و روان کودک خواهد داشت، وظیفه خانواده‌ها و برنامه‌سازان چیست و بسیاری سوالات دیگر، مسائلی هستند که با توجه به وضعیت جدید باید برای آنها پاسخی پیدا کرد.
برای یافتن پاسخ این سوال‌ها سراغ دکتر علیرضا رحیمی، دکترای تعلیم و تربیت و مدیر موسسه مطالعاتی نهج‌البلاغه رفتیم که تجربیات، مطالعات و پژوهش‌های زیادی در این زمینه دارند. ایشان مدیر پروژه دین، رسانه و کودک هستند و تاکنون چند جلد کتاب در حوزه تربیت کودک منتشر کردند و از نزدیک با فضای رسانه و کودکان آشنا می‌باشند.
در این سال‌ها می‌بینیم بیشتر وقت بچه‌ها در خانه و پای برنامه‌های تلویزیون می‌گذرد، با توجه به این مسئله، هشدارهای زیادی درباره تاثیر نامطلوب تماشای زیاد برنامه‌های تلویزیونی از طرف کارشناسان داده می‌شود. این تاثیرهای نامطلوب به طور دقیق‌تر چیست؟
مطالعات تجربی و آزمایش‌هایی که صورت گرفته نشان داده که تلویزیون می‌تواند هم روی جسم و هم روی ذهن و مهارت‌های شناختی و جنبه‌های عاطفی کودکان تاثیر بگذارد. آنچه می‌بینیم این است که به وضوح روی تحرک بچه‌ها تاثیر گذاشته و آنها را تنبل کرده که مشکلات قلب و عروقی را در پی خواهد داشت و همچنین اینکه روی معاشرت و ارتباط آنها با دیگران تاثیر گذاشته است.


آیا مرکزی داریم که مطالعاتی در این زمینه انجام داده باشد؟

در همه جای دنیا چنین بررسی‌هایی صورت می‌گیرد، به عنوان مثال در آمریکا بنیاد خانواده کایزر خیلی روی این موضوع کار کرده و نمونه‌های تجربی زیادی را بررسی کرده است مثلا اینکه آگهی‌های تلویزیونی چه تاثیری روی بچه‌ها دارد، ولی در ایران اصلا چنین مطالعاتی نداریم چون کسی حاضر نیست برای این مسائل هزینه کند و ببیند تاثیر واقعی تلویزیون روی مهارت‌های توجه، تمرکز، تصمیم‌گیری و سایر مهارت‌ها چیست.


پس با خلائی که در این زمینه در کشورمان وجود دارد شاید فعلا باید به نتایجی که دیگران به دست آورده‌اند رجوع کرد. آنها در این زمینه به چه نتایجی رسیده‌اند؟
آنچه در سطح جهانی خانواده‌ها را نگران کرده، آماری است که منتشر می‌شود، مثلا اینکه در یک روز معمولی ۶۱ درصد از بچه‌های زیر ۲ سال از رسانه‌هایی که صفحه نمایشی دارند استفاده می‌کنند یا اینکه نزدیک نیمی از کودکان نوپا وقتشان پای تلویزیون صرف می‌شود. همه اینها نشان‌دهنده وضعیت جدیدی است که درباره کودکان ایجاد شده و باید به فکر آنها بود.


و انتشار این آمار نگران‌کننده به خاموش کردن تلویزیون‌ها منجر می‌شود؟

خیر. چون اگر نگران می‌شدند مسیر دیگری را در پیش می‌گرفتند. اتفاقا من معتقدم باید خانواده‌ها را نگران کرد و الان هیچ کس نگران نیست. الان می‌بینیم که چه در کشورهای دیگر و چه در ایران،‌ تلویزیون به یک ابزار سرگرم کردن کودکان تبدیل شده و خانواده‌ها برای رها شدن از بچه‌ها، ساعت‌ها آنها را پای برنامه‌های تلویزیونی می‌نشانند و اصلا کاری به آنچه به فرزندشان انتقال داده می‌شود ندارند.


یعنی اطمینان کامل به برنامه‌های تلویزیونی؟

بله. اطمینان کامل و نادرست! متاسفانه بعضی خانواده‌ها اصلا به مقوله تربیت توجه نمی‌کنند. بیش از هر چیزی به این فکر می‌کنند که فرزندشان چه لباسی بپوشد یا چه غذایی بخورد، اما به این فکر نمی‌کنند که چیزی که روح و روان فرزندشان را تغذیه می‌کند از چه کیفیتی برخوردار است. کاش پدر و مادرها به اندازه اینکه روی مارک خوراکی‌ها دقت دارند که مثلا چه نوع بستنی را بخرند یا نخرند، به این هم دقت می‌کردند که فردی که روبه‌روی فرزندشان در قاب تلویزیون است چه کارهایی می‌کند و چه چیزهایی می‌گوید. آنها با این تصور که تلویزیون امن است، فرزندشان را با انواع عموها و خاله‌ها و عروسک‌ها و انیمیشن‌ها تنها می‌گذارند در حالی که اینطور نیست و باید برنامه‌های مختلف را رصد کنند و بر آنها نظارت داشته باشند.


در این میان نقش سازنده‌های برنامه‌های تلویزیونی هم خیلی پررنگ به نظر می‌رسد؟

همین طور است. در کنار آگاه کردن خانواده‌ها و حساس کردن آنها، یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید صورت بگیرد هشدار دادن به سازنده‌هاست که البته گوششان زیاد بدهکار نیست. برنامه‌سازی برای تلویزیون و به ویژه در بخش کودکان باید بر مبنای یک اصولی باشد نه اینکه شبکه‌ها و برنامه‌های مختلف هر کدام ساز خودشان را بزنند.

برنامه‌سازی برای کودکان و نوجوانان باید یک فعالیت کاملا تربیتی و آموزشی تلقی شود و مانند آموزش و پرورش برای آن سند تهیه شود؛ یعنی همان طور که یک معلم وقتی می‌رود سر کلاس می‌داند که باید در چارچوب یک برنامه درسی کار کند و شیوه ارائه و محتوای مطلب و نوع بیانش بر اساس یک سند تنظیم شده است و برای انجام این کار دوره می‌بیند، مجری‌ها هم باید دوره ببینند و برنامه داشته باشند نه اینکه صرفا کسانی باشند که بیایند جک بگویند و حرف‌های بامزه بزنند.


پس باید یک مدیریت منسجم و قوی وجود داشته باشد؟
بله. در این سال‌ها سیاست‌های مدیریتی غلطی پیش گرفته شده و روز به روز هم وضع بدتر شده است. جدیدا به خاطر بی‌پولی برنامه‌ها مجبور شده‌اند اسپانسر بگیرند که روی مسائل محتوایی هم تاثیرگذار است. برنامه‌های نامناسبی که به اسم آنها ساخته می‌شود یا همین تبلیغاتی که به طور ضمنی و غیرمستقیم و در بین برنامه‌ها به خورد بچه‌ها داده می‌شود به نوعی کودک‌آزاری و تجاوز به حقوق کودکان است.


شما تا اینجا به تاثیرهای منفی که تلویزیون می‌تواند داشته باشد اشاره کردید، در چه صورتی برنامه‌های تلویزیون برای کودکان می‌توانند در جهت مثبت و سازنده ایفای نقش کنند؟

هر برنامه‌ای که از تلویزیون پخش می‌شود موجب یادگیری می‌شود؛ یا خوب یا بد. به هر حال آموزشی است که صورت می‌گیرد و می‌تواند در جهت منفی یا مثبت باشد. توصیه‌ها و راهکارها این گونه است که اگر می‌خواهیم برنامه‌ای یادگیری نافع داشته باشد و باعث تربیت در جهت مثبت شود، باید اصول را رعایت کنیم و بعد می‌توان از آن به عنوان یک ابزار تربیتی استفاده کرد در غیر این صورت اگر طبق برنامه پیش نرود و باری به هر جهت باشد، می‌تواند کارکردهای منفی آن بسیار بیشتر از آثار مفیدش باشد.


در سال‌های گذشته این روند چطور بوده است؟

در دوره‌های گذشته به مراتب وضعیت بهتر از الان بوده است. مثلا برنامه‌هایی مانند خانه مادربزرگه، مدرسه موش‌ها، بچه‌ها مواظب باشید، کلاه قرمزی سری اول، بستنی‌ها و… برنامه‌هایی بود که به نسبت زمان خودشان خوب بودند هرچند ایرادهایی هم داشتند؛ اما تقریبا از ۱۰ سال پیش به این طرف برنامه‌های کودک دچار افت وحشتناکی شده‌اند که تابع سیاست‌های غلط صدا و سیما بوده است.


منظورتان از سیاست‌های غلط چیست؟

اینکه افرادی را وارد کار کرده‌اند که نه رسانه را می‌شناخته‌اند و نه کودک را، ضمن این که در سیاست‌هایشان تداوم نداشته‌اند و مدام افراد را عوض کرده‌اند. ما در این سال‌ها هیچ کاری نکرده‌ایم در حالی که در کشورهای دیگر برای ساخت یک برنامه مطالعات زیادی انجام می‌دهند. الان هیچ کدام از برنامه‌هایی که پیش از این ساخته شده بود و مفید بودند را نداریم و هر شبکه‌ای را  که عوض کنیم می‌بینیم همه برنامه‌ها شکل هم شده‌اند و یک خاله یا عمو یا با همکار و عروسکشان یا با بچه‌هایی که به صورت منفعل یکجا نشسته‌اند صحبت می‌کنند.

به نظر می‌رسد در حال حاضر بعضی از حرف‌ها و شوخی‌های برنامه‌هایی که برای کودکان ساخته می‌شود را هم فقط بزرگترها می‌توانند درک کنند.

یکی از حرف‌های اشتباهی که زده می‌شود این است که می‌گویند این برنامه، برنامه خانواده است و مجری‌ها می‌روند در بین برنامه در مراکز خیریه و سایر مراکز کارهایی که مربوط به بزرگسالان است را انجام می‌دهند. اینها بازاریابی ناشیانه است. برنامه کودک کاملا باید برنامه کودکان باشد و زبان آنها را داشته باشد. مشکل اینجاست که برنامه‌سازان کودک ما مخاطب را گم کرده‌اند و در حالی که می‌توان از تلویزیون به عنوان یک فرصت مناسب آموزشی استفاده کرد، به این راحتی از آن غفلت می‌شود.


وارد شدن کارشناسان آموزشی به فضای ساختن این برنامه‌ها می‌تواند این مشکلات را حل کند؟

در حال حاضر در برنامه‌ها کارشناس کودک هم حضور دارد، ولی کارشناسانی که از سطح تحصیلات، تخصص و تجربه کافی در این زمینه برخوردار نیستند، بلکه صرف این که سازندگان اسم آنها را بیاورند و بگویند ما از نظر کارشناس هم استفاده کرده‌ایم همکاری‌های کوچکی در تولید برنامه‌ها دارند.


به نظرتان چه کار باید کرد؟

کسانی که قرار است برای بچه‌ها برنامه بسازند باید به چند نکته توجه کنند، یکی اینکه هر یاد دادنی تربیت کردن نیست و باید رسانه‌ای تربیتی و رسانه‌ای عقلانی محقق شود. رسانه عقلانی هم رسانه‌ای است که هدف اساسی و جهت‌گیری آن به روش قوه تعقل آدمی است و نیز هدف و ابزار برنامه آن عقلانی است. ما خودمان کاری را شروع کردیم و با برنامه‌سازها جلسات گفتگو و مباحثه‌ای داشتیم، ولی هنوز نتوانسته‌ایم به صحن تاثیرگذاری حضور پیدا کنیم و در تلاشیم به این کار جنبه رسمی‌تری بدهیم تا هم روی صدا و سیما اثر بگذارد و هم با مشارکت تولیدکنندگان برنامه‌های کودک، برنامه‌های بهتری برای بچه‌ها ساخته شود. برنامه‌سازی برای کودکان کار پیچیده‌ای است و کسانی که راهشان به تلویزیون باز می‌شود باید هم در حوزه تربیت و هم در حوزه رسانه تخصص کافی داشته باشند در غیر این صورت روز به روز اوضاع بدتر می‌شود و حتی می‌تواند به دلسردی بچه‌ها از همین برنامه‌های تلویزیونی و رو آوردن آنها به برنامه‌های بزرگسال‌ها منجر شود که عواقب خاص خودش را دارد.


دخت ایران

 نظر دهید »

بازی های رایانه ای و سلامت کودکان شما

04 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

مسأله ارتباط بين بازي‌هاي رايانه‌اي با سلامت روحي و بروز رفتارهاي خشونت‌طلبانه و ضداجتماعي کودکان و نوجوان، سال هاست که از سوي کارشناسان مورد بررسي قرار گرفته است و ما شاهد هشدارهاي زيادي در اين حوزه بوده ايم. اما بررسي هاي مختلف نشان مي‌دهد که سلامت جسمي کودکان که در هر هفته بيش از 20 ساعت با اين بازي‌ها سرگرم مي‌شوند، کمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد. نويسنده با اشاره به وجود شرايطي نظير کم تحرکي، بالا رفتن فشار خون، تحريک بخش کوچکي از مغز، افزايش استرس، چاقي، التهاب استخوان‌ها و مفاصل و در نهايت ديابت و بيماري مزمن شريان‌هاي قلبي، معتقد است که مديران اين صنعت17 ميليارد دلاري، هيچ گاه حاضر به پذيرش چنين آثار فاجعه‌آميزي نيستند.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

خانواده رسانه و تربیت فرزند + دانلود فایل صوتی و تصویری

04 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی
خانواده رسانه و تربیت فرزند

برنامه دیگری از مجموعه برنامه های خانه خوبان به عنوان خانواده رسانه و تربیت فرزند که به موضو ع نقش رسانه ها در زندگی روزمره و تربیت فرزندان پرداخته می‌شود و در این گستره ارتباطات و رسانه ها در زندگی جوامع امروزی خانواده ها چه نقشی دارند و چگونه فرزندان خود را از آسیب های این ابزار ها در امان نگاه دارند . کارشناس این برنامه دکتر سید محسن فاطمی دکترای روان‌شناسی و استاد دانشگاه تهران می‌باشد . دانلود این برنامه را به شما پیشنهاد می‌کنیم

دانلود :

فایل صوتی

فایل تصویری

 نظر دهید »

وقتی اشرار به حکم تکوینی خداوند، به مرگ بد و ناگهانی می‌میرند

03 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

«هیچ کجا، هیچ کس» سومین ساخته ابراهیم شیبانی،‌ فیلم هوشمندانه و خوش‌ساختی است. فروش این فیلم که در قالب اکران عید فطر از چهارشنبه 16 مرداد به روی پرده رفته، در مدت 46 روز به 506 میلیون تومان در تهران و 215 میلیون تومان در شهرستان‌ها رسیده است.

ابراهیم شیبانی در سومین فیلم خود به سراغ فیلمنامه‌ای از احمد رفیع‌زاده رفته است. ساختار این فیلم در نگاه اول مخاطب را شگفت‌زده خواهد کرد. زیرا سکانس‌ها مغشوش و نامرتب‌اند و توالی زمانی در فیلم رعایت نشده است. اما این ساختار غیرمتعارف از عوامل جذابیت فیلم است. مخاطبان نباید در این خصوص واهمه داشته باشند زیرا اندک اندک، سرنخ قصه را به دست خواهند آورد. ماجرای فیلم، در حول و حوش دزدی و گروگان‌گیری دور می‌زند.

خلاصه داستان
مرجان (مهناز افشار) با شوهر سابقش مهران (محمدرضا فروتن) نقشه سرقت از صرافی فرخ حکیمی (بابک کریمی) را می‌کشند. مهران به کمک یلدا (بهاره کیان افشار) سیصد سکه طلا از صرّاف می‌خرند و لحظاتی بعد، پول را به حساب او می‌ریزند. کسی که مبلغ را به حساب صرافی ریخته یک کارخانه‌دار است که آنها دختر او را به گروگان گرفته‌اند. آن دو به همراه داوود (صابر ابر) به سمت شمال می‌روند تا از آنجا به خارجه بگریزند. اما توفیق پدر یلدا (رضا کیانیان) از پی آنها آمده و سرنخ‌هایی از دخترش پیدا می‌کند…


نقد و نظر
فیلم «هیچ‌کجا، هیچ‌کس» از فیلم‌های تجربی سینمای ایران محسوب می‌شود و خوشبختانه این تجربۀ متفاوت، تماشایی و قابل قبول از کار درآمده است. فیلم، به لحاظ فرم روایت، غافلگیرکننده است. گوئیا فهرست سکانس‌های فیلم را درون یک کیسه ریخته و با قرعه بیرون کشیده و به هم چسباند‌ه‌اند. اما در واقع اینطور نیست.
اغلب فیلمسازان در فیلم‌هایشان به‌راحتی مخاطب را فریب می‌دهند و او را تحمیق می‌کنند. لکن ابراهیم شیبانی در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» بی‌جهت قلوب مخاطبان فیلمش را برای قتل یک نفر از اشرار به تپش نمی‌اندازد و گوش آنها را با موسیقی‌های سوزناک نمی‌آزارد. او مخاطبش را به تماشای یک فیلم معقول دعوت می‌کند و به او فرصت تفکر می‌دهد. به همین سبب، فیلم از موسیقی بسیار اندکی بهره گرفته است و قصد کرده تا آگاهانه احساسات مخاطب را برنیانگیزد. نقاط اوج و عطف فیلم با استفاده از همان تکنیک قرعه‌کشی سکانس‌ها، پیش از موعد خود به نمایش درمی‌آیند و لذا بیننده فرصت دارد به موضوعات فیلم بیاندیشد. در یک جمله می‌توان گفت که این فیلم توانسته است تا حد زیادی حق مطلب را به لحاظ شیوۀ جدید روایت و محتوای خوب ادا کند.


یک نکته دینی که در این فیلم به درستی رعایت شده آن است که شریران به حکم تکوینی خداوند، به مرگ بد و ناگهانی می‌میرند (که به آن «مرگ مفاجات» می‌گویند). لذا در فیلم می‌بینیم که مهران به طور ناگهانی می‌میرد و همچنین یک خودرو به مرجان که متهم ردیف دوم است به هنگام عبور از کنار جاده، می‌زند و فرار می‌کند. بنده این مسئله را قبلاً در نقد فیلم من مادر هستم/ جیرانی گوشزد کرده بودم که اگر چنانچه طبق قرائت نویسنده و فیلمساز، شخصیت «آوا» (باران کوثری) در آن فیلم بد و منفور است پس چرا آنها برای او یک مجلس وداع و تعزیت سوزناک ترتیب داده‌اند.

الف. فیلمنامه
فیلمنامه نویس، منطق زمان خطی را رعایت نکرده است ولی سکانس‌ها از الگویی دیگر تبعیت می‌کنند. دو خط داستانی در طول فیلم روایت می‌شود. خط اول، ماجرای کلاهبرداری از دکان صرافی است و خط دوم، ماجرای گریز به شمال و حوادث مسیر راه و همچنین ماجرای پدر یلدا (رضا کیانیان) که در پی دخترش به شمال رفته است. این دو خط قاعدتاً بایست به توالی به نمایش درمی‌آمدند ولی در فیلم، سکانس‌های خطوط اول و دوم به طور همزمان به نمایش درآمده‌اند. البته ترتیب سکانس‌ها، بدون قاعده نیست و در واقع فیلمنامه‌نویس خط دوم قصه را اصل گرفته و ماجراهای خط اول را همچون فلاش‌بک ذهنی شخصیت‌ها روایت کرده است.
به نظر می‌رسد که جناب رفیع‌زاده برای آنکه موضوع فیلم، تکراری جلوه نکند این ساختار غریب را برای فیلمنامه برگزیده است. وگرنه فیلم‌های زیادی در موضوع کلاهبرداری و دزدی سازمان‌یافته در ایران و جهان ساخته شده‌اند که عملاً به این فیلم فرصت عرض اندام نمی‌دهند. اما این ساختار جدید، باعث شده تا مخاطب ضمن تماشای فیلم، بار دیگر تبعات این کارها را مرور کند و نتایج اخلاقی قصه را نیز ببیند، هرچند که فیلم اصولاً پند و اندرز اخلاقی نمی‌دهد. مضافاً بر اینها، آنچه در فیلمنامه جدید به نظر می‌رسید و احتمالاً نویسنده در خصوص آن رأی و نظر خاص دارد، ماجرای شیطان‌صفتی و یکه‌تازی برخی زنان امروزی است که در انتهای مقال به آن خواهیم پرداخت.


در میان آثار خارجی، فیلم«هیچ کجا، هیچ کس» از جهاتی به فیلم بچه‌های خیابان/ نانی لوی (1989) شبیه است (که در سال 1369 در تهران اکران شد). در این فیلم یک بازیگر بازنشسته به نام آسانته در پی برگزاری یک تئاتر موزیکال با استفاده از بچه‌های یک دارالتأدیب است. او دوندگی‌های زیادی می‌کند و در نهایت این نمایش را به صحنه می‌برد. قاعده زمان خطی ایجاب می‌کرد که فیلم به دو بخش دوندگی‌های آسانته و اجرای نمایش تقسیم شود. ولی فیلم از همان ابتدا این دو بخش را با هم روایت کرده است.
این سبک فیلمنامه‌نویسی توسط یک نویسندۀ مکزیکی به نام گیلرمو آریاگا با دو فیلم عشق سگی (2000) و 21 گرم (2003) به کمال رسید. این فیلم‌ها را آلخاندرو گونزالس ایناریتو فیلمساز مکزیکی کارگردانی کرده است. این کارگردان و نویسنده، سپس فیلم بابل (2006) را تولید کردند و اندکی بعد، به سبب اختلافاتی به همکاری‌ خود پایان دادند.
تقدیر محتوم، از جمله مفاهیمی است که در این سبک فیلمنامه‌نویسی به مخاطب القاء می‌شود. گوئیا شخصیت‌ها اختیاری ندارند و طبق سرنوشت خود باید به آن کار خوب یا بد، اقدام کنند. این فن فیلمنامه، معنای عمیق جبر و اختیار را به خاطر می‌آورد، که یک مفهوم دینی است. امیدوارم در آینده فیلمسازی پیدا شود که بتواند با استفاده از این تکنیک، این مفاهیم معقول را محسوس کند. این روش همچنین می‌تواند در منطقی جلوه دادن فیلمنامه‌هایی که صدفه یا اتفاق در آن نقش اساسی دارد به کار رود.

ب. کارگردانی و …
جناب شیبانی به کمک فیلمبرداری خوب حسین جعفریان تصاویر خوب و بدیعی برای فیلمش گرفته است؛ لوکیشن‌های تماشایی خصوصاً در سکانس قبرستان کشتی‌ها در کیاشهر، جلوه‌ای زیبا به این فیلم داده است.
کارگردان با دقت خوبی، فیلمنامه را تصویر کرده و چون خودش از مشاوران فیلمنامه بوده، وسواس زیادی در ساخت آن به کار برده است. لکن انتخاب برخی از بازیگران خوب نیست و آنها عملاً به نقش‌هایشان نمی‌خورند، مانند رضا کیانیان و محمدرضا فروتن. افسانه چهره‌آزاد (متولد 1341) نمی‌تواند مادر محمدرضا فروتن (متولد 1347) تلقی شود. بازیگر نقش مهران اصولاً بایست کم‌سن و سال‌تر انتخاب می‌شد. همچنین رضا کیانیان پدری عجیب و ناچسب برای بهاره کیان افشار است.

تصویر زن در فیلم «هیچ کجا، هیچ کس»
از حدود بیست سال قبل پایداری خانواده‌ها در ایران رو به افول گذاشته است. یکی از علل این مسئله نفوذ عقاید فمینیستی در میان زنان است که عمدتاً در مجامع دانشگاهی، ترویج و تبلیغ می‌گشت. از اوایل دهه 1370 زنان کم‌کم پایشان به دانشگاه‌ها باز شد و خواسته یا ناخواسته پذیرای این اندیشه‌های غربی شدند.
در این دو دهه، عمدۀ فیلم‌ها در سینما و تلویزیون نیز دانسته یا ندانسته به ترویج عقاید فمینیستی پرداختند و بر بحران خانواده‌ها افزودند. اما فیلم «هیچ کجا، هیچ کس» از جمله موارد نادری است که آگاهانه وضعیت سرکش زنان امروز را تصویر کرده است. در این بخش، شش شخصیت زن در فیلم را فهرست کرده‌ایم.

زنان منفی در این فیلم:
1ـ مادر مهران (افسانه چهره‌آزاد): او از شوهرش طلاق گرفته است و لذا مهران از او نفرت دارد. از گفت‌وگوها برمی‌آید که او سکه‌های مهریه‌اش را به صرافی برده تا بفروشد و نتیجتاً به ازدواج او با جناب صراف انجامیده است.
2ـ مرجان (مهناز افشار): همسر سابق مهران است. از گفت‌وگوها معلوم می‌شود که قبلاً به او حقّه زده و لذا مهران از او متنفر است. ولی در این نوبت برای انتقام گیری از صراف به ناچار با او همدست می‌شود.
3ـ سحر (صدف طاهریان): دختر یک کارخانه‌دار است که با مرجان دوست می‌شود و با او نقشه گروگان‌گیری و اخاذی از پدرش را می‌کشند.
4ـ مادر یلدا: او بدون مشورت با شوهرش توفیق (رضا کیانیان) کار را به آنجا می‌رساند که دخترش با داوود در خفا ازدواج کند و از خانه بگریزد.

زنان خوب در فیلم:

1ـ یلدا (بهاره کیان افشار): او گرچه جزو گروه دزدان است ولی کم‌کم به کارهای خوب تمایل می‌یابد.
2ـ همسر ایوب (مریم مقبلی): یلدا و مهران در مسیر شمال، به این زن زائو و شوهرش برمی‌خورند که ماشینشان خراب شده است. یلدا کمک به او را به همراهی با مهران ترجیح می‌دهد و با او به بیمارستان می‌رود.


وقایع جشنواره فجر
جشنواره سی‌ویکم فیلم فجر در برج میلاد، با «هیچ کجا، هیچ کس» افتتاح شد. جناب ابراهیم حاتمی‌کیا که برای تماشای فیلم آمده بود در سالن سعدی که مکان کنفرانس مطبوعاتی بود نیز حضور یافت. شیبانی و کیانیان از حضور او تشکر کردند.
آقای شیبانی در جواب سؤال راقم در کنفرانس مطبوعاتی، اقتباس شیوۀ روایت این فیلم از 21 گرم (2003) را کتمان نکرد و فیلم‌های دیگری نیز بر آن افزود.
به این فیلم در جشنواره فجر، «هیچ کس» جایزه‌ای نداد، چون اصولاً در «هیچ کجا» نامزد دریافت جایزه نشده بود.


امیر اهوارکی
 نظر دهید »

زیبایی اندام و تروریسم نرم ورزشی

02 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

تهدیدات تروریستی تنها به بمب گذاری و تیراندازی(گریلا تروریسم) محدود نمی شود بلکه حوزه وسیعی را در قالب تهدیدات سخت، نیمه سخت و نرم در بر می گیرد. امروز شاهد آن هستیم که صحنه جنگ با دشمن با تغیر موضع ازحالت سخت به نرم دیگر عینی نیست و به راحتی مواضع خودی و دشمن مانند جنگ سخت قابل تفکیک نیست. در همین راستا استفاده از ظرفیت ورزش به عنوان تهدید نرم در سال های گذشته در دستور کار غرب به ویژه ایالات متحده قرار گرفته است.
مسیله ورزش صرفا نگاه اجمالی به چند رشته ورزشی و سلامت و نشاط جسم نیست، بلکه ازآن جهت حایز اهمیت است که عرصه ورزش به ویژه ورزش حرفه ای به مثابه ظرفی است که محتوای آن را تهدیدات نرم تشکیل می دهد و فقط ماهیت ظرف به ظاهر شبیه ورزش است، که این تهدیدات همانند مکانیسم ویروس در جامعه هدف عمل می کند. در ادامه به رشته زیبایی اندام به عنوان یکی از تهدیدات حوزه ورزش اشاره می شود.

تاریخچه
منشاء زیبایی اندام به یونان باستان باز می گردد تا جایی که بدن زیبا و عضلات تنومند مورد ستایش و پرستش قرار می گرفته است. در آموزش و پرورش اسپارتی کودک از سن ۷ سالگی تا سن ۳۰ سالگی جدا از خانواده و در خوابگاه مخصوصی به همراه دیگر پسران بصورت گروهی و برهنه به سر می‌برد. حتی هنگام ضیافت‌ها و غذاخوردن هم تنها پسران شرکت داشتند. این امر به این سبب بود که سربازان در هنگام جنگ به علت پیوندهای قوی‌ای که در طول زمان بوجود آمده بود، به خوبی بتوانند همرزمان خود را حمایت کنند. به نظر می‌رسد گسترش چنین طرز تفکری موجب شد که نخست در اسپارت و سپس در یونان، سربازان تشویق به همجنس‌گرایی شوند. بارزترین نمونه رواج همجنس گرایی را می‌توان در سپاه مقدس تبس دید. به طوری که امروزه از ورزش زیبایی اندام به عنوان ورزش همجنس گرایان یاد می شود. به همین دلیل مسابقات زیبایی اندام طی سال های 1357 تا 1372 در کشور ممنوع بوده است

زیبایی اندام
ورزش و تحرک یکی از نیازهای ضروری هر جامه ای به شمار می رود. فواید ورزش بر کسی پوشیده نیست اما بر خلاف تصور همگان حد بهینه ای در فعالیت های ورزش وجود دارد که می تواند برای سلامتی بدن و پیشگیری از بیماری ها مفید باشد و اگر میزان و شدت فعالیت از این حد تجاوز نماید، باعث آسیب های متعددی خواهد شد.
زیبایی اندام نیز از این قاعده مستثنی نیست و با توجه به رشد روزافزون و قارچ گونه باشگاه های زیبایی اندام در کشور طیف وسیعی از تهدیدات شرکت کنندگان این رشته ورزشی را در سه سطح مبتدی، آماتور و حرفه ای تهدید می نماید که در ادامه به تهدیدات سلامتی آن اشاره می شود.

آسیب های عضلانی و مفاصل
کشیدگی و پارگی عضلانی، پارگی تاندون ، پارگی لیگامنت و مینیسک، شکستگی مفاصل

آسیب های سیستم قلبی عروقی
افزایش فشار خون دیاستولی، افزایش ضربان قلب استراحتی، کاهش حجم خون بازگشتی و خطر سکته قلبی در حین تمرین، ضربان قلب نامنظم

مصرف دارو
استفاده از هورمون ها و مکمل ها و خطر نابودی ارگان های بدن و ابتلا به سرطان، عدم توانایی باروری

سیا و بی ثبات سازی
نقش سرویس اطلاعات مرکزی ایالات متحده (CIA) در مسیله امنیت ثبات مندی در حوزه داخلی و بی ثبات سازی در حوزه خارجی خود می باشد که آن را در تمام زمینه ها از جمله ورزش و سلامتی نیز دنبال می کند.
CIA از طریق شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خود مسیله بی ثبات سازی در حوزه سلامت را در دستور کار قرار داده است به طوری که به بهانه زیبایی و تندرستی بدن، داروهای متعددی را که عمدتا برای سلامتی بسیار زیان آور است را اشاعه و ترویج می دهد. هدف از این کار تهدید و آسیب رساندن به امنیت سلامت جامعه می باشد. به طوری که مصرف این داروها و مکمل ها به شدت در جامعه رواج پیدا کرده است. عمق فاجعه را می توان در گزارش اخیر وزارت بهداشت ایران مشاهده کرد. این گزارش اشاره می نماید، به غیر از داروها و مکمل های تولیدی شرکت های داخلی و واردات آن از مبادی قانونی گمرک کالا، میزان قاچاق داروها و مکمل های ورزشی در سال 84 از 25 میلیون دلار به 600 میلیون دلار در سال 90 رسیده است. نکته قابل تامل این است که اکثر داروهای وارداتی قاچاق ساخت کشور ایالات متحد می باشد که تجربه در گزارش های اخیر سازمان های سلامت در اقصی تقاط جهان ثابت می کند که این داروها علاوه بر عوارض طبیعی خود دارای مواد آغشته و خطرناک نیز می باشد که هدف از این کار همان بی ثبات سازی سلامت جامعه هدف می باشد.

زنان و زیبایی بدن
ترویج سبک زندگی یکی از کارکردهای دستگاه تبلیغاتی ایالات متحده یعنی هالیوود در جنگ نرم می باشد. که یکی از اقدامات آن در حوزه تندرستی استراتژی باربیزیشن می باشد. این امر به ویژه در میان کشورهای جهان اسلام از غلظت بالایی برخوردار است. در این استراتژی اندام کارکترهای زن سریال ها و فیلم های سینمایی همگی شبیه باربی می باشد. آنها با این شیوه قصد دارند اندام باربی را به عنوان یکی از ویژگی های زن مطلوب غرب الگو سازی کنند. این در حالیست که بنا به گزارشات سازمان های بخش سلامت ایالات متحده که در12سال پیش منتشر شده در خوشبینانه ترین حالت، حداقل 60 درصد مردم ایالات متحده دچار چاقی می باشند که میزان این افراد از دهه گذشته تا کنون نیز در حال افزایش است.
استراتژی باربزیشن توسط شبکه های ماهواره ای غرب کار را به جایی می رساند که امروزه در جامعه ما مصرف آمفیتامین ها( نوعی ماده مخدر بسیار خطرناک) به ویژه در میان دختران برای شبیه سازی هر چه بیشتر اندام خود به باربی و به عنوان دارویی برای کاهش وزن به شدت رواج یافته است.
اگر دختران سایر ملتها با “ارزش"های آمریکایی تربیت شوند، این دختران، نقش همسران و مادران را در جوامع خودشان عهده دار می شوند، لذا مبتنی بر ارزش های آمریکایی، جامعه شان را اداره می کنند. عمق هدف استراتژی باربیزیشن هدف قرار دادن سرمایه اجتماعی جامعه است که در این میان زنان به عنوان سیستم باروری جامعه نقش حیاتی را در تولید سرمایه اجتماعی ایفا می کند. اگر این تهدیدات را جدی نگیریم در آینده شاهد نسلی بیمار از زنان به عنوان مادران ایرانی خواهیم بود.

محمود خدایی

 نظر دهید »

وقتی که همراه اول مروج اندیشه های فرقه صوفیه می شود + تصاویر

02 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

پس از انتشار مقاله ای از شهرام پازوکی یکی از تئورسین های فرقه صوفیه گنابادیه در روزنامه ایران، اینبار واحد آهنگ های پیشواز همراه اول آلبومی با عنوان “صوفی” را در ترویج افکار و اندیشه های فرقه صوفیه منتشر کرد.
این آلبوم  که توسط  موسسه فرهنگی هنری ماهور با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است، ابتدا در سال 2007 در فستیوال صوفی پاکستان به اجرا در آمده بود.

به گزارش صوفیه، با گذشت سه سال از انتشار آن، سایت آهنگ های پیشواز همراه اول با انتشار قطعه های “صوفی” ، “نسیم نوروزی"، “دل عاشق” این آلبوم اندیشه های انحرافی فرقه صوفیه را منتشر می کند.

گفتنی است چند ماه گذشته همراه اول با ارائه خدمات پیامکی روزانه، سخنان اشو و كوئلیو مروجان عرفان جنسی و جادوگری را منتشر می کرد.


انتشار خبر آلبوم صوفی در روزنامه اعتماد در تاریخ 24 آذر 1388



 نظر دهید »

این ساپورت لعنتی!!!

01 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

چند روز پیش با دوستان بحث کردیم در مورد همین لباس مستهجنی که داره در بین عموم مردم جا میفته و به نوعی لباس عرفی بانوان شده؛ بلااستثنا تمامی دوستان بنده (همشون مجردن!) از وضعیت به وجود اومده به شدت شاکی بودن و میگفتن چرا نیروی انتظامی و اماکن و امثالهم با این خانومایی که در سطح خیابون چنین لباس هایی میپوشن برخورد نمیکنن.
یکی از دوستان که دستی در فیس بوک دارن یه چیزایی گفتن که خوبه شما هم مطلع بشید. این دوستمون گفت الان اگه توی فیس بوک سرچ بکنید “ساپورت” بیش از بیست – سی صفحه براتون باز میشه که همگی دارن عکس های مختلف از بانوان ایرانی که این لباس رو پوشیدن منتشر می‌کنن؛ برخی از این عکس ها مخفیانه از سطح خیابون گرفته شده و بخش قابل توجهی از این تصاویر توسط خود افراد عکس برداری و منتشر شده.
نکته بعدی، کامنت هایی هست که پایین این عکس ها گذاشتن، رفیقمون میگفت بعضی هاشون رو که میخونم دود از سرم بلند میشه! می‌گفت خیلی از این خانوم هایی که چنین عکس هایی رو توی فیس بوک Share کردن اصلاً از اینکه چنین نظراتی رو پایین تصاویر خودشون ببینن لذت می‌برن!!
از اونجایی که امروزه فراگیر شدن اینترنت و شبکه های اجتماعی و تأثیری که این شبکه های مجازی در زندگی حقیقی و تغییر ساختار حکومت ها دارن، جا داره خیلی سریع و ضربتی به این موضوع رسیدگی بشه.
من اسم این بمباران جنسی و تحریک سطح عمومی جامعه رو میزارم آندلاسیزاسیون ایرانی!!

آیا من مبتلا به بیماری توهم توطئه هستم که فکر می‌کنم خیلی سازمان دهی شده دارن این پوشش رو بین زنان ایرانی جا می‌ندازن؟
آیا من خیلی احمق هستم که فکر میکنم داریم به سمت آندلس و سرنوشت مسلمانان اسپانیایی حرکت می کنیم؟
آیا من دیوانه هستم که چنین مطلبی رو برای بار چندم در وبلاگم منتشر کردم؟
آیا من با انتشار این مطلب دارم ترویج گناه می کنم؟
آیا من بیش از اندازه به این موضوع و این پوشش حساس شدم؟
آیا بی غیرت شدن مردان باعث این وضع شده؟
آیا بی‌خیالی مسئولین باعث چنین اتفاقی شده؟
آیا شبکه های ماهواره ای روی سبک زندگی مردم کشور ما اثر گذاشته؟
آیا لقمه هایی که آلوده به حرام هستن دارن چنین بلایی سر جامعه ی ما میارن؟
آیا … لا اله الا الله …!

 نظر دهید »

صدا و سیما نمی‌تواند یا نمی‌خواهد؟ + فیلم و تصاویر

01 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

اهمیت تکنولوژی و علم و استفاده از آن برای قدرتمند شدن در جهان امروز بارها توسط مقام معظم رهبری مورد تاکید قرارگرفته است؛ ایشان در دیدار با شركت‌كنندگان در اجلاس جهانی اساتيد دانشگاه‌هاى جهان اسلام و بيدارى اسلامى‌ در 21 آذر سال 1391 هجری شمسی در ارتباط با علم آموزی و تکنولوژی فرمودند:


به این جهت برنامه کلان جمهوری اسلامی ایران به فرموده امام امت باید بر مبانی پیشرفت علمی و استفاده از آن به عنوان ابزاری برای ترویج آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران باشد و نباید فراموش کرد که تمامی این ابزارآلات صرفا وسیله‌ای برای انتقال بهتر محتوی به مخاطب می‌باشد، اما متاسفانه در بعضی از حوزه‌ها، ابزار‌های رسانه‌ای بر محتوی پیشی گرفته و اصل وجودی آن­ها مورد فراموشی قرارگرفته است.

القای پیام  به صورت غیر مستقیم در لوای سرگرمی‌، از پدیده‌هایی است که در جهان امروز به خوبی توانایی اغوا و اقناع توده مردم را دارد؛ حال اگر سرگرمی مد نظر از دوز بیشتری برخوردار باشد القای پیام غیر مستقیم از اثر گذاری بیشتری برخوردار خواهد بود.

در حوزه سرگرمی از دهه‌های گذشته تاکنون فیلم ها و جذابیت های داستانی آن بسیاری از مردم در سراسر جهان را به پای گیرنده­ های تلویزیونی و صندلی های سینما کشانده است و به مرور زمان ورود رایانه­ ها و کنسول­ های بازی با حالت اکتیو، جوانان را به خود مشغول کرده است.


تمامی این ابزارآلات انتقال پیام در پوشش سرگرمی نقش ویژه­ای را در راستای القای پیام غیر مستقیم به مخاطب داشته است

همچنین در عرصه فیلم و سینما، این مسئله با بهبود چشم گیری کماکان روند رو به رشد خود را ادامه می‌دهد، به گونه ­ای که جدای از جذابیت داستانی فیلم، جذابیت‌های بصری و با کیفیت‌تر شدن تصویر ارائه شده در فیلم ها‌ به القای عمیق­تر پیام به مخاطب بسیار قابل توجه می­ باشد.

در ابتدا این مسئله با ورود دی‌وی‌دی (DVD ) و سپس با ورود بلوری (Blu-Ray ) به اوج خود رسید و با گذشت نه چندان زیادی سیستم های سه بعدی خود را وارد شبکه سرگرم کننده رسانه‌ای کرد که در طول چند سال گذشته بسیاری از جهانیان با ورود به سینماها برای دیدن فیلم های سه بعدی و یا خرید تلویزیون‌های دارای این سیستم به دیدن این برنامه ها می‌پردازند.


و هم اکنون نیز بسیاری از شبکه های جهانی، سیستم خود را به سه بعدی تغییر دادند اما به دلیل عدم رغبت مردم به این تکنولوژی و گران بودن آن و بایدی استفاده از عینک مخصوص برای دیدن، بسیاری از مردم دیدن فیلم های فول. اچ.دی (FULL HD) را به تکنولوژی سه بعدی ترجیح دادند.


شبکه Xfinity 3Dاز شرکت کامکست (Comcast) بزرگ‌ترین ارائه‌کننده شبکه‌های کابلی در آمریکا محسوب می‌شود، که 24 ساعته برنامه‌های سه بعدی پخش می‌کند.

اما نوع دیگر انتقال پیام که عموما از جذابیت کمتری برخوردار است و در نسبت با فیلم و بازی مخاطبان کمتری دارد، برنامه‌های خبری می­ باشد؛ برنامه­ هایی که عنوان یکی از اقسام انتقالات پیام در القای مستقیم داشته و مبتنی بر مدل انتقال پیام مستقیم عمل می­ نماید.

اما امروزه تکنولوژی به کمک تهیه‌کنندگان اخبار آمده و برنامه­ های خبری را که از ده‌ها سال پیش تا کنون و با اختراع تلویزیون مرسوم ترین نوع انتقال پیام به مخاطب بوده را متحول ساخته است.

به گونه­ ای که با ارائه سیستم‌های ویژه به تصویرسازی شبه سه بعدی و بدون نیاز به عینک پرداخته‌اند تا جذابیت بیشتری به اخبار ارائه شده دهند.


در این باره اخیراً شبکه روسی راشاتودی (Russia Today)‏ با حضور ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در عملی ابتکاری از شیوه نوین در این شبکه پرده برداشت و برنامه خبری خود را به صورت شبه سه‌ بعدی برای بینندگان پخش کرد.


این شبکه برون مرزی روسی که برای عرب زبانان به پخش اخبار عربی مشغول است با بکارگیری  تکنولوژی و ورود دادن تصاویر کامپیوتری به سالن اخبار و دادن بُعد به آن به واقعی سازی اخبار دست زده و در چهار چوبی سرگرم کننده با ایجاد جذابیت بصری، برنامه خبری خود را به روی آنتن برد.


ورود هواپیما و تانک انیمیشنی به همراه شکلیک گلوله و بمباران در استودیو اخبار شبکه روسی راشاتودی (Russia Today)‏

دانلود

همچنین شبکه عربی المیادین واقع در کشور لبنان نیز که در رقابت با شبکه الجزیره و العربیه شکل گرفت با ارائه اخباری شبیه شبکه راشاتودی برنامه خبری خود را به شکل سه بعدی پخش کرد و موجبات ایجاد کیف سرگرم کنندگی را برای مخاطب فراهم ساخت.

امری که موجب می­شود تا مخاطب القائیات مستقیم را نادیده گرفته و در پس سرخوشی ناشی از گذران لطیف زمان، قلب و ذهن خود را جهت حکاکی باور­های مدنظر در اختیار فرستنده قرار دهد.


نمونه ای از تصاویر خبری شبکه المیادین، همراه با افکت های صدا

در این راستا می‌توان به نوع دیگری از خبر رسانی جذاب، که به شکل آزمایشی در چند سال قبل در شبکه سی‌.ان.ان (CNN) رخ داد مورد توجه قرار داد، این شبکه خبرنگار این شبکه را به شکل مجازی در استودیو خبر سی.ان.ان ظاهر کرد.


حضور خبرنگار سی.ان.ان به شکل مجازی در استودیو پخش شبکه سی. ان.ان (CNN)

روند خبری این شبکه‌ها و استفاده از انیمیشن های کامپیوتری و واقعی سازی خبر ارائه شده به مخاطب با توجه به رشد تکنولوژی در دیگر ابزارهای رسانه‌ای و وجود سرگرمی زیاد در موارد‌های گوناگون، نظیر بازی و فیلم موجب تغییر ذائقه توده مردم به سمت و سوی برنامه‌های سرگرم کننده شده است، به این جهت در حوزه اخبار که کمترین جذابیت رسانه‌ای برای مخاطب وجود دارد دلیلی بر این شده است که این شبکه‌ها با عملی هوشمدانه و درک صحیح از روند کنونی جهان و جنگ رسانه‌ای موجود در دنیای امروز و نیاز داشتن به اقناع افکار عمومی برای پیشبرد اهداف خود دست به القای بهتر پیام در قالب فضای سه بعدی خبری بزنند و در عین حال نیز بدون ایجاد هیچ گونه هزینه گزاف و اضافی برای مخاطب، برنامه خبری جالب و جذاب را به بیننده خود ارائه دهند.

نکته قابل توجه در این ارتباط اخبار این شبکه ها برای دیگر کشورهاست که در این باره می‌توان توضیحات شبکه خبری چینی در وصف تسهیلات نظامی جمهوری اسلامی ایران و به تصویر کشیدن سامانه پرتاب موشک شهاب3 به حالت سه بعدی را مورد بررسی قرارداد، امری که پیش از این باید توسط نظام رسانه‌ای در داخل کشور رخ می‌داد.


بررسی قدرت و توان دفاعی جمهوری اسلامی ایران در یک شبکه چینی

متاسفانه این مسئله و ارائه تحلیل‌ها و نظرها درباره سامانه موشکی شهاب3 در شبکه تلویزیونی چین به شکل سه بعدی و با ایجاد جذابیت بصری برای نظام رسانه‌ای داخل کشور نوعی عقب ماندگی از سرعت رشد فناوری رسانه‌ای و به تبع آن آسیب دیدن در این جنگ رسانه‌ای محسوب می‌شود.


نمایش این گونه­ توان دفاعی جمهوری اسلامی و معرفی این چنینی سیستم موشکی ایران توسط شبکه تلویزیونی یک کشور دیگر، کم کاری مسئولان دستگاه رسانه‌ی ملی را نشان می دهد.


دانلود

معرفی نقاط قوت هر کشوری به شکل جذاب و مخاطب پسند برای عوام جامعه، یکی از عوامل قوام یافتن پایه‌های‌ هرحکومتی است؛ اگر مردم کشوری از نقاط قوت و مثبت کشورشان آگاه باشند به طور قطع غرور ملی و امید به آینده در درون آنان به جوش خواهد آمد؛ برای رسیدن به این مسئله و دمیدن در غرور ملی؛ خبر رسانی صحیح و دقیق با استفاده از ابزار آلات روز رسانه‌ای، کمک شایانی به پیش برد خواسته­‌های رسانه‌ای کشور می­‌کند.


رسانه­  ملی رسانه­  چینی


در این راستا معرفی این نقاط قوت توسط اخبار سه بعدی یکی از بهترین روش‌ها برای به تصویر کشیدن هیبت واقعی دستاورد های جمهوری اسلامی ایران می‌باشد، که جذابیت آن نیز به کمک آمده و مخاطبان بشتری را به خود جلب می‌کند


القای پیام غیر مستقیم و قدرت نمایی درقالب این نوع خبر رسانی با ایجاد جذابیت بصری به طور قطع بسیار اثرگذاری بیشتری در نسبت با سبک فعلی خبر رسانی دارد، از این حیث جمهوری اسلامی ایران و نهاد متولی این امر باید با بررسی این جذابیت های سرگرم کننده خبری و خلق اخبار واقعی‌تر برای مخاطب، خود را به سمت و سوی این دست تکنولوژی ها هدایت کرده و با لبیک گفتن به منویات رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران هر چه زودتر خود را در مسیر قدرتمند تر شدن رسانه‌ای سوق دهد تا به جای آنکه کشور های همسایه به توصیف تکنولوژی های نظامی ایران اسلامی بپردازند دستگاه­ های رسانه­ ای کشور خود نیز این موضوعات را تبیین کنند.


در مجموع باید پذیرفت برنامه­‌های تلویزیونی به طور قطع عام‌ترین و پرمخاطب‌ترین نوع فناوری رسانه‌ای و انتقال پیام در سراسر جهان هستند؛ بالاخص در جنگ رسانه‌ای دنیای امروز هر کشور که بتواند با توانمند کردن سیستم رسانه‌ای تلویزیون خود به انتقال بهتر پیام بپردازد به طور قطع هژمونی و هیمنه خود را به خوبی می‌تواند بگستراند و بلاخص در جمهوری اسلامی ایران نیز که در زیر آماج حملات رسانه‌ای قرار داد باید هر سریع تر اخبار داخلی کشور و دیگر شبکه های برون مرزی را به این سلاح مسلح کرده و با استفاده از فناوری‌های روز و ایجاد سرگرمی پیام خود را به خوبی به مخاطب القا کند.


غفلت در این امر قطعا موجب ضر و زیان خواهد شد چرا که بدون شک شبکه های ماهواره فارسی زبان که در عرصه خبری نیز فعالیت دارند وارد این عرصه شده و با جذابیت دو چندان خبری، مخاطبان بیشتری را جذب کرده و توانایی اغواگرانه خود را افزایش خواهند داد.

حال اگر دستگاه رسانه‌ای کشور و به‌ویژه سیمای جمهوری اسلامی ایران، با ورود سریع‌تر به این مسئله پیشدستی کند، به‌خوبی می‌توان در جنگ بین حق و باطل با ارشادگری به تبیین جذاب‌تر واقعیات پرداخته و یک گام به سمت و سوی اهداف خود نزدیک تر شد.


در این میان بهتر آن است که فضاسازی سه بعدی خبری هر چه سریع تر در شبکه‌های برون مرزی جمهوری اسلامی ایران، راه اندازی شده تا با تبیین صحیح قدرت داخلی کشور و اعتقادات جمهوری اسلامی در ارتباط با وقایع موجود در جهان، به هدایت و ارشاد افکار عمومی جهانیان پرداخته شود.

 نظر دهید »

نجات آمريكا توسط اسطوره هاي كليشه اي

30 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

يكي از سياست هاي قديمي هاليوود تا به امروز دشمن تراشي براي آمريكا بوده است و به اين وسيله با القاي هراسي هميشگي به مردم اين كشور از وجود دشمن فرضي، قهرماناني اسطوره اي را نيز براي مردم آمريكا خلق كند. در بسياري از اين فيلم‌ها دشمنان آمريكا ماهيتي واقعي دارند ولي قدرت آنها بسيار بسيار بالاتر از آن چيزي است كه در واقعيت وجود دارد. به عنوان مثال مي توان به كره شمالي اشاره كرد كه چند سالي است در فيلم هاي هاليوودي در كنار مسلمانان به دشمني بسيار قدرتمند و تروريست هايي بي رحم تبديل شده است. اين دشمن سعي دارد كل مردم آمريكا را نابود كند.
شخصيت دشمن (يا دشمنان) در تمام اين فيلم ها بدون پرداخت است و حداكثر چيزي كه از اين دشمن به بيننده نشان داده مي شود، شخصيتي است بسيار سطحي، بدون عمق و نمونه نما كه از هيچ منطقي برخوردار نيست. او با بي رحمي تمام به آمريكا حمله مي كند و سعي دارد مردم آمريكا را بدون هيچ دليلي قتل عام كند.

** كره شمالي محور فيلم ها آمريكايي

—————————
در طي دو سال گذشته همزمان با وقايع سياسي حول محور بحران كره، شاهد فيلم‌ هايي از اين دست هستيم. در سال گذشته ميلادي فيلم طلوع سرخ ( Red Down ) به كار گرداني دن بردلي را شاهد بوديم كه ماجراي آن به حمله سربازان كره شمالي به آمريكا مربوط مي شد.
در اين فيلم ابتدا بحران اقتصادي اروپا خصوصا يونان، اسپانيا و پرتغال مطرح و سپس به حمله هاي سايبري به سيستم هاي امنيتي آمريكا اشاره مي شود. پس از آن به كره شمالي اشاره شد و علت اصلي تمام مشكلات جهان، كره شمالي معرفي مي شود. البته اينكه بحران اقتصادي و حمله هاي سايبري چه ارتباطي با كره شمالي دارد، تا انتهاي فيلم به آن اشاره نمي شود.
در ادامه گروهي از جوانان كه موفق به فرار از دست ارتش كره شده اند، تصميم مي گيرند با يكديگر متحد شوند و در قالب يك گروه پارتيزاني به مقابله با نظاميان كره اي برخيزند و موجبات آزادي آمريكا را فراهم آورند.

در سال جاري فيلم ديگري به نام اوليمپوس (كاخ سفيد) سقوط كرده است (Olympus Has Fallen ) به كارگرداني آنتوني فوكوآ در ماه مارس روي پرده رفت و به علت ساختار نسبتا بهتر خود در مقايسه با آثاري از اين دست، و نيز حضور هنرپيشگان معروفي چون جرارد باتلر در نقش مايك بنينگ، آرون اكهارت در نقش رئيس جمهور و مورگان فريمن در نقش رئيس مجلس نمايندگان ايالات متحده آمريكا، توانست از فروش خوبي برخوردار شود.

قصه اين فيلم حول شخصيت مايك بنينگ شكل گرفته و قرار است وي در تحولي بسيار جالب در ماجرايي اكشن و پر التهاب، به اسطوره انتهاي فيلم بدل شود.
در ابتداي فيلم حادثه اي براي اتومبيل رئيس جمهور رخ داد و مايك كه فرماده تيم محافظتي رئيس جمهور است، اقدام به نجات وي مي كند؛ اما نمي تواند همسر رئيس جمهور را نجات دهد و همسر رئيس جمهور در اين حادثه كشته مي شود. اين مساله موجب مي شود كه رئيس جمهور مايك را كه يادآور آن حادثه تلخ است كنار بگذارد. مايك رسما به قهرمان طرد شده فيلم تبديل مي شود و بايد در ادامه فيلم در تلاشي مجدد، خود را به اثبات برساند و در انتها به شخصيتي اسطوره اي بدل شود.
۱۸ ماه بعد تروريست هايي به سركردگي فردي به نام ين ساك كانگه به كاخ سفيد حمله مي كنند و پس از تصرف كاخ سفيد، رئيس جمهور و برخي از اعضاي بلندپايه آمريكا را گروگان مي گيرند.
تا اين فسمت از فيلم يكي اهداف اصلي و اوليه اين گونه فيلم ها (خلق دشمن) محقق شد.
تروريست ها به طرزي باورنكردني و با مهارتي فوق تصور، چنان كاخ سفيد را تسخير مي كنند كه گويي از نيرويي فرار طبيعي برخوردارند. جالب اينجاست كه ارتش آمريكا كه ادعاي قوي ترين نيروي نظامي دنيا را دارد، نمي تواند كوچكترين خللي در عمليات تروريست ها ايجاد كند.
با توجه به تاريخ سينماي آمريكا و فيلم هاي با همين مضمون، مي توان به راحتي به هدف دوم فيلم (خلق اسطوره اي آمريكايي) رسيد. مايك بنينگ - همانند جان مك كلاين قهرمان سري فيلم هاي جان سخت ( Die Hard ) - قهرماني است بدون تحولي دروني اما با حادثه اي روبرو مي شود كه تبعات آن جهاني است. اين نكته دقيقا همان عنصري است كه قهرمانان محبوب آمريكايي در اكثر فيلم هاي پر خرج و اكشن هاليوودي از بهره برده اند.
آمريكا در اين فيلم ها به نمايندگي از تمام دنيا مورد حمله قرار مي گيرد و خطري كه آمريكا را تهديد مي كند به گونه اي نمايش داده شده است كه تمام دنيا بايد از آن عنصر خطر آفرين در هراس باشند. پس از آن قهرمان آمريكايي با ويژگي هايي مشخص و كليشه اي براي نجات آمريكا و در واقع دنيا ظهور مي كند.
در اين فيلم نيز ابتدا تروريست هاي كره ايي، بسيار بي رحم به مخاطب نشان داده مي شوند. آن ها سعي دارند با بدست آوردن كد بمب هاي اتمي آمريكا، تمام آمريكا را نابود كنند. در اين ميان بنينگ جان خود را به خطر مي اندازد و براي نجات دنيا وارد عمل مي شود.
همچون همه فيلم ها از اين دست، خشونت بسيار بالاي تروريست ها رفتار بسيار خشن قهرمان آمريكايي را توجيه مي كند و همين موضوع باعث مي شود در انتهاي فيلم كه مايك شروع به كشتار تروريست ها مي كند، هيچگاه بيننده احساس نارضايتي نمي كند و كاملا به مايك به خاطر رفتار بي رحمانه اش حق خواهد داد.
اين فيلم به خوبي توانسته است در جهت دشمن تراشي و مظلوم نمايي آمريكا در دنياي خيالي حركت كند و اين موضوع را با آب و تاب فراوان، به مخاطب خود در آمريكا و ديگر كشورهاي دنيا نيز القا مي كند.
فيلم در انتها نيز نويد ظهور قهرماني اسطوره اي با اخلاقي كاملا آمريكايي را به دنيا مي دهد.

 نظر دهید »

درباره فیس‌بوک، توئیتر و مانیفست مرتضی آوینی

30 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

در روزهای منتهی به انتخابات در پایگاه اجتماعی توئیتر که این روزها یکی از پرطرفدارترین پایگاه های اجتماعی فعال محسوب می شود، دیدن شناسه های کاربری به نام کاندیداهای انتخاباتی از آقای هاشمی رفسنجانی گرفته تا دکتر سعید جلیلی اتفاقی معمول بود. اینکه با وجود ممنوع بودن استفاده از این پایگاه های اجتماعی برخط نامزدهای ریاست جمهوری از امکانات ارتباطی آن ها تا حد ممکن استفاده کرده و می کنند شکی نیست؛ اما بعد از انتخابات ریاست جمهوری و با پیروزی دکتر حسن روحانی در انتخابات، حرف و حدیث ها در این زمینه وارد مرحله جدیدی شد. شاید برای اولین بار در توئیتر و فیس بوک شناسه هایی دیده می شدند که به نام مسوولان دولتی پست منتشر می کردند و حتی برخی منابع غربی بعضی خبرها را با استناد به این شناسه ها بر روی خروجی خود می گذاشتند. بحث درباره امکان استفاده ی از شبکه های اجتماعی که در دنیای مجازی آن را “وب2″ می نامند دوباره آغاز شد و البته این بار ماجرا جدی تر است.


اگر جه هدفی را که احتمالا برخی از مسوولان دولتی خصوصا آنهایی که حیطه هایی بزرگ تر از مرزهای ایران را پوشش می دهند، مخاطبان غیرایرانی و غیر ساکن در جمهوری اسلامی ایران است. اما مساله به همین جا محدود نمی شود. استفاده کننده گان از سرویس های مشهور شبکه های اجتماعی در ایران نیز تعداد قابل ملاحظه ای را تشکیل می دهند.این افراد که بسیاری از آنها در رده های سنی 18 تا 35 سال قرار دارند، کسانی هستند که حداقل یک بار در روز به حساب کاربری خود در شبکه های اجتماعی  سر می زنند و هر از چندی مطلبی را بر آن منتشر می کنند.

مخاطبان شبکه های اجتماعی در ایران چه کسانی هستند؟
شبکه های اجتماعی، پایگاه های اطلاعاتی خودساز هستند؛ این خود ساز به آن معناست که شبکه های اجتماعی در درون ماهیت خود اطلاعاتی را منتشر نمی کنند بلکه کاربران خود با استفاده از امکاناتی که این شبکه ها در اختیارشان قرار می دهند، مطالبی را منتشر می کنند و در اختیار دیگران قرار می دهند به این شکل به صورت مداوم مطالب این شبکه ها به روز می شود و البته خود مخاطبان و تولید کنندگان نقش مهمی در انتشار و توزیع تولیدات دارند.
ایده ی چنین شبکه هایی تنها مربوط به حوزه فناوری اطلاعات نمی شود. سال هاست که در علم بیونیک که اساسا مبنای آن کپی برداری از ساختارهای زنده و طبیعی و تبدیل آن به تولیدات تکنولوژیکی است به طراحی ساختارهایی فکر می شود که در آن خود ساختار و بخش های تشکیل دهنده ی آن به صورت خودکار، خود را ترمیم و رشد نماید. درست مانند یک ساختار زنده که سلول ها در صورت صدمه دیدن بخشی از آن ساختار زنده خودشان آن بخش را ترمیم می کنند و یا بر اساس یک فرآیند که ارتباطی با فضای بیرون ندارد؛ به صورت خودبخودی مسیر رشد ساختار را می پیمایند. در نانوتکنولوژی، و در بحث تئوری “نانو ماشین ها” چنین ویژگی هایی سال هاست که تحقیقات دانشمندان را به خود اختصاص داده است.


شبکه های اجتماعی نیز بر اساس همین تئوری طراحی شده اند، با این تفاوت که در شبکه های اجتماعی سلول ها و واحد های سازنده، خود زنده اند و افراد جامعه واقعی را تشکیل می دهند و البته همین امر هم مساله را ساده تر و سهل الوصول تر می سازد و هم پیچیده تر.
اما در ایران با توجه به موقعیت ژئو استراتژیک جمهوری اسلامی و نوع ارتباطی که در دهه های اخیر میان کشور ما و کشورهای غربی بر قرار بوده است، رسانه های بیش از این که وارد کارکردهای فرهنگی خود شوند رنگ و بوی امنیتی به خود گرفته اند. از یک سو، غرب که سکان بسیاری از اپراتورهای رسانه ای از جمله شبکه های اجتماعی را در دست دارد درباره ی ایران بیش از هر چیز بر کارکرد سیاسی و تاثیر گذاری سیاسی بر جامعه ایران با استفاده از این ابزارها تاکید کرده است؛ و البته بر هم زدن ثبات ایران هیچ وقت از اهداف این تاثیرگذاری ها بیرون نبوده است و از سوی دیگر، متاسفانه مدیران فرهنگی ما نیز در برخوردی منفعل بر تعاملی مبتنی بر پرده های آهنین پای فشرده اند. این سیاست انفعالی و در حقیقت دفاع انفعالی باعث شده است تا در ساختارهای فرهنگی ما بدون توجه به بسیاری از تفاوت هایی که میان ایران و کشوری مانند چین در تعاملات بین المللی وجود دارد الگوی چینی را در کنترل فضای مجازی پیش ببریم و عملا آن گونه که استفاده کنندگان امنیتی و سیاسی از کارکرد شبکه های اجتماعی برای مخاطب ایرانی تعریف کرده اند محقق شود.
صحبت درباره تفاوت های تعاملی بین المللی میان ایران و چین و اشتباهاتی که در الگو برداری از این سیستم صورت گرفته است بحثی مستقل و طولانی می طلبد؛ اما آنچه که در اینجا نباید از کنار آن گذشت نتیجه غایی دفاع منفعلانه در برابر حرکت هجومی مقابل است. همان طور که قبل از این هم گفتیم اولین نتیجه دفاع منفعلانه پذیرفتن تعاریف و قواین طرف مقابل و بازی در زمین اوست.
درست است که اینترنت و ساختارهای آن و بیشتر ابزارهایی که درش فعال هستند همگی ساخته و پرداخته ی یک تفکر یکپارچه و هدفمند غربی یا بهتر است بگوییم آمریکایی‌اند، اما درباره شبکه های مجازی و حتی دیگر بخش های اینترنت تنها یک بخش از تکنولوژی ارتباطی جدید را طراحی های از پیش شده تشکیل می دهند. نیم دیگر ماجرا کاربرانی هستند که در این ساختارها فعال می شوند و البته تولیداتی که آنها بر روی این شبکه منتشر می سازند، نیز در هویت بخشی به آن موثر هستند. با این وصف با تمام امکانی که طراح بودن و در اختیار داشتن زیر ساخت ها در دستان غرب می گذارد، سوراخ های فرهنگی جامعه اطلاعاتی آنچنان عریض و طویل است که نمی توان به این راحتی ها آن را مسدود کرد و مسر انتشار اندیشه را یک طرفه انگاشت. با این وصف وقتی با همه ی تاثیر گذاری موجود که آن را نفی نمی کنیم؛ ساختار فرهنگی کشور پا پس می کشد و میدان را با محدودیت های حذفی برای هجمه های سیاسی در شبکه های اجتماعی باز می گذارد به این معناست که مدیریت فرهنگی ما پذیرفته است، شبکه های اجتماعی در اینترنت با مخاطب قریب به میلیاردی آن تحت سیطره ی یک تفکر جهت دهی شده و ثابت سیاسی و فرهنگی است که جایی برای تنفس برای حضور ایران وانقلاب اسلامی ندارد. این دقیقا به معنای قبول شکست و تایید مالکیت غرب بر مجموعه ای از مخاطبان است که در هیچ مرزی نمی گنجند.
به عبارت دقیق تر بر خلاف آنچه که طرف مقابل می خواهد به عنوان یک امر بدیهی جا بیندازد، هیچ آمار دقیقی از گرایشات سیاسی و فکری کاربران ایرانی شبکه اجتماعی نیست که دلالت بر اپوزسیون یا مخالف بودن اکثریت آنها با نظام داشته باشد.بر همین اساس، متاسفانه هیچ آمار دقیقی از زمینه ها و امکاناتی که شبکه های اجتماعی می تواند در اختیار انقلاب اسلامی قرار دهد تدوین نشده و ما همچنان این ابزار را به بزرگترین تابوی تبلیغاتی علیه خود تبدیل کرده ایم.  

سید مرتضی آوینی و آخرین مقاله
سید مرتضی آوینی، شاید یکی از معدود کسانی باشد- اگر نگوییم که تنها او بود- که در حوزه فرهنگ و هنر پس از انقلاب اسلامی و براساس آموزه های آن و نیاز روز- و البته در بیشتر موارد نیاز آینده- نظریه پردازی کرد. او در قالب مقالات متعدد و در چارچوب یک نشریه تئوریک، خطوطی را ترسیم کرد که برای طراحی یک جبهه فرهنگی و ساز و کارهای تولید آثار هنری نیاز بود.


اگر چه در دستگاه تبلیغات رسمی امروز آوینی را تنها به واسطه صدای دلنشینش در برنامه روایت فتح می شناسند و روشنفکرتر ها او را صاحب سبکی در ساخت مستند – که مرحوم مددپور آن را با عنوان مستند اشراقی معرفی کرد - و کمتر اشاره ای به آنچه او درباره سینما، تلویزیون، ادبیات داستانی و رمان، موسیقی و حتی گرافیک نوشت و گفت، می شود.نظریات او درباره این هنر و ادبیات، برای مدیران فرهنگی گذشته و حال کشورمان، آن قدر خاص و دور از ذهن و البته غیر عملی است که مدیران فرهنگی ما ترجیح می دهند اساسا این نظریات را نادیده بگیرند. این نوع برخورد در زمان حیات آوینی، تند تر از این بود؛ تا جایی که اتهامات متعددی به مرتضی آوینی وارد می شد. عده ای او را لیبرال مسلک و جمعی دیگر چماقدارش می خواندند و همه ی این ها از آن جهت بود که آوینی میانه ای با انفعال و البته فریفتگی و مرعوب شدن نداشت. همه ی این ها را گفتیم تا به یکی از آخرین نوشته هایش یعنی مقاله ای با عنوان “انفجار اطلاعات” اشاره کنیم.
“انفجار اطلاعات! نمی دانم چرا من از این تعبیر آنچنان که باید نمی ترسم و حتی چه بسا مثل کسی که دیگر صبرش تمام شده است از فکر اینکه جهان به سرنوشت محتوم این عصر نزدیک تر می شود خوشحال می شوم. نیچه خطاب به فیلسوفان می گوید: « خانه هایتان را در دامنه های کوه آتشفشان بنا کنید » و من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقتند مخاطب این سخن می یابم. «گریختن» مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت می اندیشند و اگر نه، مرگ یک بار، زاری هم یک بار.”
عجیب است نه؟ انگار این جملات همین حالا  و در جواب کسانی نوشته شده است که امنیت را در خانه نشستن و بستن در و پنجره ها جستجو می کنند. در دامنه آتشفشان زندگی کردن یعنی به مواجهه با همه ی سوالات، شبهه ها و حتی تهاجمات رفتن و تکلیف ماجرا را در وسط میدان و نه در گوشه ی پست، معلوم کردن. حرفهای آوینی در این مقال صریح تر هم می شود.
دهکده جهانی واقعیت پیدا خواهد کرد، چه بخواهیم و چه نخواهیم. این حقیقت تنها ما را که شهروندان مطیعی برای این دهکده بزرگ نیستیم مضطرب نمی دارد و بلکه غرب را هم چه بسا بیش تر از ما به اضطراب می اندازد. ما شهروندان مطیعی برای دهکده جهانی نیستیم؛ این سخن نیاز به کمی توضیح دارد.
شهروندِ مطیع کسی است که وجود فردی اش مستحیل در جامعه ای است که پیرامون او وجود دارد. اعتراضی ندارد. استدلال های رسمی را می پذیرد و در صدق گفتار سیاستمداران تردید روا نمی دارد. تا آنجا تسلیم قوانین محلی است که عدالت را نه قبله قانون، که تابع آن می بیند. به آنچه فرا می خوانندش روی می آورد و از آنچه باز می دارندش پرهیز می کند. دروازه های گوش و چشم و عقلش برای پیام های پروپاگاندا باز است و مثلاً در ایران خودمان وقتی می شنود که «بانک فلان، بانک شماست »، باور می کند و پولش را در بانکی انبار می کند که جایزه بیش تری می دهد… و از این قبیل. و خوب! دهکده جهانی هم برای آنکه سر پا بماند به شهروندان مطیعی نیاز دارد که سرشان در آخور خودشان باشد.
اگر قرار باشد برای مسیر حرکت به دنبال مانیفست بگردیم شاید همین چند خط بهترین نقطه عزیمت باشد. اتفاقی که در این چند ساله و با همه ی نسخه هایی که برای چاره اندیشی مواجهه ی ما با ابزار های کوچک کننده دنیا صورت نبسته، اما در همین جا ممکن است بسیاری از دوستان و اهل علم و صاحب نظارن ان قلت بیاورند؛ که باید آنها را به فال نیک گرفت.چرا که هر یقینی از ابتدای شک جوانه می زند.
آنچنان که در ابتدا گفتیم ورود به مساله ما و نسبت شبکه های اجتماعی و انواع و اقسام شعبده های دهکده ی جهانی که در راه هستند، از یک اتفاق سیاسی جدی می شود؛ اما برای انقلابی که قدم اول خود را فرهنگی می داند و قبای فرهنگ را بر قامت خود می دوزد ناشایست است اگر با باد سیاست به هر سویی برود. حتی اگر باد سیاست مانند مورد اخیر یک سوال منطقی و درست را به جولان انداخته باشد. این داستان بسیار پیشتر مساله انقلاب و نظام بوده است، اما چه باید کرد که مدیران فرهنگی همواره پاک کردن صورت مساله را جوابگو تر از پاسخ به آن یافته اند.
شبکه های اجتماعی ابزاری است که برای نسل های آینده تبدیل به یک ماجرای عادی مانند تلویزیون و رادیو خواهد شد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در دنیایی زندگی می کنیم که برای چندین سده در معادلات و طراحی زندگی در آن نقشی نداشته ایم؛ اولین نشانه های حیات در ما با دخالت در شرایط حیات در این دنیا دیده شد، و اگر بخواهیم آینده را ترسیم کنیم باید فعالانه نقش ایفا کنیم و این نقش از میان همین زندگی فعلی می گذرد.
“وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو بریزد مردم جهان خواهند دید که این دژ ظاهراً مستحکم بنیان هایی بسیار پوسیده دارد که به تلنگری فرو خواهد ریخت. قدرت غرب، قدرتی بنیان گرفته بر جهل است و آگاهی های جمعی که انقلاب زا هستند به یکباره روی می آورند؛ همچون انفجار نور. شوروی نیز تا آن گاه که فصل فروپاشی اش آغاز نشده بود خود را قدرتمند و یکپارچه نشان می داد و غرب نیز آن را همچون دشمنی بزرگ در برابر خویش می انگاشت. تنها بعد از فروپاشی بود که باطن پوسیده و از هم گسیخته شوروی آشکار شد.”
قطعا حضور در میدان زندگی امروز اگر تلفات داشته باشد بر پنهان شدن در پشت دیوارهای آهنین ارجحیت دارد، این چیزی است که مدیران ما باید برای آن آرایش دقیق طراحی کنند نه این در فکر بنا کردن حصارهای حصین و ستبر غوطه خورند.
“و اما درباره خودمان. نباید بترسیم. حصارها تا هنگامی مفید فایده ای هستند که دزدان شب رو، بر زمین می زیند، اما آن گاه که دزدان از آسمان فرود می آیند، چگونه می توان به حصارها اطمینان کرد؟ پس باید از این اندیشه که حصارهایی بتوانند ما را از شرّ ماهواره ها محفوظ دارند، بیرون شد و « خانه را در دامنه آتشفشان بنا کرد. » باید در رو به رو شدن با واقعیت، به اندازه کافی جرئت و شجاعت داشت. غرب چنین است که در عین ضعف، بیش تر از همیشه رجز می خواند تا خود را در پناه وهم حفظ کند.”

 1 نظر

همسران و مادران اینترنتی

25 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

وقتی ازدواج می‌کنیم و خانواده تشکیل می‌دهیم، عهده‌دار نقش ویژه‌ای می‌شویم که متناسب با توان و شرایط و جنسیت ماست. پذیرفتن این نقش‌ها در خانواده با مسئولیت‌هایی همراه است و کم‌کاری و بی‌مسئولیتیِ یکی از طرفین، ضربه‌های شدیدی به بدنهء خانواده و افراد آن می‌زند که می‌تواند جبران‌ناپذیر باشد. عکس این قضیه هم صادق است، یعنی با تلاش و آگاهی و ایفای درست نقش‌ها در خانواده، می‌توان به نتیجه مطلوب رسید. در این میان نقش زن به عنوان همسر و مادر و مدیر خانه و خانواده، بی‌بدیل است و در سیر و پیشرفت افراد خانواده به سمت آرامش و موفقیت و رشد و تعالی غیرقابل انکار است.
ناگفته پیداست که اگر زن یا مادر خانه با هر وسیله، ابزار یا شخصی در ارتباط باشد، می‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم روی نقش خانوادگی‌اش اثرگذار باشد. دسترسی به اینترنت و گشت و گذار در فضای مجازی برای هر هدفی که باشد، می‌تواند بر فعالیت‌های مادران اثرگذاری روشن و واضح داشته باشد.

همسران اینترنتی

برای مثال خانم خانه وقتی به دنبال یافتن اطلاعات درباره یک موضوع است، قطعا اگر با اینترنت و ابزار آن آشنایی داشته باشد، می‌تواند اطلاعات کامل و جامعی درباره آن موضوع به دست بیاورد و آن‌ها را با هم مقایسه کند و سبک و سنگین کند و از میان همه آن‌ها به بهترین نتیجه برسد. این حجم وسیع اطلاعات با توجه به صرف زمان اندک و هزینه اقتصادی ناچیز، اصلا قابل قیاس با راه‌های دیگر به دست آوردن‌‌ همان مقدار از اطلاعات نیست. این هوشیاری و آگاهی و توانمندی بانوی خانه در استفاده بهینه از اینترنت و فضای مجازی می‌تواند احساس امنیت و آرامش روانی را برای همسرش به دنبال داشته باشد.
مرد خانه در این صورت خیالش آسوده است که همسرش می‌تواند از عهده بحران‌های احتمالی یا انتخاب‌های متعدد و دوراهی‌های کوچک و هر چند ناچیز زندگیشان برآید. زن خانه وقتی به وسیله اینترنت خیلی از راه‌ها را کوتاه می‌کند و مشکلات را از سر راه بر می‌دارد و از میانبرهای صحیح و منطقی به جواب می‌رسد، خیلی اوقات می‌تواند در هزینه‌های اقتصادی خانواده صرفه‌جویی چشم‌گیری کند و این امر باعث بروز حس رضایتمندی مرد خانه از همسرش می‌شود.
از طرفی، مردهای زیادی هستند که سر و کارشان و تخصصشان در اینترنت است و به همین دلیل وقت زیادی از شبانه‌روز خود را در آن فضا می‌گذرانند. وقتی زن در جایگاه همسر، با اینترنت و ابزار‌ها و ابعاد و دنیایش آشنایی کامل و جامع داشته باشد، اولا می‌تواند همسرش و فضای کاری‌اش را به خوبی درک کند، ثانیا می‌تواند او را در کار‌هایش کمک کند. سوم آنکه شناخت کافی زن از فضای مجازی می‌تواند حساسیت‌های بیجا و غیرمنطقی زنانه را کاهش دهد و به بروز رفتاری عاقلانه منتهی شود. از همین روست که می‌گویند انسان‌ها دشمن آن چیزی‌اند که نمی‌شناسند. عدم شناخت درست از فضای مجازی، ترس و توهم بیجای زن را افزایش داده و به‌‌ همان میزان، بر عدم آرامش و اطمینان او می‌افزاید. توجه به این موارد به شدت می‌تواند همسران را به هم نزدیک کند و از ایجاد شک و حساسیت بین آن‌ها جلوگیری کند و فضایی دوستانه و عاطفی در خانه به وجود بیاورد.
کاهش میزان ساعات گفتگوی زوجین، یکی دیگر از خطرات جدی ورود اینترنت به فضای خانواده‌ها است؛ که ممکن است به منزوی شدن مرد یا زن منجر شود و نتیجه این دوری که منشأ آن وجود اینترنت است، طلاق عاطفی زیر یک سقف باشد.

مادران اینترنتی

همین زن، گاهی که در نقش مادر است و با دنیای مجازی به خوبی آشناست، می‌تواند فاصله بین نسل‌ها را کم کند. وقتی فرزندش می‌بیند که مادرش با تکنولوژی روز دنیا پیش می‌رود و از آن اطلاعات و آگاهی درستی دارد، با مادر خود احساس نزدیکی می‌کند و این درک متقابل می‌تواند بهترین ابزار برای تربیت فرزندان خانواده باشد؛ علاوه بر این، میزان آشنایی مادر خانه با اینترنت می‌تواند در بالا بردن سطح اعتماد به نفس فرزندش تاثیر بسزایی داشته باشد.
مادر آشنا به اینترنت، خیلی راحت‌تر می‌تواند فرزندانش را در این فضا راهنمایی و کنترل کند و آن‌ها را با ابعاد مختلف این دنیا آشنا کند و این امر نتیجه‌ای ندارد جز اینکه فرزندان اینچنین خانواده‌ای، انسان‌های شاد‌تر و سالم‌تری هستند و کمترین میزان آسیب‌پذیری را دارند؛ و از همه مهم‌تر اینکه با ایجاد حس صمیمیت و درک متقابل مادر با فرزند، از ایجاد شکاف بین نسل‌ها تا حدودی جلوگیری می‌شود.

همسران و مادران اینترنتی احتیاط کنند!

اما همیشه این طور بوده است که در کنار فواید و مزایای استفاده از امکانات، هر چند که بی‌شمار و قابل تحسین باشد، حتما عیب‌ها و مشکلات و آسیب‌هایی نهفته است. برای مثال اگر زن به گردش در فضای مجازی اعتیاد پیدا کند، مخصوصا اعتیاد شبانه، در زندگی زناشویی با مشکلات جدی رو به رو می‌شود.
اولین اتفاق، احساس دوری زوجین از یکدیگر است. مرد حس می‌کند زن همه وقتش را با چرخیدن در این فضا پر می‌کند و گمان می‌برد دیگر در مرکز توجه زن نیست. همین امر دلیل خوبی برای بهانه‌جویی مرد و دل‌زدگی و فرار او از محیط خانه می‌شود؛ تا جایی که امکان دارد مرد احساس خلأ عاطفی یا جنسی کرده، برای رفع نیاز‌ها و پر کردن خلأ‌هایش به جایی و کسی بیرون از خانه پناه ببرد. این احساس تنهایی و عدم آرامش مرد خانواده به دلیل وجود شخص سومی به نام اینترنت، می‌تواند خطرات مهم‌تر و جدی‌تری داشته باشد.
کاهش میزان ساعات گفتگوی زوجین، یکی دیگر از خطرات جدی ورود اینترنت به فضای خانواده‌ها است؛ که ممکن است به منزوی شدن مرد یا زن منجر شود و نتیجه این دوری که منشأ آن وجود اینترنت است، طلاق عاطفی زیر یک سقف باشد. تأثیر چنین معضلی در تغییر نامطلوب ارتباط بین پدر و فرزند نیز به چشم خواهد خورد.
از سویی دیگر همین مشکل می‌تواند گریبان‌گیر فرزندان شده، آن‌ها را به دلیل عدم توجه کافی مادر، منزوی یا پرخاشگر کرده، آنان را در روابط اجتماعی دچار مشکل کند.

زنان و اینترنت

فعالیت افسارگسیختهء مادر در فضای مجازی، به غفلتِ او نسبت به وضعیتِ تحصیلی و تربیتی آن‌ها منجر می‌شود. فرزندان به مرور دچار افت تحصیلی شده و رفتارهای نابه‌هنجار در آن‌ها نهادینه می‌شود. به دنبال کاهش ارتباط مادر با دنیای حقیقی، ارتباط او با معلمان و مسئولین مدرسه گسسته شده، از کیفیت تحصیل و رفتار فرزندانش بی‌اطلاع می‌شود.
مادری که تمام وقتش را اینترنت و تمام فکرش را جذابیت‌های اینترنت پر می‌کند، از ایجادِ ساعاتی مفرح در خانواده غافل شده، لذاتِ زندگی‌اش را با دوستان مجازی‌اش به اشتراک می‌گذارد؛ و نه در ایجاد تفریحات و تنوع در خانه تلاش می‌کند و نه در تفریحاتِ کوچک اعضای خانواده آن‌گونه که باید سهیم می‌شود. از این روست که همسر و فرزندانش، ‌ هر کدام به گونه‌ای در صددِ پر کردنِ جای خالی مادر و عواطف زنانهء او برمی‌آیند.
اعتیاد مادر به اینترنت می‌تواند به اعتیاد فرزندان به اینترنت هم منجر شود که نتایج مضر و ناخوشایند آن در بُعد تربیتی، تحصیلی و موقعیت اجتماعیِ فرزند روشن و انکارناپذیر است.
در هر حال فواید و مضرات استفاده از ابزاری مثل اینترنت بر روی خانواده‌ها، با برنامه‌ریزی و آگاهی قبلی و کنترل و شناخت آن قابل کنترل و تعدیل است و نمی‌توان آن را بی‌ضرر یا بی‌سود تلقی کرد.

 3 نظر

بچه حزب اللهی ها و پدیده ای به نام فیس بوک!

25 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

نظام غرب در راستای پروژه های فرهنگی که با هدف سلطه بر جوامع گوناگون برنامه ریزی می کند از پدیده ای رو نمایی کرد که مکانی است برای دوستی با افرادی که تا به حال همدیگر را ندیده اند.کاربر برای عضویت یک سری  اطلاعات اولیه را به سایت میدهد و یکی سری از اطلاعات شخصی خود از جمله عکس،شماره،آدرس و … را به گونه در صفحات شخصی خویش قرار می دهد که هر فرد دیگری می تواند به آن دسترسی پیدا کند.بدون شک سازمان های اطلاعاتی جزو اولین هایی هستند که این اطلاعات را بررسی و از آن انواع استفاده و سوء استفاده را می برند.

شاید بتوان فیس بوک را مهمترین و شناخته شده ترین شبکه اجتماعی در بین کاربران اینترنت در سراسر جهان معرفی کرد. شبکه ای که از اوایل سال 2004 کار خود را آغاز و اکنون با بیش یک میلیارد کاربر بعد از گوگل پربازدیدترین وبسایت در سطح جهان است.(+) در ایران نیز این شبکه در بین کابران جایگاه ویژه ای دارد البته به دلیل فیلتر بودن آمار دقیقی از تعداد کاربران آن در دسترس نیست اما آن چه واضح است نشان دهنده ی سیر صعودی کاربران آن در ایران است.فیس بوک که قبل از انتخابات سال 88 دوبار فیلتر و سپس رفع فیلتر شده بود پس از انتخابات سال 88 تا به امروز جزو سایت های فیلتر شده محسوب می گردد.از دیگر شبکه های اجتماعی در سطح جهانی می توان به گوگل پلاس، توئیتر و اینستاگرام نام برد که هیچکدام موفقیتشان به اندازه فیس بوک نبود است.همچنین در داخل کشور هم شبکه هایی مانند کلوب،فیس نما به راه افتاده که چندان مورد استقبال کاربران قرار نگرفته است.
با توجه به فیلتر بودن فیس بوک در کشورمان،طیف گسترده ای از کاربران اینترنت  که بیشتر آن ها را افراد مذهبی و حزب اللهی تشکیل می دهند برای ورود به این شبکه اجتماعی با تردید رو به رو هستند.هم از این نظر که باید از فیلتر.شکن استفاده کنند هم این که حضور در این شبکه ممکن است مفسده انگیز باشد. و یا مشکل شرعی داشته باشد.به همین خاطر استفتاآتی از مراجع صورت گرفت که با مطالعه آنان می توان این نتیجه گیری را کرد که نظر اکثر علما این است که اگر مستلزم مفسده و ارتکاب گناه نباشد مشکلی ندارد(+) یعنی تکلیف بر عهده خود مکلف است.همان طور که استفاده از تلویزیون، ماهوراه و کامپیوتر هم می تواند موثر باشد و هم مخرب ، استفاده از فیس بوک هم همین گونه است.
در حوادث فتنه 88 شاهد بودیم که فیس بوک تبدیل شده به مکانی برا هماهنگی برنامه اغتشاشات و همچنین مکانی برای ایجاد فضای رسانه ای در سطح بین المللی بر علیه جمهوری اسلامی،که این هدف با به اشتراک گذاشتن تصاویر و فیلم های درگیری ها صورت می گرفت.ایجاد کمپین های مختلف برای حمایت از سران فتنه و آزادی زندانیان سیاسی از دیگر برنامه های فتنه گران در راستای پروژه ما بیشماریم بود.از همان  زمان خلا نبود طیف مذهبی و حزب اللهی برای مقابله با چنین فضاسازی هایی احساس می شد. نکته ای دیگری که در این مدت اخیر به خصوص پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید!شاهد آن بودیم حضور مسئولین ارشد کابینه از جمله چندین وزیر و معاون وزیر در فیس بوک است که با استقبال کم نظیر کاربران مواجه شده است.اولین فردی که حضور جدی در فیس بوک پیدا کرد محمد جواد ظریف بود(+) که اعلام کرد این صفحه از طرف خودم با فرزندانم به روزرسانی می شود.همچنین معاون او مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه هم حضور خود در این شبکه اجتماعی رو علنی  کرد.اتفاقی که پس از اعلام حضور ها رخ داد کامنت (نظر) های گسترده ای بود که از سوی ایرانیان از داخل و خارح کشور در صفحات مسئولین ثپت می شد.نظراتی حاوی توهین به مقامات بلند پایه نظان تا زیر سوال بردن اصول اسلامی و چادر به عنوان حجاب برتر بانوی مسلمان ایرانی.
همین چند مدت پیش بود که صفحه ای منتسب به امام خامنه ای با حدود 110 هزار هوادار توسط فیس بوک حذف گردید.ایجاد محدودیت برای هوادران حزب الله لبنان و یا مخالفان رژیم صهیونیستی از دیگر اقدامات جانبدارانه سران این شبکه ی آمریکایی-اسرائیلی است.
علی رغم افزایش تعداد کاربران مذهبی و حزب اللهی همچنان این طیف در مقایسه با طیف مقابل درصد اندکی را به خود اختصاص می دهد.بر ما ثابت شده است که هرجا ما عقب کشیده ایم. دشمن یک گام پیشروی کرده است.حضور طیف جدید از بسیجیان جان بر کف که هر لحظه آماده پیکار با کفر جهانیه هستند در این فضا ها می تواند خیلی از معادلات را بر هم بزند.برای مثال وقتی با ناحق می خواهند غزه را محاصره کنند ایجاد یه کمپین برای اعتراض می تواند در رسانه های آن ور آبی سر و صدا کند یا وقتی که مسلمانان مظلوم میانمار را می کشند یا هنگامی که حزب الله لبنان را به عنوان یک گروه تروریستی خطاب می کنند. همه این اتفاقات با یک مدیریت صحیح می تواند از یک تهدید تبدیل به یک فرصت شود و به پتکی تبویل شود با برسر مدعیان دموکراسی و آزادی کوبیده شود.در عرصه داخلی هم در هنگامه انتخابات ها یا مراسم های ملی و مذهبی، با به راه انداختن گروه های مختلف و بحث و تبادل نظر با یکدیگر و دیگران می توان خیلی از دیدگاه های نادرست نسبت به نظام اسلامی حتی در سطحی بالاتر نسبت به تشیع را تغییر داد.
اکنون که زمزمه هایی از رفع فیلتر فیس بوک به گوش می رسد باید هوشیار بود تا علاج واقعه را قبل از وقوع آن پیدا کنیم و مانند گذشته نوشدارو را بعد از مرگ سهراب نرسانیم.
 نظر دهید »

روایت‌های جعلی شبکه‌های سلام، فدک و اهل‌بیت از شیعه

23 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز در دیدار دست‌اندرکاران حج فرمودند: «بزرگان تشیع اعم از امام(ره) و دیگران همواره بر حفظ اتحاد امت اسلامی تأکید کرده اند، بنابراین آن تشیعی که با هدف دامن زدن به اختلافات، از رسانه هایی که در لندن و امریکا هستند، تبلیغ می شود، در مسیر شیعه واقعی نیست.» اما منظور رهبر انقلاب کدام رسانه‌ها بوده است؟ در سال‌های اخیر رسانه‌های مختلفی به نام تشیع با هدف ایجاد اختلاف میان مسلمانان ایجاد شده اند که به اختصار به سه شبکه فارسی زبان آن اشاره می‌شود:

شبکه اهل‌بیت؛
ادبیات لمپن به نام شیعی‌گری!

این شبکه با مدیریت فردی افغانی به نام «حسن اللهیاری» در قم تاسیس شد و عوامل آن با انتخاب این نام مقدس، سعی داشتند در فضای فرهنگی قم، موقعیتی برای خود کسب کنند. اهل بیت، در دوره فعالیت خود در راستای برجسته ساختن اختلافات مذاهب اسلامی و همسو با سیاست‌های انجمن حجتیه مطالبی را تهیه می‌کرد. تاکید بر سوگواری ایام فاطمیه به نام «محسنیه» و برگزاری جشنی موسوم به «عیدالزهرا» و به مناسبت مرگ عمر بن خطاب مهم‌ترین اقدامات این شبکه بود.


انتساب دروغین به مرجعیت

اللهیاری مدتی این شبکه را منتسب به مراجع معرفی می‌کرد و مدعی بود، بیوت مراجع از آن حمایت می‌کنند. این ادعا از سوی مسئولان بیوت مراجع رد شد. از میان مراجع تقلید، بیت «آیت الله قربانعلی محقق کابلی» از علمای افغانی مقیم قم از شبکه اهل بیت، حمایت می‌کرد. سال گذشته با افشای ماهیت تفرقه‌افکنانه آن، آیت الله محقق کابلی نیز طی اطلاعیه‌ای که در مهر ۱۳۸۹ منتشر کرد، با تاکید بر اهمیت وحدت بین مسلمانان، اعلام کرد: «از پیروان و شیعیان راستین اهل بیت عصمت و طهارت (ع) جداً تقاضا می‌شود که از هرگونه کمک مادی و معنوی به شبکه یاد شده خودداری کنند. از نظر اینجانب پرداخت وجوهات شرعیه با هر عنوانی به این شبکه و سایر مراکز و شبکه‌ها و برنامه‌هایی که تحت هر عنوانی در راستای ایجاد تفرقه میان امت اسلامی فعالیت می‌کنند نه تنها مجزی نیست بلکه تعاون بر اثم و عدوان است.»


دیدگاه‌های سیاسی اللهیاری
۱- ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی
۲- تایید شعار نه غزه نه لینان با این بهانه که اول بقیع را آزاد کنیم غزه برای بعد
۳- ایجاد فاصله بین شیعیان و مرجعیت معظم شیعه (مدیر این شبکه هیچ‌یک از مراجع را عادل نمی‌داند و به کرات به حضرت امام خمینی، آیت‌الله خامنه‌ای ، آیت‌الله مکارم شیرازی و حتی آیت الله بهجت توهین کرده است)
۴- کوبیدن دولت  جمهوری اسلامی ایران و پایین آوردن جمهوری اسلامی از حامی مستضعفان و شیعیان جهان به دشمن اهل بیت!
۵- مقایسهٔ حکومت امام خمینی (ره) با حکومت عباسیان
۶- دفاع از آمریکا به بهانهٔ آزادی بیان در آن کشور

آقای الله یاری ساکن آمریکاست. جالب است بدانید در آمریکا قانونی برای شبکه‌های ماهواره‌ای وجود دارد با این مضمون که اگر شبکه‌ای کوچک‌ترین توهینی به مقدسات یک فرقهٔ مذهبی یا فکری یا اجتماعی بکند آن شبکه تعطیل می‌شود و مجوزش باطل خواهد شد. حال این سوال برای خود من پیش می‌آید که چرا شبکهٔ موسوم به اهل بیت که تماما توهین است بسته نمی‌شود؟ جز مخالفت این شبکه با دولت جمهوری اسلامی و ایجاد اختلاف بین فرق اسلامی علتی دارد؟


اعتقادات مبتنی بر تفکرات انجمن حجتیه
اعتقادات و حرفهای ایشان شدیدا منطبق بر تفکر حجتیه است، او از افرادی است که معتقداست هیچ کاری نباید انجام داد فقط منتظر باشیم تا خدا هر زمان خواست امام زمان را بفرستد.  این شبکه مروج قمه‌زنی است و می‌گوید به عشق امام حسین (علیه السلام) همه کاری باید کرد….
هدف این جریان سوق دادن تشیع به سمت حجتیه است تا به اهل سنت فحش بدهد و یا حتی حکم قتل برادران اهل سنت را صادر کند. در حال حاضر هم توهین به اهل سنت از جانب ایشان کم نیست. و از این طریق میان برادران شیعه و سنی ایجاد تفرقه می‌کند.

شبکه اهل بیت «کاخ سفید»!

چندی پیش حجت‌الاسلام نبوی معاون تبلیغات حوزه علمیه قم طی نشستی از گردآوری اسنادی مبنی بر حضور آمریکایی‌ها در پشت پرده این شبکه ماهواره‌ای خبر داد و گفت: «هدف این شبکه که به نام دفاع از شیعه و گسترش علوم اهل بیت‌ (ع) راه اندازی شده است بد جلوه دادن شیعه بود.»
با بروز حساسیت در خصوص این شبکه، دادگاه ویژه روحانیت در قم، حکم پلمپ دفتر این شبکه را صادر کرد. عوامل این شبکه در ادامه تحرکات خود، ضمن جسارت به علمای اسلام و نیز مقام معظم رهبری و ولایت فقیه، مدعی شداند رویکرد نظام حمایت از اهل سنت و قصد تضعیف مکتب اهل بیت (س) است! عوامل انجمن حجتیه نیز با انتقاد از آنچه آزادی عمل اهل سنت در ایران نامید، از ضرورت حمایت از شبکه اهل بیت سخن گفته‌اند.


شبکه سلام؛
از اسلام منهای سیاست تا سیاست منهای اسلام


چند سال قبل که اولین نوشته‌ها درباره شبکه سلام منتشر می‌شد، کمتر کسی خطر اسلام آمریکایی را که در لباس تبلیغ شیعه خود را میان شیعیان رسوخ داده بود، جدی می‌گرفت. اما امروز با پیوند خوردن این شبکه با جریانات سیاسی و ضدامنیتی امروز کمتر کسی از این موضوع بی‌خبر است که شبکه سلام در خدمت سیاست‌های استعماری ضداسلامی در حال فعالیت است. به خصوص این روزها که مدعیان جدایی دین از سیاست در امور سیاسی وارد شده و در مخالفت با جمهوری اسلامی تمام قد ایستاده‌اند.
مدیر شبکه سلام به به راه انداختن تشکیلاتی با عنوان «جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر» بیانیه‌های آتشینی در حمایت از آشوب در کشور صادر کرده است که از جمله آنها می‌توان حمایت از آشوب ۲۵ بهمن سال گذشته را نام برد.

منابع مالی که آشکار نمی‌شوند…
در حالی که هر روز اخبار تازه‌تری از اعمال محدودیت برای انتقال وجوه ایرانیان در سراسر دنیا منتشر می‌شود، اما شبکه سلام شماره حساب‌های بیشتری را در کشورهای آلمان، آمریکا، استرالیا، دوبی و… معرفی می‌کند تا عنوان کند که کمک‌های مالی بیشتری را از مخاطبان جمع‌آوری کرده است.
مرجان حسینی کارشناس ارتباطات می‌نویسد: «برنامه‌های شبکه سلام از راه ماهواره هات‌برد پخش می‌شود که ماهانه، مبلغ درخور توجهی را برای اجاره از مالکان شبکه‌ها دریافت می‌کند. با در نظر گرفتن سایر هزینه‌های راه‌اندازی و اداره شبکه ماهواره‌ای که تمام قاره‌ها را زیر پوشش قرار می‌دهد و تبلیغات بازرگانی محدودی دارد، سلام باید منابع مالی گسترده‌ای داشته باشد. مدیران این شبکه در مورد تأمین هزینه‌های آن توضیحات شفافی ارائه نداده‌اند.»
مدیر بخش مانیتوریگ صدا و سیما در گفتگو با همشهری ماه می‌گوید: «شما می‌توانید از میزان آگهی‌های این شبکه‌ها به راحتی به این مساله دست پیدا کنید چون اغلب این شبکه‌ها آگهی پخش نمی‌کنند در حالیکه برای گرفتن یک پهنای باند خیلی معمولی روی ماهواره هاتبرد هر ماه باید ۲۸ هزار دلار پرداخت کنند با هزینه‌های آپ لینگ به ماهانه ۶۰ هزار دلار بالغ می‌شود. این هزینه فقط برای ارسال برنامه به ماهواره و از ماهواره به زمین است. حال اگر حقوق و دستمزد را اضافه کنید… این شبکه‌ها که آگهی ندارند از کجا این هزینه را تامین می‌کنند؟ این مساله مدرک محکمی برای وابستگی این شبکه‌ها به دلارهای سیاه آمریکا است. زیرا در زمانی که از بی‌پولی رنج می‌برند، کیفیت این شبکه‌ها هر روز ارتقا می‌یابد، مرتب شبکه اضافه می‌کنند و مرتب دامنهٔ دریافت شبکه‌هاشان افزایش پیدا می‌کند.»
وی همچنین می‌گوید: «این شبکه‌ها باید به این سوال پاسخ بدهند که این پول را از کجا می‌آورند که اغلب پاسخ شنیده می‌شود که از کمک‌های مردمی تامین می‌شود. این افراد خیلی ساده دست خود را رو می‌کنند، چون به راحتی قابل اثبات است که دلارهای آمریکا این افراد و این شبکه‌ها را تامین می‌کند. یکی از نشانه‌هایی که این شبکه‌ها از سوی آمریکا حمایت می‌شود این است که برطبق قوانین ماهواره‌ها اگر شبکه‌ای اختلاف افکنی مذهبی انجام دهد و یا به مذاهب رسمی توهینی روا دارد، محکوم شده و بلافاصله از روی ماهواره قطع می‌شود، اما این شبکه‌ها به رغم فعالیت‌های مخدوش و اختلاف افکنانه اشان، همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند.»

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

رباخواری دیجیتال؛ اختراع اپل برای توزیع پول نقد +تصاویر

23 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

شرکت اپل که همگان آن را به عنوان شرکتی سخت‌افزاری و نرم‌افزاری می‌شناسند، یکی از شرکت‌ها معروفی است که توانسته با اقبال فراوان در حوزه‌هایی که در آن فعالیت می‌کند، با ارائه‌ی محصولی متمایز بسیار موفق و تأثیر گذار باشد. به حدی که اکنون بسیاری از مردم از کشورهای مختلف با ساخت  اپلیکیشن برای موبایل، تبلت و آی‌پاد این شرکت، به اشتغال مشغول‌اند و بازار بسیار مناسبی را ترتیب داده است.


امّا به تازگی شاهد اختراع نرم افزاری جدید اپل با نام AD-HOC هستیم. AD-HOC شبکه توزیع پول نقد و متدی نرم‌افزاری‌ست که در مکان‌هایی که دستگاه خودپرداز پول وجود ندارد و متقاضی پول نقد، در گوشی خود میزان پول مورد نیاز خود را وارد می‌کند. این نرم افزار سپس افرادی را که در آن حوالی هستند و همان مقدار پول نقد دارند پیدا کرده و بعد از توافق دو طرف پول نقدی به متقاضی داده می‌شود و به همان میزان از کارت اعتباری درخواست کننده کم شده و به حساب شخص دوم واریز می‌شود. البته بخشی از این پول واریزی سود شخص دوم و بخشی از این پول کارمزد اپل است مثلاً یک تراکنش 50 دلاری 3 دلار سود برای دارنده پول نقد و 5 دلار سود برای اپل دارد.


این عمل اپل بسیار شباهت به رباست. ساز و کار ربا بر اساس دین اسلام این گونه تعریف می‌شود که اگر قرض ‏دهنده چيزى را(هر چيزى كه ارزش مالى داشته باشد) علاوه بر برگرداندن اصل مالى كه قرض داده، شرط كند مرتكب ربا شده است، خواه آن چيز درآمد قطعى باشد يا درآمد غير قطعى. در این مورد حضرت على(ع) در روایتی مى‏ فرمایند: «من اقرض قرضا ورقا لايشترط الا رد مثلها»؛  كسى كه پولى قرض مى‏ دهد حق ندارد چيزى جز برگرداندن مثل آن را شرط كند.


حال بیایید دوباره مثالی که زده شد نگاه کنیم. در یک تراکنش 50 دلاری بین دو نفری که یکی قرض دهنده و یکی قرض گیرنده (آن هم نه قرض گیرنده مدّت‌دار که فقط قرض گیرنده پول فیزیکی است) قرض گیرنده، می‌بایست هشت دلار اضافه بر پول قرض گرفته پرداخت کند.
در این میان میزان 3 دلار یا 6 درصد سود به صورت آنی به فرد دارای پول فیزیکی و اپل با 5 دلار سود از این جابه‌جایی، میزان 10 درصد سود پرداخت می شود؛ فقط برای اینکه قرض دهنده و قرض گیرنده یا به بیان بهتر پول فیزیکی را به کسی که به آن دسترسی ندارد، شناسانده است.



ربای دیجیتال که اپل امتیاز آن را ثبت و در حال توسعه و رواجش است بنا به آیات قرآن مصداق جنگ باخداست، که در دنیای نوین و با واسطه‌گری تکنولوژی‌های پیشرفته روبه‌ رشد است. البتّه این کار اپل باعث ترویج و عادی‌سازی ربا هم خواهد شد.
از سوی دیگر اپل با این کار با ادعای این که قصد سود رساندن دارد، از میزان پولی که افراد به همراه دارند، آگاه می‌شود و این داده‌ها در طولانی مدّت باعث می‌شود اپل از میزان درآمد فرد تا حدودی آگاه شود و برای میزان مشخصی از آن برنامه‌ ریزی‌های دیگری کند، که این یعنی دسترسی به اطلاعات مالی افراد. اگر این اطلاعات به دست هکرها هم بیفتد که جریان دزدی هم اتفاق خواهد افتاد.

 1 نظر

بن تن با ذهن فرزندمان چه میکند؟

21 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

شخصیت هایی که به سرعت به میان کودکان و نوجوانان می آیند و خود را در دلهای انها جا می دهند. در سالهای اخیر در رابطه با رسوخ شخصیت هایی همچون، باربی، هری پاتر، مرد عنکبوتی و…در میان کودکان و نوجوانان، حرف و سخن بسیار بوده است. اما در حال حاضر به نظر می رسد شخصیت جدید کارتونی با نام بن تن، از ویژگیهای خاصی نسبت به سایر شخصیتها، برخورداراست.

در این نوشتار با اشاره ای کوتاه به بررسی این موضوع می پردازیم.

بن تن کیست؟

یک نکته بسیار مهم در این زمینه وجود دارد و آن این است که نگاه امنیتی به فرهنگ و اقتصاد و سیاست، همواره نگاهی خاص و  ویژه بوده است. همچون علم پزشکی که تمام تمرکز و دقتش بر حفظ ایمنی بدن انسان، می باشد. اصولا معنای واژه فرهنگ اینطور تعریف شده که باوری را در ذهن مردم یک جامعه می کارند و در مقطعی از زمان از ان مراقبت می کنند تا به محصولی تبدیل شود که قابل برداشت و استفاده باشد. مقصود از محصول همان رفتارهایی است که از افراد مختلف سر می زند. مسلما افرادی که در نحوه شکل گیری این رفتارها نقش موثری دارند عبارتند از والدین، مربیان مدرسه، دوستان و بالاخره رسانه ها.

مسلما مقصود این نوشتار از طرح مفهوم فرهنگ، اشاره به فرهنگ توده ای که به عموم مردم مربوط می شود، می باشد.

امروزه با آغاز قرن 21 میلادی به نظر می رسد با موج جدیدی از جریانات فکری و فرهنگی روبرو هستیم. گویا اغلب تولیدات رسانه ای که در سطح بین المللی هستند، به نوعی به معرفی جنبشی اصرار دارند که نزدیکی زیادی به مفاهیم شیطان پرستی و شیطان دارد. عبارت کلیدی شیطان پرستی به نوعی به بازگشت به تاریخ گذشته ی غرب اشاره دارد. چرا که دنیای غرب، اولین مرحله ی شروع تاریخ خویش را با عصر اسطوره ها آغاز کرده است. همانطور که اغلب ما می دانیم اولین منبع مکتوب از تاریخ غرب، دو کتاب “ادیسه” و “ایلیاد” است که کتبی اسطوره ای می باشند.

به نظر می رسد غربیها از ابتدا با خدایان عینی، ارتباط برقرار می کرده اند. یا اینکه تصویری در ذهن خود از خدا ترسیم کرده و سپس او را پرستش می کردند. به این ترتیب است که امروز نیز بشر به نوعی، مجددا به عصر اسطوره پردازی بازگشته است. این اسطوره ها ممکن است در عرصه سینما و در قالب “آرلوند” ظاهر شوند و یا در قالب “هری پاتر” وارد دنیای کودکانه شوند.

آنچه مشخص است اینکه در این محصولات قرار است شیطان را به شکل فردی اسطوره ای، قدرتمند و شیک و دوست داشتنی معرفی کنند

شخصیت مورد نظر این نوشتار"بن تن” است. شخصیتی که این روزها اغلب بچه ها و خصوصا پسرها در جستجوی یافتن کارتون های جدیدتر او هستند.

بن تن نام پسربچه ای است که تمام قدرت او در ساعتی است که به دست دارد. این ساعت به گونه ای عمل می کند که بن تن می تواند با هر بار فشار دادن دکمه ای در ان به شکل یکی از موجودات فضایی و خیالی در بیاید و با نیروی شر مبارزه کند.بن تن در مبارزه ای سخت با مرد آتشین، ساعت خود را از دست داده است، دیگر قدرت مبارزه با موجودات وحشتناک را ندارد.

وی با پدر بزرگ و دختر عمه خود به مسافرت می رود که در مسافرت هایش، اتفاق های خطر ناکی رخ می دهد.

به نظر می رسد در داستان بن تن، مساله خیر و شر با روایت تازه ای ارائه شده است. هرچند بررسی عمیق این داستان به بحثی مفصل و دقیق نیاز دارد.

آنچه مهم است اینکه شخصیت بن تن چه چیزی را به ذهن کودکان و نوجوانان القا می کند؟

درباره بن (تن) 10

نکته مورد نظر این است که این روزها اغلب کودکان، به دنبال داشتن ساعت بن تن هستند. وقتی با چند تن از این کودکان روبرو شدم در حالیکه ساعت بن تن بر دستشان بود با اعتراض از این مساله حرف می زدند که ساعت انها واقعی نیست که با فشردن ان تبدیل به حیوانی عجیب و غریب شوند و فکر می کنند این یک اتفاق جالب و هیجان انگیز است.

یکی از انها عروسک ترسناکی در دست داشت که بعدا متوجه شدم این هم یکی از چهره هایی است که بن تن دارد. این چهره ها از دیدگاه بزرگترها هم خوشایند و جالب توجه نیستند. معلوم نیست قرار است با دنیای لطیف و معصوم کودکان چه کنند.

یکی از کودکان طرفدار بن تن از این موضوع سخن می گفت که فقط بن تن می تواند با آدمای بد بجنگد، چون چیزی در آسمان دارد که هر چه او بخواهد به او می دهد. او از بزرگی آن چیز حرف می زندو ابراز می کند که دوست دارد از همانها داشته باشد. با خوشحالی به او پاسخ دادم که همه ما ادمها یک چیز خیلی بزرگ در آسمان داریم که هر چه بخواهیم به ما می دهد و آن کودک در کمال ناباوری گفت اگهر منظورت خداست من می گویم که مال بن تن از خدا هم بزرگتر است و از هر چیزی که در این دنیا هست، هم بزرگتر است.

بی تردید، خلق چنین شخصیتهایی با اهداف و برنامه ریزی های مشخص و در جهت توسعه تفکرات خاصی به مخاطبان صورت گرفته است.

کاری که بن تن انجام می دهد شبیه به جادوگری است. با چنین داستانهایی، پدیده ای به نام جادو، جایگاهی ویژه را در دنیای لطیف و تخیل امیز کودکانه، باز کرده است. این ها اسطوره هایی هستند که به تسخیر بسیاری از چیزها می پردازند و قدرتی مافوق تصور دارند.

 

پس از این مرحله اتفاق دیگری رخ می دهد. پدیده ای که به نوعی توسط بازار جهانی هدایت می شود. به این صورت که انواع اسباب بازی، وسایل کمک آموزشی، بازیهای کامپیوتری و عروسک هایی با نام و نشان بن تن وارد جامعه ما و سپس قفسه های کمد کودکان ما می شوند.

به راستی خو گرفتن فرزندان ما با چنین شخصیت هایی که هیچ شباهتی به زندگی عادی و دنیای واقعی ندارند، و از طرفی جایگاه خداوند را در اذهان کودکان معصوم ما، مخدوش می کنند و دیگرانی را با شکل  شمایلی دوست داشتنی به جای خدا می نشانند، چه اثری بر ذهن و افکار کودکان بر جای خواهند گذاشت؟ آیا با این وجود، می توان امیدوار بود که نسل آینده با باورهای خداجویانه و حق طلبانه رشد و تربیت یابند؟

 4 نظر

«فرشتگان قصاب» فیلمی برای سرافکندگی غرب‌زدگان وطنی

21 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

قتی «فرشتگان قصاب» در جشنواره فجر اکران شد هوچی گران ثابت جشنواره با اطلاع از همکاری استاد حسن عباسی با پروژه، خود را آماده هجمه های پیاپی به فیلم با سوت و کف های بی مورد کرده بودند. عادت زشتی که اینبار توسط نویسندگان یکی از سایت های مشهور سکولار سینمایی آغاز شده بود.
تصور کنید کسانی چون رضا عطاران، صابر ابر و رضا یزدانی ساعت ده و نیم شب برای تماشای فیلم وارد سالن میلاد می شوند. به آنها بیفزایید انواع و اقسام زنان هفت قلم آرایش کرده را. فیلم آغاز می شود:

«فرشتگان قصاب»
اما اندکی بعد، جمله ای روی پرده بزرگ میلاد درج می شود که همه را یا حیرت زده و یا پشیمان می کند:
مشاور فیلمنامه: حسن عباسی



هوچی گران آنقدر جا خورده اند که فراموش می کنند با کف و سوت، تنفر خود را نسبت به این فرد اظهار دارند. فیلم در اولین سکانس، علی رغم انتظار آنان که عباسی و فیلم مورد مشاوره اش را دیکتاتور زده و یک جانبه نگر می دانند، با صحنه ای از چند آمریکایی، یکی خوب و یکی بد آغاز می شود.
سینمای ایران به خصوص در سالهای اخیر نشان داده که هرگاه برای فیلمسازی به خارج از کشور می رود، افتضاحی پدید می آورد. این افتضاح با کمال تأسف، وقتی فیلم قرار است مثلاً ارزشی باشد، دوچندان شده و نگرانی انسان را تشدید می کند. فرشتگان قصاب اما با جرأت تمام، نه به ترکیه و اروپا و آمریکا، که به «افغانستان» رفته و داستان خود را از درون یک بازار صحرایی آغاز می کند. لیکن تقریباً برخلاف تمام فیلم های اینچنینی، با ظرافتی تمام نمایی منحصر به فرد، با لوکیشنی زیبا، جذاب و رنگارنگ را به رخ می کشد. البته نه منطبق با شیوه سینمای شبه روشنفکری که بیش از نیمی از فیلم، به نشان دادن در و دیوار اختصاص داشته باشد؛ بلکه همزمان، داستان خود را هم تعریف و درامش را پی می گیرد.
در ادامه شاهد جلوه های ویژه ای کم نظیر و بعضاً بی نظیر در سینمای جنگی ایران هستیم که منطبق با استانداردهای روز دنیاست. همین جاست که هوچی گران وارد عمل می شوند. عملی که بعدها آرزو کردند ای کاش هیچ گاه آن را شروع نمی کردند و صدای سوت و کف بلند می شود. چند ویژوآل افکت اولیه فیلم تمسخر می شود، صحنه هایی مانند اسلوموشن حرکت گلوله که نظیر آن را جز در شاهکارهایی چون «ماتریکس» و «ارباب جنگ» ندیده ایم. اما آنچه بچه حزب اللهی را سر ذوق می آورد، بلایی است که فیلم بر سر همین هوچی گران می آورد؛ به طوری که در نیمه پایانی فیلم، وقتی 4- 5 نفر اجیرشده ی سایت مذکور درست در همان افکت ها کف زدن را شروع می کنند، هیچ کس با آنها همراهی نمی کند…
ریتم فیلم تا نیم ساعت اول آنچنان که باید و شاید از قوت و سرعت لازم برخوردار نیست و می تواند در تدوین های آینده کوتاه تر گردد. اما از نیمه دوم فیلم، کار حسن عباسی آغاز می شود و سندی را رو می کند که احدی در سالن انتظار آن را نداشت. فیلم از یکسو سرباز وحشی آمریکایی را نشان می داد که به مردم عادی تیر می زند و از آنسو دستور فرمانده برای عدم شلیک به غیرنظامیان و تقاضای آمبولانس برای درمان مجروحین. لذا هوچی گران و حتی برخی نیروهای ارزشی نیز تصور کردند با فیلمی کلیشه ای و باخود درگیر مواجه شده اند و گروه اول به ادامه تمسخر پرداخته و دسته دوم نگران یک آبروریزی دیگر به اسم حزب الله شدند.



در شرایطی که هیچ انتظاری از «وجود یک دلیل برای قرار دادن یک پلان در فیلم» در سینمای ایران نمی رود، حرکت ماشین های آمریکایی و تلاش جوان افغانی برای نجات همسرش از درون خانه ای که تحت محاصره آمریکایی هاست، به نظر جزو صحنه های بی هدف می آید. درحالیکه همه انتظار یکی از دو کلیشه ی «آمریکایی ها همه شان بد نیستند» یا «آمریکایی ها همه شان بد هستند» را می کشند، ورود آمبولانس به همراه «حمزه دارین» بازیگر لبنانی که چندی است با ایرانیان بور خورده و حرف و حدیث هایی را هم در پی داشته، همه چیز را عوض می کند و به همه صحنه های قبلی معنا می دهد.
تصور کنید چقدر لازم است ما برای یک فرد از جنایات آمریکا بگوییم تا او قانع شود؟ اصلاً برای کسی که دل در گرو غرب باخته، چنین تغییری متصور است؟ کریمی اما بار دیگر با به نمایش کشیدن هنرمندانه یک حقیقت تاریخی و مستند از جنایات آمریکا، اینبار کاری می کند که هر غربگرایی سر خود را در سینما پایین بیندازد.
اما هیچ چیز به اندازه تماشای چهره درمانده افراد ذکر شده هنگام ورود از سالن لذت بخش نبود. بندگان مظوم خدا درمانده بودند که باید چه ژستی داشته باشند؟ به تمام اطوار و شئون گذشته خود پشت کنند و به رذالت آمریکا اعتراف نمایند و یا فیلم را تحقیر کنند و بر جنایت بدون تردیدِ ارائه شده صحه بگذارند؟ صابر ابر حاضر به مصاحبه نشد و دیگری فقط گفت «از فیلم خوشم نیامد». نگارنده از اینکه به سراغ دیگران برود، رحمش آمد!
«فرشتگان قصاب» برای همه نیروهای فرهنگی انقلاب درسی جدی بود و آن اینکه لازم نیست دست روی نقاط سوال برانگیز و غیرقابل تفاهم از رذالت ها و فجایع فرهنگی غرب بگذاریم. لازم نیست ماه ها فکر کنیم چطور می شود وضعیت واقعی زن در غرب را به مخاطب فهماند و یا چطور می شود دروغ بودن 11 سبتامبر را ثابت کرد؟ بلکه جنایاتی در تاریخ این دولت خونخوار وجود دارد که هیچ اما و اگری نمی شود روی آن آورد و کافیست کسی آنها را هنرمندانه به تصویر بکشد تا فریب خورده ترین افراد هم به خود بیایند.
اما اوج فاجعه و غصه آنجایی است که تصاویر به هم پیوسته ای که فاقد حداقلی ترین استانداردهای سینمایی اند و سه روز تمام وقت و عمر صدها تماشاگر و خبرنگار را به معنای تام کلمه «تلف» کرده اند، در بخش مسابقه «سودای سیمرغ» و «فیلم های اول» قرار می گیرند، ولی «فرشتگان قصاب» بعنوان یکی از انگشت شمار آثار آبرومند جمهوری اسلامی برای صدور تفکر خالص انقلاب، با بی مهری کامل داوران و خروج آن از تمام بخش های مسابقه و حتی عدم برگزاری کنفرانس مطبوعاتی مواجه می شود.
 نظر دهید »

کسانی که تاکنون بیشترین خیانت را به انقلاب کردند

21 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

خداوند در قرآن بارها به انسان هشدار می‌دهد که شیطان دشمن آشکار شماست و تأکید می‌فرماید که شما هم او را دشمن بگیرید؛ «ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا» (فاطر،6) در حقیقت شیطان دشمن شماست شما نیز او را دشمن بگیرید.

این همه تأکید باری تعالی بر دشمن گرفتن شیطان بدین خاطر است که ما انسان‌ها این دشمن آشکار را یا نمی‌بینیم یا جدی نمی‌گیریم و با نادیده گرفتن آن، با شیطان دشمنی نمی‌کنیم و کار به آنجا می‌رسد که بعضی انسان‌ها، شیطان را به دوستی می‌گیرند و در مراحل بعدی به عنوان ولی و سرپرست خود بر می‌گزینند و به شقاوت می‌رسند.
در دنیای سیاست نیز همین‌گونه است؛ بعضی از افراد، دشمن آشکار کشورشان را یا دشمن نمی‌بینند یا اینکه اگر هم او را دشمن بدانند با او دشمنی نمی‌کنند و این باعث می‌شود که در مرزبندی با دشمن بلغزند و تمایل به دوستی با دشمن داشته باشند.
شاید در نگاه اول این نکته که دشمن را باید دشمن گرفت امری بدیهی به نظر آید و کسی تصور نکند که هیچ انسانی حاضر باشد این نکته کلیدی را نادیده بگیرد اما در عمل که خوب بنگریم می‌بینیم بعضی افراد چطور این نکته بدیهی را نادیده گرفته و چه مشکلات بزرگی را رقم می‌زنند.
دشمن یک واقعیت است این واقعیت را باید درست دید و شناخت؛ نمی‌شود ادعای واقع بینی در مسائل داشت اما واقعیتی آشکار به نام دشمن را ندید و جدی نگرفت.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند آرمان‌ها را به پای واقعیت‌های غیر واقعی که دشمن به عنوان واقعیت القا کرده، ذبح می‌کند و اسمش را می‌گذارند واقع بینی!
وقتی دشمن را دشمن نگیرند ساده لوحی در پیش گرفته و توطئه را توهم توطئه می‌نامند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند حاضر می‌شوند حتی با راسموسن دانمارکی «حامی هتاکان به پیامبر(ص)» نیز دست دهند و خوش و بش کنند و بعد بی‌غیرتی‌شان را توجیه کنند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند دیگر آمریکا را شیطان بزرگ نمی‌دانند و حاضر می‌شوند عنوان شهید را برای یکی از رؤسای جمهورش حراج کنند و از شعار «مرگ بر آمریکا» هم ابراز ناراحتی می‌کنند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» را تبدیل می‌کنند به رحم بر دشمن و شدت در برابر دوست؛ اینجاست که دوربین صدا و سیمای ایران را خرد می‌کنند و دوربین بی بی سی را می‌پرستند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند با دوستان دشمنی می‌کنند و با دشمنان دوستی و فتنه‌ای شدیدتر از دجال به پا می‌کنند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند با ادعای خط امام؛ فتنه به پا می‌کنند و از حمایت اوباما به شعف می‌آیند؛ در پرتو نام امام (ره)؛ نان می‌خورند و اصول انقلابش را به مسلخ می‌برند.
کسانی که دشمن را دشمن نمی‌گیرند کارشان به جایی می‌رسد که به آنان که «اشداء علی الکفار» را رعایت می‌کنند برچسب ماجراجو، دشمن تراش و افراطی می‌زنند تا کوتاهی و تفریط خودشان را صحیح جلوه دهند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند تن به انفعال می‌دهند و  از «سر جنگ نداشتن» با غده سرطانی اسرائیل دم می‌زنند و با مواضع منفعلانه، زمینه کوبیدن دوست را فراهم می‌کنند.
اگر ادعای مسلمانی داریم و قرآن را ملاک قرار می‌دهیم باید دشمن را دشمن گرفته و مرزبندی با دشمن را جدی بگیریم؛  بیشترین ضربه‌ها را کسانی به انقلاب ما زده‌اند که دشمن را دشمن نگرفتند و چشم بر روی واقعیت آشکاری به نام «دشمن» بستند.
 نظر دهید »

محجبه‌ها هم می توانند "فشن" باشند!

20 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

«شرق پارسی»، پایگاه فارسی زبان روزنامه سعودی – بریتانیایی “الشرق الاوسط"؛ اخیراً طی گزارشی با عنوان «از حجاب تا فشن» به تخریب و تقطیع حجاب اسلامی بانوان ایران زمین پرداخته است.




نگارنده این گزارش در بخشی از مقدمه این نوشتار، با نگاهی جانبدارانه اینچنین می نویسد: «وقتی صحبت از حجاب و پوشش به میان می آید اولین تصوری که در ذهن بسیاری از افراد شکل می گیرد، رنگ مشکی تیرگی و تصویری بدون زیبایی و تنوع است. شاید این تصویر به دلیل نوع پوشش افراد محجبه در دهه های گذشته ایران، در ذهن ها شکل گرفته است.»!

فارغ از ارائه دلایل فلسفی پیرامون وجوب مراعات حجاب اسلامی توسط بانوان، ادعای فوق درحالی عنوان می شود که هم اکنون تمرکز بسیاری از طراحان لباس در کشورهای غربی به سمت رنگ های تیره بالاخص رنگ با صلابت مشکی معطوف شده است و استفاده از این رنگ برای خانم ها در سراسر جهان، مد روز بحساب می آید.

در ادامه اما پرده از ماهیت متبرجانه و خودعرضه دار خبرنگار معلوم الحال این گزارش برداشته می شود و در عین حال اینگونه بر مصونیت حجاب برتر چادر اعتراف می کند که: «در جامعه ایران که حجاب اجباری است، زنان و دختران جوان مجبور هستند تا بسیاری از زیبایی های خود را مخفی سازند و بپوشانند اما ذات زیبا پسندی و تنوع خواهی رنگ ها را نمی توانند از بین ببرند، از این رو در طی این چند سال اخیر سعی کرده اند که به حجاب خود زیبایی دهند.»!

جالب آنکه جمع نقیضین را می توان به وضوح در جملات فوق مشاهده نمود چراکه حجاب برتری چون چادر خود مانع و پرده ای بر عدم نمایش و عرضه داشتن جمال زن در برابر نامحرمان بشمار می رود، حال آنکه چگونه می توان میان این دو مسالمت و اشتراک قائل بود خود سخن مضحکی است که می باید از نویسنده این مطلب پرسید!

 1 نظر

خطری جدی تر از «ساپورت»

20 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی
این روز ها دو پدیده فرهنگی – اجتماعی مهم ، به شدت مورد توجه لایه های مختلف جامعه قرار گرفته است و جالب اینکه اخبار مربوط به آن از مرزهای داخلی خارج شده و دست مایه شبکه های ماهواره ای مهم همچون « بی بی سی » ،« فرانس 24 » و غیره و نیز سایت ها و رسانه های مختلف ، در فضای مجازی قرار گرفته است . یکی از این دو پدیده عجیب و رو به رشد ” زنان ساپورت پوش ” و دیگری ” طرح تشدید مقابله با بی حجابی ” در تهران و شهرستان ها ست . نکته جالب تر اینکه مسئولین فرهنگی !! کشور هم که اکنون در کنار نیروی انتظامی ژست نظامی به خود گرفته اند به راحتی تمام گناه را به گردن چند شبکه ماهواره ای و سایت ریز و درشت می اندازند و هیچ از خود نمی پرسند چطور است که مثلا شبکه « من و تو » با کمتر از 50 نفر پرسنل می تواند با پخش سه مرحله مجموعه « آکادمی گوگوش » جماعتی کثیر را در یک کشور 70 میلیونی مسلمان آنهم برخلاف ارزش های جامعه ( چه دینی وچه عرفی ) « ساپورت پوش کند » !! اما رسانه ملی با نزدیک به 50 شبکه تلویزیونی استانی و سراسری که اغلب با صرف هزینه های هنگفت امکان پخش 24 ساعته ماهواره ای یافته اند و نیز پرسنل چند ده هزار نفری نتوانسته دختران و پسران جوان ما را که اکنون فرزندان نسل سوم و چهارم این انقلاب هستند با ارزش های دینی و فرهنگی انقلاب همراه سازند . ! ما سالهاست در پی یک نظام تربیتی ناصحیح عادت کرده ایم گناه را به گردن دیگری بیاندازیم ؛ اول برادر یا خواهر کوچکتر ! بعد ها همکلاسی ! بزرگتر که شدیم همکار ! و خیلی که بزرگ تر شدیم لابد بیگانگان و….!! گر چه در دشمنی دشمنان شکی نیست اما در دوستی دوستان چطور؟ ! . انگار ما خودمان در این جامعه هیچ مسئولیتی بر دوش نداریم و دیگران زاده شده اند تا کم کاری ها و کج روی های ما را توجیه کنند . اکنون اگر چه « ساپورت » به نقل محافل دلسوز حجاب ! تبدیل شده اما خطراتی به مراتب جدی تر از این نیز جامعه و کشور ما را تهدید می کند که نباید از کنار آنها بی تفاوت گذشت و باز هم گناه را بر گردن این و آن انداخت :

1- انتقال ارزش ها : نظریه پردازان مختلفی که با رویکرد جامعه شناختی به علل بروز انقلاب اسلامی در ایران توجه داشته اند ، به زبانی ساده ، معتقدند یکی از عللی که باعث سرنگونی رژیم پهلوی در سال 1357 و جایگزینی نظام جمهوری اسلامی شد ناتوانی آن رژیم در انتقال ارزش ها ی مطلوب خود به نسل بعد بود . آنها معتقدند هر نظام حکومتی باید بتواند در سایه پیگیری سیاست های راهبردی ارزش های مطلوب خود را به شکلی نهادینه به نسل بعد منتقل نماید در غیر اینصورت جامعه ارزش های مطلوب خود را می جوید و این خطری بزرگ برای ثبات هر نظام سیاسی محسوب می شود .
بی شک اگرچه تمام انگیزه شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را نمی توان با « نظریه جامعه شناختی » تعبیر و تفسیر نمود اما آنچه در نگاه این نظریه پردازان به ماهیت انقلاب ها نهفته است ، بسیار مهم و قابل تامل است و بی شک بی توجهی به آن می تواند تهدیدی جدی برای فردای ایران اسلامی باشد . اکنون سوال اصلی این است که در دهه چهارم انقلاب اسلامی تا چه حد توانسته ایم ارزش های اساسی انقلاب را که موضوعی همچون عفاف و حجاب در معنای عام آن ( برای زن ومرد ) تنها یکی از آنها است در جامعه گسترش دهیم ؟ بی شک ارزش های ترسیم شده در آرمان های متعالی انقلاب اسلامی مورد تاکید حضرت امام (ره ) ورهبر معظم انقلاب متعدد بوده و جا دارد در فرصتی جداگانه به مرور آن بپردازیم اما مروری گذرا بر اوضاع جامعه و نگاهی ساده به سیر تغییر وگونه گون شدن پوشش در جامعه نشان از حقیقتی تلخ دارد که نگران کننده تر از یک «ساپورت» ساده است . پوششی که از قضا کمتر از دو ماه دیگر و با تغییر فصل بساط آن برچیده می شود و ارتباط چندانی با « گشت ارشاد » ندارد .

2- فراموش شدن ارزش ها : یکی از ارزش ها مورد تاکید در رهنمود های حضرت امام (ره) که بسیار در دین اسلام مورد توجه قرار دارد و رهبر معظم انقلاب در فرمایشات خود نسبت به آن توصیه های بسیار دارند گسترش« عفاف » در جامعه است . « عفاف » همواره در باور و بیان ما نسبت به « حجاب » مقدم بوده و هست وحتی در اصطلاح جاری نیز ترکیب « عفاف و حجاب » است که مورد تاکید قرار می گیرد اما سالهاست که موضوع « عفاف » که موضوعی کیفی محسوب می شود از جامعه و سیاست های اجرایی دستگاه های فرهنگی ما رخت بر بسته ( ویا حد اقل کم رنگ شده ) و تمام توجه ها بر پدیده « حجاب » که پدیده ای کمی محسوب می شود معطوف شده است . آن هم به شکلی سطحی و اداری که اغلب در اجرا ماهیتی « اونیفرمی » به خود گرفته و تنها به زنان جامعه محدود گشته است و رفته رفته باعث شده تا در جامعه با دو طبقه « اداری » و« غیر اداری » مواجه شویم که البته در ساعات خارج از ساعت کاری نیز اغلب با پدیده خطرناک دیگری مواجه هستیم که در آن بخش مهمی از کارکنان ادارات دولتی که با رویکرد تحکیمی دستگاه های اجرایی مجبور به انتخاب نوع خاصی از پوشش شده اند تغییر فرم و لباس می دهند و به گروه دوم می پیوندند . این هشداری جدی است که حکایت از ناتوانی سیاست های تحکیمی و بی توجهی به فرهنگ و فرهنگ سازی در دستگاه های اداری دارد . جالب اینکه در بسیاری از ادارات مسئولین واحد های اجرایی در پی دستورالعمل های غیر کارشناسانه کارکنان محترم خانم را که در تمام زندگی خود پوشش یک دست و مناسب مانتو را برگزیده اند علی رغم تمام صلاحیت ها از حضور در پست های مدیریتی ( حتی مدیریت یک آموزشگاه ) محروم می کنند و با این عمل خود باعث شده اند تا بیش از هرچیز پوشش چادر که به عنوان حجاب برتر بسیار مورد توجه حضرت امام (ره ) نیز بود تنها ماهیتی مدیریتی و شکلی ، به خود بگیرد و باز هم در جامعه شاهد طبقه بندی افراد و تاثیرات سوء پس از آن باشیم . اینها به دلیل بی توجهی به ماهیت موضوعات فرهنگی و فراموش شدن ارزش ها و سطحی نگری به مفاهیم بلندی است که این انقلاب با هدف برپایی آن شکل گرفته است .

3- اندلسی شدن جامعه : خطری که جامعه ما را تهدید می کند نه تنگ وگشاد شدن مانتو ها و یا کوتاه و بلند شده شلوارها وحتی رنگ به رنگ شدن «ساپورت » هاست . خطر اصلی «اندلسی شدن» تدریجی جامعه ای است که هر روز بیش از پیش به سمت « مصرف گرایی » و نه « تولید گری » پیش می رود . جا دارد کارشناسان محترم در حوزه های مختلف دینی ، فرهنگی ، اجتماعی و حتی سیاسی یک بار دیگر به مطالعه مختصات پدیده اندلسی شدن در جامعه بپردازند . پدیده خطرناک گسترش فساد تنها معطوف به فساد اخلاقی نیست . گسترش فساد در لایه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی می تواند باعث رواج تفکر ناکارآمدی نگرش دینی در جامعه شود و این خطر بزرگی است که هر جامعه اسلامی را تهدید می کند و مگر در اندلس چیزی غیر از این رخ داد؟! لذا توجه تک بعدی به برخی مظاهر سطحی فساد اخلاقی در جامعه و معطوف داشتن تمام توان اجرایی حوزه های مختلف مسئول به برخی معلول ها در اجتماع به مراتب خطرناک تر از هر آفت دیگری برای جامعه ما محسوب می شود .

4- ناکارآمدی رسانه های گروهی : امروز گستره کارکرد رسانه از تفریح و سرگرمی به مراتب فراتر رفته و مرزهای سیاست و فرهنگ و امنیت ملی جوامع را هم درنوردیده است . بسیار ساده انگارانه است اگر نگاهی جز این به رسانه ها داشته باشیم . حال نکته بسیار جالب رویه نزولی رسانه های داخلی خودمان و بخصوص رسانه ملی در مقابل شبکه های گسترده وتوانمند ماهواره ای است . شکی نیست بسیاری از شبکه های ماهواره ای با هدف به چالش کشیدن ارزش های فرهنگی ما والبته گسترش ارزش های فرهنگی مطلوب خود به تولید برنامه به زبان فارسی می پردازند والبته نمی توان برآنها خرده گرفت زیرا این ذات پدیده فرهنگ است و بطور طبیعی هر تفکری سعی دارد تا حیطه شمول خود را گسترش دهد و البته این مهم اکنون از طریق رسانه ها عملی تر است اما نگران کننده تر رویه های نسنجیده وغلطی است که از سوی مدیران فرهنگی ما آنهم با انبوه امکانات فنی و نرم افزاری در کشور صورت می گیرد . صدا و سیمای ما که باید نوک پیکان مقابله با تهدیدات نرم باشد اگرچه هر روز به گسترش کمی خود بیش از پیش ادامه می دهد (آنهم گسترشی که تنها به تکرار شبکه ها و برنامه ها منجر شده است) اما با بی توجهی به میل و نیاز جامعه مخاطب ! باعث شده تا برنامه های تولیدی از اثر گذاری بسیار کمتری برخوردار بوده وپدیده همه گیر شدن بکارگیری ماهواره علی رغم منع قانونی هرروز بیش از پیش گسترش یابد . نا کارآمدی رسانه ها وفرار مخاطب خطری بسیار بزرگ است که اگر به دنبال چاره ای برای آن نباشیم می تواند در آینده ای نزدیک به جدی ترین تهدیدات پیش روی جامعه ما تبدیل شود .
لذا همانطور که گفتیم به زودی با سرد شدن هوا بساط « ساپورت » برچیده می شود و این را نباید موفقیت نیروهای محترم انتظامی در طرح « تشدید مقابله با بد حجابی » یا هر طرح دیگر تصور کرد زیرا بی تردید پس از آن مانتو های کوتاه وچکمه های بلند و یا هر چیز دیگر جایگزین می شود و ظاهرا این چرخه همچنان باید ادامه داشته باشد . از اینرو باید بپذیریم که فرهنگ مقوله ای مهم و «بینا رشته ای» است که پرداختن به آن نیازمند تخصص و دانش است و مروری برآنچه گذشته نشان می دهد که در آن حوزه نه تنها موفق نبوده ایم بلکه در بسیاری موارد متحمل شکست هم شده ایم . البته پشتوانه عظیم فرهنگی ایرانی اسلامی ما گواه این است که با پیگیری ودلسوزی افراد متخصص وکارآزموده واتخاذ سیاست های منطقی و کارشناسانه و پرهیز از شعار زدگی و افراطی گری می توانیم جامعه ای سربلند و فرهنگ ساز داشته باشیم که نه تحت تاثیر فرهنگ بیگانه بلکه دقیقا تولید کننده فرهنگ در جامعه جهانی باشد اما این مهم به این سادگی ها میسر نیست و برنامه ریزی و همتی ملی می طلبد . نکته آخر اینکه فراموش نکنیم پدیده هایی همچون بی حجابی و یا بد حجابی اغلب پدیده هایی مجرد نیستند و باید به عنوان معلول بسیاری از علت های دیگر به آنها نگریست و چه بسا پیگیری آن امور در اغلب موارد نیاز به فوریت و جدیتی بیشتر داشته باشد ولذا افراط در پرداختن به معلول ها وچشم پوشی از علت ها چه بسا زیانی فراتر از تصور به همراه داشته باشد .

رضا سیف پور، کارشناس ارشد علوم سیاسی

 نظر دهید »

از تل آویو تا لندن؛ پروژه مشترک شبکه من و تو و کانال 10 اسرائیل

20 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

استفاده شبکه من و تو از برنامه های انگلیسی و همکاری کیوان عباسی، مدیر این شبکه با کارگردانان و برنامه سازان سازمان های مختلف، سبب شده است تا این تلویزیون با استفاده از تجربیات دیگر رسانه ها، سناریوهای خود را در قالب برنامه های سرگرم کننده به مخاطبین خود القاء نماید.

تولید و پخش برنامه “شبکه نیم” در من و تو که در آن جریان های مختلف سیاسی مورد حمله قرار گرفته است حاکی از ناامیدی این شبکه از پیشبرد اهداف سلطنت طلبانه خود می باشد.

کیوان عباسی، مدیر شبکه من و تو در مصاحبه با کانال 10 اسرائیل، از همکاری شبکه من و تو با این تلویزیون دولتی در یک تولید مشترک خبر داد.

این مصاحبه که در خبرگزاری walla اسرائیل و رسانه های دیگر این رژیم منتشر گردیده است، از اولین همکاری رسمی یک شبکه فارسی زبان با اسرائیل خبر می دهد.

در این گفتگو مسئولین کانال 10 اسرائیل نگرانی های منطقه را علت کلید زدن چنین همکاری بیان کردند و گفتند: «این همکاری بین کانال 10 اسرائیل و شبکه من و تو در تولید برنامه ای که همزمان در هر دو شبکه پخش می شود، صورت می گیرد.»

شبکه نیم که کپی شده از برنامه طنز عروسکی در کانال 10 اسرائیل می باشد، اکنون قرار است با همکاری تلویزیون اسرائیلی تولید گردد.

شبکه نیم (LONDON EYE)

کیوان عباسی در این مصاحبه گفت:

«بر این باور هستم که مردم اسرائیل بهترین مردم جهان هستند و همین واقعیت مرا واداشت تا در یک تولید مشترک با کانال 10 به توافق برسیم.»

اظهار نظر کیوان عباسی در مورد بهترین بودن اسرائیلی ها، نقطه ابهامی است برای هر ایرانی که من و تو آن را روشن می سازد.

مدیر شبکه من و تو (LONDON EYE)

نکته قابل توجه اینست که شور و اشتیاق مدیر شبکه من و تو در همکاری با کانال 10 تا حدی است که مردم اسرائیل را بهترین مردم می خواند. همکاری شبکه من و تو با تلویزیون دولتی رژیم اسرائیل در حالی صورت گرفته است که مسئولین من و تو مدام ادعای خصوصی بودن این شبکه را دارند.

گفتنی است برنامه دکتر کپی نیز برنامه مشابه شبکه نیم می باشد که به عنوان مکمل این برنامه در من و تو پخش می گردد.

'_בובה של מדינה_ תשתף פעולה עם מקבילה איראנית - וואלה! תרבות' - e_walla_co_il__w=_201_2675490

 نظر دهید »

چرا شعار "رسانه ملی؛ دانشگاه عمومی" به آرمانی دست‌نیافتنی تبدیل شد

17 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

یکی از روزهای ایام هفته به صورت اتفاقی قرعه به نام یک شبکه تلویزیونی می‌افتد و برنامه ای که از برنامه های پربیننده کودک و نوجوان است. “داریوش فرضیایی” که بچه ها او را در این سال ها با نام عمو پورنگ می شناسند با چند نفر از همکارانش، یک شوی کودک و نوجوان اجرا می کند. آنچه باعث می شود تا نشود به سرعت از این شو گذشت؛ روایت کودکانه ای است که گروه عمو پورنگ از یکی از حکایت های “کلیله و دمنه"، در آن روز به روی صحنه آورده اند. در روزگاری که برنامه های تلویزیونی با ” دست و جیغ و هورا!” و یا برنامه های موزیکال و مهد کودکی که سال هاست به همراه برخی از مجریان به جام جم راه پیدا کرده اند؛ میاندار کنداکتور پخش شده است، دیدن اجرای یک داستان از کلیله و دمنه در رسانه ملی دست کمی از لنگ کفش در بیابان ندارد و به هر صورت غنیمتی ارزشمند است.
با این حال تنها چند دقیقه بعد، سکه کاملا بر می گردد. هنوز هم در برنامه های پربیننده تلویزیونی، پس از گذشت نیم یا یک چهارم برنامه با ظاهر شدن علامتی در گوشه تصویر مخاطب می فهمد که زمان تبلیغات بازرگانی فرا رسیده است و به مدت یک تا حداکثر پنج دقیقه تبلیغات تجاری بر روی صفحه گیرنده‌ها نقش می بندد. البته این روش معمول در حدود یک دهه پیش با ظهور مسابقات تلویزیونی تا حدودی تغییر کرد. به صورتی که در وسط مسابقه به روش های مختلف از حامیان مالی مسابقه نام برده می شد که خود به نوعی تبلیغ بازرگانی محسوب می شد. بعد تر در  بعضی برنامه های دیگر چنین روشی در حال باب شدن بود که با دستور مسوولان رسانه ملی جلوی آن گرفته شد و رد آن تنها در همان مسابقات و برخی برنامه های دیگر باقی ماند. با افول مسابقات تلویزیونی در اواخر دهه هشتاد شمسی این نوع تبلیغات مستقیم تنها به برنامه هایی مانند برنامه های آموزش آشپزی محدود شد.



اما تبلیغات تلویزیونی تجاری به صورت کلاسیک آن، یعنی همان روشی که ابتدا گفتیم معمولا در برنامه های کودک و نوجوان بسیار محدود و کمرنگ بود. دلیل آن هم کاملا منطقی است. این نوع برنامه ها و آگهی های بازرگانی اثرات سوء و منفی تربیتی و روانی برای کودک به همراه دارند که باید در استفاده از آنها نهایت احتیاط را به خرج داد.
همه مقدمه ها را گفتیم تا شما مخاطب محترم حال و روز نگارنده را وقتی آگهی بازرگانی مستقیم را درست وسط برنامه عمو پورنگ مشاهده می‌کند، درک کنید. داستان کلیله و دمنه که تمام می شود. مخاطب کودک و نوجوان با میزی چیده شده در وسط استودیو مواجه می شود که بر روی آن انواع و اقسام ماکارونی های یک برند خاص را گذاشته اند و دست اندرکاران برنامه مشغول تعریف و تمجید از آن شده اند.  

***خاله نرگس و پنگول بر روی بیلبوردها؛ در کشاکش فرهنگ و بازار
ماجرا به همین یک مورد خلاصه نمی شود. در یکی از خیابان های پر رفت و آمد شهر و در تقاطعی شلوغ یک بیلبورد بزرگ خودنمایی می کند؛ بیلبوردی که مربوط به یک نمایشگاه تجاری در تهران است؛ این البته چیزی است که در ابتدای امر متوجه آن نخواهید شد. در نگاه اول، تصاویر مجریان برنامه کودک و نوجوان شبکه تهران دیده می شود و اولین برداشت این است که احتمالا در گوشه ای از شهر برنامه ای شاد برای بچه ها تدارک دیده شده است اما با کمی دقت در جزئیات و نوشته ها معلوم می شود که در کنار یک مجموعه تجاری نمایشگاهی برپاست که مجریان کودک و نوجوان هم در آن حضوری تبلیغاتی دارند.


این نوع برخوردهای اقتصادی در حوزه رسانه و فرهنگ اتفاق عجیبی در دنیای امروز محسوب نمی شود، اما آنچه که عجیب است پا گرفتن چنین رخدادهایی در ایران است که فرهنگ و رسانه ملی کاملا با سوبسید و بودجه دولتی اداره می شود. البته این روزها این رخداد ها تنها به برنامه های کودک هم خلاصه نمی شود. برنامه هایی اینچنینی مانند قارچ در حال رشد هستند. هر قدر برنامه پر مخاطب تر سر و دست شکست حامیان مالی برای آنها بیشتر و البته خودنمایی آگهی های بازرگانی در متن برنامه پر رنگ تر. نمونه اخیر آن سریال های ماه مبارک رمضان بودند که هر یک با یک حامی مالی تولید شده بود و از قضا این حامیان تا سر حد امکان، فرصت عرض اندام را در برنامه ها پیدا کردند.

***تولید برنامه در اغما
مساله اصلی به بحران مالی صدا و سیما باز می گردد که از سال گذشته آغاز و در نیمه اول امسال، کاملا خود را به نمایش گذاشته است. اوضاع بد مالی در تامین برنامه ها آنقدر جدی بود که تهیه کنندگان برای تولید برنامه های مصوب - و نه برنامه های جدید- نمی توانستند چندان بر روی بودجه سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی تکیه کنند. بودجه رسانه ملی در برخی از مقاطع چند ماه گذشته، به سختی کفاف پرداخت حقوق کارکنان را می داد. بنابراین تهیه کننده گان باید چشم به کیسه تامین کنندگان مالی می دوختند و این به معنای واضح و صریح تبدیل برنامه های تلویزیونی صدا و سیما به آگهی های متنوع بازرگانی است. اگرچه ممکن است غلظت آگهی گونگی هنوز در این برنامه ها زیاد نباشد؛ اما خواه ناخواه رنگ و بوی تبلیغات تجاری از هر برنامه اسپانسر محور به مشام می رسد.

***اسپانسرهای بی منطق و برنامه سازان راحت طلب
ساخت برنامه با حامیان مالی یک روش جا افتاده در دنیای رسانه وتلویزیون است اما این مساله برای سیستم ساخت برنامه در ایران صدق نمی کند. مساله این است که حامیان مالی و یا به لغت فرنگی اش همان اسپانسرها در ایران ذهنیت فرهنگی و تبلیغات رشد نیافته ای دارند. اگر در موارد حرفه ای غیر از ایران توجه کنیم ممکن است یک شرکت معظم اقتصادی تنها برای گنجاندن یک شعار مهم تبلیغاتی اش در یک برنامه کل آن برنامه را تامین مالی کند و در نهایت همان برنامه از ساعت ها تبلیغات و آگهی های بازرگانی مستقیم تاثیر بیشتری بر سود بازرگانی شرکت خواهد داشت.


اما در حالی که در ایران نه روش های تبلیغاتی تلویزیونی رشد داشته و نه هیچ سیستم ارزیابی تاثیر و نفوذ تبلیغات معمول است، حامیان محترم مالی احساس می کنند که اگر حتی نیمی از بودجه ی یک برنامه تلویزیونی را تامین کردند، حق دارند که در جای جای برنامه به هر بهانه ای برند خود را بگنجانند و گاه به شیوه های بدون منطق و مضحک حتی داستان را طوری تغییر دهند که مانند یک بازیگر سفارش شده نقشی هر چند کوتاه به آنها سپرده شود و البته به همان میزان که بازیگران عزیز کرده و سفارش شده ی سینما توانسته اند با نقش های تصنعی پیشرفت کنند؛ این حامیان مالی هم از چنین تبلیغاتی سود خواهند برد.

***اسپانسرها فقط سریال می سازند
تبدیل رسانه ملی به دانشگاه عمومی که همواره همه مسوولان ارشد صدا و سیما آن را از اهداف اصلی خود خوانده اند، نه از طریق برنامه های سرگرم کننده که بوسیله برنامه های آموزشی و فرهنگی جذاب صورت می گیرد. این مساله آنقدر بدیهی هست که گفتن همین چند جمله هم درباره‌اش ملال آور به نظر بیاید. اما وقتی رسانه ملی به سمت تولید برنامه از طریق حامیان مالی پیش می رود به نظر شما کدام برنامه ها مورد انتخاب حامیان مالی قرار خواهد گرفت؟


تلویزیون ما در در دو دهه اخیر برای مقابله با ماهواره از چاله بیرون آمده و در چاه افتاده است. چاله ای که نتیجه عدم توجه به فرم هماهنگ با محتوا و در عین حال جذاب بود و چاهی که امروز در آن قرار داریم و چیزی نیست جز تغییر ذائقه مخاطب.
مخاطب کودک و نوجوان که در سالهای دهه  شصت در برنامه کوتاه روزانه کودک و نوجوان مستند “زندگی اسکیموها” را می دید و از این سریال فوق العاده جذاب و آموزنده لذت می برد در سالهای دهه هفتاد و هشتاد به سمت و سوی برنامه هایی رفت که تنها یک مجری و یک عروسک برایش خرج شده بود و اشعار سبک و کم محتوا را با موسیقی تند روانه ذهن و گوش کودکان می کرد. این افت محتوا و فرم در همه رویه های برنامه سازی قابل مشاهده است. در چنین شرایطی، مستند ها و برنامه هایی که ماهیت آموزشی و فرهنگی دارند کم کم به حاشیه می روند و برنامه های پرمخاطب آنهایی می شوند که تنها اوقات فراغت را پر می کنند. برنامه های مستند که با کمبود مخاطب روبرو شده اند کم کم تنها به بودجه های رسانه ملی وابسته شدند و نگاه از مخاطبان برداشتند و همین امر باعث شد تا روز به روز از نظر کیفی و فرم و جذابیت افت کرده و کاملا به برنامه های رسمی تبدیل شوند.
حالا و در شرایطی که برنامه سازی در رسانه ملی بدون حمایت مالی اسپانسر ها بسیار دشوار شده است؛ تنها برنامه های فرهنگی و خصوصا مستندها هستند که از دایره تولید کنار گذاشته می شوند و نتیجه تاسف بار هم این خواهد بود که شعار “رسانه ملی؛ دانشگاه عمومی” به آرمانی دور و دست نیافتنی تبدیل خواهد شد و البته مسوولان رسانه ای کشور که روزگاری این مسیر را راهی برای نجات از هجمه ماهواره ها دیده بودند، میدان را خود برای حریفانی چون بی بی سی و شبکه ” من و تو” با آثار کم محتوا اما زیرکانه و دارای فرم ارتقاء یافته در مستند و برنامه های فرهنگی خالی می گذارند.


 نظر دهید »

رونمایی‎از یک رویکرد مبتذل در دیپلماسی‎عمومی

17 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی
«با تاسی از اقدام و تاکید مقام عالی وزارت امور خارجه، جناب آقای دکتر ظریف در ورود به مبحث دیپلماسی عمومی و استفاده از رسانه ها و شبکه های اجتماعی تصمیم بر این گرفتم که با استفاده از فیسبوک با مخاطبان و هموطنان عزیزم در ارتباط باشم. » این عبارت مطلع فعالیت‎ مرضیه افخم، بانوی سخنگوی وزارت امور خارجه در شبکه اجتماعی فیس‎بوک است، جمله‎ای که در بطن خود راهبرد اصلی تیم سیاست خارجی دولت برای ورود به عرصه دیپلماسی عمومی را حضور در شبکه‎های اجتماعی و افتتاح حساب کاربری در این شبکه‎ها تعبیر و تفسیر کرده است.
به گزارش رجانیوز، شاید برای آنها که دیپلماسی عمومی را با رویدادهایی همچون سخنرانی‎های محمود احمدی‎نژاد در دانشگاه کلمبیا و موج بزرگ و مردمی که پس از آن در سراسر جهان به وجود می‎‎آمد، معنا و تعبیر می‎کنند، ابتذال آن سطح از تاثیر گذاری جهانی به حضور در حد یک کاربر عادی در یک شبکه اجتماعی، بسیار نا امید کننده به نظر برسد اما ظاهرا این رویکردی است که این روزها نه تنها وزیر امور خارجه ایران را به خود مشغول کرده است بلکه اطرافیان  او را نیز واداشته است که به تاسی از مقام عالی وزارت، سطح فعالیت در عرصه دیپلماسی عمومی را در حد ایجاد یک حساب کاربری در توئیتر و فیس‎بوک تنزل دهند، تا اگر اسم آن رویکرد بزرگ و جهانی احمدی‎نژاد را پوپولیسم می‎گذاشتند، ندانیم بر این شیوه تحقیر آمیز چه نامی باید نهاد.
اما ماجرای حضور در شبکه‎های اجتماعی از سوی اصلی‎ترین ارکان سیاست‎خارجی دولت یازدهم آنجا تراژیک‎تر و تاسف‎بار تر می‎شود که بدانیم این حضور نازل، در روزهای گذشته با چه حاشیه‎های غیرقابل قبول و نگران‎کننده‎ای روبرو شده است.
ماجرا به ارسال پیام تبریک محمدجواد ظریف به یهودیان و تبریک سال جدید عبری به آنها بر می‎گردد. دختر رئیس پیشین کنگره امریکا، نانسی پلوسی در پاسخ به حساب کاربری تایید نشده‎ای به نام وزیر امور خارجه ایران که سال جدید عبری را تبریک گفته بود، نوشت: « متشکرم، سال جدید اگر با پایان انکار هلوکاست از سوی ایران همراه بود شیرین‎تر می‌شد.» و این حساب کاربری پاسخ عجیب و غیرقابل قبولی را برای دختر نانسی پلوسی داشت: « ایران هیچ گاه هلوکاست را انکار نکرده است، فردی که هلوکاست را انکار کرد، رفت. سال جدید مبارک.»
البته محمد جواد ظریف نیز بلافاصله در گفتگویی با تسنیم حضور خود در شبکه اجتماعی توئیتر را تایید کرده و در پاسخ به سؤالی در مورد اینکه در یکی از شبکه‌های اجتماعی به‌نقل از وی سخنانی در مورد هولوکاست منتشر شده، گفت: «این  مطلب در پاسخ به سؤالی که بعداً معلوم شد از سوی دختر رییس سابق مجلس نمایندگان آمریکا در شبکه توییتر مطرح شده بود ارائه شده است. ما نباید اجازه دهیم تا آنها چهره‌ای دروغین از ایران بسازند. ایران همواره هرنوع کشتار انسان‌ها را محکوم می‌کند و در این راستا کشتار یهودی‌ها توسط نازی‌ها را هم محکوم کرده همان‌طور که کشتار و سرکوب فلسطینی‌ها توسط صهیونیست‌ها را محکوم می‌کنیم و اجازه نمی‌دهیم تا جنایتکاران صهیونیست با سوءاستفاده از این موضوع بر جنایات خود سرپوش بگذارند.»
این در حالی بود که کریستین امان‎پور خبرنگار مشهور یهودی سی‎ان‎ان نیز در صفحه توییتر خود به زبان دیگری به این موضوع اشاره کرد که « با وزیر امور خارجه ایران گفتگو کردم؛ کسی که تایید کرده است در توئیتر فعال است و سال نو را به همه یهودی‎ها در ایران و سراسر جهان تبریک گفته است‬‎»
اما نکته حائز اهمیت این است که وزیر امور خارجه جدید ایران ترجیح داده است تا حتی مخاطب همین سطح نازل دیپلماسی عمومی خود یعنی حضور در شبکه‎های اجتماعی را نیز نه ملت‎های مسلمان و نه ملت‎های ستم دیده جهان که مخاطبان اصلی دیپلماسی فرهنگی و عمومی انقلاب اسلامی در سی و چهار سال گذشته بوده‎اند، بلکه یهودیانی‎ انتخاب کند که بواسطه هیاهو بر سر افسانه‎ای به نام هولوکاست موفق شده‎اند بخشی از سرزمین‎های اسلامی را به اشغال خود در آورده‎اند و حتی به تخطئه آنهایی بپردازد که این افسانه تاریخی را به چالش کشیده‎اند.
هر چند با توجه به سوابق خاص تیم سیاست خارجی دولت جدید، انتظار داشتن شجاعت برای به چالش کشیدن‎ غلط‎های مصطلح و بزرگ تاریخی همچون هولوکاست در جوامع عمومی از آنها انتظاری چندان بجایی نیست، اما اینکه کار به جایی برسد که آنهایی که جسارت ایجاد این چالش در قبال یک دروغ بزرگ تاریخی را داشته‎اند نیز تخطئه شود، قطعا غیرقابل قبول و حتی سوال برانگیز است، رویکردی که سال‎هاست از سوی رسانه‎های غربی در حال ترویج و پیگیری است.
ارسال پیام صلح و پالس دوستی با مردم اسرائیل آنهم به واسطه تخطئه چالش کنندگان با مفهوم هولوکاست، به نظر نمی‎رسد سرآغاز امیدوارکننده و قابل قبولی برای وزیر امور خارجه جدید ایران باشد که از یک سو ناشی از نشناختن جامعه مخاطب انقلاب اسلامی، و از سوی دیگر نمادی نگران‎ کننده از کوتاه آمدن از اصول برای رسیدن به برخی نتایج مقطعی و موردی است. نکته‎ای که «رابین رایت»، عضو انستیتو صلح آمریکا نیز بخوبی آنرا دریافته و درباره توییت ظریف پیرامون احمدی نژاد و هلوکاست گفت: «این اثرگذارترین دیپلماسی عمومی ایران در 34 سال گذشته است.»
شاید مرور برخی بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع خبرگان رهبری و یا پیرامون موضوع هولوکاست، بتواند این واقعیت را به خوبی برای ظریف و آنها که همانند او می‎اندیشند، تبیین کند که بر خلاف تصور او پایان دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‎نژاد، به معنای تنزل از صراحت در بیان شعارهای انقلابی در سطح جهان نیست، و به عبارتی «آن مرد» نرفته است و اتفاقا همچون حضرت امام (ره) محکم و بدون تلاش برای تقیه، به اصول اصلی انقلاب اسلامی پایبند است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر خود با خبرگان رهبری درباره اعتقاد به لزوم نابودی اسرائیل فرمودند: «امام (ره) در مقابل واقعیات چشم خود را نبستند اما از اصول نیز هیچگاه کوتاه نیامدند. امام خمینی (ره) همان کسی است که گفت «رژیم صهیونیستی یک غده سرطانی است که باید از بین برود» و هیچگاه نیز در مورد رژیم صهیونیستی تقیه نکرد. امام خمینی (ره) در مقابل امریکا و شرارت های او نیز تقیه نکرد و جمله معروف «امریکا شیطان بزرگ است» سخن امام است.»
ایشان همچنین در دیدار با اعضای خبرگان رهبری در سال 90 از هولوکاست به عنوان افسانه یاد کرده و فرمودند: « در یک کشورى کسى به “افسانه‌ى هولوکاست “اعتراض میکند، میگوید من قبول ندارم؛ او را زندان مى‌اندازند، محکومش میکنند که چرا یک حادثه‌ى پندارىِ تاریخى را انکار میکنى! حالا گیرم پندارى هم نباشد - واقعى باشد - خیلى خوب، انکار یک حادثه‌ى واقعىِ تاریخى مگر جرم است؟ اگر براى کسى روشن نشد، ثابت نشد و او انکار کرد یا حتّى در آن تردید کرد، او را بیندازند زندان! الان در کشورهاى مدعى تمدن در اروپا قضیه این است: اگر کسى اعتراض کند، تردید کند، قبول نداشته باشد، دادگاه‌ها محکومش میکنند.»
به نظر نمی‎رسد دیپلماسی عمومی دولت تدبیر و امید با تنزل سطح دیپلماسی عمومی از یک تاثیر گذاری جهانی و مردمی به حضور در شبکه‎های اجتماعی که فعالیت در آنها منع قانونی دارد، و توئیتر بازی با دختر نانسی پلوسی و تغییر ادبیات برای ارسال پالس مثبت به چند میلیون مردم اسرائیل، به بهای ارسال پالس‎های ناخوشایند به نزدیک به دومیلیارد مسلمان و مستضعف جهان، چندان امیدوار کننده باشد، رویکردی که اگر به این منوال به پیش برود، عوارض  غیرقابل جبرانی برای کشور خواهد داشت و اعتراضات جدی‎تری بوجود خواهد آورد.
 نظر دهید »

آهای خانم جات کجاست؟

16 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

برخی خانم هایی که امروز هم در کوچه و خیابان ها زیادند و کارشان هرزگی و دلفریبی و… است و به اصطلاح متاسفانه ناراحت کننده امروزی بهشون میگن دخترای امروزی یه سری چیزا رو یا نمیدونن یا خودشونو زدن به نفهمیدن اما من بنا بر اقتضای شرایط و محیط به عنوان یک مردی که متاسفانه با هاشون مراوداتی بنا به مقتضیات کاری و خانوادگی دارم باید اینجا بنویسم شاید به درد کسی خورد…..

1245

ببین خانمی که به فکر خودت خیلی دیگه ته همه چی هستی تو زیبایی و لوندی و زنانگی حریف نداری چند تا نکته رو بدون وقتی خودت رو به مردی عرضه میکنی اون مرد چون تو خودت رو بهش ارائه کردی از بالا بهت نگاه میکنه همیشه چون تو رفتی سراغش به اصطلاح تو نخش تو رفتی یا اینکه تو با خودفروشی و تن فروشی در اجتماع – محیط -خانواده و… خودت رو به یه مرد عرضه کردی پس شک نکن از بالا همیشه نگاهت میکنه

تا حالا فکر کردی وقتی خیلی خودنمایی میکنی واسه  یه مرد اون اصلا تحویلت نگیره و حتی نگاهت نکنه چی میشی؟؟!! اگه فکر نکردی یه کم رو این قضیه عمیق شو .تو خودت رو عرضه میکنی و به اصطلاح کاسه گدایی گرفتی دستت که تو رو خدا تو رو… بهم نگاه کنید به من توجه کنید من کمبود توجه دارم و… اینه اصل صورت کارت سعی کن بفهمی

اما یه خانم متشخص و محجبه و …. جاش همیشه روی سر مرداست هر چند به روشونم نیارند اما همگی تو دلشون تحسینش میکنن وقارش رو می پسندن نجابتش رو می ستایند و خود مردها هم اگر قصد ازدواج کنن روزی سراغ این سبک خانم ها میرن خانم هایی معطر به عطر نجابت با دریا دریا احساسات پاک و زنانه دست نخورده با این زن ها حتی خیلی بالقطع روابط پس از ازدواج جذاب تر است چون وقتی با یک زن پاک رو برو می شوی که خودش را برای بار اول عرضه میکند ……بماند ادامه ندهم بهتر است اما تویی که همیشه عادت کرده ای به تن فروشی و همه مردها شاید حفظ شده اند کمترین زیر و بم برآمدگی های بدنت را …..آخر فکر کن مردی که بخواهد با تو ازدواج کند چه می کشد …. از تصور افکار دیگران از اینکه تا حالا حتی اگر با کسی همبستر واقعی هم نشده باشی در افکار چند نفر با آنها بوده ای بفهم این ها یک مرد را خورد می کند متلاشی می کند بفهم.

n00013297-b

اما خدا همیشه راه بازگشت گذاشته میدانم کلی از شما خانم های این سبکی خسته شده اید از بس… و خسته شده اید از … پس برگردید همین الان همین امروز همین ثانیه و دیگر بس کنید اشتباه را بس کنید خودفروشی عمومی را بس کنید هرزگی در کلام -نگاه-اندام و…را باور کنید برای خودتان بهتر است سودش را خودتان می برید برای اینکه عزیز باشید و این همان نسخه خداست برای یک زن و برای یک مرد…

8516610_735

مسلمان و محجبه شدن مانکن فرانسوی فابیان و ماشاالیلیکینا

77_Myriam

امیلی فرانسوا بازیگر انگلیسی

1347626103236261_large

نیکول کوئین

اینم……………………………………………………..

Golshifteh

اینم ……..

خدا وکیلی کدومشون رو شما قلبا تحسین میکنید؟؟؟

  • ﴿وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّ ۖ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ﴾(سورهٔ نور-آیهٔ ۳۱)
  • و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش (فرو) اندازند و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان (همکیش) خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مرد که (از زن) بی‏نیازند یا کودکانی که بر عورتهای زنان وقوف حاصل نکرده‏اند آشکار نکنند و پاهای خود را (به گونه‏ای به زمین) نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می‏دارند معلوم گردد ای مؤمنان همگی (از مرد و زن) به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید.
  • ﴿وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّکَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا﴾(سورهٔ احزاب-آیهٔ ۳۳)
  • و در خانه‏هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستاده‏اش را فرمان برید خدا فقط می‏خواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.
  • ﴿یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا﴾(سورهٔ احزاب-آیهٔ ۵۹)
  • ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط) نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.
 نظر دهید »

"مسجد مرا ببین"،ابتکار جالب توجه دختر مسلمان انگلیسی+تصاویر

16 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

یک دختر مسلمان مقیم انگلیس به نام ساره در  ابتکاری سعی نموده یکی از جلوه های زیبای اسلام را در فضای مجازی به همگان نمایش دهد.
وی تصویر مساجد مختلف دنیا را جمع آوری و بر روی صفحه های تویتر و انستگرام قرار داده؛ این اقدام ساره مورد استقبال وسیع مسلمانان جهان قرار گرفته است.
وی طرح خود را “مسجد مرا ببین” نامگذاری نموده و در مورد اهداف آن اینگونه می گوید: هدف من تشویق جوانان مسلمان در جهت اقدام به طرح های جذاب و جالب که موجب خدمت به اسلام می شود و هم چنین شناساندن جلوه های زیبای این دین به غیر مسلمانان می باشد.
وی می افزاید: فرصت دیدن مساجد برای بسیاری از غیر مسلمانان پیش نمی آید و این طرح برای آنها نیز مفید خواهد بود. تصویر بیش از هزار مسجد در این طرح به نمایش گذاشته شده است.این تصاویر پس از قرار داده شدن بر شبکه های مجازی، به صورت نمایشگاهی در شهر بریستول انگلیس برای بازدید عموم به نمایش گذاشته شده است.





 1 نظر

خانم اشراقی پاسخ دختران جوان کشور با شماست

16 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

هر چیزی منطقی دارد و عرف هر جامعه ای هم منطق خاص خودش را دارد. فرهنگ، باورها، ارزش ها، تجربیات وهنجارهای رسمی و غیر رسمی یک جامعه عرف رایج آن جامعه را تشکیل می دهند واحترام وادب وفروتنی نسبت به مردم رعایت هنجارهای درست یک اجتماع را ضروری می سازد ،رعایت این ضرورت از سوی بزرگان وعالمان و متشخصین ودانشمندان و هنرمندان و نویسندگان و مشهورین وخانواده آنها اهمیت مضاعفی دارد چرا که اگر عرف درست و اصولی یک جامعه از سوی اینان رعایت نشود هر آینه شیرازه هنجارها در هم می شکند و هرج ومرج فرهنگی رفته رفته تا عمق جامعه نفوذ پیدا می کند.

به گزارش بولتن نیوز، انتشار عکس های نتیجه دختری حضرت امام در فیس بوک هنگامی که جایزه نخبگی خود را در یکی از دانشگاه های کانادا می گیرد موجی از حیرت و ناباوری را در میان مردم وخصوصا متدینین دامن زده سوالاتی را در اذهان عمومی بوجود آورده است .ابتدا باید عنوان کنیم که احترام ویژه ملت ایران نسبت به خاندان بنیان گذار جمهوری اسلامی احترامی درست و اصولی و صادقانه و قدر شناسانه است که امیدواریم هیچگاه مخدوش نشود وهمواره رو به تزاید باشد و اتفاقا به همین دلیل است که کوچکترین حرکات و سکنات این خاندان معظم اثر بخشی خاص خود را دارد و بیش از هر کس دیگری خانم ها وآقایان این بیت شریف باید شان و شوکت و حرمت این حریم را نگه دارند و تحت هیچ شرایطی اجازه کوچکترن آسیب به آن را ندهند .



متاسفانه با اینکه این خانم در این مراسم حداقلی از حجاب را رعایت کرده است ولی پوشش وی طراز نتیجه یک مرجع تقلید ورهبر امت اسلامی نیست ،انتشار این عکس ها که متاسفانه توسط مادرش صورت گرفته است گویی سبک و سیاق یک تابو شکنی را دارد و درردیف تضعیف فرهنگی حجاب در میان جوانان این کشور به حساب می آید .آیا خانم اشراقی می پسندند و می پذیرند که دختر خانمی با این پوشش در انظار عمومی داخل کشور ظاهر شوند ؟در این صورت چرا خودشان چادر را بعنوان حجاب برگزیده اند و هر گز از آن عدول نکرده اند ؟اگر بدان اعتقاد دارند که دارند آیا بهتر نیست همین اعتقاد و باور را به فرزند خود منتقل کنند یا حداقل خلاف آن را تبلیغ و منعکس نسازند ؟راستی اگر جوانی بپرسد میزان و معیار حجاب چیست ؟می شود نوع پوشش نتیجه حضرت امام را به او توصیه کرد ؟اگر نه ،چگونه می شود دوگانگی رفتار در داخل و خارج کشور را که نتیجه مستقیم عملکرد خانم اشراقی در میان جوانان خوب کشوراست را توجیه کرد ؟ مگر پوشش متین و کامل که یک دستور قرآنی است داخل و خارج می شناسد و مگر بیت شریف حضرت امام درپاریس هرگز کوچکترین عدولی از آن داشته اند ؟


اما از این موضوع مهم که بگذریم وامید می رود که جبرانی صورت گیرد و به نحوی سوال های مردم و جوانان پاسخ منطقی بگیرد یک نکته مهمتر دیگر هم در این ماجرا خود نمایی می کند : نتیجه حضرت امام چرا باید در دانشگاه کانادا درس بخواند ؟اگر دانشگاه کانادایی مثل دانشگاه های کشور خودمان است چرا خانم اشراقی دختر خود را به ینگه دنیا فرستاده است واز تسری این موضوع در میان جوانان کشور برای مهاجرت هراس ندارد ؟اگر دانشگاه آنجا بهتر از دانشگاه های داخل کشور خودمان هستند تکلیف میلیون ها جوان مستعد ما که توان و هزینه لازم برای این مهاجرت را ندارند چه می شود ؟تکلیف الگو بودن خانواده حضرت امام برای هممیهنان چیست ؟اگر این دختر خانم محترم یک شخص عادی با پدر و مادری متمول بود موضوع به خودش و باورهایش و اولویت کشورش و میزان هم دردیش با هموطنانش باز می گشت و انتقاد عمومی به او وارد نمی شد ولی او نتیجه حضرت امام است . امامی که وقتی در بیمارستان قلب تهران مورد عمل جراحی قرار گرفت بعد از عمل در اولین بیان عمومیشان و پس از بسم الله الرحمان الرحیم فرمودند : نمی دانم آیا مستضعفین هم این امکانات را دارند؟(اشاره به بیمارستان و امکاناتش )…امامی که انقلاب را متعلق به مستضعفین می دانستند ، امامی که هرگز حاضر نشد زندگی ساده اش را ترک کند و به اطرافیان هم اجازه عدول از زی طلبگی را نمی داد ،امامی که صریحا معتقد به جنگ فقر و غنا بود …
خانم اشراقی چگونه می خواهد این تناقض بنیانی را که در چشم میلیونها بیننده جوان در داخل و خارج کشور و در میان دوستداران حضرت امام خمینی ایجاد می شود را توجیه کند ؟ متاسفانه این موضوع مهمتر شاید در هیاهوی نوع حجاب نتیجه حضرت امام گم شود ولی مسلما چشمان بیدار محرومانی که فرزندان خود را برای این انقلاب و آرمان هایش دادند ، برای میلیون ها مستضعفی که چشم امید به نتایج انقلاب دارند ، برای پدری که همواره شرمنده فرزندانش است و آنها را بجای مدرسه به کار می فرستد ، برای مادرانی که آب شدن فرزندان خود را بعلت بیماری می بینند ولی پولی برای در مان ندارند ….هرگز این صحنه ها ی گرفتن جایزه در کانادا و … از خاطرشان محو نمی شود .خیلی خوب است که این دختر خانم محترم نابغه ودرس خوان است اما خوبتر آن بود که بیاد فقرا هم می بود ، مادرش از شرم مادران دیگر عکس دختر خویش را نمایش نمی داد ، دو کلمه زیر مطلبش می نوشت و آرزو می کرد که همه دختران درس خوان کشور این امکانات را داشته باشند …خانم اشراقی آیا این مقدار هم بدهکار پابرهنگان کشور نیستید !؟

 2 نظر

زندگی پای؛ ترویج ایمان گرایی در هالیوود + تصاویر

16 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

پیرمرد گفت: دو هزار سال پیش، در سرزمینی دور، مردی را که به رویاها باور داشت، در چاهی انداختند و به بردگی فروختند. بازرگانان ما او را خریدند و به مصر آوردند. همه ما می دانیم کسی که به رویاها باور داشته باشد، از عهده تعبیر آنها نیز برمی آید. (پائولو کوئیلو، کیمیاگر، ترجمه آرش حجازی)نام کسی که پیرمرد درباره او به نیکی یاد می کند، یوسف است. همان یوسفی که یکی از پیامبران الهی بوده و درباره اوصاف زندگی او بسیار شنیده ایم. اما خصوصیت بارز این یوسف چیست؟ باور به رویاها! همین ایمان یوسف به رویاها است که او را قادر به تعبیر آنها و به عبارتی بهره گیری از دنیا ساخته است. این بهره گیری نسبت به انسان های عادی در سطح بالاتری قرار دارد و ممکن است سرنوشت ملتی را با تعبیر رویای گوساله ها و گاوها تغییر دهد. همین ایمان است که شخصی را از سطح انسانی فراتر برده و به مقام روحانی می رساند. (1)


پائولو کوئیلو در کنفرانس داووس 2001 درباره آثارش سخنرانی می کند.

امروزه با گسترش ارتباطات و نقش چشمگیری که هنر در محتوا سازی آن ایفا می کند، ایمان گرایی غلط و دیگر اقسام دوری از دینداری عاقلانه و عاشقانه در حال پیشروی است. امروز باید گفت تمام قدرت انسان غربی در خدمت تبلیغ چنین آموزه هایی در آمده است. هنر (با تمام اقسامش) با کمک فناوری و قدرت تبلیغات، غول بی شاخ و دمی را ساخته که ذهن هر انسانی را تحت تاثیر خود قرار می دهد. صنعت سینما با بهره گیری از قدرت ذهن و تخیل هنرمند و با بهره گیری از پیشرفته ترین فناورهای روز، واقعیتی را به مخاطب القا می کند، که چیزی بیش از اغراض صاحبان این صنعت و گاهی فرماندهان آنها نیست. امروزه صنعت سینما به بهترین شکل ممکن از عهده این کار برآمده و برای ایفای وظیفه خود نسبت به ترویج ایمان گرایی کوشیده است. از بهترین نمونه های این ایمان گرایی، فیلم بسیار زیبایی «زندگی پای» به کارگردانی آنگ لی و محصول سال 2012 کشور آمریکا است.


امروز مردم جهان بیش از پیش تحت تاثیر صنعت سینما و افکار صاحبان آن هستند.

خلاصه فيلم
پای پاتال جوان باهوشی است که به همراه خانواده اش در کشور هندوستان زندگی می کنند. پدر خانواده صاحب یک باغ وحش بزرگ است. مشکلات مالی آنها را مجبور می کند تا با فروش دارایی ها با کشتی به سمت کشور کانادا سفر کنند. آنها تعدادی از حیوانات را نیز با خود همسفر کرده تا شاید بتوانند در کشور کانادا آنها را فروخته و شغلی جدید برای خود مهیا کنند. طوفان، کشتی آنها را غرق کرده و پای تمام خانواده خود را از دست می دهد. او بطور تصادفی با چند حیوان از جمله یک ببر وحشی درون یک قایق قرار می گیرد. آنها تنها بازماندگان کشتی بزرگی هستند که به سوی کانادا در حرکت بود.
در ابتدا حیواناتی که درون قایق با پای بودند (یک گورخر، یک اورانگاتان، یک کفتار و ریچارد که ببری وحشی است) با یکدیگر مبارزه کرده و همدیگر را می کشند. در نهایت پای به همراه ریچارد تنها در قایق می مانند. بعد از آنکه پای یاد می گیرد چگونه می تواند خود را از ریچارد دور نگه داشته و در ضمن از قایق نیز دور نشود، طوفان و شرایط سخت زندگی روی قایق، برای چند روز آنها را اذیت می کند. در نهایت پای و ریچارد ارتباطی مسالمت آمیز با یکدیگر برقرار کرده و با شرایط سخت طوفان ها و گرسنگی کنار می آیند.


ارتباط مسالمت آمیز و تا حدودی دوستانه پای و ریچارد (ببر وحشی)

در ادامه و با گذر از طوفان های سخت و گرسنگی شدید آنها نجات یافته و جسد نیمه جان آنها به ساحل مکزیک می رسد. ریچارد و پای با یکدیگر نجات یافته اند. ریچارد که اکنون بدنی بسیار نحیف دارد، بلافاصله از پای فاصله گرفته و بدون اندکی درنگ وارد اولین ورودی جنگلی می شود که پیش روی آنها است. پای نیز توسط مردم نجات می یابد.
در بیمارستان ماموران بیمه از چگونگی اتفاقات رخ داده از پای می پرسند. هنگامی که پای متوجه می شود که آنها داستان ریچارد و ارتباط مسالمت آمیز و معجزه گون آنها را متوجه نمی شوند، داستانی معمولی و خیالی ساخته و تحویل آنها می دهد. ماموران نیز که چنین داستانی را منطقی تر تلقی می کنند، این روایت را پذیرفته و در مدارک خود ثبت می کنند.
اکنون پس از چندین سال که پای در کنار همسر و چند فرزندش زندگی می کند، نویسنده ای برای نوشتن زندگی او آمده است. پای در طول فیلم داستان زندگی عجیبش را برای نویسنده تعریف می کند. در نهایت از او می خواهد تا خودش تصمیم بگیرد که کدام یک را می پسندد؟ داستانی که او با ریچارد و طوفان های دریا داشته یا داستانی را که مورد پسند ماموران بیمه قرار گرفته است. نویسنده می پذیرد که باید بدون دلیل داستان ریچارد را پذیرفته و به آن ایمان بیاورد.


ریچارد پس از نجات بدون تامل وارد اولین ورودی جنگل می شود.

صفحات: 1· 2

 1 نظر

وقتی هنرمندان وطنی(!) کوکاکولا را به تمدن ایرانی گره می‌زنند

15 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

نمی دانم برای شما هم اتفاق افتاده یا نه. ما که هر وقت در یک جمعی خواستیم اشاره ای کوچک به فرهنگ و تمدن کشورمان بکنیم، بلافاصله شبه روشنفکرهای دو آتیشه از هر طرف روی سرمان ریختند و با صورت برافروخته از تمدن چند هزار ساله ایران و هنر کهن آریایی حرف زدند. تمدنی که آخرش نفهمیدیم هفت هزار ساله است، ده هزار ساله است یا دوازده هزار ساله. نشانه های تمدن مورد نظر اینها هم همیشه حقوق برابر و آزادی بیان و بیمه زنان و بیمه شخص ثالث و گرین کارت و ویزای آمریکایی برای پارسی زبانان آن موقع است!
حالا با سندیتش کاری نداریم همین که دلشان به فرهنگ آن موقع خوش است، از آن الگو  می‌گیرند و فرزاندنشان را بر اساس گفتار و کردار و پندار نیک تربیت می کنند بد نیست. این باعث می شود فرهنگ جامعه خیلی ارتقا پیدا کند. اینهایی هم که در خیابان می بینید تف می  کنند و فحش می‌دهند و آشغال می ریزند و در مترو به روی کول بقیه سوار می شوند هم احتمالا توریست‌های جزیره بورا بورا هستند که ما دعا می کنیم ان‌شاءالله همین روزها ایران دل‌شان را بزند و زودتر برگردند به ولایت خودشان.خیلی چیزها هستند که با فرهنگ کهن ما پیوند خورده و حتی اروپایی ها آن را از ما یاد گرفته اند. مثل فرهنگ رانندگی یا احترام به سالمندان و رعایت حقوق بچه ها. امروز خیلی اتفاقی متوجه شدم که وقتی صحبت تمدن می شود باید یاد “کوکاکولا” هم بیفتم. اصلا پیوندی که این محصول کاملاً وطنی! با تمدن و فرهنگ ما دارد طوری است که اگر بخواهیم آن را جدا کنیم، کلا تمدن‌مان تکه‌تکه می‌شود و فوقش تاریخ‌مان می‌رسد به یکی دو سال قبل از انقلاب و مجبور می‌شویم تقویم را این طوری بنویسیم: 0034/06/13




باورش برای خود من هم سخت بود تا اینکه متوجه شدم از ابتدای شهریور در یک گالری در تهران یک نمایشگاه نقاشی با عنوان “کوکا مشدی” برگزار شده که در آن چند هنرمند با ذوق و مستعد، نقاشی‌های قشنگ قشنگی را در رثای کوکاکولا! در معرض دید عموم گذاشته‌اند.

این ویژه برنامه که از 13 روز قبل برپا بوده ولی فقط دویچه‌وله فارسی از آن خبر داشته، پر بود از آثار فاخر و هنرمندانه که “کوکاکولیزه” شده بودند.
در مقدمه این نمایشگاه خیلی کوتاه آمده است که: «گرچه برند کوکاکولا دنیا را و در یک وسعت کوچکتر، ایران را به تسخیر خود در آورده است، اما کوکای مشهدی به مثابه فوران این نوشیدنی خنک و خوشمزه، که بر روی سماوری داغ قرار دارد، سرشار از تناقضات است! گرچه قرار نیست در این مجموعه به مشهد به عنوان یک جغرافیای مشخص نگریسته شود.»
بد نیست نگاهی به چند اثر زیبا و هنرمندانه در این نمایشگاه داشته باشیم:تابلویی که مشاهده می کنید نشان می دهد رستم زور بازویش را از اسید و گاز کوکاکولا دریافت می کرده و این همه قدرت و ابهت را الکی به دست نیاورده بود.

طراح اثر هم که طالب فیض بوده یک شیشه کوکاکولا به دست گرفته تا نشان بدهد در دل هر افسانه باستانی واقعیتی نهان وجود دارد که ما قدرش ندانستیم.

گرداننده گالری کوکا مشدی درباره مهم‌ترین ویژگی آثار به نمایش در آمده در نمایشگاه می‌گوید: رد کردن کوکاکولا از فیلتر فضای ایرانی مهم‌ترین ویژگی کارهای ماست! هر هنرمند از زاویه دید خود این کار را انجام داده، وارد کردن کوکاکولا به مسائل سیاسی، شاهنامه، نقاشی‌های دوران قاجار و… نگاه ایرانی به یک محصول غربی که وارد کشور ما شده شاخصه این مجموعه است!

نظر من را اگر بخواهید فکر می‌کنم این جوانان واقعاًً کار جالبی کرده‌اند. به هر حال شیشه نوشابه امتحان خودش را در رد شدن از فیلترهای صعب‌العبور پس داده و امروز می‌بینم که کوکاکولا به عمق شخصیتی چون رستم رسوخ کرده است.
پیوند خوردن این نوشابه با جامعه کوچکی به نام خانواده و سنت‌های ایرانی هم در نوع خود جالب توجه است. مثلا این بانوی ایرانی که ملاحظه می فرمایید خانم مشهدی‌زاده نام دارند که از لباس تنشان کاملا مشخص است که در ایران و البته پایتخت مذهبی ایران زندگی می‌کنند.
در این تصویر که نام اصلی آن “خانم مشهدی‌زاده کرم می‌ریزد” است، کوکاکولا را در نقش قوری چایی می‌بینیم که دارد دم می‌کشد روی سماور. البته من دقیقا نفهمیدم خانم مشهدی‌زاده چه کرمی دارد می‌ریزد یا هر چه فکر می کنم یادم نمی آید که خود ما قبلا کوکا روی سماور گذاشته باشیم. ولی به هر حال هنرمندند دیگر دروغ که نمی‌گویند.

***سخن آخر
نفهمیدم کی و کجا درست و حسابی به خدمت همه رسالت‌های فرهنگی‌مان رسیدیم و همه چیز را سامان دادیم که امروز بخواهیم از منظری اینچنینی و به تعبیر صاحبان این آثار از زاویه‌ای تازه به آن نگاه کنیم. نفهمیدم هنرمندان ما چه زمانی از سینما و تئاتر و ادبیات و هزار یک ضعف و کاستی آن فارغ شدند که امروز فقط مانده بود قبای ذوق و استعدادشان را به تن کوکاکولا بپوشانند.
به هر حال من نامش را بی‌نوا می‌گذارم. “هنر” را می گویم.  هنری که اگر یک کارخانه‌دار گردن‌کلفت دلش بخواهد می‌تواند با پرداخت بخش کوچکی از دارایی‌هایش یک شیشه نوشابه را به هر آنچه یک ملت دارد ربط بدهد و کسی چه می‌داند شاید 100 سال دیگر آیندگان ما با دیدن این تابلوها فکر کنند احمدشاه قاجار هم نوشابه  می‌خورده یا مثلا کوکاکولا اسپانسر فردوسی بود تا شاهنامه اش را به سرانجام برساند..

 1 نظر

ظریف و دختر پلوسی در توییتر+ عکس

15 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

محمد جواد ظریف در این توییت عید ” روش هشانا” سال نو میلادی عبری را تبریک گفته است.

در واکنش به این توییت، دختر نانسی پلوسی، رئیس سابق مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا در پاسخ به تبریک وزیر خارجه کشورمان نوشت: «متشکرم، سال جدید اگر با پایان انکار هلوکاست از سوی ایران همراه بود شیرین تر می‌شد.»
ظریف نیز در پاسخ نوشت: «ایران هیچ گاه هلوکاست را انکار نکرده است، فردی که هلوکاست را انکار کرد، رفت. سال جدید مبارک».

رد و بدل شدن نظرات درباره هلوکاست و انکار آن میان وزیر خارجه ایران و دختر نانسی پلوسی به طور گسترده مورد توجه کاربران اینترنت قرار گرفته و منتشر شد.


 نظر دهید »

شیطان گریه می‌کند تا شما به خدا نرسید

13 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

“قرن‌ها پیش پادشاه دیوهای جهنم تصمیم به حمله به دنیای انسان‌ها گرفت و حرص و طمع او برای حکومت به انسان‌ها باعث نابودی خودش شد زیرا یک شوالیه از لشکر اهریمنان علیه خودش شورش کرد و توانست او را در چاهی محبوس کند این شوالیه سیاه اسپاردا نام داشت.”
اسپاردا پدر دو دانته و ویرژیل است که هر دو نیمه اهریمن هستند. دانته به انسان‌ها کمک می‌کند اما برادرش تنها به دنبال جاه و مقام و سلطه بر جهان است. پس از مرگ ویرژیل به دست دانته خباثت او به برادر درست کارش منتقل شده و …”
جملات بالا بخشی از داستان یک بازی رایانه ای پرطرفدار به نام “شیطان نیز گریه می کند” بوده که از سال 2001 تا امروز در پنج نسخه و هر بار با ماجراهایی متفاوت در اختیار مردم سراسر جهان قرار گرفته و اتفاقا حسابی هم برای شرکت های سازنده سود به همراه داشته است.


این بازی تخیلی که امسال پنجمین نسخه از آن به بازار آمد، پر است از شخصیت های عجیب و غریب و ماورایی که در طول بازی به جنگ با انسان ها می آیند و شما وظیفه دارید با سلاح های پیشرفته آنها را از بین ببرسید.

داستان بازی “شیطان هم گریه می کند"  از چه کتابی الهام گرفته است؟

در سال 1307 میلادی دانته آلیگیری شاعر ایتالیایی شروع به نوشتن منظومه ای با عنوان “کمدی الهی دانته” کرد که وی در سروده خیالی خود از جهنم و برزخ و بهشت عبور می‌کند و نهایتا به دیدار حق تعالی می‌رود در طول این سفر راهنمای او در دوزخ و برزخ “ورژیلیوس” شاعریست که چند قرن قبل از دانته زندگی می کرده و دانته سخت مرید وی بود و تاثیر اثر معروف این شاعر ((انئیس)) در تمام کمدی الهی دیده می‌شود. در بهشت نیز راهنمای او “بئاتریس” زن رویاهای اوست. این کتاب پس از چند سال از اولین چاپ خود به عنوان کتابی کلاسیک شناخته شد و اکثر ادبا و فضلا به تحقیق و بررسی درباره متون آن پرداختند.

خود دانته ابتدا این کتاب را تنها کمدی نامیده بود ولی لقب الهی بعد ها به این کتاب تعلق گرفت. این کتاب از این رو کمدی نامیده میشود که در تراژدی ابتدای داستان خوش و پایانش غمناک می‌باشد ولی کمدی ابتدا موضوعی تاریک دارد ولی در انتها به پایانی خوش ختم میشود. محتوای کمدی الهی سراسر تمثیل و اشاره و نماد است به همین دلیل است که تا به امروز هزاران کتاب در تفسیر هر بیت و مصرع ان نوشته شده است.


دوزخ در کمدی الهی

قسمت اول این سفر در زیر زمین و در ظلمات طی میشود , این قسمتی از سفر است که مربوط به دوزخ میشود زیرا دوزخ دانته از زیر قشر زمین آغاز میشود و تا هسته زمین که در آنجا شیطان اقامت دارد ادامه می یابد , آنچه با ماهیت دوزخ دانته سرشته شده است و در واقع تار و پود آنرا ساخته است ناامیدی ابدی از درگاه رحمت الهی است , هر قدر گناه سنگین تر باشد صاحب ان پائین تر می افتد تا جایی که نوبت به یهودا میرسد که از فرط سنگینی گناه در کام شیطان قرار گرفته است.




قانون کلی تاوان , قانون اصلی دوزخ دانته است و محکومین بر همین اساس مجازات میشوند. سخت ترین نوع عذاب در طبقه ی نهم دوزخ روی میدهد که سرمای ابدی و ظلمات مطلق آنرا فراگرفته است که نمادی از انکار کامل عواطف انسانی و محبت و عشق است.
طبقه بندی گناهان در دوزخ دانته طبق نظر فلسفی ارسطو صورت می پذیرد که گناهان را به ((گناهان افراط کاری)) و ((گناهان بذخواهی))تقسیم میکند . گناهان قسمت اول دوزخ(دوزخ علیا) گناهانی هستند که اگر جنبه اعتدال در انها رعایت شود فی نفسه گناه نیستند ولی همین که از حد تجاوز کنند و به صورت عادت زندگی در بیایند جرم محسوب میشوند مثل: غریزه جنسی, شکم پرستی , خست , اسراف , خشم و غضب . گناهان قسمت دوم(دوزخ سفلی) آنهایی هستند که به قصد اضرار صورت می‌گیرند و به دو دسته گناهان ناشی از زورگویی و تعدی و گناهان ناشی از مکر و حیله تقسیم شده اند. طبقه نهم, یعنی طبقه ی ظلمات و سرمای مطلق خاص بدترین دوزخیان یعنی خیانت کاران است. 
دانته مظهر نوع بشر که در شاهراه زندگی درحال حرکت است و ناگهان خود را در جنگلی تاریک و موحش میبیند (ظلمت خطا و گناهکاری) ,احساس میکند که بی انکه خود بداند از جاده دور افتاده و راه را گم کرده است . اما انجا که ناامید از رستگاری میشود امداد غیبی به کمکش می اید و این نجات به صورت پیر و مرشدی است که باید راهنمای ره گمشدگان باشد و در اینجا ورژیل است که به کمک او می اید . ورژیل در دوزخ نماد عقل و منطق بشری است که از الایش هوی و هوس ها پاک شده است . سپس عقل بشری دست این گناهکار را میگیرد و او را نخست از وادی گناه و ظلمت (دوزخ) و سپس از منزل توبه و پشیمانی (برزخ)میگذراند و عاقبت او را به سر منزل سعادت این جهانی(بهشت زمینی ) میرساند و او را به دست راهنمایی  شایسته تر یعنی بئاتریس ( مظهر عشق و صفای الهی ) میسپارد تا وی را از بهشت زمینی به بهشت اسمانی ببرد که مظهر تجرد و صفای مطلق است . در طرح دوزخ دانته بیش از هر چیزی از میتولوژی یونان و روم قدیم الهام گفته شده است حتی قهرمانان این دوزخ نیز غالبا قهرمانان دوزخ یونانی هستند که تا حدودی تغییر شکل و ماهیت داده اند

صفحات: 1· 2

 1 نظر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

13 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

«میلاد موعود» نام جدیدترین انیمیشن موسسه فرهنگی هنری «هفت سنگ ماهان رسانه» است.«هفت سنگ» این انیمیشن را برای موسسه «جمعیت کشاف الامام المهدی» بخش کودک و نوجوان حزب‌الله لبنان می‌سازد. کارگردانی این انیمیشن ۴۰ دقیقه‌ای را حامد جعفری به صورت مشترک با مهدی پاکدل انجام می‌دهد.

«میلاد موعود» قسمت اول از یک مجموعه سه قسمتی است. «امام موعود» و «غیبت موعود» دو قسمت دیگر این مجموعه هستند. پروسه تولید «میلاد موعود» تمام شده است و در مرحله رندر و کامپوزیت قرار داد. تصاویر زیر منتخبی از عکسهای این انیمیشن است.

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر

انیمیشن متفاوت ایرانی برای کودکان حزب الله لبنان + تصاویر



 1 نظر

سینماگران سفیران کدام فرهنگ هستند؟

13 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

باز هم حاشیه و باز هم حرف و حدیث بازار سینمای ایران را داغ کرد. سینمایی که این روزها بیش از متن حواشی گریبانش را گرفته و آن را از رسالت واقعی خود دور کرده است. رسالتی که گره خورده با خواسته های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور بزرگی همچون ایران است.

برخی از سینماگران به واقع حرف درستی می زنند که سینما پرچم دار فرهنگ ایران برای ارسال این فرهنگ دیرینه به خارج از مرزهای کشور است اما گویی این پرچم دیر زمانی است بر زمین مانده و بازیگران، کارگردانان و تهیه کنندگان فراموش کرده اند که نماینده چه مردمانی هستند و باید در صدور چه فرهنگی نقش داشته باشند.

متاسفانه در چند روز اخیر در فضای مجازی عکسی منتشر شد که حکایت از خروج یکی از بازیگران از کشور و حضور وی در جمعی از هنرمندان با پوششی نامناسب داشت. هر چند این خبر از سوی این بازیگر تکذیب شد اما نوع بازخورد سینماگران به این موضوع جای تامل بسیار دارد. موضوعی که می تواند میزان تاثیر پذیری سینماگران از فرهنگ داخلی و یا وابستگیشان به فرهنگ آن سوی مرزها را نمایان سازد.

در همین رابطه معاونت اجتماعی ناجا به گلایه پرداخته و گفته بود که ” باور ما بر این است که بسیاری از سینماگران، اندیشمندانی متعهد هستند که در راه ترویج انقلاب و دفاع مقدس تلاش های بسیاری کرده اند و تنها عده قلیلی هنجار ستیز بوده و دارای پوششی خارج از عرف هستند که با آنها برخورد می‌شود. تلاش پلیس این است که سینما تقویت شود و اگر درصد کمی هنجار شکنند باید اصلاح شوند “.

اما صحبت های این مقام انتظامی که از پیگیری اینترپل در برخورد با بدپوششی هنرمندان در خارج از مرزها خبر داده بود به دل بسیاری از هنرمندان خوش نیامد تا اینکه در اظهار نظرهای مختلف عدم پوشش مناسب را این گونه توجیح کنند که ” معاون اجتماعی ناجا لطف کرده به جای تهدید، تهمت هایی که به اهالی سینما نسبت داده می شود را پیگیری و به نوعی اعاده حیثیت از آنها کنند “، ” بسیاری از مردم ممکن است پس از خروج از فرودگاه داخلی، حجاب خود را رعایت نکنند و جالب است که معاون اجتماعی نیروی انتظامی فقط به اهالی سینما حساس است. نیروی انتظامی از بازیگران باید حمایت کند نه اینکه با برخی اظهارنظرهای کارشناسی نشده، اهالی سینما را مورد هجمه قرار دهد “.

سخنان بالا که متعلق به احمد نجفی عضو شورای عالی سینما است و در خروجی یکی از خبرگزاری ها رسمی نقش بسته در ابتدا این سوال را در ذهن ایجاد می کند که آیا هنرمندان به مانند مردم عادی هستند؟ آیا هنرمندان نمادی از باورها و ارزش های یک کشور به حساب نمی آیند؟ آیا به واقع می توان هنرمندان که با سرمایه های اجتماعی مردم به این جایگاه رسیده اند در پله ای بالاتر از دیگر افراد جامعه ندانست و آنان را سفیران بی چون و چرای فرهنگی ملی معرفی نکرد؟

حال جالبتر اینجاست که یکی دیگر از سینما گران برخورد با بد حجابی هنرمندان را هزینه زا برای کشور معرفی می کند و در سخنی دیگر ” نگار فروزنده ” بر داشتن حجاب در خارج از مرزها را نقض قوانین هیچ کشوری نمی داند.

این سخنان و اظهار نظرها از سوی اهالی سینما در حالی مطرح می شود که آنجلینا جولی بازیگر مشهور هالیوود برای تامین منافع سازمان های امنیتی آمریکا حجاب بر می گزیند و اولویت اول کار حرفه ای خود را خواسته های کشورش می داند حال با توجه به این نمونه بارز سینمایی و ایجاد هزار سوال و اما و اگر در ذهن باید تنها یک سوال را پرسید که سینماگران داخلی ما با این اظهار نظرها سفیران کدام فرهنگ هستند و در زمین چه کسی بازی می کنند هر چند که نباید این نکته را به فراموشی سپرد که آزادی حق مسلم هر فردی است.

شاید گریز زدن به حادثه ای که در فوتبال انگلیس و تیم منچستر رخ داد از موضوع این نوشتار چندان دور نباشد. ” اریک کانتونا “بازکن مشهور فرانسوی تیم منچستر در یک مهمانی که حدود اخلاق با توجه به فرهنگ انگلیس رعایت نشده بود شرکت کرد. تیم منچستر پس از اطلاع از حضور این بازیکن تراز اول جهان با وی برخوردی جدی کرد تا به او بفهماند که وی نماد و نماینده تیم منچستر است و باید بسیاری از خطوط قرمز را رعایت کند. حال با توجه به این موضوع و سخنان تامل برانگیز جالب و خواندنی بازیگران و سینما گران داخلی خود مردم قضاوت کنند که برخورد با بدپوششی بازیگران که مهر تایید کشوری اسلامی را دارند درست است یا خیر؟

کدام عقل و منطق قبول می کند که سفیران هنر ایران در آن سوی مرزها می توانند منافع ملی کشورشان را نادیده بگیرند و ریش خند به ملتی بزنند که آنها را با پوشش اسلامی بر روی پرده سینما مشاهده می کنند.

 2 نظر

شبکه من و تو، اغوا گر جوانان

13 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

شبکه من‌و‌تو که تنها نزدیک به سه سال است راه اندازی شده، متأسفانه توانسته از نقاط ضعف رسانه ملی استفاده کرده و با پخش برنامه‌های سرگرم کننده، افکار و عقاید ضد انقلابی و ضد اسلامی خود را خوراک فکری جوانان و خانواده ها کند. این شبکه در لابلای برنامه‌های تلویزیونی خود به مخالفت با ارزش های نظام اسلامی می پردازد و همچنین سعی دارد تا سبک زندگی غربی و غیر اسلامی را در میان جامعه  ایرانی رواج دهد.

به طور مثال شبکه من‌ و تو با پخش مستند‌هایی در مورد کارخانه جات تهیه مشروبات الکلی و یا اخباری در مورد بازیگران و خوانندگان فاسد غربی و … به تبلیغ سبک زندگی غیر اسلامی می‌پردازد و چون این شبکه در ظاهر شبکه‌ای خانوادگی با برنامه‌های به اصطلاح سرگرم کننده محسوب می‌شود، برخی از خانواده‌ها و حتی کودکانشان به سادگی پای برنامه‌های بی محتوا و ضد دین این شبکه می‌نشینند و بسیاری از مفاهیم ضد اسلامی با رویکردی نرم در ذهنشان می نشیند و قطعا در آینده ای نه چندان دور کیان خانواده ایرانی به خطر خواهد افتاد.

اما یکی از نکاتی که قصد دارم به آن بپردازم سبک پوشش و آرایش مجریان شبکه من و تو است. این افراد سعی دارند تا با پوشش و آرایش زننده خود، بی‌حجابی کامل را در میان خانواده‌های مسلمان کشورمان رواج دهند و تاسف بار اینکه این خانم‌ها به راحتی خود را در معرض نمایش و نظر جوانان قرار می‌دهند و متأسفانه جوانانی که در کشور به علت افزایش سن ازدواج، کاهش سطح دینداری خود و غفلت مسئولین فرهنگی به تماشای چنین برنامه‌هایی می‌نشینند، جذب بی عفتی آنان می شوند.

بدون شک پس از گذشت چند سال از فعالیت شبکه من و تو، براحتی می توان، افکار شیطانی این شبکه را به منظور از بین بردن «حیا و عفت» در جامعه ایرانی، ملاحظه کرد و این در حالیست که امام علی(ع) می فرمایند: اَلحَياءُ مِفتاحُ كُلِّ الخَيرِ؛ حيا كليد همه خوبى هاست[1] پیامبر اکرم(ص) نیز می فرمایند: شاخه هاى حيا عبارتند از: نرمش، مهربانى، در نظر داشتن خدا در آشكار و نهان، سلامت، دورى از بدى، خوشرويى، گذشت، بخشندگى ، پيروزى و خوشنامى در ميان مردم، اينها فوايدى است كه خردمند از حيا مى برد. خوشا بحال كسى كه نصيحت خدا را بپذيرد و از رسوايى خودش بترسد.[2]

آیا باور ندارید؟

شاید شما با من هم‌عقیده نباشید اما باورش سخت نیست، باید قبول کنیم که عده‌ی زیادی از بینندگان این برنامه برای رفع غریزه جنسی و نگاه حرام این شبکه را تماشا می‌کنند. اگر باور ندارید کافیست سری به سایت اینترنتی شبکه من و تو بزنید، در بخش عکس‌ها خواهید دید که جوانان با چه لحن و جملاتی در مورد عکس‌های این مجریان نظر داده‌اند و جالب تر از همه این‌ها این است که چطور مدیران سایت شبکه من و تو به خودشان اجازه داده‌اند تا این جملات زشت و رکیک منتشر شود و این امر نشان از آن دارد که سیاست این شبکه تلویزیونی چیزی جز ترویج فساد نیست و متأسفانه مجریان این شبکه برای امرار معاش خود در غربت، حتی حاضرند خودنمایی و به نوعی تن فروشی کنند، تا بینندگان بیشتری جذب این شبکه فاسد شود.

سخنی با خانواده ها

آیا بهتر نیست چنین شبکه‌ای که قصد دشمنی با اسلام را دارد، تماشا نکنیم؟ البته من هم به شما حق می‌دهم، اما با تمام مشکلات و ضعف‌هایی که رسانه ملی دارد باز هم تماشای شبکه‌ی فاسد من و تو که قصد دارد در قالب برنامه های به ظاهر سرگرم کننده و جذاب، تیشه به ریشه دین و آینده خانواده ایرانی بزند، کار عاقلانه‌ای نیست. خودتان انتخاب کنید.

منابع:

1. غررالحكم، ج1، ص93، ح340

2. تحف العقول، ص 17

 نظر دهید »

پخش مجدد سریالی که شروعی برای توهین به امام هادی بود ! + عکس

12 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

در ماه مه سال ۲۰۱۱ میلادی، صفحه‌ای در فیس‌بوک به نام “کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان” و در کنار آن وبلاگی در وردپرس راه اندازی شد، ایجادکنندگان صفحه چنین نوشته بودند: «اگر شما شیعه ی متعصب هستید ممکن است مطالب این صفحه شما را آزار دهد. . . ما فقط طنز می‌نویسیم و حضرتش یعنی امام نقی را به خاطر علاقه بیش از حدی که به ایشان داریم قهرمان تمام طنزهایمان محسوب می‌کنیم.»294426 4561 پخش مجدد سریالی که شروعی برای توهین به امام هادی بود ! + عکس

به موازات موج های “پ ن پ” و “مملکته داریم؟”  این صفحه مورد استقبال تعدادی از کاربران فیس‌بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی مانند توییتر، گوگل‌پلاس و وبلاگ‌ها قرار گرفت.
پس از مدتی رسانه های مجازی شیعی به مخالفت با آن پرداختند، برخی وبلاگ ها و سایت های ارزشی با تقبیح توهین های صورت گرفته در این صفحه با انتشار تصاویر شطرنجی اعضای صفحه و با تهدید به انتشار اطلاعات کسانی که به فعالیت خود ادامه دهند، باعث بیرون آمدن افراد بی اطلاع و جاهلی که صرف خنده و مضحکه وارد صفحه شده بودند، گشتند، پس از آن از یک سو کمپین روز به روز بر فعالیت های خود می افزود و از سوی دیگر کاربران ارزشی فضای مجازی به تکریم حضرت امام علی النقی علیه السلام می پرداختند، چنانچه در فروردین ماه ۹۱ دهه ی بزرگداشت امام هادی علیه السلام در فضای مجازی از سوی کاربران ارزشی برپا شد.

چند ماه بعد کلیپی از سوی شاهین نجفی خواننده ایرانی ساکن آلمان در اهانت به حضرت امام هادی علیه السلام منتشر شد که باعث شد برخی مراجع حکم به ارتداد این فرد بدهند، دادن حکم ارتداد بر شدت اهانت ها در شبکه های اجتماعی به خصوص فیس بوک افزود به طوری که برای سایر ائمه بزرگوار نیز صفحاتی ایجاد گشت، تنها شاهین نجفی بود که فراری گشت و برنامه های روتینش با مشکل مواجه شد اما سایر هتاکان که تعداد نه چندان کمی از آن ها داخل ایران اند بدون واهمه به فعالیت خود ادامه دادند.
در زمان گسترش اعتراضات جهانی مسلمانان به فیلم موهنی که علیه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله ساخته شده بود نیز خواننده ی فارسی زبان دیگری به هتاکی نسبت به مفهوم انتظار و حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف پرداخت.  

همچنان پس از قریب به دوسال این کمپین به فعالیت خود ادامه می دهد و عجیب است چرا هنوز نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی اقدام به شناسایی گردانندگان وبلاگ اصلی کمپین که به نظر می رسد از داخل ایران مشغول فعالیت هستند، نکرده اند.(برای مثال در یکی از پست های ابتدایی وبلاگ چنین آمده: “نوشته‌شده در مه ۲۷, ۲۰۱۱  -  خوب من الان تو کتابخونه دانشگاه نشستم و دارم صفحه‌ی امام نقی رو چک می‌کنم. یه یارو (…) حزب‌الهی هم نشسته کنارم و زل زده تو مانیتور و هر چی تایپ می…” / لازم به ذکر است که اکثر اعضای صفحه ی فیس بوک کمپین ساکن تهران هستند.)

291338 213 پخش مجدد سریالی که شروعی برای توهین به امام هادی بود ! + عکس

 


این کمپین در ادامه ی حرکت های براندازانه علیه نظام جمهوری اسلامی راه اندازی شده است. به اقرار گردانندگان کمپین این روش، روش تازه کشف شده برای سرگونی نظام حاکم بر ایران است، این که پایه های مکتب تشیع را از طریق خرافه عنوان نمودن و با زبان طنز(لودگی) تضعیف کنند تا در نتیجه مردمی که عادت به استهزای باورهای خویش کرده اند سرانجام در ایستادگی بر باورها تزلزل پیدا کرده و از آن ها دست بکشند.

احتمالا طراحان این طرح برای موفقیت خود به تجربه های قبلی جوک سازی و انتشار آن در سطح جامعه تکیه کرده اند، سال هاست جوک های قومی – قبیله ای مورد اعتراض مراجع و دلسوزان نظام قرار می گیرد و خطرات آن برای امنیت ملی کشور بیان می شود اما دریغ که دستگاه های فرهنگی فشل ما توان اصلاح اینگونه ناهنجاری ها را ندارند، وقتی فردی به تمسخر یک قومیت خاص عادت کند هنگام جنگ یا حتی اتفاق افتادن یک حادثه ی طبیعی برای مردم آن منطقه چطور می توان از او انتظار کمک به اهالی آن منطقه را انتظار داشت؟ چطور این فرد به مردمی کمک کند که پیش تر شرف و عزت و حیثیت آن مردم را لگدمال کرده است؟ در زمان هائی نیز برای مسئولین نظام و چهره های مشهور جوک ساخته می شود، که این نیز در جای خود می تواند بر وحدت ملی و حمایت از ارکان نظام تاثیر گذار باشد، جوک هائی که ارزش های دینی را هدف گرفته باشند هیچ گاه در سطح کل جامعه پخش نشده اند، تنها در زمان پخش سریال یوسف پیامبر علیه السلام برخی حرکت های زشت مشاهده شد که البته عمومیت نیافت.

به هرحال اکنون شیطان جنود خود را گردآورده تا از این راه به شیعه ضربه بزند، ایرانیان و به خصوص نسل جوان و نوجوان علاقه ی زیادی به طنز، لطیفه، شوخی و … دارند، مؤید این مطلب حجم بالای پیامک ها، سایت ها، کتاب های موبایل و … است، پس از دو موج طنزی که در فضای مجازی برپا شد(“پ ن پ” و “مملکته داریم؟”) و یکسری حرکت های دیگر، تعداد انبوه ایمیل ها، پست ها و صفحات اختصاص داده شده به این مطالب در فضای مجازی در کنار امتحانِ پس داده شده ی تلفن همراه در پراکنده نمودن جوک ها و لطیفه ها زمینه را برای راه انداختن این موج هتاکی مهیا نمود.

صفحات: 1· 2

 3 نظر

ازدواج یا مددکاری؟! نقد یک روحانی به فیلم “مادرانه”

12 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

soltani BahseAzad.ir   ازدواج یا مددکاری؟! نقد یک روحانی به فیلم مادرانه

اما در دل داستان آن سریال، ماجرای “انتخاب همسرِ” یک دختر خانم جوان، نقد شد و خیلی جدی به مخاطب پیامی اخلاقی داده شد که «یک دختر خانم معتاد به شیشه، با خانواده ای گسیخته و نابسامان و پدری خلافکار» نباید با یک پسر خلافکار ازدواج کند؛ بگو خب

اما پیام دیگر سریال مذکور این بود که «یک خانم معلمِ متدین، فرهنگی و عاقل با خانواده ای خوب و بسامان و پدری با مرام و پهلوان و برادری غیرتی» هیچ اشکالی ندارد که با یک مرد خلافکار ازدواج کند! بگو خب

0.760931001375884097 jazzaab ir  ازدواج یا مددکاری؟! نقد یک روحانی به فیلم مادرانه

حالا باید پرسید جوان ها در موقعیت های مشابه، برای تصمیم گیری در قبال ازدواج با عشق شان! خودشان را جای کدام گزینه قرار می دهند؟ «دخترِ بد با خواستگار بد» یا «دختر خوب و خواستگار بد»؟

شاید به بهانه ی این سریال ذکر سه نکته مهم مرتبط به انتخاب همسر و ازدواج، ضروری به نظر می رسد:

۱. دخترم؛ پسرم؛

آیا یک دختر خوب و مومن و سربه راه ،باید ازدواج کند تا قربانی شود؟! زخم روی زخم بخورد و صبوری کند؟!

دخترم! تو ازدواج نمی کنی که قربانی شوی، زخم بخوری و منتظر زخمهای بعدی باشی،-اشاره به دیالوگ های خانم خوبه- نباید در مرحله انتخاب همسر و قبل از عقد! ترحم کنی، نباید تصمیمت این باشد که نقش پدر یا مادر را برای شوهر آینده ات ایفا کنی.

دخترم؛ پسرم؛

ازدواج؛ مددکاری نیست!

ازدواج؛ روان درمانی نیست!

ازدواج؛ ایفای نقش پدر و مادر برای خواستگار نیست!

ازدواج؛ ترحم کردن و اعانه دادن نیست!

ازدواج؛ هدفش آرامش است؛ آرامش دو نفر! نه فدا شدن و نابودی تو برای آرامش دیگری!

ازدواج؛ راهی است به سوی کمال؛ کمال ایمان و اخلاق نه آغازی به سمت مشکلات و تباهی.

ازدواج و تشکیل خانواده و ایفای نقش والد برای فرزندانت به جا و مقدس است نه برای همسرت.

ازدواج و عشق ورزی و فداکاری برای همسرت و خانواده ات مقدس است و ستودنی -خدای مهربان روزی همه شما کند- بله این عشق و فداکاری مقدس است اما نه با نقشه قبلی او؛ با این زبان حال: با من ازدواج کن فدام شو.

۲- «انتخاب آگاهانه» و دور از هیجانات تنها راه درست و قابل اطمینان برای رسیدن به یک «ازدواج موفق و زندگی عاشقانه» است.

اگر کسی به قصد رسیدن به ازدواج موفق و عاشقانه، از راه انتخاب آگاهانه و خردمندانه حرکت کند و خدای نکرده به هر علتی قبل یا بعد از ازدواج، متحمل رنجی شود، در پیشگاه خدا معذور و مغفور است ان شاءالله و الا هم کامش تلخ شده و هم باید به خدای متعال بابت تلخ کامی هایش پاسخ دهد. (این به یک توضیح کوتاه نیاز دارد: اگر کسی جوری ازدواج کند که از پیش برایش معلوم باشد و یا عقلاء به او تذکر دهند که این ازدواج و زناشویی، پر دردسر و دردسر آفرین است؛ بابت اعصاب خوردی ها و هر رنج و مشقتی که به خود و یا همسرش و دیگران تحمیل کند،  باید پاسخگوی خدا باشد. چرا که جسم و روح ما امانتی الهی است در دست ما و کسی حق ندارد به خودش ظلم کند و موجبات غم و غصه خودش را فراهم کند. البته آدمی مادامی که زنده است می تواند بابت ظلم ها و خطاهایش و تمام گناهانش از طریق توبه و استغفار با خدا در دنیا تسویه حساب کند. انّه هو الغفور الرحیم)

چقدر خوب است هر کسی، در مواقع خاص و حساس زندگی خود مثلا قبل از تصمیم های مهم؛ خلوتی کند و یا با یک مشاور خردمند، انتخابها و آرزوهایش را بررسی و تحلیل کند. خصوصا با توجه به “تاریخ تولید” آنها؛ شاید زمانی که آرزو کرده، یا تصمیم گرفته و یا انتخاب کرده، آن انتخاب؛ کودکانه و یا خشم گینانه و یا ناآگاهانه و … خلاصه تحت تاثیر هیجان بوده، ولی خودش می تواند از سر شعور و آگاهی “تاریخ انقضاء” آن را تعیین کند چون بعضی از آرزوها، هدف ها و انتخابهای “تاریخ گذشته” حتما خطرشان از مصرف شیر و شکلات “تاریخ گذشته” بیشتر است!

۳. وقتی فرد بزرگ تر می شود حتی اگر تحصیلاتش را ادامه ندهد، تجربیاتش بیشتر میشود، موقعیت اجتماعی او و نظام پسندهایش نیز تغییر میکند و … معمولا افراد بعد از دوران جوانی باید بتوانند عشق و نفرت را شناسایی و کنترل کنند و به این باور نادرست ادامه ندهند که «عشق اول» بهترین و کاملترین عشق است. «هیچ چی عشق اول نمیشه!»

اگر کسی پذیرفت که عشق اول اشتباه بوده، نباید خودش را سرزنش کند و نباید دوباره آن اشتباه را تکرار کند!

در چنین شرایطی نباید با عشق اول خاطره بازی کرد.

اساسا اگر ازدواجی غلط بوده و یک طرف یا دو طرف به هم ظلم کرده اند و کینه به دل گرفته اند؛ نباید «رفتار اسلامی و پسندیده ی عفو و گذشت» را، با تکرار آن اشتباه و خطا و «ازدواج مجدد» اشتباه گرفت. عفو کن ولی خطا را تکرار نکن! عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.

اشتباهی که شاید در برخی داستان های مکتوب یا نمایش ها ستوده شود و تکرار مجدد یک اشتباه، به غلط «فداکاری» و ایثار جلوه داده می شود و به سادگی! تعقل، درایت و تجربه فرد عاقل در داستان، نادیده گرفته می شود و تحت تاثیر درام این غفلت معمولا به چشم نمی آید.

منبع: سایت شهاب مرادی

 1 نظر

نقدی جدی برای فیلم هیس خانم درخشنده!

12 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

1452 نقدی جدی برای فیلم هیس خانم درخشنده!

نکته نیوز، ، به گزارش ۵۹۸ به نقل از مسعود یارضوی نویسنده وبلاگ عبور با انتشار مطلبی در وبلاگ‌شخصی‌اش نوشت: هیس! دخترها فریاد نمی زنند داستان یک اتفاق بد است که همیشه در جوامع بشری وجود داشته. تجاوز به کودکان!

یعنی یک جورهایی فیلم خانم درخشنده مضمونی را مورد اشاره قرار می دهد که از اعصار گذشته وجود داشته تا همین الآن. و از مکزیک و آمریکا گرفته تا ایران و ژاپن و اساساً هر سرزمینی که آدم های مختلف در آن ساکن هستند با شدت ها و حدّت های مختلفی با این اتفاق سوء مثل تمام اتفاقهای سوء دیگر مواجه هستند.

فقط نکته اینجاست که نمی دانم چرا چند سالی است این اتفاق بد نادر اما موجود و چندتا اتفاق دیگر در سینمای ایران و بویژه در فیلم هایی که با موضوع «زنان» ساخته می شود توسط معدودی فیلمساز ایرانی و جماعت اپوزیسیون فرهنگی، دائماً مورد اشاره های خاص قرار می گیرد!

همانطور که همین مضمون در فیلم «تسویه حساب» خانم تهمینه میلانی هم مورد اشاره قرار داشت.

در واقع این اتفاق که چندسالی است در سینمای ایران بحث تجاوز به کودکان، زندان های زنان، ظلم به زنان و غیره تا این اندازه نمود یافته است از نظر من به هیچ وجه نمی تواند تصادفی باشد.

و شاید این سوالیست که اگر به جواب واضحش فکر کنیم، ابعاد بیشتری از مسئله روشن شود.

هیس! دخترها فریاد نمی زنند، پرداختی است معمولی به موضوع تجاوز به دختران کم سن و سال که البته تا اینجا نه می توان غیر از سوالی که در بالا اشاره کردم، توضیحی از کارگردان خواست و نه اساساً هیچگاه می توان هیچ فیلمسازی را از بابت انتخاب آزادانه یک موضوع ملامت کرد. (غیر از مواقعی که آن موضوع با امنیت ملی منافات دارد!)

فیلم، از پردازش های شخصیتی و مضمون پردازی های خاص هم برخوردار نیست و منهای بازی خوب طباطبایی ها (شهاب و طناز) چیزی دیگری ندارد که بتوان بعنوان یک ظرفیت هنری بدیع در ساحت یک فیلم به آن اشاره کرد.

اما دو نکته در فیلم هست که به نظر من بی توجهی به آنها منشأ خطر است.

نکاتی که یکی در جریان کلی فیلم، دائماً مورد اشاره قرار دارد و دیگری هم روح حاکم بر فیلم است.

* هیس! خانم درخشنده می خواهد فریاد بزند

روح حاکم بر فیلم خانم درخشنده، چیزی غیر از «فمینیسم» نیست.

همان مفهوم زن گرایی که از اوایل سده بیستم وارد افکار عمومی غرب شد و به شعوب مختلفی هم گرایش یافت. شعوبی اعم از آنها که می خواستند مردان را بکشند و به جهان عاری از مرد فکر می کردند تا نحله های دیگری که زن را موجودی مقدس و البته مورد تهتّک و ظلم مردان می پنداشتند.

و جالب آنکه هیچیک از این نحله ها نیز به تساوی حقوق زن و مرد، یکسان بودن مقام زن و مرد در نزد خداوند متعال و نگاه پیشرفت مدار و تعالی بخش به زنان معتقد نبودند و نیستند.

خانم درخشنده حتماً بعنوان یک فیلمساز و کسی که علی القاعده می داند ساحت «معناشناسی» چیست، می پذیرند که با این محتوای بارز و صدها نشانه خاص معنایی دیگر؛ فیلم هیس! دخترها فریاد نمی زنند را با معانی فمینیستی ساخته اند و لذا خواسته یا ناخواسته همان کاری را انجام داده اند که فمینیست ها خوش داشته اند.

دقت کنیم که کسی نمی گوید نباید درباره بانوان فیلم ساخت و یا مقوله ای به نام ظلم به زنان وجود ندارد.

صحبت از واقعیت هاست. خانم درخشنده باید بگوید که آیا واقعاً بوتیقای فیلمش را بر بیان واقعیت هایی از خیر و شرّ استوار کرده است یا به تصنّع و گفتن آنچه امثال اوریانا فالاچی می پسندیده اند بسنده کرده است؟!

بحث دوم و البته مهمتر این نقد، تصاویری است که فیلمساز به زعم خود و از واقعیت های جامعه ایران اسلامی نشان می دهد. همان رخدادی که در جدایی نادر از سیمین، نارنجی پوش، یه حبه قند و … نیز گام اصلی بوده است.


* دشمن پشت دروازه ها…

دقت کنید که وقتی شما درباره مفاهیمی مثل ایران بد، ایران خوب، ایران سرشار از ظلم به زنان و … صحبت می کنید مخاطب شما پیش و بیش از آنکه به خوبی و بدی و ظلم به زنان فکر کند؛ به «ایران» خواهد اندیشید.

خانم درخشنده و همکارهایش منهای سوژه اصلی، چه تصویری را از ایران در فیلم هیس! دخترها فریاد نمی زنند، نشان داده است؟!

پلیس فیلم خانم درخشنده یک متهم را پفیوز و کثافت و عوضی! خطاب می کند و او را برای اعتراف کردن، کتک می زند.

خانم درخشنده باید بعنوان یک فیلمساز که از نان و آب و امنیت ایران اسلامی استفاده می کند، بداند که این کارها در پلیس جمهوری اسلامی ایران نه تنها رویه نیست بلکه جرم است و اگر در حالتی اتفاقی پلیسی دست به این کارها بزند، متهم می تواند از او شکایت کند.

البته حرف دل خانم درخشنده را هم خودشان می دانند، هم من و هم کسانی که این نقد را می خوانند!

نکته تأسف بارتر اما آنست که خانم درخشنده حتی به اندازه فیلمسازهای آمریکایی و اروپایی و عربی هم اخلاق را درباره کشورشان، قانونشان و پلیسشان رعایت نکرده اند که فرض بر وجود برخی اتفاقات سوء هم، مضمون تصاویرشان را از قانون انتخاب کنند نه از بی قانونی!

نیک می دانم که این کار خانم درخشنده در توهینی که به پلیس جمهوری اسلامی ایران کرده اند (و این کار رویه اپوزیسیون فرهنگی هم هست) اگر در کشوری دیگر رخ می داد؛ کمترین خطابش خیانت بود و بس کما اینکه تجربه های مشابه در کشورهای دیگر نیز همین مسئله را اثبات می کند.

* مسئله بعدی را واقعاً نمی دانم چطور باید بیان کنم؟!

شاید منی که دارم این نقد معناگرایانه را می نویسم زیادی حساس هستم و البته شاید هم خانم درخشنده آنقدر در ربط دادن بدی! به نمادهای دینی و اسلامی و ایرانی ما در فیلمشان افراط کرده اند که مخاطب از تعجب هاج و واج می ماند.

مرد بد فیلم یعنی مراد صفرخانی(با بازی بابک حمیدیان) هنگامیکه در مقابل بازپرس قرار می گیرد، در حالی تصویری بسته (Close) از او نشان داده می شود که پرچم جمهوری اسلامی ایران هم در تصویر قرار دارد.

قهرمان فیلم یعنی شیرین (با بازی طناز طباطبایی) در حالی وارد دادگاهی می شود که قرار است حکم به اعدام او بدهد که تصاویر امام راحل و مقام معظم رهبری در دو سوی تصویر ورود او به وضوح نشان داده می شود. و همینطور باز هم در حالی وکیل او حکم اعدامش را دریافت می کند که عکس امام و رهبری در تصویر نشان داده می شود!

شاید خانم درخشنده بگوید اینها از ارکان دکور یا میزانسن بوده اند.

حرفشان را بپذیریم اما این را نپذیریم که ایشان نمی داند وقتی تصویر معنای منفی می دهد هرچیزی که با این معنای منفی ممزوج شود، نیز قید منفی می گیرد!

«چادر» در سرتاسر فیلم خانم درخشنده نمادی از وحشت، ناامیدی، زندان، کم دانی و البته مرگ! و قصاص! است. (همانطور که در من مادر هستم! و در جدایی نادر از سیمین بود) این مسئله به قدری در فیلم هیس! دخترها فریاد نمی زنند نمود دارد که هر کس و ناکسی به تماشای فیلم بنشیند آنرا به وضوح می بیند و می یابد.

در این زمینه توضیح بیشتری نمی دهم و قضاوت با خوانندگان و توضیحاتی که احیاناً خانم درخشنده و اصغر فرهادی و فریدون جیرانی و بقیه… درباره عناد فهم شده یا فهم نشده خود با «چادر» در چنته دارند.

* و مورد بد بعدی…

یک مرد لاغر اندام سر به زیر با محاسن خوش فرم شما را به یاد چه کسانی می اندازد؟!

حرف مورد اشاره من گریم صورت بابک حمیدیان، شخصیت منفی و مازوخیسم دار! فیلم است که ظاهری با معنای اشاره شده! دارد. این را باید از خانم درخشنده پرسید که می دانید آیا آدمهایی با همین تیپ های ظاهری هستند که امنیت شما و خانواده تان را تأمین می کنند و گرنه اوضاع شما از مردم سومالی و سوریه و مکزیک هم بدتر بود؟!

چرا آدم منفور فیلم خانم درخشنده با این ظاهر خاص در فیلم نشان داده می شود؟!

و البته باید دوباره بگویم که حرف دل خانم درخشنده گویا چیز دیگریست که هم ما می دانیم و هم جماعت اپوزیسیون فرهنگی…

حرفهای من تمام شد. فیلم خانم درخشنده نکته قابل نقد یا اشاره دیگری ندارد. فقط می ماند یک نکته که به نظرم بد نیست نیم نگاهی به آن داشته باشیم.

موردی در فیلم خانم درخشنده وجود دارد که امیدوارم بعد از این در هیچ فیلم دیگری شاهد آن نباشیم.

البته این مورد در نقد فیلم یه حبه قند! هم از سوی نویسنده هشدار داده شد ولی عده ای که وجود اپوزیسیون فرهنگی و همچنین رویه دشمنی صریح با مقدسات دینی را باور ندارند، آنرا جدی نمی گیرند. (همانطور که متوجه نیستند وقتی چادر هدف قرار می گیرد، گام بعدی مقدسات است)

آن مورد هم استفاده از نام مقدس ائمه اطهار و اهلبیت(س) در تصاویر منفی فیلم است.

در فیلم خانم درخشنده نام یکی از اهل بیت(س) ۳ مرتبه و به صور مختلف در کادر تصویر قرار می گیرد.

یک بار بر روی دیوار اتاق بازجویی! و دو بار دیگر به عنوان نام مجتمع ساختمانی که در آن رخداد سوء مورد اشاره خانم درخشنده اتفاق می افتد!

متأسفم که این مطلب را می گویم اما یا این کار عمداً انجام شده است یا اینکه برخی از عناصر ساخت فیلم آنقدر حواسشان پرت هست که ضرورتاً بهتر است شاید حرفه ای دیگر را به جای فیلمسازی انتخاب کنند.

* و قصه ما به سر رسید…

هیس! دخترها فریاد نمی زنند نه ابتدای ماجراست و نه حتماً پایان آن…

فقط نکته اینجاست که همه بدانیم این واقعیت است که پیروز می شود.

و صدالبته جدای از این پیروزی حتمی؛ خانم درخشنده و درخشنده های دیگر هم باید به نسل های امروز و فردا جواب بدهند که در تولیدات فرهنگی شان واقعیت ها را گفتند یا چیزهای دیگری را!

هزار نکته باریکتر زِ مو همینجاست…

 نظر دهید »

انتقام از فرزندان خمینی(ره) بعد از ۳۵سال

11 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

زمان جنگ، یک عده که در شهر و در مساجد، جاخوش کرده بودند و یا در صفوف اول نماز جمعه تهران فریاد می‌زدند: «جنگ جنگ تا پیروزی»، یک بار هم عملاً در جنگ شرکت نکردند! چرا که می‌گفتند: «خب بسیجی‌ها و ارتشی‌ها هستند دیگه؛ وظیفه اوناست که از مرزهای کشور دفاع کنند.»

سن و سالشان زیر 16 سال نبود؛ وضع روحی و جسمیشان هم عالی بود؛ هیچ دلیل و بهانه‌ای برای جبهه نرفتن نداشتند.
ولی نرفتند.
و امروز، همانان مدعی بسیاری شده‌اند!
و چه بسا روز عاشورا و در صحنه کربلا، نه فقط 72 تن، که بسیاری مثلاً حزب اللهی وجود داشتند و حاضر بودند، ولی فقط تماشاچی بودند؛ شاید آنها همان هنگام که شاهد شهادت اباعبدالله الحسین (ع) یا سوختن خیمه‌ها و آوارگی و اسارت اهل حرم بودند، زیر لب با خود می‌گفتند: «خب وظیفه آنهایی است که در میدان نبرد حضور دارند، دفاع کنند …» و به سادگی از کنار خیلی چیزها گذشتند.
جالبه وقتی تابستان سال 1385 جنگ 33 روزه اسرائیل علیه لبنان شد، خیلی از بچه‌ها داغ کردند که بروند لبنان؛ چند سال بعد وقتی جنگ 22 روزه اسرائیل علیه غزه برپا شد، در میادین اصلی شهر چادرهای جمع آوری کمک و تبلیغات برپا شد.
عده‌ای دانشجو که حتی سربازی نرفته بودند و پاسپورت هم نداشتند! راه افتادند رفتند لب مرز که مثلاً از آنجا بروند ترکیه، بعد سوریه، بعد لبنان و مثلا از آنجا بروند غزه! برای جنگیدن علیه اسرائیل.
عده‌ای هم در فرودگاه مهرآباد تهران تجمع کردند و از مسئولان مملکتی درخواست کردند تا ترتیب اعزام آنان به غزه را بدهند!
و امروز …
وهابیون و سلفیون وحشی، خانه‌های مسلمانان، مسیحیان و بخصوص شیعیان را در سوریه بر سر اهالی‌اش ویران می‌کنند، به نوامیس مسلمین تجاوز می‌کنند، نوجوانان و مردان را به جرم عدم همکاری وحشیانه سر می‌برند، در کوچه و خیابان گروه گروه مسلمانان را اعدام می‌کنند، قلب کشته ها را از سینه درآورده و همچون هند جگرخوار می‌بلعند!
بمب شیمیایی علیه زن و بچه‌ها استفاده می‌کنند، مرقد صحابی گرامی پیامبر (ص)، حجربن عدی را ویران کرده و نبش قبر می‌کنند، حرم دختر 3 ساله اباعبدالله الحسین (ع) رقیه (س) را هدف بمب و خمپاره قرار می‌دهند، حرم عمه سادات حضرت زینب (س) را محاصره کرده و برای ویرانی و نبش قبر آن تهدید می‌کنند و …
آن وقت نه کسی تجمع می‌کند، نه کسی کاروان راه می‌اندازد، نه کسی شعار می‌دهد، حتی در بازگشت از نماز جمعه در خیابان طالقانی تا میدان فلسطین!
سلفیون از سراسر دنیا هواداران خود را جمع کرده‌اند، پلیدهای مصری، تونسی و … به نام «جهاد النکاح» با افتخار زنان و دختران خود را در اختیار جنگجویان سلفی در سوریه قرار می‌دهند.
و ما …!
تمام جنایاتی که این پلیدها می‌آفرینند، فقط و فقط: «انتقام از فرزندان خمینی است و بس!»
بغضی که 35 سال در گلوی آمریکا، صهیونیسم، انگلیس، سردمداران مرتجع عرب و همه پیروان اسلام آمریکایی داشت خفه‌شان می‌کرد، امروز سر باز کرده و دارند تلافی 35 سال ناکامی و شکست را سر مدافعان اسلام ناب محمدی (ص) درمی‌آورند.
و این جنگ مرز ندارد.
سوریه و لبنان و فلسطین و حتی ایران نمی‌شناسد!
 1 نظر

براي سوغات هاليوودي خوابگاه‌ها چه بايد كرد؟

10 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

از ميان هجمه‌هايي كه فضاي خوابگاه‌ها را نشانه گرفته، فيلم‌هاي هاليوودي است كه بازار داغي هم دارد. دانشجويان خوابگاهي عمدتا شب‌ها دراينترنت پرسرعتي كه درخوابگاهست براي دانلود كردن فيلم‌هاي استفاده مي‌كنند.
البته پر واضح است كه با اين‌ بهانه نمي‌توان دانشجويان را ازتكنولوژي محدود كرد اما بايد براي اين مساله چاره‌اي انديشيد چه اين‌كه رسوخ فيلم‌هاي هاليوودي، تحميل سبك زندگي غربي و طرز تفكرآن‌ها ميان دانشجويان به‌خودي خود يك تهديد محسوب مي‌شود زيرا همان‌طوركه مي‌دانيم فيلم‌هاي آن‌ها مثل ما نيست كه از روي شكم سيري يك تهيه كننده دولتي و تفريح كارگرداني ساخته شده باشد پشت بعضي از اين فيلم‌ها فلسفه و نمادسازي روانشناسي رفتاري وجود دارد.
اسناد همكاري‌هاي پنتاگون وهاليوود دراين رابطه كاملا مشهود است. از سوي ديگر بحث قبح‌زدايي گناه دراين فيلم‌ها به خصوص فيلم‌هاي زيرنويس‌دار چيزي نيست كه قابل انكارباشد. متاسفانه خيلي ازدانشجويان خوابگاهي معتاد ديدن اين فيلم‌ها هستند كه بايد گفت هاليوود يكي از سوغات‌ خوابگاه‌هاي  اين روزهاي دانشگاه‌هاي ما شده است و چون دانشجويان قشر تحصيلكرده جامعه هستند؛ به‌طور قطع با مبحث فيلترينگ و محدوديت هم نمي‌توان با آن‌ها برخورد كرد، زيرا چيزي جزالقاي فضاي ديكتاتوري در فرد و كنجكاوي بيشتر براي دنبال كردن ثمره‌اي نخواهد داشت.
لذا به مسوولان خوابگاه‌هاي دانشگاهي پيشنهاد مي‌كنيم براي مقابله با اين هجمه نرم كه تاثيرات خود را خيلي زود برمي‌گذارد؛ كارگاه‌هاي دايمي نقد فيلم درخوابگاهاي دانشگاهي بگذارند تا وقتي به هرشكل فيلم‌هاي روز دنيا به خوابگاه‌ها ورود كرد، با ديد نقادانه و جمعي (نه متلكم وحد) به صورت مباحثه‌اي به بحث بگذاريم و ازاين ترفند دشمن، در راه بالا بردن بصيرت عمومي دانشجويان استفاده كنيم .
منظور ما نه تنها فيلم‌هاي ضدايراني واسلامي، بلكه همه فيلم‌هاي نماد‌دار هاليوودي است مثلا اگر تنها نميم نگاهي به فيلم «بت‌من 2012 » داشته باشيم  مي‌فهميم كه اين فيلم هاليوودي با حمايت وال استريت براي مقابله با جنبش فتح وال استريت ساخته شده و بس!
اين بسيار تاسف برانگيزاست كه دانشگاه، اين رودخانه خروشان احساسات و كنجكاوي جوانان دانشجو را به يك فرايند مفيد وموثر تبديل نكند. پس ازهمين الان بايد شروع كرد و نهادهايي بين دانشجويان ايجاد نمود. نهاد رهيري، انجمن‌هاي اسلامي و جامعه اسلامي و ساير گروه‌هاي متعهد فعال درفضاي دانشگاه‌ها در يك تعاملي تنگاتنگ كنار هم قرار گيرند و هركدام بااكران عمومي همين نوع فيلم‌هاي هاليوودي به نقد و بررسي آن‌ها بپردازند؛‌ زيرا آن‌چه غيرقابل كتمان است آن است كه جنگ نرم دشمن درخوابگاه‌ها مدتهاست شروع شده وكسي جزخود همين دانشجويان نيستند كه بايد لباس سربازي اسلام و وطن را درمقابل اين هجمه نرم و وسيع بپوشند و با اسلحه علم و تعقل به نبرد اين هيولاي خوش برو رو بپردازند.
اصلا در طي زمان باچنين رويه‌اي مي‌توانيم به‌جايي برسيم كه دانشجويان ما كم كم خود به نقد‌نويسان  وكارشناسان سينماي كشور تبديل شوند از اين طريق  آن‌ها به راحتي پشت پرده يك فيلم را مي‌بينند  به نيت پنهان و آشكارسينماگران را پي‌ مي‌برند و فقط به هواي وقت گذراني‌هاي زمان دانشجويي، فيلم‌هاي هاليوودي را دنبال نخواهند كرد.

 2 نظر

نمادهای آویخته بر شهر

10 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

روزهای آخر سال 91 بود، با یکی از دوستان که گفته بود در خرید و فروش تابلو فرش اشتغال پیدا کرده، تماس گرفتم و برای خرید 3 عدد تابلو فرش، سفارش دادم؛ امّا ظاهراً درخواستم عجیب یا خاص بود؛ چون با چند بار تماس و قول و قرار، به من گفت: پیشنهاد می کنم و ان یکاد… بخرید بهتر هم هست. امّا درخواستم عجیب نبود،سه تا تابلو فرش می‌خواستم با نقش «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛ با هر طرح و کیفیّتی … تأکیدی هم بر تشابه این سه نداشتم، فقط تابلوهایی باشند که از لحاظ محتوا، ارتباط با نام مبارک یا یکی فضائل بی‌شمار امیرالمومنین، علیّ بن ابی طالب(ع) داشته باشد؛ امّا پیدا نشد!
برایم جالب شد؛ به یکی از نقاط مرکزی شهر تهران که تقریباً بورس تابلو فرش و صنایع دستی است، رفتم و تقریباً تمام تابلو فرش‌های مغازه‌ها را با حوصله دیدم. تابلوها دو دسته بودند: مذهبی و غیر مذهبی؛ غیرمذهبی‌ها اغلب تصاویر طبیعت و حیات وحش و چهره و … بودند ـ که از نقد آنها می‌گذرم ـ و تابلوهای مذهبی هم منحصر بود، در انواع گوناگون و پرتیراژ «و ان یکاد» و در مواردی «چهار قل» و «دو قل»! و «آیـ[ الکرسی»، البتّه همه در حاشیه، آیه شریفه و «ان یکاد» و تعدادی هم تصویر «مسجدالحرام».
امّا نکته نگران کننده اینجا بود که از نمادها و شعارهای شیعی خبری نبود.
دایره درخواستم را گسترده‌تر کردم و گفتم: اگر اسامی خمسه طیّبه (علیهم السلام) (پنج تن) یا چهارده معصوم یا تابلوهایی مثلاً با تصویر بارگاه آقا علیّ بن موسی الرّضا (علیه السلام) یا نام یکی از اهل بیت و … باشد هم خوبه. خلاصه تابلوهایی که وقتی بر دیواری نصب می‌شود نمادی و شعاری از شیعه بودن اهل منزل باشد. فروشندگان محترم و متدیّن با دلسوزی همراهی کردند و حتّی برخی با دیگران تماس گرفتند و یک عزیز هم همراهم شد، در سایر فروشگاه‌ها و… امّا یافت نشد! در آخر سه تابلوی متفاوت از انواع گوناگون «و ان یکاد» انتخاب کردم و …
آن روز دیدم که گویی مولا در بازار تابلو فرش و بین صاحبان تقاضا و کاسبان عرضه هم غریب است. یک سینه حرف موج می‌زند در دهان ما…
همان ماجرای تلخ همیشگی که یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت! ولی اینجا چرا؟! در مملکتی که محبّت علی و اولاد علی(ع) سکّه رایج بوده و هست.
آن روز برای چندمین بار دیدم که مدیریّتی فرهنگی در این امور نیست و بافنده و دلّال و فروشنده، همه چشم به تقاضای بازار دارند و بازار هم ـ بخش خارجی و غیر مذهبی‌اش که هیچ ـ بخش مذهبی هم به فکر دغدغه‌های شخصی و کاملاً فردی خودش هست؛ می‌خواهد چشم نخورد! و کم توجّه به هویّت شیعی …
چشم زخم را رد نمی‌کنم؛ «العینُ حقٌ»، امّا با توجّه به اینکه تلاوت یا نصب آیه شریفه و ان یکاد … هیچ تأثیری در جلوگیری از چشم زخم ندارد، این نکات مطرح است:
1. چرا این‌قدر این آیه را همه جا می‌بینیم از کارت تبریک و پلاک طلا برای نوزادان و کودکان تا روی آثار هنری گوناگون؛ از جمله همین تابلوفرش‌ها و…؟
2. اغلب مردم عزیز ما، در هر وضع و وضعیتی که هستند؛ زیبا و زشت، غنی و فقیر، از هر دَهک اقتصادی؛ بر این باورند که دیگران حتماً آنها را چشم خواهند زد! امّا چرا؟! گویی غباری از جنسِ خودپسندی و خود خاص پنداری بلند شده و بر سر و کلّه همه ما نشسته!
3. این نگاه، فاصله‌ها را بین خانواده‌ها بیشتر کرده و بیشتر می‌کند. متأسّفانه خیلی می‌بینم که افراد، معمولاً موفّقیت‌های مالی و اقتصادی خود را حتّی المقدور از فامیل خود مخفی می‌کنند که مبادا چشم زخم و حسادت و سایر مزاحمت‌های احتمالی و… امّا بدبختی‌ها و نگرانی‌هایشان را راحت‌تر به اشتراک می‌گذارند! به قولی ختم‌ها شلوغ‌تر از عروسی‌هاست!
4. چرا اغلب، همین جماعتی که همیشه در هراس، از بلیّه چشم خوردن نگران و هراسان هستند، به دیگران و نعمت‌های خدا به آنها، یا به دیده تحقیر و تمسخر نگاه می‌کنند یا حسادت و حسرت؟ به عبارتی با واکنش خود یا دل می‌شکنند یا ترسِ چشم زخم خوردن را در جان همنشین خود بیشتر می‌کنند؛ زیرا معمولاً کسانی که تنگ نظر هستند، بیشتر نگران حسد و آفات آن هستند.
5. چرا در ادبیات عامّه مردم در کوچه و بازار و فیلم و سریال عبارت‌هایی مؤثّر و نورانی مانند: سبحان الله ، ماشاءالله و تبارک الله و … کمتر شنیده می‌شود. مثلاً شما در روز اگر با مردم، زیاد معاشرت دارید، چند بار خسته نباشید می‌شنوید؟ و چند بار ماشاء‌الله لا حول و لا قوه الا بالله العلیّ العظیم و یا حدّاقل ماشاءالله؟
6. بحث چشم زخم از لحاظ اجتماعی و فرهنگی بحث مهمّی است و نقش باورها و اضطراب‌ها و افکار وسواسی در آن، بسیار اساسی است. ان‌شاءالله بعداً به آن می‌پردازم؛ امّا سؤالاتم را این گونه
ادامه می‌دهم.
7. کاشی‌های سردر منازل را جوان‌ها شاید کمتر به یاد داشته باشند، ما هم از کودکی به یاد داریم که نام پنج تن بر آنها بود یا حدیث «ولایه علیّ بن ابی طالب حصنی» … یا «بسم الله» و یکی از آیات کریمه قرآن، امّا در معماری امروزه ما به کلّی فراموش شده. بچّه‌های ما دیگر کاشی‌های «ادخلوها بسلام آمنین» یا «هذا من فضل ربّی» و … را دیگر نمی‌بینید.
8. چه شده که خانم‌های ایرانی که در دوره پهلوی و قبل از آن و حتّی در دربار قاجار، از گردنبند «الله» و «پنج تن» و «شمایل (تمثال) آقا علیّ بن ابی طالب» (علیه السلام) با عشق و ارادت استفاده می‌کردند، امروزه به سنگ‌های مثلاً انرژی زا رو آورده‌اند و ادبیات امروزشان مملوّ است از کلماتی از جنس چاکرا و انرژی و انرژی درمانی و موج مثبت و یوگا و فنگشویی و … به کجا رسیده‌ایم؟!
9. راستی سخت‌گیری های شبهِ طالبانیِ برخی از دین‌داران، به دین‌داری مردم کمک کرده یا در بی‌دینی و بی‌قیدی و التقاط برخی موثّر افتاده؟ مثلاً ایرادهای بنی اسرائیلی که گردنبند اسامی اهل بیت(ع) یا «الله» گردنت نیانداز، چون شاید بی وضو باشی و … از این جور حرف‌ها! خُب ملاحظه می‌فرمایید، چی شد؟ نمادهای بت‌پرستی و بودیسم و کوفتیسم جایش را گرفت!
یاد پرده‌های تعزیه و پرده‌های قهوه‌خانه‌ای به خیر که به آنها هم بی‌مهری و جفا شد!
10. بدون هیچ رودرواسی همه ما شیعیان و هر دولتی و هر مجلسی که هر وقت در این مملکت بر سر کار بیایند بر اساس قانون اساسی موظّفند و همه مردم موظّفیم که پاسدار مذهب حقّه جعفری باشیم و این مذهب را ترویج و تبلیغ کنیم؛ حتّی اگر دشمن را خوش نیاید!
11. سهم من و تو از این وظیفه و تکلیف چقدر است؟
راستی این نامه‌ای به وزیر و وکیل نیست! با خود شما هستم، برادر و خواهرم که این متن را می‌خوانی و الّا مسئولان امور فرهنگی ما، مشغول جلب نظر از ما بهترون بوده و اغلب مثل اهالی هنر اصلی، در سودای سیمرغ و آرزوی اسکار و خرس و گاو طلایی هستند. شاید هم دغدغه‌های سیاسی مهم‌تری دارند یا… که اگر این چنین نبودند که این وضع فرهنگ و هنر ما نبود.

شهاب مرادی

 1 نظر

مانتو، به هر قیمتی

10 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

زن وارد مغازه می شود. حوصله مشتری ندارم چون بار جدید آمده. به شاگردم می گویم مانتوهای جدید را از عقب ماشین بردارد و توی سبد بریزد تا چوب رختی بزنیم و در مغازه بچینم. زن سبد جنس ها را که می بیند با همراهش به سمتش می رود و می پرسد: «میتونم اینها رو ببینم؟» بله ای می گویم و به سمت پیشخوان می روم تا پول توزیع کننده مانتو را بدهم.
زن و همراهش ده دقیقه ای مانتو ها را بیرون می کشند و بالا و پایین می کنند تا اینکه ناگهان یکی شان با هیجان می گوید: «عجب چیز جالبیه» ناخودآگاه به سمتش بر می گردم و بهت زده نگاهم روی مانتو خشک می شود. زن یکی از الگوهای خیاطی که با ته پارچه های بی کیفیت و فقط به عنوان مدل دوخته شده و بین اجناس جا مانده را در آورده و با هیجان به همراهش نشان می دهد.  بخش هایی که از پارچه ها نخ کش شده اند و از پارچه های رنگ وارنگ دوخته شده است. به سمتشان می روم و می گویم: «اما خانم این مانتو…»
زن نمی گذارد حرفم تمام شود و می گوید: «فوق العاده است، عالیه. همچین چیزی تا به حال ندیده بودم.»
خنده ام گرفته، اما اینقدر هیجان زده است که اصلا به من توجهی ندارد. می گویم: «خانم این مانتو مشکل داره.»
نگاهی به مانتو می کند و نگاهی به من و می گوید: «نکنه مال کسیه؟ شما که گفتید جنس ها رو تازه آوردن.» و بعد با لحنی خواهش گونه می گوید: «من از این خیلی خوشم اومده، نگران نباشید چونه نمی زنم سر قیمتش.» و دنبال اتاق پرو می گردد.
متعجب از اینکه چطور حتی به جنس مانتو و ترکیب رنگ آن کاری ندارد برای منصرف کردنش قیمتی بالا می گویم اما بی توجه به قیمت به سمت اتاق پرو می رود و با وجودی که مانتو تنگ تر از آنی است که جلویش بسته شود، پول مانتو را می دهد و می رود.


مریم محبی

 1 نظر

نام‌گذاری ازنوع اروپایی‌ اش

09 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

بلائر بیارکاردوتیر دختر 15 ساله ایسلندی بر ضد دولت این کشور شکایت کرده است که بتواند نام کوچک خود را حفظ کند.

نام او که در زبان ایسلندی معنای “نسیم سبک” است از نام یک شخصیت زن در رمانی نوشته هالیدور لاکسنس، نویسنده محبوب ملی ایسلند و برنده جایزه نوبل گرفته شده است، اما او نمی‌تواند رسما از این نام استفاده کند؛ وضعیتی مانند اینکه نتوان یک دختر فرانسوی را کوزت نامید.

فرزند

ایسلند یکی از سخت‌ترین قوانین نامگذاری در دنیا را دارد، و ظاهرا اغلب مردم که به نقش محوری دولت در کشورشان عادت دارند، مشکلی از این لحاظ احساس نمی‌کنند.

نام کودکان در این کشور باید از یک “صورت اسامی شخصی"، فهرستی شامل 1712 نام مذکر و 1853 نام مونث که با قواعد دستور زبان و تلفظ ایسلندی مطابقت دارند، انتخاب شوند و مقامات می‌گویند این قانون مانع از سردرگمی کودکان خواهد شد.

والدینی که بخواهند نامی خارج از این فهرست را بر روی کودکان‌شان بگذارند باید تقاضای‌شان را به یک کمیته مخصوص بفرستند که قدرت تایید یا رد این درخواست را دارد.

اما ایسلند تنها کشوری نیست که در آن اسم‌هایی مانند برندهای تجاری “اپلز"، “سوریس” یا “بلو ایویز” را نمی‌توان روی کودکان گذاشت.

نام‌های کودکان سوئدی باید به تایید مقامات مالیاتی کشور برسد. از جمله نام‌هایی که پیش از این رد شده است، می‌توان به متالیکا، ایکئا، و نام انتخابی 43 حرفی یک پدر و مادر سوئی Brfxxccxxmnpcccclllmmnprxvclmnckssqlbb11116 (که آلبین تلفظ می‌شود) اشاره کرد. جالب اینکه مقامات سوئد با نام “گوگل” مشکلی نداشته‌اند.

درباره کودکان آلمانی “نام‌ها باید طوری باشد که طور آشکار جنسیت را مشحص کند و نمی‌توان نام‌های خانوادگی را به عنوان نام کوچک به کار برد” و همچنین در آلمان محدودیت‌های پیچیده‌ای درباره ترکیب کردن نام‌های خانوادگی با هایفن‌ها وجود دارد.

والدین در دانمارک باید نام فرزندان‌شان را از یک فهرست مصوب شامل 7000 نام - 300 نام پسر و 4000 نام دختر - نام‌هایی که اغلب منشا اروپای غربی یا انگلیسی دارند- انتخاب کنند. اخیرا چند نام غیراروپایی برای سازگار شدن با مهاجران به این فهرست افزوده شده است.

اما این محدودیت‌ها فقط محدود به کشورهای اروپای شمالی نیست. چین نیز قانونی بر ضد نام‌هایی دارد که در آنها از اعداد عربی، زبان‌های خارجی یا نمادهایی که به زبان‌های اقلیت‌های چین تعلق ندارند، استفاده شده است و برای همین بود که نام @ که پدر و مادری چینی در سال 2007 برای بچه‌شان انتخاب کرده بودند، رد شد.

والدین فرانسوی تا همین اواخر در دهه 1960 مجبور بودند بر اساس قانونی مربوط به دوران ناپلئون نام کودکان‌شان را از میان قدیسین کاتولیک انتخاب کنند. این قانون نهایتا در نتیجه دادخواست قانونی جامعه بریتانی (سلتی‌زبان‌های شمال فرانسه) لغو شد.

وضعیت نام گذاری در ایران چگونه است؟

از گذشته های دور در کشور ما عامل تاثیرگذار در نامگذاری کودکان، اعتقادات مذهبی و محبت ایرانیان نسبت به اهل بیت است و این عامل در گذر ایام همچنان بیشترین تاثیرگذاری را در انتخاب نام نوزادان ایرانی به خود اختصاص می دهد.

علی اکبر محزون، مدیر کل دفتر آمار، اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال در این خصوص می گوید: از زمان آغاز ثبت مشخصات نوزادان در سازمان ثبت احوال تا کنون، همیشه اسامی انبیا، اولیا و اهل بیت علیهم السلام در اولویت بوده اند به طوریکه اولین زنی که درسال 1297 شناسنامه گرفت نامش فاطمه ایرانی بود والان هم فاطمه و زهرا نخستین نامهایی هستند که والدین برای فرزند دخترشان انتخاب می کنند.

به گفته علی اکبر محزون،محمد هم رتبه اول را در میان نامهای پسران به خود اختصاص می دهد و بعد از نام محمد، نام علی و ترکیبات آن مانند امیر علی هستند.

به گفته مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال در سال 90 نیز اسامی امیر علی، ابوالفضل، امیر حسین،علی و محمد پنج نام اول را در میان پسران و اسامی فاطمه، زهرا و ستایش نیز سه نام اول را در میان دختران به خود اختصاص داده اند.

اما جالب است بدانید که سریالهای تلویزیونی هم در نام گذاری بی تاثیر نیستند. بعد از اعتقادات مذهبی و علایق مردم به ائمه علیهم السلام، عوامل محیطی از جمله برنامه های تلویزیونی وسریالها در فرهنگ نامگذاری تاثیر بسیار زیادی دارند،مثلا بعد از پخش سریال ستایش،در سال های گذشته این نام هم در صدر نامگذاریها قرار گرفت و همین اتفاق برای نام هستی هم افتاد.

نوزاد-شناسنامه

معضل انتخاب اسم در ایران

انتخاب اسامی‌برای فرزندان ایرانی در سالیان اخیر همواره محل بحث بوده و ادارات ثبت احوال از ثبت برخی اسامی‌خودداری می‌کنند.

در ادارات ثبت احوال لیستی از “نام های ایرانی و اسلامی” وجود دارد و به خانواده ها توصیه می‌شود که از میان آنها برای فرزندان خود اسم انتخاب کنند، هر چند سازمان ثبت احوال می‌گوید که ایرانیان ملزم نیستند که از میان نام های موجود در ادارات ثبت احوال برای فرزندانشان اسم انتخاب کنند.

سازمان ثبت احوال معتقد است که در برخی مواقع، والدین نام های نامانوس برای فرزندانشان انتخاب می‌کنند و این سازمان برای حفظ کرامت افراد و دسترسی آسان به نام های رایج، لیستی در ادارات ثبت احوال گذاشته است تا والدین در صورت سردرگمی‌در انتخاب نام فرزند، از میان نام های موجود یکی را انتخاب کنند.

از نظر سازمان ثبت احوال، انتخاب نام هایی که “موجب هتک حیثیت مقدسات اسلامی” می‌شود و انتخاب “عناوین، القاب و نام های زننده مستهجن یا نامتناسب با جنس” ممنوع است.

بر این اساس، نام هایی مانند “ملک الدوله، شوکت الملک و سلطانعلی” ممنوع اعلام شده است و استفاده از نام ماشاء الله برای زنان و انتخاب نام اشرف و اکرم برای مردان ممنوع است.

منابع:سایت اینترنتی ایران ناز/خبر آنلاین/همشهری آنلاین

 1 نظر

مد غربی با ما چه کار می کند؟

09 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی
کارشناسان بر اين باورند شبيخون بر تمدن ايران، آتش بزرگي را براي مرگ تدريجي فرهنگ و سنت ها مهيا مي كند و فاجعه اي براي نابودي نسل جوان است.
دكتراي جامعه شناسي در گفتگو با خبرنگار پايگاه خبري پليس مي گويد: «بازار عرضه و تقاضا براي پوشاك و لباس در جامعه بسيار زياد است توليد کنندگان نيز به دنبال سود خود هستند و براي کسب درآمد بيشتر لباس هايي را توليد مي کنند که مد روز باشد. اکثر مردم خواستار مد و لباس هاي شيک،‌نو، جديد و متمايل به غرب هستند به طوري که مشاهده مي شود لباس هايي که در بازار و مغازه ها وجود دارند با فرهنگ ما سازگار نيست.
مصرف کنندگان بر نحوه توليد و عرضه پوشاک و لباس در بازار نقش بسيار مهمي دارند تا زماني که آنها لباس هاي بيشتر را مصرف کنند و به دنبال مد روز باشند؛ توليد کنندگان از اين جوي که در جامعه حاکم است سو استفاده مي کنند و براي کسب درآمد بيشتر، هر روز لباس هايي را با مدهاي متنوع ، تازه، نو و متمايل به غرب توليد مي کنند متاسفانه گروهي از مردم که به دنبال مد نيستند و طرفدار لباس هاي سازگار با فرهنگ جامعه هستند دچار مشکل هاي بسيار مي شوند.
توليد کنندگان، لباس هاي نامناسب و مبتذل را وارد بازار مي کنند جوانان جذب اين لباس ها مي شوند و آنها را تهيه و مصرف مي کنند ادامه اين رويه مشکلات بسياري را همراه دارد.

فرهنگ نامناسبي در جامعه حاکم مي شود اگر اين لباس ها در سطح جامعه توسعه پيدا کنند، آسيب هاي زيادي را به دنبال دارد به طوري که باعث رواج بي حجابي، بي بند و باري ، فساد و فحشا در جامعه مي شود.»
وي در خصوص عواقب وجود لباس هاي مبتذل و تاثير آن بر جوانان معتقد است:« مصرف کنندگان زماني که مي بينند جنسي را که مي خواهند در بازار و مغازه ها نيست، به ناچار سراغ لباس هاي مبتذل مي روند.
پوشش نامناسب در جامعه باعث از بين رفتن حجاب است پسران از لباس هايي استفاده مي کنند که مناسب با شخصيت آنها نيست. دختران نيز از لباس هايي نامناسب و مبتذل استفاده مي کنند با ظاهري نامناسب در جامعه حاضر مي شوند و زمينه را براي مزاحمت پسران مهيا مي سازند. گسترش اين فرهنگ نادرست باعث افزايش فساد و فحشا در جامعه مي شود.
ادامه اين رويه باعث اشتياق دختران و پسران به يک نوع پوشش خاص مي شود. آنها از راه، روش و رسم گذشته دوري مي کنند. دنبال مدهاي تازه و نو هستند به طوري که نو خواه و نو پذير مي شوند. ديگر به وضع موجود قانع نيستند . اگر اين لباس ها و سطح جامعه توسعه پيدا کند آسيب هاي بسياري را به دنبال دارد. »
دکتر مير فردي ، در ارتباط با نقش پوشش نامناسب و ايجاد آسيب هاي احتمالي بر جامعه گفت: پوشش نامناسب در جامعه باعث از بين رفتن حجاب است پسران از لباس هايي استفاده مي کنند که مناسب با شخصيت آنها نيست. دختران نيز از لباس هايي نامناسب و مبتذل استفاده مي کنند با ظاهري نامناسب در جامعه حاضر مي شوند و زمينه را براي مزاحمت پسران مهيا مي سازند. گسترش اين فرهنگ نادرست باعث افزايش فساد و فحشا در جامعه مي شود.
وي اعتقاد دارد: متاسفانه با اين جوي که در جامعه حاکم است نمي شود با زور نسل جوان را مجبور به استفاده از لباس هاي سنتي کرد تاثير آن بسيار کم است جوانان مي دانند که جامعه با استفاده کردن از لباس هاي مبتذل و غرب زده مخالف است ولي آنها نوخواه و پويا هستند.
لذا اگر جامعه نيز بگويد بايد از لباس فرم استفاده شود نسل جوان با آن مقابله مي کند و به سراغ آن نمي رود اين موضوع باعث مي شود تا لباس هايي که در بازار و مغازه ها وجود دارد خريداري نشود ادامه اين مساله ، افزايش بيکاري در جامعه را به دنبال خواهد داشت و افزايش بيکاري در جامعه موجب افزايش آسيب ها و انحراف هاي اجتماعي در جامعه مي شود.
اين دکتراي جامعه شناسي در استان کهگيلويه و بويراحمد در ادامه سخنان خود گفت : با توجه به روايت امام صادق در مورد پوشش كه مي فرمايند: ” بهترين لباس هر زمان، لباس اهل آن زمان است ” لباس مناسب براي زمان ما از نظر شما بايد شامل چه ويژگي هايي باشد؟
بر اساس اين فرموده ي امام صادق(ع) كه: “فرزند زمانتان باشيد” اين سوال براي ما پيش مي آيد كه آيا زمان، نوع لباس را تعيين مي كند يا لباس، بر زمان تاثير مي گذارد؟
پوشش هر زمان و مكان بايد متناسب با مقتضيات آن زمان و مكان باشد و اين مقتضيات همان ارزش هاي حاكم بر جامعه، بر اساس شرايط زماني مي باشند.
يكي از مهم ترين مقتضيات پوشش، تناسب آن با سن است. نوع پوشش افراد مسن با جوانان و… متفاوت است.
دوم تناسب با زمان است. در قرن 21 نوع پوشش بايد بر اساس شرايط زماني و تغيير شرايط جامعه، شكل گيرد.
تناسب با مكان از ديگر مسايل تعيين كننده ي نوع پوشش است، به عنوان مثال بر اساس ارزش هاي ديني، اصل حجاب از ارزش هاي ثابت و واجب است، اما نوع حجاب اسلامي در مكان هاي مختلف و در داخل و خارج از كشور ، تفاوت دارد. هماهنگي با ارزش ها و باورهاي حاكم بر جامعه نيز از ديگر مقتضيات پوشش در هر جامعه است.
نقش آگاهي و تقوا را در انتخاب نوع پوشش چگونه ارزيابي مي كنيد؟
آگاهي و پرهيز از منهيات، راهگشاي چگونگي عملكرد در زمان و مكان مي باشد. اصول روابط افراد، نه بر اساس شخص كه بر مبناي شخصيت شكل مي گيرد. نوع پوشش وحجاب شكل دهنده به شخصيت افراد، در روابط و موقعيت هاي متفاوت است.
هر چه آگاهي و خرد بيشتر شود، فرد پوششي را برمي گزيند كه نه خود و نه ديگران را آزار دهد و اين معناي حقيقي آزادي است.
آزادي به اين معنا نيست كه هر كس آزاد به انجام هر عملي باشد، بلكه به اين معناست كه اعمال افراد اعم از پندار، كردار و گفتار به خود فرد و به ديگران آسيب و زياني وارد نكند.
گرايش به پوشش غربي به اين دليل است كه ما جوانان را درشرايط تحريك و تهييج توسط رسانه هاي خارجي رها كرده ايم و از سوي ديگر در داخل كشور هيچ اقدامي در جهت الگوسازي براي آن ها، انجام نمي دهيم .
آزادي به اين معنا نيست كه هر كس آزاد به انجام هر عملي باشد، بلكه به اين معناست كه اعمال افراد اعم از پندار، كردار و گفتار به خود فرد و به ديگران آسيب و زياني وارد نكند.
به عبارت ديگر جوان را در مكان، محدود و در زمان، نامحدود مي كنيم، به تبع، او دچار تعدد شخصيت مي شود و نوعي پوشش تركيبي بي هويت را برمي گزيند كه هويت انساني، باستاني، ايراني و اسلامي او را مخدوش مي كند.
با توجه به مواردي كه ذكر شد، نوع پوشش فرد بايد به گونه اي باشد كه او بتواند جهاني و زماني بينديشد و مكاني و محلي عمل كند.
آيا هنجارهاي جامعه ي ايراني در برخورد با پوشش هاي غربي و وارداتي شكسته مي شود؟
قطعا اين گونه است. وقتي در جامعه اي غلبه با حجم هاي غربي باشد، به دنبال آن هنجارهاي جامعه شكسته و جوان دچار دوگانگي خواهد شد و اين دوگانگي، زمينه ساز ايجاد انزوا و اغتشاش روحي در جامعه ي ايراني مي باشد.
راهكارهاي ترويج و استفاده از الگوهاي پوشش ملي و بومي چيست؟
همان گونه كه پيغمبر خود براي مردم الگو شدند، مديريت الگويي هم كه در اسلام به آن اشاره شده است، راهكاري مناسب براي ترويج الگوهاي پوشش بومي و ملي مي باشد.
يكي از مشكلات موجود بر سر راه پوشش نامناسب جوانان، عدم وجود الگوهاي مناسب اعم از هنرپيشه، ورزشكار و… مي باشد.

هنرپيشه ها، ورزشكاران و بزرگان علم وانديشه، مهم ترين الگوها براي ترويج پوشش مناسب هستند و البته طراحي هاي مناسب براي زمان و مكان، نياز به افراد هنرمند بومي دارد كه بتوانند جهاني بينديشند و ايراني عمل كنند.

 1 نظر

سریال‌ های ماهواره ‌ای و مسمومیت خانواده ایرانی

07 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی
سریال‌ های ماهواره ‌ای

تحلیل عمیق و خواندنی “مریم صبری” دارای دکترای مردم‌ شناسی در سی‌ و هفتمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات با عنوان «سریال‌ های ماهواره ‌ای و مسمومیت ایدئولوژیک خانواده ایرانی» یکی از مطالب حوزه رسانه این ماهنامه است.

وی در تحلیل خود ضمن بررسی وضعیت کنونی تسلط و قدرت رسانه ‌ها در سطح جهان، به ارائه راه‌ حل‌ هایی در مواجهه با حاکمیت ماهواره‌ ها پرداخته و با تأکید بر اینکه پیدا کردن مقصر و عامل هجمه نیست بلکه باید قربانی را بیشتر محافظت و جذب کرد، موضوع را از ابعاد جامعه‌ شناسانه و روان شناسانه مورد بررسی قرار داده است.

بخش‌هایی از آن را می‌خوانید:

- رسانه‌های تصویری مثل ماهواره با برنامه ‌های تفریحی و سرگرم‌ کننده در درازمدت باعث یکسان ‌سازی سلیقه قشرهای عظیم جامعه و ایجاد شکاف ‌های جدید طبقاتی و تعمق آنها می‌ شود.

- از پیامدها و معضلات برنامه‌های ماهواره‌ای می‌توان به افول فرهنگ، رشد روزافزون بی‌سوادی عمومی به علت تماشای بی‌حد این برنامه‌ها، عدم تمرکز و تفکر نسبت به موضوعات و مطالب مختلف، کاهش دادوستدهای عاطفی و اجتماعی در روابط انسان‌ها با یکدیگر، رنگ‌باختگی ارزش‌های انسانی و باورهای مذهبی و نمادهای ملی و میهنی و در نتیجه خطر سقوط فرهنگ اجتماعی اشاره کرد

- دهه ۶۰ زمانی بود که این سریال‌های خانوادگی پا به عرصه رسانه ملی گذاشت. محصولات چشم‌بادامی‌ها و اروپایی‌ها؛ سریال‌هایی از ژاپن و آلمان، خوراک شبانه‌روزی تلویزیون را تأمین و مخاطبان را سرگرم می‌کردند. از جمله این سریال‌ها می‌توان به «سال‌های دور از خانه»، «داستان زندگی»، «جنگجویان کوهستان»، «ارتش سری»، «کارآگاه کاستر»، «درک»، «رکس» و… اشاره کرد.

- در حال حاضر پنج سریال «روزگار تلخ»، «حریم سلطان»، «عشق ممنوع»، «عمر گل لاله» و «عشق و جزا» تمام اوقات شبانه‌روز تماشاگرانی را که به ماهواره یا شبکه‌های غیررسمی ایرانی دسترسی دارند، پر کرده است. داستان همه این سریال‌ها قصه‌های یک‌خطی پیرامون عشق و نفرت میان یک مثلث عاشقانه که به مدد توانایی تیم فیلمنامه‌نویسی وارد حاشیه‌های جذاب‌تر از متن شده‌اند و با آب‌بندی در ملودرام عاطفی و خانوادگی شخصیت‌ها، شماره تعداد قسمت‌های سریال را به بیش از ۱۰۰رسانده‌اند؛ رؤیایی که هنوز در تلویزیون ایران اتفاق نیفتاده است.

- از بعد جامعه‌شناسی ازجمله کاراکترهای این سریال‌ها این است که «پدیده لذت‌جویی نفسانی» را تبلیغ می‌کند. در همین راستا «اخلاق تعدیل‌شده»ای به‌طور فراگیر به خورد مخاطب داده می‌شود که مشابهتی با اصول اسلامی ندارد.

- از بعد روان‌شناسی فراگیر بودن رسانه موجب می‌شود چنین دیدگاه‌هایی در ناخودآگاه جامعه پایه‌ریزی شود و در آینده‌ای نه چندان دور تبعات دیگری نیز داشته باشد. شاید جامعه امروز ما از این لذت‌جویی و بی‌عدالتی افراطی مصون است، اما تضمینی نیست که نسل نوجوان که با این چنین ارزش‌های وارداتی رشد می‌کند کماکان بر ارزش‌های گذشتگان قدم بگذارد. نسل آینده آماج ایدئولوژی‌ای قرار گرفته که جامعه ایرانی در ۱۰سال آینده تاوان این حملات را خواهد داد. در سیاست شبکه‌های فارسی زبان حتی گزینش نام سریال‌ها نیز با سیاست تخریبی/تبلیغاتی همراه است. مثلاً نام سریال حریم سلطان «قرن با شکوه» است؛ عنوانی کاملاً تاریخی، اما وقتی همین سریال برای مخاطب داخلی آماده می‌شود، می‌بینیم که عنوان حریم سلطان برای آن برگزیده می‌شود. از طرفی زمان تعیین شده برای پخش این سریال‌ها به گونه‌ای است که عمده مردم در ایران فارغ از مشغله کار هستند و هرگز آن را از دست نمی‌دهند.

- سینما و تلویزیون به دلیل این‌که می‌توانند فرآیند اقتدار و نفوذ فرهنگ قدیمی‌تر (سنتی) و نظام کنترل اجتماعی را سست کنند با آسیبی تحت عنوان «فردگرا شدن» شخص که معلول وضعیت‌های جدید (مدرن) می‌باشد همراه است. در این وضعیت خواست و تمایلات لذت‌جویانه جنسی و اقتصادی فرد، جدا از آرزوها و تمایلات گروه خانوادگی‌‌اش رسمیت یافته و مورد توجه قرار می‌گیرد. در واقع در اینجا رسانه‌ها به ویژه تلویزیون با پرداختن به فرد و تمرکز بر آن به نوعی موجب سست شدن این نگرش و نیز افزایش بی‌سازمانی خانوادگی شده‌اند.

 1 نظر

“صدای بی‌صدایان”، آماج هجمه‌های انگلیس

07 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

دولت انگلیس که وجود آزادی افکار و بیان در کشور خود را به رخ همگان می‌کشد، ظاهراً قادر نیست آزادی شبکه پرس تی‌وی در چارچوب مرزهای خود را بر‌تابد.

از زمانی که شرکت پرس تی‌وی با مسئولیت محدود در انگلیس به ثبت رسید و ماهیت حقوقی پیدا کرد، همواره مورد هجمه نهادها ‌و گروه‌های گوناگون این کشور قرار داشته است؛ حکومتی که به هر کس که هم‌گام با سیاست‌های آن حرکت کند حق شهروندی داده و آن را در پناه خود خواهد گرفت. پاره‌ای از اوقات، این حکومت در بذل و بخشش‌های خود پا را از حد معمول فراتر نهاده و به افراد همسو با خود لقب شوالیه اعطا می‌کند.

پرس تی‌وی

پرس تی‌وی

به طور حتم، اعطای این گونه پاداش‌های افتخاری از جانب حکومت پادشاهی انگلیس برای شبکه پرس تی‌وی لحاظ نخواهد شد، چرا که این شبکه استقلال و عدم وابستگی را به عنوان سرلوحه فعالیت‌های خود در این کشور برگزیده است.

در عوض، انگلیس همه امکانات را برای ضربه زدن به این شبکه مورد واکاوی قرار می‌دهد؛ به گونه‌ای که روزنامه “ساندی‌تایمز” انگلیس که متعلق به روپرت مرداک است، به صراحت شبکه پرس تی‌وی را “دشمن داخلی” توصیف کرد.

اکنون این پرسش در ذهن متبادر می‌شود که چگونه این “دشمن داخلی” خطرناک می‌تواند این تعداد مخاطب و بیننده را از میان مردم انگلیس به خود جلب کند و سیاست‌گذاران این کشور را به تکاپویی بی‌پایان برای یافتن راهی وادارد تا اعتبار این شبکه را خدشه‌دار کنند؟

پاسخ این پرسش بس آسان است! همان طور که شبکه پرس تی‌وی خود می‌گوید، این شبکه “صدای بی‌صدایان” است.

شاید، سیاست‌گذاران انگلیسی باید این پرسش را از خویش بپرسند که چرا بخش زیادی از مردم این کشور در زمره بی‌صدایان قرار دارند.

اما برعکس، این سیاست‌مداران هوچی‌گری‌های رقت‌انگیز و تاسف‌باری را علیه شبکه پرس ‌تی‌وی با هدف ساکت کردن این شبکه ترتیب داده‌اند.

گروهی از افراد در سال ۲۰۰۹ میلادی از آگهی شبکه پرس تی‌وی در سامانه حمل‌ونقل عمومی شهر لندن که از دیدگاه آنان گمراه‌کننده و مغلطه‌آمیز به نظر می‌رسید، ابراز نگرانی کردند. در آن سال بنرهای تبلیغاتی بزرگی بر روی اتوبوس‌های شهر لندن با این مضمون چسبانده شده بود: “پرس تی‌وی- بازتاب صدای بی‌صدایان. ۷/۲۴ صحت اخبار”.

اما به‌رغم تلاش‌های بیهوده آن‌ها، این شبکه خبری نوپای ایرانی که به تازگی موضوع هم‌همه رسانه‌های انگلیسی قرار گرفته است، توانسته با موفقیت به ایجاد ارتباط بین خود و بییندگان این شبکه ادامه دهد. در واقع، این امر برای نخبگان جهانی ناامیدکننده به نظر می‌رسد.

اسناد وزارت خارجه امریکا که از سوی پایگاه اطلاع‌رسانی ویکی‌لیکس منتشر شده است، نشان می‌دهد چگونه دفتر وزارت خارجه انگلیس به سفارت امریکا در لندن گفت که این وزارت‌خانه به خاطر [حفظ و دفاع از] آزادی عقیده و بیان در صدد “یافتن راهی برای محدود کردن فعالیت… پرس تی‌وی است.”

این در حالی است که رسانه‌های انگلیسی همواره از شبکه پرس تی‌وی با عباراتی همچون شبکه “دولتی”، “سخنگوی حکومت ایران” یا شبکه‌ای که “از سوی دولت ایران تامین مالی می‌شود” نام می‌برند که آزادی بیان و آزادی عقیده را اعمال نمی‌کند و به دنبال ایجاد دشمنی و شکاف است.

آیا شبکه الجزیره بودجه مورد نیاز خود را از امیر قطر دریافت نمی‌کند؟ مگر نه این است که دولت انگلیس بودجه شبکه بی‌بی‌سی را تامین می‌کند؟ البته که چنین بوده و این امر درباره دیگر رسانه‌ها و شبکه‌های خبری نیز صادق است.

عباراتی که رسانه‌های انگلیس برای توصیف شبکه پرس تی‌وی به‌کار می‌برند در حقیقت گویای معیار دوگانه و تعصب آن‌ها است.

کن لیوینگ‌استون، شهردار سابق لندن، مسأله واقعی را مشکل سیاست‌مداران انگلیسی با شبکه پرس تی‌وی عنوان می‌کند.

وی گفت: “مشکل پرس تی‌وی این است که به احتمال زیاد تنها شبکه‌ای است که در دسترس بیشتر مردم انگلیس قرار دارد، شبکه‌ای که شما می‌توانید ببینید موضوع فلسطین را منصفانه به تصویر می‌کشد و به همین دلیل گرو‌ه‌های ذی‌نفوذ بسیار قدرت‌مند نمی‌خواهند شبکه پرس تی‌وی در دسترس عموم قرار گیرد.”

شبکه پرس تی‌وی به واقع “صدای بی‌صدایان” است. در طول جنگ سه هفته‌ای غزه که در سال ۲۰۰۹ روی داد، شمار بینندگان شبکه پرس تی‌وی افزایش یافت؛ آن هم به آن علت که این شبکه بر خلاف رقبای انگلیسی خود حوادث جنگ را به درستی و منصفانه برای عموم به نمایش می‌گذاشت.

افزون بر آن، شبکه پرس تی‌وی تظاهرات علیه مراسم پرهزینه ازدواج سلطنتی انگلیس را در آن ایام پخش می‌کرد، حال آن که رسانه‌های انگلیسی از پوشش خبری آن خودداری می‌کردند.

در حالی که حدود سه و نیم میلیون کودک فلسطینی در فقر به‌سر می‌برند و در هنگامه‌ای که همه شبکه‌ها و روزنامه‌ها از مردم این کشور غفلت کرده و توجه خود را به مراسم‌های مجلل خانواده سلطنتی معطوف می‌دارند، بسیاری از شهروندان انگلیسی به واقع احساس “بی‌صدایی” می‌کنند.

ماهاتما گاندی که سال‌ها پیش دولت انگلیس را به چالش طلبید و بیرق مبارزه را با این دولت برافراشت، درباره سیاست و مقامات انگلیس گفت: “نخست آن‌ها شما را نادیده می‌پندارند، سپس بر شما می‌خندند، پس از آن با شما می‌جنگند، در نهایت شما پیروز می‌شوید.”

پوریا مهاجر سلطانی

 نظر دهید »

بریده مقواهای ایرانی "اسپایدرمن" و "بن‌تن" را شکست دادند

06 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

نمی دانم یک دفعه چه شد که موج بزرگی از تولید نوشت ابزارهای ایرانی سراسر کشور را فرا گرفت. طراحی تعداد زیادی دفتر، دفترچه، خط کش، کیف و جامدادی با طرح های ایرانی - اسلامی طی چند ماه اخیر و رونمایی از اولین نسل این محصولات وطنی، اتفاقی بود که گر چه خیلی دیر رخ داد اما باید آن را به فال نیک گرفت.

سال قبل بود که چند مدل لوازم التحریر ایرانی به دانش آموزان کشور معرفی شد و اهالی فرهنگ از آن به عنوان یک ابتکار قابل تقدیر یاد کردند و بالاخره هفته قبل در حوزه هنری از نوشت افزارهای “روشنا” رونمایی شد. شهید احمدی روشن، شهید تهرانی مقدم، شهید بابایی، جهان چهلوان تختی، خونه مادربزرگه، مختارنامه، میرزا کوچک خان جنگلی، قصه های مجید و ده‌ها طرح گرافیکی دیگر با موضوعات متنوع  از مجموعه  روشنا یکی پس از دیگری معرفی شدند و مورد تشویق قرار گرفتند.  



گرچه برخی تصاویر انتخابی برای این لوازم التحریر  مناسب کودکان و نوجوانان به نظر نمی رسید و احتمال می رود فروش این ابزار درسی با اقبال چندانی روبرو نشود؛ اما همین که چند جوان مبتکر ایرانی برای اولین بار شهامت به خرج دادند و پایشان را برای رقابت با طرح های غربی مثل “مرد عنکبوتی” یا “بن تن” به میدان گذاشتند،  یعنی شروع یک پروژه بزرگ ملی که باید هر چه بیشتر بر روی آن تمرکز و البته هزینه کرد. 
روشنا بهانه‌ای بود تا اتفاق خوب دیگری هم رخ دهد. اتفاقی که نشان می دهد ورود ملی به بحث نوشت ابزارهای مورد نیاز کودکان و نوجوانان جدی گرفته شده و خیلی زود وارد مرحله درآمد زایی شده است. 
“شکرستان” را که می شناسید؟ یک انیمشین کاملا ایرانی که چند سالی است حسابی برای خودش طرفدار پیدا کرده و در این مدت با زبان طنز کودکان و نوجونان زیادی را با داستان های کهن ایرانی و رسم و رسوم گذشتگان آشنا کرده است. پس احتمالا شنیده اید که شکرستان هم به روی جلد دفاتر مشق و کیف و جامدادی ها آمده تا با سابقه خوش نمک شخصیت های کارتونی خود حسابی بفروشد!
شکرستان یک پویانمایی تلویزیونی است که توسط یک شرکت ایرانی تولید شده و تا به اکنون بیش از 100 قسمت آن تولید و از برنامه کودک و نوجوان شبکه ۲ سیمای ایران پخش شده است. این مجموعه با روش «کات اوت» یا بریده مقوا ساخته شده و استقبال زیادی از آن شده‌است. قسمت‌هایی از این مجموعه در جشنواره‌های خارجی از جمله جشنواره چانگوی چین، جشنواره جیفونی ایتالیا و جشنواره فیلم کودک هند نمایش یافت و مورد تقدیر قرار گرفت.
طبق اعلام عوامل و دست‌اندرکاران طراحی و توزیع ” لوازم التحریر شکرستان” تا کنون و تنها در عرض چهار  روز بیش از نیمی از محصولات این مجموعه به فروش رسیده و از روز گذشته تولیدکنندگان وارد مرحله دوم توزیع اقلام درسی این برنامه کارتونی شده اند.
البته بماند که مثل همیشه عده ای می‌خواهند چوب لای چرخ چنین ابتکاراتی بگذارند. مثلا شهر کتاب مرکزی طبق سنوات گذشته به برپایی جشنواره‌ نوشت‌افزار پرداخته و متأسفانه فقط برند های غربی و پر زرق برق پیشین را برای فروش در معرض دید عموم گذاشته و هیچ خبری از نمونه های ایرانی نیست.
با تمام این اوصاف تصور این که چند کاراکتر دو بعدی ایرانی توان رقابت با بن تن، عروسک های باربی و اسپایدر من را داشته باشد، تا قبل از شندین خبر فروش خیره کننده “شکرستان” بسیار سخت بود اما امروز متوجه شدیم گرچه برای ساخت و خلق کاراکتر های محبوب کودکان امکانات آنچنانی نداریم اما ذوق و سلیقه در ساخت یک برنامه کودک ساده هم می تواند هر قشری را مجذوب هنر ایرانی کند. 

نمونه دیگر این امر مجموعه عروسکی کلاه قرمزی است که جزو پر بیننده ترین برنامه های تلویزیونی بوده و در این چند سال همیشه با اقبال مخاطب روبرو شده است. شاید بد نباشد در مرحله بعدی و برای تدام رشد و توسعه نوشت ابزارهای ملی مسئولان مربوطه به سراغ این عروسک ها بروند و به زودی شاهد ظهور لوازم التحریر کلاه قرمزی، فامیل دور، ببعی و دیگر عروسک های این مجموعه باشیم. 

*سخن آخر
گرچه به گفته برخی فروشنگان لوازم التحریر، اطلاع رسانی مسئولان برای فروش این محصولات نسبتا ضعیف است و خیلی از آنها نمی دانند که از چه طریقی باید نسبت به خرید این محصولات اقدام کنند و بیشتر طرح های روی جلد این دفاتر و کیف ها برای کودکان ایرانی آشنا نیستند و باید زمان زیادی برای شناساندن آنها به کودکان صرف شود؛ اما امیدواریم سال های تحصیلی بچه های امروز به جای باربی و بت من و لاک پشت های نینجا با ننه قمر، کوشا و جیگر سپری شود.

 نظر دهید »

کشف حجاب رضاخانی 2013

06 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

هرچه بودوهرچه شدازخیروشر گذشت تا اینکه گفتمان جدیدی با عنوان روابط آزاد بین دختر وپسردراوایل دهه 70در روزنامه ها وسریالها و….به راه افتاد.روز به روز این گفتمان تقویت گشت تا اینکه امروز داشتن دوست دختریا پسر تقریبا قبح خود را از دست داده است وکم کم به عنوان یک ارزش درحال تثبیت وپیشرفت است.

همزمان با این گفتمان جامعه سنتی ومذهبی ما مواجه شد با هجوم هدفدار انواع لباسهای مردانه وبخصوص زنانه ای که هیچ گونه سنخیتی با عرف وعقایدمان نداشتند.

خلاصه بحث در این باب اینکه نمی دانم چطور  شد که چادرشد ،مانتو،مانتوها روزبه روز کوتاه تر شد،روزی آستین مانتوها به بالای مچ انتقال یافت وروزی دیگر آستین مانتوها با دکمه به بالای آرنج انتقال یافت،یکهوجوراب های ساق بلند زنانه از جامعه جوراب زنانه خداحافظی کردوجایش رابه جوراب های مچی داد،دشمن چقدرلطیف عمل میکند،یادم هست درست بعد از ورود جوراب های مچی به بازاروحذف جوراب های ساق بلند ،مد جدیدی به بازار شلوارزنانه آمدکه به شلوارهای کوتاه معروف شدند.

تا اینجای کار دشمن توانسته بود پروژه ی کشف حجاب رضاخانی اش را با شکستن حدود شرعی در رعایت پوشش زنانه به پیش ببرد.

اوایل دهه ی 80بود که موج هجوم فیلمهای مختلف هالیوودی و بالیوودی و خالی وودی مستهجن به کشورهمزمان با اکران برخی فیلمهای تلوزیونی وسینمایی که موضوع اصلی آن عشق بود وپسری گیتار به دست چشم سبزودختری زیبا نقش اول فیلم را بازی میکردند،آغاز گشت .

با ورورد ماهواره به حریم خانواده ها کم کم پازل تهاجم خاص فرهنگی برپایه سوءاستفاده از غرایز وشهوات انسانها وبخصوص نسل جوان کامل گشت تا ما را به این فکر وادار نماید که ظاهرا دشمن به دنبال اندلسی (اسپانیای قدیم)دیگر در این برهه از زمان است.
اندلسی که روزگاری به عنوان یکی از پیشروان فرهنگی وعلمی جهان اسلام درآمد وسالها بعد با هجوم فرهنگی دشمن از درون پاشید وشد اسپانیای امروزی که به دفعات اسلام ستیزی خودش را به اثبات رسانیده است.
جامعه آنروز اندلس  نیز جامعه ای جوان مانند جامعه کنونی مابود.
یکی از بهترین وموثرترین راه ها هم در از هم پاشیدن چنیین جوامعی با بافت جوان ومذهبی ورود از راه شهوات وامیال جنسی و….است.
متاسفانه دشمن نیز این موضوع را فهمیده است وپروژه های خود را بر این مبنا در کشور ما ودر بسیاری از جوامع مذهبی وسنتی در حال پیگیری کردن است.
باورود مد جدید برپایه انواع ساپورت ها به کشوردشمن می کوشد تیر خلاص را بر پیکر نیمه جان حیا وحجاب بزند.
پروژه ای که از تهران وتئاترشهر اغاز گشته است واینروزهااز روستاهای شمال غرب تا شمال شرق تا کهکلویه وبویراحمد متقاضی پوشیدن چنین مدی هستند.
اینهمه مد وترویج پوشش های بدن نما ،مانتوهای کوتاه و حریر ،شلوارهاوتی شرت های کوتاه مردانه،ساپورت ها و……،ماهواره ها ،سایت ها و….هدفی بجز این ندارد که جامعه جوان در حال پیشرفت مان را به اندلسی دیگر تبدیل کندواگر اینطور شود قرنها طول خواهد کشید که دوباره ملتی با رهبری همچون امام خمینی (ره)ظهورپیدا کند ومنادی اسلام ناب محمدی باشد.
 1 نظر

با دیدن تصاویر مستهجن حافظه خود را از دست می‌دهید + اینفوگرافیک

05 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

به نقل از دیلی میل، افرادی که معتاد به نگاه کردن تصاویر مستهجن هستند در خطر از دست دادن حافظه کوتاه مدت قرار دارند.

دانشمندان آلمانی به بررسی آن قسمت از مغز که مسئولیت حل مسائل، نگه‌داری اطلاعات در حین کار، تصمیم‌گیری و استدلال هستند؛ پرداخته‌اند. آن‌ها در تحقیقاتشان از 28 نفر – که همگی بالای 26 سال بوده و گرایش به جنس مخالف داشتند – خواستند تا به تعدادی از تصاویر اینترنتی نگاه کنند که بعضی از آن‌ها مستهجن و تعدادی غیر‌مستهجن بودند.

تصاویر غیر مستهجن (عادی) شامل عکس‌های خندیدن و ورزش کردن افراد مختلف بود. از داوطلبین خواسته شده بود که همزمان با نگاه کردن عکس‌ها به سوال “آیا این عکس با عکس 4 اسلاید پیش یکسان است؟” جواب “بله” یا “خیر” دهند.

این افراد در زمان نگاه کردن به تصاویر مستهجن در مقایسه با تصاویر غیر مستهجن تعداد جواب ناصحیح بیشتری داشته‌اند. به‌طور میانگین، این افراد در زمان نگاه کردن به تصاویر مستهجن به 67 درصد سوالات جواب صحیح داده‌اند ولی در زمان دیدن تصاویر معمولی 80 درصد جواب‌های آن‌ها درست بوده است.

این یافته‌ها به روانشناسان کمک می‌کند تا دلیل این موضوع را دریابند که چرا افرادی که معتاد به نگاه کردن هرزه‌نگاری‌های آن‌لاین هستند؛ بر سر قرار ملاقات‌هایشان حاضر نمی‌شوند، فراموش می‌کنند که بخوابند و یا از پذیرفتن مسئولیت‌های شغلی پاپس می‌کشند.

محققین می‌گویند: “تاثیرات منفی تحریکات جنسی بر روی فرآیند‌های شناختی، دلیل بروز قسمتی از این اتفاقات است.”

کریستسن لایر فارغ التحصیل روانشناسی و مسئول این پروژه می‌گوید: ” تحریکات جنسی در امور مربوط به حافظه فعال، تداخل ایجاد می‌کند؛ قسمت مهمی از حافظه که مسئول عملکرد اجرایی بدن است.”

لذا با توجه به این موضوع مطرح شده در ادامه به آمار و اهداف انتشار محتوای مستهجن در فضای مجازی می پردازیم:

*  اهداف کشورهای غربی برای گسترش سایت‌های مستهجن

تصاویر

براساس بررسی‌های انجام شده بر روی موتور جستجوی دو نمونه از بزرگترین سایت‌های مستهجن آنلاین در کشورهای غربی، آمار قابل تأمل و در عین حال تأسف‌برانگیزی بدست آمده است.

-         بر روی این دو سایت بیش از 735 هزار ویدیو آپلود شده است.

-         در این دو سایت میانگین زمانی هر ویدیو حدود 11 دقیقه بوده است.

-      از زمان راه‌اندازی این دو سایت از سال 2006 تاکنون، 93 میلیارد بازدید صورت گرفته است، یعنی به طور مثال هر کدام از انسان‌های روی کره زمین 15 بار از این دو سایت‌ بازدید کرده‌اند.

-        آمار ویدیو‌هایی که هر ماه در این دو سایت آپلود می‌شود رو به افزایش است که به حدود 22000 ویدیو در هر ماه رسیده است.

-          از زمان شروع به کار این دو سایت، بازدیدکنندگان آن‌ها به اندازه 1.2 میلیون سال، هرزه نگاری آنلاین مشاهده کرده‌اند.

این آمار بسیار تأسف‌بار و قابل تأمل فقط متعلق به دو سایت از میلیون‌ها سایت مستهجن در فضای سایبر می‌باشد که نشان دهنده اهداف غرب برای گسترش باکتری‌گونه اینگونه سایت‌هاست، به‌طوریکه با تصور جامعه 300میلیونی آمریکا، 25 میلیون سایت پورن وجود دارد، یعنی به ازای هر 12 آمریکایی یک سایت مستجن راه اندازی شده است.

اولین هدف غرب از گسترش هرزه‌نگاری در فضای سایبر که در حال حاضر به صورت یک صنعت در آمده است، بخش مالی بسیار پررونق آن است به‌طوریکه به گزارش مرکز تحقیقات فورستر در سال 1998 حجم درآمد سالانه صنعت پرنوگرافی فقط از طریق اینترنت بین 1 تا 1.5 میلیارد دلار برآورد شده است.

دومین هدف، مشغول‌سازی انسان‌ها به خود است که با عادی سازی گناه و از بین بردن حیا در سطح جامعه‌ به راحتی به هدف خود دست پیدا می‌کنند.

با به عادت تبدیل شدن گناه تاثیرات مخربی در شخصیت و ذهن افراد ایجاد می‌شود از جمله کاهش فهم، خود فراموشی و فاصله گرفتن از عبادت و معنویات و از بین رفتن غیرت و عرق ملی و این همان چیزی‌ست که غرب به دنبال آن است تا با مشغول کردن ذهن انسان‌ها، دیگر مردم دخالتی در امور کشورداری و مذهبی نداشته و سیاستمداران به راحتی می‌توانند به تاراج ملت خود بپردازند.

البته غرب به این بسنده نکرده و با میزبانی و گسترش سایت‌های مستهجن به زبان‌های مختلف و برای ملیت‌های مختلف در صدد انحراف مردم دیگر کشورهاست چون با این عمل به راحتی می‌توانند اعتقادات مردم دیگر کشورها را سست کنند و رگ میهنی و ملی آنان را خشک کنند و بر جوامع مختلف دیگر کشورها حکومت کنند.

با اینکه غرب نسبتاً توانسته است در جوامع خود و دیگر کشورها به این هدف برسد ولی در برخی موارد به نتایج معکوس دست پیدا کرده‌ به‌گونه‌ای که انسان‌ها‌ از نظر ذهنی به طوری تخلیه می‎شوند که فجایعی غیر قابل جبران رقم می‌زنند نظیر آتش گشودن یک نروژی به شهروندان و در پی آن کشته شدن بیش از 90 تن از شهروندان خود شد و همچنین حادثه دلخراش هفته پیش در یکی از مدارس آمریکا که منجر به کشته شدن بیش از 20 کودک بی‌گناه و معصوم گردید.

از فحشای قانونی تا لگدمال شدن عزت ملت آمریکا + اینفوگرافی

نکته‌ای که در سیاست درآمدزایی دولتمردان آمریکا نسبت به مردم وجود دارد این است که آن‌ها هیچ فرقی بین  استعمار مردم خود و سایر نقاط دنیا قائل نیستند؛ آن‌ها در بسیاری از فیلم‌های هالیوودی خود نیز به این سیاست خود اشاره کرده‌اند.
به طور مثال، هنگامی که در یکی از این فیلم‌ها، تعدادی از مردم با جماعت زامبی‌ها مخلوط می‌شوند دولتمردان دستور بمباران و به رگبار بستن تمامی مردمان آن منطقه را می‌دهند.
دیدگاه حاکمان این دولت‌ها نسبت به اشاعه فحشا در فضای مجازی، هیچ تفاوت ملّی و بین‌المللی ندارد. آن‌ها با گسترش اینترنت از دهه 80 میلادی، به منظور کسب درآمد بیشتر اقدام به اشاعه مستهجن نگاری آن‌لاین در سرتاسر دنیا نمودند.
در سال ۲۰۰۰، مجله بی‌ارادگی و اعتیاد جنسی، در یکی از نسخه‌های خود به نقل از نویسندگان متعددی اظهار داشت که اتصال به سایت‌های اینترنتی مستهجن، محدود به کاربران خانگی نمی شود. براساس تحقیقات صورت گرفته در مورد ۵۰۰ شرکت پیشرو و موفق، روشن شد که کارمندان مرد، ۶۲ درصد از زمان کاری خود را در فضای مجازی به استفاده از سایت‌های مستهجن اختصاص می دهند.
پایین آمدن مداوم سن نگاه کردن هرزه نگاری آن‌لاین در آمریکا نیز شاهدی بر این مطلب است.
این یکی از صدها دلیلی است که امام خمینی (قدس سرّه) حاکمان پست و ظالم آمریکا را، شیطان بزرگ نامید و رهبر عزیزمان امام خامنه‌ای (حفظه‌الله‌تعالی)، منافق اصلیشان نامید؛ زیرا بیشترین تبعات سیاست هرزه‌نگاری آن‌ها در فضای مجازی علاوه بر فضای فیزیکی، ابتدا دامن‌گیر مردمان خود این کشور شده است و سپس سایر نقاط دنیا.

در اثبات این ادعا در زیر نمونه به تصویر کشیده شده این آمار را به شما ارائه می‌نماییم، آماری که توسط موسسات تحقیقاتی خود این کشورها ارائه شده است.

تصاویر

لذا پس از مطالعه این ویژه نامه کمی در این باره تامل کنیم که آیا همه ی این شواهد و قرائن، دلیل کافی برای اثبات هدفمند و از روی اغراض سوء بودن انتشار این محتوا در فضای مجازی نیست؟؟؟!!

واین ها دلیلی ست برای اثبات عقلی حکم شرعی خداوند در اسلام در رابطه با این باب (نگاه های حرام.)

 1 نظر

یک ژست قبیح برای دختران ایرانی

02 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

شواهد حاکی از آن است که نگاه منفی به پدیده “زنان و دختران سیگاری” به تدریج در حال رنگ باختن است؛ به طوری که این روزها دیدن دختران سیگار به دست در کافی‌شاپ‌های دود گرفته، پارک‌ها و ماشین‌های مدل بالا چندان عجیب نیست و شاید مانند ایام قدیم مشاهده چنین صحنه‌هایی دیگر چشم‌ها را به خود خیره نکند. حال سوال این است؛ آیا قبح اجتماعی و فرهنگی سیگار کشیدن دختران در جامعه امروزی از بین رفته است؟

زنان سیگاری

از طرف دیگر هر چند آمار مشخصی از تعداد زنان سیگاری کشور وجود ندارد اما به گفته مسوولان حدود سه درصد زنان ایرانی سیگاری هستند؛ آماری که بی‌تردید طی سال‌های اخیر به ویژه در جوان‌ترها فزونی یافته است.

کارشناسان درحالی خطر افزایش مصرف سیگار در دختران بویژه دختران دبیرستانی و دانشجو را گوشزد می‌کنند که “قلیان” به تهدیدی جدی‌تر بدل شده و آمار مصرف آن نیز بسیار بیشتر از سیگار است؛ به طوری که بر اساس اعلام جمعیت مبارزه با دخانیات مصرف قلیان در دختران از افزایش 10 درصدی برخوردار بوده که البته عمده مصرف باز هم در دختران جوان‌تر یعنی دختران دانشجو و دبیرستانی است. این افزایش مصرف در شرایطی است که خانواده‌ها نسبت به قلیان کشیدن دختران‌شان چندان حساس نیستند و چه بسا که در جمع‌های خانوادگی و تفرج‌گاه‌ها، دور یکدیگر جمع شده و نعنا و سیب و دوسیب است که دست به دست می‌چرخد و تعارف می‌شود و متاسفانه امروز قلیان به عنوان نوعی تشریفات ویژه جای خود را در خانواده‌ها باز کرده است.

سوداگری کمپانی‌های دخانی با وسوسه زیبایی

در کشاکش این ژست‌های “روشنفکری” و “استقلال طلبی” کمپانی‌های دخانیاتی نیز بیکار ننشسته و زیرکانه با همسو کردن پیام‌های تبلیغاتی خود با تمایلات زنان و دختران جوان‌ به نفس‌هایی که می‌شد همچنان سپید بمانند، دود مرگ می‌فروشند. به این ترتیب است که صنایع دخانی دنیا جیب جوامع بویژه جوانان را نشانه گرفته و حتی با بهره بردن از حس زیبایی طلبی آنها، با استفاده از عناوینی چون سیگارهای لاغری، سیگارهای مخصوص زنان باردار و سیگارهای لایت و با رنگ‌های حیات‌بخش محصولات سیاه خود را به کام آنها می‌نشانند.

زهرا حسامی، معاون مرکز تحقیقات پیشگیری و کنترل دخانیات نسبت به تبلیغات گسترده و فریبنده سیگارهای لاغری، لایت و … هشدار می‌دهد و می‌گوید: سیگارهای لایت، سیگارهای لاغری و نظیر آن عمدتا از طریق قاچاق وارد کشور می‌شوند. لازم است مراقب طراحی تبلیغات هوشمندانه کمپانی‌های دخانیاتی برای گسترش مصرف سیگار باشیم.

دکتر محمدرضا مسجدی، دبیر کل جمعیت مبارزه با دخانیات نیز با هشدار نسبت به این که کمپانی‌های بزرگ دخانیاتی دنیا جوانان و نوجوانان را هدف گرفته‌اند، بر لزوم انجام اقدامات فرهنگی گسترده‌تر برای زنان تاکید می‌کند و می‌گوید: چرا که این کمپانی‌ها در زمینه افزایش مصرف دخانیات بر روی دختران و زنان جوانان ما سرمایه‌گذاری کرده‌اند.

سیگار

مردم سالانه 3250 میلیارد تومان صرف خرید سیگار می‌کنند

البته در این میان آمار و ارقام مصرف سیگار و سایر مواد دخانی در کشور در هر دو جنس زن و مرد نیز حائز اهمیت است؛ به طوری که به گفته دکتر مسجدی آمار مصرف سالانه سیگار در کشور به 65 میلیارد نخ می‌رسد که از این میان 25 میلیارد نخ سیگار تولید داخل و تولید مشترک است و حدود 20 تا 25 میلیارد نخ سیگار نیز از طریق واردات تامین می‌شود. متاسفانه حدود 15 تا 25 میلیارد نخ از طریق قاچاق به دست مصرف‌کنندگان می‌رسد.

وی با بیان اینکه در حال حاضر به طور متوسط ارزان‌ترین پاکت سیگار 800 و گران‌ترین آن با قیمت حدود 8000 تومان عرضه می‌شود، می‌گوید:« اگر به طور میانگین قیمت یک پاکت سیگار را 1000 تومان در نظر بگیریم، با احتساب مصرف 60 میلیارد نخ سیگار در سال، مردم سالانه 3250 میلیارد تومان صرف خرید سیگار می‌کنند. درواقع می‌توان گفت ایرانی‌ها روزانه حدود 10 میلیارد تومان سیگار می‌خرند، این در حالی است که سازمان جهانی بهداشت اعلام کرده است هر کشور دو برابر هزینه‌ای که مردمش برای خرید سیگار صرف می‌کنند، برای درمان بیماری‌های ناشی از مصرف سیگار هزینه می‌کنند. به این ترتیب درواقع کشور سالانه 7200 میلیارد تومان برای درمان بیماری‌های ناشی از مصرف سیگار و سایر مواد دخانی می‌پردازند. این میزان معادل کل بودجه وزارت بهداشت است.»

مالیات سیگار در ایران پایین است

وی همچنین از وضعیت مالیات بر سیگار در کشور انتقاد کرده و می‌گوید:« مالیات سیگار باید مطابق قوانین بین‌المللی 60 تا 70 درصد قیمت خرده‌فروشی سیگار باشد. این در حالی است که میزان کل مالیاتی که دولت از سیگار دریافت می‌کند، حدود 19 درصد است. از طرف دیگر تحقیقات نشان داده که با هر 10 درصد گران‌تر شدن سیگار، هشت درصد از میزان مصرف آن کاسته خواهد شد.

مسجدی در ادامه با بیان این که مطابق قانون جامع کنترل دخانیات، استعمال هر گونه مواد دخانی در اماکن عمومی ممنوع است، می‌افزاید: بر این اساس استعمال دخانیات در اماکن عمومی از جمله مطب‌ها، مدارس، آموزشگاه‌ها، ورزشگاه‌ها، رستوران‌ها و سینماها و … ممنوع است.

سیگار

وی در عین حال تاکید می‌کند که مصرف سیگار در جامعه باید مشکل شود تا به تدریج برخی به ترک آن نیز فکر کنند.

در هر حال قبح این پدیده غریب در جامعه دختران کشور به عنوان مادران آینده، در شرایطی در حال فرو ریختن است که تلفات ناشی از امراض و بیماری‌های ناشی از استعمال دخانیات در کشور سالانه به 60 هزار نفر می‌رسد و مطالعات متعدد نیز سقط جنین ناخواسته، تولد زودرس، مرده‌زایی، اختلالات قاعدگی و بیماری‌های ریوی و قلبی - عروقی را از جمله عوارض استعمال دخانیات در زنان دانسته‌اند. چروکیدگی زودرس پوست، تغییرات تن صدا و … نیز از جمله عوارضی هستند که نمی‌توان آنها را در زنان سیگاری انکار کرد.

کلام آخر…

هر چند که شواهد حاکی از افزایش مصرف مواد دخانی در زنان و دختران ایرانی است اما هنوز هم نگاه ایرانی‌ها به این پدیده طوری است که دختران شرم دارند که مانند پسران آزادانه در کوچه و خیابان سیگار به دست گیرند؛ شاید بتوان گفت جز برخی مکان‌های خاص، سیگار به دست گرفتن دختران در ملاء عام هنوز هم قبح و زشتی خاص خود را دارد. حال که چنین است بی‌تردید مسوولان امر باید هر چه سریع‌تر فکری کنند؛ شاید که فردا دیر باشد

 4 نظر

تب پسران انگلیسی در ایران؟! / قسمت دوم

02 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

پوشش و ظاهر افراد یک جامعه برخاسته از فرهنگ، آداب و رسوم، عرف و سنت­های آن است. هنگامی که افراد جامعه از پوششی غیر بومی استفاده کرده و به آن خو بگیرند، به تدریج از فرهنگی که منشاء آن پوشش است، نیز دور می­شوند.

این امر همواره یکی از راهکارهای گردانندگان نظام سلطه برای ایجاد تغییر در فرهنگ و سبک زندگی مردم سرزمین­های دیگر بوده است. در واقع راه صدور سبک زندگی از میان انتشار محصولات و یا امور به ظاهر فرهنگی می­گذرد. فیلم سینمایی، سریال تلویزیونی، کتاب، برنامه رادیویی، کنسرت موسیقی، ورزش و امثالهم از جمله ابزارهای لازم و اثرگذار که بازدهی مطلوبی داشته و کارایی خود را اثبات کرده اند، محسوب می­شوند.

بدین ترتیب نمی­توان تبلیغ یک خواننده و یا بازیگر برای یک برند پوشاک را صرفاً امری تبلیغاتی در نظر گرفت بلکه این موضوع یک مقوله فرهنگی است که افراد بسیاری در پشت آن نقش دارند و اگر چه ممکن است اجرا کنندگان و عروسک­های جلوی دوربین عامدانه وارد این معرکه نشده باشند، اما افرادی که آنها را در آن جایگاه قرار داده اند، قطعا عمد و غرضی را دنبال می­کنند.

در واقع آن­ها هستند که ابتدا از یک چهره گمنام یک فرد مشهور و به اصطلاح سلبریتی (Celebrity ) می­سازند و سپس برای پیاده سازی نیات خود از وی استفاده می­کنند و رسانه ­ها در این روند اصلی ترین نقش را بر عهده دارند، افراد زیادی آمده و رفته اند اما همچنان رسانه­ها در جای خود ایستاده و از یکسو قهرمانان، الگوها، چهره ­ها و نمادها را برای جوامع علم می­کنند و از سوی دیگر از همان افراد برای صدور انواع عناصر دخیل در سبک زندگی و فرهنگ جوامع مختلف خودی و بیگانه بهره می­برند و هر زمان که دیگر نیازی به آن افراد نبود آن­ها را از حافظه­  جوامع پاک کرده و به دست فراموشی می­سپارند.

البته وان دایرکشن تنها یک نمونه از الگوسازی رسانه های غربی برای جهت دادن به نوجوان جهان است، برای پوشش دادن طیف های مختلف و گوناگون مخاطبان الگوهای تفاوتی ساخته و پرداخته می شوند.گروه وان دایرکشن مشمول الگوسازی رسانه ­های غربی قرار گرفته و به عنوان نماد پسران و رباینده قلب دختران نوجوان ایفای نقش می­کند. تبلیغ برندهای پوشاک و مواد خوراکی تنها یکی از ابعاد تاثیرگذاری­های این گروه است. برای مثال می­توان به گرایش نوجوانان به تفریحات تجملی مانند اسکیت، موج سواری و … که در کلیپ­های این گروه دیده می­شود، اشاره کرد.

نوجوان پسری که غرق در خلسه موسیقی است، با دیدن این تصاویر و این نحو تفریح، یک زندگی رویایی و خلاف واقع برای خود ساخته و از دنیای خارج دور می­شود، و هنگامی که امکان محقق شدن این نوع زندگی را برای خود نمی­بیند، سرخورده و مایوس شده و در ابتدای جوانی بسیاری از انرژی­های مفید خود را از دست خواهد داد.

در این دختران نیز در ذهن خیال پرور خود همسری را تصور می­کنند که جذابیت، هیجان، شهرت و رفاهی همچون وان دایرکشن را برای آن­ها به ارمغان آورد. از طرف دیگر در برخی از ویدئو کلیپ­های این گروه، اعضاء پوشش مناسبی ندارند، آثار خالکوبی بر روی بدن آنها محرز است و ترانه هایی را به زبان می­آورند که فراتر از سن و تجربه آنها است. این موضوع بار روانی بسیار نامطلوبی را در پی دارد و مخالف هنجارهای فرهنگی بسیاری از کشورها همچون ایران است.

یکی از پدیده های فرهنگی مخربی که همواره حول گروه هایی از این دست شکل می گیرد، فن فیکشن (fan fiction ) است. فن فیکشن داستان هایی است که طرفداران یک فرد، گروه،کاراکتر سینمایی، تلویزیونی و کارتونی و … و در قالب متن، انیمیشن، نقاشی و مانند این ها تولید می کنند.

در این داستان فرد با قهرمان یا قهرمانان مورد علاقه خویش زندگی کرده و خود را در جای یکی از کاراکترهای داستان قرار می دهد. برای فن فیکشن سایت ها و وبلاگ های فراوانی وجود دارد. از جمله تبعات چنین داستان پردازی هایی گرفتار شدن به زنای ذهنی است.

هنگامی که پسران و مردان با کاراکترهای زن و دختران و زنان با کاراکترهای مرد در ذهن خود زندگی تشکیل داده و روابط عاطفی برقرار کنند، زنای ذهنی شکل می گیرد که این امر به شکل جدی بنیان خانواده ها و عفت عمومی جوامع را تهدید کرده و به سمت فروپاشی سوق می دهد. متاسفانه رشد بی رویه گرایش به سمت زندگی دوم و آواتارسازی این پدیده را تشدید کرده و به افراد فرصت می دهد که آن چه را که پیشتر در ذهن ساخته اند را بر روی مانیتور خود تماشا کنند.

در ماه های در میان طرفداران ایرانی وان دایرکشن و طبعاً در میان دختران نوجوان تمایل به فن فیکشن نویسی افزایش یافته و مسابقاتی به همین منظور در وبلاگ های مربوطه برگذار می شود.


تمایل دختران و زنان جوان به کاراکترها، الگوها، چهره ها و قهرمانان مذکر در تمام جوامع دیده می شود و به سبب ذهن خیال پرداز، رویا پرور و عواطف جوشان این قشر، بعضاً انحرافات ایجاد شده در آن ها عمیق تر بوده و آسیب ها و پیامدهای ناشی از مواجهه با واقعیت برای آن ها دردناک تر خواهد بود. این افراد که مدت ها در ذهن خود با افراد مختلف روابط عاطفی داشته و زندگی کرده اند، به ندرت می توانند یک همسر امین و وفادار و یک مادر قابل اعتماد باشند.


شاید بتوان گفت مهم ترین عنصری که گردانندگان دستگاه رسانه­ای غرب را نسبت به این گروه پسرانه ی انگلیسی حساس کرد و آنها را به حمایت از آن واداشت نام گروه باشد. وان دایرکشن، یک جهت!، نام هوشمندانه­ای که به نظر نمی­رسد فردی چون سایمون کاول در انتخاب آن دخیل نبوده باشد. وان دایرکشن یعنی تمام نوجوانان جهان همراه یکدیگر و البته با جلوداری چند پسر انگلیسی، در یک جهت و به طور قطع بر روی جاده­ی لیبرالیسم حرکت کنند.


نوجوانانی که با وان دایرکشن بزرگ شده و دوران حساس بلوغ را پشت سر می­گذارند، به شکلی ظریف و البته درآمیخته با هیجان، موسیقی و جنب و جوش­های اقتضای سن خود برای پذیرش یک جامعه و فرهنگ جهانی(Global Culture ) آماده می­شوند، جامعه­ای که در آن افراد از فرهنگ ها، قومیت­ها و نژادهای مختلف همه در یک جهت و همسو با یکدیگر به پیش می­روند.

این افراد در بزرگسالی و هنگام در دست گرفتن سکان رهبری جامعه خود بیشتر تمایل به هضم شدن در نظام بین الملی را دارند تا حفظ فرهنگ ها، عرف­ها و عناصر بومی جامعه خود و ترجیح می­دهند وجهه  مطلوب جهانی داشته باشند تا بر اختلافات فرهنگی و عقیدتی کشور خود پافشاری کنند؛ زیرا در نوجوانی خود یاد گرفته اند که با افراد سایر ملت­ها در یک جهت، آن هم به رهبری آنگلوسکسون ها باشند.


سبک زندگی وان دایرکشنی آن چیزی است که از یکسو وان دایرکشنرها(Directioner ) آن را برای آینده تمرین کرده و به آن افتخار می کنند، و از سوی دیگر نوجوانان آنگلوساکسونی برای رهبری جامعه ای جهان شمول که در جهت اهداف و آرمان های لیبرالیسم حرکت می کند، پرورش پیدا می کنند.

سرسپردگی نوجوانان ملت ها و جوامع مختلف به سبک زندگی وان دایرکشنی امری انکارناپذیر است؛ نوجوانان در فضای وب محتوای قابل توجهی را تولید و منتشر کرده اند و بارها تاکید کرده اند که یک طرفدار ساده و یا یک نوجوان نیستند، بلکه یک دایرکشنر هستند.نکته قابل اهمیت این است که باید بستر اطلاع رسانی به افرادی که در سن نوجوانی قراردارند آماده شود و خانواده­ها توجه بیشتری بر روی الگوهایی که فرزندانشان انتخاب می­کنند، صورت دهند.

 1 نظر

Apple همان سیب گاز زده است؟! + تصاویر

02 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

سیب یا به قول فرنگی‌ها اپل (Apple)، میوه‌ای است که پیشینه‌ای قوی در اسطوره‌ها و داستان‌های نمادین اقوام مختلف دارد.
در اقوال مختلف به طور عمده سیب نماد دانش، جاودانگی، وسوسه و گناه بوده و البته در کنار این موارد سیب به عنوان نمادی از زندگی، باروری، سلامتی و مانند این‌ها نیز آورده شده است. در یک تصویر بسیار قدیمی اسکلتی دیده می‌شود که یک سیب، به عنوان سمبلی از وسوسه و گناهانی که منجر به مرگ می‌شود، در دست دارد.


صحنه‌ای از انیمه‌ Death Note
سیب سمی در برخی افسانه‌ها به کار رفته است، همچون داستان کودکانهٔ «سفید برفی».


همچنین در افسانهٔ محبوب کشف جاذبه زمین توسط نیوتون، سیب را عامل این کشف معرفی می‌کنند.
سیب در ادبیات فولکلور و فرهنگ عامه بسیاری از کشورهای اروپایی نیز مطرح است. از سال ۱۹۹۰ روز اپل (Apple Day) در انگلستان توسط یک موسسه خیریه برگذار می‌شود، همچنین در روسیه و اوکراین نوزدهم اوت، روز جشن ناجی اپل (Savior of the Apple Feast Day) می‌باشد.

از قرن نوزدهم تا کنون، در برخی مناطق سنتی ایالات متحده، دانمارک و سوئد، سیب تازه و جلا داده شده هدیه کودکان به معلم است.
اما با این همه مهم‌ترین ظهور و بروز سیب به شکل نمادین به داستان هبوط انسان و به عنوان میوه ممنوعه باز می‌-گردد.
از آنجا که خوردن میوه ممنوعه در مسیحیت به عنوان گناه نخستین مطرح می‌گردد، در نقاشی‌های به جا مانده از هنرمندان مسیحی نیز می‌توان سیب را در موقعیت‌های مختلفی مشاهده کرد، برای مثال در برخی آثار مربوط به تولد مسیح، وی در حالی که برای رسیدن به سیب تلاش می‌کند، نمایش داده شده است، صورتی نمادین از اینکه او گناهان جهان را بر خود تحمیل می‌کند. همچنین سیبی که بر روی درخت کریسمس گذاشته می‌شود، سمبلی است از امکان بازگشت انسان به حالت بی‌گناهیِ پیش از هبوط.
بر اساس نگاه تحریفی به داستان هبوط انسان، سیب در جایگاه میوه ممنوعه نمادی است از معرفت، علم، دانش و منطقی که از انسان دریغ شده بود. در این نگاه درخت معرفت (Tree of Knowledge) و یا درخت معرفت نیک و بد (درخت معرفت خیر و شر- Tree of Knowledge of Good and Evil)‌‌ همان درخت ممنوعه‌ای است که انسان نباید به آن نزدیک می‌شد، چرا که با خوردن از میوهٔ آن به دانایی رسیده و می‌توانست نیک و بد را تشخیص دهد.
استاد شهید مرتضی مطهری تعبیر درخت ممنوع به درخت معرفت را از زیان‌بار‌ترین تحریفات طول تاریخ بشریت می‌داند و عقیده دارد اندیشه تضاد بین علم و دین که پس از قرون وسطی در جوامع غربی مطرح شد، ریشه در این تحریف دارد.
در واقع انسان غربی که پی به قدرت تفکر و تفلسف برده بود و هستی خود را بر اساس «من فکر می‌کنم، پس هستم»، برابر با تفکر می‌دانست؛ پس از آنکه خدای خالق را به خدای ساعت ساز تقلیل داد، با طرح اینکه «خدا مرده است»، او را از صحنهٔ زندگی انسان حذف کرد.


در این حالت نیاز بود که توده و عوام جامعه نیز نسبت به خدا بدبین شده و به مخالف با او بپردازند و در سرکشی و طغیان علیه خدا فیلسوفان و متفکران منحرف و منحط جامعهٔ خود را همراهی نمایند.
بدین شکل نگاه ادیان تحریف شده پیرامون داستان آدم و حوا از اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده و در جوامع غربی بیش از پیش منتشر شد. چرا که در این داستان خدا انسان را جاهل و فانی می‌خواست و او را از دانایی و جاودانگی محروم کرده بود.  
البته در متن کتب مقدس یهودیت و مسیحیت به طور مستقیم به سیب اشاره نشده است اما به حال رسانه‌ها و هنرمندان این دو قوم سیب را به عنوان میوه ممنوعه مطرح کرده‌اند. نتیجه آنکه امروز بر اساس داستانی موهوم، سیب به واسطهٔ آثار هنری مسیحیت قرون گذشته و پشتیبانی رسانه‌ای سال‌های اخیر به نمادی برای دانش و به تبع آن تکنولوژی (میوه و ثمره دانش) دریغ شده از انسان تبدیل گردیده است.    
اگر چه سیب در آثار هنری از نقاشی گرفته تا فیلم سینمایی به مثابه نمادی از عشق، شهوت، اغواء و برخی انگاره‌های جنسی دیگر به تصویر کشیده می‌شود، اما ماهیت فلسفی و معرفتی آن‌‌ همان سمبل علم دانش بودن است. دانشی که انسان با خوردن سیب به آن دست یافت و به سبب این رویداد بر عیوب و برهنگی خود که پیش‌تر از وجود آن‌ها آگاه نبود، اطلاع پیدا کرد و سعی کرد با برگ درختان آن‌ها را بپوشاند.



ساخت و پرداخت داستان هبوط انسان به منظور بیان و برجسته کردن موضوع سرکشی انسان در برابر خالق صورت می‌گیرد. به همین ترتیب سیب در طراحی لوگوی شرکت‌ها، انجمن‌ها و گروه‌هایی در سراسر جهان مورد استفاده قرار گرفته است که برجسته‌ترین نمونهٔ آن لوگوی شرکت کامپیوتری اپل (Apple Computer Inc) است.


جابز و وازنیاک در گاراژ منزل پدرخوانده جابز، جائی که اپل متولد شد، ۱۹۷۶

اگرچه بعید به نظر می‌رسد استیو جابز که علاوه بر نبوغش در کارهای فنی بیشتر دنبال ذن، مراقبه و تعالیم بودا بود و همچنین به ال. اس. دی، باب دیلن و عناصری از این دست علاقه داشت تا مفاهیم مطرح در ادیان؛ و استیو وازنیاک که صرفاً یک مهندس سخت افزار نابغه بود، در نامگذاری اپل تعبیری سمبلیک را مدنظر داشته باشند، اما به هرحال در دنیای امروز رسانه‌ها تصمیم گیرنده هستند.

در کتاب زندگی نامه جابز نوشتهٔ وال‌تر آیزاکسون چنین مطرح شده که وی هنگام بازگشت از مزرعه گراونشتین (مزرعه‌ای که آخر هفته‌ها با دوستان خود در آن ال. اس. دی مصرف می‌کردند) این نام را انتخاب کرده است. حتی اگر ایجادکنندگان ابتدایی اپل برای انتخاب این لوگو چنین هدفی را دنبال نکرده باشند، اما امروز رسانه‌ها لوگوی شرکت اپل را به عنوان اصلیترین نماد تکنولوژیِ مورد استفادهٔ عموم مطرح کرده‌اند.  سمبلی که تحت تأثیر فضاسازی رسانه‌ای، صد‌ها هزار نفر در سراسر جهان شبانه جلوی درب فروشگاه‌ها به منظور خرید محصولات تازهٔ آن صف می‌کشند.
در برخی کشور‌ها سیب گاز زدهٔ اپل را به علت تداعی کردن گناه نخستین، نشانی از کفر می‌دانند و نسبت به حضور اپل در آن‌ها اعتراضاتی صورت گرفته است. برای مثال برخی مسیحیان ارتودکس روسیه به دنبال قوانین ضد کفری هستند که بتوان بر اساس آن اپل را مجبور کرد لوگوی خود را در روسیه تغییر دهد. 
اما به هر روی اپل سیبی است که بسیاری از مردم جهان در آرزوی در دست گرفتن آن شب را به صبح می‌کنند!



 نظر دهید »

«پسران انگلیسی» چه چیزی را عرضه می‌کنند؟+ تصاویر /قسمت اول

02 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

موسیقی که امروز از بزرگ‌ترین سرگرمی‌ها و جزئی از تفریحات قشر نوجوان و جوانان به حساب می‌آید، قدمتی بسیار دیرینه داشته و در گذر زمان دچار تغییرات و تحولات عمده‌ای شده است. موسیقی در قرن بیستم از صورت کلاسیک، سنتی و محلی به سمت پاپ تغییر جهت داد. در دهه‌های اخیر موسیقی پاپ در میان جوانان و نوجوانان از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار است. این سبک موسیقی شامل تقسیم بندی‌های مختلفی چون هی پاپ، راک، کانتری و…. می‌باشد.
از نگاه جامعه‌شناسان و منتقدان موسیقی این نوع موسیقی بیشتر از آنکه جنبه هنری داشته باشد، جنبه تجاری دارد و بخش عمده‌ای از افراد دخیل در آن نگاهی صنعت گونه و منفعت طلبانه دارند. ملودی‌های پاپ به قسمی است که توجه بسیاری از مردم را به خود جلب می‌کند، ترانه‌های آن به دل می‌نشیند و بسیار زود‌تر قابل یادگیری می‌باشد؛ به همین علت جوانان و نوجوانان بیشتر به سمت این سبک از موسیقی گرایش پیدا می‌کنند. 

کمتر جوان و نوجوانی است که به یک خواننده، گروه یا سبک موسیقی خاص علاقه نداشته باشد و درصد بالایی از زمان شبانه روز خود را به موسیقی اختصاص ندهد. برخی افراد با موسیقی بیدار می‌شوند، بخواب می‌روند، کار می‌کنند، آن را زنگ تلفن همراه‌شان قرار داده و جزئی جدانشدنی از زندگی روزمره خودشان می‌دانند، و در واقع نوعی وابستگی و اعتیاد به موسیقی پیدا کرده‌اند.
این موضوع در آغاز سنین نوجوانی بسیار پررنگ‌تر است چرا که اقتضای سنی نوجوان به علت مواجهه با بلوغ جسمی و روحی، او را به این موضوع سوق می‌دهد. نوجوانان بسیار تاثیرپذیر و به جمع دوستان خود گرایش دارند و اغلب فعالیت و تفریح با دوستان را به مورد خانوادگی مشابه ترجیح می‌دهند.
در این بین گرایش بالایی که برای گوش دادن به موسیقی در بین افراد گروه وجود دارد سبب می‌شود این موضوع به یکی از تفریحات جمعی تبدیل گردد. افراد گروه پیرامون سبک موسیقی و خواننده مورد علاقه خود صحبت کرده و یکدیگر را در جریان جدید‌ترین اخبار این حوزه قرار می‌دهند. چه بسا در این سن یک خواننده خاص رویای زندگی نوجوان شود، به طوریکه کلکسیونی از آثار وی را جمع آوری و در و دیوار اتاقش را با پوسترهای خواننده مذکور تزئین می‌کند.
سبک پوشش و حتی مدل موی آن خواننده را برای خود بر می‌گزیند و او را ستارهٔ طلایی زندگی‌اش قرار می‌دهد، و آروزیش رسیدن به جایگاه و یا حتی دیدار با وی است. این شواهد نشان دهنده تاثیرپذیری و الگو پذیری فراون قشر نوجوان یا جوان از خوانندگان و اهالی موسیقی می‌باشد.      
در همین راستا کشورهای اروپایی و امریکایی برنامه‌های استعدادیابی مختلفی را با هزینه‌های بسیار بالا برگزار می‌نمایند که اغلب این برنامه‌ها متمرکز بر کشف نوابغ موسیقی و خوانندگی است و سالانه هزاران نفر در این مسابقات شرکت می‌کنند. از جمله آن‌ها می‌توان به امریکن آیدل، ایکس فاکتور و پاپ آیدل اشاره کرد.
در این قبیل برنامه‌ها که زمینه ورود چهره‌های جدید به عرصه هنر و موسیقی را فراهم می‌آورند، داوران می‌کوشند افرادی را که به جهات مختلف، با معیارهای مورد نظرشان تناسب دارند را انتخاب کنند. این مسابقات در رده‌های سنی مختلف، به صورت گروهی یا تک خوان و در چند مرحله برگزار می‌شود.     
یکی از گروه‌هایی که در چندسال گذشته از دل این برنامه‌ها سربرآورده و توانسته جای خود را در دنیای موسیقی باز کند، گروه وان دایرکشن (One Direction) است.

گروه پسرانه وان دایرکشن از سال ۲۰۱۰ میلادی شروع به فعالیت کرده و در طی سه سال اخیر پیشرفت چشم گیری داشته است. این گروه به اندازه‌ای توانسته نظرات مخاطبان را به خود جلب کند که آثار متعددی از آن در صدر جداول مختلف حوزه موسیقی قرار گرفته است.
هواداران آن‌ها بصورت خودجوش دست به طراحی تعداد زیادی سایت و وبلاگ گوناگون جهت تبادل نظر درباره این گروه زده‌اند و در شبکه‌های اجتماعی برای ساعت‌ها به این موضوع می‌پردازند.
اعضای این گروه به صورت تک نفره در فصل هفتم سری مسابقات ایکس فاکتور در سال ۲۰۱۰ میلادی شرکت کردند. ایکس فاکتور برنامه‌ای است که بدنبال کشف نوابغ خوانندگی می‌باشد؛ ورژن بریتانیایی آن از سال ۲۰۰۴ میلادی و ورژن امریکایی آن از سال ۲۰۱۱ میلادی شروع به فعالیت کرده است.
این برنامه به تهیه کنندگی «سایمون کاول» (Simon Cowell) و کمپانی او به نام «سایکو» (Syco) آغاز به کار کرد.
«سایکو» حاصل یک سرمایه گذاری مشترک جهانی بین کمپانی «Sony Music Entertainment» و کاول به منظور تمرکز بر تولید و بازاریابی آثار موسیقی، فیلم، محصولات تلویزیونی و محتوای دیجیتال می‌باشد.
سایمون کاول (متولد ۱۹۵۹) تهیه کننده تلویزیونی انگلیسی است که به اجرا و داوری مسابقات موسیقی، بازیگری و… نیز اشتغال دارد.
هر ساله افراد زیادی برای شرکت در این ماراتن ثبت نام می‌کنند. این مسابقه جوایز چند میلیون دلاری برای نفر بر‌تر در نظر گرفته است که علاوه بر آن، هزینهٔ ضبط و بازاریابی موسیقی خواننده بر‌تر را نیز به عهده می‌گیرد.

e="text-align: justify;">در آغاز فعالیت ایکس فاکتور افراد می‌توانستند در دو رده سنی ۲۹-۱۲ و بالای ۳۰ سال شرکت کنند. در مراحل بعد این دسته بندی تخصصی‌تر شد و سه گروه دختران و پسران ۱۷-۱۲، ۲۴-۱۸ و بالای ۲۵ سال شکل گرفت و همچنین شرکت کنندگان گروهی نیز دسته بندی شدند. 
این موضوع نشان دهنده توجه عمیق به تاثیرگذاری بر رده‌های سنی مختلف از سوی تهیه کنندگان این برنامه می‌باشد، چرا که در این صورت می‌توانند تعداد بیشتری از افراد را پوشش داده و بیش از پیش به اهداف تجاری و فرهنگی خود نایل شوند. نسخه آمریکایی ایکس فاکتور نیز به تهیه کنندگی سایمون کاول که پیش‌تر در نسخه بریتانیایی آن و همچنین در برنامه امریکن آیدل دواری فعالیت کرده بود، تهیه و به نمایش در آمد.
اعضای گروه وان دایرکشن در مرحله انتخاب افراد بر‌تر برای راه یابی به مراحل نهایی بصورت تک نفره انتخاب نشدند و به پیشنهاد نیکول شرزینگر (داور مسابقه)، از خوانندگان پاپ، رقاص و مدل آمریکایی، در یک گروه قرار گرفتند.


«زین مالیک» تنها عضو مسلمان گروه می‌باشد، که به نسبت سایر اعضا آثار خالکوبی بیشتری بر بدنش دیده می‌شود. 
این گروه پس از انتخاب شدن جهت انجام کار گروهی برای مدتی در منزل یکی از اعضاء اقامت کردند و در این بین به پیشنهاد هری استایلز نام وان دایرکشن (یک جهت) را برای خود برگزیدند.
این گروه با پشت سر گذاشتن مرحله «خانهٔ داوران» توانست به رهبری سایمون کاول رتبه سوم مسابقات ایکس فاکتور ۲۰۱۰ را کسب کند. کاول در ادامه راه گروه را تنها نگذاشت و بهترین ترانه سرا‌ها و تهیه کننده‌ها را گرد هم آورد تا بتواند آلبوم «Take Me Home» را روانه بازار کند.

نوامبر ۲۰۱۱ میلادی                                      نوامبر ۲۰۱۲ میلادی

در عرض سه سال این گروه توانست ضمن کنار زدن مرز‌ها، طرفداران بسیاری را در داخل و خارج بریتانیا جذب نماید. آن‌ها توانستند با شهرت جهانیشان در سال ۲۰۱۳ جایزه موفقیت جهانی (Global Success Award) را بدست بیاورند.

۲۰۱۳ میلادی - Brits Global Success Award

اعضای وان دایرکش برای نشان دادن بین الملی بودن گروه، به کشورهای مختلف سفر کرده و با پوشیدن لباس آن‌ها با نژاد‌ها و اقشار گوناگون همراه می‌شوند. نمادهای مختلفی از کشور‌ها همچون پرچم در کلییپ‌های ویدئویی گروه به چشم می‌خورد.
این محبوبیت جهانی به افرادی را که در پرورش و برجسته کردن گروه نقش داشته‌اند، یاری می‌رساند تا بتوانند زود‌تر و بهتر به اهداف فرهنگی و تجاریشان برسند. روز به روز به دایرکشنر‌ها اضافه می‌شود، و با یک جستجوی ساده در فضای مجازی می‌توان به این موضوع پی برد.
نوجوانان با درست کردن سایت‌ها و وبلاگ‌های مختلف در فضای مجازی به تبادل نظر درباره گروه و اعضای آن می‌پردازند. عکس‌های مختلف و اخبار زندگیشان را منتشر می‌کنند و مثل یک دوربین بر زندگی آن‌ها سایه انداخته‌اند، به طوری که حوادث و هیجانات زندگی آن‌ها بخشی از زندگی خودشان شده است. این طرفداران که در ایران و بخصوص در میان دختران نوجوان کم نیستند، هر روز به انتشار اخبار، عکس‌ها و خاطرات زندگی اعضای وان دایرکشن پرداخته و درباره نوع پوشش، مدل مو، سفر‌ها، آثار و هر چیز دیگری که به آن‌ها مربوط باشد، تبادل نظر می‌کنند.
چشمگیر بودن طرفدارن این گروه و شکستن مرز‌ها توسط آن‌ها بر این موضوع بیشتر صحه می‌گذارد که موسیقی پاپ بیش از آنکه هنر باشد، صنعت است؛ صنعتی برای عرضه و تبلیغ کالاهای مختلف فرهنگی و با هدف کسب سود مالی. با وجود عمر کوتاه گروه تصویر آن‌ها بر روی جلد مجلات و نشریات مختلف دیده می‌شود، عروسک آن‌ها ساخته شده و دفترهای یادداشت با رو جلدی از تصویر آن‌ها روانه بازار شده است. همچنین بسیاری از شرکت‌های تجاری برای تبلیغ محصولات خود از اعضای وان دایرکشن به عنوان هنرور در ساخت کلیپ‌های تبلیغاتی ویدئویی استفاده می‌کنند تا بتوانند از شهرت و محبوبیت جهانی آن‌ها در جهت فروش بیشتر محصولات، گسترش و پیدا کردن بازارهای بیشتر بهره ببرند.  
این موضوع در استفاده ابزاری از آن‌ها در صنعت مد نیز به چشم می‌خورد. لباس‌ها و رنگ‌هایی که اعضای گروه برای پوشش استفاه می‌کنند، مخصوص‌‌ همان سال بوده و آن‌ها نقش پررنگی در همه گیر شدن آن مد در بین هم‌سالان خود دارند، چرا که با پوشیدن یک مد خاص و بر روی صحنه رفتنشان اثر قدرتمندی را بر طرفدارن خود می‌گذارند. اگر به پوشش آن‌ها دقت شود می‌توان به حمایت ابر شرکت‌هایی چون آدیداس، نایک و…. که جزء برندهای بر‌تر و قیمتی جهان هستند، پی برد.

e="text-align: justify;">


بسیاری از اجراهای زنده آن‌ها با اسپانسریِ شرکت‌های قدرتمند بین المللی صورت می‌گیرد. این شرکت‌ها می‌توانند مدل پیراهن، شلوار، مو، کفش، و… موردنظرشان را از این طریق به مردم بویژه نوجوانان دیکته کنند.
تبلیغات مرتبط با وان دایرکشن به پوشاک پسران نوجوان و جوان محدود نشده و دختران را نیز در بر می‌گیرد:
اعضای وان دایرکشن از آنجایی که از سنین نوجوانی پا به عرصه شهرت گذاشته‌اند توانسته‌اند نظر بسیاری از هم سن و سالان خودشان را جلب کنند. سنین نوجوانی آغاز شکل گیری بلوغ فکری است. در این مقطع نوجوانان قدرت تصمیم گیری قاطعانه را ندارند و بسیار از این شاخه به آن شاخه می‌شوند. بسیار الگوپذیرند و تحت تاثیر هم سن و سالان خودشان قرار می‌گیرند.
سعی می‌کنند با الگو برداری از افراد مشهور و عامه پسند خودشان را به جامعه معرفی کنند و نظرات بیشتری را نسبت به خود جلب نمایند.

"text-align: justify;">یک خواننده، بازیگر و یا بازیکن مشهور را الگو قرار داده و سبک لباس، مو و حتی حرکات آن‌ها را تقلید می‌کنند. همین موضوع باعث می‌شود که بسیاری شرکت‌های پیشرو در صنعت مد و پوشاک با در نظر گرفتن این موضوع، از افراد مشهور و مورد پسند جوانان و نوجوانان که سهم زیادی در انتخاب سبک پوش آن‌ها دارند، استفاده کنند تا به اهدافشان برسند.
 2 نظر

پروژه ضدامنیتی «رفع فیلتر فیس‌بوک» را چه کسی کلید زد؟

02 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی
به گزارش پایگاه 598 به نقل از رجانیوز، جرقه اول در این زمینه را سایت شخصی اکبر هاشمی رفسنجانی زد. چند روز پس از روی کار آمدن رسمی دولت آقای روحانی، سایت هاشمی رفسنجانی در اقدامی معنادار، جمله‌ای مثبت از او را که سال گذشته بیان شده بود بازنشر کرد.

این سایت در مطلبی با عنوان «نظر هاشمی درباره فیس بوک چیست؟»، مسدود شدن این شبکه اجتماعی در ایران را غیرقابل قبول دانست و به نقل از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: «امروز عصر انفجار اطلاعات است و این مهم‌ترین تفاوت شرایط زمانی برای انقلاب ما و انقلابهای امروز منطقه است. قیام ۱۵ خرداد را که مردم ما انجام داده‌‌اند و شهدای بسیاری داشت در دنیا بسیار کم مطرح شد. روزنامه‌های خارجی تنها چند کلمه‌ای و آن هم حرف‌های رژیم را می‌نوشتند اما اکنون وقتی یک خبرنگار به زندان می‌رود در کل دنیا پخش می‌شود. رسانه‌های آزاد و مخصوصاً سایت‌ها که درگیر دولت نیستند گاهی هم با اغراق و بزرگ‌نمایی این موضوعات را مطرح می‌کنند. این گونه انفجار اطلاعات دیگر بسته نمی‌شود البته عوارض بدی هم دارد اما ما برخلاف عده‌ای که فکر می‌کنند این جریان‌ها خطرناک است فکر می‌کنیم این جریان به سعادت بشریت کمک می‌کند و چیز مبارکی در دنیاست. امروز یک صفحه فیس بوک که هزینه‌ای برای مردم ندارد تبدیل به موضوع خبری در تمام تلویزیون‌ها و دستگاه‌های دنیا می‌شود.»

اما این ابراز ارادت سایت هاشمی به فیس‌بوک پایان ماجرا نبود. روزنامه «هفت صبح» هم در یکی از شماره‌های اخیر خود، تی‌تر و عکس نخست را به انتشار خبری درباره صفحه محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه جدید کشورمان اختصاص داد و از فعالیت رسمی این صفحه به عنوان صفحه ضخصی مسئول دیپلماسی ایران خبر داد.

فارغ از اینکه آیا فعالیت در یک سایت اینترنتی که بنا به هر دلیلی در داخل کشور مسدود است و طبق قوانین، فعالیت در آن جرم محسوب می‌شود، از سوی یک مقام رسمی آن هم در جایگاه بالایی مانند وزارت امور خارجه قابل پذیرش است یا خیر، به نظر می‌رسد همزمانی این رویداد‌ها خبر از یک برنامه مدون خبر می‌دهد.

از سوی دیگر، روزنامه «فایننشال تایمز» در گزارشی در مورد محمدجواد ظریف، صفحه فیس بوک او را مورد توجه قرار داده است. این روزنامه انگلیسی نوشته است: «دو هفته پس از معرفی ظریف به عنوان وزیر خارجه، این دیپلمات کارآزموده ۵۳ ساله، طرفداران زیادی را برای صفحه فیس بوک خود جذب کرده است. ظریف که نماینده سابق ایران در سازمان ملل بوده، چهار سال پیش به فیس بوک ملحق شد.»

پیش از این نیز گزارش‌های متعددی در مورد صفحه‌های فیس بوک و توییتر منصوب به روحانی منتشر شده بود و حالا فعالیت‌های مجازی وزیر خارجه جدید ایران مورد توجه قرار گرفته است.

یک سایت نزدیک به دولت یازدهم هم درباره این مساله نوشته است: «هم اکنون فرزندان و دیگر اعضای خانوادهٔ بسیاری از مقامات کشوری و نیز برخی از مسولان رده پایین‌تر و همچنین بسیاری از فعالان سیاسی و تقریبا اکثریت فعالان مطبوعاتی و همچنین بسیاری از چهره‌های شناخته شدهٔ دیگر حوزه‌ها، صفحاتی به نام خود در فیسبوک دارند که هر از گاهی برخی از آن‌ها در رسانه‌ها هم بازتاب پیدا می‌کند.»

این مساله در حالی صورت گرفته که پیش از این، مدیریت شبکه اجتماعی فیس بوک صفحات مرتبط با جریان مقاومت مانند صفحات مرتبط با سیدحسن نصرالله، حزب الله لبنان و گروه‌های مقاومت فلسطینی و سوریه‌ای را نیز مسدود کرده بود.

به نظر می‌رسد با توجه به رویکرد ضدارزشی و ضدایرانی مدیران فیس‌بوک و نقش آفرینی این شبکه اجتماعی در کودتاهای مخملی مدرن، اصرار عجیب برخی سیاسیون بر طرح موضوع لزوم رفع مسدودیت این سایت در داخل کشور، مشخص می‌کند که پروژه مشخصی در این زمینه مورد اقدام قرار گرفته و احتمالا رفع فیلتر فیس‌بوک، گام اولیه در اجرای آن خواهد بود؛ پروژه‌ای که با توجه به سابقه استفاده از این شبکه اجتماعی در جریان آشوب‌های خیابانی سال ۸۸، لزوم توجه ویژه مقامات امنیتی به این مساله را گوشزد می‌کند.
 نظر دهید »

اهانت بزرگ گوگل به پیامبر(ص) و مسلمانان/ سند

31 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

به نقل از ابنا پایگاه اینترنتی روزنامه “الوفد” چاپ قاهره روز دوشنبه 28 مردادماه خبری مبنی بر “اهانت سیستم ترجمه گوگل (http://translate.google.com) به پیامبر اسلام(س)” منتشر کرد که در برخی مطبوعات واکنش هایی را به همراه داشت.
اگر کلمه “lier” (به معنی دروغگو) را در قسمت انگلیسی این سایت درج کرده و معنای آن را به زبان عربی بخواهید، کلمه “الکذاب” را به شما نشان می‏دهد که تا این مرحله همه چیز عادی به نظر می‏رسد.
پس از اینکه گزینه “show example usage of words” را کلیک کنید، عبارتی هایی را برای نمونه و آشنایی شما با کلمه جستجو شده ارایه می‏دهد.
پس از اینکه چند گزینه دیگر برای مشاهده نمونه های این کلمه در جملات را درخواست می‏کنید، ناگهان با عبارت “أنتم المسلمون لستم سوى جهلاء، و قتلة وإرهابيين، و عباد الله أكبر الشيطان، و محمد النبي الكذاب". مواجه می‏شوید که معنای آن “شما مسلمانان نیستید جز نادان‏ها، قاتلان، تروریست‏ها و بندگان بزرگ شیطان. محمد پیامبر دروغگو است [نستجیر بالله] می‏باشد.

این نمونه نشان داده شده از سوی قسمت ترجمه جستجوگر گوگل به گونه ای تکان دهنده است که هرگز نمی توان آن را تفسیر کرد. اما این حادثه در نوع خود اولین نمی‏باشد چراکه سیستم ترجمه گوگل بارها دست به تحریف و دروغ زده بود.
آخرین تحریف سیستم جستجوگر گوگل به ترجمه “اسراییلی ها فلسطینی ها را می کشند” برمی‎گردد که در سال 2010 سیستم مذکور آن را از زبان عربی به سایر زبان ها برعکس ترجمه کرده و به شکل “فلسطینی ها اسراییلی ها را می کشند” نشان داد.
سوالی که در مورد کلمه دروغگو ذهن همگان را به خود جلب می‏کند این است که آیا پایگاه معروف، بزرگ و وسیعی همچون گوگل در آرشیو پهناور کلمات خود نتوانست برای کلمه دروغگو مثالی غیر از این جمله بیابد؟
به گزارش ابنا، امروز ـ چهارشنبه 30 مردادماه ـ وقتی کلمه “lier” را در همان سیستم ترجمه گوگل جستجو کردیم، همانند دو روز گذشته، کلمه “الکذاب” را ارائه داد ولی این‏بار اتفاقی عجیب رخ داد.
هنگامی که گزینه “show example usage of words” را کلیک کردیم، با عبارت “No examples found for الکذاب” مواجه شدیم که جای بسی تامل داشت.

این اقدام گوگل شاید به دلیل متوجه شدن از اهانت خود بوده ولی به هیچ عنوان نمی‏توان آن را یک اشتباه سهوی خواند چراکه تمام اشتباهات این شرکت معروف همه و همه درمورد مقدسات اسلامی اتفاق می‏افتد(!).
این نشان می‏دهد که گوگل هنوز از تظاهرات مسلمانان جهان علیه فیلم موهن پیامبر(ص) درس نگرفته است.

 2 نظر

چرا رسانه‌هاي آمريکا بدون تماشاچي مي ماند؟

31 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

از زمان جنگ سرد، فرهنگ و سياست‌هاي آمريکا در سراسر جهان از طريق هفت خروجي‌ خبري تحت حمايت دولت، منتشر شده است. شبکه خبري راشاتودي در اين خصوص به طرح يک پرسش مي پردازد که، چه اتفاقي مي‌افتد وقتي مردم شروع به روي گرداندن از اين رسانه‌ها مي‌کنند؟
صدها ميليون دلار از طرف دولت آمريکا در راستاي سياست خارجي آن در سراسر جهان خرج شده است. از سال 1942، آمريکا سياست‌ها و فرهنگ خود را از طريق خروجي‌هايي مانند صداي آمريکا، راديو آزاد اروپا و راديو آزادي، در سراسر جهان منتشر ساخته است. سال گذشته، “شوراي پخش دولتي” BBG - سازمان مسئول نظارت بر رسانه‌هاي خارجي تحت حمايت مالي آمريکا - بودجه سالانه‌ 747.5 ميليون دلار داشت. اما چه اتفاقي مي‌افتد وقتي مردم شروع به روي گرداندن از اين رسانه‌ها مي‌کنند؟
بيشتر رسانه‌هاي تحت حمايت مالي آمريکا کانال‌هايي هستند که به دنبال يک مخاطب مي‌گردند.
آمريکا تقريبا يک ميليارد دلار براي شبکه الحره که يک شبکه خبري عرب زبان است، خرج کرده است. “فيليپ سيب” مدير مرکز ديپلماسي عمومي دانشگاه کاليفرنياي جنوبي و مولف کتاب “تاثير الجزيره: چگونه رسانه‌هاي جهاني جديد سياست‌هاي جهان را شکل مي‌دهند"، بر روي شبکه الحره مطالعه گسترده‌اي انجام داده است. سيب گفت: مشکل الحره اين است که با اينکه رقابت الان در درون جهان عرب است و به وسيله الجزيره و العربيه سيطره دارد اما در واقع مخاطب زيادي از خارج عراق ندارد.
“فولرتون نانسي اسنو” استاد ارتباطات دانشگاه ايالتي کاليفرنيا مي‌گويد: مردم آمريکا از اين که چرا ما اين همه دلارهاي مالياتي را به برنامه‌هايي اختصاص مي‌دهيم که خيلي‌ها آن را مشاهده نمي‌کنند، ناراحت هستند. آنها حتي تقريبا از تاثير الجزيره يا حتي تلويزيون العربيه چيزي نمي‌دانند.
نظرسنجي دانشگاه مريلند نشان مي‌دهد در حاليکه 53 درصد عرب‌ها الجزيره‌ را تماشا مي‌کنند، فقط دو درصد از مخاطبان عرب شبکه الحره را مي‌بينند که از حومه “اسپرينگفيلد” ايالت ويرجينيا پخش مي‌شود. بر اساس گزارش‌هاي تحقيقي شبکه “سي‌بي‌اس” و “پرو-پابليکا"، الحره در چندين زمينه ناموفق بوده است. در ابتدا، بسياري از عوامل اجراي الحره عربي حرف نمي‌زدند و بسياري از گزارشگران نخستين اين شبکه مسيحيان لبناني بودند، با اين همه الحره براي جذب حداکثري مخاطبان مسلمان طراحي شده بود. اما تحليگران بر اين باورند بيشتر از همه مردم کشورهاي عربي نمي‌خواهند اخبار خود را از خروجي دريافت کنند که توسط جرج دابليو بوش رئيس جمهور سابق آمريکا پيشنهاد شده است.
“ميلين آلونسو چيونگ” روزنامه نگار کوبايي گفت: در خصوص کوبا، “راديو و تلويزيون مارتي” که در ميامي مستقر است و آمريکا آن را تامين مالي مي‌کند شنونده‌اي ندارد. علاوه بر اين، در کوبا سيگنال آن با پارازيت روبروست.
گزارش‌هاي مربوط به کنگره آمريکا که سال گذشته توسط سناتور “جان کري” ارائه شد به عدم رعايت اصول روزنامه نگاري پذيرفته شده در راديو و تلويزيون مارتي نيز اشاره مي‌کند.
آلونسو گفت: هيچ چيزي که نزديک به بي طرفي و بي غرضي باشد در آن وجود ندارد، تمام برنامه‌هاي مارتي پروپاگانداست که شامل تحريک براي خشونت و تروريسم رسانه‌اي است. ما درباره يک نمايش راديويي صحبت مي‌کنيم که به مردم مي‌گويد بيرون بيايند و رهبران کوبايي را بکشند، از نقطه نظر اخلاق روزنامه نگاري اين بسيار ناراحت کننده است.
با اين همه، راديو و تلويزيون مارتي در سال 2008، 15 ميليون دلار بودجه داشت که به مخالفان کوبايي در آن کشور به عنوان خبرنگاران خود پرداخت مي‌کند و هزينه دو هواپيماي “گلف استريم” را مي‌دهد تا براي پخش برنامه‌هاي تلويزيون مارتي اطراف کوبا چرخ بزنند. دولت آمريکا فقط براي اخبار پول پرداخت نمي‌کند.
دلارهاي وزارت خارجه آمريکا همچنين هزينه “عقاب چهار” يک سريال پليسي افغاني را مي‌دهد که داستانش مانند سريال معروف آمريکايي 24 است. “جک ديليبرتو” تفنگدار سابق ارتش آمريکا که افغانستان خدمت کرده است گفت که اين سريال با هدف خاصي پخش مي‌شود.
وي گفت: اين سريال روي فرهنگ افغانستان براي حمايت از ارتش و نيروي پليس تاثير زيادي دارد. در بسياري جهات، اين سريال به صورت گسترده همان کاري را انجام مي‌دهد که 24 در آمريکا انجام داده است. 24 نيز براي حمايت از دکترين شکنجه ساخته شد و بيشتر حجم تبليغاتي عقاب چهار در افغانستان در تلاش براي تقليد آن است و سعي مي‌کند بگويد که مقابله با شورشيان و ترويست‌ها چيز خوبي است و اينکه مردم افغانستان بايد از آن حمايت کنند. سريال عقاب چهار نيروي جنايي و ارتش را بزرگ جلوه مي‌دهد. اما از آنجايي که رسانه‌هايي که برچسب دولت آمريکا را دارند بينندگان خود در سراسر دنيا را از دست داده است برخي در وزارت دفاع و دانشگاه دفاع ملي خواستار بازگشت به عمليات‌هاي رواني شده‌اند.
“جوليانا پيلون” تحليلگر مي‌گويد که آمريکا بايد در اقدامات مخفي بيشتري سرمايه‌گذاري کند… مانند عمليات‌هاي رواني.
پيلون که استاد دانشگاه دفاع ملي است گفت: عمليات‌هاي رواني بايد تغيير رفتار تهاجمي در سطح عملياتي و تاکتيکي جنگ داشته باشند.

 نظر دهید »

کاش صداوسيما جنایات دشمن را بیشتر نشان می‌داد تا مردم بدانند دشمن یعنی چه ؟

31 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

حجت الاسلام علیرضا پناهیان در سخنرانی هفتگی خود در هیئت محبین امیرالمومنین(ع)، پس از اشاره به فرمایش رسول خدا که فرمودند: «بدترین دشمن تو، نفس تو است»، اینکه خیلی‌ها قبول ندارند که نفس آنها موجود بدی است و از آن احساس خطر نمی‌کنند و حتی با نفس خودشان رفیق هستند را یک آسیب جدی دانست و بر لزوم درک معنای واقعی دشمن و جدی گرفتن خطر آن تاکید کرد و گفت: «ای کاش صدا و سیمای ما این راهبرد را می‌پذیرفت که جنگ منطقه و جنایات دشمن را یک‌مقدار بیشتر به مردم نشان می‌داد تا مردم بدانند دشمن یعنی چه؟ مثلاً یک مقدار به آن چندصد نفری که سر بریده شدند یا یکی یکی با گلوله کشته شدند، می‌پرداخت تا مردم ببیند و مفهوم «دشمن» را درک کنند.»
پناهیان با بیان اینکه ما دشمن‌شناسی و دشمن‌باوری خوبی نداریم و این‌گونه مفاهیم، کمی در ادبیات ما غریب هستند. گفت: «ابلیس هم خیلی سعی می‌کند ما را خام کند و از دشمن غافل کند. الان که دشمن هست چرا نباید متوجه باشیم و چرا باید حضور او را نادیده بگیریم؟ هیچ آدم عاقلی به دشمن خونی و تا دندان مسلح خود بی‌اعتنایی نمی‌کند. هیچ آدم با شعوری در کنار دشمن بی‌رحم خود احساس امنیت نمی‌کند. آن فیلمی که نشان می‌دهد سر یک کشیش مسیحی را می‌بُرند باید یک بار نگاه کنیم و بارها به آن فکر کنیم. باید قیافۀ آن کسی که خیلی راحت دارد سرِ آن کشیش را جدا می‌کند ببینیم که چگونه این کار را انجام می‌دهد تا رذالت و خباثت دشمن را باور کنیم. اگر چنین دشمنی به دست شما بیفتد او را نمی‌زنید؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: «نفس ما بدتر از آن دشمن است». باید این برای ما جا بیافتد که نفس ما دشمن ماست و باید همان‌طور که دشمن خود را می‌زنیم، نفس خودمان را هم بزنیم و آن را ذلیل کنیم.»

 نظر دهید »

آزمایشگاه سرّی Google X کجاست و چه می‌کند؟

31 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

کمتر کسی را می‌توان پیدا کرد که نام گوگل (Google) را نشنیده باشد؛ این کمپانی عظیم آمریکایی از بزرگ ترین شرکت های اینترنتی است که در میان جهانیان با موتور جستجوی خود نامی آشنا را برای همگان رقم زده است.

شاید در ۴ سپتامبر سال ۱۹۹۸ و با آغازِ کار شرکت گوگل، برای کسی باور پذیر نبود که در کمتر از پانزده سال این شرکت به یک امپراطوری در فضای سایبر تبدیل شده و شعار خود که از آغاز «سازماندهی کردن اطلاعات دنیا و دسترس‌پذیر کردن آن‌ها برای عموم» بود، را جامع عمل بپوشاند و با در اختیار قراردادن انواع و اقسام خدمات به کاربران، هیمنه ای جهانی برای خود ایجاد کند. 
در جهان سایبری شده امروز، دیگر نمی توان به شرکت هایی نظیر گوگل تنها به چشم یک موتور جستجو نگاه کرد، چرا که هر یک از این شرکت ها به تنهایی توانسته اند عامل تحولات زیادی در زندگی افراد باشند.
شرکت گوگل در طول سال‌های گذشته با سرعت زیادی در حال پیشرفت و گسترش روز افزون دامنه کاری خود است و با بسط دادن دایره‌ی فعالیتش، گام های مهمی در جهت اهداف خود برداشته است. اما گویا این کمپانی برای جاه طلبی های خود حد یقفی ندارد و با در دستور کار قرار دادن پروژه های جهانی همچنان با سرعت و قوت به مسیر خود ادامه می‌دهد.
اما نکته اساسی درباره گوگل این است که ارتباط تنگاتنگ سرویس های امنیتی و اطلاعاتی ایالت متحده آمریکا با این شرکت و استفاده از آن برای کنترل اعمال و رفتار شهروندان و استفاده ابزاری از این کمپانی برای تسلط اطلاعاتی بر جهان، گوگل را تبدیل به یک جاسوس‌خانه کارآمد کرده است.
استفن آرنولد(Stephen Arnold) که در گذشته در شرکت اطلاعاتی “بوز آلن همیلتون” (Booz Allen Hamilton) فعالیت داشته و همچنین در کارنامه خود سابقه اشتغال به عنوان يكي از مشاوران شركت گوگل را نیز دارد، در یک سخنراني در سال 2006 در حضور مقامات سياسي و اطلاعاتيِ واشنگتن، در گزارشی اعلام کرد که کمپانی گوگل به شکل کامل، در اختیار سرويس‌هاي اطلاعاتي ايالات متحده قرار دارد و کلیه كليك ها و جريان رفت و شد داده‌ها و یا هر چيز ديگري كه در آرشيو گوگل است، مورد تفتیش قرار می‌گیرد.
شرکت گوگل در ژوئن سال 2007 ميلادي، توسط آژانس حريم خصوصي بين‌الملل، به عنوان بدترين مجرم در نقض حريم خصوصي افراد در ميان شركت‌هاي اينترنتي معرفي شد.

در جهان سایبری شده امروز، دیگر نمی توان به شرکت هایی نظیر گوگل تنها به چشم یک موتور جستجو نگاه کرد

این شرکت روابط اجتماعی افراد را از طریق شبکه اجتماعی خود، گوگل پلاس(+Google)، عادات تلفن‌هاي کاربران را از طريق گوگل ویس (Google voice)، سوابق پزشكي و نسخه‌هاي دارويي را از طریق گوگل هلث (Google health)، عكس‌هاي خانوادگی و شخصی را از طرق گوگل پیکسا ایمیج (Google Picassa image)، تحقیقات، نیازها، علاقمندی ها و … را از طریق موتور جستجو، رصد و ذخیره سازی و در کنار سایر امکاناتش، اطلاعات کاربران جمع آوری، بررسی و چک کرده و در اختیار نهاد های امنیتی قرار می‌دهد.
اما هم اکنون پس از گذشت چند سال از افشاگری ها و برقرای رابطه عمیق بین این کمپانی با دیگر سرویس های امنیتی و اطلاعاتی، استفاده از ظرفیت گوگل برای پیش برد اهداف ایالت متحده آمریکا بر کسی پوشیده نیست.
اخیراً نیز با افشاگری-های صورت گرفته توسط “ادوارد اسنودن(Edward Snowden)"، دستيار فني اسبق در سرويس اطلاعاتي سيا مشخص شده است كه برنامه‌اي محرمانه و جامع برای نظارت و مراقبت كامل بر ارتباطات جهان اينترنتي در حال اجرا بوده و از این طریق آژانس امنيت ملي‌ آمريكا(NSA) که وابسته به وزارت دفاع آمریکاست، بي‌واسطه به شركت‌هاي مشهور اينترنتي مانند فيسبوك، گوگل، توييتر، ياهو و دیگر شرکت های مطرح دسترسي مستقيم داشته و مكاتبات و مكالمات و کلیه اعمال کاربران در فضای سایبر را مورد کنکاش قرار می‌دهد.


ادوارد اسنودن

گذشته از شهرت گوگل در زمینه خدمات اینترنتی و کمک ابزاری به ایالت متحده در پیشبرد اهداف امنیتی و اطلاعاتی، ظرفیت گوگل بسیار بیشتر از مسائل مزبور است. داشتن چشم انداز و نگاه به افق دور دست توسط کمپانی گوگل، به تبع ایالت متحده آمریکا موجب شده است پروژه های عظیم توسط این کمپانی به اجرا در آید.

یکی از پروژه هایی که شاید در میان کاربران گوگل کمتر کسی از آن اطلاع داشته باشد، آزمایشگاه سری گوگل است. آزمایشگاهی که پروژه های سری این کمپانی در آن اجرا می‌شود و اطلاعات دقیق و چندانی از آن در دسترس نیست و اخبار موجود تنها بخشی از اطلاعات فیلتر شده و درز کرده توسط گوگل است که برای ارضای حس کنجکاویِ کنجکاوان، در اختیار افکار عمومی قرار گرفته است.
آزمایشگاه پنهانی گوگل، “گوگل ایکس(Google X)"نام دارد، که ایکس در آن به معنای ناشناخته به کار می‌رود. دانشمندان فعال در گوگل ایکس می‌توانند بر روی اختراعات و ایده های دور از ذهن و خارق العاده به فعالیت بپردازند.

یکی از پروژه هایی که شاید در میان کاربران گوگل کمتر کسی از آن اطلاع داشته باشد، آزمایشگاه سری گوگل است.

در این باره رادنی بروکز، از پیشگامان روباتیک و از اساتید علوم رایانه و هوش مصنوعی ام.آی.تی(MIT) توصیف جالبی از کمپانی گوگل می‌کند: «آن‌ها همین الان هم خیلی جلو هستند. گوگل یک شرکت معمولی نیست!»


رادنی بروکز (Rodney Brooks):گوگل یک شرکت معمولی نیست!
راه اندازی این مجموعه توسط کمپانی گوگل، با توجه به سوابق امنیتی و اطلاعاتی آن بدون شک مورد حمایت سیاست-گذاران آمریکایی است. به این جهت بررسی این مجموعه سرّی و اهداف آن برای آینده و تبعات فعالیت کمپانی گوگل در ابعاد جهانی نیاز به بررسی عمیق  تری دارد.


گوگل ایکس چیست و چه می‌کند؟

کمپانی گوگل، لابراتواری تحت عنوان گوگل ایکس و دور از دید عموم در سال 2010 میلادی راه اندازی کرد. این آزمایشگاه سرّی در پایگاه “گوگل پلکس(Googleplex)” واقع در مانتین ویوی(Mountain View) کالیفرنیا(California) و دیگری در نقطه‌ای نامعلوم در آمریکا واقع شده است؛ عده ای از کارشناسان نیز آزمایشگاه گوگل ایکس را در حد مراکز امنیتی نظیر سی.آی.ای مرموز می‌دانند.

در سال 2009 میلادی بود که ثرون در گوگل تحقیقاتش بر روی خودروی بدون سرنشین را آغاز کرد تا بتواند خودرویی با برد 1600 کیلومتر حرکت بدون خطا در جاده های مارپیچ بسازد که سرانجام وی به همراه گروه مهندسی خود بعد از 15 ماه موفق به ساخت این خودرو شد. بعد از این موفقیت بود که پیج به همراه ثرون و دیگر موسسین گوگل تصمیم به راه اندازی آزمایشگاهی کاملاً پیچیده و مجهز تحت عنوان گوگل ایکس گرفتند.

این آزمایشگاه هم اکنون تحت نظارت سِرگِئی میخایلوویچ برین، یکی از موسسین یهودی و روسی شرکت گوگل فعالیت می‌کند.

هدف اصلی ایجاد این پایگاه، فعالیت بر روی ایده های دست نیافتی است. به واقع گوگل ایکس کارخانه سخت افزاری و نرم افزاری ساخت پروژه های به ظاهر غیر عملی و دور از دسترس است، کارخانه ای که هدف خود را به سمت اختراعات جدید و محیرالعقول تنظیم کرده است.
از آغاز به کار این آزمایشگاه، سرگی برین تمرکز گوگل ایکس را به ابعاد سخت افزاری متمرکز کرد. وی که عضو هیئت مدیره گوگل ایکس است تاریخ راه اندازی این پژوهشگاه سری را ژانویه 2010 میلادی اعلام ولی از بیان میزان بودجه رسمی آن خودداری کرده است.
هر چند طبق آمار اعلام شده توسط شرکت گوگل بودجه تحقیق و توسعه برای کل مجموعه گوگل در سال 2012 میلادی برابر با 6.8 میلیارد دلار بوده که نسبت به دو سال قبل نزدیک به 80 درصد رشد نشان می دهد، و به طور قطع رقم قابل توجهی از آن نصیب آزمایشگاه گوگل ایکس خواهد شد.
گوگل ایکس تا کنون به طور رسمی بر روی بیش از صد موضوع فعالیت داشته که بخش قابل توجهی از آنها رسانه ای نشده است.
استرو تلر، مدیر اجرایی آزمایشگاه سری گوگل می ‌گوید: «هر چیزی که برای بشریت مشکلی بزرگ است در گوگل ایکس می‌توان روی آن تحقیق کرد تا ببینیم برای حل کردنش راهی می‌توان پیدا کرد یا خیر؟»

گوگل ایکس با راه‌اندازی این آزمایشگاه سعی برای رسیدن به فناوری‌های پیچیده و بعضاً تخیلی دارد که در گذشته تنها در فیلم‌های هالیوودی به تصویر کشیده شده‌اند، مانند ابزارآلات و فناوری‌های مورد استفاده در فیلم‌های “من، روبات” (I, Robot)، پیشتازان فضا (Star Trek)‏، نابودگر (The Terminator) و …
به‌واقع گوگل ایکس میل زیادی برای از بین بردن سدهای به‌ظاهر ناشکستنی داشته و بنا دارد تا آرزوهای خود را که در گذشته به تصویر کشیده، هم اکنون به اجرا در آورد.

گوگل ایکس به‌رغم داشتن نگاه بلندمدت، تقاضای سهامداران مبنی بر کسب سود بیشتر را نیز در نظر دارد. گذشته از جنبه¬های علمی و سیاسی این پروژه سود سرشاری از خروجی های این آزمایشگاه نصیب گوگل خواهد شد.
از پروژه های مطرح این آزمایشگاه که تا کنون معرفی شده است می‌توان اتوموبیل بدون سرنشین، عینک هوشمند، وسایل خانگی متصل به اینترنت، توربین های بادی و بالن اینترنتی را نام برد.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

درآمدزایی به هر نحو ممکن!

30 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 

تلویزیون به عنوان پیش قراول سیاست‌گزاری برای کل مجموعه صداوسیما از جمله رادیو، در شش ماه اخیر رویکردی را در دستور کار قرار داده که نه در شان یک رسانه رسمی دولتی است و نه در شان ده‌ها میلیون ایرانی است که برای تماشایش از کیسه‌شان هزینه صورت می‌پذیرد؛ اقداماتی که می‌تواند به جایگاه رسانه ملی لطمات جدی وارد سازد.

گویا سرنوشت بد رسانه ملی به دلیل افزایش هزینه به همان سمتی می رود که تا پیش از این به دلیل حرکت به سوی تبلیغاتی شدن شبکه های ماهواره به سمت آن می رفت؛ سرنوشت سازمان صداوسیما دقیقاً همین گونه شده و رسانه‌ای که در حال حرکت رو به جلو بود، با افزایش شبکه‌ها بدون افزایش زیرساخت‌های کیفی، بزرگ تر از حد معمول شده و با بی‌پولی، مجبور به پخش دوباره تمامی برنامه‌های سالهای اخیرش برای پر کردن آنتن و سرپا نگه داشتن شبکه‌ها شده است  در چنین شرایطی طبیعی است که اکر تخته پاره‌ای هم بر آب باشد، گرفته شود و در کوره موتورخانه کشتی پرتاب شود و این گونه است که شاهد ورود برخی تبلیغات عجیب به تلویزیون هستیم؛ تبلیغاتی که دقیقاً حکم همین تخته پاره‌ها را دارد .

در همین راستا برخی تبلیغات ماهواره‌‎نکته ای که پیش از این شیوه و کیفیتش مورد نقد قرار می‌گرفت و حتی در تلویزیون خودمان برای به چالش کشیدن و نازل بودن سطح شبکه‌های ماهواره‌ای به شکل کمدی طرح می‌شد، سر از تلویزیون خودمان درآورده و از کرم‌ها رنگارنگ تا منقل کباب و کفش‌های لاغری با همان مدل تبلیغ ماهواره‌ای در تلویزیون خودمان تبلیغ می‌شود و ظاهراً سخت گیری‌های سابق که تبلیغات تلویزیونی می‌بایست از یک استاندارد کیفی حداقلی برخوردار بود نیز دیگر جدی گرفته نمی‌شود و هر تبلیغی با هر نوع طراحی پخش می‌شود.

بعد از همه ی این قصه ها امروز شاهد آن هستیم که تبلیغات برخی شرکت ها از حالت یک تبلیغ تلویزیونی خارج شده و نظیر شبکه های بی خاصیت لس انجلسی دیگر تبلیغات برای شرکت ها و افراد خاص تبدیل به یک برنامه پانزده دقیقه ای در پر بازدید ترین شبکه رسانه ملی یعنی شبکه یک سیما شده است که با توجه به نوع ساختار آن بیشتر به یک برنامه تولیدی برای پر کردن آنتن شبه است تا یک تبلیغ تلویزیونی!

روند پخش آگهی های بازیرگانی به حدی غیر قابل تحمل شده که به نظر می رسد هر فردی که از تمکن مالی برخوردار باشد می تواند برای خود در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی که متعلق به ۷۰ میلیون آدم است برنامه شخصی داشته باشد و نمونه آن را چند روزی است در پخش یک برنامه که متعلق به شرکت یک سرمایه دار ایرانی است مشاهده می کنیم.

ویژه برنامه های یک شرکت هواپیمایی شخصی که در شبکه یک سیما روی آنتن می رود این نکته را به ذهن نزدیک می کند که هر کس در ایران پول داشته باشد می تواند برای خودش برنامه ای بسازد و آن را با هر شکل و طریقی که می خواهد در ساعت دلخواه خودش از رسانه ملی پخش کند همانطور که در تبلیغات این شرکت هواپیمایی مشاهده می شود که یک خانم مهماندار با لباسی رنگی و جذب کننده همراه با آرایشی غلیظ برای جلب مشتری برنامه های شرکت هواپیمایی مورد نظر را تبلیغ می کند .

در هر حال تبلیغات رسانه ها مخصوصاً رسانه های دیداری و شنیداری جدای از تاثیرات مستقیم اقتصادی دارای لایه های پنهان فرهنگی و اجتماعی است،‌ ترکیبی از تصاویر و افکت های ویژه که هر روز چندین ساعت در مقابل دیدگان هزاران مخاطب قرار دارد  پروپاگاندا  (propaganda) یا همان جنجال رسانه‌ای عنوانی است که در غرب به مجموعه روشهای شناخته شده ای اطلاق می شود که هدف آن تاثیر بر ذهن مخاطب است  این واژه گرچه در ابتدا کاربرد سیاسی داشت اما رفته رفته بر سایه وجوه زندگی بشر نیز سایه افکند  و از زمان جنگ جهانی دوم نه تنها جنگ بمب‌ها و گلوله‌ها، بلکه جنگ کلمات و تبلیغات و بی شک با توجه به اهمیت حیاتی این مسئله برای یک ملت نباید به راحتی اجازه داد که به سادگی در رسانه ای که خصوصی نیست و در اختیار یک ملت است اشخاصی بتوانند به دلیل سرمایه دار بودن برای تبلیغات شرکت های خود پا را از حوزه تبلیغات بازرگانی خارج کنند و برای خود برنامه سازی کنند .

فرهنگ نیوز

 

 نظر دهید »

شیخ فتنه؛ از حمایت مالی القاعده تا فتوای جهاد علیه اسد

30 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

اختلاف و تفرقه میان امت اسلام از جمله دستاویزهایی است که غرب از ابتدای اسعمار تاکنون با تمسک به آن در حکمرانی میان مسلمین موفق بوده است و تعبیر مشهور «فرق تسد» (تفرقه بینداز و حکومت کن) به راهبرد اصلی غرب در جهان اسلام بدل گشته است.
این استراتژی زمانی خطر بیشتری را متوجه امت اسلام می نماید که علمای اسلام نیز وارد این بازی خطرناک شوند و با توجه به نقش تعیین کننده آنها در رهبری امت، به افزایش دامنه اختلافات دامن زنند و بدین تربیب آب در آسیاب دشمن بریزند.
از جمله علما و افراد سرشناسی که هم اکنون در جهان اسلام به نقش آفرینی در پازل غرب می پردازد، شیخی از شیوخ الازهر است که از سویی داعیه رهبری بیداری اسلامی یا به قول خودشان بهار عربی را دارد و از سوی دیگر با اظهارات و موضع گیری های خود عملا به اختلاف میان مسلمین دامن می زند.


از جمله علما و افراد سرشناسی که هم اکنون در جهان اسلام به نقش آفرینی در پازل غرب می پردازد، شیخی از شیوخ الازهر است؛نام او قرضاوی است

«یوسف محمد قرضاوی» از جمله تاثیرگذارترین افراد در سطح جهان اسلام شناخته می شود که اظهارات او پیرامون سوریه، ایران، حزب الله و نوری مالکی بسیار مورد توجه رسانه های غرب قرار دارد و در این گزارش سعی داریم که به بررسی ابعاد شخصیتی او بپردازیم.

فتوای قتل معمر قذافی

قرضاوی در 21 فوریه(تنها 3 روز پس از ورود به عرصه سیاسی مصر) در حمایت از محالفان لیبیایی سخن گفت و فتوای حلیت قتل معمر قذافی را صادر کرد.
او در این باره گفت:«افسران و سربازانی که قادر به کشتن قذافی هستند و هر کسی که می تواند با شلیک یک گلوله به کشور و بندگان خدا خدمت کند، این کار را انجام دهد که من این فتوا را صادر کردم.
همانطور که من با این فتوا می خواهم از مردم محافظت کنم، این مرد(قذافی) نابودی مردم را می خواهد.  هيچ کس نبايد از اين فرد گناهکار و ظالم که در حال فساد است اطاعت کند.
کشتار زيردستان توسط حاکم با اين ابزار جهنمي، از بزرگترين گناه ها نزد خداوند است. قذافي عاقل نيست و از قديم او را فردي ديوانه توصيف کرده اند.»
قرضاوی همچنین از سفرای لیبی در سراسر جهان خواست که از رژیم قرضاوی فاصله بگیرند.


قرضاوی و شیطان خواندن حزب الله

با وجود آنکه قرضاوی در غرب به عنوان یکی از تئورسین های تروریسم شناخته می شود که کمک به گروه های اسلامی مبارز در نوار غزه از جمله اتهامات وی بود و بانک وی(بانک التقوی) تا مدتها در لیست موسسات مالی حمایت کننده از سازمان های تروریستی قرار داشت، اما در عین حال او با حزب الله لبنان به عنوان یکی از مهم ترین گروه های مبارز در برابر رژیم صهیونیستی، تنها به دلیل شیعه بودن به شدت در مبارزه است و حتی آن را حزب شیطان می خواند.

قرضاوی حزب الله لبنان را حزب الشیطان نامید.به اعتقاد محققین، دلیل اصلی چنین سخن گزافی «شیعه» بودن حزب الله است

وي در سال 2006 در پاسخ به سوال محقق سعودي «عبدالله بن جبرين» در رابطه با كمك به حزب الله و پشتيباني از اين گروه مبارز لبناي صريحا مي گويد كه حمايت از آنها حرام است چرا كه آنها شيعه هستند.
قرضاوی در یکی از خطبه های نماز جمعه ضمن رد سید حسن نصرالله، گفت:« نصرالله مرا متهم می کند که به قتل شهروندان دعوت می کنم، ممکن نیست که من به چنین چیزی دعوت کنم، بلکه به کشتار کسانی که شهروندان را می کشند دعوت می کنم. در حزب الله هیچ اثری از خیر و دین نیست چرا که در راه طاغوت و کمک به سوریه می جنگد و در واقع حزب الله، حزب شر، طغیان و شیطان است. نصرالله هزاران سرباز را به سوریه اعزام می کند و خداوند آنها را نابود خواهد کرد چرا که در راه طاغوت می جنگند. نظام سوریه، کمک های مالی و تسلیحاتی را از ایزان، عراق و حزب الله دریافت می کند و از دولت های عربی و اروپایی می خواهد که به نابودی معارضین اهتمام ورزند.»

قرضاوی و دخالت در امور عراق

این ستیز قرضاوی با شیعیان و اختلاف انگیزی های او تنها به حزب الله لبنان ختم نمی شود و هرگاه که بویی از تشیع را در کسی حس کند به سرعت ورود می کند.

قرضاوی: همه شیعیان بر ضد اهل تسنن عمل می کنند، اینها مفسد فی الارض هستند
قرضاوی با هجوم به نخست وزیر عراق نوری مالکی و اتهام به او مبنی بر کشتار اهل تسنن با همکاری ایران و حزب الله، تصریح می کند:

«برادران اهل سنت ما در عراق می جنگند و از جان و دین شان دفاع می کنند، عراق تنها برای شیعیان و مالکی زورگو شده است.
برادران ما مدت هاست که در این باره صبر می کنند و نوری مالکی نیز همچنان به کار خود ادامه می دهد… او آنچه که در سوریه اتفاق می افتد را می بیند و در همین حال با ایران و حزب الله شریک شده است. همه شیعیان بر ضد اهل تسنن عمل می کنند، اینها مفسد فی الارض هستند… به مالکی و هر کسی که او را تایید می کند هشدار می دهیم که این خطر بزرگی است که شما به جنگ با امتی به پا خاسته اید که 90 درصد آن را اهل تسنن تشکیل می دهند و تا زمانی که این راه را در پیش گیرید و اهل سنت را به قتل رسانید ما این را نمی پذیریم.»

دعوت دکتر قرضاوی برای مقابله با نظام سوریه

قرضاوی از جمله فعالان سیاسی است که در عمل معتقد به وجود و لزوم نابودی مثلث شیعی در منطقه است و در همین راستا علاوه بر حمله به حزب الله و نوری مالکی در عراق، به سراغ حکومت سوریه رفته و با قدرت هر چه تمام تر در راه تحقق نقشه امنیتی غرب ئر خاورمیانه بازی می کند.
قرضاوی از هر کسی که توان جهاد و مبارزه را دارد خواست که به نفع مردم سوریه مدت دو سال است توسط نظام و حزب الله لبنان به قتل می رسند، بایستد.
قرضاوی همچنین از امیر دولت قطر به دلیل حمایت از انقلاب های مردمی و خصوصا انقلاب مردم سوریه !!! تشکر و قدردانی کرد.

وی در سخنرانی خود در جشنواره ای که توسط اتحادیه علمای جهان اسلام  در دوحه قطر برگزار شد، گفت:  «بر همه دولت های عربی و اسلامی واجب است که به یاری ملت مظلوم سوریه برخیزند که حکومت آنها روزانه دهها تن از فرزندان شان را می کشد و هزاران تن را آواره می کند. تاکید می کنم که از امور واجب جهان مساعدت به انقلاب سوریه و ملت سوریه است که تاکنون میلیون ها نفر از آنها آوره و صدهزار نفر از آنها کشته شده اند.»
قرضاوی با اشاره به آغاز بحران در سوریه یادآور شد زمانی که انقلاب های عربی در تونس، مصر، لیبی و یمن آغاز شد، ملت سوریه نیز بدون سلاح خواهان تغییر و آزادی شدند و در این هنگام نظام بشار اسد با حمایت مالی عراق، روسیه، ایران و حزب الله، به مقابله با مردم و کشتار آنها پرداخت.

قرضاوی: همانا کسانی که بشار را تایید می کنند، لعنت و غضب خداوند به آنها می رسد و خداوند از آنها انتقام خواهد گرفت
قرضاوی گفت: همانا کسانی که بشار را تایید می کنند، لعنت و غضب خداوند به آنها می رسد و خداوند از آنها انتقام خواهد گرفت و از همه مسلمین در همه سرزمین ها دعوت می کنم هر گاه که می توانند برای دفاع از برادرانشان به آنجا بروند و اگر می توانند بجنگند پس برای جنگ بروند.

قرضاوی از دول غربی خواست که به تجهیز تسلیحاتی معارضین سوری بپردازند و در کنار آنها بایستند.
همچنین قرضاوی در خطبه های نماز جمعه در مسجد «عمر ابن خطاب» دوحه از مردم خواست که به جهاد در مقابله با بشار اسد و نیروهایش و حزب الله بپردازند که مسیحیان، اهل تسنن و کردها را می کشند.
قرضاوی در این خطبه به حزب الله، ایران و نوری مالکی به شدت حمله کرد و گفت که آنها به مبارزه با اهل سنت و قتل آنها می پردازند.

اختلاف با علمای الازهر

قرضاوی با اظهارات تند و بی پروای خود در رابطه با مسائل داخلی مصر و جهان اسلام مورد انتقاد علمای مصر و الازهر قرار گرفته است و بارها او را به دلیل این اظهارات مورد شماتت قرار داده اند.
در ماجرای یکی از اظهارات تند، قرضاوی به تعریف و تمجید فراوان از حسن البنا(موسس اخوان المسلمین) پرداخت که این موضوع واکنش هایی را  در داخل مصر در بر داشت.
قرضاوی در توصیف حسن البنا گفته بود:«او از معدود افرادي است كه ارزش آن براي امت ما در طي دورها شناخته مي شود و براي حركت از جمود به سمت قيام تلاش كرده است، حسن بنا آمد و براي ادامه حيات از روح خود در امت بزرگ ما دميد و از خون خود درخت آن را آبياري كرد تا رشد كند و امتداد يابد.» تعریف و تمجید قرضاوی از «حسن البنا»(موسس گروه اخوان المسلمین) خشم برخی از علمای الازهر را برانگیخت.
شیخ محمد شحات الجندی، عضو مجمع گفتگوهای اسلامی در این باره گفت:
«بر ماست که به قرضاوی یادآوری کنیم که اشخاص الگو و پیشوای ما نیستند بلکه اسلام پیشوای ماست، اسلام دینی است که به اجتماع بین مسلمین دعوت می کند نه تفرقه میان آنها و بین مردم مساوات برقرار می کند و به توسعه و رفاه دعوت می نماید.» الجندی اضافه کرد:«قرضاوي بنا را به صفات بزرگي تشبيه كرد و اين در حالي است كه او مي بايست در ابتدا مردم را به اخوان المسلمين دعوت كند و در اين شرايط مصلحت كشور را به هر چيزي ترجيح دهد و مردم را به راه و روش بنا بازگرداند.

همچنین شیخ عبدالحمید الاطرش(رئیس سابق گروه فتوای الازهر)، قرضاوی را به دلیل چنین حمایتی از حسن البنا مورد عتاب قرار داد و به کلام خداوند متعال استناد کرد که«فلا تزکوا انفسکم».

دومین اختلاف جدی قرضاوی با علمای مصر در ماجرای ایراد خطبه وی در زمان بازدید اردوغان از مصر بروز کرد.
شيخ محمد البسطويسي رئيس اتحاديه ائمه جماعات و روحانيون مصر در حاشیه این ماجرا گفت: شيخ يوسف القرضاوي را از سخنراني در الازهر منع خواهيم كرد.
روزنامه “اخبار اليوم” به نقل از البسطويسي نوشت: «وزير اوقاف مصر از القرضاوي خواسته است خطبه نماز جمعه آتي الازهر را هنگام سفر رجب طيب اردوغان نخست وزير تركيه ايراد كند.»
وي افزود: «اتحاديه ائمه جماعات به دلايل مختلف با سخنراني القرضاوي مخالف است. مهمترين اين دلايل اين است كه نفوذ قطر در مصر از طريق القرضاوي زياد نشود و دليل دوم اين است كه وي وابسته به اخوان المسلمين است و اعطاي خطبه به وي به معني تشويق وابستگي هاي سياسي در ميان روحانيون است.»

قرضاوی و رابطه با اسرائیل

اگرچه ژست ضد صهیونیستی قرضاوی بسیار مورد توجه جهان اسلام قرار گرفته است. در سال های اخیر اسنادی از رابطه قرضاوی با رژیم صهیونیستی منتشر شده است که قرضاوی تا کنون هیچ موضعی در برابر این شایعات نگرفته است.
ماجرا از زمانی جالب شد که در سال 2010 میلادی کتابی در فرانسه با عنوان« قطر؛ دوستی که برای ما شر می خواهد» منشر شد که در آن داستان تاسیس شبکه الجزیریه قطر و اهداف آشکار و پنهانی آن و نقش خبیثش در تحریف بهار عربی سخن گفت.
«نیکولا پو» و «ژاک ماری بورژیه» به عنوان مولفان کتاب، از رابطه پنهانی میان امیر قطر و یوسف قرضاوی از یک سو، و میان موساد و کنگره آمریکا از سوی دیگر سخن گفتند.
مولفان این کتاب در اثبات ادعای خود در خصوص بازدید قرضاوی از تل آویو، به سخنان نائب رئیس مجلس الجزایر و همسر سوم قرضاوی، «اسماء بن قاده» استناد می کنند که تاکید کرده بود که قرضاوی در سال 2010 به طور پنهانی به اسرائیل رفته است.
بن قاده از رابطه میان شیخ با دستگاه اطلاعاتی اسرائیل سخن گفت و اینکه این رابطه پنهانی به واسطه امیر قطر برای استفاده از موقعیت دینی شیخ در جهان اسلام جهت استمرار خط صهیونیستی آمریکایی، در کنست اسرائیل به وجود آمد.
نکته اعجاب برانگیز برای رسانه های عرب آن بود که شیخ حتی پس از انتشار تصاویر دیدارش با خاخام های یهود هیچ عکس العملی در رد این گفته همسرش نشان نداد و با سکوت از کنار ماجرا گذشت.
در سال های اخیر اسنادی از رابطه قرضاوی با رژیم صهیونیستی منتشر شده است که قرضاوی تا کنون هیچ موضعی در برابر این شایعات نگرفته است.

و این چنین است که یوسف قرضاوی با اتهام جدی رابطه با رژیم صهیونیستی همچنان به اظهارات تفرقه انگیز خود ادامه می دهد و به خیال خود به مقابله با رژیم صهیونیستی نیز می پردازد.
اما تناقض جدی در اعمال قرضاوی آن هنگامی ظاهر می شود که او ضمن خط بطلان کشیدن بر آرمان امت واحده، مهم ترین دشمان رژیم صهیونیستی را تنها به اتهام شیعه بودن حذف می کند و به خوبی به نقشه صهیونیست ها تحقق می بخشد.

 نظر دهید »

مهد كودك يا يتيم‌خانه‌هاي مدرن؟!

30 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

«پیشرفت» لوازمی دارد و یکی از این لوازم مهدکودک است. با گذری بر تاریخ مهدکودک و تحلیلی بر آن، شاید بالاخره پیش‌فرض پیشرفت مورد تردید قرار گیرد، و مهم‌تر از آن، این تلقی که «تنها شکل پیشرفت، پیشرفتن به سمت آرمان‌های نظام سرمایه‌داری است» اندکی مورد تأمل واقع شود. هرچند غرب‌زدگی ما  چنان ریشه‌دار است که این روزها، با این‌که حتی مردم در وال‌استریت نیز پایان دوران سرمایه‌داری و شکست شعارهایش را فریاد می‌زنند، روشنفکران ما در مجلات عالمانه‌ی خود آسمان را به عقد ریسمان درمی‌آورند تا نشان دهند بحران‌های اخیر، عارضی بر گل رخسار سرمایه‌داری بیش نیست و شجره‌ی طیبه‌ی سرمایه‌داری در اصل و ذات خود هیچ اشکالی ندارد! متن زير را كه از مجله سوره انديشه انتخاب شده است بخوانيد تا شايد با ما هم داستان شويد.

بشر هیچگاه در طول هزاران سال حیاتش، به نهادی به نام مهدکودک احساس نیاز نکرده بود؛ پس چه شد که در دورهي جدید به ناگاه به چنین نیازی پی برد؟ چه شده است که در ایران، روز به روز بر تعداد مهدکودکها افزوده میشود؟ وقتی ما زندگی کنونی انسان و شرایط خانواده را نگاه میکنیم، تردید نمیکنیم که یکی از نهادهای ضروری در جامعه مهدکودک است.
این ضرورت از ابعاد مختلف احساس می شود؛ امروزه اکثر زنان تمایل دارند تحصیلات خود را تا سطح عالی ادامه دهند، برای همین ازدواج و فرزنددار شدن را تا حد زیادی به تأخیر می اندازند. بعد از اتمام تحصیل به دنبال کاری با درآمد مناسب هستند. نزد اغلب زنان، خانه داری مساوی با احساس سرافکندگی و پوچی است.
زنی که محصل و یا شاغل است نمی تواند فرزند کوچکش را در خانه یا خیابان رها کند، و ناچار است به مهدکودک روی بیاورد. حتی در ساعاتی که میتواند در خانه با کودکش باشد، برای تمدد اعصاب، استراحت و نیز رسیدگی به کارهای مختلف، ترجیح میدهد فرزندش را کس دیگری حداقل چند ساعت نگه دارد تا او به کارهایش برسد. او وقت، حوصله و توان خود را صرف کار دیگر کرده است و مهدکودک به یاری‌اش آمده است.
مهدکودک کمک میکند تا نیرو و توان زن بتواند در خدمت پیشرفت اجتماعی و رشد اقتصادی قرار بگیرد. از طرف دیگر در مهدکودک محیط و وسایلی برای بازی کودکان فراهم است که در خانه های آپارتمانی کنونی یافت نمی‌شود. بنابراین در شرایط کنونی، وجود مهدکودک برای رشد جامعه ضروری به نظر میرسد. مراجعه به تاریخ مهدکودک نیز نشان میدهد، بخشی از رشد صنعتی جوامع، مرهون وجود مهدکودک بوده است. مروری بر تاریخ شکل‌گیری مهدکودک، ما را در دستیابی به تحلیلی بهتر از آن یاری می‌کند.

اولین مؤسسات مراقبت از کودک با الگو قرار دادن یتیم‌خانه‌ها، 261 سال پیش؛ یعنی در سال 1129 شمسی (1750 میلادی) در کشور اتریش شکل گرفت. این مؤسسات در کنار کارگاه‌های تولیدی و در ساعات کاری زنان کارگر، به امر حمایت و نگهداری کودکان و کمتر به آموزش آنان می‌پرداخت. مؤسسات مراقبت از کودک برای خانواده‌های فقیر طراحی شده بود تا زمانی که زنان در شرایط سخت مشغول به کار هستند، کودکان آنها به دنبال بزهکاری نباشند و برای جامعه دردسر جدید درست نکنند.
در سال 1219 (1840 میلادی) بر اساس طرحی از «فريدريش فروبل» اولین کودکستان با نام kindergarten به معنای «باغ کودک» با شکل جدید در آلمان ساخته شد؛ در مهدکودک‌های جدید، آموزش در کنار بازی گنجانده شده بود که به مرور از لحاظ کیفی و کمی پیشرفته‌تر میشد؛ تشکیل اتحادیه شغلي مربيان مهدکودک، وضع قوانين مربوط به تأسيس، برنامه‌ريزي، اداره، نظارت و مراقبت‌هاي تربيتي، تغییر در ساختار ظاهري و فضا و مسائل آموزشي از جمله پشتیبانی هایی است که زمینه گسترش مهدکودکها را فراهمتر ساخت. قابل توجه است که از سال 1264 تا سال 1291 (1885 تا 1912)  تعداد مهدکودکها در اتریش بیش از چهار برابر شد.
به تدریج از سال 1299 (1920 ميلادي) به بعد، مراكز مراقبتي به سمت حاشيه رانده شدند و سیاستگذاریهای کلان به سمت مهدكودكهای همراه با آموزش میرفت. در این سالها بیشتر پايتختهاي جهان داراي مهدكودك بودند و برنامه ریزیها بسیار دقیقتر صورت میگرفت. تفکیک گروههای سنی، تهیه اسباب بازیهای مفید برای هر گروه، تنظیم کلاسهای ژیمناستیک و تدریس موسیقی از جمله این برنامه ها بود.
با گذشت زمان، گردانندگان دولتی (دولت، ايالتها، بخشداريها، انجمنهاي بخشداري) رقیبان سرسختی پیدا کردند. بخش خصوصی مثل كليساها، انجمنهاي مذهبي، مؤسسات درماني، كارگاهها و اشخاص خصوصي كه شرايط لازم را داشتند، اقدام به تأسیس مهدکودک میکردند. البته همیشه يك «انجمن حمايتي» در منافع اين مهدها همكاري ميكرد که در سیاستگذاریها نقش مهمی داشت. اکنون مهدهای الکترونیک در کشورهای اروپایی رایج شده است که از طریق اینترنت کودک را با برنامهی درخواستی والدین سرگرم میکنند و آموزشهایی به آنان میدهند.
در ایران اما علت تأسیس مهدها کاملا متفاوت بود! اولین مهدکودک را 92 سال پیش (در سال 1298 شمسی) مسيونرهاي مذهبي و اقليتهاي ديني در تهران احداث کردند. سال 1303 جبار باغچهبان در تبريز «باغچه اطفال» را تأسیس کرد و چند سال بعد (1307) كودكستان ديگري در شيراز داير نمود.

اهدافی که مهدها در ایران به دنبال داشتند بیشتر سیاسی و تربیتی بود؛ برای ترویج تفکرهای مختلف، کودکان خانواده‌های مرفه و کارمندان عالیرتبه ادارات در مهدکودکها ثبتنام می‌شدند. استقبال اين خانواده‌ها از عملكرد كودكستانها باعث شد در زمان كوتاهي در تهران و چند شهر بزرگ ديگر، مهدکودکهايي توسط بخش خصوصي داير شود. از جمله مهمترين برنامه‌هاي اين مراكز بازي با کودکان، آموزش مقدماتي خواندن و نوشتن، آموزش اشكال هندسي و نقاشي بود.
با وجود اینکه امتیاز مهدکودک از گذشته تا امروز به نهادهای مختلفی مثل وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه (1310)، وزارت فرهنگ (1334)، اداره تعلیمات ابتدایی (1340)، آموزش و پرورش و در آخر سازمان بهزیستی واگذار شده، اما تنظیم برنامه‌های روزانه در مهدکودکها سلیقه‌ای است. امروزه در ایران برنامه‌های آموزشی مهدها بر محوریت قرآن، ورزش، موسیقی و یا زبان انگلیسی طراحی می‌شود؛ به عبارت دیگر در هر مهدکودکی سیاست خاصی دنبال میشود و برنامه تربیتی منسجمی در سطح کشور و یا حتی یک استان وجود ندارد.
افزایش تعداد مهدکودکها در کشور بسیار چشمگیر است؛ طبق آمار ثبت شده سال 1322 در سراسر كشور تنها تعداد 7 كودكستان وجود داشت، در حالي كه سال 1331 به 74 و سال 1351 به 431 مرکز گسترش یافت. گروه سنی پذیرش شده ابتدا 4 تا 7 سال بود که به تدریج دامنه این گروه وسعت یافت؛ امروزه بیش از 14000 مهدکودک فعال هستند، مهدهایی که حتی آمادگی پذیرش کودکان یک ماهه را نیز دارند.

با توجه به افزایش کمی مهدکودک‌ها میتوان نتیجه گرفت که از سال 1350 به بعد، انگیزه و میل سپردن کودکان به مهدکودک در خانوادههای طبقه متوسط بیشتر شد، در حالی که امروزه حتی خانواده‌های طبقه ضعیف نیز در تلاشند تا از امکانات مهدکودک استفاده کنند. با شکل‌گیری مهدهای ساعتی که بیشتر به «خانه بازی محله» معروفند، این امکان فراهم شده تا هر ساعتی که مادر نیاز داشت با پرداخت بهایی اندک، کودک خود را برای زمانی مشخص به این مراکز بسپارد. کودکان در این مراکز از انواع اسباب بازیها، وسایل نقاشی و خمیربازی استفاده کرده و یا مربیان با حوصله، برایشان کتاب و شعر میخوانند تا مادر به خرید و یا کارهای دیگر خود رسیدگی کند.
با توضیحات فوق روشن شد که در زندگی صنعتی امروز، پیشرفت اقتضا میکند که محل‌هایی برای نگهداری کودکان و حتی نوزادان وجود داشته باشد. اما سخن اینجاست که این پیشرفت، پیشرفتن به سمت چه چیزی است؟ و آیا دست‌آوردهای این پیشرفت در مقابل زیانها و آسیب‌هایش ارزشی دارد؟ و مهمتر اینکه آیا تنها شکل پیشرفت همین شکل موجود است و نمیتوان به شکلی از پیشرفت دستیافت که خسارات کنونی را نداشته باشد؟
امروزه یکی از مؤلفه‌های ارزیابی خانواده رشد فرهنگی است و یکی از نمودهای رشد فرهنگی میزان مهارت‌ها و اطلاعاتی است که کودک یک خانواده دارد. و پندار بر این است که کودکان فقط در مهدکودک میتوانند این اطلاعات و مهارتها را به دست آورند.
اگر بیشتر دقت کنیم، خواهیم دید که کودک پنج ساله ما بیشتر از اینکه نیاز به حفظ شعر، مکالمه ناقص انگلیسی و یا خواندن کتاب داستانش داشته باشد، نیازمند محبت و توجه مادر است. این حق اوست که در هر ساعتی که دوست داشت از خواب بیدار شود، با آرامش صبحانه بخورد، در طول روز در کنار مادر مهربانش بازی کند و کسی برایش برنامه درسی نداشته باشد.
در بعضی تحلیل‌ها گفته میشود که امروزه با توجه به پیشرفت تکنولوژی و تأمین امکانات رفاهی، مادران فرصت بیشتری برای رسیدگی به کودکان خود دارند!! در حالی که در گذشته با توجه به تعداد زیاد فرزندان، و نبودن وسایل مدرن، مادر همیشه مشغول پخت و پز و شست‌وشو بوده و کمتر فرصتی برای محبت و رسیدگی کردن به کودک خود را پیدا میکرد. اما واقعیت زندگی امروز به‌گونه‌ای است که اغلب مادران حتی حوصله تنها فرزندشان را نیز ندارند.
بازی کردن، نقاشی کشیدن و یا قصه گفتن برای کودکان آنقدر سخت شده که همه به دنبال راهکار مفید و زود بازده هستند. بعضی به وسایل کمک آموزشی دیجیتالی، بازیهای کامپیوتری و یا فیلمهای کارتنی روی می‌آورند و بعضی دیگر به مهدکودکها رجوع میکنند. و برخی از هردو برای فاصله بیشتر با فرزند مدد می‌گیرند. مادری که نمیداند برای بهترین ساعات روز کودکش، با چه تفکری برنامه‌ریزی شده، چگونه در آینده با فرزندش ارتباط برقرار میکند؟
قهرمانهای بازی کامپیوتری، شخصیتهای کارتونی و یا حتی خاله و عموهایی که ما آنها را به نام مجری برنامه کودک می‌شناسیم، هیچکدام به صورت تصادفی کاری نمیکنند، حرکات و کلامشان همه درسی ماندگار به کودک ما می‌دهد و مادر فارغ از این ماجرا مشغول کارهای دیگری است.
در مهدکودکها وضعیت بحرانی‌تر است؛ مادر در آنجا حضور فیزیکی ندارد و اصلا مطلع نیست که روح کودکش با چه آموزشی رشد میکند. از خصوصیات اخلاقی مربی و همبازی‌های کودکش بی‌اطلاع است و فقط صبحها کودک خواب‌آلودش را تحویل میدهد و بعدازظهر او را خسته و بی‌حوصله به خانه می‌آورد. کودک نیز وقتی به خانه بازگشت با خواندن یک شعر کوتاه و یا کشیدن یک نقاشی ساده، آبی بر آتش عذاب وجدان و البته نهفته مادر ریخته و او را خوشحال میکند.

رجا نیوز

 1 نظر

آنجلینا جولی؛ سرباز جنگ‌های صلیبی

30 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

جنگ داخلی بوسنی و هرزه‌گووین فاجعه ای است که هیچ گاه از خاطره بشریت پاک نخواهد شد جنایاتی که صرب ها علیه مسلمانان انجام دادند به حدی وحشیانه بود که آنها را از مرز حیوانیت گذراند. آنها در اعمال وحشیانه خود اقدام به پاکسازی قومی کردند و این به این معنی است که مردان مسلمان اعم از پیر و جوان کشته و زنان و دختران ولو زنانی که هم کیش و هم مسلک آنان بودند نیز به بهانه ازدواج با یک مرد مسلمان از تجاوز سربازان صرب در امان نبودند؛ به گونه ای که پس از پایان جنگ داخلی، مسلمانان با صدها کودک نامشروع، مواجه بودند. کودکانی که حالا باید بدون سرپرست و در یتیم‌خانه بزرگ می شدند از طرفی دیگر نیز تعدادی از زنان مسلمان بوسنی به خاطر جنایت صورت گرفته علیه آنها ترجیح دادند سرزمین خود را ترک و در کشوری دیگر به زندگی ادامه دهند تا شاید زخم آنها اندکی التیام یابد و این در حالی است که هم اینک بعد از گذشت سالها، صدها زن مسلمان در کشور بوسنی همچنان در سوگ عزیزان خود و در پی احقاق حقوقشان هستند؛ به طوری که در آخرین اقدام در سال گذشته میلادی در پی اعتراض به فیلم آنجلینا جولی بازیگر آمریکایی علی رغم استقبال برخی از هنرمندان و سیاستمداران آن سرزمین، مانع از ادامه فیلمبرداری شدند.



فیلم “در سرزمین خون و عسل” اولین تجربه فیلم سازی این بازیگر هالیوودی است که در آن به رابطه عاشقانه و البته نامشروع یک سرباز صرب و یک زن مسلمان در دوران جنگ داخلی بوسنی می پردازد. اگر چه این فیلم اولین فیلمی نیست که به موضوع جنگ داخلی بوسنی پرداخته است اما دارای نکات حائز اهمیتی است که شاید هیچ فیلم دیگری این نکات را نداشته باشد.

کارگردان این فیلم زنی است که فیلمهای وی به دلیل داشتن ناهنجاری های اخلاقی مشهور است. این بازیگر هالیوودی سابقه بازی در فیلم های ماسونی از جمله سری فیلم های دزدان مقبره و … را نیز دارد. وی به عنوان سفیر صلح سازمان بین الملل توانست در سودان به همراه جورج کلونی دیگر بازیگر هالیوودی حضور فعال داشته باشد به طوری که این فعالیت تاثیر به سزایی در دو تکه شدن سودان داشت و همچنین حضور وی در پاکستان و سایر کشور های مسلمان آن هم با حجاب اسلامی توانست از وی علی رغم سابقه‌اش، چهره ای قابل قبول بسازد.

وی با چنین سابقه ای در این فیلم زنانی را به تصویر می کشد که هیچ شباهتی به زنان مسلمان ندارند. جولی در فیلم خود زنی با نام آنجلا را نمایش می دهد که نمی‌تواند معرف یک زن مسلمان باشد چنانچه در سکانسی از فیلم، آنجلا به پدر دنیل (سرباز صرب) می‌گوید “مادربزرگ من یک پارتیزان بود و من بدون اینکه کاری با صربها، لهستانی ها و مسلمانها داشته باشم، بزرگ شدم” و باز به عنوان مثال سکانس ابتدایی فیلم با موسیقی‌ای شروع می شود که بیشتر یادآور جامعه‌ای آمریکایی است. شما نظاره‌گر زن مسلمانی هستید که در حال آماده شدن برای دیدن یک جوان صرب است و در ادامه شاهد حضور این زن در یک سالن و رقص وی با مردی صرب، انفجار سالن و آغاز جنگ داخلی خواهید بود.



اگر چه آنجلینا جولی در فیلم خود به نسل کشی صرب‌ها، تجاوز به زنان مسلمان، آوارگی آنها و نکات بسیار دیگری اشاره کرده است؛ اما وی آنچنان به این رابطه عاشقانه و البته نامشروع این زوج پرداخته که بسیاری از صحنه و دیالوگ های موجود در فیلم، تحت الشعاع این موضوع قرار گرفته است. در سکانسی از فیلم پدر این سرباز صرب که خود نیز نظامی است خطاب به پسرش می‌گوید “تو فکر می کنی ما خیلی تند هستیم. ما صربها با ترک ها 500 سال قبل جنگیدیم و جلوی آنها را از حمله به اروپا گرفتیم. یک میلیون صرب در جنگ جهانی دوم کشته شدند. این سرزمین غرق در خون صرب هاست و حالا می خواهند اینجا زندگی کنند؟! تحت قوانین اسلام؟ در یک کشور مسلمان؟ و باز در ادامه در پاسخ پسرش که از وی می پرسد “فکر می کنید دنیا این پاکسازی قومی را نادیده می گیرد” می‌گوید: آنها می بینند اما هیچ کاری نمی کنند چون صربها تنها ارتش جدی در این قسمت اروپا هستند.



کارگردان این فیلم به خوبی و در لفافه توانسته به جنگ های صلیبی و حضور مسلمانها در اروپا و فتح این مناطق به دست مسلمانان بپردازد و  حضور مسلمانان و تشکیل یک کشور مسلمان در اروپا را به عنوان  یک زنگ خطر برای غربی ها به صدا درآورد. کارگردان در ادامه فیلم از این سرباز صرب انسانی نوع دوست و ضد جنگ می سازد به طوری که در ادامه فیلم وی نه تنها در برخی شرایط از کشتن مسلمانان صرف نظر می کندبلکه شرایط را برای فراری دادن آنجلا (زن مسلمانی که معشوقه وی است)  نیز مهیا می سازد و از وی می خواهد تا هر چه زودتر و در اولین فرصت از سربازخانه صربها فرار کند و در ادامه برای حفظ جان این زن مسلمان  وی را به عنوان نقاش خود استخدام می کند و در ادامه فیلم به آنجلا این اطمینان را می دهد که هیچ کس حق دست زدن به وی را ندارد.

از جملات نکات دیگر فیلم سکانس‌هایی است که کارگردان کوشیده تا در آنها از حس آمریکا ستیزی جوامع مسلمان بکاهد، بطوری که در برخی از این سکانس ها به عدم دخالت آمریکا در این جنگ می‌پردازد؛ در صورتی که مسلمانان هیچگاه حمایت ها و کمک های آمریکائیان در راستای تجهیز ارتش و سربازان صربی برای قتل عام و نسل کشی مسلمین را از یاد نخواهند برد.

سکانس پایانی فیلم با مرگ آنجلا رقم می‌خورد. دنیل که به خط مقدم می‌رود تا بتواند از آن طریق آنجلا را به یک مکان امن منتقل کند در کمین نیروی‌های مسلمان گرفتار می‌شود و تمامی همراهانش را در انفجار کلیسا از دست می‌دهد. وی به خاطر شکی که به آنجلا  دارد او را متهم به همکاری با مسلمان می‌کند و بدون اینکه منتظر پاسخ وی باشد او را می‌کشد.



اگر چه تعدادی از هنرمندان و سیاستمداران بوسنیایی معتقد هستند که این فیلم توانسته بار دیگر توجه جامعه بین الملل را به مسئله بوسنی جلب کند؛ اما باید دید این جلب توجه به چه قیمتی به دست آمده و چقدر جریان و محتویات فیلم به واقعیت نزدیک بوده است.

 نظر دهید »

لباس‌های قوم لوط در هفت تیر!

28 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

به نقل از فرهنگ نیوز،شش چیز از اخلاق قوم لوط در این امت است: پوشیدن روپوش بلند از روی تکبر که بر زمین کشیده می‌شود، گشودن و باز گذاشتن دکمه‌های پیراهن و قبا و …؛ نیز می‌فرماید: هر کس لباس فاخر بپوشد به تکبر گراید و متکبر در آتش دوزخ است.
“هرگاه برهنه می‌شوید شیطان با چشم طمع به شما می‌نگرد، پس خود را بپوشانید.”
“کفش راحتی و سبک بپوشید و همانند اهل کتاب نباشید، کفش خوب و لباس پاکیزه بپوشید”
“هرگاه امت من از پوشیدن کفش‌ها و نعلین‌های پاره پاره و وصله دار دریغ نکنند خدا بر آنان آسان گیرد”
“هلاکت زنان امت من در دو چیز است: طلا و لباس نازک/ ای علی هر مردی از همسرش اطاعت کند خدا او را به رو در جهنم افکند. حضرت علی علیه السلام پرسید: این چه اطاعتی است؟، فرمود: در پوشیدن لباس نازک به وی اجازه دهد؛ همان گرامی به علی علیه السلام فرمود: ای برادر! به تو سفارشی می‌کنم آن را رعایت کن که شاید خدا سودی به تو برساند: لباس خشن و مناسب اندام بپوش تا غرور و تکبر تو را نگیرد؛ همچنین فرمود: از خصلت‌هایی که موجب هلاکت قوم لوط شد پوشیدن حریر(ابریشم) بود.”
“شش چیز از اخلاق قوم لوط در این امت است: پوشیدن روپوش بلند از روی تکبر که بر زمین کشیده می‌شود، گشودن و باز گذاشتن دکمه‌های پیراهن و قبا و …؛ نیز می‌فرماید: هر کس لباس فاخر بپوشد به تکبر گراید و متکبر در آتش دوزخ است.”
“رسول خدا(صلی الله علیه و آله) امتش را از دست کردن انگشتر طلا و پوشیدن انواع لباس زرباف و ابریشمی و ارغوانی نهی فرمود.”
“کفش باریک و نوک دراز نپوشید، چرا که آن، کفش فرعون است و نخستین بار او آن را پوشید.”
“رسول خدا(صلی الله علیه و آله) مردان را از پوشیدن لباس زنان و زنان را از پوشیدن لباس مردان نهی می‌فرمود.”
“رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از انگشت نما شدن در هر دو سو(افراط و تفریط) نهی فرموده است: نرمی و بلندی لباس یا تفریط در ضخامت، زبری و کوتاهی آن و نیز می‌فرماید: لباسی که در زیبایی یا زشتی شهرت دارد نپوشید و نیز می‌فرماید: هر کس لباس شهرت بپوشد خدا از او رو گرداند تا وقتی که آن را کنار نهد و همچنین می‌فرماید: هر کس در دنیا لباس شهرت بپوشد خدا روز قیامت لباس ذلت بر او بپوشاند.”
از این نوع روایات سبک زندگی اسلامی که از چهارده معصوم(علیهم السلام) نقل شد در “مفاتیح الحیات” کم نیستند. تمام جملات زیبای مذکور از امامان و پیامبر گرامی اسلام است که می‌بینیم کوچکترین نکات مبتلابه امروز ما را مورد اشاره قرار داده‌اند.
چند روایتی که آمد تنها بخش از فصل “لباس و پوشش” مفاتیح الحیات است. این کتاب نمونه عملی زندگی به سبک اسلامی است که می‌توان به وسیله آن خود را طراز داد، اینکه تا چه میزان اسلامی رفتار می‌کنیم، می‌پوشیم، فکر می‌کنیم، سخن می‌گوییم و … .
اگر همین الآن برای دومین مرتبه برگردیم و روایات بالا را بازخوانی کنیم می‌بینیم که اگر نگوییم تماما بلکه اکثرا عامل به نهی‌شدگان هستند! کفش نوک باریک، انگشتر طلا، پوشیدن لباس زنان توسط مردان و بلعکس، لباس نازک و حریر، لباس شهرت، باز گذاشتن دکمه‌های پیراهن و غیره تماما همان‌هایی هستند که نهی شده و جامعه مانند قوم لوط را رقم زدند.
حالا کافیست اگر در تهران هستید، به خود زحمت دهید و به مرکز پایتخت، میدان هفت تیر بروید و ببینید چند درصد فروشگاه‌های این میدان که بورس لباس زنانه‌ است، لباس‌های قوم لوط را نمی‌فروشند؟ چند درصد عابران و خریداران لباس‌های قوم لوط بر تن ندارند؟!
دین مبین اسلام که تا این حد مسائل را باز کرده و مردم را نهی و امر، واقعا نباید در حکومتی که پس از 1400 سال توانسته تشیع را مبنا و پایه قرار دهد و از مظلومیت قدری رهانیده شود، الگو قرار گیرد؟

 1 نظر

پوستر ضد اسراييلي يک يهودي

28 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

من يهودي هستم و در حمايت از فلسطين تظاهرات مي کنم.
يکي از نظاميان اسرائيل به من يادآوري کرد که چطور با فلسطينيان رفتار مي کند.”

 3 نظر

عروسک برتز جایگزین باربی می شود/ قسمت سوم

27 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

صحنه جرم، ورود ممنوع

واقعا ایراد این عروسك‌های دوست‌داشتنی كه دوست كودكان و حتی بزرگسالان كشور خودمان هم شده‌اند چیست؟ مگر یك عروسك فسقلی بی‌جان، می‌تواند در دوستی نقش «خاله‌خرسه» را بازی كند و سنگی به سر ما بكوبد؟ چه اتفاقی افتاده كه داد و قال انجمن روان‌شناسان آمریكا، سایت MSN، موسسه مبارزه با تبلیغات آزاد كودكان و خیلی‌های دیگر درآمده است؟

پایه‌گذاران موسسه مبارزه با تبلیغات آزاد كودكان (CCFC) معتقدند: «این عروسك‌ها دختران را تشویق می‌كنند تا به خودشان به عنوان یك كالای جنسی كه قدرتش در پوشیدن لباس‌های تحریك‌كننده است، نگاه كنند».

یك مقاله بسیار تند و اعتراضی در سایت رسمی مایكروسافت (MSN) با عنوان ?Are bratz too sexy (آیا عروسك‌های برتز بیش از حد عریان نیستند؟) از تولید این عروسك‌ها برای كودكان ابراز نارضایتی كرده و آثار مخرب آن در آینده را گوشزد كرده است و حتی خواستار برخورد با آن شده؛ چراكه در بزرگسالان هم تاثیر مخربی دارد.

نظرسنجی BBC هم زنگ‌خطر دیگری را به صدا درآورد: «بیش از 50 درصد دختران و زنان بریتانیا از ظاهر خود ناراضی‌اند و خود را به میزان كافی لاغر نمی‌دانند و در عین احساس افسردگی و سرخوردگی، حاضرند خود را به تیغ جراحی پلاستیك بسپارند».

ای كودك، زیبا باش!

در این دوزخی كه به پا شده، آتش انجمن روان‌شناسان آمریكا از همه تندتر است. آنها در گزارششان هشدار داده‌اند كه نگاه رسانه‌های این كشور به دختران خردسال و نشان‌دادن آنها در حد یك وسیله شهوترانی، تاثیری فوق‌العاده منفی بر سلامت روانی آنها می‌گذارد و باعث بروز عارضه‌های روانی مانند اختلال در خوردن و كاهش اعتماد به نفس  می‌شود.

در این گزارش آمده است: «عروسكی كه دامن كوتاه سیاه چرمی و چكمه‌های تنگ ساق‌بلند به تن دارد، لباس زیر دختربچه‌های 7 ساله كه با واژه‌های نامناسب تزئین شده، ترغیب دختران 6-5 ساله به عشوه‌گری در مسابقات زیبایی كودكان، همه و همه بخشی از فرهنگ آمریكایی شده كه به زن و دختر به‌عنوان یك وسیله شهوترانی  نگاه می‌كند» (باور كنید این حرف‌ها را خود روان‌شناسان آمریكایی زده‌اند).

آنها معتقدند «عروسك‌‌های برتز به كودكان خردسال می‌آموزند كه چگونه بازی كنند، لباس بپوشند، موهایشان را آرایش كنند و در شوهای لباس شركت كنند. این مسائل باعث بروز برخی مشكلات مانند افسردگی، كاهش اعتماد به نفس و بلوغ فكری زودرس در دختران جوان  شده است».

دكتر آیلین زوربریكن كه رئیس تیم هدایتگر این پژوهش‌ها بوده می‌گوید: «نگرش جنسی القایی به دختران كه این عروسك‌ها و رسانه‌ها مبلغ آن هستند بر تحصیل دختران اثر منفی می‌گذارد و آن دسته از آنان كه خود را در حد یك شیء تزئینی می‌بینند، در برخی دروس مدرسه ازجمله ریاضیات یا حل مسائل فكری، موفقیت كمتری دارند».

خونسردی آقای رئیس!

او یك ایرانی است؛ یك هموطن خودمان؛ یك فارس‌زبان كه از دهه 70 در آمریكا زندگی می‌كند! كسی كه با  پایه‌گذاری شركت «ام‌جی‌ای» دنیای عروسكی را مدرنیزه كرده.

اسحاق لاریان رئیس شركت «ام جی ای» كه انگار از این اتفاق خوشحال هم شده و آن‌ را تبلیغ عروسك‌هایش قلمداد می‌كند، با خونسردی پاسخ داده «عروسك به هیچ‌وجه نمی‌تواند الگوی كودك باشد!».

ایشان در ادامه بیاناتش، تمامی انتقادها را مطالب «طنزی» دانسته كه ربطی به عروسك‌ها ندارد. او می‌گوید: «من هر روز به این عروسك‌ها كه تمام دیوار محل كار مرا پوشانده‌اند نگاه می‌كنم و چنین تصوری برایم ایجاد نمی‌شود كه آنها لباس‌هایی محرك و جنسی پوشیده‌اند. این عروسك‌ها فقط عروسك‌هایی فانتزی و خیالی هستند و این آدم‌بزرگ‌ها هستند كه همه‌چیز را جنسی می‌بینند، درحالی كه كودكان، این عروسك‌ها را فقط به خاطرزیبایی‌شان می‌خرند؛ همین!».

یک کم دلمان بسوزد

از اینكه فین دماغش را آن‌طوری با بغض می‌كشد بالا و اصرار می‌كند، بیشتر لجم می‌گیرد. «تو رو خدا بخر دیگه… آخه چی میشه؟» محلش نمی‌دهم. با غیظ به عروسك‌های بی‌ریخت زیر دست فروشنده نگاه می‌كنم. «هر چی بخوای می‌خرم غیر از اینا» بچه طفلكی پاهایش را می‌كوبد روی زمین؛ «آخه چرا؟….خیلی بدی».

راست می‌گوید؛ من خیلی بدم چون دارم همه حرصم را از این بی‌‌قواره‌ها سر یك بچه 5ساله خالی می‌كنم؛ بچه‌ای كه نمی‌دانم به چه دلیلی از این عروسك‌ها و قیافه‌شان خوشش آمده و دلش می‌خواهد یك دانه از آنها را داشته باشد و منی كه هیچ‌رقمه نمی‌توانم بهش بفهمانم این عروسك‌ها «چیزهای قشنگی» نیستند.

بدبختی این است كه اینها (گویا اسمشان برتز است) نه تنها خوشگل نیستند كه زشت هم هستند (صد هزار رحمت به باربی‌ها).عقلم قد نمی‌دهد كه اینها چی‌شان به موجودی می‌برد كه قرار است بچه‌ها را دلخوش یا سرگرم كنند؛ چشم‌های وغ‌شان یا هیكل قناص زنانه‌شان؟ و یا تركیب اینها كه آدم را یاد همه آن زن‌های تو فیلم‌ها می‌اندازد كه همیشه قرار بوده ازشان بدت بیاید؟ اصلا نمی‌فهمم این همه زنانگی به كجای دنیای بچه‌ها ربط دارد؛ لباس‌های تنگ و اروتیك، آرایش‌های غلیظ، موهای درست كرده،كیف وكفش سانتی‌‌مانتال، جواهرات و باقی آن چیزهای آدم‌بزرگانه دیگر.

این عروسك‌ها برای من نماد همه زشتی‌هایی است كه آدم‌ها با بزرگ‌شدنشان كم‌كم به آنها تن می‌دهند، بعد بهشان عادت می‌كنند و بعدتر معتادشان می‌شوند .حتی اگر از تكراری ‌بودن این حرف رودل كنید، باز هم حقیقت محض است كه بچه‌ها به اندازه همه پلشتی‌های ما آدم بزرگ‌ها پاكند و معصوم (بله به این زیادی) و بچه‌های این زمانه خیلی بیشتر از اینها مظلوم. مظلوم هستند چون آرامش كه به آنها نمی‌دهیم و تربیتشان كه نمی‌كنیم هیچ، این همه هم امكان بدی و زشت بودن برایشان دست و پا می‌كنیم.

اگر به بچه‌ها انسان‌بودن (و در درجات بعد مادر یا پدر و همسر خوب‌بودن) یاد نمی‌دهیم خدا را خوش می‌آید حداقل  بهشان تمرین بد نبودن بدهیم. واقعا ستم است كه این فرصت كم صاف و سالم‌بودن بچه‌ها صرف این شود كه التماس‌كنان از بزرگ‌ترها رژ لب بخواهند یا دامن كوتاه.

اینكه ببینی بچه‌ای با این برتز‌ها بازی می‌كند و می‌خواهد خودش را شكل آنها درست كند همان‌قدر بد و افسرده‌كننده است كه می‌بینی بعضی‌ها بچه‌هایشان را سرخاب سفیداب می‌مالند و می‌كنندشان شكل مدل و می‌برند عكس‌هایشان را می‌زنند روی مجلات خانواده.

بهتر است اگر پدری، مادری، خواهری… چیزی هستیم (یا هر كسی كه با بچه‌ای سر و كار دارد) كمی هم یاد بچگی خودمان بیفتیم كه خجالت می‌كشیدیم حتی لباس عروسك‌هایمان را جلوی بقیه عوض كنیم و بعد هم نگاهی به امروزمان بیندازیم.

یادمان نرود كه ما چه‌جوری بودیم و الان چه‌جوری هستیم. حالا واقعا درست است از روی یلخی‌گری و بی‌حوصلگی در مقابل خواسته‌های همه‌جوره بچه‌ها كوتاه بیاییم؟ اگر كمی هم دلمان برای بچه‌های این ننه باباهای آینده بسوزد بد نیست.

 2 نظر

عروسک برتز جایگزین باربی می شود/ قسمت دوم

27 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

هر صنفی، الگوی خودش را می‌خواهد!

«دنیس كری رابینسون» كه یك آمریكایی – آفریقایی است، با این ایده كه «هركسی دوست دارد عروسكی شبیه خودش داشته باشد» از 2005 وارد گود رقابت شده است؛ آن‌هم با نام Dolls Like Me (عروسك‌هایی شبیه خودم)! این شركت بر تنوع مخاطبان و سلایق متنوع آنان تاكید دارد و سعی كرده برای هر صنف از مخاطبانش، گم‌شده همان گروه را پیدا كند؛ آخر باید برای هر طبقه‌ای، الگوی دلپذیر خودش را قاب‌بزنی تا بتوانی آن را قالبش كنی دیگر!

وقتی این ایده جواب داد، تصمیم به تعمیمش گرفته شد؛ كودكان علاوه بر عروسك‌هایی شبیه خودشان، دوست دارند عروسك‌هایی شبیه دوستانشان هم داشته باشند! با این ایده، این قضیه كه ظاهر آدم‌ها شبیه هم نیست به یك فرصت تبدیل شد برای فروش بیشتر؛ حالا هركس چند عروسك می‌خرد؛ یكی شبیه خودش و بقیه شبیه دوستان و اقوامش. آیا شما دوست ندارید خانواده عروسك‌هایتان كامل باشد و هیچ‌وقت جای خالی آنهایی را كه دوست دارید حس نكنید؟

عروسك‌های دینی و قومی!

اما كار به همین‌جا ختم نمی‌شود؛ باید در میان مسلمانان كه جمعیت زیادی در دنیا دارند هم رخنه كرد! پس باید عروسك‌های محجبه و جذابی تولید شود تا اسباب‌بازی دختران مسلمان و الگوی مخفی‌شان شود؛ عروسك‌هایی كه گاه از آنها به «باربی باحجاب»(!) تعبیر شده است.

حالا وقت آن است كه تنوع محصولات این كمپانی نوپا، بین كشورها و ملیت‌ها و اقوام دیگر هم راه باز كند. آنها برای مهاجران و مردم 5 كشور چین (با آن وسعت جمعیت)، ایالات متحده آمریكا، ایتالیا، مكزیك و كنیا، سفیران فرهنگی پلاستیكی خود را هدیه می‌فرستند؛ عروسك‌هایی كه هركدام دارای داستانی درباره كشور هدفشان هستند.

چرا فقط بچه‌ها؟

شاید خیلی از ما، بچه‌تر كه بودیم با لالایی مادربزرگ‌هایمان به خواب می‌رفتیم. شاید قصه‌ها و لحن پدربزرگ‌هایمان، هنوز برایمان خاطرات شیرینی باشد كه دوست داشته باشیم یادآوری شوند و شاید هم دلمان بخواهد كه نغمه‌های كودكی برای‌مان زنده بمانند.  حالا اگر كسی عروسكی به شما – كه دیگر آدم بزرگ شده‌اید – هدیه كند و یكباره ببینید كه انگار دوباره مادربزرگتان دارد برای‌تان لالایی و شعر می‌خواند، غرق رویا نمی‌شوید و با آن ارتباط برقرار نمی‌كنید؟

شركت تولیدی Baby Abuelita Productions (مامان‌بزرگ كوچولو) با این ایده، بزرگسالان را هم اسیر عروسك‌هایی با طرح پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها كرده است؛ عروسك‌هایی كه علاوه بر طراحان، خوانندگان و موسیقی‌دانان هم روی آنها كار كرده‌اند و شعرها و موسیقی های قدیمی كوبایی، اسپانیایی، كلمبیایی، مكزیكی، نیكاراگوئه‌ای، پورتوریكایی و بسیاری كشورها را روی آن گذاشته‌اند.

سال 2004 كه اولین نسل این عروسك‌ها عرضه شد، خیلی‌ها بدبین بودند كه «چه كسی حاضر است عروسك پدربزرگ یا مادربزرگ بخرد؟» اما آمار، فروش 10 هزارتایی آنها را در كمتر از یك سال نشان می‌داد؛ جالب اینكه بیشترین خرید در میان بزرگسالان و حتی قدیمی‌ترها بود نه بچه‌ها (یعنی دیگر پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها هم عروسك‌باز شده‌اند). پیش‌بینی می‌شود در سال 2007 بیش از 100 هزار نمونه از این عروسك‌ها فروش برود.

آمار نوزادان و فرهنگ خانواده‌هایشان را داریم!

این جمله «براندا آندولینا» بازاریاب كمپانی تولیدكننده باربی (ماتل)، تكان‌دهنده است؛ «ما همواره با دقت، آمار نوزادان متولدشده را بررسی می‌كنیم و تركیب والدین و فرهنگ و زبان آنها را كاملا درنظر می‌گیریم».

این جمله را هم از «راینه رایس» متخصص گرایش و استقبال مردمی در انجمن صنایع اسباب‌بازی بشنوید؛ «بازار جوامع غیرانگلیسی زبان، خصوصا اسپانیایی‌زبان‌ها، یك بازار نامحسوس ولی بسیار بزرگ و انبوه است كه باید هدف گرفته شود».

این بار كمپانی باربی چند ایده جدید دارد. «كیف دورا» عروسكی است كه هر لغتی به انگلیسی گفته شود، اسپانیایی‌اش را پاسخ می‌دهد. بدین ترتیب این عروسك‌های بامزه حتی در خانواده‌های انگلیسی‌زبانی كه دوست دارند فرزندانشان زبان خارجی دیگری بیاموزند پرطرفدار شده‌اند.

اما «باربی باهوش» هم در راه است؛ عروسكی كه در اصل یك لپ‌تاپ متحرك است كه علاوه بر انواع قابلیت‌های عروسك‌های باربی قبل، بازی‌های متنوع دیگر، قابلیت‌های نرم‌افزاری بالا و امكان آموزش زبان اسپانیایی را هم دارد.

این عروسك در پاییز 2007 به بازار عرضه خواهد شد و این‌بار نفوذ فرهنگی و عرصه الگوسازی آن، اضافه بر ظاهر و شرایط باربی و حتی آموزش زبان، در انواع امكانات «مالتی مدیا»ی طراحی‌شده‌ای است كه در تركیب آنها بسیار فكر و پول خرج شده است.

راستی می‌دانید كه ورود به كارخانه باربی ممنوع است و هركسی اجازه ورود به آن‌را ندارد؟ حتی آنها هم كه اذن دخول به شركت «ماتل» دریافت كنند، حق ورود به بسیاری از مكان‌ها و ملاقات با بسیاری از طراحان و ایده‌پردازان را ندارند؛ فكر می‌كنید در پشت آن اتاق‌های بسته و اتاق های فكر و فرهنگ و الگوسازی، چه‌خبر است؟

چرا بزرگش می کنی؟

این یعنی وضعیت قرمز؛ یعنی نباید چشم‌ها را بست؛ یعنی خبری شده و اتفاقی افتاده است.

انجمن روان‌شناسان آمریكا گزارش اعتراض‌آمیزی منتشر می‌كند. مسئولان سایت MSN، مقاله تندی را در معرض دید مخاطبان می‌گذارند. بازار انحصاری «باربی» به خطر افتاده  است. نتیجه نظرسنجی BBC تكان‌دهنده است. دعوا بالا می‌گیرد. همه‌چیز هم زیر سر عروسك‌های «برتز» است.

رئیس كمپانی «ام جی ای» همه اتهامات را رد می‌كند و همه را به ذهن بیمار آدم‌بزرگ‌ها منتسب می‌كند نه دنیای پاك كودكان! اگر خبری نبود این همه داد و قال چرا؟ اگر تاثیرش چشمگیر و تكان‌دهنده نبود، فروش چند میلیارد دلاری سالانه و تولید بیش از 144 میلیون از آن برای چی؟

آنها را نسل جدید باربی‌ها نامیده‌اند اما برخلاف باربی‌ها، خیلی بلوند و چشم‌آبی نیستند بلكه براساس الگوهای چندفرهنگی آمریكا و جمعیت‌های غالب طراحی شده‌اند.

هر كدامشان با خودشان یك جهیزیه كامل دارند؛ انواع و اقسام لوازم و وسایل جانبی. خیلی هم متنوعند. خلاصه‌كاری كرده‌اند كه هم جای پای خودشان را در بازار اسباب‌بازی و عروسك محكم كنند و هم كلی گرد و خاك راه بیندازند. آنها برای جامعه آمریكا یك مسئله شده‌اند؛ «آیا باوجود آثار و تبعات فوق‌العاده منفی این عروسك‌ها بر ذهن و روح و حتی جسم كودكان، نباید جلوی تولید آنها را سد كرد؟»

مفید یا مخرب؟

تحقیقات «دپارتمان آموزش دوران كودكی» در دانشكده «ویلوك بوستون» حاوی این نكته است كه كودكان در بازی‌هایشان تفكر، تعامل با محیط، روابط اجتماعی و درس‌های زندگی را یاد می‌گیرند و با آن تجربیات بزرگ می‌شوند.

تاثیری كه اسباب‌بازی بر ذهن كودك می‌گذارد حتی در جهان‌بینی او هم موثر است. كودك از طریق اسباب‌بازی با دنیای خود محاوره می‌كند و الگوهایش را با خاطرات و علایقش پیوند می‌زند. دنیای كودك، دنیای بازی‌ها و اسباب‌بازی‌هایش است و با همین دنیای خودی است كه دنیای اطراف را می‌بیند و آن‌را برای خود ترجمه می‌كند.

روان‌شناسان كودك، در این پژوهش به این نكته هم رسیده‌اند كه داشتن اسباب‌بازی‌های مناسب – مانند یك عروسك معمولی – سبب ایجاد خلاقیت در كودكان می‌شود. عروسك‌ها خصوصا در دنیای دختربچه‌ها، گاهی فراتر از یك دوست عمل می‌كنند و بچه‌ها با آنها هم ذات ‌پنداری دارند.

تاثیر یك عروسك و خاطراتش، در بسیاری از موارد به دوران كودكی محدود نمی‌شود و تا آخر عمر همراه فرد است. این تاثیر در بسیاری از موارد، نامحسوس و ناخودآگاه است».

عروسك‌ها زمان لازم دارند!

A Passion For Fashion (اشتیاق به مد)، شعار عروسك‌های برتز (bratz) است؛ عروسك‌هایی كه سایت‌هایشان مملو از عكس‌های جذاب و طرح‌های متنوع و محصولات متعددند.

اما جالب اینجاست كه در فاصله زمانی انتظار برای دیدن عكس‌ها و قسمت‌های مختلف سایت، مرتبا این پیام نمایش داده می‌شود: «لطفا صبر كنید… عروسك‌ها برای اینكه این‌قدر زیبا بشوند، زمان لازم دارند».

برتزها رقبایی شده‌اند برای باربی و دیگر عروسك‌هایی كه برای موفقیت در رقابت باید برگ‌برنده‌ای رو می‌كردند. آنها به یك تنوع گسترده دست یافته‌اند. برای شناخت ابعاد خانواده برتز بد نیست بدانید كه اضافه بر برتزهای دخترانه و پسرانه، برتزهای نوزاد هم به بازار عرضه شده‌اند كه فقط یك پوشك كوچك به پا دارند.

اما كلاغ داستان در همین‌جا به خانه‌اش نمی‌رسد بلكه به فهرست عروسك‌های بالا باید اینها را هم اضافه كنید؛ عروسك حیوانات خانگی (petz)، تی‌شرت و لباس‌های عروسكی در سایز كودكان و… .

ادامه دارد…

 1 نظر

عروسک برتز جایگزین باربی می شود/ قسمت اول

27 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
عروسک برتز

انگار بعد از باربی، نوبت نوع جدیدی از عروسک های خارجی است که بازار ایران را قرق کنند. عروسک‌های «برتز» با قیافه های جدید وارد  شده‌اند.

اسم عروسك‌های برتز را شنیده‌اید؟ ما كه قبلا نشنیده بودیم و از میان دارو دسته عروسك‌ها، فقط باربی را می‌شناختیم و همین دارا و سارای خودمان را.

اولین بار اسم برتز را در مقاله‌ای در سایت MSN دیدیم كه خبر می‌داد روانشناس‌های آمریكایی دادشان از این عروسك‌ها درآمده. این قدر این روان‌شناس‌ها شلوغ كرده بودند كه فكر كردیم این عروسك‌ها می‌توانند سوژه‌ای خوبی  باشد.

می‌خواستیم مثلا بگوییم این عروسك‌ها ممكن است به زودی به ایران هم بیایند و مثل باربی‌ها بازار را قرق كنند و فلان و بهمان. ولی بعدا فهمیدیم برتزها چند سالی است كه به ایران آمده‌اند و مثل باربی بین عده‌‌ای از دختر كوچولوهای ایرانی محبوب هستند؛ دختر كوچولوهایی كه با این عروسك‌ها زندگی می‌كنند و اگر فكری نكنیم، در آینده  برتز و باربی الگوی لباس و مد و قیافه‌شان می‌شوند؛ دختر كوچولوهایی كه بزرگ ‌می‌‌شوند و بعدها در خیابان‌های شهر به‌ آنها تذكر می‌دهند كه چرا با این قیافه بیرون‌ آمده‌اند. آن روز شاید كسی یادش نباشد كه قصه از یك عروسك ساده شروع شده است!

آنها از كجا می‌آیند؟

دختر جوان از جلوی ویترین اسباب‌بازی فروشی رد می‌‌شود و برای چند لحظه چشمش روی عروسك باربی پشت ویترین ثابت می‌‌ماند. خاطره‌ای شاید نگهش داشته؛ تصویر وقت‌هایی كه دست مادر و پدرش را جلوی مغازه برای خریدن عروسك می‌كشیده.

حالا عروسك‌های دیگری مثل برتز و بی‌بی بورن و اكشن من، به ویترین اسباب‌بازی ‌فروشی‌ها اضافه شده‌اند؛ عروسك‌هایی كه دخترها و پسرهای جوان نسل‌های بعدی قرار است با آنها بزرگ شوند.

عروسك برتز از آخرین مد‌های ویترین اسباب‌بازی‌فروشی‌های ایران و بقیه جاهای دنیاست؛ عروسكی شبیه به عروسك‌های باربی كه آن‌قدر مشتری پیدا كرده كه برایش مدل اصل و مدل تقلبی زده‌اند. مدل اصل برتز، یك عروسك یازده و نیم اینچی (29 سانتی‌متری) با مجموعه‌ای از لباس‌ها و وسایل متنوع است كه چینی‌‌ها، تحت لیسانس شركت آمریكایی M.g.I می‌زنند و در ایران با قیمتی بین 24 تا 120 هزار تومان می‌فروشند.

چشم بادامی‌ها، فكر قیمت بالای این عروسك‌ها را هم كرده‌اند و برتزهای تقلبی را در مدل‌ها و قیمت‌های مختلف تولید كرده‌اند؛ آنچه شاید شما هم بخواهید، برتزهای 4 ـ 3 هزار تومانی، برتزهای كوچك و بزرگ، برتز 30 سانتی و برتز 70 سانتی! البته فروشنده‌های اسباب‌بازی‌ حرفشان این است كه «نمی‌شود یك قیمت ثابت برای عروسك‌ها در نظر گرفت. عروسك‌های باربی و برتز، هر كدامشان حدود 400 ـ 300 مدل دارند با كلی وسیله جانبی؛ تازه اگر مدل‌های تقلبی‌شان را بگذاریم كنار».

به غیر از وسایل جانبی و مدل عروسك‌ها، سال ساخت آنها در میزان قیمتشان تأثیر دارد. فروشنده‌ای می‌گوید: «برتز ساده 2006  بدون هیچ وسایلی، 18 ـ 17 هزار تومان است ولی همان عروسك تولید شده در یك سال دیگر، 40 ـ 39 هزار تومان فروخته شده، در حالی كه فقط آرایش و مدل لباسش فرق می‌كرده».

عروسک برتز

در كنار باربی و برتز، مارك‌های دیگر عروسك‌های خارجی هم قیمت ثابتی ندارند. بی‌بی‌ بورن، بی‌بی آنابل و اكشن من، جزء مارك‌های متداول بازار عروسك‌فروشی‌ها هستند اما طبیعی است كه به خاطر دامنه قیمت 40 تا 120 هزار تومانی‌شان، چندان شناخته‌شده و همه‌گیر نشوند.

وقتی عروسک ها خوب می فروشند

بازار عروسك‌ها با وجود بالا و پایین رفتن قیمت، بازاری فصلی است. بگذارید باز هم برویم سراغ فروشنده‌های اسباب‌بازی. به گفته آنها: «تابستان و عید فروش خوب است. در پاییز فروش افت می‌كند و با شروع زمستان دوباره بهتر می‌شود».

این هفته‌هایی كه در حال گذرند، هفته‌های كسادی كار اسباب‌بازی‌فروشی‌هاست. از 15 فروردین تا 15 خرداد كه بچه‌ها مشغول درس و امتحانند، عروسك‌ها و اسباب‌بازی‌ها پشت ویترین مغازه‌ها خاك می‌‌خورند و این وضع تا بعد از دوره امتحانات مدارس ـ كه پدرها و مادرها می‌خواهند جایزه بچه‌های دلبندشان را رو كنند ـ ادامه دارد.

وضعیت بازار سال نوی عروسك‌فروشی‌ها، فقط به مشتری‌ها بستگی ندارد. درست همزمان با شروع سال جدید، تعرفه‌های گمرك هم جدیدتر و زیادتر می‌شوند و این برای واردكننده‌ها و فروشنده‌های عروسك‌های خارجی، اصلا خوش‌یمن نیست.

آنها باید هفت‌‌خوان را برای وارد كردن اسباب‌بازی‌های خارجی بگذرانند. محمدرضا نادر، معاون امور گمركی اداره گمرك می‌گوید: «با اینكه این‌‌جور كالاها ممنوع الورود نیستند ولی شرط ورودشان ثبت كالا در وزارت بازرگانی، پرداخت 55 درصد ارزان‌ترین كالا به گمرك و گرفتن مجوز از كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان است.

اما با داشتن این شرایط هم هیچ‌گونه انحصاری از طرف وزارت بازرگانی برای شركت‌های خاصی كه این‌گونه كالاها را وارد می‌كنند، تعریف نشده». طبیعی است كه با وجود چنین مقررات سفت و سختی، بازار عروسك‌هایی مثل باربی و برتز باید از سكه بیفتد.تا حد زیادی احتمال دارد كه چنین كالایی كه بعضا از نظر مراجع قانونی، مخالف شئون ملی و فرهنگ عمومی است در بازرسی‌های معمول گمرك گرفتار شود.

وقتی عروسک ها خوب نمی فروشند

این نباید همه ماجرا باشد؛  صاحب مغازه‌ها می‌گویند بازار باربی و برتز در ایران بازار خوبی است. آنها می‌گویند: «از تهران خرید می‌كنیم؛ از شركت‌های واردات و صادرات اسباب‌بازی. این شركت‌ها انواع و اقسام عروسك‌ها و اسباب‌بازی‌های وارداتی را در فروشگاه‌هایشان می‌چینند و ما می‌رویم خرید می‌كنیم». ولی هیچ‌‌كدامشان به هیچ عنوان حاضر نمی‌شوند  شماره تلفن حتی یكی از این شركت‌های واردكننده اسباب‌بازی را لو بدهند! داستان برای آنها كاملا مافیایی است.

پای این شركت‌های مخفی واردكننده یا ارسال كارها، به سایت‌های اینترنتی و آگهی‌های روزنامه هم كشیده شده؛ یك آگهی كوتاه، با یكی دو تا شماره تلفن و یك آدرس ای‌میل.

آن طرف خط: «الو؟ شما از كجا تماس می‌گیرید؟»

«شما دقیقا چه مدل اسباب‌بازی‌ای می‌خواهید؟»

« ما فهرست اسباب‌بازی‌هایمان را برایتان میل می‌كنیم.»

« آدرس میل لطفا؟»

با ایمیل اقلام خرید را انتخاب می‌كنی و آنها اجناس را برایت خواهند آورد، بدون اینكه ازشان آدرسی داشته باشی.

معلوم نیست این عروسك‌ها دقیقا از چه میان‌برهایی وارد می‌شوند. اعتقاد محمدرضا نادری بر این است كه «هر كالای خارجی كه وارد می‌شود، به معنی ترخیص آن از گمرك نیست و امكان دارد از مجاری غیرقانونی دیگری وارد شده باشد. در این صورت فقط وقتی كالاهایی را خارج از اماكن گمركی، به ظن قاچاق كشف كنند و به ما تحویل دهند، مسئول پیگیری مجوز گمركی و قانونی بودن آن اجناس می‌شویم».

«شاید این عروسك‌ها را بین بقیه اجناس و چمدان‌ها قایم كرده باشند. شاید جعبه‌هایشان را عوض كرده باشند.»؛  این را یكی از فروشنده‌ها درباره نحوه ارسال كارها می‌گوید. البته به قول مغازه‌دار دیگری «همه مسافرها هم می‌توانند برای بچه‌هایشان عروسك باربی و برتز بیاورند. این‌طوری قیمتش هم كمتر تمام می‌شود». هر كدام این كانال‌ها، فقط راهی است كه عروسك‌های آن‌ور آبی را به دست بچه‌ها برسانند؛ به دست دختران و پسران جوان نسل‌های بعدی.

آمار نوزادها را داریم!

«لطفا صبر كنید… عروسك‌ها برای اینكه این‌قدر زیبا شوند به زمان نیاز دارند.»؛ این جمله در سایت برتز زمانی كه همه انتظار دیدن عروسك‌ها را می‌كشیدند، دائما رژه می‌رفت.

فكر می‌كنید این عروسك‌های زیبا، بی‌حساب و كتاب، یك‌ باره وارد بازار می‌شوند؟ یعنی كمپانی‌ها تا ته خط را ندیده‌اند؟ این‌بار می‌خواهیم از پشت پرده تولید بگوییم تا بدانید پشت‌سر الگوهای پلاستیكی بازار، ساعت‌ها فكر و ایده و مطالعه و محاسبه پنهان است.

ادامه دارد….

منبع: همشهری جوان

 1 نظر

اندیشکده «بروکینگز» را بهتر بشناسیم

27 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی


اندیشکده «بروکینگز» یکی از سه اندیشکده‌ برتر و تاثیرگذار آمریکایی است که در سال 1916 توسط زبان شناس آمریکایی «رابرت بروکینگز» تاسیس شد و آن را باید ابداع کننده سیاست «تحریم و مجازات» علیه کشورهای مخالف آمریکا به شمار آورد.

به گزارش جنگ نرم، برخلاف آنچه در کشورهای شرقی به طور عام و کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به طور خاص رایج است که در آن یک نفر و یا یک خاندان و در مواردی اندک گروهی خاص در امور سیاسی از جمله سیاست خارجی تصمیم‌گیری می‌کند، در کشور آمریکا گروهی از کارشناسان و صاحبنظران که به اصطلاح عضو اندیشکده‌ها و اتاق‌های فکر این کشور هستند، به عنوان مهمترین بازیگران ترسیم کننده سیاست خارجی این کشور ایفای نقش می‌کنند و دولت‌های مختلفی که تاکنون در آمریکا به قدرت رسیده‌اند، نه تنها از این ایفای نقش و ترسیم این سیاست‌ها احساس ناامنی و نگرانی نکرده‌اند، بلکه همواره قدردان این کارشناسان بوده‌اند.

مجموعه مقالاتی که تحت عنوان «نگاهی به نقشه اندیشکده‌ها و اتاق‌های فکر در آمریکا» به قلم «أمیمة عبداللطیف»، نویسنده و اندیشمند جهان عرب ارائه می‌شود، تلاش می‌کند تا نگاهی ریشه‌ای به این اندیشکده‌ها داشته باشد و زیر و بم آنها را تا جای ممکن به خواننده بشناساند.

بخش اول از این مجموعه مقالات به نحوه شکل‌گیری و زمان شکل‌گیری این مراکز و مهمترین آنها در آمریکا و تفاوت اندیشکده‌های آمریکایی با دیگر اندیشکده‌ها در کشورهای جهان پرداخت.

بخش دوم ادامه بررسی این اندیشکده و شیوه فعالیت آنها با تکیه بر نمونه «اندیشکده بروکینگز» را برعهده دارد.

در پژوهشی که «استروپ تالبوت»، مدیر اندیشکده بروکینگر انجام داد به بررسی نحوه فعالیت و عملکرد اندیشکده‌های آمریکایی و خط مشی تبعیت شده توسط این اندیشکده‌ها از جمله اندیشکده بروکینگز پرداخت.

تالبوت در پژوهش خود می‌گوید که هدف اندیشکده بروکینگز و دیگر اندیشکده‌های آمریکایی ارائه بیش از پیش تحلیل‌ها و تفسیر‌های سیاسی به جامعه سیاستمداران است تا از آنها به عنوان پایه و اساسی جهت ایجاد هرگونه تغییر و تحول در سیاستگذاری‌های خود استفاده کنند و یا اینکه بر پایه و اساس آنها سیاست‌های خود را اصلاح و تعدیل و یا سیاست‌های جدیدی وضع کنند.

مهمترین چالش پیش روی اندیشکده‌ها

به اعتقاد تالبوت یکی از مهمترین چالش‌هایی که مراکز تحقیقاتی و اندیشکده‌ها با آن مواجه هستند، تعیین و تشخیص دقیق موضوعات مهم و حساس است که هر کشوری ممکن است در عرصه داخلی یا منطقه‌ای یا بین المللی با در زمان حال یا آینده مواجه شود و با تمرکز بر آنها تصویری شفاف و دقیق از آن به سیاستگذاران و افکار عمومی ارائه شود.

مواد خامی که مراکز تحقیقاتی و اندیشکده‌ها بر آن تکیه می‌کنند، «افکار» هستند. این مراکز تحقیقاتی و اندیشکده‌ها بر سیاست‌های عمومی تمرکز دارند که به ارزیابی و تست میزان درستی و نادرستی افکاری می‌پردازند که پایه و اساس سیاست‌ها و سیاستگذاری‌ها را تشکیل می‌دهند. همچنین اقدام به توسعه و گسترش و تغییر و تحول افکار و اندیشه‌هایی می‌دهند که براساس آنها می‌توان سیاست‌های آینده را شکل داد. بر این اساس می‌توان در تعریف و توصیف اندیشکده‌ها به تعریف و توصیف «جیمز آل اسمیت» استناد جست که آنها را «دلال‌های افکار» می‌نامد.

اندیشکده بروکینگز

«اندیشکده بروکینگز» یکی از مهمترین و قدیمی‌ترین اندیشکده‌های آمریکایی باید به شمار آورد که در سال 1916 به نام «اندیشکده سیاست‌های دولتی» توسط زبان شناس آمریکایی «رابرت بروکینگز» تاسیس شد. چراکه وی بر این باور بود که دولت‌ها و حکومت‌ها می‌توانند از ایده تلفیق و ادغام پژوهش‌ها و تحقیقات اقتصادی و اداری استفاده کنند.

بروکینگز در ابتدا بر سیاست‌های اجتماعی و محلی و داخلی تکیه می‌کرد و تنها پس از جنگ جهانی دوم بود که موضوعات مرتبط با روابط بین الملل را وارد حیطه تحقیقات و پژوهش‌های خود کرد.

اندیشکده بروکینگز به سه بخش تحقیقاتی تقسیم شده است: دایره پژوهش‌های سیاست خارجی، دایره پژوهش‌های اقتصادی و دایره پژوهش‌های دولتی و حکومتی.

اما تالبوت تاکید می‌کند که این تقسیم بندی‌ها صوری است و در موارد بی‌‌شماری این خطوط در یک دیگر تداخل پیدا می‌کند، چون تحقیقات بسیاری توسط اندیشکده صورت گرفته است که هر سه حوزه را شامل می‌شود. همان طور که ساختار تشکیلاتی اندیشکده شمار زیادی از دوایر و شاخه‌های تحقیقاتی را در بر می‌گیرد که یا براساس حوزه جغرافیایی و یا موضوع تحقیق و پژوهش تقسیم شده است، مانند مرکز تحقیقات خاورمیانه یا مرکز سیاست‌های آموزشی.

غیر از آن به نظر می‌رسد، وظیفه این اندیشکده و عملکرد آن با آنچه مد نظر بنیانگذار آن بوده، به شکل ریشه‌ای تغییر کرده است، چراکه رابرت بروکینگز یکبار گفته بود که «فعالیت‌های بروکینگز باید تنها بر ارائه افکار متمرکز باشد، بدون آنکه به آنها پوشش ایدئولوژیک بدهد یا آنها را در این پوشش پنهان سازد». در حالی‌که در حال حاضر کسانی‌که پژوهش‌ها و تحقیقات اندیشکده برکینگز را دنبال می‌کنند، به راحتی می‌توانند ایدئولوژی حاکم بر خط مشی تحقیقاتی مرکز و پژوهش‌های ارائه شده توسط آن را از طریق موضوعاتی که برای پژوهش انتخاب می‌شوند و افکار و اندیشه‌هایی که سیاستگذاران و افکار عمومی ارائه می‌شود، دریابد.

 

چارچوب‌های فکری اندیشکده بروکینگز

این نکته‌ای است که تالبوت نیز به آن اشاره و اذعان می‌کند. وی می‌گوید: افکار و اندیشه‌هایی که بروکینگز صادر کننده و منتشر کننده آن بودند، نقش مهم و اساسی را در بسیج افکار عمومی آمریکایی‌ها برای حضور در دو جنگ جهانی اول و دوم و در نظر گرفتن بودجه‌ای تحت عنوان بودجه دولت فدرال و سیستم خدمات مدنی ایفا کرد. همانطور که نقش بسزایی در اشاعه آنچه که «طرح مارشال» نامیده شد، داشت.

غیر از آن باید باید اندیشکده بروکینگز را از جمله اندیشکده‌های آمریکایی برشمرد که القا کننده اجرای سیاست «تحریم و مجازات» علیه کشورهای سرکش در اصطلاح آمریکایی آن (کشورهایی که از سیاست‌های آمریکا در عرصه بین المللی تبعیت نمی‌کنند) به شمار آورد.

همچنین اندیشکده بروکنیگز مهمترین عامل و محرک در پس تاسیس کمیته امنیت ملی آمریکا و تشکیلات و ساختارهای دفاعی و سیاست خارجی آمریکا و متعهد کردن این کشور جهت کمک به کشورهای فقیر و تغییر و تحول سیاست خارجی آمریکا در قبال روسیه پس از فروپاشی اتحاد شوروی سابق و تدوین سیاست آمریکا در قبال روس‌ها به شمار می‌آید.

تالبوت در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که حوادث یازده سپتامبر تاثیر بسزایی در ایجاد تغییر کیفی در توجهات تحقیقاتی و پژوهشی اندیشکده بروکینگز داشت.

بر این اساس تالبوت می‌گوید که بعد از حوادث یازده سپتامبر تحقیقات و پژوهش‌های اندیشکده بروکینگز بر تولید افکار و تحلیل‌هایی متمرکز گردید که بر بازنگری در روابط بین غرب و جهان اسلام و نحوه ایجاد موازنه و تعادل بین بیداری و آگاهی علیه «تروریسم» و میان حمایت از آزادی مدنی و همچنین نزاع اعراب – اسرائیل و نیاز به اتخاذ خط مشی‌های سنتی دیپلمات و توجه به آنها همزمان با ظهور بازیگران جدید در خارج از مرزهای کشورها تاکید داشتند و تلاش کرد، ایده‌ها و افکار برخاسته از این نوع تحقیقات و پژوهش‌ها را اشاعه دهد.

اندیشکده بروکینگز همچنین نشست‌های بحث و مناقشه‌ بسیاری درباره ضربات پیشگیرانه برای مقابله با تهدیدات تروریستی و کشورهای حامی تروریسم و همچنین تدوین استراتژی جهان شمول برای جهان پس از جنگ سرد و آینده‌ای بدون سلاح و سیستم‌های پدافند موشکی برگزار کرد.

تالبوت توضیح می‌دهد که چگونه هر روز که می‌گذشت، نقش اندیشکده‌ها و مراکز تحقیقاتی در آمریکا اهمیت و مرکزیت بیشتری می‌یافت، چون هر روز بیش از پیش به منبع اصلی اطلاعات و تجارب و مهارت‌ها برای بازیگران عرصه سیاست و تصمیم گیرندگان سیاسی و فراتر از آن دنیای رسانه‌ها به ویژه روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران تبدیل می‌شدند، چون گزارش‌ها و تحلیل‌های آنها به شکلی اساسی راهنما و راهگشای اعضای کنگره در رسم سیاست‌های قانونگذاری در کشور بود و در نگارش گزارش‌های خود بر تحلیل‌ها و تفسیرها و گزارش‌های روزنامه‌ها تکیه اساسی داشتند.

نظر سنجی صورت گرفته میان اعضای دو مجلس سنا و نمایندگان آمریکا و همچنین روزنامه‌نگاران و خبرنگارانی که اقدام به پوشش اخبار کنگره می‌کنند، نشان داد که حدود 90 درصد شرکت‌ کنندگان در این نظر سنجی بر این باور هستند که اندیشکده‌ها و مراکز تحقیقاتی «نفوذ بسیار زیادی» در زندگی سیاسی کنونی آمریکا دارند.

همچنین یکی از نتایج تحقیق صورت گرفته توسط اندیشکده «اندرو ریچ» نشان داد که اندیشکده بروکینگز از جمله سه اندیشکده برجسته آمریکایی است که سیاستمداران آمریکایی و تصمیم گیرندگان سیاسی این کشور بر آن تکیه می‌کنند و این اندیشکده نزد آنها از مصداقیت بسیار بالایی برخوردار است.

تالبوت می‌گوید که در آمریکا به طور معمول از اندیشکده بروکینگز تحت عنوان «دانشکده بدون دانشجو» یاد می‌شود. وی ادامه می‌دهد: این اندیشکده حدود 75 کارشناس را در برمی‌گیرد که برخی از آنها نمایندگان دانشگاه‌ها به شمار می‌آیند و از تحقیقات و پژوهش‌های صورت گرفته توسط آنها به طور معمول به عنوان مرجع دانشگاهی استفاده می‌شود.

برخی از پژوهشگران اندیشکده بروکینگز صرف نظر از انجام کارهای تحقیقاتی و پژوهشی در این مرکز دارای پست‌ها و مناصب دولتی و حکومتی نیز هستند و این به آنها اجازه می‌دهد تا نظریه‌ها و دیدگاه‌ها و نتایجی که به انها دست یافتند را مورد آزمایش قرار دهند و در دنیای واقعی بیازمایند.

در اندیشکده بروکینگز بیش از 12 پژوهشگر وجود داشتند که پیشتر در وزارت خارجه آمریکا و شورای امنیت ملی آمریکا مشغول به کار بودند. یکی از این افراد «مارتین اندیک»، مدیر اندیشکده خاورمیانه «سابان» بود که پیشتر به عنوان معاون وزیر خارجه آمریکا در امور خاورمیانه و دو دوره به عنوان سفیر آمریکا در اسرائیل خدمت کرد.

تالبوت اعتراف می‌کند که همه اندیشکده‌ها و مراکز تحقیقاتی خود را ملزم و متعهد نمی‌بینند که اصول و قواعد آکادمیک را در تحقیقات و پژوهش‌های خود به اجرا بگذارند و یا اینکه به صورت مستقل و غیر حزبی در تحلیل‌های سیاسی خود عمل کنند. برخی از مراکز تحقیقاتی دارای گرایش‌های سیاسی هستند و برخی دیگر سیاست‌ها و خط مشی‌های حزبی خاصی را به اجرا می‌گذارند و به این ترتیب بر تصمیم گیرندگان سیاسی تاثیر گذاشته و حتی آنها را تحت فشار می‌گذارند.

 

گرایش‌های فکری اندیشکده بروکینگز

تالبوت با اشاره به اینکه به باور وی اندیشکده بروکینگز اندیشکده میانه‌روی به شمار می‌آید، می‌گوید: این اندیشکده برای اینکه تحلیل‌های سیاسی و توصیه‌های خود را در جامعه آمریکا اشاعه دهد و ترویج کند، اقدام به انتشار آنها در قالب گزارش و کتاب می‌کند و هنگامی‌که احساس کند، سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان آمریکایی زمان و فرصت لازم برای مطالعه گزارش‌های طولانی را ندارند، اقدام به انتشار خلاصه گزارش‌ها به صورت پژوهش و تحقیق می‌کند و به ندرت اتفاق افتاده که اندیشکده بروکینگز به صورت مستقیم اقدام به انتقال تحلیل‌ها و نتیجه گیری‌های خود به سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان کند.

اندیشکده‌ها و مراکز تحقیقاتی آمریکایی بر این باور هستند که تاثیرگذاری دارای چرخه‌ای است که گریزی از آن نیست. به این معنا که سیاستگذاران و تصمیم گیرندگان سیاسی از افکار عمومی تاثیر می‌پذیرند و افکار عمومی را رسانه‌ها به ویژه مطبوعات شکل می‌دهند و ماورای همه اینها سیاستگذاران و مشاوران آنها و افکار عمومی از طریق پوشش‌های‌ رسانه‌ای با قضایای سیاسی آشنا می‌شوند و از آن اطلاع می‌یابند، به همین دلیل عجیب نیست، اگر بدانیم که اکثر این پژوهشگران بخش اعظم وقت خود را در رسانه‌ها سپری می‌کنند و دستاوردهای تحقیقاتی و پژوهشی و افکار و اندیشه‌های خود را به رسانه‌ها به صورت کتاب و مقاله و گزارش ارائه می‌دهند.

برای اینکه دریابیم، اندیشکده بروکینگز نیز به اهمیت رسانه‌ها در انتقال افکار و اندیشه‌ها به طور کامل واقف و آگاه است، تنها کافی است، به این نکته اشاره کرد که در سال گذشته میلادی اقدام به تاسیس استودیویی خصوصی در این اندیشکده کرد تا محققان و پژوهشگران این مرکز به راحتی امکان انجام مصاحبه‌های مطبوعاتی را داشته باشند.

همچنین اندیشکده بروکینگز اقدام به انتشار کتابچه‌ای تحت عنوان «راهنمای رسانه‌ها» کرد تا به روزنامه‌نگاران آمریکایی در آشنایی با کارشناسان مطبوعاتی هر منطقه و ایالت از آمریکا کمک کند.

بودجه تحقیقاتی اندیشکده بروکینگز سالیانه به حدود 40 میلیون دلار می‌رسد که اکثر آن از ثروتی که بنیانگذار این مرکز از خود برجای نهاده است، این درحالی است که موسسات و مراکز و شرکت‌ها و افرادی نیز هستند که به این مرکز در انجام فعالیت‌های پژوهشی‌اش کمک می‌کند و در این میان این مرکز دارای درآمدهایی از فروش سالیانه حدود 50 جلد کتاب می‌باشد.

 نظر دهید »

بحران هویت و احساس حقارت

27 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی


«مد»ها الگوهایی هستند که توسط بخشی از جامعه، پذیرفته می شوند و بدنبال آن  فرد، سبک لباس پوشیدن و طرز زندگی و رفتار خود را طبق آخرین الگوها تنظیم کند و به محض آن که الگوی جدیدی در جامعه رواج یافت، از آن یکی پیروی نماید.

اگر بخواهیم ریشه های تاریخی مدگرایی در ایران را بررسی کنیم، به سال های بسیار دور بر می گردد. در دوران سلطنت فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه که پای ایرانیان به فرنگ باز شد، و نیز عصر رضا شاه، که فصل متفاوتی در مدگرایی ایرانیان گشوده شد. در واقع رضا شاه، نحوه و شکل لباس پوشیدن مردم ایران را تغییر داد.

اما همیشه این سئوال در ذهن ایجاد می شود که چرا صاحبنظران،  “مدگرایی” را به “غرب گرایی” پیوند می زنند؟

شاید یکی از دلایلش این باشد که پس از رشد تکنولوژی در اروپا، سنّت ها مورد انتقاد قرار گرفت و جامعه اروپا به تدریج، اندیشه ها، طرز زندگی و نوع لباس را تغییر داد.

اما درست در همان زمان بدلیل بی کفایتی پادشاهان ایرانی  هیچ تلاشی برای رشد صنعتی ایران صورت نگرفت ،تا برای جبران این عقب ماندگی و در واقع اروپایی شدن! با تقلید ظاهری، پوشش آنها به عاریت گرفته و به فرهنگ ایرانی تزریق شود.

اگر بخواهیم تعریف از “مد خوب"و “مد بد” داشته باشیم  باید این نکته را در نظر داشت که این پدیده زمانی ناهنجار می شود که جوانان در استفاده از مد تنها به یک مصرف کننده صرف فرهنگ بیگانه تبدیل شوند. که چه بسا با فرهنگ و ارزشهای اجتماعی ما در تضاد است و در واقع با اصول دینی و حتی اخلاقی جامعه ما  هم همخوانی ندارد.

دختران و پسران ما بدون در نظر گرفتن ارزش ها، باورها و انتخاب هنجارهای مطلوب تنها به تقلید کورکورانه از فرهنگی می پردازند که به عاریت به فرهنگ ایرانی ملی راه پیدا کرده است.

چه کسی فکر می کرد یک روز لبهای کلفت سیاهپوستان و یا رنگ سیاه پوست آنها که امروزه “برنزه “نام دارد بخصوص برای جوانان ایرانی به مد تبدیل شود؟

چه کسی فکر می کرد یک روز گوشواره برخی دختر خانمها از گوششان به سوراخ بینی شان منتقل شود و با گسترش موج اروپایی شدن در ایران! این گوشواره ها به لبها و نوک زبانشان متصل شود!؟
این مدها را در نحوه آرایش مو بخصوص در پسرها بهتر می توان مشاهده کرد.که گاهی این مدلها چنان متمدنانه !! است که جنسیت آن فرد را نمی توان تشخیص داد!

این گرایش به مدها در ایران چنان گسترش یافته که حتی از تولیدکنندگان این مدها در اروپا هم پیشی گرفته ایم.

دلایل گرایش جوانان به استفاده از این مدها:
اعتماد به نفس پایین جوانان ،تلاش برای پوشاندن این نقاط ضعف با استفاده از این مدها ،تمایل به “خودنمایی” ،افزایش حس “خودبرتربینی “بخصوص در میان طبقه مرفه،تمایل برای جلب نظر جنس مخالف ،ترس از تحقیر شدن در میان همسالان و بخصوص دوستان،بحران هویت ،تزلزل شخصیت ،احساس حقارت و…از دلایل عمده گرایش جوانان به اینگونه مدها وتقلیدهای کورکورانه می باشد.

اما مقام معظم رهبری دیدگاه قابل توجهی در رابطه با “مد” دارند. ایشان می فرمایند:

بنده با مد خيلي موافقم، جزو آدمهايي هستم كه به مد گرايش دارم، اما مدي كه از داخل جوشيده باشد- چون مد يعني ابتكار و نوآوري - نه چيزي كه از بيرون بيايد. مد آرايش مو و لباس و حرف زدن ما همه‌اش دارد از بيرون مي‌آيد.

ایشان در جای دیگر می فرمایند:
فرهنگ به عنوان شكل‌دهندة به ذهن و رفتار عمومي جامعه است. انديشيدن و تصميم‌گيري جامعه بر اساس فرهنگي است كه بر ذهن آنها حاكم است.در داخل كشور، چيزهايي كه در فرهنگ عمومي، ضعيف است، يا جايش كم است، كدام است؟يكي از موارد فرهنگ عمومي، فرهنگ لباس است. وقتي بنده خودم در اين شورا بودم، شورا وزير محترم آن وقت را - كه جناب آقاي خاتمي بودند - موظف كرد تا الگوي لباس بياورد. ايشان رفتند زحماتي كشيدند. اما به جايي نرسيد. من نمي گويم آقايان حتماً كت و شلوار را بكنند و همان لباسهاي پيشنهادي را بپوشند، اما بگذاريد ما لباسي داشته باشيم كه بگوييم ايراني است در موزه‌ها آن را نگه داريم و مال زمان هخامنشيان و ساسانيان و سلجوقيان هم نباشد. باب امروز باشد.

بالاخره جايي بايد موضع خود را دربارة اينها (فرهنگ ازدواج و فرهنگ خانواده، فرهنگ لباس و الگوي مصرف و … در فرهنگ عمومي) معين كند. حتي اگر بگويد من الان وقت ندارم و اولويتم تعيين لباس ملي نيست.خيلي خوب، معلوم بشود كه ما تا پنج سال يا ده سال اين اولويت را نداريم و مي‌خواهيم آن را كنار بگذاريم.ليكن بالاخره اين انبار مجموعه فرهنگي صاحبي داشته باشد.

 نظر دهید »

سفرنامه خبرنگار صهیونیست‌ها از سفر به ایران

26 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

نام “باربارا اسلاوین” را می‌توان در بسیاری از مقالات روزنامه‌های واشنگتن‌پست، نیویورک تایمز، شبکه خبری C-SPAN آمریکا، پایگاه تحلیلی المانیتور وابسته به ناتو و اندیشکده علوم و امنیت بین‌الملل(ISIS ) وابسته به اسرائیل یافت که محور تحلیل‌ها و گزارش‌هایش حول مسائل ایران است. اسلاوین همچنین عضو موسسه ISIS ، اندیشکده شورای آتلانتیک و دیگر موسساتی است که اصطلاحاً تحت عنوان “مؤسسات و سازمان‌های برانداز” شناخته می‌شوند و در پروژه‌های تغییر نظام و براندازی نرم فعالیت می‌کنند.

یکی از حوزه‌های مورد علاقه اسلاوین برنامه هسته‌ای ایران بوده است که در پوشش گزارش‌ها و تحلیل‌هایی از برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای کشورمان، - بویژه در خصوص سایت فردو – به شدت به خبرسازی و القای انحراف برنامه هسته‌ای ایران اهتمام می‌ورزید.

باربارا اسلاوین که از 17 سال پیش تا کنون به ایران رفت‌وآمد دارد، در دوران حوادث پس از انتخابات 88، نیز گزارش‌های مغرضانه‌ و غیرواقعی بر ضد ایران در رسانه‌های آمریکایی منتشر می‌کرد. وی بسیار علاقه دارد خود را واسطه و رابط بین دولت و مقامات ایران و آمریکا معرفی کند. همین علاقه اسلاوین موجب شد تا وی با حضور در اولین نشست خبری رئیس‌جهور جدید‌ دکتر حسن روحانی، این‌بار صراحتاً از احتمال بازگشایی مجدد کنسولگری آمریکا در ایران و رفت‌وآمد دیپلمات‌های آمریکایی به کشور سخن بگوید.

اسلاوین پس از بازگشت از سفر اخیر خود به ایران، گزارشی از این سفر، نشست خبری رئیس جهمور و شرایط اجتماعی ایران در پایگاه تحلیلی المانیتور وابسته به اندیشکده شورای آتلانتیک داده است.

وی در گزارش خود از اولین نشست خبری دکتر روحانی می‌نویسد: اگر حسن روحانی طرفدار مذاکره مستقیم با آمریکاست، دست‌کم در این نشست اشاره‌ای به آن نکرد. این در حالی بود که بسیاری از خبرنگاران تلاش می‌کردند از موضع رئیس‌جمهور درباره مذاکره با آمریکا مطلع شوند و روحانی نیز تنها با پاسخ‌های کلی نظیر موافقت با گفتگو و راه‌حل برد-برد جواب داد و در لفافه نیز مواضعی علیه اسرائیل گرفت.

اگر اوباما تبریک می‌گفت مقامات آمریکا برای تحلیف دعوت می شدند

اسلاوین روحانی را بدلیل اینکه تازه چند روزی از تحلیف او می‌گذرد، محتاط می‌خواند چرا که وی هنوز نیازمند کسب رأی اعتماد مجلس برای کابینه‌اش است. کابینه‌ای که این تحلیل‌گر موسسات آمریکایی آن‌ها را تکنوکرات‌هایی می‌خواند که نیمی تحصیل‌کرده آمریکا و از وزرای دولت‌های گذشته اصلاحات و کارگزاران هستند.

این خبرنگار و تحلیل‌گر آمریکایی از قول یک دیپلمات‌ ایرانی مستقر در تهران که با وی گفتگو کرده و خواسته نامش فاش نشود می‌نویسد: آمریکا با تبریک نگفتن به روحانی به مناسبت پیروزی در انتخابات فرصت خوبی را از دست داد. مقامات وزارت خارجه ایران انتظار داشتند اوباما یک تبریک ساده و صریح به مناسب پیروزی روحانی صادر کند، که اگر چنین اتفاقی افتاده بود احتمال حضور میهمانانی از آمریکا در مراسم تحلیف رئیس‌جمهور وجود داشت.

اسلاوین به پاسخ روحانی به سوال خود نیز اشاره می‌کند و اذعان می‌کند که دکتر روحانی تمامی سوالاتی را که درمورد رابطه و مذاکره مستقیم با آمریکا پرسیده می‌شد با زیرکی از دادن پاسخ صریح و روشن خودداری کرده و با لطایف‌الحیل از آن می‌گذشتند.

این خبرنگار آمریکایی از دکتر روحانی در مورد احتمال مذاکره مستقیم و بازگشایی بخش کنسولی سفارت آمریکا برای صدور رواديد و سفر دیپلمات‌های آمریکایی به ایران پرسیده بود که رئیس‌جمهور با مزاح تصریح کرد که “شما زیادی خوش‌بین هستید” و تاکید کرد که پیش از رسیدن به این مرحله مسائل مهم‌تری هست که باید حل و فصل شود.

باربارا اسلاوین در ادامه از نظم روحانی نسبت به محمود احمدی‌نژاد نیز می‌نویسد: برخلاف احمدی‌نژاد که نشست‌های خبری‌اش بسیار طولانی و خسته‌کننده می‌شد، روحانی تنها 10 دقیقه بیش از یک ساعت زمان از پیش تعیین شده نشست را ادامه داد. به گفته اسلاوین برخلاف سید محمد خاتمی رئیس‌جمهور اصلاح‌طلبان، روحانی تا کنون با هیچ‌ خبرنگار و رسانه غربی مصاحبه نکرده است.

حجاب زنان امروزی در ایران با روح قوانین اسلامی مطابقت ندارد

این عضو ارشد اتاق‌های فکر مطرح آمریکا در ادامه سفر خود به ایران، به میان مردم رفته و تحولات جامعه ایران – بویژه تهران – را نیز گزارش کرده است. به گفته وی، مردم ایران هنوز هم مطمئن نیستند روحانی بتواند شرایط آشفته اقتصادی کشور را که از دولت احمدی‌نژاد برجای مانده، بهبود ببخشد.

اسلاوین در گزارش خود با اشاره به 17 سال پیش که برای اولین بار به ایران سفر کرده بود، از جامعه ایران به عنوان جامعه‌ای متحول شده نسبت به آن دوران یاد می‌کند. به گفته وی، در آن زمان پوشش زنان به رنگ‌های سرمه‌ای، قهوه‌ای تیره، خاکستری و مشکی محدود می‌شد اما امروز حجاب در جامعه ایران معنای دیگری پیدا کرده و با طراوت شده است.

به اعتقاد او، حجاب امروز زنان ایرانی از رنگ‌های تیره به رنگ‌های متنوع و شاد متحول شده و گرچه در ظاهر مطابق قوانین و حدود اسلامی است اما با روح قوانین اسلامی مطابقت ندارد. “این روزها در ایران – تهران – دیگر زنان زیر 50 سال چادری کم‌تر به چشم می‌خورند".

سوابق اسلاوین در سفر به ایران

درخصوص سوابق خانم اسلاوین گفتنی است ایشان برای پوشش راهپیمایی 22 بهمن سال 1388 و پوشش اقدامات خلاف قانون و چارچوب عده‌ای، به ایران سفر کرده بودند. وی بار دیگر و در ماه‌های ابتدایی سال 1389 نیز با دریافت ویزای ایران قصد سفر به کشور را داشت که با اعتراض رسانه‌های و فعالان سیاسی کشور، سفر خود را لغو کرد.

وی از سال 1996 تا کنون 8 بار به ایران سفر کرده است که آخرین سفر وی پیش از حضور در نشست خبری دکتر روحانی، به حضور او برای پوشش اجلاس سران غیرمتعهدها در تهران باز‌می‌گردد که در حاشیه آن مصاحبه‌ای اختصاصی هم با علی‌اکبر صالحی وزیر امورخارجه وقت کشورمان انجام داد. اسلاوین در سفرهای خود پیش از انتخابات سال 1388 با هاشمی‌رفسنجانی و میرحسین موسوی نیز دیدار داشته است.

اسلاوین همچنین متن مصاحبه با دکتر احمدی‌نژاد در سفر به نیویورک را نیز منتشر کرده بود که پس از مدتی دفتر رئیس‌جمهور پیشین، چنین مصاحبه‌ای را از اساس تکذیب کرد.

خانم باربارا در جریان حوادث پس از انتخابات 88 با گزارش‌ها، تحلیل‌ها و اخبار پی‌در‌پی در روزنامه‌های آمریکایی از جمله واشنگتن‌پست، به حمایت از اغتشاش و حرکت‌های غیرقانونی پرداخت و برای فشار بیشتر بر ایران، اخبار غیرواقعی از برنامه هسته‌ای ایران منتشر می‌کرد.

آزادی بیان و تردد خبرنگاران خارجی در ایران به حدی است که این افراد به راحتی با مسئولان بلندپایه کشور دیدار و گفتگو می‌کنند و به نقاط مختلف کشور و حتی نزدیکی مراکز حساس به راحتی سفر کرده و گزارش و خبر تهیه می‌کنند. خبرنگاران خارجی و بویژه آمریکایی، حتی آن‌دسته که به وضوح بر ضد نظام ایران تبلیغ و فعالیت می‌کنند به راحتی ویزای ایران را دریافت می‌کنند و تحت حمایت نیروهای انتظامی و امنیتی وارد کشور می‌شوند. این‌همه، در حالی است که به عنوان مثال خبرنگار ایران در نیویورک حق خروج از شعاع 25 مایلی از سازمان ملل و محل استقرار خود را ندارد و خبرنگاران ایرانی مستقر در اروپا یا از کشورهای مدعی آزادی بیان اخراج می‌شوند یا به بهانه‌های واهی بازداشت شده، تحت تعقیب قرار می‌گیرند.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس