تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

شورای نظارت بر اسباب بازی را ازخواب بیدار کنید

09 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

سال هاست بحث نظارت بر محصولات تبلیغی غرب گفت وگو می‌شود. محصولاتی که موی رگی بر روح و روان فرزندان ایران اسلامی تأثیر می‌گذارد. الگو سازی این برنامه ها برای کودکان و خطرات پیش رو در این حوزه از جمله مواردی است که در متن زیر بدان پرداخته می شود. در روزهای اخیر نمایشگاهی با عنوان«دنیای اسباب بازی، آموزش و سرگرمی» در محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تهران برگزار شد که ظاهراً زیر نظر «شورای نظارت بر اسباب بازی» بود. البته در همین ابتدا اذعان می کنیم که شرکت های تولیدی خوبی نیز در این نمایشگاه حضور داشتند و برخی از محصولات، واقعاً تحسین برانگیز بود.

به محض ورود به نمایشگاه با یک نمایشگر بزرگ روبرو می‌شدیم که در آن فیلم آموزش زبان برای کودکان پخش می شد. در این فیلم دو دختر و دو پسر انگلیسی زبان، حدود ۱۰ ساله در حال آواز خواندن و رقصیدن بودند که اگر قصد داشته باشید فرزندتان زبان انگلیسی یاد بگیرد چه شما بخواهید یا نه حتما در کنار آن رقصیدن، آن هم به شکل حرفه‌ای و در کنار جنس مخالف خود را یاد خواهند گرفت. البته نگران نباشید چون همه محصولات این نمایشگاه زیر نظر شواری نظارت بر اسباب بازی بوده، حتما یادگیری رقص و… به صلاح فرزند شماست!

راجع به وضعیت ظاهری اغلب فروشندگان و غرفه‌داران نمایشگاهی که در سالن «حجاب» برگزار شد و حضور دختر و پسرهای جوان با قیافه‌های نامناسب و آرایش‌کرده نیز صحبتی به میان نمی آوریم که ظاهرا به پدیده عادی نمایشگاه های فرهنگی و غیر فرهنگی تبدیل‌شده و جای اعتراض ندارد. نکته قابل ذکر دیگر اینکه اکثر اسباب بازی‌های این نمایشگاه خارجی بوده و قریب به اتفاق آنها حتی ترجمه فارسی هم نشده بودند. و احتمالا شاید به همین علت بسیار مهم!!؟، شورای نظارت بر اسباب بازی از آنها چیزی سر در نیاوره و لاجرم همه آنها را تایید کرده است.

هرچند در این نمایشگاه باربی وجود نداشت (و ظاهرا ممنوع شده بود) ولی اتفاقا همکارانش حضوری پر رنگ داشتند؛ همکارانی که مثل باربی هدفی جز حیازدایی و از بین بردن غیرت و عفت و حیا را در بین پسران و دختران کودک و نوجوان ما ندارند. چهره‌هایی مانند بن تن‌، بِرَتز‌، هانا مونتانا و مدرسه موسیقی. این آخری تصاویر ۳ جفت دوست دختر و دوست پسر است که شخصیت‌های فیلمی هستند که در یک مدرسه موسیقی دائما در حال خواندن و رقصیدن با هم هستند و متاسفانه تصاویر آنها در حالت‌های بسیار زشت و زننده، به وفور روی لوازم مربوط به نوجوانان ما دیده می‌شود.

مجدداً با اذعان به وجود محصولات خوب و مفید در برخی غرفه‌ها، به معرفی چند محصول تهیه شده از این نمایشگاه می‌پردازیم:

کتابی با جلد گالینگور به همراه یک میکروفن که از آن به عنوان خودکار هم می‌شد استفاده کرد و دکمه‌هایی که با فشار دادن آن‌ها، موسیقی پخش می‌شود. محتوای این کتاب، معرفی تفصیلی رفتارها، گفتارها، نگاه‌ها و سبک زندگیِ شخصیت‌های مدرسه موسیقی بود. البته تصاویر زشت و شرم‌آور آن فقط در داخل کتاب نبود و اتفاقا روی جلد و پشت جلد کتاب نیز همان تصاویر زشت خودنمایی می‌کرد. البته شاید برخی ناظران معتقدند یک دختر و پسر جوان که با لباس‌های نیمه عریان همدیگر را بغل کرده‌اند اشکالی نداشته و اصلا شاید برای پرورشِ فکر کودکان و نوجوانان، خوب هم باشد.

بسته دیگری، شبیه به بسته فوق و دارای میکروفن و… نیز به معرفی سر کار خانم هانامونتانا می‌پرداخت! این شخصیت به نوعی باربی جدید و زنده‌ای است که کم‌کم دارد جای خودش را بر روی کیف و لباس و … کودکان باز می‌کند.

یکی دیگر از محصولات شگفت انگیز این نمایشگاه، وجود کتابی انگلیسی با عنوان «شاهزاده پارسی» بود که این هم مثل موارد دیگر، برگرفته از یک فیلم است که کتاب آن در نمایشگاه ارائه شده تا کودکان و نوجوانان ما فکرشان بیشتر پرورش پیدا کند. تصاویر بسیار زشتی از این شاهزاده ایرانی به همراه یک پرنسس ایرانی با لباس‌های نیمه عریان در این کتاب وجود دارد. حال آنکه برای هیچ کس قابل انکار نیست که عفت و حیا در میان ایرانیان به شکل چشمگیری رواج داشته است. حتی ویل دورانت تاریخ نگار معروف در کتاب تاریخ تمدن ج۲ص ۷۸می‌گوید: «تجلیات پوشش در میان زنان ایرانی چنان چشمگیر است که برخی اندیشمندان و تمدن نگاران، ایران را منبع اصلی ترویج حجاب معرفی کرده اند.» و اتفاقا در این اثر فاخرِ!؟ ضد فرهنگی و البته تحت نظارت شورای نظارت، برای ما ایرانی‌ها تاریخ کشور خودمان را تحریف کرده‌اند؛ تاریخ حیا و عفت زنان و مردان این سرزمین پاک و مقدس را.

پس از معرفی این سه محصول بعنوان مشت نمونه خروار چند فرضیه را می توان مطرح کرد:

نظارتِ شورای نظارت بر اسباب بازی، نظارت محتوایی نبوده و اصولاً محتوایی که اسباب بازی به کودک انتقال می‌دهد برای آنها موضوعیت ندارد. شاید هم نظارت، محتوایی بوده ولی از نگاه ناظران، مسأله حیا موضوعیت نداشته و اصولاً آنها از پروژه دقیق حیا زدایی دشمن بی‌خبر هستند یا برایشان بی‌اهمیت است. شاید با توجه به اینکه بعد از ۵۰-۶۰ سال که قضیه باربی لو رفته و در جهان به عنوان آموزگار سکس شناخته شده و در کشور ما نیز تا عمق وجود کودکانمان تاثیر گذاشته، تازه تصمیم گرفتند که باربی را حذف کنند. درحالی‌که در شناسایی شخصیت‌های تازه نفس و جدیدِ مؤثر و یکه تاز عرصه حیا‌زدایی در کودکان و نوجوانان، (که با استفاده از بستری که باربی فراهم کرده، اتفاقا خیلی دقیق تر عمل می‌کنند) غافل و بی‌خبر هستند. بالاخره اگر چهره باربی بر‌اساس اصول زیبایی‌شناختی یک ملاحتی، یک زیبایی زنانه‌ای دارد، شخصیت‌های مثل برتز و … نه تنها این زیبایی را ندارد بلکه چهره‌شان تداعی‌کننده زنان بد‌کاره و به اصطلاح امروزی‌ها، فَشِن است. اگر باربی طی این سال‌ها (‌از زمان تولیدش در سال ۱۹۵۹ میلادی) تا‌کنون به دوست پسرش وفادار بوده است، شخصیت‌های جدید، بر‌اساس قانون لذت‌گرایی و آزادی جنسی، هر زمان با یک دوست پسر دیده می‌شوند. متاسفانه الان دیگر نه تنها چشمان کودکان ما به تصاویر باربی عادت کرده و با آن اُنس گرفته است، بلکه خود ما هم عادت کرده‌ایم که تمام شخصیت‌های کارتونی را با یک همتا (یا اصطلاحاً پارتنر) از جنس مخالف ببینم. حتی وقتی نسخه جدید کارتونِ زورو به نام«ال زورو» از تلویزیون خودمان هم پخش می‌شود، شخصیت اول فیلم با یک دختر جوان که دوست او است، هنرنمایی می‌کند.

و شاید ۵۰-۶۰ سال دیگر که خدای نکرده رفتارها، گفتارها، نگاه‌ها و سبک زندگی فرزندان ما مثل برتز و هانامونتانا و … شد و ارتباط با جنس مخالف به امری عادی تبدیل شد، ناظران ما از خواب بیدار شده و تصمیم خواهند گرفت که تصاویر اینها در نمایشگاه نباشد و خدا می‌داند که طی این مدت چه شخصیت‌های الگو‌ساز تازه نفسی برای کودکان ما طراحی شده‌اند؟ حسن ختام این نوشتار نیز فرمایشی از رهبر فرزانه انقلاب است که می فرمایند:

«اگر یک انقلاب تحت فشار اقتصادی، سیاسی و تبلیغی قرار گیرد قابل ملامت نیست؛ ولی اگر این انقلاب نتواند فرزندش را تربیت کند قابل ملامت و سرزنش است»

۹ دی، شماره ۴۶

 نظر دهید »

اقتدا به محمد(ص)نگرشی نو به اسلام در جهان معاصر

09 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

چندین سال است که در اروپا و آمریکا، رسانه های جمعی که متاثر از افکار سیاسیون آن کشورها هستند، نوعی اسلام هراسی را به مردم آن کشورها القا می کنند؛ به گونه ای که دامنه این بحث از این هم فراتر رفت و جنگ تمدن ها مطرح شد که در واقع جنگی بین اسلام و دنیای غرب بود و یا سخن از جنگ های صلبیی جدیدی به میان آوردند. در برابر این تهاجم، ما شاهد موضع گیری هایی از جانب مسلمانان و حتی انسان های روشنفکر و آزاده ای بودیم. پروفسور «کارل ارنست» از جمله کسانی بود که در این جریان بی تفاوت نماند و موضع گیری کرد. در حقیقت وی بر این تصور بود که  نگاه غرب به اسلام نگاه ظالمانه و همراه با کینه و عدم درک درست از اسلام است. از اینرو نگاشتن کتاب اقتدا به محمد (ص)در پاسخ به این جریان را، وظیفه خود دانست، چنان که در مقدمه آورده است:

«من طی سالها با شماری از مسلمانان روابطی عمیق برقرار کرده ام به گونه ای که مرا به خانه هایشان دعوت کرده و در جمع خانواده های خود پذیرا شده اند. بنابراین مطرح کردن مباحث این کتاب، حداقل کاری است که به پاس آن روابط باید انجام دهم»

با این حال، نگارش این کتاب ارزشمند و محققانه زمانی به پایان رسیده که واقعه ۱۱ سپتامبر۲۰۰۱ به وقوع پیوست و از اینرو پروفسور کارل ارنست تحت شدید ترین فشارها از سوی گروه های افراطی مسیحی و افراطی ضد اسلام قرار گرفت، لذا مجبور شد تغییراتی در مقدمه و نتیجه و حتی فصول مختلف انجام دهد و در نهایت این کتاب در سال ۲۰۰۳منتشر گردید.

کارل ارنست در بخش دیگری از مقدمه خود درباره شیوه نگارش این کتاب می نویسد:«کتاب حاضر بدین منظور نگارش شده است تا جایگزین کاملا متفاوتی باشد برای کتاب های که در مورد اسلام شایع و رایج شده است.آنچه در اینجا ارائه می شود دیدگاهی جانبدارانه و در عین حال مدلل و تحلیلی است در مورد سنت دینی اسلام و مسائلی که اخیرا مسلمانان با آن مواجه اند. من از برداشت های متعارف به جد فاصله می گیرم تا فهمی غیر بنیادگرایانه از اسلام ارائه دهم».

وی در جای دیگری هدف از نگارش این کتاب را این گونه بیان می کند:«…کتاب اقتدا به محمد بدین منظور نگاشته شده است که ابرهای بدگمانی و سوء فهم را بزداید و بستری فراهم آورد تا خوانندگان بتوانند به فهمی مستقل از وضعیت تاریخی و موضوعات کلیدی موثر بر مسلمانان و غیر مسلمانان جهان امروز نائل آیند»

جان کلام پروفسور ارنست در این است که نباید در مورد مسلمانان که مردمی هستند با ملیت‌های مختلف و دارای نژادهای گوناگون و اوضاع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی متفاوت، نظر واحدی ابراز داشت و مثلا نمی‌توان عمل جمعی از مسلمانان بنیادگرا و سلفی را به حساب همه مسلمانان گذاشت، علاوه بر آن که عمل مسلمانان بنیادگرا و سلفی نیز ریشه در اسلام ندارد بلکه متاثر از اوضاع و احوال سیاسی خاص و به خصوص عکس‌العملی است نسبت به استعمار. 

پروفسور کارل ارنست درباره دین مقدس اسلام به دو رکن «قرآن» و «پیامبر‌(ص)» می‌پردازد و قرآن را در بسیاری از موارد قدسی‌تر از انجیل و تورات تلقی می‌کند و پیامبر‌(ص) را نیز «رحمةللعالمین» می‌نامد و اخلاق و خلقیات پیامبر‌(ص) را به رخ غربیان می‌کشد و به خصوص تصویری که علی‌(ع) از پیامبر‌(ص) در نهج‌البلاغه ارائه می‌دهد را مورد توجه قرار می دهد. همچنین به برخی از انتقاداتی که مسیحیان نسبت به قرآن، پیامبر‌(ص) و برخی از احکام فقهی مثل حجاب دارند از موضعی بی‌طرفانه پاسخ می‌گوید.

کارل ارنست درباره روش نگارش این کتاب می نویسد:« روش اصلی این کتاب توصیفی و تفسیری است و بر سر آن است که سوالات کلیدی و مفاهیمی را که برای فهم بحث و جدلهای اخیر در مورد اسلام لازم است به خواننده ارائه دهد. من قصد آن ندارم که بر موضع گیری خاصی صحه بگذارم، ولی رویکرد مبتنی بر مطالعات دینی و زمینه های تاریخی مستلزم برخوردی انتقادی با موضوع است…»

پروفسور کارل ارنست هر چند در اثر فوق از زبان پیچیده فنی و تخصصی اجتناب کرده است ولی چون پرداختن به موضوع این کتاب، بخصوص آنجا که پای دین در میان است در سطح بین‌المللی حساسیت‌های فراوانی ایجاد می‌کند، وی سعی کرده است با احتیاط سخن بگوید و به جای تصریح، از کنایه و استعاره، زیادتر استفاده کند این امر باعث می‌شود که در برخی موارد زبان ایشان تا حدودی با طرز سخن گفتن سیاستمداران شبیه شود، که قابل تفسیر و تاویل‌‌های متعدد است. استفاده از جملات بلند و نیز کاربرد جملات معترضه، خود نیز ناشی از همین مراعات، احتیاط و احترام به عقاید مختلف است.

اما درباره خود کارل ارنست باید بگوییم که وی،یکی از مطرح ترین اندیشمندان در سطح بین الملل  وشاگرد اسلام و عرفان‌پژوه معروف«آنه ماری شیمل» است. وی هر چند تصریح کرده که مسلمان نیست ولی در میان دانشگاهیان امریکا به عنوان یکی از سرسخت ترین مدافعان اسلام و مسلمانان شناخته می شود.وی در سال ۱۳۸۶ برای شرکت در کنفرانس مولانا و دین همراه همسرش جودیت ارنست به ایران سفر کرد و بعد از بازگشت به امریکا در نامه سرگشاده ای خطاب به بوش رئیس جمهور وقت امریکا از سیاست های وی به ایران و ایجاد جو ایران هراسی در امریکا بشدت انتقاد کرد.

کارل ارنست در سال ۱۹۵۰ در امریکا به دنیا آمده است. مدرک کارشناسی خود را در سال ۱۹۷۳ در رشته«دین تطبیقی» از دانشگاه استانفورد اخذ کرد و تحصیلات تکمیلی خود را در همین رشته در دانشگاه هاروارد پی گرفت و در سال ۱۹۸۱ به اخذ درجه دکتری از این دانشگاه نائل آمد.وی بعدها به عضویت هیئت علمی دانشگاه کارولینای شمالی درآمد.تخصص اصلی وی در مطالعات اسلامی با تمرکز بر غرب و جنوب آسیاست.اما در این میان بیشترین علاقه شخصی اش به عرفان اسلامی و تصوف است.

از مهمترین آثار وی می توان به : ۱-روزبهان بقلی ۲-شهدای صوفی عشق ۳-تعالیم صوفی ۴-بهشت برین  ۵-شطحیات در عرفان ۶-اقتدا به محمد اشاره کرد.

نگاهی به محتوای کتاب :

این کتاب در یک مقدمه و شش فصل تنظیم شده است:

فصل اول تحت عنوان «اسلام در چشم غربیان»، ابتدا نگاهی اجمالی به اسلام دارد سپس به تفصیل و به لحاظ تاریحی دیدگاه‌های اسلام ستیزانه‌ی غرب را از قرون وسطی تا عصر حاضر بررسی می‌کند. جنگ‌های صلیبی،‌ مسأله‌ی استعمار و غرض‌ورزی‌های مستشرقان از جمله موضوعات این فصلند.

پروفسور ارنست در این فصل، از زوایای مختلفی به دشمنی غرب با پیامبر اسلام پرداخته است. وی در جایی از این فصل می نویسد:«در دوران قرون وسطی، نویسندگان مسیحی تمام آن فضایلی که حقانیت محمد (ص) را در چشم مسلمانان نشان می داد واژگون کردند و به شکل عیب و نقص در آوردند. این امر صرفا به این خاطر بود که ایشان این دیگاه را بر نمی تافتند که بعد از مسیح پیامبری آمده باشد…».

فصل دوم تحت عنوان «رویکرد به اسلام در قالب دین»، به تاریخچه‌ی واژه‌ی «دین» (religion) و تطور معنای آن از صدر مسیحیت تا اوایل عصر استعمار می‌پردازد. و بر آن است تا به سوء فهم‌های ناشی از آمیخته شدن اسلام با مسایل قومی و نژادی خاتمه دهد.«این امر راهگشای نگاهی نو به چگونگی تلقی محققان از اسلام، چگونگی تعریف اسلام توسط حکومت های ملی و دولتمردان و چگونگی در آمیختن این تعاریف با اصلاحات خود مسلمانان خواهد بود».

فصل سوم به «منابع قدسی اسلام» یعنی به قرآن و سنت اختصاص دارد. این فصل با زندگی پیامبر اسلام(ص) آغاز می‌شود و با نگاهی اجمالی به قرآن، ساختار و محتویات آن ادامه می‌یابد. این تفسیر بدون آنکه بخواهد همه مطالب یا جزئیات را در بگیرد، بر نقش محوری پیامبر(ص) در آگاهی دینی عالم اسلام تاکید می ورزد. همچنین این فصل فرصت بررسی دوباره منازعات پر دامنه بین المللی را بر سر اهانتی گه در نوشته های تخیلی و ژورنالیستی اخیر نسبت به قرآن صورت پذیرفت، به دست می دهد.

فصل چهارم تحت عنوان «اخلاق و زندگی دنیوی» به جنبه‌های عملی آموزه‌های اسلام از جمله اخلاق و فقه می‌پردازد. در این فصل همچنین به مباحث دیگری از جمله اسلام و لیبرالیسم، مسایل مربوط به جنسیت و حقوق زن، مسأله‌ی حجاب و نیز رابطه‌ی اسلام و علم…می پردازد.

فصل پنجم تحت عنوان «معنویت در عمل» با تاکید ویژه بر نقش ائمه شیعه(ع) و مشایخ صوفیه به عنوان رهبران و سرچشمه‌های معنوی،معنویت و عرفان در دو سنت تشیع و تصوف را بررسی می‌کند. در ادامه این فصل مباحثی همچون مخالفت وهابیان با مفهوم ولایت نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد. این فصل هم‌چنین به ماهیت هنر اسلامی می‌پردازد و مباحثی چون هنر قدسی، هنر سکولار با بن‌مایه‌های دینی، هنر اسلامی از دیدگاه مسلمانان و هنر اسلامی از دیدگاه غربیان را در بردارد.

فصل ششم که خاتمه و نتیجه‌گیری است تحت عنوان «ایجاد تصویری جدید از اسلام در قرن بیست و یکم» نگاهی به مسأله‌ی اسلام و مقتضیات زمان و نیز مسأله‌ی سنت و تجدد دارد و بر آن است تا نشان دهد که چگونه «ایدئولوژی» و «تکنولوژی» دایماً طرز تلقی مسلمانان و غیر مسلمانان از اسلام را تغییر می‌دهد. در سرتا سر این کتاب، نقش پیامبر اسلام به عنوان شخصیت شاخص اصلی در متمایز ساختن معنا و روح اسلام مورد تاکید قرار می گیرد.

* ارنست،کارل، اقتدا به محمد(ص): نگرشی نو به اسلام در جهان معاصر؛ ترجمه قاسم کاکایی، تهران ، انتشارات هرمس،

 نظر دهید »

دشمن سینه به سینه شما ایستاده است

09 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

  «غرب در دهه‎ بیداری اسلامی و به‎ویژه در سال‎های اخیر پس از شکست‎های پیاپی از ایران و افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین و اینک مصر و تونس و… کوشیده است تا پس از شکست تاکتیک اسلام‎ستیزی و خشونت علنی، به تاکتیک بدل‎سازی و تولید نمونه‎‎های تقلبی دست بزند و در این راستا «عملیات تروریسم ضد‎مردمی» را به‎جای «شهادت‎طلبی»، «تعصب و تحجر و خشونت» را به‎جای «اسلامگرایی و جهاد»، «قومیت‎گرایی و قبیله‎بازی» را به‎جای «اسلام‎خواهی و امت‎گرایی»، «غربزدگی و وابستگی اقتصادی و فرهنگی» را به‎جای «پیشرفت مستقل»، «سکولاریزم» را به‎جای «علم‎گرایی»، «سازشکاری» را به‎جای «عقلانیت»، «فساد و هرج و مرج اخلاقی» را به‎جای «آزادی»، «دیکتاتوری» را به نام «نظم و امنیت»، «مصرف‎زدگی، دنیاگرایی و اشرافیگری» را به نام «توسعه و ترقی» و «فقر و عقب‎ماندگی» را به نام «معنویت‎گرایی و زهد» قلمداد کند.»

«آری، استکبار از اینکه ملتی در حال و هوای سنت‎های جاهلی خود زندگی کند، ولی در‎های خزائن مادی خود را به روی آنان بگشاید و تسلیم فزون‎خواهی و سلطه‎طلبی آنان شود و فرهنگ فساد و فحشا و مصرف‎زدگی و می‎خوارگی و شهوترانی را از آنان بپذیرد، نه تنها نگران نیستند، بلکه بسی خشنودند! آنان از بازگشت ملت‎ها به گذشته‎ای که به آنان عزت و عظمت را یادآوری کند؛ راه جهاد و شهادت را به روی آنان باز کند؛ کرامت انسانی را به آنان برگرداند؛ آیه «و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا» را به آنان بیاموزد؛ آیه «و لله العزه و لرسوله و للمؤمنین» را به آنان یادآوری کند؛ و خلاصه دست طواغیت مستکبر و مستبد و سلطه‎طلب را از زندگی آنان قطع کند، از ناخشنود و سراسیمه و بیمناکند و به هر بهایی می‎خواهند از آن جلوگیری کنند.»۲

«ما تا به‎ کار ایرانی و سرمایه ایرانی احترام نگذاریم، تولید ملی شکل نمی‌گیرد؛ و اگر تولید ملی شکل نگرفت، استقلال اقتصادی این کشور تحقق پیدا نمی‌کند؛ و اگر استقلال اقتصادی جامعه‎ای تحقق پیدا نکرد، استقلال سیاسی آن جامعه تحقق پیدا نمی‌کند؛ و اگر استقلال سیاسی جامعه‎ای تحقق پیدا نکرد، بقیه حرفها، جز حرف چیز دیگری نیست. تا یک کشور اقتصاد خود را قوی نکند؛ پایدار نکند؛ متکی به خود نکند؛ مستقل نکند؛ نمی‌تواند از لحاظ سیاسی و فرهنگی و تأثیرگذار باشد.»۳

«در این مرحله از انقلاب، هدف عمده عبارت است از ساختن کشوری نمونه که در آن، رفاه مادی همراه با عدالت اجتماعی و توأم با روحیه و آرمان انقلابی، با برخورداری از ارزش‎های اخلاقی اسلام تأمین شود. هریک از این چهار رکن اصلی ضعیف یا مورد غفلت باشد، بقای انقلاب و عبور آن از مراحل گوناگون ممکن نخواهد شد.

رفاه مادی به معنای ترویج روحیه مصرف‎گرایی نیست بلکه بدین معنی است که کشور از نظر آبادی و عمران، استخراج معادن و استفاده از منابع طبیعی، تأمین سلامت و بهداشت جامعه، رونق اقتصادی و رواج تولید و تجارت، با تکیه بر استعداد‎های ذاتی نیرو‎ی انسانی خود به حد قابل قبولی برسد و علم و فرهنگ و تحقیق و تجربه همگانی شود و نشانه‎‎های فقر و عقب‎افتادگی رخت‎ بربندد.»۴

«امروز بدون تردید همه آن صف‎آرایی‎هایی که روز اول علیه این انقلاب بود، وجود دارد؛ بعضی شکل عوض کرده و بعضی صف‎آرایی‎‎ها هم به مرور زمان اضافه شده است. امروز متأسفانه مصرف‎گرایی و مسابقه تجمل‎گرایی و پول درآوردن، طبقه جدیدی درست کرده است. نظام اسلامی با تولید ثروت مخالف نیست، بلکه مشوق آن است. اگر تولید نباشد و اگر ایجاد ثروت نباشد، حیات و بقای جامعه به خطر خواهد افتاد و جامعه اقتدار لازم را به دست نخواهد آورد؛ این یک اصل اسلامی است. اما این که آحاد مردم دلشان لک بزند برای مسابقه اشرافی‌گری و برای تجمل‎پرستی؛ یک چیز بسیار نامطلوب است؛ این چیزی است که متأسفانه در درون ما هست؛ اسراف و مصرف‎گرایی افراطی.»۵

«مصرف‎گرایی افراطی و گرایش به تفاخر در استفاده از محصولات خارجی در مقابل نمونه‎‎های داخلی آن، معنایش این است که کارگر ایرانی را به‎ نفع کارگر خارجی بیکار کنند. باید افتخار به استفاده از مصنوعات داخلی در مردم و مسئولان بیدار شود. در درجه اول خود مسئولان و دستگاه‎‎های دولتی و قوای سه‎گانه و در درجه بعد آحاد مردم باید به این نکته توجه کنند و اهمیت دهند.»۶

«عادت‎های ما، سنت‎های ما و روش‎های غلطی که از این و آن یاد گرفته‎ایم، ما را سوق داده است به زیاده‎روی در مصرف به‎نحو اسراف. یک نسبتی باید در جامعه میان تولید و مصرف وجود داشته باشد؛ یک نسبت شایسته‎ای به سود تولید؛ یعنی تولید جامعه همیشه باید بر مصرف جامعه برتری داشته باشد. جامعه از تولید موجود کشور استفاده کند؛ آن‎چه که زیادی هست، صرف اعتلای کشور شود.

امروز در کشور ما اینجوری نیست. مصرف ما به نسبت، از تولیدمان بیشتر است؛ این، کشور را به عقب می‌برد؛ این، ضرر‎های مهم اقتصادی بر ما وارد می‌کند.»۷

«برای اقتصاد یک کشور، مهم‌ترین بخشی که می‌تواند یک شکوفایی پایدار را به‎وجود بیاورد، تولید است؛ به خصوص آن بخش اقتصاد تولیدی‎ که متکی است به دانش، متکی است به علم؛ این، شایسته ملت ایران است.

جهاد اقتصادی، صرفا تلاش اقتصادی نیست. یک وقت شما می‌خواهید یک تلاشی را انجام دهید که به‌خصوص یک دشمنی سینه به سینه شما ایستاده است؛ این می‌شود جهاد. اگر بخواهیم در ادبیاتِ امروز ما برای «جهاد» معادلی پیدا کنیم، می‌شود «مبارزه». جهاد اقتصادی یعنی مبارزه اقتصادی.

همه هم مسئولند. نیت اگر نیت خدایی باشد، می‌شود جهاد فی‎سبیل‎الله. وقتی انسان برای اعلای کلمه حق، اعلای کلمه اسلام، عزت بخشیدن به امت اسلامی و ملت مؤمن و مسلمان ایران تلاش می‌کند، این جهاد می‌شود جهاد فی‎سبیل‎الله. آن وقت در این تلاش، برکات و عظمت و ‎شأن جهاد فی‎سبیل‎الله وجود دارد.

من ضمن تشکر از همه کارکنان، متخصصان و فعالان این عرصه به صورت جدی می‌خواهم که کار خودتان را جهاد فی‎سبیل‎الله بدانید؛ احساس خستگی نکنید و بدانید وعده الهی بر پیروزی جهاد فی‎سبیل‎الله است. وقتی برای خدا و در راه خدا حرکت می‌کنید، به پیروزی خواهید رسید.»۸


پی‌نوشت‌ها

۱) خطبه‎‎های نماز جمعه تهران ۱۴/۱۱/۱۳۹۰

۲)  پیام به کنگره عظیم حج ۲۶/۰۳/۱۳۷۰

۳)  بیانات در اجتماع کارگران کارخانجات تولیدی داروپخش‎ ۱۰/۰۲/۱۳۹۱

۴)  پیام به ملت شریف ایران در چهلمین روز ارتحال امام خمینی (رحمت‎الله‎علیه) ۲۳/۰۴/۱۳۶۸

۵)  بیانات‎ در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه‎‎های شیراز ۱۴/۰۲/۱۳۸۷

۶) بیانات در اجتماع بزرگ مردم همدان ۱۵/۰۴/۱۳۸۳ ‎

۷) خطبه‎‎های نماز جمعه تهران ۰۴/۱۰/۱۳۷۷ ‎

۸) بیانات در جمع مردم و کارکنان صنعت نفت عسلویه ۰۸/۰۱/۱۳۹۰

هفته نامه پنجره شماره۱۴۰

 نظر دهید »

قحطی عروسک دارا و ته انباری عروسک سارا

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

اسباب‌بازی‌ها با فرهنگ کودکانمان چه می‌کنند؟

ما در مقابل سربازان به ظاهر کوچک ولی جذاب غرب (اسباب بازی ها) چه جبهه ای گرفته ایم؟

عملکرد  نهادهای فرهنگی در حوزۀ اسباب بازی کودکان را چگونه می توان ارزیابی کرد؟

 دختر جوان در ابداعی فردی، لباس‌های ایرانی‌‌را تن‌پوش عروسک‌هایی کرده بود که از آن سوی آب‌ها می‌آیند برای تحمیل فرهنگ غربی بر فرزندان ایرانیانی که قرار است آینده‌ساز کشور اسلامی‌مان باشند، اما در برابر پرسش پدران و مادران مشتاق خریدن این عروسک‌ها برای فرزندانشان از علت گرانی قیمت‌ها، با شرمی ایرانی ابراز می‌کرد که هزینه تولید لباس‌ها و خود عروسک‌ها به میزانی است که نمی‌توانم به قیمتی کمتر عروسک‌ها را بفروشم؛ و این سؤال برای پدران و مادرانی مانده بود که به راستی ما برای آنکه خانه‌هایمان خانه باربی که ره‌آورد غرب است و فرهنگ خانه‌مان را به یغما خواهد برد در اتاق کودکانمان به کجا باید سر بکشیم و خواسته خود را بجویم.

آیا به راستی نهادهای فرهنگی مکلف به ادای دین خویش در حوزه اسباب‌بازی کودکان ایرانی چه کرده‌اند وقتی خبرها حاکی از آن است که در سایه بی‌تفاوتی مسئولان،۸۰ درصد اسباب بازی به‌عنوان کالای فرهنگی وارداتی و عمده ۲۰ درصد باقی نیز کپی‌برداری از مدل خارجی است و به این شکل همدم بهترین و مؤثرترین ساعات عمر فرزندانمان را کارخانه‌داران بزرگ خارجی شکل می‌دهند. کارخانه‌دارانی که بیش از همه به انباشته‌شدن ثروت خویش می‌اندیشند و نه چیز دیگر.

امروز تقریباً برای بسیاری از مردم این معنا مشخص گردیده که اسباب‌بازی کودکان تنها یک وسیله سرگرمی نیست و این کالا علاوه بر اینکه کودک و نوجوان ما را سرگرم می‌کند وسیله مؤثری برای تأثیر بر اخلاق، رفتار و شکل‌گیری شخصیت اوست.

اگرچه گاهی ما به جهت روزمره‌گی و گرفتاری‌ها این تأثیرات را فراموش می‌کنیم ولی وقتی از شخصی در این باره سؤال کنید او به شما خواهد گفت که از تأثیرات فرهنگی یک اسباب بازی روی فرزند خود مطلع است و آن را یکی از موارد مؤثر در سبک زندگی می‌داند.

به‌رغم این، حساسیتی که امروز مردم و دولت باید در این مورد مهم نشان دهند وجود ندارد. این مورد از آنجا نگران‌کننده است که بیشتر اسباب بازی‌های موجود در بازار «وارداتی» و حامل فرهنگ کشور سازنده است که بعضاً هیچ قرابتی با ما ندارند؛ اسباب بازی‌هایی که بر ارزش‌ها، هنجارها و نوع پوشش فرزندان ما تأثیر می‌گذارند. بیش از ۳۰ درصد از کل فروش اسباب بازی‌ها مربوط به عروسک‌هاست که حدود ۷۰ درصد آنها وارداتی هستند. ضمن اینکه از این ۳۰ درصد تولید داخل نیز حدود ۴۵ درصد آن کپی برداری از کارهای وارداتی است که هیچ شباهتی به فرهنگ ما ندارد.

با کمی دقت متوجه می‌شویم که طی سال‌های اخیر شکل و حجم عروسک‌های وارداتی وسیله‌ای برای ترویج سکس، شکل پوشش، تبلیغ شکلی از اندام، موسیقی‌های مبتذل و خصوصاً رقص هستند و اگر عروسک‌های موزیکال تا دیروز حجم کمی از عروسک‌های در دست بچه‌ها را تشکیل می‌داد امروز دیگر کمتر عروسکی را می‌یابید که موزیکال نباشد و صاحب خود را به «رقص» ترغیب نکرده و او را آرزومند داشتن اندام شبیه خود نکند.

این مورد به خصوص درباره عروسک‌های باربی بسیار مشهور شده به طوری که «باربی» در فرهنگ لغات عده زیادی از مردم معادل واژه «زیبایی» و «اندام متناسب» شده است؛ عروسکی که نه به گفته ما بلکه به اذعان بسیاری از کارشناسان خارجی معرف و تبلیغ‌کننده فرهنگ آمریکایی و ارزش‌های آن است و امروزه نه تنها در ایران بلکه در بیش از ۱۵۰ کشور جهان بیش از یک میلیارد آن به فروش می‌رسد و به نوعی سربازان آمریکا در خاک کشورهای دیگر هستند.

خبرگزاری فارس طی گزارشی اعلام کرده است که گردش مالی اسباب بازی در دنیا بیش از ۷۰ هزار میلیارد دلار است که حدود ۷۰ میلیون دلار آن (حدود ۵۰ میلیون دلار از مبادی رسمی و حدود ۲۰ میلیون دلار به صورت قاچاق) مربوط به ایران است که البته با احتساب تولید داخل چیزی حدود ۸۰ میلیون دلار حجم بازار اسباب بازی در کشورمان است که این رقم نشان‌دهنده جایگاه این کالا در خانواده‌های ایرانی است.

اسباب بازی به‌عنوان یک کالای فرهنگی از بدو تولد تا حساس ترین سنین رشد فکری و فرهنگی کودک با او همراه است. جالب اینکه امروزه این کالا از دنیای کودکان به وسیله رفع مشکلات روانی و جسمانی کهنسالان نیز ورود پیدا کرده و دامنه خود را گسترش داده است.

بر طبق نظرسنجی‌ها هنوز صدا و سیما بزرگترین گروه مرجع برای خانواده‌ها در تهیه اسباب بازی است و نقش آن در مقایسه با دیگر گروه‌های مرجع مثل مهدکودک و بعضاً مدارس غیر قابل رقابت است .

صدا و سیما از طریق مستقیم یعنی تبلیغ اسباب بازی و از طریق غیر مستقیم یعنی معرفی شخصیت‌های کارتونی بیشترین تاثیر را بر بازار مصرف داخلی دارد. مثلا عروسک‌های کلاه قرمزی، پسرخاله و تابه‌تا سال‌ها در بازار، قابل رقابت با انواع خارجی خود بودند و امروز هم عروسک‌های شکرستان علی رغم قیمت بالای آن محبوب بچه‌هاست و این نشان می‌دهد که شخصیت‌های کارتونی «تلویزیون» بیشترین طرفدار را بین بچه‌ها دارند.

تلویزیون نشان داده به راحتی می‌تواند در جلب نظر کودکان به شخصیت‌های ایرانی نقش ایفا کند. سازمان ها و ارگان‌های دیگر هم می‌توانند این روند را تکمیل کنند ولی مشکل اینجاست که اساسا به غیر موارد استثنا کاری در این مورد صورت نگرفته است. امروز دختران ما دوست دارند مانند باربی لباس بپوشند، آرایش کنند و اندامشان را مثل آن درآورند یا پسران ما شب‌ها خواب بن تن و اسپایدرمن را می‌بینند.

همین‌ها اتفاقا مظاهر ملموس «سبک زندگی» است؛ همان چیزی که هم اکنون همه در تکاپوی برگزاری سمینار و دادن بیلان کاری درباره آن هستند و تنها چند هفته دیگر اصل آن هم فراموش می‌شود. دستگاه‌های مسئول البته اسباب بازی را جدی نگرفته‌اند وگرنه در حدود بیست و چند سال گذشته همه فعالیت‌ها به این موارد محدود نمی شد.

وزارت ارشاد، آموزش و پرورش، حوزه هنری، کانون پرورش فکری و شورای فرهنگ عمومی باید در این عرصه پاسخگو باشند که چه اقدامی برای میهمانان ناخوانده خانه‌های ما کرده‌اند.

سری به مغازه‌های اسبا‌ب‌بازی فروشی بزند تا بدانید اساساً چیزی به عنوان عروسک دارا و سارا که قرار بود جای خالی عروسک‌های ایرانی را برای کودکانمان پر کند و پاتکی باشد در برابر تک عروسک‌های غربی حتی در فروشگاه مرکزی کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان نیز قریب است و این عروسک‌ها حتی به قیمت گران نیز قابل دسترسی نیستند.

آخرین بازدید از فروشگاه مرکزی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در هفته گذشته حاکی از این است که تنها چند عروسک سارا در این فروشگاه و فقط با دو طرح لباس که شاید ته مانده بار این عروسک‌ها باشند، در این فروشگاه قابل تهیه است.

سایت سیاست روز

 1 نظر

ما سر اسلام دعوا داریم

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

سید علی بنی لوحی، یکی از تلاشگران عرصه ادبیات دفاع مقدس است. حضور بسیجی او در این عرصه باعث شده است کتاب‌های او با استقبال چشمگیری از سوی جوانان مواجه شود. نگاه او به جنگ و دفاع مقدس، بیشتر فرهنگی است. و به همین جهت است که در بسیاری از صفحات کتاب “احمد” سخنی فرهنگی از امام خمینی (ره) را گوشزد کرده است. سخنانی که برای هر کدامشان باید کتابی نوشته شود.

“یکی از ثمرات بزرگ این جنگ، تحرک بی سابقه‌ای است که در جوانان حاصل شده” احمد ص ۳۸
“ما سر اسلام دعوا داریم، اسلام و ضد اسلام نمی‌‌شود با هم تفاهم کنند.” همان ص ۸۶
“آنها که خون شهیدان را برای به قدرت رسیدن وسیله قرار می‌دهند، از فطرت انسانی خارجند.” همان ص ۹۲
“نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون، در پیچ و خم زندگی روزمره‌ی خود به فراموشی سپرده شوند” همان ص ۱۲۰

بنی لوحی در مقدمه کتاب ارزشمند “احمد” می‌نویسد؛
“آن چه پیش روی شماست، قطره‌ای از دریای وجود مردی است که یکی یکدانه بود، از آن دست جوانانی که نفس امام (ره) او را متحول کرد. به قول خودش “بچه‌ای دهاتی بود که کسی او را نمی‌شناخت” اما وقتی بار سفر بست و رفت، میلیون‌ها نفر در سوگ او گریستند. احمد کاظمی، اگر هیچ فایده‌ای نداشته باشد، حداقل برای لحظاتی تنهایی خوب است و می‌تواند پلی برای رسیدن به آن، روشنایی رویایی، باشد که خیلی وقت‌ها جوانان ما در آتش شوق رسیدن به آن می‌سوزند. احمد پله‌ای برای رسیدن به خداست.”

نگاه متعالی بنی لوحی به جوان‌ها نگاه خوش آتیه‌ای است که باعث شده است امروز “احمد کاظمی‌ها” را در قامت جوان امروز انقلاب اسلامی مشاهده کنیم.
بنی لوحی در کتاب “احمد” کوشیده است تا زوایای زندگی شهید کاظمی را جلوی چشم مخاطب زنده کند. رصد کردن تصاویر شگفت از زندگی سراسر عشق و حماسه احمد کاظمی، از دیگر هنر نمایی‌های این نویسنده است. برخی عکس‌های این کتاب فرصت خواندن به مخاطب نمی‌دهند و باید چندین دقیقه به عکس خیره شوی تا خودت برای آن عکس یک داستانک بنویسی و پس از سیر منظره‌ای از حیات طیبه شهید، اشک در چشمانت قد می‌کشد.
حضور عکس‌های هنرمندانه و خاطرات هنرمندانه تر در کتاب مذکور، “احمد” را خواندنی تر جلوه داده است.
به ذکر یک خاطره از کتاب “احمد” اکتفا می‌کنیم و از شما دعوت می‌کنیم تا با خواندن این کتاب، بخشی از دفاع مقدس را ورق بزنید.
“گپ آخرمان، خیلی گپ باحالی بود، وقتی شب رسید خانه، یک سی دی با خودش آورده بود. گفت محمد، این سی دی را بگذار ببینیم چی است! به قول خودش مشق‌هایش را هم پهن کرده بود جلوی خودش. سی دی یک گزارش ویدیویی بود از عملیات ثامن الائمه. بابا گفت من خودم تا حالا این فیلم را ندیده‌ام. هر کس را که در فیلم نشان می‌داد، گفت: خصوصیتش این بوده و چه طوری شهید شده، خلاصه بیشترشان شهید شده بودند. در فیلم نشان می‌داد که بابا داشت نیروهایش را توجیه عملیاتی می‌کرد و فقط یک زیر پیراهنی تنش بود. ریش‌هایش هم خیلی بلند و به هم ریخته شده بود. حتما وقت نکرده بود به آن ها برسد، اما آنها که می‌گفت شهید شده‌اند اغلب خیلی تمیز و مرتب و شیک بودند.

سعید به بابا گفت: ببین، این جور آدم‌ها شهید می‌شوندها! تو می‌خواهی با این قیافه ی به هم ریخته و نامرتب شهید هم بشوی!!
بابا خیلی خندید به این حرف سعید، خیلی خندید، البته احساس کردم یاد شهادت هم کرده و دلش گرفته و می‌خواهد با خندیدن‌هایش ما متوجه نشویم. فیلم که تمام شد، بابا گفت ۲۵ سال از وقتی که این فیلم را گرفته‌اند می‌گذرد، ما برای چه مانده‌ایم.” (احمد ص ۱۵۵)

کتاب “احمد” خواندنی است. از دستش ندهید.

 نظر دهید »

آسیب شناسی "سبک زندگی ایرانی" + اینفوگرافی

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

در عرصه رفع نیاز‌های ابزاری پیشرفت های قابل توجهی در کشور انجام شده است اما برای ساخت یک تمدن اسلامی نیازهای اساسی تری نیز وجود دارد که مورد غفلت واقع شده است. مهمترین این نیاز‌ها، نیاز به سبک‌ زندگی (سلوک عملی) منطبق بر جهان بینی اسلام است.

رهبر معظم انقلاب در استان خراسان شمالی نکات بسیار مهمی را در این خصوص بیان نمودند که نکته وار بیان می شود:

· معنای تمدن سازی نوین اسلامی، پیشرفت همه جانبه در هر دو بخش ابزاری (علم، اختراع، صنعت، سياست، اقتصاد، اقتدار سياسى و نظامى، اعتبار بين‌المللى، تبليغ و ابزارهاى تبليغ و …) و متنی (سبک زندگی) است.

· سبک زندگی بخش نرم افزاری تمدن است و عدم پیشرفت در آن باعث می شود که بخش ابزاری به تنهایی نتواند جامعه را رستگاری ببخشد.

· پیشرفت ما در این بخش چشمگیر نیست.

· نخبگان باید در محيط اجتماعى گفتمانى به وجود بياورند كه ناظر به رفع آسيب های سبک زندگی باشد.

· رشد حجمی و کیفی در فقه و حقوق اسلامى بیش از اخلاق اسلامى و عقل عملى اسلامى بوده است.

· براى ساختن اين بخش از تمدن نوين اسلامى، بشدت بايد از تقليد پرهيز كنيم.

اینفوگرافی حاضردر پنج حوزه، دغدغه های رهبر معظم انقلاب را در سبک زندگی ایرانیان دسته‌بندی کرده است. امید است این کار سرآغازی برای پرداختن به سلوک عملی جامعه ما شود

 نظر دهید »

راه برون رفت از جهل مصداقي تبعيت از ولي امر است

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

 انَّ هَـذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ. دنبال راههاي انحرافي نرويد چون شما را از راه مستقيم جدا مي کند.. اگر راه هاي انحرافي وجود نداشت «اهدنالصراط المستقيم» معني نداشت و براي همين روزانه ده بار دستور داده است که بگوييد «اهدناالصراط المستقيم». اگر اين جريان ها فرمانده نداشت"اهدنا” معنا پيدا نمي کرد چرا که اگر او دست ما را نگيرد شيطان “يخوف اوليائه” يا “يأمرکم بالفحشاء". فحشاء در اينجا همان جريان انحراف است پس هم صراط، سبيل و … برگردان فارسي اش “جريان” مي شود. نکته اصلي اين است که قرآن کريم هم وارد جريان ها شده و هم دعوت به جريان شناسي کرده است. « قل هذه سبيلي ادعوا الي الله علي بصيره ». يعني پيامبر با بصيرت است که مردم را به راه خدا دعوت مي کند. اينجا لازم است فرق ظريف “بصيرت” و “علم” را توضيح دهم. بصيرت يعني مصداق شناسي و فردشناسي اما علم يعني شناخت فرد به شکل کلي که در تطبيق خارجي ممکن است دچار مشکل شد. بصيرت مطلق براي معصوم است. به همين جهت پيامبر مي فرمايد: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي» . اگر به اين دو متمسک شديد دچار مشکل نمي شود. يعني قرآن بدون اهل بيت در انطباق مشکل پيدا مي کند.

«وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» کساني که در اطراف ائمه کساني که خوب عمل کنند بصيرت بالعرض پيدا مي کنند. صاحب بصائر مي شود. ايشان بصير بالعرض هستند و در مسير اشتباه نمي افتد چرا که اگر او به اشتباه بيفتد امتي به اشتباه مي افتند.  امروز ولي فقيه بصير بالعرض است يعني اينکه ائمه بايد دستش را بگيرند. براي همين است که حضرت حجت مي فرمايند: « فانهم حجتي عليکم وانا حجة الله عليهم». اينها علمشان من الائمه است. هدايت و کنترل در غيبت صغري به وسيله ارتباط فيزيکي است اما هدايت عامه ي خاصه يعني براي عموميت شيعه هدايت دارند و به طور خاص براي ولي فقيه هم هدايتگري دارند. کيفيت اين هدايت بر ما پوشيده است اما مشخص است که سرپيچي از دستور او يعني سرکشي بر رسول الله و ائمه اطهار عليهم السلام: «الراد عليه کالرّاد علينا و الرادّ علينا الرادّ علي الله » حوزه عمل و تبعيت از ولي فقيه همان حوزه تبعيت بصير بالذات است.

 نظر دهید »

وبلاگی که کتاب شد

08 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

تشنه بود، خسته و ازنفس‌افتاده… یک سبد سیب سرخ داشت که فقط با احترام گذاشته بود روی سرش. دست اگر می‌کشید و یکی از سیب‌ها را می‌خورد، گلویش تازه می‌شد و جان می‌گرفت، ولی سیب برداشتن نمی‌دانست… و حکایت ما و قرآن چنین حکایتی‌ست.

برای کسانی که در فضای مجازی فعالیت دارند و بخشی از خوراک فکری و روحی‌شان را از محتوای تولیدشده در این فضا برمی‌گیرند، این موضوع آشناست. این‌که هرچند وقت یک‌بار یک اتفاق خوب مثل شهاب در آسمان این فضا ظاهر می‌شود، نور می‌دهد، توجه‌ها را جلب می‌کند و چشم امید را روشن می‌دارد. این اتفاق خوب می‌تواند تولد یک وبلاگ با محتوایی ارزشمند و قالبی دلنشین باشد.

اردیبهشت سال ۸۸ بود که یکی از همین اتفاق‌های عزیز، وبلاگستان فارسی را متوجه خود کرد. “برای خاطر آیه‌ها” وبلاگی بود که با خود عطر خوش آیه‌ها را همراه داشت. این سیب‌های سرخ را دانه‌دانه، با تأمل و تفکر انتخاب می‌کرد و با قلمی هنرمندانه به مخاطب تشنه‌کامش هدیه می‌داد.

از همان آغاز، میانگین بازدید روزانه ۱۵۰ نفر، نشان می‌داد که مشتاقان قرآن این وبلاگ را شناخته و به یکدیگر معرفی کرده‌اند. بازنشرهای مکرر در شبکه‌های اجتماعی مجازی، پیوند دادن در بسیاری از سایت‌ها و وبلاگ‌های دیگر، نشان از دیده‌شدن «برای خاطر آیه‌ها» داشت.

در طول سه سال فعالیت این وبلاگ و نوشتن حدود ۱۱۴ یادداشت، بارها و بارها از مطالب آن در نشریات الکترونیک و چاپی استفاده شد و مکرر در مکرر عطر قرآن در مشام شیداییان پیچید. به برکتش موجی از «شستن چشم‌ها» و «جور دیگر دیدن»ها و به عمق و معنای قرآن کریم فکر کردن‌ها، آغاز شد و وبلاگ‌های دیگری از این جنس به‌وجود آمدند.

نویسنده‌ی این وبلاگ، «مریم روستا» متولد ۱۳۶۲ شیراز و دانشجوی دکترای شهرسازی است. تسلط او بر آیات قرآن، داشتن پشتوانه‌ی معارفی و تفسیری، استفاده از محضر اساتید برجسته‌ی قرآن کریم، داشتن مطالعات ادبی، برخورداری از ذوق هنری و قلمی صاف و دلنشین، توجه به ابعاد کاربردی قرآن و نیز آشنایی با نیازهای روحی و معنوی نسل جوان، از ویژگی‌هایی است که نوشتارهای قرآنی این نویسنده را از دیگر نوشته‌های مشابه متمایز کرده است. البته او در معرفی خود در وبلاگش تنها به همین خلاصه بسنده کرده: «بی میِ ناب زیستن نتوانم.»

هم‌چنین از مخاطبانش چنین خواسته است: «گاهی اگر از این طرف‌ها رد شدید و خواستید از سرِ لطف، نویسنده‌ را دعایی کنید، بسپارید خدا جرعه‌ای «اخلاص» بدهدش؛ حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی/ دامِ تزویر مکن چون دگران قرآن را».

اما به اذعان مخاطبان، او مصداق حدیث رسول خداست که هرگاه جوان مؤمنی قرآن بخواند، قرآن با پوست و گوشتش آمیخته خواهد شد…

همه‌ی این‌ها را گفتیم که بگوییم نشر معارف در تیرماه امسال، در اقدامی به‌جا و درخور تقدیر، مجموعه محتوای تولیدشده در این وبلاگ را در کتابی با نام «برای خاطر آیه‌ها» منتشر کرده است.

بی‌گمان تبدیل شدن این وبلاگ به کتاب -که برای تعداد بیش‌تری از مخاطبان و مشتاقان، به‌ویژه نسل جوان قابل دسترسی خواهد بود- یکی از افتخارات وبلاگستان فارسی است.

امید که این «چشم شستن»ها و «قدر» دانستن‌های قرآن کریم، به همت و معرفت جوانانی مانند نویسنده‌ی این کتاب، هر روز بیش از پیش رونق گیرد و این تشنه‌کامی‌ها و خسته‌جانی‌ها که داریم، به زلال آیه‌ها عطش‌شکن شود، که به قول شاعر:

نه تو اعطیناک کوثر خوانده‌ای ……….. پس چرا خشکی و تشنه مانده‌ای


نام کتاب: برای خاطر آیه‌ها
نویسنده: مریم روستا
انتشارات: نشر معارف
سال نشر: ۱۳۹۱
تعداد صفخات:۹۶
شمارگان: ۲۰۰۰
قیمت: ۱۵۰۰ تومان

بخش‌هایی از کتاب:

می‌شد همه‌ی شب‌های شعب نخوابد توی بستر پیامبر
می‌شد جانش را سپر بلای رسول نکند
فقط یکی از آیه‌های قرآن کم می‌شد؛
وَ مِن النّاس مَن یشری نفسه ابتغاء مَرضات الله (۱)

می‌شد توی رکوع، انگشترش را به آن فقیر انفاق نکند
فقط شاید یکی از آیه‌های قرآن نازل نمی‌شد؛
انّما ولیّکم الله… و یؤتون الزّکوه و هُم راکعون (۲)

می‌شد این‌قدر عزیز نباشد برای پیامبر
که قرآن نگوید أنفسنا (۳)
که همه نگویند «انفسنا»ی ماجرای مباهله،
علی بود؛ جانِ پیامبر

می‌شد خودش و همسر و بچه‌هایش،
آن سه روز، افطارشان را به مسکین و یتیم و اسیر ندهند
فقط قرآن دیگر «هَل اَتی» (۴) نداشت

می‌شد آن‌قدر شجاعانه و دلیرانه نجنگد
که قرآن حتی به ضربه‌ی سم اسبش قسم بخورد؛
و العادیات ضبحاً. فالموریات قدحاً (۵)

می‌شد باب مدینه‌ی علم نبوی نباشد
که دوست و دشمن بگویند
مَن عِنده عِلم الکتاب (۶)
علی‌ست

می‌شد این‌قدر ولایتش مهم نباشد
که توی حجِ آخر آیه بیاید:
بلِّغ ما اُنزل الیک من ربک فاِن لَم تفعل فَما بلّغت رسالته (۷)
که دست عزیزی دستش را بالا ببرد و بگوید:
مَن کُنت مَولاه فهذا علیٌّ مَولاه

که خدا جبرییل را دوباره روانه کند؛
الیوم أکملت لکُم دینکُم و اتممتُ علیکُم نعمتی… (۸)

 

  • می‌شد؟!

می‌شد، اگر او علی‌بن‌ابی‌طالب نبود؛
خبر بزرگ؛‌
نبأ عظیم.

 امشب، شب آمدنِ کسی‌ست،
که اگر نمی‌آمد،
اقلّش، سیصد تا از آیه‌های قرآن کم می‌شد. (۹)

***

و سوگند به روزگار…

و سوگند به روزگار، که انسان، مدام در حال زیان‌کردن است…

مردیخ‌فروش -که یخ‌هایش کم‌کم داشتند آب می‌شدند- را دیده بود که عاجزانه فریاد می‌زد: “إرحموا من یذوب رأس ماله. إرحموا من یذوب رأس ماله؛ رحم کنید به کسی که سرمایه‌اش دارد آب می‌شود…” منقلب شد. انگار کسی نشانش داده بود معنی واقعیِ‌ «انّ ‌الانسان لفی خُسر» را.

حالِ لحظه‌لحظه‌ی من حال آن مرد یخ‌فروش است. سرمایه‌ام،‌ عمرم، ‌جوانی‌ام،‌ ذره‌ذره مقابل چشم‌هایم دارد آب می‌شود و نمی‌فهمم. همه‌اش ضرر. همه‌اش باخت. سرمایه‌ام را به چیزهایی می‌دهم که نمی‌ارزند؛ به مدرک، به علم‌های همین دنیایی، به دانسته‌هایی که مرا راه نمی‌برند، به مقام، به پول، به خانه، به ماشین، به عزّت‌های این دنیایی، به عزیز شدن‌های گذرا، … آآآه، بهای جان من فقط بهشت بود. امیرم حجّت را بر من تمام کرده بود؛‌ «…فلا تبیعوها إلا بها».

رهایی از این ضرر کردن‌های مدام، رهایی از این باختن‌های بی‌وقفه، فقط، عمل به یک تبصره‌ی چهار ماده‌ای‌ست؛ ایمان، عمل شایسته، سفارش به حق، سفارش به صبر. اللهمّ‌ وفّقنا.

به هم که می‌ رسیدند، بعد از سلام و مصافحه، پیش از خداحافظی، همین سه آیه را برای هم می‌خواندند؛ مسلمانان صدر اسلام.

بسم الله الرّحمن الرّحیم
والعصر.
انّ الإنسان لَفی خُسر.
الا الّذین آمنوا و عَمِلوا الصّالحاتِ وَ تَواصوا بِالحقِّ‌ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ

***

وقتی تو راضی باشی…

خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ‌هایی وعده داده است که از زیر [درختان‏] آن نهرها جاری است. در آن جاودانه خواهند بود، و [نیز] خانه‌هایی پاکیزه در بهشت‌های جاودان و خشنودیِ خدا بزرگ‌تر است. این است همان کامیابی بزرگ.

به ما معمارها و شهرسازها یاد داده‌اند که حتی وقتی همه‌ی شاخص‌های کمّی و کیفیِ محیطیِ یک فضا مطلوب باشد، معلوم نیست آن فضا به چشم مخاطب، فضای خوبی بیاید. یک کیفیت مهم‌ترِ دیگری هست که به محیط، مطلوبیت می‌دهد؛ یکی کیفیتی که نمی‌دانیم چیست! این وسط جناب «الکساندر»ی (۱) هم آمده و اسم آن کیفیت را گذاشته «کیفیتِ بی‌نام»! (۲) و گفته راز جاودانه‌ماندنِ خیلی از فضاها توی اذهان ما، همین کیفیت بی‌نام داشتنِ آن فضاست.

داشتم فکر می‌کردم توی بهشت جاودانه‌ی تو، ورای همه‌ی آن زیبایی‌های مسحورکننده، آن باغ‌های درهم‌تنیده، آن نوشیدنی‌های شهد خوش‌گوار با سقایت تو، هم‌نشینی با خوب‌های دوست‌داشتنی، زوج‌های مطهّر، خانه‌های طیّب… ورای همه‌ی این‌ها، یک کیفیت دیگری باید باشد تا بهشت، بهشت بشود. آیه‌ها می‌گویند آن کیفیتِ بی‌نام، اسمش «رضوان» است. همان حالِ بی‌نظیرِ بنده‌ای که بداند تو از او راضی هستی، همان لبخند رضایتت. آیه‌ها می‌گویند حتی ذره‌ای از آن «رضوان»، از همه‌ی اوصافی که از باغِ رؤیاییِ تو خوانده‌ایم، بالاتر است.

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ

———————

منابع:

۱. بقره ۲۰۷
۲. مائده ۵۵
۳. آل عمران ۶۱
۴. سوره دهر
۵. عادیات ۱ و ۲
۶. رعد ۴۳
۷. مائده ۶۷
۸. مائده ۳
۹. ابن عبّاس می‌گوید: «نزلت فی علی ثلاث مائه آیه؛ سیصد آیه در شأن علی نازل شده است.»

۱۰. Christopher Alexander/The Timeless Way of Building
11. The quality without a name

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 54
  • 55
  • 56
  • ...
  • 57
  • ...
  • 58
  • 59
  • 60
  • ...
  • 61
  • ...
  • 62
  • 63
  • 64
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس