تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

فیلم مؤثرتر از کلیسا

10 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

ايوانجليست ها تبليغ مى كنند كه مسيح هميشه در امور خاورميانه به سود دولت اسرائيل مداخله كرده است و اعلام مى دارند كه خواست دولت اسرائيل در حقيقت خواست مسيح مى باشد و مذاكرات صلح در خاورميانه بيهوده است و تأسيس كشور اسرائيل بزرگ از رودخانه نيل تا رودخانه فرات، خواست مسيح مى باشد كه به زودى عملى خواهد شد.
آنها همچنين تبليغ مى كنند كه آمريكا را مسيح به وجود آورده است تا در آخرالزمان عليه ضد مسيح (دجّال) در جنگ نهايى مقدس آرمگدون جنگ نمايد. از اين رو آنها همواره خواستار يك آمريكاى قدرتمند و مقتدر مى باشند و از افزايش بودجه نظامى حمايت مى كنند. آنها حضور نظامى آمريكا در مناطق مختلف جهان را ضرورى مى دانند. آنها در سخنرانيهاى دينى خود ترويج مى كنند كه قدرتهاى شيطانى مى كوشند آمريكا را نابود نمايند(1).
ايوانجليست ها با تبليغات گسترده در دهه اخير، احساسات عميقی را براى جنگ آرمگدون به وجود آورده اند. آنها هر كسى را كه با آنها موافق نباشد ضد دين، ضد مسيح و ضد اخلاق معرفى مى كنند و به هواداران خود آموزش مى دهند كه از مخالفان خود تنفر شديد داشته باشند(2).
در راستای تفکر فوق رسانه های امریکا نیز به طور تمام و کمال و با همکاری رسانه هایشان که هالیوود در صدر آن بود دست به تصویر سازی از فرجام جهان زدند.
فرجام جهان از ديدگاه هاليوود اصولاً براساس دو موضوع مطرح گرديده است: يكي آنكه بشر به دليل پرداختن به انرژي هسته‌اي و در نهايت بمب اتمي، باعث نابودي حيات در كرة زمين خواهد شد و ديگر آنكه يك برخورد نهايي بين نيروهاي شر و كافر ـ يعني اعراب و مسلمين ـ عليه مسيح موعود و كشور بزرگ اسرائيل به نابودي و تخريب اكثر شهرهاي جهان منجر خواهد شد.
سينماي علمي ـ تخيلي يكي از گونه‌هاي معروفی بود كه با صرف هزينه اندك مي‌توانست محمل مناسبي براي تبيين مسئله انرژي هسته‌اي باشد. سوژه‌اي كه در عصر اتم مطرح بود جنبه‌هاي منفي استفاده از انرژي اتمي يعني بمب اتم بود. هاليوود از همان آغاز قصد داشت به همه بگويد كه وارد اين‌گونه آزمايشات نشوند زيرا در نهايت موجب نابودي خود و كره زمين خواهند شد. به اين ترتيب تخريب و نابودي به واسطه انرژي اتمي و بمب اتم در رأس برنامه‌هاي توليدي هاليوود قرار گرفت و از طريق درون‌مايه‌هاي مناسب با فيلم‌هاي علمي ـ تخيلي به تماشاگران ارائه شد. كار به نحوي ارائه مي‌شد كه تماشاگر از طريق فيلم تهديد بزرگ و خطرناكي را از سوي دانش و دانشمندان احساس كند.
«هانا راسين» كه از نويسندگان «واشنگتن‌پست» است و در حال حاضر روي كتابي دربارة نخبگان ایوانجليست(مسيحيان صهيونيست) كار مي‌كند، مقاله‌اي دربارة رويكرد جديد هاليوود به اين فرقه و از طرف ديگر گرايش مسيحي‌هاي صهيونيست به سينما و فيلمسازي نوشته است. او در مقالة فوق براين باور است که اگرچه مسيحيت صهيونيستي از ديرزماني پيشتر در ساختارهاي سياسي حاكم و بافت سنت‌گراي جامعه آمريكا حضوري پرقدرت داشته، اما از سال 2001 به بعد، رابطه‌اي متفاوت‌تر و تأثيرگذارتر ميان اونجليست‌ها و هاليوود شكل گرفت. راسين سعي دارد در اين مقاله نسل‌هاي مختلف معتقدان به اونجليسم را در هاليوود معرفي كند. او براين باور است که نسل دوم فيلم‌سازان ایوانجليست هاليوود پس از 11 سپتامبر و ظهور نومحافظه‌كاران آمريكايي در كاخ سفيد فرصت عرض اندام يافتند.
هدف آنها اين است که مسيحيت اونجليست بتواند با قوي‌ترين، جذاب‌ترين و فراگيرترين زبان كنوني با جهانيان سخن بگويد. كليساي انجيلي با رويكردهاي افراطي نومحافظه‌كاران در حال دامن‌زدن به موج جديدي از تهاجمات مذهبي است.
«دانيل رومر»، كارگردان 25ساله آمريكايي از جمله فعالان مؤسسه «پردة اول» است که در کنار فردي به نام «نيکولاسي» مؤسس آن حضور هميشگي دارد. وقتي نيكولاسي در سال 1999 مؤسسة «پرده اول» را تأسيس كرد، شبكه CNN او را براي يك مصاحبه دعوت كرد. آن روز وي نتوانست هيچ يك از اعضا و مدرسان مؤسسه را براي حضور در تلويزيون با خود همراه كند. او مي‌گويد: «آنها فكر مي‌كردند كه اين كار مي‌تواند به فعاليت‌هاي ديگر آنها لطمه بزند».
اشاره «نيكولاسي» بيشتر به مسيحياني است كه از قبل در هاليوود كار مي‌كرده و جزء موج اول اين جريان بودند. از جمله اين افراد مي‌توان به ران آستين، نويسنده سريال‌هاي تلويزيوني «فرشتگان چارلي» و «مأموريت غيرممكن» و همچنين جك شي، رئيس سابق انجمن كارگردانان آمريكا اشاره كرد. بتدريج استوديوها به سراغ فيلم‌هايي رفتند كه مضامين مورد نظر اونجليست‌ها را در بر داشتند، حتي اگر اين فيلم‌ها كاملاً هم مذهبي محسوب نمي‌شدند. به گفته نيكولاسي در همين دوران بود كه مؤسسه «پرده اول» فعاليت‌هايش را گسترش داد. رالف وينتر، تهيه‌كننده فيلم «مردان ايکس» و «چهار شگفت‌انگيز»، تام شادياك، تهيه كننده فيلم «بروس قدرتمند» و «پچ آدامز»، با چند جشنواره جديد اونجليستي وارد گفت‌وگو شدند.
در سال 2002 دانشگاه «پت رابرتسون» (از سرکردگان مسيحيت صهيونيست که در مقالات قبل بیشتر او را شناختیم) مركز هنرهاي نمايشي خود را افتتاح كرد. اين مركز شامل استوديوهاي فيلم و انيميشن‌ و دو سالن نمايش فيلم بود. دو سال بعد «جرج بارنا» كه يكي از محققان و متخصصان برجسته نظرسنجي بود، از حقيقتي پرده برداشت: او به اين نتيجه رسيد كه فيلم مي‌تواند بيشتر از كليسا بر روي پيروان مسيح تأثير بگذارد و به همين دليل مجموعه «بارنا فيلم» را به عنوان يكي از شعبات يا شاخه‌هاي شركت رسانه‌اي اونجليست خود تأسيس كرد. «فيليپ آنشوتز» يكي ديگر از اونجليست‌هاي معتقد و فرد بسيار متمول و ميليونري بود كه بنيانگذار مؤسسه ارتباطي «كوئست» گرديد. او نيز سال‌ گذشته گروه فيلم «آنشوتز» را ايجاد كرد كه مجموعه «والدن مديا» را شامل مي‌شد و در ساخت فيلم «وقايع‌نگاري نارنيا» نيز با کمپاني ديزني مشاركت داشت.
اين در حالي است که در سال‌هاي اخير فهرست آثاري که به باورهاي اونجليست‌ها يا مسيحيان صهيونيست مي‌پردازد، طولاني تر شده است. يادمان نرفته که در آستانة پايان هزارة دوم، تعداد متنابهي از فيلم‌هايي که به ماجراي «پايان روزها» (يکي از اعتقادات اونجليست‌ها براي فرارسيدن آرمگدون) مي‌پرداخت، به روي پردة سينماها رفت. آثاري همچون «هفتمين گناه»، «دروازة نهم»، «پايان روزها»، «روز استقلال»، «آرمگدون»، «ماتريکس»، «برخورد عميق» و…
اخيراً مجله «تايم» طي گزارشي فاش ساخت که كه صهيونيست‌ها از مدت‌ها پيش با تأسيس بانك مركزي در هاليوود اقدام به تغذيه مالي فيلم‌سازان و كارگردانان سينماي آمريكا براي پيشبرد اهداف خود كرده‌اند.
«تايم» اين سؤال را مطرح مي‌کند كه هدف سرمايه داران و صاحبان اصلي هاليوود از اين كار چيست؟ آيا در دنيايي كه قرار است ديگر حرفي از رنگ پوست‌ها و تفاوت ميان جنس انسان‌ها براي برخورداري از حقوق برابر وجود نداشته باشد، چنين سياستي به معني به راه افتادن جنگي سرد و جهاني نيست؟
«تايم» درادامه نوشته است: آيا اين درست است كه قدرت هاليوود در دستان كساني باشد كه به جاي ترويج فرهنگ و انديشه درست براي زندگي، سعي در ايجاد زير بناهايي كنند كه تنها تيشه به ريشة جهان و بشر مي‌زند؟ اصلاح نژاد يا ادغام نژاد؟ اينها موضوعاتي هستند كه با استفاده از صنعت سينما تنها موجب آشفته شدن جوامع مختلف شده، فضا را براي جولان سياستمداراني كه پشت پرده با يكديگر لابي مي‌كنند، فراهم مي‌كند.
در سال‌هاي اخير و پس از آغاز هزارة سوم نيز تعداد زيادي از فيلم‌هايي که توليد مي‌شوند يا باورهاي آخرالزماني صهيونيست‌ها را تبليغ مي‌کنند و يا مردم را از موعودي ديگر مي‌ترسانند. موعودي که به اذن خداوند در مقابل تمامي جنگ و کشتار و خونريزي و به اصطلاح آرمگدون صهيونيست‌ها خواهد ايستاد. همچنان‌که پيروان و شيعيان او ساليان سال است در انتظار ظهورش مقاومت و ايستادگي کرده‌اند.
اگرچه بسياري از فيلم‌سازان ما از منتظران و معتقدان به حضرت به نظر مي‌آيند ولي معلوم نيست که چرا براي بيان اعتقادات و باورهاي ديني و مذهبي خويش در آثارشان، مأخوذ به حيا هستند! گو اينکه برخي از آنها هم به اصطلاح مته به خشاش گذاردن نظارت‌هاي دولتي را مانع اساسي براي طرح مسئله مي‌دانند و بعضي از همان فيلم‌سازان، از جهت گرفتار نشدن در پيچ و خم‌هاي مختلف هم که شده، از خير فيلم‌نامه‌هاي دربارة حضرت امام زمان (عج) و يا حتي طرح مقولات ديني در فيلم‌هايشان مي‌گذرند و به سراغ همان سوژه‌هاي دم دستي خود مي‌روند که به قول معروف کمتر حساسيت برانگيز باشد.
اين درحالي است که يکي از فيلم‌سازان همان موسسه اونجليستي «پرده اول» به نام «باتالي» كه چهل و يك ساله است توانسته به تازگي در امتحان كشيشي موفق شود. او عادت دارد هر روز سر كار انجيل بخواند. اين عادتي است كه به نظر خيلي از همكارانش كمي عجيب و غيرعادي است.
در عوض باتالي هم از بسياري آدم‌هاي هاليوودي متعجب است، چون اغلب آنها گروه‌هاي جوانان كليسايي را نمي‌شناسند در حالي‌كه بيش از نيمي از نوجوان‌ها و جوان‌هاي آمريكايي جزء اين گروه‌ها هستند. او حتي از كليساروها و معتقدان مسيحي هم شاكي است چون فكر مي‌كند كه آنها هم بايد بتوانند با نقاشي كردن يا نوشتن در خدمت اوانجليسم باشند.
او مي‌گويد: «واقعاً مزخرف است. ما ادعا مي‌كنيم كه به خدايي بزرگ و فوق‌العاده ايمان داريم اما حتي نمي‌توانيم دربارة اعتقادمان يك صفحه مطلب بنويسيم، يا يك صحنه نقاشي كنيم. چرا ما مسيحي‌ها نبايد فيلمي مثل تك‌گويي‌هاي زنانگي ايوانسلر داشته باشيم.» تصميم جديد او اين است كه در نسخه اوليه فيلم‌نامه‌اش، آنقدر شخصيت‌هاي مسيحي بانمك، سه بعدي و جذاب بگنجاند كه نظر همه را جلب كند.
اين تصويري ولو ناقص و اجمالي است از آنچه که در غرب معتقد به اوانجليسم مي‌گذرد.
بايستي شرايط آن قيام و نشانه‌هاي ظهور و شخصيت اين منجي عالم بشريت را با زبان سينما و بر پرده عريض هنر هفتم، به دنيا شناساند تا بسياري از آزادي‌خواهان و فرهيختگان دنيا که هنوز با حضرت حجت(عج) و قيام و آرمان‌هاي ايشان آشنايي ندارند نسبت به وجود مبارک اين موعود تاريخ بشر آگاه شوند، تا شايد ـ انشاالله ـ در ظهور آن حضرت تعجيل شود. ممکن است در اين راه آثار و فيلم‌هاي ناقصي هم ساخته شود که قطعاً نتواند و نمي‌تواند ابعاد گستردة شخصيتي و ظهور حضرت حجت(ع) را بيان نمايد ولي بايستي ساخته شود، در تعداد زياد و کميت بالا و البته با ساختار سينمايي استاندارد و جهاني که قابليت اکران و نمايش در سطح بين‌المللي را دارا باشد.
اين گونه آثار در درجه نخست حداقل مي‌تواند در کشورهاي اسلامي و منطقه و بعد از آن در ساير ممالک مطرح شود. چرا با استفاده از علائق و سلائق جشنواره‌هاي خارجي اين گونه آثار را در مقابل ديدگان جهانيان قرار ندهيم؟ چرا با ساختارهاي به اصطلاح هنري اين کار را به انجام نرسانيم؟ به نظر مي‌آيد که جدي‌تر بايستي به مقولات فوق انديشيد که طرف مقابل با سرعت تمام به جلو مي‌تازد و ما مدعيان شيعه و پيروي امام‌زمان(عج) دست روي دست به تماشاي گل‌هاي آنها نشسته‌ايم که پي در پي وارد دروازة خودي مي‌شود و گاهاً حتي برايشان دست هم مي‌زنيم!! يادمان باشد که اين بار آنها شمشيرها را از رو بسته‌اند. اگر باور نمي‌کنيم يک بار ديگر کتاب رمز داوينچي را با دقت بخوانيم و بعد هم فيلمش را ببينيم، شايد که تلنگري به وجدان اعتقادي‌مان بخورد.


ماهنامه موعود شماره 66ابوالحسن علوي طباطبايي هاليوود و فرجام جهان
سعيد مستغاثي ماهنامه موعود شماره 80قيام موعود بر پرده سينماي هاليوود

 نظر دهید »

تبار انحراف - قسمت آخر

10 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در مقاله قبل گفتيم که جلسه اي در سازمان ملل تشکيل شد و در آن به تقسيم فلسطين به دو بخش  يهودي و فلسطيني با دو حکومت متفاوت راي دادند . انگليس بعد از اين اتفاق اعلام کرد که تا روز 14 ماه مه  فلسطين را به طور کامل تخليه مي کند. البته تخليه از نوع انگليسي!

آنها تخليه نيروهايشان را از مناطق يهودي شروع کردند و مراکز دولتي، اردوگاهها و فرودگاهها را به يهوديان واگذار کردند و موقع رفتن بيشترابزار جنگي، اسلحه ها و هواپيماهاي خودشان را به يهوديان فروختند. در صورتيکه همان موقع در مناطق عربي فلسطين، نيروهايشان  همه کارها را در دست داشتند. اثر اين عمل چند وقت بعد يعني دهم آوريل 1948 خودش را نشان داد. در اين روز صهيونيست ها به يکي از روستاهاي نزديک بيت المقدس يعني  “دير ياسين” حمله کردند و دويست و پنجاه نفر از اهالي آن را با بريدن دست و پا، دريدن شکمها و بيرون آوردن چشمها کشتند و 150  جسد مثله شده را داخل يک چاه ريختند. نيروهاي انگليسي که در نزديکي همان دهکده بودند و حفظ امنيت را بر عهده داشتند کوچکترين حرکتي انجام ندادند. چند وقت بعد مشابه همين جنايت در روستاي ديگري به نام “ناصرالدين” تکرار شد. اتحاديه عرب که تازه حساب کار دستش آمده بود  جلسه اي تشکيل داد و قرار شد همان روزي که انگليس آخرين نيروهايش را از فلسطين خارج مي کند؛ نيروهاي عربي وارد فلسطين شوند.
بالاخره روز موعود فرا رسيد و بعد از خروج آخرين نيروي نظامي انگليس، نيروهايي از کشورهاي مصر، عراق، سوريه و لبنان از شمال و شرق و جنوب وارد خاک فلسطين شدند. در همين اثنا کمي آن طرف تر در تل آويو اتفاقات ديگري در حال رخ دادن بود. شوراي ملي يهود تشکيل جلسه داد و ديويد بن گوريون رسماً تولد دولت اسرائيل را اعلام کرد. اين اولين جنگ رسمي دولت اسرائيل بود. در اين جنگ ابتدا پيروزي با نيروهاي عربي بود و تقريبا بر تمام منطقه اي که در قرار تقسيم به عنوان خاک فلسطين شناخته شده بود مسلط شدند و به نزديکي تل آويو رسيدند. صهيونيست ها که سقوط دولت نوشکفته شان را نزديک مي ديدند دست تضرعشان به سمت آمريکا که در شوراي امنيت نفوذ داشت دراز شد. با فشارهايي که آمريکا، انگليس و شوراي امنيت  وارد کردند نيروهاي عربي به قبول آتش بس يک ماهه وادار شدند. در مدت اين يک ماه سيل اسلحه، هواپيما، توپهاي سبک و سنگين به سمت يهوديان سرازير شد و آنها را تا دندان مسلح کرد. بعد از تمام شدن  مدت آتش بس جنگ دوباره شروع شد. جنگ به اوج خود رسيده بود و نيروي هوايي مصر و ارتش اردن مواضع صهيونيستها را زير آتش بمب و گلوله گرفته بودند که نيروهاي اردن دست به عقب نشيني زدند و دو منطقه تحت نفوذشان را به صهيونيستها واگذار کردند. سقوط اين دو منطقه باعث شد تا نيروهاي عراقي هم عقب نشيني کنند و ورق به سمت صهيونيستها برگردد.
طي اين جنگ ، صهيونيستها  78 درصد از خاک فلسطين را به چنگ آوردند و بخش وسيعي از خانه ها، مزرعه ها و باغهاي فلسطيني ها را در يک حاتم بخشي به مهاجران يهودي واگذار کردند  و حدود يک ميليون فلسطيني، آواره بخشهاي باقي مانده فلسطين و کشورهاي همسايه شان شدند.

اما جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل!

اسرائيل آماده جنگ با سوريه مي شد و مقامات سوريه كه خطر را جدى مى ديدند، از مصر درخواست كمك كردند.
جمال عبدالناصر فرمانده مصري ها هم که خيلي به نيروهايش اطمينان داشت اسـرائيـل را تـهـديـد كـرد كه در صورت حمله به خاك سوريه، مصر با وى مقابله خواهد كرد. آمـريـكـا و شـوروى هم  که ديدند آتش ناصر تند است به سراغش رفتند  که شما خون خودت را کثيف نکن و حمله کجا بود و … .
در سمت ديگر ماجرا  کابينه صهيونيستها بطور ناگهانى ،"موشه دايان” را به سمت وزير دفـاع  اسـرائيـل مـنـصـوب کرد و چهار روز بعد بيش از  صد فروند جـنـگـنـده بـمـب افـكـن  اسرائيل به پايگاههاي نظامي  مصر و سوريه و اردن حمله کردند و  ظرف سه ساعت ، 90 درصـد تـوان نـيـروى هـوايـى اين سه کشور را از بين بردند.
رژيم صهيونيستى که خيالش از بابت نيروي هوايي کشورهاي عربي  راحت شد؛ حمله  زمينى خود را آغاز كرد. صحراى  سيناي مصر، بلنديهاى جولان از سوريه، بخش ‍ شرقى بيت المـقـدس و كـرانـه غربى رود اردن به دست صهيونيستها افتاد. اين جنگ که در سال 1967 اتفاق افتاد و با شکست سخت اعراب خاتمه پيدا کرد. شش روز طول کشيد و به همين دليل به جنگ شش روزه معروف شد.
جنگ شش روزه پايان ماجرا نبود. اعراب که به قصد صواب بدجوري کباب شده بودند به فکر تلافي و پس گرفتن سرزمينهايشان بودند. اين بود که شش سال بعد يعني اکتبر 1973 با تمام قوا  از زمين و هوا به اسرائيل حمله کردند.
پيروزي هايي که اعراب در ابتداي کار به دست آوردند، طوري صهيونيستها را نقره داغ کرد که موشه دايان به زبان آمد و گفت:
بر خلاف تصور اعراب ما هرگز در منطقه زورگو نبوده و نيستيم و مخالفيم كه از ما يك هيولا بـسازند!! ما قلدر نيستيم و اين جنگ و “سقوط استحكامات “بارلو” نشان داد كه اين مصريها هستند كه زورگو و قلدرند. ما چه پيروز شويم و چه شكست بخوريم، محق هستيم.”
آمريكا که ديد با ادامه اين روند شکست اسرائيل نزديک است، مصر را تهديد به مداخله نظامى كرد. انور سادات (رئيس جمهور وقت مصر) که ظاهرا نمي خواست از گذشته درس بگيرد بـا آتـش بـس در بـرابـر اسـرائيـل موافقت کرد به شرط آنکه اسـرائيـل تـمـام مناطقي  که در جـنـگ شـش روزه اشغال کرده بود را بـطـور كامل تخليه كند.
صهيونيستها به دنبال اعلام آتش بس، دست به تجديد قوا زدند و  حـمـله را از سر گرفتند و ظـرف يـك هـفـتـه، تـمـامـى صـحـراى سـيـنـا را دوبـاره اشغال كردند، سوريه اي ها هم كه خود را در برابر اسرائيل تنها ديدند، آتش بس را پذيرفتند و اينگونه بود که اعراب بازي برده را واگذار کردند.
بعد از اين جنگ کشورهاي عربي به اين نتيجه رسيدند که بهتر است کلاه خودشان را دو دستي بچسبند اين بود که چهار سال بعد از جنگ اکتبر، انور سادات رئيس جمهور مصر براي تکميل شيرين کاري هايش با اسرائيل وارد معامله شد و در ازاي پس گرفتن صحراي سينا، اسرائيل را به رسميت شناخت. قرارداداين معامله در کمپ ديويد به امضا رسيد. اين آغاز روند صلح و سازش کشورهاي عربي با اسرائيل و تنها گذاشتن فلسطيني ها بود.

منابع: کتاب سرگذشت فلسطین  نوشته اکرم زعیتر،
سایت راسخون ، مجله موعود شماره 101
 1 نظر

تبار انحراف- قسمت دوم

10 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

سال 1895 میلادی بود که یک روزنامه نگار یهودی ، کتابی به نام “دولت یهود” نوشت وایجاد یک کشور جدید را راه حل پایان دادن به مشکلات یهودیان دانست. این شخص تئودور هرتزل نام داشت. هرچند هرتزل در کتابش ، اسم مکان خاصی را نیاورد اما صهیونیستها ، جفت پایشان را در یک کفش کردند که فلسطین باید محل تشکیل این کشور جدید باشد.

با شروع جنگ جهانی اول صهیونیستها پیله کردند به انگلیسیها که باید زمینه تشکیل کشور یهودی را برای ما فراهم کنید.این پیله کردن نتیجه داد و وزیر امور خارجه انگلستان ( لرد بالفور) اعلامیه ای صادر کرد و در آن با تشکیل دولت یهودی در فلسطین موافقت کرد . فلسطینیها که دیدند انگلیس قصد دارد سرزمین پدری آنها را خیرات کند ؛ صدای اعتراضشان بلند شد اما انگلیسیها هرجا نشستند ، با چرب زبانی قول دادند که حقوق فلسطینیها و احترام پیروان ادیان دیگر حفظ شود و خونی از دماغ کسی نریزد.
در همین گیرو دار صهیونیستها دست به کار ایجاد نیروی نظامی، دستگاه قضایی و وزارت اطلاعات شدند.
در آن زمان بیشتر سرزمینها و کشورهای عربی، از جمله فلسطین ، بخشی از امپراطوری عثمانی محسوب می شدند و عثمانی بازنده جنگ جهانی اول بود و باید به کشورهای پیروز غرامت می داد. انگلیس و فرانسه سرگرم تقسیم میراث عثمانی شدند و فلسطین به دست انگلستان افتاد.
درست دو سال بعد از اتمام جنگ جهانی اول یعنی آوریل 1920 بود که جامعه ملل(سازمان ملل سابق) انگلستان را رسما به عنوان قیم و سرپرست فلسطین تعیین کرد. بعد از این اتفاق دوباره صدای اعتراضات در فلسطین بلند شد که ما قیم نخواهیم باید چه کسی را ببینیم؟! ولی این اعتراضات به جایی نرسید و کار انتقال مهاجران یهودی به فلسطین و انتقال اراضی فلسطینیان به میهمانان ناخوانده ، به عهده فردی یهودی به نام سموئیل گذاشته شد. اینگونه بنی اسرائیلی که در زمان مشخصی به کنعان صاحب سکنه مهاجرت کردند ؛ مدتی در آن استیلا پیدا کردند و بعد در گوشه و کنار جهان پراکنده شدند؛ در ابتدای قرن بیستم ، با ادعای صاحب خانگی مهاجرت خود را به فلسطین آغاز کردند.
از این زمان به بعد انگلیسیها با وضع انواع و اقسام قوانین ، شرایط را برای اشغال زمینها ، ساختمانها و باغهای فلسطینی فراهم کردند. حدود 597 کیلومتر توسط خود دولت انگلستان به طور رایگان و به قیمت ارزان در اختیار آژانس یهود و شرکتهای صهیونیستی قرار گرفت.678 کیلومتر مربع هم به وسیله خانواده های عرب غیر فلسطینی به یهودیان فروخته شد. 68 کیلومتر مربع هم به وسیله وزیر مختار انگلیس به زور از فلسطینیان گرفته شد. البته عده کمی از فسطینیها هم بودند که خودشان زمینهایشان را به یهودیان فروختند ولی مجموع همه این ارقام یعنی مساحت کل زمینهایی که به صهیونیستها واگذار شد فقط دو هزار کیلومتر مربع بوده است که در مقایسه با مساحت 27 هزار کیلومتر مربعی فلسطین اصلا به چشم نمی آمد و از این مقدار تنها یک سوم آن (حدود 666 کیلومتر مربع) از طریق خرید به صهیونیستها رسید. اما اینکه چگونه باقی سرزمینها به چنگ صهیونیستها افتاد را در ادامه خواهیم گفت.

در زمان انتقال زمینها به مهاجران، مردم فلسطین بیکار ننشستند و بارها دست به شورش زدند و درگیری های خونینی بین مهاجران و فلسطینیها صورت گرفت که هر بار با دخالت نیروهای انگلیسی سرکوب می شد.

جنگ جهانی دوم که در گرفت بهانه خوبی برای صهیونیستها فراهم کرد تا با استفاده از تراژدی ظلم هیتلر به یهودیان مهاجرت خود به فلسطین را مشروع جلوه دهند.
این بازی به اوج خود رسیده بود که تیم متفقین تاکتیک جدیدی را به کار گرفت و آرام آرام انگلیس جای خود را با آمریکا عوض کرد. انگلیس بعد از آنکه تمام تلاش خود را برای استقرار یهودیان در فلسطین انجام داد در 26 فوریه 1947 اعلام کرد که از حل مسئله فلسطین عاجز مانده و آن را به جامعه ملل ارجاع می دهد. با کنار کشیدن قیم دلسوز و فداکار! سازمان ملل مستقیما وارد عمل شد و با شرکت نمایندگان همه اعضا، جلسه ای را برای رسیدگی به مسئله فلسطین تشکیل داد.
روز 26 نوامبر که موعد رای گیری بود معلوم شد که موافقان طرح تقسیم فلسطین به دو بخش اسرائیلی و فلسطینی به حد نصاب نمی رسند و اگر لایحه مطرح شود حتما شکست می خورد. این بود که نماینده آمریکا به دست و پا افتاد و به بهانه اینکه سخنرانها وقت زیادی از جلسه می گیرند و وقت کافی برای رای گیری نمی ماند و فردا هم تعطیل است؛ تقاضا کرد رای گیری دو روز دیگر عقب بیفتد. در این مدت صهیونیستها به همراه آمریکا موفق شدند هفت نفر از کسانی را که ابتدا رای سفید داشتند و یک نفر از مخالفان طرح تقسیم را با خود همراه کنند.
عصر روز 29 نوامبر رای گیری انجام شد ؛ سی و دو نفر به نفع تقسیم رای دادند ، 13 نفر ضد تقسیم. یک نفر غایب شد  و ده نفر رای سفید دادند . یکی از این ده نفر نماینده انگلیس بود. اگر می خواهید بدانید صهیونیستها چطور حکومتشان را تشکیل دادند و فلسطینیها را بیرون کردند منتظر مقاله بعدی بمانید.

منبع : کتاب سرگذشت فلسطین  نوشته اکرم زعیتر و منابع مقاله قسمت اول
 نظر دهید »

تبار انحراف- قسمت اول

10 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

آیا تا به حال فکر کرده اید چرا یهودیان فلسطین را ارث پدری خود می دانند؟! جواب این سوال به سالها قبل باز می گردد. حدود 2000 سال قبل از میلاد حضرت یعقوب و فرزندانش (بنی اسرائیل) به فلسطین مهاجرت کردند . از زمان به قدرت رسیدن  حضرت یوسف (ع) در مصر خاندان حضرت یعقوب به مصر مهاجرت کردند و نسلشان زیاد شد. سالها گذشت و رامسس دوم  فرمانروای مصرشد.

رامسس که  می بیند جمعیت بنی اسرائیل در مصر زیاد شده و با توجه به غیر مصری بودنشان ممکن است برای قدرتش خطرناک باشند و با دشمنانش دسیسه کنند دست به آزار آنها می زند و کارهای سخت وپست  را بر دوششان می گذارد  کار به جایی می رسد که ناله و فغان  “خدایا کمک کن ” بنی اسرائیل به آسمان بلند می شود وخدا حضرت موسی (ع)  را برای نجاتشان مبعوث می کند.
ما فرض می کنیم که شما قصه موسی و فرعون را می دانید به همین خاطر به سراغ جاهای مهمش می رویم  جاهای مهم از آخر قصه موسی و فرعون شروع می شود. بنی اسرائیل که از مصر خارج می شوند به امر حضرت موسی به سمت کنعان (فلسطین)حرکت می کنند چراکه خدا به بنی اسرائیل وعده داده بود اگر کارخیر انجام بدهند و خدا را اطاعت کنند وارث کنعان یا همان فلسطین خواهند شد به همین دلیل یهودیان فلسطین را ارض موعود (سرزمین وعده داده شده) می نامیدند ؛ اما  رفتارهایی در سفر به کنعان از آنها سر زد به هر چیزی شبیه بود جز عمل صالح.
در اولین اقدام  همین که می فهمند کسی قرار نیست کنعان را دودستی تقدیمشان کند و باید با سکنه آنجا بجنگند پا پس می کشند و به حضرت موسی می گویند تو و خدایت بروید بجنگید و نتیجه را به ما گزارش دهید! به خاطر این نافرمانی  خداوند به آنها غضب میکند و ورود به  فلسطین تا 40 سال به آنها  حرام می شود  و در این مدت است که در صحرای سینا آواره می شوند و شریعت حضرت موسی نازل می شود و بنی اسرائیل در این مدت اعمال صالح زیادی انجام می دهند  از گوساله پرستی گرفته  تا…!
حضرت موسی قبل از رسیدن به ارض موعود فوت میکند  بعد از فوت  ایشان بنی اسرائیل به رهبری حضرت یوشع،  کنعان را فتح می کنند و بعد از غلبه بر فلسطینیها (توجه داشته باشید فلسطینیها  در آن زمان خداپرست نبودند) در کنعان پراکنده می شوند و زندگیشان را در ارض موعود آغاز می کنند و حکومت تشکیل می دهند.
تا زمان حضرت سلیمان همه چیز خوب بود اما بعد از فوت ایشان فلسطین به دو قسمت با دو حکومت متفاوت به نامهای ” یهودا “و” اسرائیل” تجزیه شد اگر یک سر سوزن تاریخ بلد باشید می دانید که تجزیه یک کشور  آغاز نابودی آن است بنابراین بعد از مدتی آشوریها که در بابل زندگی می کردند به کنعان حمله می کنند و بعد از ویران کردن آنجا عده زیادی از بنی اسرائیل را به اسارت می گیرند  اما از آنجایی که در همیشه روی یک  پاشنه نمی چرخد, مدتی بعد سپاه پارسیان به رهبری کوروش بابل را تصرف  و بنی اسرائیل را آزاد میکند.
بنی اسرائیل خیلی تلاش می کنند تا  خرابیها را بازسازی کنند اما چند قرن بعد با حمله رومیها دیگر نتوانستند سرپا شوند  و در سرزمینهای مختلف پراکنده شدند. این بود تا زمان جنگ جهانی  و تشکیل دولت اسرائیل  که ان شاء الله در مقاله بعدی به آن می پردازیم !  

منابع:
تبار انحراف ، جمعی از نویسندگان ، موسسه لوح و قلم
چهره یهود در قرآن، عبدالفتاح طباره عفیف،ترجمه سید مهدی آیت الهی
درسنامه تاریخ تحلیلی دشمن شناسی ،جمعی از نویسندگان، موسسه لوح و قلم
 نظر دهید »

غنچه یاس کبود

10 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

روز روزِ موعود است و لحظه لحظه ی انتقام!
چشم هایی گریان دارند و دل هایی خندان. دورتان حلقه زده اند تا در فرصتی مناسب حمله کنند و تکه تکه کنند.
راستی اینها اینجا چه می کنند؟ مگر به دستور پیامبر(ص) به جنگ با روم نرفتند؟ مگر خود پیامبر(ص) نبود که با دست مبارکش پرچمی ساخت و به اسامه داد که جوانی  بود و او را رهبر سپاه ساخت و اعلام جنگ علیه روم کرد؟ مگر اینهایی که اینجایند قرار نبود با اسامه بروند؟ مگر پیامبر (ص) به مسجد نرفت و لعن نکرد هر که از دستورش سرپیچی کند و به جنگ نرود؟ پس اینجا چه می کنند؟
آری، از بیماری پیامبر (ص) سوء استفاده کردند. می دانم؛ ترسیدند بروند و پیامبر جان به جان آفرین تسلیم کند و از خلافت بی نصیب بمانند. مگر پیامبر بی وارث بود؟ مگر پیامبر بارها و بارهای به دستور خدا در غدیر و ده ها جای دیگر پدرت علی را خلیفه و جانشین خود معرفی نکرد؟ پس اینها چه می خواهند؟

***
«غنچه ی یاس کبود»، داستانی است که از ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س) شروع می شود و در ادامه با ماجرای ولادت امام حسن (ع) اوج می گیرد. پس از این ماجراهای تاریخی مانند غدیر خم، رحلت پیامبر اکرم (ص)، حضرت فاطمه (س) و شهادت حضرت علی (ع) در کتاب پرداخته شده و در انتها با شرح صلح امام حسن (ع) با معاویه و شهادت امام حسن (ع) پایان می پردازد.
«هادی شریفی» در این کتاب در کنار استفاده از شیوه ی بیان «من راوی»، برای بیان داستان خود و در کنار استفاده از نثر موزون، احادیث و روایات و نقل های ارائه شده در منابع دینی و تاریخی درباره ی زندگی ائمه را در خدمت متن داستانی کتاب درآورده است. شریفی برای روایت تاریخی خود در این کتاب، مخاطبش را به بیش از 75 اثر دینی و تاریخی در این زمینه ارجاع داده است که در آنها منابع روایی اهل سنت نیز به چشم می خورد.
این کتاب را که از تازه های نشر نیستان است، می توانید از سایت رسمی این انتشارات تهیه کنید.

نام اثر: غنچه ی یاس کبود
نويسنده :  هادي شريفي
تعداد صفحات: ۱۸۴ صفحه
چاپ اول: 1392
قيمت:   95000 ريال

 نظر دهید »

گرسنه باشیم اما مارک بپوشیم!!!

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

متأسفانه امروزه خرید محصولات با برندهای بین المللی و مارك پوشی معضلی اجتماعی است كه روز به روز اقتصاد كشور و فعالیت های كسب و كار تولید كنندگان و كارآفرینان(خصوصاً بخش خصوصی) را بیشتر آزار می دهد. مارك و برند از فرزندان عصر جدید هستند، مثل سایر فرزندان مدرنیته از قبیل؛ اینترنت، ترافیك، چت، استرس،كافی شاپ و غیره.

مارک

خیلی ها علاقه ی شدیدی به استفاده از لباس هایِ مارك دارِ معروف پیدا كرده اند. به نظر این كار به سه دلیل اتفاق می افتد؛ كیفیت متفاوت، چشم و هم چشمی و مدگرایی. این پدیده نه تنها در كلان شهرها بلكه در شهرهای كوچك و حتی برخی روستاهای كشور نیز تسری پیدا كرده است.

گرایش به مد و مدگرایی، برند و مارك پوشی اكنون به یكی از دغدغه های اصلی بسیاری از خانواده های ایرانی تبدیل شده است. استفاده از نشان یك شركت تولیدی مشهور بین المللی و تب مارك پوشی و برندگرایی چنان افراد جامعه را مبتلا كرده كه حاضرند با قیمت‌های بسیار بیشتر محصولاتی را كه با بدترین كیفیت در كارگاه های خانگی چین و یا توسط تولیدكنندگان به اصطلاح زیر زمینی، تنها به دلیل داشتن نشان و مارك یك كارخانه معتبر اروپایی و یا آمریكایی تهیه شده خریداری نمایند.

دهه 70، شروع یک دوران تازه

اواخر دهه 70، مرحله جدید پوشش برای مردم ایران بود. پوشش ها دچار دگرگونی شد و کم کم مدهای جدید دنیا، جایگزین پوشش متداول جامعه ایرانی شد. دیگر خبری از شلوارهای چین دار یا پاچه گشاد در خیابان ها نبود و کم کم شلوارهای جین تنگ و تی شرت های مدل دار فراگیرشدند.

در نیمه اول دهه 80 بود که عده ای شم اقتصادی شان را به کار انداختند و وقتی بازار ایران را برای ورود اینگونه لباس ها مستعد دیدند اقدام به ورود لباس های مدل دار با طرح های جدید کردند. البته باز هم عده ای در کشور اقدام به کپی برداری کرده و طرح هایی همچون عکس خوانندگان غربی، کلماتی به زبان لاتین و… را روی تی شرت ها حک و به بازار عرضه کردند.

فقط مارک: اصل و تقلبی فرقی ندارد!

تب فراگیر «مارک بازی» باعث شده خیلی از افراد، برای خرید لباس هایی با برند خارجی تا چندین برابر قیمت آن را بپردازند اما اگر همین لباس ها با مارک ایرانی عرضه شود، خواهانی ندارد.

لباس هایی که با برندهای معروف دنیا در بازارهای شناخته شده ایران و به خصوص تهران، قیمت های نجومی را به رخ خریداران می کشند. همین وفور تقاضا موجب شده تا در بسیاری از موارد اجناسی تقلبی به جای نسل اصل به برخی از مشتریان فروخته شود و این نکته جالب توجه است که برای عده ای تنها مارک مهم است و حتی اصل بودن نیز مهم نیست.

با نگاهی عمیق به این موضوع درمی یابیم که مارک گرایی ممکن است به مرور زمان برای برخی از افراد تبدیل به نوعی جنون و بیماری روانی شود. چراکه فرد را نسبت به خود چنان وابسته می کند که برای داشتن یک جنس حاضر به پرداختن مبالغ گزاف می شود و حاضر است مدت زمان بسیاری را صرف کند تا کالاهای متعددی را تماشا و از میان آنها انتخاب کند.

حد متوسط این حالت را می توان به افرادی نسبت داد که در زمان آغاز فروش فوق العاده برخی از این فروشگاه ها، حاضرند ساعت ها در صفی طولانی بایستند و ملتمسانه به ویترین فروشگاه بنگرند تا بتوانند به آن اجناس دست پیدا کنند.

مارک

گرسنه باشیم و مارک بپوشیم

تا چند سال پیش، خیلی ها از اینکه سراغ «برند» و «برند بازی» بروند، کمی ترس داشتند. دلیل این ترس قیمت هایی بود که این فروشگاه های پوشاک را از دیگر فروشگاه ها کاملا جدا می کرد. شاید با تغییر رنگ و نمای طبیعت و آمدن هر سال جدید، فروشگاه های برندهای معروف نیز رنگ و لعاب تازه ای بگیرند، اما ویترین های این طور فروشگاه ها که سال های آخر دهه 70 سرو کله شان پیدا شد، هیچ وقت تغییر نمی کند و خیلی از برندهای خارجی، برای قشر متوسط جامعه، همیشه عنوان «قیمت های سرسام آور» را با خود یدک می کشند اما در حال حاضر خیابان های تهران، پر شده از فروشگاه هایی که نام برندهای بزرگ و معروف دنیا را یدک می کشند و خریدارهایی که دیگر مثل سابق از قیمت ها نمی ترسند و حاضرند گرسنگی را تحمل کنند اما لباسشان بدون مارک نباشد.

این را می شود از صف هایی فهمید که زمان حراجی ها مقابل این فروشگاه ها بسته می شود. محمد خامنه روانشناس در خصوص مد و تب آن در بین جوانان می گوید: مد امروز به یک معضل اجتماعی در بین جوانان برخی نقاط مبدل شده است. این افراد برای اینکه از دیگر همسالان خود عقب نمانند، حتی در برخی از موارد تمام حقوق یک ماهه خود را برای خرید لباس مارک دار هزینه می کنند. البته این افراد هیچ گاه توجهی به نوشته ها یا زیبایی لباس ندارند و هرچه را مد شود می پوشند.

به گفته این روانشناس، البته بین لباس خارجی با کیفیت مارک دار و لباس هایی که تنها مارک دارند تفاوت زیادی است. متاسفانه جوانان ایرانی بیشتر به مارک دار بودن توجه دارند که این مساله ناشی از کمبود توجه است. درواقع فرد با خرید اینگونه لباس می خواهد که دیده شود.

اصلاح برندگرایی از مسیر آموزه های اجتماعی امكان پذیراست

البته نباید از این واقعیت غافل شده كه هجمه ی مصرف بی رویه ی كالاها و برندهای خارجی تنها یك معظل اجتماعی و ناشی از نقص های فرهنگی نیست بلكه بخش عمده ی آن ناشی از كیفیت نامطلوب و عدم دقت در برخی از تولیدات داخلی است، اما به هرحال اصلاح این رفتار از مسیر آموزه های اجتماعی امكان پذیراست. زیرا بیشتر افرادی كه به دنبال استفاده از مارك ها و برندهای معروف هستند، دچار احساس كمبود در شاخصه‌های فرهنگی، تحصیلی، تخصصی، اخلاقی و اجتماعی هستند و همین امر سبب تمایل آن‌ها به فخرفروشی از طریق استفاده از برندهای معروف می‌شود.

جوانان در عرصه اجتماعی باید به دور از اهمیت دادن به تبلیغات و فرهنگ كاذب به واقعیت‌های اجتماعی خود توجه كنند و اجازه ندهند به شخصیت و فرهنگ آن‌ها اهانت شود. برای اصلاح این رفتار ناصحیح اجتماعی مطبوعات و رسانه‌ها نقش مهمی دارند. البته پیش از فرهنگ‌سازی رسانه‌ها، خانواده‌ها به عنوان گروه مرجع نخستین، باید به آموزش كودكان در این زمینه بپردازند.

علاوه بر خانواده‌ها كه نقشی اساسی در انتقال آموزه‌های فرهنگی و اجتماعی دارند، سایر گروه‌های مرجع، نظیر هنرپیشه‌ها و ورزشكاران نیز باید الگوهای استفاده صحیح از برند باشند كه البته متأسفانه در جامعه ما این هنجارآفرینان، خود عاملی برای انتقال هنجارهای منفی شده اند. در صورتی كه با فرهنگ‌سازی موفق به كنترل این مقوله نگردیم به طورحتم باید منتظر ایجاد بحران هویت اجتماعی و سرگشتگی فرهنگی در میان جوانان باشیم.

فرآوری: نسرین صفری

 

 2 نظر

فرهنگهای وارداتی!!!

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در هر جامعه مجموعه اي از  الگوها و ايده‌آلهاي فرهنگي در ارتباط با خصوصيات زيبايي اندام و چهره در مورد زنان و مردان مورد تبليغ و اشاعه قرار مي‌گيرد.  اين‌گونه  ايده ال ها به عنوان اهداف عيني بر رفتارهاي افراد در جوامع مختلف براي هماهنگ کردن يا نزديک‌ تر کردن خصوصيات بدن خود با اين ارزشها مورد توجه قرار مي‌گيرند. نمونه‌ي مشخصي از اين ارزشها که امروزه در مورد زنان و مردان در اکثر جوامع مورد توافق قرار گرفته، پديده تاتو يا همان خالکوبي روي بدن مي باشد.

تاتو نشانه يا طرحي دائمي است که با کاشتن رنگ‌دانه‌ها داخل پوست به‌وجود مي‌آيد.در واقع نقاشي بدن از دهه 1960در جوامع غربي احيا و تقويت شد و تا حدودي با آزاد سازي عادات اجتماعي در خصوص برهنگي، اين امر تسريع شد. حتي امروزه هم درباره مشروعيت و قانوني بودن نقاشي بدن به عنوان يکي از اشکال هنر، بحث هاي بسياري وجود دارد. مي توان گفت که احياي جديد اين هنر، به نمايشگاه جهاني سال 1933 در شيکاگو برمي گردد؛ زماني که مکس فکتور بدن مدل خود را با فرمول جديد گريم خود براي فيلم هاي هاليوود نقاشي کرد و باعث ايجاد آشوب و اختلال عمومي شد، که در نتيجه مکس فکتور و مدل او بازداشت شدند.

نقاشي بدن هميشه بر روي بدن کاملا برهنه انجام نمي شود. نقاشي بدن ممکن است شامل طرح هاي کوچکتر بر روي يک قسمت از بدن مانند بازو، پشت گردن، کمر،پا و ….باشد.

در حال حاضر ترسيم نقوش مختلف بر روي بدن، طرفداران زيادي پيدا کرده است. دلايل گرايش جوانان به اين امر را مي توان به دو صورت فردي و اجتماعي مورد ارزيابي قرار داد. از ديدگاه اجتماعي چنين برمي آيد که امروزه با گسترش شبکه هاي جهاني و نفوذ زير مجموعه هاي آن در سراسر دنيا بسياري از شرکت هاي تبليغاتي يا گروه هاي مختلف از اين ابزار و ابزاري مشابه آن براي استفاده هاي تبليغاتي خود بهره مي برند تا از اين طريق بتوانند نفوذ فرهنگي روي جوامع به ويژه کشورهاي در حال توسعه داشته باشند.

از ديدگاه فردي هم مطرح کردن خود در ميان مردم،کسب هويت ، ويژگي خاص روحي- رواني بعضي جوانان، داشتن روحيه اعتراضي، به روز بودن، يکي شدن با دنيا، تقليد از گروه هاي مرجع، ضربه هاي عاطفي و تجربه هاي تلخي که برخي از آنها در زندگي با آن مواجه شده اند مي باشد.گروه هاي مرجع شامل ستاره هاي سينمايي، ورزشي، موسيقي و ساير حوزه هاي هنري است که جوانان از آن ها الگو مي گيرند و به طور مستقيم اعمال آن ها را تقليد مي کنند.

نوجوانان بين 15 تا 18 سال بيشتر از ديگران در معرض گرايش به انواع مدها قرار دارند و بيشتر تحت تاثير فرهنگ غربي، مدهاي غرب و مکاتب آن ها قرار مي گيرند. آن چه که امروز تحت عنوان آرايش مردانه در جامعه ما قابل مشاهده است از جمله برداشتن ابرو، دست بردن در چهره، استفاده از لوازم آرايش، تتو و غيره کاملا با ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي و ديني و فرهنگي ما در تضاد است و اين بديهي است. اما متاسفانه گرايش به فرهنگ غرب در جواناني که به خودآرايي علاقه مندند به حدي رسيده که اين آرايش و خودآرايي را هنجار تلقي مي کنند نه ناهنجاري.

در واقع در دنياي کنوني بدن‌هاي ما و از جمله سلامت و رفتار جنسي‌مان تحت تاثير عوامل اجتماعي قرار دارد. بنابر اين تجربه‌ي ما  و  بودن ما در اين جهان، بواسطه‌ي رابطه‌ي مالوف بدن‌مان با جهان محقق مي‌شود. وقتي اعضاي يک جامعه سعي دارند بدن¬هاي خود را مطابق با انتظارات فرهنگي جامعه و يا گروهي که بدان تعلق دارند هم¬نوا کنند به اين نکته واقف¬اند که زيبايي با تلاش فردي به دست مي¬آيد و نکته¬ي ديگر اينکه اين انتظارات فرهنگي و اجتماعي هستند که تغييرات در بدن براي زيبا شدن را به افراد تحميل مي‌کنند. انتظارات درباره¬ي اينکه بدن يک مرد، يک زن، يک دختر و يا يک پسر چگونه بايد باشد. در واقع استفاده از اين پديده و حرکت جامعه به سمت نمادگرايي، اعضاي  گروه را به يک نوع طرز فکر خاص سوق مي دهد و مجبورشان مي کند از قانون هاي نانوشته اي پيروي کنند.

دردنياي کنوني زيبايي، براي فرد کارکردهايي رواني و اجتماعي پيدا کرده است. شايد بتوان مهم‌ترين کارکرد زيبايي را تسهيل و تسريع برقراري روابط اجتماعي در گروه و جامعه دانست که در طي آن محيطهاي اجتماعي بدنها را مي‌سازند، و اين ساخته‌شدن بدنها به نوبه خود  بر رفتار اجتماعي تاثير مي‌گذارد، و رفتار اجتماعي باز  بر تحولات و تغييرات بدني موثر واقع مي‌شود

تاتو کردن ممکن است فقط چند دقيقه يا نهايتا چند ساعت طول بکشد ولي عواقب ناشي از پشيماني آن بسيار جبران ناپذير است در نتيجه بهتر است قبل از انجام آن درباره‌اش تحقيق کرده تا با برداشتن گام‌هايي در راه محافظت از سلامت خود، دچار پشيماني نشد. زيرا از آنجايي که با گذشت زمان ، رنگ تاتو کم رنگ تر شده و يا کلا تغيير مي کند و از قهوه اي به قرمز و يا از مشکي به کبودي مي گرايد و يا گاهي به اقتضاي سن، تاتو کرده اما با بالا رفتن سن، طرز فکرشخص عوض شده و ديگر دوست ندارد نقش‌هاي تاتو روي پوستش باشد ، شخص از تاتو انجام شده خسته شده و تصميم به پاک کردن و يا ازبين بردن آن مي گيرد که معمولا به همان فردي که تاتو انجام داده مراجعه مي نمايد . اين افراد معمولا با رنگهاي همرنگ ، پوست محل تاتو شده را مجددا تاتو مي کنند و به اصطلاح آن رنگ قبلي را پاک مي کنند . اين درحالي است که رنگهاي قبلي در پوست موجود مي باشند و رنگ جديد که همرنگ پوست است فقط رنگهاي قبلي را به عمق مي فشارد و جايگزين آن مي شود . همچنين مي بايست براي زدودن رنگ ها از بدن به پزشک مراجعه نمود که پزشکان معمولا از 3 روش سايش پوست، جراحي و ليزر استفاده مي نمايند.

علاوه بر موارد غير بهداشتي مذکور، هزينه‌هاي خالكوبي و تاتو بسيار گزاف و گران است. خالكوبي روي اعضاي بدن با توجه به ميزان تاتو، نوع طراحي، كيفيت كار، موقعيت فرد و مركز انجام اين اقدامات، متفاوت بوده و هزينه‌هاي گزافي در پي دارد.خالكوبي روي بدن از دست كم 100 هزار تومان آغاز و بسته به تصوير و گستردگي كار، تا چند برابر نيز هزينه دارد.همچنين تحقيقات اخير انجمن خيريه حمايت از بيماران کبدي در ايران نشان مي دهد که يکي از بيماري هاي شايع عفوني و مسري در کشور ما هپاتيت نوع Cو نوع B است . هر دو نوع اين هپاتيت از طريق خون منتقل مي شوند ، تحقيقات گسترده نشان مي دهد که تاتو مي تواند يکي از روشهاي انتقال هپاتيت به خصوص هپاتيت نوع C باشد  و خطر ابتلاي فرد به ايدز را نيز افزايش دهد. از عوارض ديگر تاتو اين که در صورتيکه شخص نياز به تصوير برداري با MRI داشته باشد ، تاتو در محل مي تواند به دليل وجود فلزات سنگين مانند اکسيد آهن با اينگونه تصوير برداري ها تداخل نمايد و تشخيص را دچار مشکل نمايد .

بنابراين شايد بتوان گفت فقر و ثروت، معضلات شخصيتي و مشکلات قوميتي در رشد پديده هاي حاکي از کمبودهاي هويتي افراد موثر است که گرايش به خالکوبي کمترين آنها است. همچنين با توجه به اينکه فرهنگ مصرف گرايي امروزه به يک فرهنگ غالب تبديل شده است شايد لازم باشد براي الگوسازي نسل جوان اقدامات جدي تري صورت گيرد زيرا تجربه نشان داده در مواقعي که جوانان الگوهاي فکري و اجتماعي مناسبي در اختيار داشته باشند کمتر به رفتارهاي متفاوت و بعضاً آسيب زا روي مي آورند. از سوي ديگر در جامعه مدرن امروزي و ميان جوامع عصر حاضر خالکوبي هرچه بيشتر به يک مد همگاني تبديل شده است و به ويژه در ميان جوانان رواج يافته و در اين بين جوانان کشورهاي در حال توسعه از آن به مثابه امري براي عقب نماندن از قافله زيبايي و همگامي با جهان پيشرفته امروز استفاده مي کنند.

به اين جهت علل گرايش جوانان به اين پديده قابل تامل و بررسي است زيرا شيوع پديده غربي خالکوبي و تاتو باعث ناهنجاري‌هاي اجتماعي و فرهنگي مي شود و در جوامع در حال رشد به دليل فروريختگي هاي فرهنگي و تزلزل پذيري ارزش ها و هنجارهاي ملي، شرعي و عرفي بروز پديده اي از اين دست و تبديل شدن آنها به مشکل و معضلي در روح و روان فرد و جامعه، دسترس پذيرتر است.

فراوري:فاطمه برادران

Normal 0 false false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> UnhideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ /> ayout v:ext="edit">

 نظر دهید »

معاد از دیدگاه اشو

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

یک. دیدگاه اشو

نفی معاد و جایگزین کردن تناسخ از آموزه های هر مکتب هندی است. این باور برای اولین بار در کتاب اوپانیشادها به صورت مکتوب دیده می شود؛ اما به احتمال زیاد از فکر دراویدی ها (بومیان قدیم و ساکنان اصلی هند) گرفته شده و نزد آریایی ها تحول و تکامل یافته است. (1)
تناسخ به معنای بازگشت متوالی به جهان است؛ به این معنا که روح انسان هنگام مرگ، یک دوره توالد را سپری می کند و به صورت متوالی از عالمی به عالم دیگر در می آید. در واقع روح پس از مرگ به پیکری دیگر منتقل می شود و جامه نوین می پوشد و این دوره تولد پی درپی به صورت دائمی ادامه دارد؛ البته انتقال روح از جسمی به جسم دیگر همواره در یک سطح نیست؛ بلکه ممکن است در عوالم بالا یا پایین نمود یابد. مثلاً روح فردی از افراد طبقه پایین، مانند رفتگر در حیات دیگر شاید در کالبد پادشاهی درآید یا روح انسانی پس از مرگ، در جسد زنبور، کرم یا علف درآید. (2)
از طرفی تنها عامل معین کننده برای انتقال روح، عمل افراد است. اگر در یک زندگی کرداری باشد، علت زندگی های بعدی می شود.
تناسخ مهم ترین اصل آیین های عرفانی هند است و هرجا سخنی از ادیان و فرقه های هندی مطرح می گردد، ‌تناسخ با آن گره خورده است و اشو از جمله معتقدان و مدافعان جدی این تفکر است.
از نظر اشو ادیان و آیین های معنوی دو دسته اند: دسته اول شامل یهودیت،‌ مسیحیت و اسلام است که منکر تناسخ و معتقد به معاد هستند. دسته دوم شامل آیین هایی چون هندوئیسم، جینیسم و بودیسم است که به تناسخ معتقدند. اشو در این گروه جای دارد و خود را مدافع تناسخ می داند (3) و با صراحت می گوید:
انسان ها قبلاً درخت و سنگ و پرنده بوده اند (4) و هر انسانی با زندگی های زیاد که در کالبدهای مختلف وجود دارد،‌ کامل می شود. (5)
اعتقاد به تناسخ، زندگی های گذشته و زندگی های آینده بارها در کلام وی مشاهده می شود که گویای باور جدی اش به تناسخ است. (6)
جالب آنکه اشو خاطراتی را از زندگی های قبل خود نقل می کند و معتقد است که اعتقاد به تناسخ برای وی از طریق مراقبه حاصل شده و او به نقطه ای رسیده است که می تواند زندگی های قبلی خود را ببیند:
من مراقبه کرده ام، من به نقطه ای رسیده ام که از آنجا می توانم زندگی های قبلی خود را ببینم و همین برهان بسنده است. این شناخت من است، این تجربه من است. (7)
اشو خاطراتی ر از واقعه ای در چهارده قرن پیش ارائه می دهد و معتقد است که در یک مرحله از زندگی های پیشین در هفت صد سال پیش کشته شده بود. وی حتی نذر روزه دوره زندگی قبل خود را -که به دلیل کشته شدنش ناقص می ماند- در این دوره زندگی ادامه می دهد.
پس از تولدم، برای سه روز تمام هیچ شیر نخوردم. آنها ترسیده و نگران بودند، زیرا چگونه آن طفل می توانست زنده بماند اگر که به سادگی از خوردن شیر امتناع می ورزید. اما آنها هیچ تصوری از مشکل من نداشتند،‌از آن مشکل که همان ها داشتند برای من به وجود می آوردند. آنها سعی داشتند به هر طریق ممکن و به زور مرا به خوردن شیر وادارند. هیچ راهی وجود نداشت که من بتوانم به آنها توضیح بدهم، یا آنکه آنها خود به شخصه دریابند. در زندگی گذشته ام، درست پیش از مرگ روزه بودم. می خواستم روزه ای بیست و یک روزه را به پایان برسانم، اما پیش از آنکه بتوانم به اتمام روزه نائل شوم، درست سه روز به آخر مانده، به قتل رسیدم. من ملزم بودم آن روزه را کامل کنم. من واقع لجباز و یک دنده هستم! بگذریم از اینکه مردم چیزها را از یک زندگی به زندگی دیگر حمل نمی کنند، یک بار که فصلی بسته شد، دیگر بسته شده است. (8)
اشو حتی معتقد است که روح بودا در کالبد او وارد می شود و در این دوره زندگی، روح بودایی دارد:
چند ماه پیش در بمبئی، «گوویند سدرات» بینشی داشت که در آن روح گوتام بودا در جست و جوی یک بدن بود و او در شهودش دید که بدن من وسیله ای برای گوتام بودا گشته است. حق با او بود…، ولی من ادعای تناسخ ندارم. من به جز این نگفته ام که روح سرگردان گوتام بودا برای چهار روز از من دیدار کرد! (9)

دو. نقد و بررسی و تحلیل تناسخ

1 . دیدگاه بزرگان:

تناسخ از نظر عقلی و فلسفی و نیز از نگاه دینی باطل و مردود است و بزرگان دین اتفاق نظر دارند که تناسخ باطل و محال است. شیخ صدوق از شخصیت هایی است که تناسخ را دلیل بر کفر می داند:
والقول بالتناسخ باطل و من دان بالتناسخ فهو کافر. (10)
تناسخ امری باطل است و هر کس به آن نزدیک شود، کافر است.
شیخ طوسی با صراحت اعتقاد اهل تناسخ را فاسد اعلام می کند:
فالرجعه التی یذهب الیها اهل التناسخ فاسده و القول بها باطل. (11)
رجعتی که اهل تناسخ به آن باور دارند، فاسد است و قول به تناسخ باطل است.
شیخ حر عاملی تناسخ را غیرممکن می داند و به همین جهت تأویل رجعت را به گونه ای که به تناسخ بیانجامد، باطل معرفی می کند. (12)
علامه مجلسی در بحارالانوار بابی با عنوان «ابطال تناسخ» آورده و به چهار حدیث استدلال کرده است. (13) فیض کاشانی نیز ابطال آن را اجماعی می داند و می گوید:
و اما التناسخ بمعنی انتقال نفس من بدن الی بدن مباین له منفصل عنه فی هذه نشأه الدنیویه بان یموت حیوان و ینتقل نفسه الحیوان آخر عنصری او غیر حیوان فلا ریب فی استحالته عند اهل العلم. (14)
در اینکه تناسخی که به معنای انتقال نفس در نشئه دنیا از بدنی به بدن دیگر است که از آن جداست، به اینکه حیوانی بمیرد و نفسش به بدن عنصری حیوان دیگر یا بدن عنصری غیر حیوان منتقل شود، در میان اهل علم تردیدی در محال بودنش وجود ندارد.
ابن سینا معتقد است: نفس موجودی حادث است که در بدن حدوث می یابد؛ بنابراین در بدن باید مهیا و آمادگی خاصی باشد. هرگاه مهیا پدید آمد، نفس از علل مفارق به بدن اضافه می شود، از این رو بدن خاص مقتضی نفس خاص است. حال اگر تناسخ درست باشد، باید بدن واحد واجد دو نفس باشد، یکی نفسی که برای مهیا دارد و دیگری نفسی که از بدنی دیگر می آید، بنابراین لازمه یک نفس در دو بدن،‌ یک بدن دارای دو نفس است و این محال است.
در واقع نفس زمانی به بدن تعلق می گیرد که بدن به حدی از رشد و بلوغ رسیده باشد و برای دریافت نفس آماده باشد. بر این اساس دانسته می شود هر مزاج بدنی خاصی که ایجاد می شود، همراه با آن نفس مخصوص آن نیز ایجاد می گردد. حال اگر فرض کنیم یک نفس در بدن های مختلف تناسخ می کند، نتیجه آن خواهد شد که آن بدنی که نفسی در آن تناسخ کرده است، دو نفس داشته باشد؛ یکی نفسی که در آن تناسخ کرده و دیگری که همراه آن ایجاد شده است.
بر این اساس باید پذیرفت که یک حیوان دو نفس داشته باشد و روشن است که بر این محال است، زیرا نفس یعنی مدبر بدن و متصرف در بدن، و هر حیوانی با علم حضوری می یابد که یک چیز است که بدن او را تدبیر می کند و در آن تصرف می نماید. (15)
ملاصدرای شیرازی نیز بر اساس اصول فلسفی خود، همچون حرکت جوهری، معتقد است که نفس، نخست بالقوه است و به تدریج به سمت فعلیت پیش می رود. نفس در ابتدا حالت بالقوه دارد، ولی بعد از پیدایش، ‌همواره در حال حرکت به سوی فعلیت بخشی به کمالات خود است. زمانی که بدن در حالت بالقوه است، نفس نیز در حالت بالقوه است و زمانی که بدن به فعلیت می رسد، نفس نیز به فعلیت خود می رسد. حال اگر تناسخ درست باشد، باید نفس از فعلیت به قوه بازگردد و خروج از فعلیت به قوه محال است؛ زیرا فعلیت، وجدان و قوه، فقدان است و هرگز وجدان به فقدان تبدیل نمی شود. (16)

2. دلایل قرآنی و روایی:

قرآن کریم با تأکید هر چه تمام، معتقد است که پس از مرگ، بازگشتی وجود ندارد:
حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونیِ‌ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ‌ . (17)
تا آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، می گوید: پروردگارا، مرا باز گردانید، شاید من در آنچه وانهاده ام، کار نیکی انجام دهم، ‌نه چنین است. این سخنی است که او گوینده آن است و پشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد.
قرآن کریم بازگشت به دنیا پس از مرگ را آرزویی غیرممکن می داند (18) و معتقد است که زنده شدن انسان ها تنها یک بار امکان دارد. (19)
تناسخ در روایات نیز آموزه ای کفرآلود شمرده شده است که برای نمونه چند روایت را مرور می کنیم؛ امام رضا (علیه السلام) فرمود:
من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم یکذب بالجنه و النار. (20)‌
کسی که به تناسخ باور داشته باشد، به خدای بزرگ کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است.
من قال باالتناسخ فهو کافر. (21)
کسی که به تناسخ اعتقاد داشته باشد به خدای بزرگ کافر شده است.
لازم به یادآوری است که آموزه های دینی بر مسئله تغییر انسان به حیوان یا صورت ملکوتی اذعان دارد و این تغییر را با توجه به رفتارهای انسان می داند، لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
مردم بر صورت های مختلف محشور می شوند. (22)
در روایتی دیگر آمده است:
برخی از مردم به چهره های بوزینه و میمون محشور می گردند. (23)
قرآن کریم نیز به برخی تغییرهای انسان به حیوان اشاره کرده است. قرآن هنگام بیان سرپیچی یهودیان رد روز شنبه،‌ مجازات آنها را «مسخ» دانسته که به صورت بوزینه ای طرد شده در می آیند:
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ‌ . (24)
و کسانی از شما را که در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز کردند، نیک شناختید، پس ایشان را گفتیم: بوزینگانی باشید طرد شده.
در روز قیامت نیز با افراد گمراه و ظالم آنگاه که از خدا تقاضای بخشش می کنند، همچون حیوانات، به ویژه سگ، برخورد می شود:
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ*قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَ لاَ تُکَلِّمُونِ ‌ . (25)
پروردگارا، ما را از اینجا بیرون بر، پس اگر بازهم [به بدی] برگشتیم، در آن صورت ستمگر خواهیم بود، می فرماید: [بروید] در آن گم شوید و با من سخن مگویید.
تمامی این تغییرها به روز قیامت مربوط است که جلوه می کند؛ زیرا طبق نظر عرفانی دینی، انسان در دنیا ظاهری و باطنی دارد. با مرگ انسان، باطن او ظهور می یابد و تمامی ملکات و صفات باطنی که در دنیا با اختیار و اراده خود کسب کرده است، در آخرت متجلی خواهد شد.
این عقیده ربطی به تناسخ ندارد؛ زیرا هیچ انتقالی صورت نگرفته است؛ بلکه جلوه دیگر همان انسان است و ظهور ملکات باطنی و نفسانی انسان در روز قیامت و آخرت تحقق می یابد؛ اما «تناسخ» انتقال از کالبدی به کالبدی دیگر است و نیز در دنیا محقق می شود. (26)
از طرف دیگر بر اساس اصل تناسخ، عقیده به توبه، انابه، شفاعت، عفو و غفران،‌ نه تأثیرگذار است و نه معنا و مفهومی پیدا می کند.
نکته دیگر آنکه اشو معتقد است انسان ها با تناسخ به تکامل می رسند و رشد پیدا می کنند؛ اما این اعتقاد نیز خلاف دین است؛ چرا که خدا ابزار درونی هدایت را در اختیار همه آدمیان قرار داده است؛ عقل به منزله پیامبر درونی و نیز پیامبران بیرونی. انسان هم فقط یک بار در دنیا زندگی می کند و تمام کمالات خویش را باید در همین دنیا کسب کند.
در قرآن کریم آمده است:
آنگاه که دوزخیان آرزوی بازگشت دوباره به این دنیا را دارند،‌ در پاسخ آنان گفته می شود هرگز چنین چیزی امکان ندارد. (27)
سرانجام اینکه اشو برای اثبات تناسخ به یادآوری زندگی های قبل خویش استناد می کند و می گوید: وجودهای گذشته خود را مشاهده کرده و با تجربه شخصی به آنان رسیده و در نتیجه آن را پذیرفته است.
باید توجه داشت که این اثبات ها هیچ ارزش منطقی و عقلی ندارد؛ چرا که ممکن است افراد دیگر چنین تجربه ای را نداشته باشند؛ زیرا هیچ کسی همچون اشو زندگی های قبلی خویش را مشاهده نکرده است. حال این ملاک اگر چه برای خود اشو قابل اعتنا باشد‌ (که آن هم از جهت عقل و نقل مردود شناخته شده است)؛ اما برای میلیون ها انسان دیگر چنین تجربه و مشاهده ای وجود ندارد. و چگونه می شود به معتقدی پابست شد و آن را معیار زندگی دنیوی و ابدی خود قرار داد که برخاسته از شعرگویی و تخیل گرایی انسانی است که سرتاسر کلامش تناقض های آشکار نمود دارد و خود هم برای باورهایش مبنا و معیاری ارائه نمی کند.

پی‌نوشت‌ها:

1- بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص 154.
2- همان، ص 155.
3- اشو، اینک برکه ای کهن، ص 46.
4- همو، عشق، رقص زندگی، ص 68.
5- همو، تعلیمات تانترا، ص 57، 156 و 374.
6- همو، مزه ای از ملکوت، ص 52، 53 و 131؛ همو، شکوه آزادی، ص 140؛ همو، تفسیر آواهای شاهانه ساراها، ص 178 و… .
7- همو، اینک برکه ای کهن، ص 47.
8- همان، ص 51 - 47، 69و138.
9- همو، گل های جاودانگی، ص 13 و 159.
10- صدوق، الاعتقادات من مصنفات الشیخ المفید، ص 63.
11- الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج3، ص330.
12- یوسفی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، ص 116.
13- مجلسی، بحارالانوار، ج4، ص 330.
14- یوسفی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، ص 117.
15- شریفی، درآمدی به عرفان های حقیقی و کاذب، ص 264؛ فعالی، آفتاب و سایه ها، ص 66.
16- همان، ص 65؛ شریفی، درآمدی به عرفان های حقیقی و کاذب، ص 265.
17- مؤمنون (23): 100-99.
18- انعام (6): 28-27.
19- روم (30): 40؛ حج (22): 66.
20- مجلسی، بحارالانوار، ج4، ص 320.
21- همان.
22- پاینده، ترجمه نهج الفصاحه، ص 346.
23- صدوق، ثواب الاعمال، ص 475.
24- بقره (2): 65.
25- مؤمنون (63): 108-107.
26- اشو، آفتاب در سایه، ص65.
27- مؤمنون (63): 100-99.

منبع مقاله : موسوی زاده، سید روح الله؛ (1391)، سلوک و سقوط؛ نقد و بررسی اندیشه های معنوی اُشو، قم: دفتر نشر معارف، چاپ یکم بهار 1391.

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 79
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس