فیلم مؤثرتر از کلیسا
ايوانجليست ها تبليغ مى كنند كه مسيح هميشه در امور خاورميانه به سود دولت اسرائيل مداخله كرده است و اعلام مى دارند كه خواست دولت اسرائيل در حقيقت خواست مسيح مى باشد و مذاكرات صلح در خاورميانه بيهوده است و تأسيس كشور اسرائيل بزرگ از رودخانه نيل تا رودخانه فرات، خواست مسيح مى باشد كه به زودى عملى خواهد شد.
آنها همچنين تبليغ مى كنند كه آمريكا را مسيح به وجود آورده است تا در آخرالزمان عليه ضد مسيح (دجّال) در جنگ نهايى مقدس آرمگدون جنگ نمايد. از اين رو آنها همواره خواستار يك آمريكاى قدرتمند و مقتدر مى باشند و از افزايش بودجه نظامى حمايت مى كنند. آنها حضور نظامى آمريكا در مناطق مختلف جهان را ضرورى مى دانند. آنها در سخنرانيهاى دينى خود ترويج مى كنند كه قدرتهاى شيطانى مى كوشند آمريكا را نابود نمايند(1).
ايوانجليست ها با تبليغات گسترده در دهه اخير، احساسات عميقی را براى جنگ آرمگدون به وجود آورده اند. آنها هر كسى را كه با آنها موافق نباشد ضد دين، ضد مسيح و ضد اخلاق معرفى مى كنند و به هواداران خود آموزش مى دهند كه از مخالفان خود تنفر شديد داشته باشند(2).
در راستای تفکر فوق رسانه های امریکا نیز به طور تمام و کمال و با همکاری رسانه هایشان که هالیوود در صدر آن بود دست به تصویر سازی از فرجام جهان زدند.
فرجام جهان از ديدگاه هاليوود اصولاً براساس دو موضوع مطرح گرديده است: يكي آنكه بشر به دليل پرداختن به انرژي هستهاي و در نهايت بمب اتمي، باعث نابودي حيات در كرة زمين خواهد شد و ديگر آنكه يك برخورد نهايي بين نيروهاي شر و كافر ـ يعني اعراب و مسلمين ـ عليه مسيح موعود و كشور بزرگ اسرائيل به نابودي و تخريب اكثر شهرهاي جهان منجر خواهد شد.
سينماي علمي ـ تخيلي يكي از گونههاي معروفی بود كه با صرف هزينه اندك ميتوانست محمل مناسبي براي تبيين مسئله انرژي هستهاي باشد. سوژهاي كه در عصر اتم مطرح بود جنبههاي منفي استفاده از انرژي اتمي يعني بمب اتم بود. هاليوود از همان آغاز قصد داشت به همه بگويد كه وارد اينگونه آزمايشات نشوند زيرا در نهايت موجب نابودي خود و كره زمين خواهند شد. به اين ترتيب تخريب و نابودي به واسطه انرژي اتمي و بمب اتم در رأس برنامههاي توليدي هاليوود قرار گرفت و از طريق درونمايههاي مناسب با فيلمهاي علمي ـ تخيلي به تماشاگران ارائه شد. كار به نحوي ارائه ميشد كه تماشاگر از طريق فيلم تهديد بزرگ و خطرناكي را از سوي دانش و دانشمندان احساس كند.
«هانا راسين» كه از نويسندگان «واشنگتنپست» است و در حال حاضر روي كتابي دربارة نخبگان ایوانجليست(مسيحيان صهيونيست) كار ميكند، مقالهاي دربارة رويكرد جديد هاليوود به اين فرقه و از طرف ديگر گرايش مسيحيهاي صهيونيست به سينما و فيلمسازي نوشته است. او در مقالة فوق براين باور است که اگرچه مسيحيت صهيونيستي از ديرزماني پيشتر در ساختارهاي سياسي حاكم و بافت سنتگراي جامعه آمريكا حضوري پرقدرت داشته، اما از سال 2001 به بعد، رابطهاي متفاوتتر و تأثيرگذارتر ميان اونجليستها و هاليوود شكل گرفت. راسين سعي دارد در اين مقاله نسلهاي مختلف معتقدان به اونجليسم را در هاليوود معرفي كند. او براين باور است که نسل دوم فيلمسازان ایوانجليست هاليوود پس از 11 سپتامبر و ظهور نومحافظهكاران آمريكايي در كاخ سفيد فرصت عرض اندام يافتند.
هدف آنها اين است که مسيحيت اونجليست بتواند با قويترين، جذابترين و فراگيرترين زبان كنوني با جهانيان سخن بگويد. كليساي انجيلي با رويكردهاي افراطي نومحافظهكاران در حال دامنزدن به موج جديدي از تهاجمات مذهبي است.
«دانيل رومر»، كارگردان 25ساله آمريكايي از جمله فعالان مؤسسه «پردة اول» است که در کنار فردي به نام «نيکولاسي» مؤسس آن حضور هميشگي دارد. وقتي نيكولاسي در سال 1999 مؤسسة «پرده اول» را تأسيس كرد، شبكه CNN او را براي يك مصاحبه دعوت كرد. آن روز وي نتوانست هيچ يك از اعضا و مدرسان مؤسسه را براي حضور در تلويزيون با خود همراه كند. او ميگويد: «آنها فكر ميكردند كه اين كار ميتواند به فعاليتهاي ديگر آنها لطمه بزند».
اشاره «نيكولاسي» بيشتر به مسيحياني است كه از قبل در هاليوود كار ميكرده و جزء موج اول اين جريان بودند. از جمله اين افراد ميتوان به ران آستين، نويسنده سريالهاي تلويزيوني «فرشتگان چارلي» و «مأموريت غيرممكن» و همچنين جك شي، رئيس سابق انجمن كارگردانان آمريكا اشاره كرد. بتدريج استوديوها به سراغ فيلمهايي رفتند كه مضامين مورد نظر اونجليستها را در بر داشتند، حتي اگر اين فيلمها كاملاً هم مذهبي محسوب نميشدند. به گفته نيكولاسي در همين دوران بود كه مؤسسه «پرده اول» فعاليتهايش را گسترش داد. رالف وينتر، تهيهكننده فيلم «مردان ايکس» و «چهار شگفتانگيز»، تام شادياك، تهيه كننده فيلم «بروس قدرتمند» و «پچ آدامز»، با چند جشنواره جديد اونجليستي وارد گفتوگو شدند.
در سال 2002 دانشگاه «پت رابرتسون» (از سرکردگان مسيحيت صهيونيست که در مقالات قبل بیشتر او را شناختیم) مركز هنرهاي نمايشي خود را افتتاح كرد. اين مركز شامل استوديوهاي فيلم و انيميشن و دو سالن نمايش فيلم بود. دو سال بعد «جرج بارنا» كه يكي از محققان و متخصصان برجسته نظرسنجي بود، از حقيقتي پرده برداشت: او به اين نتيجه رسيد كه فيلم ميتواند بيشتر از كليسا بر روي پيروان مسيح تأثير بگذارد و به همين دليل مجموعه «بارنا فيلم» را به عنوان يكي از شعبات يا شاخههاي شركت رسانهاي اونجليست خود تأسيس كرد. «فيليپ آنشوتز» يكي ديگر از اونجليستهاي معتقد و فرد بسيار متمول و ميليونري بود كه بنيانگذار مؤسسه ارتباطي «كوئست» گرديد. او نيز سال گذشته گروه فيلم «آنشوتز» را ايجاد كرد كه مجموعه «والدن مديا» را شامل ميشد و در ساخت فيلم «وقايعنگاري نارنيا» نيز با کمپاني ديزني مشاركت داشت.
اين در حالي است که در سالهاي اخير فهرست آثاري که به باورهاي اونجليستها يا مسيحيان صهيونيست ميپردازد، طولاني تر شده است. يادمان نرفته که در آستانة پايان هزارة دوم، تعداد متنابهي از فيلمهايي که به ماجراي «پايان روزها» (يکي از اعتقادات اونجليستها براي فرارسيدن آرمگدون) ميپرداخت، به روي پردة سينماها رفت. آثاري همچون «هفتمين گناه»، «دروازة نهم»، «پايان روزها»، «روز استقلال»، «آرمگدون»، «ماتريکس»، «برخورد عميق» و…
اخيراً مجله «تايم» طي گزارشي فاش ساخت که كه صهيونيستها از مدتها پيش با تأسيس بانك مركزي در هاليوود اقدام به تغذيه مالي فيلمسازان و كارگردانان سينماي آمريكا براي پيشبرد اهداف خود كردهاند.
«تايم» اين سؤال را مطرح ميکند كه هدف سرمايه داران و صاحبان اصلي هاليوود از اين كار چيست؟ آيا در دنيايي كه قرار است ديگر حرفي از رنگ پوستها و تفاوت ميان جنس انسانها براي برخورداري از حقوق برابر وجود نداشته باشد، چنين سياستي به معني به راه افتادن جنگي سرد و جهاني نيست؟
«تايم» درادامه نوشته است: آيا اين درست است كه قدرت هاليوود در دستان كساني باشد كه به جاي ترويج فرهنگ و انديشه درست براي زندگي، سعي در ايجاد زير بناهايي كنند كه تنها تيشه به ريشة جهان و بشر ميزند؟ اصلاح نژاد يا ادغام نژاد؟ اينها موضوعاتي هستند كه با استفاده از صنعت سينما تنها موجب آشفته شدن جوامع مختلف شده، فضا را براي جولان سياستمداراني كه پشت پرده با يكديگر لابي ميكنند، فراهم ميكند.
در سالهاي اخير و پس از آغاز هزارة سوم نيز تعداد زيادي از فيلمهايي که توليد ميشوند يا باورهاي آخرالزماني صهيونيستها را تبليغ ميکنند و يا مردم را از موعودي ديگر ميترسانند. موعودي که به اذن خداوند در مقابل تمامي جنگ و کشتار و خونريزي و به اصطلاح آرمگدون صهيونيستها خواهد ايستاد. همچنانکه پيروان و شيعيان او ساليان سال است در انتظار ظهورش مقاومت و ايستادگي کردهاند.
اگرچه بسياري از فيلمسازان ما از منتظران و معتقدان به حضرت به نظر ميآيند ولي معلوم نيست که چرا براي بيان اعتقادات و باورهاي ديني و مذهبي خويش در آثارشان، مأخوذ به حيا هستند! گو اينکه برخي از آنها هم به اصطلاح مته به خشاش گذاردن نظارتهاي دولتي را مانع اساسي براي طرح مسئله ميدانند و بعضي از همان فيلمسازان، از جهت گرفتار نشدن در پيچ و خمهاي مختلف هم که شده، از خير فيلمنامههاي دربارة حضرت امام زمان (عج) و يا حتي طرح مقولات ديني در فيلمهايشان ميگذرند و به سراغ همان سوژههاي دم دستي خود ميروند که به قول معروف کمتر حساسيت برانگيز باشد.
اين درحالي است که يکي از فيلمسازان همان موسسه اونجليستي «پرده اول» به نام «باتالي» كه چهل و يك ساله است توانسته به تازگي در امتحان كشيشي موفق شود. او عادت دارد هر روز سر كار انجيل بخواند. اين عادتي است كه به نظر خيلي از همكارانش كمي عجيب و غيرعادي است.
در عوض باتالي هم از بسياري آدمهاي هاليوودي متعجب است، چون اغلب آنها گروههاي جوانان كليسايي را نميشناسند در حاليكه بيش از نيمي از نوجوانها و جوانهاي آمريكايي جزء اين گروهها هستند. او حتي از كليساروها و معتقدان مسيحي هم شاكي است چون فكر ميكند كه آنها هم بايد بتوانند با نقاشي كردن يا نوشتن در خدمت اوانجليسم باشند.
او ميگويد: «واقعاً مزخرف است. ما ادعا ميكنيم كه به خدايي بزرگ و فوقالعاده ايمان داريم اما حتي نميتوانيم دربارة اعتقادمان يك صفحه مطلب بنويسيم، يا يك صحنه نقاشي كنيم. چرا ما مسيحيها نبايد فيلمي مثل تكگوييهاي زنانگي ايوانسلر داشته باشيم.» تصميم جديد او اين است كه در نسخه اوليه فيلمنامهاش، آنقدر شخصيتهاي مسيحي بانمك، سه بعدي و جذاب بگنجاند كه نظر همه را جلب كند.
اين تصويري ولو ناقص و اجمالي است از آنچه که در غرب معتقد به اوانجليسم ميگذرد.
بايستي شرايط آن قيام و نشانههاي ظهور و شخصيت اين منجي عالم بشريت را با زبان سينما و بر پرده عريض هنر هفتم، به دنيا شناساند تا بسياري از آزاديخواهان و فرهيختگان دنيا که هنوز با حضرت حجت(عج) و قيام و آرمانهاي ايشان آشنايي ندارند نسبت به وجود مبارک اين موعود تاريخ بشر آگاه شوند، تا شايد ـ انشاالله ـ در ظهور آن حضرت تعجيل شود. ممکن است در اين راه آثار و فيلمهاي ناقصي هم ساخته شود که قطعاً نتواند و نميتواند ابعاد گستردة شخصيتي و ظهور حضرت حجت(ع) را بيان نمايد ولي بايستي ساخته شود، در تعداد زياد و کميت بالا و البته با ساختار سينمايي استاندارد و جهاني که قابليت اکران و نمايش در سطح بينالمللي را دارا باشد.
اين گونه آثار در درجه نخست حداقل ميتواند در کشورهاي اسلامي و منطقه و بعد از آن در ساير ممالک مطرح شود. چرا با استفاده از علائق و سلائق جشنوارههاي خارجي اين گونه آثار را در مقابل ديدگان جهانيان قرار ندهيم؟ چرا با ساختارهاي به اصطلاح هنري اين کار را به انجام نرسانيم؟ به نظر ميآيد که جديتر بايستي به مقولات فوق انديشيد که طرف مقابل با سرعت تمام به جلو ميتازد و ما مدعيان شيعه و پيروي امامزمان(عج) دست روي دست به تماشاي گلهاي آنها نشستهايم که پي در پي وارد دروازة خودي ميشود و گاهاً حتي برايشان دست هم ميزنيم!! يادمان باشد که اين بار آنها شمشيرها را از رو بستهاند. اگر باور نميکنيم يک بار ديگر کتاب رمز داوينچي را با دقت بخوانيم و بعد هم فيلمش را ببينيم، شايد که تلنگري به وجدان اعتقاديمان بخورد.
ماهنامه موعود شماره 66ابوالحسن علوي طباطبايي هاليوود و فرجام جهان
سعيد مستغاثي ماهنامه موعود شماره 80قيام موعود بر پرده سينماي هاليوود