تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ولنگاری؛ زندگی با چشمان باز!

16 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 

 زندگي با چشمان بسته” داستان خانواده‌اي مذهبي را روايت مي‌كند كه در محله‌اي سنتي روزگار مي‌گذرانند. پرستو و علي فرزندان اين خانواده هستند كه علي به دليل موقعيت شغلي‌اش چند سالي است كه از خانواده جدا شده است. در اين ميان، پرستو پس از گذشت مدتي از تحصيلش در دانشگاه، به دليل يك مشكل انضباطي- اخلاقي مورد برخورد انضباطی قرار می گیرد و دانشگاه ترک می کند.

همين موجب تغييراتي در رابطه‌‌ي او با پدر و مادر مذهبي‌اش مي‌شود. پرستو هم در اين ميان تصميم مي‌گيرد تا سبك زندگي‌اش را عوض كند. اين تغيير سبك زندگي موجب بدگماني خانواده و ساكنان محله به پاكدامني او مي‌شود تا جايي كه خانواده‌اش نقشه‌ي قتل او را مي‌كشند. اما درست در همان شبي كه قرار است اين اتفاق بيفتد، علي پسر خانواده از سفر دور و دراز چندين ساله‌اش بازمي‌گردد..
“زندگي با چشمان بسته” از آن جهت در كارنامه‌ي صدرعاملي جايگاه ويژه‌اي مي‌يابد كه بي پرده‌ترين و صريح‌ترين فيلم او در نقد يك جامعه‌ي سنتي و مذهبي است. او در اين فيلم چنان بي‌رحمانه بر پيكره‌ي خانواده‌ي مذهبي و سنتي ايراني مي‌تازد كه گويا يك روشنفكر ضد مذهب پشت دوربين اين فيلم ايستاده است و نه يك روحاني‌زاده‌ي سابقاً انقلابي كه به قول خودش سه دهه قبل براي آرمان‌ها و رؤياهايش هزينه داده است!
البته در فيلم‌هاي قبلي صدرعاملي هم مي‌توان كدهايي مبني بر نقد برخي تعصب‌هاي مذهبي يافت؛ چه آنكه در “من ترانه پانزده سال دارم” منفي ترين كاراكتر فيلم يك زن چادري است كه اعمالش هيچ تناسبي با ظاهرش ندارد و تمام سعي خود را مي‌كند تا ترانه فرزندش را سقط كند. اما آنچه موجب تمايز ميان فيلم‌هاي ديگر اين كارگردان با “زندگي با چشمان بسته” مي‌شود، تعميم دادن چنين تفكري از يك فرد به يك محله‌ي مذهبي به عنوان نمادي از يك جامعه‌ي مذهبي است چه پايان بندي فيلم -كه با نمايي درشت از اين محله به پايان مي‌رسد- و چه صحبت‌هاي خود كارگردان صحت اين ادعا را تاييد مي‌كند. در واقع، محله به يكي از كاراكترهاي اصلي اين فيلم تبديل شده است كه نقش مهمي در پيش‌برد حوادث فيلمنامه دارد. اما تصويري كه از محله‌اي اين‌چنين مذهبي و سنتي ارائه مي‌شود، تصويري است سياه و چركين از جامعه‌اي پر از ريا، تحجر و دروغ.
ساكنان اين محله مدام در حال سرك كشيدن در زندگي يكديگر هستند و اين موضوع آن‌چنان گل‌درشت در فيلم به تصوير كشيده شده است كه مخاطب را به فكر وا مي‌دارد كه شايد كارگردان و فيلمنامه نويس در فكر انتقام از چنين جامعه‌ و محله‌اي بوده‌اند. علاوه براين، مردان اين جامعه در پس چهره‌ي نسبتاً مذهبي و غيرتي خود،‌ عموماً چشم به ناموس مردم دارند. جالب تر آن است كه شخصيت‌هاي مثبت محله (مانند كاراكتر اميد با بازي پولاد كيميايي) در چنين مختصاتي به شدت منزوي شده‌اند و در عوض، نفوذ شخصيت‌هاي آلوده‌ي محله (مانند كاراكتر مقدم با بازي فرهاد قائميان) به قدري زياد است كه در عرض چند ساعت مي‌توانند كل اعضاي محله را در برابر يك نفر بشورانند و عليه او شهادت جمع كنند.
اما مهم‌ترين معضل اين محله از ديدگاه آقاي كارگردان، تحجر اعضاي محله است. چنان كه صدرعاملي تاكيد كرده است كه “زندگي با چشمان بسته” فيلمي‌ست در مذمت تحجر و تعصبات خشك. اما عملاً آنچه كه به عنوان تحجر به مخاطب معرفي مي‌شود، واكنش منطقي خانواده‌ي پرستو و اعضاي محله به كارهاي غيرمنطقي اوست. به طور مثال، خانواده‌ي پرستو به اينكه او هميشه نيمه‌ي شب با ظاهري نامناسب و هر بار هم توسط يك ماشين مدل بالا به خانه بازمي‌گردد، مشكوك هستند. حال سوال اينجاست كه آيا چنين شكي نشانه‌ي تحجر است؟ آيا اگر چنين موردي براي دختر خود صدرعاملي اتفاق بيفتد، او با لبخند از اين موضوع مي‌گذرد؟
جالب‌تر آن است كه هر بار خانواده‌ي پرستو در مورد چرايي اين رفت و آمدهاي مشكوك از او سؤال پرسيده‌اند، به گواه نريشن فيلم، پرستو با سكوت جواب آنها را داده است و اين روند چندين سال ادامه پيدا كرده است! مشخص است كه با در پيش گرفتن چنين روندي، يك خانواده‌ي سالم بايد هم به فرزندشان مشكوك شوند.
تلخ‌تر از همه‌ي اينها آن است كه فيلم مدام در حال توجيه اعمال و افعال پرستو و تقبيح رفتار پدر و مادر اوست. چنان كه در يكي از سكانس‌هاي پاياني فيلم ادعا مي‌شود كه پرستو كاملاً پاكدامن و به قول خود فيلم “دختر خوب"يست و اين خانواده‌ي او بوده‌اند كه با ايجاد جوي بسته در داخل محيط خانه، باعث فرار فرزندان‌شان از اين محيط شده‌اند. در اين سكانس، سعي مي‌شود به مخاطب القا شود كه حتي رفتن علي از خانه دلايل كاري نداشته بلكه به سبب همين جو بسته‌ي خانه، او ترك وطن كرده است ولي چون او از جنس مذكر بوده، بر خلاف پرستو كسي معترض اين رفتن او نشده است.
موضع فيلم در مورد حجاب نامناسب پرستو هم به شدت جالب و نيازمند تامل است. در يكي از سكانس‌هاي فيلم كه در دكان حصيرفروشي پدر خانواده (با بازي فرهاد آئيش) مي‌گذرد، مشتري خانمي كه به دنبال حصير مدل جديد مي‌گردد، وارد دكان شده و درخواستش را مطرح مي‌كند. اما صاحب مغازه پاسخ مي‌دهد كه از اين حصيرهاي جديد در دكانش موجود نيست و سپس ديالوگي را مي گويد كه نشانگر جهان‌بيني اوست. او به مشتري خانم يادآور مي‌شود كه حصير براي پوشاندن و عدم جلب توجه به خانه است، نه آنكه خود با نقش و نگارهايش موجب جلب توجه به داخل خانه شود. اما خانم مشتري بي‌توجه به حرف‌هاي صاحب مغازه تكرار مي‌كند كه به دنبال حصير جديد و مدرن مي‌گردد و به اين حصيرها نيازي ندارد.
بدين ترتيب فيلمنامه‌نويس و كارگردان با ترسيم حصير به عنوان نمادي از حجاب كه قرار است نقش پوشاننده ايفا كند، اين چنين نشان مي‌دهند كه نسل جديد دختران و خانم‌هاي ايراني كه حجاب نامناسبي دارند، فقط به دنبال مدرن شدن و نو بودن هستند و به همين سبب نبايد اين حركت را نشانه‌ي بي‌عفتي آنان دانست و هر كس هم كه معترض آنان مي‌شود، متحجر است! البته فيلم پا را فراتر از اين هم مي‌گذارد و سعي مي‌كند اين‌چنين به مخاطب خود القا كند كه تمام شب‌گردي هاي پرستو با مردان خانواده‌دار و رستوران رفتن‌هاي او با اين مردان، به خاطر روابط کاری و علاقه‌ي او به كارهاي خطرناك است و بس!
در پايان فيلم هم كاراكتر علي در نقش منجي ظاهر مي‌شود و با مرگ ناگهانی خود موجب تحول جامعه مي‌شود تا مدرنيته با اين شوك قوي، جاي سنت را در اين محله‌ي قدیمي‌ بگيرد. به عبارت ديگر، به زعم فيلمنامه‌نويس و كارگردان براي اصلاحات در چنين جامعه‌اي بايد خون داد!
به نظر مي‌رسد اين روزها براي پذيرفته شدن در ميان سينمايي‌ها، ناگزير بايد به سراغ چنين فيلم‌ها و فيلمنامه‌هايي رفت وگرنه ادامه‌ي حيات در اين سينما مشكل مي‌شود. اين چنين است كه صدرعاملي مانند خيلي از هنرمندان نسل اول انقلاب، بايد براي ديده شدن، به آرمان‌هاي سابق خود و پدرش پشت كرده و به بهانه‌ي نقد تحجر، مظاهر ديني را مورد نوازش قرار دهد.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 1 نظر

موضوعات: رسانه لینک ثابت

نظر از: ذره و آفتاب [عضو] 
  • معاونت پژوهش شاهین دژ
  • ذره و آفتاب

ر روایات داریم که شب عید فطر کمتر از شب قدر نیست، کمتر نیست یعنی از نظر اثرش بر اعمال ما کمتر از شب قدر نیست، یعنی آثاری که در شب قدر بر اعمال ما مترتب می شود، چه بسا همان آثار در عید فطر هم بر اعمال ما مترتب می شود. من جمله از اعمال ما «دعا» است، یعنی شب عید فطر هم مثل شب قدر در اجابت دعا اثر دارد.

آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)

1392/05/17 @ 09:36


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس