تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

نگاهی تحلیلی به خانواده فروپاشیده غرب / قسمت دوم

18 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

2- دوران پس از مسیحیت

خانواده در غرب پس از ظهور مسیحیت، بنا به شرایط زمانی و موقعیت تاریخی دارای جایگاه و تعاریفی متفاوت است، که به طور مجزا به آن­ها پرداخته می شود.

الف- دوران حکومت روم میسحی

با گرویدن کنستانتین اول به مسیحیت و تبدیل شدن آن به دین رسمی غرب، خانواده ثبات اخلاقی قابل ملاحظه ای به خود گرفت. در این دوران خانواده فقط دارای جنبه اخلاقی و به معنی پیوند دو جنس مخالف با رعایت قواعد و قوانین شرعی اخلاقی و دینی بوده است. به خاطر حکومت مقتدرانه رومی ها بر اکثر جوامع بشری غربی و حکومت قانون مسیحی بر جامعه، خانواده دارای تعریفی واحد و جایگاهی مبتنی بر شریعت مسیحی بوده است.

ب- سقوط روم، دوران حکومت کلیسا

با سقوط تمدن رومی توسط اسلاوها(Slavs )، جهان غرب تا مدتی دچار دوره فرسایشی و هرج و مرج فراگیر شد. به دنبال آن بی بند و باری جنسی و فحشاء به یک سنت تبدیل شد تا زمانی که کلیسای روم توانست باری دیگر قدرت خود را بر سرتاسر جامعه غرب بگستراند.

از این دوران به عنوان “هزاره تاریک"یا “قرون وسطی” نیز یاد می شود. در این عصر خانواده دارای تفسیری به شدت سخت گیرانه و غیر قابل سقوط بود، زیرا مسیحیت با شرعی ندانستن طلاق، ازدواج را پیوندی ابدی تعریف می کرد، تعریفی که در دراز مدت موجب انحطاط اخلاقی جامعه مسیحی شد.

3- سقوط قدرت کلیسا، پیدایش رنسانس

با سقوط حکومت کلیسا در اروپا، عصر جدیدی پدید آمد. عصری که بعدها عصر رنسانس یا همان تولد مجدد نامیده شد. با آغاز عصر رنسانس تمام ارزش های مسیحی و اخلاقی در اروپا شروع به فروپاشی کرد. این فروپاشی ها عامل تشکیل طبقه جدیدی به نام روشنفکران شد. ماهیت و ذات این طبقه جدید در تاخت و تاز به ارزش های مذهبی و اخلاقی بود.

این طبقه متناسب با جو ضد اخلاقی آن روزگار، توجه زیادی را به خود جلب کرد و مشتاقانی زیادی برای پیوستن به خود داشت. مشتاقانی که کلید ورودشان تاختن به ارزش های اخلاقی و مسیحی بود. رنسانس نوای تولد مجدد تفکرات رومی بود، تفکر و فرهنگی که از آثار هنری آن تا اساطیرش، غرق در برهنگی بودند. برهنگی ای که بار دیگر در اروپا تمام ابعاد زندگی مردم جامعه را در برگرفت.


4- قرن 16 و17

قرون 16و 17 دوران پیدایش کشورها و معنا پیداکردن مرزهای جغرافیای بود. در این زمان بود که فرانسه، اسپانیا، پرتغال، آلمان، امپراطوری اتریش – مجارستان، بریتانیا و … رسمیت یافتند و توانستند تا حدی خود را از حکومت معنوی رم مستقل کنند.

در این ایام اسپانیا و پرتغال که تحت کنترل حکومت های پادشاهی بودند، بیشترین پایبندی را به اصول تعریف شده از خانواده توسط واتیکان، داشتند و همچنان سعی بر احیای ارزش های مسیحی می کردند. در فرانسه که تحت سلطنت خاندان لویی ها بود نیز نهاد خانواده به خاطر تمدن قدرتمند فرانسوی تا حدی مبتنی بر ارزش های اخلاقی و مسیحی بود.

بطور کلی در این قرون با وجود سقوط کامل سلطه رم، ارزش های اخلاقی هم چنان در جوامع اروپایی حکمفرمایی داشت. بالاخص با ظهور فلاسفه اخلاق مدار که خط و مشی امثال کانت را در پیش گرفته بودند، خانواده در این جوامع همچنان نهادی مقدس و حائز اهمیت محسوب می شد.

5- دوران انقلاب صنعتی

اروپای پس از انقلاب صنعتی از یکسو تحت تاثیر فرهنگ طبقه اشراف و نخبگان قرار داشت که همچنان ارزش های اخلاقی و تقدس مسیحیت را پاس می داشت، و از سوی دیگر تحت الشعاع انقلاب خونین فرانسه قرار گرفت که طی آن پرده­های اخلاق و وجدان بشری دریده شد.

در این دوران نهاد خانواده هر چند به خاطر فجایع ناشی از انقلاب کبیر و شورش های طبقاتی دستخوش لرزه هایی شد، اما همچنان پایگاه اجتماعی خود را حفظ کرد. هر چند که در این عصر رنگ و بوی مسیحی از تفسیر این نهاد کاسته شد، اما همچنان خانواده بر پایه ارزش های اخلاقی بر پا ماند.

6- جنگ جهانی اول و دوم

از این ایام خانواده سیر سقوط و انحطاط خود را آغاز کرد. جنگ های خونین تمام غرب را به آتش کشیده بود. ظهور تفکرات نازیسم و کمونیسم در دو سوی اروپا که هر دو هنجارهای اجتماعی را زیر پا می گذاشتند، و انقلاب خونین روسیه علیه حکومت تزارهای مورد تصدیق کلیسای ارتودکس، به طور کلی باعث فروریختن تمام هنجارهای اخلاقی به خصوص تقدس و محوریت نهاد خانواده گشت.

با وقوع دو جنگ جهانی و تبدیل شدن اروپا به سرزمینی از هر نظر مرده، بار دیگر زوال اخلاق در اروپا پدید آمد. بویژه پس از جنگ جهانی دوم که کشورهایی همچون آلمان که تقریباً نسل مردان جوانشان منقرض شده بود، پذیرای عیاشی های سربازان انگلیسی، آمریکایی و روسی بودند.

 نظر دهید »

کعبه در حلقه محاصره طرح جدید وهابی‌ها+ تصاویر

18 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در سال 89 خبری در پایگاه تحلیلی- خبری مشرق با عنوان “موافقت پادشاه عربستان با تخريب کامل مسجدالحرام” منتشر گردید. این خبر از طرحی جدید برای توسعه مسجدالحرام پرده بر می‌داشت که توسط شرکت انگليسي معماري اتکينز و همکاری دو معمار مدرن به نام نورمن فاستر و زاها حدید، تهیه شده بود. این شرکت، طرح جديد توسعه مسجدالحرام را براي افزايش جمعيت زائران به 5ميليون نفر به پادشاه عربستان ارائه داد که در مرحله یک اجراي آن تخریب قسمتي از مسجدالحرام، و در مرحله دوم  و سپس سوم آن، تخريب کامل مسجدالحرام به غير از بناي کعبه دنبال می شود.

اکنون این طرح با سرعت تمام درحال اجراست و در پی اجرای مرحله ی اول آن (فاز یک) بخش شمال و شمال غربی جداره مسجدالحرام از ابتدای سعی صفا و مروه تا انتهای باب الفتح تخریب شده است که به نقد آن خواهیم پرداخت.

***طراح پروژه توسعه مسجد الحرام
طراح اصلی توسعه مسجد الحرام، شرکت انگلیسی اتکینز است که 800 معمار حرفه‌اي در آن کار مي کنند و طرح مذکور را با سرپرستي تيم معماران توسط زاها حديد (معمار آوانگارد عراقي الاصل، به سبک فولدینگ) و نورمن فاستر (معمار انگليسي، به سبک هایتک) طراحي نموده‌اند. 
نورمن فاستر از مشهورترین معماران عصر ماست که صاحب سبک خاص خود در معماری هايتک بوده و برخی طرح های او به معماری پایدار و سبز نیز نزدیک است. او معماری اتریشی الاصل و یهودی زاده بوده و براساس شریعت اسلام حق ورود به مسجدالحرام را ندارد.


نورمن فاستر (معمار انگلیسی، یکی از معماران طرح توسعه مسجدالحرام)


زاها حدید (معمار عراقی الاصل، یکی از معماران طرح توسعه مسجدالحرام)


***نقد طرح

طرح حاضر بیش از هرچیز بر طراحي هاي سانتياگو کالاتراوا معمار اسپانيايي صاحب سبک بيونيک در معماري مشابهت دارد (که از اندامواره هاي جانوران و اسکلت جانوران بزرگ جثه براي سازه بناي خود الهام مي‌گيرد). این طرح از نماي جانبي نيز شباهت زيادي به ستون فقرات جانداران عظيم الجثه دارد.


تصویری از یکی از طرح های اجرا شده ی سانتیاگو کالاتراوا معمار اسپانیایی صاحب سبک معماری بیونیک


تصویری از نمای جانبی و دید ناظر طرح توسعه مسجدالحرام که مشابهت شکلی به آثار کالاتراوا دارد

ایده اصلی اين طرح ديد مسقيم از داخل اين به اصطلاح رواق هاي مخوف به سمت کعبه، به واسطه شيب تند رواق ها به سمت داخل مي باشد؛ به گونه اي که وقتي حجاج در رواق ها قدم مي زنند يا نماز مي گزارند، چشم انداز آنها به سوي کعبه باشد. 
در مرحله دوم و سوم طرح، تمام بناي مسجد الحرام، جز کعبه، تخريب مي شود و اين طرح  به صورت مدولار با تقارن مرکزي کعبه، به صورت کامل به دور کعبه طبق آنچه که در تصوير زير مي بينيد، اجرا خواهد شد.
در اين طرح يک جبهه کامل از مسجد الحرام تخريب مي شود و به جاي آن طرح جديدي که شامل مسجدي بزرگ است ساخته مي شود. اين مسجد همان رواق هايي است که به سمت کعبه شيب دارد و به پنج دروازه عظيم الجثه با نقوش هندسی اسلامي به ارتفاع 38 متر ختم مي شود. اين دروازه ها در هنگام انجام  مراسم مذهبي و برگزاري نماز براي محدود کردن فضاي اطراف کعبه بسته مي شود و صرفا در ماه رمضان و ايام حج تمتع گشوده مي شود.
نکته اساسی آنجاست که معماري مسجد الحرام باید به گونه‌ای باشد که، حافظ حرمت کعبه بوده و توجه قلبي حجاج را به سوي کعبه معطوف کند؛ نه آنکه معماري اين مسجد دعوت به معماري خود کند و حجاج ره کعبه را گم کنند!
معماري مسجد الحرام آرامشي باید به حاجيان بدهد که جز کعبه نبينند؛ نه آن که چنان شيفته يا مرعوب تکنوسيويلايز (تمدن تکنيکي) شوند که در پيچ و خم پله برقي ها و طاق و تويزه هاي اوج گرفته( که به دليل عدم رعايت مردم واري لاجرم به تحقير انسان مي انجامد) راه آسمان را فراموش کنند و سفر معنوي خود را به کعبه مقصود نرسانند.
چه اینکه طرح گذشته مسجدالحرام، که یادگار دوران عثمانی است، به گونه ای طراحی شده است که جداره های یکنواخت آن سکوت می کنند تا توجه صرفا به کعبه باشد و صاحبش!

***اجرای طرح توسعه
پروژه توسعه در سه مرحله طي سه سال اجرا مي‌شود، مرحله نخست در محرم الحرام گذشته، با تخريب بخش اول ساختمانها آغاز شده، كه سبب كاهش قابل ملاحظه ظرفيت صحن طواف از ۴۸ هزار نفر به ۲۲ هزار طواف كننده در ساعت شده است.

پس از مراسم حج تمتع امسال (1392)، كار تخريب بخش دوم ساختمانها و همچنین انتقال بخشی از طواف کنندگان به مطاف آماده شده در صحن به صورت طبقاتی آغاز خواهد شد. پس از مراسم حج سال 1393 مرحله سوم طرح توسعه نیز آغاز می شود و تا پایان سال 94 كليه ديوارها و جدارهاي موقت و مطاف موقت برداشته شده و طرح توسعة صحن مطاف تكميل و ظرفيت صحن مطاف تا ۱۰۵ هزار طواف كننده در ساعت يعني دو برابر ظرفيت فعلي صحن طواف، افزايش خواهد يافت.اما اکنون که مرحله اول پروژه در حال اجراست، سازه ای فولادی و عظیم در مطاف اجرا شده است که حیرت بسیاری از زایران را برانگیخته است. سازه ای که مسئولین سعودی، از آن به عنوان سازه “پل معلق” ویژه ی زایران خاص (معلولین و بیماران و ویلچری ها و…)  یاد می کنند.

این سازه ی عظیم فولادی که ارتفاع آن همتراز سقف کعبه است، ویژه ی زایران معلول می باشد و به نظر می رسد سازه ای موقت است که تا پایان مرحله سوم طرح، بخشی از طواف کنندگان را پذیرا باشد و پس از آن برداشته خواهد شد.
این سازه ی عظیم که مانع از دید مستقیم به کعبه است و مزاحمت های فراوانی را برای طواف کنندگان و نمازگزاران ایجاد نموده و  ظاهر خشن و آزاردهنده ی آن، کعبه را در تنگنای حلقه ای فولادی قرار داده که محصول معماری وحشی وهابی هایی است که خود را خادم الحرین الشریفین می نامند و روز به روز طرح های بلندپروازانه شان به بهانه ی توسعه ی حرمین، علاوه بر نابودی میراث و تاریخ اسلام، خانه خدا را بیش از پیش تحقیر می کنند.

***طرح توسعه حریم مسجدالحرام
ابراج البیت یا همان “برج ساعت مکه” که هتلی 120 طبقه و شبیه برج ساعت «بیگ بن» لندن در انگلیس است، یکی از همان پروژه هایی است که به بهانه ی توسعه و اسکان زایران، تحقیر کعبه را دستور کار دارد. ارتفاع بیش از حد این آسمان خراش حس تحقیر کعبه را ایجاد می کند و در طول روز، سایه ی آن بر روی کعبه سنگینی می کند.
شایان ذکر است از آنجا که منابع سعودی تاکنون به طور رسمی از طرح نهایی و در حال اجرای مسجدالحرام رونمایی نکرده اند، طرح های متنوعی در فضای رسانه ای مطرح است که از میان آنان، طرحی که ذکر آن رفت، به عنوان جدی ترین گزینه مطرح بوده است. اما شواهد و قراین اجرایی نشان می دهد، طرحی که در رسانه ها با جدیت مطرح شد، اجرا نمی شود، بلکه طرح دیگری که تصویر آن در زیر می آید، در حال اجراست.


یکی دیگر از طرح هایی که به عنوان یک گزینه برای توسعه مسجدالحرام مطرح است که البته بخش کوچکی الحاق شده به حریم قبلی است و مطاف را دربر نمی گیرد.


طرح توسعه مسجدالحرام در حال اجرا

در تصویر موجود از اجرای توسعه حریم حرم خداوند، نشانه های قوی از اجرای طرح فوق وجود دارد، که البته حکام سعودی ظاهرا خود را متعهد به توضیح و توجیه طرح های خود به مسلمانان جهان نمی دانند، و رفتارشان حکایت از آن دارد که خانه خدا را ارث پدری خود تلقی کرده اند که همچون اجداد قریشی شان در عصر جاهلیت، فقط به ثروت اندوزی از قِبَل آن مشغولند و برای پول بیشتر، اگر لازم باشد حرمت بیت العتیق را نیز می شکنند. البته این خادمان خود خوانده حرمین شریفین، برای توسعه حرم خداوند، تا کنون در حرمت شکنی کعبه از هیچ چیز فروگذار نکرده اند و از این باب، ما نیز به انتظار سر رسیدن ابابیل خداوند بر سرشان نشسته ایم و در قدم اول، دست از دعا بر نمی کشیم.

 2 نظر

نگاهی تحلیلی به خانواده فروپاشیده غرب / قسمت اول

17 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

قرن بیستم، قرن بلاهای زاده بشر برای خود است، قرنی که جنگ های جهانی آن، میلیون ها نفر را به خاک و خون کشید و جنگ سردش هزاران نفر را به آغوش مرگ خاموش انداخت. اما فجایع قرن بیستم تنها نشأت گرفته از کنش- واکنش های سیاسی نبود، بلکه فسادهای اخلاقی و انحرافات جنسی نیز فجایعی ضد بشری به بار آوردند، فجایعی که اثرات آن نیز با گذر زمان شدت می یابد.

سقوط هیتلر و پایان جنگ جهانی دوم برابر شد با ظهور نسلی به نام “نسل فرزندان نامشروع”. در حقیقت پایان جنگ جهانی از یک سو باعث تصرف کشورهایی همچون آلمان توسط سربازان بیگانه شد. کشورهای که به واسطه لشکرکشی حاکمانشان میلیون ها نفر از مردان جوان خود را از دست دادند، تلفاتی که ترکیب جنسیتی این کشورها را به طوری جدی به سمت سنگینی کفه به سمت زنان بالا برد. از سوی دیگر با پایان یافتن این جنگ افشاگری های تکان دهنده ذهن مردم را درگیر خود کرد، افشای فجایع انسانی مانند قتل عام لهستانی ها توسط شوروی، قتل عام چک ها توسط آلمان ها و کشته شدن میلیون ها سرباز باعث فروریختن تمام ارزش های اخلاقی و مسیحی در جامعه غرب شد.

با فروپاشی تمام ارزش های اخلاقی به جا مانده از عصر مسیحیت و فلاسفه اخلاق مدار غرب در نیمه ابتدایی این قرن، در پایان آن نیز، روشنفکران غربی با ارائه توجیه و عرفی سازی انواع مفاسد و انحرافات از قبیل همجنس گرایی، هم خانگی، رفتارهای جنسی بی قاعده و … باعث فروریختن تمام زیرساختهای اخلاقی جامعه خود شد.

این فروپاشی اخلاقی، نوک پیکان را به سمت مهمترین نهاد اجتماعی یعنی نهاد خانواده نشانه رفت. خانواده که حلقه نخستین تشکیل یک جامعه انسانی و نخستین مرکز آموزش و تربیت نسل آینده جامعه است و نسل آینده کنش و واکنش های اجتماعی خود را در این نهاد فرا می آموزد، فلذا سلامت و صلابت اخلاقی این نهاد، نسلی فرزانه و مسالمت جو را تحویل جامعه می دهد و در فقدان این گزاره ها، جامعه در آینده با نسلی پرخاش گر و ستیزه جو روبرو خواهد شد.

مبتنی بر فرهنگ اخلاق مدار، شکل گیری خانواده و برپایی آن ناشی از وصلت دو جنس مونث و مذکر، با هدف تعالی خود و نسل بشری است.

اهمیت این کانون از منظر دین مبین اسلامی تا به حدی است که تشکیل خانواده به مثابه کامل کردن نیمی از دین مومن است. خانواده همچون کارگاهی تکمیل کننده می­ماند که جنس مؤنث را در کنار جنس مذکر جهت تکمیل یکدیگر قرار می دهد. در حقیقت خدواند متعال جنس مؤنث را لطیف و پناه جو خلق کرده و جنس مذکر را جویای لطافت و پناه دهنده قرارداده است. هیچ یک از این دو بی نیاز از دیگری نیست، زیرا که حضرت حق هدف از آفرینش آنان را، اتحاد و انعقاد آن دو با یکدیگر قرار داده است.

با گذر زمان و پیچیده تر شدن ابعاد زندگی بشری و پیدایش ادیان الهی بالاخص دین مبین اسلام که بر حقوق زنان و اطفال تاکید دارد و تحجر یهودیت و مسیحیت تحریف شده را به خود راه نداده است، نظام خانواده از نظامی دارای ضوابط ارباب- رعیتی به نظامی عضو- عضو تغییر می کند و مرد به عنوان سرپرست خانواده(مسئول) به ایفای نقش می پردازد. اسلام در بین ادیان الهی بیشترین و منظم ترین قوانین را جهت تنظیم روابط درون خانواده ارائه داده است. از دید اسلام، خانواده از اهم ارکان جامعه است و در حقیقت رابطه بین خانواده و جامعه موضوعیت دارد و آنها به نوعی لازم و ملزوم یکدیگر قرار گرفته اند.

اسلام به عنوان تنها مشی حرکتی که برای مادر جایگاه خاص تعریف کرده است.

اسلام برخلاف مسیحیت و یهودیت زن را به مثابه خدمتکار خانه نمی داند که انجام امور منزل محکومیت و وظیفه او باشد. در اسلام زن در انجام امور منزل مخیر است و در صورت برگزیدن چنین اختیاری مرد موظف است که علاوه بر نفقه، به او اجرت المثل نیز بپردازد. چرایی این تدبیر اسلام به توجه این دین به فلسفه ذاتی خانواده یعنی بقای نسلی اسلامی برمی گردد. اسلام تعالی زن را در مادری می داند و تعالی مرد را در غیرت و اراده او جهت حمایت و هدایت خانواده خود معرفی کرده است.


فرهنگ اخلاق مدار خانواده را هسته و رأس الخیمه جامعه، و خانواده اخلاقی را خمیر مایه برپایی حیات طیبه می داند. اما تمام جهان به این تعریف اخلاقی وفادار نماند، بطوریکه در روزگار فعلی نهاد خانواده در غرب در مسیر سقوط نهایی قدم بر می دارد. به واقع تحت فشار توهمات روشنفکرانه، تعریفات فمینیستی توجیه گر فحشاء و فانی و تقویت خوی حیوانی شهوت گرا در انسان غربی، کانون خانواده ارزش گذشته خود را در جوامع غربی از دست داده است.

بر این اساس خانواده و جایگاه آن در غرب مسیر طولانی را در فرهنگ و نظام ارزشی طی کرده است. شاید در گذشته جامعه غرب تعریفی درست و مبتنی بر ذات و فلسفه تمدن بشری از خانواده داشته است، اما این تعریف و جایگاه در پیچ و خم تاریخ غرب دستخوش چنان تغییراتی شد که حتی ماهیت و چیستی بنیان خانواده در هر دوره نسبت دوره قبل و بعد خود، جایگاه متفاوت و بعضاً متناقض داشته است. از این رو سعی می شود به طور مجزا به بررسی این جایگاه پرداخته شود.

1- عصر پیس از مسیحیت

در عصر پیش از مسیحیت نظام خانواده در اروپا دارای تعریفی واحد نبوده است. خانواده وابسته به قلمرو های قومی – تمدنی موجود در غرب تغییر ماهیت داده است. در تمدن یونانی به علت دلیل غلبه تفکرات فلاسفه اخلاق مداری چون افلاطون، خانواده دارای جایگاهی اخلاقی و متناسب با ارزشهای انسانی بوده است. اما با سقوط این تمدن به دست اقوام مقدونی، جایگاه خانواده در این نظام متحول شد و تقریباً نظام اخلاقی یونان و بدنبال آن جایگاه خانواده در لبه پرتگاه اخلاقی قرار گرفت.

اما در تمدن روم(Rome) به دلیل وجود یک نظام یک جانشین و استقرار تمدنی واحد در قلمرو این امپراطوری، خانواده دارای ثبات و جایگاه ارزشی با تکیه بر خاستگاه های پدرسالارانه مطلق بود. اما در قلمروهای پراکنده و دور از تمدن رومی همچون جامعه ژرمن ها(German)، دان ها(Dan) و گل ها(Goals)، خانواده به معنای اخلاقی دارای جایگاه چندانی نبوده است و بیشتر نوعی کمون مشترک جنسی و فاقد هرگونه پشتوانه اخلاقی و تعهد آور بوده است.

 1 نظر

داستان اسباب بازی ها!!!

17 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
 شاید دیدن یک انیمیشن ساده با دوبله یا بدون دوبله برای خیلی هایمان عادی شده باشد و شاید حتی با خیال راحت کودکانمان را ساعتها با آنها مشغول می کنیم که مبادا با کودکی هایشان دست و پا گیرمان شوند و شاید خودمان هم پا به پایشان ی نشینیم و غرق شخصیتهای کارتونی می شویم.

نمی خواهیم بگوییم این کار خوب است یا بد بلکه این بار می خواهیم به نقد یکی از معروفترین و البته استراتژیک ترین انیمیشن های هالیوود بپردازیم که به لطف عزیزان صدا و سیما در ایام نوروز از تلویزیون خودمان هم پخش شد تا مبادا از قافله جهانی عقب بمانیم! «داستان اسباب بازی» نام آشنایی برای فیلم بازهاست. همان انیمیشنی که سال 2010 قسمت سومش روانه بازار شد و رکورد فروش قسمت های قبلی اش را هم شکست.

خیال پردازی هالیوودی

باروری تخیل، به ویژه تخیل کودکان، استراتژی مهمی در تولیدات سالهای اخیر هالیوود به حساب می آید. روندی که از دهه نود -که بسیاری آنرا دوره فانتزی پروری می نامند- با آثاری چون تنها در خانه، داستان اسباب بازی ها و… شروع شد و تا همین امروز ادامه یافت.
داستان اسباب بازی – بخش سوم –  از دل همان دوران فانتزی پروری دهه نود با متدهای هزاره سوم تولید شده است، اما ضرورت تولید قسمت سوم داستان اسباب بازیها غیر از سود کلان اقتصادی اش، در دقت و هوشمندی «جان لستر» خالق این مجموعه، نهفته است.
لستر اهداف استراتژیک صاحبان پیکسار(1) را برآورده ساخته و فرمول های فانتزی را با نگاهی ایدئولوژیک – سیاسی پیوند زده. پیوندی در همان مسیر برجسته سازی نمادهای آمریکایی – صهیونیستی، که نه تنها تخیل کودکان را با خود همراه می کند، بلکه همانطور که می دانیم، جاذبه های بسیاری برای بزرگسالان نیز دارد.
قسمت سوم داستان اسباب بازی نیز با همان محتوای اصلی دو قسمت قبلی، یعنی جدا ماندن از سرزمین –رجوع به محل سکنی پیشینیان - با تم و ریتم دو مجموعه قبل می بینیم که بر اثر سهل انگاری خانواده اندی دوباره اسباب بازیها از اندی دور می افتند و تلاش برای رسیدن به خانه اندی (حتی به قیمت ماندن در اتاق زیر شیروانی و در انباری زیستن) هدف کلی مجموعه اسباب بازی هاست. تفاوت های فکری میان اعضای گروه برای بازگشت به خانه اندی، به این دورماندن از وطن دامن می زند، که استعاره از وقایعی است که میان قوم یهود و صهیونیست ها بر مسئله بازگشت به سرزمین های اشغالی به شکلی سمبولیک در این فیلم مطرح می شود، اما چون گذراست و لایه های داستانی متعدد دیگری به بدنه روایت متصل است، صورت مسئله اصلی در میان همین لایه ها پنهان می شود، با این حال انیمیشن داستان اسباب بازی –قسمت سوم - با هزینه دویست میلیون دلاریش حدود یک میلیارد دلار می فروشد.

اسطوره شناسی غربی در مجموعه داستان اسباب بازی

کابوی عاقل!
«وودی» اسباب بازی محبوب اندی تجلی خاصی از اسطوره کابوی است. اسطوره کابوی، نمادی از قهرمان محوری و تاریخ گذشته آمریکا محسوب می شود، نمادی که هیچگاه از بین نمی رود، هر حرکتش از سر تعقل و قهرمان پروری است و همیشه در هر میدانی پیروز است، کابوی درمقاطعی مختلف به عنوان اسطوره مرجع سبب تغییر روال و برآورده شدن رویای آمریکایی می شود، حال در این سرگردانی (اسباب بازیها نمادی از سرگردانی قوم صهیون هستند) اسطوره کابوی نقش منجی را ایفا می کند.

انیمیشن ما، عین سیاست ماست!
در قسمت دوم این مجموعه «وودی»- نمادی از تاریخ گذشته آمریکا- از سایرین دور می افتد و«باز لایتر» -اسطوره فاتحین فضا (مدرنیسم آمریکایی)- همراه با سایرین تلاش می کنند تا وودی را نجات دهند .اگر به تیتراژ ابتدایی قسمت دوم توجه نمایید با تقدیس «باز لایتر»آغاز می شود.

«باز» و «وودی» دو شخصیت محوری داستان اسباب بازیها هستند و در هر کدام از بخشهای این مجموعه منجی گری میان باز و وودی تقسیم می شود.

دور از خانه
زمینه کوچ سمبولیستی کابوی (وودی) درقسمت دوم این مجموعه، سیری از انتقال خرده فرهنگ های هالیوودی به کشورهایی نظیر ژاپن است. این خرده داستان محوری در دومین قسمت از داستان اسباب بازیها در واقع انتقال الگوها و نمادها از غرب  به شرق به حساب می آید که نمونه ای از تلاش هالیوود در جهت جهانی کردن نمادها و اسطوره های غربی در جهان امروز است.

یکی برای همه، همه برای یکی
یک مولفه مشترک در این سه گانه که کاملا تکرار شونده است، ترویج زندگی جمعی با شعار آمریکایی است. بدنه روایی سه قسمت این مجموعه بر اساس شعار «یکی برای همه، همه برای یکی»- (شعاری که نخستین بار توسط روزولت برای وارد شدن به جنگ دوم جهانی سر داده شد و مابقی روسای جمهوری برای بسط استکبار بدان تأسی جستند) این شعار در قسمت سوم داستان اسباب بازی تجلی پررنگ تری دارد.

هلوکاست کارتونی
جمعیت جدا از وطن و خانه، دست در دست هم، گیر افتاده در کوره زباله سوزی، آتشی که قرار است آنها را ببلعد و هولوکاست شاید بهترین انتخاب برای سازندگان این انیمیشن باشد تا بعد از این همه سرگردانی و دوری از وطن دست به یک نتیجه گیری بزنند. نتیجه گیری ای که  با پرداختی متفاوت در ذهن مخاطب کودک و بزرگسال جا خوش می کند. نکته وقتی جالب تر می شود که بدانیم این بخش از روایت به درخواست لی آنکریچ کارگردان یهودی قسمت سوم به جان لستر (کارگردان دو قسمت قبلی ، طراح و نویسنده قسمت سوم) پیشنهاد شده است، حتی وودی هم که اغلب نقش منجی را ایفا می کند  در این سکانس منفعل وعاجز از نجات گروهی این جمع می باشد.
باشد که با چشمانی بازتر فیلمها را نظاره گر باشیم.

پی نوشت:
1-یکی از معروفترین شرکت های پویانمایی امریکا
نویسنده: علیرضا پورصباغ، رجانیوز

 نظر دهید »

ورود ممنوع، حتی شما!!

17 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

بحث سانسور فیلمها یا درجه ­بندی آنها، از جمله مهمترین مباحثی است که در دهه­ های اخیر به آن توجه ویژه می­ شود و دلیل آن هم، رشد روز افزون فیلمهایی با محتواهای آسیب رسان برای سنین خاص است.


از آغاز سینما تا امروز
از روزی که سینما به عنوان یک صنعت پردرآمد مطرح شد و نقش مهم و تأثیرگذاری در زندگی مردم پیدا کرد، بحث درجه بندی فیلمها نیز مطرح شد. از همان ابتدا در بسیاری از فیلمهایی که تولید می­شدند ارزشهايي که باید يک کودک يا نوجوان رعايت کند ناديده گرفته شد، ترويج بعضی از مسائل غيراخلاقي و رعايت نشدن برخي اصول در فيلمهاي کمپاني­هاي هاليوودي، مجلس امريکا را بر آن داشت که قانون سانسور را تدوين کند. در سال 1907 اولین اقدامها در شیکاگو صورت گرفت و اسم چند سینما و تئاتر که ممنوعیت سنی داشتند مشخص شد. در سال 1930 این امر به شکل قانون درآمد و در بسیاری از کشورها ممنوعیت سنی برای زیر 19 سال در نظر گرفته شد. اين قوانين بيشتر براي فيلمهايي به کار برده مي­شد که در ديالوگهايشان به وفور از کلمات زشت استفاده مي­شد.

چه ببینیم؟
MPAA کمپانی­ ای بود که کار دسته­ بندی گروه­های سنی را بر عهده گرفته و بعد از درجه­ بندی سنی، قوانین را برای تمام کمپانی­های فیلم­سازی ارسال می­کند و بر فیلمهای ساخته شده هم نظارت می­کند. MPAA دسته­ بنديهايش را بر اساس 5 درجه مختلف انجام مي­دهد. اين درجه­ بندي شامل فيلم­هاي گروه (G مناسب براي همه سنين)، گروه PG (مناسب براي همه سنين اما با کمي هشدار براي خانواده­ ها)، گروهPG-13 (تماشاي فيلم براي زير 13 سال همراه با والدين)، گروه (R تماشا براي 17 سال به پايين همراه با والدين) و گروه NC-17 (تماشاي فيلم براي افراد زير 17 سال به کل ممنوع است) می­باشد. ضمناً دسته­اي از فيلمها هستند که سازندگان­شان آنها را براي درجه­ بندي ارسال نمي­ کنند. اين گروه فيلمها NR ناميده مي­شوند که معمولاً خانواده­ ها به ديدن اين نوع آثار نمي­ روند!

درجه ­بندی در ایران: قانونی شبیه به جوک!
«مصائب شیرین» ساختۀ علیرضا داوود­نژاد اولین فیلمی بود که در زمان اکرانش اعلام شد که زیر 18 ساله­ ها حق دیدن آن را ندارند. البته این بیشتر شبیه به یک شیوه تبلیغاتی بود و بیشتر باعث جذابیت کار شد و خیلی جدی گرفته نشد. اما حداقل باعث شد که سینماگران ما به فکر بروند که این ممنوعیت­ها برای کودکان و نوجوانان ما نیز لازم است. اما یک مسئله­ ای که وجود دارد این است که مسئولان سینمایی ما فکر می­ کنند هر فیلمی که از وزارت ارشاد مجوز اکران گرفت محدودیتی برای پخش ندارد!
چند سال پیش برنامۀ سینما ماوراء که از شبکه چهار پخش می­ شد موقع پخش فیلم «کنستانتین» از این هشدار استفاده کرد و در مورد چند نمونه دیگر از برنامه­ ها نیز همین شیوه به کار گرفته شد، ولی هیچ وقت خیلی جدی و با برنامه پیگیری نشد، در صورتی که درجه­ بندی فیلمها با توجه به محتوا، یک امر مهم و قابل توجه است. به ویژه برنامه­ ریزی برای گروه­های سنی نوجوان که دوره­ای حساس و قابل توجه است باید در دستور کار قرار گیرد و البته این کار در ایران کمی زمان­بر است و احتیاج به یک فرهنگ­سازی قوی و درست دارد.
 1 نظر

داستان سر راست

17 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 

 پیرمرد، هفتاد و سه سال دارد، چشمانش كم‌سو شده و نمی‌تواند رانندگی كند. اما با كمترین بضاعت خود یعنی با یك ماشین چمن‌زنی به سمت مونت‌زاین Mt.zion (كوه صهیون) در حركت است تا در آنجا برادر بیمارش را ملاقات كند كه ده سال پیش او را ترك كرده است.

در نزدیكی مقصد، یك كشیش پس از اطلاع از كاری كه او انجام داده است، سفر چهل روزه او را یك ماموریت می‌داند و آنگاه پیرمرد سخن كشیش را تصدیق كرده و در تحلیل آنچه بر او و برادرش رفته است، كشیش را به بخشی از كتاب مقدس1 ارجاع می‌دهد.
The straight story  «داستان سرراست»  اثر دیوید لینچ (1999) شرح مصائب سفری است كه آلوین استریت در آمریكا از ایالت آیوا (Iowa) تا مونت زاین در ایالت ویسكانسین (Wisconsin) متحمل می‌شود. من نمی‌دانم كه آیا در این ایالت مكانی به نام «كوه صهیون» وجود دارد یا خیر، اما این فیلمنامه ساده و سرراست كه مری سویینی و جان روچ آن را نوشته‌اند، در واقع تمثیلی است از ایده ارض موعود و بازگشت به كوه صهیون معروف كه در شهر قدس واقع است و یهود آن را اورشلیم می‌نامند.
آلوین چشمش ضعیف است، پاهایش علیل شده، فشار خون و دیابت هم دارد. ولی این مسائل مانعی برای عزم جزم او در رسیدن به كوه صهیون و دیدار برادرش نیست. او در جنگ دوم جهانی سرباز بوده و جنگیده ، نشان جنگ گرفته و همه عمرش را در سفر بوده است. یعنی آواره بوده و اكنون نیز مصمم است تا خود را به كوه صهیون برساند. لذا در جواب مردی كه خیرخواهانه او را از این سفر نهی می‌كند می‌گوید: «تو داری با یك آدم كله‌شق حرف می‌زنی. این سفری است كه من باید تمامش كنم». او این مسیر 317 مایلی را با سرعت پنج مایل در ساعت طی می‌كند و به نزد برادرش برمی‌گردد و ظاهرا به آرامش مطلوب خود می‌رسد.
اشارات مذهبی متعددی در طول فیلمنامه وجود دارد (سكانس‌های 52- 71- 99- 171- 174)، علاوه بر اینها او به یك دختر فراری نصحیت اخلاقی می‌كند كه نزد خانواده‌اش برگردد و موفق هم می‌شود. زنی را هم می‌بیند كه طی هفت هفته عبور خود از این جاده غفلتاً سیزده گوزن را با اتومبیل خود زیر گرفته است و در اظهار تاسف‌هایش نوعی كفرگویی هست. زن می‌گوید كه از مسیح هم كاری ساخته نیست، چه این‌كه دعاهای او درخصوص حفظ جان گوزن‌ها به جانب سنت فرانسیس و سنت كرسیتوفر هم اثربخش نبوده است. این سكانس از منظر یك یهودی، هجوی است بر مذاهب غیریهود كه جواب‌گوی بشریت امروزی نیستند.
آلوین هفت فرزند دارد كه از برخی از آنها در فیلم یاد می‌كند و همه آنها دختر هستند. ازجمله رز كه در ابتدای فیلم حضوردارد و با پدرش زندگی می‌كند. در عموم فیلم‌هایی كه درخصوص قوم یهود به طور تمثیلی یا غیرتمثیلی ساخته می‌شوند، جنسیت فرزندان و وارثان، دختر انتخاب می‌شود. چون در كتاب عهد عتیق خداوند، بنی‌اسرائیل را با عناوین «دختر صهیون»، «دختر یهودا» و حتی «زن خائن» مورد خطاب قرار داده است (نگاه اشعیاء 52/2 – ارمیاء 3/20، 4/31- خرقیال 16)
بازگشت به سرزمین موعود در بسیاری از آثار دیگر سینمای هالیوود به نمایش گذاشته شده برای مثال فیلمهایی چون «شوگرلند اكسپرس» اثر اسپیلبرگ (1974) كه در ایران با نام «تعقیب در شاهراه» به نمایش در آمد، فیلم «اوه برادر كجایی» از كوئن (2000) و همچنین در فیلم رهایی از «شاو شنگ» / دارابانت (1994) می توان این مضمون را مشاهده کرد. . با این اوصاف، پیام كلی این فیلمها كه به طور تمثیلی برای یهودیان بیان می‌شود، همان قصه راست و صریحی است كه همه یهودیان آن را می‌دانند: با تمام قوا و با هر وسیله ممكن و در هر سن و سال به سمت كوه صهیون حركت و در نزد برادران دینی خود اقامت كنید.

منبع: سمبولیسم مذهبی در سینما(نسیم قدس_شماره چهارم)، نوشته امیر اهوراکی

 2 نظر

شعبده رسانه‌ها

17 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
رگبار بي‌وقفه اطلاعات چون بارش گرمسيري، ديد را محدود مي‌كند، شتاب و عجله به جان مي‌ريزد و خيلي چيزهاي ريز و درشت را از نظر دور مي سازد. استفاده از تعبير «انفجار اطلاعات» براي توصيف اين وضع، بي‌ربط نيست.
در وقت بمباران و انفجار، براي هيچ‌كس مجال تأمل،  بردباري و تفكر نمي‌ماند. حتي در چنين وضعي آدمي امكان درك جايگاه و موقعيت استقرار خود را از دست مي‌دهد تا چه رسد به امكان كشف علت و عامل انفجار، گستره ويراني و يا ميزان مرگ و مير افراد.

بمباران اطلاعات همين وضع را ايجاد مي‌كند. در حالي كه در گرداب اخبار و اطلاعات غرقيم، بي‌خبريم. از بسياري جريانات و وقايع غافليم. درباره آنها بي‌اعتناييم. جهات را نمي‌شناسيم و درباره اطلاعات تأمل و تفكر نمي‌كنيم. بنابراين است كه كسي مجال مطالعه و تحليل و در نتيجه تفكر نداشته باشد. انفجار و بمباران اطلاعات ساده‌ترين طريق سانسور و بي‌خبر نگه‌داشتن است. رگبار اطلاعات، ذهن‌ها را چنان مشوش مي‌سازد كه در آن ميانه، خبري خاص و واقعه‌اي ويژه مستور مي‌ماند. از قديم گفته‌اند: بهترين محل اختفاي اشياء، آشكار نگه‌داشتن آنهاست. در موضعي پيش چشم، جايي كه هيچ‌كس تصورش را هم نمي‌تواند بكند.

بمباران اطلاعات، بهترين مخفيگاه اطلاعات خاص است. نهان ‌كردن در آشكاري تمام. اشتغال روزمره و گستره اخبار، به كسي مجال تأمل و پرسش جدي نمي‌دهد. در چنين وقتي است كه زيرك‌ترين و مكارترين اشخاص مي‌توانند بي‌آنكه دچار حيراني وسردرگمي شوند، بريده و جدا از ديگراني كه جملگي گيج و مات‌اند، به كار و بار ويژه بپردازند؛ بر حجم و گستره بمب‌هاي خبري بيفزايند و آنگاه در موضعي بلند، جنگ و جدال قبيله‌ها و اشخاص را تماشا كنند و از ته دل به بزرگي بلاهت جمعيتي كثير بخندند. جمعيتي كه همه بازي‌ها و شوخي‌ها را جدي گرفته و بدان مشغول است و جان و مال خود را رهن آن همه مي‌سازد و در مقابل، همه امور جدي را گمان و خيال و شوخي مي‌پندارد و از حاشيه آنها مي‌گذرد. و اين شعبده بزرگ عصر ماست. شايد از همين روست كه ساكنان امريكا در زمره ابله‌ترين مردمانند.

در جهان شعبده‌بازان، جدي‌ترين تصميمات و طرح‌ها با ساده‌ترين و گاه ابلهانه‌ترين شيوه‌ها بيان مي‌شوند و مضحك‌ترين موضوعات، باجدي‌ترين شيوه‌ها تبليغ.
بگذريم…
در ميان انبوهي از خبرها، خبري ساده مثل خبر چاپ يك كتاب معمولي و بازاري منتشر شده‌بود:
انجمن جغرافياي ملي امريكا در واشنگتن از نسخه‌اي قديمي از انجيلي رونمايي كرده است كه تحرير آن به «يهودا» نسبت داده مي‌شود. به نوشته اين انجيل، يهودا به خواست عيسي مسيح محل اختفاي او را به اطلاع مأموران امپراتوري روم رسانده بود… .يهودا در اين انجيل مي‌گويد: «مسيح به طور خصوصي از او خواست تا محل حضور او را به روميان خبر دهد تا به اين وسيله زمينه عروج او فراهم شود…».
به همين سادگي كه خبر خوانده مي‌شود. بي‌ترديد اين خبر در نزد جستجوگران شبكه جهاني اينترنت كه خود را مواجه با ميليون‌ها خبر در لحظه‌اي مواجه مي‌بينند، از خبر «سهميه‌بندي بنزين» مهم‌تر نيست. و حتي از معرفي بهترين‌هاي جشنواره فيلم كن هم بي‌ارزش‌تر است. خبري در قد و قواره پيروزي يك تيم دسته سومي فوتبال در شهرستان تنكابن… .
اما حقيقت ماجرا چيز ديگري است. سازي است كه صدايش را بعداً خواهيد شنيد. طي دو هزار و اندي سال گذشته، كابوس مصلوب ساختن حضرت عيسي مسيح (ع) (بنابر روايت نصاري) به دست روميان اما با خيانت يكي از حواريون به نام «يهودا اسخريوطي» بني‌اسرائيل را رها نساخته است. دره وحشتناكي كه هيچ چيز قادر به پر كردن آن و كم كردن ميزان خشم و كينه نصاري درباره بنی اسرائیل به عنوان خائنان به مسيح، پيامبر خدا و سپردن ايشان به تيغ جلادان رومي نبوده است. نبايد از خاطر برد كه ظهور مسيح (ع) و حتي جدا شدن پاي ايشان از زمين حامل پيام مهم ديگري نيز بود: «دوره فاعليت دين يهود به سر آمده و مسيحيت آغاز دوره فاعليت آئيني نو و نسخ آئين پيشين است».
تداوم حيات اين خاطره - توطئه مصلوب ساختن حضرت مسيح- و بقاي كين نصاري عليه بني‌اسرائيل، از يك سو تيغ اتهام «پيامبركشي» را همچنان بر گردن اين قوم نگه مي‌دارد و از ديگر سو، موضوع «ختم و نسخ فاعليت يهودیت» را در سايه بعثت حضرت مسيح به رخ آنها مي‌كشد. دو موضوع مهم كه تمامي حيثيت و بهانه را براي تداوم حيات فرهنگي از بني‌اسرائيل اخذ مي‌كند و البته، در اين ميان، بيشترين خسارت متوجه «اشرار يهود» مي‌شود چه آنها، به بهانه و به اتكاي استمرار دوره فاعليت يهوديت و ضرورت حضور در ميدان، جمله پيروان حضرت موسي كليم‌الله (ع) را بازيچه هوس‌هاي مزورانه خود ساخته. و مجال سلطه‌جويي خود را در آرزوي دستيابي به سلطه جهاني گسترده كرده‌اند.
طي دو هزار سال گذشته - واسپس بعثت حضرت مسيح‌(ع) - بني‌اسرائيل بيشترين همّ خود را مصروف مباحث زير ساخته است:
1. رفع اتهام پيامبر‌كشي از بني‌اسرائيل.
2. پايان بخشيدن به نفرت و كينه مسيحيان از بني‌‌اسرائيل.
3. صورت فعال دادن به آيين منسوخ يهود.
4. استحاله تدريج عموم ملل و فرهنگ‌ها در سايه فرهنگ ماترياليستي و لذت‌جويي.
در دو نقطه عطف مهم تاريخي، گام‌هاي بزرگي براي نيل به همه‌ يا بخشي از مقاصد سابق‌الذكر برداشته شده است. گام‌هايي كه بي‌شك جمع كثيري از مردم ساده و صميمي پيرو آن‌دو آيين از آن بي‌اطلاع‌اند.
• گام اول توسط «پولس قديس» برداشته شد.
• گام دوم را «مارتين لوتر» برداشت و با هدايت پروتستان‌ها و ايجاد شعبه‌اي جديد در مسيحيت زمينه تولد جريان «مسيحيت يهودي» را فراهم آورد.
• و گام سوم را «انجيل نوظهور يهودا اسخريوطي» برداشته است. همان خبر ساده و معمولي. مي‌بينيد كه چشم‌ها به سادگي در ميان بمباران اطلاعات از خبري مهم غافل مي‌شود.
• در اين انجيل نوظهور- بخوانيد مجعول - يهودا از خود رفع اتهام مي‌كند. گناه مصلوب شدن را به گردن مسيح‌(ع)  مي‌گذارد و خود را مبرا مي‌شناسد و در ادامه، بني‌اسرائيل از اتهام وا مي‌رهد.
• مسيحيت وامدار يهودا مي‌شود چه، اين يهودا است كه با فداكاري به عنوان حواري صادق، مسيح را در رسيدن به مدارج عالي - عروج به آسمان- ياري مي‌دهد.
• «تهديد» بني‌اسرائيل را تبديل به «فرصت و تحبيب» مي‌سازد تا امكان ادامه سياست و عمل مزورانه «اشرار يهود» فراهم شود. چيزي كه امروز صهيونيست جهاني براي ادامه حيات سلطه‌جويانه بدان نيازمند است.
• زمينه وحدت و يگانگي جهان مسيحي و صهيونيست‌ها را فراهم مي‌سازد تا در برابر دشمن واحد، يعني مسلمين قرار گيرند.
اجازه مي‌خواهم عرض كنم امروزه، صهيونيسم بزرگ‌ترين خطر براي مؤمنان به آئين موسي‌ كليم‌الله است حتي اگر خود اين نكته را باور نياورند.
در عصر انفجار و بمباران اطلاعات، هوشمندانه زيستن بسيار سخت است. از كجا كه امروز يا فردا نامه‌اي از ابن ملجم و يا معاويه و حتي شمر كشف نشود و راز شهادت ائمه دين (ع) را با قرائتي جديد بر ملا نسازد؟… .

اسماعیل شفیعی سروستانی

 1 نظر

کشتگان جبرئیل؛ خاطرات مجاهدین هرات

17 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی


درست یادم است که یک روز ساعت دوازده چاشت بود که قروانه (غذای سربازی) دولت برای ملیشه ها و سربازها رسید. ما از همان بالا تماشا می کردیم که دولتی ها از داخل بیسیم گفتند:«شما که مثل وحشی ها در کوه مانده اید، دیگ پلومان آماده است، یا بیایید تسلیم شوید و یا همان جا از گشنگی بمیرید.» ماهم البته در جواب گفتیم:« ما اینجا نان داریم، همه چیزداریم و هیچ احتیاجی به شما نداریم.» ولی خود ما می دانستیم که حتی یک تکه نان هم نمانده. در همین حال، رفیق ما، امام الدین، گفت:« شما سیل کنین که حالی با دیگ پلو آنها چه کار می کنم.» خدا شاهد است موشک را چنین دقیق فیر (شلیک) کرد که مستقیم به دیگ قروانه خورد و آن را به هوا بلند کرد. آن روز آنها هم مثل ما شدند.

***
«کشتگان جبرئیل» مجموعه ای است از خاطرات محمود رضایی در طول سیزده سال درگیری مجاهدان ولایت هرات در افغانستان با نیروهای روسی. این کتاب از دوبخش تشکیل شده است: «خاطرات سال های جهاد» و «جنگ زنده جان». هر یک از این بخش ها خود از قسمت های مختلفی تشکیل شده اند که هر یک به روایت واقعیت هایی ناگفته در خصوص جهاد اسلامی مردم افغانستان علیه اشغالگران روسی و دولت دست نشانده ی آنها می پردازند.
محمد کاظم کاظمی، ویراستار خاطرات محمود رضایی، در مقدمه ی کتاب «کشتگان جبرئیل» اهمیت خاطره نگاری در تکمیل تاریخ را مطرح کرده و می گوید:« این خاطرات می باید جای خالی بسیار چیزها را پر کند، مثل واقعه نگاری، گزارش نویسی و حتی پژوهش های تاریخی.» او معتقد است جمع آوری خاطرات در این کتاب بر مبنای نوشته های دو شخص به نام های «محمود رضایی» و «سیدجواد علوی»، تلاشی است در جهت انعکاس روایت هایی مستند و عینی از رویدادهایی که شاید کمتر خبرنگار و تاریخ نگاری از آنها مطلع باشد.
امتیاز دیگر کتاب در توجه نگارنده به فرهنگ و زبان مردم افغانستان بوده است. برای انجام این کار لحن گفتاری افراد حفظ شده و از واژگان رایج در فارسی افغانستان نیز به وفور بهره گرفته شده است، تا از این طریق کتاب دارای رنگ و بوی بومی باشد. لازم به ذکر است که نویسنده از دیگر فارسی زبانان غافل نبوده و کتاب خود را به واژه نامه نیز مجهز کرده است.

نام کتاب: کشتگان جبرئیل؛ خاطرات مجاهدین هرات
نویسنده: محمود رضایی
تعداد صفحات: 254
قيمت: 4500 تومان
ناشر: سوره مهر

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 24
  • 25
  • 26
  • ...
  • 27
  • ...
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 31
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس