فیلم سینمایی «سفر سرخ» اثر «حمید فرخ نژاد» که پس از یک توبیخ چند ساله امسال و معلوم نیست بنابر کدام دلیل و برهان سینمایی یا مصلحت اجتماعی در سالن رسانههای جشنوارهی فیلم فجر به نمایش در آمد.
بررسی جنبههای ساختاری فیلم سفر سرخ چندان اهمیتی ندارد و چندان به کار نمیآید چرا که این فیلم به جهت سینمایی اساساً اثری نیست که قابل بحث باشد. ساختار فیلم آن چنان ضعیف، نازل و متزلزل است که مخاطب را از همان لحظات ابتدایی دچار عذاب و دافعه میکند.
فیلمی با بدترین ریتم ممکن، میزانسنهایی غلط، حرکات بازیگرانی که معلوم نیست با کدام تمرین و پشتکار به اینجا رسیدهاند و در نهایت با نوعی از ترکیب بندی غلط از عناصر سینمایی در نهایت منجر به مجموعه تصاویری شده که به هیچ وجه نمیتوان عنوان فیلم منسجم را بر آن نهاد. فیلم سفر سرخ از اساس دچار ایرادهای جدی در نحوهی بیان و لحن روایت خود است.
فیلم نمیتواند داستانک یا شبهه داستان خود را که از ایدهی جذاب اولیه نیز تهی است برای مخاطب روایت کند. روایتی که نمیتواند مخاطب را درگیر کرده و حتی او را برای لحظاتی با خود همراه سازد. بازی تمام بازیگران که به طور قطع ناشی از کار نابلدی کارگردان فیلم است، جعلی و آن چنان تقلبی است که همچون یک شیِء الصاق شده به مجموعهای ناهمگون، مخاطب را دچار تردید و وازدگی از فیلم میکند.
سفر سرخ از ویژگیهای سینما ورزانه و از ارزشهای زیبایی شناسانهی هنری خالی است. فیلمی که صرفاً بر اساس تعدادی شعار و نشانهگذاری که برگرفته از کارگردان فیلم است ساخته و پرداخته شده و در نهایت اثری را تحویل مخاطب داده که بههیچ وجه نه تنها قابل دفاع نیست بلکه نمیتوان آن را تحمل کرد.
فیلم با بدترین ریتم ممکن روایتی ناهمگون را از منطقهی جنگی به تصویر میکشد که آدمهای آن در موقعیتی در محاصرهی نیروهای دشمن گرفتار آمدهاند و با یکدیگر به جنگ و جدال بر میخیزند. اساساً معلوم نیست این آدمها کجا گرفتار شدهاند و چرا؟ معلوم نیست چرا اینقدر تلخ، تاریک و درگیرند، هم درگیر با خودشان و هم درگیر با اطرافیانشان.
برخی از کاراکترهای فیلم که هرگز تیپ هم نمیشوند چه برسد به شخصیت، حضوری تعجب آور در فیلم دارند که باعث حیرت میشود. حیرتی که ناشی از اطلاع نداشتن از پیشینه، دیدن، شنیدن رفتارها و دیالوگهای این افراد است.
به عنوان مثال، شخصیتی که با چهرهای به ظاهر صالح و با عنوان کارمند دولت میخواهد از مهلکه فرار کند با نوعی از ترکیب بندی رفتاری که از او شخصیتی منافق پیشه و شیطان صفت و در عین حال ترسو و بزدل میسازد برای مخاطب تعریف میشود. این شخصیت در طول فیلم حضوری گاه عاطفی، گاه کاریکاتوری و گاه مضحک دارد.
همچنین حضور رزمندهای دیگر که او نیز عصبیت رفتاری پرخاشگرانهای را نسبت به سایرین از خود بروز میدهد که دلیلش معلوم نیست و یا حضور زن پرستار و امدادگر که معلوم نیست چرا اینقدر دچار تشویش و تزلزل است، چرا میخواهد بماند و چرا نمیخواهد برود و در مقابل او امدادگر دیگر و … و تمامی کاراکترهای این فیلم در چنین موقعیتهایی روبهرو هستند، متقلب و تزلزلی.
فیلم به ظاهر معطوف این نکته است که میخواهد مصداق تام و تمام یک فیلم ضد جنگ باشد بدون اینکه کارگردان و نویسندهاش بفهمند مفهوم ضدجنگ یعنی چه، از کجا آمده و به چه درد میخورد. فیلمی این چنین غلط و مغشوش که حتی از به تصویر در آوردن یک سکانس زیبا در طول فیلم عاجز است، چگونه چنین ادعایی دارد؟
ادعایی که حداقل یکی از لوازم اصلی آن تسلط بر هنر سینما است و به تصویر کشیدن درست لحظات، انسانها و مهمتر از همه قصه، فیلم سفر سرخ، به هیچوجه قصه ندارد و اگر هم قصه داشته باشد یک خواب پریشان است که تعبیر به قصه شده که البته در مخاطب جز دافعه، اثر دیگری ایجاد نمیکند. فیلمی آن چنان عذاب آور که تحمل کردن آن به طور قطع میتواند به عنوان یکی از مجازاتهای مجرمین در آینده مورد توجه مقامهای قضایی قرار گیرد.
فیلم سفر سرخ به لحاظ محتوایی در عین حال که از ویژگیهای ظاهری و نشانهگذاریهای سطحی برای فلش گذاشتن و ارجاع دادن به سینمای ضد جنگ استفاده کرده و یا به عبارتی بهتر، سو استفاده کرده است در عین حال اساساً متعلق به سینمای ضد جنگ هم نیست چرا که فیلم هیچ تعریفی از این سینما ارایه نمیدهد و هیچ نشانهی جدی و تأثیرگذاری از سینمای ضد جنگ در هیچ یک از المانهای تصویری و عناصر سینمایی این فیلم، دیده نمیشود. فیلم فرخ نژاد بیآنکه یک اثر سینمایی قابل تحمل باشد صرفاً وصله پینه کردن یکسری پلان است با بدترین شکل بازیها و فیلمنامهای که معلوم نیست چرا اینقدر مغشوش و متزلزل است و در نهایت یک میزانسن غلط اندر غلط .
مجموعهی این عوامل به تولید فیلمی منجر میشود که تصویری تلخ، تاریک و پر تردید از جنگ را نشان میدهد. تردید در اینکه چرا جنگیدیم؟ چگونه جنگیدیم؟ کجا جنگیدیم و متعلق به کدام آرمانها بودیم؟ شاید نتیجهی نهایی چنین اثری زیر سؤال بردن ارزشهایی باشد که این جنگ بر مبنای آن بنا شده و دیواری کوتاه تر از دیوار سینما؟ (*)
محمد آرمان؛پژوهشگر