فوتبال، افیون توده ها
سال هاست که تبلیغ می کنند، ورزش دشمن اعتیاد است. حال بماند که در جامعه ما هر چیزی را ورزش و هر ورزش را مفید می دانند هیچ تمایزی را را بین ورزش، صنعت، سرگرمی قائل نیستد.
ار نرمش، دویدن در پارک، شنا، کوهنوردی، بازیهای فکری و رایانه ای، منچ و مار و پله، تا تماشای مسابقات فوتبال چه در خانه و یا رفتن به استادیوم را ورزش می داند. مدام در جامعه دم از این می زنند که شما اگر به سمت یکی از این موارد بروی دیگر از خطر مواد مخدر مصون می مانی، به عبارت دیگر با اینها مشغول باش تا به سرت نزند معتاد شوی. البته ما را با ورزشکاران معروفی که به بلای خانمان سوز اعتیاد مبتلا شده اند و کم هم نیستند کاری نیست.
در فواید ورزش گفته می شود ورزش موجب نشاط و شادابی و شادی می شود. نمی دانم این چه شادی است که حتی کودکان نیز که فوتبال بازی می کنند، به خصوص زمانی که تیم شان گل می خورد یا موقعیت مهمی از کفشان می رود یکدیگر را به بی عرضگی متهم می کنند، فحش و ناسزا می گویند، از فرط عصبانیت گاها کتک کاری هم می کنند. اگر این سخن را گزافه می دانید حتما رفته و خود نظاره گر واقعه شوید. سر برد و باختی که هیچ قیمتی ندارد و زود گذر و آنی است با یکدیگر گلاویز می شوند. البته این فقط مختص دنیای کودکان نیست دنیای بزرگسالان را نیز شامل می شود. در این فوتبال که یه عده پول های چندصد میلیونی را مفت به چنگ می آورند و اصلا برایشان برد و باخت تیم خود مهم نیست، صرفا این مهم است که سر موعد پولشان را بگیرند تا خانواده خود از گشنگی نمیرند. در مقابل عده کثیری هم هستند که به استادیوم می روند پولشان را به باد می دهند و در مقابل خود را تسکین. نمی دانم این چه هواداری است؟ این چه شادابی است؟ این چه نشاطی است؟
می گویند ورزشگاه و مکان مقدسی است. کدام مقدس، مگر قرآن است. ما که به غیر از فحش و موارد غیر اخلاقی و جاروجنجال چیز دیگر نمی بینیم. اینها همه بهانه است. چون اگر تماشاگر پول خود را خرج نکند، عده ای نباشندکه از این فوتبال به مجلس نروند و به نون نوایی نرسند و با خود به فوتبال پول نیاورند، دیگر نه فوتبال می ماند و نه مجری برنامه فوتبال و همه بی کار می شوند. آنهایی که که مدام نق می زنند که مردم سرگرمی ندارند و فقط همین فوتبال است دیگر نمی مانند چون درآمدشان از این راه است. این را نگویند چه بگویند؟ حتما تا کنون برنامه 90 را دیده اید، چه تماشاگرانی که بعد از بازی با عصبانیت نعره ها زده اند، چه فحش ها که نداده اند، و حتی از فرط خوشحالی و هیجان زیاد به مرحله سکته و به جهان برزخ رسیده اند.
با دقت که می نگرم با خود می گویم اینها واقعا چه به دست می آورند، وقت خود را که بزرگترین سرمایه زندگی است و پول خود را که با مشقت فراوان به دست آورده اند به باد فنا می دهند و عاقبت باز هم ناراضی اند و تنها به جای آن استرس و فشار روحی و حرص نصیبشان می شود. به قول بعضی ها، یه عده ای پولش را می گیرند و دیگران سر آنها دعوا. با دامن زدن به مسئله فوتبال همه را به نوعی مشغول کرده اند. همه سرگرمند و باید سرشان را مثل کبک در زیر برف کنند تا از همه جا شوند غافل، این که از اعتیاد هم خانمان سوز تر است، اعتیاد را می توان ترک کرد اما تماشای فوتبال را نمی شود( اگر می توانید یک بار امتحان کنید). خیلی سخت است. پا بر هوس خود گذاشتند جهاد اکبر می خواهد به قول مارکس که می گفت دین افیون توده هاست، به نظر می رسد که که فوتبال افیون توده هاست که یه عده را سرگرم و مشغول خود کرده تا از زندگی و حال خود غافل باشند. البته در این راه راه شیطان هم بی کار نیست و با اغوا کردن مداوم، انسانها را در دام غفلت می اندازد. اگر فقط به اندازه زمان یک مسابقه فوتبال با خود تامل و تعقل می کردند شاید راهشان جدا می شد بی خود نیست که می گویند یک ساعت تعقل کردن از هفتاد سال عبادت افزون تر است. به قول استاد قرائتی که می فرمود” انسان پول داشته باشد خیلی خوب است. تماشای فوتبل مثل این است که برویم پول های بانک را بشماریم در حالیکه خود پولی نداریم". پولمان می رود، وقت با ارزش تر از پول می رود اما در مقابل چه سودی برایمان دارد؟ واقعا فوتبال به چه دردی می خورد؟ آیا مشکلات مردم را حل می کند، گرانی حل می شود؟ مردم به خدا نزدیک تر می شوند؟
آورده اند که شعبده بازی نزد امیر کبیر رفت و هنر خویش را شرح داد. می گفت “سوزن خود را بر تخته ای پرتاب می کنم و سوزن بعدی را در سوراخ پشت سوزن پیشین می اندازم و می توانم بیست سوزن متوالی پرتاب کنم“. امیر کبیر از او می پرسد برای این کار چند سال به تمرین پرداختی، پاسخ می دهد بیست سال. امیر دستور می دهد نخست بیست ضربه به او تازیانه زنند و سپس پولی به شعبده باز می دهد و می گوید” ای مرد برو هنری فراگیر که به کار مردم بیاید و از آن امرار معاش کن“.