تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

گوگل گران تر از همه

10 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 گوگل خدمات بسیاری  به همه کاربران در سطح جهان ارائه میکند. برخی از  پرکاربردترین این خدمات عبارتند از: موتور جستجو، جی میل، گوگل تاک، گوگل ریدر، گوگل داکز(جایگزین آنلاین آفیس)، گوگل ارث (نقشه دقیق جهان)، سرویس آمار گوگل (برای ارائه آمار بازدید سایت شما)، گوگل دسکتاپ (برای جستجو در رایانه شما)، گجت (کاربردی و سرگرمی)، گوگل ترنسلیت (ترجمه متون به زبانهای زنده دنیا) و…
اما تا به حال شده فکر کنید این همه خدمات که هزینه هنگفتی دارد، چرا رایگان است؟
گوگل بر خلاف موتورهای جستجوی معروفی مانند یاهو و ام. اس. ان. هیچ تبلیغی در صفحه اول جستجوی خود ندارد. بلکه پس ازاین که جستجوی خود را انجام دادید تبلیغات راجع به موضوع جستجوی شما را ارائه می کند و با توجه به عمده نامه هایی که در جی میل خود دارید تبلیغات مرتبط با ایمیلهای شما را برایتان ارسال میکند. او می‌تواند با تحلیل و بررسی جست‌وجوها و همچنین محتوای نامه‌ها و همچنین صفحاتی كه كاربران به آنها مراجعه می‌كنند (یعنی اطلاعاتی كه نیاز كاربران هست) به اطلاعات ذی‌قیمتی در مورد كاربرانش دست پیدا كند. مثلاً می‌تواند بفهمد كه نویسنده متنی كه یك حساب كاربری در گوگل دارد به دنبال چه چیزهایی در گوگل بوده یا برای دسته كسانی كه در محدوده مكانی “استان تهران” زندگی می‌كنند چه چیزهایی اهمیت دارد. حتی می‌تواند بفهمد كاربران اینترنت در مثلاً استان “آذربایجان غربی” یا شهرستان “جهرم” در “استان فارس” در زمان عید نوروز بیشتر به دنبال چه چیزهایی هستند. او می‌تواند از این طریق بسیاری از خواسته‌ها و سلایق ما و جامعه‌ ما را بفهمد. شاید اینها خیلی برای ما اهمیت نداشته باشد ولی برای برخی افراد و شركت‌ها اطلاعات بسیار مفید و حتی حیاتی قلمداد می‌شوند. به دست آوردن نیاز و سلیقه مخاطب برای تولیدكنندگان اهمیت زیادی دارد. گوگل با تحلیل محتوای اطلاعاتی كه از كاربران به دست می‌آورد (مثل اطلاعات مكانی، نوع جست‌وجوها، محتوای نامه‌ها و …)، اطلاعات بسیار ذی‌قیمتی برای شركت‌های مختلف تهیه می‌كند و اینجاست كه باید برای به دست آوردن این اطلاعات پول خرج كرد.

برای آمریكا اهمیت زیادی دارد تا بداند محققان كشور “الف” در زمینه پژوهش‌های علمی ـ صنعتی خاص، به چه نتایجی دست یافته‌اند؟ برای آنها اطلاع از وضعیت اقتصادی و فرهنگی یك كشور خیلی مهم است. دستیابی به این اطلاعات بسیار هزینه بر است و گوگل با دریافت هزینه، این اطلاعات مفید را در اختیار کسانی که نیاز دارند قرار میدهد. به خصوص هنگامی كه مسائل حیاتی یا امنیتی پیش بیاید گوگل، یاهو یا هر شركت دیگری باید با سازمان سیا همكاری كنند.

استفاده شما از معمول‌ترین خدمات گوگل یعنی موتور جست‌وجو، اطلاعات زیر را در اختیار گوگل قرار می‌دهد: 1. شهری كه هم اكنون در آن هستید. 2. نوع سیستم‌عامل 3. تمام سایت‌هایی كه از طریق صفحه جست‌وجوی گوگل وارد آنها شده‌اید. 4. چه كسانی به شما نامه فرستاده‌اند یا به آنها فرستاده اید. 5. محتوای همه نامه‌های شما. استفاده شما از سایر خدمات مختلف گوگل (مثل خبرخوان) و سایت‌های وابسته، اطلاعات بسیار بیشتری در اختیار گوگل می‌گذارد؛ مثلاً اگر شما در شبكه اجتماعی اُركات یا فیس بوک و… عضو باشید، تمام ارتباطات و فعالیت‌های شما در این شبكه در اختیار گوگل است.

شاید فکر کنید میتوانید با ترفندهایی رد خودتان را برای گوگل گم کنید. اما گوگل با ترفندهایی که دارد خیلی راحت میتواند به اطلاعات واقعی شما دست یابد و تشخیص دهد که مقصود واقعی شما از جستجوهای مختلفی که انجام میدهید یا ایمیلهایی که به صورت ناشناس می فرستید چیست. کدام واقعی و کدام ساختگی است.

نصب گوگل‌دسك‌تاپ روی دستگاه رایانه شخصی، تیر خلاصی است كه به اطلاعات خود می‌زنید. این نرم‌افزار اطلاعات رایانه شما را بررسی كرده و یك موتور جست‌وجوی كوچك برای شما راه‌اندازی می‌كند اما از كجا معلوم كه اطلاعات خاص(!) شما را برای جایی آن‌طرف‌تر از مرزها نفرستد؟!

ترفندهایی كه در محیط اینترنت برای مخفی ماندن خود و كارمان بكار می‌بریم، چندان موثر نیستند و باید با خطر بزرگ و پنهانی كه از طریق سرویس‌های مختلف اینترنتی متوجه جامعه ماست، آشنا شویم. اگر فكر كنیم وجود چنین ابزار قوی مورد توجه مراكز سلطه نیست، قطعاً اشتباه كرده‌ایم. دولت آمریکا تاکنون با استفاده از این ابزار مخوف به بسیاری از اطلاعات محرمانه و حفاظت شده کشورهای مختلف دست یافته و بدون این که آنها متوجه شوند در مقابلشان اقداماتی به نفع خود انجام داده است.

مواردی كه در مورد گوگل ذكر شد، برای سرویس‌های دیگر مانند یاهو و … هم صدق می‌كند. گوگل به دلیل فراهم آوردن خدمات متنوع و موردنیاز كاربران از جذابیت بیشتری نسبت به سایرین برخوردار است و كاربران بیشتری به سوی آن گرایش دارند. مهم این است كه خودمان دارای این فناوری‌ها شویم یا آنكه خطرات ناشی از آنها را به حداقل برسانیم.

نویسنده :محمدحسین رحمانیان
برگرفته از وبلاگ امواج

 نظر دهید »

مسلمانان حرام زاده در "زندگی در پیش رو"

10 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

  چند وقت پیش رمانی با عنوان “زندگی در پیش رو” نوشته رومن گاری با محتوایی بسیار تعجب برانگیز و همچنین  طراحی جلد پر معنا که به چاپ یازدهم آن رسیده را خواندم و بارها مجوز داشتن این کتاب و همچنین حضور آن را در کتاب فروشی های میدان انقلاب چک کردم اما خواب نبودم واقعا این کتاب برای یازدهمین بار در سال 87 چاپ شده بود، اما به راستی با این محتوا که در زیر خواهید دید چگونه یازده بار چاپ شده و دوستان متولی نظارت بر کتب خواب بوده اند؟
در ابتدا اصلا فکر نمی کردم موضوع این کتاب علیه مسلمانان و با حسی نژاد پرستانه و همچنین با موضعی پر از تمجید و تعریف از اسرائیلی ها و یهودی ها نوشته شده باشد و مسلمانان را عده ای حرام زاده نامیده باشد، آن را خریدم و پس از خواندن چندین فصل از کتاب با تعجب با موضوعات و نوشته هایی از روسپی و فاحشه بودن زنان مسلمان و حرام زاده بودن پسری مسلمان به نام ” محمد ” مواجه شدم.
در این کتاب نویسنده، داستان پسری به نام “محمد” را که البته مسلمان نیز هست نقل می کند، که نمی داند مزه مادر داشتن چیست و از زبان او اینگونه می نویسد: ” اوایل نمی دانستم که مادر ندارم و حتی نمی دانستم که آدم باید مادر داشته باشد”
نویسنده ی داستان، پیرزنی را در ادامه موضوع “محمد قادر” نقل می کند که اسمش ” رُزا ” است او از کودکانی که مسلمان و سیاه پوست و مادرشان فاحشه است نگهداری می کند در بخشی از این رمان محمد که دل تنگ مادرش شده در گوشه ای از اتاق “خانم رُزا” مدفوع می کند و خانم یهودی در واکنش به این کار محمد او را “عرب ک و ن نشور” می نامد.
نویسنده از جوانی محمد می نویسد و از زبان محمد قادر می گوید: ” همه بچه هایی که پیش رُزا زندگی می کنند بچه حرام زاده هستند و زمانی که زن ها برای تامین زندگیشان به شهرستان می رفتند قبل و بعد از سفرشان به دیدن بچه هایشان می آدند، به همین ترتیب بود که دلخوریم از مادرم شروع شد".
این در حالی است که او همه بچه های خانه رُزای یهودی را حرام زاده می نامد و این در حالی است که محمد در ابتدای رمان می گوید که او نیز در خانه رُزا زندگی می کند و تا می تواند حرص او را با مدفوع کردن در گوشه و کنار خانه در می آورد.
رومن گاری در این کتاب از زبان محمد در تائید مظلومیت زن یهودی می نویسد:"رُزا خانم، دیگر پیر و خسته شده بود و اگر هم پیر و خسته نبود، طاقتش طاق می شد به هر حال چون یهودی بود به اندازه کافی زجر کشیده بود".
رومن گاری در این کتاب در تلاش است تا موضوع واقعیت داشتن هلوکاست را به خوبی و با موذیانه ترین روش به مخاطب القا کند تا مخاطب به آرامی با دردهای زنی یهودی که در اردوگاه آشیوتس پدر و مادرش را کشته اند همدردی کند.
“رومن گاری” در این کتاب تمامی اسامی که برای کودکان حاضر در خانه رُزا زن یهودی انتخاب می کند و در ابتدا همه آنها را حرام زاده یا به قول مترجم"مادر ج ن د ه” می خواند را اسامی پیامبران انتخاب کرده است مانند محمد، موسی، موسی سوپور، یوسف قادر"پدر محمد قادر".
این نویسنده اسلام ستیز در بخش دیگر کتاب از حضور پسری با نام “موسی” در خانه رُزا اسم می برد و از زبان محمد می نویسد: ” زن یهودی همیشه با موسی مانند یک عرب کثیف برخورد می کرد".
نویسنده کتاب در ادامه از بی مهری مادر محمد به او می نویسد و از زبان محمد می گوید: “وقتی دیدم مادرم را دیگر نمیبینم تصمیم گرفتم جور دیگری جلب توجه کنم پس شروع کردم به دله دزدی، وقتی صاحب مغازه می آمد و یک پسه گردنی نثارم می کرد شروع میکردم به داد و فریاد کردن اما بالاخره یکی پیدا شد تا به من توجه کند".
رومن گاری در این کتاب شخصیتی دارد که صبح ها برای جمع کردن زباله می آمد و اسم او را در رمانش “موسی سپور ” گذاشته است.
در این رمان رومن گاری از زبان محمد که مسلمان است همه چیز را نقل می کند، او از زبان محمد می گوید: “اولین بار که بهانه مادرم را گرفتم رُزا خانم گفت که کوچولوی پرتوقعی هستم و گفت که همه عرب های اینگونه هستند و تا بهشان رو میدهی آستر می خواهند".
نویسنده محمد را انسانی وحشی، دزد و حرام زاده معرفی میکند و می نویسد:"10 سالم شده بود و بحران بلوغ را داشتم در این مورد همه عرب ها از دیگران پیشند و رُزا می دانست که قبل از اینکه بخواهد به من حمله کند باید احتیاط به خرج دهد و قبلا کمی فکر کند".
او با زیرکی محمد را انسانی خشن معرفی می کند و این در حالی است که در ابتدای رمان به خواننده گفته است که محمد مسلمان است و حالا هر چیز بدی را که بخواهد به او نیبت می دهد.
رومن گاری از زبان محمد مینویسد:” به رُزا گفتم که می دانم دیدن مادرم غیر ممکن است اما می توانم جایش یک سگ بیاورم؟”
محمد برای آوردن سگ دست به دزدی میزند و سگ گران قیمتی را می دزدد.
رومن گاری محمد را انسانی نژاد پرست معرفی میکند و در بخش دیگر این رمان می نویسد:” همه سگ را دوست داشتند غیر از بنانیا که اصلا حالیش نبود و همینطوری بی دلیل خوشحال بود. البته سیاه پوستی را ندیده ام که خوشحالیش دلیل داشته باشد”
در پایان باید بگویم این احساس نویسنده در مورد مسلمانان در تمام صفحات کتاب وجود دارد حال سوال اینجاست که اگر کتابی با محتوای این چنینی در گذشته مجوز بگیرد آیا تا همیشه می تواند تجدید چاپ شود؟ آیا به راستی قانونی برای مطالعه و بازنگری کتاب ها برای چاپ مجدد وجود ندارد؟
حال مطالب گفته شده را در کنار تفکری که نسبت به اسلام و مسلمانان در غرب وجود دارد قرار دهید، آنوقت است که بیشتر به عمق فاجعه پی خواهید برد.

منبع: وبلاگ روزنامه نگار مسلمان

 1 نظر

پشت پرده خطرناک ترین پروژه فرهنگی غرب/ آواتار به چه فرا می خواند؟

09 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

مبانی آنچه در این نوشتار دین نوین جهانی نامیده می شود را باید در سالهای اولیه قرن بیستم جستجو کرد. زمانی که انجمن تئوسوفی و جریان عصر جدید (New Age Movement) برای بازسازی ساختار معنوی و دینی جوامع مختلف بر اساس آموزه های پیشامسیحی کابالیستی و تئوسوفیستی نظریات متنوعی ارائه نمودند. با این حال این جریان تا دهه اول قرن بیست و یکم به یک فرهنگ و ایده عمومی تبدیل نشد و در کتابها و محافل خاص باقی ماند. اوج این عمومیت و فراگیری را در عرصه رسانه ای باید فیلم آواتار به شمار آورد که کاملاً برگرفته از این آموزه های پیشامسیحی است و اقبال فراگیر جهانی از آن میتواند محکی برای آغاز زمان ارائه عمومی مبانی این دین نوین جهانی دانست. 

 

آواتار به چه فرا می خواند؟
فیلم آواتار در این میان یک شاخص است و بدنه این جریان طیف وسیعی از تولیدات و محصولات رسانه ای را شامل میشود که متأسفانه برخی رسانه های داخلی ناخواسته گرفتار مشارکت در مدل پیچیده دین‏زدایی و دین‏ستیزی شده اند که در حال حاضر فعال میباشد. این مسأله در حوزه تبلیغ و ترویج آموزه های دینی اهمیت مضاعفی می یابد چرا که به همان اندازه که ترویج آموزه های دینی می تواند با مدیریتی درایت محور و هوشمندانه، ابتکار عمل را در مواجهه با این جریان به دست گیرد، کاستی و ناکارآمدی آن می تواند پاشنه آشیل جریان سازی فرهنگی در این مسأله باشد. قدم آغازین در حرکت فرهنگی قوام مند و استوار و به کار گیری شیوه های هوشمندانه جنگ نرم، ترسیمی درست و فراگیر از مختصات فرهنگی است که در حال حاضر در آن قرار داریم.


در این گزارش، به بررسی پروژه رسانه ای خواهیم پرداخت که بر اساس مدل پلکانی مدیریت پیام  تنظیم شده است و هدف نهایی آن تمهید شرایط لازم برای ظهور «دین نوین جهانی» است. در ادامه نیز فیلم سینمایی آواتار محصول 2009 امریکا از این منظر مورد بررسی قرار میگیرد.


پروژه دین نوین جهانی چیست؟
دین نوین جهانی را باید بخشی از پروژه نظم نوین جهانی و برگرفته از آموزه های پساساختارگرانه‏ی متفکران و استراتژیست های پست مدرن غرب دانست. این ایده که تحت عناوینی چون دین واحد جهانی   و سازمان ادیان متحد  در حال رشد است، بسیار نو پا بوده و در واقع به بازار داغ فرهنگی سال های آینده تعلق دارد. هرچند که همانطور که توضیح داده شد ریشه های آن در اوایل قران بیستم قابل شناسایی است. پیش بینی می شود با تمهیدهای رسانه ای تدارک شده در سال های آتی جریان فرهنگی مرتبط با این ایده به سرعت گسترش یابد و محصولات متنوع تصویری و مکتوب مرتبط با آن به بازارهای فرهنگی سراسر دنیا سرازیر شود. 
تئوری دین نوین جهانی از پیچیدگی قابل توجهی برخوردار است که تشخیص آن و اتخاذ تدبیر مناسب در برابر آن را مشکل می‏سازد. پروژه دین نوین جهانی برخلاف آنچه که شاید از عنوان آن به ذهن متبادر شود به دنبال از میان بردن تمام ادیان و معرفی یک دین جدید و واحد جهانی نیست. با این حال مکانیسم پروژه دین نوین جهانی به نحوی است که سبب می شود اصول عقاید و آموزه های متافیزیکی مشترکی مورد پذیرش پیروان تمام ادیان قرار گیرد و پیروان تمامی ادیان و حتی افراد لائیک و غیر دینی همگی زندگی خود را بر اساس این آموزه ها  تنظیم نمایند. به این ترتیب در عین حال که در ظاهر هیچ یک از ادیان مورد تعرض قرار نگرفته است، آموزه های عقیدتی مشترکی در مناطق مختلفِ فرهنگی و مذهبیِ زمین حاکم خواهد شد. تحقق این هدف، از پیش نیازهای غیر قابل چشم پوشیِ آن چیزی است که نظم نوین جهانی  نامیده می شود.


دین نوین جهانی را بهتر است الهیات طبیعی بنامیم. رصد فعالیت هایی که تا کنون در چارچوب پروژه دین نوین جهانی انجام شده است، برخی از باورهای اعتقادی این آئین را برای ما آشکار می سازد. اگر شما کسی باشید که در زمان استقرار دین نوین جهانی زندگی می کنید، صرف نظر از اینکه اِسماً مسلمان باشید یا مسیحی یا سیک و یا بودیست، به چند گزاره باور عمیق خواهید داشت:
-جهان یک مجموعه واحد وهماهنگ است و من جزئی از این مجموعه هستم.
-یک روح مقدس در همه اجزا جهان جریان دارد.
-اجزای جهان اعم از درختان، دریاها و خشکی ها، حیوانات و عناصر گوناگون روح مقدس جهان را در خود دارند و تعادل خود را از آن روح کسب می کنند. به دیگر عبارت روح مقدس ساری در اجزا جهان، تعادل و هماهنگی جهان را تضمین می کند.
-روح مقدس جهان در وجود تک تک انسان ها نیز حضور دارد.
-روح مقدس جهان وجود متشخص ندارد. او شعور مطلقی است که در جهان جاری است. او نمی شنود و متأثر نمی شود. نقش او ایجاد تعادل است. چه درخواستی باشد و چه نباشد تعادل انجام می شود. عشق و نفرت که از مظاهر تأثر است در او راه ندارد. آنچه مهم است تعادل است.
-روح مقدس آهنگ هستی را می نوازد و حرکت اجزا جهان اعم از همه جانداران، رقص و توازنی متناسب با آهنگ نواخته شده از سوی اوست.
-راز سعادت انسان هماهنگ شدن با ملودی طبیعت ذی شعور است. شناخت طبیعت و همراه شدن با آن کلید خوشبختی است. انسان در صورت هماهنگی با طبیعت و نظم موسیقائی جهان پس از مرگ نزد روح مقدس باز می گردد، چرا که جان او ودیعه ای از جانب اوست. جانِ رفته، در چرخه تکرار شونده هستی در کالبدی جدید به جهان و طبیعت باز می گردد. این چرخه همواره ادامه دارد. حیات در پس حیات است و جاودانگی حق مسلم همه است.
 -روح مقدس تعادل را تضمین می کند. گاهی برای تعادل لازم است روح مقدس متشخص شود و در کالبدی طبیعی حلول کند تا با آموزش دیگر انسان ها ضامن بقاء تعادل در جهان باشد.
-هر انسانی روح مقدس را تنها باید در وجود خود جستجو کند. بیرون از او راهی به سوی شنیدن ملودی جهان نیست. روح مقدس حلول یافته در انسان های خاص نیز جز آنکه انسان های دیگر را متوجه درون خود کند وظیفه ای ندارد. همه از درون موسیقی جهان را می شنوند و باید با آن به رقص در آیند تا بازگشتشان به جهان و طبیعت تضمین شود. این چرخه بخشی از تعادل است.
-هماهنگی و تعادل با طبیعت سلامت کالبد را به همراه دارد. نوید به فرادرمانی، انرژی درمانی، خوددرمانی و سلامت جسم و کالبد نیز از آموزه‏های این دین نوین جهانی است.
همانطور که ملاحظه می شود این آموزه ها بر پایه مفاهیم بنیادینِ روح مقدس، تعادل، تناسخ، دریافت درونی موسیقی هستی، ستایش و هماهنگی با طبیعت و در نهایت مفهوم تجسد ( حلول روح مقدس در کالبد طبیعی) استوار گشته است.  توضیح بیشتر مضامین و آموزه‏های دین نوین جهانی و ارتباط آنها با میراث قبّاله، شَمَنیسم بومیان امریکا، هندوئیسم و بودیسم نیازمند مجال جداگانه ای است. آنچه اکنون در اینجا مهم و مد نظر است، ابتنای این دین نوین بر پایه هماهنگی با طبیعت، پذیرش تناسخ، باور به تعادل موسیقایی هستی در قالب چرخه های حیات و درنهایت پذیرش تجسد و به عبارت دیگر آواتاریسم می باشد. 


پروژه دین نوین جهانی در خدمت منافع چه کسانی است؟
سازمان ادیان متحد به ابتکار بنیانگذاران امریکائی اش راه اندازی شد و شدیدا مورد حمایت دولت ایالات متحده و همچنین سازمان ملل متحد می باشد. کتاب ها، فیلم های سینمایی، برنامه های تلویزیونی و وبگاه هایی که  این ایده را دنبال می کنند به نحو متمرکزی از ایالات متحده کنترل می شوند. 

e="text-align: justify;"> 


شورای روابط خارجی، مهمترین و تأثیرگذار ترین مؤسسه مطالعاتی در تعیین سیاست خارجی ایالات متحده در قبال کشورها و  مناطق مختلف است. این مؤسسه که به شدت مورد اعتماد کاخ سفید و کنگره می باشد، پروژه های تحقیقاتی متعددی را در خصوص مسأله ادیان در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان، به انجام رسانده است. 

e="text-align: justify;"> 
 
رضا اصلان که در چند رشته مرتبط با دین شناسی و مطالعات ادیان دارای مدرک دکتراست
 از جمله نظریه پردازان درجه اول دین نوین جهانی به شمار می آید.
 

بسیاری از اعضای برجسته وزارت خارجه، وزارت دفاع و بسیاری از نمایندگان کنگره در کنار پژوهشگرانی با نژادهای مختلف از کشورهای ویژه عضو  این شورا هستند. رضا اصلان  و ولی نصر  دو پژوهشگر ایرانی عضو این شورا هستند. رضا اصلان که در چند رشته مرتبط با دین شناسی و مطالعات ادیان دارای مدرک دکتراست از جمله نظریه پردازان درجه اول دین نوین جهانی به شمار می آید.
 انجام پژوهش های مربوط به دین نوین جهانی در مهمترین و راهبردی ترین مرکز مطالعات امریکا، نشان می دهد این پروژه برای دولتمردان و سیاستمردان پنهان و آشکار ایالات متحده از اهمیت عملیاتی خاصی برخوردار است و با جدیت آن را دنبال می کنند. فیلم های درجه اول سینمای هالیوود نیز از سال 2000 به این سو، به طور سامان یافته و گسترده ای تمهید رسانه ای جهت باور به مؤلفه های دین نوین جهانی را فراهم نموده است. در ادامه این گفتار به نحو تفصیلی تری به  بخش رسانه ای پروژه دین نوین جهانی پرداخته خواهد شد.  

e="text-align: justify;" dir="rtl">


 

می توان گفت مهمترین مانع در تحقق طرح های نظم نوین جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، مسأله دین و باورهای مذهبی است. تلاشهای چند صدساله کانون های آنگلوساکسون از زمان استعمار کهن انگلیس تا کنون، اکنون در پروژه دین نوین جهانی به زعم این کانون ها در آستانه ثمر دهی قرار دارد. کانون های اسلامی خاورمیانه به دلیل ارائه ساختارهای اجتماعی برای پیروان اسلام، که تبلور کامل آن در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خود را نشان می دهد، مانع اصلی تحقق طرح های کلان اقتصادی و سیاسی در قالب برنامه های نظم نوین جهانی است. پروژه دین نوین جهانی که قلب ماهیت کانون های اسلامی خاورمیانه در عین حفظ ظاهر و پوشش آنها را هدف خود قرار داده است می تواند این مانع بزرگ در راه تحقق اهداف کانون های سرمایه دار آنگلوساکسون را از میان بردارد.


سینمای امریکا چه نقشی در اجرای پروژه دین نوین جهانی دارد؟
مفاهیم تعادل طبیعی، مراقبه و هماهنگی، کشف خدای درون، تناسخ، آواتاریسم (تجسد روح مقدس) و بسیاری از دیگر مفاهیم مرتبط با آموزه های دین نوین جهانی در طول دهه اخیر به شکل سامان یافته و وسیعی در فیلم های هالیوودی مورد پرداخت و تأکید قرار گرفته است. جدیدترین تولید هالیوودی که در راستای بخش رسانه ای پروژه دین نوین جهانی ساخته شده است، سینمایی (Avatar (2009 تازه ترین شاخص رسانه ای این پروژه است که باید نقطه عطفی در این خصوص به شمار آید.
 به طور کلی هالیوود از سال 2000 به این سو در دو فاز متعاقب، این پروژه را دنبال می کند. فاز نخست که باید آن را از سال 2000 تا 2010 دانست دوره تثبیت مفاهیم بنیادین مورد نیاز در پروژه دین نوین جهانی است. همانطور که مستند و مستدل خواهد شد، مفاهیمی چون تعادل طبیعی ، تناسخ  و تجسد  با به کارگیری مدل پلکانی مدیریت پیام، اکنون به مفاهیمی آشنا و مأنوس برای طیف وسیع مخاطبان جهانی هالیوود تبدیل شده اند. اکنون و پس از تثبیت این مفاهیم در جان و ذهن مخاطبان، زمان استفاده عملیاتی از این مفاهیم و معرفی نظام فکری-معنوی است که بر پایه این مفاهیم بنیان نهاده شده است.

 فیلم سینمایی (Avatar (2009 و (The Book of Eli (2010
 نخستین نشانه های دین نوین جهانی در هالیوود به شمار می آیند.

در بخش دیگری مستندات مربوط به این دو دوره در سینمای امریکا ارائه خواهد شد؛ در اینجا به طور اجمال به این نکته می توان اشاره کرد که فیلم سینمایی (Avatar (2009 و (The Book of Eli (2010 نخستین نشانه های این فصل جدید به شمار می آیند. فیلم کتاب اِلی نیازمند تحلیل مستقلی است که به زودی انجام خواهد شد. جالب اینکه کمتر از یک ماه پس از اکران آواتار، فیلم جدید شیمالایان کارگردان امریکاییِ هندی تبار که مشخصا روی بحث های معنویت نوین تمرکز دارد با نام   the last Airbender که به مسأله آواتاریسم می پردازد، اکران خواهد شد. انیمیشن آخرین الهه هوا نیز به صورت یک مجموعه تلویزیونی در سال گذشته وارد بازار شد.


آواتار و دین نوین جهانی
در اینجا به منظور ملموس شدن آنچه تا کنون گفته شد، نگاهی گذرا به فیلم سینمایی آواتار خواهیم داشت و تا حدی که مجال  این گفتار است، نقش رسانه ای این فیلم را در پیشبرد پروژه جاری دین نوین جهانی، بررسی خواهیم کرد.


خلاصه داستان

 داستان در سال 2154 شکل می گیرد. انسان ها در یکی از قمرهای سیاره پولیفِموس، ذخائر عظیم زیر زمینی از عنصری نایاب و بسیار گرانبها به نام آنوپتانیوم (Unobtanium) را شناسایی کرده اند. انسان ها این قمر بسیار بزرگ را پاندورا (Pandora) می‏نامند. این قمر با موجوداتی آبی رنگ و بلند قد شبیه به انسان پر شده است. این موجودات هوشمند خود را ناوی (Na’vi) می نامند.


انسان ها در یکی از قمرهای سیاره پولیفِموس،
 ذخائر عظیم زیر زمینی از عنصری نایاب و بسیار گرانبها به نام آنوپتانیوم (Unobtanium) را شناسایی کرده اند.
 


 آنها در هماهنگی با طبیعت حیات خود را پیش می برند و یک الهه مؤنث به نام ایوا (Eywa) را پرستش می کنند. ساکنان بومی پاندورا مانع بزرگی در دسترسی به تمام منابع آنوپتانیوم هستند. گروهی از دانشمندان به سرپرستیِ دکتر  گریس آگوستین (Grace Augustine) پروژه آواتار را تحقق بخشیده اند تا بوسیله آن به درون دنیای بومی ها راه یابند. آواتار بدنی شبیه به بدن بومی ها و تولید شده از ترکیب DNA ساکنان بومی و انسان است که می تواند بوسیله یک انسان کنترل شود و به درون قبایل بومی برود.

 
گروهی از دانشمندان پروژه آواتار را تحقق بخشیده اند تا بوسیله آن به درون دنیای بومی ها راه یابند.
 آواتار بدنی شبیه به بدن بومی ها و تولید شده از ترکیب DNA ساکنان بومی و انسان است
 که می تواند بوسیله یک انسان کنترل شود و به درون قبایل بومی برود. 

کلنل فرمانده نظامی منطقه است و تنها به نابودی ساکنان پاندورا به عنوان راه حل فکر می کند. جیک یک تفنگدار نیروی دریایی است  که پاهای خود را از دست داده است. او به عنوان  کنترل کننده یکی از آواتارها انتخاب می شود. جیک بر خلاف سایر آواتارها موفق می شود اعتماد بومی ها را جلب کند. 

e="text-align: justify;" dir="rtl">

 نیتیری (Neytiri) که دختر رهبر ناوی است، شاهد توجه درخت مقدس (Tree of Life) ناوی به جیک است. رهبر معنوی قبیله این حادثه را نشانه‏ای از مقدس بودن جیک می‏داند. نیتیری مأمور می شود آداب و عقاید ناوی را به جیک آموزش دهد. اهالی ناوی در تنه یک درخت غول‏پیکر زندگی می کنند. جیک به کمک دکتر آگوستین در می یابد ناوی ها ارتباط وثیقی با روح طبیعت دارند.از نظر آنها الهه مقدس ایوا تعادل همه جهان را بر قرار می کند.


جان هر جاندار ودیعه ای از سوی ایوا است و روزی باید به سوی او باز گردد. ناوی ها به طبیعت آسیب  نمی زنند، طبیعت نیز از آنها حمایت می کند. آنها روح مقدس یا ایوا را از طریق درختی مقدس (Tree of Secrets) احساس می کنند و با آن مرتبط می شوند. جیک شیفته فرهنگ و عقاید ناوی ها می شود. او دیگر با کلنل همراه نیست و به کمک دکتر آگوستین که او نیز به فرهنگ بومی ها توجه خاص دارد، تصمیم می گیرد به آنها در برابر نیروهای نظامی کلنل یاری رساند. اما بومی ها دیگر به او اعتماد ندارند و او را عامل رنج بزرگ (Great Sorrows) می دانند. اما جیک موفق می شود با به زانو در آوردن پرنده غول‏پیکر و مقدسی به نام تروک (Toruk Maktao) اعتماد بومیان را جلب کند.

 
ناوی ها به طبیعت آسیب  نمی زنند، طبیعت نیز از آنها حمایت می کند.
 آنها روح مقدس یا ایوا را از طریق درختی مقدس (Tree of Secrets) احساس می کنند و با آن مرتبط می شوند.
 

در جنگی سخت جیک موفق می شود کلنل و نیروهایش را از بین ببرد و دنیای جدید را خلق نماید. اکنون جیک دیگر نمی خواهد به دنیای انسان ها بازگردد. در مراسم آئینی خاصی پای درخت مقدس، روح جیک از بدن انسانی او خارج می شود و نزد ایوا می رود و سپس همان روح از جانب ایوا در بدن آواتاری جیک حلول می کند.
آواتار داستانی نمادین از سیر تاریخی تمدن غرب است که به زعم سازندگان آن، اکنون مراحل پایانی جهانی شدن خود را سپری می کند. این فیلم با ترسیم فضایی پست مدرنیستی و پسا ساختارگرایانه، مولفه های فرهنگی و آموزه های معنوی مرتبط با دنیای جدید پست مدرن را به تصویر می کشد و مخاطبان خود را برای پذیرش این نظم نوین فرهنگی و اعتقادی در جهان مهیا می سازد. بی شک مضامین این فیلم را باید در کنار جریان های فکری پست مدرن در دهه های اخیر و همچنین فعالیت های سیاسی، امنیتی و فرهنگی انجام شده در دو دهه اخیر از سوی کانون های آنگلوساکسون ارزیابی کرد.
 آواتار با تأکید بر آموزه های الهیات طبیعی  مولفه های اصلی باور به دین طبیعی را در قالبی تأثیر گذار و قابل پذیرش به مخاطبان خود عرضه می کند. این ارائه به نحوی است که نسبت این آموزه های با بسیاری از پدیده های تمدن جدید نیز مشخص می شود و مخاطبان به سمت و سویی سوق داده می شوند که با آنچه آواتار به آنها معرفی می نماید، زندگی روزمره خود را در همه شؤون تغییر دهند و باورها، رفتارها و مناسبت های جدیدی را بپذیرند. دقت به این نکته بسیار حائز اهمیت است که آواتار تنها نیست. ما با یک پروژه گسترده رسانه ای برای تثبیت دین نوین جهانی مواجهیم، نه فقط یک فیلم. آواتار به دلیل جامعیت و عمق مفهومی و همچنین قرار گرفتن در نقطه عطف زمانی این پروژه رسانه ای، طبیعتا از اهمیت ویژه ای برخوردار است و می تواند به ما نشان دهد در آینده باید منتظر چه خُرده پروژه ها و جریان‏‌هایی باشیم.


کارگردان فیلم کیست؟

 جیمز کامرون در میان کارگردان های امریکایی باید یک شاخص به شمار آید.

جیمز کامرون در میان کارگردان های امریکایی باید یک شاخص به شمار آید. او سالهاست که در حوزه ادیان مطالعات و سفرهای گسترده ای را انجام می دهد. او در یکی ازمصاحبه ها گفته بود از ده سال پیش کار روی فیلم نامه آواتار را آغاز کرده است. جیمز کامرون در سال 2006 نیز مستند جنجالی درباره جسد گمشده مسیح  تولید کرد که واکنش های تندی را از سوی واتیکان  برانگیخت. در این مستند استخوان های کشف شده در یک گور جمعی در اورشلیم را به مسیح، پسر مسیح و خانواده او نسبت می دادند. این مستند در کنار فیلمهایی چون کد داوینچی که در همان سالها تولید شد،  اصول عقاید مسیحیت را به صورت جدی خدشه دار می ساخت. جالب اینکه در مستند مذکور به این نکته  اشاره می شد که آنچه گفته می شود ایمان مسیحی را نابود نمی کند بلکه شکل و چگونگی آن را تغییر می دهد. فعالیت های اینچنینی جمیز کامرون نشان می دهد او از سالها پیش در طرحی که مبانی ادیان بزرگ وحیانی را به چالش می کشد و آنها را نزد پیروانشان بی اعتبار می سازد، مشارکت داشته است.


آواتار سرشار از نشانه ها و نمادهایی است که مخاطب را به سوی هدف نهایی فیلم هدایت می کنند. غالب این نمادها و نشانه ها برای مخاطبان غربی که با فرهنگ یهودی- مسیحی آنگلوساکسونها آشنایی بیشتری دارند، کاملا معنا دار است و درک می شود.


آواتار فیلمی برای نوزایی برای بازتولد و برای شکل گیری دنیای نوین یا همان نظم نوین جهانی است. آواتار ترسیم آموزه های معنوی و دینی در جهان آینده ای است که بر اساس قواعد نظم نوین جهانی شکل خواهد گرفت. جیک، از یک خواب طولانی در سفینه مادر بیدار می شود و به پاندورا می رود تا آغاز گر دنیای جدید باشد. رؤسای او زمانی که جیک را می پذیرد در پروژه موسوم به آواتار مشارکت کند این جمله را به زبان می آورند:

It’d be a fresh start, on a new world
این یک شروع تازه در دنیایی جدید است
 جیک بارها در طول فیلم به آموزه های ناوی درباره تولد و بازتولد اشاره می کند. در آخرین سکانس فیلم جیک مراسم آئینی که به انتقال روحش از بدن انسانی به بدن آواتاری می انجامد، را به جشن تولد خود توصیف می کند، جشن تولدی که برای او و کسانی که در دنیای او زندگی می کنند اهمیت ویژه ای دارد چرا که آغاز یک زندگی تازه در دنیایی جدید است.


در فیلم آواتار دو دنیای متفاوت معرفی می شود؛ دنیای کنونی و دنیای جدید آینده .
در دنیای کنونی شخصیت های نظامی چون کُلنل کواریچ  و شخصیت های اقتصادی چون پارکر  کنترل شرایط را در اختیار دارند و می کوشند هر مشکلی را با راه حل نظامی از میان بردارند. در دنیای کنونی علم بدون توجه به مؤلفه های معنوی تعیین کننده سیاست ها و تصمیم گیری هاست. تجارت و سرمایه داری محور اصلی این دنیاست و دکتر گریس (که نماد علم و دانش کنونی است) و کلنل کواریچ در واقع به اهرم های تجاری سهامداران بزرگی که از تجارت آنوپتانیوم سود می برند، تبدیل شده اند.
در دنیای آینده غلبه تجارت و سرمایه داری بر هماهنگی و تعادل با طبیعت، از میان رفته است. در دنیای جدیدِ آینده ارتباط با ایوا الهه مقدس و هم نوا شدن با هارمونی طبیعیت از همه چیز مهم تر است. اقتصاد و قدرت نظامی در نیز در هماهنگی با این ساختار تعریف می شوند.
مولفه هایی که به دو دنیای کنونی و دنیای آینده در فیلم نسبت داده می شود، همان مولفه هایی است که در دهه های اخیر از سوی متفکران و استراتژیست های غرب برای تمایز میان دنیای مدرن و پست مدرن توصیف شده است. به بیان ساده می توان گفت پست مدرنیسم تلاشی است برای ارائه تصویری از دنیای روشن آینده در پیش چشم کسانی که با مدرنیسم همراه شده اند و اکنون از آن ناامیدند. این در حالی است که پست مدرنیسم به هیچ وجه نقطه مقابل مدرنیسم و نفی مبانی آن به شمار نمی آید.
در دنیای جدیدی که آواتار پیش روی ما قرار می دهد از همه چیز مهم تر دین و آئینی است که بر این دنیا حاکم است و تنها کسانی می‏توانند در این دنیا سهمی داشته باشند که این دین و آئین را باور داشته باشند. دکتر گریس و دو تن از همکارانش به همراه جیک و خلبان ترودی  تنها کسانی هستند که به آموزه های این آئین ایمان می آورند و به دنیای آینده راه می یابند، البته دکتر گریس و ترودی در طول داستان به شکل نمادینی جان خود را از دست می دهد. در ادامه این گفتار به جایگاه گریس و نمادنمای او خواهیم پرداخت.
آنچه در ناوی ها به عنوان دیدن و آئین برگزیده اند هیچ چیز نیست مگر شناخت طبیعت، شناخت روح مقدس طبیعت، باور به تناسخ و تجسد و در نهایت هماهنگی با آهنگ و ملودی طبیعت. این آیین که الهیات طبیعی نامیده می شود،  اقتباسی از چند جریان شبه-‏دینی قدیمی  از جمله عرفان سرخپوستی، شمنیسم، بودیسم، هندوئیسم و البته میراث قبّاله می باشد.  جِیک باورهای دنیای زیبای ناوی را اینگونه توصیف می کند:

Flow of Energy, Spirits of Animals, deep connection, 

A network of Energy That flows through all living things, all energy is only borrowed And one day you have to give it back, 
جریان انرژی، روح حیوانات، ارتباط عمیق، شبکه ای از انرژی که در کالبد همه موجودات زنده ساری و جاری است،
همه انرژی ها چیزی جز یک ودیعه نیستند که باید روزی آن را باز پس دهیم، 

ناوی ها روح طبیعت را Eywa می نامند. ایوا روح مطلق است و روح هر موجود زنده ای که گرفتار مرگ می شود نزد او می رود. اجزای طبیعت با هم ارتباط عمیقی دارند. همه گیاهان از طریق ریشه های خود شبکه وسیعی را شکل می دهند که ارتباط موجودات زنده ناوی را فراهم می آورد و تعادل میان آنها را تضمین می نماید. جیک مرگ را بر اساس آموزه های ناوی اینگونه توصیف می کند:

"rtl">your spirit goes with Eywa your body stays behind to become part of the people…
روح تو به نزد ایوا می رود و بدنت باقی می ماند تا به قسمتی از بدن دیگران تبدیل شود…

در ناوی همه چیز از درون درک می شود و هماهنگی با طبیعت را نیز که راز سعادت و زندگی خوب است باید با مراجعه به درون کشف کرد. ناوی ها حتی در زمان شکار و سایر فعالیت های روزمره بر اساس این کشف درونی و مراقبه باطنی و مراجعه به خود، راه درست را در می یابند. زمانی که نیتری دختر قبیله سعی دارد به جیک آموزش دهد که چگونه مرکب خود را رام نماید از او  می خواهد با هارمونی طبیعیت ایکان (جانوری که به عنوان مرکب استفاده می شود) هماهنگ شود تا بتواند از حرکت و رقص روح ایکان در جهتی که تمایل دارد استفاده کند. نیتری می گوید این چیزی است که جیک باید آن را درون خود احساس کند:

 this you must feel inside,
اینو باید از درون احساس کنی…   

تکیه بر حس درون در تصمیم گیری ها و باورهای قلبی و همچنین هماهنگ شدن با نوای طبیعت و احساس نمودن روح موجودات طبیعی، از مولفه های صریح و غیر قابل انکارِ الهیات طبیعی است.
دقت داشته باشیم الهیات طبیعی یعنی معنویتی که آواتار به آن فرا می خواند، ادعای هیچ گونه جنبه ملکوتی و متافیزیکی ندارد، بلکه تمام آنچه که در این آئین مورد توجه است شناخت ارتباط طبیعی است که انسان با موجودات دیگر و با روح حاکم بر همه موجودات برقرار می کند. دکتر گریس زمانی که سعی دارد مدیر اجرایی پروژه استخراج را قانع کند که تخریب درخت مقدس کار درستی نبوده است به او می گوید من از یک توهم جادوئی حرف نمی زنم، من از یک شبکه بیولوژیک گسترده در میان موجودات زنده روی پاندورا حرف می زنم که درست همانند عصب های مغز فعالیت می کند. به عبارت دیگر آنچه که از نظر آواتار دین آینده خواهد بود قرار نیست ابعاد ملکوتی از هستی را به روی ما بگشاید بلکه صرفا شناخت درست طبیعت و بُعد ناسوتی هستی است که در اینجا همه هستی به شمار می آید. در واقع الهیات طبیعی با انکار الهیات وحیانی بر پایه یافته های علمی و تجربه درونی، نوعی حس هماهنگی و یکپارچگی با طبیعت را برای فرد به همراه می آورد.
الهیات طبیعیِ آواتار چارچوب اصلی خود را از عرفان یهودی یعنی میراث کابالیسم اقتباس کرده است. لازم به ذکر است ارجاع به آموزه های کابالیستی در فیلم ها و سریال های مختلف امریکایی، در حال حاضر به اوج خود طی دو دهه اخیر رسیده است و این نشان آن است که این جریان فکری در آنچه دین نوین جهانی نامیده می شود، نقش و جایگاه ویژه ای خواهد داشت.
کابالا یا قبّاله آموزه های عرفانی رمزی و غیر وحیانی است که از صده های گذشته در میان برخی رهبران یهودیان دست به دست شده است. عنوان این جریان، به دلیل ارجاع آن به عارفان یهودی کهن که قبل و پیش از این میزیسته اند قبّاله نامیده می شود که معبّر آن کابالا می باشد. ارجاعات فیلم آواتار به آموزه های یهودیان و عرفان قباله به حدی است که گویی جیمز کامرون قصد داشته است کابالا را به عنوان دین نوین جهانی معرفی نماید.
 



تقریبا تمامی نقد و تحلیلهایی که درباره آواتار در منابع نزدیک به کانون های مسیحی و یهودی قابل دسترسی است، اله ناوی Eywa را تلفظ دیگری از خدای یهودیان یعنی Yahweh معرفی کرده اند. ساکنان بومی پاندورا، Na’vi نامیده می شوند. Navi در زبان عبری همان نبی معنا می دهد که به شخص صاحب خبر و آگاهی اطلاق می شود. ساکنان پاندورا از شبکه ارتباطی بیولوژیکی در میان موجودات طبیعت خبر و آگاهی دارند که انسان ها از آن بی خبرند.  یکی از سکانس های آواتار به گفته برخی شاهدان در سینماهای اسرائیل لبخند رضایتمند تماشاگران را موجب شده است.

نیتیری دختر قبیله زیر درخت مقدس، به جیک می گوید که زمان آن رسیده است یکی از دختران قبیله را به  همسری برگزیند. او  پیشنهاد می کند جیک با Ninat  ازدواج کند و در توصیف نینات می گوید: Ninat is a great singer .Ninet  Tayeb   خواننده زن مشهور اسرائیلی است و ارجاع به او در این فیلم به عنوان یکی از ساکنین ناوی، تلویحا این قوم را با بنی اسرائیل مشابهت می دهد.
صرف نظر از ارجاعات کوچک اینچنینی، آنچه حائز اهمیت است تشابه مفهومی دین ارائه شده در این فیلم با آموزه های کابالیستی است به طوری که جیک میچلسون  دوستدار و مروج عرفان کابالیسم درباره آواتار می گوید: آواتار همان کابالیسم است که از فیلتر هندوئیسم عبور کرده است. تأکید این فیلم بر  panentheism که از مولفه های کابالیسم نیز می باشد به حدی است که جیک میچلسون را به وجد آورده است.
مسأله مهم مرتبط با همه‏خدایی و همه‏در‏خدایی که در آواتار القاء می شود و از آموزه های مسلم کابالیستی است در حال حاضر با استفاده از شبکه گسترده تبلیغاتی در حال ترویج است. شاید در نگاه اول آواتار فیلمی در دفاع از طبیعت و ترویج زندگی مسالمت آمیز با آن به نظر آید. ولی این یک ساده اندیشی غیر قابل بخشش است. آواتار به چیزی فراتر از آن و پیچیده تر از آن فرا می خواند. اگر به دیگر بخش های پروژه بزرگ دین نوین جهانی توجه کنیم به مسأله مهمی به نام محیط زیست گرایی یا environmentalism خواهیم رسید. هواداران محیط  زیست چند طیف مختلف را شامل می شوند.
این جنبش اجتماعی که در ابتدا با انگیزه حمایت از منابع زیست محیطی در برابر آلودگی ها و مصرف نادرست انسانی شکل گرفت، اکنون در شاخه های اصلی خود به جنبشی فلسفی- آئینی تبدیل شده است که به سوی ستایش الهه مادری یا همان سیاره زمین و منابع طبیعی آن، سوق یافته اند.  یکی از رهبران اصلی و متنفذ جریان های محیط زیست گرایی الگور است، کسی که در دور اول ریاست جمهوری جرج بوش رقیب انتخاباتی او بود.

یکی از رهبران اصلی و متنفذ جریان های محیط زیست گرایی الگور است

الگور به دلیل فعالیت هایش در حمایت از محیط زیست، شهرت جهانی دارد. هرچند وی متهم است مأموریت دارد زمینه روانی پذیرش مالیات های سنگین جدید بر سوخت های فسیلی را در مردم امریکا فراهم آورد ولی برخی شواهد نشان می دهد پشت پرده فعالیت های او چیزی فراتر از این اتهامات باشد. او در کتاب های خود ضمن جلب توجه خوانندگان به مسأله زیست بوم و محیط پیرامون با نگاهی فلسفی- آئینی فراتر از حفظ منابع طبیعی، همگان را به نوعی ستایش و پرستش در برابر زمین دعوت می کند. اقدامات الگور در القای نگاه عرفانی- آئینی به طبیعت به حدی است که برخی او را مفسر جدید برای انجیل خوانده و کتاب مهم او با نام « زمین در تعادل: بوم شناسی و روح انسان » را « انجیل به روایت الگور» نامیده اند. در وابستگی الگور به کانون‏های ماسونی و صهیونیِ ایالات متحده شواهد کافی در اختیار همگان قرار دارد، اما صرف نظر از این شواهد، بررسی محتوای کتاب ها و سخنرانی های الگور نشان می دهد وی در پی قلب ماهیت نگاه ادیان نه تنها نسبت به طبیعت بلکه نسبت به تمامی شؤون زندگی است و تلاش می کند نگاه جدیدی را که تحت مفاهیم شبه عرفانی و آئینی الهیات طبیعی تعریف شده است، جایگزین آن نماید.


برخی او را مفسر جدید برای انجیل خوانده و کتاب مهم او با نام « زمین در تعادل: بوم شناسی و روح انسان » را « انجیل به روایت الگور» نامیده اند.

او در کتاب زمین در تعادل، با اشاره به روح پنهان طبیعت که در همه آن ساری و جاری است و شایسته ستایش و  پرستش است الهیات همه خدایی را که بر اساس آن خداوند در همه اجزای طبیعت پراکنده است به عنوان پشتوانه معنوی و فکری جنبش حمایت از محیط زیست، باوری لازم برای زندگی امروز می داند. به عبارت دیگر او در کتاب خود از حمایت معقول و معمول از طبیعت فاصله می گیرد و خواننده را به برقراری یک رابطه معنوی جدید میان خود و طبیعت فرا می خواند و به صراحت به پیوند افکارش با عرفان سرخپوستی و شمنیسم بومیان امریکا اشاره کرده و می‏گوید: « درک معنوی ما از جایگاه مان در طبیعت به فرهنگ بومیان امریکا باز می گردد… ایدئولوژی غالب اروپای ماقبل‏ تاریخ و بسیاری از دیگر مناطق جهان بر پایه پرستش الهه مؤنثِ زمین استوار بوده است، الهه ای که منشأ حیات است و تعادل را میان همه موجودات زنده برقرار می سازد. »

الگور پس از این فراز با لفظ دین از این رویکرد یاد می کند و معتقد است پس از ظهور ادیان مذکر فعلی، انسان به اقتضاء طبیعت اش و در پی هماهنگی با آهنگ طبیعت، به خدایی مؤنث باور داشته که در   طبیعت جلوه گر بوده است. و این درست همان چیزی است که در آواتار دیده می شود. درست به همین دلیل است که جیمز کامرون جامعه ناوی را شبیه به بومیان سرخپوست آمریکا به تصویر کشیده است. این شباهت تداعی‏گر باورهای طبیعت گرایانه و الهیات زیست محیطی است که سرخپوستان بدان ایمان داشته اند. جالب اینکه این عقاید پان‏تئیستی و شبه معنوی که به صراحت توسط الگور به عنوان یک مذهب ارائه می شود، به دلیل پوشش حفاظت از محیط زیست و دوستی با طبیعت به سرعت در سراسر دنیا از جمله ایران در حال انتشار است.
بنابر این رویکرد مدافع محیط زیستیِ آواتار نیز کاملا در جهت دین و آئینی است که این فیلم بدان فرا می خواند و همگی اینها تمهیدی است برای تثبیت اصول عقاید دین نوین جهانی که انتظار می رود به زودی مبانی خود را بر جوامع مختلف با گرایشات مذهبی گوناگون تحمیل نماید بدون آنکه در ظاهر با عقاید بومی این جوامع به مخالفت برخیزد. باید توجه داشت آنچه در       آموزه های اسلامی به عنوان مبانی حفظ محیط زیست از نظر اسلام قابل ارائه است، با اینگونه آموزه ها صرفا تشابه ظاهری دارد و تفاوت باطنی و محتوایی آنها غیرقابل انکار است. دقت داشته باشیم که تشخیص شِرک از شناسایی حرکت مورچه ای بر سنگ سیاه در دل شب تاریک دشوار تر است؛ و این مسأله اینگونه است. در مورد این مسأله به طور مشخص می توان گزارش مستقلی تنظیم نمود.

 


آموزه های کابالیستی که به تماشاگر این فیلم القاء می شوند، به باورِ همه‏در‏خدا انگاریِ حاکم بر داستان و آئین ارائه شده در فیلم خلاصه نمی  شود. درخت در فیلم آواتار جایگاه نمادین ویژه ای دارد. شبکه بیولوژیک طبیعت بواسطه درختان و ریشه آنها خود را گسترانیده است؛ اهالی ناوی نیز در تنه یک درخت غول‏آسا زندگی می کنند و از همه مهمتر معبد و مکان نیایش ناوی، جایی است که درخت روح ها  (Tree of Souls)، درخت صداها (Tree of Voices) و درخت مقدس (Secret Tree) نامیده می شود.
 در این میان عبارت یا درخت روح ها، تعبیر رایج برای اشاره به درختان ویژه ای است که در حکم نقاط عطف شبکه معنوی طبیعت می باشند و آمد و شد روح موجودات طبیعت به آنها بسیار زیاد است. جیمز کامرون برای نقطه تمرکز معنویت و جایی که روح طبیعت بهتر احساس می شود از نماد و تعبیری استفاده کرده است که قرن هاست در عرفان یهودی و کابالا به عنوان یک آموزه شناخته شده وجود دارد. درخت روح ها (Tree of Soulsازنظر آنها الهه مقدس ایوا تعادل همه جهان را بر قرار می کند. ) دقیقا تعبیری است که برای اشاره به برخی اسطوره های عرفانی یهودی مورد استفاده قرار می گیرد. این آموزه به اندازه ای در عرفان یهودی شناخته شده است که در بعضی موارد برای اشاره به اسطوره های عرفانی یهودی یا همان کابالا مورد استفاده قرار می گیرد. شهرت Tree of Souls به عنوان نمادی برای عرفان کابالا به اندازه ای است که هوارد شوارتز کتاب خود در باب اسطوره های عرفانی یهود و کابالا را با همین نام منتشر کرده است. 

در کتاب هوشع از تنخ  آمده است که در بهشت درختی به نام درخت روح ها وجود دارد و ارواح تمام آنچه تا کنون آمده است و آنچه خواهد آمد در آن قرار دارد. پدر عرفان کابالیسم، اسحاق لوریا  که شبکه عرفانی او را کابالای لوریانی می نامند، بر این باور بود که معادل درخت روح ها در بهشت، درخت های روح زمینی نیز وجود دارد. بر اساس آموزه های او درختان در طبیعت مأمن و جایگاه روح ها هستند. در شرح حال اسحاق لوریا آمده است که وی روزی شاگردان خود را برای تعلیم به میان طبیعت برد، ناگهان دید که روح های بسیاری درختان را احاطه کرده اند، او لحظاتی با روح ها سخن گفت، شاگردان که روح ها را نمی دیدند پرسیدند استاد با که سخن می گویید و اسحاق پاسخ داد اگر شما هم صدای آنها را می شنیدید می دیدید که چه روح های بسیاری در درختان حضور دارند . این روایت درست همان چیزی است که در سکانس معرفی درخت روح ها به جیک در فیلم آواتار به تصویر کشیده شده است. در آواتار نیز نیتیری به جیک می گوید که درختان جایگاه روح ها هستند روح اجداد ما، و ما می توانیم صدای آنها را بشنویم.


باور به روح درختان از  آموزه های مسلم کابالای یهودی است.
باور به روح برای درختان از  آموزه های مسلم کابالای یهودی است. در شرح احوال خاخام ناخمان براتزلاف افسانه های زیادی در ارتباط با روح درختان آمده است از جمله آنکه او شبی را در مسافرخانه ای سپری می کرد، در نیمه های شب با ناله او ساکنان خانه از خواب پریدند و علت ناله ها را جویا شدند. خاخام براتزلاف از جا برخواست و دست به قلم برد و نوشت: هرکس درختی را قطع کند مرتکب قتل شده است. خاخام از صاحب مسافرخانه پرسید آیا این ساختمان بجای درختان قطع شده بنا شده است و او پاسخ داد آری. خاخام گفت شب در خواب روح درختان را می بینم که اشک می ریزند و موجب هراس من می شوند .

از اینگونه افسانه های مربوط به درخت در کتاب های کابالا به فراوانی یافت می شود و همانطور که گفته شد به همین دلیل است که هوارد شواتز کتاب خود درباره اساطیر عرفان یهودی را درخت روح ها نامگذاری کرده است.


 

 

 تصویر بالا: درخت مقدس کابالا ترسیم شده در دهه اول قرن بیستم. الهه مونث که در فیلم ایوا نامیده می شود در تصویر قابل مشاهده است. دو تصویر سمت چپ نیز نمادی از خلقت و نشئه های آن است که به درخت حیات مشهور است. این نماد که خلاصه عرفان کابالا را در خود جای داده توسط استاد موسس کابالا، موشه دلیون قرن ها پیش ترسیم شده است

قدیمی ترین و اصلی ترین متن کهنی که در آن به اسطوره درخت روح ها اشاره شده است، یکی از نوشته های موشه دِلیون  ( استاد مؤسس کابالا) می باشد . جالب این است که موشه دلیون کسی است که برای اولین بار از درخت کابالا سخن می گوید که شامل 10 نشئه است و آن را به صورت یک نمودار ترسیم می نماید. درخت کابالا که دقیقا با تعبیر درخت حیات (Tree of Life) خوانده می شود، نمادی از فلسفه کابالا درباره جهان هستی است و شامل ده تجلی یا صفت برای مبدأ هستی می باشد که در مراحل گوناگون ظاهر می شوند.

همانطور که ملاحظه می شود درخت به همان اندازه که در دنیای آواتار حضور دارد، در دنیای کابالا نیز حضور دارد و تمام عرفان کابالا در یک نمودار درختی به نمایش در می آید. تفسیر و توضیح عناصر موجود در درخت حیات کابالا که به آموزه های این عرفان اشاره دارد و با مضامین سینمایی آواتار نیز  پیوند عمیقی دارد، نیازمند فرصت جداگانه ای است و اطاله کلام در این موضوع ما را از هدف اصلی این گفتار دور می سازد.  در اینجا و بر اساس آنچه گفته شد تنها بیان این مطلب کفایت می کند که سینمایی آواتار در واقع پیامبر بلیغ عرفان کالاباست. مضامین و آموزه های عرفان کابالا که می توان آن را از مبانی پنهان دنیای جدید دانست، بدون آنکه نامی از آن به میان بیاید از طریق بسیاری از محصولات سینمایی در حال گسترش است و این، زمینه باورهای مشترک میان همه مردم زمین یا همان دین نوین جهانی را بر اساس آنچه مبتکران این پروژه می پسندند، فراهم می کند.

 روژه رسانه ای دین نوین جهانی در سه مرحله تنظیم شده است:

آشوب باورها، تثبیت مفاهیم اولیه، معرفی نظامِ نوین ارزشی

این سه پلکان، الگویی کلاسیک و شناخته شده برای هر تحول بنیادین در ساختار باورهای جامعه هدف می‏باشد.


آشوب باورها:

در مرحله آشوب، انبوهی از باورهای متکثر و متنوع و الگوهای معرفتی گوناگون به سوی مخاطبان نشانه گرفته می شود. این اقدام سبب می شود پس از مدتی مخاطبان دچار سردرگمی در باورها شوند. هجمه آموزه ها و باورهای گوناگون سبب می شود که جامعه هدف نتواند آموزه های بومی و قابل قبول خویش را از غیر آن تشخیص دهد و یا در تفسیر آموزه های بومی به اندازه های با تنوع و تکثر مواجه می شوند که ارتباط متعصابه خود را با آنها از دست می دهد. آشوب باورها همواره در الگوی جنگ نرم مرحله پیشین و ضروری برای استقرار باورهای نوین است.

خدا‏شناسی (توحید)، فرجام‏شناسی (معاد و تقدیرفردی و تاریخی)، مرجع‏‌شناسی (نبوت و امامت)، جهان‏شناسی (مراتب فیزیکی و متافیزیکی خلقت)، مبدأ‏شناسی (چگونگی حضور انسان بر روی زمین و راز تولد نفس انسانی در ضمن یک فرایند طبیعی) و انسان‏‌شناسی (رابطه نفس و بدن، قوای انسانی، رابطه انسان و مبدأ آفرینش او) از جمله مفاهیم بنیادینِ دینی است که سینمای آمریکا در دو دهه گذشته به طور عام و در ده سال گذشته به صورت خاص و متمرکز به پیاده سازی نظریه آشوب درباره آنها پرداخته است.

تمامی فیلم ها و سریال های متعلق به کانون های فیلم سازی امریکا که به مضامین جادوئی، ادیان و اسطوره‏های سحرآمیز باستان، پیشگوهای دنیای نو و باستان، انجمن های رازآمیزگرا، زندگی پس از مرگ، قدرت‏های فراطبیعی انسان های خاص، حیات معنوی و فرقه های نو می پردازد، هر یک در واقع محقَق ساختن بخشی از مرحله آشوب باورها را عهده دار هستند. کارکرد آشوب ساز این گونه تولیدات با توجه به فقدان تبیین کافی از آموز های اصیل بومی در سالهای گذشته، دوچندان می شوند. 


تثبیت مفاهیم بنیادین نوین:
این مرحله زمانی است که آشوب باورها به طور نسبی حاکم شده باشد. زمانی که شما خودتان عامل آشوب بوجود آمده باشید، این امکان را دارید که چند نقطه اتکا را به عنوان مفاهیم اولیه نظام ارزشی آینده، مورد تأکید قرار دهید. زمانی که مفاهیم اصیل دینی با خرافه و تخیل و موهومات منتشر شده توسط فیلمها به هم آمیخته شد و آشوب حاکم گشت، زمان آن می رسد که توجه مخاطب به چند مفهوم اولیه و بنیادین جلب شود و آنها را نسبت به سایر مفاهیم موجود قابل قبول تر بداند. این مفاهیم در واقع شالوده نظام ارزشی یا آئین جدیدی است که قرار است در مرحله بعد ارائه شود. حلول روح هستی در کالبد جسمانی، بازتولد روح یا تناسخ، تعادل با موسیقای هستی و ایمان به قدرت درون و مراقبه باطنی، از جمله مفاهیم اولیه دین نوین جهانی است که باید در مرحله دوم به تثبیت برسد. در این مرحله که از نظر زمانی می توان با مرحله آشوب همراه باشد، این مفاهیم در ذهن مخاطبان به عنوان آموزه هایی قابل پذیرش و نزدیکتر به واقع تثبیت می گردد تا در مرحله سوم آئین نوین بر پایه آنها بنا شود.
مفاهیم بنیادین اولیه برای دین نوین جهانی با ظرافت قابل توجهی در تاروپود درام های تولید شد در کانون های فیلم سازی مذکور، گنجانده شده اند. به عنوان مثال تولیداتی نظیر Tru Calling (series),  Push (2009), Painkiller Jane (2007), Dead Zone (series) این مأموریت را بر عهده دارند که پیش شرط های روانی لازم را برای ایمان به رهبران معنوی جدیدی همچون Alberto Villoldo که شاگردان او چندین سال است که در ایران نیز فعال شده اند، در ذهن مخاطبان مهیا سازند. این رهبران پیشگو و غیبگو مبلغان آموزه های دین نوین جهانی خواهند بود.


آلبرتو وی لولدو
این رهبران پیشگو و غیبگو، مبلغان آموزه های دین نوین جهانی خواهند بود.


ارائه نظام ارزشی جدید:
مرحله سوم ارائه نظام ارزشی جدید و ساختار نوین به عنوان یک مجموعه واحد و منسجم است که به طور رسمی و فراگیر جایگزین نظام ارزشی پیشین می شود. در این مرحله بر اساس یک تئوری پساساختارگرایانه، لزوما نیازی نیست ساختار پیشین شکسته شود و ساختار ارزشی نوین جایگزین آن گردد، بلکه در صورتی که بتوان نظام ارزشی جدید و محتوای مورد نظر را در همان ساختار قدیم گنجاند، سناریوی موفق تری به انجام رسیده است. 
آنچه که به مرحله ارائه ساختار نوین مربوط می شود، فیلم هایی هستند که به مخاطب القاء می کند آئینی که در اختیار اوست نمی تواند پاسخگوی نیازها و زُداینده مشکلات باشد، بلکه باید آئینی جدید را جستجو نمود که از بنیان متفاوت است. فیلمهایی چون Avatar (2009)، The Book of Eli (2010) و 2012 (2009) به این مرحله از پروژه دین نوین جهانی تعلق دارند و زمینه پذیرش یک ساختار معرفتی تازه را در اذهان مخاطبان فراهم می سازند.

پیاده سازی این ایده در خصوص آموزه های اسلامی بویژه آموزه مهدویت به دهه سوم قرن بیستم باز میگردد. آلیس بیلی اولین باد در سال 1925 بر اساس آموزه های تئوسوفیستی- کابالایی، منجی را در ادیان مختلف از جمله اسلامی همان انکشاف هفتم حلقه های خلقت معرفی کرد که تئوسوفی در ساختاری غیرتوحیدی به توضیح آنها می پردازد. همانطور که گفته شد هرچند این جریان دست کم قریب به یک قرن پشتوانه فکری و مکتوب دارد ولی ظهور رسانه ای و عمومی آن به دهه گذشته بازمیگردد و پس از این گسترده تر و عمیقتر مشاهده خواهد شد.

منبع : مشرق

 نظر دهید »

اعتیاد به تلفن همراه + اینفوگرافیک

09 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 نظر دهید »

پاندای توراتی وارد می شود!!!

09 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

90 ساعت 08:51  تاریخ 26 می همین امسال بود که قسمت دوم انیمیشن مشهور “پاندای کونگ فو کار” روی پرده رفت تا مثل قسمت اولش مخاطب های زیادی را در کشورهای مختلف دنیا جذب کند. انیمیشنی که محصول کمپانی آمریکایی “دریم ورکز” است همان کمپانی معروفی که می توانیم آنرا با سه گانه شرک به یاد بیاوریم.
“پاندای کونگفو کار 2″بدون رقیب  توانست در عرض یک هفته با فروش 56.5 میلیون دلار بر پله اول فروش بایستد و با اکران در 11 هزار و بیست و پنج سینما در 17 کشور جهان،علاقه مندان را به سینما بکشد.

انیمیشنی که به جز داستان و شخصیت ها و ویژگی های خیره کننده فنی و گرافیکی، برای اینکه مخاطب را به سینما بکشد دلایل دیگری هم داشت و یکی از آنها، صداهای آشنایی بود که می توانستند روی شخصیت های کارتونی بشنوند. هنرپیشه هایی چون “آنجلینا جولی"،"جکی چان"،"داستین هافمن” نام های آشنایی است که جای شخصیت های این اثر سینمایی سخن گفته اند و رقابت را بین این کمپانی با کمپانی رقیبش یعنی پیکسار حسابی داغ کرده است.

داستان پویانمایی
“پاندای کونگفو کار 2″ دارای داستانی است که بیش از آنکه کودکانه باشد دارای استعاره ها و کنایه های ظریف بزرگسالانه است. کنایاتی که اگر داستان را برایتان تعریف کنیم خودتان به راحتی به آن پی می برید، چرا که اینبار خیلی خیلی واضح تر از همیشه است.

ابتدای این فیلم افسانه ای به سبک نمایش عروسکی با سایه، که سبک نمایش های سنتی چینی است روایت می شود. افسانه، قصه یک طاووس است که به قدرت خاصی در لوازم آتش بازی، یا به عبارتی باروت دست پیدا می کند و به خاطر همین او تبدیل می شود به «ارباب شن». کسی که پدر و مادرش حاکم منطقه اند و نگران او.نگرانی شان باعث می شود که نزد پیشگویی رفته و درباره او سوال کنند؛ پیشگو به آنها خبر می دهد این قدرت جدید که فرزندشان کشف کرده است، در حقیقت باعث گمراهی او شده و سرانجام او به دست قهرمانی سیاه و سفید، شکست خورده و نابود می شود. شن از این پیشگویی مطلع شده و بدون اطلاع والدینش به کمک گرگ ها، دست به قتل عام پانداها می زند. پدر و مادر شن پس از اطلاع از این عمل، او را طرد کرده و طاووس هم قول می دهد که بازگردد؛ اما این بار با قدرتی که همه را مطیع کند و حتی چین و شاید تمام جهان را تحت سیطره خودش قرار دهد.

 "پو” پاندای کونگ فو کار، که در قسمت قبلی توانست به مقام “جنگجوی اژدها"برسد و حالا به عنوان محافظ دهکده، از دست راهزنان و برای برقراری عدالت مبارزه می کند، ناگهان درگیر این ماجرا می شود و برای نجات چین به جنگ با طاووس  می رود. در کش و قوس همین مبارزه ها نیز می فهمد که پدر و مادرش توسط ارباب شن کشته شده اند و… و در نهایت ارباب شن را از بین می برد.

قصه توراتی و انیمیشن کودکان
رواج داستان های توراتی در هالیوود و تولیدات آن چیز عجیب یا جدیدی نیست؛ اما اشاراتی به این اندازه روشن و صریح در آثار کودکان و با این همه استقبال، تا به امروز سابقه نداشته است.

بوده اند آثاری که به ضرب و زور تشبیه ها یا استعاره های پیچیده، به تفکرات یهودی نسبت داده شده اند و گاه این استعاره ها و نسبت ها آنقدر دور و گنگ بوده اند که کمتر از سوی مخاطبین مورد قبول قرار می گرفتند؛ اما داستان پاندای کونگفو کار آن قدر به داستان پیامبران در تورات شبیه است که نیاز زیادی به توضیح و تفسیر ندارد.

یک فرمانروای ظالم، به اضافه ی یک پیشگویی درباره کودکی که در آینده ظلم او را بر می اندازد و در ادامه اقدام فرمانروا به قتل عام همه کسانی که به پیشگویی شباهت دارند، داستان خیلی آشنایی است که ناخودآگاه ذهن را به سمت زندگی بسیاری از انبیاء الهی می برد و بعد هم که شاهد نبرد بین خیر و شر و پیدا شدن منجی هستیم!
البته این گونه تشبیهات نامتجانس که شأن انبیا الهی در آن رعایت نمی شود، کم و بیش توسط صهیونیست هایی که زمام امور را در کمپانی های فیلم سازی در دست دارند، پیش از این هم اتفاق افتاده است اما تا به حال تا این اندازه واضح به آن اشاره نشده بود.

ماجرای دیگری هم در این کارتون قابل توجه است و آن استفاده نماینده شر از سلاح های آتشینی است که می خواهد با قدرت آن جهان را تسخیر خود کند. سلاحی با نور و انرژی نابود کنندگی زیاد. همان که ابرقدرتها می خواهند با آن مقابله کنند و موجودات شریر دنبال ایجاد و استفاده از آن هستند! و جالب تر این است که عرصه نمایش این امر ذهن و تفکر کودکان است. کودکانی که قابلیت دارند آنرا درونی کنند و بدون چون و چرا پذیرا باشند.

منبع: مشرق با تصرف و تلخیص

 نظر دهید »

BBC فارسی، با بودجه ای مضاعف در شرایط رکود اقتصادی

09 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 در خبر ها آمده بود که مکان بخش فارسی بی بی سی به محل جدید و بزرگتری منتقل شده که دارای امکانات بیشتر و ساختمان مجهز و تجهیزاتی قابل توجه است. این جابجایی و انتقال به مکان بزرگتر و مجهزتر نشان می دهد که بی بی سی و دولت انگلستان به فکر تجهیز و توسعه کارهای بی بی سی فارسی است.
با وجود تعطیلی و کاهش ساعات برنامه های بی بی سی روسی، عربی، اردو و… برنامه های بخش فارسی بی بی سی افزایش یافته و علاوه بر اضافه شدن تلویزیون فارسی که در سال های اخیر راه اندازی شده، بخش رادیو فارسی بی بی سی همچنان به کار خود ادامه می دهد و برنامه چشم انداز صبحگاهی آن پس از سال ها همچنان ادامه دارد.

اخیرا، وزارت خارجه انگلستان و منابع مالی شبکه بی بی سی، اعلام کرده اند که بخش اعظمی از بودجه اختصاص داده شده به دپارتمان بین المللی بی بی سی جهت برنامه های برون مرزی کاهش یافته و بی بی سی مجبور به کاهش کارمندان و همچنین بودجه اختصاص داده شده به این بخش های بین المللی شده است.

اما بخش فارسی بی بی سی با افزایش تعداد نیرو و بودجه همراه بوده است و این موضوع نشان می دهد که دولت انگلستان و بی بی سی، اهداف خاصی را در ایران دنبال می کنند که به خاطر آن نه تنها برنامه ها را در شرایط بحران مالی جهان و اروپا کم نکرده اند بلکه برعکس این بودجه و برنامه های بخش فارسی را افزایش داده اند. کارشناسان معتقدند که بی بی سی با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی و اخلال در شرایط ایران و مداخله در اوضاع ایران، تلاش می کند که برنامه هایی را با این هدف تولید کند و در نتیجه بودجه و ساعت و تعداد کارمندان خود را افزایش داده است.

اخیرا، مکان بخش فارسی بی بی سی که قبلا در یک ساختمان کوچک در منطقه bush house بوش هاوس در مرکز شهر لندن بود به محل جدید و بزرگتری در منطقه shepherds bush شفردز بوش در جنوب لندن منتقل شده که دارای امکانات بیشتر و ساختمان مجهز و تجهیزاتی قابل توجه است

مسوولان بی بی سی علاوه بر جذب کمک های دولتی از مالیات دهندگان انگلیسی، از کمک های بنیادهای صهیونیستی، بهایی، سلطنت طلب وافرادی مانند فرح پهلوی، اشرف پهلوی و… نیز تامین می شوند و اخیرا چند فقره کلاهبرداری و جذب پول باهدف تبلیغ برای خاندان پهلوی نیز مورد توجه بی بی سی فارسی بوده است.

بی بی سی فارسی به نوعی دارای بودجه ای مستقل است که از طریق مالیات مردم انگلیس و بودجه ویژه حکومت پادشاهی این کشور تامین می شود و این بودجه بندی و نوع مدیریت بی بی سی فارسی نشان می دهد که این شبکه تنها یک شبکه اطلاع رسانی و خبری نیست بلکه برای اهدافی فراتر از یک شبکه اطلاع رسانی سازماندهی شده است.

علاوه بر این کمک های ویژه، منابع موثق از کمک ۱ میلیون پوندی مرکز اصلی بهائیت در سرزمین های اشغالی (اسرائیل)، کمک ۷۵۰ هزار یورویی چند خانواده ثروتمند و معروف بهایی، و کمک یک میلیون و ۳۰۰ هزار پوندی انجمن یهودیان ایرانی لندن به شبکه بی بی سی فارسی خبر می دهند.

فرح پهلوی نیز در بازدیدی که از بی بی سی فارسی داشت، ۵۰۰ هزار دلار به این شبکه تقدیم کرد و اشرف پهلوی نیز سود یکی از سپرده های مالی هنگفت خود را به بی بی سی اختصاص داد.

شبکه بی بی سی فارسی، در دو سال گذشته علاوه بر برنامه براندازی جمهوری اسلامی که به شکل های مختلفی در دستور کار این شبکه بوده است، به گسترش فرهنگ بی دینی و خروج کارکنان از اسلام و بهایی شدن تعدادی از کارکنان، گسترش فرهنگ ابتذال غرب و در مواردی روابط غیر اخلاقی بین کارکنان و تجاوز به زنان و…. پرداخته و نشان داده که نه تنها یک شبکه اطلاع رسانی بی طرف نیست بلکه به موازین اخلاقی و حقوق بشری و بی طرفی نسبت به دین و مذهب و اخلاقیات نیز پای بند نیست.

نکته مهم این است که بی بی سی فارسی هیچگاه بی طرف نبوده و تنها به دنبال اطلاع رسانی نیست. نمونه این موضوع، افزایش برنامه ها به ۲۲ ساعت به هنگام اغتشاشات بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 است، زیرا اگر هدف بی بی سی اطلاع رسانی انتخابات بود همان برنامه های ۲۴ ساعته چند روز قبل از انتخابات کافی بود اما بی بی سی با هر روز اغتشاش، برنامه خود را زودتر شروع می کرد و تلاش می کرد که با اغتشاش گران تماس برقرار کند.

همچنین با وجود آن که در ایران دفتر و اجازه قانونی برای کار ندارد متاسفانه با انجام کارهای غیر قانونی از جمله همکاری با تعدادی از فیلم سازان و همکاری با برخی خبرنگاران در داخل ایران تلاش کرده است، که سوژه ها و مطالب وگزارش و فیلم هایی را بر علیه نظام جمهوری اسلامی و سیاه نمایی اوضاع داخلی ایران گرد آوری و پخش کند.

برآوردها نشان می دهد که حداقل بودجه شبکه بی بی سی فارسی سالانه ۲۲ میلیون دلار است و این بودجه چند برابر یک شبکه معمولی اطلاع رسانی در کشورهای اروپایی است در حالی که دولت انگلیس با بحران های گسترده اقتصادی، بیکاری کارگران و اعتراضات عمومی مواجه است بی بی سی فارسی با افزایش بودجه پیگیر اهداف خاص دولت انگلیس است. بی بی سی فارسی یکی از شبکه های تحت فعالیت سرویس جهانی بی بی سی است که زیر نظر وزارت خارجه انگلیس کار می کند.

منبع:
با تصرف و تلخیص از مقاله «هدف ازافزایش امکانات و بودجه بی بی سی فارسی چیست؟» ، باشگاه خبرنگاران جوان

 1 نظر

این بازیها چطور مجوز می گیرند؟

09 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی


 چند سالی است با تاسیس بنیاد ملی بازی های رایانه ای، کار رده بندی سنی و تعیین مجاز و غیرمجاز بودن بازی های رایانه ای و ویدئویی، این رسانه جدید و نوظهور به این نهاد غیردولتی واگذار شد که متاسفانه تا به امروز شاهد عدول از سیاست های نظام اسلامی و شکسته شدن خطوط قرمز هستیم.

این در حالی است که طبق اعلام رئیس این بنیاد، سال گذشته در ایران 37 میلیون نسخه بازی رایانه ای به فروش رفته است و این امر نشان دهنده ضریب نفوذ رسانه بازی های رایانه ای در میان کاربران ایرانی است.

اما سوال اینجاست که آیا می توان به صرف انیمیشن بودن و غیرواقعی بودن، به بازی هایی مجوز داد که اسلام و تشیع را به انحراف کشیده، شیعیان را تروریست معرفی کرده و مجوز حمله به کشورهای اسلامی را صادر می کنند؟ آیا می توان به صرف انیمیشن بودن انتشار بازی هایی را بلامانع دانست که زنان در آن به صورت نیمه برهنه ظاهر می شوند؟ بازی هایی که به مشروبات الکلی اشاره می کنند طبق کدام رده بندی مجاز هستند؟ آیا درست است که یک ماه قبل از فتنه سال 88 به بازی هایی مجوز انتشار دهیم که مراحل تغییر نظام را آموزش می دهند؟ آیا می شود وزارت ارشاد به بازی هایی مجوز دهد که نمادهای شیطان پرستی را ترویج می دهند؟

اگر پا روی همه دغدغه های فرهنگی بگذاریم و از همه آرمان ها عدول کنیم اما مسئله برهنگی خط قرمزی است که هیچگاه از آن صرف نظر نشده است.
به راستی وقتی نهاد های فرهنگی کشور مانند شورای نظارت بر اسباب بازی، عروسک باربی را غیرمجاز اعلام می کنند چرا به بازی “باربی و 12 پرنسس رقاص” که به آموزش رقص می پردازد مجوز انتشار می دهند؟

 وقتی در هیچ یک از فیلم ها، سریال ها و انیمیشن های منتشر شده نمایش زنان خارجی با سینه های نیمه برهنه مجوز پخش دریافت نمی کنند چرا برای اولین بار از مرزهای اعتقادی عقب نشینی می کنند؟

 به چه دلیل پا را از این فراتر می نهند و به بازی هایی که در آن زنان به صورت نیمه برهنه حاضر می شوند مجوز می دهند؟

بنیاد ملی بازی های رایانه ای چند سالی است این رویه را در پیش گرفته است و شاید دلیل آن عدم توجه به تعهد کارشناسان و متخصصان در آن مجموعه باشد. به راستی کدام کارشناسان فرهنگی و دینی با کدام معیار در بنیاد ملی بازی های رایانه ای تشخیص داده اند که این بازی ها با معیارهای نظام اسلامی همخوانی دارد؟

بررسی تفکرات نمونه ای از این کارشناسان که در همایش ماه گذشته بنیاد ملی بازی های رایانه ای و رونمایی از سه کتاب در رابطه با بازی های رایانه ای حضور داشته است شاید جوابی به قسمتی از این سوال ها باشد .مراسم رونمایی از 3 کتاب تازه در حوزه بازی‌های رایانه‌ای در سرای اهل قلم به همت بنیاد ملی بازی های رایانه ای برگزار شد.
مشرق

 نظر دهید »

تو تحت نظری

09 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تا به حال به شهری فکر کرده ای که در آن هر کاری که می کنی یا هرجا می روی، حتی هر فکری که می کنی تحت کنترل است؟ اگر کتاب 1984 اثر جورج اورول را خوانده باشید که در نقد نظام کمونیستی روسیه نگاشته شده این حس را بهتر می فهمید.

البته این حس جدیدی در دنیا نیست. تفکرِ هر لحظه تحت کنترل بودن را در نظریه های جامعه شناسان اسم و رسم دار دنیا مثل گیدنز و فوکو با عناوین «جامعه نظارتی»، «جامعه انظباطی» یا «جامعه مراقبی» نیز می توان یافت. شاید می گویید اینکه لحظه به لحظه زندگی کسی تحت کنترل باشد چیز مسخره و خنده آوری است. اما اینبار مثالها و مصادیق، خود گواه مدعایند و جالب اینجاست که ارائه هر یک از وسایل کنترل کننده با یک نیت خیرخواهانه توجیه می شود.

مثلاً در شهر پورتلند ايالت اورگان، «اينتل کورپ» که يک شرکت توليد کننده نيمه رسانه ایست، به صدها نفر از افراد سالخورده  پيشنهاد کرده است تا خانه هايشان را به حس گرهايي مجهز کنند. اين سيستم، نقشه حرکات اين افراد در سراسر خانه هايشان را تهيه مي کند و ميانگين قدم هايي را که برداشته اند، اندازه گيري مي کند. اين سيستم ميزان شدت صداي آنها به هنگام صحبت کردن  و مقدار زماني را که آنها صرف مي کنند تا  يک دوست يا خويشاوند آشناي خود را از پشت تلفن تشخيص دهند، ثبت مي کند. حس گرهايي که در تختخواب آنها قرار داده شده، وزن و فعاليت هاي  شبانه آنها از جمله تعداد دفعاتي که به دستشويي مي روند را ردگيري مي کند. مسواک زدن، هله هوله خوردن نيمه شب، غلت و واغلت ها در رختخواب، همگي اينها جزو اطلاعاتي است که ثبت مي شود و تمامي اين اطلاعات از طريق اينترنت به رايانه هاي اينتل منتقل مي شود.

پژوهش گران اينتل با اين حجم اطلاعات،  در حال توليد چيزي براي هر خانوار هستند که اسم آن را «خط مبداء رفتاري» گذاشته اند. هر گونه انحرافي از اين هنجارها، علامتي است که نشان مي دهد، احتمالاً يک جاي کار اشکال دارد. اين پژوهش در حال حاضر روي مرحله سالخوردگي انجام مي گيرد، اما اينتل اميدوار است که با گذشت زمان، رايانه هاي آن قادر به تشخيص الگوهاي بيماري هايي مشخص، از مرحله اوليه  پارکينسون تا آلزايمر بشوند. اين ايده در نهايت اين چشم انداز را پيش روي خود مي بيند که يک روش شناسايي ارزان تر را جايگزين کارهاي خانه و مراقبت هاي بيمارستاني پر هزينه کند.

با وقوع اين اتفاق، طبقه جديدي از افراد حرفه اي در حوزه پزشکي ظهور خواهند يافت. آنها پزشک يا پرستار نيستند، بلکه  متخصصيني هستند که کار آنها يافتن الگوهايي در ميان کوهي از اطلاعات ديجيتالي همواره در حال رشد است که ما توليد مي کنيم. اين متخصصين، يکي از زير بخش هاي گروهي هستند که من آن را «عددي» (Numerati)مي نامم؛ يعني مهندسين، رياضي دانان و دانشمندان علوم رايانه اي، کساني که در حال چرخش در ميان اطلاعاتي هستند که ما ـ و نه تنها در حوزه پزشکي ـ توليد مي کنيم. آنها صفحات وبي را که ما به آنها سر   مي زنيم، اجناسي را که خريداري مي کنيم يا گشت و گذارهايي که  با موبايل در جيب مي زنيم، مورد مطالعه قرار مي دهند. از نظر آنها، سوابق ديجيتال ما، آزمايشگاهي سريعاً در حال رشد از رفتار انساني را فراهم مي آورند. اين سوابق سرنخ هايي را به دست مي دهند از اينکه چه چيزي را  ممکن است بخريم؛ بيشتر از همه احتمال دارد، روي کدام آگهي آنلايني را کليک کنيم؛ احتمال مبتلا شدنمان به چه بيماري هايي در آينده وجود دارد و آيا اين احتمال وجود دارد که ما ـ از نظر آماري ـ يک بمب را در زير لباسمان پنهان کنيم و از پله هاي يک اتوبوس بالا برويم يا نه.

اين علم که مبتني بر آمار است، فقط احتمالات را تعيين مي کند و نمي تواند با قطعيت، رفتار هيچ شخصي را پيش بيني کند. به همين دليل، اين سيستم در بخش هايي که مي توانند اشتباهات را  به شکلي منظم تاب بياورند، بي آنکه خود را (يا در تئوري، ما را) به هيچ دردسري بيندازند، سريع تر از ساير حوزه ها در حال ظهور است. تبليغات و بازاريابي، بسترهاي آزمون اين سيستم هستند؛ و گوگل، شرکتي که با حدس هايي پخته تر به سؤالات ما پاسخ مي دهد، اولين غول اين عرصه به شمار مي رود.

يک نکته روشن است. حجم اطلاعات ديجيتالي که ما توليد مي کنيم، همچنان به رشد سرسام آور خود ادامه خواهد داد. مثلاً شرکت «سنس نتورکز» را در نظر بگيريد. اين شرکت مستقر در نيويورک که به تازگي شروع به کار کرده، مسيرهايي را که ما موبايل در دست يا در جيب طي مي کنيم، مورد مطالعه قرار مي دهد. هر فرد یک نقطه چشمک زن است که بر روي يک نقشه نشان داده مي شوند. با پیگیری این نقطه ها همه نوع اطلاعاتی از اینکه هر روز این افراد چه جاهایی می روند و توقفشان کجاها بیشتر است و شب خود را کجا سپری می کنند و… بدست می آید و در نهایت الگوی های رفتاری هر فرد و افراد شبیه به او که به صورت یک گروه مشخص می شوند شناسایی می شود.

تمرکز بر اين نقطه ها براي چيست؟

استفاده ازین نقطه ها از تبلیغات گرفته تا سیاست مورد توجه است. مثلاً یک شرکت تبلیغاتی که با پیگیری نقطه ها گروه های مخاطب خود را شناخته است، به جای اینکه کل شهر را مملو از آگهی های تبلیغاتی خود کند، اقدام به تبلیغ در محل هایی می کند که می داند نقطه های کاربرانش به آنجا تردد دارند که در این وانفسای بحران های اقتصادی بسیار با صرفه تر است.

سياست مداران که تازه شروع به استفاده از تکنيک هاي  گردآوري اطلاعات مشابه براي هدف گيري رأي دهندگان کرده اند، مي توانند نقطه هاي حاميان خود را مورد مطالعه قرار دهند و نقطه هاي ديگر و دسته هايي از طايفه هاي مشابه بکر را شکار کنند.

با اينکه بعضي ها هيچ ترديدي در پس زدن ايده تعقيب شدن به عنوان يک نقطه رنگي ندارند، برخي ديگر از آن استقبال مي کنند. در ماه فوريه، «گوگل» برنامه«Latitude» خود را در بيست و هفت کشور راه اندازي کرد. اين ابزار به کساني که موبايل هاي پيشرفته دارند اجازه مي دهد که اطلاعات مربوط به مکان خود را با دوستانشان ـ و با گوگل ـ به اشتراک بگذارند. در عين حال، بيش از بيست و پنج ميليون نفر، ابزار موبايل فيس بوک را دانلود کرده اند. اين ابزار به اين شرکت شبکه سازي اجتماعي که تا قبل از اين نيز حجم انبوهي از اطلاعات شخصي را در خود ذخيره کرده بود، اجازه مي دهد  تا حرکات و رفتارهاي دنباله روهاي انبوه و فزاينده خود را مورد مطالعه قرار دهد.

اگر سرکشي به داخل زندگي و شناسايي رفتارهاي جوان و پير را کار معقولي بدانيم، چندان طولي نخواهد کشيد که همه ما خود را در محاصره آنها ببينيم. به اين ترتيب، ما جاسوسي خودمان را خواهيم کرد و گزارش هاي ديجيتالي از آنها را ارسال خواهيم کرد. در واقع  اين روند هم اکنون به خوبي در حال طي شدن است: به اين همه دوربين امنيتي فکر کنيد. وقتي پاي سيستم هاي عددي در ميان مي آيد، مشاهده مي کنيم که ما هم اکنون نيز زندگي خود را به آزمايشگاه هاي آنها  تبديل کرده ايم و هر روز که مي گذرد،  جزئيات بيشتري در اختيار آنها قرار مي دهيم.

چه کسي ما را مي پايد؟
دولت انگليس: در هر سال، شانزده ميليارد پوند براي يک بانک اطلاعاتي هزينه مي کند و در نظر دارد، صد و پنج ميليارد پوند را براي پروژه هاي گردآوري اطلاعات در پنج سال آينده هزينه کند. تعداد سيستم هايي که اين دولت اداره  مي کند، سر به هزاران مي زند.


گوگل: مالک بيشتر از پنجاه ابزار است که اطلاعات کاربران را گردآوری مي کند و معاملاتي چند ميليون دلاري با چند آژانس خبري دارد تا به روزنامه ها کمک کند که از طريق «آگهي هاي  اينترنتي» پول درآورند.

تسکو:  هر هفته دويست ميليون خريد در کارت هاي اعتباري تسکو ثبت مي شود. از اين اطلاعات براي ايجاد پروفايل هاي شخصي خريد کنندگان از جمله عادت هاي  سفر آنها، کمک هاي مالي آنها به خيريه ها و دغدغه هاي آنها نسبت به محيط زيست استفاده مي شود. اين اطلاعات به شرکت هايي همچون «اسکاي»، «اورنج» و «ژيلت» فروخته مي شود.

ياهو: در هر ماه، هزار و پانصد بيت اطلاعات را براي هر کاربر محاسبه   مي کند. اين شرکت اتحادي را با «نيوز پيپر کنسرسيوم» شکل داده که نماينده بيش از هشتصد روزنامه است.

فيس بوک: دويست وبيست و دو ميليون نفر در دسامبر 2008 از اين سايت بازديد کرده اند و يک  مجوز هميشگي را براي استفاده از محتوا، اسکن کردن پروفايل ها، تصاوير و پيام ها و همراه کردن آگهي هايي که در کنار آنها مي آيد، به اين شرکت داده اند.

فورم: به وب سايت هاي والد اجازه مي دهد تا کاربرانشان را با آگهي هاي  سفارشي شده هدف قرار دهند. به دنبال وصول شکاياتي نسبت به سرويس تبليغات رفتاري که بدون رضايت کاربران در شبکه گسترده انگليسي به آزمايش گذاشته شد، کميسيون اروپايي اقدامي قانوني را عليه انگليس شروع کرده است.

برگرفته از سیاحت غرب

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 68
  • 69
  • 70
  • ...
  • 71
  • ...
  • 72
  • 73
  • 74
  • ...
  • 75
  • ...
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس