تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

مُد؛ افیون قرن

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

مغازه‌ها را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذاری. گاه رنگ لباسی را نمی‌پسندی و گاه مدلش را. تا قبل از اینکه راهی بازار و مراکز خرید شوی، تصور می‌کردی خرید لباس نو کار سختی نیست، ولی حالا نوع لباس‌ها و رنگ‌های عرضه‌شده، تو را به شک و نگرانی می‌اندازد که آیا دست‌ پر به خانه می‌روی یا نه؟
می‌اندیشی اگر لباس دلخواهت را نیافتی، چه کنی! آیا مجبور می‌شوی با یکی از همین لباس‌ها راه خانه را در پیش گیری؟! ناخودآگاه تصویر چند روز قبل را به یاد می‌آوری؛ تصویر دخترکی را که مانتوی تنگ و کوتاه و به اصطلاح اندامی به تن داشت، با شلواری که به قول جوانان امروزی، با زمین قهر کرده. چند تار مویش را بیرون گذاشته بود؛ موهایی که همانند برق‌گرفته‌ها، سیخ شده و به‌طرف بالا رفته بود. از جثه کوچکش می‌شد فهمید که سن و سال زیادی ندارد، ولی آرایش تند و زننده او که بیشتر به گریم می‌ماند، او را در ردیف میان‌سالان قرار می‌داد. به خود می‌بالید که از آخرین مد، عقب نمانده است و همین باور، تحمل نگاه‌های سنگین و متعجب دیگران را برایش آسان می‌ساخت.
البته تو یقین داشتی که حتی به نام مد، چنین پوشش و لعابی را نخواهی پذیرفت، ولی لباس‌هایی که امروز بازار را قُرق کرده‌اند، بیشتر به لباس و پوشش‌ آن دخترک می‌مانند، نه آنچه در پی‌اش هستی. پس دست خالی روانه خانه می‌شوی؛ درحالی‌که نمی‌دانی باید با مُد کنار بیایی یا با همان پوشش ساده و همیشگی خود.
این پدیده ثانیه‌ای چگونه تعریف می‌شود؟ صاحب‌نظران معتقدند: «مد عبارت است از روش و راهی موقتی که براساس ذوق و سلیقه افراد یک جامعه [می‌تواند] سبک زندگی، نوع لباس پوشیدن، آداب معاشرت و معماری آنها را تحت‌ تأثیر قرار دهد».
مد و مدگرایی همواره بوده و هست، چنان‌که «در دهه 60 میلادی جنبش بیتیلیزم، در دهه 70 هیپی‌ها، در دهه 80 پانکو، در دهه 90 مقوله رپ و در قرن بیستم، جریانی تلفیق‌یافته از این چند موج اجتماعی را شاهد بودیم.» در سال‌های اخیر برخی کشورها با این ادعا که دین اسلام آزادی را بر جوانان محدود می‌سازد و با شعار ساده‌زیستی، هرگونه تغییر، تنوع و نوگرایی را نفی می‌کند، آورنده مد بودند! آیا این‌گونه است؟

پوشش مناسب از نظر اسلام

دین مبین اسلام بر آن است که همگام با پیشرفت و تمدن حرکت کند، ضمن آنکه در این مسیر، ذره‌ای از ارزش‌های انسانی کاسته نشود. به همین دلیل، ویژگی‌هایی را جهت انتخاب پوشش و لباس مناسب معرفی کرده است که مهم‌ترین آنها «داشتن ضخامت، ساده بودن، مهیج نبودن، راحت بودن و برای هر دو جنس اعم از مرد و زن، لباس جنس مخالف نبودن است»حدود پوشش در قرآن
در آیه 31 سوره نور، تکالیف و دستورهای مشخصی برای تبیین دقیق پوشش زنان آمده است:
و به زنان باایمان بگو: دیدگان خود را از هر نامحرمی فروبندند و پاک‌دامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نکنند و باید روسری خود را بر گردن خویش اندازند و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته می‌دارند، آشکار شود.
خداوند پیش از آیه 31 سوره نور، دستورهایی را درباره حفظ حریم عفاف و پاکی در جامعه، به مردان می‌دهد و رسالت آنها را در این امر تبیین می‌کند: «به مردان باایمان بگو: دیده فرونهند و پاک‌دامنی ورزند که این، برای ‌آنان پاکیزه‌تر است؛ زیرا خداوند به آنچه می‌کنند، آگاه است». (نور: 30)
در روایت‌های اسلامی نیز سفارش می‌شود که زنان افزون بر پوشش سراسری بدن و سر و گردن و سینه‌ها باید از شلوار استفاده کنند. رسول اکرم(ص) چنان به حفظ شرافت زنان امت خویش اهمیت می‌داد که برای زنانی که در پوشش خود از شلوار استفاده می‌کنند، آمرزش خواست و این دعا را سه بار تکرار کرد. سپس فرمود: «ای مردم، زنان خود را هنگامی که از خانه خارج می‌شوند، ملزم به پوشیدن شلوار کنید».
این نکته حد واجب پوشش است که زنان مسلمان به رعایت آن ملزم هستند، ولی نباید از یاد برد که مسئله پوشش نیز مثل دیگر احکام الهی یک حد واجب دارد و آن، برای کسانی است که فقط به دنبال انجام تکالیف واجب هستند و برای کسانی که می‌خواهند به مراتب بالاتری از تقرب الهی برسند، حدود مستحبی هم مطرح شده است. حضرت فاطمه زهرا(س) در این زمینه فرمود: «خداوند، تقرب زن را از ناحیه حجاب و رعایت حریم محرم و نامحرم قرار داده است و هرچه تقید، بیشتر، تقرب هم افزون‌تر خواهد بود».

بایدها و نبایدهای رنگ پوشش

در پاسخ به این پرسش که پوشش اسلامی باید چه رنگی داشته باشد، باید بگوییم، زنان صدر اسلام، نخستین مخاطبان آیه «جلباب» بوده‌اند و برداشت آنها از جلبات، رنگ سیاه بوده است. ام سلمه می‌گوید: «وقتی آیه جلباب نازل شد، زن‌های انصار از خانه‌هایشان خارج شدند، درحالی‌که پوشش‌های سیاه داشتند».
در ریشه لغوی جلبات، رنگ سیاه آمده است. واژه «جلب» در بسیاری از کتاب‌های لغت، به معنای تیرگی و سیاهی است و درباره سیاهی شب از عبارت «جلب اللیل» استفاده شده است. «ازاین‌رو، استفاده از چادر سیاه به دلیل ریشه قرآنی آن است».
رنگ‌شناسان بر این باورند که رنگ سیاه، رنگ صامت و غیرفعال است و جلب توجه نمی‌کند. در کتاب روان‌شناسی رنگ‌ها درباره رنگ سیاه نوشته شده: «رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلق است».
بنابراین، فردی که در برابر نامحرم و نیز بیرون خانه از حجاب سیاه استفاده می‌کند، مرز مطلق و کاملی میان خود و افراد نامحرم پدید می‌آورد، ولی به سفارش اسلام، زنان می‌توانند در خانه و محافل زنانه، از رنگ‌های شاد و سفید بهره ببرند.

پوشش‌های نهی شده از نظر پیامبر اعظم(ص)

پیامبر اکرم(ص) پوشیدن برخی لباس‌ها را برای مسلمانان شایسته نمی‌داند که مهم‌ترین آنها عبارتند از: لباس‌هایی که زنان و مردان را به هم شبیه سازد. لباس‌هایی که برای مردان و زنان، پوشش واحدی محسوب شود. لباس دشمنان که هویت دینی و ملی یک امت را نابود می‌کند و لباس شهرت. همچنین پوشش‌هایی که انسان را انگشت‌نما سازد، پوشش‌های محرک غریزه جنسی و پوشش‌های نازک هم نهی شده‌اند. آراستگی از دیدگاه رسول خدا(ص)
بنابر سیره رسول خدا(ص)، زینت و تجمل در نظر شارع مقدس، محبوب است و از جمله مستحبات، زینت به قصد اظهار نعمت‌های الهی است. همان‌گونه که پیامبر می‌فرمود: «اِنَّ الله جَمیل وَ یحبُ الجمال؛ خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد».
در سیره نبوی مسئله زینت و توجه به وضع ظاهر چنان مهم است که حضرت به کسانی که به این امر بی‌توجه بودند، اعتراض و با آنان برخورد می‌کرد. ابن‌عباس نقل می‌کند: «اگر کسی نزد پیامبر می‌آمد تا با آن حضرت بیعت کند، اگر خضاب نکرده بود، پیامبر با او بیعت نمی‌کرد تا آنکه خضاب کند».

رهنمودهای حضرت محمد(ص) درباره مظاهر زینت

امام صادق(ع) نقل می‌کند: پیامبر فرمود: «عطر زنانه باید خوش‌رنگ و دارای بوی ملایم باشد و عطر مردانه باید کم‌رنگ و از بوی تندی برخوردار باشد».1
در حدیثی دیگر از پیامبر نقل می‌کنند: «زیبا لباس بپوشید و مرکب خوب سوار شوید تا در نگاه مردم خوب جلوه کنید».
سفارش پیامبر برای بهره‌مندی از عطر، خضاب (رنگ مو و حنا)، مسواک و داشتن لباس پاکیزه، بر استحباب مسئله زینت دلالت دارد.
برخی دستورهای سلبی نبی اکرم(ص) درباره زینت و آراستگی چنین است: «آشکار نکردن زینت؛ پرهیز از تبرّج (خودآرایی)‌ بیمارگونه؛ پرهیز از آرایش برای غیرهمسر و غیرخودی».

پادزهر مدهای نامتعارف؛ تجهیز رسانه ملی به محتوای غنی

رادیو و تلویزیون، دو رسانه فراگیر و فرهنگ‌ساز هستند که می‌توانند دو رویکرد راهنمایی یا انحراف از راه درست و ویرانگری را در پیش بگیرند. براین‌اساس، این رسانه‌ها می‌توانند با بررسی محتوا و میزان اثرگذاری برنامه‌ها و در نتیجه، گزینش مناسب‌ترین برنامه‌ها، برای رفع معضل رو به رشد مدگرایی گام بردارند. برنامه‌ریزی برای‌ آینده، تشکیل گروه‌های کارشناسی گرد آمده از روان‌شناسان، جامعه‌شناسان و کارشناسان دینی و حوزوی، دیگر اقدام مؤثر و ارزشمند است. بدین ترتیب، مهم‌ترین اقدام‌های این رسانه را در محورهای زیر می‌توان تبیین و معرفی کرد:
1. بیان مزایای رعایت پوشش و آرایش اسلامی و تبیین زیان‌های بی‌توجهی به آن؛
2. برانگیختن حساسیت ملی برای ایستادگی در برابر برنامه‌های ضد ملی؛
3. تدوین فیلم‌هایی با مضمون اخلاقی و دینی متناسب با علاقه‌ها و سلیقه‌های نسل جدید؛
4. تهیه، تدوین و پخش برنامه‌هایی با موضوع گرایش زنان و دختران اروپایی به اسلام؛
5. ساخت و پخش فیلم‌های کوتاه و نما آهنگ‌هایی براساس رهنمودهای رسول اکرم(ص) درباره پوشش و‌ آراستگی؛
6. برپایی سمینار و همایش‌هایی با همین مضمون براساس رهنمودهای رسول اکرم(ص) درباره پوشش و‌ آراستگی؛
7. ایجاد هماهنگی و هم‌سویی تمامی شبکه‌ها با سیاست‌گذاری‌های مربوط به پوشش و آرایش؛
8. پخش اخبار و گزارش‌های تحلیلی از رویکرد غربی‌ها به حجاب، پوشش و آرایش مناسب؛
9. پخش و اجرای برنامه‌های گوناگون از آثار منفی مدگرایی؛
10. الگوسازی مناسب در فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی؛
11. حضور کارکنان، بازیگران و مجریان با ظاهری آراسته، درعین‌حال ساده و هم سنخ نبودن آنان با مصداق‌های پدیده شوم مُد.
بی‌شک، اجرایی ساختن این موارد می‌تواند ضمن تحکیم بنیان خانواده، جوانان و نسل جدید را هشیار سازد و آنها را از فلسفه و پی‌آمدهای پدیده مد آگاه کند و در نتیجه، گروه‌های جامعه را از این تهدید فرهنگی پنهان در امان نگه دارد.
منبع ماهنامه طوبی شماره 35

 نظر دهید »

متقاضیان کم سن آرایش

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

یک جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی با هشدار نسبت به افزایش استفاده از لوازم آرایشی در میان جوانان گفت: بررسی ها نشان می دهد سن استفاده از مواد آرایشی به دوران راهنمایی رسیده است.

این جامعه شناس با هشدار نسبت به افزایش های افراطی در بین جوانان جامعه گفت: جوانانی که از آرایش های غلیظ و افراطی استفاده می کنند به نوعی دچار ” آنومی اجتماعی ” یعنی فروریختگی ارزشهای فرهنگی، اعتقادی، دینی و هنجارهای اجتماعی شده اند.

سن کم آرایش-آرایش کودکان

ایران در زمینه استفاده از لوازم آرایشی در میان کشورهای جهان دارای رتبه هفتم است. همچنین آمارهای نهادهای ناظر بین المللی گوید ایران، دومین مصرف کننده لوازم آرایش در خاورمیانه و هفتمین واردکننده لوازم آرایشی در جهان است.

در کشورهای دیگر آرایش کردن بیشتر در میان زنان مسن دیده می شود و دختران و به ویژه دانشجویان اصلا خود را آرایش نمی کنند اما در کشور ما عکس این مسئله اتفاق افتاده است.

بررسی ها حاکی از آن است که خرید لوازم و مواد آرایشی 10 تا 15 درصد هزینه خانوارهای ایرانی را به خود اختصاص می دهد. در ایران گروه سنی 22 تا 24 سال بزرگ ترین گروه مصرف کننده مواد آرایشی را تشکیل می دهند.

شاهدین عینی در جامعه و هم چنین آمارها نشان می دهد که مصرف لوازم آرایشی در میان دختران و زنان ایرانی در میان سایر کشورها رکورد دار است.

بسیاری از کارشناسان مصرف بالای مواد آرایشی و افزایش روند آن را در سال های اخیر که حتی منجر به قاچاق مواد آرایشی و گاه تاریخ مصرف گذشته و تقلبی شده است ناشی از تقاضای روزافزون و نیاز کاذبی می دانند که درجامعه به دلایل مختلف ایجاد شده است.

هنرپیشگان الگوی غلط رفتاری برای فرزندان

سن استفاده از لوازم آرایش نسبت به گذشته ده سال کاهش یافته است و دختران در دوره راهنمایی از این لوازم استفاده می کنند.

تهاجم فرهنگی و استفاده روز افزون خانمها از شبکه‌های ماهواره ای دلیل هیجان رفتاری و پیش افتادن بلوغ در دختران است و همچنین هیجانات روحی ناشی از تماشای تصاویر غیراخلاقی ماهواره ها باعث تحریک جنسی شده و 5 تا 7 سال بلوغ پسران و دختران را زودتر کرده است.

وقتی در سریال ها و فیلم ها، هنرپیشه های زن با جدیدترین مدل آرایشی نشان داده می شوند، مسلما برخی دختران و زنان به ویژه آن ها که در سنین پایین تر قرار دارند از این مسئله تبعیت می کنند و تلاش دارند در طرز لباس پوشیدن و استفاده از مواد آرایشی از هنرپیشه های فیلم تقلید کنند.

آمارها نشان می دهد که بسیاری از کشورهای تولیدکننده مواد و لوازم آرایشی معتبر، بیشتر صادرکننده مواد تولیدی خود می باشند تا مصرف کننده و برای سودآوری، محصولات آرایشی خود را تبلیغ و روانه کشورهای جهان سوم می کنند.

سن کم آرایش-آرایش کودکان

محمد پیروی خامنه روانشناس درباره گرایش دختران به لوازم آرایش می گوید:به علاوه در سنینی که الگو پذیری و همانند سازی در کودک رخ می دهد والدین مراقب الگوهایی که به کودکانشان می دهند نیستند. شبکه‌های ماهواره ای کودکان را وسوسه می کنند که برای جذابیت بیشتر از لوازم آرایش استفاده کنند زیرا این ظاهر جدید نیز در جنس مخالف خریدار دارد و مورد توجه نیز قرار می گیرد.

این روانشناس با بیان اینکه برخی محدودیت ها برای بروز هیجانات این سن سبب می شود گرایش به این لوازم بیشتر شود،یاد آوری می کند: اگر برای تخلیه انرژی این دوران برنامه هایی پیش بینی شود کمتر جامعه دچار مشکلات این چنینی می شود.

بی توجهی به شایستگی دختران؛ دلیل گرایش به زیبا شدن افراطی

خامنه عدم توجه مناسب به دختران و بی توجهی به سایر شایستگی آنها را سبب گرایش دختران به زیبا شدن افراطی می داند و می گوید: دختران سعی می کنند با آرایش، پوشیدن لباسهای متفاوت و… تحسین دیگران را برانگیزند که می توان با توجه به سایر خصوصیات آنها این نیاز را از راههای دیگر برطرف کرد.

این روانشناس آگاهی زود هنگام کودکان از مسائل جنسی را دلیل دیگری برای کاهش سن استفاده از لوازم آرایش می داند و می گوید: کودکان نسبت به گذشته ده سالی زودتر بالغ می شوند.

والدین مقصران اصلی هستند

او اضافه می کند: والدین در زمینه استفاده زیاد جوانان از لوازم آرایشی مقصران اصلی هستند به طوری که اگر از همان ابتدا در صورت مشاهده چنین رفتارهای نابهنجاری از سوی فرزندان خود به آنان تذکر داده و راه و رفتار درست را به آنها نشان دهند دیگر شاهد چنین رفتارهایی نخواهیم بود.

به گفته قرایی مقدم، پس از خانواده، مدرسه، گروه همسالان، جو اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی به خصوص تلویزیون در این میان نقش زیادی دارند به طوری که امروزه بسیاری از دختران هنرپیشگان را به عنوان الگوی خود می دانند. عدم وجود الگوهای رفتاری مناسب در اجتماع، خانواده ها، مدارس و رسانه و عدم برنامه ریزی فرهنگی دلیل کاهش سن استفاده از لوازم آرایش در دختران است.

اما آن چه می تواند این مسئله را در جامعه کاهش دهد چیست؟

آموزش های صحیح توسط خانواده، فرهنگ سازی از طریق رسانه های جمعی و جلوگیری از نگاه صرفا ابزاری به زن در فیلم ها و سریال ها و نظارت خانواده ها بر رفتار فرزندان خود می تواند استفاده افراطی را از لوازم آرایش کاهش دهد.علاوه بر این بنا به گفته حسین شاهی مدرس دانشگاه برنامه های فرهنگی از سوی مراجع دینی و روان شناسان می تواند زیبایی های واقعی یک زن مسلمان را جایگزین زیبایی های ظاهری کند.

فرآوری :طاهره رشیدی

 

 نظر دهید »

سبک زندگی مهدوی

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

آگاهی کامل از جزئیات و دستاوردهای عصر ظهور برای کسی که پیش از ظهور زندگی می‌کند بسیار دشوار می‌نماید. تنها در پرتو روایات معصومین (علیهم السلام) و بر اساس استنباط علمای بزرگ از احادیث و قرآن می‌توان تا حدودی از این شاخصه‌ها و واقعیت‌ها پرده برداشت.
از جمله ویژگی‌های عصر ظهور، پدیدار گشتن رشد معرفتی و دانشی انسان است. البته این سخن به این معنا نیست که بشر پیش از ظهور، اندیشه، تعقل، تلاش و جستجو برای دست یابی به حقیقت را نداشته است، بلکه منظور این است که بندها گسیخته و دیده‌ها گشوده خواهد شد. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هنگامی که قائم ما قیام کند، دست خدایی‌اش را بر سر بندگان می‌نهد، از آن پس خردها و دانش‌های آنان به هم می‌پیوندد و کمال می‌یابد. ۱- (بحارالانوار، ج ۵۲)
یکی از رسالت‌های تربیتی خانواده های مهدوی تربیت نسل مستعد و مهیا از نظر علمی و عملی برای یاوری و اجرای منویات امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. خانه های نورانی به نور ولایت و امامت، کانون تربیت سربازان امام زمان (علیه‌السلام) و عهده دار پرورش دادن یاوران جان بر کف برای حضرت هستند که تربیت دینی آنان بر اساس، قرآن و عشق پیامبر و آل پیامبر (صلوات الله علیه و آله) می‌باشد. پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) در روایتی می‌فرمایند: «فرزندانتان را بر سه پایه و خصلت تربیت کنید: محبت پیامبرتان، محبت اهل بیت او و قرآن ۲- ( کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۴۵۶.)»
برای انجام این رسالت بزرگ ما از سه الگو و روش استفاده می‌کنیم:
* تربیت فرزند بر اساس اصول تربیتی کلی شرعی و عقلی
* تربیت فرزند بر اساس توصیه های خاص اهل بیت (علیه‌السلام)
* تربیت فرزندان بر اساس الگوی صفات یاوران حضرت مهدی (علیه‌السلام)
تربیت نسل یاوران مهدی، بر اساس الگوی صفات یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام) می‌باشد. در قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیها سلام) به مجموعه ای از خصلت‌ها و ویژگی‌های شخصیتی اصحاب المهدی پرداخته شده است. شمارش این صفات در قرآن و روایات به معنای حرکت در مسیر تربیت چنین نسلی و الگو قرار دادن این شیوه می‌باشد، قرآن شش صفت برای یاوران حضرت مهدی (علیه‌السلام) بر می شمارد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ…»
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید هر کس از شما که از دین خود باز گردد، باکی نیست پس به زودی خداوند قومی را می‌آورد که:
۱- خدا ایشان را دوست دارد.
۲- آنان نیز خدا را دوست می‌دارند.
۳- در مقابل مؤمنین فروتن هستند.
۴- در مقابل کافرین سرسختند.
۵- در راه خدا جهاد می‌کنند.
۶- از ملامت هیچ ملامتگری نمی‌هراسند.
از جمله مصادیق این روایت یاران حضرت مهدی (علیه‌السلام) می‌باشند. با توجه به ضرورت سبک گزینی و احیای اصول زندگی نبین سلوک فاطمی و مهدوی (سلام الله علیهما) نیز از دیگر مباحثی است که جهت معاصر سازی اسوه های اسلامی مطرح و بیان گردیده است.
از یکسو دچار شدن به روزمرگی و از سویی تقلید کورکورانه سبک زندگی غربی (که هیچ تناسبی با سبک زندگی اسلامی ندارد) لزوم برنامه ریزی و پیاده سازی سبک زندگی اسلامی را دو چندان می‌کند. سبک زندگی‌ای که باید هر چه بیشتر ما را به جامعه مهدویت نزدیک نماید.

 1 نظر

شوخی جنسی؟

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


فرض کنید سینمایی دارید که با بحران مخاطب روبروست؛ و نیز فرض کنید مخاطبی دارید که به سینمای کمدی علاقه‌ی وافری دارد، اما در عین حال، به هر فیلمی هم نمی‌خندد و اصولاً در خندیدن سخت‌گیر است. با چنین فرضیاتی احتمال آنکه شما با سینما و مخاطبی از جنس سینما و مخاطب ایرانی روبرو باشید، اصلاً بعید نیست. بنابراین اگر در چنین سینمایی شما تهیه‌کننده باشید، باید احتمالاً برای بازگشت سرمایه، نیم نگاهی به ساخت فیلم‌های کمدی داشته باشید و برای اینکه کمدی شما، خنده‌دار و مخاطب پسند از آب دربیاید، نیاز به شوخی‌های کمیک و خنده‌دار دارید و مسئله دقیقاً از همین جا آغاز می‌شود؛ کدام شوخی بهتر و خنده‌دارتر از شوخی جنسی؟

این روزها سینمای کمدی ما بیش از هر وقت دیگری، آغوش به روی شوخی‌های جنسی گشوده است و پی بردن به این موضوع، نه نیازمند بصیرت که  فقط محتاج داشتن بصر و بینایی است. البته هستند کسانی که احتمالاً با خواندن این سطور برآشفته شده و با مقایسه‌ی کمدی سکس آمریکایی و کمدی‌ تین‌ایجری دبیرستانی و حتی کمدی رومانتیک‌های هالیوودی با کمدی در سینمای ایران، این سینما را به شدت شریف بخوانند و نگارنده را به عدم شناخت از مفهوم کمدی جنسی متهم کنند.

حقیقت آن است که این گروه درست می‌گویند؛ چرا که سینمای ایران هنوز راه زیادی تا رسیدن به قله‌ی کمدی جنسی دارد، اما فقط یک مقایسه‌ی ساده بین شوخی‌های فیلم‌های کمدی در دهه‌ی هفتاد با آنچه که در کمدی‌های دهه‌ی هشتاد موجب خنده‌ی مخاطب می‌شد، ما را به این نتیجه می‌رساند که اگرچه سینمای ایران در ابتدای راه است، اما سرعت مناسبی در رسیدن به قله‌ی این نوع از کمدی دارد.

از «اجاره نشین‌ها» تا «لیلی با من است»؛ کمدی اخلاقی و موفق دهه ۷۰

اگر در دهه هفتاد با «اجاره نشین‌ها» (داریوش مهرجویی) و ترسیم آلام عده‌ای مستأجر می‌شد گیشه را فتح کرد، اگر  با «روز فرشته» (بهروز افخمی) می‌شد مفاهیم عمیقی را در قالب یک کمدی عرضه نمود، اگر «آپارتمان شماره ۱۳» یا «دو نفر و نصفی» (یدالله صمدی) را می‌شد خانوادگی از تلویزیون دید و سرگرم شد، اگر «مرد آفتابی» (همایون اسعدیان) یک داستان کمیک و سرگرم‌کننده را با رعایت تمام نکات اخلاقی برای‌مان روی پرده تداعی می‌کرد، اگر «همسر» (مهدی فخیم‌زاده) بر این مدعا که می‌توان کمدی زن و شوهری موفق ایرانی با رعایت مولفه‌های اخلاقی هم داشت، صحه می‌گذاشت، اگر «لیلی با من است» خنده و گریه را توأمان می‌کرد و مفهوم جنگ دوست داشتنی را تئوریزه می‌نمود و اگر با «مومیایی ۳» می‌شد در عرصه‌ی کمدی فانتزی گام مهمی برداشت، حالا دیگر سینمای ایران سالهاست که تلاشی برای ارائه کمدی اخلاقی خانوادگی ارائه نمی‌دهد.

البته در دهه هشتاد هم می‌توان ردپای نمونه‌های موفقی از کمدی که مولفه‌های اخلاقی را تمام و کمال رعایت کرده باشند، مشاهده کرد. چنانکه «دختر شیرینی فروش»، «مهمان مامان»، «بی‌پولی» و «اخراجی‌ها ۱» در همین دهه، یادآور روزهای خوش کمدی ایرانی در گذشته شدند. اما جریان غالب سینمای کمدی و حتی کل سینمای ایران در دهه‌ی هشتاد، همین کمدی‌های نازل غیر اخلاقی بودند که با دست گذاشتن روی موضوعات سخیف، چند سالی معدود جماعت هنوز با سینما قهر نکرده را جذب فیلم‌های خود کردند.

عبور از خطر قرمزها از آغاز دهه ۸۰

شاید یکی از اولین مصادیق این نوع شوخی‌ها و موقعیت‌های جنسی در سینمای کمدی بعد از انقلاب را بتوان در «مرد عوضی» (محمدرضا هنرمند) یافت. داستان فیلم  ــ ماجرای مردی که بعد از عمل جراحی حالا به دو زن تعلق دارد ــ و برخی سکانس‌های آن، مثل سکانس معروف آرایش کردن منشی (با بازی خوب زهره مجابی) و یا سکانس‌های معاشقه‌ی مرد با همسرانش (افسانه بایگان و فاطمه معتمدآریا)، خود گواهی بر این مدعا بودند که «مرد عوضی» از این حیث، یک کمدی خط شکن در دوران خود محسوب می‌شود. «نان، عشق، موتور هزار» (ابوالحسن داوودی) و «خواب سفید» (حمید جبلی) دو کمدی مهم دیگر در سال‌های ابتدایی دهه‌ی هشتاد بودند که رگه‌هایی ــ هر چند کمرنگ ــ از کمدی جنسی را در خود داشتند. به طور مثال، سکانسی که برزو (سروش صحت) در فیلم «نان، عشق، موتور هزار» در اولین مواجهه با باران (بهاره رهنما)، به او خیره شده و یادش می‌رود که با جک مشغول بالا دادن ماشین است، از جمله سکانس‌هایی بود که برای مخاطب آن زمان، به نوعی عبور از خطر قرمز محسوب می‌شد.

با این وجود، هیچ یک از این فیلم‌ها مصادیق بارزی از بی حیایی جنسی را در خود ندارند و فقط از حیث نخستین بودن، حائز اهمیت‌ند. اما به زودی و تنها یک سال بعد، تولید فیلم‌هایی چون «عروس خوش‌قدم» (ماجرای عروسی که با هر مردی ازدواج می‌کند، او می‌میرد)، «دنیا» (قصه‌ی یک حاجی متدین بازاری که زنی جوان را صیغه می‌کند)، «دختر ایرونی» (ماجرای دختری که به خواستگاری یک پسر می‌رود)، «توکیو بدون توقف» (برادری مجنون، خواهری معصوم، عمه‌ای عجیب، پسری عاشق و پررو و بلیتی برای توکیو!)و خلاصه‌ی یک خطی داستان آنها، خود به وضوح نشان می‌داد که سینمای ایران در این سال‌ها تا چه حد مستعد ساخت کمدی‌های بی‌پرواتر و دختر پسری است.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

راه میانبر غرب در جنگ نرم

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تبیین هویت و جایگاه زن در آموزه‌های اسلامی، از جمله مهم‌ترین مسائل گفتمانی انقلاب اسلامی است. جهان سلطه برای مقابله با این تهدید، عملیات ویژه‌ای تحت عنوان جنگ نرم را با اولویت راهبردهای «خانواده‌زدایی»، «فساد زن» و «تغییر سبک زندگی اسلامی»، علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران طراحی نموده است. برهان در این خصوص گفت‌وگویی با خانم دکتر معصومه حاج‌حسینی؛ استاد حوزه و کارشناس مسائل زنان ترتیب داده و از نگاه ایشان به بررسی ابعاد و لایه‌های جنگ نرم و نقش زنان در این عرصه پرداخته است.

خانم حاج‌حسینی معتقد است دلیل اینکه زنان برای طراحی فاز اول عملیات دشمن انتخاب شدند، این است که دشمن مطالعه‌ی بسیار دقیق و جامعی از جایگاه زن در نظام‌هایی شبیه نظام ما و نظام‌های سنتی دارد. در جامعه‌ی مبتنی بر عنصر خانواده، زن محور و ستون خانواده است. لذا اگر کسی بخواهد در این جنگ زودتر به اهداف‌ خود برسد، خردمندانه‌ترین کار این است که به موضوع زن بپردازد.
ایشان همچنین به آسیب‌شناسی وضعیت زنان جامعه اشاره کرده‌اند که در ادامه می‌خوانیم.
طی سال‌های گذشته، مقام معظم رهبری مکرراً بر مسئله‌ی تهاجم فرهنگی و جنگ نرم تأکید داشتند. ایشان در سال 86 فرمودند: «…این حرف‏ها شاید براى آقایان تکرارى باشد، اما من تأکید مى‏کنم. علت هم این است که در طول این سال‏ها، هر چه در این زمینه گفته شده، درست فهم نشده است.» متأسفانه نتیجه‌ی‌‌ غفلت از این موضوع را امروز شاهد هستیم. برای اینکه در مقابل این تهاجم، دفاع درستی داشته باشیم، باید استراتژی دشمن را به خوبی بشناسیم. ابتدا در مورد چیستی و چرایی جنگ نرم توضیح مختصری بفرمایید.
تقریباً یک دهه است که رهبر بحث جنگ نرم را در ادبیاتی طیف‌گونه و با بحث تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، قتل‌عام فرهنگی و جنگ نرم شروع کرده‌اند. این موضوع تبدیل به طیف شد، زیرا هیچ زمان برای کسانی که متکفل مسئله بودند خوب فهم نشد. مسئله عمق پیدا می‌کرد و رهبر هم گام‌به‌گام پیش می‌آمدند و با ادبیات جدید و متناسب با عمق جدید، به آن می‌پرداختند. وقتی آمریکایی‌ها، به عنوان نماد جهان سلطه، نتوانستند با ابزارها و جنگ سخت به مقصود خود، یعنی مهار و تغییر نظام، برسند؛ تغییر تاکتیکی دادند و مدل جنگ خود را به جنگ نرم تبدیل کردند که با وضعیت آن روز ایران هم کاملاً سازگار بود.
ایران در مرحله‌ی گفتمان‌سازی قرار داشت و در جهان هم حرکت بیداری اتفاق افتاده بود. انتفاضه‌های اول، دوم و سوم پیرو گفتمان انقلاب اسلامی رخ می‌داد و بیداری از حوزه‌ی کشورهای اسلامی فراتر رفته و به غرب هم کشیده شده بود. شاید این موضوع را باور نکنیم، ولی در بحث جنبش وال‌استریت، دوستانی که به آنجا رفته بودند می‌گفتند کاریزماهای جنبش به محض اینکه می‌دیدند ما ایرانی هستیم، سعی می‌کردند با ما ارتباط برقرار و خود را به ما نزدیک کنند و می‌گفتند ایده‌آل ‌ما وضعیت و حکومت شماست. کسانی که نه اسلام را می‌شناسند و نه به دنبال اسلامی‌ کردن کشور خود هستند، ساختار حکومت را ساختار شایسته‌ای برای مردم‌‌سالاری و اصل تحقق جمهوریت می‌دانند.
از اینجا به بعد، غرب هم سازوکار خود را بر اساس جنگ نرم و استحاله‌ی گفتمان انقلاب اسلامی قرار داد. مقام معظم رهبری در دانشگاه علم‌وصنعت در سال 89 بیان کردند که آن‌ها به دنبال تشکیل یک پوسته‌ی بدون هسته هستند؛ یعنی ما ظاهر و موقعیتی از جمهوریت و اسلامیت داشته باشیم، اما ماهیت، ساختارها، قوانین و سیاست‌های فرادستی ما حکایت از جمهوریت و اسلامیت نداشته باشد، مثل ترکیه.
من اخیراً به دلیل سخنرانی‌هایی که در آستانه‌ی انتخابات در استان‌های مختلف داشتم، توفیق پیدا کردم که گفتمان حضرت امام را در این مسئله بازخوانی کنم. در سال‌های اول که به ایشان گفتند اسم این حکومت را چه می‌خواهید بگذارید، می‌فرمایند جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم. ایشان توضیح می‌دهند که حکومت باید اسلامی باشد، نه حکومت مسلمان و می‌گویند فرق این دو در این است که در حکومت مسلمان، مثل کشورهایی که اطراف ما هستند، یک مسلمان در جایگاه حاکم قرار می‌گیرد، ولی اسلامیت به ابعاد کشور تسری ندارد و فردی است. اما حکومت اسلامی یعنی صبغه‌ی اسلامی داشتن ساختارها، قواعد، قوانین و در واقع همه‌ی عواملی که در یک حاکمیت متصور است. این تفکری است که اگر به جهان تعمیم یابد، فضای تک‌قطبی، استکبارگری و استثمارگری را که تأمین‌کننده‌ی منافع غرب است، از بیخ و بن برمی‌کند.
این اتفاق را در کشورهای غربی شاهد هستید؛ عکس رئیس‌جمهور آمریکا حتی وقتی به کشورهای غربی سفر می‌کند، پاره می‌شود، مردم از سفر او ناخشنود هستند و او را مایه‌ی شرم خود می‌دانند. این تهدیدات باعث می‌شود جنگ نرمی از طرف دشمن آغاز شود که همان اهداف جنگ سخت را دارد. جنگ نرم در پی مهار یا تغییر ساختار نظام یا به مصالحه کشاندن آن در اصول و مبانی متناسب با آن چیزی است که غرب دنبال می‌کند.
در این سال‌ها دشمن بیشترین تمرکز را بر روی جامعه‌ی زنان و خانواده داشته است. چرا زنان و دختران در این روند دو قشر اصلی محسوب می‌شوند؟ چرا تمرکز دشمن بیشتر روی خانواده بوده است؟
دلیل اینکه زنان برای طراحی فاز اول عملیات دشمن در جنگ نرم انتخاب شدند، این است که دشمن مطالعه‌ی بسیار دقیق و جامعی از جایگاه زن در نظام‌هایی شبیه نظام ما و نظام‌های سنتی دارد. در جامعه‌ی مبتنی بر عنصر خانواده، زن محور و ستون خانواده است. لذا اگر کسی بخواهد در این جنگ زودتر به اهداف‌ خود برسد، خردمندانه‌ترین کار این است که به موضوع زن بپردازد. غربی‌ها و به خصوص آمریکایی‌ها و لابی‌های صهیونیستی، درباره‌ی کشورهای اسلامی و جریانات اسلام‌گرا، مطالعات بسیار و اندیشکده‌های قوی دارند که روی جزءجزء این مطالب کار می‌کنند و می‌بینید که نتیجه‌های خوبی هم می‌گیرند. مطالعات آن‌ها بسیاری از مواقع از مطالعات ما در این زمینه جامع‌نگرتر است.
در تحلیل‌های خود می‌گویند در جوامع سنتی خانواده عنصر سازنده است. آن هم خانواده‌ی سنتی، یعنی خانواده‌ای که حاصل ازدواج زن و مرد است. در این نوع خانواده‌ها زن محوریت دارد و آثار آن را نیز تعریف می‌کنند و می‌گویند در این نوع خانواده‌ها، کارکردهای خانواده چیست و زن در آن چه جایگاهی دارد و مثلاً زن در جایگاه مادر و همسر چه نقش‌هایی ایفا می‌کند. به این ترتیب، تحلیل بسیار دقیقی از وضعیت و جایگاه زن در جوامعی به سبک جامعه‌ی ما به دست می‌آورند. تعبیر آن‌ها این است که زن ستون خیمه است. اگر شما ستون خیمه را از بین ببرید، خیمه‌ای باقی نمی‌ماند و دیگر نیازی به برنامه‌ریزی برای مردان، جوانان، دختران و کودکان نیست. این گونه روال جنگ بسیار کوتاه می‌شود و آن‌ها به خوبی به نتیجه می‌رسند.
آنان زن را در محوریت کانونی خود قرار می‌دهند و برنامه‌ای جامع‌الاطراف هم می‌ریزند که در واقع سلب نقش‌آفرینی زن در حوزه‌های زنانگی خود است. این برنامه‌ شامل حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، تربیتی و‌ عقیدتی می‌شود. یعنی بر خلاف تصور بعضی، این گونه نیست که به موضوع زنان فقط در ذیل مسائل اجتماعی بپردازیم. به نظر می‌آید که دشمن نگاه جامعی دارد و برنامه‌ی کامل، دقیق و نظام‌یافته‌ای را برای این کار فراهم کرده است. اگر ما بخواهیم در مورد وضعیت زنان در ایران مطالعه کنیم، این واقعیت را به روشنی درخواهیم یافت.
مثلاً در سیاست‌های اشتغال، سیاست‌های گسترش کمّی و کیفی حوزه‌ی نظام آموزش عالی و همچنین در ارائه کردن مدل‌های غربی، مجموعه‌ی منظمی از طرف غرب القا می‌گردد و کدهای آن از طریق عوامل آن‌ها در داخل دریافت می‌شود و اشاعه می‌یابد. مثلاً در سخنرانی اخیر مقام معظم رهبری متوجه می‌شویم بالیدن به مناصب مدیریتی زنان، یعنی نگاه کمّی‌نگر غیرشایسته‌سالارانه. امروز وضعیت به گونه‌ای است که در هر ساعت، شانزده طلاق به ثبت می‌رسد و نرخ رشد طلاق 5/3 شده است.
این وضعیت کلی کشور ماست و حتی در استان‌هایی که کاملاً بافت سنتی دارند و مجامع روستایی که در آن‌ها قواعد خانواده، ریاست مرد و مطیع بودن اعضای خانواده هنوز یک ارزش است، دیده می‌شود. آمار در تهران به عنوان پایتخت و مکانی که مرکزیت مناطق مرفه را دارد، اسف‌انگیز است. عمر خانواده بسیار کوتاه شده و اصلاً در مناطق مرفه و قشر برخوردارتر، خانواده‌ای شکل نمی‌گیرد. خانواده‌های شکل‌گرفته‌ی پُرقدمت، مثل پدر و مادرهایی که‌ بیست یا سی سال زندگی مشترک کرده‌اند، در سرخط طلاق قرار گرفته‌اند. وضعیت بسیار اسفناکی به وجود آمده است که حاصل آن می‌شود بیست سؤالی که رهبری در بجنورد مطرح کردند؛ ‌چرا خانه‌های مجردی، آمار بالای طلاق، آمار و نرخ رشد کم ازدواج، توجه به تجردگرایی و بسیاری موارد دیگر.
در واکاوی لایه‌های جنگ نرم مشاهده می‌کنیم که دشمن برای پیشبرد اهداف کلان خود، از راهبردهای مختلفی استفاده می‌کند. حال سؤال این است که جایگاه زنان در این میان چیست؟
در حقیقت مسائل مربوط به زنان و خانواده همان لایه‌های اصلی جنگ نرم است که لایه‌ی فرهنگی، سیاسی، اطلاعاتی و ایدئولوژیک دارد. بهترین‌ مثال‌ در لایه‌ی سیاسی و اطلاعاتی اتفاقات فتنه‌ی 88 بود. آن زمان تازه مسئولین به خود آمدند و دانستند که موضوع زنان واقعاً، همان طور که بقیه می‌گفتند، باید به عنوان یک دغدغه‌ی درجه یک قرار گیرد.
در جریانات سیاسی کشور، لایه‌های پنهانی منسجم و هماهنگی را می‌بینید که عملیات‌گرایانه وارد می‌شوند، ارزش‌ها را به چالش می‌کشند‌ و ساختارشکنی می‌کنند، درمی‌یابید که زنان و دختران در آن نقش پررنگی داشتند و به عنوان یک لیدر پرتوان، نقش‌آفرینی می‌کردند و آقایان را تابع خود می‌ساختند.
امام فرمودند اگر در یک جامعه‌ زن به فساد کشیده شود، جامعه به فساد کشیده می‌شود. این صحنه‌ها این موضوع را برای ما عیان و قابل لمس کرد. در اتفاقات فتنه‌ی 88، سناریوی آن‌ها این بود که در خط یک و در حلقه‌های رهبری جریانات کف خیابان، از دخترهای عمدتاً شانزده تا نوزده ساله استفاده کنند. بعدها دستگاه‌های امنیتی به این نتیجه رسیدند که آن‌ها در جریانات ضدانقلاب و به خصوص پ‌ک‌ک عضویت داشتند. اینکه آنان زنان را در خط مقدم عملیات براندازی قرار دادند، نشان می‌دهد که دشمن این ظرفیت را بسیار خوب شناخته است.
ظرفیت زنانه برای حضور در کف خیابان و انجام کار سیاسی ظرفیت مناسبی است، زیرا زن به هر جهت جنس لطیفی است و همه‌ی دنیا با همه‌ی باورهای تساوی‌گرایانه یا برترگرایانه‌ درباره‌ی زن،‌ این موضوع را قبول دارند. اگر درباره‌ی مصر و کشورهای دیگر که در حال زدوخورد هستند، بشنوید که ده‌ مرد کشته شده‌اند،‌ به اندازه‌ی زخمی شدن یک کودک یا هتک حرمت به یک زن ناراحت نمی‌شوید. این گونه موضوعات فضا را ملتهب می‌کند و افکار عمومی را بر هم می‌ریزد. در جریان فتنه‌ی 88 شاهد بودیم که خانم‌ها خط اول عملیات بودند، ضمن اینکه نقش رهبری را انصافاً بسیار خوب ایفا کردند. حال اگر بخواهیم با این زنان برخورد امنیتی کنیم، سروصدای بین‌المللی‌ بسیاری خواهد داشت، نهادهای بین‌المللی بر هم می‌ریزد و دیکتاتوری بودن حکومت ایران را چندباره امضا می‌کنند و مهر می‌زنند و اگر یکی از آن زنان محاکمه و در مورد او قانون اجرا شود، موضوع بسیار اسف‌انگیز خواهد ‌شد که تا مرز حمله‌ی نظامی و سازمان‌دهی سازمانی مثل ناتو و جبهه‌ی هماهنگ غرب، کشور را در معرض خطر قرار می‌دهد.
همین بهانه برای افغانستان و عراق هم بوده است، زیرا آنجا هم زن‌ها در برابر حاکمیت مطالبه‌گر هستند و حاکمیت نه تنها حقوق آن‌ها را ادا نمی‌کند، بلکه با آنان برخوردهای امنیتی هم می‌کند. به همین دلیل واهی و بر اساس گزارش‌های غلط، حمله به عراق و افغانستان اتفاق افتاد. شاید باور نکنید، اما دلیل واقعی حمله‌ی آمریکا به عراق و افغانستان همین موضوع بود و دقیقاً همین سناریوی تکراری را می‌خواستند برای کشور ما نیز پیاده کنند. اوج آن را در فتنه‌ی 88 پیاده کردند. در همین انتخابات گذشته، خبر داشتیم که سیاسیون قدیمی آمریکایی و انگلیسی به ایران آمدند و با بسیاری از افراد درجه یک سیاسی دیدار کردند. حرف‌ آنان این بود که لندن و واشنگتن انتظار دارند‌ فتنه‌ی 88 دوباره اتفاق بیفتد و به نتیجه برسد و در برنامه‌ای که آورده بودند، باز هم نقش‌آفرین خط اول این جبهه، زنان بودند.
در حوزه‌ی سیاسی، امتیازگیری‌های زیادی اتفاق افتاده است؛ دولت‌هایی که می‌خواهند سر کار بیایند، وعده‌ی وزارت زنان را می‌دهند و این گونه در نظرسنجی‌ها آمار آن‌ها بسیار تغییر می‌کند. یعنی در حوزه‌ی امتیازگیری‌های سیاسی و سیاست بین‌الملل، موضوع زنان نقش درجه یک را ایفا می‌کند. من معتقدم در نهایت در بحث هسته‌ای به نتیجه می‌رسیم، اما پیش‌بینی ما این است که آنچه بعد از این خط تحریم و تهدید نظام را تقویت می‌کند، بحث در حوزه‌ی زنان است، مخصوصاً با جمعی که سر کار می‌آیند، زیرا آن‌ها اهل سیاه‌نمایی و تفکرات خاص هستند.
مثلاً این سخن فائزه هاشمی را کسی از یاد نبرده است که در آن سال مصاحبه کرد و گفت ما اسلامی را می‌پذیریم که اگر به مرد اجازه‌ی چهار ازدواج می‌دهد، به زن هم هم‌زمان همین اجازه را بدهد. یعنی تفکرات ضددینی که باید در باور لائیک، آن را سازمان‌دهی کنید. حتی به این افراد سکولار هم نمی‌توانیم بگوییم. این‌ها باوری بر اساس دین در حوزه‌ی فردی هم ندارند و کاملاً در یک جبهه‌ی معارض عمل می‌کنند. به اعتقاد غربی‌ها، بعضی از ایرانی‌ها از رادیکال‌های غرب در حوزه‌ی فمینیست هم رادیکال‌تر عمل می‌کنند که این موضوع برای آن‌ها بسیار خوشایند است.
در واقع می‌توان مسائل زنان و مصالح کلی نظام را مانند دو حلقه‌ی یک زنجیر به‌هم‌پیوسته فرض کرد.
بله، این دو ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند. بعد از جریان فتنه، در نشست مقام زن در اسفند سال 88، جریان ضدانقلاب فیلم قتل ندا آقاسلطان را پخش کرد؛ همان فیلمی که اینجا هم پخش شد. ما پیش‌بینی می‌کردیم آن فیلم امسال در اجلاس آنجا پخش شود. کاری که کرده بودیم کار بسیار ساده‌ای بود. همان فیلمی را که صداوسیما آن را پخش کرد و اثبات می‌کرد این حرکت یک قتل ساختگی است، ترجمه کردیم و همراه دو ان‌جی‌اُوی خودی فرستادیم.
به محض پخش فیلم، فضا ملتهب شد و اجلاس به هم ریخت. غربی‌ها که احساسی نیستند به شدت ملتهب شده و حس عاطفی گرفته بودند. شیرین عبادی هم دو پروتکل امنیتی از قبل آماده کرده بود که در همین فضای احساسی، از کشورهای دنیا و کشورهای عضو، علیه ایران امضا بگیرد که بچه‌های ما در آنجا پیش‌دستی کردند و فقط سه دقیقه از طریق یکی از ان‌جی‌اُوهای آمریکایی وقت گرفتند و فیلم را پخش کردند، ‌چون اساساً به ایرانی‌ها وقت نمی‌دادند. می‌گفتند سریع این فیلم را روی پرده بردیم، جمعیت از التهاب افتاد و پروتکل‌ها به امضای حداکثری نرسید. در واقع می‌توان گفت بحث زنان و جریان‌ها و مسائل مربوط به آنان، با مصالح کلی نظام ما، ارتباطاتی تنگاتنگ دارد.
اگر به مجموع این مسائل با نگاه تحلیل‌گرایانه بنگرید، می‌بینید که واقعاً در جنگ نرم، زنان در حوزه‌ها‌ی سلبی‌ و ایجابی‌، انفعالی و فعال و با رویکردهای مثبت و منفی،‌ جایگاه و نقش‌آفرینی بسیاری می‌توانند داشته باشند.
در حال حاضر کشورهایی که انقلاب در آ‌ن‌ها رخ می‌دهد، نسخه‌ای از طرف غرب یا فمینیست‌های خارج‌ از ایران، مثل خانم پروین اردلان، دریافت می‌‌نمایند که دائم به آن‌ها دیکته می‌کنند در قواعد، سیاست‌گذاری‌ها و قانون‌گذاری جدید، مثلاً به بحث برابری زن و مرد به عنوان یک اصل یا به سکولار بودن قانون اساسی، توجه داشته باشید. مثال‌ آن‌ها هم ایران است. می‌گویند وضع ایران را ببینید، اگر می‌خواهید در این ورطه نیفتید و به وضعیت اسف‌انگیز زنان ایران دچار نشوید، راه نجات این است که قانون اساسی را بر مبنای جدایی دین از سیاست تدوین کنید. پس در واقع، هم با رویکرد ایجابی و هم با رویکرد سلبی، موضوع زنان یک موضوع استراتژیک درجه اول است.
اما اگر به آن نپردازیم و آن را به همین صورت رها کنیم، حاصل آن بسیار بد خواهد شد. در همین دولت اصول‌گرا، سه سال پیش، هیئتی عالی‌رتبه از ایران، سفری به چند کشور اروپایی داشت. آن‌ها می‌گفتند تصور ما قبل از ورود به این کشورها این بود که درباره‌ی موضوع هسته‌ای با موج مزاحمی از ضدانقلاب، جریانات خارجی انقلاب اسلامی و غیره مواجه خواهیم شد؛ اما در تمام سفر، با یک جریان فشار دیگر مواجه بودیم. آن‌ها می‌گفتند آقایان و خانم‌ها‌، جریانات سیاسی، احزاب، ان‌جی‌اُوها و سازمان‌های دولتی بنرهای بسیار بزرگی از خانم سکینه آشتیانی طراحی کرده بودند و به عنوان سند دیکتاتوری حکومت، با آن بنرها به سمت هیئت دولت هجوم می‌آوردند. حتی پای میز مذاکره با سران دولتی، پارلمان‌ها و نخبگان،‌ مسائل هسته‌ای مطرح نشد. آن‌ها می‌گفتند مسئله‌ی هسته‌ای از نظر ما حقوق یک ملت است و ما به این حق قائل هستیم. حتی این موضوع در جوامع غربی و اروپایی، خصوصاً در لایه‌های نخبگان، به عنوان یک حق برای ما شناخته شده است.
اما آنچه در آن سفر، هیئت ایرانی را تحقیر و تهدید کرد، مسائل مربوط به حوزه‌ی مسائل زنان و به ویژه بحث خانم آشتیانی بود. هیئت ایرانی هم کلی اسناد ارائه کردند که این خانم چنین جرم‌هایی را انجام داده است، ولی به قدری هجمه‌ی فکری به آن‌ها تحمیل شده بود که طبیعتاً حرف‌های آنان را نمی‌پذیرفتند. وقتی آنان به ایران بازگشتند، اولین گزارشی که کمیسیون امنیت مجلس به شورای عالی امنیت داد این بود که تهدید مسائل حوزه‌ی زنان در فضای بین‌الملل و روابط دیپلماسی ما بی‌نهایت اثرگذارتر از سرفصل کار شما با عنوان بحث هسته‌ای است.

همان طور که اشاره فرمودید، متأسفانه دشمن در جنگ نرم توفیقات زیادی داشته است. از نظر شما، دلیل این توفیقات چیست و چگونه می‌توان وضع موجود را اصلاح کرد؟
بله، متأسفانه دشمن در جنگی که طراحی کرده توفیقات بسیاری به دست آورده است. این مسئله دلایل زیادی دارد که یکی از آن دلایل، عدم هوشیاری مسئولین است. به عنوان مثال، مجلس‌ ما در دست جریان اصول‌گرایی است، ‌یعنی ظاهراً بدنه‌ی آن درون گفتمان انقلاب هستند، ولی ثمره‌ای که از آن به دست آوردیم همان چیزی بود که آن‌ها می‌خواستند. ما در بسیاری از موارد، از برنامه‌ی آن‌ها جلوتر هستیم. مثلاً در بحث جمعیت، از برنامه‌ریزی سازمان ملل جلوتریم، در بحث‌هایی مربوط به حقوق زنان متناسب با کمیته‌ی «فیدان» بیشتر پیش رفته‌ایم و در بحث حقوق کودک بی‌نهایت جلوتر هستیم و در حال حاضر، در بسیاری از حوزه‌های مربوط به خانواده با رکنیت زن، به عنوان کشور اول منطقه محسوب می‌شویم. پس این دستاورد از نظر آن‌ها بسیار خوب و قابل قبول است.
ما اگر بتوانیم از طریق آموزه‌های دینی، تدوین‌گری قوی آن‌ها و خردورزی، به سرعت چالش‌ها، اشکالات و خلأهای حوزه‌ی زنان‌ را حل کنیم و به انسجام، نظم، رشد و بالندگی برسیم، کشور را از این دوره‌ی گذار و پیچ تاریخی به سلامت عبور خواهیم داد و به سرعت مرجعیت خود را در حوزه‌ی جهان اسلام تقویت می‌کنیم و قدرت جمهوری اسلامی ایران را افزایش می‌دهیم.
تحلیل شما از وضعیت آینده‌ی مسائل زنان در کشور چیست؟
به نظر من به زودی شاهد این خواهیم بود که موجی از مسائل زنان در کشور آغاز می‌شود که همان تغییر رفتار و مهار، یعنی اهداف جنگ سخت، در آن دنبال می‌شود. ولی این موج این بار با ابزار زنان صورت می‌گیرد که ابزاری بسیار قابل توجه‌تر برای دنیاست.
آیا می‌توان برای جلوگیری از این آسیب‌ها یک نهضت بیداری در میان زنان ایجاد کرد؟
یکی از خلأهای امروز که به آن ‌پرداخته نمی‌شود و واقعاً باید به آن رسیدگی شود، همین مسئله است. شما جایگاه خوبی برای پردازش این قضیه دارید. مثلاً در کشور، برای تبیین اندیشه‌های شهید مطهری، صد مؤسسه‌ی رسمی داریم که پرتوان و عمیق کار می‌کنند. اما مؤسسه‌ای نداریم که روی گفتمان امام و رهبری در حوزه‌ی زنان کار عمیق و جدی انجام دهد و جریان‌سازی کند. این حوزه بسیار اثرگذار است. بنده در مناظرات متعدد با افراد بسیار سرسخت، معارض و معاند که ما را سیاه می‌دانند، به این نتیجه رسیدم که بیان اندیشه‌ی حضرت امام و مقام معظم رهبری درباره‌ی جایگاه زنان و مسائل مربوط به آنان، افراد را خلع سلاح می‌کند و قلب‌ها را به سمت اصل انقلاب اسلامی بازمی‌گرداند.
در دانشگاه استادی داریم که چپ‌گراست. ایشان شخص باسواد، خوش‌فکر و بسیار خوش‌اخلاقی است که به اندیشه‌ی چپ‌ تظاهر می‌کند و فردی است که بسیار با نظام فاصله دارد. من به این نتیجه رسیدم که رساله‌ی دکترایم را با ایشان بردارم. به نظر من خوب بود که با او ارتباط برقرار می‌کردم و آنچه از اندیشه‌ی رهبر می‌شناختم به او منتقل می‌کردم و موجب دل‌نرمی او می‌شدم و حداقل کدورت‌ و سیاهی محضی را که در ذهن این گونه افراد از جایگاه رهبر وجود دارد، تا حدودی برطرف می‌کردم.
اصلاً فکر نمی‌کردند که من با ایشان رساله بگیرم، زیرا سر کلاس بحث سیاسی می‌کردیم و مواضع ‌ما مشخص بود. گفتم که‌ می‌خواهم رساله‌ی من در حوزه‌‌ی زنان باشد و نظر مقام معظم رهبری در این زمینه این است. در بحث ارث و دیه ایشان نظر خود را داده‌اند و تصویب هم شده و شورای نگهبان بررسی هم کرده است و فقط باید تبدیل به قانون شود.
این گونه افراد اصلاً مطلع نیستند. وقتی به ایشان گفتم نظر رهبری در مورد ارث، اجازه و تمکین زن چگونه است، تعجب کرده بودند. شاید در جلسات اول فکر می‌کردند من دروغ می‌گویم، این حالت را در چهره‌‌ی ایشان می‌دیدم. بعد که اسنادی را ارائه کردم، بی‌نهایت تغییر رفتار دادند. می‌خواهم بگویم جامعه‌ی نخبگانی ما که هم‌لباس رهبر هستند، حداقل باید سواد فقهی ایشان را بشناسند، ولی این عدم اطلاع، دشمنی و سیاهی ایجاد کرده است. پس وجود مؤسسه‌ای که کار گفتمان‌سازی فرمایشات رهبر را در این زمینه انجام دهد، می‌تواند یکی از بهترین آثار و توفیقات در نظام ما باشد.
 نظر دهید »

«زندگی» به سبک «شهر خدا»

09 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

اهمیت ماه رمضان در چیست؟ چرا ماه رمضان را «ماه خدا» می‌نامند؟(1) آیا ارزش ماه رمضان صرفاً به «روزه»ی آن است؟ آیا «روزه»ی ماه مبارک، «هدف» است یا «وسیله»؟ اگر روزه هدف است، پس چرا در آیه‌ی 183 سوره‌ی بقره(2) هدف از روزه را رسیدن به «تقوا» بیان کرده است؟ و اگر روزه صرفاً وسیله است، چگونه می‌توان از این وسیله برای رسیدن به هدف آن (یعنی تقوا) استفاده کرد؟ آیا صرفاً با نخوردن و نیاشامیدن می‌توان به «تقوا» دست یافت؟
سؤالات بالا و سؤالاتی نظیر آن، موضوعاتی هستند که می‌بایست برای هر کدام از آن‌ها پژوهش‌های جداگانه‌ای انجام داد، اما به نظر می‌رسد اگر «روزه» را به مثابه «وسیله»ای برای دستیابی به هدف متعالی‌تری به نام «تقوا» تعریف کنیم، آن گاه می‌بایست تأثیرات روزه و ماه رمضان را در ساحت زندگی فردی و اجتماعی انسان مورد بررسی قرار دهیم. اینکه «روزه» و «شهر خدا» چه تأثیرات و پیامدهای فردی و اجتماعی دارد و چگونه حکومت و مردم می‌توانند از این فرصت برای ساخت «جامعه‌ی دینی» بهره برند، سؤالات مهمی هستند که باید مورد بررسی قرار گیرند.
به طور کلی، می‌توان تأثیرات ماه رمضان را در سه سطح مورد مداقه قرار داد:

1. سطح خُرد:
در سطح خُرد، این «فرد» است که باید مورد دقت قرار بگیرد. باید بپرسیم که روزه و شهر خدا چه تأثیری بر فرد فرد مردمان جامعه دارد؟ به نظر می‌رسد ماه رمضان نه تنها موجب تغییر در شیوه‌ی خوردن و آشامیدن فرد می‌شود، بلکه تغییر در شیوه‌ی رفتاری و اخلاقی فرد را نیز ممکن می‌سازد. به عبارت بهتر، روزه باید باعث تغییر در رفتار و گفتار فرد نیز بشود. چنان که امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند:
«روزه نه همین ترک از خوردن و آشامیدن است؛ بلکه باید در روز روزه نگاه دارید زبان خود را از دروغ و بپوشانید دیده‌هاى خود را از حرام و با یکدیگر نزاع مکنید و حَسَد مبرید و غیبت مکنید و مجادله مکنید و سوگند دروغ مخورید بلکه سوگند راست نیز و دشنام مدهید و فحش مگویید و ستم مکنید و بى‌خردى مکنید و دلتنگ مشوید و غافل مشوید از یاد خدا و از نماز و خاموش باشید از آنچه نباید گفت و صبر کنید و راست‌گو باشید و دورى کنید از اهل شرّ و اجتناب کنید از گفتار بد و دروغ و افتراء و خصومت کردن با مردم و گمان بد بردن و غیبت کردن و سخن‌چینى کردن و خود را مُشْرِف به آخرت دانید و منتظر فَرَج و ظُهور قائم آل محمّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشید و آرزومند ثواب‌هاى آخرت باشید و توشه‌ی اعمال صالحه براى سفر آخرت بردارید.»(3)
حدیث فوق نشان می‌دهد که ماه رمضان فقط بهانه‌ای است برای آنکه فرد بتواند از «سبک زندگی» مرسوم خود مقداری دور شود و خود را هر چه بیشتر به سبک زندگی خدایی نزدیک سازد؛ سبک زندگی‌ای که در آن قرار است از «دلبستگی»ها و «وابستگی»های متداولِ دنیاییِ خود، دل بکند. همین موضوع نیز موجب خواهد شود که تأثیرات شهر خدا در «درون فرد» نمایان شود. کمااینکه امام خمینی (رحمت الله علیه) نیز می‌فرمایند اگر با تمام شدن ماه رمضان، تغییری در فرد به وجود نیامد، بداند آن گونه که باید، روزه نگرفته است:
«شما اقلاً به آداب اولیه‌ی روزه عمل نمایید و همان طوری که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه می‌دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصی باز دارید! از هم‌اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ نگه داشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید! اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می‌شود روزه‌ای که از شما خواسته‌اند، محقق نشده است.»(4)

2. سطح میانی:
در سطح میانی، واحد «خانواده» باید مورد توجه قرار بگیرد. بر این اساس، ماه رمضان نه تنها موجب تغییر در «سبک زندگی فرد» می‌شود، بلکه تا اندازه‌ای روابط بین افراد خانواده و بستگان آن‌ها را نیز مورد تأثیر قرار می‌دهد. چنان که می‌دانیم، یکی از مشکلات زندگی در جوامع مدرن امروزین آن است که افراد یک خانواده، فرصت کمی برای «با هم بودن» پیدا می‌کنند. پدر خانواده مجبور است برای کسب درآمد، بیشتر ساعات خود را در بیرون از خانه صرف کند. فرزندان خانواده بیش از آنکه در محیط خانه باشند، یا در کلاس‌های درسی مدارس هستند یا در کلاس‌های آموزشی فوق‌العاده یا در جمع دوستان. آن زمانی هم که در خانه حضور دارند، بیش از آنکه ارتباط با سایر اعضای خانواده داشته باشند، مشغول گذران عمر خود در فضای مجازی یا بازی‌های کامپیوتری یا تماشای فیلم و انیمیشن هستند. چنین وضعیتی موجب شده تا اعضای خانواده بیش از گذشته از یکدیگر دور شوند. این را بگذارید کنار روابط سرد بستگان و آشنایان که معمولاً در طول سال، خبر چندانی از همدیگر ندارند. اما ماه رمضان موجب می‌شود تا اعضای یک خانواده، حداقل برای صرف افطاری و سحر هم که شده، دور هم جمع شوند. دور یک سفره جمع شدن، اگرچه در ظاهر عملی است غریزی برای پاسخ به رفع نیاز گرسنگی و تشنگی، اما تأثیر فرهنگی‌اجتماعی آن همان «با هم بودن» است.
بسیاری از آسیب‌ها و مشکلاتی که برای جوامع مدرن تعریف می‌کنند ناشی از همین نبودن اعضای خانواده با هم است و حال ماهی فرارسیده که می‌تواند تا اندازه‌ای جبران مافات کند. از سویی دیگر، تأکید و سفارشی که در احادیث ائمه (علیه السلام) بر افطاری دادن شده است، خود عاملی است که خانواده‌ها به بهانه‌ی افطاری، به دیدار یکدیگر بروند و در کنار هم، بر سر یک سفره بنشینند.

3. سطح کلان:
اگر منظور از سطح کلان را «جامعه» معنا کنیم، واضح است که تغییر رفتار در افراد جامعه و تغییر در سبک زندگی شخصی آنان، بازتاب و نمود عینی در جامعه خواهد داشت و حال که سبک زندگی شخصی افراد در ماه رمضان تغییر پیدا کرده، در جامعه نیز شاهد تغییراتی خواهیم بود. به همین علت است که بنا بر آمار و پژوهش‌های انجام‌شده توسط آسیب‌شناسان اجتماعی، می‌توان گفت که آمار جرم و جنایت در جامعه، به میزان قابل توجهی در ماه رمضان کاهش می‌یابد.(5) از همین جا می‌توان فهمید که «ایمان» و «تقوا» دو عامل مهم در کاهش آسیب‌های اجتماعی است.
حال که به اجمال متوجه تأثیرات متعالی ماه رمضان در سه سطح خُرد، میانی و کلان شدیم، سؤال آن است که چرا کاری نکنیم که این تأثیرات برای کل ماه‌های سال باشد؟ آیا معلمان، اساتید، روحانیون و همه‌ی آن‌هایی که دستی در تعلیم و تربیت افراد جامعه دارند، نمی‌توانند فرآیند تربیتی خاصی را بر مبنای سبک زندگی «شهر خدا» پی‌ریزی کنند؟ آیا سیاست‌گذاران فرهنگی و اجتماعی کشور به جای آنکه میلیاردها تومان صرف هزینه‌های مختلفی چون برگزاری همایش‌ها و سمینارهای مبارزه با آسیب‌های اجتماعی یا گسترش و تقویت بازداشتگاه‌ها، ندامتگاه‌ها، زندان‌ها و غیره یا آموزش قانون‌پذیری و جامعه‌پذیری به افراد جامعه کنند، بهتر نیست تصمیمات و سیاست‌های خود را در جهت تقویت ایمان و تقوای افراد سوق دهند؟ در این صورت، آیا با نتایج بهتری روبه‌رو نخواهند بود؟ وقتی می‌توان با تقویت تقوای فردی و جمعی، از حجم قابل ملاحظه‌ای از آسیب‌های اجتماعی کاست، چرا چنین نکنیم؟
به نظر می‌رسد مشکل سیاست‌گذاران فرهنگی و مسئولین تربیتی کشور در آن است که می‌خواهند بر مبنای الگوهای تربیتی غربی، جامعه را طراحی کنند. الگوی تربیتی در جوامع غربی بر مبنای «مهار بیرونی» است. این عقیده‌ی مرسوم در دستگاه فلسفی غرب که انسان ذاتاً شرور به دنیا آمده است، موجب شده تا برای کنترل انسان، هر روزه بر حجم مهارهای بیرونی و کنترل‌های اجتماعی بیفزایند. آموزش مسائلی چون قانون‌پذیری و جامعه‌پذیری نیز بر همین مبنا شکل گرفته است تا رفتار انسان در حوزه‌ی اجتماعی هر چه بیشتر مورد کنترل قرار گیرد. در حالی که در الگوی تربیت دینی، بیش از مهار بیرونی، این «مهار درونی» است که مورد اهمیت قرار دارد. مهار درونی یا همان چیزی که در ادبیات دینی از آن تحت عنوان «تقوا» یاد می‌شود، یعنی وضعیتی که در آن، افراد جامعه، به دلیل تقرّب به خدا، از بسیاری از مخاطرات و آسیب‌های اجتماعی چشم‌پوشی کنند.

در تلقی دینی از انسان، بر خلاف نگاه فلسفی غرب، انسان دارای فطرتی پاک و خدایی است. به همین دلیل هم هست که انبیاء (علیهم السلام) دعوت خود را از همین نقطه، یعنی زنده کردن فطرت خدایی انسان‌ها، شروع می‌کردند. بدون شک هنگامی که فطرت انسان، خدایی شد و جهت حرکتش نیز به سمت خدا شد، بسیاری از آسیب‌ها و بزه‌های اجتماعی از جامعه رخت برخواهد بست.

حال، با توجه به مباحث گفته‌شده، جمهوری اسلامی برای شکل‌گیری «جامعه‌ی دینی» در شکل تمام و کمال خود، چاره‌ای ندارد جز آنکه با اتخاذ شیوه‌های درست فرهنگی و تربیتی، «تقوا»ی فردی و جمعی جامعه را افزایش دهد؛ وگرنه به همان دردی مبتلا خواهد شد که جوامع غربی بدان دچار شده‌اند. بی‌شک یکی از مهم‌ترین فرصت‌ها برای دستیابی به این هدف، ماه رمضان و «زندگی به سبک شهر خدا» است.

پی‌نوشت‌ها:
1. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): شَهرُ رَمَضانَ شَهرُ اللّه عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهرٌ یُضاعِفُ الله‏ُ فیهِ الحَسَناتِ وَ یَمحو فیهِ السَّیِّئاتِ وَ هُوَ شَهرُ البَرَکَهِ: ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهى است که خداوند در آن حسنات را مى‏افزاید و گناهان را پاک مى‏کند و آن ماه برکت است (بحار الانوار، ط ـ بیروت، ج 93، ص340، فضایل الاشهر الثلاثه، ص 95).
2. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
3. مفاتیح الجنان.
4. سیمای فرزانگان، ص 159 و 161؛ برداشت‌هایی از سیره‌‌ی امام خمینی (رحمت الله علیه)، ج 3، ص 8.
5.  http://24onlinenews.ir/news-24671.aspx
منبع: سایت برهان

 نظر دهید »

سیر نزولی جمعیت؛ پیامد منفی فمینیسم در روابط زن و مرد

08 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

فمینیسم (جنبش دفاع از حقوق زنان) با تمام افت و خیز و تشتت درونی اش، به تدریج به یک حرکت حقوقی وسیع اندیشید.
پیدایش سازمان ملل متحد به عنوان بالاترین نهاد مدنی، تعاملات ملت ها را به سمت روابط دیپلماتیک تر سوق داد، و کمیسیون حقوق بشر شورای اقتصادی و اجتماعی این سازمان اعلامیه ای را تهیه کرد که در 10 دسامبر 1948 م، 19 آذر 1327 مجمع عمومی به تصویب رساند. شش سال بعد، مجمع عمومی بر این اساس دو قرار یا دو میثاق سامان داد که یکی شامل «حقوق سیاسی و مدنی» و دیگری شامل «حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» شد. این دو میثاق به منزله ی دو ساز و کار مهم برای اعلامیه ی جهانی حقوق بشر بودند که در نهایت در 16 دسامبر 1966 میلادی از تصویب مجمع عمومی گذشت.(1)
آنچه این پیشینه ی مختصر را به بحث ما مرتبط می سازد، این است که تمام این نوشته ها با وجود تأکیدشان بر «حقوق طبیعی و فطری» آحاد انسان ها، به صراحت وجدیت زنان را مخاطب قرار نداده و مدافعان حقوق زن را ابداً راضی نکرده اند. بر این اساس، آن ها تلاش خود را به این سمت معطوف ساختند که سازمان ملل متحد را به عقد معاهده ای وادار نمایند که موضوع اصلی آن، زنان و هدف اساسی آن، بررسی حقوق زنان و مردان باشد. این تلاش ها در 7 نوامبر 1967 به تهیه ی پیش نویسی درباره ی مسائل زنان با عنوان «اعلامیه ی رفع تبعیض علیه زنان» انجامید. پیش نویس یاد شده پس از تصویب نهایی به صورت «کنوانسیون محو کلیه ی اشکال تبعیض علیه زنان» درآمد و در ردیف معاهدات حقوقی بین المللی با تضمینات لازم قرار گرفت. زمان تصویب معاهده ی فوق 18 دسامبر 1979 م، آذر ماه 1358 و زمان لازم الأجرا شدن آن (به دلیل الحاق حد نصاب لازم از کشور ها به آن) 3 سپتامبر 1981 م، 12 شهریور 1360 بود.
از آن پس، با رویکرد مستمر این سازمان به مسئله ی زنان روبرو هستیم، به گونه ای که این سازمان طی 27 سال گذشته پنج کنفرانس جهانی مخصوص زنان برگزار کرده که در هر کدام از آن ها چگونگی پیشرفت یا رکود کشور ها در مسائل زنان گزارش و بررسی شده است. در تمام این اجلاس ها شاخص اصلی، کنوانسیون محو تبعیض از زنان بوده است.
کنفرانس های مزبور عبارت اند از: کنفرانس مکزیکوسیتی (1975)، کپنهاک (1980)، نایروبی (1985)، پکن (1994) و نیویورک (2000).(2)

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

از ریاست خانه به نوکری کارخانه

08 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

ارمغان غرب

یکی از پرسش هایی که در ذهن بسیاری از جوانان، به ویژه دختران رسوخ می کند این است که چرا زنان باید بیش تر در خانه و خانواده حضور داشته باشند؟ چرا مردان چنین نیستند؟ مگر مرد و زن چه تفاوتی با هم دارند؟ در این نوشتار کوتاه می کوشیم به این پرسش ها پاسخ هایی درخور ارائه کنیم. «زن با مرد تفاوت دارد». این جمله به ظاهر بدیهی در دوران مدرن توسط جریانات فمینیستی انکار شد و مدعی شدند که زن و مرد تفاوت چندانی با هم ندارند و جامعه است که زن را زن و مرد را مرد می سازد. بیان این تفکر از سوی فمینیست ها و پذیرش آن توسط بخشی از زنان، سرآغاز دوران نوینی در عرصه جنبش های اجتماعی شد. فمینیست ها که گزاره « عدم تفاوت میان زن و مرد» را شعار خود قرار داده بودند، کوشیدند هرچه بیش تر ارزش های مردانه و رسیدن به آن را سرلوحه فعالیت های خود قرار دهند؛ از این رو به تحقیر ارزش های خاص زنانه که مقتضای سرشت فطری آنان بود، پرداختند. آنان «مادری» را کاری عبث و احمقانه تلقی کردند که ظلم بارز طبیعت، در حق زنان است. آن ها می گفتند: زنان از تجربه جنسی، نه ماه زحمت حمل نوزاد و سپس هم کار بیهوده مادری را قبول می کنند. فمینیست ها ضمن تحقیر مادری، خواهان قانونی شدن سقط جنین شدند تا به خیالشان،‌ از شر کودکان و زحمت بارداری نجات یابند.

یکی دیگر از کارهای فمینیست ها، تحقیر خانه داری بود. آن ها به صورتی افراطی و افسارگسیخته به سوی بازار کار شتافتند و برای راحت شدن از شر خانه و خانواده حتی به پست ترین مشاغل تن دادند. زنان در برخی اوقات مجبور بودند حتی برای حفظ جایگاه خود در محیط کار و یا ارتقای آن، تسلیم خواسته های نامشروع رؤسای خود بشوند. بدین ترتیب زنانی که کار خانه و خانواده را حماقت بار توصیف می کردند و اطاعت از شوهر و تمکین در برابر او را ذلت بار می دانستند به تمکین و فرمان برداری از رؤسا و همکاران مرد خود برای دست یابی به ثروت بیش تر یا جایگاه بالاتر روی آوردند.
شاید مهم ترین ارمغانی که این حضور برای زنان جامعه داشت، بهبود وضعیت مالی و اقتصادی زنان و نیز جامعه بود. اما آیا این اشتغال برای نظام خانواده نیز مفید بود؟ پاسخ منفی است. براساس پژوهش یکی از دانشگاه های آمریکا زنانی که با حضور در ادارات و کارخانه ها از حضور در خانه و کنار فرزندان خود محروم شده بودند، در زمان حضور در خانه چندین برابر وقتی را که برای فرزندان خود می گذاشتند، صرف تماشای تلویزیون می کردند، بسیاری از آنان بخش عظیمی از درآمد خود را هزینه ارضای نیازهای کاذب خود می کردند؛ اموری مانند خرید لباس های تجملی، لوازم آرایش و جراحی های زیبایی و دیگر کارهایی که نظام سرمایه داری با بمباران تبلیغاتی خود آن ها را ارزشمند جلوه می داد. البته کاملاً طبیعی است زنانی که سالیانه چنین مبالغ هنگفتی خرج زیبایی خود می کنند دیگر حاضر نباشند با زایمان، زیبایی بدن خود را به هم بزنند.

جاهلیت مدرن

اکنون فمینیست ها روی اعراب جاهلی را سفید کرده اند زیرا آنها تنها دختران خود را زنده به گور می کردند آن هم بیشتر از ترس گرسنه ماندن خود آن کودکان بی نوا! در حالی که زنان امروزی به ظاهر روشنفکر در غرب، هم پسران و هم دختران خود را زنده به گور می کنند، آن هم نه از ترس گرسنگی و نداری، بلکه برای شادی و لذت جویی و به هم نخوردن تناسب اندام و نیز کسب درآمد بیشتر؛ زیرا معتقدند باردار شدن موجب عقب افتادن در رقابت پرشتاب دنیای کار و سرمایه است.
حضور بیش از حد زنان در عرصه جامعه و خالی گذاشتن خانه و خانواده، سبب سست شدن بنیان خانواده شد. بر میزان خطرها و تجاوزاتی که زنان را تهدید می کرد، به شدت افزود و از سویی دیگر سطح توقع جنسی مردان و زنان را که در محل کار خود با انواع مختلفی از جنس مخالف رو به رو بودند، به شدت بالا برد و موجب افزایش روز به روز بی میلی به همسر و طلاق واقعی یا طلاق عاطفی شد.
متأسفانه برای بسیاری از زنان امروز آن چه اهمیت دارد، کسب درآمد بیش تر است. آنان حتی به قیمت نابود شدن زندگی خانوادگی و فرزندان خود حاضر نیستند دست از کار بیرون از خانواده بردارند. به هر حال آن عده از زنان جامعه ما که گرفتار این عقیده اند، از ارزش های واقعی زنانگی و مادری فاصله گرفته اند و حرص کسب پول و مقام را جایگزین آن ساخته اند. در حالی که اگر مادری واقعاً بداند خدا چه وظیفه ای بر دوش او نهاده، هیچ گاه منصب مادری را با ریاست دنیا عوض نخواهد کرد.
در شرایط فعلی جامعه ما این حقیقت را باید پذیرفت که عده ای از زن ها میلی افراطی برای حضور در جامعه دارند و این مسأله ای است که گریزی از آن نیست؛ به ویژه وقتی از طریق رسانه ها و متأسفانه صدا و سیما چنین تبلیغ می شود که زن موفق،‌ زن شاغل است نه زن خانه دار. باید با وضع راه کارهایی مناسب، بر حضور پررنگ زنان در خانه و خانواده افزود و رسانه ها باید زن موفق را زنی نشان دهند که مادر خوبی است، زیرا نقش مادری اهمیت بسیار ممتازی در فرهنگ اسلام دارد. باید توجه داشت که آسیب های ناشی از نبود یا کمبود زن در خانه و خانواده، بسیار بیش تر و گسترده تر از خسارت کمبود یا نبود زن در عرصه کار و اشتغال جامعه است. یکی از شواهد این امر را باید در میل زنان و مردان مدرن به بی حجابی و بی عفتی زنان و نیز حضور بیش از حد ‌آنان در جامعه و افتخار به آن به عنوان نماد روشنفکری، جست و جو کرد. اینان بیش از آن که توجه ای به تعالی و تربیت فرزندانشان و اخلاق و معنویت و زندگی پاکیزه داشته باشند، به کار و کسب درآمد و نیز تبرج و خودآرایی و مصرف زدگی و بی حیایی و بی غیرتی و پز روشنفکری توجه دارند.
تنها راهی که برای زنان وجود دارد حرکت به سوی تعالیم مترقی اسلام است، نه بازگشت به عصر سنت و توهین و تحقیر زنان ظاهراً که گاه به اسم دین صورت می گرفت ولی واقعاً به رسم جاهلیت بود و نه ماندن در عصر مدرنیته شهوت پرور؛ چرا که هر دوی این ها به شکلی متفاوت به تحقیر زن پرداخته اند. گویا تنها با حرکت و پیشرفت به سوی دعوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله است که زن می تواند نجات یابد.
منبع: نشریه طرح ولایت، شماره 5.

 2 نظر
  • 1
  • ...
  • 31
  • 32
  • 33
  • ...
  • 34
  • ...
  • 35
  • 36
  • 37
  • ...
  • 38
  • ...
  • 39
  • 40
  • 41
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس