تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

آیا دو عقوبت یهود در سورۀ إسراء تحقق یافته است؟

11 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در خصوص اينكه تحذيرات و عقوبت‌هاي خدای تعالی در آيات نخستین سورۀ إسراء آیا واقع شده است يا نه، در ميان علما و مفسران قرآن اختلاف نظرهايي ديده مي‌شود. برخي از ايشان معتقدند هر دو عقوبت پيش از ظهور اسلام واقع شده است. عده‌اي نيز فقط به وقوع یافتن عقوبت اول قائلند، و جمعي نيز مي‌گويند اين دو عقوبت مربوط به جنگ‌هاي آخرالزمان است و لذا هيچ‌كدام از آنها تاكنون رخ نداده است. این مقال قصد دارد تا حقیقت این مسئله را مورد بررسی قرار دهد.



خداوند سبحان در آغاز سورة مباركة اسراء با ذكر سير شبانة حضرت رسول‌الله(ص) از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي در ابتدای سفر معراج، علت اين سفر شبانه را مبارك بودن و ظهور معجزات در آن سرزمين بیان فرموده و سپس اهمّ آن معجزات عجيب خود را در ضمن نقل ماجراهاي بني‌اسرائيل مذكور داشته است. نخست به متن این آیات و ترجمۀ راقم توجه فرمایید:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيم‏ سُبْحانَ الَّذِي أسْرَى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسجِدِ الْحَرامِ إلَى الْمَسجِدِ الأقصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِن آياتِنا إنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ 1 وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنِي إسْرائِيلَ ألاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلاً 2 ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ إنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً 3 وَ قَضَيْنا إلى‏ بَنِي إسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً 4 فَإذا جاءَ وَعْدُ اُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا اُولِي بَأسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً 5 ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أمْدَدْناكُمْ بِأمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أكْثَرَ نَفِيراً 6 إنْ أحْسَنْتُمْ أحْسَنْتُمْ لِأنْفُسِكُمْ وَ إنْ أسَأتُمْ فَلَها فَإذا جاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً 7 عَسى‏ رَبُّكُمْ أنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً 8 إنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أنَّ لَهُمْ أجْراً كَبِيراً 9 وَ أنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً ألِيماً 10
به نام خداوند بخشايندة مهربان. سبحان است آن كسي كه بنده‌اش (محمد) را شبانه از مسجد الحرام به سوي مسجد الاقصي سير داد ــ (مسجدي) كه در پيرامونش بركت نهاديم ــ تا آياتمان (معجزاتمان) را به وی بنمايانيم، همانا كه او خدای شنوا و بينا است 1 و به‌ موسي‌ كتاب‌ داديم‌ و آن‌ را براي‌ بني‌اسرائيل‌ سبب‌ هدايت‌ ساختيم،‌ كه‌ بجز مرا وكيل‌ (سرپرست‌) مگيريد 2 ــ به این سبب که (آنها) از ذرية كسی هستند كه‌ با نوح‌ (در كشتي)‌ حمل ‌كرديم‌ كه‌ او بندة‌ شاكري‌ بود ــ 3 و براي‌ بني‌اسرائيل‌ در كتاب‌ (تورات‌) حکم کرديم‌ كه ‌محققاً‌ شما دو نوبت‌ در (این) زمين‌ فساد كرده‌ و گردن‌كشي‌ بزرگي‌ مي‌كنيد 4 پس‌ هنگامي‌ كه‌ موعد اول‌ رسيد بر شما مخلوقاتي‌ از خودمان‌ را كه‌ بسيار زورمندند برانگيختيم‌، پس (شما را) در ميان‌ شهرها جست‌وجو (و تعاقب‌) كردند و اين‌ وعده‌ به انجام رسید 5 سپس‌ (اوضاع‌) براي‌ شما برگشت تا بر آنها بتازيد، و با اموال‌ و پسران‌ بر شما امداد كنيم‌ و شما را در نفرات‌ كثرت‌ بخشيم 6 (پس) اگر نيكي‌ كنيد به‌ سود خويش‌ نيكي‌ كرده‌ايد و اگر بدي‌ كنيد پس‌ (عقوبت‌ آن‌) بر‌ خودتان‌ است. هنگاميكه‌ وعدۀ ديگر (دوم‌) آمد، پس براي‌ آن‌ است‌ كه‌ (از اندوه‌) روی شما‌ را زشت‌ گردانند و براي‌ آنكه‌ وارد مسجد (الاقصي‌) شوند چنانكه‌ نوبت‌ اول‌ بدان‌ داخل‌ شده‌ بودند و براي‌ آنكه‌ بر آنچه‌ دست‌ يابند نابودش كنند، نابود كردني 7 شايد پروردگارتان‌ بر شما رحم‌ آورَد و اگر بازمی‌گشتيد (توبه‌ می‌كرديد) ما هم‌ باز مي‌گشتيم‌ (به‌ شما اقبال مي‌كرديم‌)، و (البته) جهنم‌ را زندان‌ كافران‌ ساخته‌ايم‌ 8 همانا اين‌ قرآن‌ آن (قومي)‌ را كه‌ استوارتر است‌ هدايت ‌مي‌كند و به‌ مؤمناني‌ كه‌ كارهاي‌ شايسته‌ مي‌كنند بشارت‌ مي‌دهد كه‌ براي‌ ايشان ‌پاداشي‌ بزرگ‌ (مهيّا) است 9 و اینکه کسانی که به روز پسین ایمان نمی‌آورند عذاب دردناکی برای ایشان آماده کردیم 10



اين‌ پيش‌گويي‌ خداوند حکیم در تورات ــ كه حضرتش در اینجا براي مسلمانان بازگو فرموده ــ حقيقتاً‌ نوعي‌ تحذير و اتمام‌ حجت‌ بر یهود بوده است‌ تا خوف ‌خداوند ذوالجلال را هميشه‌ در دل‌ داشته‌ باشند. وليكن‌ بايد گفت‌ كه‌ آنچه‌ خداي‌ تعالي‌ تحذير داده‌ بود في‌الواقع‌ همگي‌ رخ‌ داده‌ و دشمنان قوم‌ يهود در دو نوبت‌ معبد مقدس‌ اين‌ قوم‌ را نیز تخریب‌ كرده‌اند. به این ترتیب خداوند به یهود فهمانده است که عبادت آنها را نمی‌خواهد و این زمین مقدس را به اقوامی که بهتر از آنها باشند خواهد داد. شش قرن بعد، با ورود‌ اسلام‌ به فلسطین مسجدی بر زمین‌ مقدس آن‌ معبد‌ ساخته‌ شد و همانطور كه‌ قرآن‌ مسمّي‌ فرموده‌ بود «مسجد الاقصي»‌ نام‌ گرفت‌ (اسراء/ 1). با این نامگذاری خداوند خبر داده است که مردم از اقصی نقاط زمین برای زیارت این مسجد به آنجا خواهند رفت.

*دلایل مفسران برای عدم وقوع دو عقوبت
آنچه باعث شده است تا عده‌اي از محققان علي‌رغم تمام دلايل و شواهد موجود در متن آیات، به عدم وقوع آن افساد و عقوبت‌ها قائل شوند تنها دو دليل است. نخست، احاديثي است كه عمدتاً در تفاسير روايي و اخباری، در ذيل اين آيات شريفه نقل می‌شود. در این احادیث، جمله به جملة اين آيات به تاريخ اسلام ربط يافته و مصداق آن فساد‌ها را نيز در بني‌اميه و امثالهم دانسته، و اينكه عقوبت‌هاي خداوند بر يهود و دخول در مسجد نيز به دست حضرت قائم(عج) و ياران مؤمن او صورت خواهد گرفت. و دليل دوم عبارت «عِباداً لَنا» در آية پنجم است كه ظاهراً به «بندگان خوب خداوند» و احتمالاً به ياران حضرت صاحب الزمان(عج) اشاره دارد.

*نقل دلیل اول و ردّ آن

به عنوان مثال، در تفسیر نورالثقلین (ج 3، ص 138) در ذیل آیات مورد بحث سورة اسراء به نقل از جلد هشتم الکافی آمده است:
77- في روضة الكافي عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد عن محمد بن الحسن بن شمون عن عبدالله بن عبد الرحمان عن عبد الله بن القاسم البطل عن أبي عبد الله عليه السلام في قوله تعالى: ﴿وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ﴾ قال: قتل علي بن أبي طالب و طعن الحسن عليه السلام ﴿و لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً﴾ قال: قتل الحسين عليه السلام ﴿فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما﴾ فاذا جاء نصر دم الحسين ﴿بعثنا عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ﴾ قوم يبعثهم الله قبل خروج القائم فلا يدعون وترا لآل محمد صلى الله عليه و آله الا قتلوه ﴿و كان وعد الله مفعولا﴾ خروج القائم عليه السلام ﴿ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ﴾ خروج الحسين عليه السلام في سبعين من أصحابه عليهم البيض المذهب لكل بيضة و جهان المؤدون الى الناس ان هذا الحسين قد خرج لا يشك المؤمنون فيه و انه ليس بدجال و لا شيطان، و الحجة القائم بين أظهرهم، فاذا استقرت المعرفة في قلوب المؤمنين انه الحسين عليه السلام جاء الحجة الموت فيكون الذي يغسله و يكفنه و يحنطه و يلحده في حفرته الحسين بن على عليه السلام، و لا يلي الوصي الا الوصي. (عروسی حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 138)
اما حقيقت این است که پيروان اين نظر، ميان «تفسير» و «تأويل» قرآن خلط كرده‌اند. چرا كه اين روايات شريف همانطور كه از متنشان پيداست در بيان «تأويل» اين آيات بوده‌اند. مثلاً در آنچه حسين بن حمدان الخطيبي در کتاب هداية الكبري نقل كرده، یک از شاگردان امام صادق¬(ع) به نام مفضّل بن عمر در مقام سائل صرفاً از «تأويل» آية پنجم سورة اسراء پرسيده است (الهداية الکبری، بیروت، موسسة البلاغ، 1411 ق، ص 421). چنانكه در ادامة همين حدیث نیز حضرت امام صادق¬(ع) «تأويل» آية شريفة ﴿وَ نُريدُ أن نَمُنَّ عَلَى الذينَ ٱستُضْعِفوا في ٱلأرض …﴾ (قصص/ 5) را بر اهل بيت پيامبر(ص) تطبيق فرموده‌اند.
در بحارالانوار نیز «تأويل» آية ششم از سورة اسراء از امیر¬المؤمنین¬(ع) منقول است که آن حضرت آیه را بر حوادث آخرالزمان در شهر کوفه تطبیق فرموده‌اند (بحارالانوار، ج 52، صص 272 و 273، ح 167). مضافاً كه در هيچ كجا از متن اين روايات، ذكري از «يهود» نشده است، كه البته بر خلاف ظاهر این آيات است. لكن اين موضوع با «تأويلي» دانستن روايات مذکور سازگار می‌آید. چون در «تأويل» قرآن ــ كه به تصريح آیه هفتم از آل‌عمران، علمِ آن فقط در نزد خداوند متعال و راسخون در علم يعني حضرت رسول اكرم(ص) و ائمة معصومين عليهم‌السلام است ــ ميان لفظ قرآن و تأويلش هيچ دلالت روشن و واضحي براي ما وجود ندارد؛ آنچه عملاً ميان اين آيات سورة اسراء و روايات مورد بحث نيز رخ نموده همین است.



بنا به فرموده آيت‌الله جوادي آملي، تفاوت ديگر ميان «تفسير» و «تأويل» قرآن در اين است كه تفسير از مقوله علم است، اما تأويل قرآن از جنس عين و وجود خارجي است. لهذا به تصريح خداوند متعال، روزي در آيندة اين جهان تأويل كل قرآن خواهد آمد (اعراف/ 53 ــ يونس/ 39). چنانكه در آيات شريفة متعددي در سورة مباركة يوسف «تأويل» به همين معنا و مفهوم به كار رفته است، يعني تحقق يافتنِ تقديرِ پيشينِ خداوند در عالم خارج (يوسف/ 6 و 21 و 36 و 37 و 44 و 45 و 100 و 101).

*نقل دلیل دوم و ردّ آن
اما دليل دوم قائلان رأی فوق را نيز قرآن تأييد نمي‌كند. چون همانطور كه علامه طباطبايي در تفسير شريف الميزان در ذیل این آیات مؤكد نموده، عبارت «عِباداً لَنا» بر مؤمن بودن آن «عباد» دلالت ندارد و كفّار نيز در واقع «بندگان» خداي تعالی به حساب می‌آیند. حضرت علامه در ضمن ردّ نظر امین الاسلام طبرسی در مجمع البیان، فرموده‌اند كه لازم نيست مجازات الهي هميشه به دست مؤمنان صورت گيرد، آن هم در مثل اين آيه، كه اين بندگان را به وصف بأس و شدت خونريزي توصيف نموده است. قول آيت‌الله جوادي آملي در درس خارجِ تفسير خود نيز، مؤيد با قول استادشان حضرت علامه طباطبايي است.
برخي از تفاسير همچون مجمع ‌البيان طبرسي اين روايات «تأويلي» را با «تفسير» اين آيات خلط كرده‌اند. آيات ديگري نيز در قرآن مجيد در بيان ماجراهاي انبياي خداوند نازل گشته و ائمة هدي «تأويل» آنها را در دوران آخرالزمان فرموده‌اند، ليكن ما عموماً در آنها چنين خطاهايي مرتكب نمي‌شويم. مانند قصص/ 5 ﴿و نُريدُ أن نَمُنَّ عَلَى الذينَ ٱستُضْعِفوا في ٱلأرض …﴾ كه در خصوص فرعون و بني‌اسرائيل نازل شده ولي «تأويل» آن در حوادث آخرالزمان است. همچنين است در آية شريفة ﴿بَقيتُ الله خيرٌ لَكُم إن كُنتُم مؤمِنين﴾ (هود/ 86) كه در ماجراي حضرت شعيب(ع) و قوم اوست، لكن «تأويل» آن در منجي آخرالزمان است.
در خصوص كلمة «عِباداً لَنا» در اسراء/ 5 همچنین بايست بگوييم كه كلمة «عباد» در قرآن اصولاً به معناي «عباد تكويني» به كار رفته و شامل تمام مخلوقات خداوند مي‌شود. مثلاً در آية 17 از همين سورة اسراء آمده است: ﴿وَ كَفي بِذُنوبِ عبادِهِ خبيراً بصيراً﴾. و همچنين در سبأ/ 13 فرموده است: ﴿وَ قليلٌ مِن عبادِيَ الشَّكور﴾. اضافه شدن «لام ملكيّت» به كلمة «عباد» مسئله را واضح‌تر کرده است. چنانكه در آية ‌الكرسي و بسياري از آيات كريمة قرآن مؤكد گشته كه هر چه در آسمان و زمين وجود دارد همه از آنِ خداوند متعال است: ﴿لَهُ ما في السَّمَواتِ و الأرض﴾ (بقره/ 255 – نساء/ 131). و اين مالكيت خداوند استثناء ندارد و نفوس ما انسان‌ها را نيز شامل مي‌شود: ﴿ألا إنَّ لِلّهِ مَنْ في السمواتِ و مَنْ في الأرض﴾ (يونس/ 66 – روم/ 26). در اسراء/ 7 مذكور است كه آن «عباد» بر هرچه دست يابند آن را ويران مي‌كنند: ﴿وَ لِيُتَبِّرُوا مَا عَلَواْ تَتْبيراً﴾. اين از آداب مسلمانان و مؤمنان نيست كه در جهاد با کفار، زنان و كودكان و پيران را بكشند يا بناها را ويران نموده و درختان را قطع كنند.  
اما اين امر مي‌تواند از مقولة تسلط ظالمان بر ظالمان باشد كه حكم كلي‌اش در آیة 129 از سورۀ انعام مذكور است. در تورات کنونی نيز عقوبت‌هاي خداوند بر قوم يهود با تسلط يافتن اقوام خونريز و كافر بر ايشان تحذير و پيشگويي شده، و در عمل نیز به همانطور واقع گشته است. اين حقيقت در قرآن مجيد هم مذكور و مؤكّد است. خداوند سبحان در سورة اعراف پس از ذكر ماجراهاي اصحاب سبت و مسخ ايشان به بوزينگان، از اخبار خود به يهود در برانگيختن كساني كه ايشان را پيوسته معذب دارند حکایت کرده است: 
وَ إذْ تأذَّنَ ربُّك لَيَبعَثَنَّ عليهم إلي يومِ القيامةِ مَن يَسُومُهُم سوءَ العذابِ، إنَّ ربَّك لَسَريعُ العِقاب و إنَّهُ لَغَفورٌ رحيمٌ * وَ قَطَعْناهُم في الارضِ اُمَماً، مِنهُمُ الصّالحونَ و منهُمُ دونَ ذَلك، و بَلَوناهُم بالحَسَناتِ وَالسّيِئَاتِ لَعَلَّهُم يَرجِعون *  (اعراف/ 167 و 168) 
در مجموع مي‌توان گفت كه کلمة «عباد» در اين آیه حتی به انسان‌ها محدود نگشته و مي‌تواند شامل حيوانات درنده و بيماري‌هاي مهلك و حتي قحطي و گرسنگي نيز باشد، چرا كه همة اينها در يد قدرت حق تعالي است و خداوند می¬تواند با اینها بندگان خاطی را عقوبت کند. مثلاً توجه کنید که چطور خداوند سبحان در موارد بسیاری واقعة قحطی در میان یک قوم را به خود نسبت داده است، (نگا. اعراف/ 130 ـ نحل/ 112 ـ یوسف/ 46 تا 56).
اين حقيقت در نساء/ 131 مذكور است و خداوند تعالي در آنجا از توصية پيشين خود به يهوديان به رعایت تقواي خود خبر می‌دهد و همانجا مسلمانان را نیز بدین حقیقت امر فرموده، مؤکد مي‌دارد كه اگر كافر شويد همة آنچه در آسمان‌ها و زمين است در اختيار خداوند غني و حميد است:
و لِلَّهِ ما في السَّماواتِ و ما فِي الأرضِ و لَقَد وَصَّيْنَا الَّذِينَ اُوتُوا الْكِتابَ مِن قَبلِكُم و إِيَّاكُم أنِ اتَّقُوا اللَّهَ و إِن تَكْفُرُوا فَإنَّ لِلَّهِ ما في السَّماواتِ و ما في الأرضِ و كانَ اللهُ غَنِيًّا حَمِيداً.

*دلایل دیگری از قرآن برای وقوع دو عقوبت
به جهت ادله ديگر براي اثبات وقوع آن دو عقوبت يهود، مي‌توان به آيات مشابه در قرآن رجوع كرد. آياتي همچون مائده/ 71 كه مختصراً به این موضوع اشاره می‌کند، خصوصاً که عقوبت دوم با رسالت حضرت عيسي(ع) مقارن بوده است:
وَ حَسِبُوا ألاَّ تَكُونَ فِتنَةٌ فَعَمُوا و صَمُّوا ثُمَّ تابَ اللهُ عَلَيهِم ثُمَّ عَمُوا و صَمُّوا كَثِيرٌ مِنهُم و اللهُ بَصِيرٌ بما يَعمَلُون‏ * لَقَد كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إنَّ اللهَ هُوَ الْمَسيحُ ابْنُ مَريَمَ و قالَ الْمَسيحُ يا بَني إسرائيلَ اعْبُدُوا اللهَ رَبّي و رَبَّكُم‏ … (مائده/ 71 و 72).
و پنداشتند كه عقوبتى نخواهد بود، پس كور و كر شدند. آنگاه خدا توبه‏شان بپذيرفت. باز بسيارى از آنها كور و كر شدند. هر چه مى‏كنند خدا مى‏بيند. (71) به تحقيق آنان كه گفتند كه خدا همان مسيح پسر مريم است، كافر شدند. و مسيح گفت: اى بنى اسرائيل، الله پروردگار من و پروردگار خود را بپرستيد…
همچنين آيات دیگری از قرآن به عقوبت‌هاي خداوند بر يهود در مدت اقامت ايشان در ارض مقدس دلالت دارند مانند: مائده/ 12 و 13 – ابراهيم/ 7 – نحل/ 112 تا 119 – إسراء/ 104 – طه/ 81.
بنابراين مي‌توان گفت كه وقايع مذكور در إسراء/ 5 و 7 عملاً در قوم يهود با حملة بخت‌النصر در سال¬ 586 ق.م. و تيتوس به سال 70 م. به وقوع پيوسته و آن دو نوبت از تأدیب این قوم محقق شده است. ليكن «تأويل» این آیات قرآن در آخرالزمان با ظهور حضرت صاحب‌الزمان(عج) و ياران پولادين او خواهد آمد.

*پی‌نوشت
1 . براي تفصيل مطلب نگا. حشر/ 5 و تفاسير ذيل آن، که یهود بنی¬نضیر از چند شاخه¬ای که مسلمانان از درختان ایشان به دستور پیامبر و با وحی خدا قطع کردند اینطور استدلال می¬کردند که تو پیامبر خدا نیستی چونکه در جنگ شاخة درختان را قطع کرده¬ای. و خداوند متعال در همان سوره پاسخ ایشان را داده است. در تورات یهود نیز این دستور عدم قطع درختان به وقت جنگ و جهاد مذکور است. نگا. سفر تثنيه 20/ 19

 نظر دهید »

تغییر سبک زندگی به روش «وب 2»

11 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تغییر رفتار مخاطب در حوزه‌های گوناگون زندگی که به اختصار «سبک زندگی» نامیده می‌شود، مهم‌ترین دست آورد ارتباطات میان فرهنگی است. هنگامی که این تغییرات در یک فرهنگ، زیربنایی‌تر و مبنایی‌تر شود حاکی از یک «تهاجم» یا به عبارت دیگر «شبیخون» خواهد بود. تغییر در سبک زندگی به طور طبیعی باید مبتنی بر ارتباطات میان فرهنگی و از راه رسانه صورت پذیرد. رسانه نیز اقسام گوناگونی دارد که هر یک گستره‌ی نفوذ و مخاطبان خاص خود را دارا هستند؛ بنابراین روند تحول در نحوه‌ی تعامل رسانه‌ها با مخاطبان در دوره‌های مختلف جالب توجه و تعمق است. البته لازم به ذکر است که این نوشتار در پی بررسی رسانه‌های مجازی و تأثیرات آن بر مخاطب می‌باشد.

در رسانه‌های مجازی «نسل اول» که رسانه‌های یک سویه خطاب می‌شدند، محتوای طراحی شده از سوی رسانه در اختیار مخاطب قرار می‌گرفت و به طور طبیعی مخاطب امکان مشارکت در محتوا را نداشته و همانند روزنامه، رادیو و یا تلویزیون تنها مصرف کننده‌ی محتوای برنامه‌ریزی شده از سوی صاحبان رسانه قرار می‌گرفت. این رسانه را (web1) می‌نامند. این نسل تقریباً در اغلب نقاط جهان جای خود را به نسل دوم (web) یعنی (web2) داده‌اند.
در (web2) البته رابطه بین مخاطب و رسانه، تعاملی بوده و مخاطب خود در تأمین محتوای رسانه، بازیگر مؤثر است و سلایق و علایق وی کارگر خواهد افتاد. از جمله رسانه‌های متعلق به نسل دوم (web) می‌توان به «youtube، facebook، friend feed، flicker، twitter و …» در سطح بین‌المللی و «cloob، netiran، .neviseh، balatarin، donbaleh و …» در ایران اشاره کرد.
خانم «هیلاری رادهام کلینتون»، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا، در تاریخ 30 دی ماه 1388، سه هفته پس از اتمام حجت تاریخی ملت فهیم ایران با فتنه‌گران، سخنرانی طولانی در خصوص آزادی اینترنت و سیاست‌های دولت آمریکا در این خصوص در جمع دولت‌مردان و مسؤولین دولتی نمود. وی در این سخنرانی گفت: «من برای خدمت به دموکراسی و دست‌یابی به اهداف دیپلماتیک خودمان، تیمی متشکل از کارشناسان و افراد با استعداد گردهم آورده‌ام تا اقدامات‌مان را در تلاش‌های مربوط به سیاست‌مداری متناسب با قرن بیست و یکم رهبری کنند. آن‌ها ابتکار جامعه‌ی مدنی 2 (web 0.2) را راه اندازی کردند. در یک مدت کوتاه ما اقدام‌های قابل توجهی را برای تبدل این فن‌آوری‌ها به نتایجی که موجب ایجاد تغییرات می‌شوند، به انجام رسانیده‌ایم.» کلینتون در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: «ما می‌خواهیم این ابزار را در دست مردم قرار دهیم تا از آن برای پیش برد دموکراسی و حقوق بشر بهره گیرند.»
ملاحظه‌ی جملات فوق که از زبان «وزیر امور خارجه‌ی آمریکا» صادر شده، نشان دهنده‌ی جایگاه نسل دوم اینترنت (web 0.2) در دیپلماسی بین المللی آمریکا است. پیشرفت تکنولوژی رسانه‌های مجازی و اینترنت از زوایه‌ی نگاه دیپلماسی در دولت آمریکا مورد تأیید و تأکید است؛ ضمن این‌که لازم است خوانندگان گرامی به نظامی بودن پروژه‌ی اینترنت توجه داشته باشند. در حال حاضر مقر اصلی اینترنت در وزارت خارجه‌ی آمریکا و پنتاگون قرار دارد. وزیر امور خارجه‌ی آمریکا به این نکته نیز اشاره می‌کند که: «در ایران و دیگر کشورها سازمان‌دهی از راه اینترنت به صورت ابزاری برای پیش برد دموکراسی و توانا ساختن شهروندان به اعتراض بر ضد نتایج مشکوک انتخابات در آمده است.»
نویسنده البته در پی تکرار مکررات نبوده و تنها در صدد توجه دادن خوانندگان به جایگاه اینترنت در نظام حاکمیتی آمریکاست؛ جایگاهی سیاسی- نظامی در مرحله‌ی اول و فرهنگی- اجتماعی در
مرحله‌ی دوم؛ حال جالب است که به جایگاه این پدیده‌ی پیچیده در ایران نیز توجه کنیم. به نظر می‌رسد اینترنت در ساختار، نظامی و در محتوا، سیاسی است. این عرصه شاید همان عرصه‌ای باشد که سال‌هاست اقسام مردمان در ایران بر سر آن نزاع دارند. سیاست ما، عین دیانت ما و دیانت ما، عین سیاست ماست. توجه کنید: «محتوا و ساختار از یک‌دیگر جدا عمل نمی‌کنند بلکه نقش پشتیبان یک‌دیگر را به عهده دارند.»
خوب است به گفته‌ی یکی از بزرگان علم رسانه نیز توجه شود که: «رسانه خود پیام است.» بدین معنا که در مقطعی از مناسبات فرهنگی، پیامی که رسانه حامل آن است همان فرهنگ درونی رسانه است. (web2) فرهنگی را با خود به همراه می‌آورد که به طور مشخص و هوشمندانه مخاطب را به سوی هدف از پیش تعیین شده، هدایت می‌کند. در همین سخنرانی خانم کلینتون بخش دیگری وجود دارد که به قتل مشکوک خانم «ندا آقا سلطان» پرداخته می‌شود: «در تظاهرات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران، فیلم برداشته شده با تلفن همراه از قتل خونین یک زن جوان، سند دیجیتالی اتهام ظلم و قساوت دولت شد.» غرض از پرداختن به این جمله فارغ از اظهارنظر خصمانه‌ی وی، اشاره به مفهوم «ژورنالیسم شهروندی» است که در عمل وظیفه‌ی اطلاع رسانی را از انحصار خبرنگاران و رسانه‌های رسمی خارج می‌سازد و این امکان را در اختیار هر فردی قرار می‌دهد که بتواند کار خبرنگاری، اعم از کار متنی یا تصویری و کار تصویری اعم از عکس یا ویدئو را انجام دهد.
حال باید پرسید، بستر انتشار محتوای تولید شده چیست؟ ناگفته پیداست. : (web 0.2) وظیفه‌ی تولید محتوا بر عهده‌ی شهروندان در قالب ژورنالیسم شهروندی است و وظیفه‌ی انتشار نیز برعهده‌ی ( twitter Flicker youtube) و سایر رسانه‌های مجازی است. از این‌جاست که در می‌یابیم به ابزار و تکنیکی که از ناحیه‌ی نظام بین‌الملل در اختیارمان قرار گرفته است، اعتماد کامل نکنیم.
همین ابزار و محتوای تولید شده‌ی مشکوک در قضیه‌ی ترور خانم آقا سلطان، چهره‌ی حاکمیت ایران را در برخورد با آشوب‌گران و یا متعرضان به نتیجه‌ی انتخابات مخدوش نمود و جالب آن‌که این واقعه در زمان مرگ «مایکل جکسون»، خواننده‌ی معروف در جهان اتفاق افتاد و تعداد ویدئوهای دیده شده مرتبط با خانم ندا در دنیا با تعداد ویدئوهای مرتبط با آقای مایکل برابری می‌کند، آیا مایه‌ی تعجب نیست؟  نکته‌ی مهم این‌که آن‌چه در رسانه‌های نسل دوم از اهمیت وافری برخوردار است، بازنشر بی‌شمار یک محتوای مشخص در فضای اینترنت می‌باشد.
در پایان، نکات طرح شده در این نوشتار در پی طرح برخی ویژگی‌ها و شیوه‌ی استفاده از تکنولوژی در دست کاربران شبکه‌ی مجازی بوده و هشداری است آگاهی بخش تا مسؤولین امر و نیز کاربران این فرصت پر تهدید را غنیمت شمرده و در پی حسن استفاده از این رسانه باشند.(*)
*مجید علیزاده
 نظر دهید »

چرا اثرگذاری رسانه‌‌های ایرانی در جنگ نرم پایین است؟

11 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
قرار گرفتن جمهوری اسلامی ایران در شرایط جنگ نرم واقعیتی انکارناپذیر است؛ جنگی که هدف آن اقناع افکار و ارضای قلوب به منظور مسخ و در دست گرفتن اراده‌ی ملت‌ها برای تغییر باورها و ارزش‌هاست. در این جنگ، بدون شک «رسانه» اعم از خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها، رادیو، تلویزیون، سینما و… از نظر انتقال پیام، مهم‌ترین ابزار به حساب می‌آیند و نقش تعیین‌کننده‌ای برای مشخص شدن پیروز میدان دارند.
در حال حاضر، کمتر کسی ممکن است در این نظر تردید داشته باشد که مجموع رسانه‌های متعلق به طیف حامیان نظام نمره‌ی بالایی را در جنگ نرم از آن خود نمی‌کنند و به جز بعضی برهه‌ها که برخی از رسانه‌های کشور مانند صداوسیما و برخی خبرگزاری‌ها و روزنامه‌ها به واسطه‌ی حضور نیروهای متدین و متعهد عملکرد قابل قبولی داشتند، در مجموع و در شرایط فعلی نمی‌توان به عملکرد مجموعه‌ی این رسانه‌ها نمره‌ی بالایی داد، چه آنکه غالباً رسانه‌های کشور از تعیین میدان بازی و در دست گرفتن سرنخ جریان‌های خبری راجع به جمهوری اسلامی ایران در سطح بین‌الملل عاجزند و شاید بتوان این گونه عنوان کرد که عموماً میدان بازی در عرصه‌ی رسانه توسط رسانه‌های استکباری تعیین می‌شود و رسانه‌های جمهوری اسلامی ایران حتی اگر با قواعد خودی خوب بازی کنند، در نهایت ثمره‌ی چندانی از این اقدام خود نمی‌برند.
توضیح آنکه امروزه رسانه‌ها 2 کارویژه‌ی عمده و اصلی را دنبال می‌کنند:
اول آنکه به مخاطب خود دیکته می‌کنند که «به چه چیزی فکر کند» و ثانیاً اینکه «چگونه فکر کند.»
امروزه و با پیشرفت اصول مدیریت رسانه، برخی رسانه‌های بزرگ و باسابقه‌ی دنیا تنها با یکی از این 2 کارویژه می‌توانند به تمام اهداف خود دست یابند و آن کارویژه همان است که به مخاطب خود دیکته کنند که «به چه چیزی فکر کند!»
رسانه‌ی رژیم سلطنتی انگلیس (بی‌بی‌سی) که امروزه در اصول خبرنویسی و مدیریت پیام، گوی سبقت را از بسیاری از رسانه‌های بزرگ غربی ربوده است، در شعارهای خود که بر روی سایت اینترنتی‌اش نیز مندرج است، بر این نکته تأکید می‌کند که «بی‌بی‌سی به شما نمی‌گوید چگونه فکر کنید!»
آری این رسانه‌ی بزرگ دنیا با پیشرفت اصول خبرنویسی و مدیریت پیام و شگردهای خاص خود توانسته است تنها از طریق «موضوع‌سازی» به مدیریت افکار عمومی بپردازد و مخاطب را وادار نماید به آن چیزی که بی‌بی‌سی می‌خواهد فکر کند.
نتیجه آنکه اگر «موضوع‌سازی» و تعیین «مهم‌ترین سوژه‌های روز» را که مردم دنیا باید فکر و ذهن و تحلیل خود را به آن معطوف کنند یکی از مهم‌ترین و اساسی‌ترین کارکردهای رسانه تلقی کنیم، بایستی به این امر اذعان داشته باشیم که اکثر قریب به اتفاق موضوع‌سازی‌های رسانه‌ای در دنیا حتی راجع به جمهوری اسلامی ایران از طریق رسانه‌های متعلق به کشورهای عضو جبهه‌ی استکبار انجام می‌شود و رسانه‌های ایرانی اگر هم بخواهند موفقیتی کسب کنند، تنها در خنثی‌سازی این موضوع‌سازی‌ها و جریان‌سازی‌های صورت‌گرفته توسط رسانه‌های غربی و مرتجع عربی خواهد بود.

برای مثال، در بحبوحه‌ی یکی از بزرگ‌ترین اتفاقات سیاسی در جمهوری اسلامی ایران (شانزدهمین اجلاس غیرمتعهدها) سوژه‌سازی برخی رسانه‌های غربی از جمله بی‌بی‌سی از «جیگر» کافی بود تا تعدادی از رسانه‌های کشور به این زمین کشیده شوند و بخشی از نیروی خود را معطوف به آن سازند!

این گفته بدان معنی است که علی‌رغم توانایی‌های خارق‌العاده و استثنایی رهبر معظم انقلاب اسلامی برای تغییر و تعویض زمین بازی در عرصه‌ی دیپلماسی بین‌الملل، رسانه‌های ایرانی حتی از دنبال کردن مسیر حکیمانه و فوق‌العاده هوشمند مقام معظم رهبری نیز عاجزند و در بهترین حالت، بیش از چند روز توانایی تبیین، طرح و موضوع‌سازی سخنان معظم له را ندارند و در نهایت با تاکتیک‌های پیچیده‌ی رسانه‌های غربی و عدم درک صحیح مدیران رسانه‌ای کشور از کارکرد رسانه، فوراً زمین بازی تغییر می‌یابد و این رسانه‌های ایرانی هستند که به یک ابزار صرفاً منفعل در برابر رسانه‌های غربی تبدیل می‌شوند.

تبیین:
آنچه در فوق آمد تحلیلی بود از دید نگارنده بر فضای فعلی نبرد میان رسانه‌های وفادار به جمهوری اسلامی ایران با رسانه‌های متعلق به جبهه‌ی استکبار که در ذیل برخی از دلایل کم‌خاصیتی رسانه‌های ایرانی در این نبرد ذکر خواهد شد:
الف) عدم درک صحیح از «جنگ نرم»؛
جنگ نرم جنگی جبهه‌ای و همه‌جانبه است که در آن تمام بخش‌های یک جامعه و کشور درگیر نبردی بر سر موجودیت یا عدم موجودیت می‌شوند. با این حال متأسفانه، همانند اغلب بخش‌های فرهنگی کشور، در عرصه‌ی رسانه نیز هنوز درک صحیحی از واژه‌ی «جنگ» در عبارت «جنگ نرم» وجود ندارد، چه آنکه «جنگ» نزاع بر سر «موجودیت» است و در صورت شکست جمهوری اسلامی در این جنگ نرم، بایستی ماهیت وجودی جمهوری اسلامی را پایان‌یافته تلقی کنیم. با این وجود، عملکردی که در عرصه‌ی رسانه‌ای کشور شاهد آن هستیم عملکردی متناسب با شرایط جنگی نیست.
ب) ضعف مفرط نیروی انسانی، چه در بخش مدیران و چه در بخش تحریریه؛
شاید بتوان مهم‌ترین ضعف رسانه‌های وفادار به جمهوری اسلامی را در ضعف مفرط نیروی انسانی آن جست‌وجو کرد. متأسفانه باید گفت که اگر این ضعف در بین مدیران رسانه‌ها بیشتر از اعضای تحریریه نباشد، کمتر از آن نیست.
متأسفانه تا به امروز بسیاری از مدیران رسانه‌ای کشور، به دلیل عدم آموزش کافی، درک صحیح و راهبردی از مسئله‌ی رسانه ندارند و بسیاری از آن‌ها صرفاً به دلیل آنکه خبرنگار زیرکی بوده‌اند یا در تنظیم و ویراستاری خبر مهارت داشته‌اند به درجه‌ی مدیریت رسانه نائل شده‌اند، بدون آنکه در حوزه‌ی مدیریت منابع انسانی و به خصوص «کارکردهای راهبردی رسانه» و «فهم رسانه» مطالب کافی اندوخته و آن‌ها را در عرصه‌های مناسب آزموده باشند.
از طرف دیگر، خبرنگاران و اعضای تحریریه‌ها در رسانه‌های کشور نیز همچنان با متدهای آموزشی چند دهه‌ی پیش فعالیت می‌کنند و اولاً، به دلیل نبود آموزشگاه‌های حرفه‌ای کافی در عرصه‌ی رسانه در کشور و ثانیاً، به دلیل عدم آشنایی تعداد قابل توجهی از اساتید کشور با متدهای روز دنیا در عرصه‌ی خبرنگاری و خبرنویسی، همچنان در حال و هوای خبرنگاران دهه‌ی 60 به سر می‌برند و فعالیت‌های رسانه‌ای خود را بیش از آنکه «هدف‌محور» و «راهبردی» ببینند، «غریزی» و «واکنشی» می‌انگارند و به همین دلیل، معمولاً اغلب رسانه‌های کشور، بیش از آنکه بتوانند کارکرد رسانه‌ای داشته باشند و «مخالفان را منفعل»، «موافقان را کارآمد» و «خاکستری‌ها را جذب» کنند، تقریباً به رسانه‌های محفلی و بولتنی تبدیل شده‌اند که در بهترین حالت به محلی برای رجوع موافقان طیف فکری خودشان تبدیل می‌شوند.
ج) ضعف در منابع مالی و تعدد غیرعاقلانه‌ی رسانه‌های مشابه همسو؛
از جمله دیگر علل اصلی ضعف جبهه‌ی رسانه‌ای جمهوری اسلامی ایران کمبود منابع مالی کافی برای رسانه‌ها به منظور کسب جایگاه و وجهه‌ای بین‌المللی است، اما در این زمینه باید به این نکته‌ی اساسی توجه شود که فقر مالی رسانه‌های اصلی وفادار به جمهوری اسلامی بیش از آنکه از کمبود منابع مالی در نظام سرچشمه بگیرد، به نبود «مدیریت عاقلانه» در جبهه‌ی رسانه‌ای کشور مربوط می‌شود.
تعدد غیرعاقلانه‌ی رسانه‌های مشابه با کارویژه‌های یکسان، که بسیاری از تولیداتشان کاملاً شبیه به یکدیگر و به نوعی بازنویسی از همدیگر است، نه تنها «تکثر» رسانه‌های ارزشی محسوب نمی‌شود، بلکه اقدامی است غیرعقلایی که تنها موجبات سوخت‌وسوز فرصت‌ها و نابودی منابع مالی و همچنین سردرگمی مخاطب را فراهم می‌آورد.
به عنوان نمونه، می‌توان به پیامک چند خبرگزاری و سایت خبری در کشور اشاره کرد که تقریباً از لیست مخاطبان یکسانی برخوردارند و پیامک‌های این رسانه‌ها در اکثر موارد شبیه به یکدیگر و تنها به فاصله‌ی زمانی چند ثانیه ارسال می‌شود. این در حالی است که ارسال پیامک‌ها با چنین حجمی، منابع مالی نسبتاً فراوانی را مصروف خود می‌سازد. از طرف دیگر، تعدد سایت‌های کم‌بیننده و غیرحرفه‌ای نیز از جمله اقدامات توجیه‌ناپذیر در این عرصه است.
علاوه بر اسراف بیت‌المال، یکی از آفت‌های اساسی این اقدامات غیرعاقلانه «پراکندگی نیروهای حرفه‌ای» در میان رسانه‌های وفادار به جمهوری اسلامی است، چه آنکه در برخی از موارد (هرچند اندک) شاهد آن هستیم که برخی از نیروهای رسانه‌ای جبهه‌ی فرهنگی انقلاب، پیش از آنکه حتی خبرنویسی و خبرنگاری را به طور کامل فراگیرند و تجربه‌ی کافی در این زمینه کسب کنند، فوراً به عنوان سردبیر یک سایت خبری منصوب می‌شوند! همین امر موجبات سطحی شدن برخی از سایت‌های متعلق به جبهه‌ی فرهنگی انقلاب را فراهم ساخته است. البته ناگفته نماند که تعداد قابل توجهی از سایت‌های متعلق به جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی از نیروهای حرفه‌ای و متعهد برخوردار هستند.
خلاصه آنکه اگر نیروهای حرفه‌ای رسانه‌ای نظام به جای پراکندگی در چند 10 خبرگزاری و سایت خبری و… در یک یا چند رسانه‌ی قوی مجتمع می‌شدند، بدون شک تأثیرگذاری بیشتری از این رسانه‌ها شاهد بودیم.
د) عدم درک صحیح از کار جبهه‌ای در عرصه‌ی رسانه؛
جنگ نرم یک جنگ جبهه‌ای است که در آن بخش‌های مختلف از قبیل رسانه، سینما، آموزش و پرورش و بخش‌های متعدد و مختلف دیگر بایستی با پیگیری «راهبردها»، «سیاست‌ها» و «برنامه‌ها»ی مشخص و مدون، عملکردهای خود را در نهایت به سمت «هدف واحد و مشخص» همگرا کنند.
خاصّه آنکه بایستی در ذیل هر کدام از این بخش‌ها نیز چنین رویکردی در سطح جزئی‌تر پیگیری شود. برای مثال، در حوزه‌ی رسانه، اولاً عملکرد مجموع رسانه‌های نظام بایستی در قالب راهبردها و سیاست‌های مشخص و همگرا با سایر بخش‌ها به سمت هدفی واحد نیل کند و ثانیاً هر کدام از رسانه‌ها نیز بایستی عملکردهای فردی خود را «در عین متفاوت بودن از نظر شکل» در نهایت به یک سمت‌وسوی مشخص هدایت کنند.
با وجود عملکردی کاملاً هدفمند در عرصه‌ی رسانه از سوی جبهه‌ی استکبار، چنین هماهنگی و عملکرد هدفمند و راهبردی در رسانه‌های خودی دیده نمی‌شود و اگر نگوییم که بسیاری از رسانه‌های وفادار به نظام به دلیل منسجم و تشکیلاتی عمل نکردن، در نهایت به خنثی کردن دیگر رسانه‌ها و یا بازی در پازل دشمنان روی می‌آورند، در بهترین حالت باید گفت که تقریباً هیچ 2 رسانه‌ی مدافع نظام در کشور وجود ندارد که به صورتی کاملاً تشکیلاتی و منسجم، در عین اختلاف شکل و ظاهر و رویکرد ظاهری، در نهایت چند راهبرد مشخص را دنبال کنند.
توصیه:
الف) تشکیل آموزشگاه‌های قوی برای تربیت نیروی انسانی حرفه‌ای در عرصه‌ی خبر؛
ب) آموزش حین خدمت مدیران رسانه‌ای کشور، به صورت منظم و همیشگی، به منظور آشنایی آن‌ها با جدیدترین متدهای خبرنویسی و عملیات روانی و همچنین تقویت عقبه‌ی تئوریک آن‌ها؛
ج) تجدید نظر در رشد قارچ‌گونه‌ی سایت‌های مشابه در جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی و تلاش برای مجتمع کردن بخش قابل توجهی از نیروهای رسانه‌ای عضو این جبهه به منظور ارائه‌ی عملکردی در تراز انقلاب اسلامی؛
د) تشکیل جلسات منظم با حضور مدیران مسئول رسانه‌ها برای حفظ انسجام و یکپارچگی؛
هـ) تدوین راهبردها، سیاست‌ها و برنامه‌های مشخص برای رسانه‌ها با رعایت اصل تکثر و حفظ اختلافات ظاهری، به منظور پیگیری اهداف مشخص در جلسات هماهنگی. (*)

*عبدالله عبدالهی

 1 نظر

نفهمیدیم چرا جنگیدیم!!

11 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

فیلم سینمایی «سفر سرخ» اثر «حمید فرخ نژاد» که پس از یک توبیخ چند ساله امسال و معلوم نیست بنابر کدام دلیل و برهان سینمایی یا مصلحت اجتماعی در سالن رسانه‌های جشنواره‌ی  فیلم فجر به نمایش در آمد.

بررسی جنبه‌های ساختاری فیلم سفر سرخ چندان اهمیتی ندارد و چندان به کار نمی‌آید چرا که این فیلم به جهت سینمایی اساساً اثری نیست که قابل بحث باشد. ساختار فیلم آن چنان ضعیف، نازل و متزلزل است که مخاطب را از همان لحظات ابتدایی دچار عذاب و دافعه می‌کند.

فیلمی با بدترین ریتم ممکن، میزانسن‌هایی غلط، حرکات بازیگرانی که معلوم نیست با کدام تمرین و پشت‌کار به این‌جا رسیده‌اند و در نهایت با نوعی از ترکیب بندی غلط از عناصر سینمایی در نهایت منجر به مجموعه تصاویری شده که به هیچ وجه نمی‌توان عنوان فیلم منسجم را بر آن نهاد. فیلم سفر سرخ از اساس دچار ایرادهای جدی در نحوه‌ی بیان و لحن روایت خود است.

فیلم نمی‌تواند داستانک یا شبهه داستان خود را که از ایده‌ی جذاب اولیه نیز تهی است برای مخاطب روایت کند. روایتی که نمی‌تواند مخاطب را درگیر کرده و حتی  او را برای لحظاتی با خود همراه سازد. بازی تمام بازیگران که به طور قطع ناشی از کار نابلدی کارگردان فیلم است، جعلی و آن چنان تقلبی است که هم‌چون یک شیِء الصاق شده به مجموعه‌ای ناهمگون، مخاطب را دچار تردید و وازدگی از فیلم می‌کند.

سفر سرخ از ویژگی‌های سینما ورزانه و از ارزش‌های زیبایی شناسانه‌ی هنری خالی است. فیلمی که صرفاً بر اساس تعدادی شعار و نشانه‌گذاری که برگرفته از کارگردان فیلم است ساخته و پرداخته شده و در نهایت اثری را تحویل مخاطب داده که به‌هیچ وجه نه تنها قابل دفاع نیست بلکه نمی‌توان آن را تحمل کرد.

فیلم با بدترین ریتم ممکن روایتی ناهمگون را از منطقه‌ی جنگی به تصویر می‌کشد که آدم‌های آن در موقعیتی در محاصره‌ی نیروهای دشمن گرفتار آمده‌اند و با یک‌دیگر به جنگ و جدال بر می‌خیزند. اساساً معلوم نیست این آدم‌ها کجا گرفتار شده‌اند و چرا؟ معلوم نیست چرا این‌قدر تلخ، تاریک و درگیرند، هم درگیر با خودشان و هم درگیر با اطرافیان‌شان.
برخی از کاراکترهای فیلم که هرگز تیپ هم نمی‌شوند چه برسد به شخصیت، حضوری تعجب آور در فیلم دارند که باعث حیرت می‌شود. حیرتی که ناشی از اطلاع نداشتن از پیشینه، دیدن، شنیدن رفتارها و دیالوگ‌های این افراد است.
به عنوان مثال، شخصیتی که با چهره‌ای به ظاهر صالح  و با عنوان کارمند دولت می‌خواهد از مهلکه فرار کند با نوعی از ترکیب بندی رفتاری که از او شخصیتی منافق پیشه و شیطان صفت و در عین حال ترسو و بزدل می‌سازد برای مخاطب تعریف می‌شود. این شخصیت در طول فیلم حضوری گاه عاطفی، گاه کاریکاتوری و گاه مضحک دارد.

هم‌چنین حضور رزمنده‌ای دیگر که او نیز عصبیت رفتاری پرخاش‌گرانه‌ای را نسبت به سایرین از خود بروز می‌دهد که دلیلش معلوم نیست و یا حضور زن پرستار و امدادگر که معلوم نیست چرا این‌قدر دچار تشویش و تزلزل است، چرا می‌خواهد بماند و چرا نمی‌خواهد برود و در مقابل او امدادگر دیگر و … و تمامی کاراکترهای این فیلم در چنین موقعیت‌هایی روبه‌رو هستند، متقلب و تزلزلی.

فیلم به ظاهر معطوف این نکته است که می‌خواهد مصداق تام و تمام یک فیلم ضد جنگ باشد بدون این‌که کارگردان و نویسنده‌اش بفهمند مفهوم ضدجنگ یعنی چه، از کجا آمده و به چه درد می‌خورد. فیلمی این چنین غلط و مغشوش که حتی از به تصویر در آوردن یک سکانس زیبا در طول فیلم عاجز است، چگونه چنین ادعایی دارد؟
ادعایی که حداقل یکی از لوازم اصلی آن تسلط بر هنر سینما است و به تصویر کشیدن درست لحظات، انسان‌ها و مهم‌تر از همه قصه، فیلم سفر سرخ، به هیچ‌وجه قصه ندارد و اگر هم قصه داشته باشد یک خواب پریشان است که تعبیر به قصه شده که البته در  مخاطب جز دافعه، اثر دیگری ایجاد نمی‌کند. فیلمی آن چنان عذاب آور که تحمل کردن آن به طور قطع می‌تواند به عنوان یکی از مجازات‌های مجرمین در آینده مورد توجه مقام‌های قضایی قرار گیرد.
فیلم سفر سرخ به لحاظ محتوایی در عین حال که از ویژگی‌های ظاهری و نشانه‌گذاری‌های سطحی برای فلش گذاشتن و ارجاع دادن به سینمای ضد جنگ استفاده کرده و یا به عبارتی بهتر، سو استفاده کرده است در عین حال اساساً متعلق به سینمای ضد جنگ هم نیست چرا که فیلم هیچ تعریفی از این سینما ارایه نمی‌دهد و هیچ نشانه‌ی جدی و تأثیرگذاری از سینمای ضد جنگ در هیچ یک از المان‌های تصویری و عناصر سینمایی این فیلم، دیده نمی‌شود.  فیلم فرخ نژاد بی‌آن‌که یک اثر سینمایی قابل تحمل باشد صرفاً وصله پینه کردن یک‌سری پلان است با بدترین شکل بازی‌ها و فیلم‌نامه‌ای که معلوم نیست چرا این‌قدر مغشوش و متزلزل است و در نهایت یک میزانسن غلط اندر غلط .
مجموعه‌ی این عوامل به تولید فیلمی منجر می‌شود که تصویری تلخ، تاریک و پر تردید از جنگ را نشان می‌دهد. تردید در این‌که چرا جنگیدیم؟ چگونه جنگیدیم؟ کجا جنگیدیم و متعلق به کدام آرمان‌ها بودیم؟ شاید نتیجه‌ی نهایی چنین اثری زیر سؤال بردن ارزش‌هایی باشد که این جنگ بر مبنای آن بنا شده و دیواری کوتاه تر از دیوار سینما؟ (*)
محمد آرمان؛پژوهشگر
 نظر دهید »

مجاهدت فکری در فضای مجازی

11 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در جهان افسون ­زده و سکولار معاصر، انقلابی تمام عیار و اسلامی در جامعه‌ی ایران رخ داد که فرهنگ ­جهانی­شده‌ی غرب را به چالش طلبید و از پهنه‌ی تعریف شده از سوی آن، پا فراتر نهاد. این انقلاب، ریشه در مبانی هیچ یک از ایدئولوژی‌های چپ و راست غربی نداشت، بلکه ماهیت خود را از «اسلام» به مثابه یک دین جامع و کامل الهی برگرفته بود. این هویت نوظهور که در قالب یک نظام سیاسی با عنوان «جمهوری اسلامی» تعیّن یافت، به زودی در نقطه‌ی مقابل و متضادّ غایات و منافع «نظام جهانی سلطه» قرار گرفت. این تقابل و تضاد که برخلاف مناسبات سیاسی صورت­بندی­شده از سوی ابرقدرت­های سکولار بود، با واکنش‌های پی­در­پی و شیطانی آن­ها مواجه گردید. وقوع جنگ تحمیلی هشت ساله، یکی از برجسته ترین این واکنش‌ها بود.

1- از سال‌های پایانی دهه‌ی شصت و پس از رحلت امام خمینی (ره)، دشمنان انقلاب اسلامی، «میدان جنگ» را تغییر دادند و از «جنگ سخت» به «جنگ نرم» روی آوردند. این نتیجه­ای بود که آن­ها به واسطه‌ی ناکامی­های خود در عرصه‌ی جنگ سخت به آن دست یافته بودند. در همان هنگام، مقام معظم رهبری این «تغییر فاز» را درک کردند و این درک حکیمانه را در قالب تعبیر «تهاجم فرهنگی» به همگان اعلام نمودند. در اواسط دهه‌ی هفتاد و با آغاز دوران اصلاحات، شتاب پیش‌ روی دشمن رو به فزونی نهاد و در این دوره، بخش‌هایی از نسل‌های انقلاب با فروغلتیدن به تفکرات سکولاریستی، «ریزش» کردند. حوادث تیرماه سال 1378 به خوبی می‌توانست هویت این «طبقه‌ی برانداز» را نمایان و عریان سازد. «وقایع فتنه گون سال 1388»، تلاشی دوباره و البته عظیم­تر این طبقه‌ی دگراندیش در پهنه‌ی جنگ نرم و در راستای برانداختن «نظام ولایت فقیه» و در انداختن طرحی سکولاریستی- در قالب «جمهوری ایرانی»- بود که با تدبیر مؤید به تأییدات غیبی نایب امام عصر (عج) به شکست انجامید.
2- تجربه‌ی دهه‌ی اخیر به روشنی نشان داد که «فضای مجازی» از جمله فضا‌هایی است که دشمن به منظور پیش روی در «جنگ نرم»، سخت بدان متوسل شده است. در وقایع فتنه‌گون سال 1388، هم «دگراندیشان برانداز داخلی» و هم «قدرت­های مداخله­گر بیگانه»، بهره ­برداری گسترده­ای از فضای مجازی در راستای اردوکشی خیابانی، انتشار اخبار و تحلیل­های دروغین کردند. در واقع، فضای مجازی به بستری برای شکل­دهی به یک شبکه‌ی اجتماعی پهن ­دامنه تبدیل شد. اکنون این فضا از سوی دشمنان انقلاب اسلامی به ابزار و رسانه‌ای برای دروغ ­پراکنی، شبهه­سازی و اغفال افکار عمومی تبدیل شده است. بنابراین، جای تردید نیست که وب‌سایت­های خبری و تحلیلی مستقر در فضای مجازی، یکی از تأثیرگذارترین سلاح­های دشمن در عرصه‌ی جنگ نرم به شمار می­آیند.
3- در چنین بافت و زمینه­ای، وب‌سایت «برهان» بر آن است که در حوزه‌ی فضای مجازی در مسیر یک «جهاد فکری و اعتقادی» منسجم و متقن گام نهد. «پاسخ‌گویی مستدل و منطقی به پرسش­ها و مسأله­های کنونی جامعه»، «گره­گشایی از معضلات فکری و نظری»، «شبهه­زدایی» و «تولید تحلیل­ها و تأملات سالم و پالوده‌ی از کج­اندیشی و انحراف» از جمله مهم­ترین رسالت­هایی است که «برهان» برعهده گرفته و با استعانت از خداوند متعال، با تمام توان در راه وصول به آن تکاپو خواهد کرد.
«سیاست»، «فرهنگ» و «اقتصاد» سه قلمرویی است که «برهان» برای مجاهده و مبارزه‌ی خویش برگزیده است. منطق و عقلانیت حاکم بر ذهنیت نویسندگان و متفکران «برهان»، منطق و عقلانیت برخاسته از «ایدئولوژی اسلامی» است؛ و البته آن بینش و نگرشی از اسلام که امام خمینی (ره) «اسلام ناب محمدی(ص)» نامید و نظریه­پرداز انقلاب اسلامی، علامه‌ی شهید مرتضی مطهری (ره)، جان خود را در راه ابطال قرائت‌های مخالف با آن نثار کرد.
امید است که این مجاهدت فکری، مورد تأیید حضرت ولی­عصر(عج) قرار گیرد و ادعیه‌ی ایشان نصیب فاعلان و عاملان آن گردد.
 1 نظر

رسالت زنان منتظر در عصر غیبت

11 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

خانواده در دهه‌های اخیر شاهد بحران‌هایی جدی بوده است؛ به گونه‌ای که جنگ علیه خانواده در غرب به مرحله‌ای رسیده است که تمام شئون خانواده دچار آسیب جدی گردیده است و می‌توان علائم زوال حیات خانواده در غرب را به صورت جدی مشاهده نمود. شرایط به جایی رسیده است که حتی به خانواده‌های تک‌والدی نیز به صورت رسمی و قانونی عنوان «خانواده» اطلاق می‌شود. تمایل به ازدواج به شدت کاهش یافته است و بیشتر جوانان به صورت مجرد زندگی می‌کنند.[1]

آرمان‌های فمینیستی همچون اصرار بر برابری میان زن و مرد در همه‌ی زمینه‌ها، حضور گسترده‌ی زنان در مشاغل تمام‌وقت، تعارض تعهدات بیرون از خانواده با تعهدات درون خانواده و… همگی در تهیه‌ی هیزم آتش برای سوزاندن بنیان خانواده تأثیرگذار بوده‌اند. معاهدات و قوانین بین‌المللی نیز تحت تأثیر مبانی فکری فمینیستی در نبرد با خانواده نقش ایفا نموده‌اند. به طور مثال، ویلیام گاردنر که از نویسندگان و متفکرین کانادایی است، در تشریح ابعاد بحران خانواده، به ویژه در آمریکا و کانادا، در کتاب خود تحت عنوان «جنگ علیه خانواده» می‌نویسد: معاهدات بین‌المللی تصویب‌شده در مورد زنان اصرار بر این مسئله دارد که زنان جهان باید خانواده‌های خود را ترک کنند و به طور تمام‌وقت وارد نبرد کار شوند. این گونه معاهدات، مروج مهدکودک‌های همگانی دولتی است و سقط‌جنین رایگان را حق افراد قلمداد می‌کند و نهایتاً نتیجه‌ای جز تضعیف خانواده در پی ندارد. این‌ها از خانواده تنفر دارند.[2]
در ایران نیز خانواده از این آسیب‌ها در امان نبوده است. تحولاتی همچون افزایش سن ازدواج، افزایش تمایل به زندگی به صورت مجرد، افزایش نزاع‌های خانوادگی و طلاق، کم شدن روحیه‌ی تفاهم و سازش میان زوجین و کاهش نقش و تأثیرگذاری خانواده بر فرزندان و… معضلاتی جدی برای خانواده به وجود آورده است. در صورت ادامه‌ی چنین روندی، خانواده‌ی ایرانی در سالیان آتی کارآمدی خود را از دست می‌دهد و جامعه با مشکلاتی بسیار جدی مواجه خواهد شد.
با توجه به اهمیت و نقش خانواده و ضرورت حفظ و استحکام آن، این ادعایی گزاف نیست که مسیر جلوگیری از ادامه‌ی آسیب‌هایی که خانواده را به صورت جدی تهدید می‌کند، از شناخت جایگاه و منزلت زن در خانواده و اهمیت‌بخشی به این جایگاه می‌گذرد.
بدین منظور، ابتدا به بررسی جایگاه و نقش زن در خانواده پرداخته و در پایان بر مهم انگاشتن نهاد خانواده و ضرورت اصالت دادن به آن تأکید می‌شود:
گام اول؛ نقش و جایگاه زن در خانواده و تربیت نسل ولایی
اگر ولایت‌مداری و محبت به ولی خدا را یکی از مهم‌ترین ارزش‌های یک فرد شیعه بدانیم که خانواده متولی انتقال آن است، در راستای همان رسالتی که در جهانی هستی، خالق انسان‌ها برای آنان قرار داده است و معمار انقلاب، حضرت امام خمینی نیز به خوبی آن را چنین تبیین نمودند که همان طور که قرآن انسان‌ساز است، زن نیز انسان‌ساز است؛ زنان عهده‌دار مسئولیتی خطیر هستند. اگر پایه‌ی اصلی تربیت و رشد صحیح فرد برای اجتماع را در خانواده جست‌وجو کنیم، زن به عنوان مربی خانواده و عامل اصلی انتقال ارزش‌ها، اصیل‌ترین نقش‌ها را بر عهده دارد و در اهمیت آن همین بس که بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می‌فرمایند: «آن گاه که زن در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می‌پردازد به خدا نزدیک‌تر است.»

رسالت‌های اصلی زن منتظر
در طول تاریخ تشیع، یکی از نقش‌های بی‌بدیل زنان، دفاع از ولایت و تلاش برای حفظ این ارزش الهی بوده است. بالاخص در عصر غیبت که نقش مردان برای دفاع از ولایت به جهت اختناق شدید، کم‌رنگ بوده است؛ زنان فعالانه برای حفظ فرهنگ مهدویت در جامعه نقش‌آفرینی نموده‌اند و در بین تمامی نقش‌های خود، در حفظ فرهنگ مهدویت و تربیت نسل ولایی و انتقال این ارزش به نسل آینده و حفظ اندیشه‌ی مهدوی از طریق پویا‌سازی خانواده، نقشی بسیار مؤثر و انکارناپذیر داشته‌اند.
زنان شیعه با بهره‌گیری از آموزه‌های دینی در طول تاریخ تشیع با پرداختن به اساسی‌ترین نقش و کارکرد زنان، که همان مادری است، بلندترین گام‌ها را برای حفظ ولایت برداشته‌اند. آنان با نقش‌آفرینی خود ارزش ولایت و حب به ولی خدا را به فرزندان خود منتقل کردند و بالاخص در عصر غیبت، این مادران بودند که با فضاسازی مناسب در خانه و با پایبندی به امام زمان خود و با علاقه‌ای که به ایشان نشان می‌دادند و رابطه قلبی و معرفتی که با حضرت داشتند، این علاقه و عاطفه را به فرزندان نیز منتقل کردند و از این طریق، در حفظ و احیای این مهم می‌کوشیدند.
و اما در عصر حاضر، تربیت انسان دین‌دار پویا، کارآمد و عاشق ولایت از اهمیت و جایگاه بالایی برخوردار است؛ چرا که شاهد هجوم جریان شوم ناتوی فرهنگی هستیم که بنا دارد از نسل جوان ما یک نسل بی‌هویت و بی‌ریشه بسازد. همان طور که مقام معظم رهبری مطرح فرمودند: باندهای بین‌المللی زر و زور، که برای تسلط بر منافع ملت‌ها، سازمان‌های نظامی ناتو را تشکیل داده بودند، اکنون در پی تشکیل ناتوی فرهنگی هستند و با استفاده از امکانات زنجیره‌ای متنوع و بسیار گسترده‌ی رسانه‌ای، در پی تخریب هویت ملی جوامع بشری هستند و بنا دارند که با استحاله‌ی فرهنگی و انقطاع تاریخی بین‌ گذشته و آینده، از جامعه‌ی ما ملتی بی‌هویت بسازند.[3] اینجاست که نقش مادران در دفاع از هویت ملی و دینی و انتقال ارزش‌ها بسیار پررنگ می‌شود؛ چرا که تمامی ارزش‌های دینی، اخلاقی، ملی و… در درون خانواده است که شکل می‌گیرد، نهادینه می‌گردد و به جامعه منتقل می‌شود. بالاخص ارزش‌های ولایت‌مداری که از جمله ارزش‌هایی است که دشمن نوک تیز پیکان حمله‌ی خود را متوجه آن نموده است، از طریق خانواده، از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.
مادران منتظر باید بدانند یکی از مسئولیت‌هایی که از طرف شارع مقدس بر عهده‌ی آنان گذاشته شده، تلاش برای تربیت یک نسل ولایی است؛ چرا که در روایات متعدد آمده است که ولایت و مودت اهل بیت از فرایض الهی است و ملاک قبول اعمال و عبادات به حساب می‌آید. در زیارت جامعه‌ی کبیره می‌خوانیم: بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه و لکم الموده الواجبه: به سبب ولایت شما طاعت واجب پذیرفته می‌شود و «موده واجبه» برای شماست. همچنین پیامبر به سلمان فرمودند: ان‌الموده اهل بیتی مفروضه واجبه علی کل مؤمن و مؤمنه: مودت اهل بیت من بر هر مرد و زن باایمان فرض و واجب است.[4]
از این رو، عمده‌ترین نقش‌آفرینی‌های زن منتظر، منتظرپروری است. امید است همان طور که زنان در طول تاریخ تشیع افتخارآفرینی‌های زیادی در حفظ مکتب تشیع داشته‌اند، در این عصر هم بتوانند با تربیت نسل مهدی‌باور، دین خود را به جامعه‌ی دینی ادا نمایند.
اگر پایه‌ی اصلی تربیت و رشد صحیح فرد برای اجتماع را در خانواده جست‌وجو کنیم، زن به عنوان مربی خانواده و عامل اصلی انتقال ارزش‌ها، اصیل‌ترین نقش‌ها را بر عهده دارد و در اهمیت آن همین بس که بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می‌فرمایند: «آن گاه که زن در منزل به امور خانه و تربیت فرزند می‌پردازد به خدا نزدیک‌تر است.»

صفحات: 1· 2

 4 نظر

دیروزکشف حجاب اجباری،امروز کشف حجاب اختیاری!

11 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

حجاب ، حجاب، حجاب کلمه ای که امروز فقط در سطح مقالات و نوشته ها و نطق سخنرانان خودنمایی می کند. کافی است اتفاقاتی نظیر چند مورد پیش آمده در هفته های اخیر برای چند انسان وظیفه شناس که خود را ملزم به اجرای امر مقدس به معروف و نهی از منکر دانسته بودند حادث شود تا سایت ها و رسانه ها و برخی از افراد مسئول آن هم پس از احساس خطر در مورد اینکه نکند به زیر سوال بروند شروع به ایراد بیانات و سخرانی و ارائه مقالات و … نمایند وتازه یادشان بیافتد که جامعه در چه بحران فرهنگی قرار دارد .

اما چه سود که خود کرده را تدبیر نیست و به قولی” بازنگردد آب رفته به جوی”.

نمود.و علت سهل انگاری در این امر مهم را جز به دستگاه های مربوط و متولیان آن نمی توان به شخص و یا نهاد دیگری نسبت داد.
در طول سالهای گذشته برخوردهای مختلفی با این پدیده شده است که هیچ یک نتوانسته مرهمی بر این زخم مزمن باشد .در واقع  ما عادتمان شده یعنی عادت کرده ایم همیشه نهی از منکر کنیم و نه امر به معروف این درحالی است که در قرآن به صراحت آمده است “توبه‏کنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده‏آوران، آمران به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقیقی اند) و بشارت ده به (اینچنین) مؤمنان!”(۱)
به وضوح مشخص است که خداوند متعال مومنین را ابتدا به نیکی و امر به معروف دعوت نموده و پس از آن نهی از منکر را بیان فرموده است.
متاسفانه باید سیاست های غلط در برخورد با پدیده بد حجابی را باعث وضع افتضاح کنونی بدانیم . از برخوردهای غلط  نهادهای متولی در دولت های گذشته تا گشت های ارشاد وپلیس امنیت اخلاقی امروز .
به واقع این ارگان ها  چگونه عمل می کنند؟ اصلا در باره حجاب و بدحجابی  چه برنامه ای دارند ؟
کافی است یک بار به یکی از مراکزپلیس امنیت اخلاقی مراجعه کنید ، خواهید دید که افرادی را به خاطر موضوع عدم رعایت حجاب و عفت عمومی دستگیر و به مکان مورد نظر ارجاع  داده اند . در اولین نگاه  عده ای  را می بینید که بسیار ترسیده اند و التماس می کنند ، در گوشه ای دیگر افراد بی خیالی را می بینید که در حال خندیدن به این تازه واردان هستند گویی برایشان عادی شده که به این مراکز فرستاده شوند .

از همه مهمتر ونکته بسیارحائز اهمیت، برخورد شدید و غیر کارشناسانه ای است که یک مسئول در لباس مامور دولت با فرد متهم می نماید ودر ادامه کمی صحبت های همراه با تهدید و … که متاسفانه نه تنها باعث ترک منکر نیست بلکه  کینه ای را شعله ور می سازد که خاموش کردنش به راحتی ایجادش نیست و در نهایت سپردن یک تعهد و امضای آن و رها ساختن فردی که نه تنها ارشاد نشده بلکه عقده ها نیز به دل دارد.

حال با این شرایط قطعا فرد را امر به معروف هم کرده ایم  یعنی موفق شده ایم ایشان را دعوت به رعایت حجاب و عفت عمومی کنیم !
ولی آیا واقعا فکر نمی کنیم که اعمال زور و فشار و ایجاد  ترس از آبرو و چنین برخوردهایی فرهنگ حجاب را ایجاد نمی کند که هیچ  بلکه باعث ریختن قبح مسئله و ترس این افراد نیز هست ؟
آیا قبلا برای دعوت اینگونه افراد به رعایت حجاب برنامه ، طرح، پاداش ، تشویق و… توسط مسئولین به انجام رسیده است؟ که حال خلاف آن را عمل کرده باشند و تبیه شوند و درس بگیرند؟
چرا وقتی نمی توانیم برنامه ای مدون درباره ایجاد فرهنگ نابی چون رعایت عفت در سطح جامعه داشته  باشیم به اشتباهات تکراری و استفاده از زور و فشار روی می آوریم ؟
ستادهای احیای امر به معروف ما کجای این برنامه فرهنگی جای دارند .چرا جز نامی از آنها بر سر زبان ها نیست ؟چه کسی جوابگوی این سوال است؟
مدارس ما در این باره چه کرده اند ؟
نهادهای فرهنگی درقبال آموزش واجرای این امر مهم در  جامعه و خانواده چگونه عمل می کنند؟
صدا و سیمای ما چه کرده است؟
وزارت فرهنگ ما چه ؟ چرا اکثر هنرپیشه گان زن در فیلم های شبکه خانگی  و حتی سینما های ما فاقد حجاب اسلامی مناسب هستند؟

از نشان دادن تصاویر بازیگران ایرانی در فیلم های سینمایی و تلویزیونی معذوریم ولی همان است که همگان می‌دانند

 نظر دهید »

اولین پایه سبک زندگی اسلامی چیست؟

10 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

*در مقوله سبک زندگی، اگر ما معتقدیم دارای سبک زندگی ای هستیم، که بر سبک زندگی ملل دیگر، به خصوص سبک زندگی غربیان برتری دارد، چرا از نظر پیشرفت های ظاهری از آنها عقب‌تر هستیم؟

حکایت ما حکایت آن آیه قرآن است که می فرماید: «نومن ببعض و نکفر ببعض». و به قول حکایت های فارسی، از اینجا رانده و از آنجا مانده‌ایم. نه رومی روم بودیم و نه زنگی زنگ. علت پیدایش این مشکل این است که ترکیبی و مخلوطی شدیم از سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی. نمازهای مان اسلامی است، مسجد می رویم، خمس می دهیم و زکات می دهیم، اما عروسی های مان اسلامی نیست، بازار و اقتصادمان اسلامی نیست. در نتیجه نه بهره سبک زندگی غربی را می بریم، چرا که مسلمانیم، و نه بهره سبک زندگی اسلامی را؛ چرا که مقلدِ غرب هستیم. ما باید خودمان باشیم. حتی اعتقاد دارم با سبک زندگی اسلامی، ان‌شاء‌الله می توانیم در صورت عملکرد صحیح، بهترین الگوی سبک زندگی برای اروپائیان و آمریکا و غرب باشیم. آنهایی که اهل دقت و فهم هستند می گویند این زندگی زندگی زیباتری هست، چرا که سبک زندگی اسلامی ضمن اینکه به آسایش فکر می کند، (تاکید می کنم که سبک زندگی اسلامی به آسایش هم نظر دارد) ولی آرامش از آسایش برایش مهم تر است. برای سبک زندگی غربی، آسایش از آرامش مهم تر است. لذا بحران اصلی آنها بحران آرامش است و بحران معنویت. الحمدالله رب العالمین آرامش ما خیلی بهتر از آنهاست. 



*ضرورت مقید بودن به سبک زندگی اسلامی در چیست؟
ببینید، هر کسی که می خواهد از دنیای خود به خوبی استفاده کند، و این دنیا را معبر خوبی برای آخرت خود قرار دهد، کاتالوگی، سبکی و مدلی بهتر از سبک زندگی دینی پیدا نمی کند، چرا که خالق دین و دنیا یکی است. آن کسی که دین را خلق کرده است دنیا را هم خلق کرده است. پس او از آنجایی که بهترین شناخت را نسبت به دین و دنیا دارد، سبک زندگی ای به عنوان بهترین آموزه و برنامه استفاده از دنیا برای آخرت قرار داده است. “ان الدین عندالله الاسلام”

*در سبک زندگی اسلامی استفاده از تکنوژی های روز، فناوری های پیشرفته چه جایگاهی دارد؟
وقتی صحبت از سبک زندگی می شود، برخی قالب زندگی را در نظر می گیرند و طبیعتا زمانی که قالب زندگی را در نظر می گیرند، با خود می گویند محیط زندگی ما با محیط زندگی اهل بیت (ع) هم فاصله مکانی دارد، هم فاصله زمانی دارد و هم فاصله جغرافیایی دارد، لذا ما نمی توانیم از سبک زندگی اهل بیت (ع) پیروی کنیم. و از این طرف ادامه اشتباه در نظر و نگاه این است که میان برخی از مردم این دیدگاه وجود دارد که سبک زندگی غربیان، سبک زندگی ای است که می تواند الگو باشد، در صورتی که نگاه آنها به قالب زندگی است.
می گویند غربیان از امکانات دنیوی، بهترین استفاده را می برند و بهترین لذت ها و آسایش ها را هم دارند، و از آنجایی که از لحاظ شرایط زمان و مکان به ما نزدیک تر هستند،(اینکه می گوئیم از نظر مکان نزدیک هستند، با توجه به این است که با وجود پیشرفتها در عرصه ارتباطات فاصله ها نزدیکتر شده است) می توانیم سبک زندگی آنها را ببینیم، پس می رویم سراغ سبک زندگی غربی و اروپایی. این نقطه اساسی، اشتباهی است که در تعریف و توضیح سبک زندگی وجود دارد. لذا مردم ما به یک بحران مبتلا می شوند که به اعتقاد بنده بزرگترین بحران زندگی ما این است. در این بحران مردم ضمن اینکه دین، معصومین(ع)، قرآن و اهل‌بیت(ع) را دوست دارند، حس می‌کنند نمی‌توانند و نمی‌شود به سبک زندگی آنها زندگی کرد. از آن طرف این احتمال را می‌دهند که به سبک زندگی غربی زندگی کردن آنها را از اهل‌بیت(ع) دور می‌کند. این اصل اول است. 

*برای برون رفت از این مشکل که مردم در انتخاب سبک زندگی شان دچار بحران نشوند باید چه کرد؟
می بایست معنای سبک زندگی را درست تبیین کرد. سبک زندگی فقط قالب زندگی نیست. سبک زندگی قالب و محتواست. روح و جسم زندگی است. ظاهر و باطن زندگی است. سبک زندگی عبارت است از: اولا نگاه به زندگی و عالم هستی(یعنی افکار و عقاید) ثانیا احساس نسبت به زندگی که همان حب و بغض ماست نسبت به افراد نسبت به افعال و نسبت به اشیاء. ثالثا سبک زندگی یعنی برنامه ها و روش ها و رفتارهای ما. مجموعه اینها را می گوئیم سبک زندگی. نگاه، ناشی از افکار و باورهاست، و حب و بغض ها، ناشی از احساسات و علاقه هاست، و برنامه ها و روشها و رفتارهای زندگی.
اگر این را به عنوان تعریف سبک زندگی در نظر بگیریم، در این صورت امام زمان (عج) به‌روز ترین بشر می‌باشند. عمر مبارک شان حدود 1200 سال است، یعنی از زمان معصومین بوده اند تا به امروز، همه تحولات را دیده اند، همه پیشرفت ها را دیده اند، ولی همین شخصیت والا مقام که به‌روز ترین و عالم ترین افراد بشر است، حرف روزشان این است که “وَ لِی فی رسول‌الله اسوة حسنة” الگوی من (امام زمان عج) که هم به‌روزترین انسان هستم، و هم منجی عالم بشریت هستم که قرار است دنیا را به اذن الهی نجات بدهم، رسول الله(ص) است. الگوی من مادرم فاطمه زهرا(س) است. از آن طرف در آیات قرآن است که “لکم فی رسول الله اسوة حسنة”.
خدایی که خالق دیروز و امروز و فرداست، و یعنی هنوز پیشرفت‌هایی را که نیامده است خبر دارد، با این حال می فرماید الگوی سبک زندگی شما باید پیغمبران و به ویژه پیغمبر خاتم باشد. خدا می فرماید باید الگوی زندگی شما قرآن و عترت باشد. معلوم می شود خدای تبارک تعالی، نیز معنایی که از سبک زندگی در نظر گرفته است، معنای پروردگار عالمیان از تعریف سبک زندگی، معنای قالبی سبک زندگی نیست، چرا که اهل بیت در بحث قالب زندگی، ما را مامور کرده‌اند که فرزند زمان خود باشیم، نگرانی در میان مردم است با این تذکر اهل‌بیت که فرزند زمان خود باشید بر طرف می شود.

*اهل بیت فرموده اند فرزند زمان خود باشیم؟ لطفا بیشتر توضیح دهید.
ببینید، اگر در زمان پیغمبر اکرم(ص)، اهل‌بیت(ع) برای مسافرت کردن، سوار بر اسب و شتر می شدند که قالب مسافرتها در آن زمان اینگونه بود، امروز دیگر توصیه نمی شود که برای مسافرت از اسب و شتر استفاده کنید؛ چرا که مسافرت قالبی دارد، که در آن روز اسب و شتر بود و بعد تبدیل شد به ماشین و امروز هم هواپیماست. می گویند فرزند زمان خودتان باشید، یعنی از پیشرفت های زمان خود، تکنولوژی، صنعتی علمی حتما استفاده کنید اما روح زندگی تان روح فاطمی باشد.

*پس نتیجه اینکه، در عرصه قالبهای زندگی (صنعتی، علمی، تکنولوژی های روز و …) فرزند زمان خود باشیم، ولی روح زندگی‌مان همان روح فاطمی(س) و اهل‌بیتی(ع) باید باشد، تعریفی که از روح زندگی می توان داشت چیست؟
نگاه، جهان بینی، دیدگاه ما و فکرمان به عالم هستی و به موضوعات زندگی مان است که باید فکر فاطمی باشد، فکر توحیدی باشد. فکر توحیدی باشد یعنی چه؟ یعنی نه مادی باشیم نه التقاطی. نگاه امروز سبک زندگی غربی نگاه اومانیستی است. آنها به زندگی نگاه الحادی دارند، نگاه بی خدایی و خداگریزی دارند.
سبک زندگی فاطمی داشته باشیم بدین معناست که شما بیایید در همه مقوله های زندگی تان نگاه تان را توحیدی کنید. اقتصاد بی خدا می شود یا اقتصادی کمونیستی، یا اقتصاد سرمایه داری، که هر دو اینها رفت و به زباله‌دان تاریخ پیوست. سیاست بی خدا می شود سیاست پدر سوخته بازی و دو دوزه بازی. این سیاست، یا استبداد است، یا لیبرالیسم و پلورایسم و اباحی گری که همه اینها دارند به بن بست می خورند. نگاه تان به اقتصاد می بایست نگاه الهی باشد. لذا از همه ابزاری که دارید استفاده کنید. نگاه تان در سیاست باید نگاه الهی باشد، حکومت الهی و اقتصاد توحیدی باشد. نگاه تان در فرهنگ اباحی گری نباشد. فرهنگ توحیدی و دینی داشته باشید. نگاه تان در معماری، نگاه در مدیریت، در اشتغال، در تحصیل و در تمام امور روزمره، فکر، باور و نگاه تان توحیدی باشد. این یعنی سبک زندگی فاطمی. اگر خدا و قیامت را از نگاه و فکرمان حذف کردیم، لذا “إتقوا الله"هایی که قرآن می گوید را هم عمل نکردیم، که اولین “إتقوا” های قرآن راجع به افکارمان هست، که می فرماید اتقوا الله، بدین معنا که در افکار مواظب خداوند هم باش و افکارت را الهی کن. خدا دیده نمی شود ولی تو باید در افکار خودت مراقب باشی. یا می فرماید “اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس و لا تجزی شی عن شی” با چشم قیامت دیده نمی‌شود ولی باید در باورمان قیامت را ببینیم. 

*اقتصادهای کمونیسمی و سرمایه‌داری به زباله‌دان تاریخ پیوستند، سؤال این است اقتصاد الهی در سبک زندگی انسان‌ها چه ویژگی دارد که از اقتصادهای سرمایه داری و کمونیسمی برتری دارد؟
اقتصادی که در آن قیامت دیده شود، در آن نزول صورت نمی گیرد. اقتصادی که در آن قیامت را ببیند، در آن بی انصافی و حرام خوری وجود نخواهد داشت. یا سیاستی که در آن قیامت دیده شود به هر قیمتی قدرت را به دست نمی گیرد، چرا که بناست در قیامت جواب پس دهد. در قرآن باز هم اتقوا وجود دارد، در جایی که می فرماید اتقوا فتنه، مراقب شیطان باشید، چرا که شیاطین به چشم دیده نمی شوند ولی شما باید مراقب باشید. اینها مربوط به حیطه باور است و به چشم دیده نمی شود. شما باید باور کنید که خدا هست، شیطان هست و مکر و حیله شیطان هم هست. اینها را اگر باور کردی نگاهت می شود توحیدی، زهرایی، حسینی، مهدوی و اولین پایه سبک زندگی این است که نگاه توحیدی در تمام امور داشته باشیم. حتی در همین کارهای روزمره هم باید نگاه توحیدی باشد.
کارگری هم که سرکار می رود، نگاه توحیدی داشته باشد. نگاه توحیدی یعنی از تو حرکت از خدا برکت. خدا را در کارکردن ببین. ما الان در سیستم رزق و روزی مان خدا را گم کرده ایم، سبک زندگی دینی یعنی مواظب باش خدا را در افکارت گم نکنی، مکر و حیله شیطان را هم فراموش نکنی. این اولین پایه سبک زندگی است. در زندگی پیامبران و امامان و اولیاء الهی اگر بخواهیم بگوئیم زندگی شان چگونه بود می گوئیم “خدا بود و خدا بود و خدا بود.” قیامت بود و قیامت بود و قیامت بود.” شیطان گریزی بود و شیطان گریزی بود و رمی به شیطان بود.”

*این سه عنصر که در تعریف چگونگی جریان سبک زندگی دینی در زندگانی اولیاء و انبیا و ائمه وجود داشت را می توان در این نسل نیز مشاهده کرد؟
بله، همین زندگی در هشت ساله دفاع مقدس موجود است. این سه عنصر در باورهای بچه ها وجود داشت. خدا را مردم باور کردند و خدا خرمشهر را آزاد می کند. قیامت بود که بچه های جنگ پا در عرصه میدان میم گذاشتند. شیطان گریزی بود که توانست این حب و بغضهای دنیوی را به سمت جهتهای الهی سوق دهد. پس امروز هم می شود در قالب کار امروز و امکانات امروز در قالب های امروز زندگی کرد؛ اما با نگاه توحیدی. مثلا در هواپیما بشینید، ولی سفرتان توحیدی باشد. پای غذای لذیذ بنشینی ولی غذا خوردنت توحیدی باشد. یعنی خدا شیطان و قیامت یادت نرود.این نکته اول. نکته دوم سبک زندگی دینی، اسلامی و فاطمی، این است که حب و بغضهای ما حب و بغضهای دینی باشد. ما در زندگی مان سه پدیده داریم نسبت به محیط پیرامون خود، یا گرایش داریم، یا اقبال داریم و یا ادبار داریم نسبت به افعال، اشیاء و اشخاص. برخی از افراد را دوست داریم و برخی را دوست نداریم، برخی از افعال را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. برخی از اشیاء اجناس و جمادات را دوست داریم و برخی را دوست نداریم. سبک زندگی دینی یعنی خط کش حب و بغض این باشد، که نه حب و بغض مردمی داشته باشی، و نه نفسانی، سلیقه ای هم نباشد و حزبی هم نباشد. حب و بغض باید الهی باشد.

*یعنی حتی این انگشتری را هم که در دست دارم، و تمایلی که نسبت به این دارم نباید از روی علاقه شخصی و سلیقه ای خودم باشد؟
احسنت، بله هیچ تفاوتی ندارد. چه در امور شخصی چه در امور خانوادگی و چه در امور اجتماعی، حب و بغض من نباید نفسانی و سلیقه حزبی، سلیقه مردمی و غیره باشد. دنبال پست و قدرت و اینها هم نباشم. خط کش من خدا باشد و اهل بیت. همان که می گوئیم تولی و تبری. دوست دار آن چیزی باشم که خدا گفته است دوست داشته باش و دشمن آنچه را که خدا گفته است دشمن بدار باشم. مبداء حب و بغض مان الهی باشد، و مقصد حب و بغض هم باید الهی باشد. یک مثال در زندگی روزمره بزنم، خدا می گوید رفیقت را دوست داشته باش، تا کی؟ تا زمانی که با خدا باشد. بعضی ها می گویند ما با این رفیق‌مان 20 سال است که رفیق هستیم، در مسجد هم با هم رفیق شدیم، پس حب و بغض هم الهی بوده است؛ لذا نمی توانیم حب و بغض مان را به هم بزنیم، حتی با این وجود که او ضد انقلاب شده است. نه خداوند گفته تا زمانی که در خط دین بود دوستش داشته باش ولی زمانی که از خط دین رفت کنار او را هم بگذار کنار.
رکن دوم سبک زندگی دینی این است که حب و بغض ما گرایش و عدم گرایش ما، چه با انسانها چه با کارها و چه با اشیاء، چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی، خط کشی که دارد نباید غیر از خط کش الهی باشد. المؤمن من کان حبه لله و بغضه لله. مومن کسی است که حب و بغضش برای خدا باشد. لذا ما در زندگی اهل بیت داریم که پیغمبر از عموی خود قطع رابطه کرد، چرا که عمویش خدایی نبود. امام زمان(عج) عموی خود، جعفر کذاب را کنار گذاشت، چرا که خدایی نبود. برادر را گذاشتند کنار، همسر را گذاشتند کنار و به حضرت نوح خداوند فرمود فرزند را بگذار کنار، چرا که خدایی نیستند. اما از آن طرف افراد غریبه ای که خدایی هستند را با آغوش گرم پذیرفتند، چرا که خدایی بودند.

*از انبیاء مثالی زدید و لطفا از زندگی نسل امروز نیست که حب و بغض شان در راه خدا بوده است مثالی بیاورید.
در جبهه های ما هم همین گونه، برخی رفیق خود را، کار خود را که خدایی نبودند کنار گذاشتند. این یعنی سبک زندگی دینی. در سبک زندگی دینی خط کش حب و بغض من سلیقه ای و نفسانی و حزبی نیست. می گوید این هم حزب ماست، چون هم حزب ماست با ما است و لو نماز نخواند.
رکن سوم  سبک زندگی دینی، این است که چه در برنامه های کلان و چه در رفتارهای جزئی مان اقتدا به دین بکنیم. اقتدا به دین یعنی چه؟ یعنی انجام واجبات و ترک محرمات، در هرکاری فردی خانوادگی اجتماعی. مثلا برنامه مدیریت رسانه داریم، برنامه 5 ساله یا 20 ساله ما، باید به گونه ای چیده شود که خط کش انجام واجبات و ترک محرمات باشد. خط قرمز های خدا را باید رعایت کنیم. چهارچوب خدا باید رعایت شود. چطور در بازی فوتبال دور تا دور زمین خط می کشند و می گویند اگر توپ از این خط رد شود اوت است، در زندگی دینی هم همین گونه است.
خداوند خط کشیده و فرموده این واجب است و آن حرام است. بین دختر و پسر وقتی محرم باشند، نگاه مستحب است و ثواب هم دارد. اما به محض اینکه نامحرم شدند و طلاق گرفتند، با این وجود که قبلا زن و شوهر بودند دیگر به یکدیگر نامحرم می شوند. معصومین گل سر سبد این سبک زندگی هستند، در مرتبه پائین تر علماء و در مرحله پائین تر شهداء الگوهای این سبک زندگی هستند. از آنجایی که علماء و شهداء در زمان ما هستند نشانگر این است که ما هم می توانیم سبک زندگی دینی درستی داشته باشیم. از همین جا اعلام می کنم، ای مردمی که اهل‌بیت عصمت و طهارت را دوست دارید، فکر نکنید چون با آنها فاصله دارید پس با آنها نمی شود زندگی کرد. اتفاقا با آنها می شود زندگی کرد. چرا که سبک زندگی، روح زندگی است نه قالب زندگی. امکان دارد در قالب زندگی و آداب و رسوم محلی تفاوت هایی وجود داشته باشد، اما همگی با روح اسلامی زندگی می کنند. مانند همین ایران ما که 30 استان هست با 30 آداب و رسوم مختلف ولی همگی روح اسلامی دارند. لذا اگر روح زندگی اسلامی رعایت شود، شکل قالب زندگی را هم اسلامی می کند.

حجت‌الاسلام ماندگاری در گفت‌وگو با مشرق
 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38
  • 39
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس