عرفان های حقیقی و عرفان های کاذب / قسمت دوم
ذن بودیسم
«ذن» یک واژه ژاپنى بوده، اما خاستگاه این مکتب چین است که به آن «چن» گفته مى شود. «چن» از «دیانه»، که به معناى «تفکر و نظاره» است، گرفته شده و اساس آن کتب بودایى است که در هند به وجود آمده و با تعالیم لائوتزو ترکیب شده. به طور کلى، ذن بر مرحله اى از هوشیارى و آگاهى دلالت دارد که فراتر از مرز بیان است.
پایه گذار «ذن بودیسم»، بودیدارما، در «کانچى» هند به دنیا آمد. او یک برهمن زاده بود که به بودیسم تغییر مذهب داد. وى مذهب بودایى را به چین برد و تعالیم خود را در آنجا آغاز کرد. وى ابتدا در معبد «شائولین» به مدت نُه سال مراقبه کرد و به تدریج، در هند محبوبیت یافت و مذهب بودیسم را با «تائوئیسم» ترکیب کرد و از این طریق، مکتب ذن بودیسم را بنا نهاد.18 مکتب ذن از یک سو، بر تعالیم و آموزه هاى بودا مبتنى است و از سوى دیگر، داراى محورها و اصولى همچون «تجربه، نیروانا، ساتورى، پیرگرایى، تمرین وریاضت و مدیتیشن و اصالت درون» است.19
تعالیم: مهم ترین اساس آیین ذن تعالیم و آموزه هاى بوداست که به برخى از آنها اشاره مى شود:1. نفى تفکر فلسفى: الهیات و تفکر فلسفى نزد بودا جایگاهى ندارد و آن را وسیله نجات نمى داند.2. نفى تقدیر: بودا با توجه به این اصل که انسان آزاد است و هرگونه بخواهد مى تواند آینده خود را بسازد، تقدیر را نفى مى کند و آزادى انسان را با تقدیر جهان قابل جمع نمى داند.3. نفى خدا: در این نظام، جایى براى خدا و اعتقاد به آن وجود ندارد.20
اصول و محورها: برخى از مهم ترین اصول و محورهاى مکتب «ذن» عبارت است از:1. وحدت: این آیین معتقد است: باید از عالم اضداد تعالى یافت و با روح بزرگ کیهانى به اتحاد رسید.21 2. نیروانه: هدف نهایى تعلیمات آنان «نیروانه» است و درباره آن تعبیرهاى متعددى بیان شده، اما مهم ترین آن حالت خاموشى و سکوت محض است که پس از تخلیه باطن و طى مراحلى درون انسان را فرامى گیرد و بدین سان، سالک از سلسله علل و رنج ها رهایى یافته، به آرامش پایدار مى رسد.22
3. پیر و راهنما: پیر و مرشد در شاخه بودایى «ذن» جایگاه مهمى دارد، آدابى با سخت گیرى به مریدان آموزش داده مى شود و شاگرد باید کاملاً مطیع بوده و از استاد معنوى خود پیروى کند.34
2. اهمیت به درون: اهمیت دادن به درون از نظر «ذن بودیسم» داراى دلایلى است: الف. ایجاد تفکر مثبت در انسان و آرامش درونى و کسب توفیقات بالا؛ ب. دست یابى به قدرت هاى نهفته درونى؛ ج. زدودن درون از سمومى همچون نفرت، خشم و کینه که منجر به برقرارى روابطى سازنده با دیگران خواهد شد.24
5. مدیتیشن: به معناى تفکر است که در ابتدا، با خواندن نوشته هاى کسانى که به تکامل روحى رسیده اند همراه است و نتیجه آن نرم کردن دل و آماده کردن آن براى رسیدن به کمال خواهد بود.25 6. ساتورى: شهود و درک مستقیم قدرتى است که در هر ذهنى وجود دارد و ذهن از طریق آن مى تواند به تجربه «ساتورى» و درک مستقیم از حقیقت برسد. این تجربه به طور ناگهانى ایجاد مى شود و طى آن انسان از خود بى خود مى گردد.26
7. عقل گریزى: رهایى از عقل و بى ذهن شدن اساس سلوک در مکتب ذن بودیسم است. از نظر این مکتب، نیل به محتوا و یافته هاى عرفانى اهمیت دارد و از طریق دریافت هاى باطنى و آزمایش هاى شخصى امکان پذیر بوده و از دسترس عقل به دور است.27
پائولو کوئیلو
پائولو کوئیلو در سال 1947م در کشور برزیل در یک خانواده متوسط به دنیا آمد. به نویسندگى علاقه وافرى داشت، اما والدینش مخالف بودند و سعى مى کردند این علاقه را در وى از بین ببرند، تا اینکه در نوجوانى غوغاى درونى او بالا گرفت و احساسات ضدمذهبى شدیدى پیدا کرد و به طغیان روحى رسید، به گونه اى که اطرافیان، آن را نشانه بیمارى روانى دانستند و همین امر موجب شد که از هفده سالگى به بعد، سه بار در بیمارستان روانى بسترى شود. در دهه 1960 به جنبش هیپى گرى پیوست و دچار بحران معنوى شدیدى شد، به گونه اى که به بى ایمانى مطلق گرایید و به مواد توهم زا، مخدر، مشروبات الکلى و سحر و جادو روى آورد. به همین دلیل، پیشینه اخلاقى او بسیار تاریک و منفى است.28
وى داراى آثار متعددى است که به 56 زبان ترجمه شده است. مهم ترین ویژگى آثار او محتواى عرفانى است که به صورت رمان ارائه شده. کیمیاگر، بریدا، و عطیه برتر از جمله آثار اوست.29 عرفان کوئیلو ترکیبى از عرفان مسیحیت و عرفان ساحرى منبعث از آثار کارلوس کاستاندا و افکار مارکس است که به صورت رمان هاى مختلف و متنوع ارائه شده است. وى از افراد و نگرش هاى گوناگون همچون خورخه لوییسن، بورخس، هنرى ویلر، ژورژه آمادو، خیام و مولوى الهام گرفته است. به طور کلى، مى توان گفت: عرفان وى مردمى و بر مبناى عشق است.
محورهاى تعالیم و اندیشه ها: مهم ترین اندیشه هاى او عبارت است از:
1. قدرت واقعى و عنصر جنسیت: از نظر وى، عشق و عنصر جنسیت سرچشمه دست یابى به قدرت واقعى است و قدرت طلبى با قدرت قابل جمع نیست و قدرت طلبى زمانى به دست مى آید که انسان قدرت خواهى را از دست بدهد و تسلیم شود.30
2. اطاعت محض از مرشد: از نظر وى، پیروى بى چون و چرا از پیر و راهنما با توجه با اصل «عشق» معنا پیدا مى کند و از طریق تمرین و مراقبه و تحت نظارت استاد، مى توان به عشق و قدرت رسید.31
3. مبارزه با نفس: از نظر وى، عشق مهم ترین سود مبارزه علیه نفس یا شیطان است؛ زیرا هدف اساسى، زندگى خوب و شیرین است و عشق و حتى خدا مقدّمه اى براى بهتر زیستن است.32
4. عشق و درون: از نظر پائولو کوئیلو جایگاه عشق قلب است. وى سه نوع عشق مطرح مى کند که ریشه یونانى دارد: الف. عشق «اروس» که عشق مرد به زن یا بعکس است. ب. «فیلوس» که عشق در قالب دوستى است.
ج. «آکاپه» که عشق اعظم است و «اروس» و «فیلوس» را مى بلعد. وى عشق آسمانى را در زمین جست وجو مى کند و به عشق الهى رنگ زمینى، جسمى و جنسى مى دهد. از نظر او عشق عطیه برترى است که خداوند به انسان هدیه کرده است. عشق و عاشقى لازمه سفر درونى است، و این رابطه عمدتا به صورت عشق زمینى و رابطه اى میان زن و مرد که به عنوان نیمه گمشده درآمده اند، مطرح مى شود و از این طریق مى توان به عشق آسمانى رسید.33
5. نشانه شناسى: وى معتقد است: کلید عرفان تلاش براى دیدن آن چیزى است که در پس هر چیز نهفته است. از این رو، با رمزگردانى زبان نشانه ها از طریق قلب مى توان آسوده تر و با خشنودى بیشترى زندگى کرد. وى در نشانه شناسى به خود توجه دارد و سعى مى کند به این خودپرستى رنگ آسمانى دهد و احساس گناه را از او بگیرد. از این رو، هدف اساسى او از نشانه شناسى خوشبختى دنیوى است و راه آن فهمیدن الهام هاى قلبى است.34
6. پذیرش شیطان: وى براساس سنت مسیحیت، به عنصر شیطان و شر اصالت داده و براى آن جایگاه مهمى در نظام هستى و حتى در برابر خدا قایل است. بنابر نظر او، شیاطین پیام آوران خدا هستند که به عنوان لشکر او براى تکامل انسان خلق شده اند. بدین روى، باید تمام وجود را در اختیار شیطان قرار داد.35
7. خلسه عرفانى: از نظر وى، انسان در لحظه حصول لذت هاى جسمانى و کامیابى غریزى، مى تواند به خدا برسد و در این هنگام، خلسه اى حاصل مى شود که شبیه خلسه هاى عرفانى عارفان است که پس از سال ها پرهیزگارى به آن مى رسند. بنابراین، هرکس داراى امیال جنسى آزادترى باشد، عارف تر است.36
8. رسالت الهى: وى معتقد است: شاد زیستن و لذت طلبى، رسالت الهى و هدف زندگى دنیوى است. بنابراین، وى عرفان سکس را که برخاسته از روابط جنسى و عشق ورزى سکسى است، رسالت الهى، عطیه برتر و مأموریت جهانى مى داند.37
9. برهنگى و آزادگى: ترویج برهنگى و عادى جلوه دادن آن در بسیارى از آثار وى به چشم مى خورد. از نظر وى، هرگاه روح احساس آزادى کند، باید جسم را نیز آزاد کرد.38
10. نیایش: وى نیایش را به صورت جمعى و همراه با رقص و موسیقى معرفى مى کند.3911. پلورالیسم دینى و فرقه اى: تمام ادیان نزد او برابرند و مهم نیست که پیرو کدام دین باشى، بلکه نشانه ها و راهنماى قلبى مهم است.40 12. تجربه دینى: وى با تأثیر از جریان احساس گرایى در غرب، نگاه عقلانى به دین را رد مى کند و رویکردش به وحى، ایمان و خدا، تجربه درونى است.41
پینوشتها:
1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 87، ص 199.
2ـ گلبابا سعیدى، اصطلاحات عرفانى ابن عربى، ص 528.
3و4ـ على اکبر دهخدا، لغتنامه، ج 10، ص 13592.
5ـ عبدالحسین خسروپناه، جریانشناسى ضد فرهنگها، ص 221.
6ـ احمدحسین شریفى، درآمدى بر عرفان حقیقى و عرفانهاى کاذب، ص 34ـ36.
7ـ ر.ک: محمدتقى فعالى، آفتاب و سایهها، ص 114و115.
8ـ همان، ص 118و119.
9ـ همان، ص 65و66.
10ـ همان، ص 119ـ121.
11ـ همان، ص 84.
12ـ همان، ص 130؛ اوشو، مراقبه شور مستى، ترجمه امید اصغرى، ص 53ـ54.
13ـ محمدتقى فعالى، نگرشى بر آرا و اندیشههاى اوشو، ص 111ـ116.
14ـ همان، ص 173؛ اوشو، بیگانه در زمین، ترجمه مجید پزشکى، ص 22.
15ـ همان، ص 178ـ179؛ اوشو، بیگانه در زمین، ص 88؛ همو، هفت بدن هفت چاکرا، ترجمه سیروس سعدوندیان، ص 11ـ67.
16ـ همان، ص 206ـ210.
17ـ همان، ص 216ـ217.
18ـ محمدتقى فعالى، آفتاب و سایهها، ص 317ـ319.
19ـ هو، نگرشى بر آرا و اندیشههاى ذنبودیسم، ص 103.
20ـ همان، ص 104ـ111.
21ـ همان، ص 115.
22ـ همان، ص 119ـ120؛ داریوش شایگان، ادیان و مکتبهاى فلسفى هند، ج 1، ص 165ـ168.
23ـ محمدتقى فعالى، نگرشى بر آرا و اندیشههاى ذنبودیسم، ص 132.
24ـ همان، ص 142.
25ـ همو، آفتاب و سایهها، ص 321.
26ـ همان، ص 319ـ320.
27ـ همان، ص 64ـ65.
28ـ همان، ص 260ـ261؛ پائولو کوئیلو، دومین مکتوب، ترجمه آرش حجازى و بهرام جعفرى، ص 11ـ12.
29ـ محمدتقى فعالى، آفتاب و سایهها، ص 265.
30ـ همو، نگرشى بر آرا و اندیشههاى پائولو کوئیلو، ص 98.
31ـ همان؛ پائولو کوئیلو، خاطرات یک مغ، ترجمه آرش حجازى، ص 40.
32ـ همان، ص 100.
33ـ همان، ص 102ـ103.
34ـ همان، ص 128ـ129.
35ـ همان، ص 135.
36ـ همان، ص 138.
37ـ همان، ص 142.
38ـ همان، ص 155.
39ـ همان، ص 164.
40و 41 ـ همان، ص 236.
ادامه دارد…
نرگس رحیمى/ دانشجوى دکترى مدرسى الهیات و معارف اسلامى دانشگاه معارف اسلامى.
صغرى صالحى/ کارشناس ارشد فلسفه و کلام اسلامى دانشگاه اصفهان.
منبع: ماهنامه معرفت شماره177