تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

راشل کوری که بود؟

19 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 یکشنبه 16مارس 2003: راشل کوری دختر آمريكايي 23 ساله، از اهالی شهر المپيا در ايالت واشنگتن، به همراه 8 تن از دوستانش - پنج آمريكايي و سه انگليسي - از اعضاي جنبش جهاني همبستگی با ملت فلسطين (International Solidarity Movement) در محله “السلام” رفح، سعی می‌کنند که از اقدام يک دستگاه بولدوزر نظامی رژيم صهيونيستی، در ويران کردن خانۀ يک فلسطينی، جلوگيری کنند.
 راشل در برابر بولدوز مي‌ايستد و از رانننده مي‌خواهد که آن را متوقف سازد. وی پيراهن پرتقالی شبرنگي به تن دارد که از دور هم قابل تشخيص است. اين فعال صلح، با بلندگوی خود با راننده بولدوز صحبت می‌کند. بقيه دوستانش نيز در فاصله 20 تا 15 متری راشل، با فرياد از راننده بولدوزر می‌خواهند كه توقف کند. اما بولدوزر همچنان به سوی راشل حرکت می‌کند، راشل روی يک تل خاک مي‌رود؛

 اما بولدوزر به او امان نمي‌دهد و هيولاي آهني 60 هزار كيلويي، پيكر راشل را به زير مي‌كشد، تيغه بولدوزر او را در خاک دفن مي‌كند. در همين زمان دوستان راشل فرياد می‌کشند و به راننده بولدوزر اشاره می‌کنند که توقف کند!

بولدوزر چند متر جلوتر مي‌ايستد. بيل فولاديش را كاملا پايين مي‌آورد و به سمت عقب حرکت مي‌كند تا خوب مطمئن شود كه بدن راشل را درهم شكسته است. پس از اين جنايت هولناك، نظاميان اشغالگر هيچ‌گونه کمکی به راشل نمي‌كنند. چند دقيقه بعد، يک آمبولانس فلسطينی به محل حادثه مي‌رسد و راشل را به بيمارستاني در رفح منتقل مي‌كند. راشل همان جا جان مي‌دهد.

  مرگ دلخراش راشل کوری تنها دو روز در برخي رسانه‌‌ها منعکس شد. غیر از روزنامه‌‌های ایالت واشنگتن عملا هیچ رسانه دیگری در پیگیری این جنایت مخوف، یا مراسم ختم و یادبود او در غزه که با دخالت تانک‌‌های اسرائیلی به هم خورد و یا درباره عبور فخرفروشانه و با استهزاء بولدوزر قاتل از کنار مراسم و مزاحمت نیروهای اسرائیلی برای آمبولانس حامل جنازه راشل و یا درباره مجوز ندادن به والدین او برای سفر به فلسطین، گزارشی منتشر نکرد.

 فردای روز شهادت راشل، ارتش اسرائیل نُه غیر نظامی فلسطینی از جمله سه کودک را کشت. این نخستین بار نیست که مردم بی‌گناه آمریکا به دست اسرائیلی‌‌ها تلف می‌‌شوند. نیروهای اسرائیلی در نهم مارس 2002 یک زن آمریکایی 21 ساله را در حالی که کودکش را در آغوش داشت به قتل رساندند. او دورگه فلسطینی - آمریکایی بود. نیروهای اسرائیلی در 8 ژوئن1967 به ناو آمریکایی USS Liberty حمله کردند؛ 34 نفر را کشتند و 172 نفر را نیز زخمی کردند. اما گویی اتفاقی نیفتاده است! آنها این واقعه را دفن کردند و در هیچ یک از کتاب‌‌های تاریخ یا گزارش‌‌های مربوط به خاورمیانه حتی اشاره‌‌ای به آن نرفته است. اسرائیل بعد از چند سال به سر دواندن و تحقر آمریکایی‌ها، بالاخره خسارت کمی به خانواده‌‌های قربانیان آمریکا پرداخت.

رسانه های صهیونیستی این واقعه را چگونه منتشر کردند
آنها نوشتند: بولدوزر ارتش اسرائیل می‌‌خواست خانه‌‌هایی را که مأمن تروریست‌‌ها بود و از طریق تونل‌‌های مخفی، در زیر آنها سلاح و مواد منفجره از مصر به رفح آورده می‌‌شد، خراب کند، اما راشل کوری سد راه این عملیات شد. یکی از این خانه‌‌ها همان خانه‌‌ای است که به ادعای والدین راشل، متعلق به یک پزشک بیگناه است. راشل و رفقای جنبشی‌‌اش وظیفه مراقبت از تونل‌‌های زیرزمینی غزه را بر عهده داشتند.

 و خود را موقعیتی قرار داد تا بیرون از میدان دید راننده بولدوزر باشد و براثر این حرکت ناشیانه به زیر شنی سنگین ماشین کشیده شد و جان داد. راشل پیش خود حساب کرده بود اگر راننده متوجه مانع تراشی او در دسترسی به تروریست‌‌ها بشود، عقب‌نشینی می‌‌کند؛ اما در محاسبه‌‌اش میدان دید کوچک راننده بولدوزر را حساب نکرده بود. تام هرندال از دیگر اعضای این جنبش است که در تیراندازی‌‌ها کشته شد.

 راشل چوب حماقت خود را خورد. او برای اشاعه تروریسم فلسطینی و جلوگیری از محافظت اسرائیل از شهروندانش به غزه رفته بود. مجله چپ‌‌گرای Mother Jones او را یک بی‌‌شعور فریب‌‌خورده خطرناک دانست. نتایج تحقیقات ارتش اسرائیل اقدام عمدی او به خودکشی را ثابت کرد. جیمز تارانتو، نویسنده وال استریت ژورنال پیشنهاد داده که جایزه «ابله ترین آدم سال» را به راشل کوری برای انگولک کردن یک بیل مکانیکی بزرگ اهدا کنند. اگر این انقلابیون جین پوش و جوجه آپارتمانی‌‌های مارکسیست، در عملیات ضد تروریستی در هر نقطه‌‌ای از دنیا بجز اسرائیل مداخله می‌‌کردند، قطعاً بی‌‌رحمانه تکه تکه می‌شدند.***

نامه های راشل کوری به خانواده: بخش‌هاي از نامه راشل كوري از رفح به مادرش در 27 فوريه 2003: “دوستت دارم! دلم واقعا برايت تنگ شده! شبها کابوس‌هاي وحشتناکي مي‌بينم، تانک‌ها و بولدوزرها را مي‌بينم که دور خانه را گرفته‌اند و من و تو هم داخل خانه هستيم. گاه، آدرنالين نقش بي‌حس کننده بازي مي‌کند.

“مادرم! من از ديدن آن مرد که فکر مي‌کرد اگر با دو بچه‌اش از خانه خارج شود و آنطور در تيررس تانکها بچرخد بيشتر در امان است، وحشت کرده بودم. من واقعا مي‌ترسيدم که آنها کشته شوند، و براي همين سعي کردم خودم را بين آنها و تانک حايل کنم! اين مسايل هر روز پيش مي‌آيد. اما ديدن آن پدر که با دوتا بچه کوچولويش در بيرون سرگردان بود و بي‌نهايت غمگين به نظر مي‌رسيد، برايم لحظه عجیب و تجربه نشده‌ای را به وجود آورد …”

“چه چيز براي اين مردم مانده؟ اگر پاسخي داري به من بگو! من ندارم. اگر هر کدام از ما زندگي آنها را مي‌ديديم؛ مي‌فهمیديم که چطور آسايش و رفاه از آنها سلب شده، مي‌ديديم که چطور با فرزندان‌شان در جاهايي شبيه انبار و پستو زندگي مي‌کنند؛ اگر اين چيزها براي خودمان پيش مي‌آمد و مي‌دانستيم که سربازها، تانکها و بولدوزرها مي‌توانند هر لحظه برسند و تمام گلخانه‌هايي را که مدتها ساخته‌ايم خراب کنند، خودمان را بزنند و همراه 149 نفر ديگر، ساعتها و ساعتها بازداشت کنند، فکر کن، آيا براي دفاع از خودمان و از چيزهاي اندکي که برايمان مانده، از هر وسيله‌اي، حتي خشونت‌آميز، استفاده نمي‌کرديم؟ به نظر من چرا!”

“معتقدم در شرايط مشابه، اکثريت انسانها، هر طور که بتوانند، از خود دفاع مي‌کنند. فکر مي‌کنم عمو گريچ همين کار را مي‌کند؛ فکر مي‌کنم مادر بزرگ هم همین کار را مي‌کند؛ فکر مي‌کنم خودم هم همین کار را خواهم کرد.”

“مادرم! از من مي‌خواهي که از مقاومت بدون خشونت حرف بزنم؟ ديروز، وقتي آن تله، منفجر شد، شيشه هاي تمام خانه‌هاي مسکوني اطراف فرو ريخت. ما داشتيم چاي مي‌نوشيديم و من مي‌خواستم با آن دوتا کوچولو بازي کنم! تا الان، اوقات سختي را گذرانده‌ام! تحمل اين همه محبت و مهرباني برايم بسيار دشوار است، آن هم از جانب مردمي که مستقيما با مرگ رو در رو هستند.”

“مي‌دانم که در آمريکا، همه مسائل اينجا، اغراق آميز به نظر مي‌رسد. صادقانه بگويم، گاه، عطوفت مطلق اين مردم که حتي در همان زمان که خانه و زندگي شان درهم کوبيده مي‌شود، مشهود است، براي من سوررئاليستي است. برايم غيرقابل تصور است که آنچه در اينجا مي‌گذرد، مي‌تواند در دنيا پيش بيايد، بدون اينکه اغتشاش و آشوب و جنجال عمومي در پي داشته باشد. اينها قلبم را به درد مي‌آورد، همانطور که در گذشته هم برايم دردناک بود! چه چيزهاي شنيعي که اجازه مي‌دهيم در جهان بگذرد!”

“اين چيزي است که من در اينجا شاهدش هستم؛ قتل و کشتار، حمله‌هاي موشکي، مرگ بچه‌ها با گلوله، اينها قساوت است. و وقتي همه اينها را يکجا در ذهنم جمع مي‌کنم، از احتمال فراموش شدن آن وحشت مي‌کنم.”

“اکثريت غالب اين مردم، حتي اگر از نظر اقتصادي امکان گريز از اينجا را داشته باشند، حتي اگر واقعا بخواهند دست از مقاومت بردارند و خاک خود را رها کنند و بروند (و اين، به نظر مي رسد کوچکترين هدف سفاکي‌هاي شارون است) نمی‌توانند. براي اين که حتي نمي‌توانند براي تقاضاي روادید به اسرائيل بروند، و براي اينکه کشورهاي ديگر اجازه ورود به آنها نمي‌دهند (نه کشور ما و نه کشورهاي عربي). براي همين است که من فکر مي‌کنم وقني تمام امکان زنده بودن فقط در يک وجب جا (غزه) خلاصه مي‌شود و از آن نمي‌توان خارج شد، مي‌توانيم از “نسل‌کشي” حرف بزنيم. شايد شما بهتر بتواني معناي “نسل‌کشي” را، بر طبق قوانين بين المللي تعريف کني. من الان آن را در ذهن ندارم. اما من، اينک بهتر مي‌توانم آن را تصوير کنم، البته اميدوارم!”

“فکر مي کنم تو مي داني که من دوست ندارم از اين کلمات سنگين استفاده کنم. ولي واقعا سعي مي‌کنم آن را تصوير کنم و بگذارم ديگران خودشان نتيجه‌گيري کنند. و با اين حال، همچنان به توضيح و تشريح موقعيت ادامه مي‌دهم.”

“فکر مي‌کنم چقدر خوب است که همه ما، همه کارهاي ديگر را رها کنيم و زندگي خود را وقف اين کار کنيم. اصلا فکر نمي‌کنم که اين کار اغراق است. من هنوز هم دوست دارم برقصم، دوست پسر داشته باشم و با دوستان و همکارانم شادي کنم و بخندم؛ ولي در عين حال مي خواهم که اينها متوقف بشود، بيرحمي و شقاوت! اين چيزي است که حس مي‌کنم! من احساس نااميدي مي‌کنم! من متأسفم که اين پستي و دنائت جزو واقعيتهاي جهان ماست! و اينکه ما، در عمل در آن شریکيم! اين، آني نيست که من برايش به دنيا آمدم! اين، آني نيست که مردم اينجا برايش به دنيا آمده باشند! اين، دنيايي نيست که تو و بابا آرزويش مي‌کرديد؛ آنگاه که تصميم گرفتيد مرا داشته باشيد. “

“اين، آني نيست که من وقتي به درياچه کاپيتال نگاه مي‌کردم، مي‌گفتم: “اينست دنياي بزرگ! و من هم در آنم". من دوست ندارم بگويم که مي‌توانم در اين دنيا در آسايش به سر ببرم و بدون هيچ نگراني و در بي خبري کامل از شرکت خودم در اين “نسل کشي"، زندگي کنم؛ باز هم انفجار بزرگي در دوردست!”

با تلخیص از وبلاگ باز باران

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: راشل، کوری ، فلسطین

موضوعات: جنگ نرم لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس