راز «أین عمار» امیرالمؤمنین
در جريانهاي سياسي همه کشورها، عدهاي از مردم بر اساس نسبپرستيها و حزبگراييها حرکت کرده و شخص اول گروه سياسي خود را بدون در نظر گرفتن شايستگيهاي لازم (که مهمترين آن، حقگرايي اوست،) انتخاب ميکنند. در کشور هند، پس از کشته شدن بانو کاندي، پسر او، راجيو کاندي جاي مادرش نشست و پس از کشته شدن راجيو، همسرش به جاي او در آن مقام منصوب گشت. اين روش دموکراسي امروزي مورد قبول اسلام نيست. ما نميتوانيم رجال سياسي کشور را بهخاطر فرزندي يا فاميلي با بعضي از سران مملکتي، بر حق بدانيم و چشمبسته و بدون بررسي افعال و کردار و گفتارشان، بهدنبال آنها راه بيافتيم. قرآن کريم در جريان پسر نوح و قارون که از اقوام حضرت موسي(ع) بود، اين نسبپرستيها و فاميلدوستي را مردود دانسته و از ما خواسته که در مدار حق حرکت کنيم. زيد النار برادر حضرت رضا(ع) و جعفر کذاب نيز وقتي از مدار حق خارج شدند، مطرود اعلام شدند. پس هيچکسي نميتواند بهخاطر نَسَب، بهناحق و بهشکل موروثي، زمام جامعه اسلامي را بهدست گيرد. حادثهي جنگ جمل، باعث شد که امروز ما بهخاطر نَسَبهاي سياسياي که عدهاي خاص با رجال سياسي داشتند، آنها را معيار حق محسوب نکنيم. عمار در اين جريانِ حقمداري بهزيبايي درخشيده است؛ ماجراي زيباي زير از اين حديث خواندني و عبرتآموز است؛
مقداد، يکي از خالصترين و محکمترين ياران امام علي عليهالسلام است. بهحدي که رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم، فرمود:«خداوند مرا به محبت چهار نفر امر کرد. علي بن ابيطالب عليهالسلام، مقداد، سلمان و ابوذر.»
اما عجيب اينجا است که فرزند مقداد، در جريان جنگ جمل در سپاه جاهل جمل قرار داشت! و روي سپاه اميرالمؤمنين عليهالسلام شمشير کشيد و در نهايت هم کشته شد. وقتي امام علي عليهالسلام در بين کشتهشدگان جمل عبور ميکرد، به جنازهي معبد (پسر مقداد) رسيد و فرمود: «خدا رحمت کند پدر اين پسر را! اگر او زنده بود، رأيش بهتر و کاملتر از رأي اين (معبد) بود.»
عمار در اينجا به حضرت عرض کرد: «شکر که خدا معبد را کيفر داد و او را بهخاک هلاکت انداخت. بهخدا قسم يا اميرالمؤمنين!، من در کشتن کسي که از حق عدول کند، ترسي ندارم؛ چه پدر باشد، چه پسر.»
امام به عمار فرمود: «خدا تو را رحمت کند و جزاي خير دهد.»1
نکتهي درخشنده اين صحنه اينجا است که عمار در کشتن کسانيکه در مقابل حق ايستادهاند، به نسب و نژاد و گروه سياسي و دسته توجهي ندارد. عمار با کسي جنگيده که پدرش مقداد است، ولي معيار عمار، چيزي جز حق نيست.
امروز در جامعه ما، اين معنا کمتر بهچشم ميخورد. برخي آنقدر که به نسبهاي سياسي افراد توجه دارند، کمتر به حق بودنشان توجه ميکنند. اما عمار اينگونه نبود، بلکه حقگرا بود و حقمدار، نه شخصمدار؛ بنابراين اميرالمؤمنين عليهالسلام، پس از اتمام گفته عمار، براي او دعا ميکند.
در انقلاب اسلامي، افرادي بودند که در کنار امام به مقام و موقعيتي رسيدند، ولي در فتنه 88، با تيشه و تبر به جان ثمره جان امام خميني قدساللهنفسه، يعني انقلاب اسلامي افتادند. عدهاي در محکوميت فتنهگران سکوت کردند و يکي از دلايلي که برخي حاضر نشدند سران فتنه را با تيغ کلامشان برانند و از آنها برائت بجويند، اين بود که سران فتنه، در گذشته و در زمان انقلاب سابقه يا اتصالي به امام داشتهاند! بنابراين سکوت را ترجيح دادند و باعث شدند که سران فتنه توهم کنند که برحقند. اما عمار اينگونه نبود و چنين عمل نميکرد. داستان فوق نشان ميدهد که عمار فرزند دوست نزديک خود را در جبهه جنگ ميکشد؛ چون از دايره حق خارج شده است. اين درس مهمي است که بايد از روش عمار نصبالعين خود قرار دهيم. اينگونه افراد که موقعيتي در جامعه اسلامي داشتند، ولي بعدها منحرف شدند، نتوانستند عمار را به اشتباه بياندازند يا عمار را وادار به سکوت کنند. همان اتفاقي که در فتنهي 88 افتاده و عدهاي در تيه تاريک سکوت گرفتار شدند و سکوت اختيار کردند.
روششناسي شيوههاي دشمن
امام صادق عليهالسلام در دعايي به خداوند عرض ميکنند: «و أعوذ بک أن اغتال من بين يدي او من خلفي…؛ به تو پناه ميبرم از اينکه از پيش رويم يا از پشت سرم يا از سمت راستم يا از جانب چپم يا از بالاي سرم يا از زير پايم، غافلگير شوم.»2
يکي از بزرگترين مشکلات مردم جهان (نهتنها امت اسلامي، بلکه همه مردم جهان) غافلگيريهاي سياسي است که مردم بدون شناخت نسبت به تحولات سياسي روز به اشتباه در مسير حمايت از باطل بهراه ميافتند و جان خود را در راه سربلندي جبهه باطل از دست ميدهند! بنابراين امام صادق عليهالسلام براي مصونيت از اين معضل بزرگ، از خداوند طلب نجات ميکند.
اين مشکل در صدر اسلام نيز مکرر اتفاق افتاده است. يکي از شاخصههاي عمار، هوشياري سياسي او بود که حتي لحظهاي دچار غفلت سياسي نشد و هميشه و مستمر در مسير حق و صراط مستقيم قدم برميداشت؛ همانگونه که در روايات فراوان و با لحنهاي مختلف، در احاديث آمده است که مؤمن از حوادث روزگار خود غافلگير نميشود. عمار نيز در جريان پس از وفات رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم به روشنگريهاي سياسي اقدام کرد تا آنهايي را که دچار غفلتهاي سياسي جريان حاکم شده بودند، آگاه کند. او همين کار را در جريان جنگ جمل انجام داد و در بين دو سپاه امام علي(ع) و عايشه ايستاد و گفت:«اي مردم! شما نسبت به پيامبرتان انصاف به خرج نداديد. همسران و زنان خود را در پرده و خانه نگاه داشتيد، ولي همسر رسول خدا صلياللهعليهوآلهوسلم را در برابر شمشيرها قرار داديد.»3
عمار را در هيچ زماني نميتوان جزو غافلان يا جاهلان سياسي دوران خودش حساب کرد. او در هيچ مقطعي فريب بازيهاي سياسي اطرافيان خود را نخورد. اما امروز، ميتوان برخي را بهراحتي با ابزارهايي همچون رسانهها، سخنراني و… فريب داد.
اميرالمؤمنين(ع) نيز در کلامي زيبا ميفرمايند:«به خدا قسم! من با فريب غافلگير نميشوم.»4
رهبر فرهيخته انقلاب، با توجه به همين شاخصهها بود که چهره عمار را الگويي مناسب براي ما معرفي کردند و نداي «أين عمار» را سر دادند.
بايد دانست که يکي شيوههاي مؤثر دشمن استفاده از حربه فريبدهي است. جوسازي، شايعهپراکني، دروغافکني و… از ويژگيهاي مؤثري است که دشمن در جريان فتنهي سال 88 استفاده کرد و بهراحتي عدهاي را با نيرنگ و فريب، به خيابانها کشيد.
پينوشت:
1. ناسخ التواريخ، ج 1، ص 315.
2. بحارالأنوار، ج 97، ص 292.
3. مروجالذهب، ج 2، ص 37.
4. نهجالبلاغه، خطبه 200.
محمد رضا رمزی اوحدی