تروای فرهنگی در خانه های ایرانی
یکی از افرادی که در این اوضاع به بالاترین قله های شهرت جهانی رسید و زرسالاران و صهیونیست ها بارها او راتایید کردند ،پائولوکوئیلو است. کوئیلو در سپتامبر 1999 پس از سفر های طولانی به دور ترین نقاط جهان از سرزمین های اشغالی فلسطین (اسرائیل) دیدن کرد. کتاب های او در این کشور فروش بسیار بالایی داشت و مسئولان حکومت از اندیشه ها و باور های او حمایت کردند . ناشران کتاب های او در اسرائیل اظهار امیدواری کرده اند که روزی فرا رسد که مردم جهان برای خرید کتاب های نویسندگان اسرائیلی چون کوئیلو در اسرائیل صف بکشند.
روزگاری انسان خود را آفریننده می دید و جهان را در کنترل علم و تکنولوژی سلطه طلب خویش می پنداشت. آن عصر، عصر مدرن نام گرفت. اما بشر، ضعیف تر از آن است که می اندیشد، به نیروی جاودانه ای وابسته است که آرامشش در گرو شناخت او و فنای در اوست، عصر کنونی را عصر معنویت نامیده اند؛ زیرا پس از حدود چهار قرن دورد از معنویت و دین، چیرگی مادیات و فن آوریهای ماشینی، زندگی بشر هر روز از آرامش دورتر شده است. آرامشی که می پنداشت در فن آوری و ماشین و صنعت آن را می یابد،ولی همین ابزارهای فنی قدرتی برای برخی شبه انسانها به ارمغان آورد که با آن در فاصله ی حدود چهل سال (1914 تا 1945 میلادی) دو جنگ خانمان سوز و ویرانگر به راه انداختند و دنیا را به نابودی نزدیک تر کردند، دو جنگ جهانی که به کام زرسالاران یهودی و صهیونیست و گاه مسیحی بود.
در این دو دوره جنگ بیش از صد میلیون انسان که بیشترشان بی گناه بودند در آتش سوختند و نابود شدند و سرمایه داران، در نتیجه ی اوضاع بحرانی جنگ ثروتمند تر شدند. این دو جنگ به نام دین نبود، بلکه حاصل شبه تمدن مدرنیته بود. در یک سو سوسیالیستهای ملی گرا (نازیهای آلمانی) و فاشیستهای ایتالیایی و ژاپنیهای امپراتور پرست بودند و در سوی دیگر لیبرالهای انگلیسی و کمونیستهای شوروی و چین و پراگماتیستهای آمریکایی و طرفداران فرانسوی حقوق بشر ! این دو نبرد شوم، بازی کودکانه ی یهود و فراماسونری و سرمایه داری شرقی و غربی چهارصد سال، مکتبهای مادی را جایگزین دین ساخته و جای خالی دین را با ایسمهای پر زرق و برق، پر کرده بودند، رسوا کرد.
اما انسانهای فهمیده پس از فاجعههای دوران مدرنیته دریافتند که مدرنیته و مکتبهای متعددش،نه تنها پاسخ گوی نیازهای زندگی آنها نیستند، بشر را به جهنم بزرگ جنگ با بیش از صد میلیون کشته کشانده اند. به همین دلیل از اواخر دومین نبرد،دوران پس از تجدد یا پست مدرن آغاز شد که اندیشه وران با حرارت و شور،مدرنیته را نقد می کردند.
قدرت طلبان و منحرف ساختن اشتیاق معنوی و دینی بشر در دوران معاصر
اما سرمایه داران و دنیا طلبان همچنان در این اندیشه بودند که برنامه ی جدیدی آغاز کنند تا باز بر ثروتشان افزوده شود و استعمار نویی را جایگزین سنتهای استثماری خود کنند بهترین راه، نقد پست مدرنها از یک سو و همراهی تاکتیکی با آنها از سوی دیگر بود. چنین شد که پست مدرنهای سنت گرا مانند روژه گارودی، حامد الگار، رنه گنون که همراهی با دین را تنها راه رهایی می دانستند، نفی و با فشارهایی روبه رو شدند و مکتبهای پست مدرنی که به سمت معنا گرایی بدون دین پیش می رفتند، تقویت شدند، مانند : معنویتهای متمایل به بودیسم و هندوئیسم و تائوئیسم و کابالیسم و رهبانیت مسیحی.
پس از شکست شوروی در جنگ سرد و پیشتازی اروپای غربی و آمریکا در نبرد قدرت جهانی، به یکباره رسانههای وابسته به زرسالاران، به بودیسم تبتی (لامائیسم) و کابالیسم (تصوف یهودی) و فرقههای جدید و دینهای ساختگی گرایش پیدا کردند و فیلمهای متعددی با نام معنویت گرایی از سینمای پر قدرتهالیوود به تمام نقاط جهان سرازیر شد و ساده دلان چنین پنداشتند که تراستهای هنری _تجاریهالیوود که بیشتر شان وابسته به صهیونیسم بودند،به سمت انسان گرایی پیش می روند. در این میان معنویت اسلامی هیچ جایگاهی در این روند نداشت. طبیعی است که نمی توان گفت: “سینما و هنر غربی را به اسلام چه کار، آنها که یهودی و مسیحی اند ” زیرا همانگونه که مسلمانان در جامعهی غربی در اقلیت بودند، بودائیان و هندوها و تائوئیستها از مسلمانان هم کمتر بودند. در طول تاریخ غربیان با مسلمانان اندلس و امثال ابن سینا و ابن رشد بیش از اندیشمندان شرق دور آشنا بودند و آثار آنها را به لاتین، انگلیسی، فرانسه و اسپانیولی ترجمه کرده بودند پس باید دلیل بهتری رادر این میان یافت.
کم کم معلوم شد بخشی از معنویت گرایی رسانههای وابسته به قدرت مداران برنامه ای حساب شده است برای کم رنگ ساختن معنویت گرایی اصیلی که در نتیجه ی شرایط نامناسب غرب در آنجا در حال رشد بود. از سوی دیگر موسسههای شخصیت پرداز غربی که به شدت در کنترل سرمایه داران اصلی قرار داشتند، افراد خاصی را که چندان اصیل نیستند، در کارتلهای رسانه ای خویش به اوج رسانده اند به گونه ای که هر کوی و برزنی در جهان آنها را می شناسد. این اوضاع تردید هر انسان خردمندی را بیشتر می کند و اندیشه ی دقیق تری می طلبد.
حمایت آشکار سران صهیونیسم از پائولوکوئیلو
یکی از افرادی که در این اوضاع به بالاترین قلههای شهرت جهانی رسید و زرسالاران و صهیونیستها بارها او راتایید کردند،پائولوکوئیلو است. کوئیلو در سپتامبر 1999 پس از سفرهای طولانی به دور ترین نقاط جهان از سرزمینهای اشغالی فلسطین (اسرائیل) دیدن کرد. کتابهای او در این کشور فروش بسیار بالایی داشت و مسئولان حکومت از اندیشهها و باورهای او حمایت کردند. ناشران کتابهای او در اسرائیل اظهار امیدواری کرده اند که روزی فرا رسد که مردم جهان برای خرید کتابهای نویسندگان اسرائیلی چون کوئیلو در اسرائیل صف بکشند.
کوئیلو پیش از آنکه در سال 1379 ه. ش. به ایران بیاید در همایش جهانی سازی “داووس” سخنرانی کرده بود.این همایش یک بار در سال برگزار می شود وتنها شخصیتهای عالی رتبه ی کشورهای قدرتمند سیاسی و اقتصادی در آن حضور می یابند و حتی شخصیتهای رده دوم اجازه ی ورود به این همایش را ندارند. کوئیلو در این نشست درباره ی آثار خود و نوع عرفانی که ترویج می کند مطالبی گفت. در آن جلسه شیمون پرز (از مسئولان عالی رتبه ی رژیم صهیونیستی) از او قدر دانی کرد و گفت: «معنویتی که شما مبلغ آن هستید در خاور میانه برای ما بسیار مفید است و ما بدین شیوه می توانیم صلح و آرامش یهودیان را در کشور خود حکم فرما کنیم.»
به راستی این چه نوع معنویتی است که روحیه ی جهاد و مبارزه را از مسلمانان فلسطینی به سود غاصبان اسرائیلی می گیرد؟ او در یکی از سفرهایش به سوئیس نیز از دست رئیس جمهور پیشین اسرائیل شیمون پرز هدیههایی دریافت کرد.
بر ماست که به دور از تبلیغات جهانی آثاراین نویسندهی برزیلی را به دقت بررسی کنیم. با جریان رسمی پروپاگاندای جهانی به راحتی می توان پیش بینی کرد که به زودی فیلمها و آثار کمیک و هنری زیادی را از این نویسنده درهالیوود و دیگر رسانههای مرسوم شاهد خواهیم بود.
نگاهی به برخی آثار و مبانی اندیشه ی پائلوکوئیلو
کوئیلو گرایش مردم جهان به عرفان در دنیای فعلی را خوب دریافته است و گرایشهای شدید معنوی و عرفانی در آثارش موج می زند. اندیشه ی وی را نمی توان در عرفان مسیحی خلاصه کرد بلکه آشکارا از برخی اندیشههای اسرار آمیز و آمیخته با سحر عرفان سرخ پوستی تاثیر پذیرفته است.حتی مدتی برای یافتن کارلس کاستاندا،از مشاهیر معنا گرای سرخ پوستی، به چند سفر رفت.همچنین مکتبهای معنوی شرق آسیا و یوگا،بودیسم،هندوئیسم و تائوئیسم بر او تاثیر جدی گذاشته اند. او جادوی سیاه را نیز با دوستش رائول تجربه کرده است. وی از افرادی چون خورخه لوئیس،هنری ویلر، ژورژه امادو،خیام،مولوی،یونگ و پولوس (عالم یهودی مسیحی شده که مسیحیت را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد) الگو گرفت و سرانجام سه ازدواج ناموفق او هم در آنچه درباره ی عشق نگاشته، موثر بوده است.
ویژگی آثار او این است که محتوای اشراقی آثار خود را همچون نویسندگان اگزیستانسیالیست، در قالب رمان و داستان ارائه کرده است. او نویسندهی ادبی نیست و نوعی عرفان توده ای را ترویج می کند که در آن رسیدن به مقصد آسان است و خداوند اشتباهات انسان را می بخشد همانگونه که انسان اشتباههای خدا را می بخشد. او خداوند را عشق مطلق می داند. کوئیلو خدایی خطاکار را باور دارد که با وجود او آسوده تر با سختیهای زندگی و گناه کاری خود کنار می آید.در حالی که شناختن خدای کامل و حکیم به دور از خطا،بسیار آرامش بخش تر است و رنجهای زندگی را شیرین می کند. آرامشی که با اعتقاد به خدای خطا کار واز راه بخشش او ایجاد می شود، همچون سرابی است که دقایقی به نظر می آید و می گذرد و ماندگار نیست،او در کتاب بریدا عشق را جوهره ی آفرینش می داند.
حدود هفده کتاب او به فارسی ترجمه شده است. از مهم ترین کتابهای وی کیمیاگر است. او در این کتاب از داستانی در مثنوی مولوی،دفتر ششم، الهام گرفته است. داستان مولوی شرح حال مردی است که خواب می بیند در کشور مصر گنجی نهفته است و برای به دست آوردن گنج بی درنگ به راه می افتد. پس از پیمودن مسافتی زیاد از سخنان نگهبان دروازه ی شهر در می یابد که گنج در همان محل زندگی خود او پنهان شده و این مسیر را بیهوده آمده است. در داستان کیمیا گر هم ماجرا همین گونه است با این تفاوت که شخصیت اصلی داستان از کشور اسپانیا راهی کشور مصر می شود،در حالی که در داستان مثنوی شخصیت داستان از بغداد راهی مصر می شود.در کتاب کیمیا گر کوئیلو به عمد کشور اسپانیا را برگزیده تا به طور غیر مستقیم مسیحیت را رودرروی مسلمانان قرار دهد و در پایان اینگونه وانمود کند که گنج اصلی در همان کشور اسپانیا بوده و مسافر بی دلیل به گنجی مبهم در کشورهای اسلامی دل بسته است. این اثر با اهداف استعماری هم سویی دارد و به همین دلیل ادبیات استعماری به شدت از آن پشتیبانی می کند. جالب این است که در هیچ یک از نقدهای سفارشی، از الهام پذیری کوئیلو از مولوی صحبتی نشده است و همه ی این موارد را به خود او نسبت داده اند البته خود او نیز در این باره چیزی نگفته است.
نقد اجمالی اندیشههای پائلو کوئیلو
کوئیلو می کوشد با طرح مساله ی سحر و جادو به نبرد به نیازهای معنوی بشر برود. به گمان او اگر جنبه ی سحر آمیز به زندگی ببخشیم، شور و نشاط به زندگی پوچ غم زدگان تمدن غرب باز می گردد. او متاثر از معنویت سرخ پوستی است. عرفان سرخ پوستی از نوع عرفانهای طبیعت گراست؛ به این معنا که متعلق شهود در آن وحدت روح طبیعت و فنای نهایی سالک در نیروی طبیعت است.
طبیعت گرایی از آنجا آغاز شد که انسان دعوت انبیاء را فراموش و به اندیشه ی این جهانی خود بدون وحی تکیه کرد و کوشید تا نیاز خود را به قدسیت و پرستش ارضا کند. از این رو چون روزی و نعمت ونیز بلا و محنت زندگی خویش را در طبیعت دید،باور کرد که طبیعت نیرویی برتر، نا شناخته،رمز آلود و مستقل دارد که می توان با آن معنویت گرایی و خدا جویی فطری را پاسخ گفت. عرفان تائئی نیز نوعی از عرفانهای طبیعت گراست که یکی شدن با روح کیهانی را شعار خود قرار داده است، ولی راههای رسیدن به چنین موجود نا شناسی،مبهم است و مشکلات فراونی دارد و انسان را از ادیان توحیدی دور می کند.
تاثیر استفاده از مواد مخدر و توهم زا و شراب و مواد الکی در آثار کوئیلو نمایان است. تاثیر مارکسیستی نیز امروزه در جهان شکست خورده اند،نوشتههایش هویداست. دربارهی نگاه او به خدا و معاد و وحی دقت زیادی لازم و نقدهایی بر آن است. او خدایی را ترسیم می کند که چون خدای تورات،گناه می کند واز کرده ی خود پشیمان می شود. در زمینه ی وحی و پیامبری،در رمان کوه پنجم با اثر پذیری از کتاب عهد قدیم،ایلیای نبی کافر می شود و خشم ونفرت خود را آشکار می کند. سپس از آن خلاص می شود وقوم خود را از دست ملکه بت پرست نجات می دهد.
گرچه او از باورهای برخی عارفان مسلمان اندلسی الهام گرفته است، تفاوتهای زیادی نیز با عرفان ناب اسلامی دارد. متاسفانه منتقدان ما کمتر به این مساله در نوشتههای خود اشاره کرده اند و جز تعدادی اندک بقیه ی روزنامه نگاران و نویسندگان با بی هویتی تمام،تسلیم اندیشهها و آثار کوئیلو شده اند. عرفان در فرهنگ ایرانی و اسلامی، به معنای شناسایی و در اصطلاح، نام دانش الهی است که هدف آن، شناخت حق و اسماء و صفات او از راه کشف و شهود است. معیارهای اصلی عرفان اسلامی ،توحید و نبوت، قرآن محوری و وحی گرایی، سنت و سیره محوری، پای بندی عملی و رفتاری،رعایت قوانین شریعت،طهارت ظاهری و باطنی از راه خودشناسی و خود سازی، مراقبت پیوسته از نفس و الگو قرار دادن انسانهای وارسته واهل مراقبه، مسوولیت پذیری و تعهد پیشه گی در برابر فرد و جامعه، گریز از گوشه گیری و فرد گرایی محض، ولایت گرایی (که از ارتباط روحی و ارتباط با اهل بیت آغاز می شود تا به مقام فنای در ولایت الهیه انجامد) رعایت ادب با الله و پیدا کردن رنگ وبوی خدایی در همه حالتها و رفتارهاست.
به هر حال راز موفقیت آثار او را می توان افزون بر حمایت رسانههای پر مخاطب جهانی و مراکز قدرت در چند مورد خلاصه کرد : او در جای جای آثارش با آمیزش نمادهای ادیان توحیدی با سنتهای معنوی بودایی و تائوئی و شرقی و سرخ پوستی وجادو گرایی،نوعی هماند سازی برای مردم مناطق مختلف جهان ایجاد کرده و توانسته با رفتن به سمت معنویتی مبهم و ساختگی و فرادینی، در میان تودههای ساده اندیش جهان نفوذ کند. افزون بر آن او حوادث داستان هایش را از نقاط مختلف جهان آغاز کرده است که سهم به سزایی در جلب نظر خوانندگان در سراسر جهان دارد. وی مدتی مشاور ویژه ی یونسکو در برنامه ی همگرایی روحی وگفت و گوی بین فرهنگها بوده است و همین مساله نشان می دهد که او به خواسته ی سازمان ملل (که متفقین که پیروز جنگ جهانی دوم بودند آن را تشکیل دادند) مشغول ترویج اندیشههای التقاطی خود است.
منابع و مآخذ:
کتاب ها:
-آفتاب و سايه ها، نگرشي بر جريان هاي نوظهور معنويت گرا، دکتر محمد تقي فعالي، نشر نجم الهدي، چاپ اول، تابستان 1386، تهران.
-پائلو کوئيلو، بريدا، ترجمه ارش حجازي و بهرام جعفري، نشر کاروان، 1384، تهران.
-پائلو کوئيلو، کوه پنجم، ترجمه ارش حجازي، نشر کاروان، 1384، تهران.
-پائلو کوئيلو، کيمياگر، ترجمه ارش حجازي، نشر کاروان، 1384، تهران.
-پائلو کوئيلو، ورونيکا تصميم مي گيرد بميرد، ترجمه ارش حجازي، نشر کاروان، 1384، تهران.
-خوان آرياس، زندگي من، ترجمه خجسته کيهان، نشرمرواريد، 1382، تهران.
- عبدالله جوادي املي، حماسه و عرفان، مرکز نشر اسراء، چاپ ششم، اسفند 1384، قم.
- محمد تقي مصباح يزدي، در جستجوي عرفان اسلامي، مرکز انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني(ره)، چاپ اول، تابستان 1386، قم.
مقالات:
-افسانه معنويت در ادبيات كوئيلو، حميد رضا مظاهري سيف ، به نقل از سايت باشگاه انديشه.
-بسوي تعاليم پيامبر اعظم(نقد و بررسي آثار پائلو کوئيلو در پرتو تعاليم پيامبر اعظم(صلي الله عليه و آله و سلم)، حميد رضا مظاهري سيف، همان.
-تهاجم خاموش، پائلو کوئيلو در ادرس:
http://www.hajhamid.com/archives/001024.php
-جستجوي عرفان در ادبيات آمريكاي لاتين، سيد رضا محمدي، همان-
-خود شناسي و معناي زندگي، حميد رضا مظاهري سيف، همان.
-زنگ تفريحي براي بردگان سرمايهداري، حميد رضا مظاهري سيف، همان.
-كاركردگرائى عرفان و معنويت در هزاره سوم/ محمد رضا - رودگر، به نقل از ماهنامه پگاه حوزه، شماره 103.
-مجموعه مقالات ويژه نامه فصلنامه کتاب نقد، شماره 35، تابستان 1384، ويژه عرفان هاي منهاي شريعت.
-مطالعه انتقادي پيرامون مكاتب عرفاني طبيعت گرا، عرفان سرخ پوستي، حميد رضا مظاهري سيف، هفته نامه - پگاه حوزه - 1386 - شماره 218.
محمد حسین فرج نژاد
مجله طوبی