تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

صوت / استراتژی انتظار

07 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

 صوت / استراتژی انتظار

گفت‌وگویی صمیمانه از جنس بنیادهای نظری متکی به مبانی دینی است. پیشنهادی به عنوان یک ستون در مسیر یک کاروانی که آرام آرام می‌رود تا بتواند به آن نقطه مطلوب نهایی برسد. استاد شفیعی سروستانی بیان کرد: مقدمه دوم را با رویکردی به حضور جریانی عنود کین‌جو بیان می‌کنم و آن را تشبیه کرده‌ام به یک میدان مسابقه که در این میدان بزرگ طولانی مدت مسابقه دو گروه و قوم وارد میدان شدند تا در یک حرکت جدی در عرصه تاریخ به سوی یک نقطه پایان سفر کنند.

 دانلود : فایل صوتی بیانات دکتر اسماعیل شفیعی سروستانی در موضوع استراتژی انتظار

 نظر دهید »

حق با حق است نه با اکثریت

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

بنابر موازین روان شناسی اسلامی، فطرت به عنوان یک عامل ذاتی و غیر اکتسابی و کمال گرا و شهوت به عنوان یک عامل ذاتی و غیراکتسابی و خواهان دستیابی به لذت تا حد بی نهایت، در تمام انسانها وجود دارد و بین این دو عامل، تضاد و کشمکش دائمی وجود دارد و انسانیت انسان، به قدرت فطرت او که موجب کنترل شهوت می گردد و انسانهای کنترل شده (متقی) را به وجود می آورد بستگی دارد. به وجود آمدن انسانهای کنترل شده یا نشده، علاوه بر عوامل داخلی به عوامل محیطی نیز ارتباط دارد. با توجه به اینکه حاکمیت فطرت تنها با انجام تکلیف (دستورات الهی) امکان پذیر است اغلب مردم در این مورد توفیق پیدا نمی کنند و زیر حاکمیت شهوت قرار می گیرند. قرآن مجید و سایر آموزشهای اسلامی سعی دارند این واقعیت را بازگو نمایند و از اینکه انسانها تطابق با اکثریت را به عنوان معیار زندگی عادی بپذیرند هشدار دهند. در قرآن مجید آمده است اکثریت در جهل هستند (1) و جز از گمان خود پیروی نمی کنند.(2) اکثریت تعقل نمی کنند.(3)
و درغگو می باشند.(4) اکثریت ایمان ندارند (5) و از مدار توحید خارج هستند.(6) اکثریت علم و آگاهی ندارند.(7) و کافر و مشرک می باشند (8) و نسبت به پذیرش حق اکراه دارند.(9)
این برداشت می تواند به عنوان نوعی واکسیناسیون تلقی شود که پیشاپیش افراد جامعه نسبت به این واقعیت نامیمون هشدار داده شوند تا زمام فکر خود را بدون کنترل به دست اکثریت نسپارند. بلکه به تعقل خویش اتکا نمایند و در صورتی که در این منجلاب غوطه ورند خود را از آن خارج نمایند. در قرآن مجید هشدار داده شده است که چنانچه انسان از اکثریت پیروی نماید او را از راه خدا منحرف می سازند.(10)
بنابراین انسان نسبت به خویشتن مسؤول است و اگر او در مسیر رشد حرکت کند، رفتار سایرین به او ضرری نمی رساند.(11)
علّامه طباطبائی در بحث در مورد آیه فوق، از آیات بسیار دیگر و از جمله آیه 100 سوره مائده استفاده می کند (12) که چنین آمده است: بگو پاک و ناپاک یکی نیست هر قدر که ترا زیادی افراد ناپاک به تعجب وادارد (13) و بالاخره چنین نتیجه می گیرد که «بر مؤمن لازم است به کار خود و هدایت خویش بپردازد و ضلالت و شیوع گناهانی که از مردم می بیند او را نلغزاند. مردم او را مشغول نکنند. او هم به کار مردم نپردازد. حق، حق است اگر چه مردم آنرا ترک نمایند و باطل، باطل است اگر چه مردم به آن روی آورند».
زیاد بودن تعداد دشمنان خدا نباید انسان را بفریبد. زیرا چه بسا اتفاق افتاده است که گروه کوچکی از موحدین بر گروههای بزرگ غلبه کرده اند.(14)
علی علیه السلام نیز بر کم بودن تعداد افراد امین و زیاد بودن خیانت کاران تأکید می کند (15) و علت سقوط اکثریت را پیروی از هوای نفس می داند.(16) امام علیه السلام تأکید می کند که علت غربت دانشمندان، زیادی افراد جاهل است (17) و ممکن است آنقدر کارهای زشت گسترش یابند که حتی زشتی آنها از بین برود.(18) ولی بالاخره هشدار می دهد که نباید از پیمودن راه حق به علت کمی پیروان آن دچار وحشت شد.(19)
بعضی از محققان، معیار سلامت فکر را تطابق با محیط (social adjustmomt) می دانند. ضمن آنکه تطابق با محیط بطور کلی قابل قبول است ولی نباید به این ترتیب تفسیر شود که انسان موظف است خود را با هر محیط اجتماعی، هر چند اگر فاسد باشد تطابق دهد. بعضی عقاید عامه نیز براساس تطابق بی قید و شرط قرار دارد و این پیام را می دهد که اگر فرد نخواهد رسوا شود باید همرنگ جماعت شود. یقیناً تفسیر تطابق اجتماعی با تفسیر فوق قابل دفاع نیست. زیرا ضمن آنکه در شرایط اختصاصی، موجب اشاعه فساد می شود مانع بروز استقلال و خلّاقیت نیز می گردد. بنابراین تطابق را می توان به این ترتیب تعریف کرد که انسان ضمن کار در محیط اجتماعی، نقش خود را برای اصلاح آن انجام دهد و به تعبیری که یونگ استفاده می کند از نظر شخصیتی «برون گرای اندیشه ای» باشد. یعنی ضمن انجام وظیفه در محیط اجتماعی، برای اصلاح آن استفاده نماید. تقلید و پیروی کورکورانه از دینامیسم گروه، مخصوصاً به هنگامی که گروه فاسد باشد، موجب بروز عوارض و کشمکشهای روانی می باشد.
در روان درمانی نیز موقعیت اختصاصی فرد باید مورد بررسی قرار گیرد و مسؤولیت او به عنوان یک انسان، براساس انجام تکلیف از طریق کنترل شهوت و طبق ضوابط دین فطری الهی تشریح شود.
در برنامه ریزی برای دستیابی به زندگی سالم، تربیت و مدیریت نیز پیامهای این اصل، می توانند کارساز باشند.

پی نوشت ها :

1- أَکْثَرَهُمْ یجْهَلُونَ. سوره انعام (6) آیه 111.
2- َمَا یتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا. سوره یونس (10) آیه 36.
3- أَکْثَرُهُمْ لَا یعْقِلُونَ. سوره مائده(5) آیه 103
4-أَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ. سوره شعراء (26) آیه 223.
5- أَکْثَرُهُمْ لَا یؤْمِنُونَ. سوره بقره (2) آیه 100.
6- أَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ. سوره آل عمران (3) آیه 110.
7- أَکْثَرُهُمْ لَا یعْلمونَ. سوره مائده (5) آیه 103.
8- أَکْثَرُهُمُ الْکَافِرُونَ. سوره نحل (16) آیه 83.
- أَکْثَرُهُمْ مُشْرِکِینَ. سوره روم (30) آیه 42
9- أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ. سوره مومنون (23) آیه 70.
10- وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ . سوه انعام (6) آیه 116.
11- یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیکُمْ أَنْفُسَکُمْ لَا یضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیتُمْ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَینَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. سوره مائده (5) آیه 105
12- تفسیر المیزان، ترجمه موسوی، ج11، ص 328-275.
13- قُلْ لَا یسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ. سوره مائده (5) آیه 100
14- قَالَ الَّذِینَ یظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ(: کسانی که گمان ملاقات خدا را داشتند گفتند: چه بسا گروهی اندک که به اذن خدا بر گروهی بسیار چیره شدند و خدا با شکیبایان است. سوره بقره (2) آیه 249.
15- ما اقل الثقه الموتمن و اکثر الخوان. غررالحکم، ج6، ص 96.
16- الناجون من النار قلیل لغلبه الهوی و الضلال. غرر الحکم، ج2، ص 33.
17- العلماء غرباء لکثره الجهال. غرر الحکم، ج2، ص 33.
18- قد کثر القبیح حتی قل الحیاء منه. غرر الحکم، ج4، ص 492.
19- لا تستوحشوالحق لقله اهله.

 نظر دهید »

رالی ایرانی و دهن کجی به فرهنگ ایرانی اسلامی

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

چه بخواهیم چه نخواهیم رسانه ها به طور مستقیم در شکل دهی سبک زندگی افراد به ویژه قشر جوان تاثیر دارند و بسیاری از آنان با برنامه ریزی ، افکار عمومی را به سمتی خلاف باورهای دینی هدایت می کنند ؛

ماهواره با شبکه هایی چون فارسی وان، من و تو و…، تلفن همراه با فناوری بلوتوث و پیامکی خود، فضای مجازی هم با همه توان و این روزها پخش برنامه های مختلف در شبکه های خانگی و…طي سال‌هاي اخير برنامه‌هايي براي بخش خانگي ساخته‌ شده‌اند كه به صورت دي‌وي‌دي در مراكز فرهنگي و سوپرماركت‌ها به فروش مي‌رسند و در اختيار شهروندان قرار مي‌گيرند.اين توليدات كه هميشه با حاشيه‌هايي روبه‌رو بوده‌اند در دو بخش سريال و برنامه‌هايي با موضوعيت سبك زندگي ساخته شده‌اند.از اين برنامه‌ها مي‌توان به قهوه تلخ، قلب يخي، شام ايراني و… اشاره كرد.آخرين برنامه‌اي كه در بخش سينماي خانگي ساخته و توزيع شد مجموعه رالي ايراني است كه با انتقادها و حاشيه‌هاي زيادي همراه بوده است.رالي ايراني با شركت به اصطلاح سوپراستارهاي سينما در جريان يك مسابقه رالي با جريانات خاص توليد شده است.بازيگران حاضر در اين فيلم مستند محمدرضا فروتن، سيروان خسروي، الناز شاكردوست، بهنوش بختياري، سحر ولدبيگي،‌ نيما فلاح و فرزاد حسني به‌عنوان مجري هستند.

[تصویر: 60466_897.jpg]

اين فيلم ساخته آرش معيريان با فيلمنامه‌نويسي و تهيه‌كنندگي سعيد ابوطالب در قالب قسمت‌هاي دوگانه ساخته و راهي خانه‌هاي مردم شده است.اما چند نكته در مورد رالي ايراني قابل توجه و بررسي است:اول اينكه اگر به اين فيلم به‌عنوان نماد سبك زندگي ايراني نگاه كنيم شاهد انحرافات و كج‌سليقگي‌هاي كارگردان و بازيگراني خواهيم بود كه چه در پوشش و چه در بيان راكت‌هاي بازيگري هيچ نشاني از زندگي ايراني ندارند و تنها رواج‌دهنده زندگي غربي در بين‌ جوانان هستند.

[تصویر: iranina-rally_13%281%29.jpg]

براي مثال نوع پوشش بازيگران زن حاضر در اين فيلم، پوششي غربي است كه هيچ تناسبي با فرهنگ ديني ـ ايراني ايران ندارد و بارها از سوي مراجع قضايي مورد انتقاد قرار گرفته است.نكته اينجاست كه اگر الناز شاكردوست با آن لباس‌هاي بدن‌نما و دستمال سرش به‌جاي حجاب در اذهان عمومي حاضر شود چه برخوردي از سوي نهادهاي اجتماعي با او مي‌شود؟ اگر گشت ارشاد را به عنوان نهادي براي مبارزه با بدحجابي و بي‌حجابي در جامعه در نظر بگيريم آيا با مشاهده اين نوع پوشش با دارندگان آن برخورد نمي‌كند؟

[تصویر: 60ioio466_897%281%29.jpg]

اگر اين فيلم به عنوان سبك زندگي در تلويزيون خانگي اكران شده است بايد چند صباح ديگر شاهد حضور دختران با اين نوع پوشش در اماكن عمومي باشيم و اين موضوع ماهيتي ناهنجارگونه دارد.يا در مورد نحوه بيان و ادبيات الناز شاكردوست به عنوان دختر ايراني سوپراستار حاضر در سينما و يا الگوي خيلي از جوانان اين كشور بايد ديد چه وجاهتي براي اين گونه بيان وجود دارد؟

[تصویر: 311663_528631490511996_1741536474_n-660x330.jpg]

اگر در جامعه دختراني با اين ادبيات صحبت كنند به آنها چه لقبي مي‌دهند و چگونه با آنها برخورد مي‌كنند؟وقاهت در نحوه بيان و پرورگري در برخورد با آقايان كجاي سبك زندگي ايراني وجود دارد كه دوستان سازنده اين فيلم را به سبك زندگي ايراني ربط مي‌دهند؟مگر نه اينكه الگوي دختران ايراني حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند. چگونه مي‌توان رفتار الناز شاكردوست و ديگران بازيگران اين فيلم را با سيره حضرت زهرا (سلام الله علیها) تطبيق داد.خطاب كردن «داداشي» از سوي شاكردوست به فرزاد حسني رواج سبك غربي ارتباط بين زن و مرد نامحرم است كه به راحتي در اين فيلم رواج داده مي‌شود.

[تصویر: iranina-rally_09.jpg]

نكته دوم در مورد اين فيلم رواج زندگي اشرافي است كه چه در دين و چه در جامعه امروزي ايران منفور است و مورد انتقاد روحانيت و مردم قرار مي‌گيرد.شروع اين فيلم با مهماني است كه بازيگران و مهمانان آن در شروع مراسم با ماشين‌هاي خاص و مدل بالا به مراسم مي‌آيند و در ادامه با ديس‌هاي غذاي بزرگ پذيرايي مي‌شوند. اين مدل مهماني حتي بين متمولان جامعه هم رواج ندارد.

[تصویر: 63422_381%281%29.jpg]

اين ريخت و پاش‌ها مختص مهماني‌هاي غربي و به اصطلاح پارتي‌هاي لس‌آنجلسي است كه به راحتي در اين فيلم تبليغ مي‌شوند.و يا در قسمتي ديگر بازيگران زن اين فيلم با بيان اينكه تا به حال نان و پنير نخورده‌اند و نمي‌توانند بدون برنج زندگي كنند ساده زندگي كردن كه جزو سيره پيامبر معظم اسلام (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) و اهل بيت (علیه السلام) است را به سخره مي‌گيرند.

[تصویر: paann882xirsp8fpz32%281%29.jpg] [تصویر: sham-raly1.jpg]

نكته آخر در مورد اين فيلم رواج كارهاي پسرانه‌اي است كه توسط دختران انجام مي‌شود و به نوعي هنجارشكني است.همين چند روز پيش بود كه حضرت امام خامنه‌اي در جلسه‌اي كه با حضور بانوان فعال در سياست و جامعه داشتند فرمودند:آنچه كه باید مایه افتخار باشد، تعداد بالای زنان روشنفكر، فعال فرهنگی و سیاسی، و مجاهد است.ایشان با اشاره به نگاه یكسان اسلام به زن و مرد از لحاظ انسانی افزودند: از دیدگاه اسلام هریك از زن و مرد به لحاظ خلقت، ویژگیهای خاصی دارند اما از لحاظ حقوق انسانی و اجتماعی و ارزشهای معنوی و سیر تكامل معنوی، هیچ تفاوتی ندارند.رهبر انقلاب اسلامی تأكید كردند: نگاه صحیح به زن، نگاهی است كه او را در چارچوب جنس خود و ارزشهای تعالی دهنده آن بشناسد.اما اين فيلم با بيانات مقام معظم رهبري به وضوح در تضاد است و به راحتي با نشان دادن موتورسوار شدن بازيگران زن زندگي غربي و حضور زنان در كارهاي مردانه را رواج مي‌دهد.در پايان ذكر اين نكته كه فرهنگ و سبك زندگي ايراني به شدت با اين فيلم در تضاد است و بايد از طرق مختلف به اطلاع مردم بر سر لازم است.

رسانه‌هاي ما كه در لقاي جمهوري اسلامي ايران فعاليت مي‌كنند بايد با برخورد با رواج چنين ناهنجاري‌هايي دين خود را به نظام بپردازند.

 1 نظر

چرا بی بی سی ما را شراب خوار می خواهد؟ + فیلم

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

بی بی سی به وصفی معجزه گونه از شراب می پردازد که در آن پیرمردی مبتلا به سرطان شفا پیدا می کند و در حال حاضر نیز با وجود اینکه چهل و پنچ سال از سرطانش می گذرد هنوز زنده است. مشرق؛ در حد فاصل 1930-1920، در آمریکا دورانی پدید آمد تحت عنوان “دهه ممنوعیت الکل".با ممنوعیت الکل، توزیع و پخش آن به دست گروه های مافیای “آل کوپنه” و “ایناک تامپسون” افتاد، مافیای الکل در ابتدا سعی کرد با ارتشاء و تشکیل شبکه های قاچاق عنکبوتی و…. دست به توزیع الکل بزند، که به پیروزی هایی نیز رسید اما با ورود بحث مبارزه با الکل به تشکل های اجتماعی و انجمن های مردمی همچون تشکل زنان آمریکا، قاچاقچیان الکل با بحرانی بزرگ مواجه شدند. مافیا برای عبور از این بحران، این بار دست به یک سلسله عملیات فرهنگی زد، در حقیقت مدافعان مصرف الکل سعی کردند با توجیه پزشکی الکل و پخش مشروب در مراسم عشای ربانی کلیسا ها، قبح مصرف الکل را بشکنند، هدفی که به آن رسیدند و توانستند ممنوعیت الکل را بعد از یک دهه لغو نمایند.
قدم های مافیا برای لغو ممنوعیت مصرف الکل، بعدها تبدیل شد به یک الگو برای غرب در صحنه سیاست خارجی اش، در حقیقت از آن زمان به بعد غرب هرگاه بخواد حکومتی ایدئولوژیک را ساقط کند سعی می کند ایدئولوژی آن را از اعتبار بیاندازد. شاید مهم ترین مثال موفق آن، اتحاد جماهیر شوروی باشد، که غرب با صادر کردن فرهنگ سرمایه داری و مصرف گرایی خود موجب پیدایش طبقه ای سرمایه دار مسلک بنام “نومان کلاتورا"در قلب نظام مدافع پرولتاریا شد. پیدایشی که کم کم دایره شمول آن جامعه شوروی را در برگفت و پس از اندک زمانی کمونیسم را در آن کشور از اعتبار انداخت و موجب تجزیه اتحاد جماهیر شوروی شد.
حال غرب بدنبال آن است که مبانی عقیدتی حکومت اسلامی که راس الخیمه آن دین اسلام است را به گمان خود از اعتبار بیاندازد.


بررسی رفتار غرب برای صدمه زدن به مبانی عقدیتی حکومت اسلامی
غرب به وسیله بازوهای فرهنگی و روانی خود، که راس آن شبکه های ماهواره ای از جمله شبکه بی بی سی فارسی است، بطور نظام مند بدنبال ضربه زدن به مبانی عقیدتی نظام جمهوری اسلامی است.
بدلیل ظهور شبکه های اجتماعی و تعدد کانال های فارسی زبان در چند سال اخیر شاهد اوج گرفتن این حملات هستیم. در ایام اخیر غرب با تاسیس شبکه هایی همچون “فارسی وان"و … سعی بر تخریب روابط خانوادگی و طبیعی جلوه دادن خیانت و ارتباط بی قید جنسی است که تمام این مسائل از خطوط قرمز شرع اسلام عزیز است. از سوی دیگر غرب با راه اندازی شبکه هایی همچون"پارس تی وی” و “شبکه ایران آریایی” فضایی را برای افراد معلوم الحالی همچون"مشیری” ایجاد کرده است که بتوانند به توهین و فحاشی علیه اسلام و شیعه بپردازند و در آخر نیز این اعمال قبیح خود را با عباراتی همچون"روشنفکری” توجیه نمایند.


بطور کلی غرب با پیشتازی انگلیس و آمریکا بدنبال این است که جنگ نرم خود با ایران در فازی استراتژیک با هدف بی اعتقاد کردن مردم به مبانی شرعی به پیش  برد. زیرا درخت هرچند هم تنومند باشد اما اگر ریشه آن خشک شده باشد، به راحتی می توان آن را سرنگون کرد، غرب هم بدنبال بی اعتبار کردن اسلام است تا با انداختن آن از چشم مردم، نظامی را که به نام اسلام بلند شده است را نیز از داشتن پایگاه اجتماعی بیاندازد.

بررسی اهداف بی بی سی از تبلیغ شراب خواری با مفید دانستن
بی بی سی فارسی، شاید در حال حاضر یکی از قدرتمند ترین بازوهای روباه پیر در جنگ نرم علیه ایران باشد، بی بی سی برخلاف شبکه های متعلق به آمریکا و اپوزیسیون ایرانی داخل آمریکا که وقیحانه به اسلام می تازند، بسیار زیرکانه و زیر بنایی عمل می کند.
شبکه بی بی سی بر خلاف صدای آمریکا هیچ گاه مستقیم به مبانی عقیدتی نظام حمله نکرده، بلکه سعی می کند در قالب عناوینی همچون"برنامه های پزشکی"، “مستند های تاریخی"، “پوشش اخبار زنان و ظلم به آنان در کشور های منطقه” و برنامه-هایی همچون"نوبت شما"، به مبانی عقیدتی نظام اسلامی حمله کند.
در حقیقت بی بی سی برخلاف صدای آمریکا هیچ وقت فردی همچون مشیری را به روی آنتن نمی آورد، بلکه سعی می کند در قالب اخباری جذاب همچون گزارش از کشورهای جهان به طرح افکار خود بپردازد.
در بحث تبلیغ شراب خواری، بی بی سی به طور مستقیم به قواعد فقهی اشاره نمی کند، چرا که می داند با اینکار مخاطب را به خود بدبین خواهد کرد، بلکه با زیرکی تمام به کشوری می پردازد که مردمانش از نظر وضعیت معیشتی تقریباً نزدیک به بخشی از جامعه ایران اند. بی بی سی به وصفی معجزه گونه از شراب می پردازد که در آن پیرمردی مبتلا به سرطان شفا پیدا می کند و در حال حاضر نیز با وجود اینکه چهل و پنچ سال از سرطانش می گذرد هنوز زنده است.
این عمل بی بی سی در ذهن مخاطب واکنش “پس چرا شراب حرام است؟” را به وجود می آورد. مخاطب ناآگاه به این فکر مشغول می شود که چرا چیزی که برای مردم اثرات مفیدی به همراه دارد، قران و فقه آن را حرام اعلام کرده است؟
از سوی دیگر با شبیه سازی وضعیت اقتصادی آن منطقه به شرایطی که بخشی از جامعه به آن مبتلا است سعی می کند که شراب خواری را راه فرار نشان دهد، راه فراری که فایده جسمی هم دارد اما از نظر اسلام حرام است.
در حقیقت بی بی سی بدنبال این است که در مرحله اول این مسئله را در ذهن مخاطب بیاندازید که چرا اسلام، موردی با فایده را حرام اعلام کرده و در مرحله بعدی این مسئله را به تمام تفکر اسلامی تعمیم دهد و با زیر ضرب بردن تفکر اسلامی، مبانی عقیدتی نظام را نیز زیر سوال ببرد.
از آنجا که هر حمله ای، پاتک مخصوص به خود را دارد، عملیات های روانی و فرهنگی غرب نیز ضد حمله خاص خود را دارند، در حقیقت در جواب فرهنگ سازی های غرب باید به فرهنگ سازی دست زد که در ذیل به پاره ای از موارد اشاره می شود.

دانلود

1.ذکر و یادآوری مصائب آنچه که در اسلام تحریم شده است.
هر آن چه خداوند متعال حرام فرموده است، از دید علم امروز نیز دارای اثرات سوء است، در مورد همین مصرف الکل علم امروز به این نتیجه رسیده است که الکل و مشروبات الکلی تاثیرات مخربی بر معده و فیزیک انسان می گذارد و بسیاری از بیماری ها همچون"آلزایمر"از نتایج مصرف این ماده شیطانی است.


2.تاکید بر معضلاتی که موارد تحریمی در جوامع غربی و جامعه ایران ایجاد کرده است.
مشروبات الکلی در جوامع بشری هر سال باعث اعتیاد زیادی از مصرف کنندگان و حتی مرگ پاره ای از آنان می شود، نباید فراموش کنیم که این اعتیاد باعث فروپاشی خانواده ها و ناامنی های اجتماعی می گردد.
این نابهنجاری ها موضوع بسیاری از فیلم های خارجی است، می توان به پخش مجدد این فیلم ها دست زد یا به ساخت فیلم و سریال های مشغول شد که یکی از موضوعات آن فرد الکلی و اثرات مخرب الکل بر زندگی او و اطرافیان اوست.



3.فرهنگ سازی در دوران دوران کودکی
خیلی از عادات بد انسانی از دوران کودکی شکل می گیرد، می توان به عادات مخرب استعمال دخانیات اشاره کرد که کودک در تمام فیلم های جنایی خارجی یا حتی داخلی و رفتار های اطرافیان خود می بیند، استعمال آن از دید او یکی از علائم ورود به بزرگسالی است. این مسئله باعث نهفته شدن جذابیت های مسائل منفی در ذهن او می شود.


در نهایت باید متذکر شد، که در صورتی که به اثرات مخرب این قبیل از مواد بپردازیم ، ذهن مخاطب به سمت این می رود که “اینها همان چیز های هستند که در اسلام حرام شدند"و با این کار می توان از عملیات های فرهنگی غرب جلوگیری کرد.

سایت وعده صادق

 نظر دهید »

وقتی باربی ام به دست من چادری شد!!!

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

دیروز وقتی خاطره‌ای رو درین باره می خوندم از تدبیر ساده اما موثر یک مادر خردمند و مومن غرق شعف شدم که چطور یک تهدید به نام باربی رو برای فرزند خودش تبدیل به یک فرصت کردند.

خاطره رو با هم بخونیم:

عروسک باربی رو وقتی کلاس سوم بودم شناختم…

دست و پاش 90درجه کج و راست میشد و انگشتای ظریفی داشت..

و این برای من که عاشق چیزهای کوچولو و ظریف (مث خونه کوچیک،ماشین کوچیک) بودم رویا بود…

خونه یکی از دخترهای افه ای فامیل بودیم که برای آب کردن دل من ، کمد باربی هاشو بهم نشون داد…

اباش وقتی سفرهای دریایی میرفت یکی از اینا رو براش می آورد…

عید اون سال مامانم بعد از اصرار فراوان برام یکی از اونا رو با تمام وسایلش خرید….

اون سال من به تکلیف رسیده بودم و باربی من لباس درست و حسابی نداشت….

مامانم قاطیِ بازی کردن من میشد و میگفت آخه اینکه اینطوری نمیتونه بره بیرون…

و براش یه شلوار و چادر نماز و یه چادر مشکی دوخت با مقنعه….

فکر میکنید چی شد؟ زانوهای باربی ام شکست….

چون با من نماز میخوند و من وقت تشهد برای اینکه روی دو زانو بشینه زانوهاشو تا ته خم میکردم…

و طبعا یک باربی آمریکایی عادتی به دو زانو چهار زانو نشستن نداره و اصلا خمی زانوهاش تا این حد طراحی نشده….

من بعد از اون 5 -6 تا باربی دیگه خریدم و همشون بعد از دو روز زانو نداشتند…

داشتم فک میکردم چقد تحت تاثیر این عروسک بودم؟ مامانم یه کاری کرد که من فک کنم بازیه ناخناشو با هم کوتاه کردیم چون میرفت مدرسه لاکاشو پاک کردیم…

موهاشو بافتیم مث خودم چادر سرش کردم و نماز جمعه هم میرفت…

مامانم خیلی ساده نذاشت من مث باربی بشم چون باربی مث من شد…

 1 نظر

مدیتیشن حربه ای برای حذف مراقبه اخلاقی است

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

مدیتیشن به زبان ساده چیزی نیست به جز خاموشی ذهن و با هستی یکی شدن و در خدا حل شدن.

جملۀ بالا چکیدۀ باور کسانی است که به مدیتیشن اعتقاد دارند. در جمله فوق بیش از هر چیز به معناگرایی در مدیتیشن و ارتباط با خداوند تأکید شده است. اما به راستی حقیقت مدیتیشن چیست؟ پیامدهای آن کدام است؟ چه نسبتی با تهذیب نفس و خودسازی دارد؟ سؤال مهم‌تر این است که مدیتیشن با عبادت اسلامی چه تفاوتی دارد؟ آیا این دو با هم یکی هستند؟ ابتدا باید دانست که مدیتیشن منحصر به هیچ مکتب و آیینی نیست. مثلاً همه میدانیم که عقیده به عصمت امامان دوازده‌گانه، منحصر به شیعیان است. اما در مورد مدیتیشن این گونه نیست که باور به مدیتیشن مربوط به دین یا آیین خاصی باشد. البته بعضی از مکاتب اساساً به مدیتیشن اعتقادی ندارند. اما مکاتبی که به مدیتیشن اعتقاد دارند، اگر چه در فنون و مدل‌های مدیتیشن با هم کاملاً یکسان نمی‌اندیشند و هر کدام به صورتی این کار را انجام می‌دهند، اما اعتقاد به اصل این عمل در همۀ آن‌ها وجود دارد.

خاستگاه مدیتیشن

مدیتیشن در شرق، به خصوص در هند جایگاه ویژه‌ای دارد که در غرب با نام «مراقبه» از آن یاد می‌شود. مدیتیشن در میان مکاتب شرقی، در یوگا جایگاهی رفیع دارد. یوگا از یک طرف با گارد ورزشی وارد شده و از سوی دیگر به متافیزیک و معناگرایی دعوت می‌کند. اما سرگذشت عبادت در یوگا خواندنی است. عبادت در یوگا در قالب مراقبه هندی تعقیب می‌شود. مراقبه هندی که امروزه در غرب از آن به مدیتیشن هم یاد می‌شود، همان چیزی است که در یوگا برچسب عرفان به خود گرفته و ادعای سعادت بخشی به هوادارن یوگا را دارد. اگر چه در این نوشتار مدیتیشن را با توجه به جایگاه آن در یوگا بررسی می‌کنیم؛ اما از آن جا که گفته‌های ما در باب اصل مدیتیشن است، هر مکتبی که به مدیتیشن باور دارد، بالتبع این نواقص و نارسایی‌ها در مورد آن هم جریان خواهد داشت.

معنای مدیتیشن

یکی از شکل‌های عبادت در مکاتب شرقی از جمله در یوگا، «مانترا و مدیتیشن» است که نام «دیانا» هم بر آن اطلاق می‌شود؛[۱]مثلاً مدیتیشن «جاپا» یکی از انواع دیانا است.[۲] برای مدیتیشن فواید زیادی را ادعا کرده‌اند: ۱٫مدیتیشن، صلح و آرامش مطلق به انسان ارزانی می‌دارد که در آن از تفکرات و اوهام خبری نیست. ۲٫ با کمک تمرین‌های مدیتیشن یوگا، فرد از حلقه تولد و مرگ(تناسخ) رها می‌گردد. ۳٫ رهایی از گناه و منیت و رسیدن به خودِ بزرگ.[۳] مهم‌ترین ادعا در مدیتیشن دو خاصیت است: اول با تکرار مانترا روح فرد از گناه مبرّا می‌شود. دوم این که انسان از حلقه‌های رنج، تولد و مرگ نجات پیدا می‌کند. از آنجا که یکی از مسلّمات مکاتب شرقی، تناسخ و گرفتاری در چرخه «سامسارا» است، از «مانترا» برای این آزادی کمک می‌گیرند. مانترا از «مان» به معنای فکر کردن و «ترا» به معنای محافظت کردن یا آزاد شدن از حلقه‌ی سامسارا است. مانترا کلمه‌ای است که هنگام تمرکز و مدیتیشن، آن را مرتباً تکرار می‌کنند. معادل این عبارت را در فارسی «ذکر» گفته‏اند.[۴] در میان مدیتیشن‌های یوگا، مراقبه «جاپا» جایگاه ویژه‌ای دارد. جاپا عبارت است از تکرار هر مانترا یا یک نام مقدس، حتی اگر نام یک الهه یا بت باشد.[۵]در یوگا ادعا شده‌ از آن رو که تمرین‌های مشکل «هاتایوگا» برای اکثر انسان‌ها امکان‌پذیر نیست. «جاپا‌یوگا» یا تکرار نام‌های مقدس، ساده‌ترین راه برای رسیدن به روشن‌بینی است. [۶] در «گیتا» کتاب مقدس هندو به اهمیت جاپا اشاره شده است که انجام جاپا منجر به «ساما‏دهی» و ارتباط و همدلی با خداوند می‌گردد. انجام جاپا باید به صورت عادت درآید. همراه با اخلاص، به صورت نیایش، توأم با عشق و ایمان و اعتقاد؛ چون هیچ یوگایی بالاتر از جاپا وجود ندارد. مانترای اُم AUM که ذکر برهمن است، در مراقبه‌ جاپا مورد تأکید است و توصیه و تأکید بر مانترای اُمبرای درک معانی درونی و شهود معنوی در یوگا آمده است.[۷]

هدر دادن انرژی معنوی در مدیتیشن

در تهذیب نفس، انسان‌ها باید سرمایه‌های ذهنی و روحی خویش را در جهت کسب خصلت‌های شایسته به کار گیرند و با این ذخایر روحی، به خالق خویش پل بزنند و قدمی در راه رضایت او بردارند. قوای ذهنی انسان که در متون اخلاقی اسلام، ابزار بسیار قوی برای درک عالم مثال معرفی شده و با نام قوه خیال از آن یاد شده است، یکی از نعمات خداوند برای درک حقایق عوالم بالاتر است. اما جالب این است که در مدیتیشن این قوا نه تنها ابزار دیده نمی‌شوند، که مانعی برای سلوک معنوی تلقی می‌شوند. عملی به نام بی‌ذهنی که در مدیتیشن از آن بارها و بارها به عنوان عمل مثبت نام برده می‌شود، در حقیقت قائل شدن به مزاحم بودن ذهن است. آن چه در فرآیند مدیتیشن انجام می‌شود، تخلیه ذهن است و آن چه باید تعقیب شود، راندن و پس زدن خطورات و وسوسه‌های ذهنی و در نتیجه «مرخص کردن ذهن» است. چنان‌که یک لفظ می‌تواند انسان را به فضای مدیتیشن وارد کند، همین‌طور ممکن است ‌سماع صوفیانه، آدمی را به حالتی خلسه گونه ببرد و نوعی از وانهادگی درونی را به ارمغان آورد.[۸]بنابر این در مراقبه و مدیتیشن، نیروهای مهاجم نابود نمی‌‌شوند و اقدامی برای ریشه‌کنی این‌گونه امواج مزاحم صورت نمی‌گیرد؛ بلکه عملیات تهذیب، صرف «پس راندن افکار» می‌شود. در فرآیند مدیتیشن، مشکل از اساس حل نمی‌‌شود و ذهن هم‌چنان منتظر افکار مخرب است و این‌گونه افکار، هم‌چنان به سمت ذهن هجوم می‌آورند. البته در یک اقدام منفعل، با آن‌ها مدارا می‌شود و با هل دادن ذهن به کناری، فقط جلوی صدمات آنی به ذهن گرفته می‌شود؛ به عبارت دقیق‌تر آن‌چه در حقیقت در مراقبه اتفاق می‌افتد، رفع است، نه دفع. نتیجه این که در مدیتیشن هر ‌چند به طور موقت ممکن است انسان از ناحیه ذهن احساس آرامش کند، اما چون ذهن از قوای مفید خالی می‌شود، عملاً توانمندی جدیدی در آن رخ نمی‌‌نماید و حتی از تشویش‌ها رهایی نمی‌‌یابد و اگر زمینه‌ای پیش آید، دوباره ذهن درگیر تنش‌ها و پراکندگی‌ها خواهد بود. در نهایت این که استرس‌های ذهنی و تنش‌‏های درونی همچنان باقی‏اند و قدمی ریشه‌‏ای در مداوای آن‌ها برداشته نشده است. مدیتیشن با همدردی چه نسبتی پیدا می‌کند؟ در مدیتیشن توصیه می‌شود که باید از شرِّ پراکندگی فکر خلاص شد. به دنبال آن ادعا می‌شود که ذهن آرام، یعنی رسیدن به آگاهی خالص. این آگاهی خالص همان چیزی است که از جنس معنویت و تهذیب نفس است. بماند که این آگاهی که ادعا می‌شود؛ اولاً حاوی هیچ علم و معلومات جدیدی نیست و به علاوه رضایت خداوند را در پی ندارد. اما سؤال مهم این است که اگر این خلوت گزینی اتفاق بیفتد در ساحت روح چه تغییراتی نسبت به هم نوعان رخ می‌دهد؟ یعنی حال که پیوندی با عالم معنا حاصل نشد، آیا پیامد مثبتی برای انسان دوستی ایجاد می‌کند(نتیجه اجتماعی)؟ فرایند «نظاره گری محض» که در مدیتیشن مطلوب معرفی می‌شود، به مرور یک لازمۀ منفی را ایجاد کرده و به آن دامن میزند. از آنجا ‌که در مدیتیشن و خلوت گزینی هندی، باید با تمام افکار و خیالات مزاحم، عادی برخورد کرد و فقط شاهد رفت ‌و آمد افکار بود و به نظاره، بسنده نمود؛ نظاره‌گر باید همه چیز را غیر واقعی ببیند و همه امور را با خود، بیگانه فرض کند و با «عینک وهم» به همه چیز بنگرد. چون اگر قرار باشد با اخبار و رویدادها، جدی برخورد کرده، حسّاسیّت به خرج دهد، «نظاره‌گری محض» اتفاق نمی‌‌افتد. هر‌چند آن‌چه از ناحیه شاهد اتفاق می‌افتد «بی اعتنایی» در برابر پدیده‌های خارجی است، اما در حقیقت، دادن رای موافق به هر چیزی است که در عالم خارج اتفاق می‌افتد؛ زیرا ناظر، قصد رویارویی با هیچ چیزی را ندارد و خوب و بد همه می‌آیند و می‌روند و او فقط باید خود را دور نگه دارد و خویشتن را در معرض قرار ندهد. نتیجه چنین تعاملی با واقعیات دنیای خارج، دادن رأی ممتنع به همه‌چیز و کنار کشیدن از هر‌گونه رفتار اصلاحی در عرصه اجتماع است. آن‌چه در نهایت رقم می‌خورد «عدم احساس مسئولیت» در برابر انسان‏ها و از بین رفتن «روح همدردی» با دیگران است. ممکن است گفته شود کسانی که مدیتیشن می‌کنند این گونه نشده‌اند، در پاسخ می‌گوییم که قوای عاطفی در انسان بسیار قوی است. خداوند انسان‌ها را مجهز به عواطف و احساسات آفریده و عواطف هیچ گاه کاملاً ریشه کن نشده و بالاخره در باطن انسان‌ها سوسو می‌زنند. پیامد مدیتیشن تضعیف این عواطف است، نه ریشه کنی آن‌ها. مدل اخلاقی در اسلام نه تنها عواطف را کم رنگ نکرده، بلکه آن‌ها را ارتقا داده و به رقت آن‌ها کمک می‌کند. در تهذیب نفس حقیقی، این قوا رشد کرده و به مرتبۀ بالاتر می‌رسند. اما در مدیتیشن نه تنها ارتقا نمی‌یابند که تضعیف شده و به مرور به مدارا با همه چیز(چه رویدادهای مثبت و چه منفی) تبدیل می‌شوند. روشن است که مدارا با رویدادهای منفی در جامعه مطلوب نیست و عرفان حقیقی با مجاهده و اصلاح‌گری و حماسه و شور همراه است نه با تن دادن به همه چیز.

تفاوت مدیتیشن با خودسازی

بعضی تصور می‌کنند که نتیجه مدیتیشن، همان چیزی است که در متون اسلامی خودسازی یا تهذیب نفس نام گرفته است. اما باید چند نکته را جهت تفکیک بین تهذیب نفس و مدیتیشن در نظر داشت. مطلب اول این که در اسلام خودسازی در قالب کنار گذاشتن صفات رذیله دنبال می‌شود. یعنی اگر موفق شود که رذایل اخلاقی همانند دروغ، غیبت، حسد و دیگر صفات ناشایست را کنار بگذارد، به خودسازی نایل شده است. اما در مدیتیشن اساساً به مبارزه با صفات منفی دعوت نمی‌شود و کنار گذاشتن رذایل مطرح نیست. روشن است اگر کسی روزانه نه یک بار که چند بار مدیتیشن کند، با صفات روحی خود کاری نکرده است؛ یعنی نه صفات بد را از بین برده و نه صفات نیکو را در خود ایجاد کرده است. در مدل اخلاقی اسلام، قوای ذهنی نه فقط تعطیل نمی‌‌شود، که این قوا پیوسته به شناسایی امیال منفی و هَرَس درون مشغول است. کار ذهن در مراحل ابتدایی سلوک، کمک به پیراستن درون است و در مراحل بالاتر که کار سالک از پیرایش درون به آرایش روح می‌رسد و سالک با افزودن ذخایر معنوی خود، به مراتب فنا نزدیک می‌شود، قوای ذهنی با تفکر و تأمل بر آیات آفاقی و انفسی، ایفای نقش می‌کنند و در مقامات بالاتر با تأمل بر اسما و صفات حق، به عروج روح کمک می‌نمایند. نتیجه این که در این مدل، آشفتگی ذهنی از ابتدا شکل نمی‌‌گیرد. از آن‌جا که انرژی ذهن به کار گرفته می‌شود و قوای او رها نیستند، ذهن پذیرای خطورات و وسوسه‌ها نخواهد بود. علی(ع) فرمود: «طوبی لمن شَغَلَه عیبه عن عیوب الناس؛ خوش به حال کسی که پرداختن به خود، او را از مشغول شدن به دیگران بازداشته است».[۹] در مدیتیشن یوگا هر چند به بدن توجه ویژه می‌شود و یوگی‌ها با بدن تکنیک‌های زیبایی را انجام می‌دهند. چون توجه به بدن، با تعالی معنوی و رضایت خداوند پیوند نمی‌‌خورد، فقط تقویت نیروی جسمی است و پرورش جسمی در نهایت باعث سرگرمی انسان و حد‌اکثر فایده آن، آرامش ذهن است. صد البته آرامش ذهنی، کم‌ترین ارتباطی با شکوفایی استعدادهای معنوی آدمی و تعالی معنوی او ندارد. اما در اسلام به بدن(از این نظر که باید به کمال اخروی منجر شود) توجه می‌گردد و این طور نیست که فرصت محدود عمر به یادگیری تکنیک‌های «آسانا» بگذرد و دست آخر هم انسان با کالایی به سرای آخرت قدم ‌گذارد که برای آن منزلگاه سودی ندارد. چنان‌که گفته شد مدل خودسازی در اسلام «مدل کار با ملکات روحی» است؛ یعنی انسان معنوی کسی است که خصلت‌های الهی مانند راستگوئی، امانت داری، بندگی خداوند را تحصیل کرده و خصلت‌های منفی مانند تهمت، خودخواهی، جاه طلبی و دیگر خصال منفی را در خود ریشه کن کند. طبیعی است که قوۀ ذهن، نه تنها مانع دیده نمی‌شوند، بلکه مددکار سالک و زور بازوی عارف تلقی می‌شوند و برای ایجاد ملکات روحی، بیشترین استفاده از همین قوه صورت می‌گیرد.


پی نوشت

 [۱]. جاپا یوگا، ص۳۷؛ دم گستری در یوگا، ص ۱۳۸ و ۱۳۹٫

[۲]. هر گاه توجه بر چیزی متمرکز شود، آن را دارانا خوانند. هر گاه آگاهی و همواری به سوی نقطه‌توجه جاری شود، دیانا خوانند. هر گاه همان آگاهی که سرشت نهادینش به پاکی می‌درخشد و گویی بی‌کران است،آن را سمادی خوانند. چون دارَنا و دیانه و سمادی را با هم عمل کنند، آن را سنیَمه خوانند. ر.ک: هستی بی‌کوشش، یوگا سوتره‌های پتنجلی، ص ۱۲۵٫

[۳]. جاپا یوگا، ص ۱۷ و ۳۴٫

[۴]. دایره المعارف یوگا، سووامی شیواناندا، ترجمه‌ رضا رامز، ص ۴۵٫

[۵]. دم‏گستری در یوگا، ص۸۵ ؛ جاپا یوگا، ص ۳۵٫

[۶]. جاپا یوگا، ص۳۵٫

[۷]. همان، ص ۲۰۳٫

[۸]. حرکات انرژی‏زا، بلون و جونز،آرام؛ تجسم خلاق، ۱۳۸۶، ص ۵۸٫

[۹]. نهج البلاغه، خطبه۱۷۶٫

 نظر دهید »

9 سكانس از دختر زيبايي كه پير شد!!!

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

سكانس اول:

دختر بچه كه بودم، دختران زيباي جوان رو كه مي ديدم خيلي حسرت مي خوردم. دوست داشتم زود به سن و سال اونها برسم تا بتونم خودمو به رخ همه بكشم. بتونم زيبايي خودمو نشون بدم. برنامه هاي ماهواره اي هم تأثير زيادي روي من گذاشته بود. زنان و دختران توي ماهواره هميشه عزيز و نور چشم بودند و مدام ازشون فيلم و تصوير پخش مي شد….

 سكانس دوم:

وقتي به زيبايي رسيدم و بر و رويي پيدا كردم، به خاطر نوع لباس پوشيدنم خيلي مورد توجه بودم، اينقدر جلوه داشتم كه ناخودآگاه پسرا و مرداي زيادي كه با من برخورد داشتند، نمي تونستند حرفي نزنند. خيلي از پسرا در كوچكترين برخورد سعي مي كردند نظرم رو جلب كنند و رابطه دوستانه برقرار كنند. متلك شنيدن هم شده بود كار هر روزم…

جوان بودم و لذت مي بردم از اينكه مي ديدم چشم ها به من توجه دارن، خوشم مي آمد كه مورد توجه باشم. بنابرين سعي مي كردم تنگ ترين و كوتاهترين لباس ها رو انتخاب كنم و با غليظ ترين آرايش بيام بيرون…

سكانس سوم:

خوشگلي هم شده بود واسه من دردسر. دوستام خيلي بهم توصيه مي كردند فقط سوار تاكسي بشم و يا از اتوبوس خط واحد استفاده كنم. بعضي وقت ها خبرهاي حوادث جديد رو كه از سايت ها مي خوندم از اينكه اين بلاها سر خودم بياد مي ترسيدم. ولي اينها باعث نمي شد خودم رو آرايش نكنم و يا تو لباس پوشيدنم تغييري بدم. تو تردد توي خيابون و جاده ها آرامش نداشتم و نمي شد يه روز بدون متلك شنيدن و درخواست دوستي نداشتن به دانشگاه برسم. تو دانشگاه هم كه درس و مشقم شده بود دل دادن و قلوه گرفتن…

نه پسراي كلاس آرامش داشتند و مي تونستند با تمركز درس بخونند و نه من… مدام حواسمون پرت همديگه بود…

سكانس چهارم:

به خاطر خوشگليم خواستگار زياد داشتم. هر روز تقريبا اين مراسم خواستگاري تو كوچه، خيابون و يا دانشگاه انجام مي شد و نتيجه اش ناز كردن من بود. مونده بودم به كدوم روي خوش نشون بدم. آخه همه زيبايي منو مي ديدند و بدون اينكه شرايط ديگه رو بسنجند مي اومدند اظهار عشق مي كردند. آخه درس خوندن بهترين كاري بود كه همه طرف حسابهام بلد بودند انجام بدهند، فقط چون حس مي كردند دوستم دارند مي اومدند و سرآپايي خواستگاري مي كردند…

گذشت تا با آرمين آشنا شدم، يه پسر خوشتيپ و از خانواده ثروتمند، خودشو برام مي كشت، مدام جلو راهم سبز شد تا دلم رو برد…

سكانس پنجم:

چشمان آرمين انگار تو گلچين كردن دختراي زيبا مهارت خاصي داشت. انگار شغلش ديدن و پسنديدن بود و اين خيلي عذابم مي داد. من خيلي بيشتر از قبل به خودم مي رسيدم ولي انگار تو بازار و كوچه و خيابون، تنوع جنس دختران، بيشتر از من براي آرمين بود…

احساس اينكه زيبايي من در چشم آرمين جلوه اي نداره ناراحتم مي كرد، هر وقت با كسي در حال صحبت كردن مي ديدمش از دستش عصباني مي شدم، خونه شده بود جهنم، و من در اين جهنم در حال سوختن…

سكانس ششم:

ديگه نگاه مردم برام مهم نيست. حالا فهميدم ديده شدن و پسنديده شدن و زيبايي زياد مهمترين عامل بر هم زننده آرامش در زندگي من بوده. يكي از دوستام حرف جالبي زد، گفت: خيلي ها با نگاه به قيافه تو و خوشگلي تو، زيبايي و خوبي همسرشون رو فراموش كردند، حالا هم خيلي ها با نشون دادن خودشون به شوهرت، تو رو از چشم شوهرت مي اندازند، اين حكايت همون” از هر دست بگيري از همون دست پس مي دي"، هست….

سكانس هفتم:

جلوي آينه ايستادم و خودمو تو سن 45 - 50 سالگي خوب نگاه مي كنم. يادم مياد از زيبايي خيره كننده اي كه حالا هيچي ازش نمونه جز حسرت…

ديگه هيچ لوازم آرايشي تو دنيا نمي تونه منو به شكل قبليم برگردونه. من موندم و حسرت اون پسنديده شدن هايي كه ديگه هيچي ازش نمونده بود. من كه عادت داشتم هميشه براي ديگران خودمو درست كنم، حالا ديگه كاري براي انجام دادن نداشتم. تو جامعه هم انگار نگاه مردم با چندشي مشمئز كننده همراه شده، ديگه خودم هم از خودم متنفرم…

سكانس هشتم:

تازه فهميدم همه اين مدت ها يكي با من بوده كه نمي خواسته من زندگيم اينجوري باشه. منو واسه خودم مي خواسته و زشتي و زيبايي ظاهري من براش مهم نبوده…خدايي كه هيچ كجا، نه در قرآن كريم، و نه در زبان اوليا و اوصيا و رسولانش كارهاي منو قبول نداشته و اون رو گناه مي دونسته…

نمي دونم توبه من قبول ميشه يا نه؟

اگر توبه كنم، خدا بهم نميگه: خيلي ها به خاطر ديدن تو به گناه افتادند و خيلي ها به انحراف رفتند و از كار و فعاليت و ساخته شدن روح و جانشون موندن، برو كه توبه تو قبول نيست و اهل آتشي….؟

 امروز كه تو اين سن و سال تنها شدم و هيچ چشمي خريدار من نيست و هيچ دلي براي من نمي تپد، انگار جلوه گري و فخر فروشي دختركان جامعه را به چشمي ديگر نگاه مي كنم، دختركاني كه به زودي به شرايط من مي رسند و از همه اون خواسته شدن ها، فقط حسرتي غمبار بر دلشون مي مونه…

و سكانس سانسور شده:

هيچ لذتي از زندگي نبردم، حتي آن موقع كه خداي قلب هاي مردان و پسران شهوت پرست جامعه بودم…

حتي آن موقع كه عشق رسيدن به من، و نگاه كردن به من، حسرت دل خيلي ها بود….

کاش جور دیگری زندگی می کردم، همان گونه كه خدايم مي خواست….

 نظر دهید »

تاریخچه یوگا

06 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

«یوگا[1]»، یا به عبارت فارسی «جوک» که از طرفی به عنوان ورزش و از طرفی دیگر به عنوان راه حقیقت مورد توجه است[2]؛ در کشور ما نوظهور مي‌‌باشد؛ اما به اعتقاد هندوها سابقه طولانی 2000 ساله دارد.

امروزه یوگا، در مناطق مختلفی از جهان آموزش داده می‌شود.

مهم‌‌ترین کشوری که یوگا درآن جایگاهي ویژه دارد، کشور هند است؛ به گونه‌ای که مراکز آموزش یوگای بیحای هند از سوي دولت به عنوان دانشگاه علمی ـ بین المللی آموزش يوگا شناخته شده است.[3]

در پاره‌ای از مراکز هند، نظام تعلیم و تربیت به سبک یوگا مورد اهتمام است (روش یوگانیدرا که اصول آن به قوانین کنترل و تربیت ذهن مربوط است).[4] پتنجلي[5] موسس يوگاست که حدود قرن دوم قبل از ميلاد، مباني و مسائل مربوط به يوگا را مدون نموده است.[6] پتنجلی در کتاب مشهور خود موسوم به یوگا سوترا، مراحل مربوط به مشهورترین طریق یوگا (راجا یوگا) را تبیین نموده است.[7]

فلسفه نظري سانکیهه که يکي از مکاتب فلسفي هند است، اساس و پايه يوگا مي‌‌باشد.[8] ريشي کاپيلا، فلسفه سانکيهه را پايه ريزي کرد. يوگا در حقيقت، جلوه عملي اين فلسفه است. سانکيهه، فرضيه‌هاي اثبات خدا را تجزيه و تحليل نموده، آن را براي اثبات خدا ناکافي دانسته است و در ابطال این دلايل، چنين مدعی شده است: «وجود و عدم خدا با نحوه تمرين‌‌هاي روحي شخص رابطه ندارد.» از سوی دیگر، بوديسم و يوگا در اصول اوليه واجبات و پرهيزها و مفاهيم فلسفي بسيار به هم نزديک اند.[9]

بنا به گفته کتاب‌‌ هاتايوگا، در پردايپيکا که از قديمي‌‌ترين منابع آيين ودايي است، چهار نوع يوگاي اصلي وجود دارد: کارمايوگا، بهاتکي يوگا، گيانايوگا، راجايوگا.

کارمايوگا رسيدن به وحدت از طريق کار و خدمت است؛ بهاتکي يوگا رسيدن به وحدت از طريق محبت به همنوع و عشق به خدا و تکرار ذکر است؛ گيانا يوگا درک وحدت از روش يادگيري علم و ارتقاي آگاهي است؛ راجايوگا رسيدن به مرتبه وحدت از طريق کنترل و پرورش ذهن و روان است.[10]

البته با نگاهي ديگر، اقسام دیگری هم برای يوگا برشمرده‌‌اند. مهم‌‌ترين شاخه‌‌هاي يوگا از ديدگاه سلوکي «راجايوگا» است که مستقيماً به ذهن پرداخته مي‌‌شود و تمام سلوک آن بر تمرينات ذهني مبتني است.[11]

بيش‌‌تر انواع يوگا، در بهگود گيتا که خود را کتاب مقدس يوگا مي‌‌نامد، شرح داده شده است. البته در قرون اخير، بعضي استادان برجسته يوگا، ترکيبي از يوگاي گوناگون را تدريس کرده‌‌اند.[12]

هندوها معتقدند که شيوا (يکي از خدايان باستانی هندو) خدای کشنده و مهلک و فنا کننده موجودات است و البته از آن‌‌جا که برای او صفات پیچیده و مظاهر گوناگون هم ذکر کرده‌‌اند، او را سرچشمه حيات و زمان و منشا دگرگوني و باز آفرینی هم مي‌‌دانند. به گفته هندوها، او در جنگل‌‌ها زندگي مي‌‌کند و خداي يوگا و نگهدارنده يوگي‌‌هاست.[13]

بنا به ادعاي هندوها، يوگا طريقت عملي و غير آييني گسترش آگاهي است که در هند قديم مرسوم بوده و در مقابل آن، طريق آييني هند قرار داشته و در دست برهمنان بود. اما در يوگا اين محدوديت وجود نداشت؛ به همین جهت فراگیر و در تاریخ ماندگار گرديد.[14]

 


[1]. yoga

[2]. ادیان و مکتب های فلسفی هند، داریوش شایگان، ج 2 ص 625 / فرهنگ ادیان جهان، جان هیلنز، ص 695

[3]. گنجینه اسرار یوگا، موسوی نسب، مقدمه

[4]. یوگا و تعلیم و تریت کودکان ونوجوانان، سوامی نیران جاناندا، جلال موسوی نسب، ص 46

[5]. PATANGLI

[6]. تاریخ جامع ادیان ،جان بایر ناس،ترجمه علی اصغر حکمت 1387 ص 269 / یوگا سوتره های پتنجلی، سوامی ساتیاناندا، جلال موسوی نسب ص 26 /جيمز ـ هويت، يوگا ص 10

[7]. دم گستری در یوگا، سوامی شیواناندا، ترجمه فرهاد خالصی مقدم ص23

[8]. فرهنگ اديان جهان، جان هيلنز ص 695

[9]. يوگا سوتره‌‌هاي پتنجلي، ساتياناندا، ترجمه موسوي نسب،
ص 27

[10]. يوگاي پيشرفته؛ پي دي شارما، ترجمه موحدي ناييني، ص 13

[11]. دم گستري در يوگا، سوامي شيواناندا، ترجمه فرهاد خالصي مقدم، ص8

[12]. جيمز هويت، يوگا ص 12

[13]. تاریخ جامع ادیان ،جان بایر ناس،ترجمه علی اصغر حکمت 1387 ص279 / هستي بي‌‌کوشش، اليستر شيرر، پاشايي
ص 17

[14]. همان ص19

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 56
  • 57
  • 58
  • ...
  • 59
  • ...
  • 60
  • 61
  • 62
  • ...
  • 63
  • ...
  • 64
  • 65
  • 66
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس