تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

پارادایم‌های نامتوازن از زنان و دختران در فیلم‌ها و انیمیشن‌های ویژه کودکان

24 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

امروزه وجود تصاویری اغواگرایانه، وسوسه‌کننده و البته نامتوازن از زنان و دختران در فیلم‌های سینمایی و انیمیشن‌های ویژة کودکان، برای اکثر مخاطبان رسانه‌ها، به امری پذیرفته تبدیل شده است. نویسنده با اشاره به یافته‌های یک تحقیق گسترده در این موضوع، معتقد است که این وضعیت نامتوازن در بخش فیلم‌های ویژة کودکان، سنگ بنای زندگی در چنین دنیایی را برای فرزندان ما فراهم خواهد کرد. خرید آثار مناسب هنری، می‌تواند به پایان این شرایط تحقیرآمیز و نامتناسب منجر شود.
چند سال پیش، هنگامی که خانم لجینا دیویس به همراه دختر دوساله‌اش مشغول دیدن چند کارتون و برنامة آموزشی پیش‌دبستانی بود، یک نکته تعجب وی را برانگیخت: پس دختران کجا هستند؟ چرا شخصیّت‌های دیروز دختر دنیای انیمیشن دیگر وجود ندارند؟ در سال‌های اخیر، به نظر می‌رسد، شخصیّت‌های جنگ‌جو، جونده یا سگ‌های پسر، بر همه فریم‌های انیمیشن سلطه دارند و ما شاهد یک شرایط غیر واقعی در تاریخ رسانه‌های تصویری خود هستیم.
خانم دیویس در لوس‌آنجلس به من چنین گفته بود: «من این موضوع را با یکی از رؤسای استودیوهای فیلم‌سازی مطرح کردم و از وی پرسیدم که آیا شما به این نکته توجه کرده‌اید که در برنامه‌های کودکان، دختران کمتری نسبت به پسران وجود دارند؟ البته وی به من چنین گفت: نه، نه. در ایالات متحده چنین موضوعی وجود ندارد. ما سال‌هاست که این موضوع را در کشور خود حل کرده‌ایم».
خانم دیویس یادآوری می‌کند که اشارة مدیر آن استودیو به وجود یک شخصیّت زن در همه آثار تولید شده در سال‌های اخیر باز می‌گردد. به نظر می‌رسید که نیاز به تحقیقی جامع در این زمینه وجود دارد. لذا وی تصمیم گرفت که داده‌های لازم را تهیّه کند. بدین ترتیب یک مؤسسه غیر دولتی تأسیس کرد و ظرف سه سال، با کمک استاد «دانشکدة روزنامه‌نگاری آنفبرگ» آقای استاسی اسمیت، به ارزیابی جایگاه شخصیّت‌های مذکر و مؤنث در آثار ساخته شده برای کودکان پرداخت. در روزهای 30 و31 ژانویة سال 2008 م. در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، خانم دیویس نتایج تحقیقاتش را با کمک «مؤسسه مطالعات جنسیّت و کودکان در رسانه‌ها» (GDIDM) ارائه کرد. در این جلسه که تعدادی از رؤسای استودیوهای فیلم‌سازی، نویسندگان، کارشناسان تعلیم و تربیت و دانشجویان حضور داشتند، سه نتیجه‌گیری اصلی این پژوهش برای حاضران مطرح شد:
1. ما در رسانه‌های تصویری خود، شاهد یک عدم توازن جنسیتی هستیم.
2. در قریب به اتّفاق این آثار، هنگام نمایش شخصیّت‌های مؤنث، این کاراکترها به صورتی بیش از حد سکسی ارائه می‌شوند.
3. بیشترین تمرکز در این شرایط نابرابر، به فیلم‌های انیمیشن و سپس فیلم‌های سینمایی ویژة کودکان باز می‌گردد که بر اساس طبقه‌بندی سنّی مخاطبان، شامل ایمن‌ترین فیلم‌های موجود در بازار می‌باشند.
به هر حال، دو نتیجه ابتدایی این پژوهش، سال‌هاست که در جامعه ما شناخته شده و تقریباً برای اکثر بینندگان معمولی رسانه‌‌ها تعجّب‌آور به شمار نمی‌روند، امّا نمی‌توان نتایج آماری ارائه شده را نادیده گرفت. مثلاً پس از بررسی پانزده هزار شخصیّت سخنگوی فیلم‌های مختلف در فیلم‌های ویژة کودکان و نوجوانان زیر سیزده سال و همچنین فیلم‌های ویژة افراد بالغ، تعداد مردان تقریباً سه برابر زنان بوده و تعداد قصه‌گوهای مرد هم چهار برابر قصه‌گوهای زن می‌باشد. (83 درصد در برابر 17 درصد).
همچنین پس از بررسی چهار هزار کاراکتر مؤنث (شخصیّت‌های دختر و زن انیمیشن یا حیوانات مختلف) مشخص شده است که این شخصیّت‌ها، پنج برابر شخصیّت‌های مذکور در آثار بررسی شده، خود را آرایش می‌کنند یا رفتارهایی اغواگرایانه و وسوسه‌کننده از خود نشان می‌دهند. همچنین با احتمال سه به یک، این کاراکترها، لباس‌هایی جلف و تحریک‌آمیز بر تن می‌کنند.
از سوی دیگر، هنگامی که زنان در فیلم‌های ردة کودکان ظاهر می‌شوند، با احتمال بیشتری از خود رفتارهایی محرک نشان می‌دهند، اغوا می‌شوند یا اقدامات رومانتیک از خود بروز می‌دهند.

زنان در این آثار، به گونه‌ای دراماتیک و اغواگرایانه، سه برابر مردان، بدن‌های موزون و متناسب دارند و بدین ترتیب الگوی یک بدن کشیده، لاغر و ترکه‌ای را از اوّلین سال‌های عمر به کودکان ما تحمیل می‌کنند. لذا گفته‌های یکی از مقامات شرکت «سونی»، باید یک هشدار جدی به حساب آید: «در بدن‌های استخوانی زنان نشان داده شده در فیلم‌های سینمایی و انیمیشن ویژه کودکان و نوجوانان، هیچ جایی برای رحم وجود ندارد».

ماهنامه موعود شماره 109

 نظر دهید »

چرا پدر و مادرها در آثار ديزني غايبند؟

24 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

نويسنده مقاله زير كه متوجه نكته‌اي ظريف در عمده آثار توليدي شركت والت ديزني شده است، سعي دارد توضيح قابل قبولي را براي غيبت والدين در اكثر توليدات اين شركت ارائه دهد. آيا اين اتفاق ناشي از احساس گناهي است كه ديزني به خاطر مرگ اتفاقي مادرش متوجه خود مي‌دانسته است؟ آيا اين كار براي افزودن بر جذابيت‌هاي نمايشي اين آثار صورت مي‌گيرد؟ به نظر مي‌رسد كه پاسخ را در اين دو مورد خلاصه كردن، ساده‌انديشي باشد. به دليل غيبت والدين در اكثر توليدات ديزني، بايد به دنبال توضيحي فراگيرتر براي اين رخداد بود. شكي نيست كه دست كم اين آثار با توجه به مقبوليت چند دهه‌اي آنها در ميان چند نسل از خانواده‌هاي امريكايي، در از هم پاشيده شدن ارزش‌هاي خانوادگي در اين كشور سهم به‌سزايي داشته‌اند.


هفته پيش همينطور كه باران پشت پنجره بر همه جا شلاق مي‌كشيد، من و دخترم نشستيم تا يك نوستالژي عصرانه خانوادگي را زنده كنيم. از همان نوع نوستالژي‌هايي كه فيلم‌هاي «والت ديزني» سرآمد به نمايش گذاشتن آن هستند. همان نوع نوستالژي كه چنين جايگاه ويژه‌اي را در خانه‌هاي ما به ديزني بخشيده است. از نظر ما اين مارك تجاري حكايت‌گر دنيايي از ارزش‌هاي خانوادگي و سنت‌هاي گذشته است. جايي كه فارغ از تنوعي كه با آن مواجهيم، نيت خير همواره بر شر پيروز مي‌شود.
فيلم‌هاي ديرني با قلب‌هاي ما سخن مي‌گويند و زندگي كودكانمان را به نوعي احساس امنيت در جهاني چنين نامطمئن مي‌آرايند.
به اين ترتيب بود كه در آن روز خيس خورده از باران، از طريق تماشاي سه گل سرسبد و محبوب ديزني خنديديم و گريستيم: فيلم زيبا و رقت انگيز «بامبي»، «شاه شير» باشكوه و «در جست‌وجوي نمو»ي افسون‌كننده.
ولي ساعاتي بعد يك مرتبه متوجه چيز ديگري شدم كه در فيلم‌هاي ديزني مفقود است، چيزي جز آن افسون نوستالژيك قديمي و خوب؛ در فيلم‌هاي ديزني والدين كجا هستند؟ بامبي كه پدرش قبل از به دنيا آمدنش او را ترك كرده است، شكار و تيراندازي را از مادرش مي‌آموزد. فيلم تراژيكي كه امروزه با گذشت چهاردهه از زماني كه براي نخستين بار آن را در كنار مادرم تماشا كردم، همچنان من را به هق‌هق‌هايي غير قابل كنترل مي‌اندازد.
اما همه ماجرا اين نيست. در شاه شير، سيمبا در مرگ پدرش به طور تلويحي دست داشته است و در تلاشي بي‌ثمر، براي فرار از بدبختي خود مي‌گريزد. در حالي كه نمو ـ اين ماهي ياغي ـ تنها بازمانده حمله يك ماهي باراكوداي خشن كه به مرگ مادر و خواهران و برادارانش انجاميده است و بيشتر طول قصه را در قهر با پدرش به سر مي‌برد.
درك اينكه يكي از درونمايه‌هاي مشترك اين سه فيلم، فقدان يكي از والدين است، تنم را لرزاند. آيا بايد باور كرد اين يك تصادف محض است؟ كاملاً پيداست كه نه. آشكارا به نظر مي‌رسد كه ديزني، يعني سازماني كه بيشتر از هر شركت ديگري دوست بچه‌هاست، با والدين مشكلي دارد.
از آنجا كه شكل‌گيري اين شركت در قرن بيستم بوده است، ستانده ديزني نيز توليد محصولاتي انبوه از خانواده‌هاي غيركاركردي و درهم‌شكسته بوده است.
دامبو نيز كه مثل بامبي مخاطبانش را آزار مي‌دهد، يك بچه فيل پسر بدون پدر است كه بعد از زنداني شدن مادرش به خاطر مشكلات رواني، از او دور مي‌افتد.
بچه گربه‌هاي فيلم گربه‌هاي اشرافي نيز ـ كه يكي از فيلم‌هاي مورد علاقه دوران كودكي من بود ـ بدون پدر هستند. آريل (در پري دريايي كوچولو) يا بل (در ديو و دلبر) نيز فقط مادر دارند.
حتي در موردي اخيرتر، طرفداران آخرين قسمت داستان «اسباب بازي»‌ها در حالي از تماشاي اين فيلم لذت برده‌اند كه اندي ـ شخصيت اصلي اين فيلم ـ در شرايطي بزرگ شده است كه فقط مادر داشته است. هر چند كه از فقدان مطلق پدر نبايد نگران شد، چرا كه اندي چيزي بيشتر از يك گاوچران چوبي نيست.
اما اين فقط كارتون‌هاي ديزني نيستند كه مشمول اين فقدان مطلق والدين مي‌شوند، در فيلم‌هاي تلويزيوني غير انيميشني و فيلم‌هاي سينمايي آن نيز ماجرا به همين ترتيب است.
در كانال تلويزيوني ديزني،‌هانا مونتاناي محبوب ـ كه نقش آن را مايلي سايروس بازي كرده است ـ فوت و فن‌هاي نوجواني را از پدرش كه تنها با او زندگي مي‌كند ياد مي‌گيرد، چرا كه از مادرش خبري نيست.
روي پرده سينما: «نقشه بازي» روزشمار جست‌وجوي دختري ده ساله به دنبال پدرش است كه مدت‌ها قبل، در پي درگذشت بي‌زمان ـ اگر چه نه كاملاً غيرقابل پيش‌بيني ـ مادرش، تك سرپرستش گم شده است.
فيلم «جادو شده»، گيزل كه يكي از شاهزاده‌هاي نمونه اوليه ديزني است، گرفتار همين قضيه مي‌شود. اين شاهزاده از روي فضاي خشن نيويورك، به عنوان يك دختر جوان بدون مادر الگوبرداري شده است.
تا اين نقطه از تحقيقم، من به شكلي فزاينده از غيبت مدل‌هاي نقش والديني در جهان والت ديزني به شدت ناراحت شده بودم. تازه با  هم هست.
برخي از شخصيت‌هاي ديزني حتي به اندازه كافي بخت و اقبال ندارند كه يكي از والدينشان داشته باشند و قبل از اتمام فصل‌هاي ابتدايي فيلم، كاملاً يتيم مي‌شوند.
بچه تارزان بعد از خورده شدن والدينش توسط يك پلنگ در جنگل رها مي‌شود. در« فاكس» تاد را داريم و در «شمشير در سنگ» آرتور را كه رها شده‌اند تا بدون والدينشان به دنبال سرنوشتشان بروند.
در اين انديشه‌ام كه آيا اين غيبت برجسته از مهر و مراقبت والدين در محصولات ديزني، به تأثيرگذاري‌هاي نمايشي اين آثار كمك مي‌كند؟ آيا بايد به قهرمان اصلي فرصتي براي رويارويي با چالش‌هاي شخصي را بدون راهنمايي يكي از والدينش را داد يا ماجرا چيزي جز اين است؟
آيا مرگ مادر والت ديزني ـ و احساس گناهي كه تا آخر عمر بر دوش پسرش سنگيني كرد ـ كاتاليزوري براي اين مرگ والدين در محصولات ديزني مي‌تواند باشد؟
والت ديزني در سال 1938 و با بهره‌گيري مالي از ساخت اولين فيلم صفحه عريضش يعني «زيباي خفته»، به مناسبت سالگرد ازدواج فلورا و پدرش الياس، براي آنها خانه‌اي در لس آنجلس خريداري كرد.
در همان ايام نمايش فيلم بود كه فلورا از حرارت كلافه‌كننده كه از ديگ حرارت مركزي مي‌آمد شكايت كرد و پسر مهربانش فوراً ترتيب تغيير مكان آنها را داد. چند روز بعد فلورا در اثر فقدان اكسيژن ناشي از سوخت نامناسب ديگ به دليل اشكال در نصب آن درگذشت. آيا گناه بي‌جايي كه والت ديزني از مرگ مادرش متوجه خود مي‌دانست، او را به زدودن نقش والدين ـ به خصوص مادران ـ از آثارش سوق داد؟
آيا اين انگيزه بعد از مرگ ديزني در سال 1966 به يكي از درونمايه‌هاي اصلي آثار ديزني تبديل شده است؟ بي‌ترديد اين امر مي‌تواند توضيح‌دهنده انواع داستان‌هاي عاميانه و قصه‌هاي پرياني باشد كه ديزني براي اقتباس ادبي آنها را انتخاب كرده است، اگر چه داستان‌هاي عاميانه ديگري نيز وجود دارند كه در آنها يك مادر و يك پدر به تصوير كشيده مي‌شوند.
اين شركت، «سيندرلا» (بدون مادر)، «سفيد برفي» (بدون پدر يا مادر، اما داراي يك نامادري بي‌رحم سنگدل) و «كتاب جنگل» (ماوگلي يتيم كه توسط يك خرس و يك ببر بزرگ شده است) را به شكل كارتوني در آورده است.
اما شايد در ارتباط با اين موضوع، گستاخانه‌ترين مورد، خريد اثر حماسي جي. ا باري، يعني «پيتر پن» باشد كه در آن يك پسر بچه نه تنها مسئوليت كل يتيم‌هاي جزيره (كودكان گم‌شده) را بر عهده دارد، بلكه والدين وندي پيوسته در پي معاشرت‌هاي بي‌پايان خود مي‌روند و بچه‌هايشان را تحت مراقبت سگ خانواده رها مي‌كنند.
راه سومي نيز براي توضيح فقدان حضور والدين در آثار ديزني وجود دارد. آيا ممكن است اين شركت ـ و آثار آن ـ بازتابي واقعي از جامعه درمانده و افتراق مشهود خانواده متمركز سنتي باشند؟
آيا توضيح ديگري براي اين پديده وجود دارد؟ شايد با توجه به اينكه ما ـ و فرزندانمان ـ چندين دهه است كه عقل و هوش خود را به اين سرگرمي بي‌ضرر داده‌‌ايم، ديزني نيز سهم خود را در اضمحلال ارزش‌هاي خانوادگي ادا كرده باشد؟
آيا ما ناخودآگاه اين زدوده شدن نقش پدر و مادرها از فيلم‌هاي اين شركت را پذيرفته‌ايم؟ اگر عامل ديگري در كار نباشد، ديزني متهم است كه در احترام گذاشتن به اين مقدس‌ترين علقه‌ها ـ كه همان علقه پدر و مادر نسبت به فرزندانشان باشد ـ قصور ورزيده است.
با توجه به آنچه گفتم، ديگر مشكل بتوان نام آثار اين شركت را سرگرمي خانوادگي گذاشت، اينطور نيست؟

نشریه سیاحت غرب شماره 86

 1 نظر

گوساله هاي سامري قرن بيست و يکم

24 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

“مشکلاتتان حل مي شود، کنکور قبول مي شويد، راه رستگاري ما هستيم و….". تمام اين ها قسمتي از ادعاهاي مدعيان دروغين امام زمان(عج) است. افرادي که ادعا هايشان انسان را به خنده مي اندازد ،ولي افرادي حاضر مي شوند به راحتي ادعاي آن ها را بپذيرند ودر نهايت دچار مشکلات وصدمات روحي ،جسمي ومالي شوند.ولي به واقع تا کي زنجيره اظهار وجود مدعيان دروغين امام زمان ادامه پيدا خواهد کرد؟
شما دوست داريد يکسال به صورت پيوسته و مداوم درس بخوانيد و يا با يک راه ميان بر به دانشگاه و رشته دلخواهتان دست پيدا کنيد». شايد اگر خود من هم به جاي گيرنده اين پيامک بودم ته دلم مي لرزيد که شايد واقعا راه بهتري هم از درس خواندن و کنکور دادن براي رسيدن به صندلي يکي از دانشگاه هاي معروف تهران وجود داشته باشد. به خصوص اگر امضاي بعضي از مراجع بلند پايه در تصديق اين روش را مي ديدم احتمالا سراغ جور کردن پول آن هم مي رفتم.
سال پيش که چنين اطلاعيه اي در بعضي از نقاط شهرک غرب تهران توزيع شد، در پايان آن سخنان برخي از علما و شخصيت هاي مطرح ديني در تاييد عملکرد يک دعانويس به نام «ش.ق» به عنوان دعانويس کارآزموده و با تجربه منتشر شد. همان موقع دل بعضي ها لرزيد و گول اطلاعيه قلابي را خوردند. در واقع اين يکي از شيرين کاري هاي متعدد مدعيان دروغين حضرت امام زمان (عج) است که طي اين چند ساله بسياري از آنها با ادعاي ارتباط با ائمه معصومين دست به کلاه برداري و سوء استفاده هاي وسيع مالي زده اند که حتي شنيدن آنها براي يک انسان عاقل خنده دار به نظر مي آيد.
شايد رديف کردن بعضي از اين ادعاها باعث باز شدن گوش کساني شود که دل به اين ادعاهاي دروغين مي بندند و گول اين افراد را مي خورند.

مدعيان دسته اول:توجه ويژه به مجالس زنان

اکثر مدعيان دروغين صاحب الزمان (عج) همواره توجه ويژه اي به قشر زنان دارند و به نظر مي آيد در اکثر مواقع نيز در برآورده کردن اهداف خود نيز موفق بوده اند. فردي به نام «ف.م» که در يکي از روستاهاي شهري در نزديکي تهران سکونت دارد مدعي ملاقات با ائمه اطهار شده و با طرح اين ادعا توانسته گروهي از زنان و البته مردان ساده لوح را به دور خود جمع کند. اين فرد با حضور در محافل زنانه و طرح ادعاي خود از زنان مي خواهد تا به سمتي که او نشان مي دهد و مدعي است يکي از ائمه در آنجا حضور دارد، سلام کنند.
او با طرح اين ادعا که بسياري از امام زادگان را در عالم رويا مي بيند از مردم مي خواهد براي ساخت آن امامزادگان به او پول پرداخت کنند و با ادعاهاي خود مبالغ هنگفتي را هم جمع آوري کرده است که تا به حال مشخص نيست با آنها چه کرده است. از طرفي به نظر مي آيد که اين کار در خانواده اين فرد نيز موروثي است. چرا که مادر بزرگ وي نيز در زمان حيات او ادعاهاي مشابهي را مطرح کرده است.
در برخي از مواقع هم اين مدعيان، خود به سراغ طعمه ها مي روند. به عنوان مثال فردي به نام «ح.ر» ساکن شهريار، چندي پيش در اطراف شهرستان ورامين جلساتي تشکيل داده و در اين جلسات فقط از دختران جواني که تا 22 سال سن داشته باشند را دعوت مي کرد. وي در جلساتش ادعا کرده که يکي از ياران حضرت حجت(عج) است و به همين وسيله عده اي از جوانان را مريد خود کرده بود اما خوشبختانه دادگاه قرچک ورامين وي را دستگير و جلسات او را نيز تعطيل کرده است.
اما اکثر مواقع، آخر کار به خوبي و خوشي تمام نمي شود و زماني پاي مراجع انتظامي و قضايي به ميان مي آيد که کار به روابط غير اخلاقي و نامشروع کشيده شود.

مدعيان دسته دوم : عمر پانصد ساله مي دهيم

دسته دوم از مدعيان دروغين امام زمان افرادي هستند که ادعاهاي عجيب و غريبي ارايه مي کنند. اين دسته اغلب از نقاط ضعف عاطفي ،رواني ،اجتماعي و اقتصادي مردم استفاده مي کنند. به عنوان مثال شخصي به نام «ع.ر» با ارسال نمابري به برخي از مراکز دولتي و خصوصي مدعي شده است که به راز طول عمر پانصد ساله دست يافته است. وي در نمابر خود با طرح اين ادعا که نيرو ها وقابليت هاي فوق تصور در اختيار قدرت هاي بزرگ دنيا بوده و او با آنان در ارتباط است مدعي شده که در ازاي دريافت هزينه هاي مربوطه راز طول عمر را فاش مي کند. هزينه هاي فهميدن اين راز، سر به ميلياردها تومان گذاشته و اين در حالي است که نمابر مربوطه از نظر املايي و دستوري داراي غلط هاي بسيار فاحش است و نشان از بي سوادي اين فرد دارد.
در موردي ديگر نيز يک زن با هويت نامشخص با توزيع شماره تلفن همراه خود در بعضي از محلات جنوبي تهران ادعا مي کند که براي بيماران روحي و افرادي که با مشکلاتي موجه شده اند، انرژي مثبت ارسال مي کند و شماره تلفن وي دست به دست در محلات مختلف تهران مي چرخد. وي ادعا مي کند عضو گروهي است که از سوي خداوند به مردم انرژي مثبت اعطا مي کند.
در موردي ديگر فردي به نام «الف » با حضور در مزار شهدا و با برقراري ارتباط عاطفي با برخي از نزديکان شهدا ادعاي ارتباط با ارواح شهدا و گفت و گو با آنان را هم در عالم رويا را مطرح مي کند. اين فرد از آنان مي خواهد تا نزورات و صدقات را به وي بدهند تا وي در ميان فقيران توزيع کند. اين در حالي است که وي با ظاهري آراسته تر از گذشته اقدام به چنين کاري مي کند و مشخص است که چه به سر نذوراتي که قرار بود در بين مردم فقير پخش شود، آمده است.
تمام اينها نمونه اي از سوء استفاده اين افراد از خلاء هاي مختلف زندگي مردم است که به انحاء مختلف از درآمد مردم براي پر کردن جيب هاي خود استفاده مي کنند.

مدعيان دسته سوم: فرقه هاي انحرافي

اين دسته از مدعيان دروغين به مراتب خطرناک تر از ساير مدعيان هستند چرا که آنها علاوه بر سوء استفاده از مريدان خود باعث بدعت ها و انحرافات خطرناک در دين مي شوند که زمينه را براي بدبيني به عقايد ديني به خصوص در بين جوانان فراهم مي آورند.
اين فرقه ها به طور معمول با ايجاد يک هاله مقدس به دور رهبر فرقه و برگزيده شدن اين شخص از طرف امام زمان (عج) به سوء استفاده هاي مختلف از اعضاي خود و حتي تحقير آن ها اقدام مي کنند. به عنوان مثال رييس يکي از فرقه هاي انحرافي در جلسه هفتگي خود در يکي از شهرهاي توابع استان تهران و در جمع مريدان خود گفت: “شما احمق هستيد شما نمي فهميد، من فقط مي فهمم ما بايد رب خود را بشناسيم. چوپان رب گوسفندان است و راه را نشان مي دهد. من هم چوپان شما هستم من علم، اخلاق و عرفان مي ريزم در دل شما پس من رب شما هستم شما بايد رب خودتان را بشناسيد من حاضرم در يک ميدان جلوي چشم همه در آتش بروم و از آن طرف بيرون بيايم و يا وسط آتش مي نشينم و هر که مي تواند در آتش بنشيند و تمام نهادهاي اطلاعاتي امنيتي هم با من هستند از هيچ چيز نترسيد.”
اعضاي اين فرقه با طرح شبهات و مطالب اغراق آميز طرفداران بيشتري را جمع مي کنند و از شرکت کنندگان در جلسات خود مي خواهند که رهبر اين فرقه را راه نجات موجودات بدانند. اين فرقه ها معمولا براي جذب جوانان از کمک هاي مالي و معنوي و حتي از روش هاي عجيب و خلاف قانون استفاده مي کنند. يکي از اين فرقه ها براي جل ب بيشتر جوانان مدعي است که هرکس که به دين آنها بگرود با ساير اعضاي فرقه محرم شده و مي تواند بدون حجاب باشد . اين فرقه که از افرادي کم سواد تشکيل شده است با طرح “دين بدون مذهب” به تبليغ انديشه هاي خود مي پردازد و پيروان آنها مطابق دستور رهبران فرقه که ادعا دارد به عنوان امام آخر الزمان برگزيده شده است ، شهادتين در اسلام و شيوه اقامه نماز را هم تغيير داده اند.
اما مسئله مهم در اين بين اين است که بعضي از اين فرقه ها که عقايد آن ها زمينه ساز انحراف هاي وسيع در بين جامعه وبه خصوص جوانان مي شود،آزادانه در حال فعاليت هستند وبا انتصاب خود به ائمه معصومين و ياران بزگوار آن ها ،عقايد خود را درست وديني جلوه دهند. اين فرقه ها که سابقه بدي به لحاظ نزديکي به رژيم شاهنشاهي سابق نيز دارند،با گسترش فعاليت هاي وسيع تبليغاتي خود که حتي شامل ار تباط با جريان هاي خار جي نيز مي شود ،سعي در تيليغ افکار خود درابعاد جهاني دارند. فرقه هاي مذکورکه يد طولايي در انحراف اصول ديني دارند،با مظلوم نمايي در برابر واکنش مردم متدين نسبت به اعمال خود ،نظام ودستگا هاي انتظامي وقضايي را مسئول چنين اتفاقاتي مي دانند و به تبليغ عليه نظام مي پردازند.
گرچه در ابتدا به نظر مي آيد که عقايد اين فرقه ها چندان از اصول دين وعقايد شيعيان دور نيست ،ولي اگر با دقت به آن ها توجه شود،اين عقايد مي تواند باعث ايجاد انحرا ف هاي خطرناک وظهور مدعيان دروغين ،به واسطه عدم در ک صحيح اين فرقه ها از دين و پايبند نبودن آن ها به عدم مشخص نبودن نائبان امام زما ن (عج)ومنتصب کردن بزرگان خود به نمايندگي از امام زمان(عج) شود . به غير ا زاين در جلسات بعضي از اين فرقه ها ،به بهانه مراسم عرفاني دست به اعمال خلاف شئونات اسلامي زده مي شود که به عنوان مثال فردي به نام “ر.پ"به بهانه مراسم در ويشان با جذب گروهي از جوانان ،مردان وزناني که داراي سوء سابقه مال ومنکراتي هستند ،زمينه لهو لعب آنان را فراهم مي کند. وي همچنين در اين جلسات کتبي شبه انگيز که فاقد مجوز چاپ است ،را دربين شرکت کنندگان مراسم توزيع مي کند. به اين ترتيب ،دستگاه هاي دولتي ،به علت حساسيت موضوع نه تنها وظيفه برخورد با اين فرقه ها وجلوگيري از تبليغات آزادانه آن ها را دارند،بلکه بايد با با لا بردن سطح سواد ديني مردم از گرايش آن ها به اين افکار که از مشرب هاي صوفي گرايانه سرچشمه مي گيرد ،جلوگيري کنند.

منبع: برنا

 نظر دهید »

شيطان و خرافة تجسّد و دروازة شياطين

24 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

تجسّد و تجسّم
منظور از تجسّد اين است که شيطان از کالبد و جسد يک انسان براي حضور يا ظهور خويش و کارکردهايش استفاده کند، چنانچه در سريال جديد و طولاني supernatural به کرّات اين مسئله ديده مي‌شود. در برخي موارد از جسد فردي که مُرده است، استفاده مي‌کند، امّا در واقع روح آن فرد، ديگر در آن بدن نيست و اين شيطان است که در آن حلول کرده است! در برخي موارد يک انسان زنده را تسخير مي‌کند، طوري‌که کالبد و تن او کاملاً در خدمت شيطان قرار مي‌گيرد و هيچ اثري از حضور روح فرد ياد شده نيست، نجات دادن اين تسخير شده هميشه با آزاد کردن جسد از شيطان و برگشتن روح خود فرد همراه نيست؛ بلكه گاه با مرگ فرد همراه است. در سريال پربينندة supernatural همة اين موارد به‌چشم مي‌خورد. در فيلم‌هايي مثل «روزگار پاياني» نيز چنين تسخيري به‌چشم مي‌خورد. پس مي‌توان تجسّد را به دو قسم: حلول و تسخير تقسيم کرد.

اما تجسّم چيست؟
منظور از تجسّم پيداکردن، جسمانيّت و اثر آن است. جسم در فلسفه، يعني 3 بعدي بودن. تجسّم، يعني مرئي و قابل مشاهده شدن. هم اجنّه و شياطين و هم فرشتگان مي‌توانند تجسّم يابند؛ البتّه با فرقي که بين اين دو وجود دارد. فرق اين دو آن است که اجنّه و شياطين، ذاتاً مادّي هستند؛ ليکن از مادّة لطيف (به تعبير قرآن خلق شده از آتش) بنابراين گويا قانون گازها بر آنها حکومت دارد. از اين‌رو بدن و جسم مادّي خود را مي‌توانند مرئي يا نامرئي کنند اگر انبساط يابند، قابل مشاهده نيستند و مي‌توانند سريع طيّ طريق نمايند و اگر انقباض ياب?د و خود را جمع کنند، مي‌توانند تجسّمي به‌شکل يک موجود پيراموني شوند، شبيه به يک انسان يا يک حيوان و …
امّا فرشتگان از اساس، فاقد مادّه هستند و به اصطلاح روح مجرّد هستند؛ يعني ابتدائاً و بنابراين فاقد شکل (جسمانيّت) بوده و فقط اگر تنزّل يابند، مي‌توانند به‌شکلي تجسّم يابند.گاه اين تجسّم را فقط رسول يا وليّ مي‌بيند؛ مانند تجسّم‌هاي جبرائيل و گاه حتّي نزديکان و حتّي گناهکاران هم مي‌بينند؛ مانند تمثّل و تجسّم فرشتگان براي ابراهيم خليل(ع) و فرزندانش يا تجسّم فرشتگان براي قوم لوط.

فرق بين تجسّم شياطين و تجسّم فرشتگان

از همين‌جا فرق ظريف بين اين دو تجسّم آشكار مي‌شود. اجنّه و شياطين وقتي تجسّم مي‌يابند، فاقد مادّه نيستند، بنابراين آثار مادّي را هم با خود دارند پس اگر غذا بخورند يا آميزش كنند و مانند آن هيچ امتناعي ندارد. چنانچه در روايات اساسي كه گزارش تجسّم‌هاي شياطين شده است، اين آثار را مي‌بينيم؛ به‌طور مثال عمل قوم لوط ابتكار و ابداع شيطاني بود كه به شكل جواني تجسّم يافت و براي اوّلين بار عمل شنيع همجنس‌بازي را به مردم آموخت.
اينجا چون سه بعدي بودن، همراه عنصر مادّي هم هست، آثار مادّي هم بر آن بار مي‌شود، امّا در تجسّم فرشتگان، فرشته واقعاً مادّي نمي‌شود؛ فقط مرئي و ديدني مي‌شود. بنابراين در تجسّم فرشتگان براي ابراهيم(ع) مي‌بينيم كه دست به غذا دراز نمي‌كنند و در تجسّم براي قوم لوط هم به لوط اطمينان مي‌دهند كه قوم نمي‌توانند آزاري به آنها برسانند.

تجسّم شياطين در روايات اسلامي
در گزارش‌هاي اساسي و روايات اسلامي، به وضوح تجسّم شياطين را مي‌بينيم. فهرستي از اين تجسّم‌ها در روايات به قرار زير است:
1. تجسّم در قيافة پيرمردي از اهل «نجد» و حضور در «دارالنّدوه» و طرح پيشنهاد ترور پيامبر(ص) با كمك 40 نفر از قبايل مختلف؛
2. تجسّم در غدير و شنيده شدن صداي صيحة او و فراخوان شياطين براي چاره در مقابل ولايت عليّ بن ابي‌طالب(ع)؛
3. تجسّم در جنگ بدر به شكل يكي از اهل «مدينه» و تحريك مشركان به قتال كه آية 48 سورة انفال از آن پرده برداشته است؛
4. تجسّم در سقيفة بني ساعده و تبريك به خليفة اوّل؛
5. تجسّم در ماجراي عاشورا و اسارت اهل بيت(ع) بنا بر روايت امّ ايمن از اميرالمؤمنين علي(ع)؛
6. و …

آيا شياطين جسد هم پيدا مي‌كنند؟
در تصويري كه قرآن و روايات از شياطين مي‌دهند، چنين چيزي مشاهده نمي‌شود؛ امّا برعكس در فيلم‌هاي غربي به وفور چنين چيزي مشاهده مي‌شود؛ به‌گونه‌اي كه ركن اين فيلم‌ها، همين تجسّد است. اين آموزة خرافي از ‌هاليوود به برخي فيلم‌هاي شرقي و ايراني هم رسوخ كرده است.
با تأمّل مي‌بينيم چنين چيزي در تعارض با اصول عقلي مي‌باشد.
1. تجسّد به شكل حلول: اين تجسّد مستلزم تناسخ و حلول است كه باطل مي‌باشد. در ادلّة عقلي و ديني، بر بطلان تناسخ، براهين زيادي اقامه شده است كه همه در اينجا قابل اقامه است. اگر برگشت يك روح از بزرخ به يك بدن مادّي محال است، حلول يك شيطان هم به كالبد انسان مُرده محال است.
2. تجسّد به شكل تسخير: بدين معنا كه بدون اينكه فرد، مُرده باشد و روح از بدن او جدا شده باشد، روح او در بدن خودش بي‌اثر شده و روح شيطاني در كالبد او اثر كند. استبعاد اين از حلول بيشتر است؛ چون در جاي خود ثابت شده است كه روح و بدن در اتّحاد با هم هستند. حال براي تسخير بايد از سويي اين اتّحاد تبديل به مفارقت شود و از سوي ديگر، روح شيطاني در آن كالبد حلول كند.
به‌علاوه كه در جاي خود ثابت شده است كه هم روح انسان هم روح جن و شيطان، همه‌جا همراه با بدن است؛ يعني در دنياي مادّي داراي بدن مادّي و در برزخ، داراي بدن برزخي‌اند. حال اشكال اينجاست كه شيطاني كه ناچار، خود داراي بدن است؛ هرچند نامرئي و منبسط. پس چگونه مي‌تواند بدني ديگر هم برگزيند؟! و در كالبد يك انسان قرار گيرد؟!
از اين‌رو، هم حلول و هم تسخير از نظر عقل محال است و اين فقط يك خرافه است كه توسط ‌هاليوود در حال گسترش مي‌باشد.

يك شبهه
در قرآن، كاركردهايي غير از وسوسه براي شيطان شمارش شده است؛ از جملة آنها «مسّ» و «قرين» شدن و … است.
در آية «يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ؛1 شيطان بر اثر تماس‏، آشفته‏سرش كرده»آمده است.
اين اثر خاص (خبط) چيست و آيا اثر همان تسخير نيست؟
همين‌گونه آية: «نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ؛2 بر او شيطاني مي‏گماريم تا براي وي دمسازي باشد.»
آيا قرين قرار گرفتن شيطان براي انسان، چيزي غير از تسخير است؟!
پاسخ اين است كه بله! هيچ‌كدام از اينها به معناي تسخير يا ملازمه با تسخير نيستند. سخن اين نيست كه شياطين نمي‌توانند به انسان آزاري برسانند و صرفاً آنها را دعوت به بدي مي‌كنند؛ بلكه سخن در آن نوع خاص از تسلّط است كه به كلّي اختيار را از انسان ساقط و شيطان به مثابة روح انسان در كالبد او حاضر مي‌شود. چنين چيزي مقبول نيست والّا اساساً در روايات از شيطاني سخن است كه كار او آزار و اذيّت انسان‌هاست. به‌طور كلّي قاعده در جنبة مثبت و منفي انساني يك چيز است. چنانچه در جانب مثبت، فرشتگان الهي در بدو امر، ملهِم انسان ب? خوبي‌ها هستند و با پيگيري انسان و راه رفتن او در خيرات، اين الهام به مراتب دستگيري رسيده و به مرتبة تأييد مي‌رسد؛ در جانب بدي‌ها نيز شياطين همين‌گونه‌اند. ابتدا وسوسه‌گر به بدي‌ها هستند، امّا تبعيّت از آنها، نفوذ آنها و سلطنت آنها بر انسان را بيشتر مي‌كند تا به مرحلة قرين انسان شدن مي‌انجامد. به اين ترتيب مي‌بينيم كه وقتي مؤمني مؤيّد به تأييد فرشته‌اي مي‌شود به اين معني نيست كه فرشته در او حلول كرده است.
همين‌گونه است، وقتي كه فاسق و كافري با ازدياد بدي‌هايش «نزول‌گاه» شياطين شده و با آنها قرين مي‌شود، در اين حالت كالبد او در اختيار شياطين قرار نگرفته و روحش منعزل نمي‌شود.
براي نمونه امام رضا(ع) دربارة دعبل خزائي وقت انشاء قصيدة معروفش فرمود: «نطق روح القدس علي لسانك» يا دربارة خود اهل بيت(ع) هست كه مؤيّد به روح القدس هستند، امّا اينها هرگز مبناي حلول روح القدس در كالبد آنها و انعزال روح انساني آنها نيست. آنها مسخّر جبرائيل و روح‌القدس نمي‌شوند. مؤيّد به او مي‌شوند و بين اين دو فرق است. روح با ازدياد ايمانش به مرتبه‌اي مي‌رسد كه قوّت برتر مي‌گيرد و درك و توان برتر از موجودات برين دريافت مي‌كند. اين اتّصال روحاني با عوالم قدس تفاوت بسياري دارد به معناي جا گرفتن روح يا فرشته‌اي در كالبد انسان.
دربارة شياطين نيز قصّه همين است. روح انسان شقي با تجرّدي خاص، ارتباط و اتّصالي با شياطين مي‌يابد كه درك و تواني خاص بر بدي‌ها مي‌يابد. بنابراين قرآن از «وحي» شياطين، «القاء» آنها و … سخن مي‌گويد. اينها هيچ‌كدام تسخير شدن به معناي ياد شده نيست كه روح منعزل و شيطان همه كاره شود؛ بلكه برعكس روح در چنين حالتي در فعّاليت بيشتر و تجرّد بيشتر است و اتّصالش با بدن نيز شديدتر است. بنابراين افعال و اقوال صادره واقعاً و مباشرتاً از آن خود انسان است؛ هرچند در تأييد فرشتگان يا قرين بودن با شياطين چنين درك و قوّه‌اي ي?فته باشد.

دروازة شياطين، خرافه‌اي ديگر
در بسياري از آثار ‌هاليوود، سخن از برگشت شيطان است و براي اين بازگشت، گاهي گذرگاه زماني درست مي‌كنند؛ مثلاً مقطع هزارة دوم، در فيلم روزگار پاياني يا گذرگاه مكاني كه نقاطي در زمين را دروازة خروج شياطين قرار مي‌دهند. در فيلم «فاينال فانتزي»، «درياچة كاسپين» (درياي خزر) و گذرگاه مكاني و سال خروج هم مصادف با 1357(سال پيروزي انقلاب اسلامي) است.!! در همين سريال، دائماً از دروازة شياطين سخن است.
اين خرافة در حال گسترش، مبتني بر تحريف مسيحيّت است. در مكاشفة يوحنّا سخن از تبعيد شيطان به جهنّم؛ به مدّت هزار سال است و اين فهم انحرافي است. به نصّ قرآني، شيطان پس از تمرّد نه به جهنّم بلكه همراه با انسان به زمين هبوط كرده و در كنار او به وسوسه و تدارك مراتب ولايت خود مي‌پردازد.
امّا در فهم مسيحي، اين موجود تبعيد شده به جهنّم به دنبال فرصت و بزنگاهي است تا به دنيا برگردد؛ مثلاً اوّل هزاره فرصت مي‌يابد يا جاهاي در روي زمين معبري براي خروج اوست!
از اين خرافي‌تر آنكه شيطان وقتي از اين گذرگاه‌ها به دنيا بر مي‌گردد، فرصتي كوتاه دارد تا مثلاً با بشري بياميزد و پسر خود را به دنيا بياورد تا دروازة دوزخ بر او بسته شود و او در دنيا ماندگار گردد (فيلم روزگار پاياني) و در برخي فيلم‌ها بستن دروازة جهنّم منوط به اعمال خرافي ديگري است كه بايد انجام گيرد. هيچ يك از اينها مطابق با واقع نيست و نبايد در فهم مؤمنان قرار گيرد.

ماهنامه موعود، ویژه نامه جن شماره 123

پي‌نوشت‌ها:
1. سورة بقره (2)، آية 275.
2. سورة‌زخرف (43)، آية 36.

 نظر دهید »

قبح «خیانت»

23 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

«بدری السادات بهرامی» دکترای روانشناسی سلامت و کارشناس ارشد مشاوره در خصوص تاثیر فیلم‌های شبکه نمایش خانگی بر قشر جوان و نوجوان گفت: مردم از طریق شبکه نمایش خانگی می‌توانند با عملکرد فرهنگی هنرمندان در عرصه هنر هفتم آشنا شوند و برای افرادی که امکان حضور در سالن سینما را ندارند و یا ‌هزینه رفتن به سینما برای‌شان بالا است، با قیمت نازلتری می‌توانند فیلم‌ها را در شبکه ویدئویی دنبال کنند اما متاسفانه این فیلم‌ها گروه بندی سنی ندارد و  آسیب‌زننده است. این نوع آثار عوارضی را برای بیننده ـ که تفکیک نشدند ـ ایجاد می‌کند.

هیچ نظارتی بر فیلم‌ها و نحوه توزیع آن وجود ندارد

والدین باید دقت نظر داشته باشند، زیرا هیچ نظارتی بر توزیع فیلم‌ها و رده‌بندی سنی آن وجود ندارد. حتما باید نظارت وجود داشته باشد اما متاسفانه فروشندگان این آثار سوپرمارکت‌ها هستند که دقتی بر ارائه آثار ندارند.

پرداختن به خیانت در آثار سینمایی آن را به هنجار تبدیل می‌کند

بهرامی درباره تولید فیلم‌ با موضوع خیانت و تاثیرات آن بر مخاطب، گفت: اصولا تبلیغات دو کار انجام می‌دهد، در دنیای اسلام اشاعه فحشا از فحشا بسیار سنگین‌تر است‌. اشاعه فحشا باعث ریختن قبح آن می‌شود. اگر دائما از خیانت بگوییم هنجار تلقی می‌شود و دیگر ناهنجاری نخواهد بود. با اشاعه خیانت و گسترش آن در آثار، بنیان خانواده سست می‌شود و هر کدام از این بیننده‌ها ‌کم‌کم نگاهی خارج از رفتار زناشویی را خواهند داشت و  این رفتار را عادی تلقی می‌کنند. اشاعه خیانت ‌توسط فیلم‌هایی که موضوع اصلی آن‌ها ‌خیانت است، قبح این عمل را فرو می‌ریزد و به تدریج همه‌گیر و اپیدمی می‌شود.

تاثیر دیدن آثار بدون نظارت غیرقابل انکار است. در پخش و توزیع نمی‌توان نظارت گذاشت اما‌ باید خانواده‌ها از طریق رسانه‌ها فرزندان‌شان را مطلع کنند.

بعضا دیده شده خانواده‌ها برای اینکه بهانه‌گیری فرزندشان را کاهش دهند و به نوعی از سر خود باز کنند، یک مبلغی را در اختیارشان قرار می‌دهند تا فیلمی را خریداری کنند. فیلم باید حتما توسط پدر یا مادر قبل از دیدن فرزندان، دیده شود، یا حداقل برای اولین بار پدر و مادر در کنار فرزند فیلم را ببیند تا عوارض درک اشتباه و آموزش غلط از طریق این راه ‌کمتر شود.

با طرح موضوع خیانت بنیان خانواده متزلزل می‌شود

مشکل اینجاست که بنیان خانواده اگر متزلزل شود آرامش از خانواده‌ها سلب می‌شود‌. موضوع خیانت ناپایداری در احساس و تعهد را باعث می‌شود و ‌قبح این موضوع بنیان خانواده را سست می‌کند. از همین جا مفاسد اخلاقی شیوع پیدا می‌کند و جامعه بیمار می‌شود. ما متاسفانه در حال حاضر جامعه سالمی نداریم، برخی خانواده‌ها درگیر مشکلات اخلاقی هستند و در این زمینه مشکل دارند‌.

فیلمساز‌ها به اثرات روانی فیلم‌ها دقت کنند

ما نمی‌توانیم بگوییم فیلم نسازید. بالاخره خیانت مشکل جامعه است، ما تنها می‌توانیم به فیلمسازان توصیه کنیم به موضوعاتی چون خیانت و همسر دوم نظارت‌ دقیق‌تری داشته باشند.

وقتی فیلم را می‌نویسند عوارض جدی این موضوعات را نشان دهند.

کارگردان باید مراقب انتخاب هنرپیشه برای همسر دوم باشد.

متاسفانه ما می‌بینیم ‌همسر دوم زیباتر و بهتر از همسر اول است و این مرد را به لحاظ رفتاری، مرد خیلی خوبی نمایش می‌دهد که مخاطب با آن و رفتارش ‌همذات‌پنداری می‌کند.

این موارد ‌تاثیرات ناخودآگاه روی ذهن بیننده می‌گذارد، بنابراین نظارت باید به این صورت بر روی آثار صورت گیرد‌‌.

فیلمسازان اثرات روانی آن را به سمت تقبیح این موضوع ‌هدایت کنند، هم در نوشتار و انتخاب بازیگر و ‌برجسته کردن عوارض جدی این عمل‌، فرد را از اصل لذت بردن و از داشتن آرامش محروم می‌کند.

از سوی دیگر وزارت ارشاد تعداد محدودی مجوز به فیلم‌هایی با این موضوع ارائه دهد، اگر در یک سال تعداد زیادی اثر با موضوع خیانت به بازار عرضه شود، قبح و زشتی عمل ریخته شده و به هنجار تبدیل می‌شود.

منبع: خبرگزاری فارس

 نظر دهید »

اغفال زنان براي جست و جوي قدرت، نه عشق

19 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

فمنيسم با فرا خواندن زنان به كسب استقلال از طريق اشتغال و بريدن رشته‌هاي وابستگي خود با مردان، تلاش دارد سكس و اقتدار را به جاي ازدواج و مادر شدن بنشاند و از اين طريق زنان را بيشتر و بيشتر از زنانگي خود دور كند. به اين ترتيب است كه زنان بيگانه شده با فطرت خود، در پي گزاره‌هاي نادرستي چون مستقل شدن از مردان در تمامي زمينه‌ها و كسب برابري با مردان هستند. وضعيتي كه از دهه‌ها قبل در غرب و به خصوص آمريكا، ميليون‌ها زن را از ازدواج و توانايي عشق ورزيدن نسبت به مردان و در نتيجه بي‌اعتمادي گزنده اي كه نسبت به آنها دارند، دور كرده است.
در يكي از ديدارهايم از تورنتو، چشمم به يك زن زيباي شرقي افتاد كه در حال كمك به برادرش براي بردن اسباب و اثاثيه‌اش به درون يكي از خوابگاه‌هاي دانشگاهي بود كه من در آنجا اقامت داشتم. او شش ساعت را صرف بردن جعبه‌ها و اثاثيه سنگين به درون خوابگاه كرد.از او پرسيدم:«مگر برادرت هيچ دوست پسري ندارد كه به كمكش بيايد؟»
دختر همين طور كه يك قفسه سنگين را بلند مي‌كرد، با سرزندگي جواب داد: «اوه، من يكي از معتقدان پروپا قرص برابري هستم.» برابري! سكه رايجي براي زنان. در روزگار قديم، زنان اجازه نداشتند كارهاي سخت فيزيكي مانند اين كارها را انجام دهند.
با اينكه اين دختر تحصيلات دانشگاهي داشت، جوري اغفال شده بود كه به سادگي زنانگي‌اش را انكار مي‌كرد. به آنها گفته شده كه زنانگي، از لحاظ اجتماعي «محدوديت» مي‌آورد و او بايد «مستقل» شود. از چه وقت غرايز بيولوژيك از نظر اجتماعي به محدوديت تبديل شده‌اند؟ با اين حال او در چنين فضايي قرار دارد و با به تأخير انداختن ازدواج و بچه دار شدن به منظور پرداختن به اشتغالات كاري اش، جلوي تكامل طبيعي خود را مي‌گيرد. فمنيسم در كسوت «حقوق» زنان، يك حمله شوم همجنس بازي زنانه را به زنانگي صورت داده است.
برابري به معناي همانندي نيست. همگي ما داراي يك حق برابر براي برخورداري از منزلت انساني و رسيدن به رضايت هستيم، اما راه‌هاي ما براي رسيدن به اينها شبيه هم نيست. مردان از طريق حمايت و راهبري خانواده به رضايت مي‌رسند. زنان از طريق وقف كردن خود به همسر و خانواده و از طريق تجربه كردن عشق خود است كه به رضايت مي‌رسند.(البته زنان هم مي‌توانند به اشتغال بپردازند، اما نبايد خانواده را در درجه دوم اهميت قرار دهند.)
افسون و زيبايي آن دختر شرقي، به بسياري از مردان براي تشكيل خانه و خانواده الهام مي‌بخشد. اما با بلند كردن بارهاي سنگين، شادابي خود را مي‌پژمرد و وزنش بيشتر مي‌شود. و وقتي به آستانه فارغ التحصيلي رسيد، ديگر نمي‌تواند سرها را به سمت خود برگرداند.

1. Henry Makow، نويسنده کتاب «راه طولاني براي رسيدن به يک تاريخ» است. او داراي مدرک دکترا در ادبيات انگليسي از دانشگاه تورنتو است. نشریه سیاحت غرب شماره
80

 1 نظر

صهيونيسم و برنامه‌هاي كودكان

19 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

علاوه بر انيميشن، در عرصه فيلم كودك نيز هاليوود از تعدي صهيونيست ها مصون نمانده و كليشه‌ هاي خاصي در قالب فيلم كودكان، طي چند دهه اخير مدام تكرار شده‌اند. مثلاً كليشه كودك محروم مانده از ميراث اجدادي يا جدا افتاده از آغوش گرم مادر كه هر يك به نوعي تداعي‌گر يهودي مظلوم و به دور مانده از سرزمين مادري خويش‌اند در اين قبيل داستان ها از پيام هايي که در کتب مقدس يهوديان آمده است و مخاطب يهودي و بسياري از غير يهوديان به راحتي مي فهمند که منظور از آن چيست.
لابي (گروه فشار) صهيونيسم در هاليوود، در عرصه توليد  فيلم ‌هاي كودكان نيز تا كنون بسيار مؤثر و فعال عمل كرده است. امروز در سراسر دنيا «والت دیزنی» نامي آشناست و بيشتر كودكان شخصيت‌هاي كارتوني والت ديزني را به خوبي مي‌شناسند. بد نيست بدانيم اولين شخصيت مشهور آثار والت ديزني: «ميكي ماوس» نمادي از همان يهودي سرگردان و بي کس است كه مدام از سوي رقيبان قوي‌ تر تهديد مي‌شود و او صرفاً با اتكا به زيركي و چالاكي خويش، بر تمامي دشمنان فايق مي‌آيد. امروز هم تداوم اين شخصيت كارتوني را در انيميشن «تام و جري» مي‌توان مشاهده كرد که موشي بد جنس و فريب کار با تکيه بر شيطنت ها و ناجوانمردي هايش به طرز اعجاب آوري هميشه بر گربه اي نادان و احمق پيروز مي شود. اين قبيل آثار در دادن حس اعتماد به نفس به مخاطبان يهودي( که دقيقا مفهوم سمبل «موش» را مي فهمند) و همچنين در دادن الگويي دغل و بدجنس به کودکان و نوجوانان بي گناه جهانيان تأثير بسزايي دارند.
هميشه در اين فکر بوده ام که جواب کودکان معصومي را که مي پرسند: «چرا بر خلاف عالم واقع در اين قبيل فيلم ها هميشه موش برنده مي شود؟» چگونه بدهم و هيچ گاه پاسخي جز همين تحليل به ذهنم نرسيده است.
مورد ديگر، شخصيت‌ هاي كارتوني مطرود و گوشه‌گيري هستند كه به دليل زشت ‌رويي توسط ديگران تحقير مي‌شوند ولي در نهايت اين ناتواني و زشتي با توانايي و زيبايي جايگزين مي‌گرد و آن ها بر تمامي مشكلات غلبه مي‌كنند و غبطه رقيبان را بر مي‌انگيزند. انيميشن «دامبو، فيل پرنده» در زمره اين گروه از آثار است. در اين فيلم شاهديم که مادر دامبو  بر خلاف ساير فيل ها که کلاهي زنگوله دار بر سر دارند، كلاه عرقچين مانند مخصوص يهوديان را بر سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر مي ‌برد! و خود دامبو هم طي عملياتي در سيرك پرچمي را كه به پرچم رژيم اشغالگر قدس بي‌شباهت نيست به اهتزاز در مي‌آورد.
کارتون «جوجه اردك زشت» هم که شخصيت گوشه گير و آواره و زشت روي فيلم نامه تبديل به قوي زيبايي مي شود و در پايان فيلم به سمت خورشيد مي رود، از همين کليشه پيروي مي کند و نماد يهودي تنها و مطرودي است که با رفتن به سمت سرزمين موعودش به سعادت رسيده است. «عبارت رفتن به سمت خورشيد در تورات آمده و در بين يهوديان رايج است که منظور از آن بازگشت به سرزمين موعود است(1).»
کارتون هاي بسياري هم مروج زندگي و اخلاق غربي هستند و سعي دارند خصوصا شرقي ها را شيفته و هضم شده در روش هاي غربي نشان دهند و با اين الگودهي مخاطبان را به سمت ارزش هاي دنيوي يهودي- آمريکايي بکشانند؛ مثلا در سري جديد كارتون سند باد (افسانه هفت دريا) شاهد آنيم كه فضاي شرقي مجموعه هاي پيشين مبدل به فضايي خشونت بار و پر زد و خرد شده است. مثلا در صحنه اي كه سند باد از پشت سكان كشتي كنار مي رود، با هفتاد ضربه شمشير و خون ريزي بسيار، كنترل كشتي را به دست مي گيرد. شدت خشونت در اين فيلم آن چنان زياد است كه حتي دريا با خون افراد سرخ مي شود و مثل بسياري از فيلم هاي جديد غربي لشگري از شيطانك ها و ديوها با سند باد و نامزد خشن و مبارزطلب او «مارينا» و دوست وفادارش «کيل» مي جنگند. حتي ديالوگ ها هم خشونت بار است. جالب است كه نويسنده اين فيلم«جان لوگان» در كارنامه خود اثري پر برخورد چون «گلادياتور» را دارد. در اين محصول والت ديزني هم «ميشل افايفر» يهودي به جاي«اريس» خداي جنگ صحبت مي كند. در اين فيلم سند باد بر خلاف گذشته ظاهري كاملا غربي و بي هويت گرفته که در نقش يک دزد دريايي قهار بايد از هفت دريا عبور کند و کتاب صلح را از خداي جنگ (اريس) بدزدد و شهر و شاهزاده را از خطر نابودي نجات دهد. جريان در شهر «سيراکيوس» که شاهزاده عادلي به نام «پروتئوس» در آنجا حکومت مي کند، اتفاق مي افتد. در اين فيلم از علاء الدين و علي بابا هم خبري نيست.(2)
در کارتون «لوک خوش شانس» گانگستري سفيد پوست که نماد کلانتر و قانون اومانيستي آمريکايي است و هميشه ورد زبانش تنهايي و غريبي و آوارگي خودش مي باشد، با چهره و اخلاقي نيکو (که با وجود اسب بذله گويش «سالي» و سگ خنده رويش «بوشويک» جذابيت دوچنداني مي يابد) هميشه در جستجوي مجرمان و تبهکاران است و هيچگاه با شکست روبرو نمي شود. در بعضي از قسمت هاي آن شاهديم که لوک متمدن و مهربان فرشته نجات سرخپوستان ساده لوح و مردمي از فرقه هاي مذهبي خرافي مي باشد و اگر نبود لوک، جنگ قبيلگي و ظلم تبهکاري همه جا را فرا مي گرفت. بالاخره براي ما هنوز جاي اين سوال باقي است که خانه لوک کجاست؟ و چرا هميشه در پايان غرور انگيز پيروزي هايش در غروبي زيبا به سمت خورشيد (نماد سرزمين موعود در کتاب مقدس) مي رود! بالاخره فسادها و جرم هاي فراوان و رو به رشد موجود در غرب را ببينيم يا حرف کارگردان «لوک» را گوش بدهيم.
در بسياري از فيلم ها و کارتون هاي پليسي هم جاي اين سوال باقي است.
در کارتون «گاليور» هم مي بينيم سفيد پوست بزرگي با سمبل ها و مدل هاي مو و لباس نژاد انگليسي- آمريکايي به جزيره آدم کوچولوها (جهان شرقي) مي رود و اين کوچولوهاي بي دفاع بر قدرت مادي و مغز پرجولان گاليور تکيه کرده و دشمنان خود را شکست مي دهند و بدون حضور گاليور شکست آنها قطعي بود.(3)
در فيلم «رابينسون کروزوئه» هم شاهديم سفيد پوستي انگليسي تبار که کشتي اش شکسته و در جزيره اي تنها مانده است با سياه پوستاني بي تمدن و وحشي و آدم خوار رو برو مي شود که يکديگر را قرباني کرده و مي خورند؛ اما رابينسون پرعاطفه و دل نازک يکي از اين بي تمدن ها را به نام «جمعه» از دست قبيله آدم خوار و سبک مغزش نجات مي دهد و جمعه در اثر همنمشيني با اين يار مهربان « با سواد» مي شود و به سمت تمدن و پيشرفت حرکت مي کند و به تدريج تمام آن مردم عقب مانده به شيوه هاي زندگي و معاشرت رابينسون ايمان آورده و آن قهرمان بزرگ را به عنوان رهبر و منجي عزيز خود مي پذيرند و به سبک او زندگي مي کنند. آيا غلوآميزتر از اين هم مي شد تمدن غرب را به عنوان تنها سرور و راهبر جهانيان توسعه نيافته و به اصطلاحِ غربي ها «جهان سومي»، معرفي کرد يا نه؟
نگره صهيونيستي حاكم بر آثار والت ديزني، بعضاً به توليد انيميشن ‌ها و فيلم هاي تاريخي در خصوص زندگي انبياي الهي منجر شده كه سه كارتون: «كشتي نوح، زندگي حضرت موسي و زندگي حضرت يوسف» عليهم‌ السلام از آن جمله‌اند. در تمامي اين آثار، بر اساس قصص تورات، روايات تحريف شده‌اي از زندگي انبياي اولوالعزم ارائه شده است که شأن و منزلت و عصمت اين بزرگ مردان را در ذهن مخاطب پائين مي آورد و رواج سکولاريسم (جدايي دين و دنيا) و مادي گرايي را تسريع مي کند. جالب توجه آنكه در برخي از اين آثار، شخصيت‌ هاي اصلي انيميشن با صداي مشهورترين ستارگان يهودي سينما سخن مي‌گويند! مثلاً در انيميشن «پرنس مصر» كه روايتگر زندگي حضرت موسي عليه‌السلام است، «وال كيلمر» به جاي موسي عليه‌السلام، «ميشل اِفايفر» به جاي همسر و «ساندرا بولاك» به جاي خواهر او صحبت مي‌كنند. همچنين در تيتراژ پاياني اين انيميشن پر هزينه اسامي مشهور ديگري (از بازيگران يهود هاليوود) مي‌توان ديد كه صداي آنها براي بسياري از تماشاگران غربي خاطره‌انگيز و آشناست.
علاوه بر انيميشن، در عرصه فيلم كودك نيز هاليوود از تعدي صهيونيست ها مصون نمانده و كليشه‌ هاي خاصي در قالب فيلم كودكان، طي چند دهه اخير مدام تكرار شده‌اند. مثلاً كليشه كودك محروم مانده از ميراث اجدادي يا جدا افتاده از آغوش گرم مادر كه هر يك به نوعي تداعي‌گر يهودي مظلوم و به دور مانده از سرزمين مادري خويش‌اند در اين قبيل داستان ها از پيام هايي که در کتب مقدس يهوديان آمده است و مخاطب يهودي و بسياري از غير يهوديان به راحتي مي فهمند که منظور از آن چيست استفاده مي شود يهوديان اسراييل را مادر قوم خويش مي دانند و اينکه شهر يا منطقه اي به انسان تشبيه شود، درجاي جاي تورات آمده است. «داستان سيندرلا» مثال خوبي براي اين كليشه نخ‌ نما و تكراري است.
داستان « هاچ زنبور عسل » هم به کودک يهودي مي فهماند که بايد به دنبال مادر زيبا و نوراني خويش باشي و همه غير يهوديان موجوداتي مخوف، بدجنس و حتي بد بو هستند که مي خواهند او را از بين ببرند. اين داستان به بچه هاي غير يهودي هم اين پيام را القاء مي کند که ديگران دشمنان و موانع رسيدن او به هدفش هستند و در مجموع حس اعتماد به ديگران را در کودک از بين مي برد(4).
كليشه كودك شيطاني كه با زيركي بر دشمناني كه قصد تجاوز به خانه و كاشانه او را دارند، فايق مي‌آيد و آن ها را به سختي مجازات مي‌كند هم شبيه مورد قبلي است. مجموعه طنز «تنها در خانه» بر اساس همين كليشه پديد آمده و با نگاهي ساده به مضامين آن، ردپاي چهار جنگ اعراب و اسراييلي و شكست اعراب در هر چهار جنگ را مي‌توان ديد.
برخي از آثار انيميشن نيز محملي براي پيام‌ هاي سياسي هستند. مثلاً در كارتون «شير شاه» ردپاي نزاع دو ابرقدرت طي سال‌هاي جنگ سرد و آشتي مجدد نسل‌ هاي آتي بعد از فروپاشي نظام كمونيستي در شوروي سابق به وضوح مشهود است. توضيح اينکه شير نماد سلطه جهاني يهود است و در تورات آمده است: « و بقيه يعقوب، در ميان امت ها و قوم هاي بسيار مثل شير در ميان جانوارن جنگل و مانند شير درنده در ميان گله هاي گوسفند خواهند بود که هنگام عبور پايمال مي کند و مي درد و کسي نمي تواند مانع او شود. قوم اسراييل در برابر دشمنانش خواهد ايستاد و آنها را نابود خواهد کرد. »(5).

عبدالله ناطقي

پي‌نوشت‌ها:

1_ جزوه يهود و هنر(2)، سخنراني استاد شمس الدين رحماني در تاريخ 19/4/ 82.
2 – براي مطالعه مفصل تر مراجعه کنيد به روزنامه جام جم، سه شنبه 20/8/82، صفحه 6، مقاله دزد دريايي کتاب صلح مي دزدد.
3- در مورد صحت اين تحليل در باره کارتون گاليور مي توان به حرف هاي بعضي استراتژيست هاي جيره خوار دولت صهيونيستي آمريکا که دقيقا همين تشبيهات را به کار برده اند، اشاره کرد.
4- جزوه يهود و هنر(2)، سخنراني استاد شمس الدين رحماني در تاريخ 19/4/ 82.
5- ترجمه تفسيري فارسي کتاب مقدس، چاپ انجمن بين المللي کتاب مقدس انگلستان، 1995ميلادي، سفر ميکاه، باب 5، فقره 9و8. در بعضي ترجمه هاي ديگر در ادامه دارد: « دست تو بر خصمانت بلند خواهد شد و جميع دشمنانت منقطع خواهند گرديد. »

 1 نظر

بازی های رایانه ای و سلامت کودکان شما

19 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

مسأله ارتباط بين بازي‌هاي رايانه‌اي با سلامت روحي و بروز رفتارهاي خشونت‌طلبانه و ضداجتماعي کودکان و نوجوان، سال هاست که از سوي کارشناسان مورد بررسي قرار گرفته است و ما شاهد هشدارهاي زيادي در اين حوزه بوده ايم. اما بررسي هاي مختلف نشان مي‌دهد که سلامت جسمي کودکان که در هر هفته بيش از 20 ساعت با اين بازي‌ها سرگرم مي‌شوند، کمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد. نويسنده با اشاره به وجود شرايطي نظير کم تحرکي، بالا رفتن فشار خون، تحريک بخش کوچکي از مغز، افزايش استرس، چاقي، التهاب استخوان‌ها و مفاصل و در نهايت ديابت و بيماري مزمن شريان‌هاي قلبي، معتقد است که مديران اين صنعت17 ميليارد دلاري، هيچ گاه حاضر به پذيرش چنين آثار فاجعه‌آميزي نيستند.

تاکنون هزاران پژوهش مختلف در اين زمينه انجام گرديده که آيا خشونت‌هاي شبيه‌سازي شده در بازي‌هاي کامپيوتري، تأثيرات زيانباري بر بازي‌کنندگان دارد و يا خير؟ البته اکثر اين مطالعات نشان مي‌دهند که بين خشونت‌ در اين  بازي‌ها و رفتارهاي ضداجتماعي به ويژه در ميان بازيگران نوجوان، رابطه‌اي مستقيم وجود دارد. به عنوان مثال، در مقاله منتشر شده در ماهنامه «ريدرز دايجست»، با عنوان «خشونت کامپيوتري؛ آيا کودک شما در خطر است؟» نوشته ريک داير که خود از فعالان عرصه توليد اين بازي‌ها و مدير «انجمن توليد تصاوير مجازي» مي‌باشد، چنين مي‌خوانيم: «ما ديگر با يک بازي سرگرم‌کننده روبه‌رو نيستيم. اين محصولات به يک ماشين يادگيري تبديل شده‌اند. ما به صورتي کاملاً نامحسوس و نامريي به کودکان خود مي‌آموزيم که چکاندن ماشه چه احساسي را برمي‌انگيزاند. تمرکز محصولات ما بر ايجاد هيجان و سرگرمي و لذت و پاداش‌گيري است. هر چند آنچه را که اين افراد نمي‌آموزند، آموزش زندگي واقعي مي‌باشد.» از سوي ديگر، مجله Maclean’s  مي‌نويسد: «تعدادي از بازيگران سرسخت چنين بازي‌هايي که به انجام خشن‌ترين محصولات اين بازار که در آنها بايد در يک شب 1000 نفر را قتل عام نمود، مي‌پردازند، اغلب حقايق زندگي را در‌هاله‌اي از خون مي‌بينند… از سوي ديگر، علاوه بر تغيير شيوه صحبت کردن آنها، ما آنان را به سوي خشونت و قتل سوق مي‌دهيم.»

البته در پاره‌اي از بازي‌هاي جديد عرضه شده به بازار نظير «فاجعه کلمبيا» ما شاهديم که بازيگران مي‌توانند اتفاقات دبيرستان «ليتلتون» کلمبياي ايالات کلرادو را که به مرگ ده‌ها دانش‌آموز انجاميد، بازسازي کنند.

براساس يک پژوهش انجام شده در کشور ژاپن، بازي‌هاي کامپيوتري تنها يک بخش کوچک از مغز کودکان را تحريک مي‌کند. در اين تحقيق که توسط ريوتا کاواشيما استاد دانشگاه توهوکو انجام گرديده، ضمن تصويربرداري از مغز استفاده‌کنندگان کودک و نوجوان اين محصولات سرگرم کننده، به هر يک از افراد يک عدد منحصر به فرد اختصاص داده شد. نتايج نهايي نشان ‌داد، بچه‌هايي که از اين بازي‌ها استفاده مي‌کنند، تنها از بخش کوچکي از مغز خود استفاده مي‌کنند. در مقابل، فعاليت‌هايي نظير مطالعه، بازي‌هاي ورزشي خارج از خانه و روابط اجتماعي با ديگران، باعث فعاليت بخش‌هاي بسيار مؤثري از مغز مي‌گردد.

البته قابل پيش‌بيني است که صنعت توليد و عرضه بازي‌هاي ويديويي با هر اظهارنظر و پژوهش هشداردهنده‌اي مخالفت نمايد. آنان براي اثبات ادعاهاي خود به پژوهش‌هايي اشاره مي‌کنند که نشان مي‌دهد، بازي‌هاي رايانه‌اي مي‌توانند تجربه‌اي مثبت براي فرد به ارمغان آورند. حتي اگر ميانه‌روي در پرداختن به بازي‌هاي رايانه‌اي چنين پيامدي داشته باشد، ما در صحنه عمل شاهد چنين واقعيتي نيستيم. يکي از پزشکان مکزيکي در مقاله منتشر شده خود در روزنامه EL Universal خاطرنشان مي‌نمايد که 40% بچه‌هايي که بيش از حد از اين بازي‌ها استفاده مي‌کنند، با مشکل فشارخون بالا روبه‌رو هستند؛ چرا که علاوه بر فقدان تحرک  جسمي، افزايش سطح استرس کساني که به صورت مجازي خود را در محيط‌هايي خطرناک نظير حملات جنگي،‌ تيراندازي‌هاي مجازي و ساير زد و خوردهاي مسلحانه خشونت‌بار مي‌يابند، کاملاً قابل مشاهده است .در نهايت نبايد اين نکته را فراموش نمود که مانع ديگر فعاليت‌هاي اجتماعي کودکان ما، تلويزيون است. هر دوي اين رسانه‌ها، متهم به سرکوب خلاقيت و قدرت خيال‌پردازي فرزندان ما هستند، چرا که اين محصولات با القاي ماجراهاي موردنظر خود اجازه هيچ خلاقيتي را به مصرف‌کنندگان نمي‌دهند.

يک نگراني مهم و روشن ديگر اين است که استفاده از اين شيوه‌هاي مدرن سرگرمي، به چاق شدن افراد مي‌انجامد. البته اين رابطه، هيچ ارتباطي با مفاهيم برنامه‌هاي تلويزيوني و يا بازي‌هاي رايانه‌اي ندارد، چراکه ساعت‌ها صرف وقت در برابر اين رسانه‌هاي تصويري، مطمئناً بر چاق شدن افراد به دليل ورزش نکردن و محدود شدن تحرک فرد مؤثر است. دامنه شيوع اين معضل چقدر است؟

براساس آمار رسمي گفته مي‌شود که 40 % کودکان 5 تا 8 ساله آمريکايي، از لحاظ پزشکي، با مشکل چاقي روبه‌رو هستند. در سال 1996 ميلادي، دکتر فيليپ ‌هاروي يک متخصص طب تغذيه در روزنامه The Weekend Australia  چنين نگاشته است: «بچه‌هاي استراليايي روز به روز چاق‌تر مي‌شوند و ما در حال رويارويي با يک بحران بزرگ هستيم.» وي در مطالعه‌اي دريافته است که درصد بچه‌هاي داراي اضافه‌وزن در استراليا، در ده سال گذشته، دو برابر شده است. و اين روند صعودي هم اينک نيز ادامه دارد. بدين ترتيب علاوه بر بازي‌هاي رايانه‌اي، فقدان ورزش و تحرک و استفاده از رژيم‌هاي غذايي داراي چربي زياد، به فراهم شدن اين وضعيت منجر گرديده است.


در سال 1993 ميلادي،‌ دکتر اودد بارور مدير بخش تغذيه کودکان بيمارستان «‌هاميلتون» کانادا، در گفت وگو با روزنامه «تورنتو استار» گفت: «بچه‌هاي دلبند امروز ما، چاق‌تر و کم تحرک‌تر از هميشه تاريخ کشور ما هستند. به علاوه در 20 سال اخير با بحران فاجعه‌آميزي به نام چاقي کودکان روبه‌رو شده‌ايم… من در اين سال‌هاي طولاني پژوهش، دريافته‌ام که فقدان تحرک جسمي و ورزش مي‌تواند به عنوان فاکتوري مخاطره‌آميز در ابتلاي افراد و به ويژه کودکان به بيماري مزمن شريان‌هاي قلبي، افزايش فشارخون، ديابت و بيماري التهاب استخوان‌ها و مفاصل بيانجامد. از سوي ديگر، يک کودک کم تحرک، مطمئناً به يک بزرگسال چاق و فربه تبديل خواهد شد.»

در سال 1999 ميلادي نيز روزنامه «ساندي تايمز» انگلستان نوشت: «بررسي‌هاي کارشناسان ما بر روي يک گروه از بچه‌ها نشان مي‌دهد که ضربان قلب اين کودکان کم‌تحرک در زمان خواب و بيداري آنها، تفاوت چنداني با هم ندارند!» بدين ترتيب، بدون يک اصلاح جدي در عادات رفتاري و غذايي به ويژه بهبود تغذيه روزانه، اين کودکان چاق و بدفرم، بايد در آينده‌اي نزديک با مشکلاتي نظير فشارخون بالا، مشکلات تنفسي، ديابت و مشکلات رواني دست و پنجه نرم کنند. «برنت استافورد» نيز اخيراً اعلام نموده که صنعت بازي‌هاي رايانه‌اي، با گردش مالي 17 ميليارد دلاري خود، سودآوري بيشتري در مقايسه با کل صنعت فيلم و تلويزيون دارد. چرا که ما در سال‌هاي اخير شاهد گسترش بسيار زياد انجام اين بازي‌ها در ميان فرزندان خود هستيم. آيا شما از بازي‌هاي رايانه‌اي کودکانتان اطلاع داريد؟ آنان چه زماني را به اين کار اختصاص مي‌دهند؟ و از همه مهم تر اينکه، آيا شما به اين مسأله فکر کرده‌ايد که انجام اين بازي‌ها چه تأثيراتي بر سلامت فکري، رواني و جسمي فرزندان دلبند شما بر جاي مي‌گذارد؟


منبع:
www.Buzzle.com

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 49
  • ...
  • 50
  • 51
  • 52
  • ...
  • 53
  • ...
  • 54
  • 55
  • 56
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس