تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

"چه خوبه که برگشتی" اثر سه‌لایه مهرجویی

01 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

کارگردانی جوان با همکاری غلامحسین ساعدی اثری خلق می کند که نظر محافل بزرگ سینمایی جهان را به سینمای ایران معطوف می کند. گاو اثری است متفاوت از سینمایی که در آن سال ها ذائقه مخاطب را به فیلم فارسی عادت داده و چاقو ضامن دار تکه ی جدا نشدنی اش است. این فیلم آنقدر مورد استقبال اهالی سینما در جشنواره های جهانی قرار می گیرد که تحلیلگرانشان این فیلم را تحولی بر ساخت فیلم فارسی می دانند. تا آنجا که امام خمینی (ره) این فیلم را نمونه ای از سینمای آموزنده، و آن را از بهترین فیلم های عمرشان می دانند.



سینمای مهرجویی به کار خود ادامه می دهد و فیلم های قابل بحثی چون هامون را در غوغای سینمای دهه هفتاد ایران می سازد. سینمایی فلسفی با رگه هایی از معنا گرایی…


حال پس از 40 سال فعالیت هنری، داریوش مهرجوی چند سالی است سبکی جدید در آثارخود وارد کرده که دیگر ردپایی از آثار قبلیش در آنها نیست. می توان گفت این سبک جدید اساسا از مهمان مامان شروع شد و با “طهران تهران” و “نارنجی پوش” ادامه پیدا کرد. تا اینکه امسال در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر شاهد فیلم جدید او با نام “چه خوبه که برگشتی” بودیم.
چه خوب که برگشتی روایتگر دو دوست و دو جین شخصیت دیگر است که یکی در ایران زندگی می کند و دیگری تازه از آمریکا به ایران برگشته تا دوستانش را ببیند. اولین نکته ای که در این فیلم مخاطب را درگیر خود می کند نوستالژی فیلم مهمان مامان است که این بار میان انسان های مرفه شکل می گیرد.


قصه اصلی فیلم از آنجایی شروع می شود که حامد بهداد یک بشقاب عتیقه را به رضا عطاران هدیه می دهد و دوباره پشیمان شده و آن را پس میگیرد. در رابطه با بشقاب حاضر، نکته جالب آن است که به طور کاملا اتفاقی اعداد روی بشقاب را از هر طرف می شمارند نتیجه اش عدد 34 می شود. و در شب میهمانی که در خانه عطاران برگزار می شود هر کسی نظری درباره این بشقاب دارد. یکی می گوید این ابزار شکنجه بوده. دیگری آن را متعلق به پادشاهان می داند که در آن شیرینی می پختند. حال آنکه سی و چهارمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشتیم.
چالش های قصه بر سر همین بشقاب عتیقه است تا جایی که بازیگران هر بلایی سرش در می آورند. حال مهناز افشار درامی مثلثی بین خودش و این دو دوست شکل می دهد که در تقابل آن، دو دوست از هم جدا می شوند و دعوایی با مزه با چاشنی مهرجویی اتفاق می افتد.
در اینجا با یک فیلمنامه ساده و اتفاقاتی بامزه ای که کمدی عطاران آن را رقم می زند مواجهیم که فضای فیلم را مفرح کرده اما در پس این فیلمنامه ساده اتفاقات عجیب و قابل تاملی می افتد مثلا در جایی که عطاران می گوید: این فیلم که می بینم قصه پادشاهی است که آنقدر با دوستش شطرنج بازی می‌کنند که مملکت به باد می‌رود و در ادامه تاکید می کند که: البته تو هند. یا این نکته که تقابل این دو در قالب کمیک از دیدگاه فیلمساز به تقابل ایران و آمریکا نزدیک می شود. مثلاً این که هر اتفاقی که می‌افتد گردن هم می اندازند و سر آخر این تقابل و جدل ها و حتی مذاکرات، شخص سومی برنده این میدان است و مهناز افشار با فرد دیگری ازدواج می کند.



شاید بتوان گفت که بر اساس تعبیر فیلمساز، مهناز افشار آن چیزی است که هم چپی ها و هم راستی ها به دنبالش اند اما در آخر قسمت هیچ‌کدامشان نمیشود و شخص ثالثی رباینده اوست.

اساسا فیلم پر است از این دست تیکه ها است که اگر آنها را اتفاقی بدانیم به فیلمساز توهین بزرگی کرده ایم. زیرا فیلمسازی در این سطح هیچگاه خرده قصه های اتفاقی در فیلمش دیده نمی شود.
شاید برخی قصه چه خوبه که برگشتی را قصه‌ای روانشناختی و در پس آن به دلیل جنس سینمای مهرجویی، فلسفی بدانند که می توان گفت فیلم دارای سه لایه است؛

لایه اول همان آب نباتی است به نام کمدی رضا عطاران که فیلمساز آن را با احترام دست مخاطب می دهد تا دو ساعتی سرگرمش کند. لایه دوم همان نگاه فلسفی و روانشناختی سینمای مهرجویی است که ناخودآگاه مخاطب را قبل از ورود به سینما درگیر آن می کند و مورد انتظارش است. و اما لایه سوم همان تقابل عطاران و بهداد و شباهت بی بدیلشان به تقابل ایران و آمریکاست.


در رابطه با نکات فرمی نیز باید گفت شیوه قاب بندی ها همان مهمان مامان است و شاهد همان طراحی صحنه های منطقی هستیم. به هر حال سینمای مهرجویی راه خود را تغییر داده و ترجیح می دهد در ظاهر آب نباتی دست مخاطب دهد و در باطن مفهومی را به وی القا کند. سبکی که در سینمای دهه 50، 60 و هفتاد مهرجویی نمی دیدیم.

 نظر دهید »

آیا تصوف در اسلام اصالت دارد؟

01 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

صوفیان و دراویش به لحاظ قدمت تفرقه افکنی در جهان اسلام همیشه مورد سوء استفاده‌ی ظالمان و جباران تاریخ قرار گرفته‌اند. به قول «آیت الله عظمی مرعشی نجفی»، پس از انحراف «سقیفه»، حادثه‌ی پیدایش تصوف از بزرگ‌ترین مصیبت‌ها برای اسلام و مسلمین است. نقطه‌ی آغازین این انحراف، رهبانیت مسیحی است که توسط امویان و عمال آن‌ها نظیر «حسن بصری»، «‌شبلی»، «ابوهاشم کوفی» و … به جهان اسلام و تشیع سرایت نموده است و پس از قرن‌ها هنوز جباران و ظالمان برای استثمار مسلمین به صوفیان و دراویش امیدوارند.

آقای «برنارد لویس» در سخنرانی خود در بنیاد «نیکسون» ضمن برشماری خصوصیات اهل تصوف، آنان را جایگزین مناسبی برای اسلام رادیکال دانسته و به «بوش» (رییس جمهوری آمریکا) پیشنهاد می‌نماید برای ارتقای سطح گفت‌وگو بین آمریکا و جهان اسلام با رهبران بزرگ صوفیه به مذاکره بنشیند. وی خاطر نشان می‌کند بیش‌تر آثار صوفیه به زبان فارسی است و ایران یکی از کانون‌های بزرگ صوفیه در جهان اسلام است. صوفیان را می‌توان فرزندان شیطان و مادر تمام فرقه‌های انحرافی در جهان اسلام دانست زیرا آن‌ها اولین تفرقه افکنان در صفوف مسلمین بوده و اکثر سران فرقه‌های انحرافی مدتی با دراویش حشر و نشر داشته‌اند. به عنوان مثال «میرزا حسین علی نوری» مؤسس فرقه‌ی بهاییت قبل از ادعای نبوت به مدت 2 سال در منطقه‌ی کوهستانی «سلیمانیه» با دراویش زندگی می‌کرده است.
پیامبر عظیم الشان اسلام از اولین سال بعثت با تشریع عبادات و اعمال اجتماعی اسلام و تأکید بر جهاد در راه خدا و توصیه به فرهنگ کار و تلاش و نهی مسلمین از بی تفاوتی نسبت به فقرا، این پیام اساسی را به جهانیان ابلاغ کرد که در اسلام رهبانیت و چله نشینی، بی مسؤولیتی، گریز از اجتماعات مسلمین، دوری از مسجد و تفرقه، جایی ندارد؛ ولی متأسفانه از صدر اسلام یهود و نصارا با فریب افرادی نظیر حسن بصری و … خط انحرافی جامعه گریزی، غلّو و صوفی‌گری را باز نمودند
امام صادق(علیه‌السلام) با قاطعیت اعلام کرد صوفیان و افرادی که به آن‌ها متمایل هستند، دشمنان ما اهل بیت محسوب می‌شوند و امام رضا(علیه‌السلام) با تیزبینی فرمودند کسی به تصوف قائل نمی‌شود مگر از روی مکر و خدعه، ضلالت و گمراهی و یا جهل و حماقت ولی حاکمانی نظیر معاویه و مأمون عباسی به تقویت این تفکر انحرافی پرداختند.
امام صادق(علیه‌السلام) در مورد اولین صوفی (مخترع تصوف یعنی ابوهاشم کوفی) می‌فرمایند: «انّه کان فاسدَ العقیده جداً و هو الذّی اِبتَدَع مذهباً یقال له التصوف و جَعلَه َمفرّا لعقیدتِه الخبیثه.» یعنی: «همانا او (ابوهاشم) فساد جدی عقیدتی دارد او کسی است که مذهبی را بدعت گذاشت که تصوف نامیده شد و آن را محل فراری برای عقیده‌ی خبیث خود قرار داد.»[1]
از امام رضا(علیه‌السلام) نیز روایاتی در نکوهش صوفیه وارد شده است که فرمود: «مَن ذُکرَ عِندَه الصوفیه و لَم یُنکرهم بِلسانه و قلبِه فلَیسَ منّا و مَن اَنکَرهم فَکانّما جاهَد الکُفّار بَینَ یدی رسول الله.» امام رضا(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «هر کس نزد او از صوفیه سخنی به میان آید و با زبان و دل آن‌ها را انکار نکند از ما نیست و هر کس ایشان را انکار کند مانند این است که در حضور رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) با کفار جهاد نموده است.»[2]

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

آخرین روایت هالیوود از آخرالزمان؛ فلسطین سرزمین زامبی‌ها می‌شود

01 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تصویر مسلمانان فلسطین در شمایل زامبی، ارائه کاربردی جدید برای دیوار حائل و تبدیل فلسطین به Zombieland و تبلیغ جنگ جهانی که یک طرف مظلومان صهیونیست و طرف دیگر زامبی‌های مسلمان هستند(!) نشان از مرحله جدید اسلام‌هراسی در هالیوود دارد.فرهنگ عامه تولیدی توسط دستگاه فرهنگی آمریکا به عنوان یک فرهنگِ آنتاگونیست‌پرور، همواره ضد قهرمان‌های عدیده‌ای را به جامعه بشریت معرفی کرده است؛ خون آشام، دراکولا، مومیایی و گرگینه فقط نمونه‌هایی از این ضد قهرمان‌ها هستند که مخصوصا با ظهور هالیوود بر شهرتشان روز به روز افزوده شد.

این روند خلق ضد قهرمان‌ها تا آنجا پیش رفت که در سال 1968 فیلم «Night of The Living Dead» یا «شبی که زندگی مرد» توسط جرج رومرو (George A. Romero) ساخته شد و در پی آن ضد قهرمان جدیدی با عنوان «زامبی» رسما وارد ادبیات عامیانه مردم دنیا شد گرچه موجودی به نام زامبی پیش از این هم در فرهنگ عامه امریکا وجود داشت، ولی روایت‌های جرج رومرو انسجام تازه‌ای به آن بخشید و به‌خاطر همین بود که بسیاری، فیلم‌های او را آغازگر ژانر زامبی عنوان کرده‌اند.
زامبی‌ها، مرده‌های متحرکِ ترسناک و بی‌مغز و بی‌روحی هستند که معمولا آرام حرکت می‌کنند و علاقه زیادی به خوردن گوشت و مغز انسان دارند و از طریق گاز گرفتن و وارد کردن بزاق خود به بدن قربانیان‌شان آنها را همانند خود به یک مرده متحرک تبدیل می‌کنند.
فیلمهای  «Dawn of the Dead (1978)» «Day of the Dead (1985)»، «Beetle Juice (1988)» ، Shaun of the Dead (2004)، 28 Weeks Later (2007)، I Am Legend (2007)، Zombieland (2009) و سری فیلمهایِ Resident Evil که از روی بازی کامپیوتری معروفی به همین عنوان ساخته شده‌اند، فقط نمونه‌هایی از فیلم‌های فراوان ساخته شده با محوریت زامبی‌ها است.

این حجم تاثیرگذاری زامبی‌ها تا جایی است که پس از ساخت بازی Resident Evil در کنسول پلی‌استیشن در سال 1996 و موفقیت چشم‌گیر فروش جهانی آن، لقب نخستین بازی کامپیوتری که فیلم سینمایی آن ساخته شد به این بازی زامبی‌محور تعلق گرفت و نخستین قسمت از فیلم آن که تاکنون 5 قسمت از آن ساخته شده است در سال 2002 ساخته شد.

سمت راست: فیلم رزیدنت – سمت چپ: گیم رزیدنت اویل

همچنین پس از ورود زامبی‌ها به سریال‌های تلویزیونی، «فرانک دارابونت» کارگردان معروف فیلم «رهایی از شائوشنگ» در سال 2010 شروع به ساخت سریالی با عنوان «The Walking Dead» و با موضوع فراگیر شدن ویروسِ زامبی در آخرالزمان نمود که تا امروز سه فصل از آن پخش شده است و آخرین قسمت از فصل سوم این سریال در سیستم سنجش مخاطب تلویزیونی نیلسن (Nielsen ratings) در آمریکا رکورد تعداد بیننده یک سریال درام تلویزیونی را شکست.

پوستر سریال «مرده های متحرک»

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

موسیقی مرگ تمدن‌ها

01 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

صنعت موسیقی با توجه به تأثیر عمیق و غیر قابل آن در ترویج افکار و عقاید، همواره به عنوان یکی از ابزارهای بالقوه ‌سیستم‌های فرهنگی و سیاسی، در کنترل ذهن افراد در جای‌جای‌ جهان مطرح بوده است؛ امری که مطالعه تاریخ مکتوب و غیر مکتوب بشر نیز بر آن صحه می‌گذارد. امروزه موسیقی در کنار دیگر شاخه‌های هنری مانند صنعت سینما و… به یکی از ابزارهای مؤثر در بسط و گسترش اندیشه ها تبدیل شده و مکاتبی چون فراماسونری به نحو غیر قابل انکاری در جهت ترویج افکار خود از آن بهره‌برداری می‌کنند.
استفاده از موسیقی، مهم‌ترین ابزار فرقه‌های انحرافی و شیطانی، در جهت تبلیغ عقاید خود و نیز تحت تأثیر قرار دادن جامعه، به خصوص قشر جوان است. این گروه‌ها گاهی خود به عقاید مبتذل و ضد ارزشی خود اذعان کرده و گاهی نیز بدون این ادعا، به تضعیف بنیان‌های ارزشی و دینی و تبلیغ افعال شیطانی خویش می‌پردازند.
به گفته بسیاری از محققان غربی و شرقی، در صنعت موزیک در بسیاری از آهنگ‌ها،‌ مفاهیم کاملاً ضد انسانی و غیر اخلاقی از جمله اعتیاد، دزدی، قتل، مسائل جنسی، همجنس‌بازی، کفر و ناسزاگویی، تقدیس شیطان، توهین به تعالیم پیامبران و … مطرح می‌شود که عمدتاً به صورت تبلیغی و تشویقی بیان می‌شوند.
تکرار مکرر این آهنگ‌ها و مفاهیم است که زمینه تغییر تدریجی فرهنگ جوامع را فراهم می‌آورد و این‌چنین می‌شود که معنویت و مسائل اخلاقی و انسانی، به مدد آهنگ‌های پرمحتوای خواننده‌های دست‌نشانده شیطان، به مرور زمان از جوامع انسانی رخت بسته و جای خود را به تفکرات دنیا‌پرستی، ماتریالیستی، اومانیستی و غیر انسانی می‌دهد و ذره ذره، ‌بشریت را به سوی نابودی سوق می‌دهد.
صنعت موسیقی با توجه به تأثیر عمیق و غیرقابل انکار آن در ترویج افکار و عقاید، همواره به عنوان یکی از ابزارهای بالقوة دستگاه فراماسونری و ایلومناتی در برده‌سازی مردم جهان به سوی خود و اجرای پروژه مونارش و کنترل ذهن افراد در جای جای جهان مطرح بوده است. فراماسونری موفق شده با فرایند هنر پست‌مدرن در موسیقی پست‌مدرن و سینمای پست‌مدرن، زمینه‌هایی را فراهم کند تا بر دورانی که در آن، ترس از مدرنیزم موضوعیت پیدا کرده، حاکم شود.
امروزه خوانندگان مشهوری چون Lady GaGa، Rihanna،Jay-Z، Britney Spears و… که آشکارا در خدمت اهداف فراماسونری قرار دارند، تبدیل به بتی برای جوانان شده‌اند. جوانانی که خواسته یا ناخواسته در درازمدت، تحت تأثیر پیام‌های منفی و برنامه‌ریزی شده موجود در آهنگ‌هایشان قرار می‌گیرند. پیام‌هایی که ممکن است آگاهانه و مستقیم و یا به صورت غیر مستقیم به ذهن مخاطب منتقل شود. پیام‌هایی که اگرچه ممکن است بسیاری از ما به تأثیر منفی آن‌ها اعتقادی نداشته باشیم و نتوانیم آن را درک کنیم، اما ایلومناتی و دستگاه‌های فراماسونری، بر خلاف ما، بسیار به تأثیر این پیام‌ها باور داشته و به آن دل بسته و سرمایه‌گذاری‌های زیادی را نیز روی آن انجام داده و می‌دهند.
این گروه‌های شیطانی پرنفوذ، قادرند به وسیله کنسرتی که اجرا می‌کنند، مردم را به صدمه زدن به خود و حتی خودکشی ترغیب کنند. مثلاً در مورد گروه «پینک فلوید»، میانگین خودکشی یا صدمه رساندن شدید به خود، بعد از هر اجرای این گروه، 15 تا 20 نفر است. یا این‌که پس از پایان یکی از برنامه‌های «بیتل‌ها»، برای اولین بار به طور دسته جمعی به جوانان حاضر در کنسرت «هیستری» دست داد. جوانان که از موسیقی پر هیجان آن‌ها عاصی شده بودند، به خیابان‌ها ریختند،‌ اتومبیل‌ها را آتش زدند، شیشه‌های مغازه‌ها را شکستند و تعداد 135 نفر از آن‌ها از فرط هیجان غش کردند که به بیمارستان منتقل شدند. در یکی دیگر از برنامه‌های بیتل‌ها در «گلاسکو»، 300 نفر دختر، یک‌جا غش کردند.1
پیام‌های عمده‌ این آهنگ‌ها، بر پایه کفر به خدا و انبیا، دعوت به سکس، مواد مخدر، خودکشی و قتل است و به طور دائم در طول اجرای موسیقی و کنسرت، با هدف کنترل ذهن مخاطب طرح و بیان می‌گردند. این پیام‌ها اغلب با صدای بسیار ضعیف و کوتاه در پس زمینه نوار ضبط می‌شود که گوش قادر به شنیدن مستقیم آن‌ها نیست. اگر در حالت طبیعی شنیده شود، چیزی از پیام را نمی‌توان شنید و فقط متن ساده نوار شنیده خواهد شد و از قدرت شیطانی خفته در پشت نوار آگاه نمی‌شویم.
«ویلیام دورل»، متخصص مغز و اعصاب، در طی تحقیقات چهارده ساله خود می‌نویسد: «در مغز انسان دستگاهی مانند کامپیوتر وجود دارد که اطلاعات غیر منطقی و مستقیم را از مغز دور می‌کند و انسان را وا می‌دارد تا این اطلاعات را فراموش کند، ولی اگر هر گونه اطلاعاتی به بخش خاصی از مغز برسد، مغز آن را بدون چون و چرا پذیرفته و جزء قواعد روزمره خود قرار می‌دهد، با این روش می‌توان به سادگی اطلاعات خاصی را وارد سیستم اطلاعاتی مغز کرد، بدون این که شخص در موقع شنیدن متوجه پیام درونی آن شود. این سیستم اطلاعاتی و گیرنده پیام‌ها را در اصطلاح «درک فراآگاهی» می‌گویند. (پیام‌هایی که گوش نمی‌شنود، ولی مغز آن‌ها را دریافت می‌کند.)»2
یک مورد واقعی برای تأثیر سریع و غیر قابل انکار این گونه پیام‌ها بر مغز، در یکی از سینماهای نیویورک در طی پخش یک فیلم خاص اتفاق افتاد. در طی نمایش این فیلم، میزان خرید نوشابه «کوکا کولا» و «پاپ کورن» به چندین برابر حالت عادی می‌رسید. دلیل آن این بود که صحنه قابل دیدن برای چشم در یک لحظه در روی نوار فیلم، 5 یا 6 قاب است؛ طراح این کار بین هر 16 قاب، یک اسلاید کار گذاشته بود که روی آن نوشته بود: «نوشیدن کوکا کولا و خوردن پاپ کورن لذّت‌بخش است». دیدن این اسلاید برای چشم غیر ممکن است و این قضیه زمانی لو رفت که فیلم روی یکی از همین اسلایدها پاره شد و این عبارت روی سینما دیده شد. این نمونه، نشانگر قدرت مغز انسان است که از هر کامپیوتر، سریع‌تر و دقیق‌تر عمل می‌کند.
خوانندگان بسیاری چون لیدی گاگا، مدونا، بریتنی اسپیرز و … در سایه حمایت‌های فراماسونری و ایلومناتی و با سرمایه‌گذاری هنگفت آن‌ها، به شهرتی یک شبه دست یافته و در راستای پروژه‌های کنترل ذهن، خود به ابزاری در خدمت ترویج اهداف فراماسونری در عرصه موسیقی تبدیل گردیده‌اند. به عنوان مثال، لیدی گاگا (متولد سال 1986 در شهر نیویورک) که نام اصلی‌اش جوآن استفانی آنجلینا جرمانوتا است و شاید کمتر ستاره‌ای در عالم موسیقی پاپ توانسته به اندازه او در مدتی کوتاه، چنین تأثیری بر روی شنوندگان و تماشاگران خود داشته باشد، در سال 2009 توانست در سایه حمایت لابی‌های فراماسونری و فرقه‌های ایلومناتی، نامزد دریافت نُه جایزه موسیقی ‌ام.تی.وی (MTV) شود و اخیراً هم پنج نامزدی از جمله «بهترین هنرمند سال» آمریکن میوزیک آوارد (American music award) را از آن خود کرد.
در ماه ژوئن 2009 نیز، مجلة فوربز جایگاه چهارم از لیست 100 نفرة قدرتمندترین و تأثیرگذارترین افراد در جهان را به لیدی گاگا داد. در نظرسنجی مجله Time در بین کل شخصیت‌های جهان اعم از سیاسی،‌ فرهنگی و … که اشخاصی مثل اوباما و آنجلینا جولی و افراد معروف دیگری شرکت داشتند، Lady GaGa توانست جز 100 شخصیت اول تأثیرگذار در جهان باشد. به دست آوردن چنین شهرتی در مدتی کوتاه، به دلیل حمایت‌های پشت‌پرده و همه‌جانبه فراماسونری با آن نفوذ و گستردگی ویژه می‌باشد.
لیدی گاگا دختری ساده و نسبتاً زشت است و انتخاب او از طرف دولت آمریکا به عنوان خوانندة‌ فراماسونری زیرکانه بوده است؛ چون افراد زیادی می‌توانند با او همراه شده و همذات‌پنداری کنند. لیدی گاگا از معدود خواننده‌هایی است که به راحتی و بدون خجالت در مورد سکس و مسائل مربوط به همجنس‌گرایی در رسانه‌ها صحبت می‌کند و این موضوع بیش از پیش توجه منتقدان را به مسئلة‌ کنترل ذهن و به کارگیری آن در مورد لیدی گاگا جلب می‌کند.
گاگا در مراسم اهدای جوایز بهترین ویدئو موزیک‌های سال 2009 که توسط کانال «ام.تی.وی» در نیویورک برگزار شد، در حالی که جایزه بهترین هنرمند جدید را از دستان خواننده معروف رپ «اِمینِم» دریافت می‌کرد، در حضور ستارگان موزیک دنیا بعد از ادای احترام به مایکل جکسون و بیان احساساتش، این جایزه را به تمام کسانی که گرایش جنسی‌شان به جنس موافق است تقدیم کرد!
چشمِ جهان‌بین و دیگر نمادهای شناخته شده فراماسون‌ها، به وفور در کنسرت‌ها و آلبوم‌های گاگا مشاهده می‌گردد. اغلب افراد تصور می‌کنند اشاره و تأکید گاگا به یک‌چشمی و چشم جهان‌بین، صرفاً یک کار بی‌معنی و جهت جلب خواننده و یا یک جور مد است، اما پوشاندن یک چشم و تظاهر به یک‌چشمی و همچنین طرح نمادهایی مانند سر گرگ و هرم ماسونی و … را نمی‌توان اتفاقی و بی‌برنامه دانست.طرح نمادهای ماسونی، در میان خوانندگان موسیقی به یک اپیدمی شایع تبدیل شده و به وفور مشاهده می‌گردد.

پی‌نوشت‌ها:
1. عبداللهی خوروش، حسین؛ تأثیر موسیقی بر روان و اعصاب؛ ناشر: بنگاه مطبوعاتی مطهر اصفهان، ص 65.
2. همان.
منبع: ماهنامه فرهنگ پویا شماره

 نظر دهید »

جدیدترین جریان سینمایی ایران

31 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

پس از موضوع و محتوای فیلم‌ هایی که به خیانت ‌‌های خانوادگی می‌ پرداختند و علی ‌رغم واکنش متدینین و اخلاق ‌گرایان هم‌ چنان ادامه ‌ی حیات دارند؛ یک جریان جدید محتوایی دیگر هم به وجود آمده که در آن به مردم و اعتقاداتشان به صورت محرز و عینی توهین می ‌کند.

مصداق جریان فوق در توهین و ناسزا به مردم و مخاطبش شبیه محصول و تولید یک شرکت است که مصرف‌ کننده به هنگام خرید آن با فحش و ناسزایی روی جلد بسته‌ بندی مواجه شود.

در این جریان قبیح و زشت که فیلم‌ هایش در یک محتوا و مضمون با همدیگر وجه اشتراک دارند؛ باورهای مردم،‌ نیازهایشان، مشکلاتشان و حتی فضیلت ‌ها و رذیلت‌ های اخلاقی آن‌ ها به صورت صریح و عینی مورد تمسخر و استهزا قرار می ‌گیرند و تقریباً هیچ وجه و شأنی از زندگی آن‌ ها جا نیافتاده.

از مقاماتی که با رأی مستقیم مردم مسئولیت ‌گرفتند تا حریم شخصی ‌شان همه همه اهانت آمیز دست‌ مایه ‌ی محتوایی فیلم ها قرار گرفته و در نتیجه‌ گیری پایان شان همه ی مشکلات و دلایل عقب افتادگی و ناکامی ‌ کشور را از وجود مردم می‌ دانند.

این درست است که برای قصه‌ گویی و داستان ‌پردازی به پروتاگونیست (شبه قهرمان) و آنتی‌گونیست (شبه ضد قهرمان) نیاز است و شاید این سخت ‌گیرانه و غلط تلقی شود که سجایای اخلاقی و رذیلت‌ های شخصیت‌ های بد و خوب فیلم را به مردم و مخاطب نسبت داد، اما زمانی که در یک فیلم از سنبلیسم و نماد گرایی استفاده شده و به صورت کلیشه ای هر شخصیت‌ و تیپ نماینده‌ ی یک قشر از جامعه است و این نماد گرایی در حوادث و اتفاقات اجتماعی و حتی اقلیم ‌ها نیز صدق می‌ کند؛ دیگر با یک نقد جامعه و مخاطب مواجه هستیم.

جریان حاضر و نوپا به ژانر و یا نوع روایی خاصی تعلق خاطر و سندیت ندارد و همانند جریان محتوایی خیانت‌ گو، از داستان ‌های اجتماعی و خانوادگی گرفته تا جنگ و مفاهیم معرفتی، شامل همه ی پی ‌رنگ ‌های داستانی و قصه ‌گویی هستند.


البته یک تبار و سبب ‌یابی برای این جریان می‌ توان بر شمرد و آن فیلم‌ های سوپر مارکتی و دختر-پسری ‌ای ‌است که از سینمای دوم خرداد باب شد و در ظاهر و محتوا به صورت جریان مذکور فحش و ناسازیی برای مخاطب نداشته و فقط این سخیفی و پستی‌‌ آن ‌ها در فرم و محتوا بوده که به شعور مخاطب و مردمش توهین می ‌کردند.

جریان موهن فوق در نام سازننده و مالکان و سرمایه‌گذاران وابستگی خاصی به فرد یا جریان فکری و سیاسی خاصی ندارند. آن‌ ها به دو دسته تقسیم می ‌شوند. دسته ‌ی اول روشن‌ فکران و غرب‌ زدگان هستند که تکلیفشان طی دو سه دهه ی اخیر با مردم و باورهایشان مشخص شده و پس از دو واقعه‌ی سال ۸۸ یعنی انتخابات و یوم ‌الله ۹ دی به یک نوع کینه و بغض خاص از جامعه‌ ی حاضر و اعتقادات آن‌ ها رسیده ‌اند و در فیلم‌ هایشان پلان ‌به ‌پلان عقده‌ گشایی می‌ کنند.

«پذیرایی ساده»ی مانی حقیقی ملموس ترین مثال برای این دسته هستند که به نوعی این فیلم را باید اعلام موجودیت جریان موهن فوق دانست. فیلمی که در آن کارگردان روشن ‌فکر نما و شیفته ‌ی غرب، دیگر پشت دوربین طاقت نیاورده و برای عقده‌ گشایی و سنگ ‌پرانی به مردم، در مقام بازیگر جلوی دوربین آمده و هر چه خواسته انجام داده در قبرستان خود را به خاک و خل زده و و چوب حراج بهفرهنگ و معرفت ایرانی و اخلاق اسلامی زده است.

البته این دسته‌ ی روشن ‌فکری تا قبل از سال ۸۸ عقده ‌گشایی خود در برابر امت را معمولاً با سیاه‌ نمایی و عامیانه نشان ‌دادن عقاید و ایدئولوژی ملت و حتی مصاحبه با رسانه ‌های ضد انقلاب و غربی تخلیه می‌ کردند که پس از این سال و حوادث بعد از انتخابات دیگر نقاب از چهره برداشتند و رو توهین می‌کنند.

برای پرهیز از هر گونه واکنش‌های موردی و مصداقی و به فرع و حاشیه رفتن اصل موضوع، در این متن برای هر دو دسته از جریان فیلم ‌های توهین ‌کننده به مردم تنها به تحلیل و ذکر نام دو فیلم «یک پذیرایی ساده» و «گیرنده» بسنده می‌ شود. فقط برای هشدار و یادآوری از فیلم «یک خانواده محترم» نیز یادی می‌شود که در دسته ‌ی اول قرار می ‌گیرد و بر خلاف فیلم «یک پذیرایی ساه» حتی به مرحله ‌ی نمایش عمومی نرسید تا فاجعه ‌بار بودن و فتنه‌ انگیزی جریان مذکور را جلوه دهد.

اما دسته ‌ی دوم این جریان که بر خلاف اولی حداقل در حسن ‌نیت و خیر خواهی سازندگان و مالکان فیلم های آن می توان اعتماد داشت؛ فیلم هایی که توسط افراد و هنرمندان متعهد و خوش ‌سابقه تولید شده اند ولی به شکل غیر عمد، محتوا و پرداختی توهین آمیز به همان موارد و مشخصات از مردم را دارند.

دلیل اصلی بروز این نوع خطاها و غفلت‌ها از افراد و نیروهای ارزشی و خیرخواه را فقط در یک دلیل اصلی و عمده باید بر شمرد و آن تخصص نداشتن این افراد و عدم آگاهی آن‌ ها از قاعده و اصول رسانه ‌ها به ویژه رسانه تخصصی سینما ست که از مجموعه ای از چند هنر و رسانه قوام یافته است.

بهترین نمونه برای این دسته که هم زمان با فیلم «یک پذیرایی ساده» اکران شده و همکاری مشترکی میان مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی با موسسه‌ی شهید آوینی است؛ فیلم «گیرنده» به کارگردانی مهرداد غفارزاده و تهیه‌کنندگی محمد قهرمانی است.

غفارزاده کارگردان، از هم دوره‌ای های مخملباف در حوزه ‌ی هنری در سال های آغازین انقلاب است که از آن زمان تا کنون فرصت کارگردانی فیلمی را پیدا نکرده بود و به این دلیل که «گیرنده» اولین فیلم او ست نمی توان عمکرد او را در این موضوع خاص مورد نقد و بررسی قرار داد.

اما برای فردی مانند سردار محمد قهرمانی که سوابق درخشان انفلابی و پایبندی اش به نظام و ارزش ها برای همه واضح و مبرهن است تولید و تهیه ی چنین فیلمی بسیار عجیب و حیرت انگیز می نماید.

برای اثبات قرار دادن فیلم گیرنده در دسته ی دوم فیلم های توهین کننده به مردم که اکثر این فیلم ها هم با پول و سرمایه ی نظام و سیستم تولید می شوند؛ فقط بیان خلاصه داستان و روایت آن کفایت می کند و دیگر به ذکر باقی موارد مناقشه برانگیز فیلم مانند سابقه و عقاید عوامل سازنده نیازی نیست.

گیرنده درباره ی سفرهای استانی ریس جمهور به یک شهر کوچک و نامه های مردمی موسوم به نامه های پنجاه هزار تومانی است. در داستان فیلم رئیس جمهور در حالی به سمت فردگاه بر می گردد که گونی های حاوی نامه های مردمی داخل بخشداری جا مانده اند و از یک وانت بار تا یک مطرب دوره گرد مسئول رساندن نامه ها به رئیس جمهور و فرودگاه می شوند. طی این مسیر که بسیار سعی شده به طی طریق عارفانه شبیه شود؛ مسائل و موانع بسیاری به وجود می آید که در آخر سر هم یگان ویژه با هلی کوپتر به داد گونی های نامه می رسد که وانت اش داخل رودخانه ای گیر کرده است.

در گیرنده حتی یک شخصیت عاقل و معمولی و یا فردی که مشکلات و سختی های زندگی اش معمولی و مسخره آمیز نباشد وجود ندارد و سیستم و مردمی که به صورت نمادین از هر طبقه در فیلم معرفی شده اند در چنان گیجی و ناکارآمدی به سر می ‌برند که حتی عرضه و توانایی رساندن چند گونی پاکت نامه از بخش داری به فرودگاه را ندارند. حال حکایت نامه های پنجاه هزار تومانی و حواشی آن ها خود حدیث دیگری است.

برای جریان خیانت ‌گوی سینما در حال حاضر جز ممنوعیت و توقیف اقدام مؤثر دیگری نمی‌توان انجام داد و فیلم هایی که از این جریان روی دست سینما و بخش ‌های نظارتی مانده را تنها با رقیق کردن و به حاشیه و فرع کشاندن می‌توان تعیین تکلیف کرد اما برای جریان نو ظهور معرفی شده وقت و فرصت کافی وجود دارد.

با متر و معیار های مطرح ‌شده در متن پیش رو درباره ‌ی جریان توهین کننده به مردم و مخاطبان می‌توان فیلم ‌های یکی دو سال اخیر در این باره را شناسایی کرد. درباره ی اشخاص و مالکان فیلم‌ هایی که در سطرهای قبلی به دو دسته تقسیم شدند و به عمد و عقده گشایی و یا سهو و غفلت به تولید این آثار اقدام کرده اند و یا در سدد تولید هستند؛ هم با هشیاری و دقت می توان فعالیت هایشان را زیر نظر داشت تا قبل از هرگونه اقدام به تولید چاره اندیشی و پیشگیری داشت.

در آخر این هشدار را باید مد نظر داشت که بر خلاف جریان خیانت‌ گو، این جریان توهین کننده عواقب و عکس ‌العمل‌های اجتماعی و طیفی بسیار شدید‌تر خواهد داشت و اگر در جریان اول فعالین فرهنگی و اخلاق گرایان اعتراض هایی رسانه ‌ای و تریبونی داشتند در جریان دوم دیگر پای مردم و مخاطبان وسط است. و هرگونه واکنش افراطی و خشمگینانه از جانت مردم ابعاد و بستری بسیار وسیع ‌تر از حوزه‌ ی رسانه ها و مقابل وزارت ‌خانه ی فرهنگ و ارشاد اسلامی خواهد داشت.

هفته نامه سایبری رویکرد

 نظر دهید »

«اینجا آلونک ننه علی است»

31 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

کتاب «اینجا آلونک ننه علی است» تالیف و گردآوری سیاوش امیری در 234صفحه در 80 عنوان مطلب از دریچه انتشارات فن‌آوران توتیا روانه بازار نشر شد.

این کتاب که به صورت تمام رنگی به همراه عکس‌های منتشر نشده از مرحوم ننه علی است جمع‌آوری آن بیش از 14 ماه به طول انجامیده است.

موضوعات این کتاب شامل زندگی‌نامه مستند ننه علی، تصویر شناسنامه ایشان، بیان خاطرات مردم با مادر شهید، مجموعه تصاویر منتشره و منتشر نشده ننه علی، مجموعه شعرهای شاعران در وصف ایشان، دل نوشته‌ها و یادگار نوشته های آلونک ننه علی است.

سیاوش امیری نویسنده کتاب «اینجا آلونک ننه علی است»

 

شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست که در دوران ستم شاهی در هواپیمایی کشوری مشغول به خدمت بود، در حین حمل و پخش اعلامیه های امام خمینی(ره) در شهر اهواز شناسایی و توسط ساواک دستگیر و پس از تحمل شکنجه های بسیار به شهادت رسید و در قبرستان اهواز دفن شد.

این مادر بزرگوار پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش عازم اهواز می‌شود و به مدت یک سال در کنار مزار تنها فرزند پسرش بیتوته می‌کند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اطلاع امام خمینی(ره) می رسانند که در اهواز مادری به مدت یکسال در کنار مزار فرزند در حال زندگی است در حالی که این مادر ساکن تهران است.

به دستور امام(ره) پیکر این شهید به تهران منتقل می‌شود و این مادر شهید از سال1357 تا 1378 در بهشت زهرا(س) بر روی مزار فرزندش خانه‌‌ای بنا و شبانه روز در آنجا زندگی می‌کند. ننه علی پس از مدت‌ها بیماری جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.

 نظر دهید »

"مردی در آتش" فیلمی در تمسخر مسیحیت

31 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

فیلم مردی در آتش Man on Fire/ 2004 ساعت 24 پنج‌شنبه 27 تیر از شبکه سوم سیما برای چندمین نوبت پخش شد. شاید حالا که مخاطبان بیشتری آن را دیده‌اند فرصت مناسبی باشد برای پرداختن به این فیلم و لایه‌های زیرین آن که در نسخۀ تلویزیون حذف شده بود. مردی در آتش (2004) ساختۀ تونی اسکات است که بیشترین اعتبار خود را مدیون فروش فیلم‌هایی مانند تاپ گان (1988) و دشمن ملت (1998) است، و همچنین برادری به نام رایدلی که بیش از ده فیلم مشهور در کارنامه دارد. این فیلم که توسط یک کارگردان و تهیه کنندۀ یهودی ساخته شده است در ورای ظاهر خود مسیحیان و حضرت عیسی(ع) را تمسخر می‌کند.


***خلاصه داستان
ماجرا در زمان حال اتفاق می‌افتد. در پی کودک ربایی‌هایی که در مکزیک اتفاق می‌افتد ساموئل راموس مردی به نام جان کریسی John Creasy (دنزل واشنگتن) را برای محافظت از دختر 9 ساله‌اش پیتا (داکوتا فینینگ) استخدام می‌کند. کریسی که یک نظامی سابق امریکایی است در همان روزهای نخست شروع کار خود، قصد خودکشی دارد اما گلوله شلیک نمی‌شود. کم‌کم پیتا علاقه به زندگی را در کریسی تقویت می‌کند. کمی بعد وقتی پیتا ربوده می‌شود کریسی جانفشانی فوق العاده‌ای می‌کند و چند تیر می‌خورد. پدر پیتا که یک کارخانه‌دار است حاضر می‌شود ده میلیون دلار به فدیه آزادی دخترش بپردازد. اما پول‌ها در میانۀ راه دزدیده می‌شوند و نتیجتاً سارقان دختر را می‌کشند.
کریسی به کمک یک خبرنگار به نام ماریانا (راشل تیکوتین) و رابطی که او در پلیس دارد سرنخ‌هایی به دست آورده و همۀ حلقه‌های واسطه در این آدم‌ربایی را می‌کشد. آنها در یک باند به نام «برادری» فعالیت می‌کنند. یکی از آنها پلیس فاسدی است به نام ویکتور فوئنتس (عیسی اوچوا)، همان که پول‌ها را در میانۀ راه دزدیده است. او قبل از آنکه به دست کریسی منفجر شود فاش می‌کند که به جای 10 میلیون، فقط 5ر2 میلیون دلار در کیسه‌ها بوده است. او جردن کالفوس (میکی رورک) وکیل خانوادۀ راموس را مقصر می‌داند.
کریسی به سراغ جردن می‌رود و می‌بیند که او در خانه‌اش کشته شده است. سپس به نزد راموس و همسرش می‌آید و از خیانت راموس پرده برمی‌دارد. پدر اعتراف می‌کند که دزدیدن دخترش با نقشۀ وکیلشان بوده است. اما چون ماجرا آنطور که او گفته بود پیش نرفت لذا وی را کشته است. وکیل از این معامله 5ر2 میلیون و راموس پنج میلیون سود می‌برده است. لیسا (رادها میچل) از کریسی می‌خواهد تا شوهرش را بکشد. آنگاه کریسی همان گلولۀ عمل نکرده خود را به او می‌دهد و راموس خودش را می‌کشد.
ماریانا علی‌رغم تهدید شدن به قتل، تصویر رئیس این باند مشهور که به «صدا» (The Voice) ملقب است را در روزنامه منتشر می‌کند. کریسی برادر رئیس را می‌یابد و با گروگان گرفتن او و خانواده‌اش، «صدا» را وادار می‌کند تا با او معامله کند. صدا خبر می‌دهد که پیتا زنده است و او می‌خواهد دختر را در ازای برادر خود و شخص کریسی معاوضه کند. کریسی نیز می‌پذیرد و به همراه لیسا و گروگان به آنجا می‌رود. پیتا آزاد می‌شود و به نزد مادرش برمی‌گردد. کریسی نیز خود را تسلیم کرده و در راه به سبب جراحت‌هایی که در این چند روز تحمل کرده در صندلی عقب اتومبیل جان می‌دهد.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

حجاب هراسی با کارت تبریک +عکس

31 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

کارتی که بر روی آن دختری محجبه را به عنوان بمب‌گذار انتحاری به تصویر کشیده است، خشم جامعه مسلمان آمریکا را برانگیخته است. در آمریکا کارت و عروسکی به فروش می‌رسد که بر روی آن عکس یک دختر مسلمان محجبه کشیده شده و او را به عنوان یک تروریست معرفی کرده است.

شیکاگو مانیتور، یک وبگاه مرتبط با شورای روابط اسلامی آمریکا، گزارش کارتی با چهره یک دختر کارتونی خندان را می‌دهد که دارای پیام‌هایی از جمله «او تا سر حد مرگ شما را دوست دارد» و «او دوست دارد مغز شما را متلاشی کند» است. داخل کارت نیز نوشته شده «به امید متلاشی شدن در روز تولدتان».


طبق گفته سی بی اس شیکاگو، احمد رهاب مدیر اجراییCAIR-Chicago ، کارت‌ها را «ابلهانه» خوانده و اظهار داشته است که بسیاری از مردم معتقدند این کارت‌ها زننده بوده و نگرش‌های منفی‌ای را در مورد مسلمانان به وجود می‌آورد.

احمد رهاب به سی بی اس گفته است: «دو هفته پیش زنی در ماساچوست در حالی که با کودکانش در حال پیاده‌روی بود، صرفاً به خاطر داشتن حجاب با مشت مورد ضرب قرار گرفت. این کار بدین دلیل بود که شخص مهاجم تصور می‌کرد چون آن زن حجاب دارد پس یک تروریست است.»

این کارت‌ها در شرکت نابل ورکس مستقر در نیوجرسی تولید می‌شود، جایی که تعداد زیادی از کارت‌های تبریک به ندرت از حسن سلیقه برخوردارند. این شرکت خلاصه‌ای از مأموریت کاری خود را در وب سایت خود آورده و به قلم ران کانفی خالق این کارت‌ها می‌نویسد:

«طنز سیاسی، دین و وقایع جاری از جمله موضوعاتی هستند که نابل ورکس نسبت به آنها دارای رویکردی تحریک‌آمیز، ناساز و بعضاً متناقض است. در حقیقت، شعار ما «جرات خندیدن» است. من فقط می‌توانم مردم و دوستانی را تصور کنم که کارت‌های ما را دریافت می‌کنند و می‌خوانند. اما نمی‌دانم که آیا «خنده» کاری مناسب و درخور این موضوع است یا نه. با این حال شعار ما این است: به جهنم که تحمل شوخی رو ندارند!»


به گفته شیکاگو مانیتور، این کارت برپایه «آمنه، عروسک مسلمان»، یک عروسک طراحی شده توسط شرکت دزی دُل، است. ظاهرا کارت‌های نابل ورکس یک کلاهبرداری عمده از طرح‌های شرکت دزی است.

شرکت دزی دُل اسباب بازی‌های مختلفی را می‌فروشد، از جمله عروسک‌های سخنگو که به کودکان کمک می‌کند تا عبارات و احوال‌پرسی‌های مذهبی عربی را یاد بگیرند مانند معنای سلام مسلمانان که «سلام علیکم» است و پیام‌هایی مانند «بیا با هم بازی کنیم» و «ان شآءالله».

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 39
  • 40
  • 41
  • ...
  • 42
  • ...
  • 43
  • 44
  • 45
  • ...
  • 46
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس