تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

ورود کوچولوها به این مهدکودک ممنوع!

04 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
«مهد کودک؛ آری یا نه؟» این سوال ذهنی خیلی از پدرها و مادرهاست. با پیشرفت و صنعتی شدن جوامع، به مرور زمان خانم‌ها هم وارد عرصه‌های اجتماعی شدند و این باور که کودک باید در خانه توسط مادرش تربیت شود، دچار خدشه شد. اکنون که خانم خانه پابه‌پای آقای خانه کار می‌کند و در ادامه تحصیل گاهی پیشتاز هم هست، سپردن کودکان به آغوش مربیان مهدکودک پدیده‌ای است مرسوم و انکارناپذیر. آغوشی که باید دید آیا گرمی و امنیت آغوش مادر را برای کودک دارد یا نه!
تحقیقات و پژوهش‌های زیادی در جهان پیرامون آثار منفی و مثبت مهدکودک‌ها انجام شده که مختصر و نکته‌ای به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.
مهدکودک خوب است چون:
(البته این بخش درخصوص مهدهایی است که دارای کیفیت بالای آموزشی و مهارتی و مربیان کاربلد هستند)
- کودکانی که قبل از ورود به مدرسه، مهد را تجربه کرده‌اند، از نظر اجتماعی در دبستان با کفایت‌تر هستند و جرات و اعتماد به نفس بیشتری نشان می‌دهند. بیشتر همکاری می‌کنند و تکالیفشان را بهتر انجام می‌دهند.
- در خانواده‌های پرفشار و پرتنش، حضور در مهدهایی خوب و آرام تا حدی از فشار روی فرزند می‌کاهد.
- بچه‌ها چند ساعتی در روز تحت نظارت و مراقبت افراد متخصص قرار می‌گیرند، مهارت‌های لازم برای حضور در جامعه و مدرسه را می‌آموزند، رشد اجتماعی می‌یابند، کودکان در فعالیت‌های جمعی بیشتر مشارکت کرده و با گروه هم‌سالان بازی‌های سازنده انجام می‌دهند، از بازی با آنها لذت می‌برند و محرک‌های لازم برای شکوفایی خلاقیت را دریافت می‌کنند.
- ارزش‌هایی مانند همکاری، تعاون، رعایت حقوق دیگران، سازگاری با محیط، گذشت، دفاع از حقوق خود و مراقبت از محیط زیست در آنها تقویت می‌شود.
مهدکودک خوب نیست چون:
- کودکان تحت مراقبت‌های غیرمادرانه کمتر به مادران خود دلبستگی ایمن دارند تا کودکانی که تحت مراقبت مادر هستند.
- مراقبت‌های کم‌کیفیت بر سازگاری کودکان و رفتارهای آنها اثرات منفی می‌گذارد؛ اثرات منفی این نوع مراقبت‌ها معمولا عاطفی و هیجانی است. غالبا مهدهای کم‌کیفیت، صرف نظر از اینکه محیط خانوادگی کودکان چه وضعی دارد، تاثیر منفی روی کودکان می‌گذارد.
- مطالعات نشان داده  برخی از کودکانی که به مهدکودک می‌روند وقتی به سنین ابتدایی می‌رسند، کمتر حرف شنوی دارند و پرخاشگرند.
- کودکانی که در یک محیط واحد با مربی‌های مشخصی رشد می‌یابند خیلی به هم شباهت دارند و همگی با یک شیوه تربیت می‌شوند بدون در نظر گرفتن تفاوت‌های فردی و اعتقادات خانوادگی.
و اما اکثر کارشناسان در یک نظر متفق‌القول هستند و آن اینکه کودکان از دوونیم سالگی به بعد نیاز به هم‌بازی دارند و دیگر تنها بازی کردن آنها را ارضا نمی‌کند، بنابراین دوونیم تا ۳ سالگی سن اجتماعی شدن و وارد شدن کودک به گروه است، سنی که کارشناسان توصیه می‌کنند بهتر است پیش از آن کودکان به مهد فرستاده نشوند.
در جمع‌بندی نکاتی که گفته شد، گفتگویی با خانم «مریم ادیب»، مدرس دوره‌های تربیت دینی کودک، نوجوان و خانواده و نویسنده کتاب «تربیت دینی کودک و نوجوان؛ نکته‌ها و روش‌ها» داشتیم:
فرزند بهتر است کجا پرورش پیدا کند؟
اصل بر این است که بچه‌ها نزد پدر و مادر بزرگ شوند. مادری که می‌خواهد فرزنددار شود، باید فکر کند که من بزرگ‌ترین کار شایسته را که آرزوی فطری یک انسان است، می‌خواهم انجام ‌دهم؛ آماده شدن برای زمینه‌سازی پیدایش یک انسان.  لذا برایش از قبل زمینه‌سازی فکری و معنوی داشته باشد و تلاشش را در حد توان انجام دهد. این به معنای استرس داشتن نیست، به معنای دعا کردن، مراقبت در سلامت مادی و معنوی داشتن و همه خیرها را از خدا خواستن است.
اما بعضی مادرها شاغل هستند و این امکان را ندارند که در طول روز کنار فرزندان خود بمانند، برای آنها چه پیشنهادی دارید؟
حتی قبل از تولد فرزند باید برایش وقت گذاشت، چه رسد به زمانی که بچه به دنیا می‌آید. نباید کسی فکرش این طور باشد ‌که من باید در فکر کار و تحصیل و تجربه‌های مختلف باشم،  پس بچه مزاحم است، چطور او را از سرم باز کنم! اگر مادر نگاهش اینچنین باشد، حتی مادری که خانه‌دار است و فکر می‌کند وظیفه‌اش این است که یکسره بشوید و بپزد و میهمانی بدهد و به دیگران توجه کند، باز این یکی دو تا بچه برایش مزاحم حساب می‌شوند، چون نمی‌گذارند به کارهایش برسد. اگر مادر فکر کند مهم‌ترین کارش توجه به این فرزند و این امانت بزرگ خداست، خیلی از کارهایش را تعطیل می‌کند تا به او برسد.
کسی که پازل زندگیش را اشتباه ‌چیده، خودش را مجبور می‌داند که سرکار برود، پس سؤالش می‌شود: این بچه را به که بسپارم و بروم دنبال کارم؟ اما اگر پازل را درست بچینیم، زن وظیفه نان‌آوری ندارد، مگر آنکه سرپرست خانوار باشد که شرایطش فرق می‌کند. زنی که همسر دارد و قرار نیست وظیفه درآمدزایی داشته باشد، باید در زندگی‌اش برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی درست داشته باشد. آن وقت اگر هم در فعالیت اجتماعی ارزشمندی مسئولیتی را به عهده می‌گیرد، اهداف خاص تربیتی و ثمربخشی را دنبال می‌کند که از عهده هرکسی برنمی‌آید. چنین کسی هیچ‌وقت خانواده و فرزندش را بخاطر کارهای دیگر فدا نمی‌کند، چون در کارهای ارزشی، بعضی مهم‌اند، بعضی مهم‌ترند.
‌بنابراین شما معتقدید بچه را تا حد امکان نباید به مهد بفرستیم، درست است؟
تاکید زیادی بر حضور گرم مادر در دو سال اول زندگی کودک است. اگر تا ۷ سال مادر بتواند وقت بگذارد که خیلی خیلی بهتر است. مادری را می‌شناسم که فرزندش را به این و آن می‌سپرد و مثل خیلی‌ها که به اشتباه، هم‌زمان با فرزندآوری فیل‌شان یاد درس و دانشگاه میکند، ‌رفت دنبال ادامه تحصیل دانشگاهی‌‌اش؛ الان پس از سال‌ها متخصص علوم تربیتی شده و بیشترین کسی که با او مشکل دارد، دختر خودش است. شاگرد و مراجع زیاد دارد، خیلی‌ها دوستش دارند و از راهنمایی‌هایش استفاده می‌کنند، اما دختر خودش دوستش ندارد! می‌گفت اشتباهم این بود، زمانی را که می‌بایست با بچه‌ام می‌گذراندم، رفتم درس‌های تئوری تربیتی خواندم. اینچنین است که آدم‌ها هدف‌های‌ مهم‌تر را گم می‌کنند. اگر پازل را درست بچینیم، نیازی نیست در آن زمان حساس سر کار برویم و درس بخوانیم یا دنبال آب و نان و درآمد باشیم. خدای رزاقی که روزی‌رسان است، قطعاً روزی ما را فراموش نمی‌کند.
بنابراین بعد از آن دو سال حساس، گاهی او را مهد بفرستیم؟
حالا ما که توجه اصلی‌مان کودک است، ممکن است گاهی بچه‌ای که ۴-۵ سالش شده را، برای تقویت مهارتهای فردی و اجتماعی‌اش، به مهد کودک بفرستیم. این سن هرچه به سن مدرسه نزدیک‌تر باشد، بهتر است. صرف مهد بردن اینجا موضوعیت ندارد، آنچه برای رشد فرزند ضروری است، زمینه‌سازی برای رشد مهارت‌هایی است که در زندگی فردی و اجتماعی لازم است. یک مادر توانمند و اجتماعی هم در خانه و هم در برخوردهای خانوادگی و دوستانه و رفت و آمدهای مفیدی که دارد، می‌تواند زمینه‌های این رشد اجتماعی را به خوبی ایجاد کند. یعنی با بچه بازی می‌کند، با او گفت و شنود دارد و بیانش را تقویت می‌کند، خودش با او قصه‌گویی، شعر و کاردستی خلاق تمرین می‌کند و خیلی بازی‌های مهارتی دیگر؛ همه اینها منجر به تقویت هوش، تقویت حواس و انواع مهارت‌های اجتماعی می‌شود. یک مهد کودک خوب و چند جانبه با مربیان دوره دیده، معنوی و باحوصله، می‌تواند بعضی از این مهارت‌های گفته شده را تقویت کند. خوب است که مربیان روش‌هایی را که خانم مونته سوری بر آن تاکید می‌کند مورد توجه قرار دهند و دنیای خاص کودک را بشناسند.
کمی درخصوص پروش مهارت‌هایی که معیار یک مهدکودک خوب است، توضیح می‌دهید؟
امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبع سنین؛ فرزندت را هفت سال رها کن تا بازی کند و (پس از آن) هفت سال او را ادب بیاموز…» (وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۹۴)
بنابراین تا قبل از مدرسه هر آموزشی باید به شکل بازی باشد و هدفش تقویت مهارت‌های فردی و اجتماعی مناسب آن سن. خانواده و مهدکودک گاهی در این زمینه اشتباه می‌کنند. می‌خواهند هر چیزی را در ذهن بچه فرو کنند، از آموزش واژه‌ها و اسم حیوانات و میوه‌های هر فصل تا حفظ نام حشرات؛ اینها نیاز کودک نیست. ما حافظه‌اش را پر می‌کنیم برای فخرفروشی نزد عمو و دایی. اگر بخواهیم مهارت‌های پایه و پیش‌رونده را تقویت کنیم، تقویت حواس، تقویت حس همدردی و توجه به دیگران، ارتباط با طبیعت، حیوانات و گیاهان، حس زیبایی، خلاقیت، تفکر، مثبت‌اندیشی، امید و اعتماد، پایهریزی نظم با قاعده‌مندشدن رفتارهای بزرگسالان پیرامون، خاطرات خوشایند دینی، القائات مثبت در مورد شخصیت وی و… القاء اینکه چقدر منظمی و مرتب نگاه داشتن وسایل و برنامه‌های زندگی توسط والدین (با علم به اینکه نظم تا حدود پانزده سالگی شکل نمی‌گیرد)، چقدر پاکیزه‌ای، چقدر از دیدنت خوشحال می‌شوم، چه دل پاک و سالمی داری، ساختن خاطرات خوشایند با والدین و البته در فشار قرار ندادن و پرهیز از سرزنش‌گری، حرف و بحث مکرر، حساسیت و تشویق و تنبیه مداوم، بسیار مهم‌تر است.
این اتفاق در مهدهای ما می‌افتد؟
اگر مربی‌ها دوره دیده باشند و بدانند چطور می‌شود این زمینه‌ها را ایجاد کرد، مهد اثرات خوبی دارد، اما می‌بینیم در اکثر مهدکودک‌ها یک روانشناس می‌آید مجوز می‌گیرد و تعدادی مربی کم‌سواد و کم‌تجربه را انتخاب می‌کند که با حقوق کمتر، بچه‌ها را نگه دارند. مربی برخوردهایی که نباید داشته باشد، دارد و حرف‌هایی که نباید بزند را می‌زند و از آن جایی که تربیت غیرمستقیم بیشترین تاثیر را روی بچهها دارد، خلق و خوی او، شکل و ظاهر و رفتارش آنقدر اثرگذار است که آنچه باید کودک در این فرصت مهم عمر دریابد، دریافت نمیکند. در مهدها باید به بچه‌ها اصل مهمی را ارائه کنند که همان محبت درونی و بوسیدن و در آغوش گرفتن و توجه فردی و خاص به تک‌تک بچه‌ها است. ساز و رقص و کارتون تماشا کردن و خوابیدن و چند برنامه دهان پر کن مثل زبان انگلیسی و فرانسه و غیره برنامه صبح تا عصر مهدهای کودک است.
زمانی برای تهیه یک گزارش، به مهدهای خصوصی و دولتی زیادی سر زدیم. یک مشخصه خوب برای مهدها این است که به خانواده‌ها اجازه بدهند به راحتی از فضا و برنامههای درون آن بازدید کنند. بعضی جاها به بهانه اینکه ممکن است بچه‌ها بهانه مادرشان را بگیرند، می‌گویند ورود به مهد ممنوع است و اجازه ورود به کسی نمی‌دهند.
در شرایط اقتصادی کنونی خیلی‌ از مادرها حفظ کارشان و حتی حضور اجتماعی‌شان را برای خانواده حیاتی می‌دانند، شما که خودتان ارشد روانشناسی تربیتی و فعال اجتماعی هستید، چگونه این موضوع را با در کنار فرزند بودن می گذارید؟ برای خودتان هم این شرایط وجود داشت؟
من خودم دقیقا این شرایط را داشتم. متاسفانه بعضی اوقات فکرهای ما خیلی بسته است. خلاقیت فقط در ساختن یک کاردستی نیست، خلاقیت در این است که چارچوبهایی که برای ما عادت شده را بشکنیم و حرف بهتر و درست-تر و متفاوتی بزنیم. با این که چند سال سابقه کار داشتم و در شرف رسمی شدن بودم، دیدم وظیفه مهم‌تری دارم و آن پرورش یک انسان مهم و دوست داشتنی است. به خودم گفتم مرخصی بدون حقوق هم یک امکان است، بیرون آمدن از محیط کار هم یک امکان است. این در شرایطی بود که همه همکارانم می‌گفتند حیف است، می‌توانی سابقه کارت را حفظ کنی و استخدام رسمی بشوی. چون خواستیم و عزم‌مان را جزم کردیم، خداوند هم کمک کرد و وظیفه مهمتر را انتخاب کردیم، کار و درس و غیره را هم بعدها دنبال کردم در شرایط و محیطهایی بهتر، بدون اینکه دنبال رسمی شدن و بیمه و سابقه باشم. ممکن است خیلیها بگویند مگر ممکن است؟ در جواب می‌گویم چون شما نمی‌خواهید، نمی‌شود. اگر انسان بخواهد درست‌ترین کار را انجام ‌دهد، خداوند هم زمینه‌اش را جور می‌کند تا زیر بار هر شرایطی که جامعه و دیگران تحمیل می کنند، نرود.
من در شرایطی این تصمیم را گرفتم که از لحاظ مالی واقعاً در تنگنا بودیم. وقتی محاسبات ظاهری می‌کنیم، می‌گوییم؛ ما که وضعمان خوب نیست پس ناچارم بروم سر کار. در این شرایط تلاش می‌کردیم یادمان بیاوریم خدا روزی‌رسان است و او که تا حالا بنده‌اش را رها نکرده، از این به بعد هم رها نمی‌کند.
چه زمانی مجددا به فعالیت‌تان ادامه دادید؟
دو سال کامل پیش فرزندم بودم و بعد هم پاره‌وقت هفته‌ای دو روز تدریس را شروع کردم. با همسرم هماهنگ کردیم آن دو روز را او صبح‌ها با فرزندمان بماند تا ظهر من بیایم و پست را از ایشان تحویل بگیرم. حضور خوب و مفید پدرها هم نقش مهمی دارد. روابط دلنشین پدر و مادر  است که بچه‌ها را خوب و سالم رشد می‌دهد، نه بحث و کلاس و باید و نباید. لذا حضور و هم‌جواری مهم است، اما از آن مهم‌تر هم‌جواری مثبت، مهربان، با برنامه و پر از خاطرات شیرین است.
مادران چگونه می‌توانند وقتی خانه هستند این همجواری خوب را ایجاد کنند که همه زمان‌ بچه با عادت به شبکه تلویزیونی و اینترنت و انواع بازیهای رایانهای پر نشود؟
همه مادرها دوست دارند فرزندانی باهوش، بانشاط و کارآمد داشته باشند و همه امکانات را برای رسیدن به این مهم برای‌شان فراهم کنند، اما همه مادرها توجه ندارند اگر فرزندان‌شان را پای بساط تلویزیون و رایانه رها کنند و به دنبال کارهای خود بروند، این هدف تحق پیدا نمیکند. شاید هم نمیدانند چگونه با حجم روزافزون برنامه‌های تلویزیونی، بازیهای رایانه‌ای، ماهواره، دیگر امکانات الکترونیکی و اینترنت مقابله کرده و ذهن و روح فرزندانشان را برای دریافت ارزش‌ها و مهارت‌های مفیدتری آماده کنند.
اگر فرزندان‌مان را عروس و دامادهای فردا ببینیم، برای نیل به خوشبختی راهی نیست جز اینکه به طرق مختلف، زندگی کردن و فکر کردن را تجربه کنند. فرزندان ما حتی در سال‌های ابتدایی و پس از آن به جای اینکه فقط درس بخوانند، حفظ کنند و امتحان بدهند، باید انواع فرصتهای خوب زندگی را تجربه کنند و موقعیت‌های مثبت، چالشزا و تفکر برانگیز را از دست ندهند. طبیعتاٌ صرف اینکه بگوییم تلویزیون را خاموش کن، فایده چندانی ندارد و فقط موجب دل‌خوری بچه‌ها می‌شود. مگر اینکه از قبل، سیستمی را تدارک دیده و برنامه‌های متنوع و جذاب دیگری را در روند زندگی روزانه قرار دهیم که توجه بچه‌ها و حتی بزرگترها را به خود جلب کند.
ما باید حرف‌های خدا را باور کنیم و ببینیم این آیه را در زندگی‌مان؛ «ان تنصرالله، ینصرکم» اگر شما اهل نصرت خدا شوبد، او هم شما را نصرت می‌کند. یاری و پیروزی ما این است که به وظیفه‌ بندگی‌مان درست عمل کنیم.منبع : فرهنگ نیوز
 نظر دهید »

نقدی برسریال نظریه بیگ‌بنگ/ علم‌پرستی در ردای هنر هفتم

04 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

یکی از سریال­های پرطرفدار امریکایی که از سال 2007 شروع به پخش از شبکه CBS آمریکا کرده، سریال نظریه­ بیگ بنگ (The Big Bang Theory) است. از همان فصل اول محبوبیت این سریال رو به گسترش گذاشت. اکنون در سال 2013 و پس از نامزدی دوباره­ این سریال و بازیگر نقش اول آن (شلدون) در جشنواره­ی گولدن گلوب (Golden Globes)، طرفداران پر و پا قرص و دائمی آن در سرتاسر دنیا بیش از پیش نسبت به مشاهده آن رغبت پیدا کرده ­اند.

هسته اصلی داستان دو نابغه علمی هستند که دو دوست ثابت داشته و دختری زیبا در همسایگی آنها در آپارتمان زندگی می­کند. گرچه داستان اصلی بر دوش این پنج بازیگر اصلی است اما در قسمت های مختلف و فصل های متفاوت نقش های مکمل دیگری به آن اضافه شده و در شکل گیری داستان­های کمتر از نیم ساعته­ی آن ایفای نقش می­کنند. شلدون در کنار دوستش لئونارد جوانانی هستند که از نوجوانی در جوامع آکادمیک بزرگ شده و اکنون در بسیاری از رشته های علمی صاحب نظر و نابغه ذهنی محسوب می­شوند.

اگر از تیتراژ آغازی سریال آغاز کنیم با مجموعه­ ی متنوعی از تصاویر روبرو هستیم که به سرعت از دیدگان ما عبور می­ کنند. امروزه مباحث شیطان پرستی و یا ادیان انحرافی در کشور ما بسیار رونق دارد. اگر یکی از استادان این مباحث تصاویر تیتراژ اولیه ­ی این سریال را بطور آرام بررسی کند مسلما تصاویر بسیاری از جمله هرم ها و تک چشم ها و دیگر نمادهای شیطان پرستی را در آن پیدا می­ کند. اما بحث ما در اینجا، ذکر این مطالب نیست. (که البته در جایگاه خود بحث مفصل و درخور تاملی است). مضمون شعر این تیتراژ همانند مضمون تمام سریال کاملا منطبق بر علم پرستی و گرایشی است که در قرن هفدهم میلادی و با ظهور انقلاب علمی در غرب رخ داد.

در قرن هفدهم دانشمندان بزرگی مانند کپرنیک، کپلر، گالیله، بویل و نیوتون انقلابی را رقم زدند که امروزه اکثر علم ­شناسان از آن به مهمترین رخداد قرن تاریخ پس از میلاد حضرت مسیح(ع) اشاره می­کنند. (هربرت باترفیلد مورخ علم نامی قرن بیستم چنین نظری دارد.) جالب است که ریشه ­ی اکثر اتفاقات تاریخی غرب در همین قرن نهفته و گویی انفجار بزرگ یا بیگ بنگی است که در اذهان غربیان زده می­ شود.

نهضت اصلاحات دینی به رهبری مارتین لوتر و دیگران در قرن شانزده رقم می­خورد. بیشتر اجتماعات علمی مانند انجمن سلطنتی علم در کشور انگلستان در همین قرن فعالیت جدی خود را (دوباره) آغاز می­ کند. اکتشافات اقلیمی بسیاری از جمله اکتشاف قاره­ ی آمریکا و شاهراه های حیاتی­ای مانند تنگه­ ی امید نیک در جنوب قاره ­­ی آفریقا در همین قرن رخ داده و اقتصاد غربیان را با پیشرفتی عظیم روبرو می­ کند. سلسله­ ی این رویداد های عظیم قرن هفدهم در غرب منجر به انقلابی می­شود که بیش از علمی بودن بینشی و نگرشی است.

نگاه این مردم که تا پیش از این در قرون وسطا به سر می ­برد و به قول خودشان در دالان های ظلمت قدم برمی­ داشت، گویی باز شده و به انسان و طبیعت به گونه­ ی دیگری می ­نگرند. مدرنیته نهضتی است که گویا در همین قرن رقم خورده و ساحت انسان را به عنوان موجودی مستقل و آگاه، از ساحت طبیعت به عنوان اشیایی مرده و بی­جان (بر خلاف سنت پیشینیان) جدا می­کند. قرن هفدهم آغازی بر فلسفه­ و تمدن غربی است که اکنون در حال مشاهده­ی آن هستیم. (و گویی ما نیز مانند عاشقانی چشم و گوش بسته به دنبال این کعبه ­ی آمال می­دویم و هرگز به آن نمی­رسیم!) آیا قرن هفده را نمی ­توانیم انفجاری بزرگ بخوانیم؟

Big Bang

با این توصیفات مختصر، اشعار تیتراژ سریال مفهومی جدیتر و فلسفی تر به خود می­ گیرد. شاعر تاریخ بشر را از انفجار بزرگ آغاز می­ کند. او معتقد است دین، علم، کتاب تثنیه (از کتب یهودیان)، دانشنامه­ رایانه­ ای انکارتا (Encarta)، موسیقی، نجوم و خلاصه تمام ظواهر تمدن از انفجار بزرگ آغاز شده اند. آیا او اشتباه می­ کند؟ غیر از آن است که در غرب تمام این مفاهیم (که نمونه ای از تمام شئونات انسان است.) در قرن هفدهم دست خوش انقلابی جدی می­ شود؟ اما در سوی دیگر ممکن است استعاره­ ی انفجار بزرگ به انقلاب علمی را نپذیریم. آیا اگر منظور از انفجار بزرگ همان حادثه­ عجیبی باشد که فیزیک نوین آن را آغاز هستی خوانده و بر سر آن بحث هایی طولانی می­کند، مساله حل می­شود؟ شاید خیلی ساده بگوییم آری! مسلما وقتی هستی در زمان آغازین (بیگ بنگ) شکل گرفته، مسلما تمام شئونات هستی از جمله شئونات انسانی نیز از همان موقع آغاز شده است. اما متاسفانه این دقیقا همان مضمون و مفهومی است که در انقلاب علمی شکل گرفته است. یعنی تجربه گرایی و ماده گرایی است که به وجود معنا می ­بخشد. در این نظام دین و اموری از این دست، تنها ساحتی مادی داشته و با شکل گیری ماده، موضوعیت پیدا می­کنند. محوریت و حکمیت ماده (تجربه) مضمونی است که در این قرن جلوه گری می­ کند. بر این اساس دین و تمام شئونات مادی و غیرمادیِ دیگر، تنها پس از شکل­ گیری ماده در زمان رویداد انفجار بزرگ بوجود آمده­ اند.

در قرن هفدهم، دانشمندان که نخبگان عوام اند، از سنت های قرون وسطا و یا به قولی فلسفه مدرسی ارسطویی خسته و آزرده اند. بیش از همه مسیحیت که رنگ و شکل الهی خود را از دست داده و در دستان کشیشان مسیحی به بازیچه­ای برای فریب عوام و سواستفاده برای رفاه طلبی ها و سودجویی های خود تبدیل شده بود، به چشم می­خورد. دکارت، فیلسوف و دانشمند قرن هفدهم، قصد داشت تمام عقاید گذشته را به دور ریخته و نظامی جدید بسازد. او سعی داشت تا بر یقینی ترین گزاره ها بایستد. (می اندیشم، پس هستم!) دیگرانی از جمله بیکن و هابز نیز قصد ساختن نظام هایی جدید داشتند. اما تمام این نظام ها بر یک چیز تاکید داشتند و آن ابهام زدایی یا به قولی افسانه زدایی از فکر انسان ها بود. ابزار این ابهام زدایی هم طبق آنچه دانشمندان و فیلسوفان ارائه کردند تجربه ­مستقیم و مشاهده بود. آنچه به چشم بیاید و تکرار پذیر باشد، مهر علمی بر آن خورده و عینی فرض شده و دیگر چیزها وهم آلود و افسانه ای هستند. افسانه هایی مانند دین، فرشتگان، جاندار بودن طبیعت و غیره اموری غیرتجربی هستند که در پیشبرد علم جدید هیچ تاثیری ندارند. باید آنها را دور ریخت. دین در این دوران تبدیل به امری شخصی شد زیرا از نظر آنها علم و تمدن جدید کاری با افسانه، اسطوره و امور رازآلود ندارد. علم جدید تنها بر تجربه و گاهی هم بر عقلانیت ریاضی استوار خواهد بود. شاید به همین دلایل است که در تیتراژ این سریال نیز سخن از پرده برداری از افسانه ها به میان می­آید. (ریاضی، علم، تاریخ، پرده برداری از افسانه ها، همه از انفجار بزرگ آغاز شده­اند. (قسمتی از شعر تیتراژ))

پس از تیتراژ آغازی و در محتوای سریال هم شاهد آن هستیم که علم و علم پرستی به معنایی که در قرن هفدهم شکل گرفته است، مضمون اصلی این سریال طنز را تشکیل می دهد. لوکیشن ساده ­ی آپارتمانی و طنز مبتذل (که بیشتر مبتنی بر مسائل جنسی است.) فرمی است که محتوای فلسفی و فکرشده­ ی فیلم را به مخاطبان القا کند. شلدون (نامی که اغلب یهودیان بر خود می­گذارند.) پسر نابغ ه­ای است که به حکم علم­اش اجازه­ ی انجام هر عملی را داشته و محبوب بینندگان است. در جامعه­ ی ایده ­آل غربی ملاک برتری دانش تجربی بیشتر است. (بر خلاف آموزه های دینی که ساختار اجتماعی را تنها بر اساس تقوا و اموری از این سنخ چیده است.) شلدون اطرافیان را مورد تمسخر قرار داده وگویی ابزاری را در دست دارد که واقعیت عینی و صرف را بیان می­کند. آیا علم حاکی از واقعیتی عینی است؟

علم و واقعیت؟

امروزه فلاسفه­ علم نشان داده­ اند که در حکایت گری علم از “واقعیات“ شک های بسیاری وجود دارد. توماس کوهن فیلسوف علم معاصر و یکی از تاثیرگذارترین چهره های فلسفه در چند دهه­ی اخیر معتقد است علم در هر دوره مبتنی بر پارادایمی است که در آن رواج دارد. حتی تعریف ما از علمی بودن یا غیر علمی بودن نیز در همین پارادایم شکل می­گیرد. اسطوره چیست و علم چیست؟ مرز بین اسطوره و علم به قدری باریک است که در جوامع مختلف تضادهایی چشمگیر در اینباره وجود دارد. مثال مشهوری که غالبا در این مورد زده می­شود، پارادایم علمی ارسطویی در مقابل پارادایم مکانیکی-تجربی قرن هفدهم است.

ارسطو و پیروان او تا اوخر قرن شانزدهم بر این عقیده بودند که میل طبیعی اجسام به سقوط به سمت مرکز زمین است. در این نظریه تمام اجسام میل و کمالی دارند که به سوی آن در حرکتند. در نقطه­ ی مقابل نیوتون معتقد بود که یک شی تنها بخاطر جاذبه­ی زمین است که به سمت مرکز آن جذب می­شود. آیا نظریه نیوتون سراسر حاکی از واقعیت است و علم ارسطویی چیزی جز اسطوره نیست؟ پس چگونه فیزیک نسبیت انیشتین را توضیح دهیم؟ (بر خلاف نظر عوام فیزیک انیشتین حالت خاصی از فیزیک نیوتونی نبوده و حتی در مفاهیم اولیه مانند جرم و زمان با فیزیک نیوتونی در تعارض است.) آیا اکنون باید گفت که فیزیک انیشتینی حاکی از واقعیت است؟ به واقع سوال اساسی آن است که ملاک ما برای ساختن مفهومی به نام واقعیت چیست؟ به نظر می­ رسد فارغ از اینکه واقعیت را چگونه و از کجا بسازیم، مساله ­ی مهم آن است که انسان بتواند سعادتمندانه (هر گونه سعادتی از جمله دینی یا غیردینی که هر دو در المان آرامش و آسایش مشترکند.) زندگی کند. مسلما مسیر سعادت بشر از شاهراه استفاده و برداشت از طبیعت می­ گذرد. اما فارغ از اینکه علم ما حاکی از واقعیت است یا خیر مهم آن است که ما بتوانیم از طبیعت استفاده کنیم. چه در نظام علم ارسطویی، چه در نیوتونی و چه در انیشتینی انسان ها سقوط شی را مشاهده کرده و بر اساس فیزیک خود (با در نظر گرفتن ضعف ها و قوت هایش) توصیف می کردند.

علم پرستی مدرن غربی

نکته­ دیگری که در سریال تئوری بیگ بنگ مشاهده شده و به نظر نویسنده ریشه در گرایش علم پرستی مدرن غربی دارد، نقش دیگر بازیگران در داستان های این مجموعه است. هووارد دوست شلدون و لئونارد است که در واقع پس از آن دو و دختر همسایه ضلع چهارم این سریال را تشکیل می­دهد. او جوانی ضد دین است و آشکارا موضعی مبتنی بر لذات انسانی اتخاذ کرده است. او رغبت زیادی به ارتباط با جنس مخالف داشته و از نظر سطح اجتماعی از درجه­ی­ پایین تری نسبت به شلدون و لئونارد برخوردار است. هووارد سعی بسیاری برای تصاحب دختر همسایه کرده ولی اغلب از سوی او مورد بی توجهی قرار می گیرد.

شخصیت پنجم این داستان، یک جوان هندی به نام راج است. گرچه او در غرب پروش یافته و فرهنگ آن را پذیرفته اما پدر و مادری شرقی دارد. مهمترین خصوصیت راج ضعف او در صحبت کردن با زنان (خصوصا دختر همسایه) است. راج به شکلی بیمارگونه قادر به سخن گفتن با زنان نیست. به نظر می­ رسد این استعاره به وضوح به حرمت بعضی روابط زن و مرد در اسلام اشاره دارد. تمدن اسلام (و به طور کلی تر شرق) و غرب از پیش از قرن هفده در مقابل یکدیگر قرار داشتند. هنگامی که در قرن هفده غرب مسیر خود را به سمت علم تجربی و وداع با مسائل رازآلود(!!!) پیدا کرد، به ناگاه پیشرفتی عظیم در آن اقلیم رخ داد. در این میان دین و به خصوص مسیحیت رنگ باخته بود. در مقابلِ فرهنگ جدید غرب، آموزه­ ی­ دینی مهمی یعنی اسلام واقع شده که از مشخصه های آن محدودیت­ هایی است که برای نیمی از جامعه ­ی خود یعنی زنان و ارتباط آنها با نیمه­ ی دیگر یعنی مردان قائل شده است. این مشخصه­ ی دینی در شخصیت شرقیِ راج به عنوان یک بیماری ظاهر می­ شود. اگرچه راج هیچ یک از اصول دینی را رعایت نکرده و هرگونه ارتباطی با زنان دارد، اما جالب است که او تنها در صحبت کردن با آنان دچار بیماری است. چه رفتار ناپسند و غیرعقلانی ای!

شخصیت راج در بین این پنج شخصیت از پایین ترین جایگاه اجتماعی برخوردار است. شلدون محبوب بینندگان و نابغه­ ی علمی و در درجه­ی اول است، سپس لئونارد قرار دارد که از نظر علمی او نیز نابغه است. البته او اندکی با شئونات انسانی آشنایی داشته و علم او احتمالا کمتر از شلدون است. در مقام سوم دختر همسایه (پنی) قرار دارد که از فاکتورهای زیبایی ولی در عین حال شلختگی، لاابالی گری و عشق بازیگری برخوردار است. نقش سوم هووارد است که گرچه از نظر علمی و زیبایی در حد سه شخصیت اول نیست اما خصوصیتی ضددینی و شهوانی دارد که ملاک ارج او قرار می­گیرد. در آخرین مقام راج قرار دارد که گرچه چیز خاصی کمتر از هووارد ندارد، تنها از بیماری ارتباط با زنان رنج برده و گرایش های ضددینی کمتری دارد. در این سریال شمای کاملی از یک جامعه­ ی ایده ­آل غربی و چگونگی طبقه بندی سطوح اجتماعی بر اساس ملاک علم (به معنای قرن هفدهمی آن) ترسیم شده است.

حال که ویژگی­ های فرهنگ غربی به خصوص علم پرستی در این سریال به وضوح موج می ­زنند، سوال آنجا است که چرا جوانان ایرانی به این قبیل سریال ها گرایش پیدا می­ کنند؟ ضعف مدیران، غفلت خانواده ها و تمام مشکلات دیگر بهانه های محتملی هستند که هرگز نباید باعث غفلت از هوش و استعداد سازندگان این مجموعه و مجموعه هایی نظیر آن شوند. به هر حال جامعه­ ی اسلامی و پیش از آن (از نظر زمانی) جامعه­ ی شرقی ایران خواسته یا ناخواسته در حال پارو زدن به سمت جریانی است که در قرن هفدهم میلادی در غرب شکل گرفته و در ردای مخملی و زیبای علم و عینیت علمی نهفته است. مخالفان این جریان، متهم به غیرعلمی بودن یا غیرمنطقی بودن شده و از سوی ابزاری ظاهرا خنثی به نام علم مورد طرد عمومی قرار می­ گیرند.

 نظر دهید »

نقش هالیوود در ترویج «خانواده‌ تک‌والدی» و سبک زندگی بی‌بندوبار

04 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

جالب است بدانید پدر باراک اوباما، همسر و فرزند خود را در حالی که باراک 3 ساله بود، ترک کرد. پس از جدایی پدر در زمان نوزادی خود، آنجلینا جولی نیز با مادر خود زندگی کرده است. تام کروز، هالی بری، ساموئل ال جکسون، مارلین مونرو، جک نیکلسون، جودی فاستر، آل پاچینو، جان لنون و بسیاری دیگر از هنرپیشگان هالیوود، نیز وضعیتی مشابه را داشته و به خاطر ترک پدر، با مادران خود زندگی کرده اند. خانواده تک والدی، اکنون به بخشی از جامعه آمریکا بدل گشته و نه تنها در پرده سینما، بلکه زندگی واقعی هنرمندان آن را نیز در بر می گیرد.

بحران خانواده در غرب
پس از انقلاب صنعتی و ورود به عصر مدرن، در غرب خانواده تحت تأثیر عوامل مختلف اهمیّت و جایگاه سابق خود را از دست داد. این مسئله، بسیاری از رهبران جهان صنعتی را نگران کرده است. با انحراف جوامع از هنجارهای طبیعی، خانواده در معرض آسیب های جدّی قرار گرفت. ازدواج و خانواده در ایالات متحده و سایر کشورهای مدرن غربی، در دو نسل گذشته تغییراتی اساسی شامل کاهش ازدواجهای رسمی، افزایش طلاق، زندگی مشترک بدون ازدواج و تولد فرزندان نامشروع و … داشته است. در این گزارش قصد پرداختن به بحران خانواده در جوامع غربی را نداریم. برای این منظور می توانید به گزارش ویژه مشرق با نام “خانواده به سبک فرهنگ غرب” مراجعه کنید. به یاری خداوند قصد داریم در چند قسمت، به چگونگی بازتاب خانواده در هالیوود و نقش آن در برخورد با این مسئله بپردازیم.


ازدواج و خانواده در ایالات متحده و سایر کشورهای مدرن غربی، در دو نسل گذشته تغییراتی اساسی شامل کاهش ازدواجهای رسمی، افزایش طلاق، زندگی مشترک بدون ازدواج و تولد فرزندان نامشروع و … داشته است.



رسانه و خانواده
روشن است که خانواده مهمترین و اساسی ترین واحد اجتماعی است که از منظر قرآن کریم تامین کننده یکی از نیازهای حیاتی بشر یعنی آرامش می باشد. به عقیده رهبر انقلاب، پایه و سلول اصلی در یک جامعه، خانواده بوده و خانواده سالم، لازمه پیشرفت در جامعه است. وجود آیات و روایات بسیار در خصوص اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده و راهکارهای عملی برای حفظ و تحکیم بنیان خانواده، حاکی از جایگاه و ارزش والایی است که این دین الهی برای آن قائل است. البته نه تنها دین اسلام بلکه سایر ادیان وحیانی نیز با وجود اختلافات طبیعی بین ادیان در موضوعات گوناگون، بر مسئله خانواده تاکید داشته و در آموزه های خود بدان پرداخته اند. از این اشتراکات می توان نتیجه گرفت که ازدواج سالم و تشکیل خانواده پایدار، امری فطری است که خداوند جهت رشد و رسیدن به کمال برای انسان مقرر کرده است.
 


وجود آیات و روایات بسیار در خصوص اهمیت ازدواج و تشکیل خانواده و راهکارهای عملی برای حفظ و تحکیم بنیان خانواده، حاکی از جایگاه و ارزش والایی است که این دین الهی برای آن قائل است.


یکی از اهداف اصلی رسانه ها برای نفوذ و تاثیرگذاری، خانواده ها هستند که عمیقا تحت تاثیر رسانه ها قرار می گیرند. هالیوود به عنوان یکی از بزرگترین غولهای رسانه ای از آغاز پیدایش خود تا کنون، موضوعات گوناگونی را دستمایه ساخت فیلم قرار داده و پیچیدگی های بیانی آن، روز به روز بیشتر شده است. اما در تمام این سالها، یکی از موضوعات مهم آن، نهاد خانواده بوده است. او دیدگاه ها و تعاریف خاص خود را در مورد خانواده به مخاطبین ارائه می دهد. تولیدات سینمایی و تلویزیونی بسیاری وجود دارند که تصویری مخدوش و نابهنجار از خانواده ارائه کرده اند و البته رو به افزایشند. کارشناسان اجتماعی با تاکید بر نقش مهم سینما در اخلاق خانواده در مورد اثرات منفی فیلم ها بر خانواده ها هشدار می دهند که آخرین نمونه آن، نگرانی مردم و کارشناسان نسبت به واقعه تیراندازی چند ماه پیش در مدرسه سندی هوک شهر «نیوتاون» ایالت آمریکا و تاثیر فیلمها و سریالها بر رواج این گونه خشونت می باشد.

 


کارشناسان اجتماعی با تاکید بر نقش مهم سینما در اخلاق خانواده در مورد،اثرات منفی فیلم ها بر خانواده ها هشدار می دهند که آخرین نمونه آن، نگرانی نسبت به واقعه تیراندازی چند ماه پیش می باشد.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

پیام‌ها و پیامدهای درج نام حزب‌الله در لیست ترور اروپا

04 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

با تصویب موضوع درج شاخه نظامی حزب الله لبنان به عنوان یک سازمان تروریستی در لیست تروریستی اتحادیه اروپا این روزها تنور تبلیغاتی رسانه‌های مغرض علیه حزب الله لبنان داغ شده است، اتحادیه اروپا در حالی نام شاخه نظامی حزب‌الله را به صورت رسمی در لیست ترور خود قرار داده و تحریم‌هایی را منطبق بر مفهوم سازمان‌های تروریستی در منشورهای بین‌المللی بر این گروه تحمیل می‌کند که هنوز بسیاری از حامیان این تصمیم و تحلیلگران مسایل بین‌المللی نسبت به فواید این تصمیم تردید جدی دارند.
تأخیر در اعلام رسمی مصوبه اتحادیه اروپا به علت برخی مقدمات بوروکراتیک است که باید برای اعلام تصمیم نهایی منتظر آن بود، مثلا سوئد برای قبول هر تصمیم این چنینی در اتحادیه اروپا نیز به تایید پارلمان خود دارد، از سوی دیگر کمیته‌های فنی نیز باید چارچوب قانونی و اجرایی این طرح را بررسی  و نهایی کنند.

مصوبه اتحادیه اروپا؛ از واقعیت تا بلوف سیاسی
درست است که با تصویب این طرح بلوکه شدن اموال گروه نظامی حزب‌الله لبنان در این کشورها و منع تبادلات اقتصادی با آنها و یا حمایت مالی و منع آمد و شد عناصر وابسته به شاخه نظامی حزب‌الله به کشورهای عضو اتحادیه اعمال خواهد شد، اما مشکلات اساسی بر راه اجرایی کردن این مصوبه وجود دارد.
یکی از مهم ترین مشکلات در این زمینه ابهام در نحوه جداسازی شاخه نظامی و سیاسی حزب‌الله لبنان است، به این ترتیب در صورت کشف تبادلات مالی و سرمایه‌ها و حساب‌های بانکی لبنانی‌ها در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، تنها اثبات عضویت این عناصر در حزب‌الله لبنان برای بلوکه کردن آنها کافی نیست، بلکه بر اساس این طرح باید اثبات شود که حساب‌های بانکی یا شخصیت‌های مورد اتهام، وابسته به شاخه نظامی حزب‌الله لبنان هستند تا بار حقوقی مصوبه اخیر اتحادیه اروپا بر آنها لازم الاجرا باشد.
در این راستا روزنامه هاآرتص رژیم صهیونیستی با اشاره به اینکه موضوع تصویب این طرح در اتحادیه اروپا حاصل کار یک ساله مشترک و فشرده از سوی وزارت خارجه اسرائیل، ‌آمریکا، انگلیس، هلند و دانمارک بوده و حتی کارگروه های ویژه‌ای در اسرائیل، آمریکا و انگلیس از بعد از انفجار بورگاس برای این کار تاسیس شده بود، با ابراز تردید نسبت به فواید احتمالی این طرح می‌نویسد که گام دوم این طرح این است که راهکارهای قانونی برای اجرای آن در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا تدوین شود.

منابع نزدیک به حزب‌الله بر این باورند که تصمیم اتحادیه اروپا، باعث ضعف عملکرد حزب‌الله و تغییر سیاست‌های داخلی و خارجی آن نخواهد شد و برعکس بر پایداری و سرسختی و همگرایی آن با ایران، سوریه و دولت‌های محور بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین، و آفریقای جنوبی) برای تأمین منافع حیاتی و استراتژیک آن خواهد افزود. بخصوص آنکه منبع تأمین سلاح این حزب دولت‌های این مجموعه است و این بدان معناست که تصمیم اتحادیه اروپا در خصوص شاخه نظامی حزب‌الله، هیچ کارآیی نخواهد داشت.
این منابع تأکید دارند که این تصمیم باعث نخواهد شد حزب‌الله از توسعه توان دفاعی خود دست بردارد یا  نبرد رسانه‌ای و روانی بر ضد رژیم صهیونیستی را متوقف کند، این حزب با بی‌توجهی به تصمیم اتحادیه اروپا، به مسیر خود ادامه خواهد داد، چرا که این حزب منافعی در کشورهای اتحادیه اروپا ندارد.

انگیزه های اروپا از مصوبه سیاسی اخیر
اقدام اتحادیه اروپا در درج نام شاخه نظامی حزب‌الله لبنان در لیست ترور خود بیش از آن که به علت دست داشتن احتمالی این حزب در انفجار بورگاس یا فعالیت‌هایی باشد که در فرهنگ سیاسی غرب و اروپا به عنوان اقدامات تروریستی محسوب می‌شود، در انتقام شکستی است که حزب‌الله لبنان در ماههای اخیر با مشارکت در معرکه القصیر بر هجمه جهانی این کشورها علیه سوریه وارد کرد، غرب به این ترتیب می‌خواست این پیام را به حزب الله لبنان برساند که ایستادگی در برابر طرح خاورمیانه جدید آنها گرچه به پیروزی و افزایش محبوبیت این حزب در افکار عمومی مردم منطقه منتهی شد، اما بدون پرداخت هزینه نخواهد بود.
علاوه بر اینها موازنه قوای منطقه‌ای و معادله سیاست داخلی بویژه در تشکیل دولت لبنان متاثر از فضای بین‌المللی به نفع حزب‌الله لبنان در جریان است و اتحادیه اروپا به نمایندگی از آمریکا و رژیم صهیونیستی با وارد کردن این شوک سعی در توقف روند مورد نظر داشته و تلاش می‌کند در حضور حزب‌الله در دولت آینده لبنان نقش‌آفرینی و مانع تراشی کند.

تحلیلگران مسایل بین‌المللی علاوه بر موارد فوق با اشاره به دو انگیزه سیاسی و امنیتی اتحادیه اروپا در این اقدام، معتقدند که در بعد سیاسی افزایش سطح هجمه علیه حزب‌الله لبنان و ایجاد فضای بین‌المللی در راستای تخریب وجهه حزب‌الله مورد نظر عاملان این اقدام بوده است، این طرح به زعم اروپایی‌ها هم می تواند روند روز افزون محبوبیت حزب الله در افکار عمومی منطقه را متوقف کند و هم بر اساس منافع صهیونیست‌ها روند خلأ قدرت در لبنان در سایه اختلافات گروه‌های سیاسی را در مسیر فرسایشی قرار دهد.
اروپا به این ترتیب سعی دارد شالوده مرحله آینده لبنان را پایه ریزی کرده و معادلات خود را به عرصه داخلی این کشور تحمیل کند و مانع از دستیابی حزب‌الله به پرونده‌ای معین در لبنان از جمله نفت این کشور یا سواحل آن شود.
در بخش امنیتی نیز اروپایی‌ها می‌خواهند به شهروندان خود اینگونه القا کنند که تروریسمی که در اروپا وجود دارد، تنها از سوی القاعده نیست، بلکه حزب الله نیز در این لیست قرار دارد و سیاست اروپا در تعامل با حزب‌الله نیز از این پس مانند گروه حماس خواهد بود. از این منطق اروپا می‌خواهد مدعی شود که حزب الله یک گروه تروریستی است تا زمینه را برای هر تجاوز احتمالی آینده به این حزب فراهم کند، حال این تجاوز ممکن است از سوی اسرائیل باشد یا از سوی عناصر امنیتی اروپایی علیه شخصیت های وابسته به حزب الله در کشورهای مختلف.
به نظر می‌رسد کشورهای اروپایی به ویژه آنهایی که نظامیان‌شان در قالب نیروهای بین‌المللی یونیفل در جنوب لبنان مستقر هستند، بعد از تصمیم خود که تحت فشار آمریکا و لابی صهیونیستی اتخاذ شده برای کاستن از پیامدهای منفی احتمالی به دنبال دلجویی از افکار عمومی لبنانی‌ها هستند. این اتحادیه در این راستا تاکید کرده که کمک‌ها و تبادلات مالی آن با لبنان در این مصوبه دچار اختلال نمی‌شود و گفتگوها نیز با تمامی گروه‌های سیاسی لبنان ادامه دارد.

در این راستا دیپلمات‌های اروپایی به روزنامه نگاران اعلام کرده اند که هیچ ممانعتی از ارائه ویزا به کشورهای اروپایی در ارتباط با این تصمیم اعمال نخواهد شد. آنجلینا ایخورهست سفیر اتحادیه اروپا در لبنان نیز بعد از دیدار با عدنان منصور گفت که این اتحادیه با دولت آینده لبنان حتی در صورت مشارکت حزب‌الله در آن همکاری خواهد کرد.
اتحادیه اروپا البته وعده داده که این مصوبه را هر شش ماه مورد تجدید نظر قرار گیرد، اما کارشناسان معتقدند این وعده پوشالی است، چرا که با وجود تجدیدنظر شش ماهه لغو آن بسیار مشکل است، چون باید تمامی 28 عضو با لغو این طرح موافقت کنند و تنها مخالفت یک کشور با آن مانع از لغو آن می‌شود.
اروپا ممکن است با این طرح خود از اینکه رژیم صهیونیستی و آمریکا را راضی نگه داشته چند صباحی خشنود باشد؛ اما هنگامی که با پیامدهای منفی تصمیم خود در لبنان و سایر کشورهای منطقه مواجه شود، متوجه خواهد شد که این تصمیم نه تنها در راستای منافع این کشورها نبوده، بلکه دهها جبهه تقابل را به روی آنها خواهد گشود و فصل تازه‌ای از رویارویی‌های دردناک را با افکار عمومی هواداران مقاومت در لبنان و منطقه برای آنها رقم خواهد زد.

 نظر دهید »

صلح طلبی بهایی در دوربین مخملباف !

03 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 

در خبرها آمده بود که محسن مخملباف ، فیلمی به نام “باغبان” جلوی دوربین برده که قرار است از 4 جولای در جشنواره اورشلیم اسراییل به نمایش درآید. فیلم به سبک و سیاق برخی آثار مخملباف مثل “تست دمکراسی” با حضور و شرکت خود مخملباف ساخته شده که در کنار پسرش  میثم ، آن را بازی و فیلمبرداری و کارگردانی و تدوین و تهیه کرده است.

داستان فیلم از این قرار است که یک فیلمساز ایرانی و پسرش ( محسن مخملباف و میثم ) برای تحقیق درباره‌ی بهائیت  به اسرائیل سفر می‌کنند. گفته می شود پیروان این فرقه از سراسر جهان به شهر حیفا در اسراییل می‌آیند تا در باغی که مرکز این فرقه است، خدمت کنند و از طریق کار در طبیعت گویا خود را صلح‌طلب بار بیاورند!

فیلم نشان می دهد فیلمساز پدر (مخملباف) از طریق همراهی و گفتگو با باغبانی که در باغ های بهایی کار می کند ، در می‌یابد که افکار او و فرقه اش با افکار صلح طلبانه و به دور از خشونت کسانی چون گاندی و ماندلا شباهت دارد در فیلم “باغبان” برای پدر این سوال مطرح می‌شود که اگر نگاه دینی اصلاح طلبانه‌ای در ایران وجود داشت، آیا حکومت ایران امروز، هنوز به دنبال ساخت بمب اتمی می‌رفت؟! ( انگار مخملباف حتی در جزییات فیلم هم سعی نموده که نظر اسراییلی ها را تامین کند ، چراکه امروزه حتی بسیاری از کارشناسان محافظه کار و تندروی آمریکایی و انگلیسی هم باوری به ساخته شدن بمب اتمی در ایران ندارند ، چنانچه چندی پیش 16 سازمان اطلاعاتی آمریکا گزارشی انتشار دادند که در ایران حتی تصمیم سیاسی برای انجام چنین کاری وجود ندارد ! )

در واقع فیلم “باغبان” روایت سفر پدر و پسری فیلمسازست که برای تحقیق درباره یک فرقه به نام بهاییت، به اسراییل و به باغ های بهایی سفر می کنند و با یک باغبان بهایی و چند بهایی دیگر آشنا می شوند . پدر گویا سرخورده از همه ادیان و آیین های الهی (که به نظر وی خشونت طلب هستند) هنوز امیدوار است که دینی پیدا شود که بتواند راهی برای پیشبرد صلح و مهربانی در جهان ارائه دهد اگرچه پسرش مخالف این نظر و دیدگاه اوست. پدر خوش بین ، مفتون خشونت پرهیزی باغبان بهایی و باغش می شود و پسر تلاش می کند پدر را هشدار دهد. اما پدر که آداب باغبانی آموخته، دوربینش را می کارد و به آن آب می دهد! (به نظر می آید سینمای شعاری و سطحی مخملباف از “توبه نصوح” تا امروز کوچکترین تغییری نکرده و همچنان سرشار از شعر و شعار است چنانچه کلیت ساختار فیلم را جدل و گفت و گوی پدر و پسر فیلمساز با جملات و کلمات و عباراتی به شدت شعاری و به اصطلاح گل درشت تشکیل می دهد که برروی نماهایی شبه مستند از گوشه و کنار باغ بهایی قرار گرفته و به گونه ای فوق آماتوری ، کلمات و عبارات فوق را ترجمه می کند!!)

بقیه فیلم به لحاظ تصویری حاصل چند مصاحبه با پیروان فرقه بهایی، تصاویر آرشیوی و همچنین صحنه هایی از باغ های بهایی در"حیفا ” است.

چقدر این صحنه های فیلم “باغبان” با صحنه هایی از فیلم “تست دمکراسی” مخملباف از مجموعه “قصه های جزیره"  شبیه است که در آن فیلم می خواست با همین زبان شعاری به تبلیغ مثلا اصلاح طلبی و حزب مشارکت بپردازد و دوربینش را به جلسات سخنرانی و کنفرانس این حزب می برد.

به هر حال در فیلم “باغبان” ، محسن مخلمباف به عنوان یک فیلمساز  به شیوه ای کاملا غیر هنری و ضد سینمایی با شعارهای تصویری و کلامی کلیشه ای 30-40 سال پیش ،  به تبلیغ و پروپاگاندای نخ نما شده و جاهلانه برای فرقه ای می پردازد که امروز حتی در دنیای غرب به دلیل وابستگی های دیرینش با رژیم صهیونیستی ، مورد تنفر آزادیخواهان و روشنفکران قرار دارد.

بدون اینکه بخواهم به نقد و تحلیل فیلم “باغبان” بپردازم یا راجع به مسیر فاجعه بار شخصی به نام محسن مخملباف بنویسم که چگونه از “توبه نصوح” و “استعاذه” و “دو چشم بی سو” به “سکس و فلسفه” و “فریاد مورچه ها” و بالاخره تبلیغ برای فرقه ضاله بهاییت با حمایت های رژیم ضد بشری اسراییل رسید ، تنها به بهانه ادعایی که مخملباف ( البته براساس دستورالعمل رژیم صهیونیستی) در فیلمش درمورد صلح طلبی فرقه ضاله بهاییت نموده براساس اسناد و مدارک خود این فرقه و برخی مستندات منتشره از سوی مراکز اسنادی غرب ، به بخش کوچکی از آنچه اعضای این فرقه در تاریخ ایران و در حق مردم این سرزمین انجام داده اند ، می پردازم.

آنچه در این باب می آید ، بخش هایی از قسمت های 20 و 21 مجموعه مستند “راز آرماگدون 4 : پروژه اشباح” است که به نویسندگی و کارگردانی سعید مستغاثی و تهیه کنندگی رضا جعفریان در زمستان 1389 از شبکه خبر پخش شد و پس از آن نیز از شبکه های جام جم ، مستند و …بازپخش شد.

فرقه بهاییت از زمانی که در بستر تاریخ معاصر این سرزمین شکل گرفت، همگام و همپای سایر سازمان ها و فرقه های استعماری و صهیونیستی مانند فراماسونری ، در خیانت به مردم ایران و تخریب و ویرانی و همچنین فروش منابع مادی و معنوی این سرزمین  نقش مهمی را ایفا کرد.

در حالی که همواره مسئولان و رهبران بهاییت مدعی عدم دخالت در سیاست شده اند اما گویا که این “عدم دخالت” ، تنها در جهت میدان دادن به مانورها و عملیات استعماری کانون های صهیونیستی بوده است ولی درمواردی که میدان مانور کانون های فوق، تنگ شده ، صریحا معروف ترین عوامل خویش را به نفع آنها وارد میدان کرده تا فضای مورد نظر را بوجود آورند.

صفحات: 1· 2

 1 نظر

یهودیان، جهان و پول

03 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تاریخ پیوندهای قوم یهود با جهان و پول جلوه‌ای کفرآمیز دارد. این قوم درباره این پیوند جنجال‌های قلمی زیادی را فراهم ساخته‌ و کشتارهای بسیاری را هم به وجود آورده‌اند تا از آن تابویی بسازند که با هیچ دستاویزی نتوان به آن ایرادی وارد کرد و جرات نوشتن درباره آن را یافت.

ژاک آتالی در کتاب «یهودیان، جهان و پول» با یکی از خطرها و چالش‌های بزرگ قرن معاصر که برآورد نسبت میان پول در تاریخ معاصر یهود با اداره جهان است به گفتگو پرداخته و نشان داده که قوم یهود چگونه با باور یکتایی و توانگری خود و با تصور فرماندهی متمرکز در راهبری جهان، به فکر اداره آن به واسطه پول است.

آتالی در سطرهای مختلف این کتاب سعی می‌کند از لابه‌لای حوادثی که منجر به شکل‌گری قوم یهود می‌شود به بررسی راز ماندگاری این قوم و و بررسی علل آزارها و کشتارهای آنها در طول تاریخ می‌پ‍ردازد.

به عقیده نویسنده، حوادثی که بر این قوم سرگردان در طول تاریخ می‌گذرد، استعاره‌ای است از اسفار تورات و او نیز بر همین مبنا به بررسی خط سیر اقتصادی این قوم و مراحل تکامل آن می‌پ‍ردازد که در نهایت نیز به بررسی شرایط کنونی اسرائیل و همسایگانش و گمانه‌زنی در مورد آینده آن منتهی می‌شود.

ژاک آتالی، نویسنده این کتاب فارغ‌التحصیل انستیتو مطالعات سیاسی و نیز دکترای اقتصاد است. وی مدتی نیز مشاور اقتصادی فرانسوا میتران، رئیس جمهور اسبق فرانسه بود و در تاسیس بانک بازسازی و توسعه نقش برجسته‌ای داشته است.

وی که دلمشغولی‌های فکری متعددی در حوزه اقتصادی و فلسفی دارد، این کتاب را با بررسی تاریخی پیدایش قوم یهود در 2 هزار سال قبل از میلاد مسیح آغاز می‌کند و پس از بررسی علت نابودی معابد آنها در دوران حکومت روم، به بررسی زمینه‌های مهاجرت این قوم از سال 70 تا 1906 میلادی می‌پردازد که از جمله مهم‌ترین بخش‌های آن بررسی نظریه‌های اقتصادی تلمود درباره پول است.

نقش اقتصادی یهودیان در انقلاب صنعتی اروپا و نیز شرکت آنها در کشورهای مستعمره اروپا مانند چین، هند و فعالیت اقتصادی آنها و در ادامه نقش حضور آنها در جریان‌ها و سازمان‌های اقتصادی نوپا مانند وال استریت و هالیوود نیز از دیگر بخش‌های این کتاب است.

یکی از نکات قابل توجه در این اثر که ارزش پژوهشی آن را بالا می‌برد، حضور برداشت‌های مذهبی، سیاسی و تاریخی مولف آن است که گاه با دیدگاه‌های اسلامی نیز همخوانی ندارد و به گفته مترجم  کتاب در مقدمه تنها به دلیل حضور برخی تحقیقات بسیار مقید تاریخی برای مخاطب ارزش خواندن دارد.

کتاب «یهودیان، جهان و پول» با ترجمه علی‌اصغر سرحدی در 657 صفحه و قیمت 21300 تومان از سوی موسسه انتشارات امیر‌کبیر منتشر شده است.

 نظر دهید »

درخواست گستاخانه شبکه وهابی علیه حوزه علمیه قم + دانلود فیلم

03 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
در پی ابراز تاسف حوزه علمیه قم و مراجع از شهادت حسن شهاته و نگرانی از تکرار چنین حوادث ناگواری و نیز درخواست محاکمه عاملا ن این جنایت غیرانسانی، مجری و کارشناس شبکه کلمه خواستار قرار گرفتن نام این حوزه برزگ اسلامی در کنار دیگر گروه های تروریستی شدند!

شبکه کلمه طی برنامه ای با هدف کاستن از تاثیر شهادت حسن شهاته و یارانش، درخواستی را مطرح کرد که با توجه به فتواهای عجیب و غریب آنها بویژه طی سال های اخیر چندان هم غیرمنتظره نبود.

در این برنامه ابتدا با تحریف حقایق زندگی شهید حسن شهاته، مسائل به گونه ای طرح شد تا شهادت این شهید مصری که روزگاری از دانش آموختگان مشهور دانشگاه الازهر مصر بوده را نتیجه عملکرد او نشان داده و جنایتکارانی را که در روز نیمه شعبان با هجوم و یورش به خانه وی، به طرزی غیرانسانی او و یارانش را که تازه به مذهب شیعه گرویده بودند به شهات رساندند را انسان هایی حق مدار جلوه دهد.

در پی وقوع این جنایت بود که حوزه های علمیه و مراجع عظام تقلید ضمن ابراز تسلیت و محکوم کردن شهادت شهید مصری نگرانی خود را از تکرار چنین وقایع تاسف باری اعلام داشته و خواستار پیگرد قانونی و برخورد با عوامل این جنایت ضد انسانی از سوی دولت مصر شدند ظاهرا همین مساله بر مجری و کارشناس شبکه وهابی کلمه سنگین آمده و موجب شد تا آنها در اظهاراتی افراطی جنایت کاران را در جایگاه مظلوم نشانده و ضمن حمایت تلویحی از آنها و توجیه اقدام شرم آورشان، درخواست نسنجیده شان را مطرح کنند.

در این بین ابتدا مجری شبکه با طرح درخواست گستاخانه خود مدعی شد: «چه خوب است که ما اهل سنت با توجه به این رویکرد تحریک کننده ای که این مراکز داشته اند و تروریست هایی که در آن پرورش داده اند به دنبال این باشیم که این مراکز در لیست های تروریستی گنجانده شود.»

در پی این اظهارات، کارشناس تندرو شبکه هم با تعیین تکلیف برای بزرگترین مرکز صدور فتوای اهل سنت افزود: وظیفه الازهر این است که باید انجام دهد که اینها را در لیست های افراد و در لیست های مدرسه و آموزش تروریست و آدم قرار دهد نه تربیت کننده. پس معلوم شد آنجایی که نامش را به ناحق گذاشته اند جامعه المصطفی یا حوزه علمیه قم همچون افرادی تربیت می کنند.

به نظر می رسد چنین اظهارات افراطی و گستاخانه ای تنها می تواند از سر ترس و استیصال وهابیت از تاثیرگذاری حوزه های علمی اسلامی در راستای خنثی سازی برنامه های ضد اسلامی آنها صورت گرفته باشد.

بر خلاف روالی که هم اکنون در مدارس دینی وابسته به وهابیت جاری است و افراد جذب شده در آن مانند عبدالمالک ریگی بجای فراگیری آموزه های پر از مهر و رحمت اسلامی، آموزش های تروریستی یاد گرفته و به جای مبارزه با دشمنان تابلودار اسلام به جان و مال و ناموس مسلمان تعرض می کنند اما آنچه در حوزه های علمیه در ایران می گذرد بهره گیری از اسلام نابی است که پرورش یافتگان آن منادی وحدت و انسانیت در جامعه بشری هستند. همین مساله ترس و هراسی در دل دشمنان کوردل اسلام انداخته که چنین دست به دامان دانشگاه الازهر مصر شده اند تا با دروغ های بی اساس خود آن را تحریک کرده تا شاید به نیات شوم خود برسند.

گفتنی است بر اساس اخبار منتشره طی روزهای اخیر تاثیر شهات حسن شهاته در مصر چنان بوده که بنابه اظهارات مراکز عرضه محصولات نوشتاری، کتاب های مربوط به شیعه به دلیل هجوم مردمی برای خرید آنها نایاب شده است.

اما نگاهی گذرا به جنایات سلفی گری، به شهادت آمار تاکنون بیش از 400 هزار نفر قربانی جنایات وهابی و سلفی ها شده اند که حتی یک نفر آنها هم غیرمسلمان نبوده حال آنکه هر مسلمان آگاهی می داند که امروز دشمن شماره مسلمان ها آمریکا، انگلیس و صهیونیست ها هستند همان هایی که شکل گیری و رشد و نمو این عناصر تندرو حاصل نقشه های هدفمند آنها بوده است این گروه تندرو و متعصب با شعار کذب بازگشت به اسلام راستین چنان وانمود می کنند که خود تنها مسلمان اند و غیر از خود تمامی فرق اسلامی را تکفیر کرده و به جنگ مذهبی و اختلاف اندازی در کشورهای مسلمان دست می زنند. آنها اکنون به بازوی استعمار برای نابودی کشورهای اسلامی و نماد اسلام خشونت و ترور تبدیل شده اند، نمادی که امروزه بهانه تمام عیار جنگ رسانه ای علیه کلیت اسلام و مسلمانان را فراهم ساخته و موجب شده تا مسلمانان در کشورهای غربی همواره مورد سوء ظن مردم و دولت این کشورها شده اند.

هم اکنون جهان همه روزه شاهد کشتارها و جنایات آنها در قالب گروه های القاعده، جندالله، جبهه النصره و جیش الحر، سپاه صحابه … در کشورهای اسلامی نظیر پاکستان، افغانستان، سوریه عراق و غیره هستند.

دانلود

 1 نظر

مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می دانند؟ (بررسی چند نظرسنجی معتبر)

03 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

مقدمه:

در این نوشتار برآنیم با توجه به اهمیت و جایگاه منجی در دو دین بزرگ الهی، به بررسی میزان اعتقاد وگرایش به بازگشت منجی در میان پیروان اسلام و مسیحیت بپردازیم. هر دو دین بر بازگشت منجی و نجات­ بخش الهی تاکید ویژه ای دارند و این آموزه در این دو دین الهی بسیار پررنگ است. از طرفی بنا به تعالیم دین اسلام بازگشت منجی اسلام یعنی حضرت مهدی (عج) همراه با بازگشت منجی وعده داده شده مسیحیان یعنی حضرت مسیح (ع) می ­باشد، که این نیز انگیزه ­ای بر توجه همزمان به پیروان هر دو دین در زمینه منجی­ گرایی می­ باشد.

همانطور که می­ دانیم در هر تغییر اجتماعی میزان توجه و خواست اجتماعی عاملی بسیار مهم در زمینه شکل­ گیری آن رویداد است. عامل “خواست جمعی” مقدمه هر حرکت و تغییر اجتماعی می ­باشد. پیش از هر تغییر عمیق اجتماعی لازم است مردم یک جامعه به آن اقبال داشته باشند و در وهله اول از لحاظ ذهنی و فکری آن را بخواهند. به عبارتی برای آن “آمادگی و خواست ذهنی” داشته باشند. بدون این پارامتر اجتماعی وقوع تغییرات عمیق بسیار دشوار است. ((إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ)). بر اساس این توضیحات حال باید پرسید برای ظهور و بازگشت منجی الهی چه مقدار تمایل و خواست اجتماعی وجود دارد؟

پاسخ به این پرسش مقدمه ­ای برای حرکت­های بعدی در حوزه زمینه­ سازی ظهور می­ باشد. یک راه ساده برای سنجش میزان “آمادگی و خواست ذهنی"  این است که بدانیم مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می ­دانند؟ زیرا هرچه کسی در فکرش بازگشت نجات بخش را نزدیک تر بداند لاجرم بیشتر بدان تمایل و نیاز دارد.

کسی که به منجی نیاز ندارد بدان فکر هم نمی­ کند چه رسد به اینکه بازگشتش را نزدیک را بداند. اساسا انسان تشنه به دنبال آب می­ رود و دوست دارد زودتر بدان برسد نه انسان سیراب . لذا کسی که خواست و آمادگی ذهنی برای بازگشت منجی دارد در پی او می رود و تمایل دارد که وی را زودتر بیابد. (لازم است دوباره اشاره شود که در اینجا بیشتر بر خواست و آمادگی ذهنی تاکید داریم نه آمادگی کامل و جامع)

با توجه به این مباحث بسیار مناسب است که بدانیم میزان اعتقاد به بازگشت منجی در میان52% مردم دنیا [1] یعنی پیروان دو دین اسلام و مسیحیت چگونه است؟ لازم است بدانیم پیروان این دو دین بزرگ الهی چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می دانند؟ مهم است که به این پرسش پاسخ هایی دقیق داده شود نه صرفا بر اساس تجربه و حس و دریافتهای کلی جواب داده شود. از این رو در این نوشتار به نتایج چند نظرسنجی معتبر اشاره می­ شود، نظر­سنجی­ هایی که از مسلمانان و مسیحیان در سالهای اخیر در قاره­ های مختلف جهان انجام شده است. بر اساس این نظر سنجی ­ها می­توان به صورت علمی و بر اساس آمار گفت که مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می­ دانند و تا چه اندازه برای آن آمادگی ذهنی دارند. آماری که بیشتر و بیشتر می­تواند مسئولیت ما در عرصه جهانی در حوزه زمینه­ سازی ظهور مشخص نماید و چراغ راهی برای موسسات و اساتید و پژوهشگران محترم در این زمینه باشد.

این نظرسنجی­ ها توسط موسسه پیو (Pew) صورت گرفته است. موسسه پیو ماموریت اصلی خود را تحقیق و پژوهش در زمینه دین و زندگی عمومی معرفی می­ کند. این موسسه در سال 2001 تاسیس شده است و دفتر این موسسه در شهر واشنگتن می ­باشد. مسئول این موسسه آقای دکتر لویس لگو (LUIS E. LUGO) می­باشد. وی اصالتا کوبایی و دارای دکترای علوم سیاسی از دانشگاه شیکاگو است. دکتر لگو از سال 2004 مسئولیت این موسسه را به عهده داشته است و در گسترش فعالیتهای آن نقش مهی را ایفا کرده است.[2]

مردم آمریکا به چه میزان بازگشت عیسی مسیح  را نزدیک می دانند؟

در ابتدا به یک نظرسنجی انجام شده در ایالات متحده می پردازیم. این نظر سنجی در سال 2006 در میان مسیحیان این کشور برگزار شده است. نتایج گرافیکی این نظر سنجی در تصویر زیر نمایش داده شده است. [3] توجه به این کشور از جهات مختلف حائز اهمیت است. اولین عامل نفوذ و گسترش مسیحیان اوانجلیست در این کشور می­باشد، عامل دوم پیشرو بودن این کشور در مقوله­هایی همچون آخرالزمان سازی و منجی گرایی است که فیلم های هالیوودی مصداق بارز آن است.

مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می دانند؟ (بررسی چند نظرسنجی معتبر)

بر اساس نتایج این تحقیق 79 % مسیحیان آمریکا معتقد به بازگشت مسیح (ع) می ­باشند (سوال اول). هم چنین تنها 20% آن­ها معتقد به بازگشت عیسی (ع) در طول حیاتشان هستند(سوال دوم). از طرفی 33% مسیحیان آمریکا معتقدند که زمان بازگشت مسیح در انجیل مشخص شده است و 40% با این موضوع مخالفند(سوال سوم). همین طور 34% آنان معتقدند که اوضاع جهانی پیش از بازگشت مسیح بدتر خواهد بود و 37% اوضاع آن زمان را نامعلوم و غیرقابل پیش بینی می ­دانند (سوال چهارم). در انتها نیز 50% مسیحیان امریکا معتقدند که مردم نمی ­توانند تاثیری در زمان بازگشت مسیح داشته باشند و 23% مردم را در آن سهیم می دانند(سوال پنجم).

(در تصویر فوق رنگ آبی به معنای جواب آری است، رنگ نارنجی مشخص کننده جواب خیر است، رنگ سبز به معنای نامعلوم و غیرمشخص است، رنگ زرد جواب نمی دانم را نشان می­ دهد و رنگ خاکستری معرف درصد کسانی است که اصلا به موضوع سوال اعتقاد ندارند)

چیزی که برای ما تا حدی آماده بودن ذهنی مسیحیان آمریکا را برای بازگشت مسیح (ع) مشخص می­ سازد سوال دوم است که بر اساس آن 20% مسیحیان آمریکا معتقدند که مسیح در طول دوران عمر آن­ها بازمی­ گردد و در مقابل 39% معتقدند که مسیح در طول حیاتشان باز نخواهد گشت و 21% هم به بازگشت دوباره مسیح اعتقادی ندارند.

در کنار این نظر سنجی به یک نظر سنجی جدیدتر اشاره می­ کنیم. این نظر سنجی توسط موسسه پیو و در سال 2010 صورت گرفته است. [4] مشابه مورد قبل این نظر سنجی نیز بر روی جامعه آماری مسیحیان ایالات متحده صورت گرفته است. این بار از مردم یک سوال پرسیده شده است که “آیا معتقدید که مسیح (ع) در طی 40 سال آینده به زمین باز خواهد گشت؟” (بسیار مشابه سوال دوم نظرسنجی سال 2006)

بر اساس این نظرسنجی 27% مسیحیان آمریکا معتقدند که حتما این امر در طی 40 سال آینده محقق خواهد شد، 21% معتقدند که احتمالا او در این مدت باز خواهد گشت، 28% معتقدند که مسیح احتمالا در 40 سال آینده به زمین نخواهد آمد و 10% معتقدند که اصلا وی در طی این مدت به زمین نخواهد آمد.

مردم دنیا چه اندازه بازگشت منجی را نزدیک می دانند؟ (بررسی چند نظرسنجی معتبر)

لذا می­توان گفت تقریبا نیمی(48%) از جامعه مسیحیان آمریکا احتمال می­دهند که در طی 40 سال آینده مسیح به زمین باز خواهد گشت. که این موضوع نسبت به نظر سنجی قبلی تغییر محسوسی داشته است. چرایی این اعتقاد بسیار جالب توجه است؟

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 36
  • 37
  • 38
  • ...
  • 39
  • ...
  • 40
  • 41
  • 42
  • ...
  • 43
  • ...
  • 44
  • 45
  • 46
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس