تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

کمپین زندگی در خاموشی

06 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

آن شب وقتی وارد ساختمان شدم ، دنیا روی سرم خراب شد . وقتی دیدم برق رفته است و من مجبورم 5 طبقه را از پله ها بالا بروم ! در راه از ادیسون گرفته تا وزیر نیرو را مورد توجه خود قرار دادم  که چرا شب ماه رمضانی ، برق خانه ی ما رفته است. وقتی به در خانه رسیدم و پسرم در را باز کرد و با حالت ناراحتی گفت که اگر برق نیاید چجورچگونه سریال ها را تماشا کند ، تازه به عمق فاجعه پی بردم. هر چند خودم هم مطمئن نبودم اما به او گفتم که تا چند لجظه ی دیگر برق می آید او می تواند با خیال راحت سریال هایش را نگاه کند.

رفتم تا طبق عادت همیشگی ام ،نیم ساعت یکبار گوشی موبایلم را چک کنم که دیدم شلارژش تمام شده ، دیگر بدتر از آن نمی شد. حالا در ان بی برقی چکار می کردم؟انهم بدون موبایللللللللللللل!

نیم ساعتی گذشت وقتی خبری از آمدن برق  در خانه مان نشد ، پای تلفن نشستم و اداره ی برق را گرفتم.به هرجا یی که فکر می کردم می توانند کاری کنند ،زنگ زدم . اخر فهمیدم مشکلی در منطقه ی ما ایجاد شده و باید چند ساعتی صبر کنم.اپراتوری که به من این خبر را داد ،بدون آنکه مقصر باشد ، بی نصیب از عصبانیت من نشد و من در حالیکه گویی همه ی تقصیر ها با اوست ، خواستم تا به مسئولش بگوید که کمی دقت بیشتری داشته باشد و این وضع کارکردن نیست.

من و همسرم ماندیم و تلفن همراه من که خاموش بود ، لب تاب هایی که به اینترنت وصل نمی شد و پسری که برای دیدن سریال ها بی تابی می کرد.

اول کمی به یکدیگر نگاه کردیم. انگار نمی دانستیم وقتی با هم رو به رو می شویم ،چه باید بگوییم. انگار برای بار اول بود که باید یک ساعتی را در کنار هم بگذرانیم. کمی از وقتمان را به خوردن غذا گذراندیم اما انگار غذا خوردن در سکوت و بدون صدای تلویزیون کمی طولانی تر ازهمیشه بود. مخصوصا اینکه در خانه های امروزی خبری از چراغ های گاز سوز نیست و برای روشن شدن خانه ، همه جای ان شمع روشن کردیم.

موقع جمع کردن سفره ی غذا و بردن وسایل به آشپزخانه ، از اندازه ی سایه ها ی مان کلی خندیدیم و این باعث شد تا کمی سایه بازی کنیم. یادم امد وقتی بچه بودم مادرم با من این بازی را می کرد اما چرا من تا انروز با فرزندم سایه بازی نکرده بودم؟

وقتی سایه بازی تمام شد ، همسرم شروع کرد به تعریف کردن از اتفاقات روزی که به او گذشته بود و من تازه فهمیدم یک همکار جدید به محل کارشان اضافه شده ، و نشریه ای را که زیر نور شمع برایم خواند ،را هفته هاست که می خواند و لذت می برد .اما تا بحال فرصت نشده بود تا مقاله های مورد علاقه اش را برای من بخواند.


 


وقتی حرف های او تمام شد ، انگار نوبت به من رسیده باشد .هر دویشان سکوت کردند و من نمی دانستم چه باید بگویم. انگار باید حرف هایی بیشتراز حرف های معمولی می گفتم. یکدفعه به جمع سه نفری مان زیر نور شمع نگاه کردم و گفتم : کاش هیچ وقت برق اختراع نمی شد ،کاش اینترنت نبود،تلفن همراه نبود،این سریالهای نبودند و ما فرصت داشتیم با هم حرف بزنیم،بازی کنیم ، بخندیم و من بلد باشم با شما حرف بزنم!

هنوز یک ساعتی از این بی برقی نگذشته بود که چراغ ها روشن شد .بعد از چند دقیقه تلفن خانه به صدا در امد ،وقتی گوشی را بر داشتم ، اپراتوری که چندین بار با او تماس گرفته بودم، پرسید که مشکل ما حل شده یانه؟ من هم گفتم کاش واقعا چند ساعت برق ها قطع بود. حتما منظورم را نفهمید اما زیر لب چیزی گفت و گوشی را قطع کرد.

پسرم رفت سراغ تلویزیون ، همسرم سراغ لب تاب و من با عجله تلفن همراهم را به شارژ زدم .شب خوبی بود ما یک ساعت کنار هم زندگی کرده بودیم….

***

قصه ی همخانه های دور از هم ، چیز تازه ای نیست. انگار برایمان عادی شده است.اصلا این روزها همه چیز جنبه ی تشریفاتی و تزیینی پیدا کرده.حتی مادر و پدر بودن و یک خانواده داشتن. ما در قدم اول فرزندانمان را به مهد ها سپردیم اما انگار اینقدر کارهایمان مهم و زیاد شده است که به دنبال مهد های شبانه روزی هم هستیم.

مادر و دختر

خبری چند روز گذشته منتشر شد که ذهنم را به خود مشغول کرده است. رییس سازمان بهزیستی کشور با اعلام اینکه هم اکنون کمتر از 10 مهدکودک شبانه روزی در کشور وجود دارد، اعلام کرد: قصد داریم با توجه به تقاضای خانواده‌ها، مهدهای کودک شبانه‌روزی را در کشور افزایش دهیم و تا پایان سال تعداد این مهدها را به 20 مهد می‌رسانیم.

هرچند می گویند برای مشاغل شیفتی و پروازی و غیره اجتناب ناپذیر است اما این خبر عمق فاجعه ای را می رساند که توان گفتنش را ندارم . اگر تا ده سال پیش از این می گفتیم که مادرو پدرها برای کودکانشان قصه نمی گویند و بچه ها ی نسل جدید ، بخش بزرگی از نوستالژی های کودکانه را از دست داده اند ،حال باید از این بگوییم که بچه هایی هم هستند که با اینکه پدر و مادر دارند ، شب ها در جایی که عروسک دارد،تخت دارد،اسایش دارد اما خانه نیست ،می خوابند.دیگر فقدان نوستالژی آزارشان نمی دهد انها عشق و محبت و خانه را کم می اورند.

زندگی مدرن بهانه های خوبی به دستمان داده تا از هم دور باشیم.تا کودکانمان را به دیگری بسپاریم و معادل پولی که درامد داریم را برای نگه داری به آن مهد کودک بدهیم و به دنبال فردایی بهتر ،دست وپا بزنیم. اما کاش برق همه ی خانه ها چند ساعتی برود و پدر و مادرها یادشان بیاید که سایه بازی چقدر بازی جذابی است.هیچ بچه ای برای کار والدینش مجبور نباشد به مهد شبانه روزی برود.کاش زندگی مان به چند سال قبل بر می گشت.

 نظر دهید »

خیانت بزرگ شرکت های تلفن همراه!

06 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

مخابرات، تلفن همراهنفوذ کاربردهای تلفن همراه در شئون زندگی پدیده‌ای جهانی است و در جامعه ما با وجود فروکش کردن تب اولیه استفاده از آن، مقبولیتش به حدی رسیده که مضرات جدی و اساسی این فناوری مدرن را مخفی و نادیده نگه می‌دارد، مضراتی که در حوزه‌های متنوع اجتماعی، فرهنگی، رفتاری، روان‌شناسی، پزشکی، قانونی، جزایی و … به آسیب‌زایی می‌پردازد و با کمی دقت و موشکافی می‌توان به دامنه تاثیر نامطلوب آن پی برد. در حقیقت از یک دیدگاه آسیب‌شناسانه می‌توان تلفن همراه را یک منبع بزرگ برای تولید نارسایی‌ها و معضلاتی دانست که آشکارا یا پنهان در مناسبات زندگی کاربران نفوذ کرده است.از جمله ی اسیبها یکی از آن مواردی است که این روزها تبلیغش را همه ما دیده و شنیده ایم، طرح 5+55 همراه اول است که البته قبل از آن شرکت ایرانسل شبیه آن را اجرا کرده طرح 5+55و یا در حال اجرا است و همچنین افزایش تخفیفات شبانه مکالمات به مناسبت ماه رمضان که منجر به انحراف جوانان و ناهنجاری‌هایاجتماعی می شود.

تبلیغات این روز های تلفن همراه قابل تامل است

صبحت کردن خود به تنهایی ارزشمند نیست چه برسد که در زمان استراحت و از ساعت 12 شب تا 7 صبح به صورت رایگان باشد و جوانان به راحتی به آن گرایش پیدا کنند در حقیقت این تشویقات و خدمات هنجارشکنی بوده و منجر به ناسازگاری در خانواده می شود.

مسئولان باید اوقات فراغت را غنی سازند نه اینکه آن را پر کنند و اگر غرب و هر کشوری بداند که برای پر شدن اوقات فراغت چنین اقدامی صورت گرفته ما را مضحکه قرار می دهند چرا که چه کشوری اوقات فراغت را در ساعات استراحت غنی و پر می سازد!

صبحت کردن خود به تنهایی ارزشمند نیست چه برسد که در زمان استراحت و از ساعت 12 شب تا 7 صبح به صورت رایگان باشد و جوانان به راحتی به آن گرایش پیدا کنند در حقیقت این تشویقات و خدمات هنجارشکنی بوده و منجر به ناسازگاری در خانواده می شود

برخی از افراد برای به دست آوردن سود و پول با اجتماع، فرهنگ و خانواده بازی می کنند که حتما باید مسئولان با افرادی که چنین تبلیغاتی کرده و دچار به هم ریختگی روحی و روانی افراد و مجادله در خانواده می شوند برخورد کنند.

برخورد جدی با تبلیغات مکالمه رایگان از 12 شب تا 7 صبح

باید مسئولان و افرادی که این تبلیغات را انجام می‌دهند خود را جای خانواده قرار داده و  نگاه عالمانه داشته باشند نه نگاه کورانه.

تلفن همراه

در واقع در حال حاضر این تبلیغات که آسیب رسان به روح و فرهنگ و جسم انسان‌هاست به طور کامل و علنی صورت می گیرد که باید با این افراد برخورد شود و جلوی آن را گرفته شود.نظارت بیشتر در خانواده و نبود چنین خدماتی مشکلات را تا حدودی رفع خواهد کرد.

هدف و دلیل واقعی همراه اول و ایرانسل از اجرای این طرح‌ها چیست؟ اگر واقعا دلسوز عموم مردم هستند؛ لازم است به این سوالات پاسخ دهند؛

1-برای ما این سوال مطرح است؛ میزان درآمد این دو شرکت مگر چه‌قدر است که این‌قدر مهربان شده و دقایق طولانی مکالمه رایگان در اختیار مشترکان خود می‌گذارند؟

2-به گزارش اوپراتور همراه اول در ماه رمضان فقط به مدت 3 هفته از اجرای طرح5+55، معادل 16 میلیارد تومان، تخفیف در هزینه مکالمات مشترکان صورت گرفت. سوال این است؛ چرا این تخفیف در کل سال انجام نمی‌شود؟!

3-چرا شرکت همراه اول، اهدا(!) مکالمه رایگان را منوط به مکالمه یکسره و بدون قطعِ دریک ساعت کرده است؟ آیا همراه اول چشم به پایان مکالمه در کمتراز 60 دقیقه و محاسبه هزینه کامل آن دوخته است؟!

علاوه بر گسترش فرهنگ مکالمه‌ی بدون هدف و هرزه گویی در این گونه خدمات، افراد به دلیل عادت کردن به مکالمه طولانی، دیگر با مکالمه‌ی کم، راضی نمی‌شوند و حتی در زمانی که این طرح تعطیل شود – که غالبا این‌گونه است –خود به خود رو به مصرف گرایی پیدا کرده و درصد استفاده ازمکالمات تلفنی آنها افزوده می‌شود و از این طریق شرکت‌های مذکور به اهداف سودهی خود می‌رسند

اما وقتی نگاه دقیق به این طرح می‌کنیم متوجه می‌شویم که ثمره‌ی دراختیار قرار دادن این نوع خدمات از سوی شرکت همراه اول و طرح‌های مختلف شرکت ایرانسل، علاوه بر به دست آوردن سود هنگفت درکوتاه مدت و درازمدت، چیزی نیست جز تقویت فرهنگ مصرف گرایی در جامعه.

چون علاوه بر گسترش فرهنگ مکالمه‌ی بدون هدف و هرزه گویی در این گونه خدمات، افراد به دلیل عادت کردن به مکالمه طولانی، دیگر با مکالمه‌ی کم، راضی نمی‌شوند و حتی در زمانی که این طرح تعطیل شود – که غالبا این‌گونه است –خود به خود رو به مصرف گرایی پیدا کرده و درصد استفاده ازمکالمات تلفنی آنها افزوده می‌شود و از این طریق شرکت‌های مذکور به اهداف سودهی خود می‌رسند.

تلفن همراه مورد نظر در دسترس مي‌باشد

در طرح مکالمه رایگانِ این دو شرکت اگر خوب دقت کنیم، می‌بینیم ساعتی که باید افراد در کنارخانواده باشند و یا استراحت کنند، ترغیب به مکالمه با دوستان می شوند(!) حال تصور کنیم مردی در خانواده در کنار همسر و فرزندانش بخواهد با دو نفر از دوستان خود از این طرح استفاده کند، چه آثار مخربی در بنیان خانواده خواهد گذاشت. ضمن اینکه در فضای کنونی همه‌ی ما خوب می‌دانیم، چه آثار سوء اخلاقی نیز ممکن است به وجود آید… .

آیا ترغیب به این نوع روحیه مصرف گرایی، خیانت به کشور نیست؟ در این میان چرا صدا و سیمای کشور که منویات رهبر عزیز باید سرلوحه سیاست های برنامه هایش باشد، توجه‌ای به این مسئله ندارد؟ آیا بیانات رهبر عزیزمان درسال اصلاح الگوی مصرف یادشان رفته است؟ یا فکر می‌کنند توجه به بیانات معظم له منحصر در همان سال است؟!

از طرفی تعجب آور است چرا وزارت بهداشت در این زمینه سکوت کرده است؟ با وجود این همه مقاله و دلایل پزشکی مبنی بر اثرات سوء مکالمه طولانی با تلفن همراه آیا لازم نیست برای سلامتی عموم مردم تدبیری بیندیشند؟

 1 نظر

مدل جدید ابراز مردانگی!

06 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

این روزها دیدن پسران با آرایش دخترانه در خیابان‌های شهر زیاد شده است. پسرانی که کمتر شباهتی به پسران نسل قبل خود دارند و گرایش به داشتن ظاهر زنانه در آنها بیشتر دیده می‌شود. تنوع طلبی پسران امروزی به حدی رسیده که کارخانه‌های سازنده لوازم آرایشی نیز بیکار ننشسته اند و انواع ست‌های لوازم آرایش مردانه را روانه بازار کرده‌اند تا از قافله زن نما شدن پسران و مردان عقب نمانند. آمار استفاده 7 درصدی از لوازم آرایش توسط مردان در ایران نشان از اقبال پسران و مردان جوان ایرانی به استفاده از لوازم آرایشی دارد که تا قبل از این به عنوان لوازم آرایش زنانه شناخته می‌شدند. انواع کرم، رنگ‌های مخصوص گریم، انواع ژل، آدامس و چسب مو، اسپری‌های خوشبو‌کننده، ریمل، سایه چشم و… که تا پیش از این به عنوان لوازم آرایش زنانه شناخته می‌شدند این روزها در سالن‌های آرایش مردانه به وفور یافت می‌شوند و میزان استفاده از آنها کم‌کم به قدری زیاد شده است که بیم آن می‌رود گوی سبقت را در استفاده از این لوازم آرایش از سالن‌های آرایش زنانه بربایند. استفاده از لوازم آرایش توسط مردان و پسران جوان در حالی در کشورمان اتفاق می‌افتدکه بر اساس آمارها سن استفاده از لوازم آرایش نسبت به دو دهه گذشته در کشورمان 10 سال کاهش یافته و به گفته کارشناسان نوجوانان 17 ساله نیز که تا دهه‌های گذشته در استفاده از لوازم آرایش محتاط‌تر عمل می‌کردند این روزها گوی سبقت را از مادران خود ربوده‌اند. این در حالی است که ایران در مصرف لوازم آرایشی دارای رتبه دوم در آسیا و رتبه هفتم در جهان است و اگر وضع به همین منوال پیش برود احتمال اول شدن در دنیا را در مصرف لوازم آرایش نباید نادیده بگیریم.
به گفته کارشناسان گرایش به داشتن ظاهر زنانه توسط مردان می‌تواند دلایل متعددی داشته باشد، تنوع طلبی، کنجکاوی و ابراز وجود از دلایلی است که جوانان به اقتضای سن‌شان حاضر به استقبال از هر نوع تغییر می‌شوند تا از این طریق بتوانند در گروه همسالان و در مرحله بعد در مقابل جنس مخالف خود ابراز وجود کنند و مورد توجه قرار بگیرند. دکتر جعفر بای با اشاره به رواج استفاده از آرایش‌های زنانه در میان پسران،  می‌گوید: طبیعتا همه انسان‌ها گرایش به جلوه‌گری و خودنمایی دارند، بخصوص جوانان که علاقه‌مند هستند با نمایاندن خویش بیشتر در جامعه دیده شوند اما نکته قابل توجه این است که برخی از جوانان برای اثبات خود و برای تحسین دیگران خود را با شیوه‌های نامناسب می‌آرایند.
به گفته این جامعه‌شناس، اینگونه پسران برای اثبات خویش و خودنمایی در جامعه از روش‌های مختلفی استفاده می‌کنند این در حالی است که در گذشته داشتن اخلاق پهلوانی و قهرمانی و داشتن زور بازو معیار اصلی برای «مرد بودن» پسران نامیده می‌شد اما این روزها مورد توجه قرار گرفتن به سبک آرایش زنانه ساده‌ترین و سهل‌الوصول‌ترین روش برای افرادی است که نمی‌توانند با قدرت بازو و توانایی‌های ذهنی خود را به جامعه نشان دهند و از آسان‌ترین روش یعنی تغییر در چهره و ظاهر استفاده می‌کنند تا تحسین دیگران را نسبت به خود داشته باشند. به گفته این جامعه‌شناس، آرایش کردن پسران به کمبود اعتماد به نفس، ضعف، تزلزل باورهای اعتقادی،‌کمرنگی اندیشه‌های دینی، سستی اصول اخلاقی و مذهبی و فروپاشی نظام اخلاقی در جامعه بر می‌گردد به همین دلیل است که روز به روز شاهد افزایش انواع جراحی‌های زیبایی در مردان و پسران جوان هستیم.

لوازم آرایش مردانه
مغازه‌های لوازم آرایشی این روزها مملو از لوازم آرایش زنانه و مردانه‌ای است که به تفکیک از هم جدا شده‌اند تا مشتری با خیال راحت جنس و مارک مورد نظر خود را انتخاب کند. اگر تا چند سال قبل خرید کرم ضد آفتاب بدون رنگ برای مردان مایه خجالت بود و استفاده از آن در ملاعام باعث خجالت و شرمساری می‌شد این روزها اما استفاده از انواع کرم‌های آرایشی، پنکیک‌های مردانه، ریمل، فرمژه و برق لب به موضوعی عادی برای پسران تبدیل شده است. پسرانی که حاضرند ساعت‌ها در سالن‌های آرایش مردانه وقت بگذارند تا در نهایت زمانی که از سالن بیرون می‌آیند بیشتر ظاهری دخترانه داشته باشند تا مردانه. سالن‌هایی که مسئولان آنها نیز برای جذب هر چه بیشتر مشتری خود را به شکل و شمایل دخترانه در آورده‌اند و به دیوارهای سالن نیز تصاویری از پسران ابرو برداشته، اصلاح کرده، با مدل‌های عجیب و غریب آرایش مو خودنمایی می‌کنند. اصلاحات آرایشی در آرایشگاه‌های مردانه اما کمی با سالن‌های آرایش زنانه متفاوت است.اگر چه در قدیم اصطلاحی رایج بود با این مضمون که «مرد است و ابرویش» اما این اصطلاح این روزها جایگاهی نزد پسران ندارد و آنچه در آرایشگاه‌های زنانه به برداشتن ابرو معروف است در سالن‌های آرایش مردانه به آن «کار ابرو» اطلاق می‌شود. اقدامی که در سالن‌های آرایش مردانه صندلی مخصوص به خود را دارد و پیرایشگران مجربی که گفته می‌شود دوره مخصوص این کار را دیده‌اند «کار ابرو» را برای مشتریان جوان و بعضا دامادها با هزینه 15 تا 30 هزار تومانی انجام می‌دهند. در کنار اینها کارهایی از قبیل مش و رنگن یا رنگ‌های مد سال که یخی و تیتانیومی است نیز مشتری‌های فراوانی دارد. مشتری‌هایی که بیشتر ترجیح می‌دهند به جای استفاده از فویل از کلاه برای مش کردن استفاده کنند تا مش‌هایی یک دست‌تر داشته باشند.
آمار سازمان بهداشت جهانی حکایت از فروش 22 رژ لب در هر ثانیه در جهان دارد حالا با استقبالی که جوانان ایرانی از آرایش کردن از خود نشان می‌دهند بعید نیست که دستکم یکی از این رژ لب‌ها نیز در ایران توسط پسران خریداری شود تا ظاهرشان بیشتر شبیه دختران شود، ظاهری که به تنها از آرایش صورت گذشته بلکه به رنگ و مش کردن مو، انواع بافت‌های فانتری، اکستنشن، پاکسازی و جوانسازی صورت و انواع تاتوهای ریز و درشت تک رنگ و چند رنگ با قیمت‌های سر به فلک کشیده، رسیده تا شاید در سایه این تغییرات جوان‌تر و جذاب‌تر به چشم بیایند و در موقعیت‌های خانوادگی و شغلی موفق‌تر باشند.

 نظر دهید »

"بحران نمایی" از داخل؛ "فشار مذاکره" در خارج

06 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

با انتخاب «حسن روحانی» بعنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران توسّط مردم و ادامه روند قانونی- شرعی شدن این انتخاب، رفته رفته بازی و سناریوهای جبهه غرب علیه ایران نیز دستخوش تغییرات مفهومی و روبنایی می شود.

در حال حاضر پالس های فراوان و اتّفاقات عدیده ای در رابطه با موضوع تعامل با دنیا و مذاکره مستقیم ایران- آمریکا در حال بروز است، پالس هایی که در مجموعه کارگزاران نظام و البتّه بخش قابل توجّهی از ملّت به بحثی مهم، جدل ساز و قابل بررسی تبدیل شده است.

دیدار رمضانی رهبری حکیم انقلاب اسلامی با مجموعه کارگزاران نظام نیز نشانی بود از اینکه بحث مذاکره با آمریکا در پُشت پرده ساختار اجرائی کشور به مسئله ای با الویت تبدیل شده است. ایشان در هشدار به ذوق زدگی های داخلی نسبت به پالس های جدید آمریکا فرمودند: «مكرّر عرض كرده ايم؛ در عرصه هاى گوناگون جهانى، درگيرى ها غالباً جنگ اراده ها است؛ هر طرفى كه اراده اش زودتر ضعيف شود، شكست خواهد خورد. صبر يعنى اين عزم را، اين اراده را نگه داشتن، حفظ كردن … اگر چنانچه جهتگيرى را غلط انتخاب كرديم، در انتخاب جهت گيرى اشتباه كرديم؛ تلاش مضاعف ما نه فقط ما را به نتيجه نمي رساند، بلكه ما را از راه دور مي كند … بنده در روز چهاردهم خردادِ امسال، جهتگيرى هاى انقلاب را بر اساس قرائت امام شرح دادم … خب، اين گزارش مبسوط آقاى رئيس جمهور، آقاى دكتر «احمدى نژاد» را شنيديد. كارهاى فراوانى شده، كارهاى برجسته اى انجام گرفته … مهم اين است كه جهت گيرى ها استمرار داشته باشد؛ كه من در زمينه استمرار جهت گيرى ها و تذكراتى كه در اين مورد دارم، در فرصت هاى بعدى اِن شاءالله مطالبى را به مسئولين و به ملّت عرض خواهم كرد.

… مسئولان كشور بايد تصميم شان را در مواجهه با مشكلات حفظ كنند، عزم راسخ خودشان را محفوظ بدارند، دچار تزلزل نشوند. به سمت آرمان ها حركت كردن، اين عزم راسخ را نياز دارد. اينجور نباشد كه با مشاهده اخم دشمن، ترُش رویى دشمن، حركت معارضه دشمن با شكل هاى مختلفش – تبليغاتى اش، سياسى اش، اقتصادى اش و امثال اينها - متزلزل شوند … دومين نكته اى كه در اين زمينه وجود دارد، مسئله تعامل با دنيا است؛ كه اين روزها زياد هم گفته مي شود. ما معتقد به تعامل با دنيا هستيم. در تعامل با دنيا، بايد طرف مقابل را شناخت؛ اگر نشناسيم، پشت پا خواهيم خورد. پرونده خصوم خودمان را فراموش نكنيم.

ممكن است انسان يك وقتى سابقه اى را به رو نياورد؛ اشكالى ندارد. شما يك وقتى با يك شخصى مواجهيد، مي خواهيد يك كارى را انجام دهيد، يك سابقه اى هم از او داريد، مصلحت نمي دانيد به رو بياوريد؛ اين اشكالى ندارد، اما اين سابقه يادتان نرود؛ اگر يادتان رفت، پشت پا خواهيد خورد، ضربه خواهيد خورد. آمريكایى ها مي گويند ما مي خواهيم با ايران مذاكره كنيم. خب، سال ها است كه مي گويند مي خواهيم مذاكره كنيم؛ اين يك فرصتى نيست كه براى ما بوجود آوردند. من اوّل سال گفتم كه خوشبين نيستم. در مسائل خاص، مذاكره را منع نمي كنم - مثل مسئله خاصّى كه در قضيه عراق داشتيم، و بعضى از قضاياى ديگر- ليكن من خوشبين نيستم؛ چون تجربه من اين را نشان مي دهد. آمريكایى ها، هم غيرقابل اعتمادند، هم غير منطقى اند، هم در برخوردشان صادق نيستند. اين چهار ماهى هم كه از آن صحبت ما گذشت، همين را تأييد كرد؛ موضع گيرى هاى مسئولان و دولتمردان آمريكا نشان داد كه همين مطلبى كه ما گفتيم - كه گفتيم خوشبين نيستيم- درست است؛ خود آنها عملاً اين را تأييد كردند. انگليس ها هم يك جور ديگر، ديگران هم يك جور ديگر. تعامل با دنيا هيچ ايرادى ندارد، ما از اوّل هم اهل تعامل با دنيا بوديم؛ منتها در تعامل، طرف مقابل را بايد شناخت؛ شگردهاى او را بايد دانست؛ هدف هاى اساسى و كلان را بايد مدّ نظر داشت. ممكن است دشمنى سر راه شما را بگيرد، بگويد از اينجا نبايد جلو برويد. سازش با او به اين صورت نيست كه شما قبول كنيد، برگرديد؛ هنر اين است كه شما كارى كنيد كه راهتان را ادامه دهيد، او هم مانع كار شما نشود؛ والّا اگر چنانچه توافق و تفاهم به اين معنا بود كه او بگويد شما بايد از اين راه برگرديد، شما هم بگوئيد خيلى خوب، اين كه خسارت است. توجّه به اين جهات بايد از سوى مسئولين و دولتمردان وجود داشته باشد.» (دیدار با کارگزاران نظام اسلامی- 30/4/1392).

در هر صورت دولتی که قرار است روی کار بیاید در دوره تبلیغات انتخاباتی، شعارهایی را سر داده و آن را ادامه داده که احیاناً از منظر تیم همراهش؛ مقبولیتش تا حدود زیادی به مسئله کاهش یا تثبیت تحریم ها گره خورده است. در حالیکه «حسن روحانی» پیشتر از این و طیّ شعارهای انتخاباتی از طرح 100 روزه اوّلش برای بهبود شرایط اقتصادی خبر داده بود امّا رفته رفته این طرح عملیاتی تبدیل به یک طرح عملیات روانی می شود!

بر این اساس وی علیرغم اینکه طیّ تبلیغات انتخاباتی اش گفته بود: «برای مشکلات اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و سیاست خارجی، برنامه یک ماهه و 100 روزه نیز وجود دارد. ما می توانیم در زمان کوتاه تحوّل اقتصادی بوجود آوریم و با ایجاد یک دوره تنفّس مشکلات را حل کنیم.» (برنامه انتخاباتی «با دوربین»- شبکه 1 سیما- 7/3/1392)؛ امروز و بعد از سپری شدن فصل انتخابات، بحث های دیگری را مطرح می کند. «روحانی» در دیدار با نمایندگان مجلس در «بهارستان» در این رابطه می گوید: «دولت در شروع کارش در 100 روز اوّل، تلاش خواهد کرد واقعیّات کشور را به مردم، مقام معظّم رهبری و نمایندگان ملّت عرضه کند. دولت آینده خواهد گفت چه چیزی را تحویل گرفته و با چه چیزی مواجه است و راه حل را چگونه می بیند!» (23/4/1392). همه گیر شدن این احساس که کشور در وضعیت فرابحرانی قرار دارد، در حال حاضر در دست پیگیری توسّط نزدیکان رئیس جمهور جدید است. از این جمله می توان به گفتگوی تهدیدآمیز «اکبر ترکان» با هفته نامه «آسمان» اشاره کرد که می گوید: «وضعیت اقتصادی کشور خراب تر از تصوّر قبلی ماست. منتها من ترجیح می دهم، اگر آقای دکتر «روحانی» صلاح دیدند؛ خودشان در این باره اظهارنظر کنند.» («وضع خراب تر از آن است که تصوّر می کردیم»- شماره 50- 22/4/1392) همچنین «عیسی کلانتری» می گوید: «آقای روحانی نه حضرت موسی است و نه حضرت عیسی که معجزه کند و اقتصاد ایران را یک شبه زنده کند. چهار سال طول می‌کشد که تازه به وضعیت 84 برسیم.» (گفتگو با پایگاه خبری- تحلیلی «فرارو»- 22/4/1392). گام بعدی این عملیات روانی مبتنی بر سیاه نمایی از وضع موجود، ترسیم تنها راه حل برون رفت از بحران است؛ راهی که از نظر برخی فقط از کاهش تحریم ها و تعامل با دنیا می گذرد.

به موازات اینکه نگاهِ تیم مستشاری رئیس جمهور به سمت سیاه نمایی از وضعیت فعلی کشور نیل پیدا می کند، در خارج مرزها نیز نسخه های آمریکا برای مواجهه با دولت جدید در حال تغییر مفهومی و بروز شدن است. در همین رابطه شاهد ایجاد مسیر هوشمندی از “مذاکره- فشار“ بدست نهادهای مختلف آمریکایی در برابر «دولت تدبیر و امید» هستیم. این مسیر یک سناریوی سینوسی است که بطور مداوم و یکی در میان، مذاکره (هویچ) و فشار (چُماق) را پُررنگ و کم رنگ می کند. البتّه انتخاب یک حرکت سینونسی و پاندولی در ابتدای کار «دولت یازدهم» قطعاً بی جهت نیست زیرا این حرکت بالا و پایین بیتشر می تواند، عزم و اراده طرف مقابل را سُست کند.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

سیطره "منِ مجازی" بر "منِ واقعی" در ابعاد جهانی

06 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در قرن بیست و یکم کلمات و عباراتی نظیر فضای سایبر، (Cyber Space)، جهان مجازی (Virtual World)، زندگی مجازی(Virtual Life)، زندگی آواتاری(Avatarian Life)، جامعه محتوایی(Content Community) و … چه در کلام و چه در واقعیتِ زندگی انسان ها از جایگاه ویژه ای برخوردار است. زندگی و روابط اجتماعی در شبکه های اجتماعی(Social Network) نیز تحت تاثیر عناوین ذکر شده جایگاه درخور توجهی پیدا کرده است. این شبکه ها توانسته اند تاکنون بیش از میلیارد ها کاربر سایبورگ شده را ذیل نام های فیسبوک(Face book)، مای اسپیس(My Space)، توئیتر(twitter) و بسیاری دیگر از شبکه های اجتماعی عمومی و تخصصی درگیر جاذبه های خود نمایند.


در سال های اخیر نفوذ روز افزون فضای سایبر در زندگی تمام ابناء بشر به دلایلی همچون پایین بودن هزینه استفاده از آن، افزایش چشم گیر بهره وری، نداشتن حد یقف در بسیاری از سطوح اجتماعی و نامتقارن بودن در آسیب‌پذیری موجب ‌شده دول مختلف در دوران کنونی، این فضای قدرتمند را به عنوان یکی از مهترین شقوق حکومت خود مد نظر قرار دهند.
علی رغم تهدید های فراوان موجود در فضای سایبر، میدانی عظیمی برای همگان ایجاد شده است و حتی کم بضاعت ترین انسان ها می توانند در این فضا در مقولات مد نظر حضور داشته، و به نوبه خود، هر چند اندک اثر گذار باشند. در فضای سایبر پراکندگی قدرت به معنای سنتی وجود ندارد، همچنین بازیگران کوچک‌تر در این فضا نسبت به حوزه‌های انحصاری تر در سیاست جهانی نظیر قدرت سخت و یا نیمه سخت، ظرفیت و توان بیشتری برای اعمال قدرت نرم دارند. اما ویژگی‌های محیط سایبر به این محدود نمی‌شود، در این فضا برای کاربر یک محیط مجازی و غیرقابل پیش‌بینی مهیا شده است و از این جهت انعطاف زیادی در آن وجود دارد. به طور کلی فضای سایبر معنای قدرت در جهان امروز را در نسبت با گذشته از لحاظ محتوی دچار تحول کرده است و این تغییر مفهوم قدرت، به دلیل رشد فزاینده فضای سایبر و ایجاد زمینه‌ها‌ی جدید و مهم در سیاست گذاری های کلان بسیاری مسائل را دستخوش تغییر قرار داده است.


بازیکنی که وارد این میدان جدید می شود هیچ راهی برای خروج از زمین طراح بازی ندارد، چرا که زمین بازی و تمام قواعد آن توسط ایالت متحده آمریکا طراحی شده و حضور در این میدان برای یک انسان مسلمان و یا غیر آنگلوساکسون برابر است با بازی در زمین دشمن، هر چند که راهکار های متعددی نظیر تقابل نامتقارن و یا ارسال پالس غلط برای حضور در این میدان وجود دارد اما در اساس آن هیچ تغییری ایجاد نمی شود.
سرعت در پیشرفت‌های تکنولوژیکی حوزه علوم کامپیوتر در دو بعد سخت افزاری و نرم افزاری و حوزه ارتباطات، منجر به کاهش پردازش و انتقال اطلاعات شده است، به طور مثال در سال ۱۹۹۳ میلادی حدود ۵۰ وب ‌سایت در جهان وجود داشت اما طی کمتر از هشت سال این رقم به بیش از ۵ میلیون وب ‌سایت رسید و بر اساس آمارهای موجود در سال ۲۰۱۰، چین به تنهایی نزدیک به ۴۰۰ میلیون کاربر اینترنتی داشته و علاوه بر آن هر روز بر پهنای باند مخابراتی خود افزوده است.
این سرعت بالا در گسترش فضای سایبر بدون شک نیاز به کاربران و در واقع بازیکنانی دارد و طبیعتاً ایجاد ظرفیت برای بسط دادن این فضا به موازات افزایش کاربران اینترنتی رخ داده است. طبق آمارهای جهانی تنها در سال 2009 میلادی نزدیک به دو میلیارد نفر یعنی 27 در صد مردم جهان زندگی سایبری را تجربه کرده اند و طبق برآورد های صورت گرفته این رقم تا سال 2030 میلادی نزدیک به صد در صد خواهد شد.
امروز  فضای سایبر تنها با پوشش سی درصد جمعیت کره زمین توانسته تاثیرات عمیق، پیچیده و در برخی موارد بنیادین در حوزه ی مسائل فرهنگی، امنیتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و … ایجاد کند، حال مشخص نیست اگر این روند تا سال 2030 به نقطه کمال خود یعنی درگیر کردن تمام جمعیت زمین برسد، زندگی انسان به چه صورتی تغییر پیدا خواهد کرد؟



ایران از نظر تعداد کاربران اینترنتی در رنکینگ جهانیِ منتشر شده در سال 2009، رتبه یازدهم جهانی با 32 میلیون کاربر را به دست آورده است، البته مطابق آمارهای منابع داخلی در حال حاضر تعداد کاربران ایرانی اینترنت از 42 میلیون نفر عبور کرده که این رقم معادل 60 درصد جمعیت کشور و بیش از دو برابر میانگین جهانی است.
شاید با نگاه سطحی و در ابتدا این اعداد مطلوب به نظر آید اما از آنجا که هر اندازه وابستگی افراد یک جامعه به فضای سایبر بیشتر باشد، در کنار فواید، مضرات و مشکلات حاصل از این وابستگی نیز بیشتر است، متاسفانه عواقب خطرناک وابستگی به فضای سایبر در زندگی ایرانیان نیز بروز کرده و در حال گسترش است.
نباید فراموش کرد که مضرات زندگی سایبری تنها محصور به کشور ایران نیست و ابعاد جهانی دارد اما به دلیل اینکه بستر فکری اعتقادی جامعه ی ایرانی خارج از پارادایم تمدن غرب تعریف می شود، ناسازگاری های بیشتری در ارتباط با فضای مجازی در جمهوری اسلامی ایران دیده می شود. در این ارتباط می توان یکی از معضلات فضای سایبر یعنی مقوله تفرد گرایی (individualism) و زندگی دوم در شبکه های اجتماعی، در برابر زندگی اول و واقعی انسان ها را مورد بررسی قرار داد، موضوعی مغفول مانده در سیاست گذاری های کلان کشور، اما بسیار شایع در میان نسل های جدید و آینده. از این حیث مطالعه روند ملت سازی متأثر از تفرد گرایی با بررسی شبکه های اجتماعی در جهان امروز و آینده ضرورت می یابد.



سیطره “منِ مجازی” بر “منِ واقعی” در ابعاد جهانی:
شاید شاگرد برتر سقراط، افلاطون، هیچ گاه نمی داتست محور قراردادن انسان و فرد در پایه ریزی جمهور مد نظرش منتج به ایجاد جوامع مجازی مانند توئیتر خواهد شد. به وقوع پیوستن اتوپیای افلاطون در قالب کشوری به نام ایالات متحده آمریکا و در نتیجه شکل گیری سبک زندگی آمریکایی بسیاری از شقوق فطری انسان را دچار تغییر کرده است. اساس سبک زندگی امریکایی که بر تمدن غرب سیطره یافته، بر محور نفسانیات انسان قرار گرفته، همچنان که با دادن اصالت به “من” هر فرد تفرد گرایی را بسط است.
محور قرار گرفتن انسان تحت عنوان اومانیسم و سنجیدن تمامی عناصر موجود در عالم با منیت وی موجب شده است تا انسان افسار گسیخته خط و مشی جدیدی برای خود تعریف و چار چوب کلی آن را حول هسته مرکزی  هوای نفس طراحی کند. محور قرار گرفتن انسان موجب شد از هر من یک اندیشه و به تبع آن یک خدا به وجود آید، عده ای اومانیسم را ایمان به خدای حقیقی می دانند. از دیدگاه انسان پوزیتیویست ندای درونی انسان از هستی یا نیستی خداوند دلیل بر وجود خدا است، ولی چون انسان آن را نمی‌بیند پس حق اظهار نظر درباره آن را ندارد. یک پوزیتیویست تنها چیزی را می پذیرد که قابل دیدن باشد، پس انسان خود خواه که در عالم چیزی جز خود را نمی‌بیند به سادگی خود را خدا می‌پندارد. با این استدلال است که می‌توان هر انسان را یک خدا در نظر گرفت چرا که در هر فرد یک من وجود دارد. اومانیسم بشر را به روی گردانی از خالق خویش دعوت می کند و اهمیت دادن به خود وجودی و من واقعی را بیش از هر چیزی می ستاید.


انسان شاد (Happy Human)‏ نماد رسمی اتحادیه جهانی انسان‌گرا و اخلاق‌گرا (IHEU).
سازمان‌های انسان‌گرای بسیاری در جهان از این نماد استفاده می کنند. 

بن مایه اندیشه اومانیسم بر طبیعت استوار بوده و سراسر حقیقت را از ماده و انرژی می داند که در نتیجه ی آن لذائذ مربوط به طبيعت جسماني هدف نهايي تلقي مي‌شود. در اندیشه “انسان محور"، غیب وجود ندارد، عدم اعتقاد به غیب در انسان خود محور به معنای آن است که انسان‌ها دارای روح غیرمادی و جاودان نیستند، پس اساساً جهانی دیگر وجود ندارد. در پی سیطره ی اومانیسم است که ذهن انسان کنترل بشر و کره خاکی را بر عهده گرفته و بدین ترتیب دين را عملاً از میدان مدیریت خارج کرده است چرا که انسان نه مخلوق بلکه خود خالق محیط است. در اندیشه اومانیسم انسان ميزان و معيار همه چيز است و خرد انسان برابر با خرد خداوندي قلمداد مي‌گردد.
در نگاهِ انسان اومانیسم هر “من” یک خدا می باشد و هر خدا نیز قدرت خدایی داشته و حق دارد همه چیز را حول وجود خود بسنجد و دقیقاً از اینجاست که ماهیت انسان ایندیویژوال و یا تفردگرا بروز می کند. هنگامی که انسان از مَنیّت به فردیت رسید، پنداشتِ هر فردی از خود باعث شد از مقولات مختلف اجتماعی تصوراتی را مبتنی بر دیدگاه خود بسازد، ما حصل آن شد که بر مبنای فلسفه ی فردگرایی، یک نوع اخلاق وحشیانه ی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و … از افراد به وجود آمد که در واقع نتیجه 2800 سال تفلسف ورزیدن می باشد.



با گذشت زمان و به بار نشستن ثمره فلسفه که همان تکنولوژی می باشد آرام آرام بشر ایندیویژوال شده برای رهایی از مشکلات تفرد گرایی، زندگی دوم (Second Life) در فضای سایبرنتیکی را به موازات زندگی نخست(First Life) پدید آورد. این امر به مرور زمان و با انقلاب سوم صنعتی که پیشرفت شگرفی در زیر ساخت های مخابراتی و ارتباطی به وجود آورد موجب ایجاد جهان مجازی شد. در این بین حضور شبکه های اجتماعی و افزایش کاربرد آن ها در زندگی افراد موجب شده است تا این شبکه ها به یکی از مهترین ارکان قدرت نرم تبدیل شوند.
امروزه شبکه های اجتماعی از پر بازدیدترین محیط های مجازی می باشند، بر اساس گزارشی که در سال گذشته از سوی گلوبال وب ایندکس اعلام شد شبکه اجتماعی فیس بوک با داشتن یک میلیارد کاربر ثبت شده و 700 میلیون کاربر فعال و بعد از آن شبکه گوگل پلاس با 343 میلیون کاربر فعال پر جمعیت ترین شبکه های اجتماعی دنیا می باشند.



همچنین شبکه اجتماعی توئیتر بیشترین رشد را در سال 2013 میلادی با 40 درصد در 31 بازار (31 بازار حدود 90 درصد بازار جهانی اینترنت را در بر می گیرد) به دست آورده است.
در سال های اخیر درباره ی رشد روز افزون شبکه های اجتماعی در فضای مجازی و استقبال کاربران از آن ها بسیار سخن گفته شده است، شبکه های اجتماعی از زوایای بسیاری قابل بررسی می باشند اما مبنای وجودی و اساس شکل گیری آن ها تا کنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است، گذشته از جنبه رسانه ای، سیاسی، اجتماعی و بسیاری دیگر از جوانب این شبکه ها چرایی استقبال از آن ها خود تأمل ویژه ای می طلبد.
ایندیویژوالیسم بود که موجب شد کاربر سایبورگ شده با روی آوردن به زندگی دوم در فضای مجازی خود را از فردگرایی در دنیای واقعی رها کرده و به جمع گرایی(Collectivism) در فضای مجازی روی آورد، یقیناً یکی از دلایل استقبال کاربران جهانی فضای سایبر حاکمیت مقوله تفردگرایی در جهان واقعی می باشد که برای تلطیف آن زندگی جمعی در شبکه اجتماعی جایگزین خوبی است.



جمع گرایی در تعریف به روابط ما بین افراد، گروه‌ها و یا قوم های مختلف اطلاق می‌شود که بر رفتار گروهی و تعاملات دو طرفه و یا چند طرفه استوار است. جمع گرایی دقیقاً مقابل فردگرایی قرار دارد، امری که در شبکه های اجتماعی در تضاد با من حقیقی هر انسان به وقوع پیوسته است.
جمع گرایی بر جامعه و گروه متمرکز می‌شود در حالی که فردگرایی بر فرد و خواسته‌های شخصی او استوار است، در این شبکه ها نیز هر فردی می تواند با دوستان خود ارتباط برقرار کند و با مطرح کردن نظرات خود به گفتگو با دیگران بپردازد، این شبکه ها موجب شده است بسیاری از خودانگاشت‌های فردی، تحت تاثیر خودانگاشت‌های گروهی قرار گیرد.
یکی دیگر از دلایل مهم استفاده بی حد و اندازه انسان تفرد گرا از این شبکه ها وجود فضای شاد جمعی می باشد، امری که در زندگی فردی وجود ندارد. علی رغم آنکه در این شبکه ها جمع وجود دارد اما اصول و قواعد یک انسان تفرد گرا نیز حفظ شده است، هر فردی می تواند شخصی را که دوست ندارد از لیست خود حذف و یا در گامی بالاتر آن را بلاک کند، و یا منافع خود را در برابر دیگران حفظ نماید و این اندازه اهمیت به هویت فردی، باعث می‌شود فرد احساس خوشایندی از این فضا داشته باشد.
در این باره تحقیقی در سال 2001 میلادی توسط تریاندیس و همکارانش صورت گفت وی با مطالعه چندین فرهنگ به این نتیجه رسید که تنها حدود % 60 افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی می کنند فرد محور می باشند و در مقابل در فرهنگ-های جمع گرا نیز حدود %60 از افراد جمع محور می باشند. از این حیث می توان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ دو گروه ذکر شده رابطه صد درصد مستقیم وجود ندارد و دلیل آنکه انسان فرد گرا در شبکه جمع گرای اجتماعی خود را تطبیق می‌دهد را می توان مورد توجه قرار داد.
اما نکته قابل توجه در این باره، موضوع هم پوشانی انسان تفردگرا زیست در جامعه جمع گرا زیست می باشد، تفرد گرایی مولود لیبرالیسم و اومانیسم است، در حالی که منشاء جمع گرایی سوسیالیسم بوده و این اصطلاح از واژه فرانسوي «سوسيال» به معناي اجتماعي اخذ شده است. سوسياليسم اصولا در مقابل تعاليم فرد گرايانه ليبراليسم قرار دارد و از جهت تاریخی اساساً سوسياليسم در تضاد با فردباوري و ليبراليسم است، امری که در شبکه ای اجتماعی رگه های پر رنگی از آن دیده می شود.



از دیگر موضوعاتی که در شبکه های اجتماعی مورد توجه است، اشتراک گذاری اطلاعات توسط افراد می باشد که ماهیت وجودی شبکه های اجتماعی با گذاشتن این اشتراک گذاری ها شکل گرفته است، در این فضا هر فردی با گذاشتن کامنتی در پیج خود می‌تواند موضوع مد نظرش را برای دیگران به اشتراک بگذارد، اما موضوعی که در این میان جالب است، بسط مولفه های جامعه ی سوسیالیستی در شبکه های اجتماعی است.
واژه كمونيسم (communism) از ريشه ی لاتينی کمون (commune) به معناى اشتراك گرفته شده است، کمونيسم خود مرحله پيشرفته يا نهايي سوسياليسم به شمار مي آيد، اما در معنای متداول، کمون جامعه ای است که همه ی عناصر موجود در آن به شکل مشترک قابل استفاده برای تمام افراد است، در آن جامعه سلسله مراتب وجود نداشته و طبقه بورژوا بر دیگر طبقات جامعه سیطره ندارد. و این همان امری که در شبکه های اجتماعی رخ داده است، به نحوی که می توان یک شبکه اجتماعی را کشوری کمونیستی اما با مردمی لیبرال معرفی کرد. هرچند که هدف عالی کمون ها در به دست آوردن آنارشیسم، در این جامعه به وقوع نپیوسته است زیرا با وضع قوانین توسط مدیران آن حکومتی هیرارشی محور به وجود آمده است.



وجود چنین جامعه ای به موازات جامعه واقعی خود یکی از بی نظیر ترین رویداد های رخ داده در حوزه جامعه شناختی است، شاید در این ارتباط بتوان اما و اگرهایی را وارد کرد و دلیل شیفت کردن افراد تفردگرا از دنیای واقعی به زندگی جمعی در دنیای مجازی را گنگ و مبهم معرفی کرد اما با نیم نگاهی به عقبه هر دو مدل فکری سوسیالیسم و لیبرالیسم به عنوان داعیه داران جمع گرایی و فرد گرایی می توان چرایی این مقوله را فهم کرد. هنگامی می توان دلیل اصلی هم پوشانی این دو تفکر را فهمید که دانست ریشه هر دوی این اندیشه ها در اومانیسم است و اصالت وجودی در هر دو، متعلق به انسان است، همان طور که لیبرالیسم بر اساس اومانیسم شکل گرفته و انسان را در برابر خدا قرار داده است.
در واقع مارکس مبدع کمونیسم خود یکی از فیلسوفان تمدن غرب می باشد که تنها با تغییرات تاکتیکی و نه بنیادی، تفاوتی پوسته ای را در برابر لیبرالیسم رقم زده است، از اینجاست که می‌توان متوجه شد چرا تفردگرایی لیبرال ها با جمع گرایی کمونیست ها در فضای مجازی شبکه اجتماعی تداخل پیدا کرده است. يكي از اصول و عناصر سوسياليسم تفكرات فرامليتي( انترناسيوناليستي ) و گونه اي از تمايلات انسان گرايانه و اومانيستي است، به واقع می توان طرفداران این اندیشه را اومانیسم های جمع گرا و در مقابل لیبرال ها را اومانیسم های فرد گرا دانست.


سیطره “منِ مجازی” بر “منِ واقعی” در ابعاد داخلی:
در دنیای واقعی، جوامع متأثر از فضای سایبر به میزان درصدی از وابستگی که به این سیستم پیدا کرده اند در حال گذر از جمع گرایی به معنای روابط اعضای یک خانواده و در پله ای بالاتر جامعه، به تفرد گرایی می باشند. این موضوع با درصد های متفاوت در تمامی کشور های جهان در حال به وقوع پیوستن است و به خصوص در زندگی پر سرعت امروزی این دوره گذار از جمع گرایی به فردگرایی سرعتی باور نکردنی به خود گرفته است. در جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به آنکه جمعیت زیادی از نوجوانان و جوانان کاربران فضای سایبر محسوب می شوند، این روند تا حدود زیادی در حال طی شدن است.
در زندگی اجتماعی حاکم بر اکثر کشور های مدرن و بلاخص اروپا و آمریکا، به دلیل پیش بودن در عرصه زیر ساختی و شکل گرفتن کامل لیبرالیسم فردگرایی بیشتری دیده می‌شود. اگرچه در زندگی ایرانیان، معاشرت‌ و رفت و شد بین اعضای یک خانواده، فامیل و جامعه جایگاه ویژه‌ای دارد، اما زندگی مدرن و تکنولوژیک شدن وسائل ارتباطی مردم موجب شده است فرد به جای همراهی بیشتر با دیگران، با ابزار الات مدرن همراه باشد به نحوی که امروز بسیاری از سرگرمی های افراد به تنهایی صورت می‌گیرد، فرد می‌تواند به جای شنیدن صحبت دیگران با گذاشتن هدفون در گوش خود به شنیدن موسیقی بپردازد و یا به جای رفتن به یک مهمانی ساعت های طولانی با تلویزیون و یا مانیتور و به تنهایی سرگرم باشد.
حد کمال این تفرد گرایی در شبکه های اجتماعی و فضای سایبر دیده می شود چرا که فرد می تواند به جای هم صحبتی با دوستان و یا اعضای خانواده خود در شبکه اجتماعی به برقراری ارتباط با دیگران بپردازد. هر چند در زمینه تغییر سبک ارتباط ایرادی وجود ندارد اما اپیدمی شدن این نوع ارتباط و بسط پیدا کردن آن به دیگر شقوق موجود در فضای سایبر نظیر بازی های آنلاین، انسان تفرد گرا را بیش از بیش تک رو تر می کند، در حالی که فردگرایی منجر به نوعی آسایش کاذب فردی می شود اما به مرور زمان همین امر به راحت طلبی و خود خواهی های فراوان تبدیل خواهد شد.



یکی از موضوعاتی که در جمهوری اسلامی ایران به چالشی اجتماعی تبدیل شده است مقوله افزایش سن ازدواج می باشد، کارشناسان دینی، جامعه شناسان و روانشناسان صحبت های گسترده و متفاوتی را درباره چرایی این امر مطرح کرده اند، اما یکی از مغفول مانده ترین دلایل این موضوع که اشاره ای به آن نشده است به وجود آمدن روحیه تفرد گرایی در جوانان است، جوان تفرد گرا و راحت طلب هیچ گاه رفتن زیر بار مسئولیت و حضور در یک زندگی جمعی را نمی‌تواند بپذیرد، چرا که ورود بی محابای تکنولوژی های ارتباطی و عدم چاره اندیشی مناسب در باره ی آن ها جوان ایرانی را از زندگی جمعی جدا کرده است و با سوق دادن به ایندیویژوالیسم سن ازدواج را از زمان مناسب خود خارج کرده است.
بالا رفتن سن ازدواج علی رغم تصور عوام و بسیاری از خواص جامعه نه به دلیل پدیده های صرفاً اقتصادی بلکه به دلیل تفرد گرا شدن جوانان می باشد. و این امر نیز موجب نقصان در فرایند ملت سازی به عنوان پایه یک جامعه مناسب و آرمانی است و حال سوال این است که چگونه با به وجود آوردن ملتی ایندیویژوال می‌توان نظام سازی بر مبنای آرمان ها دینی و انقلابی انجام داد؟! و آیا می توان با عدم آسیب شناسی صحیح از شبکه های اجتماعی در حوزه نظام سازی که توسط بالاترین مقام نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح شده است به مدینه فاضله مد نظر دست پیدا کرد؟



شبکه های مجازی مولود ناخلف پدیده تفردگرایی می‌باشند، هنگامی که انسان با فراموشیِ خودِ حقیقی و غرق شدن در لذات دنیایی هدف آفرینش را فراموش کند، دیگر حد یقفی برای خود نمی‌پندارد و با ورود هر چه بیشتر در باتلاق دنیای فنا شدنی نابودی خود را تسریع می کند. طبیعت انسانِ خود فراموش آن است که به جای تعمق بر حقیقت خود به منِ مجازی خویش در دنیایی خیالی بال و پر بیشتری بدهد و با حضور در زندگی دومش در جهانی دیگر به دنبال منِ گمشده خود بپردازد، غافل از آنکه این من هیچ گاه پیدا نخواهد شد چرا که خود نیز حجابی برای حقیقت درونیش است. انسان اومانیسم خدا را فراموش کرده است و طبق نص قرآن کریم در آیه 19 سوره حشر که “نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ” به دنبال “خدا فراموشی"، “خود فراموشی” خواهد بود و انسانی که خود را فراموش کند هیچ گاه نمی‌تواند حقیقت خویش را کشف کند.

 نظر دهید »

پریزم چگونه کار می کند؟ + اینفوگرافی

05 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 نظر دهید »

سکولاريزه کردن مهدکودکها با تربيت رقاصه وخواننده

05 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

«بدبيني به روحانيت ايجاد کنيد! حجاب را برداريد و موسيقي را رواج دهيد، کار مسلمين تمام است و در استعمار و اختيار شما خواهند بود»! شروع گزارش با اين توصيه و راهبرد از سوي «همفر» جاسوس انگليسي در کشورهاي اسلامي، به اين جهت است که مخاطبان اين جمله را در ذهنشان به عنوان اصلي توصيه شده از جانب يک جاسوس انگليسي و غربي تکرار کنند. چه اينکه بعد از ورود به مباحث جزيي‌تر درباره برنامه‌ها و اتفاقهاي مختلف و متنوع!
در مهد کودک‌های پايتخت کشوري که آن را «ام القراي اسلام» مي‌دانند، متوجه نوعي پادويي بدون اراده و (ان شاءالله) بدون قصد قبلي! برخي از افراد و مکانهايي اين چنيني در به انحراف کشاندن نسل آينده ساز تنها کشور شيعي مذهب عالم و «ام القراي کشورهاي اسلامي» مي‌شويم. کودکان و اصل استعداد و زمينه بسيار بالاي فراگيري و آموزشي که خداوند متعال در وجودشان نهادينه کرده بجز اينکه يک نعمت است، به عنوان وديعه الهي که امروزه در قامت يک اصل علمي قابل پايش، احصا و اثبات است. سطح و کيفيت فوق العاده اين دريافتهاي ذهني و عقلي به حدي است که متخصصين علوم مرتبط با کودکان مي‌گويند فعاليت ذهني کودک و دريافت و ثبت و ضبط اتفاقات پيراموني‌اش در برخي از حالات، حتي در هنگامي که خواب هستند، همانند يک رادار است که مشغول رصد و ثبت اتفاقات اطرافش مي‌باشد.
اين يک ادعا نيست بلکه يک اصل ثابت شده علمي است که توسط دانشمندان و متخصصين قبلا آزمايش و اثبات شده است.
امروزه دانشمندان و آگاهان جهان علم، نقش و تربيت پذيري اصلي کودک را در دو مرحله بين سنين ۲ تا ۴ سال و سپس ۴ تا ۶ سال مي‌دانند. بر اساس آموزه‌هاي بدون خدشه دين عزيز اسلام که قرنها پيش همين حرفها را در قالب توصيه‌ها و دستورات تربيتي-ديني به آحاد مسلمانان گفته است ما نيز امروز با تکيه بر فرهنگ غني اسلام که در جمهوري اسلامي ايران مکلف و مدعي تحقق آن هستيم، نگاهي علمي‌تر، ‌ ژرف‌تر و حساس‌تر به اين مباحث داريم.

بر پايه چنين مباحثي در رابطه با اين دين متکامل که هميشه قرباني نوع نگاه جهت دار و گاه دگم مدعيان پيروي اش بوده و هست، مشاهده مي‌شودکه رفتارها، تغذيه و توصيه‌هايي جهت انجام برخي مسائل شرعي که داراي مراتب استحباب، مکروه و واجب هستند را در بازه زماني بارداري بسيار مؤثر مي‌داند. اين توصيه‌ها و دستورات در بخش‌هاي ديگر زندگي هر فرد از جمله دوران قبل از ازدواج و چگونگي زندگي و تغذيه در دوره تجرد و ازدواج و بعد از آن را در چگونگي شکل‌گيري شخصيت و تربيت فرزندان مؤثر دانسته و به تناسب و فراخور موقعيت، دستورالعمل‌هايي دارد.
در اين گزارش که بناست کيفيت برنامه‌ها و رئوس کاري به کار گرفته شده در مهدهاي کودک را مورد واکاوي و مداقه بيشتر قرار بدهيم؛ لازم است به پيشينه و تاريخچه چگونگي شکل گيري کودکستان و يا مهد کودک و دلايل وجود اين مراکز در سراسر دنيا و کشورمان اشاره اي بکنيم.

تاريخچه شکل‌گيري مهد کودک
با گسترش فرهنگ مدرنيته، مردم شهر‌ها براي امرار معاش يا کسب درآمد بيشتر براي زندگي آسان تر و مرفه‌تر مجبور به کار بيشتر شده و در بسياري از خانواده‌هاي ما، زن‌ها که بايد حافظ حريم خانواده و تربيت کنندگان کودکان باشد به کار در بيرون روي آورده تا درآمد خانواده افزايش يابد. برخي از بانوان نيز که کار در بيرون را نقش آفريني در اجتماع قلمداد مي‌کنند به هر شکلي رو به سوي کارهاي اقتصادي در بيرون از خانواده آورده و حتي به عرصه‌هاي مديريتي ورود کردند.
خروج زنان براي کار و تلاش در بيرون بسياري از خانواده‌ها را راجع به نگهداري فرزندان دچار مشکل کرده و همين موضوع باعث ايجاد محل‌هايي به نام مهدکودک‌ براي نگهداري کودکان در ساعات کار مادران شد. اين مهدکودک‌ها که با هدف نگهداري از کودکان راه‌اندازي شده، نقش تربيت کودک را در ساعات حضور در مهد نيز بر عهده گرفت.

اولين مهدکودک در ايران
در جامعه ايراني نيز مهدکودک‌ها از ساليان قبل شروع به کار نموده اما با توجه به نگاه‌هاي مذهبي مردم در تربيت فرزندان و در اولويت نبودن استفاده از مهد در هزينه‌هاي جاري مردم، بيشتر خانواده‌هاي مرفه به مهدها گرايش يافته و کمتر خانوادهاي متوسط و ضعيف فرزندان خود را به مهدکودک‌ها مي‌فرستادند.
حدود ۴۰ سال پيش خانمي ايراني و فارغ التحصيل روانشناسي از فرانسه که نويسنده کتاب کودکان بود، اولين مرکز نگهداري و پرورش کودکان را بنا نهاد. اين خانم، توران ميرهادي بود و آن مرکز «کودکستان» ناميده شد. از زماني که جامعه ايراني اسلامي ما هم رنگ و بوي مدرنيته گرفت زنان جامعه ما نيز براي راحتي بيشتر يا کار کردن در بيرون، فرزندان دلبند خود را به مهدکودک‌ها سپردند.
در مهدکودک‌هاي تشکيل شده در جامعه ما که نوعي کپي‌برداري از نمونه‌هاي غربي بود، کمتر الگوهاي اسلامي رعايت مي‌شوند. فرزندان و کودکان ما نوع رفتارهاي خلاف فرهنگ جامعه خود را ياد گرفته و رفتارهاي خلاف عرف را در بزرگسالي خود بروز مي‌دهند.

چه کسي متولي و مسئول است؟!
در چند سال اخير به دليل اجتماع مهدکودک‌ها و مراکز پيش دبستاني، دعواي بلند مدتي بين بهزيستي و آموزش و پرورش بر سر نظارت بر مهد‌ها صورت گرفت. کودکان ۳، ۴ و ۵ ساله زير نظر بهزيستي و کودکان ۶‌ساله تحت پوشش آموزش و پرورش بودند و به دليل اجتماع آنها وحدت مديريت از بين مي‌رفت که در نهايت مجلس نظارت عاليه بر کودکان سنين ۴، ۵ و ۶ ساله‌ها را به عهده آموزش و پرورش گذاشت و همچنين اعلام کرد اگر بهزيستي هم بخواهد متولي آموزش اين کودکان باشد، آموزش و پرورش بايد بر آن نظارت داشته باشد.
اما اتفاقي که اين روزها بيشتر مردم را نسبت به مسائل رخ داده در مهدکودک‌ها نگران کرده است؛ برخي آموزش‌هايي است که در تعدادي از مهدها به خصوص آنهايي که در محله‌هاي مرفه شهر قرار دارند صورت مي‌گيرد. در برخي از مهدکودک‌ها مسئولان آنها به آموزش موسيقي و رقص اقدام نموده و کودکاني در اين کلاس‌ها با موسيقي پخش شده شروع به رقصيدن مي‌نمايند.
مهدهايي که تعداد آنها کم نيست اما کسي انگار گوشش بدهکار اين حرف‌ها نيست و فرزند مسلمانان شيعي به جاي يادگيري قرآن و آموزه‌هاي ديني و علوم و فنون به دردبخور و روش‌هاي زندگي جمعي امروز، در مهدکودک‌ها آموزش رقص و موسيقي مي‌بينند!
با اين اوضاع چگونه مي‌توان نسبت به کودکي که از خردسالي با چنين آموزه‌هایي همراه بوده توقع داشت در آينده، ‌انديشه‌هاي ديني مستحکم داشته و فرد مناسبي براي جامعه ايران اسلامي باشد؟ ! در اينجا بهتر است مهمترين اهداف عمده تاسيس مهدکودک بر اساس دستورالعمل ۱۲ ماده اي که به سازمان بهزيستي اعلام شده است را با هم مرور کنيم که عبارتند از:
۱- ارتقاي سلامت زيستي، رواني و اجتماعي کودکان
۲- ارتقاي هشياري اخلاقي و توجه به ارزشهاي ديني و مذهبي
۳- پرورش خلاقيت و شکوفايي استعدادهاي کودکان از ابعاد مختلف
۴- آموزش مفاهيم اجتماعي نظير تعاون، نوعدوستي، گذشت، ايثار، همکاري و ارزشهاي مطلوب زندگي از طريق آموزش غيرمستقيم و کسب تجارب گوناگون
۵- توسعه توانايي‌هاي کودکان در بيان انديشه و بروز احساسات و عواطف با استفاده از آموزش مهارت‌هاي زندگي، هنري، کلامي، بازي، شعر خواني و نمايش
۶- کمک به اولياء درمراقبت، نگهداري و پرورش کودکان و ايجاد ارتباط موثر دوجانبه بين کودک و اوليا
۷- آماده‌سازي کودکان براي ورود به نظام تحصيلي رسمي کشور.

برنامه‌هايي عجيب در مهدهاي کودک!
هر کدام از مهد کودکها با ليست بلند بالايي از برنامه‌ها و فوق برنامه‌هاي به قول خودشان مفرح و جذاب و البته با برخي استدلالهاي علمي! سعي دارند والدين کودکان را به پذيرش و مفيد بودن آنها مجاب کنند. براي روشن‌تر شدن موضوع و تنوير افکار عمومي و مخاطبان محترم لازم است تعدادي از برنامه‌هاي مهد کودکها را همراه با توضيحاتي روشنگرانه تشريح نماييم.
کلاسهاي فوق برنامه مانند آموزش اُرف، آموزش تئاتر، سرود و…؛ که از سنين مختلف آغاز گشته و سعي هر مربي بر اين بوده تا هر کدام از اين مباحث با ساده ترين شيوه به نوآموزان توضيح داده شود و کودکان را با مفاهيم اوليه هر درس آشنا سازند که اين البته به ميزان هوش و درک و علاقه و همکاري کودک نيز بستگي دارد. اما وقتي به توضيحات مسئول مهد کودک با دقت بيشتري گوش مي‌دهيم متوجه مي‌شويم که منظورشان از برگزاري کلاس آموزش تئاتر، آموزش حرکات موزون!
به همراه تمرين بيان شيوا و ايجاد هماهنگي بين موسيقي و حرکات موزون! است. البته لازم به توضيح است که در واقع منظور از ايجاد هماهنگي بين موسيقي و حرکات موزون، آموزش خوانندگي و رقصيدن به طور همزمان است!
کلاس آموزشي ديگري که در اکثر اين مراکز وجود دارد و يکي از مشهورترين آنهاست کلاس آموزش «اُرف» مي‌باشد. منظور از اجراي چنين کلاسي هم آشنايي و شناخت دستگاه «بِلز» و اجراي آن توسط کودکان معصوم عنوان مي‌شود!

شواهد علمي تأثيرات مثبت رقصيدن بر ارتقاي سطح هوش!
مجبوريم براي روشن‌تر شدن اين بخش از گزارش به يک نمونه از مقالات و پژوهش‌هاي علمي! ذيل عنوان «بهداشت رواني»، که به منظور پذيرش و تسليم شدن والدين در مقابل تاثيرات مثبت انجام و برگزاري کلاسهاي «حرکات موزون ورزشي![رقصيدن] و آموزش موسيقي» بر هوش و رشد اجتماعي کودکان پيش‌دبستاني ارائه مي‌شود، اشاره کنيم.
«حرکات بدني، به‌خصوص حرکات موزون، به‌طور مستقيم يا از طريق مکانيسم‌ها و فرآيندهاي ديگر، عملکردهاي شناختي، عاطفي و اجتماعي را تحت تاثير قرار مي‌دهند. اين حرکات در چارچوب فعاليت تفريحي لذت‌بخشی‌- و آرامش‌بخش صورت مي‌گيرد و وسيله‌اي براي اظهار خود، افکار واحساسات وابزاري براي درمان، افزايش‌دهنده آمادگي جسماني و کاهنده اضطراب است. رويکرد انعطاف پذيري مغز، کاربردها و دلالتهاي زيادي براي افزايش فعاليتهاي عصبي و هوشي بر اساس فعاليتهاي بدني دارد.
يکي از موضوعات مهم در اين چارچوب بررسي نقش فعاليتهاي بدني و به خصوص حرکات موزون در عملکردهاي شناختي، عاطفي يا رفتاري است.
هدف پژوهش حاضر نيز بررسي تاثير آموزش حرکات موزون ورزشي بر سطح هوش عيني کودکان پيش دبستاني است. شرکت کنندگان در اين پژوهش ۵۷ کودک پيش دبستاني هستند که در سال تحصيلي ۱۳۸۷-۸۸ در مهد کودک دانشگاه فردوسي مشهد ثبت نام شده بودند. آزمون به کار رفته براي ارزيابي هوش عيني، آزمون معتبر و مشهور آدمک گوديناف بود.

قبل از آموزش حرکات موزون، سطح هوش عيني کودکان مورد ارزيابي قرار گرفت. سپس تمام شرکت کنندگان به طور تصادفي به دو گروه آزمايش و گروه گواه تقسيم شدند. گروه آزمايش طي۴ ماه، و در هر هفته دو جلسه يک ساعت و نيم و با بکارگيري %۶۰ ضربان قلب کودک تحت تاثير برنامه آموزشي طراحي شده قرارگرفتند.
در اين آموزش‌ها هر آزمودني گروه آزمايش از يک مربي بهره مي‌گرفت. گروه گواه هم تحت آموزشهاي ديگري قرار گرفته بودند. پس از اتمام دوره آموزشي، شرکت کنندگان هر دو گروه از لحاظ سطح هوش عيني مورد ارزيابي مجدد قرار گرفتند. با اجراي آزمون تحليل کوواريانس دو گروهي براي مقايسه تفاوتهاي پس آزمون دو گروه با کنترل پيش آزمون، نتايج نشان مي‌دهد که آموزش حرکات موزون ورزشي در افزايش سطح هوش عيني کودکان پيش دبستاني تاثير معناداري داشته است.» نتيجه‌ اينکه «آموزش حرکات موزون بر رشد اجتماعي و هوش کودکان پيش‌دبستاني و جامعه دانشگاهي موثر است!»
قبل از ورود بيشتر به حوزه آموزش موسيقي لازم است بگوييم سازهاي «اُرف» به سازهايي گفته مي‌شود که توسط «کارل اُرف» آلماني و بر اساس توانمندي‌هاي ذهني و حرکتي (استفاده از حرکات مچ دست به جاي انگشتان) کودکان طراحي شده‌اند و ساختاري بسيار ساده دارند، گفته مي‌شود. اما در قسمت ديگر اين شعبده بازي‌ها به کلاس آموزش «اُرف» مي‌رسيم که استدلال مسئولان مهد کودکها درباره علت و دليل لزوم برپايي چنين آموزش‌هايي براي کودکان زير ۶ سال نيز بسيار جالب است.
در واقع اين عزيزان با آسمان ريسمان بافتن سعي مي‌کنند که والدين را مجبور به پذيرش چنين برنامه‌هايي بکنند. از طرفي هم هر خانواده‌اي که به جهت داشتن عقايد و نگاه متشرعانه و دين محور به ابعاد و مسائل زندگي با اين کلاسها مخالفت کنند، به آنها برچسب افرادي دگم، اُمُّل و عقب افتاده که مخالف کشفيات علمي هستند، زده مي‌شود.
نمونه اي که ذکر خواهد شد شمه اي از تردستي مسئولان برخي مهد کودکها مي‌باشد. «آموزش موسيقي کودک به واسطه تاثير چندگانه‌اي که در يادگيري‌هاي کودکان، ارتباطات عاطفي و اجتماعي!! مي‌گذارد در بيشتر برنامه‌هاي آموزشي روزانه کودکان جايگاه ويژه‌اي را دارد. چه بسا بهره گيري ازموسيقي در آموزش‌هاي دروس نيز به کار گرفته مي‌شود! در واقع يکي از اهداف موسيقي اُرف هرچه نزديک ترکردن موسيقي به فرهنگ کودکان است!
و در اين راه نقش والدين بسيار موثر است! زيرا در يک تعامل مثلثي «مربي، کودک و والد يا والدين» خواسته‌ها و توقعات يکي مي‌شود و فرهنگ نسل قبل به نسل جديد و نو پا منتقل مي‌شود! جدي گرفتن آموزش موسيقي و تمرينات آن طبق اصول يادگيري ازطرف والدين بدون فشارهاي غير منطقي مي‌تواند اين مسير را هموارکند. والدين در اين راه ياد مي‌گيرند که قرار نيست ازکودکانشان نوازنده‌هاي ماهر بسازند و قرار نيست به جاي مربي آموزش دهند. بلکه درمي يابند اگر خودشان از موسيقي لذت ببرند فرزندانشان نيز از موسيقي‌اي که مي‌نوازند لذت مي‌برند و ازاين مهارت در همه بخشهاي زندگي خود بهره خواهند برد!

گرفتن جشن تولد براي پيامبران!
برنامه‌هاي جالب ديگري در مهدهاي کودک وجود دارد که در سطح خودشان بسيار عجيب و گاه غريب هستند. از جمله اين برنامه‌ها که توسط مسئولان برخي از اين مهدهاي کودک ادعا مي‌شود برگزاري مراسم مختلف از جمله جشن ميلاد پيامبران(ع) است! اين مدعا در حالي مطرح مي‌شود که روز ولادت اکثريت غالب پيامبران الهي معلوم و مشخص نيست. حال چگونه اين عزيزان توانسته‌اند به چنين تاريخ تولدهايي دست پيدا کنند؟
سوالي است که خودشان بايد پاسخگوي آن باشند. در اين اثنا يک سوال منطقي از جانب عقول جمعي مطرح است و آن اينکه چرا به جاي چنين مراسمي که تاريخ شان محل مناقشه و گاه مخدوش است، براي ايام ولادت حضرات معصومين (عليهم‌السلام) که هم مشخص و معلوم است و هم مورد تعظيم و تکريم نظام و ملت سربلند و رشيد کشورمان، جشني برپا نمي‌شود؟‌!

آموزش‌هاي چندگانه انگليسي!
از اين بحث هم که بگذريم بخشي ديگر از برنامه‌هايي که محل تأمل و تحمل است آموزش‌ها و برنامه‌هايي ويژه از جمله آموزش زبان انگليسي، سرود انگليسي، شعر انگليسي، بالماسکه انگليسي و… است! چه اصراري بر «انگليسیزاسيون» کردن مهد کودکها و کودکان و آينده سازان کشوري مسلمان و شيعه در تراز جمهوري اسلامي ايران، که اتفاقا دشمني سفّاک و مکّار چون کشور سلطنتي انگلستان(بريتانيا) دارد، وجود دارد؟ چرا ما(قائلين به اين مباحث) سعي داريم غرب و بخصوص انگليس را به عنوان يک قبله گاه و الگوي کامل معرفي کنيم(طرح اين مبحث منافات و مخالفتي با لزوم يادگيري و کسب علم حتي از کفار و يا بلاد کفر ندارد)؟
ساده ‌انگاري است که گمان کنيم اگر کودکان خود را به اين رقاصخانه‌ها و ديسکوهاي (ظاهراً قانوني) بسپاريم می‌توانیم براي آينده آنان هويتي معلوم، شخصيتي بارز و آينده‌اي روشن و مطلوب انتظار داشته باشيم! تساهل و تسامح محض و شعاري مسئولين که به رغم اعلام شعار اعتقاد به «نسل آينده‌ساز» هيچ هدف گذاري و برنامه‌ريزي، کنترل و نظارت روشني بر مهد کودک‌ها (و حتي دبستان‌ها) ندارند.
آيا ريل گذاري و نگاه راهبردي که در مسير استراتژيک تربيت کودکان و نوجوانان که به درستي از آنها با عنوان «آينده سازان کشور» نام برده مي‌شود، کمترين همخواني و تناسبي با دغدغه‌هاي رهبر معظم انقلاب براي ترويج «سبک زندگي اسلامي»، منظرگاه راهبردي يک کشور مسلمان و يا حداقل يک کشور مستقل دارد؟ قطعا خير!
سوال پاياني هم اينکه آيا مسئولان نمي‌خواهند اندکي تأمل و تفکر کنند که چرا برخي از مراکز حساس ما(مانند مهد کودکها) به طور ناخواسته (ان‌شاءالله) به ابزار اجرايي سياست‌هاي جاسوسان و خنّاسان انگليسي و يا دشمنان قسم خورده کشورمان به منظور سکولاريزه و پلوراليزه کردن جامعه اسلامي – شيعي، تبدیل شده‌اند؟!

 1 نظر

نگاهی تحلیلی به سریال نیکیتا

05 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

برخی اتفاقات مهم جهان و بلاخص رویداد های به وقوع پیوسته در آمریکا را می‌توان قبل از به وقوع پیوستن شان از طریق رصد رسانه های آمریکایی پیش بینی کرد، مواردی نظیر حمله نظامی به عراق و افغانستان و یا واقعه یازده سپتامبر از جمله این موارد است که پیش از وقوع توسط فیلم ها، بازی های رایانه و دیگر رسانه های امریکایی به شکل مستقیم و غیر مستقیم مطرح شده بودند. حادثه تروریستی اخیر بوستون آمریکا نیز از این دایره خارج نمی باشد و با کمی تعمق و تجسس در آن می‌توان به پالس های رسانه های آمریکا و آماده سازی غیرمستقیم مردم برای وقوع چنین رویدادی پرده برداشت.


نزدیک به سه ماه قبل در یکی از سریال های آمریکایی به نام “نیکیتا” که هم اکنون فصل جدید آن در حال پخش است، در قسمتی به نام با آتش(With Fire) به شکل غیر مستقیم حادثه بوستون به تصویر کشیده شده است، حال آنکه واقعه تروریستی بوستون چندی پیش روی داد و جالب تر آنکه سبک عملیات تروریستی در سریال نیکیتا مانند واقعه تروریستی بوستون آمریکا به شکل کور و تنها برای هراس صورت گرفته است اما نکته قابل توجه در این ارتباط آماده سازی رسانه ای برای اقناع افکار عمومی است تا سیاست های کلان آمریکا تضمین مناسبی برای اجرا داشته باشند.


با نیم نگاهی به سیر رسانه ای آمریکا در موضوعات تروریستی و بویژه سریال نیکیتا روحیه اگرشنیسم(Aggressionism) در ایالات متحده آمریکا را بررسی می کنیم.

رسانه و تروریسم:
مبارزه با ایران اسلامی در طول سال های اخیر در اشکال گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی روی داده است اما بخش فرهنگی در حوزه جنگ نرم به دلیل گسترده بودن رسانه ها و وابستگی قریب به اکثر آن ها به امپراطوری یهود بین الملل موجب شده است جنگی تمام عیار و یک طرفه علیه جبهه حق به راه افتد.


سال ها است که دستگاه رسانه ای آمریکا با ساخت انواع و اقسام فیلم ها و سریال ها، مسیر مورد نظر خود در راستای هژمونی جهانی را در پیش گرفته است. به تصویر کشیدن تروریسم و مبارزات جهانی ایالت متحده آمریکا با تروریسم، تحت عنوان مسلمانان و یا مسلمانان حامی ایران یکی از اولویت های همیشگی سیاست رسانه ای ایالت متحده آمریکا بوده است. گذشته از کنکاش در منشاء تروریسم و بررسی ابعاد آن که در نوع خود نیاز به مقاله ای جدا گانه دارد می‌توان به روندی آشکار و زیرکانه در تولیدات رسانه ای آمریکا پی برد.
یکی از هنرهای رسانه ای آمریکا القای خواسته های خود در جهت اهداف بلند مدت می‌باشد. علی رغم آنکه آمریکا دشمن درجه یک جمهوری اسلامی ایران محسوب می‌شود، اما نمی‌توان بر واقعیت ها سرپوش گذاشت. یکی از هنر های عملیاتی ایالت متحده آمریکا تطبیق دستگاه رسانه ای با سیاست های کلان و راهبردی مراکز مطالعات فکری می‌باشد. در واقع تصمیم گیری های کلان در آمریکا با سیاست های رسانه ای در چارچوبی معین به شکل لازم و ملزوم در حال حرکت می باشند و این امر یکی از علل موفقیت آمریکا در حفظ سلطه جهانی خود محسوب می شود.
اتفاقاتی نظیر تهاجم نظامی به عراق و افغانستان به بهانه حمله تروریستی در یازده سپتامبر و یا دلایلی نظیر وجود القاعده و طالبان و القای خطرناک بودن آنها برای تمدن غرب همگی از مسائلی بوده است که دستگاه رسانه ای هالیوود با پرداختن به آن ها و مقدمه چینی رسانه ای زمینه اقدامات نظامی آمریکا را توجیه کرده است.



بدون شک اقناع افکار عمومی یکی از سخت ترین و پیچیده ترین کارها می‌باشد به نحوی که عدم موفقیت در آن موجب شکست در برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت خواهد شد، در این زمینه ایالت متحده امریکا از زبر دستی ویژه ای برخوردار است. در این ارتباط از حادثه یازده سپتامبر به عنوان نمونه ای مناسب می‌توان نام برد، رسانه های امریکا برای آماده سازی افکار عمومی ملت خود و دیگر های جهان حداقل از چند دهه قبل از این واقعه با ایجاد القای نا امنی و احتمال حمله تروریست ها به خاک آمریکا و یا حمله ای سهمگین توسط عنصری خارجی به کشورشان پروژه ی تلقین ناامنی را کلید زدند، رسانه های جهانی و بلاخص سینمایی طی چند دهه با ساخت بیش از ده ها بازی، سریال، فیلم، موسیقی و دیگر ابزارآلات رسانه ای خود تشویشی عمومی را در ذهن مردم آمریکا ایجاد کردند.


مردم غرب نیز که دهه هاست در سیطره رسانه ای یهود بین اللمل به سر می‌برند با اقناع شدن در این مسیر، به ناگاه وعده چند ساله رسانه هایشان مبنی بر وقوع یک حادثه تروریستی بزرگ را با چشمان خود دیدند. در آن روز آمریکا نیاز به هدایت کردن افکار عمومی داشت و بر اساس آن اتفاق بود که پروژه شکست خورده خاورمیانه بزرگ آغاز شد و نظام جهانی در تحولی تاریخی قرار گرفت.
طبق نظر سنجی ها در آن دوره قریب به اکثر مردم آمریکا و اروپا انجام این عمل تروریستی توسط گروه القاعده را باور کرده بودند و حتی هم اکنون بعد گذشت بیش از یک دهه از حادثه یازده سپتامبر و شکاک شدن برخی از مردم به آن حادثه هنوز تعداد بسیار زیادی از عموم مردم آمریکا و اروپا آن حمله را پروژه ای از جانب القاعده می دانند و این فریب همچنان ادامه دارد.
از سوی دیگر در جمهوری اسلامی ایران مردم بعد از دیدن آن واقعه در اساس وجودی آن شک کردند و حتی آمریکاپرست ترین افراد داخل کشور نمی-توانستند بپذیرند 16 نهاد امنیتی آمریکا در کنار تمامی سرویس های اطلاعاتی آن به 19 تروریست القاعده اجازه دزدیدن هواپیما، حمله به برج های دوقلو و پنتاگون و کشتن هزاران نفر را بدهند. پرداختن به موضوع یازده سپتامبر و بررسی تطبیقی اثرگذاری در افکار عمومی مردم داخل و خارج آمریکا تنها نمونه ای از اثرگذاری رسانه ای ‌می‌باشد که به خوبی سردمداران ایالات متحده آمریکا از قدرت آن استفاده می کنند.
اما روند اقناع رسانه ای همچنان ادامه دارد و ایالت متحده با پیش گرفتن این رویه برای دیگر مقصود های خود برنامه ریزی می کند. حمله تروریستی اخیر در بوستون آمریکا و ایجاد سر و صداهای گسترده در سراسر جهان نیز نشان از طراحی های دیگری از سوی ایالت متحده امریکا دارد، در این ارتباط دستگاه رسانه ای آمریکا بار دیگر با پرداختن به موضوعاتی از این دست و آماده کردن مخاطب داخلی و جهانی خود با پرداختن به موضعی تروریستی شبیه آنچه که در بوستون امریکا رخ داد، پرداخته است. فیلم ها و سریال هایی که در آن مراکز امنیتی و اطلاعاتی آمریکا با حضور منجی وار، علیه تروریست های مسلمان به مبارزه برخواسته و با درایت شان توطئه های جهانی را خنثی می کنند. نیکیتا از جمله سریال های می‌باشد که در طول سه سال گذشته در این زمینه توانسته است مخاطبان زیادی را مشغول خود کند.
سریال نیکیتا از سال 2010 میلادی تا کنون توسط شبکه‌ي تلویزیونی سی‌ دابلیو (The CW Television Network)‏ به پخش در آمده است.


این شبکه آمریکایی در سپتامبر سال ۲۰۰۶ با سرمایه‌گذاری شرکت سی‌بی‌اس (CBS)‏ و شرکت یهودی برادران وارنر (Warner Brothers)‏ شکل گرفت و نام آن از ابتدای حروف دو شرکت اقتباس شد. این شبکه تا کنون با پخش سریال هایی معروف نظیر سوپرنچرال (Supernatural)‏، خاطرات خون‌آشام (The Vampire Diaries)، ‏دختر سخن‌چین (Gossip Girl)، بینندگان زیادی را بدست آورده است.
سریال نیکیتا از جدید ترین سریال های این شبکه محسوب می‌شود که تا کنون توسط 12 نویسنده و 12 کارگردان در آن فعالیت کرده اند، اثر گذار ترین فرد در ساخت این سریال کریگ سیلور ( Craig Silverstein) می‌باشد. وی تا کنون نویسندگی بیش از 65 قسمت از این مجموعه را برعهده داشته است و در سابقه سینمایی وی می توان به شرکت در ساخت سریال پر هزنیه و معروف ترا نوا (Terra Nova) در سال 2011 اشاره کرد.


صفحات: 1· 2

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 41
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس