تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

اشو و دلبستگی به مذهب تانترا

07 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

اشو دلبستگی زیادی به مذهب تانترا دارد که یکی از فرقه های بین مذهبی بودایی و هندویی است. تانترای بودایی بیشتر روی مراقبه تاکید دارد و تانترای هندویی عشق را مهمتر قلمداد می کند. اشو این دو را ترکیب کرده ولی نقش محوری به عشق و کامروایی می دهد. در تانترای هندویی که معمولاً شاکتی‌پرست نامیده می‌شوند، مبنا این است که «شهوات یا خواهش‌های نفسانی را با تخلیه کامل آنها در مراسم مذهبی بهتر می‌توان تحت فرمان درآورد.
غریزة جنسی را نباید سرکوب کرد، بلکه باید به دقیقترین وجه به اظهار آن پرداخت و در ارضائش کوشید.»
آیا آموزه‌های اشو پیرامون موضوعات مختلف از جمله عشق جنسی، تحت تاثیر مذهب خاصی می‌باشد
همان‌طور که می‌دانیم یکی از شیوه‌هائی که اشو برای رسیدن به معنویت ارائه می‌کند، تخلیه کامل خواهش‌های نفسانی است تا مانع کشف و شهود قلبی نگردد. طبیعتا این شیوه‌ای که اشو ارائه می‌کند، تحت تاثیر مذهب خاصی می‌باشد.
اشو دلبستگی زیادی به مذهب تانترا دارد که یکی از فرقه های بین مذهبی بودایی و هندویی است. تانترای بودایی بیشتر روی مراقبه تاکید دارد و تانترای هندویی عشق را مهمتر قلمداد می کند. اشو این دو را ترکیب کرده ولی نقش محوری به عشق و کامروایی می دهد. در تانترای هندویی که معمولاً شاکتی‌پرست نامیده می‌شوند، مبنا این است که «شهوات یا خواهش‌های نفسانی را با تخلیه کامل آنها در مراسم مذهبی بهتر می‌توان تحت فرمان درآورد. غریزة جنسی را نباید سرکوب کرد، بلکه باید به دقیقترین وجه به اظهار آن پرداخت و در ارضائش کوشید.»
بر همین اساس اشو می گوید: «تانترا… راه رهایی از مسائل جنسی است. کمتر روشی تا این حد در زندگی انسان مؤثر بوده است. روش های دیگر هر کدام سبب در گیری بیشتر انسان با مسائل جنسی می شوند. …خواهش جنسی همچنان باقی است. نمی‌تواند از میان برود، چرا که یک واقعیت است و در طبیعت افراد وجود دارد. زنده است و نمی تواند با واپس زدن ناپدید شود…
از این جملات برمی آید که او مسائل جنسی را آفت معرفت خداوند و عشق به او پنداشته، راهی برای خلاصی از آن می جوید. استدلال اشو این است که شناخت خداوند با قلب حاصل شود و ذهن مانع آن است زیرا شناخت های دنیایی و تصاویر این جهانی در ذهن رقم می خورد. و معرفت خداوند بدون نقش و صورت بر دل می‌تابد. بنابراین باید برای فروکاهیدن هجوم ذهنیات و روآمدن و شکوفایی دل برای درک عشق و معرفت خداوند فعالیت آن را کاهش داد. از این رو باید وسوسه ها و هوس ها را رها کرد تا به محض سر برآوردن، کام گیرند و افول یابند و هر چه زودتر عرصه را خالی کنند،‌ تا شخص به آستانة مراقبه برسد. پرهیز از هر آنچه هوس ها به سوی آن فرامی‌خوانند دغدغه ساز می شود. «آنچه منع می شود، جاذبه پیدا می کند، آنچه انکار می شود، به اشاره فرا می خواندمان! تنها آگاهی به بازی های ذهن است که آزادمان می کند. نفی و انکار، نفی و انکار نیست، برعکس فراخوان و ترغیب است…» بنابراین باید با شهامت وسوسه ها را پذیرفت و ارضا کرد تا ذهن دغدغه مند نشده، مانع کشف و شهود قلبی نگردد.
در تانترا عقیده براین است که آنچه دیگران را به شقاوت می رساند، یک یوگی را به سعادت می رساند. پلید ترین و آلوده ترین اعمال برای کسی که می خواهد به خدا برسد، مقدس می شود. کسی که برای خود لذت ها و ماندن در آنها به کامجویی رو می آورد تیره بخت و شقی ست؛ اما کسی که برای گذر از آنها واردشان می شود، راه سعادت و روشنی را در پیش گرفته است.
فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه

 نظر دهید »

تحلیلی بر تماس تلفنی اوباما با روحانی و بررسی تهدید ها و فرصت های آن

07 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

مذاکره 15 دقیقه ای باراک اوباما با دکتر روحانی که به صورت تلفنی برگزار شد، تبدیل به یک شوک و بهت رسانه ای شد و همان گونه که انتظار می رفت خیلی زود به تیتر نخست رسانه های خبری دنیا تبدیل شد.
درباره دلایل و چرایی این تماس، گمانه های متفاوتی وجود دارد که در جمع بندی می توان از آن به عنوان یک فرصت تاریخی برای سنجش صداقت آمریکایی ها در نزد افکار عمومی دنیا و مردم کشورمان نام برد.
این مذاکره مقدماتی در حالی صورت گرفت که پرونده کنشگری جمهوری اسلامی ایران در سال های اخیر نشان می دهد علیرغم همه تهدیدها و تحریم ها، مقتدرتر از همیشه در صحنه داخلی، منطقه ای و بین المللی به ایفای نقش پرداخته و در حوزه های مختلف دست برتر را نسبت به  حریفان داشته است که این امر نیاز به مذاکره و برقراری ارتباط را در طرف آمریکایی برانگیخته است.
در عین حال با توجه به سوابق عملکرد نظام سلطه، نباید از مخاطرات و تهدیدهای این تغییر رویکرد ها نیز غفلت کرد. اگر این امر در چارچوب یک بازی برد-برد طراحی شده باشد می تواند مورد توجه بیشتری قرار بگیرد به شرط آن که عینک خوش بینی را برداشته و با ظرافت و هوشمندی رفتار حریف را رصد و تحلیل نماییم.
در این مجال سعی داریم به زوایایی از تماس تلفنی اوباما با دکتر روحانی پرداخته و به فرصت ها و تهدیدهای آن اشاراتی داشته باشیم:
1–تقاضای جان کری از محمد جواد ظریف برای گفتگو در حاشیه نشست 1+5 و سپس تماس تلفنی اوباما با روحانی در مسیر فرودگاه نشان می دهد که مقامات آمریکایی بیش از هر زمان دیگر نیازمند گفتگو با ایران هستند.
هیچ کارشناس و تحلیل گری تقاضاهای مکرر اوباما در قالب نامه نگاری، ارسال فرستادگان ویژه و نهایتا تماس تلفنی با روحانی را قرار داشتن ایران در موضع ضعف تلقی نمی کند.(علیرغم آنکه سوزان رایس تلاش کرده مبدا تماس را حسن روحانی نشان دهد اما مذاکره کننده ایرانی با اشاره به این که خواسته های آمریکا بدون مشارکت و نقش مستقیم رییس جمهور این کشور ناتمام خواهد ماند، اوباما را مجبور می کند پای تلفن حاضر شده و اقدام به برقراری تماس با حسن روحانی نماید.)
2-ملاقات روحانی با رئیس جمهور فرانسه و مقامات عالیرتبه کشورهایی چون انگلیس، آلمان، ایتالیا و اسپانیا نشان داد جمهوری اسلامی ایران نه کشوری منزوی است و نه شریک های سیاسی آمریکا دیگر رغبتی به ادامه تحریم ها علیه ایران دارند.
مقامات کاخ سفید در هفته های اخیر شاهد فعال شدن سفارتخانه های خارجی و ارسال فرستادگان ویژه ای از سوی کشورهای اروپایی به تهران برای برقراری ارتباطات اقتصادی بوده اند، سفرهایی که البته به خواسته طرف های مقابل رسانه ای نشدند و محرمانانه باقی مانده اند.  
3-اوباما در پیام هایی که برای رهبر معظم انقلاب و اخیرا برای حسن روحانی فرستاده و همچنین درمصاحبه ها و سخنرانی هایش از جمله در صحن سازمان ملل به صراحت اعلام کرد این کشور از فاز تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران خارج شده (به دلیل عدم  توانایی در اجرای آن) و شروع یک مذاکره امیدوارانه و اعتماد ساز می تواند آغاز یک دوره جدید در روابط دو کشور باشد.
4-بر اساس دکترین جدید آمریکا، مهمترین تهدید این کشور تشکیل بلوک اقتصادی شرق آسیا متشکل از کشورهایی چون چین، ژاپن، کره جنوبی، اندونزی، تایلند، تایوان و هنگ کنگ و…است که پایه های امپراطوری این کشور را به مخاطره انداخته اند.
بر اساس تحلیل های مطرح شده در اتاق فکرهای آمریکا، حادثه 11 سپتامبر یک تله قوی برای گرفتار کردن آمریکا در مرداب افغانستان و عراق بود تا رقبای این کشور یعنی روسیه و چین به نوسازی و استحکام بنیه اقتصادی خود در زمان گرفتاری و غفلت آمریکایی ها بپردازند.
آمریکایی ها برای فرار از باتلاق خاورمیانه و ایجاد خاکریزی در برابر گسترش بلوک اقتصادی شرق آسیا باید با یک بازی برد-برد و آبرومندانه از منطقه خارج شود که کلید این بازی در دستان قدرتمند جمهوری اسلامی ایران است.
5 –سیاست ایالات متحده آمریکا در منطقه که با هدف مهار و کنترل جمهوری اسلامی ایران بنا شده ،منجر به شکل گیری بلوک جدیدی متشکل از ایران، روسیه، چین، عراق، سوریه و حزب الله لبنان در کنار برخی گروه های مبارز فلسطینی شده است.این وحدت نظر توانست در داستان سوریه میزان نفوذ و تاثیر خود را به رخ کشورهای غربی، عربی و به ویِژه آمریکا و اسرائیل بکشاند.
تداوم هماوردی ایالات متحده با جمهوری اسلامی ایران می تواند این جبهه جدید را مستحکم تر و فراگیرتر نماید ضمن آن که موضع آمریکایی ها را در منطقه بیش از پیش ضعیف تر و جای پای قدرت های فرامنطقه ای چون روسیه و چین را محکم تر نماید.
6-تجربه سوریه نشان داد آمریکاییان همچون شیر فرتوتی هستند که فقط رمقی برای غریدن دارند. ناتوانی واشنگتن برای به زانو درآوردن کشوری که دو سال و نیم اسیر جنگ داخلی و هجمه مزدوران خارجی است این کشور را وادار کرده پیروزی را در میدان سیاسی از جمله مذاکرات ژنو 2 جستجو نماید.
آمریکایی ها برای مذاکرات ژنو2 نیازمند نرمش ایران هستند. تنها پیروزی ممکن برای ایالات متحده در صحنه سوریه، متقاعد نمودن جمهوری اسلامی ایران برای صرفنظر کردن از کاندیداتوری بشار اسد در انتخابات 2014 است.آمریکایی ها معتقدند این معامله بزرگ را می توانند با روس ها انجام دهند اما این معامله بدون رضایت ایران فسخ شدنی و ناممکن است.اگرچه آمریکایی ها تجربیات تلخی از ایستادگی ایران پای رفقای استراتژیک خود چون سوریه و حزب الله لبنان دارند اما هنوز هم به دنبال کورسوهای امید می گردند.
7- اگر بخواهیم بر اساس ماهیت استکباری آمریکایی ها تحلیل کنیم، شکست مدل های اخوان المسلمین، امپراطوری عثمانی، وهابیت و طالبانیزم در منطقه، فضا را برای رشد و گسترش منطق جمهوری اسلامی ایران که با جوهره ایستادگی در برابر تمدن غرب تعریف می شود عرصه را بر آمریکایی ها سخت کرده است. آنان برای شکست هیمنه ضد استکباری انقلاب اسلامی ایران چراغ سبزی را نشان داده اند تا بتوانند الگو شدن آن را در چشم ملت های منطقه کم فروغ و انقلاب اسلامی را خلع سلاح ایدئولوِیک نمایند.
8- در 8 اسفند سال گذشته و در مذاکرات آلماتی 1 نمایندگان جمهوری اسلامی ایران از اختیار لازم برای مانور دادن در زمینه های هسته ای و غنی سازی برخوردار بودند اما غرب حاضر نشد در این بازی مشارکت کند چرا که نمی خواست تاثیرات مثبت این بده بستان ها و بازی برد-برد پیش بینی شده بر اقتصاد کشور به جیب اصولگرایان رفته و صحنه انتخابات یازدهم را از آن خود نمایند.
چراغ سبز کنونی آمریکا برای مذاکره نشان داد که این کشور برای برداشتن هر گام برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت طراحی کرده و براساس یک پازل بزرگ که قطعه های مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و بین المللی دارد گام بر می دارد.
بر همین مبنا می توان نگرانی دنیای غرب به ویژه آمریکایی را در تسخیر مجدد مجلس آینده توسط اصولگرایان مشاهده کرد.چراغ سبز کاخ سفید به دولت یازدهم و شوک مثبت اقتصادی به بازارو ترمیم مشکلات اقتصادی ولو به صورت محدود، می تواند به جایگاه حامیان دولت اعتدال در مجلس آینده کمک کند.
اگر چه در این مجال فرصتی برای بسط همه طراحی های آمریکا وجود ندارد اما اگر بخواهیم باز هم بر اساس ماهیت استکباری آمریکایی ها تحلیل کنیم، یقینا تعیین مسیر بهبود وضعیت اقتصادی کشور و گره زدن آن به سیاست خارجی می تواند یک دام برای غفلت مسوولان از پایه ریزی و پیگیری اقتصاد مقاومتی باشد.
افتادن در مسیر پر فراز و نشیب مذاکره و پیوند زدن حل مشکلات اقتصادی و کاهش تحریم ها به مذاکره ای که معلوم نیست در پشت پرده آن چه مطامعی وجود دارد می تواند یک تله مرگبار برای دولتمردان یازدهم برای سلب اعتماد مردم از آنان باشد.
9- آمریکایی ها با چراغ سبز نشان دادن به ایران در صدد کاهش قیمت نفت، بالا رفتن شاخص های بورس و بهبود اقتصاد خود هستند. علاوه بر آنکه نرمش آمریکاییان در برابر جمهوری اسلامی ایران می تواند زمینه ای برای اقبال و دست پاچگی کشورهای حاشیه خلیج فارس برای خوش خدمتی و دفع تهدید ایران و عقد قراردادهای جدید با ایالات متحده برای کنار زدن ایران از صحنه سیاسی منطقه باشد.
10- و نکته پایانی آن که تماس تلفنی اوباما با دکتر روحانی می تواند یک تله برای تغییر رفتار دولتمردان دولت یازدهم باشد. به اعتقاد تمامی کارشناسان سیاسی منطقه و فضای بین الملل، جمهوری اسلامی ایران این روزها در اوج اقتدار منطقه ای و بین المللی قرار دارد  و براندازی آن خوابی تعبیر ناشدنی است که آرزوی آن را فرعون های بسیاری به کام مرگ بردند.
دولتمردان کارکشته دولت روحانی نباید خود را گرفتار بازی پیچیده آمریکاییان نمایند. مهار قدرت الهام بخش و ابزارهای اقتدار ایران نمی تواند وجه المعامله هیچ دولتی قرار بگیرد. جمهوری اسلامی ایران نه افسون لبخند های شیطان می شود و نه در تامین منافع و مصالح مردم و نظام اسلامی مسیری متصلب و انعطاف ناپذیر خواهد پیمود.
در این موضوع نباید اسیر احساسات شویم. باید ضمن مراقبت، مدارا و محاسبه صحنه، میزان پایبندی آمریکاییان در به رسمیت شناختن منافع نظام اندازه گیری نماییم. آمریکایی ها از نحوه تعامل 35 ساله خود با جمهوری اسلامی ایران درس و عبرت های فراوانی گرفته اند و هر چه در کوره چالش با انقلاب اسلامی دمیده اند فولاد آبدیده تری را در کوره دیده اند. امپراطوری در حال سقوط و اضمحلال آمریکا فرصت چندانی برای عبرت از گذشته و دور شدن از خوی استکباری خود ندارد. این فرصت ها را باید مغتنم بشمارد.

منبع: مشرق

 نظر دهید »

پاسخ به شبهات نعیمه اشراقی

06 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی
تبیین جایگاه حجاب از نگاه امام راحل (رحمت الله علیه)
آیا حجاب اجباری است؟ از منظر امام به عنوان یک مرجع فقیه، فیلسوف، عارف و یک متفکر نظام جهانی، نه فقط حجاب، بلکه رفتار عفیفانه هم اجباری است. هیچ‌ کس نمی‌تواند بگوید حد حجاب شرعی تنها رنگ است یا آرایش و سرمه‌ کشیدن است. امام می‌فرمایند باید در روابط بین زن و مرد حائلی باشد که آنجا معصیت انجام نشود.

ضرورت رجوع غیرمتخصص به متخصص از اموری است که عقل هر انسانی آن را تأیید می‌کند. در بررسی تاریخ اما همواره افرادی بوده‌اند که با زیر پا نهادن بدیهیات عقلی و اصولی، سعی در توجیه رفتارها و منحرف کردن اذهان مردم داشته‌اند. متأسفانه در این برهه از تاریخ، که نهال انقلاب اسلامی با همت امام راحل و مردم بزرگ کشورمان در حال به ثمر نشستن است و مظلومان و ستمدیدگان عالم چشم امید به آن دارند، چندی است برخی افراد به دنبال ساختارشکنی و زیر پا گذاشتن اصول اساسی دین و انقلاب برآمده‌اند و دست به اظهارنظرهای غیرکارشناسانه‌ی دینی می‌زنند و از آنجایی که در مقام استدلال، پاسخ‌گوی ذهن بیدار مردم نیستند، سخنان ناصواب خود را به مراجع قابل قبول مردم ارجاع می‌دهند تا از این طریق، اعتباری برای سخنان خود قائل شوند. غافل از اینکه این مسئله خیانت به اسلام، مردم و انقلاب و شهداست.
یکی از افرادی که اخیراً موضع‌گیری‌های عجیب و غیر‌قابل باوری را نسبت به برخی مبانی بنیادین دین و نظام اسلامی وارد کرده‌ خانم نعیمه اشراقی است که علاوه بر اظهارنظرات شاذ و غیرکارشناسانه، در کمال تعجب، آن نظرات را به امام راحل نیز نسبت داده است. با توجه به تبعات این مسئله، «برهان» ضروری دانست تا در گفت‌وگو با سرکار خانم «همیز»، استاد حوزه و دانشگاه؛ از نگاه قرآن و دیدگاه‌های امام راحل، مسائل مطرح‌شده را تبیین نماید. این گفت‌وگو در دو قسمت ارائه می‌شود. اینک قسمت اول این گفت‏و‏گو به محضر خوانندگان گرامی تقدیم می‏گردد:
اخیراً شاهد موضع‌گیری‌های برخی افراد در خصوص بعضی مبانی بنیادین دین و نظام، از جمله حجاب بوده‌ایم. به عنوان مثال، خانم اشراقی در مصاحبه با برخی سایت‌های معارض، به طرح شبهات و نظرات غیرکارشناسانه‌ای در‌باره‌ی حجاب پرداختند و آن را به امام (رحمت الله علیه) نسبت دادند. به نظر شما، دلیل این ‌گونه موضع‌گیری‌ها چیست و به طور کلی، این افراد با طرح چنین مباحثی چه اهدافی را دنبال می‌کنند؟
می‌خواهم از منظر بالاتری به این سؤال توجه شود. اکنون که در حال تدوین مدیریت جامعه‌ی جهانی برای قوانین اسلام هستیم، چطور می‌توانیم قوانین اسلامی را در جامعه‌ی جهانی اجرایی کنیم؟ از صدر اسلام تا کنون نتوانسته بودیم برای جامعه‏ی جهانی برنامه‌ریزی صد درصد اسلامی انجام دهیم. بنابراین برای اجرای قوانین اسلامی در تمام وجوه زندگی انسان‌ها، اعم از مرد و زن، باید به قول مقام معظم رهبری، سبک زندگی را تدوین کنیم. این نوع تلاشها برای اینکه فردی را به میدان بکشد و مصاحبه ای تدوین کنند مصداق «عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیرٌ لکم» است. آن‌ها به قول خودشان به مواضع صحیح اسلامی حمله می‌کنند و می‌خواهند به زعم خودشان، مردم را به سوی اباحه‌گری بکشانند. ما با این برداشت‌های موذیانه با کراهت برخورد می‌کنیم، اما این کمک می‌کند که متخصصان قوانینی را که باید در اسلام به ‌صورت جهانی اجرا شود، با دقت بیشتری تدوین کنند.
کار ما دارد کاملاً از ابتدا شروع می‌شود. ما از ابتدای انقلاب با دشمنان مسلح برخورد رودررو داشتیم، اما امروز با دشمنان فرهنگی مواجهیم. امام می‌فرمودند جنگ یکی از نعمت‌های الهی بود که درِ نعمت شهادت، مبارزه و مجاهدت را به روی مردم باز کرد. ما نیز فکر می‌کنیم این جنگ فرهنگی نعمتی است که درِ فهم برتر قوانین اسلام را به روی جهانیان باز می‌کند. باید دقت داشته باشیم که اکنون حقیقتاً اجرایی کردن قوانین در سراسر جهان مطلوب همه‌ی انسان‌هاست. آن‌ها که در فرانسه شکنجه می‌شوند و اجازه ندارند حجاب داشته باشند و آن‌ها که در کشورهای دیگر محرومیت دارند، همه با تمام وجود اجرایی شدن این قوانین را می‌خواهند.
اما به کسانی که با این قضیه ضعیف برخورد می‌کنند و آگاهی ندارند (فرقی نمی‌کند به چه کسی منتسب باشند) مروه‌ شربینی، شهیده‌ی حجاب، پاسخ داده است. [1]او در آن سوی عالم، در جواب این سؤال که چطور باید با حجاب برخورد کنیم، می‌گوید: با حجاب باید به ‌گونه‌ای برخورد کنی که حتی جانت را هم بفروشی تا این قانون الهی باقی بماند؛ افرادی که نسبت به این قضیه ضعیف حکم می‌کنند و درباره‌ی این مسئله که آیا ما حجاب را جهانی کنیم یا نه؟ می‌گویند ببینیم که مردم جهان چه می‌پسندند، مثل آشپز برای جامعه تصمیم‌گیری می‌کنند و مثلاً می‌گویند ما باید بر اساس سلیقه‌ی مردم کار کنیم و چون مردم دارند برای قوانین اسلام با ما مبارزه می‌کنند، باید با آن‌ها صلح کنیم.

نگاه قرآن و موضع‌گیری بزرگان دین ما از ابتدای اسلام در برخورد با این افراد چگونه بوده است؟
بعضی‌ها شاید فکر کنند که اصول‌گراهای تندرو با این نظرات مخالفت می‌کنند،  اما این طرز فکر افراد غلط است؛ این خداست که با این حرف مبارزه خواهد کرد. قرآن به شدت با این افراد برخورد کرده و فرموده است: ای پیغمبر، آن‌ها بسیار دوست دارند که تو مداهنه کنی، ولی این کار را نکن.‌ [2]حق نداری در قوانین سست کار بکنی. حتی خداوند می‌فرماید: پیغمبر اگر تو کوچک‌ترین تغییری در ارائه‌ی پیام ما به مردم بدهی، با دست قدرت تو را می‏گیریم و به خاک مذلت می‏کشیم. این‌ها همه‌ نشانه‌ی این است که خداوند می‌خواهد آنچه قانون اسلام است اجرا شود.
بعد هم وقتی از پیغمبر تعریف می‌کند و می‌فرماید ما در آینده رضایت تو را جلب می‌کنیم؛ یعنی از تو راضی هستیم[3]، این نشان می‌دهد که پیغمبر قوانین را درست ابلاغ کرده است. پس هرکس داعیه‌ی ابلاغ اسلام را دارد، حق مداهنه و سستی ندارد، زیرا «خداوند» با او مبارزه خواهد کرد. بنابراین ما باید از خدا بترسیم، قوانین اسلام را صحیح ارائه بدهیم، مبلّغ خوبی باشیم و صحیح ابلاغ کنیم. هر مصاحبه‌ای که در ارائه‏ی اسلام خدشه ایجاد می‌کند و ابلاغش را ناصحیح ارائه می‌دهد، مخدوش است. نه اینکه مردم آن را نمی‌پذیرند، بلکه خدا نمی‌پذیرد.
دوم اینکه حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند روش تبلیغ‌ پیغمبر (صلی الله علیه و آله) این بود که راه می‌افتادند و خودشان موردی را انتخاب و رویش کار می‌کردند. روش پیغمبر را این طور تفسیر می‌فرمودند: آنجایی که زخمی پیدا می‌کردند، اگر مرهم لازم داشت، مرهم می‌گذاشتند؛ اگر داغ احتیاج داشت، داغ می‌کردند تا زخم نابود شود. پس کسانی که یک‌سویه برخورد می‌کنند و می‌گویند ما مرهم بگذاریم تا درمان شود و می‌گویند ما آرام‌آرام صحبت کنیم تا جامعه تحریک نشود، خلاف روش پیغمبر عمل می‌کنند.
خداوند تبارک و تعالی در سوره نور آیه 56 می‌فرمایند: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول لعلکم ترحمون» آن‌ها می‌گویند ما خدا را دوست داریم، ولی روش پیغمبر را نمی‌پسندیم. صحبت خالص از اسلام مردم را پس می‌زند و اکنون باید طوری برخورد کنیم که مردم را جذب کنیم. قرآن در سوره آل عمران آیه 31 می‌فرماید: «قل ان کنتم تحبون‌ الله فاتبعونی یحببکم‌ الله»: پیغمبر بگو اگر شما خدا را دوست دارید، از من تبعیت کنید، آن وقت خدا شما را دوست می‌دارد.
الآن در جامعه خیلی‌ها می‌گویند ما خدا را قبول داریم، ولی چرا پیغمبر گفته است حد حجاب این است؟ در صورتی که خداوند فرموده حجاب داشته باشید، روابط محرم و نامحرم را گفته و تمام وجوهاتش را هم بیان کرده است.
حجاب یعنی حائل بین تو و نامحرم و این فقط محدود به پارچه، نگاه و گفتار نیست. بین دو نامحرم در فضای بیرونی حائلی عفیف درست کنید تا بتوانند به «مقاماتی» برسند که محبوب خدا باشند و به کارهای اجتماعی و انسانی خودشان هم برسند. هر کسی که تنها درباره‌ی پارچه، رنگ و… بحث می‌کند و روی ریزه‌کاری‌ها دست می‌گذارد، اصلاً نمی‌فهمد اسلام چه می‌خواهد. مقصد اسلام رشد جامعه‌ی جهانی و تخلق به اخلاق‌الله است. می‌خواهد جامعه‌ی جهانی رشد کند تا به جایی برسد که اخلاق خدا در آن اجرا شود و مردم  رنگ خدایی پیدا کنند[4]؛ نه فقط یک نفر، بلکه همه‌ خلیفه‌الله شوند. همه باید صفات خدا را در رفتار اجتماعی خود اجرا کنند.
امام توانستند بخشی از این امر را در زمان حیاتشان اجرا کنند. بخشی‌ از آن هم الحمدالله اکنون توسط شاگرد مسلم‌ و خلیفه‌ی برحقشان، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اجرا می‌شود که جهان ایشان را می‌پذیرد و به ایشان نمره‌ی مثبت می‌دهد. ایشان جامعه را به سویی می‌کشانند که همان روش پیغمبر اجرا شود. بنابراین ما نباید بترسیم که عده‌ای از حجاب خوش‌شان نمی‌آید. قرآن هم می‌فرماید ای پیغمبر، اگر در مقابل عده‌ای که به آخرت ایمان ندارند، اسم خدا را بیاوری مشمئز می‌شوند. خداوند روان‌شناسی آن‌ها را در سوره‌ی زمر  آیه 45 بیان می‌کند: «وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ». بنابراین ما احتیاج نداریم طبق خوش‌آمد آن‌ها کار کنیم. اگر مثلاً در جامعه‌ برای اینکه هویت اسلام حفظ شود، اجباری لازم باشد، باید اجبار بگذاریم.
روزی پیغمبر اکرم (صل الله علیه وآله والسلم) در مسجد رفت و عده‌ای از نمازگزاران را بیرون کرد و فرمود شما نمی‌خواهد نماز بخوانید، چون زکات نمی‌دهید. چرا کسی به این رفتار پیغمبر اعتراض نمی‌کند؟ ایشان «شِدادٌ غلاظ» برخورد کرد؛ یعنی همان جمله‌ای که حضرت علی (علیه السلام) می‌فرمایند آنجایی که لازم بود داغ بشود داغ می‌کردند.
اصلاً بحث اجبار یعنی چه؟ یعنی وقتی شما در قدرت هستید، باید قوانین اسلام را اجرا کنید. خداوند در سوره‌ی مائده می‌فرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»:  مسلمانان، شما روش جدیدی دارید، این روش جدید را متخذ از یهود و نصارا نکنید و آن‌ها را رهبران فکری و فرهنگی خودتان نگیرید. سپس می‌گوید هر کدام از شما مسلمانان (که دین برتر را دارید) اگر به دنبال روش‌های فرهنگی، روش‌های اجرایی ، روشهای کلی آنها، زندگی آن‌ها بروید، از آن‌ها هستید. در اینجا مخاطب «من یتولهم منکم» همه‌ی عصرها و همه‌ی نسل‌هاست و نه فقط زمان رسول‌الله. بعد می‌فرماید: «ان‌ّ الله لایهدی القوم الظالمین»[5] : خداوند گروهی را که ظلم می‌کنند هدایت نمی‌کند؛ یعنی گروهی که دنبال قوانین اجرایی و فرهنگی یهود و نصارا بودند. گرچه آن‌ها هم قانون و کتاب مدون دارند و این ‌طور نیست که آن‌ها پوچ باشند، اما فرهنگ آن‌ها دون فرهنگ اسلامی است، چون آن‌ها از کتاب تحریف‌شده‌شان فرهنگ‌سازی می‌کنند.
ما حق نداریم درباره‌ی فرهنگ‌های آن‌ها که با ما معارض هستند، حتی به عنوان فرهنگی که می‌توان درباره‌اش فکر کرد، بحث کنیم. قرآن می‌گوید اگر این کار را بکنید، از آن‌ها هستید. این را برای تمام کسانی گفتم که می‌خواهند از این جنس مصاحبه‌ها تهیه کنند و موذیانه بعضی‌ افراد را، ملعبه‌ی خودشان ‌کنند و با استفاده‌ از آن‌ها بر مقاصد خودشان صحه بگذارند.
خانم اشراقی می‌گویند برخی علما اعتقاد دارند چون حدی برای حجاب تعریف نشده است، حکومت هم نمی‌تواند آن را اجباری کند. این مسئله تا چه اندازه صحت دارد؟
به نظر من این حرف خوبی نبود و حتماً خودشان هم قبول دارند که این حرف خوبی نیست، چون اصلاً نمی‌شود به ساحت علما نزدیک شد. اظهارنظر به علما یعنی به بازی گرفتن روش علما. به نظر من ایشان خودشان هم این حرف را قبول نخواهند نداشت. علمای ما از صدر اسلام تا کنون همیشه مدافع اسلام و مرزهای آن بوده‌اند. اسلام یعنی مجموعه‌ی دستور‌های قرآن و سنت. حد و حدود حجاب در قرآن سنت تعریف شده است؛ بنابراین علما هرگز نمی‌توانند خلاف قرآن و سنت حرفی بزنند. در غیر این صورت، علمایی هستند که قرآن از آنان اظهار برائت می‌کند. مثلاً بلعم باعورا [6]یکی از مثال‌های بزرگی است که قرآن درباره‌اش می‌فرماید او مردی بود که ما آیات خودمان را به او دادیم، اما او خودش را منسلخ کرد و خودش را از این آیات جدا کرد. خلود در زمین را پذیرفت و نخواست آسمانی شود.
این نکته‌ی بسیار مهمی است. خداوند می‌فرماید عالمی که زمینی شود و آسمان را نادیده بگیرد، سگ است. اگر رهایش کنید، فریاد می‌زند؛ اگر او را بگیرید هم فریاد می‌زند[7]. خداوند تا این حد با علمایی که با آیات خدا بازی می‌کنند مبارزه می‌کند. بعد از انقلاب، هیچ‌ کدام از این علما را نمی‌توانیم در اسلام پیدا کنیم. علمایی که امروز در ایران در سطح جهانی برای دفاع از اسلام کار می‌کنند، بسیار زحمت می‌کشند و نمی‌توانیم این تهمت را به علمایمان بزنیم. این تهمت است که بگوییم علما برای حجاب تعریف ندارند. تمام مراجع تقلید ما از علمایی هستند که حجاب را در رساله‌شان تعریف کرده‌اند.
اگر منظورمان از علما مراجع تقلید باشد، این توهین خطرناکی به ساحت ایشان است و توصیه می‌کنم کسی دنبال این مسئله نرود. اما اگر منظور کسانی است که به اگر منظور کسانی است که مطالعات دینی دارند  یا پای منبرها درسی را یاد گرفته‌اند، آن‌ها نمی‌توانند ملاک ما باشند. من به جوان‌های عزیزم توصیه می‌کنم به این حدیث امام صادق (علیه السلام) دقت کنند. ایشان می‌فرمایند: «من دخل فی هذا الدین بالرجال اخرجته منه الرجال…»: هر کس با «شخصیت‌ها» وارد دین شود، با «شخصیت‌ها» هم از دین خارج می‌شود. امروز هم می‌بینیم بسیاری از شخصیت‌هایی که داعیه‌ی اسلام داشتند، با اسرائیل مصاحبه می‌کنند و حتی با یهود و صهیونیست دست موافقت داده‌اند.
بنابراین این‌ها را جزء علما به شمار نمی‌آوریم. امام صادق (علیه السلام) در ادامه می‌فرمایند: «من دخل فی هذا الدین بالکتاب و السنه زالت الجبال و لا یزول…»: با کتاب و سنت وارد دین بشوید، اگر کوه‌ها بلرزند، شما نمی‌لرزید. علمای ما، یعنی مراجع عظام، همه با کتاب و سنت درباره‌ی حجاب صحبت کرده‌اند و حرف‌های قاطعانه و صریحی زده‌اند که هم در استفتائات‌ آن‌ها موجود است و هم در رساله‌هایشان. بنابراین اصلاً نمی‌توانیم بگوییم برخی علما اعتقاد دارند چون حدی برای حجاب تعریف نشده است، حکومت هم نمی‌تواند آن را اجباری کند. این حرف اصلاً صحیح نیست و مذموم است.
در واقع می‌توان گفت افرادی که چنین شبهاتی را مطرح می‌کنند، دو دسته هستند: گروهی که با نگاه مغرضانه و از روی دشمنی این مباحث را مطرح می‌کنند و عده‌ی دیگر که از روی جهل و نادانی به طرح این‌ گونه مباحث می‌پردازند.
دقیقاً همین طور است. اسلام تنها برای مادیت و جسمانیت برنامه ندارد، بلکه قوانینش را برای سه عالم وجود انسان طراحی کرده است. برای مثال، از یک سو در اسلام گفته شده حتماً از نجاست پرهیز کنید. حتی در احادیث داریم کسانی که از نجاست پرهیز ندارند، دچار فشارهای شب اول قبر می‌شوند. شارع مقدس می‌گوید از نجاست باید صد درصد پرهیز کنید و از احکام واجب است که باید با لباس طاهر عبادت کنید. حتی خداوند می‌گوید بیت کعبه را باید طاهر نگه دارید. از سوی دیگر، گفته شده است که وقتی مهمان وارد منزل شد، حق ندارید به او بگویید اینجا پایت را نگذار، نجس است؛ به دلیل اینکه او به زحمت می‌افتد و مهمان باید اکرام شود. نباید شخصیت مهمان را دچار آسیب و مهمان را محدود کنید. کسی که به قضیه نادان باشد، نتیجه می‌گیرد که اگر مهمان نجاست را توسعه بدهد، اشکالی ندارد. اما این نتیجه‌گیری غیرعقلانی است. استنتاج صحیح این است که شما محیط را نجس در اختیار مهمان نگذارید؛ نه اینکه اگر مهمان نجاست را توسعه بدهد و خودش هم نجس شود اشکالی ندارد. در واقع شما موظف هستید نجاست را به طهارت تبدیل بکنید تا برای مهمان عسر و حرج ایجاد نکنید.
این مثال را زدم تا بگویم ما باید نجاست را برطرف کنیم. در مسئله‌ی حجاب هم باید افکار و عرف مردم را ارتقا دهیم تا به این حقیقت برسند یعنی باید سه عالم وجودشان توسعه یافته تا موفق به عبودیت شوند تا این‏که مورد رحمت خدای تبارک و تعالی قرار گیرند. یکی‌ از این‌ها اجرای حجاب است. نباید بگوییم چون برای مردم دشوار است، سخت نگیرید، به مردم فشار می‌آید، بلکه باید قوانین اسلام را به گونه‌ای ارائه دهیم که مردم بپسندند و اجرا کنند تا از آن‌ها بهره‌مند شوند. هدف 124هزار پیغمبری که خداوند فرستاده است و پیغمبر خاتم حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) که فرزندان گرانقدرش به شهادت برسند چیست؟ نعوذبالله هر کسی قوانین را هر طور که خواست اجرا کند؟ امام (رحمت الله علیه) جمله‌ی عمیقی دارند که می‌فرمایند امام حسین (علیه السلام) عصاره‌ی پنج تن است. از طرفی کل خلقت برای این پنج تن خلق شده‌اند؛ خداوند می‌فرماید: «لولاک لما خلقت الافلاک» چرا امام حسین (علیه السلام) با این عظمت، که عصاره‌ی پنج تن آل‌عباست، باید این ‌طور به خاک و خون کشیده شود؟ برای اینکه اسلام بماند. اسلام یعنی چه؟ یعنی مجموعه‌ی برنامه های قرآن و سنت.

این نوع مصاحبه‌ها ناشی از روش تبلیغی عده‌ای است که می‌گویند سخت‌گیری نکنید، کسی را در قبر دیگری نمی‌گذارند. خداوند تبارک می‌فرماید زمین از عدل و داد پر و از کفر پاک می‌شود، امام زمان (عج الله تعالی فرجه شریف) تشریف می‌آورند و تمام خواسته‌های انبیا را به ثمر می‌رسانند و این یعنی اسلام در سراسر زمین برای همه‌ی آحاد اجراشدنی است. این قابلیت در درون همه‌ی انسان‌ها وجود دارد. ما باید روش‌های شکوفایی این انتخاب را اجرایی کنیم. مردم ذاتاً می‌خواهند اسلام را انتخاب کنند، اما ما با چه روشی این خواسته‌ی ذاتی را به منصه‌ی ظهور برسانیم؟ با مداهنه؟ با اینکه حرام خدا در زمین اجرا شود اشکالی ندارد؟

روش حضرت امام (رحمت الله علیه) در برخورد با افرادی که نسبت به اجرای احکام اسلام بی‌تفاوت بودند و مرتکب فعل حرام می‌شدند چه بود؟
روش‌ حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) این بود که کسی جرئت نداشت جلوی ایشان حرامی را انجام بدهد و مثلاً حتی یک کلمه غیبت کند. یکی از نماینده‌های استانی ایشان وقتی خدمت امام می‌رسد تا گزارش سیاسی استان را بدهد، در گزارش سیاسی‌اش غیبت می‌کند. امام فریاد می‌زنند و می‌گویند آقا شما غیبت کردید، سپس جلسه را ترک می‌کنند و حتی از او تشکر هم نمی‌کنند.
حتی سرکار خانم دباغ این مجاهدی که از یاران مهم زمان شکنجه‌ها و زندان‌ها بودند، در خاطراتشان تعریف می‌کردند که در نوفل‌لو‌شاتو آقایی آمده بودند تا یک یا چند میلیون تومان به امام خمس بدهند و انگشتر طلا هم دستشان بود. در آن زمان مسائل مالی خیلی برای ما اهمیت داشت. امام با تحکم به او گفتند: آقا انگشتر را دربیاور، بعد حرف بزن! سرکار خانم دباغ فرمودند این آقا کمی‌ عقب‌نشینی کرد، انگشتر را درآورد و بعد حرف زد. یعنی امام از اجرای حرام به ‌شدت جلوگیری می‌کردند. امام (رحمت الله علیه) می‌فرمایند: «کسی که حرام خدا را انجام می‌دهد محترم نیست.» پس نگوییم کسانی که حرام خدا را انجام می‌دهند محترم هستند و باید مواظبشان باشیم، چون داریم در جامعه برنامه‌ی حکومتی تدوین می‌کنیم.
امام خمینی (رحمت الله علیه) می‌فرمودند خداوند تمام روش‌های زندگی در دنیا را در قالب کلام ائمه به ما داده است و آن‌ها پیام‌رسان خدا هستند. با اینکه در طول تاریخ کتاب‌های ما را سوزاندند، نتوانستند این معارف را از ما بگیرند. کسی که هرگز از خود در برابر قوانین اسلام پذیرش نشان نمی‌دهد و حرام را انجام می‌دهد، باید درالگوی حکومتی ذلیل باشد و این همان چیزی است که در دعای افتتاح برای ما بیان شده است: «انا نرغب إلیک فی دوله کریمه، تعز به الاسلام و اهله و تذل به النفاق و اهله» کاملاً مشخص است که روش حکومت در برابر متخلفان و کسانی که حرام انجام می‌دهند چیست. دولت کریمه‌ای که می‌خواهد در جامعه‌ی جهانی حکومت کند چنین خصوصیتی دارد. اسلام و اهلش عزیز و شریف هستند و اکرام می‌شوند و در مقابل، نفاق و اهلش ذلیل هستند.
در روش حکومتی نباید بگوییم که با این‌ها کنار بیاییم و مداهنه کنیم و آن‌ها حرامشان را انجام دهند، چون ما می‌خواهیم حکومت کنیم! مگر حکومت پست معاویه، که تبدیل به سلطنت شد، غیر از این بود؟ با مداهنه‌هایی که شد به‌ تدریج دیدیم که اسلام تحریف شد و به جایی رسیدیم که اکنون اسلام تحریف‌شده و فرقه‌هایی مثل وهابیت از آن سر برآوردند و ما اکنون می‌خواهیم از آن تحریف‌زدایی کنیم.
اسلام به ما شاخص داده است: «کسانی که حرام انجام می‌دهند، نباید در جامعه محترم باشند.» مثلاً جمله‌ای که حضرت امام درباره‌ی وزارتخانه‌‌ها می‌فرمایند: «الآن وزارتخانه‌ها، این را می‌گویم که به دولت برسد، آن طوری که برای من نقل می‌کنند، باز همان صورت زمان طاغوت را دارد. وزارتخانه‌ی اسلامی نباید در آن معصیت بشود… زن‌ها بروند، اما باحجاب باشند، مانعی ندارد. بروند اما کار بکنند، لکن با حجاب شرعی باشند، با حفظ جهات شرعی باشند.»[8]
امام به طور کلی می‌گویند نباید معصیت شود؛ چه بسا، زنی مانتو به تن کند، اما آرایش و ظاهر نامناسبی داشته باشد. او پوشش دارد، ولی معصیت می‌کند. پس آیا حجاب اجباری است؟ نه فقط حجاب، بلکه رفتار عفیفانه هم اجباری است. امام یک مرجع فهیم، فیلسوف، عارف و یک متفکر و طراح نظام جهانی است.
بنابراین هیچ‌ کس نمی‌تواند بگوید حد حجاب شرعی تنها رنگ است یا آرایش و سرمه‌ کشیدن است. بلکه باید در روابط بین زن و مرد حائلی باشد که آنجا معصیت انجام نشود.
شما به جمله‌ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) توجه کنید که می‌فرمایند بهترین زن، زنی است که مردی او را نبیند، او هم مردی را نبیند. در این حدیث کلمه‌ی «یری» آمده که به معنای تماشا کردن و نگاه ‌کردن است. اکثر افراد می‌گویند این جمله مناسب شأن فاطمه‌ی زهرا(سلام الله علیها) نیست، چرا خودشان رفتند در مسجد سخنرانی کردند و مردها را دیدند و مردها هم ایشان را دیدند؟ این نتیجه گیری سفیهانه با این جمله‌ی حکیمانه . مگر سلمان به خانه‌ی ایشان نمی‌رفت؟ حتی خود ایشان یک بار به سلمان گفتند این دعا را من به تو یاد می‌دهم، به مردم یاد بده. سلمان به عنوان شاگرد این دعا را از خانم(سلام الله یاد می‌گیرند و به جامعه ارائه می‌دهند. خود سلمان اقرار می‌کند که از وقتی این دعا را یاد گرفتم، به هزار نفر در مدینه یاد دادم. مگر حضرت زهرا (سلام الله علیها) سلمان را ندیدند؟ مگر سلمان حضرت زهرا (سلام الله علیها) را ندید؟
پس مفهوم جمله‌ی حضرت آن است که مردی زن را با جاذبه‌ی جنسی نبیند. این جاذبه‌ی جنسی می‌تواند لباس باشد یا آرایش باشد.
پس نمی‌توانیم بگوییم کمی آرایش اشکالی ندارد. اینجا حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرمایند هر جاذبه‌ای که نامحرم را به طرف تو بکشاند و باعث شود به تو به‌ عنوان یک زن و بر اساس جذابیت‌های جنسی نگاه کنند، باید از روابط اجتماعی جمع شود. مردم وقتی می‌خواهند مشکلاتشان را رفع کنند، باید به جامعه مراجعه و آنجا همدیگر را ملاقات کنند. پس باید در روابط اجتماعی که مردم جمع میشوند و میخواهند مشکلاتشان را رفع کنند محیط پاک و مناسبی براییشان فراهم باشد. خانمی که آن طور حکیمانه صحبت کرده چطور این جمله‌اش غیرحکیمانه و غیرعقلانی است؟
امام هم همچون فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) گفتند در جامعه معصیت نشود و معصیت اعم از حجاب و رفتار و گفتار و هر نوع حرکتی است. فیلمی که معصیت را رواج بدهد حرام است، هنری که معصیت را رواج بدهد حرام است، مینیاتوری که می‌کشند برای اینکه زیبایی‌های خلقت نقاشی را بخواهند نشان بدهند، ولی اگر جاذبه‌ی جنسی و شهوت در آن باشد، مثلاً مرد و زنی به هم جام شراب تعارف می‌کنند، حرام است. این چیزی است که اسلام ناب ارائه می‌دهد. ما داریم فرهنگ‌سازی جامعه‌ی جهانی را انجام می‌دهیم. آیا ما باید نقاشی مینیاتور بکشیم؟ بله. از زیبایی‌های طبیعت در خط و رنگ و نقش و… استفاده کنیم؟‌ بله. اما چه چیزی را به بیننده القا کنیم که به کمال رساندن بیننده باشد و عبودیت خودش را بیشتر در این هنر پیدا کند.
وقتی امام خمینی حمت الله می‌فرمایند در محضر خدا گناه و معصیت نکنید، یعنی دارد برای همه‌ی عالم برنامه‌ریزی می‌کند. کسانی که نمی‌توانند این طراحی را برای قوانین داشته باشند دارند با خدا مبارزه می‌کنند. خداوند هم می‌فرماید: «جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل کان زهوقا».


ادامه دارد…

پی‏نوشت‏ها:
[1]مروه شربینی زنی مصری بود که در دادگاهی در آلمان با هجده ضربه چاقو کشته شد. ضارب شخصی بود که شربینی از او به اتهام اهانت بدلیل پوشیدن حجاب شکایت کرده بود..
[2]سوره مبارکه ی قلم، آیه 9
[3]. سوره  مبارکه ضحی، ایه 5
[4]. سوره مبارکه بقره، آیه 138
[5]. سوره مبارکه مائده آیه 49
6].سوره مبارکه اعراف، آیه 170
[7]. همان
[8] . (صحیفه‌ی امام، ج 6، صص 328 و 329)


 نظر دهید »

نحوه امربه معروف در خانواده، ماشین، اداره و خیابان

06 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

آنچه می خوانید گزیده ای از استفتائات مقام معظم رهبری در باب شرایط وجوب امربه معروف و نهی از منکر است:

س: کسى که مى‏خواهد شخصى را امر به معروف و نهى از منکر نمايد، آيا بايد قدرت بر آن را داشته باشد؟ در چه زمانى امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب مى‏شود؟
ج: آمر به معروف و نهى کننده از منکر بايد عالم به معروف و منکر باشد، و همچنين بداند که فاعل منکر عمداً و بدون عذر شرعى مرتکب آن مى‏شود، و زمانى اقدام به امر ونهى واجب مى‏شود که احتمال تأثير امر به معروف و نهى از منکر در مورد آن شخص داده شود، و ضررى براى خود او نداشته باشد، و در اين مورد بايد تناسب بين ضرر احتمالى و اهميت معروفى را که به آن امر مى‏نمايد يا منکرى که از آن نهى مى‏کند، ملاحظه نمايد. در غير اين صورت، امر به معروف و نهى از منکر بر او واجب نيست.

س: اگر يکى از اقوام انسان مبادرت به ارتکاب معصيت کند و نسبت به آن لاابالى باشد، تکليف ما نسبت به رابطه با او چيست؟
ج: اگر احتمال بدهيد که ترک معاشرت با او موقتا موجب خوددارى او از ارتکاب معصيت مى‏شود، به عنوان امر به معروف و نهى از منکر واجب است، و در غير اين صورت، قطع رحم جايز نيست.

س: آيا ترک امر به معروف و نهى از منکر بر اثر ترس از اخراج از کار، جايز است؟ مثلاً با اينکه مى‏بيند مسئول يکى از مراکز آموزشى که با طبقه جوان در دانشگاه ارتباط دارد، مرتکب اعمال خلاف شرع مى‏شود و يا زمينه ارتکاب گناه در آن مکان را فراهم مى‏آورد. اگر او را نهى از منکر نمايد ترس آن دارد که از طرف مسئول مقدمات اخراج او از کار فراهم شود.
ج: به‌طور کلى اگر خوف دارد که در صورت اقدام به امر به معروف و نهى از منکر ضرر قابل توجهى متوجه خود او شود، انجام آن واجب نيست.

س: اگر در بعضى از محيطهاى دانشگاهى معروف ترک شود و معصيت رواج پيدا کند و شرايط امر به معروف و نهى از منکر هم وجود داشته باشد و امر کننده به معروف و نهى کننده از منکر شخصى مجرّد باشد که هنوز ازدواج نکرده است آيا به خاطر مجرّد بودن، امر به معروف و نهى از منکر از او ساقط مى‏شود يا خير؟
ج: اگر موضوع و شرايط امر به معروف و نهى از منکر محقق باشد، تکليف شرعى و وظيفه واجب اجتماعى و انسانى همه مکلفين است، و حالت‏هاى مختلف مکلّف مانند مجرّد يا متأهل بودن در آن تاثير ندارد، و به صرف اينکه مکلّف مجرد است، تکليف از او ساقط نمى‏شود.

س: اگر شخصى داراى نفوذ و موقعيت اجتماعى خاصى باشد که اگر بخواهد مى‏تواند بر معترضين به خود ضرر وارد سازد، و شواهدى هم دلالت کند بر اينکه وى مرتکب گناه و کارهاى خلاف و دروغگويى مى‏شود، با اين وضع، آيا جايز است امر به معروف و نهى از منکر را در مورد او ترک کنيم يا اينکه با وجود ترس از ضرر رساندن او، واجب است او را امر به معروف و نهى از منکر کنيم؟
ج: اگر ترس از ضرر منشأ عقلايى داشته باشد، مبادرت به امر به معروف و نهى از منکر واجب نيست، بلکه تکليف از شما ساقط مى‏شود. ولى سزاوار نيست کسى به مجرد ملاحظه مقام کسى که واجب را ترک کرده و يا مرتکب فعل حرام شده و يا به مجرد احتمال وارد شدن ضرر کمى از طرف او، تذکر و موعظه به برادر مؤمن خود را ترک کند.

س: گاهى در اثناى امر به معروف و نهى از منکر مواردى پيش مى‏آيد که شخص گناهگار بر اثر عدم آگاهى از واجبات و احکام اسلامى، با نهى از منکر، نسبت به اسلام بدبين مى‏شود، و اگر هم او را به حال خود رها کنيم، زمينه فساد و ارتکاب گناه توسط ديگران را فراهم مى‏کند، تکليف ما در اين موارد چيست؟
ج: امر به معروف و نهى از منکر با رعايت شرايط آن يک تکليف شرعى عمومى براى حفظ احکام اسلام و سلامت جامعه است، و مجرّد توهم اينکه موجب بدبينى فاعل منکر يا بعضى از مردم نسبت به اسلام مى‏گردد، باعث نمى‏شود که اين وظيفه بسيار مهم ترک شود.

س: اگر مأمورانى که از طرف دولت وظيفه جلوگيرى از فساد را بر عهده دارند، در انجام وظيفه خود کوتاهى کنند، آيا خود مردم مى‏توانند اقدام به اين کار کنند؟
ج: دخالت اشخاص ديگر در امورى که از وظائف نيروهاى امنيتى و قضايى محسوب مى‏شود، جايز نيست، ولى مبادرت مردم به امر به معروف و نهى از منکر با رعايت حدود و شرايط آن، اشکال ندارد.

س: آيا وظيفه افراد در امر به معروف و نهى از منکر اين است که فقط به امر به معروف و نهى از منکر زبانى اکتفا کنند؟ و اگر اکتفا به تذکر زبانى واجب باشد، اين امر با آنچه در رساله‏هاى عمليه به‌خصوص تحرير الوسيله آمده است، منافات دارد، و اگر مراتب ديگرِ امر به معروف و نهى از منکر هم براى افراد در موارد لزوم جايز باشد، آيا در صورت نياز مى‏توان همه مراتب مذکور در تحرير الوسيله را انجام داد؟
ج: با توجه به اينکه در زمان حاکميت و اقتدار حکومت اسلامى مى‏توان مراتب ديگر امر به معروف و نهى از منکر را که بعد از مرحله امر و نهى زبانى هستند، به نيروهاى امنيتى داخلى (پليس) و قوه قضائيه واگذار کرد، به‌خصوص در مواردى که براى جلوگيرى از ارتکاب معصيت چاره‏اى جز اعمال قدرت از طريق تصرّف در اموال کسى که فعل حرام انجام مى‏دهد يا تعزير و حبس او و مانند آن نيست، در چنين زمانى با حاکميت و اقتدار چنين حکومت اسلامى، واجب است مکلفين در امر به معروف و نهى از منکر به امر و نهى زبانى اکتفا کنند، و در صورت نياز به توسل به زور، موضوع را به مسئولين ذيربط در نيروى انتظامى و قوه قضائيه ارجاع دهند و اين منافاتى با فتاواى امام راحل(قدّس‏سرّه) در اين رابطه ندارد. ولى در زمان و مکانى که حاکميت و اقتدار با حکومت اسلامى نيست، بر مکلفين واجب است که در صورت وجود شرايط، جميع مراتب امر به معروف و نهى از منکر را با رعايت ترتيب آنها تا تحقق غرض انجام دهند.

س: بعضى از رانندگان از نوارهاى موسيقى غنا و حرام استفاده مى‏کنند و على‏رغم نصيحت‏ها و راهنمايى‏ها آن را خاموش نمى‏کنند، خواهشمنديم نحوه برخورد مناسب با اين موارد و اين افراد را بيان فرماييد، آيا برخورد شديد با آنان جايز است يا خير؟
ج: با تحقق شرايط نهى از منکر، بر شما بيشتر از نهى زبانى از منکر واجب نيست، و در صورتى که مؤثر واقع نشود، واجب است که از گوش‌دادن به غنا و موسيقى حرام اجتناب کنيد، و اگر به‌طور غير ارادى صداى موسيقى حرام و غنا به گوش شما برسد، چيزى بر شما نيست.

س: از بعضى از منازل صداى موسيقى شنيده مى‏شود که معلوم نيست جايز است يا خير، و گاهى صداى آن بلند است به‌طورى که باعث اذيت و آزار مؤمنين مى‏شود، وظيفه ما در برابر آن چيست؟
ج: تعرض به داخل خانه‏هاى مردم جايز نيست، و امر به معروف و نهى از منکر متوقف بر تشخيص موضوع و تحقق شرايط آن است.

س: امر و نهى زنانى که حجاب کامل ندارند، چه حکمى دارد، و در صورتى که انسان هنگام نهى زبانى از تحريک شهوت خود بترسد، چه حکمى دارد؟
ج: نهى از منکر متوقف بر نگاه با ريبه به زن نامحرم نيست، و بر هر مکلفى واجب است که از حرام اجتناب کند، به‌خصوص زمانى که مبادرت به انجام فريضه نهى از منکر مى‏کند.

 نظر دهید »

معاد در اندیشه ی باگوان راجینش اشو

04 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی
معاد در اندیشه ی باگوان راجینش اشو

تناسخ به معنای بازگشت متوالی به جهان است؛ به این معنا که روح انسان هنگام مرگ، یک دوره توالد را سپری می‌کند و به صورت متوالی از عالمی به عالم دیگر در می‌آید. در واقع روح پس از مرگ به پیکری دیگر منتقل می‌شود و جامه نوین می‌پوشد و این دوره تولد پی درپی به صورت دائمی ادامه دارد؛ البته انتقال روح از جسمی به جسم دیگر همواره در یک سطح نیست؛ بلکه ممکن است در عوالم بالا یا پایین نمود یابد. مثلاً روح فردی از افراد طبقه پایین، مانند رفتگر در حیات دیگر شاید در کالبد پادشاهی درآید یا روح انسانی پس از مرگ، در جسد زنبور، کرم یا علف درآید. (۲)

نفی معاد و جایگزین کردن تناسخ از آموزه‌های هر مکتب هندی است. این باور برای اولین بار در کتاب اوپانیشادها به صورت مکتوب دیده می‌شود؛ اما به احتمال زیاد از فکر دراویدی‌ها (بومیان قدیم و ساکنان اصلی هند) گرفته شده و نزد آریایی‌ها تحول و تکامل یافته است. (۱)
تناسخ به معنای بازگشت متوالی به جهان است؛ به این معنا که روح انسان هنگام مرگ، یک دوره توالد را سپری می‌کند و به صورت متوالی از عالمی به عالم دیگر در می‌آید. در واقع روح پس از مرگ به پیکری دیگر منتقل می‌شود و جامه نوین می‌پوشد و این دوره تولد پی درپی به صورت دائمی ادامه دارد؛ البته انتقال روح از جسمی به جسم دیگر همواره در یک سطح نیست؛ بلکه ممکن است در عوالم بالا یا پایین نمود یابد. مثلاً روح فردی از افراد طبقه پایین، مانند رفتگر در حیات دیگر شاید در کالبد پادشاهی درآید یا روح انسانی پس از مرگ، در جسد زنبور، کرم یا علف درآید. (۲)
از طرفی تنها عامل معین کننده برای انتقال روح، عمل افراد است. اگر در یک زندگی کرداری باشد، علت زندگی های بعدی می‌شود. تناسخ مهم‌ترین اصل آیین‌های عرفانی هند است و هرجا سخنی از ادیان و فرقه‌های هندی مطرح می‌گردد، ‌تناسخ با آن گره خورده است و اشو از جمله معتقدان و مدافعان جدی این تفکر است. از نظر اشو ادیان و آیین‌های معنوی دو دسته‌اند: دسته اول شامل یهودیت،‌ مسیحیت و اسلام است که منکر تناسخ و معتقد به معاد هستند.

دسته دوم شامل آیین هایی چون هندوئیسم، جینیسم و بودیسم است که به تناسخ معتقدند.
اشو در این گروه جای دارد و خود را مدافع تناسخ می‌داند (۳) و با صراحت می‌گوید: انسان‌ها قبلاً درخت و سنگ و پرنده بوده‌اند (۴) و هر انسانی با زندگی‌های زیاد که در کالبدهای مختلف وجود دارد،‌ کامل می‌شود. (۵) اعتقاد به تناسخ، زندگی‌های گذشته و زندگی‌های آینده بارها در کلام وی مشاهده می‌شود که گویای باور جدی اش به تناسخ است.(۶) جالب آنکه اشو خاطراتی را از زندگی های قبل خود نقل می کند و معتقد است که اعتقاد به تناسخ برای وی از طریق مراقبه حاصل شده و او به نقطه‌ای رسیده است که می‌تواند زندگی‌های قبلی خود را ببیند:
من مراقبه کرده‌ام، من به نقطه ای رسیده‌ام که از آنجا می‌توانم زندگی‌های قبلی خود را ببینم و همین برهان بسنده است. این شناخت من است، این تجربه من است.(۷) اشو خاطراتی از واقعه‌ای در چهارده قرن پیش ارائه می‌دهد و معتقد است که در یک مرحله از زندگی‌های پیشین در هفت صد سال پیش کشته شده بود. وی حتی نذر روزه دوره زندگی قبل خود را -که به دلیل کشته شدنش ناقص می‌ماند- در این دوره زندگی ادامه می‌دهد.
پس از تولدم، برای سه روز تمام هیچ شیر نخوردم. آنها ترسیده و نگران بودند، زیرا چگونه آن طفل می‌توانست زنده بماند اگر که به سادگی از خوردن شیر امتناع می ورزید. اما آنها هیچ تصوری از مشکل من نداشتند، ‌از آن مشکل که همان‌ها داشتند برای من به وجود می‌آوردند. آنها سعی داشتند به هر طریق ممکن و به زور مرا به خوردن شیر وادارند. هیچ راهی وجود نداشت که من بتوانم به آنها توضیح بدهم، یا آنکه آنها خود به شخصه دریابند. در زندگی گذشته‌ام، درست پیش از مرگ روزه بودم. می‌خواستم روزه‌ای بیست و یک روزه را به پایان برسانم، اما پیش از آنکه بتوانم به اتمام روزه نائل شوم، درست سه روز به آخر مانده، به قتل رسیدم. من ملزم بودم آن روزه را کامل کنم. من واقع لجباز و یک دنده هستم! بگذریم از اینکه مردم چیزها را از یک زندگی به زندگی دیگر حمل نمی‌کنند، یک بار که فصلی بسته شد، دیگر بسته شده است. (۸) اشو حتی معتقد است که روح بودا در کالبد او وارد می شود و در این دوره زندگی، روح بودایی دارد:
چند ماه پیش در بمبئی، «گوویند سدرات» بینشی داشت که در آن روح گوتام بودا در جست و جوی یک بدن بود و او در شهودش دید که بدن من وسیله ای برای گوتام بودا گشته است. حق با او بود…، ولی من ادعای تناسخ ندارم. من به جز این نگفته‌ام که روح سرگردان گوتام بودا برای چهار روز از من دیدار کرد! (۹)

دو. نقد و بررسی و تحلیل تناسخ
۱ . دیدگاه بزرگان:

تناسخ از نظر عقلی و فلسفی و نیز از نگاه دینی باطل و مردود است و بزرگان دین اتفاق نظر دارند که تناسخ باطل و محال است. شیخ صدوق از شخصیت هایی است که تناسخ را دلیل بر کفر می داند:
والقول بالتناسخ باطل و من دان بالتناسخ فهو کافر. تناسخ امری باطل است و هر کس به آن نزدیک شود، کافر است. (۱۰)
شیخ طوسی با صراحت اعتقاد اهل تناسخ را فاسد اعلام می کند:
فالرجعه التی یذهب الیها اهل التناسخ فاسده و القول بها باطل. رجعتی که اهل تناسخ به آن باور دارند، فاسد است و قول به تناسخ باطل است. (۱۱)
شیخ حر عاملی تناسخ را غیرممکن می‌داند و به همین جهت تأویل رجعت را به گونه‌ای که به تناسخ بیانجامد، باطل معرفی می‌کند. (۱۲)
علامه مجلسی در بحارالانوار بابی با عنوان «ابطال تناسخ» آورده و به چهار حدیث استدلال کرده است. (۱۳) فیض کاشانی نیز ابطال آن را اجماعی می‌داند و می‌گوید:
و اما التناسخ بمعنی انتقال نفس من بدن الی بدن مباین له منفصل عنه فی هذه نشأه الدنیویه بان یموت حیوان و ینتقل نفسه الحیوان آخر عنصری او غیر حیوان فلا ریب فی استحالته عند اهل العلم.
در اینکه تناسخی که به معنای انتقال نفس در نشئه دنیا از بدنی به بدن دیگر است که از آن جداست، به اینکه حیوانی بمیرد و نفسش به بدن عنصری حیوان دیگر یا بدن عنصری غیر حیوان منتقل شود، در میان اهل علم تردیدی در محال بودنش وجود ندارد. (۱۴)
ابن سینا معتقد است: نفس موجودی حادث است که در بدن حدوث می یابد؛ بنابراین در بدن باید مهیا و آمادگی خاصی باشد. هرگاه مهیا پدید آمد، نفس از علل مفارق به بدن اضافه می‌شود، از این رو بدن خاص مقتضی نفس خاص است. حال اگر تناسخ درست باشد، باید بدن واحد واجد دو نفس باشد، یکی نفسی که برای مهیا دارد و دیگری نفسی که از بدنی دیگر می‌آید، بنابراین لازمه یک نفس در دو بدن،‌ یک بدن دارای دو نفس است و این محال است.

در واقع نفس زمانی به بدن تعلق می‌گیرد که بدن به حدی از رشد و بلوغ رسیده باشد و برای دریافت نفس آماده باشد. بر این اساس دانسته می‌شود هر مزاج بدنی خاصی که ایجاد می‌شود، همراه با آن نفس مخصوص آن نیز ایجاد می‌گردد. حال اگر فرض کنیم یک نفس در بدن‌های مختلف تناسخ می‌کند، نتیجه آن خواهد شد که آن بدنی که نفسی در آن تناسخ کرده است، دو نفس داشته باشد؛ یکی نفسی که در آن تناسخ کرده و دیگری که همراه آن ایجاد شده است.
بر این اساس باید پذیرفت که یک حیوان دو نفس داشته باشد و روشن است که بر این محال است، زیرا نفس یعنی مدبر بدن و متصرف در بدن، و هر حیوانی با علم حضوری می‌یابد که یک چیز است که بدن او را تدبیر می‌کند و در آن تصرف می‌نماید. (۱۵)
ملاصدرای شیرازی نیز بر اساس اصول فلسفی خود، همچون حرکت جوهری، معتقد است که نفس، نخست بالقوه است و به تدریج به سمت فعلیت پیش می‌رود. نفس در ابتدا حالت بالقوه دارد، ولی بعد از پیدایش، ‌همواره در حال حرکت به سوی فعلیت بخشی به کمالات خود است. زمانی که بدن در حالت بالقوه است، نفس نیز در حالت بالقوه است و زمانی که بدن به فعلیت می‌رسد، نفس نیز به فعلیت خود می‌رسد. حال اگر تناسخ درست باشد، باید نفس از فعلیت به قوه بازگردد و خروج از فعلیت به قوه محال است؛ زیرا فعلیت، وجدان و قوه، فقدان است و هرگز وجدان به فقدان تبدیل نمی شود. (۱۶)

۲٫ دلایل قرآنی و روایی:
قرآن کریم با تأکید هر چه تمام، معتقد است که پس از مرگ، بازگشتی وجود ندارد: حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونیِ‌ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحاً فِیمَا تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّهَا کَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَ مِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ‌ . تا آنگاه که مرگ یکی از ایشان فرا رسد، می گوید: پروردگارا، مرا باز گردانید، شاید من در آنچه وانهاده ام، کار نیکی انجام دهم، ‌نه چنین است. این سخنی است که او گوینده آن است و پشاپیش آنان برزخی است تا روزی که برانگیخته خواهند شد. (۱۷)
قرآن کریم بازگشت به دنیا پس از مرگ را آرزویی غیرممکن می داند (۱۸) و معتقد است که زنده شدن انسان ها تنها یک بار امکان دارد. (۱۹)
تناسخ در روایات نیز آموزه ای کفرآلود شمرده شده است که برای نمونه چند روایت را مرور می کنیم؛ امام رضا (علیه السلام) فرمود:
من قال بالتناسخ فهو کافر بالله العظیم یکذب بالجنه و النار. ‌ کسی که به تناسخ باور داشته باشد، به خدای بزرگ کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است. (۲۰)
من قال باالتناسخ فهو کافر. کسی که به تناسخ اعتقاد داشته باشد به خدای بزرگ کافر شده است. (۲۱)
لازم به یادآوری است که آموزه های دینی بر مسئله تغییر انسان به حیوان یا صورت ملکوتی اذعان دارد و این تغییر را با توجه به رفتارهای انسان می داند، لذا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: مردم بر صورت های مختلف محشور می شوند. (۲۲)
در روایتی دیگر آمده است:
برخی از مردم به چهره های بوزینه و میمون محشور می گردند. (۲۳)
قرآن کریم نیز به برخی تغییرهای انسان به حیوان اشاره کرده است. قرآن هنگام بیان سرپیچی یهودیان رد روز شنبه،‌ مجازات آنها را «مسخ» دانسته که به صورت بوزینه ای طرد شده در می آیند: وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَوْا مِنْکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِینَ‌ . (۲۴) و کسانی از شما را که در روز شنبه [از فرمان خدا] تجاوز کردند، نیک شناختید، پس ایشان را گفتیم: بوزینگانی باشید طرد شده. در روز قیامت نیز با افراد گمراه و ظالم آنگاه که از خدا تقاضای بخشش می کنند، همچون حیوانات، به ویژه سگ، برخورد می شود:
رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ*قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَ لاَ تُکَلِّمُونِ ‌ . (۲۵)
پروردگارا، ما را از اینجا بیرون بر، پس اگر بازهم [به بدی] برگشتیم، در آن صورت ستمگر خواهیم بود، می فرماید: [بروید] در آن گم شوید و با من سخن مگویید.
تمامی این تغییرها به روز قیامت مربوط است که جلوه می کند؛ زیرا طبق نظر عرفانی دینی، انسان در دنیا ظاهری و باطنی دارد. با مرگ انسان، باطن او ظهور می یابد و تمامی ملکات و صفات باطنی که در دنیا با اختیار و اراده خود کسب کرده است، در آخرت متجلی خواهد شد.
این عقیده ربطی به تناسخ ندارد؛ زیرا هیچ انتقالی صورت نگرفته است؛ بلکه جلوه دیگر همان انسان است و ظهور ملکات باطنی و نفسانی انسان در روز قیامت و آخرت تحقق می‌یابد؛ اما «تناسخ» انتقال از کالبدی به کالبدی دیگر است و نیز در دنیا محقق می شود.(۲۶)
از طرف دیگر بر اساس اصل تناسخ، عقیده به توبه، انابه، شفاعت، عفو و غفران،‌ نه تأثیرگذار است و نه معنا و مفهومی پیدا می کند.
نکته دیگر آنکه اشو معتقد است انسان ها با تناسخ به تکامل می رسند و رشد پیدا می کنند؛ اما این اعتقاد نیز خلاف دین است؛ چرا که خدا ابزار درونی هدایت را در اختیار همه آدمیان قرار داده است؛ عقل به منزله پیامبر درونی و نیز پیامبران بیرونی. انسان هم فقط یک بار در دنیا زندگی می کند و تمام کمالات خویش را باید در همین دنیا کسب کند.

در قرآن کریم آمده است:
آنگاه که دوزخیان آرزوی بازگشت دوباره به این دنیا را دارند،‌ در پاسخ آنان گفته می شود هرگز چنین چیزی امکان ندارد. (۲۷)
سرانجام اینکه اشو برای اثبات تناسخ به یادآوری زندگی های قبل خویش استناد می کند و می گوید: وجودهای گذشته خود را مشاهده کرده و با تجربه شخصی به آنان رسیده و در نتیجه آن را پذیرفته است.
باید توجه داشت که این اثبات‌ها هیچ ارزش منطقی و عقلی ندارد؛ چرا که ممکن است افراد دیگر چنین تجربه‌ای را نداشته باشند؛ زیرا هیچ کسی همچون اشو زندگی های قبلی خویش را مشاهده نکرده است. حال این ملاک اگر چه برای خود اشو قابل اعتنا باشد‌ (که آن هم از جهت عقل و نقل مردود شناخته شده است)؛ اما برای میلیون‌ها انسان دیگر چنین تجربه و مشاهده‌ای وجود ندارد. و چگونه می‌شود به معتقدی پابست شد و آن را معیار زندگی دنیوی و ابدی خود قرار داد که برخاسته از شعرگویی و تخیل گرایی انسانی است که سرتاسر کلامش تناقض‌های آشکار نمود دارد و خود هم برای باورهایش مبنا و معیاری ارائه نمی‌کند.

پی‌نوشت‌ها:
۱- بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ص ۱۵۴٫
۲- همان، ص ۱۵۵٫
۳- اشو، اینک برکه ای کهن، ص ۴۶٫
۴- همو، عشق، رقص زندگی، ص ۶۸٫
۵- همو، تعلیمات تانترا، ص ۵۷، ۱۵۶ و ۳۷۴٫
۶- همو، مزه ای از ملکوت، ص ۵۲، ۵۳ و ۱۳۱؛ همو، شکوه آزادی، ص ۱۴۰؛ همو، تفسیر آواهای شاهانه ساراها، ص ۱۷۸ و… .
۷- همو، اینک برکه ای کهن، ص ۴۷٫
۸- همان، ص ۵۱ – ۴۷، ۶۹و۱۳۸٫
۹- همو، گل های جاودانگی، ص ۱۳ و ۱۵۹٫
۱۰- صدوق، الاعتقادات من مصنفات الشیخ المفید، ص ۶۳٫
۱۱- الطوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۳۰٫
۱۲- یوسفی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۱۶٫
۱۳- مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص ۳۳۰٫
۱۴- یوسفی، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۱۷٫
۱۵- شریفی، درآمدی به عرفان های حقیقی و کاذب، ص ۲۶۴؛ فعالی، آفتاب و سایه ها، ص ۶۶٫
۱۶- همان، ص ۶۵؛ شریفی، درآمدی به عرفان های حقیقی و کاذب، ص ۲۶۵٫
۱۷- مؤمنون (۲۳): ۱۰۰-۹۹٫
۱۸- انعام (۶): ۲۸-۲۷٫
۱۹- روم (۳۰): ۴۰؛ حج (۲۲): ۶۶٫
۲۰- مجلسی، بحارالانوار، ج۴، ص ۳۲۰٫
۲۱- همان.
۲۲- پاینده، ترجمه نهج الفصاحه، ص ۳۴۶٫
۲۳- صدوق، ثواب الاعمال، ص ۴۷۵٫
۲۴- بقره (۲): ۶۵٫
۲۵- مؤمنون (۶۳): ۱۰۸-۱۰۷٫
۲۶- اشو، آفتاب در سایه، ص۶۵٫
۲۷- مؤمنون (۶۳): ۱۰۰-۹۹٫
منبع: رهبران شیعه

 نظر دهید »

کودک‌آزاری به وسیله برنامه‌های کودک

04 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

مطالعات تجربی و آزمایش‌هایی که صورت گرفته نشان داده که تلویزیون می‌تواند هم روی جسم و هم روی ذهن و مهارت‌های شناختی و جنبه‌های عاطفی کودکان تاثیر بگذارد.

شما هم اگر کمی در خانواده خود یا اطرافیانتان دقت کرده باشید، حتما متوجه شده‌اید که چند سالی است جایگاه تلویزیون پررنگ‌تر از قبل شده و با مشغول شدن هر کدام از افراد خانواده به کارهای خویش، این تلویزیون است که معمولا خلاء ارتباطی موجود را پر کرده و آنهایی را که وقت آزاد بیشتری برای در خانه ماندن دارند، سرگرم می‌کند. یکی از این گروه‌ها، کودکان هستند که خواسته یا ناخواسته، زمان زیادی از روزشان صرف دیدن برنامه‌های تلویزیونی می‌شود. اینکه این مسئله چقدر خوب است یا بد، چه تاثیرهایی بر جسم و روان کودک خواهد داشت، وظیفه خانواده‌ها و برنامه‌سازان چیست و بسیاری سوالات دیگر، مسائلی هستند که با توجه به وضعیت جدید باید برای آنها پاسخی پیدا کرد.
برای یافتن پاسخ این سوال‌ها سراغ دکتر علیرضا رحیمی، دکترای تعلیم و تربیت و مدیر موسسه مطالعاتی نهج‌البلاغه رفتیم که تجربیات، مطالعات و پژوهش‌های زیادی در این زمینه دارند. ایشان مدیر پروژه دین، رسانه و کودک هستند و تاکنون چند جلد کتاب در حوزه تربیت کودک منتشر کردند و از نزدیک با فضای رسانه و کودکان آشنا می‌باشند.
در این سال‌ها می‌بینیم بیشتر وقت بچه‌ها در خانه و پای برنامه‌های تلویزیون می‌گذرد، با توجه به این مسئله، هشدارهای زیادی درباره تاثیر نامطلوب تماشای زیاد برنامه‌های تلویزیونی از طرف کارشناسان داده می‌شود. این تاثیرهای نامطلوب به طور دقیق‌تر چیست؟
مطالعات تجربی و آزمایش‌هایی که صورت گرفته نشان داده که تلویزیون می‌تواند هم روی جسم و هم روی ذهن و مهارت‌های شناختی و جنبه‌های عاطفی کودکان تاثیر بگذارد. آنچه می‌بینیم این است که به وضوح روی تحرک بچه‌ها تاثیر گذاشته و آنها را تنبل کرده که مشکلات قلب و عروقی را در پی خواهد داشت و همچنین اینکه روی معاشرت و ارتباط آنها با دیگران تاثیر گذاشته است.


آیا مرکزی داریم که مطالعاتی در این زمینه انجام داده باشد؟

در همه جای دنیا چنین بررسی‌هایی صورت می‌گیرد، به عنوان مثال در آمریکا بنیاد خانواده کایزر خیلی روی این موضوع کار کرده و نمونه‌های تجربی زیادی را بررسی کرده است مثلا اینکه آگهی‌های تلویزیونی چه تاثیری روی بچه‌ها دارد، ولی در ایران اصلا چنین مطالعاتی نداریم چون کسی حاضر نیست برای این مسائل هزینه کند و ببیند تاثیر واقعی تلویزیون روی مهارت‌های توجه، تمرکز، تصمیم‌گیری و سایر مهارت‌ها چیست.


پس با خلائی که در این زمینه در کشورمان وجود دارد شاید فعلا باید به نتایجی که دیگران به دست آورده‌اند رجوع کرد. آنها در این زمینه به چه نتایجی رسیده‌اند؟
آنچه در سطح جهانی خانواده‌ها را نگران کرده، آماری است که منتشر می‌شود، مثلا اینکه در یک روز معمولی ۶۱ درصد از بچه‌های زیر ۲ سال از رسانه‌هایی که صفحه نمایشی دارند استفاده می‌کنند یا اینکه نزدیک نیمی از کودکان نوپا وقتشان پای تلویزیون صرف می‌شود. همه اینها نشان‌دهنده وضعیت جدیدی است که درباره کودکان ایجاد شده و باید به فکر آنها بود.


و انتشار این آمار نگران‌کننده به خاموش کردن تلویزیون‌ها منجر می‌شود؟

خیر. چون اگر نگران می‌شدند مسیر دیگری را در پیش می‌گرفتند. اتفاقا من معتقدم باید خانواده‌ها را نگران کرد و الان هیچ کس نگران نیست. الان می‌بینیم که چه در کشورهای دیگر و چه در ایران،‌ تلویزیون به یک ابزار سرگرم کردن کودکان تبدیل شده و خانواده‌ها برای رها شدن از بچه‌ها، ساعت‌ها آنها را پای برنامه‌های تلویزیونی می‌نشانند و اصلا کاری به آنچه به فرزندشان انتقال داده می‌شود ندارند.


یعنی اطمینان کامل به برنامه‌های تلویزیونی؟

بله. اطمینان کامل و نادرست! متاسفانه بعضی خانواده‌ها اصلا به مقوله تربیت توجه نمی‌کنند. بیش از هر چیزی به این فکر می‌کنند که فرزندشان چه لباسی بپوشد یا چه غذایی بخورد، اما به این فکر نمی‌کنند که چیزی که روح و روان فرزندشان را تغذیه می‌کند از چه کیفیتی برخوردار است. کاش پدر و مادرها به اندازه اینکه روی مارک خوراکی‌ها دقت دارند که مثلا چه نوع بستنی را بخرند یا نخرند، به این هم دقت می‌کردند که فردی که روبه‌روی فرزندشان در قاب تلویزیون است چه کارهایی می‌کند و چه چیزهایی می‌گوید. آنها با این تصور که تلویزیون امن است، فرزندشان را با انواع عموها و خاله‌ها و عروسک‌ها و انیمیشن‌ها تنها می‌گذارند در حالی که اینطور نیست و باید برنامه‌های مختلف را رصد کنند و بر آنها نظارت داشته باشند.


در این میان نقش سازنده‌های برنامه‌های تلویزیونی هم خیلی پررنگ به نظر می‌رسد؟

همین طور است. در کنار آگاه کردن خانواده‌ها و حساس کردن آنها، یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید صورت بگیرد هشدار دادن به سازنده‌هاست که البته گوششان زیاد بدهکار نیست. برنامه‌سازی برای تلویزیون و به ویژه در بخش کودکان باید بر مبنای یک اصولی باشد نه اینکه شبکه‌ها و برنامه‌های مختلف هر کدام ساز خودشان را بزنند.

برنامه‌سازی برای کودکان و نوجوانان باید یک فعالیت کاملا تربیتی و آموزشی تلقی شود و مانند آموزش و پرورش برای آن سند تهیه شود؛ یعنی همان طور که یک معلم وقتی می‌رود سر کلاس می‌داند که باید در چارچوب یک برنامه درسی کار کند و شیوه ارائه و محتوای مطلب و نوع بیانش بر اساس یک سند تنظیم شده است و برای انجام این کار دوره می‌بیند، مجری‌ها هم باید دوره ببینند و برنامه داشته باشند نه اینکه صرفا کسانی باشند که بیایند جک بگویند و حرف‌های بامزه بزنند.


پس باید یک مدیریت منسجم و قوی وجود داشته باشد؟
بله. در این سال‌ها سیاست‌های مدیریتی غلطی پیش گرفته شده و روز به روز هم وضع بدتر شده است. جدیدا به خاطر بی‌پولی برنامه‌ها مجبور شده‌اند اسپانسر بگیرند که روی مسائل محتوایی هم تاثیرگذار است. برنامه‌های نامناسبی که به اسم آنها ساخته می‌شود یا همین تبلیغاتی که به طور ضمنی و غیرمستقیم و در بین برنامه‌ها به خورد بچه‌ها داده می‌شود به نوعی کودک‌آزاری و تجاوز به حقوق کودکان است.


شما تا اینجا به تاثیرهای منفی که تلویزیون می‌تواند داشته باشد اشاره کردید، در چه صورتی برنامه‌های تلویزیون برای کودکان می‌توانند در جهت مثبت و سازنده ایفای نقش کنند؟

هر برنامه‌ای که از تلویزیون پخش می‌شود موجب یادگیری می‌شود؛ یا خوب یا بد. به هر حال آموزشی است که صورت می‌گیرد و می‌تواند در جهت منفی یا مثبت باشد. توصیه‌ها و راهکارها این گونه است که اگر می‌خواهیم برنامه‌ای یادگیری نافع داشته باشد و باعث تربیت در جهت مثبت شود، باید اصول را رعایت کنیم و بعد می‌توان از آن به عنوان یک ابزار تربیتی استفاده کرد در غیر این صورت اگر طبق برنامه پیش نرود و باری به هر جهت باشد، می‌تواند کارکردهای منفی آن بسیار بیشتر از آثار مفیدش باشد.


در سال‌های گذشته این روند چطور بوده است؟

در دوره‌های گذشته به مراتب وضعیت بهتر از الان بوده است. مثلا برنامه‌هایی مانند خانه مادربزرگه، مدرسه موش‌ها، بچه‌ها مواظب باشید، کلاه قرمزی سری اول، بستنی‌ها و… برنامه‌هایی بود که به نسبت زمان خودشان خوب بودند هرچند ایرادهایی هم داشتند؛ اما تقریبا از ۱۰ سال پیش به این طرف برنامه‌های کودک دچار افت وحشتناکی شده‌اند که تابع سیاست‌های غلط صدا و سیما بوده است.


منظورتان از سیاست‌های غلط چیست؟

اینکه افرادی را وارد کار کرده‌اند که نه رسانه را می‌شناخته‌اند و نه کودک را، ضمن این که در سیاست‌هایشان تداوم نداشته‌اند و مدام افراد را عوض کرده‌اند. ما در این سال‌ها هیچ کاری نکرده‌ایم در حالی که در کشورهای دیگر برای ساخت یک برنامه مطالعات زیادی انجام می‌دهند. الان هیچ کدام از برنامه‌هایی که پیش از این ساخته شده بود و مفید بودند را نداریم و هر شبکه‌ای را  که عوض کنیم می‌بینیم همه برنامه‌ها شکل هم شده‌اند و یک خاله یا عمو یا با همکار و عروسکشان یا با بچه‌هایی که به صورت منفعل یکجا نشسته‌اند صحبت می‌کنند.

به نظر می‌رسد در حال حاضر بعضی از حرف‌ها و شوخی‌های برنامه‌هایی که برای کودکان ساخته می‌شود را هم فقط بزرگترها می‌توانند درک کنند.

یکی از حرف‌های اشتباهی که زده می‌شود این است که می‌گویند این برنامه، برنامه خانواده است و مجری‌ها می‌روند در بین برنامه در مراکز خیریه و سایر مراکز کارهایی که مربوط به بزرگسالان است را انجام می‌دهند. اینها بازاریابی ناشیانه است. برنامه کودک کاملا باید برنامه کودکان باشد و زبان آنها را داشته باشد. مشکل اینجاست که برنامه‌سازان کودک ما مخاطب را گم کرده‌اند و در حالی که می‌توان از تلویزیون به عنوان یک فرصت مناسب آموزشی استفاده کرد، به این راحتی از آن غفلت می‌شود.


وارد شدن کارشناسان آموزشی به فضای ساختن این برنامه‌ها می‌تواند این مشکلات را حل کند؟

در حال حاضر در برنامه‌ها کارشناس کودک هم حضور دارد، ولی کارشناسانی که از سطح تحصیلات، تخصص و تجربه کافی در این زمینه برخوردار نیستند، بلکه صرف این که سازندگان اسم آنها را بیاورند و بگویند ما از نظر کارشناس هم استفاده کرده‌ایم همکاری‌های کوچکی در تولید برنامه‌ها دارند.


به نظرتان چه کار باید کرد؟

کسانی که قرار است برای بچه‌ها برنامه بسازند باید به چند نکته توجه کنند، یکی اینکه هر یاد دادنی تربیت کردن نیست و باید رسانه‌ای تربیتی و رسانه‌ای عقلانی محقق شود. رسانه عقلانی هم رسانه‌ای است که هدف اساسی و جهت‌گیری آن به روش قوه تعقل آدمی است و نیز هدف و ابزار برنامه آن عقلانی است. ما خودمان کاری را شروع کردیم و با برنامه‌سازها جلسات گفتگو و مباحثه‌ای داشتیم، ولی هنوز نتوانسته‌ایم به صحن تاثیرگذاری حضور پیدا کنیم و در تلاشیم به این کار جنبه رسمی‌تری بدهیم تا هم روی صدا و سیما اثر بگذارد و هم با مشارکت تولیدکنندگان برنامه‌های کودک، برنامه‌های بهتری برای بچه‌ها ساخته شود. برنامه‌سازی برای کودکان کار پیچیده‌ای است و کسانی که راهشان به تلویزیون باز می‌شود باید هم در حوزه تربیت و هم در حوزه رسانه تخصص کافی داشته باشند در غیر این صورت روز به روز اوضاع بدتر می‌شود و حتی می‌تواند به دلسردی بچه‌ها از همین برنامه‌های تلویزیونی و رو آوردن آنها به برنامه‌های بزرگسال‌ها منجر شود که عواقب خاص خودش را دارد.


دخت ایران

 نظر دهید »

بازی های رایانه ای و سلامت کودکان شما

04 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی

مسأله ارتباط بين بازي‌هاي رايانه‌اي با سلامت روحي و بروز رفتارهاي خشونت‌طلبانه و ضداجتماعي کودکان و نوجوان، سال هاست که از سوي کارشناسان مورد بررسي قرار گرفته است و ما شاهد هشدارهاي زيادي در اين حوزه بوده ايم. اما بررسي هاي مختلف نشان مي‌دهد که سلامت جسمي کودکان که در هر هفته بيش از 20 ساعت با اين بازي‌ها سرگرم مي‌شوند، کمتر مورد توجه قرار مي‌گيرد. نويسنده با اشاره به وجود شرايطي نظير کم تحرکي، بالا رفتن فشار خون، تحريک بخش کوچکي از مغز، افزايش استرس، چاقي، التهاب استخوان‌ها و مفاصل و در نهايت ديابت و بيماري مزمن شريان‌هاي قلبي، معتقد است که مديران اين صنعت17 ميليارد دلاري، هيچ گاه حاضر به پذيرش چنين آثار فاجعه‌آميزي نيستند.

صفحات: 1· 2

 نظر دهید »

خانواده رسانه و تربیت فرزند + دانلود فایل صوتی و تصویری

04 مهر 1392 توسط میرعیسی خانی
خانواده رسانه و تربیت فرزند

برنامه دیگری از مجموعه برنامه های خانه خوبان به عنوان خانواده رسانه و تربیت فرزند که به موضو ع نقش رسانه ها در زندگی روزمره و تربیت فرزندان پرداخته می‌شود و در این گستره ارتباطات و رسانه ها در زندگی جوامع امروزی خانواده ها چه نقشی دارند و چگونه فرزندان خود را از آسیب های این ابزار ها در امان نگاه دارند . کارشناس این برنامه دکتر سید محسن فاطمی دکترای روان‌شناسی و استاد دانشگاه تهران می‌باشد . دانلود این برنامه را به شما پیشنهاد می‌کنیم

دانلود :

فایل صوتی

فایل تصویری

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس