تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

غرب چه بلایی برسر زن آورده است؟

07 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

فمینیسم به عنوان نهضتی که خواهان دفاع از حقوق زنان است در دهه‌ی ۱۸۴۰ در آمریکا آغاز شد و در قالب سه موج (سه دوره‌ی زمانی) مطالبات خود را مطرح کرد. فمینیسم در غرب گرچه پیامدهای مثبتی را نیز برای زنان به همراه داشت، اما با بررسی دقیق‌تر می‌توان با قاطعیت اعلام کرد که آثار منفی آن به مراتب بیشتر بوده است. در این جریان، هرچند زنان به کسب برخی موقعیت‌های برابر در اجتماع نائل شده‌اند، اما وضعیت فرودستی آن‌ها که نوع رایج آن استثمار جنسی و ابزاری بودن آن است، ادامه یافته و شاید هم بدتر شده‌ است. اتخاذ مواضع انحرافی یا افراطی از سوی فمینیست‌ها، در کنار عوامل دیگر، موجب انحطاط اخلاقی جوامع، خاصه در غرب و اشاعه‌ی پدیده‌ی هم‌جنس‌گرایی، سستی بنیان خانواده و بروز مشکلات عدیده‌ی روحی و عاطفی در کودکان و نوجوانان شده است.

دیویدسن دستاوردهای فمینیسم را برای آینده بی‌فایده می‌داند و معتقد است فمینیسم، موضع «شغل‌محور» را جایگزین وضعیت «خانه‌محور» در دهه‌ی ۱۹۵۰ کرده و ارزش خانه‌داری و روابط سالم زن و مرد را از بین برده است.

روت سیدل نیز ضمن برشمردن آثار مثبت جنبش زنان در غرب که دسترسی به آموزش و مشاغل اقتصادی، پذیرش زنان در رسانه‌ها و از سوی سیاست‌مداران، کنترل بیش از پیش زنان بر جسم خود و قابلیت باروری و اعتمادبه‌نفس بیشتر به جای حس وابستگی است، از سوء‌استفاده‌ از زنان در تبلیغات، مد و فیلم‌ها و از فقر بیشتر زنان به عنوان مواردی که هنوز لاینحل باقی مانده است یاد می‌کند (حسنی‌فر، ۱۳۸۲، ص ۹۹).

 

به عقیده‌ی پل روز‌نبزگ، برخی از آنچه به نام فمینیسم و توانمندسازی اجرا شده نتایج وارونه‌ای به همراه داشته است.

بنابراین اگر همه‌ آثار ذکرشده را از پیامدهای مثبت حرکت فمینیسم بدانیم، باید دید که این نهضت برای دستیابی به این نتایج چه بهایی پرداخته است. از پیامدهای منفی این نهضت می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱٫ فروپاشی نهاد خانواده، ازدواج‌های غیررسمی و نامشروع، طلاق‌های مکرر و تولد فرزندان نامشروع، نقش خانواده را به عنوان یک پایگاه مطمئن برای آرامش روحی و روانی از بین برده است و حتی تأثیرات آن بر جامعه نیز آشکار شده است. وجود فرزندان تک‌‌والد، زایمان در سنین بالا، فناوری تولید مثل یا پدیده‌ی مادران میانجی (مادرانی که با پذیرش نطفه‌ی دیگران به عنوان ظرف جنین، زحمت اجاره را متحمل می‌شوند و در قبال آن پول دریافت می‌کنند)، کودکان سرراهی و پرورش نسلی آسیب‌پذیر، خشونت‌گرا، غیراخلاقی و نابهنجار، همگی از جمله پیامدهای منفی فمینیسم است.

۲٫ایجاد تقابل بین زن و مرد و توجه نکردن به نقش مکمل و متفاوت این دو جنس موجب شده است که فمینیست‌ها تصویری خشن و سلطه‌گر از جنس مردانه ارائه دهند و در صدد مقابله و ستیز برای بازستاندن حقوق تاریخی ازدست‌رفته برآیند و در مقابل مردها هم به حرکت‌های مشابه متوسل شوند. آمار نشان می‌دهد که خشونت در خانواده‌ها از دهه‌ی ۱۹۷۰ به بعد، به ‌طور وحشتناکی افزایش یافته است. حدود دو تا سه میلیون زن فرانسوی هر سال توسط شریک زندگی خود کتک می‌خورند و برخی از آن‌ها تا سر حد مرگ مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گیرند؛ به گونه‌ای که حدود ۵۰۰ تن از آنان برای چنین خشونت‌هایی جان خود را از دست می‌دهند.

۳٫ تغییر نقش زنان و مردان و ارزش‌های آنان از دیگر پیامدهای فمینیسم است؛ به ‌طوری که هر روز تعداد بیشتری از زنان به الگوهای رفتاری تهاجم و خشونت‌ که الگوهایی خاص مردان به شمار می‌روند، جذب می‌شوند. در عین حال، میان مردان جوان نیز تمایلی به سوی «زنانگی»، با بذل علاقه به مسائلی از قبیل مد و رسیدگی به جسم و تن، مشاهده می‌شود. زنان جوان نیز به دنبال وارد شدن به حیطه‌های مخصوص مردان هستند و از آن به عنوان خطر کردن و کام‌جویی یاد می‌کنند.

۴٫ اروپا شاهد تغییرات شدیدی در حوزه‌ی ازدواج و خانواده است. بنا بر تحقیقی در دانشگاه روتگرز نیوجرزی، که در سال ۱۹۹۹ انجام شده است، نرخ طلاق از سال ۱۹۷۰ تا آن سال ۳۰ درصد افزایش یافته، در حالی که نرخ ازدواج با سرعت بیشتری کاهش پیدا کرده است و امروزه فقط ۳۸ درصد از آمریکاییان ازدواج خود را موفق می‌دانند که در مقایسه با ۲۵ سال قبل، ۵۳ درصد کاهش دارد. امروز ۵۱ درصد از کل ازدواج‌ها به طلاق منجر می‌شود. در انگلستان نیز نرخ ازدواج اول از سال ۱۸۸۹ تا امروز به پایین‌ترین حد خود رسیده و بین سال ۱۹۶۱م تا ۱۹۹۱، نرخ طلاق شش برابر شده و هزینه‌ی طلاق نیز برای جامعه‌ی انگلستان، سالانه چهار میلیارد پوند است.

در حال حاضر، به شمار زنان اروپایی که بدون پیوند زناشویی دارای فرزند می‌شوند افزوده می‌شود. در دانمارک پدران و مادران مجرد، اکثر اوقات نزد هم در یک خانه زندگی می‌کنند و اداره‌ی آمار آنان را به منزله‌ی پدران و مادران ازدواج‌کرده به شمار می‌آورد. در ایرلند، وجود مادران ازدواج‌نکرده بیش از مادران متأهل عمومیت دارد و حتی در انگلستان، به مادران مجرد سرپرست خانوار، امکانات و محل اقامت داده شده است.

نهضت فمینیسم با معرفی خانواده به عنوان جایگاه اصلی پابرجایی ستم بر زنان و مهم‌ترین عامل فرودستی زنان، منجر به تضعیف این نهاد مهم اجتماعی و سست شدن روابط خانوادگی در جوامع غربی شده و این مسئله تا آنجا پیش رفته است که امروز از بزرگ‌ترین چالش‌های نظام‌های لیبرال‌دمکراسی، از هم پاشیدن خانواده اعلام شده است.

۵٫ تحقیر نقش مادری، آسیب‌پذیری نهاد خانواده و پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی و اقتصادی از سوی زنان باعث کاهش نرخ رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای غربی شده و بسیاری از کشورها را با بحران کاهش جمعیت روبه‌رو کرده است؛ تا جایی که برای افزایش جمعیت تمهیداتی اندیشیده شده است؛ از جمله باروری مصنوعی، تجارت اینترنتی اسپرم، تجارت کودکان از طریق مادران باردار و قاچاق کودکان از کشورهای دیگر و غیره (مکنون، ۱۳۸۲، ص ۲۴۴).

۶٫ رسیدن به استقلال اقتصادی و کسب موقعیت‌های برتر شغلی از مهم‌ترین اهداف جنبش‌های زنانه در غرب است، ولی امروزه بر اساس آمارهای سازمان‌های بین‌المللی، زنان فقیرترین افراد جامعه‌ی بشری هستند که از سویی امکان دسترسی به سرمایه را ندارند و از سوی دیگر، با از دست دادن کانون خانواده، از امتیاز حمایت‌های خانواده نیز محروم‌اند.

۷٫ پرداختن یک‌سویه و شتاب‌‌زده به برخی از ارزش‌های ازدست‌رفته‌ی زنان، نظیر حق مالکیت، حق رأی و مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، موجب شده است که بسیاری از ارزش‌های دیگر زنان، همچون نقش همسری و مادری، مورد غفلت یا حمله قرار گیرد.

۸٫ تجاوزهای جنسی در حقیقت هجومی وحشت‌آور و توهین‌آمیز است که ساختار امنیت زن را منهدم می‌کند و به مفهوم وجودی او ضربه می‌زند که گاهی حتی از افشای این عمل عاجز می‌ماند. برآورد شده است که در روآندا، از آوریل ۱۹۹۴ تا آوریل ۱۹۹۵، تعداد زنان و دخترانی که مورد تجاوز واقع‌ شده‌اند، بیش از ۱۵۷۰۰ تا ۲۵۰ هزار نفر را شامل می‌شوند. همچنین در سال‌های اخیر، اسناد ارائه‌شده، تجاوزهای دسته‌جمعی در یوگسلاوی سابق، لیبریا، سومالی، کامبوج، اوگاندا و… را تأیید می‌کنند.

در واقع اعطای حق خودداری از تمکین جنسی به زنان در مقابل همسر، همراه با نارسایی‌های موجود در خانه و اجتماع، موجب شده است که تجاوزهای جنسی، به ویژه از سوی محارم، به شدت افزایش یابد. اداره‌ی بررسی ملی جنایات در آمریکا اعلام کرده که تعداد تجاوزهای واقعی دو برابر تجاوزهایی است که گزارش شده است، زیرا زن‌ها مایل نیستند تجاوزی را که از سوی نزدیکان و محارم اتفاق افتاده است گزارش دهند.

۹٫ در جهان معاصر، نوعی جدید از برده‌داری و بهره‌کشی از زنان جایگزین برده‌داری و ستم‌ شده است. در نظام سرمایه‌داری، زن ابزار توسعه‌ی اقتصادی و جذب سرمایه است. جهانگردی سکس به عنوان یک استراتژی توسعه، تایلند، کره‌ی جنوبی و فیلیپین را به مراکز قانونی این نوع جهانگردی تبدیل کرده است. «عروس‌های سفارشی» یا «زنان مکاتبه‌ای» زنان و دختران کشورهای در حال توسعه هستند که توسط مؤسسات همسریابی برای مردان ثروتمند دول صنعتی و توسعه‌یافته تهیه می‌شوند و به دلیل عدم فهم زبان محلی و عدم‌ آشنایی با قوانین و فرهنگ محلی، غالباً در مراکز فحشای غیرقانونی زندگی می‌کنند و در معرض انواع خشونت و سوء‌استفاده‌های جنسی، جسمی و روانی قرار می‌گیرند.

به گفته‌ی مطبوعات مادرید، در حال حاضر «تجارت برده‌کشی نوین» (روسپی‌گری) با درآمد سالانه هفت میلیارد دلار، بعد از قاچاق اسلحه، دومین تجارت جنایت‌کارانه و پررونق جهان است. همچنین کنفرانس سازمان همکاری امنیت در اروپا، در مورد قاچاق انسان‌ها که در وین برگزار شده بود اعلام کرد: سالانه حدود ۲۰۰ هزار زن و دختر در اروپا به خودفروشی و… کشیده می‌شوند و در حال‌ حاضر، قاچاق انسان در قالب روسپی‌گری، کار اجباری و فرزندخواندگی غیرقانونی، گریبان‌گیر تمامی ۵۴ کشور عضو این کنفرانس است.

۱۰٫ هرچند از جمله شعارهای فمینیسم، رهایی زنان از قیدوبند کارهای مربوط به خانه‌داری، شوهرداری و بچه‌داری و کسب استقلال و اشتغال زنان بوده است؛ اما امروزه زنان فقیر که معمولاً در جوامع غربی حجم بالایی از جمعیت را تشکیل می‌دهند، برای کسب استقلال اقتصادی از سوی خانواده‌های ثروتمند، برای حضانت فرزندان آن‌ها به استخدام درمی‌آیند و مجدداً در عمل، آنان به تربیت فرزند و خانه‌داری روی آورده‌اند.

و سرانجام آنکه امروزه تبعیض جنسی و شعار دفاع از حقوق زنان، به حربه‌ای سیاسی تبدیل شده است و کشورهای استعمارگر، به بهانه‌ی اسکات رقبای خود، آن‌ها را به نادیده گرفتن حقوق زنان و نقض دمکراسی متهم می‌کنند (فولادی، ۱۳۷۸، صص ۶۴ و ۶۵). با پیامدهایی که فمینیسم برای زنان در غرب به بار آورده است، آیا می‌توان آن را نسخه‌ی مناسبی برای احقاق حقوق زنان دانست؟(*)

پی‌نوشت‌ها:

- عبدالرحمن حسنی‌فر، «اسلام و ایران»، مجموعه مقالات اسلام و فمینیسم، دفتر نشر معارف، جلد دوم، ۱۳۸۲٫

- ثریا مکنون، «جنسیت و تحول در روابط زن و مرد»، مجله‌ی فرهنگ، ۱۳۸۲، ش ۴۸، صص ۲۳۷ تا ۲۷۰٫

ـ محمد فولادی، «فمینیسم»، مجله‌ی معرفت، ۱۳۷۸، ش ۲۲، صص ۵۸ تا ۶۵٫

منبع : جهان

 2 نظر

فاکس نیوز و مهدویت

07 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

پیوند: http://zohoor313.com/index.php/maghalat/107-2012-06-12-06-25-47

متاسفانه مدتی است که هجوم دشمن به اندیشه والای مهدویت شکل شدید و مخربتری به خود گرفته است، این تهاجم را می توان در راستای ضربه زدن به اندیشه شیعی به عنوان مهم ترین هماورد سیاستهای استکبار در منطقه و جهان دانست. اندیشه ایی که هرگز به شیعه اجازه تسلیم و یا نا امید شدن در برابر ظالم را نمی دهد. از طرفی این اندیشه در آخرالزمان بنا به حقانیتش رقیبی نخواهد داشت و با مطرح شدن درست و جهانی آن سایر نظریات در حال نابودی غرب را از صحنه بیرون خواهد کرد، لذا این بدیهی است که دشمن تلاش های مختلفی را در جهت تخریب این اندیشه بردارد، تلاش هایی که تا به حال به طرق مختلف شاهد آن بوده ایم.

 

آنچه پیش رو دارید نمونه ایی کاملا جدید و حساب شده از این تلاش های دشمن است. در این جهت گیری هدف دشمن القای اندیشه نادرست پیرامون حضرت مهدی عج به مخاطبان مسیحی خود است. این کار اینبار با استدلال و منطق به پیش می رود و مخاطب مسیحی خود را مجاب می کند که بنا به روایات اسلامی و متن کتاب انجیل مقدس امام زمان عج کسی غیر از آنتی کریست (دجال) نیست. این برنامه به مخاطب مسیحی القا می­کند که به خاطر مسیح باید با اندیشه مهدویت و طرفداران سرسخت آن به ویژه در جمهوری اسلامی ایران مقابله کرد.

در این سه کلیپ شاهد چند برنامه مهم شبکه فاکس نیوز آمریکا (یکی از پر بیننده ترین شبکه های ایالات متحده) در سال 2011 خواهیم بود. این برنامه­ها در قالب یک تالک شو معروف شبانه با مجری گری آقای گلن بک بوده است. آنچه در اینجا عرضه می شود تنها بخشی از برنامه های دشمن و این شبکه پیرامون امام زمان عج با این رویکرد جدید است و ان شا الله در آینده اطلاعات تکمیلی تر  عرضه خواهد شد. 

اما آنچه که در این کلیپها مطرح می شود به طور خلاصه به قرار زیر است:

در قسمت اول این برنامه هدف این است که به گونه ایی به ظاهر منطقی و مستند به مخاطب اندیشه اسلام و شیعه پیرامون امام زمان عج معرفی شود. آنچه در اینجا معرفی می شود ترکیبی از حق و باطل است مثلا بیان اعتقاد شیعه به حضور و زندگی امام زمان عج در چاه جمکران و یا عقیده شیعه به لزوم تلاش در جهت به آشوب کشیدن جهان برای تعجیل در ظهور و …. . در این قسمت تلاش های جمهوری اسلامی ایران در حوزه های مختلف به ویژه انرژی اتمی به عنوان تلاشی در جهت رساندن دنیا به آشوب و مرز ظهور امام زمان عج معرفی می شود.

در قسمت دوم برنامه بیننده را با یک کتاب جدید به نام “ضد مسیح اسلامی” و نویسنده آن جوئل ریچاردسون آشنا می کند. در سرتاسر این برنامه هدف این است که به مخاطب مسیحی خود با استدلال و منطق (بخوانید تهمت و مغالطه) فهمانده شود که امام زمان عج که مورد انتظار مسلمانان و شیعیان است، بنا به اندیشه و روایات خود مسلمانان کسی غیر از ضد مسیح (آنتی کریست) مطرح شده در کتاب انجیل نیست!در طول این قسمت و قسمت بعد بیننده را با هفت نشانه امام زمان عج و تطابقش با ضد مسیح به طور مبسوط آشنا می کند.

 درقسمت سوم هم همین بحث به طور کامل با جوئل ریچاردسون ادامه پیدا می کند و در انتها با اضافه شدن یک مهمان دیگر بیننده را بیشتر به لزوم برخورد با این اندیشه تحریک می کند، و به مخاطب مسیحی خود می فهماند که به خاطر مسیح باید با این اندیشه انحرافی و نماد آن یعنی ایران مقابله کرد.

توجه: این مجموعه گزیده­ ایی از برنامه ­های شبکه فاکس نیوز آمریکا در سال 2011 است. برنامه هایی که با هدف تخریب اندیشه مهدویت در ذهن مخاطبان مسیحی و مسلمان خود تهیه شده است. این مجموعه با هدف اطلاع رسانی به محققین و فعالین عرصه مهدویت آماده شده است، از این رو مشاهده آن به کسانی که در این حوزه مطلع و مسلط نیستند توصیه نمی شود.

می توانید این مستند را از اینجا دانلود کنید.

 نظر دهید »

دشمنان چطور چرخ انتظار را پنچر می کنند؟

07 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

همان طور که در سایر مطالب خواندیم انتظار به نوعی موتور محرکه شیعیان محسوب می شود و یکی از مهمترین عوامل پویایی آنهاست.  اما همانطور که می دانیم این پویایی به مذاق بسیاری خوش نخواهد آمد و البته از هیچ کاری نیز برای از بین بردن آن فروگذار نمی کنند.
این امر که پویایی شیعیان خطری برای دشمنان تلقی شود، باعث می شود که زنگ خطرها به صدا درآید و تمام قوای دشمن، از پول و سرمایه گرفته تا کلیه ابزارهای رسانه ای و تبلیغاتی و نبردهای سخت و نرم در این راه به کار انداخته شوند. در این مقاله قصد داریم روشهایی را که برای مبارزه با مهدوی باوری و انتظار به کار گرفته می شود و متاسفانه در برخی زمینه ها نیز موفق بوده را معرفی کنیم.

روش های مبارزه با مهدی باوری
اگر بخواهیم روشهای دشمنان مهدویت را خلاصه کنیم به چهار روش می رسیم انکار، تحریف، تخریب و جایگزینی.

الف) انکار مهدویت
منظور از انکار مهدویت و انتظار، این است که آن را مقوله ی وارداتی و برگرفته از دیگران و پیامد نابه سامانی ها و مشکلات معرفی کنند. این انکار را در اغلب دائره المعارف های بزرگ جهان می توانیم ببینیم:

1- در دائر المعارف بریتانیکا، در ذیل واژه ی مهدی و اسلام و زرتشت آمده است:
اسلام، دینی نیست که در آن، ظهوری انتظار برود و جایی برای مسیح نجات بخش در آن وجود ندارد و این همه، به طور تدریجی و شاید تحت تاثیر مسیحیت مطرح گردیده است.
قرآن، اشاره ای به آن ندارد. به هیچ حدیث - گفته ی منسوب به پیامبر (ص)- قابل اعتمادی نیز در مورد مهدی (ع) نمی توان استناد کرد.
2- در دائرة المعارف دین و اخلاق، مارگلی یوت (اسلام شناس بزرگ اروپایی) در مقاله ی خود درباره ی مهدی (ع) در سال 1915، این تفکر را وارداتی و برگرفته از یهود و مسیحیت تلقی می کند.
3- موسوعة المورد، (منیر بعلبکی) در ذیل واژه ی «مهدی المنتظر» آورده: «در قرآن و در روایات نبوی، هیچ اشاره ای به مهدی (ع) نشده است.»
البته، پیش از این دایرة المعارف ها، افراد دیگری نیز مسئله را زیر سؤال برده اند. عبدالقاهر بغدادی (420 ه . ق مطابق با 1037م) نظریه ی مهدویت را نظریه ی عاریتی از یهود دانسته و بر این افسانه پا می فشارد که شیعه و عقاید آنان، برگرفته از عبدالله بن سبای یهودی است.  (گفتنی است وجود خارجی عبدالله بن سبا، از نظر تاریخی و روایی، مخدوش و ساخته ی دروغ پردازان و روایت سازان حرفه ای است، تا چه رسد به این که منشا شیعه و معتقداتی چون انتظار باشد).
ابن خلدون نیز فقط با بررسی بیست و سه حدیث از انبوه احادیث و نقد نوزده حدیث مسئله ی مهدویت را بی پایه می داند.
برخی دیگر از روشنفکران، مسئله ی مهدویت را بازتاب نابسامانی ها و حوادث تاریکی که در دوران مسلمانان، به ویژه شیعه رخ داد، مطرح می سازند.

مارگلی یوت می گوید:
درگیری و آتش جنگ در میان یک نسل واحد، پس از وفات پیامبر (ص) و درهمی و آشفتگی جهان اسلام که بر اثر اختلافات آنان با هم روی داد، موجب اقتباس فکر ظهور منجی از یهود و مسیحیان گردید که به ترتیب، در انتظار ظهور و بازگشت مسیح به سر می برند.
بریتانیکا نوشته است:
به نظر می رسد که عقیده به مهدی (ع) در دوره های اغتشاش و عدم امنیت مذهبی و تحولات سیاسی و … اوایل اسلام (قرن های هفتم و هشتم میلادی) رواج یافته باشد.
برناردلوییس، در مقاله ی خود به نام شیعه در تاریخ اسلام، در کنفرانس تل آویو می گوید:
سرکوبی بسیاری از قیام ها و ناپدید شدن رهبران آن ها، باعث ظهور ویژگی دیگری در شیعه شد و موضوعات و مسایلی مانند مسئله ی غیبت و رجعت رهبر شیعیان، حضرت مهدی (ع)، آخرین امام شیعیان، به وجود آمد و این منجی گری، تبدیل به یکی از جنبه های اساسی اسلام و تشیع شد.

ب) تحریف
یکی از اقداماتی که برای از بین بردن روحیه انتظار در شیعیان به کار گرفته می شود تحریف است. این سلاح یکی از مهمترین و کاری ترین سلاح های دشمن محسوب می شود چرا که اگر درست ترین و دقیق ترین مفهوم را نیز همراه با چاشنی ابهام، و تحریف به خورد مخاطب بدهید، به یک داروی مخرب و خواب آور تبدیل می شود.
نمونه هایی از این تحریف را در انواع انتظار منفی که توسط  امام خمینی (ره) تشریح شده است، بر شمردیم.
ابن تیمیه نیز می گوید: «انتظار، در زمان غیبت امام عصر، ضعف و سستی در امور و بی تفاوتی در برابر مفاسد اجتماعی و همه چیز را به امید آینده واگذر کردن و اصلاح امور را به عهده ی امام زمان (ع) گذاردن است.»
کسروی گوید: «داستان امام ناپیدا … زیان هایی نیز به زندگانی دارد … پس ماندن توده، چیرگی بیگانگان، ناتوانی دولت، نابه سامانی کشور … به هر زبونی، تن در می دهند و یوغ بیگانگان را به گردن می گیرند و به این بر نمی تابند که یک راه رهایی به رویشان باز شود، چرا که دستگاه امام ناپیدا به هم نخورد.»

مارکسیست ها می گویند: «مذهب، تفکرات خرافی را بین انسان ها رواج داده، چنین تبلیغ می کند که در زندگی فعلی باید بر شرایط تمکین کرده و قانع بود … و باید با کمال میل، ستم و استثمار طبقات حاکم ارتجاعی و … و زندگی و سرنوشت برده وار موجود را پذیرفت و خشنود بود و علیه این شرایط عصیان نکرد.
این روزها نیز به واسطه رشد شبکه های اجتماعی و فضای مجازی مدام شاهد تحریف ها و شبهه افکنی های جدیدی در تفکر شیعی هستیم که هدف اصلی خود را مخاطبان این فضا یعنی جوانان قرار داده اند.

ج) تخریب
شگرد دیگر دشمن، حمله ای است که با ژست های علمی و هنری است و… همراه شده است. اگر دقت کنیم می بینیم که دشمنان مهدویت، برنامه های کوتاه مدت و طولانی مدت زیادی دارد:
1) نیروسازی برای صفوف خود با خطر جلوه دادن جریان مهدویت؛
2) ایجاد شک و تردید و تنفر در افراد به ویژه معتقدان به مهدویت؛
3) برنامه ریزی برای نسل آینده  برای ایجاد تنفر در آنان که این مسئله شامل معتقدان به مهدویت هم می شود.
د) جایگزین سازی

حربه ی چهارم دشمن، شخصیت پردازی و مدعی سازی و حمایت از مدعیان و فرقه ها است. ساختن شخصیت هایی مانند سیدعلی محمد باب، حسینعلی بهاء، سید محمد نوربخشی در ایران، و میرزا غلام احمد قادیانی، در پاکستان، و سید محمد جونپوری، در هند، و محمد بن عبدالله القحطانی، در حجاز و … نمونه هایی ازاین حربه ی دشمن اند.
حال باید دید در این شرایط دست نیروهای یاری دهنده امام در مقابل این حربه های ریز درشت چقدر پر است؟ در حالی که دشمنان مهدویت با تمام قوای ناشی از ترسشان وارد این عرصه شده اند، سلاح های دفاعی ما چه هستند؟


منبع:
مهدی انکاری، انتظارستیزی

 نظر دهید »

خط مشترک در کارتون های معروف

07 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

کافی است اندکی پیگیر انیمیشن ‌های روز دنیا باشید، لازم نیست همه ‌ی آن‌ها را ببینید. تنها می‌ توان با پیگیری مشهورترین فیلم‌های کارتونی جهان سیر داستانی این انیمیشن‌ ها را ردیابی کرد. سه نمونه‌ ی بسیار مشهور در چند سال اخیر می‌ تواند پرده از بسیاری از این روابط در سینمای انیمیشنی غرب بردارد.

گیسو کمند


انیمیشن گیسو کمند محصول سال 2010ایالات متحده ‌ی آمریکاست که توسط شرکت مشهور والت دیزنی ساخته و به بازار عرضه شد؛ این انیمیشن 100 دقیقه ‌ای در طول دوره‌ ی فروش خود پرفروش‌ ترین انیمیشن سال لقب گرفت و البته نامزد دو جایزه‌ ی اسکار 2010 نیز شد.

داستان گیسو کمند به عنوان پرخرج ‌ترین انیمیشن تاریخ و دومین فیلم پرخرج دنیا بعد از«دزدان دریایی کارائیب: پایان جهان» لقب گرفت و بعد از شیرشاه، به عنوان پرفروش ‌ترین انیمیشن تاریخ، بر سر زبان‌ها افتاد.

این فیلم داستان شاهزاده‌ ای را نقل می‌ کند که به دلیل قدرت جادویی موهایش توسط جادوگری دزدیده می ‌شود و سال‌ ها در برجی محبوس می ‌گردد تا جادوگر بتواند به وسیله‌ ی قدرت جادویی موهای او جوانی خود را بازیابد؛ جادوگری به نام گاتل که خود را مادر او معرفی می ‌کند و با مهربانی فراوان از او مراقبت می‌ نماید. زمانی که دختر به سن 18 سالگی رسیده است، دزدی از راه می ‌رسد و به او کمک می ‌کند تا از دست مادر که او را در خانه حبس کرده است نجات می ‌دهد و در نهایت، مشخص می ‌شود گاتل در حقیقت مادر او نبوده است.

در این انیمیشن شاهدیم که دختر شب را در امنیت با یک مرد غریبه در جنگل می ‌گذراند و از دست مادر خود می ‌گریزد. در انتها، شاهزاده‌ ی هجده ‌ساله در می ‌یابد که دختر گمشده‌ ی پادشاه خود اوست و به کمک دزد به پدر و مادر حقیقی‌ اش می ‌پیوندد و با دزد ازدواج می‌ کند.

مسئله اینجاست، حسی که پس از تماشای فیلم برای کودک به جای می ‌ماند این نیست که گاتل جادوگری خودخواه بود که به سزای اعمال خود رسید، بلکه مادری مغلوب در ذهن او حک می ‌شود که با پس زدن و ترک او می ‌توان به آرزو‌ها و رؤیا‌ها و عشقی زیبا دست یافت و ماجراجویی ‌های هیجان‌انگیز را پشت سر گذاشت؛ زیرا در سراسر فیلم، با وجود جادوگر بودن مادرخوانده‌ ی راپونزل، ما او را زنی مهربان می ‌یابیم که حاضر است برای خوشحالی دخترش راهی دور را بپیماید تا برای او رنگ‌ های مورد علاقه ‌اش را تهیه کند.

شجاع


انیمیشن شجاع (Brave) محصول شرکت پیکسار است که توسط شرکت والت دیزنی در سال 2012 به بازار آمد و توانست جوایز امسال گلدن‌گلوب و اسکار را به خود اختصاص داد. این فیلمِ کارتونی هفتمین فیلم پرفروش دنیا در سال گذشته بوده است.

قصه ‌ی این انیمیشن در جزایر اسکاتلند اتفاق می ‌افتد که روایتگر داستان زندگی شاهدختی کماندار به نام «مریدا» است که با رد سنت‌ های کهن سرزمین خود موجب ایجاد هرج‌ و مرج در قلمرو پادشاهی پدرش می ‌شود.

 در «شجاع»، رابطه‌ ی پرنسس مریدا و مادرش به طور واضحی تیره‌ و تار است. از کودکی، مادر به دختر می ‌آموزد که یک شاهدخت و الگوی سایر زنان جامعه باشد تا بتواند همسر خوبی باشد و در زمان مناسب ازدواج کند. مادر مریدا زنی است با ظاهری زنانه اما با مدیریتی که شاه، یعنی همسر خود، را کاملا تحت کنترل و سلطه دارد.

مریدا خواستار قدرت و جسارت عاری از لطافت زنانه است و آزادی خود را در تشابه به مردان می‌یابد و زیر بار ازدواج نمی ‌رود. از همین جا، اختلاف مادر و دختر بالا می ‌گیرد. او برای رسیدن به اهدافش به طلسم و جادو پناه می ‌برد و مادر خود را که مانع آزادی‌ های اوست، به یک خرس تبدیل می ‌کند؛ اما در ادامه متوجه اشتباه خود می ‌شود و با بهره ‌مندی از توانایی ‌های خود در رزم به جبران اشتباهاتش می‌ پردازد. در نهایت، مادر مریدا نیز به اشتباه خود در محدود کردن دختر جوانش پی می ‌برد و هر دو با عذرخواهی از یکدیگر به درک متقابل می ‌رسند و در نهایت مریدا به زندگی آزادانه ‌ی خود دست می ‌یابد.  

چه کسی اهمیت می‌ دهد که مریدا پشیمان شد و تمام تلاش خود را کرد تا مادرش را به حالت عادی برگرداند؟ آنچه در ذهن مخاطب به جای می ‌ماند، تنبیه شدن مادر مریداست که باعث می ‌شود به آزادی‌ های فردی و سبک زندگی سنت‌ شکنانه‌ ی دخترش احترام بگذارد.

مشکل اصلی اینجاست که کودک نه تنها از پشیمانی مریدا اثری نمی‌پذیرد، بلکه آنچه پس از تماشای فیلم در خود می ‌یابد آرزوی آزادی مریداست و تحسین جسارت اوست.

هتل ترانسیلوانیا


این فیلم نامزد دریافت اسکار و گلدن‌گلوب شد که هر دو را به انیمیشن شجاع باخت. این انیمیشن شانزدهمین فیلم پرفروش دنیا در سال 2012 بوده است.

هتل ترانسیلوانیا داستان دراکولایی است که سال‌هاست منزوی شده است تا دخترش را از خطر انسان‌ها حفظ کند، زیرا به همسر مرحومش چنین قولی داده است. بنابراین برای محافظت از او هتل ترانسیلوانیا را می ‌سازد. این هتل مکان امنی است که سال‌هاست هیچ انسانی درون آن پا نگذاشته است و مکانی است برای تفریح هیولاهای گوناگون.

در صدو‌هجدهمین سالگرد تولد دختر، که تازه به سن جوانی رسیده است، پدر ناچار است به وعده خود، که گشت‌ و ‌گذار دختر در سرزمین انسان‌هاست، عمل کند. بنابراین او را فریب می ‌دهد و با ساختن دهکده ‌ای تقلبی او را متقاعد می ‌کند که انسان‌ها خطرناک هستند. در همین بین انسانی به نام جاناتان، که پسری جوان و طبیعت ‌گرد است، از راه می ‌رسد و بر خلاف میل دراکولا رابطه‌ای حسی بین او و دختر شکل می‌ گیرد. دختر مدتی وانمود می ‌کند که جاناتان نیز یک هیولاست. اما زمانی که خون ‌آشام متوجه موضوع می شود از او می‌ خواهد بگذارد دخترش در امنیت پیش خودش بماند. وقتی پدر متوجه می‌ شود که دخترش و جاناتان درگیر رابطه ‌ای عشقی شده ‌اند و همسرش نیز برای تولد 118 سالگی او برایش کتابی با آرزوی عشق به جای گذاشته است.بنابراین از راندن جاناتان پشیمان می‌ شود و در نهایت شاهد بوسه و شادی آن‌هاست و در پایان همه شاد و رقصان و آوازخوان جشن می‌ گیرند.

دختر از همان ابتدا به پدر اعتراض می‌ کند که چرا نمی‌ تواند با جوانان هم‌ سن‌ و سال خود بگردد و دوستان خانوادگی برای او جذابیتی ندارند.

همه چیز حاکی از حس درک نشدن دختر توسط پدرش است، اما رابطه ‌ی بین پدر و دختر مسالمت‌ آمیز است تا وقتی که مشخص می ‌شود جاناتان انسان است نه هیولا. در این بین، باز هم دختر به او ابراز عشق می ‌کند و به پدرش می‌گوید به او ربطی ندارد که در حال بوسیدن جاناتان بوده است و وقتی جاناتان به احترام پدر دختر، او را از خود می ‌راند، دختر سر پدرش داد می ‌زند که همه ‌اش تقصیر توست!

در نهایت، پدر به دنبال جاناتان می ‌رود و چون متنبه شده است از او و دخترش عذرخواهی می ‌کند و وقتی هنگام بوسه‌ ی آن دو خشمگین می‌ شود سریع عذرخواهی می ‌کند و می ‌گوید کمی طول می ‌کشد تا عادت کند!

آنچه در پایان در ذهن مخاطب نقش می ‌بندد حق به جانب بودن نوجوان برای کشف دنیاهای تازه است و عذرخواهی ‌ای که پدر دختر از او و جاناتان می ‌کند و به آن‌ها می‌ گوید که باید به دخترش اجازه می ‌داد خود دنیا را کشف کند و عشق را تجربه نماید.

روابط والدین و فرزندان در این سه اثر
18 سالگی نقطه مشترک زندگی این دختران است سنی حساس که همراه با حس ماجراجویی و استقلال طلبی است. در هرسه انیمیشن دختران در این سن در مقابل خواسته های والدین خود که تا پیش از این با آن مشکل چندانی نداشته اند می ایستند و در نهایت نیز حق به آنها می رسد.

چیزی که به طور مشترک در هر سه انیمیشن دیده می شود خجالت و پیشمانی والدین این دختران در انتهاست که باعث می شود از فرزندان خود عذر خواهی کنند.

در کنار همه ی این موارد، صحنه هایی از انیمیشن ها که مناسب سن کودکان و نوجوانان نیستند و آنها را زودتر از موعد درگیر مسائل جنسی می کند در این آثار به چشم می خورد. در غرب 18 سالگی زمان آزادی جنسی تعریف می شود و در این آثار نیز این موضوع مورد توجه قرار می گیرد، در حالی که این انیمیشن ها در ایران به ویژه مورد توجه کودکان و نوجوانان است و معمولا خانواده ها فرزندان خود را بدون آگاهی از این مسائل در معرض این انیمیشن ها قرار میدهند که جای توجه و تأمل بیشتری دارد.

 1 نظر

فرضیه فضانوردان باستانی باطل است

07 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

فضانوردان باستانی ” Ancient Aliens” نام یک سریال تلوزیونی است که برای اولین بار در 20 آوریل 2010 از شبکه تلوزیونی ” History Channel” پخش شد. به تازگی نیز یکی از شبکه های ماهواره ای این مستند را با نام “ما و فرازمینی ها” دوبله کرده و در حال پخش است . در این سریال مستند، فرضیه معروف فضانوردان باستانی معرفی می شود. این فرضیه بر این اساس بنا شده است که موجودات فرازمینی در اعصار و قرون گذشته بارها از سیاره زمین دیدن کرده اند. اینگونه ادعا می شود که گزارشهای مربوط به این دیدارها و تماسها، در لابلای متون تاریخی، شواهد باستان شناسانس و اسطوره های مختلف بشری که سینه به سینه نقل شده است، وجود دارد.
من نیز به شخصه برای مدتی تصور می کردم و بر این باور بودم که این فرضیه یک نظریه درست است و آن را قبول داشتم. به همین دلیل سالهای متمادی از عمر خود را صرف تحقیق و مطالعه در این رابطه کردم. از خواندن کتابهای نویسندگان مشهور و محبوب گرفته تا مشاهده انواع فیلمها و شنیدن تمام برنامه های رادیویی که به این موضوع می پردازند، وقت من را پر کرده بود. حقیقت این است که خود من یکی از طرفداران پرو پاقرص و متعصب این فرضیه بودم و برای مدتها با اشتیاق فراوان این موضوع را در بین دوستان و اعضاء خانواده خود تبلیغ می کرده و از آن دفاع می کردم.
این مستند پس از دوبله از شبکه ماهواره ای Manoto1 در حال پخش است .
البته امروز اصلا این فرضیه را باور ندارم و این مقدمه را گفتم تا شما نیز بدانید که من این فرضیه را به خاطر دلایل شخصی و به طور تعصبی رد نمی کنم، چه بسا خود روزگاری از طرفداران سینه چاک آن بوده ام. دیدگاه فعلی و الان من هم آنچنان انعطاف پذیر است که با قبول اینکه موجودات فرازمینی وجود داشته باشند ،مشکلی ندارم. حتی می توانم باور کنم که این موجودات در اعصار گذشته از سیاره زمین هم دیدن کرده باشند.
امیدوارم، شما نیز حتی اگر با نتیجه گیری های من مخالفید ،نهایتا به این نتیجه برسید که در این مقاله من با بررسی ادعاهای مطرح شده در این نظریه آنها را با احترام و بدون تعصب و به صورت بیطرفانه نقد کرده و رد نموده ام.



جئورجیو تسوکالوس ، یکی از مروجان این فرضیه

به صراحت عنوان می کنم که در این مقاله قصد ندارم تا نشان بدهم که فرضیه فضانوردان باستانی فقط در چند جزئیات کوچک دچار اشتباه شده است و علارغم آنها باز هسته اصلی آن و اصل نظریه پا برجا باقی می ماند. ابدا، نظر شخصی من این است که این نظریه از بیخ و بن اشتباه بوده و هیچ امکان و اختیاری برای درست انگاشتن آن باقی نمی ماند.
امیدوارم بتوانم به شما نشان دهم که مروجان این نظریه فقط در ارائه برخی از اطلاعات اشتباه نکرده اند ، بلکه آنها در تک تک و تمام ادعاهای خود در نظریه فضانوردان باستانی و در توضیح و تفسیر شواهد و مدارک ادعایی خود اشتباه کرده و به خظا رفته اند.



برخی از شخصیت هایی حاضر در این مستند من جمه اریک فون دانیکن

امیدوارم بتوانم به شما نشان دهم که آنها چگونه غالبا از ابزار فریب استفاده می کنند تا نظرات خود را به دیگران بقبولانند. آنها در این فریبکاری حتی دست به تغییر و تحریف شواهد و مدارک نیز می زنند تا به این وسیله ادعاهای خود را اثبات کنند.
دوست دارم تا خواننده گرامی متوجه این موضوع بشود که با وجود شکاکیتی که در رابطه با فرضیه فضانوردان باستانی دارم، تصدیق می کنم که اتفاقی غیر طبیعی و عجیب  می تواند در اعصار قدیم و دوران باستان افتاده باشد. دلیلم هم این است که با مطالعه اسطوره های مختلفی که از عهد باستان به جا مانده است زمینه و تم ثابت و مشترکی در اغلب آنها مشاهده می شود و این شباهت و یگانگی نیاز مند ارائه یک توضیح و تفسیر خوب است. ولی مشاهده خواهید نمود که فرضیه فضانوردان باستانی ، آن نظریه ای نیست که توضیح دهنده این شواهد باشد. ” نظرات ما راجع به این موجودات در گذشته ی زمین را میتوانید در فصول مختلف مطالعه بفرمایید.”

دکتر مایکل هایزر

در خلال این مقاله گاه و بیگاه از توضیحات و صحبتهای دکتر مایکل هایزر ” Dr. Michael Hesier ” نقل قول خواهم کرد. ایشان از معدود دانشمندان و پژوهشگرانی هستند که به این موضوع پرداخته اند و ادعاهای مطرح شده در این فرضیه را به چالش کشیده اند.دکتر هایزر یکی از بهترین دانشمندانی است که با دیدگاه شکاکیت به این نظریه پرداخته و آن را با متون قوی خود نقد کرده است. ایشان در این رابطه مقالات و کتابهای زیادی نوشته است و چند دو جین وب سایت نیز در فضای مجازی وجود دارد که نظریات ایشان را عنوان می کند که در این مقاله نام آنها را ذکر کرده و به شما معرفی می کنم.
به شما توصیه می کنم در برخورد با این سری از مقالات با ذهن و دید باز برخورد کنید. امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید. با ما همراه باشید .
منبع : حقیقت خاموش

 نظر دهید »

تاثیر رسانه های اجتماعی بر سبک زندگی کاربران اینترنت

07 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

تا چند سال پیش تلویزیون را عامل دورکردن اعضای خانواده از یکدیگر می‌دانستند چرا که تلویزیون باعث می‌شد افراد به جای نگاه کردن به یکدیگر به صفحه تلویزیون چشم بدوزند، اما امروز اعضای خانواده برای صدا کردن یکدیگر پیامک میزنند و حتی همان زمان اندک تماشای تلویزیون را نیز صرف گذراندن در اینترنت و یا استفاده از ابزارهای ارتباطی نوین می‌کنند. رسانه‌های اجتماعی محبوب ترین بخشهای فضای مجازی برای استفاده عموم هستند. از کودکان و نوجوانان گرفته تا مادر بزرگ ها، مدارس، شرکتهای دولتی، انجمنهای خیریه، برندهای تجاری و … همه و همه سعی می‌کنند در رسانه‌های اجتماعی حضور پیدا کرده و ضمن تولید محتوا برای خود مخاطبان ثابتی دست و پا کنند.

دلایل و نیازهای متنوع کاربران روز بروز بر رشد و دامنه گسترش رسانه‌های اجتماعی می‌افزاید. کاربران گوناگون در سطوح مختلف سنی، تحصیلی، فرهنگی و با جنسیت، نژاد و زبانهای متفاوت بر حسب علائق، اهداف، دلایل و نیازهای خود طیف وسیعی از محتوا را تولید و یا بازنشر میکنند. در نتیجه استفاده و وابستگی به رسانه‌های اجتماعی رشدی روز افزون داشته و در زندگی فرد جایگاه مشخصی پیدا خواهد کرد، و پس از مدتی جزئی از سبک زندگی فردی و جمعی افراد یک جامعه خواهد شد. در نتیجه شناخت و بررسی ابعاد مختلف رسانه‌های اجتماعی با توجه به جوان بودن جمعیت کشور ضروری مینماید، در این سری از گزارشها با رسانههای اجتماعی و تأثیرات آنها بر سبک زندگی بیشتر آشنا می‌شویم.

رسانه‌های اجتماعی(Social Media) برنامه‌های کاربردی مبتنی بر اینترنت هستند که بر پایه بنیانهای ایدئولوژیکی و تکنولوژیکی وب2 امکان ایجاد و تبادل محتوا را برای کاربران فراهم می‌کنند. وب2 به نوعی نسل دوم وب است که در آن سایتها از حالت یکسویه خارج شده و با کاربران خود تعامل دارند. در وب2 کاربران تنها خواننده مطالب نیستند بلکه خود نیز قسمتی از تولید محتوا و اطلاع رسانی را برعهده دارند، در حالیکه برای نسل اول وب هماننده رسانههای سنتی مانند رسانه‌های مکتوب و رسانه هایی مانند تلویزیون و رادیو امکان تعامل زنده با مخاطب وجود نداشت. در واقع اصطلاح رسانههای اجتماعی به تعاملات میان افراد در جوامع و شبکههای مجازی که در آن محتوا را ایجاد، و سپس به اشتراک گذاشته و یا تبادل میکنند گفته میشود. تولید محتوا در رسانه‌های اجتماعی متفاوت از رسانه‌های سنتی است و وجه اختلاف اساسی آنها نیز در مشارکت مخاطبان و کاربران در فرایند تولید و به اشتراک گذاری محتواست.

وب2 امکان ظهور و بروز رسانه های اجتماعی را فراهم کرد.

رسانه‌های اجتماعی انواع گوناگونی دارند و می‌توان آنها را در هشت گروه دسته بندی کرد:

*شبکه اجتماعی(Social Network)
یک شبکه اجتماعی زنجیری بهم پیوسته از پروفایلهای افراد مختلف و صفحات و گروههای ایجاد شده توسط کاربران است. اگرچه در ابتدا شبکههای اجتماعی تنها امکان برقراری ارتباط با دوستان و آشنایان، تشکیل و عضویت در گروه، ایجاد صفحات شخصی، به اشتراک گذاری محتوا و نظایر اینها را برای کاربران خود فراهم میکردند اما امروزه برای باقی نگهداشتن کاربران و افزایش تعداد آنها امکاناتی نظیر برگذاری نظرسنجی، انجام بازیهای آنلاین، تماشای فیلمهای کمپانیهای معتبر و مانند اینها را نیز به ویژگیهای خود افزوده اند.

*پروژه مشترک - ویکی(Wiki)
در ویکیها کاربران به صورت مشترک بر روی موضوعی خاص فعالیت کرده و در کنار یکدیگر محتوای ویکی را ساماندهی میکنند. امکان تغییر محتوا برای تمام کاربران باز است و مدیرانی که از بین کاربران انتخاب شده اند، بر روند فعالیت ویکی نظارت میکنند. ویکی فاصله مکان - زمانی برای کار بر روی پروژه-های مشترک را از بین میبرد و به کاربران امکان مشارکت در پروژه را از فواصل دور و در بازههای زمانی متفاوت می‌دهد.

*وبلاگ (Blog)
وبلاگ ساده ترین شکل یک رسانه اجتماعی است، رسانهای که میتوان آن را به رسانه شخصی مدیر و صاحب وبلاگ تعبیر کرد. قواعد نوشتن در وبلاگ را مدیر آن تعیین میکند. وبلاگستان هر جامعه، بازتاب منحصر به فردى از ویژگى‏هاى خاص اجتماعی، فرهنگى و سیاسى‏ آن است.

*جامعه محتوایی(Content Community)
در این سایتها کاربران محتواهای گوناگونی نظیر صوت، ویدئو، عکس و … را بارگذاری کرده و به اشتراک میگذارند.

*فروم (Forum)
فرومها امکان تبادل نظر، پرسش و پاسخ و گفتگو پیرامون موضوع و یا موضوعاتی مشخص را فراهم میکنند. هر فروم از زیرمجموعههای موضوعی متفاوتی تشکیل شده است که کاربران بسته به نیاز خود وارد یکی از آنها میشوند. فرومها گاه مستقل اند و گاه بخش جانبی یک سایت هستند.

*میکرو بلاگ (Microblog)
*میکروبلاگها تلفیقی از شبکه اجتماعی و وبلاگ هستند که در آنها طول پیامهای کاربران از تعداد مشخصی کاراکتر پیروی میکند. به جهت کوتاهی متن پیامها اغلب کاربران این سایتها از تلفن همراه و یا افزونههای ویژه مرورگر خود برای ارسال پیام استفاده میکنند بدون اینکه وارد سایت اصلی شوند. 

*پادکست (Podcast)
نوعی از فایلهای صوتی و تصویری که بر روی اینترنت بارگذاری شده و قابلیت به اشتراک گذاری دارند. علاوه بر پادکستهای شخصی، افراد مشهور و همچنین برخی شبکههای رادیویی و تلویزیونی نیز از پادکست استفاده می‌کنند.

*جهان مجازی(Virtual World)

جهان مجازی عملکردی شبیه شبکه اجتماعی دارد با این تفاوت که افراد در این محیط همانند دنیای واقعی فعالیت خواهند کرد. نحوه کار به این ترتیب است که کاربر ابتدا برای خود یک آواتار ساخته و سپس همانند دنیای واقعی برای خود محل زندگی، کار و تفریح تعیین و همچنین خانواده و گروه دوستان تشکیل خواهد داد.

حضور در رسانه‌های اجتماعی هزینه زیادی را بر کاربر تحمیل نمیکند و همچنین به تخصص و سواد بالایی نیز نیاز ندارد چرا که اغلب رسانههای اجتماعی از زبانهای گوناگون پشتیبانی میکنند، همچنین به دلیل شباهت قالب و نحوه فعالیت در هر یک از انواع رسانههای اجتماعی و نیز ساده بودن کلمات و اصطلاحات، کاربر به راحتی میتواند در رسانههای مختلف ولو اینکه به زبان دیگری باشند فعالیت کند. نتیجه آنکه روز به روز بر تعداد کاربران و استفاده کنندگان از رسانههای اجتماعی افزوده خواهد شد.

در کنار سهولت در استفاده، امکان شخصی سازی و آزادی بیانی که در رسانههای اجتماعی وجود دارد تمایل افراد برای نگارش و ارسال هرآنچه که دلشان می‌خواهد را افزایش می‌دهد. در رسانههای اجتماعی مرز بین مخاطب و رسانه بسیار کمرنگ است. مدیران این رسانهها به ندرت مانع ارسال پستهای کاربران می‌شوند چرا که رسانه‌های اجتماعی از قواعد جوامع آزاد تبعیت می‌کنند.

امکان عضویت در انجمنهای گوناگون و تعامل با افرادی که حول موضوع و یا موضوعاتی مشخص دور هم جمع شده اند نیز از جمله عواملی است که افراد را به سمت رسانههای اجتماعی می‌کشاند.

از طرف دیگر رسانههای اجتماعی دامنه فعالیت خود را به سمت ارتباط با سایتها و منابع گسترش میدهند که این نیز میتواند رغبت کاربران را به عضویت افزایش دهد، به عنوان مثال سایتی را در نظر بگیرید که فایل پی دی اف کتابی را که جستجو کرده اید میفروشد ولی اگر شما با اکانت فیسبوک خود وارد سایت شوید میتوانید آن را به شکل رایگان دانلود نمائید.

از بین ویژگی هایی که به آنها اشاره شد و همچنین سایر ویژگیهای رسانه‌های اجتماعی شخصی سازی و به نوعی رسانه شخصی داشتن را میتوان پررنگ ترین عامل گرایش افراد به رسانه‌های اجتماعی دانست. افرادی که در جامعه دیده نمیشوند و یا با مخاطبان محدودی سر و کار دارند در رسانه‌های اجتماعی مجال مییابند حرفها، عقاید و نظرات خود پیرامون هر موضوعی را به هر شکلی که دوست دارند بدون اعمال هیچ قید و بندی با مخاطبان بسیار در میان بگذارند.

رسانه‌های اجتماعی در چند سال گذشته تغییراتی اساسی در سبک زندگی شهروندان دهکده جهانی داده اند، اگر چه این تغییرات بر حسب مناطق جغرافیایی، فرهنگها و شرایط اقتصادی جوامع مختلف شدت و ضعف دارند اما انکار ناپذیر نیستند همچنان که اجتناب ناپذیر هم نیستند. برای برای درک بهتر تاثیرات رسانههای اجتماعی و مطرح شدن حضور در آنها به عنوان بخشی از سبک زندگی، بهتر است به آمارها مراجعه کنیم:

*هر روز بیشتر از ۲۹۴ میلیارد ایمیل فرستاده می‌شود.

*هر روز بیش از ۲ میلیون پست وبلاگ نوشته می‌شود.

*اگر فیسبوک کشور بود امروز سومین کشور بزرگ دنیا بود.

*در هر ثانیه دو کاربر جدید وارد لینکدین می‌شود.

*هر روز بیش از دو میلیارد لایک در فیسبوک زده می‌شود.

*هر روز بیش از 340 میلیون توئیت در توئیتر منتشر میشود.

*بیش از ۲۷۰ هزار دلار در دقیقه آنلاین هزینه می‌شود.

*بیش از یک و نیم میلیارد کاربر آنلاین گفته‌اند که رویدادها را از طریق برندهای اجتماعی دنبال میکنند! این رقم ۲۰ درصد جمعیت جهان است.

*در مجموع هر روز کاربران بیش از ۲۰ هزار سال در فیسبوک وقت صرف می‌کنند.

* مبادلات از طریق تجارت اجتماعی ظرف مدت ۵ سال آینده به بیش از ۳۰ میلیارد دلار می‌رسد.

رسانه‌های اجتماعی امتحان خود را در رویدادهای اجتماعی پس داده و موقعیت خود را در جوامع و تصمیم گیریها و فعالیتهای کلان تثبیت کرده اند. انتخابات ریاست جمهوری امریکا در دوره گذشته نشانی از حضور و تأثیر رسانه-های اجتماعی است.

همان‌طور که آریانا هافینگتون بنیان‌گذار سایت هافینگتن پست(huffingtonpost) درنشست وب۲ بعد از انتخابات ۲۰۰۸ گفت: «اگر اینترنت نبود اوباما نمی‌توانست رئیس جمهور باشد، اگر اینترنت نبود او حتی نمی‌توانست کاندیدای ریاست جمهوری بشود». به عنوان مثالی از نتایج فعالیتهای تیم رسانهای تیم اوباما میتوان اشاره کرد که اوباما تا روز انتخابات ۲۰۰۸ به یکی از محبوب‌ترین چهره‌ها در میکروبلاگ توئیتر تبدیل شده بود و بیش از ۱۱۸۰۰۰ دنبال‌کننده داشت، در حالی که رقیب جمهوری‌خواهش مک‌کین تنها از ۴۹۴۲ دنبال کننده برخوردار بود. تیم رسانهای اوباما بیش از 14.5 میلیون ساعت ویدئوی رایگان بر روی یوتیوب قرار داد و تعداد ۸۴۴۹۲۷ نفری دوستان اوباما در سایت مای اسپیس(MySpace) چهار برابر بیشتر از مک کین بود. همچنین شبکه اجتماعی My.BarackOBAMA.COM بیش از دو میلیون عضو داشت.

در سال 2008 هنوز رسانه های اجتماعی جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده بودند، از افتتاح توئیتر تازه 2 سال می-گذشت و تعداد کاربران فیسبوک کمتر از 100 میلیون نفر بود، همچنین تلفنهای هوشمند و تبلتهای امروزی نیز در آن زمان فراگیر نبوده و قابلیتهای امروز را نداشتند. در سال 2012 جمهوری خواهان با درس گرفتن از شکست قبلی سعی کردند اشتباهات خود را جبران کنند. کمپین انتخاباتی رامنی با رفتاری عجیب اکانت هایی جعلی در توئیتر خرید و بدین ترتیب متوسط روزانه دنبال کنندگان جدید او از 4-3 هزار نفر به بیش از 20 هزار دنبال کننده جدید در روز رسید. همچنین این کمپین اپلیکیشینی(Application) مخصوص iOS و گوشیهای اندروید معرفی کرد. یک تیم کامل از متخصصان علوم ارتباطات در بوستون که تعدادشان از 14 نفر شروع و به بیش از 100 نفر رسید فعالیتهای کمپین رامنی را جهتدهی کردند.

در طرف دیگر اوباما نیاز چندانی به تغییر استراتژی اش در استفاده از رسانههای اجتماعی نداشت. حضور او به عنوان رئیس جمهور امریکا طی چهارسال باعث ارتقاء رتبهی او در شبکه های اجتماعی شده بود. اکانت توئیتر او در بین سایر دولتمردان جهان با 20 میلیون دنبال کننده در مکان نخست قرار داشت و در فیسبوک نیز اکانت او 30 میلیون لایک دریافت کرده بود. تیم اوباما نیز همانند رامنی استفاده از اپلیکیشنهای موبایل، پیام کوتاه و سایر ابزارهای نوین را در دستور کار خود قرار دادند.

رسانه های اجتماعی جایگاه خود را در رویدادها و تصمیم گیریهای کلان جوامع پیدا کردهاند.

همچنین در جنگ اخیر غزه، توئیتر به عنوان یک ابزار جنگی مورد استفاده قرار گرفت، به گفته رسانه ها اگر ۲۰ سال پیش این CNN بود که اولین گزارش‌ها را از جنگ به خانه‌ها می‌برد به نظر می‌رسد که حالا نظامی‌ها با دور زدن رسانه‌ها قصد دارند تا خودشان به طور مستقیم با مخاطبان رو بهرو شوند. طرفین منازعه با استفاده از اکانت هایشان در توئیتر آخرین اخبار پیرامون رویدادها و اتفاقات جنگ را از نگاه خود مخابره می‌کردند.

برای ارسال حجم بسیار زیاد محتوا کاربران اینترنتی به شکل شبانه روزی و از سراسر دنیا در حال فعالیت هستند. از همین روست که رسانهه ای اجتماعی هر روز امکان و قابلیت جدیدی را برای کاربرانشان فراهم میکنند چرا که ادامه حیات و رتبه و جایگاه آنها بسته به حضور و فعالیتهای کاربرانشان است.

بخش زیادی از کاربرانی که امروز نقش نویسنده، خبرنگار، عکاس، مدیر محتوا و … را در رسانه های اجتماعی بر عهده گرفته اند پیش از آن حضور در این عرصه را به عنوان بخشی از زندگی خود قبول کرده اند. قبول کرده اند که همیشه و در همه جا آنلاین باشند، از طریق موبایل، لپتاپ، کامپیوتر شخصی و لپتاپ در خانه، محل کار، فرودگاه، کافی شاپ، سینما و غیره. پذیرفته اند که ساعتهای زیادی را صرف خواندن محتوای تولید شده دیگران و بازنشر و به اشتراک گذاری آنچه که پسندیده اند باشند، پذیرفته اند که زندگی خود را بین جهان واقعی و جهان مجازی تقسیم کنند.

بدین ترتیب رسانه‌های اجتماعی مبتنی بر گزاره های لیبرالیسم، جهانی تازه را پیش روی انسان قرار داده اند، جهانی که بودن در آن گاهی نبودن در جهان واقعی را به دنبال خواهد داشت و گاهی به علت تسریع در انجام کارها زمان بیشتری برای واقعی بودن در اختیار انسان خواهد گذاشت.

عصر ارتباطات نه تنها جنبه هایی از زندگی انسان و رفتار جمعی او را تغییر داده بلکه حتی بر روی جسم او نیز تاثیر گذاشته است، فراتر از تأثیراتی مانند آرتروز، چاقی، افزایش تحریک پذیری، تضعیف حافظه، پرخاشگری، گوشه نشینی و … پیچیدگیهای این عصر بر روی عملکرد مغز انسان نیز اثر داشته است، به گفته پرفسور گید(Giedd): «شیوهای که امروز ما اطلاعات را دریافت کرده، خودمان را سرگرم می‌کنیم و تعامل‌مان با دیگران در ده سال گذشته بیش از پانصد سال گذشته تغییر کرده‌ است. … نوجوانان امروز به طور متوسط حدود یازده و نیم ساعت را با رسانه‌ها سپری می‌کنند، که این مقدار بیشتر از شش ساعت و نیم همین پنج سال پیش است. در نتیجه‌ فعالیت‌های کودکان و نوجوانان به میزان زیادی تغییر کرده‌اند. مغز نوجوان در ظرفیت فوق العاده خود را برای انطباق با محیط اطراف آن (نسبت به کودکان و بزرگسالان) متمایز است.

نوجوانان اولین انطباق پذیران(early adopters) با تغییرات پُرشتاب تکنولوژیک هستند. 38 سال زمان برد تا رادیو در دسترس 50 میلیون نفر قرار بگیرد، این تعداد برای تلفن 20 سال و برای تلویزیون 13 سال بود، برای وب جهانی 4 سال طول کشید تا 50 میلیون نفر کاربر بدست آورد، برای فیسبوک 3.6 سال و برای توئیتر اندکی کمتر  و برای گوگل پلاس 88 روز.

از لحاظ انطباق تکاملی حتی 10000 سال نیز یک چشم برهم زدن است، نیازی به تکامل مغز ما برای خواندن  نیست(که قدمت آن به 5000 سال میرسد) چه برسد به اینکه بسیاری از ساعتهای بیداری خود را به تنهایی صرف سروکله زدن با واژگان و نمادها کنیم. امروز یادگرفتن انطباق سریع و کارآمد برای مغز نوجوانان مانند تأمین غذا و سرپناه برای زنده ماندن امری ضروری است.

… این هوشمندانه است که به یاد داشته باشیم که بیشتر انسان‌هایی که زندگی کرده و مرده‌اند هرگز سواد خواندن نداشته‌اند. بنابراین، ما توانا به تغییر کار مغز هستیم. … اکنون پرسش این است که آیا ما توانایی تغییر و آمادگی در مواجهه با موج اطلاعاتی که از انواع منابع گوناگون هست را هم داریم. تاکنون مغز انسان به خوبی وظیفه‌اش را در مواجهه با تغییرات انجام داده است - و خودش را با محیط هماهنگ کرده، اما محدویت‌هایی در توانایی وجود دارد. از این رو دیدن آن‌هایی که بومیان دیجیتال(Digital Natives) خوانده می‌شوند خیلی جالب است… بچه‌هایی که در حال بزرگ شدن هستند و هرگز با ابزارهای مولتی مدیا آشنا نبوده‌اند… توانایی مغز آن‌ها در مطابقت به گونه‌ای متفاوت از مسن‌ترها خواهد بود.»

آن چه که گید آنها را بومیان دیجیتال نامیده حتی در جوامع در حال توسعه نیز دیده میشوند، خردسالانی که بدون آشنایی با زبان بیگانه و یا تسلط بر پیچیدگیهای تکنیکی با موبایلها و اسمارت فونها بازی میکنند نمونه این بومیان دیجیتال اند، کودکانی که بیشتر از مدرسه، پارک، تفریح گاه و خیابان وقت خود را در انواع رسانه های اجتماعی میگذرانند.

پرفسور گید (Dr. Jay Giedd) - متخصص اعصاب

بیش از 70درصد نوجوانان در امریکا به رسانه های اجتماعی متصل هستند، نوجوانان و جوانان همانگونه که برای رشد و توسعه علوم رایانه ای در نیم قرن گذشته نقش موثری داشتند هم اکنون نیز با انطباق روش زندگی خود حتی به گونه  بیولوژیکی و ناخودآگاه برای تثبیت پایه های زندگی دوم و جایگاه رسانه های اجتماعی در حیات انسان پیشرو هستند. هنوز 100 روز از انتشار خبر خودکشی آرون سوارتز(Aaron Swartz) نابغه ای که او را رابین هود اینترنت لقب داده بودند، نگذشته است. شکل گیری شخصیت هایی مانند استیو جابز و بیل گیتس نیز محصول دورانی است که نوجوانان دهه 1960 امریکا با دانش کامپیوتر آشنا شدند:

« …  این ائتلاف میان جنبش قدرت گل(FlowerPower - تقدیم گل به نیروهای پلیس) و قدرت پردازنده ها و روشنفکری و فناوری، توسط کسی به عینیت و شهود رسید که صبحها مشغول مراقبه میشد، روزها به کلاسهای فیزیک استفورد میرفت، شبها در آتاری کار میکرد و نیز در حال رویاپردازی برای شروع کسب و کار خودش بود، استیو جابز.

در ابتدا ارتباط خوبی میان فناوران و هیپیها برقرار نشد. بسیاری از جنبشهای ضدفرهنگی کامپیوتر را بدشگون و اوروِلی(تداعی گر فضای آثار جرج اوروِل(George Orwell)) و همسو با اهداف پنتاگون و ساختار قدرت میدانستند. اما در آغاز دهه 1970 تغییری در راه بود. جان مارکوف(John Markoff) در مقاله اش راجع به همگرایی ضدفرهنگها با صنعت کامپیوتر، نوشت: «کامپیوتر از ابزاری برای نظارت بوروکراتیک تبدیل شده به نمادی برای آزادی و ابراز عقیده». پیوند علوم کامپیوتری با زندگی جوان های آن دوره، زمانی تأیید شد که تیموتی لیری(Timothy Leary) گفت کامپیوترهای شخصی یک ِال.ِاس.دی جدیدند.

بونوی خواننده که بعدها به یکی از دوستان جابز بدل شد اغلب با او راجع به اینکه چطور موادمخدر در بستر ضدفرهنگ عصیان گر منطقه ی خلیج میتواند به ایجاد صنعت کامپیوترهای شخصی کمک کرده باشد بحث میکرد. میگفت: «آدم هایی که قرن بیست و یکم را پایه گذاری کردند یک عده معتاد و هیپیهای صندل به پا از ساحل غربی بودند، درست مثل استیو. آنها دنیا را جور دیگری میدیدند. نظامهای سلسله مراتبیِ ساحل شرقی، انگلستان، آلمان و ژاپن، چنین تفکر متفاوتی را تشویق نمیکردند. فضای دهه ی شصت بستری شد برای رشد تفکرات هرج و مرج طلب و این برای تخیل راجع به دنیایی که هنوز وجود نداشت، عالی بود.»

کسی که اهالی ضدفرهنگها را به همکاری با هکرها ترغیب کرد استیوارت برند(Stewart Brand) بود. رویاپردازی خوش مشرب که ایده ها و سرگرمی های زیادی در طول دهههای بعد خلق کرد. برند با دوست و همکارش کن کیزی از برگزارکنندگان گردهماییهای مصرف اِل.اِس.دی بودند. برند بعدها گفت: «اکثر هم دوره های ما کامپیوتر را به عنوان مظهر نظارت مرکزی به باد تمسخر و استهزاء میگرفتند. ولی لشکری کوچک - که بعدها به هکرها معروف شدند - عاشق کامپیوترها بودند و آنها را ابزار اعاده ی آزادی قرار دادند. بعدها همین بدل شد به جاده ای شاهانه به سوی آینده.»
برند برای جابز یکی از تجسمهای تلفیق فرهنگها بود. برند به من[نویسنده] گفت: «استیو درست در نقطه-ی پیوند ضدفرهنگها و تکنولوژی قرار داشت، از همان موقع خیلی خوب مفهوم ابزارهای کمک دست بشر را فهمیده بود.» (استیو جابز(زندگی نامه)، والتر آیزاکسن(Walter Isaacson)، مترجم ناصر دادگستر، سایت نارنجی - ص 69-67)»

جابز و وازنیاک در گاراژ، 1976    آرون سوارتز

پیشرو بودن نوجوانان و جوانان در راه تجربه کردن فناوریهای نوین امری طبیعی است، چرا که با روحیات، سطح مسئولیتها و رویاپردازیهای نوجوانانه بیشترین قرابت را دارد، نوجوانان دهه 1960 و 1970 امریکا در کنار زیست تحت لوای سبک زندگی امریکایی و نیز تاثیر پذیری از انواع مکتبهای فکری منحط و پوچ، همان طور که اشاره شد علوم کامپیوتر را به عنوان یک اِل.اِس.دی جدید که هیجانات آنها را تخلیه میکرد پذیرفته و برای رشد و توسعه آن تلاش شبانه روزی انجام دادند همانند نوجوانان امروز که برای بسط زندگی دوم به شکلی خستگی ناپذیر در محیط مجازی مشغول فعالیت اند.

ادامه دارد…..

منبع: مشرق

 نظر دهید »

فضای مجازی چه بر سر زندگی انسان می آورد؟

07 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

جهان مجازی فضای نو و جدیدی برای شکل دهی به یک زندگی دوم (Second Life) مجازی را در اختیار بشر قرار داده است. یک فرد می تواند در زندگی دوم مجازی با چهره ی مطلوب و دلخواه خود حضور پیدا کرده و با دیگران به تعامل بپردازد و در واقع مبتنی بر رؤیاهای خویش زندگی کند، اما هیچ یک از مؤلفه های این زندگی واقعیت ندارند.

افراد در حالی از ساعات حضور خود در جهان واقعی کاسته و به زندگی مجازی(Virtual Life) می پردازند که این فضا هیچ گاه رنگ و بوی واقعیت و تجسم مادی را به خود نخواهد گرفت. بسیاری از کسانی که وارد زندگی دوم(Second Life) می شوند مجازی، غیرواقعی و تصوری بودن فضایی که وارد آن شده اند را فراموش کرده و خیال می کنند زندگی مجازی نیز همانند زندگی در جهان واقعی، واقعیت دارد، همچون فردی که موهومات حاصل از مواد توهم زا را واقعی می پندارد. بحران زندگی دوم از اینجا آغاز می شود، از اینکه این زندگی به موازات زندگی واقعی، اهمیت پیدا می کند.

زندگی دوم یک توهم بزرگ است.

زندگی دوم بر بستر آواتارسازی(Avatar Generation) رخ می دهد، اَوَتار (अवतार) در آیین هندو به معنی «حلول خدا» بوده و آواتار تجسمی مادی ناشی از به زمین آمدن ایزدان هندو است. در تعریف عمومی نیز کلمه آواتار به معنای حلول خداوند در قالب انسانی و تجسم عامل الهی(منجی) می باشد. خدای این آیین هر زمان که جهان در خطر نابودی قرار بگیرد، در قالب و کالبد یکی از موجوات 10 گانه از جمله ماهی، گراز، شیر- انسان و … حلول کرده و آن را نجات می دهد.

ویشنو و آواتارهایش

در زندگی دوم آواتار(Avatar) یک شخصیت مجازی است که کاربر خود را در قالب آن به نمایش می گذارد. اکثر کاربران نمی دانند آواتارسازی به نوعی اسطوره سازی است به این معنا که فرد با ساخت آواتار اسطوره مدنظر از خودش را ساخته و برای دیگران به نمایش می گذارد، اسطوره ای که خودش را در قالب آن ریخته است.
برای روشن تر شدن این موضوع می توان گفت رستم اسطوره ای است که شاعر بزرگ ایرانی، فردوسی، او را پرورانده است، آواتارسازی باعث می شود فرد، منِ آرمانی خود و یا اسطوره تصوری خویش را برای دیگران قابل رؤیت کند، البته به شکل یک کاراکتر مجازی.

کارشناسان عقیده دارند برای مواجهه و مقابله با مهدویت است که غرب مقوله آواتار را به شکل فیلم، انیمیشن و نیز آواتارسازی در اینترنت ایجاد و گسترش می دهد، چرا که وقتی افراد خود را در قالب اسطوره و منجی در فضای مجازی و زندگی دوم قرار دهند، دیگر منتظر منجی دنیای واقعی نخواهند نشست.
نکته جالب در این میان این است که ویشنو(یکی از خدایان سه گانه ی هندو و خدایی که در قالب آواتار حلول می کند) 10 آواتار دارد که هنوز در قالب آخرین آواتار حلول نکرده است، آواتار نهایی “کالی"( اسب سفید‌‌) نام دارد. هنگامی که پلیدی به اوج رسد، ویشنو سوار بر اسبی سفید از آسمان فرود آمده و شمشیر خود را چون شهاب حرکت خواهد داد.

حلول ویشنو در قالب کالی، این حلول هنوز انجام نشد‌‌ه است.

غرب آواتاریسم را با ساخت فیلم و انیمیشن ترویج می کند.

آواتار اگرچه در ظاهر یک کاراکتر کارتونی از فرد به نظر می رسد اما تمام ماجرا این نیست. برای حضور در زندگی دوم فرد به عضویت یکی از سایت های مربوطه در آمده و سپس آواتار دلخواه خود را می سازد. پس از ساخت آواتار وی می تواند در بازی(محیط های زندگی دوم، دسته ای از بازی های آنلاین هستند) حضور پیدا کند. محیط بازی همچون دنیای واقعی خیابان، فروشگاه، جنگل، دریا و … دارد، آواتار می تواند برای خود زمینی خریده و منزل رؤیایی اش را در آن بنا کند، شغل پیدا کرده، به دانشگاه برود، ازدواج کند، مهمانی و مراسم مختلف برگذار نماید. فراتر از این ها آواتار فرد می تواند قابلیت های متفاوتی از زندگی واقعی انسان داشته باشد، به عنوان مثال آواتار می تواند بال داشته و پرواز کند.

محیط یا به اصطلاح دنیاهای متفاوت بازی

اما به جز ثبت نام در سایت و یکسری امکانات اولیه سایر ویژگی ها و قابلیت ها خریدنی است. هریک از این بازی ها برای خود واحد پول مشخصی دارند که کاربران اجناس، نیازمندی ها و انتخاب هایشان را براساس این واحد خریداری می کنند. همانند جهان واقعی غرب که قواعد سرمایه داری بر آن حاکم است، در زندگی دوم نیز فرد چیزی را رایگان بدست نمی آورد، برای پرداخت هزینه های زندگی وی باید کسب و کاری(در محیط زندگی دوم) داشته و فعالیتی اقتصادی انجام دهد تا معادل آن برحسب واحد پول بازی مزد دریافت کند، البته افراد می توانند از دنیای واقعی مبلغ مورد نیاز را برحسب واحدهای پول دنیای واقعی مثلاً دلار پرداخت کنند.

محیط های زندگی دوم بازار جدیدی را برای کمپانی ها و شرکت های غربی فراهم کرده اند، آواتار فرد پس از پرداخت هزینه های لازم می تواند به دانشگاه رفته و یا فیلم مورد علاقه اش را تماشا کند. اقتصاد غرب ناچار است برای حفظ این بازار جدید از یکسو حضور در محیط زندگی دوم را بیشتر تبلیغ کرده و از سوی دیگر امکانات متنوع تری را برای کاربران فراهم سازد، به عنوان مثال فرد هنگام پرداختن به آواتارش و حضور در کنار سایر آواتار ها بتواند اقلام مورد نیاز زندگی واقعی اش را از فروشگاهی در محیط بازی به شکل آنلاین خریداری کند.

حضور در کلاس، سخنرانی و تماشای فیلم. بازاری جدید برای فعالیت اقتصادی و کسب سود

ادامه دارد…….

منبع: مشرق

 نظر دهید »

اگر اینجا ایران بود رسانه های غربی چه می گفتند؟(عکس)

06 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

چند وقت پیش تصویری از یک کودک فلسطینی با یک اسلحه اسباب بازی در دست در رسانه ها منتشر شد، همین تصویر بهانه بسیار خوبی شد تا بار دیگر شعار جنگ طلب بودن و خشونت مسلمانان در این رسانه ها سروصدا راه بیندازد.

 

 درست در همین روزها بود که برای چندمین بار در سالهای اخیر خشونت در ایالات متحده آمریکا بروز پیدا کرد و اینبار ده ها دانش آموز بی گناه قربانی آن شدند. اتفاقی که در سالهای اخیر گویا به صورت بخش جدا نشدنی رویدادهای دردناک جامعه آمریکا شده است.
تصاویری که در ادامه می بینیم محلی است که آمریکایی‌ها برای تفریح و تخلیه هیجانات خود به آنجا می روند:

اگر چنین تصاویری از ایران در فضای سایبر منتشر می‌شد، رسانه های غربی چه تیتری برای آن انتخاب می‌کردند؟ آیا ایران و مسلمانان خشونت طلب معرفی نمی‌شدند؟ اگر کودکی که در اولین عکس به تصویر کشیده شده است، یک کودک ایرانی، فلسطینی و یا لبنانی بود، رسانه‌های غربی به خصوص آمریکایی چه عنوانی را برای او به کار می بردند؟ 

با تصرف و تلخیص از مشرق

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • ...
  • 73
  • ...
  • 74
  • 75
  • 76
  • ...
  • 77
  • ...
  • 78
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس