تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

سهم امام چقدر است؟

18 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

با نگاهی گذرا به فهرست و میزان زمان پخش برنامه‌های مختلف رسانه ملّی و نیز فهرستی از مطالب گوناگون منتشر شده در رسانه‌های مکتوب، به خوبی می‌توان به نکته بسیار مهم و متأسّفانه دردناکی پی برد و آن نکته چیزی نیست، جز غفلت ما از ذکر و یاد واسطه فیض پروردگار، حضرت صاحب الزّمان، ارواحنا له الفداء. به واقع گویا جایگاه و مقام آن عزیز یگانه را فراموش کرده‌ایم که به هر موضوع ریز و درشت و بعضاً نه چندان مهم می‌پردازیم؛ ولی با فراغ بال در رسانه‌ها، مثل سایر صحنه‌های حیاتمان از یاد و ذکر ایشان غافلیم و گویا عادت کرده‌ایم هر کجا کم آوردیم، از سهم این برنامه‌ها و مطالب کوتاه که یک میلیونیوم ساعت از حجم کلّیه برنامه‌های فرهنگی رسانه‌های رسمی و غیررسمی هم نمی‌شود، کم کنیم.


این عمل از دو حال خارج نیست، یا شأن موضوع و مطلب (مهدویّت) را اسفل و کم اهمّیت‌تر از سایر موضوعات، همچون تاسوعا و عید نوروز و… فرض کرده‌ایم یا آنکه مجموع ایّام و آنات و حوادث و رخدادهای ماضی و مستقبل را منفک و مستقل از آنچه که در دایره گفت‌وگوهای ولایی مهدوی قابل شناسایی است، فرض کرده‌ایم وگرنه من دلیل روشن و قابل دفاعی برای این کم گذاشتن‌ها نمی‌شناسم.
از همین جا است که خواستم خودم و دوستانم را متذکّر این معنا شوم و از زبان حضرات معصومان(ع) عرض کنم که:
«دنیا و هر چه در آن است، متعلّق به خدا، رسولش و ما، اهل‌بیت است.»
این کلام حضرت اباعبدالله، امام صادق(ع) است که خلق مسلمان را متذکّر می‌شوند:
«هر که چیزی از مال دنیا به دست آورد، باید تقوا پیشه کند و حقّ خدا، رسول خدا و اهل بیت(ع) را بدهد، مباد که مستوجب و مستحقّ بیزاری آنان شود.»1
به هر دلیل و حکمت، عادت کرده‌ایم که سهم امام را تنها از خمس اموال منقول و غیرمنقول محاسبه کنیم؛ در حالی که با صد تدبیر و حیله هم از ادای آن حدّاقل می‌گریزیم؛ در حالی که در نزد آبرو، اعتبار، قلم، وقت ما و برنامه‌های رسانه‌ای رسمی و غیررسمی ما سهم بزرگی از حقّ امام باقی است که الزاماً باید پرداخته شود.
مگر نخوانده و نشنیده‌ایم این فراز دعای «عدیله» را که می‌فرماید:
«امام، آن کسی است که «بِبقائِهِ بَقیّتُ الدُّنیا، بِیمنِه رزق الوری، و بوجودِهِ ثَبتّتِ الأرضِ و السَماء؛ به حضور اوست که دنیا باقی است و به وجود او و برکت اوست که رزق و روزیِ آفریده‌ها می‌رسد و به وجود اوست که زمین و آسمان ثابت مانده است.»
به قول شاعری:
می‌تراود از تو بوی زندگی            هست لبریزت سبوی زندگی
روح آبیِ تو سرشار خدا              خنده زیبا به روی زندگی
امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«ما اهل بیت(ع)، آن نعمتی هستیم که خدا به سبب ما بندگان را نعمت داده است و این نعمتی است که منقطع نمی‌شود و خداوند از حقّ این نعمتی که به ایشان ارزانی داشته، سؤال خواهد کرد.»2
هر آنچه که خیر و برکت و توفیق و روزی است از مسیر امام، به واسطه امام و به اذن امام عصر(عج) به ما رسیده است. صاحب نعمتی که می‌بایست در صدر و ذیل تمامی سخنان، برنامه‌ها، بزرگداشت‌ها، اعیاد و ایّام از ایشان یاد شود و به واسطه‌اش خداوند را شکر گوییم. مباد که با ناسپاسی نعمت را بدل به نقمت کنیم؛ در حالی که مهربان‌ترین مهربان عالم است.
امام علی(ع) خطاب به رمیله فرمودند:
«هیچ مؤمنی بیمار نمی‌شود؛ مگر اینکه ما هم به خاطر او بیمار می‌شویم و هیچ مؤمنی غمگین نمی‌شود؛ مگر اینکه ما هم در غم او غمگین می‌شویم و هیچ دعایی نمی‌کند؛ مگر آنکه ما به دعای او آمین می‌گوییم و سکوت نمی‌کند؛ مگر آنکه ما برایش دعا می‌کنیم.»3
در تندباد حوادث و فتنه‌های آخرالزّمانی که هر دم رو به فزونی است و در میان حملات جنود ابلیسی که از فراز و فرودمان هر لحظه، چون طوفان حمله می‌آورند، چه کسی است که پناه امن و حصن حصین باشد؟ گویا خود را ایمن شناخته‌ایم یا پناهگاهی امن‌تر یافته‌ایم وگرنه چرا چنین … ؟
این سخن جز آن است که امروزه روز، تنها با رویکرد مهدوی می‌توان به تفسیر و رمزگشایی از همه حوادث و رخدادهای سیاسی، طبیعی، اجتماعی و حتّی فرهنگی در سطح کلان و خرد پرداخت.
امام باقر(ع) فرمودند:
«مهدی از همه شما بیشتر مردمان را پناه می‌دهد و از همه شما علمش افزون‌تر است و از همه رحمت و لطفش فراگیرتر.»
اگر چنین نبود، در آن سحرگاه و در سرداب مقدّس این مناجات، چنان که سیّد بن طاووس نقل کرده است، از ایشان شنیده نمی‌شد:
«خداوندا! شیعیان ما از پرتو انوار ما خلق شده‌اند و از زیاده گِل ما سرشته گردیده‌اند، آنها گناهان زیادی به اتّکای محبّت ما و ولایت ما مرتکب شده‌اند، اگر گناهان آنها در ارتباط با توست، از آنها درگذر که ما نسبت به حقّ خود اظهار رضایت کرده‌ایم و آنچه از گناهان در ارتباط با خودشان و مردم است، خودت بین آنها اصلاح کن و از خمس که حقّ من است به آنها بده تا راضی شوند و آنها را از آتش نجات بده و با دشمنان ما در سخط خود جمع نفرما.»4
هیهات! ندانستیم که به قول امام حسن عسکری(ع)، یتیم‌تر از هر یتیم آن کسی است که از امامش دور افتاده و قادر نیست او را بیابد و نمی‌داند احکام دینش را چه سازد و از کجا حاصل کند.
خودم و شما را متذکّر این همه غفلت می‌شوم و دعوت می‌کنم به ادای حقّ امام و تجدید عهد با امام، چنان که در نامه‌ای به شیخ مفید(ره) فرمودند:
«اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، به عهدی که با ما داشتند وفا می‌کردند، همانا فیض دیدار ما از آنان سلب نمی‌شد.»5
والسّلام

پی‌نوشت‌ها:
1. اصول کافی، کتاب حجّت، ج 2.
2. نورالثّقلین، ج 5، ص 663.
3. بحارالأنوار، ج 26، باب 9، ص 140.
4. کمال الدّین و تمام النّعمه، ج 2، ص 149.
5. احتجاج طبرسی، ج 2، ص 498؛ تحفه امام مهدی(ع)، ص 129.

 نظر دهید »

سبک زندگی در ارتباط با نامحرم

17 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 سبک زندگی در ارتباط با نامحرم

برنامه ها و راهبردهای تغییر سبک زندگی
تغییر فرهنگ دینی و تغییر در سبک زندگی، یکی از اهداف مهم بیگانگان محسوب می شود. این تغییر، در قالب جنگ نرم و بسیار هوشمندانه طراحی و برنامه ریزی، و در برخی سطوح اجرایی شده و یا در حال اجرایی شدن است. برنامه هایی که در آن، این نوع از سبک زندگی به تصویر کشیده می شود، در بلند مدت می تواند قبح بعضی از اعمال زشت و ناپسند از دید فرهنگ ایرانی را از بین برده و حرمت بسیاری از رابطه ها را بشکند؛ حربه ای که با کارگر افتادنِ آن، در آینده نام و بویی از سبک زندگی ایرانی-اسلامی نخواهیم دید. و به گرفتاری های امروز جوامع غرب که انحطاط جامعه و خانواده در آن امری طبیعی است، دچار خواهیم شد.

حرکت های فرهنگی بیگانگان در فضاهای چند رسانه ای و سایبری؛ از قبیل، روزنامه های کثیرالانتشار ملی و محلی، سینما، تئاتر، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و هزاران عنوان دیگر؛ به نوعی اقدامات تخریبی به شمار می رود. این امکانات تبلیغی یکی از بسترهای آسیب رسان به جامعه است. در صد قابل توجهی از خانواده هایی که از این امکانات بهره می برند از فرزندان خود در برابر این تهدیدها چندان مراقبت نمی کنند و بیشترین چالش های فرهنگی در درون این خانواده ها است. یکی از مسولین، مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال در این باره می گوید:” بر اساس نظر سنجی ها انجام شده، حدود ۲۰ درصد بانوان و ۱۰ درصد آقایان سبک پوشش خود را متاثر از مشاهده تصاویر مربوط به پوشش دیگر اعضای شبکه های اجتماعی، اینترنتی، سینما، تلویزیون و…انتخاب می کنند.

همه نهادهای دینی و متولیان فرهنگی وظیفه دارند؛ فرصت ها و تهدیدهای چند رسانه ای تولید شده یا در حال تولید و شبکه های اجتماعی را؛ به مخاطبان جامعه اسلامی، خانواده ها، جوانان و نوجوانان معرفی کنند تا افراد ضمن استفاده از آنها، از آسیب های عمومی و احتمالی در امان بمانند. بیراه نرفته ایم که؛ برخی از مولدان چند رسانه ای، با امکانات پیشرفته و جذاب به دنبال تغییر سبک زندگی دینی و اسلامی، به شیوه غیر دینی و سبک زندگی غربی گام بر می دارند. و هدفشان، تغییر اعتقاد دینی و ملی و سبک زندگی است.

از آنجایی که مبنای نظام و کشور ما اسلامی و دینی است، و نظام اسلامی بر دین مردم استوار است، دشمنان ما به دنبال ترویج بد حجابی و مفاسد اخلاقی و اجتماعی، هستند تا پایه نظام را سست کنند. ترویج بد حجابی، بی بند و باری، ابتذال و…؛ از جمله ابزارهای جدی بدخواهان دین و معنویت، در مقوله جنگ نرم است. هدف نهایی ین است که حکومت اسلامی در بین مردم پشتوانه دینی نداشته باشد.

حجاب و پوشش در ادیان

بر اساس منابع دینی، حجاب و پوشش در ادیان ابراهیمی(اسلام، یهود و مسیحیت) یک اصل مشترک است. از طرف دیگر، اکثر روشنفکران و صاحب نظران در تمام اعصار، معتقدند، حجاب، مایه صلابت روح زن است و حجاب گوهر زن است. با این اوصاف، چرا زنان جامعه اسلامی، زیبایی کاذب ناشی از بدحجابی را یکی از اصول زندگی خود می دانند؟

عده ای مدعی هستند که مقوله حجاب یک امر انفرادی است و ربطی به جامعه ندارد. از همین رو در عرصه سینما و نمایش و خودنمایی اعتقاد به حضور شبه مانکن ها در این عرصه دارند. و با ارائه برنامه مدون و منسجم اقدام به رواج بدحجابی، الفاظ نامناسب و شوخی های زننده می کنند به گونه ای که در زندگی روزمره نیز، بدحجابی و. ..عادی و امری معمولی تلقی شود.

نظریه روانشناسان

طبق نظرسنجی های انجام شده و مطابق نظر روانشناسان، زنان و دخترانی که با لباس های رنگارنگ و به اصطلاح مد روز و آرایش های تند و آن چنانی وارد جامعه می شوند و خود را در مقابل دیدگان مردان نامحرم و بیگانه قرار می دهند، از نوعی بیماری روحی و روانی رنج می برند و به دنبال مطرح کردن خود می باشند. به طور طبیعی بعضی زنان باور نادرستی نسبت به خود دارند و به نوعی خود را از قافله عقب می دانند. بنابراین برای جبران این ورشکستگی درونی و پر کردن خلأ عاطفی خویش، به روش هایی چون: خودآرایی و خودنمایی در قالب پوشیدن لباس های مبتذل، آرایش و رنگ آمیزی، استفاده از انواع و اقسام وسایل آرایش روی می آورند آن ها گمشده خود را از این طریق پیدا می کنند، و با این نوع اقدامات و حرکات، نه تنها خود را نابود کرده بلکه جامعه را به ورطه فساد اخلاقی می کشانند.

برخی زنان که از ارزش های انسانی بویی نبرده اند، در تلاشند تا زیبایی و جاذبه های طبیعی زنانه خویش را به دیگران نشان دهند و از این طریق به کمبودها و عقده های درونی خویش پاسخی داده باشند.

زنانی که همچون یک تابلوی زیبای نقاشی در معرض دید بینندگان بیمار قرار می گیرند، نه تنها نمی توانند خریدار واقعی برای زیبایی های طبیعی خود به دست آورند، بلکه روز به روز مورد نفرت افراد جامعه قرار می گیرند و مردم متدین از آنها فاصله می گیرند، اگرچه ممکن است برخی افراد به آنها لبخند بزنند و آنها را به میهمانی و حضور در جشنواره به اصطلاح تقدیر و تقدیم جایزه سیمرغ بلورین، اسکار و… دعوت کنند؛ ولی اگر زنی در معرض تماشای هزاران نامحرم قرار گیرد و اگر خود را با طلا و نقره هم بپوشاند، باز هم نمی تواند، مقام و منزلت از دست رفته خویش را به دست آورد. لباس های فاخر و گران بها هرگز نمی تواند برای زنان ارزش آفرین باشد، ارزش آفرینی را باید در مقوله حجاب بررسی کرد. در اینجا لازم است به بحث روابط دو جنس مخالف و بیان نظریات بایدها و نبایدهای روابط و پوشش، پرداخته شود.

روابط زن و مرد[۱]

در خصوص روابط دو جنس مخالف، دیدگاه های افراطی و تفریطی وجود دارد. برخی آن را تا حد روابط خواهر و برادر بالا برده و بر اساس آن، بیشترین آزادی را در اینگونه ارتباطات روا می دانند. برخی دیگر به طور مطلق هر گونه ارتباط با غیر همجنس را ناصحیح قلمداد می کنند. در این میان، اسلام دین تعادل است و افراد جامعه اسلامی را به رعایت حد اعتدال در امور فراخوانده است: «وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاس؛[۲] همان گونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانه ای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید.» از سوی دیگر، خداوند متعال با حکمت خویش، مناسبات و روابط انسانی و از جمله روابط با جنس مخالف را به صحیح ترین وجه ممکن ترسیم کرده است. از آنجا که ارتباط با نامحرم در قالب رفتارهایی چون نگاه، گفتگو و تماس بدنی متصور است، مباحث این بخش متمرکز بر این موارد خواهد بود.

نگاه

نگاه به تصاویر، افراد و یا مناظری که باعث تحریک شهوت می شود و انسان را از یاد خدا غافل می کند، از نظر خداوند متعال ممنوع دانسته شده و زنان و مردان با ایمان موظف شده اند که چشم خود را از دیدن چنین صحنه هایی فرو بندند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِم…وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِن؛[۳]به مؤمنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند… و به زنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند.» چشم پوشی از نگریستن به چنین دیدنی هایی تأثیرات ارزشمندی همچون موارد زیر دارد:

زدودن زمینه شهوت رانی

زمینه طغیان شهوت را از بین می برد. به همین دلیل امیر المومنین علی علیه السلام می فرماید: «نِعْمَ صَارِفُ الشَّهَوَاتِ غَضُّ الْأَبْصَار؛[۴] فرو افکندن چشمان از گناه، چه بازدارنده خوبی از شهوات است.» و نیز فرمودند: «لیس یزنی فرجک إن غضضت طرفک»[۵] اگر نگاهت را مهار کنی، دامنت به زنا آلوده نمی شود. البته همچنان که مهار چشم از نگریستن به نامحرم زمینه ساز مهار شهوت است، خودداری از مشاهده امور مرتبط با آن مانند لباس هم، زمینه چشم پوشی از مشاهده وی را فراهم می کند. چنانچه حضرت مسیح علیه السلام می فرماید: «لَا تَکونَنَّ حَدِیدَ النَّظَرِ إِلَی مَا لَیسَ لَک فَإِنَّهُ لَنْ یزْنِی فَرْجُک مَا حَفِظْتَ عَینَک فَإِنْ قَدَرْتَ أَنْ لَا تَنْظُرَ إِلَی ثَوْبِ الْمَرْأَهِ الَّتِی لَا تَحِلُّ لَک فَافْعَل؛[۶] نباید به چیزی که بر تو روا نیست، خیره نگاه کنی، زیرا تا وقتی که چشمت را حفظ کنی هرگز دچار زنا نمی شوی، و اگر توانستی به لباس زنی که نامحرم است نگاه نکنی، نگاه نکن.»

آسودگی خاطر

از آن جا که، شخصی که صحنه های تحریک کننده را می بیند لزوماً به مشاهده های خود نمی رسد، ولی نسبت به آنچه دیده دل مشغولی پیدا می کند، خاطری آشفته و پریشان خواهد داشت. در مقابل، کنترل نگاه، خاطری آسوده را برای فرد به ارمغان می آورد. از این رو، امیر المومنین علی علیه السلام می فرماید: «مَنْ غَضَّ طَرْفُهُ أَرَاحَ قَلْبَه؛[۷] کسی که چشم (از محارم) فرو بندد، دل خویش را راحت کرده است.»

چشیدن طعم ایمان

توفیق چشیدن طعم ایمان و بندگی را به انسان عنایت می کند. حدیث امام صادق علیه السلام ناظر به همین مطلب است که می فرماید: «النَّظْرَهُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ مَنْ تَرَکهَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا لِغَیرِهِ أَعْقَبَهُ اللَّهُ إِیمَاناً یجِدُ طَعْمَه؛[۸] نگاه تیری از تیرهای مسموم شیطان است. هر کس آن را صرفاً برای خدا ترک نماید، خداوند به او ایمانی عطا می کند، که طعمش را خواهد چشید.» هر چند چشم پوشی از نگاه حرام، حتی بدون انگیزه الهی نیز مانع ارتکاب گناهانی چون زنا می گردد، و حسرت و اندوه را از انسان سلب می کند؛ اما زمانی به تقویت ایمان و بندگی منجر می شود که انگیزه جلب رضایت خداوند، تنها انگیزه فرد محسوب شود.

به دلایل فوق، کنترل و مهار نگاه، فرد را از افتادن در ورطه نابودی و هلاکت باز می دارد. امام علی علیه السلام در روایت زیر به این حقیقت اشاره کرده اند: «مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ قَلَّ أَسَفُهُ وَ أَمِنَ تَلَفَه؛[۹] آن کس که دیده بپوشد، کمتر تاسف می خورد و از هلاکت نیز ایمن می گردد.»

گفتگو

سخن گفتن با نامحرم نیز از جمله مواردی است که می تواند زمینه برخی انحرافات جنسی را در بین افراد فراهم کند. از سوی دیگر، گاه صحبت کردن با جنس مخالف اجتناب ناپذیر می شود. از این رو، لازم است با رعایت مواردی که در پی می آید، آثار منفی اینگونه گفتگوها به حداقل برسد.

به کارگیری محتوای پسندیده

از آداب اسلامی در گفتگو با نامحرم آن است که از محتوای پسندیده در مکالمات استفاده و از به کارگیری مطالب مرتبط با تمایلات غریزی اجتناب شود.

در داستان حضرت یوسف علیه السلام در قرآن کریم آمده است که زلیخا و زنان مصر باب مراوده را با یوسف گشودند. آن حضرت که متوجه خطر این مراوده و بیان سخنان تحریک آمیز شد، از خداوند اینگونه مدد خواست: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَی مِمَّا یدْعُونَنی إِلَیهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کیدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیهِنَّ وَ أَکنْ مِنَ الْجاهِلینَ؛[۱۰] گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه اینها مرا بسوی آن می خوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانی، بسوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود!» از این آیه استفاده می شود که طرح چنین مطالبی در گفتگو با نامحرم تا آنجا خطرناک است که یوسف علیه السلام نیز با آن مقام طهارت و قداست، از آن بیمناک بوده و حاضر می شود با رفتن به زندان، خود را از چنین موقعیتی خلاصی بخشد.

پرهیز از شوخی با نامحرم

شوخی کردن با نامحرم، حریم میان آنها را کم رنگ نموده و احتمال وقوع گناه را در بین آنان تقویت می کند، اولیای دین افراد را از مزاح با نامحرم برحذر داشته اند. از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز نقل شده است که فرمود: «مَنْ فَاکهَ امْرَأَهً لَا یمْلِکهَا- حُبِسَ بِکلِّ کلِمَهٍ کلَّمَهَا فِی الدُّنْیا أَلْفَ عَامٍ فِی النَّار؛[۱۱] کسی که با زن نامحرمی مزاح کند، به ازای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزار سال در دوزخ حبس می شود.

ابابصیر، از شاگردان امام صادق علیه السلام می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم و روزی اتفاق افتاد که با او مزاح کردم. هنگامی که در مدینه به محضر امام باقر علیه السلام وارد شدم، مرا سرزنش کرد و فرمود: «مَنِ ارْتَکبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یعْبَأِ اللَّهُ بِهِ -أَی شَی ءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَهِ- فَغَطَّیتُ وَجْهِی حَیاءً وَ تُبْتُ- فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَعُد؛[۱۲] کسی که در خلوت مرتکب گناه شود، خدا به او اعتنا نمی کند. چه چیزی به آن زن گفتی؟- از خجالت چهره خود را پوشاندم و توبه کردم- حضرت فرمود: دیگر تکرار مکن.»

پرهیز از فروتنی در گفتگو

علاوه بر آنکه لازم است محتوای مطالبی که بین دو جنس مبادله می شود، پسندیده باشد، همچنین ضرورت دارد که افراد لحن کلام خود را به گونه ای قرار دهند که از ایجاد هر گونه تحریک، تطمیع و وسوسه در مخاطب جلوگیری شود. خداوند متعال به همسران پیامبر می فرماید: «یا نِساءَ النَّبِی لَسْتُنَّ کأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفا؛[۱۳] ای همسران پیامبر! شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید اگر تقوا پیشه کنید؛ پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید.»

اختصار و اکتفا به حد ضرورت

حضرت موسی علیه السلام از مصر خارج شد و به مدین رسید، جمعی از مردان را مشاهده کرد که دور چاه آبی حلقه زده و برای دام های خود، از آن آب می کشند. کمی دورتر دو زن را مشاهده کرد که تنها از گوسفندانشان مراقبت می کردند. حضرت موسی علیه السلام که از رفتار آنان تعجب کرده بود، پرسید: «ما خَطْبُکما؛ کار شما چیست؟» (چرا گوسفندان خود را آب نمی دهید؟!) آنان پاسخ دادند: «لا نَسْقی حَتَّی یصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیخٌ کبیرٌ»[۱۴] ما آنها را آب نمی دهیم تا چوپان ها همگی خارج شوند؛ و پدر ما پیرمرد کهنسالی است (و قادر بر این کارها نیست.) روشن است که این مکالمه در نهایت ایجاز صورت گرفته و هیچ کلام زایدی مطرح نشده است. حتی هنگامی که آن حضرت گوسفندان آنان را سیراب کرد، بدون گفتن کلمه ای از آنان فاصله گرفت و به جایگاه خویش بازگشت «فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلَّی إِلَی الظِّل»[۱۵] موسی برای (گوسفندان) آن دو آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد. این امر نشان می دهد که رعایت اختصار و میزان ضرورت، از شاخص های گفتگوی مطلوب با نامحرم است.

موقعیت حضور

فضا و موقعیت حضور دو جنس مخالف نیز در جهت سلامت یا فساد رابطه تأثیرگذار است. از این رو، در منابع اسلامی موارد زیر مورد تأکید قرار گرفته است.

پرهیز از خلوت کردن با نامحرم

فضای حضور نامحرمان نباید به گونه ای خلوت باشد که امکان ورود سایر افراد در آن وجود نداشته باشد، چرا که خلوت گزینی با جنس مخالف، موقعیت را برای تحقق گناه فراهم می سازد. محمد طیار از یاران امام صادق علیه السلام می گوید وارد مدینه شدم، چون برای مدتی می خواستم در آنجا سکونت کنم، دنبال منزلی برای اجاره می گشتم. خانه ای پیدا کردم که دارای دو اتاق بود که با یک در از یکدیگر جدا شده بودند. یکی از اتاق ها در اختیار زنی جوان بود. به دلیل آنکه این دو اتاق به یکدیگر راه داشتند، از اجاره آن منصرف شدم و صلاح ندیدم در منزلی که زنی جوان زندگی می کند، خانه بگیریم. اما آن زن گفت اگر شما این اتاق را اجاره کنی من در را می بندم. من نیز به این شرط پذیرفتم. اما بعد از سکونت، آن زن به بهانه اینکه می خواهد از نسیم هوا استفاده کند در اتاق را باز می گذاشت. در برابر درخواست اکید من برای بستن در مقاومت کرد و حاضر به این کار نشد. به محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و ماجرا را با ایشان در میان گذاشتم. آن حضرت فرمود: «تَحَوَّلْ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَ الْمَرْأَهَ إِذَا خُلِّیا فِی بَیتٍ کانَ ثَالِثُهُمَا الشَّیطَان؛[۱۶] از آنجا به جای دیگر برو؛ زیرا هیچ مرد و زنی در مکانی خلوت نکنند مگر آنکه شیطان سومی آنها باشد.»

رعایت حریم نسبت به جنس مخالف

سبک زندگی اسلامی در معاشرت با جنس مخالف حاکی از آن است که رعایت حریم و گونه ای فاصله تا حد زیادی سلامت ارتباط را تامین می کند. خداوند متعال این حقیقت را به یاران پیامبر گوشزد کرده است: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا… وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِکمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکمْ وَ قُلُوبِهِن؛[۱۷] و هنگامی که چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] می خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این کار برای پاکی دل های شما و آنها بهتر است.»

نکته مهم این آیه آن است که خداوند یاران مؤمن و همسران پیامبر را که از نعمت همسری رسول خدا برخوردارند، به رعایت حریم توصیه می کند. بر این اساس، رعایت حریم از سوی افراد مجرد، جوان و ضعیف الایمان، ضرورت ویژه ای می یابد. حریم نگه داشتن زن در برابر مردان نامحرم، ابزاری است که زن برای حفظ مقام و موقعیت خود در برابر مردان می تواند از آن استفاده کند.

پوشش و آرایش

نحوه پوشش و آرایش در برابر جنس مخالف نیز عاملی مؤثر در کیفیت مطلوب یا نامطلوب رابطه محسوب می شود. در منابع اسلامی توصیه های متعددی در زمینه پوشش و آرایش به چشم می خورد.

رعایت حجاب کامل

با اینکه رعایت پوشش صحیح مرد و زن، از مصادیق سبک زندگی اسلامی به شمار می رود، اما به لحاظ جذابیت ویژه زنان، بر مراعات پوشش کامل از سوی آنان تأکید شده است. خداوند متعال در آیه زیر فلسفه این حکم را بیان کرده است: «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لِأَزْواجِک وَ بَناتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یدْنینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِک أَدْنی أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَین؛[۱۸] ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب ها [روسری های بلند] خود را بر خویش فرو افکنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.» از این آیه استفاده می شود که زنان مسلمان با رعایت حجاب صحیح شناسایی می شوند و مورد آزار و اذیت قرار نخواهند گرفت. این آیه همچنین بر لزوم حجاب کامل دلالت دارد، چنانچه خداوند نمی فرماید از جلباب استفاده کنید، بلکه می فرماید جلباب های خود را بر خویش فرو افکنید. یعنی زنان از پوشش جلباب به شکل صحیح استفاده نمی کرده اند و بخشی از مو یا بدن آنان نمایان می شده است، و طبق این آیه موظف شدند که بدن و موی خود را به نحو کامل بپوشانند. این نکته از آیه ۳۱ سوره نور نیز استفاده می شود: «وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیوبِهِن..؛ و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود).»

پرهیز از آرایش

آرایش کردن از آن رو که مانند برج جلب توجه می کند، در قرآن «تبرج» نامیده شده و زنان از آن نهی شده اند: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیهِ الْأُولی؛[۱۹] و همچون دوران جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.» نکته جالب توجه این آیه آن است که تبرج به گونه ای با جاهلیت مرتبط شده و این نشانگر آن است که خودنمایی رفتاری جاهلانه است. ممکن است دلیل جاهلانه شمرده شدن این رفتار آن باشد که فرد با جلوه گری سعی در مطرح ساختن خود دارد، حال آنکه خودنمایی تنها زمینه را برای سوء استفاده کنندگان فراهم می سازد، بدون آنکه نتیجه مطلوبی برای خویش به دنبال داشته باشد. البته خودنمایی از مفهومی وسیع برخوردار بوده و شامل هر رفتار جلب توجه کننده ای همچون آرایش چهره و دست ها، عطر زدن، پوشیدن کفش و لباس با رنگ یا مدل تحریک برانگیز و امثال آن می شود.

تماس بدنی

به دلیل جنبه تحریک کنندگی تماس بدنی، هرگونه لمس جسمانی نامحرم ممنوع شده است. به عنوان نمونه، به چند روایت در این خصوص اشاره می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَنْ صَافَحَ امْرَأَهً حَرَاماً جَاءَ یوْمَ الْقِیامَهِ مَغْلُولًا- ثُمَّ یؤْمَرُ بِهِ إِلَی النَّار؛[۲۰] کسی که با زنی نامحرم دست دهد، در روز قیامت با غل و زنجیر آورده و دستور داده می شود که به دوزخ افکنده شود.» در خصوص در آغوش گرفتن نامحرم نیز فرمودند: «مَنِ الْتَزَمَ امْرَأَهً حَرَاماً قُرِنَ فِی سِلْسِلَهِ نَارٍ مَعَ شَیطَانٍ- فَیقْذَفَانِ فِی النَّار،[۲۱] هر کس زن نامحرمی را در آغوش گیرد، به وسیله زنجیری آتشین، با شیطانی قرین گشته و هر دو در آتش فرو می افتند. روابط دو جنس مخالف در آیات روایات و سیره بزرگان دین بسیار روشن است. آنچه مهم است؛ سوال از خود و جامعه اسلامی است؛ تا چه اندازه دیندار بوده ایم؟ تا چه اندازه سبک زندگی خود را همانند سبک زندگی بزرگان دین، تنظیم نموده ایم؟ در جواب این گونه سوالات؛ نیاز به بررسی مسئله حجاب و پوشش و شیوه مناسب برخورد با بد حجابی است؛ که بدان می پردازیم.

شیوه برخورد با بد حجاب

۱٫ ارائه الگوی مناسب

نمونه های تاریخی از زنان می تواند روش مناسبی برای بد حجابی باشد. سیره و منش زندگی، روابط اجتماعی و… آنان، باعث جذب افراد به پوشش و حجاب صحیح می باشد. زنان که در عرصه اجتماع حضور داشته اند، حضور اجتماعی آنان مانعی از حجاب و پوشش اسلامی نشده است. بلکه سبب پیشرفت چشمگیر آنان در عرصه کار و تلاش مضاعف شده است. از زنان نمونه تاریخ اسلام؛ حضرت خدیجه همسر پیامبر، حضرت زهرا، حضرت زینب سلام الله علیهم؛ تا زنان مسلمان در سراسر دنیا.

۲٫راهکار تشویق

ارزش زن مسلمان بالاتر از قرار گرفتن در معرض دیدگان مردان نامحرم است، و نباید گوهر وجود خویش را برای هرکسی نمایان کند و ارزان بفروشد ارزش زن بالاتر از آن است که خود را در مقابل چشم های پلید مردان نامحرم و هوسرانان پست قرار داده و دوستی و محبت خود را فدای محبت و دوستی نامحرمان بوالهوس و عیّاش کند. و جای بسیار تأسف است اگر بگویند امروزه زنان باحجاب مورد تمسخر و بی مهری قرار می گیرند. این افراد قصد دارند که با سخنان نیش دار و گزنده ی خود نقش حجاب را در جامعه کمرنگ کنند، سخنانی از این قبیل: حجاب یعنی چه؟ بنده اعتقاد دارم که زنان باحجاب باید در جامعه تشویق شوند و از آنها تقدیر به عمل آید. به راستی در جامعه ی امروز زنان باحجاب چه جایگاهی دارند؟ مکتب اسلام تشویق را می پذیرد و آن را از اصول مهم اخلاقی می داند تا جایی که مبشّر بودن و منذر بودن از ویژگی های بارز انبیاست. در قرآن بیش از صد و بیست مرتبه مشتقات انذار و بیش از چهل مرتبه کلمه بشارت و مشتقاتش به کار رفته است. بخش مهمی از آیات قرآن نعمت های معنوی و مادی بهشت را توصیف می کند که این خود تشویقی است برای انجام کارهای نیک. تشویق فرد نیکوکار، انجام هرچه بیشتر کارهای نیک را تقویت می کند. تشویق باعث می شود که دیگران به انجام کارهای نیک ترغیب شوند. تشویق خوبان خود تنبیه و ملامتی برای خطاکاران محسوب می شود. و سبب تغییر در سبک زندگی حقیقی می گردد.

رسالت دینمداران فرهنگی در سبک زندگی اسلامی

دین اسلام، تبیین و ترویج احکام دین و دفاع از آموزه های دینی، بر عهده دینداران نهاده است. در دفاع از گزاره های دینی، نقش نهادهای مختلف در بسترسازی برای ایجاد فرهنگ حجاب و عفاف در جامعه برای حل و فصل معضل بد حجابی بر کسی پوشیده نیست. بر مبلغان دین؛ اعم از روحانیون، اندیشمندان، سینماگران، اصحاب رسانه و… است؛ تا اهمیت، ضرورت و جایگاه والای حجاب را پر رنگ تر در آثارشان طرح و ترویج نمایند. متولین دین و فرهنگ، باید از همه ابزارهای موجود؛ اعم از قانونی، انتظامی و فرهنگی، برای پیاده سازی اصولی، پوشش و حجاب اسلامی و ارائه راهکار مقابله با بد حجابی؛ در جامعه بهره گیرند. خانواده مهم ترین نقش؛ را در تربیت نسل جامعه، و برای با حیایی، عفت و پاکدامنی فرزندان و دور ماندن آنها از آسیب های بدحجابی؛ برعهده دارند. باید با ارائه الگوهای مناسب به فرزندانشان و آشنایی آنها با مسائل دینی در این زمینه گام های محکم تری بردارند.

همه دلسوزان به دین و ارزش های دینی، بنابر اقتضائات شغلی، در زمینه گسترش فرهنگ حجاب و مبارزه با بد حجابی، مکلف هستند. بر مسؤولین؛ دولتی، اصحاب رسانه، سینماگران، بازیگران، نویسندگان، شاعران، داستان سرایان، حوزویان، دانشگاهیان، مدیران و مربیان مربیان مدارس؛ است تا در سبک زندگی دینی حجاب و پوشش صحیح، سهیم باشند و گام های عملی بردارند. مدیران و مسؤولین ادارات مختلف از مجموعه زیر دست خود و  کارمندان با حجاب اسلامی در مراسم های مختلف تقدیر، تشکر و تشویق به عمل آورند. رؤسا و اساتید دانشگاه ها، معلمان و مربیان آموزش و پرورش، باید از دانشجویان و دانش آموزان با حجاب، و به عنوان الگوی اسلامی و سبک زندگی تقدیر نمایند. صدا و سیما و رسانه ملی نیز، نقش بسیار مهمی را در نهادینه کردن سبک زندگی اسلامی بر عهده دارد. گرچه گام هایی را برداشته، اما انتظارات به حق و زیادی از این رسانه ملی است، و باید نقش و تلاش بیشتری، در سبک زندگی اسلامی ایرانی، ایفا نماید.


پی نوشت ها:

[۱] مباحث این بخش از کتاب همیشه بهار، نوشته آقای احمد حسین شریفی، گرفته شده است.
[۲] بقره، آیه ۱۴۳٫
[۳] نور، آیات ۳۰ و ۳۱٫
[۴] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۶۰٫
[۵]  مشکینی، علی، تحریر المواعظ العددیه، ص ۱۰۹٫
[۶] ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۶۲٫
[۷] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۶۰٫
[۸] شی صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۸٫
[۹] تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص ۲۶۰٫
[۱۰] سوره یوسف، آیه ۳۳٫
[۱۱] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۳٫
[۱۲] هما، ج ۴۶، ص ۲۴۷٫
[۱۳] احزاب، آیه ۳۲٫
[۱۴] قصص، آیه ۲۳٫
[۱۵] همان، آیه ۲۴٫
[۱۶] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۴۱٫
[۱۷] احزاب، آیه ۵۳٫
[۱۸] همان، آیه ۵۹٫
[۱۹] احزاب، آیه ۳۳٫
[۲۰] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۳٫
[۲۱] همان، ج ۷۳، ص۳۴۴

 1 نظر

دموکراسی یا دموقراضه

17 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 [متن زیر بخشی از سخنرانی دموقراضه برای مردم است]
…حواستان باشد که خیلی ها به خاطر تفاوت موجود در بینایی ما، سعی می کنند که هر محصولی را به عنوان اثر هنری به ما قالب کنند. مراقب باشید که… فقط و فقط اثری هنری محسوب می شود، که با دست قابل لمس باشد.

 دروغ گفتن هنر است. هنری که از عهده ی هر کسی ساخته نیست. و مهم ترین اصل در این هنر، داشتن جسارت است. دروغی که با شهامت و قاطعیت و اعتماد به نفس گفته می شود، از هر راستی، قابل قبول تر و باورپذیرتر است. امتحان کنید! در روز روشن که خورشید وسط آسمان است، مقابل همه ی مردم بایستید و محکم و قاطع بگویید که: «الان شب تیره است و این مختصر روشنی هم محصول ستاره هاست.» اگر همه ی مردم حرفتان را باور نکردند، من اسمم را عوض می کنم. چرا مردم باور می کنند؟! برای این که هیچ کس تصور هم نمی کند که با این قاطعیت و محکمی بشود دروغ گفت.

شنیده ام که بعضی از مردم، گاهی با شگفتی و اعجاب اظهار می کنند که: ما این همه حرف های مهم را از کجایمان در می آوریم؟!

گور پدر مردم! من این حرف و سؤال را گاهی از زبان شما - یعنی دوستان ابله خودم - هم شنیده ام! کسی که چنین سؤالی را می پرسد، پیداست که هنوز به ارتباط ما با عالم بالا، ایمان نیاورده است.
 
***

رمان «دموکراسی یا دموقراضه» اثر سید مهدی شجاعی که زمان تألیف آن به سال های 80تا 86 برمی گردد، در سال 87 با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسید اما به خواست نویسنده، تاکنون از توزیع آن اجتناب شده بود و حالا حدود دو هفته ای است که منتشر شده است.

داستان در زمان  های دور و در کشوری نامعلوم می گذرد. راوی داستان، ظاهراً پژوهشگری تاریخی است که با کشف و سند خوانی خود، ماجرا را برای خواننده روایت می کند. مطابق این تحقیق، در سالیانی دور، پادشاهی که در آستانه مرگ قرار دارد وصیت می کند هر 25 فرزند او در مقاطع 2 ساله به ترتیب پس از مرگ او بر تخت شاهی بنشینند، اما نه به ترتیب سن بلکه به رأی مردم. هر یک از فرزندان در دوره سلطنت خود ظلم های فراوانی به مردم می کنند و مردم هر بار، رنجیده از یکی به دیگری پناه می برند اما صورت مسأله تغییر نمی کند. سرانجام تصمیم می گیرند بیمار ترین، زشت ترین و نادان  ترین آنان را انتخاب کنند تا دمی بیاسایند. نام فرزندان شاه همگی پیشوند «دمو» دارد و این آخری «دمو کافیه» نام دارد که در زبان مردم شهر به «دمو قراضه» شهرت یافته است. او پس از استقرار، با اتکا به هوش شیطانی و روان پر عقده خود، تیم و حلقه خاصی را سامان می دهد و قوانین طلایی خود را به کار می بندد و ترکیبی از ظلم و عوامفریبی را می سازد. شتاب او در تخریب مملکت که با ادعای خدمت صورت می گیرد عملاً بیشترین کمک را به دشمن می کند، هرچند در آخر داستان معلوم می شود او واقعاً عامل بیگانه بوده و سرانجام نیز به آنان پناه می برد و کشور را تسلیم دشمن می کند.
برخی از عناوین چهارده گانه این رمان خواندنی بدین شرح است: «همه گذشتگان همه جور فحش بوده اند؛ کسی که بیشتر می بیند، بیشتر می دزدد؛ پادشاه، بچه محل خداست؛ دزدی کار زشتی است، مگر برای اهداف متعالی؛ ویرانی، مقدمه آبادنی است؛ دشمن چیز مفیدی است، اگر کم آوردید خودتان درست کنید؛ و…»
 
این رمان در 200 صفحه با قیمت 8 هزار تومان عرضه شده است. می توانید این کتاب را از این سایت http://www.neyestanbook.com/index.asp تهیه کنید.

 نظر دهید »

جهان بی‌هنر

17 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

جهان بی‌هنر

نگاهی به مصرف‌گرایی لجام گسیخته جهان امروز جست‌وجوی ژرف در تاریخ به ما می‌گوید که انسان سه گمشده اساسی و عمده داشته است. او زمانی خود را در آرامش می‌یافته که به نوعی خود را نائل یا دست کم مایل و نزدیک به این سه مطلوب می‌دیده است و آن عبارت است از: حقیقت (راستی)، خیر ( نیکی) و جمال (زیبایی). انسان برای غنودن در گستره‌های بی‌پایانی از آرامش همه جانبه درونی، خود را ملزم به جست‌وجو برای یافتن این سه کلید اصلی خوشبختی و خوشوقتی دانست. او در مسیر پی جویی حقیقت با علم ملاقات کرد و در هنگامه یافتن خیر، به زیبایی دست یافت و آنگاه که درصدد نیل به زیبایی بود با رخساره دل‌آرای هنر روبه‌رو شد. انسان، از سه پنجره به هنر نگریست:

 گاه هنر را در معنای فضیلت به کاربرد؛ که نوعاً در گذشته چنین معنایی از هنر در سر انسان بود؛ یعنی همه کسانی که آراسته به صفتی انسانی و برین بودند و از عیب می‌گریختند، دارای مقام هنر بودند. بر این اساس همه ذرّات عالم از این حیث که عیبی بر ایشان ـ به واسطه متنعّم شدن از فیوضات فیّاض علی الاطلاق ـ متصوّر نیست دارای شأنی از شئونات هنر هستند. نظامی گنجوی که به حق، سخن‌گوی ایران انسانی و خردمندانه است چرخ هستی را موجودی ذی شعور و بهره‌مند از هنر و هنرمند می‌داند و می‌گوید:
گر سفر از خاک نبودی هنر
چرخ شب و روز نکردی سفر
این همان معنای شریف لفظ هنر است که حکیمان و خردورزان عرصه‌های حکمی و عرفانی ما در گذشته مطمح نظر داشته‌اند. بنابراین مقام هنر چنان نبوده است که هر خسی بتواند بدون ممارست و کوشش درونی به آن برسد. رسیدن به جایگاه والای هنر از آن هر کوته نظرِ پست اندیشه‌ای نیست و نیازمند پاک شدن از زخارف عالم دون و تهی شدن از شهوت (مطلق خواستن) و شرارت است. از این زاویه باید گفت که جهان امروز فاقد هنر (به معنای فضیلتی آن) است؛ زیرا:
ز منجنیق فلک سنگ ِفتنه می‌بارد
هر گوشه جهان امروز را اگر به حقیقت واکاوی کنیم، درخواهیم یافت که گویا انسان‌ها برای پیشی گرفتن در بهره‌مندی از تنعمّات مادّی و رایج دنیا، به آسانی مهیّای قربانی کردن همه مکارم انسانی و فضیلت‌های اخلاقی خویشند. در واقع همه به نوعی به برخورداری هر چه افزون‌تر و طولانی‌تر می‌اندیشند. این ولع لجام گسیخته که رویکرد خام‌اندیشانه به تکنولوژی آن را تشدید هم کرده است، هرگز نمی‌تواند مجال مغتنمی را برای اندیشیدن انسان در حقیقت خویش فراهم آورد. انسان عصر جدید روز به روز از دیروز و پریروز خود تهی می‌شود و معنای برین زندگی را با جست‌وجوی نازل برای به کف آوردن ابزارهای زیستن متعارف خلط می‌کند.
پرسش از هنر به معنای فضیلتی آن، پرسشی بی‌معناست؛ زیرا در جهان امروز، هنری (فضیلتی) وجود ندارد. آنچه با عنوان هنر مشاهده می‌شود همان مهارت‌های متنوّع و گوناگون برای تولید فرم‌های قشنگ و مفتون کننده است. فرم‌هایی که به اراده اربابان قدرت و برای اغفال جامعه جهانی، از حقیقت پیوسته و بی‌امان، به وجود می‌آید. جالب آنکه برخلاف آن قاعده قدیمی و قطعی هنر در گذشته که هنرمندان به دنبال پرده برداشتن از رخساره حقیقت و رساندن انسان‌ها به افق‌های جدیدی از فهم ِباطن ِتوحیدی و پویای هستی بودند، هنرمندان امروز به دنبال کتمان حقیقت هستند؛ رسانه‌های عصر جدید از ظرفیّت‌های عاطفی و زیباشناسانه هنر سوء استفاده می‌کنند تا حقیقت را مقلوب و مطابق با خواست گردانندگان خود جلوه دهند. به بیانی دیگر:
در طینت او بی‌هنری، شاه هنرهاست
جهان امروز به بی‌هنری و بی‌فضیلتی مبتلا شده است. جهانی که معنویّت را وانهاده و به دنبال بت‌هایی روان است که فاقد روانند. حکایت حال جهان بی‌فضیلت امروز، حکایت حال آن طلافروشی است که بهای هر چیز مادّی رایج در بازار را به خوبی می‌دانست، امّا تنها و تنها بهای یک چیز را نمی‌دانست و آن نبود جز بهای خود:
قیمت هر چیز می‌دانی که چیست
قیمت خود را ندانی کاهلی ست
جهان بی‌هنر و بی‌فضیلت امروز بهای خود را نمی‌داند که اگر می‌دانست این همه دشواری و معضل نمی‌داشت. تنها نیم نگاهی به جهان امروز ما را با حفره‌های عمیقی که بیماری دنیاطلبی و معنویّت گریزی در اندام سترگ انسانی عالم پدید آورده است، آشنا می‌سازد:
به نوشته روزنامه «گاردین» در روز چهارشنبه 21/6 /1386ش. و براساس پژوهشی که فدراسیون جهانی اتّحادیه‌های تحت پوشش سازمان ملل انجام داده و مروری بر دولت آینده نام دارد، جهان در حال ثروتمندتر شدن است، امّا به موازات آن افزایش بی‌رحمانه جرایم سازمان یافته، پدیده گرم شدن زمین و کمبود آب آشامیدنی، خود را به عنوان تهدیدهای آینده کره زمین پدیدار ساخته‌اند.
گزارش فوق می‌افزاید: جرایم سازمان یافته بین‌المللی سالانه ۲ تریلیون دلار را در کشورهای ثروتمند به گردش در می‌آورد و این تهدیدی جدّی برای مردم‌سالاری است، چرا که عامل دامن زدن به نابرابری‌هاست.
در کتاب «هشدار به زندگان»1 نوشته «روژه گارودی»2 آمده است: ما چگونه در حال مردن و میراندن نوع بشر هستیم؟ و این کار را چگونه با مصرف همه گونه منابع انرژی انجام می‌دهیم؟ و چگونه کره زمین را غیر قابل زندگی ساخته‌ایم؟
انرژی و منابع زمین در طول میلیون‌ها سال در دل خاک نهفته و ذخیره شده است. ما [غربی ها] به غیر حق ادّعا کرده‌ایم و مدّعی هستیم که حق داریم همه این انرژی و منابع زیرزمینی را در طیّ یک نسل به هدر دهیم. همچنین، هشتصد سال است که انسان از ذغال سنگ استخراج شده از دل زمین استفاده می‌کند، ولی نیمی از آن را در طیّ سی سال اخیر مصرف کرده است! و نیز نیمی از میزان مصرف نفتی را که انسان از آغاز کشف و پس از استخراج آن به کار برده است، تنها در طیّ ده سال اخیر سوزانیده است!
اگر همه مراکز هسته‌ای را که قرار است، ساخته شود بر پا سازند، در طیّ بیست سال آینده، ذخیره «اورانیوم» زمین از میان می‌رود. همچنین اگر منابع جدیدی از نفت و اورانیوم کشف و استخراج شود، در صورتی که میزان مصرف این دو مادّه به صورت کنونی ادامه یابد، خطر پایان یافتن این دو منبع و سقوط وحشتناک همه چیز با آن، تا چند سال دیگر بیشتر طول نخواهد کشید.
جنگل‌های جهان نیز در معرض خطر نابودی است. یک سوم درختان موجود در جنگل‌های جهان به سال ١٨٨٢ م. که در حدود دو میلیارد هکتار جنگل را پوشانیده بود، در سال ١٩٥٢م. بریده و مصرف شد. این جنایت در حقّ طبیعت و محیط زیست آدمی، پیوسته ادامه یافته و افزایش هم پیدا کرده است: در هر دقیقه، بشر امروز، بیست هکتار جنگل را از میان می‌برد. خمیر لازم برای کاغذ روزنامه «نیویورک تایمز» در روزهای یکشنبه که شماره‌ای فوق العادّه دارد و هشتاد درصد صفحات آن فقط اعلانات است، مستلزم قطع درختان پانزده هکتار از جنگل‌های «کانادا» است. برای چاپ نسخه‌های عادّی این روزنامه در هر روز، کاغذی لازم است که از قطع درختان شش هکتار از جنگل‌های کانادا به دست می‌آید.3
در کتاب «تنها یک زمین»4 می‌خوانیم: هنگامی که به موادّ مورد مصرف صنعت توجّه می‌کنیم، با این اشکال بزرگ روبه‌رو می‌شویم که معلوم نیست ذخایر این یا آن مادّه مهم، چقدر است و تا چه مدّتی به دست آوردنی است. مثلاً مادّه مهمّی چون کانه آهن را در نظر می‌گیریم که فعّالیت‌های صنعتی آدمی به مدّت سه تا چهار هزار سال بر آن استوار بوده است. از سال ١٩٥٠ م. به این طرف مصرف سالانه آهن چهار برابر شده است و از این مقدار ٨٥ درصد در کشورهای پیشرفته بوده است. اگر این نرخ افزایش ادامه یابد، بر اساس برآوردهایی که شده است، تا سال ٢٠٠٠م.، مقدار ١٧ میلیارد تن از آن مصرف خواهد شد و فقط ٨٨ میلیارد تن دیگر باقی می‌ماند. این محاسبه نشان می‌دهد که کانه‌های آهن در اواسط قرن بیست و یکم به کلّی تمام خواهند شد.5
رنه دومن در کتاب «خیال پردازی یا نابودی» می‌نویسد: تفاوت میان سوخت‌ها و موادّ معدنی ما که از درون قشر خاکی کره زمین بیرون کشیده می‌شوند با تولیدات کشاورزی و دریایی و جنگلی در این است که گروه دوم به مدد نیروی بیکران خورشید، هر سال تجدید می‌شوند. اگر فرض کنیم که منابع معدنی قابل استفاده پنج بار بیش از آن باشد که تاکنون شناخته شده و همچنان اگر فرض کنیم که مصرف جهانی با همین نرخ سال‌های اخیر افزایش یابد، باید بدانیم که همه ذخیره طلای ما پس از ٢٩ سال پایان می‌گیرد. در ضمن مصرف صنعتی این فلز را نباید از یاد ببریم، مصرفی که لنین آن را دست کم گرفته بود؛ زیرا می‌خواست همه مستراح‌ها را از طلا مفروش سازد و به همین سان ما ٤١ سال دیگر جیوه، ٤٢١ سال نقره، ٤٨ سال مس، ٤٩ سال گاز طبیعی، ٥٠ سال نفت و روی، ٥٥ سال آلومینیوم، ٦١ سال قلع، ٦٤ سال سرب و غیره خواهیم داشت. تنها زغال (١٥٠ سال)، آهن (١٧٣ سال) و کوبالت و کُرم می‌توانند از یک سده تجاوز کنند، امّا هرگز به دو سده نمی‌رسند … در پیش‌بینی‌های سازمان خوار و بار کشاورزی، اگر در سال ١٩٦٧ م. آبیاری با ١٤٠٠ میلیارد متر مکعب ٧٠% آب مصرفی جهان را جذب می‌کند در سال ٢٠٠٠ م.
که مصرف دو برابر خواهد شد تنها ٥١% را خواهد گرفت؛ زیرا شهرها، صنایع و معادن مصرفشان را با سرعت بیشتری افزایش می‌دهند. با آهنگ کنونی پیش از سال ٢٠٥٠ م. بشر دچار کمبود آب خواهد شد، ولو اینکه از اسراف و تبذیرهایی که گاه در زمینه آبیاری فوق العادّه زیاد است، جلوگیری شود.
در کتاب ارزشمند «کوچک زیباست» نوشته شوماخر، جدولی ذکر شده که نشان دهنده درصد مصرف ایالات متّحده به کلّ مصرف جهان است. طبق این جدول آمریکا ٤٢% کوبالت، ٦٣% گاز طبیعی، ٣١% گروه پلاتین، ٣٣% مس، ٤٠% مولیبدنیوم، ٣٣% نفت و ٣٨% نیکل جهان را مصرف می‌کند و تنها در یک یا دو قلم فوق تولید ایالات متّحده خودکفایی دارد.6 نتیجه‌ای که در پایان این جدول ذکر شده، بسیار دردآور است: با توجّه به میزان مصرف کنونی منابع و افزایش پیش‌بینی شده نرخ‌های مصرفی در آینده، اکثریّت بزرگ منابع مهم و تجدید ناشدنی جهان، حدّاکثر تا ١٠٠ سال آینده دوام خواهد داشت.
شوماخر می‌پرسد: یک نظام صنعتی که چهل درصد از منابع اصلی جهان را برای تأمین نیازمندی‌های جمعیّتی کمتر از شش درصد جمعیّت جهان مصرف می‌کند، تنها در صورتی می‌تواند کارآمد خوانده شود که در زمینه تأمین سعادت، رفاه، فرهنگ، صلح و آرامش و هماهنگی به توفیق‌های عظیمی نایل آمده باشد. تصوّر نمی‌کنم تأکید بر این واقعیّت ضروری باشد که نظام آمریکایی از نیل به چنین توفیق‌هایی ناتوان بوده است.
شکّی نیست که با توجّه به محدودیّت منابع، ادامه توسعه صنعتی و اقتصادی قطب استکباری جهان تنها در صورتی ممکن است که آن نیمه دیگر جهان در فقر و گرسنگی مطلق زندگی کنند و به قول شوماخر، با یک ملاحظه ساده درمی‌یابیم که رشد نامحدود مادّی در یک جهان محدود، امری محال است. بحث تفصیلی در اطراف این مهم را به مباحث مربوط به فقر و عدالت اجتماعی و مسئله گرسنگی وا می‌گذاریم.
شواهد و مصادیقی که ذکر شد تنها به میزان مصرف انرژی و موادّ معدنی اختصاص داشت، حال آنکه مطلب به همین جا ختم نمی‌شود. روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» نمونه‌های دیگری از اعماق فاجعه را ذکر کرده است: در مورد اسراف و تبذیر و ریخت و پاش موادّ غذایی، تنها ذکر دو نمونه کافی است، دو نمونه‌ای که بسیار هم سر و صدا به راه انداخته است: در سال ١٩٧٤ م. مجتمع اقتصادی اروپا (CEE) دویست و بیست و پنج میلیون فرانک فقط خرج از میان بردن میوه‌ها و سبزی‌هایی کرد که بیم آن می‌رفت بهای میوه و سبزی را در بازار پایین بیاورد! در فرانسه در همان سال و به همین دلیل (چه دلیلی!) برای حفظ به اصطلاح بازار دویست و پنجاه هزار تُن سیب‌زمینی را از بین بردند! در ایالات متّحده آمریکا، تهیّه کنندگان شیر، ده میلیون تن «لاکتوسروم» یا شیر رقیق را (گویا سالانه) دور می‌ریزند و حال آنکه مادّه «پروتئینی» موجود در این شیر، اگر خشک شود، می‌تواند هشت میلیون نفر را تغذیه کند. در فرانسه، یک کارخانه پنیرسازی معمولی، هر روز حدود دویست تُن از این مادّه را دور می‌ریزد در صورتی که اگر خشکانده شود، دوازده تُن مادّه مغذّی از آن به دست می‌آید.7
حجم پولی که سالانه توسط گروه‌های تبهکار در سطح جهان به گردش درمی‌آید، معادل تولید ناخالص داخلی انگلیس است که نیمی از این مبلغ به عنوان رشوه دریافت می‌شود.
درآمد ۲۲۵ تن از ثروتمندترین افراد جهان برابر با درآمد ۲/۷ تن از فقیرترین افراد کره زمین است. یعنی این ۲۲۵ تن درآمدی برابر با ۴۰ درصد نوع بشر بر روی کره زمین دارند.
ارتشاء و تبانی که در کشورهای ثروتمند بیش از سایر نقاط جهان رواج دارد، دمکراسی را در این کشورها به خطر انداخته است. از این راه قوانین و مصوّبات دولتی به راحتی خرید و فروش می‌شود.
این خطر نوع بشر را تهدید می‌کند که جرایم سازماندهی شده از این پس به جای خرید و فروش موادّ مخدّر، به سمت خرید و فروش قوانین و مصوّبات دولتی تغییر جهت دهد.
در کشورهای در حال توسعه، نیز اقلیّتی کوچک ارتشاء را به عالم سیاست هم کشانده‌اند. بخش وسیعی از این ارتشاء در کشورهای ثروتمند انجام می‌شود. در این کشورها، همه قوانین و مصوّبات دولتی به نحوی گسترده با پول خرید و فروش می‌شوند. از این راه، افزون بر ۵۲۰ میلیارد دلار در اقتصاد سیاه جهان به گردش در می‌آید.
بعد از رشوه خواری، تجارت موادّ مخدّر با درآمدی حدود ۳۲۰ میلیارد دلار، دومین منبع تولید درآمد در حلقه جرایم سازمان یافته در جهان است.
در قیاس با دو مقوله فوق، قاچاق انسان صنعتی در مقیاسی کوچکتر است.
مجموع درآمد این قاچاق سالانه در جهان به  ۴۴ میلیارد دلار بالغ می‌شود.
بر اساس آمارهای سازمان ملل، امروزه قریب به ۲۷ میلیون انسان در جهان به برده‌داری گرفته می‌شوند که آماری به مراتب تکان دهنده‌تر از اوج تاریخ برده‌داری در قارّه آفریقاست. امروز بیشتر جمعیّت برده‌ها را زنان آسیایی تشکیل می‌دهند.
براساس گزارش فوق، شمار قربانیان خشونت علیه زنان، بسیار بیشتر از زنان قربانی در جنگ است. امروز از هر پنج زن در جهان، یک نفر قربانی تجاوز می‌شود. سازمان ملل در این گزارش به مسئولان آموزشی کشورهای جهان توصیه می‌کند که در مدارس دخترانه به دختران، شیوه‌های دفاع شخصی آموزش بدهند.
بیماری ایدز هم از مهم‌ترین معضلات جهانی است. ارزیابی‌های جهانی نشان می‌دهد که ۱۳تا ۱۵ میلیون کودک در جهان به دلیل داشتن والدین مبتلا به ایدز، یتیم شده‌اند. این کودکان تهدیدی دیگر برای آینده جهان هستند؛ زیرا در خطر پیوستن به شبکه‌های تبهکاری قرار دارند؛ در حالی که هیچ اقدامی برای پیش‌گیری یا مقابله با این خطر به عمل نیامده است.
در چنین جهانی، آنچه با عنوان هنر به وجود می‌آید، نتیجه تلاش گروهی از فن سالارانی است که تنها به فریفتن مخاطب می‌اندیشند؛ زیرا اگر هنر به جانب بیدارسازی مخاطبان خود حرکت کند و ایشان را به جانب چشمه‌های جوشان یقین سوق دهد، خواهد توانست فلک را سقف بشکافد و طرحی نو در‌اندازد. در چنین جهانی که زیاده طلبی گروهی اندک، آن را بیش از هر زمان دیگری آشفته خواسته است، هرگز فضیلت نمی‌تواند شأنی و جایگاهی داشته باشد.
حکایت حال ِجهان خواران بی‌فضیلتِ امروز را جبران خلیل جبران به زیبایی هر چه تمام‌تر در کتاب «حمام روح»8 در بیانی نمادین این گونه به تصویر می‌کشد:
در سفری که به دور دنیا داشتم، در جزیره‌ای لم یزرع به موجود هولناکی برخوردم که سری همچون سر انسان و سم‌هایی آهنین داشت. آن موجود هولناک بی‌انقطاع زمین را می‌خورد و آب دریا را می‌آشامید. مدّتی طولانی به تماشای او ایستادم. سپس نزدیک شدم و پرسیدم: آیا هنوز سیر نشده‌ای؟ آیا شکم تو چاه ویل است و گرسنگی و تشنگی‌ات را پایانی نیست؟
و موجود هولناک در جواب من گفت:
چرا، چرا به راستی که سیر شده‌ام، بلکه کارم از سیری گذشته و از خوردن و آشامیدن به درد آمده‌ام. امّا وحشت من از این است که تا فردا زمینی برای خوردن و دریایی برای آشامیدن باقی نماند.
علیرضا باوندیان

پی‌نوشت‌ها:
1. Appel aux Vivants.
2. Roger Garaudy.
3. روژه گارودی، هشدار به زندگان، ترجمه علی اکبر کسمائی، هاشمی،  صص ٣٤ و ٣٥.
4. Only One Earth: The Care and Maintenance of a Small Planet.
5. باربارا وارد و رنه دوبو، تنها یک زمین، ترجمه محمود بهزاد و محمّد حیدری ملایری، ص ٢٢٩.
6. رنه دومن، خیال پردازی یا نابودی!، ترجمه منیر جزنی، ص 620.
7. هشدار به زندگان، صص ٤٨٥ و ٤٨٦.
8. جبران خلیل جبران؛ حمام روح، ترجمه مرحوم حسن حسینی، تهران، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی 1376.

 نظر دهید »

طلوع سیاره میمون ها ; نگاه حقوق بشرانه به حلقه مفقوده داروین

17 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 طلوع سیاره میمون ها ; نگاه حقوق بشرانه به حلقه مفقوده داروین

Rise of the Planet of the Apes
نگاه حقوق بشرانه به حلقه مفقوده داروین

تئوری داروین و ماجرای میمون های هوشمند ( با رفتار شبه انسانی که به نوعی تداعی حلقه مفقوده داروین بوده است ) تقریبا از اوایل تاریخ سینما در این هنر به اصطلاح هفتم نفوذ داشت. از کینگ کنگ ، آن میمون غول آسا که از خود احساسات انسانی بروز می داد و مرگش تاثر تماشاگران را برمی انگیخت تا گوریل هایی در برخی فیلم های کمدی با قهرمانان این فیلم ها، رقابت داشتند (مانند یکی از فیلم های دو کمدین مشهور ، باد ابوت و لوکاستلو  ) و تا شمپانزه ای به نام “چیتا” که یار غار تارزان بود و در اکثر فیلم های او حضور داشت. حتی از این دسته می توان از فیلم های اخیرتر مثال آورد مانند “کنگو” ساخته فرانک مارشال در سال 1994 که به نوعی در مورد سلطنت گمشده گوریل ها ، تصویری شبه اسطوره ای ارائه می کرد.

اما فیلم “سیاره میمون ها” به کارگردانی فرانکلین جی شافنر در شکل و شمایل ژانر به اصطلاح علمی تخیلی ظاهر شد و به گونه ای تاثیر گذار و تکان دهنده به داروینیسم می پرداخت. داستان یک گروه تحقیقات فضایی که پس از گمشدنی طولانی در فضا ، به سیاره ای می رسند که تحت تسلط میمون ها است. میمون هایی که تکلم می کنند و رفتاری مانند آدم ها دارند ، آنها را اسیر کرده و به بند می کشند تا سرانجام وقتی گروه فضانوردان از چنگ میمون های هوشمند می گریزند،با مشاهده دست مجسمه آزادی که از زیر خاک بیرون زده ، متوجه می شوند پس از زمانی طولانی مجددا به کره زمین بازگشته اند. کره ای که به تسخیر میمون ها درآمده است. گویا پس از میلیون ها سال ، بازهم میمون ها تکامل پیدا کرده و به آن حلقه مفقوده داروین رسیده اند تا بتوانند مانند آدم ها حرف بزنند و رفتار کنند.

“سیاره میمون ها” در آستانه سال 1969 به اکران عمومی درآمد. اولین فیلمی که به گونه ای واضح و روشن ، تفکرات دینی را مورد هجوم قرار داده و با یک اثر ظاهرا علمی-تخیلی حتی حلقه مفقوده ای را که داروین نتوانسته بود تصویر روشن و معلومی برایش ارائه دهد، به تصویر کشیده و اندیشه ضد الهی داروینیسم را وجه ای به اصطلاح علمی بخشد! داروینیسمی که پایه و اساس تفکرات الحادی فراماسونری و جنبش صهیونی به اصطلاح روشنگری و اصلاح دینی قرار گرفت. تفکراتی که به تدریج نظام سلطه ای را بنیان نهاد که برای برپایی حکومت جهانی خود از هیچ جنایت و فاجعه آفرینی علیه بشریت ابا نداشته و ندارد.

سال 1969 برای سینمای جهان سال ویژه ای محسوب شد. سالی که نخستین فیلم شیطان پرستانه با نام “بچه رزماری” به کارگردانی رومن پولانسکی به اکران عمومی درآمده و حیرت و تعجب حتی خود آمریکاییان را برانگیخت که چه جریانات مخوفی در زیر پوست اجتماع به ظاهر مذهبی شان ، وجود داشته و آنان بی خبر بوده اند. در همین سال بود که فیلمی به نام “هگزان” ساخته بنیامین کریستن سن پس از 50 سال از گوشه آرشیو هالیوود بیرون آمد و اکران عمومی یافت . فیلمی که در واقع در سال 1919 تولید شده ولی در همان سال به جای اکران عمومی، بایگانی شده بود تا فرصتی مناسب! چرا که فیلم “هگزان” درباره جادوگری و علوم غریبه بود و از اولین آثار شیطان پرستانه ای به شمار می آمد که به دلیل مناسب نبودن فضای جامعه آمریکا در سال 1919 مجوز اکران نگرفت. ولی چرا این فیلم نیز در سال 1969 به روی پرده سینماها رفت؟

 

گفته شده که سال 1969 مانند سال های 1966 ، 1999 و …برای گروهی موسوم به هزاره گرایان ، قِرَن تاریخی محسوب می شود. هزاره گرایان از جمله گروههای انجیلی هستند که با هدف برپایی اسراییل بزرگ و جنگ آخرالزمان ( با آرمان جنگ های صلیبی ) در انتظار بازگشت مسیح موعودشان به سر می برند. مسیحی که اساسا با حضرت مسیح بن مریم ( ع) متفاوت بوده و مسیح بن داوود به شمار آمده و از نسل حضرت عیسی مسیح (ع ) و مریم مجدلیه معرفی می شود.

از آن پس،دهها فیلم و سریال درباره موضوع سیاره میمون ها ساخته شد که اغلب ساخته فیلمسازان به قول معروف تجاری ساز هالیوود بود؛ از فیلم"جریان سیاره میمون ها “به سال1970ساخته تد پست گرفته تا  “فرار از سیاره میمون ها ” در سال 1971 ساخته دان تیلور و  باشرکت بازیگر اصلی نقش کورنلیوس در فیلم اول یعنی رادی مک داول تا  دو فیلم پی در پی “جی لی تامسون” در سالهای 1972 و 1973 به نام های ” فتح سیاره میمون ها ” و  “نبرد سرزمین میمون ها ” و تا …چند سریال و فیلم تلویزیونی از جمله ” سیاره میمون ها ” در سال 1974 و “بازگشت به سیاره میمون ها ” در سال 1975 و …

اما تیم برتن ، فیلمساز معروف و ایدئولوژیک هالیوود هم بعد از فیلم های آخرالزمانی همچون دو قسمت بت من در سالهای 1989 و 1992 و همچنین فانتزی آخرالزمانی “مریح حمله می کند “،پس از آغاز هزاره جدید به سراغ نوول “پی یر بولی” فرانسوی رفت ( که با رمان سرقت کرده “پل رودخانه کوای” معروف بود. رمانی که در سالهای دهه 50 و اوج تصفیه های ایدئولوژیک مک کارتیسم از کارل فورمن و مایکل ویلسون غصب کرده و به نام خودش زده بود!). برتن این بار داروینیسم ماسونی را به آخرالزمان گرایی اوانجلیستی پیوند زد و با شمشیری که از رو بسته شده ، مسلمانان را به عنوان دشمنان دیرین فرقه های صهیونی و ماسونی نشانه گرفت و با نماد های تردید ناپذیر ، ضد مسیح یا آنتی کرایست اثر را به مسلمانان شبیه ساخت. تا حدی که حتی نشان داد ، گویی آنها در انتظار یک منجی با سفینه ای سپید هستند!!

اما “طلوع سیاره میمون ها ” ساخته روپرت وایت ( که پیش از این به فیلمساز مستقل معروف بود و اینک با ساخت این فیلم برای کمپانی فاکس قرن بیستم بار دیگر نشان داده شد که “فیلمساز مستقل در هالیوود” یک شوخی بیش نیست) نگاهی تازه و  متناسب با رویکرد امروز تینک تانک های آمریکایی عرضه می دارد.

برخلاف فیلم های قبلی که رشد و تکامل میمون ها و رسیدن به شعور آدمی که خارج از حیطه قدرت انسان ها بود ( و براساس تئوری داروین با نیروی طبیعت و به طور طبیعی این جهش یا تکامل صورت می گیرد)،در فیلم “طلوع سیاره میمون ها ” که براساس فیلمنامه مشترک ریک جافا و آماندا سیلور (با سابقه دو کار مشترک “چشم در برابر چشم” ساخته جان شلزینگر در سال 1996 و  “Relic” به کارگردانی پیتر هایمز در سال 1997 )  ساخته شده ، تکامل میمون ها و رسیدن به حلقه مفقوده داروین بدست انسان صورت می گیرد.

ویل رادمن ( با بازی جیمز فرانکو ) محقق موسسه جنیسز ، به دلیل بیماری آلزایمر که پدرش، چارلز به آن دچار است ، برروی ویروسی که بتواند با تزریق آن ، باعث بازتولید سلول های مغز  و تقویت حافظه شده ، تحقیق کرده و ناچار است نتایج تحقیقاتش را مرحله به مرحله برروی میمون ها و شمپانزه ها امتحان نماید. یکی از این داروها به نام ALZ 112  برروی میمونی که “چشم روشن” نامیده شده ( به دلیل دانه های سبزی که درون چشمش نمایان گردیده ) نتیجه مثبت داشته ولی در یک برخورد سوء تفاهم آمیز ، میمون یاد شده دچار حمله عصبی شده و به مراقبین خود حمله ور   می گردد که در نهایت عکس العمل پلیس را به دنبال داشته و به مرگ میمون منتهی می شود. بعدا در می یابند که میمون ذکر شده به دلیل حفظت از نوزادش که فکر می کرده بوسیله انسان ها به خطر می افتد ، حملات فوق الذکر را انجام داده است. خسارات یاد شده به موسسه جنیسز باعث می شودتا پروژه ALZ 112  متوقف شده و مدیر شرکت به نام جاکوبی دستور قتل همه میمون ها را صادر کند. به همین دلیل رادمن ، نوزاد “چشم روشن” را به خانه برده و نزد خودش بزرگ می کند. بچه میمون از همان ابتدا با چارلز ، پدر ویل ارتباط برقرار کرده و  چارلز به دلیل علاقه ای که به نمایش ژولیوس سزار دارد ، او را سزار می نامد. رشد حیرت انگیز هوش سزار ( با رفتاری شبه انسانی ) موجب می گردد که ویل داروی ALZ112 را به پدرش نیز تزریق کند که اثرات شگفت انگیزی داشته و موجب بازیافت حافظه اش بسیار بیش از قبل می شود.

 

فیلم “طلوع سیاره میمون ها” با صحنه شکار میمون ها در جنگل توسط بومیان آغاز شده که گذر دوربین از نمای درشت چشم یکی از میمون هایی که اسیر شده به همان چشم در محل آزمایشات هوش مرکز تحقیقاتی جنسیز ، متوجه می شویم که صحنه آغازین فیلم در واقع یک فلاش بک از دیدگاه میمون یاد شده بوده که در صحنه بعد وی را “چشم روشن” می نامند. او در حال بازی با برج لوکاس (از آزمایشات هوش) است که در یک رکورد 20 حرکتی برای مرتب کردن آن ، حیرت مربیان خود از جمله ویل رادمن که روی ویروس ALZ112 کار می کند را برمی انگیزد. به این ترتیب از همین صحنه ابتدایی فیلم ، فیلمنامه نویسان و کارگردان با قراردادن یک فلاش بک از زاویه دید میمون ، مخاطب را در سمت وی قرار داده تا در صحنه های بعد بتوانند راحت تر همذات پنداری او را برانگیزند و انصافا خیلی سریع هم به این مقصود خود دست می یابند.

میمون مورد بحث یعنی همان “چشم روشن” طی یک برخورد نامطلوب عصبی شده و ناخودآگاه در گیر فضایی پرتنش می گردد. در اینجا نیز با یک نمای مختصر دیگر ، کارگردان روند همذات پنداری  مخاطب با “چشم روشن” را که از ابتدا آماده کرده بود به نقطه تاثیر گذارش نزدیک می سازد. در این صحنه “چشم روشن” که از سلولش بیرون کشیده شده ، در میان درگیری با آدم ها سعی می کند تا دوباره به داخل سلول بازگردد تا غائله ختم شود ولی در سلول بسته شده و این امکان را نمی یابد. ناچارا به دیگر اتاق ها و سالن ها می گریزد و همه چیز را به هم می ریزد تا در پایان این تعقیب و گریز ناگزیر، با گلوله نگهبانان کشته شود. نحوه مردن “چشم روشن” روی میز جلسه ای که قرار بود درباره ادامه آزمایشات و سرمایه گذاری برای ساخت ویروس ALZ112 تصمیم گیری شود ، به اندازه کافی تراژیک هست و هنگامی که ویل متوجه می شود، همه حالات تهاجمی و عصبیت “چشم روشن” به خاطر حفاظت از بچه اش بوده ، سیر ایجاد همذات پنداری که سخن از آن رفت ، پس از گذشت حدود 10 دقیقه از شروع فیلم تکمیل می شود . این یعنی نهایت هوشمندی فیلمنامه نویسان و کارگردان در درگیر ساختن تماشاگر با اثری که قرار است با یک موضوع نامانوس پیش برود و مقصدش القاء پیامی به شدت ایدئولوژیک و آخرالزمانی است و لازم است در 90 دقیقه باقیمانده فیلم ، مخاطب را به این پیام، باورمند کند.

پس از سکانس فوق الذکر که با ریتمی سریع تماشاگر را درگیر فیلم و قصه می کند ، با سیر حضور سزار ( نوزاد همان میمون چشم روشن) در منزل ویل مواجه هستیم که مثل یک بچه یتیم باهوش و بازیگوش رشد می کند. در اولین صحنه ای که بر تصویر جمله “3 سال بعد” نوشته می شود ، شاهد سکانسی هستیم که “سزار” با مهارت هر چه تمامتر از دستشویی بیرون آمده و با یک سری عملیات آکروباتیک و جذاب ، آغاز روزش را به نمایش می گذارد و هرچه بیشتر مخاطب را سمپات خودش    می گرداند. خصوصا که ویل نیز در یادداشت هایش ، سرعت پیشروی هوشمندی اش را فوق العاده می داند . هوشی که به طور ژنتیک از مادرش که ویروس ALZ112 را گرفته بود ، به ارث برده است.

از اینجا به بعد داستان به گونه ای کلیشه ای پیش می رود و طبق فرمول های هالیوودی که نباید داستان با این روند خوب و خوش آن هم در یک سوم اولیه اش جلو برود ، وضعیت متعادل فیلم با یک حادثه به هم می ریزد که البته این حادثه در فیلم “طلوع سیاره میمون ها” مانند دیگر فیلم های معمولی خلق الساعه نبوده و علت و معلول خودش را دارد. سزار که 8 سال دیگر را در خانه ویل گذرانده و حالا به میمون بالغی بدل شده ، احساس دلتنگی کرده و وقتی او را برای تفریح به جنگل سرخ در آن سوی پل گلدن گیت سانفرانسیسکو می برند ، گویی به خانه گمشده اش رسیده ولی ناچار از بازگشت به خانه ویل است. اما این سفر کوتاه به طبیعت ، او را به شدت سرخورده و در عین حال پرخاشجو کرده به نحوی که در یک درگیری با همسایه ویل ( که آن هم به دلیل زورگویی و برخورد نامطلوب همسایه با پدر ویل یعنی چارلز بوده ) روانه محل نگاه داری میمون ها می شود که مثل یک زندان سخت با وی به شدت بد رفتاری می شود. اگرچه در ابتدا برایش بسیار سخت می گذرد ولی به زودی می تواند خود را با محیط همراه کرده و پس از ناامیدی از بازگشت به خانه، به تدریج تلاش می کند تا سایر میمون ها را هم نسبت به موقعیت شان آگاه سازد.

در تمامی صحنه های میانی فیلم شاهد به اصطلاح متمدن و هوشمند شدن یک قوم وحشی ( در اینجا میمون ها) توسط نتیجه آزمایشات علمی انسان ها هستیم که به تدریج آنها را به حقوق و موقعیت شان واقف می سازد. میمون هایی که در ابتدای ورود سزار به محیط شان به هیچوجه،حضور وی را برنمی تابیدند و حتی با وی درگیر می شدند براثر عملکرد حساب شده سزار ( که از هوش فوق العاده اش منشاء  می گیرد ) کم کم وی را به عنوان رییس خود می پذیرند. این موضوع حتی در مورد گوریل وحشی که در همان محیط میمون ها هم درون قفسی زندانی است هم صدق می کند.

 

 

این صحنه ها به شدت سکانس هایی مشابه را در فیلم های هالیوودی تداعی می کند که یک سیاهپوست یا انسان شرقی که مثلا در دانشگاههای غرب تحصیل کرده و حالا به وطنش یا میان قومش بازگشته ، تلاش می کند تا دیگر هموطنانش را نسبت به حقوقشان آگاه سازد و در این مسیر مورد ظلم و ستم غربی های سفید پوست نیز واقع می شوند. فیلم هایی مانند “هتل رواندا” یا “5 روز از جنگ” و یا “گاندی” که شخصیت این آخری بیشتر با سزار می خواند!

در واقع دراین میان،همه مبنا و منشاء رشد وتکامل آن قوم درجه 2(از نظر غربی ها)نه در استعدادهای ذاتی آنها و نه برگرفته از نیرویی ماورایی( مثلا خدا یا طبیعت) ، بلکه از دانش و علم و همت غربی ها ناشی می شود!! دانش و علمی که سعی می کند سایر اقوام و ملل و موجودات ضعیف ( یا در واقع مستضعف یعنی ضعیف نگاه داشته شده) را ظاهرا متمدن گرداند!

این دقیقا یک نگرش اومانیستی نژادپرستانه است که فیلم “طلوع سیاره میمون ها” را با فیلم های مشابه قبلی اش درباره ماجرای سیاره میمون ها متفاوت می گرداند.

ویل رادمن و دوستش کارولینا، به عنوان منجیان مصلح غربی (که نمونه هایش را به کررات در آثار هالیوودی دیده ایم و شاید یکی از اخیرترین آنها “جیک سالی “سرباز قطع نخاع شده فیلم “اواتار” است که منجی قوم ناوی ها می شود) قطب مثبت ماجرا هستند و مجموعه موسسه تحقیقاتی جنیسیز خصوصا مدیر آن به نام جاکوبی و سرمایه گذاران منفعت طلبش به علاوه افراد پلیس سانفرانسیسکو ، قطب منفی قصه می شوند و جماعتی که با این گروه منفی وارد جنگ و نبرد شده اند تا به اصطلاح حقوق خود را استیفا نمایند ، گروهی میمون و شمپانزه و گوریل هستند!

صحنه ای که در آن پلیس سوار براسب سانفرانسیسکو برای سرکوب وارد میدان می شود ، صحنه بسیار آشنایی برای تماشاگر است که سالهاست آن را در هنگام سرکوب و برخورد پلیس آمریکا با مخالفانش دیده است منتها این بار گروهی که مورد سرکوب این پلیس قرار می گیرند ، میمون هایی هستند که مورد ظلم و ستم واقع شده اند!!  مشابهت سازی خبیثانه ای نیست؟!!!

این شبیه سازی خبیثانه در سکانس هایی دیگر فیلم بسیار بارز تر است. با این ویژگی که نگاه فیلمساز نسبت به میمون ها ترحم انگیز  و از جنس حقوق بشری غربی است!

در صحنه شورش میمون ها ، اعتراض سزار به مامور محافظ خشن، با کلمه ” نه ” آغاز می شود و این کلمه را بقیه میمون ها نیز تکرار می کنند.  این شاید خبیثانه ترین ترفند سازندگان فیلم برای تشبیه میمون ها به مسلمانان باشد که کلمه “نه” در باورهای ادیان توحیدی به خصوص اعتقادات اسلامی و آغاز این باورها(در مقابل همه بت ها و خدایان دروغین وکاذب برای ابراز بندگی به خدای قاهر متعال) نقش مهمی دارد. این علاوه بر شخصیت آرام و متین سزار است که با هوشمندی خاص در صحنه های مختلف ،مقابل تندروی برخی از همنوعانش ایستاده و آنها را از کاربرد خشونت برحذر داشته است. شخصیتی که تربیت یافته همان جامعه ای است که برعلیه اش شوریده و در مقابلش ایستاده است.

در واقع هشدار سازندگان فیلم به جامعه غربی ، یک هشدار دو وجهی است ؛

اول اینکه فشار بیش از حد به جوامع تحت سلطه و به اصطلاح جهان سوم ، نتیجه عکس داشته و باعث شورش و غلیان آنها خواهد شد. ( این در واقع نتیجه نظرسنجی یکی از تینک تانک های آمریکایی در سال 2007 بود که به دلیل دخالت های آمریکا در خاورمیانه و کشورهای اسلامی ، نتیجه هرگونه انتخابات آزاد در این مناطق به پیروزی بنیادگرایان اسلامی خواهد انجامید.) پس باید به این طبقات و اقوام و ملل ، آزادی های کنترل شده داد ، مثلا در جنگلی زیر نفوذ آنها ( مثل همان جنگل سرخ در حاشیه سانفرانسیسکو) زندگی خودمختارانه ای داشته باشند .(این تقریبا همان پیام انیمیشن “ماداگاسکار” است!). چنانچه این خود ویل است که سزار را با جنگل سرخ آشنا ساخته و تشویقش می کند که از درخت بلندی بالا برود و هموست که در آخرین سکانس فیلم در جنگل سرخ بازهم وی را به بالا رفتن از درخت بلندی تشویق می کند.وقتی سزار در مقابل درخواست ویل که از او می خواهد به خانه بازگردد تا بتواند حمایتش کند ، در گوش ویل آهسته می گوید که “من در خانه ام هستم ” .

و دوم اینکه باید به سختی مراقب این اقوام و گروهها و دستجات بود که هوشمند شدنشان به دست خود غربی ها ممکن است نتایج غیر قابل جبرانی برای جامعه غرب داشته باشند ، مثل همان زیر و رو شدن سانفرانسیسکو و تسخیر پل گلدن گیت و  کشتن پلیس ها… باید مراقب این هوشمند شدن بود. جالب است که در جایی از فیلم ، مامور محافظ میمون ها ، مرحله هوشمند شدن آنها را با کلمه “Enrichment"به معنای غنی سازی ( کلمه ای آشنا برای ماجرای هسته ای ایران ) مترادف می داند. فیلمساز گویی با این کلمه می خواهد ، دو موقعیت کاملا متفاوت را با یکدیگر مشابه سازی کرده و به نوعی راه حل ازائه نموده و یا حداقل تبعات راه حل های مختلف را نشان دهد.

اما در هر دو حالت نگاه نژادپرستانه فیلمساز، بارز است؛

 

گروه و طایفه ای که در مقابل نظام   سرمایه داری آمریکا و نماد مشخصش یعنی شهر سانفرانسیسکو ایستاده اند، گروهی میمون وحشی هستند که سرکرده شان توسط خود آمریکایی ها آگاه و باهوش شده و این گروه در گذشته مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند(کنایه ازهمه ملل و کشورهایی که از سوی آمریکا استعمار شده اند؟) و بد نیست اینک برای اینکه حداقل از شورش آنها در امان بمانند ، آزادی های کنترل شده ای در اختیارشان بگذارند.

این دیدگاه سیاسی روز در کنار همان نگاه ایدئولوژیک آخرالزمانی داروینی قرار می گیرد تا دراینجا دیگر به حلقه مفقوده و نسل گمشده و قدرت طبیعت متوسل نشده و با یک نگرش اومانیستی محض ، حتی حلقه گمشده داروین را نیز کار عقل و هوش انسان های غربی و آمریکایی دانسته و نسبت به حاصل آن نگاهی حقوق بشرانه ارائه کنند!!
نمایش اضمحلال عقلی انسانی همچون ریچارد ( پدر ویل به عنوان ریشه های او ) در مقابل رشد شگفت انگیز عقل و هوش سزار میمون ، این نگاه داروینیستی را هر چه بیشتر آخرالزمانی می کند ، خصوصا که خود ویل به عنوان کاشف دارو یا ویروس هوشمند شدن میمون ها در مقابل چنین جهش حیرت آوری درمانده است.
پایان فیلم کاملا غیرقابل پیش بینی است. تقریبا در اواخر نیمه دوم فیلم ، همه حدس ها طبق فرمول هالیوودی به سمت دو پایان، گرایش می یابد :
أ‌-        میمون ها در نهایت سرکوب شده و بقایایشان به آزمایشگاه بازگردانده شده و در نهایت یکی از آنها باقی می ماند مثلا آن میمونی که بیشتر از همه مورد آزمایش قرار گرفته بود و حتی با دستانش کلمه جاکوبی ( نام رییس موسسه را نوشت ) ولی به گونه ای حالت نفوذ در دم و دستگاه جنیسیز را داشت تا در موقع مقتضی ضربه اش را وارد کند.
ب‌-    میمون ها به طور موقت هم که شده کنترل شهر را در دست بگیرند و مثل فیلم های قبلی “سیاره میمون ها” ، بر انسان ها تسلط پیدا نمایند ، آنچنانکه از نام فیلم نیز چنین بر می آید.
اما هر دو این فرضیه ها در پایان فیلم باطل می شود و فیلم در واقع با یک هشدار به جامعه غربی و نماد آن یعنی سانفرانسیسکو به پایان می رسد. سزار که با اعلام وفاداری همه میمون ها به عنوان ریس به بالای بلندترین درخت جنگل سرخ رفته ، با عقب رفتن دوربین و با زاویه ای از پشت سر همراه با میزانسنی در جلوی همه میمون ها گویی در مقابل تمامیت تمدن غرب ایستاده و نبردی خاموش را اعلام می کند.
این در واقع هشدار تینک تانک های غرب به خصوص آمریکا به سردمداران نظام سلطه جهانی است در مقابل موقعیت ملل مستضعف که هویت ها و ریشه های خود را فراموش نکرده اند. چنین ترسیم سیاسی/فرهنگی دقیقا در تحلیل سال گذشته تینک تانک هایی مانند موسسه بروکینگز (از موسسات و اتاق های فکر استراتژیک آمریکا ) مستتر بود و حتی تحت عنوان “روش های تغییر اجتماعی جهان اسلام” منتشر گردید.

 

علاوه بر محتوای زیرکانه و رویکرد تازه فیلم “طلوع سیاره میمون ها” که به کلی با فیلم های قبلی متفاوت است و به نحو فوق العاده ای احتمالا با اعمال نظر موسسات استراتژیک آمریکایی ، به روز شده است ، ساختار فیلم نیز بر مبنای آثار اخیر فانتزی یا به اصطلاح علمی - تخیلی هالیوود بر اساس سیستم Motion-Cpture بنا شده که برای اولین بار رابرت زمه کیس در انیمیشن “قطار سریع السیر قطبی” به کار گرفت و تام هنکس را در 5 نقش کارتوتی قرار داد. پیشرفته ترین کاربرد این سیستم در فیلم “اواتار” جیمز کامرون بودکه باعث شد کمتر از 10 درصد فیلم به روش کلاسیک فیلمبرداری شود و بالاخره حضور سیستم فوق در فیلم “طلوع سیاره میمون ها” موجب گردیده تا دیگر برای نمایش میمون ها ، از پوشیدن پوست میمون ( مثل فیلم فرانکلین جی شافنر) یا گریم های سنگین ( مانند فیلم تیم برتن ) پرهیز شده و میمون ها،  قابل باورتر به نظر بیایند که این شیوه ساخت ، کلیت فیلم را یک سرو گردن نسبت به آثار مشابه برتری داده است. چنانچه اندی سرکیس (بازیگر نقش گالوم در سری ارباب حلقه ها ) در این فیلم نیز به جای سزار به خوبی توانسته ایفای نقش نماید.

در اینجا زوایای دوربین و حرکات سیالش ( که اغلب نیز کامپیوتری و با استفاده از جلوه های تصویری انجام شده )کمک شایانی به القاء مفاهیم مورد نظرفیلمساز و فیلمنامه نویسان کرده است.فی المثل همراهی اش با سزار در تحرکات سریع وی ، مکث های به جا روی صورت سزار به هنگام تصمیم گیری ها و نمایش نماهای درشت از چهره او که گاهی به صورت اکستریم کلوزآپ از چشم ها ، قدرت تصویر را صد چندان می کند ، همه و همه در شخصیت پردازی سزار بسیار موثر بوده و وی را از یک میمون هوشمند هم فراتر برده ، چنانچه در برخی از لحظات فیلم اصلا فراموش می کنیم که سزار یک میمون است!

 

و قطعا این نحوه پیشبرد فیلمنامه و کارگردانی  و انتخاب ساختار یادشده ، باری به هر جهت اتفاق نیفتاده  و برای همین موضوع طراحی شده که کاراکتر میمون ها قابل تشابه با کاراکترهای واقعی باشند. اگر هالیوود در فیلم هایی مانند “فصل جادوگری” و “کشیش” در همین سال جاری مسیحی ، گستاخانه دشمنان و جبهه مقابل صلیبیون ( یعنی مسلمانان ) را به طور واضحی با شیاطین و زامبی ها همسان نشان داد ، اینک نیز در فیلم “طلوع سیاره میمون ها” در کمال خباثت و شرارت این مقایسه را بین میمون ها و معارضان با آمریکا و نظام سرمایه داری به خصوص انقلابیون مسلمان انجام داده است. مقایسه ای که بیشتر شایسته خودشان به نظر می رسد ، چراکه آنها براساس تئوری داروین همواره اصرار داشته و دارند که از نسل میمون هستند و میمون ها و شمپانزه ها و گوریل ها را اجداد خود معرفی می کنند وگرنه همه معتقدان به توخید به خصوص مسلمانان با باطل خواندن داروینیسم و هرچه مشابه آن است ، بر الهی بودن خلقت خود و زاده نسل آدم ابوالبشر تاکید داشته و دارند.

منبع :موج نرم

 نظر دهید »

فراماسونری و علاقه به کفش پاشنه بلند

17 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 فراماسونری و علاقه به کفش پاشنه بلند

در تاریخ کفش های پاشنه بلند در مظاهر اشراف گرایی و تجمل گرایی و نشان دادن جایگاه و طبقه اجتماعی سطوح عالی اجتماع بود که پای شاهان، خانواده های اشرافی، جنتلمن ها، سوارکاران ماهر و..بود با شیوع این روند افراد پایین دست اجتماع هم به پوشیدن این نوع از کفش ها گرایش پیدا کردند واشراف برای نشان دادن تفاوت خود با این طبقه، پاشنه های کفش خود را بلند تر می کردند.

بلندی پاشنه کفش باعث قوس زیاد کمر شده و این قوس کمر به صورت جبرانی گردن را به جلو می کشد و رشته های عصبی کمر و گردن را تحت فشار قرار می گیرد.
در تاریخ کفش های پاشنه بلند در مظاهر اشراف گرایی و تجمل گرایی و نشان دادن جایگاه و طبقه اجتماعی سطوح عالی اجتماع بود که پای شاهان، خانواده های اشرافی، جنتلمن ها، سوارکاران ماهر و..بود با شیوع این روند افراد پایین دست اجتماع هم به پوشیدن این نوع از کفش ها گرایش پیدا کردند واشراف برای نشان دادن تفاوت خود با این طبقه، پاشنه های کفش خود را بلند تر می کردند.
بروز کفش های پاشنه بلند در قرن اخیر، و محبوبیت مد گرایی به عنوان طبقه  متمایز این صنعت، دیدگاهی تجاری در جوامع پیدا کرد و برای تبلیغ و برانگیختن احساسات و تجملات رشد گسترده ای یافت.
انسان ها بیشتر زمان خود را معمولا در حرکت کردن و جا به جا شدن می گذرانند که این امر یعنی ایستادن بر روی پاها که ستون های بدن انسان هستند.هنگام ایستادن بیشترین فشار بر قسمت پاشنه پا وارد می شود زیرا نیرویی که از طرف ارگان های بالای زانو به قسمت استخوان زانو وارد می شود، استخوان زانو این فشار را مستقیما به پاشنه پا منتقل می کنند در نتیجه پاشنه پا تحت تاثیر بیشترین فشار.

رابطه کفش پاشنه بلند و افزایش سردرد و سایر بیماری ها
با توجه به اینکه این جلوه ها در زنان از جذابیت بالایی برخوردار است، اما هشدار های جدی پزشکان در بروز انواع بیماری ها نیز روز به روز بیشتر می شود، گروهی از پزشکان بر این باورند که افرادی که کفش پاشنه بلند می پوشند بیشتر دچار سردرد می شوند. شاید این ظاهر زنان را در نظر مردان ظاهری فریبنده تر نمایان سازد اما، بلندی پاشنه کفش باعث قوس زیاد کمر شده و این قوس کمر به صورت جبرانی گردن را به جلو می کشد و رشته های عصبی کمر و گردن را تحت فشار قرار می گیرد.
همچنین بروز سردردهایی است که منشاء گردنی دارند و خود فرد از آن آگاه نیست، از نوع  سر دردهایی هستند که منشاء آنها اختلالات گردنی یا گرفتگی های عضلات گردن است. و یا ممکن است درد در امتداد ستون فقرات گردنی کم یا زیاد شود و فرد را دچار سر درد کند و نیز استفاده مستمر زنان به لحاظ محیط های شغلی و …در دراز مدت تاثیرات جبران نشدنی در بخش ستون فقرات آنها می گذارد.

تغییر نگرش به صنعت کفش پاشنه بلند
تشابه ساختار پاهای اسب و انسان، سرمایه گذاران این صنعت را به الگو برداری از این حیوان کرده اند، اما فارق از نیت فروش محصولات دنبال اهدافی در تغییر ساختار فرم و آناتومی انسان ها نیز هستند.

همانطور که می دانید و در کتب مقدس ما مسلمانان  نیز اشاره شده، سم اسب نمایان گر جن ها و شیاطین می باشد، از سم اسبان در خصایص تمدن های گذشته  و تجسم انگیزه های شهوهوانی استفاده میشده است، و تداعی کننده انگیزه های جنسی نیز می باشد.
با توجه به ظهور نمادهای ماسون ها و ترویج شیطان پرستی یکی از خواستهای آنان، ایجاد نزدیکی و شباهت شیطان من الجن به انسان است، از این رو سعی در تولید الگوسازی نمادهای شیطانی و به خدمت گرفتن در بعد انسانی آن می کنند.
کفش های پاشنه بلند در طی یک قرن اخیر شروع به گسترش اساسی کرده است اما نخبگان ماسونی برای اینکه بخواهند طرحی را پیاده سازند به صورت تدریجی آرام و آرام در طول زمان برنامه هایشان را پیش می برند تا به این نتیجه برسند بر همین اساس آنها در پروژه جهانی سازی قصد دارند که انسان امروزی را با الگوهای شیطانی و ماوراء طبیعه  خودشان که همان عالم شیطانی ماسونی است اتصال دهند و این ارتباط در قالب انسانیت حتی در بعد فیزیک امکان پذیر نیست و باید تغییر شکل صورت گیرد. از این رو صنعت هالیوودیسم که ابزار قدرت صهیونیست و ماسون در ترویج اهداف آنان است، در سیاست و اهداف فیلم ها از اولویت بسزایی بر خوردار است.

کپی برداری آواتار از سایر محصولات چون رقصنده با گرگها و ماتریکس
بنابراین در این مسیر، تبدیل پای آدم به پای سمی شکل ابتدا کفشهایی تولید شد که پاشنه خیلی کوتاه داشت سپس این پاشنه در طول زمان بلند و بلندتر شد و آنها با استفاده از مد توانستند این کفش ها را بین مردم رواج دهند تا بتوانند کم کم نوع استخوان بندی آدم را از طریق عادت و تکرار به شکل پای شیطان نزدیک تر کنند.

کفش های پاشنه بلندی که هم اکنون در جهان و متاسفانه کشور خودمان در حال استفاده است، از همین نوع و یا بدون پاشنه می باشد. این تنها بخشی از اهداف صهیونیستی در جهان است، آنها با لعاب دادن و فریب عوام به اسم مد گرایی اهداف خودشان را دنبال می کنند.

کفش هایی که در آینده قرار است تولید شود


جایگاه مردم در هرم اهداف صهیونیست

 

امروزتیرهای دشمنان افکار و فرهنگ امتها را نشانه گرفته است و  برده داری فکرو فرهنگ در حال رسوخ به جوامع است. باید با  آگاهی هرچه بیشتر تسلیم خواسته هایی به اسم مد نشویم و با تلاش و افزایش سطح معلومات و آگاهی، همواره بکوشیم خودمان را از این تهاجمات برهانیم و سبب نجات سایر اقشار مردم شویم.
باید در این راه با همتی بلند جهاد کرد. جهادی در راه شناخت آسیب ها و ارائه راهکارها، تا بتوانیم زمینه ظهور امام عصر(عج) را فراهم آوریم.

منبع: رهبران شیعه

 نظر دهید »

كشتار خاموش

16 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 كشتار خاموش

تلاش برای قتل عامّ خاموش مردم جهان سال‌هاست که در دستور کار استعمار جهانی است. ویلیام اینگدال، روزنامه‌نگار آمریکایی نیز در اثر خود با عنوان «بذرهای مرگ» به پروژه تغییر ژنتیکی ارگانیزم‌ها با هدف نژادکشی و عقیم‌سازی اشاره کرده است. روزنامه تخصّصیِ «یان برگرمایستر» در «اتریش» نیز با ارائه اسنادی، گروهی از اعضای لابی صهیونیستی حاکم بر بزرگ‌ترین بانک‌های جهانی از جمله دیوید روتچیلد، دیوید راکفلر و جرج سوروس را به انتشار ویروس خطرناک آنفولانزای خوکی در جهان به منظور سودجویی از طریق عرضه مرحله‌ایِ واکسن آن متّهم کرد. پیش از این نیز شکایتی علیه شرکت‌های باکستر، آفرگرین هیلز و تکنولوژی که مسئول تولید واکسن ضدّ آنفولانزای مرغی و متّهم درجه اوّل گسترش وبای جهانی بودند، تنظیم شده بود.

در قرن اخیر از استعداد پوسته زمین (لایه بسیار آسیب‌پذیرِ بیوسفر) با ضخامت تقریبی ۲۲ کیلومتر، به میزان فاحشی کاسته شده است و این مسئله ادامه حیات بر این سیّاره را با تهدیدی بسیار جدّی مواجه کرده است؛ به گونه‌ای که سازمان ناسا به منظور ممانعت از اعتراض جامعه جهانی، به دستور پنتاگون تصاویر ماهواره‌ای خود را محرمانه تلقّی می‌کند. تهدید حیات بر زمین، ریشه در مصرف بیش از حدّ سوخت‌های فسیلی دارد که با منافع سرمایه‌داری غرب گره خورده است (آمریکا مقام اوّل را در میزان تولید گازهای گلخانه‌ای در جهان به خود اختصاص داده است). در کنفرانس بیوسفر، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که زوال سیّاره‌ زمین به سبب فقدان مدیریت کارآمد جهانی و عدم هماهنگی در سیاست‌های کلان اقتصادی و … اجتناب ناپذیر است. از آن روی که ترمیم و نگهداری بیوسفر، مستلزم داشتن عزمی جهانی و هزینه‌ای بسیار سنگین است و استعمار جهانی به هیچ عنوان کاهش سودهای سرشار خود را نمی‌پذیرد، برای حفظ زمین تنها یک گزینه باقی می‌ماند و آن نیز کاهش سریع جمعیت برای خنثی کردن فشار بر بیوسفر و ایجاد تعادل در آن است. بر اساس طرح صهیونیستیِ ریزش بیوماسِ انسانی در خطّ کمربندی ذخایر زمین، جمعیت زمین باید به دو میلیارد تن کاهش یابد. رابرت مک نامارا، وزیر دفاع سابق آمریکا و سپس رئیس بانک جهانی در سال ۱۹۷۰ م. گفت:
رشد جمعیت جهان یک موضوع خطرناک پیش رو در سال‌های آتی است. رشد جمعیت به ناپایداری منجر خواهد شد و یک جمعیت ده میلیاردی بر زمین، غیرقابل کنترل خواهد بود. این جهانی نیست که تک‌تک ما می‌خواهیم در آن زندگی کنیم. آیا راهی برای گریز از چنین امری وجود دارد؟ به نظر می‌رسد که شاید از دو طریق بتوان از رسیدن جمعیت به ده میلیارد جلوگیری کرد؛ یا باید نرخ زاد و ولد کنونی به سرعت کاهش یابد یا باید نرخ مرگ و میر بالاتر رود. راه حلّ دیگری متصوّر نیست.
تلاش برای قتل عامّ خاموش مردم جهان سال‌هاست که در دستور کار استعمار جهانی است. ویلیام اینگدال، روزنامه‌نگار آمریکایی نیز در اثر خود با عنوان «بذرهای مرگ» به پروژه تغییر ژنتیکی ارگانیزم‌ها با هدف نژادکشی و عقیم‌سازی اشاره کرده است.
امروزه شگردهایی چون آلوده نمودن آب شرب و غذا با ترکیبات شیمیایی جدید و ناشناخته با ریزش ترکیبات فلزات سنگین در مخازن آب شهری و موادّ رادیواکتیو در سیلوهای آرد که پیامدهایی چون اختلال در سیستم‌های دفاع و گردش خون، کاهش قدرت باروری و ایجاد ناهنجاری‌های ژنتیکی و … در انسان دارد، در دستور کار استعمارگران قرار گرفته است (شیوع بیماری سارس در «چین» و صدور شیرخشک‌های آلوده به این کشور، اقداماتی در همین راستا بوده است). پس از اعلام خبر شیوع آنفلوانزای خوکی در «مکزیک» و قربانی شدن ۱۴۹ نفر، داروی تامی فلو که تنها داروی مؤثّر بر ضدّ ویروس این بیماری است، مورد تقاضای شدید آمریکاییان قرار گرفت. ویروس موجود در این بیماری در برابر دو داروی ضدّ ویروسِ آمانتادین و ریمانتادین مقاوم بوده؛ امّا در برابر تامی فلو آسیب‌پذیر است. این دارو محصول شرکت بیوتکنولوژیِ گیلعاد ساینسِ آمریکاست که پس از شیوع این بیماری، ارزش سهام آن در بازار بورس «نیویورک» به شدّت افزایش یافت.1 نام این شرکت پیش از این نیز در مورد آنفولانزای مرغی بر زبان افتاد. روزنامه تخصّصیِ «یان برگرمایستر» در «اتریش» نیز با ارائه اسنادی، گروهی از اعضای لابی صهیونیستی حاکم بر بزرگ‌ترین بانک‌های جهانی از جمله دیوید روتچیلد، دیوید راکفلر و جرج سوروس را به انتشار ویروس خطرناک آنفولانزای خوکی در جهان به منظور سودجویی از طریق عرضه مرحله‌ایِ واکسن آن متّهم کرد. پیش از این نیز شکایتی علیه شرکت‌های باکستر، آفرگرین هیلز و تکنولوژی که مسئول تولید واکسن ضدّ آنفولانزای مرغی و متّهم درجه اوّل گسترش وبای جهانی بودند، تنظیم شده بود. این روزنامه متّهمان این پرونده را گروه تروریسم بیولوژیکی خواند که با تولید ویروس‌های خطرناک و انتشار آن در جهان اقدام به کسب درآمدهای هنگفت می‌کنند. به نوشته این روزنامه، پادزهرها و واکسن‌هایی که این شرکت‌های صهیونیستی تولید می‌کنند، بهانه‌ای برای انتشار هر چه بیشترِ بیماری‌های ناشناخته و ویروس‌هایی است که با صرف هزینه‌های سنگین در آزمایشگاه‌های ایشان در آمریکا تولید می‌شود. رئیس کمیته پژوهش‌های ژئوپلتیک «روسیه» نیز اعلام کرد که ویروس آنفولانزای خوکی با هدف کنترل جمعیت جهان و به صورت آزمایشگاهی در آمریکا تولید شده است. لازم به ذکر است که برخی از این ویروس‌ها به سبب عدم مهار به موقع، در طول زمان جهش یافته و از کنترل سازندگانش خارج می‌گردد.
صهیونیست‌ها از طریق جای‌گزینی کامل طبّ شیمیایی خویش با طب سنّتی در قرن اخیر در ایران، حدّاقل دو دهه از عمر ایرانیان کاسته‌اند. البتّه طبّ شیمیایی به طور مطلق مردود نمی‌باشد؛ امّا باید به طور بسیار محدود به کار گرفته شود.
در ۲۶ اکتبر ۱۹۸۶ م. نشریه «ساندی اکسپرس» مقاله‏ای با عنوان «ویروس ایدز در آزمایشگاه‏های پنهانی تولید شده است» چاپ نمود که در آن، دکتر جان سیل (پزشک برجسته و سرشناس) و پروفسور یاکوب سیگال (مدیر بازنشسته مؤسّسه زیست‏شناسی دانشگاه برلین) استدلال نمودند که ویروس ایدز باید ویروسی آزمایشگاهی باشد. همچنین دکتر آلن کانت ول در دو کتاب مستدل و علمی خود با عناوین «ایدز و پزشکان مرگ» (۱۹۸۸) و «خون عجیب» (۱۹۹۳) به شرح جزئیّات این نظریه پرداخت. ضمناً بر اساس برخی اسناد موجود در «کتابخانه سنای آمریکا»، وزارت دفاع این کشور با دریافت بودجه ده میلیون دلاری در ژوئیه ۱۹۶۹ م. مأموریّت یافت تا عامل زیستی ـ ترکیبی‏ای تولید نماید که قادر باشد سیستم ایمنی بدن انسان را مختل کرده یا از بین ببرد. شایان ذکر است که به رغم اختلاف‌نظر در منشأ پیدایش ویروس بیماری ایدز، کارشناسان شیوع آن را در سراسر جهان محصول برنامه‏های واکسیناسیون عمومی می‏دانند. سال‏ها پیش از ظهور ایدز در آفریقا، پنج تا هفت میلیون نفر از ساکنان آفریقای مرکزی، یعنی خاستگاه ایدز، توسط سازمان بهداشت جهانی واکسینه شده بودند. بر اساس آمار رسمی در حدود ۹۰ درصد قربانیان ایدز از کشورهای جهان سوم هستند.لازم به ذکر است که اخیراً در طیّ یک پژوهش، با اجرای پنج جهش در ویروس آنفولانزای پرندگان نوع H5N1 فرمولی کشف شده که قادر است در مدّت زمانی کوتاه در میان میلیون‌ها نفر پخش شود. رون فوشیر، میکروب‌شناس مرکز پزشکی «آراسموس هلند» که رهبری تیم پژوهش را بر عهده دارد، اذعان نموده است که این ویروس، یکی از خطرناک‌ترین ویروس‌های ساخت دست انسان است. ادّعا می‌شود که این پژوهش بخشی از یک تلاش بین‌المللی برای درک بیشتر از ویروس H5N1 است.
شرکت‌های نفتی بزرگ که در مالکیّت صهیونیست‌ها می‌باشند برای تضمین سودهای هنگفت خود، چند سال پیش مبتکری را که موفّق شده بود، فرمول جدیدی برای سوخت جایگزین اتومبیل بیابد، از بین بردند. دکتر جان کولمن در کتاب «کمیته ۳۰۰» به این واقعیّت اشاره می‌کند که غرب به شدّت می‌کوشد تا مانع از تولید برق هسته‌ای در کشورهای در حال توسعه و خودکفایی این کشورها در بخش انرژی شود؛ زیرا این خودکفایی علاوه بر این که سودهای شرکتهای نفتی را به شدّت کاهش می‌دهد، زیربنای اصلی استقلال این کشورها نیز می‌باشد. اگر این کشورها صاحب منابع طبیعی نیز باشند، این حسّاسیت افزون می‌گردد؛ زیرا آنها دیگر نیازی به فروش ثروت‌های ملّی خود نخواهند داشت.
دونالد رامسفلد درباره فراماسونری چنین می‌گوید:
انسان هیچ گاه مانند زمانی که در محراب فراماسونری زانو بر زمین می‌زند و دعا می‌کند به خداوند(؟!) نزدیک نمی‌شود.2
در روزگاری نه چندان دور، تجربه یکصد و بیست سال عمر برای عموم مردم عمری طبیعی و معمولی بود؛ در حالی که امروزه، در سراسر گیتی، مردان و زنان در پنجاه سالگی فرسودگی و پیری را تجربه می‌کنند. تباه شدن حرث و نسل، آلودگی آب و نان، تحمیل غذا و داروی رنگین، امّا مسموم در کنار بسیاری از ترفندها، عمر عمومی ساکنان زمین را به ۵۰% عمر طبیعی کاهش داده است … جنگ بیوتکنولوژیک تنها بخشی از پروژه کشتار خاموش است. بنا به نظر پرفسور فرانسیس بویل که قانون سلاح‌های بیوتکنولوژیک ضدّ تروریسم کنگره آمریکا را نوشته است، پنتاگون بخشی از دو دستورالعمل استراتژی ملّی بوش در سال ۲۰۰۲ م. مبنی بر پیشبرد جنگ بیولوژیک و پیروزی در آن را دنبال می‌نماید. وی می‌نویسد:
حکومت فدرال ایالات متّحده آمریکا از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴ م. در ارتباط با مطالعات و تحقیقات مربوط به جنگ‌های بیولوژیکی ۵/۱۴ میلیارد دلار هزینه نموده است.
ریچار ابرایت، بیولوژیست «دانشگاه راجرز» می‌گوید:
در حال حاضر در آمریکا بیش از ۳۰۰ مؤسّسه علمی و حدود دوازده هزار واحد، در ارتباط با جنگ‌های بیولوژیک فعّالیت می‌کنند. طیّ بیست سال اخیر، توسط پژوهشگران کمپانی‌های بزرگ چند ملّیتی داروسازی، ۳۰ نوع بیماری جدید از جمله ایدز و آنفولانزای خوکی خلق و به جان مردم جهان افکنده شده است. فروش دارو و عرضه واکسن‌های به ظاهر بازدارنده و توزیع شده، سالانه بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار به حساب تعداد محدودی کمپانی داروساز می‌ریزد.
روزنامه ملّی «گارته» ترکیه از قول آقای راونی کیلده اعلام کرده که آمریکا پیرو نشست بیلدربرگ در ۱۵ مه ‌۲۰۰۹ م. با طرح هنری کسینجر، تصمیم گرفته است بدون هزینه و حتّی با کسب درآمد میلیاردها دلار، یک سوم مردم جهان را نابود کند. وزیر بهداشت سابق «فنلاند» نیز گفت:
ویروس آنفولانزا را مقامات آمریکایی سنتز کرده تا نیمی از مردم جهان را نابود کنند.
آدریان گیبس، دانشمند ویروس‌شناس «استرالیا» نیز گفته که این ویروس ماهیّت ویروس طبیعی را ندارد و در آزمایشگاه‌های مخفی، به آن دست یافته و عمداً آن را منتشر کرده‌اند. او این اطّلاعات را در مجلّه تخصّصی ویروس‌شناسی «ویرولوژی» نیز منتشر کرده است.
«ساندی تایمز» مورّخ ۲۴ مه ۲۰۰۹ م. نوشت:
میلیاردرهایی از زمره رده‌نخست‌ها، پنهانی گرد هم آمده‌اند تا درباره چگونگی استفاده از ثروت خود در راستای کاهش جمعیت جهان و برچیدن موانع سیاسی و مذهبی که بر سر راه تغییرات مورد نظر آنها قرار دارد، به گفت وگو بنشینند … آنها به این نتیجه رسیده‌اند که باید به منظور کاهش رشد جمعیت که تهدیدی زیست‌محیطی، اجتماعی و صنعتی به حساب می‌آید، استراتژی مشترکی اتّخاذ کنند.
یهودیان تبلیغ دینی ندارند؛ زیرا کسی را به آیین خویش نمی‌پذیرند و جمعیت ایشان نیز درصد قلیلی از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهد. از سوی دیگر آنها حاکمیّت بر بشریت را حقّ خود می‌پندارند، بنابر این، راهی جز کاستن از جمعیت غیر یهود ندارند و به راحتی دست به کشتار ایشان می‌زنند.

تلاش برای در انحصار گرفتن خوراک مردم جهان
در راستای کنترل کامل منابع غذای مردم جهان در آینده، بیل گیتس، مدیر سابق «شرکت مایکروسافت» و از اعضای بیلدربرگ بنیادی به نام خود، با ۶/۳۴ میلیارد دلار سرمایه تأسیس کرده است که ۳۱ میلیارد دلار آن، هدیه ابر سرمایه‌دار صهیونیست وارِن بافِت می‌باشد. بیل گیتس در این بنیاد سالانه میلیون‌ها دلار خرج پرورش و نگهداری سه میلیون نوع بذر مختلفی می‌کند که از سراسر جهان جمع‌آوری شده و برای قحطی بزرگ جهانی در انبار وسیعی به نام بانک بذر قیامت در کشور «نروژ» (در قطب شمال) نگهداری می‌شود. بنیاد گیتس در حال جمع‌آوری بذرهای بومی مناطق مختلف جهان است تا زمینه را برای محتاج کردن کشاورزان به بذرهای تغییر ژنتیکی داده شده، یک بار مصرف فراهم سازد. بنابراین کشاورزان که از گندم کشت شده، برای کشت سال آینده‌شان بذر بر می‌داشته‌اند، اکنون هر ساله محتاج خرید بذرهای یک‌بار مصرف صهیونیست‌ها خواهند بود. گفتنی است که تا پیش از اشغال «عراق»، خزانه بذر گندم پر ارزشی در «ابوغریب» وجود داشت که یک هزار سال از سابقه کشت برخی از بذرهای آن می‌گذشت؛ امّا اکنون اثری از آن باقی نیست. رئیس انبار بزرگ گیتس، یک کانادایی به نام مارگارت کتلی کارسون است که تا سال ۱۹۹۸ م. رئیس شورای کنترل جمعیت بنیاد راکفلر بوده است. بنیاد راکفلر یکی از شرکای گیتس در این پروژه است. راکفلر در دهه ۷۰ م. پروژه‌ای را برای تغییر ژنتیکی بذرها و تخم‌های گیاهی آغاز نموده بود. لازم به ذکر است که در مهندسی ژنتیک، گاهی ژن سایر موجودات، مانند انسان یا حیوان را در بنیاد دانه‌های گیاهی وارد می‌کنند (مثلاً به قصد مقاوم‌سازی آنها) که تأثیرات وحشتناکی بر سلامت انسان دارد. البتّه شاید صهیونیست‌ها از آن جهت عنوان خیریّه بر این بنیاد نهاده‌اند که قصد دارند پس از یک بحران بزرگ خودساخته، سومین جنگ جهانی و اعلام حکومت جهانی، در نقش منجیان و روزی‌دهندگان بشریت ظاهر شوند!

پی‌نوشت‌ها:
1. گیلعاد یک نام عِبری است. لازم به ذکر است که صنعت داروسازی در انحصار صهیونیزم است. دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت آمریکا در زمان حمله به عراق، یکی از سهامداران و عضو هیئت مدیره شرکت مذکور است.
2. مجلّه M.S.A، ش ۱۹، ص ۱۴.

منبع: ماهنامه موعود شماره 144 و 145

 1 نظر

نقدی بر بازی "عملیات‌های جهانی: تکاور لیبی"

16 خرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

 نقدی بر بازی "عملیات‌های جهانی: تکاور لیبی"

گیمرجهانی در حالی که از سوی تروریستها به  سمت او شلیک می شود عباراتی قرآنی “یا ایها الکافر” (تداعی آیه اول سوره کافرون) را می شنود به این عبارات شرطی شده و اینگونه در ذهن او نقش می بندد که جمعی که از این عبارات  استفاده می کنند فارغ از موقعیت جغرافیایی، همگی تروریست هستند. تروریستهایی که مثل بسیاری از بازیها صورتهای خود را با چفیه پوشانده اند.

 «عملیات‌های جهانی: تکاور لیبی» بازی رایانه ای که هم زمان با بیداری اسلامی منطقه و انقلاب مردم لیبی به بازار عرضد شد.
«عملیات‌های جهانی: تکاور لیبی» (Global Ops:Commando Libya) بازی  اکشن  سوم شخص است که  توسط bitComposer و Spectral  عرضه شده، موضوع بازی متعلق به چهل سال گذشته است اما با محتوا و درون مایه‌ای  نوین ارائه گشته است.  این بازی با موتور قدرتمند آنریل انجین (Unreal Engine) ساخته شده اما دارای گرافیک بسیار خوبی نیست و در قد و قواره بازی های سال 2011 نمی گنجد شاید علت تعجیل در عرضه بازی به منظور هم زمانی با بیداری اسلامی منطقه  و انقلاب مردم لیبی  باشد.
داستان بازی درباره سقوط بمب‌افکن بی 52 جی (B52-G) آمریکایی در 21 ژانویه 1968  است که به علت حادثه در آبهای یخ زده قطب شمال  در نزدیکی پایگاه هوایی تول سقوط می‌کند. پس از تجسس مشخص می‌شود که یکی از چهار  بمب موجود در بمب افکن مفقود شده و بررسی سازمان سیا نشان می دهد که بمب چهارم توسط یک دلال سلاح روسی"یبی‌وادنکو” ( Yebievdenko) سرقت شده و قرار است به تروریستهای لیبیایی فروحته شود اینک آمریکا نگران است که مبادا به خاطر دخالت آمریکا در لیبی علیه آمریکا استفاده شود. شما در نقش نیروی ویژه آمریکایی از گریلند تا آفریقا عملیات انجام می دهید  و مانع این اقدام می شوید.
در این بازی سعی شده با استفاده از روش  افکار تحریف شده خطر جنگ هسته ای به علت مسلح شدن گروهها تروریستی گوشزد شود و از سوی دیگر مجهز بودن برخی از  کشورها به سلاح اتمی با تمام وقایع روی داده امری پذیرفته شده و غیر قابل اجتناب تلقی گردد ضمن آنکه خطر گروهها و تشکل های اسلامی به صورت ویژه برجسته سازی شود.

افکار تحریف شده :
دررسانه هایی چون بازی های رایانه ای سعی می شود با استفاده از روش افکار تحریف شده با ترکیب  واقعیت  با دروغ و فریب، موضوع تبلیغات را در نظر مخاطب، حقیقت جلوه داده شود. در این بازی هم تلاش شده با مقدمه ای واقعی افکار مخاطبین به سمت اهداف از پیش تعین شده سوق داده شود. چرا که داستان ابتدایی بازی مبتنی بر یک واقعه تاریخی است.
در روز 21 ژانويه 1968، به خاطر آتش سوزی در کابین هواپیما، بمب افكن بي - 52   بر فراز گرينلند (جزيره اي خودمختار متعلق به دانمارك ) در منطقه پوشيده از يخ خليج نورت استار در نزديكي پايگاه هوائي تيول (شرقی‌ترین پایگاه نیروی هوایی آمریکا)  سقوط كرد.
در اثر سقوط هواپیما، ۱2۲ هزار و ۵۰۰ لیتر سوخت جت موجود در این هواپیما و مواد منفجره موجود در آن  منفجر شد؛  و در اثر این انفجار، مواد هسته‌ای مضری از قبیل پلوتونیوم، اورانیوم و تریتیوم، همراه با لاشه هواپیما، در محوطه‌ای به مدت ۲۰ دقیقه سوختند. گرمای این آتش باعث شد یخ منطقه آب شود؛ منطقه مورد نظر بعدا در حالی که هنوز گرد و غبارهای هسته‌ای را در خود داشت، به حالت جامد درآمد.
برای مقابله با اثرات مضر این سانحه، یک اقدام پاکسازی گسترده موسوم به «پروژه ذوب یخ» با مشارکت بیش از ۷۰۰ نفر آغاز شد؛ با اینکه شرایط برای کار تقریبا غیر ممکن بود. عملیات پاکسازی تا پایان ماه فوریه در شرایط کاملا تاریک انجام می‌شد، سرعت وزش باد نزدیک به ۱۳۷ کیلومتر در ساعت بود، دمای هوا ۲۸ تا ۷۰ درجه زیر صفر بود و کارگران موظف شده بودند تا پیش از آغاز گرمای بهار عملیات اکتشاف را به پایان برسانند. در هر حال   ظرف مدت ۸ ماه از آغاز این سانحه نزذیک به ۱۰ هزار و ۵۰۰ تن از برفها و یخهای آلوده در بشکه‌هایی جمع‌آوری و برای انجام اقدامات دفعی به آمریکا فرستاده شدند. قرار شد بر اساس این نظر که حجم بالای آب می‌تواند میزان مواد هسته‌ای را رقیق کند و به سطحی ایمن برساند، با باقیمانده ضایعات کاری نداشته باشند.
پنتاگون اعلام كرد كه هر چهار سلاح هسته اي “نابود” شده اند. اما اسناد طبقه بندي شده‌اي كه تحت برنامه “قانون آزادي اطلاعات آمريكا” در اختيار بي.بي.سي قرار گرفته است
این اسناد  روشن مي‌ کند كه بازرسان كه ظرف هفته هاي پس از حادثه قطعات را كنار هم قرار دادند متوجه شدند كه در اين قطعات فقط مي‌توان سه سلاح را يافت!
حتي تا پايان ژانويه يكي از اين اسناد از بخش سياه شده ای در يخ‌ها گزارش مي داد كه مجددا يخ زده بود و داراي خطوط ناشي از فرود سلاح با چتر بر روي آن بود.در اين سند آمده است: چيز خاصي نظير گداخت اولي يا دومي در يخ فرو رفته است كه اولي يا دومي به قطعات سلاح اشاره مي‌كند.
ديگر مقاماتي كه پرونده‌هاي طبقه بندي شده را مشاهده كرده‌اند رها كردن يك سلاح هسته‌اي در اين منطقه را تاييد كردند. هر چند که پنتاگون از اظهارنظر در خصوص اين تحقيقات خودداري نمود و فقط به مطالعات رسمي سابق در خصوص اين حادثه اشاره كرد.

تروریستهای مسلمان :
هماهنگونه که اشاره شد با مقدمه ای مبتنی بر یک داستان واقعی در  بازی سازندگان یازی سعی می کنند اهداف از پیش تعیین شده خود را پیگیری کنند. بازی زمانی به بازار عرضه شد که موج بیداری اسلامی به  بسیاری از کشورهای اسلامی رسیده بود و مردم لیبی نیز علیه دیکتاتور لیبی قیام کرده بودند.  اما در این بازی به گیمرها اینگونه القا می شود که تروریستهای لیبیایی افرادی مسلمان و ضد غربی اند که در پی دست یافتن به سلاح اتمی برای حمله هسته ای به آمریکا هستند و  بالطبع گیمر حق قانونی دفاع از خود را به سرباز امریکایی می دهد که برای باز پس گیری اموال خود(بمب اتمی سرقت شده ) از یک سو و جلوگیری از حمله نظامی هر اقدامی انجام دهد!
شاید مخاطب عام و حتی برخی از گیمرها اتفاقات روی داده در بازی  همچون معماری ساختمانها در لیبی، چهره تروریستهای لیبیایی با چفیه ، مجهز بودن تروریستها به سلاح های شرقی و حتی شنیده شدن اصوات عربی را مبتنی بر واقع گرایی بازی بگذارند چرا که توقعی نیست در کشور لیبی، افراد به زبانی غیر از عربی صحبت کنند . این ظاهر امر است و اگر با دقت به تکه کلام های تروریستها مسلمان، وقتی که به سمت شما حمله می کنند گوش کنید این عبارت ها را می شنوید .
“یا ایها الکافر” یا “موت یا ایها الخنزیر” و ….
گیمر جهانی در حالی که از سوی تروریستها به  سمت او شلیک می شود عباراتی قرآنی “یا ایها الکافر” (تداعی آیه اول سوره کافرون) را می شنود به این عبارات شرطی شده و اینگونه در ذهن او نقش می بندد که جمعی که از این عبارات  استفاده می کنند فارغ از موقعیت جغرافیایی، همگی تروریست هستند. تروریستهایی که مثل بسیاری از بازیها صورتهای خود را با چفیه پوشانده اند.

 

نکته قابل توجه این است که این بازی در 7 اکتبر 2011  در اروپا (15 مهر ماه سال 90 ) و 26 اکتبر ( 4 ابان ماه  سال 90 ) در امریکا منتشر شد و بنیاد ملی بازی های رایانه ای که موظف است بازی های رایانه ای را مبتنی بر راهبردهای نظام جمهوری اسلامی ایران رده بندی کند - به جهت اینکه گیمرها ایرانی از قافله جهانی عقب نمانند در تاریخ 30 آبان ماه 90 این بازی را بررسی کرد و بدون نیاز به ویرایش برای مخاطبین بالای 18 سال مجاز اعلام نمود!!
بررسی این بازی و مشابه آن   ضرورت توجه متولیان امر و محققین این حوزه را دوچندان می کند که در حوزه رده بندی و توزیع با دقت کار کنند و از سوی دیگر صاحبنظران این حوزه را به عنوان پیشقراول جنگ رسانه ای دشمن در بین قشر آینده ساز مورد توجه قرار دهند.

نویسنده : مهندس مهدی حق وردی طاقانکی
منبع : ماهنامه پیام انقلاب. شماره 63 . ص 38 و  39

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 63
  • 64
  • 65
  • ...
  • 66
  • ...
  • 67
  • 68
  • 69
  • ...
  • 70
  • ...
  • 71
  • 72
  • 73
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس