تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

ده دليل براي دست برداشتن از فيس بوك

05 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی
ده دليل براي دست برداشتن از فيس بوك
 چكيده :

  در ادامه كشمش هاي رسانه اي كه چندي است در مطبوعات امريكايي بر سر فيس بوك به راه افتاده است و در مواردي به نظر مي رسد كه خود فيس بوك نيز در تنور اين جدال ها مي دمد ،برخي از صاحب نظران به اين نتيجه رسيده اند كه ادامه عضويت در اين سايت به هيچ وجه به صلاح منافع آنها نيست و ضمن خروج از آن ، مي كوشند با ارائه دلايل متنوع ، ديگران را نيز تشويق به انجام اين كار كنند. يكي از عمده ترين دلايل اين منتقدان ، هراس از نفوذ گسترده و شتابان فيس بوك در فضاي اينترت و بيم از سلطه مطلق آن بر حوزه هاي سايت هاي اجتماعي در آينده اي قريب الوقوع است .آن چنان كه دراين مقاله مي خوانيم، فيس بوك در حال دگرگون كردن مفهوم حريم خصوصي براي كاربران خود است ، در حالي كه قصد اين سايت از رفع محدوديت هاي موجود در انتشار اطلاعات خصوصي كاربران ، نه كمك به باز شدن فضاي نت و تكامل بيشتر آن ،بلكه صرفاً سودجويي بيشتر از قبل كاربران از همه جا غافلي است كه اسرار خصوصي خود را داوطلبانه در اختيار اين سايت قرار مي دهند.
سياست هاي پرايوسي (حريم خصوصي) «فيس بوك» كماكان رو به قهقرا دارند. همين يك دليل براي بسياري كفايت مي كند كه قيد فيس بوك را بزنند . من در اينجا ده دليل ديگر برايتان مي آورم كه شما نيز همين كار را كنيد:
بعد از كمي تأمل ،من تصميم گرفتم اشتراك فيس بوك خود را حذف كنم . ميل دارم شما را تشويق به انجام اين كار كنم. نيمي از انگيزه اين كار ، از روي
دوستي است و نيمي ديگر از روي خودخواهي . نيمه نوع دوستانه آن اين است كه به نظر من ، فيس بوك به عنوان يك شركت ، فاقد اخلاقيات لازم براي اين كار است. نيمه خودخواهانه آن نيز اين است كه دوست دارم شبكه اجتماعي خودم را از فيس بوك دوركنم تا به اين ترتيب هيچ چيز را از دست ندهم . به هر روي ، در اينجا «ده دليل اصلي» را ذكر مي كنم. مبني بر اينكه چرا شما بايد به من و تعداد بسياري ديگري از افراد بپيونديد و اشتراك خود را حذف كنيد.

1. «شرايط خدمات» فيس بوك كاملاً يك جانبه است
  بياييد از اساس شروع كنيم .درشرايط خدمات فيس بوك آمده است كه اين سايت نه تنها مالك اطلاعات شما مي شود(بخش 201) بلكه اگر شما اين اطلاعات را دائماً و دقيق روز آمد نكنيد (بخش 406)آنها مي توانند اين اشتراك شما را منقضي كنند.)(بخش 14) مي توانيد بگوييد كه اين شرايط فقط منافع فيس بوك را حفظ مي كند و در عمل به اجرا گذاشته نمي شود، اما اين دفاع در ارتباط با ديگر فعاليت هاي آنها بسيار سست است . همان گونه كه مشاهده خواهيد كرد ، هيچ دليلي وجود ندارد كه فيس بوك را از اين ترديد منتفع كرد. در اصل آنها مشتريان خود را همچون كاركنان بي جيره و مواجب براي منبع يابي جمعيتي ، جهت كسب اطلاعاتي مي بينند كه هدف از گردآوري آنها ،تبليغات است.

2. رياست فيس بوک كه داراي پيشينه اي مستند از رفتار غير اخلاقي است
  از همان آغاز ظهور فيس بوك ، پرسش هايي در ارتباط با مسائل اخلاقي زوكربرگ وجود داشت . طبق نوشته BusinessInsider.com ، او ازاطلاعات كاربران فيس بوك براي حدس زدن عبور واژه هاي ايميل ها و خواندن ايميل هاي شخصي ، به منظور بي اعتبار كردن رقبايش استفاده مي كرده است . اين ادعاها ، ولو اثبات نشده و به نوعي كهنه و منسوخ شده ،سؤالات دردسرسازي را درباره اخلاقيات رئيس بزرگ ترين شبكه اجتماعي جهان پيش مي كشد .آنها خصوصاً با توجه به اين كه فيس بوك تصميم گرفته است شصت و پنج ميليون دلار را براي تسويه يك پرونده قضايي بپردازد ، اهميت بيشتري مي يابد ،پرونده اي كه ادعا مي كرد ، زوبرگ در اصل ، ايده فيس بوك را ربوده است.

3. فيس بوك جنگ اعلام شده اي را در مورد پرايوسي به راه انداخته است
  مؤسس و رئيس فيس بوك در دفاع از تغييرات صورت گرفته در پرايوسي فيس بوك در ژانويه گذشته گفت: «مردم نه تنها در به اشتراك گذاشتن اطلاعات بيشتر و متنوع تر ،احساس راحتي بيشتري پيدا كرده اند،بلكه نگرشي بازتر نسبت به تعداد بيشتري ازمردم پيدا كرده اند. اين هنجار اجتماعي دقيقاً چيزي است كه در طي زمان تكامل يافته است.» او در موردي اخيرتردر معرفي Open Graph API گفته است كه «… اكنون نكته اي از پيش تعيين شده ، اجتماعي بودن است .» اين حرف در اصل بدين معناست كه فيس بوك نه تنها مي خواهند همه چيز را در ارتباط با شما بداند و مالك اين اطلاعات شود ، بلكه آنها در دسترس همگان قرار دهد . امري كه به خودي خودو ضرورتاً غير اخلاقي نخواهد بود مگر آنكه …

4. فيس بوک درحال به كار گرفتن ترفند «طمعه و جابه جايي» كلاسيك است
  فيس بوك در عين حالي كه به سازندگان مي گويد API هاي جديد را چگونه طراحي كنند كه بتوانندبه اطلاعات شما دسترسي پيدا كنند،درارتباط با توضيح كاركردهاي آنها براي كاربران ، كما بيش خاموش است . اين كار نوعي ترفند طعمه و جابه جايي است . فيس بوك شما را وا مي دارد تا اطلاعاتي را به اشتراك بگذاريد كه در غير اين صورت شايد چنين كاري را نكنيد ، سپس اين اطلاعات را در دسترس عموم مي گذارد . از آنجايي كه كسب و كار فيس بوك ،پول درآوردن از اطلاعات مربوط به شما براي اهداف تبليغات تجاري هستند ، با اين كلك ، اطلاعات كاربران خود را مي گيرد و آنها را در اختيار آگهي دهندگان مي گذارد . بنابراين فيس بوك از اين نظر بسيار بدتراز تويتر است: تويتر فقط ساده ترين (ومعتبرترين) ادعاي هاي پرايوسي را مطرح كرده است و مشتريان آنها مي دانند كه تمام تويت هاي آنها همگاني مي شود. و به همين دليل نيز هست كه FTC نقش پيدا مي كند كه مردم هم در حال استفاده از آنها هستند(و برنده اين بازي هم مي شوند).

5. فيس بوك قلدري مي كند
  زماني كه پيت واردن نشان داد كه اين ترفند طعمه و جابه جايي چگونه عمل مي كند(با اشاره به كل اطلاعاتي كه در نتيجه تغييرات تنظيمات پرايوسي فيس
بوك ،سهواً عمومي شده بود) فيس بوك از او شكايت كرد . به ياد داشته باشيد ، اين اتفاق درست قبل از اين اظهار نظر رخ داد كه «اكنون حالت از پيش تعيين شده ،اجتماعي بودن است .» بنابراين چرا آنها از يك نرم افزار نويس مستقل و سرمايه گذار تازه كار به خاطر در دسترس عموم قرار دادن اين اطلاعات شكايت كردند ،درحالي كه خودشان از قبل برنامه اين كار را ريخته بودند؟ دستور كار واقعي آنها كاملاً روشن است: آنها نمي خواهند كاربرانشان بفهمند كه عملاً چه اندازه از اين اطلاعات عمومي مي شود.

6. حتي اطلاعات خصوصي شما با ساير برنامه ها به اشتراك گذاشته شده است
  در اين نقطه ، تمام اطلاعات شما با ساير برنامه هايي كه نصب كرده ايد به اشتراك گذاشته مي شود. اين امر يعني اينكه اكنون شما نه تنها به فيس بوك اعتماد داريد بلكه به سازندگان اين برنامه ها نيز اعتماد داريد . در حالي كه برخي از آنها ممكن است حتي از نظر اخلاقي از فيس بوك نيز مسئله دارتر باشند .درعمل اين امر بدين معني است كه تمامي اطلاعات شما ـ تمامي آنها ـ بايد به شكلي مؤثر عمومي تلقي شوند، مگر آنكه خيلي ساده ، اصلاً از هيچ كدام برنامه هاي فيس بوك استفاده نكنيد.وقتي شما از Open Graph API استفاده مي كنيد ، ديگر فقط به فيس بوك اعتماد نداريد ، بلكه به اكوسيستم آن اعتماد مي ورزيد .

7. فيس بوك از نظر صلاحيت هاي فني به قدر كفايت قابل اعتماد نيست
  چنانچه در ارتباط با مسائل اخلاقي در اينجا سخني به ميان نمي آورديم ، باز هم من به صلاحيت فني فيس بوك براي حصول اطمينان از اينكه اطلاعات من به سرقت نمي رود ترديد داشتم. براي مثال ،معرفي اخير دكمه «Like» از سوي فيس بوك ، دسترسي به فيد من و اسپم كردن شبكه اجتماعي ام براي هكرها نسبتاً ساده تر شده است . شايد هم اين يك بازي براي درو كردن اطلاعات سودآور است ، شما چه مي گوييد؟ اين كار آخرين مورد از يك رشته از اشتباهات از سوي كي استون كاپز است ، مثل عمومي ساختن مطلق پروفايل هاي كاربران به طور تصادفي يا سوراخ موجود در متن نويسي بين سايتي كه دو هفته زمان برد تا آن
اصلاح كنند.آنها يا زياد در غم پرايوسي شما نيستند يا اصلاً مهندسين خوبي ندارند ،يا شايد هر دو.

8. فيس بوك حذف واقعي اشتراك شما را به طرزي غير قابل باور دشوار كرده است
  عمومي كردن اطلاعات يا حتي گمراه كردن كاربران براي انجام اين كار ،يك چيز است ، اما من در اينجا خطي قاطع مي كشم .چرا كه وقتي تصميم مي گيريد كه ديگر كافي است ، حذف كردن اشتراكتان براي شما كاري به راستي دشوار مي شود. آنها هيچ قولي براي حذف كردن اشتراكتان نمي دهند و هر برنامه اي كه مورد استفاده قرار داده ايد نيز ممكن است در رايانه شما باقي بماند. در رأس اين موضوع ، حذف اشتراك فيس بوك قرار دارد كه به شكلي باورنكردني (و تعمدي) گيج كننده است .زماني كه شما وارد تنظيمات اشتراك مي شويد ، گزينه اي براي غير فعال كردن اشتراك در اختيار شما گذاشته مي شود ،گزينه اي براي غير فعال كردن اشتراك در اختيار شما گذاشته مي شود كه معلوم مي شود نه تنها گزينه مورد نظر شما نيست بلكه اصلاً به معناي حذف كردن اشتراك شما نيست . غير فعال كردن به معناي اين است كه شما هنوز در عكس ها تيك مي خوريد و از سوي فيس بوك اسپم مي شويد(شماعملاً مجبوريد از دريافت ايميل ها به عنوان بخشي از فرايند غيرفعال سازي صرف نظر كنيد ،يك ريزه كاري باور نكردني ساده براي نظارت كردن ،شما دوباره به فيس بوك مي گرديد ، گويي كه اصلاً هيچ اتفاقي نيفتاده است! شما براي حذف واقعي عملي اشتراك خود بايد يك لينك مدفون در لابه لاي اطلاعات كمك آنلاين را پيدا كنيد(منظورم از «مدفون» اين است كه براي رسيدن ، به آن بايد پنج جا را كليك كنيد). يا مي توانيد فقط اينجا را كليك كنيد. در اصل فيس بوك مي كوشد براي حفظ اطلاعات كاربران خود‌، حتي بعد از آنكه اشتراك خود را «حذف مي كنند» ، به آنها كلك بزند.

9. فيس بوك از وب آزاد حمايت نمي كند
  اين به اصطلاح Open Graph API به اين دليل اين طور نام گذاري شده است كه جامه مبدلي را بر ماهيت اساساً بسته خود بپوشاند. اين موضوع به اندازه كافي بد است كه هدف غايي فيس بوك اين است كه ما همگي وارد كار مي شويم و
دست در دست هم كمك مي كنيم تا اطلاعات بيشتري را در مورد ما گردآوري كند. اين به اندازه كافي چيز بدي است كه بيشتر مشتريان فيس بوك هيچ تصوري در اين باره ندارند كه اين اطلاعات عمدتاً عمومي سازي مي شوند. اين به اندازه كافي چيز بدي است كه آنها ادعا مي كنند كه مالك اين اطلاعات هستند تا يكي از تنها منابع موجود براي دسترسي به اين اطلاعات باشند ، اما زماني كه آنها تغيير چهره اي اساسي مي دهند تا اين عمل «باز» بنامند ، اين كاري است كه صرفاً به فيس بوك اختصاص دارد . شما نمي توانيد از اين امكان استفاده كنيد ، مگرآنه در فيس بوك حضور داشته باشيد.

10. وجود امكانات زائد در فيس بوك
  بين تنظيمات پرايوسي بي شمار و آگهي هاي آزاردهنده (با آن همه اطلاعاتي كه درباره من وجود دارد، بهترين كاري كه آنها مي توانند انجام دهند، تبليغ سايت هاي آشنايي با جنس مخالف است چرا كه، … من مجرد هستم)و هزاران هزار امكانات مزخرف ، در اين نقطه فيس بوك براي من تقريباً به كلي بي مصرف است . بله ، شايد من بتوانم آن را بهتر شخصي كنم ، اما كاركردن در فضاي آن مسخره است ، بنابراين زحمت اين كار را به خودم نمي دهم. اجازه دهيد حتي به اين نكته نيز اشاره نكنم كه صفحه فيد شما چه اندازه كند بارگذاري مي شود . اساساً در اين نقطه ، فيس بوك بيشترازهرچيز ديگري ، آزار دهنده شده است.
فيس بوك به روشني تصميم گرفته است ، در تلاش براي تصرف وب ، هر مشخصه اي را از هر شبكه اجتماعي رقيب به سايت خود اضافه كند(اين منازعه اي انگار پايان ناپذير است كه داستان آن به AOL و آن سي دي هاي لعنتي باز مي گردد كه عملاً از آسمان فرو مي افتادند.) در حالي كه تويتر اگر چه مناسب ترين چيز در دنيا نيست، اما دست كم آنها مي كوشند روي كار اصلي خود متمركز باقي بمانند و سعي نمي كنند براي همه كس ، همه چيز باشند.
من معمولاً مي شنوم كه مردم جوري درباره فيس بوك حرف مي زنند كه گويي نوعي انحصار يا تراست عمومي هستند . بايد گفت كه اين طور نيست . آنها هيچ چيز به ما بدهكار نيستند. آنها مي توانند در چهارچوب مرزهاي قانون ، هر كاري كه دوست دارند ، انجام دهند.(به ياد داشته باشيد كه حتي اين معيار نيز زماني كه موضوع شبكه هاي اجتماعي به ميان مي آيد ، كاملاً مبهم مي شود.) اما اين بدين معني نيست كه ما خواهي نخواهي مجبور به همراهي با آنها هستيم .به علاوه موفقيت دراز مدت آنها به هيچ وجه تضمين شده نيست . آيا موضوع ماي اسپيس را فراموش كرده ايم؟ آه درست است ، فراموش كرده ايم . فارغ از هياهو و هوچي گري ، اين واقعيت به قوت خود باقي مي ماند كه سرگئي برين يا بيل گيزتز يا وارن بافت ، حتي بي آنكه لازم باشد فشار زيادي به حساب بانكي شان وارد آورند ،شخصاً مي توانند به سهام انبوهي در فيس بوك دست يابند . و هر روزي كه مي گذرد ، درآمد فيس بوك براي شركت هاي فن آوري تثبيت شده ، نوعي خطاي راهبردي باقي مي ماند.
اگر چه شبكه سازي اجتماعي يك طبقه از امكانات جديد و مفرح است كه از رشد قابل توجهي هم برخوردار است ، اما فيس بوك تنها بازي موجود در شهر نيست. من نه از امكانات آنها خوشم مي آيد و نه از چند و چون تجارت كردنشان. به همين خاطر است كه تصميم خود را براي استفاده از خدمات ساير سايت هاي مشابه گرفته ام . به اميد آنكه شما نيز به تصميم من برسيد.

 2 نظر

یک حدیث فیس بوکی برای ایرانی‌ها

05 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

یک حدیث فیس بوکی برای ایرانی‌ها  
توی فیس بوک که سیر می‌کنی، نمونه‌های فراوانی را می‌بینی که این روزها به نام حدیث و روایت نقل می‌شوند تا نشان بدهند اسلام، مکتب خرافی و دین عرب‌هاست.
نمونه زیر، مشتی از خروارهاست که این روزها با ایمیل و اس ام‌اس دست به دست می‌شود؛ و در این روزگار ما چه بسیارند ذهن‌های شکاک و پر تردید درباره دین‌داری و دل‌های فراری از دین که دل به این روایات فیس بوکی می‌بندند.
از مدتی پیش حدیثی از امام حسین(علیه السلام) در صفحات فیس بوک نقل می‌شود که مثلاً متن حدیث را هم برای مستند و متقن بودنش، اسکن کرده‌اند تا به شما بگویند مو، لای درز کارشان نمی‌رود.
نوشته‌اند: ” ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی‌ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی هارا باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.”
حسین بن علی، امام سوم شیعیان، سفینه البحار و مدینه الاحکام و الاثار، نوشته حاج شیخ عباس قمی، صفحه 164. “
معنای سخن امام صادق این است که : “ما بنی‌هاشم و کسانی که پیرو ما هستند، اهل شفافیت و فهم و فصاحت هستند و دشمنان ما اهل ابهام و گنگی.

نکاتی خیلی ساده درباره ظاهر حدیث

1- کتاب عربی “سفینة البحار” احادیث انتخاب شده از بحارالانوار است که توسط مرحوم محدث قمی جمع آوری شده است. صفحه 164 کتاب مربوط به توضیح لفظ “العجم” است. بگذریم که در این قسمت کتاب روایتی از امام حسین (علیه‌السلام) وجود ندارد.
داخل متن عربی کتاب آمده است: “قال سمعت اباعبدالله” . یعنی ” گفت شنیدم از اباعبدالله “، کسانی که اندک آشنایی با روایات داشته باشد، می‌دانند که مراد از «اباعبدالله» در روایات به صورت مطلق، امام صادق(علیه السلام) است، نه امام حسین(علیه السلام). پس اول اینکه این حدیث از امام حسین (علیه السلام) نیست، اما زیر متن نقل شده در فیس بوک، با فونت نزدیک به متن نوشته‌اند: “حسین ابن علی، امام سوم شیعیان".
2- مترجمان فیس بوکی، کل متن عربی بالا را متن اصلی حدیث امام تلقی کرده‌اند. با وجودی که متن حدیث شنیده شده از امام این است: قال سمعت اباعبدالله: ” نحن قریش و شیعتنا العرب و عدونا العجم” .
حدیث در اینجا تمام می‌شود. مابقی، شرح و بیان مؤلف کتاب است که با کلمه “بیان” یعنی شرح حدیث شروع می‌شود. که نوشته شده :

یک حدیث فیس بوکی برای ایرانی‌ها

” بیان: عربی که شیعه ما باشد ممدوح و شایسته است (پس معیار شایستگی، شیعه بودن است) اگر چه عجم و غیر عرب باشد و اما عجم (غیر عربی) که دشمن ما اهل بیت باشد مذموم و ناشایسته است (پس معیار مذموم بودن، دشمنی با اهل بیت است) اگر چه عرب باشد.”
ادامه سخن مؤلف کتاب با کلمه “رای الثانی” آغاز می‌شود. یعنی نظر خلیفه دوم (عمر) را آورده است: “هنگامی که اسیران عجم وارد مدینه شدند، خلیفه دوم خواست که زن‌هایشان را بفروشد و مردانشان را بردگان عرب قرار دهد….”
اگر دقت کنید بالای کلمه بیان و رای الثانی یک خط سیاه وجود دارد که در متون حدیثی به معنی جداکننده است. داخل تصویر بالا با دایره قرمز رنگ مشخص شده است.
3- نکته مهم دیگر اینجاست که این حدیث ادامه دارد اما انگار غرض ورزان صلاح ندانسته‌اند ادامه حدیث را بیاورند. بنابراین در ادامه این متن سخن امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) حذف شده است. در ادامه آمده که وقتی علی(علیه السلام) این جملات را از عمر شنید، اعتراض کرد و فرمود: ” پیامبر فرموده کریمان هر قومی را احترام کنید، هرچند مخالف با شما باشند. این جماعت عجم حکیمان و کریمان هستند که آغوششان را به روی ما گشوده و اسلام را قبول کرده‌اند.”
خود پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) فرمودند: “اگر حدیثی از ما مخالف با صریح آیات قرآن و یا سنت قطعی ما باشد آن را نپذیرید و قبول نکنید

اما نکات محتوایی حدیث و سند و منبع آن:
  1- از نگاه مؤلف کتاب
  باز نکته جالب ماجرا اینجاست که اصلاً مؤلف کتاب ” سفینه البحار” این بخش کتاب را درباره فضائل عجم بیان کرده و با بیان این حدیث و قبل و بعد آن، قصد دارد تا در این بخش کتاب، به شرح و توصیف عجم بپردازد. مرحوم شیخ عباس قمی، حتی قبل از نقل حدیث، یک آیه و حدیث را در تایید سخنش در فضیلت عجم نقل می‌کند:
در سوره شعرا آیه 198 می‌فرماید:” ولو نزلناه علی بعض الأعجمین فقرأه علیهم ما کانوا به مؤمنین.” یعنی : “هرگاه ما قرآن را بر بعضی از عجم (= غیر عرب) ها نازل می‌کردیم … و ایشان آن را بر اعراب می‌خواندند، (اعراب به دلیل شدت تعصب) به قرآن ایمان نمی‌آورند.”
و همچنین امام صادق(علیه السلام) در حدیثی در تفسیر این آیه می‌فرماید:” لو نزل القرآن علی العجم ما آمنت به العرب ، وقد نزل علی العرب فآمنت به العجم ، فهذه فضیلة العجم” یعنی: ” اگر قرآن بر عجم نازل می‌شد اعراب به آن ایمان نمی‌آوردند و این قرآن بر اعراب نازل شد و عجم ایمان آوردند و این خود برای عجم فضیلتی است. “

2- از نظر علمای لغت شناس
  اول اینکه اینجا هم اصل حدیث را جعل کرده‌اند وهم آن را با غرض ورزی ترجمه کرده‌اند. آن‌ها که عربی نمی‌فهمند، هر متن عربی را ترجمه ظاهری کلمه به کلمه می‌کنند.
اگر به لغت نامه‌های عربی مراجعه کنید “العرب” در لغت به معنای ” با فهم و فصاحت و واضح و شفاف سخن گفتن” است. همچنین در زبان عربی واژه “العجم” معانی فراوانی دارد که یکی از آن‌ها ” با ابهام و غیر شفاف سخن گفتن یا چیز گنگ” است.
بنابراین معنای سخن امام صادق این است که : “ما بنی‌هاشم و کسانی که پیرو ما هستند، اهل شفافیت و فهم و فصاحت هستند و دشمنان ما اهل ابهام و گنگی”

چرا این تعریف و معنا درست است؟
  به واژه‌های متن عربی دقت کنید: در کلام عربی حدیث بیان نشده : ” العرب شیعتنا و العجم عدونا” بلکه بیان شده “شیعتنا العرب، وعدونا العجم. ” در برگردان فارسی هم می‌توان تفاوت این دو نوع بیان را فهمید. این دو معنی کاملاً با هم تفاوت دارند.
در بیان اولی این مطرح می‌شود که گروه اعراب شیعه هستند و گروه عجم، دشمن اهل بیت که این با متن آیات قرآن و روایات گوناگون تضاد دارد.
یعنی اگر در حدیث گفته شده بود"العرب شیعتنا و العجم عدونا” این معنی را می‌داد، اما حدیث این گونه بیان نشده .بلکه به گونه دوم بیان شده یعنی گفته شیعتنا العرب. یعنی شیعه ما کسی است که اهل فهم و فصاحت و شفافیت است.
دوم اینکه معنای “العجم” درلغت عربی بعدها در سیر تاریخی به معنای قوم فارس و ایرانی‌ها ترجمه شده و یکی از معانی‌اش در زمان پیامبر و اهل بیت، به هر غیر عربی گفته می‌شده است. اما هم چنان که در ترجمه فیس بوکی ملاحظه می‌کنید کلمه عجم به معنای ایرانی ترجمه شده است.
سوم اینکه خود مؤلف کتاب هم در شرح این حدیث این‌گونه بیان می‌کند:
“عربی که شیعه ما باشد ممدوح و شایسته است(پس معیار شایستگی، شیعه بودن است) اگر چه عجم و غیر عرب باشد و اما عجم (غیر عربی) که دشمن ما اهل بیت باشد مذموم و ناشایسته است (پس معیار مذموم بودن، دشمنی با اهل بیت است) اگر چه عرب باشد. به طور خلاصه یعنی این که : “شیعیان ما ممدوح و مورد ستایشند چه عرب باشند چه غیر عرب و دشمنان ما مذمومند چه غیر عرب باشد و چه عرب”
اگر همین ترجمه ظاهری فیس بوکی را هم قبول کنیم، به راحتی می‌توان گفت که این معنی مخالف با آیه 13 سوره حجرات است که ملاک برتری را فقط تقوی و ایمان قرار داده و تبعیض نژادی و قومی را باطل می‌داند.
همچنین در ادامه همین حدیث روایات فراوانی در مدح عجم آمده است .حالا این ترجمه صحیح را با ترجمه ناقص و سراسر غلط و مغرضانه‌ای که از این عبارت داده شده مقایسه کنید: “ایرانی هارا باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت! “

3- از نگاه علمای علم رجال
  مسأله ریشه‌ای تر اینکه در روایات باید سند حدیث بر اساس “علم رجال” بررسی شود. تا همه افراد نقل کننده آن شناخته شده و معتبر باشند. آیت الله خویی در جلد 4 کتاب “معجم الرجال” صفحه 9 می‌گوید که در سند این روایت فردی به نام “سلمة بن خطاب” وجود دارد که علمای رجال او را فردی ضعیف و غیر قابل اعتماد می‌دانند. علاوه بر این سند این روایت به دلیل فاصله زیاد زمانی بین دو راوی از اتصال برخوردار نیست و از این جهت غیر قابل اعتماد است. پس اصل این حدیث تقطیع دارد و نزد علما رجالی اصلاً اعتبار ندارد.4- از نگاه مفسران قرآن
مسأله آخر بررسی محتوای حدیث و تطبیق آن با آیات قرآن است. چون خود پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) فرمودند: “اگر حدیثی از ما مخالف با صریح آیات قرآن و یا سنت قطعی ما باشد آن را نپذیرید و قبول نکنید.”
به فرض محال اگر همین ترجمه ظاهری فیس بوکی را هم قبول کنیم، به راحتی می‌توان گفت که این معنی مخالف با آیه 13 سوره حجرات است که ملاک برتری را فقط تقوی و ایمان قرار داده و تبعیض نژادی و قومی را باطل می‌داند.
در سوره حجرات می‌خوانیم: “یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ”
“ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را اقوام و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (این‌ها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است. “
به راستی بهتر نیست که با اعتقاد به آزاد اندیشی، از اسارت بیماری‌های قوم پرستی و عقده مندی های ناسیونالیستی بیرون بیاییم و بدون غرض ورزی نسبت به مکتب اسلام و آموزه‌های راستین و انسان ساز دین روشن، راه زندگی انسانی را بیابیم؟

 نظر دهید »

تست اعتياد به اينترنت

05 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

 تست اعتياد به اينترنت
تست اعتياد به اينترنت (IAT) يکي از معتبرترين تست‌هاي مربوط به سنجش اعتياد اينترنتي است.
در تست IAT هر چه نمره شما بيشتر باشد؛ اعتياد شما به اينترنت شديدتر است. نمرات هم به ترتيب از يک تا پنج هستند. در پايان؛ بايد مجموع نمراتي را که به 20 پرسش زير مي‌دهيد جمع بزنيد.
1. چقدر بيشتر از آنچه قصد داريد؛ در اينترنت مي‌مانيد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
2. چقدر به‌خاطر آنلاين ماندن؛ اعضاي خانواده را ناديده‌ گرفته‌ايد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
3. چقدر اينترنت را به بودن با همسرتان ترجيح مي‌دهيد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
4. چقدر از طريق اينترنت با کاربران ديگر رابطه ايجاد ‌مي‌کنيد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
5. چقدر ديگران از شما به خاطر ميزان آنلاين بودن‌تان شاکي هستند؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
6. چقدر به‌خاطر اينترنت؛ نمرات و کارهايتان در مدرسه افت کرده است؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
7. چقدر ايميل‌هايتان را پيش از کارهاي ضروري ديگرتان چک مي‌کنيد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
8. چقدر عملکرد کاري و بهره‌وري شما به خاطر اينترنت آسيب ديده است؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
9. وقتي از شما مي‌پرسند که چه‌کارهايي آنلاين انجام مي‌دهيد؛ چقدر در موضع تدافعي يا پنهانکاري قرار ‌مي‌گيريد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
10. چقدر افکار آزار دهنده در زندگي را با افکار آرام‌بخش در اينترنت خنثي مي‌کنيد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود

11. چقدر وقتي در اينترنت هستيد؛ احساس مي‌کنيد توان پيش‌بيني امور را داريد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
12. چقدر فکر مي‌کنيد که زندگي بدون اينترنت، چيزي کسالت بار؛ تهي و بي‌لذت است؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
13. چقدر وقتي کسي هنگام آنلاين بودن مزاحم شما مي‌شود؛ غر مي‌زنيد؛ فرياد مي‌زنيد يا عصباني مي‌شويد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
14. چقدر به خاطر قطع نکردن اينترنت؛ دچار بيخوابي هستيد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
15. چقدر فکر مي‌کنيد که در حالت آفلاين حواس پرتي داريد؛ ولي در حالت آنلاين بهتر هستيد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
16. چقدر وقتي آنلاين هستيد اين جمله را به کار مي‌بريد: فقط چند دقيقه مونده؛ الان ميام
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
17. چقدر سعي کرده‌ايد از ميزان آنلاين بودن خود بکاهيد و موفق نشده‌ايد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
18. چقدر سعي داريد ميزان آنلاين بودنتان را از ديگران مخفي کنيد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
19. چقدر ميزان آنلاين بودن را به بيرون رفتن با ديگران؛ ترجيح مي‌دهيد؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
20. چقدر وقتي آفلاين هستيد؛ احساس افسردگي و عصبيت داريد که با آنلاين شدن از بين مي‌رود؟
1. به ندرت 2. گاه‌گاهي 3. غالبا 4. به‌كرات 5. هميشه - شامل حال‌من نمي‌شود
جمع نمرات:
جمع نمرات بين 20 تا 49 = کاربر معمولي هستيد
جمع نمرات بين 50 تا 79 = داريد دچار مشکل اعتياد اينترنتي مي‌شويد؛ مراقب باشيد
جمع نمرات بين 80 تا 100 = شما به اکثر پرسش‌ها نمرات 4 يا 5 داده‌ايد. شما دچار اعتياد اينترنتي هستيد و بايد مشکل‌تان را در اسرع وقت حل کنيد.

 نظر دهید »

جهاد مجازي (Virtual Jihad)

05 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

بروزانقلاب اطلاعات وگسترش فناوري وابسته به آن زندگي بشريت را به شدت تحت تاثير خود قرار داده است اين تكنولوژي در عين حال كه داراي قايليتها ،توانمندي ها و فرصتهاي زيادي است تهديدات و چالشهايي را براي بشريت به طور عام وجهان اسلام به طور خاص سبب شده است.
انقلاب ارتباطات باعث تغييربسياري از مفاهيم و فرايندها و تعريف مفاهيم جديدي شده است.يكي از اين مفاهيم جنگ وجهاد است.
گسترش انقلاب اطلاعات درجهان ،عمليات تهاجمي ، نظامي و تاكتيك هاي جنگي را متحول كرده است.به صورتي كه براي نابودي يا مغلوب يا تضعيف نمودن دشمن ديگر نياز به جنگ هاي بزرگ وخونين وفرسايشي نيست .بلكه هاي جنگهاي اطلاعاتي به تنهايي يا به همراهي عمليات هاي نظامي كوچك نيز قابليت وارد نمودن صدمات ولطمات زياد به دشمن را دارا مي باشند.
جنگ اطلاعاتي عبارت است از استفاده از شبكه هاي الكترونيكي براي تخريب و يا از كار انداختن اطلاعات ديجيتالي و غير عملياتي كردن زير ساخت هاي اطلاعاتي كه مي تواند عليه يك جامعه يا نيروي نظامي باشد.
جنگ اطلاعاتي با توجه به نوع هدف و نحوه عملكرد به دو گونه قابل تصور است.
۱-جنگ سايبر نتيك(CYBERWAR)
2-جنگ شبكه اي (NETWAR)
1-جنگ سايبر نتيك(CYBERWAR): جنگ سايبرنتيك نيز با هدف از هم گسيختن سيستم‍هاي اطلاعاتي و مخابراتي، سيستم‍هاي كنترل و فرماندهي، ارتباطات، خبرگيري و جاسوسي نيروي نظامي دشمن و غيرعملياتي كردن آنها در صحنه نبرد و يا در حالت عادي صورت مي‍گيرد

با توجه به مطالبي كه ذكر شد و با توجه به استفاده ابزاري دشمن از فضاي مجازي براي هجوم و يورش عظيم به جهان اسلام و بالاخص شيعه به نظر مي رسد مي بايست به مفهوم جهاد (JIHAD) در اسلام از ديدگاه جديد نگاهي نو انداخت و به راهكارهاي عملياتي جهاد ، واژه اي به نام جهاد مجازي (Virtual Jihad) اضافه نمود .و با بالا بردن سطح علم و آگاهي نسبت به دفاع و جنگ در فضاي سايبر ،سربازان شهادت طلبي را در اين راستا آموزش داد.
به نظر مي رسد جهاد مجازي (Virtual Jihad) در محورهاي زير مي بايست مورد توجه و بررسي قرار گيرد.
۱-جهاد سايبرنتيك (CYBER JIHAD)
الف-تدافعي (CYBER DEFENCE JIHAD)

ب-تهاجمي (CYBER ATTACK JIHAD)
2-جهاد شبكه اي (NET JIHAD)
الف-تدافعي (NET DEFENCE JIHAD)

ب-تهاجمي (NET ATTACK JIHAD)
1-جهاد سايبرنتيك (CYBER JIHAD)
در جنگ سايبرنتيك دشمن سعي دارد با كليه امكانات باعث از هم گسيختن سيستمهاي اطلاعاتي و مخابراتي، سيستم‍هاي كنترل و فرماندهي، ارتباطات، خبرگيري و جاسوسي نيروي نظامي دشمن و غيرعملياتي كردن آنها در صحنه نبرد و يا در حالت عادي شود.
الف-تدافعي
هر چند كه در اين زمينه در مقابله با دشمن عقب هستيم ولي بايد اين خلا را هر چه زودتر پر كنيم.اتحاد انديشمندان و دولتمردان جهان اسلام در اين راستا امري ضروري به نظر مي رسد.
آموزش و فراهم سازي امكانات و اطلاعات و زير ساختهاي اصلي اين فضا و توليد داخلي آن در جهان اسلام مهترين راهكار در اين زمينه است.
ب-تهاجمي
با توجه به توانايي فني بالا غرب براي جنگ در فضاي سايبر آمريكا خود عامل بيشترين حملات در اين فضا بوده است.
اقدامات سيا برا ي تحقق بخشيدن به اين جنگ عليه اسلو بودان ميلوشويچ رئيس جمهور صربستان(جهت حمله الكترونيكي به بانكهايي كه او حساب دارد براي بلوكه ،انتقال و يا مخدوش كردن دارايي هاي آن) جز اولين پيشنهادات بريا شروع چنين جنگي بود و يا اسرائيلي ها با هك كردن سايت هاي اسلامي و حمله به سايت هاي رسمي دولت هاي عرب تلاش مي كنند به كشورهاي اسلامي عربي لطمات مادي وارد آورند. درمقابل جوامع پيشرفته غربي كه به شبكه‍هاي الكترونيكي بسيارمتكي ووابسته هستند ‍،آسيب‍پذيريشان در برابر حملات تروريستي، سرقت ‍و خرابكاري در سط‍ح ملي مط‍رح است.
به همين دليل بايد با ملاك قرار دادن تئوري خود را براي مبارزه در اين فضا آماده كنيم.
ين خطر به گونه اي كه است از اين رو، تاثير حمله به شبكه‍هاي رايانه‍اي از تاثير حملات شيميايي و ميكروبي بيشتر است.
بر طبق گزارش رسمي ،استراتژي وزارت امنيت اخلي آمريكا براي مقابله با فعاليتهاي سازمان يافته تبهكاري !از طريق وب داراي نقاط ضعف فراواني است.
در اين گزارش تاكيد شده كه مقامات اين وزارتخانه براي مقابله با چالشهاي درازمدت حاصل از تهديدهاي سايبر بايد مدت زمان بيشتري را صرف كنند. گفتني است كه در اين گزارش، تروريسم سايبر يكي از ۵ تهديد امنيتي عمده براي ايالات متحده دانسته شده است.
آقاي خاخام Abraham Cooper جانشين مركز Simon Wiesenthal در لوس آنجلس (Los Angeles) با آگاهي از اين مطالب مي گويد: تروريستها شديدا در اينترنت در گير شده اند.
او براي مثال از هك شدن سايت آيپاك (AIPAC)( http://www.aipac.org)لابي اسراييلي مستقر در آمريكا
America-Israel Public Affairs Committee ياد كرده و احساس نگراني مي كند. .(منبع سايت jpost)
http://www.jpost.com/servlet/Satellite?pagename=JPost/JPArticle/ShowFull&cid=1083813006474&p=1006953079845
لازم به ذكر است اين جنگ مدتهاست كه بين غرب و اسراييل عليه اسلام آغاز شده است. بعنوان مثال در سال ۲۰۰۰ ميلادي سايت حزب الله لبنان(Hezbollah) كه يك سايت ضد صهيونيستي(anti-Zionist) است توسط يك گروه هكر اسراييلي هك شد و پرچم اسراييل و سرود ملي اسراييل روي آن قرار گرفته شده بود.
در مقابل حزب الله لبنان در يك ضد حمله به وب سايت اصلي دولت اسراييل (www.israel.org)ووب سايت وزات خارجه اسراييل (www.israel-mfa.gov.il)حمله كرده و آن را هك نمودند (منبع سايت corr)
http://www.corr.ca.gov/InfoSecurity/Articles/A_CYBERWARS.asp
سايت بي بي سي گزارش داد
http://news.bbc.co.uk/hi/english/world/middle_east/newsid_1005000/1005850.stm
كه سايت آيپاك توسط دكتر Nuker موسس انجمن هكر پاكستان مورد حمله قرار گرفت و اطلاعاتي از اعضاي اين سايت به سرقت رفت.
اين گروه در پيغامي علت اين كارشان را ظلم وجنايتهاي اسراييل عليه فلسطينيان و حمايت مستمر آمريكا ازاين جنايات عنوان كردند.
۲- جهاد شبكه اي (NET JIHAD)
در جنگ شبكه اي دشمن سعي دارد با تسلط بر فضاي سايبر و استفاده از امكانات آن از جمله تاسيس و حمايت از سايتها و وبلاگهايي كه با انتشار مطالب ،در راستاي تخريب و تضعيف و تغيير ارزشها و باورهاي جامعه اسلامي تلاش كند .و تفكر و فرهنگ غربي را در تمام ابعاد آن گسترش دهد.در مقابل اين روش دو راهكار ارائه مي شود.
الف-تدافعي
در اين روش مي بايست با تسلط بر فضاي سايبر ،ايجاد و افزايش ضريب نفوذ سايتها اسلامي با زبانها اقوام هاي مختلف مسلمانان از يك سو به تحكيم تفكر اسلامي در ميان مسلمانان پرداخت.و از سوي ديگر به پاسخ گويي شبهات و ايرادات مطرح شده به فرهنگ اسلامي پرداخت
ب-تهاجمي
در اين روش مي بايست با تسلط بر فضاي سايبر و ايجاد وگسترش سايتها ،به فرهنگ غرب تاخت و آن را با چالشهاي مختلف مواجه كرد و با استفاده ازكليه نيروها به خصوص انديشمندان منتقد غربي به تبيين مباني آنان پرداخت و افكار عمومي ملتها را به مخالفت و معاندت با سياستهاي دولتهايشان هدايت كرد.
و از سوي ديگر با مورد حمله قرار دادن منابع اطلاعاتي و سايتهاي آنان در صدد ايجاد توازن قوا در اين جنگ نابرابر شويم.
ما مسلمان در هر زمان و مكان مي بايست آيه ۶۰، سوره مباركه انفال را سر لوحه خود قرار داده و خود را براي دفاع از جهان اسلام در برابر جهان كفر قرار دهيم.

 1 نظر

آنها از تاریکی آمده اند! - به بهانه ساخت 300 سری دوم

05 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

آنها از تاریکی آمدند

 نگاهی به تصویر «دیگری» در فیلم 300

از همان آغاز کار هالیوود، فیلمسازان، جهان عرب و مردم خاورمیانه را به شکل اقوامی غریب و اسرارآمیز نمایش می دادند. شخصیت های منفی ای که نقش مقابل «آدم خوب» های غربی را بازی می کنند و تصویری کلیشه ای از «دیگری» ارائه می دهند. 300 محصول دیگری از همین چرخه است.
300، ساخته ی زاک اسنایدر، اقتباسی است از کمیک استریپ فرانک میلر به همین نام که روایتی از جنگ ترموبیل را ارئه می کند. در جنگ ترموپیل (480 پیش از میلاد) تمام ارتش یکپارچه ی یونان، در مقابل ارتش ایران می ایستد و با بستن تنها مسیر ممکن، سد راه خشایارشا می شود. آنان موفق می شوند که ارتش ایران را سه روز مهار کنند اما کسی از سپاهشان خیانت می کند و راهی به ایرانیان می نمایاند که از کوهستان می گذرد و به پشت سپاه یونان می رسد. پس از این غافلگیری، برای شاه لئونیداس 300 اسپارتی، 700 داوطلب، 400 نفر از اهالی تبس و 900 رعیت می ماند. ایرانیان با دادن تلفات زیاد موفق به عبور می شوند اما مقاومت جانانه ی اسپارتی ها، به ارتش آتن فرصت می دهد تا برای نبردِ دریایی مهیا شود؛ نبردی که فرجام جنگ را نیز مشخص می کند. پیروزی یونانیان در جنگ سالامیس، بخش اعظم نیروی دریایی ایران را نابود می کند. خشایارشا به آسیا برمی گردد و نیروهایش را برای نبردی دیگر به مردونیه می سپرد. پس از این اسپارت ها با فراهم آوردن نیرویی یکدست، در جنگ پلاته دوباره ایرانیان را شکست می دهند و این نقطه ی پایانی است بر جنگ های ایران و یونان و همین طور پیشروی امپراتوری ایران به قاره ی اروپا.
در نگاه جامعه ی اسپارتی (غربی)، «دیگران» همان شرقی ها یا ایرانیان بودند: مردمی که بر اساس شنیده ها وحشی بودند، غربی ها را می کشتند و به غرب آمده بودند تا سرزمینشان را غارت کنند، آنان را به بردگی ببرند و آزادی شان را سلب کنند. در این چرخه، فیلم 300 نیز پا جای پای آثار مشابه پیشین هالیوود می گذارد و به «دیگرسازی» از شرق دامن می زند. فیلم، خلق تصویر «دیگری» را از همان ابتدا شروع می کند: خشایارشا، جمجمه ی شاهان کشته شده به دست سپاهیانش را به اسپارت می فرستد. چنین تصویری متضمن پیامی صریح است: ایرانی ها آماده ی نابود کردن پادشاهی دیگرند. مدت هاست که رویکرد «شرق شناسانه» یا اورینتالیستی، رویکرد غالب برای درک مناسبات و رفتارهای ساکنان سرزمین های شرقی است. از خلال این دریچه، شرق با تکرار کلیشه های فرهنگی و با تأکید بر غرابت و غیریتش به تصویر کشیده می شود؛ تصویری که غالباً متضمن ضعف و دون پایگی انسان شرقی است. روان شناسی شناختی و اجتماعی نشان می دهد که کلیشه ها با ساده سازی و طبقه بندی تجربه های انسانی، در مخاطب توهم ادراک به وجود می آورند و به مبنای تصورات و تصمیم گیری های او تبدیل می شوند. از این زاویه 300 را می توان با توجه به تصویری که از ایرانی ها- سربازان، مردان و زنانشان- در تقابل با اسپارتی ها ارائه می کند بررسی کرد.

اسپارت، اسپارتی ها و فیلم 300

در اسپارت باستان مردم به سه دقیقه تقسیم می شدند: اسپارتی ها که شهروندان درجه یک و مساوی با یکدیگر بودند؛ پریوچی ها، شهروندان آزاد ولی دارای محدودیت های سیاسی که تعدادشان از اسپارتی ها بیشتر بود؛ و هِلوت ها که بردگان را تشکیل می دادند. دولت نیز از دو پادشاه، حاکمان ارشد (ایفورها)، شورای بزرگان (گروسیا) و یمک مجمع (اِپلا) تشکیل می شد. جدا از فرماندهی نظامی و مسائل مذهبی، پادشاهان قدرت زیادی نداشتند و بیشتر حکومت در دست ایفورها بود. ایفورها مرجعی فراقانونی بودند و می توانستند از هر کسی حساب کشی کنند. شورای بزرگان متشکل از افراد بالای 60 سال بود و قدرت مشاوره داشت و مجمع نیز از تمام مردان اسپارتی بالای 30 سال تشکیل می شد. در این فیلم، ما ایفورها را با چهره هایی عجیب می بینیم، مردانی حریص پول و شهوت که زنان را به بردگی جنسی می گرفتند. در فیلم نشان داده می شود که این افراد با دریافت طلای هنگفتی از خشایارشا به لئونیداس خیانت می کنند. تنها نکته ی درستی که درباره ی ایفورها گفته می شود این است که عملاً قدرتشان بالاتر از قدرت قانون است و لئونیداس برای جنگ با خشایارشا به تأیید آنان نیاز دارد. شورای بزرگان نیز تنها در یک صحنه از فیلم حضور دارند و آن هم صحنه ای است که لئونیداس همراه 300 سردار عازم جنگ می شوند و این بزرگان او را از رفتن منع می کنند. در اسپارت، کودکان به والدین تعلق نداشتند. موقع تولد کودک، ایفورها او را معاینه می کردند و بسته به شرایط فیزیکی و سلامتی، تصمیم به بقا یا مرگش می گرفتند. این عمل (اصلاح نژاد)، برای ساکنان سایر ایالات یونان نیز چندان غریب نبود. فرزندان پسر در سنین پایین از مادرانشان جدا و در گروه هایی تقسیم بندی می شدند. زندگی سختی را تجربه می کردند و سالی یک بار شلاق می خوردند تا تحمل درد را یاد بگیرند. آنان از 18 سالگی تا میان سالگی برای ارتش آموزش می دیدند. در فیلم، یک اسپارتی که با نقص بدنی متولد شده است (گوژپست و با دست ها و پاهایی نامتقارن) با پنهان شدن از دید ایفورها، نجات پیدا می کند. افیلاتس، فرزند یکی از سربازان اسپارتی است؛ پدرش او را مثل یک سرباز تربیت می کند و حتی زره و سپر خود را هم به او می دهد. هدف غایی افیلاتس تبدیل شدن به یک سرباز اسپارتی است. وقتی لئونیداس با 300 سرباز خود راهی ترموپیل می شود، افیلاتس آنان را تعقیب می کند و از لئونیداس می خواهد که به آنان بپیوندد اما لئونیداس می گوید که او به خاطر شرایط بدنی اش توانایی جنگیدن و دفاع از همرزمان اسپارتی اش را ندارد. افلاتس ناامید می شود و به سپاه خشایارشا می پیوندد و راه مخفی ترموپیل را به آنان می نمایاند. خشایارشا به افلاتس لباس، پول و زن و می دهد. به عبارت دیگر، غرب، نقص را نمی پذیرد اما شرق آن را قبول می کند. فقط یک اسپارتی خائن و ناقص العضو جایی در میان ایرانیان پیدا می کند.

تصویر «دیگری» در 300

«300 مرد بین پایداری و فروپاشی تمدن غرب ایستاده اند… اگر بربرها پیروز شوند و از سد این مدافعان بگذرند… تمدن و دموکراسی یونانی قربانی نیروهای بیگانه ای می شود که بی رحمی شان ضرب المثل است». این جملات و اظهارات ساده انگارانه و خوپسندانه نشان می دهد که رسانه های عمومی و بخش زیادی از جامعه ی مخاطبان فیلم 300، آن را چیزی بیشتر از بازسازی یک کمیک استریپ می بینند [از یادداشت کریستوفو هادسون درباره ی فیلم 300 در وب سایت دیلی میل]. ذهنیت عام غربی و همین طور تاریخ انگاری آکادمیک، همواره جنگ های ایران- یونان را به عنوان چالشی حماسی بین شرق و غرب تصویر و تصور کرده اند. فِرای (ایران شناس) هشدار می دهد که چنین روایاتی از تاریخ، تحمیل مفاهیم مدرن به گذشته است… و فهم ما را همواره با مشکل روبه رو خواهد کرد. تصویر ایرانیان در 300، فانتزی محض است. در اولین بررسی می توان به شمشیر ایرانیان در فیلم اشاره کرد که هیچ رابطه ای با حقیقت تاریخی ندارد؛ چرا که شمشیر ایرانیان در آن دوران کوچک و شبیه به چاقو بوده است. یا می توان به تجسم بسیار سطحی از سپاه جاویدان هخامنشیان اشاره کرد که لباس هایی شبیه نینجاهای هالیوودی دارند و با پوشش تیره و ماسک آهنی به هیولاها می مانند. در حالی که به روایت مورخان لباس تیره در میان هیچ کدام از سربازان هخامنشی مرسوم نبوده است. به این ترتیب، سازندگان فیلم 300 تنها به ساختن شخصیتی کارتونی و شیطان گونه از ایرانیان اکتفا کرده اند.
در جایی از فیلم از زبان دیلیوس- راوی- می شنویم: «آنان 500 سال تمام تحت فرمان پلید پادشاهان ایران بودند، با چشم هایی به سیاهی شب، دندان هایی که چون نیش تیز شده اند، بدون هیچ عاطفه ای. نگهبانان شخصی خشایارشا، بهترین جنگجویان ایران… کشنده ترین نیروی جنگی تمام آسیا… سپاه جاویدان». میل به شرقی سازی ایران باستان در فیلم 300 پیامی در خود دارد: شرق، نماینده ی جادو و توسل به نیروهای فراطبیعی است. وقتی در جنگ، ایرانیان شروع به پرتاب گلوله های آتشین و استفاده از دود می کنند سربازان اسپارتی این را به حساب سحر و جادو می گذارند. در اردوگاه خشایارشا نیز زنان مانند موجوداتی عجیب خود را زیر پوششی پنهان می کنند و با نوای موسیقی «شرقی» می خرامند؛ فضای رمزآلودی که نقاشی ها و نوشته های «شرقی» قرن نوزدهم را برای تماشاگر تداعی می کند. از آن سو اما چهره ی خشایارشا هیچ شباهتی به نقوش تاریخی به جا مانده ندارد. بر دیوارهای تخت جمشید او را با ریش بلند در حالی که بر تخت جمشید نشسته تصویر کرده اند. اما خشایارشای فیلم، موجود بسیار بلندی است با هیبت زنانه، صدای فلزی عاری از شخصیت و انبوه زیورآلاتی که از سرتا سر بدنش آویخته است. از چشم تماشاگر، او شبیه یک شخصیت کارتونی تبهکار دیده می شود؛ بی تناسب، ناموزون و ناخوشایند، به ویژه در مقایسه با لئونیداس و سربازان اسپارتی. این تحریف در مورد سایر ایرانیان فیلم نیز دیده می شود:

آنها مثل سیاه پوستان آفریقایی به تصویر کشیده شده اند. پیک سیاه پوست سپاه ایران با فریاد: «این است اسپارت» لئونیداس، به چاهی عمیق پرتاب می شود. خشایارشا و حتی فرستاده ی او برای صحبت با لئونیداس هم پوستی تیره دارند. این سیاهی و تیرگی یکی دیگر از ویژگی های مفهوم «دیگری» است. سیاهی، متبادرکننده ی تاریکی، شرارت و خیانت است، در مقابل سفیدی که نمایانگر روشنی، صداقت و قهرمانی است. در یکی از صحنه های ابتدایی فیلم، لئونیداس کودکی در حال مرگ را به نرمی در آغوش می گیرد و زیر لب می گوید که ایرانیان مهاجم «از تاریکی آمده اند».
ایفریم لایتل- محقق تاریخ هلنی دانشگاه تورنتو- تصویر خشایارشا و ایرانیان در این فیلم را این گونه خلاصه می کند: «ایرانیان فیلم 300 هیولای تاریخی اند. خشایارشا دو متر و نیم قد دارد، صورتش آرایش غلیظی دارد، بدنش با زیورآلات و حلقه ها و زنجیرهای طلا پوشیده شده اما هیچ نقص فیزیکی و ظاهری ندارد و البته نیازی هم به این کار نبوده: خشایارشا در فیلم مثل همجنس بازها به تصویر کشیده شده که در جهان اخلاقی فیلم، 300 مترادف با نقص و غرابت است.»
در 300 غرب در معرض تهدید شرق است؛ قهرمان فیلم، لئونیداس، نگران از دست دادن دموکراسی و آزادی است و باید از کشور، سرزمین و خانواده اش در مقابل ایرانیان محافظت کند. او یکی از سربازان زخمی اش (راوی فیلم) را به خانه می فرستد تا به اسپارت ها بگوید چه اتفاقی افتاده؛ چگونه عملیات ایذایی کوچکی که هدفش خریدن زمان برای بقیه ی نیروهای یونانی بود به یک نبرد شکوهمند و غرورآفرین تبدیل شده، لئونیداس از او می خواهد تا برای شرح نبردها از مهارت قصه گویی اش استفاده کند. لئونیداس می خواهد در خاطره بماند. می خواهد کسی شرح مقاومت غربی در برابر شرق را فراموش کند. در حالی که خشایارشا می خواهد سربازان اسپارتی از تاریخ محو شوند. می گوید: «هیچ افتخاری در کشته شدنتان نخواهد بود، حتی خاطره ی اسپارت را هم از تاریخ محو خواهم کرد، تمام کتب و نوشته های یونانی را خواهم سوزاند. تمام مورخان یونانی و تمام کاتبانتان! چشم هایشان را از حدقه و زبانشان را از گلو بیرون خواهم کشید. و مجازات به زبان آوردن نام اسپارت یا لئونیداس مرگ خواهد بود. دنیا هرگز نخواهد دانست که شما وجود داشته اید». و لئونیداس جواب می دهد: «دنیا خواهد دانست که آزادمردان در مقابل ستم ایستادگی کردند، سپاهی کوچک در برابر سپاهی عظیم. و پیش از پایان جنگ، خواهند فهمید که یک ایزد- شاه هم می تواند در خون خودش بغلتد».
مهارت های روایی دیلیوس، اسپارت ها را سربازانی افسانه ای معرفی می کند که جانشان را در این نبرد به خطر انداختند. پیام او برای مخاطبان فیلم آشکار است: نگاه اروپا محور به شجاعت و دلاوری. دشمنی که شرق باشد مهر غیریت می خورد و دون مایه تلقی می شود: «او [لئونیداس] تنها یک آرزوی ساده داشت، به من گفت: «ما را به خاطر بسپار». آرزویش این بود که هر روح و نفس آزاده ای که به این مکان بیاید، شاید از درون روح قرون و اعصار، صدای زمزمه ی ما را از درون این سنگ های کهن بشنود، که اینجا، ما به خاطر قانون اسپارت آرمیده ایم».

صحنه های نبرد

ادامه ی این نگاه را در پرداخت صحنه های نبرد هم- که به لحاظ سینمایی مخاطب را به خوبی درگیر می کند- می توان دید. بدن های متناسب و ورزیده ی اسپارت های بلند قد، در مقابل ایرانیان سیاه پوش، کوتاه و نامتناسب به خوبی به چشم می آید و تهاجم وحشیانه ی سربازان ایرانی باعث می شود تا مخاطب هیچ حسی از همذات پنداری و همدردی با دشمنان اسپارت ها نداشته باشد؛ اسپارتی هایی که شجاع اند و برای آزادی شان می جنگند. این تفاوت در فرهنگ جنگی دو طرف نیز وجود دارد: سربازان اسپارت در حکم یک کل واحد می جنگند در حالی که ایرانیان هیچ وحدتی با یکدیگر ندارند و در حقیقت انبوهی از سربازان موذی و بی نظم هستند. اسپارتی ها تنها با سپر، نیزه و شمشیر و مهارت بالای رزمی خود در مقابل تنوع تسلیحاتی ایرانیان و همین طور حیوان های بی شمارشان- فیل ها، اسب ها، کرگدن ها و … می جنگند. تسلیحاتی که اندیشه ی خاصی برای آرایش و به کار گرفتنشان وجود ندارد.
در صحنه ای که اسپارتی ها، ایرانیان را از صخره به پایین پرتگاه هل می دهند فوکوس دوربین، صحنه را به دو بخش تقسیم می کند. یک طرف که سقوط سربازان ایرانی را نشان می دهد تصویرگر توده ای مرد سیاه پوش زیر ابرهای تیره است؛ اما در طرف دیگر که اسپارتی ها با نیزه های بلندشان ایرانی ها را به سمت دره سوق می دهند تمرکز صحنه بر اسپارتی های خوش هیکلی است که با شنل های قرمز زیر نور خورشید می جنگند. پیام پنهان سکانس این است که اسپارتی ها سرزمینشان را از تهدیدات ایدئولوژیک و فرهنگی پاک می کنند.

زنان

در فیلم، زنان اسپارتی واجد زیبایی کامل زنانه اند؛ با لباس های سفیدی که بازتاب نجابت و پاکی است. آنان مادران و همسران اسپارت ها هستند. ملکه ی اسپارت، همسرش لئونیداس را برای آزادی و دموکراسی سرزمینش قربانی می کند. او از حقوق سربازان اسپارت دفاع می کند و نماینده ای شایسته برای دنیای غرب است. ملکه می گوید: «آقایان، ما در جنگ هستیم؛ باید تمامی ارتش اسپارت ها را به کمک شاه بفرستیم؛ نه تنها برای حفظ جان خودمان، بلکه برای فرزندانمان. ارتش را باید برای حفظ آزادی مان راهی کنیم، برای قانون، برای عدالت، برای بودنمان و از همه مهم تر برای امید؛ امید به این که پادشاه و سربازانش در صفحات تاریخ فنا نشوند». در مقابل این ملکه، زنان شرقی نقایصان را در پس پرده ی حجاب پنهان می کنند؛ آنان برده ی خشایارشا هستند، حضورشان در جنگ تنها برای خوشامد و سرگرمی خشایارشاست نه دفاع و پشتیبانی از شرق. آنها بازتاب فرهنگی مفهوم «دیگری» هستند: نماد ضعف و بیگانگی. نمایش اهالی خاورمیانه در سینمای امروز عملاً محدود به دین و افکار رادیکال است و این مسئله معضلات بسیاری ایجاد می کند. همان طور که در این نوشته آمد مردم این ناحیه در هالیوود با تصاویری افتراآمیز و اغراق شده تصویر می شوند. فرآیند بیگانه سازی آنان را بدوی، عقب افتاده و وحشی تصویر می کند. استراتژی اصلی هالیوود نشان دادن برتری انسان غربی و وحشی بودن اعراب در مقابل قهرمان از غرب برخاسته است. می خواهد نشان دهد که انسان مسلمان در مقابل احساسات انسان غربی با خشونت و وحشیگری همدم می شود. شناخت تمدن ها از یکدیگر همواره یکی از بزرگ ترین نگرانی های علوم اجتماعی بوده است و تا زمانی که کلیشه ها و پیش داوری ها موجود باشند و تا زمانی که به فرهنگ ها به چشم «دیگری» نگاه شود، روابط بین فرهنگی و بین تمدنی مشکل ساز و سؤال برانگیز خواهند بود. با گذر از این نوع نگرش به شرق و شرق شناسی، انسان ها می توانند در جایگاهی مناسب و بدون مرزبندی های دو جانبه ی «ما» و «آنها» در کنار هم بایستند.
منبع: تصویر شکسته ضمیمه ی همشهری ماه سینما 24

 نظر دهید »

طرح امنیتی شبکه های مجازی

05 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

حرف هایی که درباره شبکه های اجتماعی زده می شود، بسیار متنوع و بعضاً متناقض است. بعضی ها این رسانه ها را ابزار جاسوسی کشورهای سلطه طلب می دانند و بعضی معتقدند که این رسانه ها فقط سایت هایی معمولی هستند که قابلیت های بی نظیری در برقراری ارتباط با سایرین ایجاد می کنند. مقاله پیش رو با نگاهی به گزارش پارلمان اروپا و همچنین مقاله ای از سایت بی بی سی درباره شبکه اِشِلون نوشته شده است.
سازمان های امنیتی متعددی در آمریکا و اروپا وجود دارد که در طول شبانه روز به شنود، رصد و رهگیری اطلاعات و دسته بندی آنها مشغولند. از جمله مهم ترین این سازمان های امنیتی، NSA یا اداره امنیت ملی آمریکاست که با وجود اشتهار کم، قدرت و تأثیر فراوانی دارد. این سازمان برای پردازش انبوه اطلاعات خود، قوی ترین ابررایانه جهان را دارد و دارای یک کارخانه مختص به خود است تا قطعات الکترونیکی مورد نیاز خود را با اطمینان از امنیت بالا، تولید و استفاده کند.
یکی از طرح های این سازمان، تهیه یک فایل چهار صفحه ای برای تک تک چند میلیارد انسان زنده بر کره خاکی است! این چهار صفحه باید شامل یک سری مشخصات فردی اساسی، عقاید و موضع گیری های فکری و دینی و سیاسی، شبکه ارتباطات و اطرافیان وی و نهایتا ارزیابی از پتانسیل خطرناک بودن وی برای دنیای غرب - خصوصاً ایالات متحده - باشد. با این اطلاعات می توان با یک جست و جوی ساده، دایره تحقیق روی مظنونان احتمالی را از میلیون ها مورد به چند صد مورد تقلیل داد.
در نگاه اولیه، این طرح بسیار جاه طلبانه به نظر می رسد. حتی سازمان های ثبت سجلی ملی نیز نمی توانند با قاطعیت ادعا کنند که توانسته اند اطلاعات تک تک شهروندان خود را کسب کنند. از بیابان های چین تا اعماق جنگل های آمازون، گروهای انسانی با پراکندگی های بسیار می زیند و سرشماری و کسب اطلاعات از تک تک آنها ناممکن می نماید.
اما ذهن خلاق بشر بر این مشکل نیز تا حدودی فائق آمده است. چطور است به جای اینکه ما به سراغ افراد جوامع برویم، آنها را ترغیب کنیم با دست خود و رضایت قلبی اطلاعات شخصی شان را در اختیار ما قرار دهند؟ خصوصاً که با گسترش نفوذ فناوری های اطلاعات و ارتباطات، زیر ساخت لازم برای چنین امری برای بخش قابل توجهی از مردم دنیا به وجود آمده است.
آیا این همان اتفاقی نیست که در شبکه های اجتماعی رخ می دهد؟ هر چند سابق بر این نیز برای استفاده از مزایای بسیاری از وب سایت ها یا دیگر سرویس دهندگان متنوع در فضای سایبر، مجبور به پر کردن انواع فرم های اطلاعات و… بوده ایم، با این حال تولد شبکه های اجتماعی نقطه عطفی در این زمینه است. با عضویت در یک شبکه اجتماعی، فرد ترغیب می شود اطلاعات فردی اساسی، علایق و سلایق، دوستان و شبکه های وابستگان و آشنایان، اطلاعات تماس و عکسی از خود و اطلاعاتی این چنینی را ثبت کند. در حال حاضر میلیون ها قطعه عکس فردی یا گروهی که برای کارشناسان امنیتی، حکم معدن طلا را دارد، در شبکه ای نظیر فیس بوک توسط خود کاربران قرار گرفته است. آیا اطلاعات ما در یک شبکه اجتماعی به اطلاعاتی که سازمان NSA به دنبال آن است شباهت ندارد؟! این شباهت آن قدر زیاد است که هر کسی مثل « جولیان آسانژ» بنیانگذار سایت ویکی لیکس در مورد تاسیس فیس بوک توسط نهادهای امنیتی آمریکا سخن گوید.
ممکن است این سوال به ذهن متبادر شود که عمده افراد عادی جامعه که نقشی در فعالیت های خاص ندارند چرا باید از افشای اطلاعات خود واهمه داشته باشند. در پاسخ باید گفت هر چند افراد عادی و بدون اقدامات تهدید آمیز یا ویژه را خطری عمده تهدید نمی کند، اما توجه شود که در همین زندان گوانتانامو یا زندان های سری آمریکا در اروپا، هستند افراد بیگناهی که در اثر اشتباهات دستگاه های امنیتی تحت شدید شکنجه ها هستند و ای بسا خود به دست خود، عوامل امنیتی را با اطلاعاتی که خود فاش کرده اند به سراغ خویش فرستاده اند.
ضمناً کاربرد این اطلاعات تنها جنبه امنیتی ندارد، بسیاری از شرکت های خصوصی و چند ملیتی در راستای طرح های بازاریابی هدفمند حاضرند در قبال دریافت اطلاعات افرادی که می توانند مشتریان بالقوه شان باشند، مبالغی گزاف بپردازند. جالب آنکه برای مثال در حین عضویت در فیس بوک، با پذیرش شرایطی (که معمولا نخوانده تأییدش می کنیم!) موافقت خود را با این عمل ابراز می داریم.
نتیجه آنکه آگهی های تبلیغاتی خاص و هدفمند، ما را روزانه بمباران می کنند و با هر بار سر زدن به صندوق پست الکترونیکی خود، انبوهی از این تبلیغات وقت ما را به خود اختصاص می دهند.
به هر حال، این انتخاب ماست که دیگران از جزئیات زندگی ما مطلع باشند یا آنها را برای خود نگه داریم.
نشریه همشهری آیه شماره 3

 نظر دهید »

برنامه رسانه‌های غربی علیه نظام اسلامی

05 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

 برنامه رسانه‌های غربی علیه نظام اسلامی

نظام سلطه برای اجرای طرح و برنامه‌های یاد شده، همه ابزارهای ممکن، به ویژه رسانه‌ها را به خدمت گرفته است و با تمام قوا در این زمینه تلاش می‌کند. برای روشن شدن نقش رسانه‌ها در راهبردی که نظام سلطه در برخورد جریان اصول‌گرایی اسلامی به رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته است، در اینجا این موضوع را ذیل دو عنوان بررسی می‌کنیم:


الف) گسترش فساد و تباهی در میان جوانان
«خبرگزاری یونایتدپرس» در 12 سپتامبر 2002 م. (21 شهریور 1381 ش.) خبری را با این عنوان برای جهانیان مخابره کرد: نتانیاهو: آمریکا باید با تلویزیون به ایران حمله کند. این خبر، سیاست‌ها و برنامه‌های نظام سلطه را برای گسترش فساد و تباهی در کشور اسلامی ایران با بهره‌گیری از رسانه‌ها به خوبی روشن می‌سازد. متن خبر یاد شده به شرح زیر است:
نخست‌وزیر سابق اسرائیل1 از آمریکا خواست تا تغییر رژیم را در دو کشور عراق و ایران پی بگیرد. این کار را در عراق با حمله نظامی و در ایران با پخش برنامه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای با محتوای هرزه انجام دهد. وی گفت: جریان فرهنگ عامیانه غربی به داخل ایران می‌تواند منجر به براندازی جمهوری اسلامی شود.
بنیامین نتانیاهو با اشاره به وجود هزاران دیش ماهواره در ایران، به «کمیته اصلاح دولتی»2 گفت: آمریکا می‌تواند با پخش سریال‌های شبکه فاکس که افراد زیباروی جوان را در وضعیّت‌های متنوّعی از برهنگی نشان می‌دهد که زندگی‌های فریبنده و مادّی‌گرایانه دارند و رابطه‌های بی‌قید جنسی برقرار می‌کنند، یک انقلاب را علیه حکومت این کشور برانگیزد.
وی به این کمیته گفت:
این [سریال‌ها] واقعاً براندازانه هستند. جوانان ایرانی دلشان از لباس‌های دل‌پسندی که در این سریال‌ها می‌بینند، خواهند خواست. آنها استخرها و زندگی‌های پرزرق و برق را خواهند خواست.3
«کمیته خطر جاری»4 که اعضای آن را برجسته‌ترین عناصر سیاسی و نظامی آمریکا تشکیل می‌دهند،5 در اکتبر 2005 م. (مهر 1384 ش.) با توجّه به استحکام نظام جمهوری اسلامی و شکست ده‌ها استراتژی نظام سلطه در مقابل ملّت ایران در طول سال‌های گذشته، جنگ سخت را بی‌فایده دانست و خواستار توجّه بیشتر دولت ایالات متّحده به پروژه نرم‌افزاری براندازی از درون شد.
در گزارش کمیته خطر جاری که مارک پالمر،6 یکی از اعضای برجسته این کمیته و چهره بانفوذ دستگاه سیاست خارجی آمریکا7 آن را جمع‌بندی و تدوین کرده، بر براندازی نظام جمهوری اسلامی با تمرکز فعّالیت‌ها در سه محور دکترین مهار، نبرد رسانه‌ای و سامان‌دهی نافرمانی مدنی تأکید شده است.
در یکی از محورهای پانزده‌‌گانه این گزارش که با عنوان ایران و آمریکا؛ رهیافت جدید تنظیم شده است، در مورد بهره‌گیری از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی برای مقابله با نظام اسلامی چنین می‌خوانیم:
باید شبکه‌های متعدّد رادیو تلویزیونی را برای ایرانیان تدارک دید و پیام‌های خود را با پیشرفته ترین تکنولوژی‌های روز، به دست مردم ایران برسانیم.8
گفتنی است مارک پالمر در گفت‌و‌گویی با دبوراه سولومود، خبرنگار روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز»، به صراحت با ایده تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی مخالفت و اعلام کرد:
ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیّت جمعیّت، کیفیّت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیّت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین‌الملل به قدرتی کم‌بدیل تبدیل شده است که دیگر نمی‌توان با یورش نظامی آن را سرنگون کرد.9
پیرو پیشنهاد نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و کمیته خطر جاری، برای راه‌اندازی شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای با هدف ترویج فساد و ابتذال در جامعه اسلامی ایران، تلاش‌های گسترده‌ای صورت گرفت که راه‌اندازی شبکه‌های تلویزیونی«ام. بی. سی. فارسی»10 در سال 2008 م. «فارسی وان»11 در سال 2009 م. «من و تو 1»12
در سال 2010 م و «زمزمه»13 در سال 2011 م. از آن جمله است.
مهم‌ترین موضوع‌هایی که در این شبکه‌ها دنبال می‌شوند، عبارتند از: ترویج سبک زندگی غربی، عادی‌سازی روابط نامشروع، قبح‌زدایی از پدیده‌هایی چون خیانت زن به شوهر، دوستی با جنس مخالف، رابطه جنسی قبل از ازدواج، بارداری قبل از ازدواج، فرزند نامشروع، سقط جنین، هم‌جنس بازی و….14
جاهد محسنی، یکی از مالکان شرکت رسانه‌ای «موبی مدیا گروپ»15 که از سال 2002م. تاکنون با راه‌اندازی «رادیو آرمان»، «تلویزیون طلوع»، «شبکه تلویزیونی فارسی وان»، «شبکه تلویزیونی زمزمه»، شرکت تولید موسیقی، شرکت خدمات اینترنتی و… نقش مهمّی در تحقّق اهداف فرهنگی آمریکا در کشورهای اسلامی فارسی‌زبان، به ویژه ایران و افغانستان داشته است،16 در همایش «رسانه‌های گسترش یافته آمریکا» که در باشگاه ملّی خبرنگاران در واشینگتن دی. ‌سی. برگزار شد، درباره اهداف خود در راه اندازی شبکه رادیویی آرمان می‌گوید:
ما در پی «تغییر اجتماعی» یا همان «social change» هستیم. کلیدواژه ما هم تأکید بر روی زنان است؛ یعنی زنان، اسم رمز حرکت به سمت توسعه غربی و اصلاحات اجتماعی هستند.
او در ادامه سخنان خود تأکید می‌کند:
فکر نکنید صحبت زن و مرد به صورت دوستانه در رادیو چیز معمولی است؛ بلکه این سرآغاز تحوّل اجتماعی است که آرام آرام حرکت می‌کند، امّا مؤثّر است.17

ب) تغییر فرهنگ، قوانین حاکم بر زن و خانواده
رسانه‌های غربی در سالیان اخیر، هجوم سنگینی را به باورها، ارزش‌ها و هنجارهای اسلامی، به ویژه مباحث مرتبط با حوزه زن و خانواده آغاز کرده‌‌اند.
مهم‌ترین موضوع‌هایی که رسانه‌های دیداری و شنیداری غرب با هدف تغییر فرهنگ و مقرّرات حاکم بر زن و خانواده در جوامع اسلامی و همچنین خدشه‌دار کردن این فرهنگ و مقرّرات در اذهان زنان اروپایی به آنها توجّه کرده‌اند، به شرح زیر است:

1. حجاب و عفاف
فرهنگ حجاب و عفاف، مانعی جدّی در راه گسترش فساد و تباهی در جوامع اسلامی به شمار می‌آید. ازاین‌رو، رسانه‌های نظام سلطه می‌کوشند این فرهنگ را به هر طریق ممکن، تضعیف کنند. مقام معظّم رهبری در این ‌باره می‌فرماید:
سیاست راهبردی، اساسی و بنیانی غرب بر عرضه شدن و هرزه شدن زن است. حجاب، مخالف آن است. حتّی اگر حجاب ناشی از یک انگیزه و ایمان دینی هم نباشد، با آن مخالفت می‌کنند.18
رسانه‌های یاد شده، این هدف را از دو راه دنبال می‌کنند؛ یکی، ترویج فرهنگ برهنگی و ولنگاری در رابطه با جنس مخالف با پخش برنامه‌های نمایشی غیراخلاقی و مبتذل و دیگری، القای شبهه و تردید درباره فرهنگ اسلامی حجاب و عفاف در قالب خبرها، تحلیل‌ها و مستندهای جهت‌دار و شبکه‌های ویژه پخش فیلم و سریال، مانند «فارسی وان» و «من و تو 1»، راه نخست و شبکه‌های خبری و تحلیلی مانند «بی. بی. سی فارسی»19 و «صدای آمریکای فارسی»،20 راه دوم را دنبال می‌کنند.
درباره راهکار نخست، پیش از این به اجمال سخن گفتیم. ازاین‌رو، در اینجا تنها به بررسی راهکار دوم می‌پردازیم. برنامه‌های رصد شده از دو شبکه خبری و تحلیلی ماهواره‌ای فارسی‌زبان؛ یعنی «بی. بی. سی فارسی» و «صدای آمریکا» در سال 1389 ش. نشان می‌دهد این دو شبکه در این سال، ده‌ها برنامه در قالب خبر، گزارش، مستند، گفت‌و‌گو، میزگرد و … با موضوع حجاب و روابط زن و مرد در ایران تهیه و پخش کرده‌اند.
شبکه‌های یاد شده در برنامه‌های گوناگون خود به طور مستمر این پیام‌ها را درباره فرهنگ حجاب و عفاف به مخاطبانشان القا می‌کنند:
ـ الگوی پوشش اسلامی، پاسخ‌گوی تنوّع‌گرایی و آزادی‌خواهی نسل امروزی نیست؛
ـ دختران نوجوان و جوان ایرانی به دلیل استفاده از لباس‌های تیره دچار افسردگی شده‌اند؛
ـ حجاب، مانع فعّالیت‌های تفریحی، ورزشی و حتّی علمی و آموزشی دختران است؛
ـ حجاب، عامل نقض حقوق زنان مسلمان است؛
ـ حجاب، نماد سیاسی اسلام تندرو است؛
ـ نظام اسلامی به بهانه حجاب در پی یکسان‌سازی یا کنترل اجتماعی است؛
ـ طرح‌های حکومت اسلامی برای گسترش حجاب در ایران، ناکارآمد بوده است؛
ـ الزام به حجاب، دخالت در حریم خصوصی افراد است.21
مخالفت و دشمنی رسانه‌های غربی با حجاب و عفاف زنان مسلمان تا به آنجا پیش رفته است که بر اساس سناریویی از پیش طرّاحی شده، در یک برنامه تلویزیونی، یکی از زنان ایرانی فراری به خارج کشور را وادار می‌کنند به عنوان مخالفت با حجاب اجباری در ایران، کشف حجاب کند و روسری خود را کنار بگذارد.22
2. نهاد خانواده
با توجّه به جایگاه و نقش بی‌بدیل نهاد خانواده در جوامع اسلامی، یکی از محورهای مهمّ فعّالیت‌های تبلیغی و رسانه‌ای نظام سلطه به تلاش برای تضعیف این نهاد مقدّس اختصاص یافته است.
بررسی برنامه‌های شبکه‌های فیلم و سریال فارسی‌زبان نشان می‌دهد که با هدف تضعیف نهاد خانواده، محورهای زیر در دستور کار این شبکه‌ها قرار دارد:
ـ ترویج خانواده‌های بی‌سامان و لجام‌گسیخته در مقابل ساختار سنّتی خانواده؛
ـ بی‌اهمّیت جلوه دادن احترام به والدین؛
ـ عادی جلوه دادن رابطه جنسی دختر و پسر؛
ـ هویّت‌زدایی مفهوم خانواده؛
ـ ترویج مفهوم زندگی با دیگران به جای ازدواج؛
ـ شکستن قبح رابطه هم‌جنس‌گرایانه؛
ـ آسان جلوه دادن طلاق و شیرین نشان دادن زندگی پس از جدایی؛
ـ عادی جلوه دادن خیانت همسران به یکدیگر؛
ـ برجسته کردن جذّابیت‌های جنسی؛
ـ کم‌رنگ کردن نقش مردان در خانواده.23
3. حقوق زنان
یکی دیگر از محورهای فعّالیت رسانه‌های وابسته به نظام سلطه در مقابله با جریان اصول‌گرایی اسلامی، ظالمانه و عقب‌مانده جلوه دادن احکام و مقرّرات شرعی حاکم بر حقوق و شخصیّت زن در جوامع اسلامی است.
فعّالیت شبکه‌های دیداری و شنیداری فارسی‌زبان در این ‌باره، بر محورهای زیر متّکی است:
ـ تضییع حقوق زنان در مبانی دینی ریشه دارد؛
ـ قوانین تبعیض آمیز در جوامع اسلامی، زنان را به شهروندان درجه دو تبدیل کرده است؛24
ـ حدود شرعی برخلاف حقوق بشر است و باید جلوی اجرای آن گرفته شود.
گفتنی است شبکه‌های ماهواره‌ای مخالف نظام اسلامی، این محور را به طور عمده با اتّکا به اظهارنظرهای روشنفکران سکولار و تجدّدطلبان مسلمان یا مسلمانان میانه‌رو دنبال می‌کنند؛ یعنی همان گروهی که نیکسون و «مرکز سیاست عمومی خاورمیانه مؤسّسه رند»، پشتیبانی از آنها را برای مقابله با اصول‌گرایی اسلامی ضروری می‌دانند.25
رسانه‌های غربی، محورهای سه‌گانه یاد شده را هم در برنامه‌های خبری، گزارشی، تحلیلی و مستند و هم در برنامه‌های نمایشی دنبال می‌کنند. در سال‌های اخیر، ده‌ها فیلم سینمایی برای ترسیم چهره‌ای خشن، نامطلوب و ظالمانه از روابط زن و مرد و ضوابط و چارچوب‌های حاکم بر این موضوع در جوامع اسلامی، تولید و ارائه کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به فیلم‌هایی همچون «بدون دخترم هرگز» (محصول 1991م. آمریکا)، «سنگسار ثریّا میم» (محصول 2004م. آمریکا)،26 «تسلیم» (محصول 2008 م. هلند) و «زنان بدون مردان» (محصول 2009 م. اتریش، فرانسه و آلمان) اشاره کرد.
افزون بر رسانه‌های غربی، مرکزهای تحقیقاتی و بنیادهای فرهنگی مغرب‌زمین نیز تلاش گسترده‌ای را برای اثرگذاری بر فرهنگ حاکم بر زنان کشورهای ‏اسلامی، به ویژه کشور ایران، آغاز کرده‌اند که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:
بر اساس گزارش کتاب فهرست کمک‏های مالی27 که در سال 2001 م. «مرکز بنیادها»28 در آمریکا منتشر کرده است، تنها در سال‏های 1998 و 1999 م. بنیادهای فورد،29 راکفلر30 و آندرو دبلیو ملن31 جمعاً مبلغ 000/371/1 دلار برای مطالعه درباره حقوق بشر زنانی که زیر لوای قوانین اسلامی زندگی می‏کنند و «حقوق بشر زنان مسلمان» اختصاص یافته و در اختیار مراکزی چون «دانشگاه ایموری» در «آتلانتا»، دانشگاه کلمبیا و برخی سازمان‏هایی که در زمینه مسائل زنان فعّالیت می‏کنند، گذاشته شده است.32
خلاصه و نتیجه‏گیری
نظام سلطه پس از دو دهه رویارویی با جریان رو به گسترش اصول‌گرایی اسلامی که در پی پیروزی انقلاب اسلامی ایران در جهان ایجاد شد، بهره‌گیری از راهبرد جنگ سخت را در این زمینه، بی‌فایده دانست. جنگ نرم با نظام جمهوری اسلامی به عنوان سردمدار این جریان در جهان و براندازی از درون را در دستور کار خود قرار داد.
در راهبرد جدید غرب علیه نظام اسلامی بر سه موضوع تأکید شده بود: دکترین مهار، نبرد رسانه‌ای و سامان‌دهی نافرمانی مدنی و در نبرد رسانه‌ای نظام سلطه با نظام جمهوری اسلامی که به ویژه از سال 2005 م. شدّت بیشتری گرفت، تغییر باورها، ارزش‌ها و هنجارهای مردم مسلمان ایران با بهره‌گیری از شبکه‌های گوناگون رادیویی و تلویزیونی اولویّت ویژه‌ای داشت. به همین دلیل، دشمن همه توانمندی‌های خود را در این زمینه به کار گرفت.
گسترش فساد و تباهی در میان جوانان و تغییر فرهنگ و قوانین حاکم بر زن و خانواده از مهم‌ترین محورهایی هستند که در این نبرد رسانه‌ای به آنها توجّه شده است. بر این اساس، نهادها و سازمان‌های فرهنگی نظام جمهوری اسلامی به ویژه رسانه ملّی باید در طرح‌ها و برنامه‌های خود، با هدف خنثی‌سازی راهبردهای جدید نظام سلطه علیه نظام اسلامی به نکات زیر توجّه کنند:
1. شناسایی دقیق جنبه‌های گوناگون نبرد رسانه‌ای دشمن و طرّاحی راهکارهای مقابله با آن؛
2. مصونیّت‌بخشی به مخاطبان هدف شبکه‌های ماهواره‌ای به ویژه زنان و دختران از طریق:
الف) نهادینه‌سازی باورهای دینی و افزایش تقیّدهای مذهبی و اخلاقی آنان؛
ب) آگاهی‌بخشی لازم در زمینه اهداف پنهان و آشکار نظام سلطه در نبرد رسانه‌ای علیه نظام جمهوری اسلامی؛
ج) تبیین مزایا و برتری‌های الگوی اسلامی روابط زن و مرد؛
د) تبیین آثار و پی‌آمدهای تضعیف‌ ارزش‌ها و هنجارهای اسلامی و گسترش ارزش‌ها و هنجارهای غربی در زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها؛
هـ) پاسخ گویی عالمانه به شبهه‌ها و ابهام‌های موجود در زمینه احکام و مقرّرات اسلامی؛
و) نقد و بررسی جایگاه زن و خانواده در جوامع غربی و تبیین بحران‌هایی که این جوامع در حوزه مباحث زن و خانواده با آنها روبه‌رو هستند؛
ز) بیان درس‌ها و عبرت‌های آموزنده وقایع تاریخی همچون سقوط اندلس.
3. تبیین مفاهیم والای اخلاقی و ارزشی اسلام در قالب برنامه‌های جذّاب نمایشی.

پی‌نوشت‌ها:
1. او در آن زمان هنوز دوباره نخست‌وزیر نشده بود.
2. یک نهاد دولتی در آمریکا.
3. «نتانیاهو: با سریال‌های سکسی به ایران حمله کنید» در:
http://alef.ir/1388/content/view/69843
منبع خبر: خبرگزاری یونایتد پرس (12 سپتامبر 2002) Netanyahu:us. should attack iran with tv.
http://www.upi.com/top_news.2002/09/12/netanyahu_us.
4.The committee on the present danger.
5. کمیته خطر جاری عنوان کمیته‌ای است که در دهه 1970 م. در اوج جنگ سرد، گروهی از سناتورهای آمریکایی، مسئولان ارشد وزارت خارجه، استادان برجسته علوم سیاسی، مؤسّسه مطالعاتی «امریکن اینترپرایز». گروهی از مدیران با سابقه سیا و پنتاگون تأسیس کردند. هدف از تأسیس این کمیته، خروج از بن بستی بود که در دوران جنگ سرد میان دو ابرقدرت آن زمان؛ یعنی ایالات متّحده آمریکا. اتّحاد جماهیر شوروی در توازن هسته‌ای به وجود آمده بود. به گونه‌ای که کارشناسان ارشد نظامی به صراحت اعلام کرده بودند، در صورت وقوع جنگ هسته‌ای میان دو ابرقدرت، هر دو طرف، بازنده نهایی خواهند بود؛ زیرا تسلیحات اتمی در اختیار دو قطب بلوک شرق و غرب برای نابودی کامل موجودات زنده کره زمین برای 250 بار کفایت می‌کند. اعضای این کمیته با منفی دانستن «جنگ سخت» بین دو ابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقیب را «جنگ نرم». «فروپاشی از درون» دانستند.
بر همین اساس، «جنگ نرم» با در پیش گرفتن راهکارهای «دکترین مهار»، «نبردهای رسانه‌ای». «سامان‌دهی نافرمانی مدنی» علیه دولت شوروی طرّاحی و اجرا شد. این استراتژی زودتر از آنچه تصوّر می‌شد، به ثمر نشست. منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد. «رمزگشایی از «کمیته خطر جاری»، در: پایگاه اطّلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
http://www. Irdc.ir/fa/content/8130/defaule.aspx.
6. Mark Palmer.
7. «مارک پالمر» یکی از استراتژیست‌های معروف آمریکایی است که در دستگاه دیپلماسی آمریکا از وی به عنوان یکی از نوآوران سیاست خارجی ایالات متّحده نام می‌برند. پالمر که امروزه رسانه‌ها از وی به عنوان چهره خبرساز یاد می‌کنند، در دولت نیکسون، فورد، کارتر، ریگان و بوش پدر در وزارت خارجه آمریکا مشغول به کار بود. در دولت کلینتون و در دوره اوّل بوش پدر، در خارج از مجموعه دولت به طرّاحی ابتکارهای جدید سیاست خارجی مشغول بود. او سال‌ها برای رؤسای جمهور و وزرای امور خارجه آمریکا نطق نوشته که معروف‌ترین آنها نطق‌های هنری کسینجر است. وی در شمار متخصّصان ایران و آسیای میانه محسوب می‌شود. (همان)
8. همان.
9. همان.
10. MBC Persia.
11. Farsi 1.
12. Manoto 1.
13. Zemzemeh.
14. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: سیّد محمّدرضا خوشرو، شبکه‌ای صرفاً جهت تغییر سبک زندگی: گزارش توصیفی. تحلیلی درباره شبکه تلویزیونی من و تو، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، دی 1389؛ همو، زمزمه‌ شیطانی: گزارش توصیفی. تحلیلی درباره شبکه تلویزیونی زمزمه، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، تیر 1390.
15. Moby Media Group.
16. گفتنی است شرکت «موبی مدیا گروپ» متعلّق به یک خانواده افغانی‌تبار محسنی است که در سال 2002 م. از استرالیا به افغانستان آمدند. با بهره‌گیری از حمایت‌های مالی «اداره کمک‌های بین‌المللی ایالات متّحده»، فعّالیت‌های رسانه‌ای خود را در این کشور آغاز کردند. سعد، جاهد، زید و وژمه محسنی از مدیران این شرکت هستند که به صورت خانوادگی به اداره آن مشغولند. (برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: زمزمه شیطانی: گزارش توصیفی و تحلیلی درباره شبکه تلویزیونی زمزمه، صص 24ـ27؛ «فارسی وان؛ از درون: مصاحبه اختصاصی با حاج کمیل، مستشار، مشاور ارشد و مدیر هماهنگی گروه رسانه‌ای موبی»، خردنامه همشهری، ویژه پایداری، آبان 1389، 62؛ «نگاه جریان‌شناسی به خانواده جدید فارسی وان» در:
http://www.mashreg news.ir/fa/news/55868.
17. «نگاه جریان‌شناسی به خانواده جدید فارسی وان»:
http://www.mashreg news.ir/fa/news/55868.
18. سخنرانی در دیدار جمعی از بانوان نخبه، 1/3/1390، به نقل از:
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=12518 .
19. BBC Persian.
20. VOA Persian.
21. نکات یاد شده حاصل رصد برنامه‌های دو شبکه بی. بی. سی فارسی (BBC). صدای آمریکا (VOA) در سال 1389 و مطالعات انجام گرفته در این باره است. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: سوسن صفارودی، «بازنمایی حجاب زن مسلمان در رسانه‌های غربی (جنبه‌های حقوقی و سیاسی)»، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، تابستان 1389، 48؛ ایران و آمریکا (توسعه تضاد در بستر قدرت نرم رسانه)، ص206.
22. اشاره به کشف حجاب رسانه‌ای «فریبا داوودی مهاجر»، در برنامه «پارازیت» صدای آمریکا. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: «چرا فریبا داوودی مهاجر کشف حجاب کرد؟»، در: http://www.mashreghnews.ir/fa/news/57011. «گفت‌وگو با داوودی مهاجر درباره کشف حجاب، …» در: http://www.jahannews.com/vdcfydyow6djta.lgiw.txt .
23. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: عبدالله بیچرانلو، «تهدیدات وان»، هفته‌نامه پگاه حوزه، اسفند 1388، 274؛ سیّد ابوالفضل جعفری‌نژاد، «پیدا و پنهان فارسی 1»، هفته‌نامه پگاه حوزه، اردیبهشت 1389، 277.
24. ر.ک: ایران و آمریکا (توسعه تضاد در بستر قدرت نرم رسانه)، 205.
25. ر.ک: ابراهیم شفیعی سروستانی، جریان‌شناسی دفاع از حقوق زنان در ایران، صص 110ـ113. 145ـ157.
26. ر.ک: مهدی لسانی، «سنگسار ثریا در دنیای مردان: شیوه‌نامه‌ای برای مقابله فمینیستی با احکام اسلامی و انقلاب اسلامی ایران»، خردنامه همشهری، ویژه‌نامه پایداری، آبان 1389، 62.
27. The Foundation Grant index، 2001.
28. The Foundation Center.
29. The Ford Foundation.
30.The Rockefeller Foundation.
31. Mellon Fondation. The Andrew W.
32. «اسناد کمک‏های مالی آمریکا برای تقویت جریان‏های مخالف در ایران»، کیهان، 10/2/1380. برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک:            
http//: fdncenter.org.
همچنین ر.ک: ابراهیم شفیعی سروستانی، زن؛ نظام سلطه. رسانه‌ها، صص 143. 144.

 1 نظر

آزادی امروز و برده داری دیروز

04 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

 آزادی امروز و برده داری دیروز 

بدر است و حنین، احد و صفین؛

آنچه به گوش می رسد، صدای چکاچک شمشیرها، و آنچه به چشم می خورد، غبار است و خون.
که ناگاه شیرمردی حمله می برد و دشمنی را اسیر می گیرد؛
با او چه کند؟
آیا آزادش کند که برود تجدید قوا کند و دوباره حمله آرد و عرصه را بر سپاه اسلام تنگ کند؟
یا او را بکشد که با جوانمردی اش نمی سازد!
… به ناچار او می شود برده.
چه کسی برده می شود؟ آنکه در مسیر باطل خویش آنقدر استوار است که حاضر شده جان خود را در جبهه جنگ به مخاطره اندازد.
برده چه کسی می شود؟ برده مجاهدی فی سبیل الله که از در جهاد وارد شده که خدا تنها برای خاصان درگاهش گشوده است.
خب؛ می آید به خانه او، قدم به قدم آموزش می بیند و تربیت می شود. انسان می شود و رسم انسانیت می آموزد.
یکی از سپاه دشمن کم می شود و به خیل یاران افزوده!
اکنون خداست و آن مسلمان؛ اگر روزه واجبی را به عمد افطار کند، می گوید که باید برده ای آزاد کنی، اگر سوگند خویش را بشکند، باز کفاره آن آزادی یک برده است،
و اگر …
اینگونه او آزاد می شود و می آید به دل اجتماع، و خود بعدها مجاهدی می شود فی سبیل الله، و روز از نو و روزی از نو!
این آیین برده داری آن روز ماست.


اغیار و برده داری دیروز

اما بنا نیست همیشه نبردی صورت پذیرد و سپاه غالب، دشمن مغلوب را به بردگی بگیرد.
آدمها هر چه می گذرد زیرک تر می شوند . روزی می رسد که می فهمند با پنبه هم می توان سر برید!
اگر بنا باشد سری بریده شود، کدام گزینه مناسب تر است؟ شمشیر یا پنبه؟!
روزی می رسد که پای میز مذاکره می نشینند و قرارداد می نویسند و کشور ما را تقسیم می کنند. نیمی را به روسیه می سپارند و نیمی را به انگلستان.
آنروز ما خود، سند بردگی خویش را امضا می کنیم و متعهد می شویم که برای عزیمت به برخی شهرهای کشورمان از گذرنامه استفاده کنیم!
شاه این مملکت نیز زیر یوغ بردگی می رود. هفده شهر این سرزمین را به بیگانگان می بخشد و با خفت و خواری از این سوی کاخ گلستان به آن سو گام برمی دارد و فریاد می زند: خاک بر سر مملکتی که شاه آن برای رفتن به شمال آن مملکت باید از روسیه اجازه بگیرد و برای رفتن به جنوب آن از انگلستان!
هه! جالب است که بعدها احساس آقایی می کنیم و برده ایم.
شما بگویید اینکه به حکومتی دیکته کنند که بایستی 65% نفت اسرائیل و 95% نفت رژیم نژادپرست افریقای جنوبی را تامین کنی و رئیس آن حکومت چاره ای جز تمکین نداشته باشد، عین بردگی نیست؟


متدولوژی برده داری متمدن امروز

اکنون کار به مراتب پیچیده تر است. دیگر برده داران نیازی نمی بینند که حتی با بردگان خود سرمیز مذاکره بنشینند.
آنان در حال حاضر به فکر جهانی کردن برده داری خویشند . آنان مغزها و مرزها را در نور دیده اند و می خواهند عالم و آدم را برده خود کنند!
جهان سوم که نشسته، پاک است، نیم نگاهی به جهان اول کنید:
لابد تعبیر رسای «تخصصی شدن » را شنیده اید. اینکه در کارخانه ای یا کارگاهی، کسی متصدی یک کار مخصوص باشد و بس!
فرض کنید نصب آینه بغل مرسدس؛
می دانید این یعنی چه؟ یعنی آدمی که می تواند فکر خود را از این سو به آن سو جولان دهد، به جز این کار نه کاری بکند و نه به چیزی بیاندیشد; هشت ساعت کار تخصصی در روز!
هنگامی هم که از کارگاه و کارخانه جدا می شود، صدها کانال تلویزیونی و ماهواره ای، صدها فیلم مبتذل و خشونت بار، صدها مسابقه ورزشی و سرگرمی و اینترنت و کامپیوتر و… چنان او را احاطه کنند که مجالی برای آزاد اندیشی انسان قرن بیستم باقی نگذارند!
امروز برده داران، فیلم های مستهجن خویش را در کانون برده داری نوین عالم، ضبط می کنند، و چیزی نمی گذرد (فقط دوازده روز) که این فیلم ها در اختیار مشتریان ایرانی است!
باور می کنید در سال 81، یکصد و بیست هزار CD مستهجن تنها در یک استان کشور ما کشف و ضبط شده است؟
باور می کنید کشفیات CD امسال ما، اغلب متعلق به سال 2003 میلادی است؟
باور می کنید امروز بهای یک CD مبتذل original تنها 350 تومان است، اما شما برای خرید یک CD قرآنی بایستی 8500 تومان بپردازید؟
می دانید از تولید مشروبات الکلی در ایتالیا یا فرانسه تا مصرف آن در ایران ما فقط یک هفته فاصله است؟
باور می کنید مشروب صادراتی از تولید تا مصرف صد در صد بیمه است؟
جوانی که به گوشه خلوت خود می خزد، الکل مصرف می کند یا به تماشای سکس و خشونت می نشیند، آیا برده نیست؟
چندی پیش با یکی از همین جوانها برخورد کردم. از آن دست کسانی که ساعت خود را به وقت گرینویچ تنظیم می کنند و دهانشان بوی مک دونالد می دهد.
جوانکی بود بیست و یکی دو ساله، با شلواری تنگ و چسبان و سیگاری بر کنار لب، ایستاده در خیابان حجاب؛ پشت خودروی او نشانه ای نقش بسته بود که آن را در یکی از کشورهای خارجی دیده بودم و مفهوم آن را می دانستم. اما مطمئن بودم که او از این مفهوم بی خبر است. سن و سال کم و معصومیت چهره اش این را می گفت.
جلو رفتم و پرسیدم: می دانی این آرم یعنی چه؟
- کدام آرم؟
نشانش دادم. مکثی کرد و گفت: نه!
گفتم: این آرم یکی از باشگاه های شبانه فلیت استریت لندن است. (محله یی در لندن که مردم برای عیاشی و خوشگذرانی به آنجا رفت و آمد می کنند) و مفهوم آن این است که: «من هرزه ام!»
این را گفتم و از او دورشدم در حالی که او چاقویی از جیب خود بیرون آورده بود و با نوک آن آهسته آهسته آن آرم را می تراشید.
می بینید چطور برده داری متدولوژی پیدا کرده و آدمها - بی آنکه خود بفهمند - زیر سلطه برده دارانند؟
امروز تکنولوژی هم به مدد برده داری آمده است. هم دامنه آن را گسترش داده و هم میان برده داران و بردگان نوعی تفاهم برقرار کرده است!
اگر ماجرای آن ازدواج مدرن را نشنیده بودم، شاید به این صراحت حرف نمی زدم . این ماجرا اخیرا یکی از گزارش های جنجالی نیویورک تایمز بوده است.
چندی پیش یک میلیونر امریکایی به نام «ریک اکول » به شبکه تلویزیونی فاکس اعلام کرد قصد دارد همسر آینده خود را از طریق نمایش تلویزیونی برگزیند.
این شبکه موضوع را با مردم امریکا مطرح کرد و از دخترانی که علاقمندند با این شخص ازدواج کنند، دعوت به ثبت نام نمود. طی یک هفته، هزار زن امریکایی از سراسر این کشور با ارسال « E-Maill » برای ازدواج با این مرد ثروتمند ثبت نام کردند. شورایی از داوران تشکیل شد و از بین متقاضیان 50 نفر را برای شرکت در نمایش تلویزیونی برگزید.
داماد پشت صحنه نشسته بود و هیچیک از نامزدها از چهره یا شخصیت او اطلاعی نداشت.

ملاک تنها پول بود و ثروت!

مجری برنامه با این 50 زن گفتگو می کرد و او شاهد این گفتگو بود . سرانجام 5 نفر برگزیده شدند که داماد میلیونر از میان آنها همسر آینده خود را برگزیند!
شبکه های تلویزیونی با پخش مستقیم این برنامه میلیونها نفر را پای گیرنده ها نشاندند و هزاران دلار به جیب زدند!
جامعه شناسان تاسف خوردند … و برده داری وارد مرحله تازه ای شد.
همین برده داران مدرن وقتی به دین ما می رسند، می گویند: اسلام دو عیب بزرگ دارد: یکی پذیرش نظام برده داری، دیگری نظام حقوق زن!
من جلوه ای از این دو آیین را برای شما گفتم.
حالا می پرسم: کدامیک بدتر است؟
برده داری سنتی 1400 سال پیش ما؟
یا برده داری مدرن امروز آنان؟

حسین سروقامت

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 57
  • 58
  • 59
  • ...
  • 60
  • ...
  • 61
  • 62
  • 63
  • ...
  • 64
  • ...
  • 65
  • 66
  • 67
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس