تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

باربی و هویت زن

26 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

غرب برای رسوخ به فكر و اندیشه و سپس رفتار انسانها به صورت گری و تصویر سازی می پردازد. تصویری كه می تواند به خاطر جاذبه هایش زشتی ها را زیبایی جلوه دهد و عیب ها را بپوشاند و دروغها را راست بنمایاند. البته این شگرد كاری شیطان است كه هوا و هوس را می پروراند. یكی از مظاهری كه فرهنگ غرب برای كودكان آنرا دنبال می كند وسایل اسباب بازی خصوصا عروسك هاست. عروسك باربی كه برگرفته از یك زن ولگرد و خیابانی آلمانی به نام لی لی است توانسته جای خوبی در بازار فروش عروسك ها برای خود در سراسر دنیا باز كند. بدین گونه فرهنگ یك زن خیابانی تحت عنوان زیبایی به دختر بچه ها راه پیدا می كند، البته باید برای فهم این فرهنگ توجه كمی را به ویژگی های ذاتی زن و مرد داشته باشیم.
زن معشوق آفریده شده است. از این رو هنرِ دست بازی به دل مرد و در اختیار گرفتن آن را دارد. استاد شهید مرتضی مطهری(ره) در این باره سخنانِ پرنغزی دارد، وی می گوید: طبیعت، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. طبیعت زن را گُل و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است. این یكی از تدابیر حكیمانه و شاهكارهای خلقت است كه در غریزه مرد نیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است… منتهای هنر زن این بوده است، به آستان خود بكشاند.
باربی نماد و سمبل فرهنگ عریان گرا و لذت جوی غرب، مبلغ تفكر تنّازی است؛ چرا كه هیچ گاه افسرده و پیر نمی شود و به انحای مختلف به زنان غرب و در دامنه وسیع تری به زنان ملیت های مختلف می آموزد كه چگونه جسم خود را در معرض غارت مردان قرار دهند و با استفاده از زیبایی های جنسی خود، برای سحر و شكار دلِ مردان سود جویند. اما آیا باربی به عنوان نمونه كامل یك زنِ آمریكایی قدرت عشق آفرینی دارد؟ به عبارت دیگر، آیا نمونه باربی می تواند شعله های سوزانِ آتش عشق را در دل مردان بیافروزد و در ادوار مختلف زندگی همواره آن را افروخته نگاه دارد؟ پاسخ بدین سئوال البته منفی است؛ چرا كه باربی نماد سكس است و سكس برخلاف پندار عمومی زنان غربی، هرگز قادر نیست عشقی ماندگار را در مغاك دلِ مردان پدید آورد؛ بلكه باید گفت كه عریان گرایی قربانگاه واقعی عشق می باشد.
به گواه تاریخ شرم، حیا و عفت زنانه همان مقررات اخلاقی و قوانین غریزی است كه زنان به واسطه آنها آتش عشق را در دل مردان شعله ور می كنند و شأن و منزلت خویش را تا حد پرستش بالا می برند.
علامه شهید مرتضی مطهری(ره) به نقل از ویل دورانت می گوید: زنان دریافتند كه دست و دل بازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند… زنان بی شرم جز در موارد زودگذر برای مردان جذاب نیستند. خودداری از انبساط و امساك در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شكارمردان است. اگر اعضای نهانی انسان را در معرض عام تشریح می كردند، توجه ما به آن جلب می شد ولی رغبت و قصد به ندرت تحریك می گردید. مرد جوان به دنبال چشمان پُر از حیاست و بدون آن كه بداند، حس می كند كه این خودداری ظریفانه ازیك لطف و رقت عالی خبر می دهد.
همچنین شهید مطهری(ره) از برتراند راسل نقل می كند: اصل اساسی عشق رمانتیك آن است كه معشوق خود را بسیار گران بها و به دست آوردنش را بسیار دشوار بدانیم… بهای زیادی كه برای زن قایل می شدند نتیجه روانشناسی اشكال تصرف وی بود… از لحاظ هنرها مایه تأسف است كه به آسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است كه وصال زنان دشوار باشد، بدون آن كه غیر ممكن گردد… اگر مردی هیچ گونه رداع اخلاقی در برابر خود نبیند یك باره تسلیم تمایلات جنسی شده و عشق را از كلیه احساسات جدی و عواطف عمیق جدا سا خته و حتی آن را با كینه همراه می سازد.
چشمان پُر از آزرم، استغنای ظریفانه و عدم دسترسی آسان به زنان، همان مقررات غریزی است كه موجب خیال پردازی های شاعرانه و به وجود آمدن عشق در مردان می شود. باربی از این حیث قادر نیست عشقی شورانگیز را خلق كند؛ چرا كه بی شرم و سهل الوصول است. هیچ نقطه پنهانی ندارد و به هیچ خیالِ عاشقانه ای دامن نمی زند. نهایت چیزی كه مدل باربی به مردان هدیه می دهد، اقناع شهوت و كام جویی های جنسی است. بنابراین الگوی باربی به دلیل بی شرمی، بی حیایی و بی عفتی هرگز نمی تواند مولد عشق باشد.اما بدون تردید این توانایی را دارد كه مجالس كام جویی های مردان را رونق بخشد و بر متاع بازار شهوات جنسی بیفزاید. چهره و اندام باربی به عنوان ارزشمندترین اجزای این عروسك تنها حامل این نوع تفكر است.
وقتی كار بدین جا می كشد كه دیگر از زن نه به عنوان یك موجود دارای شخصیت و هویت، بلكه از اجزای بدن او صحبت به میان می آید و از سكسی بودن سر و سینه و پای زن چنان بحث می شود كه از زمره گوشت گردن و قلوه گاه و ران گوسفند، بزرگترین لطمه به خود زن وارد شده است. او كه همواره با حفظ شرم، از موضع قدرت و ناز با جنس مخالف روبرو می شده، اكنون از موضع ضعف و نیاز خود را عرضه می كند. اكنون در غرب دیگر آن غرور زنانه كه جزءلاینفك زنانگی اوست، به كلی شكسته شده است و دیگر از آن عزت نفس و مناعت طبع كه او را محبوب و معشوق می ساخت، خبری نیست.
باربی به كودكان می آموزد كه چگونه با آرامش ،كالای جسم خود را در معرض چشمان گرسنه مردان قرار دهند و از تن خود به مثابه سلاحی زنانه برای شكار دل های شهوانی سود جویند. باربی آموزگار سكس است و به همین دلیل توانایی عشق آفرینی را ندارد. او زاده شهوت است و لذا نمی تواند آنچه را كه خود ندارد به دیگران هدیه دهد.

 1 نظر

باربی یعنی کودن؛ یعنی کوته‌فکر

26 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

جالب است بدانید کلمه «باربی» گاهی به عنوان یک اصطلاح عامیانه و شاید بی ادبی، به دختر یا زنی اطلاق می شود که احمق و کوته فکر است. اما همین باربی ابله که در چهره و اندام ایده آل بود، با آمدنش تبدیل به رویای دختران و زنان جوان شد. چنان که در 50 سال حیاتش، حتی سبب پدید آمدن یک سندرم شده است؛ «سندرم باربی». این اصطلاح برای توصیف تمایل وافر به داشتن شمایل ظاهری و شیوه زندگی این عروسک به کار می رود. این سندرم عموما در دختران تازه بالغ و نوجوان دیده می شود ولی می تواند در هر سنی بروز پیدا کند.
اما در آستانه 50 سالگی باربی، چرا عده زیادی به برچیده شدن تولید آن و عده دیگر به بقای آن اعتقاد دارند؟
برخی صاحب نظران باربی را برای دختران دارای استقلال فکری یک اسباب بازی افسانه ای می دانند. این گروه که تفکرات فمنیستی دارند، چند دلیل برای نظرشان بیان می کنند. یکی این که تنها این اسباب بازی است که دختران با برادرانشان در استفاده از آن شریک نمی شوند. البته آنها عارضه این مزیت را حسادت پسران می دانند که در خراب کردن عروسک خواهرشان یا تهدید به این کار نمایان می شود.
یکی دیگر از دلایل مورد اشاره این گروه، قیمت مناسب عروسک است، البته به شرط آن که از لوازم جانبی چشم پوشی شود. آنها عقیده دارند که نقش های گوناگون و لباس های رنگارنگ باربی به کودک اجازه می دهد تا ذهنش را آزاد کند و عروسکش را در هر کاری بگمارد. دختران با باربی در خیالات خود زندگی می کنند، و این مزیت از باربی یک ابزار روان شناسی عالی برای کمک به روان آنها می سازد. با این حال این گروه از این که باربی را در شخصیت زن خانه داری ببینند که از ترس تعظیم می کند، یا مورد تحکم و تهدید قرار می گیرد، ابراز انزجار می کنند!
در مقابل برخی از منتقدین باربی، آن را نه مایه افتخار خالقان، که با توجه به الهام گیری از یک عروسک پورنوگرافی آلمانی (لیلی) آن را مایه شرم می دانند. آنها باور دارند که با توجه به الگوبرداری زوج ها ازباربی و کن، این دو عروسک سبب قطبی و جدا شدن نقش دو جنس بشر در جامعه می شوند.
آنها به این مسئله اشاره می کنند که اقدامات بازاریابی برای باربی تا آنجا پیش رفته که از آن در حوزه امور بالینی هم بهره گیری می شود. برای مثال از باربی برای آموزش جنسی دختران در سن رشد، و حتی کمک به آنها در یافتن مردشان استفاده می شود.
مجموعه این اقدامات باعث شد تا جنبشی برعلیه باربی از سال 1972 شکل بگیرد که تولیدکنندگان این عروسک را به ترغیب دختران به مانکن بودن و تبدیل شدن به یک ابزار جنسی متهم می‌کنند.

 2 نظر

پشت پرده استاندارهاي زيبايي و مواد آرايشي

26 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

تبليغات رسانه اي يكي از عوامل اجتماعي و فرهنگي است كه در دوره خردسالي و نوجواني، طرح اندامي باريك را براي دختران و اندامي عضلاني را براي پسران ترويج مي كند.
از طرفي ديگر تصوير زنان و اندامشان، سبب فروش هر چيزي از غذا تا ماشين مي شود. بازيگران مشهور سينما و تلويزيون روز به روز جوان تر، بلندتر و لاغرتر مي شوند. بعضي ها حتي به اين مشهورند كه از شدت كم‌غذايي بر روي صحنه از هوش رفته اند. مجلات زنان پر از مقالاتي است كه به آن ها مي گويد اگر فقط يك كيلوگرم ديگر از وزن خود كم كنند، به همه چيز خواهند رسيد؛ ازدواج عالي، بچه هاي دوست‌داشتني، رابطه خوب جنسي و شغلي پر در آمد.


چرا استاندارد هاي زيبايي در حالي بر زناني تحميل مي شود كه اكثريت آنان به طور طبيعي داراي سايز بزرگ تر و يا سن و سال بالاتر از هر كدام از اين مدل ها هستند؟ برخي تحليل‌گران معتقدند اين موضوع ريشه اقتصادي دارد. با نمايش الگوي مطلوبي كه دستيابي به آن و حفظش مشكل است، صنايع توليد مواد آرايشي و لاغري از رشد و سودآوري خود مطمئن خواهند بود. به هيچ وجه تصادفي نيست كه به طور فزاينده اي، معيار جواني در كنار لاغري به عنوان شاخص ضروري براي زيبايي ترويج مي‌شود. اقدام شبكه كبك براي سلامت زنان در گزارش سال 2001 خود با عنوان تغييرات اجتماعي درباره انواع مختلف تصاوير بدني‌ اين‌گونه مي گويد: «اگر همه زنان هم نياز به كاهش وزن نداشته باشند، اما مطمئناً همه آن ها پير مي شوند لذا در اين صنعت ، افزايش سن ، مؤلفه‌اي است كه بايد به نحوي مورد رسيدگي قرار گيرد.
عوامل زيادي در اين تجارت نقش دارند. از طرفي زناني كه نسبت به اندامشان احساس اطمينان ندارند ، به احتمال زياد محصولات زيبايي ، لباس هاي جديد و مكمل هاي رژيمي را مي خرند. برآورد شده است كه محصولات مرتبط با لاغري در سال، حدود 40 تا 100 ميليارد دلار آمريكا، براي كاهش موقت وزن فروش دارند (پس از مصرف محصول در 90 تا 95 درصد موارد، وزن فرد دوباره بازمي گردد) . از طرف ديگر، پژوهش ها نشان مي دهد كه نمايش تصاوير زنان لاغراندام، جوان و دستكاري شده بدن‌هاي زنان، با افسردگي ، كاهش عزت نفس و افزايش عادات غذايي ناسالم در زنان و دختران مرتبط است.
گروه پژوهش مؤسسه بي‌اشتهايي عصبي و اختلالات تغذيه اي در آمريكا اين‌گونه اعلام مي‌دارد كه از ميان 4 زن ، حداقل يك نفر در سن دانشگاه از روش هاي نادرست كنترل وزن استفاده مي كند؛ مانند پرهيز خوراكي ، حذف وعده‌هاي غذايي ، ورزش افراطي ، استفاده از مسهل ، و استفراغ عمدي.
فشار براي لاغر بودن بر دختران جوان تأثير مي گذارد: شبكه بهداشت زنان كانادايي هشدار مي دهد كه معيارهاي كنترل وزن را حتي دختران خردسال 5 و 6 ساله نيز در نظر مي گيرند. آمارهاي آمريكا نيز همين‌‌گونه است. چندين مطالعه؛ مانند تحقيقات ماريكا تيگمن و لوينا كلارك در سال 2006 تحت عنوان « فرهنگ ظاهر در دختران نه تا دوازده ساله: رسانه و تاثير همسالان بر نارضايتي جسمي» انجام شد اين تحقيقات نشان دادند كه تقريباً نيمي از همه دختران در سنين پيش از نوجواني مي‌خواهند لاغرتر باشند و در نتيجه رژيم غذايي گرفته اند و از مفهوم رژيم گرفتن آگاهي دارند. در سال 2003، مجله تين گزارش داد كه 35 درصد دختران 6 تا 12 ساله حداقل يك بار رژيم گرفته اند، و 50 تا 70 درصد دختران با وزن طبيعي معتقد هستند كه اضافه وزن دارند. پژوهش كلي نشان مي‌دهد كه 90 درصد زنان به دلايلي از ظاهر خود ناراضي هستند.

تأثير رسانه ها بر تصوير بدني
رسانه هاي عمومي (تلويزيون، سينما، مجلات و غيره) پس از جنگ جهاني دوم به نحو فزاينده اي طرح بدني لاغر و لاغرتر (و اكنون حتي با تناسب جسمي بيشتر) را به عنوان الگوي مطلوب زنان معرفي كرده اند. اندام مطلوب براي مرد نيز متناسب؛ اما عضلاني معرفي مي شود.
- «رامبل»، «كش»، و «نشويل» نشان داده‌اند كه رابطه اي كلي ميان جذابيت و لاغري در بيش از صد كاراكتر زن در 23 فيلم انيميشني «والت ديسني» (كارتون هاي سنتي) در سراسر دوره زماني شصت سال گذشته وجود داشته است.
- از دهه هشتاد به بعد مجلات روز به روز بيشتر بدن مردانه را در وضعيتي از برهنگي جسمي تصوير كرده اند. طوري كه با اولين نگاه دوربين و بيننده، عضلاني بودن فرد به وضوح ديده مي‌شود.
- فيلد و ديگران گزارش دادند كه اكثريت تقريبي 550 دختر نوجوان در طبقه كارگر از وزن و اندام خود ناراضي بودند. تقريباً هفتاد درصد افراد نمونه مي گفتند كه تصاوير موجود در مجلات بر برداشت آن‌ها نسبت به اندام بدني «عالي» تأثير گذاشته است و بيش از 45 درصد اعلام مي‌كردند كه تصاوير مزبور، آن ها را ترغيب به كاهش وزن كرده است. علاوه بر اين، دختران نوجواني كه مجلات زنان را بيشتر مي خواندند، به ميزان بيشتر، تحت تأثير اين موضوع قرار گرفته بودند كه بايد در مورد اندام خود فكر كنند، از ظاهر فعلي شان ناراضي باشند، تمايل به كم‌كردن وزن داشته باشند و رژيم بگيرند.
- آگهي هاي تجاري كه در آن ها نوجوانان، زناني با زيبايي و لاغري غيرواقعي را به عنوان الگوي مطلوب مي ديدند، باعث مي شد كه دختران نوجوان احساس اعتماد به نفس كمتر، خشم و نارضايتي بيشتري در مورد وزن و ظاهرشان پيدا كنند.
- در مطالعه اي روي كلاس پنجمي ها، دختران و پسران ده ساله به پژوهشگران گفتند كه آن ها بعد از تماشاي ويدئوي موسيقي از بريتني اسپرز يا كليپي از نمايش تلويزيوني «فرندز» از اندام خود احساس نارضايتي مي كردند.
- دو پژوهشگر در مطالعه اي جديد درباره تأثير رسانه بر عدم رضايت بدني نوجوانان دريافتند كه:
1. نوجواناني كه نمايش‌ها و سريال هاي تلويزيوني را كه بر نوعي اندام مطلوب تأكيد داشت تماشا مي كردند، احساس ناخشنودي جسمي بيشتري را گزارش مي دادند. اين مسئله در مورد دختراني كه ويدئوهاي موسيقي را تماشا مي كردند نيز صدق مي‌كرد.
2. خواندن مجلات توسط دختران نوجوان يا زنان با نارضايتي بدني آنان ارتباط مستقيم داشت.
3. هم‌ذات‌پنداري با ستاره هاي تلويزيوني (براي دختران و پسران)، مدل هاي زيبايي (دختران) يا ورزشكاران (پسران) با ناخشنودي بدني مرتبط بود.

زيبايي دست‌نيافتني
شايد آزاردهنده ترين مسئله، اين حقيقت باشد كه تصاوير رسانه اي از زيبايي زنان براي همه و به جز تعداد بسيار اندكي از زنان غيرقابل دستيابي است. براي مثال پژوهشگران با توليد مدل كامپيوتري از عروسك باربي دريافتند كه كمر عروسك آن قدر باريك است كه قادر به حفظ وزن بالاتنه اش نيست و بدنش آن قدر كوچك است كه نمي تواند بيش از نيمي از كبد و چند سانتيمتر از روده را در خود جاي دهد. زن واقعي كه به اين ترتيب ساخته شود از اسهال مزمن رنج مي برد و سرانجام از سوءتغذيه خواهد مرد. «جيل باراد» مدير عامل شركت «ماتل» (كه عروسك باربي را توليد مي كند) برآورد كرد 99 درصد دختران در سن سه تا ده سالگي شان حداقل صاحب يك عروسك باربي بوده اند.
اما هنوز زنان و دختراني وجود دارند كه در زندگي واقعي به دنبال بدني كم‌وزن مشابه عروسك باربي هستند و آن ها هم به همان اندازه مي توانند دچار پيامدهاي كاهش وزني شوند كه سلامت شان را تهديد مي كند. در سال 2006 تخمين زده شد كه بيش از 450 هزار زن كانادايي مبتلا به اختلالات تغذيه اي هستند.

فرهنگ لاغري
پژوهشگران گزارش مي دهند كه مجلات زنان 5/10 برابر مجلات مردان آگهي ها و مقالاتي دارند كه تبليغي براي كاهش وزن به شمار مي رود و بيش از سه چهارم مجلات حاوي حداقل يك پيغام درباره نحوه تغيير ظاهري بدن زن، از طريق رژيم، ورزش يا جراحي زيبايي، است.
تلويزيون و سينما نيز اهميت اندام لاغر را به عنوان معياري براي ارزشمندي زنان برجسته مي كنند. پژوهشگر كانادايي گرگوري فوتس گزارش مي دهد كه بيش از سه‌چهارم شخصيت هاي زن در كمدي‌هاي تلويزيون كمبود وزن دارند و فقط يكي از بيست نفر بالاي سايز متوسط است. بازيگران زن سنگين‌تر اظهارنظرهاي ناخوشايندي از سوي كاراكترهاي مرد، درباره اندام شان دريافت مي كنند («چه طوره كه به جاي لباس يك كيسه بپوشي؟») و هشتاد درصد اين اظهارنظرهاي منفي شليك خنده تماشاگران را به دنبال دارند.
تلاش هايي در حوزه مجلات وجود داشته است تا اين گرايش ها را اصلاح كند. براي چندين سال متوالي مجله «كوپ دو پوس» در كبك، در صفحات مد خود تصوير زناني با اندام طبيعي را چاپ مي‌كرد و شاتلين قول داده است كه عكس ها را دستكاري نكند و از مدل هاي زير 25 سال استفاده نمايد. در مادريد، يكي از بزرگ‌ترين پايتخت هاي مد جهان، مدل هاي فوق باريك از حضور در باند پرواز سال 2006 منع شدند. علاوه بر اين اسپانيا اخيراً پروژه اي با اين هدف كه اندازه‌ لباس ها را با استفاده از فرايند يكساني استاندارد كند داشته است كه در آن اشعه ليزر براي اندازه گيري بدن‌هاي زنان واقعي استفاده مي شود تا درست ترين معيار براي افراد مشخص شود.
ولي همچنان قوانين تبليغات در بازار و آگهي هاي لاغري جريان دارند. بيست سال پيش، وزن متوسط مدل ها هشت درصد كمتر از ميانگين وزن زنان بود- اما مدل هاي امروز 23 درصد وزن كمتري دارند. آگهي‌دهندگان معتقدند كه مدل هاي لاغر باعث فروش محصولات مي شوند. وقتي مجله استراليايي «نيوومن» اخيراً تصويري از يك مدل درشت هيكل را روي جلدش قرار داد، انبوه نامه هاي سپاسگزاري را از خوانندگاني دريافت كرد كه اين اقدام را مي ستودند. اما آگهي‌دهندگان اعتراض كردند و مجله به همان مدل هاي لاغر و استخواني سابق بازگشت. ژورنال «ادورتايزينگ ايج اينترنشنال» نتيجه گرفت كه اين رويداد «نقش قدرتمند آگهي دهندگاني را نشان داد كه همچنان گمان مي كنند كه فقط مدل هاي لاغر باعث فروش محصولات زيبايي مي شوند.»
مسئله ديگر نمايش نژادگونه زنان مختلف در رسانه هاست. مطالعه اي كه در سال 2008 توسط «ژانيتاكاورت» و «تراويس ديكسون» با عنوان نگاه متغير؛ نمايش و تأثيرات تصوير زنان رنگين پوست در جريان غالب مجلات زنان انجام شد و به اين نتيجه رسيد كه گر چه افزايشي در نمايش زنان رنگين پوست وجود داشته است، اما به طور كلي زنان سفيد پوست از سال 1999 تا 2004 در روند غالب مجلات زنان بيش از ديگران به تصوير درآمده اند.

اصلاح يا نابودي خويشتن
سيل پيام ها درباره لاغري، رژيم و زيبايي به ما مي گويند كه زنان «معمولي» هميشه لازم است اصلاح شوند و بدن زنانه شيئي است كه بايد كامل شود.
«جين كيلبورن» مي گويد كه حضور اغراق‌آميز تصاوير زنان بسيار لاغر در رسانه ها بدين معناست كه بدن هاي زنان واقعي در رسانه هاي جمعي نامريي شده است. «كيلبورن» نتيجه مي گيرد كه تراژدي حقيقي اين است كه اكثر زنان چنين كليشه هايي را دروني كرده‌اند و خودشان را بر مبناي استانداردهاي صنعت زيبايي مورد قضاوت قرار مي‌دهند. زنان ياد مي گيرند كه خودشان را با زنان ديگر مقايسه كنند و براي جلب توجه مردان با يكديگر رقابت داشته باشند. اين تمركز بر زيبايي و مطلوبيت، در واقع هر آگاهي و عملي را ويران مي كند كه ممكن است به تغيير اين شرايط كمك نمايد.»


اين ترجمه اقتباسي است از مقالات :
1- تأثير رسانه‌ها بر تصوير بدني و هويت جنسيتي دختران http://www.mediafamily.org
2- زيبايي و تصوير بدن در رسانه www.media-awareness.ca
منبع: ماهنامه حورا - شماره
32

 

 نظر دهید »

گرداب رپ

26 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

اين روزها موسيقي نفرت انگيز (رپ) و پيام شرم آور آن، مثل اجل معلق از راه رسيده و خواننده و شنونده هر دو را، ملوث کرده است.
ويدئوهاي موسيقي رپ يک راست از دوزخ مي آيند و پيام تحريک کننده و کلمات وقيح آن، به همه چيز شباهت دارد، غير از موسيقي.
موسيقي رپ فحاشي است، نه هنر. زشتي است نه زيبايي. بلکه پيام توهين آميز و رکيک ابليس را بر بال ويدئو در سراسر دنيا پخش کرده است.

تاريخچه رپ چيست و از کجا آغاز شده است؟

موسيقي رپ در دهه 1980 ميلادي و از ميان آهنگ ها و نواهاي سياه پوستان فقير متولد شد.
رپ در واقع يک نوع موسيقي اعتراضي خياباني است. اين موسيقي از پيش پا افتاده ترين، سهل ترين و خياباني ترين کلمات استفاده مي کند، بدون اين که از حيث ادبي بتوان اين نوع استفاده را توجيه کرد.
در نوشتن متن ترانه هاي رپ، هيچ الزامي براي رعايت قوانين ادبي وجود ندارد. مي توان گفت رپ، چارچوب تعيين شده موسيقي را که داراي قوانين سخت و مشخص است را خرد مي کند تا موسيقي در دسترس عامي ترين افراد جامعه قرار گيرد و متاسفانه اين موسيقي در چند سال اخير وارد ايران شده و آرام آرام در حال رشد و رواج يافتن است.
با توجه به فقدان قانوني انتشار الکترونيک و حق کپي رايت آثار، پخش اين آهنگ ها از طريق اينترنت محدود شد و اغلب گروه هاي رپ زيرزميني آثارشان را از طريق وب گاه ها و وب نوشته هاي شخصي به گوش شنوندگان مي رسانند.
از اين رو، غالبا به ظاهر خواننده هاي (!) اين آثار در ابتداي ترانه ها نام خود را مي گويند تا باعث شناخته شدن شان توسط شنونده گردد!

لطفا توجه کنيد

دنياي موسيقي رپ، اين باور را به شما مي دهد که رپ، راهي شاعرانه براي ابراز احساسات از طريق موسيقي است. اما آيا آنچه که از موسيقي رپ مي شنويد به نظرتان شاعرانه مي آيد؟
تاثيري که رپ اين روزها در سراسر جهان بر روي مخاطبانش که اکثر نوجوان و جوان هستند مي گذارد، متاسفانه تاثيري بسيار قابل توجه است.
اگر به اين آهنگ ها گوش مي کنيد، تا به حال واقعا وقت گذاشته ايد تا به يکي از اين آهنگ ها خوب گوش کنيد؟ دقيقا روي کلمات و مفاهيم آن ها تمرکز کرده ايد؟
اگر خوب به محتويات و کلمات آن توجه داشته باشيد خيلي خوب متوجه مي شويد که چگونه اين موسيقي روح و جسم شما را تخريب کرده و باورهاي پاک و ديني شما را به باورهاي شيطاني تغيير مي دهد.
به عنوان ؟؟ موسيقي رپ، به دختران جوان اين باور را داده است که يک دختر شايسته دختري است که اندام و چهره اي زيبا داشته باشد. به خاطر همين است که بسياري از دخترهاي نوجواني که به اين آهنگ ها گوش مي کنند دچار اختلالات و مشکلات خورد و خوراک و ساير مشکلات احساسي شده اند. آن ها فکر مي کنند با چيزي که يک دختر نوجوان بايد باشد، فرسنگ ها فاصله دارند.

خطرات موسيقي رپ

طبق تحقيقي که چندي پيش براي بررسي تأثير ويدئوهاي موسيقي رپ بر سلامت فيزيکي و احساسي نوجوانان انجام گرفت، مشخص شد نوجواناني که زمان بيش تري را صرف تماشاي ويدئو کليپ هاي سرشار از خشونت رپ مي کنند، رفتارهاي مخرب بيش تري از خود نشان مي دهند. در اين تحقيق يک ساله، اين افراد اعمال زير را تجربه کرده اند:
تمايل آسيب رساني به معلم، سه برابر بيش تر.
تمايل به ارتکاب جرم، 2,5 برابر بيش تر.
تمايل به داشتن دوست غير هم جنس دو برابر.
تمايل به استفاده از مواد مخدر، يا نوشيدن مشروبات الکلي، 1,5 برابر بيش تر.
و…
بياييد با شناخت بيش تر از اين موسيقي خودمان و اطرفيان مان را از گرداب هولناک رپ بيرون بکشيم.
منبع:نشريه ديدار آشنا، شماره
120

 1 نظر

هالیوود و تبلیغ هنجارهای سبک زندگی آمریکایی در جهان

26 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

ورود لوح‌های فشرده و دی‌وی‌دی به بازار و عدم توانایی نهادهای نظارتی در کنترل این اقلام فرهنگی از یک دهه پیش، باعث شد تا فیلم‌های هالیوودی به راحتی و با ارزان‌ترین قیمت در اختیار مخاطب ایرانی قرار گیرد. البته از چند سال قبل‌تر از آن، صداوسیما که با گسترش شبکه‌های صداوسیما نیاز به پر کردن جدول پخش خود داشت، بار دیگر پس از چند سال تحریم، به سینما و تلویزیون آمریکا روی خوش نشان داد و سریال‌های آمریکایی و بعدتر فیلم‌های دیگر، به وفور از صداوسیما پخش شد. این گونه بود که استاندارد فیلم دیدن در بین مخاطب ایرانی، از دیدن فیلم‌های وطنی و سریال‌های شرقی و عربی، به فیلم‌ها و سریال‌های هالیوودی تغییر پیدا کرد.
وقتی استاندارد فیلم دیدن به مدد صداوسیما تغییر کرد، مخاطب ایرانی عطش خاصی برای تماشای آثار هالیوودی پیدا کرد و با ورود سی‌دی و سپس دی‌وی‌دی و ارزان شدن آن‌ها، قاچاق این گونه فیلم‌ها نیز آسان شد و در طول چند سال، تماشای سریال‌های هالیوودی به پدیده‌ای فراگیر تبدیل گشت؛ سریال‌هایی که بدون هیچ نظارتی و توسط شرکت‌های زیرزمینی با زیرنویس فارسی عرضه می‌شد و هیچ سنخیتی با فرهنگ ایرانی نداشت.
علت گرایش قشر متوسط جامعه به سمت این سریال‌ها، داشتن وقت فراغت بیشتر نسبت به طبقه‌ی فقیرتر جامعه بود. البته نه اینکه فقط طبقه‌ی متوسط این فیلم‌ها را ببیند؛ بلکه طبقه‌ی متوسط چون امکانات مادی بهتری برای تقلید زندگی به سبک این فیلم‌ها و سریال‌ها دارد، تأثیر بیشتری از این سریال‌ها می‌گرفت و این آموزه‌ها را با دردسر کمتری در زندگی خود امتحان می‌کرد. پس نسبتی که بین خودش و زندگی آمریکایی برقرار می‌کرد به مراتب قوی‌تر از طبقه‌ی ضعیف جامعه بود.

آموزه‌های سبک زندگی آمریکایی برای قشر متوسط

به اذعان جامعه‌شناسان و پژوهشگران حوزه‌ی سینما، آنچه در اغلب فیلم‌های آمریکایی در مورد زندگی و خانواده به نمایش گذاشته می‌شود مقداری با حقیقت زندگی در آمریکا متفاوت است. جامعه‌ی آمریکا علی‌رغم همه‌ی فسادهای موجود، همچنان به خانواده اهمیت می‌دهد اما آنچه هالیوود به عنوان یک بنگاه بزرگ اقتصادی و فرهنگی یهودی به تصویر می‌کشد نوعی از سبک زندگی کاملاً مدرن و مادی و مصرف‌گرایانه است که نظیرش را فقط در سینمای آمریکا می‌توان سراغ گرفت و بس. اصالت لذت، روابط جنسی آزاد، مصرف‌گرایی، عدم تمایل به ازدواج، خشونت و قدرت‌طلبی از مؤلفه‌های اصلی این نوع سبک زندگی است.

هالیوود و ارزش‌های بصری

سوپراستارها در هالیوود نقش بسیار مهمی دارند؛ سوپراستارهای زن و مردی که اساس صنعت سینمای آمریکا بر آن‌ها و جذابیت‌های فیزیکی آن‌ها گذاشته می‌شود و به طور ناخودآگاه به عنوان الگوی پوشش و تیپ ظاهری جوانان در سراسر جهان قرار می‌گیرند. هالیوود با انتخاب چهره‌ها و هیکل‌های خاصی به عنوان بازیگر، زیبایی‌شناسی خود را به همه‌ی جهان تحمیل می‌کند. در حقیقت هالیوود و صنعت رسانه‌ای سینمایی آمریکاست که تعریف می‌کند چه کسی زیبا و چه کسی زشت است و این زیبایی با آنچه در فرهنگ اقوام مختلف تا به حال وجود داشته متفاوت است.
به طور مثال، در فرهنگ زیباشناختی جوامع سفیدپوست، اصل بر سفیدتر بودن پوست به عنوان معیاری برای زیبایی بوده است. تشبیه معشوقه به ماه یا ترکیبی مانند «سیمین‌تن» در ادبیات کلاسیک ایران و بسیاری از کشورها نیز به همین سبب بوده است؛ اما در سال‌های گذشته، علاقه‌ی جوانان به رنگ سبزه و گسترش پدیده‌ی «سولاریوم» و «برنزه کردن» حاکی از این است که دیگر سفید بودن بدن انسان، که در گذشته جذاب بوده است، ارزش مطلقی محسوب نمی‌شود. تبلیغ شبکه‌های ماهواره‌ای مدلینگ و فیلم‌های هالیوودی اصلی‌ترین علت این تغییر ذائقه است؛ به گونه‌ای که اگر لابه‌لای تبلیغات روزنامه‌ها را نگاه کنیم، می‌توانیم شمار زیادی از آگهی‌های مربوط به سولاریوم و فروش دستگاه‌های سولاریوم را ببینیم.

پدیده‌ی باربیسم

عروسک‌های باربی که از دهه‌ی 1960 در آمریکا رواج پیدا کرده‌اند، در حقیقت بر اساس فرم بدن زنان روسپی آلمانی طراحی شده‌اند و سپس به نژاد آنگلوساکسون تغییر فرم پیدا کرده‌اند، اما پدیده‌ی باربیسم و تشبه به این عروسک‌ها توسط فیلم‌های هالیوودی رواج داده می‌شود؛ سوپراستارهایی که با قامتی کشیده و اندامی لاغر، به عنوان زنان زیبا و معشوقه‌های فیلم‌های هالیوودی معرفی می‌شوند، مروجان این پدیده هستند.
جوانان سراسر دنیا با دیدن این سوپراستارها اندام خود را با آن‌ها مقایسه می‌کنند و برای هر چه لاغرتر شدن، به رقابتی سنگین با خود و اطرافیانشان می‌پردازند. همچنین است در جراحی کردن فرم بینی، لب‌ها و گونه‌ها تا هر چه بیشتر به شاخص زیبایی هالیوودی نزدیک‌تر شوند. این رقابت سنگین، علاوه بر اینکه هزینه‌های بسیاری را بر خانواده‌ها در جوامع مختلف تحمیل می‌کند و بازار دارو، لوازم آرایشی، لباس و… تولید غرب را گرم می‌کند، آسیب‌های بسیاری بر فرهنگ‌های بومی وارد می‌کند و به بسیاری از نابسامانی‌های اجتماعی دامن می‌زند. در فرهنگ ایرانی و طب اسلامی، این قدر لاغر بودن به هیچ وجه نه ارزش فرهنگی محسوب می‌شود و نه معیار سلامتی بدن؛ لکن در کشور ما نیز مسابقه‌ی لاغری و استرس‌های حاکی از اضافه وزن، روند رشد بالایی دارد؛ به گونه‌ای که حتی افرادی که از دیدگاه پزشکی مدرن و سنتی، نرمال محسوب می‌شوند دچار استرس و نگرانی موهومی برای رسیدن به شاخص اندام هالیوود می‌شوند و آرامش روانی خود را از دست می‌دهند.

هالیوود و ارزش‌های جنسی

از دیرباز روبوسی کردن در جامعه‌ی ایرانی بین افراد هم‌جنس رایج بوده است و زنان و مردان ایرانی در اعیاد و مناسبت‌های دینی و ملی، با هم‌جنس‌های خود روبوسی می‌کردند و این یک سنت پسندیده محسوب می‌شد؛ اما رشد پدیده‌ی هم‌جنس‌گرایی در جوامع غربی در قرن بیستم باعث شد تا در جوامع غربی روبوسی مردان با مردان و زنان با زنان به عنوان ملاک هم‌جنس‌گرایی شناخته شود و در این جوامع روبوسی غیرهم‌جنس به عنوان عرف پذیرفته شد. در مقابل، روبوسی مردان با مردان، در نشانه‌شناختی فیلم‌های هم‌جنس‌گرایانه تبلیغ می‌شود.
این در حالی است که جامعه‌ی ایران اقتضائاتی غیر از جامعه‌ی غرب دارد و هنوز سنت دیده‌بوسی و مصافحه، سنتی رایج و پسندیده است. این تقابل و تفاوت در ارزش‌های روابط جنسی، نمونه‌ی آشکاری از تفاوت فرهنگ غرب با ایران اسلامی است؛ چرا که اساس و بنیان‌های فکری تمدن ایران با تمدن غربی متفاوت است. اما این نمونه شاید به خوبی گویای خطرات ترویج ارزش‌های غربی نباشد. روابط جنسی بین زن و مرد به شیوه‌ی فیلم‌های هالیوودی، آسان گرفتن طلاق، ارزشمند جلوه کردن مجردی و… که جمع این‌ها می‌شود اخلاق جنسی نوین، ارزش‌هایی است که هالیوود در حوزه‌ی روابط جنسی، در پی ترویج آن است.

فرهنگ غذایی دهکده‌ی جهانی

امروزه شاید فردی را نتوان پیدا کرد که با واژه‌هایی چون پیتزا، هات‌داگ، کالباس و… آشنا نباشد؛ چرا که این کلمات دیگر وارد فرهنگ واژگانی و تغذیه‌ی ایرانی شده است. اما تا قبل از ورود رسانه و سینما به فرهنگ ایرانی، چنین غذاهایی برای عمده‌ی جامعه‌ی ایرانی ناشناخته بود. در کمتر از صد سال، هات‌داگ که به تازگی وارد فرهنگ غذایی آمریکا شده بود، در ایران نیز به همان اندازه شناخته شده و مقبول است.
اما همان گونه که غذاهای غربی وارد جامعه‌ی ایرانی شده است، خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های غربی نیز به سرعت وارد فرهنگ ایرانی می‌شود. تقریباً همه‌ی فیلم‌های هالیوودی صحنه‌های شراب‌خواری به شیوه‌ی مدرن و شاعرانه را در خود دارند. شهروند ایرانی که روزی شراب را نجس و شراب‌خوار را نجاست‌خوار می‌دانست، حالا سوپراستارهای محبوب و شخصیت‌های مقبول فیلم‌ها را که به عنوان افرادی شجاع، حقیقت‌دوست و عدالت‌خواه معرفی می‌شوند، در حال خوردن مارک‌های معروف شراب می‌بیند و هیچ حالت انزجاری در مقابل آن پیدا نمی‌کند.
از طرف دیگر، رواج غذاهای مدرن، که کالری بالا و حجم کم دارند، به افزایش بی‌رویه‌ی چاقی دامن می‌زند؛ در حالی که توسط همین فیلم‌ها، لاغری و باربیسم به عنوان ارزش مطلق معرفی می‌شود. بنابراین تناقضی در رفتار و زندگی مخاطب ایرانی شکل می‌گیرد که به فراگیر شدن رژیم‌های غذایی زیان‌آور و رقابت در این رژیم گرفتن‌ها می‌انجامد. این تناقض و نیازی که در این بین ایجاد می‌شود شبیه بسیاری از برنامه‌های استعمار است که در کشورهای اسلامی اجرا شده است؛ مانند رواج اعتیاد به سیگار و مواد مخدر.

هالیوود و ارزش‌های سیاسی

یکی از مهم‌ترین اهدافی که هالیوود در پی بسط و گسترش آن است اهداف سیاسی است. خوشبختانه این بخش از اهداف هالیوود چند سالی است که مورد توجه منتقدین و استراتژیست‌های ایرانی قرار گرفته است و مخاطب با این دست از اهداف آشناست، لکن بخشی از اهداف سیاسی هالیوود ترویج ارزش‌های سیاسی است؛ ارزش‌هایی که از قضا بر طبقه‌ی متوسط کشور ما تأثیر بسزایی داشته است. جا انداختن حقوق بشر و نظم نوین جهانی به عنوان ارزش‌های سیاسی مورد نظر هالیوود در تمام جهان، جهت استحکام پایه‌های این نظم نوین، هدف اصلی هالیوود است.
بنابراین هالیوود سعی می‌کند دموکراسی از نوع آمریکایی را که تقسیم قدرت بین احزاب است، به عنوان معیار دموکراسی واقعی، در مقابل انواع حکومت‌ها مطرح کند. به طور مثال، در این مقابله، مردم‌سالاری دینی که در ایران حاکم است به چالش کشیده می‌شود. «اصالت قدرت» نیز یکی از ارزش‌هایی است که هالیوود در حوزه‌ی سیاسی مروج آن است. فیلم‌هایی مثل «دشمن مردم» به طور مستقیم و بسیاری از فیلم‌های دیگر، به طور غیرمستقیم، به این موضوع می‌پردازند.
نتیجه‌ی پذیرفتن این ارزش، اقبال مردم به سمت اشرافیت نیز هست؛ چرا که دیگر ساده‌زیستی و تقوا معیار سیاست‌مدار موفق محسوب نمی‌شود، بلکه سیاست‌مداری که قدرتمندتر است ارزش‌مندتر است. رواج این ارزش‌ها در میان قشر متوسط می‌تواند به حزب‌سالاری بدون منطق انقلابی بینجامد و چالش بزرگی برای مردم‌سالاری دینی به حساب بیاید.
رسانه‌ی ملی در نیمه‌ی نخست دهه‌ی هفتاد، چند سالی در واکنش به تحریم‌های آمریکا علیه ایران، پخش آثار هالیوودی را تعطیل کرد؛ ولی در نیمه‌ی دوم این دهه، دوباره شروع به پخش آثار هالیوودی کرد و در دهه‌ی هشتاد، تعداد زیادی از این آثار از تلویزیون پخش شد. امید است در اولین حرکت به سمت ذائقه‌سازی، رسانه‌ی ملی بار دیگر پخش آثار هالیوود را تحریم کند و با همین هزینه، به سمت تولید آثار بهتر یا خرید آثار هنری طیف مقاومت در جهان حرکت کند.
منبع: سایت برهان

 نظر دهید »

شبكه انيميشن ،جنگ در كدام جبهه؟

25 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

خبرگزاري ها و سايت هاي خبري نوشتند سرانجام پس از حرف و حدیث‌های بسیار پیرامون تأسیس شبکه انیمیشن برای کودکان، شبکه انیمیشن از دوشنبه به صورت آزمایشی روی آنتن می‌رود. اين خبر گزاري ها در گزارش خود با اشاره به اينكه اين شبكه قرار بود از مدت ها قبل راه اندازي شود از انتقاد ضرغامي نسبت به دير راه افتادن اين شبكه خبر دادند اما در اين خبر هيچگونه اشاره اي به ضرورت راه اندازي چنين شبكه اي نشده بود.


اما راستي راه اندازي اين شبكه توسط صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران كه از آن به بزرگترين دانشگاه ياد برده مي شود چيست و قرار است چه چيزي آموزش داده شود و فرزندان اين مرز و بوم چه چيزي را از اين شبكه فراخواهند گرفت.

ضرورت و كاركردها ي شبكه هاي تلويزوني كودكان و نوجوانان
يكي از ضرورتهاي كه براي راه اندازي شبكه هاي كودكان و نوجوانان مطرح مي شود اين است كه گفته مي شود امروزه و در حال حاضر بيش ازهشتصد شبكه تلويزوني كودكان و نوجوان در سراسر دنيا در حال فعاليت هستند و با اشاره بر آمار ذكر شده نتيجه گرفته مي شود وجود چنيين حجمي از شبكه ها دال بر اهميت و ضرورتي است كه در دنيا به آن احساس شده است و لذا ما هم در راستاي عقب نماندن از اين غافله بايد دوشادوش آنان و غربيها و اگر هم توانستيم جلوتر از آنان در اين مسير گام برداريم .
مدافعان راه اندازي چنين شبكه هاي هاي اعتقاد دارند با توجه به اينكه کودک به فرد دارای سنین بین 5/2 -12 ساله گفته می‌شود. بنابراین با توجه به این شرایط سنی، کودک نسبت به تلویزیون هم فعال است هم منفعل. کودک نسبت به تلویزیون این توانایی را دارد که گزینشی برخورد کند البته هر قدر کودک بزرگتر می‌شود این ویژگی بارزتر می‌شود، ذهن انسان در دوران کودکی و نوجوانی بسیار تأثیر پذیر است.
اولین تجربه مستقیم کودک و تلویزیون عموماً از دو سالگی پیدا می‌شود. بعد به صورت اختیاری و در نهایت در سه سالگی انتخابگر می‌شود و این سنین در اصل پایه‌‌ریزی از سالهای جوانی و بزرگسالی است و برای همین است که یکی از راههای تربیت همین تلویزیون است که جهان با توجه به تأثیر بسیار بالای آن به این رسانه روی آورده‌‌اند وتمام کشورهای جهان برای القای فرهنگ و عقاید خود به کودکان از این روش استفاده می‌‌کنند.
جامعه شناسان غربي به اين نتيجه رسيده اند كه ،حالا كه نقش خانوده ها درجوامع غربي به شدت دچار انحطاط و از هم گسستگي شده است و بخش قابل توجه خانوده ها به معني واقعي كلمه وجود نداشته ،كودكان فراواني در اينگونه جوامع وجود دارند كه نقش يكي از والدين در آن خانوده يا وجود خارجي نداشته و يا بسيار كمرنگ هستند و تلویزیون بهترين ابزار براي جامعه پذيري كودكان بوده و مي توانند جانشيني خوبي براي والدين باشند ولذا با استفاده از ابزار جعبه جادويي سياستها و برنامه هاي خود را براي جامعه پذيري كودكان و نوجوانان به كار بسته و آنان را متناسب با اهداف خود براي آينده تربيت كنند.

اهداف ما از راه اندازي شبكه ويژه كودكان
امروزه كودكان بخش زيادي از ساعات آزاد خود را به تماشاي تلويزيون اختصاص مي دهند؛ طوري كه انگار شيفته صفحه تلويزيون اند. به نظر مي رسد تماس مداوم كودكان با تلويزيون، روي نحوه ادراك و تفسير آنان از اين رسانه و دنيايي كه در آن زندگي مي كنند، اثر مي گذارد.
از طرفي كودكان و نوجوانان از اهداف اصلي برنامه ريزان شبكه هاي تلويزيوني به شمار مي روند… سرمايه گذاري براي ساخت برنامه كودكان و تعداد ساعات پخش آن تقريباً در تمام نقاط جهان رو به افزايش است.
همانگونه كه ذكر شد غرب و جوامع غربي براي راه اندازي شبكه هاي ويژه تلويزوني كودكان دوهدف عمده و اساسي را سرلوحه خود قرار دادند نخست پاسخگويي به نيازجوامع خود و استفاده از اين ابزار براي جامعه پذيري كودكان و جايگريني آن در مقابل نهاد خانواده از هم پاشيده شده جوامع خود، و هدف دوم نيز صدور ارزشهاي خود در با استفاده از ابزار هنري كه بيشترين تاثير را براذهان جوامع مي گذارد به طوري كه در حال حاضر تنها ۵ كشور آمريكا، فرانسه، استراليا، كانادا و انگلستان بر بازار جهاني برنامه هاي ويژه كودكان و نوجوانان سلطه افكنده اند.
اما هدف ما از ايجاد شبكه تلويزوني ويژه كودكان چيست ومهمتراز آن چه ابزاري براي تاثير گذاري در دست داريم.
آيا همانند جوامع غربي از اين ابزار به عنوان جايگزيني براي نقش خانواده استفاده خواهيم كرد ؟ويا ادعا مي كنيم مكملي براي جامعه پذيري و آموزش كودكانمان سود خواهيم برد و يا حتي فراتر از آن براي تاثير گذاري بر جوامع ديگر و ترويج فرهنگ وانديشه ناب اسلامي و شيعه سودخواهيم برد؟
با توجه به فضا و شرايطي كه در حال حاضر بر جامعه فرهنگي خودمان حاكم است به نظر مي رسد نه تنها به هيچ كدام از اهداف ذكر شده نخواهيم رسد بلكه با شرايط كنوني با ايجاد اين شبكه بستري مناسبي را براي ترويج فرهنگ غربي و رسيدن جوامع غربي به اهداف خود در ايران اسلامي را زمينه سازي خواهيم نمود .
براي اثبات چنين ادعاي كافي است به وضعيت برنامه هاي كودكان و نوجوانان شبكه هاي متعدد مختلف صدا و سيما نگاهي انداخته شود .در حال حاضر حدود پنچ شبكه مختلف صدا و سيما به صورت روزانه ساعاتي را به برنامه هاي كودك و نوجوان اختصاص مي دهند .
غالب برنامه هاي پخش شده در اين شبكه ها اختصاص به برنامه هاي سرگرم كننده اي دارد كه نه تنها هيچ گونه پيامي براي ترويج ارزشهاي اصيل اسلامي نداشته حتي تهي از ارشهاي انساني و نوع دوستي و ميهن پرستي بوده و در مقابل بخش قابل توجهي به برنامه هاي تخيلي و خشونت آميز اختصاص دارد و اگر نگاهي به رفتارهاي كودكان امروزي بياندازيم كودكان ما در مقايسه با كودكان دهه هاي گذشته بسيار خشن و با تمايلات خشونت آميز خواهيم يافت كه بخش قابل توجهي از همين رفتار ها به خاطر برنامه هاي است كه در معرض كودكان قرار داده مي شود .

تلويزيون عاملي براي شكاف كودكان با خانواده
در دهه هاي نه چندان دور اكثر خانواده هاي جامعه ما ،خانواده هاي پر جمعيتي بودند كه اكثر بچه در كنار پدر بزرگ ومادربزرگ ها و ديگر اعضاي خانوده رشد نموده و ارتباطات بسيار مستحكمي بين اعضاي خانوده ها بر قرار بود اما امروزه بر اثر شرايطي كه بر دنيا حاكم شده كه بخشي از جامعه ما هم از آ ن متاثر شده است اكثر خانواده اي ايراني ،خانواده اي هسته اي و كم جمعيتي متشكل از پدر و مادر و يك فرزند را تشكيل مي دهد كه در آن ارتباط عاطفي اعضاي خانوده به واسطه شرايط كاري و جامعه به حد اقل رسيده است عموما يكي از اعضاي خانواده و گاها پدر و مادر هر دو در بيرون از خانه به كار مشغول بوده و كودك در ساعت نبود والدين يا در مهد كودك ها در كنار تلويزون ساعات زيادي را به تماشا مشغول مي شدند و در اينجا اين جهبه بي روح جادويي است كه نقش جامعه پذيري و عاطفي پدر بزرگ ومادربزرگ وديگر اقوام وهمبازي ها را ايفا مي كند و تماشاي تلويزيون به يك عادت براي كودكان تبديل مي شود لذا در چنين شرايطي بسياري از روانشناسان اعتقاد دارند خانواده ها در ساعاتي كه در كنار هم قرار گرفته اند بايد حداكثر استفاده را از باهم بودن و ايجاد جو عاطفي و صميمي را تجربه كرده و از سعي نمايند تلويزيون و ديگر ابزارهاي را از كودك دور نموده تا كودك از آن حلقه تنگي كه تلويزيون در دور وي مي تند رهايي يابد .
اگر نگاهي دقيقتر به اطرافمان بياندازيم كودكان امروز جامعه را بسيار تنهاوافسرده تر از سالهاي و نسلهاي گذشته خواهيم يافت و شايد بخشي از علتهاي آن را در نوع زندگي امروزي بتوان جستجو كرد اما بخش قابل توجه آن را بايد در ميان تماشاي شبكه هاي تلويزيوني و بازي هاي رايانه اي بتوان يافت چرا كه كودكان امروزي به جاي اينكه در كنار خانواده و دوستان وهمبازي هاي خود رشد پيدا كرده و در تعامل با ديگران به شخصيت خود برسند ،در تماشايي برنامه هاي تلويزيوني و برنامه ها و بازي رايانه اي شخصيت پيدا مي كنند و به اصطلاح به جاي دنياي واقعي در دنياي مجازي رشد و شخصيت پيدا مي كنند و و اين مسئله موقعي به نقطه فاجعه خود نزديك مي شود كه بدانيم شخصيتهاي كه كودكان ما خود را در آن همانند مي كننددر جوامع غربي و توسط كمپاني هاي صهيونيستي نگا شته مي شوند ، شخصيتهاي كه قهرمانان آن يا براي جوامع منحط غربي نگاشته شده كه در آن خانواده به معني واقعي آن بسيار كمرنگ شده است و يا براي جوامع جهان سوم نگاشته مي شوند تا اين جوامع را از درون تهي كنند و با قهرمان سازي كاذب آينده كودكان ما را به سوي اهداف پليد خود رهنمون سازند.به هر حالحد اقل در شرايط كنوني با توجه به محتوي برنامه هاي كودك ونوجوان در ايران اينگونه برنامه نه تنها در خدمت خانه وخانه واده و تحكيم استحكام نهاد خانه واده وايجاد رابطه عاطفي و انساني نبوده بلكه عملا به ترويج برنامه هاي خشونت آميزخارجي و جوامع غربي كه پشت پرده اكثر اين برنامه ها رسانه هاي و كمپاني هاي صهيونيستي قرار گرفته است بوده است و بخش ديگر برنامه ها نيز اختصاص به برنامه هاي بي محتوي داخلي مي باشد.
روند کنونی ویژه برنامه های کودک، نشان از پررنگ شدن موسیقی بی هدف و تحرک و حرکات به اصطلاح موزون در این برنامه‌ها دارد. در حالی که در سال‌های گذشته برنامه‌هایی با تکنیکی نه چندان بالا مانند خونه مادر بزرگه، هادی و هدا و علی کوچولو و… با قالبی مبتکرانه و ساده، حاوی پیام‌های جذابی برای کودکان بود، امروز کمتر برنامه‌ای برای کودکان ساخته می‌شود که در عین آنکه از پیشرفت تکنولوژی برنامه‌سازی بهره‌مند شده است، محتوایش مغلوب تکنیک و ظاهر برنامه نشده باشد و سرگرم کردن مخاطب و جذابیت زود گذر اولویت داده نشده باشد.
برنامه‌های کودک در تلویزیون، با توجه به انعطاف پذیری زیاد و ظرفیت بالای فراگیری کودکان، طیف وسیع مخاطبان و تداوم پیام رسانی، می‌توانند مسئولیت تعلیم و تربیت و سرگرمی کودکان را بر عهده بگیرند و در صورت مدیریت هوشمندانه، تعالی فرهنگی جامعه در آینده را محقق کنند.

شبكه انيميشن ،جنگ در كدام جبهه
به هر حال ايجاد شبكه ويژه كودكان و نوجوانان در ظاهر ودر شرايطي كه به قول آقايان عصر عصر ارتباطات و استفاده از ابزار هنر براي رساندن پيام به مخاطب و تاثير گذاري بر مخاطبين و حتي عصر جنگ نرم مي باشد كار بزرگي مي باشد كه اگر درست ومنطقي به سرانجام برسد مي تواند نتايج بسيار بزرگي در داخل و خارج از كشور انتظار داشت .
اما واقعيت اين است كه ايجاد چنين شبكه اي قبل از اينكه در آن به مرحله توليد محتوي تاثير گذار نرسيده باشيم نه تنها تاثي مثبتي نخواد داشت بلكه عملا بازي در ميدان و زمين خودي مي باشد . بايد واقعيت ها را پذيرفت در حال حاضر محتوي برنامه هاي كودك ونوجوان ما تهي و خالي از مفاهيم و ارزشهاست.
در اين حوزه هنوز به خود كفايي محتوي و تاثير گذار نرسيده ايم چرا كه محتوي برنامه هاي كودك ونوجوان شبكه هاي مختلف صدا و سيما نشان مي دهد كه اكثر برنامه ها توليد كمپاني هاي خارجي است كه اكثر اين برنامه ها نه تنها با فرهنگ وارزشهاي ما همخواني نداشته و با جهت دهي خواصي توليد شده است كه در دراز مدت آثار سويي را بر روي آينده سازان جامعه ما به جا خواهد گذاشت از طرف ديگر هم برنامه هاي ساخت داخل نيز بدون هيچگونه جهدت دهي محتوي توليد و پخش مي شود .
به نظر مي رسد اگر ما خواهان ايجاد شبكه اي در حوزه كودك ونوجوان هستيم كه كه نه تنها براي كودكان ونوجوان جامعه ما تاثير گذار باشد بلكه در آينده براي كودكان ديگر كشور هاي اسلامي و غير اسلامي آثاري از خود به جا بگذارد بايد نخست نهضتي در اين حوزه ايجا د شده و و پس از توليد محتوي براي برنامه هاي كودك و نوجوان نخست آنها در شبكه هاي مختلف صدا وسيما پخش و مورد ارزيابي و كارشناسي قرار گرفته و درصورتي واقعا به مرحله اي رسيديم كه بتوانيم ادعاي در اين زمينه داشته باشيم آن وقت به فكر ايجاد چنين شبكه هاي باشيم در غير اين صورت با ايجاد شبكه هاي اينچنيني نه تنها خدمتي به كودكان و نوجوانان اين مرز بوم صورت نخواهد گرفت بلكه با پخش برنامه هاي بي محتوي توليد خارج عملا ترويج كننده سياستهاي ناتوي فرهنگي در جامعه خودمان خواهيم بود و عملا جنگ در زمين خودمان و با خودمان به راه خواهيم انداخت .
در عصر كنوني مهمتر ايجاد از غالب و شكل كه همان شبكه مي باشد اصل توليد و محتواي تاثير گذار مي باشد كه در اين زمينه يعني توليد انبوه برنامه هاي انيميشن به بلوغ نرسيده اي و تا زماني كه در اين حوزه به تكامل نرسيده باشيم با ايجاد چنين شبكه هاي نه تنها خدمتي به كودكان ونوجوانان و آينده سازان اين مملكت نخواهيم كرد بلكه با ايجاد بستري مناسب براي پخش برنامه هاي توليد جوامع غربي خسارت جبران ناپذيري را بر خانواده هاي ايراني تحميل خواهيم نمود .

 1 نظر

پژوهش يار:جامع ترين نرم افزار پژوهشي- تحقيقي در دنياي ديجيتال

25 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

بسياري از دانشجويان و محققان از بي نظمي و حجم انبوه اطلاعات کامپيوتري خود رنج مي برند و اين امر انگيزه تحقيق کامپوتري را در آنها کمرنگ مي کند
با امکانات منحصر به فردي که در اين نرم افزار گنجانده شده است انگيزه شما براي تحقيقات کامپيوتري چند برابر مي شود زيرا اين نرم افزار تمامي اطلاعات و داده هاي شما را بصورت ليست درختي و منظم در اختيار شما قرار مي دهد
پژوهش يار اولين نرم افزار فيش برداري فارسي است که علاوه بر قابليت فيش برداري، امکان ساخت کتابخانه الکترونيک ، بانک نوا و نما و خروجي ساز با قابليتهاي بالا را به شما مي دهد
پژوهش يار از قابليّتهاي بالايي براي فيش برداري الکترونيک، ساخت کتابخانه الکترونيک بدون دانش برنامه نويسي، بانک نوا و نما و… برخوردار مي باشد
در اين نرم افزار جداي از ساماندهي اطلاعات متني شما داراي قابليت ضميمه عکس، فيلم، صوت و… را نيز دارا مي باشد
ايجاد فيش تحقيقاتي به روش استاندارد با قابليت جستجو و موضوع بندي کلي، عام، خاص و اخص و ريز موضوعات بصورت نامحدود ، کليد واژه ، نمايه و ماخذ و…
امکان ساخت کتابخانه الکترونيک با فايهاي وب و متن با قابليت جستجو و فهرست بندي
تهيه ليست درختي بر اساس موضوعات کلي، عام، خاص و اخص و…
- ساختن بانک نوا و نما
و دهها قابليت ديگر که باعث گرديده اين نرم افزار نسبت به ساير نرم افزارهاي مشابه برتري داشته باشد
لازم به ذکر است قيمت اصلي اين نرم افزار 20 هزار تومان مي باشد که تا اطلاع ثانوي با 40 درصد تخفيف( 12 هزار تومان) عرضه مي گردد.

معرفي كلي:
بصورت کلي برنامه پژوهش يار از سه بخش اصلي تشکيل شده است:
1 &ndash بخش لوح (مديريت فيش هاي تحقيقاتي )
از قالب استاندارد فيش طبق نظر اساتيد حوزه و دانشگاه استفاده شده که شامل پارامترهايي همچون:
شماره مسلسل &ndash موضوع - مشخصات - ماخذ اصلي ( کتاب، مؤلف، ناشر و … ساير مشخصات مأخذ) - نمايه - کليدواژه (مخصوص مواردي است که بيش از موضوع هاي تعريف شده (کلي ، عام، خاص) شما مي خواهيد به متن فيش خود موضوع بدهيد) و همچنين فايل ضميمه فيش که مي تواند شامل هر نوع فايلي: عکس، فيلم، صوت ، pdf و … باشد.
پژوهشگر مي تواند مطالب (فيش هاي تحقيقاتي) خود را در بخش ورود اطلاعات برنامه ثبت نمايد، از مزيتهاي بخش ورود اطلاعات آن است که خود مستقلا داراي جستجو (براساس تمامي پارامترها) ، چاپ و … از همه مهتر قابليت خواندن (ايمپورت) فيش هاي قبلي شما را نيز دارا مي باشد
با استفاده از قابليت خواندن از فايل (که مخصوص فايلهاي متني چه محيط dos (زرنگار و …) و چه محيط windows (ورد و …) ) و استفاده از نمايه ها براي هر پارامتر در فايل متن خود اقدام به خواندن تمامي فيشهاي ثبت شده قبلي خود مي باشيد
و البته قابليت خواندن از جدول نيز مخصوص مواردي است که شما قبلا فيش هاي خود را در يک محيط برنامه اي (ديتابيس هايي همچون: اکسس، فاکس، اکسل و …) وارد کرده باشيد
و نکته مهمتر آنکه هر زماني که بخواهيد قادر خواهيد بود با استفاده از گزينه ذخيره گزارش از فيش هاي موردنظر خود (که با استفاده از قابليت جستجو مي توانيد آنها را دسته بندي نماييد) خروجي جدولي و يا متني از فيش هاي خود بگيريد.
محقق مي تواند پس از ثبت فيش هاي تحقيقي خود از قابليت فهرست سازي (موجود در منوي سيستم) استفاده نماييد تا مطالب فيش هاي خود را به صورت دسته بندي شده و مرتب تر ملاحظه نمايد.
پس از انجام عمليات فهرست سازي ، محتويات منوي فيش (منوي دوم برنامه) فعال مي شود بدين صورت که محقق مي تواند به مطالب فيش هاي خود به صورت دسته بندي شده براساس : ليست موضوعات خاص، ليست موضوعات کلي، ليست کليدواژه ها و همچنين جستجوي ويژه دسترسي يابد.

2 &ndash بخش کتابخانه الکترونيکي
در اين بخش محقق مي تواند مطالب و محتويات کتابهاي الکترونيکي خود را ثبت نموده تا علاوه بر امکان دسترسي به فهرست و محتويات آن ، بتواند در متون مربوطه نيز جستجو نمايد.
مشابه بخش فيش ، در اين بخش نيز محقق ابتدا در بخش ورود اطلاعات مشخصات کتاب الکترونيکي خود را در پارمترهايي: نام کتاب، موضوع کلي و فهرست کتاب وارد مي نمايد
براي تعيين فهرست کتاب محقق مي تواند لينک فايل index کتاب موردنظر خود را به برنامه معرفي کرده تا نرم افزار اتوماتيک لينکهاي داخل آن فايل (ايندکس) را خوانده و ليست نمايد تا محقق آن را متناسب با نياز خود تغيير داده و يا تأييد نمايد.
در اين بخش نيز محقق قادر به جستجو بر اساس نام و موضوع کتاب بوده و همچون بخش لوح قادر است پس از تعيين فهرست سازي برنامه (موجود در منوي سيستم) مطالب کتابهاي الکترونيکي خود را در منوي کتابخانه الکترونيکي براساس دسته بندي هاي متعدد همچون: ليست موضوعات کلي، ليست عناوين، ليست کليدواژه ها و … بصورت ساختار درختي همراه با متن کتاب و همچنين قابليتهاي متعدد در بخش جستجو من جمله جستجوي ترکيبي و عطفي در متن کتاب ملاحظه نمايد.

3 &ndash بخش نوا و نما
در اين بخش محقق مي تواند فايلهاي صوتي و تصويري خود را با تعيين عنوان و سخنران و موضوع و از هم مهمتر متن فايل موردنظر وارد نمايد.
به طور نمونه شما مي توانيد کليه فايلهاي صوتي مربوط به سخنراني اساتيد درسي خود را با تعيين موضوع وارد نماييد و براي هر يک از دروس يک نرم افزار خروجي ارائه دهيد.
نکته: از قابليتهاي اين نرم افزار استفاده از برنامه خروجي ساز مي باشد بدين صورت که شما پس از ثبت تمامي فيشهاي تحقيقاتي و يا وارد نمودن كليه كتاب هاي خود به داخل نرم افزار مي توانيد از كتابخانه خود و از فيش ها بصورت موضوعي از آنها به صورت نرم افزار خروجي بگيريد و بر روي سيستم هاي ديگر نصب كنيد .
بطور مثال : شما مي خواهيد در رابطه با بحث روانشناسي و تربيت نرم افزاري تهيه نماييد، کافي است تا با استفاده از قابليت جستجو فيش هاي مربوطه را گلچين کرده و با استفاده از قابليت خروجي ساز نرم افزار exe جدا با قابليتهايي همچون: تعيين ظاهر برنامه setup، تعيين گروه و عنوان نرم افزار خروجي و … بدون نياز به برنامه نويس براي خود نرم افزار تهيه نماييد.
و يا در بخش کتابخانه الکترونيکي نيز متناسبا با موضوع مورد تحقيق خود مثلا در اينجا بحث امام شناسي کليه کتابهاي مربوطه را دستچين کرده و از آنها يک نرم افزار جداگانه با عنوان و تصوير زمينه و ستاپ جداگانه تهيه نمايد.

 نظر دهید »

ربنای شجریان + روایتی از امیرالمومنین(ع)

25 تیر 1392 توسط میرعیسی خانی

این روزها دیگه روزه برخی بدون ربنای شجریان قبول نیست …
یه سری هم که کلا افسردگی گرفتن از فقدان ربنای شجریان …
خبرهای پراکنده ای هم از سراسر کشور به گوش میرسه که یه عده کثیری از طرفداران استاد اعتضاب روزه کردن و دیگه روزه نمیگیرن بدون ربنای شجریان …. !!!
اما با توجه اظهارات جالب آقای شجریان مبنی بر اینکه این مذهب هستش که باعث عقب موندگی و جلو پیشرفت و موسیقی و اینا رو گرفته و تصاویر جالبی که ایشون با نسوان و بهاییان و … منتشر شده دوست دارم یه روایت که زبان حال برخی دوستان هست بذارم :
کمیل نیمه شبی همراه حضرت علی علیه السلام در تاریکی شب از کوچه های کوفه عبور می کردند تا به خانه ای رسیدند از آن خانه صدای تلاوت قرآن به گوش می رسید، معلوم بود مرد پارسایی از بستر راحت برخاسته و باصدایی دانشین و پرشور قرآن می خواند آن چنان که گریه و بغض گلویش را گرفته بود کمیل سخت تحت تأثیر آن صدا قرار گرفت آن مرد این آیه را می خواند: {آیا کسانی که در زیورهای دنیا غرق هستند بهترند} یا آن کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو آیا کسانی که می دانند یکسان هستند؟! تنها خردمندان متذکر می شوند}.
وقتی کمیل این آیه را با آن صدای پرسوز می شنید، چنان دگرگون شد که با خود گفت: ای کاش مویی بر بدن این قاری می شدم و صدای قرآن او را می شنیدم! حضرت علی علیه السلام از دگرگونی حال کمیل به خاطر آن صدای پرسوز و گداز آکاه شد و به او فرمود: ای کمیل! صدای پراندوه این قاری تو را حیران و شگفت زده نکند؛ چرا که او از دوزخیان است و بعد از مدتی راز این سخن را به تو خواهم گفت.
این سخن مولا، کمیل را از دو جهت شگفت زده کرد؛ یکی این که حضرت از دگرگونی درونی کمیل خبر داد و دیگر این که او را از دوزخی بودن آن خواننده ی قرآن باخبر کرد.
مدتی گذشت تا این که جنگ نهروان پیش آمد. در این جنگ کسانی که با قرآن سر و کار داشتند علی علیه السلام را کافر خواندند و با او به جنگ برخاستند. کمیل چون سربازی جانباز همراه علی علیه السلام بود و علی که شمشیرش از خون آن کوردلان مقدس مآب سیراب شده بود، متوجه کمیل شد، ناگهان نوک شمشیرش را بر سر یکی از هلاک شدگان فرود آورد و فرمود: ای کمیل! آن کسی که در آن نیمه شب قرآن را با آن سوز و گداز می خواند همین شخص است.
کمیل سخت تکان خورد و به اشتباه خویش پی برد و دانست که نباید صدای قرائت زیبا و ظاهر افراد او را گول بزند. او در حالی که بسیار ناراحت بود، خود را روی قدم های بارک حضرت انداخت و از خدا طلب آمرزش کرد .
پ.ن: علاوه بر صدای زیبا ، خود خواننده هم مهم بود برای همین صدای زیبا در آن شب هیچ تاثیری بر حضرت امیر نداشت چرا که بر باطن و اصل موضوع احاطه داشتند.
فقط صدای زیبا کافی نیست … روح حاکم بر صدا هم مهم است …

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 44
  • 45
  • 46
  • ...
  • 47
  • ...
  • 48
  • 49
  • 50
  • ...
  • 51
  • ...
  • 52
  • 53
  • 54
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس