تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

«خاخامی» که «آخوند» شد

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

حالا همه می‌دانیم تهران دیگر انار ندارد، تهران حالا خیلی چیزها ندارد، کلاغ‌ها از تهران مهاجرت کرده‌اند، تهران ترافیک و دود و آب نیترات‌دار دارد، رکورددار سرطان و سکته است و… اما این شهر شلوغ که یا به بدی‌هایش عادت کرده‌ایم یا خوبی‌ها و زیبایی‌هایش را دوست داریم و ماندگارش شده‌ایم، یک روی دیگر هم دارد، یک روی نوستالژیک، خاکش را کنار بزنی، صندوقچه اسرار تهران را پیدا می‌کنی، بخصوص منطقه دوازدهش، عودلاجان، قورخانه، مولوی، میدان اعدام، توپخانه و کاخ گلستان، باغ ملی و… تهران هرچه نداشته باشد، یادگاری زیاد و خوب دارد، خوب هم دارد، آنقدر از قاجار و پهلوی یادگاری برایمان گذاشته‌اند که کافی است یک دیوار دور منطقه دوازده تهران بکشیم و اسمش را بگذاریم «موزه»! موزه‌ای که بلیت، ورودیه، مامور و تشریفات ندارد.

مسجدی در محاصره پرده‌فروش‌ها
خیابان مولوی را با پرنده‌فروشی‌هایش می‌شناسند، پرنده‌فروشی‌هایی که دیگر نیست و حالا تبدیل شده‌اند، به قفس فروشی، البته نسبت بین مولوی و پرنده‌ها، به همان «جناس» است که خیابان ناصرخسرو هم بورس دوا و دارو و آمپول کمیاب تاریخ مصرف گذشته و نگذشته شده است و البته خیابان فردوسی هم بازار دلالان دلار و سکه و اسکناس تانخورده برای لای کتاب!
تهران دو باغ فردوس دارد، یکی همان باغ مصفای نرسیده به میدان تجریش و موزه سینما که پاتوق عشق فیلمی‌ها و فیلم‌بازهاست، یکی هم درست در میان دود و دم و همهمه بازار، ایستگاه باغ فردوس خیابان مولوی.
این هم از عجایب تهران است که اولین زایشگاه مدرن و امروزی‌اش ـ بیمارستان اکبرآبادی ـ دقیقا روی قبرستان قدیمی شهر ساخته شده است، قبرستان معروف به «سرقبرآقا» که هنوز گنبد آبی‌اش چشمنواز است، اما از آن قبرستان عظیم تقریبا هیچ چیز باقی نمانده است، قبرها شده‌اند دکان و خیابان و سنگفرش و جوی آب!
سرقبرآقا فقط قبرستان نبود، اولین مرکز بازیافت سنتی(!) تهران هم بود، جعفر شهری، نویسنده کتاب «طهران قدیم» نوشته است: خاکروبه‌های تمام شهر در آنجا جمع می‌کردند و خاکروبه‌ها توسط دولابی‌ها [اهالی دولاب در شرق طهران] غربال شده برای کشت و زرع حمل می‌شد و باقیمانده‌های آن در همانجا مانده به صورت تل عظیمی با بوی زننده تعفنی وسط قبرستان خودنمایی می‌کرد. محل دفن اطفال و مرده‌های کنار و گوشه بی‌صاحب و اموات بی‌ارزشی که حتی مردم زحمت حمل اجساد را تا گورستان چهارده معصوم(ع) [حوالی میدان شوش فعلی] به خود نمی‌دادند. قبرستانی که در قحطی‌ها و وبایی‌ها از زمان ناصرالدین شاه به بعد به وجود آمده بود.
از خیابان مولوی و پرنده‌فروشی‌هایش چند صد قدم به غرب بیایید، ناگهان فضا عوض می‌شود، چند قدم بعداز بیمارستان و زایشگاه اکبرآبادی بین انبوه موتورهای در حال استراحت پیک‌های موتوری بازار تهران، تابلوی کوچک و مظلومانه، مسجد مظفری پیداست، خود مسجد هم در محاصره پرده فروشی‌هاست…

خواب‌گزاران مسجد مظفری
«به یک یخچال برای جهیزیه خانواده‌ای مستمند نیاز داریم»، «چه زیباست که در نگهداری جاکفشی مسجد دقت کنیم»، «موبایل خود را هنگام ورود به مسجد خاموش کنید» و … مثل همه مسجدهای شهر است، این مسجد مظفری، با همان پلاکاردهای آشنا، حتی مثل مساجد بازار و میدان‌های شلوغ، خواب‌گزار ـ بر وزن نمازگزار ـ هم دارد! آدم‌هایی که می‌آیند در خانه خدا و لختی می‌خوابند، لابد مهمان خود خدایند دیگر، چه می‌شود گفت؟!
همه چیز مسجد معمولی معمولی است، حتی ساختمانش هم معمولی و تازه تاسیس است، ولی حتما باید سراغ آن «قبر مخصوص» را بگیری که خادم پیر اما سرپای مسجد یک نگاه براندازانه بکند و شما را ببرد انتهای مسجد، فرش‌ها را کنار بزند و قبر «فخر‌الاسلام محمدرضا، خاخام سابق یهود» را نشانتان بدهد، فخر‌الاسلام هم مهمان خانه خداست، اما برخلاف آن خواب‌گزارهای غریبه و گذری، سال‌هاست که در خانه خدا خوابیده است.نزدیک به 200 سال!
جوانکی که خوابش را با زیر و رو کردن فرش بهم زده بودیم، عمیقا وحشت کرده است و با تعجب و چشم‌های گرد شده به ما نگاه می‌کند: خواب قیلوله‌اش دقیقا روی قبر فخرالاسلام بود! البته بقیه خواب‌گزارهای مسجد مظفری اصلا بیدار نشدند و صدای شاتر دوربین عکاس روزنامه هم آنها را از خواب شیرین‌شان بیدار نکرد.
در امّت کلیم خدا پیشوا شدم
دیدم محمّد است محمدرضا شدم
قبر ساده است و تنها، تنها قبر مسجد مظفری، کف مسجد رو به قبله، قبر حجت‌الاسلام حاج محمدرضا، خاخام سابق یهود، صاحب کتاب ردیه بر یهود، یک سنگ قبر قدیمی هم دارد که به دیوار نصبش کرده‌اند، اما بدسلیقگی کرده‌اند و طلقی روی سنگ گذاشته‌اند که عملا نوشته‌های سنگ قبر اولیه را ناممکن می‌کند.
اما فخرالاسلام و خاخام آقابابای سابق که بود؟ «ملا آقابابا» خاخام بزرگ یهود در دوره فتحعلی‌شاه قاجار بود، در سال 1237 هجری قمری ـ 1822 میلادی( حدود 190 سال قبل) به همراه بیش از 70 نفر از پیروان یهودی‌اش اسلام آورد.
خاخام آقابابا، مشهور زمانه بود و کوچه‌ای که منزلش در محله یهودیان تهران ـ عودلاجان ـ واقع بود، به نام خودش بود، به اصطلاح روحانی محل و بزرگ یهود در تهران بود، اما اسلام آورد.
نکته: ملاآقابابا، خاخام بزرگ یهود در دوره فتحعلی‌شاه قاجار بود که 190 سال قبل به همراه بیش از 70نفر از پیروان یهودی‌اش اسلام آورد و حالا فخرالاسلام محمدرضا نام دارد که در مسجد مظفری آرمیده است
اسلام آوردن خاخام بزرگ یهود در تهران آنقدر مهم بود که در مجلس اسلام آوردنش، علمای بزرگی چون ملا احمد نراقی و میرزا بزرگ قائم‌مقام هم در آن مجلس حاضر شدند. شگفتی داستان به همین جا ختم نمی‌شود، خاخام سابق خیلی زود به کسوت روحانیت شیعه درآمد و شد «حجت‌الاسلام محمدرضا فخر‌الاسلام».
اما شگفتی دیگر زندگی این خاخام آخوند شده، ردیه‌ای بود که او به زبان عبری بر یهودیت نوشت، البته متن عبری کتاب ظاهرا با توطئه‌های عمدی مفقود شده، اما ترجمه فارسی‌اش منتشر شده است، البته صد سال قبل و با چاپ سنگی و قدیمی!
داستان فخرالاسلام مورد توجه مستشرقان غربی قرار گرفته بود، دانیل زادیک در کتاب « مباحثات دینی شیعیان امامی با یهودیان در اواخر قرن هجدهم و نیمه نخست قرن نوزدهم میلادی» با ترجمه جواد مرشدلو ماجرای فخر‌الاسلام را چنین روایت می‌کند: «کتاب فخرالاسلام سال‏ 1292 هجری (1875 میلادی) منتشر شد و منبع ارزشمندی از استدلال و ادّله را برای مسلمانان فراهم آورد. تغییر دین رضایی و احتمالا کتابش، آن‌طور که گزارش شده است، باعث گرایش گروه‏ پرشماری، از یهودیان به اسلام شد؛ در سال 1292/6-1875 «بیش از هزار نفر» یهودی به اسلام گرویدند، این کتاب زندگی اجتماعی یهودیان ایران را متحول و موجی از ردیه‌نویسی‌ها و انتقادات را علیه آنان فراهم کرد.»
محمدرضا دو سال هم از پنجاه سال سلطنت ناصرالدین شاه قاجار را درک کرد و سرانجام در 1266 هجری قمری جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و مهمان خانه خدا شد تا امروز، تنها تکریم وی شاید این بود کهبازماندگانش، قبرش را در سال 1352 شمسی بازسازی کردند و به جای سنگ قبر قدیمی ـ که ذکرش را شنیدید ـ یک سنگ قبر امروزی با خط نستعلیق جایش گذاشتند.
فخرالاسلام شیخ محمدرضا در ابتدای کتابش، چنین خود را معرفی می‌کند:
«کمترین حقیر فقیر از سلسله علمای بنی‌اسرائیل بودم و در میان ایشان از افاضل و اعیان بودم و همگی علمای بیت‌المقدس و ارباب فهم آن طایفه به فضل و تتبع من معترف بودند و در تمام عمر مشغول به تحصیل علوم و مطالعه کتب سماوی و در مقام و متابعت رسوم انبیاء سلف و علمای خلف بودم و در آن تجسس و طلب به غیر از تمیز میانه حق و باطل ادیان و وصول به طریق حق و ایقان مطلبی و مقصودی نداشتم و پیوسته ظهور راه صواب را از مفتح‌الابواب سائل بودم.»
بشارت به پیامبر آخرالزمان ـ حضرت محمد(ص) و اشاره به ظهور منجی آخرالزمان از نسل پیامبر(ص) و حتی نام دوازده امام که در تورات آمده است، از جمله نکات قابل توجه کتاب «منقول الرضایی» فخر‌الاسلام است.

اگر مال هالیوودی‌ها بود!
این‌که فرد یا افرادی، محققانی در حوزه‌های علمیه یا دانشگاه‌ها پیدا شوند که بگردند دنبال نسخه مفقود شده کتاب فخرالاسلام به عبری، یا ترجمه کتابش را دوباره منتشر کنند و بگذارند در اینترنت، شاید کمترین قدرشناسی ما نسبت به این عالم دینی باشد و البته جنگ نرم و مقابله با تهاجم فرهنگی و صهیونیسم و فتنه‌های آخرالزمان هم از این بهتر نمی‌شود، حکایت کورش دوستی اسرائیلی‌ها و علاقه خاص‌شان به ایران و… شهره عالم است، اما کاش آنقدر که صهیونیست‌ها ـ با دلایل خاص خودشان ـ کورش را تحویل می‌گیرند، ما هم «فخر‌الاسلام» را تحویل می‌گرفتیم، راستی اگر هالیوود سوژه‌ای مثل «خاخام محمدرضا» پیدا می‌کرد، از کنارش می‌گذشت و مثل ما روی قبرش می‌خوابید؟!

 نظر دهید »

تنفس مصنوعی عرفان‌حلقه درشهرک غرب‌

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در پي بازداشت و محاكمه «محمدعلي طاهری»، بنيانگذار فرقه انحرافي «عرفان حلقه» در ارديبهشت ۱۳۹۰ كه منجر به محكوميت وي به ۷ سال زندان شد، برخي از مسترهاي اين فرقه فعاليت مخفيانه را در دستور كار خود قرار دادند و تعدادي از آنها نیز براي تداوم فعاليت راهي انگليس و آمريكا شدند. 
مسترهای عرفان حلقه که تا پیش از این بصورت آزادانه با برگزاری کلاس‌هایی در تهران و چند شهر دیگر علاوه بر کسب ثروت‌های نامشروع و غیرقانونی سبب انحراف برخی از افراد شده بودند، با روشنگری علما و روحانیون و همچنین رسانه‌های ارزشی عملا بایکوت شده و به دلیل از دست دادن پایگاه اجتماعی‌شان به فعالیت‌های مخفیانه و استفاده از فضای مجازی روی آوردند. 
در این راستا مسترهای عرفان حلقه برای احیای فرقه متبوع خود از طریق دادن تنفس مصنوعی به جسد بی‌روح این فرقه، پس از چند ماه برنامه‌ریزی و فعالیت طی فراخوانی از طریق فیس‌بوک و پیامک در تلاشی نافرجام شب گذشته موفق شدند نزدیک ۱۰۰ نفر از افراد فریب خورده و هواداران خود را برای دقایقی در مسجد جامع شهرک غرب گرد آورند و به زعم خود برای آزادی سرکرده این فرقه دعا کنند.

در این مراسم غیر قانونی که بعد از برگزاری مراسم نماز مغرب و عشاء بیست و نهمین روز ماه مبارک رمضان برگزار شد، یادشدگان دو پلاکارد با خود حمل می‌کردند که بر روی آنها نوشته شده بود: « خداوندا! استاد محمدعلی طاهری به ما زندگی بخشید. زندگی اش را حفظ فرما. خداوندا! معلم ایثارگر، استاد محمدعلی طاهری را آزاد فرما! »

خبر دیگری در این زمینه حاکی است: همزمان با برگزاری این مراسم غیر قانونی چند تن از منحرفان عرفان حلقه اقدام به نصب ۳ پلاکارد علیه روحانیت در یکی از اماکن عمومی “ده ونک” نموده‌اند. 
گفتنی است، روز ۱۲مرداد ماه جاری و همزمان با برگزاری مراسم تحلیف رئیس جمهور نیز تعدادی از مسترهای فراری عرفان حلقه و برخی افراد اجیر شده توسط یادشدگان اقدام به برگزاری تجمعی در مقابل ساختمان فدرال شهر لس‌انجلس کرده و با سر دادن شعارهایی خطاب به حجت الاسلام روحانی خواستار آزادی طاهری سرکرده فرقه عرفان حلقه شدند.

این در حالی است که این فرقه دارای انحرافاتی مانند: تفسير به رأي آيات قرآن، توهين به مقام الوهيت، رد شفاعت و توسل به ائمه معصومين(ع)، تعبير خرافه از دين، برگزاري كلاس هاي مختلط زنان و مردان بدون پوشش اسلامي و استفاده از برخي روش هاي شيطاني می‌باشد.

 1 نظر

سریالی نزدیک به سبک زندگی ایرانی!

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی
به گزارش مشرق به نقل از جهان، “خدا خودش هم می‌دونه که ما ماکارونی و کتلت رو هم با سویا درست می‌کنیم…” دیالوگی است که سال‌هاست منتظر شنیدن امثال آن از سیمای جمهوری اسلامی ایران بودیم، دیالوگی که تنها از حنجره قشر متوسط به پایین جامعه بیرون می‌آید و افاده‌های فیلم و سریال‌های دیگر را دور ریخته است.
“دودکش” را باید سریال شسته و رفته برای این شب‌های تلویزیون دانست که بدون اعصاب خردکنی مخاطب را می‌خنداند و شاید هم در مواقعی به بغض می‌کشاند، آنجایی که فیروز قصه در آمپاس تصادف بچه‌اش قرار می‌گیرد و چوب حراج می‌زند به کلیه‌هایش!
محمد حسین لطیفی حالا بعد از مدت‌ها رفته سراغ حرف دل مردم و دوربینش را از داخل ماشین‌های لوکس چند صد میلیونی و خانه‌های میلیاردی مرسوم در سریال‌ها به داخل خانواده‌ای برده که هنوز تلویزیون قدیمیشان را روی میز چوبی قدیمی گذاشته‌اند و در خانه‌ای کوچک دور هم خوش هستند.
از نقد فرمی که بگذریم و به جز چند ایراد جزئی نمی‌توان مطلب قابل بحثی را به صورت جدی مطرح کرد باید گفت در محتوا سریال دودکش یک کار خوب محسوب می‌شود که در میان دیگر رقبایش یک سر و گردن از مادرانه بالاتر بوده و در برابر خروس که اصلا قابل قیاس نیست.
فیروز یا همان هومن برق‌نورد در کنار بهنام تشکری دوباره زوجی را تشکیل داده‌اند که به خوبی از کار درآمده و با نمایش یک خانواده متوسط هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ تحصیلی یک زندگی سرشار از لغات فلسفی توامان با عوام‌گرایی را به نمایش گذاشته است.
از سفسطه و مغلطه تا قمپز و آمپاس و آچمز و لغز‌هایی که دائم بر سر زبان‌ فیروز قصه می‌چرخد و این سریال را با طبعی شوخ و طنز به سبک زندگی ایرانی نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند خلاف آن‌چه که در فضای ذهنی و انتزاعی دیگر فیلم‌ها و سریال‌های شاهد هستیم، می‌رسیم به تعاملات میان انسان‌ها، خصوصا زن و شوهر.
گرچه فیروز حتی دیپلم هم ندارد اما به خوبی بلد است عذرخواهی را، عذرخواهی از اشتباهاتش را. فیروز گرچه خشن به نظر می‌رسد و با آن صدای کلفتش بی برو و برگرد تصویری غیرمنطقی را در ذهن متبادر می‌کند ولی شیوه برخوردش با بچه‌ها حساب و کتاب دارد، دل به دست آوردن را فهم دارد.
دودکش در نگاه اول خیلی ساده و سرراست است اما عمق دارد و عمقش زمانی است که گره زده می‌شود به مسجد و به خوبی و البته به دور از شعارزدگی و بدون استفاده از ماوراطبیعه برای حل مشکلات آدم‌های قصه که چند سالی است در سریال‌های ماه مبارک رمضان و مناسبتی باب شده است دقایق زیادی از سریال در خانه خدا می‌گذرد باز بدون آن‌که مخاطب را خسته کند و این خود نوعی تبلیغ است نسبت به حس خوبی که بیننده می‌گیرد.
البته با ورود روحانی جوان که جواد عزتی به آن جنبه جدی نداده است می‌رفت که مرز خطرناک میان بازیچه شدن مقدسات و تبلیغ آن‌ها از بین برود که به اعتقاد نگارنده چنین اتفاقی نیفتاد و علی رغم برخی انتقادات محدود به خوبی این مرز حفظ شد که نتیجه آن باز پیوند مردم با روحانیت خواهد بود.
از این موارد که بگذریم در این سریال آدم‌‌هایش نه تنها برای خدا که برای دیگران هم قمپز در نمی‌کنند و ابایی ندارند از این که بگویند ما هم در ماکارونی خود به جای گوشت از سویا استفاده می‌کنیم یا حتی برخی موارد کف جیبمان یک هزار تومانی هم نیست تا کرایه تاکسی را حساب کنیم.
اگر بخواهیم در میان خیل عظیم انتقادات به صدا وسیما منصفانه به سریال‌های امسال ماه مبارک رمضان بپردازیم باید بگوییم که دودکش حرف‌های زیادی برای گفتن داشت.
 نظر دهید »

از اختلاط جنسی و عاطفی زنان و مردان تا گشت ارشاد در آمریکا + دانلود

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

سیزدهمین مقاله شفاهی استاد حسن رحیم‌پور به کوشش موسسه فرهنگی هنری طرحی برای فردا منتشر شد. در این هفته نامه صوتی به حقوق و کرامت زن در فقه اسلامی پرداخته است .
در این نوبت به پاسخ پرسشهایی در مضامین ذیل می پردازیم :
1-      تناسب حقوق و مسئولیتهای زنان .
2-      دختران، زودتر از پسران، صاحب حقوق می شوند .
3-      تحقق ظرفیت خطاب الهی و حضور در محضر عقلانیت دینی، انعقاد شعور انسانی، بلوغ ذهن و زبان و تقدم در تشرف معنوی و فضایل انسانی در دختران، سریعتر از پسران است .
4-      حقوق مدنی و مالی و سیاسی زنان، پیش از مردان، به رسمیت شناخته می شود.
5-      نسبت تکلیف و طاقت .
6-      نگاه سکولار، نگاه مسیحی و نگاه اسلامی به بحران جنسی در جهان .
7-      مفهوم شناسی استقلال اقتصادی زن .
8-      امنیت اجتماعی زن، فروپاشی خانواده و هجوم به حریم جنسی .
9-      اختلاط جنسی و عاطفی زنان و مردان، نسبت هرج و مرج جنسی با خشونت جنسی .
10-   نحوه توزیع فرصت های شغلی .
11-   گشت ارشاد در آمریکا .
12-   دستاوردهای مثبت و منفی فمینیزم برای زن غربی .

لینک دانلود
 نظر دهید »

ما و زندگی بی ساحتی!!!

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

این روزها مانند گعده های دهه ی چهل- که البته ما هم عمرمان به بحث های آن دوره و زمانه قد نمی دهد و هر از چندی چیزی درباره‌اش می خوانیم و می شنویم- دیگر بحث های سنت و مدرنیته داغ نیست انگار دیگر دوره و زمانه ی این حرف ها گذشته است.
بحث، بحث پاپ و رپ و راک است که حتا در فرهنگ های زندگی نفوذ کرده؛ جوانترها دنبال فرار از قاعده اند و سن و سال دارها هم مشغول تماشا. فرار از قاعده یعنی همین که در هیچ قالبی نگنجی؛ نه این که آنقدر قد آرمان هایت بلند باشد که در زیر سقف هیچ آسمانی جا نشود؛ نه، این یکی هم عمرش چندان به دوره ی ما قد نداد، یعنی اینکه اصلا آرمان به چه درد می خورد، یعنی خودت را اصلا در گیر و دار هدف و آرمان و آرزو نبین، “یک دم غنیمتی” و به قول ینگه دنیایی اش “اپیکوریسم مطلق".
این طور است که وقتی جامعه شناس ریش سپید کرده ی سرما و گرمای هابرماس و مکتب فراکفورت و هزار و یک ادا و اطوار فرنگی را هم چشیده وقتی به معماری و سبک ساختمان سازی می رسد، زندگی در برج و آپارتمان را به خانه های کودکی اش ترجیح می دهد، به پدر و مادر پیرش هم توصیه می‌کند آپارتمان را انتخاب کنند؛ چرا چون مستراحش دم دست است و نیازی نیست ده تا پله را بالا و پایین بروی تا بروی و برسی به آن، سرما و گرمای تابستان و الخ.
این قاعده که می گوییم داستانش فراتر از این حرف هاست. وقتی قاعده نباشد ساحت ها با هم قاطی می شوند؛ ساحت اصلا مگر یعنی چه؟ قرار نیست که قلمبه بگوییم فقط، ساحت یعنی میدان، یعنی حریم. یعنی همان چیزی که انسان دور و بر خودش دارد و در گذشته ها اجازه نمی داد نامحرم واردش بشود، و مگر همین نا محرم با حریم هم ریشه نیستند؛ بگذریم. 
اگر کمی از نزدیک تر به ماجرا ها نگاه کنیم نه تنها آدم ها، که اشیا هم در دنیایی که آفریده رب الارباب است حریم دارند و مگر می شود خدایی دنیایی را بیافریند که بالا سرش هفت آسمان باشد و زیر پایش هفت طبقه زمین و برای هر کدام حد و مرزی و نگهبانی که “من استرق اسمع فضربه بشهاب ثاقب” بعد برای باقی خلقش حریم نگذارد؟ و باز هم برای انسان حریم گذاشت و برای حیوانات هم که بیش از انسان ها به حریم شان پایبند هستند و نگارنده معتقد است که نه تنها برای جماد که برای رفتار های ما و حالات مان و هزار و یک چیز دیگر که اجازه وجود پیدا کرده حریم گذاشته است و البته از قضا حضرت حکیم تاکید کرده است که مراقب باشید این حریم‌ها نشکند و حیا کنید این مرزها را؛ حالا بعضی هایشان مهم تر از بقیه اند که نامش شده است “حدود الله” و بعضی را با چشم اغماض به من و تو واگذار کرده… سرتان درد نگیرد با این همه مقدمه آیا ممکن است که در باره باقی مسایل حریم ها را نادیده بگیرد؟
برگردیم به قصه‌ی ساحت؛ ساحت به معنای فارسی اش یعنی میدان؛ میدان را که می دانید محیطی دایروی است دور یک مرکز و اگر چیزی میدان داشته باشد یعنی محیطی در اطرافش را می شود با یک مرز مشخص تعیین کرد و اگر داریم درباره در هم رفتن ساحت ها حرف می زنیم داریم درباره در هم شدن حریم هایی می گوییم که در اطراف هر چیزی هست.
اینکه می گوییم هر چیزی ساحتی دارد و هر رفتاری؛ ساده اش می شود اینکه آدم های قدیم تر از ما برای هر چیزی ساحتی قایل بودند، درست است که در گذشته خبری از هزار و یک سیستم تهویه و خوشبو کننده مدرن امروز نبوده؛ اما این یک طرف قصه است. قدمای ما اگر مستراح را به داخل اندرونی نمی آورند مقصودی مهم تر از بوی نامطبوعش داشتند؛ ساحت زندگی نباید با ساحت قضای حاجت یکی می شد و همین بود که مستراح ها را در دور ترین نقطه ممکن می ساختند.
همین طور است که باز هم قدمای ما در یکی از بهترین نقاط خانه برای خودشان مصلی درست می کردند نه این که چیزی باشد و سقف مقرنسی و الخ؛ نه، گوشه ای بود پاکیزه و دنج، فارغ از حضور اغیار برای رازو نیاز.. درست مانند همان چیزی که حضرت حق درباره حالات و حریم و ساحات آن می گوید که:” ولا تقربوا الصلاه و انتم سکاری".
با این وصف شما ببینید چه عذابی می کشیدند قدمای چند نسل پیش ما اگر می خواستند در این برج های آنچنانی بنشینند؛ اگر به آنها می گفتند که میان نشیمنگاه قضای حاجت شما و سفره شام و پناه بر خدای سبحان نماز گاهت تنها چند قدم فاصله است؛ چنان رگ غیرت شان بر می آمد و خونشان به جوش می آمد که انگار بی حیا ترین بندگان خدا را مقابلشان حاضر کرده اند.
اما چه می شود کرد؛ انسان در زمانه دم غنیمتی و حال را خوش داشتن بیش از هر زمانه ای به جماعت ” أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ” نزدیک می شود؛ دوست دارد همان جایی که آرمیده است قضای حاجت کند و همان جا شکم چرانی و… حالتان را به هم نزنم؛ این خروج از قاعده یا به عبارت بهتر بی قاعده گی ما را به جاهایی می برد که اگر سنت استدراج نبود هرگز پا به آنجا ها نمی گذاشتیم.
مخلص کلام این که بسیاری از این مصیبت های مدرن به همین ساحت زدایی‌ها و بی حریمی ها برمی گردد؛ اگر چه در برابر بسیاری از این ماجراها دست ما کوتاه تر از توان تاثیر گذاری است؛ اما به قول “ابن یمین": “آن کس که نداند و بداند که نداند-لنگان خرک خویش به منزل برساند".

 نظر دهید »

حمله لشکر ساپورت ها به تهران

19 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

البته این از خاصیت های جامعه ی آوانگارد و مدپرست است که برای ذایقه سازی و هویت بخشی به پدیده های نو و گاها ناساز با فضای عمومی، اقدام به نامگذاری خاص بر روی آنها می کنند.

اینکه چرا و چه کسی نام «جوراب شلواری» های سابق را «ساپورت» نهاده و اصلا این نام از خارج کشور همراه با این جوراب شلواری های رنگ آمیری شده وارد شده یا خیر، موضوع بحث ما نیست.

داستان از این قرار است که از زمستان 1391 برخی زنان خیابانی تهران در حرکتی کاملا مشکوک و سیستماتیک اقدام به پوشیدن جوراب شلواری هایی نمودند که منظره ی بدن نمای از زانو به پایین این پوشش ها قدری عجیب می نمود.


متاسفانه اقدامی در برخورد با این پوشش (که عملا شلوار را از زیر مانتو حذف کرده بود) از سوی هیچکدام از مبادی مسئول صورت نگرفت.

یکی از تحلیل های محتمل نیز این بود که حساسیت فضای پیش از انتخابات ریاست جمهوری و بهانه جویی دشمن برای شبطنت رسانه ای، دلیل جدی نگرفتن این آسیب اجتماعی می توانست باشد.

بهار 1392 از راه رسید و چشم مردم تهران منور به کوتاه تر شدن مانتوهایی شد که زیر آن هیچ برتن صاحبش نبود جز جوراب شلواری های سابق (که حالا نام ساپورت به خود گرفته بودند) و آرام آرام با حرکتی خزشی این ساپورت ها نه تنها آفتاب بیشتری به خود می دیدند بلکه رنگ ها و نقوش بیشتری را بر اندام باربی های تهرانی تجربه می کردند.

گاهی یک ساپورت «رنگ پا» بیننده را به اشتباه می انداخت که نکند فقط یک پیراهن بر تن فلان زن است و دیگر هیچ!

به هر روی..

پس از اعلام نتایج انتخابات خرداد 92 ، آمار ساپورتهایی که صاحبانشان مانتوها را نیز به کناری نهاده و پیراهنی کِشی و چسبان را روی ساپورت ها برتن می کردند شیب تندی به خود گرفت.

حالا این روزها..

ساپورت های رنگارنگ در حال فتح خیابانهای تهران است.

اکنون به وفور دختران و زنانی در سطح شهر تهران دیده می شوند که پیراهنی کشی و مجلسی را (که هیچ ربط و شباهتی به مانتو ندارد و صرفا پیراهنی است که تا نیمی از نشیمنگاه امتداد دارد) بر تن داشته و پوشش تمامی نیم تنه ی تحتانی بدن را برعهده ی ساپورت نازک و گاها رنگ بدن خویش گذاشته اند.

روز گذشته برای دیدن فیلم «هیس!..دختر ها فریاد نمیزنند» به سینما پردیس رفته بودم تا یکی دیگر از فیلمهای سینمای مولف را ببینم.

انبوه زنان و دختران ساپورت پوشی که مردانشان با عضلات ستبر و بدنسازی شده (مردانی که حکماً به اندازه ی جوجه خروس هم غیور نبودند) دیده میشد و در این میان دخترکی با آرایشی غلیظ و موهایی افشان با ساپورتی مشکی خودنمایی می کرد چرا که با فونت نستعلیق سایز 90 و سفید روی ران ها و ساق پاهای خویش(بر روی ساپورت) اشعاری مورب و حالت ابر و باد ادبیاتی نوشته شده بود.

هرچه کردم نتوانستم قید خواندن اشعار بزنم.

دقیق تر شدم.

نوشته بود : شوش..جوادیه…راه آهن..شوش..میدان راه آهن…ترمینال جنوب..

نمی دانستم بخندم یا عصبانی شوم.

طراحی ابلیس کار خودش را برای کسانی که نمی خواهند به ساپورتها چشم بدوزند کرده بود..

چشم ها کنجکاو خواندن اشعار می شوند.

بعید نیست در آینده ی نه چندان دور که جدول متقاطع کلمات را بر روی برجستگی بدن زنان و دختران ایرانی در فضاهای عمومی شاهد باشیم.

نگرانم..

نگران شهرستان هایی که قرار است مورد حمله ی ساپورت ها قرار گیرند.

پروژه ی «حیازدایی» دشمن همچنان ادامه دارد و ما همچنان در غار اصحاب کهف خوابیم.

 نظر دهید »

تغییر سبک زندگی ایرانیان با واردات محصولات غذایی غربی +تصاویر

18 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

در عصر حاضر که ارتباطات در شکل نوینی از دیپلماسی به نام دیپلماسی عمومی(Public Diplomacy) مشتمل گردیده، هر روزه بر شقوق مختلف آن افزوده و پیکره دیپلماسی عمومی فربه می گردد.
بر این اساس امروزه دیپلماسی غذایی به عنوان یکی از شقوق رایج دیپلماسی عمومی محسوب و از کارکرد بسیار بالایی در فرایند اعمال قدرت برخوردار می باشد.
دیپلماسی غذایی را چنین تعریف می کنند: «هنگامی که دولتی تصمیم بگیرد غذا را با استراتژی دیپلماسی عمومی اش ترکیب کند، خروجی دیپلماسی غذایی(gastrodiplomacy) است.» اگرچه این مفهوم قدیمی است اما در دوران اخیر واژه ای برای آن در نظر گرفته شده است. پل راکوور(Paul Rockower) دیپلماسی غذایی را فتح قلب ها و ذهن ها از طریق اشتهاء می داند. در واقع دیپلماسی غذایی که به آن دیپلماسی آشپزی(Culinary diplomacy) و سیاست غذایی(politics of food) نیز گفته می شود نوعی از دیپلماسی عمومی است که در آن غذا به عنوان ابزاری برای تفاهم میان فرهنگی و به امید بهبود تعاملات و همکاری ها در سطحی بالاتر که همان سطح دولت – دولت است(به نسبت سطح دولت - عامه) مورد استفاده قرار بگیرد. امریکایی ها اصل شناخته شده ای در دیپلماسی عمومی دارند: «با ما آشنا شوید، ما را دوست خواهید داشت.( to know us is to love us)»، در سال های اخیر تایلندی ها و کره ای ها به عنوان پیشتازان دیپلماسی غذایی در آسیا این اصل را کمی تغییر داده اند، آن ها می گویند: «ما را بچشید، ما را دوست خواهید داشت.(to taste us is to love us)».



پیتزا نمونه ی آشنای دیپلماسی غذایی است، همچنان که اسپاگتی دیگر غذای شناخته شده در سطح جهانی است که خاستگاه ایتالیایی دارد. ایالات متحده از سال ها قبل به واسطه صدور سبک زندگی مطبوع خود در کنار تبلیغ موسیقی، پوشش، عقاید فلسفی، فرهنگ و آداب و رسومش غذای متناسب با این سبک از زندگی را نیز مشخص و برای همگان تعریف کرده است، به تفکیک خوردنی ها و نوشیدنی ها. همبرگر مک دونالد و مرغ های کی.اف.سی در کنار نوشابه های کولاکولا و پپسی مدت هاست در سراسر جهان گسترش یافته و ذائقه ی مردم نقاط مختلف زمین را تغییر داده است.


در یک دهه گذشته کشورهای آسیای جنوب شرقی به شکل ویژه ای به استفاده از دیپلماسی غذایی روی آوردند. کره جنوبی، مالزی، تایلند، تایوان، هند و … از جمله این کشورها هستند. کره ای ها واژه ی کیم چی دیپلماسی(kimchi diplomacy) را برگزیدند و تایوانی ها نیز استراتژی غذایی(gastronomic strategy) خود را دیم سام دیپلماسی(dim sum diplomacy) نامیدند. نمونه ی فعالیت این کشورها را می توان در سریال های کره ای بویژه در سریال های تاریخی مانند سریال جواهری در قصر و یا شعب متعدد رستوران های تایوانی در سراسر جهان مشاهده کرد.



نمونه ی دیگر به کارگیری دیپلماسی غذایی برنامه تلویزیونی “بفرمائید شام(Come Dine With Me)” است، برنامه ای که تا به حال در بیش از 30 کشور پخش شده است. نسخه ی فارسی زبان این برنامه نیز از اکتبر 2010 و از شبکه من و تو1 پخش گردید. البته برنامه ی بفرمایید شام نه تنها اغذیه و اشربه غربی را ترویج می کند بلکه اساساً یک کلاس درس آموزش سبک زندگی غربی است.



اگر چه در بهمن سال 1389 از سوی معاون سیمای جمهوری اسلامی آموزش پخت غذاهای غیرایرانی ممنوع اعلام شد و این خبر آنقدر برای رسانه های بیگانه جالب بود که نسبت به آن موضع گرفتند، اما هنوز هم گه گاه در برنامه های پرتعداد آشپزی تلویزیون جمهوری اسلامی پخت غذهای ایرانی مشاهده می شود. البته بدیهی است که آشنایی با غذاهای مردم نقاط مختلف جهان اگر به شکل اصولی بوده و منافاتی با ذائقه ی ایرانی نداشته باشد امر مذمومی نیست، آن چه که بحث برانگیز است آب و تاب برخی آشپزها برای پخت غذاهای خارجی و برتر جلوه دادن آن ها در مقابل غذاهای وطنی است.


برخی صاحب نظران عقیده دارند که می توان از حلال فود(Halal Food) به عنوان نمونه ای اسلامی در دیپلماسی غذایی جهت آشنا کردن مردم نقاط مختلف کره زمین با اسلام و سبک زندگی اسلامی سود برد. ارزش بازار محصولات حلال در اروپا حدود 100 میلیارد دلار تخمین زده شده است و این بازار در کشورهای مختلف مشتریانی غیرمسلمان را نیز پوشش می دهد. البته به علت بی توجهی کشورهای مسلمان به این مسأله برای بسط و گسترش ارزش های اسلامی هم اکنون کشورهایی مانند امریکا، انگلستان و تایلند به سمت کسب درآمد از بازار محصولات حلال روی آورده اند، همچنان که شرکت صهیونیستی نستله نیز در سال های اخیر اقدام به فروش محصولات گوشتی حلال کرده است. در واقع به جای اینکه کشورهای مسلمان از این ظرفیت استفاده کنند، حتی مسلمانان ساکن کشورهای غیراسلامی نیز امروز به مشتریان محصولات حلال کشورهای غیراسلامی تبدیل شده اند.


دیپلماسی غذایی گاه در قالب یک سریال تلویزیونی به کار گرفته می شود، و گاه به شکل رستوران زنجیره ای در می-آید، زمانی به صورت ویدئوهای کوتاه آموزشی در یوتیوب بارگذاری می گردد و زمانی دیگر در حین برپایی یک همایش بین المللی علمی به نمایش در می آید.


بحران جهانی غذا شکل دیگری از دیپلماسی را رقم می زند: کمک غذایی به کشورهای فقیر، کشوری که در حالت عادی میلیون ها تن برنج را برای ثبات بازار در اقیانوس می ریزد، هنگام ارسال کمک های غذایی برای کشورهای محروم افریقایی قیافه ای انسان دوستانه به خود می گیرد.

دیپلماسی غذایی گاه با اقتصاد و فرهنگ ترکیب شده و شکل پیچیده تری به خود می گیرد، برای مثال می توان به روز پپرو (pepero) در کره  جنوبی اشاره کرد، در روز 11 ام از ماه 11 ام ماه میلادی جوانان و نوجوانان کره ای به یکدیگر چوب شکلاتی هدیه می دهند. گفته می شود این روز را شرکت های تولید کننده ی شکلات برای ایجاد بازار فروش ترتیب داده اند، گرچه روزی به این نام در ژاپن وجود دارد اما نسخه ی کره ای آن حاصل سرمایه گذاری شرکت های تولید کننده ی شکلات است.

در سال های اخیر حضور برندهای خارجی در ایران در حوزه های مختلف خوراک، پوشاک،کیف و کفش، جواهرات، لوازم خانگی و … به شکل فزاینده ای گسترش پیدا کرده است. علی رغم تمام تحریم هایی که علیه جمهوری اسلامی ایران و  در حوزه ی های حیاتی مانند دارو، وضع شده و در بخش های مختلف، کشور را با مشکلات مواجه کرده است اما فعالیت شرکت هایی که کالای مصرفی دارند نه تنها کمرنگ نشده که شدت نیز گرفته است. دلیل این امر نیز مشخص است چرا که ساده ترین راه برای خروج ارز از یک کشور فروش کالا به آن است و چه بهتر که این کالا، کالایی مصرفی باشد که به دنبال آن هیچ تکنولوژی و یا دانشی به کشور مقصد منتقل نشود.
اگر به اخبار دو ماه آخر سال “تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ی ایرانی” نگاهی داشته باشیم، به مواردی مانند نمونه های نیز برخورد خواهیم کرد:
- کرافورد، یکی از قدیمی‌ترین برندهای بیسکویت که متعلق به یک کارخانه بیسکویت اسکاتلندی در ادامه توسعه برند خود و در جست‌وجوی بازارهای تازه در خاورمیانه و ایران، نام تجاری خود را در ایران به صورت رسمی به ثبت رسانید.
- یک محصول جدید لبنی تحت عنوان «آمل» (Amul) از کشور هندوستان وارد بازار ایران شده که مورد استقبال نسبی مصرف‌کنندگان قرار گرفته است.
- اخیرا یکی از برندهای کشور کره جنوبی که در زمینه تولید انواع بیسکویت، کوکی و کراکر فعالیت می‌کند با ثبت نشان تجاری خود در ایران به صورت رسمی حضور خود در این بازار را اعلام کرده و با ثبت نام «شریمپ کراکر» (Shrimp Cracker) در ایران به فعالیت‌های خود در این بازار پر مخاطب رسمیت بخشیده است.
- مدتی است که بازار ایران شاهد حضور برندهایی است که در زمینه تولید گوشت و محصولات مشتق از آن فعالیت می‌کنند. آخرین خبر درباره حضور گسترده برند بی‌فی در بازار ایران بود. به دنبال این تب حضور تولیدکنندگان گوشت و مشتقات آن، برند بین‌المللی موندلی Mondelli هم خود را در بازار ایران به ثبت رسانیده و برای توسعه بازار خود و به‌دست آوردن سهم قابل ملاحظه‌ای از این بازار، در ایران دفتر زده است.
- این روزها، قفسه‌های سوپرمارکت‌ها،‌ مگامال‌ها و فروشگاه‌های خرد وکلان را که نگاه می کنیم، تقریبا از هر ساحلی، خوارکی و از هر سرزمینی تحفه ای برای سفره ایرانی‌ها تدارک دیده شده است. آخرین نمونه تلاش یک برند، برای حضور در بازار خوراکی‌ها و سبد مواد غذایی ایرانی‌ها به برند جدیدی با نام اورین بایتس (Orien Bites) از کشور سنگاپور معطوف است که تخصصش تهیه، تولید و توزیع غذاهای نیمه آماده با منشاء دریایی است.
- اسکاوی اند ری (Scavi & Ray)، یکی از معروف‌ترین تولیدکنندگان انواع نوشیدنی در جهان با ثبت نام تجاری خود در ایران در پی ایجاد فضایی جدید و متنوع در بازار نوشیدنی‌های ایران است.




صفحات: 1· 2

 2 نظر

نگاهی تحلیلی به خانواده فروپاشیده غرب / قسمت سوم

18 مرداد 1392 توسط میرعیسی خانی

7- دوران معاصر

در عصر حاضر، خانواده از دید مبانی اجتماعی منحرف غربی سه گونه است:

الف) حالت زوج - زوج: متشکل از دو مرد همجنس گراست. در این حالت انحرافات جنسی بیشتر در ابعاد روان شناختی بروز پیدا می کند و افراد مشمول آن، مردان مبتلا به اختلال عشوه گری و شخصیت نمایشی(Histrionic Personality Disorder ) هستند که گسست هویتشان موجب ایجاد چنین انحرافی در آنان شده است.

ب) حالت زوجه - زوجه: متشکل از دو زن همجنس گراست. طی آن خانواده از همبستری و هم پیمانی دو فرد مؤنث که شرع اسلام آن را با عنوان حرام “مساحقه” یاد می کند، تعبیر می شود.


ج) حالت زوجه-زوج: تنها حالت شرعی، اخلاقی و حتی انسانی در بین حالات نامبرده است که مبتنی بر ارزش های بشری و سلامت اخلاقی شکل گرفته است.

چرایی وضعیت فعلی نهاد خانواده در غرب

همانطور که گفته شد در حال حاضر نهاد سنتی- اخلاقی خانواده در غرب در مسیر فروپاشی قرار گرفته است. در حقیقت هم اکنون سونامی طلاق، فرزندان نامشروع، خیانت جنسی و … حاکی از تضعیف این نهاد در غرب است. اما تضعیف نهاد خانواده در غرب خود مدلول مجموعه ای از علل است که سعی می شود در ذیل به بررسی پاره ای از آنان پرداخته شود:

1- مسائل اقتصادی

مشکلات اقتصادی غرب باعث شده تا خانواده های غربی بویژه جوانان نتوانند فشار سخت مسائل مالی را تحمل کنند و به خاطر آن از زندگی مسئولیت آور در چهارچوب خانواده خارج شوند. این مسئله در زمانی شدت می گیرد که شیوع تفکرات مفسدانه و مروج فحشاء باعث شده است که از دید مردم غرب تعهد زناشویی مسئله چندان حائز اهمیت و مقدسی به چشم نیاید.

2- زوال بیش از پیش کلیسا

در جوامع غربی، مجموعه ای از عوامل همچون سیطره ی نگاه فیلسوفان، اندیشمندان و روشنفکران ملحد یا سکولار، توسعه گروه های شیطان پرستی، ترویج عرفان های کاذب شرقی، ارائه تصویری خشونت آمیز از دین و … باعث از معیار افتادن ارزش های اخلاقی همچون ازدواج و رابطه دو جنس مخالف بر پایه عقود شرعی شده است.

اکثر مکاتب علوم انسانی غربی برداشتی مادی گرا از عالم دارند. علومی مانند روانشناسی نیز با نگاه فرویدی (هم چیز را ریشه در غرایز جنسی دانستن) روابط بشری را تحلیل می کنند، از این رو بی قید و بند بودن جنسی در علوم انسانی غرب حضوری جدی دارد.

3- تغییر سبک زندگی

غرب هم اکنون تفسیری جدید برای خانواده قائل است. غرب در تعریف نوین خود هدف از ارتباط زوجیت را “آرامش” می داند و از این رو سعی می کند با بسط دادن این عبارت در کنار هدف جنسی و “شناخت بیشتر"، قالب اخلاقی خانواده را به حاشیه براند.

این تعریف صرفاً جنسی- خلقی غرب از خانواده باعث شده است تا نظام ارزشی حاکم بر نهاد خانواده دگرگون شود و پیرو آن سبک زندگی در این جوامع نیز متفاوت شود که می توان مهمترین تبعات آن را به شرح زیر دانست:

- بالا رفتن سن ازدواج

با توجه به تغییر سبک زندگی و تعریف آن در غرب و قرار گرفتن افراد در معرض حجم بالای بی بند و باری و ارتباط جنسی بی هدف و یا مبتنی بر خواسته های شهوانی، به طور کلی میل به ازدواج و تشکیل خانواده در جوامع غربی کاهش پیدا کرده است. و از آنجا که در حال حاضر غرب گرفتار فشار های اقتصادی و بی هویتی روانی- اخلاقی است، سن ازدواج و تشکیل خانواده در آن بالارفته است.

- ترویج خیانت

طبیعی است افرادی که پیش از ازدواج بی بند و باری جنسی دارند، بعد از ازدواج به همسرشان خیانت کنند. بخش بزرگی از نسل جوان غربی به جای داشتن رابطه پایدار، ماجراهای عاشقانه موقتی مختلفی را تجربه می کنند و این مسئله سبب می شود تا نتوانند خود را در یک رابطه ی پایدار و تعهد آور حفظ کنند. این دسته از روابط در زمانی شکل می‌گیرند، گسترش می‌یابند و حفظ می‌شوند که فرد چهارچوب تعهد آور رابطه زوجیت برخاسته از نظام اخلاقی را حفظ کند.

در واقع بی بند و باری جنسی موجود در جامعه غرب باعث شده است افراد نتواند در دراز مدت خود را در یک رابطه طولانی مدت و تعهد آور ببینند. نتیجتاً دچار حس روزمرگی می شوند و برای فرار از آن روی به رابطه خارج از خانواده می آورند و این مسئله خود موجب تزلزل بیشتر جایگاه خانواده می شود.

- هم خانگی در غرب

هم‌خانگی (Cohabitation) نیز یکی دیگر از مظاهر فساد اخلاقی و گرایشات مفسدانه جامعه غرب است که می توان آن را نتیجه مستقیم تغییر سبک زندگی و تعریف آن دانست. هم خانگی به معنی این است که دو جنس جویای رابطه مستقیم و بیشتر با یکدیگر، روی به زندگی مشترک و زیر یک سقف، اما بدون هیچ گونه پیوند شرعی، رسمی و تعهد الزام آور می آورند. در واقع از آنجا که در جامعه معاصر غرب، خانواده صرفاً محل آرامش روانی و لذت جنسی تعریف شده است، نسل جوان غرب به این سبک مفسدانه از رابطه گرایش پیدا کرده است.

این پدیده، خود از عوامل تسریع بخش پروسه فروپاشی نهاد خانواده در غرب است. در حقیقت افرادی که روی به این دسته از روابط می آورند، پس از ترک آن ها که غالباً تجربه های متعددی نیز هستند، هنگامی که رابطه قانونی و اخلاقی خود را با یک فرد آغاز می کنند و نهاد خانواده را بنیان می گذارند، بخاطر تکرار ذهنی خاطرات و تجربه های ناشی از روابط گذشته مانند مراودات کلامی، جنسی و … که ممکن است موفق تر از روابط فعلی شان باشد، نسبت به زندگی زناشویی خود دلسرد شوند.

این دلسردی یا موجب برقراری رابطه جنسی خارج از خانواده و یا موجب دوری و اجتناب از زوج/زوجه خود می شود که در هر دو صورت باعث فروریختن نهاد خانواده خواهد شد. برای اثبات این نظر هم می توان به تحقیقاتی اشاره کرد که نشان می‌دهند احتمال طلاق دخترانی که ارتباطات نامشروع داشته‌اند، تا حدود 60 درصد افزایش بیشتر است.

4- نبود ساختاری جهت ترویج ازدواج

با توجه به موارد ذکر شده که توام با تضعیف جایگاه کلیسا در این جوامع و دین گریزی نسل جوان غربی است، معیارهای اخلاقی و مذهبی نادیده نیز انگاشته می شوند، معیارهایی که همواره تعهد آور و دارای قیود مخصوص به خود هستند. در حالی که مجموع عوامل موصوف نسل جوان غرب را تعهد گریز کرده و از این رو این نسل رو به افزایش رابطه نامشروع آورده است، هیچ ساختار مناسبی برای ترویج ازدواج و یا ارزش های اخلاقی در این جوامع وجود ندارد.

5- ترویج تفکرات مفسدانه و ظهور جنبش های ضد اخلاقی

یکی دیگر از عوامل فروپاشی و سقوط نظام خانواده در جهان غرب، ترویج و اشاعه تفکرات مفسدانه در این جوامع است که مهمترین آنان را می توان در عناوین زیر یافت:

- فمینیسم

فمینیسم که در نخست برای احقاق حقوق زنان و اجتناب از دید ابزاری به ایشان ظهور کرد، پس از اندک زمانی تبدیل به فرقه ای خانمان برانداز شد که هم با مرد و هم با خانواده ضدیت داشت. فمینیست ها با برپا کردن اعتراضات موسوم به “مارش فاحشگان” در کانادا تقریباً خطی و مشی مفسادانه ای در پی گرفتند. آنان با استفاده از تعابیری همچون “بدنم مال خودم است"، “من چرا باید پاسخگوی عقده‌های جنسی مردان باشم” و … بر ترویج بی بند و باری، خانواده ستیزی و اشاعه فحشاء و فساد اخلاقی تاکید ورزیدند. تندروی فمینیست ها موجب شد تا در بین پاره ای از جوامع مردان تفکرات زن ستیزانه و یا برتری جویانه­ غیر عادی بروز کند.

تفکر فمینیستی که یکی از اصول آن بی قید و تعهد بودن زن است، در ذات خود معضل زنا و فرزند نتیجه­ی آن را دارد. این دسته از تفکرات با طرح کردن اهداف اخلاق ستیزانه خود در قالب مواردی همچون استقلال و آزادی زنان که در واقع همان فرار از قیود خانوادگی و تعهدات زنا شویی است، باعث ترویج روابط نامشروع و ازدیاد فرزندان نامشروع می شوند.


از آنجا که بیشتر مبتلایان به ایدز از میان جامعه زنان هستند، که منشاء اثر آن هم، بیشتر مسائلی چون تن فروشی، تجاوز، فساد اخلاقی همسر و … است؛ محتمل است که این موارد تبدیل به بهانه ای شود تا فمینیست ها با توسل به آن دست به ترویج تفکرات فمینیستی و خانواده ستیز بزنند. با توجه به برپایی مراسمات آن ها در سطح جهانی ایعاد این حملات ضد ارزشی بسیار توسعه یافته تر است و مخاطبان بیشتری را به خود جلب می نماید.

- ظهور جنبش های ضد اخلاقی

با دریده شدن پرده تمدن و اخلاق بشری، فسادهای اخلاقی در قالب جنبش های اجتماعی پدید آمدند. پیدایشی که اوج آن در جنبش هیپی های(Hippie ) آمریکا نمایان شد. جنبشی که مشتی گدای جلب توجه، آن را پدید آورده و جهت مرتفع کردن خواهش های شهوانی و نیازهای بیمار گونه خود و برای زندگی جنسی بدون تعهد از آن استفاده می کردند. بدین ترتیب هیپی ها مدافع روابط جنسی آزاد بین دختر و پسر و فرار از هر گونه رابطه تعهد آور شدند.

رشد این قبیل حرکتهای اجتماعی منحرفانه همراه با انفعال نهادهای مذهبی مسیحیت، باعث شد در گذر زمان فساد جنسی تبدیل به فرهنگ غالب بسیاری از جوامع غربی گردد. البته این فساد محدود به غرب نشد، بلکه در حال حاضر از یک سو با تسلط غرب و ابر سرمایه داران بر صنعت فیلم سازی و شبکه های اجتماعی و از سوی دیگر با سیاست صدور فرهنگ آمریکایی، این بیماری به دیگر مناطق جهان نیز سرایت کرده است. و نتیجه آن نیز چیزی جز سقوط ارزش های اخلاقی و بدنبالش افول نهاد مقدس خانواده بخاطر ماهیت تعهد ستیز این حرکات، نخواهد بود.

6- قواعد خشک و کهنه مسیحیت

شریعت و قوانین مسیحیت بسیار کهنه و فاقد هرگونه تطابقی با نیازهای روز جوامع هستند. کهنه گی و بی ربط بودن این قوانین بیشترین اثر سوء خود را بر نظام خانواده گذاشته است. از آنجا که قوانین مسیحی، مسئله طلاق را حرام می داند و در حقیقت ازدواج را پیوند غیرقابل گسست تعریف می کند، خیانت جنسی و روابط خارج از خانواده تبدیل به فرهنگ و پدیده ای مرسوم در بین مسیحیان شده است.

بخش پنجم- تبعات سقوط خانواده در غرب

فروپاشی نظام خانواده در غرب همانطور که خود مدلول دلایل مختلفی است که به پاره ای از آنان در فوق اشاره شد، برخی تبعات اجتماعی را نیز در پی دارد که سعی می شود به ترتیب اهمیت، به آنان پرداخته شود:

1- پیدایش نسلی حرام زاده

فرزند نامشروع یا به زعم روشنفکران، فرزند “خانواده تک والدی” فرزندی است که یا والد او مشخص نیست و یا از طریق رابطه جنسی نامشروع(خلاف موازین شرعی) بوجود آمده است. نسلی که در ابتدا بنا بر مقتضیات ذاتی زمانه، چندان مورد توجه قرار نگرفت، اما پس از سونامی فروپاشی نهاد خانواده و بدنبال آن شدت گرفتن بی بند و باری جنسی، از نظر جمعیتی افزایش چشمگیری پیدا کرد.

در واقع فروپاشی نهاد خانواده در غرب موجب شد تا این تمدن دچار شوکی اخلاقی قرار گردد و بی بند و باری جنسی و بدنبال آن افزایش حرامزادگان در سطح جامعه رشد یابد. با وجود اینکه دولت ها سعی در کاستن از شدت بحران اخلاقی فرزندان نامشروع داشتند اما با شدت گرفتن جنبش های ضد اخلاقی که در اروپا بیشتر در قالب “موج سوم فمینیسم“ ظاهر می شد و در آمریکا با عنوان“جنبش هیپی ها” نمایان گشت، تقریبا مبارزه با مسئله زاد و ولد نامشروع به حاشیه رفت و دولت ها در راستای سیاست “گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو” نسبت به این مسئله سکوت اختیار کردند و با بی طرفی خود موجب قوت گرفتن این پدیده شوم اخلاقی شدند.

دولتهای غربی که نتوانستند جلوی سقوط نظام خانواده و تبعات ناشی از آن را بگیرند، حتی دست به تغییرات ساختاری در سیستم اجتماعی- قانونی خود زدند تا با این چالش ها روبرو شوند، تغییرات و تمهیداتی که کوچکترین سطوح آنان را می توان در لغو قانون محدودیت سنی برای خرید “قرص صبح فردا"(قرص پیش گیری از بارداری) دید. شاید مهمترین تلاشها در این راستای قانون گذاری های صورت گرفته در جامعه غرب جهت موازی سازی با نهاد خانواده از طریق رسمیت قانون بخشیدن به ارتباط موقت جوانان غرب دید. اما با وجود اینکه دولت های غربی سعی کردند با وجه قانونی بخشیدن به این دسته از روابط موقت و منحرفانه و موازی ساختن آنان با نظام خانواده تا حدی موفق به فرار از اذهان عمومی شوند.

بطورکلی غربیان نتوانستند تبعات ناشی از فروپاشی خانواده من جمله تشدید حرام زادگی را خنثی و آثار منفی آن را محو نمایند. همچنین با افزایش جمعیت حرامزادگان، فروپاشی خانواده شدت گرفته است. تولد فرزندان نامشروع همچون هر عمل خلاف اخلاق دیگری، برای جامعه تبعات منفی به همراه دارد. از سوی دیگر همین نتیجه ناشی از فروپاشی خانواده، خود با تکیه به پیامدهایش از عوامل تشدید این فروپاشی است. از این جهت به ذکر پاره ای از آن ها اشاره می شود:

- شکستن تابوی فرزند نامشروع

هنوز بخشی از جامعه غربی دارای نمایه های سنتی و مذهبی است و جامعه تا چندی پیش رنگ و بوی مذهبی داشته است. ترویج زاد و ولد نامشروع و رسمیت بخشیدن به آن، باعث جلب توجه و شکستن حرمت آن در اندک جمعیت اخلاق مدار غرب می شود.

- توجیه همجنس گرایی

از آنجا که بارداری نامشروع در برخی فرهنگ ها با واکنش اجتماعی روبرو می شود، از این رو ممکن است باعث شود گرایشات همجنس گرایانه(که بارداری در آن موضوئیت ندارد) بالاخص در بین جامعه زنان و کودکان قربانی این عمل شنیع، شدت یابد.

- مشکلات روانی

مسلماً فرزندان نامشروع بنا به خلاء عاطفی(ناشی از عدم وجود یکی از والدین) بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج می‌برند. در حقیقت این دسته از فرزندان در دراز مدت حس پوچی و نا امیدی، جامعه ستیزی و هنجار شکنی پیدا می کنند و در سنین بالا حاضر به برقراری رابطه جدی و تعهد آور با ضمانت های شرعی و اخلاقی می شوند. نتیجتاً این مجموعه از عوامل این افراد را تبدیل به انسان هایی دارای کمبود روانی و اختلال های مربوطه می کند.

2- تشدید ناآرامی های اجتماعی

از دیگر تبعات اجتماعی فروپاشی خانواده، سقوط ارزشهای اخلاقی- اجتماعی و به دنبال آن محو وجدان اجتماعی و افزایش ناامنی های اجتماعی و نابهنجاری های روانی در سطح جوامع غربی می باشد.

3- زوال بیش از پیش اخلاق

سقوط نظام خانواده و تبعات منفی ناشی از آن بویژه شکست های عاطفی پس از فروپاشی یک خانواده باعث می شود تا در دید جوانان غربی، ایجاد خانواده یک ریسک بزرگ تلقی شود و از این رو آنان برای ارضای نیازهای خود به روابط جنسی بی قاعده و انحرافات خلاف عرف رو آورند.

4- فراهم شدن زمینه ای گسترش همجنس گرایی

فروپاشی نهاد خانواده و در پی آن شکست های عاطفی ناشی از آن، باعث شده است طیفی از جامعه غرب که دارای نظام اخلاقی – ارزشی شخصی نیستند، برای فرار از خلع های عاطفی ناشی از شکست گذشته و هراس از تکرار این تجربه در آینده، روی به روابط جنسی با همجنس خود آورند.


در مجموع بحران فروپاشی خانواده در غرب، ریشه در مجموعه ای از عوامل تاریخی همچون جنگ ها، تحولات اجتماعی(ظهور موج سوم فمینیسم، هیپی ها و …)، بحران های اقتصادی و بالاخص موقعیت روانی یک جامعه دارد. در جامعه امیدوار و بدون هراس، اعضاء با شجاعت به سراغ ایجاد رابطه تعهد آور(ازدواج) می روند، در صورتی که در جوامع مضطرب از آینده، افراد به دلیل هراس از ناکامی سعی می کند با مسائل زودگذر خود را آرام کنند، مسائلی که از شوم ترین آثار آن پدید آمدن نسلی نامشروع در این جوامع است. از سوی دیگر قدمت و عدم اراده دولت ها باعث شده است که غرب نتواند به طور ریشه ای با این بحران برخورد کند. از این رو، ناچار در طول زمان این اعمال را به رسمیت می شناسد، برای نمونه می توان به رسمیت یافتن و قانونی شدن روز افزون ازدواج همجنسگرایان، ازدواج و فرزندخواندگی آن ها در جوامع مختلف غربی اشاره کرد. با به رسمیت شناختن سایر روابط ناصواب توسط دولتها که منجر به نوعی به موازی سازی با نهاد خانواده شده است، فروپاشی نهاد خانواده در غرب شدت بیشتری خواهد یافت.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 26
  • ...
  • 27
  • 28
  • 29
  • ...
  • 30
  • ...
  • 31
  • 32
  • 33
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس