تنها یک دقیقه

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ دائمی اسلام و دشمنانش

الفتنة اکبر من القتل و لایزالون یقاتلونکم حتی یردّوکم عن دینکم إن استطاعوا - بقره / 217

امام خمینی (ره): نکتۀ مهمی که همۀ ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم ، این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همۀ هویت ها و ارزش های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفتۀ قرآن کریم هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دین تان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیست ها و آمریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. آری اگر ملت ایران از همۀ اصول و  موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانۀ عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام- را با دست های خود ویران نماید ، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمت بشناسند ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر ، آنها ابر قدرت باشند ما ضعیف ، آنها ولی و قیّم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها ، نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی بلکه ایرانی که شناسنامه اش را آمریکا و شوروی صادر کند ، ایرانی که ارابۀ سیاست آمریکا یا شوروی را بکشد… . - صحیفۀ امام ، ج 21 ، ص 90 و91

بن تن با ذهن فرزندمان چه میکند؟

21 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

شخصیت هایی که به سرعت به میان کودکان و نوجوانان می آیند و خود را در دلهای انها جا می دهند. در سالهای اخیر در رابطه با رسوخ شخصیت هایی همچون، باربی، هری پاتر، مرد عنکبوتی و…در میان کودکان و نوجوانان، حرف و سخن بسیار بوده است. اما در حال حاضر به نظر می رسد شخصیت جدید کارتونی با نام بن تن، از ویژگیهای خاصی نسبت به سایر شخصیتها، برخورداراست.

در این نوشتار با اشاره ای کوتاه به بررسی این موضوع می پردازیم.

بن تن کیست؟

یک نکته بسیار مهم در این زمینه وجود دارد و آن این است که نگاه امنیتی به فرهنگ و اقتصاد و سیاست، همواره نگاهی خاص و  ویژه بوده است. همچون علم پزشکی که تمام تمرکز و دقتش بر حفظ ایمنی بدن انسان، می باشد. اصولا معنای واژه فرهنگ اینطور تعریف شده که باوری را در ذهن مردم یک جامعه می کارند و در مقطعی از زمان از ان مراقبت می کنند تا به محصولی تبدیل شود که قابل برداشت و استفاده باشد. مقصود از محصول همان رفتارهایی است که از افراد مختلف سر می زند. مسلما افرادی که در نحوه شکل گیری این رفتارها نقش موثری دارند عبارتند از والدین، مربیان مدرسه، دوستان و بالاخره رسانه ها.

مسلما مقصود این نوشتار از طرح مفهوم فرهنگ، اشاره به فرهنگ توده ای که به عموم مردم مربوط می شود، می باشد.

امروزه با آغاز قرن 21 میلادی به نظر می رسد با موج جدیدی از جریانات فکری و فرهنگی روبرو هستیم. گویا اغلب تولیدات رسانه ای که در سطح بین المللی هستند، به نوعی به معرفی جنبشی اصرار دارند که نزدیکی زیادی به مفاهیم شیطان پرستی و شیطان دارد. عبارت کلیدی شیطان پرستی به نوعی به بازگشت به تاریخ گذشته ی غرب اشاره دارد. چرا که دنیای غرب، اولین مرحله ی شروع تاریخ خویش را با عصر اسطوره ها آغاز کرده است. همانطور که اغلب ما می دانیم اولین منبع مکتوب از تاریخ غرب، دو کتاب “ادیسه” و “ایلیاد” است که کتبی اسطوره ای می باشند.

به نظر می رسد غربیها از ابتدا با خدایان عینی، ارتباط برقرار می کرده اند. یا اینکه تصویری در ذهن خود از خدا ترسیم کرده و سپس او را پرستش می کردند. به این ترتیب است که امروز نیز بشر به نوعی، مجددا به عصر اسطوره پردازی بازگشته است. این اسطوره ها ممکن است در عرصه سینما و در قالب “آرلوند” ظاهر شوند و یا در قالب “هری پاتر” وارد دنیای کودکانه شوند.

آنچه مشخص است اینکه در این محصولات قرار است شیطان را به شکل فردی اسطوره ای، قدرتمند و شیک و دوست داشتنی معرفی کنند

شخصیت مورد نظر این نوشتار"بن تن” است. شخصیتی که این روزها اغلب بچه ها و خصوصا پسرها در جستجوی یافتن کارتون های جدیدتر او هستند.

بن تن نام پسربچه ای است که تمام قدرت او در ساعتی است که به دست دارد. این ساعت به گونه ای عمل می کند که بن تن می تواند با هر بار فشار دادن دکمه ای در ان به شکل یکی از موجودات فضایی و خیالی در بیاید و با نیروی شر مبارزه کند.بن تن در مبارزه ای سخت با مرد آتشین، ساعت خود را از دست داده است، دیگر قدرت مبارزه با موجودات وحشتناک را ندارد.

وی با پدر بزرگ و دختر عمه خود به مسافرت می رود که در مسافرت هایش، اتفاق های خطر ناکی رخ می دهد.

به نظر می رسد در داستان بن تن، مساله خیر و شر با روایت تازه ای ارائه شده است. هرچند بررسی عمیق این داستان به بحثی مفصل و دقیق نیاز دارد.

آنچه مهم است اینکه شخصیت بن تن چه چیزی را به ذهن کودکان و نوجوانان القا می کند؟

درباره بن (تن) 10

نکته مورد نظر این است که این روزها اغلب کودکان، به دنبال داشتن ساعت بن تن هستند. وقتی با چند تن از این کودکان روبرو شدم در حالیکه ساعت بن تن بر دستشان بود با اعتراض از این مساله حرف می زدند که ساعت انها واقعی نیست که با فشردن ان تبدیل به حیوانی عجیب و غریب شوند و فکر می کنند این یک اتفاق جالب و هیجان انگیز است.

یکی از انها عروسک ترسناکی در دست داشت که بعدا متوجه شدم این هم یکی از چهره هایی است که بن تن دارد. این چهره ها از دیدگاه بزرگترها هم خوشایند و جالب توجه نیستند. معلوم نیست قرار است با دنیای لطیف و معصوم کودکان چه کنند.

یکی از کودکان طرفدار بن تن از این موضوع سخن می گفت که فقط بن تن می تواند با آدمای بد بجنگد، چون چیزی در آسمان دارد که هر چه او بخواهد به او می دهد. او از بزرگی آن چیز حرف می زندو ابراز می کند که دوست دارد از همانها داشته باشد. با خوشحالی به او پاسخ دادم که همه ما ادمها یک چیز خیلی بزرگ در آسمان داریم که هر چه بخواهیم به ما می دهد و آن کودک در کمال ناباوری گفت اگهر منظورت خداست من می گویم که مال بن تن از خدا هم بزرگتر است و از هر چیزی که در این دنیا هست، هم بزرگتر است.

بی تردید، خلق چنین شخصیتهایی با اهداف و برنامه ریزی های مشخص و در جهت توسعه تفکرات خاصی به مخاطبان صورت گرفته است.

کاری که بن تن انجام می دهد شبیه به جادوگری است. با چنین داستانهایی، پدیده ای به نام جادو، جایگاهی ویژه را در دنیای لطیف و تخیل امیز کودکانه، باز کرده است. این ها اسطوره هایی هستند که به تسخیر بسیاری از چیزها می پردازند و قدرتی مافوق تصور دارند.

 

پس از این مرحله اتفاق دیگری رخ می دهد. پدیده ای که به نوعی توسط بازار جهانی هدایت می شود. به این صورت که انواع اسباب بازی، وسایل کمک آموزشی، بازیهای کامپیوتری و عروسک هایی با نام و نشان بن تن وارد جامعه ما و سپس قفسه های کمد کودکان ما می شوند.

به راستی خو گرفتن فرزندان ما با چنین شخصیت هایی که هیچ شباهتی به زندگی عادی و دنیای واقعی ندارند، و از طرفی جایگاه خداوند را در اذهان کودکان معصوم ما، مخدوش می کنند و دیگرانی را با شکل  شمایلی دوست داشتنی به جای خدا می نشانند، چه اثری بر ذهن و افکار کودکان بر جای خواهند گذاشت؟ آیا با این وجود، می توان امیدوار بود که نسل آینده با باورهای خداجویانه و حق طلبانه رشد و تربیت یابند؟

 4 نظر

«فرشتگان قصاب» فیلمی برای سرافکندگی غرب‌زدگان وطنی

21 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

قتی «فرشتگان قصاب» در جشنواره فجر اکران شد هوچی گران ثابت جشنواره با اطلاع از همکاری استاد حسن عباسی با پروژه، خود را آماده هجمه های پیاپی به فیلم با سوت و کف های بی مورد کرده بودند. عادت زشتی که اینبار توسط نویسندگان یکی از سایت های مشهور سکولار سینمایی آغاز شده بود.
تصور کنید کسانی چون رضا عطاران، صابر ابر و رضا یزدانی ساعت ده و نیم شب برای تماشای فیلم وارد سالن میلاد می شوند. به آنها بیفزایید انواع و اقسام زنان هفت قلم آرایش کرده را. فیلم آغاز می شود:

«فرشتگان قصاب»
اما اندکی بعد، جمله ای روی پرده بزرگ میلاد درج می شود که همه را یا حیرت زده و یا پشیمان می کند:
مشاور فیلمنامه: حسن عباسی



هوچی گران آنقدر جا خورده اند که فراموش می کنند با کف و سوت، تنفر خود را نسبت به این فرد اظهار دارند. فیلم در اولین سکانس، علی رغم انتظار آنان که عباسی و فیلم مورد مشاوره اش را دیکتاتور زده و یک جانبه نگر می دانند، با صحنه ای از چند آمریکایی، یکی خوب و یکی بد آغاز می شود.
سینمای ایران به خصوص در سالهای اخیر نشان داده که هرگاه برای فیلمسازی به خارج از کشور می رود، افتضاحی پدید می آورد. این افتضاح با کمال تأسف، وقتی فیلم قرار است مثلاً ارزشی باشد، دوچندان شده و نگرانی انسان را تشدید می کند. فرشتگان قصاب اما با جرأت تمام، نه به ترکیه و اروپا و آمریکا، که به «افغانستان» رفته و داستان خود را از درون یک بازار صحرایی آغاز می کند. لیکن تقریباً برخلاف تمام فیلم های اینچنینی، با ظرافتی تمام نمایی منحصر به فرد، با لوکیشنی زیبا، جذاب و رنگارنگ را به رخ می کشد. البته نه منطبق با شیوه سینمای شبه روشنفکری که بیش از نیمی از فیلم، به نشان دادن در و دیوار اختصاص داشته باشد؛ بلکه همزمان، داستان خود را هم تعریف و درامش را پی می گیرد.
در ادامه شاهد جلوه های ویژه ای کم نظیر و بعضاً بی نظیر در سینمای جنگی ایران هستیم که منطبق با استانداردهای روز دنیاست. همین جاست که هوچی گران وارد عمل می شوند. عملی که بعدها آرزو کردند ای کاش هیچ گاه آن را شروع نمی کردند و صدای سوت و کف بلند می شود. چند ویژوآل افکت اولیه فیلم تمسخر می شود، صحنه هایی مانند اسلوموشن حرکت گلوله که نظیر آن را جز در شاهکارهایی چون «ماتریکس» و «ارباب جنگ» ندیده ایم. اما آنچه بچه حزب اللهی را سر ذوق می آورد، بلایی است که فیلم بر سر همین هوچی گران می آورد؛ به طوری که در نیمه پایانی فیلم، وقتی 4- 5 نفر اجیرشده ی سایت مذکور درست در همان افکت ها کف زدن را شروع می کنند، هیچ کس با آنها همراهی نمی کند…
ریتم فیلم تا نیم ساعت اول آنچنان که باید و شاید از قوت و سرعت لازم برخوردار نیست و می تواند در تدوین های آینده کوتاه تر گردد. اما از نیمه دوم فیلم، کار حسن عباسی آغاز می شود و سندی را رو می کند که احدی در سالن انتظار آن را نداشت. فیلم از یکسو سرباز وحشی آمریکایی را نشان می داد که به مردم عادی تیر می زند و از آنسو دستور فرمانده برای عدم شلیک به غیرنظامیان و تقاضای آمبولانس برای درمان مجروحین. لذا هوچی گران و حتی برخی نیروهای ارزشی نیز تصور کردند با فیلمی کلیشه ای و باخود درگیر مواجه شده اند و گروه اول به ادامه تمسخر پرداخته و دسته دوم نگران یک آبروریزی دیگر به اسم حزب الله شدند.



در شرایطی که هیچ انتظاری از «وجود یک دلیل برای قرار دادن یک پلان در فیلم» در سینمای ایران نمی رود، حرکت ماشین های آمریکایی و تلاش جوان افغانی برای نجات همسرش از درون خانه ای که تحت محاصره آمریکایی هاست، به نظر جزو صحنه های بی هدف می آید. درحالیکه همه انتظار یکی از دو کلیشه ی «آمریکایی ها همه شان بد نیستند» یا «آمریکایی ها همه شان بد هستند» را می کشند، ورود آمبولانس به همراه «حمزه دارین» بازیگر لبنانی که چندی است با ایرانیان بور خورده و حرف و حدیث هایی را هم در پی داشته، همه چیز را عوض می کند و به همه صحنه های قبلی معنا می دهد.
تصور کنید چقدر لازم است ما برای یک فرد از جنایات آمریکا بگوییم تا او قانع شود؟ اصلاً برای کسی که دل در گرو غرب باخته، چنین تغییری متصور است؟ کریمی اما بار دیگر با به نمایش کشیدن هنرمندانه یک حقیقت تاریخی و مستند از جنایات آمریکا، اینبار کاری می کند که هر غربگرایی سر خود را در سینما پایین بیندازد.
اما هیچ چیز به اندازه تماشای چهره درمانده افراد ذکر شده هنگام ورود از سالن لذت بخش نبود. بندگان مظوم خدا درمانده بودند که باید چه ژستی داشته باشند؟ به تمام اطوار و شئون گذشته خود پشت کنند و به رذالت آمریکا اعتراف نمایند و یا فیلم را تحقیر کنند و بر جنایت بدون تردیدِ ارائه شده صحه بگذارند؟ صابر ابر حاضر به مصاحبه نشد و دیگری فقط گفت «از فیلم خوشم نیامد». نگارنده از اینکه به سراغ دیگران برود، رحمش آمد!
«فرشتگان قصاب» برای همه نیروهای فرهنگی انقلاب درسی جدی بود و آن اینکه لازم نیست دست روی نقاط سوال برانگیز و غیرقابل تفاهم از رذالت ها و فجایع فرهنگی غرب بگذاریم. لازم نیست ماه ها فکر کنیم چطور می شود وضعیت واقعی زن در غرب را به مخاطب فهماند و یا چطور می شود دروغ بودن 11 سبتامبر را ثابت کرد؟ بلکه جنایاتی در تاریخ این دولت خونخوار وجود دارد که هیچ اما و اگری نمی شود روی آن آورد و کافیست کسی آنها را هنرمندانه به تصویر بکشد تا فریب خورده ترین افراد هم به خود بیایند.
اما اوج فاجعه و غصه آنجایی است که تصاویر به هم پیوسته ای که فاقد حداقلی ترین استانداردهای سینمایی اند و سه روز تمام وقت و عمر صدها تماشاگر و خبرنگار را به معنای تام کلمه «تلف» کرده اند، در بخش مسابقه «سودای سیمرغ» و «فیلم های اول» قرار می گیرند، ولی «فرشتگان قصاب» بعنوان یکی از انگشت شمار آثار آبرومند جمهوری اسلامی برای صدور تفکر خالص انقلاب، با بی مهری کامل داوران و خروج آن از تمام بخش های مسابقه و حتی عدم برگزاری کنفرانس مطبوعاتی مواجه می شود.
 نظر دهید »

۹ دلیل برای حمایت ملت ایران از سوریه

21 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

سعید ساداتی در وبلاگ جلبک ستیز نوشت: شاید این روزها تحولات اخیر منطقه علی‌الخصوص حمله احتمالی آمریکا به سوریه بعنوان مهمترین مسئله روز شناخته شده و تحلیل‌گران داخلی و خارجی را به خود مشغول کرده باشد.

اما از سوی دیگر برخی از کج‌اندیشان داخلی با ایجاد این شبهه که جنگ آمریکا با سوریه هیچ ارتباطی با جمهوری اسلامی ایران ندارد، سعی دارند به اربابان غربی خوش خدمتی کنند.
از این‌رو در این یادداشت سعی داریم با تحلیلی کوتاه، ساده و روان به بررسی وقایع اخیر پرداخته و دلایل دفاع ملت ایران از دولت سوریه را بیان نماییم.
1) دولت سوریه در زمان مرحوم حافظ اسد در جریان جنگ تحمیلی ایران و عراق از هیچ تلاشی برای دفاع از جمهوری اسلامی ایران دریغ نکرد و این کشور، تنها حکومت عربی بود که در زمینه‌های مختلف ایران را در مقابله با آمریکا و عراق یاری نمود. در نتیجه به نظر می‌رسد حمایت از سوریه امروز می‌تواند پاسخی جوانمردانه به کمک‌های 8 سال جنگ تحمیلی دولت سوریه باشد.
2) حکومت سوریه تنها حکومتی عربی است که در اتحادیه عرب در مقابل زیاده‌خواهی‌های عربستان و قطر و سایر هم‌پیمانان آمریکا ایستادگی کرده و بارها شاهد بودیم که این کشور از آرمان آزادی قدس عزیز در اتحادیه عرب دفاع کرده و به مقابله با رژیم صهیونیستی پرداخته است.
3) دولت سوریه در جنگ‌های 33،22 و 8 روزه حزب الله لبنان را تنها نگذاشت و هم‌سو با آنها در برابر آمریکا و اسرائیل ایستاد و حزب‌الله را در آن جنگ‌ها حمایت نمود.
4)  امروز سوریه بعنوان خط مقدم مقاومت در منطقه محسوب می‌شود و آمریکا بدلیل آنکه این کشور در جنگ‌های گذشته از لبنان و ایران حمایت کرده است، امروز به فکر نابودی دولت اسرائیل افتاده است.
نکته‌ای که در این راستا حاثز اهمیت است، این است که چنانچه آمریکا بتواند مقاومت مردم سوریه را بشکند، در گام بعدی به سراغ عراق و لبنان خواهد رفت و مطمئنا ایران مقصد بعدی سران غربی خواهد بود. در نتیجه حمایت امروز از سوریه در واقع حمایت از جمهوری اسلامی ایران در خارج از مرزهای کشور است.
پیشنهاد می‌شود افرادی که مدعی هستند جنگ سوریه و امریکا هیچ ارتباطی به جمهوری اسلامی ایران ندارند به این سوال پاسخ دهند که آیا کمک به سوریه در جنگ بهتر است یا درگیر شدن ملت ایران با یک جنگ تحمیلی دیگر؟ زیرا مطمئنا ایران مقصد بعدی رژیم صهیونیستی پس از نابودی سوریه و لبنان خواهد بود.
5) اگر آمریکا در جنگ مستقیم با سوریه شکست بخورد مطمئنا منافع دوستانش از جمله عربستان، قطر، ترکیه و علی‌الخصوص رژیم اشغالگر قدس در منطقه تهدید می شود و از سوی دیگر جبهه مقاومت که شامل ایران، سوریه و لبنان است به قدرت بیشتری خواهد رسید. در نتیجه کوتاه شدن دست مستکبران از دولت‌های منطقه، آرامش را به خاورمیانه باز خواهد گرداند و این یعنی تحقق آرزوی دیرینه جمهوری اسلامی.
6) آمریکا با حمله نظامی به سوریه و ایجاد شبهه بین شیعه و سنی به دنبال اختلاف افکنی بین مسلمانان است که اگر در جنگ با سوریه شکست بخورد مطمئنا به این هدف شوم خود نیز نخواهد رسید و باز هم این ملت ایران هستند که از اتحاد شیه و سنی قدرت خواهند گرفت و به پیروزی می رسند.
7) برای بیان مورد بعدی قصد دارم استناد کنم به سخنان جک استرو وزیر پیشین امور خارجه آمریکا در رابطه با جنگ آمریکا و عراق که گفته بود: ما میوه جنگ با عراق را در کاخ‌های سعدآباد چیدیم.
این اظهارات اشاره به ترس و واهمه دولتمردان وقت ایران از تهدید‌های غرب و حمله آمریکا به عراق دارد که به تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای و جایگزینی سیاست مقاومت با سازی، منجر شد.
از این‌رو به نظر می‌رسد در صورت پیروزی آمریکا بر سوریه، عده‌ای ترسو و سیاستمدار متزلزل داخلی از مواضع اقتدار جمهوری سالامی ایران کوتاه خواهند آمد و دست دوستی به سوی دولتمردان غربی دراز خواهند کرد. که البته اینگونه اظهارنظرها از هم‌اکنون که حتی پیروزی آمریکا بر سوریه در هاله‌ای از ابهام قرار دارد نیز، از گوشه و کنار به گوش می‌رسد.
8) پس از آنکه اوباما، دولت سوریه را به جنگ تهدید کرد، سوریه نیز بیکار ننشست و با سیاست توازن قدرت، تهدید کرد که در صورت حمله آمریکا، سوریه نیز به مراکز نظامی اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی حمله خواهد کرد. این تهدید جدی یکی زا عوامل اصلی غقب نشینی فعلی دولت آمریکا از حمله به سوریه است. در نتیجه اگر تهدید آمریکا عملی شود تهدید سوریه نیز، متعاقب آن عملی خواهد شد و قدرت متزلزل رژیم صهیونیستی در منطقه به خطر خواهد افتاد.
9) به اذعان کارشناسان بین‌المللی آمریکا به سفارش لابی صهیونستی و تقویت منافع این رژیم در منطقه، قصد حمله به سوریه را خواهد داشت در نتیجه اگر آمریکا نتواند دولت سوریه را ساقط کند، مطمئنا اسرائیل و آمریکا با هم به ورطه نابودی پیش خواهند رفت.
این 9 دلیل تنها از یک نگاه سطحی بررسی شده است و مطمئنا عوامل مهم دیگری نیز وجود دارد که بتواند مخالفان دفاع از سوریه را قانع نماید.
 نظر دهید »

کسانی که تاکنون بیشترین خیانت را به انقلاب کردند

21 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

خداوند در قرآن بارها به انسان هشدار می‌دهد که شیطان دشمن آشکار شماست و تأکید می‌فرماید که شما هم او را دشمن بگیرید؛ «ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا» (فاطر،6) در حقیقت شیطان دشمن شماست شما نیز او را دشمن بگیرید.

این همه تأکید باری تعالی بر دشمن گرفتن شیطان بدین خاطر است که ما انسان‌ها این دشمن آشکار را یا نمی‌بینیم یا جدی نمی‌گیریم و با نادیده گرفتن آن، با شیطان دشمنی نمی‌کنیم و کار به آنجا می‌رسد که بعضی انسان‌ها، شیطان را به دوستی می‌گیرند و در مراحل بعدی به عنوان ولی و سرپرست خود بر می‌گزینند و به شقاوت می‌رسند.
در دنیای سیاست نیز همین‌گونه است؛ بعضی از افراد، دشمن آشکار کشورشان را یا دشمن نمی‌بینند یا اینکه اگر هم او را دشمن بدانند با او دشمنی نمی‌کنند و این باعث می‌شود که در مرزبندی با دشمن بلغزند و تمایل به دوستی با دشمن داشته باشند.
شاید در نگاه اول این نکته که دشمن را باید دشمن گرفت امری بدیهی به نظر آید و کسی تصور نکند که هیچ انسانی حاضر باشد این نکته کلیدی را نادیده بگیرد اما در عمل که خوب بنگریم می‌بینیم بعضی افراد چطور این نکته بدیهی را نادیده گرفته و چه مشکلات بزرگی را رقم می‌زنند.
دشمن یک واقعیت است این واقعیت را باید درست دید و شناخت؛ نمی‌شود ادعای واقع بینی در مسائل داشت اما واقعیتی آشکار به نام دشمن را ندید و جدی نگرفت.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند آرمان‌ها را به پای واقعیت‌های غیر واقعی که دشمن به عنوان واقعیت القا کرده، ذبح می‌کند و اسمش را می‌گذارند واقع بینی!
وقتی دشمن را دشمن نگیرند ساده لوحی در پیش گرفته و توطئه را توهم توطئه می‌نامند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند حاضر می‌شوند حتی با راسموسن دانمارکی «حامی هتاکان به پیامبر(ص)» نیز دست دهند و خوش و بش کنند و بعد بی‌غیرتی‌شان را توجیه کنند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند دیگر آمریکا را شیطان بزرگ نمی‌دانند و حاضر می‌شوند عنوان شهید را برای یکی از رؤسای جمهورش حراج کنند و از شعار «مرگ بر آمریکا» هم ابراز ناراحتی می‌کنند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» را تبدیل می‌کنند به رحم بر دشمن و شدت در برابر دوست؛ اینجاست که دوربین صدا و سیمای ایران را خرد می‌کنند و دوربین بی بی سی را می‌پرستند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند با دوستان دشمنی می‌کنند و با دشمنان دوستی و فتنه‌ای شدیدتر از دجال به پا می‌کنند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند با ادعای خط امام؛ فتنه به پا می‌کنند و از حمایت اوباما به شعف می‌آیند؛ در پرتو نام امام (ره)؛ نان می‌خورند و اصول انقلابش را به مسلخ می‌برند.
کسانی که دشمن را دشمن نمی‌گیرند کارشان به جایی می‌رسد که به آنان که «اشداء علی الکفار» را رعایت می‌کنند برچسب ماجراجو، دشمن تراش و افراطی می‌زنند تا کوتاهی و تفریط خودشان را صحیح جلوه دهند.
وقتی دشمن را دشمن نگیرند تن به انفعال می‌دهند و  از «سر جنگ نداشتن» با غده سرطانی اسرائیل دم می‌زنند و با مواضع منفعلانه، زمینه کوبیدن دوست را فراهم می‌کنند.
اگر ادعای مسلمانی داریم و قرآن را ملاک قرار می‌دهیم باید دشمن را دشمن گرفته و مرزبندی با دشمن را جدی بگیریم؛  بیشترین ضربه‌ها را کسانی به انقلاب ما زده‌اند که دشمن را دشمن نگرفتند و چشم بر روی واقعیت آشکاری به نام «دشمن» بستند.
 نظر دهید »

"دا" آمریکایی شد!

20 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

کتاب «دا»، خاطرات سیده زهرا حسینی که به قلم سیده اعظم حسینی نوشته شده است، از سال 88 تاکنون توسط پال اسپراکمن در دست ترجمه بود. اسپراکمن که ترجمه چند کتاب دیگر در حوزه دفاع مقدس مانند «سفر به گرای 270 درجه» و «اسماعیل» را به عهده داشته است، به تازگی به دفتر ترجمه حوزه هنری از اتمام ترجمه این کتاب خبر داد.
اسپراکمن برای ترجمه این اثر چند بار به ایران سفر کرده و با صحبت با راوی و نویسنده کتاب برای درک فضای حقیقی جنگ و دفاع مقدس و با حذف بخش‌هایی از اثر که برای مخاطب انگلیسی‌زبان قابل درک نبود، رسما از سال 88 ترجمه کتاب را آغاز کرد. طی سال‌های اخیر بارها خبر از اتمام ترجمه از رسانه‌ها منتشر شده بود اما اسپراکمن به دلیل دقت در ترجمه آن را تایید نکرده بود.
سرانجام پرفروش‌ترین کتاب دفاع مقدس پس از چهار سال همزمان با نزدیک شدن به هفته دفاع مقدس به زبان انگلیسی ترجمه شد تا انگلیسی‌زبان‌ها هم با گوشه‌ای از دردهای مردم ایران طی هشت سال دفاع مقدس آشنا شوند.

 1 نظر

محجبه‌ها هم می توانند "فشن" باشند!

20 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

«شرق پارسی»، پایگاه فارسی زبان روزنامه سعودی – بریتانیایی “الشرق الاوسط"؛ اخیراً طی گزارشی با عنوان «از حجاب تا فشن» به تخریب و تقطیع حجاب اسلامی بانوان ایران زمین پرداخته است.




نگارنده این گزارش در بخشی از مقدمه این نوشتار، با نگاهی جانبدارانه اینچنین می نویسد: «وقتی صحبت از حجاب و پوشش به میان می آید اولین تصوری که در ذهن بسیاری از افراد شکل می گیرد، رنگ مشکی تیرگی و تصویری بدون زیبایی و تنوع است. شاید این تصویر به دلیل نوع پوشش افراد محجبه در دهه های گذشته ایران، در ذهن ها شکل گرفته است.»!

فارغ از ارائه دلایل فلسفی پیرامون وجوب مراعات حجاب اسلامی توسط بانوان، ادعای فوق درحالی عنوان می شود که هم اکنون تمرکز بسیاری از طراحان لباس در کشورهای غربی به سمت رنگ های تیره بالاخص رنگ با صلابت مشکی معطوف شده است و استفاده از این رنگ برای خانم ها در سراسر جهان، مد روز بحساب می آید.

در ادامه اما پرده از ماهیت متبرجانه و خودعرضه دار خبرنگار معلوم الحال این گزارش برداشته می شود و در عین حال اینگونه بر مصونیت حجاب برتر چادر اعتراف می کند که: «در جامعه ایران که حجاب اجباری است، زنان و دختران جوان مجبور هستند تا بسیاری از زیبایی های خود را مخفی سازند و بپوشانند اما ذات زیبا پسندی و تنوع خواهی رنگ ها را نمی توانند از بین ببرند، از این رو در طی این چند سال اخیر سعی کرده اند که به حجاب خود زیبایی دهند.»!

جالب آنکه جمع نقیضین را می توان به وضوح در جملات فوق مشاهده نمود چراکه حجاب برتری چون چادر خود مانع و پرده ای بر عدم نمایش و عرضه داشتن جمال زن در برابر نامحرمان بشمار می رود، حال آنکه چگونه می توان میان این دو مسالمت و اشتراک قائل بود خود سخن مضحکی است که می باید از نویسنده این مطلب پرسید!

 1 نظر

خطری جدی تر از «ساپورت»

20 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی
این روز ها دو پدیده فرهنگی – اجتماعی مهم ، به شدت مورد توجه لایه های مختلف جامعه قرار گرفته است و جالب اینکه اخبار مربوط به آن از مرزهای داخلی خارج شده و دست مایه شبکه های ماهواره ای مهم همچون « بی بی سی » ،« فرانس 24 » و غیره و نیز سایت ها و رسانه های مختلف ، در فضای مجازی قرار گرفته است . یکی از این دو پدیده عجیب و رو به رشد ” زنان ساپورت پوش ” و دیگری ” طرح تشدید مقابله با بی حجابی ” در تهران و شهرستان ها ست . نکته جالب تر اینکه مسئولین فرهنگی !! کشور هم که اکنون در کنار نیروی انتظامی ژست نظامی به خود گرفته اند به راحتی تمام گناه را به گردن چند شبکه ماهواره ای و سایت ریز و درشت می اندازند و هیچ از خود نمی پرسند چطور است که مثلا شبکه « من و تو » با کمتر از 50 نفر پرسنل می تواند با پخش سه مرحله مجموعه « آکادمی گوگوش » جماعتی کثیر را در یک کشور 70 میلیونی مسلمان آنهم برخلاف ارزش های جامعه ( چه دینی وچه عرفی ) « ساپورت پوش کند » !! اما رسانه ملی با نزدیک به 50 شبکه تلویزیونی استانی و سراسری که اغلب با صرف هزینه های هنگفت امکان پخش 24 ساعته ماهواره ای یافته اند و نیز پرسنل چند ده هزار نفری نتوانسته دختران و پسران جوان ما را که اکنون فرزندان نسل سوم و چهارم این انقلاب هستند با ارزش های دینی و فرهنگی انقلاب همراه سازند . ! ما سالهاست در پی یک نظام تربیتی ناصحیح عادت کرده ایم گناه را به گردن دیگری بیاندازیم ؛ اول برادر یا خواهر کوچکتر ! بعد ها همکلاسی ! بزرگتر که شدیم همکار ! و خیلی که بزرگ تر شدیم لابد بیگانگان و….!! گر چه در دشمنی دشمنان شکی نیست اما در دوستی دوستان چطور؟ ! . انگار ما خودمان در این جامعه هیچ مسئولیتی بر دوش نداریم و دیگران زاده شده اند تا کم کاری ها و کج روی های ما را توجیه کنند . اکنون اگر چه « ساپورت » به نقل محافل دلسوز حجاب ! تبدیل شده اما خطراتی به مراتب جدی تر از این نیز جامعه و کشور ما را تهدید می کند که نباید از کنار آنها بی تفاوت گذشت و باز هم گناه را بر گردن این و آن انداخت :

1- انتقال ارزش ها : نظریه پردازان مختلفی که با رویکرد جامعه شناختی به علل بروز انقلاب اسلامی در ایران توجه داشته اند ، به زبانی ساده ، معتقدند یکی از عللی که باعث سرنگونی رژیم پهلوی در سال 1357 و جایگزینی نظام جمهوری اسلامی شد ناتوانی آن رژیم در انتقال ارزش ها ی مطلوب خود به نسل بعد بود . آنها معتقدند هر نظام حکومتی باید بتواند در سایه پیگیری سیاست های راهبردی ارزش های مطلوب خود را به شکلی نهادینه به نسل بعد منتقل نماید در غیر اینصورت جامعه ارزش های مطلوب خود را می جوید و این خطری بزرگ برای ثبات هر نظام سیاسی محسوب می شود .
بی شک اگرچه تمام انگیزه شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی را نمی توان با « نظریه جامعه شناختی » تعبیر و تفسیر نمود اما آنچه در نگاه این نظریه پردازان به ماهیت انقلاب ها نهفته است ، بسیار مهم و قابل تامل است و بی شک بی توجهی به آن می تواند تهدیدی جدی برای فردای ایران اسلامی باشد . اکنون سوال اصلی این است که در دهه چهارم انقلاب اسلامی تا چه حد توانسته ایم ارزش های اساسی انقلاب را که موضوعی همچون عفاف و حجاب در معنای عام آن ( برای زن ومرد ) تنها یکی از آنها است در جامعه گسترش دهیم ؟ بی شک ارزش های ترسیم شده در آرمان های متعالی انقلاب اسلامی مورد تاکید حضرت امام (ره ) ورهبر معظم انقلاب متعدد بوده و جا دارد در فرصتی جداگانه به مرور آن بپردازیم اما مروری گذرا بر اوضاع جامعه و نگاهی ساده به سیر تغییر وگونه گون شدن پوشش در جامعه نشان از حقیقتی تلخ دارد که نگران کننده تر از یک «ساپورت» ساده است . پوششی که از قضا کمتر از دو ماه دیگر و با تغییر فصل بساط آن برچیده می شود و ارتباط چندانی با « گشت ارشاد » ندارد .

2- فراموش شدن ارزش ها : یکی از ارزش ها مورد تاکید در رهنمود های حضرت امام (ره) که بسیار در دین اسلام مورد توجه قرار دارد و رهبر معظم انقلاب در فرمایشات خود نسبت به آن توصیه های بسیار دارند گسترش« عفاف » در جامعه است . « عفاف » همواره در باور و بیان ما نسبت به « حجاب » مقدم بوده و هست وحتی در اصطلاح جاری نیز ترکیب « عفاف و حجاب » است که مورد تاکید قرار می گیرد اما سالهاست که موضوع « عفاف » که موضوعی کیفی محسوب می شود از جامعه و سیاست های اجرایی دستگاه های فرهنگی ما رخت بر بسته ( ویا حد اقل کم رنگ شده ) و تمام توجه ها بر پدیده « حجاب » که پدیده ای کمی محسوب می شود معطوف شده است . آن هم به شکلی سطحی و اداری که اغلب در اجرا ماهیتی « اونیفرمی » به خود گرفته و تنها به زنان جامعه محدود گشته است و رفته رفته باعث شده تا در جامعه با دو طبقه « اداری » و« غیر اداری » مواجه شویم که البته در ساعات خارج از ساعت کاری نیز اغلب با پدیده خطرناک دیگری مواجه هستیم که در آن بخش مهمی از کارکنان ادارات دولتی که با رویکرد تحکیمی دستگاه های اجرایی مجبور به انتخاب نوع خاصی از پوشش شده اند تغییر فرم و لباس می دهند و به گروه دوم می پیوندند . این هشداری جدی است که حکایت از ناتوانی سیاست های تحکیمی و بی توجهی به فرهنگ و فرهنگ سازی در دستگاه های اداری دارد . جالب اینکه در بسیاری از ادارات مسئولین واحد های اجرایی در پی دستورالعمل های غیر کارشناسانه کارکنان محترم خانم را که در تمام زندگی خود پوشش یک دست و مناسب مانتو را برگزیده اند علی رغم تمام صلاحیت ها از حضور در پست های مدیریتی ( حتی مدیریت یک آموزشگاه ) محروم می کنند و با این عمل خود باعث شده اند تا بیش از هرچیز پوشش چادر که به عنوان حجاب برتر بسیار مورد توجه حضرت امام (ره ) نیز بود تنها ماهیتی مدیریتی و شکلی ، به خود بگیرد و باز هم در جامعه شاهد طبقه بندی افراد و تاثیرات سوء پس از آن باشیم . اینها به دلیل بی توجهی به ماهیت موضوعات فرهنگی و فراموش شدن ارزش ها و سطحی نگری به مفاهیم بلندی است که این انقلاب با هدف برپایی آن شکل گرفته است .

3- اندلسی شدن جامعه : خطری که جامعه ما را تهدید می کند نه تنگ وگشاد شدن مانتو ها و یا کوتاه و بلند شده شلوارها وحتی رنگ به رنگ شدن «ساپورت » هاست . خطر اصلی «اندلسی شدن» تدریجی جامعه ای است که هر روز بیش از پیش به سمت « مصرف گرایی » و نه « تولید گری » پیش می رود . جا دارد کارشناسان محترم در حوزه های مختلف دینی ، فرهنگی ، اجتماعی و حتی سیاسی یک بار دیگر به مطالعه مختصات پدیده اندلسی شدن در جامعه بپردازند . پدیده خطرناک گسترش فساد تنها معطوف به فساد اخلاقی نیست . گسترش فساد در لایه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی می تواند باعث رواج تفکر ناکارآمدی نگرش دینی در جامعه شود و این خطر بزرگی است که هر جامعه اسلامی را تهدید می کند و مگر در اندلس چیزی غیر از این رخ داد؟! لذا توجه تک بعدی به برخی مظاهر سطحی فساد اخلاقی در جامعه و معطوف داشتن تمام توان اجرایی حوزه های مختلف مسئول به برخی معلول ها در اجتماع به مراتب خطرناک تر از هر آفت دیگری برای جامعه ما محسوب می شود .

4- ناکارآمدی رسانه های گروهی : امروز گستره کارکرد رسانه از تفریح و سرگرمی به مراتب فراتر رفته و مرزهای سیاست و فرهنگ و امنیت ملی جوامع را هم درنوردیده است . بسیار ساده انگارانه است اگر نگاهی جز این به رسانه ها داشته باشیم . حال نکته بسیار جالب رویه نزولی رسانه های داخلی خودمان و بخصوص رسانه ملی در مقابل شبکه های گسترده وتوانمند ماهواره ای است . شکی نیست بسیاری از شبکه های ماهواره ای با هدف به چالش کشیدن ارزش های فرهنگی ما والبته گسترش ارزش های فرهنگی مطلوب خود به تولید برنامه به زبان فارسی می پردازند والبته نمی توان برآنها خرده گرفت زیرا این ذات پدیده فرهنگ است و بطور طبیعی هر تفکری سعی دارد تا حیطه شمول خود را گسترش دهد و البته این مهم اکنون از طریق رسانه ها عملی تر است اما نگران کننده تر رویه های نسنجیده وغلطی است که از سوی مدیران فرهنگی ما آنهم با انبوه امکانات فنی و نرم افزاری در کشور صورت می گیرد . صدا و سیمای ما که باید نوک پیکان مقابله با تهدیدات نرم باشد اگرچه هر روز به گسترش کمی خود بیش از پیش ادامه می دهد (آنهم گسترشی که تنها به تکرار شبکه ها و برنامه ها منجر شده است) اما با بی توجهی به میل و نیاز جامعه مخاطب ! باعث شده تا برنامه های تولیدی از اثر گذاری بسیار کمتری برخوردار بوده وپدیده همه گیر شدن بکارگیری ماهواره علی رغم منع قانونی هرروز بیش از پیش گسترش یابد . نا کارآمدی رسانه ها وفرار مخاطب خطری بسیار بزرگ است که اگر به دنبال چاره ای برای آن نباشیم می تواند در آینده ای نزدیک به جدی ترین تهدیدات پیش روی جامعه ما تبدیل شود .
لذا همانطور که گفتیم به زودی با سرد شدن هوا بساط « ساپورت » برچیده می شود و این را نباید موفقیت نیروهای محترم انتظامی در طرح « تشدید مقابله با بد حجابی » یا هر طرح دیگر تصور کرد زیرا بی تردید پس از آن مانتو های کوتاه وچکمه های بلند و یا هر چیز دیگر جایگزین می شود و ظاهرا این چرخه همچنان باید ادامه داشته باشد . از اینرو باید بپذیریم که فرهنگ مقوله ای مهم و «بینا رشته ای» است که پرداختن به آن نیازمند تخصص و دانش است و مروری برآنچه گذشته نشان می دهد که در آن حوزه نه تنها موفق نبوده ایم بلکه در بسیاری موارد متحمل شکست هم شده ایم . البته پشتوانه عظیم فرهنگی ایرانی اسلامی ما گواه این است که با پیگیری ودلسوزی افراد متخصص وکارآزموده واتخاذ سیاست های منطقی و کارشناسانه و پرهیز از شعار زدگی و افراطی گری می توانیم جامعه ای سربلند و فرهنگ ساز داشته باشیم که نه تحت تاثیر فرهنگ بیگانه بلکه دقیقا تولید کننده فرهنگ در جامعه جهانی باشد اما این مهم به این سادگی ها میسر نیست و برنامه ریزی و همتی ملی می طلبد . نکته آخر اینکه فراموش نکنیم پدیده هایی همچون بی حجابی و یا بد حجابی اغلب پدیده هایی مجرد نیستند و باید به عنوان معلول بسیاری از علت های دیگر به آنها نگریست و چه بسا پیگیری آن امور در اغلب موارد نیاز به فوریت و جدیتی بیشتر داشته باشد ولذا افراط در پرداختن به معلول ها وچشم پوشی از علت ها چه بسا زیانی فراتر از تصور به همراه داشته باشد .

رضا سیف پور، کارشناس ارشد علوم سیاسی

 نظر دهید »

از تل آویو تا لندن؛ پروژه مشترک شبکه من و تو و کانال 10 اسرائیل

20 شهریور 1392 توسط میرعیسی خانی

استفاده شبکه من و تو از برنامه های انگلیسی و همکاری کیوان عباسی، مدیر این شبکه با کارگردانان و برنامه سازان سازمان های مختلف، سبب شده است تا این تلویزیون با استفاده از تجربیات دیگر رسانه ها، سناریوهای خود را در قالب برنامه های سرگرم کننده به مخاطبین خود القاء نماید.

تولید و پخش برنامه “شبکه نیم” در من و تو که در آن جریان های مختلف سیاسی مورد حمله قرار گرفته است حاکی از ناامیدی این شبکه از پیشبرد اهداف سلطنت طلبانه خود می باشد.

کیوان عباسی، مدیر شبکه من و تو در مصاحبه با کانال 10 اسرائیل، از همکاری شبکه من و تو با این تلویزیون دولتی در یک تولید مشترک خبر داد.

این مصاحبه که در خبرگزاری walla اسرائیل و رسانه های دیگر این رژیم منتشر گردیده است، از اولین همکاری رسمی یک شبکه فارسی زبان با اسرائیل خبر می دهد.

در این گفتگو مسئولین کانال 10 اسرائیل نگرانی های منطقه را علت کلید زدن چنین همکاری بیان کردند و گفتند: «این همکاری بین کانال 10 اسرائیل و شبکه من و تو در تولید برنامه ای که همزمان در هر دو شبکه پخش می شود، صورت می گیرد.»

شبکه نیم که کپی شده از برنامه طنز عروسکی در کانال 10 اسرائیل می باشد، اکنون قرار است با همکاری تلویزیون اسرائیلی تولید گردد.

شبکه نیم (LONDON EYE)

کیوان عباسی در این مصاحبه گفت:

«بر این باور هستم که مردم اسرائیل بهترین مردم جهان هستند و همین واقعیت مرا واداشت تا در یک تولید مشترک با کانال 10 به توافق برسیم.»

اظهار نظر کیوان عباسی در مورد بهترین بودن اسرائیلی ها، نقطه ابهامی است برای هر ایرانی که من و تو آن را روشن می سازد.

مدیر شبکه من و تو (LONDON EYE)

نکته قابل توجه اینست که شور و اشتیاق مدیر شبکه من و تو در همکاری با کانال 10 تا حدی است که مردم اسرائیل را بهترین مردم می خواند. همکاری شبکه من و تو با تلویزیون دولتی رژیم اسرائیل در حالی صورت گرفته است که مسئولین من و تو مدام ادعای خصوصی بودن این شبکه را دارند.

گفتنی است برنامه دکتر کپی نیز برنامه مشابه شبکه نیم می باشد که به عنوان مکمل این برنامه در من و تو پخش می گردد.

'_בובה של מדינה_ תשתף פעולה עם מקבילה איראנית - וואלה! תרבות' - e_walla_co_il__w=_201_2675490

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 14
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 79
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

تنها یک دقیقه

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • عرفانهای نو ظهور
  • ولایت فقیه
  • جنگ نرم
    • رسانه
    • اسباب بازی
    • فضای سایبری
  • معرفی کتاب
  • سبک زندگی
  • مناسبت ها
  • نقد فیلم


دریافت کد همین آهنگ برای وب
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس